زنجان از عصر ساسانی تا سقوط صفویه- از : دکتر محمد خالقی مقدم
زنجان از عصر ساسانی وتا سقوط صفویه ( بخش پنجم )
از : دکتر محمد خالقی مقدم
تخصص: جامعه شناس شهری
3 اینجانب در 4 مقاله قبلی ام و"تاریخ محلات زنجان "را واز عصر اشکانی وتا محلات کنونی زنجان کرده ام وبخاطر اینکه وضعیت محلات زنجان ودر عصر صفویه ،مجهول می باشد ولذا ناچارم مقاله پنجم خودم راهم وبه این دوره تاریخی اختصاص بدهم وگرچه چکونگی ساختار زنجان ودر دوره صفویه وحداقل در 50 منبع تاریخی این دوره تاریخی وبطور مختصر ذکر شده است ویا در سفرنامه های مکتوب شده عصر صفوی وبطور مختصر ذکر شده است وبهمین دلیل ودسترسی ویا جمع بندی این نوع کتب پراکنده عصر صفویه وبرای هر فردی خواننده مشکل می باشد ولذا برای کاستن ابهام تاریخی دوره مزبور ومجبورم که مقاله اخیرم را وبه این دوره تاریخی صفویه ودر زنجان اختصاص بدهم وزیرا طول مدت حکومت حکام صفویه در زنجان طولانی است وحداقل 230 سال می باشد که در ایام مزبور وحداقل دهها حاکم صفوی واز سوی صفویه برزنجان نصب شده اند وتعدادشان هم از اقوام مختلف غیر بومی واز خانهای اقوام دیگر ایرانی بودند که بعنوان استاندار ویا "بیگلر بیگی صفوی زنجان "نصب شده بودند ولی همگی درمقر دارالحکومه محکم وشیک ساخته اردشیر بابکان ساسانی ودر انتهای خیابان سعدی جنوبی زنجان مستقر بودندکه کاروانسرای شاه عباسی صفویه دوره خودشان هم ودر روبروی همین محل کاخ حکمرانی صفویه ساخته شده بود ویا دهها حکمران صفوی زنجان هم واز سال 903 هجری والی 1135هجری ودر همین مکان کهندژقدیمی ساسانی مستقر بودند وبر نواحی اطراف زنجان هم حکمرانی ایالتی می کردند وتا اینکه بعد از فرار آخرین فرماندار صفویه ودر برابر تهاجم عثمانی ها ویا افغانها به ایران واز این کاخ حکمرانی صفویه و"نادرشاه قرخلو افشار" واولین حاکم افشاری گمارده خود را ودر زنجان وسلطانیه وابهر وطارم و ماهنشان تعیین نمود ودوباره "خان افشاری "را وبه این کاخ حکمرانی صفویه زنجان فرستاد وتا تدارک نظامی ویا پرسنلی جنگهای 25 ساله نادرشاه افشار را واز طریق این "قلعه مهم افشار نشین زنجان " انجام بدهند ولذا از سال 1135 هجری که آغاز حکومت نادر شاهی افشاردر ایران ویا آسیاست و تا سال 1266هجری که آغاز حکومت ناصر الدین شاه قاجاراست ویا زمان تثبیت حکومت حکام قاجاری ودر دارالحکومه سبزه میدان زنجان می باشد ودارالحکومه زنجان وبمدت 130 سال وحدود 8 الی 9 "حاکم افشار ی"داشت که اسامی اشان ودر منابع تاریخی آمده است ویا در این قلعه محکم واستوار جنوب خیابان سعدی زنجان ودر جنب میدان راه اهن و"مکان استانداری "خود را وقرار داده بودند که در دوره ناصر الدین شاه وزمان پایان حکومت خانهای افشاری در زنجان ویا پایان اقتدار طوایف افشار در زنجان بود وبعد از ان تاریخ بود که ناصر الدین شاه قاجار وصدر اعظمش ودر طی سه سفر به لندن ویا در طی قرار داد رویتر وهمه خاک ایرانرا فروخت واز جمله قصبه های زنجان را وبعد از ویران کردنش وبه انگلیسی ها فروخت وبه دنبالش انواع بانک انگلیسی مثل بانک ملی ویا گمرگ انگلیسی ویا وزارت اقتصاد انگلیسی ویا اتاق بازرگانی انگلیسی ویا دارالفنون انگلیسی ویا نشریه ویا چاپخانه آن و یا مدرسه نظامی انگلیسی تهران که افسرانش در ابتدا اطریشی وغیره بودند ویا مدرسه سیاسی وزارت خارجه ویا نظمیه انگلیسی را درشهر های ایرانی تاسیس کرد وهمانطوریکه در مشهد دوره محمد شاه قاجار هم وبا نابودی نادر قلی میرزاافشارنیز واخرین بقایا ی نواده نادرشاه افشار واز سوی قاجاریه نابودگشت ودر زنجان هم وبا ویران کردن قلعه 9 خان افشار و در طی 11 ماه توپ اندازی 20 فوج نظامی امیر کبیر وناصر الدین شاه قاجار وهمه قلعه های نظامی افشار ها فرو ریخت که روزگاری در دوره نادرشاه ویا در جنگهای 30 ساله ایران وروس ودر برابر بیگانگان ایستاده بودندوبهمین دلیل است کتاب ناسخ التواریخ ویا کتب دیگر عصر قاجاریه وبه کوبیده شدن 11ماهه این نوع "قلعه حکومتی محکم زنجان" ویا 9 قلعه افشار ها وبعلاوه با ویران کردن 48 سنگر دیگر جمعی زنجان اشاره کرده اند ویا توسط توپهای انگلیسی امیر کبیر ودر زنجان اشاره دارندو"کتاب جنگ زنجان "هم واسناد خوبی ودر این باره دارد وبقیه دیواره قلعه جنوبی زنجان هم ویا کهندژآن نیز ودر بالای ریل راه آهن وبعد از سال 1320ش فروریخت ویا با بمب های هواپیماهای روسی ودر جنگ دوم جهانی خراب شد ویا با بمباران همان هواپیماهای روسی ودرآغاز جنگ دوم جهانی وقلعه دو هزار ساله اش فرو ریخت وتا از راه اهن زنجان وغله ویا مهمات وبه شهرهای روسیه ویا اروپای شرقی ببرند ویا 145 هزار ماشین نظامی ویا توپخانه ودر کنفرانس تهران واز امریکاییها وانگلیسیها گرفته واز طریق راه آهن زنجان به بلوک شرق ببرند ولذا بعد از این تاریخ است که دو خیابان سعدی جنوبی ویا خیابان فردوسی زنجان کشیده شد ویا از معبر راه آهن زنجان وبعد از سال 1318 شمسی کشیده شدوسندتاریخی کتاب نزهت القلوب نشان می دهدکه تاریخ قدیمی این قلعه ساسانی زنجان ودوهزار ساله می باشد ویا در جنوب خیابان سعدی جنوبی بود وبعلاوه آسیاب آبی غرب همان کهندز ساسانی هم ویا سه پل ساسانی وبر روی زنجانرودبود وبا سه کوچه باغ کوچک و متصل به این قلعه ساسانی بود ویا با دو محله قدیمی جانبی ساسانی واشکانی اش وامروزه از خاطره ها رفته است! که حداقل تاریخ 2700 والی 2400 سال قدمت محله شهری دارد! ویا در بالای زنجانرود داشتند که از 9 کوچه پلکانی دو محله قدیمی مزبورومعبر داشت ولذا همه روزه مردم اش واز کوچه پلکانی پائین آمده وبه کشاورزی در باغات ویا در کرت های جالیزکاری زنگان رود می رفتند !وآری قلعه نظامی محکم ساسانی مزبور واز دوره اردشیر بابکان ساسانی وتا دوره امیر کبیردوام داشت ویا بخاطر استحکامش دوام داشت وبا شمشیر ویا منجنیق سنتی هم وقابل تخریب نبود ! وفقط توپ ویا بمب هواپیما وانرا خراب کرد ولذا همیشه مقر حکمرانی دولتهای سابق ایران بود واز جمله در دوره حکومت 230ساله صفویه ومقر حکمرانی دهها حکمران دوره صفویه بود ویا در دوره زندیه هم وکتاب گلشن مراد ویا کتب دیگر همو به استحکام ان قلعه زنجان اشاره کرده اند وبعلاوه در دوره محمد شاه قاجار هم وسولتیکف روسی واز درون آن قلعه وزیباییهای درون آن دیدار کرده است وهمچنین ناسخ التواریخ دوره ناصرالدین شاه قاجار هم هم وبه بقایای برج ان قلعه قدیمی زنجان وبعد از توپ باران شدن اشاره می کند وبعلاوه در منابع تاریخی دوره صفویه هم وحداقل اسامی 6 تن از "حاکمان صفوی زنجان" ودر این "مقر حکومتی زنجان "ذکر شده اند وگرچه از آغاز حکومت شاه اسماعیل صفوی در سال 903 هجری و تا دوره حکومت شاه اسماعیل دوم صفوی که با حمایت اقوام افشار وشاملو وبیات استان زنجان ویکسال تمام بر سر کار آمده بود ویا بعد از 20 سال زندانی شدنش ودر قلعه قهقهه آزاد شد ویا توسط اقوام افشار وتکلو واز زندان آزاد شده ودر چمن سلطانیه زنجان ودر سال 984 هجری و تاجگذاری نموده بود وبمدت یک سال هم در قزوین حکومت میکرد ولی بعد از یکسال حکومت وتوسط افراد خاندان صفوی ویا برخی عناصر نفوذی انگلیسیها ومسموم شده ووفات می یابد وتا شاه عباس صفوی وبر سر کار بیاید وکمپانی هند شرقی ویا تجارت آنان را ودر شهر های ایرانی و رواج بدهد ولذا از این تاریخ به بعد ویا ده سال بعد است که شاه عباس صفوی وبه قدرت کامل می رسد وبرای پیاده کردن اهدافش وپایتخت را هم واز قزوین به اصفهان می برد وتا اقوام ترک اطراف شهر ومزاحمتی برایش تولید نکنند ! وبدنبالش طوایف مختلف افشار استان زنجان ویا خرقان ویا رامند وشال وبوئین زهرا وساوه ویا افشار های غرب کرج ویا افشار های گاورود وابهر وطارمین و هیدج وقیدار وسجاس وسلطانیه وماهنشان وتکاب را سرکوب می کند که در برابر دولت صفویه وی وسرکشی می کردند ولذا از دوره شاه عباسی صفوی به بعد و"حاکمان افشاری زنجان ویا سلطانیه عوض شدند واز دارالحکومه زنجان وشهرهای دیگرخمسه وحذف شدند وبجای انان وفقط "خانهای اقوام دیگرایرانی "ودر "دارالحکومه زنجان" ونصب می شدند ودر حالیکه منابع تاریخی مختلف ذکر می کنند که قبل از ان تاریخ واغلب حکام صفویه نیز ودر دارالحکومه زنجان وسلطانیه وتنها از خوانین مهم افشار استان زنجان بودند وافرادی نظیر علی سلطان افشار ویا دانه افشار وغیره که در جنگهای چالدران ویا در چندین جنگ دیگر با ازبکها دوره شاه اسماعیل نیز وشرکت کرده بودند که اسامی اشان ودر منابع تاریخی آمده است ویا اسامی برخی از حاکمان افشاری زنجان هم واز سال 903 والی 985 هجری واغلب از خوانین افشاری بودند (وتا ایام سلطنت شاه اسماعیل دوم صفوی نیزچنین است ) وتنها از از دوره اقتدار یابی شاه عباس اول در سال 996 هجری عوض شد! ویا بعد از انتقال پایتختش از قزوین به اصفهان وهمگی عوض شدند ولذا با اقتدار یابی شاه عباس واین بار حکام شهر های ایرانی عوض شدند ومثلا با عزل خوانین افشاری شهرهای اصفهان ویا یزد ویا کرمان وفراه وکهگیلویه وزنجان وسلطانیه وطارم وساوه وسبزوار و غیره قبلا وهمگی از "خوانین ایل بزرگ افشار" بودند که صفویه را به قدرت رسانده بودند وبعد از قدرت یابی شاه عباس واز صحنه حکمرانی شهر های ایرانی و حذف شدند! وبجایش "خوا نین گرجی وارمنی وسیک ولزگی وچرکس منصوب" شدندو لذا از دوره شاه عباس اول صفوی به بعد واغلب حاکمان صفوی زنجان نیز عوض شدند وبجایش واغلب از اقوام دیگر ایرانی تعیین می گردیدند ومثلا برخی از اقوام کرد واین بار حاکم زنجان ترک زبان شدند ویا در دوره شاه عباس و تعیین گردیدند! وبرخی هم از اقوام لر فیلی ویا از خانهای مقدم مراغه تعیین می شدند !وبعلاوه لقب "سلطان "هم واز لقب "خوانین افشاری استان زنجان" حذف شد وفقط حق مرتع داری ویا زراعت صرف وان هم ودر پیرامون شهر ها را داشتند ویا در مراتع پیرامونی زنجان ویا شهر های دیگر را وبعهده خود داشتند ولی در رفت وآمد به شهر زنجان ویا به دیگرشهر های ایرانی ودیگر حق دخالت در امور سیاسی ویا تجاری آن شهر را نداشتند ویا حق دخالت ویا نظریه دهی ودر بازار شهر زنجان ویا سلطانیه وابهر وغیره را نداشتند و تادوره نادرشاه افشارچنین بود وچنین حقوقی را هم نداشتند!وبهمین دلیل است که ص 894 و895 کتاب خلاصه التواریخ می نویسد که شاه عباس در سال 998 هجری وزنجان وسلطانیه را والکای " حسین بیک شاملو" می نماید ووی هم یکی از افراد مرشد قلی سلطان بود که دایه شاه عباس ودر خراسان بود ونیز شاه عباس صفوی وانها را در سال 994 هجری ومغضوب کرده بود ویا با "طهماسب قلی بیک قرخلو افشار" منطقه ودر گیرعداوتی یافته بود بودویا بعد از قتل شاه اسماعیل دوم صفوی ومورد غضب بودند وچراکه اغلب طوایف ایل بزرگ افشار ومخالف سیاست شاهان صفویه شده بودندولذا ص 836 کتاب خلاصه التواریخ وبه طهماسب قلی قرخلو افشار اشاره می کند که مورد بی اعتنایی قرار گرفت و یا به آمدن علیقلی سلطان به "زنگان "وبعنوان حاکم شهر ودر سال 994هجری اشاره دارد ونیز توضیحات ص 1065 کتاب خلاصه التواریخ هم چنین است ودر این باره می افزایدکه : شاه صفوی " علیقلی ساطان حاکم قم را ورخصت داده که به عراق آمده وایل واولوسات غازیان شراه وفراهان ویا دهستان شاملونشین ملایر ویا دهستان شاملو نشین خدابنده همدان وشاملو های گرماب زنجان را وجمع نموده وبه زنجانرود ببرد و"مرشد قلی سلطان شاملو"نیز ویا هفتاد نفر دیگر وبا وی بودند وبعلاوه به نقل ص 618 و619کتاب خلاصه التواریخ وشاه عباس در سال 984 ویا بعد از آنکه شاه عباس صفوی واز زنجان به قزوین آمد ولذا "قلی بیگ افشا"ر ویا "امیر اصلان افشار "را ودردربارنظامی قزوین وبه سختی پذیرفت ونیز به نقل ص 623 همان ماخذ و"امیر اصلان خان افشار" را روانه منطقه افشار نشین شوشتر وشادگان خوزستان ویا بخشی از دهستانهای غرب کهکیلویه نمود ! ویا به نقل ص 643همان خلاصه التواریخ و"خلیل خان افشار" را هم وحاکم کهگیلویه نمود که از پایتخت قزوین وخرقان وسلطانیه دور باشند ! وبعلاوه حاکمیت ساوه وآوه ( ویا شهر اوج جنوب قزوین) "ویا جربادقان را واز افشار ها گرفته وبه "معصوم سلطان ترکمان" دادویا به نقل ص 622خلاصه التواریخ و"محمود بیک افشار "را واز "حکومت ساوه" عزل کرده وبه کرمان فرستاد وبعلاوه به نقل همان خلاصه التواریخ و "حکومت منطقه افشار نشین طارم وخلخال "را هم وبه "محمد خان استاجلو "داد( ماخذ صفحات 664 و665 خلاصه التواریخ ) ویا "علی سلطان افشار" را هم وبه ترشیز (ویا به کاشمر خراسان فرستاد ) وبعلاوه "بیک افشار" راهم به بافت کرمان فرستاد ونیز به نقل ص 732 "وحسین سلطان افشار" را وبه تربت جام فرستاد وبعلاوه به نقل ص 752همان ماخذ وحسین بیگ افشار ویا فرزند سوندوک بیگ قورچی باشی افشارپایتخت قزوین را هم وبا جمعی دیگر از طایفه افشار و به "سبزوار" فرستاد وبعلاوه "یکان بیک افشار" را هم وحاکم "فراه وتون وطبس" نمود ویا "جبار قلی بیگ افشار" را هم وبه "شهر هرات" فرستاد ویا برخی از "افشار های ارشلو" را هم وبه اصفهان فرستاد ولی بعد از تعویض پایتخت هم وآنها را نیز عزل نمود ویا به نقل ص 834 خلاصه التواریخ و"یوسف سالطان افشار" را هم در" نارین قلعه یزد" مکان داد که دکتر محمود افشاریزدی واز بقایای آنان است وخلاصه که همه اقوام افشار حومه قزوین ویا سلطانیه وزنجان وطارم وخرقان وقیداروتکاب وماهنشان را پراکنده نمود ! وبلاوه بخشی از طایفه بزرگ افشار را وبا ریاست "قاسم خان اایمانلو فشار "وبه ارومیه فرستاد که با کردها منطقه ودرگیر بشوند که طایفه قاسملو افشار اورمیه واز آن جمله هستند ! وبرخی را هم وبه 25 پاسگاه نظامی شمال کلات ودرگزخراسان فرستاد که با ازبکها ودر حمله به مشهدو در گیر جنگی بشوند! واز جمله نادرشاه قرخلو افشار ویا پدرش امامقلی خان افشار هم واز آن جمله می باشند ! ولذا شاه عباس که رابطه عمیقی وبا برادران شرلی رایت انگلیسی ویا با اعضای کمپانی هند شرقی داشت وبعلاوه تجارت کارونسراهای شاه عباسی جدیدسازش را وبدست تاجران ارمنی ویا مسیحیان اروپا یی داده بود وبعدا هم وبا تثبیت قدرت خود در قزوین ویا با انتقال پایتخت اش وبه اصفهان وهمان خوانین افشار وشاملو ویا استاجلو وروملو وتکلو را هم وکنار گذاشت که صفویه را به قدرت رسانده بودند! وسپس اغلب خوانین گرجی ویا ارمنی ولزگی وسیک هندی ویا زنگنه کرد ویا اعراب مشعشعی هویزه را وحاکم در شهر ها ایرانی نمود! ویا جایگزین خانهای افشار مسلمان ویا جایگزین خانهای ترک تکلو وغیره کرده که بعدا تعدادی از همان طایفه تکلو ها درشهر تویسرکان باقی مانده ولی بیشترشان وبه عراق رفتند وبعدا نیز وبه نقل ص 850 کتاب خلاصه التواریخ ولقب "خان" ویا "سلطان"را واز روی عناوین این نوع حاکمان خانهای افشاری ویا خانهای تکلو وخانهای استاجلوی آذربایجان ویا طالش شهر های ایرانی را برداشته و به دستور کمپانی هند شرقی وانان را عزل کرده ومدیران شهری ارمنی ویا گرجی ولزگی گذاشت ویا مدیر دوایر شهرهای دوره صفوی را از چنین افراد تعیین نمود ویا جایگزین مدیریت شهری سنتی قدیمی نمود واز این راه و"نهاد سیاسی "اداره شهرهای آسیایی وایرانی را و.دچار تحول نموده وبعدا هم وصرفا بعنوان روسای سر رمه دار ایل ویا طایفه مزبور ویا رئیس اویماق شهرشا نگه داشت ویا رئیس رمه داری دهستان خودشان وانهم در پیرامون شهر باقی ماندند !ولذا با این ترفند سیاسی بود که تجارت شهرها ی آسیایی ویا ایرانی عوض شدند ویا مکانیزم بازار های سنتی زنجان وایران هم واز دست همان تاجران مسلمان بیرون آمده ویا این بار واز دست کاروانسراداران ایرانی خارج گشته ویا از دوره تاریخی شاه عباس وعوض شد واین بار و بدست تاجران ارمنی وگرجی واروپایی وکاروانهای انها داده شد ! ویا در شهرهای جنوبی وبدست اعضای تجارتخانه های کمپانی هند شرقی ومثلا در شهرهای اصفهان وشیراز وبندرعباس وبندرلنگه ویزد وبوشهر غیره داده شد که انواع "کاروانسراهای شاه عباسی صفوی "را وجایگزین بازار های سلجوقی وتیموری ایران وآسیای عصر قدیم کرده بودند ولذا نظام سرمایه داری اروپایی واین بار ودر خاک آسیا وشکل می گرفت ویا بوسیله وی و"رواج فرهنگی" یافت ! ولذا شاه عباس وبعد از رسیدن به قدرت وتوسط مرشد قلی خان شاملو( ویا دایه اش در خراسان ) وهمان مرشد قلی سلطان شاملو" ویا اطرافیان وی را هم وکنار گذاشت!؟ وبعلاوه این بارو حاکمیت زنجان راهم وبه همان "دولتیار سیاه منصور کرد" دادند وچرا که در این دوران شاه عباس وتنها "دولتیار زنگنه وحاکم سلطانیه ودهات جنوبش شده بود !ویا بعد از حاکمیت خوانین شاملو واین بارو "دولتیار سیاه منصور "را وحاکم زنجان نمودند وهمچنین ص 728 و729 کتاب "روضه الصفویه "نیز اشاره می کند که "اقوام افشارزنجان وشهرهای دیگراطرافش و دراین دوره تاریخی واز شاه عبا س صفوی اطاعت نمی کردندوبعلاوه دولتیار سیاه منصور هم ودرحوالی زنگان رود بودولذاوی را به عنوان حاکم زنجان منصوب نمودند که طایفه شاملو ترک هم نمی خواست که با "طایفه افشار ترک زنجان وسلطانیه وابهروقیدار " در گیر بشود ونیز در صفحات 199 و200 کتاب "زبده التواریخ مستوفی هم که می نویسد ویا درکتاب "نقاوه آلاثار" عصر صفوی هم ذکرکرده است که :"دولتیار سیاه منصور کرد واز شاه عباس وحکومت ابهر وسلطانیه ووسورلوغ وقلعه سجاس را دریافت کرده بود ونیز بخاطر اینکه آنها واز دولت شاه اسماعیل دوم صفوی وتبعیت کرده بودند ولذا عزل وپراکنده شدند ویا بعد از وی هم وص 1087 کتاب عالم آرای عباسی می نویسد :که شاهاه صفوی و"گدایی ساطان کولانی"واین بار و" حاکم زنجان " می کنند که از اقوام لر فیلی ویا کرد بود وهمچنین ص 823 کتاب "روضه الصفویه"هم واشاره می کند که اندکی بعد از این دوره تاریخی وشاه عباس واز زنگانه رودقزل اوزن وبا خیل وحشم دربار خود وبه "ولایت مراغه "آمده ومال ومنال آن ولایت ( زنجان ) را ویا اقطاع وتیول ئیلاق وقشلاق آنرا وبه "آقا بیگ مقدم "ودر مراغه می دهد و یا ص 772 کتاب عالم ارای عباسی هم ذکر می کند که :شاه عباس صفوی ودر ساال 22 جلوس سلطنت خود و"آقا سلطان مقدم "را وحاکم صفوی زنجان می کند ویا ص 772 کتاب عالم آرای عباسی هم ودر این باره می نویسد " وآقا سلطان مقدم "ودر سال 22 سلطنت شاه عباس و"حاکم زنجان" بودوبعلاوه واحتمالاوی هم وجهت اداره امور نظامی زنجان وبخشی از "قوم مقدم ترک مراغه "را وبه زنجان وبعنوان نظامیانش می اورد که بعد از حکومتش هم وبعنوان یک "طائفه کوچک مقدم "ودر دهات "ذکر "غرب زنجان می مانند ویا بعدا در شمال سلطانیه ویا در برخی از دهات شمالی صائین قلعه زنجان زندگی می کردندونیز درهمان دوره حکمرانی شاه عباس است که به زنجان آمده بودند وهمچنین دستور ساخت کاروانسرای شاه عباسی صفوی را هم در روبروی عمارت حکمرانی آقا خان مقدم ودر سفر به زنجان می دهد ویا در خیابان سعدی جنوبی زنجان می دهد که بعد از دوره جمهوری اسلامی هم وهمان عمارت کاروانسرای شاه عباسی مزبور وبه سه قسمت منقسم می شود "-1-که بخشی به رستوران سنتی صفویه زنجان تبدیل می گردد -2وبخشی هم به -اداره اوقاف جدید زنجان واختصاص می یابد ونیز 3 بخشی هم به ساختمان اداره کمیته امداد زنجان ودر جنوب خیابان سعدی تخصیص می یابد !-وبعلاوه به نقل ص 774 کتاب عالم آرای عباسی که می نویسد :ودر این سفر شاه عباس به زنجان ووی هم در سال 22 سلطنتش ودر " قصبه زنجان "وبا کجج محمد ویا با 500 نفر دیگر وهمان شاه عباس در زنجان وملاقات می کند !ویا همچنین صفحات 384 و423 تاریخ عباسی وبه ملاقات شاه عباس وبا برخی از افراد خواص زنجان ودر سفرش وبه زنجان اشاره می کند! ومثلا به برخی از آنان وتعداد 41 مادیان اسب می دهد ویا به 400 نفر دیگرهم واسب معمولی داده است وهمچنین ص 171 "تاریخ جهان آرای عباسی" هم واز آمدن شاه عباس به زنجان وگزارش می دهد وبعلاوه یک سفرنامه دیگراروپایی هم واز ملاقات شاه عباس صفوی وبا یک زن جادو گر در زنجان یاد می کند که به وی وجادوی حمله به سپاه عثمانی راو یاد می دهد ! ویا همچنین بعد از مرگ شاه عباس و کتاب دیگر "خلاصه السیر" دوره صفوی ذکر می کند ویا در ص 55 کتابش ومی نویسد : ویا اضافه می کند که در سال 1038 هجری که شاه صفی پادشاه می گردد واین بار وی و"صفی قلی سلطان"را وبه "امارت زنجان وسلطانیه "منصوب می نماید ( ماخذ ص 55خلاصه السیر ) ونیز ص 96 همان کتاب خلاصه السیرنیز می نویسد: ودر سال 1039 هجری و"عباسعلی بیگ" دوباره وبه "رتبه امارت ساطانیه وزنجان"منصوب می گردد وهمچنین صفحات 507 و508 "سفرنامه اولئاریوس" هم می نویسد که دراواخر دوره شاه صفی صفوی که به زنجان آمده است واین بار و حاکم زنجان وسلطانیه " وسوندوک سلطان " بود که با سی سوار واز "اولئاریوس اروپایی "استقبال کرده بودکه از زنجان می گذشت وبه اصفهان می رفت واحتمالا درابتدای دوره قاجاریه هم و"عباسقلی خان افشار" ویا "علیمردان خان افشار " که برادرش بود و در دو طرف خیابان سعدی زنجان ودو قلعه نظامی داشتند واز نواده های وی بودند واکنون هم وکتابخانه سهرورد ی زنجان واز موقوفات همان عباسقلی خان افشار است ویا مسجد عباس قلی خان افشار هم درجنب این ناحیه است وهر دوخان مزبور زنجان و در جنگهای ایران وروس کشته شدند واسامی انها ودر جنگهای ایران وروس ذکر شده وهمانها خانهای افشاری اصلی شهربودند واحتمالا نواده همان "سوندوک سلطان افشار" می باشند که اولئاریوس وبعنوان حاکم زنجان وسلطانیه دیده بودو"خانواده ذولفقاریهای زنجان " وخانهای اصلی زنجان نبودند وفقط خانهای افشار قلتوق جنوب زنجان بودند که در سازش با شاهان قاجاریه ویا خاندان پهلوی ومقدار زیادی روستا را وتصاحب نموده بودند! ولی در قلعه علیمردان خان افشارزنجان که بعداز مرگشوباقی مانده بود وهفت عمارت تودر تو بود وفقط 3000 نفراز اقوام افشاری زنجان وتوسط توپهای ناصر الدین شاه قاجار وکشته شدند! وبعلاوه در قلعه عباسقلی خان افشارهم ویا در 48 سنگر دسته جمعی دیگرزنجان هم وحدود 23 هزار نفر از سکنه زنجان وقتل عام ودر سال 1266 هجری شدند که پناه به آن قلعه های محکم زنجان برده بودند ( ماخذ: کتاب جنگ زنجان ویا کتب دیگر ) وبعلاوه ص 168 کتاب خلاصه السیرمی نویسد: که شاه صفی ودر سال 1042 هجری وبه زنجان می آید واز زنجان به دیار اردبیل وجهت زیارت مقبره اجداد ش می رود واحتمالا شب هم ودر دارالحکومه صفوی زنجان می ماند ونیز ص 195 همان خلاصه السیر وذکر کرده است است که در سال 1044هجری وطاعون ویا وبای شدید ودر زنجان وسلطانیه وابهر وخلخال ورواج می یابد! وبعلاوه ص 403 کتاب "تاریخ جهان آرای عباسی" هم می نویسد " در دوره شاه عباس دوم صفوی وعمارت حکمرانی زنجان وبه " صفی قلی بیگ" ولد ساروسلطان یساول صحبت وشفقت شده بود که از درامد کاروانهای تجاری عبوری ازشهر زنجان ومالیات می گرفت ویا از حجره های بازار سنتی زنجان مالیات می گرفت ویا از موقوفات کاروانسراهایش ویا از دهات زنجان ومالیات زراعی ویا تجاری می گرفت وبه دربار شاه عباس دوم صفوی ودر اصفهان می فرستاد! وبعلاوه در دوره بعد از سلطان حسین صفوی هم که شاه تهاسب دوم وبه قدرت می رسد واین بارو "سفرنامه کروسینسکی "است که گزارشگر عصر صفوی می باشد ویا در ص 69 کتابش می نویسد " شاه تهماسب دو م صفوی وبعد از حمله محمود افغان به اصفهان ونخست به قزوین فرار کرده وسپس از قزوین به زنجان آمده وسپس از زنجان ودارالحکومه آن وبه تبریز فرار می کند وهمزمان با فرار وی هم و دارالحکومه صفوی زنجان نیز سقوط می کند وبار دیگرو دوباره بدست "خوانین افشار سابق منطقه "می افتند که 9 قلعه نظامی ودر زنجان ودر طی 25 سال حکومت نادرشاه افشار ودراین شهرزنجان تاسیس کرده بودند واین نوع از اسناد تاریخی وبیانگر وضعیت سیاسی وتجاری زنجان ودر دوره 230 ساله حکومت شاهان صفویه می باشد ولی همان اسناد تاریخی نشان می دهد که شاهان صفوی وبرخلاف شاهان ترک سلجوقی ویا حکامشان در زنجان که ال قفشود ویا ایدوغموش ومنگلی وغیره بودند که بازار سنتی زنجان را در 950 سال قبل ساخته بودند ویابرخلاف شاهان ترک قراقوینلو وآق قوینلو زنجان بودند که بازار پائین ویا دو مسجد جامع آن بازار پائین را ساختند ویا کاروانسراها وحمامها ومحل فرمانداری آنراو ساخته بودند ونیز برخلاف ترکان دولت افشاریه بودند که "محله بزرگ افشار نشین زنجان ودو طرف خیابان زینبیه زنجان ومسجدهای افشار ی آنرا وساخته بودند ولی خاندان صفویه ودر زنجان وهیچ گونه آثار عمرانی ندارد ویا آثار شهرسازی مهمی ودر طول حکومت طولانی اشان وندارند !ویا علیرغم اخذ مالیات 230 ساله وازسکنه زنجان وندارند! ویااز محل عوارض کاروانهای عبوری اش وندارند!ویا هیچ گونه آثار عمرانی ویا حتی مسجد سازی هم ودر طول 230 سال مالیات گیری خود ودر زنجان نداشتند! وبجز از دو کاروانسرای شاه عباسی و در جنوب خیابان سعدی زنجان ویا کاروانسرای دیگر شاه تهماسب صفوی ودر دروازه گروس بود ویا چسبیده به انتهای خیابان فردوسی کنونی زنجان بود واکنون هم وهیچ اثر ی از کاروانسرای شاه تهماسبی ودر زنجان نیست که در 50 جلد تاریخ نویسی دوره صفویه ذکر شده باشد وتنها ص 398 کتاب خلد برین عصر صفوی وبه ساخت "رباط شاه تهماسبی "ودر پائین شهر زنجان وسلطانیه اشاره کرده است ویا کتاب دیگر هم وکتاب "دارلعرفان خمسه "می باشد که به کاروانسرای شاه تهماسبی ودر دروازه گروس زنجان واشاره می کند که اکنون نیست و احتمالا در خیابانکشی جدید فردوسی ویا در سال 1316دوره پهلوی وخراب شده است ویا در خیابانکشی خیام اوایل دوره جمهوری اسلامی وبه معبر خیابان افتاده است! وکاروانسرای دوم صفوی نیز امروزه وسه تکه شده وبخش کوچکی آن به رستوران سنتی میراث فرهنگی ودر جنوب خیابان سعدی تبدیل شده است وهمچنین از دوره شاه سلیمان صفوی هم ویااز دوره شاه حسین صفوی وفرزندش شاه تهماسب دوم هم و در زنجان وخبری از آثار عمرانی نیست و"عمارت دارالحکومه صفویه درزنجان " هم ومتعلق به ایام دولتهای سابق ایران می باشد! ویا بقایای همان قلعه نظامی کهندژ ساسانی بودولذا پولی هم برای ساخت همان استانداری ویا بیگلربیگی صفوی زنجان هم ونداده بودند! ویا برای ساخت وساز عمارت بیگ لر بیگی صفوی ودر زنجان هم ومصرف نکرده بودند ! وتنها از آثا رعمرانی حکومت 230 ساله صفویه در زنجان هم وتنها ایجاد یک تکیه کوچک زیر زمینی وبنام "تکیه حسینیه "ودر دوره مزبور است وتازه آنهم وبا هزینه خود اهالی زنجان ساخته شده بود! ویا تنها بعد از انقلاب 57 13شمسی ومسجد بزرگ حسینه زنجان را ودرهمان محلومردم معاصر زنجان ساخته اند ویا تاسیسات درمانگاه ویا کتابخانه ویا تاسیسات جنبی آن حسینیه هم وفقط در دوره جمهوری اسلامی ساخته شده است! وتکیه سابق حسینیه دوره صفوی هم وتنها در زیر زمین مسجد کنونی ونوساز حسینیه کنونی می باشد ! وبعلاوه از آثار دیگر صفوی هم ودر پائین آن تکیه کوچک وساخت یک نوع "سقا خانه آب "ودرجنوب همان تکیه کوچک حسینیه می باشد که اهالی کاروانهای کالا که با شتران وقاطر های خود و به زنجان می آمدند ویا درمعبر ورودی کاروانهای اسب وشتر به شهرزنجان ساخته شده که در معبرورودی دروازه قلتوق ویا دروازه گروس سابق بود که جنوب حسینیه می باشد ووبا یک کوچه باغ 500 متری از روی پل ساسانی می گذشتند ویا از کوچه باغ آن باغات زنجانرود وبه محل سقاخانه وصل می شدند وچونکه همگی تشنه هم بودند وآنگاه آب در ورودی شهر وبه افراد تشنه کاروانهای تجاری مزبور داده می شد ویا از همان سقاخانه داده می شد که ساعتها ودر زیر آفتاب سوزان وراه پیموده بودند ! ودر عوض سلام به امامان شیعه ودر همان سقاخانه کوچک می فرستادند وبعلاوه در اطراف همان تکیه قدیمی حسینیه هم واهالی دو محله قدیمی زنجان بود که خانه های محقر واز دوره ساسانی داشتند ولی در همان دو محله محروم زنجان هم وبا پول خودشان ونه با پول صفویه ودر دوره صفویه وتنها چند تکیه کوچک نایب اقا ویا تکیه لطفعلی ویا تکیه علی اکبر ویا تکیه بسیار کوچک سید ستاررا وساخته بودند! ولذا پول ساختش را هم وحکمرانهای صفوی نداده بودند! ولذا همه آثار عمرانی صفوی ودر زنجان وچنین می باشد! وهر چند خاندان صفویه ویک اثار عمرانی دیگر هم ودر زنجان دارند وآن هم تعمیر "مقبره اخی فرج زنجانی" وبدست شاه عباس می باشد !که در کتاب دارالعرفان خمسه ذکر شده است ! ولی مقبره همین عارف قرن چهارمی زنجان هم ودر حمله "اللهیار خان ازبک به زنجان" ویا بعد از قتل نادرشاه افشار ودوباره ویران می گردد! ویکبار هم ودر حمله به "قلعه علی مردان خان افشارویران می شود ویا در دوره ناصری ویران می گردد واکنون هم وجود ندارد ولی اسناد تاریخی نشان می دهد که تعمیره مقبره اخی فرج زنجانی هم وبوسیله شاه عباس وبحاطر احترام به وی ویا سایر مشاهیر زنجاننمی بشد که سایر مشاهیر دوره سلجوقی زنجان هم ودر کنارمقبره وی خوابیده اند وبلکه بخاطر بزرگداشت برخی از رجال دربار صفوی اصفهان می باشد که در سفر به زنجان می مردند ویا در کنار قبر اخی فرج زنجانی ودر دوره صفویه فوت کرده بودند ! و یکی از آنها هم وفات" قاضی جهان" دربار شاه تهماسب صفوی است که به نقل ص 363 خلاصه التواریخ ووی در هنگام عبور از قصبه زنجان ودر سال999هجری ودر کنار مزار اخی فرج زنجانی وفوت کرده بود ونیز در همانجا دفن شده بود وبعلاوه صفحات 107و211 و213 کتاب " تکمله الاخبار دوره صفوی هم وبه وفات قاضی جهان ودر کنار "مقبره اخی فرج زنجانی "اشاره کرده اند ویا کتاب جهان آرای دوره صفوی هم وبه آن موضوع اشاره کرده اند وبعلاوه در سند دیگر تاریخی هم وآمده است که فرد دیگرهم و "وفات معصوم بیگ صفوی" می باشد که در سال 994 هجری ومسئول "دیوان بیگی صفویه" بود ودر کنار مقبره اخی فرج فوت می کند( ماخذ ص 972 خلاصه التواریخ ) وهمچنین ص 929 تاریخ عالم آرای عباسی هم ودر سال 32 حکومت شاه عباس صفوی وذکر می کند که "میرزا رضی "ودر برگشت به اصفهان واز "قصبه زنجان" می گذشت ودر زنجان فوت کرد! ویا ص 662 کتاب عالم آرای عباسی واز فوت اوزون احمد ودر سال 18 جلوس شاه عباس ودر" قصبه زنجان" یاد کرده است ومنابع دیگر تاریخی عصر صفویه هم وتنها به ذکر برگشت سپاه عثمانی و از سلطانیه به عقب در دوره شاه تهماسب یاد می کند که بدلیل برف سنگین سلطانیه وصائین قلعه بود که به قزوین حمله نمی کنند ودر برگشت ودچار حمله افشار ها می گردند واز جمله صفحات 121 و122 و128 کتاب "تاریخ ایلچی نظام شاه "است که می نویسد که لشکر عثمانی واز سلطانیه برگشتندویا در صفحات 198 و200 کتاب عالم آرای عباسی واز استقبال اقوام افشاری زنجان واطرافش واز تاجگذاری شاه اسماعیل دوم ودر چمن سلطانیه یاد کرده است !ویا ص 37 کتاب "فواید الصفویه "هم وذکر می کند ویا از طرفداری اقوام افشار زنجان واز شاه اسماعیل دوم یاد می کند که جنگ با عثمانی ها ویا با ازبکها راوبی فایده می دانستند ولذا خط مشی شاه اسماعیل اول ویا شاه عباس را وقبول نداشتند ولذا مورد غضب شاه عباس شدند وبعلاوه ص 162 کتاب "جواهر الاخبار" دوره صفوی هم واز شکست "قوم ترک تکلو واقوام دیگرزنجان ودر قریه نیک پی زنجان ودر سال 984 هجری یاد می کند که از سیاست های شاه اسماعیل دوم حمایت می کردندویا ص 508 و514 و و516 وو386 کتاب "خلد برین عصر صفویه "هم واز هواداری اقوام افشار زنجان وحومه اش واز سیاست های شاه اسماعیل دوم وترک جنگ با عثمانیها ویا ازبکهای مسلمان را وبیان می کنند که شاه عباس صفوی ومخالف آن" رویه افشار ها" بودند وناچارا شاه عباس صفوی واقوام افشار را واز "حکمرانی شهر های ایرانی" وکنار می گذارد واین بار "مدیریت بومی اداره شهرهای ایرانی "وآسیایی را بهم زد که قبلا "در شیوه اداره امپراطوریهای قدیمی آسیا یی "ومرسوم نبودویا در نهاد سیاسی آن مدل آسیایی قدیم نبود وتنها اداره اقتصادی ویا زراعی هر قوم آسیایی وفقط بعهده رهبران مورد قبول آن قوم گذاشته می شدویا فقط در امور نظامی وسیاسی تابع تشکیلات مرکزی دولت بودند !ولی در اداره معیشت داخلی استانها ویا در تعیین صاحب منصبان شهری خود ویا در تعیین مستوفیان وکلانترها ومحتسب های شهری خودومستقل بودند! ویا در تعیین قضات شهرها ی خودومستقل بودند ! ولی بعد از شاه عباس وهمه عناصر بومی اقوام ایرانی را وبه نفع اروپایی ها ویا به نفع تجارت اقوام گرجی وارمنی وبهم زد! وبرعکس وتنش ویا درگیری میان اقوام متعدد آسیایی را ودامن می زد!وهمان سیاستی که شاه اسماعیل اول صفوی که از نظر مادری ومسیحی نژاد بودویا دنبال می کرد ! ونیز اوکه با مادر مسیحی اش ونوه امپراطور مسیحی طرابوزان بودوبعلاوه شاهان بعدی صفوی هم واغلب فرزندان زنان گرجی ویا ارمنی بودند ومثلا به نقل ص 59 کتاب" ایران عصر صفوی "راجر سیوری " که می نویسدکه :از نه پسر شاه تهماسب و7 تن آنان واز مادران چرکسی ویا گرجی بودند وبعدا هم وبعنوان لشکرکشی به مناطق گرجستان وارمنستان عمل کرده وارمنی ها را به ایران کوچانیدند ویا در مناصب دولتی شرکت دادند ویا به نقل ص 58 کتاب "راجر سیوری "وحدود 130000اسیر گرجی ومسیحی را وبه ایران آورده وبخشی آن ارمنی ها را ودر مازندران ویا اذربایجان سکنی داده وبخشی را هم وبه جلفای اصفهان بردند وبعدا هم وبا آموزشهای برادران شرلی رایت واز همان غلامان مسیحی گرجی وارمنی وچرکسی ولزگی ویک نوع نیروی نظامی مسلح هوادار شاه ( سون ) ساختند ویا برای دولت صفویه تشکیل دادند که یک نوع "هنگ های نظامی غلامان مسیحی شاه "بودند که نظیر "غلامان ینی چری عثمانی" بودند که از بچگی غلام بودند !وبتدریج هم وارد سواره نظام مسلح شاه عباس صفوی می شدند که مسلح به تفنگ ویا شمشیر بودند که رهبرشان الهوردیخان ارمنی بود ویا گرگین خان گرجی ویا قرچقای خان ارمنی ویا گنج علیخان سیک مذهب حاکم کرمان بودوبتدریج هم وهمه سران مسلمان هفت قوم ترک افشار ویا تکلو واستاجلو ویا شاملو وروملو وذوالقدر وغیره را هم وکنار گذاشتند ونهایتا نیز همین سیاست نظامی ومنجر به سقوط ایران وبدست ارتش پنج کشور افغانی ویا عثمانی وروس ویا ازبک واعراب جنوب خلیج فارس شد وبعلاوه در دوره صفویه و یک نوع اللهیات خاصی هم بوجود آوردند که آموزشهای صحیح دینی مسجد ویا مدرسه دینی نظامیه اصفهان ویا نیشابور ومرو وغیره را کنار گذاشتند که اسلام حکومتی را به نفع مردم تفسیر می کرد وان اسلام سلجوقی را از بین بردند وتنها اموزشهای درویشی تکیه ای وسلطنتی را رواج دادند ویا اموزشهای صوفیانه شاه پرستی را در شهر های ایرانی را رواج دادند ویا با رهبری فکری 141روحانی عرب تبار جبل عمل لبنان انجام می شد که توسط شاهان صفویه وملا باشی شهر ها ویا شیخ الاسلام حکومتی انواع شهر ها شده بودند ویا با تدریس فقه حکومتی اعراب حله عراق وجبل عامل لبنان ودر ایران شکل میگرفت ویا در 50 مدرسه فقهی اصفهان ورواج مذهب شاه پرستی صفویه ووقوع می یافت !ونظیر مدرسه جده بزرگ اصفهان ویادر مدرسه جده کوچک اصفهان ویا در مدرسه شیخ لطف الله جبل عامل میسی میدان نقش جهان اصفهان ویا در موعظه های دینی شیخ بهایی جبل عاملی که شیخ الاسلام حکم داده شده شاه عباس صفوی بود وآن نوع از مذهب حکومتی ورواج داده می شد ودر حالیکه همه شاهان صفویه وهمگی افرادی مادام العمر مشروب خوار ویا زن باره بودند که چنین شاهان فاسد ودر کمتر دوره تاریخی ایران ودیده می شود! ویا در مدرسه چهار باغ اصفهان ویا در مدرسه مریم بیگم اصفهان وغیره شکل گرفت که روحانیون حکومتی اشان و همگی استخدام شاهان صفوی بودند وفقط "فقه دولتی شاهان صفوی" را ورواج بین مردم می دادند وبه مغایرتش با نص قران توجه نداشتند! وبرعکس آموزشهای دینی ویا فقهی صحیح جلال الدین دوانی ویا منصوری دشتکی شیرازی ویا نظریات دینی ملا صدرای شیرازی وغیره را وکنار نهاده بودند ! وامروزه هم آقای رسول جعفریان نیز ودر چند ین کتاب تدوینی خودش را به نقش این علمای جبل عامل لبنان ودر شهرهای ایران را اختصاص داده ویا شرح مسبوط داده است ونظیر کتاب " نقش خاندان کرکی جبل عاملی ودرتاسیس وتداوم دولت صفوی " ویا در دو جلد کتاب " ُسیاست وفرهنگ روزگار صفوی" وشرح داده است ولی نخواسته است که شرح کافی بدهد که چگونه فقه دولتی همان علمای جبل عامل مقیم اصفهان وچگونه با متون قران مخالف است ویا چرا وبا نص اغلب ایات قران قضایی وعقود اسلامی قران ومخالف می باشد ؟ ویا در امور قضایی قرانی مخالف است ویا در امور حکمرانی وامور موقوفه ای مخالف است ؟ویا با نص اغلب آیات قران وودر عدم جلو گیری از منکرات اخلاقی مغایر می باشد ؟ وآری این نوع از شاهان مسیحی نژادصفوی که نواده امپراطور مسیحی طرابوزان ویا "دولت تجاری ونیز" اروپا می باشند وریشه ایرانی ندارند !وشکاف عمیقی ودر میان ترکان آسیایی سلجوقی ویا ترکان تیموری ویا ترکان آق قویونلو وقراقویونلوویا ترکان دولت افشاریه بوجود آوردند ویا در میان ترکان عثمانی آسیا بوجود آورده وتا جامعه اسلامی آسیایی را ومتفرق ومتلاشی بکنند !ویا چندین قرن وجنگ ودر گیری ودر میان سکنه ترکان ایران وترکیه وسوریه وعراق وآذربایجان ویا در میان ترکان ترکمنستان واوزبک وقرقیز وقزاق وتاتار آسیایی بوجودبیآوردندوتقریبا در اهداف پشت پرده اشان وبه نفع دول استعماری اروپا وموفق بودند! وآری شکل گیری دولت صفویه ودر آن مقطع تاریخی آسیا ویک نوع پروژه موفق کمپانی هند شرقی در آسیا بودکه ریشه های فرهنگی چند امپراطوری بزرگ سلجوقی ویا خوارزمشاهی آسیا را وخراب بکند وبخشکاند ؟ویاریشه های امپراطوری بزرگ اسلامی تیموریان آسیا ویا دولت اسیایی بزرگ افشاریه را ودرخاک اسیا را وخراب بکنند !ودر این راه هم وبیشترین ضربه را اقوام افشارایران خوردند که برای بیرون راندن بیگانگان واز خاک ایران وبه دور نادرشاه افشار جمع شدند ویا بخاطر آن روحیه ملی گرایانه خود ودو قرن است که "هویت قومی اشان" وزیر سوال رفته است !ودر حالیکه اسناد تاریخی بیان می کند که در گذشته وسکنه کدام استان وبا کدام هویت قومی شناخته می شدند؟ ومثلا ص 119 کتاب "تاریخ ایلچی نظام شاه "ودر سال 940دوره شاه تهماسب واز منطقه زنجان وسلطانیه وبعنوان یک "منطقه قومی افشار" یاد می کند ! ویا صراحتا درمورد مدیریت بومی آن می نویسد : در سال 940 هجری و"شاه قلی سلطان افشار" ودر میان " اولوسات واویماقات " ودر نواحی سلطانیه وهمدان وآن حدود ومقام داشتندویا به نقل ص 156 "تاریخ جهان آرای عباسی "که می نویسد: وقتی اوزون احمد عثمانی وبه قلمرو زنجان وعلیشکر ( همدان ) لشکر کشید وسکنه منطقه زنجان وبه رهبری "قاسم سلطان افشار" ویا بقیه قومش وبه مقابله او شتافته واورا مجروح کرده ودر" قصبه زنجان "فوت کرده وجنازه اش را وبه بغداد بردند !ویا وقتی کتاب احسن التواریخ ودر صفحه 184 کتابش می نویسد: در دوره شاهرخ تیموری وحاکم زنجان وسلطانیه و "امیر خواجه یوسف "ترک برلاس" بود وولی وقتی دیدند که سکنه ترک منطقه زنجان وسلطانیه وبه جهانشاه میرزا قراقوینلو ترک زبان وعلاقه مند هستند ولذا شاهرخ تیموری هم وحکومت زنجان وسلطانیه را جهت حفظ مصالح سکنه اش وبه "فرمانداری جهانشاه میر زا قرا قوینلو " می دهد واو هم ومحل فرمانداری خودش راواز سلطانیه به زنجان آورده وبازار پائین زنجان ومجموعه تاسیسات تجاری وعبادی آنرامی سازد ! ویا در فاصله سالهای 824 الی 873 هجری وپایه گذاری می کند ویا وقتی که کتاب احسن التواریخ ودر ص 703 کتابش ومی نویسد که: چگونه اوزون حسن اق قویونلو واز پیوستن "منصور بیگ افشار منطقه "وبه اردوی نظامی اش واستقبال می کند! ویا در "کتا ب دیاربکریه "هم واز پیوستن "اقوام افشار طارم" وبه دولت قراقوینلو استقبال کرده ویا به نقل کتاب احسن التواریخ واوزون حسن آق قویونلو هم واز پیوستن "زین العابدین طارمی "زنجان وبه دولتش استقبال کرده واورا "حاکم منطقه طارم "می کند وبرخلاف دولت صفویه که "حکام محلی طارم" ومناطق دیگر استان را کنار می گذارد! وبر عکس نادر شاه افشار وبعد از قدرت گیری خودش و"حکام افشار طارم "را ودر ارتش خود جذب کرده ویا به نقل کتاب عالم آرای نادری ویا به نقل کتاب "مجمل التواریخ"ونادر شاه افشار وبعد از فرو پاشی دولت صفویه وهمان خانهای افشار زنجان وسلطانیه وابهر وطارم وماهنشان وقیدار وتکاب وغیره را وقدرت دوباره می دهد ونیز از آنها ودر جنگهای 25 ساله خودش استفاده نموده ولی بعد از ترور نادرشاه ودر فتح اباد قوچان وبقایای ارتش افشاری او وبه زنجان برگشته وحد اقل 9 قلعه نظامی ودر زنجان ایجاد می کنند ویا قلعه های سابق خود را ومستحکمتر از گذشته می کنند ولذا طوایف افشار پنج شهرستان زنجان هم ودر آوردن کالا به زنجان وحدود بالای 15" مسجد افشاری" را ودر دو طرف خیابان زینبیه زنجان می سازند که در ایام اقامت چند روزه خود شان ودرکاروانسراهای زنجان وبه همان مسجدهای خودشان می رفتند ونمازدران می خواندند ویا در ایام فروش فروش محصولات باغی خوددر زنجان ونماز خود را هم ودر همان "مسجدهای طوایف افشاری خود" ودر زنجان می خواندند وفرضا در ارتش نادرشاه وچند خان افشار طارم وجود داشت که نظیر موسی خان افشار طارمی ویا برادرش امیر گونه خان افشاربود ویا امیر خان افشار طارمی بود که بعد از قتل نادر شاه ومسجد زینبیه را ودر صد متری خیابان زنبنیه زنجان ساخته بودکه معبر عبوری کاروان محصولات باغی دهات طارم ودر همان کوچه بود ویا مسجد نصرالله خان افشاربود که خان 60 روستای قره پشتلوی زنجان بود ویا مسجد مهدیخان افشاربود که خان افشار منطقه دهات ایجرود بود واو هم مسجد مهدیه را ودر خیابان زینبیه را می سازد ویا دو خان اصلی افشار زنجان که برادرهمدیگر بودند ودو قلعه نظامی ودر دو طرف خیابان سعدی وسط ودر جنب چهار راه زینبیه داشتند که پدر بزرگشان ومهمترین خان افشار زنجان ودر دوره صفویه بود واولی قلعه علیمردان خان افشار را در غرب چهار راه سعدی وسط ساخته بود که بوسیله توپهای امیر کبیر ویران شد و3000 نفر سکنه زنجان هم ودر 7 عمارت تودرتوی آن قلعه علیمردان خان افشار وکشته شدند ودیگری هم قلعه ویا مسجد عباسقلی خان افشاربود ویا در جنب شرقی چهار راه زینبیه می باشد ونیز مسجد وقلعه عبدالله خان افشار اوصانلوبود که خان افشاری هیدج وابهر وصائین قلعه بود وارتباطش نیز با ابوالحسن خان افشار ابهری که که نادرشاه وحکمران اصفهان کرده بودومعلوم نیست ویا در زنجان ومسجد دروازه رشت کورحسنلو خان افشار قیدار بود ویا مسجدهای دیگر امان الله خان افشار وغیره ودر شرق خیابان زینبه بود وهمگی محله افشار نشین بعد از دولت نادرشاه را ودر دو طرف خیابان زینبیه که ساخته بودند ویا ص 1085 عالم ارای عباسی که از امامقلی افشار اوصانلو وخان افشار گاورود بحث می کند وهمچنین کتاب مجمل التواریخ هم که از "پناه خان افشار حاکم قلعه پری ماهنشان زنجان "یاد می کندوویا مسجد امان الله خان افشار که در جنگهای ایران روس بود ویا مسجد قولی قصالو های افشار زنجانرود ویا افشارهای قولتوق ویا افشارهای سجاس وسهرورد ویا دهات سلطانیه ودر شرق زینبیه است وآری در دوره ناصر الدین شاه ودهها فوج نظامی ارتش قاجار و48 سنگر دسته جمعی مردم زنجان را ودر طی 11 ماه توپ باران می کند واز جمله 9 قلعه نظامی افشار ها ویا دهها مسجد دوره سلجوقی ویا قرا قوینلو ویا دوره افشاریه را ویران کردند ویا چندین کاروانسرای مستحکم بازار را وخراب می کنند که 50 سال هم وویران بود ویا حدود 23000 نفرهم و سکنه زنجان وکشته می شوند ! وبعدا نیز چندین روحانی مختلف واز شهرهای دیگرایران را به زنجان آورده ومسجد های قدیمی زنجان راو بنام آنان ونامگذاری جدیدمی کند ! واحتمالا 8 مسجد قدیمی دوره سلجوقی در بازار بالا ویا سه مسجد دوره قراقونلو ویا اق قویونلو ودر بازار پائین است ویا 15 مسجد دوره افشاریه وچنین وضعی دارند وفرضا مسجد ایت الله قائمی ودر بازار پائین زنجان وبا پنج محرابش ومتعلق به دره قراقویونلو می باش ویا با مستندات کتاب دارالعرفان خمسه ومرات البلدان وغیره ومتعلق به دوره قرا قوینلو می باشد ویا مسجد مسگران میدان مسگران بازار پائین هم ومتعلق به آن دوران 550 سال قبل است ویا مسجد میرزا ابوالقاسم میرزایی ودر بازار پائین هم ومتعلق به دوران اق قویونلو 550سال قبل است و گرچه در افکار عمومی وبا اموزشهای غلط ناصر الدین شاهی وآنرا ومتعلق به دوره قاجاریه تصور می کنند که خود همان شیخ الاسلام میززایی ویا ضیایی ویا میر بهائ الدین هم ویا قارپوز ابادی قزوین هم وروحانیون منصوبی شاهان قاجار ودر زنجان می باشند وبرخی هم بعد از تخریب زنجان ودر سال 1299 دوره ناصرالدین شاه وفوت کرده است ولی اسناد تاریخی نشان می دهد که مسجد میرزایی ویا حمام ان وساخته خودمیرزایی نیست ویا با پول ناصر الدین شاه هم ودر بازار پائین هساخته نشده وبلکه یک مسجد دوره آق قویونلو ودر بازار پائین می باشد وزیرا درص 1997 کتاب مرات البلدان ذکر کرده است که مسجد جامع ابهرهم در سال 888 وهمزمان با مسجد مزبور ساخته شده ودر همان دروه است که در سال 888 هجری و سلطان یعقوب آق قویونلو ودر تبریز ودر کاخ هشت بهشت و حکومت می کند ودر همین زمان است که وی "مسجد جامع ابهر" ویامسجد موسوم به مسجد میرزایی و در بازارپایین زنجان را می سازد لذا احتمال زیاد دارد که مسجد میرزایی مزبور ودر وسط بازار پائین ویک نوع مسجد جمعه متعلق به دین تسنن اق قویونلو باشد که در چند سال بعد وبا شکست اخرین شاه اق قویونلو ودر سال 903 هجری واز شاه اسماعیل شیعی مذهب واین مسجد اق قویونلو زنجان هم و بدست حکمرانهای شیعی مذهب زنجان می افتد وبعلاوه در شجره خانوادگی میرزا ابوالقاسم میرزایی هم آمده است که پدر بزرگ او ودر دوره صفویه وبنام "سید برهان" واز عراق به زنجانامده ویا توسط حاکم صفوی انتقال یافته ویا توسطشاهان صفوی ملا باشی زنجان ودر دوره صفویه می گردد واز ان دوره صفویه به بعد واین مسجد ساخته آق قویونلو هم و بدست خانواده میرزایی ها می افتد وبدلیل شعار شیعی گرایی صفویه خودشان وچیزی در مورد تاریخ ساخت مسجد میرزایی وبه مردم شهرزنجان گفته نشده ویا جلوه داده می شود که همان مسجد مزبور وتنها ساخته دوره ناصر الدین شاه می باشد وبعلاوه احتمال می رود که چند پاساژ جدید ساز غرب مسجد میر زایی هم و"محل فرمانداری اق قویو نلو" در بازار پائین باشد که عمر دولتشان اندک بود وخرابه های ان عمارت دولتی هم ودر غرب مسجد میرزایی ودر اواخر دوره پهلوی وبه چند مجموعه کارگاه های چاقو سازی ویا پاساژ وثوق کنونی وغیره تبدیل شده است که بر وسط ان دو مجموعه بازار قراقوینلو واق قویونلو وعنوان کوچه شیخ الاسلام دوره قاجار چسبانیده شده ویا در بالای ان مکان هم وعنوان کوچه سید لر چسبانده شده که منظورش " سید محمد سیردانی "ویا "سید ابوالقاسم میرزایی "است که منزلشان در دو سوی کوچه سید لر بود وهر دوآنان و شیخ الاسلام دوره قاجار بودند ودر انتهای کوچه شیخ الاسلام زنجان وبازار به سه پل ساسانی متصل می شود وانها هم ود همان دوره صفوی وقاجاری ودوباره به اسم چند روحانی ویا تاجر قاجاری نامگذاری می شوند ودر حالیکه پل های مزبور با مدل معماری ساسانی است که پایه هایش واز سنگ سفیدمی بشد واز اجر نیست که در جریان عبور آبها وخوردگی پیدابکند ویا با موج شکن سیلاب شکن مهندسی همراه می باشد وتنها بالای ان سنگها هم وچندردیف گذر گاه اجری پل است ویا با چند طاقهای ساسانی بهم پیوسته اش که شدت سیلاب خراب نکند ویا توام با آجر وساروج می باشد که قرنهاوبا مهندسی خوبش دوام آورده بود وتنها بعد از رفتن رضا شاه از ایران وبا ساخت ماشین ویا با تاسیس راه اهن ودر جنب آن ومکانیزم عبوری اش تغییر یافت ویا با تاسیس دو دهانه پل جدید ساز بتونی عصر پهلوی ودر شرق ان واز سال 1320 شمسی به بعد واین بار وکاروان میوه ویا غلات از دهات اطراف واز روی پلهای مزبور وبه بازارسنتی زنجان عوض گردید وهمچنین ونامهای ساسانی این سه پل هم وتوسط خاندانهای قاجاری عوض گردید وبنام پل سید میر بهائ الدین روحانی ویا پل سید محمددر زنجانرود نامیده شدند که از روحانیون نصب شده ناصر الدین شاه ودر زنجان بودند ! 4