کمونهای آسیایی چین وتاثیرش در جهانی شدن اقتصاد  از :دکتر محمد خالقی مقدم

کمونهای آسیایی چین وتاثیرش در جهانی شدن اقتصاد

از :دکتر محمد خالقی مقدم –

تخصص : مردم شناس اقوام آسیایی

73 سال است که حکومت چین ،حکومت کمونیستی اعلام شده است وبعلاوه,4/1میلیارد نفر جمعیت چین هم وجامعه کارگری کمونیستی چین نامیده می شوند ولیکن "کمونیسم" چی می باشد؟ ویااین مفهوم از کجا پیدا شده است؟ وباید افزود که :کمونیسم از"واژه کمون" ویاکلمهco mmunity, اروپایی است وکلمه "کمون هم در میان جامعه شناسان قرن هیجدم ونوزدهم اروپا پیدا شد وبه جامعه قدیم بابل وسومر وبا شیوه تولید ومعیشت اولیه بشری گفته می شدومارکس نیز بعنوان یک جامعه شناس هم پیشنهاد کرده بوده که جهت صنعتی سازی آسیا ویا برای تکامل ابزار های تولیدی آسیاباید بطرف مضمون این واژه بروند ویا جهت اشتغال زایی فنی جمعیت بزرگ قاره آسیا و باید که از "مجرای شیوه تولید کمونیستی" بگذرند! ولی افزود که مدل جامعه کمونیستی قرن بیستمی آسیا وباید که از مدل (کمون نهایی بشر )باشند وبعلاوه با (کمونهای اولیه بشری )ودر تمدن بابل وسومر باید که مقداری تفاوت داشته باشند! وفردیناند تونیس جامعه شناس هم ویا ماکس وبر جامعه شناس آلمانی هم اوز "کمون وکمونیزاسیون"سخن گفته اند وژرژگورویچ جامعه شناس فرانسوی هم ودر (کتاب طبقات اجتماعی )خود از واژه (کمونیون)نام می برد ! و"دولت کمونیستی چین" هم وبه معنی (دولت ویا گروه سیاسی طرفدار جامعه کمونی) می باشد ولازم به تذکر است که سی وچند سال بعد از مرگ مارکس ویا بعد از سال 1917 م وحدود 81 کشور آسیایی واروپای شرقی واقبال به "دولت های کمونیستی "کردند وکشور چین هم ودر سال 1949م به (جرگه آنان) پیوست واکنون نیز 73 سال است که از عمر دولت کمونیستی چین می گذرد وهرچند بعد از "گورباچف" اغلب دولت ها ی آسی واز (شیوه جامعه کمونیستی )پشیمان شدند وسعی کردند که تغییردر ماهیت دولت ویا شیوه تولید بدهند و(یا روش ودولت خصوصی سازی )را در پیش گرفتند! ولی "دولت چین" در همان چهار چوب ماهیت سابق خود باقی ماند! واکنون هم سعی دارد که در قالب " "اتحادیه شانگهای چین"وهمان رویه را دنبال بکند و بقیه دول آسیایی راهم بدنبال خود بکشاند ویا به "شیوه اداری جامعه "خود دوباره معتقد بسازد !وگرچه در طول 73 سال گذشته هم نظام سیاسی واداری حزب کمونیست چین هم وعلی رغم همه تلاطمهای نهادینه شدنش هنوز باقی مانده ویا در طول 73 سال عمر سیاسی اش ودر چین و حدود 6 الی 7بار تغییر کادر اداری ویا تشکیلاتی حزبی – اجرایی داده است ویا سعی کرده است که پرسنل حزبی سابق خود را بارها پاکسازی بکند وکادر جدید وجوانتر بگیرد ویا جایگزین قبلی ها بکند ولذا همچنان "قالب بندی سیاسی اش" ویا پوسته خارجی آن نهاد سیاسی وحزب ویا شعار "کمونیزاسیون کردن جمعیت کارگری چین" وهمچنان باقی مانده است ورهبرانش این نوع "شیوه سیاسی "را بهتر از "نهاد های سیاسی جوامع دیگر" می دانند ومعتقد ند که این شیوه نهاد سیاسی چین که توانسته است ودر طی 73 سال اخیر وجامعه زراعت پیشه فقیر چین را به بزرگترین جامعه کارگری آسیا تبدل بکند ویا به انواع شاخه های مهارت کارگری بکشاندکه تقسیم کا رجهانی مهارتها بوجود آورده است وآنها از دوچرخه چینی گرفته که تولید می کنند وتا موبایل ویا مداد چینی میسازند وبه میان دول مختلف جهان میفرستند ولذا باعث "جهانی شدن اقتصاد" شده اند! ویا معتقدند که بشر جوامع دیگر را به رفاه کامل کشانده اند ! ودر ادامه مطلبم نکاتی دراین باره ذکر میکنم ولی اکنون چگونه چین وبا شعارهای مزبور وجهان را به "دونظام قطبی شدن کامل جوامع کارگری جهان " کشانده است ویا می کشاند مورد بحث است ؟ویا جهانی شدن اقتصاد را به دوبلوک کاری غرب وشرق جهان خواهد کشانید؟ ویا جهانی شدن اقتصاد وبوسیله سیاستهای اخیر چین ودو تکه شده اند و(یا دو قطبی شده ویا به اقتصاد رقیب همدیگر )منجر خواهد شد! وبدنبلش جنگ سردونیمه آشکار در میان "دو گروه بندی کارگری کشور های غرب وشرق جهان " روی می دهد ونتیجه سیاست های اخیر چین می باشد که "صنعت جهان "را به آن طرف می کشاند وبدنبالش جنگ سردسابق احیاء شده ویا دو قطبیت نظام سرمایه داری وبا نظام کمونیستی سابق که در سالهای اخیرو به جنگ (دو طبقه کارگران غرب وشرق جهان) منجر خواهد شد! وچراکه با کور شدن راه تجاری مهم جهان ونظیر کا نال سوئزوتا باب المندب وبا نامن شدن برای تجارت دوطرف کشور ها واین امر حتمی است ویا با بسته شدن تجارت دریای سیاه به اروپا واقتصاد 212 دولت جهان به طرف ویرانی می رود که با حمایت غیر عاقلانه چین وقوع یافته وتجارت شهر ماریوپل واودسای اوکراین ودر کناره های دریای اوکراین را بسته است وتا تنگه داردانل ودویست جزیره ای که در دست یونان وقبرس است ودولت مولداوی ویا گرجستان وبلغارستان هم در کناره دریای سیاه هم که از قدیم دشمن روسیه بودند وخواهان پیوستن به "ناتو"هستند وراه تجارت چین به اروپاهم بسته شده است ویا انتقال انژری وغلات آسیا به اروپا هم بسته شده است ویا چین با حمایت غیر عاقلانه از جنگ اوکراین ویا با دادن موشک های ساخت کارگران چینی وبه برخی از دول کوچک خاورمیانه وبیداد می کند ویا دوسوی دریاچه سرخ را در یمن ویا اریتره وجیبوتی وسومالی وسودان ولبنان را بسته است ویا رفت وآمد انواع کشتی های تجاری جهان واز این دو آبراهه باریک جهان را منتفی کرده است وبدنبالش تجارت صنعتی وقطعه سازی آسیا واروپا هم بسته خواهد شد ویا قطعه سازی وتامین ماشین الات وابزار آلات صنعتی دوسوی جهان هم منقطع شده ویا تجارت نفتی جهان دو قطبی شده ویا تجارت غله ای ویا تجارت مواد غذایی جهان هم وبروی تجارت 212 کشور جهان دو قطبی شده وبعلاوه با حذف دلار همراه گردیده ویا با بسته شدن دو آبراهه دریایی باریک وسط جهانهمراه شده ویا با بسته شدن دو جاده خاکی مهم ابریشم افغانستان ودر تداومش به جاده سین کیانگ به پکن ویا با بسته شدن جاده خاکی ابریشم کی یف اوکراین و به لهستان اروپایی همراه شده وجمعیت کار گری 6/7میلیاردی جهان را به "دو نیمه ژئو پلیتیک صنعتی " وتقسیم صنعتی ویا جهانی کرده وبعلاوه حمعیت کارگری جهان راهم دو نیمه کرده ویا تمامی کارخانجات جهان ویا کارگران فنی مزارع جهان را دو نیمه غیر مکمل ساخته است ویا کارگران درمانی ویا کارگران فروشگاهی جهان را ووادار به تقسیم سلولی کرده است ویا مجبورشده اند که برای بقای معیشت وزندگی بخور ونمیر خودشان وخط مشی معیشت خودشان را وتغییر بدهند! ویا منافع کارگری خودشان را ازو همدیگرا جدا کرده ویا تفکیک سازی کرده ویا خط مشی سازی کارگری جدید بکنند! ویا راه بقائ زندگی کارگری خود راو شفاف سازی برای هموطنانشان بکنند ویا بقای تجارتشان را از همدیگر جدا بکنند ! وفرضا ممکن است با روند مزبورو کار گران چاههای نفت لیبی ویا نفت الجزایر ودر شمال افریقا ترجیج صنعتی بدهند که دوباره نفت پالایشگاههای خودشان را به صنایع ایتالیا وفرانسه ودر آنسوی مدیترانه بفرستند!ویا برعکس مایحتاج وسایط صنعتی مورد نیاز خودشان را واز همان کشور های اروپایی بخواهند وبه آسیا مراجعه نکنند که دیپلماسی صنعتی دوسوی مدیترانه را در وزارتخارجه خود دنبال بکنند و"دول دوسوی مدیترانه" هم که مدتها بود که از همدیگر بدشان می آمد ونظر کشور مالی ویا باغداری مراکش در این راه بیفتند واین پدیده برای کشورهای غرب افریقا ویا افریقای مرکزی هم صادق است نظیر سنگال وغنا وصادق است که اکنون نمی توانند اوز طریق دریای سیاه از اوکراین وقزاقستان غلات بگیرند ویا ذرت بخرند وبهمین دلیل وسکنه غرب افریقا اکنون دچار گرسنگی شده اند که روزی غله خود راو از راه دریای سیاه می آوردند وبعلاوه با مین گذاری دریای سیاه وتوسط سکنه شهر های ویران شده اوکراین مسئله تجارت نا امن شده ویا با نارضایتی سکنه بندر های گرجستان وبلغارستان ویونان وجزایر متعدددر دریای که از ارتش روسیه ناراحتند ویا گریز از تجارت با روسیه دارند واین بارجوامع غرب آفریقا مجبورند که دوباره مایحتاج کشور های مستعمره گران سابق فرانسه وبلژیک را از اروپا بخرند ویا به تجارت دوباره وبا همان مستعمره گران سابق اروپایی بپردازند وچرا که دیگر هیچ گونه راه تجاری با کشور چین ندارند !ویا راه دریایی به هندوستان ندارند!ویا به چای وبرنج آن کشوردسترسی ندارند وبعلاوه مکانیزم صرافی سنتی دلار با پولهای افریقایی ویا صرافی دیجیتالی پول افریقایی وبا پول اسیایی وبا سیاستهای غلط "تجارت تهاتری چین وروسیه "با افریقا بسته شده است " ویا راه تهاتر الکترونیکی پول "یوان چین ویا روپیه هندوستان وپاکستان وبا پول غرب افریقا بسته شده است !! وهمچنین راه دریایی تجارت موز هندوراس ویا اکوادورآمریکای لاتین هم با بنادر شرق آسیا هم بسته شده است ویا صادرات گردوی شیلی ویا مس شیلی هم وبا کشور های آسیایی دیگر وجود ندارد! ولذا تجارت حدود 90 کشور آسیایی دگرگون می شوند واز این رو برخی از کشور های شرق آفریقا ویاشرق آسیا مجبورند که "اتحادیه کشور ها ی شرقی "جهان راتشکیل بدهند که نظیر سابق کشور زنگبار وتانزانیا هم وبه اتحادیه شانگهای بپیوندند که باهمدگر تجارت ویا داد ستد قطعه صنعتی کارخانه ای بکنند ولذا محدوده این همکاری تجاری اکنون حدود 4 میلیارد جمعیت کارگری جهان را در برمی گیرند که نصیب اسیا می شود وخط مشی جمعیت کارگری 130 کشور جهان نیزخط مشی دیگر می یابد و در ناحیه غرب جهان ودگرگونی اتاقهای تجارت می دهند که حدود 4/3 میلیارد جمعیت کنونی جهان را تشکیل می دهند ودرجغرافیای کارخانجات غرب جهان کار می کنند که مجبورند از (سازمان تجارت جهانی سابق بریده ) ویا از سیاست مناطق تجارت آزاد آن سازمان کل بریده که 29 سال از عمر آن سازمان جهانی تجارت می گذرد واین با ربجایش "سازمان تجارت دول غرب جهان "را تشکیل بدهندو تا کارخانجاتشان کار بکند ویا ازار الات مزارعشان وباغاتشان وبدلیل فرسودگی "قطعات صنعتی اشان "تعطیل نشود و وزیرا "شعار تجارت جهانی کالا" وحتما "راه تجارت امن به همدیگر"را هم می طلبد که اکنون وجود ندارد! وتا به تجارت امن با یکدیگربپردازند واکنون در تجارت دو سوی کانال سوئز وتا دماغه امید نیک افریقا وجود ندارد واز دماغه امید نیک وتا بالای رودخانه ولگا جهان به دوقسمت متخاصم تبدل می شود !ولذا تجارت جهانی وبطرفی می رود که نظیرتجارت "دوره دولت تیموران وممالیک مصر "خواهد شد که رقیب همدیگر بودند وودر آن دوره تاریخی مدت چند قرن ملل غرب جهان واروپائیان با ملل شرق جهان تجارت نمی کردند وچرا که در آن دوره تاریخی "دولت تیموریان" با تسلط نظامی بر دریای سیاه ودریای آزوف وتنگه داردانل وجاده ابریشم افغانستان ومانع آمدن کمپانی پرتغالی ها به شرق بودند ویا مانع آمدن تجارکمپانی هند شرقی وهلند شرقی وبه بنادر تجارت چین وهنگ گنگ ومالزی وسیلان وبمبئی بودند واز سوی دیگر هم وارتش ممالیک مصر هم که رقیب نظامی تیموریان بودند وکنترل نظامی بنادرجنوبی دریای مدیترانه راو در دست خود داشتند ویا کنترل تجارت کانال سوئز ویا دریای سرخ وباب المندب یمن را در دست خود داشتند وبا این مکانیزم سیاسی بود که مانع آمدوشد اروپائیان وآسیایی ها وبه تجارت قاره افریقاوآسیا بودند واکنون نیز دولت چین نیز چنین ایده ای را دارد ویا با "ایده یک جاده ویک کمربند"وهمان سیاست 6 قرن سابق را تعقیب می کند !ویا با سیاست حمایت از روسیه ودر حمله به اوکراین با قبایل اسلاواروپایی ومسیحی اوکراین ودیگر اسلو های اروپای شرقی درگیر شده است ویا با سیاست حذف دلاراز معاملات جهانی ویا با تهاتری کردن پول یوان چین وبا پول 212 کشور جهان وباز به انحلال "سازمان تجارت جهانی نوپا "پرداخته واین بار شعار و"تز تجارت شرقی ها با همدیگر را ودر پیش گرفتهاست ویا هدف "شعار خود ساخته است ولذا ژئو پلیتک تجاری 90 کشور جهان دگرگون می شود وفقط می توانند که دنبال این شعار بروند! واز سوی دیگر هم تعدادی از کشورهای عربی کم جمعیت خاورمیانه هم بلاتکلیف مانده اند که فقط نفت دارند ولی نیاز جمعیتی کثیربرای خرید اجناس چین ندارند که در ازایش آن همه کالا ی کثیروفراوان و مبادله تهاتری با چین بکنند وبعلاوه با ناامن شدن مرزهای هوایی اشان وبوسیله موشک های چینی ویا بوسیله پهپاد های چینی وروسی ودر مانده شده اند که آیا باید آسیایی باشند ویا اروپایی بشوند ؟ونظیربلا تکلیفی کشورهای اردن ویا امارات ویا بحرین وعربستان وکویت که برای امن ماندن هواپیمای مسافرتی شاهزادهای خاورمیانه در مانده اند که بوسیله موشکهای چینی که به یمن ولبنان فرستاده شده اند واکنون مجبورند که امنیت مرز هوایی خود راوبه هر نحوممکن تامین بکنند! وپادگانهای امریکا هم ودر سه سال اخیر از خاورمیانه رفته اند ولذا نظیر اوکراین وسوئد وفنلاند مستاصل شده اند ومی اندیشند که در برابر حمله روسیه وتقاضای عضویت در ناتو را کردند ودول کوچک خاورمیانه هم تقاضای پیوستن به "ناتوی خاورمیانه "را دارند که پدافند هوایی جمعی ومنطقه ای داشته باشند که جایگزین پادگانهای امریکایی خاورمیانه بشود !واز 27 دولت اروپا خواستارند که عضو ناتو هستند وتقاضای آنرا دارند که در ازای تضمین مرز هوایی خودشان وآنان هم نفت به اروپا بفروشند که جایگزین نفت وگاز قطع شده روسیه بشود وتا اروپا در زمستان ودر سرما باقی نماند ویا تضمین ناتویی بدهند که از آسمان خاورمیانه حفاظت بکنند وتا موشکهای ساخت کارخانه چین وجان شاهزادگان عربستان وامارت وبحرین را نگیرند ویا پالایشگاه آرامکو راو درفضای خود عربستان وناامن نکند ودر غیر این صورت ناچارند که نفت خود را وبطور ماشینها های نفتکش قاچاق وبه همان دول اروپایی وبا راههای ناامن بفرستند ویا نفت قاچاق خاورمیانه را وجایگزین نفت وگاز قطع شده روسیه وقزاقستان وترکمنستان وآذربایجان بکنند که سابقا از راه اوکراین وفنلاند ولیتونی وبه اروپا می فرستادند ! وبن بستی است که "دولت چین" وشعار های معاصرش ودرروند تجارت جهانی بوجود آورده است !ویا این نوع تغییر ژئو پولیتیک تجاری جهان و درآینده نزدیک وبیشترین نقاط جهان را تحت تاثیر قرار می دهد که با زرنگی سیاسی دو دولت وجهان به آن طرف بن بست سیاسی کشیده می شود ویا تجارت ملل مختلف جهان را وبه انتهای بن بست خود رسانده است ودیگر امکان برگشت به عقب وجود ندارد !و یا برای سکنه 212 دولت جهان وباقی نمانده است ! وبلاوه لازم به ذکر است که در گذشته هم فسفه شکل گیری جامعه کمونیستی چین ودر ضرورت تحول "معیشت زراعی "جمعیت چین به "معیشت صنعتی بود " ویا در تحول (حقوق کار طبقه رعیت ) وبه (حقوق کار طبقه کارگر) وتحول (ابزار آلات تولید زراعی ) وبه (ابزار الات تولید کارخانه ای وصنعتی ) بود که متفکران اروپایی این نوع پروسه اجتماعی را وتوصیه می کردند وهمگی براثر مطالعه آنان درمورد (جبر های روانشناختی اجتماعی) و(جبرهای فرهنگی رسانه ای )(وجبر نیروهای مسلح ) تاثیراتش بر تحول ابزار الات کشاورزی است وطوری است که این "تحول ساختاری "و تغییر جامعه (فئودالی – کشاورزی چین) وبه (جامعه صنعتی چین )را بوجود خواهد آورد وبه نظر این نوع از جامعه شناسان قرن 19 وبدون این نوع از جبرهای اجتماعی و" تمدن کشاورزی چین" وقرنها به تمدن صنعتی تبدیل نخواهد شد ویاحتی ابزار الات کارخانجات سنتی آنها وتحول خود بخود ی نمی یابد ویا حتی با دانش بومی ومهندسی معکوس سازی صنعت هم اتفاق نمی یابد که اکنون رسانه ها ی مختلف این نوع از حرفهای عوامانه را ودر تلویزیون رواج میدهند ولی علم جامعه شناسان استدلال داشت که قرنها تمدن چین وابزار آلات جامعه چین ودر عهد تمدن کشاورزی باقیمانده بود ویا با مکانیزم گاو اهن زراعی وخیش وبیل دستی باقی می ماند وبه "تراکتور صنعتی" و"داس الکترونیکی مدرن "تبدیل نمی گردید که رفاه سکنه اش زیاد بشود !ویا به نقل "مردم شناشان فرهنگی " ویا به نقل "جامعه شناسان حقوقی" و"روانشاسان اجتماعی" که یک قرن تمام تحقیق ودر مورد تکامل ابزار الات جهان تحقیق می کنند ویا در عهد قرن 18 الی 19م داشتند وبر روی "جبر های اجتماعی" وتاثیرات عمیقش برروی "تکامل ابزار الات فنی جامعه" وتحقیق می کردند ویا در مورد "تغییرات تکنولوژیکی-حقوقی جامعه " تحقیق داشتند ویا در مورد "تغییرات نظام سیاسی جامعه" ونهاد های سیاسی آسیا" تحقیق داشتند ویا مطالعه وبحث وبررسی در مورد آنها پرداخته بودند ومعتقد بودند که تنها از راه مکانیزم جبرهای اجتماعی است وفشرده شده ودر یک برهه تاریخی تحقق می یابد "وتحول اجتماعی در مورد ابزار الات یک جامعه اتفاق می افتد! وبعلاوه از راه مکانیزم این نوع جبرهای اجتماعی " وجامعه برده داری" به جامعه زمین داری زراعی تبدیل می گردد "ویا به "جامعه سرمایه داری اروپا "تبدیل می گردد ویا به جامعه فنی وصنعتی شوسیالیستی آسیا و"قابل تحول اجتماعی است! ویا قابل تغییر اجتماعی است واز جمله کسانی که به "نقش جبر های اجتماعی "پی برده است ویا به مکانیزمش در تغییر وتنوع جوامع پرداخته است وژرژ گورویچ جامعه شناس فرانسوی می باشد که در دانشگاه سوربن فرانسه درس می داد و در کتاب " جبر های اجتماعی وتغییرات ساختاری " خود وبه این موضوع پرداخته است ویا کتابهای دیگری هم ودرمورد نقش جبر های اجتماعی نوشته است ویا درمورد (تکامل معیشت جامعه )نوشته شده است که بدلیل اختصار مطلب واز ذکر آنها خود داری می کنم ولی لازم به ذکر است که "کمونهای اجتماعی اولیه قوم چینی "زراعت کارجادوگرانه بودند ویا در کناره های آبرفتی رودخانه یانگ تسه چین زندگی می کردند وبراثر این نمادهای شمن پرستی بودایی ومعابد آن به تمدن اولیه زراعی رسیده بودند که تعالیم ونماد های جادو گرانه اشان کشت وکار اولیه انان را بوجود آوردو سازو کار می نمود ویا براثر جبر های روانشناختی اجتماعی این نوع از جادوهای معابد کنار رود یانگ تسه بود که بر کنش کشت وداشت وبراشت اولیه غلات چینی ها اثر می گذاشت ویا براهلی کردن گیاهان آنها اثرمی گذاشت بعلاوه هنوز در آن موقع تاریخی وهنوز اقوام ابتدایی چینی ودر ان موقع ومفهوم مالکیت زراعی را نمی شناختند ویا مالکیت ابزار الات زراعی را ندانسته ویا مفهوم کدخدا ویا مدیریت زراعی وفروش مازاد زراعی را نمی شناختند وتا دادوستد مازاد بر احتیاج زراعی راداشته باشند و تا قرنها نمی شناختند! ویا قرنها بصورت برده زراعی ساده لوح عمل می کردند وبرخی از گیاهان وغلات را با تعالیم جادویی می رویاندند! وفرضا بر اثر تعالیم جادوگران کنش زراعتی می کردند ویا بر اثر جبر گرسنگی خود وبه الهه آب معتقد بودندکه در زبان چینی " واژه خاص " داشت ویا در تفکرات جادویی خود و(بنام الهه اردیبهشت ورویاندن دانه گیاهی ) معتقد شده بودند !وفرضا با اعتقاد مزبور آنها دانه غله ای را ودر زیر خاک کنار یانگ تسه وبعنوان یک دانه مرده شده پنهان می کردند وچونکه نظیر امروز وعلم زراعت گیاه ویا علم شناخت مکانیزمهای گیاهپزشکی را نمی دانستند ولی بر اثر تعالیم جادو گران قدیمی چینی معتقد شده بودند که باید دانه را ومثل مرده در خاک دفن بکنند وسپس مقداری از (الهه آب)را وبرروی آن دانه دفن شده بریزند وتا الهه آب اثر بکند وانرا "جان "بدهد وآنگاه دانه مرده وکوچک وبر اثر" قدرت الهه آب "زنده می شود ویا حیات می یابد! واگر هفته قبل می دیدند که ساقه گیاه نو پا ی مزبور وکوتاه بود ولی در چند روز بعد وبر اثرریزش الهه آب برروی ان دانه بزرگتر می شود ویا هفته بعد متوجه می شدند که بیشتر قد کشیده است وجان می یابد ویا هر روز بزرگتر می شودودر زمان ( الهه مرداد بلوغ کامل می یابد که رب النوع چیدن بود) ولذا انرامی چیدند وتعجب از این شیوه جان گرفتن گیاهانداشتند ویا در مورد دامهای نوپا می کردند ! که آن شیوه تفکر را و"مانا پرستی" ویا "شمن پرستی "ویا "رب النوع پرستی "می نامیدند والبته "مانا پرستی" ویا جان پرستی (تمدن بابل وسومر) جلوتر از چینی ها بود ویا در دوره فراعنه کناره رود نیل وقدمتی بیشتر از ماناپرستی کناررود یانگ تسه چین دارد! ولذا مردم شناسان قرن 18 اروپا واین شیوه از زراعت کردن بر اثر تعالیم جادویی را و" کمون ابتدایی " بشر می دانستندویا می نامیدند که هنوزدر آن شیوه زراعت سنتی نقش رهبری زراعت " را نمی شناختند ویا به آن قایل نبودند ویا نظیر مکانیزم امروزو"سازماندهی تکنیکی وهمکاری گروهی زراعت"در روستا را نمی شناختند ویانقش "طبقه مالک زراعت در آن دوره تاریخی "برایشان نبودکه مازاد تولید خود را وبه او بدهند! ومارکس وانگلس که برخی از اثار مردم شناسان قرن هیجدهم را خوانده بودند وبا خواندن آنها وبرای سازماندهی ومدیریت فکری کار گران صنعتی اروپا وفرانسه ،نظریه تراشی جدید کردند ویا پیشنهاد دادند که برای مدیریت نیروی کار نو پای صنعتی اروپا ومدل "معیشت کمون اولیه بشری" اتخاذ بشود! وچرا که به نظر آنها واین شیوه بهترین مدل نظام تولید است وتا شیوه استثمار تولیدی واز بین برود! ودر آن صورت کار گران اروپایی ویا آسیایی می توانند که هر چیزی را که با نیروی کار خود وتولید می کنند وتمامی حاصلش را هم ببرند ونهایتا به رفاه برسند! ویا همه ماحصل تولیداتشان و نصیب خودشان بشود! ودر آن صورت چیزی بنام "مازاد تولید" بوجود نخواهد آمد که "طبقه کارفرما"بوجود بیآید ویا طبقه صاحب کار خانه بوجود آید! ویا از "مازاد تولید کارخانجات" و"صاحب سرمایه" و"صاحب ثروت"تولید بشود ویا "طبقه سرمایه داری" تشکیل بشود که سرمایه اش ومتعلق به کار کردن شخصی خودش نباشد وبلکه حاصل جمع شدن سرمایه های اندک کارگران می باشد ویا بخاطر شگرد استثمارگری مالک صنعت است که از بقیه کارکنان می کند ویا با محاسبه حسابداری دروغین قیمت تولید وی است که بضرر کارگران انجام می دهد واسم این نوع از (تولید صنعتی فاقد استثماروفاقد طبقه مالک را )" وکمون نهایی بشرمی نامیدند "ویا طرفداران این شیوه معیشت را و" "کمونیست "می نامیدند وحدود 40 سال بعد از مرگ مارکس هم وطرفدارانش ویا پیروان نحله فکری اش زیاد شدند ویا حواریون اش ودر اروپای شرقی ویا در آسیا زیاد شدند و81 دولت کمونیستی را ودر اروپای شرقی وآسیای مرکزی سر کار آوردند ویکی از آن 81 حواری جان باخته تعالیم مارکس هم وشخص "مائو" بود که یک فوق دیپلم کتابداری بود ویا در یکی از کتابخانه های چین کار می کرد وبا خواندن آثار مارکس ودر کتابخانه تحت مدیریت خود وشیفته آفکار او شده بود ویا در حلقه پیروان فکری مارکس در آمده بود والبته لازم به ذکر می دانم که در آن موقع تاریخی وکمتر کسی در چین دیپلم داشت ویا حتی نه کلاسه چینی هم اندک بود ویا حتی سواد ابتدایی هم نداشتند ویا اهل کتابخانه رفتن ویا کتابدار شدن هم نبودند وچرا که اکثریت مردم چین وهمگی روستائیان فاقد سوادبودند ویا مدرسه هم نرفته بودند! ولذا افکار مائودر آن دوره تاریخی درخشید ویا در میان سکنه چین وطرفداران زیاد یافت واگر بخواهم بیطرفانه ودر مورد او قضاوت بکنم باید بگویم که شیوه عقاید آن روز گار مائو وتقریبا از وی یک (کنفسیوس دوم )ساخت ویا در میان چینی های معاصر بوجود آورد ولذاسخنانش تاثیرات عمیق در (جامعه جدید التاسیس کمونیستی چین )گذاشت وبرروی صنعتی شدن عمیق چین تاثیر گذاشت ویا برروی تحولات اداری ودانشگاهی وقومی چین ( اثرات منفی ویا مثبت زیادی ) گذاشت که هرکدام طرفداران خاص خودش رادارد ویا درجامعه معاصر چین یافته اند !ومردم چین هم که از قدیم ومردمی مطیع حکمروایان بودند! ولذا در طرفداری اطاعت گونه از وی ویا تبعیت کور کورانه از عقاید وی هم دریغ نکردند ویا در طی 73سال معاصر جامعه صنعتی چین را وبا افکار وی ساخته اند وطوری که 81 جامعه کمونیستی سابق آسیا وآن نوع از (ویژگی خاص را ندارد ویا وسعت اجتماعی) را ندارد وچراکه چین ونظیر 81 جامعه کمونیستی آسیا واروپایشرقی از یک شعار واحد ( جامعه کمون گرایان ومثل بقیه )شروع کرد ولی درنیمه راه وخط مشی کمونیستی خود را واز بقیه کمونیستهای آسیا جدا کرد ویا در جلسات کنگره های بین المللی کمونیست های جهان و"راه وروش خاص کمونیستی چین خود را واز بقیه جداکرده وسعی نمود که پیروان عقاید کمونیستی روسیه وویتنام ولائوس را کنار بگذارد وبعلاوه طرفداران خاص خودش را در شیوه کمونیستی بیابد ویا در میان "حزب"کمونیست آلبانی "وحزب کمونیست یوگسلاوی "و"کامبوج وآنگولا " وغیره طرفدار پیدا بکند ویا رخنه در شعار های ا حزاب کمونیست جهان بیندازد! ولذا قبل از فروپاشی دول دیگر احزاب کمونیست آسیا وبیک باره "تحول "یافت واین بار در چهارچوب دولت کمونیستی خودش وگرایش به جامعه سرمایه داری غرب را پیدا کرد وتا سکنه فقیروتازه صنعتی شده اش واز گرسنگی شیوه تولید ادعایی اش و نمیرند !وبدنبالش استقبال ازآمدن نیکسون وکارتر وریگان وبهکشور چین کمونیست کرد ویا دعوت از رهبران جامعه صنعتی سرمایه داری کانادا ویا استرالیا وژاپن وفرانسه وآلمان وایتالیا نمود وتا صنعت چین را بیشتر از گذشته پیشرفت بدهد ویا بیشتر از جوامع دیگر آسیایی به درون کشور چین بکشاند ویا با شگرد مزبور وکارگران چینی را وماهرتر از کارگران دیگر جوامع کمونیستی ازبکستان بکند !ویا از از کار گران تاجیکستان وقیر قزستان وغیره بکند !ودر این راه هم ومقداری توفیق یافت ! ولی اخیرا که می بیند که روسای جوامع سرمایه داری وتوقع آن را دارند که بدنبال سرمایه گذاری خارجی خود ودر چین و"تغییر سیاست "بوجود بیآورند ویا در نهاد سیاسی چین ویا در شعارهای حزب کمونیستی چین وتغییر پدید بیاورند وچین هم هم وصلاح خودش را ندیدکه جامعه فقیر خودش را ودر "تغییر حزب کمونیست" ببیند وبعلاوه در دوره تنگ شیائو پینگ هم وبدنبال شورش دانشگاههای شانگهای وپکن وغیره چین به این نتیجه رسید که آن دانشجویان خواستار تشکیل (دولت لیبرال دموکراسی ) در چین بودند ولذا احساس خطر بیشتری کرد ویا برای جمعیت فقیر خود واحساس خطر کرد ودر حالیکه ودر همان موقع و فرو پاشی حزب کمونسیت روسیه اتفاق افتاده بود ویا بقیه احزاب کمونیست اروپای شرقی وآسیای مرکزی وغربی هم واغلب فروپاشیدند ویا احزاب دیگرخصوصی سازی را وجایگزین حزب کمونیست سابق خود کردند ولی چینی ها نهاد حزب کمونیست خود را وتغییر ندادند وبعلاوه تامل واندیشه بیشترو در این مورد نمودند تا در قالب مصلحت اندیشی خاص خودعمل کرده و شعار های خصوصی سازی مارگارت تاچر وریگان راوبا "اهداف حزب کمونیست چین "عجین بکنند وافرادغربی که دیدار از چین داشتند ولی ثروت غربی ها را وبا شعارهای گذشته کمونیستی خود وتلفیق نمودند وهر چند به خواسته آنان و مناطق آزاد را ودر 5 ناحیه چین بوجود آوردند ویا 14 شهر بندری چین را ومنطقه آزادتجاری نمودند ویا به خواسته جوامع غرب ونظیر انگلستان وامریکا پرتغال واسترالیا وژاپن عمل کردند که خواهان تغییر سیاستهای چین ودر مورد مسایل اقتصادی وسیاسی قومیتهای خاص چین بودند وتغییرات اندکی بدهند ونظیر برخورد با تاجران چین که مسالمت امیز باشد! ویا با روسای اقوام هنگ گنگ ویا روسای تایوان ویا جزیره ماکائو وسین کیانگ (اویغورستان)چین وتبت ومغولستان داخلی چین وچنین رویه ای داشته باشند که برخی از آزادیها وبه آنها بدهند! ویا به منطقه خود مختار مسلمان نشین نین شیای چین وغیره بدهند! وتا تضاد های خارجی چین وبا همسایگانش از بین برود! ویا با لیبرالیزه کردن سیاست قومی چین وتضاد های قومی داخلی خاتمه بیابد ویا رهبران غربی چین را ودعوت می کردند که تضاد های خارجی اش با ویتنام وژاپن وکره جنوبی وفلیپین واسترالیا وسنگاپور وفیجی وهند را وبکاهند ویا از دخالتش در مورد منطقه بحران زده خاورمیانه بکاهد! ولی در دوسال اخیر واین خواسته ها معوق مانده است وچین دوباره گرایشات افراط گرایانه درون حزب کمونیست چینی را وزیادتر کرده است ویا بازگشت دوباره به شعارهای مائوئیستی سابق یافته وبعلاوه در آشتی مجدد با روسیه که سالهای متمادی در مرزدوکشور جدال داشتند دوست شده ویا در برخورد با تایوان واصلاح طلبان هنگ گنگ وسین کیانگ تغییر رویه داده اند ولذا سیاست خارجی اش در سالهای اخیر دگرگون شده است ! ویا در فرستادن مکررهواپیماهای جنگی اش وبه اطراف کشورهای ژاپن وتایوان وتحریک آفرینی می نماید ویا با نفی خصوصی سازی ونفی مناطق آزاد خودی وتغییر سیاست داده ویا با فشار آوردن بر شرکت های خارجی ومصادره اموال آنان عمل کرده ویا در حمایت از حمله نظامی روسیه به اوکراین وتغییر رویه افراطی دارد ولذا راه نجات خود را وازترس تجزیه چین ویا از متلاشی شدن چین و در این روشها می داند ولی بنظر معلومات چین شناسی اینجانبروش غیر صحیحی است اگر چین بخواهدکه مانع فقر شدید سکنه اش بشود ویا در آینده بشود وچاره اش تنها برگشت به سیاست های اقتصادی 7قرن قبل می باشد! وتا مانع بشود که اغلب چینی های متخصص و دسته جمعی واز چین کوچ نکنند ویا اگر بخواهد که از متلاشی شدن کشور چین وبا "حذف شدن حزب کمونیستی "چین بکاهد که یکنوع جبر های اجتماعی وعارض بر آن شده است وباید نظیر تحولات سیاسی گذشته اش ودر 73ساله قبل عمل بکند که راه حلش به تنگنا نرود که با حفظ قالب بندی حزب کمونیست چین ودر آن دوره تاریخی وحداقل 6 بار کادر مرکزی حزب را عوض نمود وتا بتواند "برنامه ریزهای اقتصادی جدیدی ودر چین بوجود بیآورد! ویا کادر های ایالتی واجرایی حزب کمونیست را وتصفیه نمود ویا پاکسازی کرد که دیدگاهای غلط ودر مورد برنامه ریزی چین داشتند وایده های دیگر اقتصادی را ونمی پذیرفتند وبجایش کادرهای جدید حزبی راو سر کار آوردند ویا جایگزین کادر اداری سابق نمودند که به مدرن سازی صنعتی چین بپردازند ویا به رفع فقر ومهار مهاجرت خواهی چینی ها بپردازند وامروزه یکباره دیگرهم واصلاح شعارهای بیرون منطقه ای چین لازم است! ویا اصلاح سیاست های درون منطقه ای حزب کمونیست چین لازم است !وتا قالببندی قدیمی نهاد سیاسی حزب را وحفظ بکند ویا همچنان باقی بماند! ودر عوض محتوای برنامه ریزیهای داخلی چین عوض بشود ویا سیاست خارجی چین وعقلانیت بیشتری بیابد که به بحران بیشترمنطقه شرق آسیا منجر نشود! ولذا راه حل نهایی آنان برگشت دادن سیاستهای حزب کمونیست چین وبه سیاست های داخلی وخارجی (عصرسلسله یوان چین ) سابق می باشد که( سلسله حکومت یوان چین وآن موقع داشتند و یک نوع مرام کمونیستی سنتی داشت ) که به نقل ابن بطوطه که مشاهده کرده بود ودر قرن مزبور واقتصاد چین آن موقع را وبا آن روش دیوانسالاری مرکزی اداره می کردند که مقبولیت بیشترداخلی ویا خارجی داشت ویا در عهد مزبورهم وبرخلاف عصر 73 ساله کنونی دولتش وجذبه داخلی داشت ویا توتالیزم قوی داخلی وهمراه با دمکراسی داخلی داشت ! ویا در ان موقع تاریخی وهمراه با اختیار دادن به قومیتهای متعدد چین عمل می کرد ویا با آزادی انواع مذاهب ودر چین همراه کرده بودند وبه نقل مشاهدات ابن بطوطه که ذکر می کند ودر همان موقع هم واقتصادش یک نوع مالکیت دولتی بود که برتجارت اقوام داخلی ویا بر معاملات خارجی تاثیر مثبت داشت ویا برروند قرار داد های خارجی حاکم بود ودول اطرا ف چین هم واحساس امنیت می کردند واز سوی دیگرهم در آن موقع تاریخی واز "دموکراسی اقتدار آمیز چین دوره یوان )حساب می بردند وبعلاوه جاده ابریشم نیزودر ان موقع تاریخی با تفنگ وتانک بسته نشده بود ویا نظیر امروز واداره امنیتی نمی شد ویا در آن موقع تاریخی و شایستگان داخلی وخارجی مقیم چین واحساس امنیت می کردند ولذا در اداره دیوانساری چین شرکت داده می شدند که دیوانسالاری چین را بهینه بکنند که گزارشهای مردم نگارانه مارکوپلو ویا ابن بطوطه حاکی از این امر می باشد! ویا این نوع از ویژگیهای سیاسی – اقتصادی عصر یوان چین را نشان می دهد وبرخلاف امروز ویک نوع "امپراطوری غیر نژاد پرستانه" در چین ایجاد کرده بودند که همه قومیت هادر آن نهاد سیاسی سهیم بودند ویا در اداره اقتدارآمیز نظم اقتصادی ونظامی چین آن روزگارو شرکت رضایت مدارانه داشتند ونظیر شعار های کمونیستی چین معاصر نبود که مدیریت حزبی تنها در کنترل قومیت های خاص چینی عاجز باشد ویا هیات حاکمه اش ونظیرامروز وصرفا از نژاد چینی ها انتخاب نمی شدند که صرفا دولت نژاد پرستانه ملی وتشکیل بدهند ! وبلکه چین آن روزگار وگرایش امپراطوری آسیایی جامع نگرانه داشت که با اقوام گوناگونش وسازش اقتصادی وتجاری داشته باشد! ودر عین حال به اقتصاد جاده ابریشم جهانی وکمونیزم آسیایی سنتی می اندیشیدند ولی "شونیزم کنونی چینی" وآنرا طرد می کند وبعلاوه برخلاف شعار های "انترناسیونالیستی کمون بین المللی ومورد نظر مارکس اعمل می کند واو با "کمون نژاد پرستانه چین معاصر "مخالف بود وآنرا با نظام کارگری مغایر می دانست وبهمین دلیل است که مارکس دائما در دعوت کارگران آسیا وبه "کمون نهایی " دعوت می کرد ویا دائما آنها را دعوت به اتحاد کارگران جهانی ( ونه اتحاد کارگران نژاد چینی)دعوت می نمود ویا منظورش هم از کمون آسیایی وصرفا سیادت نژاد قوم خاص چینی ویا هژمونی اش بر بقیه کارگران اقوام داخلی ویا خارجی نبود )ولذا دائما دعوت به کمینفرم ویا کمینترن بین المللی می کرد !ولی کادر های مرکزی حزب کمونیسم چین کنونی ودر برخورد با کارگران قومیت های داخلی وخارجی خودشان وچنین مرامی ندارند ! ویا هنوز تفاوت سیاسی آن نوع مفاهیم را نمی دانند! ویا هنوز نمی دانند که نژاد زرد که در آسیا زیاد می باشد وتنها جمعیت چین نیست وبلکه همه اقوام ژاپنی ویا چینی ومغولی ویا تایلندی ویتنامی وکامبوجی وغیره را در برمی گیرد !ویا همگی جزو نژاد زرد می باشند ولی چرا همه آنها که همگی پوستشان زرد است ولی در 73 ساله اخیرورشد فنی نکرده اند ویا بعنوان "اژدهای اقتصادی زرد آسیا" نشدند وتنها چین این عنوان را پیدا نمود ؟ وبهمین دلیل اندیشه نمی کنند که چگونه ممکن است که در آینده نزدیک ووضع اش عوض بشود واین عنوان هم از چین گرفته بشود ویا ازکارگران چین واقتصادش گرفته بشود؟ وشاید بیک کشور عقب مانده صنعتی در آسیا تبدل بشوند! که از عواقب شعار های نژاد پرستانه چینی آنهانشات می گیرد ! واگر کمی دقت بکنند! وبخوبی متوجه خواهند شد! که جهان امروزین ,وجهان رشد مهارتهاست وزیرا جوامع مختلف جهان وامروزه کارگران ماهر زیادی داردکه درکارخانجات کشورهای مختلف جهان وپراکنده هستند ! وهمانطوریکه "صنعت موبایل سازی" هم ودر چند سال اخیرهم عوض شده است واز چنگ انحصاری چینی ها خارج گشت ولذا امروزه هم مقدار زیادی از آنها ودر کشور کوچک ویتنام ویا کره جنوبی ساخته میشود وبرخی هم در هندوستان وتایلند ساخته می شود وبه جوامع دیگر جهان صادر می کنند ویا ساخت صنایع صوتی والکترونیک دیگر جهان هم و چنین وضعی را دارد وممکن است که در آینده نزدیک و212 کشور جهان تصمیم بگیرند که بخاطر شعار های نژاد پرستانه کنونی چینی ها وصنعت مورد نیاز خود راعوض بکنند ویا از کشور غیر چینی تامین بکنند! ویا صنعت خود رو سازی برقی آینده خودشان راهم وچنین بکنند ؟ویا مکانیزاسیون کشاورزی وغیره کشور خود را واز کانالها وجغرافیای دیگر جهان وتامین بکنند ؟ ویا مهارت ساختنش را به درون کارگران ماهر جوامع خود بکشانند! ویا سیاست دانشگاهها ونوآوریهای دانشجویان خود را به این طرف بکشانند ؟که از دست هژمونی اقتصاد چین نژاد پرستانه کنونی چین خلاص بشوند ونجات بیابند؟ ویا از دست اقتصاد شانگهای وجاده ابریشم خواهی وی نجات بیابند! که همراه با ارعاب آنان است ولذا نجات بیابند !ولی توجه به این نکته وبرای چینی ها وهنوز سخت می باشد ؟که دیر تر از جوامع دیگرجهان وبه تاسیس دانشگاه روی آورده اند ویا دیر تراز جوامع دیگرجهان به پرورش دانشجو پرداخته اند ! وبعلاوه در برهه اندک تاسیس دانشگاه خودشان هم وچندین بار آنان را وبا "شعار های انقلاب فرهنگی "طرد کردند وصرفا به نیروی بازوی کارگران کثیر خود می بالند ! که صنعت وتکنولوژی مدرنشان وحاصل تفکرات آنان نیست ویا در 73 سال قبل نیست ! ودر حالیکه اغلب حرفه های آنرا واز جوامع دیگر عاریت گرفته اند که بواس مردم شناس ویا دیگ مردم شناسان فرهنگی وبه این اقتباسهای فرهنگی اشاره کرده اند !ولذا ممکن است که در آینده نزدیک هم وهمان حرفه فنی کشورشان را به حرفه های پیچیده تردیگری تغییر ماهیت بدهند و یا به جوامع دیگرکوچ فنی بکنند !ودر آن صورت می باشد که اغلب ملل جهان واز تولید صنعتی کارگران چینی روی بر میگردانند ویا (بدلیل کهنگی تکنولوژی آن جامعه ونسبت به عصر آینده خودشان ) و بی نیاز می گردند!وهمانطور یکه امروزه خیلی ها موبایل ویا کامپیوتر مدل 20 سال قبل جهان را نمی خرند که در فنلاند ساخته می شد ! ودر آن صورت هم وبا دگرگون شدن نیازهای آینده جهان وتکنولوژی چین هم عوض می شود به کهنگی صنعت دچار خواهد شد! ویا روزنامه نگارانش دیگر نمی توانند که از "اقتصاد چین" وبه عنوان "دومین اقتصاد جهان" نام ببرند! ویا آنان را به وسوسه حمله به تایوان کم جمعیت بکشانند! ویا به حمایت از حمله روسیه به اوکراین بیدفاع بیندازند! ولی امروزه هنوز "توهم صنعتی شدید"دارند و بر چینی ها حاکم است که فقط فکر می کنند که تنها چینی ها صنعت جدید دارند! ولی سایر ملل جهان وعاجز از"خلق آن نوع تکنولوژی جدید " می باشند ! ویا "ژئو پلیتیک صنعتی"جهان تنها در خاک چین و"رویش بارورانه" دارد ولی بقیه خاکها ی جهان وعقیم به "پدیده صنعت" می باشند واین نوع از تصورات غلط چینی ها وانها را به قدرت طلبی زیاد وامی دارد که ازدرک عواقب آن عاجز می باشند ! ویا هنوزمتوجه تغییرات عمیق "ژئو پلیتیک صنعتی جهان"نیستند که بضرر آنهاودر حال رشد ونمو می باشد ونیز در اینجا لازم به ذکر است که از نظر "مردم شناسی تکنولوژی" ویا از نظر "علم مردم شناسی حقوقی – اداری "وتحولات 73ساله چین راوبررسی بکنم ویا فلسفه شکل گیری ویا تنگناهای کمون نهایی چین معاصر را و کمی بشکافم که چین کمونیست صنعتی نامیده می شود ولی اغلب روزنامه نگاران کنونی جهان وهنوز شناخت علمی ومتدولوژیک از آن پدیده ندارند وبهمین دلیل هم در طی 73 سال اخیر ونه از درون مکتوب نویسان خودشان ونه از میان روز نامه نگاران واشنگتن پست ویا نشریه نیویورک تایمز ویا غیره مطلب مهمی نوشته نشده ویا در باره چین نوشته نشده است !وبعلاوه از میان "دپارتمانهای چین شناسی اخیر دانشگاهها هم چیزی وجود ندارد "که جدید التاسیس هستندولذا کسی به شناخت عمیق چین ورغبت نشان نمی دهد ویا هنوز یک "کتاب معرفت شناسانه عالمانه " ودر مورد چین نوشته نشده است ویا در تحولات اقتصادی – جامعه شناختی معاصرآن نوشته نشده است! که چرا امروزه اقتدار طلبی سیاسی اش ومعضل همه شرکت های جهانی گشته است!؟ ویا جهت گیری های سیاسی اخیرش واغلب مشاغل جهان را وبه تعطیلی کشانده است؟ ویا سیاستهای خارجی اش وفقر غله ویا فقر آذوقه وفقر انرژی در جوامع دیگر راه انداخته و تشدید می کند ؟!ویا چرا هل من مبارز طلبی می کند که اگر کسی به "هژمونی اقتصادی شانگهای "ویا به پول یوان چین "واگر گردن ننهد ودر آن صورت همه سکنه دنیا ومجبورند که از فقر درآمدوبیکار بشوند !ویا بخاطر "فقر حرفه مندی صنعتی خود" واز گرسنگی بمیرند ؟!ولذا در سه سال اخیر هم که با ترامپ در گیر شده اند ویا بر اثر تعرفه های تجاری آمریکا وچین ودر گیر شده اند !واین نوع از شعار توهم آمیز چینی هاهم وزیادتر شده است ولذا اکثر مشاغل جهان راو به تعطیلی کشانده است! ودوست هفکرش روس نیزوچنین فکر می کند که در چند سال اخیر واز دشمنی با یکدیگر دست برداشته ویا با هم وبخاطر حمله به اوکراین صمیمیتر شده اند ویا هم عقیده شده اند! واین نوع معضل بشری را وتشدید می کنند! ونیز لازم به یاد آوری می باشد که قبل از شکل گیری حکومت کمونیستی چین ودر سال 1949م ونظام اجتماعی چین یک نوع "نظام ارباب ورعیتی زراعی قدیمی " بود که عمر 2500 ساله در چین داشت وقوانین حاکم بر زراعت چین هم واز "تعالیم کنفسیوس" نشات می گرفت که 8 قوم چینی ویا کمون اولیه چین را متحد نمود ویا در کناره های رود خانه یانگ تسه راو دعوت کرد که با تبعیت از یک خاقان واحد ودر نظام تولید زراعی خود همدست شده وهنجارهای واحد اجتماعی داشته باشند! ولی پیشینه تمدن زراعی خاورمیانه وغرب آسیا قدیمی تر است وحدود 4000سال عمرپیشینه زراعی دارد واز تعالیم آسمانی 4 دین بزرگ ( یهودی وزرتشتی ومسیحی واسلام )نشات می گیرد که نظیر احکام مزارعه اسلامی ویا مساقات زراعی (یا باغداری ویا ساقه کاری ) وغیره می باشد والبته "اشاعه فرهنگی" تمدن زراعی فئودالیسم اروپایی ویا امریکای لاتین و تنها از تعالیم مسیحیت نشات می گیرد که از منشائ شهر ناصریه خاورمیانه وبه اروپا رفته بود و"فئودالسیم اروپایی راهم درست کرده بود که مارک بلوخ آلمانی ودر کتاب دو جلدی اش وبه ان "شیوه معیشت زراعی مسیحیان اروپا "اشاره دارد ولی "تشکیلات اداری ویا حقوقی فئودالسیم آسیائئ و"تنها ازمفاهیم حقوقی سه دین یهود وزرتشتی گری واسلام خاورمیانه الهام می گیرد که قوانین حقوقی اش وبه پیدایش آن نوع دیوانسالاری زراعی آسیایی منجر شد ویا به ساخت وساز ابزار های زراعی اش منجر شد وعمر بالای 3800ساله دارد که از زراعت خاورمیانه وکناره های چند رودخانه فرات وکارون وارس شروع شد وبه نقاط دیگر آسیا "اشاعه فرهنگی" یافته است وخانم لمبتون در کتاب " مالک وزارع درایران" به برخی از ابعاد آن اشاره کرده است ولی عمر تمدن زراعی کناره های رود یانگ تسه ورود هوانگ هو وعمر 2500 ساله دارد که قوانین وهنجار های تشکیلاتش نیز ونیمه جادویی بودند وهنوز از نماد ها ودستورات شمن پرستی قدیم ویا خاقان پرستی اولیه چینییان الهام می گیرد! ویا پیدایش خط وزبان اشکال گونه چین هم وچنین وضعی را دارد که برخلاف ملل دیگرجهان و حروف مکتوبی فراوان دارد واز این امر نشات می گیرد وهمچنین تشکیلات زراعی اولیه چین هم از تعالیم کنفسیوس منشائ حقوقی می گرفت ویکبار دیگرهم در 1800 سال قبل واز تعالیم دین مانوی زرتشتی متاثر شده که در چین غربی وناحیه ختا وختن وسین کیانگ نفوذ یافته بودومفاهیم حقوقی زراعت دهات کناره های "رود خانه تاریم "سین کیانگ چین را متاثر می کرد وبعدا تاثیرات فرهنگی وحقوقی بر تولید زراعت چین شرقی می گذارد ولذا نقاشیهای "کتاب دینی ارژنگ مانی "هم که با نقاشی چینی عجین شده است وحکایت از این تاثیر پذیری فرهنگی دارد ویک بار دیگرهم بعد از حمله چنگیز خان به چین بود که وقوع یافت ویا توسط تعالیم زراعی اسلامی وعجین گشت ویا توسط کارکرد اداری محمود یلواج ودر چین عجین شد که توسط چنگیز خان و به وزارت خوددر چین بر گزیده شده بود واو هم با کمک مسعود یلواج برادرش عمل کرد که از دیوان ها ی شهر خوارزم سلطان محمد خوارزمشاهی آمده وبه نزد چنگیز خان مغول پناهنده شده بود ند وروش مالیات گیری زراعی-اسلامی دهات را در بلاد اسلامی می دانستند ویا درپایتخت خوارزم ودر دیوان استیفای خوارزم وخوب آموخته بودند وجهت ساختن منبع در آمد زراعی وبرای ارتش بزرگ چنگیز خان " ودر چین را "مد اجتماعی "کردند ویا جهت دیوانسالاری منگو قاآن وقوبیلای قاآن وغیره ودر سرزمین چین وطراحی نمودند ویا با بقایای قوانین زراعی دین کنفسیوس روستاهای چین آمیختهکرده وتشکیلات جدید اداری چینی های "سلسله یوان چین "راساختند ویا در فاصله سالهای 606 الی 803هجری بوجود آوردند ولی با اقتدار یابی "سلسله مینک چینی "که همزمان با مرگ تیمور لنگ وتهاجمش به چین بودوقدرت سلسله یوان در چین از بین رفت واقتدار سلسله مینک چین ونظام اداری وزراعی جدیدش باقی ماند که گرایش به برگشت به سیستم حقوق زراعی کنفسیوس قدیمی داشت ویا به مالیاتهای زراعی عصر قدیمی چین تمایل داشت ولی این بارهم وجانشینهای (سلسله مینک چین )وبا تهاجم پرتغالیهای مسیحی روبرو شد که به "بندر ماکائو چین "آمده بودند ویا با تهاجم کمپانی هلند شرقی وهند شرقی انگلیسی که به هنگ گنگ وغیره امده بودند روبرو گردیدند که فقط با تعالیم مسیحت حاضر به قبول خرید وفروش مازاد محصولات کشاورزی چینی ها بودند ویا آنها را خرید وفروش می کردند ! ویا با معیار های حقوقی دین مسیحیت وحاضر به واردات وصادرات از کشور چین بودند ولذا این نوع از "آمیختگی فرهنگ ها" وبرخی از تعالیم زراعت تمدن 2500 ساله قدیمی چین راساخت ویا تا سال 1949م تحت تاثیرخود قرار داده بود ومقوله ای بنام "زراعت روستایی چین "را بوجود می آورد وبعدا در جریان جنگ جهانی دوم هم وسرتاسر چین ویا روستا هایش تحت اشغال سربازان ژاپنی در آمدند که می خواستند مدلی از "قوانین حقوقی زراعتی ژاپنی" راوبه نفع مالیات گیری امپراطور ژاپن واز دهقانان چینی بگیرندولی چینی ها قبول نکرده ومقاومت کردند وبعدا با بیرون راندن ژاپنی ها ونظام مالیات گیری زراعی از دهقانان چینی راو با (تعالیم جدید مائو) عوض کردند وبنام (انقلاب سرخ اکتبر چین سال 1949م )نام گذاری کردند که "کمون زراعتی چین جدید " نامیده می شود ودر مالیات گیری زراعی جدید از دهقانان چینی وطور دیگری عمل می نماید ویا برخلاف مالیات گیری زراعی خاقانهای چینی سابق بود که در "محله ممنوعه شهر" پکن وانواع قصر های خاقانی داشتندودر مقابلش هم که شهر ساخته شده "خان بالیغ قوبیلای قاآن "بودکه امروزه پکن نامیده می شود و"میدان تیان مین آسمانی پکن" ودر جلوی ان قصر ها بود ویا حتی مفاهیم حقوقی زراعتش با مالیات گیری مالکان قدیمی دهات فرق داشت ویا حتی با حقوق زراعی طبقه کدخدا ها وخرده مالکان چین سابق وفرق داشت که حق اخذ مالیات ویا عوارض زراعی را ومثل سابق نداشتند وبلکه عواید آن نوع زراعت وبعد از انقلاب چین ودوباره می بایست به نفع خود طبقه زارعان چینی گرفته میشد ویا بکار می انداختند ویا صرف نوسازی ابزارهای زراعی وکانالهای آبیاری زراعت چینی های انقلاب نموده همراه می کردند و یا می بایست که "باز تولید رفاه مجدد آنان "می گشت وتا "استثمار طبقه زارعان چین "واز بین رفته باشد وتا درآمد آینده زراعی آنان وافزایش بیابد ویا با شگرد سیاسی جدید کادر (حزب چین وطرفدار کارگر مدرن ویا زارعان جدیدچین )وافزایش بیابد ودچار استثمار طبقاتی نشوند! ویا به نفع آنان مصرف بگردد که بخاطر ایدئولوژی طرفدارانه از طبقه زارعان چین وانها را (حزب کمونیست چین) می نامیدند! ویا گروه طرفدار "کمون نهایی چین"نامیده شده ویا کمونیست نهایی قرن بیست یکمی ویا کمون گرایان سکنه چین نامیده می شدندوبا آرمان شهر اتوپیایی وتخیلی فارابی وکتاب مدینه فاضله اش تفاوت داشت وزیرا که اید ئولوژی جدید چینی ها و خواهان اصلاح استثمارزراعی روستا ها بود ) ویا بعد از سال 1949 م وخودشان "را کمون گرایان حزبی "می نامیدند و این نوع ایدئولوژی حقوقی واداری عمر 73 ساله در جامعه چین معاصر دارد! ولی ماهیت حقوقی آن ودرحین پیاده شدن ودر طی چندین برنامه ریزی اصلاح زراعی وفنی داشت ویکسان اجرا نشده است وبلکه (تغییرات محتوایی – تشکیلاتی )زیادی دیده ویا در طی 73 ساله درست کرده است !که به برخی از آن موارد اشاره خواهم کرد! ویا بعد ازاعلام مرامنامه حقوقی وتشکیلاتی "شورای خلقی چین "اتفاق افتاد که می بایست به" منافع طبقه زارع وکارگرچین وفاداری" نشان می دادند ویا در"شورای خلقی چین "در سال 1949 این نوع سیاست های خلقی غیر استثمار گرانه را تعقیب می نمودند ودر آن تاریخ وگروهی از همان "اعضای شورای خلقی حاکم چین "ودر سال 1950 م وبه مدت یک ماه وبه روسیه کمونیستی مسافرت کردند ودر آنجا یک نوع (پیمان نامه سی ساله با دولت روسیه) بستند ویا برخی تصمیمها را ودر مورد اختلافات مرزی وملکی خودشان گرفتند ویا در طی آن پیمان نامه ومسائل خود را حل کردند که فرضا اراضی متعلق به "مالکیت خوانین مغولان "راو بین روس وچین تقسیم بکنند ونام آنرا "مغولستان داخلی چین "ویا "مغولستان خارجی چین" بگذارند ویا در مورد گروههای قومی داخل چین تصمیم گرفتند ونظیر تصمیم گیری در مورد "اراضی خوانین اویغورستان سین کیانگ چین "بود ویا در مورد "اراضی خوانین تبت چین "ویا در مورد اراضی قومیت های داخل روسیه" نیز وچنین تصمیم هایی را گرفتند ! ودر مقابل چینی ها هم ومبلغ 300 میلیون دلار از روسیه وام گرفتند ویا جهت اصلاح کشاورزی دهقانان چینی ویا جهت مدرن سازی زراعت چینیان وام گرفتند! وبعد از بازگشت به کشور خودشان وابتدا یک کنفرانس ملی واقتصادی ودر مورد برنامه ریزی های آینده خود ترتیب دادند وبدنبالش قانون ازدواج در چین را عوض کردند که "مالکیت دولتی" را منتفی می کرد ویا "قانون چند همسری" را ودر درون دهات چین را وملغی کردند ومعتقد بودند که چند همسری گذشته روستائیان وبه بهانه ازدیاد فرزندان آنها ویا جهت گماردن آنها در کار زراعت دهات وبه تشکیل حرمسراها در دهات چین وتبدیل می شودویک نوع زایش طبقه مالک است ویا برخی از روستائیان را و به خرده مالکان تبدیل می نماید که سعی بکنند که بانیروی کار فرزندان زیاد شده اشان وثروت اندوزی مالکانه بکنند! وبعلاوه در سالهای بعد هم قانون "ارث خانودگی چین" را هم وحذف کردند که فرزندان خانواده های دهقانی "مالکیت ارثی "پیدا نکنند که در ادیان قدیمی می توانستند وحداقل اثاثیه منزل دهقانی خود را و ارث ببرند ویا کاسه وکوزه خانه پدری را وبعد از فوت پدر وبین خود تقسیم بکنند ولذا از این مزایای ارث پدری دوران ارباب ورعتی هم محروم شدندویا "نظامهای خویشاوندی بزرگآسییی " و"خانواده های ستاکی "وعروسی دختر عموها وپسر عمو ها اسیایی عوض شد که ثروت درون خانوادگی باقی بماند که در "جامعه شناسی خانوادگی غربی "وتدریس می شود ویا نظام قبیلگی وایلی دیرینه را در" دهات آسیایی وتیره ها وطایفه ها" نگه می داشت واز این راه وقبایل وتیره های آسیایی رو به اضمحلال گذاشت بعلاوه بدنباش در ژوئن سال 1950 م وبا تصویب قانون "اصلاحات ارضی چین "که تا سال 1952 م بود که به مرحله اجرایی در آوردند که (معادل سالهای 1330 الی 1332شمسی ایران بود )واجرای آن اصلاحات ارضی در چین که جلوتر از اصلاحات ارضی ایران بود که کندی رئیس جمهورآمریکا واز ترس شورش دهقانان ایرانی وبه شاه ایرانی وآنرا بروش "انقلاب سفید غیر خونریزانه" توصیه کرده بود ولی در اصلاحات ارضی چین وقبلا تصویبتصویب انقلاب سرخ شده بود وقرار بود که به هر روستایی جوان چینی ومقداری اندکی وزمین کشت بدهند که به سن کار 16 سالگی می رسیدند ویا از طریق پرسنل دفتری کادر حزب تازه تاسیس شده دهات چین وزمین کشاورزی توزیع می شد که بصورت "هیات های واگذاری زمین چین" بودند وحدود 2 الی 3 هکتار زمین زراعی وسالیانه می گرفتند ویا جهت کشت وداشت وبرداشت وبه هر "جوان دهاتی چینی" داده می شد وتا سالیانه بهره ورزراعی بگردانند که درتمدن زراعی ایران وآن را " نسق بندی زراعی " می گفتند که به اندازه قدرت شخم زدن چند گاو خیش کننده زراعت بود ویا مقدارش بود ودر مجموع 10500میلیون هکتار زمین زراعی بین زراعان چینی وجهت تولید 300 میلیون زارع چینی دادند ویا در آن روزگارو تقسیم زراعی کردند وحدود 300 میلیون نفر دیگر بقیه سکنه چین هم وجمعیت کودکان پائین 16 سال بودند ویا جماعت های شهر نشین چین بودند ویا جمعیت قشر خوش نشین دهات بودند که تقسیم زمین نصیب آنها نشده بود ویاجمعیت دوره گرد دهات ویا تعمیر کاران ابزارالات کشاورزی در دهات چین بودند که بقیه جمعیت چین را تشکیل می دادند و"چهره جامعه شناسی روستایی" چین ووچنین وضعیتی را داشت که در آن روزگار وازمیان 60امیلیون جمعیت چینی وچنین اقشار روستایی ویا شهری چینی بودند ویا جمعیت دوره گردروستایی ویا کودکان روستایی زیر 16 سال بودند ویا در فاصله سالهای 1950 والی 1952م بودند ویا در آغاز حکومت مائو ویا در ابتدای حکومت کمونیستی وچنین آمار جمعیتی را داشتند ونیز قرار بود که طبقه 300 میلیونی زارعان چینی بالای 16 سال زمین بگیرند ویا در سن کار ویا جزو قشر فعال کشاورزی روستا ها زمین بگیرند وبعد از تقسیم زراعی دولتی هم وحدود 17 الی 18 در صد درآمد زراعی خود را وبه دولت چین بدهند ویا به صندوق در آمد "حزب روستا" بریزند وآنها هم به "سازمان برنامه وبودجه چین" بدهند وتا بعنوان "بودجه ریزی سالهای آتی" چین مصرف بشود ویا "صرف نوسازی کشاورزی چین"بکنند ویا صرف خرید تراکتورهای اولیه چینی بکنند که بجای گاو آهن قدیمی وبه دهات بیاورند ویا صرف تعمیر انهار سنتی کشاورزی چین ّبکنند ویا صرف نصب پلهای جدید رودخانه های چین "بکنند ویاجهت حمل ونقل محصولات کشاورزی ودامی وغیره چین بکنند ویا صرف ساخت راه آهن چین بکنند که محصولات زراعی آنهاراو به سیلو های گندم شهرهای چین ببرند ودیگر "سهم زراعتی اربابی "سابق را بطبقه مالک قدیمی چینی ندهند وبلکه به دولت بدهند که دوباره به خود آنان سرمایه گذاری دوباره بکند وهر چندقبل از اصلاحات ارضی چین ومالکان چینی هم و همین اندازه از مالیات را واز "طبقه زارع "می گرفتند ولی آن نوع مالکان برای ساخت راه آهن اقدام نمی کردند ویاجهت ساخت موشکهای بزرگ چین مصرف نمی کردند ویا جهت فرستادن ماهواره به فضا ومالیات زراعی نمی گرفتند ویاجهت اخذ هزینه میتینگ های خیابانی اخذ نمی کردند وفرقش آن بود که یک خان قدیمی چینی ویا مالک قدیمی چینی وتنها خانه ای بزرگترچوبی برای خودش می خرید ویا از آن مالیات زراعی وساخت وسازمی کرد واغلب هم همان مالکان سعی می کردند که خانه اربابی خودشان را وبزرگتر از منازل وحیاط باغی رعایا ی چینی خود نسازند که استثمار می گفتند وتا احیانا رعیت را واز کار کردن زراعی ودرمزارع روستا هاو منزجر بکند؟ وفقط مالکان تنها خانه های بادوام تر از طبقه رعیت چینی داشتند وگاهی هم سقف اتاقها ی اربابی آنان ویا شیشه های دربهایشان و رنگ امیزی شده تر از خانه طبقه زارع بود وکسی در ایدئولوژی تمدن فئو دالی چینی این اموررا مقدس نمی دانست ویا "تعصب مرامی "در این مورد نداشت که جهت ساخت ماهواره چینی گران قیمت مصرف بشود ویا مالیات از زارعان فقیر چینی اخذ بگردد ؟ ویا جهت مخارج میلیاردهای کارخانه بشود ویا جهت هزینه های ساخت کارخانه موبایل هواوی چینی ومصرف بشود؟ وودر این راه وخورد وخوراک اولیه همان طبقه فقیر چینی گرفته شود و بنام "ایدئولوژی انقلابی "واز دست انان بگیرند وصرف تکامل تکنولوژی چین بّکنندوچنین "تعصب عقیدتی ودر تکامل تکنولوژیکی "ودرمیان اربابانسابق چینی نبود ویا در ایدئولوژی طبقه مالک قدیمی چینی نبود وتا "سفره غذایی روستائیان چین" راخالی بکند ویا جهت "ارتقای صنعت چینی"خالی بکند ویا بخاطر تعصب ساخت موشک چینی وپهپاد چینی وخالی بکند؟ ولی در دوره مائووشی جین پینگ این نوع تعصبات تکامل صنعتی اتفاق افتاد که سفره دهقان خالی از هرنوع غذا یی بشود وتا "تکنولوژی هسته ای" چین وپا بگیرد ؟ ونیز باید گفت که حداقل روستائیان چین وقبل از اصلاحات ارضی ودر خانه روستایی خودراحت بودند وحداقل چند مرغ وخروس اضافی داشتند که در موقع گرسنگی فرزندانشان وبرخی از آنها را سر بریده ومی خوردند ولذا عقده ای نشده بودند ویا با شیردهی ولبنیات بزهای خانه روستایی خود وسیر می شدند ویا در موقع گرسنگی وشیر آنها را می دوشیدومی خوردند !ونظیر امروزچین نبودند که جهت خرید یک لیتر شیر لبنیات پاستوریزه شده چین ومجبور باشند که چند یوان درآمد روزانه کارگری مدرن خود را بدهند ویا جهت هزینه مدرنیزاسیون کردن صنعت نظامی چینی بدهند!ویا جهت ساخت ناو هواپیما بر "فوجیان" چین بدهند ویا جهت ساخت "کشتی شاندونگ چین "ودهها رزمناو موشک اندارش را بدهند ولی "تعصبات کورایدئولوژی انقلابی چینی برعکس بود ویا در 33 سال اخیرو بلایی سر کارگر جدید چینی آورده است که "شعار های تمدن فئودالیستی چین" وچنین بلایی را وبرای روستائیان چینی نداشت ویا جهت نوسازی شخم آهن چینی نداشت ویا سر زراعان چینی ودر طی 2500 ساله حقوق اجتماعی ارباب رعیتی خودشان ونیاورده بود !؟واین نوع از مقایسه حقوق اجتماعی دو دوره کارگری ویا دو دوره تاریخی قدیم وجدید ودر ذهنیت اغلب چینی ها وجود دارد! که تدابیر حقوقی واجتماعی دو دوره تاریخی چین را از نزدیک دیده اند ویا در عمر 73 ساله خود وبچشم خود دیده اند ؟ وآری در "اصلاحات ارضی چین ودر"دوره مائووطبقه مالک وخرده مالکان حذف شدند ویا کدخدایان دهات عوض شدند که در " تئوری مائو" وبه چهار طبقه مالک اراضی چین تقسیم شده بودند ودر دستورات وی2 دسته از طبقه مالک غیر کشت کننده مستقیم حذف شدند ویا برروی زمین اشان عوض شدندوبدنبال این نوع از (اصلاحات ارضی سرخ چینی) وحدود 3 میلیون طبقه مالک چینی وتصفیه خونین گشتند که در "قانون طبقه بندی مالکان "کمیته مرکزی حزب چین وجزو دو طبقه مالک غیرشخم زننده مستیقم ملک خود بودند ویا اغلب اقلیت های قومی ودر مناطق خومختار چینی بودند وبخاطر شیوه اقتصادی جدید ومورد کینه قرار گرفته بودند که سر به شورش برداشتند ولذا چندین با رشورش کردند ومثلادر منطقه خود مختار تبت چین بود که درسالهای1951م 1959م و و1987م واغلب به خاک وخون کشیده شدند ویا فقط در سال 1964 م وحدود 100 هزار نفر از مسمانان سه شهر ستان تاچینگ اویغورستان چین و تبعید شدند ویا سکنه شهرستان "یومین" اویغورستان ویا شهرستان "خوچنگ"ایالت مزبور واز ترس به کشور روسیه پناهنده شدند وبعلاوه در ایالت خود مختار" نین شیا خویی "چین ودر سال 1958م وسرکوب شدند که از مسلمانان آسیای مرکزی بودند ویا از ایرانیانی بودند که مغولان آنها را به کناره های رودخانه زردچین کوچانده بودنده که به اصلاح اداری وزراعی چین بپردازند ویا به رشد حرفه های سنتی چین بپردازند وبعلاوه از 31 قومیت دیگر آسیای مرکزی در ناحیه مزبور بودند ومخالف شیوه های اصلاحات ارضی سرخ مائو بودند ویا سکنه 19میلیونی جمهوری خواه جزیره تایوان بودند که در برابر تهاجم مائو وبه "جزیره تایوان" پناهنده شده بودند ویا سکنان "جزیره خی نان "که 6 میلیون جمعیت دارد وجزو استان سی ویکم چین شده است ویا سکنه 10 میلیونی هنگ گنگ است که از دویست سال قبل وتا کنون وبه شیوه معاملات آزاد تجاری عادت کرده بودند وحاضر به پذیرش مالکیت دولتی نبودند ویا سکنه "ماکائو" که از قدیم، فرهنگ تجارت آزاد با پرتغالیها را یاد گرفته بودند ولذا مخالف این نوع از سیاستهای سوسیالیستی دیکتاتور مابانه مائو بودند ولی مائو وپیروانش معتقد بودند که این شیوه "دیکتاتوری طبقه پرولتر زراعی وفنی چین و"یک نوع مرام انقلابی می باشد واز "خواص دیکتاتوری شخصی خود مائو"نیست ویا نشات نمی گیرد! ولذا آنرا برعکس بقیه و"دموکراسی توده ای ویا خلقی " می نامید ویا بخاطر پا گرفتن این نوع از دیکتاتوری ومرام طبقه کارگرمی دانست ولذا اغلب مناطق خود مختار سابق چین وحقوقشان منحل شد که زیر بار چنین سیستم اقتصادی جدید نمی رفتند !وبرای پیاده کردن این اهداف و طرفداران گارد سرخ چین پا گرفت که عقیده مزبور را پیش ببرندویا بخاطر پیش بردن آن نوع "مرام " ودر سالهای 1959م1961م ودهها هزار دانشجویدانشگاه پکن ویا کارمند شهرداری پکن سرکوب شدند ویا هنرمندان وهنر پیشگان تئاتر پکن و سرکوب شدند که همراه دانشجویان تظاهرات می کردند ویا در روز 23 مه سال 1961م وبرای اعتراض به شیوه های اصلاحات اقتصادی مائوو به خیابانهای پکن ریخته بودند وتظاهرات خیابانی می کردند ولی مائو هم آنان را وبا شعار "انقلاب فرهنگی پرولتاریایی" سرکوب کرد ویا سر دبیر اغلب روز نامه های چین را عوض نمود ویا تعداد زیادی از کادرهای حزبی را که منصوب کرده بود وعوض نمود که مخالف این شیوه سیاستهای سخت گیرانه مائو بودند ولی انتقادات مطبوعاتی ویاانتقادهای شفاهی ودر طول چندین ماه وهمه شهر های چین را وبه آشوب کشیده بودودر حالیکه از عمر انقلاب چین وحدود بیست وچند سال بیشتر نمی گذشت ولی مائو بالاخره با شعار تداوم انقلاب فرهنگی خودش وبا نصب نظامیان جدید وتازه درجه گرفته کشوردر ارتش ویا با عوض کردن نظامیان قدیمی وبا گماردن گاردنظامی برمدیریت اغلب کارخانجات وادارات و"کمون های خلقی دهات چین " را تقویت کرد ویا بر"کمون های حاشیه شهرها "گماشت ویا با گماردن کمیسر های نظامی بر واحد های تولید زراعی وآن نوع شورش را خنثی کرد که گارد سرخ جدیدش واز قشر های لمپن حاشیه شهر ها بودند ونهایتا توانست با سرکوب حداقل 12 میلیون شورشی ودر سرتاسر شهر های چین وعمل بکند ویا دوباره کنترل چین را وبنام "انقلاب فرهنگی "بدست خود بگیرد! ودر این فرایند وتعداد زیادی از دبیران مدارس چین واز آموزش وپرورش چین اخراج شدند ویا تعدادزیادی از مدارس وبنام انقلاب فرهنگی وتعطیل گشتند ویا دبیران چینی وجهت کار اجباری به روستا ها اعزام گردیدند وتلاطم تا سال 1966 م ادامه داشت وبعلاوه همان "انقلاب فرهنگی سرکوب دانشجویان"و دوباره در دانشگاههای شانگهای وپکن وکانتون وشن جن دوام داشت ویا در شهر خه فی ودر دانشگاه علوم تکنولوژی چین عود کردویا در 20 سال بعدودرسالهای 1987 م ودر دوره حکومت "تنگ شیائو پینگ" هم دوباره عودت نمود ودر ان ایام نیز دانشجویان چین با تظاهرات عمومی در خیابانها ویا در میدان تیان مین پکن وخواستار برچیده شدن حزب کمونیست چین شدند ونیز در جریان آن دوره تاریخی وباز تعدادی زیادی از کادرهای حزبی چین عوض شدند واز جمله 131 عضو بالای حزب بود که برکنار شدند وبالاخره با کنار رفتن تنگ شیائو پینگ واز رهبری چین ودوباره باند دیگری وبرحزب کمونیست چین ودر سی ساله اخیر مستولی شده است ! واخیرا هم دوسال تمام است که سکنه هنگ هنگ اغلب در خیابانها ی این شهر بزرگ چین وتظاهرات می کردند وخواهان تغییر سیاست های اقتصادی دولت چین بودند ویا درموردمنطقه ده میلیون نفری هنگ گنگ بودند که دوباره شی جین پینگ آنرا برانداخت که چندین دوره رئیس جمهوردائمی چین شده است ویا ارتش را وبر سرنوشت هنگ گنگ مسلط کرده ویا کادر های اداری ایالت هنگ کنگ را وعوض نمود وبعلاوه باید ذکر بشود که تابحال کمتر نویسنده ای سعی کرده است سیستم اداری وتشکیلاتی کمونهای خلقی چین 73 سال گذشته را وتحقیق کرده ویا مکتوب عالمانه بکند؟ ولی اندکی تفحص ودر آن مورد نشان می دهد که پدیده" کمون چینی" وپدیده عجیبی در تاریخ تحول نیروهای کار فنی جهان می باشد! وبا هیچکدام از بیگاریهای رعایاقابل مقایسه نیست ویا در گذشته تاریخ بشر قابل مقایسه نیست !وفرضا منابع تاریخی نشان می دهد که در دوره قوبیلای قا آن ورعایای چینی مجبور گشتند که کانال عمیق آبیاری زراعی را واز پکن وتا نزدیکی های دریا وبا بیگاری خود وحفاری بکنند ولی چونکه از فواید زراعتی آن کانال بهره مند می شدند ولذا چندان برایشان ناخوشایند نبود ویا در ایام قدیم وبرخی از خاقانهای گذشته چین ورعیت خود را مجبور کردند که با بیگاری خود و"دیوار عظیم چین" را بسازند که باز بدلیل مصون ماندنشان واز حمله تاتارهای آن سوی دیوار چین وبرایشان چندان ناخوشایند نبود !ولی وقتی می دیدند که گارد سرخ مائو که در برخی از ایام وتعدادشان بیش از 10میلیون نفر بالغ میشد ومی خورند ومی خوابند ولی بنام رواج "کمونیسم انقلابی جهان "ویا بنام "مدرنیزاسیون کشاوزری "انها را "اغوا به بیگاری می کنند ویا بنام "ذخیره مازاد تولید کشاورزان " شعار می دهند که مبادا دستمزدشان به جیب اربابان روستا ها برود ویا به جیب کدخدا ها ومباشران برودومدیرانی زحمات زیاد ودر سازماندهی زراعت دهات داشتند ولی در نظریه مائو طبقه ستم گر واستثمار گرومالک تلقی می شدند ولذا نباید از رفاه بیشتر بهره مند شوند ولی برخلاف مائو واز رعایایدهات خود این همه کار نمی کشید ولی در دوره مائو می دیدند که مازاد تولید کشاورزی آنها و تنها صرف ساخت کارخانه تراکتور سازی چین نمی گردد که در سال1959 م ساخته شد ویا با پول "مازاد تولید کشاورزان"ساخته بشود که اولین کارخانه ترکتورسازی "لویانگ چین "بود که ساخته شد ویا براه انداخته شد که اغلب تراکتورهای زمخت وغیر کارآتولید می کرد ویا پل رودخانه یانگ تسه راساخت ویا در جنب شهر "چونگ چینگ "ساختند وتا محصولات کشاورزی را واز روی این پل 820 متری چین حرکت بدهند ویا با "مازاد تولید کشاورزی "آنان بود کهکانالهای آبیاری را ساختند ویا از رودخانه یانگ تسه منشعب کرده وبه مزارع دهات خود بردند که انها را "کانالهای آبیاری اشتراکی چین" کمونیست می نامیدند وروستائیان چینی وبا این نوع از صنایع زراعی مخالف نبودند ولی برخی از بیگاری کشیدنها و جهت ساخت "موشک هسته ای" ویا "انفجار های اتمی"را نمی پسندید ند ویا از این نوع بیگاریها وچندان راضی نبودند ولی وقتی می دیدندکه نظیر اربابان سابق وحتی مروت آنرا ندارند که بعد از برداشت محصول ویا بعد از داده شدن "حصه اربابی و"بقیه مازاد زراعی ودامی " خود آنها هم وصرف خودشان نمی شود ویا بقیه سهم بری کارگری آنها هم وبه خودشان داده نمی شود که با خیال راحت زندگی بکنند ویا سهم زراعی زحمتکشانه خود را ببرند! ویا در کلبه روستایی خود وبا زن وبچه خود بخورند ولیکن برای دزدیده شدن "سهم الحصه زراعی آنان" ودولت چین "سالن های غذاخوری اشتراکی" در دهات چین دایر کرده بود که مسئولان حکومتی اش وبا خرید دولتی مواد غذایی بی کیفیت ودوبار از جیره غذایی انان بریده ومواد غذایی بی کیفیت می خرند ویا در زیر نظر گارد سرخ روستایی و"غذا ی مشترک کارگری بی کیفیت "به خورد آنها می دهند ویا در "سالنهای غذا خوری مشترک روستایی "غذا می خورند ویا در زیر نظارت گارد سرخ غذا می خورند! وبیاد روزهای گذشته ارباب – رعیتی خود می افتادند که خانهای چین <چقدر منصف بودند ؟ویا حداقل در کشت وداشت وبراشت زراعی خود از "گارد سرخ اربابی" استفاده نمی کرد ویا کمک نمی گرفتند ولذا در طول چندین هزار سال "تمدن ارباب ورعیتی" آسیا ویک نوع رضایت آمیخته بافقربرای معیشت خود داشتند که به آن پدیده وبه قول دورکیم جامعه شناس وجدان پذیری وجامعه پذیری حقوقی یافته بودند ولذا نفرت اندکی از نظام تولید تمدن زراعی 2500 ساله چین خود داشتند ولذا تاریخ نشان می دهد که بخاطر مکانیزم مزبورو شورشهای دهقانی و در تمدن قدیم آسیا نبود ویا برعلیه مالکان انجام نمی گرفت وبلکه جنگها واغلب از جنگ یک قبیله وبرعلیه قبیله دیگر ویابرعلیه ملت دیگر نشات می گرفت ولی مائو وبا شعارهای انقلابی خود وجیره غذایی دهقانها را هم از حلقوم رعیت بدبخت می زد وبه حلقوم گارد سرخ خود می ریخت که کاریدی وزحمتکشانه نداشتند وتنها محافظان امنیتی کار اجباری دهات بودند که "جامعه شناسان حقوقی "ومدل حقوقی آن شیوه کشت زار را مدل حقوقی بردگی زراعی می "دانند که سیستمش عقب مانده تر از "مدل حقوقی رعیت کشاورزی" است که ادیان قدیم آسیایی وقوانین مختلف وبه نفع "حقوق کاریدی نیروهای تولیدی معیشت زراعت وضع کرده بود ویا به نفع آنان ودر طی 4000 تاریخ تولیدی بشر وضع کرده بود ونگاهی به متون آیات دینی کتابهای آسمانی واین نوع از حقوق رعیت زراعی را نشان می دهد ویا لحاظ شدنش به وسیله ارباب روستا ها ویا کارفرمای کارگاههای شهری راتدوین شرعی کرده بود که در" نظام معیشت "رعایت بشود ولی قبل از ظهور ادیان مزبور و در حقوق تولیدی برده های 4000سال قبل وجود نداشت ویا چنین مفاد حقوقی وجود نداشت ولی در کتابچه های تدوینی مائو واخلاف حزبی اش وچنین "حقوق کارگری" حذف شدند ویا وجود ندارند وبعلاوه دیوانهای اداری عصر فئو دالیسم آسیاهم که در اغلب جوامع 8 نوع دیوانسالاری مختلف داشتند واز این نوع حقوق رعیت کشاورزی حکایت دارد که مربوط به نحوه تقسیم رضایتمندانه مازاد تولید زراعی – دامی روستا ها بود ولذا این نوع از اجبار به کار تولیدی راودر گذشته تاریخ نهی می نمو د ولی در تشکیلات اداری تولیدچینی وهمگی حذف شدند که " زراعت کمونی "می نامند ولذا در راس هرم تولید روستا ها وتنها گارد سرخ تصمیم می گیرد ولذا رضایت در تولیدوجود ندارد ویا همفکری در تولیدوجامعه پذیری برای آن وجود ندارد ویا همکاری باطنی در تولید وجود ندارد ویا در تشکیلات دهی روستا های چین 73 ساله وجود ندارد ولذا برنامه ریزی کمونهای روستایی تولید چینی وبه این روش طراحی شده بود که "مدیریت مرکزی تولید "در دست "کادر مرکزی حزب در پکن" باشد ویا با مدیریت مرکزی نظامی انجام بشود و"اولین کمون روستایی "هم ودر "ایالت هونان" چین پدید آمد وسپس به نواحی دیگر چین وگسترش داده شد وبعلاوه واژه "کمون "هم غیر واز "روستا ویا در فرهنگ "ایرانیان می باشد وبعلاوه "تشکیلات کمون"نیزوبا "تشکیلات روستا وشهر های ایرانی" فرق دارد وهر "کمون چینی "واز چند "روستای چینی" تشکیل می شد که هرکدام یک کدخدا ویا دهدار ویا "شورای ده" نداشتند که مدیر عاقلانه زراعت باشند ویا معضلات روستا را وبا کدخدایی عقلانی خود حل بکنند ویا نظیر جامعه ما نداشتند وبلکه "کمونهای چینی" بسیار بزرگتر از"واحد روستا" بود ند وهر "کمون "از 5 تا 10 "بریگاد" تشکیل می شد وهر بریگاد هم واز 6 "تیم کار تولید زراعی"تشکیل می شد که شامل تیم شخم زدن روستایی بود ویا تیم برداشت گندم روستا بود که تشکیل می شدند ودر مجموع وروستاهای چین وبا این سیستم وبه 74000"کمون خلقی "تبدل شدند ویا در ابتدای کار تقسیم بندی شدند وبعلاوه "مدیریت کمونها" هم ودر سه سطح بود ند کهاولی "مدیر کمون "ویا دومی "بریگارد تولید کمون" ویا "تیم کاری کمون "بودند ومالکیت شخصی ویا خانوادگی هم در کمون چینی نبود ویا نظیر جوامع خاورمیانه ای واروپایی وجود نداشت وبرای شکل گیری این نوع از کمونها درکشور چین و ابتدا انواع "تعلیمات کنفسیوس" منع شدند ویا در مورد کار تولیدی ودرافکار عمومی کمون منع شدند وزیرا طرفداران حزب معتقد بودندکه این نوع از تعالیم کنفسیوسی وخطر بازگشت به سرمایه داری را وزیاد می کند ویا احیائ مالکیت راو در نزد چینی ها وسوسه انگیز خواهد کرد وبعلاوه چند روزنامه معروف چینی هم وآنرا تبلیغ می کردند ونظیر "پرچم سرخ " یا " روزنامه خلق " ویا "خبرگزاری شین خوا "وغیره بود که این نوع "وعظ مالکیت کمونی" را می کردند ویا ضرورت آن را برای مردم چین تذکر می دادند ویا هر روزه با تیتر های خود و موعظه می کردند وهر" کمون روستایی"هم ویا "کمون حاشیه شهری" هم ودر یک تشکیلات شهرستان واستان چین وتشکیلات آن ادغام شده بودند که 35استان چین وهرکدامشان یک نوع دبیرحزبی استانی ویا ایالتی داشتند ودر مرکز هم وریاست حزب وبا "اعضای کادر مرکزی حزب" بود ویا با "دفتر سیاسی حزب" بود که سالیانه گنگره ملی داشتند ویا برای تصمیمگری گروهی خود داشتندومائو هم در سال 1968م وبا رشد تظاهرات دانشجویی در شهرهای چین وبا تز انقلاب فرهنگی "مدارس خاص حزبی "را بوجود آورد ویا برای تربیت کادر های افراطی اداری واین نوع از " مدارس حزبی را "تاسیس کردویا "کمیته های انقلابی "را وبرای تصفیه عناصر ناباب سیاسی و تاسیس کرد وبعلاوه روستا ئیان مزبور را دعوت کرد که "آموزش دهنده تحصیل کرده ها "باشند وهمچنین سازمان برنامه وبودجه چین هم ودر زیر نظر "شورای مرکزی حزب کمونیست چین وکادر اجرایی آن کار می کرد وبرخی از معاونان حزب هم ومشاور بودند وهمان چندین برنامه ریزی سوسیالیستی چین هم ودر طی 73 سال اخیرو"تحولات زیادی داشتند ویا "ناکامی های زیاد" داشتند وکارشناسان همان "برنامه های پنجساله چین"هم که از سال 1953 الی 1957م شروع شد و اغلب ازکارشناسان روسیه آمده بودند که "خط مشی سالیانه کمونهای چینی" را تعیین می کردند ویا نوع تشکیلات آن را بوجود آورده ویا توسعه می دادند ولی در سال 1959وبا رشد اختلافات چین وروسیه وهمان کارشناسان روسی برنامه ریزهم واز چین خارج شده ویا در سال 1959م رفتند واین بار خود چینی وبا تعقل شخصی خود ویا واز یاد گرفته های خودشان برنامه ریزی وبرای رعایای چینی می کردند وبرخی مواقع هم وجلسات گروهی وبرای تحقیقات روستایی داشتند ویا برای یافتن عیوب اجرایی کار خودداشتنند ویا برای بیان شیوه توسعه خود داشتند وآنرا "گنگره حزبی "می گفتند وبعلاوه سالیانه سران حزب در گنگره سراسری خارجی 81 حزب کمونیست آسیا ویا اروپای شرقی شرکت می کردند وتا تبادل تجربیات با یکدیگربکنند ویا در در مورد شیوه تولید سوسیالیستی آسیایی خود داشته باشند ولذا تشکیلات اداری وسیاسی چین وبه این شکل بود ونظیر 17 وزارتخانه "مدل غربی ها" نبود وتشکیلات آن دو وبا همدیگر فرق داشت وبعلاوه "کمیته مرکزی حزب چین" هم وگاهی قوانین آزمایشی وضع می شد ویا برای "کمونهای خلقی روستایی" وضع می کردند ویا شیوه مجازات خاطیان واز شیوه تولیدرا ودر کمون مزبور و تصویب می کردند ویا "مجازات گروههای سیاسی وضد انقلابها "را ووضع می نمودند ویا قوانین مربوط به اصل اشتراک در کشاورزی وتجارت وامور فنی را ووضع می کردند ومثلا در سال های قبل ازسال 1979 م وروستائیان چینی وفقط حق تولید کشاورزی را داشتند وحتی حقوقی نظیر حقوق رعایای سابق خاورمیانه را هم نداشتند که فرضا حق فروش بز وگوسفندرا داشت ویا حق فروش لبنیات خانگی مازاد زارع حق وی بود که صرفه جویی کرده بود کهبفروشد و به جنس دیگر تبدیل بکند ویا حق فروش در بازارهای شهر هم نداشتندوتجارت آزاد در شهر هاهم نبود وبازاریان فقط محصولات دولتی را از انبارهای دولتی می گرفتند وبه بقیه می فروختند ولی از این سال 1985مبه بعد خصوصی سازی در چین وتا حدی رواج یافت و"بازار آزاد روستایی "در چین بوجود آمد وتعدادی از روستائیان چین اجازه یافتندکه نصف محصول خود را ودر بازار آزاد شهر های چین بفروشند ونصف دیگر آنرا می بایست که به دولت چین می فروختند وهمین سال هم زمانی و یا ایامی است که در سال 1979 م وتنگ شیا ئو پینگ رهبر چین وبه امریکا می رود وبدنبالش با 6 سازمان تجاری امریکا قرار دادمی بندد وبعد از آمدن به کشور خود ومصوبات خصوصی سازی بوجود می آیند ویا آزادی فروش نصف محصولات روستائیان چینی ودر بازارهای مصوب می گردد که در مورد 18 قلم محصولات کشاورزی ودامی وضع شده بود که نظیرفروش غله وپنبه وروغن خوراکی ویا خوک پرورشی چینی هادر بازار بود ونیز در این سالها وکشت برنج دانه بلند اصلاح شده در مزارع چین افزایش یافت که برنج آن در 17 میلیون هکتار کاشته شد ویا با ابزارهای نوین کشاورزی غربی درچین رواج یافت که نظیر ابزار آلات نشاء کاری مدرن ویا شخم زنی مدرن ویا سم پاشی جدید می شد وبدنباش تراکتورهای قدیمی وزمخت عصر مائوی چین واز رده خارج گشتند ویا در روستا ها وشغل صنایع دستی وجهت افزایش درآمد روستائیان ورواج یافت ویا در همین سال وکمیته مرکزی حزب کمونیست چین وقوانین "تضمین سرمایه گذاری خارجی ها" ودر چین را وتصویب کرد ویا "قوانین شرکت های مشترک چینی وخارجی "را وتصویب کرد که باعث ورود سرمایه های خارجی وبه چین شد ولذا ادوات تکنولوژی چینی و در سالهای اخیر تکامل می یابد ویا در سال 1981 م واصلاحاتی در سیستم اداری ایالتهای چین پدید آمد ویا در نظام کارمندی چین پدید آورد که "خصوصی سازی چینی" دوام بیاورد ونیز در سال 1982م وکنفرانس ملی "کار روستایی" را وبکار انداختند تا اعضای "کمونهای روستایی "عیوب سابق مدیریت کشاورزی خود را بدانندویاقوانین "اصلاح امورکارگری" بوجود آمد که قرار داد کارگری موقت باشد ویا "قوانین کاهش تعرفه گمرکی"شکل گرفت ویا "قوانین ساخت مناطق ازاد تجاری" شکل گرفت ویا "عضویت در بانک توسعه آسیایی" وبرای چین پدید آمد ویا اصلاح نظام آموزشی ویا تاسیس رشته های دانشگاهی جدید ودر چین تصویب شد وقبل از آن تاریخ ودادن مدرک دانشگاهی را واز "خصایل خرده بورژوازی "می دانستند ویا "قانون اعاده حیثیت روشنفکران" تصویب شد یا در همین سال و"قوانین بازسازی حزب وکادر های دولتی چین " تصویب شد ویا در این راستا وتعداد از کارمندان نا لایق را کاهش دادند ونیز با آمدن مارگرت تاچرنخست وزیر آنگلستان وبه چین ویابا آمدن نیکسون وکارتر وریگان وغیره به چین ویا با باز شدن سفارت امریکا در کشور چین وتحولات خصوصی سازی در چین زیاد گشت ویا با دعوت از روسای دول کانادا ویا استرالیا وفرانسه وآلمان وایتالیا وژاپن وتحولی در صنایع چین پدید آورد ولی در 4سال گذشته وچین تحولات خصوصی سازی خود را ومحدود کرده است ویا به "تضمین سرمایه خارجی "پشت نموده است ویا منکر "سیاست مناطق آزاد" شد ه ودوباره به شعار های افراطی مائو ئیستی دهه 1950 الی 1960 برگشته است که روابط غرب وچین را وخیمتر می کند ! ونیز لازم به ذکر می باشد که "سازمان برنامه وبودجه چین" که "برنامه ریزی سانترالیستی" داشت ویا در زیر نظر "کمیته مرکزی حزب "انجام می داد ویا در گذشته چین وچندین برنامه 5 ساله چین را تصویب کرده وبه اجراء گذاشته بود واز جمله (برنامه پنجساله ششم چین)بود که در سال 1982 م به بعد اتفاق افتاد ودر آن برنامه ریزی چین و"اولویت نخست اش در درجه اول ودر مورد "توسعه روستاِیی" است که اولویت اول برنامه ریزی را داشت وسپس "توسعه صنایع سنگین"ومورد نظر آنان بود که با مازاد تولید کشاورزان آنجام بگیرد ونظیرسرمایه گذاری در فولاد سازی بود ویا در پل سازی ویا در ساخت راه آهن ویا صنایع نظامی بود ودر مرحله آخرتوسعه صنایع سبک وتزئینی ولوازم خانگی اولویت بعدی را داشت وتوسعه صنایع دستی هم در اولویت آخر بود وبهمین دلایل سیاسی قبل واز"برنامه ششم چین" واز در آمد کشاورزان وبه توسعه صنایع سبک ولوازم خانگی وچیزی پرداخت نمی شد وصرفا مازاد تولید کشاورزان را وصرف ساخت صنایع سنگین می کردند ولی بعد از برنامه ششم چین ویا با وامهای خارجی ودولت چین اقدام به "توسعه صنایع سبک "کرد ومثلا ساخت لوازم خانگی ویا موبایل ویا کامپیوتر رواج یافت ویا ساخت دوچرخه سازی ویا ساخت یخچال وماشین لباسشویی ویا پارچه بافی ویا کیف وکفش وغیره است که سکنه اش ّه آن روی آوردند ولی امروزه وبا رواج کرونا در چین وبعلاوه با تحریمهای غربی واین نوع از صنایع تزئینی چین هم وبا تنگنا روبروست که فقط مشتریانی در خارج کشور دارد ویا چین در برنامه هفتم خود وساخت زیر دریایی ها را آغاز کرد ویا بهره برداری از نیروگاه یانگ تسه را آغاز کرد ویا دومین ماهواره مخابراتی خود راو به فضا فرستاد ویا اولین خط اهن برقی دوطرفه را ساخت ویا پهن ترین پل چین را وبطول44 /2023متر را بر روی رود خانه زرد ساخت ویا ساخت "سد عظیم گوجوبا"است که از استثمار کارگران چینی ساخته شده است وهمچنین اضافه می کنم که با آغاز برنامه ریزی اول چین و"مرکز امار چین" هم پدید آمد ویا در سال 1953 م بوجود آمد که در سر شماری همان سال وجمعیت چین وحدود 350/938/601نفر بودند که از همان سال 1953م واولین برنامه پنجساله چین هم آغاز شد ویا در فاصله سالهای 1953 الی 1957 م شکل گرفت ودومین سرشماری جمعیت چین هم ودر سال 1964 م وقوع یافت که جمعیتی معادل 369/ 070/723نفر داشتند ودر سرشماری بعدی هم ودر سال 1986م وجمعیت چین به حدود 000/210/061/1نفر می رسد وسپس در سالهای اخیرهم وجمعیت چین وحدود 4/1 میلیارد نفر شده اند که از "اقشار مختلف کارگری تشکیل می شوند" ولی اکنون با جهانی سازی اقتصاد ونیز بدلیل ناسازگاری چینی ها وجمعیت کارگری جهان به دونیمه شرقی وغربی متفرق تقسیم می شوند که "حاصل کمونهای آسیایی چین" وتاثیرش بر "تعارضهای داخلی ومنطقه ای" می باشد

The globalization of the economy and the beginning of the transformation of the political function o

The globalization of the economy and the beginning of the transformation of the political function of the current governments of the world,

From Dr. Mohammad Khaleghi Moghadam -

Specialization: Political Sociology

Or does it work to produce the most poverty of the world's people, and in this uproar, the people of El Salvador or Thailand, etc., are also looking to launch all kinds of cryptocurrencies, such as Bitcoin, Ethereum, etc., and they are with each other so that the world trade or the World Trade Organization can be established with those methods, so today the slogan Globalization of the economy has become a big problem and is it not possible with the different ideologies of 212 countries? And following it, the members of the United Nations or its treaties are having trouble in creating world peace, or it is unable to prevent the encroachment of all kinds of countries and each other's territory, so that human businesses are not damaged, or the continuity of businesses is damaged by the mass military attacks of several neighboring military battalions. Do not see or suffer more damage from the individual attack of individuals or ideological groups in the deserts of one of the countries, and do not harm that country, or the damages caused by floods and earthquakes in the world every day. And by the opposition of the same societies, it is another reason that shows the lack of miracle creation of the new Chinese electronic technology, or it shows in the new Asian productions and rescue factories under their control, and because in the sociology of science, old production tools have "positive and negative functions" such as the function of cows. Iron is the production of ancient agriculture, and in addition to the "positive function" of plowing agriculture and the negative function of killing cows with the same iron tool, plowing makes it possible?! In addition, in "political economy", the electronic computer tools installed in factories and farms are one of the multiple elements of the contemporary human production system! Or is it the production system that creates all of them? and "another element of the production method" It is also an element of the labor force of production that works with the means of production of its own society, but it must be able or willing to be employed with its own human desire in the farm, factory, and offices for the survival of its own life and the minimum welfare of its children through culturalization. The employer will come! Either he accepts the difficulty of production in the new factories as a worker, or he accepts the difficulty of working in the old feudal fields as a "rural farmer," or someone becomes an "employee and employee of the small owner of the office" with his own inner desire. "work force"Today, the remains of the monotheistic and Mazda-worship temple of Prophet Noah and his son Yafeth, the Prophet, are next to his descendant, Hazrat Zoroaster, who lived on the other side of the ancient Jolfa of Aras. The support of the Safavids fell into their hands, but the remains of its ancient monuments are located in the old Jolfa, on the edge of Nakhchivan, on the side of Aras, which was the place of the Yalaq-Kashlaqi of the herdsmen and relatives of Prophet Noah, which is mostly from the Yalaq mountains of the Caucasus, north of the city of Shirvan, Azar, Baijan, and on the tropical shores. Aras and Qeshlaq were used in the old days instead of the name "Old Jolfa" and the only title "Yingi Qala".It was called that in the historical sources, so Noah's relatives also died during the Aras River flood and only 80 people remained, who were refugees to Noah's ark or some of his children, and they remained on the side of Aras, and Noah and the temple are one. After that history, he established his worship on the side of Aras, Azerbaijan in the Middle East!And yes, in the transformation of the old hunter man into a new man, or from the 7000-year-old non-productive man and into the new farmer-producing man, or from the man who trained the old domestic animals and eating their meat, and instead of eating the meat of the old wild animals, the forests and the human production system were changed. The concept of domestic livestock or the concept of domestic and non-car plants arose that required human planting or the care of human production or the care of plants and domestic animals or the need for permanent wise grazing and these types of concepts were born or production culture or rights production and production tools or old production institutions emerged and they produced in the form of "mass production as slaves and eating their own collective fruits" which the German sociologist Ferdinand Tunis calls instead of "only human society" and "primitive human society" as a minister against societyHe calls the minister against the societyHe calls the minister against the society Today's system did not have a certain leadership, or the government institution and the ruler did not rule over that community or their production, and they did not even have social norms of production, or they did not have some new human institutions, and in addition, the basis of the organization of the former slave farmer in that historical period was magic and magical signs that came from the magic temples. Babylon and Masrade were led or guided from the ziggurat temples on the banks of the Karun river in Khuzestan in the civilization of Elam, and their production system did not have a property system or even a "ruling class" or even the ruling government did not force them into agricultural slavery, but magical thoughts or beliefs were their driving force. The magical signs of Sumerian and Babylonian temples lead them to collective agricultural production or to keep domestic animals, which according to the sociologist Durkheim was "primary forms of religious life" and Marx also called this type of ancient society in the Middle East "primary commune" which is from the English word "community".It has been taken that it means the primary human community that is read and therefore the wordco mmunity,  European or "commune" and the word ( so ci alIn the meaning of society (it has a conceptual difference) or from the point of view of sociology, it has different legal, coercive or political differences, and the sociologist Max Weber also calls it "communalization" and the French sociologist Georges Gurevich calls it "communion". And later, the followers of Marx created a model of it or organized 90 Asian and East Asian societies based on the production model of the old society and the new production society of their own "ultimate commune: and they are communists". They knew, that is, the supporters of the apocalyptic commune of mankind knew, and Marx also recommends a model of it in the book (100-Day Commune of Paris Workers), but against the criticism of the critics who said that the primitive commune and (society without a government) or (society without a ruling class) without ownership) they knew and therefore they asked a lot of questions why the Soviet and Chinese communist claimant society still have (ruling government)? Or why don't Rao's government abandon the communist claims in such societies? And inevitably, in the face of this type of question from the critics, they accepted the word "socialist state of Russia, China, etc." and answered the critics that the communist society claimed by them, as a real utopian society, will finally be formed after some time after the establishment of the socialist society, and gradually, "the governmentsocialIt demands the means of production, the production rules, or the production workforce, and all our concepts demand legitimacy (whether state ownership or individual model?), and in addition, it demands the organizing government (whether the traditional government or the intelligent government of computers) and therefore the ruling class. It is not removed from the society and "ruling class" does not necessarily mean the state and the exploiting class, contrary to the arguments of Marx's book Capital! Rather, the control of the means of production is expressed or the control of the wise or unwise organization of the production forces is included, which if wise leads to an increase in the production process and if unwise it will lead to a decrease in production and definitely means "class exploitation" It is not, but Marx's theory considers the capital of a khan or a ruler or the wealth of a landowner or the wealth of a factory owner to be equivalent to exploitation and does not count the reasons why a khan eats more than a worker or peasant farmer? Or does he wear it? Therefore, the slogan that says that everyone will eat as much as he needs in the communist society is a demagogic slogan, because the hardship and pain of a landowner is also great in the agricultural production system, or the suffering of the factory owner and the removal and non-continuity of his factory ownership is great! And his cultivation will not last without his commanding management and supervision, or the suffering of not getting the ownership and management of his factory due to the changes of the times will make him suffer, so the difference between his income and production expenses is no less than the pain of a house worker or the suffering of a farmer's serf and hardship. Is it not plowing? Or is it not due to industrial welding? Therefore, the owner class or the farmer class and each of them suffer in order to maintain production, or each of them is suffering in a special way, and computer electronic tools are not miraculous, or they do not have any miraculous help in maintaining their productivity, or they do not provide any kind of miraculous help to the two ruling and condemned classes. Give! and it was formed in the Asian society and it was through their efforts that some of the legal concepts of labor in Asia spread culturally, such as the concepts of maintaining the rights of 8 hours of work for workers or the cultural concept of the right not to fire hired workers from factories or to continue working in the absence of political rebellion or their work insurance premiums or the pension rights of said workers? And in old age? Or the right to have a union for workers, or the right of workers to strike collectively in Europe and to bargain for the rights and benefits of their own productive labor force, which the slaves did not have in the past, or the peasants of the past did not have such rights or did not benefit from them? Or the right to take a loan from the Labor Welfare Bank, or the right to use the consultants of the Ministry of Labor and Social Welfare of Workers and Employees, and the training department of this ministry, or the right to establish and be a member of the International Labor Organization, which used to send an annual representative, but today, all these types of rights have been compiled for 4000 years by the labor force. productive It is being destroyed or it has been destroyed in the Russian and Chinese society for the last 29 years and it is not found in these societies, and the destruction of labor rights has been extended to other societies and in their society, the image of the right to unemployment and the right to collective dismissal has been formed, which only existed in the era of ancient Roman slavery. Was it the absence of permanent employment, or the removal of employment benefits, or the reduction of their family welfare? Or the police and security control of the workers of the said factories, or the police control of the employees of their ministries, or the labor forces, this is the type of society that has turned them into new military slaves and lacks welfare and small ownership, or pushed them back to the slaves of 4000 years ago, and the consequences are still present today. The communist slogan of these types of societies has become like this, and they don't even have the welfare of the former working class society as well as the blessing of their government, or they don't have the rights of the former Chinese subjects? Or they don't have the rights of the white-collar employees of the offices, or they have been taken from the employees of the ministries of China and Russia, and the system Their current ministries and a "ministry of slavery" that they call electronic government? They have left the western concept of the ministry, which Max Weber associated with a kind of rationality, and it is taught in administrative sciences in western universities, but now it does not exist and has become a different concept, rather it is a type of "slavery house ministry" that has been formed in recent years. Is it or has it been created in the mentioned societies, and in addition to that, the administrative methods are injected into the societies of Latin America and Africa who are fascinated by their culture or have a recommendation from them or a "cultural proposal" but they don't see the dangerous Chinese security and police system behind this production system, and the police who sit behind this round of electronic binoculars and observe their work and production, or is it their fear that the Chinese workers are behind the machine The machines keep the factory tools (nor the rational motivation of their industrial socialization) or the motivation of their productive service to humanity or the motivations of the rational standards of production that are promoted in Western management science or the types of motivating organizations management that can be seen in their books! But the Chinese production system has other criteria, and in this new production method of the Chinese, which Marx calls the "Asian production method" model, or in the transformation of their new industrial production into a (police production system), two categories of Tofflerists and telecommunication engineers are to blame, as well as machine worshipers. Computers have also helped this "social thesis" to change the society of human work toBut the computer or mobile engineers of the Chinese colleges are unable to understand this contradiction and this type of "production ideology" or they are unable to understand the advanced technical knowledge of the machines and the behavior of the workers producing them! And they consider "China's economic development" only in the complexity of their mobile assembly Only in the complexity of electric circuits or installed in electric capacitorsEither the lack of "labor rights" is widespread in a historical period, or it is "standardized to work", or the observance of their labor rights is under the supervision of a government, or it is in a "historical period of labor" or non-observance. Their salaries are in another historical period! In addition to the destruction of the rights of the world's workers and the fault of the two totalitarian states of China and Russia and most of all the populist governments in the world, this is what happened after the collapse of the Gorbachev government and the Yeltsin and Putin governments, and in addition, when Tang Xiaoping and Xi Jinping came to power, it was in China that The slogan of the government of Marxism and Volnin's name has been changed, or the slogan of Marxism and Maoism has been changed to the slogan ("Marxism and Alvin Tofflerism") - it has become a supporter of "privatized electronic civilization" or with the help of computers and new multi-purpose packages and mobile phones. and it was recommended to other countries of the world, so How much does he talk or which transaction does he make or with what amount does he make a bank purchase or which Chinese young man and in which city is he busy typing his memories on his computer screen or which young man and in which city did he take a cell phone photo of a criminal or which conversation He heard the politician and recorded it in the memory of his own mobile phone recorder or recorded it like Sony's former audio recorder, so this type of Chinese multi-function mobile phones gave the Chinese police the power that the CIA was deprived of having such advanced surveillance and spying facilities, and the Chinese police Alvin Toffler's slogans progressed, and therefore he has closed the hands of all nations in the case of electronic civilization! On the other hand, he could control the entire population of 1.3 billion Chinese or control them withsend a nationwide sms to the streets or sing against the opposition of the people of Hong Kong or Tibet and take money for a lunch or dinner in their mobile bank, so today the stupid slogans of Alvin Tafelroy and the telecommunication engineers have answered that they have dealt with the administrative systemization of the ministries of China and Russia And so all the people of China and Russia have turned into puppets of the security police of these two countries, and  gradually it was dragged into 212 other governments of the world, or they culturally adapted the methods of these two governments, China and Russia, in dealing with their own citizens.

 And here I think it is necessary to mention that from the point of view of the science of political sociology and the functioning of the governments of the world and in different historical periods, it has three types of political-administrative functions:

 1- The first political function of the government, according to Max Weber, is the monopoly function of exercising power in a certain geography, and it is one of the important characteristics of a state, so 212 countries in the world have the monopoly of exercising their own power and governing themselves in a large or small geography and a type of army for defense. From the geography of its governance, they have made it so that they have the monopoly of giving orders, and others have a type of local police that is at their disposal, or they have a legislative assembly to give orders to their citizens, or they have a judicial system or a prison to punish the wrongdoers of their political orders, and their citizens with Relying on these four exclusive institutions and accepting their sovereign right to accept the political orders of that government and these mechanisms are the source of the power of the governments of the 212 world community and the 212 governments of the world.  

2- The second function of governments is to build administrative institutions to respond to the needs of its citizens in terms of food, health, housing, education, etc., and although most of the past governments of the world had some small or traditional administrative institutions, sometimes with few personnel, but today the modern governments of the world often 17 to 23 Ministries are responsible for organizing the needs of the citizens and they make up the various functions of that government, such as the Ministry of Housing, the Ministry of Health, the Ministry of Education, etc., but in the last few years, most of the governments of the world have forgotten this type of public function or Due to Corona, inflation, budget deficit, sanctions, etc., this type of service function has abandoned itself or lost it to its citizens, and therefore this type of function of the governments of the world has become completely defective in the last few years.  

And 3, the third function of governments is also the exclusive exercise of power in exchange with other countries, for example, exchange in foreign trade with other societies, which is done through the Chamber of Commerce and Customs, or the function of importing and exporting goods abroad and sending money to the central bank, or in exchange The currency and the dollar are with the residents of the foreign communities, and the other is the foreign ministries, their negotiations with other countries, and through their ambassadors, they make various agreements with foreign nations, or the problems of military conflict with foreign nations, which sometimes have the right to complain about their aggressor neighbors. whether they have entrusted it to the United Nations or the regulation of regulations with foreign nations and is about accepting tourists or sending students abroad or it is in the regulation of regulations with other nations which is the sole responsibility of the experts of the international organizations of the United Nations or the World Trade Organization or it is in the hands of the personnel It is the International Monetary Fund and the World Bank or the World Trade OrganizationOr it is the UNESCO organization and others that have the right to enact international laws and international rights and have international authority, but the government and parliament of 212 countries in the world only have the right to issue internal orders, or they have the right to enact internal regulations, but have no right to enact foreign regulations or violate them. and in that case they will face the international court, but today, most of the nations of the world are in conflict with other countries, or they have problems in financial, banking, and commercial disputes, and access to foreign roads, or they have problems in transporting goods, so this type of "third function" of their government and in the years The recent "impaired" is that globalization disrupts the economy!

 The foreign credit system is like this and the top is bent, so building this type of internet administrative systems is due to the lack of literacy of telecommunication and computer engineers who act without political knowledge or international knowledge and only by reading a few courses in the faculties of electricity and telecommunications, etc. Therefore, the Regulatory Organization of the Ministry of Technology has attended and immediately requested the construction of various electronic systems for the ministries, while the construction and design of these types of foreign trade systems creates a problem for the Minister, which is not among the powers of domestic telecommunication engineers to make proposals, for example The construction of the systems of the Central Bank of Oz is the monopoly of the experts of the International Monetary Fund, whose legal duty is to maintain the support of the money of different nations and their dealings with each other, or do they only have an opinion on whether to print money of a country or not? Or adjust the exchange method of Chinese Yuan and Iranian Rial, or with the Sandaq system

 

جهانی سازی اقتصاد  وشروع دگرگونی کارکرد سیاسی دولتهای کنونی جهان ،  ازدکتر محمد خالقی مقدم –  تخصص :

جهانی سازی اقتصاد  وشروع دگرگونی کارکرد سیاسی دولتهای کنونی جهان ،

 ازدکتر محمد خالقی مقدم –

 تخصص :جامعه شناسی سیاسی

امروزه  دوسال واندی است که از شروع اپیدمی کرونادر جهان می گذرد که کلیه جوامع بشری ویا صنایع وکارخانجاتش ویا ادارت وورزشگاهها ویا هتلها ومدارس ودانشگاها ویا بازارها وسینماها را به تعطلیلی سر تاسری کشاند ویا باعث بیکاری ویا رکود اقتصادی جهان شد ویاباعث نابودی کسب وکار میلیونها انسان در سرتاسر جهان شد  ویا قشرهای متعلق به این نوع از مشاغل جهان را به فقدان درآمد ویا فقر سفره غذایی خودش کشاند وبدنبالش  بدبختی دیگری عارض بشریت شد ولذا با جاه طلبیهای دو دولت روس وچین این بدبختی اقتصادی آنها دوام یافت  وزیرا با حمله آنها به کشورهای اوکراین وتایوان وتداوم فقر وبیکاری مردم جهان و دوام تاریخی بیشتری خواهد یافت  وبهمین دلیل  باعث بدبختی جدیدیدر جهان  شده وبن بست راههای تجاری خاکی وآبی سرتاسر کشورها ی جهان با یکدیگر را تولیدکرد  ویا بار گیری وتخلیه کالا در انواع بنادرجهان  ویا گاراژها وانگیزه رانندگان جهان را هم بهم زده است  ویا حیرانی در معامله بوجود آورده ونمی دانند با کدام پول جهان معامله بکنند ولذا  بحران  معامله با دلار ویا یوان چین ویا روبل روسی را وروز نامه ها جنجال می کنند و برای سرتاسر بانک های جهان ، بوجود خواهد اورد وکارکرد بانکها را  در خیابانهای 212 کشورجهان را بهم زده است ویا  مبادله کالا با پول همان کشور وبا کشور دیگر را بهم زده است ویا  در تقسیم کار کنونی جهان وبرای بشریت فراهم کرده است وزیرا بحثهای مبادله تهاتری کالا نظم جهان را بهم می زند هم وزیرا تهاتر  متعلق به جوامع  قدیمی بشریت بود  که دیگر عصرش گذشته است ودیگر حمل پول با گونی واسبان سواری وجهت خرید کالا از کشور دیگر تمام شده است  وبرای مدیران کارخانجات بزرگ ومعادن بزرگ کنونی  ممکن نیست وبحث های مزبور وفقط از فقر سواد مجریان تلویزیونی نشات می گیرد که برای فریب  شنوندگانشان ومدام حرف می زنند ولذا بدنبالش وراههای تجاری جهان بسته می شود ویا مغازه ها وبانک های معاملات مردم جهان هم با یکدیگرو به بن بست کامل می رسد   ویا قفل شده است  ویا  جهت تولیدبیشترین  فقر مردم جهان  کارکرد دارد  ودر این غوغا سالاری مردم السالوادور ویا تایلندو غیره نیزو به دنبال راه اندازی انواع رمز ارزها هستند ونظیر بیت کوین ویا اتریوم وغیره با یکدیگر هستند وتا تجارت جهانه ویا سازمان تجارت جهانی با آن روشها درست بشود ولذا امروزه  شعار جهانی سازی اقتصادمعضل بزرگ شده است و با ایدئولوژهای گوناگون 212 کشور جهان وممکن نمی باشد ؟ وبدنبالش اعضای سازمان ملل ویا پیمان نامه هایش ودر  ایجاد صلح جهانی دچار مشکل است ویا  در عدم تجاوز انواع کشورها  وبه خاک یکدیگر هم  عاجز مانده است که کسب وکارها ی بشری آسیب نبیند ویا تداوم مشاغل از حمله های نظامی دسته جمعی چند گردان نظامی همسایه اش آسیب نبیند  ویا از حمله انفرادی اشخاص ویا چند نفره ایدئولوژیکی در خیانابهاویا بیابانهای ی یکی از کشورها وآسیب بیشترنبیند وبه ان کشورصدمه نزند ویا خسارتهای سیل وزلزله روزانه جهان هم مزید بر علت شده  که هر  روزه در روزنامه هامی خوانیم وبدنبالش بی خانمانی مردم جهان وفقر درآمد سکنه جها ن را تشدید می کند وبا فقر خزانه دولتها در ترمیم بدبختی مردم همان 212کشور جهان ومزید برعلت شده است  ولذا امروزه تعدادی از افراد  می گویند جهانی سازی اقتصاد شعار دروغینی بود  که درشهر  داووس سویس ویا در پطرزبورگ ویا درنشست  اندونزی دنبال می شود  ؟ودر این وسط شعار احمقانه ای هم مزید بر علت شده وشعاری نظیر شعار "دولت الکترونیک" ویا " "دولت هوشمند "ورونق اقتصاد وتجارت با کمک کامپیوتر ویا موبایل پیشرفته ویا مدار بسته ممکن می شود که از سوی مهندسان مخابرات قشری اندیش سر داده می شود!ولذا شعار احمقانهای است که در شرکت گوگل ویا ماکروسافت داده می شود ویا شعار افرادی است که در شرکت اپل وتیک تاک وغیره نفوذ استخدامی کرده اند وهمگی پیروان مکتب فکری " الوین تافلر " روزنامه نگار امریکایی می باشند  که در کتاب "موج سوم"خودش وشهار مزبور را رواج داد ویا در کتابهای دیگرش وبه "معجزه آفرینی تکنولوژی" معتقدبود ومی گفت  که در تمدن جدید الکترونیکی "جهان ویا در کاربرد مخابرت وکامپیوتر ونصب مدار بسته های الکترونیکی ومشکلات بشریت حل خواهد شد  وتمدن پیشرفته تری از تمدن مکانیکی گذشته بوجود خواهد آمد  ویا در تحول تمدن صنعتی قرن 18 و19 وبوجود خواهد آورد وپیروانش مکتب فکری جدیدهم امروزه  در علم جامعه شناسی دانشگاههای جهان کثیر شده وجنجال بوجود آورده اند  ومعتقدند با  تحول "علوم مدیریت سیاسی" وعلوم نظامی و"جنگهای الکترونیک" ومدیریت هوشمند تحول در جهان بوجود می آورد   ویا "انقلاب اطلاعاتی "برای بشریت بوجود آورده که در دانشکده های ارتباطات وکامپیوترومخابرات چین وروس وجهان سوم پیروان فرهنگی زیاد یافته ویا جان نثاران فرهنگی زیاد در 20 سال اخیریافته  ویا "بزرگترین مذهب مقدس" ونحله فکری بشریت  را بوجود اورده وپیروانش از "مذهبهای آسمانی قدیم "هم وبیشتر طرفدار پیداکرده وهمگی معتقد به معجزه هوشمندانه کامپیوتر هستند وبه وسیله کامپیوتر هستند  که عصای حضرت موسی (ع)در3200 سال قبل هم چنین معجزه نداشت ونمی توانست آن نوع از معجزه عمیق را بوجود اورد  ؟لذا امروزه مکتب جامعه شناسی جدیدی شده است ویک تـئوریتازه  که از عصر تئوری مارکس شروع شد کهوی  بیشتر معلومات فاسفی وغیر تاریخی وغیر مستندداشت  ویا دریافت مبهم از تطورات  تاریخ جوامع بشری  داشت وبدنبال همین نقص دانش تاریخی اش از جامعه گذشته و تصور مبهم از جامعه " کمون اولیه بشری داشت که در 4000 الی 5000 سال قبلزندگی می کرد ویا  تمدن سومر وبابل شکل گرفته بود  وتا به تمدن امروزین وصل بشود ولذا در  دوران حیات خودش وبشارت برای " کمون جدید بشری " دادکه بهتر از کمون قدیمی واجتماع قدیمی بود وبا این اید ئولوزی خودشان را کمونیست ویا طرفداران کمون جدید می دانستند وبرای شکل گیری " کمون نهایی بشری هم "پیشنهادهای مختلف داد  وبدنبال ایده اش جامعه کمونیست کنونی چین ویا روس وقزاقستان وبلاروس شکل گرفت و( یا طرفداران کمون نهایی واخرالزمانی بشر یاست  که طرفدارانش در 150 سال اخیر شکل  اند  ویا از نووبنام "جوامع اوراسیایی " طراحی می کنند ومکتب "نئو مارکسی جدیدی است که معلوم نیست چگونه پا خواهد گرفت ؟ ویا بعد از فروپاشی دولت گور باچفبوجود آمد  ویا با آمیختن"مکتب مارکس و الوین تافلر " در شکل اتحادیه جوامع اشتراکی – الکترونیکی "اوراسیا بوجود آمد ویادر شکل  جوامع همپیمانان با " اتحادیه شانگهای تبلیغ می شود که "فعلا 10 والی 15 عضوجامعه آسیای مرکزی یافته  ویا عضو های شمال شرقی آسیا را یافته  ولی می خواهند که "تجدید بنای اجتماعی" بکنند ولی نمی دانند که چگونه عمل بکنند ؟ویا تجدید ساختار سیاسی :بکنند وتا عیوب اقتصادی تئوری " مارکسیسم – لنینسم عوض شده ویا "با تئوری جامعه شناختی "جدید  مارکسیم – آلوین تافلریسم عوض شود  ویا تجدید بنای تئوریکی جامعه شناختی بکنند ؟وشاید هم نتوانند   ولی امروزه 9 کشور کمونیست سابق آسیایی و دوباره سعی می کنند که بقیه را به جرگه مکتب اوراسیایی خودبکشانند ویا  در سازمان تجارت جهانی جدید برگردانند که مرکزیت ان بجای شهر داووس وشهر پطرزبورگ می دانند  ولی من بعید می دانم که رهبران کنونی این نوع جوامع اوراسیایی بتوانند وزیرا  برخلاف مارکس ولنین وازمیان  قشرعوام ونا آگاه هستند ویا  از مجریان قدرتمند وقدرت طلب و غیر عالم بوده ویا غیر تئوری دان جامعه خودشان هستند وبعلاوه اکثریت جامعه تحت سلطه خودشان هم  با عقاید وتئوری آنان مخالفند وتا چه به رسد به دانشجویان ونویسندگان جهان ویا 6/7میلیارد بشر که اهل سواد واستدلال خواهی هستند ولذا تئوری جهانی سازی اقتصادی آنان را نخواهند پذیرفت وفقط خبر نگاران پلو خوروویا میوه خورمقلد انان هستند وخبر نگارانی که اغلب  چاخان پردازند  ویا در دربار های انان می ۀولند  وویا در جلسات مجلل آنان میوه می خورند  ویا در پطرزبورگ ویا شانگهایوجلسه  نشست اندونزی  وبه به گویان تئوریهای  این نوع رهبران نئو مارکسسم جدید تبدیل شده اند    ودر همین راستا ست که سرکوب شدید مردم شهر آلماتی در قزاقستان بوجود آمد ویا سرکوب شدید مردم قره قالپاقستان اوزبکستان ودر چند روز  اخیرشکل گرفت  وهمگی از عواقب تئوری قدرت طلبانه انان است  ویا فشارشدیدی که   بر مردم اویغوریستان سین کیانگ چین  می آورند وویا به متلاشی کرده خواسته های چندین ساله هنگ کنگ می پردازند  وتوسط دولت  نئو مارکسیم – مائوئسیم چین  انجام می شود ویا خونین کردن مردم بدبخت اوکراین است که توسط دولت پوتین روسی انجام می شود که به احیائ مکتب لنین در میدان کرملین روسیه می پردازد وشواهد نشان می دهد که "مکتب نئو مارکسیم "آسیایی آنان مرده است وحداقل ترین جاذبه انقلاب سرخ صد سال قبل را همندارد ویا  بخود نشان نمی دهد که اکثریت جامعه خودیشان هم آن "تزاجتماعی " را  بپذیرند وچه به رسد به جامعه پذیری جوامع غیر خودی جهان  ؟واینجانب که بضاعت اندکی از مفاهیم علم جامعه شناسی سیاسی دارم ویا اندکی هم از علم تاریخ جوامع ویا از علم قومیت نگاریهای های جوامع آسیایی وشیوه معیشت گذشته آنان دارم ودو نقد مهم جامعه شناختی وبه "مکتب اوراسیایی آنان" ویا به مهندسان مخابرات وکامپیوتری دارم که درخدمت آنان وتز اجتماعی انان هستند  که دائما از "علم انقلاب الکترونیکی"جهان دم می زنند  ویا از علم "انقلاب اطلاعات "جهان که در خدمت سران دوجامعه توتالیتر چین وروس  گذاشته اند وبا همین سیاق دم می زنند ویا از معجزه کامپیوترها  وموبایل الکترونیکی ونرم افزارهای خودشان دم می زنند که در خدمت این دو قدرت طلب جهان  در اورده اند   وزیرا در کشور انان و مهندسان مخابرات ویا ارتباطات جهانی و در خدمت سازمان پلیسی این در دولت اختراعات الکترونیکی موبایل وکامپیوتری را طراحی می کنند وبه بچه های کامپیوتردانشگاه  صنعتی شریف ویا امیر کبیر ویا  خواجه نصیر طوسی می فروشند ویا توریسین های مخابراتی آنان درخدمت  دول اقماری آسیای مرکزی انان طراحی "سامانه سازی اداری "می کنند    که کنترل وسازماندهی وهژمونی این دو جامعه آسیایی را بربقیه فراهم بکنند ویا بقیه را در جرگه هم فکران اوراسیایی آنان قرار بدهند  ویا از این دولتها یک نوع "دولت الکترونیکی هوشمند اسیایی ساخته شود که قادر به حل مشکلات جوامع دیگر هم باشند  ویک نوع "موج سوم تمدن آسیایی "ساخته شود  که به نقل آلوین تافلرو پیشرفته تر از "موج دوم تمدن صنعتی غرب "بود  ویا از موج تمدن اولیه خاورمیانه ای وکمون ابتدایی آن تصور می شود  ولی من در نقد اجتماعی خودم یافته های تاریخی دیگر دارم ومعتقدم " نهاد تکنولوژی کامپیوتر وموبایل ونرم افزارهای ارتباطاتی "آن وبه نقل پارسونز – مرتن دو کاراجتماعی مثبت ومنفی دارند وهم می توانند به پیشرفت جوامع مختلف بشری کمک بکنند وهم حق حیات ورفاه از بشریت را سلب بکند  وبعلاوه  طبق تئوری مارکس هم دو پدیده "تز وانتی تز "دارد و گاهی برعکس عمل کرده وبعد از تولید پیشرفت موقتی وبشر را به محرومیت جامعه قدیم بر می گرداند ویا در آن جامعه به "انتی تز منجر می شود "وبه انقلابدوباره  کارکرد دولتهای همان جوامع پیشرفته تکنولوژیکی چین وروس منجر می شود ویا به نابودی دستاورد های "دول اقماری" و"پیروان فرهنگی آنان منجر" می شود! وبهمین کرونا وجنگ اوکراین هم دست پخت این دوکشور بظاهر پیشرفته الکترونیکی است که بقیه بشریت جهان راهم  به بدبختی کشانده واکنون بعد از پیدایش کروناو جنگ اوکراین شروع شده وهمگی دست پخت غرور ناشی ازساخت وسازو پیشرفت افرینی موبایلهای پیشرفته چینی است ویا از غرور این دوکشور از لپ تابها ومدار بسته های الکترونیکی چینی وهدایت موشک بسوی اوکراین وبا قدرت رد یابی کامپیوترهای روسی است وبجای پیشرفت اقتصادی حاصل از این نوع صنعت کامپتوتر وموبایل وفلش ورم حافظه آنان وامروزه بشرفقط   دچار بن بست تعطیلی مشاغل شده ویا دچار روش تولیدشده  ویا دچار  تعطیلی  کسب وکارها  وشیوه معیشت وتجارت با ملل دیگر شده است واگر مقداری اندیشه شود همگی مصول ونتیجه اختراعوساخت وساز ورواج جهانی  میلیونها کامپیوترورایتل چینی است ویا محصول وکارکرد منفی  محصول کارخانجات ویا موبایل سازی پیشرفته شیائومی وهواوی چینی است ویا محصول مدیران کارخانجات انها ونصب بدون چون چرایش در کشورهای دیگر جهان ونصب کور کورانه توسط ومدیران مزرعه ها وبیمارستانها دیگرجهان وامروزه  خاصیت معجزه آفرینی خودش را نشان می دهد  ویا انقلاب اطلاعاتی  ویا ارتباطات آفرینی کرده وزندگی بشر را فلج کرده است و بدنبالش باعث نابودی تولیدجوامع دیگر شده  ویا باعث نابودی معیشت اندک سکنه فقیر شده ویا باعث تعطیلی کسب وکارهای  بشری معاصر 212 جامعه بشری شده وهمگی محصول ابزار الات نوین الکترونیکی است که انها می سازند وبه بشر می فروشند وبدبختی  بدنبال خودش آورده است وخودشان هم به چاهی افتاده اند که چاله برای دیگران نکنند ومثلا در چند روز اخیر هک شدن اطلاعات الکترونیکی یک میلیارد سکنه چینی ونتیجه این چاله کنی برای دیگران است ومثلا هک شدن اطلاعات مالی تاجران ومغازه داران جامعه چینی  واز کامپیوتر های ساختمان پلیس چین که در دو روز قبلکه توسط اپوزیسیون چینی ها اتفاق افتاد  ویادیگری هم هک شده  اطلاعات شهرداری تهران ویا حمله هکری به پمپ بنزین های ایران وپمپ بنزین های امریکا در چند ماه گذشته وتوسط اپوزیسیون همان جوامع دلیل دیگراست که  عدم معجزه افرینی تکنولوژی نوین الکترونیکی چینی را نشان می دهد ویا در تولیدات جدید اسیایی وکارخا نجات زیر کنترل انها نشان می دهد  وچرا که در علم جامعه شناسی ابزار الات تولیدی قدیم وجدید " کارکرد مثبت ومنفی "دارند ونظیرکارکرد  گاو آهن تولید کشاورزی قدیم وعلاوه از "کارکرد مثبت" زدن شخم بری کشاورزی وکارکرد منفی کشتن گاوو به وسیله همان ابزار آهنی شخم راهم  ممکن  می سازد؟! وبعلاوه در "علم اقتصاد سیاسی" ابزارآلات  کامپیوتر الکترونیکی نصب شده در کارخانجات ومزارع ویکی از عناصر چندگانه نظام تولید بشر معاصر می باشد!ونه همگی نظام تولید باشد که بوجود میآورد ؟ و"عنصر دیگر شیوه تولید " هم عنصر نیروی کار تولید  است که با ابزار تولید جامعه خودش کار می کند ولی او هم باید قادر باشد ویا مایل باشد که  با میل ورغبت انسانی خودش در مزرعه وکارخانه وادارات به کار گرفته شود  تا بقای زندگی خودش ورفاه حداقلی فرندانش واز طریق فرهنگ پذیری به کارفراهم آید!  ویا سختی تولید در کارخانجات جدید رابعنوان کارگر  بپذیرد ویا یا سختی کار مزارع فئو دالی قدیم را بعنوان " کشاورز دهات " بپذیرد ویا کسی است  با میل ورغبت درونی خودش " کارمند وکارکن خرده مالک ادارت " بشود  ولذا چهار مفهوم برده ورعیت وکار گر وکارمند به معنی "نیرو کار" در تاریخ تولیدات بشریجوامع گوناگون  است که تاریخ قدیمی کارشان وشیوه معیشت دامداری – رعیتی قدیم بود  وسپس شیوه معیشت صنعتی متاخرکشور های اروپایی قرن 18 و19 است  وبرخی هم شیوه معیشت کارمندی  یقه سفید 70 الی 100 ساله اخیر  وزارتخانه های جهان است  وبرخی هم کارکنان خرده مالک مغازه های صد ساله اخیرشهر های  آسیایی است   وصرفا از شیوه معیشت وشیوه معاش دوره تاریخی خودشان را نشان میدهد  ویا فرهنگ پذیری ویا درونیشدن  به کار خودشان را داشتند  وعلیرغم سختی کار در دوره خودشان ولی خودشان راهم  رباط ماشینی الکترونیکی تحت سلطه کامپیوتر ها نمی دیدند  ویا نظیر امروز خودشان را "برده های  نظامی سازمانها پلیسی مخوف دو دولت چین وروس  نمی دیدند ویا برده دولت قزاقستان واوزبکستان وتحت کنترل مدار بسته های ان دو کشور نمی دانستند که از نارضایتی عمیق بشریخودشان دم بزنند ویا  در صدد دگرگونی ساختار های دولت های پلیسی جوامع اسیای مرکزی باشند  وامروزه سکنه ناراضی ارو پایی هم خودشان را ورباط اروپایی می پندارند  که از ترس مدار بسته های ارو پایی از دولتهای پوپولیستی تبعیت می کنند ودائما اقدام به دگر گونی کارکرد دولتهای پوپولیستی اروپایی می کنند  وچرا که انسان امروزین وتولید کننده برده 5000قدیم نیستند وبلکه  فرهنگ پذیر به مفاهیم حقوق کار جدید شده اند وعواطف وخاطره این شیوه کار از خاطره اش نمی رود وخودشان را "انسانهای شکار گر   گذشته وقبل 7000نمی بینند که نظیر حیوانات شکار گر گذشته فکر بکنند  که صرفا با دو غریزه خوردن شکارمی کرد ویا با غریزه رفع غریزه جنسی خودش جفت گیری می کرد  ولی انسان امروزین با تعقل آفرینی کا می کند ویا میل پذیرانه از  ابزار الات منطقی تولیدکار می کشد  ودر عواطف  وانگیزه هایش  در امد قابل قبول برای تولیدش انتظارشغلی  دارد ولذا "شیوه حقوقی تولیدش" و"مفاهیم حقوقی خاص" یافته واز نظر "روانشناسی اجتماعی کا ر"هم خودش را از انسان برده قدیمی کار متمایز می میند  به "انسان رعیت کشاورز عصر میانی" هم شبیه نیست  وبه "انسان کار گر صنعتی 150 ساله اخیر ارو پا وآسیا هم از نظر عواطف شبیه نیست وزیرا فرهنگی کار 5000 ساله در ذهنیت خود دارد که چگونه با "ثمره کارش" در تاریخ ادوار بشری برخورد شده است ! وپروسه تحول "حقوق وعواطف کار" در تاریخ تولیدات بشر طوری است که برای تبدیل شدن انسان شکار گر ومیوه چین قدیم جنگل ها وبه انسان برده کشاورزی اطراف فرات تمدن سومر وبابل 5000سال قبل وبرده های کار نیمه متمدن اطراف معبد 7طبقه بابل ( باغات متعلقه بابل) وانسان برده در تمدن عیلامی کناره کارون که در کنار  معبد زیگوراتهای شوش بود ویا در کنار زیگورات هفت تپه خوزستان ودر کنار کارون فرق دارد ویا با بردگان کشاورز کناره رود نیل مصرفرق دارد که برای فراعنه مصر بردگی می کردند   ویا با ایدئولوژی های جادو گونه افریده معبد های مثلثی شکل  فراعنه باستانی مصربیگاری می دادند ویا در کناره نیل  تولید زراعت می کردند  ولذا برای  تبدیل  انسان شکار گر 7000 سال قبل  به "انگیزه کار" "انسان امروزین" ویا فرقش برای تبدیل شدن به انسان با " شیوه بردگی  کشاورزی 4000الی 5000سال قبل تمدن بابل وسومر ومصربه انسان امروزین  ویا برده های عیلام وکناره های ارس آذر بایجان ویا معبد نخجوان حضرت نوح در کناره ارس که امروزه بقایای معبدیکتاپرستی  ومزدا پرستی  حضرت نوح وفرزند ش یافث نبی هم در کنار انست ویا نواده اش حضرت زردشت که در ان سوی جلفای قدیم ارس زندگی می کردند ونیز به نقل صفحات مختلف کتاب مرات البلدان معبد ساخته نوح بعد ها بدست روسها وارمنستان افتاد  ویا با حمایت صفویهایران  بدست آنها افتاد ولی بقایای آثار باستانی اش در جلفای قدیم حاشیه نخجوان کناره ارس است که وجود دارد که محل یئلاق-قشلاقی قوم دامدارو خویشاوند حضرت نوح بود که اغلب ا ز ییلاقات کوههای ییلاقی قفقاز شمال شهر شیروان آذر بایجان وبه کناره های گرمسیری کناره ارس وجهت قشلاق می امدند که   در قدیم بجای نام "جلفای قدیم" وتنها عنوان "ینگی قلعه" نامیده می شدکه در منابع تاریخی به این عنوان نامیده می شود  ولذا قوم خویشاوند نوح هم ودرجریان  طغیان رودخانه ارس وهمگی مردند وفقط 80 تن باقی ماندند که افراد پناهنده به کشتی حضرت نوح بودند ویا برخی ازفرزندانش و در کناره ارس باقی ماندند وحضرت نوح هم ومعبد یکتا پرستی خود را وبعد از ان تاریخ ودر کناره ارس آذربیجان خاورمیانه  بنا کرد! وآری در تبدیل انسان شکار گر قدیمی وبه انسان جدید ویا از انسان غیر تولید کننده 7000 سال قدیمی وبه انسانهای جدید تولید کننده کشاورز ویا از انسانهای تربیت کننده حیوانات اهلی قدیمی وبا خوردن گوشت انان وبجای خوردن گوشت حیوانات وحشی قدیمی جنگلها ونظام تولیدی بشر عوض شد ویا مفهوم  دام اهلی ویا مفهوم گیاهان اهلی وغیر خودرو بوجود آمد که نیاز به کاشت بشری داشت ویا نیاز به مراقبت تولید انسانی داشت  ویا مراقبت از نموگیاهی ودام اهلی داشت ویا نیاز به چرا دادن دائمی عاقلانه داشت واین نوع مفاهیم تولد  متولد شد ویا فرهنگ تولیدی ویا حقوق تولیدی وابزارالات تولیدی ویا  نهادهای قدیمی تولیدی  پدید آمد ودر قالب "تولید دسته جمعی برده گونه وخوردن ثمره جمعی خودشان" تولید می کردند که فردیناند  تونیس جامعه شناس المانی انرا وبجای "جامعه بشری وتنها "واجتماع اولیه بشری "می نامد وزیر ا برخلاف جامعه امروزین  ونظام رهبری معین نداشت ویا نهاد دولت وحاکم بر آن جماعت ویا تولیدشان حاکم نبود وحتی هنجارهای اجتماعی تولید هم نداشتند ویا برخی نهادهای بشری جدید را هم نداشتند  وبعلاوه اساس سازماندهی انسان برده کشاورز سابق در آن دوره تاریخی جادو وعلایم جادویی بود که از معبد های جادو گری بابل ومصرهدایت می شد  ویا از معابد زیگورات کناره رود کارون خوزستان در تمدن عیلام هدایت می شد ولذانظام تولیدشان  نظام مالکیت ویا حتی "طبقه حاکم نداشت "ویا حتی دولت حاکم هم آنان را به بردگی کشاورزی نمی کشاند وبلکه اندیشه های جادویی محرکشان بود ویا اعتقاد به علائم جادویی معابد سومر وبابل آنان را به تولید جمعی کشاورزیمی کشاند  ویا به نگهداری دام اهلی می کشاندکه بقول دورکیم جامعه شناس " صور ابتدایی حیات دینی " بود  ومارکسهم  آین نوع جامعه قدیم خاورمیانه را " کمون اولیه می نامد که از واژه انگلیسی کمونیتی " اخذ شده است که به معنی اجتماع اولیه بشری است که خوانده می شود ولذا کلمهco mmunity,  اروپایی ویا "کمون " وبا واژه ( so ci al به معنی جامعه )فرق مفهومی دارد ویا از نظر علم جامعه شناسی تفاوتهای مختلف حقوقی واداری ویا سیاسی دارد  وماکس وبر جامعه شناس هم چگونگی آنرا "کمونالیزاسیون "می نامد وژرژ گورویچ جامعه شناس فرانسوی ]آنرا " کمونیون " می نامد . وبعدا پیروان مارکس وجهت آفریدن مدلی از آن ویا سازماندهی 90 جامعه آسیایی وآسیای شرقی براساس مدل تولید جامعه قدیم وجامعه تولیدی جدید خودشان  " کمون نهایی : وخودشان را کمونیست " می دانستند ویعنی طرفداران کمون آخرالزمانی بشر می دانستندومارکس هم در کتاب ( کمون 100روزه کارگران پاریس) مدلی از ان را توصیه می کند ولی در برابر انتقاد منتقدان که می گفتند کمون اولیه و (جامعه بدون دولت) ویا (جامعه بدون طبقه حاکم )و(بدون مالکیت) می دانستند ولذا سوالهای فراوان  می کردند  که چرا جامعه مدعی کمونیست شوروی وچین مورد نظر آنان وهنوز (دولت حاکم) دارند؟ ویا چرا دولت راو در درون چنین جوامع مدعی کمونیستی وکنار نمی گذارند؟ وناچارا انها هم در برابراین نوع  سوال منتقدان وآنها دوبازه واژه "دولت سوسیالیستی روسیه وچین وغیره "را پذیرفتند وبه منتقدان جواب دادند که جامعه کمونیستی مورد ادعایی آنان وبعنوان یک جامعه آتوپیا یی واقعی وبعد از مدتی از استقرار جامعه سوسیالیتی ونهایتا  شکل خواهد گرفت وبتدریج  "دولت" در جامعه مزبورحذف خواهد شد  ویدر آخر الزمان جامعه آنهاحذف می شود ولی اکنون زود است که دولت حذف شود وخطر آنرادارد که خرده بورژوا ها دوبارهودوباره بعد از انقلاب کمونیستی 1917 احیائ شوند وطبقه سرمایه داری بر جامعه انان حاکم شود  ولذا از این تاریخ ودر  برخی از  مواقع واژه  "دولت سوسیالیستی شوروی"بکار می بردند  که از( واژه سوسیال انگلیسی  so cial )است وبه معنی جامعه سازمان یافته است  ویا به وسیله نهاد  دولت "ویا رهبری یک گروه است که اخذ مفهومی ویا لغوی" شده است وبعدا نیز طرفداران آلوین تافلر نیز وبا اغراق در مورد تکنولوژی الکترونیک "ومدعی دولت الکترونیک جوامع شدند  ووآنها هم جامعه های مستبد چین وروسیه را دولت های الکترونیک کمونیستی " می نامند ونظیر جادوگران دوره بابل ادعا می کنند که  نقش دولت ویا طبقه حاکم در جامعه آنان از بین رفته وب آخرالزمان رسیده اند ویا تصمیم گیری وزراء درجامعه  آنان حذف شده و امورات سکنه جامعه اشان  ویا شرکتهای خصوصی  اشان ویا رتق وفتق حسابداری تاجران جوامع مزبور وبوسیله " هوش مصنوعی کامپیوترها وانقلاب اطلاعاتی "موبایل های هوشمندشان اداره می شود وبه مرحله کمونیزم نهایی رسیده اند وبا زرنگی ونظیر جادو گران دوره فراعنه باستان مصر و سیتسم فرمااندهی وامنیتی پلیس چین ویا روسیه را و"هوش مصنوعی کامپیوتر ها" می نامند که در پشت کامپیوترها ومدار بسته ها نشسته اند ولی چون کسی آنها را نمی بیند ولی آنها هم را می بینند ویا با قدرت امواج الکترونیکی ناظر اعمال ورفتار همه کار کنان وکارمندان وکار گران نظام تولیدشان می پایند  ولذا به دروغ "دولت هوشمند الکترونیک چین وروسیه "می نامند ویا معتقدند مالکیت فردی ویا ابزار تولید ومالکیت ماشین های تولیدی کارخانجاتشان ویا خانه های محل سکونتشان از مالکیت اشخا ص خارج شده وکارگران ومدیران وکارکنان یقه سفید وفقط از فواید آن مغازه وخانه ومدرسه وماشین سواری وآنهم ودر ازای کار دنشان بهره مند میشوندوبه فرزندانشان نمی توانند "ارث" بدهند ویا به خواهرشان وبعنوان "هبه وهدیه "بدهند  ومعتقدند که کامپیویتر ها ویا هوش مصنوعی آنها  که "دولت الکترونیک بی طبقه" است ووبا "محاسبات دقیق خود مالکیت فردی" را حذف می کند که از نظر ایدئولوژی آنان  مالکیت یافتن "طبقه کارگر مذمو م است وزیر مالکیت از طبقهکارگر وکارمند   یک "طبقه حاکم ظالم " می سازد ولی کامپیوتر ها یشان با هوش مصنوعی خود و"مالکیت دولتی" و"مالکیت سوسیالیستی "ویا "مالکیت دسته جمعی" را به وجود خواهد آورد ورفاه را به جامعه آنان  بر می گرداند ویا "اسثتثمار وفقر طبقاتی "را می زداید ودر اردو گاه مقابل اشان چنین عقایدی را یافته است وفرضا  متفکر ژاپنی فوکویاما نیزمعتقداست   با مجهز شدن دولتهای لیبرال غربی به "اداره الکترونیکی سکنه اشان ویا  به مدار بسته ها  ویا به وسیله کنترل کامپیوتری جوامع خودشان " پایان تاریخ  را اعلام کرده اند  واز این راه تاریخ پایان یافته ودر تاریخ جوامع مزبور به رفاه کامل می رسند ولی باید افزود که  استدلالهای هر دو اردو گاه بیهوده است  ویک نوع سفطه برای طبقه عوام می باشد    وزیرا با ورود بشر به عصر نظام تولید که "مدیریت هوشمند تولید"را می طلبد  ویا ابزار الات تولید وقوانین تولید ویا نیروی کار تولیدی همرا می طلبد  وهمگی مفهوم ما لکیت می طلبد ( چه مالکیت دولتی ویا ماکیت فردی ؟) وبعلاوه دولت سازمان دهنده می طلبد ( چه دولت سنتی وچه دولت هوشمند کامپیوتر ها ) وولذا طبقه حاکم از جامعه حذف نمی شود و"طبقه حاکم" هم برخلاف استدلالهای کتاب سرمایه مارکس  حتما به معنی دولت وطبقه اسثثمار کنننده نیست! وبلکه کنترل ابزار های تولیدبیان می کند  ویا کنترل سازماندهندگی عاقلانه ویا غیر عاقلانه  نیرو های تولیدی شامل می شود که در صورت عاقلانه بودن به  افزایش پروسه تولید منجر می شود ودر صورت عدم عقلانیت به کاهش تولید منجر خواهد شد وحتما به معنی "استثمار طبقاتی "نیست  ولی تئوری مارکس سرمایه یک خان ویا حاکم ویا ثروت یک زمین دار ویا ثروت یک صاحب کارخانه  را معادل استثمار کنندگی می داند  ودلایل نمی شمارد که چگونه ممکن است یک خان  از یک کار گر ویا رعیت کشاورز بیشتر غذا می خورد ؟ ویا میپوشد ؟ولذا  شعاروی که  می گوید هرکس به اندازه نیازمصرفی اش  در جامعه کمونیستی خواهد خورد یک شعار عوام فریبانه است وچرا که محنت ودرد ورنج یک خان زمیندارهم در نظام تولیدزراعی زیاد است   ویا رنج صاحب کارخانه ودر حذف وعدم تداوم مالکیت کارخانه اش زیاد است ! وزراعتش بدون مدیریت ونظارت آمرانه وی دوام نمی آورد ویا رنج بیرون نیامدن مالکیت ومدیریت کارخانه اشو بر اثر تحولات زماناو را به رنج می کشاند  ولذا تفاوت درآمد ومخارج تولید ش کمتر از درد ورنج یک کار گر کار خانه نیست  ویا از رنج یک رعیت کشاورز ودر سختی شخم زدن نیست ؟ویا از رنج جوشکاری صنعتی نیست ؟ ولذا طبقه مالک ویا طبقه زارع وهرکدام وجهت حفظ تولید رنج می کشند ویا هر کدام به نحو خاص ودچار محنت واندوه هستند وابزارهای الکترونیکی کامپیوتر هم معجزه آور نیست ویا در در حفظ بهره وری خود وهیچ گونه کمک معجزه وار نداردویا  به دو طبقه حاکم ومحکوم ارائه نمی دهد ! وبلکه تنها تدوین نظام حقوقی عاقلانه مشکل را حل خواهد کرد ویا برای نیرو های تولیدی وسرمایه تولید ومواد تولید راه حل می دهد  کهچگونه  به رفاه بشر اینده منجر بشوند  ودر این راه است که تدوین نظام حقوقی واخلاقی بشری ویا تکامل حقوقی آن به وسیله تعالیم دینهای آسمانی  انجام گرفت ونظیر تعالیم حقوق کار دین یهود وزرتشتی گری ومسیحیت واسلام بود که برای بشریت حقوق کار ودستمزد وامنیت پاداش تولید کرد ودو دین بودایی وهندوی نیزاز انان  فرهنگ پذیری حقوقی کردند  وتا  در طی 4000 گذشته ویک انسان برده کشاورز و به یک رعیت کشاورز عصر فئو دالی تبدیل شود که حقوق کارش بهتر از گذشته بود  ویا تحولات قانونگذاری حقوق کار بود که در 150 سال گذشته باعث شد  که یک انسان رعیت کشاورز عصر گذشته و به یک انسان نیمه مرفه کار گر صنعتی ویا کارمند نیمه مرفه اداری 40 50 سال قبل ارو پایی تبدیل بشود که  ومثلا برای تبدیل کردن یک برده کشاورز عصر نمرود بابل وبه یک دامدار آزاد اطراف اورشلیم به وسیله حضرت ابراهیم که پایه گذار دین یهود است ودین زهره پرستی بابلیان محکوم شد وبرادر زده اش لوط هم وازدواج مرد با مرد را منع شرعی کرد ویا نوه اش یوسف که عدم بهره وری زراعت نیل را می دید  ومنع زنای با محارم را تدوین شرعی کرد که عزیز مصرو شوهر زلیخا کنترل تولید گندم نیل را از دست ندهد ویعنی زن دیگران را برای نفع مادی خود نپسندید ویا الواح حقوقی حضرت موسی که حقوق کار ومالکیت برای اسرائیلیان بوجود آورد  ونظیرالواح  چند فرمان حضرت موسی که سرقت اموال دیگران را منع شرعی می کرد که مالکیت برای غیر خود پدید نیاورد وبعلاوه برای غیر هم قبیله را هم می پذیرفت که در ادوار قبلی نبود وجود نداشت ویا منع زنا با زن دیگران کهدر تعالیم موسی است که  مالکیت خانواده را به وجود اورد ویا تمتعملکی  فرزندان ویا زنش از ارث ونفقه ملکی ویا از اموال هبه ومهریه وحق حضانت فرزندانش که در نظام قبیلگی  به وجود اورد ویا حق خویشاوندی درون همسری ویا  بیرو ن همسری که  تکامل داد ولذا  ثروت تولیدی خانودگی شکل گرفت وبعد ا هم  بزرگ مالکی  ویا خرده مالکی بوجود امد ویا مفهوم حقوقی مهریه بوجود امد تا ثروت از درون خانواده وبا روند ازدواج وبیرون نرودکه مردم شناسان اروپا به آن نکته توجه نکرده اند  ویا آیه قصاص حضرت موسی است که باید قاتلین بدهند ولی قبلا قاتلین  برده ها وکنیزکان جامعه نمی دادند وتنها مالک برده  برده وار اخذ می کرد ویا  قبل از تعالیم حضرت ابراهیم ودر تمدن برده داری بابل قدیم وتنها مالکین برده از ان حق بهره مند بود وبعلاوه برده های بابل هم از حق مالکیت خانهمحروم بود ووتنها برای خوردن لقمه نان وپوشیدن لباس کار میکردند  وحتی مالکیت وسایل شخصی خانه خود را هم نداشتند وخانه ها متعلق به معابد بابل بود واز حق دام هم محروم بودند  ولی در عصر تعالیم زرتشت ویا حضرت عیسی ویا حضرت محمد ومحتوای این نوع از تعالیم حقوقی واخلاقی کار تولیدی وبه نفع جامعه رعیت کشاوز زیاد تر گشت  ولذا تکامل تمدن کشاورزی را بوجود اورد ویا عصر فئودالی را بوجود آورد وبعدا هم  مفا هیم حقوق  اسلامی اقطاع ویا سیورغال ویرلیغ عصرهای  سلجوقی ومغول وتیموری ان نوع زمین داری زراعی را تکامل داد   وسپس مفهوم مالکیت خاص ویا مالکیت عامه عصر صفوی وقاجاریه ایران بود که تکامل حقوقی بیشتری به زمین داری داد وتوانست  دیوانهای اداری ومخارج پرسنل انرا حفظ کنندویا ابزارهای  تولید کشاورزی رامتعدد  بکند  وهمچنین مخارج  دیوان استیفای دولت از  مالیات زراعی بود ویا درامد دیوان انشائ که اسناد زراعیواجاره دادن انرا  حفظ می کرد  ویا منشائ درآمد دیوان لشکری ونظامی بود که ارگان حفظ کننده امنیت زراعی روستا ها بود   ودر عصر بعد از مشروطیت قاجاریه هم خرده مالکان وصنعت گران وحرفه مندان  شهرها از ساخت وساز ابزارهای کشاورزی دهات ارتزاق زندگی می کردندواز مازاد تولید کشاورزی منتفع می شدند  ویا  وخرده مالکان وکارمندان وزارتخانه های 150 ساله اروپا که طبقه متوسط اروپایی نامیده می شدند ولی تئوری پردازان عقاید مارکسیم ودر 90  جامعه آسیایی واروپای شرقی آنان را "طبقه خرده بورژوا ی خطر ناک می نامیدند ولی این نوع خرده مالکان اروپا روشنفکر بودند واهل تحصیل وعلم شدند وحداقل  با تئوری پردازی حقوقی آنان بود که اطراف مارکس جمع شده بودند وبا تلاش آنان طبقه کارگر آسیایی متولد شد که بجای کارگری زراعت بنشیند  ویا به کارگری صنعت در جوامع مختلف بپردازند واز این راه  حداقل 80 والی 90 دولت کمونیستی ویا سوسیالیستی در اسیا بوجود آمد ویا احزاب بعثی چپ که حافظان یک نظام حقوقی خاص به نفع "طبقه کارگر" بودند وتا در  جامعه آسیاییشکل بگیرد وبا تلاش آنان بود برخی از مفاهیم حقوقی کار در اسیا اشاعه فرهنگی یافت و نظیر مفاهیم حفظ حقوق 8 ساعت کار وبرای کارگران ویا مفهوم فرهنگی حق عدم اخراج کارگران استخدام شده از  کارخانچات ویا در صورت عدم شورش سیاسی دوام کار داشته باشند ویا حق بیمه کار انان  ویا حق بازنشستگی کارگران مزبور ؟ وِا در ایام پیری ؟وِیا  حق داشتن اتحادیه برای کارگران ویا حق اعتصاب جمعی کارگران ودر اروپا وجهت چانه زنی برای حقوق ومزایای نیروی کار تولیدی خودشان  که بردگان گذشته نداشتند ویا چنین حقوقی را رعیت کشاورز گذشته نداشت ویا از ان بهره مند نبود؟ ویا حق گرفتن وام از بانک رفاه کار گرانکارخانجات  ویا حق استفاده از مشاوران وزارتخانه کار ورفاه اجتماعی کارگران وکارمندان وادره اموزش حفه این وزارتخانه ویا حق تاسیس وعضویت در سازمان بین المللی کارجهانی که نماینده سالیانه می فرستادند  ولی امروزه همه این نوع حقوق تدوینی 4000 ساله نیروهای کار تولیدی درحال نابودی است ویا  در جامعه روسی وچینی 29 سال اخیر درحال نابودی است  ودر این جامعه ها پیدا نمی شودونابودی حقوق کار به جومع دیگر هم کشیده شده است  وبردر جامعه آنان عکس حق بیگاری وحق اخراج دسته جمعی شکل گرفته که تنها در عصر برده داری روم باستان بود ویا عدم استخدام دائمیشکل گرفته  ویا حذف مزایای استخدامی  کار ویا کاهش رفاه خانوادگی آنان؟ ویا کنترل پلیسی وامنیتی کارگران کارخانه ها ی مزبور ویا کنترل پلیسی کارمندان وزارتخانه هایشان ویا  نیرو های کارگری این نوع جامعه است که انها را را به برده های جدید  نظامی وفاقد رفاه وخرده مالکی تبدیل کرده ویا به برده های 4000 سال قبل عقب رانده است وامروزه  عواقب  شعار  کمونیستی این نوع جوامع چنین شده است وحتی رفاه جامعه کارگری سابق را هم وار برکت دولتشان هم ندارند ویا حقوق رعیت سابق چین را هم ندارند ؟ویا حقوق کارمندان یقه سفیدان ادارات را هم ندارند ویا ازکارمندان  وزارتخانه های چین وروس هم  گرفته شده ونظام وزارتخانه های کنونی آنان  ویک "نوع وزارتخانه برده داری" که انرا دولت الکترونیک می دانند ؟  واز مفهوم غربی وزارتخانه خارج شده اند که ماکس وبر اداره اش را با یک نوع عقلانیت همراه بود ودر علوم اداری دانشگاهای غربی تدریس می شود ولی اکنون وجود ندارد ومفاهیم دیگر شده است  وبلکه یک نوع "وزارت خانه برده داری"است که  در سالهای اخیرشکل گرفته است ویا  در جوامع مزبور بوجود آورده شده است وبعلاوه آن شیوه های اداری  راهم  به جوامع امریکای لاتین وافریقا تزریق می کنند که شیفته فرهنگ آنان شده اند ویا  توصیه پذیی از آنان دارند ویا "پیشنهاد فرهنگی "می شوند  ولذا برخی از جوامع امریکای لاتین هم واین شیوه های اداری وتولیدی را از انان استقراض فرهنگی کرده اند ویا اشاعه فرهنگی - سیاسی می دهند وبعلاوه باید افزود کارخانجات واداراتی که توسط پلیس امنیتی چین وروس  اداره می شوند ویا بخشنامه های ودستورات مالی  واداری اش و به وسیله مدار بسته ها وموبایل های هوشمند انجام می شود یا دستورات امنیتی به  موبایل دار های هوشمندشان می دهند  وامروزه تصورات معاصر آنان از "نظام کارگری"عوض کرده وچین را به "پادگان بزرگ کار اجباری "رانده است  ویا تولید وبهبود نظام تولید کارخانجاترا کاملا پلیسی کرده است  وبا کنترل عمیق پلیسی همراه است  واین امر بخاطر انست که  با تئوری مائو وچوئن لای می اندیشند که معتقد بود ما مردم چین را باید به  یک  انسان تک ساحتی تبدیل بکنیم ویا در تربیت وپداگولوژی او چنین عمل بکنیم  وتا خودش را به عنوان یک  نیروی کار صنعتی وتکنیسین صنعتی ویا مدیر صنعتی نبیند وبلکه بعنوان "برده نظامی" به خودش نگاه کند که اوامر مافوق های حزبی خودش را اطاعت کند  وخودش را برده صنعتی نبیند که بر کار فرمای صنعتی بشورد ویا اعتصاب بکند  وتنها  اطاعت پذیری نظامی در کارخانجات داشته باشد ومفهومی است که برای آعضای  کا گ ب  چین ساخته بودند  وبالاتر از مفهوم " دیسپلین صنعتی" بود  وتنها  برای اطاعت بی چون وچرا طراحی شده بود وتا  بدون سوال  وجواب از بالا بکارش بپردازد  ومفهومی است که  سرباز ساده صنعتی واز فرماندهی نظامی خدای گونه خاقانهای جدید چین وتزار های روسیه ان نوع تبعیت را نمی پذیرند ولذا در کارخانجات خود مفهومی از کار وکار افرینی ساختند که   وقتی به اوگفتند برو بمیر! وحتما باید برود ویا از سر ناچاری باید خود کشی ویا "هارا گیری "بکند  واین نوع مفاهیم هاراگیری سنتی وقدیمی چینی ها آلوین تافلروبرای انان زنده کرد ویا آلوین تافلر  گرایان جدید وپرستنده کامپیوتر وموبایل ونرم افزارهای کنترل پلیسی خشن به درون این جامعه بردند  واز این را ه  این نوع گار گران جوامع سوسیاستی اوراسیایی را به برده های جدید کار تبدیل کردند  ویا  به عبد وکنیزکان  جدید چین وزیر دست خاقانهای جدید چین که شی جین پینگ باشد که از قصر میدان آسمانی تین ان مین پکن دستور می دهد که بخاطر شعار مالکیت دولتی آنان است که روانشناسی بردگان در کارگران چینی شکل گرفته که نه تنها خود را مالک خانه ویا وسایل منزل خود نمی بینند ویا مالک سرنوشت  خود ویا مالک  دستمزد روزانه خودش نمی بیند وحتی  مالک سرنوشت زن وبچه خودش هم نمی بیند وتنها به سرنوشت خودش ودر ازای خوردن لقمه ای نان می اندیشد  ولذا نظیر بردگان سابق بابل شده است ویا بردگانی که توسط فراعنه وقابل خرید وفروش به دیگران بودند  وحق قصاص هم ندارند اگر هم برخی از مدیران چین وبخاط قصورشان تعدا زیادی  از انان را در یک محله چینی به کشتهشدن دادند  وان مدیران بخاطر قصورشان محاکمه نمی شوند  و چرا نظیر بردگان قدیمی وحق قصاص خواهی ندارند ونمی توانند محاکمه مقصران اداری را بطلبند  واگرهم  از محل سابق کار خود فرار کردند وبا پایبندهای الکترونیکی که دارند وبقیه جامعه چین موظفند که آنان را به محل کار طاقت فرسای سابق خود برگردانند وبعلاوه  "فمنیسم کنونی چینی وروسی"هم  ونظیر فمسنیم تمدن بابل قدیم است که نظام برده داری تمدن بابل را حفظ می داد که از فتنه زنانه زهره پرستان وابسته به معبد بابل نشات می گرفت وقران آنرا در سوره بقره  وفتنه انگیزی دو ملکه هاروت وماروت بابل می داند  ( یعنی دو ملکه خرداد ومردادبابل ویا خور دات ومورتات سابق )ودر تورات هم به این موضوع اشاره شده است که اختلاف در دوام خانواده آسیایی بوجود می آوردند که با تعالیم آسمانی چهار دین بزرگ آسمانی آسیا دگر گون شد  ونهاد خانواده بوجود امد ویا مزایای حمایت افرینی خانواده  بوجود آمد ولی دوباره با شگرد دو ملکه موبایل چینی دوباره احیائ شده است ویعنی موبایل شیائومی وموبایل هواوی چینی وتوام با سکس وفحشائ افرینی اینستا گرام چینی  ویا واتس آپ چینی است وبالاتر از تلگرام روسی ساخته شده بوسیله (برادران دروف روسی )عمل می کند ونظیرعملکرد جادو افرینانه  دو ملکه هارو وماروت عصر زهره پرستی است بابل  ویا عصر ستاره پرستی دو ملکه زیبای زهره پرست بابل قدیم عمل می کند  وفتنه انگیزی در نظام خانواده آسیایی ایجاد می کند که حضرت ابراهیم با آن مبارزه کرد وبا محکوم کردن دین ستاره پرستی بابلیان که به الهه هاروت وماروت معتقد بودند وبعلاوه اسناد تاریخی نشان می دهد در دوره مزبور تنها زنان حق انتخاب شوهر موقت را داشتند  ولی همان زنان بابلی وبعد از زادو ولد فرزندشان و مسئو لیتی در مخارج ونگهداری وسرپرستی فرزنشان  نداشتند وزن سالاری بدون مسئولیت بودند  وبلکه چند سال بعد از تحمل مخارج وانهم از خزانه معابد بابل   که برایش کار می کردند  وهمان فرزند خرد سال هم مجبور به کار بود  ویا  "بعنوان برده نوجوان "مجبور به کار بود ویا مجبور به کار بردگی در مزارع بابل بود وکاری که در مزارع اشتراکی چین وروس گذشته هم کار اشتراکی اجباری خوانده می شد   واشاره به فتنه انگیری دو ملکه مزبور واویزان شدن آن دو ملکه  در چاه بابل در تورات امده است ویا جهت استحکام خانواده آسیایی زندانی دینی شدند ولذامذمت عملکرد آنان  در سوره بقره قران وبرخی از آیات تورات دیده می شود وگرچه پایه گذاری این نوع از نظام جدید خانوادگی و"دولت های اشتراکی تولید " ویا "مفهوم مالکیت جمعی جدید آسیایی" ودر کتاب "انگس" امده است که  دوست صمیمی مارکس بود وکتابی بنام " کتاب "مالکیت ودولت وخانواده "نوشت  ویا با مقدس کردن این نوعاز  مالکیت دسته جمعی ومالکیت مشاعی سوسیالیستی را رواج فکری داد ویا در کتاب دیگرشو بنام کتاب " سوسیالیم علمی وسوسیالیسم تخیلی " انگلس تفصیلا ذکر شده است  ولی در 29 ساله معاصر آلوین تافلر  گرایان آنرا تکمیل کردند واین بار "مذهب جادویی جدید" برای آن دو پدیده بوجود آوردند که  پرستیدن موبایل الکترونیکی وکامپیوتر مدل چینی است که معجزه الکترونیکی می کند ویا در مدیریت تولید وخانواده اسیایی ومعجزه اقتصادی می کند واین نوع مبلغین هوش مصنوعی موبایل وکامپیوتر  دست همه را از پشت بسته اند  ولی پرستیدنش برای جوامع بشری جای تاسف دارد وچرا که نقش مدیریت عاقلانه انسان راانکار می کند  و"هوش بهینه خدایی" ویا "وحی گونه "برای کامپیوترقایل است ویا  در نظام صنعتی ونظام اداری قایل است  وچنین تعالیم زهره پرستی جدید موبایل های چینی همه خانواده های بشری به در گیری کشانده است ویا نظام تولید بهینه آنان را تهدید می کند ویا اشاعه فرهنگی آن سوزه  وزن وبچه ویا فرزندان همه بشریت را به ابتذال وبی مسئو لیتی می کشاند که طرفداران "اقتصاد اورا سیایی "انرا دامن می زنند ویا طرفداران اتوپیای چین وبلا روس وشیفته اشاعه چنین فرهنگی هستند وفرهنگ ابتذالی که آدام اوالئاریوس هم از دیدن این نوع فرهنگ روسی بیزاربود  ویا از بد مستی های عروسی وحمامها  ومیدانهای مسکو وبلا روس بیزار بودکه در سفرنامه اش شرح می دهد  ویا از افتادن جنازه همان بد مستان  در میادین مسکودر عجب  ویا در عصر صفویه گله دارد وهمچنین در سفر نامه مار کو پلوی عصر مغولی هم دیده می شود ووی هم از دیدن فاجعه برخی از خانواده های چینی ودر کتاب سفر نامه اش می نالد وچه به رسد به خانواده های اشتراکی معاصرشان  که هر کدام یک موبایل اینستاگرام داردارند ویا  در دست خود دارند وآری جامعه آخر الزمانی (کمونی) آنها تحقق یافته  وبعلاوه یک نوع اتو پیا ءبرای بشریت هم شده است وبا عث شده که شعار های چینی وروسی متجدد وبقیه را به جامعه برده داری نظامی دعوت بکندویا جهت خوردن  لقمه ای  ناندعوت شوند ویا حد اقل لباسی جهت پوشیدن داشته باشند ویا لذتهای جنسی موقت داشته باشند ودر عوض  کار شبانه روزی بکنند  که محرک حیاتی این نوع برده ها می باشد ویا در نظام تولیدجدید چینی است  ولی از  عقلانیت کار بشریفاصله دارد  ویااز  عواطف خانوادگی کار فاصله دارد ویا از  مسئولیت پذیری خانوادگی اداری وسیاسی بهره مند نیست وبلکه " انگیزه کار" دو غریزه خوردن و امور  جنسیاست  که کالبد وپایه های" دولت الکترونیک چینی وروسی "را شالوده بندی کرده است  ولی نظام  امنیتی و پلیسی مخوف چینی را ودر پشت این نظام تولیدی وکار وپیشه نمی بینند وپلیسی که در پشت این دور بینهای الکترونیکی نشسته است  ونحوه کار وتولید انان را می پایند  ویا ترس انان است که کارگران چینی را  در پشت دستگاه هاوماشین الات کارخانجات نگه می دارد (ونه انگیزه عقلانی جامعه پذیری صنعتی آنان )ویا انگیزه خدمت  تولیدیآنان به بشریت  ویا انگیزه های معیارهای عقلانی تولید که در علم مدیریت غربی ترویج می شود ویا انواع انگیزه آفرینی مدیریت سازمانها که در کتابهایشان دیده می شود!  ولی نظام تولید چینی معیارهای دیگر دارد وبه این شیوه تولید جدید چینی ها که مارکس آنرا مدل " شیوه تولید اسیایی می داند "ویا در تبدیل شدنتولید جدید صنعتی اشان و به  (نظام تولید پلیسی )دو دسته تافلر گرایان ومهندسان مخابرات مقصر هستند وهمچنین پرستندگان ماشین کامپیوتر هم به این "تز اجتماعی " کمک کرده اند تا جامعه کار بشر را به "جامعه پوشالی وخالی از محتوا"که انرا  جامعه الکترونیک ودولت الکترو نیک پیشرفته جارمی زنند ومعبد جدید پرستیدن کامپیوتر " در دانشگاهها بوجود آورده اند  وجامعه چین در این راستا پیشتاز است  که دوربینهای مدار بسته خیابانهایش  ویا کارخانجاتش از تمامی جهان بیشتر است ولی اید ئو لوژی تولیدی حاکم بر صنایع وماشین الاتش وزیر نظر یک مدیر صنعتی عاقل نیست وبلک زیر نظر پلیس است که که ممکن است از صنعت وچگونگی هم سر در نیاورد ولذا مهندسان وکارگران زیر کنترل این نوع از مدار بسته های چینی از  مرام نامه اخلاقی وحقوقی تمامی جوامع بشری عقب مانده تر خواهند شد  !ولی مهندسان کامپیوتر ویا موبایل دانشکده های چینی واز درک این تضاد واین نوع " ایدلوژی تولیدعاجزند  ویا از درک دانش فنی پیشرفته ماشین آلات ورفتار کارگران تولید کننده آنها عاجزند !و"توسعه اقتصادی چین" را تنها در پیچیده بودن موبایل مونتاژی آنان می دانند ویا  تنها در پیچیدگی  مدار های برقی ویا در خازن های برقی نصب شده ویا نهفته در لب تاب ها می دانند ویا در موبایل های چند دوربینی ساخت چین جنجال سازی  می کنند که در موبایل های ساده سامسونگ کره جنوبی سابق جود نداشت ویا در موبایل های موتور یلای 25 سال قبل کشور فنلاندنبود  ویا چنین پیشرفت تکنولوژیکی وجود نداشت  ولذا از نظر علم انسانشناسی وقومشناسی آنان نتیجه گیری می کنند که پس جامعه چین هم پیشرفته است ویا با چنین صنعت موبایل ویا کامپیوتر واسپیکر صوتی پیشرفته هستند ویا از جامعه فنلاند وکره جنوبی پیشرفته تر هستند که چنین تولیدی را ندارند ولذاچین  "پروسه پیشرفت اجتماعی" را سریع از جوامع دیگرطی کرده است  ویا در طی 25این  سال اخیر طی کرده اند ولی تکامل اجتماعی همه جوامع دیگر عقب است ویا از انها عقب تر مانده است واین نوع از نتیجه گیری جامعه شناختی سطحی گرایانه ویا شناخت معیارهای  اجتماعی وتنها از منظر تکنولوژی مونتاژی یک جامعه کاری غلط است وکارگران گرسنه ویا برده گونه آن کشوررا نمی بینند  ولذا تنها از روی سطحی نگری جامعه شناختی قضاوت می کنند   واین امر در حالی است که در 105 سال قبل که تئوریسن صنعتی سازی اروپا که کثیر شده بودند وحدود 50  الی 60 سال از مرک مارکس می گذشت واین نوع روشنفکران اروپایی و در مورددگر گونی و نحوه صنعتی سازی جوامع فئودالی ودامداری آسیا می اندیشیدند ویا با همدیگر بحث ومباحثه اکادمیکی می کردند ویا بحث نشریه ای ویا در جلسات  خصوصی می کردند که چگونه عمل کنند ؟ویا با چه ابزار های اداری ورسانه ای  وتئوری مارکس را در اسیا رواج دهند ویا  بعد مرگ خودش ودر جوامع آسیایی پیاده سازی بکنند ونهایتا بعد از جنگ اول جهانی این تئوری را در آسیا پیاده سازی کردند ولی در مرام سازی سیاسی خود هنوز "نقص تئوریکی "داشتند ونمی دانستند که در نهاد سازی سیاسی 80 الی 90 کشور  آسیایی ویا اروپای شرقی " کمونیزاسیون "در اولویت است ویا "سُوسیالیزاسیون "؟که تفاوتهای جامعه شناختی دارند ولی بالاخره "واژه دولت کمونیست"را برای جوامع اسیایی پذیرفتند  ونظیر واژه "دولت کمونیستی سابق قزاقستان" ویا "دولت کمونیستی لهستان "ویا "دولت کمونیستی کره شمالی" ویا" ویتنام که حدود 90 جامعه بود ولی "بحثهای سیاسی مخفی ویا نیمه رسانه ای در مورد این <ازه ها داشتند  ولذااز تاریخ 1917م به بعد  ویا بعد از جنگ جهانی اول وبیک باره از 212 کشور جهان وحدود 90 جامعه آسیایی ودولت های فئودالی دچار فروپاشی شدند وبه جوامع کمونیستی اسیا تبدیل گشتند ودولت های فئودالی چند هزار ساله که حافظ "تمدن کشاورزی وادارات کشاورزی" آسیا بودند وبیک باره  دچار فروپاشی شدند ویا یکی ویکی به زباله دان تاریخ می افتادند وبجایش دولتهای جدید با کارکرد صنعتی کمونیستی ودر جوامع بشری می روئید ویا در آسیا ویا اروپای شرقی که متصل به خاک آن بود وحدود 90 دولت نیمه صنعتی کمونیستی روئیدکه هدف کار کرد سیاسی اش تبدیل جمعیت نیروی کار تولیدیاز جماعت  رعیت گونه کثیر آسیا وبه " جماعت کارگری آسیا " بود ویا به قشربندی ونیروی کاری جدید ویا به " "جماعت های کارگری جدید "در 90 کشور این قاره بزرگ بود که این بار بجای تجمع در کشت زارهای آسیا وتنها در کارخانجات آسیا تجمع یابند ویا در کارخانجات تازه تاسیس 90 کشور آسیا واروپای شرقی تجمع یابند  ویا کوچ نیروی کارداده  ویا تغییر رفتار حرفه ای ونیروی کار بدهند وتا با پروسه مزبور اسیا صنعتی بشود ویابا تغییرات وسیع اجتماعی مزبور وجامعه کثیر آسیا وااز " شیوه معیشت تولیدی کشاورزی و" به شیوه معیشت صنعتی تبدیل شده ویا "تغییر ساختار اجتماعی بدهند وبعلاوه دولت های فئو دالی آسیا هم تغییر ماهیت داده ودولتهای طرفدار رشد صنعت بشوند  وزیرا که دولتهای سابق آسیا تنها  شیوه معیشت کشاورزی ودامداری را مقبول می شناختند  وحاضر به تغییر کارکرد سیاسی دولت خودشان  نبودند  ووبخاط لجبازی مزبور منقرض شده وبجایش دولتهای با کارکرد صنعتی وتوسعه نیروی کار فنی روئید ویا دولتهای طرفدار جامعه نیمه صنعتی جایگزین آنها  شدند  ولذا برای تحقق نهاد سازی سیاسی  90 جامعه مزبور تشکلیلازم بود ویا تشکیلاتی تحقق دهنده جامعه مزبور و بنام حزبهای  کمونیست را بوجودآوردند   ویا تشکیلات گروهی واجرایی لازم آن ایده وبرای جوامع مزبور طراحی شدند  کهوظیفه حقوقی  دبیر کل حزب کمونیست گرجستان ویا ارمنستان ویا غیره وبجای مفهوم ریاست جمهوری کنونی عمل می کرد که در مرامنامه سیاسی اداری واجرای 70 ساله اش گنجانده شده بود که حقوق کارگری را در آسیاوبه نفع نیروی کار جدیدزیاد تر بکنند ویا   در تاریخ آسیا تنها موظف بودند که  در فرایند صنعتی سازی جامعه گرجستان ویا ارمنستان عمل کرده وحقوق کارگری تبلیغ بکنند وپیش ببرند وتا بقیه هم طرفدار پیشه صنعت بشوند ویا نظام حقوقی خاصی را گسترش فرهنگی بدهند که یکی از آن مفاهیم حق  حفظ سیاسی 8 ساعت کار برای کار گران ودر برابر سایر فاکتور های نظام تولید بود بود ویا 8 ساعت کار اداری کارمندان نیروی کار جدید گرجستان تبلیغ سیاسی وتشکیلاتی می شدوبرایش نهاد سازی جدید می کردند وتا صنعت وحرفه جدیددر شهرهای اسیایی  پا بگیردوجایگزین نهادهای قدیمی کشاورزی بشود   ویا دیگری هم حق  سی سال کار گری بود ودبیر کل ها بعنوان بالاتری قدرت ساسی حافظ حقوقی -سیاسی حق بازنشستگی کار گران ودر برابر کارفرمایان عمل می کردند  ویا تشکل مزبور حافظ عدم اخراج انان از واحدهای  تولیدیوبعد از استخدامشان  بود  ویا حافظ سیاسی وام گرفتن آنان واز بانک رفاه کار گران گرجستان تلقی می شدند  ویا یا حافظ اداری حق اعتصاب قانونی انان  وحق چانه زنی کارگران وبا کار فرمایان همان جامعه بود  وتا در صورت اندک بودن حق کارگری اشان ونظام حسا بداری کارخانه عوض شود ویا طرفدارتاسیس  نهاد های آموزشی  وامدادی ویا تفریحی برای کار گران در مام تشکیلاتشان بود ویا  در طی سالهای 1917 الی 1993م این ایده های اجتماع دنبال می شد  ولی با فروپاشی دولت گورباچف وایده های مزبور خاتمه یافت واین بار با شکل گیری "نهاد خصوصی سازی جامعه ویا مالکیت خصوصی "وبجای مالکیت دولتی عمومی تبلیغ شد ویا مفهوم  شکل گیری مناطق آزاد ویا اتاق بازرگانی خرده تاجران ویا مشروعیت سازمان تجارت جهانی ویا ایده شکل گیری قشر نوپای بازاری شهرهای آسیا  ویا ایده تاسیس کارگاههای خصوصی سازی وبوسیله مالکان خصوصی  ویا ایده تاسیس بیمارستانها ومدارس خصوصی سازی شده که در اسیا تبلیغ می شد ولی با تحول فرهنگی – سیاسی ودوباره کارکرد سیاسی – اداری دولتهای آسیایی دچارچالش شده اند  وچرا که نظام استخدامنیروی کار عوض شده است  ویا نظام مزایا گیرینیروی کار  ویا روند اخراج کارگران در  جوامع آسیایی رشد   می یافت ویا جهت کار در مدارس خصوصی کاردائمی نبود ویا در کار خانجات خصوصی سازی حقوق کار رعایت نمی شد و دوباره دچار تغییرات جدید در جوامع آسیایی شده بودند ودراواخر این برهه تاریخی ونقش ووظایف وزارت کار واشتغال ورفاه 70 سال  جوامع اسیایی عوض شد ویا نقش اتحادیه های کارگریاروپا عوض شد  ویا حق اعتصاب کارگران ویا ساعات کارگران وبه نفع موسسات خصوصی عوض شد ویا مقرات کار بنا به میل وسلیقه کار فرمایان بخش خصوصی واگذار شد ودولت های جدید  در آن دخالت نمی کردند ویا در طی 29 معاصر و حقوق کار ونیروی کار تولیدی جوامع آسیایی عوض شد  ویا یکبار دیگرهم و دچار "چالش عمیق اجتماعی "گردیده  است ولذا تاریخ تکامل نظام حقوقی نیروی کاربرهه های مختلف دارد  ویا در طی 4000 سال بعداز عصر تمدن بابل بره های تکامل حقوقی دارند  ومثلا تاریخ تحول نظامهای حقوقی جهان واز بسته حقوقی "برده فاقد مالکیت "شروع می شود وتا مجموعه حقوق شکل دهنده به نیروی کار رعیتگونه  کشاوزرابتدایی که هنوز فاقد مالکیت شخصی است  ولی با برخی از مزایا حقوقی بیشتر ازعصر  بردگان سابق کشاورزی عمل می کند ولی با تمدن مذهبی حقوق کارش بیشتر می شود ومثلا  نظام حقوقی 4 مذهب بزر گ جهان چنین است که برای حق کارزراعی  معیار های متعدد افریده است وونظیر مزارعه اسلامی ویا مساقات  ویا حق اجرت مشرکین  وحق فروش خرده اموال رعیت مسلمان  وعدم کوچا ندن انان از یک ده به دهات دیگر  ویا حق پس دادن امانت آنان  ویا حق ارث دادن آنهاویا حق هبه دادن اندوخته اندکشان  که پس انداز کرده اندواین معیارهای حقوق رعیت کشاورزکشورهای  مسلمان ویا مسیحی وزرتشتی چندهزار سال دوام داشت   وسپس در 105 سال قبل رو به دگرگونی گذاشت که "عصر اصلاحات کشاورزی" نامیده می شود وبا تاسیس انواع احزاب کارگری در جوامع آسیایی دگر گون شدند ویا با تاسیس اتحادیه های کار "گری جوامع اروپای غربی وامریکا دگرگون شدند وبجایش یک دسته قوانین  جدید کار گری وکارمندی بوجود امد که مشوق شکل گیری کارخانجات بود وبه نفع نیروی کارفنی در شهر ها بود  ویا به نفع کار کردن تخصص در نهادهای اداری وسیاسی جدید بود که هنوز مورد مطالعه جامعه شناسی حقوقی ودر دانشکده های حقوقی جهان نشده است ولی مجموعه توین اش حافظ نیروی کار در جهان بود که شکل گرفت ویا کار فنی ومزایای انرا تکامل داد ودسته ای دیگراز قوانین کار جدید ترجهان  هم وبه نفع رشد نیروی کار ودر   مجالس قانونگذاری 130 کشور لیبرال  وغیر کمونیست جهان شکل گرفت که خارج از بلوک کمونیستی بودند  ولی دستاورد  دولتهای جمهوری دمو کراسی 150 ساله اخیر است  وبرخی از انها  دولتهای سلطنتی مشروطیت معاصر بود که مجلس قانون گذاری یافته بودند  وبرخی هم  جمهوری پارلمانی  بودند  که در 150 سال اخیرو قوانین کارکارخانجات وادارات  را تکامل دادند  وبرخی هم  دولت های کودتایی توام با پارلمان هم که  مجلس قانو گذاری داشتند ومثلا مصر ولیبی معاصر ولذا اغلب این نوع 130 دولت جدید ونوپا که احتیاج به تاسیس کارخانه داشتند وبرای نیروی کارلازمش و مصوباتی راو در 100 سال اخیر تصویب کردند ومثلا دولتهایی در قاره افریقا ویا امریکای لاتین ویا خاورمیانه ویا جنوب شرقی آسیا بودند  وبرخی هم نظیر 90 دولت کمونیستی آسیا بودند که به تغییر حقوق کار منجر شدند ولی امروزه اغلب این 212 دولت جهان وتغییر کارکرد سیاسی لازم دارند وزیرا از انواع نیروی کار جامعه خودشان حمایت نمی کنند ویا به فکر اشتغال ویا تجارت ویا درامد نیروی کار تحت سلطه اشان در جامعه امروزی ودر جهانی سازی اقتصاد  نیستند  ودر حالی که   دولت های لیبرال 29 سال قبل هم وبهتر از انان عمل می کرد ن ویا دولتهای  دامدارجوامع قدیمی هم چنین نبودند  ویا دولتهای کودتایی سابق هم که مجبور به صنعتی کردن جامعه خود شان بودند وهر کدام با تدابیر سلیقه گروهی خود وقوانین کار مناسب فراهم می کردند  ویا مجبور بودند که جهت شکل گیری صنعت در جوامع مزبورعمل کرده  ویا انواع حقوق کارگری ویا کار مندی وضع قانون گذرانه بکنند که برخی از اقتصا دانها ان نوع  دولتها را  با اقتصاد لیبرال می نامیدند ویا در دانشکده های اقتصاد می نامید ند  وهمگی این 130 کشورجهان هم اوز میان 212 کشور جهان وبهتر از دولتهای معاصر اشتغال وگرانی را به نفع نیروهای کار جامعه خودشان حل می کردند  وهرکدام به نحوی خاص وبه تدوین قوانین جسته وگریخته حقوق کار گری ویا کار مندی جامعه خودشان می پرداختند ویا در مجالس قانونگذاری دوره خودشان پرداخته اند تا نیروکار جدید وقدیمی شاغل باشند  ویا صنایع جدیدپا بگیرد  ویا نهاد های تولیدی جدید ودر همان جامعه هم پا بگیرد ویا تجارت رونق بیابد ومثلا  قوانین مزبور را هم ودر همان 130 کشورجهان وبرخی  بهوسیله  ریاست جمهوری ها پا می گرفت وبرخی بوسیله  نخست وزیران  انتخابی چهار ساله همان جامعه بود وبرخی هم  بهوسیله  شاهان  مشروطه همان جوامع لیبرال اقتصادی ونظیر شاه مشروطه دانمارک ویا شاه مشروطه اسپانیا ویا به وسیله قانونگذاری شاه ایران وتایلند که رهبران نظامی کودتایی همان جامعه بودند  وبرخی هم  برای رشد نیروی کار وصنایع نوپای مصرعمل می کردند ونظیر قانون گذاری کار  سرهنگ عبدالناصر مصروجهت صنایع نوپای مصر  ویاتوسط  سرهنگ قذافی لیبی والجرایر وجهت پا گرفتن ویا مزایای کارگران نفت لیبی والجزایر  ویا توسط سرهنگ حافظ اسد سوریه ویا سرهنگ پینوشه شیلی ویا سرهنگان یونان که انجام می دادند که در نظام تولیدی جامعه اشان موثر باشند ویا کارگران بیکار 130 کشور خودشان را  کار گیرند  ولیکن بعد از سال 1993 وبا روند فروپاشی گور با چف ودوبار کار کرد سیاسی همان 212 دولت جهان عوض شد  واین با ربا  تز خصوصی سازیو کارگاهها تجهیز می شد ونیروی کارگری می گرفت ویا بیکاران مقطعی شغل می داد ولی در سالهای اخیر روند مالکیت خصوصی هم دوباره عوض شد واغلب همان 90 کشور کمونیستی آسیا هم بهر کشی حاد از نیروی کار خودشان می کنند  ویا تغییر کارکرد  سیاسی وبضرر کار گران وکارمندان فقیر خود داده اند  وهمچنین 130 دولت لیبرال جهان وهم تغییر کارکرد سیاسی داده اند  وبرخی با انقلابهای مردمی خصوصی سازی شدند وبرخی هم با انقلابهای مخملی وبرخیهم  با جنگهای داخلی وبرخیهم  با اصلاح ساختاراداری خود  وهدف 23 وزارتخانه خودرا عوض کردند  وبرخی هم  با تغییر احزاب وقوانین اساسی جامعه خودشان وتغییر کارکرد سیاسی وبه ضرر نیوی کار دادند وهمانهایی از سال 1993 به بعد ودچار تغییر کار کرد سیاسی خصوصی سازی  29 ساله معاصر شده اند ولی چونکه در اقتصاد خصوصی سازی همین 212 کشور جهان هم آیده واحدی وجود ندارد که روش آنانرا جهانی سازی اقتصاد بکند  ولذا دولتهای  همان 212 کشور جهان سلیقه ای عمل کرده وهرکدام نیز با مرامنامه فرهنگی وقومی خود ویک نوع خصوصی سازی سلیقه ای ودر کشور خود کرده اند ویا بکار گرفته اند ویا در تدوین قوانین کارمندی جامعه اشان ویا قوانین کار وزارتخانه ها وکارخانجات خصوصی سازی 212 کشور جهان هم وهر کدام سلیقه ای عمل کرده اند وهمین سلیقه ای عمل کردن اقتصاد را ب سرگردانی کشانده ویا در رواج خصوصی سازی جهان وتجارت ومبادله آزاد با 212کشور جهان هرج ومرج شده ویا با سلیقه ای عمل کردن ویا با عدم رعایت حقوق کارگران کارخانجات وادارت ومزارع نارضایتی بوجود اورده ویا تنها بنفع کار فرمایان همان 212 کشور جهان عمل می شود یکبار دیگر حقوق کارگری وکارمندی را به خطر انداخته ویا در انواع کارگاههاومعادن وبیمارستانها ومدارس وسیع جهان وبه خطر افتاده  است ولذا حقوق کارگری و نیروی کار اغلب موسسات زیر نظر این 212 "دولتهای  پوپولیستی جهان ضایع شده ویا "29 ساله اخیر جهان ودر اغلب موسسات کار دهی دولت های مزبورو بخطر افتاده است ولذا در سالهای اخیر و یک معیار واحد جهانی ودر رعایت شدن حقوق کار رعایت نمی َود  ویا نهادهای حافظ منافع نیروی کار نابود شده است ویا  در ادارات وشرکت ها وجمع آوری شده است  ویا به شکایتها ودر خواست های روافزون نیروی کارهمان کشور  توجه نمی شود واین گونه دولتها  بهانه دارند که بدلیل تحریمها ونمی توانند که به در خواستهای بحقه نیروی بیکار شده  توجه بکنند ویا اشتغالشان از توانایی مالی وبانکی زیر نظر آنان وخارج می باشد واتخاذ چنین شیوه سیاستی ودردولتهای خصوصی سازی معاصر جهان وحتما حقوق ویا دستمزد ویا پاداش همه مردم جهان را به خطر انداخته است ویا نیروی کار ساده ویا ماهر کنونی جهان را وتنها بیک مشت "برده نظامی "تحت کنترل مدار بسته های جهان تبدیل کرده است  ویا حقوق تدوینی 4000 ساله بشری به نفع کارگران  150 ساله معاصرعوض شده بود  ویا بنفع کارمندان اداری خرده مالک شهر ها ودر قانون اصناف عوض شده بود  ویا بعداز گذشت 4000 از عصر تدوین قوانین مذهبیعوض شده بود ویا  توسط حضرت ابراهیم  وبه نفع قشر کشاوزران برده وزیر نظر نمرود عوض شده بود ویا به نفع حقوق خانوادگی _مذهبی همان بردگان بابل عوض شده بود وتا کنون هم تکامل یافته بود ولی امروزه ویکبار دیگرهم و همه حقوق کار ویا اجرت ویا پاداش وپس اندازنیروی کار به خطر افتاده است ویا در دستمزد پردازی میلیونها انسان واز بین رفته است  ودوباره آنها به یک مشت برده نظامی ودر سال 2012میلادی تبدیل شده اندکه در زیر نظر کنترل مدار بسته های شهر های جهان واجازه اعتراض ندارند ویااجازه  تظلم خواهی هم ندارند ولذا فرق حقوقی "قشر  برده" وبا "قشر رعیت "و"قشر کار مند" ودر همین سیستم دارابودن "حقوق کار" ویا عدم "حقوق کا"راست که  در یک برهه تاریخی رواج می یابد ویا "معیار گذاری کارکردن " می شود   ویا در رعایت شدن حق کار آنان در زیر نظر کارکرد یک دولت  است ویا در یک "برهه تاریخی کار "است ویا عدم رعایت شدن حقوق کارشان ودر برهه تاریخی دیگر می باشد ! وبعلاوه درنابودی حقوق کار گران جهان  هم وتقصیرات دودو لت توتالیتر چین وروس وبیشتر  از همه دولت های پوپولیستی جهان می باشد   وچرا که بعد از فروپاشی دولت گورباچف وحکومت یلتسین وپوتین چنین شد وبعلاوه  با روی کار امدن تنگ شیا ئو پینگ وشی چین پینگ در چین بود که شعار دولت مارکسسیم ولنین ایسم آنانعوض شد  ویا شعار مارکسسیم ومائو یسم آنان وبه شعار( "مارکسیسم وآلوین تافلر  یسم)" ـبدیل شده است  که طرفدار "تمدن الکترو نیکی خصوصی سازی" شده بودویا  با کمک کامپیوتری ها ومدار بسته ها وموبایل های جدید چند منظور ه بود وبه کشور های دیگر جهان هم توصیه گردید  ولذا "مدل سیاسی " این دو کشورچین وروس  و در اداره امور کارگران وکارمندان خودش ویا نیاز های ارباب رجوع اداری اش وبقیه  کشورها هم "اقتباس فرهنگی "کردند  وتنها سلطه یک طرفه بر ملتهای خودشان را دنبال می کنند وچنین سلطه دولتی هم " دولت الکترونیک مدل چینی "ویا "مدل روس" می نامند !! ولی معتقدند که  از نظر کار کرد سیاسی وپیشرفته تر از " دولت سوسیالیستی سابق چین ویا روس است که 105 سال قبل بوجود آمد ودر این ایام است که کتابهای "موج سوم تمدن بشری "الوین تافلرمنشر شد  ویا کتاب جابجایی قدرت ویپدید آمد  ویا بعد از سالهای 1993 در کشورهای مختلف جهان رواج یافته بود و وشعار همان کتابها بهانه به دست دو دولت پلیسی روس وچین داد که بگویند که ما برای خصوصی سازی تولیدخود مجبور به نصب مدار بسته هستیم  ویا جهت مالکیت وبهره وری تولید خود ومجبوریم که در تمامی کار خانجات وشهر ها وبازارها ی خود مدار بسته نصب بکنیم  ویا جهت رعایت حقوق کارفرمایان ومدیران کارخانجات خصوصی مزبور ودوربین بکاریم وتا رفتار ویا احیاننا جهت عدم دزدی کارگران ودر کار خانه مزبور ودوربین نصب  بکنیم وتا "بهره وری تولید انجام بشود ولیکن  در جامعه تحت نظر مائو ودر چین چنین"بهره وری تولید صنعتی "وجود نداشت وشعار الوین تافلرتنها بهانه بود  که  در کتابهایش نوشته است استفاده از "ابزار های الکترونیکی وتمدن بشر" راحتما  ترقی می دهد  ویا معتقد است که هر دولت که ازوسایل  استفاده بکند وحتما به موج سوم تمدن بشری نایل  میشود  که در موج دوم تمدن صنعتی اروپا واسیا نبود ویا چنین مکانیزم ترقی خواهانه نبود ولی این "شعار ترقی خواهانه وی "ظاهرقضیه است ودر پشت پرده هدفشان کنترل بیشتر کارگران بود ویا استثمار جدید آنان وبه نفع "کار فرمایان چینی" بود ویا جهت پلیسی کردن بیشر اداره چین وبوسیله مدار بسته ها بود که چنین شعار " الکترونیکی چین داده می شد ویا به (شعار مارکسیم - مائو یسم) قبلی چین افزوده شد ودر این وسط برخی از شرکت های الکترونیکی غربی هم سود جویی کردند ونظیر شرکت کامپیوتری آی بی ام ویا شرکت یاهوکه کامپیوتر به چین بردند  ویا جهت توسعه مخابراتچین  ویا جهت ساخت وساز کامپیوترهایش  وبه چینی ها کمک کردند ولی نمی دانستند که هدف پشت پرده چینی ها چیز دیگر می باشد  وممکن است که روزی شرکت موبایل سازی هواوی چینی  از جامعه امریکا هم وجاسوسی بکنند .یا هکر ها یشان  به خاک امریا بفرستند و لی فهمیدن چنین هدف پشت پرده آنان ومدتها طول کشید وتنها در چند سال اخیر است که متوجه شده اند ولذا شرکت الکترونیکی تیک تاک ویا علی بابای چین هم اخیرا تحریم شده است ویا شرکت اپل وتغییر سرمایه گذاری داده است  ا ویا بخشی از سرمایه گذاری الکترونیکی آمریکا  وازخاک  چین وبه خاک ویتنام برده شده    ونیز لازم به یاد آوری سیاسی است که کشور چین از قدیم الایام وبدلیل کثرت جمعیتش ونیز بدلیل احتمال خارج شدن کنترلش وتوسط خاقانهای چین وحساس بود وبهمین دلیل از قدیم از بزرگترین دیوانهای اداره جاسوسی جهان  ودیوان اشراف جهان برخوردار بود که ابن بطوطه در کتابش یاد می کند ویا به این نکته اشاره کرده است وبعلاوه بعد ازشکل گیری "جامعه سوسیالیستی تولیدی چین"ونیاز به چنین جاسوسی وسیع بود  وچراکه تئوریسن های طراح چنین سیستم تولید جمعی ویا سوسیالیستی شدن چین  ودر تئوری اشتغال دهی خود ومعتقد بودند که اساس اشتغال گیری آنان از دولت حساس است ولذا مهارت در حرفهاشان مهم نبود  ویا میزان تحصیلات دانشگاهی اشان هم مهم نبود  وبلکه تنها پایه واساس شغلی یابی آنها در چین وتنها جاسوسی به نفع دولت بود ویا به ضرر دیگران بود ولوآنکه  به ضرر خود پدر ومادر همان جوان هم باشد  که سالها تغذیه اش کرده است واسم این سیستم جاسوسی همگانی را و" گا – گ-ب " چین وروس می نامیدند وچنین مدل همگانی جاسوسی ودر کشور های خاورمیانه وجود نداشت ویا حتی در اروپا وامریکا هم نبود وبلکه مدل خاص جامعه سوسیالیستی چین می باشد  وبعلاوه در مدل سیاسی " (مارکسیم آلوین تافلریسم )عصر تنگ شیائو پینگ وشی چین پینگ  تشدید شد وتا قدرت این نوع مدل جاسوسی از اهالی جامعه بیشترشود   ویا از سکنه خودی  ویا با ابزار های دقیق کامپیوتر ویا موبایل های جدید هواوی وشیائومی چینی بشود  ویا در لب تابها وکامپیوترهای مدرن چینی بشود  که قدرت جاسوسی اش وصد برابر سابق می باشد  وهمین ابزار های مدرن الکترونیکی وبرخلاف شعار احمقانه الوین تافلراست که  پیشرفت مادی ورفاهی در چین را بالا می برد  وبلکه برعکس با محاسبات دقیق کامپیوتر ها وتنها سلطه پلیس چین و بر شهروندان چینی زیاد شده ویا صد برابر سابق شده  است وبعلاوه در روسیه وقزاقستان وبلاروس هم چنین می باشد  ولذا کارگران  چینی  را به برده های آسیایی بلا  اراده تبدیل کرده ویابه افراد  بدون تصمیمگری ونظیریک " رباط " در آسیا تبدیل کرده است ولذا هرگونه احساس وعواطف به فرزند وهم نوع ندارند ویا به هم وطن ویا به همسایه ودیگر ملل ندارند  و همچنین کوشش آنها را درروند  بهره وری تولید راهم  از بین برده است   ولذا تئوری ساخت انسان تک ساحتی چینی وتوسط مائو جواب داده وامروزه بعد از مرگ خودش تجلی روانشناسی اجتماعی یافته است ولی در دوره خودش هنوز تحقق نیافته بود وگرچه هدف شرکت های غربی هم در کشاندن موبایل  به کشور چین وبجای تلفن ثابت قرقره ای سابق و در سی ساله گذشته این کشورو تنها کمک به رفع فقر زدایی سکنه چین بودولی بعدا پلیس امنیتی چین مزایای آن را چید و با دیدن مزایای تلفن همراه وبجای تلفن ثابت اندیشید که  امکانات وقدرت جاسوسی بیشتر دارد ولذا  تصمیم گرفت که  کالبد واساس ساختارتلفن همراه را دگرگون بکند وچرا که تلفن سابق سامسونگکره ای  وبا درب کشویی سابق اش به درد نمی خورد  ولذا انرا  موبایلهای جدید جاسوسی چین وبا انواع رد یابها ودوربین ها متعدد همراه کرد  ویا با حافظه جاسوسی بزر" تبدیل نمود  که در موبایهای ساده سی سال قبل جهان وجود نداشت وتنها یک وسیله ساده گفتگوبود ویا تلفنی  در مورد میهمانی خانواده ویا دستور خرید خوار بار به فرزندش بود که از مغازه شهر بخرد  ولذا به درد پلیس چین نمی خورد که تصمیم داشت از همه رفتار ویا نیات مردم سر در بیاورد  ویا از خرید وفروش های شهروندانش سر در بیاوردواین هدف پشت پرده پلیس چین  هدف خوبی بود ولذا به دانشجویان دانشکده مخابرات ویا دانشکده های برق وکامپیوتری چینی سفارش فرستادکه خلاقیت  بکنند ویا ورود پدیده موبایل به جامعه چین وآنرا به پدیده مبارک  تبدیل بکنند ولذا  در درس خوانی مخابرات خودکوشش کرده  ویا سعی بکنند که  با حفظ  چهار چوب اولیه موبایل قدیمی ومدار  الکتریکی آنرا عوض کنند ویا خازن هایبیشتر دران بکارمد ویا  50 دستگاه برقی سابق را در سیستم موبایل تجمیع بکنند  ویا  در مدار یابی موبایل هواوی ویا شیائومی ساخت چین وتجمیع  بکنند وآنگاه مزایای خوبی واز پلیس چین می گیرید و آن دانشجویان مخابرات هم عمل کرده  هم به امید در یافت پاداش بیشتر و کار کرد 50 دستگاه سابق برقی رادر موبایل ادغام کردند ونظیر ادغام دستگاه   ضبط صوت سونی ژاپنیدر موبایل که آواز بخواند  ویا ادغام فاکس اداری در موبایل ویا ادغام ماشین نویسی اداری در موبایل ویا دوربین ها ی سابق وماشین حساب ویا کارت خوان بانکی  ویا دستگاه آتاری بچه گانه ویا ماهواره ویا ساعت دیواری ویا تلفن ثابت خانگی را ودر تلفن های مدرن هواوی تجمیع  کردند وتا دستگاه جاسوسی انرا تکمیل کرده باشند وبا این اختراع وفناوری دانشکده های چینی بود  که امروزه پلیس چین قادر ابه جاسوسی از همه است ویا  با نصب 50 و60 نوع نرم افزار  در صفحه موبایل های هواوی قادر است که بفمهد که در ساعت ویا دقیقه خاص کدام بچه چینیوکدام آتاری را می بیند ویا با کدام کد موبایل همراه ومشغول دیدن اتاری بچه گانه خودش ودر کدام ساعت روز می باشد ویا کدام جوان دیگر ودر چه منطقه جغرافیایی واز کدام تلفن همراه وبا دوستش حرف می زند  ویا چقدرحرفمی زند ویا کدام معامله را می کند  ویا با چه مبلغ خرید بانکی  می کند  ویا کدام جوان چینی  و در کدام شهرو مشغول تایب کدام خاطراتش ودرصفحه  کامپیوتر خودش می باشد  ویا کدام جوان و در کدام شهر واز یک مجرم وعکس موبایلی گرفته است ویا کدام  گفتگوی سیاسی شنیده ودر حافظه ضبط صوت موبایل خودش ضبط کرده است  ویا نظیر ضبط صوت سابق سونی وثبت کرده است ولذا این نوع موبایل های چند کارکرد چینی وقدرتی به پلیس چین می دادکه سازمان سیا هم از داشتن ان نوع امکانات وارشیو جاسوسی پیشرفته محروم بود  وپلیس چین وبا شعار های الوین تافلرپیشرفت کرد ولذا در مورد تمدن الکترونیکی  ودست همه ملت ها را از پشت بسته است !  واز سوی دیگر می توانست که همه جمعیت 3/1میلیارد چینی را کنترل بکند ویا آنها را با sms سراسریبه خیابانها  بکشاند ویا بر علیه اپوزیسیون خلق هنگ کنگ ویا تبت وفرا بخواند ودر ازایش وپول یک ناهار ویا هزینه شام ودر موبایل بانک خود بگیرند ولذا امروزه شعار های احمقانه آلوین تافلرویا  مهندسان مخابرات جواب داده است که به سامانه سازی اداری وزارتخانه های چین وروس پرداخته اند  ولذا وهمه مردم چین وروس را به عروسک های خیمه شب بازی پلیس امنیت این دو کشور تبدیل کرده اند  وبتدریج به درون  212 دولت دیگر جهان هم کشیده شد ویا در برخورد با شهروندان خودشان  وروش این دودو دولت چین وروس راو اقتباس فرهنگی کردند

 ودر اینجا لازم به یاد آوری می دانم  که بگویم از نظر علم جامعه شناسی سیاسی  وکارکرد دولت های جهان ودر ادوار مختلف تاریخی ودارای سه نوع کارکرد سیاسی – اداری می باشد  :

 1-اولین کار کرد سیاسی دولت وبه نظر ماکس وبر وکارکرد انحصار اعمال قدرت ودر جغرافیای معین است واز شاخصه هایمهم شناخت  یک دولت می باشد  ولذا 212 کشور جهان وجهت انحصار اعمال قدرت خودشان و در جغرافیای بزرگ ویا کوچک حکمرانی خودشان و یک نوع ارتش برای دفاع از جغرافیای حکمرانی اش ساخته اند که انحصار دستور دهی داشته باشند ودیگری هم یک نوع پلیس محلی دارند که در اختیار آنان است ویا مجلس قانونگذاری وبرای دستور دهی به شهروندانشان دارد  ویا دستگاه قضایی ویا زندان وجهت مجازات خاطیان از دستورات سیاسی  خود را دارند وتا  شهروندانشان  با تکیه به این چهار  نهاد انحصاری وحق حاکمیت آنان را بپذیرند  که دستورات سیاسی آن دولت را بپذیرند ووبا همین مکانیزم هاست  که منبع قدرت دولت هاس  واهالی 212 جامعه جهانی واز 212 دولت جهان اطاعت پذیری  دارند  

2-کارکرد دوم دولت ها هم وساختن نهاد های اداری وبرای پاسخگویی به نیاز های غذایی ویا بهداشتی ویا مسکن ویا آموزش وغیره شهروندانش می باشد  وهرچنداغلب  دولت های گذشته جهان برخی نهادهای اداری کوچک ویا سنتی وگاهی هم با پرسنل اندک داشتند ولی امروزه دولت های معاصرجهان  اغلب 17 الی 23 وزارتخانه پاسخگودارند وتا به نیاز های شهر وندانش تشکل  بدهند  وفونکسیونها متعدد آن دولت را می سازند  ونظیر وزارت مسکن ویا وزارت بهداشت ویا وزارت اموزش وغیره هستند ولی در چند سال اخیر واغلب دولت های جهان این نوع کارکرد مردمی خود را فراموش کرده اند ویا بدلیل کرونا ویا تورم ویا کسری  بودجه وتحریم وغیرهاست که  این نوع کارکرد خدمات دهی خودرا رها کرده ویا  به شهروندانش واز دست داده است ولذا این نوع کارکرد دولتها ی جهان وودر چند سال اخیر کاملا  معیوب شده است  

-و3کار کرد سوم دولت ها هم وانحصار اعمال قدرت در مبادله با دول دیگراست ومثلا مبادل  در امور تجارت خارجی با جوامع دیگراست که از مجرای   اتاق بازرگانی وگمرک انجام می دهد یاکارکرد  واردات وصادرات اجناس به خارج است وبا وسطه پول فرستادن بانک  مرکزی است ویا در مبادله ارز ودلار با سکنه جوامع خارج کشور می باشد ودیگری هم وزاتخارجه مذاکرات آنان با دول دیگر است  ویابوسیله  سفرایشان و توافقنامه هایمختلف  با ملل خارج می بندند   ویا معضلات در گیری نظامی با ملل خارجی است که گاهی با ملل خارجی دارند ویا حق شکایت از همسایه متجاوزشان می باشد  که  به سازمان ملل  واگذار کرده اند ویا تنظیم مقررات با ملل خارج ودر مورد پذیرش گردشگراست  ویادر  ارسال دانشجو به خارج می باشد ویا در تنظم مقررات با ملل دیگر است که در  انحصارکارشناسان  سازمانهای بین المللی سازمان ملل ویا سازمان تجارت جهانی است ویا در اختیار پرسنل صندوق بین المللی پول وبانک جهانی است و یا سازمان خوار بار جهانی ویا سازمان یونسکووغیره است که حق وضع قوانین بین المللی وحقوق بین المللی را دارند وحاکمیتبین المللی دارند  ولی  دولت ومجلس 212 کشور جهان وفقط حق دستور دهی داخلی را دارند ویا حق وضع مقررات داخلی  را دارند ولی در وضع مقررات خارج کشوری ویا در نقض انها وفاقد حق هستند  ودر آن صورت با دادگاه بین المللی روبرو خواهند شد ولی امروزه اغلب ملل جهان ودر مناقشه ارزیبا دیگری قرار دارد  ویا در مناقشه مالی وبانکی وتجاری ودسترسی به راه خارجی مشکل دارند ویا در حمل کالا دارند ولذا این نوع "کارکرد سوم دولت آنان هم ودر سالهای اخیر  "معیوب شده اسن وجهانی سازی اقتصاد را بهم می زند !

 ولذا در چند سال اخیرو اغلب دولتهای جهان وبخاطر مختل شدن این سه نوعکار کرد سیاسی خود ودر تعارض مالی وسیاسی ونظامی وفرهنگی با یکدیگر قرار گرفته اند  ویا بخاطر مشکلات وکارکرد عدم برآورد نیازهای اشتغال دهی داخلی دارند ویا ضعف در کنترل گرانی اجناس در داخل دارند ویا عدم توانایی ودرتعطیلی اغلب موسسات وشرکتهای داخلی دارند  ویا در تعارض وتنش گرانی با سکنه داخلی خود دارند  وهمین نوع از تنشها ی داخلی ویا خارجی است که اغلب دولت ها را  فلج کرده است و ایجاب می کند که کارکرد های اغلب دولت ورو به دگرگونی بنهد ودر این وسط والکترونیکی شدن اداره جوامع جهان قوز بالای قوز شده ویا الکترونیکی شدن تجارت با خارج از ان قبیل است ویا گشودن اعتبار خرید از خارج هم که دچار تنگنا شده است وبر فقر وبیکاری اغلب ملل جهان منجر خواهد شد ودر این وسط ساختن سامانه های اداری الکترونیکی داخلی وبرای مدیریت اغلب وزارتخانه ها معضل را حل نمی کند  ویا ساختن انواع سامانه های تجارت خارجی ویا سامانه اعتبار خارجی چنین است  وقوز بالا قوز شده است ولذا ساختن این نوع سامانه های اداری اینترنتی واز فقر سواد مهندسان مخابرات وکامپیوتر می باشد که بدون دانش سیاسی ویا دانش بین الملل عمل می کنند وتنها با خواندن چند واحد درسی در دانشکده های برق ومخابرات وغیره عمل کرده ولذا  سازمان تنظیم مقررات وزارت فناوری حضور یافته وفورا تقاضای ساخت انواع سامانه های الکترونیکی وزارتخانه ها را می دهند  ودر حالی که ساخت وطراحی این نوع سامانه های تجارت خارجی معضل افرینی می کند وزیرا که جزو اختیارا ت ان مهندسان مخابرات داخلی نیست که پیشنهاد بدهند ومثلا ساخت وساز سامانه های بانک مرکزی اوز انحصار کارشناسان صندوق بین الملل پول می باشد که وظیفه قانونی اش وحفظ پشتوانه پول ملل مختلف ومعامله آنان با یکدیگر می باشد  ویا آنها تنها اظهار نظر در مورد  جق چاپ پول یک  کشوررا دارند که  بدهند ویا ندهند ؟ ویا نحوه صرافی پول یوان چین وبا ریال ایرانی را تنظیم بکنند ویا با سامانه صندق پول بین المللی خود وتنظیم بکنند وجزو اختیارات فلا ن مدیروزارت فناوری نیست  ویا جزوحقوق فلان رئیس بانک مرکزی چین ویا ایران نیست ویا جزو اختیارات فلان مهندس طراح ان سامانه نیست ولذا هر ارگان داخلی یک نظام حقوقی لازم دارد وتا کارکرد سیاسی یک دولت درست عمل کند ویا  نوع " کارکرد مثبت آن دولت و وبه کارکرد منفی آن دولت وبه نقل مرتن جامعه شناس تبدیل نشود  والا "کارکرد منفی آن " سامانه سازی دولت وکل کارکرد آن وزارتخانه رابهم می زند ویا  از کار خواهد انداخت ویا در رتق وفتق ادارات با مردم مشکل درست کرده ویا  نظامهای حقوقی داخلی ویا خارجی را بهم می زند  می کند ولذا حرکت الکترونها در سیم کامپیوتر ها  وفقط فقر سواد ان ملت ویا دانشگاههایش را نشان می دهد  ودر حالی عده ای مطرح می کنند  که با آوردن کامپیوتر ویا موبایل به درون جوامع مختلف وجهان وبیک "دهکده کوچک "تبدیل می شود  ولی هنوز نمی دانند که  امروزه در این دهکده کوچک جهانی وحدود 212 کدخدای متعددوجود دارد ویا در جنگ با یکدیکر قرار گرفته اند  وچرا که هیچ کدام معیارهای پولی ویا بانکی ویا دادگاهی ملت دیگر را قبول ندارند ولذا جهانی سازی اقتصاد این نوع دهکده کوچک جهانی 6/7 میلیاردی وبشر را به بیکاری ویا فقرغذا  ویا بحران داد ستد کشاند ه است  وشاید هم در اینده همه بشریت مجبور بگردند که تهاتر پول ویا جنس خود را با یکدیگر وبیک ارگان بین الملل ی واگذار بکنند ویا با ساخت رمزریال ویا یوان رمز  وروبل رمز  ومبادله انها با یکدیگررا  از طریق کامپتوترهای صندوق پول بین المللی انجام دهند  ودر ان صورت همه پولهای های کنونی  جهان ویا ارزهای متعدد کنونی جمع خواهد شد  که بحران دادوستد ودر بین بشر بوجود آورده است ویا همه جوامع مجبور بگردند که  یک ناتوی بین الملل را بپذیرند  که سامانه دستور دهی آن ناتوی جهانی در اختیار کامپیوترهای سازمان ملل باشد  که حافظ پیمان های عدم تجاور یک کشور به کشور دیگر می باشد  ولی در چند سال اخیربرعکس آن عمل شده است وفرضا  اردوغان با لشکر کشی به شمال عراق وسوریه برعکس عمل کرد ویا ارتش عربستان وبا لشکر کشی به یمن چنین بود ویا لشکر کشی ارتش روسیه به اوکراین آنرا نشان داده که هیچ دولت به قوانین ویا به پیمان نامه های سازمان ملل معتقد نیست ویا به سامانه ها ای الکترونیکی آن سازمان جهانی معتقد نیست وتا  در شورشهای داخلی ویا در تفسیر مبارزه با جرایم اقتصادی ومالی واینترنتی عمل کرد  و نقش پلیس بین المللی رابازی بکند ولذا  شکل گیری ویا متقاعد شدن فرهنگی به این کار کرد سیاسی مطلوب وکارکرد اغلب دولتها "معیوب" خواهد شد  وبعلاوه کوشش کردن ویا مخارج کردن برای الکترونیکی کردن جوامع هم اثر ندارد ویا سامانه سازی اغلب وزارت خانه ها هم دردی را دوا نخواهد کرد

Political chronicle of the Ukraine  - Russia war During the years 1400 to 1401 (Volume I and Volume

 Political chronicle of the Ukraine  - Russia war

During the years 1400 to 1401

(Volume I and Volume IV)

From: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam -

Anthropologist of Asian ethnicities  

The Ukraine-Russia war is one of the most important wars in human history  They had prepared for each other and to the detriment of the others. Either under the illusion that they have the world's largest nuclear weapon in their possession and other countries are unable to counter their policies, or with the philosophy that they have the most obedient army in the world or a 70-kilometer meganized army can be prepared and on Ukrainian soil They can take it or take it in five different military columns and they can occupy all the territory of Ukraine militarily within 24 hours. ? Or the eggplant governments around the plate of China and Russia are just obedient to them or the soil And in this way, condemning hundreds of thousands of movie and world stars had no effect, as hundreds of countries made statements or condemned this ugly act of Russia, or the statements of thousands of world journalists had no effect, or condemned all kinds of world sports heroes, or in all kinds of world stadiums, or It has no effect on FIFA, etc., or the tendency of thousands of well-wishers and philanthropists of thousands of churches around the world, who have donated money to different cities around the world and raised money for the benefit of the homeless and the homeless in Ukraine, to raise money for the poor and displaced. The Christians of Ukraine do not die with their small donations and live for a short time, or collect money in thousands of cities in Europe, Latin America, so that these innocent war refugees from the world will receive little financial support! "Yes, today this vital side and important highway."  

 

 

واقعه نگاری سیاسی جنگ اوکراین  وروسیه درتداوم   سالهای 1400الی1401ش ( جلداول وتاجلد  چهارم ) از : د

 واقعه نگاری سیاسی جنگ اوکراین  وروسیه

درتداوم   سالهای 1400الی1401ش

( جلداول وتاجلد  چهارم )

از : دکتر محمد خالقی مقدم-

مردم شناس اقوام آسیایی  

جنگ اوکراین  وروسیه از مهمترین جنگهای تاریخ بشری میباشد   که برتحولات عمیق سیاسی واجتماعی انواع جوامع بشری تاثیر عمیق خواهد گذاشت ولذا هزاران متخصص تغیرات اجتماعی ودر دانشگاههای بزرگ جهان وامروزه مشغول تحقیق ویا مطالعه در مورد آثار تغییرات سیاسی – جامعه شناختی منتج از آن حادثه مهم سیاسی بشری می باشند وبعلاوه هزاران خبر نگار ویا روز نامه نگارهم  واز سوی دویست ودوازده کشور جهان به اوکراین اعزام شده اند ویا به صحنه های نبرد ودرگیری مردم اکراین وبا ارتش تا دندان مسلح روسیه اعزام شده اند تا حوادث درگیری های دو کشور را ثبت وضبط  تصویری وقلمیکرده  به مطبوعات ونشریات کشورهای خود ومنعکس بکنند وتا مردم جامعه خودشان هم مطلع باشند ویا  با قلم وگزارش آنان واز وقایع اتفاقیه کشور اوکراین باخبر بشوند ویا از طریق مطبوعات کشور خودشان وباخبر بشوند واینجانب هم که از قدیم علاقمند  به واقعه نگاری تاریخی می باشم   ویا از برخی افرادمورخ ونظیر عباس میرزا فرمانفرما خوشم می آید که واقعه نگار خوبی می کرد  وفرضا واقعه نگاری روزانه جنگ ارتش عثمانی وانگلیس راو در شهرها ویا دهات عراق ودرطی  جنگ سالهلی 1914 میلادی والی سال  1918مروزانه تحریرکتابتی  کرده است وبرای آیندگان باقی گذاشته است خوشم می اید ودر حالیکه در اسناد تاریخی ارتش ترکیه ویا انگلستان گزارش نظامی مزبور وجودندارند  ویا توسط ژنرالهای دوکشور مزبورتدوین نشده اند  که جنگ مزبور راو براه انداخته بودند ویا در بین النهرین عراق واز بصره تا بغداد براه انداخته بودند وتنها در دست نوشته های یک فردباسوادایرانی وجود دارد  ویا در نوشته های  یک فرد بیطرف نظامی واز سوی  ملت سوم ایرانی  منعکس شده است که برای کتابخانه های دانشگاههای مختلف جهان واثری ارزشمند ومستند می باشد  ویا آن نوع از واقعه نگاریهای سیاسی ونظامی روزانه مستند دیگرخوشم می اید   که تدوین شده  از سوی محمد کاظم مروی کاتب باسواد مروی می باشد  که  حوادث سه جنگ خشن ارتش دولت افشاریه وارتش ینی چری عثمانی را منعکسبا جز ئیات روشن  کرده است وبرای رشته های تاریخ شناسی جهان مفید است ویا دروس تاریخی همه دانشگاههای جهان واثری مستند می باشد  وبرای اینجانبهم  وتدوین مستندات تاریخ درگیری قوای روسیه واوکراین جذاب بود ویا در حوادث چند ماه اخیروارزش شناخت شناسی ویژه داشت واگر چنانچه می توانستم که تدوین از نزدیک بکنم بهتر بود ولی چونکه امکانات نداشتم ویا نظیر صد ها خبر نگاراعزامی امکاناتی نداشتم ویا امکاناتی نظیر اقامت درمناطق  اوکراین ودرج گزارشات  نزدیک آن حوادث روزانه از نزدیک  نداشتم که تحلیل بهتر وبا فهم کنجاوانه نزدیک خود بدهم ولذا روش دیگر در پیشه تحقیق خود اتخاذ کردم  ویا از شگردتخصص علمی ومهارت واقعه نگاری خوداستفاده لازم را کردم  وگزارشه نویسی روزان وقایه جنگ اوکراین را در چها جلد تنظیم کردم ولذا در  تهیه گزارشات اجتماعی موردنظرم و استفاده بهینه از مستندات خبر نگاران اعزامی را کردم ویا ان شیوه تحقیق تاریخی راودر پیشه خودم گرفتم که در مورد ان نوع روش تحقیق ومهارت تدوینگری  داشتم ویا در گزارشات مستند واقعه نگاری تاریخی روزانه آنها ودهها دروس تخصص دانشگاهی  خوانده بودم ولذا استفاده بهینه رااز گزاشات مستند خبرنگاران دهها کشور جهان  کردم وبهمین دلیل هم ودر طی چهار ماه اخیرویا در طی انواع  در گیری روزانه اوکراین وروسیه وبه جمع اوری وفیش برداری گزارشهای پراکنده چند هزارگزارشگر اکتفا کردم که گزارش  کوتاه ویا مستنداز حوادث اوکراین داشتند  ویا خلاصه مقاله وگزارش نویسی کوتاه تهیه دیده بودند  که  صدها  خبر نگاراعزامی به جبهه های جنگ اوکراین و روسیه ارسالی  وبه ارشیو نشریات جوامع خودارسال  کرده بودند ویا از سوی دولتهای مختلف جهان ویا ازسوی  نشریات مختلف جهان واعزامی بودند  وتا مشاهده گری حوادث جنگ بکند ویا فیلم وعکس از در گیریها واز نزدیک بگیرند   ووبدنباش اینجانب هم  که شیوه کار انان را می شناختم وتابحال بیش از 2 الی 3 هزار گزارش روزانه کوتاهواز انان  انان و در اینترنت خوانده ا م ویا مقالات چند سطری انان را در مطبوعات خارجی دیده ام که از در گیریهای  قوای روس واوکراین ودر شهر ها ودهات مختلف اوکراین وخبر تهیه کردهاند  وبرخی  در نشریات مختلف اعزامی وگزارش کوتاه چاپ کرده اند ویا از وقایع روزهای  اول جنگ ویا روز دوم جنگ ویااز  روزهای  هشتادم جنگ مزبوروخبر  تهیه کرده وبرای کشور مزبور  فرستاده بودند وشیوه واقعه نگاری من هم وبراساس مستندات این نوع خبر های چند هزار گزارشگر اعزامی است که براساس متد کرونولوژ ی تاریخی جنگ مزبوروگزاش نویسی تاریخی  تنظیم کردهام   ویا براساس مناطق جغرافیایی درگیری طرفین جنگ تنظیم کرده ام که در ایالت ها مختلف اوکراین قرار دارند  ویا براساس انواع سلاحهای طرفین در جنگ مزبور تنظیم شده است  ویا براساس استنباط  علمی ام از شگردهای نظامی طرفین تنظیم شده است که در گزاشات کوتاه انان خبر  خوانده بودم  ولذا خلاصه نویسی من ویا تدوین طبقه بندی تحقیقی من و در مورد آن نوع وقایع جنگ مزبور است که انجام داده ام ویا برای مطاله آیندگان تاریخ باقی گذاشته ام ویا بصورت دست نوشته تاریخی  تدوین کرده ام که شبیه تاریخ نویسی "کتاب منتظم ناصری" دوره قاجاریه می باشد ویا شبیه تاریخ نویسی مستند " کتاب مجل فصیحی دوره تیموری می باشد که تدوین حوادث تاریخی کرده اند ویا حوادث نظامی ودر این دو کتاب تاریخی وبراساس روش تحقیقی "کرونولوژی تاریخی"تدوین شده اند  واینجانب هم  وتابحال گزارشات تدوینی خودم را  وبه سبک وسیاق انها نهاده ام ویا در طی چهار ماهه اخیرجنگ طرفین روسیه واوکراین وبه روش تاریخ نویسی مزبور وتدوین مستندات کرده ام  ویا در چهار مجلد "گزارش نویسی روزانه "ام از جنگ دو کشور تدوین کرده ام  که امید وارم برای خوانندگان آتی اش وقابل استفاده باشد  ونیزاضافه می کنم  از نظر ژئو استراتژی جنگ مزبورهم  وانیز ضافه می کنم که فلسفه وقوع جنگ مزبور وبخاطر کنترل جاده ابریشم آسیا واروپاست  ویا توسط قدرت غالب روسیه وچین می باشد  که سعی دارند تا با تکیه با قوای نظامی کثیر خود وهژمونی کنترل این نوع جاده مهم اوکراین را بدست خود بگیرند ویا در اتصال خاک آسیا واروپا وبدست خود بگیرند که امکانات این نوع جنگ خونین را وبراه انداخته اند ویا سرمایه گذاری در این جنگ کرده اند  ولی  قادر به پیاده کرده این هدف نظامی خود  نخواهندشد  ویا در باریکه این دوقاره بهم چسبیده نخواهند شد که تجارت 120 کشور را بهم وصل می کندولی انها براه انداخته اند  ودر این مسیر و 40 میلیون مردم بدبخت اوکراین وقربانی زیستن در خاک استراتژیک کشور خطر ناک شده اند که جغرافیای خاک وطنی انها و هزاران معدن آسیا یی را وبه کارخانجات اروپا وصل می کند  ویا اجناس مغازه شهرهای اروپایی را به نواحی دیگر می فرستد  ویا محصولات کارخانجات 32 کشور اروپایی را  وبه انوع بازارهای  فروش می فرستد ویا به وپاساژهای  شهرهای خاورمیانه ویا اسیای شرقی وصل می کند  ویا اجناس اروپایی را وبه مشاغل کسب وکار های شهرهای خاورمیانه ویا شهرها وکارخانجات ومعادن چین وصل می کند که بزرگترین جمعیت کارگری جهان رادارد ویا در سالهای اخیر ویا در تقسیم کار جهانی جدید بودست آورده است ویا اشتغال زایی دولت های جنوب شرقی اسیا وهندودستان پرجمعیت از این طریق است که اتحادیه شانگهای و برای بلعیدن خاک اوکراین شکل داده اند که با قربانی شدن  40 میلیون مردم بدبخت اوکراین وتحقق پذیر بشود  ولی معادله سیاسی پیچیده ای است که تنها با کنترل خاک اوکراین و راههاهای ارتباط تجاری  اوکراین واز چنگ قوم اوکراین بیرون اورده شود ویا منبع درآمد وبرای دو کشور روس وچین بشود ویا برای چند کشور اقماری ان دو فراهم  بشود وتا در این راه و خاک اوکراین را وبا بهانه های سیاسی ببلعند ویا سکنه اش راو آواره بکنند وتا ضلع مهم  شاهراه تجاری اروپا وآسیا ودر جاده ابریشم آسیابدست آنها بیفتد  وتا کنترل سازمان تجارت جهانی نوپا رابدست اورند ویا  با "جنگ اوکراین وبدست هژمونی خود بگیرند  که با بی مغزی سران اروپا واز  مسایل سیاسی جهان عجین شده است ویا با طمع کاری بیش از حدسکنه اروپا همراه شد  که اتش بیار معرکه جنگ سوم جهانی شدند که انرابا غوغا سالری خیبانی خود  دامن می زنند ولذا بن بستی در جهان بوجود آورده اند که نها یتا به نابودیخود  مشاغل اروپایی منجر می شود ویا به ویرانی اقتصادی خود سکنه طمع کار اروپا منجر خواهد شد وتنها اوکراینی ها قربانی نخواهد کرد ویا بیعقلی مطبوعات اروپا عجین است  به بن بست تجاری چند ساله گذر گاه مهم جهان منجر می شوند  ودر ایه طریق وعللاوه از مکانیزم نابودی انواع مشاغل ویا انرژی اروپا ویا شیوه تامین مواد اولیه کارخانجات اروپا هم  نابود خواهد  خواهد شد ومثل کسی است که بر سر شاخ بندرخت خود را می برد  ویا در بحران چند ساله تامین مواد غذایی سکنه اروپا تلاش می کند  وچرا که زرنگی بیش از حد انان و مشوق پنهانی حمله قوای روس ودر تهاجم به خاک اوکراین شد ونهایتا جهان را به بن بست سیاسی وخیم جنگ چند ساله اخیر کشانده است که خاتمه اش معلوم نمی باشد که  چند سال طول خواهد کشید  ؟وچراکه  عواقب ختم شدن این نوع جنگ سوم جهانی پیچیده است ونظیر عواقب دوجنگ اول ودوم جهانی نمی باشد  که زود غایله اش خاتمه یافت ویا دامنه جغرفیایی اشتعالش در جهان وسعت چندانی نداشت  ولی محدوده سرایت پذیری جنگ اخیر با سرایت پذیری دو جنگ اول ودوم جهانی فرق می کند ولذا برای محققین تاریخ ویا برای پژوهشگران ونتایج جنگ شوم مزبور وهنوز روشن نمی باشد  که چه چیزی خواهد شد ؟وبعلاوه ارتش ویا دولت روسیه ودر روشن کردن مشعل جنگ جهانی سوم وبا تکیه به حمایت ارتش چین متکی بود ویا به حمایت های دول دست نشانده آسیای مرکزی مرکزی متکی شد ونهایتا سان ان دو کشور ودر دیرار المپیک جهانی وبا دعوت سران برخی دول عرب خاورمیانه به درون زد وبند سیاسی ودر صدد روشن کردن نایره جنگ در بلعیدن خاک ملت بدبخت اوکرایه هم نفع گشتنند  وتوافق زیرکانه ای که متحدین ومتفین جنگ اول وجنگ دوم جهانی با یکدیگر وبه ضرر بقیه تدارک دیده بودند ولذا سان این دوکشور روس وچین هم ودر نست المپلک زمستانی چین وبا سران نفتی فریب خورده خاور میانه مشورت می کردند ونهایتا با بی مغزی تمام ووبعلاوه فقر سوادنظامی وسیاسی خود وبه وسعت یابی آن اتش افرورانه جنگی به ضرر بشریت  فکر می کردند   ویا با توهم به آنکه بزرگترین سلاح اتمی جهان راودر خود دارند ودیگر کشور ها قادر به مقابله با سیاستهای اتخاذی انان نیست  ویا با فلسفه انکه  مطیع ترین ارتش جهان ودر اختیار خود دارند  ویا لشکری مگانیزه 70 کیلو متری می توانند تدارک ببینند وبه خاک اکراین ببرند ویا در پنج ستون نظامی مختلف ببرند  ولذامی توانند  در طی 24 ساعت همه خاک اوکراین را واشغال نظامی بکنند   ویا سربازان ودرجه داران جان نثار مطیع محض اشان آنان می باشند وحق سوال وجواب از آنان ودر مورد جنگ ندارند ویا در مطبوعات چین وروسیه ودول اقماری ندارند ؟  ویا دولت های بادمجان دور بشقاب چین وروسیه هم مطیع محض انان هستند ویا  خاک آمریکای لاتین وافریقا وطرفدار اشغال گری انان می باشند   وتا تز جنگی مزبوررا وپیاده بکنند  ویا طرفدارانی در رای گیری سازمان ملل بدست خواهند اورد که همه پرسی جهانی را خراب بکنند   ونظیردادن  نماینه  دولت کوبا در سازمان ملل ودر مورد حقانیت حمله روسیه به اکراین بود ویا رای نماینده دولتبادمجان چین  ونزویئلادر سازمام لل بود  ویا رای نماینده دولت سوریه ویا دولت بلاروس و14 کشوراقماری که سکنه کشورهای مزبوروسالاست که با رییس جمهمورهای خود می جنگند ویا بارها در تاجیکستان وقیر قیزستان وبلا روس کاخ ریاست جمهوری را وآتشزده اند  واری سران روس وچین آرای این نوع دول وابسته را ودر تعقیب   هدف نظامی خودودنبله رو  کرده بودند   که  در برابر قطع نامه محکومیت 144 کشور جهان بایستند ویا در رای گیری سازمان ملل خلل وارد کرده ویا دارودسته خاص براه بیندازند  وتا  با ترفند وسازماندهی قبلی مزبور وبتوانند که در عرض چند روز وسرنوشت جنگ را وبه نفع هژمونی ریاست روسیه بر  خاک آسیا بوجود بیاورند ونهایتا چین هم به تایوان حمله بکند وتا با ترفندهای مزبور ومنافع تجارت جهانی مزبور ویا سود جویی خاص وانحصاری خود را ببرند  ویا با  طمع کاری دول اروپایی ویا با دو  رویی سران پوپولیست اروپا وهمراه خود بکنند  که در نیازشان به نفت وگاز روسیه وغله وحبوبات اوکرین طمع کاری می کردند وتا غنایم جنگی لازم هم وبرای خود  بدست بیاوردند  ودر این مسیر  بهره برداری تاریخی را کرده ویا بهره برداری استثمار گرانه برای خود بکنند  ودر راستای این نقشه کشی های جهانی بود که خاک ملت بدبخت 40 میلیونی اوکراین وقربانی توطئه ها شد ولذا در فاصله یک روزهمه خاکش  به اشغال در  امد  ویا دراخبار  رسانه های   به خاک مادری  روسیه ضمیمه می گردد ودر تداومش همه خانه ها ی سکنه بدبخت اوکراین هم ویران می گردد  تا مردمش به انقیاد محض اشغال گری مزبور تن بدهند ومقاومت ملی خود را بی فایده بدانند ولذا جمعیت بیچاره 40 میلیونی اوکراین وخانه خراب می شوند ویا جمعیت نیمه مرفه سابق اوکرین واواره کوچه وخیابان شده  وبرخی هم  بار آواره کشورهای دیگر  گشتند  وتا چند کشور سود جو در نظام تجارت آسیا وبتوانند به اهداف جاه طلبانه نظامی خود ودردرون  "سازمان تجارت جهانی آسیا "برسند! ودر این راه ومحکوم کردن صد ها هزار ستاره سینماوجهان اثری نداشت که از صدها کشور بیانیه دادند ویا این عمل زشت روسیه را محکوم کردند  ویا بیانیه هزاران روزنامه نویس جهان اثر نداشت ویا محکوم کردن انواع قهرمانان ورزش های جهان اثر نداشت  ویا در انواع استادیومهای جهان  ویا در سازمان فیفا وغیره اثر نداشت  ویا گرایش هزاران افراه خیرخواه وخیر ونوع دوست مذهبی  هزاران  کلیسا های جهان هم اثر ندارد  که در شهر های مخلف جهان وصندوق اعانه گذاشته اند  که به نفع آوارگان وجنگ زدگان بی خانمان اوکراین وپول جمع آوری می کنند تا سکنه بدبخت وآواره مسیحی اوکراین وبا اعانه اندک آنها نمیرند ومدت کمی هم وزندگی بکنند ویا در هزاران شهر اروپا وامریکای لاتین وپول جمع آوری می کنند وتا از این آوارگان جنگی بی گناه جهان وحمایت مالی اندکی بشود ! وآری امروزه این ضلع حیاتی و شاهراه مهم " تجاری جهان وتجارت چین واروپا ودر مرز خاک آسیا واروپا بدبخت شده است ودر عین حال بدبختی انها وباعث جنگ همه گیر جهانی  هم خواهد شد  ویا در عصر سازمان تجارت جهانی وبا بی رحمی عده ای از نظامیان ویا با طمع کاری عده ای دیگر وبه بن بست تجاری – سیاسی عمیق کشیده شده است وچرا که شیوه تجارت اروپا واسیا طوری است ویا مسیر جاده های تجاری کنونی  شهرهای اروپاووضع خاصی دارندکه توسعه تجارتشان وبدون نابودی ملت بیچاره اوکراین  وبه استثمار کامل نمی رسند وزیراکه  از نظر ژئو استراتژی وبدلیل جغرافیای خاص اروپاست  ویا با وجود چند دریای باریک اروپا ست که ووضع جغرافیایی خاصی دارند ویا با وجود دریا های بلندوباریکی در خاک اروپا ونظیر دریای آدریاتیک اروپا ست که ارتباط تجاری چند کشور همجوار ویا همسایه اروپا بیکدیگر را ومی گسلد  ویا نظیر دیگرش هم ودریای بالتیک اروپا ست ویا دریای ی سیاه اروپا ودریای یونان ویا دریای مانش ویا دریای تیر نواروپا ست  ویا شعبات فرعی دریای مدیترانه اروپا ست ویا دریاچه  بلند وباریک خزرومنفک کننده جغرافیای اروپا وازخاک  آسیاست که خاک اوکراین هم در جوار انهاست و مقر "قوم بیچاره اسلاو" را خطر ناک می کند  ویا خاک مخاطره آمیز کرده است  ویا در مزکزیت اتصال تجارت شهرهای اروپا قرار داده است ویا  در کنار انواع دریاچه های اروپاقرار داده است  که راههای اروپا را منقطع می کنند  وتنها جاده های تجاری مرکزی اروپا ومسیری می باشد  که مسیر تجارت انواع شهرهای اروپا وروسیه واز خطه خاک اوکراین می گذراند که مهمترین بخش تجارت ابریشم آسیا واروپا وتجارت جدید ش از مسیر این راه ا ست ولذا همگی کاروانها ی تجاری ومحتاج عبور از جاده های اوکراین می باشند  وبخاطر همین جغرافیای خطرناک است که  اکنون ومردم آواره شده اند  ویا همگی از خانه های نیمه مرفه سابقاشان رانده شده اند ویا از بهرمند آب وبرق وبخاری لوازم منزل شان بیرون انداخته شده اند واکنون چند ماه است که در خیابنهای ویران شده می خوابند ویا مجبور به زندگی درزیر زمین انواع سنگر های جنگی ودر جغرافیای بزرگ اوکراین شده اند  ویا در سنگرهای خاکی فاقد امکانات  که همجوار ان جاده های کثیر شهرهای اروپا به چین وروسیه می باشند  ویا همگی سنگری های  باتلاقی وپراز انبوه نیزارها  وبیشه زارها  می باشد  وبعلاوه همگی در مسیر آبگیری چند رودخانه پرآب وخروشان اروپای شرقی می باشند که به چند دریای بزرگ اروپا منتهی می شوند ویا به انواع دریاچه های اروپا می ریزند ونظیرش در کشورهای دیگر جهان کم می باشد  ورودخانه های پر آبی و نظیر رود خانه دنی پیراست  که در کتاب تاریخی جامع التواریخ نامش آمده است ویا نامش در کتاب سیاحان قدیمی اروپا آمده است ویا رودخانه پر آب دنستر ویا رودخانه ورود پروت است  ویا رود خانه سنا ویا رودخانه  دونتس ورودخانه یوزنی بورگ اکراین است  که در خاک اوکراین قراردارند  وهمچنین  پلها ی بزرگ آنها هم ویا گذر گاههای تجاری انواع شهر های اروپا وچین وروسیه وچین وخاورمیانه هم  واز ان طریق بهم وصل می شوند  ولذا همگی کامیونهای تجاری ویا قطار ها ویا لوله نفت وگاز آسیا به اروپا از این مسیر می باشد  ویا مجبور به عبورخود  از آن پلهای اوکراین می باشند ویا از مسیر مجراهای جاده ای اش می باشند   ولی امروزه  وبا جنگ افروزی  بی خردانه روسها ودر خاک مزبور  وعبور ومربور همه کامیونهاهم  وبخطرمتقابل  افتاده است وبعلاوه سالهای درازی  هم  در بحران عبور ومرور قرار خواهند گرفت ویا با بن بست عبور ومرور انواع انواع لوله های گاز ونفت وغله روسیه وقزاقستان وخاورمیانه روبرو می شوند  ویا حتی عبور گاز ونفت کشورهای اطراف دریای خزررا  وبه طرف اروپا را هم به تنگنا می کشاند وبلاوه بن بست تجاری دوم خاک آسیا واروپا هم وامروزه درخاک افغانستان قرار دارد که که جغرافیای تجمع بلند ترین کوههای آسیا ست ویا بلندترین :وههای پنج قاره جهان ودرامتداد  شمال افغانستان است  ولذا  گذر گاه تجاری 4 میلیارد جمعیت آسیا وتنها از خاک بحران زده افغانستان می گذرد که معبراصلی  و ومسیراصلی  جاده ابریشم است ویا گذر کننده از خاک افغانستان می باشد  که امروزه معضل اصلیومهم  رهبران چین شده است وچرا که تجارت اغلب شرکتهایش  از آن دره عمیق افغانستان می گذر د که جاده ابریشم مزبور ودر کناره مجرای اصلی  رودخانه بزرگ جیحون آسیاقرار دارد و چینی ها هم آن نوع معضل خود را وبعنوان سوژه سیاسی "یک جاده ویک کمر بند امنیتی چین "در آورده اند وبه خورد بقیه داده اند ویا با کمک رسانه ای دول مستمره اشان  ودغدغه فکری مهم رهبران چین شده است ویا دغدغه ستادهای نظامی اش شده است ولذا بحران زایی  همه جا گیرانه درست شده است   ونظیر بحران خاک اوکراین وسعت می یابد  ولذا به زودیهاهم وقابل خاتمه داده شدن  نیست ویا تجمع قوای همه ارتشهای جهان هم ونمی تواند بحران جاده ابریشم جاده افغانستان را باز بکند ویا تزموفق  کمر بند امنیتی برای این دره عمیق تجاری جهان ساخته شود  وتنها سطحی نگری عمیق مطبوعات چین وعمق انرا و نشان می دهد  وبعلاوه تشدید بحران افغانستان هم وهمزمان با بحران اوکراین اتفاق افتاد ویا با فرار امریکایی ها واز خاک افغانستان تشدید گشت  ویا همزمان با تعطیلی انواع سفارتخانه دول اروپا بود که در شهر کابل تعطیل گشتند وبدنبالش وروابط تجاری رسمی اقوام افغان وبا انواع با دول مختلف جهان واز خاک افغانستان بریده شده وتعطیل شد ند   که سکنه اش را وبه انواع فقر وبدبختی دچار کرده باشند وباعث شده است که امروزه حتی قتصاد متکی به مواد مخدر هم واز آنان گرفته بشود  ولذا امروزه به فقر عمیق دچار شدهاند   ویا آواره کوه نشینی شده اند ویا زندگی در زیر سنگهای  انواع صخره های کوههای بلند جهان وشیوه معاش انان شده است  وتانهایتا  اجناس چینی واز جاده عبوری افغانستان وبراحتی بگذرند وبه ویترین انواع فروشگاههای جهان برسند  وبعلاوه  طمع کاری چند دولت همجوارش هم وآلت دست  دولت  روسیه در این راه است ولذا  با بستن قرار داد امنیتی مختلف با یکدیگرومی خواهند این جاده تجاری را هم از دست افغانی ها بیرون بیاورند   ویا دست اتحاد با یکدیگر داده اند ویا برعلیه ملت فقیر افغانستان بسته اند تا این شاهراه تجارت ابریشم را واز ملت بدبخت افغانستان هم بگیرند  ویابا "تزسیاسی " یک جاده ویک کمر بند امنیتی واز ملت افغانستان بگیرند وبه نفع تز استثمار طلبانه خودو سلب بکنند ویا با جلسات مختلف نظامی خود ویا با جنجالسازی  رسانه ای خود وتنها به جاده تجاری شمال افغانستان طمع داشته باشند  که تجارت معدنهای کثیر تاجیکستان واز آن راه است ویا تجارت پنبه زارهای کثیر  اوزبکستان واز ان راه است ویامعبرعبور   لوازم منزل کثیر چین  واز مجرای جاده افغانستان می گذرد  ویا صدور برنجهای کثیر  هندوستان وپاکستان وچای هندوستان هم از مسیر جاده های افغانستان بگذرد  ویا نفت ترکمنستان همبراحتی  واز  خاک افغانستان بگذرد وآنگاه به خاک هندوستان وپاکستان برود  وبعلاوه  منافع اقوام اویغور بدبخت هم در این را قربانی بشود ومثلا دره واخان افغانستان و قربانی مسئله مزبور شده است   که در مجرای دره باریکی است که در مجرای دره هند وکش قندوز وکاشغرسین کیانگ چین می باشد   ویا بقیه آبادیهای قوم بدبخت اویغور هم ودرصحرای   مخوف تکلاماکان سین کیانگ است که همجوار افغانستان می باشد  و زوزه بادهایش و به نقل سفرنامه مارکوپولووحشت افرین است  ونظیر زوزه دائمی هزاران گرگ می باشد که در در 24 ساعته دائما زوزه   می کشند  واکنون مسیر تجارت جهانی چین شده است ویا سوژه دهان پر کن چینی ها ودر مفهوم افرینی  یک جاده ویک کمر بند ایالت سین کیانگ چین شده است ونامی می باشد  که چینی ها ویا مطبوعات نادانش وبه نحوه امنیت بخشی دیمی این جاده مخوف تجاری جهان داده اند  ویا در تداومش در مسیر آبادی نشین سکنه فقیر صحرای مخوف گبی مغولستان را حفا ظت بکنند  که در مسیر جاده ابریشم چین وافغانستان است ومردم فقیر مغول ودر این مسیر زندگی می کنند که از خواف ایران وتا درواره غربی پکن واین جاده مخوف وبرایش  عنوان امنیت جاده ابریشم گذاشته اند وتا تجارت پر رونق چین وروسیه واروپا اپا بگیرد ویا ازمسیر  این دو صحرای مخوف آسیا ویا از مجرای دره عمیق ترین دره جیحون افغانستان وپا بگیرد ویا با امنیت کامل بگذرد  که عمیق ترین دره مخوف پنج قاره جهان می باشد  وتنها اقوام بدبخت افغانستان ویا با نابودی قوم اویغوروجغتایی افغانستان پابگیرد  که از قدیم به سختی ها عادت دارند  وقادر به زندگی سخت ودر ناحیه سرما خیزویا  در این دره های مخوف تجاری جهان شده اند ویا در دوصحرای مخوف اسیا شده اند  از ویا از قدیم مقاومت بدنی خاص  در این جغرافیا دارند ویا روانشناختی خاص وبه زندگی خاص توام با این نوع از بدبختی هادارند  ویا عادت فرهنگی ورفتاری قدیمی به آب وهوای  نامطلوب آن  یافته اند ولی ملل دیگر جهان وقادر به تحمل این نوع از شیوه زندگی سخت نمی باشند که در مسیر ومجرای جاده ابریشم تجاری جهان  زندگی دیرینه دارند   ولذا بدلیل ژئو پلیتیکی جغرافیای مزبور وهمه نیروی هوایی جهان قادر به تامین امنیت آن جاده وجز خودشان نیست  ویا همه هلی کوپتر های مخوف چند کشور چین وروسیه ویا اوزبکستان هم نیست  ویا نیروی هوایی تاجیکستان واوزبکستان هم وقادر به مقابله با آنان نیست ویا نیروی هوایی پاکستان هم که اخیر  انها را بمباران کرد ه است ویا همه جت های جنگی هندوستان هم  قادر نیست تا  این جاده تجاری مخوف آسیا واروپا راوامنیت ببخشد  ویا بعنوان یک جاده ویک کمر بند وباز نگه بداردوبعلاوه نیروی زمینی مکانیزه همه جهان هم  وقادر نیست ویا قادر به نفوذدر جاده های کوهستانی این نوع کوههای بلند جهان نمی باشد که پیشروی بکنند   وتنها تدابیر نظامی  بیهوده انواع کشورهای اطراف افغانستان فراهم کرده است ویا بحران منطقه را زیاد می کند ویا نظیر اوکراین بحران زایی این کشور را هم تشدید خواهدکرد  ویا  تدابیر ارتش پیشگیرانه آنان هم وبی حاصل است  ونهایتا مردم بدبخت وفقیر افغانستان را به مسیر دیگر می کشانند واین بار وادار خواهند شد که حتی تجارت قدیمی مواد مخدرافغانستان  را هم رها بکنند  وبدنبال شیوه معشت دیگر بروند واین بار درارتفاعات  بلندترین کوههای جهان واقدام به فروش دینامیت ویا مواد منفجره وبرای ناراضیان کشورهای مختلف جهان بکنند ویا برای امرار معاش وگذران زندگی سخت خود بکنند واز سوی دیگر هم وبرای اوپوزیسیون  همان جامعه ویا برای ناراضیان کشورهای مختلف جهان هم وراه  را باز کرده وحتی برای اپوزیسیون کشورهای افریقایی  وامریکای لاتین وآسیای مرکزی و جنوب شرقی هم سوژه یابی فراهم بکنند که هر فردی که از 5 قاره جهان که بخواهد ویا  بدنبال انتقام گیری از فامیلش ویا همسایه اش هم باشد وبه اافانستان برود ویا  برای خرید مواد منفجره وراهی افغانستان بشود  ویا یک سفر بدون پاسپورت وبه خاک افغانستان واین هدف خود را برآورده کرده باشد   ویا از خلاء فقدان انواع پاسپورتها  وتعطیلی سفارت خانه ویا فقدان گذر نامه گیری  درخاک  افغانستان و ونهایت بهره برداری سیاسی را کرده   وصرفا با حضورچند روزه خود  ودر کوههای افغانستان وبتواند که حتی در خاک کوبا والسالوادورویا  گواتمالا ِی امریکای ۀاتین هم و بمب منفجر بکند والقاعده افغانستان  هم این امررا  تنها در شهرهای اروپا دنبال میکرد ولی بعدابه جغرافیای خاک 5 قاره جهان می کشد ویا  دایره جنگ جهانی سوم را ودر انواع جوامع آرام بشری گشترش می دهد ومثلا در گنگوویا در غنا  افریقایی هم وبمب منفجر بشود که قبلا نبود  ویا  توسط ناراضیان داخلی آن کشور ها  ومنفجر بشود که دولتش به تجارت موزویا نیشکر ویا قهوه  با چین وروسیه ویا تاجیکستان می پردازند ولی مخالف افغانستان می می باشند وهمگی وقایعی است که نظیر انفجار بمب در  کوبای اخیرمی باشد   که در تاریخ دهه های گذشته کوبا  هم و سابقه تاریخی نداشت ولی اخیرا اتفاق افتاده است  وبعلاوه بن بست سوم تجاری اروپا وآسیا هم ودر مسیر جاده ابریشم کوهستانهای بلند تیان شان وناراضیان شهرهای ارومچی وآلماتی هستند  که معبر زندگی اقوام فقیر اویغورآسیا  می باشد که توسط ارتش دو کشور روسیه وچین وسرکوب  تمام می شوند   که هر دوشهر ارومچی سین کیانگ  چین ویا شهر آلماتی قزاقستان که  در دوسوی کوههای بلند تیان شان آسیاقرار دارند ویا دوشهر اویغور نشین فقیر هستند که بین دو کشور چین وروسیه تقسیم شده اند ولی از نظر نژادی وجزو قوم فقیر اویغور می باشند   که دهات ویا شهرهای فاقد رونقشان امروزه  متعلق به قوم بدبخت اویغورمی باشد  که نظیر سکنه اوکراین وافغانستان وقربانی زندگی در ضلع سوم جاده ابریشم آسیا شده اند ویا با استقرار یابی در مسیر  راه تجاری ابریشم پکن_مسکو شده اند که چوب جغرافیای خطر ناک محل زیست خود را ومی خورند  ولذا بخشی از قوم اویغورمزبورهم  تجزیه شده وبخشی  هم امروزه در  شهر آلماتی قزاقستان زندگی می کنند که اکنون سرنوشتشان در دست سر بازان روسی قرار دارد که قرار داد امنیتی خشن وبا دولت چین هم بسته اند ویا جهت کنترل راه تجاری تیان شان اسیا بسته اند   ولذا سکنه فقیر اویغور آلماتی ویا چند شهر دیگرهم  در زمستان گذشته وشورش کردند ویا همزمان با بحران اوکراین وآشوب کردند ویا بخاطر  فقر شدید خود  وشورش درشهر  الماتی وچند شهر دیگر براه انداختند ونهایتا  منجر به آتش سوزی دهها  اداره شهر آلماتی قزاقستان شدند  ونهایتا هم چند صد نفراز طرفین  هم کشته شدندوتا جاده تجاری مزبورآسیا وباز بماند ویا راه تجارت به اروپا ومسکو هم  وامن بماند  که پوتین از مسکو وبرای آرام کردن آنها و"نیروی ویژه  روسی "فرستاده بود  وبعلاوه آنسوی کوهها ی پربرف وبلند تیانشان آسیا هم وتنها هم دردست  اویغوریهای  ناراضی چین می باشد   ویا  در دست اویغورهای ناراضی شهر ارومچی وکاشغر وآق سواست  ویا دردست  سکنه 28 شهر دیگر اویغور نشین سین کیانگ است که قرنها قومی مستقل از کشور چین بودند ولی بعد از به قدرت رسیدن مائو وبه زیر سلطه چینی ها در آمده اند  ولذا  با ارتش کمونیستی چین وسالها ست که مخالفت می کنند  ولذا انواع شورشهای شهری وبرعلیه آنان وبراه انداخته اند واز این رو وبا  وجودفلسفه  این نوع جمعیت صد میلیونی ناراضی آسیا وانها در مسیر سه شاهراه تجاری خطر ناک آسیا زندگی می کنند وویا در مسیر طولانی آسیا ومعضل بزرگ سازمان تجارت جهانی می باشد  واولی اویغورهای ترک آسیاست  که 22 الی 30 میلیون می باشند  وصد سال است که بخشی در سلطه روسیه وبخشی در سلطه چین قرار دارند   وجغرافیای قوم سوم  آسیاهم ودر شاهراه تجارت آسیا وبه طرف اروپا وخاک آزوفستان  تاتارهای کناره دریای سیاه اوکراین است  که همدست وهم نفع قوم اسلاو اوکراینی های مسیحی می باشند    وهنوز هم هستند وانچنانچه قبل از سال 1852 میلادی وهمبسته با قوم اسلاو  اوکراین بودند وتا جاده های تجاری اوکراین به اروپا را وامن نگه بدارند  که در اسناد تاریخی امده آست وباید گفت که در این کشور   80 درصد جمعیتش و از جامعه اوکراینی ها  وجزوقوم اسلاو مسیحی هستند و20 بقیه اش هم و  سکنه قبلی تاتارهای کناره دریای سیاه می باشند  که در شهرهای کناره شبه جزیره کریمه زندگی می کردند ویا سکنه اطراف دریاچه آزوف بودند وهمگی سکنه مزبورهم  وقبلا جزو تاتارهای آسیا بودند که مدت 7 قرن وشیوه تداوم امپراطوری تاتارهای تیموری را ودر حوزه تجارت دریای سیاه حفظ می کردند ویا در اداره شبه جزیره کریمه پیاده می کردندوبعلاوه 38 میلیون  جمعیت افغانستان هم  وجزو تاتارهای جغتای خاک افغانستان می باشند که بصورت 22 قوم جغتایی  وسالها در ارتش تیمورومشغول لشکر کشی سیصد ساله متحرک بودند ودر ایام فراغت از جنگ به مراتع افغانستان می امدند  ویا به نقل کتاب مستند کلاویخو وهمگی سربازان اپا به رکاب رتش تیموری  بودند ویا دایمادر امپراطوری گسترده وی  می جنگیدند وبعلاوه قبلا هم حدود 20 شاه آنان وشاه جغتایی بود ویا شاه تیموری ودر افغانستان را داشتند که مطیع محض آنان بودند ولی مروزه تاریخ سازی دروغگویانه از رهبران سیاسی جامعه افغانستان شده است ویا در رسانه هاوحافظه تاریخی انان بعمل اورده شده است ویا  بعمل آمدهاست  وتا تاریخ سیاسی اشان وفراموش بشود  ودر حالیکه از دوره چنگیز خان وپایتخت هرات افغانستان تنها در دست این 20 شاه جغتایی ویا شاهان تیموری بود که ریاست  جامعه مزبوررا  اداره می کردند وبعلاوه مدت 150 سال هم شاهان ترک غزنوی ویا سلجوقی داشتند واز شهر غزنین افغانستان وانان را اداره می کردند که پایتختشان هم محسوب می شد  ویا شهر هرات بود که الب ارسلان سلجوقی وتغییر بافت جمعیتی در آنشهر بوجود اورد   ولذا  شاهان واقعی  قوم افغان هم در جغرافیای افغانستان وافراد مزبور  بودند ولی اکنون وبدلیل جنجال سازی احمقانه بیهوده مطبوعات کمونیستی صد ساله اخیر وشاهان واقعی اشان که ریاست ایلی انارا هم داشتند ویا اداره کننده واقعی جامعه جغتایی افغانستان ابودند وز یادشان رفته است ولذا رهبران واقعی گذشته خود را نمی شناسند ویا در طریقت ذهن زدایی مزبور تصورات  واهی واز اقتدارسیاسی ظاهر شاه کابل به انها داده شده است که اقتدار واقعی در افغانستان نداشت ویا از اقتدار ببرک کارمل کمونیست کابل داده شده است ویا از اقتدار اشرف غنی ویاحامد کرزای  کابل به این جامعه فاقد سواد داده شده است که اقتدار صوری سیاسی واحمقانه در جامعه افغانستان وبوجود اورده بودن  ولی همگی تئوری سیاسی موفق در اداره جامعه مزبور نیست نبود  ویا با تئوری مزبور نتوانستند که این نوع اقتدار صوری سیاسی خود را هم ومدت کمی  حفظ بکنند ونهایتا جامعه وبدست طالبان می افتد  ودایما هم گرایش داعشگونه  در میان انان تشدید می شود ولذا کانون تجمع هر نوع ناراضی ای کشور ها شده است ویا  اطراف اید ئولوژی طالبان  افغانستان شکل می گیرد ونهایتا به کشور های همسایه اش وسرایت فرهنگی می یابد ونهایتا  سه جاده مهم تجاری آسیا واروپا راهم  وبه بن بست تجای می کشاند ویا نهایتا هم و"کارکرداجتماعی صد ساله  "ارتشهای ملی" را بهم می زند وتا در کنترل جاده ابریشم آسیا وعاجز باشند ویا به چالش می کشاند ویا فرضا چالش "گمرگ تجاری ملی"را وبوجود می آورد که محصول تفکر تئوریک دانشمندان انگلیسی واز تجارت وداد وستد اقوام اسیایی با یکدیگراست  ویا درهمگون سازی  مسیر جاده های خطر ناک آسیاست  ویا "تئوری رسانه ملی"صد ساله است که برآتش  اختلافات  ملی گرایانه  83 قوم آسیایی  را می افزاید ولذا در مورد تجارت آسیایی وپیت نفت وبر شعله وری آتش آن می ریزد   وهمگی اقدام احمقانه ای می باشد   ونظیراقدام خطر ناک  اخیر ارتش ملی روسیه است که در خاک اوکراین  وفنلاند اشتعالآفرینی  بوجود آورد ویا اقدام احمقانه ارتش ملی چین ویا ارتش ملی اوزبکستان ویا ارتش ملی تاجیکستان است که امنیت تجاری جاده های اسیای مرکزی را وبه چالش عمیق می کشانند ویا در این راه تلاش ناکام دارند ویا  می خواهندکه  با ادعای ارتش ملیت خواهانه  خود او کنترل خارج مرزی خود راهم  بوجود بی اورند ویا تجارت خارج از مرزهای  ملی خود را فراهم کرده ویا کنترل نظامی ملی بکنندکه حقوق سیاسی ودر آن مورد خارج مرزها  ندارند ویا در تعریف کارکرد ارتش ها ودر خاک اقوام دیگر آسیا را ندارند  وتا از این راه ویا با تئوری احمقانه  مزبور ویا در طول صد ساله اخیر وخاک قوم دیگر راو تحت انقیاد قومی وهمسایگی خود بگیرند که قادر به آن هدف هم نبودند که در کارکردهای ارتشهای فرا ملی آسیاسابق  وجود نداشت ومثلا کارکرد اجتماعی ارتش آسیایی سابق ومفهوم سیاسی دیگری داشت که اکنون وجود ندارد ویا در دانشکده های نظامی موجود تدریس نمی شوند ولی در امپراطوریهای قدیمی آسیا دیده می شدند وسازماندهنده واقعی بودند ونظیر عملکرد ارتش فوق ملی امپراطوری هخامنشی عمل می کرد ویا نظیر کارکرد ارتش امپراطوری سلجوقیان ویا کارکرد ارتش فوق ملی تیموریان وتاتارهای آسیاعملیات موفق  می کرد و از چنین تز اجتماعی عاقلانه  نشات می گرفت  ولی اکنون وجود ندارد ویا در سازماندهی معیشت 83 قوم آسیایی کنونی وامروزه چنین تزهای اجتماعی عاقلانه وجودد ندارد  که محصول تفکرات آشفته  مستشاران انگلیسی است ولذا چنین خمیر مایه فکری غلط را وبرای سازماندهی تجارت اقوام آسیایی معاصر بوجود آورده اند ونهایتا مقوله های عجیب وغریب فرهنگی آز اب در امده ویا در ساخت وساز نهادهای ارتش ملی  ویادر مفهوم  گمرگ ملی شکل گرفته است   ویادر فلسفه صدا وسیمای ملی ووفلسفه سازمان برنامه وبودجه ریزی ملی وارز ملی شکل گرفته است  ویا بوجود اورده اند که نهایتا اختلاف افکنی عمیقی ودر  میان اقوام قاره آسیا براه انداخته می شود  که جنگ ا30 ساله افغانستان ونتیجه این نوع تئوری سطحی است   ویا بحران اوکراین ویا اشوب اویغورهای الماتی واز چنین سرچشمه های فکری آلوده ومنشاء فکری می گیرند ویا اشوب  تایوان هم ودر برابرملیت خواهی چین ملی واحدونشات می گیرد  ویا از این  این نوع نهادهای اجتماعی غیر معقول صد ساله اخیر ونشات می گیرد که سرتاسر  مسیرتجاری دریای وخاکی همه آسیا را وبحرانی می کند  ویا در تز اجتماعی  یک جاده ویک کمر بند ودنبال می شود که امنیت همه آسیا را بهم زده است  ویا به چالش می کشاند  که متفکران سازمان تجارت جهانی آنرا بافته اند ویا در تئوری مناطق ازاد تجاری ملت ها وتدوین  کرده اند ولی با وجود همه معایبش و تابحال به معضلات اساسی تجارت مزبورآسیا یی وهنوز نینددیشده اندودر همی راستا و حرکت ستونهای نظامی 70 کیلو متری روسیه در خاک اوکراین وحاصل این نوع تئوری احمقانه است ولی عاجز بودنش درنظام  لشکرکشی 4ماهه اخیر نشان داد که قادر به پیاده کردن این نوع تئوری سیاسی احمقانه نمی باشد وبرعکس اقتصاد وتجارت بقیه ملل جهان را هم وبهم زد  ه است وفقط محصولش معیشت بقیه بشریت را هم وبه قحطی عمیق وبیکاری دائمی می کشاند که حاصلحرکت  ستون حرکت نظامی وستون تانکها در خاک اوکراین است  ویا ستون نظامی توپها در خاک اوکراین است  ویا محصول حرکت ستون نظامی  ماشین های کاتیوشا ویا ماشین های  حمل ونقل موشکهای  اس 400 در خاک اوکراین  است که بوجود آورده بودند تا نتیجه مطلوب بگیرند  ولی برعکس شد  ویا  کشته شدن  12سرلشکر روس که اتفاق افتاد ونتیجه این نوع تفکر افرادی می باشد  که مدعی نظامی جاه طلب می باشد  و»ثلا انها  در طی یک روزتوانسته بودند که با دانش نظامی دانشکده هایشان و سرتاسرخاک  شهر های اوکراین را بگیرند  ویا دهات اوکراین را وتسخیر سریع بکنند ولی نگهداری بعد از تسخیراوکراین  را بلد نبودند  وزیرا  که تئوری اشان در ستاد فرماندهی مسکو وغلط  بودوبا این فرض بود که  روسیه  دوازده برابر ارتش اوکراین وماشین تانک ویا توپ ویا هواپیما دارد  ولی اکنون وبعد از گذشت 100 روزاز جنگ  وصحنه جنگ عوض شده است وبدنبا لش هم وسرنوشت کنترل روزانه انواع دهات اوکراین هم ومکررا تغییر می یابد وچرا که کنترلش واز هر چند ساعت وبیکباره عوض می شود  ومثلا در چند ساعت اولیه تسخیر اوکراین ویا بدست قوا ویا  نیروهای روسی ونتیجه عوض مشود  وبقیه روز هم اقتدار برعکس شده واین بار قوای نظامی مقاومت اوکراین ودوباره آن ناحیه جغرافیایی را  تسخیر می کنند   ویا مثلا غرق شدن بزرگترین ناو اتمی روسیه از این مقوله می باشد  که قرار بود موشکهای اتمی اش وخاک امریکا را بزند ویا در چند هزار کیلومتر دورتر ونابود بکنند ولی با یک موشک کوچک نپتون ویا موشک جاولین وخودش منفجر  شد ویا غرق گشت  ویا غرق شدن چند ناو جنگی دیگرروسیه ودر  دریای سیاه واز این مقوله می باشد   ولذا جنگ امروزین   شهرهای سواحل اوکراین ودر حاشیه دریای سیا ه ویا  دریاچه آزوف واز مقوله دیگر می باشد  ونظیر جنگ کریمه سابق نیست که در سالهای  1852 الی 1856 میلادی دریای سیاه اتفاق افتاد  و انگلیسی ها در ان تاریخ وبرای نابودی ارتش عثمانی ودر دریای سیاه وبه تزارهای  روسیه تفنگ مدرن دادند ویابه انها  نیروی دریایی مدرن دادند وتا تاتارهای مسلمان شبه جزیره کریمه را وشکست بهند  که تنها شمشیر داشتند ولی متحد عثمانی های مسلمان ودر دریای سیاه شده بودند   ولذا  شمشیر وتیر وکمان قدیمی آنان عمل نکرد ونتیجتا روسها هم کنترل تجارت دریای سیاه را در ان تاریخ بدستگرفتند   ویا تاتارها ی کریمه وقدرت را واز دست دادند که در آن تاریخ ومتحد نظامی مسلمان ودر شهرهای ساحلی دریای سیاه وآزوف بودند ومتحد امپراطوری عثمانی شده بودند ولی امروزه اوضاع جنگ ودر دریای سیاه عوض شده است ویا در سواحل گرجی که پوتین به انجا تانک فرستاد ویا سواحل اوکراینی که روسیه شهر هایش را ویران می کند ویا سواحل بلغارستان دریای سیاه است که از سلطه تاریخی آنان بیرون امده اند وامروزه خرید نفت از روسیه را تحریم می کنند ویا در سواحل ترکیه ای دریای سیاه وعوض شده است وبرخلاف 150 سال قبل وتغییرات اجتماعی روی می دهد  ودیگر به نفع قوای نظامی مهاجم روسی نمی باشند وحتی رویه عمل ورفتار اجتماعی قوم اوکراین هم عوض شده است ویا رفتار اداری اوکراینی های مسیحی همودر برابر قومیت روس عوض شده است وبا رفتار 150 سال سابق فرق دارد  وچراکه امروزه  وچند صد هزارکارمند اوکراینی وهمگی خود راودر خطر می بینند  ویا برخلاف سابق ودر خطر می بیننند  ودر این راه  وآموزه رفتار پرسنل کارمندی ویا شهر داران اوکراینی عوض شده است  وبعلاوه  رفتار دهداران دهات وقصبات  اوکراینی بعد از جنگ هم عوض شده است  ولی قبل از وقوع جنگ و آنان حساست سیاسی چندانی  نداشتند ویا نبست به دولت روسیه نداشتند ویا موضع گیریقبلی  اشان ودر برابر قومیت روس وطور  دیگری بودومثلا  قبلا بخش بزرگی از کارمندان اداری اوکراین وموافق فکری روسیه بودند ولذا موافق موضع گیریهای افراطی "دولت زلنسکی"هم نبودند  ویا در قبال دولت روسیه نبودند ولی با حمله احمقانه روسیه به خاک اوکراین برعکس شد وتغییر افکار دادند ویا موضع گیری اشان عوض شد ویا رفتار اقوام دیگر  اسلاو اروپای شرقی هم وچنین است که در کشورهای کوچک مولداوی ویا کشور لتونی ویا کشور لیتوانی وغیره زندگی می کنند واغلب هم شاخه های گوناگون اقوام اروپای شرقی هستند   ویا فرهنگ وزبان ویا تاریخ اسلاوی متمایز با قومیت  روس داشتند  ولی این قومهای اروپای شرقی ودر 150 سال گذشته وتابع قوم روس شده بودند ویا هژمونی فرهنگی روسها را وبرملیت مسیحی اوکراین پذیرفته بودند ویابرملیت  مولداوی ولتونی ولیتوانی واستونی را پذیرفته بودند ولی امروزه دیگر نمی پذیرند وزیرا وقتی که  دیدند که هدف قوای روسیه واز حمله به خاک اوکراین وچیز دیگر ی می باشد  وهدفش  تنها  ضمیمه کردن خاک قومی انان وبه خاک قومی ملت کوچک روس نیست ویا حتی  به تنهایی نیست وبلکه هدف واقعی اش وپاکسازی همه کارمندان اوکراین است ویا هدف پاکسازی همه مدیران بیطرف  آن کشورهاست وتا افراد دست نشانده دیگر ودر دولت بعد از اشغال اوکراین وسر کار بیاورند ویا آنها را و جایگزین نظام کارمندی موجود بکنند ویا می خواهند که نظیر دوره استالین عمل کرده وفقط یک رشته مدیروابسته در اوکراین بکارند ویا افراد بیطرف را هم ودستگیر بکنند   ونهایتا شهر داران  ویا فرمانداران  وابسته به دولت روسیه را ودر خاک اوکراین وبر سر کار بیاورند ولذا موضع گیریی کارمندان مزبور هم  بیکباره عوض شد وهمگی مخالف صد در صد روسیه شدند وتا  بعد از اشغال نظامی به قتل نرسند  ولذا همه آن نوع ا مدیران ویا شهر داران بیطرف اوکراینی قبل از جنگ هم وعوض شد ند ویا  تغییر رویه ورفتاراداری  دادند  واین بار همگی لباس رزم پوشیدند وتا در صورت فرصت یابی  لازم واسلحه بدست بی اوردند ویا اسلحه جدید ومناسب بدست بی اورند وبا ان اسلحه با روسها بجنگند  ویابوسیله سلاح جدید و با قوای مهاجم به خاک خودشان بجنگند وافرادی که  سابقا  از مدیریت اداری  بهینه برخوردار بودند ویا زیر دستانشان هم وحرف شنوی اداری از آنان داشتند ویا بهتر از فرماندهان روسی  مهاجم وجغرافیای منطقه اوکراین را می شناختند  ویا دهدارهایی بودند که  منطقه خود را وبهتر از نظامیان مهاجم روس می شناختند  ویا راههای خطر افرینی شهر داری زیر مدیریت خود رامی شناختند  ویا برعلیه قوای روسی را  می شناختند وبعلاوه اغلب دانش آموزان خرد سال اوکراین نیز چنین افکاری را یافتند  که کینه عمیق از قوم مهاجم روس در ذهنیت انان شکل گرفته است   ومثلا در نقاشیهای خود وآنرا نشان می دهندومثلا هرکدام آز انها می خواهند که یک حسین فهمیده 13 ساله ایرانی باشند ویا  در تهاجم به شهر خرمشهر وهویزه وبا نارجک وبه زیر تانک روسی بروند   ویا دانشجویان دختر ویا پسر اوکراینی نیز چنین گشته اند ویا بخاطر ویرانگریروسها  خانه هایشان وتوسط روسیه خراب شده ولذا همگی متنفر از روسها گشته اند که با 5000موشک بزرگ وخانه های پدری آنان را وویران می کنند که از کودکی ودر ان خانه خود زندگی کرده بودند  ولی روسها با بی رحمی خود وخانه هاای انها را وخراب کردهاند  ویا  با بمب انواع هواپیما های کثیر  خود وآنها را ویران می کنند ویا همه خانه های انواع دهات وشهرهای اوکراین  و ویران می  کنند وتنها  به تسخیر 3800 پادگان وکلانتری اوکراین اکتفا نکردهاند  وبلکه ببخاطر  مقاومت مردم اوکراین وازروند  مطیع شدن محض وباید خانه همه آنها وویران بشود ولذادر  صد روزه اخیر  وبعد از اشغال اوکراین وخانه ها ی پدری همه انان ویران می شود  ویا امروزه با بمب وموشک خراب می شود  ویا روسها ی مزبور وانواع مسیرهای  قطارهای اوکراین را وخراب می کنند تا نیروی نظامی ویژه بوه ناحیه دیگراوکراین  نفرستند ویا منبع آب آشامیدنی اغلب شهرها ویا دهات اوکراین را خراب می کنند تا تسلیم روسها بشوند ولذا امروزه جمعیت جنگزده وبدبخت اوکراین ومجبور شده اند که از چشمه های گل الود آب بنوشند ویا همگی در زیر زمین مترو های شهرها وزندگی توام با اصطراب دارند ویا مجبور شده اند که چند ماه اخیر با استرس بخوابند ویا در زیرزمین نمور انواع کارخانجات قدیمی اوکراین بخوابند ویا در داخل سنگرها زیر خاکی کنار جاده های کامیون رووزندگی بکنند که رانندگانش  از اروپا می آیند ویا بار وبنه تجاری وبه شهرهای دیگر آسیا می برند ولی رانندگان اروپایی مزبور وبی خبر از بدبختی میلیونها انسانی می باشند   که گرسنه اند ویا شغل واذوقه خود را از دست داده اند ویا  در زیر زمین خاکی ونمور کناره جاده ها زندگی می کنند که از بمباران میگها وسوخوهای روسی در امان باشند ویا در زیر زمین  انبوه از تنه درخت زندگی می کنند ویا با روکش خاکی زندگی می کنند وهمگی نتیجه این نوع از رفتارهای زشت قوای روسی  است که با این ملیت 40 میلیونی بیچاره ویا بیگناه وچنین رفتار زشتی دارند  ولذا دیدن این همه از ویرانیها  ویا بدبختی وفقط خشم ونفرت در سکنه اوکراین و بوجود می آورد  ولذا دیگر را ه آشتی ویا پذیرش صلح را وبرای آنان باقی نگذاشته  است ویا راههای مذاکره باروسها و برای همیشه بسته شده است ویا با وجود  6 میلیون نفری آواره آوکراینی به کشورهای دیگرجهان و بسته شده است وبعلاوه موضع گیری سابق  اقوام گوناگون اسلاواروپایی شرقی هم عوض شده است ویا نگرش اشان وبه  قوم روس عوض شده است که همبستگی نژادی ویا فرهنگی ویا همدردی با اسلاوهای اوکراینی دارند   ولی امروزه زیر ضربات سنگین ارتش مخوف روسیه قورار گرفته اند که رحم به همسایه خودشان وسرشان نمی شود  ومثلا قوم اسلاوهایی که در  دههاکشور  لتونی ویا لیتوانی ومولداوی ویا استونی زندگی می کنند ویادر  نیمه خاک بلاروس زندگی می کنند ویا حتی درکشور   لهستان ومجارستان زندگی می کنند  ولی امروزه همگی احساس خطر از تهاجم روسها می کنند  وبهمین دلیل  بیش از ایام سابق وبه جانب قوم بیچاره اسلاو اوکراین متمایل شده اند ویا همدردی با انان نشان می دهند ویا از سکنه اروپای غربی با نژاد های ژرمن ویا فرانک و غیره فاصله بیشتر می گیرند که به آنها خیانت کردند ویا هم دست با روسها ودر ویران سازی اوکراین شدند وحتی ملیت های فنلاند ویا سوئد نیزوچنین وضعی را دارند   که تابحال  ملت بیطرف ویا نسبت به روس ویا غرب بودند ولی با تهاجم احمقانه مزبور وتغییر افکار دادند  ولذاامروزه  احساس نگرانی عمیق واز وحشی گریهای روسها می کنند  وناچارا وخواهان پیوستن به "ناتوی جهانی "گشته اند  اندوتا جلوی کارکردهای  "ارتش ملیت خواهانه وتهاجم گرایانه  قوم روس" را بگیرند  ویا از تجاوز به قومیت فنلاندی خود وجلو گیری بکنند  ولذا سرنوشت زیاده خواهیای  نظامی ویا تجاری دولت های افزون طلب و چنین نتایج روانشناختی اروپای شرقی را بوجود آورده است  ویا مهملات سازمان تجارت جهانی را ودر مفهوم امروزین تجارت خارجی را بهم می زند ویا تئوری اقتصاد جهانی ویا جهانی سازی اقتصاد سابق را و پنبه می کند  ودر مقابل  وبرای توجیه عوام گرایانه این نوع ا تهاجم خشن و پوتین به همسایگان وپوتین در سخن رانی خود گفت ویا برای توجیه سیاسی حمله وحشیانه خود و به خاک قوم اسلاو اوکراین وهمسایه چنین توجیه می کند که منکر  قومیت خاص اسلاوی در اوکراین می شود ویا خاک آنانرا وجزو خاک قوم روس میداند  ویا زبان خاص اسلاوی اوکراینی ها را منکرمی شود  که قرنها وجود دارد ولی منکر می شود  ویا فرهنگ وجغرافیای قبلی قوم اسلاو اوکراینی را وبکلی در قومیت روس ومنحل میکند   ولذا خاک اوکراین را و"خاک مادری قوم روس خوانده ویا "جنجالسازی  می کند وتا هویت تاریخی مستقل اوکراینی ها  را وبکلی انکارتاریخی  بکند  ویا قومیت بزرگ اسلاوی را ومنکر بشود که در منابع تاریخی "وقوم صقلاب" نامیده می شدند و قرنها مرز ملی جداگانه وازبقیه اقوام آسیایی واروپایی داشتند ویا از  مرز قوم روس داشتند ولی این بارزمین اوکراین  وزمین مادری پوتینشده است ویا زمین  مادریوی نامیده  نامیده می شود ویا  زمین مادری قوم روس نامیده می شود که در منابع تاریخی وسفرنامه ها واز  زمین تا آسمان فرق دارد  وبعلاه فرهنگ خاص اسلاو  ویا زبان وخط خاص وغیر روسی اوکراینی ها ویا قومیت ومرز قومی جداگانه اسلاو ی انکار می شود   ویا  شاهان اسلاوی انان انکار می شود  که  تاریخ سیاسی جداگانه داشتند  وهمگی چیزی می باشند  که در توجیه حمله روسها وانکار می شوند ویا همگی طرد تبلیغاتی می شوند  واین امر بخاطر انست که    کاغذ پاره ای که نوکران دربار کرملین که به دست  پوتین داده بودند  وتا در سخنرانی خودش  بخواند ویا ادعا بکند ومتاسفانه پوتین هم آن متن تبلیغاتی را ودر تریبون عمومی خواند و تا ادعا ی قومیت تاریخی ویا جغرافیای مستقل اوکراینی ها را و انکار بکند ! و یا ادعا ی سیاسی جدید بکند که خاک ملیت اوکراین ومتعلق به آنان نیست وبلکه همگی متعلق به قوم روس می باشد وبلکه برعکس قوم اسلاوهای اوکراینی ومهاجم به خاک مادری روسها می باشند که چنگیزخان  ویا تاتارها هم وچنین ادعای سیاسی ودر مورد اخاک وکراین نداشتند وتا  قوم مستقل اوکراین را وخاک مادری قوم روس وجنجال سازی کرده باشندویا به بهانه کمک طلبی انان از"پیمان  ناتو"وخاک مادری آنها را واشغال بکنند ودر حالیکه آلمان ویا فرانسه مخالف پیوستن انان به ناتو بودند وتا  اوکراین جزو ناتو نشود وبعلاوه کوچکترین کمک نظامی هم وبه آنان نکردند وتا با همدستی خود که با روسیه بعمل آوردند وتا خاک  این قوم 40 میلیونی بی سر وصدا وتوسط روسیه اشغال شود  وچرا که  سران اروپا وزیر کانه  پذیرفته  بودند وتا  روسها وبه خاک اوکراین حمله بکنند ویا  به خاک قوم اسلاو اوکراین حمله بکنند  وانها هم قبال اخذ نفت وگاز وسکوت بکنند ودر راستای این سیاست  بود که انان زیرکانه وعضویت اوکراین را در ناتو نپذیرفتند وتا فقط فقط وگاز روسیه را ببرند ویا از خاک اوکراین تامین بشود  واز جغرفیای دیگر کشورها ممکن نبود  که به خاک اروپای غربی ببرندویا کارخانجاتشاناز این راه  سود ببرند   وبعلاوه  در شگرد دیگری  هم روسها وبا جعل ویا چاپ شناسنامه روسی در خاک اوکراین ویابا  توزیع آن شناسنامه دوملیتی درمیان  بین برخی از افراد  ناراضی اوکراینی ویا اسلاوی که خارج از مرز روسیه بودند  وطرفدار رانت طلبی ویا مزایای اداری روسها بودند  که ادعای جدایی طلبی ناحیه دونباس را دامن بزنند  وتا بهانه آفرینی وبرای جنگ وتهاجم روسها فراهم بکنند وبعلاوه مشروعیت سیاسی هم وبرای سلطه یابی روسها بردریای سیاه وناوگان دریایی آن دریا از ناحیه حاشیه شرقی اوکراین فراهم بکنند  ولذا پوتین هم در عوض با دادن گذر نامه روسی  ویا شناسنامه روسی  جداگانه وبدست آنان  واین قبیل از افراد را تطمیع کرد  ویا افراد آن سوی مرز را وبا این نوع از رانت دادنها تطمیع کرد  وتا این نوع از بهانه جویی عوام فریبانه اشغال را را بوجود آوردهباشد  ویا تشدید بکند  ومعدود افرادی  از انان هم وطمع کاری کردند   و یا در دو ایالت دونباس اوکراین وادعای مادر باری روسی خودرا تبلیغ کردند وتا پوتین هم به تجزیه طلبی آنان وتشویق شود ولذا دوروز قبل از شروع جنگ مزبور وپوتین ادعای استقلال یابی دو ایالت اوکراین راورسما  می  کند  وتا همه خاک اوکراین راو اشغال بکند ولی  تابحال موفقبه حفظ این اشغال نشده است  !وفقط جنگ خشن انجام داده ویا برعلیه نابودی اقتصاد همه  کشورهای جهان وبراه انداخته است   وسنگی است که یک دیوانه سیاسی به چاه عمیق می اندازد ولی هزاران  آدم عاقل هم نمی توانندکه  آنرا از چاه عمیق  بیرون بیآورند  وجنگ دیوانه وار روسهاهم  وبا قوم بدبخت اوکراین هم واکنون تحقق یابی این نوع از ضرب المثل می باشد  

 

 

The Impact of Industrial Management of a "Baku Woman" Weber on the Construction and Design of the Fi

  1. The Impact of Industrial Management of a "Baku Woman" Weber on the Construction and Design of the First Sock Weaving Factory in Abbasabad Bazaar, Tehran

From

  1. From Dr. Mohammad Khaleghi Moghadam - Graduate of the University of Tehran and son of Hajieh Ms. Forough Azam Mehregan and Haji Yahya Khaleghi Moghadam Hafez Quran
  2. Venice: Dr. Fatemeh Mohammadi (Mehreganzadeh) - Graduate of Management, University of Tehran
  3.  
  4. (And the granddaughter of an acceptable girl, Ms. Mehregan, or the daughter of Asghar Agha Mohammadi, or the founder of the first hosiery factory in Iran )
  5. My grandmother "Ms. Maqbool Mehregan" was a woman manager and manager, and she was from a noble family of Baku merchants, who often called themselves by their family names "Mehregan". The house of Hajj "Ezzat Mehregan" or "Nemat Mehregan" was also next to my grandmother's house or the house of their cousin "Ebrahim Mehregan"It was in their alley that he was one of the reputable businessmen of Baku and they had been informed about import, export and commercial management of Baku since ancient times. Mehregan was accepted in Baku and in his youth he got married to his cousin Ebrahim Mehregan so that according to the ancient tradition, the families of their Baku business would keep their family wealth and the rest of their family members and also due to family upbringing and my grandmother and She knew the profession of business management or learned business policy well and was also a successful female manager in family management. In addition, she knew business coordination or business organization, which is one of the principles of modern management science, or business supervision and family culture They were well educated themselves and also had a good family cultureThey had families and, for example, had the roofs of their houses and wooden paintings, or supposedly there was a first floor in their houses, or a large wooden radio on the ledge of their room, as well as a beautiful wooden box for putting on their ironed clothes. It was the good behavior and upbringing of their families that I had learned from my good behavior as a child and their acculturation, but in other Iranian families and such literature there was no talking to each other to learn, and in addition to the qualities of persuasion or patience. They knew the problems or upbringing of their children and they educated them with technical principles, or by training associates and skills that they knew, and for example, my grandmother knew the principles of optimal organization of family wealth, or managed it in a technical or commercial way. Or knew the principles that later became the lessons of the universities of administrative managementOr the business management of Iranian universities, how to use them in the management of factories, and because my grandmother's experience was "acceptable to Mehregan" and one step ahead of the others, and therefore knew the "principles of industrial management" or "industrial construction" or Industrial organization "and well out of the old theories of business management and as industrial management used the first industrial hosiery factory in the market of Abbas Abadtehran or in the two years 1300 (1320 to the traditional business model of Baku) and 1337 to 1342 AD (industrial trade model) Tehrani) and theorized, and so it was a long time ago that in 1344 a new branch of Sharif University of Technology was established in Tehran.It was found or the field of industrial turning and industrial welding appeared or the field of industrial machine building and emerged in Sharif faculties of industrial mechanics or it was found in Amir Kabir University of Tehran but before that date or about 5 years before that date with intellectual design, coordination and policy making. My grandmother's technical experience in technical management was formed, so the foundations of a new and complex factory were found in the science of human management, or with the help of herself and her creative technical children, or the first sock weaving industrial machine before the establishment of Sharif University of Technology. His technical design was found in my grandmother's house in a house in the south of Tehran. He was also born a technician in a technical workshop belonging to his children in Abbasabad Bazaar in Tehran. Heads and invoices for selling socks or designing models of engraved socks and found in Che Abbasabad market in Tehran.Either the job category of sock weavers in Tehran was found, or the hosiery of the Chamber of Commerce or the import and export of socks and yarns and sock fibers were formed in the Ministry of Commerce, and this is in a year when the industrial towns of Karaj and outside Tehran had not yet existed. "Ministry of Industries and Mines "It was formed, but my grandmother or her son Asghar Mohammadi, who is the acceptable son of Mehregan Bakui, and in 1337 he obtained the permission to establish the first hosiery factory in Iran from the Ministry of Industries and Mines of Tehran, or his job permit in a small management room. He hanged himself in an old house in Abbasabad Bazaar neighborhood, or stuck close to Seyed Nasruddin in Tehran, or got the license of the most skilled lathe operator in Iran, or the most delicate lathe operator, or carefully got the most diligent welder in Tehran from the Tehran Technical and Vocational Office. His mother was a technician and he had stuck them all on the wall of his mud-brick room in one of the alleys of Abbasabad, Tehran. !But his fine turning skills were great, or he was accepted by Mehregan because of his mother, who advised him in Tehran to study technical turning with the most skilled Armenian lathes in Tehran, or to learn the exact science of geometric work that could lead to a new invention, or He was about 17 years old to learn the exact profession, but before that they did not know the history and different strata of Iran and the "science of modern turning" or the science of setting up advanced turning machines. In addition, the technical geneticist Viatiz Hooshi had his technical design and "his mother's gene invertebrates"He had received Bakui or had received his technical training from his mother's training method, or had learned the most difficult profession in Iran, and in addition to working as a technician and a group of his two brothers, his mother and in a technical workshop had taught him how to practice. They were named Mahmoud Mehregan or Reza Mohammadi, who died separately from their two different husbands. They were brought to Zanjan and then taken from Zanjan to Abbasabad Bazaarcheh neighborhood. They were all under the disciplinary orders of their mother. Later, he was placed under the command and technical obedience of Asghar Mohammadi. My grandmother escaped from Baku after the war with the death of her ex-husband and this time in Zanjan with a person named Assadollah MohammadiShe was married to her second husband and also owned an inn in Zanjan. His brothers, such as Nemat Mehregan or Ezzat Mehregan, came to Zanjan, or came to Zanjan with his nephew, Javad Agha Mehregan, or his nieces, Akhtar Mehregan, Aqdas Mehregan, Adeleh Khanum Mehregan, or his brother's wife, and settled in Zanjan. Nizo is the daughter of Forough Azam Mehregan, whose mother is Dr. Mohammad Dr. Khaleghi Moghaddam, an Iranian scholar or author of contemporary Baku history. She married a Quran memorizer in Zanjan. They were from my grandmother's first husband and had two children in BakuThey were born and the first was named Forough Azam Mehregan, who was orphaned at the age of 11, and the second was named Mahmoud Mehregan at the age of 9. She came to Zanjan or emigrated from Baku in a group and came to Zanjan Azar Bayjan. My grandmother was also accepted by Mehregan. He was Assadollah Mohammadi and was the owner of a guest house in Zanjan. My grandmother also came from her second husband or gave birth to two other children in Zanjan. They were named Asghar Mohammadi or Reza Mohammadi Zanjani. And his father is also the creator of the first industrial hosiery machine in Iran, but because my grandmother's second husbandHe was old and old, so after the birth of my grandmother's fourth child, he died or he died due to old age. In order to seize the family wealth, my grandmother asks him to marry her, but after marrying her, she turns away or they do not reach an understanding due to her strict financial expectations, so she leaves my grandmother or her daughter, and this time he marries a younger woman. The same Mr. "Khalil Mohammadi" is from the ruined Dizeh village of Zanjan and the fifth child of my grandmother who had gone to Tehran with her mother and her name is "Nasrin Khanum Mehregan"Is or is the last child of my grandmother and why immediately after the birth of Ms. Nasrin Mehregan and the same Mr. Khalil Mohammadi who was my grandmother's third husband and did not take care of her daughter and for this reason my grandmother took her with her three brothers to Tehran which later "Tehran marries an Air Force major as well as female children."Nasrin Mehregan is also a worthy person or most of them are engineers or managers of some important factories. In addition, the eldest daughter of Ms. Mehregan is also accepted and my mother was named Forough Azam Mehregan, but she got married in Zanjan and I am her second child and also a child. My sisters are also educated and my older sister's daughter is a specialist doctor and a graduate of Tehran University of Medical Sciences. She is an honorable industrialist or the daughter and daughter-in-law of Akhtar Ms. Mehregan are also specialist doctors. She was the daughter of Ms. Mehregan and the daughter of my mother's uncle. They were both born in Baku. World War II and "The families of Mehregan Bakui and two families became dark and some of their Bakugan families remained in Zanjan. There are now about 150 Mehregans, most of whom have doctors of medicine, engineering, administrative management or nursing. My grandmother's children are accepted by Mehregan and her other relatives, who are of the "Mehregan Tehrani clan", which is about 200 people, many of whom also have engineers or doctorates from Tehran or Sharif University of Technology or Tabriz University, as well as urbanites. They are from the three civilized cities of Baku or Zanjan and Karaj. Also, a large number of Mehregans are the children of Ms. Masoumeh Jafari Karaji, whose father was Asghar Mohammadi and born in Zanjan, or whose grandmother and acceptable wife is Mehregan, who was born in Ku and today wants them. Formation of nq0 - are special specialized sciences called "The Scientific Association of Baku-born Turks living in Tehran should act with their own expertise and assist in the development of their hometown of Baku, or provide technical and professional advice, or through "knowledge-based offices" to the newly independent ministries and colleges of Baku and "technical advice". "Give it to a city that has just emerged from the Soviet Union, which was the home of our grandparents and great-grandparents, who left it in World War II and fled Baku, or escaped from the tyranny of Stalin and his Red Army in 1320. The cities of Azarbaijan came to the Turkish occupation of Iran, and because the ideology of Stalin's Red Army was opposed to the Mehregan Baku business families, and on the same date they emigrated to Baku and other prestigious Baku families or to other prestigious residents of other Azarbaijan cities or other countries. "The urban petty bourgeoisie was watching."For this reason, they were severely oppressed and the property and houses of many Mehregan Muslim Turkish families were taken from Baku, or confiscated and looted in 1320 AH, or members of some Mehregan families or other prestigious Azerbaijani Turkish families, and in 1320, orphaned, including the elder father. I am a "descendant" of Mehreganzadehs living in Tehran, Karaj, Zanjan or Tabriz. One of them is the phenomenon of hosiery and bazaar industry in Abbasabad, Tehran, which was born of my grandmother's merit or very high knowledge, so the civil and technical role of invertebrates is high in Iranian cities, or more importantly, the role of the "prayer lineage".It is in Shiraz that the Namazi Hospital or Prayer Conservatory was built in Shiraz, so the role of the "Mehrgani dynasty of Iran" and "tens of times more" than the "Namazi dynasty of Shiraz, etc."
  6.  They made or invested in Mehregan craftsman family and only Asghar Mohammadi's son had the same surname and only had a physical resemblance to Mohammadi's names. The villagers sold socks. They probably expected their children to take off their shirts and give them to them, or to remove the shroud of their father-in-law, Asghar Mohammadi, from his grave, and to sell sock bags in Tehran at the same time, or to pay off their loan, which is the greatest joke in contemporary history! Today, the mausoleum of Ms. Maqbool Mehregan Bakuei is literate but silent and is buried in Tehran's Zahra Paradise. It was either obtained from the gold of Ms. Maqbool Mehregan, who had given her a wedding gift in Baku, but was used in Tehran to buy the factory's first lathes, or also spent large sums on the technical training of her friend Asghar Mohammadi, who As an apprentice, he was sent to skilled lathe workers in Tehran, or over ten years old, and to the most skilled lathe workers in Qazvin Gate, Tehran, or the government gate of Tehran and Bahar Street, to make his son an innovator or inventor! Or get a certificate of new machine-building skills from the technical and professional department of Tehran and for him! Or get a professional certificate from the Technical Standards Office for her child! And all these issues and "family management" In addition, he had promised that his other two children would be under his care. The names of Mahmoud Mehregan or Reza Mohammadi were from his first and second husbands, and they all obeyed the orders of his son Asghar Mohammadi, who acted as the factory's CEO and his "technical employer" responded. ! Or in the "first workshop of making socks in Tehran" and find a family! Or have to report their success to their mother, who was "supervising the coordination of their industrial management", or caused the "group industrial organization of her children" or the currents of the "Twelve" workshop The room follows the early machine-building workshop of Tehran, where in each of its brick-and-mortar rooms a new type of machine-tool was installed, or several new welding machines were purchased, and also Asghar Mohammadi as the "technical engineer of his workers." 
  7. Finally, it should be said that in the years after the revolution and the "Zanjan Department of Industries and Mines"Mr. Asghar Mohammadi did not try to return to Zanjan, or as the first inventor of machine-knitting machine weaving in Iran, to return to his hometown of Zanjan, or to build a large hosiery factory in his hometown of Zanjan, and he did so for a while. She was also involved in charity and acted as a charitable person, helping as a charity and developing the urban green space of Zanjan, or helping to establish a specialized library in Zanjan for the happiness of her young husband, who was Ms. Masoumeh Jafari, but also in Zanjan, unfortunately due to material abuse. She lost her workers or lost her mother's mother, sisters, and her husband Masoumeh Jafari in Zanjan due to industrial copying of her sock weaving machine and lack of supervision by the authorities. As a result, some of his son's children also died in their youth and laterMr. Asghar Mohammadi used to travel to different European countries for a while to forget the bitter memories of the past. He returned to Karaj at the end of his life and when he was no longer able to work, and his two daughters also provided him with a rented house in Karaj. He died a few years ago in Karaj, and then at the grave of his young wife, Masoumeh. Jafari was buried or in the Karaj Ghanoud shrine and the story of the transfer of the industrial management gene from Baku to Zanjan is like this! And then the transfer of the same "industrial gene"This is the case in Tehran, and Baku, the hometown of his mother Mehregan, also believed in him, so that he could tell the story of Mehregan's new family technology by sneezing with his devoted or charitable wife and young man and the bitter story of Mehregan's new family technology. The plain of Arn Azar Bayjan, north of Aras, was reminiscent of a kind of local rulers of the Sassanid era, and another time they came in the form of innovative descendants and then slept peacefully. Who is my mother and is sleeping in the sanctuary of Zanjan and next to the graves of her uncle Mehregan, and all of them with the family name of the tomb of "Mehregani family"They themselves have recited that once they had Mehregan alley in Bakumenzel city and today their Mehregan graves have been put together in the cities of Iran. Or they revived the memory of "Mehregan Alley in Baku" or always inspired their cultural movements  

 

تاثیر مدیریت صنعتی یک "زن باکویی" وبر ساخت وساز وطراحی اولین کارخانه جوراب بافی بازارچه عباس آباد

  1. تاثیر مدیریت صنعتی یک "زن باکویی" وبر ساخت وساز وطراحی اولین کارخانه جوراب بافی بازارچه عباس آباد تهران

                                     

از

  1. از دکتر محمد خالقی مقدم-فارغ التحصیل دانشگاه تهران وفرزند حاجیه خانم فروغ اعظم مهرگان وحاجی یحیی خالقی مقدم حافظ قران
  2. ونیز از:دکتر فاطمه محمدی (مهرگان زاده)– فارغ التحصیل رشته مدیریت دانشگاه تهران
  3.  
  4. (و نوه دختری مقبول خانم مهرگان ویا  دختر اصغرآقا محمدی ویا بنیانگذار  اولین کازخانه جوراب بافی ایران )
  5. مادر بزرگ من "خانم مقبول مهرگان "یک زن مدیر وکاردان بود ونیز از یک خانواده اصیل تاجر باکویی بود که اغلب اسامی خانوادگی خود راو بنام "مهرگان "می نامیدند وبعلاوه از دوران ساسانی هم در یکی از 28 محله قدیم باکوی ترک نشین،ومنزل داشتندومثلا منزل حاج"عزت مهرگان" ویا "نعمت مهرگان "نیزو در جوار خانه مادر بزرگم  بود ویا خانه پسر خاله اشان "ابراهیم مهرگان "هم  ودر کوچه آنها بود که یکی از تاجران معتبرشهر  باکو بود واز قدیم الایام در کار واردات ویا صادرات ومدیریت تجاری باکو وخبره شده بودند ونیز ثروت خانوادگی اش هم واز طریق زنش مقبول خانم مهرگان وبه دستگاههای تراشکاری اولین کارخانه جوراب بافی تهران تبدیل گشت   ومادر بزرگ من مقبول مهرگان باکویی ودر ایام جوانی خودش وبه عقد ازدواج پسر خاله اش ابراهیم مهرگان در آمد وتا طبق سنت دیرینه خانواده های تجارت پیشه باکویی خود عمل کرده  وثروت خانوادگی خودشان را ودر درون اعضای خانواده خودشان وباقی نگه دارند  وبعلاوه در اثر تربیت خانوادگی  ومادر بزرگ من و حرفه مدیریت تجارت را بلد بود ویا خط مشی گذاری  تجاری را خوب آموخته بود ونیز در مدیریت خانواده یک مدیر زن موفق بود وبعلاوه  هماهنگی تجارت ویا سازماندهی تجارت را بلد بود که جزو اصول علم مدیریت امروزین است ویا نظارت بر تجارت  را ودر فرهنگ پذیری درون خانوادگی خودشان وخوب آموخته بود وهمچنین فرهنگ خانوادگی خوبی هم در خانواده های خود داشتند ومثلا سقف خانه هایشان ونقاشهای چوبی داشت ویا فرضا در خانه هایشان واولین تلبمه دستی وجود داشت  ویا رادیوی بزرگ چوبی ودر تاقچه اتاقشان بود وهمچنین  صندوق خانه چوبی قشنگی وبرای گذاشتن لباسهای اطو کرده خودشان  داشتندوبعلاوه  فرهنگ وهنر وادب سخن گفتن را بلد بودند ویا رفتارخوب وجزو تربیت خانواده اشان بود که من در ایام کودکی ام و فرهنگ پذیری خودم را از رفتار های خوب انان یاد گرفته بودم  ولی در خانواده های دیگر ایرانی وچنین ادبیات سخن گفتن با یکدیگر وجود نداشت که یاد بگیرم وبعلاوه خصلت های قانع بودن ویا صبوری بر مشکلات ویا تربیت فرزندان خود را بلد بودند  وبا اصول فنی آنها را تربیت می کردند ویا با تربیت کاردانی ومهارت آموزی که  بلد بودند  ومثلا مادر بزرگم واصول سازماندهی بهینه مصرف ثروت خانوادگی را بلد بود ویا براه انداختن آن در یک شیوه فنی ویا تجاری را وخوب بلد بود ویا اصولی را بلد بود که بعدا بصورت درسهای دانشگهاههای  مدیریت اداری ویا مدیریت بازرگانی دانشگاههای ایران در آمد که چگونه در اداره کارخانه ها بکار گیرند وچرا که تجربه  مادر بزر گ من "مقبول مهرگان "ویک قدم جلو تر از بقیه بود  ولذا " اصول مدیرت صنعتی "را می شناخت ویا "ساخت وساز صنعتی" ویا "سازماندهی صنعتی" را وخوب از درون تئوریهای قدیمی مدیریت تجاری بیرون می  آورد وبصورت مدیریت صنعتی اولین کارخانه جوراب بافی صنعتی بازارچه عباس آبادتهران بکار می انداخت ویا در دو فاصله سالهای 1300 (الی 1320 مدل تجارت سنتی  باکویی) وسال 1337الی 1342 شمسی ( مدل تجارت صنعتی تهرانی )وتئوریزه کرد ولذا مدت ها بعدبود  که در سال  1344 شمشی تازه دانشگاه صنعتی شریف تهران تاسیس شدوانرا یاد گرفت  ویا با کمک فکری امریکایی ها تاسیس شد ویا در آن دانشگاه شریف و"رشته مدیرت صنعتی " پیدا گشت  ویا رشته تراشکاری صنعتی وجوشکاری صنعتی پدید امد  ویا رشته ماشین سازی صنعتی ودر دانشکده های مکانیک صنعتی شریف بوجود آمد  ویا در دانشگاه امیر کبیرتهران پیدا شد ولی قبل از آن تاریخ ویا حدود   5 سال قبل از آن تاریخ وبا طراحی فکری وهماهنگی وخط مشی گذاری فنی مادر بزرگ من تجربه مدیریت فنی شکل گرفته بود ولذا پی ریزی پایه های یک نوع کارخانه جدید التاسیس وپیچیده در علم مدیریت انسانها پیدا شد ویا با کمک فکری خودش وفرزندان خلاق فنی اش پیدا شد ویا اولین ماشین صنعتی جوراب بافی قبل از  تاسیس دانشگاه صنعتی شریف پیدا شد وبلکه طراحی فنی اش در خانه مادر بزرگ من ودر یک خانه جنوب شهری تهران پیدا شد ونیز در یک کارگاه فنی متعلق به فرزندانش در بازارچه عباس آباد تهران متولد فنی گشت  وبعد از آن تاریخ بود که مغازه ها ویا فروشگاهای جوراب بافی شکل گرفت  ویا سربرگها وفاکتورهای فروش جوراب ویا طراحی مدلهای نقش نگار جوراب و در بازار چه عباس اباد تهران پیدا گشت ورشد کرد ویا رسته شغلی جوراب بافان تهران پیدا شدند ویا قشر اتاق بازرگانی جوراببافها  ویا واردات وصادرات جوراب ونخ والیاف جوراب و در وزارت بازرگانی شکل گرفت واین امر در سالی  می باشد  که هنوز شهرک های صنعتی کرج ودر بیرون تهران بوجود نیامده بود ویا تنها در سال 1334شمسی و"وزارت صنایع ومعادن "شکل گرفته بود ولی مادر بزرگ من در همان ایام ویا پسرش  اصغر محمدی که پسر مقبول مهرگان باکویی می باشد و درسال 1337 ش واجازه تاسیس اولین کارخانه ماشین جوراب بافی ایران را واز وزارت صنایع ومعادن تهران اخذ کرد  ویا جواز شغلی  خود را وبر اتاق کوچک مدیریت فنی خود ودر یک خانه قدیمی محله بازارچه عباس آبادآویخت ویا نزدیک به سید نصر الدین تهران چسبانید ویا جواز ماهرترین تراشکارایران را  ویا جواز ظریف کار ترین تراشکار را گرفت ویا با دقت کار ترین جوشکار تهران را واز اداره فنی وحرفه ای تهران گرفت که بر اثر تربیت فنی مادرش بود وهمگی را بر دیوار  اتاق خشت وگلی خود ودر یکی از کوچه های عباس اباد تهران چسبانیده بود  ویا مدرک  تراشکاری فنی خودش را  ویا مدرک جوشکاری ماهرانه وی واز مدرک دکتراهای مکانیک واتومکانیک دانشگاه شریف بالاتر بودکه نمی توانستند یک پیچ ومهره را باز وبسته بکنند ! ولی مهارت آموزی تراشکاری ظریف وی زیاد بود ویا بخاطر توصیه مادرش مقبول مهرگان بود که در تهران به وی توصیه کرده بود تا نزد ماهرترین تراشکارهای ارمنی تهران وعلم تراشکاری فنی بیاموزد ویا علم دقیق کاری هندسی را بیاموزد که بتواند به اختراع جدید نایل بی آید ویا تا  حدود 17 سالگی  اش حرفه دقیق بیاموزد ولی قبل از آن تاریخ وقشر های مختلف ایران و"علم تراشکاری نوین" را نمی دانستند ویا علم راه انداختن دستگاههای پیشرفته تراشکاری را نمی دانستند د وبعلاوه مادرش مقبول خانم مهرگان وبه همان اصغری محمدی آموخته بود که  سومین فرزندش بود وبعلاوه ژنیتک فنی ویاتیز هوشی طراحی  فنی اش را هم واز"ژن  مادرش مهرگان" باکویی اخذ کرده بود ویا تربیت فنی اش را هم واز روش تربیتی مادرش آموخته بود ویا در آموزش سخت ترین حرفه ایران ویاد گرفته بود وبعلاوه  کار کشیدن فنی وگروهی از دو برادرش را هم ومادرش ودر کار گاه فنی به او آموزش داده بود که چگونه عمل بکند ؟که بنامهای محمود مهرگان ویا رضا محمدی نامیده می شدند که از دو شوهرفوت کرده جداگانه خانم  مقبول مهرگان  بودند  که مکررافوت کرده بودند ولی مادرش هیچ کدام را رها نکرده بود وبلکه همراه مادرشان به تهران امدند  وبعنوان چند فرزند سر بریزو تحت اطاعت مادر واز باکو به زنجان آورده شده وسپس از زنجان به محله بازارچه عباس اباد تهران  برده شده بودند  وهمگی  تحت دستورات دیسیپلین گونه مادرشان  بودند وبعدا هم تحت فرمان واطاعت فنی اصغر  محمدی قرار داده بود  و اصغر محمدی هم  زاده زنجان ولی از یک فرد مسن بدنیا آمده بود که بعد از فرار مادر بزرگم از باکوی جنگ زده وبا کشته شدن شوهر قبلی اش واین بار درزنجان وبا فردی  بنام اسداله محمدی ازدواج کرد   که شوهر دومش بود  وهمچنین صاحب یک مسافرخانه زنجان بود ولذا مادر بزرگم وبعد از قتل شوهر اولش ابراهیم مهرگان که تاجر باکویی بود ودر سوانح جنگی جنگ جهانی دوم واز باکو فرار کرده بود ویا از محله اعیان نشین باکو   مهاجرت کرده بود وبهمراه خانواده اش ویا برادرهایش ونظیر   نعمت مهرگان ویا عزت مهرگان وبه زنجان آمده بود ویا بهمراه برادر زاده اش ونظیر جواد آقا مهرگان ویا خواهر زاده هایش ونظیر اختر مهرگان ویا اقدس مهرگان ویا عادله خانم  مهرگان ویا زن برادرش وبه زنجان امده بودند ودر زنجان سکن شدند وهمچنین  فرزند اول مادر بزرگم نیزو دختر ی بنام فروغ اعظم مهرگان می باشد  که مادراینجانب دکتر محمد  دکتر خالقی مقدم ایرانشناس ویا نویسنده تاریخ باکوی معاصر می باشد که در زنجان با یک حرفه مند حافظ قران ازدواج کرد   وبرادرکوچک مادرم نیزدر باکو و  بنام محمود مهرگان بود کههر دو  در باکو متولد شده بودند  و از شوهر اول مادر بزرگم بودند وان دو فرزند که در باکو متولد شده بودند واولی بنام فروغ اعظم مهرگان بود که در 11 سالگی یتیم شد ودومی هم  بنام محمود مهرگان در 9 سالگی بود وآنها پدرشان ابراهیم مهرگان راو در سوانح جنگ دوم جهانی واز دست داده  بودند وبعنوان اوارگان جنگی وبهمراه مادر بزرگشان نظیر  زیبا خانم مهرگان (بالا خانم )به زنجان آمده ویا دسته جمعی از باکو مهاجرت کرده وبه زنجان آذر بایجان آمده بودند  ومادر بزرگم مقبول مهرگان نیز وبعد از مهاجرت به زنجان ویا بعد از قتل شوهر اولش ودر حادثه جنگ جهانی دوم ودر زنجان به عقد ازدواج شوهر دومش در امد که بنام اسدالله محمدی بود وصاحب میهمانخانه زنجان محسوب می شد  ونیز مادر بزرگم از شوهر دوم خودش درآمد ویا در  زنجان ودو فرزند دیگر از وی متولد نمود که بنامهای اصغر محمدی ویا رضا محمدی زنجانی نامیده می شدند که  اولی پدرخانم  فاطمه محمدی می باشد  که استعداش ونظیر  پدرش می باشد وپدرش هم  ومبتکر اولین ماشین جوراب بافی صنعتی ایران می باشد  ولی چونکه شوهر دوم مادر بزرگ من  مسن وکهن سال بود ولذا بعد از تولد فرزند چهارم مادر بزرگم وفوت نمو د ویا  بر اثرکهنسالی وفوت می کند وهمچنین بعد از فوت شوهر دوم مادر بزرگم در زنجان نیز ویکی از خویشاندان دورشوهر دومش  وبنام "خلیل محمدی"از اوو تقاضای ازدواج مجدد می کند  ویا جهت تصاحب ثروت خانوادگی مادر بزرگم وتقاضای ازدواج با اورا می کند ولی بعد از ازدواج با وی  عدول کرده ویا بخاطر توقع های مالی شدیدش وبه تفاهم نمی رسند ولذا مادر بزرگم  ویا فرزند دخترش را رها کرده واین بار با یک زن جوانتراز خودش  ازدواج می کند ونیز همان اقای "خلیل محمدی" وازمحمدیهای  دهات دیزه خرابه زنجان می باشد و فرزند پنجم مادر بزرگم که به همراه مادرش به تهران رفته بود وبنام "نسرین خانم مهرگان" می باشد  ویا آخرین فرزند مادر بزرگم می باشد  وچرا که  بلافاصله بعد از تولد خانم نسرین مهرگان وهمان آقای خلیل محمدی که سومین شوهر مادر بزرگم بود وفرزند دخترش را نگه نداشته بود وبهمین دلیل هم  مادربزرگم  هم اورا وبه همراه سه برادرانش وبه تهران می برد  که بعدادر تهران  با یک سرگرد نیروی هوایی ازدواج می کند وهمچنین فرزندان خانم "نسرین مهرگان نیز  اغلب افراد لایق بوده ویا اغلب مهندس می باشند ویا  اداره کننده برخی از کارخانجات مهم می باشند   وبعلاوه دختر بزرگ مقبول خانم مهرگان نیز ومادر من می باشد وبنام فروغ اعظم مهرگان بود ولی در زنجان ازدواج کرده وومن فرزند دوم وی می باشم وهمچنین بچه های خواهرانم نیز وتحصیل کردهمی باشند  وفرضا دختر خواهر بزرگم وپزشک متخصص وفارغ ا لتحصیل از دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد ویا برادرش هم و مهندس فوق لیسانس برق واز دانشگاه تبریز بود ه ویابرادرم نیز ودر دانشگاه صنعتی امیر کبیر می باشد وهمچنین خواهر زاده دیگرم ومتخصص کامپیوتردانشگاه  صنعتی شریف است ویا دختر وعروس اختر خانم مهرگان نیزو پزشکان متخصص می باشند  واختر خانم مهرگان ودختر دایی مادرم بود وهر دو در باکو متولد شده بودند  ویا خانواده حاج عزت مهرگان ویا کربلایی نعمت مهرگان در زنجان نیز وچنین می باشند  ونیز متذکر می شوم که بعد از جنگ جهانی دوم  و" تیره خانواده های مهرگان باکویی ودو تیره گردیدند   وبرخی از خانواده های باکویی آنان در زنجان ماندند که اکنون حدود 150 نفر مهرگان می باشند  که  اغلب دکتراهای پزشکی ویا مهندسی ویا مدیریت اداری ویا پرستاری دارند ودسته دوم نیز  مهرگانی های تهرانی می باشند  که اغلب از  نسل پنج فرزند مادر بزرگم مقبول مهرگان ودیگر خویشاندانش می باشند   که بصورت تیره و"طایفه مهرگان تهرانی "می باشند  که حدود 200نفر هستند  که بسیاری ی از آنان نیز واغلب  مهندس ویا دکتری از دانشگاههای تهران ویا صنعتی شریف ویا از دانشگاه تبریز دارند   وبعلاوه  از قشر شهر نشین های سه شهر متمدن باکو ویا زنجان وکرج می باشند وهمچنین تعـدادی زیادی از مهرگان زاده ها هم واز فرزندان  خانم معصومه جعفری کرجی می باشند  که پدرش اصغر محمدی ومتولد زنجان بود ویا مادر بزرگشان  وخانم  مقبول مهرگان می باشد که متولد شهر با کو بود  وامروزه آنها خواستار تشکیل nq0 -  علمی تخصصی خاصی هستند  که بنام "انجمن علمی متولدین باکوی ترک نشین مقیم تهران عمل بکنند  وتا با تخصهای بالای خودشان  وبه توسعیه وعمران شهر مادری خودشان  باکو کمک کرده ویا مشاوره فنی وتخصصی بدهند   ویا با واسطه "دفترهای دانش بنیان "وبه  وزارتخانه ها ودانشکده های تازه استقلال یافته باکو و"مشاوره فنی" بدهند ویا به شهری که تازه از سلطه اتحاد جماهیر شوروی بیرون آمده  است که منزل ومحله پدر بزرگهاومادر بزگ هایمان بود که در جنگ دوم جهانی انرا رها کرده و از باکوفرار کردند  ویا از ظلم وستم استالین وارتش سرخ وی  ودر سال 1320 ش فرار کرده وبه شهر های  آذر بایجان ترک نشین ایران آمدند  وچرا که ایدئولوژی ارتش سرخ استالین  وبا  خانواده های تجارت پیشه مهرگان باکو مخالف بود وودر همان تاریخ آنها ودیگر خانواده معتبر باکو را مهاجرت داد ویا سکنه معتبر شهر های دیگر آذر بایجان شمالی ویا کشورهای دیگر را وبه عنوان "قشر خرده بورژوازی شهری می نگریست "وبهمین دلیل  ستم فراوان به آنها کردویا اموال وخانه های بسیاری از خانواده های  مهرگان ترک مسلمان باکو را گرفت ویا در سال 1320ش ومصادره وغارت کرد ویا اعضای برخی از خانواده های مهرگان ویا دیگر  خانواده های معتبر ترک آذربایجانی را ودر سال 1320ش یتیم کردواز جمله پدر بزرک اینجانب را  وآری "دودمان " مهرگان زاده ها ی مقیم تهران ویا کرج وزنجان ویا تبریز وامروزه قشر بزرگی از متخصان فنی ومهندسی وپزشکی هستند ویا قشر برنامه ریزی ایران را دارند وتشکیل می دهند  ویا پایه گذار بسیاری از موسسات فنی وعمرانی وفرهنگی وپزشکی ومهندسی ودانشگاهی ایران هستندومثلا یکی از آنها وپدیده صنعت جوراب بافی  وبازارعباس آباد تهران می باشد که مولود لیاقت مادر بزرگ من ویا دانش بسیار بالایش می باشد  ولذا نقش عمرانی وفنی مهرگانی ها و در شهر های ایران زیاد است ویا مهمتر از نقش "دودمان نمازی "ودر شیراز است که بیمارستان نمازی ویا هنرستان نمازی را ودرشهر  شیراز ساختند ولذا نقش "دودمان مهرگانی های ایران و"دهها برابر بیشتر از " دودمان نمازی شیراز   وغیره می باشد
  6.  وآری تئوری "مدیریت صنعتی توسعه بازارجوراب بافی عباس آباد تهران واز ایده های فنی وفرهنگی بانوی بزرگوار" مقبول خانم مهرگان باکویی می باشد  ولی  اکنون قبر ساده وبی آلایش وی و در قبرستان بهشت زهرای تهران ارامیده است   ودر حالیکه  رهگذرانش هنوز ونقش مدیریت فنی وی را نمی شناسد ویا نقش علمی وی را وجهت توسعه صنعت جوراب بافی تهران را ونمی شناسند که چگونه راه اندازی آنرا ویا توسعه دادن آنرا به ایده مزبور و به پنج  فرزندش سپرده بود که جهت شکل گیری صنعت جوراب بافی تهران عمل بکنند وخودش هم وبخش اعظم جواهرات دو عروسی خودش را صرف نمود  ویا  جهت خرید ماشین الات تراشکاری ولوازم جوشکاری واجاره گارگاه کوچک در بازارچه عباس آبادبکار انداخت  ویا جهت تامین لوازم اولیه آن صنعت وبکار گرفت وتنها  وبخش ناچیز ی از ثروت باکویی خودش را نگه داشت  و صرف خرید منزل کوچک ومحقر وبرای خودش کرد ویا در محله فلاح آباد جنوب امامزاده حسن تهران وصرف نمود که حدود 40 سال هم وخودش در آن منزل زندگی می کرد ویا چهار فرزند مهرگان زاده اش ویا عروس نسبتا متمول زاده کرجی اش که  بنام معصومه محمدی بود ودر آن منزل کوچک محله فلاح آباد بود وزندگی می کردند وبقیه اش را وصرف شکل گیری اولین کار خانه جوراب بافی ایران نمود ویا منزل پنج نوه معصومش نیز ودر همان خانه محقر فلاح آباد تهران بود که زندگی توام با قناعت داشتند  ولی   بقیه اش صرف ساخت وساز وشکل گیری اولین کارخانه جوراب بافی ایران شد ولیکن   دهاتی های همنام با "واژه فامیلی محمدی "که از اداره ثبت احوال شناسه محمدی گرفته بودند وبه بالا کشیدن همه اموال اینچند  زن عاقل ودخترش وعروس متمول کرجی اش پرداختند که فقط فقر ویا بدبختی وبرای اشان  باقی ماند  ومتاسفانه خدا نشناسانی مثل استالین ویا ارتش سرخ وی  واین تیپ خانواده های فرهنگ دوست ویا صنعت جو وقناعت پیشه رانمی پسندید ویا  "قشر خرده بورژوای باکو" می نامیدولی قشر دهاتی دزد را وقشر محروم زحتمکش کارگری ودر ایدئولوژی احمقانه خودش  می نامید وبهمین دلیل  ومادر بزرگ بیچاره من نیز  ویا مردن زود س نوادگان بدبختش روبرو گردید  ویا با جوانمرگ شدن عروس متمول بدبختش روبرو شد ویا در همان منزل کوچک تهران روبرو شد که بر اثر دزدی دهاتیهای احمق اتفاق افتاد که از  اموال اصغر محمدی شوهرش در گارگاه انجام می دادند  وهمگی  نتیجه این نوع از اید ئولوژی پراکنی های  احمقانه می باشد    ودر حالیکه عروس اش هم واز خانواده های متمول کرج بود ویعنی خانم معصومه جعفری  کرجی  ویا  عیال آقای اصغر محمدی واز دختران متمول ویا نسبتا زیبای کرج بود که با صلاح دید سرمایه گذارانه مادر بزرگم وبه عقد ازدواج فرزندش اصغر صنعت گر درآمد بود ودر حالیکه در شرایط ضمن عقد می توانست که درامد شوهر صنعتگرش را  وجهت خرید ماتیک ویا خرید مبلمان منزل کرده ویا جهت خرید منزل لوکس ودر شهر شهر تهران بکندکه نکرد   وبلکه به صلاح دید سرمایه گذارانه مادر بزرگم ترجیح داد که در منزل محقر تهران باقی بماند ویا همنشین با چند برادرشوهرش وزندگی بکند  وتا سرمایه طلا جات فراوان عروسی اش را وصرف صنعت کرده ویا کادوهای فراوان فامیلش را وصرف اشتغال زایی بقیه بکند  ویا صرف     بنیانگذار صنعت جوراب بافی  ایران بشود  ویا صرف پاگرفتن صنعت توربافی چراغ زنبوری ایران بشود ! وهمچنین طلا جات مادر من نیز چنین بود که از پول پدرش ابراهیم باکویی تاجر بود واو هم  به صلاح دید مادر بزرگم عمل کرد  و به آقای  اصغر اقا محمدی داده بود وتا  صرف سرمایه گذاری خرید ماشین های جدید تراشکاری واز خارج بکند ولی برعکس شد واین بار صرف ماهیچه پلو خوردن روزانه کارگران دهاتی شد که از روستاهای پنبه جوق ویا دیزه خرابه بودند  ولی  مدعی بودند که بازار جوراب فروشیهای  عباس آباد تهران را وقبضه کرده اندوبجای خوردن سیب زمنی جهت ناهار خود وعلاقه فراوان داشتند که نصف ماهیچه ناهار خود را وجهت گربه های بازار عباس آباد باقی بگذارند  ویا مصرف کاربردی چند کیلویی طلاهای خانم معصومه محمدی نیز چنین بود که از خانوداه متمول کرج بود ویا خانواده اش ودر عروسی او  وبه اوهدیه داده بودند  واو هم می خواست که صرف شکل گیری اولین کارخانه جوراب بافی تهران بکند  ویا سودش وبه رفاه حال بعدی وی ومنجر نشد  ونیزترجیح  داده بود  تا با مصرف پولش بیکاران تهران وشغل یافته ویابی جوراب وپا برهنه نباشند ولی خودش در ایام جوانی وجوانمرگ شد ویا  در 33 سالگی " وبر اثر بیماری ریه ودر ایام جوانی اش فوت کرد وچراکه نمی توانست از سرمایه خودش وجهت معالجه بیمارستانی خودش واستفاده لازم را بکند ولذا چند فرزند خود ش راهم  در همان خانه فلاح اباد تهران یتیم گذاشت وزیرا شوهرش اصغر محمدی وحد اقل  دو سه کیلو طلا وجواهرات هدیه عروسی خویشاوندانش در کرج  را وصرف خرید ماشین الات تراشکاری بازار عباس اباد تهران کرده بود ویا جهت خرید از خارج کشور کرده بود ودیگرپولی  برای معالجه زن جوانش نداشت ویا  دربساط نداشت وبعلاوه  همان خانم مقبول مهرگان باکویی هم وحداقل مقادیر زیادی از طلاجات خریداری شوهرش ابراهیم مهرگان باکویی را ویا جواهرات دختر اولش را که صرف "سرمایه اولیه "ساخت وساز کرد ویاجهت  طراحی اولین کارخانه جوراب بافی تهران نمود  ومادر بزر گم ومنطق خاصی وبرای سرمایه گذاری صنعتی خودش داشت وتا  "تئوری "مدیریت تجاری "باکویی سال 1300 الی 1320 شمسی را واز حالت تجاری جامد ومحض آموزش خانوادگی بیرون  آورده واین بار در تهران سال 1337 الی 1357و به صورت "تئوری مدیریت صنعتی" تبدیل بکند وبا همین فلسفه صنعتی بود که  ثروت خانوادگی طلاجات عروسی خودشرا مصرف نمود  ویا طلاجات دخترش وعروس اش را وبصورت "شرکت سهامی خاص خانوادگی مهرگانی خودش" در آورد که کارکرد طلا جات فرزندانش  وعروس اش ودخترش وخودش عمل بکند  وسود صنعتی دوباره به او بدهد که "سهامداران  خاص " اولین کارخانه جوراب بافی صنعتی ایران باشند  ویا انتظارش را  داشتند که  روزی سود سهام خانوادگی اشان  وثمر بدهد وبهمین دلیل و خانه بهتری از فلاح اباد تهران نخریدند    ویا عروس اش معصومه جعفری  ویا دو نوه اش ودر ایام کودکی وجوانی وبخاطر مریضی ویا بخاطر غم وغصه فوت نمود  ویا حداقل فرزند مبتکرش ودر اواخر عمرش هم وآسایش نیافت   وبلکه هزینه اش وتوسط دو دخترش واداره گردید  وعلت ان چنین است که   متاسفانه "اداره ثبت شرکتهای صنعتی "خوب عمل نکرد ویا حقوق ثبت شرکت مبتکرانه وی را ورعایت ننمود وبهمین دلیل خیلی از نوکیسه های قشر روستایی بازار جوراب فروش تهران سوئ استفاده لازم را کرده ویا با غفلت اداره ثبت صنعتی تهران وبصورت دزدی صنعتی عمل کرده واین بار کپی برداری صنعتی از خلاقیت وی کرده که  تنها از اختراع خانوادگی آنان محسوب می شد   ولذا با "مارک تقلبی " ماشین سازی جوراب محمدی" ومدل ماشین ساخته شده وی را  "وکپی برداری صنعتی کردند  ویا همان قشر روستا یی و مهاجر به بازار عباس آباد تهران وعمل منصفانه نکرده ویا اتاق بازر"گانی وبد عمل نمود   و یا بدون زحمت کشی فنی ویا بدون زحمت خانوادگی سود نمود ویا بدون تربیت فنی ویا اموزش دیدن زیاد ووبه نان ونوا ی کثیر رسیدند وبر عکس خانواده خلاق ومبتکروشهر نشین متمدن  ماشین سازی مهرگان ایران ورشکست شدند وبدنباله های  بعدی اش  وهمان خانواده ها ودچار انواع الام شدید اقتصادی گردیدند ویا هدیه های ایام عروسی خود را وهدر دادند و نتوانستند که صرف بهبود مریضی خود شان هم وبکنند وبرعکس بصورت ثروت خانواده های قشر نوپای جوراب فروش تهران در آمد که اغلب از روستا نشین های دیزه خرابه زنجان ویا ده پنبه جوق زنجان مقیم بازار عباس اباد تهران  بودند ولی به اداره ثبت احوال زنجان وتهران مراجعه کرده بودند ویا با گرفتن شناسنامه محمدی وبه کپی برداری صنعتی "ماشین جوراب محمدی "نمودند ویا ازسرمایه گذاری  خانواده صنعتگر مهرگان کردند وتنها فززند اصغر محمدی همان نام فامیلی را داشت  و فقط شباهت خانوادگی ظاهری با اسامی محمدی روستائیان جوراب فروش داشت  ولذا بعد از بالا کشدن ثروت خانوادگی آنان هم وبه دخترش گفته بودند که اصغر اقا محمدی وبه آنها   نیز  بدهکار می باشد  ولابد انتظار داشتند که فرزندانشان هم وپیراهن خودشان را درآورده وبه انها بدهند یا کفن پدرمبتکرانشان اصغر محمدی را هم واز قبرش در آورده وبه همان نو کیسه های جوراب فروش تهران بدهد ویا بعنوان پرداخت قرض ادعایی اشان  بدهد که بزرگترین ظنز تاریخ معاصر می باشد ! وامروزه مقبره  خانم مقبول مهرگان باکویی باسواد ولی خاموش ودر بهشت زهرای تهران غنوده است واو که " تئوری صنعتی خودش را وبصورت "شرکت سهامی خاص خانودگی مهرگان "در آورد  ویا تربیت فرهنگی اش طوری بود که باعث ابتکار  اولین ماشین جوراب بافی ظریف وحساس ایرانی گردید ودر حالیکه که هنوز در دانشگاههای صنعتی شریف ویا امیر کبیروجود نداشت که ادعای خلاقیت آفرینی با پول دولتی دارند  ویا حتی در دانشگاه مدیریت مهندسی باکوهم وشیوه عملش  ومورد توجه علمی ویا مداقه قرار نگرفته است ولی مقبول خانم مهرگان تحقق بخشید ویا با تربیت فنی بچه های باسوادش و آن را تحقق داد  ویا از ژن همان شهر باکومهاجرت داده ودر شهر تهران وبصورت عملیاتی و "در بازار جوراب فروشان تهران  و"تحقق بخشید  ولیکن  امروزه خفته در خاک بهشت زهرای تهران می باشد وامروزه  مدل نبوغ مدیریت صنعتی اش وهنوز مورد اعتنامی باشد   ویا مدل همگاری گروهی فرزندانش ویا مدل سرمایه گذاری خانوادگی اش  ومورد اعتناست که چگونه  در خاک تهران روئید وبصورت نهال اولین کارگاه صنعتی جوراب بافی وتحقق عملیاتی  یافت   ویا چگونه اشتغال بازار عباس اباد تهران را بوجود آورد ویا "مدل کاسیک تئوری اش "بصورت  مدل سرمایه گذاری مادر اصغر بود (ویعنی یا با مدیریت فکری ومشاوره ای مادرش مقبول مهرگان که همان مادر اصغر محمدی بود ) وبعلاوه با مدل سرمایه گذاری خانوادگی طالا جات همسراصغر  ویا خواهر ومادر اصغر بود که همگی طلاجات عروسی اش خودشان را وبه مادرشان  داده بودند تا صرف خرید ماشین تراشکاری صنعتی پسرش بکند  وهمچنین  مادرشهم و با سرمایه گذاری طلا جات فروغ اعظم مهرگان عمل کرد  بود که خواهر ناتنی اصغر محمدی بود  ویا از ابراهیم مهرگان باکویی متولد شده بود  ویا در   11سالگی وهنگام فرارکودکانه اش  واز باکو وپدرش ابراهیم مهرگان ومقدارزیادی  دست بند ویا گردن بند دخترانه در باکو وبرایش خرید بود واو هم وبا توصیه مادرش مقبول خانم مهرگان وبه برادر ناتنی اش اصغر داده بود کهصرف خرید ماشین بکند و شاید روزی سهامداری کارخانه مزبور وبرایشان    سوددهی  ببار اورد  ویا سود سهامداری خانوادگی خود را واز شرکت او بگیرند ولی هیات  که چنین نشد ویا ابدا سرمایه گذاری خانوادگی اشان به انها  بر  نگشت وزیرا که صرف پر شدن جیب تاجران بازار جوراب فروش تهران شده بود که بعنوان کارگر فرصت طلب عمل کرده  وبه استخدام کارگاه اصغر محمدی در آمده بودندوبا چاخان بازی کار نمی کردند  ویا بجای خوردن سیب زمینی پخته کارگری ودر ناهار وروزانه مخارج ماهیچه پلواز وی رامی طلبیدند  ویا در رستورانهای بازار عباس آبادواز وی طلب می کردند  ویا ماشین تازه برای خودشان می خریدند  ولی پرداخت پول وقروض آنرا به گردن اصغرآقا  محمدی می انداختند  واز این راه  بود که  مقدارزیادی ی ازسرمایه گذاریهای  شرکت سهام خاص خانوادگی آنان وضرر کرد  که از   فروش جواهرات عروسی آنان "تامین سرمایه صنعتی "شده بود ویا  از طلاجات خانم مقبول مهرگان تامین شده بود که در باکوو به او هدیه عروسی داده بودند ولی در تهران و جهت خرید اولین دستگاه های تراشکاری کارخانه  مصرف شد ویا همچنین مقادیری زیادی هم و جهت  تربیت فنی فررندش اصغر محمدی صرف کرد که او را به عنوان شاگردی وبه نزد تراشکاران ماهرتهران  سپرد ویا بالای دهسال وبه نزد ماهر ترین تراشکاران دروازه قزوین تهران ویا دروازه دولت تهران وخیابان بهار فرستاد وتا از فرزندش  یک نوع  مبتکرویا مخترع بسازد !ویا سازنده اولین ماشین جوراب بافی ایران تربیت بکند ! ویا از اداره فنی وحرفه ای تهران وبرای او وگواهی مهارت ماشین سازی نوین بگیرد ! ویا از اداره استاندارد فنی وگواهی حرفه ای وبرای فرزند ش بگیرد !وهمگی این مسایل را و "مدیریت خانوادگی "می کرد وبعلاوه وی سپرده بود که  دو فرزند دیگرش هم زیر دست وی باشند وبنامهای محمود مهرگان ویا رضا محمدی از شوهراول  ودومش بودند وهمگی گوش به فرمان پسرش اصغر محمدی باشند که بعنوان مدیر عامل کارخانه عمل کرده باشد  وتا "کار فرمائی فنی"وی جواب بدهد ! ویا در "اولین کارگاه ساخت ماشین جوراب تهران" وتحقق خانوادگی بیابد !ویا مجبور باشند که گزارش موفقیت خودشان را و به مادرشان بدهند که" ناظر هماهنگی مدیریت صنعتی آنان" بود ویا باعث  "سازماندهی صنعتی گروهی فرزندانش "بود ویا جریانات  "کار گاه دوازده اتاقه "کار گاه ماشین سازی اولیه تهران را وتعقیب می نمو د   که در هر اتاق خشت وگلی اش  ویک نوع ماشن تراش نوین نصب شده بود ویا چند دستگاه جوش کاری نوین وخریده شده بود  وهمچنین اصغر محمدی هم وبعنوان "سر مهندس فنی کارگرانش "عمل می کرد ویا  در اتاقهای مزبور وانواع مهارت ساخت ماشین جوراب بافی را به آنها یاد می دادویا  می اموخت وهم چنین دو برادرش هم وبعنوان معاون ا داری وی عمل می کردند  ویا جهت تدارکات کارگاه  عمل کرده ویا جهت دستورات مدیریت فنی و یا جهت هماهنگی صنعتی وفنی بقیه وانها را  به اجرا می گذاشتند وچنین مدل جدید سازماندهی فنی وهنوز در ایران آن روزگار وجود نداشت وبلکه آنان اولین مدل نوین را وبرای "اداره کارخانجات بعدی ایران " وفرمول بندی  می کردند  وسپس گزارش موفقیت روزانه خودشان را هم وبه مادر باسوادشان می دادند ویا در خانه محقر فلاح آباد تهران و"گزارش فنی"می دادند وبعلاوه مدیریت فروش هم می کردند وفرضا  بخشی از جوراب تولیدی خودشان راو به مغازه خزاری برادرشان  عزت مهرگان درشهر  زنجان می فرستادند  وتا  صرف رفاه برادر زاده اش جواد مهرگان ویا مادرش عادله خانم مهرگان بشود  که مدتی جهت کار به تهران آمده بودند وبعداهم وهمان جواد آقا مهرگان وکارمند بانک ملی زنجان گردید  وهمچنین  برخی از فرزندانش هم ودر رشته پرستاری درس دانشکده پرستاری درس خوانده ند  ونیز برخی از بچه های اقدس خانم مهرگان ویا اخترخانم  مهرگان  و دکتراهای پزشکی زنجان ویا دانشگاه تبریز هستند 
  7. ودر پایان باید  گفت که در سالهای بعد از انقلاب و"اداره صنایع ومعادن زنجان "سعی نمو د که آقای اصغر محمدی وبه زنجان برگردد ویا بعنوان اولین مبتکر ماشین جواب بافی وتور بافی ایران وبه شهر زادگاهش زنجان برگرد د ویا به ساخت وسازهمان  کارخانه بزرگ ماشین سازی جوراب بافی ودر شهر زادگاهش زنجان بپردازد واو هم چنین کرد ومدتی هم به این امر مشغول بود وبعلاوه در زنجان هم وبعنوان خیریه گذار عمل نمود  وبه عنوان خیریه وبه عمران وفضای سبز شهری زنجان کمک نمود ویا به تاسیس کتابخانه تخصصی زنجان وجهت شادی روح همسر جوانش کمک نمو د که خانم  معصومه جعفری بود  ولی در زنجان نیز  ومتاسفانه بدلیل سوئ استفاده مادی کارگرانش ضرر کرد ویا بدلیل کپی برداری صنعتی ماشین جوراب بافی اشن وعدم نظارت مسئولان ورشکست شده ویا بقیه ثروت خانوادگی خودش ویا مادر وخواهران وهمسرش معصومه جعفری را هم ودر زنجان از دست داد وبچها هیش هم ودر عنوان نوجوانی ودچارانواع شد ویا  مشکلات عدیده اقتصادی شد ند   ودر عواقب آن نیز برخی از فرزندان پسرش هم  و در ایام جوانی فوت کردند  وبعدا  آقای اصغر محمدی ومدتی برای فراموشی خاطرات تلخ گذشته مزبور و در کشورهای اروپایی مختلف سیار بود  ویا بعنوان مهندس فنی دعوت به کارودر همان کشورها  میشد ویا مشغول تعمیر ماشین آلات نساجی ویا جوراب بافی ودر ترکیه می شد ویا در کشورهای بلوک اروپای شرقی وتعمیرات  تخصصی کارخانه انجام می داد   وتا اینکه  در اواخرعمرش و دیگر  توان کارینداشت  ولذا   وبه شهر کرج برگشت ودو دخترش هم وخانه ای کرایه ا  ی برای وی در کرج  تدارک دیده بودند وتا   در چند سال قبل و  وی در شهر کرج مرحوم شد  وسپس در کنار قبر همسر جوانش "معصومه جعفری" دفن گردید  ویا در آرامستان کرج غنود وداستان انتقال ژن مدیریت صنعتی از شهر باکو به زنجان چنین است !وسپس انتقال همان "ژن صنعتی" به تهران چنین است وباکو شهر زادگاه مادرش مقبول مهرگان  هم به او باورانده بود  وتا اینکه با غنودن در کنار همسر فداکارش  ویا خیریه خواه وجوانش وداستان تلخ فناوری نوین خانوادگی مهرگان را وقصه گویی بکند و"لفظ مهرگانی " که روزگاری  "خانواده مهرگانی" آنها  ودر دشت ارن آذر بایجان شمال ارس ویک نوع حکمرانان محلی ایام سا سانی را یاد آور بود  وزمانی دیگرهم وبصورت  نوادگان مبتکردر آمدند  وسپس آرام خفتند ومثلا  یکی در  آرامستان بهشت زهرای تهران آرامید ویا با خاطرات اندوهگین  اش خفته است ودیگری هم و در آرامستان کرج غنوده است وسومی هم که مادر من باشد  ودر آرامستان زنجان ودر کنار قبر های دایی مهرگان خود خفته است  وهمگی با عنوان فامیلی مقبره "خانواده مهرگانی "خودشان غنوده اند که روزگاری کوچه مهرگان درشهر  باکومنزل  داشتند وامروزه قبرهای مهرگانی آنها ودر شهر های ایران کنار هم چیده شده است  ودرود خداوند بر روح وروان مهرگانی آنها باشد که فرهنگ دوستان  شهر های ایرانی شدند   که همیشه در امور خیریه ویا عمرانی وفنی سر آمد روزگارخودشان  بودند   ویا یاد اور وخاطره "کوچه مهرگان باکو" را وزنده نمودند  ویا همیشه الهام بخش حرکات فرهنگی آنهاگردید  

 

The roots of the Asian Azeri Turks on both sides of the Aras River Part One From: Dr. Mohammad Kha

The roots of the Asian Azeri Turks on both sides of the Aras River Part One From: Dr. Mohammad Kha The roots of the Asian Azeri Turks on both sides of the Aras River Part One From: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam- Anthropologist of Asian ethnicities

The article is the roots of my Baku urban ethnicity and a documentary summary or a few pages of my four ethnographic research works of Azeri ethnicities on both sides of the Aryan Asian, which today are a single Azeri, Turkic, Seljuk and Anatolian ethnic group with a population of 150 million in West Turkestan. These Turks form the Caspian Sea in the western and southwestern part of the Caspian Sea, which is located in a geographical area bordering the Caspian Sea. South of the Black Sea and North of the Mediterranean Sea and Turkish ports on the shores of the Mohammara Sea and the Caspian Sea, which are Turkish cities in the middle of the country and all belong to Turkish cities that have a single Turkish language or a single religion or a single history or race. That of "Oghz Khan Turk race" and "Yafth Turk"H Or do not disturb the order of the cities around the city of Ankara, Turkey, whose original administrative and civil foundations were laid by the Seljuks of Turkey, and later the Timurids also completed the administrative system, or wanted to strengthen the administrative system and defeat the primitive tribes and the power of Ilderm. Do not let the war break out! The Mongols had given the fate of the new Turkish administrations of Ankara and Konya to Moinuddin Parvaneh, who, like Khajeh Jovini, was a literate prime minister, or worked in the administrations of Tabriz under the leadership of the "primitive tribes of Turkey." He was in the cities of Turkey and the same Amir Chakhmaq appointed Shami Teymourian and in Yazd and Kerman provinces who replaced the drugs of Al-Muzaffar and also had a good regional development role in that province, but with the conquest of Herat city The primitive Safavid people fell, including the Shamlu forces, and the Safavids dragged them to conquer Herat and the Levant or from northern Syria to the city of Herat to kill 10,000 literate Herat Timurids! Eventually, all the civil-administrative plans of the Timurid Empire were shattered, and 220 years of Asia Minor development were pushed back. And act impartially or do not act fairly towards the conflicting interests of the two Asian nations, which was not possible with the ethnic army! Or it would not lead to greater regional comfort, and not to think about not depriving one region of peace, and ultimately harming it in favor of another Asian region, or disrupting it in favor of other ethnic groups and regional order! Or the commercial security of roads and the security of different markets of different consistencies! Or be shaved in the shadow of ethnic armies and various commercial and economic crimes, or be created in Asian cities! Thus, the theory of the Timurid model of Weber is contrary to the German theory of Wetz Wittfowl, who says that it is an "Asian political institution" and an "Eastern tyranny," or that "contemporary George Biden" also claims democracy, or more recently a "virtual conference." Democracy has acted on its own and demands from other countries and the unknown "thesis of democracy"! New Timurid organization was built and implemented! Or in all Asian cities and new cultural trends and finally the old administrative and organizational models of Asia and extinct. Asians and tried, and first in this way and "literal movements" provided the two Azars of Bayjan, which was made by the Muslim Joji tribes of the Joji city of Astrakhan, or with the concurrence of the Mamluk rulers and intellectual and financial support, as well as the interests of the tribes in the north of Shirvan It was Azerbaijan that built the "letter movement" in the city of Shirvan, or with the money and help of readers, it was Joji who gave the dervishes Fazlullah Estar Abadi and others to speak in the Shirvan monastery or sing the satirical political and satirical city, and their goal was to " Peter the Great ruled the Caspian Sea and later, with the support of Western governments, the Safavid dynasty, and the Turks living in Iran, they ousted the capital from the city of Tabriz, Azerbaijan, or from the city of Qazvin, the Turks, or the capital andDifferent ethnic groups have become Asian-speaking. While only 20 percent of the country's population is Russian-European and the rest are Asian Tatars. The government of the Timurids and the hegemony of the Chinese army is the same and is not agreed upon by the Uyghurs and Tibetans or agreed upon by the Mongols, Manchurians, Ganges, Taiwanese, Vietnamese, Japanese, South Korean or Singaporean armies, but not yet under the jurisdiction of the philosophers. Has not the ethnic army or the great Asian army taken place? That the Joji royal family was following in Russian territory, or was it following Azar Bayjan in launching the "Shirvan city alphabet movement"? And here I come back Did Azar follow Bayjan? And here I come back Did Azar follow Bayjan? And here I come back Did Azar follow Bayjan? And here I come back Did Azar follow Bayjan? And here I come back Did Azar follow Bayjan? And here I come back Did Azar follow Bayjan? And here I come back Did Azar follow Bayjan? And here I come back Did Azar follow Bayjan? And here I come back , To the philosophy of execution of "Darwish Fazlollah Esther Abadi" committed by the Russian communists in Moscow by exploiting the ignorance of the Asian people Or in ignorance of the nature of "people's movements" and have considered it as a popular movement of Azerbaijan and have learned or have learned! "In this way, they should follow the Russians and regional interests, and in this regard, they have instructed their followers to write many books about the "letter movement" or to distribute them among the illiterate class of Asians, and here I add that following the reports of spies. "Shirvan City Department" and transferred Miranshah Teymouri to Tabriz for trial. Fazlollah Astarabadi was transferred from Shirvan Prison to Nakhjavan Azar Bayjan Prison. The literacy of the Muslims of Asia has been misused and turned into the blood of Uthman! It was probably the same trip that Timur crossed the "Berlas Turk Creek" or "Bilqan Creek" Azar Bayjan and cut the Aras River and brought to the Turkish settlements of Moghan and the plain of Iran that historical sources to the Berlas Creek and Bilqan Creek and by Berlasi drug agents of the city The pages of Azar Bayjan are mentioned, including pages 1218 and 1119 of Zafarnameh Yazdi's book, but still Petroshovsky is a Russian communist or Mir Fatros is an Iranian leftist or other Baku communists. Azerbaijan "

The roots of the Asian Azeri Turks on both sides of the Aras River Part 2 by: Dr. Mohammad Khaleghi

The roots of the Asian Azeri Turks on both sides of the Aras River Part 2 by: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam - Swimming people The roots of the Asian Azeri Turks on both sides of the Aras River The second part of: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam- Anthropologist of Asian ethnicities

Fazlullah tore up Esther Abadi in Nakhchivan Cemetery and took out his body and set it on fire. It was probably the same trip that Timur made to "Berlas Turk Creek" or "Bilqan Creek" to Azar Bayjan or cut from Aras River and took to the Turkish settlements of Moghan and Aran plain. Berlasi pharmacists have mentioned the cities of Azarbaijan, including pages 1218 and 1119 of Zafarnameh Yazdi, but still Petrushevsky, a Russian communist, or Mir Fatros, an Iranian leftist, or other communists in Baku. Deprived peoples of Azerbaijan " In the Timurid period, the northern cities of Aras, such as the administrative and organizational performance of Khajeh Nizam-ol-Molk Tusi, was the Seljuk period, which was the most important administrative organization for the Seljuk Turks in Isfahan. He was an Ismaili and according to the fatwa of the caliphs ruling Al-Azhar in Egypt, he was set on fire and Nizam al-Mulk himself became a Shafi'i and was assassinated. Are the administrative organizations of the Malekshah era inspired by the model of the Zoroastrian family organization (under the name of Isfahan Shafi'i jurisprudence)? Or they have made the model of Isfahan administrative organization bigger than the administrative model of Saman Khodah Zoroastrian in Bukhara and in the city of Isfahan, where the Samani family or the children of "Saman Khodah"

The roots of the Asian Azeri Turks on both sides of the Aras River Part 1: Dr. Mohammad Khaleghi Mog

The roots of the Asian Azeri Turks on both sides of the Aras River Part 1: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam - Swimming people The roots of the Asian Azeri Turks on both sides of the Aras River The first part of: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam- Anthropologist of Asian

ethnicities All the lands of Shirvan and the northern subdivisions of Aras had been destroyed! It should also be noted that in the administrative letter of the Timurid Empire and the legal concept of "governor" and such responsibility took the organization that Sheikh Ibrahim Shirvanshahi and economic responsibility was taken and with the legal concept of the great regional military general and the responsibility of "his son Miranshah" It was in Tabriz or in the great system of the Timurid Empire that this kind of military order was established, and therefore "legal sects" had organizational forces with each other that many contemporary historians do not understand its administrative meaning or in reading the historical material of the period and "epistemological understanding". they do not ! It had good in that province, but at the end of the empire, with the conquest of Herat, the Timurids changed their administrative and civil policy, and the civilized city of Herat fell to two primitive tribes, the Uzbeks and the Safavids. He had dragged them to conquer the city of Herat and the Levant or from the north of Syria to the city of Herat to kill 10,000 literate Herat Timurids! To capture Herat or to overthrow all the important bureaucracy of the civilized city of Herat! Eventually, all the civil-administrative plans of the Timurid Empire were shattered, and again after 220 years of development in Asia Minor, it was postponed. It was the administrative model of the Timurid cities and should not be ignored, or it was with this political thesis that Timuro acted in the construction of his new Asian empire, creating a kind of "great democracy of the Asian tribes" that could be merged with ethnic armies. It is possible either to act impartially in a "great Asian military and intelligence army" or to act justly towards the conflicting interests of the two Asian nations and to be neutral in a military that was not possible with an ethnic army! Or it would not lead to greater regional comfort, and not to think about not depriving one region of peace, and ultimately harming it in favor of another Asian region, or disrupting it in favor of other ethnic groups and regional order! Or the commercial security of roads and the security of various markets of different consistencies! Or be shaved in the shadow of ethnic armies and all kinds of "various commercial and economic crimes" or be created in Asian cities! They had not been able to implement its model, so during 65 years of wars and in all Asian cities, such an administrative, military and educational model was implemented, or an admirable political model, or a new Timurid organization was implemented! Or in all Asian cities and new cultural trends and finally the old administrative and organizational models of Asia and extinct. Asians and tried, first in this way and "literal movements" provided the two Azar Bayjan, which was made by the Muslim Joji tribes of the Joji city of Astrakhan, or with the concurrence of the leaders of the Muslim countries of the religion and intellectual and financial support, as well as the interests of the tribes in North of Darbandushmal, Shirvan, Azerbaijan, also helped the "Alphabet Movement" They are Asians or, on the contrary, they like the former great Asian army. It eventually led to the overthrow of the Turkish Timurid government, as well as secret aid to the East India Company and their opponents. There are many groups of Turkic tribes in Asia that are displaced to European or American cities! And while they once had a lot of honor and respect in their native land and in Asia, but today all the tribes of Qir Qiz or Uzbek or Armenian or Georgian in Asia and at least a "piece of their ethnic soil"

The origins of the conflict between religions and on both sides of the Aras River - Part 3 by: Dr. M

The origins of the conflict between religions and on both sides of the Aras River - Part 3 by: Dr. Mohammad Khaleghi Moghadam - Anthropologist of Aqwa Third part of: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam- Anthropologist of Asian ethnicities

And about the collapse of the Seljuk or Timurid Muslim civilization of the Asian Turkic language and on both sides of Aras, which I mentioned in my previous article, which occurred due to the emergence of the Ismaili sect and the growth of Asian monasteries. It has not yet clarified its jurisprudential system to the Muslims of one billion Asian lands, which religion does it follow? Or why did they do the same with the advanced Turkic civilization of Asia during the reign of the Mamluks of Egypt? Who had previously converted to Islam with the Seljuk government and the Timurids who had replaced the Mongol law with Hanafi Qur'anic jurisprudence or implemented it in Asian cities? Their largest Hanafi-Quranic seminary was in the city of Herat, Afghanistan, which followed an administrative system based on the jurisprudential ijtihad of 80 religious schools in Herat. Or is it derived from the government revenue of the Seljuks and next to the mosques of the mentioned Asian cities and monasteries? Or even launching superficial arguments of religious schools is one of the inventions of Nizam-ol-Molk, which tried to develop religious sciences, or to reconcile and forgive the dervishes who sang in the monasteries of the Seljuk era and for the people of the same city and poetry, or produced poetry collections and social inventions. Nizam-ol-Molk is a Seljuk who has had negative consequences in Iranian civilization or has popularized populism in society, including the Qur'an and in "Surah Shu'arai". Seyyed Jamal al-Din and his thoughts, written by Mr. Morteza Modarresi Chahar Dehi and written on pages 49 and 50 of the book, or confirms the membership of Seyyed Jamal al-Din Asadabadi in the Masonic lodge of Cairo, but unfortunately Dr. Shariati has also written a book describing him or confirmed him. And the same Seyyed Jamal Asadabadi who, in the name of Islam, gave the revolution and the fatwa of assassination of the Qajar Shiite king in Tehran, while the same miserable Qajar king always mourned in the days of Muharram and in the support of the Tehran government, and every year or in the days of Muharram and every year he held mourning ceremonies for Shiite Imams, or for the pilgrimage of Imams, for the pilgrimage of Shah Abdul Azim, or for Karbala, Mashhad and Imam Masoumeh of Qom, or the historical documents of that period also show that he prays, but it is not known whether the fatwa on his murder or by Al-Azhar teacher and from which Quranic verse has jurisprudential inference been deduced? Or was it issued by Seyed Jamal and for what reason? Or teacher of Al-Azhar School Or some educated people of those Muslims also follow the division in the Qur'an and therefore do not have an administrative opinion of their own or to manage the property or property of the Muslim lands and pay attention to the Qur'an and the division in that book or in the administration of nations under their domination and personal property. Do not use! Or under the personal whims of Egyptian governors and Arab rulers, or do not govern the fate of the people with personal desire, or people under the rule of Arab governors and personal administration, or Egyptian and Syrian cities are not governed by rain, or Iraqi cities or Iranian cities are not governed by taste, but unfortunately Despite this type of Qur'anic reminders or mention of sectarianism in a Quranic verse, it was about 132 years that there was still no "religious sect" in the city of Damascus or the Umayyads, or in the city of Fustat and Cairo, Egypt had a religious seminary or by People with literacy have been established according to the concepts of the Qur'an or in the "jurisprudence of Damascus" Or they took it from Uthman that the father of the other woman was a relative of the Prophet, or they and the Rashidun caliphs called their relatives the founders of the Sunni or Sunni religions. But in different verses, the Qur'an does not consider kinship or being an Arab as the basis of the emirate and being a ruler in the government of the country, or Amiri interprets the believers differently, or does not know the right to give orders to others because of his Bani Abbasi kinship, or does not mention them in different verses. Says who has the right to claim the Imamate of prayer or to judge or to have an emir and command in judgment / or have the legitimate right to govern Muslims? And this is the reason why the inheritance of Imamate in the Qur'an and by denying the Imamate of the unrighteous children of Prophet Noah and Prophet Ibrahim and Marvdu and only those and "obedience to the Qur'an" They took it and yes, Hanafi jurisprudence and in the principles of derivation of the rulings did not pay attention to the worship jurisprudence of prayer, fasting, zakat and Hajj, but also paid attention to administrative jurisprudence, military jurisprudence and Hanafi jurisprudence, and that was why Timur Lang Of Asia and resorted to Hanafi jurisprudence or to obey the fortified soldiers of Asian cities or to control the accounting system of the city accountant or to control the weight or weight or price of cities mentioned in the Qur'an, but its method of execution and in the Qur'an Was it unknown? But in order to implement its executions, the method of Quranic instructions of the "Neo-Hanafi" sect They only knew the "chapters of ijtihad" in Qur'anic worship, but they did not know the difference between the jurisprudential inference related to religion and government, or the jurisprudence of other means of livelihood and ijtihad, or the jurisprudential difference between the four Sunni jurisprudence and the three Shiite jurisprudences. For example, the difference between the Shiite jurisprudence of the four Imams of the Sana'a area of ancient Yemen and Mazandaran, or the jurisprudence of Jafari, the 12 Imams of the Al-Buwayh period in Baghdad, or the jurisprudence of the 7 Imams of Egypt, or their political jurisprudence, do not know the difference? They themselves considered him a supporter of Ismaili jurisprudence in Egypt, while Majmal Fassihi, in both of his pages, and the lineage of the Fatimids, do not know Egypt and the descendants of Hazrat Fatima, who claim it. His other son did not accept Ishmael or because of his sinfulness did not accept that the Fatimid caliphs of Egypt and themselves and the "ninth grandson of Ishmael" They know that either they allow themselves to be martyrs for the ninth ancestor, they demand that he be Ishmael, and they ask others to kill themselves and others for the consent of their ninth ancestor, or to convince others to become disciples or martyrs for the jurisprudence of Ismail! Or teach "Jafari sect" in Al-Azhar, Egypt It had turned any dialogue of civilizations in the Middle East into a challenge, so I do not know whether the emergence of civilizations in the Middle East and whether it is in the interest of the inhabitants of this small region of Asia or not? And I can only say that the cultural contradictions of the area endangered the cultural unity or religious unity of the Hanafi jurisprudence of Herat Teymourians, who had a uniform Hanafi religion outside of the gates of Tehran and China and in addition to the pre-Islamic religion, but later The destruction of the capital of Herat Teymourian in 912 AH and a religious, administrative and cultural hand of Central Asia and the geographical feature of the connection of the three continents of Europe, Africa and Asia with three different and contrasting cultures and at the end of Asia that the civilization of the Turks and Asia Minor ? Therefore, the cultural system of the Middle East today, like the broken glass of many museums of religions, is a "cultural component" every day.

باکووریشه های تخاصم مذهبها ودر دوسوی رودخانه ارس - بخش سوم از : دکتر محمد خالقی مقدم- مردم شناس اقوا

باکووریشه های تخاصم مذهبها ودر دوسوی رودخانه ارس -

بخش سوم از : دکتر محمد خالقی مقدم-

مردم شناس اقوام آسیایی

ودر باره فرو پاشی تمدن اسلامی سلجوقیان ویا تیموریان مسلمان ترک زبان آسیایی ودر دوسوی ارس که در مقله قبلی ام اشاره کردم که براثر پیدایش فرقه اسماعلیه ورشد خانقاههای آسیا اتفاق افتاد و حوزه علمیه الازهر مصرمقصراست که سازنده فرقه اسماعلیه ویا خانقاههای سیاسی عصر تیموریان است ولی هنوز نظام فقهی اش را تابحال برای مسلمانان یک میلیارد ی خاک آسیا روشن نکرده است که از کدام دین تبعیت می کند ؟ ویا چرا در دوره دولت ممالیک مصر وهمان کاری را با تمدن ترکان پیشرفته تیموریان آسیا انجام دادند؟ که قبلا با دولت سلجوقیان مسلمان کرده بود وتیموریانی که فقه حنفی قرانی را جایگزین یاسای مغولی کرده بودند ویا در شهر های آسیایی پیاده می نمودند ؟ وبزرگترین حوزه علمیه حنفی_قرانی آنها هم در شهر هرات افغانستان بود که نظام اداری مبتنی بر اجتهاد فقه 80 مدرسه دینی با سواد شهر هرات را دنبال می کرد وصدها کتاب فقه حنفی پیشرفته داشتند ونظیر کتاب فقه امام بخاری ویاکتاب "سنن ابن ماجه" ویا "سنن ابو داود"ویا "صحیح بخاری" ویا "صحیح مسلم" داشت ویا "فقه اداری" ویا "فقه نظامی" را وبرمبنای قران وجهت امپراطوری خود وجهت تشکیلات اداری اشان ساخته بودند ولی محتوای فقه مدرسه دینی الازهر مصرودر دورانهای بنی امیه مصر ویا در دوران خلفای فاطمی مصر ویا دوران ممالیک مصر وخدیو های مصر چه اصولی دارد وجای سوال است ؟ ویا حوزه الازهر مصر در تاریخ 1100 ساله تاسیس خودچه دارد ویا از کدام آیات قران الگوی می گیرد؟ که مذهب تروریستی اسماعلیه را ودر طول 11 قرن گذشته وبوجود آورد ویا در خاک آسیا ترویج کرده است چه بود وبعلاوه آنها از فقر سواد دینی سکنه آسیا ونهایت سوء استفاده را کردند ویا مسایلی بنام "مهدی سودانی "ویا "مهدی تونسی" ومذهبی بوکو حرام نیجریه وغیره را ودر خاک افریقا رواج می دهند وتا سکنه سیاه پوست افریقا را هم واز دین اسلام وبیزار بکنند ویا بنام رواج دین اسماعیلی ورفتاری با تمدن پیشرفته امپراطوری سلجوقیان مسلمان کردند که غیر قابل باور می باشد وسلجوقیان مسلمانی که در عمل کردن به آیات قرانی و نظام بازاری خوب ودر شهر های آسیایی براه انداخته بودند ویا عمران شهری ویا نظام مدرسه سازی نظامیه هارا وبوجود آورده بودند ویا رشد جاده های تجاری عصر سلجوقیان را وبوجود آورده بودند ولی خلفای7 امامی فاطمیان مصرودر خاک اسیا چه کردند که اعراب اموی وعباسی واین همه وحشیگری در خاک اسیا نداشتند ویا برای دست اندازی به خاک آسیا وازهمان قاره افریقا وافرادی نظیر حسن صباح را آموزش دادند ویا افرادی نظیر ناصر خسرورا تربیت کردند ویا افراد دیگر را وبه مدرسه الازهر مصر دعوت کردند ودر آنجا روش ساختن گروههای تروریستی فدائیان اسماعیلی را وبه آنها آموختند ویا نحوه تسخیر قلعه های نظامی الموت ویا سمیران ویا قلعه های قهستان خراسان جنوبی ویا قلعه نظامی دژ کوه جنب اصفهان را وبه آنها یاد دادند و یا باروش ترور پروری انان بودکه خواجه نظام الملک دانشمند سلجوقیان کشته شد ویا دهها شاهزاده سلجوقی ترور گشتند ویا برای ترساندن آنها وخنجر بر بالش آنها فرو می کردند ولذا فدائیان اسماعیلیه اصفهانی وطوری آموزش دیده بودند که مدرسه نظامیه اصفهان را وآتش زدند ویا قصر ملکشاه را در اصفهان وآتش زدند ویا دیوانهای اداری وی را ودرشهر اصفهان و سوزاندند ویا دهها هزار نفر و از طرفدارا ن آنها راودر اصفهان ربودند وسپس کشته وبه چاه منزل خودشان انداختند که باعث گشت تا برکیارق سلجوقی ویا سلطان محمد سلجوقی وپایتختی خودشان را وازشهر اصفهان و بیرون ببرند وهمین کار را هم وبا امپراطوری تیموریان ودر دو سوی ارس انجام دادند که بزرگترین تمدن اداری را در خاک آسیاودر کناره های ارس وتاسیس کرده بود ند ویا با همکاری جانی بیگ جوجی زاده مغول وبراه انداختند که عمر شیخ ویا محمد سلطان ویا شاهرخ تیموری را وترور مذهبی بکنند ویا توسط افراد خانقاههای وابسته به آنها وترور بشوند ویا میرانشاه تیموری هم ودرناحیه سرد رود آذر بایجان وکشته بشود ویا امیرا براهیم شیروانشاه وحاکم آذر بایجان شمالی هم ودر نزدیکی گنجه وکشته بشود وآری ساختن مدرسه دینی عوامانه نظامیه خواجه نظام الملک اشتباه بود ویا تاسیس خانقاه واز اختراعات غلط خواجه نظام الملک طوسی می باشد ویا تاسیس خانقاه طوس که امام محمد غزالی طوسی ونظام الملک وملکشاه پول آنرا داد ند واز اشتباهات دولت سلجوقیان بود ودر حالیکه خانقاه سازی و در 5قرن سابق اسلامی وجودنداشت ویا در دوره امپراطوری اموی ویا در امپراطوری عباسی وجود نداشت ومسلمانان آن دوره تاریخی وفقط برای نماز خواندن به مسجد می رفتند وهیچ گونه هم بحث واستدلال ودر مورد دین را انجام نمی دادند واین گونه از بحث ها اختصا ص به قشر نخبه قران شناس داشت ولی راه انداختن این گونه از بحثهای عوانانه گروهی ودر مسا جد ایران ویادر خانقاههاورسانه های گروهی ویا در کشاندن طبقه عوام جامعه وبدنبال استدلالهای مزبوروشعر گفتن های احساساتی در خانقاهها و از اشتباهات نظام الملک طوسی بود و یا تنها و تنها از ابتکارات این چند نفر متولدان شهر طوس نشات می گیرد که "خانقاه "درخاک آسیا اختراع شد ویا بحث های رسانه ای عوامانه ودر شهر های آسیا اختراع گشت وبعد از ظهور استالین هم در خاک آسیا ویا تربیت این گونه از ایدئولوگها عوام فریب مردمی وتوسط روسیه نیز وبه طریق دراویش خانقاهی وتنها در دانشگاهای الحادی مسکوویادر دانشگاه کیروف اباد( گنجه دوره استالین )واختراع جدید بود که افکار مردم راو به انحراف بکشانند وهرچند نیت خود نظام الملک طوسی چنین نبود ولی خودش هم ویا برخی از فرزندانش هم وبخاطر رواج همین نوع از عقاید مزبور و ترورگشتند واین در حالی بود بزرگان طوس توصیه کردند که شاهان سلجوقی ویا حکام سلجوقی ودر شهر ها ی مختلف آسیا وخانقاه برای طبقه عوام بسازند !ویا از درآمد دولتی سلجوقیان ودر کنار مسجد های شهر های آسیایی مزبور وخانقاه زائیده بگردد ؟ ویا حتی راه اندازی استدلالهای سطحی مدارس دینی هم واز اختراعات نظام الملک می باشد که سعی اش ان بود علوممذهبی رشد بکند ویا صله دادن وبخشش دادن به دراویشی که در خانقاههاعصر سلجوقی وبرای مردم همان شهر وشعر می سرائیدند ویا دیوان شعر تولید می کردند واز اختراعات اجتماعی نظام الملک سلجوقی می باشد که تبعات منفی ودر تمدن ایرانیان ببار آورده است ویا عوام گرایی در جامعه را وگسترش داده ا ست که قران هم ودر "سوره شعرای "خود واین گونه از شعر بافی های احساسی را ومحکوم می کند ونیز بخاطر این گونه ازبذل وبخشش های بیرویه سلجوقیان بود که پدیده خانقاه در شهرهای آسیایی عصر سلجوقیان کثرت یافت وبهمین دلیل ابن بطوطه ودر شهر های ترکیه وحدود30 الی 40 خانقاه را ودیده بود ویا به مهمانی انواع خانقاههای عصر ابوسعید ایلخانی ودر شهر های ایرانی ویا در ماوراء النهر دعوت شده بود که درکتاب سفر نامه اش ذکر می کند ویا مردم نگاری خانقاههای شهر های ترکیه ویا ایرانی ویا ماء ورالنهر را وذکر کرده است که همه اش از بی عقلی حکام سلجوقی نشات می گیرد که باعت منقرض شدن دولت خود آنان هم شد ویا با سرمایه گذاریهای بی رویه آنان بود که تاسیس شده بود و نهایتا کارکردبهره برداری اش و بدست دست خلفای ممالیک مصرافتاد ویا بدست جانی بیگ وبرکه خان وافراد دیگر خاندان جوجی مغول افتاد که کارکرد ایدئولوژی آفرینی در آسیا وبرای اهداف پنهانی خود بوجود آورند ویا جهت متلاشی کردن امپراطوری تیموریان بوجود آوردند ویا توسط خانقاه ها ی مزبور ایجاد کردند وبدنبالش فرقه اسماعیله حوزه الازهر مصرهم ودر این رابطه فرصت یافتند که "فقه باطنیه "خود را ورواج بدهند ولذا در دوره سلجوقیان ویا با تلاش خلفای فاطمی مصروفرقه فدائیان اسماعیلی ایرانی وبوجود آمد ویا با جذب حسن صباح ویا ناصر خسرووافراد دیگر وبه دانشگاه الازهرمصروبوجود آمد ویا توسط آموزش های آنان بوجود آمد که با ترور های خود واز سران سلجوقی ترک وامپراطوری آنان را وبه براندازی محکوم بکنند! ودر این باره باید گفت که اززمان ترور نظام الملک طوسی شافعی مذهب که وزیر ملکشاه سلجوقی بود وتا زمان آمدن هلاکو خان مغول به ایران وفرقه اسماعلیه فرصت یافتند که حدود 180 الی 200 قلعه نظامی در خاک ایران وبدست آورده باشند ویا در کوهستانهای البرز والموت وطارم وقاینات وبیرجند ودامغان واصفهان وبدست آورده بودند ولی با امدن هلاکوخان به ایران وهم این 180 قلعه فدائیان اسماعیلیه و ویران گشت ویا آخرین روسای آنان هم ودر قلعه الموت تسلیم گشت ولی در طول حکومت 120 ساله خاندان هلاکوخان در ایران وروش اجتماعی آنان دگرگون شد واین بار وبجای مکان گزینی در قلعه های نظامی واین بار در انواع خانقاههای ساخته شده سلجوقیان لانه گزیدند ویا در شهر های ایرانی وترکیه وعراق ولانه گزینی کرده بودند که دوباره با تحریک خلفای ممالیک مصروعمل بکنند واین بارهم وامپراطوری تیموریان ترک را ومنقرض بکنند ویا بجای سلجوقیان ترک آسیا واین بار ترورخاندان تیموری را و نشانه گیری کرده باشند واگر هلاکوخان ویا غازان خان ویا اولجایتو ودرجنگ با ممالیک مصر موفق نبودند ویا در پنج جنگ نظامی وبا خلفای ممالیک مصرو موفق نبودند ولی تیمور لنگ موفق شده بود وبعلاوه با سیاست مداری خود وخاک عراق ویا در مناطق کرد نشین وخوزستان ویا در سوریه ویا دمشق ولبنان واورشلیم را واز چنگ ممالیک مصر وبیرون آورده بود ودر عوض سران ممالیک مصرهم دست بکار شده وقرایوسف قرا قویونلو ویا سلطان احمد جلایر( ویا حاکم بغداد وبصره وهویزه خوزستان را )به مصر دعوت کرده بودند که با تیمور لنگ در گیر شده بودند وتا نقشه چینی بکنند وتا اساس خانقاههای دراویش مشعشعیه خوزستان وجنوب عراق وکردستان ولرستان را ودر جلسه مصر بریزند ویا اساس خانقاههای دراویش علی الهی کردهای قلخانی ویا گوران ویا کرند وصحنه ویا خرماتو وسنجار را بریزند ویا اساس خانقاهها ویا اساس دراویش علی الهی شهر های لاذقیه وطرسوس دمشق سوریه را بریزندکه امروزه "علویان سوریه "گفته می شوند که خانواده بشار اسد هم وجزو همان علویان سوریه می باشد ویا اساس شیعیان دروزی لبنان را بریزند که شیعه 7 امامی نزاری ساخته بود ویا خانواده قرا یوسف قرا قویونلو وسلطان احمد جلایر هم که از تیمور لنگ ضربه جنگی دیده بودندودر مصر بودند ورفته بودند که اساس خانقهاهای حروفیه آذر بایجان را در میان ترکان عوام پایه گذاری بکنند ویا اساس خانقاههای مناطق لر نشین اتابکان لرستان را ودر شهر های دزفول وبروجرد را وریخته باشند وتا به بوسیله آنان وعمر شیخ تیموری وحاکم منطقه مزبور راو ترور بکنند که حاکم منطقه مزبور شده بود ویا همان ممالیک مصر واز خوانین اوزبک وخاندان جوجی وساکن "آستا را خان" خواسته بودند به اهداف مزبور کمک بکنند که شهر شان آستارا خان ویا حاجی طرخان آنان وتوسط تیموروبه آتش کشیده شده بود ولذا همان ممالیک مصرو به همان اوزبک های خاندان جوجی یاد دادند که بعد از مرگ تیموروچگونه عمل بکنند ویا چگونه تا نزدیکی های سمرقند ترکستان حمله فرسایشی بکنند وسپس فرار بنمایند !وچرا که بعد از تیمور لنگ وتا مرگ شاهرخ تیموری ودر سال 850 هجری وحاکمیت همان شهرهای سمرقند ویا بخارای ترکستان مرکزی آسیا وهنوز دردست الغ بیگ میرزاتیموری بود ویا هنوزخاکش به کشور اوزبک نشین امروزین تبدیل نشده بود ویا به اوزبکها یاد دادندکه با کمک دراویش نوربخشیه گناباد وقائنات غرب هرات وفراه عمل کرده وخاک تیموریان را ومورد تهاجم قرار بدهند ویا توسط دراویش ختلان وقبادیان شمال بلخ افغانستان ومورد تهاجم قرار بدهند که از دوره ناصر خسرو قبادیانی ودر دوره سلجوقیان وبرخی از سکنه قبادیا ن وختلان مزبور ودین اسماعلیه راداشتند ویا از دعات الازهر مصر پذیرفته بودند وبرای اثبات حقانیتشان هم وشهر مزار شریف را وبجای شهر بلخ ساخته بودند وتا در همان منطقه اطراف بلخ وهرات تیموریان وعملیات سیاسی کرده باشند وتا قوم هزاره جغتایی شمال افغانستان را تجزیه کرده وبرخی از "قوم هزاره" را واز بقیه اقوام هزاره جغتایی افغانستان جدا کرده وسپس آنها را هم و شیعه هفت امامی اسماعیلی بکنند وتا بوسیله شگرد مزبور وجاده ابریشم شمال افغانستان واز دست تیموریان بیرون بیاورند ویا توسط ترور شاه وتوسط دراویش نوربخشیه قاینات ویا احمد لردرویش وشهر هرات سقوط بکند وبهمین دلیل است که دراویش لرستان ویا دراویش قاینات خراسان همدست شده وشاهرخ تیموری ویا فرزند تیمور ودر پایتخت هرات خودش وترور می گردد وتا امپراطوری اشان وفرو بپاشد وبرای اینکه هزاره های افغانی شمال افغانستان هم وبه مذهب صوفیگری دراویش 7 امامی اسماعیلی دانشگاه الازهر بپیوندند وشایعه کردند که مقبره امام علی ودر نجف عراق نیست وبلکه در جنوب بلخ ودر مزار شریف افغانستان دفن شده است ونیز همان ادعا ها را ویا همان شگرد دینی را هم ودر مورد سر امام حسین ودفنش در شهر قاهره خود را داشتند ویا شایعه کردندکه مقبره حضرت زینب نیز ودردمشق دفن نشده وبلکه درشهر قاهره است ودر حالیکه امروزه شیعیان ایران وبرای زیارت حضرت زینب وتنها به دمشق می روند ولی ممالیک مصر مدعی بودند که در مکانی وبنام زینبیه قاهره می باشد ویا در قاهره دفن شده است ونیز ادعا کردند که سر بریده شده امام حسین هم ودر کربلا دفن نشده که پسرش امام سجاد برده باشد ویا بعد از برگشت از تبعید شام ودراربعین وبه کربلا برده باشد ویا در آنجا دفن بنماید وبلکه مدعی بودند که سر امام حسین نیز ودر مقبره ای ودر قاهره می باشد ویا در مقبره ای بنام مسجد راس الحسین ( ع ) ودر شهر قاهره دفن شده است وتا به وسیله این نوع از شگرد های تبلیغاتی وبه مشروعیت حکومت خلفای فاطمیان مصرمنجر که به نقل کتاب مجمل فصیحی از اولاد حضرت فاطمه نبودند وبلکه کتاب مجمل فصیحی نژاد دیگری وبرای آنان ذکر کرده است وسپس به مشروعیت ممالیک مصر پرداخته شود وفلسفه تاسیس حوزه علمیه الازهر قاهره آفریقایی نیز در قرن سوم ویا چهارم هجری از این مقوله می باشد که امروزه به حوزه دینی اخوان المسلمین فراماسونری مصر تبدیل شده است که فتوای ترور جمال عبد الناصر را داد که کانال سوئز انگلیسی را و"کانال ملی "کرده بود ویا به دشمنی با اسرائیل می پرداخت ویا واجب بودن ترور جمال عبدالناصر وتوسط فتوای سید قطب اخوان المسلمینی آنها صادر شده بود که از مدرسین مهم مدرسه الازهر بود ولی توسط امریکایی ها وجهت تحصیل واز حوزه الازهر قاهره وبه خاک امریکا دعوت شده بود ویا فتوای ترور ناصر الدین شاه شیعه هم بدهند ویا به وسیله به میزرا کرمانی وتوسط سید جمال الدین اسدآباد افغانی صادر بگردد که در مدرسه الازهر قاهره تدریس می کرد ویا بنای فقه اخوان المسلمینی را گذاشته بود ویا حسن البنا ء ویا .محمد عبده ویا سید قطب اخوان المسلمینی را وتربیت کرده بود ولذا کتاب خاطرات سر آرتور هاردینگ وسفیرکبیر انگلیس در مصرمی گوید ویا در ص 55 کتابش می نویسدکه : سید جمال الدین اسد آبادی افغانی ودر سال 1871میلادی ودر حوزه علمیه الازهر مصر تدریس می کرد ویا اسماعیل رائین هم ودر کتاب فراماسونری خود واسم سید جمال الدین را وجزو لژ های فراماسونری آورده است وهمچنین کتاب" سید جمال الدین واندیشه های او که تالیف آقای مرتضی مدرسی چهار دهی می باشد ودر ص 49 و50 کتاب مزبورنوشته است ویا عضویت سید جمال الدین اسد ابادی را ودر حوزه لژفراماسونری قاهره تائید می کند ولی متاسفانه دکتر شریعتی هم وکتابی در وصف وی نوشتهاست ویا اورا تائید می کند ونیز همان سید جمال اسد آبادی که به اسم اسلام انقلابیگری وفتوای ترور شاه شیعی قاجار را در تهران می دهد ودر حالیکه همان شاه بدبخت قاجار و همیشه و در ایام محرم ودر تکیه دولت تهران که ساخته بود وهمه ساله عزاداری می کرد ویا در ایام محرم وهمه ساله مراسم عزاداری امامان شیعه را وبرگزار می نمود ویا برای زیارت ائمه وبه زیارت شاه عبد العظیم ویا به کربلا ومشهد وحضرت معصومه قم می رفت ویا اسناد تاریخی دوره مزبورهم ونشان می دهد که وی نماز می خواند ولی معلوم نیست که فتوای قتل وی وتوسط مدرس الازهر واز کدام آیه قرانی استنباط فقهی شده است ؟ ویا توسط سید جمال وبه چه دلیل صادر شده است؟ ویا مدرس مدرسه الازهرو چگونه آنرا استنباط فقهی کرده است ؟واحتمال می رود که سید جمال جزودار دسته آقا خان محلاتی باشد که "پیرو فرقه اسماعلیه "بود ولی چونکه در دوره پدر ناصر الدین شاه وبا ارتش قاجاریه در افتاده بود و ارتش قاجار هم وحاکمیت قم ومحلات را از او گرفته وبه کرمان رفت ودر شهر کرمان وبم وبلوچستان هم ودارودسته وی ودر دوره محمد شاه قاجارو سرکوب شده بودند وسید جمال هم واز پیروان اسماعیلی آقا خان محلاتی بوده بعد از سرکوب مزبور وبرخی از دارودسته وی به شمال افغانستان رفته ومثلا به آبادی اسد آباد جنب کابل فرار کرده بودوبرخی از فرقه اسماعلیه هم به هندوستان فرار می کنند ولذا در دوره ناصر الدین شاه همانتقام می گیرد ویا از پسر محمد شاه قاجار و انتقام خود را گرفته باشد ولذا سر از حوزه علمیه الازهر مصر درمی آورد ویا دوباره مذهب ترور الازهررا واحیا ئ می کند که در دوره دوره حسن صباح وبه ترور نظام ا لملک منجر شده بود ویا در دوره قاجاریه " قالب بندی تئوری اخوان المسلمین الازهر ودوباره احیاءشده واحرار الشامرا بوجود می اورد وهمان مدرس الازهری که با پول انگلیسها ودر اروپا مرتبا میگشت ویا نشریه عروه الوثقی بیداری مسلمان را منتشر می کردویا "توجیه شرعی ترور ها را "وبه مدرسان اخوان المسلمین می آموخت که چگونه فقه شافعی را در الازهر جدید خراب بکنند ویا فقه شافعی را ودر تدریس آن حوزه از بین ببرند که امام شافعی یاد داده بود وهمان امام شافعی که در غزه شام متولدشده بود ولی برای اشاعه فقه اسلامی شافعی خود وبه قاهره رفته بود ولی با فوت امام شافعی و درسال 204ودر شهر فسطاط مصر وهمان فقه شافعی هم ودرخاک مصر دفن گشت وتنها ادعای ظاهری اش را نگهداشته بودند ولی بجای فقه شافعی الازهر واین بار و"فقه اسماعیلی شکل گرفته بود "ویا فقه دروزی"ویا فقه فراماسونری ویا فقه اخوان المسلمینی ویا "فقه بوکوحرامی "در الازهر روئیده بود ویا فقهی که توسط معلمین اخوان المسلمینی در خاک اردن وقطر شکل گرفته ومنجر به پیدایش احرار الشام شد ولذا بعد از سال 2012 فقه احرار الشام وازدل فرقه اخوان المسلمین بیرو ن آمد ودر حالی است که حوزه دینی الازهری که بةظاهر ادعا می کند که فقه شافعی را ودر میان مسلمانان اهل سنت آسیا رواج می دهد ولی بجای فقه شافعی وتنها در طول 12 قرن گذشته وفقط "فقه فدائیان اسماعیل مصری " راو رواج داده است ویا در میان اعراب فاقد سوادومعلومات دینی افریقایی مصر رواج داده است ولازم به ذکر است که فقه شافعی اهل سنت ودر مصر متولد شدولی در خاک مصر موفق نگشت وتنها در میان برخی از کردهای آسیایی طرفدار یافت ودر این باره و به نقل ص309 کتاب مجمل فصیحی اشاره می کنم که می نویسد :وامام اعظم محمد بن ادریس شافعی ودر سال 204 هجری ودرشهرفسطاط مصر وفات یافت وفقه پایه گذاری وی یکی از چهار فقه فرقه مذهب اهل سنت می باشد وگرچه همان فقه شافعی مزبورهم وظاهرا فقه مدارا گرمی باشد ویا مدارا گری با ملل مختلف را ودر رویه دینی خود ودر بر دارد وبهمین دلیل نیز بود که مورد پسند نظام الملک بود ویا در دوره سلجوقی بود ولذا وی نیز وجهت ترویج فقه شافعی خود و16 مدرسه نظامیهخود را در دوره سلجوقیانرا براساس فقه شافعی ساخت ولی با فوتش وتعالیم مزبور به تعطیلی کشیده شدند وچرا که حاکمان مصروبا فقه شافعی وی مخالف بودند وبعلاوه بخاطر فقه شافعی صلاح الدین ایوبی کرد هم ومخالف بودند ولذا بقایای ایوبیان را نیز ودر مصر منقرض کردند ودوباره فقه باطنی گری خود را وراه انداخته ویا ودر الازهر احیاء کردند ویا در خاک افریقایی مصر وبجای فقه شافعی مزبور وتنها فقه فدائیان اسماعیلی ترورپرورانه ترویج داده می شد ویا در طول 12 قرن واز حوزه دینی الازهر رواج دینی داده می شد که برای خیلی ها ومکانیزم پنهانی اش وروشن نمی باشد ولذا برای روشن گشتن فقه اسلامی مصرمزبور که "فقه باطنی گری"خوانده می شود و لازم به توضیح می دانم که بگویم اعراب مصری وحدود 132 سال بود که تحت سلطه حکام بنی امیه شهر دمشق بودندولی در طول این مدت 132 ساله هم وگرچه ادعای دین می کردند ولی از آیات قران بی خبر بودند ویا ادعا می کردند که بخاطر پیاده کرده قران وفقه دینی قرانی و وارد شهر ها ودهات مصر شده اند ولی از دین وایمان خبری نبود وتفکری که عمر وعاص ویا مشاور معاویه وبه مصر برده بود !ویا حکام اولیه عرب مصررا واو تعیین می کرد وگرچه قران هم گفته است که اداره امورمسلمانها باید وطبق فقه اداره بشوند ویا نظام حقوقی شهروندان تحت تابعه اعراب وباید که "تفقه در قران "بکنندویا برخی از افراد باسواد آن مسلمانان هم وتفقه در قران را وحتما دنبال بکنند ولذا از نزد خودشان ونظریه اداری ندهند ویا جهت اداره املاک ویا اموال اراضی گشوده شده مسلمان وبه قران وتفقه در آن کتاب توجه داشته باشند ویا در اداره ملل تحت سلطه خود وامیال شخصی را وبکار نگیرند ! و یا تحت هوی وهوس شخصی فرمانداران وحکام عرب مصری نرفته ویا سرنوشت مردم را وبا میل شخصی اداره نکنندویا افراد تحت سلطه فرمانداران عرب واداره شخصی نشود ویا شهرهای مصری وشامی وبه روش دیمی اداره نشود ویا شهر های عراقی ویا شهرهای ایرانی وسلیقه ای اداره نشوند ولی متاسفانه وعلیرغم این نوع از تذکرات قرانی ویا تذکر تفقه در یک آیه قرانی مزبور وحدود 132 سال بود که هنوز هیچ گونه "حوزه تفقه دینی "ودرشهر دمشق اموی وجود نداشت ویا در شهر فسطاط وقاهره مصرو بوجود نیامد ه بود که حوزه علمیه دینی داشته باشد ویا توسط افراد با سوادو به مفاهیم قران وتاسیس شده باشد ویا در "فقه دمشق "وبوجود بیاید ولذا در طی این مدت وفرمانداران عرب شهر های مصرهم واساس مشروعیت حکومتی خود را واز آیات قرانی نمی گرفتند ویا از نصوص آن کتاب دینی اخذنمی کردند وبلکه مشروعیت احکام فرمانداری خود را واز مسئله قرابت خویشاوندی خود و با پیغمبر عرب زبان می گرفتند که قران در یک ایه اش واعراب را شدید القلب دانسته و محکوم می کند ویا همان حکام عرب واقوام دیگر آسیایی را قبول نداشتند ولذا دین خود را یک نوع دین قبیله ای عرب قریش می دانستند ویا مشروعیت حکومتی خود واز تعلق اشان به قریش عرب وامیر بودن درفرهنگ قریش استخراخ سیاسی می کردند که حکم فرمان داری حکومتی خود را وبخاطر فامیل بودن با پیغمبر می دانستند که سران حکومتی اشان بخاطر انست که اغلب عموهاوعمو زاده های بنی امیه ای پیغمبر هستند ویا بنی عباسی ویا بنی فاطمه مصر هستند ویا از این روش خویشاوندی گرفته اند ویا همان فرمانداران عرب ادعا می کردند که حکم فرمانداری خود را واز از دست ابوبکر گرفته اند که پدر زن پیامبر می باشد ویا از دست عثمان گرفته اند که پدر زن دیگر خویشاوند پیغمبر بود ویا انان وخلفای راشدین خویشاوند خود راو پایه گذار دین سنت ویا تسنن می نامیدندولی سنت ویا اهل سنت وتسنن عربی بودن چه مفهومی می باشد وبرای کسی معلوم نبود؟ ولی قران در ایات مختلف ش وقرابت ویا عرب بودن را واساس امارت وامیر بودن در حکومت کشور نمی داند ویا امیری مومنان را وطور دیگر تفسیر می کند ویا حق دستور دادن به دیگران وبخاطر خویشاندی بنی عباسی خود نمی داند ویا در ایات مختلفش ذکر نکرده است وبرعکس می گوید که چه کسانی حق ادعای امامت نماز ویا قضاوت را دارند ویا امیر وامرکردن در قضاوت را دارند/ ویا حق مشروع اداره مسلمین را دارند؟ وبهمین دلیل است که توارث امامت در قران وبا نفی امامت فرزندان ناصالح حضرت نوح وحضرت ابراهیم را ومرودو می داند وتنها کسانی را و"مطاوعت پذیرقرانی " می داند که به محتوای کتاب خدا ورسولش معتقد باشد ویا تنها اورا الوالامر حکومتی می داند ویا در عمل کردن به کتاب قران وعدم گناه ویادر عدم ظلم به دیگر را حق امیر ی شهر ها نامیده است ویا در قران ذکر کرده است ولی اعراب بخاطر جهل مردم آسیا واز اسلام وتنها یک نوع دینی نژاد پرستانه سیاسی ساخته بودند که فقط اعراب ویا خانواده های قریشی آنان وحق مشروع حکومت براقوام دیگر آسیایی را دارا هستند ویا اقوام دیگر آسیایی هم وحق تشکیل هیچ گونه حکومت سیاسی را ندارند ولو انکه معتقد به قران هم شده باشند ولی اغلب آیات مربوط به اطاعت سیاسی از حاکمان قرانی وچنین چیزی را وقبول ندارد ویا چنین سیادت خویشاوندی را نمی پذیرد ویا نمی گویدوبلکه معیار های دیگری و برای اطاعت پذیری سیاسی واز یک نفردر نظر دارد ویا شرح قرانی می دهد وبعلاوه از تفسیر آیه اولوالامر قرانی ودر نظریه دینی خود دارد ویا آیه "عدم بغی به وی"در نظر دارد ویا از آیات مربوط به "عدم تبعیت از طاغوت "وقران در نظریه اش دارد وبلکه همگی محتواهای خاص قرانی دارند ولی برای اعراب قرون 132 ساله اموی وهیچ کدام از معیار های قرانی مزبور ومطرح نبود ویا آیه تفقه دینی در قران را هم وقبول نداشتندوتا حوزه علمیه باسواد ودر دمشق داشته باشند وتا اینکه امپراطوری اعراب بنی امیهبرافتاد ویا در پایان 132سال ومنقرض گشت ویا به وسیله امپراطوری بنی عباس ومنقرض شد وبعد از این تاریخ می باشد که خلفای بنی عباس متوجه شدند که باید به آیه تفقه در دین وتوجه بکنند ولی همان قوم عرب واز درون خودشان وافراد باسوادی در این باره نداشتند ولذا تفقه در قران را هم به گردن ابو حنیفه کوفی انداختند که اصالتا ایرانی می باشد ویا حتی اعراب مزبور تنها تلفظ شفاهی عربی را بلد بودند ولی صرف ونحو نحوعربی قران را هم نمی دانستند ویا دستور زبان آنرا هم وتا سال 160 هجری نیز نمی دانستند که تدریس ا ش در دروس حوزه های علمیه امروزین ورایج است ویا برای فهم درست فقه قران ولازم است وتنها در سال 160 هجری وعلم نحو درست کردند ویا "نحو" وبرای زبان عربی را هم ودر مدرسه بصره وبه گردن "سیبویه ایرانی" انداختندکه از استان فارس ایران بود وبه معنی "بوی سیب "لقبش بود که به وی می گفتند وتا سال 179 هجری ونحوه ساختن علم نحو عربی را وتکمیل کرد ( ماخذ ص 273 مجمل فصیحی ) ونیز در این دوره تاریخی مابین 133 الی 150 هجری است که منصور دوانقی عباسی واز "ابو حنیفه کوفی "می خواهد که پایه تفقه دینی را ودر"حوزه بغداد"وپایه ریزی بکند ویا این بارو جهت تحقق ایه تفقه قرانی عمل کرده ویک نوع حوزه علمیه دینی در بغداد بسازد ویا با "فقه حنفی " ودر پایتخت بغداد امپراطوری عباسیان ودرست بکند و امام اعظم ابوحنیفه هم آن وظیفه را ناچارا می پذیرد که به نقل ص 246 مجمل فصیحی یک فرد باسواد ایرانی ولی متولد کوفه بود ولی پدرانش همگی ایرانی بودند ولی ابوحنیفه وفات یافته در محله خیزران بغداد می باشد وبهمین دلیل هم او در ایام حکومت ابوالعباس وبعلاوه مدتی نیزو درایام حکومت منصور عباسی وپایه "فقه حنفی" را ودرشهر بغداد پی ریزی می کند ویا شاگردانی را هم وبرای آموزش آن نوع از "فقه حوزوی" می پذیرد ولذا همان ص 246کتاب مجمل فصیحی نشان می دهد که چگونه اجداد ابوحنیفه وافرادی با نامهای ایرانی می باشند که نسبت پدر بزرگش وبه برادر انوشیروان ساسانی می رسد که بنام "کنارنک زرتشتی "می باشد که در دوره ساسانی وشیوه استنباط فقهی واز کتاب اوستا رابلد بودند ویا استخراج فقهی از اوستا وبرای برای تاسیس ادارات ونهاد های اجتماعی عصر امپراطوری ساسانی ها را وبلد بودند ویا از فقهای با تجربه بودند که استنباط فقه زرتشتی را بلد بودند ویا مبانی وتئوری استنباط صحیح فقه زرتشتی اوستا را وبلد بودند وواین باز استخراج از ایات قرانی را دنبال کرده وبجای کتاب اوستا وتفقه از قران وبه ابو حنیفه واگذار شده بود وبعلاوه به نقل ص 231 همان کتاب مجمل فصیحی وابولعباس السفاح ودر سال 132هجری وبا گماردن خالد بن جعفر برمکی ایرانی وبه نخست وزیری خود واز او خواسته بود که "دوایراداری "وبرای عباسیان بسازد ویا با مدل دیوانهای برید ویا دیوان استیفا ویا دیوان اشراف عصر ساسانیان ودر شهر بغدادرا بسازد وخانواده برمکیان هم وافراد باسوادی از زرتشتیان بلخ بودند ولذا از او خواستند که دیوانهای اداری مورد نظر عباسیان را تاسیس بکند وبجای استنباط از "ایات اوستا" واین بار با تکیه به استنباط از آیات قران وشیوه اداری بسازد ویا در "دیوانهای اداری بغداد "وپی ریزی بکند که بعدا مورد عمل خالد بن برمکی وخاندان فضل زرتشتی شد ویا بعدا ا لگوی دیوان سازی دولت های بعدی ایرانیان گشت ویا جهت تاسیس بوروکراسی اداری نخست وزیری جیهانی بود وبعدا نیز مورد تقلید نخست وزیران بعدی ایرانی قرار گرفت که بعد از برمکیان وجیهانی وزیردولت سامانی شدند واو هم و7 دیوان برید ویا دیوان استیفائ وغیره دولت سامانی ها را در شهر بخارا ساخت ویا برای دولت سامانی ها ساخت ویا با استنباط از ایات قرانی ساخت ویا بیهقی نخست وزیرهم بعد از آنها ودنبال کرد ودر دولت غزنویها ودر شهر غزنین ساخت ونوبت به ساخت وساز دیوانهای اداری عصر سلجوقیان رسید که در حوزه فقهی نظامیه اصفهان استنباط شد که توسط نظام الملک طوسی شافعی مذهب می باشد ونظیر اسلاف خود وبا استنباط "فقه شافعی از قران وساخت وسازاداری کرد واسناد تاریخی در این باره می گوید :نظام الملک به ملکشاه توصیه می کند که در ساخت وساز تشکیلات اداری ونظامی وآموزشی سلجوقیان وبجای تکیه به استنباط فقه حنفی مورد نظر خلفای عباسی وفقط به فقه شافعی توجه بکند وزیراکه در فقه حنفی ونکاتی وجود دارد که مانع است و فقط مشروعیت حکومت عباسیان را در قران واستباط می کردوتوجیه پذیر می کند که مانع استقلال سلجوقیان واز خلافت عباسیان می شود ولذا دولت غزنوی وادارات غرنین نیز وابستگی به خلیفه یافته اند ویا دولت سامانی ویا ادارات بخارای سامانی هم ویا ادارات دولت طاهریان ودر نیشابورهم وچنین بود وتنها با پذیرش خلافت عباسیان مشروعیت اداری می یافتند ویا با لواءبستن خلیفه ویا با خلعت فرستادن خلیفه بغدادوبه فرمانداران مشروع می شدند ویا سربازان وکارمندان غزنین هم در آن صورت واز آن فرمانداران اطاعت سیاسی می کردند ویا برای آنان مشروعیت اداری اطاعت پذیری قائل می شدند ویا احکام اداری در شهر ها می گرفتند ولی بدون خواندن خطبه وبنام خلیفه بغداد وهرگونه مشروعیت فرمانداری آنهاناممکن بود ویا در "فقه حنفی" ممکن نبود وبه همین دلیل بود توصیه نظام الملک طوسی وبه ملک شاه والب ارسلان سلجوقی انجام گرفت که آنها تصمیم گرفتند که 16 مدرسه نظامیه را وبا "فقه شافعی" بسازند ویا در شهر های مختلف ایران بسازند وملکشاه هم وقضات ویا خطبای شهری ویا ممیزان مالیاتی دیوان استیفای خود را وجهت تحصیل وبه همان مدارس نظامیه سلجوقیان وبا اموزش شافعی می فرستادکه ملکشاه را بعنوان سلطان مشروع بداند ویا جهت کادر پروری اداری وکارمندی می فرستاد وتا با تحصیل مزبور و از سلطه فرهنگی خلیفه عباسی بغدادونجات بیابند ولذا اساس تاسیس 16 مدرسه نظامیه سلجوقیان ودر شهر های بغداد وبصره ونیشابور ومرو واصفهان وغیره وبا "فقه َشافعی"ریخته شد که با مخالفت فقه فرقه خلفای اسماعلی مصرروبرو شد که طرفدارنش مدرسه نظامیه اصفهان وکتابخانه بزرگ آن را سوزانیدند ویا اسناد اداری 7 دیوان بزرگ سلجوقی راو در اصفهان آتش زدند ویا قصر ملکشاه نیز آتش گرفت ویا کارمندان ادارات اصفهان را هم وربوده وکشته ودر چاه منزل خود انداختند وتا کتاب سیاست نامه نظام الملک و از بیخ وبن بریده شود وهدف سفرنامه ناصر خسرو به اصفهان هم ویا اقامت چند ماهه اش ودر اصفهان ویا درکاروانسراهای اصفهان وجهت تحقیق ویا طراحی عمیات مزبور بود که در سفرش به مصر فاطمی و الازهرو فتوای ترور دینی را ویاد گرفته بود وسپس بیک نفر "کرد" جانباز فدایی اسماعیلی یاد دادند که نظام الملک را وتحت نظر خودش داشته باشد ویا در هنگام عبور از شهر صحنه کرمانشاه ویا در رفتن به نظامیه بغداد ویا در هنگام غفلت محافظانش واو را بکشند وتا با قتل نظام الملک که معمار دیوانسالاری سلجوقیان بود ونظام اداری نو پای سلجوقیان وفرو بپاشد ویا ناصر عباسی ویا مستنصرویا معتصم عباسی هم ودر مخالفت با امپراطوی خوارزمشاهیان چنین کرد که طرفدار فقه شافعی در خوارزم وبخارا ومروبودند وخلیفه با حکومتشان مخالفت می کرد ند واز این راه خواهان استقلال از خلیفه عباسی بودند ولی با امتناع خلیفه هم روبرو بودند ولذا سلطان محمد خوارزمشاه وجهت کسب استقلال اداری خود وتا گردنه اسد آباد همدان ولشگر کشی می کند ولی خلفای عباسی وبا ساختن مدرسه فقه حنفی مستنصریه بغداد وبجای مدرسه نظامیه شافعی بغداد واقدامات اورا خنثی می گرداند ویا مشروعیت امپراطوری خوارزمشاهیان را وبه "زیر سوال فقهی" خود بردند وآری فقه حنفی و در اصول اسننباط احکام مژبوروتنها به فقه عبادتی نماز وروزه وزکات وحج توجه نداشت وبلکه به فقه اداری وفقه نظامی وفقه قضائی حنفی نیزتوجه داشت ویا پیشرفت کرده بود وبهمین دلیل بود که تیمور لنگ هم وجهت ساخت وساز تشکیلات عظیم داروغه گری شهر ها ی آسیا وبه فقه حنفی متوسل شد ویا جهت اطاعت پذیر کردن سربازان قلعه بانی شهرهای آسیایی هم ویا جهت کنترل نظام حسبه واداره محتسب شهر ها ویاجهت کنترل وزن ویا کیل ویا قیمت شهر ها که در قران تذکر داده شده بود ولی روش اجرائیات آن ودر قران ونامعلوم بود ؟ ولی برای پیاده کردن اجرائیات آن نحوه دستورات قرانی وفقه "نئو حنفی "شهر هرات راوانتخاب نمود ویا در طول 170 سال عمرش ودر حوزه دینی هرات تاسیس کرد ویا با سیاست گذاری مالی نمود ویا مدیریت شهریه ای کرد ویا ساخت وسازفیزیکی مدرسه ها وکلاسهایش را وبوجود آورد ویا مدیریت بحث طلبه هایش را وبوجود آورد ویا مخزن ها کتا بخانه اش را وانبوه کرد ویا فارغ التحصیلان فقه هرات مزبوررا وبصورت خطبای تمامی شهرهای آسیایی فرستاد ویا به آنها آلو تمغای حکومتی می داد وسپس می فرستاد ویا قاضی شهر ها را وازمیان فارغ التحصیلان حنفی مدرسه دینی هرات می فرستاد ویا ممیز های مالیاتی شهر ها را وازمیان محصلان 80 مدرسه هرات می فرستاد که بزرگترین وغنی ترین نظام فقهی قاره آسیا را بوجود آورده بودند که هیچ کدام از حوزه های فقه نظامیه بغداد وچنین نبودند ویا حوزه الازهر مصرنیز وچنین نبود وحتی مدرسه فقه مسیحی استانبول هم به پای حوزه علمیه هرات نمی رسید که تیمور آنرا تسخیر کرده بود وبرخی از کتابهای نایا ب کتابخانه استانبول را وانبار "گاری" کرد ه وبه کتابخانه هرات فرستاد وبه میرانشاه هم گفته بود که انواع کتابهای کتابخانه ربع رشیدی تبریز وسلطانیه وغازانیه تبریز ویا ارگ علیشاهی را وبا ر گذاری گاری کرده وبه کتابخانه هرات بفرستد وتا بخاطر توحش بازیهای قوم بدوی قرا قویونلودر شهر تبریز وسلطانیه وسرنوشتی مثل آتش سوزی کتابخانه تخت جمشید پیدا نکند که قوم وحشی یونانی ها ی اسکندرواسناد وکتب والواح قدیمی آنها را سوزانید که همگی انواع مکتوب انواع کاتبان بابلی ویا حمورابی ویا آشوری وسریانی بودند که با سه هزار سال قدمت تدوین شده اش ودراختیار هخامنشیان بود ولی در یک دقیقه اتش زده شدند وآنگاه زحمات همه دستاورد تمدن 3000 سال تمدن بشری واز بین رفت که درکتابخانه تخت جمشید بود ولی در یک دقیقه سوزانیده شدند وتوحش اعراب بیابانهای ربع خالی وحضرالموت نیز چنین بود که همراه سعد وقاص آمدند و کتابخانه پیشرفته تیسفون را وآتش زدند که حاصل زحمات کاتبان 1100 ساله تمدن اشکانی وساسانی ها واز بین رفت ودر دفعه سوم نیز وتوحش فرقه اسماعلیان براه افتاد که آموزش دیده جنگل های افریقا ودر کانون بربریت پرور الازهر بودند وبرای از بین بردن فقه تمدن سلجوقیان ترک وکتابخانه نظامیه اصفهان واسناد 7 دیوان اداری اصفهان سلجوقیان را آتش زدند وتا حاصل تمدن 500 ساله بعد از اسلام هم و نابود بشود ولی تیمورکه تجربه داشت به فرزندانش یادد اده بود که در هنگام احساس خطر واز توحش گری قوم چوپان پیشه قره گوسفندهای تبریز وتمدن پذیری شهر تبریز وسلطانیه را رها بکنند وخودشان را نجات بدهند وبعلاوه کتابهای همراه گاریهای کتاب ربع رشیدی تبریز وسلطانیه وغازانیه ورصد خانه مراغه وارگ علیشاهی را وبه کوچ تمدن ازشهر تبریز وبه شهر هرات وادار بکنند وبگذارند که فرهنگ سکنه ترک تبریز بدست خانقاه پرستان حروفیه تبریزبیفتد ویا بدست خانقاه پرستان صفویه اردبیل بیفتد وعمر میرزا ویا ابوبکر میرزانوادگان تیمور هم که در تبریز وسلطانیه بودند و بعد از مرگ تیمور وبهنگام فرار از مقابل توحش بازیهای گوسفند چرانهای قره قویونلو تبریز وهمه کتابهای کتابخانه های بزرگ تبریز را ودر خزانه در ربع رشیدی وغازانیه تبریز وسلطانیه زنجان ومراغه را بارگذاری گاریهای مختلف کرده بود وبه شهر هرات فرستادند ویا بعد از سقوط هرات وتوسط اقوام بدوی شاملو ویا اوزبک چوپان پیشه وهمه آن کتابخانه های مهم هرات هم ودر سال 912 هجری به دهلی کوچ فرهنگی داده شده وبعد از سقوط بابریان هند هم ودر سال 1850 میلادی وسر از کتابخانه های لندن در آوردند واین امر در حالی می باشد که خواجه نصیرالدین طوسی وبا هم فکری صاحب دیوان جوینی وهلاکوخان ومغولان رمه دار را وبا هزاران ن بدبختی متقاعد کردند ک انواع کتابهای کتابخانه مستنصریه بغدادرا به رود خانه نریزند ویا کتابهای نظامیه بغدادرا ودر رودخانه دجله نریزند وبلکه به آنها بدهند وتا به تبریز وکتابخانه رصد خانه مراغه وتبریز ببرند واز مغولان هم وخزانه 8 کتابخانه مهم مرورا گرفتند که ابن حوقل ودر شهر مروسلطان سنجر سلجوقی دیده بود ویا کتابهای انبوه نظامیه نیشابور را حفظ کردند که عطار وعمر خیام در آنجا درس خوانده بودند ویا کتابهای 16 مدرسه نظامیه عصر سلجوقیان واز توحش قوم چوپان مغول نجات داده وبه تبریز پایتخت برده بودند ولی بعد از 160 سال که درکتابخانه تبریزبود ودوباره کوچ تمدنی جدید کرده وبا انواع گاریهای اسب کش واز آرشیو ربع رشیدی تبریز وغازانیه تبریز ورصد خانه مراغه وحمل جغرافیایی به هرات شدند وتا از توحش قرا گوسفندها وآق گوسفند هانجات بیابند وتا به سر نوشت چهاردوره آتش سوزی مکتوبات تمدنی آسیا ودچار نشوند ووقتی آن نوه های تیمور دیدند که پسر عموهایشان ونظیر بایسنقر میرزا وابراهیم سلطان میرزا وبهترین خطاطان عصر خود ودر شهر هرات وشیراز بودند ویا زن عمویشان نیز وبجای بزک کردن ودنبال آنست که کتابخانه گوهر شاد مشهد رابسازد ویا تاسیس بکند ویا کنیزک او هم بنام پریزاد خانم مدرسه علمی در مشهد می سازد ولی سکنه تبریز دنبال هورا کشان خانقاه حروفیه تبریزافتاده اند ویا بعضی هم دنبال خانقاه شیخ صفی الدن اردبیلی هستند ولذا ان همه کتاب غنی ربع رشیدی وبه درد آنان نمی خورد وبعلاوه با چسبانیدن نام عماد الدین نسیمی حروفی وبر در ودیوار کوچه وخیابان محله حروفیه تبریز مزبور ودنبال سوزانیدن کتابخانه های مهم تبریز وسلطانیه هستند ومقداری پول به گاریچی ها دادند ودوباره همان کتابها را و به حوزه تمدنی هرات کوچانیدند که میراث پدر بزرگ ترکشان را ودر شهر هرات وبهتر پاسداری بکنند واین پدیده سرنوشت تمدن مکتوب بشری است که اقشار باسواد بشری وهزارا ن سال تلاش می کنندوزحمت می کشند تا تمدن آفرینی برای دیگران بکنند ویا دهها قرن وتمدن بشری راو بصورت کتاب ودست نوشته وپوست نوشته مکتوب انبوه میکنند ولی برعکس اقوام وحشی هم هستند که نظیر یونانی های وحشی هستند ویا دزدان دریایی جزایر وسط مدیترانه هستند که همراه اسکندر آمدند وچونکه معنی زحمات بشری کاتبان بابل وکلده وآرامی ویا سومری را نمی فهمند ودر یک دقیقه کبریت کشیده وحاصل زحمات میلیونها کاتب بشری را ودر یک دقیقه سوزانده ویا ازبین می برند وتمدن بشری را به مرحله قبلی تمدن آن شهر برمی گردانند واتش زدن تخت جمشید هم بخاطر سوزاندن میز وصندلی تخت سلطنتی آن ویا ستونهای سنگی اش نبودکه اجناس قیمتی را غارت کرده وبرده بودند وتنها چیزی که در آنجا می سوخت ومیلیونها اسناد پوست نوشته ویا اسناد اداری مکتوب چند هزار ساله بشری بود وبرخی از اسناد آنرا هم ذزدیده وبنام کتاب فلسفه ارسطوویا افلاطون ویا فیثاغورث ویا هندسه طالس وکتاب تاریخی پلینی را بنام خودشان چاپ کردند که بگویند یونان در فلسفه وریاضیات ونجوم بیشتر از 5000 سال تمدن آسیا معرفت دارد وبدبخت مردم آسیا که بعد از حمله اسکند ر واز نو مجبور بودند که زحمات زیادی کشیده واز نوع کشف فنون بشری جدید بکنند ویا کتابت ویا خط نویسی جدید ویا هنر آفرینی را واز نوآغاز بکنند ویا از آغاز دولت اشکانی شروع بکنند ودوباره حاصل زحمات کاتبان هزاران ادارات آسیا ومدارس اولیه شهر هایش وبا کبریت کشی دوباره ودر کتابخانه تیسفون سوخت وتا تمدن اداری ودینی زرتشیان از بین برود ویا دین 2000 ساله دولت کیانی ویا ماد ویا هخامنشی واشکانی وسا سانی را وبا کبریت سعد وقاص واز بین ببرند و شهر هرات وفقه حنفی پیشرفته آن هم وبعد از سال 912 هجری وبه چنین وضعی برگشت که تیمور تازه آنرا ودر سال 785 تسخیر کرده بود ولی دوباره فرهنگ از آن دیار کوچ جغرافیایی کرده ولذا امروزه کسی گذشته هرات را نمی داند ویا گذشته این شهر را ونمی شناسد ویا بدلیل فقر سواد ودر میان افاغنه موجود که مانع است که به چنین سیستم پیشرفته تمدن هرات گذشته افغانستان وپی برده شود ویا تفاوت حوزه فقهی آنرا وبا حوزه های فقهی وهابیان عربستان وبهتر بفهمند وتا اسیر فقه الازهر واخوان المسلمنی مصر نشوند ویا نظیر اقبال لاهوری پاکستانی وبه ستایش اخوان المسلمین مصری نپردازند ویا فرق فقه حنفی هرات تیموری را وبا چها ر فرقه فقه شافعی ومالکی وحنبلی وحنفی قدیم بغداد را بهتر بدانند که برخی ها وفقط به فقه ایات عبادتی قران پرداخته بودند که در مورد نحوه نماز خواند ن است ویادر مورد روزه گرفتن بود ویا تنها "بابهای اجتهاد" در عبادات قرانی را وبلد بودند ولی در تفاوت استنباط فقهی مربوط به به دین وحکومت وادارت را نمی دانستند ویا فقه شیوه معاش وباب اجتهاددیگر نداشتند ویا تفاوت فقهی چهار حوزه فقهی اهل سنت وبا سه فقه اهل تشیع را نمی دانستند _ ( ونظیر تفاوت فقه شیعه زیدی چهار امامی حوزه صنعای یمن ومازندران قدیم ویا فقه جعفری 12 امامی دوره ال بویه بغدادکه بود ویا فقه 7 امامی مصرکه داشت و )ویا تفاوت فقه سیاسی آنان را نمی دانند که تفاوتش در چیست ؟ که خودشان راو طرفدار فقه اسماعیله مصر می دانستند ودر حالیکه مجمل فصیحی ودر دو ماخذصفحاتش و نسب فاطمیان مصر را واز نسل حضرت فاطمه نمی داند که ادعای آنرا می کنند ودر ثانی امام صادق هم وامام موسی کاظم راو به امامت پس از خود تعیین کرده بود وهمچنین فرزند دیگرش اسماعیل را قبول نداشت ویا بدلیل گناهکاری اش وقبول نداشت که خلفای فاطمی مصر وخودشان را و"نوه نهم اسماعیل "می دانند ویا فدایی بودن برا ی جد نهم خودرا جواز می دهند که اسماعیل باشد را واز دیگران می طلبند وتا بخاطررضایت جد نهم خودشان ودیگران را بکشندویا دیگران را به مریدشدن ویا فدایی شدن برای فقه اسماعیل متقاعد بکنند! ویا در الازهرمصر وآموزش بدهند "وفقه جعفری "12 امامی هم وپایه گذاری شیخ کلینی در حوزه علمیه محله کرخ بغداد دوره آل بویه می باشد بعداز سال 344 هجری است وتنها مشروعیت حکومت آل بویه وفرمانداران ودستورات اداری آنان را قبول داشت وصرفا بخاطرمسلمان بودن و نماز وروزه گرفتن سران آل بویه است ویا بدلیل دوست داشتن اهل بیت توسط انهاست ویا بدلیل ساختن آرامگاه امام حسین در کربلا ویا بارگاه امام علی توسط ال بویه در نجف است وبا تسلط غزنویان بر شهر ری واصفهان ویا با امدن طغرل سلجوقی به بغداد وفقه شیعی وبه شهر حله عراق وتحت حاکمیت خاندان مزید می رود که علامه حلی از ان شهر می باشد و قبلادر دوره خلفای عباسی ونظیر متوکل وغیره وآن مقابر متبرکه نجف وکربلا وتوسط خلفا شخم زده می شدند ویا به زیر آب فرات برده می شدند ولی این نوع از استباط فقهی شیخ کلینی ودر فقه جعفری واز پذیرش حکومت ال بویه ودر نزد فقه روحانی دیگر 12 امامی طرفدار صفویه ارزش ندارد که انتقال قدرت به نادر شاه را ودر دشت مغان و"نا مشروع" می دانست واز نظراو تنها سلطنت خاندان خاندان صفویه ومورد قبول بود که همه خاک کشور را وبه بیگانگان داده بود واشاره به اعتراض آن روحانی مخالف دولت افشاریه ودر کتاب "عا لم آرای نادری "آمده است ودر حالیکه نادر شاه هم ونظیر شاهان ال بویه و حرم امام رضا را وطلا کاری کرده بود ویا در کربلا ونجف هم وطلا کاری کرده بود ولی از نظر آن روحانی دوره صفوی وحکومتش مشروع نبود وتنها حکومت صفویه را مشروع می دانست که نظیر ساروتقی نخست وزبر ی داشتند که به خواسته انگلیسها وهم جنس بازی در اصفهان را راه انداخته بود ویا ارامنه ویا سیک های گاو پرست را وحاکم شهر های ایران کرده بودند وهمچنینفقه حنبلی هم در بغداد رشد چندانی نکرد وبعلاوه تیموریان هم وبرای تثبیت مشروعیت دولت خود وفقه حنفی "را قبول داشتند که حدود 80 مدرسه دینی ودر شهر هرات وبا فقه " نئو حنفی " ساخته بودند وفقهای حنفی همان حوزه پایتخت هرات دوره تیموریان هم و تحول در استنیاطهای فقهی حنفی بوجود آورده بودند ویا با استنباط حقوقی جدید خودشان وبجای مشروع دانستن دولت عرب نژاد بنی عباس ویا بنی امیه ویا بنی اسماعیل مصر وتنها دولت لایق ترک تیموری آسیایی خود را ودولت مشروع دینی از نظر قران می دانستند که نماینده یک میلیارد مسلمان ترک نژاد ومغول آسیایی تلقی می شدند که بعد از ظهور دولت تیموریان وهمگی اقوام واز مذهب شمن پرستی وبودایی وبیرون آمده بودند وهمگی اقوام قیر قیز ویا بلوچ ویا مغول ویا ترک وقزاق وچچن وقنقرات وترکمن ویا افغانی هم ودین حنفی جدید را وپذیرفته بود ند وخودشان رااز زیر سلطه فرقه اسماعیلی افریقایی ودین مسیحی اروپایی مستعمره گر بیرون کشیده بودند وبعلاوه تیمور ونوادگانش وصد ها مسجد ودر شهر های سمرقند وهرات ودهلی وسمنان ویزد وخواف وغیره ساخته بودند ویا حتی شاهرخ تیموری دستور منع شراب فروشی ودرشهر هرات را داده بود ویا فتوای جهاد با بودائیان چین داده بود وبعلاوه با شیعیان نیز رفتار خوب داشتند ومثلا شاهرخ تیموری ویک قندیل طلا ودر حرم امام رضا ی مشهد آویخته بود ویا زنش گوهر شاد بیگم ودر کنار مقبره امام هشتم شیعیان وکتابخانه گوهر شادساخت ویا مسجد گوهر شاد مشهد شیعی را ساخته بود ویا امیر علی شیر نوائی ونخست وزیر حنفی مذهب تیموریان وصحن امیر علی شیر نوایی مشهد را ساخته بود ویا آب شرب به شهر مشهد واز راه دورآورده بود و علمای حنفی هرات هم شاهرخ تیموری را وبخاطر اعمال نیک وخیرات وموقوفات زیادش دولت مشروع دانسته ویا بخاطر رفتار های مذهبی اش و"خاقان سعید اسلامگرا " نامیده بودند ولقب اولوا لامر به او دادندکه سر کشی از فرمانهایش راو برای سربازان تیموری را حرام می دانستند وبعد از سقوط بغداد وبدست هلاکو خان وترکان عثمانی هم وآخرین نوادگان خلفای عباسی را واز بغداد به استانبول بردند وتا دوره سلطان عبدالمجید عثمانی وجنگ جهانی اول ومشروعیت دولت خود وفتوای خلیفه عرب عباسی را ولازم داشتندکه مدتی حوزه عیمیه الازهر مصر را به زیر بیدق فقه عباسیان بردند ودولت ممالیک مصر را برانداختند ولی غلبه ترکان عثمانی بر الازهر مصر ودوام چندانی نداشت وچرا که ناپلئون بر مصرمسلط شد وسپس تسلط انگلیسها بر مصرپدید آمد وبه نقل ص 40 کتاب سر آرتور هاردینگ وعلمای الازهر مصر و.حکومت محمد علی خدیو مصررا در سال 1805میلادی وبر حکومت پاشاهای عثمانی ترجیح دادند ولذا همه علمای عرب الازهر مصرو فتوی به مشروعیت دولت خدیو مصر دادند ویا در همان ایام می باشد که فقه مالکی شهر مدینه ومکه هم برافتاد ویا با تلاش مستر همفر انگلیسی تغییر یافته واز "فقه سالم مالکی" وبه "فقه انگلیسی وهابیت" تبدیل شد که عبدالوهاب طلبه دینی بصره پدید آورده بود ویا با کمک مستر همفر انگلیسی طراحی شده بود که بتواند مشروعیت "دولت سعودی" را تثبیت بکند ویا تاسیس دولتهای جدید شیخ نشین قطر ویا امارات وغیره را وبا فقه وهابیت مزبور وتثبیت بکند ویا رادیو تلویزیون ویا ارتش به آنها بدهند ونیز در دوران مزبور فرد دیگری در کشور سودان وادعای مهدویت کرده ونام خودش راو "مهدی سودانی" می گذارد ودولتی در آنجابرای خودش تشکیل می دهد "ودر افغانستان هم وطلبه های ترک شهر های بخارا وسمرقند وهرات وفرغانه وکاشغر هم که در شهر هرات بودند وبعد از سال 912 هجری وبه هندوستان مهاجرت کردند وتا قشر صوفی مسلک صفویه ویا اوزبکهای بدوی شمن پرست ویا فرقه اسماعیله هزاره وبر هرات مسلط بشوند 80 مدرسه دینی نئو حنفی آن شهر هرات متلاشی شدویا کارمندان اداری باسوادش هم واز هرات رفتند وشمال افغانستان وشهر هرات هم وبدست هزاره های اسماعیلی افتاد ویا با کمک قبیله روملو وشاملو طرفدار صفویه افتاد که روزگاری تیمورلنگ می خواست انها راو بخاطر هرج ومرج آفرینی اشان وبه ترکستان مرکزی کوچ بدهدولی شیخ صفی الدین اردبیلی واسطه آنها شد واز تیمور لنگ خواست که این چند قبیله سرکش شمال شام را و به شیخ صفی الدین شاه ببخشد که روزگاری در شمال سوریه وآلت دست سلطان برقوق ممالیک مصر شده بودند ولی بعدا در دوره بدیع الزمان میرزا تیموری وبه شهر هرات حمله آوردند وپایتخت هرات را گرفتند وامروزه هم وبا قدرت گیری طالبان در شمال افغانستان ودوباره آواره کشور های دیگر می شوند وماجرای حوزه علمیه الازهر مصر هم چنین می باشد که روزگاری در دوران بنی امیه ومصر در دست حکام طرفدار بنی امیه بود وبعد ا امام شافعی خواست که فقه شافعی را ودر مصر تاسیس بکند ولی در سال 204 فوت کرد وطرفداران وی نیز ودر مصر دوام نیاوردند وچرا که 50 سال بعد واحمد بن طولون وحاکم مصراز سوی بنی عباس تعیین گردید که از غلامان ترکی بود که به همراه سربازان نظامیان دیگر ترک واز سوی عباسیان بغداد وبرحکومت مصر گماشته شده بودند ولی در مصر واعلام استقلال کرده واز خلفای عباسی بریدند ویا غلامان ترکی بودند که روزگاری سامانیان وآنها را برده گرفته بودند وبه مامون عباسی ودر شهر مرو هدیه داده بودند ومامون هم وآنها را به پادگان های بغدا د وسامرائ عراق فرستاده بود وبعدا هم و به مصر فرستاده شدند ولی بعد از آنکه سرنوشت ترکان طولونی ویا حکومتشان در مصر به اغتشاش کشید ه شد ونوبت به حکومت ترکان آل اخشیدی مصر رسید که از ترکان فرغانه ترکستان بودند وآنها هم بعد از طولونیان وتا سال 297 هجری ودر مصر حکومت داشتند ودر همین ایام است که دولت آل بویه هم وادعای فقه شیعی 12 امامی را می کند وبرپایتخت بغداد وفقه حنفی قدیم آن شهرو در سال 344هجری دست می یابد ونیز در مصر و گروهی عرب زبان نامعلوم ولی ادعای فقه شیعه اسماعیلی7 امامی در مصررا می کنند ودر عین حال خودشان را واز نسل فاطمه ودختر پیامبر میدانند وتا مشروعیت سیاسی در حکومت بیابند وگروه مزبور که معلوم نیست که آیا از بقایای امویان مصر می باشند ویا واقعا نوه هشتم اسماعیل وفرزند امام صادق ( ع)می باشند که منصور عباسی وامام صادق را در سال 148 ه در مدینه مسموم می کند ویا بدلیل ادعای "فقه جعفری "اش ودر شهر مدینه مسموم می کند وتا فقط فقه حنفی دولتی بغداد وباقی بماند ودر همان زمان هم وفرد دیگری هم درشهر مدینه وادعای تاسیس ،"فقه مالکی" را ودرشهر مدینه می کند که مالک بن انس حجازی می باشد وخودش را تابع "فقه خلفای راشدین" مدینه می دانست که شامل استباطات فقه شفاهی ابوبکر وعمر از قرآن است ولی حوزه فقهی مالکی مدینه ومکه هم ونظیر فقه جعفری امام صادق ودر مدینه تنها ویا توسط عباسیان مهار می شود وتا طرفداران بیشتری نیابند وتا اینکه در سال 297 هجری وفردی بنام ابومحمد عبدالله وبا لقب" مهدی" ویا "مهدی موعود" وادعای نسل بنی فاطمه ودر تونس می کند وشهری را در تونس وبنام "شهرمهدیه "تاسیس می کند وهمگام با تسخیر بغداد توسط ال بویه وخاندان ابومحمد عبدالله هم واز تونس حرکت کرده وشهر فسطاط وقلعه القهره (ویا قاهره مصر رادر سال 356 هجری) تسخیر می کند و دولت فاطمیون مصر را تاسیس کرده ودر همین ایام وحوزه علمیه االازهر قاهره را تاسیس می کنند وبخاطر آنکه ادعا می کنند که پدر بزرگ هشتم آنها اسماعیل وفرزند امام صادق در مدینه است وفقه ترویجی مدرسه الازهر مصر را "فقه فدائیان اسماعیلی "می نامندکه مدعی هستند خلافت پیامبر واز طریق دخترش فاطمه وبا 8 نسل فرزند ذکورش وبه ابو محمد عبدلله خلیفه عرب قاهره مصر رسیده است که از نسل اسماعیل می باشد ودر حالیکه اسناد تاریخی می نویسد که امام صادق فرزندش اسماعیل را وبدلیل گناهکاری اش ولایق امامت نمی دانست ویا با نص آیه هود قران که می گوید ولایت عهدی وامامت وبه افراد ظا لم ویا به گهنکار نمی رسد وحضرت صادق هم ودرعمل به نص آیه قرانی مزبور وامام موسی کاظم را بجای اسماعیل ولایق امامت بعد از خودش می دانست ولی ادعای خلفای فاطمی مصر برعکس آنست ومعصومیت از گناه را واساس امامت خود نمی دانند وچنین خلفایی فاطمی که در حیله گری واز بنی امیه وبنی عباس حیله گر تر بودند واساس فقه ترور پروری حسن صباح اسماعیلی را می ریزند که مسبب قتل دانشمندانی نظیر نظام الملک ویا شاهرخ تیموری ویا ناصر الدین شاه قاجار ویا جمال عبدالناصر را در سال 1962 بوجود آورد ویا ترورهای احرار الشام که در سالهای اخیر ودر حلب وحمص سوریه وبوجود آمدند ند وهمچنین "فقه های زیدی "صنعای یمن هم وبعد از سال 356 وبر یمن مسلط می گردد و یا گروه دیگری از خوارج عرب هم بر کشور عمان وبحرین تسلط یافته و"فقه خوارجی" خود را ودراین نواحی مزبور توسعه دادند ومثلا پرده کعبه را عوض کرده ویا مدتی هم حجرالاسود کعبه راو به بحرین بردند وسفرنامه ابن بطوطه هم می نویسد که ممالیک مصری ودر دوره خودشان پرده کعبه را وبرنگ سفید وبه مکه می فرستادند وتا پرده سیاه رنگ خلیفه عباسی بغداد وبه دورتا دور کعبه چسانیده نشود ویا خطبه در مکه وبنام خلفای ممالیک مصر خوانده شود ویا فقه حوزه فقه شافعی نظامیه اصفهان را قبول نداشتند ودر این میان وترکان دوسوی ارس وضربه بیشتری خوردندکه ا ز یک طرف در خاورمیانه دچار فقه های متعارض با یکدیگر بودند واز سوی دیگرهم وبا استقرار جامعه کوچ روانه جدید در کناره ارس که از اقوام ترک کم تجربه توام بود واز محتوای دین های متخاصم با یکدیگر در خاورمیانه وسر درنمی آوردند ولی تحت تاثیر تبلیغات سطحی نگرانه انواع خانقاههای خاورمیانه قرار گرفته بودند که از یک نوع الهیات صوفیانه ومسیحینشات می گرفت ویا صوفیگری اپیکوری یونانی وا روپایی بهره مند بود واز سوی دیگرهم از فرهنگ مصری افریقایی متصل به تمدن خاک ا سیایی و تاثیر می پذیرفت ولذا ترکان کم تجربه دوسوی ارس ویا ترکان کم تجربه عثمانی رامتاثرمی کرد ونهایتا هم ومنجر به متلاشی کردن تمدن مترقیانه اداری ومدنی ترکان سلجوقی وتیموری آسیا شد ویا سالها درگیری و ستیز قومی انواع قومیت ترکها رابدنبال آورد ویا در دوسوی ارس با هم دیگرتولید کرد ونظیر درگیری خونین دو قوم ترک آق قویونلو وقرا قویونلو با یکدیگربود ویا در گیری دو قوم ترک آق قویونلو وترکان صفویه بود ویا درگیری دو قوم ترک افشار وقوم ترک عثمانی بود ویا در گیری دو قوم ترک تیموری وقرا قویونلو با یکدیگربود ونهایتا هم ودر گیری اقوام روس ویا سه قوم ترکیه وآذربایجان شمالی وجنوبی ودر جنگهای دوران قاجار ویا در جنگ کریمه دریای سیاه وجنگ اول جهانی وجنگ دوم اتفاق افتاد که تمدن ترکان دوسوی ارس را ونشانه گرفته بود ودر چند مقاله بعدی ام وبه بافت قومی دوسوی ارس خواهم پرداخت ویا به تاثیر8 حوزه فقه های متضاداسلامی می پردازم ویا به تاثیرفقه های متضاد یهودی ومسیحی واسلامی وزرتشتی وبرحوزه تمدن دو سوی ارس می پردازم ویا به تضادآفرینی دینهای صابئی وآسوری ودروزی ومارونی وعلویان سوریه ولبنان ویا دین یهودیت اورشلیم ویا دین ارمنی گری گرجستان وارمنستان وبر حوزه تمدن ارس می پردازم ویا به گم گشتکی مذهب چهار کردستان آسیا که بجای فقه شافعی وتنها به دین صوفیگرایانه روی آورده بودند ویا دین عجیب وغریب اقوام لر وعرب خاورمیانه که همگی دیگ "هفت جوش فرهنگی می باشد " که ترکان کم تجربه دوسوی روخانه ارس را وبجان هم انداخته بود که در چند مقاله بعدی ام وبه شرح آن خواهم پرداخت وخاورمیانه ویا دوسوی فرات وارس را وبه "موزه دینهای گوناگون" جهان و"موزه تنازع های مذهبی "تبدیل کرده بود که هرگونه گفتگوی تمدنها را ودر خاورمیانه وبه چالش می کشاند ولذا نمی دانم که آیا پیدایش تمدنها ودر حوزه خاورمیانه وآیا به نفع سکنه این منطقه کوچک اسیا می باشد ویا نه ؟ وفقط می توانم بگویم که تضاد های فرهنگی ناحیه مزبور ویکدستی فرهنگی ویا وحدت مذهبی فقه حنفی شهر هرات تیموریان را به خطر انداخت که از بیرون دروازه ری تهران وتا دروازه های چین ومذهب یکدست حنفی داشتند وبعلاوه قبل از اسلام نیزو مذهب یکدست زرتشتی داشتند ولی بعدا با نابودی پایتخت هرات تیموریان ودر سال 912 هجری ویک دستی مذهبی ویا اداری وفرهنگی آسیای مرکزی هم وبهم خورد که خاصیت جغرافیایی اتصال سه قاره اروپا وافریقا وآسیا وبا سه فرهنگ پذیری گوناگون ومتضاد ودر انتهای خاک اسیا می باشد که تمدن آفرینی ترکان برلاسی آسیا را هم وازبین برد ؟ ولذا نظام فرهنگی خاورمیانه امروزین ونظیر شیشه شکسته موزه متعدد مذهب هاست که هرروزه "خرده اجزائ فرهنگی "آن بیشتر می شود ویا شکافهای فرهنگی آن وبیشتر می گردد

باکووریشه های قومیت ترکان آذری آسیاودر دوسوی رودخانه ارس بخش اول از : دکتر محمد خالقی مقدم- مردم شنا

باکووریشه های قومیت ترکان آذری آسیاودر دوسوی رودخانه ارس

بخش اولاز : دکتر محمد خالقی مقدم-

مردم شناس اقوام آسیایی

 

مقاله ریشه های قومیت شهری باکوی اینجانب وخلاصه ای مستند ویاچند صفحه ای از چهار اثر پژوهشی قوم شناسی اینجانب واز اقوام آذری دوسوی ارس آسیامی باشد که امروزه بصورت یک قوم واحدآذری وترک زبان سلجوقی وآناطولی هستند که جمعیتی معادل 150 میلیونی ترکستان غربی آسیا راودر بر می گیرند ویا ترکان مزبورو در ناحیه غربی وجنوب غربی دریای خزر را تشکیل می دهند که درون یک منقطه جغرافیایی حاشیه خزرقراردارند ویا در شهرهایی نظیر باکوی ترک نشین ودربند وتا بندر انزلی ترک نشین است واز سوی دیگر تاشهر ترک نشین استانبول ودر انتهای خاک آسیا است وهمچنین شهر های ترک نشین جنوب دریای سیاه وشمال دریای مدیترانه وبندرهای ترک نشین ساحل دریای مرمره وتا ساحل دریای خزربوده که شهر های ترک نشین ودر وسط چهار دریای مزبور هستند وهمگی متعلق به شهر های ترک نشین بوده که زبان واحدترکی دارند ویا مذهب واحد ویاتاریخ واحد ویا نژاد واجداد واحد داشته که از "نژاد اوغز خان ترک" و"یافث ترک" هستند که مقبره متبرکه اش و در کنارمقبره پدرشان حضرت نوح ودر کناررود خانه ارس نخجوان می باشد ویا (نام رودخانه ارس ویا آرازوبه لغت ترکی ) می با شد واقوام شمال اراضی ارس هم شهرهای ترک نشین آذربایجان بوده ویا در اراضی جنوب ارس است وتا دره قزل اوزن می باشد که آبادیهای اطرافش ترک نشین بوده ونیز دره قزل اوزن نیز وبا لغت ترکی هم "دره اقوام ترک افشار" بوده و نظیررود خانه ارس است که به دریای خزر می ریزد ولذا سکنه دو طرف وشمال وجنوب دو رودخانه مزبورخالصا ترک نشین ومتعلق به ترکان آسیایی بوده وبرخی هم در آذربایجان جنوبی می باشند وبرخی نیز اقوام ترک شمال ارس می باشند وبعلاوه جمعیت غرب ارس نیزوترک نشین بوده ویا شهرهای ترک نشین حاشیه دریای سیاه هستند ویا در شهرهای جنوب ترکیه هم وشهرهای ساحلی ترک نشین مدیترانه ای می باشند وبعلاوه مرزهای غربی جغرافیای ترکستان آسیا غربی را تشکیل داده واغلب ارضی جغرافیایی ترکان آسیایی ساحل دریای مرمره وسیاه ومدیترانه خزر بوده که تا غرب جغرافیای اراضی ترکان آسیایی وتا ناحیه دریاچه خزرامتداد می یابند ودریاچه خزرهم یک واژه ولغت ترکی می باشد وبه معنی "دریای ترکان کوچ رو"است ویا با "لغت دریای گزر"می باشد وچرا که جمعیت سرتاسر بندرهای درون جغرافیایی این چند دریاچه بزرگ آسیا یی وهمگی جمعیت ترک زبان بوده که دور تا دور این چند دریاچه بندرساحلی دارند وبا این تفاوت که از شاخه های مختلف ترک زبان آسیایی می باشند وطرح سیاسی تیمور لنگ آن بود که از وحدت شهرهای ترک نشین مزبور ویک کشور واحد بنام ترکستان غرب آسیابوجود آورد ویا در دولت خودش بیرون بیاورد ولی بعد از مرگ خودش وفرزندانش نتوانستند ایده مزبور پیاده بکنند ودر پائین بنادر مزبور هم و از بندرترک نشین انزلی گرفته وتا "بندر باکوی" ترک نشین وتا بندر دربند وهمگی وبنادر ترک نشین آذری زبان می باشند وبعلاوه از بندر دربند وتا بندرقیز لار وبندر ماخاچ قلعه نیز وبندرهای "ترکان تاتار "اطراف خزر هستند وهمچنین بندر آستاراخان قدیم وجدیدساحل خزر نیز تاتار نشین ترک بوده که ساخته شده سال 754 هجری می باشد ودرمصب جنوبی رود خانه اتیل هستند و(ویا با لغت ترکی اتیل بوده وامروزه رود ولگا نامیده ") می شود که سفرنامه اولئاریوس آنرا معرفی مردم نگارانه می کند که سر تا سر سکنه دوطرف رودخانه ولگا نیز وهمگی تاتار نشین ترک بوده وتا بندر آستاراخان وبندر دربند ساحل خزر وهمگی و شهرهای ترک نشین واز نژاد تاتارهستند ویا معرفی مردم نگاری کرده است که امروزه "تاتارستان ترک روسیه "نامیده می شوندوآن منطقه هم وتا سواحل شمالی دریای سیاه واکراین وتاتارستان بوده ومتعلق به تاتار های "اولوس جوجی "بوده و"سفرنامه ونیزیان" آنرا تائید می کند واسناد دیگر تاریخی هم آنرا تائید می کند وناحیه مزبور را وسفرنامه ونیزیان "تاتارستان فرنگ "در کتابش نامیده است که امروزجغرافی دانهای دانشگاه مسکو انکارش می کنند و می گویند که از قدیم جزو اراضی قوم روس می باشد ولی برعکس و سابقا اراضی قومی اشان و در ناحیه فنلاند اروپا بود ( ونه در خاک آسیا؟)که سفرنامه ابن فضلان نیز در قرن چهارم آنرا گزارش داده است وبعلاوه کتاب ظفرنامه یزدی هم ودرص 180کتابش ودر سه قرن بعد می نویسدکه : شهر سرای (ویا استارا خان کنونی را وباتو خان تاتارساخت ویا پسر جوجی ونوه چنگیز خان ساخته است ویا در سال654 هجری تاسیس کرد که تا شهر "قازان" ودر بالای ولگا وتاتار نشین اولوس جوجی بوده وشهر آستاراخان هم ترک بوده ویا همزمان با تسخیر" تبریز "وتوسط هلاکو خان ونوه دیگر چنگیز خان بوجود آمد که مغولان ایران از" نژاد تولی" بوده که مرکزیت دو ناحیه جغرافیایی بزرگ "تاتارستان آسیا "ویا دیگری هم وبنام "ترکستان بزرگ " آسیا را بوجود می آوردند ویا در تقسیم بندی جغرافیایی "یاسانامه چنگیزی "چنین طراحی جغرافیای سیاسی شده بود که امپراطور کل آسیا را تشکیل می داد ولذا دو نوه متفاوت چنگیزخان هم وحاکم این دوناحیه جدا از هم بودند وبنامهای "باتو خان "ویا "هلاکو خان" را ودر دو شهر مرکزی متمایز تبریز وآستاراخان ( سرای )شده بودند وتا سکنه مناطق دو گانه مزبور را وبا دو ارتش جداگانه واداره بکنند ویکی از نژاداولوس تولی در تبریزبود ودیگری هم از ارتش جوجی در آستاراخان بود که اداره بکنند ولی قرار بود که به مرزهای قلمرو همدیگر نیز وتجاوز نکنند ولی عیب تقسیم بندی سیاسی- جغرافیایی آسیا ودر یاسا نامه چنگیزی مزبور ودر قوریلتای امپراطوری مغولان بروز نمود و آنهم اختلاف درنحوه اداره ناحیه جغر افیایی کوچک آذربایجان شمالی بود ویا در ناحیه جغرافیایی ازمرز دربند وتا شهر آستارای خاک ایان ودر کنار خزر بود که امروزه دوشهر استارا ودر مرز ایران وجمهموری اذر بایجان نامیده می شوند وهر دو در انتهای جنوب غربی دریای خرز بود ه ومدتها ست که مورد منازعه دو ارتش اولوس جوجی وارتش اولوس تولی بود که در ناحیه مزبوراختلاف داشتند وچند بار با یکدیگروبخاطر جغرافیای مزبور درگیر جنگی شدند ومنطقه ای که در یاسانامه چنگیزی واشتباه جغرافیایی شده بود ونظام قومیت ترک بودن شهر هایش وندیده گرفته شده بود ند ولی درنظام تقسیم بندی امپراطوری تیمورلنگ قرار بود که اصلاح بشود ویا معضل مزبور و اصلاح جغرافیایی بگردد ویا در " تزوکات نامه تیموری "ووی بخاطر اعتراض سکنه ترک زبانان شهر های شیروان وباکو وتا بندر های ریزش جغرافیایی رودخانه ارس وبه دریای خزرو"اصلاح ژئوپلیتکی " شده بود ویا بوسیله تیمور لنگ واز جغرافیای املاک "اولوس جوجی " تفکیک جغرافیایی گردید و این بار جزو جغرافیای سیاسی قوم ترکان آسیا گردید ه بود ویا جزو "اولوس نظامی میرانشاه "پسرش"در تبریزشده بود که می بایست دوسوی ارس را اداره نظامی بکند که یرلیغ نظامی آلو تمغا" آنرا به میرانشاه پسر تیمورداده بود ومثلا صفحات 834 و 1235 کتاب ظفر نامه یزدی وبه آن موضوع "اصلاح نظامی پادگانهای اولوس میرانشاه اشاره دارند ویا به "امارت نظامی "پسرش عمر میزا تیموری رسید ویانظارتش بر زیر مجموعه نظامی در بلاد مزبور واشاره دارد ویا به نحوه تعیین داروغه های مناطق مزبور وامرای ارتش وزیر نظر وی اشاره داردویا به ضمیمه شدن جغرافیای مزبور به اولوس نظامی وی ودر جغرافیابندی جدید آسیا اشاره دارد و همچین در مدیریت اقتصادی ناحیه مزبور هم وهمان "تیول اداری واقتصادی همان ناحیه کوچک شمال ارس واز حیطه املاک وتیول خوانین اولوس خارج گشتند وبه قومیت ترکان آذری وبا مدیریت امیر ابراهیم شیروانشاهی باکو وشیروان داده شدند ویا با مرکزیت "آستاراخان "خارج کردند ودر طی حکمی وبه امیر شیخ "ابراهیم شیروانشاهی" آذر بایجان شمالی دادند که از نسل وخانواده "ترکان آذری کار دان وکار بلد قدیمی آذری زبان بود که خانواده اش از دوره سلجوقیان ترک بوده ووارد نظام اداری ومالیاتی تشکیلات آذر بایجان شمالی سلجوقیان شده بودند ودر دوره ایخانی ها قدرتشان کاهش یافت ودوباره بوسیله تیمور لنگ وبنیان گذار دولت محلی شیروانشاهی تجدید شد ویا در دوره تیموریان مستقل تر گردیدند که شیوه نوین اداری را در امپراطوری تیموریان را وتعقیب بکند و"امیر طهرتن" نیز ودر خاک ترکیه هم وشبیه آنرابوجود بیاورد ویا برای شهر های ترک نشین ماردین وارزوم وغیره بوجود بیاورد که مورد مخالفت "ترکان بدوی چادر نشین "اطراف روخانه ارس واقع گردید ونهایتا هم منجر به منحل شدن امپراطوری تیموریان می شود که از شدت تنش های بدویت فرهنگی اقوام کوچرو نشات می گرفت ولذا بنا به نقل ص 570 کتاب ظفر نامه یزدی وتیمور لنگ وهمان امیر ابراهیم را وجهت پایه گذاری نظام جدید اداری ترکان آذر بایجان شمالی "انتخاب کرد ویا "والی "تمامی ممالیک شیروان وتوابع ولواحق شمال ارس کرده بود! ونیز لازم به ذکر است که در قاموس نامه اداری امپراطوری تیموریان و مفهوم حقوقی " والی "وچنین مسئولیت سازماندهی را در برداشت که شیخ ابراهیم شیروانشاهی ومسئولیت اقتصادی آنرا بعهده گرفته بود وبا مفهوم حقوقی سپهسالاری بزرگ نظامی منطقه ای وتفاوت داشت که بعهده "میرانشاه پسرش "در تبریزبود ویا در نظام بزرگ امپراطوری تیموریان این نوع نظم سپهسالاری تنظیم شده بود ولذا "فرقهای حقوقی "واداری تشکیلاتی با یکدیگر داشتند که خیلی از تاریخ خوانها ی معاصر ومعنای اداری آنرا نمی فهمند ویا در خواندن مطالب تاریخی دوره مزبور و"درک شناخت شناسانه " نمی کنند !ولی از آنجاکه تغییرات جدید جغرافیایی مورد نظر تیمورلنگ ومورد اعتراض ملکی خوانین اولوس جوجی مغول شمال دربند آذربایجان بود که چشم طمع وبه اراضی جمهوری اذر بایجان دوخته بودند که سکنه اش اغلب از نژاد اقوام آذری ترک بودند (وجزوقوم تاتار نبودند)که زیر مجموعه شهر آستارا خان تلقی بشوند ولذا تنازع سیاسی وبر سر موضوع مزبورادامه داشت ویا تا حدود 120 سال دوام داشت ویا درمورد املاک جنوب در بند وتا مراتع رمه داری اطراف شهر آستارای "جنوب باکو "ادامه داشت وخوانین مختلف شمالی ونوه جوجی هم ونظیر باتوخان ویا برکه خان بودند ویا جانی بیگ خان و یا چرکس خان هم وبر سر آن موضوع ودرگیر ی با آذربایجان جنوب ارس داشتند ویادر سر پرستی قوم تاتار چرکس قفقاز ویا اوزبک خان ونوه دیگر جوجی هم داشتند ودرگیر بودند که ابن بطوطه وخان بزرگ اوزبک رادیده است ویا در شهر سرای کنار خزر دیده است ( ویا در استاراخان تاتار نشین سال 730 هجری ومشاهده کرده بود ودر سفرنامه اش ذکر کرده وتا عصر توقتمش خان نواده جوجی مغول ادامه داشت که نوه بیست وسوم جوجی بود که تیمورلنگ و اساس قدرت وی را ودرشهر آستاراخان برچید ویا برای خاتمه دادن قدرت آنان ودو شهر "حاجی طر خان" ویا "سرای "را آتش زد وتا سکنه اش را کوچانیده واز اولوس نظامی جوجی بیرون بیایند ویا تشکیلاتشان منحل بشود که اروپائیان وآنرا "اردوی زرین مغول" ودر منابع تاریخی می نامیدند ولذا در سال 788 هجری اتفاق افتاد وبرای اینکه به زیر تقسیم بندی جدید تشکلات اقتصادی ونظامی جدید تیمور لنگ نمی رفتند ویا سعی داشتند که به شهرهای اذر بایجان حمله بکنند ویا حدود 160 سال می خواستند از درآمد زراعی وتجاری وشهر های جنوب دربند وتا استا را ونخجوان کنار ارس واستفاده مادی بکنند ودر همین راستا بود که مرتبا از تنگه دربند گذشته وبه شهر های شیروان وشماخی وشمکور ترک نشین آذربایجان وحمله می کردند !ویا داروغه های حاکم تیموری را ودر بلاد مزبور می کشتند که تیمور جهت حفاظت نظامی منطقه مزبور گماشته بود ویا در شهر های شمال ارس گماشته بود وهمگی از قوم برلاس ترک وخویشاوند تیمور بودند ویا ماموران امنیتی بازارهای شیروان وگنجه وباکو وشماخی ونخجوان بودندونظم ادری جدید در شهرهای مزبور وبراساس "فقه نئوحنفی هرات تیموریان بوجود آورده بودند وهمانطوریکه نظم اداری شهرهای شمال ارس ودر دوره سلجوقیان ترک وبرمبنای فقه شافعی 16 مدرسه دینی نظامیه کهدر راس آنها اموزشهای اداری نظامیه اصفهان داشت که تئوری اش را نظام الملک وملکشاه می داد ووتئوری دهی اداری شهرهای شمال ارس هم با 80 مدرسه دینی پیشرفته نئو حنفی هرات بود که تیمور لنگ وِیا پسرش شاهرخ ویا نواده اش سلطان حسین بایقرای تیموری وسه نفره "تئوریسن های فقه اداری نئوحنفی هرات بودند ویا در تشکیلات دهی طی 170 سال امپراطوری اشان بودند که در مقاله های بعدی وبه ان موضوع خوهم پرداخت وهمگی بوسیله حکم "یرلیغ نظامی خود تیمور" وپسرش میرا نشاه سرپرست نظامی آنان ونوه اش عمر میرزابود که ماموران امنیتی جاده های تجاری آذر بایجان شمالی را تضمین می کردند ویا از قوم برلاس وجهت نظامی حفاظت قلعه ودروازه ها گماشته شده بودند ویا جهت حفظ اسلحه خانه های شهر های ترک نشین آذر بایجان شمالی بود ویا در عصر دولت محلی شیروانشاهیان گماشته شده بودندواو هم ورتق وفتق امور اداری وفرهنگی واقتصادی نواحی خاص خودش را انجام می داد ویا در تقسیم کار مزبور وبعهده "دولت محلی شیر وانشاهیان باکو وشیروان گذاشته بود ویا بعهده کارمندان ترک آذر ی انان افتاده بود که نیروی نظامی نداشتند ولی در تشکیلات دهی اداری جدید امپراطوری تیموریان ومهارت کافی داشتند که جایگزین سیستم اداری امپراطوری مغولان شده بودند واز این دوره تاریخی می باشد که تشکیلات اداری ونظامی شهرهای شمال ارس عوض شد ویا دگر گونی اداری یافت ولذا در راستای پیاده کردن همین هدف مزبورهم وشحنه های مغولی واز شهر ها ی مزبوررفته ویا قلعه بانان مغولی ویا اسلحه خانه داران مغولی مزبور عوض شدندکه شیوه نامه اداری دیگری داشتند ویا قراولان مغولی واز شهر های ترک نشین آذر بایجان شمال ارس واخراخ شدند وبجایش وداروغه های نظامی همان شهرها وازمیان نظامیان داوطلب قوم ترک برلاس انتخاب گردیدند که فرهنگ اداری اشان شکل دیگر بود که پاسدار نظام اداری وتشکیلاتی جدیدآذربایجان شمالی باشند ونیز وفاداری عمیق نظامی وجان نثارانه وبه تیمور لنگ برلاسی واهداف امپراطوری اش داشتند وبخاطر همین تغییرات اداری وفرهنگی بود که قوم مغولی جوجی نژاد وتصمیم گرفتند که قراولان نظامی برلاسی شهر های آذر بایجان شمالی را بکشند که تیمورلنگ ترک مانع آن بود و در حکمی وآن طوایف ترک خویشاوند برلاسی خود را ومامور محافظت سه قصر دولت محلی شیروانشاهیان کرده بود ویا ماموران حفاظت قصر هایی کرده بود که شیروانشاهیان داشتند ویا در شهر شیروان وشماخی وباکو ساخته بودند ویا محافظ نظامی ادارات ودفتر داران ترک دولت محلی شیروانشاهیان کرده بود ولی کمتر منابع تاریخی وبه تشکیلات اداری دولت شیروانشاهیان عصر تیموری وهنوز اشاره نکرده است وبعلاوه نظیر این نوع از تشکیلا ت دهی اداری ونظامی عهد تیمورلنگ ودر اذر بایجان جنوب ارس بود وهمچنین درخاک ترکیه نیز چنین "مدل سیاسی "درست کرده بود که قرا تاتار های بدوی قره قویونلو مخالف آن سیستم اداری وحکومتی بودند ولی تیمور می خواست که انهادر مرتع نواحی مزبور و تنها به چرا داری مشغول شده ونظام متمدن اداری ساخته شده بوسیله مدنیت "سلجوقی- تیموری "را بهم نریزند ویا در شهر های ارزروم وماردین ووتوقات وغیره ترکیه را واژ گون نکنند! ویا نظم شهر های اطراف شهر آنقوره ترکیه را بهم نریزند که پی ریزی اداری ومدنی اولیه اش وتوسط سلجوقیان ترکیه ریخته بود ویا بعدا هم توسط تیموریانترک متمدن وآن نوع نظام اداری و تکمیل گشت ویا می خواست که تحکیم اداری بشود وتا اقوام بدوی ترکیه مزبورهم وقدرت ایلدرم بایزیدعثمانی را وبعد از شکست جنگ انقوره ودر خاک ترکیه بهم نریزند! وهلاکوخان مغول هم وسرنوشت آن ادارات جدید ترکیه آنقوره ویا قونیه ترکیه را بدست "معین الدین پروانه" داده بود که نظیر خواجه جوینی نخست وزیرباسواددر اداره تبریز وزیر مجموعه اش بود ویا در نحوه ادارات تبریز وعمل می کردند وبدست "اقوام بدوی ترکیه "نداده بود که "نژادگرایانه قومی" عمل بکنند ویا در شهر های قرامان نشین ترکیه هم چنین بود که طراحی سیاسی نمود ویا در شهر های ترک نشین شمال سوریه نیز وچنین تئوری سیاسی را داشت که سلاطین ممالیم مصر نگذاشتند ویا بعد از شکست دادن سلطان فرج بن برقوقی ممالیک مصر عمل کرد که حاکم مصری ومسلط برخاک سوریه بود وتیمور لنگ هم وپس از اخراج نظامیان ممالیک مصر واز شهر های دمشق وحلب وحمص وحماه وبیت المقدس وموصل لبنان واین سیستم اداری جدید را می خواست بوجود آورد ویا در نواحی مزبور درست کرده بودویا حکام وداروغه های برلاسی دیگر رابرای پیاده کرده این تئوری اداری ودر شهر های بغداد وبصره عرب نشن ویا در دزفول وشوشتر وبروجرد ارنین وغیره نصب نمود که سکنه قومی وغیر نظامی شهر های مزبور وفرهنگ پذیر به نظم اداری مزبور نشدند از اقوام متفرقه کردخاورمیانه بودند ویا از اقوام لرنشین ویا از اقوام عرب نشین خاورمیانه بودند ولی قبلا در دوره حکومت ال جلایر بر بغداد وحکام همه آن اقوام شهر های عرب نشین ویا کردنشین ویا لرنشین آسیا راوبعیت از الگوی اداری مغولان می کردند وبعدا هم همانشیوه را سلاطین آل جلایرمغولی حکم بغداد ادامه می دادند واعتراضی به شیوه مزبور نداشتند ولی بعد از نابودی سلطان نشین سلطانیه ( اولوس تولی )واداره بغداد را خاندان مغولی ال جلایر اداره می کردند وتمایلی به حاکمیت تیمور نداشتند وبلکه شیوه های شحنه های آل جلایر را قبول داشتند که قبلا بخشی از قوم مغول سلطانیه بودند وهمان آل جلایر نیز بعدا و با ممالیک مصر وهمکاری تنگاتنگ نظامی وفرهنگی داشتند ولذاتیمور وبعد از بیرون آوردن شهر های مزبور واز دست شحنه های آل جلایر ووابسته به "اولوس تولی سلطانیه نشین" وهمان تیمور لنگ وتشکیلات اداری دیگری ساخت ویا در شهر های مزبور درست کرد وبجایش داروغه های مغولی وآل جلایری وتنها داروغه های ترک برلاسی را ودر شهر های مزبور گماشت ویا دروازه بانان نظامی قوم جلایری شهر های مزبور را عوض کرد که تشکیلات دهی اداری ونظامی شهرهای آسیای غربی هم وعوض بشود! وهمچنین داروغه های وابسته به خاندان آل اینجوی مغولی را در شهرهای فارس هم عوض کرد ویا داروغه های وابسته به آل مظفر یزد وکرمان را هم عوض کردکه تابع خلیفه عباسی بودند وسرنوشت برخی از آنها را بدست خاندان امیر چخماق شامی دادکه عمران کنونی استا نهای یزد وابرقو وکرمان وسیرجان ومعلول خدمات امیر چخماق می باشد ولذا کارکرد اداری وعمران منطقه ای امیر چخماق هم در یزد خوب بود ویا نظیر کارکرد دولت محلی شیروانشاهین آذر بایجان بود ویا نظیر کارکرد "امیر طهرتن "در شهر های ترکیه بود وهمان امیر چخماق شامی گماشته تیموریان هم و دراستان یزد وکرمان که جایگزین داروغه های آل مظفر شده بودند وچنین نقش "عمران منطقه ای "خوب را در آن استان داشت ولی در پییان امپراطوری با تسخیر شهر هرات تیموریان رویه اداری وعمرانی تغییر کرد وشهر متمدن هرات بدست دو قوم قوم بدوی اوزبک وصفویه افتادکه مرامنانه اداری دیگر داشتند ویا بدست قوم بدوی صفویه افتاد که قوای ایل شاملوی جزو ارتش اش بود وصفویه هم آنان را وجهت تسخیر شهر هرات وازخاک شام ویا از شمال سوریه وبه شهر هرات کشانده بود که 10000کارمند باسواد هرات تیموریان را بکشند!وهرات را بگیرند ویا همه دیوانسالاری مهم شهرمتمدن هرات را بهم بریزند! ونهایتا همه نقشه های عمرانی – اداری امپراطوری تیموریان بهم ریخته شد ودوباره 220 سال توسعه آسیای صغیروبه عقب انداخته شد وبعلاوه طوایف بدوی مزبورهم ویا طوایف چوپان منش دولت های قره قویونلو وآق قویونلوهم به انان پیوستند که تمدنشان واز روی "گوسفندان سیاه ویااز روی گوسفدان سفیدشان "مشخص می شد و حدود 290 سال نظام اداری شهرهای ایرانی راو متزلزل کردند ویا وحشی گری قوم قره قویونلو وتا سال 780 هجری ادامه داشت که بعد از مرگ شاهرخ تیموری ویا تا سال 850 هجری وبه تخریب اداری وفرهنگی وشهرهای شرقی ایران هم سرایت کرد وهمگی را دچار "آسیب تمدنی "نمود وهمان تداوم آسیب سازی تمدنی را وهم "اقوام آق قویونلو"ادامه دادند که از سال 780 والی 912 ادامه داشت که آخرین نوه شاهرخ ودر هرات و بنام "بدیع الزمان میرزا تیموری "ودر شهر هرات کشته شد ومقارن با کشته شدن وی هم فرخ یسار شیروانشاهی و درشهر شیروان وباکو ی کشته شد که شهرهای شمال ارس را متمدن کرده بود ویا بدست شاه اسماعیل صفویه ودراویش زیر نظر ش افتاد وچند سال بعد هم ونوبت فرزندان میرانشاه بود که از تبریز وسلطانیه بوسیله جنجال افرینی خانقاه حروفیه تحت مدیریت قرا یوسف انان را فراری داد که توسط تئوریسن ها الازهر ممالیک مصر سازماندهی می شدند وودر سال 914هجری هم نوبت فرای دادن نوه میرانشاه از هرات وکابل به دهلی بود بنام ظهیر الدین بابرمیرزابودکه توسط دراویشصوفی خانقاهاردیبل سازماندهی می شدند که که در فقه اداری ومدنی تابع فقه باطنی گری الازهرممالیک مصر در شمال افغانستان بودندوبا فقه اداری حنفیان ترک آسیا مخالف بودند وکاری در شهر هرات حنفی کردند ویا در پایان دوره تیموریان کردندکه باطنی گرایان فرقه اسماعلیه مصر وبا فقه شافعی اصفهان دوره ملک شاه سلجوقی وادارات خواجه نظام الملک اصفهان کردند ودوسال بابرمیزرا تیموری شهرهای بلخ وکابل وتا نظام متمدن اداری وفرهنگی تشکیلات بزگ تیموریان ونظیر فروپاشی تمدن سلجوقیان اصفهان نشود ویا دو سال در افغانستان مقاومت کرد ولی بعدابا اقوام ترک برلاس به دهلی رفت وبعدا تمدن تکامل یافته افغانستان ودر طی 170 سال وبدست دو قوم بدوی اوزبک وصفویه افتاد ویا بدست سه قوم بدوی شاملوها وروملو وذوالقدرهای زیر مجموعه صفویه افتاد که هزاره های هزاره های شمال افغنشان را هم تحت تاثیر فرهنگی خود قرار دادند ونیز پای اوزبکان را نیز به شمال افغانستان کشاندند ودر قوم بدوی هم و از شمال سوریه کوچیدهومدتها تحت تاثیر فرهنگی فقه باطنگری ممالیک مصر در شمال سوریه بودند ولی وبکمک خانقاه صفویه به شمال افغانستان رخنه فرهنگی یافتند ومزار شریف وبا کمک هزاره باطنی شده واوزبکها درست کردند ونهایتا چنین نوع از مدل تشکیلات اداری ونظامی امپراطوری پیشرفته تیموریان آسیا نابود شد که از اول اقوام بدوی مزبور در خاک سوریه وترکیه وتحت تاثیر تمدن مصروالازهر مصر بودند ویا جزو مخالفین امپراطوری اول تیموریان آسیایی بودند که می خواست به سلطه مصری های آفریقایی ودر خاک سوریه آسیایی وپایان بدهد که 170 جریان داشت ولی بعداز مرگ شاهرخ تیموری ودر شهر هرات سال 850 هجری وتشکیلات تیموریان ونظام فرهنگی مورد نظر انان ورو به اضمحلال گذاشت ویا ازسال 750 الی 914 هجری هم وچندین شاهزاده تیموری هم کم تجربه در مهار بحران بودند ولذا نتوانستند که وزارتخانه های مرکزی هرات ونظام فرهنگی آنرا نگه دارند ویا دوایرش ویا مدارس پیشرفته ویا کتابخانه های عظیمش را نگهدارند که فقط 60 0زار کتاب از کتابخانه ربع رشیدی تبریر وبه کتابخانه هرات وبهد از قتل میران شاه در اطاف تبریز انتقال یافته بود ویا از کتابخانه های سلطانیه ورصد خانه مراغه ویا کتابخانه غازانیه تبریز وکتابخانه ار گ علیشاهی تبریزانتقال یافته بود ویا 7 وزارتخانه ودیوان مرکزی هرات ودر دوره سلطان حسین میرزا بایقرائ 10000 کارمندبا سوادداشت ویا 80 مدرسه داشت که باقی نماند ویا با دیوانهای مختلف اداری ومدارس پیشرفت هرات بودند که در کتاب ماثرالملوک وحبیب السیرواسامی اش ذکر شده است ونهایتا آن نوعاز تشکیلات اداری ونظامی آموزشی پیشرفته آسیا وهمگی نابود گردید وچنین بود که در سال 914 هجری وظهیر الدین بابرشاه تیموری واز نسل "میرانشاه " تیموری وصلاح خود را در ان دید که همان 10000 کارمند را بردارد ویا انواع داروغه های دیگرآسیایی را بردارد ووبه غرب افغانستان وهندوستان برود ویا قلعه بانهای نظامی برلاس راوبهمراه انواع گاری های حمل کتاب های کتابخانه های هرات را بردارد واز افغانستان خارج بشود وبه دهلی ببرد وبعدا هم واعضای طوایف دیگر برلاس آسیا نیز وبه آنها پیوستند ویا برخی از سر بازان جغتایی اقوام افغانستانی هم وبعنوان قرا چریک ویا قراولان راهها که سربازان نظامی ارتش تیموری بودند واز کابل خارج شده وبدنبال انها رفتند وهمان "بابریان تیموری" وبا کمک آنها ودوباره ازناحیه سند وتا دکن هندوستان راگرفتند ویا مجددا تسخیر کردند که تیمور در اواخر عمرش وحدود سال 803 هجری وآنرا تسخیر کرده بود ومنطقه اش جزو "اولوس نظامی " پسر بزرگش و"جهانگیر میزرا تیموری" شده بود وبعدااز وفات جهانگیر میزرا به پسرش رسیده بود ویا بنام نوه اش و پیر محمد تیموری داده شد ولی بعد از مرگ تیمور وخانواده وی هم نتوانسته بودند که تشکیلات اداری ونظامی مورد تیموریان راو درشهر های هندوستان وپاکستان وبنگلادش وبرمه بر قرار بکنند وبجایش نوه میرانشاه تیموری عمل کرد ویا بعد از سال 914 هجری عملکرد و آن نوع از تشکیلات جدید مورد نظر تیمور رادر منطقه مزبور ساخت ویا بنام" تشکیلات مغول کبیر" ساخت ویا در جهت امنیت عمران منطقه ای هندوستان پیاده کرد وهمان بابر میرزاتیموری برلاسی وآخرین نفر از و"اولوس نظامی تبریز" بودکه به هند رفته بود ویا از اولوس نظامی پدر بزرگ میرانشاه بود که به مقام "اولوس نظامی دهلی رسیده بود "وبنام امپراطوری مغول کبیر و"انتقال منطقه وجغرافیایی داد وبعدا هم وبا آن تشکیلات نظامی جدید هندوستان وارتش بزرگ ملی ساخت و دولت های محلی "عادلشاهیان هند ویا دولت "قطب شاهیان هند" ویا "برید شاهیان" ویا "نظامشاهیان "ویا دولت "عمادشاهیان" وچند" دولت محلی دیگر هندوستان بزرگ راوبرچید ویا ملوک الطوایفی نظامی هندوستان را برچید و در تشکیلات یک پارچه ارتش بزرگ امپراطوری مغول کبیر هندوستان خود وادغام کردند وگذاشتن لقب ارتش مغول کبیرو به لقب ارتش خود هم فلسفه خاص داشت وبخاطر انتقام گرفتن از نژاد جوجی بود که اوزبکهای مغولی هم وآنان را واز هرات بیرون رانده وبه هندوستان فراری داده بودند ومدعی نژاد مغول بودند ویااغلب به شهر های شهر های آذر بایجانی واز اولوس جوجی مغولی می تاختند وتیمور لنگ پدر بزگش هم وبرعکس عمل کرده ودر زمان حیات خودش وبخاطر ادعاهای مکرر همان خانواده جوجی ودر شهر آستاراخان ودر حاشیه خزرعمل کرد وشهر انان را اتش زد وبهمراه ارتش پسرش میرانشاه وازتنگه دربند گذشته ووارد خاک نژاد جوجی ها شده بودو شهر های "سرای "ویا "حاجی طرخان "تاتار نشین آنها را و آتش زده بود ویا بعد از خارج کردن سکنه اش از شهرهای مزبور وآتش زده بود ویا شهر قازان (تاتار نشین) ودر انتهای ولگا را وگرفته بود ویا ارتش بزرگ توقتمش خان جوجی نژاد را ودر کنار همان رود ولگا وشکست داده بود وسپس شهر مسکورا هم گرفته ویا قصر کرملین وابسته به حاکم جوجی را ودر آن شهرمسکو را وتیمور گرفته بود ویا به نقل ص 817 ظفر نامه گرفت ویا تیمورلنگ در سال 797 هجری وهمان شهر مسکو راواز دست اقوام اولوس جوجی وخارج کرده بود ! ویا به نقل ص818 وشهر های چرکس نشین تاتار فققاز را هم که تابع شاخه خوانین جوجی و تابع خاندان جوجی بودند واز دست شحنه های جوجی نژاد گرفته بود وبجایش داوغه های نژاد تاتار ترک برلاسی رادر چرکستان ناحیه قفقاز گماشته بود ویا درهمان شهر های مزبورو گماشته بود وبعلاوه چونکه اقوام اوزبک ساکن شهر سرای هم ویا شهر حاجی طرخان حاشیه کنار خزر هم ومقاومت می کردند ولذا به نقل ص 825 کتاب ظفر نامه یزدی وهمان تیمورلنگ ودر سال 797 هجری وشهرهای حاجی ترخان ویا سرای را گرفته (ویا شهر آستاراخان قدیم وجدید طایفه جوجی واز اوزبک ها گرفت ویا بعد از خارج کردن سکنه اش وآتش زد وتصمیم داشت انها را بجای دیگرآسیا وکوچ بدهد ! وبعلاوه در همان موقع هم وسربازان جغتایی ارتش تیمورنیز وموافق عمل مزبور بودند وچراکه واز دوره چنگیزخان وهمان جغتائان مغولی هم ومخالف اولوس جوجی بودند وبهمین دلیل نیز و بخاطر مخالفت باخاندان جوجی وتولی وهمان اقوام جغتایی هم وبه ارتش تیموری پیوسته بودندکه اقوام افغانستانی کنونی نیز وهمگی برمبنای اسناد تاریخی وجزو شاخه های جغتایی ارتش تیمور بودند ویاتیمور را جهت قبضه کردن قدرت در اسیا و داماد خاندان جغتایی _مغولی خود کرده بودند که لفظ تیمور"گورکانی" هم ودر زبان ترکی انها وبه معنای "گورکان"می باشد ویا به معنی داماد در زبان ترکی است .وهر جا هم که تیمور تسخیر می کرد وجغتایی ها همراهش بودند یا در همه شهر های آسیایی که تیمورمی گشوده واز طایفه ترک برلاس منطقه کش وفرغانه ترکستان وفرمانده نظامی قله تیی ن می کرد وجغتایی ها را بعنوان سربازان انها می گماشت ویا بعنوان داروغه های ترک آسیایی ونصب می نمود وجغتایی ها هم بعنوان سربازان داروغه خانه تعیین می کرد که کثرت داشتند ویا بعنوان سربازان فرماندهی داروغه خانه عمل می نمودند ویا زیر نظریک فرمانده برلاسی محافظت همان قلعه ها را بعهده می گرفتند ویا امنیت نظامی دروازه هایش را وبعهده می گرفتند ودر همان شهرها آسیایی وقوم ترک برلاسی وبعنوان فرمانده –وجغتایی ها وبعنوان سربازان اسلحه خانه های همان شهر ها وعمل می کردند ولذا اقوام جغتایی مغول هم که کثرت داشتند وسر بازان تحت فرماندهی همان ترکان برلاسی طایفه تیموری آسیا بودند که خودشان را "ترکان تاتار آسیا "می نامیدند واقوام گوناگون عرب ویا گرجی ویا کرد ویا قوم لر وبلوچ و غیره واقوام غیر نظامی در فرهنگ انها وشهروند منطقه ای بودند ویا اقوام عرب ویا روس ویا اوکراینی وچینی هم وغیر نظامی محسوب می شدند که در زبان وگویش و مذهب تشکیلات جدید آزاد بودند ویا در "نظم اقتصادی امپراطوری جدید تیموریان" وآزاد بودند ویا در نظام تمدنی تیموریان نیز وحق عمران منطقه ای خاص خود را داشتند ویا در اقتصادشان هم آزاد بودند وهمگی به شیوه محلی هر قوم و"برنامه ریزی محلی "می شدند وتنها در امور نظامی وآزادی قومیتی نداشتند وتا در تکیه به ارتش محلی آزادی نداشتند و تا درگیری قومی ومنطقه ای براه نیندازند ولذا فرماندهی نظامی همان استانها ودر مدل امپراطوری تیموریان مدل تکامل یافته جدید بود ونظیر مدل امپراطوری هخامنشان بود ویانظیر نظام فرماندهی حفاظت قلعه ها ی شهر ها دوره امپراطوریهای قدیم بود وچنین نظمی داشت ولذا حفاظت نظامی دارالحکومه شهر های آسیایی وانحصارا وبعهده فرماندهان نظامی برلاسی بود وبعلاوه با مکانیزم نظام ادری آنها بودکه زبان ترکی اویغوری رواج یافت ویا در شهرهای آسیایی رواج داده شد ویا تکامل داده شد که باعث شدهاست امروزه اغلب اقوام ترکمن ویا اقوام قر قیز ویا اقوام اوزبک آسیا ویاقوم چرکس ویا قوم چچن ومغول ویا قوم قزاق وهمگی زبان ترکی خاص خودشان را داشته باشند که صحبت ترکی با هم دیگر بهمند وزبان غالب اسییی ها بشود ویا همگی بخاطر فرماندهی ترکان برلاسی در آسیا فرهنگ واحد شهر ی بیابند که با سر بازان جغتایی سر بازخانه ها عمل می شد وسیستم رسمی واداری تمدن امپراطوری تیموریان رامی ساخت واداره می کرد ویا با مکاتبات پیکهای اداری خود ومکاتبه ترکی می شد ونیز در طی 170 سال امپراطوری تیموریان وبا زبان ترکی جغتایی نامه بری انجام می شد ویا توسط پیک چاپارخانه ها وبرید های تیموری نامه ترکی اداری می فرستادند ومذهب آسیایی نیز چنین بود وهمگی اقوام ترک وتاتار آسیایی وهم مذهب حنفی را پذیرفته بودند وتنها قوم کوچکی از کردان آسیا ویا عربها ومذهب شافعی ویا مالکی داشتند وهمچنین بجای تمدن اداری خالصا مغولی نوادگادن چنگیز خان واین بار "تمدن جدید تیموریان ترک" شکل گرفته بود ویا تشکیلات اداری ونظامی واقتصادی وزبانشناختی "ترکی-وتاتاری" بود که حداقل یک میلیارد عضوآسیایی دارد وبعلاوه اغلب شهر های آسیایی واز این راه وتکامل فرهنگی ومدنی یافته بودند ویا "ترکیب "فرهنگی تمدن مغولی وترکی واسلامی داشتند ویا با عناصر "سه گانه آسیایی اش بوجود آورده بودند وزیراکه تیموریان و مدل تشکیلات نظامی را وازمدل "تمدن نظامی مغولها "اقتباس فرهنگی کرده و"مبانی حقوقی نهاد هار "و از "تمدن اسلامی "اخذ کرده بودند وبعلاوه " مبانی مدیریت امپراطوری " را هم وبا سازماندهی هوشیارانه ترکان برلاسی آسیا یی عجین کرده بودند و در شا لوده ریزی امپراطوری جدید خود وبکار گرفته بودند ولذادر دوره مزبور دین شمن پرستی سابق مغولان را هم کنار گذاشته بودند ویا در تشکیلات آفرینی مزبورو کنار گذاشته بودند که قبلا اساس "یاسا نامه "حقوقی ارتش مغولان بود ویا اساس تفکرات شمن پرستی چنگیز خان بود وتنها درتفکرات امپراطوری قبلی بود که حدود 120 سال رواج داشت ولی تیموراین بار وبجای "یاسا نامه "چنگیزی ومرامنامه جدید اداری پدید اوردندویا برای سکنه آسیا ساختند ودر یا تشکیلات سازی اداری ونظامی جدید ساخت ومدتی شهرهای مختلف را به نظام فرهنگی مزبور وفرهنگ پذیر کردند ویا اساس امپراطوری تیموریان خود را با تئوری مزبور ساختند ویا بر اساس 34 بندواصول " تزو کات نامه تیموری "قرار داده بودند که تواما "فقه نئو حنفی خشن ونیز توام با شایسته سالاری همراه شده بودوفقه اداری قدم خلفای بغداد را به فقه اداری جدید هرات وبا فتواهای جدیدش تبدیل کرده بودند ویا از آیات قرات استخراج کرده بودند که علمای حنفی مذهب ارتش تیمور آنرا ساختند ویا علمای حنفی هرات وبخاری حنفی کادر پرور آنرا ساختند که زیر نظر امپراطوری تیموریان بودند ویا از آیات قرانی واستخراج جدیداداری فقهی کرده بودند وآنها را به تیمور گفته بودند که اساس تشکیلاتسازی شهر ها ی آسیایی را بسازد ویا با آن اصول 34 گانه فقهی وادارات شهر اداره بشود ویا دایره حسبه شهر ها اداره بشود ویا سیستم ازدواج وطلاق خانوادگی ویا رتق وفتق 7 نهاد خانواده وویا نهاد قضایی شهر ها وویا نهاد خیریه ای واموزشی شهر وبه فقه حنفی هرات اداره بشود وبعلاوه در گزینش حاکمان شهر ها هم ولحاظ می شد ویا در سپردن امور وبدست نظامیان وتجارشایسته ویا بدست قضات شایسته شهر ها لحاظ می شد وهمان 34 اصل شایسته سالاری "تزو کات تیموری"والگوی اداری شهر های تیموری بود ونمی بایست و ندیده گرفته می شد ویا با این تز سیاسی بود که تیمورو در ساخت وساز امپراطوری جدید آسیایی خود وعمل می کرد ویک نوع " دمو کراسی بزرگ اقوام آسیایی را"ومی آفریدند که با ادغام ارتش های قومی امکان پذیر باشد ویا در یک "ارتش برزگ نظامی واطلاعاتی آسیایی" وبیطرفانه عمل بکند ویا نسبت به منافع متضاد دوقوم آسیایی وعادلانه عمل کرده وبیطرف نظامی باشند که با ارتش قومی ممکن نبود ! ویا به آسایش منطقه ای وبزرگتر منجر نمی شد وتا به عدم سلب آرامش واز یک منطقه فکر نشود ونهایتا بضررویا به نفع منطقه دیگر آسیا یی شده ویا به نفع اقوام دیگر ونظم منطقه ای بهم بریزد! ویا امنیت تجاری جاده ها وامنیت بازارهای گوناگون ا قوام مختلف و بهم بریزد! ویا در سایه ارتش های قومی وانواع "جرمهای تجاری واقتصادی متعددوگوناگون" تراشیده شود ویا در شهرهای آسیایی وبوجود آورده شود ! واذا تئوری امپراطوری مدل تیموری وبر خلاف تئوری وتز ویتفو گل آلمانی است که می گوید :"نهاد سیاسی آسیایی " و" "استبداد شرقی "می باشد ویا "جورج بایدن معاصر" هم وادعای دموکراسی دارد ویا در دوره اخیر وبا راه اندازی "کنفرانس مجازی دمکراسی "خودعمل کرده واز بقیه کشورها و"تز دموکراسی خواهی "نا معلوم را و می طلبد! وهرچند تزسیاسی "تشکیلات سازی تیمور لنگ" ودر عصر خودش نوین بود ولی طرفداران موافق ویا مخالف زیاد ی هم داشت که بعدا مخالفان تز دموکراسی غیرنظامی تیموری و زیاد کشتند ولذا بعد از مرگ وی معتقد شدند که هر قوم آسیایی وباید که ارتش قومی خودش را داشته باشد که در پایان قضیه مزبور و به ضرر همان آسیایی ها ومنجر می گردید وهمچنین طرفداران تئوری مزبور هم وحدود 170 سال تمام وجانانه از عقاید تیمور عمل کرده ویا با ابتکارات همکاری دسته جمعی خودشان وبا عقیده تیمورهمراهی می کردند ویادر جهت پیاده سازی تز امپراطوری جدید تیمور لنگ ودر جغرافیای بزرگ اسیا وجانانه می کوشیدندویا می جنگیدند ودر گیریها را خاموش می کردند ولذا با نحوه همکاری جالبشان که فرهنگ پذیرشده بودند ومعتقد به نظم امپراطوری مزبور بودند ویا نحوه اطاعت پذیری اشان از تئوری وی وجالب فرهنگی می باشد که توسط فرماندهان برلاس ترک آسیایی رواج سیاسی داده می شد وانجام می گرفت که به آفریدن چنین امپراطوری بزرگ آسیایی ومنجر شدندکه در قاره های دیگر جهان ونتوانسته بودند ومدلش را وپیاده سازی بکنند ولذا در عرض 65 سال جنگهای ودر همه شهرهای آسیایی وچنین مدل اداری ونظامی واموزشی پیاده شد ویا مدل سیاسی قابل تحسین ویا تشکیلات سازی جدید تیموری وپیاده سازی شد ! ویا در همه شهر های آسیایی ورواج فرهنگی نوین یافت ونهایتا مدلهای قدیمی اداری وتشکیلاتی آسیا ومنقرض شدو"مدل جدید شالوده سازی سیاسی ومدتی طرفدار یافت ولی مخالفان تز ارتش واحد آسیایی تیمورهم وبیکار ننشسته بودند وبلکه برای مشروعیت دادن به تز "ارتش های محلی" اقوام گوناگون آسیایی ومی کوشیدند وابتدا در این طریقت و"جنبش های حروفیه "دو آذر بایجان را فراهم کردند که ساخته شده اقوام جوجی مسلمان نژاد جوجی شهر آستاراخان بود ویا با هم فکری سران ممالیک مصرباطنی مذهب بود وهمراهی فکری ومالی می کرد وهمچنین منفعت طلبی اقوامی که در شمال دربندوشمال شهر شیروان آذربایجان هم به ان کمک می کرد که "نهضت حروفیه" شهر شیروان را وساختند ویا با پول وکمک خوانین جوجی همراه بود که به درویش فضل الله استر ابادی ودیگران پول معیشت می دادند وتا در خانقاه شیروان سخن رانی بکند ویا شهرهای مختلف اشعار صوفیانه سیاسی ویا طنز امیز بسراید وهدفشان هم آن بود که با "خانقاه حروفیه شیروان عمل کرده "و بجای "خانقاه مذهبی معمولی عصر سلجوقیان "بنشانند که در خانقاههای مذهبی سابق رواج ایده سیاسی وجود نداشت ویا سخنان سیاسی در مکانهای مزبور زده نمی شد ویا در پوشش تصوف دینی زده نمی شد ویا بر علیه داروغه های برلاس ترک آذر بایجان زده نمی شد که بنقل متن خود اشعار فضل الله استرابادی وسکنه شیروان همشنوای آن نبودند ولی او سکنه شیروان را نظیر "شمرزمانه " می می نامید ولی مردم شهر وگوش شنوایی وی را نداشتند ولی در اشعارش ذکر می شد ممکن است و همان شهر شیروان آذر بایجان را به خاک کربلاوبه قتل وی تبدیل بشود ویا مکانی برای قتل وی تبدییل بشود ! که نمونه اشعار وی را ودرمتن ص 212 کتاب ادوارد بروان آمده است که نشان می دهد :که در"خانقاه شیروان" آذر بایجان وطرفدارانی برای خودش نداشت ولی وی دائما به تحریک سیاسی خود ودرهمان "خانقاه شیروان" ادامه می داد وبدنبالش داروغه برلاسی همان شهر شیروان هم ویاکمک سربازان قرا چریک جغتایی داروغه خانه شیروان واورا گرفته وبه زندان شیروان انداختند وبعلاوه براساس اصلهای 7 و25 "تزوکات نامه تیموری" هم عمل کرده که نحوه حقوقی اداره شهر ها را وتعیین می کرد وبا آن نحوه از سخنان وعظ آلودسیاسی وی ومجبور به دستگیری ویا زندانی کردن رهبر حروفیه و درزندان شیروان بودند ولی "دیوان برید شهر شیروان "هم بیکار نمانده و براساس اصل دوم (2) تزوکات تیموری واداره جاسوسخانه شیروان رابوجود می اورد وعمل کرده ودر ایفای وظایف شهری خود ومجبور بودندکه از طریق پیک جاسوسی خود خبر به مرکز فرستاده ویا از طریق چاپارخانه های آسیا یی عمل کرده وگزارش همان موضوع را به میرانشاه تیموری ودر قرارگاه نظامی مرکزی تبریز و به شهر تبریزبدهند ویا به میرانشاه دادند که وی هم و بعنوان فرمانده نظامی کل شهرهای ترک نشین غرب آسیا ودر تشکیلات تیموری تعیین شده بود ویا مسئول پیاده کردن 34 اصل اداری ونظامی منطقه بود ویا در نظم امپراطوری تیموریان بود که تیمور برای وظایف 12 صنف شهر نشین وبرایش تعیین کرده بود ویا جهت ادارات وتشکیلات محله های شهری طراحی کرده بود ویا برای رتق وفتق بازار شهر های آسیایی وتعیین وظایف شهری کرده بود ویا در" تزوکات نامه" حقوقی خود ووضع کارمندی کرده بود که براساس اصل اول واصل 5 تزوکات تیموری ودادگاه قضایی تبریزومسئول اجرائیات ان قوانین شهری بود که نگذارند تا خطیبان منبر ها ویا مفسران دینی خلاف نظم سیاسی حرف نزنند ویا واعظان متعدد ونظم داروغه خانه های شهری را بهم نریزندواهالی محلات را بجان هم بیندازند ویا حتی شاعران خانقاههاو ومدارس دینی هم عمل کرده وهمان خانقاه مذهبی ویا جلسه قهوه خانه های شهرهای ترک نشین راو بهم بریزند ویا به کانونهای شورش شهری تبدیل بکنند که خارج از چهارچوب فقه دینی حنفی هرات بود که معیار های نظو داروغه خانه دوره هرات را پدید می اورد وبا با معیارهای "اداره شرطه اعراب" ویا "اداره شحنه های دوره سلجوقی -مغولی " ومقداری تفاوت فرهنگی وسیاسی داشت وهمگی بر اساس آیات قران ونظم سیاسی شهر های امپراطوری تیموری را بوجود می آورد وتا مانع شود که بعنوان وعظ ادبی ویا شعر گویی ونظم شهری بهم زده شود که در "تزوکات نامه تیموری" ممنوع بود که نظیرهمان سخنان سیاسی را وصد سال قبل نمی زدند ویا در خانقاه قونیه و"مولوی" شاعربلخی وبزبان نمی آورد!ویا شعرسیاسی نمی سرود ویا امام محمد غزالی ودر خانقاه طوس وبزبان نمی آورد وبعلاوه چونکه سخنان تحریک آمیز وی هم باعث شده بود که طرفداران حروفیه ودر شهر خرماتو وعمر شیخ تیموری وفرزند دیگر تیمور وترور بکنند ولذا در محاکمه دادگاه تبریزدرویش فضل الله استر ابادی محکوم شد ویا دردادگاه جنوب رودخانه ارس وهمان فضل الله استر ابادی ومحکوم شد که 32 حرف الفبای فارسی را بهانه سیایسی کرده ویا پوششی برای وعظ سخنان سیاسی کرده بود که از مشرب فقه باطنی الازهر مصر افریقایی هدایت فرهنگی می کردند ویا توسط خلفای عرب زرنگ مصر هدایت می شد که ترکان آسیایی ساده لوح را دنبال مطامع بقایای بنی امیه مصر بکشانند که از ظهور خود پیامبر دین اسلام وهمان اعراب اموی مصر ودمشق معاویه وعمروعاص در دمشق ومصر و"فقه دین اسلام "ملعبه خود کرده بودند وبعدا نیز 12 قرن "فقه اسلام باطنی" رااز الازهر مصر رواج می دادند ودر دوره تیموریان وبعنوان فقه باطنی حروفیه وبر علیه تشکیلات سازی اداری امپراطوری تیموریان ترک لم کرده بودند که زبان ترکی جغتایی ویا تمدن اسلام ترکی را در اسیا رواج می داد ولذا طرفداران عقیده خود راو به "نهضت حروفیه خانقاه شیروان وخانقاه تبریز " فرستاده بودند وبعلاوه سخنان وی هم وبا پشتیبانی خوانین جوجی نژاد شمال دربند هم روبرو بود که هم سو با ممالیک مصر وعقایدشان بودند و همان شگردی را تعقیب می کردند که "فرقه اسماعیلیه "انجام می داد ولی هلاگو خان وبا آمدن به تبریز وهمه قلاع نظامی تیموریان را وتارومار کرد ولی صد وبیست سال بعد ودوباره توسط یک "درویش استر ابادی"و آغاز شده بود وقبلا همان "فرقه اسماعلیه "وبرای فرو پاشیدن امپراطوری سلجوقیان شافعی مذهب وطراحی سیاسی کرده بودند ویا جهت کشتن خواجه نظام الملک شافعی مذهب وبدست "کردان علی الهی "شهر صحنه کرمانشاه انجام دادند که مغز متفکر تشکیلات سازی سلجوقیان را واز بین ببرند ودر امتداد پیروی اش از خانقاه شیروان ودرویش فضل الله واز خانقاه سبزواردرویش عزیز واز خانقاه حروفیه تبریز ودرویش عماد نسیمی تبریزبیرون امد ویا از خانقاه اردبیل درویش صفی الدین اردبیلی بیرون آمد که مقر سابق تولد ودرویش استرابادی که از این شهر و به شیروان رفته ودر ان شهر برعلیه نظم اداری وتشکیلاتی تیموریان تبلیغ می کرد بدنبالش و کردان غالی حروفیهکردستان هم ود شهر خرماتو عمل کرده وفرزند تیمور را کشتند ویا متاثر ازدراویش حروفیه شیروان شده بودند وخانقاه انان هم وفتوای قتل عمر شیخ وپسر تیمورلنگ را دادند که حاکم نظامی منطقه کرد نشین شده بود ویاحاکم منطقه عرب نشین آسیا شده بود ولی در شهر خرماتو"و ترور" گشت ودر حالیکه کردان ناحیه مزبور وهمگی سر از اطاعت شحنه های آل جلایرمغولی بیرون آورده بودند واین بار مایل بودند که پیروی از دستورات منطقه ای تیموررا بکنند بعلاوه علمای کرد شهر حلب هم ومخالف قتل مزبور بودند واطاعت از دستورات تیموری را وبجای اطاعت از دستورات ال جلایرمغولی رامی پسندیدند ویا توصیه به "کردان منطقه مزبور "کرده بودند وبعلاوه وسکنه شهر های منطقه لرنشین ایران هم وچنین بودند که در دوره هلاکو خان وتبعیت از شحنه های مغولی کرده ویا توسط "اتابگ یوسف لر" وغیره را وپذیرفته شده بود ولی دردوره امپراطوری تیموریان وبرعکس عمل شد وطرفداران افراطی اقوام لرنیز حروفی شده وجهت تشکیل ارتش قومی لرستان عمل کرده ودر طرفداری از فرقه حروفیه وطرفدار ترور شاهرخ تیموری ودر شهر هرات شده بودند ولذا قوم لر هم وفرزند تیمور را وبوسیله احمد لر ویبا فتوای درویشی در خانقاه حروفیه ذزفول لر نشین وترور کردند که شاهرخ تیموری و بر اثر جراحت چاقوی احمد لرودر شهر هرات ومدتی مجرو ح گردید ویا با فتوای درویشی دیگر وبنام سید محمد نوربخش ودر "حانقاه قاین وگناباد" بودکه مجروح شد وقبلا هم دراویش قهستان و همگی از اعراب قرون اولیه اسلامی هستند که به خراسان جنوبی امده بودندودهها قلعه نظامی قهستان رادر دوره سلجوقیان ترک مسمان شافعی تشکیل می دادند که با تروهای اسماعلیه قهستان خراسان جنوبی روبرو شدند وبا مدیریت حسن صباح عرب نژاد شهر مرو سازماندهی می شدند تاسیس که از الازهر مصر دستور می گرفت وانها هم خواستار ارتش عربی خراسان جنوبی بودند ولی قلاع نظامی اعراب اسماعلی ناحیه مزبورو بوسیله هلاکوخان وبعد از سلجوقیان برچیده شده بود واین بارنوبت فتوادهی خانقاههای نوربخشیه قاین وگناباد برعلیه تیموریان بود که جهت ترور تیموریان وبوجود آورده شده بودند وهمان رهبرفرقه درویشی قاین با "احمد لر"همکاری کرده ویا در ترور شاهرخ تیموری وهمکاری کرد ه وبدنبال خط مشی آنان بود ند که فرقه های دیگر" دراویش بکتاشی "ترکیه هم چنین مامی داشتند وبرای مخالفت با ترکان عثمانی بوجود آمده بودند ویا دراویش مشعشعینان خانقاه هویزه خوزستان ویا جنوب عراق هم در منطقه عرب نشین آسیا چنین بودند وهمگی بعد از مرگ تیمور بوجود آمد] بودند ویا خانقاه صفی الدین اردبیلی هم چنین بود ویا خانقاه"درویشان مرعشیه مازندران" نیزکه بقایای اعراب 4 امامی قبلی طبرستان بودند و چنین مرامی داشتند وهمگی بنام شعر خوانی خانقاهی در شهرهای ساری وامل دایر کرده و به لعن ونفرین دارو غه های تیموری می پرداختند ویا به سخنرانی های سیاسی ودر خانقاه ها وتکیه ها ی آمل وساری اقدام می کردند ویا در خانقاه شیخ زاهد گیلانی ودرشهر لاهیجان عمل می کردند وتا اساس مشروعیت دادن به ارتش محلی قوم گیلک را بدست اورند ویا ارتش قوم لررا وبوجود آورند ویا بهانه تشکیل ارتش قومی عرب جنوب عراق بودند که اساس خانقاهای کرد ویا قوم مازندرانی ویا قهستانی را وبوجود آورده بود وبا این نوع از تبلیغات فرهنگی وادبی وجامعه ایران را وبطرف ملوک الطوایفی می بردند ولذا در مقابله با آنان نیز وخاندان تیموریان هم بیکار نماند وجهت دفاع از"تز ارتش امپراطوری آسیایی "بزرگ خود وخانقاههای نقشبندیه حنفی " را وبراه انداختند وزیرا که اغلب اقوام مغول وترک آسیای مرکزی هم در دوره تیموریان از دین شمن پرستی دست برداشته ومسلمان حنفی شده بودند ویا از دین زرتشت گری دست برداشته و مذهب حنفی را ودر دوره تیموریان پذیرفته بودند ودر این راستا هم وخواجه بهاء الدین محمد نقشبند بخاری ودر سال 791 هجری ودر شهر بخارا واین "تئوری متقابل" را براه انداخت که مورد پشتیبانی تیمور واقع شد وبعلاوه بعد از ترور شاهرخ تیموری و"خانقاه نعمت الهی شهر ماهان "کرمان هم و تقویت گردید که با اهداف خانقاههای دیگرایران ومخالف بودند ولذا مورد پشتیبانی شاهرخ وفرزندان عمر شیخ گردید وشاهان بابری هندوستان هم که نوادگان میرانشاه بودند وبعلاوه پدر بزرگشان هم و مقتول درناحیه سرد رود تبریز شده بود وبعدا تئوری مخالف را پذیرفته واین دو نوع خانقاه اخیر را ودر سرتاسر شهر های هند ودکن وبنگلادش براه انداخته ورواج داد ند که حدود سه قرن ونیم واز تشکیلات اداری ونظامی تیموریان برلاسی هند دفاع می کرد که بعد از سال 1850 میلادی ودولت بابران هند بر افتاد که نوادگان تیمور لنگ بودند ولی توسط کمپانی هند شرقی وملغی گردیدند ویا تشکیلات اداری وفرهنگی ومذهبی قوم برلاس ترک هم در هند ممنوع شد وآواره اروپا ویا امریکا شده ومخفیانه وبجای تشکیلات اداری مغول کبیر هند واین بار وتشکیلات اداری ونظامی مخفیانه ومتاثر از فرهنگ اداری لندن ولوس آنجلس را دایر کردند ولذا فرزند ان کثیر تیمورلنگ در اروپا بیکار ننشته ویا نوادگان طایفه داروغه زادگان ترکان برلاسی آسیا وبیکار ننشسته بودند و امروزه در سرتاسر شهر های اروپا وامریکا ویا در خاک پاکستان وافغانستان وپخش وپلا هستند واز ادعای ریاست خود وبر شهر هرات افغانستان دست برنداشته که خلفای عرب زرنگ مصرالازهر از انان گرفته اند ولذا برای دست یابی دوباره به هرات پایتختشان در طی جنگ 20 ساله اخیرافغانستان و ابتدا با ارتش امریکادست به نبرد شدند ویا در پادگان بگرام قندهار ویا در منطقه پشتونستان وکشمیر پاکستان وبلوچستان حنفی مذهب که دست بر نداشته اند و معتقدند اقوام مسیحی غربی ونمی توانند در خاک آسیا پادگانشا ن را نگه دارند ولذا باید پادگان نظامیان مسیحی خاک افغانستان ودر تحت مدیریت آنها باشد که 170 سال پادگانهای افغانستان را اداره می کردند ویا باید ازخاک آسیا بیرون بروند ولذا تئوری سابق اشان را تعقیب می کنند که متاثر از خانقاههای نقشبندیه دکن بابریان می باشد که خواهان دگر گونی تئوری "ارتش مغول کبیر "آسیایی هستند ویا برعکس وارتش بزرگ آسیایی سابق را می پسندند ونیز آنان پیدایش ارتش های قومی آسیا راو معلول پیدایش "خانقاه حروفیه شیروان وتبریز " می دانند کهکه به کشته شدنن میرانشاه وعمر شیخ شدوسپس فرار اببکر میرزا وعمر میرزا از تبریز وسلطنیه در برابر فتنه انگزی حروفیه شد ونهایتا بدنبال نابودی دولت تیموریان ترک منجر شد وبعلاوه کمپانی هند شرقی را هم ومخالفان آنها را کمک پنهانی کرد وبعلاوه در خاک هندوستان وبه منحل کردن خانقاه های حنفی دکن اقدام نمود ویا در سال 1850میلادی هم ودولت بابریان هند را بر انداخت وانان را مجبور کرد که گروه کثیری از طایفه ترک برلاسی آسیا یی باشند که آواره شهر های اروپا یی ویا امریکایی بشوند ! ودر حالی که آنان روزگاری ودر خاک مادر زادی خود ودرقاره آسیا وعزت واحترام زیادی داشتند ولی امروزه همه اقوام قیر قیز ویا قوم اوزبک ویا قوم ارمنی ویا گرجی در خاک آسیا وحداقل یک "قطعه خاک قومی خود" را دارند ولی همان قوم ترک برلاسی آسیاهم همان خاک سابق قومی خود را هم از دست داده اند ودر حالیکه به اندازه اقوام دیگر آسیایی وجمعیت قومی بزرگی داشتند که اکنون اواره اند ویا بر اثر نهضت حروفیه واکنون حتی خاک قومی خود را هم و در خاک آسیا واز دست داده اند وآواره کشور های غربی شده اند ویا امروزه در آسیا و83 کشوردیگر وهنوز خاک قومی دارند ویا قومیتهای مختلف وارتش های ملی ویا قومی خود را دارند که مشغول درگیری با یکدیگر هستند وچرا که شرکت های تجاری تابع کمپانی هند شرقی ودر جنگ اول ودوم جهانی واین همه ارتش ملی ویا ارتش قومی 83 ملت اسیایی بوجود آورده اند وتنها قومیت آنان را حذف کرده اند ومثلاخاک اقوام متعدد قیر قیزدر آسیا وجود دارد ویا خاک قوم ترکمن ویا خاک قوم ارمنی ویا خاک گرجی و یا خاک قوم اوزبک وقزاق وتاجیک وعربی وجود که براه انداخته ولی با تحریک همان اقوام کوچک آسیایی وفقط ارتش قوم برلاس آسیایی منحل شده است که امروزه حداقل 15 ملیون قوم ترک برلاس اسیایی اواره کشور های دیگر هستند وهمان خاک منطقه کش ونسف وفرغانه وچاچ سابق دوره تیموررا هم از دست داده اند که روزگاری متعلق به چراگاههای طایفه ترک برلاس بود وعموی تیمور وبنام حاجی برلاس وحاکم قبله وطوایف ترک برلاس مزبور ودردارلحکومه شهر کش اوزبکستان کنونی بودواکنون اوزبکهای مغولی جوجی واز دست قبیله ترک انان گرفته اندوبرعکس الت دست پادگانهای روسیه در 150 سال قبل شده اند ودر حالیکه قبلا همان ترکان تیموری ودر ایام سابق و از نظر فرهنگی و مورد قبول 83 قوم دیگر اسیایی بودند ولیاکنون بقیه اقوام ترک ویا تاتار کثیر آسیا واز 150 سال قبل تا اکنون وآلت دست ارتش روسیه ویا ارتش چین شده اند ویا تاتارهای آسیایی هم و در شبه جزیره کریمه ویا دو استان تاتار نشین اوکراین وتحت کنترل پادگان روسی بوده ویا پادگان روسی شهر ترک نشین الماتی واویغور نشین قزاقستان ودشت قبچاق سابق اسیا را تصاحب کرده اندکه اغلب انان از تاتار های ترک هستند که ژنرال چرنایف روسی در قزاقستان واوزبکستان وتاجیکستان وترکمستان آن پادگانهای روسی را ودر 150 سبق تاسیس کرده بود ویا در150 سال قبل پادگان ساخت ویا همان تزار های اروپایی وبر استاراخان ودریای خزر ترک نشین چنگ انداختند ویا باعث شدند که در شهر شیروان ونوادگانجوجی و امیر شیخ ابراهیم شیروانشاهی ونوادگانش و به زیر سوال ببرند که باعث گشت تا شاه اسماعیل ویا پدرانش شیخ حیدرویا شیخ جنید صفوی درویش وبار ها وبارها به شهرهای شیروان وشماخی وباکو حمله ببرند ویا توسط پیروان خانقاه صفویه وفرخ یسار شیروانشاهی وکشته بشود !

باکووریشه های قومیت ترکان آذری آسیاودر دوسوی رودخانه ارس بخش دوم از : دکتر محمد خالقی مقدم- مردم شنا

باکووریشه های قومیت ترکان آذری آسیاودر دوسوی رودخانه ارس

بخش دوم از : دکتر محمد خالقی مقدم-

مردم شناس اقوام آسیایی

که در باکووشیروان ودارای حکومت بود ویا بعداشهر های انان وبدست تزار های روسیه بیفتد وپطر کبیربر دریای خزر مسلط بشود وبعدا با حمایت دول غربی وتزار های پطرز بورک وبوسیله کمپانی مسکوی به خاندان صفویه اسلحه گرم وتفنگ داده تا سکنه ترک نشین ایران راوکنار نهاده وپایتختی را ازشهر شهر تبریز آذربایجان ویا از شهر قزوین ترک نشین هم بیرون ببرند ویا پایتختی را وبه اصفهان ببرند که در دیوانهای اصفهان ویا در ادارتش اقوام ترک نباشند وتنها با حاکمیت وفرماندهی ارمنیان جلفا ویا گرجیان گرجستان ویا کارمندان غیر ترک اصفهان اداره بشود ویا حاکم برخی شهرهای ترک ایران هم واز حاکمان چرکسهای داغستان در دوره صفویه باشد ویا حاکمیت کرمان وبم وقندهار به فرماندهی گنعلیخان سیک هندی باشد واز ارتش سیک درشهر کرمان وشهر قندهاردوره صفویه استفاده می کرد ویا بوسیله الله وردخان ارمنی وپسرش اماقلی خان ارمنی درشیرا زفارس وهرمزگان وبوشهر باشد ویا با کمک کردان زنگنه کرمانشاه در غرب باشد که قوم بسیار کوچک کرد می باشد وقبایل بزرگ کرد کنار گذاشته شده بودند ویا ویا در خوزستان ولرستان فرماندهان عرب مشعشعیان هویزه باشد ونه تنها در دولت صفویه اقوام ترک حذف شده بودند که 60 درصد ایرانیان را تشکیل ووبلکه قوام دیگر کرد ولر وترکمن وبلوچ ایرانی هم حذف شده بودند جزو اقوام ایرانی بودند ولذا اساس "ارتش ملی شاهسون" صفویه از اقوام غیر ایرانی ویا قوم کوچک ایرانی بود ویا از آنها ساخته شده بود که فقط منافع شخصی شاهان را می پرستیدند وبه منافع اقوام دیگر ایرانی وتوجه نداشتند که ساخت وساز ارتش شاهسون صفوی ازعناصر گرجی وسیک وارمنی وچنین بود وتنها به توصیه برادران شرلی رایت انگلیسی بوجود آمده بود که متاسفانه "راجر سیوری اروپایی "هم وودر کتابش تئوری "ارتش ملی صفویه "راوقابل قبول می داند ویا در کتاب "تشکیل دولت ملی ایران" وآنرا می ستاید که "اولین دولت ناسیونالیزم" را ودر آسیا بوجود آورده ان ند وبدنبالش هم وبه تخریب هرات وارتش بزرگ امپراطوری بزرگ وآسیایی آن شهر هرات تیموریان پرداخته شد ویا ویا در قالب نهضت های قومی خانقاهی ودر آسیا پرداختند ونهایتا هم بعد از تشکیل ارتش ملی صفویه وبا "ماهیت شاه پرستی اش 82 ملت وقوم دیگر آسیایی هم چنین عمل کرده وطرفدار ارتش ملی قوم خود گردیدند ویا اساس ناسیونالیزمهای گوناگون آسیایی را بوجود آوردند وبعدا نیز "تز ناسیونالیزم ایرانی "واز خاک ایران بیرون رفت وبه جوامع اروپایی هم سرایت یافت که جنگهای خونین بوجود آورد وبعد از تشکیل این نوعاز مدل " ارتش ملی شاه دوستانه" آسیایی که در فقه حنفی هرات حذف شده بود ودیگر اقوام ترک افشار وقاجار ویا شاملو ویا استاجلو یا ذوالقدر وتکلو وغیره که گول خورده بودندشهر هرات را به کمک اوزبکهاتسخیر وپلکان ترقی دولت صفویه گردند و وبعد از قدرت یابی صفویه وهمان اقوام ترک 7 قبیله ترک مزبورکنار گذاشته شده وارتش ملی صفویه متشکل از قوای ارمنی اللهوردیخان ارمنی وگرجی ویاویا ارتش سیک گنجعلیخان در کرمان بوجود امد ویاحتی دروازه بانهای نظامی شهر اصفهان هم از اقوام عرب ودر دروازه کلون آباد اصفهان در حال سقوط بود که ازعرب مشعشعیان هویزه انتخاب شده بودند ولی در برابر افاغنه جغتایی قندهارودوام نظامی نیاوردند که به پایتخت ارتش ملی اصفهان حمله برده بودند ویا با رهبریت محمود افغان ویا اشرف افغان فروپاشیدکه قومی کوچکتراز ایرانیان بودند وبدنبالش هم وسرتاسر ایران وبه اشغال بیگانگان درآمد وتنها با امپراطوری آسیایی نادر شاه وارتش بیگانگان فرار نمودند ولی نادر شاه هم وبا ترورش در فتح اباد قوچان ونظام امپراطوری افشاریه اش نیز فروپاشید وبه سرنوشت امپراطوری آسیایی تیموریان دچار شدوشهر های اذربایجان شمالی که نادر شاه کمکش بود ولی بعد از قتل نادر شاه و به تسخیر ارتش امپراطوری تزار های روسی در امد ویابعدا تسخیر ارتش امپراطوری کمونیسم روسی گردید ویا با مدیریت پادگانهای روسی ودر 180 سال اخیر گردید وتنها در 20 سال اخیر است نفوذشان کم شده است وروسهایی که اختلافهای عمیق قومی ومذهبی ویا زبان شناختی وبا اغلب اقوام دیگرآ سیایی دارند که به نقل یک مولف ارو پاِیی و"ارتش امپراطوری کمونسیم آسیایی"وهم در "پیمان نظامی ورشو" ویک "امپراطوری از هم گسسته" در سال 1991دچار شد که ارتش بی دین بود واغلب با نژاد مسلمان قیر قیز ویا افغان ویا تاجیک اسایی در گیری دارد ویا با قومیت ترکمنستان مسلمان ویا با تاتارهای مسلمان ولگا نشین تضاد دارد ویا با چچن ها ویا با افغانها ویا با بلوچ واویغورها وقیر قیزها ی حنفی اختلاف دارد ودر حالیکه ارتش امپراطوری بزر گ تیمویان ترک زبان چنین نبود وبا نژاد بلوچی ها ویا بنگلادشها وچرکسها وچچن حنفی های ترک زبان اسیا اختلاف نداشت وتنها با خاندان سلطنتی جوجی اختلاف نظامی داشتند ویا با خاندان تولی ویا با شاهان ممالیک مصر واختلاف نظامی داشتند وامروزه هم هیچ گونه وجه اشتراک با نظامیان روس زبان معاصر ندارند که با زبان روسی خود ودر خاک اسیای ترک زبان و زبان روسی ویا منافع روسی ویا دین مسیحیی ارتدکسی روسی خود را رواج می دهند که بر اقوام ترکی زبان ومسلمان وغیر ذینفع آسیا وقابل قبول نمی باشد ویا حتی از نظر نژادی هم وقلت جمعیت ودر خاک آسیا دارند که مشکل ساز اقوام مختلف تاتار زبان آسیایی شده اند وودر حالیکه تنها 20 در صد جمعیت خاک کشورش و تنها قوم روس اروپایی هستند وبقیه اش تاتارهای آسیایی می باشند ولذا وفرق اساسی با ترکان مسلمان ترک زبان تیموریان دارند که وجه اشتراک زیادی وبا اقوام ترک زبان آسیایی داشتند ولذا همکاری با دولت تیموریان را می پسندیدند که "تئوری قومیت گرایانه "ویا" شاه پرستانه" نداشتند وتنها به امنیت عمومی شهرها وجاده های اسیایی فکر می کردند وهژمونی ارتش چین نیز چنین وضعی دارد و مورد موافقت قوم اویغور ها ویا تبتی ها چین نیستند ویا مورد موافقت قوم مغولها ومنچوری ها وهنگ گنگی ها وتایوانی های چین نیستند وویا مورد قبول ویتنامیها وژاپنی ها وارتش کره جنوبی ویا سنگاپور آسیایی نمی باشند ولی تابحال هنوزسوال فلسفی ودر مورد "حقانیت ارتش قومی" ویا "ارتش بزرگ آسیایی "وهنوز انجام نگرفته است ؟که خاندان سلطنتی جوجی ودر خاک روس نشین آنرا دنبال می کردویا در راه اندازی "نهضت حروفیه شهر شیروان وتبریز "آذر بایجان وآنرا دنبال می کرد ؟ ودر اینجا برمی گردم ,به فلسفه اعدام "درویش فضل اله استر ابادی" که کمونیست های روسی مسکو وبا سوء استفاده از نا آگاهی مردم آسیا مطرح می کنند ویا بعلت نا آگاهی نسبت به ماهیت "جنبش های خلقی"مطرح می کنند ویا آنرا بعنوان یک نهضت مردمی آذر بایجان وقلمداد کرده اند ویا خون عثمان کرده اند ! وتا از این راه ومنافع منطقه ای روس ها را ودنبال بکنند! ودر این راستا وبه پیروان خود دستور داده اند که کتابهای زیادی ودر باره "جنبش حروفیه" آذر بایجان بنویسند ویا در میان قشرهای بی سواد آسیایی وپخش بکنند ودر اینجا اضافه می کنم که بدنبال گزارش جاسوسان "اداره برید شهر شیروان" وبه میرانشاه تیموری واو هم جهت عمل به محاکمه قضایی شهر تبریزودرویش فضل اله استر آبادی را واز "زندان شیروان" وبه "زندان نخجوان" آذر بایجان انتقال دادند وخود میرانشاه هم وجهت گرفتن انتقام ترور برادرش وگردن اورازد ویا براساس اصول "تزو کات تیموری "وبا شمشیر زد ویا براساس محاکمه قضات دادگاه تبریز ودر نخجوان وگردن زدوچند سال بعدهم ودر سال 804 هجری که تیمورلنگ و از مرگ فرزندش عمر شیخ تیموری وبشدت متاثر وناراحت بود وبخاطرفتوای علمای حنفی حوزه علمیه بخارا ویا در عمل کردن به فتوای حوزه حلب کرد نشین سوریه عمل کرد که ترور پسر تیمور را ودر منطقه کرد نشین انجام داده بود وآن ترور پسر تیمور به ضرر سکنه کردمنطقه خود می دانستند ولذا در حوزه علمیه حلب نیز ومشرک بودن درویش فضل اله استرابادی رافتوا داده ودر حوزه علمیه حلب اعلام کرده بودند ویا به تیمور فرستاده بودند که مشرک بودن فضل استرابادی ودر ترور یک فرد مسلمان حنفی مذهب ودستور دینی می باشد وزیرا عمر شیخ مزبورو مسلمان بود وبعلاوه زیارت قبرفضل اله استر ابادی و به وسیله طرفدارا نش ودرقبرستان نخجوان ومنع شرعی داشت ویا براساس سوره برائت ريالران ویادر آیات دیگر قران وعملی حرام بود ولذا چند سال بعد هم وتیمورلنگ ودر هنگام سفر جنگی که به شهر نخجوان آمدهبود وقبر فضل الله استر ابادی را در قبرستان نخجوان شکافته وجنازه اش رابیرون اورد و آتش زد وکمونیست های زرنگ روسیه واز فقر سواد مسلمانان آسیا وسوء استفاده لازم را کرده وآنرا خون عثمان کرده اند! واحتمالادر همان سفر بود که تیمور "نهر برلاس ترک"را می کند ویا "نهر بیلقان" آذر بایجان را میکند ویا از رود خانه ارس بریده وبه آبادیهای ترک نشین مغان ودشت اران می رساند که منابع تاریخی وبه نهرهای برلاس وبعلاوه به نهر بیلقان وتوسط عوامل داروغه های برلاسی شهر های آذر بایجان واشاره کرده اند واز جمله صفحات 1218 وو1119کتاب ظفر نامه یزدی است ولی هنوز پطروشفسکی کمونیست روسی ویا میر فطروس چپ گرای ایرانی ویا دیگرکمونیست های باکو وهنوز "نهضت حروفیه" آذر بایجان شمالی را ویا آذر بایجان جنوبی وهنوز "نهضت خلق های محروم ترک آذربایجان"نوشته اند که قضاوت با ترکان منطقه مزبور می باشد واین جانب وفقط واقعه نگاری محض تاریخی می کنم ولی خوب ویا بدقضیه قتل درویش فضل الله راوبه خوانندگان مزبور می سپارم وچند سال بعدهم که جهانشاه قرا قویونلو ودر تبریزحکومت می نماید وبا همان فتنه حروفیه در تبریز به قدرت رسیده بود ویا درتبریز مرکز آذر بیجان جنوبی وحاکم منطقه شده بود بود ویا جایگزین میرانشاه تیموری وفرزندش عمر میر زا تیموری ودرشهر تبریز شده بود ولی برای حفظ اقتدار تشکیلات اداری ونظامی خود ودر برابر فتنه حروفیه تبریز ودوباره تئوری اداری " تزوکات تیموری" را ودر نظام اداری پذیرفت واین بار "عماد الدین نسیمی ویا دختر فضل الله استر آبادی حروفیه رادر تبریز اعدام کرد ویاهمراه با 500 عضودیگر خانقاه حروفیه تبریز را واعدام کرد و آنها هم وآنها هم با فقه باطنی گری خود دوباره مشروعیت داروغه های قراقوینلورا نمی پذیرفتند ویابعدا هم مشروعیت ارتش قراقوینلوآذر بایجان رادر تبریر وبکو وشیوان و به زیر سوال می بردند ویا در تجمع خانقاه تبریز واز" نظر فقه دین حروفیه"خود به زیر علامت سوال می بردند ولی همان اعضای فرقه حروفیه تبریز اذربایجان جنوبی دوره قراقوینلو هم وبا حکم دادگاه تبریز و به سر نوشت درویش فضل الله حروفی ودرقبرستان نخجوان آذر بایجان شمالی دچار شدند واین امر بخاطر آن بود که قبلا آموزشهای کلا سیک دینی ودر مدارس دینی قبل از سلجوقیان معمول نبود ویا آموزش های خانقاهی هم وجود نداشت ویا در قرون اولیه اسلامی معمول نبودوآموزش های از نوع مذهبی وتنها در انجام دادن اعمال عبادی مسجد های ایرانیان خلاصه می شد ویا در قرون اولیه اسلامی وتنها در وعظ و تدریس فقه شافعی ویا حنبلی ویا مالکی افراد متخصص ودر عصر قبل از سلجوقیان شهرهای آذر بایجان ودر شبستانهای مسجد مرکزی شهر انجام می گشت که زیر نظر شرطه اعراب بحث دینی تخصص می کردند ولی این بار ودر عصر تیموریان ورواج عامیانه عمومی ودر انواع خانقاههایافته بود ویا در تنظیم فقه سیاسی حروفیه و درشهر شیروان وتبریز آذر بایجان شمالی وبرای طبقه عوام شهر ها وپایه گذاری شد ویا بضرر "خاندان شیروانشاهی "طراحی شده بود ویا جهت ترویج آموزش های سیاسی سطحی وبی پایه وبدون عاقبت اندیشی رواج یافته بود ویا بدون توجه به هرج مرج آفرینی جامعههای شهری ومنطقه ای بود وتنها در خانقاههای سیاسی آذر بایجان رواج فرهنگی یافته بود که مخترع ومروج آن نوع فقه عوامانه نیزاعراب مصر بود که فقه باطنی اشان در الازهر و متکی به ایات قران نبود وشاهان عرب زرنگ ممالیک مصرآفریقایی هم ودر مدرسه الازهرمصر انرا رواج می دادند وتا فقه دروزی لبنان وعلوی سوریه وفقه علی الهی کردان را بوجود اورند ووبرسوریه وعراق از خاک مصر حکومت بکنندوخلفای عرب زرنگی که از فتوحات تیمور لنگ در ناحیه شام ولبنان وعراق آسیایی ناراحت بودندکه سوریه مستعمره انان شده بود ولذا مروج ان نوع فقه عوامانه ونزاری ودروزی وباطنی گرایی در سوریه وعراق بودند وافرادی نظر امثال جانی بیگ مغول ویا نواده های جوجی شهر استاراخان هم هم نفع بودند که از فتوحات تیمور لنگ ترک آسیایی وناراحت بودند ولذا با سردمداری فکری افردی نظر درویش فضل اله استر آبادی وعمادالدین نسیمی این نوع نهضت حروفیه ودر شهر های دو سوی ارس واین نوع نهضت عوام فریبانه را وبراه انداختند وتا مردم ایران را به تغییر مرام ایدلولوژیکی وبه نفع خاندانهای خود ودچار بکنند ویا افراد جنبشهای مزبور وعضو گیری فرهنگی بشوند ولذا همه تعلیماتشان و بضرر نظم سپهسا لاری نظامی یکپارچه آذربایجان ودوسوی ارس بود ویا تنها به نفع مشروعیت دهی و شکل گیری ارتش های قومی منطقهبود ویا به نفع فرهنگ اقوام بدوی وعقب افتاده اسیا وجهت حفظ منافع سران آنها بود که از فقر سواد اقوام بدوی ترک کوچرو کناره ارس ونهایت سوء استفاده را کردند ویا بضرر والیگری خاندان بدبخت وفرهنگ دوست شیروانشاهیان آذر بایجان بود که نظام اداری خوب ومناسب درست کرده بودند ویا در شهر های ترک نشین اذر بایچان شمالی درست کرده بودند ویا به نفع مردمش درست کرده بودند ویا عمل کرداداری خاندان فرهنگ دوست "شیروانشاهیان باکو" ومورد حمایت خاندان "ارانشاهیان" ومهرگان باکو وخاندانهای مهران و دیگر خاندان باسواد شهر باکو بود که نام برخی از خاندانهای قدیمی باکو ودر ص 32وغیره کتاب " بابک خرم ذکر شده است که تالیف دکتر سعید نفیسی است و مولف کتاب مزبورهم ومدتی "رئیس دانشگاه تهران" بود ومثلا ذکر خاندان مهرگان باکو امده ویا نام خاندان قدیمی مهران باکو امده است که مدتی در اواخر عصر ساسانیان وحاکم شهر ری تهران بود که شهربانو ساسانی ویا خاندان مهران مزبورهم وتوسط اعراب در قلعه ساسانی "شهر ری" تهران دستگیر شده واعراب بردند ویا عملکرد اداری خاندان شیر وانشاهیان باکو و یا "خداندان اومی گنجوی" باکو که نخست وزیر سلطان محمد سلجوقی شده بود وخاندانهای معروف شهر باکو بودند در دوره وسلجوقیان که فیروز شیروانشاه عصر ملکشاه موسس آن ساسله شیروانشاهیانودر تاسیس ادارات جدید آذربایجان شمالی و ونظیر عملکرد خاندان برمکی زرتشتی بغداد عمل کرد که نظام اداری جدید را ساخت ویا در شهر بغداد وبا مدل تشکیلات اداری اشکانیان وساسانیان ساخت ویا برای اعراب بدوی ودر شهر بغدادساختند ووهنوز مقبره خاندانزرتشتی برامکه ودر بغداد می باشد که خانواده اشان وتوسط هارون الرشید قتل عام شدند وهمچنین عمکرد اداری "خاندان شیروانشاهان باکو" ودر دوره تیموریان شهر های شمال ارس نظیر عملکرد اداری وتشکیلاتی خواجه نظام الملک طوسی دوره سلجوقیان بود بود که در شهر اصفهان ومهمترین تشکیلات اداری را برای ترکان غز سلجوقی ساخته بود که تنها رمه گردانی بلد بودند ولی دیوانهای اداری مهم اصفهان وکتابخانه نظامیه اصفهان ومورد خشم باطنی گرایان اسماعلیه بود وبا فتوای خلفای حاکم بر الازهر مصر آتش زده شدند وخود نظام الملک شافعی مذهب وترور شد ویا طرفداران نظام الملک وملک شاه سلجوقی هم در شهر اصفهان وبعد از مرگ ملکشاه اغلب ربوده شده وبه چاه منزلهای فدائیان اسماعلیه شهر اصفهان انداخته شدند که چرا مدل تشکیلات اداری عصر ملکشاه را واز مدل تشکیلات خاندان برامکه زرتشتی و(تحت نام فقه شفعی نظامیه اصفهان ) الهام گرفته اند ؟ ویا مدل تشکیلات اداری اصفهان را از مدل اداری سامان خداه زرتشتی شهر بخارا ودر شهر اصفهان را بزرگتر کرده اند که خاندان سامانی ویا فرزندان "سامان خداه" بخارا هم ومدتی در دوره انوشیروان ساسانی وخاندان حاکم بر شیروان وباکو بود ویا خاندان با فرهنگی خاقانی شیروانی ویا خاندان نظامی گنجوی شاعران عصر سلجوقی واز این قبیل خاندانهای با فرهنگ آذربایجان شمالی بودند ویا خاندان ابوحنیفه کوفی است که اساس فقه اسلامی حنفی را ودر عصر منصورعباسی ودرشهر بغداد ریخت که نخستین نظام فقهی تمدن اسلامی می باشد ولی همه اجداش اغلب زرتشتی بودند واشاره به اجداد ایرانی ابوحنیفه هم در ص 246کتاب مجمل فصیحی آمدهاست ومقبره اش نیز اکنون درمحله خیزران شهر بغداد است ولی همان ابوحنیفه نیز وبه نقل مستند کتاب مجمل فصیحی یک فرد ایرانی بود وبعلاوه موسس فقه حنفی مسلمانان آسیامی باشد وبرخی از اجداد ایرانی اش نیز در دوره ساسانی ها جزو مغان زرتشتی بودند وروش فقه زرتشتی را میدانستند که چگونه از ایات دینی کتاب اوستا وفقه استخراج طلاق وازدواج خانواده های ساسانی را واستخراج فقه اوستایی بکنند ویا فقه دادوستداقتصادی ورهن واجاره عصر ساسانی را واز کتاب اوستا واستخراج دینی بکنند وابوحنیفه هم جهت ساز وساز ادارات جدید اعراب وتوسط جعفر برمکی نخست وزیر وبه منصور خلیفه عباسی معرفی شده بود ولی به نقل کتاب مجمل فصیحی وخود ابوحنیفه بغدادی ومایل به قبول پست مزبور ودرشهر بغداد نبود ولی جعفر برمکی وبنیانگذار ادارات اعراب ودر شهر بغداد واورا به این وظیفه فقهی مهم بغداد وتشویق می کند وهمچنین روش فقهی خواجه نظام الملکی شافعی مذهب نیز چنین بود که در مدرسه دینی نیشابور وفقه استخراج دیوانهای اداری سلجوقیان واز ایات قرانی یاد گرفته بود ویا الگوگرفته فرهنگی واز"نظام فقه اداری "ابو حنیفه بغدادی بود و بعلاوه مدل فقه اداری خواجه نصیر الدین طوسی عصر ایلخانی هم ویا در شهر تبریز آذربایجان جنوبی چنین فقهی بود ویا برای تاسیس ادارات ایرانی زیر نظر هلاکو خان مغول نیز وچنین روشهای استنباط دینی را در بر داشت وزیرا که قوم مغول نیز ونظیر اعراب وقوم بدوی رمه گردان بودند وچیزی از نظام اداری تبریزومنشائ قانونی ادارات نمی دانستند ویا در شهر های اذر بایجان دوره اعراب قرون اولیه نمی دانستند نمی دانستند وبعدا نیز ونظیر این کار را هم وخاندان فرهنگ دوست شیروانشاهیان باکو وشیروان ودر عهد سلجوقیان وتیموریان انجام دادند ویا در شهرهای شیروان وباکو وشماخی وشمکور وگنجه وادارات مناسب وبوجود آورده بود ند وبرعکس "طرفداران جنبش حروفیه" ودنبال یکنوع جنبش کور وبی هدف در شهر های مزبور بودند وبعلاوه عواقب آن تحریکات اقوام بدوی کنار ارس را نمی فهمیدند ویا عاقبتش وسنجیده نمیشد ویا سعی می کرد ولذا سعی می کردند تا اقوام کوچرو وفاقد دانش را برعلیه کارمندان آذر بایجان شمالی برانگیزندوبنام جنبش حروفیه برانگیزیند ویا برعلیه داروغه های گمارده تیمورودر آن نواحی ونظم دهی شهر هایش بشورانند ویا از طریق آن افکارهرج مرج گرایانه و به کشته شدن میرانشاه ویا عمر شیخ منجر بشوند ویا به زخمی شدن شاهرخ تیموری ودر شهر هرات منجربشوند ویا به اخراج داروغه های برلاسی واز شهر های دو آذربایجان منجر بشوند که نظم اداری وکوچ روی مناسب بوجود می آوردند ! ویا بعد از مرگ شاهرخ تیموری هم در سال 50 8هجری ونظم شهر های ایرانی را بهم ریختند ویا با ازدیاد خانقاههای سیاسی عوامانه در ایران وطرفداران برپایی ارتش قومی در ایران شدند ویا آنرا زیادتر کردند ومثلا تاسیس خانقاههای مرعشیه مازندان عصر شاهرخی وچنین تئوری خاصی را داشت که بقایای نهضت علویان 4 امامی سابق طبرستان قرن دوم وسوم بود ویا بقایای خانقاههای سربداریه خراسان رضوی ودر شهر های سبزوار ونیشابور واستر اباد ودوباره زنده شدند والواط شهری ونظیر کلو اسفندیار یا پهلوان دامغانی ویا حیدر قصاب را بر شهر های ایرانی تحمیل کردند و"فرهنگ اداری چندین قرنی شهر های ایرانی را بهم ریختند ویا با "فرهنگ چاله میدانی قصابی خود اشتباه کرده بودندولذا از هر دو سه سال یکبار ویک رئیس خانقاه سربدار یه وبدست مردم همان شهر ها کشته می شدند وکس دیگری جانشین می شد ویا بدلیل زور گویی هایشان به مردم همان شهر ها وکشته می شدند ولذا اداره شهر را با لات منشیهای خود اشتباه گرفته بودند وبا وفرمانداران منضبط وخوب تیموری فرق داشتند وحتی فرمانداران عصر آق قوینلو شهرهای شرق ایران هم وبا فرمانداران عمران دوست تیموریان فرق اساسی داشتند وکهبر شهرهای استان سمنان وخراسان حاکم شده بودند وودر شهر های جنوبی ایران هم فرمانداران قرا قوینلو چنین وضعی داشتند ونظیر فرمانداران خوب ووظیفه شناس تیموریان نبودند ویا عمران وآبادی خوب در ان شهر ها نداشتند ویادر شهر های سمنان ودامغان وخواف وتربت جام ومشهد وطوس نداشتند که مقایسه اسناد تاریخی شهر های مزبورودر دوره های تاریخی مزبور ونحوه خیانت خانقاههای شرق کشوررا نشان می دهد ویا در دوره تیموریان را ونشان می دهد و یا خانقاهها ی چند منطقه کرد نشین آسیا هم وچنین وضعی داشت وتغییر مرام داده شدند وبه بقیه پیوستند ویا خانقاههای بکتاشیه و"خانقاه نقوطی "ترکیه هم وچنین وضعی داشت و فعال شدند وتا اغلب سکنه کردستان را به آشوبگرایی بکشند ویا ارامنه ترکیه رابر علیه شهر های اذر بایجان شمالی تحریک کنند ویا بقایای قبیله بدوی قرا قراقوینولو ها را وبرعلیه خانواده ایلدم بایزید عثمانی وشورش بدهند که هر چند از تیمور لنگ ودر جنگ آنقوره خود شکست خورده بودند ولی امیر تیمور واورا بخشیده بود وبرخی از اختیارا تش را هم به او برگردانده بود وتا به عمران ترکیه بپردازد وصلاح هم نمی دانست که آنها را تضعیف بکند ونیز تیمور لنگ با بخشیدن ایلدرم بایزید واو هم قبول کرده بودکه تشکیلات اداری خوب ومورد نظر تیمورلنگ را ودر خاک ترکیه پیاده بکند که سردمداران 7قوم بدوی ترک نگذاشتند ویا کردان منطقه نگذاشتندکه مختلف العقیده بودند ویا متضاد با یکدیگربودند وآن تئوری اداری ومدنی تیمور لنگ را نمی پذیرفتند واز جمله قوم وطوایف ترک معارض بدوی قراقویونلو بود که بر تیمور لنگ شورش کردند ویا در نظم دهی مسیر کوچروی دامدارانه خودشورش کردند ودر حالیکه اغلب قوم بدوی چوپانی بودند که همراه هلاکو خان وبصورت سی والی چهل هزارخانواررمه دار عشایری واز دشتهای ترکستان مرکزی آسیا وبه اراضی ترکیه آمده بودند وتیمور می خواست انها را دوباره به ترکستان مرکزی برگرداند وبعلاوه اقوام آق قویو نلو خاک ترکیه نیزچنین وضعی داشت ویا چنین وضعی را ودر خاک ترکیه عصر تیموریان داشتند وفرهنگ فرهنگ اقوام ترک عثمانی را هم نمی پذیرفتند که باقی مانده ازاقوام ترک متمدن عصر سلجوقیان روم بودند واز نظر فرهنگی مقداری با اقوام دیگر ترکیه تفاوت فرهنگی داشتند واقوام قاجار ویا ترک طالشی همراه هو لاکوخان ودر آذربایجان شمالی ودر اطراف گنجه ولنکران نیز بی طرف نبودند وتنها اقوام ترک بیات ویا قنقلیهای ترک فرق داشتند که همراه جلال الدین خوارزمشاه واز مقابل لشکر مغول فرارکرده و به ناحیه اطراف ایروان وگنجه آذربایجان آمده بودند ومقداری از نظر فرهنگ با همدیگر وفرق می کردند که در دوره تیموریان پذیرای حکومت والیگری ترکان آذری شیروانشاهیان شده بودند که خانواده فرهنگ دوست آنان را می پسندیدند وزیرا در دوره ساسانیان وجزو" ملوک محلی آذر بایجان "بودند ویا در شهرشیروان بودندولازم به یاد آوری است که قبلا بجای شهر باکو وتنها شهر" شیروان" ومرکزیت آذر بایجان شمالی را وبدست خود داشت وخانواده حاکم آنها هم وبا آمدن اعراب به آذر بایجان وکنار گذاشته شدندولذا کتاب اللباب نوشته است که شهر شیروان را وانوشیروان آباد کرده بود ویا بالای آن نیز باب الحدید بود واز دوره انوشیروان وتادوره حمله اعراب وخاندان شیروانشاهیان وبرآن شهر واطرافش حاکم بودند وکتاب تاریخ ساسانیان دکتر مشکور نیز به آنها اشاره دارد وبعداز حمله اعراب هم قدرت خود را از دست دادند وتا اینکه در دوره ملک شاه سلجوقی ودولت محلی آنان ودوباره بوسیله فریبرز شیروانشاهی احیائ شد ولی بعد از حمله اعراب شیروانشاه نیز جزو تیول زبیده خاتون شده بود وشهر گنجه هم وتوسط بوغاو غلام متوکل وشهر "متوکلیه "نامگذاری شد وشهرهای بردغه وبیلقان نیز که خانواده حکمشان ایرانشاهیان بودند (ویا ارانشاهیان ) وحکمرانهای محلی "دشت اران" بودند ولی شهرهایشان ویران شدند وبرخی از خاندانهای مهرگان ومهران آن دشت نیز به باکو رفتند ویا خاندان "سامان خداه" آذربایجان نیز به بلخ کوچ کرد وبعلاوه خانواده سهل بن سنباط زرتشتی هم در دشت مغان مانده بودکه بابک خرم دین را جلو انداختند وبه نقل منابع تاریخی وحدود یک میلیون اعراب اذربایجان ودر درگیری با بابک خرم دین کشته شدند ولذا پایه های حکومت اعراب در هنگام آمدن سلجوقیان ترک به آذر بایجان و سست شده بود وتا اینک مدتی خاندان ایلد گز سلجوقی وحاکم دو ایالت شیروان وتبریز دوسوی شدند واردوی متحرک سلجوقیان در این دوشهر مستقر بود وخاندان شیروانشاهی را هم برای امور اداری خود احیائ کردندولی بعد از حمله مغول وشهرهای شمال ارس وبدست خاندان جوجی افتاد ویا شهرهای جنوب ارس هم وبدست خاندان تولی افتاد که سیستم اداری شهر تبریز وبا فرماندهی هلاکوخان ویا صاحب دیوان جوینی وبهتر ازسیستم اداری شهر شیروان تحت مدیریت خاندان جوجی بود دوباره شهرهای تحت نظر خاندان جوجی افت کرد ویا جهت دسترسی مغولان جوجی وبه مراتع قشلاقی شمال ارس وشهرهای نخجوان ویا بیلقان ومغان ویا گرمی راهم ویران کردند وچندین شاه کوچک شیروانشاهی در دوره مزبور مانده بود که کتاب مجمل فصحی بهاسامی آنها اشاره می کند وقبل از امدن تیمور لنگ به منطقه واقتدارکمی در شیروان وشمکور وشماخی داشتند که چند بار درگیری میان دو ارتش تولی وجوجی ودر اطراف شیروان اتفاق افتادوبعدا دوباره تیمور لنگ وامیر ابراهیم شیروانشاهی راواقتدار بیشتر داد ویا شهر های ویران بیلقان ونججوان را احیاءوبازسازی کردویا بازار جدیدی در بیلقان ساخت که کوچروهادر هنگام قشلاق خرید کنند وبازار قدیمی انها در بیله سوار ویا گرمی ودر چهارشنبه بازاردشت مغان بود وونیز تیمور حکومت شهر های شمال ارس را هم به دست دولت شیروانشاهیان داد ونیز توانستند در شهر باکو قصر حکومتی دیگری برای خودشان در دوره تیموریان بسازند ویا در دولت های قراقویونلو واق قویونلو هم اقتدارخود را در شهرهای شمال ارس از دست دادند وبعلاوه با ظهور صفویه هم وبا قتل فرخشاه شیروانشاهی ومنقرض شدند ولی با ظهور نادرشاه دوباره یکی از اعقاب آنان وبنام قاسم بیگ ومدتی احیای قدرت کرد ولی با قتل نادرشاه ودوباره سلطه روسها بر شهرهای آذربایجان زیاد شد ویا در سال 1812میلادی وبا قرارداد گلستان وحاکمیت اقوام ترک بر شهرهای شمال ارس هم خاتمه یافت ولی هنوز "تنه شهروندی" آن منطقه آذربایجان شمالی با اقوام ترک می باشد ولی بعد از فروپاشی "اتحاد جماهیر شوروی ودرسال 1991م ومدیریت ترکان در "باکو" هم بیشتر می شود ونیز باید بگویم که در تاریخ سلجوقیان وبرخی از "خانوادههای قدیمی شیروانشاهیان" ودر تشکیلات اداری موردنظر اتابکان سلجوقی شهر شیروان وارد گشتند ویا خانواده فرهنگ دوست خاقانی شیروانی نیز وچنین است ویا خانواده نظامی گنجوی نیز ونظیر خانواده حکومتی شیروانشاهیان است وبعلاوه خانوادهای دیگر ی که از شهر گنجه وسمت وزارت سلطان محمد سلجوقی را یافتند ودر دوره سلجوقیان وترقی اداری پیدا کردند وبعدا هم خاندان اداری مزبور ومورد نظر تیمورلنگ ترک برلاسی فرهنگ دوست قرار گرفتند وتیموری که از شاخه ترکان متمدن برلاس آسیای مرکزی بود که طایفه ترک برلاسی مزبورهم ودر شهر کش وفرغانه ونسف ترکستان آسیای مرکزی وزندگی می کردند ویا از بقایای نژاد ترک آسیای مرکزی بودند که هنوزدر ترکستان آسیای مرکزی مانده بودند ومثل بقیه اقوام ترک بلاد مزبور و کوچ در دوره مغول نکرده بودند واسناد تاریخی نشان می دهد که عموی تیمور لنگ همدر دوره مزبور وبنام "حاجی یادگار برلاسی است ویا حاکم شهر کش ترک نشین شمال شرقی ترکستان آسیا بود وبرادرزاده وی نیز تیمور لنگ برلاسی بود وبعد از فروپاشی امپراطوری مغولان وتیمور لنگ هم وبا مرگ ابوسعید ایلخانی ودرشهر سلطانیه وتئوری احیای امپراطوری ترکان آسیا راومطرح نمود ویا بنام "امپراطوری تیموریان "ورواج دادویا با هوش زیاد ش ودر راه هدف مزبور کوشید ویابا جنگاوری وپشتکار شدیدش ودر این راه وایده مزبور را بوجود آورد وطایفه برلاسی خود را هم و"هم فکر" خودش کرد وآنها هم وحدود 60 سال تمام ودر همین راستاکوشیدند ویا همکاری خوبی با وی کردند و تا تئوری حکومتی وی را ودر عرض 60 سال پیاده بکنند ویا تحقق ببخشند ولی هنوز از نظر ترکان بدوی ورمه دارکناره های ارس ومورد سوال اداری بودند ومخالفان فرهنگی آنها هم از اعراب مصر می کوشیدند که وبهخاک خاورمیانه تسلط بیابند ویا به فرهنگ اقوام الاچیق نشین ترک ورمه دار مزبور نفوذ کرده ویا تشکیلات تیموریان را و بخاطرحسادت ومورد سوال قومهای بدوی منطقه مزبور قرار بدهند که دنبال تاسیس ارتش قومی گوناگون خود بودند ویا اقوام مختلف العقیده در غرب آسیا بودند که کارکرد ارتش قومی را نمی دانستند وبعلاوه ترکان ممالیک مصر مزبوروضعف نظام فرهنگی را اساس رخنه خود کردهوفرهنگ پذریی خاص فقه باطنی گرایی را در انان تشدید کردندکه کارکرد اجتماعی اش نامعلوم بود ویا از فرصت سوء استفاده لازم را کردند و"انگیزه قومیت گرایانه" آنها را تحریک می کردند وتا با تئوری مترقیانهاداری تیمور لنگ ترک زبان ومخالفت بکنند وممالیک مصری که در طی چهار جنگ با ارتش هلاکوخان وغازان خان وشاهان دیگر ایلخانی هاودر منطقه سوریه وپیروز نسبی شده بودند ومثلا در جنگ عین جالوت بود ویا در جنگ بیره ورحبه سوریه بود ومغولان ایلخانی را شکست داده بودند ولی از ارتش تیمورشکست خورده بودند ویا درخاک سوریه ولبنان شکست خورده بودند وبدنبالش تیمورلنگ هم وپسرش عمر شیخ را وحاکم نظامی همان مناطق سوریه وغیره کرده بود ولی ممالیک مصر که قبلا حاکم سوریه ولبنان بودند وبعلاوه مدرسه فقهی الازهر قاهره را در این دوره وبا فقه باطنی گری اسماعیلی اداره می کردند ولذا این بار هم به فکر حیله گری جدید فرهنگی افتادند ویا بدنبال راه اندازی نهضت حروفیه در شرق صحرای سینا بودند ونهایتا منجر به ترور عمر شیخ میرزا وفرزند تیمورو در شهر خرماتو شدند که رئیس داروغه های شهر های کردستان ویا عرب نشین سوریه وعراق شده بود ویا حکم فرماندهی نظامی اطراف دمشق وحلب وحماه وحمص وبیروت وبیت المقدس آسیایی را وبدست آورده بود وهمانطوریکه خلفای فاطمی مصر قبلا عمل کردند که مدرسه فقهی الازهر مصر را برمبنای فقه اسماعیلی وباطنی گرایی بوجود آورده بودند وظاهرا تظاهر می کردند که یک نوع مدرسه شافعی واقعی است ویا رواج دهنده دین شافعی مذهب می باشند که ادعای دروغی بود وبلکه فقه باطنی گری نزاری را رواج می دادند که اصول فقهی نامعلومی داشت ولذا در دوره سلجوقی وبا دعوت از حسن صباح که از "اعراب مرو" بود وبه خاک مصر خود دعوت کرده ونهضت فرقه اسماعلیه را ودر خاک ایران وپایه گذاری کرده ویا توسط کوشش او بوجود آورده بودند که امپراطوری ترکان سلجوقی آسیا را ومتلاشی بکنند وخلفای ممالیک مصر و چنین زرنگی های فرهنگیرا داشتند ویا در مقابله با پیشروی تیمور لنگ در سوریه وشام و"نهضت حروفیه آذربایجان "راو دامن می زدند ونیز در همین دوره تاریخی وتیمورلنگ وسپهسالای نظامی شهر های شرق ایران وافغانستان را هم وبه مرکزیت شهر هرات وبه فرزنددیگرش شاهرخ تیموری داده بود وبعلاوه تیمورلنگ و حاکمیت نظامی منطقه شهر های هندوستان راهم به پسردیگرش جهانگیر میرزا داده بود ویا تعیین داروغه های آن ناحیه راهم به او داده بود وبعد ازفوت پسرش جهانگیر ودر تسخیر هندوستان ودر سال 801 هجری اتفاق افتاد واین بار حکومت هندوستان را وبه سلطان محمد ونوه خودش واز نسل جهانگیر میرزا داد که پسر بزرگ تیمورلنگ بود ولی وی وقبل از تیمور فوت کرده بود وسپس همان ناحیه را به پیر محمدتیموری داد وبعلاوه در نقشه کشی ژئو پلیتیکی وقومی امپراطوری آسیایی عصر تیموری ونحوه تقسیمات بندی جغرافیایی جدید امپراطوری اش طوری بود که حاکمیت نظامی شهر های شمالی آسیا ویاشهرهای چین هم با خودش باشد ویا به مدیریت نظامی خودش ودر شهر سمرقند پایتختش ونگهداشته شود که اقوام تاتارشمال آسیا وتئوری مزبور را بپذیرند ویا اقوام مغولی ویا سکنه تاتار شهر های مزبورهم وبراحتی حاکمیت تیمور را وبراحتی می پذیرفتند که داماد خویشاوند جغتاییهای مغول بود ولذا همان تیمور لنگ ودر طی درگیری با روسای اردوی زرین واردوی سیمین مغولان ودر شمال ارس عمل کرد واقوام تاتاررا واز زیر یوغ سلطه خاندان جوجی و آزاد نمود ویا در بقیه آسیا هم از سلطه خاندان اوکتای وخاندان تولی چین وخلاص نمود وبجای آنها وفرماندهی سه خاندان نژاد چنگیز خانی مزبور را به خودش ویا به هژمونی نظامی خودش ودر نظام فقهی حنفی هرات وبعنوان اولوالامر اسیا وابسته کرد ویا به مرکزیت سیاسی شهر سمرقند خودش وانتقال سیاسی داد ودر این راه سعی کرد که اقوام مختلف تاتار راکه دین حنفی را پذیرفته بودند وازسلطه سران سه خاندان مزبورمغول شمن پرست برهاند ویا درقراقوروم نیز ویادر جته هم ویا درسایر شهر های جوجی نشین هم برهاند ونهایتا خودش ودر راس قدرت سیاسی وبه فرماندهی تاتار های آسیا برسد ویا "تنه مردمی "اقوام تاتار نشین غربی ویا تاتار نشین شرقی آسیا را وبه مدیریت خودش وصل بکند !ویا تنه اقوام چینی جنوب رودخانه یانگ تسه را هم وبه مدیریت نظامی خودش وصل بکند ولذا "تشکیلات سازی اداری آسیایی "خودش را ودر طی همین اهداف نهاده بود ویا در طی یورش های چند ساله خودش وبه نقاط مختلف آسیا ومرحله به مرحله وپیاده سازی می کرد ویا در شهر های مزبور و داروغه های شهری خودش را می گماشت ویا به قلعه بانان شهر های مزبور می سپرد وخودش هم وشخصا آن حکام آسیایی را تعیین می نمود وبه فرزندانش موکول نکرده بود وهرچند در سال 802 هجری و مردم چین جنوب رودخانه یانگ تسه هم وبه رهبری هونگ وو واز "سلسله مینک چین" و بر حاکمیت نظامی تیمور لنگ شوریدند ولی در شهر های شمالی چین وهنوز از شخص تیمورو فرمانبرداری داشتند که اغلبشان در اطراف پکن واز مغولها بودند ویا در خود شهر پکن هم واز نژاد مغول بودند وبدنبالش تیمور لنگ نیز ودر وسط زمستان حرکتب ه سوی چین کرد ویا جهت خواباندن شورش چین جنوبی حرکت کرد ویا جهت سرکوب آنان وحرکت نظامی کرد که در هنگام سفرجنگی اش به چین وبرخی از نظامیانش به وی گفتند که در موفع بهار حرکت بکند ولی تیمور قبول نکرد وگفت که تاخیر در حل مسئله مزبور ومشکل درست می کند ولذا در همان وسط زمستان سال 807 هجری حرکت نمود ولی در همان حرکت ودر وسط برفهای اطراف کوههای بلند تیان شان آسیا واز شدت سرمازدگی فوت نمود وسلسله شورشی مینک چین نجات یافت وباید افزود که در زمان تیمورلنگ وخاقان دوم شورشی چین وبنام چینکتسو مینک بود ولی فوت تیمور "سلسله مینک چین" را واز مهلکه حتمی نجات داد ونیز بعد از مرگ تیمورهم و ترکستان غربی اسیا نیز ودچار آشوب گشت که بخطر آنکه وپسرش میرانشاه که حاکم نظامی اذربایجان بود واز اسب افتاده بود وبدنبالش هم اختلال حواس پیدا کرده بود واز این رو و به نقل ص 35 11کتاب ظفرنامه تیموری وتیمورلنگ هم و بدنبال آن واقعه وحاکمیت نظامی ایالت های ترک نشین آسیا را وازدست میرانشاه گرفته وبه پسرش داد که بنام "عمر میرزا تیموری" بود وتا میرانشاه وبه استراحت بپردازد ودر حکمی امرای نظامی منطقه ترک نشین اطراف تبریز ترک نشین را هم وبه عمر میرزا تیموری وفرزند میرانشاه سپرده شدند که در سال 806 هجری حکم مزبور داده شد ولیکن عمر میرزا خردسال بود ویا کم تجربه نظامی بود واز این رو وطوایف قرا قویونلو هم واز فرصت استفاده لازم را کرد ه وبا هم فکری حروفیان منطقه وآشوب در آذربایجان بوجود آورد ومثلا به نقل همان ص 1135 ظفر نامه یزدی که نوشته است وتیمورلنگ وتبریز ویا حکومتگاه اولوس هلاکوخان را ودر تاریخ اواخر عمرش وبه عمر میر زا فرزند میرانشاه داد ویا در طی حکم تمغای "آلو تمغا "داده ونیز در حکم مزبور نوشته شده بود که وی وسپه سالاری نظامی سر تاسرمناطق ترک نشین غرب اسیا بگردد وحکام نظامی غرب آسیاهم واز وی دستور بگیرند ویا در مناطق دوسوی ارس وغرب ارس وحاکم نظامی امپراطوری باشد ویا در غرب دریای خزر باشد وامروزه نواحی ترک نشین مزبور محسوب می گردند وقبلا شامل جمعیت 12 استان ترک نشین شمال غربی ایران بود که جمعیتش امروزه وجمعیتی معادل بالای 50 میلیون نفر ترک آذری می باشد وبعلاوه جمعیت ترکان آذر بایجانی های شمالی ارس را هم وشامل می شد ویا سکنه ترک ساکن در غرب رودخانه ارس هستند وبخشی در اطراف دره ارس ودر خاک ترکیه وترک نشین حوزه غرب رودخانه ارس هستند وهمگی ترک زبان بوده وبرای قشلاق دامهای خود وبه مراتع قشلاقی دوسوی روخانه شرق ارس می آمدند وقبلاهم خودشان را از قوم آذری نوه های یافث ترک می دانستند که قبرش در کناره ارس واطراف نخجوان است که پیامبران ترکی نظیر "نوح نبی" وبه گل نشستن کشتی اش ودر رودخانه ارس ویا "یافث نبی" وپسر نوح وپدربزرگ ترکان ویا "زرتشت نبی "ومتولد اورمیه ویا به نقل دیگر متولد گنزه ( گنجه آذربایجان )و یا "آذربد نبی" ویا بنیانگذار یشت های اوستا ویا "مانی نبی" وبنیانگذار کتاب ارژنگ و"مزدک نبی" داشتند وقبله نمازخواندنشان شان هم ودر دوره زرتشتیان ومعبد مزگت نججوان ارس بود وکتابهای مختلف تاریخی نظیر کتاب تاریخ الرسل والملوک طبری ویا تاریخ پیمبران وشاهان حمزه اصفهانی ویا اخبارالطوال دینوری ویا کتاب مسعودی وغیره ودر قرون اولیه اسلامی وبه ادعای پیامبری انان اشاره دارد وبعداکه ترکان آناطولی_سلجوقی غرب ارس را هم گرفتند که با الب ارسلان سلجوقی سلحشورو وارد خاک روم شرقی شدند ویا وارد یا بیزانس روم گشتند ویا در جنگ ملازگردوبقایای ارتش اسکندررا شکست دادند ویا ارتش رومیان واروپاییها را واز خاک آسیا بیرون کردند وهمانطوریکه گفتم این شهر های ترک نشین سابق غرب آسیا ودر کناره دره طولانی ارس وبا طول 910 کیلومتری ارس ودر وسط چهار دریای خزر وسه دریای دیگر مدیترانه ویا دریای سیاه ویا دریای مرمره بود که تیمور لنگ تئوری ترکستان غربی آسیا ی خود را وبر این اساس پایهگذاری کرده ویا تفکیک قومی آسیایی کرده بود وهمچنین با تسخیر شهر ازمیر ویا چند جزیره یونانی نشین دریای مرمره هم آن طرح منطقه ترکستان را تکمیل نمودوتا ترکستان کوچک شده شهر کش خود را در کناره ارس وبزرگ بکند ویا با تسخیر شهر استانبولبزرگ بکند ویا با بیرون آوردن آن شهر و از دست قیصر روم و پروژه ترکستان بزرگ غرب آسیامورد نظر خود را وتکمیل بنماید که هلاکو خان ویا الب ارسلان سلجوقی نتوانسته بودند ویا هنوز ناقص گذاشته بودند ند ولی تیمور توانست وسرتاسر ناحیه مزبور را ودر طرح سیاسی خودش واز خاک آسیاومحدوده گذاری جدید ترکستان کرد ویا مجددا ترک نشین خالص نمود ویا با مدل اداری ونظامی جدیدش وطراحی جغرافیایی جدید دوره خودش نمود ولذا ُساتراپ نشین های ترک عصرسابق ویا دوره هخامنشی را ودوباره در عصر خودش احیائ نمود که تا تنگه داردانل ادامه داشت وجزو خاک آسیاء بودند و خشایارشاه هخامنشی ویا امپراطور آسیاهم ودر همان تنگه داردانل را ودرید اختیار خود داشت ویا پل متحرک به استانبول ساخته بود وتا ارتش آسیا وبه تنبیه یونانی هاواروپایی های مهاجم بپردازد که به خاک آسیا حمله می کردند ولی هنوز ترکان آسیا وبعد از تسخیر باکو واز دست ارتش اسکندرونتوانسته بودندبه ان هدف برسند ویا بقیه طرفداران اسکندررا وتا تنگه دار دانل واز آسیا بیرون برانند ویا در ابتدای دوره اشکانیان هم نتوانستند ویا تا دوره الب ارسلان سلجوقی ویا دوره تیموریان ترک وهنوز در دست اروپائیان مسیحی بود که همراه اسکندرآمده و باقی مانده بود ویا دربقیه خاک آسیای صغیر وهنوز باقی مانده بودند که الب ارسلان ترک هم وادامه کار اتروپات ترک "باکونشین "را وتکمیل نمود ولذا کتاب "تاریخ امراء وشاهان سلجوقی "ویا "کتاب سلجوقنامه آناطولی" ومستندا به آن تحول شهر ها ودهات ترکیه اشاره دارند که چگونه از دست نظامیان بیزانس روم شرقی بیرون آورده شدند که بعد از حمله اسکندر اتفاق افتاد ولی بعضی از سلوکیان پیرو اسکندر وتعدادی باقی مانده بودند و تا دوره الب ارسلان نامدار وباقی مانده بودند وهنوز پروژه ترکستان بزرگ غرب آسیا وتکمیل نمی شد ویا همچنان در دست بیزانس رو م ویا اروپائیان باقی مانده بود وبهمین دلیل هم واسامی اغلب شهر های منطقه واسامی لاتینی داشتند و مثل لفظ "ارومیه" داشتند ویا اسامی نظیر "ارض روم" داشت ویااسامی شهر " قیصریه" داشت ویا شهر "سیواس" داشت که رومی ها برعنوان شهر های آسیائی گذاشته بودند وبعلاوه همان الب ارسلان نامدار وشهرهای ارض روم ترکیه را تسخیر کرد ویا شهر انقوره(ِیعنی آنکارای ترکیه کنونی ) را تسخیر کرد ویا شهر قیصریه وابسته به قیصر روم را ویا شهر دیار بکر ویا شهر آمد ویا شهر ماردین وغیره راو تسخیر کرد ویا ازدست مسیحیان امپراطوری اروپائیان بیرون آورد که کنستانتین ویا شاه مسیحی اروپاییان ودر آن سوی خاک باقی مانده بودند وهنوز نام کنستانتین رومی خودش را وبرشهر قسطنطنیه نهاده بود (ویا بر استانبول ترک نشین آسیایی گذاشته بود (و یاشهر استانبول ترکیه کنونی نهاده بودکه قبلا ستاتراپ نشین تراکیا ویا لیدیه سابق آسیا یی بود) ولی تا مدتها و جزو خاک امپراطوری بیزانس روم شرقی شده بود ویا جزوخاک اروپا شده بود که حق حکومت بر شهر های آسیایی را نداشتند ولیکن با تکیه بر قدرت شمشیر رومی خود وبدست آورده بودند واما الب ارسلان نامدارترک سلجوقی آسیا ویا تیمور لنگ ترک وتئوری ترکستان غرب آسیا را وتکمیل نمود ند ویا همان الب ارسلان وتیمور لنگ ترک و فقط کردان نواحی مزبور را ودرخاک آسیا باقی گذاشتند که از قدیم ودرخاک آسیا بودند ویا تعدادی از مسیحیان تسلیم شده ارمنستان را هم وباقی گذاشتند که در برابر امپراطوری ترکان سلجوقی آسیا وسر تسلیم فرود آورده بودند که اسناد تاریخی مختلف به آن موضوع اشاره دارند که آلت دست ارو پائیان نشوند ومثلا در کتاب سلجوقنامه رومی بی بی وغیره که ذکر شده است ونیز همان سلجوقیان آناطولی هم وبه کردان خاورمیانه کمک کردند ویا یاد دادند که چگونه ودر حمایت از صلاح الدین ایوبی کرد وعمل کرده وتشکل بیابند وبقیه اروپائیان مسیحی راهم وازبقیه خاک سوریه ولبنان وبیت المقدس وشمال عربستان بیرون برانند ویا در جنگهای صلیبی 100 ساله خاورمیانه وبیرون برانند و نیز در کتابهای جنگهای صیلیبی ویا در انواع کتب اروپایی وبه آن موضوع پرداخته شده است که اسامی اغلب آن کتب راومن و بدلیل اختصار مطلب وذکر نمی کنم ولی بعدا تیمور لنگ ومنطقه کرد نشین آسیا راه ومنطقه قوم نشین دیگر آسیایی کرد ویا در طرح سیاسی جدیدش کرد واز منطقه ترک نشین آسیا جدا نمود وضمیمه منطقه کرد نشین وعرب نشین خاص آسیایی نمود ویا جغرافیای قومی آنان را هم وبه مدیریت عمر شیخ میرزا فرزنددیگرش داد وبعلاوه بارتولد در کتاب ترکستان نامه خود نوشتهاست که " که سه جلد کتاب ترکستان نامه می باشد ویا کتاب آبیاری در ترکستان می باشد وبه جغرافیای اقوام ترک قدیم آسیا اشاره دارد ویا در در 1000 سال قبل می پردازد که صد سال قبل از تیمور لنگ ودر محدوده جغرافیایی غرب فرغانه وخجند وتا بنادر منقشلاق شرق دریای خزروخوارزم بودند که مکان ریزش دو رود خانه سیحون وجیحون به دریاچه خوارزم شرق خزر می با شد ولی بیشتر ترکان وبه همراه هلاکوخان وبه غرب اسیا آمده بودند ودر اطراف کوهای سیحان وجیهان ومراتع ییلاقی داشتند ونیز درآن موقع تاریخی ودر جغرافیای آسیا ودو ترکستان مرکزی ویا ترکستان شرقی آسیا وجود داشت که متصل بهم بودند وبعلاوه هنوز هم واراضی شرق فرغانه نیز ویا اقوام ترک آنسوی کوههای تیان شان هم وبه مرکزیت شهر ترک نشین کاشغروترکستان شرقی است ویا با واژه "ترکستان شرقی" نامیده می شود که امروزه زبانشان و ترک اویغوری می باشد وتا اراضی صحرای تیکله ماکان وتا نزدیکی ها کوههای آلتایی ویا صحرای گبی مغولستان وادامه داشت وتا ناحیه غرب پکن ادامه داشت ونیز تا ناحیه ختای مغولی شمال چین واقوام مغول ادامه داشت که چینی ها ودر ایام جدید وحدود 29 شهر اویغور های ترکستان شرقی راو زیر سلطه خود گرفته اند ویا صد ها دهات اطراف آنرا وبجای ترکستان شرقی آسیااداره می کنند ولی امروزه با لفظ چینی سین کیانگ چینی می نامند که امروزه خاکش وحدود یک ششم خاک چین می باشد وسکنه ترکستان غربی آسیا هم ودر محدوده اطر اف ارس خاورمیانه قرار گرفته است ویا بعداز مهاجرت دسته جمعی ترکان سلجوقی غز وترکان اطراف فرغانه وخوارزم ودر دوره سلجوقیان اتفاق افتاد ه که بعضی از ترکان ایران ویا آناتولی هم دولت ترک خوارزمشاهیان هم وبه غرب دریای خزر امدند وبرخی دیگر از ترکان آسیای مرکزی نیز وهمراه هلاکوخان وبه اطراف ارس آمدند ویا نظیر دولت ترک تیموریان ویا دولت ترکان قرا قویونلو ویا ترکان آق قویونلو بودند که اغلب ترکان آسیای مرکزی بودند وتدریجا ومهاجرت تاریخی کرده ا ند ویا با مهاجرت های دسته جمعی خود و به ناحیه ترک نشین غرب دریای خزرمهاجرت کردند ویا در جغرافیای آسیای غربی وتجمع جمعیتی یافتند که کناره های ارس می باشد ویا تجمع قومی جدید یافته اند و لذا بصورت سه ناحیه بزرگ آسیایی ترک نشین ودراطراف ارس در آمده اند که شهر های بزرگی ونظیر تبریز ترک نشین دارند ویانظر باکوی ترک نشین دارند ویا آنکارا واستانبول ترک نشین دارند وبعلاوه در ناحیه شمال جغرافیای آنان هم وایالت "تاتارستان ترک بزرگ "بزرگ آسیا قرار دارد که تاتارهای ترک زبان اطراف رود ولگا هستند ویا تاتارهای شبه جزیره کریمه ودریای آزف هستند ویاتاتارهای دو استان شرق اوکراین هستند ویا تاتارهای چچن وچرکس وقلموق قفقاز هستند ودر جنوب تاتارستان آسیا هم وامروزه یک ایالت قومی بزرگ وبنام ترکستان غربی آسیا قرار دارد که جمعیتی بالای 150 میلیونی ترک زبان دارد که قبلا در دوره تیموریان وهمگی زبان ترکی ونژاد ترکی وکتابت ترکی جغتایی داشتند ولی امروزه متاسفانه وزبان شفاهی ترکی آذری آنان تفاوت یافته ونظیر ترکی استانبولی آنان که متاسفانه خط مکتوبشان ولاتین شده است ویا برخی هم وخط روسی می نویسند ویابرخی هم و خط عربی دارند ولی در گویش شفاهی ترکی خود واختلاف کمی در تلفظ ترکی خود با همدیگر دارند وآری برخی از همان ترکان بدوی ومتعصب ومهاجرت کرده به کناره های رود ارس وبعد از مرگ تیمور لنگ آلت دست سلطان زرنگ ممالیک مصر شد ند ولذا نظام تمدنی بهینه ترکان برلاسی را زیر سوال بردند ویا بخاطر کم فرهنگی برخی از آنان و بدنبال تمدن ممالیک مصر قاره افریقا افتادند که از دین وفرهنگ ونظام اداری ونظم منطقه ای وچیزی نمی دانست ودر همین راستا بود که برخی از فرزندان تیمور ترورگشتند ونهایتا هم منجر به فروپاشی امپراطوری تیموریان گردید ومتاسفانه در این راه ودولت ممالیک مصر افریقایی وبا همکاری جانی بیگ نواده جوجی مغول همدست شد ویا با مرکزیت آستا را خان همدست شدند که خوانین اش وآلت دست تزار های اروپا نشین پطرز بورگ شده بودند ویا می خواستند که بر تبریزوآستارای جنوبی وشیروان آسیا هم ودست بیابند ولی موفق نبودند ویا با هوشیاری تیمور لنگ ترک وموفق نبودند ولی بعد از مرگ تیمور و موفق شدند و با آفریدن خانقاههای حروفیه آذر بایجان ویا خانقاه مشعشیان خوزستان ویا جنوب عراق ویابا آفریدن خانقاههای بکتاشیه ترکیه عثمانی ویابوسیله خانقاههای نواحی کرد نشین و اهداف خود راو تعقیب کردند ونهایتاهم با دامن زدن به قومیتهایکوچک منطقه ای آسیا وباعث متلاشی شدن ارتش تیموریان شدند ویا در نواحی مزبور گشتند وبدنبالش هم تمدن شهر های آذر بایجان راوحدود چند صد سال و به تمدن عصر قرون وسطایی باطنی گرایی دیکتاتور مابانه ارتش شاهسونی بر گردانیدند

The roots of the Asian Azeri Turks on both sides of the Aras River  Part II  From: Dr. Mohammad Khal

The roots of the Asian Azeri Turks on both sides of the Aras River

Part II

From: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam-

Anthropologist of Asian ethnicities

In this regard, Al-Azhar seminary in Egypt, whose jurisprudential system has not yet clarified to the Muslims of one billion Asian lands, which religion does it follow? Or why did they do the same with the advanced Turkic civilization of Asia during the reign of the Mamluks of Egypt? Who implemented Hanafi Qur'anic jurisprudence in Asian cities? The largest Hanafi-Quranic seminary in Asia was established in the city of Herat, Afghanistan. Bukhari or Sahih Muslim or "Administrative Jurisprudence" and "Military Jurisprudence" He accepted them, but is the content of the jurisprudence of Al-Azhar religious school relevant? Or has it been established in the 1100-year history or from which verses of the Qur'an does it follow? Who have created and promoted the Ismaili terrorist religion during the last 11 centuries or have promoted it in Asia. In Asia, inventions or popular media debates were invented in Asian cities, and after the emergence of Stalin in Asia or the training of such ideologues, demagoguery by Russia and through monastic dervishes and only in the atheistic universities of Moscow Kirovabad (Ganja, Stalin period). It was a new invention to divert the minds of the people, and although this was not the intention of the Nizam al-Mulk, and he or some of his children were assassinated because of the prevalence of this type of belief, only these great men recommended that Seljuk kings or Seljuk rulers in different cities. To build Asia and Khaneghah for the common people or to be born from the government income of the Seljuks and next to the mosques of the mentioned Asian cities and Khaneghah? Or even launching superficial arguments of religious schools is one of the inventions of Nizam-ol-Molk to develop science or to reconcile and forgive the dervishes who in the Seljuk era monasteries sang poetry for the people of the same city and produced the city court. Seyyed Jamal al-Din and his ideas, written by Mr. Morteza Modarresi Chahardehi and written on pages 49 and 50, confirm the Seyyed Jamal al-Din Asadabadi's membership in the Masonic lodge in Cairo, but unfortunately Dr. Shariati also wrote a book describing him or endorsing him. Kennedy and the same Seyyed Jamal Asadabadi who in the name of Islam gives revolutionaryism and the fatwa to assassinate the Qajar Shiite king in Tehran, while the same miserable Qajar king and always in the days of Muharram and in the support of the government of Tehran that he built and mourned every year or in the days of Muharram Every year he used to hold mourning ceremonies for Shiite Imams, or for the pilgrimage of the Imams, for the pilgrimage of Shah Abdul Azim, or for Karbala, Mashhad, and Imam Masoumeh of Qom. And by which teacher of Al-Azhar and from which Qur'anic verse has a jurisprudential inference been deduced? Or how was it issued by Seyed Jamal? Or teacher of Al-Azhar School Some literate people should follow those Muslims and divisiveness in the Qur'an, and therefore do not have an administrative opinion of their own, or to manage the property or property of the Muslim lands and pay attention to the Qur'an and sectarianism in that book, or in the administration of nations under their domination and personal property. Do not use! Either under the personal whims of Egyptian governors and Arab rulers, or do not govern the fate of the people with personal desire, or people under the domination of Arab governors and personal administration, or Egyptian and Syrian cities are not governed by rain, or Iraqi cities or Iranian cities are not governed by taste, but unfortunately Despite this type of Qur'anic reminders or the mention of sectarianism in a Qur'anic verse, it was about 132 years that there was still no "religious sect" in the city of Damascus or the Umayyads, or in the city of Fustat and Cairo, Egypt had a religious seminary or by Literate people are established according to the concepts of the Qur'an or in " That the father of the other woman was a relative of the Prophet or they and the Rashidun caliphs called their relatives the founders of the Sunni or Sunni religion, but what is Sunnah or Sunni and Sunni Arab and it was not clear to anyone? But the Qur'an does not know in different verses whether it is kinship or Arabism and the basis of the emirate of the country, or Amiri interprets the believers differently or does not know the right to give orders to others because of his Abbasid kinship or does not mention it in different verses and vice versa says what Do people have the right to claim the Imamate of prayer or fasting, or have the emir and the authority to judge / or have the legitimate right to govern Muslims? Wubbahmi Delia is the inheritance of Imamate in the Qur'an and by denying the Imamate of the unrighteous children of Noah, Hazrat Ibrahim and Marvdu, he knows and considers only those who believe in the content of the Book of God and His Messenger, and only knows him first, or in practicing the Book of the Qur'an He considers non-oppression of others as the right of the emirs of cities or has mentioned it in the Qur'an The Wahhabis of Saudi Arabia should understand better the jurisprudence of Al-Azhar and the Muslim Brotherhood of Egypt, or like Iqbal Lahore of Pakistan and praise the Egyptian Muslim Brotherhood, or the sect of Hanafi jurisprudence of Herat, Timurid The jurisprudential verses of the Qur'an were devoted to the method of praying or fasting, or they knew only the verses of ijtihad in Qur'anic worship, but they did not know the difference between the jurisprudential inference related to religion and government, and they did not know the jurisprudence of other means of livelihood and ijtihad. They did not know the four jurisprudences of the Sunnis and the three jurisprudences of the Shiites. Do not know what the difference is? Who call themselves proponents of Ismaili jurisprudence It had turned any dialogue of civilizations in the Middle East into a challenge, so I do not know whether the emergence of civilizations in the Middle East and whether it is in the interest of the inhabitants of this small region of Asia or not? And I can only say that the cultural contradictions of the area endangered the cultural unity or religious unity of the Hanafi jurisprudence of Herat Teymourians, who had a uniform Hanafi religion outside of the gates of Tehran and Chinese pharmacies and religion. The destruction of the capital of Herat Teymourian in 912 AH and a religious, administrative and cultural hand of Central Asia and the geographical feature of the connection of the three continents of Europe and Africa and Asia with three different and contrasting cultures and at the end of Asia that the civilization of the Turks and Asia Minor. To continue? Therefore, the cultural system of the Middle East today, like the broken glass of many museums of religions, and every day "cultural components"

باکووریشه های قومیت ترکان آذری آسیاودر دوسوی رودخانه ارس  بخش دوم  از : دکتر محمد خالقی مقدم-

باکووریشه های قومیت ترکان آذری آسیاودر دوسوی رودخانه ارس

بخش دوم

از : دکتر محمد خالقی مقدم-

مردم شناس اقوام آسیایی

در این باره حوزه علمیه الازهر مصرمقصر که نظام فقهی اش را هنوز برای مسلمانان یک میلیارد ی خاک اسیا روشن نکرده است که از کدام دین تبعیت می کند ؟ ویا چرا  در دوره دولت ممالیک مصر وهمان کاری را با تمدن ترکان پیشرفته تیموریان آسیا انجام دادند؟  که فقه حنفی قرانی را ودر شهر های اسیایی پیاده می نمود؟ وبزرگترین حوزه علمیه حنفی_قرانی  آسیا را در شهر هرات افغانستان بوجود آورده بودند  که نظام اداری مبتنی بر اجتهاد فقه 80 مدرسه دینی با سواد شهر هرات دنبال می کرد  وصدها کتاب فقه حنفی پیشرفته داشت ونظی کتاب فقه امام بخاری ویاکتاب  سنن ابن ماجه ویا سنن ابو داودویا  صیحح بخاری ویا صحیح مسلم داشت ویا "فقه اداری" و"فقه نظامی" انان را قبول داشت  ولی محتوای فقه مدرسه دینی الازهر مصرچه دارد ؟ ویا در تاریخ 1100 ساله تاسیس  خوددارد  ویا از کدام ایات قران الگوی می گیرد؟ که مذهب تروریستی اسماعلیه را ودر طول 11 قرن گذشته وبوجود اورده  ویا در خاک آسیا ترویج کرده اند  وبعلاوه  از فقر سواد دینی سکنه آسیا ونهایت سوء استفاده را کرده ویا مسایلی بنام "مهدی سودانی "ویا "مهدی تونسی" ومذهبی بوکو حرام نیجریه وغیره را ودر خاک افریقا رواج می دهند وتا  سکنه سیاه پوست افریقا را هم واز دین اسلام وبیزار بکنند   ویا بنام رواج دین اسماعیلی  ورفتاری با تمدن پیشرفته امپراطوری سلجوقیان مسلمان کردند که غیر قابل باور است وسلجوقیان مسلمانی که در عمل کردن به آیات قرانی  و نظام بازاری خوب ودر شهر های اسیایی براه انداخته بودند  ویا عمران شهری ویا نظام مدرسه سازی نظامیه هارا وبوجود آورده بودند  ویا رشد جاده های تجاری عصر سلجوقیان را  بوجود اورده بودند ولی خلفای7 امامی فاطمیان مصردر خاک اسیا چه کردند که اعراب اموی وعباسی واین همه وحشیگری در خاک اسیا نداشتند   ویا برای دست اندازی به خاک آسیا وازهمان  قاره افریقا وافرادی نظیر حسن صباح را آموزش دادند ویا افرادی نظیر ناصر خسرورا تربیت کردند ویا افراد دیگر را وبه مدرسه الازهر مصر دعوت کردند ودر آنجا روش ساختن گروههای تروریستی فدائیان اسماعیلی را به آنها آموختند ویا نحوه تسخیر قلعه های  نظامی الموت ویا سمیران ویا قلعه های قهستان خراسان جنوبی ویا قلعه نظامی دژ کوه جنب اصفهان را وبه آنها یاد دادند و باروش ترور پروری  انان بودکه  خواجه نظام الملک دانشمند سلجوقیان کشته شد ویا دهها شاهزاده سلجوقی ترور گشتند  ویا برای ترساندن آنها وخنجر بر بالش آنها فرو می کردند ولذا فدائیان اسماعیلیه اصفهانی وطوری آموزش دیده بودند که مدرسه نظامیه اصفهان را وآتش زدند  ویا قصر ملکشاه در اصفهان راآوتش زدند  ویا دیوانهای اداری وی را ودرشهر  اصفهان و سوزاندند  ویا دهها هزار نفر و از طرفدارا ن آنها راودر اصفهان  ربودند  وسپس کشته وبه چاه منزل خودشان انداختند که باعث گشت تا  برکیارق سلجوقی ویا سلطان محمد سلجوقی وپایتختی خودشان  را وازشهر  اصفهان و بیرون ببرند  وهمین کار را هم وبا امپراطوری تیموریان انجام داند که بزرگترین تمدن اداری را در خاک آسیا وتاسیس کرده بود ند  ویا با همکاری جانی بیگ جوجی زاده مغول وبراه انداختند   که عمر شیخ ویا محمد سلطان ویا شاهرخ تیموری را ترور مذهبی بکنند  ویا توسط افراد خانقاههای وابسته به آنها وترور بشوند  ویا میرانشاه تیموری هم ودرناحیه  سرد رود آذر بایجان وکشته بشود  ویا امیرا براهیم شیروانشاه وحاکم آذر بایجان شمالی هم ودر نزدیکی گنجه وکشته بشود  واری ساختن مدرسه دینی عوامانه نظامیه  خواجه نظام الملک اشتباه بود ویا تاسیس خانقاه واز اختراعات  غلط خواجه نظام الملک طوسی می باشد ویا تاسیس خانقاه طوس که امام محمد غزالی طوسی ونظام الملک وملکشاه پول آنرا داد ند  واز اشتباهات دولت سلجوقیان بود ودر حالیکه خانقاه سازی  و در 5قرن سابق اسلامی وجودنداشت ویا در دوره مپراطوری اموی ویا امپراطوری عباسی وجود  نداشت ومسلمانان آن دوره تاریخی وفقط برای نماز خواندن به مسجد می رفتند وهیچ گونه هم بحث واستدلال ودر مورد دین را انجام نمی دادند  واین گونه بحث ها اختصا ص به قشر نخبه قران شناس داشت ولی راه انداختن این گونه از بحثهای  عوانانه گروهی ودر مسا جد ها ویادر خانقاههاورسانه های گروهی  ویا در کشاندن طبقه عوام جامعه وبدنبال استدلالهای مزبورشعر های احساساتی از اشتباهات نظام الملک  طوسی بود  و یا تنها و تنها از  ابتکارات این چند نفر متولدان  شهر طوس نشات می گیرد   که "خانقاه "درخاک  آسیا اختراع ویا بحث های رسانه ای عوامانه ودر شهر های آسیا اختراع گشت  وبعد از ظهور استالین هم در خاک آسیا ویا تربیت این گونه از ایدئولوگها عوام فریب مردمی توسط روسیه نیز وبه طریق دراویش خانقاهی وتنها در دانشگاهای الحادی مسکوویا کیروف اباد( گنجه دوره استالین )اختراع جدید شد که افکار مردم را به انحراف بکشانند  وهرچند نیت نظام الملک چنین نبود وخودش هم ویا برخی از فرزندانش هم وبخاطر رواج همین نوع از عقاید مزبور و ترورگشتند  ولی تنها این بزرگان   توصیه کردند که شاهان سلجوقی ویا حکام سلجوقی ودر شهر ها ی مختلف آسیا وخانقاه برای طبقه عوام بسازند ویا از درآمد دولتی سلجوقیان ودر کنار مسجد های شهر های آسیایی مزبور  وخانقاه زائیده بگردد ؟ ویا حتی راه اندازی استدلالهای سطحی مدارس دینی هم از اختراعات نظام الملک می باشد که علم رشد بکند  ویا صله دادن وبخششدادن  به دروایشی که در خانقاههاعصر سلجوقی  برای مردم همان شهر وشعر می سرائیدند ودیوان شهر تولید می کردند واز اختراعات اجتماعی نظام الملک سلجوقی می باشد که تبعات منفی ودر تمدن ایرانیان ببار آورده است ویا عوام گرایی در جامعه  را گسترش دادها ست  که قران هم  در "سوره شعرای "خود واین گونه از شعر بافی ها را ومحکوم می کند  ونیز بخاطر این گونه ازبذل وبخشش های بیرویه سلجوقیان بود که پدیده خانقاه در شهرهای آسیایی عصر سلجوقیان کثرت یافت  وبهمین دلیل ابن بطوطه ودر شهر های ترکیه وحدودسی الی 40 خانقاه را ودیده بود ویا به مهمانی انواع  خانقاههای عصر ابوسعید ایلخانی ودر شهر های ایرانی ویا در ماوراء النهر دعوت شده بود که درکتاب سفر نامه اش ذکر می کند  ویا مردم نگاری خانقاههای شهر های ترکیه ویا ایران ویا ماء ورالنهر را وذکر کرده است که همه اش از  بی  عقلی حکام سلجوقی نشات می گیرد که باعت منقرض شدن دولت خود آنان شد ویا با سرمایه گذاریهای بی رویه   آنان بود که تاسیس شده بود و نهایتا کارکردبهره برداری اش و بدست  دست خلفای ممالیک مصرافتاد  ویا بدست جانی بیگ وبرکه خان وافرد دیگر خاندان جوجی افتاد که  کارکرد ایدئولوژی آفرینی در آسیا وبرای اهداف پنهانی خود بوجود اورند  ویا جهت متلاشی کردن امپراطوری تیموریان بوجود اورند ویا توسط خانقاه ها ی مزبور ایجاد بکنند وفرقه اسماعیله دانشگاه الازهر مصرهم ودر این رابطه فرصت یافتند که "فقه باطنیه "خود را رواج بدهند  ولذا  در دوره سلجوقیان وبا تلاش خلفای فاطمی مصروفرقه فدائیان اسماعیلی ایرانی وبوجود آمد  ویا با جذب حسن صباح ویا ناصر خسرووافرد دیگر وبه دانشگاه الازهرمصروبوجود آمد   ویا توسط آموزش های آنان بوجود آمد که با ترور های خود واز سران سلجوقی ترک وامپراطوری آنان را وبه براندازی محکوم بکنند ودر این باره باید گفت که اززمان   ترور نظام الملک طوسی شافعی مذهب که وزیر ملکشاه سلجوقی بود وتا زمان آمدن هلاکو خان مغول به ایران وفرقه اسماعلیه فرصت یافتند وحدود 180 الی 200 قلعه نظامی در خاک ایران بدست آورده بودند  ویا در کوهستانهای البرز والموت وطارم وقاینات وبیرجند ودامغان واصفهان وبدست آورده بودند ولی با امدن هلاکو به ایران وهم این 180 قلعه فدائیان اسماعیلیهو ویران شد ویا آخرین روسای انان هم ودر قلعه الموت تسلیم گشت  ولی در طول حکومت 120 ساله خاندان هلاکوخان در ایران وروش اجتماعی آنان دگرگون شد واین بار وبجای مکان گزینی در قلعه های نظامی واین بار در انواع خانقاههای ساخته شده سلجوقیان لانه گزیدند ویا در شهر های ایرانی وترکیه وعراق ولانه گزینی کرده بودند که دوباره با تحریک خلفای ممالیک مصرعمل کنند  واین بارهم  وامپراطوری تیموریان ترک را ومنقرض بکنند ویا بجای سلجوقیان ترک آسیا واین بار ترورخاندان تیموری را و نشانه گیری کرده باشند  واگر هلاکوخان ویا غازان خان ویا اولجایتو ودرجنگ با ممالیک مصر موفق نبودند  ویا در پنج جنگ نظامی وبا خلفای ممالیک مصرو موفق نبودند ولی تیمور لنگ موفق شده بود وبعلاوه با سیاست مداری خود وخاک عراق ویا در مناطق کرد نشین وخوزستان ویا در سوریه ویا دمشق ولبنان واورشلیم را واز چنگ ممالیک مصر وبیرون آورده بود ودر عوض سران ممالیک مصرهم دست بکار شده  وقرایوسف قرا قویونلو ویا سلطان احمد جلایر( ویا حاکم بغداد وبصره وهویزه خوزستان را )به مصر دعوت کرده بودند کهبا تیمور لنگ در گیر شده بودند  وتا نقشه چینی بکنند  وتا اساس خانقاهای دراویش مشعشعیه خوزستان وجنوب عراق وکردستان ولرستان را ودر جلسه مصر بریزند ویا اساس خانقاههای دراویش علی الهی کردهای قلخانی وگوران ویا کرند وصحنه ویا خرماتو وسنجار را بریزند ویا اساس خانقاهها های ویا اساس دراویش علی الهی شهر های لاذقیه وطرسوس دمشق سوریه را بریزندکه امروزه "علویان سوریه "گفته می شوند که خانواده بشار اسد هم وجزو همان علویان سوریه می باشد  ویا اساس شیعیان دروزی لبنان را بریزند که شیعه 7 امامی نزاری ساخته بود   ویا خانواده قرا یوسف قرا قویونلو وسلطان احمد جلایر که از تیمور لنگ ضربه جنگی دیده بودند واساس خانقهاهای حروفیه اذر بایجان را در میان ترکان عوام پایه گذاری بکنند  ویا اساس خانقاههای مناطق لر نشین اتابکان لرستان را ودر شهر های دزفول وبروجرد را وریخته باشند  وتا به بوسیله انان وعمر شیخ تیموری وحاکم منطقه مزبور راو ترور بکنند که حاکم منطقه مزبور شده بود ویا همان ممالیک مصر واز خوانین اوزبک وخاندان جوجی وساکن  استا را خان خواسته بودند به اهداف مزبور کمک بکنند که شهر شان استارا خان ویا حاجی طرخان آنان وتوسط تیموروبه آتش کشیده شده بود ولذا همان ممالیک مصرو به همان اوزبک های خاندان جوجی یاد دادند که بعد از مرگ تیموروچگونه عمل بکنند  ویا چگونه تا  نزدیکی های سمرقند ترکستان حمله فرسایشی بکنند  وسپس فرار بنمایند وچرا که بعد از تیمور لنگ وتا مرگ شاهرخ تیموری در سال 850 هجری وحاکمیت همان شهرهای سمرقند و  بخاراترکستان مرکزی آسیا وهنوز دردست  الغ بیگ میرزاتیموری بود ویا هنوزخاکش  به کشور اوزبک نشین امروزین تبدیل نشده بود  ویا به اوزبکها یاد دادندکه  با کمک دراویش نوربخشیه گناباد وقائنات غرب هرات وفراه عمل کرده وخاک تیموریان را ومورد تهاجم قرار بدهند ویا توسط دراویش  ختلان وقبادیان شمال بلخ افغانستان مورد تهاجم قرار بدهند که از دوره ناصر خسرو قبادیانی ودر دوره سلجوقی وبرخی از سکنه قبادیا ن وختلان مزبور ودین اسماعلیه را واز دعات الازهر مصر پذیرفته بودند وبرای اثبات حقانیتشان هم وشهر مزار شریف را وبجای شهر بلخ ساخته بودند  وتا  در  همان منطقه اطراف بلخ وهرات تیموریان وعملیات سیاسی  کرده باشند وتا قوم هزاره جغتایی  شمال  افغانستان را تجزیه کرده وبرخی از قوم هزاره را واز بقیه اقوام هزاره جغتایی افغانستان جدا کرده وسپس آنها را هم و شیعه هفت امامی اسماعیلی بکنند وتا بوسیله شگرد مزبور وجاده ابریشم شمال افغانستان واز دست تیموریان بیرون بیاورند  ویا توسط ترور شاه وتوسط دراویش نوربخشیه قاینات ویا احمد لردرویش  وشهر هرات سقوط بکند وبهمین دلیل است  دارویش لرستان ویا دراویش قاینات خراسان همدست شده وشاهرخ تیموری ویا فرزند تیمور ودر پایتخت هرات خودش ترور می گردد   وتا امپراطوری اشان وفرو بپاشد وبرای اینکه هزاره های افغانی شمال افغنستان هم وبه مذهب صوفیگری دراویش 7 امامی اسماعیلی دانشگاه الازهر  بپیوندند وشایعه کردند  که مقبره امام علی ودر نجف عراق نیست وبلکه در جنوب بلخ ودر مزار شریف افغانستان دفن شده است ونیز همان ادعا ها را ویا همان شگرد دینی را هم ودر مورد سر امام حسین ودفنش در شهر قاهره خود را داشتند  ویا شایعه کردندکه  مقبره حضرت زینب نیز ودردمشق دفن نشده وبلکه درشهر  قاهره است ودر حالیکه  امروزه شیعیان ایران وبرای  زیارت حضرت زینب وتنها به  دمشق می روند ولی ممالیک مصر مدعی بودند که  در مکانی  وبنام زینبیه قاهره می باشد ویا در قاهره دفن شده است ونیز ادعا کردند که سر بریده شده امام حسین هم  ودر کربلا دفن نشده که پسرش امام سجاد برده باشد  ویا  بعد از برگشت از تبعید شام ودراربعین وبه  کربلا برده باشد ودر آنجا دفن بنماید   وبلکه مدعی بودند که سر امام حسین نیز ودر مقبره ای ودر قاهره می باشد ویا در مقبره ای بنام مسجد راس الحسین ( ع ) ودر شهر قاهره دفن شده است  وتا به وسیله این نوع از شگرد های تبلیغاتی وبه مشروعیت حکومت خلفای فاطمیان مصرمنجر که به نقل کتاب مجمل فصیحی از اولاد حضرت فاطمه نبودند وبلکه کتاب مجمل فصیحی نژاد دیگری وبرای آنان  ذکر کرده است وسپس به مشروعیت ممالیک مصر پرداخته شود  وفلسفه تاسیس حوزه علمیه الازهر قاهره افریقایی نیز در قرن سوم ویا چهارم هجری از این مقوله می باشد  وکه امروزه به حوزه دینی اخوان المسلمین فراماسونری مصر تبدیل شده است که فتوای ترور جمال عبد الناصر را داد که کانال سوئز انگلیسی را و"کانال ملی "کرده بود ویا به دشمنی با اسرائیل می پرداخت ویا واجب بودن ترور جمال عبدالناصر وتوسط فتوای سید قطب اخوان المسلمینی آنها صادر شده بود که از مدرسین مهم مدرسه الازهر بود  ولی  توسط امریکایی ها وجهت تحصیل واز حوزه الازهر قاهره وبه خاک امریکا دعوت شده بود ویا فتوای ترور ناصر الدین شاه شیعه هم بدهند ویا به وسیله به میزرا کرمانی وتوسط سید جمال الدین اسدآباد  افغانی صادر بگردد   که که در مدرسه الازهر قاهره تدریس می کرد ویا بنای فقه اخوان المسلمینی را گذاشته بود ویا حسن البنا ء ویا .محمد عبده  ویا سید قطب اخوان المسلمینی را وتربیت کرده بود ولذا کتاب خاطرات سر آرتور هاردینگ وسفیرکبیر  انگلیس در مصرمی گوید  ویا در ص 55 کتابش می نویسدکه : سید جمال الدین اسد ابادی افغانی ودر سال 1871میلادی ودر حوزه علمیه الازهر مصر تدریس می کرد ویا اسماعیل رائین هم ودر کتاب فراماسونری خود واسم سید جمال الدین را جزو لژ های فراماسونری  آورده است وهمچنین کتاب" سید جمال الدین واندیشه های او که تالیف آقای مرتضی مدرسی چهار دهی می باشد  ودر ص 49 و50 کتاب مزبورنوشته  ویا عضویت سید جمال الدین اسد ابادی را در حوزه لژفراماسونری قاهره تائید می کند   ولی متاسفانه دکتر شریعتی هم کتابی در وصف وی نوشته ویا اورا تائید می کند ونیز همان سید جمال اسد ابادی که  به اسم اسلام انقلابیگری  وفتوای ترور شاه شیعی قاجار را در تهران می دهد ودر حالیکه همان شاه بدبخت قاجار و همیشه ها در ایام محرم ودر تکیه دولت تهران که ساخته بود وهمه ساله عزاداری می کرد ویا  در ایام محرم وهمه سال مراسم عزاداری امامان شیعه را وبرگزار می کرد ویا برای زیارت ائمه وبه زیارت شاه عبد العظیم ویا به کربلا ومشهد وحضرت معصومه قم می رفت ویا اسناد تاریخی دوره مزبورهم آمده است  ونشان می دهد که وی نماز می خواند  ولی معلوم نیست که فتوای قتل وی وتوسط مدرس الازهر واز کدام آیه قرانی استنباط فقهی شده است ؟ ویا توسط سید جمال چگونه صادر شده است؟ ویا مدرس مدرسه الازهرو چگونه آنرا استنباط فقهی کرده است ؟واحتمال می رود که سید جمال جزودار دسته اقا خان محلاتی باشد که "پیرو فرقه اسماعلیه "بود ولی چونکه در دوره پدر ناصر الدین شاه  وبا ارتش قاجاریه در افتاده بود و ارتش قاجار هم حاکمیت قم وهرات را از او گرفته  وبه کرمان رفت ودر شهر کرمان  وبم وبلوچستان هم ودارودسته وی ودر  دوره محمد شاه قاجارو سرکوب شده  بودند  وسید جمال  هم از پیروان اسماعیلی آقا خان محلاتی بوده   بعد از سرکوب مزبور  وبرخی از دارودسته وی  به شمال افغانستان رفته ومثلا به ابادی اسد آباد جنب کابل  فرار کرده بودوبرخی از فرقه اسماعلیه هم به هندوستان فرار می کنند  ولذا در دوره ناصر الدین شاه هم که پسر محمد شاه قاجار بود واز پسرش انتقام خود را گرفته باشد ولذا سر از حوزه علمیه الازهر مصرسر  درمی  اورد ویا دوباره مذهب ترور الازهررا واحیا ئ می کند  که در دوره دوره حسن صباح وبه ترور نظام ا لملک منجر شده بود  ویا در دوره قاجاریه  " قالب بندی تئوری اخوان المسلمین الازهر ودوباره احیائ احرار الشامی بشود ومدرس الازهری که  با پول انگلیسها  ودر اروپا مرتبا میگشت  ویا نشریه عروه الوثقی بیداری مسلمان را منتشر می کردویا "توجیه شرعی ترور ها "وبه مدرسان اخوان المسلمین می آموخت  که چگونه فقه شافعی را در الازهر جدید احیائ بکنند  وفقه شفعی را در تدریس ان از بین ببرند که امام شافعی یاد داده بود وامام شافعی که در غزه شام متولدشده بود  ولی برای اشاعه فقه اسلامی شافعی خود وبه قاهره رفته بود  ولی با فوت امام شافعی و درسال 204ودر شهر فسطاط مصر  و فقه شافعی هم ودرخاک  مصر دفن گشت  وتنها ادعای ظاهری اش را نگ داشته بودند  ولی بجای فقه شافعی الازهر واین بار "فقه اسماعیلی "ویا فقه دروزی"ویا فقه فراماسونری ویا فقه اخوان المسلمینی ویا "فقه بوکوحرامی "در الازهر روئیده بود   ویا فقهی که توسط معلمین اخوان المسلمینی در خاک اردن وقطر  ومنجر به  پیدایش احرار  الشام شد  ولذا بعد از سال 2012 فقه احرار الشام وازدل  فرقه اخوان المسلمین بیرو ن آمد وحوزه دینی الازهری که بةظاهر ادعا می کند که فقه شافعی را ودر میان مسلمانان اهل سنت آسیا رواج می دهد ولی بجای فقه شافعی وتنها در طول 12 قرن گذشته وفقط "فقه فدائیان اسماعیل مصری " راو رواج داده  است ویا در میان اعراب فاقد سوادومعلومات دینی افریقایی مصر رواج داده است ولازم به ذکر است که فقه شافعی اهل سنت ودر مصر متولد شدولی در خاک مصر موفق نگشت  وتنها در میان برخی از کردهای آسیایی طرفدار یافت  ودر این باره و به نقل ص309 کتاب مجمل فصیحی  اشاره می کنم که می نویسد :وامام اعظم محمد بن ادریس شافعی ودر سال 204 هجری ودرشهرفسطاط مصر وفات یافت وفقه پایه گذاری وی یکی از چهار فقه فرقه مذهب اهل سنت می باشد  وگرچه همان  فقه شافعی مزبورهم  وظاهرا فقه مدارا گرمی باشد ویا مدارا گری  با ملل مختلف را ودر رویه دینی خود ودر بر دارد   وبهمین دلیل نیز  بود که مورد پسند نظام الملک بود ویا در دوره سلجوقی بود ولذا وی هم وجهت ترویج فقه شافعی خود  و16 مدرسه نظامیه در دوره سلجوقیان ساخت ولی با فوتش وتعالیم مزبور به تعطیلی کشده شدند   وچرا که  حاکمان   مصروبا فقه شافعی وی مخالف بودند  وبعلاوه بخاطر فقه شافعی صلاح الدین ایوبی کرد هم ومخالف بودند ولذا بقایای ایوبیان را  هم ودر مصر منقرض کردند ودوباره فقه باطنی گری خود را راه انداخته ویا ودر الازهر احیاء کردند ویا در خاک افریقایی مصر وبجای فقه شافعی مزبور وتنها فقه فدائیان اسماعیلی ترورپرورانه  ترویج داده می شد ویا در طول 12 قرن واز حوزه دینی الازهر رواج دینی داده می شد که برای خیلی ها ومکانیزم پنهانی  اش وروشن نمی باشد   ولذا برای روشن گشتن فقه  اسلامی مصرمزبور   که "فقه باطنی گری"خوانده می شود و لازم به توضیح می دانم که بگویم   اعراب مصری وحدود 132 سال بود که تحت سلطه حکام بنی امیه شهر دمشق بودندولی در طول این مدت 132 ساله هم وگرچه ادعای دین می کردند ولی از آیات قران بی خبر  بودند ویا ادعا می کردند که بخاطر  پیاده کرده قران وفقه دینی قرانی و وارد شهر ها ودهات مصر شده اند ولی از دین وایمان خبری نبود وتفکری که عمر عاص ویا مشاور معاویه وبه مصر برده بود !ویا حکام اولیه عرب مصررا واو تعیین می کرد  وگرچه قران  هم گفته است که اداره امورمسلمانها باید وطبق فقه باید اداره بشوند  ویا نظام  حقوقی شهروندان تحت تابعه اعراب وباید که "تفقه در قران "بکنندویا برخی از افراد باسواد آن مسلمانان وتفقه در قران را وحتما دنبال بکنند ولذا  از نزد خودشان ونظریه اداری ندهند  ویا جهت اداره املاک ویا اموال اراضی گشوده شده مسلمان وبه قران وتفقه در آن کتاب توجه داشته باشدند ویا در اداره ملل تحت سلطه خود  وامیال شخصی را بکار نگیرند ! و یا تحت هوی وهوس شخصی فرمانداران وحکام عرب مصری نرفته ویا سرنوشت مردم را وبا میل شخصی اداره نکنندویا افراد تحت سلطه فرماندارن عرب  واداره شخصی نشود ویا شهرهای مصری وشامی وبه روش دیمی اداره نشود ویا شهر های عراقی ویا شهرهای ایرانی سلیقه ای اداره نشوند  ولی متاسفانه وعلیرغم این نوع از تذکرات قرانی ویا تذکر تفقه در  یک ایه قرانی مزبور وحدود 132 سال بود که هنوز هیچ گونه  "حوزه تفقه دینی "ودرشهر  دمشق اموی وجود نداشت  ویا در شهر فسطاط وقاهره مصرو بوجود نیامد ه بود که حوزه علمیه دینی داشته باشد ویا توسط افراد با سواد به مفاهیم قران وتاسیس شده باشد  ویا در "فقه دمشق "وبوجود بیاید ولذا در طی این مدت وفرمانداران عرب شهر های مصرهم  واساس مشروعیت حکومتی خود را واز آیات قرانی نمی گرفتند ویا از نصوص آن کتاب دینی اخذنمی کردند   وبلکه مشروعیت احکام فرمانداری خود را واز مسئله قرابت خویشاوندی خود و با پیغمبر عرب زبان می گرفتند که قران در یک ایه اش واعراب شدید القلب دانسته و محکوم می کند ویا همان حکام عرب واقوام دیگر اسیایی را قبول نداشتند ولذا دین خود را یک نوع دین قبیله ای عرب قریش می دانستند  ویا مشروعیت حکومتی خود واز تعلق اشان به قریش عرب وامیر بودن درفرهنگ  قریش استخراخ سیاسی می کردند که حکم فرمان داری حکومتی خود را وبخاطر  فامیل بودن با  پیغمبر  می دانستند  که سران حکومتی اشان اغلب عموهاوعمو زاده های بنی امیهای پیغمبر  ویا بنی عباسی ویا بنی فاطمه هستند واز این روش گرفته اند ویا همان فرمانداران عرب ادعا می کردند که حکم فرمانداری خود را واز از دست ابوبکر گرفته اند که پدر زن پیامبر می باشد  ویا از دست عثمان گرفته اند که پدر زن دیگر خویشاوند پیغمبر بود ویا انان وخلفای راشدین خویشاوند خود را پایه گذار دین سنت  ویا  تسنن  می نامیدندولی سنت ویا اهل سنت وتسنن عربی بودن چه  می باشد وبرای کسی معلوم نبود؟ ولی قران در ایات مختلف ش وقرابت ویا عرب بودن واساس امارت کشور نمی دانند ویا امیری مومنان را طور دیگر تفسیر می کند ویا حق دستور دادن به دیگران بخاطر خویشاندی بنی عباسی خود نمی داند نمی داند ویا در ایات مختلفش ذکر نکرده است وبرعکس می گوید  چه کسانی حق ادعای امامت نماز ویا روزهدارند  ویا امیر وامرکدن در قضاوت را دارند/ ویا حق مشروع اداره مسلمین را دارند؟ ووبهمی دلیا است توارث امامت در قران وبا نفی امامت فرزندان ناصالح حضرت نوح وحضرت ابراهیم ومرودو می داند وتنها کسانی را مطاوعت پذیر می داند که به محتوای کتاب خدا ورسولش معتقد باشد وتنها اورا اوال امر می داند  ویا در عمل کردن  به کتاب قران وعدم گناه ویادر عدم ظلم به دیگر را حق امیر ی شهر ها می داند ویا در قران ذکر کرده است ولی اعراب بخاطر جهل مردم آسیا واز اسلام ویک نوع دینی نژاد پرستانه سیاسی ساخته بودند که فقط اعراب ویا خانواده های قریشی  انان وحقمشروع حکومت براقوام دیگر آسیایی را دارا هستند  ویا  اقوام دیگر آسیایی هم  وحق تشکیل هیچ گونه حکومت سیاسی را ندارند ولو انکه معتقد به قران هم شده باشند ولی اغلب آیات مربوط به اطاعتسیاسی  از حاکمان  قرانی وچنین چیزی را وقبول ندارد  ویا چنین سیادت خویشاوندی را نمی پذیرد ویا نمی گویدوبلکه معیار های دیگری و برای اطاعت پذیری سیاسی از یک نفردر نظر  دارد ویا شرح قرانی می دهد    وبعلاوه  از تفسیر آیه  اولوالامر قرانی دارد ویا آیه  "عدم بغی به وی"در نظر  دارد ویا از ایات مربوط به عدم تبعیت از طاغوت قران در نظر  دارد وبلکه همگی محتواهای خاص قرانی  دارند  وولی برای اعراب قرون 132 ساله اموی وهیچ کدام از معیار های قرانی مطرح نبود ویا آیه تفقه دینی در قران را هم وقبول  نداشتندوتا حوزه علمیه باسواد ودر دمشق درست بکنند   وتا اینکه امپراطوری اعراب بنی امیه ودر پایان 132سال ومنقرض گشت  ویا به وسیله امپراطوری بنی عباس ومنقرض شد وبعد از این تاریخ می باشد  که خلفای بنی عباس متوجه شدند که باید به ایه تفقه در دین وتوجه بکنند ولی همان  قوم عرب واز درون خودشان وافراد باسوادی در این باره  نداشتند ولذا تفقه در قران را هم به گردن ابو حنیفه کوفی انداختند که اصالتا ایرانی می باشد  ویا حتی اعرابمزبور تنها  تلفظ شفاهی عربی را بلد بودند   ولی صرف ونحو نحوعربی قرانرا نمی دانستند  ویا دستور زبان آنرا هم وتا سال 160 هجری نیز  نمی دانستند که تدریسا ش در دروس حوزه های علمیه امروزین رایج است ویا برای فهم درست قران ولازم است وتنها در سال 160 هجری وعلم نحو درست کردند ویا "نحو" وبرای زبان عربی را هم ودر مدرسه بصره وبه گردن "سیبویه ایرانی" انداختندکه از استان  فارس ایران بود وبه معنی "بوی سیب "لقبش بود  که به وی می گفتند وتا سال 179 هجری ونحوه ساختن علم نحو عربی  را وتکمیل کرد ( ماخذ ص 273 مجمل فصیحی )   ونیز در این دوره تاریخی مابین 133 الی 150 هجری  است که  منصور دوانقی عباسی واز "ابو حنیفه کوفی  "می خواهد  که پایه تفقه دینی را ودر "حوزه بغدا د"وپایه ریزی بکند   ویا این بارو جهت تحقق ایه تفقه قرانی عمل کرده ویک نوع حوزه علمیه دینی بسازد ویا با "فقه حنفی "را ودر پایتخت بغداد امپراطوری عباسیان درست بکند  و امام اعظم ابوحنیفه هم آن وظیفه ناچارا می پذیرد که به نقل ص 246 مجمل فصیحی یک فرد باسواد ایرانی ولی متولد کوفه بود ولی پدرانش همگی ایرانی بودند ولی ابوحنیفه  وفات یافته در محله خیزران بغداد می باشد  وبهمین دلیل  هم او در ایام حکومت ابوالعباس وبعلاوه مدتی نیزو درایام  حکومت منصور عباسی وپایه "فقه حنفی" را ودرشهر  بغداد پی ریزی می کند  ویا شاگردانی را هم وبرای آموزش آن نوع  از "فقه حوزوی" می پذیرد ولذا همان ص 246کتاب مجمل فصیحی نشان می دهد که چگونه اجداد ابوحنیفه  وافرادی با نامهای ایرانی می باشند  که نسبت پدر بزرگش وبه برادر انوشیروان ساسانی می رسد که بنام  "کنارنک زرتشتی "می باشد  که در دوره ساسانی وشیوه استنباط فقهی واز کتاب اوستا رابلد بودند  ویا استخراج فقهی از اوستا وبرای برای تاسیس ادارات ونهاد های اجتماعی عصر امپراطوری ساسانی ها را وبلد بودند  ویا از فقهای با تجربه بودند که استنباط فقه زرتشتی را بلد بودند ویا مبانی وتئوری استنباط صحیح  فقه زرتشتی اوستا را وبلد بودند وواین باز استخراج از ایات قرانی را دنبال کرده وبجای کتاب اوستا وتفقه از قران وبه ابو حنیفه واگذار شده بود وبعلاوه  به نقل ص 231 همان کتاب مجمل فصیحی  وابولعباس السفاح ودر سال 132هجری وبا گماردن خالد بن جعفر برمکی ایرانی وبه نخست وزیری خود واز او خواسته بود که "دوایراداری "وبرای عباسیان بسازد ویا با مدل دیوانهای برید ویا دیوان استیفا ویا دیوان اشراف عصر ساسانیان ودر شهر بغدادرا  بسازد وخانواده برمکیان هم وافراد باسوادی   از زرتشتیان بلخ بودند  ولذا از او خواستند  که دیوانهای اداری مورد نظر عباسیان را تاسیس بکند  وبجای استنباط از "ایات اوستا" واین بار با تکیه به استنباط از ایات قران وشیوه اداری  بسازد ویا در "دیوانهای اداری بغداد "وپی ریزی بکند که بعدا مورد عمل خالد بن برمکی وخاندان فضل زرتشتی شد ویا بعدا ا لگوی دیوان سازی دولت های بعدی ایرانیان گشت  ویا جهت تاسیس بوروکراسی اداری نخست وزیری جیهانی ومورد تقلید نخست وزیران بعدی ایران قرار گرفت که بعد از برمکیان وجیهانی وزیردولت  سامانی شد واو هم و7 دیوان برید ویا دیوان استیفائ وغیره دولت سامانی ها ی ر شهر بخارا  وبرای دولت سامانی ها  ساخت ویا با استنباط از ایات قرانی ساخت  ویا بیهقی نخست وزیرهم بعد از آنها دنبال کرد ودر  دولت غزنویها ودر شهر غزنین ساخت  ونوبت به ساخت وساز  دیوانهای اداری عصر سلجوقیان رسید  که در حوزه فقهی نظامیه اصفهان استنباط شد که توسط نظام الملک طوسی شافعی مذهب می باشد  ونظیر اسلاف خود وبا استنباط "فقه شافعی از قران وساخت وسازاداری  کرد  واسناد تاریخی در این باره می گوید :نظام الملک به ملکشاه توصیه می کند  که در سخت وساز تشکیلات اداری ونظامی واموزشی سلجوقیان وبجای تکیه به استنباط فقه حنفی  مورد نظر خلفای عباسی وفقط به فقه شافعی توجه بکند وزیراکه  در فقه حنفی ونکاتی وجود دارد که مانع است و فقط مشروعیت حکومت عباسیان را در قران واستباط می کردوتوجیه پذیر می کند که مانع اسقلال سلجوقیان واز خلافت عباسیان می شود ولذا دولت غزنوی وادارات غرنین نیز وابستگی به خلیفه یافته اند  ویا دولت سامانی ویا ادارات بخارای سامانی هم ویا ادارات دولت طاهریان ودر  نیشابورهم چنین بود  وتنها با پذیرش خلافت عباسیان مشروعیت اداری می یافتند  ویا با لوابستن خلیفه ویا با خلعت فرستادن خلیفه بغدادبه دگران  مشروع می شدند ویا سربازان وکارمندان غزنین هم در ان صورت واز  انها اطاعت سیاسی می کردند ویا برای انان مشروعیت اداری قائل می شدند ویا احکام اداری در شهر ها می گرفتند  ولی بدون خواندن خطبه وبنام خلیفه بغداد وهرگونه مشروعیت فرمانداری آنها ودر "فقه حنفی" ممکن نبود وبه همین دلیل توصیه نظام الملک طوسی وبه ملک شاه والب ارسلان سلجوقی بود که آنها تصمیم گرفتند 16 مدرسه نظامیه وبا فقه شافعی ودر شهر های مختلف ایران بسازند وملکشاه هم وقضات ویا خطبای شهری ویا ممیزان مالیاتی دیوان استیفای خود را وجهت تحصیل وبه همان مدارس نظامیه سلجوقیان می فرستاد ویا جهت کادر پروری اداری وکارمندی می فرستاد   وتا با تحصیل مزبور  و  از سلطه فرهنگی خلیفه عباسی  بغدادونجات بیابند ولذا اساس تاسیس 16 مدرسه نظامیه سلجوقیان ودر شهر های بغداد وبصره ونیشابور ومرو واصفهان وغیره وبا "فقه َشافعی"ریخت شد که با مخالفت فقه فرقه خلفای اسماعلی مصرروبرو شد که طرفدارنش مدرسه نظامیه اصفهان وکتابخانه بزرگ آن را سوزانیدند ویا اسناد اداری 7 دیوان بزرگ سلجوقی را در اصفهان اتش زده ویا قصر ملکشاه نیز آتش گرفت ویا کارمندان ادارات اصفهان را هم وربوده وکشته ودر چاه منزل خود انداختند وتا کتاب سیاست نامه نظام الملک  و از بیخ وبن بریده شود  وهدف سفرنامه ناصر خسرو به اصفهان هم ویا اقامت چند ماهه اش در اصفهان ودرکاروانسراهای  اصفهان وجهت تحقیق ویا طراحی عمیات مزبور بود  که در سفرش به مصر فاطمی و الازهرو فتوای ترور دینی را ویاد گرفته بود  وسپیس بیک کرد جانباز فدایی اسماعیلی یاد دادند که نظام الملک را وتحت نظر خودش داشته باشد ویا در هنگام عبور از شهر صحنه کرمانشاه ویا در رفتن  به نظامیه بغداد ویا در هنگام غفلت محافظانش  واو را بکشند وتا با قتل نظام الملک که معمار دیوانسالاری سلجوقیان بود ونظام اداری نو پای سلجوقیان وفرو بپاشد ویا ناصر عباسی ویا مستنصرویا معتصم عباسی هم ودر مخالفت با امپراطوی خوارزمشاهیان که طرفدار فقه شافعی در خوارزم وبخارا ومروبود مخالفت می کرد  واز این راه خواهان استقلال از خلیفه عباسی بودند  ولی با امتناع خلیفه روبرو بودند  ولذا سلطان محمد خوارزمشاه وجهت کسب استقلال اداری خود  وتا گردنه اسد اباد همدان ولشگر کشی می کند  ولی خلفای عباسی وبا ساخت مدرسه فقه حنفی مستنصریه بغداد وبجای مدرسه نظامیه شافعی بغداد واقدامات اورا خنثی کرده وومشروعیت امپراطوری خوارزمشاهیان را به "زیر سوال فقهی" خود بردند  واری فقه حنفی و در اصول اسننباط احکام مژبوروتنها  به فقه عبادتی نماز وروزه وزکات وحج توجه نداشت وبلکه به فقه اداری وفقه نظامی وفقه قضائی حنفی نیزتوجه داشت  وپیشرفت کرده بود وبهمین دلیل بود که تیمور لنگ هم وجهت ساخت وساز تشکیلات عظیم داروغه گری شهر ها ی اسیا وبه فقه حنفی متوسل شد  ویا جهت اطاعت پذیر کردن سربازان قلعه بانی شهرهای آسیایی هم  ویا جهت کنترل نظام حسبه واداره محتسب شهر ها ویاجهت کنترل وزن ویا کیل  ویا قیمت شهر  که در قران تذکر داده شده  بود  ولی روش اجرائیات آن ودر قران نامعلوم بود   ولی برای پیاده کردن اجرائیات آن نحوه دستورات قرانی وفقه "نئو حنفی "شهر هرات راوانتخاب نمود  ویا  در طول 170 سال عمرش ودر حوزه دینی هرات تاسیس کرد ویا سیاست گذاری مالی  نمود  ویا مدیریت شهریه ای کرد  ویا ساخت وسازفیزیکی  مدرسه ها وکلاسهایش  را وبوجود آورد  ویا مدیریت بحث طلبه هایش را وبوجود آورد ویا مخزن ها کتا بخانه اش را وانبوه کرد ویا  فارغ التحصیلان فقه هرات مزبوررا  وبصورت  خطبای تمامی شهرهای آسیایی فرستاد ویا به انها آلو تمغای حکومتی می داد وسپس می فرستاد ویا قاضی شهر ها را وازمیان فارغ التحصیلان هرات  می فرستاد ویا ممیز های مالیاتی شهر ها را وازمیان  محصلان 80 مدرسه هرات می فرستاد  که بزرگترین وغنی ترین نظام فقهی قاره آسیا را بوجود آورده بودند که هیچ کدام از حوزه های  فقه نظامیه بغداد وچنین نبودند  ویا حوزه الازهر مصرنیز چنین نبود  وحتی مدرسه فقه مسیحی استانبول  هم به پای حوزه علمیه هرات نمی رسید که تیمور انرا تسخیر کرده بود وبرخی از کتابهای نایا ب کتابخانه استانبول را وانبار گاری کرد ه وبه کتابخانه هرات فرستاد وبه میرانشاه هم گفته بود انواع کتابهای کتابخانه ربع رشدی تبریز وسلطانیه وغازانیه تبریز ویا ارگ علیشاهی وبا ر گذاری گاری کرده وبه کتابخانه هرات بفرستد وتا  بخاطر توحش بازیهای  قوم بدوی قرا قویونلودر شهر تبریز وسلطانیه  وسرنوشتی مثل آتش سوزی کتابخانه تخت جمشید پیدا نکند که قوم وحشی یونانی ها ی اسکندر<اسناد وکتب والواح قدیمی  آنها را سوزانید که همگی انواع  مکتوب انواع کاتبان بابلی  ویا حمورابی واشوری وسریانی بودند که با سه هزار سال قدمت تدوین شده اش دراختیار هخامنشیان بود  ولی در یک دقیقه اتش زده شدند وآنگاه زحمات همه دستاورد تمدن 3000 سال تمدن بشری از بین رفت  که درکتابخانه  تخت جمشید بود ولی در یک دقیقه سوزانیده شدند  وتوحش اعراب بیابنهای ربع خالی وحضرالموت نیز چنین بود که همراه سعد وقاص  آمدند و کتابخانه پیشرفته تیسفون را آتش زدند که حاصل زحمات کاتبان 1100 ساله تمدن اشکانی وساسانی ها از بین رفت  ودر دفعه سوم نیز توحش فرقه اسماعلیان براه افتاد که اموزش دیده جنگل  های افریقا ودر کانون بربریت پرور الازهر بودند وبرای از بین بردن فقه تمدن سلجوقیان ترک وکتابخانه نظامیه اصفهان واسناد 7 دیوان اداری  اصفهان سلجوقیان  آتش زدند وتا حاصل تمدن 500 ساله بعد از اسلام هم و نابود بشود  ولی تیمورکه تجربه داشت  به فرزندانش یادد اده بود که در هنگام احساس خطر از توحش گری قوم چوپان پیشه قره گوسفندهای تبریز  وتمدن پذیری شهر تبریز وسلطانیه را رها بکنند وخودشان را نجات بدهند وبعلاوه کتابهای همراه گاریهای کتاب ربع رشیدی تبریز  وسلطانیه  وغازانیه ورصد خانه مراغه وارگ علیشاهی را وبه کوچ تمدن ازشهر  تبریز وبه شهر هرات وادار بکنند  وبگذارند که فرهنگ سکنه ترک تبریز بدست خانقاه پرستان حروفیه تبریزبیفتد  ویا بدست خانقاه پرستان صفویه اردبیل بیفتد وعمر میرزا ویا ابوبکر میرزانوادگان تیمور هم که در تبریز وسلطانیه بودند  و بعد از مرگ تیمور وبهنگام فرار از مقابل توحش بازیهای  گوسفند چرانهای قره قویونلو تبریز وهمه کتابهای کتابخانه های  بزرگ تبریز را ودر خزانه در ربع رشیدی وغازانیه تبریز وسلطانیه زنجان ومراغه را بارگذاری  گاریهای مختلف کرده بود وبه شهر هرات فرستادند  ویا بعد از سقوط هرات وتوسط اقوام بدوی شاملو ویا اوزبک چوپان پیشه وهمه آن کتابخانه های مهم هرات هم در سال 912 هجری  به دهلی کوچ فرهنگی داده شده وبعد از سقوط بابریان هند هم در سال 1850 میلادی وسر از کتابخانه های  لندن در آوردند  وواین امر در حالی می باشد که  خواجه نصیرالدین طوسی وبا هم فکری صاحب دیوان جوینی   وهلاکوخان ومغولان رمه دار را وبا هزاران ن بدبختی متقاعد کردند ک انواع کتابهای کتابخانه مستنصریه بغدادوویا کتابهای نظامیه بغدادودر رودخانه دجله نریزند وبلکه به انها بدهند وتا به تبریز وکتابخانه رصد خانه مراغه وتبریز  ببرند واز مغولان وخزانه  8 کتابخانه مهم مرورا گرفتند که ابن حوقل ودر شهر مروسلطان سنجر سلجوقی دیده بود  دیده بود ویا کتابهای انبوه  نظامیه نیشابور بود وعطار وهمر خیام در انجا درس خوانده بودویا کتابهای  16 مدرسه نظامیه عصر سلجوقیان واز توحش قوم چوپان مغولنجات داده بودند وبه تبریز پایتخت برده بودند  وبعد از 160 سال که درکتابخانه  تبریزبود  ودوباره کوچ تمدنی کرده  وبا انواع گاریهای اسب کشواز  آرشیو ربع رشیدی تبریز وغازانیه تبریز ورصد خانه مراغه حمل جغرافیایی شدند  وتا از توحش قرا گوسفندها وآق گوسفند هانجات یابند  وبه سر نوشت چهاردوره اتش سوزی مکتوبات تمدنی آسیا ودچار نشوند  ووقتی آن نوه های تیمور دیدند که پر عموهایشان نظیر بایسنقر میزا وابراهم سلطام میرزا وبهترین خطاطان عصر خود ودر شهر هرات وشیراز بودند و ویا زن عمویشان نیز بجای بزک کردن ودنبال آنست که کتابخانه گوهر شاد مشهد را وتاسیس بکند ویا کنیزک او هم هم بنام پریزاد خانم مدرسه علمی در مشهد می سازد  ولی سکنه تبریز دنبال هورا کشان خانقاه حروفیه تبریزافتاده اند  ویا بعضی هم دنبال خانقاه شیخ صفی الدن اردبیلی هستند واذا ان هم کتاب غنی ربع رشیدی وبه درد آنان نمی خورد وبعلاوه با چسبانیدن نام عماد الدین نسیمی بر در ودیوار کوچه وخیابان محله حروفیه تبریز مزبور  ودنبال سوزانیدن کتابخانه های مهم تبریز وسلطانیه هستند ومقداری پول به گاریچی ها دادند  ودوباره همان کتابها را و به حوزه تمدنی هرات کوچانیدند  که میراث پدر بزرگ ترکشان را ودر شهر  هرات وبهتر پاسداری بکنند واین پدیده سرنوشت تمدن مکتوب بشری است که اقشار باسواد بشری وهزارا ن سال تلاش می کنند تا تمدن افرینی برای دیگران بکنند  ویا دهها قرن وتمدن بشری را بصورت کتاب ودست نوشته وپوست نوشته انبوه میکنند ولی برعکس اقوام وحشی هم هستند ونظیر یونانی های وحشی ویا دزدان دریایی وسط مدیترانه وچونکه  معنی زحمات بشریکاتبان بابل وکلده وارامی را وسومری را نمی فهمند  ودر یک دقیقه کبریت کشیده وحاصل زحمات میلیونها کاتب بشری را ودر یک دقیقه سوزانده ویا ازبین می برند وتمدن بشری را به مرحله قبلی تمدن ان شهر برمی گردانند واتش زدن تخت جمشد بخاطر سوزاندن میز وصندلی تخت سلطنتی آن ویا ستونهای سنگی اش نبودکه غارت کرده بودند وبرده بودند وتنها چیزی که در انجا می سوخت ومیلیونها اسناد پوست نوشته ویا اسناد ادری چند هزار ساله بود وبرخی از اسناد انرا هم ذزدیه وبنام کتاب فلسفه ارسطوویا افلاطون وفیثاغورث وطالس  وکتاب تاریخی پلینی چاپ کردن که بگویند یونان در فلسفه وریاضیات  ونجوم بیشتر از 5000 سال تمدن اسیا معرفت داشت وبدبخت مردم اسیا وبعد از حمله اسکند ر واز نو مجبور بودند که زحمات زیادی کشیده واز نوع کشف فنون بشری بکنند ویا کتابت ویا خط نویس ویا هنر افرینی واز نوآغاز بکنند  ویا از  اغاز دولت اشکانی شروع بکنند ودوباره حاصل زحمات کاتبان هزاران ادارات آسیا ومدارس اولیه شهر هایش  وبا کبریت کشی دوباره ودر کتابخانه تیسفون سوخت وتا تمدن اداری ودینی زرتشیان از بین برود ویا دین 2000 ساله دولت کیانی ویا ماد ویا هخامنشی واشکانی وسا سانی را وبا کبریت سعد وقاص واز بین ببرند  و شهر هرات وفقه حنفی پیشرفته ان هم وبعد از سال 912 هجری وبه چنین  وضعی برگشت که تیمور تازه آنرا در سال 785 تسخیر کرده بود ودوباره فرهنگ از ان دیار کوچ جغرافیایی کرده ولذا امروزه کسی گذشته هرات را نمی داند ویا گذشته این شهر را  نمی شناسد      ویا بدلیل   فقر سواد ودر میان افاغنه موجود که مانع است که به چنین سیستم پیشرفته تمدن هرات افغانستان  وپی برده شود  ویا  تفاوت حوزه فقهی آنرا وبا حوزه های فقهی وهابیان عربستان وبهتر بفهمند وتا  اسیر فقه الازهر واخوان المسلمنی مصر نشوند ویا نظیر اقبال لاهوری پاکستانی وبه ستایش اخوان المسلمین مصری  نپردازند ویا فرق فقه حنفی هرات تیموری را وبا چها ر فرقه فقه شافعی ومالکی وحنبلی وحنفی قدیم بغداد را بهتر بدانند  که برخی ها وفقط به فقه  ایات عبادتی قران پرداخته بودند  که  در مورد نحوه نماز خواند ن  ویا روزه گرفتن بود  ویا تنها  وبابهای اجتهاد در عبادات قرانی را وبلد بودند   ولی در تفاوت استنباط فقهی  مربوط به به دین وحکومت وادارترا نمی دانستند  ویا فقه شیوه معاش وباب اجتهاددیگر نداشتند ویا تفاوت فقهی چهار  حوزه فقهی اهل سنت وبا سه   فقه اهل تشیع را نمی دانستند   _ ( ونظیر تفاوت فقه  شیعه زیدی چهار امامی حوزه صنعای یمن ومازندران قدیم ویا فقه جعفری 12 امامی دوره ال بویه بغدادکه بود   ویا فقه 7 امامی مصرکه داشت   و  )ویا تفاوت فقه سیاسی آنان را نمی دانند که تفاوتش در چیست ؟ که خودشان را طرفدار فقه اسماعیله مصر می دانستند وودر حالیکه مجمل فصیحی ودر دو ماخذ نسب فاطمیان مصر را واز نسل حضرت فاطمه نمی داند که ادعای انرا  می کنند ودر ثانی امام صادق هم وامام موسی کاظم را به امامت پس از خود تعیین کرده بود وهمچنین فرزند دیگرش اسماعیل را قبول نداشت ویا بدلیل گناهکاری اش قبول نداشت که خلفای فاطمی مصر وخودشان را و"نوه نهم اسماعیل "می دانند ویا فدایی بودن برا ی جد نهم خود که اسماعیل باشد را واز دیگران می طلبند وتا  بخاطررضایت جد نهم خودشان  ودیگران را بکشندویا دیگران  را به مریدشدن ویا فدایی  شدن برای فقه اسماعیل متقاعد بکنند ویا در الازهرمصر  اموزش بدهند  "وفقه جعفری "12 امامی هم وپایه گذاری شیخ کلینی در حوزه علمیه محله کرخ بغداد دوره ال بویه می باشد  وتنها  مشروعیت حکومت ال بویه وفرمانداران ودستورات اداری انان را قبول دارد وصرفا بخاطرمسلمان بودن و  نماز وروزه گرفتن سران آل بویه  است ویا بدلیل دوست داشتن اهل بیت  است ویا بدلیل ساختن ارامگاه امام حسین در کربلا ویا بارگاه امام علی توسط  ال بویه در نجف است  و قبلا خلفای  عباسی ونظیر متوکل وغیره وان مقابر متبرکه را  شخم می زدندند  ویا به زیر آب فرات بود ولی این نوع از استباط فقهی شیخ کلینی واز پذیرش حکومت  ال بویه ودر نزد فقه  روحانی دیگر 12 امامی طرفدار صفویه ارزش ندارد  که انتقال قدرت به نادر شاه ودر دشت مغان را ونا مشروع می خواند   واز نظردینی   تنها سلطنت خاندان خاندان صفویه را قبول داشت که همه خاک کشور را به بیگانگان داده بود واشاره به اعتراض ان روحانی مخالف دولت افشاریه ودر کتاب عا لم ارای نادری آمده است  ودر حالیکه نادر شاه هم ونظیر شاهان ال بویه و حرم امام رضا را طلا کاری کرده بود ویا در کربلا ونجف هم وطلا کاری کرده بود بود ولی از نظر آن روحانی مشروع نبود وتنها حکومت صفویه را مشروع می دانست که  که نظیر ساروتقی نخست وزبر ی داشتند  که به خواسته انگلیسها وهم جنس بازی در اصفهان راه انداخته بود ویا ارامنه ویا سیک های گاو پرست را وحاکم شهر های ایران کرده بودند   ولی تیموریان  فقه حنفی "را قبول داشتند  که حدود 80 مدرسه دینی در شهر هرات وبا فقه " نئو حنفی " ساخته بودند وفقهای حنفی همان حوزه پایتخت هرات دوره تیموریان هم و تحول در استنیاطهای فقهی حنفی بوجود آورده ویا با استنباط حقوقی جدید خودشان  وبجای مشروع دانستن دولت عرب نژاد بنی عباس ویا بنی امیه ویا بنی اسماعیل مصر وتنها دولت لایق ترک تیموری آسیایی را ودولت مشروع دینی از نظر قران می دانستند که نماینده یک میلیارد مسلمان ترک نزاد ومغول آسیایی است  که بعد از ظهور دولت تیموریان وهمگی از مذهب شمن پرستی وبودایی وبیرون آمده بودند وهمگی  اقوام قیر قیز ویا بلوچ ومغول ویا  ترک وقزاق وچچن وقنقرات وترکمن وافغانی ودین حنفی جدید را پذیرفته بود ند وخودشان رااز زیر سلطه فرقه اسماعیلی افریقایی ودین مسیحی اروپایی مستعمره گر بیرون کشیده بودند وبعلاوه  تیمور ونوادگانش وصد ها مسجد ودر شهر های سمرقند وهرات ودهلی وسمنان ویزد وخواف وغیره ساخته بودند  ویا حتی شاهرخ تیموری دستور منع شراب فروشی درشهر  هرات را داده بود  وویا فتوای جهاد با بودائیان چین ووبعلاوه با شیعیان نیز رفتار خوب داشتند ومثلا شاهرخ تیموری ویک قندیل  طلا ودر حرم امام رضا ی مشهد اویخته بود  ویا زنش گوهر شاد بیگم و ودر کنار مقبره امام هشتم شیعیان کتابخانه گوهر شاد ویا مسجد گوهر شاد مشهد شیعی را ساخته بود  ویا امیر علی شیر نوائی ونخست وزیر حنفی مذهب تیموریان وصحن امیر علی شیر نوایی مشهد را ساخته بود ویا آب شرب به شهر مشهد واز راه دورآورد و علمای حنفی هرات هم شاهرخ تیموری را وبخاطر اعمال نیک وخیرات وموقوفات زیادش ویا بخاطر رفتار های مذهبی اش و"خاقان سعید اسلامگرا " نامیده بودند ولقب اولوا لامر به او دادندکه سر کشی از فرمانهایش را برای سربازان تیموری حرام می دانستند  وبعد از سقوط بغداد وبدست هلاکو خان وترکان عثمانی وآخرین نوادگان خلفای عباسی را از بغداد به استانبولبردند  وتا دوره سلطان عبدالمجید عثمانی وجنگ جهانی اول ومشروعیت دولت خود وفتوای  خلیفه عرب  عباسی را ولازم داشتندکه مدتی حوزه عیمیه الازهر مصر را به زیر بیدق فقه عباسیان بردند ودولت ممالیک مصر را برانداختند ولی غلبه ترکان عثمانی  بر الازهر مصر ودوام چندانی نداشت وچرا که  ناپلئون بر مصرمسلط شد  وسپس تسلط انگلیسها بر مصرپدید آمد  وبه نقل ص 40 کتاب سر آرتور هاردینگ وعلمای الازهر  مصر  .حکومت محمد علی خدیو مصررا  در سال 1805میلادی  وبر حکومت پاشاهای عثمانی ترجیح دادند ولذا همه علمای عرب الازهر مصرفتوی به مشروعیت دولت خدیو مصر دادند دادند  ویا ودر همان ایام می باشد  که فقه مالکی شهر مدینه ومکه هم برافتاد ویا با تلاش مستر همفر انگلیسی تغیییر یافتهواز "فقه سالم مالکی" وبه "فقه انگلیسی وهابیت" تبدیل شد که عبدالوهاب طلبه دینی بصره پدید آورده بود ویا با کمک مستر هفر انگلیسی طراحی  شده بود  که بتواند مشروعیت "دولت سعودی" را تثبیت بکند  ویا تاسیس  دولتهای جدید شیخ نشین قطر ویا امارات وغیره را وبا فقه وهابیت مزبور وتثبیت بکند  ویا رادیو تلویزیون ویا ارتش به انها بدهند ونیز در دوران مزبور فرد دیگری در کشور سودان وادعای مهدویت کرده ونام خودش را "مهدی سودانی" می گذارد ودولت در انجا تشکیل می دهد  "ودر افغانستان هم وطلبه های ترک شهر های بخارا وسمرقند وهرات وفرغانه وکاشغر هم که در شهر هرات بودند وبعد از سال 912 هجری وبه هندوستان مهاجرت کردند  وتا قشر صوفی مسلک صفویه ویا اوزبکهای بدوی شمن پرست ویا فرقه اسماعیله هزاره  وبر هرات مسلط بشوند 80 مدرسه دینی نئو حنفی آن شهر هرات متلاشی شدویا کارمندان اداری باسوادش هم واز هرات رفتند  وشمال افغانستان وشهر هرات هم بدست هزاره های اسماعیلی افتاد  ویا با کمک قبیله روملو وشاملو طرفدار صفویه افتاد که روزگاری تیمورلنگ  می خواست انها راو بخاطر  هرج ومرج افرینی اشان وبه ترکستان مرکزی کوچ بدهدولی شیخ صفی الدین اردبیلی واسطه آنها شد واز تیمور لنگ خواست که این چند قبیله سرکش شمال شام را و به شیخ صفی الدین شاه ببخشد  که روزگاری در شمال سوریه والت دست سلطان برقوق ممالیک مصر شده بودند ولی بعدا در دوره بدیع الزمان میرزا تیموری وبه شهر هرات حمله  آوردند وپایتخت هرات را گرفتند وامروزه هم وبا قدرت گیری طالبان در شمال افغانستان ودوباره آواره کشور های دیگر می شوند وماجرای حوزه علمیه الازهر مصر هم چنین می باشد   که روزگاری  در دوران بنی امیه ومصر در دست حکام طرفدار بنی امیه بود وبعد ا امام شافعی خواست که فقه شافعی را ودر مصر تاسیس بکند ولی در سال 204 فوت کرد وطرفداران وی نیز در مصر دوام نیاوردند وچرا که 50 سال بعد واحمد بن طولون وحاکم مصراز سوی بنی عباس تعیین گردید  که از غلامان ترکی بود که به همراه سربازان نظامیان دیگر ترک واز سوی عباسیان بغداد وبرحکومت مصر گماشته شده بودند ولی در مصر واعلام استقلال کرده واز خلفای عباسی بریدند  ویا غلامان ترکی بودند که روزگاری سامانیان وآنها را برده گرفته بودند وبه مامون عباسی ودر شهر مرو هدیه داده بودند ومامون  هم  وآنها را به پادگان های بغدا د وسامرائ عراق فرستاده بود وبعدا هم و به مصر فرستاده شدند ولی بعد از آنکه سرنوشت ترکان طولونی ویا  حکومتشان در مصر به اغتشاش کشید ه شد ونوبت به حکومت ترکان آل اخشیدی مصر رسید  که از ترکان فرغانه ترکستان بودند وآنها هم بعد از طولونیان وتا سال 297 هجری ودر مصر حکومت داشتند  ودر همین ایام است که دولت آل بویه هم ادعای فقه شیعی 12 امامی را می کند  وبرپایتخت بغداد وفقه حنفی قدیم آن شهرو در سال 344هجری دست می یابد ونیز در مصر و گروهی عرب زبان نامعلوم ولی ادعای فقه شیعه اسماعیلی7 امامی در مصر می کنند ودر عین حال خودشان را واز نسل فاطمه ودختر پیامبر میدانند وتا مشروعیت سیاسی در حکومت بیابند وگروه مزبور که معلوم نیست که آیا از بقایای امویان مصر می باشند   ویا واقعا نوه هشتم اسماعیل وفرزند امام صادق  ( ع)می باشند که منصور عباسی  وامام صادق  را در سال 148 ه در مدینه مسموم می کند  ویا بدلیل ادعای "فقه جعفری "اش ودر شهر  مدینه مسموم می کند  وتا فقط فقه حنفی دولتی بغداد وباقی بماند ودر همان زمان هم وفرد دیگری هم درشهر  مدینه وادعای تاسیس ،فقه مالکی را ودرشهر  مدینه می کند که مالک بن انس حجازی می باشد  وخودش را تابع "فقه خلفای راشدین" مدینه می دانست که شامل استباطات فقه شفاهی  ابوبکر وعمر از قران است ولی حوزه فقهی مالکی مدینه ومکه هم ونظیر فقه جعفری امام صادق ودر مدینه تنها ویا توسط عباسیان مهار می شود وتا طرفداران  بیشتری نیابد وتا اینکه در سال 297 هجری وفردی بنام  ابومحمد عبدالله وبا لقب" مهدی" ویا "مهدی موعود" وادعای نسل بنی فاطمه ودر تونس می کند وشهری را در تونس وبنام "شهرمهدیه "تاسیس می کند وهمگام با تسخیر بغداد توسط ال بویه وخاندان ابومحمد عبدالله  هم از تونس حرکت کرده وشهر فسطاط وقلعه القهره (ویا  قاهره مصر رادر سال 356 هجری) تسخیر می کند و دولت فاطمیون مصر را تاسیس کرده ودر همین ایام وحوزه علمیه االازهر قاهره را تاسیس می کنند وبخاطر انکه ادعا می کنند که پدر بزرگ هشتم انها اسماعیل وفرزند امام صادق در مدینه است وفقه ترویجی مدرسه الازهر مصر را "فقه فدائیان اسماعیلی "می نامندکه مدعی هستند خلافت پیامبر واز طریق دخترش فاطمه وبا 8 نسل فرزند ذکورش وبه ابو محمد عبدلله خلیفه عرب قاهره مصر رسیده است که از نسل اسماعیل می باشد  ودر حالیکه اسناد تاریخی می نویسد که امام صادق فرزندش اسماعیل را وبدلیل گناهکاریاش  ولایق امامت نمی دانست ویا با نص آیه هود قران که می گوید ولایت عهدی وامامت وبه  افراد ظا لم ویا گهنکار نمی رسد  وحضرت صادق هم ودرعمل به  نص ایه قرانی مزبور  وامام موسی کاظم را بجای اسماعیل  ولایق امامت بعد از خودش می داند ولی  ادعای خلفای فاطمی مصر برعکس آنست ومعصومیت از گناه را واساس امامت خود نمی دانند  وچنین خلفایی فاطمی که در حیله گری واز بنی امیه وبنی عباس حیله گر تر بودند واساس فقه ترور پروری حسن صباح اسماعیلی را  می ریزند که مسبب قتل دانشمندانی نظیر نظام الملک ویا شاهرخ تیموری ویا ناصر الدین شاه قاجار ویا جمال عبدالناصر را در سال 1962 بوجود آورد   ویا ترورهای احرار الشام که در سالهای اخیر ودر حلب وحمص سوریه وبوجود امدند ند وهمچنین فقه های زیدی صنعای یمن هم  وبعد از سال 356 وبر یمن مسلط می گردد  و یا گروه دیگری از خوارج عرب هم بر کشور عمان وبحرین تسط یافته وفقه خوارجی خود را ودراین  نواحی مزبور توسعه دادند ومثلا پرده کعبه را عوض کرده ویا مدتی هم حجرالاسود کعبه را به بحرین بردند  وسفرنامه ابن بطوطه هم می نویسد که ممالیک مصری ودر دوره خودشان پرده کعبه را وبرنگ سفید وبه مکه می فرستادند  وتا پرده سیاه رنگ خلیفه عباسی بغداد وبه دورتا دور کعبه چسانیده نشود ویا خطبه در مکه وبنام خلفای ممالیک مصر خوانده شود ویا فقه حوزه فقه شافعی نظامیه اصفهان را قبول نداشتند  ودر این میان وترکان دوسوی ارس وضربه بیشتری خوردندکها ز یک طرف در خاورمیانه دچار فقه های متعارض با یکدیگر بودند  واز سوی دیگرهم  وبا  استقرار جامعه کوچ روانه جدید در کناره ارس که از اقوام ترک  کم تجربه بودند  واز محتوای دین های متخاصم با یکدیگر در  خاورمیانه وسر درنمی آوردند ولی  تحت تاثیر تبلیغات سطحی نگرانه انواع خانقاههای خاورمیانه قرار گرفته بودند  که از یک نوع الهیات صوفیانه ومسیحی ویا اپیکوری یونانی وا روپایی بهره مند بود    واز سوی دیگرهم  از فرهنگ مصری افریقایی متصل به تمدن خاک ا سیایی و تاثیر می پذیرفت ولذا ترکان کم تجربه  دوسوی ارس ویا ترکان کم تجربه عثمانی رامتاثرمی  کرد  ونهایتا هم  منجر به متلاشی کردن تمدن مترقیانه اداری ومدنی ترکان سلجوقی وتیموری آسیا شد  ویا سالها درگیری و ستیز قومی انواع قومیت ترکها را ودر دوسوی ارس با هم دیگرتولید  کرد   ونظیر درگیری خونین دو قوم ترک اق قویونلو وقرا قویونلو با یکدیگربود ویا در گیری دو قوم ترک آق قویونلو وترکان صفویه بود ویا درگیری دو قوم ترک افشار وقوم ترک عثمانی بود ویا در گیری دو قوم ترک تیموری وقرا قویونلو با یکدیگربود  ونهایتا  هم ودر گیری اقوام روس ویا سه قوم ترکیه واذربایجان شمالی وجنوبی ودر جنگهای دوران قاجار ویا در جنگ کریمه دریای سیاه وجنگ اول جهانی وجنگ دوم اتفاق افتاد   که تمدن ترکان دوسوی ارس را ونشانه گرفته بود ودر چند مقاله بعدی ام وبه بافت قومی دوسوی ارس خواهم پرداخت ویا به تاثیر8 حوزه فقه های متضاداسلامی می پردازم ویا به تاثیرفقه های متضاد یهودی ومسیحی واسلامی وزرتشتی وبرحوزه تمدن ارس می پردازم  ویا به تضادآفرینی  دینهای  صابئی وآسوری ودروزی ومارونی وعلویان سوریه ولبنان ویا دین یهودیت اورشلیم ویا دین ارمنی گری گرجستان وارمنستان وبر  حوزه تمدن ارسمی پردازم  ویا به گم شتکی مذهب چهار کردستان آسیا که بجای فقه شافعی وتنها به دین صوفیگرایانه روی آورده بودند ویا دین عجیب وغریب اقوام لر وعرب خاورمیانه که همگی دیگ "هفت جوش فرهنگی می باشد " که ترکان کم تجربه دوسوی روخانه ارس را وبجان هم انداخته بود که در چند مقاله بعدی ام وبه شرح ان خواهم پرداخت وخاورمیانه ویا دوسوی فرات وارس را وبه "موزه دینهای گوناگون" جهان و"موزه تنازع های مذهبی "تبدیل کرده بود که هرگونه گفتگوی تمدنها را ودر خاورمیانه وبه چالش می کشاند ولذا نمی دانم که آیا  پیدایش تمدنها ودر حوزه خاورمیانه وآیا به نفع سکنه این منطقه کوچک اسیا می باشد  ویا نه ؟ وفقط می توانم بگویم که تضاد های فرهنگی ناحیه مزبور ویکدستی فرهنگی ویا وحدت مذهبی فقه حنفی شهر هرات تیموریان را به خطر انداخت که از بیرون دروازه ری تهران وتا داروازه های چین ومذهب یکدست حنفی داشتند وبعلاوه قبل از اسلام نیزو مذهب یکدست زرتشتی داشتند  ولی بعدا با نابودی پایتخت هرات تیموریان ودر سال 912 هجری ویک دستی مذهبی ویا اداری وفرهنگی آسیای مرکزی هم وبهم خورد  که خاصیت جغرافیایی اتصال سه قاره اروپا وافریقا واسیا وبا سه فرهنگ پذیری گوناگون ومتضاد ودر انتهای خاک اسیا می باشد    که تمدن آفرینی ترکان برلاسی آسیا را هم وازبین برودویا ادمه بیابد ؟ ولذا  نظام فرهنگی خاورمیانه امروزه ونظیر شیشه شکسته موزه متعدد مذهب هاست وهرروزه "خرده اجزائ فرهنگی "آن بیشتر می شود ویا شکافهای فرهنگی آن بیشتر می گردد 

Baku and the language, culture and ethnicity of the civilization on both sides of the Aras River

Baku language, culture and ethnicity of the civilization on both sides of the Aras River

(Part 1)

From: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam-

Anthropologists of Asian ethnicities

He praises the Turkish language or the same Amir Alisher Navai, the Prime Minister of the Timurids, who built a lot of civilizations in the cities of Mashhad, Herat, Khafaf, Torbat-e Jam, and Semnan. He compared the two languages, Persian and Turkish, in which he's book, claiming the preference and superiority of the Turkish language over the Persian language, does the same thing that Mahmoud Kashgar did and wrote the book The Divan of Turkish Language Kashgari. But RN Fry European and in his book "Bukhara" tries to deny the superiority of the Asian Turkic language in favor of the domination of the Aroans! The book "Turkish Origins" Due to his new administrative, regional and cultural position, he developed more and more. Olus Joji fell behind and instead of benefiting from the administrative and cultural services of Tabriz, he went to the administrative and capital subdivision of Shahr Sarai (Astrakhan, the center of the Joji people), which had just been established in 654 AH. He did not know that he did not have any ethnic, racial or cultural unity, and they only managed the minister with the primitive Tatars and without the ministry and the city of Astrakhan, which could manage the civilized cities of North Azarbaijan? Although Timur was lame and opposed to it, and why either the literate advisers and scribes of his military army and tried to find this flaw in the region.

 

Baku and the language, culture and ethnicity of the civilization on both sides of the Aras River (Part II)

By: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam

- Anthropologist of Asian ethnicities

 

7 And yes, the migration movement to the Turkic tribes of Ramddar and all the Ramadar settlements of Turkestan in the middle of Asia and to the territory of Turkey or to the two Azars of Bayjan and northern Syria and Iraq and in the era of the Mongol Holakukhan or to the villages of Azar Bayjan of Iran and the villages of Azarbayjan north There were three countries that had left the Seljuk period and had a good administrative and civil system due to the high culture of the Seljuk Turks and the Timurid Turks also wanted to increase its cultural development, but with the formation of primitive tribes they migrated or retreated during the next 300 years. The new Turkic tribes of these three countries in the historical period and all knew the "herd economy" and did not know other economic models. Both sides of the "more civil state" areaThey had formed, but with the historical movement of the Turks in Central Asia and in the Mongol Holakokhan period and the long valleys of Aras with a length of 910 km and with good pastures on both sides of the river and its administration was difficult to enter. Well, in the southeast end of Aras and the name of Dasht-e Moghan, which was the center of its rangeland and "Qasbeh Garmi", which before the advent of Islam and the town had a gathering of Zoroastrian Magi clerics with prosperous weekly openings on Sundays and probably on Wednesdays. It was the "town of Aran" and Biliqan, which was the winter settlement of the herdsmen of the Nagorno-Karabakh mountains of North Azerbaijan. He is riding in Iran and the other is close by and "Qasbeh Bilesvar"It is the Republic of Azerbaijan, which has been demarcated after the Turkmenchay agreement between the two towns of Bilesvar and at the same time the same town of Garmi in the center of Dasht-e Moghan is close to the two towns of Bilesvar, but some writers The lexicographers do not know that they have misinterpreted the word "Aran" and do not know that the word "Aran" and the word "Aran Luk"In Turkish, it means the boundary between the smoke of the northern Aran and the southern Moghan plain. It is said that sometimes the winter outbreak of military camps of different governments of Iran was also in the northern part of Qasbeh Bilesvar Iran and during the Pahlavi regime and a newly established settlement was established where the facilities of the Iranian Agricultural Company and under the management of Parsa engineer were located. From that date onwards, his name was "Qasbeh Pars Abad".The plain of Moghan is called Iran and as historical documents show and in the period of Holako Khan the Mongol and with him and a large number of Turkic tribes came to Central Asia and Asia Minor. It was Qaraqunilu and they asked Holakokhan for permission to raise cattle and winter pastures along the Aras River pastures. "Uch Aزzlu" and "Atlaq Beli" were Turkish, and for their winter, they came to the tropical pastures around Aras.There were their summer pastures and mountainous areas around the city of Qaraman in Turkey. In winter, they came to the pastures around Nakhchivan, Aras and north of Ardabil for winter. Khan Waqwam was a Turk who became famous for settling in northern Syria and the Levant and the Turkish people including Shamlu, Rumlu and Sham Bayati or the Turks of Mosul Lu and Dhu al-Qadr who came to the Moghan plain for their winter and later to enjoy the livestock pastures of the Moghan plain or northern Ardabil and the same people. "Shah Melo or Romulus joined Shah Ismail Safavid while Timurlang wanted to return them to Central Asia due to insecurity and again through Sheikh Safi, and the other group was the Qajar Turks, who, according to the book by Montazem Naseri."They came with the Mongol Holakokhan or moved from the plains of Turkestan to Central Asia and came and allowed the Holakokhan to spend their summers in the heights of the Caucasus mountains north of the cities of Sheki and Shamakhi and Ganjeh Azar in northern Bayjan. The river is in the area where the Korav River joins Aras and the Qajar people in the rangelands around the settlements of Ali "Bayramli", "Qara Baghli" and "Yanki Kand".On the outskirts of Aras and in the plain of Aran, they had their winter quarters. Later, Shah Abbas Safavid moved some of them to Strabad, Aq Qala, Turkmen Sahara, and the city of Merv. It is a Turkic tribe that was one of the Turks around Kharazm and Khujand. Water Turk Turkistan in Asia and along with Jalaluddin Kharazmshah and Central Turkestan in Asia and fled against the Mongols and came to the mountains around Ganja and west of Yerevan. They came to their winter pastures and to the tropical lands around Aras. The Turkish relatives of Shams al-Din Lu or the Magi Gabriel Lu or the Javanshir Turks also got permission from Holaku Khan to spend the summers in the mountain pastures of Nagur No Qarabagh and Khan Kennedy. "Yashli Bell" and "Shushi"North Azarbaijan has raised cattle and in winter they come to the tropical region of "Fuzuli" or "Karim Baili" in Aras. Other Turkish tribes came to Iran with Tughral Seljuk or were part of the "Ghaz Turks".The plains of Turkestan were Asia and for about 220 years they formed the Turkic tribes of Atabak Ild Gaz, Seljuk Azar and Yajan. The center of their power was the number of these Turks and the absorption of clerical and commercial work in the same cities, but the rest and the like in the former days of herding were moving. The administration of Tabriz surrendered to Holaku Khan and the rest of the heads of nomadic tribes living in the region of Azerbaijan also went to Holaku and asked for permission to engage in animal husbandry as in the past and their summer and winter routes to the pastures of the Great Moghan Plain South Bajan and lives in the mountains of Qara Dagh or in ArasbaranThey spent the summers in the mountains of Arasbaran, Marand, Vazuz, around Varzeqan Vaher (the old city of Ahura Mazda) and Pishkinshahr (present-day Khio Yu or Meshkin Shar), and in winter they traveled along the Qarah River, starting from Varzeqan and reaching Aras. The winters went to the south of Aras river and some of the Turkish effusions came from the settlements of Kalibar Arasbaran. The southwest of Ardabil and Meshkinshahr and the mountains of Goosh Ghosh Sarab were like that and the nomads of the pastures around Sahand or Qaflankuh Azar Bayjan and Chaman Ojan and Hashtrood and the middle and eastern fissures also went to winters and winters of Moghan plain. And another event in the government of Holako KhanIt so happened that Holakukhan was from the Olus Toli branch of the Mongols, but Ulus Joji, led by Batukhan, who ruled over the Azerbaijani cities of Lars and the city of Astrakhan in the north of the Caspian Sea and its capital. The Volga, which flowed into the Caspian Sea and was not the capital of Astrakhan and the winter pasture, was established in 654 AH or after the assassination of Haji Tarkhan and the leader of the Caspian Turks.At the end of the Volga and the capital and cities of Blanger and Samander the Caspian people captured them and relocated them to Poland but the Joji Tatars did not have a tropical pasture around Astrakhan and they and Holakokhan and his sons asked to allow another city called Aras to be built in the south. The Turkic-speaking herdsmen and Tatars of North Astrakhan also brought their winters and sheep to the tropical pastures around the same South Astara. He got involved in a war and later the domination of the Joji tribes over Shivan and southern Astara and Timur was opposed. Move with the Timurid drugsThe cities of Turkey, North and South Azerbaijan were involved, and finally Timur Lang decided to return some of the restless Turkic tribes to Central Turkestan and relocate some of the restive Turkic tribes to Qara Qvinlu, which later became part of the Turkic tribes in Iran, Turkey and northern Azerbaijan. They ruled for a while and after coming to Iran, with the permission of Holako Khan, in a distance of 910 km, they gained a long valley of Aras and winter and summer pastures, which started at the head of Aras spring and the mountain "Bin Gol Dagh" in Turkey and "Bayandvan" area.It continued to the south of Baku and into the Caspian Sea. And in the outer pastures of those cities of Diar Bakr or Arzingan or Erzurum and the desert of Mush or around Toghat, etc., it moved before winter and around the branches of Aras. The pastures of Ordobad, north of Aras, passed through the pastures of Minijavan, Karim Baili, Ahmadli, Beliqan, Imshli, and Saatali, and reached the "Aran Plain". They grazed the animals of Qara Quyunlu or Aq Quyunlu and "Aq Quyunlu tribes"It is said that different tribes came from Central Asia and in the book "Alam Arai Amini" they claim that it is the tomb of Prophet Noah and in Nakhchivan and next to Aras, so they kept their cattle in the lands belonging to Prophet Noah or their grandfather Yafs Turk and "grazing livestock" Why in the lands of the same Nakhchivan do they say that the prophet Noah and the first temple of the "God-worshiping mosque" was built 5000 years ago, or in the days of the flood of the Aras River and his family or domestic birds and animals he collected in his own ship and He remained in a sailing ship and was safe, and the rest of the inhabitants of Abadimzbour did not fight against the floods. Companion of Zarathustra from "Nejadifath Nabi"It is known that he was born in the city of Ganzeh (Ganjeh) and it is believed that people like Ibn Huql in the 7th century say that Zarathustra was born near Lake Urmia in Azerbaijan and Lake Urmia in South Azerbaijan and the sea. The book Avesta and Lake Chichest is called and in addition to being the founder of the word Azarbayjan or (Atropatkan) is also a descendant of Yafth Turk who rose from the city of Bagh (Baku) and took the Alexandrian naval forces from the soldiers and in North Azerbaijan is a strong tribe of Turks Amini's book Alam Arai believed that it was good that they came from the sides of Jeyhun-e-Seyhun and Aras, and therefore the former name of Jeyhun-e-Seyhun gave their former herding place to the summer mountains of Turkey and the source of Aras and Euphrates, which is "Mount Seyhan". And "Mount Ceyhan"They called themselves or their summer pastures with the names that the mentioned Turkic tribes or different branches of their tribes and clans had passed and migrated en masse from Central Turkestan to Asia. The various Mongols had ceded the pastures of the Jeyhun and Seyhun pass valleys and mostly in the deep valleys, but the sides of Aras or the winter pastures on both sides of Aras and the long and smooth route were happy. Aras and often quoted the legends of "Dede Qud Qud", "Myth Kor Koroglu" or "The Story of the famous Amir Arsalan" and "The main story of Karam Turk and each other. Yes, their claims were many, but it was still a few hundred years in "For this reason, they did not have the burden of administrative and civilizational culture of the advanced Turks, or the administrative and civil civilization of the Seljuks or the civilized Turks of Timurid, who had created the optimal urban administrative system, or in the cities of Erzurum and Mardin. They had created the Seljuks or in the cities around Tabriz they had created South Azerbaijan or in Shirvan and Ganja in North Azerbaijan, but they and some other tribes moved for three hundred years in summer and winter on both sides of the Aras River and only outside these "civilized cities". They passed by and ignored the "urban culture" and "criteria of orderliness" of those cities and went in and out of those cities just to buy, and therefore the culture of those cities of the Seljuk era of Turkey and Azerbaijan did not accept that "institutional "Turks are more civilized than themselves"The Buddhists did not accept the culturing of the civilized Turks of the Timurids, and they also waged a "cultural conflict with the civilization of the Timurid Turks." They did not do the same as the Turks of Shirvanshahi and killed some of the heads of the Turkish government of Shirvanshahi or literate employees under their control. The Turkish youth of Tehran University are not included in any of the important cities of the "Asian Turkic civilization" and only pay attention to their academic research and the civilization around the Euphrates and Tigris. Is the name "They were called the "Semitic tribes" who created a civilization along the Euphrates. Today, most people have forgotten that it is a "kind of cultural latency" and it was this kind of cultural latency that caused the Ottoman Turks, the Turks of Qara Quyunnal, the Quyunl and the Safavid Turks to join hands and oppose the "civilized Turkish state of the Timurids." To defeat them, they have not written anything about the wrong consequences of this kind of action that Timur Lang did not pay attention to, and it should be added that Holaku Khan, who is from "Olus Toli"Or he was the youngest son of Genghis and in the division of power of the Mongol military leaders and after the death of Genghis Khan, it was decided that the administration of the cities of Iran, Turkey, Iraq, Syria, Saudi Arabia, Lebanon and West Asia is a geopolitical unit with Tabriz and Holako Khan as its center. Toli's children should be handed over, or the administration of the cities of Russia, the Caucasus, Ukraine, Hungary, and the Crimean peninsula, and should be given to Joji and his son Batukhan.It was not in the administration of the cities that he was opposed by Jaghtai and Genghis Khan's second son. Sabzevar or the Hazaras of the Jaghtai people of Torbat-e Jam and Taybad cities of Khorasan or the Afghans of the Vangudrians of the Jaghtai of Kerman and the tribes belonged to the Ulus Jaghtai. From the death of Abu Saeed Ilkhani in 734 AH and "soldiers affiliated with Ulus Toli"They lost their power as shepherds from the Mongol tribes, Oyrati or Selduz Val Jalayer, etc., and the recruits of the Asian Jaghta Army, who were upset by the actions of Ulus Joji, all swore allegiance to Timur Lang and became his "Jaghta's son-in-law" and followed him. For about 60 years, they invaded different parts of Asia. There were white Tatars, whose uncle was the ruler of the Berlas tribe and the ruler of Central Turkestan in Asia, as well as the "Turk Berlas tribe" and the "great tribe in Asia."There are hundreds of Berlasi drugs in scattered historical sources and the names of Berlasi military commanders who were related to Timur Lang's ethnic relatives and in the campaigns and were often called Tarkhans. It has not been located in Asia that their performance or population is higher than that of the Seljuk Turks.It was taken and spread in 449 AH, which was a historical period with Tughral of Seljuk and in Turkestan and the great-grandfather of Timur Lang Berlasi. They became the commanders of Timur Lang's army and in their youth Timur and his uncle and Amir Haji Berlas ruled the same tribe of Berlas who lived in the valleys around Seyhun and Fergana. Turks, such as the Berlas clan, etc. remained, and later replaced "the country of Turkestan" and "the present-day Uzbekistan of Central Asia."It was formed, of course, during the reign of the Timurids (Jaghtai and Turks) and then they became completely Uzbek. They left Asia and came to the regions of Azarbaijan and Turkey. Other Turkish tribes also left with Holakukhan. Instead, they lived for about 120 years and branches of different ethnic groups and in the cities of Turkestan in Asia. Last year, Veta was still the minister of Russian domination, but the Uzbeks were once around the city of Astrakhan or in the northwest of the Caspian Sea. Were due to the invasion of the city of "Zanjir Sarai""The transcendentalists became lame about the wrath of Timur, or took part in provocations against the Turkish city of Shirvan Azar in northern Bayjan, and about the wrath of Timur Lang, and Timur Lang left the city and the city to discipline them."Old house 654 AH had their leadership and the same cities were taken from the Turkic tribes of the Caspian Sea, which at the end of the Volga and the Volga Valley fell to the Caspian Sea and often froze in winter. The Ilkhanid government used the winter pastures of the plains of Aran and the plain of Moghan on both sides of Aras Azar Bajan, which had suitable pastures, or attacked the pastures around Ganjeh and Najvan, where the tombs of the grandfather of the Turks, such as "Japheth the Prophet or Noah the Prophet".In the lands around Nakhchivan, Azarbaijan was north of Aras, or the same cattle-breeding tribes living in Haji Tarkhan and the North Caspian Sea, and used the pastures around Shirvan and Ganja, and sometimes Barakeh Khan, the grandson of Joji, fought with the Toli army led by Holaku Khan, or because of disputes over pastures around Azar The city of Shirvan of Azerbaijan and fought and when Ulus Toli and at the time of the death of Abu Saeed and in the Sultanate of Azerbaijan collapsed and at that time the situation in Tabriz was chaotic, so the eighth grandson of Joji and the name of Johnny Beg Khan He came and his son Birdi Beg Khan and ruled him as his successor in Tabriz, Azerbaijan, or on the advice of the kings of Egypt and the ordinary monasteries of Shirvan and Tabriz and the monasteries of "Dervish Harufieh"He turned his speeches to the pulpit of Shirvan and Tabriz monasteries to oppose Timur's seizure of authority, which led to the assassination of some of Timur's sons. He brought it and struck him on the neck with his own hand, and after that his grave was buried in Najjavan cemetery. He inquired from the Hanafi scholars of Bukhara or Aleppo who believed that his body should not be next to the tombs of Japheth the Prophet or Noah the Prophet who was the great father of the Turks or fought against the polytheists. He was dug up in Nakhchivan cemetery and Ash's body was set on fire.Tabriz, Sabzevar, Wester Abad, Ardabil, Sheikh Safi, or the monasteries of Turkey, Alabak, Tripoli, Lebanon, Damascus, and the political mistakes of the Seljuk rulers. In the city of Herat, he tore Shahrokh Teymouri's stomach with a knife and tore him, who had been ill for a long time. The monasteries built by the Seljuks of Turkey or Iran were equipped against the Timurid government and the monasteries that were built only for mysticism and close to God and the ritual of I'tikaaf, but later with the provocations of Egypt and became Bektashi monasteries fighting the Timurid government and the Ottoman government and finally the Ottomans. and the governmentThe Mamluks overthrew Egypt and after the destruction of the Seljuk and Khwarezmshah empires, the cities of Azar Bayjan and Weber were devastated by the assassinations of the Ismaili sect and led from the African territory of Egypt and the center of chaos. It came to the Middle East and around Baghdad that the caliphs of Baghdad or Egypt, both of them and all of them, were opposed to the Khwarezmshahi empire. Or in Ghohestan (South Khorasan), which they had captured, they took Holako Khan and 180 to 200 military forts belonging to the Ismaili sect and razed them to the ground. Imam Mohammad Ghazali, Attar Neyshabouri, Molavi Balkhi and ShamsuddinTabrizi and Nashianeh had acted as a place of i'tikaaf, mysticism and godliness, so they were silent for about a hundred years, but with the collapse of the "Toli government" in Soltanieh, Tabriz, Shirvan, Damascus, Baghdad and Ankara, Turkey.They became active (or the same Ankara that was ruled by Holaku Khan under Moinuddin Parvaneh or his family) but after the collapse of the Tatar army in West Asia or with the death of the last Shah Toli Zadeh and in Sataniya which was Sultan Abu Saeed Ilkhani and again the caliphs Abbas and Baghdad and the caliphs of the Mamluks of Egypt became active and instead of 200 former military forts and this time the monasteries built by the simple-minded Seljuks were turned into terrorist monasteries of Harfieh, Baktashieh, Mashishiyeh, Marashieh of Mazandaran and Joji Astarakhan's work was to feed materially to incite the naive and animalistic tribes who came to the regions of Azarbayjan, Turkey, northern Iraq and Syria with Holako to come to Aras or to the Moghan plain around Ardabil and Mashkin to get their winter pastures. Voya tropical plains around Nakhchivan and GanjaThey were able to reach the bread and bread of the above-mentioned monasteries by following the dervish of the above-mentioned monasteries. The Moghans of Ardabil or the Aran plain of Nakhchivan had sown on both sides, and the winters and the same primitive tribes came to the middle of Asia and the group. They said that they believed that the tomb of Japheth the Prophet (Abu al-Turk) or the tomb of their grandfather Noah was in Nakhchivan above Aras and the Tatars living around the Volga and centered on Haji Tarkhan and Sarai who had no winter pastures and believed in them or for the lives of sheep and themselves The people around Nakhchivan did not know, so all kinds of groupsThe Tatars or the primitive Turks moved their sheep and flocks to Aras and brought them to the shores of Aras. Therefore, during the 120-year Mongol rule, no political or administrative order ruled over their winter nomadism or violent encounters with Turkish but old civilized citizens on both sides of Aras. Azerbaijan was born out of misery and misfortune in the old cities of Azarbaijan, but during the monarchy and the rule of Qaraqoyu, Neluq Aq Quyunlu, Safavid and even in the Ottoman Empire, it was endangered due to the old administrative and urban civilization or the Asian military and the slaughter of sheep and sheep. They knew and on their way and killed many employees of Shirvan or Ganjeh, Baku, Tabriz, Nakhchivan and Khoy cities because they prevented their livestock or their use and winter pastures and it was a great disaster for the administrative and scientific system of the cities of Do Azar Bayjan. He has written a painting on the creation of pastures on both sides of Aras and Mutab and TimurLang, who wanted the Turks to be as literate as them and to solve the problem with the sincere cooperation of the Berlasi Turks, or to establish order in the offices of Asian cities, or to establish order by Berlasi medicines assigned to the cities, or to order winter and winter migration around the city. Of Azerbaijan and Turkey, but with the instigation of the clever Arab caliphs of Baghdad and Cairo and the same primitive tribes in Central Asia, or gathered in these monasteries and assassinated the clever dervishes and some of Timur Lang's children or Berlasi drug dealers from the cities of Azerbaijan and Azerbaijan They had cooperated on the advice of Timuro, who had dug a large canal a few kilometers around Aras, called the Berlas Creek or the Bilqan Creek, while the same Berlasi druggists and in other parts of Asia and the "Berlas Tribe" creekThey did not create themselves for 10 farsakhs or did not create a canal across the ship, and they did a group excavation in the south of Nakhchivan just to respect the tomb of Japheth Nabi. They dug the Bilqan Creek south of Aras or built four bazaars and buildings around it and the same Berlasi drugstores in Azar Bayjan, so that nomadic nomads could come from the high mountains of southern Turkey to the winter solstice of Moghan and the garden of Aran of Azerbaijan They can either benefit from its agricultural benefits, or buy from the four bazaars of the new city built by Bilqan and built by the Berlas clan, or cross the Khodafarin Aras bridge, which was previously built by the Sassanids, but was later repaired by Vuljaito and Timur Berlasi in spring and summer. Summer in southern Turkey to take their sheep whose mountains had good springs that headThe source of water was the two great rivers of the Tigris and Euphrates, which the primitive nomadic Turks did not leave and migrated with Holaku Khan. Cities created their own path and because, like the people with Berlas Turkish culture, they did not know the administrative system to form large administrative organizations or to give artists, engineers, industrialists, cities such as Timurids and jobs, so after the formation of the shepherd government The cities of Azerbaijan were also destroyed, as well as Amir Teymour, in order to establish order in their small towns or to cultivate them and "Amir Tehran".He had strengthened the local government of Shirvanshahan Azar Bayjan or created local administrative staff to provide services to them, but they did not go under any kind of administrative, military or economic order, which according to the book of Zafarnameh Yazdi and Timur to the drugstores of Azar cities. Bayjan and Ghara ordered the Jaghtai guerrillas and their soldiers to kill them, because they did not follow the laws of the Illyrian order, and the same order mentioned in Genghis Khan's letter, so he called them the Qara Tatar people, whose summer pasture lands are around the cities of Arjan. He said that instead of killing them, he should gather the members of the mentioned tribes and relocate them to the plains of Turkestan in the middle of Asia, and relocate some of them to disturb the Turks living in the Turkish cities of Mardin, Varshir, Arzalun and Elsevier. The Seljuks conquered these cities from the Byzantine Christians of RomeHe had brought and Holakokhan had not left any of them and the rulers of Turkish cities, but unfortunately with the death of Timur in 807 AH and everything fell apart and they were able to kill Amir Shirvanshah near Ganja or in Tabriz outside Sardrood and kill Amirshah or Omar Soltanieh Mirza Teymouri and Birun Beyrand, and later in a mass drunkenness, all the soldiers of the Qaraquyunlu government were killed or killed by the army of Aq Quylu Nlu, whose summer pastures were also located in the mountains of southern Turkey, and the "Aydinlu people" and the "Ottoman Turks".They also had a cultural status that Timur Lang had defeated or captured the Ottoman Turks in the war of Angora and the Turks, but by giving him a commitment of civil responsibility, he was forgiven and willing to return part of the authority of the Ilderm Bayazid Ottoman family to them, but unfortunately Ankara University. To intentionally or inadvertently disguise the civic thinking of this type of Central Asian immigrants, and therefore in their books to demonize other ethnography and cover their sabotage in Safavid and Afshari period cities of Azerbaijan, or to show the advanced civilization of the Timurid Turks and the contemporary Turks in Turkey. And Timur, which had ended under the domination of the inhabitants of Izmir or the power of the Roman emperor and the city of Istanbul, or had conquered several important islands of the Sea of Marmara, so that the Sea of Marmara could be taken by the Turks. Shamloo or Romulushambiati and Musloo toNorthern Syria and central Asia and so on. After the fall of the Timurid government in Iran and gathered in support of the Safavid monastery dervishes and conquered Herat and the Timurid capital and committed immoral acts or did Herat residents who had 170 years and civilized culture and in dealing with 80 important schools Herat had a confrontation with 10,000 literate employees and they had created all kinds of Herat art school or miniature and medical school and history writing or Shahrokh Teymouri and Amir Chakhmaq Shami and the governor of Yazd city. They had become their power, and while Timur Lank had miserably taken all the cities of the Levant or Syria out of the hands of the Egyptians, during 120 years Hulagu Khan and Ghazan Khan could not, or Sultan Muhammad Khodabandeh, could not rule the Levant, or the Turks included, or so on. Those areas will be inhabited and maybe from mistakesIt was Timur Lang who in 803 AH and the cities of Aleppo, Homs, Hamat, Damascus, Qala-e-Behsani, Anatab, and Alabak conquered the Levant. With the inexperience of Timur's sons, everything was ruined or destroyed in the cities on both sides of Aras, Azerbaijan, and the cities of North Azerbaijan returned to the same situation as Barakeh Khan, grandson of Joji, with his great army in 661 AH, with Holakukhan army and near Shirvan. "Unfortunately, the Pepramoni incidents"The local government of the Lions and the kings of Baku is one that few historians have paid attention to, how they ruled or the components of that government. I write and summarize that in the 120-year Mongol Empire, which coincided with the beginning of their power, the tax revenue of the cities of North Azerbaijan and to one-eighth of the previous days was reduced by smiling pressure and many of its inhabitants were in trouble and a number of historical sources. Co-founder of the local government of the lion and the kingdom and "Amir Sheikh Ibrahim Shervanshah knows that with the ruling of Timurid rule, he gained regional governorship or his authority increased during the Timurid period. "The assassination of Amir Ibrahim Vata ruled in Shirvan in 838 and 839, and the last of them was Nizo."Farrokh Yasar is a Shirvanshahi who, according to the book Ahsan al-Tawarikh, was brutally killed by Shah Ismail, who had accepted Shah Ismail's tribute. The first Safavid king should pay in the monastery of Ardabil and for the illiterate nomads of that city who claimed asceticism and Sufism in the city of Mazbour, but the same king Ismail was born to a Christian woman named Martha, or to the Christians of Trabzon or to the Christian merchants of the city. A European had bought to attack Baku and with the help of firearms and every day under the pretext of the spread of Sufism and the Muslim population and the misery of a village in Azerbaijan and around Shirvan or Shamakhi or looted the property of the resident of the miserable Turkish settlement or the furniture of the miserable inhabitants of the north And plundered in order to increase the number of followers of his monastery and divide it among his followers, or the same miserable girlsHe captured the villages around Shirvan or looted them as slaves and divided them among the members of his father's monastery in Ardabil, which show various historical documents and this type of looting attacks, or the method of the thieves of the dervish fathers in North Azarbaijan. Sheikh Haidar or Sheikh Junaid, etc., who sometimes marched to North Azerbaijan with their own sectarian group and brought some of them, some of which are mentioned in Roger Sivari's book and in the book "Formation of Safavid National State" and also states various historical documents that the great father Of Amir Sheikh Ibrahim Shirvanshah and during the Ilkhanid rule of Iran and before the advent of Timur after 742 AH when the last patriarchal king was killed and people like Amir Kavous or Amir Kiqbad or Amir Houshang Shir Vanshahi in the patriarchal period of Iran The Minister of Opinion of the Soltanieh Administration was that pages 935, 964 and 969 of the book "Majmal Fassihi"The life of the small urban administrative government considers them as the governor of 788 AH from 742 AH and it is in these days that Timur Lang takes North Azerbaijan out of the hands of the Joji dynasty. The Shirvanshahis were not able to confront them and Timur decided to give Azar Bayjan to Amir Sheikh Ibrahim Ebrahim Shirvanshahi in 788 AH, apart from the city of Shirvan and Baku and other regions. He wrote the mathematics and the name "Al-Arshad Fi Ma'aref al-Adad" and presented it to Amir Sheikh Ibrahim Shir Vanshahi. In addition, the local government of Amir Sheikh Ibrahim continued during the Timurid period. But in the year 816 AH and in conflict with "Qara Yusuf Qara Quyunlu"He was killed near the city of Ganja in Azerbaijan. On page 1063, the eloquent book of Fasihi refers to the incident of his murder. During the Ilkhanid period, they did not have the power to fight with the Holaku Khan family, and during the Timurid period, they did not have the power to fight with him, or they did not have the Timurid cities of Nakhchivan, Ganja and Bilqan for fear of Timurid druggists. They did not have Turkey, which was appointed by Timur Lang, or they did not have the power to make the region and cities of South Azarbaijan insecure. The summer pastures around the mountains of Mardin, the Roman lands, and Toghat, etc., were the source of the spring.The plains of the Euphrates River or the summer and winter migrations calmed down and their culture with the culture of Timur Lang and his Turkic tribe Berlasi and many cultural differences that were created in their Turkish culture and civilized empire in Asia and therefore with the death of Timur Lang and power because The effect of the fall was on the horse and disturbed the senses. In addition to the inexperience of his son Omar Mirzatimuri and in the administration of the Great Army of the Timurid Empire in Tabriz garrison, they used the opportunity to attack Amir Ibrahim Shir and Anshahi and a small army with him. They expelled him from the region and ruled over the cities and his administrations themselves. Take an office with his literacy and give some toThere were other people, and for example, according to p. Probably, part of the administration of the area around Ganjeh was given to the Gharamanlu clan, which from the time of Jalaluddin Khwarezmshahi and only the Bayat Turk clan and the Turkish Qangali clan were in that area, or they came with the hero of Timur Malek Khojandi The area was not given to the leaders of the Bayat Ganja clan, which is mentioned in historical sources, but the Ghanqali and Bayat Turk clans, due to the large number of Mongols, came around the Ganja with Jalaluddin Kharazmshah and, according to Sirte Minkburni, clashed with Georgian and Armenian forces. They helped the Mongols to take the lands of the Turks, but the Bayats did not give upThe other tribe came to Ganjeh and acted as a supporter of the old Azeri tribes of Shirvan and Ganjeh and stood against the attack of Armenians and Georgians. They were not civilized or ancient against the Turkic tribes. Weber's drunkenness and drunkenness, and in their own military camp, which had no guards, and many of their commanders were killed, and then fell and the Agh Quinlu tribe came to power, ruled for only thirty-two years, but the same problems and again the cities of North Azerbaijan and their families. The Shirvanshahis brought and, for example, page 195 of the book "The travelogue of Venice "writes that: the ruler of Shemakhi Shirvanshah and the annual tribute and had to pay to Ozun Hassan Aq Quyunlu and also in the Safavid period it was the same that Shah Ismail and Farrokh Yasar was killed or Shah Tahmasb and the palace of Shirvanshahs in" Baku "and destroyed Kand Farza, p. Shah Ismail's own wife and finally his author mention that I do not think that such a vampire and oppression has been born since the time of Nero and now (source p. 436) Which was the capital of the province and some of its rulers decided to build another Shirvanshahi palace in the coastal city of Baku.There are ruins of his building now, but in 906 AH, Shah Ismail tried to capture "Baku Castle" with a gun, and a few years later, by killing Farrokh Yasar Shirvanshahi, he ended their local government, and then in the following years, Shah Tahmaseb Safavids also destroyed the Lion Palace and the Shahs and the city of "Baku" and therefore "Venetian Travelogue" mentions that "Baku" in the Safavid period and only had a commercial port that was a good anchorage and on its shore (source p. 341 of the Venetian travelogue) or Baku. Sometimes camels carried their goods from the port of Baku and to other places and financed it with oil on the shores of Baku and oil, and the lighthouse tower was on the shores of Baku.Timurid troops were stationed in the forts and provided security through the military forts and trade routes of North Azerbaijan. On the other side of Aras, they started various conflicts with each other.The pharmacists were in charge of weighing and not overselling or selling fraud as specified by the Qur'an. They established the agriculture and urban development of Azarbaijan or registered and recorded the trade tax of roads and agriculture in Shirvan and Baku and coordinated themselves with the Central Court of Tabriz and Herat under the supervision of Miranshah Teymouri and others. Azar Bayjan was northern and so on. It was also like the governorship of Amir Chakhmaq Yazdi in Yazd province or in the Timurid period, which created a lot of development in that period and in the historical monuments of Yazd. Or like local government"Amir Tehran in Mardin" is Turkey, which shows the model of the Timurid empire or the degree of civilization of the Berlusconi Turks of Central Asia and on the shores of Aras. Counts of North Azerbaijan, which includes Nakhchivan Fortress of Nakhchivan, which was a sensitive fortress in the passage of nomadic migration over the Aras River, which was entrusted to an important Turkish pharmacist named Zafarnameh Yazdi, or Golestan Fortress, or Azarbaijan Fortress, or "Baku Fortress" and Padgan. The sea that the Shervanshahs had built for protection and their other palace in Baku Fortress, which was attacked by Shah Ismail and his dervishes and Sufis in 906 AH, or "Shabaran Fortress" or "Shirk Fortress" or "Mahmud Abad Fortress" above Shirvan or several other forts In the area of "Darband Castle"According to the author of the travelogue, the Venetians and the military of the mentioned forts also defended the Shahranshahs against the attack of Shah Ismail and Jan Nesaran.The inhabitants of North Azerbaijan and its cities were dismantled and suffered a lot of damage. He had created either the Bektashi movement or the Noghoutieh movement or the Sufism movement of the Ardabil monastery. 8 and I must add that with the advent of Genghis and the fall of the Caspian Turks and the beginning of the Darband and Bab al-Bab and Haji Tarkhan north of Azerbaijan and north of Shirvan began and The seventh AH remained or was continued in the years 630 AH"The name of the Caspian Sea" was also the name of the "Caspian Turks", which is the book of Sassanid history by Dr. Mushkour, on pages 672 to 688, which deals with the civilization of the Caspian Turks above Darband and the Volga coast. He later conquered the lands of the Caspian Turks and their cities and the Tatars of the Chechen Circassians and Qalamaq and the Tatars of the Volga River basin and the shores of Lake Azov. Arthur Koestler emigrated to Poland and lived before Islam. The end of the fourth century AH and the subject of "Ethnography of Ibn Fazlan's travelogue"He has studied the Caspian Turks closely and discussed their cultural system. On the other side of the Volga River, he has also seen Ibn Fadhlan and the Turkic tribes of Ghaz, Kimak, Qanqali, or Kharlkh, Jafes Zadegan, Ibn Fazlan, or civilized ethnographers, and after the fall of the Caspian Turks. With the arrival of Tatars and Mongols in the northern part of Darbandastarakhan or in the southern part of Aras for wintering and local government of Shirvanshahians and in the lands of North Azerbaijan and Dachar, it was multiplied. From Aras, past the tombs of Noah and the grandfather of the Turks of Japheth, and west of Aras, they began an offensive line towards the Turkish War, which remained on Turkish soil. Form the origins of Aras or the Yafs race and the city of Nakhchivan Votaانقوره (Ankara Keno.They left Istanbul and Nakhchivan was the city of the Turks and the triangle of the Turks on the territory of Asia. The goddess Noah and his son Japheth are buried and that is why the line from Baku to Istanbul or Baku to Tabriz or Baku to Fergana and Kashgar by sea and from the city of Nakhchivan and the tomb of Noah Noah passes by Aras and reaches Fergana and Blasagoun and Kashar in the middle of Asia. The naval port of Baku, where the tomb of their grandfather Japheth and Hazrat Nakhchivan Nakhchivan is located, was captured by the Russian army in 170 years. The tribes under the supervision of Jani Beg Khan, Barakeh Khan, Wazbek Khan Jojizadeh were like this, and they often passed through the Aras entrance gate and left the citiesThey plundered the north of Aras or the south of Aras and Tabriz or came to Tabriz during the historical period of Jani Beg Khan, but Timur took the Turkish language link and the two Azars of Bayjan and took them from them during a war and handed over the center of Shirvan and Baku to the Shirvanshahan family. Miranshah or the Turkish fortresses of Berlasi placed those cities under the supervision of Amirshah and the important regiments of Tabriz, and did not allow the Lezgis or Circassians, the tribes of Qitan, Qanqrat, and the descendants of Joji to speak to the cities of Azar in northern Bayjan, but because they did not give up. He captured the cities of Haji Tarkhan and Sara (present-day Sta Rakhan) and the cities around the Caucasus, or the cities of Kola, Taus, Circassian Volga, or Moscow, Kifka, and Ukraine, by the descendants of Jojig, or during a bloody war with the Ulus Joji community during 797 AH. He took Khan and his soldiers, who were the descendants of Jogi or Batukhan from the Mongols, and appointed a pharmacist for the mentioned cities.The Joji dynasty took over and devoted himself to his grandson Miranshah and the wars along the Volga and with his time Khan and with Timur who entered Moscow, but Timuro's goal was not to invade the area and clash with the Tatar tribes and various tribes living in the area, but his only goal. And the change of the regional command system or the change of the Mongols of the Joji race of the region and the dissolution of the "Golden and Third Army of the Mongols" in that region, and the appointment of Berlasi pharmacists and police officers who could increase the security of roads or the cultural system of Asian cities in Tatarstan. Attacking the cities of Haji Tarkhan and Voshahr Sara and ending their ethnic rebellion and attacking different parts of Asia or trying not to attack the Emirshah's government area and the cities of North Azerbaijan, as well as the cities of Moscow or Ghazan and Astrakhan and outside the Jojo dynasty. According to page 817 of the book "Zafarnameh Yazdi"In 797 AH, he annexed the city of Muskura and annexed the Timurid Empire. The siege of the city of Haji Tarkhan and in revenge for their attack on the city of Zanjir Sarai, beyond the river, was a central attack in the absence of Timur and the chains of Sarai and looted it. Page 826 of Zafarnameh Yazdi's book says in this regard: And the whole city of Haji Tarkhan was relocated and then the cities were set on fire so that its inhabitants would go to other places and Wolus Joji would be dissolved.It was for revenge that the city's army dared to destroy the city of Zanjir Sarai across the river and in the absence of Timur, and with the overthrow of the Joji dynasty formed a special region called Tatarstan in northwestern Asia, most of which were "Tatar Turks of South Asia" and South. And "West Turkestan Province"Or in the area around the Aras River, where the Turks had previously migrated, and also the rest of the tribes, and the Arabs and Valencians also conquered Asia Minor and conquered the city of Baghdad and the hands of Al Jalayr and the kings of Egypt, and this time the independent province or Arab Arabs and his son Omar Sheikh Teymouri contracted and therefore in his Asian geopolitical divisions he had created states where most of the tribes were of the same race or language or religion or with similarities of cultural unit and close to each other to think more easily about the development of their logic and in areas The Chinese or Indians also took such an initiative in a region that collapsed after his death, and according to Zafarnameh Yazdi, he tried to give some of the polytheist tribes of Qara Quyunlu Turks and Central Turkestan to Asia, so that the military system of the male empire would not be disrupted. "Asian military and in the letter of Genghis Khan to the leaders of the four military leaders"Ulus Tuli or Aulus Oktay Vojoji and Ulus Joghta'i were given that the four sons of Genghis and the general of the four major armies of Asia were ninety and the rest of the Asian tribes had only the right of economic activity and their own ethnic area and under the military command of the four and the right to participate in low-level activities. They could get military service and if they did not want the job, they would have free employment in choosing administrative, industrial, agricultural, livestock and trade jobs in Asian cities. The Timurid Empire, like the model of the Mongol Empire, or the army of the Seljuk, Sassanid, and Achaemenid empires, created the model of the great Asian armies to prevent Asian ethnic conflicts and the 34 principles contained in "The Timurid letter, like the division of labor into military and civilian occupations of the inhabitants of Asia, and in the law was a letter to Genghis Khan to seize the disparate Asian tribes and ethnic armies. Numerous political and military crimes based on the multiplicity of Asian ethnic groups should not arise, or numerous crimes should not be defined and legal, or anyone should not be killed for his own ethnic army and with the army and weapons of another ethnic group, or the roads of any ethnic group should not be closed or closed for other ethnic groups. In giving a military order to his son Miranshah in Tabriz, he considered such an imperial theory.Contrary to his theory, national or ethnic armies, each with its own weapons or military organization and to the detriment of the internal classes or to fight other Asian ethnic groups, were thought to have collapsed with the fall of Herat and other nationalist armies in Asia. Wahaji Tarkhani had set them on fire, so they took firearms from the same company and, in addition to capturing Samarkand, which belonged to the Jaghtai, they also captured the geography of Herat, which was inhabited by various Jaghtai tribes, and even the Uzbek invasion of northern Afghanistan. He was among the Jaghtai and why Sultan Mohammad Sheibani was an Uzbek and a descendant of Joji and a resident of Astrakhan and so on. Timur's goal of relocating Tatars living in the cities of Haji Tarkhan and Sara to the rangelandThey did not want to spend the winter around Aras and Cheshmeh, which had little land for livestock in the region, but with their lack of culture, they destroyed all the cities. The third was Joji and his "military camp" and "Olus Joji"It has been dissolved and different Tatars of the same country and regions are present to accept it like the Jaghtai and Timur Lang Empire or his family, but after Timur Lang's death, the Tsars have taken advantage of their primitive and uncultured web and finally replaced the Asian Joji dynasty and this time the Tsars of Europe. At the head of the hegemony and management were the same Tatars without Asian culture, adding European domination to Asia, who came to the fake capital and areas around the Caspian Sea, while the Russians in the country of 150 million Russians and only 18 million, but the rest of the population of all cities. There are Turks living in Tar, whose names are mentioned in the comprehensive book of chronicles, which at one point in the history of Asia, in the form of hundreds of Tatars and around Genghis Khan, formed the kingdom of his empire. They participated in their common race or in their own Hanafi Islamic religionAnd being on the same continent with each other and in the name of the inhabitants of Asia, they all had one thing in common, which is not the characteristics of the Chinese or Russian empires.

1 باکووزبان وفرهنگ وقومیت حوزه تمدنی دوسوی رودخانه ارس-  (بخش اول  )- از : دکتر محمد خالقی مقدم-

1 باکووزبان وفرهنگ وقومیت حوزه تمدنی دوسوی رودخانه ارس

2 (بخش اول )

3 از : دکتر محمد خالقی مقدم-

4 مردم شناس اقوام آسیایی

 

متاسفانه امروزه خط کتابت سه گانه ای بر ترکان دوسوی ارس ویا بر"ترکان ترکیه حاکم شده ودر عین آنکه حدود 150 میلیون ترکان غرب آسیا وامروزه بزبان ترکی صحبت می کنند ولی مجبورند که در مدارس ویا در دانشگاهها ویا در ادارات خود وبا سه خط الفبای روسی ویا عربی ویا الفبای لاتین بنویسند ویا همان زبان ترکی خود را وتحریر مکتوب بکنندکه از حدود 120 سال قبل اتفاق افتاده است واین سه گونه تحریر زبان ترکی وبا الفبای اقوام دیگر در میان ترکان آسیایی رواج یافته است ومثلا امروزه زبان شفاهی سکنه دو سوی ارس وزبان اقوام آذری وغز سلجوقی می باشد وقبلا هم وزبان وخط آذری آنان وزبان ترکان آتروپاتکانی باکویی بودکه فرق چندانی با زبان شفاهی ترکان غز سلجوقی نداشت وتکلم همدیگر را می فهمیدند وهمان ترکان آذری که در 2300سال قبل که بر ارتش اسکندر ودر قلعه باکو شوریدند وبعد از آن واقعه وزبان ترک آذری را ساخت وساز الفبایی واز" الفبای آرامی" کرده و وجایگزین الفبای زبان هلنسیم لاتین پیروان اسکندر وسلوکیان کردند که حاکمان سلوکی وحدود 80 الی 200 سال ودر شهر های غرب آسیا وزبان وادبیات هلنسیم ویا الفبای لاتین یونانی را ودر منطقه باکو وگنجه ( گنزه) رواج می دادند که شهر گنزه آذر بایجان شمالی وزادگاه زرتشت پیامبر بودو600یا سال قبل هم وپیروان مذهبی اش وکتاب اوستا را با خط میخی اشوری تحریر کرده بودند که انرا خط الفبایی(فهلویات اولیه ) اوستا می نامیدند وزمانی هم که ارتش اسکندر وبعد از شکست داریوش سوم وبر باکو وگنزه ویا گنجه وشیروان ودر 2320 سال قبل دست یافتند وحدود چندین دهه هم ودر مخالفت با الفبای دین اوستا کوشیده وزبان الفبای لاتین یونانی خود را ودر آذر بایجان شمالی رواج می دادند وزمانی هم که سردار "اتروپاتن" که بنیانگذار لفظ وواژه آذر بایجان است ویا آتروپاتکان دو سوی ارس است ورئیس قبیله شجاع یک ایل ترک زبان بود که پدر بزرگش یافث ترک بود که مقبره اش در اطراف نخجوان وکنار ارس قرار داشت وبعنوان منطقه قشلاقات گرمسیری یافث وقبیله ترک کوچ نشینی می کرد وبا همکاری" نوح نبی "واولین معبد یکتا پرستی خود را وبنام معبد مزداپرستی ویا "مزگت "را ودر کنار ارس وناحیه قشلاق نشینی خود پایه گذاری کردند وبعدا هم اعراب ولغت مسجد خود را واز لفظ "مزگت" یافث نبی اخذ کرده اند ونیز ترکان مزبور ودر اغلب کتابهای خود ویافث ترک مزبور را و"ابوالترک "ویا پدر ترکان می نامند که او زبان ترکی اولیه راوپایه گذاری کرده است وحدود 2000سال وزبان ترکی وی وزبان شفاهی بود وخط تحریری مکتوب نداشت وسپس در 2900سال قبل وزرتشت از شهر گنجه واز نوادگان یافث نبی ظهور کرد وپیروانش هم الواح پیامبرانه وی را رواج دادند که قبلا بزبان ترکی یافثی شفاهی تکلم می کرد واین بار به صورت خط میخی اوستایی تبدیل کردند که از قدیم ترین زبانهای آسیا می باشد ولی تحریر الفبایی همان کتاب اوستا نیزودر آن موقع واز الفبای خط میخی اشوری اخذ فرهنگی شده که تمدن اشوریان در نینوا ودر اوج قدرت بود وزرتشت در برابر دین خورشید پرستی آنان وقیام نمود ودین مزداپرستی خود را وتبلیغ نمود که بعدابه پیدایش دولت ماد وشکست آشوریان منجر شد وهمچنین در ابتدای حکومت اشکانیان نیز وقیام اترو پاتکان ودر برابر ونوس پرستان وهرکول پرستان اسکندر اتفاق افتاد ویا دوره بنیانگذار ماد کوچک اذربایجان ودر 2300 سال قبل بود که ازاولاد یافث و"سردار اتروپاتن "قیام کردو بردین ونوس پرستان طرفداران اسکندر قیام کرد ودوباره زبان شفاهی آذری وتحول بیشتری یافت ویا الفبای لاتینی سلوکیان در آذربایجان شمالی کنار گذاشته شدکه دین شرک ونوس پرستی سلوکیان را ورواج می داد واین بارو پیروان سردار اترو پاتن والهیات شفاهی زرتشت راوتعقیب کرد ند که هنوز درذهنیت و حافظه شفاهی خیلی از پیر مردان باقی مانده بود ویا نظام عبادات مذهبی خود را وبه همان زبان شفاهی قدیمی انجام می دادند ولیکن نوشته های مکتوب همان اوستا را وپیروان اسکندر وآتش زده بودند ولذا پیروان سردار اتروپاتن هم که نوه دیگر "یافث نبی "بود واز پیرمردان آذری زبان شمال ارس پرسیده وهمان الهیات شفاهی اوستای قدیمی را پرسیده وسپس دستور یافتند که همان ادبیات شفاهی قدیمی ترکی اوستایی را واین بار وبزبان "خط والفبای آرامی "ومکتوب جدید بکنند که الفبای آذری عهد جدید است ولذا زبان عهد اشکانیان وساسانیان وتا عصر سلجوقیان را تشکیل می داد وبصورت فهلویات ثانویه در ترکی آذری درآمده بود ولازم به ذکر است که رحلت الصیف والشتای قوم ترک یافثی شمال ارس هم که واژه ئیلاق وقشلاق زبان ترکی قبایل ترک آذربایجان را درنظام رمه داری بوجود می آورد واز دوره یافث نبی ودر فرهنگ وتمدن حوضه ارس شکل گرفته بود که نوادگان ترک وی نیز آذری زبانهای شمال ارس بودند وازمراتع قشلاق نشین مقبره یافث ودرآبادی نخجوان کنار ارس شروع می شد وبرای ئیلاق خودشان از کوههای ناگور قره باغ گذشته وسپس به مرتع زار های ئیلاقی کوههای قفقاز شمال آبادیهای گنجه وشماخی وشیروان می رفتند وبعدا معلوم نیست که چگونه حوضه تمدنی آن سوی ارس هم وبه این سوی ارس امده ویا بعد از حضرت نوح وپسرش یافث نبی انتقال فرهنگی یافته ویا چگونه به جنوب ارس وانتقال قومی یافته که شاخه دیگری از همان قوم ترک آذری نواده های یافث واز دربند گذشته ودر شمال دریای خزر ودر شهر های حاجی طرخان وبلنجر وسمندر وتمدن "ترکان خزرانی "را تشکیل دادند ویا بعدا تمدن "قوم ترک بچناک "شمال خزر را تشکیل دادند ویا عده ای هم بعنوان "ترکان کیمری" واز نژاد یافث وبه شبه جزیره کریمه رفته وتمدن ترکی شبه جزیره کریمه را بوجود اوردند ویا عده ای هم وبا قایق از عرض کم دریای خزر گذشته ودر ان سوی خزوتمدن ترکان خوارزمی حاشیه سیحون را شکل دادند که جزو "ترکان غز" بودند که اراضی اقوام ترک مزبور وبهد از ظهور چنگیز وبدست تاتاران نزاد جوجی افتاد وعده ای از ترکان آذری هم رو به سوی جنوب آورده واز رودخانه ارس گذشته ودر جنوب ارس نیز ومزگت دیگری وبنام "معبد اهورا مزداپرستی " اهور" را ودر شهر "اهر"آذربایجان ودر جنوب ارس ویا جنوب نخجوان وپایه ریزی می کنند که در اسناد تاریخی وواژه "اهر" ویا " اهور"هم واز لفظ قدیمی اهورا مزدا گرفته شده است وشاخه جنوبی ترکان ارس را بوجود می آورد که از ناحیه قشلاقی اطراف شهر اهر وبرای مراتع ئیلاقی خود وبه کوههای مرتفع ارسباران می رفتند ویا به کوهای ورزقان وکوه سبلان وکوههای مرند آذربایجان جنوبی می رفتند که بارانهای آن کوهستانی ارسباران واز بخار اب رودخانه ارس تامین می شد وبرخی از قومهای ترک یافثی هم وبه نواحی آذر شهر ودر مرتفعات کوه سهند جنوب غربی تبریز ( تاوریز )می رفتندکه حوزه تمدنی ترکان آذربایجان قدیمی را بوجود می آورد ولذا زبان ترکی آذری وازآبادی "اولیه نخجوان "شروع شد که پسران نوح واز آنجا وبه نواحی مختلف رفتند ویا به نقلکتاب تورات وبرخی از همان پسران سام وحام ویافث وصقلاب نوح وزبانهای سامی وحامی ویافثی را در اسیا وپایه گذاری کردند وتا قبل از تسلط اقوام روسیه برشهر باکو ویا در سال 1806میلادی که اتفاق افتاد ویا بعدا به قرار داد گلستان تبدیل گشت واین بار زبان ترکی آنان وبا "الفبای روسی" تحریر گشت ولی قبلا "زبان آذری باکو" ودر شمال ارس ویک نوع خط فهلوی سوم بود که خط وادبیات اذری جغتایی دولت شیروانشاهیان باکو ودر عهد تیموریان بودکه از خط الفبایی اویغور ها ی ترک الهام می گرفت واز دوره ماد اتروپاتنی اطراف باکو ودر 2300سال قبل شروع شده وتا سال 788که با همکاری دوجانبه دولت شروانشاهیان ودولت تر ک برلاس تیمور لنگ بود ویک نوع زبان ترکی آذری وجغتای وبرلاسی ودر مکتوبات اداری شهر های باکو شیروان وگنجه وشماخی وشمکور رواج می یافت ویا بعد از سال تاسس دولت شیروانشاهیان ودر سال 788شکل گرفت که تا سال 1806 وسال تسخیر باکو وتوسط قوای روس ادامه داشت ولی مجلات کمونیستی باکوو بعد از عصر استالین ودر رواج الفبایی روسی باکو وبیشترین تاثیرات را داشتد وبعلاوه زبان اقوام آذری جنوب ارس هم که قبلا حوزه معبد اهر بود وبعدا به مرکزیت تخت سلیمان ودر شهر تخت سلیمان آذربایجان جنوبی انتقال فرهنگی داده شده ویا از معبد اهر هم وبه معبد تخت سلیمان انتقال سیاسی یافته بود و بعد ازامدن الب ارسلان سلجوقی به آذربایجان که زبان شفاهی ترکی غزان را بلد بودند ولی زبان مکتوبات فارسی دری ادارات ایران را را بلدنبودند وپایتخت آذربایجان جنوبی را از تخت سلیمان فهلوی نویس به مرکزیت اداری تبریزفارسی دری نویس انتقال داده بودند ولی در ان موقع وکتابت کارمندان ترک زبان ادارات تبریز وطوری بود که با مفاهیم ترکی و دستورات دولتی شفاهی را می گرفتند ولی با الفبای عربی وفارسی عصر اتابک شمس الدین ایلد گز سلجوقی وبه شهر های حومه مکتوبات اداری را می فرستادند ولذا تحول ترکی شروع شدودر دولت میرانشاه تیموری درادارات تبریزهم وبه مکتوبات ترکی جغتای تبدیل گشت که با وقوع مشروطیت در تبریز واین بار کتابت زبان ترکان قدیمی اذربایجان ایران وبا تلفظ ترکی آذری ولی این بار با کتابت الفبای عربی وفارسی تحریر میگشت ویا در مدارس ودانشگاههای تبریزوبا کتابت جدید تدریس می شد وبعلوه بعد از آتاتورک درترکیه هم والفبای ترکی آنان هم واز الفبای لاتین اخذ فرهنگی شد ودر حالیکه قبل از سلجوقیان وزبان سکنه دوسوی ارس وزبان ترکی آذری ویا با "فهلویات دوم "بود که از بیرون دروازه گلپایگان وشروع می شد وتا لهجه شمال شهر شیروان منتهی می گشت وهمگی اقوام ترک آذری بودند ویا کارمندان اداراتشان ودر عهد ادارات ماد وهخامنشیان وبزبان ترکی فهلوی اول صحبت می کردند ویا در عهد ادارات اشکانی وساسانی هم وبه زبان "فهلویات اذری دوم" و کتابت می کردند ویا دعاهای مذهبی اذری داشتند که از نظر کتابت وشبیه کتابت اوستا ییبود که قبلا با خط میخی ماد بزرگ نوشته می شد ولی بعدا با خط ارامی "ماد کوچک "( اتروپاتکان ویا آذربایایجانی )تحریر می شد وچونکه مذهب ترکان زرتشتی هم وترکی شهر گنزه ویا گنجه آذربایجان شمالی بود که زادگاه زرتشت بود که متولد شد ه آن شهر بود واساس خط نوشتاری مردم کوچه وبازار هم وخط کتاب مذهبی اوستا بود که قبول داشتند وبجای خط میخی آشوری وبابلی قبلی که "خط میخی فهلوی اول " انتخاب شده بود ومردم آذر بایجان هم ودر مناجات ها ودعاهای نماز وروزه خود ویادر خواندن کتابت اوستا متاثر بودند ولذا قبل از عصر سلجوقیان وحتی طبقه عوام اذربایجان هم وخط ترکی آذری اوستا را بلد بودندومی شناختند ولذا می توانستند که در هنگام دعا وان خط را وبخوبی بخوانند ویا در کوچه وبازا رتلفظ بکنند وترکان سلجوقی هم که به ناحیه آذر بایجان آمدند وچونکه قبلا مذهبشان وزرتشتی بود ولذا خط ترکی آذری اوستایی را می شناختند ویا درهنگام گفتگوی شفاهی خود وبا سکنه شهر های دو اذر بایجان وبه وجود مترجم نیاز نداشتند که خط کتابت وتلفظ شفاهی فهلوی دوم صحبت میکردند که حدود 1800 سال ادامه داشت ولی انان وقبل از امدن اسکندرو به اذر بایجان شمالی ویا قبل از ساخته قلعه دریایی باکووتوسط اسکندر وبا زبان آذری ترکی اولیه ولی با مکتوبات خط میخی آشوری صحبت می کردند ولی بعد از تسلط اسکندر وسلوکیان بر دوناحیه آذر بایجان که حدود 80 الی 200 سالطول کشید واین بار زبان لاتین هلنسیم ودر شهرهای آذربایجان و رواج اجباری داده می شد ویا در شهر های آسیایی هم وحکومت نظامی سلوکیان وانرا رواج می دادند وتا کتابت آذری اوستا را واز بین ببرند ویا اینکه از عصر اسکندر وتا عصر آنتیوخوس هفتم ورواج می دادند وتا اینکه خط وکتابت فهلویات اول اوستا را واز بین ببرند وبجایش خط وزبان لاتینی_یونانی را ودر شهر های آسیایی وایرانی ورواج بدهند ولی اشکانیان ویا سکا های ترک زبان متمدن اطراف فرغانه ویا دوسوی سیحون وجیحون آسیا هم وقیام کردند وبا همکای ماد کوچک اترو پات اطراف باکو واطراف شهر گنجه عمل کرده وپایه "فهلوی دوم اوستا" را گذاشتند ویا بعد از بیرون راندن سلوکیان واز خاک آسیا وتا اطراف فرات بین النهرین وخط وزبان لاتینی _یونانی را واز شهر های آسیایی وجمع اوری کردند واین بار دانشمندان ترکان اشکانی ویا ترکان ماد اتروپاتن ویا ماد کوچک وهمت کردند که دوباره زبان آذری جدید اوستا وآحیاء بشود! ودر این دوره تاریخی وفرهنگ وزبان ماد کوچک اتروپاتکان وجایگزین ماد بزرگ وبا مرکزیت هکمتاته ( یا همدان ) شده بودو ویا در دیوانهای اداری شیروان قدیم ویا تخت سلیمان آذربایجان ودستورزبان اداری ومذهبی عهد اشکانیان تغییر یافت وجایگزین خط وزبان لاتینی یونانی ادارات سلوکیان شد ویا ساخت وساز زبان ترکی فهلویات ترکی اوستایی جدید وبنام "زبان آذری جدید " وترکی آذر بایجانی جدید ومطرح گشت که شهر تخت سلیمان آذربایجان عهد اشکانی و"پایتخت تابستانی " آنها بود ونیز شهر تیسفون ودر کنار دجله هم وپایتخت زمستانی انها بودو کاتبان اداری وپرسنل مذهبی عهد اشکانیان ودرادارات و دیوانهای دو پایتخت و"مکتوبات فهلوی دوم "داشتند ویا ارشیو می کردند ویا به مناطق اطراف ودرطی طومارهای پوستی می فرستادند ولذا اشکانیان هم وبا نظام اداری خود و زبان وخط وکتابت وزبان شفاهی ترکی آشکانی ویا ترکی آذری جدید را رواج دادند که تخریب خط وزبان اوستایی فهلویات دوم ورواج نیابد وهمچنین اعراب هم در هنگام حمله به ایران ساسانی وآن زبان اذری جدید اوستا یی را نمی فهمیدند ولذا تا قرن پنجم هجری وآنرا "زبان عجم" ویا " اعجم "می نامیدند که به معنی "زبان افراد گنگ "است واقوام کوچک ایرانی هم در دوره شکانی وساسانی و زبانهاولهجه قومی خاص خوشان را داشتند که زبان لری شفاهی آنان وبقایای زبان تمدن عیلامی بود ویا زبان بلوچی که بقایای زبان ساسکریت هندی بود ویا زبان شفاهی قوم سمنانی و یا قوم گرگانی که بقایای تمدن باکتریایی قدیم بود که در دوره هخامنشیان و"ادغام قومی وزبانی" شده بودند وفقط گویش های محلی اشان باقی مانده بود ولی همان اقوام لر ویا بلوچ ویا سمنانی هم ودر مکاتبات اداری ویا در دعاهای آتشکده های شهر های خود ومجبور بودند که به تلفظ وکتابت اوستایی (فهلوی اول ویا فهلوی دوم) صحبت بکنند ویا اهل سوادشان هم وبا زبان آذر بایجان قدیم وجدید وکتابت اداری رسمی بکنند ویا تلفظ ا داری وتلفظ دینی کرده باشند ویا در دو دوره اشکانی وساسانی هم وکتابت اداری ودر شهر های اذر بایجان شمالی رواج یافت که زبان دولتی آذربایجان شمالی بود و ساسانیان هم ودر" باکو" و"قلعه دختر باکو" را ساختند ودر عین حال زبان منطقه سکنه آذری گویش وزبان ایالت جبل نامیده می شد وعلت ایالت جبل نامیدن آن دومنطقه آذر بایجان هم آنست که دو سوی ارس ودر کتابهای قرون اولیه اسلامی "المسالک والممالک" اصطخری ویا در کتاب" حدود العالم" ویا در کتاب "ابن رسته "و"ابن حوقل "وجبل ذکر شده است ونیز کلمه "خوره جبل آذربایجان" و در کتاب سرزمین های خلافت اسلامی لسترنج نیز ذکر شده است که آلفاظ "خوره وطسوج ورستاق وجبل آذربایجان "نیز ودر ایام حکومت 1000 ساله اشکانی وساسانی ویک نوع واژه تقسیمات اداری بود وبر شهر ها ودهات ترک نشین منطقه دوسوی ارس گفته می شد وبعداهم و دوباره زبان آذری جدید اوستا نیزبوجود امد و تا قرن پنجم وبا تلفظ حکام عرب در شهر های اذربایجان ودر حال ازبین رفتن بود وتا اینک دوباره زبان زبان ترکی آذری دوم اوستا ودر دربار فرزندان سامان خداه نوسازی جدید یافت که سامان خدات وموبد زرتشتی معبد نوبهار شهر بلخ بود وفرزندانش نیز و در بخارا وسمرقند وبا حکم مامون رشید عباسی ودولت سامانی را تشکیل داده بودند وفهلویات دوم را و تغیراداری داده ویا تغییر زبانشناختی وبا االفبای خط عربی کوفی می دادند ویا توسط رودکی شاعر ودرباریان بخارا وزبان جدیدی وبنام "فارسی دری" بوجود می آوردند از کتابت الفبای عربی کوفی ماخوذ شده بود وزبان کتبی آذری اوستا هم وبدلیل مسلمان شدن اغلب ترکان ویا ایرانیان ودر حال ازبین رفتن بود که این بار بجای "کتاب اوستا" و"کتاب قران عربی" را می خواندند ولذا در ان دوره تاریخی و برخی از الفاظ اوستایی را وبصورت دگر گونی تلفظ و واردزبان دری فارسی کنونی کردند وآن زبان فارسی دری ناحیه خراسان هم وبرای سکنه شیروان وبادکوقابل فهم نبود که همگی زبان ـرک آذری داشتند وتنها با سوادان دربار سلجوقیان تبریز بلد بودند وبعلاوه با تلفظ آذری و زبان فهلوی جدید هم صحبت می کردند و"کارمندان اداری دو زبانه" بودند وبعلاوه با امدن اعراب به ایران واراضی ملکی ترکان آذربایجان هم وبدست حکام عرب افتاده بود ولی تا عصر سلجوقیان ترک وتا قرن پنجم وزبان وخط فهلوی اذری آذربایجانی وهنوز در بین مردم کوچه بازارآذر بایجان و ازبین نرفته بود که اعراب آنرا "زبان اعجم" می نامیدند که زبان ترکی آذری بود وزبان عجم نیز ویا اعجم هم وبمعنی زبان افراد گنگ محسوب می شد وبر عکس وزبان عربی خودشان راو زبان عرب ویا زبان فصیح می نامیدند ولی واقعیت آنست که تا چند قرن اولیه وتا دوره اوایل سلجوقیان واعراب نیز تنها زبان شفاهی عربیت رابلد بودند ولی کتابیت والفبای عربی آنان هم ونواقص زیادی داشت که بعد از تصرف تیسفون هم ادامه داشت ومثلا برای تلفظ زبان شفاهی عربی خودشان ومجبور بودند که خط کوفی والفبای حیره را بپذیرند وناحیه حیره هم نزدیک تیسفون زرتشتی نشین بود ووسکنه اعرابش هم ودر دوره ساسانیان واز اعراب یمن بودند وجهت مهاجرت به بین النهرین ویا جهت زندگی وسکونت در جنب کوفه نزدیک تیسفون واین بار ومذهب زرتشتی را ودر دوره ساسانیان پذیرفته بودند که آنان را "اعراب حیره "می گفتند ومتمدن تر از اعراب دیگر بودند ولی الفبای خط کوفی اعراب حیره هم ویک نوع اخذ فرهنگی خط وکتابت اوستایی فهلوی دوم بود ویا یک نوع کتابت آذری جدید بود که از الفبای اوستایی دوره ساسانی ها اخذ کرده بودند وبا برخی از تفاوت نگارش واین بار خط وکتابت حیره عربی نامیده می شد ویا کتابت قوم عربی اطراف کوفه هم ویا نزدیک تیسفون بود که ساسانی ها اجازه داده بودند وتا اعراب زرتشتی فرهنگ پذیر ودر ناحیه حیره جنب تیسفون و زندگی بکنند وخط کوفی حیره خود را بنویسند ولذا نها هم وبراثر نشست وبرخاست وبا کاتبهای اداری شهر تیسفون واخذ فرهنگی الفبای کوفی حیره را کرده بودند وخط عربی حیره کوفی را بوجود آورده بودند ویا ماخوذ از خط اوستای تیسفون شده بود وچراکه مکتوبات اعراب و4 قرن وبا الفبای کوفی ونواقص اش رفع نشده بود و تا قرن پنجم هجری هم وهمان "خط نوشتاری کوفی " نامیده می شد ویا با زبان عربی حیره ونزدیک تیسفون نامیده می شد که الفبای عربی کوفی ونواقص زیاد داشت وبعلاوه اعراب کوچه وبازار هم وتا قرن پنجم هجری وفقط تلفظ شفاهی عربی بومی را می دانستند ولی در نوشتن مکتوبات نوشتاری وعاجز بودند ویا تا قرن پنجم وعاجز بودند وخواندن قران را هم وتا قرن پنجم وبزبان عربی شفاهی وقرائت شفاهی وتلفظ می کردند که اشتباه نکنند و گاهی با خط کوفی کتابت می کردند که همان کتابت عربی کوفی انان ونواقص الفبایی زیادی داشت وچرا که در کتابت خط کوفی عربی آنان وبرخی از حروف آنان و مشابه تلظ حروف دیگر کوفی بود وخط کوفی ناقص داشتند که فاقد نقطه گذاری در حروفش بودکه بعد اژ آمدن سلجوقیان ونقطه گذاری برروی الفبای عربی انجام گرفت و بوجود اوردند ومثلا تا دوره سلجوقیان ویا تا قبل از تسخیر بغداد بدست سلجوقیان ترک والفبای عربی آنان وتا قرن پنجم وهمان خط کوفی ناقص وتا قرن پنجم نیز ونواقص کتابت داشت ومثلا کتابت سه حرف عربی (ب وت وٍث )ودر خط کوفی وشبیه همدیگر بود ویا بدون نقطه گذاریهای متفاوت بود ولذا تحریر برخی از حروف مشابه مزبور و در کتابت عربی ونامعلوم بود وتنها بعد از دوره سلجوقیان است که نقطه گذاری حروف عربی رواج می یابد ویا نقطه گذاری بر روی حروف الفبای عربی وانجام گرفت ویا نقطه گذاریهای حروف ( ب وت وث )بوجود آمدووبعد از آن تاریخ بود که حروف مزبور واز همدیگر متمایز گشتند ودر حالیکه درکتابت تحریری اولیه مناره های آجرساخته مسجدهای دوره سلجوقیان وکتابت آجر چین شده آنان وهمان الفاظ عربیمشابه نامعلوم بود که مکتوب شده بودند ولی نقطه گذاری نداشت ولذا فرق مکتوب بین حروف کوفی نظیر حروف (ب وت وث) وجود نداشت ولذا تلفظ شفاهی اش هم ونامعلوم می شد ومثلا حروف دیگر الفبای عربی 28 گانه عربی نیز چنین بود که الفبای فارسی دوره سامانیان هم واز الفبای عربی اخذ شده بود و فرضا تلفظ ث وص و س در زبان عربی کوفی وچنین بود ویا فرق کتابت حروف ( دال وذال و"ر" و"ز"و) نامعلوم بود ویا فرق حروف عربی (ط وظ وت) ونامعلوم بود وبهمین دلیل است که تا عصر ناصر الدین شاه ویا تا عصرمشروطیت وعصر تصویب زبان فارسی مدارس دولتی ووزبان شفاهی سکنه آذربایجان ویا زبان کتبی اغلب سکنه ایران وزبان ترکی جغتایی بود که از عصر تیموریان باقی مانده بود وزبان فارسی کنونی و بعنوان زبان رسمی مدارس وبعد از دوره مشروطیت بوجود آمد ویا در بند های قانون اساسی مشروطیت گنجانیده شد ولی تا آن موقع هم وهمان نواقص را داشت وفرضا در ان موقع وگاهی کتابت وتلفظ تهران وگاهی با لفظ "طهران "ونوشته می شد وگاهی هم با تلفظ " تهران "نوشته می شد و لذا کتابت زبان فارسی دری هم ونظیر" زبان عربی کوفی "وهنوز رفع عیب نشده بود ولی در خط نوشتاری فهلویات آذری قدیم واین نوع از عیوب نوشتاری وازبین رفته بود که متاسفانه بعد از عصر مشروطیت وزبان شفاهی فهلوی آذری هم واز بین رفت وکتابت اقوام مختلف وترکان اویغوری سین کیانک چین نیز چنین می باشد که مدت مدت 1800 سال وزبان ترکی خود راو با کتابت فهلوی وکتابت اوستایی مدل خط آرامی دوم عصر اشکانی تنظیم کرده بودند ولی بعد از تسلط چینی های واز بین می رود وزبان ترکی اقوام آسیایی قیر قیز ها ویا ترکی اوزبک ها ویا ترکی ترکمنستانی ها ویا ترکی قزاقها وچرکس ها وتاتارها هم ودر معرض اضمحلال است که چرا بعد از تسلط کمونیست ها ومجبور شده اند که اغلب با خط روسی بنویسند ولی قبل از تصویب قانون اساسی مشروطیت که فارسی را وزبان رسمی ایرانیان اعلام کرد ولذا بعد از ان تاریخ ودانش آموزان ترک مدارس آذربایجان ویا کاتبان ادارات ویا روزنامه نگار ها ومجبور شده اند که به زبان فارسی بنویسند وزبان مادری ترکی خود را وفراموش بکنند !ودر ترکیه نیز چنین است که ترکان مجبورند وتا با خط لاتین اروپایی بنویسند وترکان اذربایجان شمالی هم ومجبورند با خط روسی بنویسند واین در حالی است که جامعه ترکان در ایران معاصر بیشتر است که 50 میلیون ترکان آذری ایرانی و مجبورند که زبان مادری خود را وکنار بگذارند وبزبان 35 میلیون نفر فارس زبان صحبت بکنند که کمتر از ترکان ایران می باشند ویا دیگران هم والفاظ ترکی خود را وامروزه وبا الفبای لاتین می نویسند وسکنه اذربایجان شوروی ویا تاتارستان شوروی نیزچنین است وزبان وکتابت ترکی تاتاری را وبعد از عصر تیمور لنگ ومجبورا کنار گذاشته اند وچرا که قبلا با ترکی جغتایی کتابت می کردند ولی امروزه وبا کتابت والفبای روسی می نویسند ونیز اسامی اغلب شهر های سابق آسیایی هم واسامی ترکی بودند ولی امروزه به اسامی روسی ویا چینی نوشته می شوند وفرضا اویغورستان را سین کیانگ چینی لقب داده اند ودر حالیکه در آسیا وامروزه بالای یک میلیارد سکنه ترک زبان آذری ویا ترکمنی ویا تاتاری وچرکسی وقیر قیزی وقزاقی واویغوری زندگی می کنند ویا حتی دو سوم الفاظ فارسی کنونی هم والفاظ ترکی می باشند که وارد زبان فارسی دری معاصر شده اند ونظیر الفاظ "پزشک" است که به نقل جیهانی ویک لغت ترکی بود واز عصر ابوعلی سینای ترک زبان پزشک قصبه خر مثین بخارا واخذ شده وووارد زبان فارسی دری کنونی شده است ویا الفاظ ترکی دیگر ونظیرکلمه بشقاب ویا کدخداویا ئیلاق ویا قشلاق ویا یامخانه وغیره هستند ونیز ترکان دانشمندان بزرگی ونظیر خوارزمی ریاضی دان دارند ویا فارابی فلسفه دان ویا ابوریحان نجوم دان ویا ابو علی سینای پزشک دارند ویا نسوی تاریخ نویس ترک دارند ویا شاعران معروفی ونظیر نظامی گنجوی ویا خاقانی شیروانی ویا کمال خجندی ویا صائب تبریزی وقطران تبریزی وپروین اعتصامی دارند ویا زبان ترکی قیر قیزستان هم ویا ترکان ترکمنستان ویا ترکان مغول ویا ترکان چچن وچرکس ویا زبان ترکی باکو هم چنین است که امروزه حروف تحریری اش وزیر سلطه زبان وادبیات وخط روسی قرار گرفته است وحتی زبان وادبیات ترکیه هم و بعد از فروپاشی هرات چنین شده است ویا بعد افتادن تبریز تیمور یان و بدست خاندان قره قویونلو عثمانی وقاجاریه واصالت ترکی اش واز دست می رود وبعلاوه امروزه خط و زبان ترکیه هم والفبای لاتین شده است ولی زبان تحریری همه آنها ودر عصر دمکراسی 170 ساله تیموریان واز "الفیای ترکی جغتایی" بهرمند می شدند که امپراطوری دموکراسی خواه تیموریان را رواج داد ویا جهت رعایت حال اقوام کثیر آسیایی وخط وزبان ترکی اویغوری را وتکامل داد که چند حرف اندک داشت ویا نسبت به 32 حروف فارسی و28 حروف عربی کنونی وکمتر داشت ولی با تدابیر وزارتخانه های معظم هرات تیموریان وبه "ترکی جغتایی آسیایی تبدیل می گشت که علاوه از ترکان آسیا واقوام مغولی جغتایی افغانستان هم وبهره مند اداری بشوند ویا زبان فارسی را رها کرده ولذا افغانستان دوره تیموریان ودر شهر هرات هم وبا ترکی جغتایی صحبت می کردند وزیرا همه اقوام جغتایی افغانستان وهمگی در ارتش تیموریان سرباز بودند ومی جنگیدند ویا در طول 170 سال دولت تیموریان وجهت دستور گرفتن از داروغه های ترک زبان برلاسی فرمانده خوددر شهر های آسیایی ومجبور به دانستن زبان ترکی برلاسی فرغانه ترکستان بودند ویا جهت دستور گرفتن از قلعه بانان شهر ها که همگی ترک زبان برلاسی بودند ومجبور بودند که در طول 170 سال وبا زبان ترکی برلاسی صحبت بکنند ولیکن تیموریان وجهت رعایت حال سربازان جغتایی خود وترجیح می دادند که همان زبان ترکی برلاسی آسیایی خود را و زبان همه اقوام ترک امپراطوری بزرگشان بنامند ویا گاهی هم بنام زبان ترکی جغتایی می نامیدند ویاگاهی وبا کتابت ترکی جغتایی ودستورات اداری وهمان فرماندهان ترک شهر ها و نوشته های پوستی وبوسیله چاپارخانه ها می فرستادند که زبان ترکی برلاسی فرماندهان شهر ها بود ویا یه زبان ترکی جغتایی های سرباز بود ولی با حروف الفبایی اویغوری کاشغر ترکستان شرقی نوشته می شد که تکامل حروف داده شده بود وپیشرفته تر از ترکی اویغوری کاتبان عصر ایلخانی بود که در درباراداری چنگیز خان حضور داشتند وکتابت اویغوری اشان ونسبت به فارسی دری وتنها چند حروف ناقص داشت ولی درکتابت عصر تیموریان ورفع نقص شده بود وچرا که به نقل منابع تاریخی و در دوره چنگیز خانی وهمه کاتبان ادارات مغلولها واز کاتبان ترک اویغوری کاشغروبلاساقون آسیای مرکزی انتخاب شده بودند واین بارودر دوره زبان ترکی برلاسی شهر کش وفرغانه ترکستان اخذ شده بودند که نزدیک کاشغر می باشد که زاد گاه قوم ترک برلاس اسیای مرکزی بود ویا به نقل بارتولد ودر سه جلد کتاب "ترکستان نامه "ویا در "کتاب آبیاری در ترکستان" وزبان وفرهنگ ونظام سیاسی واداری ارتش آسیا واز تمدن ترکستان متمدن اسیا اخذ فرهنگی شده است که در دوره تیموریان وشهرهای ترک نشین (کش ویا فرغانه وکاشغر وخجندوکاتبان ان )و فرهنگ سازان نواحی دیگرآسیا بودند ویا قشر باسواد ترکستان وسط آسیا وهمه ترکان آسیا ویا اقوام دیگر را وبه فرهنگ پذیری 170 ساله تمدن پیشرفته ترکان تیموری آسیا ونظام اداری آن می کشاندند ولی سقوط تمدن هرات هم برعکس بود وسقوط فرهنگی همه ترکان آسیا یی را بوجود اورد وچراکه کاتبان باسواد شهر هرات که ازکاتبان ترکا برلاسی بودند وحداقل 10000کارمند باسواد ترک ودر دیوانهای مرکزی هرات تیموریان وحضور اداری داشتند ویکی از کاتبان ترک ادارات هرات ویک کاتب ترک سمرقندی می باشد ویا بنام نویسنده کتاب مطلع سعدین است ویا چندین جلد کتابش و درمورد حوادث فاصله دو حکومت ابوسعید است که "مطلع سعدین" می نامد ویکی مرگ ابوسعید مغول می باشد که در سلطانیه فوت کرد وآغاز سعد دولت 170 ساله تیموریان ترک آسیا وآغاز گشت وتا مرگ ابوسعید تیموری دیگر ودر هرات تیموریان ادامه داشت که فرهنگ آفرینی دوره تاریخی مزبور را و مطلع سعدین ترکان آسیایی می داند که فرهنگ وتمدن ترکان ورو به تکامل گذاشت ویا در فاصله ایام مزبور واتفاق افتاده است ولذا وی در کتاب دیگرش وبنام "تذکره الشعرای "خودکه شرح احوال شعرای ایرانی است و ذکر می کند که چگونه در حکومت متمدن ترکان تیموری وازحدود 132 شاعر معروف آسیا یی وخیلی از آنها واز روند شعر گویی عربی دست برداشته ویا از شعرگویی فارسی دست برداشته ویا در پایان حکومت تیموریان واغلب همان آفراد باسواد و به زبان ترکی وشعر می سرودند ویا ذکر می کند که چگونه خیلی از کارمندان 10000 نفره وزارتخانه ها ی عصر شاهرخ تیموری هرات ویا معلمان 80 مدرسه پیشرفته آن شهر ویا کتابداران کتابخانه های مهمش که از اقوام گوناگون باسواد آسیایی تشکیل می شدند ولی ناچاربودند که در دفاتر دیوانهای مرکزی هرات خود وکتابت اداری بکند ولذا گاهی کتابت خود را وبزبان ترکی برلاسی می نوشتند ومی فرستادند یا حتی امیر علیشیرنوایی هم که نخست وزیر بایسنقر میرزا تیموری بود ویا رئیس همه آن تعداد از همان کارمندان با سواد شهر هرات بود ووی نیز با نوشتن "کتاب محاکمه اللغتین "وزبان ترکی را می ستاید ویا همان امیر علیشر نوایی نخست وزیر تیموریان که عمران زیادی ودر شهرهای مشهد وهرات وخواف وتربت جام وسمنان هم وبوجود آورده بودویا در شعرسرودن هم ماهر بود وبزبان ترکی برلاسی می نوشت ویا جغتایی شعر می گفت وبعلاوه در کتابش دیگرش وبنام "محاکمه دولغت وزبان " است وبه مقایسه دو زبان فارسی وترکی پرداخته بود که در آن کتاب خودش ومدعی رجحان وبرتری زبان ترکی وبر زبان فارسی شده است وهمان کاری را می کند که "محمود کاشغر"ی وبا نوشتن کتاب "دیوان اللغات ترک کاشغری "انجام داده بود ولی ر.ن فرای اروپایی ودر کتاب "بخارای" خودش وسعی می کند که برتری زبان ترکی آسیایی را وبه نفع سلطه اروئیائها وانکار بکند! واما کتاب "منشات ترکی "امیر علیشیر نوایی که اشعار ترکی خود را ودرشهر هرات متمدن ومی سرود ویا دیوانهای شعر ترکی دیگر ونظیر دیوان میر حیدر مجذوب در هرات است که دیوان شعر ترکی دارد ویا دیوان شعر لطفی ویا دیوان نصیبی ویا دیوان شعر قطبی ویا دیوانهای ترکی لطیفی ویا دیوان شهر میر علی کابلی ویا دیوان میر حیدر وغیره ودر شهر هرات هستند ویا آموخته های مدارس 80 گانه هرات می باشد که بزان ترکی تحریر وتدریس می شد که کتاب " ماثر الملوک" واسامی آن مدارس هرات ویا متفکرانش را ذکر کرده است ویا خطاطی های ترکی زبان بایسنقر میزرا ست ویا خطاطی ترکی ابراهیم سلطان تیموری ودیگر شاهزدگان تیموری است ویا هنر افرینی کمال بهزاد تبریزی ترک وغیره است که نشانه انست که همه شاهزادگان دیگر تیموری هم وبه زبان ترکی برلاسی شهر وطایفه ترک خود وعلاقهوافر داشتند که از جمله خلیل سلطان تیموری است ویا اسکندر میرزا ویا سیدی احمد میرزا تیموری هم وشعر ترکی می گفت وآنچنان اثر فرهنگی داشت که سید قاسم انوار تبریزی هم که گرایش به نهضت حروفیه داشت ویا مخالف تیموریان بود ولی وی نیزو شعر ترکی می گفت ویا شاه اسماعیل صفوی هم که مخالف تیموریان ترک بود وشهر هرات آنان را هم ومدتی تسخیر کوتاه مدت کرده بود ولی برای کم نیاوردن از تیموریان ترک واو هم وشعر ترکی می سرود ویا با تخلص خطایی شهر می سرود وامیر علیشیر نوایی هم که نخست وزیردو شاه تیموری بود وبا زیر مجموعه اداری باسوادش کتابت اداری ترکی می کرد ویا با تاریخ نویسها وقوم شناسهای تحت نظرش ودر کتابخانه بزرگ هرات تیموریان ومشغول تدوین مستند تاریخ ترکان ومغولان آسیایی بود ویا در اثاری ونظیر کتاب چند جلدی حبیب السیرنشر می داد ویا در کتاب روضه الصفا ویا در کتاب مطلع سعدین ویا در کتاب ماثرالملوک ویادرکتاب زبده التواریخ وجغرافیای حافظ ابرو یا در کتاب ظفر نامه یزدی وشامی وعجایب المقدورو یا در کتاب چند جلدی مجمل فصیحی ویا در کتاب ابوبکر تهرانی وغیره بود وهمگی در شناخت اقوام اسیایی واقوام تاتارترک می کوشیدند ویا در مورد ترکان غز آسیا یی بود ویا در مورد زبان گذشته آنها بودوپرسنلش هم و باسواد تر از پرسنل خواجه رشید الدین فضل الله همدانی وکاتب های اداری کتابخانه تبریزدوره ایلخانی بودند که صد سال قبل از وی واقدام کرده بودند ویا درکتابخانه ربع رشیدی تبریز آذربایجان جنوب ارس وقلم می زدند وتا میراث فرهنگی ترکان آسیا را وجمع وجور بکنند ویا برای پرسنل دانشگاههای کنونی دانشگاههای باکو ویا تبریز وآنکارا واستانبول ودانشگاه تهران نیمه ترک نشین وباقی بگذارند وی هم ودر فرهنگ آوری حوضه جنوبی تمدن رود خانه ارس وفعال بود و مشغول نوشتن کتاب جامع التواریخ اقوام ترک وتاتار بود ویا مشغول نوشتن کتاب تاریخ سلجوقیان ترک غز بود که همگی مطالبش در مورد تاریخ اقوام غزاست ویا در مورد تمدن ترکان آسیا وزبان قدیمی انها می باشد وبرخی از موضوعات گذشته شناسی ترکان اسیا هم ودر کتاب ظفر نامه یزدی ذکر شده است که کاتب حقوق بگیر دولت امیر علیشیر نوایی ترک زبان بود ووی نیز یکی از 10000کارمند باسواد امیر علی شیر نوایی می باشد ودر زیر نظر ابراهیم سالطان ترک تیموری ومشغول تدوین کتابش بود که در کتابش ازتمدن افرینی حضرت نوح ویافث نبی پسرش ودر کناره ارس یاد می کند که دانشمندان اروپایی ونظیر مادام دیو لافواودر کتاب "تمدن بابل واکدوشوش کناره فرات" وندیده گرفته است یا مولف دیگر اروپایی وبنام بایندر ودر سفر نامه خود ش وتنها از تمدن آشوری نینوا وموصل ودر کنار دجله یاد می کند ویا مارکوات ودر باستان شناسی ناحیه آذر بایجان ندیده می گیرد ویا حوضه تمدنی ارس وحضرت نوح را ودر تاریخ بشر وعمدا وبضرر ترکان حذف کرده اند ویا دیگر مولفان اروپایی که همه ترکان را غیر متمدندانسته ویا در کلیت نژادی خودش قوم غیر تمدن ساز می داند ویا نظیرکتاب بخارای ریچارد فرای که ترکان بخارا را یک قوم فرهنگ افرین زبان شناسانه ندانسته و متاسفانه امروزه هم وفارغ التحصیلان دانشگاههای تبریز ویا باکو وآنکارا ویا دانشگاه تهران نیزودر مورد گذشته ترکان آسیا ساکتند ویا در مورد کتابت تاریخ خود ویا درمورد زبان قومی وساختارهای اداری قدیمی آنان ومتاثر ازتفکر مردم شناسانی ومثل خانم دیالافوا ویا بایندور ویا رابینسون وریچاردفرای اروپایی هستند که حوزه تمدنی رود خانه ارس را وحوزه تمدن آفرین نمی دانند وبعد از مرگ تیمورهم ولازم به ذکر است که این گونه کاتبان اداری زیر دست امیر علی شیر نوایی ویا سایروزرای شاهرخ تیموری طرفدار راه اندازی خط وزبان ترکی جغتایی بودند وودر این باره ابوسعید تیموری به دگران وبا خط اویغور احکام اداری می فرستاد ویا ظفر نامه یزدی در این باره نوشته است : چونکه چنگیز خان ومغولان و"خط "نداشتند ولذا چنگیز خان دستور داده بود که دستورات "یاسا نامه" وی وبه "خط وزبان ترک اویغوری " نوشته شده ویا نگهداری بشود( ماخذ ص 92 و66 ظفرنامه یزدی) ونیز کارمندان امیر علی شیر نوایی در کتابخانه بزرگ هرات خود نیز وتاریخ بخارای نرشخی وکتاب جیهانی وزیر سامانی وکتاب رودکی وغیره را هم داشت وخوانده بود بخوبی می دانست که چگونه فرزندان سامان خداه زرتشتی معبد بلخ کنار جیحون و بدست مامون عباسی ومسلمان شده بود وتا فرمانداری شهر های ترک نشین سمرقند وبخارا وغیره بشوند وانها هم وبا چه ترفنداداری والفبای وخط وزبان فهلوی اوستایی را کنارگذاشته واین بار وگفتگوی ترکی زبان سکنه شهرهای مزبور را وبا الفبای خط کوفی "کتابت اداری جدید" می کردند واسم آنرا گذاشته بودند (زبان فارسی دری )؟! وبرای اینکه ترفند حلیه گری زبان شناسانه کاتبان دیوانهای اداری وفرماننامه ها وبخش نامه هاشان بر ملا نشود (وتنها چهآر حرف ژ –چ –ث –پ )را هم وبه حروف28 حرف الفبای عربی مزبور افزوده بودن که نام آنرا وبعدا الفبای فارسی دری گذاشته بودند دبعلاوه افراددیگر ایرانی هم نظیر وسیبویه ویا تفتازانی ایرانی وغیره و دستور زبان زبان عربی ویا دستور زبان فارسی وبا الفبای مشابه همدیگر ولی با دستور زبان غیرمشابه ساخته بودند ونیز امیر علیشر نوایی می دانست که چگونه سکنه اویغور نشین کاشغر وشهر بلا ساغون ترکستان شرقی که قبل از ظهور چنگیز خان ومذهب زر تشتی ویا خط وزبان اوستایی جدیدراودر میان قوم اویغور خود رواج داده بودند " که بعدا چنگیز خان کاتبان اویغوری را وارد "دیوانهای اداری" پایتخت خودش درشهر " قراقروم "کرد که کتاب جامع التواریخ هم به آن اشاره دارد " " که به نقل کتاب عجایب المقدور ومجمل فصیحی و خط وزبن اویغوری بجای 32 حرف فارسی در وتنها 22 حرف شبیه "خطوط میخی آرامی اصلاح شده "داشت که "خاندان ترک آتروپاتن ""ساکن باکو" وپیرو دین زرتشت پایه گذاری ودر سالهای 2300قبل کرده بودند که زرتشت متولد گنزه ( گنجه آذربایجان ترک آذری زبان )ودر شهر بلخ که پناهند ه از شهر گنجه آذری زبان آذر بایجان شمالی وبخاطر ستم آشوریان وبه آن شهر بلخ امد ه والواح دینی اوستا را ودر 2900 سال قبل وبا خط میخی رایج دوره زمانه خودوبر روی چرم گاو نوشته بود که بعدا اسکندرکه اسیا را گرفت وهمه آنها را آتش زد وناچارا اتروپاتن ترک دستورات دنی زرتشت را از پیر مردان شفاهی پرسیده واین با تعالیم اوستا را با "الفبای آرامی "تدوین شد که زبان آذری باستانی اذر بایجان که احمد کسروی ودر کتابش نوشته است و"خط والفبای آرامی "داشت که بعدا بخاطر انکه "زبان دینی ومذهبی "یافث زادگان ترک زبان اذر بایجان شده بود وبعدا در دوره اشکانیان وساسانیان وقرون اولیه اسلامی وبصورت "خط وزبان آذری "در آمده بود که انرا "فهلوی ثانویه" می گفتند که در قرن چها رم وبا "خط والفبای فارسی دری" رورو شده بود که در اواسط قرن چهرم ودر "دربار سامانی های بخارا "وساخت وساز شده بود وامیر علیشر نوایی ترک زبان وکارمندانش انرا می دانستند ویا در کتابهای مسعودی وقزوینی و"تاریخ پیامبران وشاهان حمزه اصفهانی "ویادر "کتاب رسایل الملوک والانبیائ طبری "خوانده بودند وهمگی متعلق به کتابخانه میرزاحسین بایقرای تیموری شهر هرات بودن وبراساس متون کتب مزبور ومی دانستند که چگونه گشتاسب کیانی ودر 2900سال قبل وهمان زرتشت پیامبرترک ونوه یافث نبی و نوه بزرگترین پسر حضرت نوح را وودر عصر آشوریان وپناهندگی داده بود ونیز دستور داده بود که پیامهای الهی وی را وبر روی پوست گاو وبا خط میخی اصلاح شده عصر خودشان بنویسند ویکی را در خزانه درباربلخ خود نگهداشته ومکتوبات دوم را به اصطخرفارس بفرستند ونیزآنها در همان کتابها ی مزبور خوانده بودند که چگونه دستور داده شدکه بزرگترین معبد خداپرستی مورد نظر زرتشت را بنام مزگت زرتشتی " را در کنار "دروازه نوبهار بلخ "ساخته شود که سامان خداه ویا پدر سامانی ها هم وبعد از ظهور اسلام وموبد همان معبد زرتشتی بلخ بود وخط والفبای قدیمی اوستا را می دانست که "فارسی قدیم ایرانیان "وبا ا"لفبای زبان وخط فارسی دریِ جدید " فرق داشت که فززندانش اسماعیل سامانی وفرزندانش واز روی الفبای خط عربی کوفی ساخته بود وچراکه وی وروزی موبد همان معبد نوبهار بلخ بود و"ایدی قوت " حاکم اویغور کاشغر وبلا ساغون هم عصر چنگیز خان هم وروزی موبد اوستا خوان معبد بلخ بود وبعدابه دربار چنگیزخان پیوست وخط وزبان اوستایی بلخ را که خط اویغوری بلاسا قون ترک می نامید وبعدا به دیوانهای اداری چنگیز ویا برخی از نوادگانش برد ونیز امیر علیشیر نوایی هم ودر کتابخانه بزرگ تیموریان شهر هرات وکتابهای شاهنامه فردوسی طوسی ویا دقیقی طوسی را داشت ویا کتاب پیامبران حمزه اصفهانی را داشت که در یک صفحه اش نوشته است که حضرت موسی وپیامبر الهی وودر عهد کیقباد کیانی شهر بلخ وهمزمان با وی میز یست ودر همان ایام حکومت منوچهر کیانی وپدر بزرگ گشتاسب کیانی وحاکم سابق بلخ بود که حدود 3200قبل می باشد وحمزه اصفهانی در ص 34کتابش وحضرت موسی وهم زمان با منوچهرکیانی بود ولی در طور سینا ویا در صحرای سینا( صحرای تیه ) و40 سال مشغول دریافت پیامهای الهی بود که انرا الواح دهگانه موسی ویا اسفار موسی ویا کتاب تورات می نامید وقوم بنی اسرائیل را ودر آن موقع واز مصر خارج کرده بود که در باب " خروج " تورات آمده است ولی نمی خواست که پیامهای الهی خود راوبا "خط هیروگلیف مصری "وفراعنه مصری بنویسد که از "نوادگان حام "وفرزند غیر صالح نوح بود ولذا "خط عبری "را اختراع کردزبان شفاهی پدر بزرگش" سام " وکتاب تورات هم با خط عبری وزبان عبری هم از دوره حضرت موسی اختراع شد که 300 سال قبل از " کتابت وخط اذری اوستا در بلخ است وخط عبری هم وشاخه ای از زبان سامی می باشد که فرزند دیگر حضرت نوح بود ویا از پدر بزرگ های حضرت ابراهیم بود واعراب هم که از نوادگان حضرت اسما عیل وپسردیگر حضرت ابراهیم می باشد و"زبان عربی حیره( حمیری عهد ساسانیان ویا نزدیک کوفه را بوجود اوردند ) " ویا "زبان عربی لخمی"ویا "زبان عربی غسانی "شمال سوریه راو در عهدتسلط رومیان بر دمشق وشمال سوریه را بوجود اوردند که یک نوع ترکیب حط عربی باستانی وخط روم باستان است که انرا "خط عربی غسانی "می گفتند وشاخه دیگری از زبانهای سامی عبری وعربی قحطانی ویا عدنانی است ووخط سانسکریت هند ومصری وسودانی هم و"خط حامی "پسر نوح گفته می شود و"خط یافثی "هم ومتعلق به " خط ترکان " است که زبان شفاهی یافث وپسربزرگ حضرت نوح بود که مقبره اشانو در کنار ارس ونزدیک نججوان است که کشتی نوح مزبور ودر کنار کوه جودی ( ارارات ودر نواحی ساحلی گل الود ارس وبه گل نشسته بود وکتیبه های آشوری هم به ان کشتی نوح اشاره دارد ونیز یافث پسر نوح هم ودر ص 41 42 کتاب ظفرنامه یزدی وبعنوان "ابوالترک "که پدر ترک های آسیاست وبنیانگذار"زبان ترکی آذری" و"ترکی خزری "و"ترکی اویغوری" و"ترکی قیرقیزی" و"ترکی ترکمنستانی" و"ترکی چرکسی "وچچنی و"ترکی تاتاری شبه جزیره کریه ( ترکان کیمری) وغیره است ولی قدیمی ترین زبان ترکی آسیا وترکی اذری بود وبغیر از گویش ترکی شفاهی قدیمی آن وکتابت ترکی آذری که خط اوستایی است و2900 سال قدمت مکتوبانه دارد ویا تا قبل از اسلام واغلب مکتوبات اداری وبا خط ترکی اذری اوستایی نوشته می شد ولی بعد از نظام اداری عصر سلجوقیان ترک وزبان فارسی دری جایگزین مکتوبات سلجوقیان شد که یک نوع زبان عربی ثانویه بود ویا زبان مدارس معاصر ایران می باشد واما ترک زبانهای ایران هم و1000 سال است که زبان شفاهی ترکی دارند وزبان مادری خود را رها نکرده اند ولی زبان مکتوباتشان نیست ویا خط ترکی خاص خود را واز دست داده اند واگر اشعار نوحه ویا شعر ترکی هم می سریند ویا مینویسند وباز باید که با الفبای عربی بنویسند ولی خط مخصوص ترکان اسیا وعملا در ادارات از بین رفته وتنها در کوچه وبازار و همگی زبان شفاهی ترکی دارند ولی امیر علیشیر نوایی سعی داشت که یک نوع زبان ترکی جغتایمکتوب بسازد که با اصلاح وتکامل الفبای اویغوری کاشغر بوجود امد ولذاکتابت اداری ونظامی دیوانهای ادارات هرات شد ویا مکاتبه با داروغه ها ومحصلان مالیاتی شهر های متعدد را بوجود آورد ویا با خط بین المللی وآسیایی(ترک جغتایی ویا ترک برلاسی )بود که با سقوط دولت تیموریان وشهر هرات وعقیده مزبور تحقق نیافت وسران "دولت محلی شروانشاهیان "اذر بایجان شمالی هم مایل به ان بودن ولی انان هم با سقوط هرات ودولت شیروانشاهاین نیز که طرفدار مکتوبات آذری بودند وبه ان پیوسته بودند ولی آنها هم همزمان با سقوط پایتخت هرات ودولت محلی آذر بایجان شمال هم منحل شد ودر مورد "بیوگرافی دولت محلی شیروانشاهیان باکو وشروان" که قصر هایی در این دو شهر داشتند وتاریخ نویسان ومطلب مستقل ویا مسبوطی ننوشته اند ولی جسته وگریخته برخی مطالب ودر مورد خانواده آنان نوشته شده ومثلا در کتاب مسعودی آمده است که از ملوک محلی وشاهان کوچک آذر بایجان شمالی بودند ولی با آمدن اعراب به ایران قدرت واملاک خود را ودر دوره حکومت بنی عباس از دست دادند وبدست زن هارون الرشید افتاد ولی خانواده آنها در دوره سلجوقیان وارد سیستم اداری ایلد گز های سلجوقی آذر بایجان شدند ونخستین فرد از خانواده شیروانشاهاهیان وفریبرزشیروانشاهی در دوره ملک شاه سلجوقی است ودر دوره ایلخانی ها هم وبه اسامی بعضی از سران دولت شیروانشاهیان هم ودر کتاب مجمل فصیحی ودر دوره ایلخانیان اشاره شده است ومثلا اسامی امیر هوشنگ شیروانشاهی ویا امیر کیقباد ویا امیر کاوس شروانشاهی قرن هشتم می باشند وهم نام اسامی هوشنگ کیانی وکیقباد وکیکاووس کیانی 3200 الی 2900 سال قبل می باشد که دولت کیانیان را بوجود آورده بودند ودر نهایت "خط اذری اذر بایجان اوستایی وبدست حکام بلخ ودر دولت کیانیان خاک بلخ پایه گذاری شد ودر خود اذربایجان بوجود نیامده است که احمد کسروی ودر " کتابش وبنام " زبان اذری باستان آذر بایجان " از ان نام می برد وامروزه وسیر تحول خط وزبان ترکی ودر دو سوی ارس وشهر باکو وچنین تحولات 2900 ساله طی کرده است ولی متاسفانه امروزه زبان تذکی با الفبای روسی بر دانشگاههای آذر بایجان حاکم است ودر حالیکه وزبان شفاهی ترکی آنان واز قدیمی ترن زبانهای آسیابود ودر مورد پیدایش زبانهای اقوام مختلف هند واروپایی فرزندان حضرت نوح وبنظر می رسد حدود چند سال فرزندان ونوادگان متعلق به حام وسام ویافث وصقلابی وهمگی از زبان شفاهی مادری خودشان ودر گفتگواستفاده می کردند ولی برخی از انان که به شهر های "اور" و"اوروک "اطراف فرات کوچیده بودند و با شیار دادن برروی آجرهای پخته نشده وبه شکل میخ گونه ویا در تمدن سومری خودشان ودر عهد حمورابی وموفق به کشف خط میخی شدند وبعد از اختراع خط میخی وبه نقل کتاب تورات وقران وگویش ها ی آنان متفاوت شد وزبان همدیگر را نمی فهمیدند ولذا اقوام مختلف نوادههای حضرت نوح واز دوره حضرت موسی به بعد ناچار شدند که زبان وخط عبری ویا عربی وترکی یافثی ویا هیروگلف مصری ویا سانسکریت هندی ویا آرامی سوریه وفنیقیه ویا لاتین یونانی را وبوجود آورند ولی در تمدن آشوریان وبابلی ها وعیلامی هاوتنها خط میخی ودر میان کاهن های آنان وجود داشت , 6 وهمانطوریکه در مقالات قبلی ام گفتم و شهر باکو وقبل از اشکانی ها ویک نوع قلعه نظامی اسکندر بود وبعلاوه کتاب فتوح البلدان بلاذری هم بعد از اسلام واز نحوه تصرف اراضی وشهرهاو اقوام متعدد آذربایجان شمالی وجنوبی ودر کتاب خودش ذکر می کند ویا در زیر فصل تسخیر بلاد اقوام ترک زبان دوسوی ارس وصفحاتی را در کتاب فتوح البادان بلاذری وجود دارد ویا در کتاب الفتوح ابن اعثم و جود دارد ویا در کتاب "مختصر لبلدان "ابن فقیه ویا در " معجم البلدان والمسلک ممالیک وغیره وجود دارد ونیز د ر همان کتابها وکتب دیگر ذکر شده است که چگونه شهر گنجه جمهوری آذربایجان ودر آن سوی رودخانه ارس وقبلا وبا نام "جنزه "بود که بدست اعراب افتاد ویا یاقوت حموی هم می نویسد که چگونه شهر شمکور آذر بایجان ودر سال 240 هجری وبوسیله "بغا" غلام معتصم عباسی وشهر " متوکلیه عباسی "نامیده می شد ویا کتاب مرات البلدان می نویسد که چگونه "با کوآذربایجان "ویا"بغ کوی "آذر بایجان شوروی وقبل از ظهور اعراب ودر دوره دولت اشکانی وساسانی ویک قلعه حکومتی ساسانیها بود که در جنوب شبه جزیره باکو که اب شرون ( ویا آب دور شهر شوران باکو بود که از تلاطم امواج دریا ودر امان بود ) ودر دوره اشکانی ها وساسانی ها وقلعه محکمی در همان بغ کوی ویا شهر خدا ساخته شد که در وسط ان "آتشکده آذر گشسف باکو" قرار داشت واین قلعه کنار دریای خزر بود وآتشکده ای هم و در وسط قلعه شکل داشت که بعدا " ایچری شهر " می گفتند ونیز در دوره ساسانی ها و" قلعه دختر " را ودر" شهر باکو "ساختند که بنای مرتفعی می باشد وودر اسناد تاریخی ونظیر تاریخ سا سانیان دکتر مشکور آمده است که شهر های بالای ارس را ویک نوع "ملوک کوچک وحاکم محلی آذری زبان" داشت وبنام " شیروان شاه اداره می شد که قبلا پایتختش شهر "شیروان "بود ولی خانواده آنها وبا حمله اعراب وقدرت خودش را واز دست داد وآنگاه املاک زراعی آذربایجان وبدست اعراب افتاد وفرضا کتاب " گلستان ارم "می نویسد شهر" شیروان "ودربند به تصرف هارون الرشید وزنش زبیده خاتون در امد وزین العابدین شیروانی هم در کتاب حدایق السیاحه می نویسد: شهر شیروان وجزو تیول زبیده خاتون عباسی شد ونیز به نقل اسناد تاریخی مختلف واملاک زراعی دهات زنجان وطارم آذربایجان جنوبی هم وبه مالکیت "قاسم ابن هارون الرشید" عباسی در آمد ویا املاک ودهات مراغه آذربایجان هم به مالکیت "دختر هارون الرشید"در امد واملاک آبادیهای تبریز هم وبه مالکیت زبیده خاتون وزن هارون الرشید در آمد ونیز به نقل کتاب" یاقوت حموی" املاک ورزقان وبیلقان اذربایجان نیز ونخست جزو املاک مروان بن محمد اموی بود وبلاوه اسنا می گویند که املاک ودهات ترک نشین مروهم ویا اراضی نخشب وفرغانه هم و به مالکیت "مامون الرشید عباسی" در آمد وبعلاوه آنها وترکان ماءورالنهر را وبه پادگانهای بغداد وسامرائ خود وبعنوان برده نظامی می فرستادند ولی با آمدن سلجوقیان به ایران ومخصوصا در دوره حکومت الب ارسلان سلجوقی واتابگ شمس الدین ایلد گز املاک ترکان اذر بایجان واز چنگ حکام عرب بیرون کشیده شد وترکان آذری زرتشتی شهرهای شیروان ویا دربند وشماخی و"باکو" وگنجه وغیره این بار مسلمان شده ویا در دوره اتابکان سلجوقی اذر بایجان ودر دوسوی ارس ودوباره متحد شدند ولذا "اتابگان سلجوقی ایلد گز اذر بایجان" ودو پایتخت در منطقه مزبور داشتند که شهر شیروان در آن سوی ارس مرکزیت داشت وشهر تبریزهم در این سوی ارس ومرکز بود که اردوی حکومتی اتابگان سلجوقی ومتحرک بود ومدتی درشهر شیروان بسر می بردند و برخی اوقات هم به تبریز می آمدند و در اردوی حکومتی آنان افرادباسوادی از خانواده های ترکان آذری متمدن جذب شده بود وبنامهای نظامی گنجوی شاعر ویا خاقانی شیر وانی ویا قطران تبریزی وغیره بودند وبعلاوه خانواده های با سواد ومتمدنی هم بعنوان کاتب بودند ویا در دیوانهای اداری شیروان ویا گنجه بودند که نظام دفتر داری ویا ادارات برید ویا دیوان استیفاء ویا دیوان آنشاء شیروان وگنجه رااداره می کردند ویا از دوره سا سانیان بلد بودند وبعد از سلجوقیان هم ودر ادارات شیروان وگنجه وبکار گمارده شدند ویکی از آنها ونظیر"سعد الملک امی "بود که در شهر گنجه وکاتب بود وبعداوبه وزارت سلطان محمد ابن ملکشاه سلجوقی انتخاب شد که ص 680 و686 کتاب "مجمل فصیحی "به آن اشاره دارد واحتمالادر اواخر دولت سلجوقیان ویکی از نوادگان شیر وانشاهیان دوره ساسانی هم که مسلمان شده بودودر دربار سلجوقیان قدرت بیشتری یافته بود ودر دوره مغولان ویک نوع حکومت محلی وبنام " شیروانشاهیان "جدید بوجود می آ.و رند که نظیرحکومت محلی اتابکان لرستان محلی بدون ارتش بود ویا حکومت محلی قراختائیان کرمان بود که تابع هلاکو خان مغول بودند و"دولت محلی شیروانشاهان آذر بایجان" شمالی "هم یک نوع حکومت محلی متمدنانه ودر این ناحیه آذر ایجان شمال تشکیل دادند که "ارتش "نداشتند ولی "نظام کارمندی واداری "منضبط داشتند ولی از بد شانسی اشان ودر تقسیمات سیاسی امپراطوری مغولان وبراساس تصمیمات خوانین مهم مغول ودرجلسه قوریلتایی تصمیم گیری سران مغول وجزءزیر مجموعه " اولوس جوجی " شده بودند که از نظر فرهنگی ونظام اداری وکم فرهنگ ترین شاخه قوم مغولان ودر " شاخه اولوس جوجی " شده بودند که افراد شاخص وزارتی ویا کارمندی ویا با معلومات در اولوس جوجی نبود اگر در دوره امپراطوری سلجوقیان ودو اذر بایجان ودر دوسوی ارس یک پارچه شدند ولذا شهرهای آذربایجان دوسوی ارس ومتساویا توسعه یافتند وبخاطر آن بود که دانشمندان ویا کاتبان باسوادی نظیر عمید الملک کندی ونظام الملک طوسی وبرای نظم دادن به ادارات وملک ایران و در خدمت طغرل ویا الب ارسلا ن قرار گرفتند که قبلا جز رمه داری چیزی نمی دانستند ولی در سایه وزارت خواجه نظام الملک وتشکیلات اداری خوب یافتند ونظام الملک وکاتبان زیر دستش وتشکلیات اداری پخته وبرای ترکان غز سلجوقی رمه دار ساخت وساز کرد که از برکت آن شهر های دو سوی آذر بایجان آباد شدند ویا مالیات اراضی وحیف ومیل نمی شد ویا زراعت در آبادیهای دو آذربایجان توسعه یافت وولی در دوره امپراطوری مغولان آذربایجان وبرعکس شد ودو اذر بایجان ودر دولت مغولان ودر دوسوی ارس واز هم جداشدند وآذر بایجان جنوبی وبا مرکزیت "تبریز" وتوسعه بیشتر یافت که در زیر مجموعه تیول وحکومت هلاکو خان قرار گرفت ووی از اولوس تولی " بود که بخاطر موقعیت اداری ومنطقه ای وفرهنگی جدیدش پشرفت بیشتر کرد وبلاوه هلاکوخان ونواده هایش و وزیران باسواد ویا کارمندان مهمی ونظیرنصیر طوسی ویا خواجه عطاملک جوینی ویا خواجه رشیدالدین همدانی داشتند که دیوانهای هلاکو وفرزندانش رادر ادارات تبریز اداره می کردند وبرعکس شهر متمدن شیروان ودر زیر نظر اولوس جوجی عقب افتاد وبجای بهره مندی از خدمات اداری وفرهنگی تبریز وبه زیر مجموعه اداری وپایتختی َشهر سرای ( استاراخان مرکز قوم جوجی )رفت که تازه در سال 654 هجری تاسیس مدنی شده بود ویا شهری کاملا ایلیاتی وچوپان منشانه بود که معنای نظام اداری ویا فرهنگی را نمیدانست ویا وحدت قومی ویا نژادی ویا فرهنگی هم نداشت وصرفا با تاتاران بدوی وفاقد وزارتخانه وشهر آستاراخان وزیر مجموعه اش را اداره می کردند که بتواند شهر های متمدن مآب اذر بایجان شمالی را و اداره بکند؟ وگرچه تیمور لنگ ومخالف ان بود وچرا که یا مشاوران وکاتبان باسواد اردوی نظامی اش و سعی کرد که این عیب منطقه ای وتقسیم بندی اداری غیر قومی آذربایجان شمالی را ااصلاح بکندکه به شیروانشاهیان ترک شیروان اقتدار داد ولی با مرگ تیمور لنگ ودوباره وهمه چیز بهم ریخت وخیلی از اجزا تشکیلات اداری ونظامی تیمور وبلا فاصله از منطقه خارج شدند وبدنبالش وضع شهر های آذر بایجان شمالی ووخیم تر از گذشته گردید وبعدا هم بقایای تشکیلات اداری مهم تیموریان ودر منطقه هرات وبا همکاری اوزبکهای بدوی وسه قوم بدوی ونظیر قوم شاملووروملو وذوالقدر وابسته به صفویه نادان نابود شد که حداق حدود 110 سال بعد از مرگ تیمور دیوانهای مهم اداری هرات باقی مانده بود ومشغول حل مشکلات منطع جنوب شرقی آسیا بود ولذا بعد آن واقعه وبیش از 300 سالوشهر های اذربایجان شمالی ودر دوره قرا قوینلو ویا آق قویولو ویا صفویه افت کردند که بدست اقوام بدوی آسیایی افتاده بودند بودند ووضعشان به وخامت گرائید ودر طی این مدت طولانی وهر روز یک "خان چوپان پیشه" وبر شهر های متمدن آذر بایجان شمالی حکمرانی می کرد ویا با شمشیرش سلطه می یافت واز هر چند روز یکبار ونظام اداری واقتصاد زراعی منطقه اذر بایجان را بهم می ریخت ویا نظم شهر ها وادارات آنها را به عصر "قبایل بدوی" بر می گرداند که قبلا سیاست تیمور لنگ وودر یورشهای مختلفش وبه نواحی مختلف آسیا ومهار این نوع از قبایل کوچک رو آسیای مزکزی بود ویا در منطقه متمدن شده اذر بایجان دو سوی ارس وخاک ترکیه بود

باکو و زبان وفرهنگ وقومیت حوزه تمدنی دوسوی رودخانه ارس (بخش  سوم) از : دکتر محمد خالقی مقدم-

باکو و زبان وفرهنگ وقومیت حوزه تمدنی دوسوی رودخانه ارس
(بخش سوم)
از : دکتر محمد خالقی مقدم-
مردم شناس اقوام آسیایی

 

7 وآری حرکت کوچ روانه اقوام ترک رمه دار واز همه ابادی های رمه دارترکستان وسط اسیا و به خاک ترکیه ویا به دو اذر بایجان وشمال سوریه وعراق ودر عهد هلاکوخان مغول ویا به دهات اذر بایجان ایران ویابه دهات آذر بایجان شمال ارس وبزرگترین مصیبت شهر های مدنی سه کشوربود که از دوره سلجوقیان ترک ونظام اداری ومدنی خوب یافته بود که بخاطر فرهنگ بالای ترکان سلجوقی بود وترکان تیموری نیز می خواستند ارتقائ فرهنگی انرا بیشتر بکنند ولی با تشکل اقوام بدوی کوچ رو افت کردویا در در طول تاریخ 300ساله بعدی عقب رفت وبخاطر آن بود که اقوام جدید ترک این سه کشورودر دوره تاریخی مزبور وهمگی "اقتصاد رمه داری" را بلد بودند ومدل های دیگر اقتصادی را نمی شناختند ومتاسفانه رود خانه ارس هم ومحل قشلاق نشین اقوام کوچ رو قرار گرفته بود که در ایام سابق تر و ترکان متمدن تر ودر دوسوی آن ناحیه "دولت مدنی تر" تشکیل داده بودند ولی با حرکت تاریخی دسته جمعی ترکان رمه دار وسط آسیا ودر دوره هلاکوخان مغول ودره های طولانی ارس وبا طول 910 کیلومتر وبا مرتع زار هاخوب دوطرف رود خانه واداره اش مشکل شده بود ورودخانه ای که از بزرگترین رود خانه های اسیاست وبا دو دشت خوب ودر جنوب شرقی انتهای ارس وبنام دشت مغان که مرکزیت مرتع زار آن و "قصبه گرمی" بود که قبل از ظهور اسلام وقصبه تجمع روحانی های مغ زرتشتی وبا بازهای هفتگی پر رونق در روزهای یکشنبه ویا احتمالا در چهارشنبه داشت ومرکز دشت شمالی ارس هم وبنام "قصبه اران "وبیلقان بود که قشلاق نشین رمه داران کوهستان قره باغ آذربایجان شمالی بود وقصبه آران واز دوره نادر شاه به بعد وبنام "قصبه بیله سوار "نامگذاری شده است وو"بیله سوار "هم امروزه دو قصبه نزدیک هم می باشند که اولی بیله سوار ایران است ودیگری هم با مسافت نزدیک و"قصبه بیله سوار"جمهوری آذربایجان است که بعد از قراداد ترکمنچای وبین ان دوقصبه بیله سوارو مرز کشیده شده است ودر عین حال وهمان قصبه گرمی مرکز دشت مغان هم ونزدیک دو قصبه بیله سوار است ولی برخی از نویسندگان که معنی زبان شناختی "دشت اران "آذر بایجان شمالی را واز نظر لغت شناسی نمی دانندوتفسیر غلط از لفظ "اران "کرده اند ونمی دانند که لفظ "اران " واز لغت " اران لوق "است ودر لغت ترکی به معنی مرز جدایی دود شت اران شمالی ودشت مغان جنوبی است ویا در ناحیه بیله سواراست ویا ارانلوق یافته واز همدیگر تفکیک وجدامی شوند وودر ناحیه اطراف ان دوروخانه ارس ورودخانه کورا بهم پیوسته واراضی زراعی ومرتعی هموار ویاوسیعی در نقطه تقاطعی دو رود خانه بوجود می اید که گاهی محل اتراق قشلاقی اردوهای نظامی دولتهای مختلف ایران می شد نیز در ناحیه شمال قصبه بیله سوار ایران هم ودر زمان رژم پهلوی ویک آبادی تازه تاسیس بوجود امده که محل تاسیسات شرکت زراعی ایرانی وبا مدیریت مهندس پارسا بود که در آنجا وتاسیسات زراعی زده بود واز ان تاریخ به بعدهم وبنام وی "قصبه پارس آباد "دشت مغان ایران نامیده می شود وهمانطوریکه اسناد تاریخی نشان می دهد ودر دوره هلاکو خان مغول وبهمراه وی وتعدادزیادی از اقوام ترک نژاد ترکستان مرکزی اسیا وبه جغرافیای آسیای صغیر آمدند ویکی از انها هم وشاخه اقوام متعدد قره قویونلو بود که حدودا چهل هزار خانوار چادر نشین ترک قراقونیلو بود واز هلاکوخان اجازه خواستند که در کناره های مرتع زاری رودخانه ارس وئیلاق وقشلاق دامداری بکنند وشاخه دیگرهمان اقوام ترک رمه دار اسیای مرکزی هم وشاخه "اقوام ترک آق قوینلو ها "و بودند که همراه هلاکو خان آمدند وناحیه ئیلاقی آنها هم درمنطقه "حصار قویونلو" و"اوچ آغزلو" و" اتلق بلی " ترکیه بود وجهت قشلاق خود وبه مراتع گرمسیری اطراف ارس می آمدند وبعلاوه قوم ترک سوم نیز وقوم "ترک قرامان "بود که مراتع ئیلاقی انها ونواحی کوهستانی اطراف شهر قرامان ترکیه بود وزمستانها هم جهت قشلاق به مراتع اطراف نخجوان ارس وشمال اردبیل می آمدند ونیز"اقوام ترک ایدین لو" هم وگروه دیگراست وگروه چهرم نیز اقوام ترک شاملو وروملو وشامبیاتی وموصللو غیره است که بهمراه ارتش هلاکو خان واقوام ترکی بود که بدلیل استقرار در شمال سوریه وشام وبه قوم ترک شاملو وروملو وشام بیاتی ویا ترکان موصل لو وذوالقدر مشهور شدند که برای قشلاق خود وبه دشت مغان می آمدند وبعدا هم وجهت بهره مندی از مراتع دامداری دشت مغان ویا مراتع شمال اردبیل وهمان قوم شا ملو ویا روملو وبه شاه اسماعیل صفوی پیوستندودر حالیکه تیمورلنگ می خواست انها را به دلیل تولید ناامنی ودوباره به آسیای ُمرکزی برگرداند که شیخ صفی واسطه شد وگروه دیگرهم و ترکان قاجار بودند که بنا به نقل کتاب منتظم ناصری" وهمراه هلاکوخان مغول آمده بودند ویا از دشت های ترکستان وسط آسیا حرکت کرده وآمده واز هلاکوخان اجازه گرفتند که ئیلاقات خود را ودر ارتفاعات کوههای قفقاز شمال شهر های شکی وشماخی وگنجه اذر بایجان شمالی ودامداری بکنند وزمستانها هم وجهت قشلاق خود ودر مسیر رودخانه کورا حرکت کرده که رود خانه مزبور ودر ناحیه ای است که رودخانه کوراو به ارس می پیوند وقوم قاجار هم ودر مراتع اطراف آبادیهای علی "بایراملی "و "قره باغلی" و"ینکی کند" حاشیه ارس ودر دشت اران وقشلاق خود را داشتند وبعدا شاه عباس صفوی قسمتی از آنان به استراباد وآق قلعه ترکمن صحرا وشهر مرو کوچانید وشاخه اقوام قاجار ایران از آن دسته می باشد وقمت زیادی هم در ناحیه اطراف گنجه وایروان باقی ماندند ووقوم پنجم ترک هم وقوم بیات ووقوم قنقلی ترک می باشد که از ترکان اطراف خوارزم وخجند واترارترکستان آسیا بودند وهمراه جلال الدین خوارزمشاه وازناحیه ترکستان مرکزی آسیا ودر مقابل مغولان فرار کرده وبه کوههای اطراف گنجه وغرب ایروان آمده بودند وبعد از کشته شدن سلطان جلال الدین خوارزمشاه وتسلیم هلاکو خان شدند واز وی اجازه گرفتندکه جهت دامداری زمستانی خود وبه اراضی گرمسیری اطراف ارس بیایند واقوام ترک شمس الدین لو ویا قو مجبرائل لو ویا "قوم جوانشیر ترک هم از هلاکو خان اجازه گرفتند که تابستانها ودر مراتع کوههای منطقه "ناگور نو قره باغ" ودر ناحیه "خان کندی" و"یاشلی بل" و"شوشی" آذر بایجان شمالی دامداری کرده ودر زمستانها هم وبه منطقه گرمسیری" فضولی" ویا "کریم بیلی "شما ل ارس بیایند و"طایفه جوانشیر ترک "معتقد است که از اقوام ترک دوران سا سانی می باشد وبرخی از انان ودر جنگهای ایران وروس وبه جنوب ارس امدند اقوام ترک دیگری هم که همراه طغرل سلجوقی وبه ایران آمده بودند ویا جزء"ترکان غز " دشت های ترکستان آسیا بودند وحدود 220 سال طوایف ترک اتابکان ایلد گز سلجوقی آذر با یجان را تشکیل می دادند وبعد از همان ایام وخیلی از آنان وهنوز رمه دار باقی مانده بودند وبرخی هم شهر نشین شده ودر تبریزوشهرهای دیگرآذربایجان ویا در شهرهای ترکیه وساکن شده بودند وتبریز مرکز اقتدارشان بود که تعداد از ترکان مزبور وجذب کار های دفتری واداری وتجاری همان شهر ها شده بودند ولی بقیه ونظیر ایام سابق رمه گردانی متحرک می کردند وبعد از آنکه اخرین شاه ا تا بکان سلجوقی درتبریزودر سال 656 هجری وتسلیم هلاکو شد ویا کلید خزاین ودارالحکومه ودفاتر اداری تبریز راو تسلیم هلاکو خان شد ووبقیه روسای قبایل کوچ رو ساکن در منطقه اذربایجان هم به هلاکو مراجعه کرده واجازه خواستند که نظیر ایام سابق به دامداری پرداخته ومسیرهای یئلاقی وقشلاقی انان وبه مراتع دشت بزرگ مغان ودر جنوب ارس بهم نخوردوتعدای از آن اقوام ترک سلجوقی آذر بایجان جنوبی هم و ساکن درکوهستانهای قره داغ ویا در ارسباران بودند ویا تابستانها هم در کوهستانهای ارسباران ومرند وزنوزواطراف ورزقان واهر ( شهر قدیمی اهورا مزداپرستی ) وپیشکین شهر ( خی یو ویا مشکین شر کنونی )ورمه داری ئیلاقی کرده وزمستانها هم در مسیردره رود خانه قره سوحرکت کرده که از ورزقان شروع شده وبه ارس می رسد وبه قشلاقات جنوب رودخانه ارس می رفتند وبرخی از افوام ترک هم واز ابادیهای کلیبر ارسباران پائیی آمده ودر کناره جنوبی مرتع زار ابادیهای عاشقلو وخمارلو وخداآفرین واصلان دوزجنوب ارس وبه طرف مراتع قشلاقی مناسب اطراف بیله سوار ویا قصبه گرمی دشت مغان می رفتند ووچادر نشین های ترک کوهستان سبلان جنوب غربی اردبیل ومشکین شهر وکوههای بز غوش سراب نیز چنین بودند وچادر نشینهای های مراتع اطراف سهند ویا قافلانکوه اذر بایجان وچمن اوجان وهشترود وشقاقی های میانه وگرمرود هم وزمستانها وبه قشلاقات دشت مغان می رفتند واقوام ترک مقدم مراغه ویا بناب وآذرشهر ییلاقات کوه سهند نیز چنین بود وواقعه ای دیگری هم که در دولت هلاکو خان اتفاق افتاد که هلاکوخان واز شاخه "اولوس تولی" مغول بود ولی "اولوس جوجی" وبه رهبری "باتوخان" که تسلط شهر های آذربایجان شما ل ارس را داشت و شهر استاراخان در شمال خزر وپایتختش بود ولی اقوام دامدار تحت نظرش ودر ناحیه سرد سیر جنوب ولگا که به خزر می ریخت وپایتخت استاراخان ومرتع قشلاقی مناسب نداشتند ودر حالی در سال 654 هجری وآستاراخان را تاسیس کرده بود ویا بعد از کشته شدن "حاجی طرخان" و"رهبر قوم ترک خزر" در انتهای ولگا وپایتخت وشهرهای بلنجر وسمندر قوم خزران بدست انها افتاده وانها را به لهستان کوچانیده ولی تاتارهای جوجی ودر اطراف استاراخان ومرتع گرمسیری نداشتند وآنها واز هلاکوخان وفرزندانش تقاضا داشتند که اجازه دهند تا شهر دیگری بنام شهر آستارا ی گرمسیری ودر جنوب ارس ایجاد بکنند که اقوام رمه دار وتاتار های ترک زبان آستاراخان شمالی هم وزمستانها وگوسفندان خود را به مراتع گرمسیری اطراف همان آستارا ی جنوبی بیاورند وبالاخره که انرا هم تاسیس کردند ولی با مخالفت هلاکو خان واولجایتو قرار گرفتند کهاولجایتو به شمال گیلان لشکر کشید ویا هلاکوخان وبا برکه خان در اطراف شیروان در گیر جنگی شد وبعدا هم وتسلط اقوام جوجی بر شیوان واستارای جنوبی ومورد مخالفت تیمورقرار گرفت ودر هرحال اقوام ترک وچند صد سال ومراتع دو سوی ارس را حوزه قشلاق خود قرار داده بودند وبرای امدن به مراتع قشلاقی خود وحدود 910 کیلومتر مسافت می پیمود ند ودر مسیر حرکت خود با داروغه های تیمورهای ودر شهر های ترکیه واذربایجان شمالی وجنوبی در گیر می شدند ونهایتا تیمورلنگ تصمیم گرفت برخی از اقوام نا ارام ترک را به ترکستان مرکزی عودت ویکی از انها کوچاندن برخی از اقوام ترک ناآرام قرا قوینلوبود که بعدا وبا شاخه های مختلف طوایف ترکش که در ایران وترکیه واذربایجان شمالی ومدتی حکومت کردند وبعد از امدن به ایران وبا اجازه هلاکو خان ودر یک مسافت 910 کیلو متری دره طولانی ارس وچراگاه زمستانی وتابستانی بدست اورده بودند که سر چشمه ارس واز کوهستان "بین گول داغ "ترکیه شروع می شد وتا ناحیه "بایاندوان " جنوب باکو وبه دریای خزر می ریخت ادامه داشت وسر منشا رود خانه ارس هم ودر کوهستان بینگول ترکیه وهزار برکه چشمه سار داشت که بخشی از ان به رودخانه ارس می ریخت وبخش دیگرش هم وبه رود خانه فرات می ریخت وشاخه های اقوام مختلف ترک قره قویونلو هم ودر مراتع بیرونی آن شهرهای دیار بکر ویا ارزینگان ویا ارزروم وصحرای موش ویا اطراف توقات وغیره بود وقبل از زمستان ودر اطراف شاخه های ارس حرکت کرده وزمستانها هم از "قصبه قره قویونلو ترکیه "گذشته واز طریق مرتع زار های حاشیه ارس نخجوان گذشته وسپس از از مراتع اردوباد شمال ارس گذشته ووارد مرتع زار های مینیجوان وکریم بیلی واحمدلی وبیلقان و ایمشلی وساعتالی شده وبه "دشت اران "رسیده ودر محل اتصال دو رودخانه ارس ورود کورا وقشلاقات نهایی خود را می گذرانیدند وقوم دیگر ترک هم از همان مسیر ویا از کناره ارس حرکت کرده ودامهای قره قویونلو ویا آق قویونلو خود را می چرانیدند و"طوایف آق قویونلو"می باشد که طوایف مختلفشاناز اسیای مرکزی آمده بودند ودر کتاب "عالم آرای امینی "مدعی می باشند که مقبره حضرت نوح ودر نخجوان وجنب ارس می باشد ولذا دامهای خودشان را در اراضی متعلق به حضرت نوح ویا متعلق به پدر بزرگشان یافث ترک و"چرای دامی" می دهند ویا در اراضی همان نخجوان چرا می دهند که نوح نبی واولین معبد "مزگت خداپرستی" را ودر 5000 سال قبل بنا نهاده است ویا در ایام طغیان رودخانه ارس وخانواده اش ویا مرغان خانگی ودامهای خودش را هم در کشتی ساخته خودش جمع کرد وتا در کشتی شناورمزبور ومصون مانده ونظبر بقیه سکنه آبادیمزبور ودامهایش را وطغیان سیل نبرد وکتابهای دیگر عصر تیموریان نیز از حضرت نوح وفرزند یافث ترک وی نام برده ویا ویا کتابهای اوایل عصر سلجوقی وقرون اولیه اسلامی هم وترکان آسیا را واز نژاد یافث پسر نوح می دانند وکتب دیگر هم وزرتشت را از "نژادیافث نبی "می دانند که در شهر گنزه ( گنجه ) متولد شده است ومعتقدند افردای مثل ابن حوقل در قرن هفتم می گوید زرتشت در جنب دریاچه اورمیه آذربایجان متولد شده است ودریاچه اورمیه آذر بایجان جنوبی وبا دریا چه مینکه چائور شمال گنجه ( گنزه اشتباه گرفته است که در کتاب اوستا ودریاچه چیچست نامیده شده وبعلاوه بنیانگذار واژه آذر بایجان ویا (آتروپاتکان )هم ونواده یافثترک می باشد که از شهر بغ کو( باکو ) قیام کرد وپادگان دریایی اسکند را ازسربازان اوگرفت ودر آذربایجان شمالی وریاست قبیله ترک رمه دار بود واقوام آق قویونلو هم ودر کتاب علم ارای امینی معتقد بودند ک خوب شد که از کناره های مرتع زاری جیحون وسیحون وبه کناره ارس آمده اند ولذا نام سابق جیحون وسیحون مکان سابق رمه داری خود را این بار به کوههای ییلاقی ترکیه وسر منشائ ارس وفرات داده بودند که "کوه سیحان" و"کوه جیهان" می نامیدند ویا مراتع ییلاقی خود را با این اسامی می نامیدند که اقوام ترک مزبور ویا شاخه های مختلف تیره ها وطوایف ترک آنان ودر کوچ دسته جمعی از ترکستان مرکزی اسیا واز خیر"رمه داری در اطراف جیحون وسیحون" گذشته بودند وان مراتع را وبه اقوام مختلف مغول واگذار کرده بودند که مرتع دره های گذرگاهی جیحون وسیحون وبیشتر در دره های عمیق ولی کناره های ارس ویا مراتع قشلاقی دو طرف ارس ومسیر طولانی وهموار بود وخوشحال بودندکه اقوام دیگر اسایی وچنین رودخانه بزرگ وطولانی وپر مرتع ندارند ولذا شبها در قشلاقات گرمسیری دو طرف ارس واغلب افسانه "دده قود قود "و"اسطوره کور اوغلو "ویا "داستان امیر ارصلان نامدار" و"داستان اصلی وکرم ترک وبهمدیگر نقل شفاهی می کردند وآری ادعاهایشان زیاد بود ولی هنوز چند صد سال بود که در در "فرهنگ بدوی رمه داری" در جا می زدند وبهمین دلیل هم زیر بار فرهنگ پذیری اداری ومدنی ترکان پیشرفته را نداشتند ویا زیر بار تمدن اداری ومدنی سلجوقیان ویا ترکان متمدن تیموری نمی رفتند که نظام اداری بهینه شهری را بوجود اورده بودند ویا در شهر های ارزروم وماردین وآمد وتوقات ترکیه در دوره سلجوقی بوجود آورده بودند ویا درشهرهای اطراف تبریز آذرباجان جنوبی بوجود آورده بودند ویا در شیروان وگنجه اذربایجان شمال بوجود اورده بودند ولی آنان وبرخی از اقوام دیگر ودر طی سیصد سال رفت وامد یئلاقی وقشلاقی خود ودو طرف رودخانه ارس وفقط از بیرون "شهر های متمدن "مزبور می گذشتند وبه "فرهنگ شهری" و"معیارهای نظم پذیری" ان شهر ها بی اعتنا بودند وصرفا جهت خرید از آن شهر ها وبه درونش رفته وزود هم خارج می شدند ولذا فرهنگ سازی آن شهر های دوران سلجوقیان ترکیه واذربایجان راهم نمی پذیرفتند که "نهادینه سازی ترکان متمدنتر از خودشان" بودولی وبه فرهنگ پذیری ترکان متمدن تیمویان هم تن نمی دادند و"ستیز فرهنگی با تمدن ترکان تیموری" هم وبراه انداخته بودند وآری نضج فرهنگ پذیری دوره تاریخی مزبور ودر "حوزه رودخانه ارس" وبا کندی تکامل می یافت وحتی خودشان را تابع پذیری ترکان آذری قدیمی ونظیر ترکان شیروانشاهی هم نکردند وبرخی از سران دولت ترک شیروانشاهی ویا کارمندان باسواد زیر دستشان را می کشتند وهنوز هم توجه به حوزه تمدنی ترکان دوسوی ارس ومورد توجه جوانان فارغ اتحصیل دانشگاه تبریزنیست ویادر مخالفت با سلجوقیان وتیموریان ومورد توجه دانشگاه آنکارا ویا دانشگاه باویا دانشگاه استانبول ویا جوانان ترک دانشگاه تههران هم قرار نگرفته است ک چند شهر مهم "حوزه تمدنی ترکان اسیا "هستند وتنها در تحقیقات دانشگاهی خود وبه حوزه تمدنی اطراف فرات ودجلهتوجه دارند وتنها به حوزه تمدن بابلی ونینوای اشور ی وکلده توجه دارند که از فرزندان دیگر سام وحضرت حضرت ابراهیم است وبنام "اقوام سامی" نامیده می شدند که در کناره فرات تمدن آفریدند که سفرنامه مادام دیولافوا ویا سفرنامه بایندری واروپائیان وبه تمدنهای بابلی واشوری وعیلامی توجه دارند که در کناره دجله وفرات وکارون شکل گرفتند ولی شناخت حوزه تمدنی اقوام ترک ویا غیر سامی و در کناره ارس را ودر عصر حاضر هم از یاد اغلب افراد رفته است که یک "نوع تاخر فرهنگی "می باشد وهمین نوع از تاخر فرهنگی بود که باعث شد ترکان عثمانی وترکان قره قویونل واق قویونل وترکان صفویه دست در دست همدیگر کرده وبا "دولت ترک متمدن تیموریان "مخالفت کرده وانرا شکست بدهند وتا بحال وهم درمورد عواقب غلط این نوع اقدام خود ومطلب ننوشته اند که تیمور لنگ حواس اش به ان نبود وباید افزودکه هلاکو خان که از "اولوس تولی " ویا کوچکترین پسر چنگیز بود و در تقسیم بندی قدرت قوریلتای سران نظامی مغولان وبعد از مرگ چنگیز خان تصمیم گرفت شد که اداره شهر های ایران وترکیه وعراق ویا سوریه وعربستان ولبنان ودر آسیای غربی ویک واحد جغرافیایی سیاسی محسوب شده وبا مرکزیت شهر تبریز وبه هلاکو خان واز فرزندان تولی واگذار بشود ویا اداره شهر های روسیه وقفقاز واوکراین ومجارستان وشبه جزیره کریمه هم وبه جوجی وفرزندش باتوخان برسد وولی جوجی از شرکت در قوریلتای بعد از مرگ چنگیزخان خود داری کرد ونیز معتقد به کار گیری "یاسانامه چنگیزی" ودر اداره شهر ها نبود که مورد مخالفت جغتای وفرزند دوم چنگیز خان قرار گرفت که اداره شهر های ماورا ءالنهر وافغانستان وپاکستان وبلوچستان وبه جغتای رسیده بودکه بعد ا قسمتی از شهرهای شرق ایران را هم گرفتند ومثلا منطقه جغتایی اسفراین ویا جغتایی های ترکمن صحرا ویا غلجایی های سبزوار ویا قوم هزاره های جغتاییشهرستان تربت جام وتایباد خراسان ویا طایفه اوغانی های ونکودریهای جغتایی کرمان واز طوایف وابسته به اولوس جغتایی بودند ونواحی چین وکره شمالی ویا ژاپن وهندوچین ونواحی مغولستان آسیا هم وبه "اولوس اوگتای قاان "رسیده بودکه فززند بزرگ چنگیز خان بود ولی بعد از مرگ ابوسعید ایلخانی ودر سال 734 هجری و"نظامیان وابسته به اولوس تولی" وقدرت خودشان را از دست دادند که نظامیانی از اقوام مغولی چوپانی ویا اویراتی ویا سلدوز وال جلایر وغیره بودند وخوانین وارتش جغتایی آسیا هم که از عملکرد های اولوس جوجی ناراحت بودند وهمگی با تیمور لنگ بیعت کردند وواورا "داماد جغتایی "خود کردند وتا در رکاب وی باشند ویا حدود 60 سال وبه نواحی مختلف اسیاولشکر کشی بکنند واقتدار نواده قوبیلای خان ودر چین هم وهمزمان با مرگ ابوسعید ایلخانی در سلطانیه ودچار اشوب داخلی شده بود ولذا بعد از مرگ ابوسعید ایل خانی ونوبت قدرت گیری امیر تیموترک ربود که از قبیله ترک برلاسی وی واز تاتار های سفید بودند که عمویش وبعنوان حاکم قبیله برلاس وحاکم شهر کش ترکستان مرکزی آسیا بود و"قبیله ترک برلاس" هم و""قبیله بزرگی در آسیا "بود ند که در منابع تاریخی پراکنده واسامی صد ها داروغه برلاسی آمده است ویا اسامی فرماندهان نظامی برلاس آمده است که خویشاوند قومی وهم نژاد تیمور لنگ ودر لشکر کشی ها بودند واغلب لقب ترخان گرفته بودند ومتاسفانه کمترین تحقیق در مورد آن قوم ترک برلاس وکارکرد نظامی اشان ودر آسیا قرار نگرفته است که عملکردشان ویا جمعیتشان واز طایفه ترکان سلجوقی بیشتر می باشد ومثلا بنا به نقل ص 70 کتاب ظفرنامه یزدی ولقب برلاس واز اسم "ایردمجی برلاس "عصر طغرل سلجوقی " اخذ شده ودر سال 449 هجری رواج یافت که هم دوره تاریخی با طغرل سلجوقی ودر ترکستان وپدر بزرگ تیمور لنگ برلاسی بود وبه نقل همان ص 70وایردمجی برلاس ودر ان تاریخ 29و فرزند داشت که بعدا نوادگانشان وبه عونوان طایفه برلاس وبه تیمور لنگ پیوستند ویا بعنوان داروغه ویا فرمانده لشکروارد ارتش تیمور لنگ شدند ودر زمان جوانی تیمورهم وعمویش وامیر حاجی برلاس بود که حاکم همان قبیله برلاس بود که در دره های اطراف سیحون وفرغانه وییلاق وقشلاق می کردند ودر حدود 120 سال قبل از تولد تیمورلنگ واغلب ترکان از اسای مرکزی خارج شدند وتنها برخی اقوام ترک ونظیر طایفه برلاس وغیره مانده بودند وبعدا بجای "کشور ترکستان " و"کشور اوزبکستان کنونی آسیای مرکزی" شکل گرفت والبته در دوره دولت تیموریان هم (جغتایی وترکی) بودند وبعدا کاملا اوزبک نشین شدند ولذا با ظهور چنگیز خان وجنگ با ترکان امپراطوری خوارزمشاهی وهمان اقوام ترک غز ویا ترک قانقلی و ویا ترک قرلق وترک خوارزمی وترک خلج وکیماک وبیات وسلجوقی وپچناک وغیره واز ترکستان اسیا خارج شده وبه نواحی اذر بایجان وترکیه آمده بودند واقوام ترک دیگر هم وهمراه هلاکوخان خارج شدند وبجای آنان وحدود 120 سال وشاخه های اقوام مختلف جغتایی ودرشهر های ترکستان آسیا زندگی می کردند وهیچ کدام از اقوام اوزبک کنونی ودر مائوراءالنهر ندگی نمی کردند که از حدود 150 سال قبل وتا تاکنون هم وزیر سلطه روسها هستند وبلکه اوزبکها روزگاری در اطراف شهر استاراخان بودند ویا در شمال غربی دریای خزر بودند که ابن بطوطه در اواخر دولت ایلخانی ها وآنها را در شهر سرای ( استا را خان ) دیده است که شاخه مغولی تابع اولوس جوجی بودندکه بدلیل تاخت وتاز به شهر "زنجیر سرای "ماوراءالنهرومورد غضب تیمور لنگ شدند ویا به تحریکات علیه شهر ترک نشین شیروان اذر بایجان شمالی ومورد غضب تیمور لنگ قرا گرفتند وتیمور لنگ برای ادب کردن انها واقوام مغولی مزبور را واز شهر "سرای قدیم سرای جدید) کوچانید وسپس هم ودو شهر سرای ویا حاجی طرخان را هم اتش زد که دیگر به آن شهر برنگردند ویا در نواحی دیگر اسیا وبه دامداری خود ادامه بدهند وچونکه در آن موقع وتاتارهای شهر سرای ویا حاجی طرخان که باتوخان وپسر جوجی در سال 654 هجری وریاست اشان را داشت وهمان شهر ها را از اقوام ترک خزران گرفته بودند که در انتهای والگا ودلتای ریزش ولگا به خزر واغلب در زمستان یخ می زد ولذا اقوام دامدار تابع اولوس جوجی ویا شاخه اوزبکان تابع خوانین جوجی ومراتع قشلاقی نداشتند ویادر طول 120 ساله حکومت ایلخانی ها وجهت استفاده از مراتع قشلاق دشت های اران ودشت مغان دوسوی ارس اذر باجان بهره برده که مراتع مناسب داشت ویا به مرتع اطراف گنجه ونجوان می تاختند که مقبره پدر بزرگ ترکان ونظیر " یافث نبی ویا نوح نبی " ودر اراضی اطراف نخجوان آذر بایجان شمال ارس بود ویا همان اقوام دامدار ساکن حاجی ترخان وسرای شمال خزر وجهت استفاد ه از مراتع اطراف شیروان وگنجه وگاهی برکه خان نواده جوجی وبا ارتش تولی وبه سردمداری هلاکو خان جنگیده بود ویا بخاطر منازعه در مورد مراتع اذربایجان ودر اطراف شهر شیروان آذربایجان وجنگیدند وزمانی هم که اولوس تولی وهمگام با مرگ ابوسعید ودر سلطانیه آذربایجان فرو پاشید ودر ان موقع اوضاع تبریز اشفته بود وللذا نوه هشتم جوجی وبنام جانی بیگ خان ودر آن موقع وجهت بهره مندی از مراتع مناسب دوسوی ارس واز روخانه مزبور گذشته وبه تبریز امده وپسرش بیردی بیگ خان را وبعنوان جانشین خود در تبریز اذربایجان حاکم کرد ویا به توصیه شاهان ممالیک مصر وخانقاه های معمولی شهر شیروان وتبریز را وبه خانقاههای "دراویش حروفیه " تبدیل کرد که در سخنرانی های منبر خانقاه شیروان وتبریز وبا اقتدار یابی یابی تیمور مخالفت بکنند که به ترور برخی از فرزندان تیمور منجر شد و ومیرانشاه هم ودر قصاص مرگ عمر شیخ تیموری ودرویش فضل الله استر آبادی را واز خانقاه شیروان دستگیرکرده به زندان قلعه النجق نخجوان آورده وبا دست خود گردن وی را زد وبعداهم که قبر وی را ودر قبرستان نججوان دفن کرده بود ند وتیمورودر چند سال بعد واحتمالا در سال 804 هجری وبعد از یورش چند ساله خودش وبه نخجوان آمده بود وچونکه دید قبر درویش فضل اله استرابادی وزیارتگاه طرفداران حروفیه شده است وبا استعلام از علمای حنفی مذهب بخارا ویا حلب که معتقد بودند که جنازه وی نباید در کنار مقبره های یافث نبی ویا نوح نبی باشد که پدر بزگ ترکان بود ویا با مشرکان مبارزه می کردند ولذا در اجرای فتوای دینی علمای حنفی مزبور وتیمورهم دستور دادکه قبر وی را ودر قبرستان نخجوان شکافته وجنازه آش را آتش بزنند واری تاسیس این نوع آز خانقاهها شیروان وتبریزوسبزوار واستر اباد واردبیل شیخ صفی ویا خانقاههای ترکیه وبعلبک وطرابلس لبنان ودمشق واز اشتباهات سیاسی حکام سلجوقی بود واز رشد فرقه های اسماعلیه در خاک خود درس عبرت نگرفته بودند وصد سال بعد مورد سوء استفاده خلفای ممالیک مصر گرفت که با فتوای دراویش خانقاههای دزفول وقائن وگناباد واحمد لرهم در شهر هرات وبا چاقو شکم شاهرخ تیموری را وپاره کرد که مدتها مریض بود ودر حالیکه هیچ شاهی ونظیر شاهرخ در شهر های خراسان جنوبی ونظیرشهر خواف ویا تربت جام وویادر مشهد وسمنان ویزد وغیره وعمران وآبادی بوجود نیاورده بود ولی بعدا با فتوای علمای الازهر مصر وهمان خانقاههای ساخته شده سلجوقیان ترکیه ویا ایران وعلیه دولت تیموریان تجهیز شدند وخانقاهایی که صرفا جهت عرفان ونزدیکی به خداومراسم اعتکاف ساخته بودندولی بعدا با تحریکات ممالیک مصر وبه خانقاههای بکتاشی مبارزه کننده با دولت تیموریان ودولت عثمانی تبدیل شدند ونهایتا عثمانی ها هم ومجبور شدند که واردخاک مصر شده ودولت ممالیک مصر را براندازند وبعد از تخریب امپراطوری سلجوقی وخوارزمشاهی که شهر های اذر بایجان وبر اثر ترورهای فرقه اسماعلیه وهدایت شده از خاک افریقایی مصر وکانون هرج ومرج شده بود وبعدا هم که به نقل کتاب جامع التواریخ وحدود صد طایفه بزرگ تاتار آسیایی ویا ترکان آسیا یی ومتشکل شده ووبه خاورمیانه واطراف بغداد امده که خلیفه بغداد ویا مصرو هر دو تا یشان وتواما با امپراطوری خوارزمشاهی مخالفت می کردند وودر آن موقع وفرقه اسماعلیه ایران والت دست شهر قاهره شده ودر 200شهر ایرانی وقلعه نظامی ساخته وبا امپرطوری سلجوقیان مخالفت می کرد ومثلا درقلعه های البرز مرکزی ویا در قهستان ( خراسان جنوبی ) که بدست آورده بودند وهلاکو خان و180 الی 200 قلعه نظامی وابسته به فرقه اسماعلیه را گرفته وبا خاک یکسان کرد و این بار خانقاههای ساخته شده توسط سلجوقیان ترک که از مسایل سیاسی چیزی نمی دانستند وصرفا با توصیه خواجه نظام الملک وامام محمد غزالی وعطار نیشابوری ومولوی بلخی وشمس الدین تبریزی وناشیانه عمل کرده بودند که جایگاه اعتکاف وعرفان وخداپرستی باشد ولذا حدود صد سال خاموش بودند ولی با فروپاشی "دولت تولی "در سلطانیه وتبریز وشیروان ودمشق وبغداد وآنقوره تـرکیه "وفعال شدند (ویا همان آنکارای سابق که هلاکو خان اداره اش را وبدست معین الدین پروانه وزیر ویا خانواده اش داده بود ) ولی بعد از فروپاشی ارتش تاتار تولی ودر غرب آسیا ویا با مرگ آخرین شاه تولی زاده ودر ساطانیه که سلطان ابوسعید ایلخانی بود ودوباره خلفای عباس وبغداد وخلفای ممالیک مصر فعال شده وبجای 200 قلعه نظامی سابق واین بار خانقاهای ساخته سلجوقیان ساده اندیش را به خانقاهای تروریست پرور حروفیه وبکتاشیه ومشعشییه ومرعشیه مازندران ونوربخشه قاین وسربداریه سبزوار واستر اباد وخانقاه صفویه اردبیل تبدیل کردند که دراویش آن واز پولهای سلاطین ممالیک مصر وخوانین طمع کار جوجی آستاراخان تغذیه مادی می شدند که اقوام ساده لوح ودامدار ی را که همراه هلاکو به منطقه آذر بایجان وترکیه وشمال عراق وسوریه آمده بدند وتحریک بکنند که جهت بدست آوردن مراتع قشلاقی خود وبه دوسوی ارس می آمدند ویا در دشت مغان اطراف اردبیل ومشکین شهر واهر وویا دشتهای گرمسیری اطراف نخجوان وگنجه می توانستند با پیروی از دروایش خانقاهای مزبور وبه نان ونوا برسند ولذا عشایر بیسواد و رمه دارویا تازه ه مهاجرت کرده به آسیای صغیرهم فعال شده که همراه هلاکو واز ترکستان وسط آسیا ویا از چراگاههای اطراف سیحون وجیجون آمده بودند ویا چراگاههای قشلاقی خود را ودشت های خوب ا طراف مغان اردبیل ویا دشت اران نخجوان دوسوی ارس کرده بودند وزمستانها هم وهمان اقوام بدوی وسط اسیا وگروه گروه آمده وگوسفندان قره قوینلو واق قویونلو وقره مانلو وقراعثمانلو وغیره خود راآورده ویا از کوههای ییلاقی وپربرف جنوب ترکیه حرکت داده وبه اطراف ودوسوی رودخانه ارس واطراف نخجوان آذربایجان می اوردند که معتقد بودند که قبر یافث نبی (آبوالترک )ویا قبر پدر بزرگشان نوح در نخجوان بالای ارس است وتاتار های ساکن شده در اطراف ولگا وبا مرکزیت حاجی طرخان وسرای نیزکه مراتع قشلاقی نداشتند وهم عقیده با انها بودند ویا برای حیات گوسفندان وخودشان ودشتی جز دشت اران اطراف نخجوان نمی شناختند ولذا انواع گروه تاتار ویا ترک بدوی وگوسفندان خود را وگروه گروه حرکت داده وبه کرانه ارس می آوردند ولذا در طی حکومت 120 ساله مغولان وهیچ نوع نظم سیاسی ویا نظم اداری بر کوچروی زمسنانی آنان حاکم نبود ویا در مسیرشان وبرخورد های خشنی با شهروندان ترک ولی متمدن قدیمی دوسوی ارس آذربایجان می کردندکه از بیچارگی وبدشانسی در شهر های قدیمی اذر بایجان متولد شده بودند ولی در طول حکومت ایلخانی ودولت قره قویو نلوو اق قویونلوو صفویه وحتی در امپراطوری عثمانی به خطر افتاده بودکه از تمدن قدیمی اداری وشهری ویا نظامی آسیا وجز گوسفندان چراندن ویا خانقاه رفتن رانمی شناختند ولذا در مسیر حرکت خود وبسایری از کارمندانهای دیوان های شهری شیروان ویا گنجه وباکو وتبریز ونخجوان وخوی را می کشتند که چرا مانع دامداری ویا استفاده آنان واز مراتع قشلاقی اشان می گردند ومصیبت بزرگی برای نظام اداری وعلمی شهرهای دو اذر بایجان شده بودند که کمتر تاریخ نگار ی در مهضل افرینی مراتع دوسوی ارس ومطب نوشته است وتیمور لنگ هم که از ترکان باسواد تراز آنان ومی خواست که با همکاری جانانه ترکان برلاسی خویشاوندش حل بکند ویا نظم و نظام ودر ادارات شهرهای آسیایی بوجود آورد ویا بوسیله داروغه های برلاسی وگماشته بر شهر ها بوجود آورد ویا نظم ونظام در مسیر کوچ زمستانی وزمستانی اطراف شهر های آذربایجان وترکیه شکل بگیرد ولی با تحریک خلفای زرنگ عرب بغداد وقاهره وهمان اقوام بدوی وسط آسیا مخالفت کرده ویا در خانقاههای مزبور جمع شده وبخاطر وعظ درویشهای زرنگ وچند فرزند تیمورلنگ را ترور کرده ویا داروغه های برلاسی را از شهرهای اذربایجان دوسوی ارس وبه شهر هرات فراری دادند که به توصیه تیمورو همکاری کرده بودند که کانال بزرگ وچند کیلومتری اطراف ارس را وبنام نهر برلاس ویا نهر بیلقان را کنده بودند ودر حالیکه همان داروغه های برلاسی ودر نقاط دیگر آسیا ونهر "طایفه برلاس" خود را وبطول 10 فرسخ وبوجود نیاورده بودند ویا کنالی به عرض کشتی رو وبوجود نیاورده بودند وتنها به خاطر احترام به قبر یافث نبی ودر جنوب نخجوان و خاک برداری گروهی کرده بودند ومثلا در ص 1119و11201235کتاب ظفر نامه ذکر شده است ویا به نقل ص 1218 و1219 همان کتاب نهر بیلقان جنوب ارس را کنده ویا چهار بازار وساختمانهای اطراف آنرا وهمان داروغه های برلاسی اذر بایجان ساخته بودند وتا عشایر کوچ رو واز کوههای بلند جنوب ترکیه وبه دودشت قشلاق نشین مغان وقره باغ اران آذربایجان بیایند ویا گوسفندان خود را واز اب نهر برلاس وبیلقان آبیاری بکنند ویا از فواید زراعی آن بهره مند بشوند ویااز چهار بازارشهر جدید ساز بیلقان وساخته طایفه برلاس خرید کرده ویا از پل خداافرین ارس بگذرند که قبلا ساسانی ها ساخته بودند ولی بعدا هم واولجایتو وتیموربرلاسی هم آنرا تعمیر کرده بود وتا در ایام بهار وتابستان هم وبه مرتع ییلاقی جنوب ترکیه گوسفدانشان را ببرند که کوههایش چشمه های خوبی داشت که سر منشاو آبگیری دو رودخانه بزرگ دجله وفرات بود که عشایر بدوی ترک رمه دار وکوچ کرده به همراه هلاکو خان نگذاشتند وهمان اقوامی که زمستا نها برای چرای دامهای خودشان واطراف نخجوان وبیلقان وغیره می آمدند ولی مشکلات زیادی برای داروغه شهر های ویا به بازاریان آذربایجان ویا کارمدان اداری شهرهای مسیر حرکت خود وبوجود می آوردند وچونکه نظیر قوم با فرهنگ ترک برلاس ونظام اداری را نمی شناختند که تشکیلا ت اداری بزرگ بسارند ویا به هنرمندان ومهندسان وصنعتگران شهر ها ونظیر تیموریان وشغل بدهند ولذا بعد از شکل دادن دولت چوپان ماب قره قویونلو وغیرهو تشکیلات اداری قدیمی شهر های اذربایجان هم وخراب شد ونیز امیر تیمور وبرای ایجاد نظم کوچکروی انها ویا برای با فرهنگ کردن انها و"آمیر طهرتن "را ونظیر دولت محلی شیروانشاهان آذر بایجان وتقویت کرده بود ویا کارمندان اداری محلی وبرای خدمات دهی به آنها بوجود اورده بود ولی انان بابدوی گری قومی خود وبه زیر هیچ نوع نظم اداری ونظامی واقتصادی نمی رفتند که به نقل کتاب ظفرنامه یزدی وتیمور به داروغه های شهرهای اذر بایجان وقرا چریکهای جغتائی وسربازان انها دستور داد وتا انها بکوچانند که قوانین نظم ایلیاتی را رعایت نمی کردند وهمان نظمی که در یاسا نامه چنگیز تذکر داده شده بود ولذا آنها را قوم قرا تاتار ّنامید که اراضی مرتعی ییلاقی آنها ودر اطراف شهرهای ارض روم ویا ارزنیجان وماردین وقلعه اونیک وغیره بود واز انها بگیرند وگفته بود که بجای اینکه انها را بکشند واعضای طوایف مزبور را جمع اوری کرده ودوباره به دشتهای ترکستان وسط آسیا بکوچانند وتعدادی از انان را هم وکوچانید که مزاحم سکنه ترک شهر های ماردین وارزروم واونیک وغیره نباشند که الب ارسلان ترک سلجوقی وبزور شهر های مزبور را از دست مسیحیان بیزانس روم در آورده بود وهلاکوخان هم هیچکدام از آنها را وحاکمان شهرهای ترکیه نگذاشته بود ولی متاسفانه با مرگ تیمور ودر سال 807 هجری وهمه چیز بهم ریخت وتوانستندکه در نزدیکی گنجه وامیر ابراهیم شیروانشاه را بکشند ویا در سردرود بیرون تبزیز وامیرانشاه را بکشند ویا سلطانیه راواز دست عمر میرزا وابوبکر میرزای تیموری وبیرون بی اورند وبعدا هم ودر یک مشروب خواری دسته جمعی نظامی وهمه نظامیان دولت قراقویونلوکشته شدند ویا توسط ارتش آق قویو نلو کشته می شوند وکه مراتع یئلاقی آنان هم در کوههای جنوب ترکیه تعیین شده بود و"قوم آیدینلو"و"ترکان عثمانی "هم چنین وضع فرهنگی داشتند که تیمور لنگ ودر جنگ آنقوره وترکان عثمانی را شکست داده بود ویا اورا اسیر کرده بود ولی با دادن تعهد مسئولیت پذیری مدنی واورا بخشیده وحاضر شده بود که بخشی از اختیارات خانواده ایلدرم بایزید عثمانی را وبه انها برگرداند ولی متاسفانه دانشگاه آنکارا که عمدا ویا سهوا نحوه تفکراداری مدنی این نوع مهاجران آسیای مرکزی را بپوشانند ولذا در کتابهای خودشان مردم نگاری دیگر آز انان کرده وتا خرابکاریهای انها ودر شهرهای اذربایجان دوره صفویه وافشاریه پوشانه شود ویا تمدن پیشرفته ترکان تیموری را ودر نزد ترکان ترکیه معاصر وکم ارزش نشان بدهند وتیموری که به اقتدار سکنه فرنگی ازمیر ویا به اقتدار قیصر روم ودرشهر استانبول خاتمه داده بود ویا چندین جزیره مهم دریای مرمره را تسخیر کرد ه بود وتا دریای مرمره بدست ترکان بیفتد که در نشریات ترکیه وخدمات ترکان تیموری وسلجوقی وافشاریه پوشانده شده است ونیز وضع ترکان بدوی شاملو ویا روملووشامبیاتی وموصلو مهاجر به شمال سوریه واز وسط آسیای مرکزی نیز وچنین است وبعد از سقوط دولت تیموریان در ایران وبه طرفداری دراویش خانقاه صفویه جمع شدند ودر تسخیرهرات وپایتخت تیموریان ورفتارهای غیر اخلاقی کرده ویا با سکنه هرات کردند که 170 سال وفرهنگ متمدن پیدا کرده بودند ویادر برخورد با 80 مدرسه مهم هرات ویابرخورد با 10000 کارمند باسوادهرات که داشتند وانواع مکتب هنری هرات ویا مکتب مینیاتوری وپزشکی وتاریخ نویسی را بوجود آورده بودند ویا شاهرخ تیموری وامیر چخماق شامی را وحاکم شهر یزد کرده بود وهرچند بعدا همان طوایف شاملوترک وروملو وموصللو لو وتوسط دولت صفویه وکنار گذاشته شدند وصرفا نردبان قدرت آنان شده بودند ودر حالیکه تیمور لنک وبا بدبختی وتمام شهرهای شام ویا سوریه را از دست ممالیک مصر بیرون آورده بود که در طی 120 سال هلاکو خان وغازان خان نتوانسته بود ویا سلطان محمد خدابنده ونتوانسته بود وبر شام مسلط شود ویا ترکان شاملو ویا غیره ودر ان نواحی ساکن بشوند وشاید هم از اشتباهات تیمورلنگ بود که در سال 803 هجری وشهرهای حلب وحمص وحمات ودمشق وقلعه بهسنی وعنتاب وبعلبک شام را تسخیر کرده بودکه ایلخانان ودر جنگ عین جالوت ویا در جنگ بیره ورحبه وچند جنگ دیگرنتوانسته بود و از ممالیک مصر افریقایی وشکست خورده بودند ولی با مرگ تیمور لنگ وبهم خورد وبا بی تجربگی فرزندن تیمور وهمه چیز خراب شد ویا در شهر های دوسوی ارس آذربایجان بهم ریخت ونیز شهر های آذربایجان شمالی به همان وضع برگشت که برکه خان نوه جوجی وبا ارتش بزرگ خود ودرسال 661 هجری وبا ارتش هلاکوخان ودر حوالی شیروان جنگیده بودوب ومشکلات آنان زیاد شد ومتاسفانه حوادث پپرامونی "دولت محلی شیر وانشاهیان باکو هم وطوری است که کمتر تاریخ دان وبه چگونگی حکومت آنان ویا به اجزاء آن دولت توجه کرده است وهرچند اینجانب واز اسناد پراکنده تاریخی وبه برخی از مشکلات منطقه ای آنان پی برده ام ولی بخاطر کثرت منابع پراکنده ومستند واز ذکر آن خود داری می کنم وبطور خلاصه می نویسم که در امپراطوری 120 سال مغولان که مقارن ابتدای قدرت انان است ودر آمد مالیاتی شهرهای اذربایجان شمالی وبه یک هشتم ایام قبلی وبا فشار خندان جوجی وکاهش یافت وبسیاری از سکنه شهر هایش ودچار مشکلات عدیده شدند وهرچند تعدادی از منابع تاریخی هم وپایه گذار دولت محلی شیر وانشاهی را و" امیر شیخ ابراهیم شروانشاه می داند که با حکم تمغای تیموری وقدرت والیگری منطقه ای را بدست آورد ویا اختیاراتش در دوره تیموریان افزایش یافت بعدا از تیمور لنگ هم وبرخی از وارث های حکومتی شیروانشاهی نیز داشت که نظیر امیر خلیل بن ابراهیم شیروانشاه میبا شد که بعد از کشته شدن امیر ابراهیم وتا سال 838 و839 ودر شیروان حکومت می کرد وآخرین نفر آنا ن نیزو "فرخ یسار شیروانشاهی می باشد که به نقل کتاب احسن التواریخ وبه طرز فجیعی وتوسط شاه اسماعل کشته می شود که خراج گزاری شاه اسماعیل را پذیرفته بود تعهد کرده بود که به شاه نوکیسه صفوی ومالیات بدهد ولی نتوانسته بود که از مردم فقیر شهر های اذربایجان بگیرد وبه اولین شاه صفوی بپردازد واو هم در خانقاه اردبیل وبرای عشایر بیسواد شهر مزبور بپردازد که ادعای زهد وصوفی گری در شهرمزبور را می کردند ولی همان شاه اسماعیل واز زن مسیحی بنام مارتا بدنیا امده بود ویا از مسیحیان طرابوزان ویا از تاجران مسیحی شهر ونیز اسلحه ویا تفنگ اروپایی خریده بودکه به باکو حمله بکند وتا با کمک اسلحه گرم وهر روز وبه بهانه رواج صوفیگری وبه سکنه مسلمان وبدبخت یک آبادی اذربایجان ودر اطراف شیروان ویا شماخی بتازد ویا اموال سکنه ان آبادی ترک نشین بدبخت را غارت کرده ویا وسایل خانه سکنه بدبخت شمال آذربایجان را وغارت کرده وجهت ازدیاد پیروان خانقاهش وبین پیروانش وتقسیم بکندویا دختران بدبخت همان روستاهای اطراف شیروان را واسیر کرده ویا بعنوان برده غنیمت گرفته وبین افراد خانقاه پدرش ودر اردبیل قسمت بکند که اسناد تاریخی مختلف واین نوع از تهاجمهای غارتگرانه وی را نشان می دهد ویا روش سارق مابانه پدران درویش مابش را در آذر بایجان شمالی نشان می دهد وبنام های شیخ حیدر ویا شیخ جنید وغیره که گاهی به آذربایجان شمالی وبا جماعت فرقه ای خودش لشکر کشی کرده وبرده می آوردند که برخی از آنها را وکتاب راجر سیوری ودر کتاب "تشکیل دولت ملی صفوی" آورده است ونیز اسناد تاریخی مختلف بیان می کند که پدر بززگ های امیر شیخ ابراهیم شیروانشاه ودر دوره دولت ایلخانیان ایران وتا قبل از ظهور تیمور بعداز سالهای 742 هجری که اخرین شاه ایلخانی کشته شد وافرادی نظیر امیر کاووس ویا امیر کیقباد ویا امیر هوشنگ شیر وانشاهی در دوره ایلخانی ها ایران بودند که عملکرد حکام کوچک شیوانشاهی فوق الذکر وزیر نظر ادارت سلطانیه بود که صفحات 935 و964 و969 کتاب "مجمل فصیحی "وعمر حکومت اداری کوچک شهری آنان را از سال 742 والی 788 هجری می داند ودر این ایام است که تیمور لنگ آذربایجان شمالی را از دست خاندان جوجی خارج می سازدکه بعد از سقوط ایلخانی ها وتاتار های جوجی وتا شهر تبریزآمده وبدست خاندان جوجی افتاده بود ووارتش کوچک شیروانشاهیان هم وقادر به مقابله با آنان نبودوتیمور تصمیم گرفت که در سال 788هجری وبغیر از شهر شیروان وباکو وحکومت نواحی دیگر آذر بایجان را هم و به امیر شیخ ابراهیم شیروانشاهی بدهد ودر همین ایام است که عصار تبریزی که یک دانشمند ریاضی دان آذری می باشد ویک کتاب ریاضی وبنام " الارشاد فی معارف الاعداد " را نوشته وبه امیر شیخ ابراهیم شیر وانشاهی تقدیم می کند وبعلاوه حکومت محلی امیر شیخ ابراهیم و در دوره تیمور لنگ ادامه داشت وتا زنده بودن میرانشاه در تبریز واستحکام 28 ساله یافته بود که از حمایت نظامیان ارتش تیمورو برخوردار بود ولی در سال 816 هجری ودر در گیری با "قرا یوسف قرا قویونلو" ودر نزدیکی شهر گنجه آذربایجان وکشته می شود شدکه ص 1063 کتاب مجمل فصیحی به آن واقعه قتلش اشاره دارد وبا انکه قوم قرا قویونلوها ویک قوم ترک بود که در دوره هلاکو خان وبا چهل هراز چادر نشین واز ناحیه آسیای مرکزی وبه مراتع آذربایجان وترکیه کوچیده بودند ودر دوره ایلخانیان وقدرت افریدن در گیری رابا خانواده هلاکو خان را نداشتند ودر دوره تیمور نیز وقدرت درگیری با وی را نداشتند ویا از ترس داروغه های تیموری شهر های نخجوان وگنجه وبیلقان تیموری نداشتند ودر شهر های ترکیه هم قدرت درگیری با حکام ترک شهر های ماردین وارزضروم وتوقات ترکیه را نداشتند که گمارده تیمور لنگ بودند ویا قدرت ناامن کردن منطقه وشهر های آذر بایجان جنوبی را هم را نداشتند وتنها بعنوان یک جامعه رمه داروجهت چرای دامهای خود وبه اطراف ارس می امدند وارام نیز بر می گشتند ویا از مناطق دشت گرمسیری اطراف نججوان ارس وبه مراتع ییلاقی اطراف کوههای ماردین وارض روم وتوقات وغیره برمی گشتند که منشائ چشمه زارهای رود فرات بود ویا کوچ ییلاقی وقشلاقی آرام می کردندوفرهنگشان هم وبا فرهنگ تیمور لنگ وقبیله ترک برلاسی وی وتفاوتهای فرهنگی زیادی داشت که در فرهنگ ترکی خود و نظام امپراطوری متمدنانه ودر اسیا آفریده بودند و ولذا با فوت تیمور لنگ وقدرت گرفتند وچراکه میرانشاه تیموری هم وبر اثر سقوط از اسب واختلال حواس پیدا کردهبود وبعلاوه با کم تجربه بودن عمر میرزاتیموری فرزندش ودر اداره ارتش بزرگ امپراطوریتیموری در پادگان تبریز واز فرصت استفاده کرده و بر امیر ابراهیم شیر وانشاهی وقوای اندک همراهش هم حمله می کنند وتا داروغه های تیموری وقوای نظامی ÷تیموریان را واز منطقه بیرون برانند وخودشان برشهر ها واداراتش حاکم بشوند ویا بعد از کشتن وی و فرزندش امیر نصرت الدن خلیل الله شیروانشاهی هم بر حکومت شیروان گماشته بودند ولی روش اداری انان را هم وبرنمی تافتند واعقاب وی نیز واداره بقیه شهر های آذربایجان راواز خانواده شیر وانشاهیان وکارمندان اداری با سوادش گرفته وبرخی را به افراد دیگرداده بودند ومثلا به نقل ص 1136مجمل فصیحی وحکومت منطقه طالش آذر بایجان شمالی ودر سال 840 هجری وبه اسپهبد تالشی داده شد ویا حکومت شهر شکی وبه علی ایناق واز قبیله قراقویونلو داده شد ویا حکومت مغان وحاشیه ارس هم وبه امیر بایزید بسطامی جایگیر لو داده شد واحتمالا بخشی ار اداره منطقه اطراف گنجه هم وبه طایفه قرامانلو داده شد که از دوره جلال الدین خوارزمشاهی وتنها طایفه بیات ترک وطایفه قنقلی های ترک در ان منطقه بودند ویا همراه پهلوان تیمور ملک خجندی آمده بودند که در برابرمغولان شجاعت بی نظیر نشان داه بودند ولی ادره منطه مزبور هم وبه سران طایفه بیات گنجه داده نشد که در منابع تاریخی ذکر شده است ولی طایفه ترک قنقلی وبیات ترک وبعلت کثرت مغولان وهمراه جلال الدین خوارزمشاه وبه اطراف گنجه امده بودند وبه نقل کتاب سیرت مینکبرنی وبا قوای گرجی وارمنی هم در گیر می شدند که به مغولان کمک می کردندوتا اراضی ترکان را بگیرند ولی بیات ها نمی گذاشتند واز طرف دیگرهمان قوم بیا ت گنجه وبعنوان یک قوم حامی اقوام آذری قدیمی شیروان وگنجه عمل کرده ودر برابر حمله ارمنی ها وگرجی ها می ایستادند وطایفه قاجار اطراف گنجه هم چنین بود که در دوره هلاکو خان وبه اطراف گنجه آمده بود ولی نظیر اقوام دیگر وسرکش نبودند ویا در برابر اقوام ترک متمدن وقدیمی شیروانی ویا شماخی وسرکش نبودند ولی در اقتدار یابی قرا قویونلو هاوچنین نبود ویا طایفه قرامانلوویا قبیله آق قویونلو وشاملو ها نیز طمع در اراضی اطراف گنجه استارا داشتند داشتند ولی به هدفپشت پرده اشان ودر منابع تاریخی اشاره نشده است وبعد ازانکه طایفه قراقویولو وبر اثرمشروب خواری و بد مستی خود ودر اردو گاه نظامی خودشان که نگهبان هم نداشتند وتعدا دزیادی از فرماندهانشان وکشته شدند وآنگاه سقوط یافته وطایفه آق قوینلو ها سر کار آمدند که تنها سی ودو سال حکومت کردند ولی همان مشکلات را ودوباره بر شهر های آذربایجان شمالی وخانواده شیروانشاهیان آوردند ومثلا ص 195 کتاب "سفر نامه ونیزیان "می نویسد که : فرمانروای شماخی شیروانشاه وخراج سالانه وباید به اوزون حسن آق قویونلو باید می پرداخت ونیز در دوره صفویه نیز چنین بود که شاه اسماعیل وفرخ یسار را کشت ویا شاه طهماسب هم وقصر شیروانشاهیان را در "شهر باکو" وتخریب می کند فرضا ص 436 کتاب سفر نامه ونیزیان ودر ذکر کشتار های شاه اسماعیل ل وصوفیان طرفدارشومطالبی ذکر می کند وبعد از شمردن کشتار ها ویا نبش قبر کردنها ی وی در تبریز ودر شهر های دیگر آذر بایجان شمال ویا با سوزاندن استخوانهای افراد مخالف وحتی کشته شدن پدر زن خود شاه اسماعیل بدست وی ودر نهایت نویسنده اش وذکر می کند که گمان نمی کنم از زمان نرون وتا کنون وچنین ستم کاره خون آشامی وبه جهان امده باشد ( ماخذ ص 436 ) وآری بعد ازتاسیس دوره دولت محلی شیر وانشاهیان وغیر از قصر حکومتی شهر شیروان که مرکز استان بود ووبرخی از حکامش تصمیم گرفتند که قصر دیگر شیروانشاهی را هم ودرشهرساحلی "باکو "بسازند که اکنون نیزو بقایای ساختمانش وجود دارد ولی در سال 906 هجری وشاه اسماعیل وجهت تسخیر "قلعه باکو" وبا تفنگ اقدام می کند وسپس چند سال بعدهم و با کشتن فرخ یسار شیروانشاهی وبه دولت محلی انان خاتمه داده وآنگاه هم در سالهای بعدی "شاه تهماسب صفوی هم وقصر شیر وانشاهیان را ودرشهر " باکو" ویران می کند ولذا" سفر نامه ونیزیان "ذکر می کند که "باکو "در دروه صفویان وفقط کارکرد بندرگاهی تجاری داشت که لنگرگاه خوبی ودر ساحل آن بود (ماخذ ص341سفرنامه ونیزیان )ویا سکنه باکو هم وگاهی شتران حامل کالا ی خود را از بندر باکو وبه نقاط دیگر را وبا نفت ساحل باکو وروغن مالی می کردند وبرج فانوس دریایی هم در ساحل باکو بود واسنادتاریخی نشان می دهد منطقه آذر بیجان شمالی ودر دوره تیموریان وتعدادی "قلعه نظامی "داشت که سربازان تیموری ودر قلعه های مزبور استقرار داشتند واز طریق قلعه های نظامی مزبور وامنیت جاده های تجاری آذربایجان شمالی راو تامین می کردند وبعلاوه مانع آن می شدند که قبایلتاتار کوچ رو هم ونظیر لزگی ها وقیتانی ها واز دربند وبه شیروان حمله بکنند یا اقوام قشلاق رو به کناره های ارس درگیریهای مختلف با یک دیگر براه اندازند وبعلاوه داروغه های برلاسی شهر های آذر بایجان شمالی هم وامنیت بازار ویا داد وستد بازار هاوتامین می کردند که در اصول حقوقی "تزوکات نامه تیموری "وبرعهده داروغه هاگذاشته شده بود ویا وظایف وزن کردن وعدم گران فروشی ویا تقلب در فروش را که قران تعیین کرده بود وکنترل می کردند وپرسنل اداری دولت شیروانشاهی ودر طول 28 سال امیر ابراهیم وسپس اولاد وتمامی تلاش می کردند که ارامش ویا امنیت کامل مالیاتی وسیستم اداری اراضی زراعی وعمرانی شهری آذر بایجان راتثبیت کرده ویا ثبت وضبط مالیات تجارت راهها وزراعت را ودر شیروان وباکو انجام وهماهنگی اداری خودشان را وبا دیوان مرکزی تبریزوهرات در زیر نظر میرانشاه تیموری وغیره انجام داده ویا بعنوان والیان حکم گرفته مسئول اذربایجان شمالی وانجام می دادند ولذا سیستم والیگری شیروانشاهیان اذر بایجان شمالی وچنین بود ونیز ونظیر والیگری امیر چخماق یزدی ودر استان یزدبود ویا در دوره تیموریان بود که عمران زیادی ودر دوره مزبور ودر آثار تاریخی یزد آفریده است وعمران شهر های شیروان وشماخی وگنجه آذربایجان شمال ونظیرنحوه اد اره شهر های استان یزدو در دوره تیموریان است ویا نظیر حکومت محلی "امیر طهر تن در ماردین" ترکیه است که مدل امپراطوری تیموریان را نشان می دهد ویا درجه تمدن ترکان برلاسی آسیای مرکزی را ودر کناره های ارس نشان می دهد وکتاب سفرنامه ونیزیان نیز ودر ص 452 و453 کتابش وتعدادی از ان نوع قلعه های نظامی محافظ شهر های آذربایجان شمالی را می شمارد که شامل قلعه النجق نخجوان که قلعه حساس ودر عبور ومرور کوچ عشایر بالای رود ارس بودکه بدست یک داروغه مهم ترک برلاسی سپرده شده بود که ظفرنامه یزدی ونام می برد ویا قلعه گلستان ویا قلعه کنارآذربایجان ویا" قلعه باکو"وپادگان دریایی که شروانشاهان وجهت محافظتش وقصر دیگرشان راهم در قلعه باکو ساخته بودند که در سال 906 هجری ومورد حمله شاه اسماعیل ودراویش وصوفیان پیرامونش قار می گیرد ویا "قلعه شابران "ویا "قلعه شیرک] ویا "قلعه محمود آباد" بالای شیروان ویا چند قلعه دیگر وتا ناحیه "قلعه دربند "بود وبه نقل مولف سفرنامه ونیزیان ونظامیان قلعه های مزبورهم ودر برابر حمله شاه اسماعیل وجان نثارانه از شروانشاهیان ودفاع می کردند و متاسفانه با فروپاشی امپراطوری تیموریان وبا تسخیر هرات وتوسط مخالفان تیموری و"دولت شیروانشاهی" هم ومنقزض شد سکنه آذربایجان شمالی وشهر هایش وصدمات زیادی دیدند واز سوی تاخت وتاز اقوام لزگی ویا قیتاغی شمال دربندی هم آغاز شد وبا تاخت وتاز های اقوام گرجی وارمنی غربی همراه شد ویا با از تاخت وتاز های خانقاه داران اذربایجانهای جنوبی ودر وامان نبودند که جنبش حروفیه آفریده بود ویا جنبش بکتاشی ویا جنبش نقوطیه ویا جنبش صوفیگری خانقاه اردبیل آفریده بود وشگرد تاخت وتاز به اقوام ترک متمدن اذربایجان شمالی را وشیوه خود کرده بودند که بعدا قوم روس هم اضاف شد وبا اختراع جنبش خلقی کمونیزم وهمین نوع از فجایع را ودر مورد مردم شهر های آذربایجان انجام می دادند 8 وباید بیفزایم که با ظهور چنگیزو سقوط حکومت ترکان خزری ودر بالای دربند وباب الباب وحاجی طرخان شمال آذر بایجان وشمال شیروان آغز شد وانگاه وتاتارهای جوجی نژاد وحکومت ترکان خزرودر شمال دربند هم وسقوط دادند که از دوره قبل قباد ساسانی وتا قرن هفتم هجری باقی مانده بود و یا در سالهای 630هجری ودوام آورده بودند و"نام دریاچه خزر"هم وبنام "ترکان خزری "بود که کتاب تاریخ ساسانی دکتر مشکور ودر ص 672 الی ص688وبه تمدن قوم ترکان خزری بالای دربند وتا کناره های ولگا می پردازد وابن فضلان هم ودر سفرنامه اش از ترکان خزری ودر قرن چهارم نام می برد که بعدا اراضی ترکان خزری وشهر هایش وبدست تاتاهار های چچن چرکس وقلماق و تاتارهای حوزه رودخانه ولگا وکناره دریاچه آزوف می افتدکه سفرنامه اولئاریوس ومیرزا ابوالحسن شیرای واز تاتارهای ترک اطراف شهر "قازان "ولگا نام می برد وترکان خزران هم وبه نقل "کتاب خزران "آرتور کوستلر کوچیده وبه لهستان می روند وزندگی قبل از اسلام ترکان خزری هم مورد بحث مردم شناسی دکتر مشکور ودرجلد اول کتاب "تاریخ ساسانیان است ویا زندگی ترکان خزر ویا گزر وبه معنی قوم کوچنده ترک ودر غرب دریای خزر ومورد بحث مردم شناسان دیگر است ویا در پایان قرن چهارم هجری ومورد بحث "مردم نگاری سفر نامه ابن فضلان "می باشد که از نزدیک وقوم ترک خزران رادیده ونظام فرهنگی انان را بحث کرده است ودر آن طرف رود ولگا نیز وهمان ابن فضلان واقوام ترک غز ویا کیماک وقنقلی ویا خرلخ یافث زادگان را وابن فضلان دیده ویا مردم نگاری تمدنی کرده است وبعد از سقوط ترکان خزر وبا امدن تاتار ها ومغولها به دوناحیه شمال دربندواستاراخان ویا به استاری جنوب ارس وجهت قشلاق نشینی وحکومت محلی شیروانشاهیان ودر اراضی آذربایجان شمالی ودچار عدیده شد ووخود ترکان شیروان اذر بایجان واز بقایای اقوام قدیمی ترکان آذری شمال ارس بودند وبعدا نیز ترکان غز سلجوقی وبهه آذربایجان امده و از ارس گذشته واز کناره قبر نوح وپدر بزرگ ترکان یافث گذشته ودر غرب ارس وخط حرکت تهاجمی وبسوی جنگ ملاز گرد ترکیه را آغاز کردند که بقای اسکندر وهنوز در خاک ترکیه باقی مانده بودند وبا شکست دادن ارتش مسیحی امپراطوری بیزانس وسعی کردند وسلجوقیان ـرک اناطولی را ودر سر منشائ های ارس تشکیل بدهند ویا نژاد یافث را وازشهر نخجوان ووتا انقوره ( آنکارای کنو.نی)واستانبول ترک بکشانند وشهر نخجوان و مثلث حرکت ترکان در خاک آسیا بود ویا در سه خط سازنده تمدن سه گانه نژاد ترکان آسیایی واز کنارقبر پدر بزرگشان یافث وحضرت نوح نبی وبه سه نقطه متفاوت آسیایی بود ودر وسط این سه خط استقرار ترکان آسیاهم وقبر پیامبر الهی حضرت نوح وپسرش یافث دفن شده است وبهمین دلیل است که خط باکو و به استانبول ویا باکو به تبریز ویا باکو به فرغانه وکاشغر واز راه دریا و از شهر نخجوان ومقبره حضرت نوح جنب ارس می گزرد وبه فرغانه وبلاساقون وکاشغر وسط اسیا می رسد واز راه دریایی بندر باکو که قبر پدر بزرگشان یافث وحضرت نوح نخجوان قره باغ می گذرد که ارتش روسیه ودر 170 سال انرااز ترکان گرفت گرفت ویا با جنگهای ایران وروس وتشکیل جمهوری خوودمتخار نخجوان وااز همه اقوام آسیایی سلب کرده است 9 وهمچنین سیاست تیمور لنگ ترک برلاسی ودر مورد قبایل زیر نظر جانی بیگ خان وبرکه خان واوزبک خان جوجی زاده چنین بود ومرتبا از دربند ورودخانه ارس گذشته وسهر های ترک نشین شمال ارس ویا جنوب ارس وتا تبریز را وغارت می کردند ویا در دوره تارخی جانی بیگ خان وبه تبریز امدند ولی تیمور لنک ترک زبان ودو اذر بایجان ودر طی جنگی از آنها گرفت ومرکزیت شهر شیروان وباکو را به خاندان شیروانشاهان سپرد ویا داروغه های برلاسیزیر نظر میرانشاه ویا قلعه بانان ترک برلاسی آن شهر ها ودر زیر نظر امیرانشاه ودرپادگان مهم تبریز قرار داد وتا نگذارندکه لزگی ها ویا چرکس هاوطایفه قیتان وقنقرات و نواده ای جوجی وبه شهر های اذر بایجان شمالی جمله بکنند ولیکن چون دست برنمی داشتند ولذا خود تیمور واز دربند گذشته وشهر های حاجی ترخان وسرا ( استا راخان کنونی )وشهر های اطراف قفقازرا گرفته ویا شهر های کولا وطاوس وچرکس وولگا ویا شهر مسکو وکیفاوکراین را واز دست نوادگان جوجیگ رفت ویا در طی یک جنگ خونین وبا جماعت اولوس جوجی و در طی سال 797 هجری گرفته ویا از دست توقتمش خان وسربازانش گرفت که نوادگان جوجی ویا باتوخان مغول بودند وتعیین داروغه شهرهای مزبوررا و از دست خاندان جوجی در آورده وبه خودش اختصاص دادوپسرش میرانشاه هم وجنگهای کناره ولگا وبا توقتمش خان ودر کنار تیمور بود که وارد مسکو شدند ولی هدف تیمورو از لشکر کشی به نواحی مزبور ودر گیری با بدنه اقوام تاتار واقوام مختلف ساکن در مناطق مزبور نبود وبلکه تنها هدفش وتعویض نظام فرماندهی منطقه ویا تعویض شحنه های مغولی نژاد جوجی منطقه وانحلال "اردوی زرین وسیمین مغولان ودر منطقه مزبور بود وتا داروغه های برلاسی وکلانتریهای گمارده خودش را بگمارد که می توانستند امنیت جاده ها ویا نظام فرهنگی شهرهای تاتارستان آسیا را وبالا ببرند وهدفش هم از آتش زدن شهر های حاجی طرخان ووشهر سرای وخاتمه دادن به سرکشی قومیت گرایانه انها ودر حمله به نواحی مختلف آسیا ویا سعی کنند که به حوزه حکومتی امیرانشاه ودر شهر های آذربایجان شمالی حمله نکنند وهمچنین شهرهای مسکو ویا شهر غازا ن وآستاراخان را واز دست خاندان جوجیو بیرون اورد وبنا به نقل ص 817 کتاب "ظفرنامه یزدی" وشهر مسکورا ودر سال 797 هجری وضمیمه امپراطوری تیموریان نمود وآنگاه اراضی اطراف دریاچه ازوف ویا شبه جزیره کریمه وتا کیف اوکراین وتا رودخانه دنی پیر ونواحی اس وسمسم وایالت چچن وچرکس وکولا را گرفت وفرماندهان نظامی وداروغه های تاتاری در ان شهر های تاتار نشین آسیا گماشت وفلسفه اتش زدن شهر حاجی طرخان وبخاطر انتقام کشی از حمله آنان وبه شهر زنجیر سرای ما وراءالنهر اسایی مرکزی بود که در غیاب تیمور وبه زنجیر سرا تاخته وانرا غرت کرده بودند و سوزاندن منازل شهر" سرای" ویا شهر اوزبک نشین وجوجی نشین شهر سرای وفلسفه خاص داشت که ص 826 کتاب ظفرنامه یزدی هم ودر این باره می گوید : وتمامی شهر اهالی حاجی ترخان را کوچانده وسپس شهرهای مزبور را آتش زدندکه سکنه اش وبه نقاط دیگر رفته واولوس جوجی منحل بشود وهمچنین ص کتاب مزبور ادامه می دهد که : خراب کردن شهر" سرای" وبخاطر انتقام جسارتی بود که لشکر شهر مزبور ودر تخریب شهر زنجیر سرای وراءالنهر ودر غیاب تیمور انجام داده بودند وبا خلع خاندان سلطنتی جوجی ویک منطقه خاص وبنام "تاتارستان "ودر شمال غربی آسیا تشکیل دادکه اغلب از اقوام "تاتار نشین ترک آسیا "بودند وودر جنوبش نیز و"ایالت ترکستان غربی آسیا "را بوجود آورد ویا در حوزه اطراف رود خانه ارس که قبلا ترکان کوچیده بودند ونیز بقیه اقوام کرد وعرب ولرنشن آسیاصغیر را هم وبا تسخیر شهر بغداد واز دست ال جلایر وشاهان ممالیک مصر خارج کرده واین بار وایالت مستقل کردویا عرب نشین اسیا را هم ودر مدیریت پسرش عمر شیخ تیموری قرار داد ولذا در تقسیم بندیهای ژئوپلیتکی آسیایی خود وایالت های را بوجود اورده بود که اغلب اقوام هم نژاد ویا هم زبان ویا هم مذهب بودند ویا با شباهتهای واحد فرهنگی ونزدیک به هم بودند که راحت تر به عمران منطقای خود فکر بکنند ودر نواحی اقوام چینی ویا هندی نیز چنین ابتکار منطقه ای که بعد از مرگش فرو پاشید وبه نقل کتاب ظفرنامه یزدی وسعی داشت که برخی از قبایل شرکش قرا قویونلو ترک را هم وبه ترکستان مرکزی آسیا وکوچ بدهد وتا سیستم نظامی امپرطوری مرد نظرش را بهم نریزند این نوع حقوق نظامی آسیایی ودر یاسا نامه چنگیز خان وبه سران چهار اولوس نظامی "اولوس تولی ویا آولوس اوکتای وجوجی و اولوس جغتایی داده شده بود که چهار پسر چنگیز وسپهسالار چهار ارودو گاه نظامی بزرگ اسیایی نودند ووبقیه اقوام اسیایی وفقط حق فعالی اقتصادی واداری منطه قومی خودشان را داشتند ودر تحت فرماندهی نظامی ان چهار نفر وحق شرکت در فعالیتهای رده پایئن نظامیگری را می توانستند بدس آورند ودر صورت عدم تمایل به شغل مزبور ودر امور انتخاب شغل اداری وصنعتی وکشاورزی ودامداری وتجارت شهر های آسیایی حقوق شغلی ازادانه داشند وفقط در صورت گرایش به شغل نظامی گری وتشکیل ارتش قومی ومنطقه ای وتنبیه در یاسا نامه چنگیزی می یافتند ومدل امپراطوری تیموریان ونظیر مدل امپراطوری مغولی و ویا ارتش امپراطوری سلجوقی وساسانی ووهخامنشی بود که مدل ارتشهای بزگ آسیایی را بوجود می اورد که از درگیری های قومی آسیایی وجلو گیری بشود و34اصل مندرج در" تزوکات نامه تیموِری ونظیر تقسیم کار مشاغل نظامی وغیر نظامی سکنه آسیا ودر یاسا نامه چنگیزی بود که اقوام آسیا یی متفرقه ودست از ارتش های قومی بردارند واقوام کثیرش وتحت حاکمیت یک ارتش بزرگ امپراطوری بیایند که امنیت اراضی ویا جاده اسیایی وبا کارکردیکسان ارتش بزرگ اداره بشود ویا جرایم سیاسی ونظامی متعدد وبرمبنای تعدد قومهای آسیایی بوجود نیاید ویا جرایم متعدد وگوناگون وتعریف حقوقی نشوند ویا هرکی بخاطر ارتش قومی خاص خودش وبا ارتش واسلحه قوم دیگر وکشته نشود ویا جاده های هرقوم وبرای تجارت قوم دیگربسته نشده ویا بخاطر اسلحه قوم دیگر بسته نشود و وتیمور لنگ ودر دادن حکم نظامی به فرزندش میرانشاه در تبریز وچنین تئوری امپراطوری گونه را در نظر داشت . وبرعکس تئوری وی وارتش های ملی ویا قومی وهرکدامشان وبا اسلحه ویا تشکل نظامی خود وبضرر طبقات داخلی ویا جهت جنگ با اقوام دیگراسیایی اندیشده ه با سقوط هرات واین گونه ارتش های ملیوقومی در آسیا وبا تلاش پشت پرده کمپانی هند شرقی بوجود امدکه ازبکانی که تیمور وشهر سرای وحاجی طرخانی آنان را اتش زده بود ولذا با گرفتن اسلحه گرم واز همان کمپانی مزبور وعلاوه از تشخیر سمرقند که متعلق به جغتایی ها بود وجغرافیای خاک هرات را هم گرفتند که اقوامش واز شاخه های مختلف جغتایی بود وحتی تجاوز اوزبکها به شمال افغانستان نیز وبدلیل دشمنی قدیمی بین جغتایی ها بود وچرا که سلطلن محمد شیبانی اوزبک واز اعقاب جوجی و ساکن استاراخان وغیره بود وظهیر الدین میر زای بابری ونواده میرانشاه را هم ازشهر بلخ وکابل بیرون کردند ومجبور شد از کابل وبه دهلی برود ودر قضیه سقوط بگرام قند هار ودوباره به اففانستان برگشته اند وهدف تیمور از کوچدادن تاتارهای ساکن در شهرهای حاجی ترخان وسرا که وبه مرتع قشلاقی اطراف ارس وچشم ندوزند که اراضی اندکی وجهت دامداری منطقه داشت ولی با بی فرهنگی خود وهمه شهر ها ر به تخریب می کشیدند وبعد از چند سال همان تاتار ها ی اطراف شهر استارخان روبه نزد تیمور آمده وخبر دادند که با فوت توقتمش خان که نوه بیست وسومین جوجی بود و"اردوی نظامی وی و"اولوس جوجی "ومنحل شده است وتاتارهای مختلف همان بلاد ونواحی حاضرند که نظیر جغتایی ها وامپراطوری تیمورلنگ ویا خاندان وی را بپذیرند ولی بعد از مرگ تیمور لنگ وتزار ها از بدوی بودن وبی فرهنگی انان ونهایت سوء استفاده را کردهه وبجای خاندان جوجی آسیایی نزاد واین بار تزارهای اروپایی نشین پطرزبورگ ودر راس هژمونی ومدیریت همان تاتارهای فاقد فرهنگ اسیایی قرار گرفته بودند وسلطه اروپایی ها را وبر خاک اسیا اضافه می کردند وکه به استاخان مزور ونواحی اطراف خزر امده ودر حالیکه قوم روس ودر کشور 150 میلیونی روسیه وتنها 18 میایون جمعیت دارد ولی بقیه جمعیت شهر هایش وهمگی تا تار نشین ترک هستند که اسامی قومهای تاتار مزبور ودر کتاب جامع التواریخ امده است که در مقطعی اخاص ز تاریخ آسیا وبصورت صد گروه تاتار وبه دور چنگیز خان جمع وسلطنت امپراطوری وی را شکل دادند که اقوام گوناگون تاتار ویا ترک آسیایی وی وحداقل در زبان ترکی اشتراک داشتند ویادر نژاد مشترکشان ویا در مذهب حنفی اسلامی خودشان ویادر هم قاره بودن با یکدیگر وبنام سکنه آسیا وهمگی اشتراک واحد داشتند که امپراطوری چین ویا روسیه وآن مشخصات را ندارد

Baku and its new urban and ethnic developments in Asia (Part II )-  Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam

Baku and its new urban and ethnic developments in Asia

(Part II )

From: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam-

Anthropologist of Asian ethnicities

 

Regarding the history of old urban areas of Baku and in the Qajar period and briefly and on the documents belonging to tourists and historical books, I must say that the "old texture of Baku" in the Qajar period of Iran and the middle city had a small anchorage and in that period the city was sparsely wooded. It had few trees and a government garden in the old part of Baku. It also had a government garage and several private garages. "The Russian invasion was also preserved, and a number of brick or brick houses, one storey and some trading houses were in the city of Baku, and on the left side of Baku were oil wells that were like inverted wells on the shores of the Baku Peninsula and in the anchorage of Baku." Shah Abbasi Tower "There was also a wooden bridge from the city to the anchor, and there was also a "customs office" there. They searched the ports of Black Turkey or the ports of Turkmenistan, and each of these tribes had a lawyer or a merchant in Baku. There were travelers who regularly came from the port cities of the Caspian Sea, or from Turkmenistan, Turkey and Uzbekistan. is writing :There were customs officers and cargo carriers wandering in the area to move goods exported from the northern ports of Iran, or from the port cities of the Black Sea of ​​Turkey or the ports of Turkmenistan, and each of these tribes had a lawyer or merchant in the city. Also, "Zahir Al-Lolah Travelogue" and the period of Muzaffar al-Din Shah Qajar's period are full of information about Baku and in some of its pages he writes: There were clean and tidy rooms in Baku garages and there were for travelers who always came from the port cities of Caspian Iran and Turkmenistan and Turkmenistan. He writes in some pages of his European travelogue that different governments also had a "consulate house" in Baku and he also writes in this travelogue:There were customs officers and cargo carriers wandering in the area to move goods exported from the northern ports of Iran, or from the port cities of the Black Sea of ​​Turkey or the ports of Turkmenistan, and each of these tribes had a lawyer or merchant in the city. Also, "Zahir Al-Lolah Travelogue" and the period of Muzaffar al-Din Shah Qajar's period are full of information about Baku and in some of its pages he writes: There were clean and tidy rooms in Baku garages and there were for travelers who always came from the port cities of Caspian Iran or Turkmenistan and Turkmenistan. He writes in some pages of his European travelogue that different governments also had a "consulate house" in Baku and he also writes in this travelogue: The period of Muzaffar al-Din Shah and the Iranians and the construction of schools in Baku were influenced by culture and they imitated the school-building movement in Iran. The number of our students will not reach Baku in another hundred years! Therefore, the formation of schools in Tehran or other cities in Iran is also influenced by the construction of schools in the city of Bakumi. They played and in those cafeterias and coffee houses, so after the establishment of the radio in Iran and in 1319 Shamshi and Tabriz or Radio Urmia and many influences from "Baku music"  I should also add that the new urbanization of Baku took place after the independence of Azerbaijan, or the urban growth and physical growth increased and grew as the new capital of Azerbaijan, or Baku, after the independence of the Republic of Azerbaijan, or after the establishment of various embassies in different countries, or after 1991, grew or streets Vmydanhay Jdydzyady was pulled or departments of the newly established and where Shhrvps years 991 1 AD came the taller the house Sazyhaysh Varazy like Jryrh Absheron to Vprkrd Vchrakh the city Weber West Bank Caspian Sea and the peninsula Absheron    is located In addition, about 200 to 350 mm of rainfall occurs annually in the Baku water supply area And one of the oil regions. It is also fertile and with this construction and today the port of Baku is the largest city in the Caucasus region where all kinds of streets or highways and streets or new parks have been built or there are new urban facilities or new ministerial buildings. They have come to the Presidential building, the parliament building, the university building, and the offices of foreign companies in Baku, which did not exist before . Baku Boulevard ( Seaside BoulevardIt is a national park and an interesting amusement park parallel to the Caspian Sea. It should be noted that this boulevard was founded in 1909 and is more than a century old. Also, this park is about 3 km and 750 meters long or is located on the southern shores of the Caspian Sea (from Baku's Azadi Square to the National Flag Square) . Although some people believe that the word "wind blowing" means the city of winds, which is why it was named because of the strong winds that blow from the Caspian Sea, but as I said in the previous article, its name is "Bagh Kovia Bagh Koo" and its naming by fans A rebellion of General Atropat was appointed after the conquest of Alexander's military fortress and after the destruction of the Greek temple of Venus and on the Caspian coast, the fort was named "Bagh Koi" or the temple of the Zoroastrian mosque or the temple of Mazda worship and godliness.  وبه لفظ " Also, after its political independence, Zahr-e-Baku became a tourist attraction with many scenic and recreational areas, including Cheshmeh Square, Seth Beach, and One Thousand Nights, or Sheikhov Beach, or the oil fields of the beach. On September 2, 2010, The national flag was also raised in it, which has a large flag  , or 48 new towns were formed in Baku, with eleven urban neighborhoods and a regional city, and with the construction of new neighborhoods, its population increased. Its population has exceeded 3,525,000 (three and a half million) and today it has a population of about 37,000, which is about 97% of its population and people. They are Turkish Muslims and today Baku has first-class hotels, such as this tourist hotel, or Regency Life Hotel, Grand European Hotel, Echre Shahr Hotel, Absheron Hotel, Rasublika Hotel, Crescent Beige Hotel, Ershad Hotel, or numerous hotels. They are very interested in  music and play all kinds of maqami music, Ashiqlar, and in addition to Baku, it has the palace of Shirvanshah, the palace of Ramana, the palace of the poor, the palace of Maradakiani, the castle of the girls, or the temple of Atashgah. Bazaar or Balf Collection Bazaar or Houria Bazaar or Impro Shop Bazaar or Art Bazaar or has several chain stores Venice has Baku and several major shopping malls, including. The most famous shopping malls of this city are such as Port Baku, or Boulevard Park, or Ganjlik Bazaar, or Metro Park, and 28 malls, and the city of Egon and AF Mall . Venice has various retail areas, including chain stores and some high-end boutiques, making it a  major shopping mall or one of the ports around the Caspian Sea and the "bride of the Caspian ports".  Baku and has a Bakumi oil refinery, or is owned by Baku Petroleum Company, or Bakinsky Petroleum Equipment Company, or Azin Mash Petroleum Company and Azar Kimia Company, or owns Azar Bayjan Gas Company, and also owns party buildings, various publications, and Vario TV and Baku TV. bus terminals are often equipped Vnyzdaray Navy pier Vblavh   Baku undergroundwell and established in 1967 was and now  has 3 lines with 25 stations as well .There are various sea and land access routes to Baku and therefore anyone can use any means to reach Baku. In addition, Baku has some military barracks and is like the headquarters of the army or the air base or the naval base of Baku and Baku has some buildings. It is an industrial company, such as the Baku Steel Company, or food or furniture companies, which employ a number of workers or engineers, and also has a building of magazines and diaries, such as the Azeri mother newspaper, the Anna Vatan newspaper, or the Azar Bayjan newspaper, or some local publications. In addition, it is the building of Azar Tag news agency, etc., which is located in Baku.  Vblavh Baku has a mosque of the various Vblavh a building of embassies and types of malls and companies are also several university Vnzyr Baku State University is or State University of economy or   State Oil Academy of Azerbaijan or the State University of Culture and Art of Azerbaijan is or University Azerbaijan Medical Sciences and Azerbaijan Language University or the Academy of Public Management and the Diplomatic Academy of Azerbaijan and the Caspian University is Bakumi, whose names and similar names It was the University of the Caucasus, or the University of the Caspian and the University of the West, or the University of the Sciences of Azerbaijan, or the faculties of medicine and chemistry, or research institutes, and so on. It also attracted more than 153,000 internally displaced persons (as a result of the Nagorno-Karabakh war ). Now there were in the original population of Baku and has 11 -Adary metropolitan area and includes the following major metropolitan areas Vnzyr 1-quarters of the Caspian , 2 neighborhood  Bynhqdy 3 neighborhood Garedaghi , 4. district  Narimanov , 5 neighborhood  Nasimi , 6 - urban neighborhoods, military , 7. district Sabayl , 8 neighborhood Sabounchi , 9. district of Imam Hussein , 10 - Neighborhood Svrakhany V11- neighborhood  Yasamal is opaque Venice Skhtmanhayy Baku Bay have made, or in rocks Oil or Oil Rocks at and are made out of Bakvhstnd sea or in the Caspian sea with Darndvnyz 48 new settlements in the coastal areas of Baku were built, as well as Turkish-speaking population of Baku and from the words Vnvanhay Azeri Turkish Bakouee use the official language of Azeri TurkicVrsmyt is also a city of Baku on the western shore of the Caspian Sea Dardvnyz Vmhlh of Great Baku Vmshtml on the peninsula Absheron is 28 meters high above sea level Venice Do Castle daughter , and it is Bakvmy of historical places and period of the Sassanids . It was built and exists in this city and Venice is a spectacular building and in addition to the fire temple of Azar Gashsab of the Sassanid period in Baku   .The constant flames of its fire and the source of the gases coming out of the wells add to the tradition of heating or lighting the Zoroastrian temple and mosques in Baku. Jafth Nabi Turkam and is located outside Nakhchivan city and next to Rudars and next to Judi mountain and next to Ararat mountain next to Aras) and his religion has a great influence in Azar Bayjan region. Baku, Shirvan, Ganja, etc. fell to the Abbasid caliphs, and Istakhri in his book and in the Islamic period and He has referred to Baku oil and Yaghoot Hamavi or others have said a lot about Baku city oil. , And there is another spring from which kerosene comes out and is not cut off day and night, and there is a land from which fire always rises . However, with the arrival of Alb Arsalan, the Turks left for the old city of Baku and its inhabitants often converted to Islam. this line (in the year 957 AH.) Vbakv to capture the Safavid income vans palace Shyrvanshahy and was eliminated in the first Safavid Shah and by Later, during the Safavid period, they formed the "Shah Abbasi Tower" on the shores of Baku, and at the end of the Safavid government, the city of Baku, Ganja, Shirvan, and Shamakhi were captured by the Ottoman army for 23 years. The inhabitants of the cities of North Azerbaijan also asked Nader Shah for help Most of the structure of his army was from the Afshar Turkic tribe of South Azerbaijan, and Egypt did not ask them to join the Turks of the north again and again in Azerbaijan of Iran. Weber ruled Baku, Ganja, and Shirvan, or conquered it in 1806, and in 1813, during the military treaty of the Golestan Pact and Turkmachai, and during the reign of Fath Ali Shah Qajar, and officially, 18 important cities of North Azarbaijan were separated, including the Baku city, which was annexed. They conquered Russian territory and in 1805 the city of Baku was captured by the Russian forces and they made it a military city and port, but for many years they still lived in Baku and stood in front of the Russian military governors and did not submit to the Russian army. Baku oil wells and material use It was known for centuries and in addition to oil for lamps and naphthalene and from Baku surface wells and manually drilled or commercially exploited, but from 1872 officially began its industrial extraction and also with the beginning of the twentieth century and Baku oil fields and parts. It was the largest oil field in the world and by 1900 the city had more than 3,000 oil wells, of which about 2,000 wells were produced at the industrial and oil level, and for this reason, Baku before World War II and as one of the largest oil production centers in the world. Or was the equipment of the oil industry. Fifty years before this battle, the city of Baku produced half of the world's oil. Today, with the establishment of the Baku-Ceyhan pipeline, Turkey and the city of Ankara have become dependent on Turkey And here I need to mention the current population of Baku with a population of 3.74 million and most of the immigrants from the cities of Ganja, Shamakhi, Shirvan, Shamkhor, Nakhchivan, Vlankran, etc. to the big city of Baku to know the population of these cities from which branch and tribe The Turks are the people of North Azerbaijan who have gathered in Baku, and first we must refer to historical sources. It illuminates the north for us and also shows which ethnic group the Turks live in. In addition, I must explain that in the late Safavid period, when Iran was occupied by Afghan or Ottoman forces and the Arabs south of the Persian Gulf, Russian forces also attacked from northern Iran and greed for the sea. But finally, out of shame for the soul of my late mother, I tried to write the history of Baku and its relatives, or to study the historical ethnography of the Baku neighborhoods, or to show the oppression of the city's inhabitants in different historical periods, and to show less books or articles in this The ground has been prepared! And these are my last three articles and its result or they are related to the "History of Baku" and for that reason and moral philosophy and the city that was in my cookie because of its fall and not only my mother was displaced After the fall of Baku in 1806 and the Iran-Russia wars, most of the Iranian women sold their bracelets or necklaces and had to pay 7 crores of that day and demand compensation from the invading Russians, who had to pay them. They took the conquest of these cities and "female ransom" to the Russians! Therefore, we must