نظریه دین ودولت مهندس بازرگان ،ورابطه اش با مکاتب حقوقی   (بخشدکتر م6 )- دکتر محمد خالقی مقدم

 

نظریه دین ودولت مهندس بازرگان ،ورابطه اش با مکاتب حقوقی

(بخش6)

از دکتر محمد خالقی مقدم-

خاطرات دانشجویی 16 ساله از دانشگاه تهران

 

مهندس بازرگان اولین کسی از ایرانیان می باشد که "تـئوری حکومت اسلامی " در ایران را داد که تاریخ آن نظریه به سال 1321ش برمیگردد  ونیز مهندس بازرگان ،اولین کسی از ایرانیان می باشد که معتقد است که اولین پیاده کننده حکومت اسلامی در 14 قرن گذشته تاریخ است که در تاریخ 1357 شمسی " وخود را " اولین نخست وزیر مسلمان " تاریخ ایرانیان می دانست   ومعنای این ادعایش آن نیست که وی در پست نخست وزیری خودش  وتنها نماز وروزه اش را بجا می آورد ولی نخست وزیران سابق ایران  وبرخلاف اوبودند  ونماز و روزه خود را انجام نمی دادند که نخیر!وبلکه بخوبی  میدانست که افرادی نظیرخواجه نظام الملک طوسی ویانخست وزیر دوره سلجوقی هم ومثل او نماز وروزه اش را انجام می داد ویاخواجه نصیر الدین طوسی نخست وزیر دوره ایلخانی هم ونماز وروزه خود را انجام می داد ویا امیر کبیر هم در نخست وزیر ی دوره قاجاریه خود  ومعتقد به نماز وروزه بود  وبلکه ادعای مهندس بازرگان آن بود که تنها نخست وزیر ایرانی می باشد که "تئوری اسلامی کردن حکومت در ایران" راداده است ویادر سال 1357 ش پایه گذاری کرده است  ولی کسی از نخست وزیران سابق ایران  واین نوع از تئوری را پیاده نکرده اند  ومثلا جیهانی نخست وزیر عهد سامانی وتا هویدای عهد پهلوی که درصدد پیاده کردن پیاده کردن حکومت اسلامی ونظیر او نبوده است ! وبهر حال ادعایی بود که با پذیرفتن نخست وزیری اسلامی بعد از انقلاب ایران و"ادعای سیاسی "آن را داشت.

آری حکومت اسلامی از دو واژ ه( حکومت +اسلامی ) یک مفهوم سیاسی تشکیل شده که به معنی رابطه دوگانه جدید (دین ودولت )  است ویا رابطه دوگانه ( تفکیک وجدایی سیاست از دین ویا سکولاریسم است ویا برعکس ادغام دین وسیاست است ویاسیاست  دولت وی که عین دیانت وزرایش می باشد ) که "نظریه جدیدی در تاریخ بشر" می باشد که حتی مدرس هم آن ادع را نداشت ویا در عهد رضا شاه آن "تز "را مطرح نکرده بود وحتی شیخ فضل الله نوری هم ودر "تز مشروطیت مشروعه خود "وآنرا استنباط فقهی نداشت  وبلکه نظریه اشان در رعایت دین در مصوبات مجلس  بود ویا دردوره محمد علیشاه بود ویا مدرس هم ودر دوره مجلس رضا شاه هم ومعتقد بود که بایدحکومت وخودش راباید با آیات قران تطبیق بدهد واگر برخلاف متون قران مصوبه ای انجام بشود ویا نمایندگان مجلس ویا هیئت دولت هم اگر تصویب بکنند وطبق نص قران  ومشروعیت پذیرش آن قوانین واز نظر مردم وجود نخواهد داشت  ولی مردمی که خود را وهله اول مسلمان وتابع " دین "می دانند وسپس در مرحله ثانوی تابع اضای حکومت هستند   که خودشان رعیت " حکومت "رضا شاه پهلوی می دانند؟ ویا تابع محمد علیشاه قاجارمی دانند  ویا تابع مصوبات مجالس زیر نظر آنان  می دانند ؟  ونظریه فقهی شیخ کلینی هم ودرمورد سلطنت عضدالدوله آل بویه ویادر مورداعمال ومصوبات نخست وزیرانشان  نیز چنین بود ! ونیز نظریه فقهی آیات الله بروجردی هم ودر مورد سلطنت محمد رضا شاه ومصوبات نخست وزیران وی چنین بود  ودر تفکیک اصل" دین "از"سیاست " معتقد بودند که دولت می تواند که فقط "نظام اداری خود" را وبا نظام تخصصی پرسنلس به اجرا بگزارد که به "مرجعیت تقلید" آن " دین " ارتباط ندارد ولی اگر مصوبات خارج از دستورات قرانی داشته باشند  ویا در "ادارات دوره شاه" هم به اجرا بگذارند وجزو اختیارات کارمندان شاه نیست ؟ویا جزو اختیارات مدیران واستانداران شاههم نیست که روش اداری بنامند  ویا حتی یا جزو اختیارات اداری وزراء ونمایندگان  مجلس شاه هم نیست !ویا جزو حقوق خودشاه هم نیست! " وزیرا  که برمبنای نص آیات قرانی وتقسیم کاراجتماعی  بین "نهاد دین" و"نهاد حکومت" در اداره جامعه شده است وایت الله بروجردی با شاه وبرمبنای نص آیات قرانی تقسیم کاراجتماعی کرده بود که متاسفانه مهندس بازرگان وبه دستور "لژ بیداری فرانسه " بهم ریخت که عضوش شده بود  ویا با نوشتن کتاب "( مرجعیت وروحانیت در اسلام )ودر سال 1342ش  ویا بعد از فوت آن مرحوم ایت الله بروجردی انجام داد ویا با عوام فریبی تمام  کاری کرد که همگی آن روحانی محترم  را ویک آخوند درباری  ویا روحانی آمریکایی بنامند ! ویا کاری بکندکه دیگران و با عقاید فقهی وی ومخالفت بکنند !ومثلا با نوشتن کتاب " اسلام مکتب مبارز ومولد "خود ش واز این دوره تاریخی به بعد وافرادی پیدا شدند که که با نظرات فقهی وی مخالفت می کردند ویا خودشان را و"روحانیون مبازر"  می دانستند واز این دوره تاریخی به بعد وبا دو کتاب مزبوبازرگان که اساس تئوری دین شناسی مهندس بازرگان  بود وروحانیت ایران وبه دودسته " روحانیون مبارز " وروحانیون سنتِیِ"  تقسیم شدندکه هر کدام فهم دیگرگونه ای  از اسلام داشته باشند ودر صورتیکه دستورات صریح قرانی ودر مورد "نهاد حکومت" گذشته و روشن می باشد  ویا در موردحکومت جدیدوی ووزرایش  قابل تاویل نمی باشد ؟  وبراساس همین متون قرانی است که  تقسیم کار و بین "نهاد دولت" و" نهاد دین " در جامعه واز دوره حضرت ابراهیم ایجاد شده است وهمین منوال هم در دین های یهود ومسیحیت وزرتشتی واسلام آمده است که "روحانیون "جدا از "حاکمان ویا شاهان" در ان چهار دین جهانی وجود داشت و دستور صریح قرانی  نیز ورعایت آنرا دستور می دهد !وبهمین دلیل روال فرهنگی اخذ شده از گذشته حکومت اسلامی در "تئوری آیت الله بروجردی" دو نوع بود که "حکومت دنیوی " وحکومت دینی "بود که تقسیم  کار می شدکه شخص اول اداری کشور وتنها حکومت دنیوی "داشته باشد که با شخص شاه ویا رئیس جمهور احتمالی بود که ادارات ایران را وبا "نظرات تخصصی اداری  پرسنلش "اداره می کردویا"اداره" بکند وهمچنین ریاست "حکومت دینی " نیزو با شخص  اول بودن آیت اله  بروجردی بود که با نحود اداره سازمانها و    یا در تدویر دوایر دولتی تخصصی ایران کاری با دولت نداشت که چکونه اداره می شوند؟  وهمچنین خودش را نیز یک متخصص معماری ویا شهرسازیادارات  نمی دانست که در موردروال اداری وزارتخانه شهرسازیها ویا ترافیک ودفتر عقیدتی وفرهنگی نظریه بدهد ویادر مورد اداره  شهرداری ها ویا در مورد اداره فرهنگ وهنر ویاو در مورد اداره  دانشگاهها نظریه بدهد ویانظیر تفکرات  امروزه برخی از طلبه ها نظریه ای  بدهندکه به تخصص ویا به تحصیل سابق او مربوط نیست   ولذا در روال فرهنگی 3800 ساله تاریخ بشر وحاکمان شهر ها فقط در اداره دیوانهای اداری دولتی نظر خود را اداره می کردند  که دیوانهای اداری مزبور و"بودجه دولتی" داشت ولی اداره 7 نهاد اجتماعی زندگی خصوصی مردم ودر آن "ایام دولتها "ویا در اختیار تصمیم گیری همان حاکمان دولتی نبود ویا در اختیار قانون گذاران مجلس دولتی نبود وبلکه در اختیار روحانیون همان چهار دین بزرگ جهانی قرار داشت که مردم در هنجار های زندگی گروهی خود مقلد ان 4 دین بزرگ بودند  وروحانی های درس خونده اشان هم  بعنوان "حقوق دان دینی" منفک از حاکمان دولتی عمل کرده وپاسداری فرهنگی از الگوهای اخذ شده از "پیامبران "الهی می کردند ویا از تداوم حقوقی همان چهار دین  ودر سازماندهی مقلدین همان دین پاسداری می کردند  وبا حقوقدانی دینی پخته خودشان اجازه نمی دادند  که همان "حاکمان شهری" ویا "حاکمان داروغه ها" ویا "حاکمان نمایندگان مجلس دوره شا ه "ویا حتی "حاکمان قانونگذاران هیات دولت شاه "وزندگی خصوصی مردم ایران آن روز گار رابهم بریزند ویا  با تصویبات مجلسی ویا تصویبات  دولتی خود بهم بریزند که براساس مصوبات دینی حرام بودند  ومثلا جلسه هیات دولت ویا تشخیص کارمندان کارشناس فلان وزارتخانه ویا فلان کمیسیون مجلس باشد ولذا با تشخیص غلط خود وسپس  بخشنامه های خود وسرقت اینترنتی را در جامعه ما رواج دهند که در قران ویا تورات وانجیل حرام است ویا گران فروشی را در اداره حمایت از مصرف کنندگان وزارت صمت توجیه اداری کرده ودر جامهه رواج دهند ویا زنا را در اداره ثبت احوال وازدواج وطلاق با ثبت های غیر شرعی پرسنلش  رواج دهد ویا ویا "خیانت در امانت" ویا "رد دین" را با سوئ استفاده از درجه های نظامی خود  و بوجود آورند ولی با ادغام تز "دین ودولت" ودر نظریه ویا در کتابهای دینی مهندس بازرگان ودر  جامعه ماالگو گرفته ویا از اندیشه های اداری مهندس بازرگان ریشه دوانده که طرحی اولین وزارتخانه های اسلامی بشر را بوجود اورد ولذا با تفکرات دولتی وی در سازماندهی ادارات وبلاوه با گسترش اقتصاد خصوصی سازی گنجانیده وی در قانون اساسی که همه جامع باید به طرف ان برود  وپولشوییهای مغایر با"منهیات  دینی "در جامعه ماراه اندازی شد که در تنظیم آن شیوه قانون اساسی واغلب روحانیون ایران وتخصص بعدی تر  نداشتند وتنها مهندس بازرگان  ودوستان وی را به استخدام "مشاوراعظم اداری برنامه های خود" در آورده بودند واو هم با نظریه دهی های  من درآوردی خودش وچنین ساختار دولت ویا ساختار قانونگذاری وزارتخانه ها ی ایران راپایه گذاری کرد که امروزه مردم ایران وصدماتش را می چشند   ولی حقوق دانها ی گذشته که سواد داشتند ویا همه در دانشکده های حقوق درس خوانده بودند وبا آنکه طاغوتی اغلب بودند ولی سواد لازم را داشتند ودر دروس خود وحقوق را دو گونه می دانستند که "حقوق دولتی" ویافرقش با "حقوق خصوصی ویا حقوق مدنی" را فهم می کردند  وبعلاوه می دانستندکه  همه حقوق مدنی ایران که اساس  زندگی خصوصی جامعه ایران بود ودر دوره مشروطیت از آیات قران استخراج کرده شده است ویا قبل از دولت مهندس بازرگان واز "الگوی حقوق مدنی – دینی  نشات می گرفت ویا با حقوق مدنی دینی سازماندهی می شد که تقریبا همه مفاد  حقوق مدنی ایرانی آن وبعد از دولت مشروطیت هم وتابرهه " دولت مهندس بازرگان" واز آیات قرانی اخذ شده بودند  ولی مهندس بازرگان ویا نمایندگان مجلس پیرو افکاروعقاید  وی وسواد قرانی لازم آنرا هم  نداشتندکه مسئله مزبور را بفهمند  ویا  در چرخاندن زندگی خصوصی مردم ایران وبعد از انقلاب فهم قانونگذارانه نداشتند ویا درک کاربردی ایات قران را ودر اداره 23 وزارتخانه ایران را نداشتند وفقط واجب بودن انتخاب خود را در ادوار از تلویزیون تبلیغ می کردند ودر حالیکه  ایه قرانی اطیعواللله واطیعوالرسول ودر "واژه سوم "جمله مزبور وآنانرا اولی لامر می دانست که می بایست از آیات قرانی وپیامبر ودر چرخاندن وزارتخانه های  خود استفاده می کردند  واگرتبعیت از الگوهای "بر وتقوی" مزبور درچرخاندن امر وزارتخانه خود استفاده نمی کردند  و قران  هم نهی می کند که  به حزبهای طرفدار آنان وواژه لاتعاونوا علی الاثم والعدوان  ودر تبلیغشان ذکر کرده است  ولی مغروریت مهندس بازرگان ویا دوستانش مانع درک آنها بود ویا بدلیل پستهای بالایشان بود  ویابدلیل  کتابهای بظاهر دینی اشان که تحریر کرده بودند وبه تصویبات من در آوردی در مجلس می پرداختند   ویا در هیات دولت منجر شدند   که همه حقوق مدنی – دینی زندگی مردم ایران را واز بین بردند  ویا با تبلیغات جنجالی خود وبه بقیه می قبولاندند که مقدس ترین نماینده مجلس ویا عضو دولت دینی وی می باشند ویا شورای نگهبان حق "احراز شرایط دینی آنها" را ندارد! ویا حتی دانشجویان انتقاد کننده از خود شان را هم وبه عنوان ستاد انقلاب فرهنگی کنار گذاشتند  ویا دچار پاکسازی اداری ویا دانشگاهی کردند  که در تاریخ نظیرِ ندارد !ودرحالیکه درجامعه گذشته ایران ویا در کشور های دیگر اسلامی   واین نوع از مرز اختیارات"دین ودولت" وهمگانی مرزبندی  "قانونگذاری دولتی"   وبا "قانونگذاری دینی"شده بودند که "اداره سنت دینی" جامعه وبا مفاهیم مدرن  ومدرنیته دموکراسی انتخاباتی نمایندگان وهیات دولت توام بایکدیگر ترکیبی بود   ویا از سوی مردم مسلمانان همان جوامع خاورمیانه ای  هم نهاد سازی جدید شده بود ویا مدلی از "نهاد سیاسی سنتی – مدرنیته"  بود که خانواده هایشان  ودر پرتو نهاد سیاسی مزبور ومتلاشی نمی شد ویا اقتصادشان دچار پولشویی نمی شد  ویا وزارتخانه هایشان نیز ودچار فساد اداری نمی شدند  ولی با افکار اداری من در آوردی مهندس بازرگان که به بقیه وزرائ هم آموخت وبصورت "نهاد سیاسی پست مدرنیته" در آورد که هم "نهاد سنتی دینی" وهم "نهاد مدرنتیه دموکراسی انتخاباتی" وبا جنجال آفرینی روستائیان هورا کش خیابانی وازبین برود ویا با جنجال رسانه ای وپوستری نویسندگان بی سواد ویا طرفداران احزاب کشکی وپوپولیستی آنها ودر قانونگذاری از بین برود که ایران را به "موزه عجیب وغریب نماد آفرینی سیاسی ودر جهان در آورده است !    وبعلاوه  قبل از حکومت مهندس بازرگان هم ودر قانون اساسی مدل دوره مشروطیت ایران وتدابیر امور سازمانها وکاملا مرزبندی منفک ویا جدا از همدیگر داشت که در بندهای آن قانون اساسی واین نوع تفکیک دین ودولت  وبه نحو خاصی گنجانیده شده بود ولذا اعضای هر "گروهبندی " مزبور وحدود مرز بندی اختیارات قانوگذاری خود راومی دانستند ویا  برخلاف تئوری دولت مهندس بازرگان  وپیروان فرهنگی اش می دانستند  ومثلا همه نمایندگان مجلس بعد از مشروطیت وتا دولت مهندس بازرگان وفقط حق قانون گذاری در مورد وزارتخانه های دولتی را داشتند که  بودجه دولتی داشت  ولی درمورد  قانون گذاریهای مربوط به زندگی خصوصی ویاامور  مدنی 35 میلیون مردم ایران عمل نکرده ویا دخالت نمی کردند  ویا اداره این قبیل از اموررا به زیر بخشنامه های خود نمی بردند  وصرفا در اختیار آیت اله بروجرودی ویا آیت الله خویی بود که دولت مهندس بازرگان وبا انتقاد ازتئوری  مرجعیت آنان ودر کتاب تالیفی اش در سال 1341بعد فوت ایتالله بروجردی ومکانیزم مزبور را وبهم زد  ودر عین حال که اصل 44 خصوصی سازی را هم ودر قانون اساسی بعداز انقلاب گنجانیده بود که قبل از انقلاب وچنین چیزی نبود ویا همه زندگی مردم ایران را وبطرف خصوصی سازی دوایرادری ویا مدرسه وبیمارستان  هم می برد ولی باز در "هیات دولت خود"و " رای اعتماد گیری از مجلس وبرای برنامه های خود ودر باره همه آن زندگی خصوصی مردم را عمل می کرد ویا در "نحوه اقتصاد خصوصی همان مردم" ودخالت  بخشنامه ای می کرد ویا دخالت کارمندان درون  وزارتخانه هایش را می گنجانید که نام انرا کارشناسی دفاتر وزارت خانهای ویا گروهای کاری گذاشته بود  ولذا معیارهای زندگی خصوصی مردم ایران را واز "تابعیت احکام قرانی" بیرون آورده وبه" تابعیت مصوبه هیات دولت ویا مجلسی ویا کارمندان روستایی دفاتر وزارتخانه های می بردکه به فرری دادن کارمندان باسواد تر از خوشان وبنام انقلاب فرهنگی پرداخته بودند  ولی انواع قانون دینی پیامبران واختیارات آنها را وبه دوستان بازرگان ویا پیروان فرهنگی اش وپیشنهاد نکرده بود وانحصار در اختیار عالمان متقی وحقوق دان دینی وارسته گذاشته بود  ویا قران در آیات مختلفش ورای دادن به چنین نمایندگان قانون ساز جدید ویا هیات دولت را وحرام می داند که "نقش احکام دینی" در  زندگی مردم را وخراب بکنند  ویا در ادارت مختلف  وتحریف بکنند  ومثلا آیه قرانی که می گوید که :ومن "لم یحکم "بما انزل الله وهو کافر ویا آیات دیگر قرانی اش که فراوان است .. ولذا قبل از حکومت مهندس بازرگان وهمه نمایندگان مجلس ویا همه نمایندگان هیات دولت ومقداری سواداداری هم  داشتند که فرق "حقوق دولتی خود "را بدانندویا "فرق حقوق خصوصی" وملهم از قران را ودر نظام اداری بدانند  وبا انکه ما امروزه  وهمه آن مدیران قبلی را هم واشخاص طاغوتی می خوانیم  ولی حداقل کمی سواد حقوقی لازم را داشتند  ویا مرز حقوق قانونگذاری ویا بخشنامه آفرینی خودرا می دانستند  ویا محدوده ومرز قانونگذاری خود وبا قانونگذاری  دینی را ومی دانستند  ویا برخلاف دولت مهندس بازرگان  ورعایت آنرا در زندگی مردم ایران و می کردند وبعلاوه  مجلس نمایندگان دوره شاه هم ومجبوربودند که  این نوع از مرزبندیهای جداگانه را رعیت بکنند که تفکیک وتقسیم کار"ا قتداردینی"  و" اقتدار دولتی " ایت الله بروجردی وشاه واین تسیم کار اجتماعی را بوجود آورده باشند  که  که بازرگان ویا بنی صدرو با "تزاشتباه"  "ادغام دین ودولت" خودشان  واین نوع از مرزبندی جداگانه" قانونگذاری دینی "ویا با "قانون گذاری دولتی" را واز بین بردندوو"منشائ آسمانی" قانونگذاریهای مهم بشری را  وبه درون "منشائ زمینی دفاتر کارشناسی ادرات خود"  وپایین آوردند  که مکتب جدید قانون سازی ومقدس کردن قوانین بشر ساز را ودر کاخ نخست وزیری مهندس بازرگان در خیابان پاستور .افرانسوی را وبه دادگاهای ایران ودررس دانشده های حقوق هم بکشانند وبرای مذموم نشان دان قانون گذاری پیامبران ودر اداره زندگی قبلی مردم ایران را  با نام "سکولاریسم "جدایی محکوم دین وسیاست در مطبوعات نامیدند ویا در کتاب نویسی های مهمل خود وعرضه به روستائیان ایران کرده بود واز این راه نشقش دین در اداره زندگی مردم را وبا هوچی گریهای روستائئی گرایانه تخریب کردند  که جای تاسف بسیارزیاد  دارد که مردم ایران هم وتابع عقاید من درآوردی چنین افرادی شده اند که از علم مهندسی  ویا ادعای اش  چیزی نمی دانستند  که کتابی در ان مورد بنویسند ویا از علم دینی ویا از علم اداره وزارتخانه هم چیزی نمی دانستند  که آنرا وبطور عملیاتی  ودر سال 1357ش وبرای ایرانیان بوجود می آورد ولی متاسفانه کوری بود که عصا کش کور دگر شده بود  ویا شعارهایی را ودر دنیای سیاست ایرانیان می دادند که خودشان هم نمی دانستند که چیست ؟!!  ولی قبل از حکومت وی وهمه ذینفوذان اداری وموضوع"تفکیک وظایف دین" واز "وظایف دولت "را از همدیگررا  ومی دانستند  ویا هضم فرهنگی برای خودشان کرده بودند  ویا برای داردسته حزبی ویا روزنامه ها ویا تلویزیون دوره تاریخی خودشان هم  کرده بودند وبهمین دلیل وقتی در جامعه گذشته ایران  ووقتی که یک مقلد آیت الله بروجردی  وبه او وپیام می فرستاد که فلان سرهنگ کلانتری شاه  وبا تکیه به درجه نظامی خودش وبه دختربدبخت  همان دققان فاقد قدرت اداری و نظرسوء دارد  ویادرفلان  کوچه شهرش ونظر سوء دارد !واو هم ومسئولیت مقام اولی وپست دینی خودرا پیاده می کرد  وفورا به شاه پیام کنترل آن نوع سرهنگ زیردست  وی را ومی فرستاد ! ویا وقتی که به او پیام می فرستادند که فلان ناظم مدرسه ودر فلان مدرسه  ایران وشبیه "مدرسه معین تهران " وعمل می کند ویا نظر سوئی به دانش آموزان مدارس دارد  وفورا آیت اله برجرودی مرحوم هم وبه شخص شاه ویا به وزیر آموزش  وپرورش وی وبخاطر اعمال مزبوروتذکر می داد  ویا به شخص شاه "تذکردینی "در اداره  مزبور ارسال می  کرد ! ومعنی تفکیک "دینداری وحکومتداری "هم ودر "ادارات  ایران "وچنین بود که از نظر این تازه مسلمان پیرو بازرگان محکوم بود   ویا اگرقبلا یک "کارمند شهرداری"ایران  هم واز یک شهروند فاقد قدرت اداری  ورشوه می طلبید وفورا با تذکر دینی آیت الله بروجرد ی  روبرو می شد ویا طبق  نص آیه قرانی  وتدلوا بها الی الی الحکام وعمل می شد واز این طریق بود که  نظام سلامت اداری ویا سلامت آموزش دانشگاهی برگزار می شد  ولذا "مرجعیت  دینی " اش وحافظ منافع طبقات پایین شهری بود ویاحافظ سلامت نظام اجتماعی ویا خانوادگی بود ویا حافظ "سلامت اداری" بود که مصون از "اجحافات اداری" بشوند  ویا شهر وندان ایرانی و از "درجه یابی قدرت مدیران اداری "وآسیب نمی دیدند   ولذا  "تئوری تاسیس انجمن های اسلامی دانشگاههای" اواخر عصر دولت شاه نیزودر همین راستا وکارکرد دینی بود ونظیر مفهوم اتحادیهای کارگری کشور های اروپایی ونقش باز دارندگی از فساد اداری داشت  که بجای حزب رستاخیز ویا "حزب جمهوری دولتی" ویا "حزب کارگزاران سازندگی دولتی"وعمل بکند وهمگی  از نظرات فقهی ایت الله بروجردی نشات می گرفت ونه از تفکرات بازرگان ویا ازتفکرات  دکتر  شریعتی ویا از تفکرات دکتر عباس شیبانی که در لشکر کشی به دانشگاه تهران هم وهمراه دکتر حسن عارفی آمده بود که دانشجویان انجمن های اسلامی دانشگاهها را و"غیر اسلامی "بداند که باید دچار انقلاب فرهنگی بشوند ! ومتاسفانه "باند وزرای ماسونی" مهندس بازرگان وبا "ایدئولوژی صادقانه انجمن اسلامی دانشگاهها" صادقانه عمل نکردند   ولذا توطئه کرده وآنرا به فروپاشی دچار کردند که در مقاله قبلی ام به آن موضوع اشاره کرده ام  ونیز آیت الله بروجردی هم ودر" تئوری دینی "خود ومعتقد بود که "قانون اساسی "ویا "بخشنامه های " ِهر کشور وبا داده شدن "درجه اداری" ویا" درجه نظامی "به همان کارمندان و یا سرهنگان کلانتریها که سازمان اداری اشان وان نوع درج یابی اداری را ضروری می سازد  ودر عوض ممکن است که طبق نصوص مختلف  قرانی ومنجر به "عدالت اجتماعی "نشود ! ویا به" قسط اداری" در کشور منجر نشود ویا به "انضباط اداری کار مندان "منجر نشود  ویا با درجه یابی اداری همان " کارمندان ویانظامیانش وعدم فساد اداری "بوجود نیاید!  ولذا "نهاد امر به معروف ویا نهی از منکرقرانی هم لازم است ویا برای  همان وزرای قدرتمند ویا نظامیان ادری وکارمندان زیر دستتش هم نیاز اداری می باشد  که حکم انجمن مذهبی اشان وتوسط همان وزیران ویا نظامیانش صادر نشده باشد  وشکل گیری نهاد انجمن  دانشگاهها انجنمن دانشگاها ودر همی راستای اهداف دینی مراجع تقلید مزبور بود که باعث رفتن شاه از ایران شد ولی مهندس بازرگان وبا منحل کردن  همان انجمن اسلامی امر به معروف واقعی دینی ویک نهاد انجمن امر به معروف دولتی ووزرایش به زیر دستان فاقد قدرت راه انداخت که با تحریف ایات قرانی مربوط به امر وبه معروف شد که بنام "گشت ارشاد دولتی "  وبا سلیقه همان درجه داران وزرای کشور وی ودست هر دختر ویا عروس کسی را که در خیابا ن وهمراه پدرش ویا شوهر قانونی اش می رفت را  گرفته وبا دست بند می بردند وتا مانع امر به معروف همان دانشجویان دختر واز همان "روسائ اداری"بشودند که خاطرت عزت شاهی ویا فیلم انتقادی گشت ارشاد به ان موضوع اشاره دارد   ویا بترسند وآز  "نظامیان تحت اداره وزیر کشور" انتقاد دینی نکنند ! وبهمین دلیل از نظر ایت الله بروجردی و از نظر متون قرانی وفقط عدالت ویا قسط ودر آیات مختلف قرانی وزمانی در یک کشورو شکل می گیردکه قانون اساسی آن کشور به دو نوع "حکومت دنیوی" و"حکومت دینی" مجزا وتفکیک بشوند که وجود چنین "انجمن های اسلامی انتقاد گر" وعمدا در قانون اساسی پیشنهای مهندس بازرگان گنجانیده نشد  ولذا بازرگان با استنباطهای فقهی وارونه خود واز قران واین نوع از نظریه سنتی دینی واز نهاد سیاسی را وواژگونه نمود ،وتا سلطه نخست وزیری یکطرفه"حکومت خودش ویا وزرای زیر خودش رابدست بیاورد  ویا  بر پیاده شدن آیات قرانی ودر ادارات  ایران ترجیح داده "وسلطه بدهد  ولذا در "تئوری پردازی" حکومت اسلامی مهندس بازرگان  و" فقط یک نوع "حکومت اسلامی" مطرح بودکه "نهاد دین ودرنهاد  سیاست "مورد نظر وی باید ادغام بشود ونام انرا دموکراسی نوع جدید دینی بنامد !وتا اوبتواند که  بعنوان نخست وزیر مسلمان انقلابی وانجام مدیریت یکطرفه  اداری  کرده وبر کرسی صدارت بنشیند که در صدارت مزبور هم وبر رعایت شدن ایات قرانی ودر" ادارات تحت امرش" توجه نکنند!وچرا که در تئوری جدید دینی اش و وی هم نخست وزیر "پیاده کننده دستورات اجرایی خودش" بود  وهم "فتوی دهنده شرعی بودن اعمالش هم محسوب می شد  ویا عامل تشخیص عدم شرعی بودن اعمال وکارمندنش هم  وتشخیص خودش بود که به عنوان اهانت به ماموران دولتی وبقیه تلقی می شدند ونه امر معروفدینی  به قدرتمندان اداری درجه گرفته از حکم وی باشند ولذا ایات قرانی امر به معروف را هم تحریف کرد   وفقط امر به معروف به ضعفامجاز بود ویا ضعفای عبور کننده از خیابان ودر "فقه مهندس بازرگان " ویا از اعمال مدیرانش و"مجاز"بود که با فتوی سرهنگان گمارده مهندس بازرگان در وزارت کشورهاشم صباغیان عمل بکنند ویا به دستور وزیر کشورومهندس بازرگان  بنی صدر وعمل در خیبانها می کردند  !ویا امربه معروفش  هم وتنها در برابر مردم بد بخت بود که صد ها آیه قران ودر دستوراتش وبه کلانتریها ویا داروغه های قدیمی چنین نبود   ویادر  به ضابطین قضایی آنان  ویا عاملین تعزیرات گران فروشیها ی ان دوره های تاریخی  ویا در عدم استاندارد فروشی وزن وکیل وقیمت اجناس وآن دستورات قرانی را در قانون مدنی اداره شهر های قدیمی ایران و قران معرفی شرعی  کرده بوده که ادارات قضایی همان شهر ها را وبا قوانین دینی بعد از انقلاب نسازندکه ساخته سرهنگ سیفاللهی بود ویا غیره که اسامی اشان را نمی برم  ویا نظرات سرخودی خودشان ودر مورد تاسیس این نوع ادارات جدید ایران ومخالفان ائین نامه های اداری وارائه به همان وزیران نکنند ندهند ویا نگذارند که یک کارشناس اداری وبرخلاف نظریه قران ونظریه کارشاسی بده وانتقاداز ان بخشنامه اداری هم واز کسی امکان پذیر نباشد  ! ولذا  مهندس بازرگان وتنها "فقه دینی قرائت خودش را ودر "اداره نخست وزیری اش "رادر نظر  داشت  واز این راه "نهاد دین" را ودر "اداره پست اجرایی دولتی خودش و"ادغام کرد ویا در  نخست وزیری زیر مجموعه کارمندانش و ادغام کرده بود   و عین همین نوع از عقاید سیاسی مذهبی را هم وبنی صدرنیز  داشت که با نوشتن کتابی وراجع به مدرس بودکه انجام داد  وتحریفی از "عقاید سیاسی  مدرس"  هم در ان کتاب  کرده بود ویا در تقلید سیاسی از با زرگان وکتاب "مدرس "  خود را ونوشته بود ویا در آن کتاب هم وعمل پیوند ناجور "دین وسیاست "را وگنجانیده بود  ویا کتاب "اقتصاد اسلامی "مورد نظر ریاست جمهوری اش را ودر مورد اعمال اداری وزارت اقتصاد ویا نحوه خصوصی سازی آن را نوشته بود  که در گرفتن "پست ریاست جمهوری" وبرای خودش یکطرفه عمل کرده وهم خودش را "بالاترین مرجع اداری کشور" باقی بگذارد   وهم "بالاترین مرجع تقلید فتوی دهنده اعمالش "باقی بماند! ویا مهندس بازرگان ودرمکانیزم  تدوین قانون اساسی ویا در عضویتش در شورای انقلاب را وهمین هدف ازتاسیس وزارتخانه های جدید ایران را ودنبال می نمود  ! وبه همین دلایل روانشناسی اجتماعی آین طیف فکری بود که اغلب در فرانسه درس خوانده بودند واز کم اطلاعی  روحانیون ودر نهادسازیهای جدید ایرانیان وبهره لازم را برده واهداف پشت پرده خود را ودر پیشنهادات قانون اساسی گنجانیدند  که " تز ادغام دین ودر نهاد سیاست انجام گردید   ویا توسط  دونفر بازرگان ویا بنی صدر ودکتر حبیبی ودر مرحله اولیه شالوده ریزی ادارات جدید ایران بود ویا  به مرحله اجرایی گذاشته شد که هر دوبازرگان وبنی صدر که در شورای انقلاب هم بودند واز " لژ  ماسون فرانسه "بودندکه در مقاله  قبلی ام  وبه آن اشاره کرده ام  !  والبته تئوریسن اصلی ودر این مورد  وبا شخص مهندس بازرگان وبنی صدرمی باشد  وبقیه دکترا گرفته ایرانیان وبدلیل فقدان سواد دینی خود ویا بدلیل درس نخوانی در رشته لازم خود ویا نسبت به نحوه اداره دینی  صحیح همان ادارات جدید ایران بودو لذا آن دونفر وبه هراه حسن نزیه وغیر ه و الهام فکری اساسی از انان  گرفته بودند .   و لذا آیت الله خویی هم ودر ملاقات با فردی که ،به دفتر وی ودر نجف رفته بود وبه وی گفته بود که امثال بازرگان ویا دار ودسته وی وبا نوشتن این نوع از کتابها ی" مرجعیت وروحانیت در ایران " وبه براندازی سلطنت نمی اندیشند وبلکه به "براندازی مذهب در ایران" فکر می کنند  ومثلا یکی از افرادی که با تئوری حکومت اسلامی مدل بازرگانی مخالف بود وآیت الله گلپایگانی مرحوم است  که چندین میلیون مقلد دینی ودر تهران داشت ویا در استان مرکزی ایران ویا در  اطراف گلپایگان ویادر پاکستان داشت  وبعلاوه مدرسه دینی خاصی هم  ودر حوزه علمیه قم داشت که طلبه های خودش را وتربیت می کرد ووقتی که تعدادی از حاجی بازاری زاده ها که تز  جهاد سازندگی و در عهد وزارت مهندس بازرگان را داده بودند ویا این نوع از نهاد اداری جدید را وبراه انداخته بودند  ویا "هیاتهای هفت نفره آن نوع اداره جهاد سازندگی را وراه انداخته بودند "یا وزمین های متعلق به افراد مختلف را وبین عده ای خاص تقسیم میکردند  ودر این راه وافراد مصادره شده اموال  هم وبه آیت الله گلپایگانی مراجعه کرده بودند واز ایشان  نظریه فقهی ودر مورد مزبور خواسته بودند وایشان هم و با استناد به آیه قرانی "مصادره دولتی اموال دیگران" وآنرا  و طبق نص ایات قرآنی ویک نوع "غصب "می دانست که در جریان بحث حضرت موسی وبا حضرت خضر درمورد پدیه غصب از ضعفا توسط حکام دولتی در  قران امده است  ولی نمایندگان مجلس ایران که اغلب از حزب دولتی جمهوری اسلامی بودند که در آن موقع واز  تفکرات "تئوریک مهندس بازرگان " ودر مورد اراضی کشاورزی الهام می گرفتند ویا  در باره مشروعیت قانونگذاری خود والهام فکری می گرفتند  ومتاسفانه افراد "دفتر تحکیم وحدت "هم واز اعمال غیر شرعی آن نمایندگان دولتی و حمایت غیر شرعی می کردند که مورد اعتراض انجمن های اسلامی دانشگاهها واقع بود وحتی مورد  اعتراض انجمن حجتیه هم  بودند  ولی با ندیده گرفتن آیات قرانی ودر مورد اعمال غیر شرعی آنان  وتبلیغ کرده شدند ویادربین  مردم شهرها وتبلیغات زیادو برای آنان بوجود آورده بودند که باعث شدند تا 250 نماینده مجلس وازکاندیدهای   حزب جمهوری اسلامی وبه مجلس راه بیابند ویا با تبلیغات تئوریک باند مهندس بازرگان باشند ویا تعدادی متنابهی  هم از نمایندگان ملی مذهبی  ها وبه مجلس قانونگذاری در امور خصوصی راه بیابند  که در مجلس حضور داشتند  ویا با تفکرات کتابهای تئوریک مهندس بازرگان بود که در مورد امور خصوصی سازی بیمارستان ویا اراضی کشاورزی ویا اوقاف وامور خیر یه  وامداد وکمک به ضعیفان می اندیشدند که قران روش صحیح عمل کردن در امور مزبور را جزئ وبه جزئ در قران دستور داده است ویا همان نمایندگان حزبی  هم وفرق یک "روحانی مبارز" و"روحانی سنتی" را  با تفکرات کتابهای بازرگان  آموخته ویا از فرق نمایندگی مجلس خود را وبا خواسته هاای شخصی خودرا در پست نمایندگی  ودر کمیسیونهای مجلس رواج می دادند وتوجهی به قران ودر امور مزبور نداشتند   وتعدادی از انها هم وخودشان را وبه صرف عضویت در حزب جمهوری وخودشان را جزو "روحانیون مبارز" مجلس می دانستند  ودر حالیکه قران در شرح حرفه ووظیفه یک روحانی متقی  وچیز های خاصی در ایات قران گفته ویا "عضویت حزبی ویا مبارزی اورا و"مطرح نمی کند وبلکه معیار های تقوای وی را در حرفه مزور مطرح می کند !ولی معیار های اول انقلابی آنها تنها سخنان مهیج گفتن در رادیو تلویزون بودواین شیوه حرفه آموزی را هم  و مهندس بازرگان وبا کتابهای خودش بوجود اورده بود ویا با سخنرانیهای جنجالی اش در ایران "مد اجتماعی "کرده بود ویا بوجود آورده بود ولذاآنها هم و تصور می کردند که  به خاطر مبارزه اشان  با شاه ومی توانند که نص ایات قرانی را ودر مورد "غصب اراضی دیگران  "را هم وندیده بگیرند !ویا نظریه فقهی  آیت الله گلپایگانی را ودر مجلس مجلس مزبور وغلط بخوانند ! ولذا زمانی که در مجلس مزبورو فتوی آیت الله گلپایگانی خوانده می شود  ویادر مجلس مزبور ودر مورد اراضی شهری هیاتهای 7 نفره ومطرح می شودکه در مرحله شور ومشورت بودند  وهمان "نمایندگان مبارز مجلس " هم وجنجال کرده ومی گویند که ما مقلد آیت الله گلپایگانی نمی باشیم واز فرد دیگری وتقلید می کنیم !وهمچنین  موضوع مزبور ودر کتاب :خاطرات آقای رفسنجانی هم آمده آست که در همان موقع و رئیس مجلس بود واز این رو و همان نمایندگان مجلس هم وبرخلاف نظریه فقهی آیت الله گلپایگانی و رای قانونی داده وبه تصویب هما ن تصمیمات هیاتهای 7 نفره می پردازند  ووقتی که جریان مصوبات مجلس مزبور  ویا گفتگوهای مجلس را وبه آیت الله گلپایگانی منعکس می کنند وایشان هم ومی گوید که نص آیات قرانی ودر مورد استنباط فقهی غصب واز اراضی دیگران وبستگی به نظریه این مرجع تقلید ویا آن مرجع تقلید نداردکه اضهار می کنند !  وبلکه اجتهاد مختلف ودر مورد نص صریح آیات قرانی وامکان پذیر نیست وبلکه مکانیزم آن استخراج فقهی در کتاب اصول فقه ذکر شده است که تدریس درس خارج فقه گفته می شود  ودلیلش را هم ودر کتاب تدوینی خودش نوشته است ویا  در مورد" فقه من درآوردی ومبارزه طلبی "امثال مهندس بازرگان ذکر کرده است که عنوان کتاب تالیفی مرحوم آیت آلله گلپایگانی وعنوان عربی خاص" را دارد   و نظریه فقهی ایت الله خویی راهم و به نحودیگر بیان کرده است وبعلاوه نظریه فقهی ایت الله سید محسن حکیم ویا ایتالله قمی ویا ایت الله هم سید صادق روحانی هم در مورد لایحه حمایت از حقوق تصویبی وزیر دادگستری بازرگان در اسناد تاریخی ایران ذکر شده است   وهمگی آنها ودر مورد نحوه اجتهاد فقهی افرادی ونظیر  بازرگان وپیروان فرهنگی اش را ودر اداره وزارتخانه های جدید  تائید نمی کند وبعلاوه همان ایت الله گلپایگانی مرحوم و در عنوان عربی وروی جلد کتابش آورده است و اقای رسول جعفریان هم و در کتاب "جریانهای مذهبی ایران "وبه عنوان عربی کتاب مزبور آیت الله گلپایگانی  واشاره کرده است که به زبان عربی نوشته بود ولی ترجمه فارسی اش وچنین می باشد   که آن نوع از نمایندگان  ویا وزرایی که برای توجیه مصوبات شخصی خودومستند به فقه استنباطی خودشان وعمل می کنند وخداوند آنها را وهدایت الهی نکرده ونمی کند وبلکه مضل در درگاه الهی می باشند  که هر فرد مسلمان ودر نمازهای چندگانه روزانه  خودش وبارها  از خداوند می خواهد که وی را از ضالین ویا گمراهان نکند ویا در مسیر دستورات دینی قرار ندهد ! ولی مهندس بازرگان وتنها دیگران ومخالفان ادری اش را و"مضل اداری " دانسته ولی خود را در نماز خواندنش و" هدایت شده صراط مستقیم هدایت الهی می بیند ! ویا در شالوده گذاری ودر تاسیس سازمانهای جدید ایران  می بیند ویا با نخست وزیری اش می  بیند وبلاوه بقیه مراجع تقلید ایران را ودر کتاب مرجعیت وروحانیت  خود ویا در کتاب " سر انحطاط مسلمین خودش می داند "وبهمین دلیل  فتوای آیت اله خویی هم و در مورد استنباطها ی فقهی مهندس بازرگان ودر عدم جدایی" فقیه دینی" واز" وزیر دولتی " وچنین می باشد  که مسلمان نامیدن خودش را وبخاطر پست نخست وزیری خودش می دانست  که در نظر طبقه عوام ومصوبات شخصی پست اجرایی خودش را  و"مشروع قرانی" جلوه بدهد! ولی  نمایدگان مجلس ویا دولت زمان شاه وچنین جراتی را واز خود نداشتند  ولی همان مرجع تقلید  ودر کتابهای خودشان و واجب بودن رای دادن به یک وزیر مسلمان راویا به یک نماینده مجلس مسلمان راو در عمل به محتوای ایه قران در مصوبات  ویا عدم عمل کردن به آن می دانند "   وبهمین دلیل هم وآیت الله نجفی مرعشی ویا آیت الله سید صادق روحانی ویا آیت الله اذری قمی هم واز دادن رای  وبه نمایندگان مجلس مزبورو خود داری کردند که چنین عقایدمذهبی را داشتند  ولذا خوداری کرده بودند که به خود داری انان هم ومستند ا ودر کتاب خاطرات اقای هاشمی اشاره  شده است وبعلاوه  نظریه فقهی آیت الله منتظری هم وچنین می باشد ویا درمورد مصوبات مجلس ویا هیات دولت چنین می باشد  ومثلادر کتاب خاطرات سال 1374 ش  اقای هاشمی اشاره شده است که عین نظرات مراجع تقلید دیگر را هم ونشان می دهد وهمگی تئوری مهندس بازرگان واز حکومت دینی را رد می کنند !  وبعلاوه عدم اعتناءبه دین را ودر پست های اجرایی را هم واقای محسن رضایی هم ذکر کرده است که در کتاب خاطراتش می گوید احساس می کنم که نباید به دین ودر پست اجرایی خودم عمل کرده باشم   ویا در کتاب خاطرات شخصی خودش و می پذیرد که به موارد آن اشاره نمی کنم ! ولذا اعضای انجمن حجتیه هم که در سال 1361ش و62  13ش وحدود 35 هزار عضو خود را واز دفتر تحکیم وحدت بیرون کشیدند ویا تحت تاثیر اعتقاد به 15 حدیثی میباشد که در مورد امام زمان (ع)می باشد که اعضای مذهبی انجمن های حجتیه مزبور وبا تکیه به همان  حدیث ها ی متعلق به حضرت حجت واطاعت از یک وزیر مسلمان ویا نماینده مسلمان سرکش در برابر قران را وواجب برای خود  نمی دانستند ویا واجب برای تبلیغات دانشجویی خود نمی دانستند ! ویا عین همین عقاید بچه های انجمن حجتیه را هم ومراجع دینی ودر مورد نص ایه قرانی  داشتند که می گوید :  " اطیعواالله واطیعوالرسول واولوالامر منکم است که اگر دستور دهی یک وزیر مسلمان ویا معاون اداره مسلمانش  ویا نماینده مجلس مسلمان وبا آیات قران نخواند  ویا با دستور رسول خدا مغایر ت یابد که درنص آیه مزبور آمده  است  واز اولی الا مر بودن وزارتش می افتد ویا در تبلیغ انتخاباتی اش  می افتند ولذا واجب بودن اطاعت  از وی وبستگی به آن دارد که وی هم ودر وزارتخانه  های مزبور ونص ایات قرانی ویا حدیث رسول را وبه اجرا می گذارد ویا نمی گذارد؟ ویا رای دادن به یک نماینده مجلس  واز نظر قرانی چنین می باشد ؟ ولذا  واجب بودن اطاعت اداری از وی ومشروط به تبعیت اش از ایات قرانی دارد وبه خود  پست دولتی اش مربوط نمی باشد ! ولذا  نص قران ودر مورد "حکومت وحاکمان اداری " ودر آیات مختلف قرآن  روشن می باشد و روشن است که در صورت اطاعت از دستورات خدوندورسول خدا واطاعت از آنها هم در مرحله سوم قرار  می گیرند که جمله  اولوالامر در آن زمینه نازل شده است  ویا اطاعت از انان  وبه دستور وی  توصیه قرانی  می شود ولی اگراحیانا و دستورات شخصی خودش  را بکار گرفت ویا در وزارتخانه مزبوروبه اجرابگذارند  وضرورت اطاعت از آنان وسلب میشود !وزیرا که  قران و در آیات مختلفش  واین نوع از اعمال خلاف حکام وزارتی را ومحکوم می کند  واز این طریق و رابطه بین  "دین وحکومت "را وروشن می نماید  ومثلا  دهها آیه قرانی ودر مورد "حاکمان  ادارات " روشن می باشد  ولذا می گوید :من لم یحکم بما انزل ال الله وهوکافر ویا در آیه دیگرش می گوید ومن لم یحکم بما انزل الله وهوفاسق ...ویا ایات غیره اش نیز چنین است ولی بچه های انجمن های اسلامی دانشگاهها ویا انجمن حجتیه نیز متحیر مانده بودند که چگونه "دفتر تحکیم وحدت" که بدست افراد غیر دینی افتاده بود وبه مدیران ماسون -مذهبی وزارتخانه ها و تبلیغات فرهنگی می کردند ویا بنام دفتر تحکیم وحدت اسلامی  وتبلیغات انتخاباتی براه می انداختند که روستائیان ایران هم واز آنها یاد گرفتند  و از این طریق در مفهوم تبلیغاتی دموکراسی انتخاباتی مورد نظر بازرگان  ومصوبات خلاف آیات قرانی را وبه درون وزارتخانه ها نفوذ دادند ویا تحت مدیریت خودشان  می کشاندند ونیز در حالیکه  متون قرانی و آن نوع از اعمال اداری را ونهی می کند ویا فتوای ایت الله منتظری ویا ایت الله طالقانی و یا آیت الله آذری قمی ویا آیت الله صادق  روحانی  ویاآیت الله نجفی  مرعشی نیز  وچنین می باشد  که در مورد اعمال حلال وحرام یک وزیر مسلمان امروزین است ویا کتاب فقهی در آن مورد نوشته اند ولی بخاطر همین نوع از مکتوبات باند بازرگان   ومورد غضب افراد مختلف عوام قرار گرفتند  ومتاسفانه دیدگاه غلط مهندس بازرگان وپیروان فرهنگی اش ودر کتاب " مرجعیت وروحانیت خود در اسلام" ودر فرهنگ عوامانه ایرانیان وروستائیان تازه به شهرویا دانشگاه  آمده واثر خودش را گذاشته بود  ویا چنین وضعی را بوجود آورده بود  ولذا این نوع از روحانیون وارسته قم ومورد اذیت وآزار طبقه عوام مزبور قرار گرفتند  ویا بخاطر عقاید قرانی اشان واذیت شدند وفرضا همانطوریکه درکتاب  خاطرات آقای رفسنجانی  هم  آمده است وبرخی از وزرا ویا نمایندگان  مجلس کهدر مدرسه دینی اوبیانیه ریختند ویا بخاطر کتاب مزبور آیت الله گلپایگانی وشهریه وی را واز کشور پاکستان قطع کردند ویا کاری کردند که بیمارستان موقوفه وی ودر مسیر مترو تهران قرار بگیرد ویا آیت اله منتظری وغیره  هم وبخاطر فتواهای جدیدمذهبی اش و در مورد عملکرد وزرای مسلمان ومجبور شدکه نماز ویا درس دادن صرف خودش درشهر  قم را نیزرها کرده  واز دست بدهدودر حالیکه دنبال پست نیابت رهبری هم نبود  ولی  حتی برخلاف رویه حق معمولی هر روحانی مذهبی ودر نظام تدریس اش ویا نماز خواندن شهرش را عمل نکرده   ویا در آخر عمرش ودر جنوب تهرا ن وبه تنهایی زندگی بکند ودر حالیک بخاطر انقلاب به زندان رفته بود! ویا  آیت ا لله اذری قمی هم وبخاطر فتواهایش ومدیریت روزنامه رسالت ویا مدیریت حوزه علمیه قم را واز دست بدهد  ویا ایت الله سید صادق  روحانی ویا ایت الله  نجفی مرعشی ودچار انواع مشکلات  بشوند!  ویا حتی به نقل خاطرات سال1361 ش آقای رفسجانی که درهمان  کتاب می نویسد :وقتی که فرماندار قم وبرای رای گیری به نمایندگان مجلس صندوق رای گیری راو به منزل اقایان آیت الله نجفی مرعشی ویا آیت الله سید صادق روحانی صندوق رای می برند وتا بگویند که آنها هم ورای دادن به همان نمایندگان مجلس را وواجب شرعی می دانند !که اکنون مخضوص دین سازی پرسنل وزارت کشورویامحصول تشخیص    خلاف شرع تازه مسمانان بعد از انقلاب کار کنان وزارت کشور می باشد  که بخاطر داغ کردن روغن استخدام شغلی خود وچنین شیوههای ضد دینی را ودر دفاتر ان وزارتخانه ورواج بعد از انقلاب داده اند ویا بخاطر باتون داران معاونت انتظامی آن وزارت کشوراست  که کسی هم وحق انتقاد دینی واز این عمل بدعت آورانه کارمندان وزارت کشور را ندارد که مبادا به سرنوشت گشت ارشاد آنانودچار بشوند که دوربینهای خود را وجهت عبور همان فرد انتقاد کننده ودر  همه خیابا نهای ایران گسترده کرده اند ولی به نقل خود اقای رفسنجانی  هم وهمان روحانیون  انسانهای وارسته دینی بوده وازترس این نوع شیوه بدعت افرینی کارمندان وزارت کشوروهمان مراجع تقلید مورد احترام همه  ایمن نبودند  ویاهمان روحانیون با سواد هم  ونمی توانستند که  به مفاهیم قرآنی تشخیصی خود ودر رای دادن ویا رای ندان به یک فرد وبه متن قران مراجعه بکنندویا نکنند ؟  ومی دانستند که امثال بازرگان  ویا وزرای باصطلاح تازه مسلمانش ودر هیات دولت وی ورای دادن انان را می پایند ولی بر عکس  در ایام نمایندگی دوره اول مجلس وبه تصویب مقرراتی می پردازند که یک نوع "دین زدایی" از جامعه ایرانی می باشد  ولذا رای دادن به آنهارا و بر  خلاف مجریان تلویزیونی امروزین قم وخلاف شرع  می دانستند ولی برای اینکه بهانه هم بدست فرماندار قم وزارت کشور ویا تلویزیون  قم  هم ندهند که تبلیغات و برعلیه آنان هم براه اندازند ویا در رسانه مزبور راه بیندازندکه از اختراعات سازمانی مهندس بازرگان از تشخیص دینی اعمال هر فرد است  ولذا به نقل اقای هاشمی که در کتاب خاطراتش آورده است وتصمیم دوتایی گرفته بودند که درهمان روز انتخابات وبه خارج شهر قم بروندو تا گناه به خاطر رای گیری اجباری مزبور ونکنند ! وبعلاوه  در صندوق آرای روستاهای  قم هم واسمشان نبود  وزیرا انها آشنا به ماهیت عمکرد بازرگان ودوستانش بودند وفرضا همان آیت الله سید صادق روحانی ویا آیت الله قمی ودر سال 1345 ش به" لایحه حمایت از حقوق" خانواده رژیم شاه واعتراض شرعی کرده بودند که بخاطراعتراض شرعی خودشان هم  وهرکدام به تبعید شهرهای بد آب وهوای خاش ویا به شهر زابل رفته بودند ومعتقد بودند که طرح مزبورو یک نوع  طرح انگلیسی _ امریکایی می باشد   ویا با بسیاری از آیات قرانی و مغایر می باشد  وفرضا با نص سوره های طلاق ویا سوره نساء ویا بقره  ونور وغیره قرآن ومغایرت دارد ولذا با عث متلاشی شدن خانواده های مسلمان ایرانی خواهد گردید ! ودر حالیکه "ماهیت لایحه حمایت خانواده "دوران دوران هویدای بهایی هم ویا در سال 1345 ش  هم وضدیت کمتری وبا محتوی قرانی داشت که مهندس بازرگان ودر دوران نخست وزیری خودش و آن قانونگذاری خودش راوتصویب کرد و یا با محتوای غلیظ تراز قدیم و تصویب کرده بود   ویادر دوره اول نمایندگی دوره اول مجلس وبا کمک دوستانش انجام شد  ویا بکمک  وزرای ماسونی مشکوکش وبه تصویب رسانده بود ند ویا در عقد نامه ها گنجانیده بود ند  ولذا آن دو مرجع تقلید  وارسته هم ویا آشنا به قران  " افراد  دهاتی "پیرو مهندس بازرگان نبودند وبلکه صدها کتاب دینی نوشته بودند ویا افرادی نبودند که معنی قانونگذاری را ندانند !ویا نظیر خیلی از دهاتی های ایران و رای دهند ه جانانه به ان لایحه ضد دینی ودر دنیای دمکراسی خواهی مهندس بازرگان باشند و یا عمل کرده باشند  ویا بیندیشند ویا واجب بودن رای دادن به آن نمایندگان مجلس را واز "مجرای تلویزیون قم" یاد بگیرند  ویا با همه  فقر سواددهاتی خودشان  وازمفهوم  دمکراسی  وفقط انگشت زدن به شناسنامه خود را بفهمند که از مجریان زرنگ تلویزن یاد گرفته اند که چنین شیوای را ورواج می دهند  وتا  آن نوع از مراجع تقلید وسالها درس اجتها دفقهی استادانه خود را ودرتدرس دروس قم را وفراموش بکنند  ویا مجتهدی فقهی 80 ساله خود را ورها کرده ومقلد اجتهاد فقهی فلان جوانکه رسانه تلویزیونی مزبور بگردند  که  بجای" خبر نگاری وخبر نویسی ساده "وهر کدامشان  یک  نوع "مفسر قران جدید " شده ا ند ولذا ناچار بودند که بخاطر عمکرد غوغا سالارانه وزیر ارشاد بازرگان  عمل بکنند که دکتر ناصر میناچی ماسون بود واین قبیل از تبلیغاتچی هارا   در وزارت ارشاد کاشته بودویا توسط قطب زاده ودر تلویزیون کاشته بود که تبلیغات فرهنگی شهری توام با پوسترهای فراوان  وبراه بیاندازند  ویا همان دونفرویعنی مهندس بازرگان ویا بنی صدر  وقطب زاده ماسون وهمان کارکنان هنری شیطان پرست را ودر تلویزیون کاشته بودند که دوماه قبل از حکومت مهندس بازرگان وتوسط مهندس محسن فروغی واداره می شدند  ویا اداره فرهنگ وهنر وتلویزیون ایران وتوسط قطبی فایل ماسونی شاه وآن رسانه را اداره لا ابالیگرانه می کردند ویا دوماه قبل از وزارت دکتر میناچی گماشته مهندس بازرگان وهمان کارمندان وی وهمه کاباره ها ویا میکده ها ویا تئاتر ها وسینماهای ایران تحت نظر مهندس محسن فروغی وهم دوره درسی بازرگان در فرانسه را واداره می کردند ولی از برکت تئوری مهندس بازرگان در عرض دوماه همگی مسمان شده وسرود انقلای می خواندند ویا فتوای انقلابی در جشنواره ها می دادند ویا در همان وزارتخانه وتلویزیون ملی وهمگی مسلمانهای  دوآتشه شده بودند   وتا افراد رای ندهنده به همان وزرای ماسونی مهندس بازرگان ویا بنی صدررا خراب بکنند ودهها هزار دانشجوی مسلمان دانشگاهها با هوچگری انان از دانشگاها تصفیه شدند  ویا مراجع محترم واز تلویزیون ایران وخراب شدند وتا افراد  مخالف با "دین انقلابی بازرگان" وجنجال سازی بشوند  کردند و تا مصوبا ت ضد قرانی هیات دولت بازرگان در ادارات رواج یابد ومردم را در باطن بهایی وطرفدار ازدواج سفید بکنند  ویا در مورد "حمایت ازحقوق  خانواده ها" وغیره را وبا جنجال سازی رسانه ای خود   وعین نزول وحی  قرآنی وقلمداد بکنند  ویا رای دادن به مصوبات مزبور را و یکی از واجبات الهی وبرای قشر دهاتی جماعت  ایران وتبلیغات بکنند ولذا ناچارا آن دو روحانی محترم ووارسته ومسن  قم هم ومجبور بودند کهب اترس  از شهرقم بیرون رفته  ویا در ایام انتخابات خارج بشوند وتا دراواخر  عمرشان وحداقل گناه نکرده باشند !ولذا به نقل قران که می گوید که :تعاونوا علی البر والتقوی ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان  واجتها د فقهی اشان هم آن بود که تعاون ویا کمک به رای دادن به همان نماینده ای که می خواهد اثم ( یعنی گناه ) ویا عدوان ( عداوت زن وشوهری ) را درنهاد  خانواده های ایرانی را بیاندازد ویا در اداره ازدواج وطلاق زیر نظر وزارت کشور بازرگان ویا بنی صدر وبراه بیاندازد ویا (بر وتقوی)  را واز خانواده های ایرانی را برچیند وهمان روحانیان برجسته و گناه وحرام می دانستند !  ولی مهندس بازرگان ویا وزرای دادگستری بازرگان ویا بنی صدر و بنامها ی صدر حاج سید جوادی ویا اسدالله مبشری ویا وزیر دادگستری دیگرشان که از نهضت آزادی بودند واین  نوع از لایحه قانون حمایت از حقوق خانواده را وبا کمک کارمندان تلویزیون ودفاتر ماسونی وزارت کشور تحت اداره زنرال قره باغی از لز فرانسه را تهیه کردند که دوست دیگر بازرگان وهاشم صباغیان بود وتهیه کردند ودر دفترخانه ها ی تحت اداره خود ودر ساختمان جدید ساز حزب رستاخیز که به انها داده بودند وبه مرحله اجرا گذاشتند که به متلاشی کردن  اکثریت خانواده های ایرانی ،منجر بشوند   وآن لایحه حمایت از حقوق خانواده هم  وبه سفارش مهندس بازرگان واز لژ بیداری ایرانیان تهیه شده بودکه محمد علی فروعی ویا برادر ویا پسرش عضو ان لز بودند  که بازرگان واز دوره کودکی اش ودر مدرسه عضو آن لژ بیداری  عضو شده بود ویعنی در مدرسه محمد علی فروغی  فراماسون وبرادرش شده بود وبه سفارش ویا با پول همان لژ بیداری وبه همراه 100 نفر طاغوتی دیگردولت رضا شاه ومهندس بازرگان به فرنگ رفته بود ویا در سال 1307ش و برای تحصیلات خارجی و به" لژ فرانسه "فرستاده شده بود ودر فرانسه هم ودرس مهندسی نخوانده بود وبلکه به نقل محسن  فروغی که هم دوره درسی اش ودر فرانسه بودویا به نقل منبع تاریخی دیگر واز دانشکده اکستر لندن  است  ودر یک کلیسای ماسونی پاریس و"دروس الهیات ماسونی  "خوانده بود ویا بجای درس مهندسی خوانده بود  وبعدآ هم به سفارش همان محمد علی فروغی و نخست وزیردوران رضا شاه و در سال 1314ش وبعنوان معاون مالی دانشکده فنی استخدام شده بود  ودر حالیکه در همان دانشکده فنی تهران هم وحداقل 20 نفر مهندس دیگر نیز  ودر همان سال  استخدامشان وسرشان را پائین انداخته بودند ودر 4 رشته مهندسی دانشکده  وبرای ایرانیان  و"دانش فنی "تولید می کردند ولی مهندس ریاضی ورئیس مجلس دوره شاه ویامهندس بازرگان ونخست وزیر بعد از وی وچونکه  چیزی از علم مهندسی نمی دانستند ولذا یکی اشان ومعاون اداری _مالی شده ودیگری هم  ومعاون اموزشی  دانشکده فنی شده بود که تنها ماشین امضائ دانشکده بودند وزمانی هم که رضا خان از ایران می رود  وهمان محمد علی فروغی ودوباره نخست وزیر پهلوی دوم شده بود وبه سفارش همان محمد علی فروغی  وخانواده مخبرالسلطنه هدایت نخست ووزیر دیگرماسونی  رضاه شاه را وادار می کند که  مسجد هدایت خانواده خود را وبه همان  مهندس بازرگان ودوست فرانسه اش اقای سحابی واگذاربکند  و تا از آنها  هم ویک نوع "مفسر قران" بسازند ویا "تئوری حکومت اسلامی ماسونی" خود را وطراحی بکنند  ودراواخرحکومت پهلوی دوم نیز  ویعنی در  سال 1357 ش وپیاده سازی بکنند! ونیز به سفارش همان "لژ بیداری" بود که مهندس بازرگان ودر سال 1341ش امیر انتظام را که یک نفر یهودی بود (ونه مسلمان) وبه عنوان سخنگوی نهضت آزادی خود میگذارد  که یکی از کتابهای منتشره کیهان   ونام یهودی امیرانتظام را ودر کتاب مزبور افشاء کرده است ویا عده ای  را هم وبه سفارش وی ودکتر علی امینی نخست وزیر ماسون ومذهبی شاه وبه فرانسه می فرستد ویادر سال 1339ش و جهت اخذدکتری خارجی میفرستند که نظیر دکتر ابرهیم یزدی بود که در وزارت خارجه اش کاشته بود  ویا دکتر توسلی ویا دکتر شریعتمداری که در وزارت علوم وبرای تصفیه دانشجویان مسلمان از دانشگاهها کاشته بود ویا دکتر حسن عارفی که کاشته دکتر بنی صدر ودر وزارت علوم ودانشگاها بود  وبه عملکرد آنها ودر مقاله دیگرم وبنام "نظریه دین ودولت مهندس بازرگان "اشاره کرده ام ویا به تاثیرش در تغییر مذهب ورشد بهائیت جدید دانشگاهها و اشاره کرده ام که به مقاله های مزبورم ومراجعه بشود واینجادیگر ذکرش نمی کنم 

Why Islamic associations of universities in the years 1360 and 1378 And by Mason - religious, collap


Why Islamic associations of universities in the years 1360 and 1378
And by Mason - religious, collapse?
) The first part (
From Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam -
Memoirs of a 16-year-old student from the University of Tehran

 
 Converted? Or did the small dormitory protest turn a small number of students into revolutionary ideas and the thinking of a nation of 52 million? Previously, they were indifferent to this type of student youth movements and only thought about their professional occupations, but with the trick of this type of small student movements, they became the revolutionary nation and instead of grocery business in their neighborhood and looking for ideas. The new class of students was drawn to the fact that the grocery store was thrown into the alley and "tempted to make a revolution."!
And they ruin the destiny of others or break up families, so those former students, students, grocers and butchers became revolutionaries and the universities were cleansed. For this reason, today I regret my youthful plans, but the same people have named it "Ministry of Science" or "Ministry of Science" or "Course writing"? Or "executive management of scientific disciplines"? Therefore, I regret this kind of raw proposal of my youth! Or I am saddened by the unequivocal acceptance of those plans by me and by the same 250,000 raw students who, instead of bringing the "real theory of revolution" to the people of Iran! Weber, on the other hand, with his mistakes and the footsteps of grocers and butchers in Iranian cities, went to the "campus". The social worker of the university was sitting, or Jamshidi, who was the only overnight scholarship student during the Shah's term, could not pass the daily hard entrance exam of the university, and only by participating in demonstrations after September 8 and claiming to be the general advisor of Tehran University. Dr. Tofiq, a literate demographer, was sitting down and dragging a large number of grocers from the southern Shahbaz neighborhood to the educational archives where he had previously lived, and to the archives of the poor students of that university to manipulate their grades! Including the manipulation of my curriculum vitae, in contrast to which I had passed the daily entrance exam of the university, and the Qur'an also described their practice and in various verses "forbidden practice" The same was true of the other faculties, and contrary to modern thought, they were in such a state, and each of them had dozens of volumes of rich authored books for becoming professors at the university, which had not been stolen from others or in "Samat Publications" or in printing houses under Ali Watani in the council. Markazi Jahan did or did not mention in so-called scientific journals that his mystical background is also clear, which unfortunately has been mentioned by the authors of Iran and vice versa, or in the Faculty of Social Sciences and everyone remembers how he thought? But Iran magazine sees all Iranians as ignorant and writes differently! Also, all of these types of professors and us were good students and teachers, or they and their grades were "fair professors" in thirty fair and contrary to today's practice !! And they did not manipulate Aman's educational record and believed in the verse of Aqimwa Al-Wazan and Al-Mizan in Aman's courses, but Dr. Tavassoli was from the Freedom Movement and vice versa, and he did not even have a small pamphlet from which we could learn a little information ?! And for this reason, he remained illiterate, and until the last moment of the revolution, he remained only in the "rank of assistant professor". If some of those previous professors of my college did not wear ties, but Tavassoli, unlike all, also wore ties or shaved his beard. He only abused a student lecture that I had left in the university amphitheater and used it materially to get himself somewhere after the revolution! But Tavassoli himself did not know that student lecture and I did not want my student invitation from different universities to be awful! Vavara stepped aside from the podium and gave a religious speech to the students of the University of Tehran instead of him, which was applauded by all the students, but Taghi Azad, who was not a student, or Jamshidi, who was from the university overnight course with a low entrance exam score, or Seyed Hassan Hosseini, who Chelo Kebab had a doctorate and in order to prevent the disgrace of their studies, they promoted him to the rank of professor of all universities or made him a permanent figure, so that our educated and religious students of Tehran University would be ruined or their rights would be violated by his illegal educational measures! Or because of his illegal interventions in the dismissal and installation of the president of the University of Tehran and to all the students of the University of Tehran and force them! For several years, with their intervention, the deans of the University of Tehran were appointed, or despite the protests of the students of all its faculties, it was imposed! And in this way, a number of smart people had collaborated with themselves! Or in 24 other faculties of the University of Tehran and had created such a situation! The Freedom Movement, which was established by the order of Dr. Ali Amini, the Prime Minister of Freemasonry Shah, or was formed in 1339, and had also made Bazargan and French engineer its "cultural advisor" and was for "de-religiousization of universities" and with the advice of Bazargan engineer. He also attracted other people and in 1339 he was sent to the French Lodge, etc., or without initial classical education, and only with the approval of his government board, he was given an internal doctorate to get a doctorate and come to Iran, including Dr. Bani Sadr, Dr. Ebrahim Yazdi, Dr. Tavassoli, etc. They were formed at the suggestion of Ali Amini and Bazargan and in 1339, and the same Ali Amini Qajarzadeh, who had become religious and made a deal with 7 foreign sister companies, was called "Amini Webb contract" or in 1339 he was also a cholera. He created two years of turmoil in all the universities and pursued their influential people by planning and curricula of the universities, as well as pursuing a situation in which he considered his secret goals and "the only scientific framework of a kind of Ministry of Advanced Science in the world" and immediately Islamized the media and measures. Demand the environment of Iranian universities! Let us expel religious students from universities and bring Bang and Instagram students into the university environment! Brought to Iran and "Student Ethics" To destroy Iranian families in such a way that they are unaware of the problem and send their children to university to study their imagination and scientific profession, and thus to give slogans and change social culture, an experience that is also in China and to destroy public culture. He had tried and answered and this time it was Iran's turn! And without the same ministers of science and medicine asking someone what are the duties of the Ministry of Science? And what is it in a country? Therefore, in line with their hidden goals, they called the real religious students "non-Muslims" who had to convert their universities to a new Islam, or "from the teachings of Dr. Iqbal, a Masonic physician," or "Do not establish the Iranian medical system." Sit down and use this method to send 4 million Iranians with other literacy to other countries! Or did this kind of method spread culturally in other colleges and scientific institutes, and while with this practice, only the Iranian people became miserable, by removing them from teaching the university and the Iranian people were deprived of the knowledge of demography? Or were they deprived of the science of rural and urban sociology ?! Who do not know how to solve their rural or urban planning in crisis? So why do all kinds of pain go away? That the 42 ministers of the last two years and the people of Iran were dragged into such scientific deprivation! Either they suffered with their signatures or they deprived the Iranian people of the scientific benefit of universities! And while with the departure of the Shah's family from Iran, power had fallen to the clergy, and those 60 professors in my college also lacked authoritative direction after the revolution, or were politically incompetent, or had no particular security problems! And only if Dr. Zanjani and in that college had led to my expulsion from the university before the revolution, but he had nothing to do with the other students, but they had hotter bowls or complained about him instead of me, and while he had not fired them, he pursued his arrest. They were! But I was the only one fired (not them)! In addition, the majority of the students in my college had chosen me (not them) as their student representative after the revolution (in the same college) to replace me with a "representative". And they made all the decisions wisely? And I was not a literate demographer after seeking personal revenge on Dr. Zanjani, and I knew very well that he had been fired from his position as deputy dean of the faculty and forced to judge me! Therefore, I did not seek personal revenge on him, but because of his literacy and more useful than Mr. Jamshidi's presidency, I knew that he was from the night course or was free from Taqi's presidency, that he got his degree or master with all his skill, or from all master and group manager and Dr. Kachuei and Dr. Tavassoli, the Minister of Culture, I knew that the ministers did not have even a small handwriting and information about sociology that their old friends had seen from them! In addition, their goal was not just to teach or find a job in that college! In addition to eliminating the same 60 university faculty members and 700 more literate students, did they also eliminate themselves, or did they eliminate students who were more moral than themselves? or " They show ? For the personal purposes of this type of rural employees and to disable the legal departments of the ministries or to disable the cultural system of 7 social institutions of human societies, which since 3800 years ago these social institutions along with the heavenly religions among human beings found the strength of different societies and blessings. The institutionalization of the division of labor among human beings and their organizational circles has left the animal stage and become a civilized society. Now, thanks to this type of rural employees equipped with office computers, it has ceased to function and human beings return to the Stone Age 4000 years ago! And my friends in the mentioned college, from the science of sociology, or from the management of groups, or from the science of computers and mobile phones, Xiaomi, the management of the college of Khodoya, through its relations with the university management, and with the institution of "Religion and Quranic Worship" And for this reason, they were very eager to separate the medical schools, which showed religious fervor, or to take a paramedical student from the Faculty of Nursing and Paramedical Sciences to a specialized doctorate program in the medical schools of Tehran or to the Faculty of Science. Shahid Beheshti's medical students, which is why Dr. Motamedi is the head of Shahid Beheshti University of Medical Sciences or most of the students with medical education and the Ministry of Health are opposed to the separation of their higher entrance exam scores or with the separation policies of Dr. Hassan Arefi and Dr. Fazeli or Dr. Marandi in 1985. They were against what is mentioned in the historical documents, but they did not pay attention! Venice was the reason why most of the medical students in Iran were upset about the separation of their faculties and at this critical time! But the same respected Muslim ministers had planted this type of Iranian diploma in various cities, or spread the fungus, or illegally allowed them to teach higher education in the streets of cities, give them a diploma and a bachelor's degree, and call it jihad. Therefore, under the diplomas of the university jihad employee and in some schools affiliated with the jihad in Isfahan or in the streets of Shiraz, they gave all kinds of bachelor's or master's degrees! They did not know the difference between the two ministries or the concept of legal licensing and the expansion office of the Ministry of Science, so they either slammed the illegal rural standards of the science, university and specialty system and caused specialists and literates to flee from offices or factories abroad! Therefore, the same diplomas under the supervision of Ali Watani and Hossein Rahimi or his friends and the holy Quranic word jihad and ultimately misused and jihad with academics and "university jihad"!
Yes, we were students before the revolution and although we were effective in overthrowing the Shah's government and his army, but Islamic associations abroad came to power and employed such people in the Ministry of Science and Universities or were employed in specialized offices of 23 ministries or factories. After 42 years, it has been realized that even uneducated factory workers need "skills near workshops" training to produce workshops in 850 empty industrial towns in Iran. In addition, they created such problems for my friends and for students inside the country. !
 Although the undergraduate students of the great universities of Iran and in the fall of the Shah's regime showed their political genius, which later became a "model of political transformation in different countries of the world" that used to be done in the world and its changes and only by coup mechanisms or parties We, the Iranian students, in this process of creating our own revolution, became a burnt human being, or the transcript of Aman's legal degree was destroyed, and it was looted in the educational department of universities, and in the graduation department of various colleges, it became "soap-washing". After the Iranian Revolution and the manner of political tricks, he paid attention to Iranian students or exposed them to study and research of various faculties of political science in the world to deal with third world societies, and what kind of scientific and cultural encounters with them? Or what kind of "e-government" Let the grocers and the butchers of the revolution build the same society that will destroy the "model of civilized human bureaucracy"! Yes, we were young Iranian students before the revolution and literate, but with our "theory of youth" and as a burnt-out generation of Iranians, and according to Dr. Adibi, a literate professor from Songhor, Kermanshah, who studied in the United States or wrote dozens of books. And when they expelled me from my college or my novice students and expelled me after the revolution, he left Iran to be employed in Australia. From "Establishment of the Islamic Association in that College" And there was no such thing as expelling him or 60 other literate Iranians or leaving his Iranian compatriots safe and sound, but he, without hating me, addressed me with the word "my child" and said to me: "My son, there is no problem! And all revolutions and such violence." And the "revolution" eats only its own children! And my eyes filled with tears and I saw that he was telling the truth and with the same 250,000 unfortunate students who had created the revolution and such behavior will be eliminated! The only others who benefited were those who ate the bread, or from all the diligent student groups before the revolution, and only 300 governors, 400 became ministers or ambassadors, or became deans, but "the rest of the students" and all fell victim to their "transformational ideology"! Finally, despite all their material and academic losses, they still did not give up the ideology of the three student groups or did not give up their main beliefs! Or they had not suffered from "ideological decline" for years! Or even with all the academic damage, they have not changed their former religious beliefs! The same 35,000 students of the Hojjatieh Association of Iran, who had been educated due to their ideology and religion, were later expelled, and while they were administratively disciplined or family members, they ate under the new Iranian staff or after 1981, but they also ate in 1982 and 1983. The organization of the Office for the Consolidation of Unity withdrew, only 250 election members of parliament became members of the Republican Party, or they left the Office for the Consolidation of Unity with a university jihad, knowing full well that "religious teachings" and "teachings of a state party" Is it different whether it is different from the earth or the sky or 15 hadiths related to Imam Zaman and Hazrat Hojjat (AS) which are the basis of their formation and do not recommend such administrative actions or were not recommended by their religious point of view? Therefore, a little later, they distanced themselves from the Islamic Association and the behavior of the Ministry of Science, while their view of the administrative affairs of the ministry and the current employees of the vulgar and breaker was considered to ruin the lives of Iranians or "electronic organization with money laundering and corruption." They did, but they did not like the staff system of the Ministry of Science after 1361-2, and their ideological acceptance was not real, and therefore, like "members of the Islamic Association, which had 37,000 members, and they too." They had a lot of promises, but we used to greet each other inside the university and alone, but they had an organizational order not to become political students of the Islamic Association in the fight against our Shah Qati! Or do not participate in our gatherings and gatherings! They should speak only against the "Baha'i leaders of the Shah's government" or if they had secret activities against them, who were the "second-degree administrative power" of the Shah, and therefore they also had their own "universities" and "special jirga". They did not even go to the mountain march with Mahav. The Baha'i rulers ruled the Shah, and we He managed or managed with directors or media workers and readers under his supervision and later transferred them all to the Ministry of Culture and Arts Dr. Minachi or Dr. Shariatmadari, Minister of Science and Culture with the same ideology and ideology. Dr. Tavassoli had transferred and wanted him to become the head of the university textbooks, or Dr. Amini Mason Qajarzadeh and Mab Religion, who ran the Fakhrabad Mosque in Tehran, or Engineer Mohsen Foroughi from the Ministry of Culture and Arts and had advised the cultural members of the Bazargan government or Bani Sadr that Most of them were educated in France and he said that you should do something so that the graduate students of sociology do not learn in a good scientific way under the tutelage of Dr. Tavassoli or Dr. Shariatmadari and the course of sociology! Instead, think of other social norms! Either it is not in accordance with the legal and Shari'a criteria to obtain a course and it is not legal, or they do not learn well in their specialized field of study, so that later they will have a scientific rebellion against the standards of the French lodge! All 20 of them, in the Faculty of Social Sciences of Tehran, should be transformed into 20 "Dr. Shariati Jadid, the ideologue of the new religion", who was advised by Dr. Amini, the owner of the French Lodge, and the same Dr. Amini who mocked him when the Shah left Iran. History has come, but the cultural policies of the new ministries of science and culture guided Bazargan, and just as Dr. Amini and Dr. Shariati Ravia had sent Dr. Tavassoli to France in 1339 with the advice of Engineer Bazargan, and under the supervision of Louis French Freemasons to see Freemasonry and special religious education and then come to Iran and Iranian students to "religious Freemasonry" After the establishment of Tarbiat Modares and such goals, they developed their own cultural mentality. From the first doctoral courses of Iran and about 20 people to make new religions or like Dr. Shariati trained or built by Dr. Tavassoli University and because in 1977 he and Dr. Shariati died in London and his place in Iran was vacant. I was the first to notice such a hidden goal, what are the goals of Dr. Shariatmadari in the headquarters of the Cultural Revolution, and my friends were also very eager for that method to reach bread and bread? Therefore, I withdrew from that group of my friends or left myself, and I have been looking for the "book of the accident" for years. I was to see what typology, character and personality of Dr. Shariati is? But all my uneducated friends ignored the content of this book and tried to use the chair of the Faculty of Social Sciences in Tehran and seek to revive the Shari'a school or after his death as the "new fathers of Iranian sociology". "Revive that began in 1981 and in addition to the tricks of Dr. Tavassoli and the" secret theory of the freedom movement "and pursued in the Faculty of Social Sciences in Tehran, instead of performing a simple scientific task, a kind of ordinary Iranian college and its teachings and other directions By taking or holding the managerial positions of that faculty and making this kind of administrative institution a purely scientific property of Iran and abroad and turning it into a "new guidance hall for ideologists"! And to act according to the claims of the fathers of Iranian sociology, or with the mechanism of obtaining doctoral students through that faculty or with the mechanism of exclusive training and under the supervision of their management, and later to "convert the new Baha'is" to their own ideology and missionaries! And they boldly make their collective ideology public and later! And that was when one of the friends of the "Headmaster" of my school, who became the dean of the said school, dared or, with the help of 19 other teachers of that school, chose his deputy and one of the Baha'is of Fars province, whose name is now I will not go, but later it turned out to be awful!
Yes, the goal of the "French Lodge" was to establish a doctorate in sociology in Iran by Dr. Tavassoli and Dr. Shariatmadari, and such a goal in the "sociology of their family" and in contrast to Surah Nisa Qur'an and "polygamy" and "polygamy" "And become one of the topics in Iran! And my friends were very interested in taking managerial positions in that college or by writing family sociology and such a goal that they suddenly and collectively migrated from Iran Girls' University on the advice of Dr. Tavassoli and turned to that college and turned their religious theory into a professor. That college and teach! And I am happy that I have been out of "their jirga" for about 31 years so that I can remain a Muslim! And in my 5 years of postgraduate education, I am one of the 20 "single and single" people. I was, therefore, I was experiencing all kinds of torments from the lack of studies or flattery in the thirties, where all my academic efforts were wasted, and so I learned how to study or get a grade, or the motivation of a professor to finish them, and in my article entitled "At Tarbiat University "Teacher, what happened?" I wrote! Or 31 years ago, I withdrew my membership from that college and no one knew me and their sociologist as their accomplice! And Dr. Soroush, who was one of the literate people of Hojjatieh Association and considered such a goal in separation from the headquarters of the Cultural Revolution.!.
    Create or build a "new student organization" that "neutralizes many" American political science schools "in the" science of modern Western political groupings "and theorizing that gave the" Shah's security system "and organizational policy! Therefore, it was from that year that the demonstrations of the 16th of Azar in Iranian universities became more widespread or mixed with my new student tactics and were extended to the University of Tehran and to the universities of the cities and higher schools, as well as to me and the new political idea in " I was familiar with reading hundreds of books about the Spanish Civil War, or "ways to neutralize those wars," or about the wars in Mexico, Africa, and the Philippines, or about the Asian Wars, and the deaths of politics, and the world of politics. The Shah's military or military academies did not know them and that they could control us students or with their own military knowledge, so by reading this kind of political books and at the age of 23 I was a mature young man who knew what to do? And although 60 literate professors were above me and taught me, but when I talked to them for 10 minutes and they told me that, unlike my professors after the revolution, they only know a lower score than my friends and because of my argument with them, but the professors know Before my revolution and with their high level of literacy, I was often told that we were "Sta Tiddaneshgah" and "you". They came, or they were my youth, and the fate of those 60 people, my professor, and the fate of 700 of my other friends in that college. I endangered them by "producing the revolution" and handed them over to them in my "youth theories" and I did not think well about it. They were students, but they had a pious religious face. For example, one thought of selling carpets in his father's shop. At the end of the revolution, I saw one only in a street march, or the other thought of running his father's hotel in Mashhad, and the other thinking of running a classroom. And in such and such a high school, an Iranian village thought and for this reason they do not accept that I have endangered the fate of all literate Iranian professors with my crude youth plan and the fate of 250,000 elite technical or medical students. Be a father and be promoted to the position of full-fledged Iranian people! But I was not the only one to blame! Other students are also to blame and should have taken care not to allow such influential people into the Islamic Association of Universities, or the consequences of such fearless acts, reminding me not to make a mistake while not abusing the "membership of the Islamic Association." It was one of the main principles of the association's statute, and it also considers the Qur'an as a condition for being a Muslim and being pious, or a Muslim basis, and not their superficial statements! Rather, he is pious in the religiosity mentioned in most chapters of the Qur'an! We assumed that all the ministers of commercial engineering were "deprived" of this adjective of "religious government" or that they had linked "religion and politics" to "my theorizing". Engineer Bazargan and vice versa! They either destroyed "religion" and under the policies of the 23 ministers of commercial engineering, or later the "administrative method" and "ideology" of the engineer Bazargan and also to the "ministers after him" and in the "Islamic administration of post-revolutionary ministries" and "administrative transfer".- Culture was given and therefore most Iranians or their families and today taste the theoretical damage of "religious government books" by Bazargan, which was theoretically formulated with the "Masonic-religious model", which I will refer to in my next article, but the teachings The four great religions of the world call it "apostasy" and I will refer to them in my next articles .  
          Yes, and in that "period of time" and my student plan was not very immature and finally led to the "victory of the revolution" or led some to "bread and bread" but my goal and "bread to them" was not and "just to present a plan" Was to win with that mechanism and the Iranian revolution! Either in the shortest time and achieve a victory that was barren from the time of Reza Shah or the theory of republicanism was barred in Iran! But in other countries it was victorious and reached the stage of "political republic of society" and social development or He had changed with the "indigenous cultures of the same societies" and re-established the new administration, but at the level of Iran, which "claimed all kinds of old civilizations" and was still backward, in addition to the 35-year-old theories of Iranian guerrilla struggle and "public republicanism". It did not produce all kinds of imprisonment or blind street demonstrations of 37 years and did not fulfill this kind of "political goal"! But in "The Theory of My Young Mind" and I thought of it as "the political idea of ​​transformation" or acted in designing that political theory myself and in different cities of Iran, including during the "University of Tehran dormitory" and convinced them that " The political function of "student demonstrations" to change the past! And to reach better conclusions! Describes a type of student movement that has hitherto been misunderstood, in which the "small student movement" To turn it into a big movement and act like a social lever that moves a big student and a big stone with a small movement, but for them it was a "symbol" of the student struggle and just breaking the glass of a bank on Amirabad Street and near their dormitory every year on 16 Azar It was repeated that it had become the "main goal" but the main strategy of the struggle had been forgotten, or that it had broken the glass of a bank on Shahreza Street near the door of the University of Tehran and the "original" but dragged the "revolutionary idea" from the brain of a Tehran University student. "Webbe" does not create the behavior of a shopkeeper at the end of Shahreza Street! Therefore, they had to change their tactics and strategies of student struggle and the "Republican Revolution" took place, and in addition, they had to change their optimal organization, and this is my theorizing and " It was the basis of the new organization of the Islamic Association or the basis of its new organization, so I "rationalized" the students who had to "change their policy and behavior in dealing with administrative issues" and get an early result! And with that "political ideation" I persuaded them to come this time and start with the "new dormitory" instead of our usual demonstrations on the campus of the University of Tehran or in the "dormitory" of Tehran! Although the large campus of the University of Tehran had a large number of students or demonstrations, it was easier than the dormitory with fewer students, but with "My Plan" and its benefits, it was better than the "University of Tehran campus" demonstrations, or more "reflected" in Iranian public opinion. Found or many and "moved" to it He believed that in addition to creating demonstrations in other cities, he also had a political model, some of which I mentioned, and I told them not to take "student demonstrations" to the street outside the dormitory, so that the people of Amirabad Street would see your glass breaking and want the monarchy to fall. They will not have no effect! Or we should not go to the site outside the university, which has less effects, but rather do something by prolonging the days of demonstrations in the dormitory of the University of Tehran for three days and nights so that its voice is heard by all Iranians! Ministers whose fathers or their family members or their family and friends are in school in any Iranian city or will be waiting for the news of Tehran University dormitory for three days and continuously, what will their son or niece or high school friend do in that dormitory? Or will they worry about the fate of their student child or their family and in the dormitory of the University of Tehran and where will it lead? Or during those three days, he will start thousands of discussions in families and, in addition, we must act in such a way that the dormitory of the University of Tehran and the baton are not captured by the various guards of the University of Tehran or Sharif Industry or science, industry, university, etc. and soon! It can prolong the "political subject"! Or make the issue hot! Most of the students of the Islamic Association or the students of the left and that is "planning a political promise" Guys, I told you to defend the dormitory for three days and after that, get out quickly so that you will not be harmed any more! But some of the children who did not listen to me and were from Qazvin or were in the field of physics and had stayed and had been injured by the guards and then I reminded them that it was their own fault that they did not listen to me and evacuated the university dormitory. Or after three days, they did not comply and I myself was forced to be expelled from the university after that incident and after my arrest and during a student betrayal, they told me that you had shook the limbs of all of us Tehran guards! Or I had taught those students not to let all kinds of guards in Tehran and other channels in the streets and alleys around the dormitory to penetrate quickly into the dormitory! Let there be more and more public information! Or it should not be cut off during the mentioned three days through the press and media! And after three days, wash through the fences of the university dormitory and outside so as not to get much damage! And it was with this type of student struggle mechanism that I spread the "student demonstration" among most of the people in the streets and markets of Iran, or I became the subject of the Iranian people's revolution and led to the fall of the Shah's regime, but 23 ministers of commerce or Bani Sadr The country was busy with foreigners, but now, seeing all the damage done to domestic students, and I do not know if the plan was my intellectual genius? And I will not drag the grocers and butchers of the neighborhoods to the archives of the same students and inside the universities, so that the same students of the University of Tehran will be losers, but others will take their food! I have been suffering from this for years or the problem of "my own student recklessness" I think and for this reason that I have not written the story of how the Islamic associations of universities were formed for many years, but now I am writing so that people can know what happened at the University of Tehran that led to the fall of the Shah. Was it not possible for SAVAK to claim the fall, which is claimed by the organizers of festivals or movies ?! But now my conscience is saddened to see many of the atrocities that have befallen the displaced Iranian students and students who were sacrificed to create the revolution, and therefore my conscience is tormented! Or my other unhappiness is when I suggested to the students of the mentioned universities in 1981 that "the possibility of a civil war" But they accepted the logical statement again and at the same time, with a description of the dangerous social situation in Iran and in 1981, I explained to them or asked that it is better for them to leave the universities so that a civil war does not occur or they are not taken to different cities in Iran! Although they knew that this action would be to their detriment and only to their own detriment, but for the survival of their compatriots, they accepted me with a logical word. Go to the houses of your fathers in your cities so that Saddam's foreign war will not lead to a civil war! And in this way, the people of Iran will not suffer from the great massacre that the Shah said, and after my departure, all of Iran will become "Iranistan"! Or not like Afghanistan, Libya, Iraq and Syria! The current and two years after the revolution and was directed to that direction or its ferment was more intense than the incident of Paveh and Amal, Valahijan, Ravansar, Javanroud, Gonbad and Saravan, but now, seeing all this behind promises or displacing a large number of academics or leaving Many of the literate employees in the country, in addition to Saddam or other groups, are no longer an excuse, or the number of displaced people has increased to 4 million Iranian intellectuals, which Mahmoud Tolouei and journalist have seen, or in his book "Giant Paralysis" and in He had seen them abroad in 1994 or he mentioned them in his book and I do not know if "my second student project" was also from my elite or it was inspired by my dullness and I am still amazed about this issue?!! 

Why did the Islamic Associations of Universities collapse in 1981 and 1999 by Masonic - religious pe

Why did the Islamic Associations of Universities collapse in 1981 and 1999 by Masonic religious people?

(Part II)

From Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam -

Memoirs of a 16-year-old student from the University of Tehran

But the same ministry of doctors appointed by the Cultural Revolution Headquarters and the rightful demands of several million non-medical professionals were abandoned and only achieved their goal, or only a few doctors, ministers, believed in those administrative actions and in addition with lack of administrative expertise They themselves made their own bold decisions in running a ministry related to Iran's non-medical disciplines, or both ministries were run only by medical ministers who were unfamiliar with the concept of running an administrative ministry and named the doctors. As I mentioned before, he was like Dr. Golpayegani, who was considered a medical engineer, and on the pretext that we are doctors and physicians of some heads or Friday prayers, or we do, and therefore we know various administrative problems, or the doctor of a responsible wife. Are ! Or we do not create political problems like other Iranian experts! While a number of the same doctors were sentenced and for the Ministry of Science of Iran and at least the legal demands, only 40,000 students of the University of Tehran were appointed as ministers or did not pay attention to any of their educational complaints or in the curriculum planning system and most of Tehran University courses. Or in the executive management system of universities and in favor of the gang system of Dr. Tavassoli or his friends or some of the early presidents of the University of Tehran, which Dr. Tavassoli proposed to those esteemed ministers, and they also ruled and ruled out such illiteracy. Individuals and in the management of departments and by the students of the Ministry of Education should not be questioned? Or in the destruction of the curriculum of former university students and not be questioned? 

Also, in the continuation of my previous article, I will deal with the "Philosophy of the Establishment of the Islamic Association of the University of Tehran" and in 1974, the rest of the Islamic Associations of different universities in Iran are of the same type. "The political model of the University of Tehran was built or extended to cities that, according to the membership card of their own Islamic libraries, had about 37,000 members before the revolution. In addition, left-wing university libraries had about 33,000 members. Every week they went to one of the peaks in the north of Tehran or Karaj and Taleghan, or to the Zagros Mountains or to Sabalan. Every college was hit with historical documents showing this type of multi-student advertisements before the Iranian revolution and the transformative political regular organization of the same Iranian students before the revolution.

The rest of the Iranian students at that time were sympathetic to the two groups of the Islamic Association of the University or the leftist students of the universities. In addition, the two student political groups of the universities and each of them had brothers, sisters, school friends or neighborhoods in their different cities. Intellectual or ideological and under the strong cultural influence were the same political students of universities and for example Islamic associations of universities with their continuous activities for four years and between 3 135 to 1357 and about 5 million religious-political books of their choice and in secret printing houses printed or reproduced or In their cities, they spread and in addition, leftist student groups in Iran and their own books by their authors and translated or authored or reproduced or distributed in a city that I do not deal with the figures and therefore changed the mentality of the Iranian people with these books or by launching various demonstrations They changed students and in the citiesTherefore, they caused the fall of the Shah's regime 

But unfortunately, stupid journalists or smart radio and television or government writers of the press or producers of all kinds of films of government festivals and to deny all the political activities of students before the Iranian revolution or to link the Iranian revolution to the demands of Tehran lampoons who call them "popular strata" !!Therefore, in their historical documentation, they have documentedly denied the causes of the Iranian Revolution or denied the origin of all of them. Therefore, they have related the occurrence of the Iranian Revolution to the content of their careless films or rely on their false journalistic reports to deceive their thoughts. All Iranians pay for this kind of false media reporting with their fake films, so all these types of historical documents deny the pre-revolutionary student activities of Iranian students that the future history of Iran and later about this type of journalists. The government will judge their hidden goals!

 I would also like to add that the "children of the Hojjatieh Association" who had regular religious meetings in all cities of Iran and some of them were accepted in universities, but did not make their universities and organizations public, but had about 35,000 student members who later became members after the revolution. They became the office of consolidating unity, but most of them, seeing the immoral administrative behavior of government employees, like the two former groups, and in the years after 1983, all of them left the office of unity in order to preserve at least their religious beliefs! Therefore, they took "cultural distance" from "government employees"!

 In addition, about the philosophy of establishing the Islamic Association of the University and by this side, I must say that the political philosophy of this work is rooted in my family beliefs. I do not need to repeat it anymore and now I will mention the events that I have seen up close and in this university or that led to the establishment of the Islamic Association and in this university or that it was done by me.

I must also say that the Islamic Associations of Iranian domestic universities was a phenomenon that was created from 1978 to 1978, which had about 37,000 members, and the publication of 5 million volumes of religious political books in the cities was accompanied by many changes in the mentality of the Iranian people. It was established or was accompanied by the establishment of various libraries, religious bookstores, prayer halls, group discussions and faculty organizations. Its strikes also continued from Tabriz University to Ferdowsi University of Mashhad. In many cities of Iran and with their extraordinary organizations, they led to all kinds of urban demonstrations. Therefore, these students, in line with the traditional thoughts of the Iranian people, made many changes at the time that led to the departure of the Shah's government. 

In addition, in this historical period, there were mass left-wing student associations in universities that cooperated with religious and political students during demonstrations, such as pioneering students affiliated with the People's Fedayeen Guerrillas or the minority or the struggle or the Maoists or the militant Muslim movement or Jama or Arman. The National Front was after the revolution, or there were a few other small groups with a total of 33,000 members, and they differed slightly in the way they fought the Shah and religious groups, but were willing to use the student election mechanism, which might get fewer votes, or some Give the government facilities of the buffet office or the mountain room, etc. to some of their colleges and to religious groups and student transfers along with the elections, and without creating conflicts, and in demonstrations and broadcasting cultural issues, and cooperate fully with religious groups or are not hostile in this regard. But they also changed their beliefs in favor of the religiousIn addition, both groups were politically active in Iran and tried to attract students from among 250,000 high school students in Iran or from small universities in cities such as Urmia or Arak or Rasht, etc. or to attract students from colleges, often with more than 250,000 students. In the evening, they tried, and in addition to being members of Islamic associations abroad, and getting their certificates were not "Freemasonry", nor did they get permission from the Ministry of Interior for various political discussions, or did not run in the classroom, or during mountaineering or on campus. They should not exclude the Shah's government and others, and it was with these characteristics that they launched the revolutionThey did not get permission from the Ministry of Interior for various political discussions, or they did not take classes in the classroom, or during mountaineering, or on campus, they did not allow them to slander the Shah's government and others, and it was with these characteristics that they started the revolution.

 I should also mention that before 1353, there was no Islamic Association at the University of Tehran and there was only one student association, which also belonged to the "Left and Mass Elements", which was called the "Student Association". Mason - Religion in such cases is a lie that he is the founder of the Islamic Association and it is all a lie that ministers do not know such individuals and the political meaning of "association" in terms of scientific definition of what is called a group engine? In addition to public Qur'an recitation sessions, people who are non-political or do not have a regular group organization do not speak the community, and therefore in sociology, the word "association"  

It was not mixed in different cities of Iran, but for the first time, by my initiative, it was mixed with the "Religious Institution" and the "Government Administrative Policy Institution", or it was mixed in my father's Quranic meeting. My friend, who was a literate employee in the governorate of our city, and I was upset that why did I take the name of the Quran recitation session and his teenage son to the "world of politics", which may be a headache for him, and was he right? Therefore, today I feel that with the arrival of the superficial class of butchers or grocers or surface TV reporters and mixing "religion and politics" on the scene This has intensified and created many problems for the Iranian people or for their family members or for their economy, which the clever Iranian journalists do not want to feel responsible for creating for themselves and for the poor Iranian families, while the superficial people do not. They know the "religion or verses of the Qur'an" and not the "political system of the Iranian administration" which is necessary for the "soundness of the administrative system" in order not to paralyze the early life of the Iranian people, thus destroying both the "religion" and the "administrative system The government "whose amount and in the media and because of Sanar Wasi Shahi are professional money with their cleverness! And they just like to "connect" these "social institutions" and "awkwardly" to each other, and like kneading bread and mixing and rotating them, and they do not think about the administrative mechanisms of mixing those two institutions and harming and paralyzing people's lives. The amount of which is in the media and because of Sanar Wasi Shahi, professional money is accompanied by their cleverness! And they just like to "connect" these "two social institutions" and "awkwardly" to each other, and like kneading bread and mixing and rotating them, and they do not think about the administrative mechanisms of mixing those two institutions and harming and paralyzing people's lives. The amount of which is in the media and because of Sanar Wasi Shahi, professional money is accompanied by their cleverness! And they just like to "connect" these "social institutions" and "awkwardly" to each other, and like kneading bread and mixing and rotating them, and they do not think about the administrative mechanisms of mixing those two institutions and harming and paralyzing people's lives.!

 I also add that after entering the University of Tehran in 1353, when I went to see my friend at the Faculty of Agriculture in Karaj, and in the field of mathematics in my city and the first student, he did not have alcohol or cigarettes, or in his father's house and in our city, he did not have the power to get drunk. Separating from his family and coming to Karaj college or after getting acquainted with the left elements of the university, he got drunk this time and so I did not like his behavior and left Karaj and a few days later in my dormitory at the University of Tehran I saw some first year students The northern cities of Iran also went to the pubs of Tehran and were sweaty and each of them vomited or fell in the corridors of the dormitory or in the bathroom. In addition, some sisters who observed their own morals and feminine morals in their father's house in their city, but when separated from their families. They could come to Tehran from hundreds of Iranian cities and because of their young age and the language of other people's games.They ate and because of the skillful education of some left-wing students of the university or because of the lusts of the naughty children in the north of Tehran and the same city girls, they were deceived and it was possible to create many family problems for themselves whose young age lacked this kind of experience far from experienced family And after the revolution, this mechanism has intensified the mechanism of free universities or Payam-e-Noor in cities far from their families, and has established the foundations of families or their educational methods, or has made the Baha'i religion and universalism common to Iranian society, and even in Western society. There is no "moral or family corruption" and only national media reporters and the world's telecommunications or internet companies receive large sums of money, which calls such corruption a "very religious society".Introduce them and with their TV or scary advertisements and increase the rate of corruption in the Iranian society and the current level! That the job of such journalists or their income-generating method requires it!In addition, I should mention that at that time, the history of Iran and the age of most of us were students at the University of Tehran, all between the ages of 19 and 24. Also, the literacy of their Iranian parents was in the era of Iranian landlords and in rural areas often illiterate and in cities perhaps 6 Up to 9 Bodoli classmates Most of the students of that day were mostly from urban families with high schools in their city and rural students were among them and in the lowest level. In addition, the number of politically active students in universities and a total of 105 ideological groups and about 105,000 people. There were 250,000 students at that time, of which about 73,000 were politically active students, and about 37,000 of those active students were members of the Islamic Association. Higher education or schools and "cultural sympathy"There were three groups and 37,000 members of Islamic associations who were in Tehran or Sharif University of Technology or University and we had a close organizational connection and former national students who were a monetary university and only rich children of the city and government went to that university and therefore often in the abyss. They thought that they were not politicized and therefore the political activity of Amir Kabir University and Alam Sanat, which were new, was small, they had fewer students, or in the beginning, they were teachers and vocational schools for Iranian conservatories, and because of their government profession, they participated less in political activities. However, students of some high schools, such as the Higher School of Commerce, Kashan High School, Babolsar High School, Telecommunication High School, Mashhad University, Tabriz University, and Zahedan University, were politicized. A number of Balochistan students were also in contact with Maha, four of whom were in contact with Maha. laying offAnd I went on a general strike to bring them back to their own university, and the rest of the universities in Iran, such as Shiraz University or the University of Isfahan and Ahvaz, had become a little politicized. Of the estimated 105,000 university students and about 37,000 are in the "Islamic Associations of the University"About 33,000 people were also pro-China mass elements, pioneers, or Maoists. Most of the university students, either left-wing or male students, wore the same Maoist clothes and olive or dark brown shirts, and their daughters' shirts were the same as today's long-sleeved coats. They did not talk to each other and did not apply lipstick or lipstick, etc., but the encouragement to study and argue was strong among them, and in addition, they were admitted to Iranian universities with a difficult entrance exam, and unlike today, they were accepted as rent or quota. They did not study or did not go to university with the big money of their fathers. In addition, in high school, they were in the city with the most talented teenagers in the city. They have tattoos or spots on the body and are also from AhlIt is not about reading and arguing, but morals have kitty conversations with each other, and instead of reading books and textbooks, they are interested in studying mobile sex with their Instagram, or in talking to worried TV news about their own strong American and national media and national media. Iran and in front of the camera, which shows the difference between the student characteristics of the two eras of Iran

 has it? That those butchers and grocers were brought to the environment of archiving student grades, and that such an immoral cultural environment would prevail in the university atmosphere. !! 

Yes, the children of the Islamic Association of Iran's domestic universities did not know the framework for speaking or chanting slogans against the ruling government, or did not take their speeches from the Ministry of Interior, or did not take the "Freedom Movement Association" or the former "Hojjatieh Association leaders" whose way of working I mentioned in my previous article, but the revolution in Iran was the quilt of Mullah Nasruddin, unlike foreign doctorates, and at the end of the work, and to steal power from the clutches of domestic students who created the revolution and acted or headed 23 Iranian ministries. In the name of the Cultural Revolution and the Islamization of universities and all regular organizations or programs of domestic students, they disrupted 

 

Therefore, in this regard, I must say how "Islamic associations in the University of Tehran" came into being? Or finally, how the quilt of Mullah Nasruddin was stolen by the gang of Bazargan engineers from their clutches, and the theory of his kidnapping was drawn by Bazargan engineer from 1321 or the beginning of the first Pahlavi regime, and finally in 1978 or when the second Pahlavi left Iran The former came to power and for 37 years, and to steal it, he used the power of the Shah and the drawing of an Islamic engineer, and finally succeeded, all of which was due to ignorance or excessive ignorance of us Iranian students, which I will explain in my next few articles. Let me deal with the chronology of events before the revolution, which is as follows:

And since I was a young man with moral discipline or with a lot of literacy and reasoning, and before university I had read hundreds of volumes of political books or about Latin America or Africa or colonialism or religious books, and in addition I argued with all my professors. I did not bring! Therefore, I decided to establish the first Islamic Association of the University in my own faculty, and for this reason, I took a promise from my friends and gathered them and took them to the dean's office and told them that we, like the student room of the left group of the faculty, " They called it "Student Welfare Room" and give us one room for our prayers and also another room for establishing the library of the Islamic Association! Wow, they prevented that the same student room was enough for you!

I should also add that the cultural atmosphere of the Faculty of Engineering of the University of Tehran and before my action was in the hands of leftist groups that had many writers in Iran and the method of attracting first year students and they were well-versed or had many positions not to infiltrate the faculty. It was more difficult for me than other colleges, but after its establishment, I often interacted with the students of the technical college or lived in their rooms. In addition, there were many members of their Islamic association at the University of Tehran and during more student demonstrations. He was from other faculties and most of them were among the first students of mathematics in different cities of Iran!

They even chose the children of Sharif University of Technology to assassinate Colonel Taheri and the head of their university guard in the Shah's regime, in collaboration with each other, or to assassinate them in order to suppress the student demonstrations at their university! Therefore, the children of the Islamic Association of the two great universities of Iran, contrary to today's practice, were not hippie or eye-catching, or had better eyes and merits in organizing political demonstrations against the Shah's government and with the students of Tehran University, or the students of two great Iranian universities before the revolution. And they had creative competitions that after the revolution and in administrative and industrial positions, they left them all out and used people who were out of line or out of order.

 Yes, I had found many friends in the Faculty of Engineering and through them I called the "Organization of the Islamic Association of the Faculty of Engineering" and it was only with my perseverance that the ministers succeeded. The left groups of the University of Tehran were numerous in the Faculty of Engineering. Tehran had come out and so they had created deep experiences of recruiting in that college that the religious people did not know that kind of skills and so they mobilized all their elements to prevent me and the influence in the Faculty of Engineering of Tehran University in different ways but in the end I did too. I succeeded and in addition to "Establishment of Islamic associations of twenty other faculties and I acted in the same way and also in the dormitory environment of the university dormitory which had about 22 dormitories and in different ways I got acquainted with the first year entrances of the same university faculties and under different excuses and sometimes in their rooms I slept and therefore I had the most friends at the University of Tehran, who were from most different cities in Iran and in the room of my friends and I slept in 22 dormitories and went to different cities and with them and even slept for a while in the dormitory of Imam Khomeini Hospital located on Nosrat Street There were my medical friends and they put me in their room and I slept there for 15 nights, which is why many of the students and interns of Tehran Medical School were also members of the association. Therefore, I worked continuously in all faculties for three years. Of Islamic University of Tehran "I founded or worked with great perseverance or in the guise of student welfare and the largest "political organization in the country" and in addition I connected all my friends with "student friends of their city and taught them or all of them I prepared and gave all kinds of books and they sent them to different cities and they also learned the organization of the left elements and us and newer methods, so they became more regular or corrected the shortcomings of their past teamwork and only in the "Faculty of Art".We did not have this kind of organization. The ministers, who were La Abali individuals from the beginning, also had special entrance exams that were selected from Laabali and non-political families. Unfortunately, most of the directors of religious film productions are also from this type of art school (which does not include religion). They know not the political system of Iranian administrations) but they ruin everything with their imaginary filmmaking. During the Shah's reign, this type of art group and special families were selected. In addition, they bought a special bus during the Shah's regime and for them. They used to send girls and boys on group trips on different days, but none of the faculties of the University of Tehran had such a bus for boys and girls. They knew and we knew the two political groups of the university that were intellectual or ideological influenceIt is useless for them, so the student elements of any faculty of the University of Tehran did not go to them because they were woven separately and they did not mix with the rest of the faculties. They did not take part in the demonstrations at the University of Tehran and did not take part in any of our group discussions, but after the revolution, all of them converted to Islam to earn money. They did religious poster work, or they were ready for religious excitement for the members of parliament, or for working in radio and television, or they sanctified people with their films, who had no religious characteristics, or they ruined the media, people who were believers but in Filmmaking or television illustration or poster making representing them forThey were making the masses and false sanctification was rippling, and the Freemasons of Dovtash and the ascetic Muslims were making films, which Hollywood is not able to do either, so they sanctified one person with these films, but later an element of money laundering came out of the water. We recruited students from different colleges, but we "fell for bread", but those who "followed the revolution" from the beginningThey were not, but they gained a lot of bread and fame, or through radio, television, festivals, the city theater, and their art exhibitions, where there was no political activity or beating of 23 students in their films, and during the 37 years of Pahlavi rule, 23 students now see the political actions of students. They do not have Tehran and they constantly make revolutionary and holy faces in their festivals. Tehran's lampoons make a revolutionary and holy face and remove the name of the art festival. The films of Beyk Iman Verdi or Taqi Zohuri of the Shah's time were not tainted with the vulgarity or corruption of its directors. We call them Ba'athists and therefore today the Baha'is of the Iranian people and in the world of family ethics or in the world of corruption, internet theft and factory money laundering and the result of this kind of filmmaking is the devil-worshiping directors of the Faculty of Arts, especially after the sedition of Iran in 2009. Ahmadinejad and the protestsIn order to continue his rule, he needed to restore his reputation, so he ordered his ministers of culture, arts, and sciences to draw people to his government at any cost, with their "artistic and cultural works," and in addition to the 1999 protests. "Islamic associations were also gathered in Iranian universities, so 45 presidents of the fundamentalist university in Iran or Mr. Ahmadinejad was appointed to"They increased the artistic flow and financial aid to run the arts and universities, which have many students and are effective in the voting world. And these people promoted the faculties of art and instead of teaching education or a sense of student responsibility and only with their cultural and artistic activities in universities and the company of girls and boys of universities or towards mixed works of art in universities and living with dirty money and They taught to get the money of the university's student vice chancellor, or to give it to the art class, or Mr. Ahmadinejad's other minister in the Ministry of Medical Sciences, and he did that kind of work in nursing and midwifery schools, or another Ahmadinejad minister who was a fundamentalist mujtahid. Imam Sadegh UniversityHe had appointed people in the Ministry of Guidance to the youth of the cities and to the cultural centers-To build 72,000 mosques in Iranian cities, or to build a mosque through a group of artists, or to use endowment money, etc., and to establish art in mosques! And while the Qur'an says that the Al-Awsat Mosque is based on piety and then reminds that if the pious people find their way to the mosque or to the board of trustees of those mosques, they will build the mosque from the place of worship of God and abroad or the "Mosque of Dharar". They convert or in another verse of the Qur'an it says that (prayer is only for prostitution and evil) and therefore it mentions that mosques are a place of prayer and worship and not a place of cultural or artistic affairs and painting and ..They may also bring Qur'anic denials to mosques, but Mr. Ahmadinejad's ministers of culture and art created such issues for the sake of gaining political prestige or for other fundamentalists or for the re-election of their ministry. Or the spread of pyramid schemes in all universities, departments and households, and created a strange mixture of "religion and politics" that for several years now has been all over the Iranian press and the spread of economic or administrative corruption or gambling companies or being dragged out. The bank accounts of the Iranian people are inflatedIt has been several years now that all the Iranian press has been boasting about the spread of economic or administrative corruption or gambling companies or the depletion of the bank accounts of the Iranian people.It has been several years now that all the Iranian press has been boasting about the spread of economic or administrative corruption or gambling companies or the depletion of the bank accounts of the Iranian people.The effect of filmmaking and news reporting of this type of directors is news or art that Hollywood does not have in polluting the western world and such awful things!

Why did the Islamic Associations of Universities collapse in 1981 and 1999 by Masonic-religious peop

 Why did the Islamic Associations of Universities collapse in 1981 and 1999 by Masonic-religious people?

                                                      (third part )

From Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam-

Memoirs of a 16-year-old student from the University of Tehran

 

I used to go to the university dormitory and sleep in a friend's room every night so that they would not know where I lived. And the next day I slept somewhere else and sometimes in the house of some of my friends and in Khorasan Square or in the house of my other friends and behind the air force and so on and sometimes I went to most cities in Iran where my friends 'family was and in those cities and for a month in my friends' house and in the city I was in Zahedan and I was one of the four expelled students of that university and I was defending culture, or for another time I was in Bandar Abbas, where I lived for two months in the house of a friend of mine who was in Halabiabad neighborhood of Bandar Abbas. I was enslaved and distributed, or I was in the city of Zavareh, Behbahan, Wazid, Isfahan, Shiraz, Viasuj, Najafabad, Kashmir, etc., .

   The vision of revolutionary universities was that in the country where the revolution takes place, the board of directors of its departments and a combination of the president of the university or the union representative of the same students or the representative of the staff or the faculty represent and make collective decisions. Or they have a factory! And here I was, who was very popular among the students of the University of Tehran or Sharif University of Technology and the University of Tehran, etc. I was quick about the situation in the country after the revolution, and I was especially worried about the aggravation of the political situation at the University of Tehran, which could lead to bloody events in the country, so I was not worried about the self-interested decisions of the two and in the university management council. Involve the dormitories and restaurants of the university and leave the educational issues to us! Therefore, this kind of talking does not suit me!

I also add that at the time of my election, on behalf of the Faculty of Social Sciences, etc., and after the 22nd of Bahman, the students who voted for me and after my election were divided into several groups, and some warned others to give up opportunism or seeking participation after the revolution. However, a number of those who had recently become members of the Islamic Association, despite their many years of experience and sanctification after the revolution, or in addition to arguing with former students and activists, were so opportunistic that they even elected and decided to represent me. I was the legal representative of the faculty and they did not allow me to agree on the administration of the faculty or the administration of the union destiny of at least 700 students and the dean of the same faculty. They did not understand, so they ran away with Randy and all the colors and tied with the bossThe college was set up to squander the rights of students or non-hypocritical professors, or instead of me the legal representative of the same students decided, while they had not established the Islamic Association, or had not been imprisoned like me, or had not been fired, or like me and the elected representative There were no students and other mistakes were that in the midst of such opportunistic extremism and lack of ethics and cultural education system and I did not go abroad to study and listened to Engineer Mahmoud Jafari and therefore stayed in Iran and therefore after the closure of universities and because like others I wanted to get an administrative position, so I decided to continue my studies in the country, and so I was forced to work hard in some of them and further education without any ambition, and inside the country, but that simple education is also unfortunate for me. And while each had taken over the management of an office or a new carThey had taken a light blue or an organizational house, and in the rest of my education, they imposed all kinds of torment on me or on me or my simple way of teaching. Therefore, no Iranian student like me has been harmed by his own legal education, but this time they are in important departments. Selection, etc., and purification and purification of a number of professors, students, and staff were literate. Because of him, I was forced to continue my education in Iran, and I was tormented by Alim and the way they got their grades, and the opposite of how money-loving or illiterate professors taught after the revolution. And also with cholera and dismissal of literate professors by themAnd I did not agree and even with the expulsion of the person who expelled me from the said faculty and I was against it and it originated only from the opportunistic reasoning of that faculty which was not more than 40,000 students of Tehran University and maybe 20! The university had given them a verdict for their immoral acts, and on the other hand, the Iranian opportunists and opportunists have no less guilt, and instead of the religious students learning or asking the "concept of religion" from us, and vice versa! They had to announce that the universities after the Islamic Revolution should be closed or they are not Islamic universities and their educated students or professors should be purified and they should be become businessmen and Muslims by Dr. Hassan Arefi and Dr. Shariatmadari and appointed engineers! Or they should be expelled from universities!And in such a situation of chaos and we, the unfortunate students of the universities, and what could we do that today the Iranian people blame the faults of all the officials or their deep ignorance on us, the students who were victims of the revolution !?  

To clarify the issue, I would like to add that this was a historic period when the Ministry of Commerce, Engineer Bazargan and the Cultural Revolution Headquarters approved about us beaten students from the Shah's Guard and about us unfortunate university students and the so-called Muslim Prime Minister that no one but students Did they not know the culprit, or was it announced through the media under the supervision of his prime minister that they had asked the art students for an opportunity to be read from television and the "ruling of being un-Islamic" or our university students being infidels after the revolution? Or the same Bazargan engineer with the presidential decree given by Dr. Hassan Arefi and "claiming the administrative revolution and cleansing of universities" The French lodge of Bazargan engineer or his friends and hundreds of sticks were held by Tehran's drinking lamps and equipped in the same way, so that Iranian universities would be closed with the slogan of another cultural revolution, or literate and faithful students of the same universities would be cleansed Becoming Bangi students or from a pyramid company or money laundering in universities or instead of faithful and morally disciplined students and "re-mass"! Therefore, the slogan of Islamization of universities or the slogan of "Cultural Revolution Headquarters"!  

  Islam is a militant and productive school of jihad written by Bazargan and the concept of university jihad changed its meaning and others realized that the purpose of jihad was with literate and faithful academics in the same historical period and was started by Ali Watani and Hossein Rahimi or with the signatures of other engineers. He was a merchant like Dr. Shariatmadari or Dr. Tavassoli, etc., or after the closure of universities in 1981, he started to develop more and more. Bazargan and writing such a book, Islam, what is the school of struggle and jihad? Or what is its jihadist goal and the slogan of non-Islamic university students? ? It produced ideological thinking for them and in the jihad with the academics, and for them to do something with the Muslim students through their jihadist actions, which led to the mass resignation of all the directors of the faculties of the University of Tehran. Have they just understood what the merchant engineer means or the purpose of establishing a freedom movement? Or what is the purpose of revoking the decree of the Ministry of Culture and Arts of its period? Or what does he mean by writing his own books? Or for what reason has he appointed the author of the book "Islamic Education" and his representative in the Ministry of Student Sciences? (That is, Dr. Shariatmadari) Or in that Ministry of Culture and Science and for what purpose did he make him the Minister of Universities? So he wrote that kind of book for his "Islamic literature" for us university students? In addition, as the post of his minister, he wants to raise the slogan of Islamic education by cleaning Muslim students and replacing Bangi students or seeing sex and on the website of the universities "New Islamization".

 Therefore, two years after the above-mentioned incidents, and with the orders of the Ministry of Commerce, and in the case of the Ministry of Science, Culture, Arts or Education, all of which were related to the rebel students of the universities, they were in constant traffic to the University of Tehran. Tehran's batoners were outraged by their actions in dealing with the students, but every day the national media issued a fatwa to the detriment of the university graduates and students of Tehran schools, which increased the convulsions. The newly converted Muslims also misused the art schools and deliberately or cleverly read all the same statements on the radio and television, thus provoking more students of the revolutionary universities and schools in Tehran, and the army and police stations were dismantled and their weapons were destroyed. It was spread all over Iran and 450,000 army personnelThe situation was turbulent and they were waiting for an opportunity to enter the conflict and Iraq with its army and inside the territory of several Iranian provinces was ready to give more weapons to the people involved in the conflict and different cities of Iran "Javanroud, etc. had also fallen, and therefore, with provocative and stupid statements by the Radio and Television and all of Iran, they were on the verge of a full-blown civil war, which was intensified by the story of the University of Tehran and could spread to all Iranian cities." The Peykar group had also issued its own "Civil War Declaration."He had spread himselfHe had spread himselfHe had spread himselfHe had spread himself !

And in this upheaval of the country and this side, and seeing the "statement of struggle" and about whether we can turn Saddam's "foreign war" attack or several Iranian provinces into "civil wars" and I trembled and realized that with the crisis that Bazargan engineer with incompetence and opportunity Has created its own quest for "civil war"Saddam's army will spread and instead of Dr. Arefi or Dr. Marandi and Dr. Fazel or Dr. Farhadi will sit in the room of the Ministry of Science in Tehran, so I thought and decided to call the leaders of the political groups of the universities and tell them about the deteriorating situation in the country or the future of convulsions. I explain to the University of Tehran on a daily basis and ask them to explain to the rest of their colleges that they have remained silent so as not to massacre the Iranian people, or temporarily cancel their studies at universities and temporarily, and go to their fathers' houses in the cities for a while. Civil wars did not take place on the level of Iran, and most of them, unfortunately, accepted this logical statement, and although they thought that this action might be to the detriment of the education of all these students, they were present and did not sacrifice their compatriots and their degrees. Forgive me and therefore they accepted that logical statement and myself under the pretext of paintingThe buildings of the faculties of the University of Tehran, which were at the disposal of the welfare of the university or in my hands, representing the students, create a temporary holiday in the tense university and the summer semester of the same year at least, I did not give them a rational justification to go and sit in their father's houses and come after the foreign war was clarified, or to continue their education and go back to university, and the poor themselves were afraid of the dangerous internal situation in the country, so they accepted my logical reasons. It was one of those words and at the beginning of the summer of 1981, when the June student exams were over or the beginning of the summer holidays, I realized that it was the season of reducing tension in the University of Tehran and I wanted to confuse them with my logical words Due to its youthful rawnessDo not do it or turn to group anger by staying in the university environment and in a group!In addition, I did not want Dr. Shariatmadari, Dr. Tavassoli, Dr. Fazel, or Dr. Davari to drag 250,000 Iranian students into the civil war with their political stupidity. They did not and only from foreign universities and with all their brains had taken a torn sheet called a doctorate degree. In addition, the stupid ruling of Bazargan Engineer did not work for them and did not work a miracle in their enlightenment. Compared to before the revolution, it had developed more that they did not have the sense to analyze it. To provide their educational interests and therefore to welcome itThe spaces of their classrooms and mass classrooms were vacated and the people of Iran were not destroyed due to the seizures of the universities, and if they did not accept it collectively and logically, no state officials or even military officials or with all their spears could illegally close the same universities. And just as two years of chanting of batons or forming the headquarters of the Cultural Revolution did not cause such a break, or did not cause a break in the continuation of university studies, and only the rational thinking of the same Iranian students created the same break that at least the Iranian people were thrown into the civil war. To be saved that in other countries of the world there is no forgiveness that they were willing to stay close to their classrooms and the lives of the Iranian people and kill each other and be safe, and from this point of view all the Iranian people and all owe the same intelligent students or students of Tehran University or Sharif Industrial before They are revolutionaries and it was not appropriate that afterThe closure of the same universities wanted them to be cowardly cleansed, or some opportunists tried to clean them and destroy their degrees, and the people of Iran or the writers to be more cowardly and cowardly silent about this kind of act and its perpetrators, and because the university and the students are bad. They accepted their inner acceptance and went to their fathers' house to "wait for the foreign war to clear up" and did not believe that in a few years a current would form in the universities that would plan to purge them all or flee the country en masse. But the Muslim claim of the clever and opportunistic villagers of Iran who had collaborated with the merchants and this trap of "national superstition"He had prepared for the educated class of students to give up their education or to save the lives of the opportunistic villagers and not to threaten all kinds of civil wars with the same opportunistic villagers or the lamps of Tehran, or like Syria or Libya or Afghanistan. Iran Civil War "Oz: No, they spent years of their educational hard work, or they became millions and displaced to other countries, and they used the opportunity to buy groceries or rural butchers, or to take advantage of the vacancies of university jobs and by them, and finally the grocery job stage of their neighborhoods or jobs. Sweep their own neighborhood and with all their skillful effort and claim the position of university recruiter or claim to have the university education archive or drag themselves to university faculty posts or even convince Western opportunists or Google employees etc. to start Accept the Internet in Iran and them as "e-government employees" of other Iranians or accept them as officials of knowledge-based companies that did not occur in the thousands of years of bureaucracy in Iran or the world and such an administrative phenomenon that has occurred in Iranian universities?E-government employees "accept the rest of Iranians or accept them as officials of knowledge-based companies that did not occur in the history of several thousand years of bureaucracy in Iran or the world and such an administrative phenomenon" that has occurred in Iranian universities?E-government employees "accept the rest of Iranians or accept them as officials of knowledge-based companies that did not occur in the history of several thousand years of bureaucracy in Iran or the world and such an administrative phenomenon" that has occurred in Iranian universities?  Ministers who want to be employees or work in the ministry system and all kinds of high administrative or religious culture, but the peasants of Iran are employees or opportunists, and they do not have these two characteristics. He hates the way of life in the staff system or the university or the factories of Iran and is forced to flee abroad and collectively.

And yes, all the buildings or restaurants of the university were in my hands in 1959 and 1960, and by accepting them internally, I persuaded this type of students to go to my fathers' house, and then, under the pretext of painting the classrooms of the buildings, I helped reduce the tension of the universities. "For the sake of the whole, engage in foreign war or do not get involved in domestic issues, and consequently close other universities, and in this way, young students and emotions are not drawn into internal conflicts, so that Saddam does not have a chance and takes Tehran, but my goal." The launch of the Cultural Revolution was not the "absence or selection of students" or the "purification and purification of students and professors" suggested by individuals such as Ali Watani or Hossein Rahimi and other friends who took control of the Central Council of Internal Jihad or tried to control the Central Council of the Office. "Take over or replace the consolidation of unity"The Student Democratic Institution of Islamic Associations had been set up to make student-cleansing organizations, while previously leading Islamic associations before the revolution, "its central council was appointed."They were not, but they were in the Central Council of the Office for Consolidation and the appointed elements of the Minister or members of the Supreme Council of the Cultural Revolution, which destroys the nature of Islam or the observance of religious orders in such non-democratic organizations and for this reason the children of Hojjatieh Association left it. The same unfortunate students of the universities were cleansed and they were sitting in their fathers' houses unknowingly and one day the universities would be reopened or they would return to their studies again if they knew that such a situation would be created for them and two months after the June exams. The buildings were painted either at the beginning of the fall season and returned to their classrooms and universities, which was the university education law, or the beginning of the fall school year, so the same 250,000 students could rely on the same university law and all attend university campuses. The convulsions of the universities resumedThey also failed to meet this legal demand in the first few years of the autumn  

In addition, when the universities were closed, Ali Watani or Hossein Rahimi, who were undergraduate students, had to close the campus like other students, or go to their fathers' houses, or go to the battlefields, but go to nothing. Which was not the case, and therefore the slogan of Islamization of universities and their opportunistic slogans, and therefore in the offices of the Central Council of Jihad and by the method of filing or selecting or expelling other students, The university jihad offices of the cities and the rest of the sub-diplomas were taught the same methods, and later I will describe its "administrative mechanism" and in this way a "special administrative system".They made sure that the universities were closed for at least several years and that new students were not taken for several years. On the contrary, the selection and liquidation of all types of students grew. They were affected or their organizational status was changed and they lost their jobs. Therefore, the "French lodge Freemasonry School" showed its influence in the Ministry of Science, and in this process of purges and work of satanic artists and infiltrators in the Ministry of Guidance and Public Media. They also helped to sanctify these acts, or the lumpens of Tehran came with the slogans of Islamizing the universities and with the help of the French lodge of Iranian culture and helped the jihadists to rid the university environment of religious elements and instead "Bangi students or people Instagram "And influential students in the Islamic Association who did not believe in religion inwardly but grew a beard, and branded this kind of Freemasonry transformation of the universities as the "Islamic labeling" production plant and in the printing houses of the Ministry of Guidance. Was providedFor some time , Abolfazl Agh Baba or Ahmad Masjed Jamei were responsible for "Islamic branding" and in the national media, Manouchehr Mohammadi, Mehdi Argani, Hamid Arjomandfar and Soleimani from Fasa and Parviz ... from Tehran were influential elements in the Islamic Association of the Faculty of Social Sciences and Literature. They did not cooperate in any way in the political activities of this Islamic Association and the smallest, but after 22 Bahman and because of the production of conflict between the religious children of this college and they deliberately participated in their meeting and ,In addition, after the revolution, they became the owners of government vehicles and important cultural posts in the radio and television or in the Ministry of Guidance, etc., but I still do not understand the nature of their religious beliefs or way of thinking or the reasons for their important cultural posts. I have not understood the sensitive culture of the country or the philosophy of their sensitive posts in the same youth culture departments such as the Sinai Affairs Department or the Deputy Minister of Guidance, and what is their appearance in cultural posts and the appearance of satanic students in universities? What is their media? Have they constantly hidden me or the reasons for their influence on the Islamic Association established by me and have they constantly hidden it from me? What was their purpose in overthrowing the same sacred goals of the Islamic Association created by me that universities now Is the country in such a catastrophic state and in an atmosphere under their cultural and media management? And I only know the purpose or the effort Either they did not infiltrate into the organization of the Islamic Association and the thousands of unfortunate students of the University of Tehran, and I was not questioned, or the thousands of educated people were not expelled from the country and the administration of Iran and they did something similar to their false religious claims In the Pahlavi era, they were doing something that was being thwarted by the establishment of the Islamic Association by my religious friends, and their apparent religious opportunism prevented our religious goal from becoming corrupt capitalism. Is it the case of the Iranians who have made deceptively religious and cruel words to the Iranians and therefore Parviz Sabeti has exposed them? And the investigation into the influence of that religious view on the Islamic Association of Universities and with the appearance of the right to side with them. The purpose was not to purge others or produce corruption in the country or to reach the position of cultural assistant or administrative positions, but this is before the people of cultural director or media and all those who ran away from university or innocent purges from Iranian offices are in question. Will the conscious academic and religious strata of Iran not be saved? And just as Dr. Shariati or Engineer Bazargan has not been saved and is the mockery and curse of all Iranians who had played the pure religion of Iranians and now it is revealed and I only know that they were also the Minister of Culture and Art during the period of Engineer Bazargan and Dr. Nasser Minachi He had a specific purpose in this work in the Ministry of Guidance or in the Board of Trustees of Hosseinieh, which he hid from the rest, and those clever religious students in the period of the Ministry of Culture and Arts or Bani Sadr who sought sensitive cultural positions than other honest students. Question the universities They had ridiculed the University of Tehran before the revolution, or their secret and mafia purpose, and the claim of the editorial board to represent it, to cover the student horizon and all religious students, or those clever students to cover the University of Tehran behind the scenes of a handful of villagers. They had imagined Iran's ignorance and at the root of all of us religious students and laughed for a long time! Even now, in their seemingly cultural posts and on the beards of all Iranian religious families, they laugh at the cultural and media performance of the city council or writing in the national press and media of such individuals and in the university environment and all kinds of corruption or their intense and excessive interest in The launch of selection or cleansing in offices and universities and the national media was such a clever student that the same faithful and faithful people were cleansed from offices and universities in Iran, and on the contrary, Instagram or Valangar students were taken to universities! Forgiveness ! Either the foreign ministers of Bazargan or Bani Sadr did the same things that Dr. Sanjabi or Dr. Ebrahim Yazdi and Qutbzadeh were supposed to do, and they did the same thing with the children of the Islamic Association and led to their misery. But unfortunately, this is before the pious or holy students who are the cause of purification of others or the theory of purification or selection of others and for the first time in human history and brought to the offices and universities of Iran that have become the cause of the prevalence of hidden Baha'is in the country. And in it, cultural, media and press departments deny their corrupting role! Or they arrogantly consider themselves and the propagandists of the fundamentalist religion to force prostitutes through their purges and miserable Iranian families, but to hide their role in the corruption of Iranian families and always consider themselves supporters of the pure Muhammadan religion. The selection of others has been entrusted to God and only to their administrative position, or the Minister of Interior, Engineer Bazargan, and a person named "Abdullah Fatehi" He has named that they are the tools of the Freemasons of Iran and therefore at his own critical time, like a paper tiger, they are crumpled or torn, and although various written documents consider this mass act as a betrayal of the country's territorial integrity, but I refer to those documents. I do not pay in writing, but I write only my own observations, so I watched this side closely and on the 22nd of Bahman and that in the Tehran Jas factory or next to Jaleh Square in Tehran, the people of Tehran lampoon and looted boxes full of weapons and so on. The box full of Glenn Gadden JS or the lid box or the wooden box of JS or the box was looted and tens of separate pieces were looted, which is not the case with Tiffinson, and I was in the corridor of the same factory and was surprised that these boxes were full of Glenn Gadn or alone and for what purpose does that kind of revolutionary person appear? And because I had experience with my friends or before and in this case-They committed armed robbery, etc.! And other Iranians can also refer to the news archives of newspapers of the same time and not accuse me of lying! Also, on a certain day after that incident, I read how the looters of Sanandaj or Mahabad, etc., were looted and fell with the looting weapons! Or how the road of Naqadeh or Buchan is closed by the same looting weapons of the barracks of Tehran and therefore all over Iran were drawn into armed conflict, or I saw Gheila Lahijan or Amol or Gonbad or Baluchistan or Turkmen Sahara as a result of which looting weapons There were barracks and the Iraqi army had also attacked Khuzestan and Kermanshah. Let's turn it into a "civil war"! Ministers, we also have at least thirty groups of students in 132 rooms of the university, or in the dormitory or in the various offices of the University of Tehran, and we have different weapons, and it is very likely that dissatisfied army officers will join us! After seeing the statement or seeing the looting and sale of weapons in the barracks and the events in the cities, I realized that "the occurrence of the Iranian civil war." What is the reciprocal response of Tehran University students? Or what about the students of Sharif University of Technology, etc. and in front of them? And while the students of other Iranian universities were also supporters of them or the insurgent students of Tehran schools were also supporters of the said students of Tehran and the same students who gathered every day in the University of Tehran or were in the daily events of the University of Tehran. Therefore, the daily gathering of the University of Tehran had become a problem, or the attack of the batons on them would have created a problem of national catastrophe, or the brainless support of the radio and television for them could have turned the University of Tehran into a massacre for all Iranians! Therefore, I sent a curse on the management of the money-loving doctors ruling the University of Tehran, who took over the management of such dangerous student places because of their acute money-worship and destroyed the political system of the country because of their arrogance or selfishness! For Sanar Wasi Shahi, they will take their ministerial or administrative rights and all the people of Iran to a certain massacre! And a doctor who knows all the human information and only pierces or hangs a phone around his neck, but lustfully thinks or has shown a desire to take over the dangerous management of more than 250,000 rebellious Iranian students or to take over as a commercial engineer by the order of the ministry? In addition, either a handful of operatives or a speaker or a cartoonist, La Abali, a Freemason, collaborated with him on the radio and television, creating a false media view that no, from the very beginning, Iranian universities have done nothing and are now unable to do anything. Creating the Iranian revolution is nothing and only the strata of the people who are the producers of the revolution, and with the stupid diagnosis of the filmmakers Beyk Iman Verdi or Taqi Zohouri and the same people in the lower part of the city, there are many cafes that can take the fate of Tehran University into their own hands. They saw the political realities of the society only from behind the camera of Bek Iman Verda.

And yes, a physician who thinks only of his personal pocket but does not pay attention to the political crisis of his dangerous management in the country, or thinks of filling the pockets of his colleagues, or in the medical system and self-regulation, or in universities instead of spreading science alone. It leads to moral corruption and as a result of their policy and today our children, literate Iranian writers, face problems either in universities or under the "university management of this type of physicians" and have been involved in drugs or money laundering or the principle of 20-30. They want the story of Saeed Tusi or the incident of a certain school to take shape in universities, but they are not willing to accept religious students with family or administrative discipline in the environment of the mentioned universities!And this is why the same Islamic associations were formed and dissolved or collapsed, and I do not mention here my personal memory, but I mention the painful story of students who read with thousands of hopes and lessons with hard work or in the days The high school and the school themselves were not mixed up with the thugs of the city, and in this way they wanted everyone to come to the university to study well and then be in a useful factory or office. They, like others, take a small profit or get a small job in the society, but their entry into the study environment of the University of Tehran and a noble industry, etc., made sense to them. These elites are 4 million and have been displaced in other countries of the worldAnd this shows the misfortune of studying in Iranian universities

پایه های تئوریک افکار اداری مهندس بازرگان ازنهاد  نخست وزیری برای مسلمانان-دکتر محمد خالقی مقدم

پایه های تئوریک افکار اداری مهندس بازرگان ازنهاد  نخست وزیری برای مسلمانان

(قسمت اول)

از: دکتر محمد خالقی مقدم-

خاطرات دانشجویی  16   ساله از دانشگاه تهران

 

 

 لازم می دانم که بگویم مفسر قران شدن مهندس بازرگان و برای همه مردم ایران وانواع مشکلات آفریده است که قرنها اندیشه وی به زیر سوال خواهد رفت ؟  وبویژه آنکه جرات کرد که همه  آیات قرانی را وبا پذیرش اولین نخست وزیرمسلمانی خودش ودر   تاریخ بشروتفسیر عملیاتی وزارتی بکند !ویا در وزارتخانه های زیر نظر مدیریت خودش و به مرحله اجرایی بگذارد ؟! وچرا که پذیرش بالاترین پست اجرایی کشور وبعنوان نخست وزیر مسلمان وبه معنی آنست که می گفت من بیش از همه ایرانیان وکتاب تفسیر قران رانوشته ام ویا   بالاترین تقوای در کشور را هم دارم که نگذارم که در 23 وزارتخانه تحت اداره ام  وهیچ امور خلاف آیه قرانی بوجود بیاید ویا به مرحله اجرایی در بیاید ! ویا می گفت که با تقوای ادعائی خودش که در متون قران ذکر شده است وقادر می باشد که  نخست وزیر توام با تقوی وبرای ایرانیان باشد که نخست وزیران دیگر ایرانی نبودند ویاآن نوع از تقوی راودر اجرائیات انواع وزارتخانه ها نداشتند ولی" وی" دارد !  وبعلاوه با "ورع "زیاد خودش هم همراه می باشد  ونیز مدعی بود که با این نوع از "صفات ویژه نخست وزیری اش " ونمیگذارد که هیچ "مصوبه ضد قرانی" ودر "هیات دولت او "بوجود بیاید ویا به تصویب برسد؟ !ویا حتی مدعی بود که اگراز پست مزبورهم  وچنانچه   کنارش هم  گذاشتند ولی باز با دارودسته زیادی که  در مجلس دارند   وهمگی  هم وتفسیر قران راهم بلد می باشند   ونمیگذارند   که هیچ مصوبه ضدقرانی ودر مجلس به تصویب برسد! واگر احیانا تصویب هم گردید واشتباه کرده بودند  وهمچنین اگر مورد اعتراض مردم هم واقع شد وبا توجه به آنکه در تصویب قانون اساسی اسلامی هم آنها  ومهمترین نقش  را داشته اند ومانع آن می شوند  ویا ناظر اجرایی آن می باشند ! که بر  اساس بندها ی همان قانون اساسی وفادار به دین خواهند ماند ! ویا درپست نخست وزیری اش باقی خواهد ماند ویا در عضویت  مجلس اش نیز  وبه قران سوگند خورده اند  که به دستورات خداوندی وبه دین محمدی ودر انواع وزارتخانه ها  خیانت نکنند!  ویا سوگند دروغ نخورده باشند  !وتا مبادا دانشجویان دانشگاهها ویا مردم دین شناس ایرانی وپرسشگر باشند  ویا ادعای مسلمانی آنان  را وبه زیر سوال  ببرند ؟ ویا برعکس وسوگند به مسلمانی دروغین آنها  را و"بدعت اداری ضد قرانی " بدانند! ونیز به مردم قول داده بود که در هیچ یک از 23 وزارتخانه های  زیر مجموعه اداری اش واین کار را نکنند ویا به بقیه وزرای دیگر بعدی هم واین رویه را وتوصیه بکند ! که  شما ها هم و بهمین "روش اداری" ویاعمل بکنید! وچرا که معتقد بود که روش پایه گذاری من بازرگان وعین دستورات قرانی می باشد ! ویا چرا که معتقد بود که از همه وزرای بعدی ایران هم ،وقران را بیشتر بلدمی باشد  ولذا"رواج رویه اداری ضد دینی "را ومسبب نخواهد شد! وتا در "بدعت گذاری اجرائیات وزارتخانه ها " وبه دستور قران وبدعت را رواج نمی دهد  ویابا این نوع از اعمال و بجای مسلمان بودن  وقران اورا یک مرتد از" دستورات دینی "خوددر اداره وزارتخانه ها  وتلقی بکند !ویا وقتی در تلویزیون  ویا در مطبوعات واداره ارشاد وفردی را منصوب می کند وشرعا آن گوینده  هم حق دارد که طبق نص آیات قرانی واصل هشتم قانون اساسی که در مورد یامرون بعضهم و بعضا است واورا ویا وزرا او را وآمر به معروف های قرانی در رسانه مزبور می کنند   ویا نهی از منکرات قرانی مبکنند! وهیات دولت وی  حق ندارند  که بخاطر دستورات قرانی وهمان اصل قانون اساسی که "حق گویی "می شود  واورا اخراج از تلویزیون بکنندویااخراج  ازمطبوعات کرده  ویا مصویا ت غیر شرعی مصوب او را واسلام ناب محمدی و به 52میلیون  مردم بی خبرایرانی جلوه بدهند!  ویا در همان تلویزیون جلوه بدهند!   ویا روش های دروغ گویی دینی را ودر صدا وسیما و رواج بدهند ؟ وبعلاوه چرا که قران می گوید (وان جاء فاسق بخبر فتبینوا  )ویا چونکه اولین "نحوه اداره دینی وزارتخانه ها" راو وی  پایه گذاری خواهد کرد    ویا شالوده ریزی اداری اسلامی می کند واگرخشت اول  کج را بگذارد وبجای اسلامی کردن مردم ایران برعکس می شود ویا  با پست نخست وزیری خودش ومردم ایران را ودر اجراییات 23 وزارتخانه تحت مدیریت اش  وآنها  به خروج از دین اسلام خواهد کشاند  !  وچرا که افراد با سوادی در ایران وجود دارند که فرق "اجرائیات دین بهاییت" راوبا " اجرائیات قرانی 23 وزارتخانه ایران را" وبهتر مبفهمند! وبعلاوه که همه روحانیون باسوادایرانی  هم ویا دانشگاهیان واز" دهات " نیآمده اند  که به حرف فلان مجری تلویز یونی  گوش بدهند و نظریه قران را کنار بگذارند   و"ازدواج سفیدی "که دفترخانه های زیر نظر دولت   "  رواج داده شده را و "ازدواج اسلامی" بدانند ویا شیوه اداری  ازدواج وطلاق تحت نظرمدیریت  وی را  "وبا نظریات قران در سوره نسائ وطلاق قران تطبیق ندهند !وبعلاوه همگی  آنها را وهمان "حکم قرانی" دانسته وبگویند که در سوره نساء ویا در سوره طلاق قران نیز وچنین حکم قرانی وجود داردکه در وزارتخانه زیر نظر وی رواج می داده می شود !  ویا اسلام ناب محمدی واز تلویزیون تبلیغ بکنند ! ویا "چند شوهری" را وطبق نص سوره نسا وحرام ندانسته و عین "اسلام ناب محمدی "تبلیغ بکنند !  وآری با این شرایط بود که  قران ودر مورد " پست نخست وزیری مسلمانی" وی همراه بود ویا دستور داده بود  واو  هم رعایت آنرا در وزارتخانه هایش  وسوگند به قران خورده بود  که" مسلمان دروغگو" نباشد  وتا مردم به مسلمانی وی و اعتماد دینی بکنند !  ویا بپذیرند که وی بجای دیگران و  اولین نخست وزیر مسلمان بعداز انقلاب باشد!  ویا مردم ایران  و بعد از انقلاب واعتماد به مسلمانی او  بکنند  "ویا  صرفا "بیعت دینی" با او  بکنند! وتا نخست وزیری قانونی  بختیار لغو شده وبرعکس او ونخست وزیراسلامی  ناب محمدی بگردد! ویا در قانون اساسی قبلی ایران  ولغو شده واین بار با "بیعت دینی مردم  ایران "بگرددویا از طریق اعمال اداری وی حکومت غیر دینی قبلی  از بین رفته واین بار نظم جدید اسلامی ومنطبق با دستورات قران وی  شروع بشود!   ویا وی تعهد  میکند که ادارات ویاوزارتخانه ها ی بعدی راو با "دستورات قرانی" اداره بکند که الموفون به عهدهم در نظر قران باشد  ! وزیرا که چند روز قبل از حکومت وی وبختیار حاکم بود  ویا آخرین نخست وزیر نظام سلطنت 2500ساله بودکه همگی طاغوتی شمرده می شدند که اطاعت از انان حرام بود   ولی چند روز بعد اطاعت از اوواجب می شود! ولی توجه نداشت که قران گفته در صورت پیاده کردن دستورات خداوند ورسولش در وزارتخانه هایش  واطاعت از واجب می شود  ویا اگر پیاده هم نکند واطاعت از اوویا  واجب بودن دینی اش سلب می شود ویا  در آیه اطیعوالله واطیعوالرسول وسپس اولوالامر نخست وزیری اومندرج شده است  وبعلاوه  نخست وزیری اش هم  میثاق نوشته شده قانونگذارانه قبلی نداشت که در جوامع دیگر رایج است ولذا  اولین نخست وزیرجهانی خواهد شد  که میثاقی برایش وجود ندارد وتنها   با روش "بیعت دینی "صادقانه با همان مردم  و"نخست وزیرمشروع "خواهد گشت  وبعلاوه بیعت مردم هم با او نیز  به شرط اجرای دستورات قرانی در وزارتخانه هایش بودوآنرا   می طلبیدند   ولاغیر.. ونیز منتظر بودند که ببینند که چگونه قران را پیاده می کند ویا در وزارتخانه های خودش پیاده می کند ؟که در دهها کتاب خود وعده آنرا وبه مردم داده بود؟ ویا در همه کتابهای دینی اش ونوشته بود که صرفا  دستورات قرآنی را ودر 23 وزارتخانه زیر نظرش وبه اجرا خواهد گذاشت ! وبقیه هم وباید که اورا  وآدم دروغگو ندانند! ویا در ادعای وزارتی خودش ندانسته وتا بیعت اسلامی با نخست وزیری وی ومشروع بگردد والا چرا از مردم بیعت می گیردکه با بیعت مزبور ونخست وزیر بشود  ؟  ونیز به مردم وعده داده بود که به مسلمانی وی اعتماد بکنند   که "دولت  اسلامی "را وبرای آنان  تشکیل بدهد که کتابهای زیادی ودرآن مورد تدوین کرده  ویا در نحوه تشکیل اش ونوشته است  ولی قبل ازوی ننوشته بودند  ویا مورد  انتخاب اسلامی  وزرایش وبعد از انتخاب  شدنش هم  وقانون اساسی اسلامی مدون  کرده است که قبلا  نبود که میثاق عمل وزارتخانه هایش باشد  ویا در تدوین گری مجلس اسلامی قبلی هم وجود نداشت که برای اسلامی عمل کردن آنها اعتماد دینی بگیرد ! ویا از این طریق و نحوه مشروعیت  انتخاب وزرای خودش را و مشروعیت سیاسی – دینی جدید بدهد  که درموردانتخاب  نخست وزیران دیگر جهان وتنها اعتماد سیاسی محض ورسم سیاسی است ویا در مجلسهای قانونی اشان  ورسم  می باشد ویا "روال سیاسی" در آن کشور می باشد  ولی رسم رای "اعتماد گیری دینی -سیاسی توام با همدیگر" را رواج نمی دادند   وصرفا در ایران پایه گذاری می شد ویا با اعتماد به آیه بیعت قرانی "یبایعونک تحت الشجره "  مشروع می شد وآنهم با اعتماد به عدم دروغگویی بازرگان وعملکردچند ماهه وزرایش مشروع می شد!   ولذا مردم ایران هم  حاضر گشتند  که با اعتماد به عدم دروغگویی آنها ویا  در پیاده کرددن دین  در وزارتخانه ها وانتخاب وزرای وی را قبلا بپذیرند ویا روش اداری بعد از وی را ومشروع بدانند! که اکنون اثری از آن مسلمانی درادارات تحت نظر مدیرت وی اثری  نمی بینند! وبرعک بجای ازدواج عقدی دینی و "ازواج سفید"  تحت مدیریت اداره دفتر خانه های ازدواج وطلاق ایرانی ودادگاههای خانوادگی وشیوع یافته است ویا بجای "عدم سرقت  مورد نظر قران و"پولشویی اداری" ورواج یافته است ویا به نقل نشریه ایران ودر مطالب اواخر اردیبهشت سال 1400 که سردمداران اداره مخابرات ایران  اقرار کرده اند  ودر نشریه مزبور اذعان کرده اند که 57 درصد شکایات مردم مربوط به سرقت وکلاهبرداری فروش اینترنتی ارائه ندادن کالا ویا خدمات ویا دیر کرد در تحویل کالای اینترنتی است که وزیر بازرگانی مهندس بازرگان وبا همکاری حاجی بازاری های حزب موتلفه اسلامی رواج داده که  سالهای "سازمان اقتصاد اسلامی ایران را" واداره می کردند  ویا اتاقهای بازرگانی ویا اتاق اصناف بعد از انقلاب  ویا الکترونیکی کردن تجارت ویا کارت بازرگانی یکبار مصرف را ودر ایران بعد ازانقلاب  ارواج دادند که با انواع آیات قرانی ویا برخلاف متن "کتاب مکاسب فقهی " قم می باشد که عقود اسلامی فروش تدلیس آمیزوزارت بازرگانی ویا وزارت اقتصاد ویا بانک مرکزی ویا بانکداری ویا گمرک تحت اداره مهندس بازرگان بوده  واعمالی توام با حرام دینی است که بازرگان با نخست وزیری اسلامی اش این شیوه های اداری را رواج وزارتخانه ای داد ویا پایه هایش را با همکای حزب موتلفه در تدوین قانون اساسی گنجانید ویا چنین اصول خصوصی سازی ویا شیوه عمل اتاقهای بازرگانی را نیز گنجانیده و نیزهمان حاجی بازاریهای حزب موتلفه اسلامی که نمایندگی تجارت در نیویورک ویا اروپا وچین وغیره داشتند و نقش همکاری صمیمانه با بازرگان ودر جلسات مذهبی قبل از انقلاب وی داشتند ویا در تکثیر کتابهای دینی بازرگان ودر کتاب فروشی های بازار بین الحرمین تهران داشتند  وآن "شیوه های اداری ویا صنفی "را ودروزارت بازرگانی تحت نظر وی  داشتند ویا در اتاق اصناف تحت نظر وی داشتند ویا در "دایره حمایت از حقوق مصرف کننده "داشتندکه ایات قرانی مربوط به حرام بودن گران فروشی وکم فروشی ویا تدلیس توام با غبن را کنار بگذارند  ویا آیه های قرانی مربوط به تعزیرات ناشی از تقلب فروش را کنار بگذارند  ویا در "الکترونیکی کردن تجارت "ورواج اداری بعد از انقلاب بدهند ! ولی قبلا چنین روشهای غیر دینی فروش وجود نداشت ویا در دوره نخست وزیران طاغوتی دوره شاه هم وجود نداشت  که بازرگان روشهای انان را محکوم می دانست ! ولذا مردم قشر آگاه ایران امروزه می پرسند که فلسفه بیعت گرفتن بازرگان واز مردم ایران وبرای نحوه وزارتخانه هایش وبرچه مبنایی بوده است ؟که به مردم بی خبرایران  وعده داده بود ؟  ویا توسط کارمندان زرنگ وزارت کشور تحت مدیریت هاشم صباغیان ودکتر حاج سید جواد وتنها از قشر روستایان ایران وبرای تحقق آن ورای گیری کرد وآرائ دانشجویان باسواد انجمن های اسلامی دانشگاهها ویا آرائ اساتیدروحانیون  باسواد وغیر دولتی قم را ودر این باره کنار گذاشت تا به هدف خاص خودش برسد؟ یا احیانااعتماد گیری اولیه به وی ووزرایش بکنند   ویا به مسلمانی وی و دراداره  23 وزیر انتخابی اش بکنند؟ویا  در انواع رویه های پایه گذاری اش ودر وزارتخانه های مختلفش بکنند ولی  معلوم نبود  که  بر کدام مبنای رسم سیاسی مکتوب جهانی می باشد ؟که اکنون مردم ایران وآنرا وپرسشگری می کنند ولی در اسلامی بودن عملکرد وزارتخانه ها نمی یابند ؟  و تا وی اولین "دولت مسلمانی تاریخ بشر" را وتشکیل بدهد ویا بقیه" مدل دولت ها ی جهان را "ومشروع برای اداره خودشان ندانند ؟ ونیز از این راه و مشروعیت نخست وزیری خودش را ویا مشروعیت 23وزیرش را وبا بیعت گیری از مردم روستایی اندیش ایران را و بدست آوردکه وی رای گیری از قشر روستائیان نااگاه به متون قران را دموکراسی نخست وزیری خود می دانست وحکومت دینی ایت  الله بروجردی ویا ایت الله خویی را و"حکومت تئو کراسی توام با انحطاط مسلمین " را در کتابهایش جلوه فرهنگی داده بود   وبعلاوه چونکه بیعت توام با دورغگویی هم و از نظر قرانی مردود ویا باطل می باشد که صد ها آیه قرانی واین عمل مذموم را  تاکید دارند وبعلاوه قران و از عملکرد وزرایش وعمل صالح در وزارتخانه ها می طلبد ویا قران ایمان توام با عمل صالح ودرهمان  وزارتخانه هارا می خواهد که در متون قرانی صریحا آمده است ولی مردم ایران تا کنون واز روشهای پایه گذاری وی ودر وزارتخانه ها ویا  تابحال ندیده اند !؟وبعلاوه در تشکیل نخست وزیری خودش ومشروعیت دهی مردمی ظاهر بینانه  آنهم عمل مناسبی نبود  وبعلاوه در کتابهاش وبه "روش کودتای" حکومتش هم اعتقاد نداشت که به روش رضا خانی و"تشکیل دولت برای خودش "بدهد ومثلا به روش سید ضیاء ویا رضا خان باشد که چهار سال با روش " کودتا "عمل کردند وبا این روش و نخست وزیران احمد شاه در ایران" شدند ولی مهندس بازرگان در کتابهایش به این روش نخست وزری خودش واعتقادی نداشت !   ویا با مدل "کودتای فراماسونی" هم معتقد  نبود  که نخست وزیران دیگر شاه واز "همین مدل سیاسی " استفاده می کردند وبلکه بازرگان معتقد بود که من مسلمان هستم ولی نخست وزیران دیگرقبل از وی همگی وابسته به انگلیس می باشند و"مشروعیت داخلی سیاسی "ندارند که مردم ایران ودر تحت امر وزارتخانه های آنان باشند! ولذا باید که انقلاب کرده وبختیار فراماسون  نخست وزیرسابق خود را وکنار بگذارند واین بار و "روش نخست وزیری توام با بیعت دینی وی را بپذیرند ویا روش اداری دیگری را وتشکیل بدهند! والا از نظر خداوند محکوم می باشند که از طاغوت تبعیت کرده اند   ولی مهندس بازرگان هنوز نمی دانست  که قران هم "بیعت با خودش " را وتعریف حقوقی نموده است ! ولذا بیعت گیری  توام با بدعت دروغگویانه را وهمان قران "روش مسلیمه کذاب" وبعد از فوت پیامبر  اعظم می داند !ولذا پیروان وی را و"مرتد از روش قران"  خواند ه است  ونیز  قران  و معتقدان به همین روش را ودر انواع آیه های قرانی  خودش مرتد خوانده واوراهم  و با لفظ "کذاب بسیار دروغگو" خطاب می کند! وهمچنان   مهندس بازرگان  به روش "کابینه  کودتایی حسن البکر ویا جمال عبدالناصر در مصر"هم اعتقاد نداشت ویا در کتابهایش اعتقاد نداشت  ویا روش تشکیل حکومتی نظیر آنان را و در ایران را هم ونمی پسندید که شاه را وبخاطر کودتای سال 1332 ش وبرعلیه نخست وریری قانونی شده مصدق ومحکوم می دانست وهمچنین خودش هم وبا تکیه به اقتدارنظامی تیمسار  قره نی ویا تیمسار مدنی ویا تقی ریاحی در ارتش ایران وکودتا در قدرت رالازم نمی دید  که نظیر سرهنگ جمال عبدالناصرباشد  ویانظیر  سرهنگ قذافی ویا سرهنگ اسد سوریه باشد  ویا از این مسیر ونخست وزیرزورکی ما ایرانیان  بگردد ولذا وی وبا این نوع از روشهای سیاسی "دگر گونی آ ور  نهادهای – سیاسی   -اداری" جوامع دیگرجهان  ومخالف عقیدتی بود  وبه همین لحاظ است که  مهندس بازرگان وبا نوشتن کتابهای مختلف و"روش تشکیل حکومت دینی" را چیز دیگر می دانست  ولذا این نوع روشهای مرسوم جوامع دیگرجهان  را ونمی پسندید !  وچرا که  دهها جلد کتاب مذهبی – سیاسی نوشته بود ویا در کتابهاش وآن نوع از "مدل حکومت ها "ویا  "روشهای اداری  مرسوم در نقاط دیگر جهان را  ومحکوم کرده بودوبهمین دلیل معتقد بود حکومت مردمی توام با عقاید دینی مردم ایران را بلد می باشد ونظریه پردازی در این مورد می کرد    ویا اولین مهندس تاریخ بشر می باشد   که بجای نوشتن کتاب "مهندسی " ودر سر تاسر عمرش وفقط کتاب مذهبی  نوشته بود ویا در مورد "نحوه تشکیل حکومت اسلامی" نوشته بود  که روش اسلامی کردن دولت ایران را وبه بقیه مردم ایران بقبولاند ویا به بقیه سکنه جهان یاد بدهد ویا  بقبولاند! ومردم ایران نیز  وبا اعتماد به درستی کتابهای بازرگان ویا دوستانش از"نهاد نخست وزیری مدل بختیاری "روی برگردانده بودند ویا "مدل روشهای حکومت دیگر دموکراتیک جهان "را ونمی پسندید ند که "جمهوری دموکراتیک ایران "بعد از انقلاب را ودر رفراندم آرایشان ورایدهی  99درصدی بدهند  ولذا منتظر بودند که  ببینند وی وچگونه و اداره تمامی وزارتخانه هایش را اسلامی می کند ؟ویا با دستورات ناب قرانی واداره خواهد کرد؟ ولی تاکنون هم این رویه اداری نمی یابند" که قران  چه می گوید ؟ویا تفسیر اسلامی کردن مورد نظر مهندس بازرگان ودراداراتش وکدام می باشد؟ ولذا  متحیر مانده اند که چگونه بازرگان وعده اش را داده است؟ ویا با گنجانیدن اصل 26 قانون اساسی  داده است که مربوط به نقش "احزاب وجمعیت ها"دراسلامی کردن وزارتخانه های ایران می باشد  ویا  وزرای حزب ملی -مذهبی وی که 20 نفر در مجلس اول بودند  ویا نمایندگان حزب جمهوری اسلامی که حدود 250 نفر از 270 نماینه اولین دوره مجلس بودند  ویا نمایندگان متعلق به آن دوحزب دولتی نتوانستندبودند که پیاده بکنند  ولذا در دوره بعدی تشکیل مجلس ویادر دوره بعدی تشکیل  هیات دولت وعملکرد اسلامی آنها وتوسط  شورای نگهبان مورد تردید قرار گرفت ولذا در نظارت استصوابی بر عملکرد سابق انها وحذف از مجلس ودولت شدند  ولی تنها "آرای اسلامی مردم ایران "رابه بازی گرفته بودند  ویا در تشکیل دولت ویا در مجلس قانونگذاری نماینده هاو به بازی گرفته بودند ولذا در پایان چهار ساله اولیه قانونگذاری آنها ویا به نقل کتاب "خاطرات آقای رفسنجانی" ومجبور شدند که فتیله حزب جمهوری اسلامی ویا "دفتر تحکیم وحدت "وتبلیغات چی آنان را وپائین بکشند ویا با نظر شورای نگهبان به زیر سوال برود ویا با اجازه گرفتن از "امام" وفتوای تعطیلی "حزب جمهوری" را بگیرند  ولذا در دوره تاریخی بعدیتر  ونوبت به "حزب دولتی کارگزاران سازندگی "رسید که با تکیه به اصل 26  و24 و27 قانون اساسی تدوینی مهندس بازرگان ودوستان حزب موتلفه وی عمل کند  ولذا این بارو نوبت تشکیل "حزب سراسری مشارکت اسلامی " آقای خاتمیرسید  که 8 سال ووزرای آقای "خاتمی رئیس جمهور" را وبه قدرت رساندند ویا اعضای "حزب اعتماد اسلامی" آقای مهدی کروبی را وبه قدرت رساندند  که تصدی ریاست مجلس یافته بود  ویااز طریق مجلس مزبور و "روحانیون مبارز" وقدرت بیشتری یافته بودند   ویا با تکیه به اصل 24 قانون اساسی وانواع نشریات محلی اصلاح طلب خود را راه بیاندازند ویا در شهرستانها و به راه انداختند ویا نشریه سلام ویا نشریه طوس ویانشریه  جامعه ویا نشریه کیان ویا نشریه آفتاب یزد ویا نشریه اعتماد ویانشریه شرق   ویا نشریه مجاهیدن انقلاب اسلامی به رهبری بهزاد نبوی بود ونیز با انکه  برخی از انها هم واز رزمندگان جنگ بودند ولی در "مصوبات شوراهای شهر ها "ورعایت دین را نمی کردند  ویا در مصوبات مجلس شورای اسلامی که نماینده آن بودند ولی با ارای مردم بی خبراز مفاهیم دینی ونماینده آنها  شده بودند ویا در مصوبات هیات دولت اصلاح طلب بودند ویا برای کسب قدرت بیشترخودشان و خواهان دگرگونی قانون اساسی بودند ویا خواهان خروج از حاکمیت شدند که حداقل 12 وزیردولت خاتمی بودند  ویا 88 معاون وزیربودند  ویا حدود 85 نماینده مجلس بودند ویا اکثر نمایندگان شوراهای شهربودند  ویا مسئولین اصلاح طلب نشریات محلی ومتعلق به آنها  بودند که خواهان "خروج از حاکمیت "شدند ولذا شورای نگهبان وبرای حفظ چهار چوب اسلامی قانون اساسی ومجبور به رد صلاحیت همه انها در سالهای 1382 و1384 و1388 گردید   واین بارنوبت  "احزاب اصول گرای اسلامی " گردید ولذا  تعدادی نماینده ویا وزیر اصول گرای هم  به رهبری "دولت آقای احمدی نژاد"و8 سال به قدرت رسید ویا به رهبریت مجلس اقای دکتر حداد عادل ویا اقای علی لاریجانی بود که مدعی اصول گرایی بودند  ویا از طریق انتخابات صندوق ها برگزیده شده بودند  که باز التزام عملی به رعایت قران ودر اداره وزارتخانه ها بعمل نیامد  ولذا نوبت به نمایندگان "حزب  اعتدال وتوسعه اسلامی "آقای روحانی رئیس جمهوررسید  ویا با اکثریت نمایندگان مجلس وبه رهبری فراکسیون حزبی آقای "محمد رضا عارف یزدی"رسید  ولی آنها هم وبا آرای مردمی انتخابات  خود وموفق به اسلامی کردن وزارتخانه ها نگشتند  ویا بدلیل تحریم های امریکا بود که نگشتند که دولت ویا "مجلس اعتدال گراهای اسلامی "هم موفق نبودند ویا در مجلس ودولت وشوراهای شهر دوره تاریخی مزبور هم ونتوانستند که قوانین اسلامی را ودر وزارتخانه ها ی خود پیاده بکنند ولذا در برابر تحریم ها وبا  بخشنامه های غیر اسلامی خود که مربوط به سهام عدالت  است ویا مربوط به گرانی ارزاق ویا گرانی مواد اولیه کارخانجات وطلا وارز وبانکداری وصادرات وغیره است وعملا خبری از اسلامی کردن وزارتخانه ها خبری نشد  وفقط در 42 ساله گذشته مقدس بودن انتخاباشان  انها نهادینه شده بودویا  از سوی رای دهنده ها یشان را تثبیت فرهنگی کرده بودند ویا بصورت عادت اجتماعی ایرانیان در آورده بودند که " احزاب سکولار قانون اساسی دوره مشروطیت"هم  ان نوع عادت پذیری فرهنگی مردم را نتوانسته بودند وبه وجود بیاورند ؟!ومثلا احزاب دموکرات ویا احزاب عامیون اوایل دوره مشروطیت  که موفق قبل از مجلس دوره رضا خان نبودند ویا احزاب حزب توده ویا دمکرات متعلق به دولت قوام السلطنه ودر سال 1325ش نبودند که در سال 1327ش منحل شدند ویا "حزب جبهه ملی دکتر مصدق"ودر سالهای 1328 ش  نبود ویا حزبهای مردم وملیون دکتر اقبال ویا اسدالله علم ودر سالهای 1336 الی 1339ش نبود  ویا "حزب ایران نوین" ویا "حزب رستاخیز" در سالهای 1342 الی 1357ش  هم نبودند  که ساختمان تازه ساز حزب رستاخیز راودر خیابان دکتر فاطمی  ساخته بودند وبعدا انرا و به کارمندان زرنگ وزارت کشور دادند وتا این بارآنها  واز طریق عملکرد دفاترمخود  ویا با عقاید اداری  همان کارکنان وزارت کشور عهد دولت پهلوی  واین بار انتخابات را و"اسلامیزه "جدید بکنند ولی همان رویه های اداری سابق انتخابات را واین بارودر قالب   نمایندگان اعضای حزب جمهوری اسلامی دولتی انداخته ویا پایه گذاری بکنند  ویا  بدعت گذاری جدید بکنند ویا با عنوان جدید اسلامی ووارد گردونه عرصه انتخابات ایران بکنند ! ولی اسلامی کردن همان وزارتخانهها  واز طریق مکانیزم  احزاب ویابا مکانیزم  رای گیری صندوق ها انتخاباتی و عملا ممکن  نبود وتنها ظاهر سازی جدید بود ویا تزی بودکه  تـئوری من در آوردی مهندس بازرگان وآن نوع مدل را وبرای مردم ایران وبه ارمغان آورده بود  وبهین دلیل هم  واحزاب دوره بعدی هم موفق به اسلامی کردن وزارتخانه ها وبا مکانیزم رای گیری نشدند  ویا  در اسلامی کردن وزارتخانه ها وبا مکانیزم انتخابات وموفق عملیاتی نبودند وبا تکیه به همان اصل 26 قانون اساسی نبودند وتنها  با تکیه به همان اصل 26 قانون اساسی ومزایای وزارتی ویا وکالت برای خودشان یافته بودند  ویا با تکیه ه اصول 22 الی 42 قانون اساسی مندرج کرده وی بود که مربوط به حقوق آ

 

 

 

 

 

زادیهای رای رگیری ملت مسلمان ایرانی می باشد  ولی در هیچ دوره تاریخی متعلق به مجلس ویا دولت تشکیل شده از حزب جمهوری اسلامی دولتی  ویا حزبهای بعدی عملی نشد ولذا سرگردان اداری شده اند ویا درتدبیر امور زندگی خود گشته اند! ولی گویندگان رسانه ملی ویا نمایندگان مجلس که تنها سیصد نفر هستند وآنرا انکار می کنند  ویا فلسفه حذف شدن  نمایندگان سابق از یاد برده اند ویا از سوی  آراء استصوابی  شورای نگهبان ویا دیوان عدالت اداری ویا اعتراضات مردمی را از یاد برده اند ؟ویا مدیران وزارتخانه وزارتخانه وکارمندان کارشناس انها هم که همگی مقلد افکار اداری مهند س بازرگان هستند وامروزه  معتقدند همه اعمال ویا مصوباتشان وبا دستورات قرانی تنظیم می کنند وبدون انها به نص ان قران اشاره بکنند ؟ که مهندس بازرگان ودر کتابهایش وروشهای اداری آن کارمندان  را و"اجتهاد دینی" کرده است  ویا به گویندگان خبر تلویزیونی گفته است  ویا به نویسندگان مطبوعات ویا به نمایندگان اصول گرای مجلس گفته است ولذا امروزه  آن کارمندان ویا مدیران ادارات و بجای توجه به نص  قران وتنها کتابهای دینی مهندس بازرگان ودر چرخاندن وزارتخانه ها را قبول دارند وبه مردم بدبخت ایران هم به خاطر "مقدس کردن رای گیریها ومصوباتشان و اجبارا می قبولانند     ولذا بجای توجه به دستورات قران در وزارتخانه های تحت اداره خودشان  وتنها  فهرست زیادی از کتابهای بازرگان را ومنشاء مشروعیت اعمال اداری خود می بینند که از نظر قران وکسانی که به متون آن اشنا هستند بیعت گذاری ضد دینی بازرگان درادارات ایران است  ویا برای تابعان وپیروان عقیده اداری مزبور تلقی  می گردد که قران ان را "ارتداد اداری" ویا "دروغگویی آشکار در مورد قران ودستوراتش می داند  که در مقالات قبلی ام وبه  برخی از عناوین کتابهای حکومت دینی مورد نظر بازرگان در ایران  اشاره کرده ام  وحتی به آیت الله طالقانی ویا دکترمطهری هم که در رشته الهیات بودند  وروش تشکیل حکومت دینی را وبه طریق غط آموزانید ولی آنها ومدل دیگرقرانی  می دانستند  ومثلا مدل اقتصاد اسلامی ایت الله مطهری در کتاب اقتصاد اسلامی خودش تدوین کرده است ولی از انجا که نظراتش با اصول تدویننی خصوصی سازی قانون اساسی مغایر بود ولذا برخلاف دیگر کتب ایت الله مطهری که انتشار می دادند ولی به نقل کتاب خاطرات اقای هاشمی رفسنجانی واز نشروپخش  کتاب اقتصاد اسلامی دکتر مطهری   جلوگیری کردند که خانمش به ان چلوگیری نشر کتاب اقتصاد اسلامی وی  اعتراض داشت که به قران آشنا تر از مهندس بازرگان بودند ویا به نشر کتاب "اسلام ومالکیت "آیت الله طالقانی   که مغایر با اهداف وزارتی بازرگان وبراداره وزارت اقتصاد ویا بانک مرکزی ویا سازمان برنامه تحت نظر بازرگان بود   ویا کتاب " بانکداری بدون ربای آیت الله محمد باقر صدر واز علمای باسواد عراق بود ویا کتاب اقتصاد اسلامی ایت الله علی تهرانی که بنی صدر هم به تقلید از انها کتاب اقتصاد اسلام خود را وبرای جلب افکار عمومی نوشته بود ولذا بچه های انجمن اسلامی دانشگاها که 37 هزار عضو داشت بخاطر مفاد آیه های ربای قران ویا متن کتاب ایت الله صدر وبا بانکداری دولت شاه مخالفت می کردند وحتی بچه های انجمن حجتیه هم بخاطر ایات ربای قران وبا مدیریت هزبر یزدانی وبر مدیرت بانک صادرات عصر شاه مخالفت می کردند که حداقل 35 هزار عضو انجمن حجتیه در دانشگاهها داشتند ویا با مدیریت حبیب ثابت پاسال بهایی بر کارخانه های پپسی کولا وکوکا کولا وتلویزیون بلر وفروشگاههای کوروش تحت مدیریت وی در دوره شاه مخالفت می کردند   ولی این نوع اصول ومفاد اصلهای 44 و43 و49 که مربوط به سازمان تملیک اموال  ویا مربوط به وزارت بازرگانی است ویا مربوط به اداره سهام وبیمه وبانک مرکزی وغیره است و با نص آیه های انفال ویا جزیه وخراج اسلامی نمی خواند ویا شیوه حقوقی اتاق بازرگانی وبا ملل غیر مسلمان بودایی چینی ویا یهود ونصارای اروپایی ویا  وام ویا سرمایه خارجی گرفتن از انها مغایریت داردکه با آیه قرانی  لن تراضی عنک الیهود ولاالنصاری حتی تتبع ملتهم سوره قران نمی خواند  ولی این اصول خصوصی سازی قانون اساسی و تنها با نثر مکتوب  مجهول  ومختصر فارسی وتوسط مهندس بازرگان ویا بنی صدر ویا دکتر سحابی گنجانیده شدند ویا به روحانیون توصیه شدند ویا توسط دکتر حبیبی ودکتر صدر حاج سید جوادی ویا توسط دکتر میناچی وزیر فرهنگ بازرگان ویا حسن نزیه ویا  با همکاری دکتر حسن آیت بود که قبلا از جبهه ملی بود  ولی بعدابه درون حزب جمهوری اسلامی خزیده بودو تا اهداف نهانی اش را وپیاده بکند  وبعلاوه با همکاری پرسنل بازاری حزب موتلفه  اسلامی در قانون اساسی ایران گنجانیده شدند   که تعداد زیاد یاز آنها در کشور های دیگرو نماینده بازرگانی دول خارجی بودند ولی در قالب بازاریهای  مسلمان خودشان را جا زده بودند ویا در تدوین قانون اساسی هم ونقش موثر داشتند وبدون انکه به روحانیون بی خبر ایران ودر مورد اهداف پشت پرده آن اصول خصوصی سازی نکاتی را بگویندویا به اهداف  مورد نظر خود اشاره ای  بکنند ویا به بازاریهای بیسواد وطمع کار تهران ودر مورد آن چیزی بگویند که به تشکل اسلامی بازاریان بعد از انقلاب می پرداختند   وآن روحانیون قانون نویس هم  وبدون توجه به مغایرت ان اصول وبا اصل مالکیت خانوادگی پدر سالارانه تشریعی دین اسلام عمل کردند ودر حالیکه در سوره های نساء وطلاق ونوروبقره وغیره آن اصول مالکیت خارج از اقتصاد خانوادگی بود ولی همه را  چشم بسته وپذیرفتند ویا اصل مقدس بودن مصوبات مجلسرا  در قانون اساسی گذاشته وبصورت بدعت فرهنگی در اوردند  ویا مصوبات شوراهای شهر را وبدون توجه به نصوص قرانی نهاده ویا در اصل هفتم قانون اساسی پذیرفتند که قران ودر دهها ایه خودش و این نوع از مصوبات مغایر با دین مجلس نمایندگی را قبول ندارد ویا مصوبات شورای شهری را و محکوم می کند ولی انها پذیرفته ونهادینه سازی کردند ویا اصل 21را ودر  قانون اساسی گنجانیدند که بطور پنهانی واز حقوق فمنیسم اروپایی زنان غربی الهام می گرفت ومی توانست که بنیاد خانواده ایرانی را خراب کند  ویا قوانین ازدواج وطلاق دینی را وبهم بریزد! ویا اصل های دهم  ویا دوازدهم وسیزدهم قانون اساسی را خراب بکند که مربوط به مفاد خانواده ایرانی ویا خانواده های شافعی ویا حنبلی وحنفی  وزرتشتی وارمنی ایرانیان  استانهای مرزی می باشد  وآنها را بهم بریزد ولذا قبل از مهندس بازرگان ویا تا چند ماه قبل از انقلاب ایران  وهمان روحانیون قانون نویس ایرانی ومرتبا از "حکومت اسلامی" دیگری دم می زدند وسخنی از جمهوری اسلامی انتخاباتی نمی کردند ولی پیشنهاد مهندس بازرگان وبه آنها و چنین مدلی را وپیشنهاد می دهد   ویا به انها قبولاند  که  از تلویزیون ایران بگویند د که ماها خواهان تشکیل جمهوری اسلامی هستیم ویا به روش انتخاباتی می باشیم که دارای اجزائ مجلس ویا مصوباتش باشد  ویا با تکیه به رای اعتماد آنان به وزرائ دولت باشد   ویا با پست نخست وزیری آن دولت باشد  ویا با مکانیزم انتخابات چهار ساله  مکررباشد  ودر عین حال بلا تکلیف ودر مورد اجراییات قرانی وتوسط وزرایش اعلام بشود ولی نام آن "جمهوریت از نوع اسلام خواهی  ذکر شود  که "بوقلمون چند رنگ سیاسی "شده بود ویا با هیاهو وبه خورد به مردم ایران داده شد ویا در قانون اساسی تدوینی دوره مهندس بازرگان ووزیر کشور رای گیرنده اش رساندند وبعلاوه برای به تصویب رساندن آن نوع مدل خاص تدوینی  قانون اساسی دوران نخست وزیری اش نیز روش خاص بود  ویا مشروعیت یابی خودش هم  وبه عنوان اولین نخست وزیرمسلمان جهان ویا در تدوین کردن قانون اساسی   و تنها "روش بیعت گیری قرانی از مردم بی خبر بود که  پیشه خود کرده  بودند  وتا  سیستم اداری مزبور و نهادینه شدهو در میان مردم ایران رایج بگردد ولذا معتقد بود که به مرور زمان ومردم ایران عادت می کنند ولذا با این روش و"دین اسلام  سنتی  خودشان "را ورها خواهند نمود  ودر عوض اجرائیات اداری فراماسونری مورد نظر بازرگان را می پذیرند  ویا در وزارتخانه ها وعین "متون دستورات قرانی "نخواهند یافت  ویا با همین شیوه های اداری رایج شده وبه وسیله اتباع فکری اش ودر ادارات وصدا وسیما  از دین اسلام خارج می گردند  ویا ازدین پدران  قبل از انقلاب خود وخارج شده ویا با اجرائیات اداری تحمیلی چند ساله میسر می شود و عملا به "دین مبارک فراماسونری جهانی" گرایش  خواهند یافت  که قران آنرا و"دین بهایئت" می نامد   که به دلیل تعلق مهندس بازرگان ویا دارودسته اش  به" لژ فرانسوی جهانی اش "بود که چنین نوعی از قانون اساسی ویا توام با نا آگاهی را بوجود آورد که از اجزائ متناقض با همدیگر تشکیل شده بود   ویا  با رای گیری از روستائیان ایرانی پایه نهاده شده بود   ویا با بیعت گیری از روستائیان بیسواد وبوجود آورده شد که اصولا نوشتن کلمه "جمهوری اسلامی "را ونمی دانستند که انرا با دموکراسی رای دادنشان ترکیب بکنند ویا حتی "کلمه انتخابات "ویا"  اسلامیت قانونگذاری ویا دستورات قرانی" را نمی دانستند چیست که اسلامیت جمهوری را بوجود اورد ویا ترکیب  آنرا ودر نظام اداری ایران نمی دانستندکه فقط انگشت زدن در 66 هزار روستای ایرانی را بلد بودند  ویا در شهرهای کوچکی ایرانی بلد بودند که اغلبشان هم ومهاجران روستایی بعد از عصر ارباب رعیتی بودند  ویا تنها انگشت زدن با استامپ را ویاد گرفته بودند ویا در هیچ یک از دهات آنها ودبیرستانی وجود نداشتکه معلومات آموخته باشند   وبعلاوه در شهر ها ی کم جمعیت ایران نیزو دبیرستان درس خوانی وتنها متعلق به همان ¼ درصد بود که قانون اساسی را به "اسلامیت" قبول نکرده بودند  ولی پدرانشان که سواددبیرستانی نداشتند ویا حتی سواد ابتدایی هم  نداشتند ولی آنرا انگشت زده بودند وبعلاوه پرسنل زرنگ ژنرال قره باغی فراماسون وزیر کشور ویا مهندش هاشم صباغیان هم عمل کرده واز چنین قشر نااگاه واثر انگشت توام با زرنگی گرفته بودند که نظرات علمای مجرب ویا عالم قم را کنار بگذارند ویا با این عمل  انان ومخالف بودند    ولی اکنون همگی آن ایرانیان سابق وامروزه دیگر باسواد گشته  اند !  ولی نتیجه فقر سواد سابق اشان را ومی چشند ویا در نظام اداری بحران زده ایران معاصر وبخوبی می چشند ! وبه همین دلیل بود که مهندس بازرگان به فراماسونری جهانی آموخته بود که دیوانسالاری   مدل وزارتخانه های تحت نظر حکومت جدیش وباید که  با مدل وزارتخانه های نظیر مدل  سلطنتی 2500  ساله وباید  که فرق داشته باشدو تا بتدریج و"دین سنتی مردم ایران" ودر چرخ ودنده وزارتخانه ها از بین برودویا  در روشهای اداری بیعت گذارانه اش واز بین برود   ! ویا با مدل اداره وزارتخانه های  اسلامی  جوامع قدیمی  ایران نباشد  وبلکه باید که  فرق داشته باشد! ویا با مدل وزارتخانه های  جوامع دیگر هم باید  فرق داشته باشد! که مردمانش صرفا " جمهوری خواه غیر دینی " می باشند! ویا مرام خود را آگاهانه واز روی سواد شهری و در قانون اساسی خودشان  وتصویب رفراندمی  کرده بودند  واگردر ان دوره تاریخی و گروههای چپ گرای ایران  وبه او می گفتندکه که "جمهوری دمکراتیک" ایران هم وچنین  چیزی  باید باشدکه گوش نداد  وتا دستورالعمل اجراییات هر وزرات خانه  وبا منویات مردم رای دهنده راه افتاده وبچرخد ویا با "مصوبات قانونی وغیر قانونی دینی" دینی ومخلوط نشوند وان پیشنهاد مرامی بود که خواجه نظام المالک طوسی در حکومت اسلامی عصر سلجوقیان آن مدل دمکراسی را اداره می کرده ویا ترتیبی داده بود که قاضیان هر شهرایرانی هم ان مدل عمل کنند  ویا طبق نظام دینی موردقبول  شافعیان کردستان عمل بکنند   ویا با میل وسلیقه فرهنگی ساکنان مالکی ها ویا حنفی ها ویا حنبلی ویا شیعی  همان شهرها عمل شود که قبول دارند   ویا با روشها ی دیوانسالاری  همان شهر اداره بشوند     که  نمایندگان انتخابی مردم اش ومایل بودند ومی خواستند که مورد قبول تئوری فکری بازرگان ویا لژ فرانسوی قانون نوس اش نبود که اغلب درس خوانده های کشور فرانسه بودند که تابحال از مردم ایران  آنرا پنهان کرده اند ! وتا اگر مردم وناراضی بعد از آگاه شدن خود بگردند ومشکلی پیش نیاید   ویا  مورد  سوال واقع نگردند ؟ولی  مهندس بازرگان ویا طرفدارانش می گفتند که برعکس  ویا  نخیر! وبلکه مردم ایران  وتا قیام قیامت واز اعمال اداری مورد تصویب ماها ناراضی  نخواهند شد ! ویا از اعمال ما وزراءنیز وصد در صد راضی خواهند ماند وصرفا "جمهوری با محتوای  اسلامی "از ما نمی خواهند وبلکه رنگ آمیزی شکل حکومت می خواهند ودر همان موقع هم اغلب دانشجویان که انقلاب را براه انداخته بودند وانتقاد داشتند ولی همان دانشجویان هم وجمهوری واقعا دینی را طلب می کردند ولی برخلاف تصور بازرگان وهمان دانشجویان انجمن های اسلامی دانشگاهها و بزغاله نبودند که فرق بین "دین اسلام" وبا "دین بهائیت وفراماسونری را نفهمند ویا از هم تشخیص ندهند ! که مهندس بازرگان وبا گمارده هایش ودر ستاد انقلاب فرهنگی ایران وبرای خاموش کردن انتقادات انان وسعی کردند  که بنام انقلاب فرهنگی وآنهارا از دانشگاههااخراج کرده  ویا ازکشور فراری بدهند   ومعنای  اداری – مذهبی اش آن بود که برمبنای کتابهای تدوینی خود مهندس بازرگان عمل شود ونظرات دیگر را در این باره نپذیرند ویا  در 23 وزارتخانه  تحت اداره اش ومصوبا ت غیر قرانی  نباشد !وتا جمهوری مزبور واز نوع "جمهوری با محتوای مصوبات قرانی  واسلامی" رنگ امیزی لغوی شده ومحتوایش چیز دیگر باشد  ! وتزی که از سال 1321 ش وتا 1357سال  ش ومهندس بازرگان آنرا و"تدوین تئوریکی" کرده بود وبعدا نیز وبا پذیرش اولین نخست وزیری مسلمانی  خودش در ادارات ایران عملیاتی کرد  ویا با عضویت در شورای انقلاب  عملی کرد ویا با تدوین قانون اساسی وپذیرش عضویت مجلس شورای اسلامی توسط خودش ویا دوستانش  عملی کرد ویا با ریاست اولیه مجلس وتوسط دکتر سحابی پذیرفته بود که از نهضت آزادی بودند وهم رای وهمراه وی بودند  ویا دوستان دیگرش که این نوع از ادعا را داشتند   ولی چونکه در پشت هم در زد وبند پنهانی با ماموران سیا بودند  که "کتاب دامگه حادثه"پرویز ثابتی به آن موضوع اشاره دارد ویا کتاب سولیوان ویا سفیر امریکا هم اشاره دارد ویا نشریات کیهان وغیره هم به آن نکات اشاره دارند ولذا هدفش از تشکیل اولین نخست وزیری دنیای اسلامی  ویا اسلام خواهی اش وتنها گول زدن همه مردم با سواد ایران بود ویا بنام "دین خواهی " می باشد ولذا آن  کسی که معتقد به چنین عقیده دینی حکومت می باشد  ولی در پشت پرده سیاسی وبا ماموران سیا تماس می گیرد چه منطقی دارد ویا تماس با سفیران خارجی ویا با رابطین فراماسونرهای آنها در ایران و ارتباط نمی یابد !ودر عین حال این روشها هم وبزرگترین دروغگویی سیاسی راهم شکل می دهد ویا در مورد هدفش از تشکیل حکوت دینی وبرای  مردم ایران ومجبور می شود که به انها دروغ بگوید  ویا به دانشجویان آگاه ایرانی هم ودروغ رسانه ای وکتابتی بگوید!  ولذا این قبیل از امورزشت است  و تا ابد وی را به زیر سوال با سوادان خواهد برد!  و بعلاوه وی در تدوین نهاد های اداری ایران و "واژه اسلامی" را رنگ امیزی کرد وبجای "واژه سیاسی دمکراتیک" وبه رفراندم گذاشت  وکس دیگری از مردم ایران وهمان  رفراندم را در دوره مزبور نگرفت که بعدا انکار بکند  ونیز آرای مردم را ودر ان موضویت  بکار نگرفت  ویا  به محتوای ارائ مردم ودر عملکرد وزارتخانه هایش وعمل ننمو.د واز این طریق بود که بازرگان وبا زرنگی تمام  ونظریه نسبتا دینی  همه روحانیون را هم ومعکوس  نمود  که در مورد نحوه تحقق سازمانی مسئله مزبور  وچون وچرا داشتند! ومثلا آیت الله منتظری که بعدا به اجتهاد دیگری ودر مورد قانون  اساسی مزبور  رسید که امضائ دادنش ودر تصویب قانون اساسی ومورددلخواه ابزاری مهندس  بازرگان ویا باند فرانسوی اشبود  ولی بعد انرا برخلاف نص آیات قرانی یافت  وتحول نظریاتش را  در کتاب خاطرات اقای هاشمی ذکر کرده است  ویا نظریه ایت الله گلپایگانی نیز چنین می باشد  ولی مهندس بازرگان وبا رندی  توجه نکرد ویا با زبان بازی سیاسی 60 ساله اش وهمه روحانیون اگاه ویا نیمه آگاه ویا دانشجویان پرسشگر را هم وسر کار گذاشته بود ولذا   بجای واژه "حکومت اسلامی " وتنها  واژه "جمهوری اسلامی   " را به "رفراندوم" گذاشت که به قانونگذاری طبقات عامه مردم وقداست بدهد ومقابل ایات آسمانی بگذارد  وانها هم که قبلا تنها درس دینی وراجع به نماز وروزه واعمال حج وغیره را ودردروس  قم خود خوانده بودند ولی  نظام اداره 23وزارتخانه های ایران را نمی دانستند  ویا نحوه تطبیق اش وبا دستورات قرانی را ودر همان وزارتخانه ها نمی دانستند ویا فرق "ازدواج سفید" وبا "ازدواج عقدی "مورد قبول  سوره نسائ را نمی دانستند وصرفا در تدوین قانون اساسی وتنها نظرات حقوقی  ومشاوره ای مهندس بازرگان ویا دکتر حبیبی ویا بنی صدر وغیره را دخیل کرده وتصویب کردند ودر حالیک  تحصیل بازرگان ودوستانش و در فرانسه  هم ومشکوک بود ویا با اسناد تاریخی مختلف مشکوک است ولذا بعد ا خیلی از ان روحانیون محترم  ودر نظریه قبلی خود عدول نمودند که آقای هاشمی ودر کتاب خاطراتش به عدول اکثریت  انها واقرارخاطراتی  کرده است  وتنها بازرگان انها را  ومتقاعدکرده بود  که با فرمول وی عمل بکنند ویا اسلام ناب در وزارتخانه ها  همان نظرات وی می باشد ویا در بندهای قانون اساسی  تدوینی اش وپیاده خواهد شد! که از مدل حکومت پیامبر ویا از مدل حکومت حضرت علی هم وبهتر خواهد شد !ویا اسلام توام با "مردم سالاری دینی "خواهد بود ! وبهمین دلیل نیز وهمه روحانیون را هم وسر کار گذاشته بود  ! ویا مهندس  بازرگان وتوسط وزیر کشور خودوکارمندان مشکوک باقی مانده از دوران قره باغی فراماسون  سرو کار گذاشته بود  ( ودر حالیکه انها و منصو  ب  کرده روحانیت ودر وزارت کشورنبودندوتنها کارمندان باقی مانده از عصر شاه در وزارت کشور بودند   ؟)  ولی بعدا همان فرمولهای فراماسون سازی مردم ایران را واین بار بنام "دین وبه رفراندوم نظر خواهی و اجراء طبقه بیسواد روستایی گذاشتند  ویا آرائ همان مردم را در آن مورد گرفتند که ملاک حقانیت اعمال اداری بعدی اشان باشد  ؟  ویا  اساس  اداره  23وزارتخانه تحت مدیریتشان و مستند رای گیری شده باشد  و لی معلوم نبود که مستند سازی مربوطه و با "دستورات قرانی واسلامی صرف " چگونه سازگار خواهد شد ؟  ویا مستند سازی "جمهوری از نوع  مردمی" چه مقوله ای می باشد  که نااگاهانه وفقط رای به افراد ناشناس می دهند ویا فقط رای دادن بدون سوال متقابل را دارند  وبعلاوه  نمی دانندکه " قانون اداره اسلامی" ویا "غیر اسلامی" هم  چیست که اسلامیت شان را هم ونصوص قرانی  وقبول بکند ؟ودر حالیکه  قران برعکس وصریحا می گوید :من لم یحکم بما  انزل الله وهو کافر ولذا این نوع از رای گیری فلان  مهندس  زیر نظر بازرگان ومحتوای ایه قرانی مزبور را وازکتاب  قران حذف نمی کند! که کارمندان وزارت کشور باقی مانده از دوران فراماسونهای دوره شاه  ان ایده قرانی را ندیده گرفته وینها رای گیری از مردم را در پای صندوق های رای گیری مقدس چهار ساله اداری مرسوم کردند وازاین طریق واز مکانیزم  آن نوع از رای گیری سوئ استفاده را کرده  ویا از جماعت روستایی ایرانیان ویا  نا آگاه را سوئ استفاده را کردند وبه تصویبات غیر شرعی مختلف در دوایر ایران منجر شدند  ولذا رای گیری برای حکومت دینی مورد نظر بازرگان وتنها با اعمال فریب کارانه پرسنل وزارت کشوردوره خودش  امیخت   ویا با عقاید من در اوردی مهندس بازرگان  وهمراه بودند که چگونه واز مردم نا آگاه ایران ورای گیری فراماسونری بکنند؟ ویا  تحت حاکمیت وزارت هاشم صباغیان ویا دکتر حاج سید جوادی در وازرت کشور بود که عناصر  مشکوک بودند  ومحمود طلوعی نیز در کتاب تالیفی خودش وبه فراماسون بودن برخی از کار شناسان عمده ان وزارتخانه ودر کتابش  اشاره کرده است  وکارمندانی که تیپ شخصیتشان ومعلوم نبود   وبهمین دلیل هم و"شالوده     نخست وزیری دینی "مهندس بازرگان نا معلوم است  وعین بوقلمون رنگارنگ ومتلون می باشد  وبوقلمونی  که بعد ازگذشت  2500 سال از عصر نخست وزیری دیوانهای گذشته اداری ایرانیان  خودش را نشان می دهد   ویا اولین جمهوری اسلامی دنیا را و"موجودی مجهول الهویه دینی ویا سیاسی نموده است  که با نظریات تئوریکی مهندس بازرگان همراه  شده وعجین می باشد ونهایتا  معلوم نیست در مورد "حکومت دینی" چه دیگاهی را  دارد؟ ولی با تلاشهای مهندس بازرگان به خوردامضائ گیری همان  روحانیون در غفلت مانده رسانده شد که بعدا اغلبشان پشیمان بودند ومحتوای دینی ویا اهدافش  را بعدا می پرسیدند  ولی  با غوغا سالاری کتابهای مهندس بازرگان   وبا  رفتار اداری  کارمندان وزارت کشور مشکوک دوره خودش ابیاری می شد  که چند ماه قبل از دولت بازر گا ن و ژنرال قره باغی رفیق اش از "لژ فرانسه" وپرسنل حساس اداری ویا انتخاباتی آن وزارت کشور  را ومنصوب اداری  کرده بود وسپس همان تیمسار قره باغی  ودر تبانی با همان مهندس بازرگان وفراری شد ویا به خارج کشور فراری داده شد ولی بقیه پرسنل دولت  شاه وهمگی اعدام گردیدند  ولذا "نهاد سازی اداری خاصی" بود  که چند پهلو می باشد ومعلوم نیست که هدف اداری اش ودر برخورد با جمعیت فعلی ایران وچه نوع کارکردی برایشان دارد  ؟وبعلاوه  نحوه مشروعیت دولت خودش را هم وبا حکومتهای مدل  کودتایی بوجود نیاورد ویابا مدل  سلطنتی ویا با مدل  جمهوری خواهی خالص ویا با مدل جمهوری  خواهی سوسیالیستی  متمایز می کرد وتا در نهایت به دین زایی از مردم ایران بپردازد ! ویا مشروعیت یابی  نخست وزیری خود شهم  ویا23قدرت گیری   وزیران   نصب کرده اش را هم وبا رای گیری بعدیترش و تثبیت ظاهر سازانه دیگرنمود ؟!ودرحالیکه  دوره اول نخست وزیر ی خودش  ویا نحوه مشروعیت یابی تشکیل کابینه خودش نامعلوم است ؟ ویا  با رای گیری  انتخاباتی رایج جهان همراه نبود وبلکه با روش "بیعت گیریاسلامی  مبتی بر اعتمادغیر صادقانه (دولت وملت)  بود که  برای تداوم یک نوع دیوانسالای اداری  بعدی ترش  ولازم داشت ونیز در خاتمه عملکرد نخست وزیری موقتی اش نیز در وزارت کشور  ترتیبی دادکه رئیس جمهور فراماسون دیگری واز لژ   فرانسه   وبنام دکتر بنی صدر واز صندوقهای وزارت کشور بیرون آورده بشود   ! واگر آن نوع از بیعت گیری نبود ویا براساس دروغ گفتن به مردم نبود ویا عملا در اداره وزارتخانه هایش ویا در تداوم سیاستهای بعدی اداری اش نیزنبود  ولذا نمی توانست که به مردم دروغگویی  کرده ویا در  مشروعیت دینداربودن نظام اداری اش وفرمول بدهد  ویادر روش اداری اش وپایه گذارانه مصلحتی  بکند  ویا در مکتب فکری اش بکند ولذا نمی توانست که اهداف اشکار ش را نشان بدهد وفورا همگی به زیر سوال می رفتند   ؟ ویا با همان دستورات دینی وقرانی وسالها به زیر علامت سوال می رفتند  ؟ ولی متاسفانه  مهندس بازرگان  و یا دکتر شریعتی واز این امر هراسی بخود نشان نمی دادند ونیز باور نمی کردند که روزی مکنونات قلبی آنها بر ملا خواهد شد ویا توسط ساواک ایران وافشاء خواهد شد وهمانطوریکه اسماعیل رائین هم واسناد فراماسونری لا ئیک" را وانتشار داد ولذا روزی هم وچهار میلیون مردم باسوادفراری از ایران  ولی مردم بدبخت ولی فراری داده شده از ایران هم واسناد وابستگی آنان را نشان خواهند داد ویا وابستگی به لژهای انگلیسی را وآشکار می کنند!  ویا نظام "دین سازی جدید آنان "وتوسط باند مزبور را وانتشار خواهند داد ! وچرا که آ نان  وبرخلاف دیگران روشنفکران می باشند  ودائما دم از تفسیر قران زده اند ویا داما از مقدس بودن خود ودم زده اند ! ولیکن انتشار کتاب "دامگه حادثه پرویز ثابتی" برخلاف آنرا نشان می دهد ویا در مورد بازرگان ویا دکتر شریعتی ودوستان دیگرش ودر مرکز اسلامی هامبورگ ویا انواع فساد های جنسی برخی از انها ودر دوران گذشته  نشان می دهد  ولذا همه دانشجویان ایران را ودچار شوک کرده است !که با چه اعتمادی به سخنرانی های مذهبی آنان رفته بودند  ؟ ویا با اعتماد به چگونه مومن بودنشان وفکر در قداست آنان می کردند؟  ویا چرا  سخنرانی های مذهبی آنان راو گوش دادند که قصد گول زدن آنان را داشتند ولذا دروغگوییهایشان ودر موردنحوه تشکیل حکومت ومقدس وسالم نبود ولذا همان دانشجویان کثیر دانشگاهها را وگول زده ویا با ترفند های مزبور و دچار انواع و مشکلا ت خانواگی واداری واقتصادی کرده  است ویا دچار فراری شدن از کشور نموده است  ؟ولذا با برملا شدن اسرارشان وتوسط پرویز ثابتی  وبر ملائ می شوند که مسئول اداره امنیتی ساواک بود واسرار مستند زیادی واز شریعتی دارد ویا از بازرگان وغیره ودراسناد  اداره امنیتی خود داشت وبعدا در خارج آنها را منتشر کرده است ولذا در آینده تاریخ  هم وبیش از هم انسانها وبه زیر سوال خواهند رفت ؟!ومخصوصا  در مورد بیعت گیری توام با دروغ از مردم ایران واز آحاد ایرانی زیر سوال خواهند رفت  که با اعتماد به صداقت مردم وادعای قرآن خوانی بود ویا با ادعای عمل به صالحات بود ولذا احساسات  دینی مردم ایران را وبه بازی گرفتند   ویا با اعتماد به فرمول وفای به عهد قرانی را وبه بازی گرفتند  که جزو عقود اسلامی می باشد که  عدم وفای به عهد سیاسی بیعت را  قبول ندارد ویا همان  قران و"بزرگترین گناه کبیره "می داند ویا در تعریف بیعت می داند!  وکاری که ابوموسی اشعری ودر جنگ صفین هم نکرد ویا در حیله گری بیعت شکنی با امام علی (ع) هم نکرد ! ولی مهندس بازرگان ودوستانش ودر بیعت شکنی با مردم جوان ایران  کردند ویا در بازیچه کردن دین پیامبران بزرگ بشری بعمل آوردند  !یا مهندس بازرگان ودر مشروعیت بخشیدن به قدرت خودش کرد ویا در دست انداختن  52 میلیون ایرانی انجام داد ویا از مسلمانان زود باوروسوء استفاده لازم را کرده ویا  در مشروعیت بخشیدن به23  وزیرش در  سال 1357 ش و انجام داد وبدون آنکه  از تبعات پرسش گری  بعدی آنان بهراسد! ویا خودش را ونجات لعنت فرستانه  بدهد   ؟وبلکه دامنه سوالات مکرر از وی راو زیاد تر خواهد نمود ؟! وچراکه افرادی ونظیرمهندس  بازرگان ویا دکتر شریعتی  ویا دوستانش ووقتی که می خواستند که به عنوان سخنران مذهبی  عمل کرده ونان روزانه بخورند ومی بایست که چشم باز می کردند  واول خوب فکر می کردند که به "زدن چه حرفهایی" پرداخته اند ویا می پردازند ؟/؟ وبعدا تصمیم می گرفتند که سخنران مذهبی   بکنند  ویا نکنند ؟ویا سخن رانی مذهبی در مورد تشکیل حکومت مزبور را وانجام بدهند ویا ندهند  ؟ ویا کتاب دینی در آن مورد بنویسند ویاننویسند ؟ویا  ادعای دینی قدرت خواهی بکنند ویا نکنند ؟ یا تفسیر قران بگویند  ویا نگویند ؟وچرا که "حرفه تفسیر قران گویی سیاسی " وپدیده آسان نیست ویا بافتن تئوریهای مختلف ودر مورد آن  دین وآسان نیست وچراکه اغلب   باورهای مردم وهمگی با سخنان آنان و دگرگون می گردد   ونظیر حرفه نجاری ویا جوشکاری نیست که شغل ساده ای باشد ! ومثلا اگر یک جوشکار مزبورودر حرفه خودش ماهر نباشد  ویا  مهارت نداشته ولی بعد از ادعا یش در مورد ساختن چیزی وآنرا  خراب بکنند    ویا با دروغ گویی در حرفه مزبور وبه خراب کردن  اجناس مردم وضرر بزنند   وتنها چند هزار تومان اندک خسارت به بار آورده اند  ویا به یک فرد خاص ضررزده اند   که خسارت کوچکی  زده باشند که  بزودی فراموش خواهدگردید ! ولذا کینه های عمیق تر  ودر میان آن دو نفر  وایجاد نمی کند وبلکه چونکه  "مذهب "وبا سرنوشت خانوادگی سرو کار دارد ویا با سرنوشت اداری ویا اقتصادی  ویا سر نوشت ناموسی 83 میلیون ایرانی وسر کاردار د ولذا  نظیر دروغگویی معمولی  نیست ویا در ساخت وساز یک شیئ کوچک نیست که بزودی فراموش بشود؟ ویانظیر  تعمیر یک چهار پایه چوبی 5 هزار تومانی نیست که خسارتش کم باشد  وبزودی فراموش بشود؟  ومثلا شکل گیری ویا دوام ویا متلاشی شدن  نظا م خانوادگی 83  میلیون ایرانی وپدیده فراموشی شدنی نمی باشد  وچرا که رنجهای زیادی ببار می آورد ویا  در مردم ایران وتولید می کند  واین در حالی می باشد  که تشکیل خانواده ویا فرو پاشی آن خانواده ها وتنها با "فرمولهای  مذهبی" انجام می گیرد ولذا "دروغگویی اداری "ویا "مصوبه  دولتی "ویا "مجلسی"  ودر مورد آن پدیده  ّوبزودی فراموش نمی گردد! ویا"دروغگویی  رسانه ای" ویا در "سخنرانی مسجد هد ایت "ویا" در  حسینیه ارشاد" وفراموش ابدی نمی شود که منجر به متلاشی شدن همان خانواده  دهها میلیون ایرانی شده است ! ولذا از یاد آنان  بیرون نخواهد رفت ؟وچرا که  آنها را وبه انواع رنجها رانده است ؟ ویا انواع مشکلات اقتصادی را وبر آنها تحمیل کرده است ؟ ولذا به زودی واز خاطره آن ملت  وبیرون نخواهد رفت ؟؟وبعلاوه "دروغگویی دینی ودر مورد مسایل اقتصادی" هم زشت است ومیلیاردها خسارت وبه همان  ملت می زند  ویا به پیشه هایشان  می زند ویا "دروغگوی اداری" نیزچنین می باشد   ویا همه مردم ایران راو در "نظام اداری "خودش و دچارانواع  مشکلات اداری   می کند!  وبهمین دلیل  است که دین اسلا م واساس دین راو" راستگویی" می داند و یا اساس همه گناهان کبیره راهم  و"دروغگویی  "می داند ومخصوصا "دروغ گویی سیاسی" را واسا س همه گناهان کبیره  یک جامعه می داند   ولذا افرادی ونظیرمهندس بازرگان ویا دکتر شریعتی مجبور نبودند که از راه سخنرانی دینی زندگی کرده ویا در حسینیه ارشاد ویا درمسجد هدایت  تهران وپول معاش دربیاورند ویا امرار معاش بکنند! وشغل یابی  برای آنان وقحط نبود!  واگر آنطوری که ادعا می کنند که "مهندس ویا دکترای  الهیات  هم بودند" ومی بایست  که از  همان اول ودر کلاسهای درس دانشکده  فنی تهران وکار معمولی تدریس فنی می کردند  ویا در دانشکده الهیات فردوسی  مشهد وتدریس کلاسیک الهیات درسیمی کردندکه شاگردان اندک داشت   ویا برای 30 الی 40 نفر می تدریس کردندکه تنها  حقوقشان را بگیرند ویا امرار معاش بکنند! واگرهم علم لازم مهندسی را هم وبلد نبود ند وباز نظیر افراد کم سواد دانشگاهها وعیبی برایشان نداشت واز این را آنها می توانستندکه  حرفه خود را وبا سیاستهای  شغلی لازم وحفظ کرده  ویا نظیر دیگران پول حلال در بیاورند  واگر هم در حرفه تدریس مزبور واخراجشان  هم میکردند  وباز شغل برایشان وقحط نبود! وبلکه می توانستند که نظیر هر ایرانی دیگرعمل کرده باشند!   وفرضا از راه های مدیریت یک فروشگاه خواربارفروشی  ویا از راه منشیگری  دفتری یک دفتر خانه وامرار معاش بنمایند  ! ولی دروغگویی آشکار ودر رسانه  های اجتماع  عمومی زشت است ویا در آمفی تئاترهای  عمومی دانشجویان ودر مورد آن زشت است ویا در مورد امور سیاسی  ودینی مزبور وادعاهای بسیار  بزرگ انان زشت بود که  در مورد آن دعاوی دینی وتخصص لازم نداشتند   ولذا  گناهگاری بزرگی وبرای آنان تولید می کرد  ویا با تولید مشکل وبرای همه ایرانیان تولید می کرد   که بزودی فراموش نخواهد گشت ! ومخصوصا دروغگوی دینی ودر محیط دانشگاهها ومحیط های عمومی وزشت است که هزاران شنونده نیمه آگاه دارد وبمحض افشاء شدن  مطلب ومی تواند که به دوستان دیگرهمان فرد  ودر شهر های مختلف  هم ومنتقل بشود!  ویکی از آن  نوع از "دروغ گویی های دینی" ودر مورد انتشار" کتاب مرجعیت وروحانیت "مهندس بازرگان ودر مورد "مرجعیت مرحوم آیت الله بروجردی"می باشد  ومثلا "دروغگویی سیاسی ودینی بسیار خطرناکی وتوسط مهندس بازرگان ویا دوستانش بود  ویا برمبنای این اصل استوار شده بود   که تفسیر قران گویی "من بازرگان  "وبهتر از" آیت الله  بروجردی "مرجع تقلیدمی باشد !  که تفسیر قران  جدید وبشما دانشجویان می گوییم !ولی تفسیر قران گویی ان نوع روحانیون و با  شما  دانشجویان ویک مسئله ارتجاعی است  ویا ادعا می کند که وی   " کتاب اسلام مبازر ومولد  " را نوشته است   وشما دانشجویان را   به "اسالام برتر " دعوت می نمایم   ودر حالیکه آیت الله بروجردی  و با "مرجعیت خودش" ونمی تواند وبلکه  مسلمانان  را به عقب ماندگی  کشیده  است که در کتاب " سر انحطاط مسلمیمن مهندس بازرگان وضمنی به آنان طعنه زده است ! ودر حالیکه فرموده  مهندس بازرگان وبا نوشتن  کتاب  " سر عقب ماندگی مسلمین" خودش چنین است  ومدعی است که شمادانشجویان را واز آن نوع " اسلام خواهی عقب مانده " حوزه ای سنتی وبر حذر می دهم ! ویا  من مهندس بازرگان وبرعکس وی وبا نوشتن کتاب" فرق مبارزه سیاسی ومبازره مذهبی   " وشما دانشجویان دانشگاهها را وبه "راه حلهای  دیگر مذهبی" ودعوت می کنم! ویا  با نوشتن آن نوع از کتابها وآن نوع از دانشجویان  خام  وجوان را واز تقلید "آیت اله بروجردی "ورویگردان می کند ! وبجای وی و بپذیرند که کتابهای مهندس  بازرگان بهتر است ویا کتابهای دکتر شریعتی  و بهتر ازکتابهای دینی  آیت الله خویی ویا آیت الله گلپایگانی  ویا آیت الله قمی ویا آیت الله سیدصادق  روحا نی می باشد  که به طرح لایحه حمایت از خانواده ایراد داشتند وایراد به آن را هم و ارتجاع خود نمی دانستند ویا در سال 1345 شمسی دوران شاه وایراد به ان موضوع خانوادگی داشتند ویا ایه الله سید محسن حکیم نیز ودر سال 1348ش ودر سوال فرستاده دادگستری ایران وبه شهر نجف داشت  وآنرا مخالف با سوره نساء ویا سوره طلاق قرآن می دانستند  ولذا هردونفرروحانی مزبور  به خاش ویا به زابل تبعید شدند ولی مهندس بازرگان نخست وزیر مسلمان وهمان "لایحه حمایت از خانواده "را وبوسیله نخست وزیر ی خودش تصویب کرد ویا به وسیله وزرای دادگستری خودش وپیاده کرد ویا  تهیه نموده  وبه مرحله اجرا گذاشت که باعث متلاشی شدن خانواده  های چند میلیون ایرانیان  گردید و تا ما دانشجویان را واز " سر عقب ماندگی مسلمین  " نجات بدهد ! ویا با نخست وزیری اسلامی مهندس  بازرگان ووزرای دادگستری وی نجات بیابیم؟ ویا با تدابیر وزیر علومش  دکتر شریعتمداری ویا از دکتر حبیبی  منصوبانش بر وزارت علوم  وبیعت سیاسی بکنیم که انقلاب فرهنگی براه انداختند ویا در مورد ما صدها هزار دانشجویان مسلمان دانشگاهها وبراه انداختند  وتا حق هم نداشته باشیم که شرعی عمل کرده  فلسفه شعارشان را واز انها بپرسیم ؟وچونکه حکم داده شده مهندس بازرگان می باشند  ویا فرضا یک ته ریش هم گذاشته باشند  ویا با تکیه به همان ته ریش اشان واسلام خواهی آنها را در وزارتخانه های علوم ویا دادگستری باور بکنیم  ویا تز " اسلام مبارز ومولد " انها را    وبپذیریم واسلامی را نپرسیم که آنها در وزارتخانه های مزبور واشاعه فرهنگی می دادند؟  ویا اسلام وزارتی می دادند ؟ ویا اسلام خود را بهتر واز اسلام آیت الله قمی می دانستند   که اعمال مزبور  راو حرام می دانست  ودر حالیکه دکتر حبیبی وحتی سواد اولیه انرا هم نداشت که بداند که چرا قران ودر سوره نسائ خود وآنرا حرام کرده است ویا نظریه فقهی آیت الله سید محسن حکیم ودر سال 1348 ودر مورد آن چیست ؟که به نماینده دادگستری ایران اعزامی به نجف وگفته بود  ولذا دکتر حبیبی حکم گرفته از  مهندس بازرگان و آن لایحه را  در وزارت دادگستری خود وبراه انداخت ولذا باعث متلاشی شدن اغلب خانواده های ایرانی گردید ویا منجر به چند شوهری شدن مادران ما دانشجویان مسلمان دانشگاهها می دانست ولذا هویدای بهایی ودر سا ل1345 ش وبا اعتراض آن دو نفرروحانی  محترم قمی ویا سید صادق روحانی  ونتوانست که طرح حمایت خانواده مزبور راوپیاده بکند ولی مهندس بازرگان ویا دکتر حبیی وزیرش واز فرانسه ودر سال1358 ش وبا ادعای اسلامخواهی  مبارز ومولدی خودشان  و آنرا پیاده کردند  ودر حالیکه ما دانشجویان هم نمی دانستیم که هدف مهندس بازرگان از نخست وزیری اسلامی خودش چیست ؟ واگر به نیت باطنی وی پی می بردیم وبه پدران  ویا مادران ویا خواهران وبرادران  خودآنرا  می گفتیم ویا به هم کلاسی های خودودر همه شهر ها ی مختلف می سپردیم که با نخست وزیری مهندس بازرگان ویا با وزارت دکتر حبیبی ویا صباغیان ویا شریعتمداری وی و"بیعت سیاسی " نکنند ویا نپذیرند که وی نخست وزیر ایران باشد ! وبلکه بجای مهندس بازرگان وهمان آیت الله قمی ویا آیت اله خویی واولین نخست وزیر اسلامی ما ایرانی ها بگردند   ویا پیشنهاد وبعد از انقلاب ومعرفی بشوند که با چند شوهری مادرانمان ودر دین اسلام مخالف بودند ویا چنین نطریه لایحه خانواده را ودر وزیر دادگستری خود ودرمورد   مورد ازدواج ماها  ونمی پذیرفتند که در "دمکراسی اسلامی  جمهوریت به رای گیری از پدران ومادران ماها نیاز داشتند ویا  وزیرهای قانون نویس بازرگان هم موفق نمی شدند   ویا به دفتر خانه ثبت ازوداج وطلاق شهر های ایرانی وآن مسئله را اجازه نمی دادند  ؟      ولذا  ما 250 هزار دانشجوی دانشگاههای  ایران وبا افشا گریهای  مزبورو مانع آن می شدیم که دفتر خانه های زیر نظر نخست وزیر مسلمان ویا مادرانمان را به عقد شوهران دیگربروند  ویا با همان لایحه حمایت از خانواده در آورده شوند  ویا علیرغم میل پدرانمان وچند شوهری بکنند؟ویا با   شناسنامه های مختلف وبه ازدواج چند نفر در بیآیند که "اکنون ازدواج سفید "گفته می شود ویا سال گذشته وحدود  800000 ونفر طلاق گرفته در ایران باشند  ویا به خیل قافله طلاق گرفته ها  پیوسته اند ولی آن موقع هنوز و"کتاب دامگه حادثه" چاپ نشده بود ولذا ما دانشجویان نیز  ومنظور ویا معنا ویا مفهوم سخن مهندس  بازرگان را نمی فهمیدیم ویا منظورش از نوشنن  کتاب "سر عقب ماندگی مسلمین "را ونمی دانستیم والااز  احمقی خود بیزار می شدیم که با بی مغزی خود  و کتابهای وی را در ایران پخش کرده بودیم ویا تصور عوامانه داشتیم که وی فراماسون نمی باشد  وتنها به "تیتر روی جلد "کتابهای بظاهر دینی اش توجه کرده بودیم که سخن از اسلام گفته است  واگر نه اگاه می شدیم وبا معرفی عملکرد او ودوستانش  به دیگران  ودیگرنمی گذاشتیم   که مشهوربشود ونهایتا  ادعای نخست وزیری ما مردم ایران را بکند ! ویا ته ریش بگذارد ودر حالیکه محمد علی فروغی فراماسون نیز وریشی بزرگتر ازمهندس  بازرگان ویا دکتر سحابی داشت که انها را به فرانسه فرستاده بود    ویا بتواند که ادعایش را از مرحله "تفسیر گویی ساده قران "بالاتربرده  واین  بار وادعای  نخست وزیری اسلامی عملیاتی بکند ؟ویا برای همه مردم ایران داشته باشد ؟که طرح لایحه خانواده ویا ستاد انقلاب فرهنگی را با بیعت گیری دروغگویانه از مردم روستایی ایران ودر باند 23 نره خوشان تصویب بکنند که مردم ایران در جریان مصوبه مزبور نگذاشتند وتا بتدریج عملیاتی اداری بشود ؟ودر نهایت مردم ایران وتغییر دین تدریجی داده باشند  واز مسلمانی در ازدواج خود  ویا در معامله خود با یکدیگر خارج گشته  ویا با نظم دهی اداری مهندس بازرگان وبرخی از ایرانین ونظیر سعید طوسی ویا ناظم مدرسه معین و همجنس باز بشوند "ونام پیاده کننده این تئوریاداری  را هم وبگذارند "نخستین نخست وزیر جهان" که رای دادن به چنین فرد و  واجب نیست  ؟ویا با سوره های مربوط به لواط قران واجب قرانی نمی باشد  ؟  ویا با همان رای گیری عوامانه همان  روستائیان وتنها 4میلیون ایرانی با سواد واز ایران   فراری داده شده ویا از دانشگاهها وادارات  وبنام ستاد انقلاب فرهنگی وفراری داده شوند  ویا دهها میلیون خانواده ایرانی را ومتلاشی بشوند  ولی اکنون پشیمانیم که چرا به حرف آیت الله خویی توجه نکردیم که گفته بود که هدف بازرگان واز نوشتن کتاب "روحانیت ومرجعیت در اسلام " وبراندازی سلطنت نیست وبلکه "براندازی مذهب در ایران "می باشد  !والا بافتوای دینی آیت  اله خویی وآیت  اله قمی وچنان افشا گری می کردیم که مهندس بازرگان ویا  23وزیرمسالمان گمارده مهندس بازرگان ومجبور می گشتند  که به همان خارج کشور برگردند ولااقل بعد از سقوط شا ه ویا بعداز تظاهرات دانشجویی امان ویک نوع حکومت اسلامی  درست وحسابی داشتیم ویا با سر دمداری نخست وزریری یک روحانی متقی تشکیل   می دادیم  وبعلاوه با فتوی همان  آیت الله خویی  ویا آیت الله قمی هم و 260 خبر نگار ویانویسنده هم به  رادیو تلویزیون ورا ه نمی یافتند که 83 میلیون ایرانی با سوا د ایرانی را سر کار بگذارند که همه اشان می گویند که این قبیل از امورو اسلامی نیست ویا در قران وجود ندارد  ولی همان 260 خبر نگار وبرعکس می گویند که نخیر "اسلام ناب محمدی "!  وهمین نوع از امور می باشد که انها از تلویزیون پخش می کنند  ولذا  ایرانیان شنونده را ویک مشت انسان احمق فرض می کنند!ولی یک بارهم  وبه قران نگاه نمی اندازند  که ببینند که آیا  حق با آنان است ویا با کسانی که آن امور را وبر خلاف نص های  قرانی می دانند ؟! ویا از زرنگی های دیگرشان وآنست که گاهی سر یکی از همکاران تلویزیونی خود وچادر سر کرده وبه او قبلا دیکته می کنند  که چه چیزی را بایدبگوید ویا در پشت دوربین ضبط تلویزونی  بگوید وتا ضبط تلویزیونی کرده واز تلویزیون پخش بکنندوتا همه ایرانیان را وسر کار   بگذارند؟   واز این راه همه ایرانیان را وسر کار مهملات گویی خود گذاشته اند ! ودر حالیکه سوره نسا ویا یا سوره طلاق ویا سوره بقره ونور وغیره ویا صدها  دستور العمل قرانی وبرای مسلمان بودن یک زن ویا ازدواج دینی ومعیار های مختلف  ذکر کرده است   ولی همان خبر نگاران بیسواد وتنها  روسری به موهای خود انداخته وآن  سخنان را زده را ویا دلیل مسلمان بودن یک زن ایرانی وتنها روسریهای رنگارنگ خود می دانند ! واین امر از  آموخته های تفسیر قران گویی مهندس بازرگان می باشد  که  در آموزش های خبر  نگاری مدرسه عالی صدا وسیما هم وتاثیر فراوان کرده است  و لذا هر روز یک رنگ شیک روسری به سر خود انداخته وتا همه مردم ایران را ومفسر قران بودن خودشان    بکنند ! ولذا این نوع از اسلام وزارتی وبه پرسنل  23 وزارتخانه هم کشانده شده که که نابسامانی  های عمیق ویا فساد عمیق اداری را وبوجود آورده است که هر روز دهها تیترو در مورد "فساد اداری" ویا در مورد "فساد اقتصادی"آن ادارات  وی در نشریات  ایرانی ودرج می شود ! ولذا همگان  در نظام اداری هم  ومقلد بازرگان  شده اند  ومتاسفانه فساد شرکتهای خارجی سرمایه داری هم باعث انست که سیستم  گوگل براه انداخته است  ویا سیستم ماکروسافت را می سازند واین نوع از  فساد اداری را و"نظام دولت الکترونیک" می نامند ویا "سامانه های آلکترونیک ادارات "می دانند ویا "دور کاری الکترونیک  کارمندان" معرفی کرده اند  که معجزات زیاد مسیح وار موعود ی دارد یا در نجات مردم ایران  دارد ویا در نجات از " منجلاب اداری " وبعد ازعصر  کرونا ومعجزه  بوجود خواهد آورد ؟ ولی همان مهندسان گوگل ویکبار هم "علم اداری" را خوب نخوانده اند که بدانند در کشور های بزرگ آسیایی "ودیوان سالاری اداری منطقی "چه چیزی می باشد  ویا به چه چیزهایی گفته می شد ؟ ویا چه نوع فرهنگی دینی ویا سواد اداری ویا قانونی بالایی را وطلب می کند ؟ که5/3کارمند روستایی اداری ایران وان فرهنگ مردمی را ندارند ولی  "کد اینترنتی کارمندی "واز سوی" همان صاحبان شرکت گوگل احمق" گرفته اند ودر حالیکه فاقد آن دونوع  معیارفرهنگ دینی ویا فرهنگ اداری منطقی هستندویا فاقد فرهنگ  نظام "دیوانسالاری الکترونیک"  هستندوتنها با سیم کشی ساده مخابراتی کامپیوتر یک اتاق وبه اتاق دیگرعمل می کنندوانرا فرهنگی دولت الکترونیک جا زده اند  ودر حالیکه این نوع از سیم کشی ساده مخابراتی  واین نوع از "فرهنگ اداری دیوانسالاری الکترونیک "را بوجود نمی آورد ؟ ودر حالیکه اکنون 4 میلیون کارمند باسواد ایرانی ودر خارج کشور هستند ولی گوگل نمی خواهد با سازماندهی الکترونیک انها وسرنوشت ما ها را واز بدبختی نجات بدهد  ویا از سامانهای الکترونیک روستائیان ایران ونجات بدهد که دست چپ وراست خود را هم نمی شناشند ویا پوشه الکترونیک مزبور را از اتاقهای 23 وزارتخانه موجودانان بیرون نمی برند ویا از  روی میز کارمندان روستایی خارج نکرده وبه سایت کامپیوتری کسانی انتقال نمی دهند که انها و اداره وزارتخانه ها را وبهتر از روستا ئیان بلد بودند ویا در خارج کشور هستند  ولی اکنون واز همان  وزارتخانه ها وبیرون رانده شده اند ولی نحوه چرخاندن همان 23 وزارتخانه موجود در شهر تهران را بلد هستند ویا بهتر از  قصاب ویا بقالهای شهری ودر وزارتخانه ها ی تهران هستند که امورزندگی  83 میلیون ایرانی را مختل کرده اند  ویا سامانه پوشه الکترونیکی روی میز اتاق خود را  وبا میز قصابی سابق خود ودر پائین شهر وتشخیص کارمندی نمی دهند؟ ولی همان متخصصان گوگل می گویند که ما قادریم که جهان معاصر را وبا دانش مهندسی خود ویا با  دانش روستاییان مزبور   واز راههای  دور واداره الکترونیکی بکنیم و اداره کردنشان  نیز چنین می باشد که هزاران منشی ویا کارمند با سوادایرانی در خارج کشور هستند  ویا معاون وزیر ویا دفتر دار ویا حسابدار ایرانی در خارج هستند  ویا خود وزریران  با سواد   در خارج  کشور واز ایرانیان فراری می باشند  ولی  وتصور احمقانه مهندسان گوگل آست که تنها چهار چوب دیواره های اجری 23 وزارتخانه تهران مهم است ویا اتاقهایش ویا کامپیوترهای  درون آن  اتاقها مهم است وتنها "نظام دولت الکترونیک" را می سازد ولی  ایرانیان خارج کشور وقادر به آن کارحرفه سازماندهی اداری ایرانیان نمی باشند   وبهمین دلیل هم ومردم بدبخت ایران اوکنون واحمقی مهندسان گوگل را می چشند که کامپیوتررا ساختهاند وبه دست ان روستائیان داده اند  ویا موبایل  ویا جعبه تلویزیون را اختراع کرده اند    که اکنون کارمندان فراوان  سه قوه کشور  وبا پزشکان بسیارحراف آن اداره ویا مدیران سیاستمداری که 14 ماه می باشد  که تلویزیون را رها نمی کنند  وبجای تعقیب حرفه خود وبه "تمرین سخنرانی در تلویزیون" می پردازند ویا  به حرفه  تخصص کارمندی خودآشنایی دانشگاهی ندارند وفقط می خواهند که با زدن ماسک ویا پوزه بند به دهان دیگران ویا با نرفتن به سر قبر پدران خودشان  عمل کرده وکرونا را ازبین ببرند وویا با بستن مغازهای خود ومشکل تشخیص پزشکی کرونا را وحل بکنند! واحتمالا کلاس اول  مدرسه را هم نخوانده اند که بدانند که روش معالجه علمی یک ویروس چیست ویا در23 وزارتخانه عریض وطویل اشان  چیست ؟ویا از چه راه حلهایی قابل درمان می باشد   ؟ وبا این سیستم از اداره وزارتخانه های خودشان نیز همه را سر وکار گذاشته اند  ویا با کمک بقیه کارمندان ادارات  شهرستانیها   ویا  با کمک هزاران خبرنگاران  جوان وابراز وجود بی محابا می کنند   ولی هنوز قادر به حل کردن یک مشکل نابسامانی مرغ ویا تخم مرغ  مردم ایران  نیستند که حل اداری بکنند ؟ویامشکل  روغن ویا پنیرمردم  ایران را وحل بکنند   ویا با کمک 5/3میلیون کارمند حقوق بگیر ایرانی خود وحل بکنند ؟!  ویا با کمک انواع سامانه های  23وزارتخانه دولت الکترونیک  ایران وحل بکنند ؟  ویا مشکلات صنعتی ویا دانشگاهی وغیره مردم ایران را وحل بکنند ؟که مهندس بازرگان ودر روش اداری خودش وبه آنها یاد داده است که حاصل تئوری وی وازنهاد  نخست وزیری می باشد !!

 

 

 

 

 

 

 

چرا اشاعه افکار اداری مهندس بازرگان در دانشگاهها ،به "بهائیت جدید "منجر شد؟ دکتر محمد خالقی مقدم

چرا اشاعه افکار اداری مهندس بازرگان در دانشگاهها ،وبه "بهائیت جدید "منجر شد؟

(قسمت 5)

از: دکتر محمد خالقی مقدم-

خاطرات دانشجویی  16   ساله از دانشگاه تهران

 

 

 

 

..واری  کتابهای تفسیر قرانی آقای  مهندس بازرگان  اغلب   تحریف آیات قران بود  که در پشت پرده از لژ ماسونی دستور می گرفت که  هر کسی  به حرامهای قرانی عمل بکند واز نظام گزینش ادارات بالامی رود   ویا هرکسی که  به حلالهای قرانی معتقد باشد وجایش در ادارات نیست ویا در وزارت آموزش وپرورش ودانشگاهها نیست ونظیر 4 میلیون ایرانی با سواد وباید فرار بکنند ویا آشنا نسبت به امور اداری وباید که به خارج کشور فرار بکند  وسیستم نظام دین سازی  فراماسون  جهانی وبهاییت جدید  وچنین مکانیزمی را  که تاریخچه 150 ساله در دوایر ایران دارد ویا برای حفظ سرمایه داری ودر همین  مقوله عمل می کند وعمل به منهیات قرآنی واوستا وانجیل وتورات همگی نظام سرمایه داری وخصوصی سازی را حفظ نمی کند وبلکه عمل به دین بهائیت است  که بازرگان رواج داده است ویا تنها اقتصاد سرمایه داری را حفظ می کند ولو آنکه همه نظامات اداری ویا خانوادگی کشور ها  را هم  وبهم یریزد !ولی مهندس بازرگان ویا وزرایش در همین راستا ماموریت داشتند وبعنوان  مهمترین  "مبشر آن تئوری مذهبی "بودند ویا برای  این نوع از "دین سازی ادارات جدید ایران "ماموریت داشتند    ونیز بعنوان اولین معماری که اولین خشت گذاری ادارات ایران را وکج نهاده باشند  وتا اخر سر هم ومهارتهای اداری آن  کشوررا  وتا ثریا کج می برد وتئوری پشت پرده مهندس بازرگان  واز تفسیر قران وچنین بود که عمل کردن وبه منهیات قرانی وتنها راهی است که نظم سرمایه داری را حفظ می کند ودر حالیکه  قران برعکس  وی می اندیشد وآنرا  مصادیق "ارتداد وخروج از دین "می داند  ولی از 150 سال قبل بوجود آمده بود  ویا پیدایش دین بهائیت هم در ایران ودر همین راستا بود    که  فرهنگ نهانی  سرمایه داری را حفظ بکندولذا از دوره قاجار یه و تنها کسی که می توانست که وزیربشود  ویا رئیس بانک ویا رئیس کارخانه بشود  ویا پست نظامی بگیرد  که ظاهرآ  ادعای مسلمانی  رسانه ای ای می کرد  ولی در باطن ومعتقد به "منهیات قرانی  نباشد"و تا بتواند که نظام سرمایه داری را ودر ایران حفظ کرده باشد ودر فرهنگ سیاسی وآنرا " ماسون – مذهبی " می گویندولی مردم گذشته ایران وا ین قبیل از مسلمانان ظاهر ساز اداری را و"بهایی "می گفتند   که باعث شدند که  ایدئولوژی  37 هزار عضو انجمن اسلامی دانشگاهها قربانی بشوند که باعث سقوط شاه شده بودند وبدنبالش هم و چند میلیون کارمند با سواد آموزش وپرورش ویا ادارات ویا کارخانجات نیز قربانی گشتند   ویا به خارج کشور فرا ری  شدند   ونیز با روند مزبورو "نظام دیوان سالاری عمیق وقدیمی ایرانیان" هم  بهم ریخت ویا خانواده های ایرانی هم ومتلاشی گشت  ویا دانشگاهها وپر از افرادی شدند که کشیدن  بنگ ویا دیدن سکس را وهدف دانشگاه می دانند  که حاصل ابزاری نگاه کردن مهندس  بازرگان به دین است ویا حاصل تفکر دکتر ابراهیم یزدی به دین است  ویا حاصل دیدگاه ماسونی دکتر شریعتی ّ  به " مقوله دین "می باشد   ولذا انواع مشکلا ت مختلف وبرای خانواده ها ی ایرانی آفریده است   ویا برسر افتصاد خانواده های ایرانی وآورده اند ومثلا  مشکلاتی که نخست وزیری توام با بیعتگیری بازرگان واز  مردم ایران وبر سر خانواده نوپای من آورد  ویا بر سر دوستان جوان دیگرم آ ورده را ذکر می کنم ویا با ذکر مصایق  عینی  اش وآنرا ذکر می کنم که هزاران زندانی بیگناه مهریه ازدواج حلال بوجود آورد  ویا هزاران فرزند یتیم شده وبی سر پرست  بوجود آمدند  ویا هزاران کودکان کارتون خواب خیابانی ویا زنان بی سرپرست ویا جویای کاربوجود اورد   ویا بالا رفتن سن ازدواج  جوانان را بوجود آورد  ویا طلاق خاموش ویا ازدواج سفید ویا ازدواج با چند شناسنامه را وبرای زنان بوجود آورد  ویا سوء استفاده شدن زنان وتوسط کارخانه داران وزرگران بازاری پول پرست را بوجود آورد   ویا  طلاق 800هزار فقره در سال  را بوجود آورد  که همگی نتیجه "تفسیر قران گویی  ابزاری" دوره نخست وزیری"  مهندس بازرگان می باشد  که از نخست وزیری اش  شروع گردید  که با مصوبا ت هیات دولت بازرگان ویا وزرای دادگستری  وی همراه بود  ویا با عملکرد اداره ثبت احوال وازدواج وطلاق عصر وی شروع شد ومن مشکلات زندگی نوپای خودم را وبعنوان مصداق عینی ذکر می کنم وشماها خود می توانید که به دلایل متلاشی شدن میلیونها خانواده ایرانی پی ببرید ویا به تاثیر  مصوبات هیات دولت وی  و پی ببرید؟ که چگونه با اقدامات وی ومحتویات قران ویا دستوراتش ودر مورد ازدواج وطلاق نابود شد ویا در مورد مهریه وارث خانوادگی ویا نفقه وحضانت ویا محارم جنسی وغیره  وهمگی زیر پا گذاشته شدند  که رعایت دستورات دینی مزبور ومی توانست  که به دوام خانواده های ایرانی خود "پای بند" بکند  ولی مهندس بازرگان ویاوزرای مسلمان گمارده اوو معتقد به آن موضوع نبودند ویا معتقد به حفظ خانواده های ایرانی نبودند ویا  در مورد آیات قرانی مربوط به امور اقتصادی ویا نهاد اداری نبودند  ویا در مورد امورخیریه نیز چنین می باشد   که دسته بندی هفتگانه قرانی آنرا ودر مقاله دیگرم  ذکر خواهم کرد ولی آقای بازرگان  وبدلیل عضو بودنش  در" لژ فرانسه" وبه حفظ خانواده ودر بالاترین پست اجرائی کشورایران و معتقد نبود! وهنوز هم سوال من ویا میلیونها خانواده متلاشی شده ایرانی واز وی وچنین می باشد  که بپرسیم که ماها را وبا اقدا مات "پستهای وزارتی خود" وبه طرف  کدام دین  جهانی برده است ؟  ویا به آئین ازدواج کدام دین جهانی  در آورده است؟ که معیار های طراحی دولت وی می باشد ؟ ودرحالیکه  در مورد ازدواج و در دستورات چند دین بزرگ آسمانی  وچنین چیزی وجود ندارد وفقط مخلوق دولت بازرگان می باشد  که دین پنهانی وی را وآشکار می کند وحتی دردین  بودایی اصیل نیز وجود ندارد وفقط در "دین ترویجی مهندس بازرگان" ثبت تاریخی شده است ؟  ولذا زنان ومردان ایرانی هم وباید شفاف سازی بکنند که با کدام آیین مذهبی با یکدیگر ازدواج کرده ویا معامله می کنند ویا رفتار اداری با یکدیگر می کنند ؟ولذا ازراه پرسشگری مزبور و "تکلیف نهادها ی حقوقی جامعه معاصر راو روشن بسازند ؟ ویا شفاف سازی بکنند ؟ ویا بپرسیم که  کدام قشرهای جامعه ما و جانانه دین بهائیت جدید را وجانانه پذیرفته اند؟ وبرعکس  کدام قشربندی های دیگر  جامعه ومجبوراآنرا پذیرفته اند  ویا روشهای ازدواج بهایی  وبر آنها تحمیل شده است ؟وتا اجبارا ،هم رنگ جماعت بگردند  ؟ وچرا که مردم ایران وباید از  دورغگویی درامر ازدواج با همدیگر وپرهیز بکنند  وچراکه لطمات زیادی و در این باره دیده اند؟ ولذا که باید در پشت  دوربین تلویزیون واز دروغگویی به همدیگرودر این باره  دست بردارند ویا روساهای کارخانه جات ایران نیز  ودر استخدام زنان  شفاف باشند  ویا در ماهیت شغل دادن به زنان  ویا در علل استخدام آنان  وبا روشنگری تمام عمل  بکنند ؟وزیراکه  این امرو شکاف درگیری های سیاسی عمیقی وبین اقشار مردم  بوجود می آورد  ویا صدمه دیده گی اجتماعی را بوجود آورده است ! وزنان جامعه نیز در تعیین مهریه خود وبرای ازدواج ویا در خواسته های مادی خود برای   ازواج را روشن کرده  ومسئله مزبور راشفاف سازی بکنند ! ویاتکلیف همسری خودشان را ودر هنگام ازدواج وروشن کرده ویا دو پهلو نکنند ! وبلکه گرایش باطنی خود را وبیان بکنند !که با کدام دین جهانی اسلام ویا فمنیسم وخودشان را به ازدواج یک جوان ساده لوح ویا خام ایرانی در می آورند ؟ ولذا فرق ازدواج راو با  "معامله ارزان پول سازانه " بفهمند  ؟ویا اگر به دادگاه  هم مراجعه و جهت طلاق می کنند   وهمان دادگاه هم واز نظر آیات قرانی  مسئول است ویا در مورد دعاویحقوقی  آن نوع زنان مسئولند! وزیرا که قران و"قوانین دادگاههای خانواده "را قبول ندرد وایت الله سید محسن حکیم مرجع تقلید ویا مراجع دیگر هم انر ا وبه نمایندگان دادگستری ایران تذکر داده بود وی اغلب ایات قران با اصل 21 قانون اساسی ایران مخالف است که ادعای حقوق زنان را دارد ومهندس بازرگان ودوستانش وبا فریب روحانیت کم سواد وانرا در قانون اساسی  ایران گنجانید   ویا قران مصوبات مجلس را ودر موضوع مزبور قبول ندارد وبلکه همکی را مخالف سوره نسا وطلاق وغیره می داند که نهادینه شده تاریخی وی می باشد واین نوع از ایات قران کارکردهای  خوبی برای حفظ خانواده دارد    وخروج از انرا ومصداق "حکم ارتداد" می داند  وبهمین دلیل وقاضی ها باید که در صدور "احکام دادگاه خانواده " وباید بپذیرند که قران چرا ویا چه چیزی در مورد حکم دادن قضایی انان گفته  استکه قران می گوید : ومن لم یحکم بما انزل الله وفهو کافر.. واین نوع از ایات در  مورد حکم قضایی آنها ذکر کرده است ولذا مصوبات قضایی خارج از دستورات قرانی راقبول ندارد  ویا آنرا "خروج از دین "می داند ! وهمان حکمی  بود که ایت الله قمی ویا ایت اللهروحانی وغیره هم  قبول داشتند ولذا قاضی ها باید بپدیرند که  زنانی که عضو شرکتها ی هرمی شده اند وبعدا تقاضای شکایت طلاق می دهند ولذا اجرایئه  مهریه آنان واز نظر قرانی و"محکوم دینی "می باشد   وقران تفسیر حقوقی عصر جمهوری اسلامی  ویا عصر پهلوی را قبول ندارد ! ویا روسای اصنافی را قبول ندارد که از سوی وزارت بازرگانی وحکم ریاست اتحادیه گرفته اند ولی در تفسیر آیات قرانی مربوط به گران فروشی ویکم فروشی  ویا غبن در معامله وبرعکس عمل می کنند  باید بپدیزند که آیات قرانی و ملعبه شغلی آن حاجی بازاری ها نمی باشد  که دستورات حرام بودن گران فروشی را وبدلیل کرونا لغو بکنند !ویا با بالا رفتن نرخ ارز وبصورت ملعبه شغلی وحرفه ای  وزارت بازرگانی خود  دربیاوردند! که از دوره حضرت شعیب  وبصورات حرام الهی بوده وتا روز قیامت هم  وحرام می باشد!  ودستورات قرانی آلت دست کارت صنفی  فلان رئیس بقالی ایران  نیست ؟ویا آلت شغل حرفه خرازی آنان نیست! ولی مشکل مردم ایران وبا روسای شرکت گوگل ویا ماکروسافت ودر نحوه اداره مشاغل الکترونیکی ایران است که این نوع سوئ تفاهم و معضل شغلی  را  بوجود آورده است ؟ که سرنوشت 83 میلیون مردم گرسنه ایران را وبه دست پرونده الکترونیکی فلان بقال اتاق بازرگانی تهران داده اند که قادر نیست نام خود را هم بنویسد ولی در همان اتاق بازرگانی نشسته وبازرگانی همه مردم بدبخت ایران را خراب میکند ویا بدست پرونده کامپیوتری وسامانه سازی چنین قشر اصناف بیسواد ایرانی داده اند    که  از فرط بیسوادی بازاری خودو قاد ر به درک آن نوع معانی قرانی حلال ویا حرام قرانی نمی باشند ؟!  ویا در مورد حرام بودن گران فروشی وکم فروشی وفلسفه آنرا نمی دانند که چرا  قران وتورات وانجیل وقوم گران فروش  مزبور راو مستحق هلاکت دسته جمعی می داند ودر حالی سامانه الکترونیکی کنترل گرانی را به عهده گرفته اند که اصلا نمی دانند که وظیفه روسای اصناف ودر مورد گرانی چه می باشدویا سامانه تجارت الکترونیک اتاق بازرگانی چیست ؟  که کارت آن شغل را واز وزارت بازرگانی گرفته اند  !وامروزه هم و  به بهانه مرض کرونا وبه زیر مجموعه صنفی خود واجازه آنرا می دهند که یک روز از سال ومغازه خود را باز کرده ویا درب پاساژ خود را باز کرده ودر همان روزهم  وخرج 365 روزدیگر تعطیلی خود  را ودربیآوردند وبقیه ایام سال  را وبه ولگردی وبا ماشین گران قیمت خودبروند  ویا در انواع شهر ها ی بپردازند !وپرسنل تلویزیون نیز در این راه و"مردم غارت شده "را والت دست حرفه خبر نگاری خود بکنند   ؟واین نوع ازعملکرد  روسای صنفی را که روسای شرکتهای هرمی می باشند ودر گران فروشی غوغا می کنند وهمان  عضو اتحادیه های خود راو به "دین بهاییت جدید" در اورده اند ودر عین حال به دروغ در تلویزیون ادعای "اسلام ناب محمدی" برای خود می کنند  ویا این نوع از "سیستم اداری شتر گاو پلنگی "خود وایرانیان را ملعبه خود  ساخته اند   ویا تفسیر قران را طوری ذکر می کنند که گران فروشی اصولا حرام نیست   ولذا پنهان کردن دین افراد مزبور  و در هنگام "ازدواج" یا در هنگام "معاملات بزرگ "ومخصوصا درمعاملات مسکن  بنگاهای معاملات ملکی وبسیار زشت است  که  به "پولشویی ها بزرگ "ودامن می زنند ویا باعث مال باختگی بسیاری از انسانهای معاصر میشوند !ولذا  از نظر مال باختگان وقابل بخشش دائمی نمی باشد ! ولذا خواهان آن هستند که مردم ایران واز دروغگویی در مورد ماهیت دینی خود دست برداشته ونظام حقوقی دین رایج خود را در مرحله عملیاتی  روشن سازند ویا در گفتگوی رسانه ای وروشن بسازند!

واینجانب در مقاله دیگرم وقوانین دینی هفت  گانه ای را  که ذکر  خواهم کرد  که قران برای اداره یک جامعه سالم ضروری میبیند  ویا دوام هفت نوع از گروهبندی اجتماعی یک جامعه  را وفقط با ان دستورات دینی امکان پذیر می داند  که اگر طرفدانرانشان دستورات دینی مزبور  ویا برای هر گروه بندی مزبور راواگر  رعایت کردند وهمان گروه خانوادگی ویا گرو خیریه ای باقی می ماند  واگر هنجار های دینی خانواده ویا اقتصادی را رعایت نکنند وهمان  گروهبندی  خانوادگی ویا اقتصادی فرو می پاشد ویا "گروه خیریه ای" ویا "گروه عبادی" ویا "گروه قضائی وکلانتری وتعزیرات " نیز چنین است که  فرو می پاشندولذا دوام همان گروه بندیهای مزبور  وبه نقل قران وبدوام اعتقادات معتقدان به همان  دین  بستگی دارد ومربوط  به  دین اسلام  صرف هم  منحصر نبوده    وبلکه ریشه در دینهای مسیحیت ویا دین یهود ویا زرتشتی نیز  دارد ویا تاریخ دیرینه 3800 ساله هم دارد  وهمانطوریکه گفتم ودین های  های بزرگ جهانی وبرای استحکام خانواده های اتباعش واین نوع از هنجار هاری حلال ویا حرام را صادر کرده اند ویا جهت عدم  متلاشی  سازی همان خانواده  های آنان وانواع گناهان مزبور را شمرده است   ویا قوانین دینی لازم رادر این رابطه ویا برای ساختار آفرینی گروه مزبور و وضع دینی کرده است  ! ولی دولت بظاهر دیندارانه  مهندس بازرگان هم انها را خراب کرد ویا  اغلب این نوع  از مظاهردینی  را بهم زد !ویا با مصوبه های دولتی من در آوردی خودبهم زد ! ولذا ارتکاب به گناهان و در خانواده ها را رواج داد  ویا به7 کارکرد دین توجه نکرد ویا در 7 نهاد اجتماعی لازم برای جامعه توجه ننمود  که به سازماندهی 7 گروه بندی یک جامعه می پردازند  ونهایتا منجر به  متلاشی شدن خانواده ها ی ایرانی  واقتصادش گردید وهمگی بیانگر رابطه معیوب بین "دین ودولت" مدل مهندس بازرگانی  می باشد ویا در انواع وزارتخانه هامی باشد !   وبعنوان مثال وشرح کوچکی از مصیبت هایی که من کشیده ام را ذکر می کنم ویا  بخاطر ازدواج در دوره نخست  وزیری مهندس بازرگان کشیده ام را  ذکر می کنم  واگر همان ازدواج خودم را ودر دوره "هویدای بهایی" انجام می دادم  وبه آن نوع درد سر دچار نمی شدم  ویا اگر در خارج کشورهم و ازدواج خودم را وانجام می دادم وباز به چنان ستم اداری حکومت مهندس بازرگان ومدعی اسلام ناب محمدی ودچارنمی شدم!

 وماجرای بد بختی من آن بود که در دوره نخست  وزیری مهندس بازر گان وازدواج کردم وآن موقع هم وحدود25 سال داشتم ونیز تازه از دانشگاه تهرا ن فارغ التحصیل شده بودم وهمسرم نیز که  22 سال داشت وبعلاوه هنوزو دانشجوی همان  دانشگاه خودم بود ووقتی  که به دفتر خانه ازدواج رفتیم و یک "شارلان بازاری" که رفاقتی واز  "باند بازرگان" واجازه دفترخانه گرفته بود وبدون آ نکه صلاحیت حقوقی ویا شرعی تاسیس دفترخانه را داشته باشد ودر مقابل من و"دفتری" را گذاشت که تعداد زیادی امضاهای مالی  مختلف داشت  ومرتبا  از من گرفت که در "قرار داد های ترکمانچای" هم وچنان  "قرار داد های سنگین" وجود نداشت  ولی نمی دانم که آن  از نوع امضا گرفتن  ها ویا از جوانان تازه شاغل شده برای چیست ویا امضائ گرفتن برای جوانان بدون پول وچه منطقی اجتماعی دارد ؟ ودر حالیکه  با محتوای کتاب فقهی" مکاسب "  هم مغایر وهمگی عقد غیر شرعی  هستند ویا امضاء گرفتن های غیر شرعی واز جوانان وتوسط یک پرسنل رسمی دولت می باشد که جواز شغلی به او داده اند !  ونیز د ر قوانین مدنی ایران هم وانوا ع عقود ازدواج را بهم می زند ویا توام با انواع  تدلیس ویا خیار غبن وغیر ه در ازدواج است که تولید می کند    ولی در عقد  نامه ازدواج جوانان بی خبر ایرا نی وگنجانید ه شده بودند ! وبهمین دلیل هم بود که ایت الله قمی ویا آیت الله سید صادق روحانی وآن نوع از سیستم لایحه حمایت از خانواده را ودر سال 1345ش وطرح آمریکایی وانگلیسی می دانستند  ویا به خاطر اعتراض به آن لایحه هم  تبعید شدند وتا بعدا فمینیسم اجتماعی ایران  وبدست مهندس بازرگان مسلمان وبه مرحله اجرایی برسد !   ولی هنوز نمی دانم که طرح مزبور و محصول ایده های کدام  وزیر دادگستری ( ونه ظلم گستری )  آن دوره می باشد ؟ وبرایم روشن نیست ؟که دست پخت دکتر حاج سید جوادی وزیر دادگستری بازرگان بوده؟ ویا اسدالله مبشری ویا دست پخت دکتر حسن جبیبی است ؟ که وزیر دادگستری آن ایام بودند ! ولی معتقد بودند که ما ها وهم دکتری حقوقی  داریم! و هم  متخصص انواع عقود شرعی ویا عقود مدنی می باشیم !وبعلاوه  وزیر دادگستری دولت اسلا م ناب محمدی مهندس بازرگان هم ومی باشیم !ویا در انتخابمان به وزارت  مزبور به قران قسم خورده ایم که مانع آن بشوییم  که از کسی امضا ها ی پول شویانه غیر قرانی بگیریم ویا غیر شرعی گرفته شود؟  ولی این نوع از ادعاهای صرف تلویزیونی آنان بود  که از شبکه خبر پخش می کردند   ولی درمرحله عمل و جزو هیات دولت  بودند وبعنوان  وزیر مسلمان عمل میکردند والتزام عملی به دستورات دینی نداشتند ویا بعنوان  وزیر مقتدر قانون گذار بودند ویا وزیر  ازدواج ویا طلاق دادن اجباری جوانان بی خبر ایرانی بودند!  واما چونکه  من  دانشجوی جوان  وخواهان ازدواج هم ویک شهروند زیر دست آنان بودم   ولذا  مجبور به امضاهای متعددوی شدم  وبعلاوه در عصر خانهای بزرگ ایران هم وبه دنیا نیامده بودم که چنین دفتر خانه های ازدواج وجود نداشت  ویا این چنین قرار دادهای ترکمانچای گونه هم وجود نداشت ویا توسط دولت همان خانها وضع نمی شد ! و بعلاوه در عصر 250 نماینده مجلس وابسته به حزب جمهوری اسلامی هم ازدواج می کردم که جدید ترین مجلس دینی جهان را تشکیل داده بودند  ولذا  معتقد بودندکه  همگی آنها واز  نزد خداوند آمده اند وخداوند هم به انها  گفته است که محتوای سوره نسای قران را رها بکنند که دستورات قدیمی ازدواج ویا طلاق دارد که  قبلا به حضرت محمد(ع) فرستاده بود  و لی امروزه دستورات قرانی اش ودیگر به درد ازدواج جوانان ایرانی نمی خوردوبلکه بهتر است که 250 نماییده مجلس عنوان " دار ودسته 250 نفره خود را "و"مجلس دینی" بگذارند  وبا گنجاندن اصل 7 در قانون اساسی ومصوبات خود را مقدس کرده وبالاتر از وحی الهی بکنند  وتنها با عوض کردن تابلو "مجلس ملی" وبه تابلو " مجلی شورای دینی " وهم مصوبات انان جزو وحی الهی قلمداد می شود ودر سایه "تغییر عنوان تابلو" می توانند که  هر چیزی را که در مورد ازدواج وطلاق تصویب بکنند واز طرف خداوندتلقی بشود  وهمانها راهم و خداوند قبول دارد وکسان هم که مصوبات انان را نپذیرند "ضد انقلاب" جار بزنند  وقابل اعدام شدن می باشند ! و لذا اعضای   مجلس  هم معتقد بودند که می توانند  که بجای پیامبر تصمیم بگیرند! ویا طبق "مقتضیات  عصر خودشان" ووحی های جدیدی و درصحن  مجلس شورای اسلامی عصر خودشان تصویب بکنند وقانون اساسی تصویب بازرگان هم اجازه جایگزینی مصوباتشان وبجای وحی الهی را به آن "نمایندگان پر رو"می داد که "نمایندگان مجلس طاغوتی" زمان شاه  هم وچنین "مقدس مابی" وبرای مصوبات خودشان نمی شناختند ! ولی انها معتقد بودند چونکه عضوحزب جمهوری اسلامی می باشند  ولذا همه نصوص ایات قرانی مربوط به ازدواج ویا طلاق ومهریه ( صداق )  قرانی راهم و می توانند که بهم بریزند ! ویا مصوبات غیر شرعی ودر مورد عقد نامه ها بوجود آورده ویا در مجلس مزبور تصویب بکنند واحتما لا سواد خواندن اولیه عربی قران را هم نداشتند  ویا با دهها سال حضورشان ودر قم ونداشتند که حرام بودن مصوبات خود را بفهمند ودر حالیکه مصوباتشان خلاف دستور ایات صریح سوره نسائویا طلاق وغیره  قران بود وحتی به نظر دهی شورای نگهبان هم نیاز نداشت که اسلامی  اش  بکند ولی کسانی که سواد اولیه فهمیدن "حزب  جمهوری ویا "نمایندگی مجلس"ندارند  ویا سواد انرا ندارند که "وظیفه شرعی  یک روحانی" را در مجلس ویا  در زبان عربی قران بخوانند ولی مدعی نماینگی مجلس شده بودند! وبدلیل بی سوادی مفرطشان وفرق "مصوبات ضد دینی خود" را و با "متون قرانی" نمی دانستند  ولی مهندس بازرگان آنها با قانون اساسی تصویبی خودش  پرو کرده بود که در برابر قران ودین بایستند ویا پررو کرده بود که چنان لایحه ضد دینی ووابسته به فراماسونری جهانی وبا دست وامضای همان افراد به تصویب برساند که با تعالیم چهار دین بزرگ جهان حرام می باشد  ولی آنها  تصویب مجلس خود می کردند  ولذا بحث واستدلال با آنان هم وفایده نداشت که معنای عربی خواندن سوره نساء ویا طلاق قران رانداشتند که   بتوانند که بفمندچیست  ویا بدانند که چرا وبرخلاف کتاب "رسایل ومکاسب "می باشد  که ظاهرآ معتقد بودند که کتاب فقهی مزبور را ودر ایام تحصیل خودخوانده اند  ویا در قم خوانده اند ویا برخلاف فتوای دینی مراجع تقلید با سواد قم نمی باشد   ؟ ویا برخلاف نظریه فقهی ایت الله  سید محسن حکیم ویا ایت الله قمی و سید صادق روحانی وغیره نمی باشد  که  با سواد تراز  همان 250 نماینده حزبی مجلس بودند ولی این لایحه را حرام می دانستند ولی برای فریب همگان وتابلوی درب سالن جتماع خود را اسلامی نوشته بودند وبعلاوه چونکه آنرا  وبعنوان مجلس انقلابی هم تصویب کرده بودند  ولذا قابل اجرا برای دفتر خانه ها وکلانتریها ونگهبانهای  زندان هم بود  !  وایراد گرفتن به مصوبات مهندس مهدی بازرگان مسلمان  وجرم واز نظر آن باطوم بدست ها وتلقی می گردید  ویا جرمش هم  ضدانقلاب بودن می باشد  ونیز بلا  فاصله اعدام  را هم وبدنبال خود دارد ! ولذاتنها چاره ای که داشتم که امضائ بکنم ؟ویا از دستورات خداوند ی ودر سوره نسای قران  بگدزم که می گوید (لا تکونوا تجارتا الا عن تراضی ) ویا آیات دیگرش بگذرم که در مورد رضایت دوطرفه صداق زنانه ( مهریه )در قران می باشد!  ودر عقد نامه های دوره خودم وآنها را وعمدا نگنجانیده بودند وچونکه خداوند هم وبرای پیاده کردن سوره نسائ قرانی خودش و تفنگ ویا زندان ویا دستبند هم نداشت ولی مهندس بازرگان ویا 250 نماینده حزب جمهوری ویا دفترخانه زیر نظرشان و چنین دستبند ویا زندان ویا اجبارازندان  بردن را داشتند ولذا برای  اجرای مصوبه لایحه حمایت از حقوق فمنیسم اسلامی  خودشان هم  وزندان ویا دستبند واسلحه در این راه را هم مشروع می دانستند   (یا  وبه زور این سه پدیده قدرت آفرین خود  )وآن لایحه ضد دینی فراماسونری را به ما می قبولاندند که تصویبات اعضای مجلس حزبی باصطلاح مسلمان بود ! ویا در هیات دولت مهندس بازرگان تصویب شده بود! وبعلاوه بالاتر از تصویبات خداوندی ودر سوره نساء طلاق ویا غیره قران هم محسوب می باشد ! وبعلاوه وزرای دادگستری ویا زندان دار مهندس بازرگان هم و آنرا امضاء کرده بود وبه دفتر خانه ها داده بودند ولی دکتر حبیبی  که وزیر دادگستری اسلامی بود و مثل دکتر شریعتی در فرانسه درس حقوق فله ای خوانده بود ولی هنوز یک نگاهی به قران نکرده بود که بداند قران در باره آن چه می گوید: ونظیر آیه   من لم یحکم بما انزل ا...  ویا در ایه دیگرش  که در مورد دادگستری است ومی گوید( و اعدلوا   وهو اقرب بالتقوی) و لذا من ویا خیلی از جوانان بدبخت  و بیگناه به زندانهای وی  افتادیم ویا بخاطر ازدواج حلالمان افتادیم !ولذا در روز قیامت واز وی گذشت نخواهیم کرد!  وهر چند من نمی گویم که وی عمدا واین نوع لایحه تهیه کرده است واحتمالا دیگر کانونهای فراماسونر ی ایرانی  واین نوع طرح را تهیه کرده بودند که از سال 1340 ش وبدنبال تصویب این نوع از لایحه  در ایران بودند ولذا بدنبال آدمهایی  بودند که بعنوان وزیر دادگستری آنرا تدوین بکند  ویابعنوان  نماینده مجلس وابسته مصوب بکنند   ویا  امضا به اجرای عقد نامه های غیرشرعی  ازدواج وطلاق مزبوربزنند!  وچونکه در زمان شاه هم وچنین افرادی را در مجلس ویا دولت نیافته بودند ویا بدلیل اعتراضات متعدد موفق به آن امر نشدند ولذا نهایتا  امضای آنرا وبه گردن باند "مهندس بازرگان "انداختند  که ازگذشته  کشته ومرده پست نخست وزیری بود ویا به قیمت به زیر پاگذاشتن همه آیات قرانی بود  که جزشرایط نظام عضویت ودر "لژ های ماسونی" می باشد واو هم به دکتر حبیبی     داده بود  وبا علم به  اینکه ایشان ودرس حقوق اسلامی را خوب نخوانده است  ویا  از مسایل حقوقی وشرعی سر در نمی آورد! ولذا  به امضای وی  رسانده بودند! وبعدا هم به دفتر خانه ها  ابلاغ کرده بودند !  ولی همان امضای وی هم کافی بود!  ویا بعنوان وزیر دادگستری کافی بود! ولی  طبق بسیاری از آیات قرانی وبرایش مسئولیت شرعی ودر پیشگاه خداوندی وروز قیامت  دارد! وزیراکه  وی ویا خانواده اش وباید بدانند که با امضایی که وی ویا جهت اجرای قوانین غیر شرعی عقد نامه ها زده است وخیلی از خانواده  ها را متلاشی کرده است ویا خیلی ها وبیگناه به زندان رفته اند  ویا  واجب الرعایه بودن دستورات قرانی  را لغو کرده است !  ویا خیلی از جوانا ن بیگناه ایرانی و سالها در زندان مانده اند   واز جمله بنده  که در پیشگاه خداوندی وی را نخواهم بخشید! ویا دخترکوچکم بدبخت شد  که بخاطر امضاهای وی بدبخت شد ! وماجرا از این قرار بود که با همسرم که تنها یک جوان خام 22 ساله واز دانشگاه تهران بود  وبر اثر یک جریان کوچک خانگی وا ختلاف نظر پیدا کرده بودم  وبه او گفتم که عمل مزبور را و انجام نمی دهم ولی وی که عصبانی شده بود واز خامی جوانی خودش  ویا از بی تجربگی خودش تصمیم های توام با عصبانیت می گرفت و به دفتر خانه مزبور رفته بود و"آن شارلاتان بازاری هم واورا گول زده بود که بروو مهریه ات را به اجرا  بگذارو تا سر عقل بیاید ! !ودر حالیکه در موقع امضائ گرفتنها یش از من وبمن تفهیم نکرده بود که ممکن است که با امضاهای خودت وبه زندان بفرستمت ! وهمسر  من هم  که  ازروی  بی عقلی جوانی خودش و گوش به فریب او داده بود  ومهریه ترکمانچای گونه خود را وبه اجرا گذاشته بود که قابل پس گرفتن از از اجرائیات دادگستری هم  نبود  وبعلاوه "اداره دارایی "مهندس مهدی بازرگان مسلمان هم و برای من مالیات نیم عشر مهریه مزبور را وصادر کرد ه بود که 220 هزار تومان  آن روزگار محسوب می گشت   وبه من ابلاغ کرده بودند  که به اداره ما بدهکارمی باشی  ! ومن  که پولی ودربساط خود   نداشتم  ولی به اداره به کار گزینی  ام وگفتند که قسطی واز حقوق 8 هزار تومانی ام وکسر بکنند ویا در ان ابتدای کار جوانی ام  موقع ام  وکسر بکنند  وبعلاوه دادگاه مهریه نیز ومرا طلب کرد که مجبورهستی که   مهریه عندالمطالبه وی را بدهی واگر ندهی وناچارا به زندان می روی !ولی منکه پولی در بساط خود نداشتم  وناچارا به زندان رفتم وستم دادگستری بازرگان زاده قاجاری را وچشیدم  وبعدا هم وخانه 80متری خودم را و از دست دادم که با هشت سال کار شبانه روزی خودم و دریک  کارگاه  وقسط بانکی آنرا می دادم ولذا سرمایه  8سال مداوم کار حلال من  ویا با عرق ریزی خودم نیز و از چنگم بیرون آمد وبعلاوه  فرزنددختر 6 ساله ام نیز وآواره گردید ! و  همچنین در دوره تاریخی  مزبور ویا بعد از انقلاب ونظیر من ودهها هزار جوان بدبخت دانشجوهم ازدواج کردند  که همگی جوانان  ساده لوح بودند ویا  مثل من ودر جوانی ازدواج کرده بودند  ولی همگی وبا "عقد نامه  های مدل مهندس بازرگانی"به تله افتاد وبه متلاشی شدن خانواده های تازه پا گرفته خودو دچار شدند ! بعدا به قشر های دیگر جامعه ایران هم و سرایت کرد  که در سالهای گذشته   ایران وآمار طلاق مزبور  وبخاطر  پولپرستی  عده ای وبه میزان 800000 فقره طلاق در سال  رسیده است! وتا با زندان رفتن عده ای زحمتکش  وعده ای دیگرو از جوانان فاسد ایرانی وپولدار بشوند ویا سرمایه اولیه شرکتهای هرمی خود را وبا جذب ان زن طلاق گرفته در شرکت خود وبدست بیاورند  ویا با عضو کردن همان زن طلاق گرفته یگران " وتامین سرمایه اندوزی شرکتهای خصوصی سازی  خود را بدست آورند که تصویب قانون اساسی مدل بازرگانی می باشد  که از روستائیان ایرانی وبرای این قبیل از قوانین اقتصادی ورای گیری کرد ویا با پرروئی هم واین نوع از قوانین راهم  اسلامی می داند  که نمونه تشکیل سرمایه شرکتهای دانش بنیان فاسد ایرانی می باشد  که در شرکتها فاسد غربی هم و چنین مدل  فاسد تشکیل سرمایه اولیه شرکتها  وجود ندارد! وتنها مخلوق تعقل اسلامی مهندس بازرگان ودوستانش واز  اصل 44خصوصی سازی می باشد ویا در شکل گیری شرکتهای سرمایه گذاری ایرانی ومتلاشی شدن خانواده های ایرانی و ضروری است که سرمایه اولیه اشان را بدست بیآورند  ویا در نحوه تاسیس کارخانجات نوپای ایرانی وچنین پولشوییها نیز لازم می باشد  ومتاسفانه پر رویی روستائیان ایران هم باعث مسئله مزبور شده است که چنین ساختار فاسد اقتصادی ویا خانوادگی را بعنوان مقد س ترین نظم اجتماعی در تلویزیون جار بزنند وبه اعمال بهایی شدن خودشان اقرار نکنند که حداقل از میزان فساد اداری موجود کاسته بشود  که توام با پولهای کثیف ویا فساد جنسی زندگی نکنند  که تئوری رابطه "دین ودولت " واز منظر مهندس بازرگان می باشد وبهمین دلیل هم وانواع جوانان فاسد ایرانی ویا جوانان فاقد هنر ویاجوانان  فاقد تلاشگری  وزحمت کشی نفع می برند ویا ساختاراداری وچارت سازمانی  وزارتخانه ها ویا کار خانجات را هم وبا تیپولوژی شخصیتی خود وبه لجن می کشند ویا از این نوع مدل" نظام سرمایه داری ایرانی وسود می برند ویا از نظام انگل پروری  سود زیاد می برندو بعلاوه "مدل مهندس بازرگانی ودکتر شریعتی"را ودعا گو می باشند  که آنان را به نان ونوا ی ثروتهای باد آورده کشانده است ومتاسفانه سازماندهی احمقانه گوگل هم واین نوع روستاییان فاسد را پر روتر کرده است   ولذا افراد انگل  نهایت ماب  ونهایت استقبال رااز ان سامانه سازی دولت الکترونیک مدل گوگلی ویا علی بابا ویا هوش مصنوعی ساخته سوپر کامپیوترهایدانشگاه  صنعتی امیر کبیر ویا دانشگاه صنعتی اصفهان را  قبول دارند ویا از  آن سیستم اجتماعی وفرهنگی نهایت سود مادی را می برند که انسانهای مومن ویا زحمتکش ویا با سواد را از ادارت ودانشگاه وکارخانجات  بیرون بکنند وبرعکس وچنین تیپولوژی از جوانان بی دین ودر شرکت ماهر ویا غیره وگرداننده انواع  شرکت های دانش بنیان ایرانی بگردند ویا سود فراوان از آن "مدل دولت الکترونیک ویاسامانه سازی "ان می برند !  وبرعکس صدها هزار مهندس باسواد ویا زحمتکش   ایرانی وبدبخت شده اند ویا مال وزن خود را می بازند  ویا مال باخته از  از ایران فراری می گردند  ویا به زندان مهریه افتاده اند !  وبعلاوه پدر ومادرپیرویا  کهن سال  آ نان جوانا ن زندان افتاده هم   ونظیر والدین پیر ودین دار من ودر راهروهای زندان و،اشک پدرانه می ریختند ویا بخاطر زندانی شدن جوانان بیگناهانشان می ریختند  وبر بازرگان زاده ویا هیات دولت وی  لعنت مداوم می فرستادند که با "جوانان کاوه ایرانی" وعین ضحاک رفتار می کند!  وهمانطوریکه گفتم  این طرح انگلیسی ودر سال 1345 ش وبخاطر اعتراض آیت الله قمی وسید صادق روحانی مردود اعلام شد که به تبعیدخاش ویا شر زابل فرستاده شده بودند  ولذا کنسل شده بود  ولی بعد از انقلا ب دوباره استارتش را زدند ویا توسط  مهندس بازرگان ویا با اعتماد به مسلمانی بیش از حد خودش  وبعلاوه با لایحه شدید تر از آن  تبدیل می گردد  وبسیاری از ما جوانان تحصیل کرده را وبا نخست وزیری اسلامی خودش وبه زندان می فرستد  ! واین امر در حالی می باشد که  دستورات قرانی ودر مورد قاضی ها ی دادگاه خانواده هم روشن می باشد  که دستورات شرع بیان می کند ویا در قران وآیات عدالت وقسط رابیان می کند که باید  ودر داد گاه وکلانتریها عمل بکنند ویا طبق دستورات قرانی واحکام قضایی خود را غیر شرعی  نکنند !وچرا که   دستورات قرانی ودر مورد حکم قضایی غیر عادلانه هم و شدید تر از سایر وعده های عذاب الهی درروز  قیامت می باشد !   وتا  بی عدالتی وقسط را در جامعه از بین نبرند ! ولی متاسفانه دکتری گرفتن حقوقی دکتر حبیبی واز فرانسه مشکل سازبود   که هم دوره درسی شریعتی در فرانسه می باشد  ولی ضعف درس خوانی در علم حقوق داشت  واین نوع از مشکلات را وبرای ازدواجها ویا برای دانشجویانو در  ستاد انقلاب فرهنگی ایران بوجود آوردکه وزیر علوم ویا وزیر دادگستری مهندس بازرگان هم شده بود    ولی آشنایی لازم  به علم حقوق ویا به حقوق آموزشی دانشگاهها نداشت   ویا علم به ایات قران نداشت وتنهااز محله منگل تهران بود که مسلمانان سنتی داشت وبطور شفاهی اسلام را می شناختند و احتمالا علی امینی اورا به همراه شریعتی به فرانسه فرستاده بود ومکتوباتش هم نشان می دهد که سواد قرانی اش هم وجای سوال فراوان  دارد واین امر از روی ترجمه کتابش دیده می شود   که از زبان فرانسه وبه زبان فارسی وکتاب ترحمه کرده بودوتا اسناد مدرک گرفتنش باشد   ولی اینجانب که رشته تخصص ام ودر باره محتوی کتاب مزبور است وصد بار هم آن کتاب  و ی را  خوانده ام ولی  چیزی از ترجمه محتوای  فرانسوی علم حقوق ودر آن کتابش ندیده ام  ویا تابحال  نفهمیده ام وجز تکرار یک مشت کلمات عربی سردر گم چیزی نیست !واما کس دیگری که  همان کتاب راو ترجمه کرده است  ولذا هرکسی از ترجمه آن فرد دومی  ومحتوای کتاب را  درک می کند که منظور نویسنده فرانسوی آن وچه بوده است ؟  واین مسئله نشان می دهد که دکتر حبیبی که سالها سرنوشت ماها را بدست خود گرفته بودو نه تنها در مورد علم حقوق ودر فرانسه وچیزی یاد نگرفته بود  وحتی با وجود آنکه دهها سال هم و در فرانسه زندگی می کرد  ولی باز زبان فرانسه راهمخوب یاد نگرفته بود  ولذا در ترجمه کتاب مزبور را هم وبه موضوع حقوقی مزبور خوب آشنا نبود ولی تصدی پست وزارت دادگستری ویا آموزش عالی ویا معاونت اجرایی ویا دخالت در تدوین قانون اساسی  توسط وی ویا جهت تهیه عقد نامه های غیر شرعی وخیلی از خانواده ها ی مومن ویا زنان مومن را ومتلاشی کرده است  وهمچنین مدتی هم که وزیر علوم شده بود  ویا عضو ستاد انقلاب فرهنگی شده بود  واز روی بی اطلاعی حقوقی  نسبت به وظایف  وکارکرد پستش ونسبت به  معیار های قانونی وچارت سازمانی مصوب وزارت علوم  عمل میکرد  ولذا عده زیادی هم  از افرادسود جو واز ضعف معلومات حقوقی وی    ویا با سوء استفاده از نا آشنایی وی ونسبت "نظم دانشگاهی"  وناخواسته  انواع امضاهای مختلف از وی می گرفتند که رقبای با سواد دانشگاهی  خود را از دانشکده ها  حذف بکنند ولی دکتر حبیبی را ودر  ماجرای پشت پرده آن موضوع نمی گذاشتند  ولذا با این شگرد بود بسیاری ازهمکاران باسواد دانشگاهی رقیب خود را وازمحیط  دانشگاهها  اخراج کردندکه اوهمچنان  بی خبرازآن   موضوع بود   ویا خیلی از دانشجویان بیگناه وازتحصیل قانونی  دانشگاه اخراج  شدند   وبدون انکه با نظام سیاسی کشور ودرگیر شده باشند  وهر چند من واز نزدیک با وی ملاقاتی ودر زمان ستاد انقلاب فرهنگی اش  داشتم وبخوبی می دانم که منظورویا نیت وی از عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی  وچنین اموری نبوده ولی چونکه  امضاهای  ایشان وارزش حقوقی دارد ویا در ستاد انقلاب فرهنگی ویا در پست دادگستری داشت    ولذا مشکلا ت زیادی وبرای قشر تحصیل کرده ایرانی وبوجود اورده است !ولی بیش از خود وی و مسئولیت اصلی اش وبا دکتر شریعتمداری ومهندس بازرگان  می باشد  وبعلاوه  مهندس بازرگان مقصر اصلی می باشد که خودش را در اول انقلاب مشاوراعظم  اداری روحانیون  کرده بود ولی کوچکترین اطلاعی از مسئولیت اولین دوره نخست وزیری اسلامی نداشت که تعیین کننده واقعی ودر زندگی مردم ایران  می باشد  ویا تعیین کننده در شکل کیری مدل وزارتخانه های ادوار  بعدی   کشور می باشد    ولی وابستگی مهندس بازرگان  به "لژ فرانسه محمد علی فروغی" ویا فرزندش ومانع آن بود که مردم ماهیت اداری وی را بشناسند  وبعلاوه  معتقد بود که من بیش از همه روحانیون ایران  وبه " تئوری اسلامی کردن 23 وزارتخانه ایران آشنا می باشم  وهمچنین  بدلیل ادعای بالای  مسلمانی خودش و نمی خواست که وزرایش هم ودر مورد وظایف اسلامی اشان ودر همان وزارتخانه ها وروشنگریبشوند  که قبل از دادن حکم وزارتی وبه همان 23  وزیران  خودش ومی بایست که آنها را جمع می کرد ومی گفت که انتظار" بیعت شرعی" مردم ایران واز من زیاد می باشد  ویا از مشروع بودن پست  وزارت شما ها وبرایشان نامعلوم است؟ ویا از نظر انان ونحوه اسلامی بودن مدیریت شما ها وبر  23 وزارتخانه ایرانی  وهنوز سوال های فراوان دارند؟ وپس  اول بروید ومتون  قران را خوب بخوانید !وسپس به وزارتخانه های خود  برویدو پشت  میز وزارتی خود بنشینید !وتا بدانید که در وزارتخانه مزبوروچه نوع از آیات قرانی را وبایدبه مرحله اجرایی بگذارید!ولی بخاط غروربیش از حد  در تفسیر قران گویی اش واین کار را نکرد وبهمین دلیل هم وافکار اداری هم وی وبدعت آفرینی زیاد ی وبرای وزرای بعدیتر  نیز بوجود آورد که خشت اولین معماری وزارتخانه های ایران را وتا ثریا کج بالا  می برد!

افکار اداری مهندس بازرگا ن وتاثیرش در تدوین قانون اساسی واداره وزارتخانه ها- دکتر محمد خالقی مقدم

افکار اداری مهندس بازرگا ن وتاثیرش در تدوین قانون اساسی واداره وزارتخانه ها

(قسمت سوم)

از: دکتر محمد خالقی مقدم-

خاطرات دانشجویی  16   ساله از دانشگاه تهران

 مهندس بازرگان اولین کسی است که به مسلمانان تئوری تشکیل حکومت اسلامی را یاد داد  ویا سعی کردکه  نهاد های ماخوذه از تمدن غربی  را وبا اندیشه های قرانی خودش و"ترکیب فرهنگی" بدهد ونظام دولت از آن بسازد  ویا تئوریهای مختلفی که از نهاد های غربی  اموخته بود ونظیرنهاد  مجلس ویا انتخابات ویا هیات دولت انتخاباتی چهار ساله ویا رای گیری صندوقی ویا رای اعتمادمجلس  که داشت ودر میان مسلمانان قبلی وبرای اداره نهاد های سیاسی قبلی خودشان و از چنین "عناصر فرهنگی غربی-سیاسی استفاده نمی کردند وبلکه نهاد های سیاسی جامعه قبل از مشروطیت آنان مدل دیگر فرهنگی  داشت ویا به نقل مردم شناسان فرهنگی الگوی دیگر داشت  ویا از دوره مشروطیت ویا تشکیل نخست وزیری خودش عوض شد  ولذا مردم ایران وبا تئوریهای وی ونظام جدید سیاسی اداره دولت ویا وزارتخانه ها را اموختند وقبلا با مدل اداره غربی وسلطنت ایرانی واداره می کردند  وبعلاوه قبلا نیز ساماندهی 7 نهاد اجتماعی زندگی خصوصی مردم نیزو با هنجار های فرهنگ دینی 1400 ساله آنان اداره می شد  ویا اداره جوامع دیگر مسلمانان نیز چنین بود  ونظیر اداره جامعه مصربود که مسلمان بودند  ویا اداره الجزایر ویا تونس ویا افغانستان واندونزی نیزبود  از مدل نهاد سیاسی قبلی مشابه ایرانیان تبعیت می کرد  وبعلاوه قوانین سازماندهی ادارت آنها هم تنها وقانونگذاری در مورد چرخاندن دوایر دولتی بود ویا وضع می کردندولی در مورد چرخاندن نهاد خانوادگی جامعه تونس چنین نبود وتنها با قوانین مدنی _دینی سنتی بودکه اداره که قبل از حکومت بن علی می شد  ویا در چرخاندن تجارت دادوستد های خصوصی زندگی مردم الجزایرهم وهیات دولت اشان هم  دخالت نمی کردند ویا در اداره نهاد های اقتصادی ویا در اداره نهاد های خیریه ای جامعه الجزایر هم دخالت نمی کردند  ویا در اداره نهاد های قضایی ویا کلانتری ویا محتسب شهری الجزایر هم  وصرفا با دستورات فرهنگ پذیر شده دینی – سنتی  آنان بود که  سازماندهی می شد ولذا مقررات فرهنگ سنتی آنان وبطور اتوماتیک وبدون نیاز به قانونگذاری مجلس عمل می کرد ویا این نوع ازسازمانهای  جوامع اسلامی همان 7 نهاد اجتماعی آنان را می چرخانید وبدون آنکه  نهاد های قانون اساسی دوره مزبور آنان جدید تر بشود ویا به خودشان اجازه بدهند که  در چرخاندن این 7 نوع نهاد اجتماعی شهر های تونس ویا شهر های افغانستان ویا در ادراه شهرهای عراق ویا سوریه ودخالت فرهنگی قانون گذارانه بکنند !ویا "اداره سنتی "این نوع نهاد های جوامع مزبور را وبهم بریز یند !ولذا مدل فرهنگی نهاد های جوامع مزبورو "مدل ترکیبی سنتی – مدرنیته" بود وبعلاوه محدوده اختیارات قانون گذاری انها هم طور دیگر بود ویا "اختیارات هیات دولت "همه این نوع از جوامع مزبورهم ودر  چهار چوب قانونهای اساسی تصویب شده آن دوره تاریخی اشان بود ویا مشخص بود ولذا این  نوع از ترکیب اداره اجتماعی سنتی ومدرن جوامع مزبورشکل خاص به نهاد سیاسی  دوره مزبور می داد  واجزائ سیاسی خاص داشت  وهر کدام تفکیک " دین ودولت" را می شناختند ویا هرکدام نیز محدوده ویا حوزه سازماندهی ویا دخالتشان در امور همدیگر را ومی شناختند  ویا عناصر موثر در قانون گذاری ویا مجریه جوامع مزبوررا می شناختند  ولذا از دوره دولت مشروطیت وتا عصر دولت مهندس بازرگان ونهاد سیاسی ایرانیان مدل خاص اداره سنتی – مدرنیته جامعه ایران بود واداره جوامع مسلمان مشابه عراقی ویا افغانستانی هم ونظیر نهاد سیاسی ایرانیان بود وهیچ کس مدل ترکیبی آنرا  بهم نمی ریختند وبعلاوه  هر کدام نیز ومحدوده ویا مرز ویا حدود اختیارات قانوگذاری سنتی ویا قانون گذاری مدرنیته خود را وبخوبی می شناختند ویا در قانون اساسی های متعلق به آن دوره تاریخی جوامع مزبوررا رعیت کرده  ویا این نوع از تفکیک محدوده قانون گذار ی مدرنیته ویا قانون گذاری سنتی را رعایت می کردند  ومثلا سازماندهی اداره وزراتخانه ها ی مدرن ودیوانسالاری  دوره مزبوروتنها  در اختیار قانوگذاران بود که برای وزارتخانه های دولتی قانون گذاری می کردند که تنها بودجه دولتی داشت ولی در وضع قانون ودر مورد زندگی خصوصی ومدنی مردم ایران واهتراز می کردند ولذا اداره آنها ودر تفکیک  "نهاد دین ودولت "در اختیار آیت الله بروجردی بود وتنها اداره سازمانهای دولتی که بودجه دولتی داشت ودر اختیار  "لایحه دولت "و"مصوبات  هیات دولت شاه" بود وهمان نمایندگان مجلس دوره شاه و به خودشان اجازه آنرا نمی دادند که در مورد چرخاندن نهاد خانواده ویا نهاد خیریه ویا نهاد رفع اختلافات قضایی ویا نهاد دینی اظهار نظر بکنند ویا برای حریم خصوصی زندگی مردم و"وضع قانون" ویا "مصوبه دولتی "بکنند ولذا اداره ویا سازماندهی 7 نهاد اجتماعی زندکی خانوادگی مردم ویا "زندگی خیریه ای "وغیره 5/34 میلیون مردم ایران هم ودر اختیار ایت الله بروجردی بود ویا بعد از وی نیز  در اختیار آیت الله خویی ویا آیت الله گلپایگانی ویا آیت الله ..سیدمحسن حکیم بود    ونیز هر کدام از "قانون گذاران سنتی" ویا "قانونگذاران مدرن مجلسی "هم ودر عصر مزبورو محدوده اختیارات ویا حدود عمل خود را می شناختند که تفکیک "اختیارات دین ودولت" را بوجود آورده بود ویا محدوده سخن گفتن در منبر ویا برعکس در تلویزیون ورادیو دوره تاریخی خود را می شناختند ولذا "نهاد سیاسی حکومت "ویا "ترکیب فرهنگی دولت ودین" وتا قبل از عصر دولت مهندس بازرگان وچنین مدل نهاد سیاسی - - فرهنگی  بود ویا به نقل مردم شناسان و"مدل فرهنگی خاص "داشت که ترکیب عناصر فرهنگی  دولت های اسلامی خاور میا نه ای برهه تاریخی مزبور را بوجود می آورد  که مختص ویزگی نهاد سازی جوامع مزبوربود  ویا در برهه ومقطع تاریخی مزبور بود  که بوسیله افکار عجیب وغریب تئوریهای مهندس بازرگان بهم ریخت ویا از رابطه سنتی تفکیک "دین ودولت"خارج گشت وبه "ادغام دین ودولت " دچار شد ولذا این نوع از سیستم اداره وزارتخانهها  ویا وضع قوانین لازم برای آن عوض شد ویا اداره 7 نهاد اجتماعی سنتی جامعه هم بهم ریخت  ولذا مجالس ویا دولتهای تشکیل شده بعد از مهندس بازرگان هم  ودر پرتو تفکرات من در اوردی وی عوض شد وتوقع کارمندان دولت بیشتر شد وبعد از وی  بخودشان اجازه می دادند  که در مورد 7 نهاد اجتماعی سنتی هم قانون گذاری اداری بکنند  ولذا عملا" نهاد دین "در اداره دولت کارمندی " انان ادغام شده وسعی کردند که تفکیک سابق را  ازبین ببرند ویا فرهنگ اداره سنتی بازار ویا داد وستد ها با قوانین گذاری دولتی ویا بخشنامه فرستی خود بهم بریزند ودر حالیکه قبلا ادره داد ستد ها صرفا با قوانین دینی معامله توام با رضایت طرفین ویا پس گرفتن جنس معیوب ومغبون شده ویا با تز دینی دم سرقت فیزیکی ویا اینترنتی بود ویا در تز دینی عدم خیانت در امانت ویا در رد دیون بود ولذا اداره نهاد های اقتصادی سنتی مزبور  از باورهای دینی عدم اعتقاد به گران فروشی نشات می گرفت ویا عدم اعتقاد به سرقت ویا عدم اعتقاد به تدلیس ویا  خیانت در امانت ویا در ارث خانوادگی ویا در مهریه ازواج بود  وشکل این نوع معاملات سنتی دینی را  با بخشنامه های مدیران وزارت صمت بهم نمی ریختند  ویا با بخشنامه های بانکهای تحت کنترل وزرائ دولت از بین نمی بردند  وتا نهایتا یک جامعه پولشویانه هرج ومرج آمیزبوجود بیاید  ویا مناسبات دیگر اجتماعی هم وبا  رابطه ناسالم بین خویشاوندان ویا همسایگان ویا اداره شهر داری ویا اداره حمل ونقل شهری وبوجود نمی امد  که بعدا وتحت تاثیر افکار افرینی مهندس بازرگان از "حکومت دینی" قرار گرفت ونحوه چرخاندن وزارتخانه ها عوض شد ویا دخالت در زندگی خصوصی واقتصادی دولت ها شروع  شد  وهمگی از از عدم آشنایی روحانیون به اداره و چرخاندن وزراتخانه ها بود که بنام روحنیون سوء استفاد ه در وزارتخانه ها شد  ومهندس بازرگان هم وبعنوان" اولین مشاور اداری دولت روحانیون "عمل  کرد ه ونظام سابق ادارات را بهم ریخت ویا در تدوین قانون اساسی ایران هم ونکاتی را وبعنوان مشاور بزرگ روحانیون وبه همه آنها آموخت که معجون قانون اساسی عجیب وغریبی وبرای ادار ه وزارتخانه ها بوجود آورند  ویا برای اداره 7 نهاد اجتماعی جامعه سنتی ایرانیان وبوجود آوردندکه قبلا زندگی شخصی انان راوتنها دستورات شفاهی دین  سازماندهی می کرد  ولذا بعد از وی نظام اداری مدرنیته – ستنتی سابق همه وزارخانه های ایران  وبهم ریخت ومتاسفانه وزیران ویا کارمندان موجود نیزواز وی تبعیت می کنند  ویا در نحوه چرخاندن وزارتخانه خود عمل می کنند ویا در رابطه با وزارتخانه های دیگرخود  عمل می کنند ویا سامانه آفرینی دولت الکترونیک  خود را بدین طریق بوجود آورده اند ولذا  مهندس بازرگان را و معلم فرهنگی الگوسازیهای 42 سله اداره من در آوردی خودشان  کرده اند ونام آنرا "اداره الکترونیک وزارتخانه ها "گذاشته اند ونیز به عده ای از جوانا ن جویا نام ونشان  وبنام خبر نگاران جوان ویا بعنوان گویندگان نبض دانشجو یا خانم ها با روسریهای گونا گون شبکه خبرویا گویندگان تلویزیون قم  وهمان مدیران وزارتخانه ها وهر روزه پول می فرستند که در رسانه ملی ودر باره "اعجاز ادارات جدید آنان داد سخن بدهند ویا ازطریق  تلویزیون مزبور ونحوه مهارت آموزی سخن گفتن خود را وبه دیگران نشان بدهند !وبعد از بهم ریختن مدل اداره سنتی – مدرن جامعه ایران ویا قبل از  فرایند سیاسی بهار عربی هم ونوبت بهم ریختن نهاد سیاسی دولت افغانستان بود ویا در ایام بعدی هم نوبت بهم ریختن سیستم اداری عراق ویا سوریه وتونس ویمن وبحرین وسودان شد که نهاد های سیاسی واداری جمعه خودشان را وبا الگوگیری از مدل نهادینه سازی مهندس بازرگان در ایران اخذ فرهنگی بکنند  ولذا اداره جامعه آنان هم و بهم ریخت واکنون نمی توانند که جمع وجور بکنند واز قدیم گفته اند که کوری عصا کش کور دگربشود ولذا فرصت از دستشان رفت وهمان مدل نیمه پایدارقدیمی  نهاد سیاسی – اداری وزارتخانه های صد ساله  معاصر خودشان را هم واز دست دادندونظیر کبک راه رفتن خود را از دست داده اند   واگر در گذشته افرادی ونظیر مهندس بازرگان در جامعه تونس نبود ویا در جامعه عراق ویا مصر نبود ولذا اندشمندان بومی اشان وبرای اداره صحیح جامعه تونس ونهاد نخست وزیری را تاسیس کرده ویا از مدل غربی ها وبطور اموخته بودند  که از هر چهار سا ل باید گردش نخبگان داشته باشند  ویا برای گردش ادواری نهاد نخست وزیری هم وبه نهاد انتخابات چهار ساله مستقیم یا غیر مستقیم احتیاج داشتند که جایگزین نخست وزیر سابق دولت تونس بشود  و با این مدل سیاسی و سیستم اداره وزارتخانه ها  و"تدویر کارمندان بی سرپرست مانده  بهم نریزدوآن نوع عنصر فرهنگی ادارات خود را هم در قانون اساسی دوره  تاریخی خودشان بطور صحیح اموخته وگنجانیده بودند  وچندان  که مفهوم دموکراسی  گردش نخبگان نخست وزیریبهم نریزد   ویا گردش نمایندگان مجلس خودشان را از مدل غربی دموکراسی گونه غرب گرفته بودند ونیز برای اینکه با خاتمه عمر چهار ساله همان نخست وزیری ویا عمر نمایندگی مجلس هم وبه نهاد ثابت احتیاج داشتند که با تنفیذ وی وجامعه اداری کارمندانشان هرج مرج نشده وبلکه دوام بیاورد ولذا در کنار مفهوم نخست وزیری با چرخش چهار ساله وضمیمه نهاد سیاسی دائمی  دیگری  نیاز  داشتند که شاهان مشروطه خواه افغانستان ویا لیبی وتونس وایران وعراق که  حکم تنفیذ چهار ساله وبه نخست وزیران ادواری چرخشی می داد  ویا به نمایندگان ادواری می داد ویا اجازه انتخاب مجدد به آنها می داد  ولذا شاهان مشروطه خواه هم ویک نوع عنصر سیاسی غیر چرخشی ومادام العمرثابت نهاد سیاسی مزبور  بودند وروحانیون سنتی نیز جداگانه امور مذهبی زندگی مردم راچرخانده  ویا در کنار شاهان مزبور اداره زندگی خصوصی ومدنی زندگی مردم را می کردند ولذا تفکیک مرز "قدرت دین وقدرت دولت "را ودر سازماندهی جامعه مزبور را وبطور صحیح یافته بودن که هر کدام نقش خاص خود ایفائ می کرد که دولت ویا شاهان ویا روحانیون ودر کار تقسیم شده همدیگر دخالت نمی کردند که زندگی مردم به اشوب کشیده شود    ویا  تداوم چرخش چهار ساله را به دوره نخست وزیر مستعفی ویا اتمام خدمت بعدی ووصل نگردد  ونیز ثبات  عنصر سیاسی دائمی نهاد سازی اسلامی هم ازالگوی  شاهان سابق همان جوامع الگوگیری شده بود که صرفا "شاهان تشریفاتی "بودند واختیارات آنها  برخلاف سابق به کارمندان نخست وزیری موکول شده بود ویا به حقوق دانهای دینی روحانی گونه هر شهر موکول شده بود  ومثلا در ایران شاه مشروطه بود که تدوام انتقال قدرت یک نخست وزیری  وبه نخست وزیری  دیگر را وامضاء می کرد  ویا در عراق هم وملک فیصل بود ویا در افغانستان  هم ظاهر  شاه بود ودر کشور های دیگر هم و اگر بقایای شاهان سنتی ومورد سوال شده بودند ولذا دوام قدرت نهاد سیاسی وبوسیله "شاهان نظامی "دوایر سازمانی ان جامعه انجام می شد  ویا  اداره می کردند  ومثلا با کودتای سرهنگ قذافی وبجای شاه سابق لیبی ووی حدود دهها سال و"شاه نظامی لیبی" بود وبا بهار عربی ملهم از انقلاب ایران نظم دهی جامعه اشان دچار فروپاشی شد ویا در مصر هم سرهنگ جمال عبداناصربود  ویا در سوریه هم سرهنگ حافظ اسد بود  ویا در اندونزی مسلمان  هم سرهنگ سوکار نو ویا سوهارتو بود ونیز برای رای اعتماد گیری نخست وزیران  چهار ساله هم  ویا برای تصویب برنامه های دولتی همان نخست وزیر گردشی و علاوه از نمایندگی صوری ویا نیمه واقعی انتخاب شده ها و مردم عراق ویا سوریه هم به رابطه سیاسی دیگر نیاز داشتند که واسط میانی  رای دهنده ونماینده انتخاب شوند ه باشد وهمان رابط میا نی هم ونهاد سیاسی حزب بعث عراق ویا سوریه بود  ویا در ایران هم حزب ایران نوین ویا احزاب های دولت ترکیه ولبنان بودند که  در نهاد های سیاسی جوامع دوره  تاریخی مزبوروبه کارکرد سیاسی  آن عنصر های "نظم دهنده سیاسی " نیاز داشتند ولی از وقتی که مهندس بازرگان وبه دنیای نویسندگی راه یافت ویا به تئوری بافی سیاسی وجهت اداره مسلمانان  پرداخت ویا بعنوان اولین مشاور اداری روحانیون شد ویا قانون نویس قانون اساسی ایران وبقیه جوامع اسلامی گردید ولذا همه نهاد سازیهای صد سا له دنیای مسلمانا ن  بهم ریخت ویا هر روزه در حال تخریب شدن می باشند وچیزی هم جایگزین ان نهاد قدیمی نمی شود  ولذا تفکرات تئوریکی  اسلامی مهندس بازرگان وبرای جوامع اسلامی ونظیر مواد منفجره عمل کرده است  وهرروزه ساختمان سیاسی -اداری یک جامعه اسلامی  بهم می ریزد ومثلا در سودان ویا در عراق ویا در یمن وبا بمب فکر اسلامی مهندس بازرگان ودر حال منفجر شدن می باشند   ولذا ساختمان نهادهای اسلامی کشور های مسمان وغیر مسلمان جوامع مختلف  وبا نظریه پردازی مدل بازرگانی بهم می ریزد ویا نظیر  تخریب ساختمانها ی یک شهر وهر روزه در یک کشورهم  در معرض منجر شدن وفروریختن می باشد   ویا شالوده اش ویکی یکی فرو می ریزد ولی چیزی هم وجایگزین آنها نمی شود که از برکت تئوری آفرینی مهندس بازرگان است ویا از برکت کتاب نویسی ویا مهارت نشان وی در دنیای سیاسی است ولذا  مهارت مهندس بازرگان ودر ساخت وساز شالوده سیاسی نخستین اداره نخست وزیری مسلمانها ومدل خوبی نبود ویا ارائه فکری غلط  به جوامع دیگر داد  که جوامع بحران زده خاورمیانه وامروزه باید که  دعا گوی وی  باشند !  وزیر ا که امروزه همه از او یاد گرفته اند وچرا که مهندس بازرگان کسی بود که تنها  تئوری بافی سیاسی ویا اجراییات  آنرا وبه جوامع دیگر هم یاد داده است ومعتقد بود که  "مهندس فنی "نیست که "کتاب فنی "بنویسد وبلکه "مهندس سیاسی" است و"ساختمان سیاسی جوامع اسلامی دیگر را وبهتر از هر فرد دیگر و بلد می باشد  واین امر  بخاطر انست که حرفه منهدسی خود را از اول رها کرده بود   ویا با نداشتن تخصص و در علوم فنی ومهندسی برای انان ولی ادعای سیاسی اش  را برای دنیای مسلمانان و زیاد کرده بود واین باربجای تدوین کتاب فنی  وکتاب "مطهرات در اسلام "را می نوشت  ویا کتاب "سر انحطاط مسلمین" را می نوشت ویا  در سال 1357 ش هم بعنوان مهندس سیاسی عمیاتی وساخت وسازسیاسی  ویا طراحی سیاسی ویا نقشه کشی سیاسی  ویا پیاده سازی سیاسی "نخستین سازه سیاسی  جهان را بعهده گرفت وبه همه اعلام کرد کم مهمترین مهندس طراحی ویا ساخت وسازویا پیاده  ساز اسلامی وبرای نهاد سیاسی جدید مسلمانان می باشد  وهیچکس هم ودر دنیای اسلامی وبه اندازه وی  ماهر نیست  ولذا امروزه مردم ایران ویا کشور های دیگر اسلامی  هم نتیجه مهارتهای سیاسی  واین مهندس سازه اسلامی را وبا چشم خودعینا  می بینند آ

ولی ادعای جاه طلبانه مهندس  بازرگان ودر موردآشنایی اش با  قران و مانع آن بودکه نظام اداری ایران را درست بفهمد  ویا  نقش مهندس در تدوین شدن قانون اساسی توسط وی وبراساس محتوای دو پهلوی (قران ویا دموکراسی ) قرار گرفت ولی  کدامیک  باشد معلوم نبود ؟ولذا پدیده دو پهلوی "مردم سالاری دینی" ودر قوانین قانون اساسی را بوجود اورده شد  که نقش مدیران ویا دین ودر بندهای آن قانون اساسی مبهم ماند  که مهندس بازرگان چهار چوبهای ان را به تصویب رساند ویا جهت شکل گیری نظام اداری ایران تهیه کرده بود ولذا مشکلات تئوری وی ودر رابطه "دین ودولت "ویا در تئوری سیاسی وی  بسیاری از آیات قرآن را نابود کرد ه است ویا بر باد داد ه وبه میل ورغبت انتخاب کنندگان واگذار شده بود ولذا  بیعت کنندگان ایرانی خود ش را هم پشیمان کرد ه است  ؟ واین در حالی می باشد  که هرچند خود پیامبران و"نهاد دین" را وتشریع کرده اند  ولی فرموده است که بعد از رحلت پیامبران به رفتارهای جاهلانه قبل از "تدوین دین" بر نگردید ویا به نقل خود قران  که می گوید :که به عقب از دین خود بر نگردید !وحتی در صورت کشته شدن پیامبر هم در جنگ ، برنگردید ! وبعلاوه  تا آنجایی  که  معلومات   ا ینجانب واجازه می دهد ویا می دانم و چونکه دستورات دینی -تشریعی مزبور  ومنافع خانوادگی دارد که حافظ خانواده ها باشد ویا منافع شغلی زیاد ی برای بشر دارد ویا منافع قضایی وبرای پیروان همان دین دارد ولذا "کارکر دهای اجتماعی دین" وانسان را به آسایش می رساند ولذا در جوامع مختلف جهان و کارکردش از بین نمی رود! وچرا که دستورات دینی وجامعه بشری را قانونمند کرده  است ویا قداست به قوانین ضروری میان  انسانها داده است ومثل آیه سرقت ویا آیه عدم خیانت در امانت  است که جامعه را امن می کند ودستوراتی است که  مافوق  تصویب مجالس قانونگذاری کشور هاست ولذا  قانونگذاری مجلسهای کشور ها ودر برابردستورات دینی مزبور  و ارزش چندانی در زندگی بشری  ندارند ولذا  نفی قوانین دینی "سرقت" ویا "زنا" ویا "قصاص" وهمه زندگی بشری را نابود می کند  این رو ومنافع زیادی وبرای دوام خانواده ها در بر دارد ویا برای حفظ دادوستد انسانها   دارد ویا برای دوام اقتصادبشر  داردولیکن قوانین تصویبی مجلس ویا شورای شهر ویا مدیران وزارتخانه وارزش اجتماعی در برابرآنها  ندارند که روستائیان ایرانی وبا تدوین اصل 7 قانون اساسی واز طریق انتخاباتشان  واین نوع از قداست آسمانی  را برای مصوبه نماینده بشری مجلس پدید اورده اند   ویا خبر نگاران نادان  صدا وسیما وآنها را مهم می دانند  وبعلاوه خراب کردن کارکردواقعی دین هم بوسیله نمایندگان مجلس ویا بوسیله مدیران ادارات زشت است وتبدیل کردن آن به "دین ابزاری "و هم خانواده ها ویا اقتصاد ویا اسایش راواز همه می گیرد  ولذا" دینداران واقعی بعدی" وضایع کنندگان  کنند گان دستورات دینی  نخواهند شد  ویا عوامل 23 وزارتخانه مزبور راویا جنجال گران رسانه ملی را  ونخواهند بخشید ؟ وبویژه آنکه قران وتاکیدهای زیادی وبه پیروانش ودر این باره دارد  که می گوید مواظب باشیدکه  ارتداد از "دستوات دینی "در جامعه وبخاطر"مقدس کردن  انتخابات خود" بوجود نیاورید!  ویا در وزارتخانه های خود نداشته باشید ! ویا نگذارید که کسی " بدعت ودر دستورات قرانی ودر وزارتخانه ها بوجود آورند وتا "نظام اداری صحیح "از بین نرود! وتا مکانیزم  خانواده وکمکهای مفید آن از بین نرود ویا نگذارید  که مسئولان وخبر نگاران صدا وسیما هم بتوانند که در مورد دستورات واقعی دین و" یحرفون الکلام عن مواضعه "ودر وزارتخانه ها بوجود آوررند ویا با تعریف وتمجید از مدیران اداری وآنها به زیر پا گذاشتن دستورات قرانی تشجیج بکنند !1  ویا  برخلاف ایه (واذ جاء فاسق  بخبر ) را وروا ج بدهند ؟ وبعلاوه قرآن وبرای دوام تاریخی 7گروه بندی  مزبور که نهاد های اجتماعی جامعه را می سازند ونهاد هفتم نیر نهاد نظامی می داند که رحما بینهم واشد اء علی الکفار به انها را توصیه می کند که بخاطر پست نظامی خود با مردم فاقد قدرت داخلی وبی رحمی نکنند   ویا فقط   دستورات هیات دولت ویا مجلس ویا شورای شهرراوبر مردم فاقد قدرت داخلی تحمیل کنند ونیز به کارمندان دولت هم   دستورات متقن داده است ادارات کشور وتنها با دستورات قرانی سازماندهی بکنند  ولذا مصوبات مجلس شورای اسلامی را ودر برابر قران وهیچ کاره در چرخاندن صحیح نظام اداری می داند  ومعتقد است که کشور بدون داشتن نمایندگان مجلس هم می چرخد! وهمانطوریکه سیستم دیوانسالاری چند هزار ساله دیوانسالاری ایران هم ومجلس شور ویا شورای شهر را ولازم نداشت ولذا پیامبران به بشر یاد داده است که برای چرخاندن 7 نوع نهاد ادارات خود وفقط به همان قوانین قرانی عمل بکنند کافی است  وچونکه  قانونهای جا افتاده  برایرتق وفتق زندگی  بشر می باشد که در گذشته هم کار آیی خودش را نشان داده است  ولی ممکن است که مصوبات نهاد مجلس وکارمدنان که نظیر دیگران بشر خطا کار هستند اداره همان اقتصاد ویا خانواده معمولی را هم بهم بزنند ولذا با  تبلیغات صدا وسیما به  آن مسئله توجه زیاد نکنید !ویا ممکن است  که امور خیریه جامعه را هم با مصوبات خود از بین ببرندکه قران برعکس را گفته است ویا کارکرد کلانتریها ویا دستگاه قضایی را از بین ببرند که خود قران ونحوه چرخاندن واداره صحیح آنها  را ودر متون قران گفته است  واحتیاج به مصوبات مجلس ویا حتی قانون اساسی هم ودر  مورد انها راوقران  ضروری نمی داند!  وبهمین  دلیل است که مصوبات مجلس 42 ساله وخاصیتی برای مردم ایران نداشته است که مهندس بازرگان بندهای مربوط به مجلس ر ا وبرای ایرانیان "مقدس "نمود  ویا مصوبا ت نااگاهانه وزرای 42 سال ایران را و"سازماندهی مقدس گونه "نمود  وتا "دستورات   دینی وزارتخانه ها"را بهم زده و"دستورات وزیر گشته  های چهار ساله "وبجای "دستورات قرانی" بنشینند  ومهندس بازرگانی که هیچ گونه معلومات اداری نداشت ولی مصوبات آنهارا ودر قانون اساسی مهمتر نمود  واز این طریق ورابطه صحیح "دین وحکومت "در ایرا ن را بهم زدکه قبلا رابطه منطقی با همدیگر داشتند واز این راه  وخاصیت وزارتخانه ها را وبرای همه  مردم ایران ازبین برده است واین اموربخاطر  تصورات و"تئوریهای موهوم" مهندس بازرگان از "نهاد حکومت  ورابطه اش با دین "است که کارمندان اداری را به سوء استفاده از چارت های سازمانی وزارتخانه وا داشته است !  و از این راه وملت ایران را مفلوک نموده است ولذا عملکرد نا صحیح وزارتخانه های موجود   و"نظم زندگی دیرینه " ویا "زندگی سالم همه مردم " رااز بین می برد  وطبیعتا "دیوانسالاری عاقلانه  ودیرینه ایرانیان "را هم از بین می برد  که چرخش اداری آن و"قرنها بر اصول قرانی "متکی بود    ولذاقران هنوز هم وتنها  "ایمان توام با عمل "راودر همان وزارتخانه ها قبول دارد ویا برای "حیات اداری" ایرانیان لازم می داند ویا برای حیات خانوادگی  ویا قضایی همان جامعه لازم می داند و(نه ادعای اسلامی بودن ظاهر سازانه آنها را )ویا (اداره بدون اعتقادوزارتخانه ها را قبول داشته باشد )   ویا بدون مومن  بودن به "اجرائیات اداری "راو("فساد آور اداری ")می داند که نخست وزیران قدیمی ایران ومثل خواج نظامالملک طوسی ویا خواجه نصیر الدین طوسی  وغیره این نوع سیستم اداری منطقی را برای ایرانیان  بوجود آورده بودند که متاسفانه مهندس بازرگان ومدل سابق انرا بهم زد  ویا قران کارمندان مومن ویا با تجربه اداری  را توصیه می کند که متاسفانه وزرای مهندس بازرگان ویا کارمندان روستائی غیر مسئولش  وتنها به انتخاب شدن خودشان ودر ایام انتخابات چهارسانه اشان توسط مردم نا آگاه توجه دارند وهمگی  بخاطر عیوب قانون اساسی مورد نظر بازرگان است که مردم را "گوشت قربانی انتخابات وزراء" کرده است وبعد از انتخاب شدن توسط مردم وتوجه ندارند که  کارمندان آن وزارتخانه  وبا مردم انتخاب کننده انها چگونه رفتار  می کنند؟ ویا چگونه  به ضرر همان مردم وآن  وزارتخانه را  می چرخانند ولذا همه آیات قرانی واین نوع ازاجرائیات عملی وزارتخانه ها قبول ندارد ویا براساس "نهاد دین" وتوصیه نمی کند ویا  مصوبات غیر منطقی  وزراء را قبول ندارد که قانون اساسی ایران وآنرا "مقدس" کرده است  ویادر بند های مختلف قانون اساسی وحذف دین را   جزومصوبا ت  نهاد دولت قرار داده است  ویا حتی تصمیم دسته جمعی وزرا را هم قبول ندارد که قوانین بنیادی دینی را بهم می زند ویا  چرخاندن صحیح آن وزارتخانه را بهم می زنند؟ ویا مصوبت دولتی مجلس را هم قبول ندارد که   چرخاندن صحیح ان وزارخانه ها را معکوس می کنند  ولی متاسفانه نمایندگان مجلس هم واغلب از شغل بقالی ویا عطار شهرهای ایران هستند که با تقلب وزارت علوم ومدرک تحصیلی گرفته اند وبهمین دلیل قران هم ومصوبات انان را برای اداره 7 نهاد اجتماعی مضر می داند وودر عبارت زیبای قرانی که می گوید من لم یحکم بما انزل الله وهو کافر واشاره به حکومت چنین نمایندگانی می باشد  که برخلاف آیات نازل شده خداوندی ومصوبات مجلس خود را وتصویب می کنند! وچرا که ادیان مهم آسمانی و از 3800 قبل وتا دوره حکومت مهندس بازرگان و"دستورات خوب دینی"  وبرای چرخاندن اینوع از نهاد های اجتماعی زندگی ایرانیان وضع کرده بود ومثلا حرام بودن سرقت ویا گران فروشی ویا دستگیری از مسکین را وضع کرده بود ولی با مصوبات کارمندان روستایی ونمایندگان نا آگاه مجلس  امروزه سرقت اینترنتی وگران فروشی شدید ویا ربودن مال فقرا ورسم اداری سامانه های دولت الکترونیک آنان شده است     ویا این قبیل از امور حرام توسط مصوبات  مجلس ویا با کار شناسی  پرسنل سازمان برنامه واداره مخابرات است واز مردم هم توقع انتخاب خودشان را دارند ؟! که مصوباتشان وبه زندگی مردم ایران وضربه های اساسی زده است  ومتاسفنه بازرگان وبا مصوبت قانون اساسی خود وتوقعات نهاد مجلس را بیش از "دستوارت قرانی ونظام دینی "بالا برده است ؟!ویا خبر نگاران تلویزون نیز به این توقعات غیر شرعی !نان دامن می زنند  ویا بخاط این نوع از کارمندان میکروفن به دست همان رسانه ملی  وتوقعاتشان از نمایندگی برای مردم زیاد شده است وخودشان را با خداوند اشتباه گرفته اند که بجای وی وبرای موکلانشان و"وضع قانون" بکنند وتا از این را  آیات دینی خداوند رادر جامعه ووزارتخانه هایشان  ازبین ببرند  وآری قران وبرخلاف تئوری بافی مهندس بازرگان  می اندیشد ودر رابطه "دین ودولت"لازم برای زندگی مردم می اندیشد  ولذا چرخاندن وزارتخانه های بدون دین داری وصرفا با حکم حکومتی را قبول ندارد  ولی   قانون اساسی دولتی مورد نظر وظاهر بینانه مهندس بازرگان آنرا توصیه می کند   ویا وزارتخانه بدون اعتقاد واقعی به دین را قبول دارد ومثلا آیه ای از قران  و نظیر آیه (ان الذین امنوا وعملوا صالحات  ) گویای انست که مصداق آن نوع از اعمال وزارتخانه هارا  ومنطقی می داند  که کارمندانش ودر دوایر کار گزینی خود عمل صالح داشته باشند ویا کارمندان حسابداری ویا مدیریتش وعمل صالح اداری داشته باشند  ویا در ایات سوره بقره می گوید که اسناد اداری مردم را بضرر ایات قران ودستکاری نکنند ویا در در پرونده های کاغذی ویا الکترونیکی وسامانه سازی اداری  خود وخراب نکنند!  که سوره بقره قران وجز ء وجزء آن "مصادیق اداری" را ذکر کرده است ولی متاسفانه کارمندان اداری ویا حتی نمایندگان مجلس ویا وزرا سوادی از خودشان نشان نداده اند که معنای نهاد دینی را بفهمند ویا در وزارتخانه ها را بفهمند !وبرعکس تصورات غلط 42 ساله ودر آنها شکل گرفته است که تصویباتشان واز "تعالیم چهار دین بزرگ آسمانی  مهمتر است ! وخود بزرگ بینی هایی می باشد  که تاثیر افکار اداری مهندس بازرگان را بر وزرای بعدی تر شکل داده است ! وبعلاوه  صدها آیه دیگرقران  هم  که ایمان توام با عمل به "رفتار خاص اداری  "راتوصیه می کند  ومثلا آیه های از قران که ایمان وعمل صالح را ودر نهاد ها خیریه وبهزیستی وکمیته امداد وهلال احمر را به کارمندانش توصیه کرده است  و نظیرآیه  :الذین امنوا  و..وینفقون فی سبیل الله  )  ویا دیگری که  در مورد "ایمان همرا ه با دادن نفقه فرزندان ویا محرومان"ودر دوایر خیریه را توصیه می کند  وهمچنین تسهیلات بانکی به محرومان را وعمل خیریه در کمیته امداد نمی داندویا در کمکهای ی ضروری به زلزله زدگان بدبخت را قبول ندارد که کارمندان بنیاد مسکن ویا شهر سازی تدوین کارمندی کرده اند ویا به ضرر ایات  خیریه قران تدوین کرده اند  ! ویا "ایه ایمان ویوتون الزکات "وغیره در مورد این بی بضاعت هاست   ویا ایه "ایمان وعدم گران فروشی" ویا کم فروشی است که کارمندان ادره صمت به ان آیه های قرانی اعتقاد ندارند  ویا آیاتی ونظیر  دستورات اقیمواا الوزن والمیزان که مربوط به کسانی می باشد  که در اداره استاندارد ویا اداره بهداشت جواز کم فروشی پنیر ویا حبوبات را ودستور چاپ ویا بسته بندی شده می دهند ویا در اداره ارشاد وجواز برچسب انرا می دهند ویا در وزارت  صنعت ومعدن ومدیران صنفی بی ایمان  ودر کنترل قیمت ها می گمارند که به ایات گران فروشی قران واعتناء نکنند  ونمی بایست که "حکم اداری ریاست اصنا ف "را  و به دست کسانی  می دادند   که نمی توانند واجب های شرعی  بر قرار بکنند ویا در تنظیم "وزن ومیزان ومکیال "را ودر دوایر مزبور وبرقر ار بکنند! وبه مسئولیت حکم دادن وزارتی خودشان  ودر قبال این نوع از ایات قرانی وتوجه ندارند وصرفا به کلمه لغوی رجل سیاسی در لغت نامه ها علاقه دارند  که کارمندان تلویزیون وبا این لقب وآنان را خطاب کنند ! ولی  توجه ندارند  که چه تیپ کارمندانی را وبه زیر مجموعه اداری خود خواهند برد  !  ودر حالیکه این  نوع از شرعیات مربوط به نهادهای اجتماعی گران فروشی ویا کم فروشی ومربوط به اتاق اصناف به  دوران کنونی وحتی زمان شاه هم نیست وبلکه  در حدود 3200 قبل هم سابقه دارد وواجب دینی بود که مربوط به دوران حضرت موسی ویا حضرت شعیب می باشد که  ایات مختلف تورات ویا انجیل وقران وغیره وقدمت تحریم اسمانی آنرا نشان می دهد  ونشان می دهد که در  دین یهود هم وعدم رعایت کنندگان وزن ویا میزان ویا کیل وکیلورا ومضل ویا گمراه می داند   ویا خارج شدگان از دین می داند   ویا مرتکبین آن را ومستوجب بلای خداوندی می داند !ولی متاسفانه امروزه در پرتو افکار اداری که مهندش بازرگان رواج داده ویا به وزرای بعدی هم ویاد داده است  ودر 42 سال گذشته این قبیل از امور حلال شده است دانش دینی وزیران ودر مورد عملکرد وزارتخانه ها بالا نرفته وبعلاوه نحوه اداره 23  وزارتخانه هم از خاطر انان فراموش شده است  که رابطه صحیح دین ودولت را ودر طی 42 سال وزارت خودشان درک بکنند  وتنها چیزی که از وزارت خود یاد گرفته اند دقت به گلی می باشد  که هر روزه برروی میز وزارتی آنها می گذارند ودیگری هم دقت در  یافتن یک خبر نگارچاپ لوس است  که چند جمله وی را ودر تلویزیون منعکس بکند  ورابطه "دین ودولت"در نظر انان همین دو موضوع است  وهمگی تاثیر کتابهای مهندش بازرگان برروی  کارمندان وخبر نگاران چاخان ودر42 سال اخیر می باشد  ولی همان وزراء توجه ندارند که چگونه کارمندانشان وهمان  اسناد اداری دیگران را در اتاق بغلی وزارتخانه مزبور وبضرر دیگران وخراب می کنند که "قران انرا  "فسق کارمندی "می داند ویا "فسق وزارتخانه ای در سوره بقره می داند ویا تشکیل بودجه  وبا "پولشویی " می داند وبعلاوه  قران ومسئولین مخابراتی را مقصر می داند که این ونوع خدمات چشم چرانی اینترنتی ویا اینستاگرامی در  شرکت ماهر وغیره راه انداخته اند  ودرسوره وطلاق وغیره وچنین کارمندان اینترنتی را  و مروجین فساد ومفسدین فی الارض همان جامعه می داند ومدیرانش را در ایه قرانی دیگر  و با  عدم قبولی نمازوروزه  محکوم می کند  که به آن کارمند زیردست خود و اجازه باز کردن پنچره الکترونیک ودیدن زنا ن دیگران را ومجوز وزارتی داده ویا به همان کارمندان  دولت الکترونیک داده است  ویا به فلان کارخانه دارچشم چران  ومجوز صنعتی این نوع دوربین گذاریها را داده است  که به عقود شرعی سوره نسائ قران ودقت ندارند که قران در مورد  عقد ازدواج دیگران گفته است ومثلا ایه  اوفوا بالعقود قران  وچونکه دستورجمعی است ویا با" صیغه  امر کردن جمعی "می باشد وشا مل دستور به قاضی دادگاه ویا دستور به مدیر وزارت صمت در دادن مجوز دوربین چشم چرانی هم می شود  یا دستور دینی به مدیر ثبت احوال هم شامل می شود که به فردی امتیاز می دهند که عقود شرعی دو فرد محرم به یکدیگر رازیر پا می گذارد وبهم می زند  چرا که نگهداری عقد  شرعی از نظر قران وبه عهده آن دونفرزن وشوهر  نیست وبلکه قران قاضی آن شهررا هم مقصر می داند که به تحکیم عقد شرعی ان دونفرزن ومرد  نمی پردازد  ویا مدیران صنعتی ویا ثبتی ویا ادار ه اماکن وکلانتری ها ی آن شهر را هم ومقصر می داند که در نابودی عقد ازدواج دینی همان دونفر محرم به یکدیگر و احساس مسئولیت اداری نمی کنند ویا در سند ازدواج دونفرو با صیغه فعل جمعی اوفوا بالعقود ومقصر می داند  ویا فاقد وفاداری قضایی حوزه خود می داند ویا حوزه ثبتی می داند ویا حوزه جاسوسی می داند که یکطرفه عمل کرده و در به هم زدن عقود شرعی دیگران ومقصر می داند  ولذا  وفاداری به ا نواع  عقود را وبه همه  انها تذکر  کرده است ولذا قاضی دادگاههای خانواده  هم وباید انواع نصوص  عقود زنانراو در سوره نسائ قران را واول بشناسند وسپس  استخدام بشوند وبعلاوه  قوانین قضایی تصویب شده مجلس ویا دولت هم ومورد قبول قران نمی باشد  وبعلاوه قران دستور می دهد که  شکایت زنانی قبول را نکنن د که دنبال رواج دین فمینسم می باشند  که فران آنرا ودر سوره بقره  خود وجزو دینهای زن سالارانه چند شوهری شرک آمیزعهد بابل قدیم  می داند و ویا جزو دین ستاره پرستی و زهره پرستانه عصر بابل می داند ونباید که به دادگاههای خانوادگی دوره اسلامی کشیده بشود !وتنها به دوره عصر مزدک دوره ساسانی می خورد که شعار (اشتراک در زن واموال) وشعار دین مزبور بود ولی محتوای حقوقی وقضایی واطلاعاتی  چهار دین بزرگ جهانی وبا چنین قوانین قضایی وبشدت مخالف می باشد    ! و بهمین دلیل هم سوره بقره قران  ویا تورات نیز واین نوع "فمینسم زنانه " را ودر سوره بقره وجزو دینها شرک آمیز میدانند ولی متاسفانه تضمین دولتی ثبت دفتر خانه اسلامی  و این نوع از واجبات قرانی را هنوز نشناخته  ویا تعهد ثبت اداری نمی دهد ویا عدم جعل اسناد اداری نمی دهد   ویا صیانت اداری آنرا هم  یک محضر دار ایرانی نمی شناشند که دولت به کسی مجوز دفتر خانه ازدواج ندهد که ممکن است که زنی را  با دوشناسنامه اصلی ویا المثنی به عقد ازدواج دونفر  مرد در بیاورند!یا درتقسیم ارث خانوادگی  برادر و خواهر و به عدم خیانت برخی از آنها دچار شوند ویا رعایت امانت بعضی ونسبت به بعضی دیگر وتوجه لازم را نکنند  ودر حالیکه حق ارث جزو متون قرانی می باشد وقران وبه همه فرزندان خانواده ویا دولت تذکر می دهد  ومثلا  ممکن است که کلید خانه پدر ی  ودر ایام فوت همان پدر ویا مادر وتنها در اختیار برخی از اعضای همان خانواده باشد   که می توانند طلا ویا جواهرات  ویا اسناد مهم خانه را برداشته وبقیه فرزندان  را واز سهم الارث قرانی مزبور ومحروم بکنند ولذا آیه  قرانی عدم خیانت به دیگران که بدتر از سرقت است وتنها به افراد مزبور صادر نشده که در آن جامعه قاضی ویا کلانتری وجود دارد  ولذا قران ودر موضوع خیانت به دیگران ودر وهله اول قاضی ویا کلانتری محل ویا رءیس پلیس کشوررا  مقصر میداند ولذا  با واژه فعل امر جمعی عدم خیانت وهمه آنها را ودر آیه مزبور ومورد خطاب داده است  ویا در ایه ولا تخونوا فی امانتهم ویا برخلاف نص آیه لا یختانون  است ونباید که سیستم اداری کلانتریها  ویا حوزه قضایی آن شهر را طوری اداره بکنند که خیلی ها وبدلیل خیانت به دیگری ودچار مال باختگی بشوند ویا دچار  مال باخته گی  ارثی بشوند  ! ولذا جامعه ای که  چنین دچار گناه شده است    وهمه نهادها ضروری آن جامعه و خراب می  شود  ودیگر انتخابات به موقع وبهنگام  مجلس همان جامعه مهم نیست  ویا انتخاب به موقع هیات دولت ودر آن  جامعه  وهیچ مشکلی را وحل نمی کندکه اینقدر ما به آن موضوع علاقه نشان می دهیم که صرفا جزو "مدهای انتخاباتی جامعه غرب "است که از دوره مشروطیت وانرا مهم در زندگی خود کرده ایم ولی دستوارت دینی 3800ساله خود را فراموش کرده ایم ویا در اداره دوایر دولتی خود وبا قوانین دینی را واز یاد برده ایم وهمگی تفکر موهومی می باشد  که مهندس بازرگان ووارد تفکر دنیای مسلمین کرده است ویا از طریق راه اندازی اولین نخست وزیری برای خودش  وارد کرده است ویا در تمدن مسلمن بوجود آورده است ومتاسفانه حرارتی که ما ها  وبه این قبیل از امور تشریفاتی تشکیل وزارتخانه ها می هیم مثال انسانی است  که می گویند آفتابه ولگن هفت دست ولی شام وناهار هیچی !!ولی متاسفانه تدوین قانون اساسی ایران وتوسط آدمی مثل مهندس بازرگان وبرای وحرارت نشان دادن نوچه های فکری مجلسی ویا کارمندی  ویا رسانه ای وبه همان  آفتابه ولگن  اداری ظاهری است که یک نهاد غربی مهمل بنام "انتخاب رئیس وزارتخانه "دارد ویا "انتخاب نماینده مجلس " دارد که چهار چوب چهار ساله گردش همان وزاتخانه  و"مختل ادواری" نشود ولی "نحوه اداره همان وزارتخانه" ودر طول همان چهار سال ودچار فراموشی دستورات قرانی 14 قرنی شده است که  برای اداره سازمانها لازم می باشند  ولذاتوجه به تشریفات اداری  روز به روز  نقش دین در جامعه ما را وضعیف تر می کند   ویا به میزان حد اقل  آن رسانده است  که جزو سیستم سازیهای  رابطه "دین ودولت" مهندس بازرگان می باشد  که با تئوری  آمیختن "دین ودولت "این نوع معضل  اجتماعی سطحی نگری را  بوجود آورده است  ومتاسفانه فساد اخلاقی ویا ریا کاری بیش از حد ایرانیان هم و باعث تشدید آن شده  است ویا اوج  فسادشرکت های هرمی جامعه هم ویا رخنه اش در سازمانها وکارخانجات وتلویزیون ملی  واین معضل سطحی نگری دینی را بوجودآورده است ودر این باره وعده ای هم وبا پر رویی تمام ودر رسانه ها حضور یافته وخودشان را  وجزو مقدس ترین انسان های  کره زمین معرفی میکنند ویا با پرویی تما م ودین واقعی بهایی بودن خود راو پنهان میکنند ودر حالیکه قران می گوید برای باورکردن مومن بودن یک نفرانسان  وبجای بحث تلویزیونی  وی  و به اعمال صالح ویا غیر صالح همان مدیران ویا خبر نگاران و در همان اداره  توجه بکنید     والا کل اقتصادایرانیان وفلج کامل خواهد گشت  !

ودر پایان ذکر می کنم که در "دیوانسالاری قدیمی ایرانیان "که انتخابات 150 ساله اخیرایرانیان ومد اجتماعی  نشده بود  وگردش دیوانهای اداری قدیمی ایرانیان وتنها با دستورات  آیات قرانی ویا متعلق به گروهبندیهای اجتماعی هفتگانه انجام می شد  و به شرح ذِیل می باشند :

1-دسته اول آیات قرانی مربوط به  حفظ نظام خانواده بود   ویا بر عکس  مربوط به علل متلاشی شدن نهاد  خانواده می باشد واز 3800 سال قبل که ادیان بزرگ بشری پیدا شده ا ندوآیات مختلفی در دین تورات ویا در انجیل واوستا وقران تشریع شدند  که مربوط به سازماندهی نهاد خانواده در میان جامعه بشری می باشند  که در چهار دین بزرگ ودستورات مزبورآمده است  تقریبا شبیه بهمدیگر  می باشند  واگر ایات دینی مزبور ونازل نمی شدند  ودر ان صورت ودیگر امکان تشکل  خانوا ده هم ودر میان جامعه بشری وتحقق نمی یافت  ولذا خانواده صرفا در سایه عمل کردن به دستورات دینی ودوام می یابد وبعلاوه دخالت دادن مصوبات مجلس ویا دستگاه قضایی ویا اختیارات دفاتر ثبت احوال ودر نظام خانوده دلیل بیسوادی نمایدگان مجلسی می باشد  که از دوره مشروطیت وبا تشکیل  قوانین اساسی کشور ها ودچارتوهم خود بینانه شده اند ویا درمورد  اختیارات تصویباتی خود ودر مجلس شده اند وفکر می کنند جزو اختیارات آنهاست که بجای "دین" وآنها در مورد اداره خانواده ومصوبه بگذرانند  ویا لایحه حمایت از آن را وغیرشرعی  تصویب بکنند که نظم زندگی بشری واز بین می برد ودر 150 سال اخیر هم وکانونهای سرمایه داری جهانی برای حفظ سرمایه ها ی خودش ویا جهت توسعه سرمایه خودش ونهاد خانواده ویا مالکیت خانوادگی را تهدید پنهانی می کند ویا از سوی کانونهای فراماسونری جهانی مامور است که نمایندگان مجلس جهان سوم و تحت فشار بگذارد  که قانون حمایت از خانواده را تصویب بکنند ویا به اسم حقوق زنان و فمینسم اسلامی وغیره را تصویب بکنند که دلیل جهل کارشناسانه نظام سرمایه داری ونمایندگان مجلس نوکرماب  انهاست وزیر ا پدیده خانواده  ونظام تمدنی بشر را حفظ می کند  ویا مکانیزم کار وتلاش وتولید جامعه را  هم حفظ می کند  وتوسعه سرمایه وبدون انکیزه خانوادگی  امکان پذیر نیست  وزیرا که نظم حقوقی خانواده با نظم نهاد های دیگر همان جامعه عجین است ویا درروند  پیدایش تمدن بشری ودوام ان موثر است است واگر نظم یکی را بهم بزنی و آنگاه نظم نهادهای دیگر  همان جامعه هم وبهم می خورد که تابحال مردم شناسان ویا جامعه شناسان ویا  اقتصاد  دانها وآن موضوع را مطالعه نکرده اند ویا به صاحبان سرمایه ودر بانکهای برزگ جهانی ونگفته اند وبعلاوه با دست نمایندگان بیسواد  مجلس همان  کشور هم وباعث سلب آسایش اوز همه اهالی آن کشور شده اند   ولذا قوانین دینی چهار دین برزگ جهانی وطوری هستند  که   اگر افراد مختلف همان خانواده به حقوق تعیین شده وبرای هر یک از زن ومرد ویا خواهر وبرادرو در قران وتورات مزبور ویا در انجیل ویا اوستا توجه نکنند وهمان خانواده هم ومتلاشی می شود ویا خاصیت تولید کنندگی عناصر تجزیه شده همان خانوادهم واز بین می رود وبهمین دلیل از نظر چهار دین مزبور وخیانت هرکدام از آن عناصر خانواده  وبه هم دیگر  را ودین های جهانی "گناه  خانواده " می دانند ولذا از این نظر دین های بزرگ  وعناصرهمان خانواده را وفرهنگ پذیر حقوقی ونسبت به همدیگر می کند که گناهان مربوط به عنصر دیگر خانواده را وانجام ندهند وتا در همکاری دائمی با یکدیگر باشند ویا صدمات اقتصادی ویا بهزیستی نبینند  ویا بخاطر نفع طلبی فردی همان اعضای خانواده وبا مرتکب شدن آن نوع از گناه خانوادگی وباعث نفرت از همدیگر می شوند  ولذا خانواده اشان متلاشی می شود وبعلاوه از منافع مختلف جنبی آن خانواده هم وبهرمند نمی شوند  ولذا  دینهای مزبور تاکید به ان دارند دارد  ودر صورت وقوع جرم مزبور واعضای  خانوادهبیزار از همدیگر می گردند   ولذا ارتکاب  گناه خانگی وتوسط  برخی آز انها ونسبت به برخی دیگر ویا توسط دادگاه ویا کلانتری هم وبراساس حقوقی که تصور می کنند وصرفا  دستورات قرانی را از بین می برد که یک طرفه وبرای  هرکدام از آنها  وحکم صادر بکنند  واگر رویه خلاف قرانی  در پیش بگیرند  وباز همان خانواده متلاشی می شود !ولذا حکم قضایی نیز وغیر باز دارنده خواهدشد    واین سه امر و بصورت فاکتورهای  اجتماعی  پیوسته است که با همدیگر عجین شده وباعث متلاشی شدن همان  خانوا ده می شود   ودر قران وحقوق مختلف اعضای خانواده ونظیر  "حق مهریه زن "(ویا  صداق وّبه نقل سوره نساء قران ) است ویا "نفقه زن وفرزند" است ویا حق"هبه خانوادگی"است که مدام العمر قابل برگشت به پدر است  ویا "حق الارث" تعیینی هرکدام  از اعضا ی خانواده است ودر آیه های مختلف  قرانی ودرج شده اند   ونیز حق سهم بری هریک  از خانواده ودر ایام کهولت ویا هزینه بعد از مرگ  است ویا بصورت هزینه دفن وکفن  واز اموال مشاع خانواده را وقران تعیین می کند   ویا حق شرایط  "طلاق های چهارگانه" در قران است  ویا حق "عدم زنا " ویا عدم چشم چرانی از وی  است ویا آیات قرانی مربوط به عدم نشان دادن فروج خودو به غریبه ها ست که متاسفانه در اینستاگرام ویا  واتس آپ وغوغا می کند    ویا "حق عدم خیانت به یکدیگر "ودر اموال مشاع خانواده  است که در قران ذکر شده است وبدتر از سرقت می داند ویا تعریف حقوقی ازدوا ج با محارم جنسی محرم ویا نامحرم  است ونظیر حق رابطه سالم خواهر وبرادرتنی ویا  رضاعی است ویا "حقوق حضانت" است که فرزندی از پدر جدا می شود ویا حق عدم خیانت در ان اموال حضانت است  که بعهده دادگاه می باشد که تشخیص دقیق دهد  وبعلاوه دروجوب دینی  "همکاری خانوادگی توام با رضایت اعضای همان خانواده با یکدیگراست  که در ایه  وتعاونوا بالبروالتقوی و مستدل شده است  ویا در عدم جدل وگفتار توام با ادب با یکدیگر است ویا در آیه مربور احسان به والدین  می باشد  که در قران وجوبش بر فرزندان  واجب است ولی متاسفانه  بر اثر تعلیم وتربیت غلط مدرسه ویا تلویزیون وامروزه اکثر بچه ها وفلسفه واجب بودن آیه  وبالوالدین احسانا ویادشان رفته است ولی گرفتن نفقه یک طرفه از پدر را وبه دادگاه می برند ویا از قاضیان بیگانه با دستورات قرانی طلب  می کنند ! ویا اجازه گرفتن از ولی همان خانواده در مصرف درامد همان خانواده ورهینه بودن متقابل اشان است  ویا بدلیل عدم اذن ولی حرام می داند   ویا عدم اضرار به در  آمد خانواده  است که زن مرد خانواده ها وامروزه از  یادشان رفته است  وبعلاوه این نوع از دستورات خانوادگی و در دینهای بزرگ چهار گانهبشری  وتقریبا شبیه همدیگر می باشند که به آیات تفصیلی انها نمی پردازم! 

وبعلاوه چونکه سیستم حقوقی  دین اسلام هم و"دین پدر سالارحقوقی " است که قران همه نوع حقوق پرداختی به دیگران را وتنها به گردن پدر خانواده انداخته است واز جمله دادن مهریه به زن ویا دادن نفقه به فرزند  را به گردن پدر انداخته ویا ویا دادن سهم الا رث ویا دادن حق حضانت وی ویا نام خانوادگی غیره را وبرعکس در ازای آنها ومتقابلا وحقوق تصمیم گیری بیشتری هم در ایه الرجال قوامون علی النسائ را هم وبه پدر ذکر کرده است ولذا در باز کردن حساب بانکی فرزندش ویا در اذن شغلی آنان ویا در اذن ازدواج ویا اذن سفر ویا اذن رفاقت با دیگران  ویا اذن مصرف اموال اعطایی به فرزندان ویا در شراکت فرزندش با دیگران ووی را "ولی "حقوقی همان خانواده تعریف کرده است که "اذن های " مختلف از وی را می طلبد ونتیجتا همان پدر سالاری حقوقی راوبرای اعضای همان خانواده و متقابلا "تکیلف حقوقی " ذکر  کرده استکه با فمینسم اختراعی غرب وتعارض های مکتب حقوقی دارد که بدلیل بیسوادی حقوقی خودشان وآشنا به مکانیزم آن "نظام یکدست حقوقی " نیستند    وبهمین دلیل   وقتی که یک قاضی وفرزندی را واز پدرش جدا کرد وبه زن وی داد وطبق ایه لاتقربوا اموال الیتامی ومسئول تلف شدن  پولهای حضانت وی نیز  می باشد که مادر طلاق گرفته وی  وآن پول حضانت بانکی را چکار می کند یا چگونه باید به حساب دادگستری آن شهر هم باید بریزدو یا به حسابداری دستگاه قضایی بسپارد  صورت حسات مخارج مزبور را از مادر گرفته وبرعکی به پدرپول دهنده بدهد  وبعلاوه قاضی  با حکم حضانت مزبور  مجبور به دادن صورت حساب نفقه حضانت مزبورمتقابل  است  وباید مواظب باشد  که مادروی و پول مزبور   را وصرف راه اندازی سرمایه شرکت هرمی با دیگران نکند ؟ ولذا در این مورد قرآن وبا ایه های مختلفش  وقاضی را مقصر می داند وباید مامور بگذارد وببیندکه  پول مزبور وآیا  صرف همان فرزند حضانتی می شود ویا نه ؟ ویا در امانت داری حق حضانت وخیانت انجام می گیردویانه   ؟ ولی متاسفانه دادگاهها ی خانوادگی صرفا به صدور حکمی می پردازند که گناهان مختلفی را برای قاضیان تولید کند ولی دستگاه قضایی به ان گناه ذکر شده در ایه قران توجه ندارند وصرفا با ائین نامه های مصوب دستگاه قضایی عمل می کنند ودر حالیکه ایت الله سید محسن حکیم  ورعایت این نوع از موارد را وبه نماینده دادگستری ایران تذکر مذهبی داده بود 

 

2-دسته دوم وقوانین شرعی موسسات اقتصادی همان جامعه است که چهار دین بزرگ جهانی وبرای ساماندهی اقتصادی گروههای اقتصادی ویا فنی ویا کشاورزی بیرون خانواه وضع کرده است که بصورت قوانین مدنی ویا مدنیت بشریاست  که در گذشته ایران و"روحانیون خارج از کالبد دولت "وحافظ حقوقی این نوع از قوانین مدنی – دینی بودندکه با تئوری بافی غلط مهندس بازرگان وبهم ریخت  واگرقوانین دینی مزبور  ودرست تنظیم بگردد وبسیاری از مصوبات مجلس ویا هیات دولت هم وکاهش می یابد وزیراکه  ادیان بزرگ جهانی واز قدیم ونواقص حقوقی معامله با یکدیگر را برطرف کرده است وبا نواقص انتقال مال از فردی به فرد دیگررا برطرف کرده است  ویا انواع تدلس های مختلف در مورد معامله با یک دیگررا ذکر است وهمه  این نوع از احکام اقتصادی و"احکام اقتصادی  بیرون خانواده" ذکر نموده است  که با "احکام اقتصادی درون خانواده وگناها ن آن "فرق ماهوی" دارد  واین نوع احکام اقتصادی قران که دستورات آن در قران آمده است که رابطه دین ودولت را ودر 23 وزارتخانه روشن می سازد که کارمندان دولت ومجبور دینی به نگه داری آن احکام در اجرائیات 23 وزارتخانه می باشند  ویکی از ان احکام دینی  قران "رهن" است که در سوره بقره ذکر شده است ویا حکم دینی دیگرش  "اجاره" ویا دیگری "امانت "ویا "کرایه " است    ویا "قرض" وِ"یا "ربا  "ویا "بیع وخرید وفروش" است ویا حکم دینی "اجرت المثل "است ویا "دستمزد ویاحق العمل "ویا "عدم گران فروشی ویا  کم فروشی"و یا عدم خیانت در امانت" است    ویا "عدم سرقت" ویا "عدم تدلیس" است ویا "عدم غصب" ویا "عدم اخاذی" است  ویا"مشغول ذمه بودن ویا دین است  و یا " رد مال "ویا حکم "مشابه مال"  است  وِیا "عدم تلف کردن مال غیراست " ویا حکم "اضرار به غیر "است ویا حکم "ضمانت مال"  ویا "احتکار"است و در  ایات مختلف قرانی ذکر شده اند که غیر ازدستورات  "نهاد خانواده" است که با ایات دسته اول قران اداره می شوندولی ایات اقتصادی قران  در  چرخاندن موسسات اقتصادی وفنی وکشاورزی جامعه و"دستورات دسته دوم" را بکار می اندازد  وبعلاوه دادگاههاویا کلا نتریها  ویا تعزیرات را در قران  وبرای اجرای شدن آنها وپیش بینی کرده است  که  مواظب باشند  که ببیند که معامله اقتصادی مزبور و بین دونفر واز کدام نوع از جرم است ؟ ویا از کدام گناه اقتصادی نشات  می گیرد    ؟ ویا عیوب معامله مزبور واز کدام نوع می باشد ؟ وآیا از نوع  اخاذی  است ویا از نوع گران فروشی است ؟ویا از نوع تدلیس ویا غصب  است ویا از نوع رشوه است  که  کتاب "مکاسب فقه  دینی قم " وودر کتاب مزبور انواع حرام ها ی استخراجی از قران را وتعیین  کرده است !وبعلاوه کتاب "قوانین مدنی ایران "ویا " مسئولیت مدنی "هم که ملهم از ایات قرانی می باشند ویا در دوره مشروطیت اخذ شده اند واز ایات اقتصادی مزبور ونشات می گیرند  !

وبعلاوه  مورد معاملات دسته دوم جامعه نیز و"دادن پول ودر ازای گرفتن  جنس "است که در "اقتصاد بیرون خانوادگی" "کار برد "دارد ولی در "اقتصاد درون خانوادگی" و"مبادله پول با جنس نیست وازیک فرد  بیگانه نیست و بلکه "مبادله پول به فرزند همان خانواده  ودر ازای خدمات گیری متقابل دورن خانوادگی "است که مدل اقتصاد لبیرال آدام اسمیت ویا ریکاردو واین نوع از تنوع مبادله پولی را ودر "خصوصی سازیها "نمی شناسد که دین های  بزرگ جهانی واز قدیم بنیانگذاری کرده اند ولذا به تنوع نهاد های اجتماعی ویا به تقسیم کار جامعه بشری وشهر ها ومدنیت آن  منجر شده است ولی در همه آن عقود اسلامی  وعنصر  "رضایت طرفین را  شرط صحیح بودن معامله ویا خدمات متقابل فرزندی می داند  وآنرا با نص ایه لا تکونواتجارتا غیرعن تراض وضروری  دانسته است ویا در ایات دیگر "معامله غیر رضایت مندانه "را وحرام دانسته ویا عدم سند نویسی توام با آن را ممنوع کرده است  ویا عدم شهود عادل  در معامله را وفسق مید اند  ولذا نگهداری کتب وسند اداری مورد نظر آن را به کارمندان آن وزارتخانه ها وواجب  شرعی کرده است که دستکاری غیر شرعی هم ودر آن مورد بوجود نیاورند وبعلاوه دادگاهها  وکلانتری را هم ودر رسیدگی به مرافعه مزبور وبه بی طرفی  وعدم جهت گیری توام با ظلم دعوت کرده ویا به یکی از طرفین   را هم وحرام می داند  ! وانرا در  ایه تدلوا بها الی الحکام وغیره ذکر کرده است 

3-دسته سوم نیز وآیات مربوط به "موسسات خیریه " است  یا نهاد های خیریه جامعه می باشد که  گروهبندیهای  نوع سوم جامعه را تشکیل می دهند ودر تقسیم کاربشری بوجود امده اند    وقوانین دینی خاص خود شان را هم دارند وبعنوان سومین نهاد اجتماعی بشرهستند که  از 3800 قبل ودر میان جوامع  بشری پیدا شده است ودر قران نیز آیات خاص خودش را دارد ولذا "نهاد خیریه" ونهادی است  که بهره مندانش و  از در آمد خانوادگی مناسب بهره مند  نیستند وبعلاوه  از مزایای اقتصادی گروه بندی دوم نیز بهره مندی مادی ندارند ولذا در "دسته سوم گروه بندیها ی بشری" قرار می گیرند  وبعلاوه در مراحل نا توانی مالی ویا جسمی  کار کردن هم قرار دارند  و لذا آیات قرانی خاص هم در مورد این نوع گروه بندی سوم نازل شده است ونظیر حقوق قرانی " اطعام یتیم "وِیا " تعاون در بر"است ویا آیه قرانی "نفقه همسایه"  ویا "نذر  وصدقه  ویا زکات ووقف ورقبی به بی بضاعت ومسکین  واسیر  وغیره می باشد وبعلاوه قران در آیات مختلف خودش وجزای انجام آنها راونظیر قوانین اقتصادی مبادله جنس با پول نمی داند  ویا مبادله جنس وبا جنس نمی داند وبلکه معامله با خدا دانسته که پولی را به یکی داده ولی جزایش را بجای "مستمند" ودر قیامت از خداوند بگیرد وبا این مکانسیم وبه شکل گیری نهاد سوم جامعه نیز منجر می شود ویا "مستوجب ثواب بر  اخروی "می داند وبعلاوه خیانت در اموال این قبیل از افراد نا توان  جامعه را هم حرام داسته وبا ایه لا تقربوا اموال الیتامی نهی می کند!  ویا در آیه دیگرش ونظیر  ظلم به یتیم می داند ولذا حسابداریها ویا دایره بازرسی کل کشور ویا غیره وامر دینی می کند که موسات خیریه را هم بازرسی مالی بکنند تا هیات امنای امین ان موسسات باشند  ویا می گوید که بازرسی بکنید واز عدم حیف ومیل شدن اموال مربوط به ضعفا وحمایت قضایی بکنید !

4-دسته چهارم آیات قرانی نیز مربوط به کلانتریها ویا دادگاه ویا محتسب ویا داروغه  وتعزیرات وغیره است واز 3800 سال قبل  وتا کنون ودر دین های چهارگانه بزرگ بشری  ودستورات مربوط به قضاوت آمده است ویا دستورات مربوط به محتسب امده است وبعلاوه مشروعیت  دادگاه وکلانتری هم در قران ودر رعایت  قسط وعدل  است  ویا در عدم رشوه گرفتن از یک طرف است ویا دستور قرانی  قضاوت عادلانه وبین دونفر است  ویا روند تشکیل بی طرفانه پرونده وشکایت بدون حب وبغض ویا شنئان قومی به قوم دیگراست  ویادر آ یه  واقیمواالوزن والمیزان است ویا در ایه اعدلوا وهوا اقرب بالتقوی ویا در ایات قرانی عدم اعتنا به شهود های غیر عادل ویا دروغگو می باشد !    ویا در  ایه تدلواالی الحکام  است  حکم قضاوتهای غیر عادلانه را ومعادل  فسق قاضی می داند که برخلاف دستورات قرانی  حکم صادر بکند ونام انرا در قانون اساسی دادگاه صالحه می نامد  ویا برخلاف عدالت وقاضی مزبور  وحکم قضایی صادر بکند ! ولذا در کتاب های دینی هم و"باب قضا در اسلام"امده است  ویا ایات ویا حدیث های آن هم وذکر شده است  

5-دسته پنجم نیز ومربوط هم مربوط به آیات قرانی گروهبندیهای جاسوسی حلال ویا حرام است که از گروهبندیهای دیگر جامعه هستند  است که در رفتار با یک دیگرو چگونه رفتار بکنند   ؟وگرچه در آیه قرانی واعدوالهم  من قوه .. وجاسوس امنیتی ویا اینترنتی را  وبرای منافع عمومی جامعه راوقران  حلال می داند ولی در حدود در 15 ایه قرانی  هم  و"جاسوسی جنسی تلفنی ویا اینترتتی "از دونفر محرم به هم دیگر  را وحرام کامل می داند وحتی برای همه مقامات کشوری ویا برای کلانتری ها ویا برای اداره اماکن وروسای ادارات هم  حرام می داند  که پنجره الکترونیکی چشم چرانی به زنان کارمند دیگران  وباز نکنند  که در عقد شرعی انان نیستند ! ولذا حتی رویت ویا جاسوسی جنسی برای فرزندان همان فرد را هم وحرام می داند ویا برای پدر ومادر همان خانواده عروس را هم وحرام می داند !ولذا آنها را وجز حقوق مدیران ادارات ندانسته ویا جزو حقوق حراست ها ویا کلانتریها ویا بنگا ههای معاملات ملکی نمیداند که در هنگام تعویض منزل ودوربین مخفی برده ودر خانه اجاره ای بکارند واز این را هبه اخاذی از طرفین واقدام بکنند وحتی آیه  "اوفوا بالعقود" ودستور دسته جمعی  به قاضی ویا کلانتری است ویا به دفتر خانه وبنگاه معاملاتی را ه هم هست که از این راه اخاذی از یگران نکنند   ولی  در جامعه الوده به مدار بسته وفضای مجازی وهنوز مورد توجه هیچ کس نیست ولذا هرکس سعی می کند که ز جریان مزبور وبه نفع خود یک نوع بهره برداری مادی ویا جنسی بکند ! وبعلاوه  به فلسفه ثبت عقدازدواج ودر دفتر خانه دولتی هم توجه نکنند که اسناد دولتی  خودرا نگه نمی دارند   ویا ارکان دولت را وضامن عبارت اوفوا بالعقود  قرانی نمی دانند  ولذا  امروزه انواع ازدواج های سفید رواج یافته است  ویا زمینه هر نوع پولشویی بوجود آمده است  ویا جاسوسی جنسی را ومباح کرده است ! ویا محتاج کردن اقتصاد معیشت یک فرد به امور جنسی را بوجود آورده است ویا ایرانیان را وبه "مذهب بوقلمون صفت ها ی روستایی "تبدیل کرده است ویا جامعه ایران را به فساد عمیق می کشاند !

,

ودسته ششم  نیز وامر و نهی های قرانی مربوط به "نهاد مذهبی" می با شد  وبعلاوه قران وعلم آموزی دینی راوخاص افراد نهاد دینی جامعه  می داند که به عنوان حقوق دان دینی جامعه عمل کرده  وتوصیه می کند که  اولا عالمترین انسان در شناخت دین باشند  ونیز در شناخت فقه دینی  از قران ومتخصص ومجتهد جهد کننده در شناخت امور حرام وحلال دینی باشند   وبعلاوه  متخصص در شناخت امور مربوط به امر نهی قرانی 7نهاد اجتماعی از قران باشند وهمچنین   عالم ترین مجتهد ودر شناخت منهیات خانواده های ایرانی باشند  ویا درشناخت  مسایل دینی سازماندهی نهاد های  اقتصادی جامعه ومجتهد   باشند ویا در  شناخت  نحوه عمل کارمندان  ویا قاضیان امور طلاق ویا مهریه ونفقه وارث خانوادگی مجتهد کامل باشند وبعلاوه تلفیق دینی این چند نهاد اجتماعی را به انها تذکرداده است    یا در شناخت امر ونهی های  قرانی مربوط به نهاد های  خیریه  هم عالم ومجتهد باشند  ونظیرتخصص در شناخت دینی امور حلال وحرام  معامله خرید وفروش  ویا دستورات قرض ویا غصب ویا سرقت  ویا رهن باشند  ویا در شناخت امر ونهی های اداره بهینه موسسات خیریه باشند که نگذارد  امورات  نذر ویا وقف واطعام یتیم  در سازمانها ی حج واوقاف وموسسات خیریه درمانی ویا بهزیستی تلف مالی تلف بشوند ویا در جلوگیری از تقرب دیگران به اموال یتیم ومسکین باشند ویا در عدم قهر یتیم ومسکین باشند ویا در عدم منت گذاری واذیت به ان فقرا وطبق ایات قرانی بکوشند  ونیز در امر ونهی های مربوط به امورعدالت ویا قسط آفرینی  کلانتری ها ودادگاهها متخصص ویا آمر به معروف  باشند که نگذارند که آنها وبا تکیه به درجه واسلحه خود وایات عدالت ویا قسط قرانی  را وبهم بریزند !  و  یا به  آیه های مربوط به عدالت وقسط  توجه نکنند ویا به ایات  عدم گرانی وعدم کم فروشی وعدم رشوه وعدم شهادت صادقانه توجه نکنند  ویا روند تضیع دیه وتعزیرات را بوجود آورند  ونیز مواظب باشند   که در دادگاهها وچگونه احکام قران عادلانه اجرا می شود ویا نمی شود ؟ ویا اعضای کلانتری ها وبا  سوء استفاده از درجه ویا اسلحه واختیارات قضایی خود وسوء استفاده نکرده ولذا ایات قضاوت عادلانه قرانی را بهم بریزند  ! و یا بنام  جاسوسی امنیتی وصرفا حرامها ی 15 گانه جنسی وتوسط مدیران ادارات بعمل اید    ویا حریم خصوصی افراد مختاف را وبهم بریزند !ویا نظیرباز کردن پنجره الکترونیکی  وجهت دیدن فروج زنان دیگران را عمل کرده که در سوره نساء قران کنترل آن را وبه عالمان دینی همان جامعه تذکر داده است ویا با مداربسته  عمل بکنند  ویابا  چشم چرانی الکترونیکی عمل کرده  و یا  15 آیه قرانی را بهم بریزند  ونظیرپایمال شدن آیه( و لیحفظن فروجهن است ویا  ایه واخفض ابصارهم می باشد ویا توسط مدیران اداره مخابرات ورواج بیابد که با عقد قراداد اینستا گرام وتوسط شرکتهای خارجی ومحتوای قرانی را وزیر پا بگذارند ویا در حرام های دینی دیگر و در نهاد های مربوط به امور مساجد ویا حج  ونماز وروزه ونذر ومنت واذیت در امور خیریه است که ظهور می  یابد وهمگی "نهاد ها مذهبی جامعه" را وخراب می کند   ولذا  دولت اسلامی باید که مواظبت از این نهاد های دینی بکند ونگذارد  اراذل اوباش شهری ومسجد های شهری  را به "مسجد ضرار" تبدیل بکنند  وزیرا که قران می گوید که المسجد اوسس علی التقوی ویا افراد اهل فحشاء ومنکرات ودر صف نماز گزاران رخنه نکنند  وبعلاوه  آیه قرانی دیگر که می گوید ( الصلوه  تنها عن الفحشاء والمنکر) ویا ایه قرانی نماز خوانهای مصرف کننده مسکرات وغیره در مسجد است ونیز در  سوره حج که می گوید که مواظب باشید وتا  کسی وبنام حج ورفث وفسوق وجدل ودر مکه وبراه نیاندازد! ویا بدون استطاعت مالی واموال دیگران را برداشته وبه حج برود که در سوره حج وغیره جلوگیری از انجام این نوع از امور را وبه روحانیون  دینی با تقوی ومتذکر شده  است ویا در حفظ اسناد دیون ادارات ویا در اسنا دمهرزنی   ادارات وطبق ایات سوره بقره عمل نکنند   ولی متاسفانه مهندس بازرگان ودر سالهای 1337 الی 1342 ش با نوشتن چند کتاب من در آوردیخودش  ومفهوم قرانی " روحانی عالم به قران بودن  را خراب نمود  ویا مفهوم روحانی مومن به دستورات  قرانی  "را تحریف نمود   ویا روحانی مذهبی متقی ویا آمر وناهی بودن های  قرانی مربوط  به 7نهاد اجتماعی راحذف نمودو یا از گردن روحانیون برداشته   وصرفا مبارز بودن با شاه را ووظیفه روحانیون دانسته " واز این را ه به "مفهوم روحانیون سنتی  ویا متقی وضربه زد ویا  آنها را  عامل عقب ماندگی مسلمین"  دانسته و یا دسته دیگری از روحانیون را وراهنمایی غلط  کرد که  بنامهای "روحانیون  مبارز "  ویا "روحانیت مبارز " نامیده شوند  وتا  حرفه روحانی خود را رها کرده  وصرفا در صدد کرسی های مجلس باشند و یا کاری با گناه کردن ویا گناه نکردن مردم نداشته باشند وتا جامعه ایران وبه جامعه گناهکار تبدیل بشود  ولذا  فرق روحانیون دینی را وبا رهبران سیاسی حزبی اشتباه گرفته بود  که قران ویا حدیث های مربوط به نیابت  امام زمان ( ع )وچنین تعاریف مدرنی واز  روحانیون نمی کنند وتا نهاد دینی جامعه راو نگه دارند   ویا  روحانیون را وبه "قشری ومبارز" تقسیم بکند که  صرفا دنبال راه اندازی  حزب جمهوری ویا انتخابات مجلس   ویا سخن رانی صرف سیاسی باشند  ولی وظایف قرانی ویا حرفه روحانی خودشان  را ودر مبارزه با گناه واز یادشان ببرند   ! که با ایه قرانی لیقفه فی الدین  مغایر می باشد   ویا با ایه انما یتقبل الله من المتقین مغایر است ویا با حدیث امام زمانی  مغایر است که می گوید صائنا لدینه ومطیعا لامر مولاه ولی  تعاریف قرانی مهندس بازر گان وان معیار ها  را قبول نداشت  ویا وظایف روحانیون را ودر جلوگیری از گناهان افراد  جامعه نمی دید ویا در شناخت عالمانه قران وپیاده کردن آن در ادارات ووزارتخانه ها نمی دانست ! واز این را ه و نهاد دینی جامعه را تحریف کرد ویا مبارزه با منهیات 7 نهاد اجتماعی را واز گردن روحانیون برمی دارد  ویا رابطه صحیح  "دین وسیاست" را وبهم می ریزد

7-دسته هفتم آیات قرانی  هم مربوط به نهاد های نظامی جامعه است که احکام قرانی خاص خودشان را

 

نظریه دین ودولت مهندس بازرگان ،دانشگاهها  را بطرف " بهائیت جدید "می برد! دکتر محمد خالقی مقدم

 

 

نظریه دین ودولت مهندس بازرگان ،دانشگاهها

را بطرف " بهائیت جدید "می برد!

                                              (بخش4)

از دکتر محمد خالقی مقدم-

 خاطرات دانشجویی 16 ساله از دانشگاه تهران

 

 وهمانطوریکه در مقالات دیگرم  و,سابقه درس خواندن مهندس بازرگان در فرانسه را گفتم ویا اعزام به خارج اش را وتوسط محمد علی فروغی ماسون را ذکر کردم ومهندس بازرگان نیز وعده ای را هم ودردوره تاریخی  "هیئت دولت علی امینی "وبا مشاوره مهندس بازرگان ومدرک"دکتری داخلی"می دهند ویا بدون تحصیلات کلاسیک به انها می دهند   ولذا  وی را از گذشته تاریخ ودر آب نمک خوابانده بودند که وقتی دانشجویان انجمن های اسلامی دانشگاهها وبصورت 37  هزارجوان کم سن وسال وانقلاب براه انداختند ویاوقتی 33هزاردانشجوی  جوان چپ گرای ولی کم عقل تر از اولی ها واگر روزی  توانستند که  "رژیم شاه" را به سقوط بکشاندند  وآنگاه همه آن دانشجویان دانشگاههارا وکنار بگذارند  ونیز چند سال بعد هم 35 هزاردانشجوی مذهبی انجمن های حجتیه راواز ادارات  کنارگذاشتند  وراه را برای ورود دانشجویان با مرام عقیدتی گل وبلبلی به دانشگاهها باز کردند  که خانواده های ایرانی راوتوسط آنها وبسوی "دین بهائیت جدید" بکشانند  ونگذارند که "مرام ویا ایدئولوژی" اسلامی وبعد از "سقوط دولت شاه" ودر ایران بوجود آید ویا با دست همان دانشجویاناسلامی  انقلابی ورواج بیابد ولذا مهندس بازرگان می بایست که  بنام اولین نخست وزیر مسلمان جهان وتداوم  راه "هویدا ی بهایی "را بلا فاصله  می بایست که ادامه می داد ودانشگاهها را واین بار می بایست ّکه "بهائی جدید"   وبنام "" انقلاب فرهنگی " می نمود   واگر هویداویا وزرایش وتنها  توانسته بود ند که 400هزار نفر از ایرانیان را وبهایی بکنند ویادر طول 150 سال به "آئین شریف بهائیت" در بیاورند ولی مهندس مهدی بازرگان زاده دوره قاجار ومیبایست که بلافاصله وراه هویدای مقتول را ادامه میدادواین بار و در لباس تفسیرقران جویی جدید ومی بایست که "مرام جدید ایدئولوژیک " بوجود میآورد که بلا فاصله جایگزین "دین هویدای بهایی قدیم "بشود ولذا با کنار گذاشتن دانشجویان انقلابی مسلمان از دانشگاهها ومی توانست که در کمترین مدت وبتواندکه با تفسیر گویی ها ی جدید خودش واز دین انقلابی  ویا مرام جدید خصوصی سازی بسازد ولذا تعدادزیادی از دانشجویان مسلمان جوان ویا کم عمق دانشگاهها راویا دانش آموزان مدارس را وبه "آئین شریف تر دین بهائیت جدید ویا پیرو دین بازر گان ویا وزرای مشکوکش "وتبدیل بکند  و"شرایط عضویت در دین      جدیدماسونی آنها " هم وهمانطوریکه درص 7 کتاب "فراماسونری عهد هویدا" هم گفته  است وتبدیل شدن دانش آموزان مدارس وجهت عضویت در دین جدید بازرگان ویا در تبدیل شدن همان دانش آموزان مسلمان قدیمی وبه دانش آموزان جدید مدرسه معین است ویا شاگرد قرانی مثل سعید طوسی می باشد  که با تفسیر قران گویی جدید بازرگان شکل می گرفت  ویاتوسط  دکتر ابراهیم یزدی می باشد وبجای "حلقه های فراماسونری"  وانرا  " حلقه های صالحین " می نامیدند   ویا امری حلال برای دانش آموزان مسلمان محسوب می شد  ویا در دین بازرگان ویا در دین دکتر یزدی وبنی صدرمحسوب می شد   وبا این عمل وآنان را واز عقب ماندگی اسلامی در می آورد! ویا  به نقل کتاب " سر عقب ماندگی مسلمین " مهندس بازرگان واز "عقب ماندگی "بیرون میآمدند ویا بنظر مهندس بازرگان واین عمل "مسلمانان پیشرفتهتر "و د ر7 ویا 8 سوره قران هم وحرام نمی باشد وبلکه برای جوانان مسلمان انقلابی ودچار شده به انقلاب فرهنگی وحلال می باشد!  وفلسفه نوشتن کتاب " سیر تحول قران "وتوسط  مهندس بازرگان هم ودر همین راستا بود که دوسال قبل انقلاب  نوشته بود  ویا در سال 1355ش نوشته بود ودر آن ونحوه تبدیل شدن "حرامهای قرانی" وبه "حلال ها" را ودرکتاب  "سیر تحول تفسیر قران گویی "خود مهند س بازرگان  امده آست ویا جایش را به همدیگر می دهند ونیز بهمین دلایل بود که مهندس بازرگان ماسون _مذهبی وسپس بنی صدرماسون   وبجای دانشجویان مسلمان انقلابی داخلی وشروع به بازسازی ادارات جدید ایران کرد ویا بعد از هویدا نمودند  ویا شروع کردند که با دست وزرای دادگستری خودشان و"لایحه حمایت از حقوق زنان " ویا لایحه حمایت ازخانواده "را به تصویب برسانند که در اروپا وآنرا "فمینیسم ویا چند شوهری "می نامیدند ولی  در ایران ومهندس بازرگان ونام انرا گذاشته بود که "حمایت از حقوق زنان " که قران در سوره نساءخودش می گوید "الرجال قوامون علی النساء "ویا " حقوق خانواده پدر سالاری اسلامی "ویا وزیر مخابرات مهندس بازرگان هم ویا آقای محمد قندی دولت بنی صدر هم وزمینه "اینستاگرام ویا فضای مجازی "بعدی را ودر همان کابینه بازرگان وبنی صدر فراهم می کردند  وتا جایگاه "مدیرا  ن   مخابرات "بعدی را وتسهیل اداری بنمایند که فضای مجازی ویا اینترنت وارد خانواده های ایرانی بشود   وتا "سیر تحول تفسیر    قران  گویی مورد نظر مهندس بازرگان ویا دکتر یزدی و بوقوع بپیونددواگرقبل از انقلاب  ایران هم و فرهنگ مردم ایران وطوری بود که برخی از اعمال را حرام ویا با تفسیرقدیم  قران وحرام  می دانستند که در 15 آیه قران آمده است ویا در سوره های نساء ویا سوره طلاق ویا نور وبقره وغیره آمده است که حرام می باشد  ومثلا  دیدن بدن عریان زنان  محصنه دیگران واز پنجره فیزیکی حمامهای عمومی زنانه وحرام شمرده می شد ولذا  دانش اموزان ودر نزد خانواده های خودآنرا پذیرفته بودند و این نوع از حرامها را و"فرهنگ پذیر" خود کرده بودند ولی دانش اموزان جدید ودر "فرهنگ جدید مخابراتی" مهندس بازرگان ونیز برخلاف اصل 25 قانون اساسی وباز کردن "پنجره الکترونیکی موبایل" خودرا وحلال دانسته  ویا دیدن برهنه زنان دیگران ودر مدارس زیر نظر وزیر آموزش وپرورش مهندس بازرگان را ومی آموختند  ودرحالیکه در  سوره نساء وغیره قران حرام بود ویا  فقط برای شوهر عقدی اش حلال بود ویا طبق "عقود الاسلامی زوجیت " حلال  بود  که در آن عقد آسلامی  وزن اقرار می کند ویا می گوید و" زوجت نفسی " وبا ضمیر مفردهم وبه شوهر قانونی اش می گوید  ( ونه با ضمیر دسته جمعی )وشوهرش هم متقابلا آنرا قبول می کند  وتا در ازای تزویج اش مهریه ویا نفقه ویا ارث  ویا هبه زنشرا بدهد  ونیز جمله قبلت التزویج  را به او متقابلا بگوید! ویا در ازای نفقه گیری زنش ویا مهریه دادن به اوست  ویادر ازای  ارث بردن مالی زنش واز اوست !  ویا بخاطر  گرفتن هبه مالی از اوست  وبعلاوه یا شرط عدم زنای محصنه زن مزبور و با دیگران هم همراه  می باشد که چهار دین بزرگ این نوع نزدیکی جنسی عقد شده را زنادر تورات وانجیل وقران واوستا می دانستند ودر عصر خصوصی اروپاو" ازادی زن " نامیده می شود ودر عین حال می توانند که مهریه ویا نفقه ویا حق حضانت هم از دادگاهها بطلبند ویا اسناد دولتی دفاتر ازدواج را هم زیر پا بگذارند   وتا خرجی های چند گانه اقتصادی  مزبور را واز مردعقدی خود بگیرند! و وبه همین دلیل هم وبا تفسیر قران گویی "آیت الله بروجردی" وکسی در عصر وی جرات نمی کرد که برود واز پشت بام پنجره های  حمام های عمومی قدیمی زنانه وزنان حمام ان دوران  را ببیند!  ویا زنان عقدی لخت دیگران را واز پشت بام حمام ببیند ویا پدر ومادر همان فرد هم وفرهنگ دینی داشت برای رویت عریان زن عقد ی فرزندش وحرام بودن آنرا ومی دانست ولذا به اتاق خواب عروس اش هم وسرک نمی کشید وانرا محارم جنسی خویشاوند نزدیک می دانست  !  وچه رسد به فلان مدیر اداره مهندس بازرگان ویا کلانتری محل که مدار بسته هاویا ایفون  را وکنترل نکند ویا دراختیارافراد غیر مجاز بگزارد ویا در اداره اماکن وغیره وبرای همه اشان وقران حرام می داند   ویا  طبق نص آیات قرانی وباز کردن پنجره الکترونیکی اتاق کار زن دیگران ودر ادارات زیر نظر مهندس بازرگان هم وحرام بود ویادیدن الکترونیکی  منزل دیگران هم وودر نص های قرانی وحرام بود ولی با تفسیرقران گویی جدیدمهندس  بازرگان وحلال اداری برای پرسنل مخابرات  شدند  ویا توسط تفسیر قرانگویی  دکتر ابراهیم یزدی ویا توسط فلان خانم روسری دار تلویزیونی شد   که هر روز یک روسری نو وسرشان  می کنند ! وهمه این نوع از حرامهای الهی وحلال گشتند   ولذا فرهنگ پذیریهای بعداز انقلاب  وتغییرمحتوی  یافت واز این رو  واغلب فرزندان خانواده ها هم و تغییر دین داده اند ویا با آموخته های غلامحسین شکوهی تغییر فرهنگ دادند که وزیر آموزش وپرورش مهندس بازرگان بود ویا تغییر معیار دینی داده اند ویا باز کردن اتاق خواب پدر ومادر خود را هم وبخود اجازه می دهند! ویا براثر تعلیم وتربیت علی اکبر پرورش می باشد که جزو انجمن حجتیه اصفهان محسوب می شد  ولی  در دوره بنی صدر ماسون همدانی  ووزیراو گردیده بود   ویا ایام بعدیتر  وزارت آموزش پرورش محمد علی نجفی رواج یافت که بطور مشکوک زن دومش را در حمام به قتل رساند  ولذا این قبیل از موارد جزو تعلیم وتربیت  مدارس شده ودر حیاط مدرسه ها واین نوع از مفاهیم جدید وتوسط دانش آموزان وبه یک دیگر وبا موبایل های "شیائومی" ویا "هواوی چینی" وبجای "نرم افزار شاد" آموخته می شود ! ولذا بچه ها هم وباور کرده اند که  می توانندکه وبه اتاق خواب پدر ومادر خود هم وسرک بکشند وببیند که چکار می کنند ودعا بجان اقای غرضی ویا تقی پور می کنند که اینترنت را در ایران رواج داد ویا مسلمانان از سر انحطا ط مسلمین مورد نظرمهندس  بازرگان بیرون بیایند ؟که جریان  فرهنگی "مدرسه معین "واز آن دوران آغاز گشت  که معیار های تفسیر قران وبه وسیله مسئولان آموزش وپرورش ویا مخابرات وغلط تفسیر شد ویا توسط تفسیر قران گویی وزارتی مهندس بازرگان ویا دکتر یزدی ویا بنی صدررئیس جمهور  قران خوان  عوض گشت  که نتیجه ادغام فرهنگی "وظایف فقیه دینی" ودر" وظایف وزیر دولتی "می باشد  که محصول "تئوری حکومت اسلامی مدل بازرگانی" می باشد  که سکولاریم ویا تفکیک "دین ودولت "را وحرام جدید  ویا "تز آمریکائی "می دانست که روحانیون وارسته قدیم وبخاط انحطاط مسلمین انرا رواج داده اند که درعنوان  کتابش ادعا می کند ولی تبدیل  کردن " وزیر دولتی" وبه "فقیه مفتی اعمال خودش را "و" اسلام مبارز" می دانست که در تئوری بافی مذهبی – سیاسی جدیدش رواج داد وبعلاوه در تئوری نخست وزیری اش هم چونکه وزیر مربوطه نیز  و"اختیار اداری وانقلابی بالاتر" داشته باشد  ولذا  هرکسی هم که  اعتراض دینی وبه مصوبات شخصی وی بکند وفورا اعتراض  او و" بی دینی  ویا ضدانقلابی "تلقی بشود ! و"انگی "بود که به بچه های مذهبی دوره انقلاب فرهنگی زدند وتا آنها را از دانشگاهها وادارات وتصفیه بکنند وبا "این نوع از تفسیر قران گویی  مهندس بازرگان " بود  که اغلب وزیران بازرگا ن  ویا بنی صدر و الگوی وزرای بعدی تر هم شد ند که امر به معروف دولتی وبه طبقه ضعیف وفاقد قدرت ادارات بکنند ونص اصل 8قانون اساسی امر به معروف "مردمی" مورد نظر قران را در وزارتخانه ها کنار بگذارند !   وبعلاوه مهندس بازرگان وبا کمک وزرای دادگستری خود وبه "تدوین مقررات جدید عقدنامه های ازدواج منجر گشت  که همه خانوادها ایرانی را ودر اداره ثبت ازدواج وطلاق نخست وزیری اش وبه فروپاشی خانوادگی دچار نمود  که در مقاله بعدی ام وبه اثرات آن نوع از "عقدنامه ازدواج مدل بازرگانی "خواهم پرداخت که بسیاری از خانواداه هاو از هم پاشیده ویا بسیاری از فرزندان یتیم شده ویابسیاری از بچه ها وکنار خیابانی شده ویا کارتون خواب وغیره گردیدند ! ولذا با روال وزارتی مزبوربود  که همگی دستورات قرانی  وبه کنار گذاشته شدند    وبرعکس در تئوری بافی سیاسی وی  وهمگی دستورات همان وزیران و آیات نازل شده  واز طرف خداوند گردید ندوچونکه انتخاب شده صندوقهای انتخاباتی روستائیان ایران هستند ولذا تصمیمات وزارتی اشان هم و"مقدس انقلابی "می باشد ومی توانند که  مسلمین را واز "سر انحطاط "بیرون بیاورن د   که نتیجه "تئوری عملیاتی کردن حکومت اسلامی "وتوسط  مهندس بازرگان می باشد  که هم" تئوریسن طراحی فکری" این نوع از حکومت  اسلامی  می باشدکه طراحی اولیه اش را ودر سال 1321ش بنیان نهاد که بجای "تدریس فنی" در دانشکده اش ودر سال مزبور ودر مسجد هدایت تهران وتفسیر قران را گفت که در ابتدای حکومت پهلوی دوم بود  ودر پایاندولت پهلوی دوم هم  "تئوریسن پیاده سازی عملیاتی آن تفسیرهایش  " در سال 1357 ش بود وهمچنین وزرای علوم مهندس بازرگان ویا بنی صدرهم چنین هستند که اولین "نظام جمهوری "ویا "وزارت علومی" ایران را وپایه گذاری کردند  ویا  در بهم ریختن حقوق صنفی دانشجویان ویا حقوق جنسی دختران دانشجو وسهم اساسی داشتند  ولذا همه معیارهای آیات قران را و زیر پا گذاشتند ومعلوم نیست که از" کدام ماسون اروپایی" وبه بازرگان توصیه شده بود که اول دکتر شریعتمداری را ودر راس وزارت علوم بگمارد که دانشجویان نماز خوان وانقلابی راو "افراد غیر اسلامی "بخواند؟ وسپس "دکتر حسن عارفی" را وبه عنوان "رئیس دانشگاه تهران "وحکم بدهد وبه دانشگاه تهران بفرستد که ما دانشجویان مسلمان دانشگاه را ویا بچه های مسلمان زاده ویا نماز خوان  واقعی را و"افراد غیر اسلامی" در دانشگاههای اول انقلا ب بخواند ویا با حکم ویا دست خط مهندس بازرگان وسمت ریاست دانشگاه تهران را گرفته وبه دانشگاه ما بیاید وبخشنامه پاک سازی انقلابی ما ها ورا روی میز دفتر خود ودر طبقه 5 مدیریت دانشگاه تهران بگذارد ؟ وبا بخشنامه انقلاب اداری مزبور ویا دستور پاک سازی را بدهد ویا در 7تیر ماه 1359ش بدهد وبعلاوه با وقاحت خاص هم  ویا در توهین وقیحانه به 250 هزاردانشجوی مسلمان عمل کرده  وبخشنامه داروغه گرانه خودرا وصادر بکند   ویا  در مورخ  7 تیر ماه 1359 ش وبخشنامه انقلاب اداری وپاکسازی ادرات را ودرهمان  مورخ  تیر ماه صادر بکند که عین متن بخشنامه پاکسازی ما دانشجویان ومسلمان زاده هابود  ویا توسط وی بود ویا ذکر هم و درص 133 کتاب اقای رفسنجانی هم آمده است و بعلاوه  روش ریاست یافتن اوبر مدیریت دانشگاه تهران نیز ودر دوره حکومت بازرگان  وچنان با رفتار چندش آورتوام بود  ویا توسط همراهان وی توام بود   که خیلی ها استعفا دادند وزیرا که  توهین به شعورکلیه اساتید ویا دانشجویان دانشگاه  تهران ویا صنعتی شریف بود ولذا بخاطر رفتار چندش آور ویا همراه هایش به دانشگاه تهران  بود که  همه مدیریتها ی دانشکده های گوناگون دانشگاه  تهران ودسته جمعی همگی استعفا نمودند  و تا اعتراض جمعی به شیوه تربیت وی ویا خانواده بازرگان باشد که کسی بهتر از وی نیافت که به ریاست دانشگاه تهران بفرستد  ودر حالیکه دانشجویان مزبور و تازه شاه را بیرون کرده بودند وحتی ریاستهای سابق دانشگاه تهران هم ونظیر "هوشنگ نهاوندی "وغیره هم با آنان وچنین رفتاری نکرده بودویا این چنین وتوهین آمیزبا دانشجویان با سواددانشگاهها  و برخورد نکرده بودکه اکنون وی ویا 23 وزیر قبل از انقلاب ایران وهمگی در خارج هستند ویا با چهار میلیون کارمند باسواد ایرانی در خارج هستند  واکنون همگی درخاک امریکا واروپا هستند  ولی شرکتهای امریکایی گوگل وماکروسافت ودر "دولت الکترونیک روستائیان "وبجای آن کارمندان ودانشجویان باسواد سابق دانشگاهها وسرنوشت ما 83 میلیون ایرانی را وبه دست  23 وزیر جدید داده ویا به دست  3/3میلیون  کارمند روستایی ایرانی داده اند  که با "دولت الکترونیک خود" ونظام خانواده ها راخراب بکنند  ویا ادارات را غیر کار امد بکنند  یااقتصاد  بازار را بهم ریخته اند   ودرحالیکه  قبلا کارمنان باسواد وبا  پوشه های کاغذی ادارات ودرون قفسه های اداری وسرنوشت اداری ما ایرانی ها  را بهتر اداره می کردند  ولی کارمندان روستائی انقلابی جدید وبا "سامانه سازیهای دولت الکترونیک خود" ودر انواع وزارتخانه های تهران وزندگی همه ما ایرانیان را بهم ریخته اندکه گوگل "کد کارمندی اینتر نتی" به آنها داده  ومیز قصابی محله سابق خود   را ودر وزارتخانه های تهران ویا در "اتاق اصناف آن " و به پوشه های اداری  کامپیوتری جدید جلوی میز خود تبدیل  کرده اند  وتا با "سامانه های نرم افراز الکترونیکی " وآموخته گوگل وغیره عمل کرده وسرنوشت اداری  ماها را خراب  بکنند  ودر حالیکه فرهنگ غنی دیوانسالاری قدیمی ادارات ایران ویا فرهنگ مدیریت دانشگاههای سابق ایران به نرم افزار های الکترونیکی ساخته گوگل ویا ساخته ویندوز بستگی نداشت وبلکه به سواد اداری عمیق کارمندان شهری اش ویا به احساس مسئولیت دینی عمیق کارمندانش وربط وزارتخانه ای  داشت  که فرهنگ اداری عاقلانه را وببارمی  آورد ؟ویا فرهنگ توام با انضباط اداری ویا دینی را و به محیط وزارتخانه های ایران تحمیل می کرد که کارمندان روستائئ اسلام نشناس وآنرا بهم ریختند و چرا که  فرهنگ اداری قدیمی  ویا دیوانسالاری دیرینه  ایرانیان وبه انتخابات بند تومانی روستا ئیان متکی نبود وبلکه به سواد بالای اداری ودینی انها بستگی داشت   ویا به متمدن بودن واقعی کارمندانش ودر نظام اداری بستگی داردکه اکنون نیست   ویا به دیندار بودن واقعی آنها ودر ادارات ووزارتخانه ها  بستگی دارد که با انقلاب فرهنگی مهندس بازرگان وهمگی از بین رفتند ویا کارمندان با سواد قدیمی که چرخاندن انواع وزارتخانه ها را وبلد بودند وهمگی از ادارات مزبور فراری شده ویا به خارج گریختند ؟  ونیزفرهنگ چرخاندن بهینه یک وزارتخانه  و به فرهنگ شهری ویا روستایی همان کارمندان  اداری بستگی داشت که چه برداشتی از حقوق دینی ارباب رجوع اداری دارند ؟ ویا چه فرهنگ دینی واز خانواده های ایرانی  دارند ولی نرم افزار سازان شرکت گوگل ویا ماکرو سافت ویا یا هو و"تمدن دیوانسالاری معقول ایرانیان" رااز بین برده  وآنرا با "فرهنگ نرم افزاری روستائیان ایران "واشتباه گرفته اند!  که در طی 4 هزار سال تمدن ایرانیان وقادر به "اداره نظام فرهنگی ودوایر ایرانیان" نبودند ولی با ورود مهندس بازرگان وبه "جرگه نخست وزیران ایران" وهمان "روستائیان زشت اخلاق" هم وکارمندانواع وزارتخانه ها  گردیدند ویاهمگی مدعی رتق وفتق مرغ وگوشت ویا سبزی ویاصنعت حمل ونقل ویا مشاغل یابی  ویا تربیت خانوادگی همه مردم ایران گشته اند که با "سامانه سازی دیمی" خودشان هم وقادر به کارمزبور نبوده  ویا  نمی باشند!!  ولذا نظام تربیتی ویا اخلاقی همه دانشگاهها ویا شرکت های دانش بنیان آن بهم ریخته و یا فرهنگ خانواده ها نیز وبهم ریخته شده است  ویا خرید وفروش بازارمنظم  هم وبرای مردم  ایرا ن بوجود نیامده است ؟ و بجز از بنگ ویا بی بند باری در دانشگاهها چیزی نیست ویا بجز از پایان  نامه فروشی در دانشگاهها ویا دیدن عکس های عریان دیگران  ودر دانشگاههای ایران وچیزدیگری ازحرفه اموزی علمی  شکل نگرفته است ویا چیز دیگری از مکانیزم وزارت علومی مهندس بازرگان بوجود نیاورده اند ؟   وبعد از آن واقعه حکم دادن مهندس بازرگان وبه دکتر حسن عارفی ودیگر دانشگاه تهران آرام نگشت  ونصیحت های من نیز وبه آنان اثر نکرد که نماینده کلیه دانشجویان بودم ویا درنحوه  اداره خوابگاهها ورستوانهای کل دانشگاه تهران بودم وزمانی هم که خواسته های دانشجویان انجمن دانشکده پزشکی دانشگاه تهران را که به من گفته بودند که به او برسانم  که در طبقه پنجم ساختمان مدیریت دانشگاه بود وبه گوش او برسانم که دانشجویان مستعد پزشکی ویا استادان همان دانشکده پزشکی تهران که صد برابروی ویا دوستان دیگرش که علم داشتند ویا در علم پزشکی وبا سواد تراز وی بودند ولی همگی با تواضع خاص خودشان وملتمس بودند کهوی  نظام غنی پزشکی دانشگاه تهران رابهم نریزد!  ویا با ریاست خود بردانشگاه تهران ونظام علمی پزشکی را  بهم نریزدویا دانشکده پزشکی قدیمی دانشگاه تهران را وبا دانشکده تازه تاسیس پزشکی رفسنجان ودر یک رده اداری قرار ندهد ! ولی او گوش نداد ! ویا با میانجی گری نمایندگی دانشجویی من بودکه به او گفته شد !  ویا با طومار درخواست و تذکر دوستانه ومنطقی به اوداده بودند  که جایگاه رفیع علمی دانشکده پزشکی را ودر ادغام با دانشکده های درجه سه ویا چهارپزشکی  شهرستانها خراب نکندویا بهم نریزد  !ولی جوابی که به من نماینده کل دانشجویان دانشگاه تهران داد و احساس کردم که  وی وفکر می کند که از "دماغ فیل" افتاده است  ودر ک فهیمانه ای و از خواسته های منطقی اساتید پزشکی ویا دانشجویانش ندارد! ولذا در جواب من گفت که :در امر اداری دانشگاه تهران ودخالت نکن !وبه اداره همان خوابگاهها ویا رستورانها  بپرداز! که در آن مورد ودانشجویان دانشگاه تهران وتورا  نماینده دانشجویی  خودکرده اند! وبا آن جوابش ودیگر به دفتر وی هم نرفتم !وفقط با معاونت دانشجویی دانشگاه تهران کار می کردم واحساس میکردم که وی تلاش دارد که دانشجویان سرکش دانشگاه تهران را به درگیری بیشتر وبا کل نظام بکشاند والبته ریاست وی ودر دانشگاه تهران هم وچند ماه بیشتر طول نکشید ولی هدفش آن بود که کاری بکند که همه قشرها ی دانشجویی بعد از انقلاب ووحدت سابق خود را واز دست داده ودر برابر همدیگر  صف آرایی بکنند!  واوهم دیگر در دانشگاه تهران نمی توانست  که ریاست اداری طولانی بکند وفقط با گذاشتن بخشنامه پاکسازی اقشار مختلف وبر روی میز کار خود وهمه اوضاع دانشگاه تهران را وبه هم ریخته بود ولی بازرگان ویا بنی صدر که در شورای انقلاب بودند ویا در تدوین قانون اساسی هم بودند واز رفتار غیر عقلا یی اش ودر مدیریت دانشگاه تهران ودرس عبرت نگرفتند  که با واکنش شدید دانشجویان واساتید وتفکر منطقی مدیریتی نداشت ولذادر  دولت بنی صدر و بجای عزلش از دانشگاه تهران وبرعکس، پست بالاتری هم به او دادند ویاوزیر علو م اش نیز کردندتا بقیه دانشگاها را نیز خراب بکند  ویا تنها چند ماه وبعداز تنها ماندنش در مدیریت  دانشگاه تهران  ودر کابینه ماسونی بنی صدرو پست بالاتر وزارت علوم را به او دادند!وتا برسرنوشت همه دانشگاهیان انقلابی ومسلط بشود ! ودر حالبکه برخی از کتابهای معتبر که در مورد "افراد ماسون" نوشته شده است   وبه ماسون بودن خانواده صدر همدانی اشاره دارند وهمچنین اسناد دیگر هم وبه رابطه بنی صدر وبا "سازمان سیا" اشاره دارند ولی دکتر حسن عارفی ودر کابینه چنین کسی وارتقا ء مقام یافته وتا مرتبه وزارت علوم بالا می رود  و تا حلقه های ماسونی سابق را  واین بار وبنام "حلقه های صالحین" ونامگذاری کرده  ورواج بدهد ویا فساداداری واخلاقی را به میان بیمارستانها وپرستارها هم برده ویا با واژه سازی جدید گسترش بدهد  ویا  وزیر علوم جدید شده بود که اوضاع تمامی دانشگاههای ایران را به هم بریزد !  وبعد از آنکه اوضاع کل دانشکاهها را وبا بخشنامه خود وبهم ریخت وپیشنهاد کرده بود که اورا وبجای وزارت علوم ودر کمیسیون پزشکی امام  خمینی تعیین بکنند که قبلاپزشک مخصوص اش دکترمعتمدی بود ویا قبلا  پزشک مخصوص امام بود وبعلاوه  رئیس دانشکده پزشکی شهید بهشتی هم بود ودر همان ایام وبا دکتر عارفی ودر تفکیک شدن دانشکده های پزشکی هم  اختلاف نظر داشت ویا در جدا شدن از "دانشگاههای  مادر"و مخالف با عثیده وی بودوهمچنین اساتید دانشکده پزشکی شهید بهشتی هم و نظیر اساتید دانشگاه تهران ومخالف آن طرح بود ند ولی دکتر عارفی وبی اعتناء به همه بود وهمچنان کار خودش را تعقیب می نمود و بعد آنکه دکتر عارفی وعضوکمیسون پزشکی امام گردید  واز وزارت علوم رفت ومعلوم نیست که کدام لژ خارجی وبه آن دونفر اشاره نمودند  که این با ر ودکتر محمدعلی نجفی را که تحصیل کرده خارج بود وبمدت یک سال و"وزیر علوم "بکنند  ویا کسی را وزیر علوم کرده بودند که به خاطر افشاء نشدن رازش وتوسط زن دوم مخفیانه اش ودر حمام بقتل رسانده بودویا با انجمن اسلامی دانشسرایعالی مخالفت می کرد که برای دبیرستانها  دبیر تربیت می کرد   وسپس دکترایرج فاضل راووزیر علوم کردند ویا علی رغم اعتراضات دانشجویان ووزیر علومش کردندکه هم تفکیک  دانشکده های علوم پزشکی واز وزارت علوم را تکمیل بکند وهم بخشنامه پاکسازی دکتر عارفی راوتکمیل بکند که قبلا وی  نتوانسته بود ویا در ایام  وزارت خود وبه اجرای عملی بگذارد ؟وهم جهاد دانشگاهی را وبه نهاد پاکسازی دانشجویان تبدیل بکند ؟ ویا بعد از تعطیلی دانشگاهها منجربکند   وهمچنین  ستاد انفلاب فرهنگی را منحل کرده وبجای آن "شورای عالی انقلاب فرهنگی "را بسازد که به تنهایی تصمیم بگیرد  ویا در تصمیم گیری چند نفره و برای کل دانشجویان تصمیم بگیرند وهم سرفصل نوسی درسی رشته کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف وامیر کبیر را بدست کسانی بدهند که بجای استفاده از کامپیوتر ودر  فناوری صنعتی فنی وبرعکس عمل کرده ویا در تولید کارخانجات صنعتی وتنها ازدانش  نرم افزاز سازی جاسوسی جنسی آن لذت برده شود ! ویا در شرکت های دانش بنیان صنعتی  مورد نظر او وفقط پنجره الکترونیک باز کرده باشند  وبرخی از دانشجویان دختر  درون اتاق خوابگاه  دانشگاه  وتوسط فلان پسر کامپیوتردان  دانشگاه  صنعتی شریف کنترل شده وهمه دانشجویان دختر خوابگاه را ببینند! ویابا دوربین مدار بسته اتاق تحقیقات صنعتی دانشگا هشان   وکنترل کرده وپنجره آلکترونیکی آنرا وبا سر فصل نویسی نوین درسی  باز کرده وآن دختران بد بخت وبی خبر  را وازکلاس درس تجربی خودو بخوبی ببینند ! ویا به حمام خوابگاه دخترانه همان دانشگاه ویا صنعتی امیر کبیر وسرکشی الکترونیکی کرده وکنترل بکنندکه آیا همان دختران  دانشجو وغسل ترتیبی ویا غسل ارتماسی خود را وخوب بلدهستند  ویا نه  ؟ وآنرا  به جهاد دانشگاهی  صنعتی شریف  ویا در صنعتی امیر کبیر گزارش بکنند که گزینش دینی آنها وصحیح بوده ویا اشتباه در گزینش دانشجویی کرده اند ؟ ویا ختنه بودن اسلامی  دوست خودش را ودر توالت دانشگاه صنعتی وبه مسئولان آن دانشگاه وگزارش بدهند؟ ویا طبق تفسیر قران گویی جدید وتحول گرایانه مهندس بارزگان عمل کرده باشند که دکتر شریعتمداری رابه ریاست سر فصل نویسی رشته های فنی دانشگاههای ایران کرده بودکه تعیم وتربیت اسلامی را به انها بیاموزاند که کتابی در این باره نوشته است  وانها هم ودر تدوین کمیته دروس جدیدرشته های کامپیوتر دانشگاههای   شریف ویا دانشگاه امیر کبیر وبعد ازانقلاب فرهنگی که مهمترین دانشکده کامپیوتر ایران را داشتند   ونرم افزار فن آورانه جدید ودر کمیته برنامه ریزی درسی ساختند به فلان رئیس کارخانه یاد داده بودند  که در هنگام تعویض لباس کار گری  ویا در هنگام عوض کردن لباس کاروتوسط  زنان کارگر فلان کارخانه  وهمان مدیر کارخانه مهندس بازرگان هم واز اتاق مدیریت خود قادر است ویا می تواند  درب بسته پنجره الکترونیک را باز کرده ویا به اتاق کارمندی آن زن بدبخت باز کرده ویا انواع فروج جلو ویا عقب آن زن دیگران راوعلی رغم نص قرانی  دیده شود   ویا چشم چرانی الکترونیکی مدیریتی بکنند  ودر حالیکه قبل از حکومت نخست وزیر مسلمانی ونظیر مهندس  بازرگان وچنین اموری ودر کارخانجات ایران وجود نداشت که ان مدیران قبلی  را "مدیران طاغوتی" می گفتند  ویا جزو حقوق مدیران همان کار خانه داران طاغوتی هم نبود ولی دولت مهندس بازرگان وبا برنامه درسی کامپیوتری ستاد انقلاب فرهنگی  خود واین نوع از امور را حلال نمود  ! ودر حالیکه حداقل 15 آیه قران واین نوع از اعمال راو حرام می داند ویا برای نظام مدیریت کشورحرام  می داند! ویا رواج دهندگان این نوع از سرفصلهای درسی راو مفسد فی الارض دانسته  ولی در فرهنگ  جدید دانشگاه سازی ایرانیان ومد اجتماعی شد ویا در دانش نرم افرازی فنآورانه  ایرانیان وبه تولید فن آوریهای صنعتی خاص منجر نمی گردیدکه ثروت ملی را زیاد بکند  ! وبلکه  با فرهنگ آفرینی قرانی  جدید مهندس بازرگان عمل می کرد که دکتر شریعتمداری ویا دکتر توسلی را و سردمداران  سرفصل نویسی درسی دانشگاههای ایران کرده بود ویا در تعیین مدیران رشته های  دانشگاهی تعیین  کرده  بودوتا نرم افزار دانشگاهی بسازند  ویا بعد از تعطیلی دانشگاهها بسازند! ولذا دانش نرم افزار سازی بچه های صنعتی شریف بعد از  انقلاب وتغییر نمود  ویا نسبت به دانشجویان مومن قبل انقلاب وتغییر ماهیت درسی داده  بود وبجای مبازره با شاه واین بار همه  خلاقیت دانشجویی ویا هوش وافر خودرا  وصرف این نوع از  نرم افراز سازی های خلاقانه جنسی می کردند  که شاهکار علمی جهان را تولید کرده باشند! ویا استادان خود را  وچهره ماندگار علمی بکنند! که در دوره مزبور رسم کرده بودند  ولی عقلشان به مسایل علمی ویا فنی بیشتر از این نوع از فناوری ها ویا بازیهای رایانه ای  نمی رسید ؟ویا در پرتوفهم فرهنگی دکتر شریعتمداری واز کتاب  "تعلیم تربیت اسلامی اش " و نمی رسید که بازرگان اورا وهم وزیر علوم خود کرده بود! وبعلاوه سالها  مسئول برنامه ریزی درسی دانشگاهها ودر ستاد انقلاب فرهنگی  نموده بود؟! ووقتی اینجانب و در سالهای 1362و1363 ش وبه این شیوه از نرم افزارنویسی آموزی انها وودر کمیت برنامه ریزی درسی اعتراض شرعی کردم که در ساختمان نبش چاراه فلسطین ویا در جنب ساختمان وزارت علوم خیابان نجات الهی بود ونظیر دکتر عارفی وبه من تذکر دادند که به تو مربوط نمی باشد ! ونیز ناراحت شدند  وبعلاوه دکتر توسلی ویا دکتر شریعتمدار ی ویا دکتر داوری  که روسای برنامه ریزی درسی بودند وودر همان دستور دادند که 60 واحد درسی مراهم  واز کارنامه اموزشی ام ودر دانشگاه تربیت مدرس هم  پاک بکنند وتا دیگر از این قبیل فضولی ها نکنم ! وباطنا معتقد بودند که شرکتهای  گوگل ویا فیس بوک ودانش کنونی  اینستاگرام ویا واتس آپ را  نمی توانند که در کشورهای دیگر  جهان که بسازند وفقط دانشکده های کامپیوتر زیر نظر برنامه نویسی آنها ودانشجویان نابغه ویا با دانش بومی دارد  ویا در زیر نظرکمیته درسی فناورانه انها  که ستادش را براه انداخته اند  وقادر به ساخت وساز وتولید این نوع از نرم افزار ها ی فناورانه بومی می باشند که مدعی انقلاب فرهنگی در این قبیل از امور هستند  که "بهائیت جدید"را و در سطح دانشجویان  وسریعتر  "گسترش رشته ای "بدهند والحمدالله که در حرفه دانشگاهی خو د ماهر و  موفق هم بوده اندکه رتبه علمی دانشگاههای ایران را ودر بین بقیه دانشگاهها ی جهان بالا ببرند  !!  واین قبیل از خرابکاریها  را ومهندس بازرگان در وزراتخانه های دیگر نیز و"سرایت اداری" داد وچراکه دستور دکتر علی امینی بود که هم دوره درسی مهندس بازرگا ن ودرکشور  فرانسه بود ویا در سال 1307 الی 1310ش بود ویا در سال 1339ش هم   و"نهضت ازادی"  را وبرایمهندس  بازرگان وتاسیس کرد که نام آن را قبلا "جبهه ملی دوم" گذاشته بودند  ولی بعداتغییر واژه دادند ویا همان دکتر علی امینی که ریاست مسجد فخر اباد تهران را هم داشت ودر سال 1357ش الی 1360 ش هم وریاست لژ ماسون مذهبی فرانسه هم در تهران را بعهده داشت که جایگزین" لژ های ماسونی لائیک "دولت شریف امامی شد ویا ،قبل از 13 آبان 1357 ش  شده بود  وتعدادی از افراد ماسون ومذهبی فرانسوی زبان را عضولژ فرانسه آنها  بود  که همگی در فرانسه درس خوانده بودند ونظیر دکترعلی  امینی بود ویا مهندس بازرگان ویا مهندس محسن فروغی ویا دکتر توسلی ویا دکتر بنی صدر ویا هاشم صباغیان ویا دکتر ناصر میناچی ویا تیمسار قره باغی  که عضو آن لژفرانسه  تهران ّبودند و همگی فارغ التحصیل  فرانسه بودند   وبه بازرگان گفتند که دیگر "دوره انجمن نهضت آزادی "گذشته است  ویا با انقلاب آفرینی بچه های مذهبی انجمن های اسلامی دانشگاهها وعلیه شاه دیگر تمام شده  است !ولذا به بازرگان گفتند که پرچم "نهضت آزادی سابق "را  پائین بکش وبجایش پرچم "نهضت آزادی فرهنگی را وبر "افراشته بکن   واسمش را بگذار "ستاد انفلاب فرهنگی  وِیا تز "اسلامی کردن دانشگاهها"  "وتا در پرتو شعار مزبورو به پاکسازی 250 هزار دانشجوی شورسی دانشگها بپرداز یم که باعث سقوط شاه شده ا ند  وبجایش دانشجویان بی خط  ویا بی ایدئولوژی راودر دانشگاهها وادارات بکاریم والا با روال تشکیلاتی بزرگی که یافته اند ونمی گذارند که بعد از انقلاب بجایی برسیم !وبعلاوه  با گماردن افرادی خاصی از جبهه ملی ونهضت ازادی وبه وزارت علوم ویا فرهنگی ویا خارجه ویا سازمان برنامه ویا وزارت دفاع مهندس بازرگان وبرنامه عمل به دولت او دادند وهمان دکتر علی امینی که در هنگام خروج شاه از ایران ویا در کاخش به اوودوماه قبل از حکوت مهندس بازرگان و طعنه زده بود که در کتاب خاطراتش ذکر شده است  واین بار وبه مهندس بازرگان گفتند که کاری بکن  که ارتش  هم ومتلاشی بشود ویا اسلحه اش بیفتد وبدست لومپن های تهران  !والا ارتش هم از تو مهندس بازرگان  وتبعیت نمی کند!   واین بار  از  وزیر دفاع کردن تیمسارمدنی کمک بگیر ویا از وزارت دفاع تقی ریاحی ویا قره نی وغیره کمک بگیر  ونیز با گماردن افرادی واز نهضت آزادی ودر راس سازمان برنامه وکاری  بکن که با کارشناسان با سواد آن سازمان برنامه هم ودر گیری شروع بشود   ونظیر گماردن مهندس معین فر ویا فرزندان سحابی وبه مدیریت سازمان برنامه  باشد  ویا با گماردن صدر حاج سید جودی ویا هاشم صباغیان ودر راس وزارت کشورباشد که یک ماسون _ مذهبی دیگر وبه نام بنی صدر را واز صندوق رای ها یشان و  بیرون بیاورند! ویا بعد از نخست وزیری موقت  خود بازرگان   واین بار بنی صدراز ۀز فرانسه و رئیس  جمهور کشور بشود ! ویا با گماردن  دکتر ناصر میناچی ودر راس وزارت ارشاد باشد که علیه دانشجویان بدبخت دانشگاهها وبا پول وزارتخانه مزبور ویا با کمک چاپخانه هایش وانواع تبلیغات مسموم وعلیه دانشجویان دانشگاهها تکثیر ! ویا در همان وزارتخانه فرهنگ وهنر وارشاد ومدیران فرهنگی خاص گماشته شوند  که بعد از وی ومعادیخواه وزیر ارشاد شده ومنشی بدبختش را و"ارشاد  وزارتی "بکند !وسپس جایش را به  افرادی نظیر دکتر مهاجرانی بدهد که در عین اسلام خواهی وبه امریکا هم پناهنده بشود! ودر حالیکه همان دکتر ناصر میناچی هم وبنا به نقل اسناد معتبرتاریخ  ویا دلیل عضویتش ودر هیات امنایی حسینیه ارشاد  هم فلسفه خاص داشت وبخاطر علایق شدید مذهبی اش نبود ! وبلکه  گمارده کمپانی های خارجی ودر حسینیه ارشاد بود ویا با همدستی دادستان تهران بود که عضودیگر هیات امنایش  در دوره هویدای بهایی ودر سال 1343 ش بود ویا با کمک مالی افراد شرکت صنعتی پلار فرانسه ویابا  روغن نباتی قو ووکارخانه های سیمان سازی ویا گچ سازی بود که در دست بازاریان مذهبی نمای مشکوک بود وهدفشان  هم و"مذهب زدایی" از طریق جلسات سخنرانی انحراف آمیز آن مرکز بود که بعداز انقلاب و مهندس بازرگان وهمان دکتر میناچی را و در نخست وزیری اش و به وزارت ارشادایران  گماشته بود ویا در وزارت نفت ویا وزارت خارجه وغیره خودش نیزو چنین خرابکارها یی و دیده می شود وتا الگوی رفتاری وزرای بعدی اش هم  وپایه گذاریوزارتی  بشود  وتا هدف انجمن های اسلامی دانشگاهها را وازفلسفه  سرنگونی رژیم شاه را وخنثی بکنند ! ویا از طریق عملکرد کابینه اش خنثی بکنند  ویا با کشاندن دانشجویان بنگی ویا اینستا گرامی و به درون  دانشگاههاواین بار بطرف آئین بهائیت جدید بروند!

همانطوریکه گفتم و،طرح حکومت اسلامی ایران  ویا رابطه حقوقی بین "حکومت سیاسی جامعه ایران " ورابطه اش با "دین اسلام وزارتی مهندس بازرگان وچنین فلسفه ای داشت  که از 3800سال قبل وتا کنون وچنین "تز دین ودولت "ودر گذشته برقرار نبود  که آغاز پیدایش دین ابراهیمی و درشهر  بابل می باشد ویا نظام دینی ودر جوامع مختلف جهان وچنین نقشی نداشت   وتا سال1357ش که مهندس مهدی بازرگان مسلمان وتز کابینه بظاهر مذهبی اش را وبر پایه آن تئوری سیاسی من در آوردی اش گذاشت  که بنیانگذاری نخستین "نخست وزیر اسلامی" ودر تاریح بشرمی باشد ! ویا  ابتکار وخلاقیت دینی مزبور را وبوجود آورد و"دونهاد دین وسیاست"را مخلوط نمود  ویا "مملکت داری"  و" دینداری "را در هم امیخت ویا در پست نخست وزیری خودش  ادغام نمود و تا اهداف براندازی مذهب ومورد نظر  لژ فرانسه را وپیش ببرد که جزو هدف آن لژ بود ویا با تکیه به پست نخست وزیری خود ودر پیش ببرد ! ویا عملیاتی بکند ! وتا حدود ی هم وموفق گردید ! که با کمک 23 وزیر ماسونی  خود عمل کرده باشد  که برای فریب ایرانیان ونام آنان را و"انجمن اسلامی دانش اموختگان خارج کشور "گذاشته بود وتا با نامگذاری مزبورو دست مراجع تقلید وارسته ببندد ویا دست حافظان  دین واقعی را واز دخالت دروظایف وزارتخانه های مورد نظرش را قطع بکند ! ویااز رواج مرامش وبعد از انقلاب شاه خنثی بکند ! وبعلاوه دست 37 هزار دانشجوی مومن انجمن های اسلامی دانشگاهها را هم وقطع بکند که باعث سقوط شاه شده بودند ویا دستشان راوا ز ارشاد وراهنمایی وزرایش در دانشگاههارا هم قطع بکند! ودر حالیکه آن دانشجویان مذهبی وهدف دیگری داشتند وهدفشان فراری داد ایرانیان با سواد از ادارات نبود وتنها خروج خانواده شاه از ایران بود بعلاوه  تشکل مذهبی یافته بودند وتا دولت  به دهها  میلیون ایرانی انقلاب کرده و اجحاف بعد از انقلا  نکند؟ ویا خانواده های آنان راهم ولا ابالی نکرده ویا با مصوبات غیر اخلاقی دولت خود و متلاشی خانوادگی نکنند ! ویا حتی دست 33 هزار قشر دانشجویی چپگرای  دانشگاهها راواز  دخالت در نحوه اداره وزارتخانه تحت مدیریت خودشان  را  قطع کردند که در مورد "اقتصاد آینده ایران "نظر ندهند ! واگرچه آن دانشجویان هم ونتوانسته بودند که حکومت مورد نظر خودشان را ونظیرحکومت  کوبا ویا چین ویا روسیه را ویا بعد ارسقوط شاه را ودر ایران هم بوجود آورند؟ ولی حداقل قشرنخبه ویا منضبط دانشگاهها وادارات ایران  بودندوواگرهم  در ایران باقی می ماندند وحداقل منافعشان برای مردم ایران وبسیار مفید تر از کارمندان بادمجان دور بشقاب چین دولت بود ویا از کارمندان روستایی نوکیسه وکار شکن ادارات  کنونی  بود ویابهتر از  دانشجویان بنگ کش دانشگاهها کنونی بودند   ولی هدف مهندس بازرگان واز نامگذاری خود وبنام" نخستین نخست وزیر مسلمان تاریخ بشرآن نبود که اولین حکومت اسلامی بعد  از حضرت ابراهیم را بوجود آورده باشد  ویا در نخست وزیری تهران دایر کرده باشد   ویا بخاطر همین هدف خویش وتـئوری عملیاتی "ادغام دین ودر  نهاد سیاسی "نخست وزیری اش  راودر  دستورخود قرار  داده باشد  وتا  کارگردانهای شیطان پرست ویا نویسندگان لاابالی را به رسانه ملی ببرد  ویا از خانواده های لاابالی ودررسانه های عمومی وفرهنگی اش جمع کرده  وآنرا  جار بزنند ویا  وی را وسازنده نخستین نخستین ووزیری اسلامی تاریخ بشر ی بخوانند  ! که قبل از نخست وزیری  مهندس بازرگان ویا در طول تاریخ 3800 ساله تاریخ تمدن بشری ویا در  دین های آسمانی ویا در هیچ کدام ازبنیانگذاران دینهای بزرگ وچنین  تئوریسینهای  مخلف  چهار دین یهود ومسیحت وزرتشت واسلام  هم وجود نداشت که چنین تئوری بافی سیاسی  بکند ! ویا نظیربازرگان ودر ساختن آن نهاد سیاسی عمل کرده باشد ؟! وتا کار کرد انضباط بخشی مذهب واز بین برود !ویادر هو ی وهوسهای وزرای دوایر حکومتی  اش واز بین برود ؟ ودر حالیکه  درتعالیم حقوقی  - اخلاقی همه پیامبران  4 دین مزبوروهمیشه  رابطه   حقوقی دو نهاد اجتماعی" دین "ونهاد سیاست "روشن بود وبهم نمی امیخت  ویا همیشه در تاریخ بشر به عنوان دو نهاد اجتماعی مستقل از همدیگروباقی   مانده بودند ویا نظیر "تئوری مهندس بازرگان" ودر هم وادغام نشده بودند  ولی با توطئه پشت پرده لژ فرانسه  وبهم امیخته شده ویا به مدیریت نخست وزیری مهندس بازرگان ودر هم ادغام گشتند  وتا مردم ویا دانشجویان ویا مراجع دینی هم وبه اهداف فرهنگی واداری وبعد از سقوط شاه نرسند! و لذا اعضای این گونه از لژ فرانسه که در ایران بودند وبا "چشم بینا" وقایع اتفاق افتاد ه ایران را می پائیدند ویا از دوره پیوستن سه فرزند فتعلیشاه ویا عسگرخان افشار اورومیه ایدر ایران  وجود داشتند  که  وی  از نظامیان عصر فتحعلیشاه  بود وبعلاوه  به نقل کتاب" حقوق بگیر ان دولت انگلیس" وجهت مذهب سازی جدید وبرای جوامع جهان سوم بوجود امده بودند  ونیز چهار  نفرمزبور و در فرانسه وبه "لژ فرانسه" پیوسته بودند وتا "مذهب فراماسونری ومذهب بهائیت" را ودر دوره قاجار یه بوجودآورده باشند  ویا بدست دو شیخ بنیانگذارش واز دل روحانیون واقعا شیعه بیرون بیاورند که در دوره قاجاریه وبه اسم "شیخ محمدعلی باب شیرازی" بود ویادیگری هم وبنام "شیخ حسینعلی بهاء الدوله "واز  شهر نور مازندان  بود  ولذا با همت همدیگر وتا عصر مهندس بازرگان هم وحدود 400 هزار نفرایرانی رابهایی کرده بودند  ویا  از   35 میلیون مردم ایران را وبهایی کرده بودند واغلب هم از طبقه مدیران ویا وزراء ویااز نمایندگان مجلس دوره شاه ویااز  روسای بانکهای دوره شاه  بودند ویا از روسای ارتش دو دولت قاجار وپهلوی بودند  ومثلا یکی از آنها هژبریزدانی بهایی بود که ساختمان پلاسکو تهران راداشت ویا ریاست بانکهای صادرات کل شهرهای ایران را و بعهده  داشت  ویا دیگری هم و پرویز ثابتی بهایی بود که ریاست اداره سوم ساواک راو در دست خود داشت  که چند ماه قبل از حکومت بازرگان واز ایران خارج گردید  واخیرا هم و کتاب "دامگه حادثه "را نوشته  است ولذا ماهیت مذهبی بازرگان ویا دکتر شریعتی ویا اعضای مرکز اسلامی هامبورگ را وذکر کرده است ودیگری هم  حبیب ثابت پاسال بهایی بود که کل ساختمانها ی رادیو تلویزیون زمان شاه ومتعلق به او بود ویاآنتن ها ویا اتاقها هایش را وبر روی تپه های بالای خیابان ولی عصر را ساخته بود ویا از درآمد شرکتهای زنجیره ای رفاه وکورش تهران بود  که قبلا و بنام "فروشگاه کوروش" نامیده می شدند  ویا از درآمد شرکتهای پپسی کولا وکولا کولا  وزمزم بود ویااز در آمد برخی سینماهای تهران بود وهمچنین تعداد  زیادی خبرنگار ویا کارگردان را هم واستخدام کرده بود وقطبی را هم واز خانواده فرح ، ورئیس آن رسانه ملی کرده بود وبعلاوه انها وبا بازرگان وبنی صدرواز لژ فرانسه قرار گذاشته بودندکه اگر بچه های مسلمان وانقلابی 24 دانشکده دانشگاه تهران واگر موفق به سقوط شاه بشوند وفورابا همدستی بازرگان وبنی صدرعمل کرده وفورا قطب زاده را وبه ریاست آن رسانه ملی برسانند که بچه های لاابالی وشیطان پرست دانشکده هنر را جمع کرده وبه اتاقهای آن تلویزیون بکشانند ویا با سر دادن انواع سرودهای  انقلابی وادبیا ت افراطی وعلیه مراجع تقلید ویا علیه دانشجویان  وجوفرهنگی وبر علیه آنها و براه بیاندازند  ویا علیه دانشجویان مومن وانقلابی   ویا غیر لاابالی 24 دانشکده دیگر دانشگاه تهران وراه بیندارند! ویا بنفع لومپن های غرق خور وهم مسلکشان  وتبلیغات راه بیندازند !که تنها غارتگر اسلحه پادگانها بودند ویا غارتگر اموال ادارات ویا کارخانه هابودند ولی انواع  فیلم سازی واز ان الواط تهران ساختند    که شعار اسلامی کردن دانشگاههای تهران وصنعتی  شریف را بدهند ویا از دهان آنها وسر داده شود  واز این راه وبه تعطیلی دانشکده های درس خوان دانشگاه تهران بپردازند که 23 دانشکده ضد شاه بودند وتنها دانشجویان دانشکده هنر دانشگاه تهران لا ابالی بودند که به رسانه ملی راه یافتند ویا به اداره ارشاد رفتند وتا به شعاراز انتن های آنها  بپردازند  وتا دانشجویان هم مسلکشان ویا دانشجویان بنگی را به دانشگاهها  کشانده که اهل دود وبنگ ودختر بازی بودند  ولذا بعدا این قبیل از امور ودر دانشگاه تهران وصنعتی شرف رواج یافت     که الحمدالله وبا روی آوردن دانشجویان  رشته هنر وسینما بود ویا با جنجال سازی آنها  در مورد حرفه خود بود که موفق شدند که دانشگاههای درس خوانی وتوام با انضباط  ایران را خراب کرده وبه "کاباره ها"تبدیل بکنند! ویا هدفی که  مهندس محسن فروغی وزیر فرهنگ  هنر تعقیب می کرد که جزولژ فرانسه وهم دوره درس بازرگان بود ویا سازنده دانشکده هنر ویا وزیر فرهنگ وهنر دوره بعدی تر بود ویا  چند ماه قبل از بازرگان واین نوع از مراکزمیکده ها را ودر اتش سوزی 13 ابان 57  ودر بیرون دانشگاه بسته بود  وچرا که مشتری زیادی نداشت وفقط الواط تهران به آن مراکزکلوپ ها ومیکده ها ی تهران  می رفتند   ولی قرار بودکه  مسئولیت وزارتی خود را وبه وزیران فرهنگ وهنر ویا علوم مهندس بارز  گان انتقال بدهد  ویا به دانشجویان اهل هنروزیر دست او انتقال  بدهند که کاباره های تعطیل کرده خارج محوطه دانشگاه را وبه "درون داخل دانشگاه " بیاورند !!  ویا همان مهندس محسن فروغی وفرزند محمدعلی فروغی بود که پایگذاراصلی  لژ فرانسه در ایران می باشد  ویا عامل فرستادن مهندس بازرگان ویا دکتر بنی صدر ویا حسن حبیبی وِیا  دکترشریعتی ویا دکتر توسلی به تحصیلی فرانسه بود ویا عامل برنامه ریزی درسی خاص هنر ودرایران  بود  ویا ژنرال قره باغی عضو لژ فرانسه هم وریاست کلانتریها ویا وزارت کشوررا  در دولت شریف امامی وازهاری غیره در دست داشت که قرار بود وبرای پایه گرفتن  حکومت بازرگان واسلحه پادگانها را وبه دست لومپن ها بدهد وزیرا که ارتشی ها و از بازرگان  اطاعت نمی کردند  وسپس مهندس بازرگان هم وبقیه را اعدام کرده وفقط قره باغی را فراری بدهد که از لژ فرانسه بود! ویا بنی صدر و اهل لژ فرانسه را وبه عضویت شورای انقلاب آورده ویا در تدوین قانون اساسی برساند !وسپس از طریق اقدامات وزرای کشورمهندس  بازرگان و اولین رئیس جمهوری ایران شده واز لژفرانسه بیرون بیاید !وهمه اهداف جمع وجور شده بود که دانشجویان مذهبی را کنار بزنند !

 وآری محمد علی فروغی  که چندین دوره نخست وزیردوره رضا شاه شده  بود ویا  فرزندش مهندس محسن فروغی که اهل فرهنگ وهنر بود  ودوتایی ومهندس بازرگان را به فرانسه  فرستاده بودند ویا عضویتش را در لژ فرانسه بوجود آورده بودند که دائما با نخست وزیران شاه هم وهمکاری تنگا تنگ ودر دوره ای مختلف داشت   ویا با همکاری او بود که عده ای دیگر را وبر ای گرفتن مدرک دکترای الهیات ویا نظامی ویا حقوقی وبه فرانسه فرستاده بودند  وبعلاوه به او ماموریت داده بودند که در برابرتلاش مذهبی دانشجویان داخلی وبه طراحی عملیات تئوری نخستین  نخست وزیری اسلامی تاریخ بشربپردازد  ویا با جنجال سازی رسانه ای دانشجویان اهل هنر باشد که اغلب و زیر نظر محسن فروغی سازمان یافته بودند  وهمان مهندس محسن فروغی و"همدوره درسی  "بازرگان ویا سحابی ودر فرانسه سال 1307ش بود   وآری همان اعضای  لژچهار نفره فرانسه ودر گذشته هم و فرزندان فتحلیشاه بودند ویا سردار مهم نظامی اش بودند که به دستورنظام  سرمایه داری وبه لژفرانسه رفته و شکل گرفته بودند   ویا به دنبال تغییر ماهیت مذهبی مردم ایران بودند ویا بدنبال مذهب سازی در دوره قاجاریه  بودند  ونظیر مستر همفر انگلیسی بود که شیخ عبدالوهاب را ودر "حوزه علمیه بصره "راکشف کرد وآنقدر در گوش  او خواندوتا مذهب وهابیت را وبجای مذهب اهل تسنن مالکی وتنها دین مردم حجاز بکند!  وهمان چند عضو فراماسون دربارفتحعلشاه  قاجار هم و مامور بودند که در حوزه های علمیه شیعه هم  و بدنبا ل چند فرد باشند که نظیر شیخ عبدالوهاب حجازی عمل  بکنند وبالاخره در ایران  هم وشیخ محمد علی باب شیراری ویا شیخ حسینعای بهاء نوری را وکشف کردند   وهمچنین با همکاری آنها ومذهب بهائیت را در ایران هم   راه انداختند ولی بعد از 150 سال کوشش آنها   وفقط 400 هزارنفر  از 35 میلیون ایرانی را واز مذهب شیعه جدا شده   وبهایی شده  بود ندوآنها هم وهمگی جزو مدیران مهم دیوانسالای دولت قاجاریه ویا پهلوی بودند ولی بقیه34 میلیون ملیت ایرانی وهنوز شیعه باقی مانده بودند ! ووقتی که در فاصله سالهای 1353 الی 1357ش دانشجویان  دانشگاهها ی مهم ایران و "انجمن های اسلامی دانشگاهها  را براه انداختند وتا شاه ویا مدیران بهایی  اش وسقوط بکنند  وپدر ومادرانشان نیز وبه آنها پیوستند  ویا مراجع تقلید واقعی هم وبا اندکی تردید وشک وحاضر بودند که حرکت فرهنگی آنها را وتایید بکنند ولی نگران بودند که براثر خامی جوانی اشان و کار را خرابتر از گذشته نکنند ! ولی با همه نگرانیها و  حاضر به همکاری با آنها گشتند  ولذا  رژیم شاه ودر معرض سقوط قرارگرفت وبهمین دلیل  هم اعضای فراماسون فرانسه که درداخل  ایران بودندودر صدد چاره جویی بر  آمدند  وآنها وناظر وخیم شدن اوصاع بعد از کابینه جمشید اموزگار بودند  واز سقوط شاه نمی ترسیدند وبلکه از سقوط بانکها ویا پادگانها و کارخانه جات خود می ترسیدند که با سقوط شاه  و400 هزار بهایی از ایران بروند ویا بدلیل  حرکت بی مهابانه وتهور آمیز دانشجویان جسوردانشگاهها بروند  ومی ترسیدند که  دوباره کارخانجات ویا بانکها وپادگانها وبدست مسلمانان  واقعی بیفتد ویامذهب شکاف یافته دوره قاجارودوباره ترمیم مذهبی بیابد ویا دین دوپاره شده  اسلام و ترمیم دوباره بشود  که  در اوایل دوره قاجاریه ودو پاره شده بود  ویا با تلاش سرمایه داری شکاف یافته بود ولذا به دنبال چاره جویی فرهنگی بودند که تصمیم گرفتند که با تز نخست وزیری اسلامی مهندس بازرگان وآنرا خنثی کرده ودانشجویان مذهبی دانشگاها را کنار بزنند  وبقیه ایرانیان را هم و"بهایی جدید "بکنند وتا مذهب شکاف یافته قدیمی ایرانیان و یک دست بشود و واوهم پذیرفته بود که برای خانه نشین کردن  مراجع تقلید ایران عمل کرده ونیز برای حذف 250 هزار دانشجوی مذهبی سرکش ایرانی عمل کرده  ویا به میدان بی آید ویا آنان را هم  بصورت "نسل سوخته "دربیاوردونیز برای اینکه ارتش ویا کارمندان با سواد ادارات  را هم از خط مشی دیمی ودولت سازی ودانشگاه سازی او تبعیت  اداری نمی کردند ولذا ترتیبی دادکه که به کمک رسانه ملی وگمارده هایش در وزارت فرهنگ وهنر وجنجال سازیهای  فراوان و در مورد غیر اسلامی بودن دانشگاهها  وادارات سر داده وبعمل بیآورد !  ویا شعاراسلامی کردن  ادارات را هم سر بدهند که باعث فراری شدن خیلی ها از دبیران مدارس هم گردید  ویا از ادارات بیرون رفتند وتا او بتواند که با کمک شعار  لومپن های شهری وکارمندان نوکسیه ادارات ودانشگاهها ولائیک ها  وجایگزین مسلمانها  ی منضبط ادارات بکند   ویا هنر مندان  رسانه ملی  هم واین نوع جنجال سالاری  را در جشنواره ها پذیرفته بودند  که وی را ودر این راه یاری بکنند  ویا اورا واولین نخست وزیر مسلمان تاریخ بشری بخوانند  که " دین ودولت "را  یکی کرده است ویا در زیر صندلی ریاست خودقرار داده آست  ویا در خیابان پاستور ادغام کرده است   و"تئوری عملیاتی نوین " بازرگان  ویانحوه  ساخت وساز جدید ادارات وپادگانها ویادانشگاههای بعد از انقلاب ودر این  نوع از شعار جاه طلبانه اسلامی وی نهفته است !واگر مستر همفرانگلیسی و برای مذهب سازی جدید سرمایه داری وشیخ عبدالوهاب جاه طلب راکشف   کرده بودوتا  در مذهب جدید وجایگزین پیامبر بشود !ویا فراماسونها دربار قاجار یه هم  و دوشیخ جاه طلب  دیگر را یافته بودند  که نخست ادعای نیابت امام زمان را می کردند  وسپس ادعای پیامبری جدید را می نمودند ؟که دین بهائیت را ساختند  وفراماسونهای لژ فرانسه ویا لندن دوره پهلوی هم ونظیرمحمد علی فروغی ویا دکتر علی امینی قاجار زاده هم وبه دنبال افراد جدیدِ بودند که بیابند  وافرادمزبور   که  مقتدر ترین ومتفکرترین نخست وزیران عهد پهلوی بودند وبرای مذهب سازی جدید دوره پهلوی ایرانیان هم و دنبال شخصیتهای  مناسب بودند  ویا برای تبدیل مذهب شیعه وبه مذهب "بهائیت جدید " ودنبال افراد بودند  که نظیر اعقاب دوره قاجاریه خودعمل کرده  ودنبال دوشیخ جاه طلب بودند وتا نظیرشیخ محمد علی باب ویا شیخ حسینعلی بهاء وعمل بکند ولیکن چونکه این نوع از جاه طلبی دینی را ودر میان روحانیون وارسته شیعه نمیافتند ولذا بدنبال دو شیخ کراوات دارو مدعی مذهب جدید افتاده بودند  ونهایتا آنها رایافتند  ویا در سالهای 1307 و1339 ش عهد پهلوی کشف کردند واین دوشیخ مذهب ساز جدید ویا جاه طلب دینی وکسی نبود وجز مهندس مهدی بازرگان ویا دکتر علی شریعتی که به دلیل جاه طلبی شدید خود  وحاضر بودند که این نوع مذهب سازی جدید عصر پهلوی را بسازندو تا خانواده های ایرانی ومتلاشی بشود ویا نظام اداری ایران وخراب بگردد! ویا تعدادی از نظامیان لژ فرانسه وغیره هم ودر اختیار این دو لیدر مذهبی قرار داده شوند  ونظیر تیمسار قره باغی  ویا قره نی ویا تیمساراحمدمدنی ویا تیمسارتقی ریاحی ویا نظامیان دیگری واز نهضت آزادی بودند   وزمانی هم که دکتر شریعتی ودر قبل انقلاب فوت کرد وشیخی کراوات دار دیگرو از لژ فرانسه وبنام دکتر بنی صدر را وجایگزین او کردند وتا این نوع از"انقلا ب مذهبی" را ودر ایران براه اندازند ولی برای اینکه ماهیت براندازنده مذهبی آنان وبرملا نگردد وترجیج دادند که نام آنرا واز نام " انقلاب فرهنگی چین "بگیرند وتا در سایه این کلمه فرهنگی وبه پاکسازی ایدئولوژیکی طرفداران دین شیعه بپردازند ویا از دانشگاهها ومدارس  ایران بپردازند! ویا از ادارات وحوزه های علمیه سنتی ومتفکران واقعی آن بپردازند !وزیرا حذف شاه ودر" انقلاب اول "ایرانیان کافی نبود ویا به تنهایی هدف لژ فرانسه را تامین نمی کرد وتا انقلاب فرهنگی براه بیافتد ! وبعلاوه وبا  انقلاب اول وبه مذهب زدایی از ایران منجر نمی گشت   ولذا از نظر تئوریسینی دولت مهندس بازرگان و"انقلاب فرهنگی" آنان ومهمتر از ا"نقلاب ضد شاه" ایرانیان بود  که دانشجویان براه انداخته  بودند وبهمین دلیل بود که لومپنهای عرق خور تهران ویا شیطان پرستان صدا وسیما ویا اداره ارشاد وهمه ادعای مسلمانی افراطی بعد از انقلاب می کردند ویا در برابردانشجویان ومراجع تقلید ایران می کردند  ونیز هماهنگ با یکدیگر شده وشعار اسلامی کردن دانشگاهها راسر   می دادند  وتا 250هزار دانشجوی مسلمان ودرس خوان وغیر معتاد ویا عدم هرزه را حذف کرده ویا از دانشگاهها بیرون بیندازند  وبجایش افرادمعتاد ویا دختر باز ویا عضو شرکتهای  هرمی پولشویانه را ووارد دانشگاهها  بکنند  وتا صندلی دانشجویی آنان را غصب کرده  باشند و یا  شعار انقلاب فرهنگی دانشگاهها وتحقق  یافته  ویاانقلاب ضد شاهو تکمیل بگردد که الحمدالله هم انجام گرفت وتعدادی از پزشکان جاه طلب هم وبجای اداره حرفه خود ودر مطب وبیمارستان  خود  وبه آنها کمک کردند  و صرفا طرفدار رئیس دانشگاه تهران شدن بودند ویا طرفدار وزیر علوم شدن بودند که به چنین هدفی کمک کنند   وهر چند این پست ها وتها بهانه بود وبلکه معتقدان واقعی وبه انقلاب فرهنگی دانشگاهها بودند   وبه این بهانه وزیر علوم شده بودند که پزشک برخی از  مسئولان   کشورمی باشند ویا طبابت زنانشان را بعهده دارند  ویا پزشک فلان امام جمعه ویا فلان مجروح جنگی هستند  وتا به پاکسازی  250 هزار  دانشجوی دانشگاهها کمک بکنند ویا با شیطان پرستان دانشکده های  هنر ویا لومپن های خیابانها و هماهنگ بگردند   واز راس قدرت دانشگاهها و وزارت علوم اقدام  کرده وسپس شروع به پاکسازی 250 هزار دانشجوی دانشگاهها بکنند   و تا انفلاب فرهنگی اتفاق بیفتد  وتعدادی از ان پزشکان محترم هم وبا حکم اداری مهندس مهدی بازرگان مسلمان وزیر شده بودند  ویا با حکم اداری بنی صدر مسلمان وزیر علوم شده بودند  ویا به دولت آنها راه یافته بودند که بعدا وزیر علوم بشوند  واز این راه واهداف خود را پیاده بکنند که از راه شغل مطب داری وبه آن اهداف انقلاب فرهنگی خانواده های ایرانی ونمی رسیدند و وراز بهایی شدن فرزندان 84 میلیون خانواده های ایرانی ودر دانشگاهها وبه زرنگی این سه قشر بندی ایرانی برمی گردد که مهارت زیادی ودر" انقلاب  فرهنگی دانشگاهها" واز خود بروز دادند! ولی اغلب خانوادهای ایرانی  وامروزه نفرین اشان می کنندکه چرا بچه های خود را به دانشگاه فرستادند  که بجای درس خواندن  ومعتاد بشوند !

وبعلاوه همان پدران خانواده ها ی بدبخت ایرانی ومعنی اینکه مهندس چیست؟ ویا دکتر چیست؟  را هم نمیدانستند ویانمی فهمیدند؟ که چرا به فلان شخص ودکتر شریعتی می گویند؟ ویابه دیگری هم دکتر بنی صدرمی گویند ؟ ویا به سومی دکتر ابراهیم یزدی ویا به چهارمی مهندس بازرگان می گویند ؟ ودر حالیکه مهندس بازرگان وعلم مهندسی هم نمی دانست ویا دکترشریعتی هم وعلم جامعه شناسی را  نمی دانست که در کتابهایش آورده باشد !  ویا دکتر بنی صدرهم وعلم اقتصادرا  نمی دانست ویا دیگری هم در رشته حقوق وغیره  وهمگی در رشته الهیات درس خارجی خوانده بودند ولی  در سخنرانی ماهرانه برای داشجویان و تخصص لازم  داشتند که دانشجویان خام را وبه دنبال خود بکشانند؟ وبعلاوه یاد گرفتن الهیاتشان هم ودر حوزه علمیه قم ویا نجف نبود که در الهیات شیعه تخصص بیابند ! وبلکه افراد زرنگی ومثل علی امینی وفروغی ونخست وزیران  گمارده   انگلیس ودر ایران وآنها را برای یاد گرفتن   الهیات به فرانسه فرستاده بود ویا به آنها دکتری بدون تحصیلات کلاسیک داده بود  وبرخی از  همانها را و به فرنگ فرستاده بود  که در لژ فرانسه درس الهیات بخوانند ویا در لژ امریکا والهیات مسیحی ماسونی بخوانند وبنام دکتر ویا مهندس  انجمن اسلامی خارج از کشورنامیده شوند وخانواده های بدبخت ایرانی را هم از "دین شیعه"بیرون آورده  وبه" دین بهائیت" جدید ارشاد بکنند  وانهم ارشاد جوانان خام تهرانی که بیشترین دانشگاهای کشور رادر خود  داشت وبهمین دلیل بود  که ریاست لژ فرانسه وبه  مهندس بازرگان گفته بودندکه  راهت را واز معاونت مالی دانشکده فنی وعوض بکن وبرودر مسجد هدایت تهر ان ودانشجویان خام خانواده ها را وهدایت بکن !ویا به دکتر شریعتی هم ودستور تشکیلاتی داده  بودند  که راهش را واز دانشکده الهیات دانشگاه مشهد وکج بکند ودر حسینیه ارشادتهران رفته  وجوانا ن دانشجو را وارشاد بکند وزیراکه شهر  تهران ودانشجویان زیادتری  داشت  که احتیاجشان به ارشاد وازدانشجویان معدود  مشهدی بیشتر بود  ولذا مکانیزم "مذهب سازی فرا ماسون جهانی "هم وچنین می باشد  که دانشجویان خام واز آن غافل می باشند!  

ودر ادامه  مطلب می افزایم که" تئوری پردازی حکومت اسلامی درایران" وفقط از نوشته های مهندس بازرگان به دیگران انتقال  یافته است  ولی تاریخ رابطه دوگانه "نهاد دین" و"نهاد حکومت" ودرطول  3800 زندگی بشری ومربوط به تخصص جامعه شناسی حقوقی می باشد  که مهندس بازرگان ویا دکتر شریعتی ویا دکتر حبیبی   ویا دکتر توسلی که به فرانسه فرستاده  شده بود  وتخصصی در آن مورد ندارند ولی  متاسفانه خیلی از کسانی که امروزه  و تئوری حکومت اسلامی   خود را واز مهندس بازرگان ویا از دکتر شریعتی گرفته اند  وتئوری حکومت اسلامی مهنددس بازرگان هم و" تئوری مذهبی ماسونی است وریشه در تعالیم اسلامی ندارد ومنجر به متلاشی شدن خانواده های ایرانی می شود  ویا نظام اداری را معیوب می کند ویا نظام اقتصادی جامعه  رافلج کرده ویا فساداقتصادی ودر همه جا گسترده می شود ویا نظم علمی دانشگاها رانابود می کند ! ولی متاسفانه اکثر دکتری گرفته های دانشکده های ایران ودر شناخت الهیات سیاسی ومتاثر از نوشته های مهندس بازرگان می باشند ! ویاحتی دکتری گرفته های نهضت ازادی ویا انجمن حجتیه نیز چنین می اندیشند ! ویا دکتری گرفته های روحانیون مبارزهم و چنین می اندیشند وبازرگان وتاثیرش را بر متخصصین روحانیت مبارز ویا بر نحوه احتهاددینی جدید آنها هم گذاشته است  ولذا روحانیت  را به دو دسته "اجتهاد انقلابی" و"اجتهاد سنتی"  تقسیم کرده است واین امر  فهم ورابطه صحیح "حکومت ودین "را از بین برده است ! ویا احترام بچه وبه پدر خانواده را از بین برده است  ویا احترام نوآموز دینی وبه مراجع تقلید با سواد را متلاشی کرده  است !ویا درک رابطه "حزب وانتخابات ودولت" را متلاشی کرده است  !وبعلاوه "نظم اداری" را وخراب نموده ویا خانواده هارا متلاشی کرده است  واین همه مشکل آفرینی  ها وبرای آحاد دیگر جامعه و از راه نوشته های مذهبی  آنها اتفاق افتاد ویا  بخاطر عشق شدید مهندس بازرگان وبه مشهور شدن واز راه نوشته هایش می باشد  ویا پنهان کردن عضویتش و در"لژ  ماسونی فرانسه "است که از وظایف اصلی این نوع سازمان می باشد  که عضوتشان را وبشدت پنهان بکنند !وتا نقش افرینی در جامعه کرده باشند  ! ومتاسفانه چونکه دانش سیاسی ویا دانش اداری ویا دانش عمیق مذهبی هم نداشت   ولذا تئوری پردازی مذهبی سیاسی وی  و مشکلات عمیقی و برای جامعه ایران بوجود آورده ویا برای خانواده ها وادارات ایران تولید کرده  است وبه این زودیها نیزو قابل اصلاح نمی باشد ! و مهندس بازرگان در سال 1325 ش تشکیل حکومت اسلامی مورد نظر خود راو بصورت کتاب "راه انبیا وراه طی شده" و منتشر کرد ونهضت مورد نظر خودش را و" به راه طی شده انبیا ء " چسبانید و همین کتاب وینیز  ودر فاصله سا لهای 1342 والی 1352 ش ومورد پذیرش اغلب دانشجویان انقلابی دانشگاهها شد  وبراساس همین رهنمودکتاب مزبورو مجاهدین خلق تشکیل گردید  ولی بعدا به انواع درد سر ها افتادند  ولیکن  بازرگان وازمسیر  آنها وخودش را کنار کشید وزیرا که به نوشته های خودش  ودر کتاب مزبور واعتقادی نداشت ونیز مهندس بازرگان ودر سال 1337ش ودر تکمیل تئوری حکومت اسلامی خود وکتا ب " خدا پرستی وافکار روز" را نوشت  ویا می خواست که در تشکیل حکومت اسلامی مورد نظر خودو "افکار روز" را دخالت بدهد  ویا بعدا نیز وکتا ب " احتیاج روز" را نوشت وبعلاوه در سال1340 شمسی هم و کتاب" خودجوشی "را نوشت و ویا در کتاب " امام وزمان "  وبا این نوع از نوشته های خود و دیگران را به وسوسه انداخت که در تشکیل حکومت اسلامی و"افکار روز خود را و"دخالت داده ویا احتیاج روز ویا اندیشه خود جوشانه خود را وبپذیرند ودیگران هم واز روی نوشته های وی وتقلید کردند ومثلا  "کتاب اسلام ومقتضیات زمان "را نوشتند وبا این نوع از  نوشته هاوتوانستند که جامعه روحانیت ویکدست  قم ودر اواخرعمرآیت الله بروجردی وتضعیف فکریبکنند  ولذا اجتهادفقهی رایج قم و به هرج ومرج کشیده شد ولذا هر کسی که فکر می کرد که با تکیه به "فقه احتیاج روز"و "مجتهد تر"از ایت الله بروجردی خواهد گردید ویک نوع کتاب دینی جدید می نوشت   وهمچنین بعدا مهندس بازرگان و در اندیشه مذهب زدایی خود ودر این دوره تاریخی و" کتاب :اسلام جوان "خود   را نوشت  ومضمون درونی اش آن بود که اسلام مراجع تقلیدو اسلام "کهنه وارتجاعی" می باشد  و این تفکر را در پدر ومادر اغلب خانواده ها بوجود آورد که تقلید از مراجع تقلید  را ودر اداره امور خانوادگی  ویا در تربیت خانواگی و کناربگذارند ولذا پدر هر خانواده هم وامور معیشت ویا تربیت اعضای خانواده خود را واز درون عقل جوشی خودش انجام بدهد وتا به دین "اسلام جوان" مورد نظر بازرگان نایل آید ومدتی بعد هم وبا نوشتن " کتاب مرز میان دین وامور اجتما,عی "  وضربه دیگری به "نهاد دین" زد  ویا در سال1344ش  زد  ویا  با نوشتن کتاب  " مذهب در اروپا " واین اندیشه را ودر در دیگران بوجود آورد که در اروپا هم وعده ای تجدید نظر طلب وجود دارند ویا  در عقاید مسیحت کاتولیک  خود وپیدا شده ا ند ومذهب جدید مسیحی پروتستانیزم ویا کالونسیم ویا  آوانجلسیم وغیره را بوجود آورده اند ولذا ایرانیان هم ومی بایست که  برخیزند و"مکاتب جدید مذهبی شیعه را "ودر رژیم پهلوی وبراه اندازند ! واز این طریق بود که اندیشه اصلاح طلبی دینی و در جامعه ایرانی  را واستارت زد ویا منشائ زور گویی بسیاری از وزراء ویا کارمندان اداری  شد که به ارباب رجوع اداری وبا تفکرات جدید بازرگان می نگرند وهمگی ریشه  در این نوع از تفکرات تئوریک مهندس بازرگان دارد  که امروزه هر وزیر و خودش را و"مجتهد درجه اول وزارتخانه خود دیده ویا خوب وبد بودن اعمالش را در آمیختن "دین ودولت "وبا تشخیص خودش می بیند !وبعلاوه همه مدیران  هم وبالاترین دایره رفع احتیاج مردم را وتنها  طرز فکرکارمندی خودشان می بینند ! که اولین نخست وزیر مسلمان ایرانی  این نوع تئوری را پایه گذاری وزارتخانه ها ی ایرانی کرده است !که با تشخیص فقهی خودشان عمل کرده  وامورات مردم ایران را واداره سازمانی بکنند ! واگر برای مردم چیزی را لازم  تشخیص دادند   وهمان نیز "حق" می باشد  ولذا بخاطر ادعای مسلمانی خودش و هیچ کس هم "حق اعتراض" به اوو"نظریه اداری" را ندارد   ! ویا همین طرز فکر خود را هم وبه بقیه  وزیران هم  یاد داد که تابه امروزه وسبک اداری مهندس بازرگانی مداجتماعی  شده است ویا در  ادارات ایران ونهادینه مذهبی سیاسی شده وهمگی به روش وی پیوسته اند  ولذا  "الگوی دیوانسالاری مدل بازرگانی" و 42سال است که "نهادینه اداری"  شده است و هیچ وزیربعدی هم  و به صلاح خود نمی بیند که در مورد آن وتجدید نظر بکند واگر تجدید نظرو در دستورات دینی هم لازم باشد ولی تجدید نظر طلبی ودر "روش حکومتی"وی لازم نیست  ویا از نظرپیروان فرهنگی  مهندس بازرگان وبرزگترین حرام   می باشد  وشوقی افندی ورهبر بهایی ها نیز وعین سخنان بازرگان را می گفت وبارها ودر نوشته هایش واز پیروانش وبه عنوان اغنام الله یاد می کند  ویا به تعبیر وی  آنها "اغنام الله "یاد کرده است وبمعنی آنست که رعیت زیر نظر وی   و"گوسفندان خدا" می باشند  ووزیران گمارده بازرگان وبر دانشگاهها دوره  ما دانشجویان نیز  وبا ما دانشجویان دانشگاها نیز وبا چنین تعابیر گوسفندان وزیر علومی و در بخشنامه ها ودستورات اداری خود یاد می کردند وبعد در برخورد با سیل زدگان وزلزله زدگان نیز چنین برخورد شد  ولذا درک وفهم مهندس بازرگان واز  فرق" نهاد دین ونهاد حکومتش "ودر همین اندازه می باشد  که متاسفانه اغلب وزرا نیز از روش وی  یادگرفته اند وبا ما ایرانیانو چنین برخوردی می کنند ومثلا  دررفع گرانی ها ویا در رفع بدبختی های  سیل ویا زلزله دیده می شود که از طریق دین سازی مهندس بازرگان وفرهنگ پذیری مزبور بوجودآمده است   واین در حالی می باشد  که اغلب وزرا وروش  اداری خود را وبجای یاد گرفتن از یک مرحع تقلید با سواد ویا خاضع وتنها از اندیشه های اولین  نخست وزیر ایران یاد گرفته اند که کوچکترین معلوماتی ودر اداره یک نوع ارتش ویا دانشگاه نداشت ویا در اداره سازمان برنامه نداشت وبعلاوه آنقدر تواضع هم نداشت که چیزی را نمی داند واز کس دیگری بپرسد ؟ویا اگر وزیری مورد پسند سکنه همان  دانشگاه هم نباشد ویا واقع نگردد  وفورا عوض  اش بکند ویا فرد با تجربه تر دیگری  وبجای وی  بگذارد که دانشگاهها اشفته تر نگردند ولی برعکس وهر کسی که به "روش مدیریت وزرایش"اعتراض می کرد وفورا "انگ ضدانقلاب "می خورد  ویا "انگ غیر اسلامی "می خورد ویا "طرفدار امریکا "می نامیدنش  ونیز به رسانه ها هم  یاد می داد که چنین واژه ها یی را ودر مورد  آنها وبکار ببرندو تا بجای اداره یک ملت و در پست نخست وزیری اش  وآن ملت  را وتنها بیک مشت "گوسفند رام " تبدیل بکند وبهمین دلیل بود که با انگ زنی های مختلف  خودش واین رام کردن اداری ودانشگاهی را بوجود می آورد ولذا روش اداره فرماسونی جوامع نیز وهمین مد ل می باشد  که بارزگان انرا حکومت اسلامی می نامید ولی شاه که طاغوتی نامیده می شد وچنین برخوردی را وبا دانشجویان شورشی نمیکرد وبعلاوه  فقر سواد مهندس بازرگان وتنها در اداره وزارتخانه علوم دیده نمی شود   وبلکه سواد قرانی اش  نیزو چنین می باشد ونیز فقر سوادسیاسی  هم داشت و یا در ندانستن شرایط حساس اجتماعی داشت  ونیز در درک  تعابیر قرانی فاقد بینش بود  ولیکن بازرگان وآدم زرنگی بود وخودش را وظاهرا شاگرد ایت الله  طالقانی کرده بود وزمانی هم که وی از یک آیه قران وصحبت می کرد وفورا بازرگان آنرا یادادشت می کرد وسپس در خانه خودش ودر چهارچوب وظایف تشکیلات فراماسونری خود وآنرا تفسیرماسونی می کرد که در نهایت و به مذهب زدایی واخلاق زدایی از جامعه ایرانی  منجر بشود ویا از خانواده های ایرانی بشود ویا ازا دارات ودانشگهای ایرانی بشود !و آیت الله طالقانی هم که مدتی با نهضت آزادی کار می کرد وزمانی که اهداف پنهانی آنرا فهمید وخودش را کنار کشید وبعلا وه بعد از انقلاب هم وزود وفات یافت  ونیز در زمان رژیم شاه ودو نوع "لژ ماسونی "در ایران وجود داشت   ویکی "لژماسونی لائیک " بود که سر دسته اشان و مهندس شریف امامی ّبود   ودسته دیگر هم و" لژماسون _ مذهبی "بود  که سر دسته اشان " ودکتر علی امینی" بود که ظاهرا ادعامی کرد که مسلمان است  ولی در پنهان وقرار بود که در تشکیلات ویادر خانواده های مسلمانان نفوذ کرده ورفتار های آنان را وبه لا ابالی گری بکشانند  ودکتر علی امینی واز نواده های قاجار بود ودر فرانسه وهمدوره درسی بازرگان بود ویا در سال 1310 هجری یک دکترای فله ای اقتصادی ونظیر مدرک مهندسی بازرگان وبه وی هم در فرانسه داده بودند  وتا یا با مدرک مزبورو وارد گمرک ووزارت اقتصاد ایران  شده وسپس نخست وزیرش بکنند  ویا با شرکتهای نفتی 7 خواهران وقرار داد بیج امینی را ببندد ویا دکتر شریعتی ودکتر توسلی وغیره را وبرای تحصیل  به فرانسه فرستاده  وسپس آمده ودر حسینیه ارشاد  سخنرانی بکنند ونیز بعد از دولت شریف امامی و لژ فرانسه را بوجود آورد ویا با  افراد جدید تقویت کرده  وشاه در موقع رفتن  خودش از ایران وبه دکتر علی امینی وپیشنهاد کرده بود  که بجای بختیار ونخست وزیر شاه بگردد  ولی او نپذیرفته وطعنه به شاه زد ه بود وشاه هم گفته بود  بعد از رفتن من از ایران وکدام یک از نواده های قاجاریه را ومی خواهی که جایگزین من ّکنی  ؟  ومی دانست که علی امینی وبازرگان و دنبال پست مهم نیستند وتنها دنبال اهداف فرهنگی می باشند   وبهمین دلیل هم و حاضر شدند که  عمر نخست وزیری  اش وکوتاه مدت باشد  ویا نمایندگی مجلس  اش وکوتاه مدت باشد !ولی با راه اندازی ستاد انقلاب  فرهنگی که مهمتر بود وشریعتمدار ی وتوسلی وغیر ه را ودر آن ستاد کاشته بود وتا "بذر افکار فرهنگی "خود راو در همه دانشگاهها وادارات وخانواده های ایرانی  بکارد  وامروزه هرچند از نظر شورای نگهبان و رئیس جمهورایران  باید مسلمان باشد ولی اسلامیت تنها به شخص رئیس جمهور بستگی ندارد وبلکه به پیروان  همان رئیس جمهورهم  بستگی دارد که همگی طرفدار نهضت ازادی می باشند  ویا از مذهب بازرگان تبعیت می کنند   که لژ ماسون مذهبی وآنرا براه انداخته است   که ظاهرا همه جا می گویند که ما مسلمانیم ولی برخلاف دستورات قران وآلتزام عملی به قران در ادارات وخانواده ها ندارند ورفتارهای اخلاقی مدل بها ئیت واز خود نشان می دهند !     و متاسفانه امروزه اغلب  وزارتخانه ها هم وآن نوع از مدل اداری واخلاقی را و"اسوه گذاری اداری بهینه ایران "می کنند  ولذا  باعث شده است که  درچند سال اخیر وهمه مطبوعات ایران واز فساد عمیق اداری ومالی ادارات ایران ودم بزنند  که رهاورد نخست وزیری دوره مهندس بازرگان می باشد  که تا ثریا "خشت ریزی ادارات ایران "را وکج نهاده است ! وبعلاوه بازرگان وبا کتاب" بازی جوانان با سیاست "انحراف بوجود آورد که در سال 1329 ش نوشته بود ویا چاپ کرد  ونحوه تفکر  بازرگان را نشان می دهد ویا درمقاله دیگرش و در سال 1334ش ودر مورد : جنگ دیروز وفردا " ونفی  مقدس بودن جنگ دیروز انبیاءرا والقاء می کند  ویا  در مقاله دیگرش و بنام" مبارزه  سیاسی ومبارزه مذهبی    " بازرگان  است ونیز  با نوشتن کتاب" اسلام مکتب مبازر  ومولد وتکمیل اهداف پنهانی اش  را دنبال می کندویا  در کتاب " روحانیت ومرجعیت در اسلا م " وبزرگترین ضربه را وبعد از فوت ایت الله بروجردی وبه "مرجعیت شیعه" زده ووظایف واهداف حرفه روحانیت رادگر گونه کرده  واز مبازره مذهبی با گناهان بیرون آورده وبه مبارزه سیاسی با شاه تبدیل می کند  ووقتی هم که شاه در کشور دیگر نباشد  ونامیدن لفظ "روحانبت مبارز" ویالفظ "روحانیون مبارز"  وصرفا مبارزه برای کسب  کرسی های مجلس می گردد  ومتاسفا نه تعدادی از افراد هم  واین نوع از "تغییر حرفه دینی" را پذیرفته اند که باعث مشکلات زیادی ودر رابطه( دین وحکومت )جامعه معاصر  می شود ! وهمچنین بازرگان وبا نوشتن " کتابی وبنام " خانه مردم " در سال 1338 ََ ش ونیزبا نوشتن  کتاب دیگری ودر سال 1340 ش وبنام " یادداشت هایی از سفر حج " وانحراف زیادی واز هدف انجام مراسم حج ودر میان مردم ایران بوجود آورد که سوره حج قران وآن شیوه ها را حرام می داند ومثلا قران وحج رفتن را وبرای" استطاعت دارها" پسند می کند ولی رفتن به حج را واز  راه پولشویی ها  ویا از راه مخارج پدر ومادر وتنها از آموخته ها ی بازرگان می باشد   وبعدا کتاب "حج  روح همبستگی" دکتر  شریعتی هم که از کتاب وی الهام گرفت و چنین است که همبستگی مسلمانهارا واز بین می برد ویا  کتاب جلال ال احمد که به اسراییل  رفته بود ولی در تاثیر پذیری از ان دونفر وبنام کتاب "خسی در میقات"را نوشت ویا  در سال 1348 ش راو نوشته  است وهمگی سیاستهای دین زدایی متاثر از لژ فرانسه  را نشان می دهد   ونیز مقاله های" بعثت ودولت "  ویا  کتاب " بعثت در اجتماع "  مهندس بازرگان ویا مقاله " سر عقب افتادگی ملل مسلمان "مهندس بازرگان هم ودر تئوری پردازی تشکیل حکومت اسلام وی بودویا   توسط او ویا  وزرای مورد نظرش را ونشان می دهد  "که انحراف عمیقی ودر (رابطه سالم دین وسیاست )تولید می کنند که چهار دین بزرگ  جهان واین امور را و جزو اهداف بعثت الهی  نمی دانند وتنها  شیطان پرستان لانه گزیده در رسانه ها ی عمومی  وفقط  آنرا می پسندند؟ ومتاسفانه بازرگان ودر این نوع از "دین سازی ماسونی "خود وبا کمک رسانه ها وموفق گردید  ویا رواج بها ئیت را وبنام "اسلام انقلابی ومبارز" ورواج داد ویا در ابزاری نگریستن به "دین "و نظیر فتحلیشاه می اندیشید که رابطه" دین ودولت "راوارونه کرده بود   ومثلا بجای اینکه "دولت" را در خدمت "دین"قرار داده باشد  که هدف انبیاء  الهی می باشد  "وتنها دین "رادر خدمت "دولت "خود قرار داده بود   ویا نظیر فتحعلیشاه  ودرخدمت "دولت قاجاریه" در آوردو تا استحکام بخشی وبه "اقتداردولت خانواد ه قاجاریه بدهد   که نتیجه "ابزاری نگاه کردن به دین "واز نظر فتحعلیشاه می باشد   ومثلا فتحعلیشاه واولین  کس از شاهان می باشد  که فیضیه ویا مدرسه دار الشفائ جنب آنرا ومی سازد که استحکام بخشی وبه دولت قاجاریه خود بدهد ولی قبل از وی و مرکز درسی شیعیان  ایران  وتنها  درشهر  نجف بود ویا درشهر  اصفهان بوده وبعلاوه فتحعلیشاه وصیت کرده بود که جنازه خودش ویا برخی از خانواده اش را ودر ارامگاههای پشت مدرسه  فیضیه قم ودفن بکنند وتا بقیه وی را یک فرد مذهبی بشناسند  ویا برخی از وزرای قاجاریه هم ونظیر اتا بک اعظم قاجاریه   وصحن اتابگی قم را بسازدو تا مردم به "دینداری دولت قاجاریه "وایمان کامل آورده ودوام تاریخی داشته باشند ولی  در پنهانی می دانستند  که این نوع از اعمال مذهبی وممکن است که برای اقتدار دولت اشان  و ثمر نداشته باشد وزیراکه  قبیله های قدرتمندمخالفی هم ودر برابر خود داشتند  که با "دولت قاجاریه" دشمن بودند وآنها هم  "ادعای ضد دینی"هم  نمی کردند و فرضا اقوام بختیاری ویا اقوام افشار یه هم می توانستند که با ساختن مدرسه دینی بزرگتر ودرشهر  قم و"قدرت قبیله قاجار" را درهم بپیچند ولذ ا قاجاریه وبرای "محکم کاری دولت خود "و تصمیم می گیرد که سه فرزند خود را وبه همراه عسکرخان افشار اورمیه ای وبه لژ  فرانسه  بفرستد که پنهانی وبهایی بشوند  وسپس به ایران آمده وبسیاری از درباریان ویا مردم عادی را هم وبهایی بکنند وتا سر مایه داری جهانی و از قا جاریه  راضی شده وبه انقراض دولت قاجاریه نیندیشند ! وبعلاوه به آن تدابیر هم  اکتفا نکرده ومی پذیرد که ژنرال ملکم یا دریا سالار کمپانی هند شرقی هم وبه دربارش بیاید ومقدار زیادی سکه ویا پول وبه دولت او بدهد که اقتداربیشتر  بیابد ویا افسران انگلیسی توپخانه را وبرا ی ایران آورده وارتش قاجاریه را هم وآموزش نوین بدهد ویا چاپخانه ومخابرات  هم وبه ایران آورده وجاسوسی  از رعیت را وبه دولت قاجاریه یاد بدهد که به سقوطش نیندیشند !وبعلاوه به آنهم اکتفا نکرده واز بسیاری از شهرهای ایران و به نفع روس ها هم چشم پوشی کرده ودر عوض ودر یکی از بندهای " قرار داد ترکمن  چای "هم و"تضمین دوام دولت قاجاریه "را وتعهد از روسها گرفته   ویا امضاء بکنند  ونگرش مهندس بازرگان  هم چنین است ویا در "رابطه دولت ودین" ونظیر" تفکر ابزاری" فتعلیشاه می اندیشد    ولی متاسفنه "ریچارد کاتم "ودر کتاب : انقلاب بنام خدا " ویا  ابراهامیان نیزودر کتاب" ایران میان دو انقلاب"  ویا حامد الگارنیزو درکتاب دیگرش وبنام کتاب " دین ودولت "وهمین نوع از مطالب را ودر مورد اندیشه های دینی بازرگان وشریعتی  را دارد ویا در مورد رابطه "دین ودولت "  واز نظر آنان را  ذکر می کند ودر حالیکه نویسندگان کتب مزبور وافراد خاصی می باشند   که حرفه های امنیتی خاص ودر نظام سرمایه داری  دارند وبهمین دلیل  هم نخواسته اند که تضاد های "دین سازی جدید "مهندس بازرگان  ویا شریعتی را تشریح  واقعی بکنند!

چراتئوری حکومت اسلامی مهندس بازرگان ،دانشگاهها  را بطرف " بهائیت جدید "می برد؟!دکتر محمد خالقی مقدم

چراتئوری حکومت اسلامی مهندس بازرگان ،دانشگاهها

را بطرف " بهائیت جدید "می برد؟!

(بخش5 )

از دکتر محمد خالقی مقدم-

خاطرات دانشجویی 16 ساله از دانشگاه تهران

 

دراین مقاله سعی دارم به دوموضوع بپردازم واولی مربوط به آنست که چرا "انجمن اسلامی دانشگاهها  ودرسالهای 1360 و 1378 ش" فروپاشید ؟ که طرح تاسیس انجمن اسلامی دانشگاه تهران وطرح اینجانب بود که 37 هزار عضو قبل از انقلاب یافته بود  ویا در دو برهه تاریخی بوجود آمده بود وجمعا عمر 11 ساله داشت ولی متاسفانه اقرار می کنم که پدیده "انجمن اسلامی دانشگاهها وطرح "موفقی در حیات سیاسی ایرانیان واز آب در نیامد وشکست خورد !واقرار به آن می کنم که  " طرح تئوریک من وموفق " نبود ویابدلیل سیاست های مهندس بازرگان که اولین نخست وزیر مسلمان ایران بود وشکست خوردیم ولی منظورم آن نیست که تئوری ذهنی و"توهم آمیز"  بود که شکست خورد  وبلکه برعکس ودر متلاشی کردن رژیم  پیشین ویا در سالل 1357ش بسیار  موثر بود ویا در راه اندازی اصلاحات اجتماعی دوره بعدی آقای خاتمی هم و"طرح کاملا  موفقی "بود که هر دو پدیده سیاسی و بوسیله انجمن های اسلامی دانشگاهها وقوع یافتند وسایر جنبش های انقلابی وقادر به خلق آنها نبودند  وتنها از عهده جنبش دانشجویی اسلامی بر می آمد که در هر دو برهه تاریخی ایران و قدرت سازماندهی خود را وبخوبی نشان داد ولی "طرح حکومت اسلامی" تنها متعلق به شخص آقای" مهندس مهدی بازرگان "  می باشدکه به دیگران هم یاد داد   که طراح وتئوریسن این نوع ازطرح می باشد ودر حالیکه دانش عمیق سیاسی ویا اداری ویانظامی ومذهبی ودر مورد  تئوری خود نداشت ولی حدود  60 سال  بود که در مورد تئوری سیاسی خود وتبلیغ ودر مساجد ایران می کرد که از سال 1321ش  شروع نمود که در مسجد هدایت تهران سخنرانی  کرد وتا کنون هم واین  نوع از "ذهنیت فرهنگی "خود را ووارد "فضای فکری _عقیدتی" ایرانیان کرده است و ودر حالیکه در سال 1314 دانشکده فنی دانشگاه تهران وحدود 20 نفر مهندس جدید الاستخدام ووقت خود را وصرف آموزش 4 رشته فنی دانشگاه تهران می کردند که با 90 تومان در ماه واستخدام شده بودند ولی مهندس بازرگان که در فرانسه درس مهندسی نخوانده بود وبلکه "الهیات مسیحی" خوانده بود وناچار شد که معاون مالی دانشکده  باشد ویادوست دیگرش سحابی هم که در دانشکده علوم ودرفرانسه درس  زیست شناسی نخوانده بود وبلکه "کتاب انسان وخلقت "را می نویسدو6 سال بعد که رضا خان واز ایران می رود  ولی آنها در مسجد خارج ازدانشگاه و تعدادی از دانشجویا ن دانشکده فنی وغیره  دانشگاه تهران را ودور خود جمع کرده که در آن دانشکده وفقط معاون مالی اداری بود ولی در دوره اشغال متفقین در تهران وبه دورخود جمع کرده وسخن رانی مذهبی وبرای آنها ودر مسجد هدایت تهران چهار راه اسلامبول می نمود ویا اعلام" تز مزبور "را ودر مسجد هدایت تهران نموده وتفکر مزبور واز طریق مزبور و وارد اندیشه برخی ازمحافل دانشگاه تهران واز جمله وارد دانشکده معقول ومنقول دانشگاه شد گردید که تا قبل از انقلاب ودر مسجد سپهسالار بود   وروحانیون هم واز وی یاد گرفتند  ومحمد علی فروغی که در این دوره تاریخی و اولین نخست وزیر پهلوی دوم شده بودوبعلاوه عامل تثبیت قدرت شاه دوم پهلوی  شده بود ولی انگلیسها وبا حکومت پهلوی دوم  موافق نبودند ومی خواستند که فرزند احمد شاه را به قدرت برسانند  ولی محمد علی فروغی وآنها ویاارتش متفقین را مجاب می کند  که صلاحشان  ودر حکومت پهلوی دوم می باشد  وبعلاوه خانواده مخبرالسلطنه هدایت را هم ومجاب کرد که قبل از وی ونخست وزیر رضا شاه بود و مجاب می کند  که "مسجد هدایت خانواده خود"را ویادر چهار راه استانبول تهران  را ودر اختیار مهندس بازرگان ویا سحابی بگذارند که آنها برخی از دانشجویان راو در مسجد مزبور ودور خود ،جمع کرده وادعای "تز  اسلامی "مزبور را بکنند  وبعلاوه همان محمد علی فروغی که تشکیلات"لژ بیداری "را در اختیار خود داشت وبازرگان وسحابی را هم  درنوجوانی خودشان ودر  مدرسه برادرش درس می خواند وبه همراه فرزندش مهندس محسن فروغی  و100 تن طاغوتی دیگر ودر سال 1307 شمسی وبه فرانسه فرستاد ه بود که درس بخوانند وبعدا نیز وبرای تاسیس دانشگاه تهران ویا جهت پرسنل سازی نیروی انسانی آن به ایران بیایند ومهندس محسن فروغی فرزندش هم وهمدوره درسی بازرگان ودر خارج کشور بود که تا دوماه قبل از حکومت مهندس بازرگان واداره وزارتخانه فرهنگ وهنر ویاکاباره ها ومبکده ها ویا پرسنل صدا وسیما ویا سینما ها وکارگردانها ویاخوانندگان سرود وغیره بود ند ونیز همگی فارغ التحصیل دانشکده هنر بود وبلاوه در همسایگی دیوار به دیوار با 23 دانشکده دیگر  دانشگاه تهران ودشمن خونی با بچه های  سیاسی 23 دانشکده  های دیگر دانشگاه تهران ویا صنعتی شریف ویا دانشسرایعای وغیره بودند که چرا انقلاب را وبراه انداختند ؟ولذا در طول عمر شکل گیری دانشکده های دانشگاه تهران واین دو گروه بندی هنر وبا بقیه دانشکده ها نساخته بودند واز دوطیف فکری مخالف همدیگر بودند ولذا بعد از وقوع انقلاب وتوسط دانشجویا ن دسته اول وبرای گرفتن انتقام از همان دانشجویان سیاسی بدبخت دانشگاهها  وهمگی در عرض دوماه ومسلمانان دوآتشه شده وبا وزیر فرهنگ وهنر مهندس بازرگان ویعنی دکتر میناچی وبرخی از عناصر مقدس ماب وتسبیح بدست حاجی زاده بازا ری وهماهنگ شده وآنتن صدا وسیما را وبدست گرفته واز آن آنتن مزبور وشعار غیر اسلامی بودن دانشجویان دانشگاهها راو سر دادند وتا مهندس بازرگان را ووادار بکنند که  بنام انقلاب فرهنگی ودانشگاهها را ببندویا  شروع به تصفیه وپاکسازی همان دانشجویان بدبخت ودر آغاز انقلاب بکند وبعلاوه مهندس محسن فروغی ودر همان ایام ومسئول لژماسونی همایونی شاه هم  بود  ویا رفیق دیگر همدوره درسی بازرگان ویا سحابی نیز ومهندس عبدالله ریاضی بود که قبل از حکومت مهندس بازرگان ورئیس مجلس شاه بود ونیز مهندس محسن فروغی و در کتاب خاطراتش و نحوه درس خواندن مهندس بازرگان وخودش را ودر کتاب خاطراتش می نویسدوهمان  همان مهندس بازرگانی که    بهمراه  مهندس محسن فروغی ودکتر سحابی وبه همراه صد نفر طاغوتی دیگررژیم پهلوی وبا پول نفت رضا شاه وبه خارج کشور فرستاده شده بودند و در کلیسای  لژ فرانسه و درس الهیات خوانده بودند   وبنا به نوشته مستند محسن فروغی که در فرانسه وهم دوره  درسی آنان بود ودر فرانسه هم ودروس الهیات مسیحی خوانده اند  وآشنایی با علم مهندسی نداشت  که درطول عمر 70وچند  والی 80 ساله عمرش ویک کتاب مهندسی هم بنویسد ویا نظیر دیگران بنویسد ؟!وفقط انواع کتابهای الهیات تدوین کرده است  وبعلاوه  در مورد مزبور هم و تخصص کلاسیک وعمیق نداشت وصرفا در جلسات قرآنی آیت الله طالقانی وقرآن را یاد می گرفت  که امام جماعت مسجد هدایت  شده بود ومهندس بازرگان هم ووعظ های وی را ویاد برداشت برداری میکرد وبصورت "انشائ مذهبی" مکتوب در می آورد وبنام  خود ش ودر شرکت انتشار چاپ می کرد که رژیم پهلوی وامتیازچاپخانه اش را به وی داده بود  ومثلا بصورت " جزوه مطهرات در قران " بود ویا " جزوه " اسلام در اروپا " وغیره در می آورد وبعد از سالهای 1340ش هم وآنها را تکمیل کرده وبنام خود چاپ می کند که چندان هم عمق اجتهاد دینی ندارد !وهمگی در این دوره تاریخی  می باشد   واسناد تاریخی نشان می دهد که حدود چهاروپنج سال بود که سربازان سه دولت متفقین ودرشهر  تهران حضور داشتند  ولذا تمام سازمانهای اداری ایران ویا نظام ارتش ویا کلانتری ها و از هم گسسته بود ویا در اطراف همان مسجد هدایت تهران وواقع در چهار راه استانبول تهران هم ودهها "پاتوق حزبی  متعدد" دایر شده بود وکتاب " گذشته چراغ راه آینده "وبه اسامی آن حزبهای فراوان  شهر تهران و در دوره مزبور اشاره کرده است ولذا "انواع حزبهای گوناگون "ودر این دوره تاریخی شکل می گرفت ویاعضو گیری می کرد  که طرفدارانش دهها برابر آن گروه دانشجویی بود که به نماز جماعت آیت الله طالقانی  ویا مهندس بازرگان ودر مسجد کوچک هدایت مزبور می رفتند واز طرف دیگر هم ودر دوره مزبور و 53 نفرعضو حزب توده نیز واز زندان قصر رضا خانی آزاد شده بودند ونیز بدلیل باسوادی خودشان  وبزرگترین حزب ایران را بوجود آورده بودند ویا دهها نمایند ه وبه مجلس شورای ملی فرستاده بودند  ویا دهها نشریه درمی آوردند وحتی 350 افسر سرگرد ویاسرهنگ ارتش شاه را هم وجذب کرده بودند که آقای خسرو معتضد ودر کتابش وبه اسامی آنها اشاره دارد  ویا اکثریت دانشجویان دانشگاه تهران را هم وجذب ایدئولولژی خود کرده بودندویا دانشکده های مختلف تهران را ودر اختیار خود داشتند و"حزب کمونیست ایران" نیز  وبه رهبری یوسف افتخاری ودوستانش نیز ودرخیابان لاله زار تهران دفتر زده بود ند که در خاطراتش وبه آن موضوع اشاره می کند  ودر خارج کشور هم ویا در  دهها کشورآسیای مرکزی و به تسخیر حزبهای کمونیست در میآمدند که از سال 1323 ش شروع شده بود واخبارش را ومردم تهران وهمه روزه در نشریات  خود می خواندند ویا در  در اروپا ی شرقی وآسیای جنوب شرقی   وچین وغیره هم  وهر روزه ،یک کشور جهان به تسخیر" ایدئولوژی کمونیست "در می آمد  وباعث شده بود که سکنه چند استان آذر بایجان شرقی وغربی ویازنجان وکردستان وکرمانشاه هم وسقوط بکنند و دو "حزب کمونیست دموکرات آذربایجان وکردستان ومهاباد در ایران "شکل گرفته بود  ولذا طرفداران ایدئولوژی مهندس بازرگان ونه تنها ،در بین دانشجویان ودانش اموزان رنگ می باخت وحتی در میان قشر عوام ونماز خوان تهران نیز ورنگ می باخت که به "حرفهای من در آوردی "حکومت اسلامی بازرگان گوش بدهند !ولذا شرایط کشورو بشدت حاد تر می گشت ودر این موقع حساس تاریخی  ایران بود که رفیع الملک قائم مقام که یک روحانی عمامه برداشته ولی با سواد دربار پهلوی بود ولی احساس خطرو از این وضعیت کشور میکند  ومی ترسید که  نه تنها مذهب در ایران متلاشی بگردد وبلکه خود شاه هم ودر همان اول حکومت خودش  وسقوط بکند! ولذا به نقل کتاب خاطراتش خودش وبه شاه پیشنهاد می کند که ترتیبی اتخاذ بکند که مرجعیت تقلیدایران  وازشهر  نجف  وبه داخل ایران بیایدوتا اوضاع کشور امن بشود  وزیرا که با وفات آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در نجف که همه ایرانیان ومقلد وی بودند وفاتحه دین هم ودر ایران خوانده خواهد شد !وچه برسد به "تئوری حکومت اسلامی مهندس بازرگان "که تنها چند نفر طرفدارودرسطح ایران داشت  ولذا با راهنمایی های رفیع الملک به شاه و قبل از وفات آیت الله ابوالحسن اصفهانی  بود  که در سال 1325ش که وفات یافت ویا با تشویق رفیع الملک بود که  شاه  به بیمارستان فیروز آبادی ودر شهر ری تهران  می رود واز آیت الله بروجردی که در همان بیمارستان بستری بود و"عیادت "می کندکه در آن موقع مریض بود ولی هنوز "مرجعیت تقلیدایرانیان" را نداشت  وهرچند باسواد وبا تقوی بودولی کسی اورا نمی شناخت ولذا ملاقات مزبورهم ودر روزنامه ها ی ایران نیز وانعکاس وسیع داده شد  ویا شهر داری تهران نیزو با زدن انواع پلاکارد ها وغیره در شهر وجوفرهنگی  از افکار عمومی بوجود آورد که بعداز وفات آیت الله ابوالحسن اصفهانی در نجف و مرجعیت دینی وبدست وی وبه داخل ایران آورده شود ! واز این راه وشیرازه کشور ودر آن روزگار  آشفته و از هم  گسسته نشود !  ومتاسفانه مهندس بازرگان ودوستانش که در" نادانی سیاسی "خود ونظیر ندارند وبعد از وفات آن مرحوم وبا نوشتن کتاب "مرجعیت وروحانیت در اسلام "وتصمیم داشتند که "فاتحه دین" را در ایران بخوانند   واکنون نیز دانشگاهها را به این طرف برده اند ! واشتباه ما دانشجویان آن بود که با "تاسیس انجمن های اسلامی  دانشگاهها وکاری کردیم که ایشان ونخست وزیرایران بگردد وتئوری بهایی کردن دانشجویان را ودر پیش گرفته ویا در قالب نخست وزیر اسلامی خود و وزیرهای فراماسون -مذهبی را وبر ادارات ایران بکارد   که در 23 وزارتخانه دوره خودش وعملا  کاشته بود وامروزه هم وفساد اخلاقی- اداری  دانشگاهها ونتیجه سیاستهای وی می باشد وامروزه بسیاری از ایرانیان و خدا را شکر می کنند که "کرونا" آمد واین نوع از محیط های به ظاهر علمی  وآموزشی بسته شد وتااز آلوده شدن فرزندانشان ودر چنین محیط های غیر اخلاقی واندکی کاسته بشود !

وباید افزود مهندس بازرگان وبرای "تکمیل تئوری سیاسی "خود ودر پنج دهه ایران وبه طرح پنج نوع شعار سیاسی پرداخته است که "پایه های تئوریکی  ساخته شدن نخست وزیری دموکراتیک اسلامی" وی می باشد  ویادر برابر حکومت سلطنتی می باشد  که امورات مردم ایران واز طریق سازماندهی مزبور  حل بشود وسازماندهی تئوری آنرا ورابطه " دین  ودولت " در ایران می خوانند !ودر حالیکه مهندس بازرگان و دانش سیاسی ویا مذهبی لازم وبرای "تئوری بافی" آن نداشت که ارتباط منطقی واقعی آن دو را بفهمد که در مقاله های دیگرم وبه آن اشاره می کنم ! ولی تصور میکرد که در  قالب شعار دهیهای ذهنی وی وحکومت اسلآمی در ایران دایر خواهد شد !ودیگران هم وکور کورانه آنرا می پذیرند  وتا از قبل آن ونفعی خاصی ببرند! ویا در این راه وطریقت ها ومشهور بشوند! و لذا وی در دهه اول تئوری پردازی خود وتئوری سیاسی اولیه خودرا  در فاصله سالهای 1321ش الی 1330 ش  مطرح کرد که معتقد بود که اگر افرادی به پای درس وی بیایند ویاجزوه مطهرات در اسلام ویا جزوه مذهب در اروپا را بخوانند که به نقل خودش یک "مهندس دانشگاه دیده "نوشته شده است وآنگاه حکومت اسلامی  ودر ایران تشکیل خواهد شد! ولی بدلیل نادانی عمیق سیاسی ویا مذهبی خودو روز به روز برعکس تر می شد ولذادر سالهای 1329 وتا 1332ش وشعاردهی  مذهبی  اش را وعوض نمود  واین بار عضو جبهه ملی ایران گردید  وتا این بارو شعار ملی گرایی واسلامی -نفتی را بدهد  و تا اقتدار "نخست وزیری دموکراتیک" مصدق را  قوی تر کرده ویا در تئوری دهی سیاسی خود وجایگرین "سلطنت" بکند  و در عین حال که مصدق "فراماسون" بود ودر عین حال میخواست  که با کمک فرهنگی بازرگان ودوستانش وسلسله حکومتی جدیدی  ودر ایران  وبرای خودش بوجود آورد ویا برای خانواده قاجاری خود وبا تئوری پردازی دینی  مهندس بازرگان بوجود آورد !ویا با دم زدن ازجنجال نفتی و بنام " ملی شدن نفت "بوجود آورد ! ولی آیت الله بروجردی وبرعکس مهندس بازرگان می اندیشید  وبخوبی می دانست که  "دموکراتیک شدن نخست وزیری ایران ویا درج شدن آن در قانون اساسی و زمانی  در یک جامعه اتفاق خواهد افتاد که قشر وسیعی ازافراد جامعه ایران و  ازنهاد  نخست وزیری مزبور و دفاع بکنند! ولی آنها فاقد هر نوع طرفدار واقعی ودر داخل ایران بودند وممکن بود که با جنجال آفرینی بیش از حد آنها و برعکس شده وکمونیست ها در ایران به قدرت برسند! ویا مذهب را وبکلی از ایران بردارند!   وبعلاوه تئوری بافی سیاسی ومذهبی مهندس بازرگان هم واز مصدق هم  طولانی نخواهد شد! ولی بازرگان وباچند نفراز همراهانش وبا  جنجال مطبوعاتی ویا با سخنرانی های  مسجدی  خودش وهمچنان  از وی دفاع می کردند  ووعده می دادند  که با قدرت یابی مصدق و سفره همه مردم ایران وبجای "نان سر سفره " وپر از" پیت نفت" خواهد شد! و تا مصدق را ودرتئوری پردازی  حزب جبهه ملی اول وجایگزین "نهادسیاسی سلطنت  شاه "بشود و"نخست وزیر دموکراتیک  دینی "از آب بیرون بیاید ! ولی آیت الله بروجردی وبرخلاف سطحی نگری بازرگان می اندیشید وبا دیگاه عمیق خودومی دانست که دفاع از نخست وزیری دموکراتیک یک جامعه ونیاز های دیگر فرهنگی را هم میخواهد که در جامعه ایران وجود ندارند! ولذا از تفکرات ساده لوحانه مهندسبازرگان ونواب صفوی می ترسید که تنها  طلبه ساده در قم بود وحمایت نکرد که وی ویا امامی که  تنها یک طلبه های  ساده حوزه علمیه وی بودند واین امر کینه عمیقی در دل آنان ونسبت به آیت الله بروجردی بوجود آورد که بعد از وفاتش وقلم فرسایی ها ی فراوان  ودر مورد وی کردند !  ولی آیت الله بروجردی وبا معلومات عمیقی که ازنهاد  "دین" ورابطه اش با "حکومت "داشت ومی دانست که غیر از دفاع یک مرجع تقلید واز نخست وزیری مصدق ویا دولت در تدوین قانون اساسی  وشرایط دیگری هم برای یک نخست وزیری دموکراتیک یک جامعه نیز لازم دارد   که در ایران وآن نوع "نهادینه شدن اجتماعی "وجود ندارد ! وچرا که غیر از اجزائ نخست وزیری حکومت  وبلکه "اجزائ دیگر قانون گزاری" ویا "اجزای  نظامی" ویا  " اجزای قضائیه" وغیره هم لازم دارد  که با همدیگر هماهنگ باشند  وتا   دگر گونیهای  عمیق سیاسی واجتماعی  ودر نهاددموکراتیک نخست وزیری همان  جامعه بوجود آورند  ویا نظیر جوامع دیگر بوجود آید  ! ولذا راه اندازی آنها هم واز عهده مهندس بازرگان ویا طرفداران" هیات های موتلفه" بر نمی آمد که اعضایش وتنها چند کارگر نجار ویا دستمال فروش بازار تهران بودند ویا میزان دانش اشان وطوری نبود که  نهاد های متعددجامعه ایران  را ودگر گون بکنند ویا میدانست که  مصدق وبازرگان وحتی چند نفر هم ودر اطراف خود "وفادار "ندارند که "ملی گرایی" مورد نظر خود رابوجود آورد ویا تحقق ببخشند ویا تز" نخست وزیری دموکراتیک" را بوجود آورده ویا تدوین قانون اساسی لازم را کرده ونظیر جوامع دیگرجهان بشود ویا  در جامعه ایران هم وپیاده سازی بکنند ؟ !ولذا آیت الله بروجردی وبا آگاهی کامل دینی خود ومی دانست که اگر بیطرفی نشان ندهد وآنگاه تئوری حزب توده ودر ایران ورواج خواهد یافت !ویا بخوبی می دانست که  اگر در مورد کودتا و"موضع سکوت" ودر پیش نگیرد وآنگاه بدلیل عدم وجود طرفداران  واقعی مصدق ومهندس بازرگان ودر کل مردم ایران وهم "نهاد سیاسی" وبدست حزب توده خواهد افتاد وبعلاوه "مذهب "را نیز ونظیر جوامع دیگرجهان  واز بین خواهند برد! وبجای" تئوری اسلامیگرایی مورد نظر مهندسبازرگان وحزب موتلفه بازاریها ودر دهه40 -1330- وتنها "الحادگرایی حاد" ونظیر جوامع دیگرآسیایی و رواج داده خواهد شد ! ولذا بجای تئوری سطحی نگرانه مهندس بازرگان وعده ای معدود وتفکیک نهاد " دین از سیاست "را وبهترین فرمول مسلمان ماندن خانواده های ایرانی میدانست وواقعا نیزچنین بود و 5/34 میلیون مردم ایران وسالها، مسلمان باقی مانده بودند وتنها 400هزار نفر  توده ای ها ویا تعدادی بهایی واز  مدیران ادارات ویا مستشاران  خارجی آوانجیلیست در ایران بودندکه غیر مسلمان بودند   ویا برخی از افراد بی بند بار وابسته به آنها  ایران وجود داشتند که شمارشان  هم اندک بود ولذا ادارت ایران ویا بازار ویا ازدواج خانوادگی وبا فرمولهای قرانی اسلام اداره می شد    ولی با تدابیر اداری ومسجدی مهندس  بازرگان وهمگی بهم خورد که درسه دهه ویا  چهار دهه گذشته تئوریهای من در آوردی از دین می بافت !وتا برخی از  نخست وزیران  فراماسون  پهلوی دوم را ومذهبی ومقدس نشان بدهد ونظیر (نخست وزیری دموکراتیک  گونه محمدعلی فروغی ویا قوام السلطنه ویا مصدق السلطنه ویا دکتر علی امینی ظاهرا مسلمان وصاحب مسجد فخر اباد تهران راکه بنظر بازرگان دموکراتیک بود ) ولذا فعالیت مذهبی مهندس بازرگان برای همه ایرانیان مضر بود  ویا فعالیت وکتاب نویسی های دیگرد وستانش وتنها در تقدیس نمایی از این نوع از نخست وزیران ماسون مذهبی قلم فرسایی می شدند  وخاصیت دیگر مذهبی هم وبرای همه ایرانیان نداشت که آنها را "رشد سیاسی  ایرانیان" بخوانیم !وولیکن امروزه  عده ای نادان سیاسی افکار بظاهر دموکاتیک وی را وبه درون اندیشه های سیاسی دانشکده های علوم سیاسی ایران کشانده اند  که  در ظاهر "متظاهر به تئوری مسلمانی" ، است  ولی خبری از مذهب نیست ! ولذا این نوع از "مسلمانی من در آوردی ایرانیان یاد گرفته ایرانیان "ودرنحوه  معامله کردن با یکدیگر ویا در ازدواج کردن با یکدیگر ویا در امور اداری با یکدیگرکه نتیجه القائات فکری مهندس بازرگان است  واوضاع ایران را آشفته تر  کرده است  !ویعنی تئوری همراهی فرهنگی -مذهبی مهندس بازرگان وبا نهاداداری  سه نخست وزیری شاه بود ویعنی( با مدل سیستم نخست وزیری  فروغی ومصدق  وعلی امینی ودر ب ابر  قدرت امضادهی    خود شاه بود)  وبازرگانی که  همراهی کامل با "تئوری آنان "می کرد ولذا به خواسته آنها واین نوع از تئوری بافی های سیاسی مذهبی رابازرگان ودر ایران تولید کرده است  وبرای مسلمانان آینده باقی نهاده که امروزه وپایه اندیشه  وتفکرات حقوقی خیلی هاشده است وبعلاوه تئوری مذهبی باقی ماند ن خود مردم ایران را هم واز بین برده است ! ویابا تئوری پردازی سیاسی مزبور واز این نوع و"الحاد جدیداداری " بوجود آورد ه ! ولذا تفکرات هر سه  نخست وزیرشاه  مهجون عقاید وی شده وبظاهر الگوهای دموکراتیک ملی ومذهبی  واز نهاد نخست وزیری جوامع دیگر جهان تلقی میشد  ولی در دانشکده های علوم سیاسی ایران "وحی کامل دینی "تلقی گردید  وبعداهمان نهاد نخست وزیری هم در ایران حذف گردید   که دنبال مشارکت دادن سیاسی مردم ایران وبا افکارواندیشه های  بازرگان وبازرگان زاده های متظاهربه دین   بودند وبازرگان این دفعه ودر"دهه سوم تئوری پردازی خود" ودر سالهای 1330 الی 1332وبرای ایرانیان ومهندس بازرگان واین بار و طور د یگری از تفکرات مذهبی را می آفریند ویا در جبهه ملی دوم طراحی شده به وسیله خودش آفرید  ونیز در  این راه و در  سال 1339 هجری هم وبه نخست وزیر قاجار زاده فراماسون دیگرایرانی  وقداست تئوریک بخشید  ویا به دولت نزدیک شد ویا برای بزرگ کردن دینی علی امینی هم ودر برابرقدرت شاه ویا  "اقتدار شاه" ونام جبهه ملی دوم وی راهم وبرای نهضت افرینی خودش عوض کرد وبعدا آنرا   وبه نام " "نهضت ازادی ملی  مبدل کرد " ویااز  نام جبههملی دوم  عوض نموده  ونامگذاری نوین وبه "اسم نهضت ازادی ملی " به جنبش طرافداران تئوری اش  داده وبقیه مذهبیون را بخاطر قدرت یابی امینی  فریفت وبعلاوه حزب موتلفه نیزکه با ایت الله بروجردی ودر ایام طلبگی خودشان با ایت الله بروجدی مخالف بودند وچند بار تصمیم گرفته بودند وی را ترور بکنند وطرفدارانشان هم  که بیشتر از بازاریان وابسته به کمپانی هند شرقی تهران بودند  وبا گرفتن امکاناتی ازعلی امینی  وطرفداروی گردیدند واز این راه ومدعی دموکراتیک کرد ن شد وقرار بود که  تئوری سیاسی نوینی ودر کتابهای تدوینی بازرگان وبرای محکم کردن نخست وزیری وی نوشته شده  وبه دانشجویان دانشگاه تهران هم ارائه شود که انها راهم  در دانشکده های فنی ویا علوم وغیره بفریبند  ویا با تز نخست وزیری علی امینی وهمراه  بگردند ! ویا در این راه هم وتعدادزیادی  سخنرانی های  مذهبی وتوسط بازرگان ارائه شد ویا کتابهایی در "موسسه شرکت انتشار" رانت  گرفته مهندس بازرگان نشر یافت ویا انتشارات دیگر بازاریان راسته بین الحرمین بازار ووابسته به فراماسون خارجی  وانتشار یافت   ودر این دوره تاریخی وبازرگان وامیر انتظام را نیز که به نقل نشریه کیهان ویک  نفر یهودی وبا نام مستعار  بود وسخنگوی نهضت آزادی خود نمود ه بود  ویاعده ای را هم وبا خود ودر این راه همراه خود نمود ! وتا علی امینی مخالف با قدرت شاه را واز نظر تئوریکی بزرگ بکند !ویا" دموکراتیک" نشان بدهد !که علی امینی هم وبا رئیس جمهور دمکراتیک امریکا ویعنی رابرت کندی وهم آهنگ بود !واگر سه سال قبل وبرخی از روشنفکران  ایرانی وبه دکتر اقبال نخست وزیر شاه ویا به اسدالله علم وزیر دربار وکمک فکری کرده بودند که دو"حزب ملیون" ویا "حزب مردم" را تشکیل بدهد ویابه نفع آن  دونخست وزیر شاه و براه اندازند  واین بار مهندس بازرگان هم وبعنوان یک " روشنفکر دینی " عمل کرد  وحزب نهضت ازادی ملی " را وبه نفع دکتر علی امینی راه انداخته بود که همراه بازرگان  ودر لژ فرانسه دکتری فله ای اقتصاد گرفته بود ویا مهندس بازرگان و در این راه نیز وعده ای دار ودسته پامنبری عدم مطلع نیز یافته هم وبه دورخود جمع کرده بود وچرا که "دو حزب مردم وملیون" ساخته قبلی و در انتخابات سال 1339 ش وافتضاح ببار آورده بودند ویا با تقلب وسیع در انتخابات و زیر سوال رفته بودند  وبهمین  دلیل هم ودکتر اقبال نخست وزیر وسردمدار همان حزب ملیون فرمایشی که از ماسون های لائیک بودوقدرت نخست وزیری وطرفداران مجلس خود را باخته بود  ویا دکتر اقبال که "پایه گذار نظام پزشکی "ماسون ایران بود وبدلیل تقلب انتخاباتی خودش وعزل شده بود  واین بار نوبت به نخست وزیری علی امینی ودوست بازرگان ویا هم دوره درسی بازرگان ودر فرانسه رسیده بود  وبازرگان نیز به وی متقابلا  وعده داده بود  که در سخنرانی کردن ماهر می باشد  ونظیر روشنکران سازنده حزب ملیون ومردم  عمل کرده واین بار وبرای نخست وزیری علی امینی هم ویک "حزب ملی ومذهبی جدید "حمایت گرانه برای وی خواهد ساخت ونام انرا نهضت ملی خواهد گذاشت  ویا با تئوری های من درآوردی خودش واز "نهاد مذهب  وتفسیر قرانی  من در آوردی وبرای آن خواهد ساخت ! ودر این راه هم و چهره علی امینی را وبا سخنرانی های مذهبی خودش ودر برابرقدرت شاه مقدس خواهد کرد !  اوهم متقابلا به مهندس بازرگان قول داده بود که در ازای خدمات بازرگان  وبه طرفداران مهندس بازرگان وتعدادی بورسیه خارجی خواهد داد که به خارج کشور بروند ویا نظیرسابقه  خودشان ودر لژ  فرانسه ویا غیره وآنها هم ودرس در خارج کشور  بخوانند که نظیر بورسیه دکتر شریعتی ویا بنی صدر ویا توسلی ویا دکتر ابراهیم یزدی وشریعتمداری وقطب زاده وغیره... هسستند که پرویز ثابتی ومامور امنیتی ساواک ودر کتاب "دامگه حادثه"خود  وبه پرونده دکتر شریعتی ویا دوستانش ودر خارج کشور شاره دارد ویا به عده ای دیگر هم ودر دانشکده معقول ومنقول داخلی  ایران وبدون تحصیلات دیپلم ویا لیسانس ودکتری الهیات داده  شود ویا با تصویب اعضای  هیات دولت خودش  بدهد که  در کتاب "روحانیت ومرجعیت تالیفی خودشان "ومرجعیت آیت الله بروجردی را به زیر سوال ببرند  ویا دین مورد نظر وی را وبه زیر سوال ببرند !ونیز علی امینی هم وبه حزب موتلفه  وعده داده بود که در برابر کمکهای  فکری مهندس بازرگان ویا حزب موتلفه آنان  وتعدادی بورسیه مذهبی وبه افراد عضوموتلفه ویا انجمن حجتیه بدهد ! ویا برای تحصیل آنها و در خارج کشور ویا در داخل کشور بدهد! ویا با تصویب هیات دولت امینی ومجوز تاسیس برخی از مدرسه های دینی رفاه ویا علوی ویا جعفری ویا کمال را وبه آنها بدهد  که در مدرسه های دینی مزبورو زیر نظر استاد رضا روزبه  ومجوز بگیرند ! ودر انها به حمله کردن به دستاوردهای دینی آیت االله بروجردی بپردازند !ویا در همان  مدارس دینی تدریس بکنند   ویا به مرا کز اسلامی هامبورگ ولندن وکانادا وغیره بفرستد که قبلا در دست گمارده های آیت الله بروجردی بودند  ولی بعد از وفات وی وافرادش عوض بگردند  ویا به دست افراد انجمن ججتیه وبازرگان بیفتند  که با همکاری پسر خاله شاه که سرهنگ ساواک وکنترل کننده دانشجویان شهر هامبورگ بود ویا با پیشنهاد بازرگان داده شد ویا با هیات امنائی دکتر ناصر میناچی ودادستان تهران هم وبرخی حاجی بازاریهای وابسته به کمپانی هند شرقی وحسینیه ارشاد تهران را بسازند  وبه فریب دانشجویان مذهبی سرکش ایرانی بپردازند  ویا در خارج هم ودکتر یزدی ویا  دکتر بنی صدر وقطب زاده وبقیه دانشجویان خارجی را سر کار بگذارند ویا  درداخل  ایران هم وعده ای با دکتراهای های الهیات اعطایی خودشان و تفکر سازی نوین بکنند  که در مقاله قبلی ام وبه مکانیزم آن نهادهای سخنرانی  پرداخته ام ویا مجوز "موسسه چاپی انتشار"که  وبه "مهندس بازرگان "داده شد  بود  ویا توسط امینی وبه موسسه نشر رواق وغیره داده شد که در بازار بین الحرمین تهران وغیره وبرخی بازاریان فرماسونر ومشغول نشر مذهبی سیاسی خاص باشند   ولذا با همکاری علی امینی نخست وزیرشاه هم وطرفداران   جبهه ملی دوم زیاد شد ند که در موقع بیرون رفتن شاه از ایران دردیماه ش1357در حضور شاه وبه وی طعنه زده بود  که بجای گذاشتن عضوی از خانواده قاجاری خودم وبه  جای تو وبهتر آنست مهندس بازرگان ووارث قدرت تو بشود  وبه  مطلب مزبور ودر کتاب خاطرات دکتر امینی اشاره است وآنگاه در سال 1340 ویا در سال فوت آیت الله بروجردی وهمان مهندس بازرگان وازدل پیروان آن " جبهه ملی  دوم "و"نهضت آزادی" خودش را بیرون کشید ویا برای مقدس کردن "نخست وزیری علی امینی ودر برابر "سلطنت شاه" ویا دموکراتیک نامیدن آن ودر برابر "اقتدارشاه" بود  ومهندس بازرگان در این راه همه فن حریف شده بود و این بار "تئوری اسلامی سوم" خود را ومطرح نموده بود    ویا این بار وبا بیرون کشیدن نهضت آزادی واز دل "جبهه ملی دوم" واقدام فرهنگی کرد  وچرا که علی امینی نخست وزیرو برخلاف دکتر مصدق نخست وزیرمورد علاقه بازرگان ودر باره "ملی شدن  نفت "می اندیشید ویا  فکر می کرد ومثلا در سال 1333ش که کودتاانجام شد  ویا علیه "تز ملی گرایی نفتی "مصدق انجام گرفته بود وعلی امینی  هم ووزیر اقتصاد گردیده بود  وبا کمپانی های خارجی "قرار داد نفتی جدید" می بندد  ویا برخلاف مصدق وقرار داد های نفتی جدید  را ودر دوره وزارت اقتصاد خود وبا کمپانیهای  نفتی 7 خواهران خارجی  بسته بو د که آنرا قرار داد ا"مینی  - بیج "می نامید ولذا علی امینی و برخلاف بازرگان فرصت طلب واز واژه  "جبهه ملی دوم نفت گرا" خوشش نمی آمد و بجای آن پیشنهاد  " نهضت ملی آزادی مبارزطلبانه  با شاه " راوبخاطر خودش  می خواست ودر این را از راه درامد املاکش وهزینه می نمود ویا  پیشنهاد نهضت ملی مبارز با شاه راو به مهندس بازرگان ودوستانش داده بود  که در این باره و"قلم فرسایی مذهبی" بکنند !ویا ملت بدبخت ایران راواز این راه و فریب فرهنگی بدهند! ولذا با نخست وزیری علی امینی بود که شعاردهیهایجدید   مذهبی شروع گردید  که هم زمان با وفات آیت الله بروجردی بود  ویا همراه شعار  دانشجویان وفرهنگیان گردید  وبعلاوه دارودسته مهندس بازرگان  هم ودر این را ه وسعی فراوان  کردند که دانشجویان غافل را وجذب بکنند ویا آن نوع از  شعاردهی های  سیاسی جدید را بپذیرند ! وبدبختانه در دوره علی امینی بود که آیت الله بروجردی ودر سال 1340 فوت می نماید وبعلاوه فوت آیت الله کاشانی هم ودر همان سال بود که به حرف مرجعیت قم نپیوسته بود وبا مصدق مدتی و"همراهی مصلحتی "می نمود ! وبعدا به اشتباه بودن این  نوع از همکاری مصلحتی خود وپی برد واز مصدق جدا گردید ! ودر این سال وبا فوت آیت الله بروجردی و اداره مرکز اسلامی هامبورگ ویا لندن وغیره نیز  وبدست دار ودسته بازرگان  وغیره ودر خارج  کشور افتاد که قبلاتوسط  آیت الله بروجردی ساخته شده بود  ویا با پول نذورات ایرانی ودر خارج  کشور ساخته بود ویا زمام سخنرانی های مذهبی ودر داخل کشور هم وبعدا بدست دار ودسته بازرگان افتاد که قبلا از آیت اله بروجردی اداره اش را  اجازه می گرفتند ویا در مورد ماهیت مذهبی بودن آن نوع سخنرانی واستعلام مذهبی از اومی نمودند!؟ ولذا در این دوره تاریخی ودیگر شعار نفت گرایی ملی وتوسط مهندس بازرگان داده نمی شد وبلکه ومهندس بازرگان وبا نوشتن " کتا ب اسلام مکتب مبارز ومولد " ویا کتاب دیگرش وبنام کتاب " را ه انبیائ وراه طی شده" و ونهضت ازادی خود را به راه طی شده انبیاء " چسبانید ولذا "تز اسلامی سوم "خود را نیز و برای دانشجویان دانشگاهها ومطرح کرده بود  وبجای آیت الله بروجردی وخودش مرجع تقلید جدید ایرانیان شده بود   وعلی امینی هم که پشتیبان مالی واداری مهندس بازر گان واز خزانه دولت بود و قاجار زاده ای  بود که برای فریب مردم ایران وگوسفندان می کشت ویا نذر می داد  ویا حج می رفت  ویا با رابرت کندی وحزب او ودر امریکا ارتباط وپشتیبانی خارجی  می جست ولذا تفکرات علی امینی ومهندس بازرگان وبا هم بودند وتا بدست آنان و"تئوری مذهبی واقعی ایرانیان" را ونابود بکنند! ویا حزب دموکرات امریکا هم واز این نوع شعار دهی های مذهبی بازرگان ودوستانش وخوششان  می آمد! وتا نظیر قوام  السلطنه ودر دهه 1325ش وعمل بکنند وتا نظر  پشتیبانی "حزب دمکرات ساخته قوام السلطنه "  دوره خودش عمل کرده ولی این بار درقالب حزب مذهبی وملی نهضت ازادی وبرای دکتر علی امینی کارکرد سیاسی داشته باشد ویا با مشاوره بازرگان ودر   مقابل شاه نخست وزیر دموکراتیک بسازند   ویا نظیر  مصدق السلطنه دهه 1332 ش عمل بکنند واین بار و در دهه سوم نیزشهار دیگر بود  ویا بعد از سال 1339 ش هم وجاو برای علی امین الدوله ونخست وزیر مسلمان تراز  شاه باز بشود !ولذا این بار وفرصت بدست اوداده بودند  که نخست وزیری خود را و"دمکراتیک اسلامی"  بنامد ! ویا "قدرت نخست وزیری" خود را و ودر سایه تفکرات مذهبی مهندس بازرگان و بهتر  از"قدرت  شاه" قلمداد فرهنگی داده شود  ! ویا همگان با" تئوری پردازیهای بازرگان "بدانند! که مشاورفرهنگی او شده بود واز این راه و"شاه" را وبازیچه قدرت طلبی خود می کردند  ویا به "تز اسلامیگرایی بازرگان "چنگ زد ه بود  ولذا شاه که پشت پرده معرکه گیری مهندس بازرگان راواز سوی علی امینی  می دانست وبا عجله تمام و به امریکا رفت ودست به دامن رابرت کندی شد که علی امینی رابرداردو یا اجازه دهد از نخست وزیری خودش  بردارد !ویابه شعاردهی  مذهبی وی پایان ببخشد! ولی دیگر کار از کار گذشته بود واثرات فرهنگی خودش راو بر مردم ایران ودر دوره مزبور می گذاشت بعلاوه علی امینی  وبه شعار "معلم گرایی "محمد درخشش هم عمل کرد که وزیر آموزش وپرورش خود کرده بود  واو هم ومعلمان تهران راجمع می کند ویابخاطر دموکراسی  خواهی وی ودر برابراقتدار شاه وبه خیابانهای تهران کشانده بود ویا به میدان بهارستان ومقابل مجلس کشانده بود   وبعلاوه وی  شعار اصلاحات طلبانه  ارضی دکتر ارسنجانی را وعلم کرد که تعدادی دیگر را وبدنبال خود بکشاند! ویا تعدادی دیگر از ملی گرایان را هم تهییج کرد که بنام "ملی گرایان جبهه ملی دوم" ودر "میدان جلالیه تهران "جمع شده ومیتینگ بزرگ براه اندازند ولذا شاه را  واز قدرت "نخست وزیری اسلامی "خود وبترسانند !وبهمین دلایل بود که مهندس بازرگان هم که  در "تئوری پردازی سیاسی خود" و تا وقوع انقلاب اسلامی ودائما "تئوری مذهبی"  خود را بیشتر می بافت ودائمامی گفت که شاه باید فقط سلطنت بکند و"دموکراسی واقعی "در فرهنگ ایرانیان  وفقط آنست که قدرت را وبه دست "نخست وزیران مسلمان تراز"  خودش بدهد  ونظیرمحمد علی فروغی نخست وزیر بدهد ! ویا به دست  قوام السلطنه نخست وزیربدهد   ویا به دست مصدق السلطنه بدهد !  ویا به دست علی امینی( امین الدوله نواده قاجار ) بدهد  ودر نهایت هم به دست خود نخست وزیری  بازرگان ودردوره امام خمینی داده شود ویا در  سال 1357ش وا گذار بشود!   وآری "تز اسلامی وی" واز"نهاد  حکومتدینی " ودر سطح ایران  وچنین بود ولذا "مذهب "ویا "ملی نشدن نفت "وغیره وتنها  بهانه اش بود واز این روو  بعد از سقوط حکومتش هم وکتا ب " انقلاب در دو حرکت " را می نویسد  که تا خودش را مقصر نشان ندهد !وبلکه همه تقصیرات را وبه گردن دیگران  بیندازد! ویا با تدوین کتاب مزبور بیندازد!ودر حالیکه نه" انقلاب" را ومهندس بازرگان ودارودسته اش بوجود آورده بودند  ؟ونه "حرکت دوم بعد از انقلاب "را" ؟ که انرا دوحرکت متفاوت انقلاب کتاب مزبور ذکر کرده است ! واو فقط فرصت چینی از حوادث ایران کرده بود که خودش را ویا دوستانش راو به قدرت نخست وزیری برسانند واز این راه"شیرازه اخلاقیات در ایران را "بخشکاند ویا خانواده های ایرانی را متلاشی بکنند ویا تعداد زیادی از ایرانیان  را هم وبا نخست وزیری خودش وآواره کشورهای دیگر بکند ؟! وبدون آنکه در مورد آن حرکتهایش احساس گناه بکند ! ویا اورا وبا تئوری کتابهایش  ونخست وزیرکاملا اسلامی ایران بدانند !  و بعلاوه این نوع فرصت طلبی وی و در دهه   چهل هم وشاگردان دانشجویی بازرگان  را هم فریفت که با تئوری وی وگروههای مسلح مجاهدین خلق را براه انداختند ولی او خودش را کنار کشید ویا با تئوری من در آوردی بازرگان وبا سلطنت شاه ومبارزه مسلحانه نمودند ویا در این راه وهزاران کشته دادند  ! ودر حالیکه خود بازرگان  واعتقادی به همان نوشته های اسلامی خودش نداشت  ومثلایکی از  آنها ومحتوای  کتابهای " راه انبیا ء" و کتاب "اسلام مکتب مبارز"وی است که مجاهدین در  رفتارهای بازرگان  ند یدند!؟  ولذا  متاثر بودند که  چرا شعار دهیهای بازرگان را چشم بسته پذیرفته اند ویا افکار دار ودسته او را  وبا ساده لوحی جوانی خودشان وپیگیری کرده بودند  ؟ونمی دانستند که  علی امینی وبه آنها آموخته بودکه برای وجهه یابی خودش وتعدادی را ونظیردکتر  شریعتی ویا  حبیبی ویا شریعتمداریرا فرستاده بود  ویا دکتر توسلی  ویا دکتر یزدی ویا دکتر بنی صدر .. و...را و به لژ های ماسونی فرانسه وامریکا فرستاده بود وتا درس الهیات ماسونی خوانده وبه ایران بیایند  وآن نوع از سخنان غیر اعتقادی خود رابزنند  ویا در حسینیه ارشاد ویا مسجد هدایت والجوادبزنند   ویا در مرکز اسلامی هامبورگ خارج سخنرانی بکنند !وتا صرفا حکمت مشائی ایرانیان در باره جهاد بالابرود ویا با سخنرانیها صرف  آنها واسلامی  بدون حرکت بشوند ؟وبعلاوه "کتاب دامگه حادثه "پرویز ثابتی هم ودرآن موقع  هم هنوز چاپ نشده  بود که دروغ بودن فلسفه سخنانشان راومردم بهتر  بفهمند ! ویا به عده ای هم وبه سفارش انجمن حجتیه ومدرک دکتری داخلی داده شود ویا به مدارس رفاه وعلوی وجعفری فرستاده شود  که تنها با نخست وزیری هویدای بهایی واختلاف سیاسی داشتند ولی مجاز نبودند که با کل نظام سلطنت وارتش وی درگیر بشوند ! وشاه هم قبول کرده بود که برخی از سران ارتش بروند ویا در سال 1334ش بروند  و"حظیره القدس بهایی ها "را ودر روبروی دانشگاه امیر کبیرتهران را  ببندند ویا به حجت الاسلام فلسفی هم اجازه بدهند که در رادیوی دولتی  وعلیه بهاییها وسخنرانی رادیویی علنی بکند ویا انواع مهدیه هاو در خیابان امیریهتهران  ویادر  مهدیه رشت وغیره ودایر شده وعلیه بهایی ها ودر آن مهدیه ها  ویادر جلسات مذهبی ضد بهایی های انواع شهرهای ایرانی دادسخن داده شده ویا برعلیه آنها حرف زده شود! ویا برخی مسجد ها ومثلادر روبروی کارخانه پپسی کولای حبیب ثابت پاسال بهایی زده شودولی  همان اعضای انجمن حجتیه به وزارت کشور تعهد داده باشند که علیه کل نظام سلطنت وسخن سیاسی به زبان نیاورند !ودر عوض از انواع امتیازات اداری ویا درسی ویا نشریه ای برخوردار باشند  ! وبهمین دلیل هم در جلسات مذهبی ومدارس دینی آنها وصحبت کردن علیه  هویدای بهایی وتنها مجاز بود ولی سخن گفتن علیه خود سلطنت شاه مجاز نبود !ویا صحبت علیه خانم فرخ رو پارسا ووزیر اموزش وپرورش وقت مجاز بود ویا علیه وزیر بهداری بهایی ویا علیه هژبر یزدانی رئیس بانک صادرات نیز مجاز بود   ویا علیه سرلشکر شفقت بهایی  ویا مسئول تدراکات ارتش مجاز بود که با وقوع انقلاب هم واغلب آنان و بدست آقای خلخالی ویا پرسنل هیئت های موتلفه ودر دوره نخست وزیری مهندس بازرگان واعدام شدند که جزو انجمن مزبور بودند  ویا در مدرسه علوی ویا رفاه ویا جعفری تهران  که با مجوز همان وزیر بهایی آموزش وپرورش  مجوزداده شده بتوانند  که مطالب درسی دینی زده ویا در کتابهای دبیرستانی وزارت  آموزش وپرورش سال 1345وهمان مدرسین مدرسه رفاه ومطالب دینی می نوشتند وجوازش را هویدا وخانم فرخ رو پارسا داده بود ویا در مدرسه های تحت اداره خود  وقران را رواج می دادند  وولی  همان هویدا ووزیر وقتش در بقیه مدارس ایران واعمالی  ونظیر حادثه مدرسه معین را مانع می گشتند   ویا مثلا به همان مدیران دبیرستانها گفته بودند که مانع آن بشوید که توسط الواط شهری و پدیده لواط ودر همان مدرسه های دوره پهلوی رواج بیابد ولی دین توصیه شده  علی امینی ویا وزارت کشوردوره وی  ویا توسط هیات ممیزی فرهنگی دوره علی امینی این قبیل از امور را غیر مجاز نمی دانست ویا"برخلاف  تئوری  حکومت اسلامی" نمی دانست  ووزارت کشور علی امینی هم به نهضت آزادی  ومجوز دهی دستگاه امنیتی داده بود  ونیز دولت وی و  به سفارشهای  بازرگان ومو به مو عمل می کرد  بعلاوه تز حکومت اسلامی شیخ محمود حلبی مشهدی نیزچنین رویه ای را در دنیای ساست داشت   و"نظیر تز مهندس بازرگان "ومعیوب بود ولی تعدادی از دکترا گرفته های مسلمان و از  خارج کشور وبا بورسیه خود  علی امینی وفقط در پیروی از عقیده سیاسی مذهبی وی و تولید کرده بود   ومثلا به نوشته کتاب خودشان ودر سال 1323 ش وبرخی از عوامل انگلیس ودر مشهد وبه وی مراجعه می نمایند  که بعد از رفتن رضا خان از ایران بود وعمامه خود را برداشته بودومی خواست که به دنبال شغل  وحرفه دیگری برود ولی به او هم توصیه کردند  که می تواند که با جذب برخی از افراد قشری اندیش وآنها  را جذب بکند ویا انجمن حجتیه را رشد داده ویا بزرگتر بکند ویا  اعضای آنراو زیاد کند ! ویا برای جذب اعضایش و مجوز دولتی گرفته ویاجلساتش را  تشکیل بدهد !ویا حتی می توانند که امتیازاتی هم بگیرند ونظیر تاسیس مدرسه دینی رفاه  ویا چاپ نشریه ویا فرستادن دانشجو به خارج را ونظیر بورسیه خارجی دکتر سروش وغیره است که  وبه اعضای انجمن آنها می توانند که بدهند که که در جلسات مزبور که همراه با دعای ندبه ویا دعای سمات است  و تنها برعلیه بهایی های دولت پهلوی وحرف زده شود!  ویا مطلب وبر علیه آنها چاپ بکنند! ویا با مدیریت بهاییان مشهد مبارزه بکنند که حادثه مسجد  گوهرشادمشهد  را وتشدیدفرهنگی می کردند ! ولی چونکه آمریکاییها ویا انگلیسی ها ودرداخل  ایران سرمایه گذاری کرده بودند! ویا بانک زده بودند! ویا سرمایه گذاری صنعتی کرده بودند! ولذا ادامه  سخنرانی آنها وعلیه خود شاه وسرمایه گذاری  خود آنها را هم درداخل  ایران وبه خطر خواهد انداخت !و لذا باید که تضمین وزارت کشوری  بدهند که سخنرانی سیاسی آنهاویا  در جلسات مزبور وباید که کنترل شده انجام شود  ! وتا کل نظام سیاسی  را وبه زیر سوال نبرند! ویا در  همین چهار چوب فکری بود که به آنها اجازه تاسیس انواع مدارس دینی داده شد که "استاد روزبه" ومسئول  اداره آن بود ویا انواع جلسات دینی  ودر شهر های مختلف براه انداختند  وبعلاوه اعضای انجمن مزبور نیز واز بورسیه داخلی ویا خارجی هم بهره مند گشتند  وبعلاوه  چاپ کنترل شده مطا لب این دو "گروه بندی مذهبی " نیزآزاد بود   ونظیر"انجمن  نهضت آزادی "ویا دیگری هم "انجمن حجتیه بود "ویا درروند  مبارزه با دولت شاه  وبرخلاف تشکیلات انجمن های اسلامی دانشگاهها  " ومجاز کامل در مخالفت با رژیم شاه نبودند وتنها بچه های انجمن اسلامی ویا دانشجویان چپ دانشگاهها وچنین تعهد سیاسی را به وزارت کشور نداده بودند  ولذا گروه مذهبی اشان و از نوع مدیریت جلسات دینی" بیرون  سرور" بود  که   بایدنحوه مبارزه اشان  وبا مدران تحت کنترل  شاه وتنها  چهارچوب خاص تجلی یابد  وآنها هم وضوابط مذهبی- سیاسی مزبور را وپذیرفتندکه یک نوع "ماسون مذهبی "داشته باشند وتا بتوانند که جلسات مذهبی مورد نظر خود را واداره بکنند ولی جلسات دینی وسیاسی خود انجمن های اسلامی دانشگاهها ودر فاصله سالهای 1353 والی 1360 وفاقد این نوع از  مجوزگیری  از وزارت کشور دولت  شاه بود وبعلاوه  حرف زدنشان نیز  وعلیه دولت شاه ویا در کلاس درس ویا در خوابگاه ویا در اتاق کوه ویا در سخنرانی ها ویا در جریان تظاهرات ویا ایام کوهنوردی  اتاق کوه وغیره ونیز برای آنان وچهار چوب مشخص پرهیز  نداشت ولذا "گروهبندی سیاسی اشان وبرخلاف آن دوگروه بندی فوقالذکر واز نوع "درون سرور "بود که مخا لفتشان با دولت شاه واز نوع  خود جوشی جوانان مذهبی دانشجو نشات می گرفت که بخاط همین ویژگی مبارزه اشان ومنجر به سقوط دولت شاه گردیدند و لی بعد از سقوط شاه ناچار شدند که دوباره وبرای کنترل مجدد انها ودارودسته بازرگان را وبه قدرت برساندند تا قشر هنرمند را وبجان انها وازرسانه ملی  بیندازدوخواهان انقلاب فرهنگی دانشگاهها بشوند  !ونیز باید بیفزایم که "گروههای ماسونی" وازدوره قاجاریه در ایران پیدا شدند که ابتدا گروههای " ماسون لائیک " بودند ودر ایام بعدیتر تاریخ  وبا تلاش مهندس بازرگان ودکتر علی امینی ومحمد علی فروغی  ودکتر بنی صدر ویا دکتر ابراهیم یزدی وغیره و"گروه های ماسون مذهبی " نیزبه وجود آمد  که  در ایران پیدا شدند ومحتویات اخلاقی دین اسلام را وبه تخریب کشاندند که باید به نقش آنها ودر تاریخ 150 ساله اخیر محافل فرهنگی ویا دانشگاهی ویا هنری ایران اشاره شود  ویا در نظام رسانه ای ویا در نشریات معاصرمذهبی ویا سیاسی توجه شود ویا در انگیزه تاسیس یک موسسه انتشارات توجه بگردد که معمولا مورد غفلت همگانی  قرار گرفته است!  ودر سایه این نوع از بی توجهی ها وماسون مذهبی ها وعین قارچ رشد کرده اند ولذا "بهائیت جدید در ایران را"و رواج عمومی می دهند!  و"ماسون ها لائیک  ها " ودر دوره پهلوی وقبلا تنها در محیط "دانشگاه ومدارس "دوره پهلوی کم خطرتر بودند  وتنها کارکرد علمی خاص داشتند ولذا به تخریب اخلاقیات جامعه ویا خانواده های ایرانی  وادارات منجر نمی گشتند  ویا آسیب به ان نمی رساندند ولذا خانوادههای ایرانی در دوره شاه سالم وشاد واخلاقمند بودند   وبعلاوه کارکرد اجتماعی " ماسون های لائیک " های دوره پهلوی ویا " تشکل گروهی اشان " در دوره پهلوی وفقط  در "کلوپهای لاتاری " و" لژ های لائیک " بود وبورسیه گرفتنشان  هم جهت اخذ مدرک تخصص صرف بود  ویا صرفا جهت راه اندازی تخصصی یک کارخانه ویا مطب تخصصی پزشکی بود ولذا به انحراف اندیشه مذهبیها  نمی پرداختند وتنها کارکرد خاص صنعتی داشته ویا کارکرد بانکی ویا نظامی خاص داشتند که 400هزار از 35 میلیون ایرانی را  واعضای آن تشکیل می دادند ولذا نظام خانوادگی 5/34میلیون مردم ایران ودر اسایش بودند یا نظام داد وستد ویا نظام اداری آنان نیزخراب نمی شد  ویا با دستورات قرانی واخلاقیات دینی انجام می گرفت ومجوزفعالیت علیه "ماسون لائیک ها" هم وفقط با مجوز  وزارت کشور وبرای جلسات مذهبی ومدارس بود ودر قالب تفکرات امنیتی مزبوربود  ولی تفکرات ماسون مذهبی ها ی جدید  وهمه محتوی دین اسلام راو به خطر انداخته است  ویا طرفداران بازرگان و محتوی کل دین را وبه نقل خود قران وبه "ارتداد از دین واقعی اسلام" کشانده اند  ولی شاگردان بازرگان وبرخی از افرادی که در مدارس علوی ورفاه درس می دادند ویا علی اکبر پرورش که جزوانجمن حجتیه اصفهان بود ووزیر آموزش وپرورش  شده بود و ویا محمد علی نجفی که وزیر آموزش وپرورش بعدی شده بود ونیز تحصیل کرده خارجی بودودر سالهای اخیر هم زنش را درحمام کشت  ومحتوای اموزش وپرورش راو به انحراف آفرینی محتوای قرانی کشاندند ویا در مدارس کشاندند ویا  شاگردان بازرگان ویا سحابی هم و در مسجد هدایت تفکردینی انحرافی آفریده  ویاافرادی ونظیر دکترعلی  شریعتی در سخنرانی حسینیه ارشاد است که پرویز ثابتی وبه پرونده وی اشاره می کند  ویا سخنرانی کردن ویا مجوز نشر گرفتن افرادی نظیر فخرالدین حجازی سبزواری  ویا پرویز خرسندمشهدی که  ویراستار سخنان شریعتی ودر حسینیه ارشاد بود و از دانشگاه فردوسی مشهد واورا مامور کرده بودند که ویرستاری سخنان شریعتی را بکند  ویا نقش محمد رضا حکیمی خراسانی ودر حسینیه ارشاد و یا دیگر افرادادیبی که  از شهر نیشابورخراسان بودند   ویا شاعران سبزواری ویا مترجمان اسلامی بیرجندی ویا فریمانی خراسانی وعیره ودر موسسسه مزبوربودند وبا حکم استانداری خراسان ودر حسینیه ارشادآمده  ویا در دیگر محافل فرهنگی حضور یافته بودند ویا  با حکم اسدالله علم بیرجندی و همشهری بیرجندی اش صرفا تالیف وترجمه اسلامی می کردندویا  فعالیت فرهنگی ویا انتشاراتی بکند ویا بازاریانی که در بازاربین الحرمین   تهران کار می کردند ویا شاگردان  استاد رضا روزبه ویا دکتر حداد عادل ویا دکتر گلزاده غفوری ورضا روزبه ودر مدارس دینی رفاه ویا علوی ویا جعفری وغیره که جمع شده ودر کتب دینی دبیرستان عهد هویدا ومطالب دینی می نوشتند که اغلب با تصویب هیات دولت علی امینی ومدرک گرفته بودند ویا مجوز مدرسه دینی خود را وازدست  هویدای بهایی ووزیر اموزش وپرورش بهایی وی گرفته بودند  واین نوع از انحراف آفرینی در آیات قرانی را ودر ایام بعدی ودر مدارس راه دادند  ویا دوپهلوگونه سخن گفتن سیاسی را ودر جامعه مذهبی ایران و بوجود آوردند ویا در برداشت دو گونه از آیات قرانی را وشکل دادند  وباعث شدند که جوانان زیادی  واز همان مدارس دینی مزبوردچار شکاکیت شوند  ویا از درون حسینیه ارشاد ویا از مسجد هدایت آنان جدا شده ومثلا با محتوای کتاب خود آنها وگروه مجاهدین خلق  ویا " فرقان" ویا  آرمان مستضعفان  " وغیره  راکه راه افتاده بود که توسط پول حاج طرخانی وصاحب روغن نباتی قوکمک مالی میشد  ومثلا هم به مسجد دکتر مفتح کمک مالی می کرد وهم به فرقان عامل ترور وی وپوال انتشار کتابهای قرانی اشان را می داد وهم دبیرستان کمال نارمک را ساخته بودکه برادران رضایی از ان برخاستند   وبا این سیاست های متضاد و در سالهای 1342 والی ش ش1352 وجنبش  مسلحانه مجاهدین شکل گرفت  ویا  تشکیلات مخفیانه خود را وبا محتوای سخنرانی های حسینیه ارشاد ویا مسجد هدایت  ویا مدرسه دینی رفاه وکمال تهران را ودایر کرده بودند  ویا می خواستند که کلیت رژیم شاه بجنگند آومثلا برادران رضایی  از مجاهدین واز مدرسه رفاه ویا مدرسه کمال بود که حاج تقی طرخانی صاحب روغن نباتی قو  انرا زده بود  ویا به فرقان هم پول نشریات قرانی را میداد  ولی خود  بازرگان ودارودسته اش که کتاب راه انبیا وراه طی شده ویا کتاب "اسلام مکتب مبارز" رانوشته بود  وبرای شکل گیری این نوع از گروهها ی مسلح اسلامی امتناع از انها کرده وبه آن جریان نمی پیوست  ویا سایر حاجی بازاری های شهرهای ایران ویا صاحبان کمپانی های سیمان سازی ویا گچ سازی ویا چراغ علاء الدین وپلاروغیره  سازی  که این نوع از مدارس دینی تهران را در دوره پهلوی ساخته  بودند  ویا به دستور کمپانی های خارجی می ساختند ویا  در جلسات قرانی  دوره هل وی  وفقط برای ادم فروشی از بقیه حضور می یافتند   ولی در پشت پرده واز آن جریانها  کناره گیری میکردند واین نوع سیاست دوگانه ومتضاد بخاطر آنست که  ساواک وبعد از رفتن رضا خان از ایران وبرای برگزاری  جلسات مذهبی ودر شهرهای ایران   وان نوع جلسات  آزاد اعلام کرده بودکه در دوره رضا شاه ممنوع بود   ولی در هر  جلسه مذهبی قرانی ویا در جلسه سینه زنی ویادر زورخانه های مذهبی افرادی را گماشته بود که گزارش دهی امنیتی بکنند وتا اعضای جلسه دینی مزبور و تصمیم گیری سیاسی دسته جمعی نکنند ویا در آن جلسه دینی نکنند و صرفا در جلسه مزبور وبه حدیث ویا قران مذهبی گوش بدهند! ویا بجای سخنان مذهبی صرف وحرفهای سیاسی نزنند ویا در جلسات قرانی نزنند!   واین نوع از پدیده کنترل جلسلت دینی ویا مدارس دینی وبعد  از سال 1321 ش واز مسجد هدایت تهران شروع شد  ویا درشهر  مشهد هم ودر سال 1323 واززمان  کنترل جلسه دینی شیخ  محمود حلبی بود که پایه گذار انجمن حجتیه بود  وبعدا نیز  به کنترل  انواع جلسات  قرانی ویاسینه ُزنی ویا قهوه خانه ویا زور خانه ها ویا مکانهای تجمع عمومی منجر شدند  که اجتماع بیش از سه نفر را کنترل کنند که تصمیم سیاسیدسته جمعی نگیرند  ودر عین حال که تاسیس جلسه قرآنی وبرای همه ایرانیان آزاد شد ویا از سال 1321ش و آزاد اعلام شده بود ولی همگی جلسات کنترل بهه وسیله برخی از افراد مخفی اش می شدند  که به پروسه های سیاسی تجمع گروهی آنان منتهی نشوند ولذا آزادی مذهبی وبعد از رفتن رضاخان از ایران بوجود آمد ویا آزادی مذهبی اعلام شد ه بود که جامعه سرمایه داری به آن آزادی مذهبی  اعتقاد عمیق داشت ولی بازاریان ساواکی را هم به  جلسات قرانی راه داده که ادعای مذهبی میکردند  که آن نقش پنهانی خود را وهمچنان از بقیه اعضا  پنهان می کردند   ویا با پنهان کردن نقش امنیتی خود در دوره مزبورو سوئ استفاده از "مذهب اسلام " هم می کردند  ویا  اسلام خواهی خود را وطور دیگری جلوه می دادند! وتا افراد خالصا مذهبی دوره پهلویرا به دردسر انداخته  ولی خود  نفع خاص بهره  برداری مادی  واز آن داشته باشند ویا  برای همه ایرانیان و وقوع انقلاب را ویا انقلاب فرهنگی بعد از انرا وشبهه ناک بکنند! که چه کسانی باعث سقوط ان شدند ؟ ویانشدند ؟   ویا در این رابطه ومکانیزم  " دین وسیاست " را تخریب بکنند ! ویا با عقاید مذهبی بازاری خود وبه انحراف بکشانند ! ودر حالیکه "جلسات مذهبی" دوره پهلوی دوم که اساس "یاد گیری مذهبی" وتوسط ایرانیان  می باشد ومکانیزم دسته جمعی دارد وچرا که  یادگیریها ی بشری و انفراداانجام نمی گیرد !  وبلکه از مجرای یادگیری گروهی ویا  جلسه گروهی انجام می گیرد!  ولذا از نظر گروه بندیهایعلم  جامعه شناسی سیاسی  وهمه "گروه بندیهای مذهبی" دوره پهلوی هم و پنج گونه می باشند  ویا پنج تیپولوژی بودند   که پنج تیپ آموزشیابی  مذهبی وسیاسی ودر رابطه بین دو نهاد "دین وحکومت" داشتند وشامل:

1- ( جلسات دینی گروهی انجمن حجتیه سابق که در اغلب شهرهای بود وتشکیلش را  از وزارت کشور مجوز گرفته بودند که در جلسات دینی خودودر شهر های مختلف تجمع یابند    ویا برخی از مدرسه های دینی را ومجوز گرفته باشند که نظیر مدرسه رفاه ویاعلوی وغیره بود وتا در این نوع از جلسات وافکار وعقاید خالصا مذهبی خودرا بیان بکنند   وباضافه برخی از سخنان نیمه سیاسی هم وبر ضد بهایئان موجود بزنند  ویادرباره برخی از مدیران بهایی مرتبه دوم قدرت   دولت پهلوی را هم بزنند وبدون انکه کل رژیم شاه را وبه خطرانداخته  ویا درآموزش دهی   جلسه مزبوروتصمیم سیاسی گروهی  بگیرند !)

 2-  ( جلسات دینی گروهی انجمن نهضت آزادی بود که از وزارت کشور مجوز گرفته بودند که در جلسات دینی خودویا درمساجد وآمفی تئاتر برخی  از محافل علمی  شهر های مختلف سخن کنترل شده بزنند   ویا دربرخی از  محافل دانشجویی دانشگاهها که دعوت میشوند   و یا در مرکز اسلامی هامبورگ وغیره که به نقل پرویز ثابتی وتوسط پسر خاله شاه کنترل می شد ودرشهر  هامبورگ وحسینیه ارشاد که کنترل سیاسی می شدوتا  افکار و عقاید خالصا مذهبی خودرا   وباضافه برخی از سخنان  معمولی وبا چاشنی نیمه سیاسی را بزنند ویا بر ضد برخی از روشهای اداری مدیران درجه دوم پهلوی  را  بزنند ویا برخلاف رویه اداری مدیران جزئ دولت پهلوی بزنند وبدون انکه کل رژیم مزبور را وبه خطر بیندازند! )

3- ( جلسات دینی گروهی انجمن های قرانی معمولی که از وزارت کشور مجوز نگرفته بودند که در جلسات دینی خودجمع بشوند ویا در شهر های مختلف خود  ویا در مسجد برخی از دانشگاهها  و افکار وعقاید خالصا مذهبی خودرا بیان بکنند ولی حرف زدنهای سیاسی آنها کاملا کنترل می شد ویا سخنان سیاسی در جلسات مزبور وممنوع بود ویا تصمیم گیریهای سیاسی آنها ودر جلسه دینی مزبورو ممنوع بود وفقط ابراز عقاید صرف مذهبی اشان وآزاد بود واین امر بخاطر آن بود که جلسات قرانی مزبور که در دوره رضا شاه وممنوع شده بود ولی بعداز رفتن ویاز ایران و  آزاد شده بود  ولیکن  درعین آزادی خود ولی در  هر جلسه دینی مزبورهم  وچند نفررا مخفیانه  کاشته بودند که سخنان سیاسی را وگزارش داده ویا تصمیم گیری های گروهی سیاسی انها را وکنترل بکنند  ویا گزارش بکنند   ولیکن  به ابراز عقاید صرفا مذهبی  همان افراد،و کاری نداشته باشند ! ولذا اموزش دهی چنان جلسات مذهبی هم ونمی توانست که انقلاب ایران را وبراه بیندازد ! وچونکه  اغلب مردم ایران هم وبه چنین جلسات دینی می رفتند ولذا با چنین سیستمی ونمی توانستنند  که آفریننده انقلاب باشد ولذا رسانه ی تلویزیونی ودر مورد انقلابی بودن توده های مردم ایران وتصویر سازی دروغگویانه دارند

 واز این رو  برخلاف عوام فریبی های برخی از حاجی بازاری های ایران ویا نویسندگان شیطان پرست برخی از نشریات ویا رسانه ها ویا افراد عادی کوچه وبازار  و آنها افرینند ه انقلاب ایران  نمی باشند  وتنها  قشر دانشجویی دانشگاهها بود که "انقلاب  "را آفرید که تابع چهارچوب سیاسی خاصی در رفتارش نبود وهمان 37 هزار دانشجوی انجمن اسلامی دانشگاهها هم  وبا تز ستادانقلاب  فرهنگی وبنام "اسلامی کردن دانشگاهها واز رده خارج گشتند  ویا تاثیرات بعدی خود را واز دست دادند ولذاامروزه  و در مورد اسلامی عمل کردن مدیرا ن وبه متون آیات قرانی ودرادارات توجه لازم نمی شود   وهمچنین  وهر نوع اعمال اداری انان واعمال اسلامی خالص و از نشریات دولتی جلوه داده می شود و بعلاوه رسانه ها ی تصویری هم  آنها را وچنین جلوه می دهند وبدون انکه با محتوای قرانی وآنها را بسنجند !!  

4 دسته چهارم نیز وافرادی بودند که با الهام از کتاب "اسلام مکتب مبارز" بازرگان بوجود آمدند ویابا محتوای کتاب   "راه طی شده انبیائ" بازرگان بوجود امدند ویابا الهام از  کتاب" جهاد وشهادت" دکتر شریعتی ویا کتاب "پس از شهادت وی" وغیره بود ولذا رویه زندگی ویا راه زندگی تحصیلی وشغلی خود را و از بقیه  جدا کرده ودر "گروههای مذهبی مخفیانه" تشکل یافتند وروش مبارزه مخفیانه وبا دولت شاه رادر دانشگاها در پیش گرفته  ویا درتشکیلات دانشجویی خود ودر  پیش گرفتند ولی نمی دانستند که سخنانی که از بازرگان  شنیده اند ویا یاد گرفته اند! ولی بعد از سقوط شاه  وتوسط دولت وی فراموش می شود  ونیز  آیا اجازه تشکیل حکومت جدیدرا دارند ویانه ؟ویا بر مبنای سخنان مزبور را می یابند ویا خیر؟  ویا طبق خط مشی خود و خواهند توانست که عمل بکنند ویا خیر ؟ ویا نه ؟ولی به راهی افتاده بودند که مهندس بازرگان ودر رابطه ( دین ودولت )وبه آنها یاد داده بود ؟ویا در پیش پای آنها ونهاده بود وبدون آنکه به عواقب آن بیندیشند !؟

 5- ودسته پنجم نیزو بچه های" انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاهها " بودند  که بعد سال 1351 ش که حسینیه ارشاد ومسجد هدایت تعطیل شده بود ویا تشکیلات مجاهیدین هم متلاشی شده بود ویا در سال 1352 ش متلاشی شده بود وبعلاوه "روش پدران خود را"  ودرآموزش دهی "جلسات قرانی معمولی" را هم  نمی پسندیدند که به جلسات قرانی بدون بحث سیاسی بروند  وجلساتی که رابطه دین وسیاست را وندیده می گرفت ! ویا در مکانیزم سیاست تفکیک ( دین از سیاست) وآنرا ونمی یافتند که یاد بگیرند که مراجع عظام ونظیر آیت الله بروجردی ویاآیت الله خویی ویاآیات عظام گلپایگانی وغیره و آن روش را وبهتر می دانستند ولذادانشجویان دانشگاها و در قالب تشکلهای دانشجویی  37 هزار نفری وخودشان  وانجمنهای  دانشگاهها  را تاسیسکردند  ویا با همکاری "انجمن های دانشجویی چپ گرای دانشگاه "عمل کرده  که گرو ساختار شکن دیگر بودند آنها هم  وبعلاوه انها نیز و33 هزار نفر دانشجوبودند وبهمین دلیل در ایا م دانشجویی همدست شده ووقتی که گروه چپ ورای کمتری از"گروه  مذهبی ها می آوردند وفلان نشریه دانشجویی دانشگاه  ویا اتاق کوه دانشکده را به مذهبی ها واگذار می کردند   ولی همکاری صمیمانه با همدیگرو در مبارزه دانشجویی ودر راه انداختن تظاهرات شهریبا هم داشتند  ویا در کشاندن مردم به انقلاب وبا دولت شاه داشتند   ولذا  بمدت 4 سال مبازره وبا دولت شاه وبه وسیله  آنها وانجام شد  ویا در فاصله سالهای 1353 الی 1357 ش انجام دادند   ویا در ابعاد مختلف آن تشکل سیاسی  ومبازره کردند وبالاخره در سال 1357ش وباعث سقوط دولت  شاه شدند  ویا شایدهم  از روی نادانی دانشجویی خودو باعث شدند که دولت بازرگان وبجای دولت شاه  سر کار بیاید که هم تشکیلات صنفی دانشجویان مزبور را در دانشگاهها بهم بزند که شاه ویا مدیران طاغوتی اش واز سال 1329  ش  وآن نوع تشکیلات صنفی آنها را بهم نزده بود  وبعلاوه فضای مذهبی واداری قانونمند دانشگاهها دانشگاه را هم بهم بزنند که قبلاجامعه ایران مذهبی تر بود  وهمه دانشجویان ویا کارمندان اداری وونظام انضباط اداری را  رعایت می کردند ولی وزرای ماسون مذهبی  بازرگان وبا تحصیلات خارجی خودشان  که باعث تعطیلی دانشگاهها شدندویا باعث اخراج انها از تحصیلاتشان شدند وآنرا بهم زدند  که شاه هم  وچنین حقی را واز آنان سلب نکرده بود  ویا  بخاطر تظاهرات 16 آذر شان واز  آنها سلب نکرده بود ولذا بعدا حدود چندین سال دانشگاههای ایران در جریان انقلاب  ونیمه تعطیل بود  ویا در دوره تاریخی دوم نیزکه  باز شد  انجمن های اسلامی دانشگاهها مرحله بعدی ودر سال 1373ش ودوباره  احیا شد وبجای دفتر "تحکیم وحدت اسلامی دانشگاهها" نشست که در فاصله دو برهه  زمانی مزبور بود ولی دفتر وحدت صرفا خط مشی چاپ لوسانه داشتتند  ویا در ایام انتخابات مجلس  وفقط تبلیغات چی نمایندگان  مجلس دولتی بود ند ولی باز  همان انجمن های اسلامی مرحله دوم واز سال 1373 الی 1378ش  وبا مرام سابق دینی خود تشکل یافتند وآنگاه اقتدار اصول گرایان افراطی را وبا نشریات اصلاح طلبی دانشجویی خود وساقط کردند که اصول گریان مزبور وهمدست حزب کار گزاران سازندگی بودند  وبا تلاش اصلاح طلبی آنها ودولت  آقای خاتمی وسر کار امد ولی بازبدلیل خامی جوانی خودو اشتباه کرده ودر حوادث تظاهرات دانشجویی خود در سالهای 1377 و1378ش که بخاطر اعتراض به تعطیلی" روزنامه سلام" بود   وکاری کردند که دولت احمدی نژاد بر سر کار آمد وبکلی "انجمنهای اسلامی دانشگاهها "را منحل کرده ویا برای وجهه یابی خودش ویا وزرایش ودر نزد مردم ایران و"انجمنهای گل وبلبل دانشجویی" را ودر دانشگاهها بوجود آورد که ابتداو نام آنها را گذاشته بودند و "انجمنهای علمی دانشجویان "ولی کم کم وبجای "انجمن علمی" و"انجمن دختر بازی وبنگ کشیدن" در دانشگاهها مد اجتماعی شدولذا برای همیشه وانجمنهای اسلامی در دانشگاهها رخت بربست ویا"مذهب" در دانشگاهها به انحراف رفت که قبلا "انضباط اداری وکارمندی وآموزشی "به وجود می آورد ! واین امر بخاطر آن است که   رابطه ( دین ودولت  ) را وبا دیدگاه سطحی نگرانه واز مهندس بازرگان یاد گرفته شده بود  ولیکن  مردم ایران و هیچ گونه معلومات سیاسی ویا معلومات دینی ویا معلومات اداری ودراین  مورد نیافته اند !ویا انواع نشریات ویا رسانه ملی هم  و در مورد نحوه تشکیل آن ومعلومات مذهبی وتلویزیونی ندارند!  ویا نمی دانند  که مذهب و بوسیله چه کسانی ممکن است که تحقق بیابد ؟ وباند بازرگان  و بدون اعتناءبه سوالات دیگران وخودشان را  و تنها متخصصان تفسیر دینی قران وازمنظر  رسانه ها می دانستند!  واین مشکل را ودکتر محمد خاتمی هم داشت  ولذا معتقد بود که قادر است که بدون انجمن اسلامی دانشگاهها اداره بکند ویا معیار های حکومت اسلامی ویا حکومت دینی را وتنها بوسیله وزرایش پیاده بکند  واگر حضرت علی هم ودر حکومت کوتاه مدت 5 ساله اسلامی خودو نتواسته بود ولی  آنها وبا مدرک مهندسی ویا دکتری الهیات خود وقادر به تشکیل آن هستند وبقیه هم وباید که منتظر باشند  و ببینند که  نتیجه کارچه می شود ویا سکوت بکنند؟  ولذا  دیمی نگاه کردن به مسئله رابطه ( دین ودولت ) واین نوع وضع اجتماعی رارا بوجود آورده  ویا برای ایرانیان  بوجود آورده است ؟وچرا که ایرانیان ونه معنی سکولاریسم را خوب فهمیده اند ! ونه اصل "ادغام دین وسیاست" را می دانند ؟ که قایل به جدایی (دین ازسیاست) باشند ؟ ونه معنی ( دین ما وعین سیاست ماست ) را می دانند ؟که از  دروس دانشگاهها ی قارچ  گونه خود یاد گرفته اند وتا  بفهمند که هدف دکتر بنی صدرواز نوشتن کتاب "مدرس" چه بوده  ؟ ویا از نوشتن کتاب "اقتصاد اسلامی "چیست؟ که تخصصی در مورد آن موضوع نداشت ؟ ویا بفهمند که وی از  خا نواده صدر واز  ماسون همدانی است که برای اولین باروبا نوشتن "کتاب مدرس" وطرفدار تز"ادغام دین در سیاست "می باشد که هم مرجع تقلید دینی اعمال خودش ویا مدیرانش در برخورد با مردم باشد وهم فتوا دهی ودر  مورد اعمال پرسنل اداری خودش را  بکند؟ وهم رئیس جمهور بدون پرسشگری شدن باشد ویا از سوی مردم باشد ؟ونیز نحوه تفکرش  هم ودر مورد "رابطه دین وسیاست" ونظیر افکارمهندس  بازرگان بود  وبعلاوه بعدا هم  وبانک مرکزی ایران وادعای مرجعیت تقلید مردم ایران راکرده بود   وفرضا  با چاپ شعار" دین ما وعین سیاست ماست" وبر روی پولهای  10 تومانی ایران واین پدیده را  رواج بانکی می دهد   وبدون آنکه به مسایل بانکداری ایرانیان  ربط داشته باشد؟  ولذا مراجع تقلید گونا گون ایران ودر این مورد و روز به روز بیشتر می شدند وبهمین دلیل است که امروزه 50 سال است که مهندس بازرگان وشعار"دولت بدون مسئولیت را" بوجود آورده است ؟  ویا  درافکار مردم ایران وپرورش فرهنگی داده است؟ که بهائیت موجود دانشگاهها ونتیجه این نوع از قداست بخشی به اعمال مدیران می باشد  که هر کاریکه در وزارتخانه ها  بکنند واز روی وحی الهی می باشد  ؟ ویا هزاران مجری تلویزیونی چاپلوس  هم آنرا تائید می کند  ویا نویسندگان  مطبوعات هم ودر مورد آن داد سخن می دهند! وبدون آنکه بدانندکه مفهومش  چیست ؟ ویا گاهی هم وبصورت شعار مردم سالاری دینی ویا روشنفکری دینی مطرح می شود ! ویابصورت " نشریه دینی "ویا" شورای شهری دینی" ویا "مجلس دینی" ویا "نیروی انتظام دینی " می خوانند؟ وتا  نظیر نقل ونبات وقورت بدهیم ؟وبدون آنکه در مورد آن مفاهیم وواژه ها بیندیشیم  ویا تدبر دینی بکنیم ؟ و اینجانب در چند  مقاله خودم و مقداری به تاریخچه مبارزات انجمنهای اسلامی دانشگاهها ی ایران اشاره کرده ام وبدون آنکه  مبارزات مزبور را وافتخاری برای خودم  ویا برای دانشجویان دوره مزبوربدانم  ! وصرفا جهت اطلاع رسانی همگانی می باشد  که علت وقوع انقلاب ایران را ذکر کرده ام که تلویزیون ایران ویا مطبوعات ایران وآنرا  وارونه تفسیر نکنند !ویا به خواسته های مردم کوچه وبازار  شهرهای ایران ربط ندهند ؟ولی اقرار می کنم که ما دانشجویان ایران نیز که سن عمرمان واغلب در محدوده  19 الی 24 سالگی  بود  وآن نوع از مبازره دانشجویی را وکور کورانه ازحرفهای  مهندس بازرگان یاد گرفته بودیم که خودش به ان اعتقاد نداشت ویا ازتظاهرات تاریخی  توده ای های دانشگاهها آموخته بودیم ودر حالیکه همه جوانان 19 الی 24 ساله کم تجربه دانشگاهها بودیمودر این باره عمل می کردیم  وبعلاوه پدر مادرانمان نیزودر آن موقع تاریخی ویا  همگی یا بیسواد قشر شهری بودند ویا برخی هم و احیانا کلاس اول وتا دهم درس خوانده بودند ؟وبعلاوه  75  در صدبقیه  مردم ایران  هم ودر روستا ها بودند که اصلا خواندن ونوشتن را هم ابدا بلد نبودند که ضعف دانش سیاسی خود را واز آنها بپرسیم ؟ودر این وسط ومهندس بازرگان زاده هم وکتاب نویسی "مهندسی مکانیک ویا برق "راو کنارنهاده بود وبرای ما جوانان کم سن وسال دانشگاهها  و" اسلام مکتب مبارز ومولد" را  می نوشت؟ ولی در تعیین یک وزیر وزارت آموزش عالی وبرمدیریت  250 هزاردانشجوی  مبارزه کننده با رژیم شاه ودست چپ وراست خود را هم نمی شناخت ؟که بجای فرستادن آن افراد به وزارت علوم ویا به مدیریت دانشکاه تهران ویا به مدیریت دینی سیاسی سازمان برنامه ویا به شرکت نفت وافراد با تجربه تری به مدیریت انها بگمارد که دچار بحران نشوند ودر حالی که دانشجویان و با سواد ترین افراد ایرانیان بودند ویا به مردم بگوید  که "تشکیل یک دولت اسلامی" وبرای چنین افراد باسواد ایرانی وکار من ویا وزرایم نیست ویا در مهارت حرفه ای 23وزیردولت من  من بازرگان نیست ؟که همگی وزرایم معلومات مهندسی ویا اداری واز دانشگاهیان مزبور  کمتر دارند  که در دانشگاه صنعتی ویا تهران درس مهندسی می خوانند ویا در دانشگاه تهران رشته سیاسی را خوب خوانده اند ؟ ویا اساتیدشان در ایام تحصیل دانشگاهی اشان  کسب کرده اند  واگر شما جوانان ایرانی که انقلاب را بوجود آورده اید و می توانید که" اولین دولت مسلمانی" راتاسیس بکنید  وپس خودتان نحوه پیاده کردنا سلامی  آنرا بیان بکنید ؟ وکار من وی23 وزیرمن و با تحصیلات ناقص خارجی اشان نیست  ویا قادر به ان کار نمی باشند  ؟ ولی تا اخرین لحظه هم  واز ادعای جاه طلبانه اسلامی خود دست نکشید ؟ویا در گماردن افراد مختلف وبه سازمانهای اداری وخودش را کاملا محق الهی می دید !ولی بعدآ با دروغ نویسی های مختلفش ودوباره "کتاب انقلاب در دو حرکت" را تدوین می کند  وتا  خودش را وغیر مقصر نشان بدهد ومشکلات را به گردن بقیه بیندازد  !ولی فراموش کرده بود  که بحران آفریده دوساله اش ودر دانشگاههای ایران وبا حکم خودش بود که مشکلات بعدیتر  را هم وآفرید ویا معلول وزیر گمارده روحانیون نبود ؟ وبلکه معلول دکتر شریعتمداری  ویا دکتر حسن عارفی بود که با حکم خود بازرگان و بر دانشگاههای ایران حکم راند وتشنج آفرید ویا ب"حکمرانی انقلابی" آنها  گمارده بود وبعلاوه گرفتن حکم مزبورهم و ازدست مهندس  بازرگان هم واین نوع از اعتقاد را ودر آنها بوجود آورده بودکه  با سوادتر  از همه دانشگاهیان تهران ویصنعتی می باشند؟ ویا با تقواترین ایرانیان می باشند ؟ واگر احیانا حضرت علی هم ودر مواضع جنگ صفین خود وبا دشمنانش واز خواسته های خود گذشت نمود  ولی فرستادگان  مهندس بازرگان وبه دانشگاهها ی تهران وسایر دانشگاها وحاضر به روش اشتباه مدیریت خود نبودند ویادر برخورد  با 250 هزار دانشجو با سوادویا   بدبخت ایرانی نبودند که انقلاب را آفریده بودند ؟ ولی آن افراد گمارده مهندس بازرگان وتا اخر سرهم  واز دعاوی غیر اسلامی بودن دانشجویان دانشگاهها ی ایرانی دست بر نداشتند ؟وتا  دانشگاههای ایران را  و به تعطیلی 12 ساله منجرنکنند  ولذا پافشاری در" راه انبیاِی طی شده" نهضت آزادی خودشان  ومی کردند  ویا پا فشاری درتعالیم " کتاب تعلیم تربیت اسلامی "دکتر شریعتمداری وزیر علوم مهندس بازرگان وانجام می دادند وآنها را  مهمترازدستورات  و آیه های  قرانی می دانستند  که می گوید  لایجر منکم شنئان قومان لا تعدلوا )  ودر حالیکه قران اشاره می کند  که  در دشمنی با دانشجویان هم ویا در کین ورزی وبا ما دانشجویا ن دانشگاه ها وکوشش توام با بی عدالتی نکنید! ویا در تولید بی عدالتی ها وبرای آنها وخود  را دچار انواع جرمها ی دینی  نکنید ؟  وآری با ذکر نکات  مزبور من ودوستان 37 هزار نفری ام واز  دانشگاهها بیرون رانده شدیم ویا  تعداد زیادی نیز وبه خارج کشور فراری داده شدند وامروزه اقرار می کنیم که با تشکیل "انجمنهای  اسلامی دانشگاهها" وبزرگترین اشتباه ما دانشجویان دانشگاهها  اتفاق افتاد  ویا با تشکل  دانشجویی خود و کاری کردیم که شمس الدی مفیدی وزیر علوم برود  که رفتار انسانی تر با ماها داشت وبجایش در وزارت علوم ودکتر شریعتمداری بنشیند  که دوسال مداوم وبا وی وبر سر روش اسلامی کردن دانشگاهها کلنجار داشتیم   ویا کلنجارلفظی  داشتیم ودر این تنش و اغلب دانشجویان وحتی دانشجویان  چپی هم  مایل نبودند که به درگیری نظامی با دولت مزبور برسند  وتا اغلب شهرهای ایرانی وبه جنگهای داخلی کشیده نشوند ؟واگر دانشگاهها را وبا میل ورغبت خودمان هم وتعطیل نکرده بودیم وهیچ دولتی نمی توانست  که آنرا تعطیل بکند؟ وهمانطوریکه در طی دوسال از تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی هم نتوانسته بودند ویا از تعطیلی آن  همچنان عاجز بودند  ؟ویا وقتی هم که با میل  ورغبت خودمان ودانشگاهها ی مزبور را تعطیل کردیم وتا جنگ داخلی ودر ایران وقوع نیابدویا مردم بی گناه به کشتار دسته جمعی دچار نگردند   ویا صدام  بر تهران مستولی نگردد وآن عقب نشینی دانشجویان را  نیزبهانه کرده و دلیلی بر غیر اسلامی بودن همان دانشجویان دانشگاهها دانستند  ودرپرتو  فرصت بدست آمده وشروع به پاکسازی پرونده آموزشی اغلب دانشجویان کردند که أر ان ایام وبقول آقای  محس رضایی وتنها 30 هزار نفر به جبهه ها رفته بودند ودر مدت چند ماه هم وبدلیل بی تجربگی نظامی خود وحتی یک تپه را هم نتوانسته بودند بگیرند؟ ولی بازبا وجود شرایط اجتماعی سخت مزبور که به  ایران تحمیل شده بود و شاه هم گفته بود بعد از رفتن من از ایران واین کشورو به ایرانستانهای مختلف تبدیل خواهد شد !ولی همچنان سیاست تنش افرینی مهندس بازرگان وبا دانشجویان ایرانی ودر همین راستا می چرخید !  وبهمین دلیل  بازبا لج بازی کرده و دست از شعار اسلامی کردن دانشگاه وستاد انقلاب فرهنگی همان دانشجویان بدبخت دانشگاهها برنمی داشت  ویا گمارده های مهندس بازرگان هم ودر ستاد انقلاب فرهنگی هم که اغلب  از نهضت ازادی بودند ویا از اعضای انجمن حجتیه بودند که در ستاد انقلاب فرهنگی نشسته بودند وبرای اثبات حقانیت خودشان  بر دیگران وپرونده اخراج ویا تصفیه دانشجویان مذهبی  را می خواستند ویا بدست افراد خاص غیر مذهبی داده بودند  که کمتر کسی وازایام  گذشته تحصیلی وبه درون دانشگاهها  برگردند ویا تعداد زیادی هم و از دانشگاهها وادارات ایران واز کشور خارج بشوند وبه کشور های دیگر بروند ! که محمود طلوعی ومیزان آنها را ودر سال 1373 ش در کشورهای خارجی 4 میلیون ایرانی اخراج شده ذکر نموده است  وبهمین دلیل  هم واینجانب ضمن پوزش از شکل گیری تشکل خودمان وبه شرح تاریخچه  پیدایش این نوع از  تشکل اسلامی دانشگاهها ودر چند مقاله خود بعدی  پرداخته ام   ودر حالیکه  که عده ای از  کارگردانهای دولتی ویا جعل کننده تاریخ نویسی وواقعیت ها را انکار می کنند  ویا با سانسورخود و حقایق سیاسی تاریخ ایران را ووارونه نشان می دهند  ویا با فیلم سازیهای سمعی وبصری دروغگویانه  خودوآنرا غلط تفسیر می کنند   ویا با پخش دولتی اش ... ویابا فیلم سازیهای  دولتی خود وتخیلات دست نوشته های  خود آنرا و جایگزین واقعیتهای مستند تاریخ ایران میکنند وبجای نویسندگان دانشکده های علوم سیاسی جهان  وخودشان"را  تحلیلگر  سیاسی "می دهند  ویا فقط با فیلم وسریال سازی  واژه پردازی های تخیلی خود  واین نوع عمل را انجام داده وبا  ادراک غیر مستندخود و جعل حقایق تاریخی را می کنند  ویا بجای  متفکران  دانشکده های  سیاسی جهان وابراز وجود علمی سمعی وبصری صرف وبی مغزانه بعمل می آورند  !  ودر حالیکه همه تئوریسین ها ی جهان ویا اساتید دانشکده های سیاسی جهان طور دیگر می اندیشند ویا برخلاف تفکرات مزبور می اندیشند  ویا در تجزیه و تحلیل واقعیتهاهایتاریخی ویادر  وقوع یک نوع انقلاب وبه نکات علمی توجه کرده ویا به نقش  هر نوع قشر بندی خاص اجتماعی آن توجه می کنند که چگونه یک قشر  می تواند وخاصیت یک نوع انقلاب را خنثی کرده ویا برعکس تولید انقلاب جدید بکند وهمچنین  53 تئوریسن حزب توده ایران هم ونظیر آنان اندیشیده   ولومپن  ها ی شهری را و آفریننده هیچ نوع انقلاب آفرینی نمی دانند  ویا آنانرا موثر در انقلاب ایران نمی بینند   ومعتقدند که لومپن ها حتی  بعد از وقوع یک انقلاب هم وقدرت نگهداری همان  انقلاب را هم ندارند ونمیتوانند  ولذا برخلاف کارگردانها ی تلویزنی ما واغلب متفکران جهان وبر روی  همان  لومپن ها ی جامعه خودشان  هم  حساب نمی کنند   وفقط معتقدند که در افریدن انواع انقلابها وفقط سه قشربندی اجتماعی  موثر سیاسی می باشد    ولذا در ایران هم وافراد مزبورسه قشر است ومتفکران حزب توده هم  که بعد از سال 1320 ش که از زندان رضا خانی آزاد شدند وکتابهای مختلفی را  ودر مورد نحوه سازماندهی این سه نوع قشر اجتماعی خوانده بودند ویا ترجمه کرده اند ولذا معتقدند   که قشر اول وقشربندی دانشجویان دانشگاهها می باشد که "طمع کار ی کمتری "ونسبت بهسایر  قشرهای دیگراجتماعی  دارند  ولذا  قدرت درگیری سیاسی بیشتری هم  با دولت شاه را دارند که دیگران آنرا ندارند ولذا  با همین محاسبات سیاسی بود که  از سال 1320 تا 1357 ش وبر روی مبارزات سیاسی دانشجویان دانشگاهها وسازماندهی فکری کرده بودند ود یگری هم وقشر نظامیان آن کشور می باشد  که اسلحه دگر گونی آفرینی دارند وبهمین دلیل هم وحزب توده و حداقل بر روی 320 سرهنگ ویا سرگرد نظامی ایران  هم وسرمایه گذاری فکری کرده بودند که روزی از آنها ودر جهت کاربرد تئوری خودهم  وبهره برداری سیاسی بکنند وسومی نیز  وقشر بندی "کارگری "می باشد  که بخاطر سختی معیشت خودشان  وحاضر می باشند  که در مقاطع خاصی از تاریخ بشر وبه "دگرگونی بافت سیاسی" همان  جامعه کمک بکنند ولی مارکس به همان طرفداران خودو تاکید کرده بود که برخلاف کارگردانهای سطحی اندیش جامعه ایران وتوصیه کرده بود که از قشر طبقه "لومپن کارگر ی تهران ویا پاریس فرانسه "بترسید وزیراکه خصایص روانشناسی اجتماعی خطرناکی دارند  وطوری هستند  که حتی "پدیده انقلاب" را هم می توانستند و به "ضد انقاب """ مزبور تبدیل بکنند! وبهمین دلیل و مارکس وبرخلاف کارگردانهای  "سفیه های تلویزیونی" می اندیشد وطبقه لومپن شهری وآفریننده هیچ نوع انقلاب نمی داند!  ونیز براساس همین تئوری روانشناسی اجتماعی علمی می باشد  که سازمانهای امنیتی جوامع مختلف جهان هم وآنرا قبول دارند  و بهمین دلیل ]م آنها و برای کادر سازی اداره امنیتی خود وفقط به میان قشر طبقه لومپن شهری می روند وآنها را ودر هر رژیم وجذب سازمان  امنیتی خود می کنند وتا به سایر قشر بندیهای اجتماعی واخلاقیات آنها ضربه بزنند وقشری  که طمع کاری زیادی داشته ولی مغز نگهداری سیستم خود را هم ندارند ! وبا تسط این نوع از قشر های لومپن وبر فضای دانشگاها بود که   رواج سکس ویا  بنگ وبی بند باری ودر محیط دانشگاهها  رواج یافت ویا بهائیت جدید و در محوطه دانشگاهها مستقر گردید  که کارکرد نهضت آزادی  ساخته علی امینی ویا باند مهندس بازرگان می باشد ویا سهم بزرگی ودر فضا افرینی جدید ویآلوده دانشگاهها بازی کرده اند !  ویا اساس تئوری آنها  ودر رابطه "دین ودولت" را وتشکیل می دهد !

چرا انجمن های اسلامی دانشگاهها  ودرسالهای 1360 و 1378 ش وتوسط ماسون – مذهبی ها ،فروپاشید ؟ )بخش اول(

چرا انجمن های اسلامی دانشگاهها  ودرسالهای 1360 و 1378 ش

وتوسط ماسون – مذهبی ها ،فروپاشید ؟

)بخش اول(

از دکتر محمد خالقی مقدم-

خاطرات دانشجویی 16 ساله از دانشگاه تهران

 

 

 وجریان راه اندازی تظاهرات سیاسی توسط بچه های انجمن اسلامی دانشگاهها بدین شکل بود که مثلا یکی از بچه های انجمن اسلامی دانشکده علوم دانشگاه تهران وبنام جلال بودکه متولد  شیراز بود وفوت کرده بود ویادر جریان کوه پیمایی بچه های انجمن ودر کولاک برف فوت کردکه هر هفته با اعضای انجمن اسلامی  به کوه می رفتند  ودر یکی از روزهای جمعه زمستان که بچه های  انجمن  و به کوه توچال رفته بودند ودر جریان کولاک   که از بقیه جدا میشود  ودر میان برفها می لغزد وسی والی 40 نفر اعضای کوه پیمایی انجمن  اسلامی دانشکده علوم او را نمی یابند ودرنتیجه ،در سرمای شدید برف و پاهایش یخ زده وسیاه شده بود ولذا وفات یافته بود ومن که در تاسیس 24انجمن اسلامی 24 دانشکده دانشگاه تهران ونقش فعال داشتم وبرای هرکدام نیز  سعی کرده بودم که یک اتاق کوه تشکیل بدهم ولذا از وفات او، احساس ناراحتی می کردم وبهمین دلیل  از دانشجویان شیرازی دانشگاه وانواع دانشکده ها یش خواستم که زیاد بودند وخواستم ویادعوت و اطلاع رسانی کردم که  جمع بشوند  وجهت دفن ویا انجام مراسم ختم به شیراز  برویم و دانشجویان شیرازی  هم جمع گشتند  ویابچه های زیادی هم واز دانشکده علوم ویا از شیرازی های دانشکده پزشکی ویا دانشکده داروسازی ودانشکده دندانپزشکی هم آمدند و چندین اتوبوس گرفتیم وبه شهر  شیراز رفتیم وبعلاوه قرار گذاشته بودیم که همان بچه های شیرازی دانشکده های مختلف تهران هم  وتلفن بکنند وخویشاوندان ویابرادران ودوستان محله خود را نیز و به مسجد ختم برسانند ودر مسجد ختم هم  وهرکدام وچنان سخنان مهیج ایراد کردیم ویا مردم مسجد را هیجان زده کردیم ودر پایان ختم وعده زیادی را ووارد خیابانهای شیراز نمودیم  وکاری بود  که انواع کلانتریها ی شیراز وقادر به کنترل آن نبودند وشهر شلوغ شد ولذامجبور شدند که نیروهای نطامی هوابرد پادگان شیراز را ووارد صحنه بکنند ویا فرضا تظاهراتی بود که در شهر" زواره اردستا ن" راه انداخته بودیم و"دولت شاه" واز اصفهان، چندین هلی کوپتر نیرو فرستاده بود که مجبور شدیم موتور سیکلت تعدادی از سکنه محل را وامانت گرفته واز راه بیابانها فرار بکنیم  ونیز  یکی از آنها  نیز مدل  والگوی تظاهرات کوی دانشگاه تهران قبل از انقلاب ایران بود که از نظر "تئوریکی" وتکامل یافته ترین شیوه مبارزه سیاسی دانشجویان دانشگاه تهران محسوب  میشد ویا ازآغاز  سال 1325 ش والی 1357ش بحساب می رفت  وتئوری اش این بود که چگونه می توان یک نوع اعتراض کوچک دانشجویی را وبه یک " اعتراض بزرگ سیاسی مردمی " تبدیل نمود؟ ویا اعتراض خوابگاهی کوچک تعداد معدودی دانشجورا وبه اندیشه انقلابی شدن وتفکر یک ملت 52 میلیونی تبدیل نمود؟ که قبلا نسبت به این نوع از حرکات جوانان  دانشجویی وبی تفاوت  بودند وتنها به مشغله های حرفه ای خود فکر می کردند  ولی با شگرد این نوع از حرکت های  کوچک  دانشجویی بود که همان ملت انقلابی می گردیدند وبجای کسب وکار بقالی محله خود و بدنبال اندیشه  های نوین همان قشر دانشجو کشانده  می شد ندکه بقالی داخل کوچه خود را ورها کرده وبه "وسوسه انقلاب کردن" ودر خیابانهای ایران بیفتند ومن چند سال بود که این نوع از  تئوریهای جوانی خودم راوبا دانشجویان دانشگاه تهران مطرح میکردم که در طول تحصیل خود ونخبه ترین افراد  رشته  خود بودند ومثلا با ترسیم انواع فرمولهای  مهندسی ویابا حل کردن انواع فرمولهای شیمی ویا راه حل های ریاضی ومثلثات ویاعملیات نوین جراحی ویا ادبیات آفرینی جدید واز نخبه ترین جوانان ایرانی بودند واز این راه  از دیگر دانش آموزان ایرانی برتر  بودندکه به دانشگاه تهران آمده ویا  به صنعتی شریف آمده بودند  وطرحهای سیاسی من ،ومورد پسند همان کسانی قرارمی گرفت که شاگردان زرنگ آن روزگار بودند  واگر امروز خیلی ها مفهوم درس خواندن رادر دانشگاه نمیدانند ولی آنها که با کنکور سخت  ووارد دانشگاهها شده بودند وبرخلاف امروزبود ند  وتا ساعت 4 صبح بیداربودند  ولذا چراغ همه اتاقهای  خوابگاه  دانشگاهها روشن بود وفقط فرمول ریاضیات حل می کردند ویا هندسه رقومی ترسیم می کردند ویا مسایل شیمیایی را حل می نمودند ونظیر امروزنبود که دنبال بنگ کشیدن ویا متلک انداختن به دانشجویان دختر باشند !

وآری نحوه حل کردن "معادله سیاسی" من که در رشته ام تخصص جوانی داشتم وبجای "معادله ریاضی" آنان و مورد پسند همان نخبگان جوان ایرانی  قرار گرفت که مثل من  زرنگ درسی بودند ولی همگی در سن 19 والی 24 بودیم   واحساس می کردند که فرمول های  معادله سیاسی من واز معادله ریاضی ویا معادله فنی ویا شیمی آنان بهتر می باشد  ولی متاسفانه با این نوع از پیشنهاد  های ایام جوانی خودم ، وکاری کردم که مردم بقال کوچه ها وخیابانها و انقلابی شده ودر اندک مدت وبدنبال همان دانشجویان بدبخت دانشگاه بیفتند ودر نهایت  هم  وبنام انقلاب فرهنگی  و این نوع از دانشجویان نخبه  را واز دانشگاهها وادارات  ایران حذف بکنند ودولت الکترونیکی از روستائیان ایران تشکیل بدهند  واز این راه اداری الکترونیک و"شبکه های مجازی ادارات "وسرنوشت دیگران را هم خراب بکنند ویا خانواده ها را متلاشی بکنندو لذا آن دانشجویان قبلی ودرس خوان وبدست بقال وقصاب انقلابی گشته واز دانشگاهها پاکسازی شدند وبهمین دلیل امروزه از طرحهای جوانی خودم  پشیمانم  ولی همان مردم کوچه وبازار  ونام آنرا  ، گذاشته اند" وزارت علوم" ویا "سرفصل نویسی درسی"؟ ویا "مدیریت اجرایی رشته های علمی" ؟ولذا از این نوع پیشنهاد خام جوانی خودم وپشیمانم ! ویا از پذیرش  بی چون وچرای آن طرحهای من  وتوسط همان 250 هزار دانشجوی خام تر ازمن هم  ناراحتم که بجای اینکه "تئوری واقعی انقلاب" را به میان مردم ایران  ببرند! وبر عکس وبا اشتباههای خود وپای بقال ویاقصاب شهرهای ایرانی راوبه "محوطه دانشگاه" کشاندند که بنام اجتماعات انقلابی دانشگاه تهران همه روزه جمع شده  و9 هزار موتور سیکلت دانشجویان تهران وصنعتی شریف راودر ایام اجتماعات دانشگاه تهران سرقت کرده وبردندکه یکی اش هم وموتور سیکلت من بود که بطور امانت وبه آقای جعفر سرقینی ومعاون امروز وزارت صمت داده بودم که  قبلا دانشجوی دانشکده فنی بود او هم وبا بی مبالاتی  خودش  وباعث تلف شدن آن موتورسیکلت دانشجویی من شد  ودر جلوی دانشکده فنی دانشگاه تهران وبدون قفل کردن گذاشته بود  ولی لومپن های انقلابی شده تهران بردند  ویا با  اشتباهات جوانی اشان وپای همان بقال وقصاب محله ها را وبه محوطه کلاس تدریس کشاندند  ویا به دفتر اداری  ویا بایگانی نمرات آموزشی دانشجویان ویا به  محوطه دانشگاه کشاندند  ویا به دفتر هیات ممیزه وزارت علوم کشاندند  ویابا  دست علی وطنی وکیوانی ویا تقی آزاد ویا غلامر ضا جمشیدی ویا سید حسن حسینی ویا قانعی راد(دانشجو) کشاندند  ومثلا سید حسن حسینی از این راه و بدون  آنکه هرنوع سواد علمی ویا مذهبی داشته باشد وبجای احسان نراقی نشست  ورئیس موسسه تحقیقات  اجتماعی دانشگاه تهران شدوبا آنکه کوچکترین معلوماتی هم در این زمینه نداشت ولی پای بقال کوچه های ایران را وبه اداره آموزش دانشگاه تهران کشاند که به پاکسازی حق همان  700 دانشجوی بدبخت  آن دانشکده بپردازند که حداقل 250 نفر از دانشجویان همان دانشکده علوم اجتماعی ودانشجویان مذهبی بودند ودر  حالیکه خودحسینی ویازنش وبرعکس آنها وقبل از انقلاب وجزو عناصر چپ همان دانشکده بودند وبا آن بچه های مذهبی  مخالف  عقیدتی بود ولی بعد از انقلاب واز برکت تئوری دکتر توسلی ویادکتر شریعتمداری ومذهبی غلیظ شدودر حالیکه درس خوان هم نبود ولی از دست دکتر شریعتمداری ومدرک دکتری جامعه شناسی هم گرفت وجانشین احسان نراقی گردید   ودوستان دیگرش نیزدر همان دانشکده و چنین وضعی را طی کرده بودند   وقبلادکتر احسان نراقی  وصاحب تعدادزیادی تالیفات بود ویامعنی تحقیقات اجتماعی را  هم  می دانست ولی بعدا سید حسن  در موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه نشسته بود   ویا جمشیدی که در دوره شاه وتنها بورسیه دوره شبانه بود واز کنکورسخت روزانه  دانشگاه نمی توانست که بگذرد وتنها  با شرکت در تظاهرات بعد از 17 شهریور و ادعای مشاور کل دانشگاه تهران را می کرد ویا  بجای دکتر زنجانی ویا دکتر مهدی امانی ویا دکترتوفیق جمعیت شناس باسواد نشسته بود وتعداد زیادی از بقال های محله شهباز جنوبی را به محوطه بایگانی آموزشی کشاند که قبلا در آن محله زندگی می کرد وبه محوطه بایگانی نمرات درسی دانشجویان بدبخت آن دانشگاه کشاندکه دستکاری در نمرات درسی بکنند ! واز جمله دستکاری در کارنامه اموزشی من بشود که برخلاف آنها وازکنکور سخت دوره روزانه دانشگاه گذر کرده بودم   ونیز  قرآن هم عمل آنان را ودر ایات مختلفش "عمل حرام "می داند  ویا علی وطنی که یک دانشجوی فاقد سوابق مذهبی وانقلابی بود واز علی آباد ویا کتول گرگان بود وبعلاوه نماینده دانشجویی انتخاب شده هیچ دانشکده دانشگاه تهران  هم نبود ولی  ادعای نمایندگی کل دانشجویان دانشگاه تهران را می کرد ویابعد از سال 1360ش می کرد ویا  در "شورای مرکزی جهاد دانشگاهی " خزیدویا در هیات ممیزه وزارت علوم عمل می کرد وبدون اینکه نمایند ه قانونی یک دانشکده تهران هم باشد وهمه دانشجویان دانشگاه تهران اورامی شناسند ومی دانند که  نماینده های قانونی دانشکده های مختلف دانشگاه تهران وچه کسان دیگری بوده اند؟ونه وی ؟!!ولی تنها دوسال بعد ازگذشت انقلاب وبعداز گرفتن چند کتاب مذهبی از من ودر خیابان تخت طاووس تهران وبیکباره انقلابی شد ! وبه مدیریت هیات ممیزه وزارت علوم رساندنش ویا به ریاست دانشکده نفت خزید   ویا دوستان من که در دانشکده علوم اجتماعی کنونی جمع شده اند  و قبلا سوابق مذهبی توام با تقوی نداشتند که  قرآن به آن نوع سابقه دینی در نصب مدیریت هااشاره می کند  ویا قبلافقط  در مغاز ه های فرش فروشی پدرشان کار می کردند  ویا در میهمان پذیری مشهد پدرشان وصرفا  فعالیت بازاری را بلد بودند واغلب هم وبا دادن چلو کباب به بعضی ها ودکتری از تربیت مدرس  گرفته اند که باعث خرابی مدرک من هم گشتند   ولی در ادعای استاد تمامی خودشان کم نمی آورند  ویا در مدیریت دانشکده مزبور ویا در طراحی سوال کنکور دکتری وغیره وبجای دکتر حسین ادیبی ویا دکتر احمد اشرف نشسته اند  وِیا بجای دکتر آریان پور ویا دکتر شاپور راسخ باسواد نشسته اند  ویا بجای دکتر خسروی ودکتر وثوقی ویا دکتر نظامی ویا دکتر نیک گهر ودکتر ساروخانی و60 استاد باسواد آن دانشکده     نشسته اند که قبلا حتی در دانشگاههای امریکا هم ونظایر آنان نبودولی به وسیله آنان واز دانشکده مزبور اخراج شدند  وتنها دکتر توسلی را نگه داشتند وبخاطر منافع شخصی تحصیلی خود بود که با دست وی ارتقاء نمره درسی بیابند  که از" لژ فرانسه "بود که در دوره پهلوی ی بیسواد باقی مانده بود ویادر همان ایامی که ماها ودر همان دانشکده وتنها دوره لسیانس داشتیم  وآن 60  نفر استاد با سواد دانشکده استخدام شده بودند وبرخلاف امروزه هم  ودوره فوق لیسانس ویا دکتری وجود نداشت ولی در همان مقطع لیسانس وبرای تربیت غنی ما دانشجویان دوره لیسانس دانشگاه تهران وهمان موقع که انجمن اسلامی را تاسیس کرده بودیم و همان 60 استاد باسواد ایرانی را هم واستخدام برای تربیت ماکرده بودندوکاری هم به فعالیت مذهبی مادانشجویان  ودر درون دانشکده ها یمان نداشتند که امروزه"ضد دین" ویا "ضد انقلاب" تلقی بشوند ! ودانشکده های دیگرهم چنین بود و برخلاف تفکرامروزین وچنین وضعی را داشتند  وهرکدام ازآنها  نیز   ودهها جلد کتاب تالیفی غنی وبرای استاد شدن در دانشگاه داشتندکه از دیگران هم سرقت ادبی ویا در "انتشارات سمت" هم نکرده بودند ویا در چاپخانه های زیر نظر علی وطنی در شورای مرکزی جها دنکرده بودند ویا در مجلات باصطلاح علمی  زیر نظر قانعی رادنکرده بودند که سوابق عرفانی وی نیزروشن می باشد که متاسفانه نویسندگان نشریه ایران ومعکوسا مطرح کرده است ویا در دانشکده علوم اجتماعی گذشته وهمگان وی را  به یاد دارند که چگونه فکر میکرد؟ ولی نشریه ایران همه ایرانیان را نادان دیده وطور دیگری می نویسد! ونیز همگی این  نوع از اساتید وبما دانشجویان وتدریس خوب می کردند  ویا انها ونمرات در سی منصفانه وبرخلاف رویه امروز"اساتید نما " می دادند !!ویادر کارنامه آموزشی امان  هم ودستکاری نمی کردند وبه آیه اقیموا الوزن والمیزان ودر واحدهای درسی  امان معتقد بودند  ولی دکتر توسلی وز نهضت آزادی وبرعکس آنها بود وحتی یک جزوه کوچک هم نداشت که ازش معلومات اندک یاد بگیریم؟! وبهمین دلیل هم بیسواد مانده بود و تا آخرین لحظه انقلاب هم وتنها در "مرتبه استاد یاری "مانده بود واگر برخی از آن استادان قبلی  دانشکده من  و کراوات هم نمی زدند ولی توسلی ولی بر خلاف همه  وکراوات هم می زد ویا ریش خودرا هم می تراشید  وتنها از یک سخنرانی دانشجویی سوئ استفاده کرد که من ودر آمفی تئاتر دانشگاه وبرایش گذاشته بودم وبهره برداری مادی نمود وتا  خودش را بعد از انقلاب و به جایی برساند! ولی توسلی خود آن سخنرانی دانشجویی را هم بلد نبود ومن برای اینکه دعوت دانشجویی ام واز دانشگاههای مختلف ،افتضاح نشود! واورا در پشت تریبون کنار زدم وخودم بجای وی وبه دانشجویان دانشگاه تهران سخنرانی مذهبی کردم که با کف زدن همه دانشجویان توام بود ولی تقی ازادکه دانشجوی درس خوان نبود ویا جمشیدی که از دوره شبانه دانشگاه بود که نمره کنکور پائین داشت ویا سید حسن حسینی که با چلو کباب دکتری گرفته بود وبرای جلوگیری از آبرو ریزی درسی خودشان ووی را به مرتبه استاد تمامی دانشگاهها رساندند   ویا به چهره ماندگاری رساندند  وتا حقوق تحصیلی ما دانشجویان باسواد ومذهبی دانشگاه تهران راخراب هم بکنند  ویا بوسیله اقدامات غیر شرعی آموزشی وی حق کشی بکنند ! ویا بخاطر دخالت های غیر شرعی وی در عزل ونصب ریاست دانشگاه تهران وبه همه دانشجویان دانشگاه تهران  وزور بگویند ! چندین سال هم وبا دخالت آنها وروسای دانشگاه تهران تعیین می شد ویاعلیرغم اعتراضات دانشجویان همه دانشکده ها یش تحمیل می شد! ودر این را ه وتعدادی از افراد زرنگ را هم وبا خود همدست کرده بودند!    ویا در 24 دانشکده دیگر دانشگاه تهران نیز  وچنین  وضعی را وبه وجود آورده بودند ! ونهضت آزادی که به دستور دکتر علی امینی نخست وزیر فراماسون شاه تاسیس شده بود ویا درسال سال 1339 ش  تشکیل شده بود  ومهندس بازرگان واز لژفرانسه را هم "مشاورفرهنگی " خود کرده بود وبرای "مذهب زدایی از دانشگاهها "وبا مشاوره مهندس بازرگان  بود که تعدادی از افراد دیگر را هم جذب کرده ودر سال 1339 ش به لژ فرانسه وغیره فرستاده بود ویا بدون تحصیلات کلاسیک اولیه وفقط با تصویب هیات دولت وی ودکتری داخلی داده بودند   وتا دکتری بگیرند وبه ایران بیایند واز جمله دکتر بنی صدر ویا دکتر ابراهیم یزدی ویا دکتر توسلی وغیره هستند وبه پیشنهاد علی امینی وبازرگان ودر سال 1339ش  شکل گرفته بود وهمان علی امینی قاجار زاده ای که مذهبی شده بود وقرار دادنفتی را وبا شرکتهای 7 خواهران خارجی بسته بود وبنام "قرار داد امینی وبیج" بود ویا در سال 1339 ش هم وبا"رابرت کندی "رئیس جمهور آمریکاوهماهنگ بود که به عده ای از ایرانیان ودکتری الهیات بدهد وتا ادعای مذهبی بکنند! ویا   امیر انتظام راو سخنگوی نهضت آزادی کرده بودکه به نقل نشریه کیهان وهمان امیر انتظامی که "سخنگوی نهضت آزادی بازرگان "بود ویک فرد یهودی از آب در آمد  که نام واقعی اش وچیز دیگری می باشد ودر کتاب نشریه کیهان  واسم واقعی یهودی اش ذکر شده است ونیز به نقل کتاب "خاطرات علی امینی وبازرگان نخست وزیرجدید  مسلمان ودر سال 1357 وبه دستور همان دکتر علی امینی ونخست وزیر قدیمی اش که در پشت پرده وخط مشی دولت بازرگان را تعیین می کرد ودکتر علی شریعتمداری  ویا دکتر ناصر میناچی ویا دکتر توسلی را به وزارت خانه های علوم ووزارت فرهنگ وهنرویا درستاد انقلاب فرهنگی نصب کرد  ویابا توصیه وی گمارده بود  که ما دانشجویان مذهبی را واز دانشگاهها یمان بیرون بیندازند ویا با کمک نوچه های دانشجویی مورد  نظرخودشان و  آنان را وبه "تشکیلات انجمن های اسلامی دانشگاه تهران" راه داده ویا به جرگه ما دانشجویان نفود داده باشند و تابعد از وقوع انقلاب وارد معرکه بگردند  ومانع رواج ایدئولوژی اسلامی ما دانشجویان وبعد از وقوع انقلاب بگردند  ویا  دانشجویان مذهبی را وبدست آن "عوامل  دانشجویی نفوذی لژ فرانسه مسلمان شده و" پاکسازی کرده وبرعکس "دانشجویان اهل  بنگ ویا اینستا گرام "را وبه درون دانشکده ها بکشانند ولی در ظاهر مجبور بودند که "ادعای مذهبی گری افراطی" بکنند وتا نفوذ تشکیلاتی کرده  باشند ویا در 42گذشته تحصیلی  ایران هم ومنافع شخصی خود را و بجای علم  جویی دانشگاهی و"تدبیرشخصی" بکنند  ویا با کمک وزرای علومی که تنها  پزشک بودند و 42 سال نظام اداری لازم را یاد نگرفته بودند ویا برای دانشگاه را نمی شناختند وعوض کنند ولی با  کمک کارگردانهای شیطان پرست دانشکده هنربود  که تنها در عرض دو ماه ومسلمان افراطی شده بودند ویا توسط وزیر فرهنگ وهنر مهندس بازرگان ونظیر دکتر ناصر میناچی وغیره  به صدا وسیما برده شده بودند که برعلیه ما دانشجویا ن مذهبی قبل از انقلاب تبلیغ کرده و انواع شعر ویاسرود ویا کاریکاتور تهیه بکنند وما دانشجویان مذهبی را عناصر غیر اسلامی دانشگاهها بنامند !یا وبوسیله دو وزیر فرهنگ  وهنر بازرگان وبنی صدر وقطب زاده وبه رسانه آورده شده بودند  وآنهم از پرسنل کارمندان هنری وزارت مهندس محسن فروغی انتخاب شده بودند ویا وی رئیس لژ همایونی شاه بود وبعلاوه رفیق دوره درسی مهندس بازرگان ودکتر سحابی و دکتر امینی در سال 1307ش درفرانسه بود  ویا "وزیر فرهنگ وهنر" نخست وزیری شریف امامی وازهاری هم بود ویا دوماه قبل از وزارت فرهنگ وهنر دکترمیناچی حکومت میکرد وپرسنل هنری اش را نیز فرستاده بود که انواع سرود های مذهبی را می ساختندا وتا ما دانشجویان بدبخت را را "نا مسلمان" جلوه داده وبا جو سازی از ایران وادارات فراری بدهند   ودکتر شریعتمداری ودکتر شکوهی دووزیر آموزشی بازرگان هم وچنین سیاستی داشت بود وگمارده بازرگانودر وزارت علم ووزارت اموزش وپرورش بود وبعدا تداوم راه آنها وتوسط وزرای فرهنگ وهنر وعلوم بنی صدر ماسون فرانسوی تعقیب فرهنگی گردید     ولذا به سفارش لژفرانسه  وهمه خوانندگان  ویاکار گردانهای  وتئاتر چی هاوجشنواره چی های ی زیر نظر مهنس فروغی وزیر فرهنگ وهنروصاحب لژ همایونی شاه وبنیانگذار دانشکده هنر همگی مسلمان شده و قرار گذاشته بودند که در عرض دوماه ،کاباره هاوسینماهاومیکده ها ی طاغوتی تهران را ودر 13 ابان 1357 آتش زده و به ظاهر مسلمان  شده وشعر های انقلابی وبرعلیه ما دانشجویان مذهبی دانشگاهها بسازند وهمان ایده های مزبور را  هم وعده ای از افراد نفوذی ودر دانشگاهها یمان انجام بدهند  وشعار غیر اسلامی بودن  دانشگاهها را سر بدهند ویاتعطیلی آنها راسر بدهند !که دوسال تمام وتشنج و در تمام دانشگاهها آفرید ویابا برنامه ریزی افراد نفوذی آنها ودربرنامه ریزی درسی دانشگاهها هم وچنین  وضعی را تعقیب میکرد   که اهداف پنهانی خود را و"تنها چهارچوب علمی یک نوع وزارت علوم پیشرفته جهان" دانسته وفورا از رسانه ها وتدابیر اسلامی کردن محیط دانشگاهها ی ایران را خواستار بشوند ! وتا ما دانشجویان مذهبی را واز دانشگاهها بیرون  رانده ودانشجویان اهل بنگ واینستا گرام را وبه محیط داخل دانشگاهها بکشانند !ویا افراد لمپن وقصاب محله راو در تصمیم گیریهای درون دانشکده ای دخالت بدهند ویا تصمیمهای این نوع از افراد ماسون- مذهبی را  وجزو چهار چوب  گزینشی وزارتخانه علمی ایران در آورده و"اخلاقیات دانشجویان"  ویاکل خانواده های ایرانی را واز این طریق خراب بکنند که غافل از مسئله مانده بودن وفرزندانشان را به دانشگاه می فرستادند وتا به خیال خود وحرفه علمی بیاموزند وتا با این از نوع شعار دهی ها وتغییرفرهنگ اجتماعی  بدهند وتجربه ای که در چین هم وبرای تخریب فرهنگ عمومی اش آزموده بودند وجواب داده بود واین بار نوبت ایران بود ! وبدون آنکه همان وزرای علوم پزشک ماب  و از کسی بپرسند که وظایف وزارت علوم چیست ؟ویادر یک کشور چه چیزی می باشد ؟ ولذادر راستای اهداف پنهانی خود ودانشجویان مذهبی واقعی را و"نامسلمان "می نامیدند   که باید دانشگاهایشان را واسلامی جدید بکنند ویا از" آموخته های دکتر اقبال پزشک  ماسون "ویا "بنیا نگذار نظام پزشکی ایران" به آن پزشکان بود ویا با شعار های مدل دکتر اقبال پزشک بود  که اساتید با سواد دانشگاهها را تصفیه کرده  ویا از دانشکده ها پاکسازی بنمایند که دخالتی در مذهبی باقی ماندن ما دانشجویان  خودنمی کردند ویا در "دولت پهلوی "نمی کردند ویا "دین" را جدا از "نهاد سیاست" می دانستند    ونیز در حالی بود که ما نیز ویادانشجویان انجمنهای اسلامی قبل انقلاب نیز چنین می اندیشیدیم   واین نوع از  نهاد دینی  قشر خودمان" را ودر درون دانشگاهها تاسیس کرده بودیم که با آموزشهای آن  انجمن اسلامی  خود و"تنها خانواه شاه واز ایران" بیرون بروند  ولی بقیه اساتید با سوادمان وباقی بمانند  ویا بخا طر تامین منافع اقتصادی مردم  ایران وباقی بمانند !ولی "تئوری آنها "وبرعکس تئوری ما دانشجویان انجمن های اسلامی  دانشگاهها بود که رواج فکری می دادند    ولذا باعث رفتن تمامی استادان  باسواد دانشگاههای ایران  وازدرون دانشکده ها وموسسات تحقیقی وادارات شدند ویاباعث  نابودی چارت علمی و"نظام سازمانی علمی دانشگاهها" شدند ویا باعث "بی انضباطی کارمندان آموزشی دانشگاهها"شدند که پیاده کردن این نوع از  "اهداف سیاسی پنهان " وجزو"اساسنامه تسکیلات انجمن اسلامی دانشگاهها وبرای سقوط قدرت شاه نبود " ویا رسیدن به پست وقدرت ومدیریت  بعداز انقلاب هم نبود وانرا در اساسنامه خود هم آورده بودند  ویا از راه ادعای مذهبی اعضایش وبا مارک منتسب به انجمن  هم نبود  وجزو اساسنامه انجمن اسلامی  دانشگاهها کرده بودند  ویا در رهنمودها قرانی نیز چنین می باشدولی متاسفانه آن وزرای مدعی مسلمان وسواد قرانی لازم را هم نداشتند  که مفاهیم قرانی مزبور  را ودر"نظام  وزارتی "خود دیده باشند !   وفقط افراد نفوذی به انجمن اسلامی خارجی ویا احیانا داخلی بودند که این نوع از اهداف  انحرافی را تعقیب میکردندویا با کمک رسانه ها بود که بصورت "بهمن انقلاب فرهنگی "در آوردندکه آوار تخریب گری خانواده های ایرانی وفرزندان آنها بشود   ویا فقط بعضی پزشکان شهرت طلب و"فاقد علم به وظایف اداری"  بود که تعقیب می شد تا مردم واز کلمه دکتر بودن انها وبه مسئله مزبور شک نکنند وتا یک  نوع تشکیلات وزارتخانه لا ابالی  و غیر مذهبی را پیاده بکنند  ویا با همدستی افرادی از دانشجویان پیاده بکنند   که برای برملا نشدن بیسوادی اشان  وآز اب گل الود استفاده کرده در کرسی استادی دانشگاه بخزند  ومثلا برخی از آنها  در یک رشته دانشگاهی دانشکده ام  وفقط 20 نفراز 700نفر دانشجوی مذهبی سابق بود ویا کمتر هم می باشند  وآنهم واقعا افراد مذهبی نبودند وبلکه عناصر نفوذی وبه درون همان 700 نفر تشکیلات  دانشکده مزبور بودند ولی با همدیگر  وهمدست اداری شده بودند که مرامنامه مذهبی وتشکیلات ووفاداری به عقیده  انجمن های اسلامی دانشگاهها را بهم بزنند وغیر از حذف دوستان دانشجوی خود  وفقط در یک دانشکده دانشگاه تهران وهمان 60 نفراساتید باسواد دانشکده مارا هم  و ازمقام استادی وتدریس دانشکده مزبور محروم کردند ودر بقیه جاها نیز چنین است   وتا خودشان وبجای همان استادان با سواد   بنشینند وبا روش مزبورهم  4 ملیون ایرانی با سواد دیگر  راهم  وآواره کشور های دیگر بکنند! ویا این نوع از  روش راودر دانشکده ها وموسسات علمی دیگر هم ورواج فرهنگی دادند   ودر حالیکه  با عمل مزبوروفقط   مردم ایران  بدبخت شدند که باحذف آنها از تدریس دانشگاه ومردم ایران از معلومات  علم جمعیت شناسی محروم گشتند ؟ ویا از علم جامعه شناسی روستایی وشهری محروم گشتند ؟!که برنامه ریزی روستایی ویا شهری بحران زده خود را ندانند که چگونه حل بکنند ؟ ولذا دچارانواع درد سرهابشوند؟ که وزرای 42 دوساله اخیر ومردم ایران را وبه چنین محرومیت علمی  کشاندند !  ویا با امضاهای خودشان دچار کردند ویا مردم ایران را وازفایده رسانی  علمی دانشگاهها محروم  نمودند! ودر حالیکه با رفتن خانواده شاه از درون ایران وقدرت بدست روحانیت افتاده بود وآن 60 نفراستاد در دانشکده من نیز فاقد جهت دهی اقتدار آمیزبعد از انقلاب  بودند  ویا  از نظر سیاسی  هم وهیچ کاره بودند ویا از نظر امنیتی هم ومشکل خاصی نداشتند! وتنها اگردکتر زنجانی ودر آن دانشکده به اخراج من قبل ازانقلاب از  دانشگاه منجر شده بود  ولی کار ی با همان  دانشجویان دیگرنداشت  ولی آنها کاسه های داغتر از آش شده بودن  ویا بجای من وشاکی از وی شده بودند ودر حالیکه آنها را اخراج نکرده بودکه پیگیر دستگیری وی بودند !وبلکه تنها من اخراج شده بودم (ونه انها )! وبعلاوه اکثریت دانشجویان دانشکده ام نیز  مراوبعد از انقلاب بعنوان  نماینده دانشجویی خود َان ودر همان دانشکده انتخاب کرده بودند  (ونه انها را )که بجای من "نماینده" وبا زرنگی تمام تصمیم گیری می کردند ؟ومن هم وبدنبال انتقام شخصی از دکتر زنجانی جمعیت شناس باسواد نبودم  وبخوبی می دانستم که وی را ودر پست معاونت دانشکده ومجبورش به اخراج من کرده بودند که به من حکم بزند! ولذا  بدنبال گرفتن انتقام شخصی از وی  نبودم وبلکه بدلیل باسوادی اش ومفید تر ازریاست آقای  جمشیدی می دانستم  که از دوره شبانه بود ویااز ریاست  تقی آزاد بود که مدرک گرفتن ویا استاد تمامی خود را با زرنگی تمام بدست اورده است ویا از استاد تمامی ومدیر گروهی و ریاست فرهنگی  دکتر کچویی ویادکتر توسلی  می دانستم وزیرا  که حتی یک دست خط کوچک هم ودر مورد جامعه شناسی معلومات ندارندکه دوستان قدیمی اشان واز آنها دیده باشند!وبعلاوه هدفشان هم وفقط تدریس ساده ویا شغل یابی در آن دانشکده نبود!    وبلکه  علاوه از حذف همان 60 نفر هیات علمی دانشگاه و700نفر  دانشجویان با سوادتراز خودشان را هم حذف کردند   ویا دانشجویان اخلاق مندتر از خودشان را ذف کردند ؟ ویا "نظام کارمندی  صحیح دانشگاهها" را هم وبهم زدند   ؟ویا اخلاقیات علمی را هم درمحیط  دانشگاه  نابود کردند! ونیز چونکه کارمندان قدیمی آموزش ویا کارگزینی قدیمی دانشگاه وبا قوانین آموزشی لازم یک دانشگاه آشنا بودند ویا با نحوه اداره خوب یک دانشکده آشنا بودند وبهمین دلیل هم  وحاضر نبودند که  دستورات شخصی آنها بکار گیرند ویا  در بایگانی آموزشی بکار اندازند! ولذا کارمندان قانونمند دانشگاه را هم و در  انواع دانشکده ها حذف کردند! وبدنبالش هم انواع قصابها  ویا بقال کوچه های ایران را وبه "امور اداری دانشگاه "گماشتند وتا هر دستوراتی که می دهند وفورادر "بایگانی آموزشی" ویا در "دایره کار گزینی" بکار اندازند! ویابا امضای همان وزاری پزشک واین نوع از کارها ر ا میکردند که از اداره یک مطب شخصی هم عاجز بودند !ولی هوس کرده بودند که هر دو وزارتخانه علوم  ویا بهداشت را و سالها وبا هم اداره بکنند !ویا بخاطر شهرت طلبی آنها  "اداره من در آوردی "بشود  ودر حالیکه اداره یک وزارتخانه تعریف حقوقی در هر کشور دارد ومعیارهای مذهبی ومعیارهای اجرایی ان نیز در رابطه "دین ودولت "تعاریف   3800ساله دارد ولیکن این از پزشکانکه معنای اداره وزارتخانه را نمی دانستند وچرخاندن ادری انرا از روی بخار معده اشان اداره می کردند ومتاسفانه مهندسان شرکت گوگل هم در ساخت وساز دولت الکترونیک جوامع مختلف ویا ساخت "سامانه های اداری آنها "را از روی تصاعد بخار معده کارمندان روستایی ایران یاد گرفته اند وبه "دنیای اینترنت "کشانده اندکه فاجعه بزرگی دراداره وزارتخانه ها ی جهان وبرای "بشریت" بوجود خواهد آورد که اینهمه نادانی وجهل در "مهندسی مخابرات دوایر ایران" نشان می دهند  ؟ وتا بخاطر اهداف شخصی این نوع کارمندان روستایی  ودوایر قانونی وزارتخانه ها را از کار بیاندازندویا نظام فرهنگی 7 نهاد اجتماعی جوامع بشری را از کار بیندازند که از 3800 سال قبل این نهاد های اجتماعی وهمراه دین های اسمانی در میان بشر پیداشدویت جوامع مختلف واز برکت این نوع نهادینه شدن تقسیم کار درمیان انسانها ودوایر سازمانی انها واز مرحله حیوانیت خارج شده وجامعه متمدن بشوند واکنون از برکت این نوع از کارمندان روستایی مجهز به کامپیوتر اداری از کار افتاده است وبشر به عصر حجر 4000سال قبل برگردد !  ودوستان من در دانشکده مزبور واز علم جامعه شناسی ویا از مدیریت گروهها ویا از علم کامپیوتر وموبایل شیائومی مدیرت دانشکده خودویا را بطه مناسبات مدیریت دانشگاهی خود وبا نهاد "دین وایات قرانی" وفقط اخراج استاتید ویا دوستان باسواد تر از خودشان   را یاد گرفته اند ولی اکنون می خواهند که جامعه ایران را هم وبا همان معیار های اجتماعی عصر ماقبل حضرت لوط اداره بکنند که خواهر زاده حضرت ابراهیم بود ودر حالیکه جوامع ماقبل وی ویا حضرت ابراهیم که ازشهر  بابل رانده شدند  وبه قریه "سدوم "کرانه باختری و"هبرون "( الخلیل ) آمدند وبا معیار های ازدواج درون گروهی اداره می شدند ویا محارم جنسی خواهر وبرادری ودر تمدن بابل 3800سال قبل وجود نداشت ونظیر مدار بسته های دانشکده کامپیوتر صنعتی شریف ویا اینستاگرام مخابرات عمل می کرد ویا داد وستد معاملات کالایی وبیرون قبیله ای ودر آن جامعه وجود نداشت ویا چند شوهری ناشی از مذهب زهره پرستی ودر آن جامعه رواج داشت  که قران ودر سوره بقره خود وبه آن موضوع اشاره می کند ویا معیارهای خرید وفروش ووزن وقیمت ومکیال ویا تعلیم وتربیت نیز ودر آن ایام نیزنبود ویا  نظیر عملکرد اصناف دوره ما وجود نداشت واز دوره حضرت شعیب به بعد"معیار دینی" یافت    ویا مناسبات اجتماعی  میان مردم ورئیس ومرئوس نیز وچنین بود ویا نظیر وزارتخانه های تحت مدیریت دوستان من اداره می شدند که آنرا شرکت های دانش بنیان دانشگاهی می نامند  ولذا حضرت ابراهیم که به معیارهای اداره جامعه آنهاو فرهنگ پذیروجامعه پذیر نمی شد وابتدا به میان آتش انداخته شدولی چونکه بر روی چوبهای تر افتاده بود ولذا نسوخت وبعدا تصمیم گرفتند که از بابل اخراجش بکنند   ویا همان کاری است که با 250  هزاردانشجوی سابق دانشگاههای ایران ویا با تجربه دانشگاه انجام گردید  ویا  با مکانیزم های مختلف گزینشی و حذف شدند  ودانشجویان مومن قبل از انقلابی که دنبال وزیر شدن ویا وکیل شدن بعد از انقلاب نبودند ویا هدفشان سر کار بعد از انقلاب نبود و بلکه دانشجویان مذهبی انجمن های اسلامی داخلی  وتنها می خواستند که "ایدئولوژی دینی  خودرا "و"دربهبود واوضاع اداری ایران" بکار گیرند  ویا در "بهبود نظام کارمندی دانشگاههاومناسبات  بهینه رابطه استاد ودانشجو" را بکار گیرند  ولی همان وزرائ محترم مزبور ،وحتی از دادن یک پست اداره بایگانی ساده آموزشی دانشکده ها هم وبه همان  دانشجویان مذهبی باتجربه وبا سواد سابق دانشگاههای  تهران وصنعتی شریف وغیره هم امتناع کرده  وبر عکس آنها رااز تحصیل قانونی اشان   هم محروم کرده ودر عوض وبه  سفارش افرادنفوذی  مزبور وهزاران بقال کوچه ها را آورده وبه مناصب دانشگاهها گماشتند  ویااز خیابان آورده  وبه انواع دفاتر وزارت علوم ودانشکده ها کشاندند! وتا با ندانستن حلال وحرام قرآنی عمل کرده باشند ویا در نظام اداری دانشگاه وکارنامه یک فوق دیپلم راو رفاقتی ومدرک لیسانس بدهند  واز این راه فوق دپیلم های 50 الی 60 آموزشکده کشاورزی  لیسانس شدند ویا  فوق دیپلم انستیوهای  فنی قبل از انقلاب هم  وبعد از سال 1360 ش لیسانس بگیرند  وفلسفه ادغام موسسات ودانشگاهها ودر سال مزبورهم  وبخاطر همین هدف مزبور بود ویا فلسفه تفکیک دانشکده های پزشکی واز دانشگاه ها مادر هم آن بود که فوق دیپلم مدرسه عالی پرستاری  ویا مدرسه خدمات وهتلداری را و"فوق لیسانس پیرا پزشکی "بدهند ! وبهمین دلیل بود که مشتاق شدید جدایی دانشکده های پزشکی بودند که حرارت مذهبی در مورد آن نشان می دادند  ویا از دانشکده پرستاری وپیراپزشکی فلان موسسه آموزش عالی وفلان دانشجوی پیرا پزشکی را به درون رشته  دکترای تخصصی دانشکده های علوم پزشکی تهران ببرند ویا به درون دانشکده علوم پزشکی شهید بهشتی بکشانند که بهمین دلیل است که دکتر معتمدی وریاست دانشکده علوم پزشکی شهید بهشتی ویا اغلب دانشجویان با سواد پزشکی وبا این تفکیک وزارت بهداشت مخالف بودن که نمره بالاتر کنکورشان ضایع نشود  ویا با سیاستهای تفکیکی دکترحسن عارفی ودکتر  فاضلی ویا دکتر مرندی ودر سال 1364ش مخالف بودند  که در اسناد تاریخی آمده است  ولی اعتنا یی نکردند ! ونیز بهمین دلیل بود که اغلب دانشجویان علوم پزشکی ایران واز تفکیک دانشکده هایشان و در این موقع حساس ناراحت بودند ! وبر عکس آنان وعناصر نفوذی به دانشگاهها کاشتند تا طرفدار رویه مزبور باشند ونیز  برعکس وکارنامه خیلی از لیسانس ها را وارونه کردند   ویا کارنامه برخی از فوق لیسانس های قبل از انقلاب راو در بایگانی های آموزشی دانشکده ها را وارونه کردند ویا با توسط پرسنل زیر دیپلم جهاد دانشگاهی ودر  انواع شهر ستانها  و واژگونه کردند که بدلیل تحصیل زیر دیپلم خودشان بود  ویا معنای حقوقی مدرک دانشگاهی را نمی دانستند  ویا در انواع دفاتر جها دانشگاهی شهرستانها وفرق حقوقی مدرک دانشگاهی فوق لیسانس را وبا مدرک زیر دیپلم نمی فهمیدند که تنها آموزش وپرورش ومجاز به دادن آن  بود وکارکرد وزارت اموزش عالی وبا کارکرد مدرک های صادره وزارت آموزش وپرورش را ودر نهاد جهاد دانشگاهی قاطی کرده بودند !ولی همان وزرای محترم مسلمان واین نوع از  زیر دیپلمه ها ی ایران را ودر انواع شهر ها کاشته بودند ویا گسترش قارچ گونه داده ویا مجوز غیر قانونی تدریس اموزش عالی درخیابانهای  شهر ها راهم به آنها داده بودند کهزیر دیپلمه ها وتدریس لیسانس بکنند ونام انرا جهاد بگذارند  ولذا همان زیر دیپلم های کارمند جهاد دانشگاهی ودر فلان اموزشگاه وابسته به جهاد شهر اصفهان ویا در خیابانهای شهر شیراز وانواع مدرک های لیسانس ویا مدرک فوق لیسانس می دادند ! وفرق دو وزارتخانه ویا مفهوم مجوز گیری قانونی واز دفتر گسترش وزارتخانه علوم را نمی دانستند ولذا یا معیارهای غیر قانونی روستایی خودونظام علم ودانشگاه وتخصص را   به لجن کشیدند وباعث فراری شدن متخصصان وبا سواد ها از ادارات ویا کارخانجات به خارج کشور شدند  ! ولذا همان زیر دیپلمه های زیر نظر علی وطنی وحسین رحیمی ویا دوستانش واز  واژه مقدس قرانی جهاد ونهایت سوء استفاده را کرده وجهادبا  دانشگاهیان را و"جهاد دانشگاهی" خود می نامیدند  ونهایتا  4 میلیون ایرانی باسواد ادارات وکارخانجات ودانشگاهها ومجبور گشتند  که  از ایران بروند !

وآری ما دانشجویان قبل از انقلاب وهر چند در ساقط کردن دولت شاه ویاارتش وی وموثر بودیم ولی  انجمنهای اسلامی خارج کشوروبه قدرت رسیدند وتا این قبیل از افراد را در وزارت علوم ودانشگاهها بکار گیرند  ویا دردفاترتخصصی   23 وزارتخانه ویا کارخانجات به کار گمارده شدند  واکنون وزارت کارایران  وبعد از گذشت 42 سال وتازه دریافته است که حتی کارگران تحصیل نکرده کارخانجات هم وبه آموزش "مهارت در جوار  کارگاهها "نیاز دارند وتا امکان تولید کارگارهی 850 شهرک صنعتی پوشالی ایران فراهم آید وبعلاوه این قبیل از دوستان من وبرای دانشجویان داخل کشورهم وانواع مشکلات  داخل کشوری آفریدند!

 وهرچند  دانشجویان لیسانس دانشگاههای بزرگ ایران ودر سقوط رژیم شاه ونبوغ سیاسی خود را نشان دادند  که بعدا "الگوی   تحول ودگرگونی های سیاسی کشور های مختلف  جهان "گردید  که قبلا در جهان وتغیراتش وفقط با مکانیزم های کودتا ویابا احزاب فرمایشی همان جامعه  انجام می گرفت ولی خود ما دانشجویان ایرانی ودر این فرایند انقلاب آفرینی خود  ونسل سوخته بشری شدیم ویاکارنامه مدرک تحصیلی قانونی امان نیز  بر باد رفت ویادر اداره آموزشی  دانشگاهها به یغما رفت ویادر اداره فارغ التحصیلی دانشکده های مختف ودچار" صابون شویی" شد   ولذا سرمایه داری جهان ،سود برد که بعد از انقلاب ایران ونحوه شگرد های سیاسی دانشجویان ایرانی را و مورد توجه قرار داد ویا در معرض مطالعه وتحقیق انواع دانشکده های علوم سیاسی جهان قرار داد  که با جوامع جهان سوم ،وچه نوع برخورد های علمی ویافرهنگی  وبا آنها بکند ؟  ویا چه نوع "دولت الکترونیک" واز بقالها وقصابهای انقلابی شده همان جامعه درست بکند که "مدل دیوانسالاری اداری متمدنانه بشری "را بهم بریزند ! وآری ما جوانان دانشجوی ایرانی  قبل از انقلاب  وبا سواد بودیم ولی با "تئوری جوانی خودمان" وبعنوان نسل سوخته ایرانی وازآ ب در آمدیم  ویا به نقل دکتر ادیبی که یک استاد با سواداهل سنقر کرمانشاه بود ودر آمریکا تحصیل کرده بود ویا دهها جلد کتاب تالیفی داشت ووقتی که از دانشکده من بیرون کرده بودند  ویا دانشجویان نوکیسه دوستانم وبعداز  انقلاب بیرون کرده بودند    از ایران می رفت که در استرالیا استخدام بشود ومنکه در سال 61 ش واز عمل ناجوانمردانه دوستانم واز او عذر خواهی ودر خیابان بیرون دانشکده کردم وبه وی گفتم که هدف من از "تاسیس انجمن اسلامی در آن دانشکده ام " وچنین چیزی  نبود که وی ویا 60  نفراز افراد باسواددیگرایرانی را بیرون بکنند  ویا ازهموطنان  ایرانی امان واز وطن بروند  ولی وی وبدون اینکه از من نفرت داشته باشد وبا کلمه "فرزندم" مر ا خطاب کرد وبمن گفت: پسرم اشکالی ندارد !وهمه انقلابها وچنین خشن می باشند !و"انقلاب" تنها  فرزندان خودش را می خورد! ومن چشمانم از اشک پر گشت ودیدم که راست می گوید وبا  همان 250 هزار نفردانشجوی بدبخت   که انقلاب را آفریده بودند وچنین رفتارحذف شدن می گردد! وتنها  دیگران سود بودند  که نان آنرا می خوردند ویا از آن همه جماعت دانشجویی کوشای قبل از انقلاب و تنها 300 والی 400نفر وزیر ویا سفیرگشتند   ویا رئیس دانشکده شدند ولی "بقیه دانشجویان"وهمگی قربانی "ایدئولوژی تغییر آفرین "خود گشتند !  وتا اخر سر هم وبا همه لطمات مادی ودرسی خود وهنوز از ایدئولوژی سه گروه بندی دانشجویی نگذشتند ویا از اعتقادات عمده خود دست نکشیده بودند! ویا سالها هم ودچار "زوال عقیدتی "نشده بودند !  ویا حتی با همه لطمات درسی واداری وعقیده دینی سابق خود را  وتغییر نداده ا ند! ویاحتی همان 35 هزار دانشجوی انجمن حجتیه ایران  هم که بدلیل ایدئولوژی خود وتربیت مذهبی شده داشتندوبعدا حذف شدند   ودر حالیکه آدمهای منضبط اداری ویا خانوادگی بودند ولذا بدرد نظام کارمندی جدید ایران می خوردند  ویا بعد از سال 1360ش می خوردند ولی آنها هم ودر سالهای 1361 و1362ش واز  تشکیلات دفتر تحکیم وحدت خارج گشتند  که صرفا تبلیغاتچی انتخاباتی  250 نماینده مجلس عضو حزب جمهوری اسلای شده بودند  ویا از دفتر تحکیم وحدت توام با جهاد دانشگاهی خارج گشتند  وبخوبی می دانستندکه " تعالیم دینی" وبا "تعالیم یک حزب دولتی"فرق دارد  ویا از  زمین وتا آسمان فرق دارد ویا 15 حدیث مربوط  به امام زمان وحضرت حجت( ع) که اساس تشکل یابی انان است وچنین اعمال اداری راوتوصیه نمی کند ویا با دیگاه مذهبی آنان  توصیه نمی شد ؟  ولذا آنها هم وکمی  دیر تر از انجمن اسلامی واز رفتار های وزارت علوم فاصله گرفتند ودر حالیکه دیدگاهشان وبه امور اداری وزارتخانه و بهتراز  کارمندان ولنگار وکار شکن کنونی محسوب می شد که زندگی مردم ایران را خراب کرده  ویا "سازماندهی الکترونیکی توام با پولشویی وفساد "براه می اندازند   ولی  آنها هم وبعد از سال2- 1361-ش و نظام کارمندی وزارت علوم را نپسندیده  ومورد قبول عقیدتی آنا ن واقع  نبود ولذا نظیر "اعضای انجمن اسلامی که 37 هزارنفر  عضو داشتند وآنها هم  "وکناره گرفتند  ویا نظیر جناح چپ دانشجویی دانشگاهها کناره گرفتند که حدود 33 هزارنفر  عضودانشجویی داشتند  و دانشجویان انجمن حجتیه هم 35 هزار عضو مذهبی منفرد دانشگاهی داشتند و نظیر بقیه رفتار کرده واز ایدئولوژی دینی خود نگذشتند  ولذا نظام اداری بعد از انقلاب ایران ومورد قبول هیچ کدام از سه قشر متفکر دانشگاهی نبودکه حداقل تحصیل کرده باسواد جامعه ایرانیان بودند  ودر "جریان فرهنگی قم "نیز اغلب روحانیون باسواد وبا تقوی ایران نیز انقلاب فرهنگی را جریان "مذهب زدایی "از جامعه ایران می دانستند وفقط مدل اداری ساخته شده قشر بقال ویا قصاب انقلابی باقی ماند   که به متفکران گوگل ویا ماکرو سافت وآن نوع "مدل دولت الکترونیک انقلابی "را می شناساندند!!  و آری دانشجویان مذهبی انجمن حجتیه هم وبرای بقای دین خود واز مسئولیت های اداری  خودو کنار کشیدند ویا در پایان سال 1362ش کنار کشیدند وحدود 35 هزار عضو انجمن حجتیه و از دفتر تحکیم وحدت ویا جهاد دانشگاهی بیرون کشیدند وتا مسلمان باقی بمانند ودکتر سروش هم که از افراد با سواد آن انجمن حجتیه بود که "حاج فرج دباغ "نامیده می شد واز ستاد انقلاب فرهنگی اظهار تبری کرد  وبیرون رفت ویا عماد الدین باقی وغیره هم که به اصلاح طلبان پیوستند  واینجانب که در ایام قبل از دوران دانشجویی ام وبه جلسات مذهبی  آنان ودر شهرم دعوت شده بودم وازنزدیک وبا  اهداف جلسه مذهبی آنان ومطلع شده بودم  ولی اهداف سیاسی جلسه آنان را ودر همان چند جلسه ودر برخورد با رژیم شاه نپسندیدم  ویادر برخورد با نظام سیاسی شاه را نمی پسندید م وتنها چند جلسه حضور داشتم  وبهمین دلیل  هم وبعدا در سال 1353ش انجمن اسلامی دانشگاه تهران را  تاسیس کردم که تفاوت "کار کرد اداری وسیاسی" با اهداف آنها داشت وتا سال 1357ش وحدود 37 هزار نفردانشجوی دانشگاهها وبا کوشش شبانه روزی ام  ونیز به دلیل مدل برتر آن و به عضویت آن انجمن اسلامی دانشگاهها  در آمده بودند که با کارت عضویت خود شان واز کتابخانه ویا از اتاق کوههای انجمن  ویا از اداره بوفه دانشکده ها بهره می بردند ولی بچه های مذهبی انجمن حجتیه و در فعایت سیاسی به ما ها نمی پیوستند و بعدانیز ودر ایام دانشجویی ام در همان دانشگاه  ویا در ایام  مسافرتهای  بم ونیشابوروغیره خودم  و  به جلسه های  دینی آنان ودر شهر های مختلف رفتم که با افکارشان بیشتر آشنا بشوم که با دعای "سمات "همراه بود  وتا به نحوه تشکیلات گسترده مذهبی اشان پی ببرم که در همه شهرهای ایران وجود داشت وتشکیلات مذهبی منظمی ودرشهرهای مختلف  داشتند  ودردرون  دانشگاه" هم وعده اشان  زیاد بود ولی ما ها در دورن دانشگاه وتنها  با همدیگر سلام وعلیک می کردیم ولی دستور تشکیلاتی داشتند که در مبارزه با شاه وقاطی ما دانشجویان سیاسی انجمن اسلامی نشوند! ویا در اجتماعات وگرد همایی ما ها نیز شرکت نکنند ! وتنها علیه "مدیران بهایی دولت شاه" حرف بزنند آویا فعالیت مخفی  علیه انها داشت باشند که "قدرت درجه دوم اداری" شاه بودند  ولذا آنها هم ودر دانشگاهها و"جرگه خاص "خود را داشتند وبهمین دلیل  هم وقاطی ما دانشجویان انجمن  اسلامی نمی شدند ویا حتی با ماهاو به راهپیمایی کوه هم نمی امدند که هر دو گروه چپ وانجمن اسلامی وانواع اتاق های کوه ودر 24 دانشکده دانشگاه تهران داشتیم وتعدادی نیزو دردانشگاه  صنعتی شریف ویا در دانشسرایعالی  وموسسات آموزش داشتیم   ویا آنها وباما ها ودر تظاهرات علنی شرکت نمی کردندوفقط مخالفت مخفی وبا مدیران بهایی دولت شاه می کردند  وما نیز در "اساسنامه تشکیلات اسلامی انجمن خود " و قاطی آنها نمی شدیم و من به همه دانشجویان دانشکده ها گفته بودم که مواظب نفوذ آنها ودر تشکیلات خودمان باشند  وتا  جریان "نشریه دانشجویی افق دانشکده ادبیات " پیش نیاید که نفوذ به هیات تحریه کردند ورای گیری چند هزارنفر  دانشجوی دانشگاه تهران  را واز کار انداختند ولی بعد از سال2- 1361-ش که آنها واز تشکیلات دفترتحکیم وحدت وخودشان را خارج ساختند وتا تبلیغاتچی صرف نمایندگان مجلس وابسته به حزب جمهوری نباشند  ویاحزب کار گزاران سازندگی نباشند ویا  آلت دست آنان در" دنیای سیاست " نگردند  وفهمیدم که" ایدئولوژی مذهبی "آنان هم ودرست می باشد  و صرفا بخاطر پول ویا پست اداری نیست  ویا برخی از انها ونظیر دکتر سروس ودر دفاع از عقیده خود واز ستاد انقلاب فرهنگی کنار رفت وبا دکتر توسلی  ودکتر شریعتمداری فرق داشت وفاصله گرفت که تنها" مرام لژفرانسه "را ودر ستاد انقلاب فرهنگی دنبال می کردند  ویکی از اقدامات خوب انجمن حجتیه در خروج از دفتر تحکیم وحدت ان بود که  که به فرصت طلبی های کارمندی در ادارات ایران خاتمه داد ویک نظام کارمندای خفقان امیز وبنام عضویت در دفتر تحکیم وحدت وشاخه های اداری ان بوجود می اوردند ومثلا برخی از نظامیان فرصت طلب جهت گرفتن درجه نظامی ویا برخی از کارمندان فرصت طلب جهت گرفتن مدیریت وحقوق وپاداش اداری بیشتر وحذف کارمندان صادق از ادارات بعد از انقلاب یاد گرفته بودند که عضویت دفتر تحکیم وحدت را درادارات ایران گسترش داده  واز سال 1360 والی 1373 که افتضاح تحکیم وحدت اشکار شد واین نوع کارمندان فرصت طلب وجهت فریب افکار عمومی وتشکل باند مافیای اداری  خود وبا نام مقدس "انجمن اسلامی فلان اداره ویا فلان دایره "رسیده ویا در مطبوعات جار بزنند  وتا به پاداشهای اداری بیشتر خودشان برسند  ویا با استفاده ابزاری از نام انجمن دینی به پاکسازی کارمندان صدیق ویا غیر ریا کار همان اداره ویا وزارتخانه ها بپردازند ولی خروج اعضای انجمن حجتیه واز تشکیلات دفتر تحکیم وحدت وضربه به آنها زد ویا سوء استفاده ابزاری واز نام انجمن را وبرای این نوع کارمندان فرصت طلب  ایران را ودشوار کرد ونیز در سال 1373 الی 1378ش ودوباره انجمن های اسلامی انقلابی دانشگاهها ودوباره جان گرفته وبا "نشریات دانشجویی خود" واین نوع از فرصت طلبی های کارمندان زرنگ را وبه افتضاح کشاندندکه نام انرا "نشریات اصلاح طلب دینی" می خواندند که فرق خودشان را وبا "کارمندان متظاهران به دین برملاء بکنند وبه جامعه بکشانند که ادارات ایران را وبه خفقان عمیق کشانده بودند ولی اعضای نهضت آزادی ویا دانشجویان فرصت طلب پیرو آنها وهمچنان در صدد گرفتن ماهی از آب گل آلودجامعه  بودند واین با ربه پا گرفتن "اصول گرایان در جامعه" ویا به حذف دوباره انجمنهای اسلامی دانشگاهها وبعد از سال 1378ش پردازختند وافراد بنگی ویا بی بند بار را در دانشگاهها وبنام "اصول گرایی "رواج دادند وافرادی که همه اعضایش هم ودر فرانسه دکتری گرفته بودند  ویا همگی عضو لژ های فرانسه شده بودند ونیز به نقل کتاب "حقوق بگیران انگلیس درایران" وهسته اولیه آن "لژ فرانسه "به دوره قاجاریه  برمی گردد واز سه فرزند فتحعلیشاه وعسکرخان افشار اورومیه ای شروع می شد که فرزندانش بودند  ویاجزو نظامی مورد قبول فتحعلیشاه بودند  وآنها در سفر فرانسه وارد لژفرانسه  مزبور شده بودند و"مذهب بهائیت "را در دوره قاجار بوجود آورده بودندوتا سال 1357 ش هم ادامه داشت وجلسات مخفی آنان و  در ایران وجود داشت  که در سال 1357ش هم وبرخی از اعضای لژفرانسه و نظیر دکتر علی امینی یاژنرال قره باغی وزیر کشور بود که رئیس کلانتریها نیز بود که مهندس بازرگان ووی را فراری داد ویامهندس محسن فروغی وزیر فرهنگ وبنی صدر ودیگر دوستان فرانسوی وی بودند وبا همکاری یک دیگر وبرای دانشگاههای بعد انقلاب هم خواب دیده بودند   ویا افراد مورد نظر لژ فرانسه وبا خصایل خاص خود و  در وزارت علوم ویا دروزارت فرهنگ وهنر  ویا در جهاد داشگاهی واداره اموزش وپرورش  دوره بازرگان وبنی صدر وجذب نیرومی کردند وتا اهداف پنهانی  دکترامینی ویا سر شاخه  های لژفرانسه را پیاده بکنند  وعضو مهم دیگرش هم و مهندس محسن فروغی ویا فرزند محمد علی فروغی وسر پرست لژهمایونی بود که در دوایر فرهنگی وعلمی ایران واهداف خاصی را دنبال می کرد تا  رواج بدهد که دو ماه قبل از وزارت فرهنگ هنر  وعلوم  وِآموزش وپرورش مهندس بازرگان ووی همان وزارتخانه های فرهنگ وهنروعلوم "دولت شاه" را اداره می کرد ویا در دولت ازهاری وشریف امامی وغیره اداره می کرد ویا با "نظام فرهنگی لژ گونه دوایر"اداره می کرد   ویا با کارگردانها ویا با کار گزاران وخوانندگان رسانه ای زیر نظر خود و اداره می کرد وبعدا همگی را با همان مرام وایدئولوژی به وزارتخانه فرهنگ وهنروعلوم  دکتر میناچی ویا دکتر شریعتمداری وزیر علوم وفرهنگ  مهندس بازرگان کوچانده بود ویابه برنامه ریزی درسی  دوست فرانسوی اش دکتر توسلی انتقال داده بود و دوست داشت که او سر فصل نویس درسی دانشگاهها بشود ویا دکتر امینی  ماسون قاجار زاده ومذهب ماب هم که مسجدفخرآباد تهران را اداره می کرد  ویا مهندس محسن فروغی اهل فرهنگ وهنر وبه اعضای فرهنگی دولت بازرگان ویا بنی صدرتوصیه کرده بود که اغلب تحصیل کرده فرانسه بودند  و  گفته بود که کاری بکنید که تا دانشجویان تحصیلات تکمیلی جامعه شناسی و در زیر نظر درسی دکتر توسلی ویا دکتر شریعتمداری ودرس جامعه شناسی راوبه روش علمی  خوبش یاد نگیرند! وبلکه به معیار های اجتماعی دیگر بیندیشند! ویا با معیارهای قانونی وشرعی اخذ واحد درسی وقانونی نباشد ویا در رشته تحصیلی تخصصی خود را وخوب یاد نگیرندکه بعدا سرکشی علمی ودر برابر معیارگذاریهای لژ فرانسوی داشته باشند ! ویاصرفا هر 20 نفرآنان  ودر دانشکده علوم اجتماعی تهران  وبه 20 نفر"دکتر شریعتی جدید ایدئولوژی پرداز مذهب جدید "تبدیل بگردند که دکتر امینی صاحب لژ فرانسه وبه وی توصیه کرده بودوهمان دکتر امینی که در هنگام رفتن شاه از ایران وبه وی طعنه زده بودکه در اسناد تاریخی امده است  ولی خط مشی های فرهنگی وزارتخانه های علمی وفرهنگی زیر جدید بازرگان را به وی رهنمود می داد  وهمانطوریکه دکتر امینی و دکتر شریعتی  راویا دکتر  توسلی را وبا مشاوره مهندس بازرگان  ودر سال 1339 ش و به فرانسه فرستاده بود وتا در زیر نظر "لویی ماسینیون فرانسوی فراماسون  وآموزش دینی خاص  ببینند وسپس به ایران بیایندواز دانشجویان ایرانی هم " وماسون مذهبی" بسازند وآنها هم وبعد از تاسیس تربیت مدرس وچنین اهدافی راودر ذهنیت فرهنگی  خود می پرورانیدند  که در سال 1360ش هم وبا تاسیس دوره دکتری داخلی و "همان وظیفه خاص" را وبه عهده دکتر توسلی ویا دکتر شریعتمداری وبرنامه ریز آموزشی ستا د انقلاب فرهنگی محول کرده بودند  که از اولین دوره های تربیت دوره دکتری ایران وحدود  20نفراید ئولوگ مذهب جدید بسازند  ویا نظیر  دکتر شریعتی تربیت شده ویا بدست تربیت دانشگاهی  دکتر توسلی وساخته شوند وچونکه  در سال 1356ش ودکتر شریعتی هم در لندن فوت کرده بود وجایش در ایران خالی مانده بود و منکه از اول ومتوجه چنین هدف پنهانی شده بودم  که دکتر شریعتمداری در ستاد انقلاب فرهنگی چه اهدافی را ودنبال می کند ودوستان من نیز شدیدا مشتاق آن شیوه بودند تا به نان ونوابرسند ؟ ولذا از آن جرگه دوستانم کناره گرفتم ویا خودم را خارج ساختم  ونیز منکه سالها دنبال "کتاب دامگه حادثه "بودم که ببینم که تیپولوژی ومنش وشخصیت دکتر شریعتی چه تیپ شخصیتی می باشد ؟  ولی همه دوستان درس نخوانده من ودر تربیت مدرس رشته مزبور ومحتوای این کتاب را  ندیده می گرفتند وسعی می کردند که  استفاده از کرسی دانشکده علوم اجتماعی  تهران را وتکیه گاه خود کرده وبدنبال احیائ مکتب شریعتی باشند   ویا  بعد از فوتش وبعنوان "پدران جدید جامعه شناسی ایران "واحیاء بکنند که شروع اش ودر سال 1360 اتفاق افتاد وبعلاوه با شگردهای  دکتر توسلی و "تئوری پنهانی  نهضت آزادی" را ودر دانشکده علوم اجتماعی تهران تعقیب می کردند که بجای ایفای وظیفه ساده علمی  یک نوع دانشکده معمولی ایران  وآموزشهای این دانشکده را وبه مسیرهای  دیگر کشانده  ویا با تصاحب پست های مدیریتی آن دانشکده  واین  نوع از نهاد اداری را از خاصیت صرفا علمی ایران وخارج ساخته و به "حسیینه ارشاد جدید اید ئولوژی پرداز "تبدیل بکنند! و تا با ادعای پدران علم جامعه شناسی ایران عمل کرده ویا با مکانیزم اخذ دانشجویان دکتری از طریق ان دانشکده ویا با مکانیزم  تربیت شدن انحصاری ودر زیر نظرمدیریت آنان خط مشی گذاری کرده  و بعدا مرام خودشان را وبصورت مبلغین  " بهائیت جدید دربیاورند" ! واین اید ئولوژی  دسته جمعی خود را هم وبعدا با جرات علنی می کنند ! وآن زمانی بود که یکی از دوستان "رئیس مآب" تربیت مدرسی من که در  دانشکده مزبورورئیس شده شد وجرات کرد  ویا با کمک 19 تربیت مدرسی دیگر آن دانشکده و معاون آموزشی خود را واز میان یکی از بهائیان استان فارس انتخاب کرده بود که نامش را فعلا نمی برم ولی بعدا افتضاحش در آمد!

وآری هدف" لژ  فرانسه "واز تاسیس رشته دکتری جامعه شناسی در ایران وبه دست دکتر  توسلی و دکتر شریعتمداری وچنین هدفی را دنبال می کرد  که در"علم  جامعه شناسی خانواده آنان" وبرخلاف سوره نساء قران و"چند شوهری زن " وبجای "چند همسری" و جزو سر فصلهای درسی ایران بشود! وعلاقمندی  شدید دوستان من وبه تصاحب  کرسی های مدیریتی در آن دانشکده ویا با نوشتن جامعه شناسی خانواده وچنین هدفی را در برداشت  که دسته جمعی وبیکباره وبا توصیه دکتر توسلی واز دانشگاه دخترانه ایران کوچیده وبه آن دانشکده روی بیآوردند و تا تئوری مذهبی خود را ودر کرسی استادی آن دانشکده وتدریس بکنند! ومن خوشحالم که خودم راو 31حدود  سال می باشد  که از"جرگه آنان" وبیرون کشیده ام وتا  مسلمان باقی بمانم ! ویادر 5 سال تحصیلات تکمیلی ام نیز در جمع ان 20 نفرو" تک وتنها" بودم  ولذا انواع عذاب الیم را واز  درس نخوانی ها  ویا چاپلوسی های  در سی آنا ن میچشیدم که همه زحمات تحصیلی ام بر بادرفت  ولذا نحوه درس خواندن ویا نمره درسی گرفتن آنها ویا انگیزه استاد تمام شدن کشکی آنها را  ودر مقاله ام  وبنام " در دانشگاه تربیت مدرس چه گذشت " نوشته ام  !  ویا  31 سال قبل هم  وعضویت خودم را واز آن دانشکده بیرون کشیدم و تا  هیچ کس و مرا وجامعه شناس  همدست آنها نداند! ودکتر سروش هم که  ازافراد  با سواد انجمن حجتیه بود ودر جدایی از ستاد انقلاب فرهنگی وچنین  هدفی را در نظر داشت !.

    ودرادامه مطلبم که مربوط به انجمن   اسلامی است می نویسم ویادر  شرح هدف" تظاهرات کوی دانشگاه تهران" باید شرح بدهم که:من در ایام جوانی ام وبه دانشجویان دانشگاه تهران گفته بودم ویا  تاکتیک سیاسی دیگری وبه آنها یاد داده بودم که قبلا دانشجویان چپ دانشگاهها  وآن تاکتیک سیاسی رادر مبارزه دانشجویی خود ونمی شناختند ولذا بعداز مطرح شدن " تزم "وحاضر شدند که در مبارزات سیاسی  دانشجویی وخط مشی مرا ودر مبازره با "دولت شاه "را  وبپذیرند که تکامل نوینی ودر  مبارزه های سیاسی دانشجویی محسوب می شد  که مبارزات قبلی آنان ودر دانشگاهها مدل قدیمی مانده بود  که عمر سی ساله قبل از من داشتند  ولی این  نوع از نتیجه گیری  سیاسی جدید رادر بر  نداشت ودر آن فرایند جدید من که با دانشجویان 24 دانشکده دوست شده بودم ومطرح کردم وتا انجمنهای اسلامی موردنظر  خودم  را ودر فاصله سالهای 1353 الی ش1357پایه گذاری بکنم ویا با " طرح سیاسی جدید م "بوجود آورند ویا با "سازماندهی دانشجویی نوین "بسازند  که در "علم گروه بندیهای سیاسی  نوین غرب "و تئوری پردازی خیلی از "دانشکده های علوم سیاسی امریکا "را خنثی می کرد که به "سیستم امنیتی زمان شاه "وخط مشی سازمانی می داد ! ولذا از همان سال بود که تظاهرات روز 16 آذرودردانشگاهها ی ایران  گسترده تر شد  ویا با تاکتیکهای جدید دانشجویی من  وآمیخت واز درون دانشگاه تهران وبه دانشگاههای شهرستانها ومدارس عالی نیز  کشیده شد ونیز در "تاکتیک تظاهرات کوی دانشگاه تهران" هم من و"ایده سیاسی نوینی "راو برای مبارزات دانشجویان  دانشگاه تهران مطرح کردم وهر چند همه آنها ودر دانشگاه تهران ویا در صنعتی شریف وشاگرد اولهای دروس ریاضی ویا فنی وپزشکی محسوب می شد ندولی در مورد مسایل سیاسی جامعه ودیدگاهی نداشتند  ولی  می خواستند که درمسایل سیاسی جامعه  خود شان  هم وخلاقیت دانشجویی بروز بدهند ولی نظیر من نبودند که حتی در کلاس فیزک ویاشیمی دبیرستان هم وتنها "کتاب سیاسی "می خواندم ویا قادر بودم که روزانه یک کتاب قطور سیاسی ویا پلیسی ویا مذهبی را خوانده وتمام کرده باشم   وفرضا کتاب "خاطرات یک مامور سیا" را که 625 صفحه بود ودر یک روز خوانده بودم و45 صفحه هم یاد برداشت  برداری کرده بودم ویا یک شب یک کتاب قطور سیاسی کرایه ای واز ترس پدرم ودر زیر نور ماه خوانده بودم وصبح از شدت درد وچشمهایم کور می شد ولذا از کلاس ششم به بعد وبا انواع تئوریهای سیاسی "تاکتیک" ویا "استراتژیک" آشنا بودم ویا با خواندن صدها کتاب ودر مورد جنگهای داخلی اسپانیا ویا"روشهای خنثی کردن آن جنگها "  ویا در مورد جنگهای مکزیک وآفریقا وفلیپین ویا در مورد جنگهای آسیا و فوت وفن های مختلف وجهان سیاست را وقبل از دوره دانشگاهی ام وبلد شده بودم که سرهنگان دانشکده های  افسری ویا نظامی شاه هم وآنها را نمی شناختند که بتوانند ما  دانشجویان  را کنترل بکنند ویا با دانش نظامی خودشان وکنترل بکنند  ولذا با خواندن این نوع از کتب  سیاسی ودر همان 23 سالگی خودم  وجوان پخته ای بودم که می دانستم چکار بکنم ؟ وبا آنکه 60 استاد با سواد هم ودر بالای سرم بودند وبه من درس می دادند ولی وقتی  من 10 دقیقه وبا آنها  صحبت می کردم وبه من می گفتند ویابرخلاف استادان بعداز انقلابم که فقط نمره کمتری از دوستانم وبدلیل جروبحث ام با آنها وبمن می دانند  ولی اساتید قبل از انقلابم و با درجه بالای سواد خود وبار ها بمن گفته بودند که ما "استا تیددانشگاه "واز تو "دانشجوی همین دانشگاه " ودر این ده دقیقه که صحبت کردیم و چیزهایی را یاد گرفتیم که در تحصیلات خارج کشور خود ویاد نگرفته بودیم وافراد متواضعی بودند  ونظیر دکتر توکلی ویا دکتر خسروی وغیره که توسط دوستانم پاکسازی شدند واین نوع از تواضع علمی را داشتند ولی دوستان من که در همه عمرشان ویک دست خط کوچک معلومات جامعه شناسی هم نداشتند ویا تنها با چاپلوسی چندش آورخود  وهمه نمراتشان را گرفته اند ویا با چلوکباب دادنها  ونمره 20 گرفته بودند و درزیر ذره بین 47 ساله آشنایی ام وبا آنان وفقط چاپلوسی درسی دیده ام ویا تقلب آموزشی از آن دانشجویان شبانه ویا استاد تمام شده  کنونی دیده ام وبهمین دلیل هم بود که  زحمات تحصیلی دهها ساله  مراهم خراب کردند   ویا دیگراستادان ویا دوستان خود  را هم  ودچار تصفیه وپاک سازی خود خواهانه خود نمو دند واشتباه قبل از انقلاب من آن بود که با تاسیس انجمن اسلامی  وآنها "دور" گرفتند وبه "قدرت "رسیدند ویا بانا  دانی جوانی ام وسرنوشت آن 60 نفر استادم ویاسرنوشت  700 نفر دوستان دیگرم را در دانشکده مزبور به خطر انداختم وبا "تولید انقلاب "وبدست آنها دادم  که در" تئوریهای جوانی ام "وبه آن موضوع خوب نیندیشده بودم ودر حالیکه هیچ کدام (ونه اهل درس خواندن بودندونه چهره مذهبی متقیانه داشتند ) ومثلا یکی به فرش فروش مغازه پدرش فکر می کرد ودر اواخر انقلاب  وفرضا یکی را تنها در یک راهپیمایی خیابانی دیده بودم  ویا دیگری هم به اداره میهمانخانه پدرش ودر مشهد می اندیشید ویاسومی نیز  به اداره یک کلاس درس ودر فلان دبیرستان یک قریه ایرانی فکر می کرد   وبهمین دلیل  هم قبول ندارند که من با طرح خام جوانی خودم وسرنوشت تمامی استادان با سواد ایرانی را وبه خطر انداخته ام  ویا سرنوشت 250 هزار دانشجوی نخبه فنی ویا پزشکی را وبه خطر انداخته ام وتابچه فرش فروش مغاره پدری و به مقام استا دتمامی مردم ایران رسانده شود ! ولی من به  تنها یی مقصر نبودم !وبلکه دیگر دانشجویان هم مقصر می باشند  ومی بایست که مواظبت می کردند  که چنین افراد نفوذی را وبه درون انجمن اسلامی دانشگاهها  راه نمی دادندویا عواقب این نوع کارهای بی باکانه بمن تذکر می دادندکه اشتباه نکنم  ودر حالیکه عدم سوء استفاده از" عضویت انجمن اسلامی" هم جزو اصول اصلی اساسنامه انجمن بود وقران نیزو شرط مسلمان بودن وتوام با تقوی دانسته  ویا اساس مسلمانی می داند و نه اظهارات ظاهربینانه آنها  ! وبلکه متقی بودن در دینداری که در اغلب سوره های قران ذکر شده است !ویالتزام عملی به دین وبعد از رسیدن به قدرت را و"اساس دین" و"حکومت داران دینی "می داند ودر جلسات کوهپیمایی هفتگی خودمان  نیز مرتبا "انتقاد از اشتباهات گروهی خودمان را "بر گزار می کردیم  که تمامی وزرای مهندس بازرگان واز این صفت "حکومت دینی "محروم "بودند ویا رابطه "دین وسیاست "را  وبا "نظریه  پردازی من در آوردی" مهندس بازرگان ومعکوس کرده بود ند !  ویا "دین "را  ودر زیرصندلی  سیاست های 23 وزیرمهندس  بازرگان نابود کردند ویا بعدا"روش اداری"  و"افکاراداری" مهندس بازرگان هم و به "وزرای بعد از خود" نیز ودر "اداره اسلامی وزارتخانه های بعد از انقلاب" و"انتقال اداری فرهنگی داده شد  ولذا اغلب مردم ایران ویا خانواده هایشان نیز و امروزه صدمات تئوری پردازی "کتابهای حکومت دینی " مهندس بازرگان را می چشند که با "مدل ماسون- مذهبی "تدوین تئوریکی یافته بود که در مقاله دیگرم به انها اشاره خواهم کرد ولی تعالیم چهار دین بزرگ جهان وآنرا "ارتداد "  می داند ودر مقالات بعدی خودم وبه آنها اشاره خواهم کرد.  

          آری ودر آن "برهه زمانی " وطرح دانشجویی من  وچندان هم ناپخته نبود وبالاخره منجر به "پیروزی انقلاب" گردید  ویا عده ای را هم وبه" نان ونوا" رساند  ولی هدف من و"نان رسانی به آنها" نبود و"صرفا ارائه طرحی "بود که با آن مکانیزم وانقلاب ایران  پیروز بشود! ویا در کمترین مدت وبه پیروزی برسدکه از دوره رضا شاه عقیم مانده بود ویا تئوری جمهوریخواهی  درسطح ایران عقیم شده بود !ولی در کشورهای دیگرجهان و پیروز شده و به مرحله " جمهوری سیاسی جامعه "وتکامل اجتماعی یافته بود  ویا "نظامات اداری لازم جوامع مزبور را دگرگون کردهویا  با "فرهنگهای بومی همان جوامع "وباز سازی اداری جدید " کرده بود ولی درسطح  ایران که "مدعی انواع  تمدن  ها ی قدیمی  " بود وهنوز عقب مانده بود  وبعلاوه  تئوری های 35 ساله مبارزات چریکی ایران هم و آن  نوع "جمهوریخواهی  همگانی "را و تولید نمی کرد ویا انواع زندان رفتن ها ویا تظاهرات کور خیابانی 37 ساله هم  واین  نوع از "هدف سیاسی "راو برآورده نمی کرد !  ولی در" تئوری ناشی از عقل جوانی ام "ومن به آن  "ایده سیاسی دگر گونی اور " می اندیشیدم     ویا در طراحی آن تئوری سیاسی خودم و درشهرهای مختلف ایران عمل کرده واز جمله در جریان " کوی دانشگاه تهران "وآنها را قانع کردم که "کارکردسیاسی تظاهرات دانشجویی "گذشته راعوض بکنند !وتا نتیجه گیری  بهتری بگیرند!وزیرا  که  منظور از "تظاهرات دانشجویی" وآن نیست که دهها سال واز عمر آن می گذشت وبلکه وازه تظاهرات ویا ظاهر کردن  و"ظهور دادن عملیاتی" یک نوع ایده انقلابی دانشجویی وبوسیله یک نوع حرکات دانشجویی مطرح را بیان می کند   که تا کنون آنرا وغلط فهمیده بودند   , در آن "حرکت دانشجویی کوچک" که به حرکت بزرگ تبدیل بشود  ونظیر یک اهرم اجتماعی باید عمل کنند  که با حرکت کوچک دانشجویی وسنگ بزرگی را به حرکت در می آورد  ولی برای آنها "نماد"مبارزه دانشجویی وفقط  شکستن شیشه فلان بانک خیابان امیر اباد ونزدیک  خوابگاهشان بودکه هه سال در 16 اذر تکرار می شد  ویا بصورت "هدف اصلی " در آمده  بود ولی استراتژی اصلی مبارزه واز یادشان   رفته بود  ویا شکستن شیشه فلان بانک خیابان شاهرضای ونزدیک درب دانشگاه تهران و"اصل" شده بود ولی  کشاندن" ایده انقلابی "واز "مغز یک دانشجوی دانشگاه تهران"  وبه " رفتار فلان مغازه دار انتهای خیابان شاهرضا"را وبه وجود نمی آورد ! ولذا باید که تاکتیک واستراتژی مبارزه دانشجویی خود را وعوض بکنند وتا "انقلاب جمهوری خواهی "ورخ بدهد وبعلاوه می بایست  که  سازماندهی بهینه خودشان را هم وعوض می کردند  واین تئوری پردازی من و"اساس تشکیلات جدید انجمن اسلامی بود ویا اساس سازماندهی نوین آن گردید  ولذا  دانشجویان را و"توجیه عقلانی" کردم که باید "خط مشی رفتار وکردار خود را ودر برخورد با مسایل اداری" وعوض بکنند وتا نتیجه زود رس تربگیرند  !وبا همین "ایده  پردازی سیاسی خودم"  بود وانها را اوقناع کردم که این بار بیایید و بجای تظاهرات عادی خود ودر محوطه خود دانشگاه تهران واز "کوی دانشگاه"تهران آغاز بکنیم  ویا با "طرح ریزی جدید" وآغاز ّبکنیم! وهرچند  که محوطه بزرگ دانشگاه تهران ودانشجویان زیادی داشت ویا تظاهرات در آن هم وآسانتر از خوابگاه بود که دانشجویان کمتری داشت ولی با "طرح من "وفوایدش از تظاهرات خود" محوطه دانشگاه  تهران" وبهتربود و یا در افکار عمومی ایرانیان ،وبیشتر " انعکاس "می یافت ویا عده زیادی را هم وبه آن "حرکت" معتقد می ساخت وبعلاوه تظاهرات آفرینی شهرهای دیگرهم وچنین مدل سیاسی را داشت که بعضی را ذکر کردم ونیز وبه آنها گفتم که "تظاهرات دانشجویی "راواین بار و به خیابان بیرون محوطه خوابگاه نبرید که مردم خیابان امیر اباد وبا دیدن شیشه شکنی شما ها وخواهان سقوط سلطنت نخواهند شدکه تاثیر ندارد  ! ویا به سایت بیرون دانشگاه نکشانیم که اثرات کمتری دارد وبلکه کاری بکنیم که با طولانی کردن ایام تظاهرات درخود  کوی دانشگاه  تهران وبمدت سه روز شبانه روزو کاری بکنیم که صدای آن وبه گوش همه مردم ایرانیان  رسانده شود! وزیرا  که پدرانشان ویا اعضای خانواده اشان ویا فامیلشان ودوستان مدرسه اشان  و در هر شهرایرانی وجود دارند   ویا در طی سه روز ومداوم ومنتظر اخبار کوی دانشگاه تهران خواهندشد   که فرزندویا خواهر زاده ویا دوست دبیرستانی اشان  ودر آن خوابگاه چه می کنند؟   ویا نگران خواهند شد  که سرنوشت فرزند دانشجویی اشان ویا فامیلشان و درفلان  خوابگاه دانشگاه تهران وبه کجا منجر خواهد شد ؟ ویا در طی آن سه روزهم وهزاران بحث را ودر خانواده ها وبراه خواهد انداخت وبعلاوه باید طوری عمل بکنیم که کوی دانشگاه تهران  وبدست باطوم بدست های گارد های مختلف دانشگاه تهران ویا صنعتی شریف ویا علم وصنعت ودانشسرا وغیره وبزودی تسخیر نشود! وتا باعث طولانی شدن "سوژه سیاسی" بشود !ویا باعث داغ شدن مسئله بشود !  واغلب دانشجویان انجمن اسلامی ویا دانشجویان چپ هم وآن " طرح ریزی وایده سیاسی "مرا پذیرفتند  وبعلاوه مدیریت تظاهرات سه روزه خوابگاههای دانشگاه تهران را هم وبدست خود  گرفتم که با پذیرش وهمکاری سران جناح چپ دانشجویی همراه بود وتا نگذارم که گاردهای آموزش دیده شاه ودر انواع دانشکده های جنگ  وموفق به تسخیرسریع کوی دانشگاه تهران  بشوند وسکوت را بر رسانه ها حاکم بکنند ویا در کمترین مدت وشورش خوابگاه تهران را بخوابانند  ودر آن ایام نیز ودر اتاق یکی از دوستان دانشکده ادبیات  دانشگاه تهران بودم که اهل ملایر بود ودراتاق وی ودر  ساختمان شماره 21 خوابگاه دانشگاه زندگی چند روزه می کردم وبه بچه های دانشکده خودم وکمتر اعتماد داشتم وزیرا بعضی از افراد دانشکده ام که بعدا وبه پست وپله رسیدند ولی همانها وباعث دستگیری واخراج من واز دانشگاه شدند وبعلاوه به دانشجویان دانشکده های متعدد ساکن کوی دانشگاه یاد دادم که بعد از سه روز مقاومت ودر برابر گارد تمام دانشگاههای تهران ویا گاردهای دیگر که به کمک آورده بودند وفورا خوابگاه را ترک بکنید ویا به همان بچه ها گفتم که از خوابگاه سه روز جانانه دفاع بکنید وبعد از گذشت ایام مزبور     وسریعا خارج بشوید وتا لطمه بیشتری نبینید! ولی برخی از بچه ها ییکه به حرف من گوش نداده بودند وافراد ی از اهل قزوین بودند ویا در رشته فیزیک بودند ومانده بودند ودچار صدمه گارد گشته بودند وبعدا به آنها تذکر دادم که مقصر خودشان می باشند  که به حرف من ودر تخلیه کوی دانشگاه گوش نداده ویا بعداز سه روز، واعتناء نکرده بودند   وخود من هم بعداز آن واقعه ودچار اخراج از دانشگاه شدم  وبعد از دستگیری ام ودر جریان یک خیانت دانشجویی وبمن گفتند که تو لرزه بر اندام همه ما گاردها ی تهران انداخته بودی  ! ویا به آن دانشجویان  یاد داده بودم  که نگذاریدکه  انواع گاردهای شهر تهران  واز  مجاری مختلف خیابانها وکوچه های اطراف کوی  وبه درون خوابگاه رخنه سریع بکنند ! وتا خبر رسانی همگانی وبیشتر  بشود !ویا ازطریق مطبوعات ورسانه ها ودرطی  سه روز مزبورو قطع نشود! وبعد از سه روزهم  واز راه نرده های کوی دانشگاه و خارج بشوید وتا صدمه زیاد نبینید ! وبا این نوع از  مکانیزم مبارزه دانشجویی بود که "تظاهرایده  دانشجویی "را به میان اغلب  مردم کوچه وبازا ر ایران وکشاندم ویا  وبه سوژه انقلابی شدن مردم ایران تبدیل کردم  وبه سقوط رژیم شاه منجر شد ولی  23 وزیر بازرگان ویا بنی صدرودر آن موقع و در خارج کشور ومشغول خوش وبش با خارجیان بودند ولی اکنون وبا دیدن این همه از صدماتی که به دانشجویان داخلی رسیده است ونمی دانم که طرح مزبورمن  واز نبوغ فکری من بوده ؟ویا  از خنک بودن من ودوستانم است که از صدمات آتی آن ومرا هشدارلازم را  ندادند! وتا پای آن بقال وقصابهای  محله ها را وبه محوطه بایگانی های مدارک آموزشی همان دانشجویان ودر درون دانشگاهها نکشانم وتا بازنده همان دانشجویان دانشگاه تهران بشوند ولی نان خوردنش را دیگران ببرند !  وسالهاست که دراین مورد رنج می برم  ویا به مشکلت "بی تدبیری  دانشجویی خودم" می اندیشم وبهمین  دلیل هم که سالهاست که ماجرای نحوه شکل گیری  انجمن های اسلامی دانشگاهها  را وننوشته ام ولی اکنون می نویسم وتا  مردم به نان ونوا رسیده بدانند که چه چیزی در دانشگاه تهران اتفاق افتاده بودکه منجر به سقوط شاه شدکه جلسات قرانی کنترل شده مردم عوام وتوسط ساواک وقادر به سقوط مزبور نبود که بر گزار کنندگان جشنواره ها ویا فیلمهای سینمایی وآنرا  ادعا می  کنند ؟!  ولی اکنون وجدانم واز دیدن بسیاری از آن ظلم ها که بر آن دانشجویان وایرانیان آواره که رسیده وناراحت می باشد که بخاطر افریدن انقلاب قربانی شدند   ولذا مرا عذاب وجدان می دهد ! ویا ناراحتی دیگرم وقتی است  که به دانشجویان دانشگاههای مزبور  ودر سال 1360ش پیشنهاد دادم  که "احتمال جنگ داخلی "در ایران و بیشتر می شود ولذا با تشنج  افرینی در دانشگاه تهران ومردم بی خبر را به آستانه جنگ داخلی نکشانید وهمان دانشجویان بد بخت هم وحرف مرا گوش دادند ولی خودشان ضرر کردند ویا به ضرر خودشان وحرف مرا گوش دادند ودر ادامه مطلبم به شرح ان خواهم پرداخت  وبا آنکه می دانستندکه این عمل و بضررشان تمام خواهد شد  که امروزه بسیاری از مردم ایران وبخاطر همان حرکت ایثار گرانه دانشجویان دانشگاه تهران وزنده مانده اند ولی همان دانشجویان وبا حرکت مزبور وخودشان بیشتر باختند  ودر حالیکه جنگ داخلی مزبور که وقوعش حتمی بود وخنثی شد ویابه دلیل حماقتهای وسیع دولت بازرگان وحتمی بود  ولی با گذشت کردن وسیع همان دانشجویان بدبخت ومنتفی گردید   ودر حالیکه می دانستند که با حرکت مزبور وبیشتر ضرر خواهند کرد !ولی باز سخن منطقی مزبور را پذیرفتند ودر همان موقع وبا شرح اوضاع خطر ناک اجتماعی ایران وبه انها  ودر سال 1360 ش شرح دادم  ویا تقا ضا کردم که  بهتر است که دانشگاهها را ترک بکنند وتا جنگ داخلی وقوع نیابد ویا به شهرهای مختلف ایران کشیده نشود ! وهر چند می دانستند که عمل مزبور وتنها بضرر خود آنان  ومنجر خواهد شد ولی برای بقای هم وطنان خودشان  وبازحرف منطقی مرا  پذیرفتند  وبعلاوه در برهه مزبور وبه آنها توصیه کردم که به  وعده های مسئولان اعتماد بکنید وخوابگاهها ی دانشگاهها را را تخلیه  بکنید وحداقل چند سال وبه خانه های پدران خودودر شهرهای خود بروید وتا جنگ خارجی صدام وبه جایی منتهی بشود ویا به جنگ داخلی تبدیل  نگردد!  ودر این راه هم ومردم ایران به قتلگاه بزرگ دچار نشوند که شاه گفته است  وبعد ازرفتن  من وهمه ایران وبه "ایرانستان "تبدیل خواهد گشت  !  وهمانطوریکه در عراق ولیبی بعد از صدام وقذافی هم و فاجعه جنگ داخلی وسالها  که دوام دارد   ولذا تعداد زیاد یاز سکنه اش وهر روزه کشته می شوند    ولی برخلاف دیدگاه من و"اعلامیه گروه پیکار" ایران و"جنگ داخلی "را توصیه کرده بود و اعلامیه داده بودند که بیایئد "جنگ خارجی "را وبه "جنگ داخلی" تبدل بکنیم وزیرا که اسلحه  های فروخته شده واز غارت پادگانها ودر شهرهای مختلف ایران وتوسط طبقه عوام زیاد می باشد ویا فروش اش وتوسط اوباش تهران و در همه شهر ها ی ایران  وفراوان شده است وسپاه هم وتنها در جبهه های جنگ 30 هزارنفر  نیرو دارد ویا 450نفر هم   واز نیروی ارتش هم واز نابسامانی دوساله ایران ورنج می برند  ولذا منتظر فرصت می باشند  وچونکه  انواع فنون نظامی را هم وبلد می باشند واگرادامه  تحریک آفرینی دانشگاهها وادامه بیابد! واحتمال زیاد دارد که با مهارتهای خاص نظامی خودوآنها هم  ممکن است که به صحنه درگیری بیایند ویا روسای سیاسی دانشجویان هم که از عملکرد غلط دوساله مسئولان وناراحت می باشند  ولی برای اینکه مردم ایران به دردسر نیفتند وتوصیه تخلیه خوابگاها را وبه سران گروههای سیاسی دانشجویی پیشنهاد نمودم  وآنها هم ودلایل منطقی مرا قبول کردند ویا به وعده های مسئولان اعتماد کردند وبا امید اینکه قران گفته است (الموفون بعهد هم) ولذا با  وعده بازگشت مجدد وبه تحصیل دانشگاهها ی خود باقی ماندند ویا بعد از خاتمه جنگ خارجی ویا منتظر شدن وبیایند ونیز به آنها گفتم که ممکن است ومسئولان وافرادافراطی  را که می خواهند   و آنها را پاکسازی بکنند و کنار بگذارند  ویا با فروکش کردن جنگ خارجی وراه حل منطقی تر ودر برخورد با همان دانشجویان ودر پیش گرفته شود  وآنها هم وبه سخنان من اعتماد کردند وتا دانشگاه تهران وبا تشنج آفرینی های  زیادش  وبه قتلگاه مردم ایران وتبدیل نشود ! ویا نظیر افغانستان ولیبی وعراق وسوریه نشود! که جریانش و دوسال بعد از انقلاب  وبه آن مسیر سوق داده می شد ویا غلیانش از حادثه پاوه وآمل ولاهیجان و روانسر وجوانرود وگنبد وسراوان شدید تر بود ولی اکنون وبا دیدن این همه از خلف وعده ها ویا  آواره شدن تعداد زیاد از دانشگاهیان   ویا با خروج قشر زیادی از کارمندان باسواد که در  کشوررخ داده  وبعلاوه  صدام ویا گروهگ ها هم دیگر وجود ندارندکه بهانه باشد  ویا تعداد آوارگان مزبور هم وبه مرز 4 میلیون قشر اندشمند ایرانی وافزایش یافته است که محمود طلوعی وروزنامه نگارآنرا دیده  ویا در کتاب "غول افلیج "خود ودر سال 1373و آنها را در خارج کشور دیده بود ویا در کتابش ذکر کرده است   ونمی دانم که "طرح دوم دانشجویی من "هم ،واز نخبگی من بوده ویا از خنگی من ونشآت می گرفته است ودر باره این موضوع هم وهنوز متحیرمانده ام  ؟!! 

چرا انجمن های اسلامی دانشگاهها  ودرسالهای 1360 و 1378 ش وتوسط ماسون – مذهبی ها ،فروپاشید؟ (بخش دوم)

چرا انجمن های اسلامی دانشگاهها  ودرسالهای 1360 و 1378 ش وتوسط ماسون مذهبی ها ،فروپاشید؟

(بخش دوم)

از دکتر محمد خالقی مقدم-

خاطرات دانشجویی 16 ساله از دانشگاه تهران

وآری تاریخچه مذهبی  وتالمات  روحی تعدادی از همان دانشجویان پزشکی وداروسازی دانشگاه تهران را در مقاله قبللی ام  ذکر کردم  که تعداد زیادشان واز شهر شیراز بودند ویادر حادثه تظاهرات شهر شیرازهم  وحماسه سیاسی آفریدند   واغلب نیز بدست همان دانشجویان پزشکی دانشگاه تهران آفریده شده بود وتوسط اقدامات دکتر فرهادی ویادکتر فاضل ویادکتر حسن عارفی وویا دکتر توسلی ودکتر داوری ودکتر شریعتمداری انجام نگرفته بودکه بعدا وزیر عوم شده بودند ویا جزو ستاد انقلاب فرهنگی بودند !   ودر ثانی ودرهمان ایام قبل از انقلاب  هم  وتعدادی از آن همان بچه های مذهبی  پزشکی وبه   همراه من وبه دیدار آیت الله ربانی املشی رفته بودیم که بخاط فعالیت هایش وبرعلیه شاه وبه شهر کاشمر تبعید شده بود که خانواده آن روحانی مرحوم  نیز ومی توانند که شهادت بدهند که چگونه دانشجویان دانشکده پزشکی وبه ملاقات آن روحانی در کاشمر رفته بودند ولذادانشجویان پزشکی دانشگاه تهران افراد غیر اسلامی  نبودند که  ادعای دکتر شریعتمداری صادق باشد که می گفت دانشگاهها غیر اسلامی است ولذا ستاد انقلاب فرهنگی باید آنها را اسلامی بکند!! ونیز باید افزود که گروههای غیر اسلامی هم  و به دیدار آیت الله  ربانی املشی ویاآیت الله  ناصر مکارم شیرازی در تبعید نمی رود که نسبت دروغ به انها بسته اندکه غیر اسلامی بودند ولذا دانشگاه تهران را تعطیل دائمی کردند وتا  تا اهداف وزارتی خاص  خود را و به پیش ببرند  وبعلاوه تعدادزیادی  از همان افراد دانشکده پزشکی  دانشگاه تهران هم ودر همان ایام وبا من وبه دیدار آیت الله ناصر مکارم شیرازی وعلی تهرانی ودر شهر چاه بهار رفته بودیم که به شهر بد آب وهوا وگرم شهر چاه بهاربلوچستان تبعید شده بودند  ولذا کسانی هم که به دیدار این نوع از روحانیو ن می روند غیر اسلامی نخواهند بود   ولی همانطوریکه قبلا ذکر کردم اعضای ستاد انقلاب فرهنگی وبرای پیش برد اهداف پنهانی خودهیچ کدام از  بچه های مذهبی این نوع از دانشکده های پزشکی دانشگاه تهران را هم و به عضویت شورای مرکزی جهاد دانشگاهی نگماشتند  وبرای اینکه هیچ کدام معتقد به پاکسازی بقیه دانشجویان دانشگاهها نبودند  وتا انها اهداف باندی را پیش برده ویا برای تخریب محیط دانشگاهها وعده ای خاص را وبه این نوع از محافل علمی بگمارند  وبهمین دلیل هم ووقتی که  دانشجویان پزشکی همان دانشگاه و طومار دسته جمعی و از خواسته های صنفی دانشجویان پزشکی ویا داروسازی ویا دندانپزشکی وبهداشت وغیره را  نوشته بودند ومن شاهد آن بودم وبه دکتر حسن عارفی رئیس گمارده بازرگان به دانشگاه تهران دادند ویا به دکتر ایرج فاضل دادند که ما نمی خواهیم که از دانشگاه تهران جدا بشویم ووزارتخانه جداگانه بنام علوم پزشکی تشکیل دهیم واز این طریق هم ردیف تحصیلی دانشکده پزشکی رفسنجان بشویم که تازه تاسیس گشته است  ویا نمرات قبولی دانشجویانش وکمتراز آنان  می باشد  ولی همان آقایان پزشک عضو وزارتخانه وامتناع از آن خواسته های صنفی قانونی دانشجویان ویا اساتید ان دانشکده وددانشجویان پزشکی شهید بهشتی هم چنین در خواستی داشتند ونیز در حالیکه  وزارت علوم ایران وبعد از انقلاب ایران وحداقل دارای چهل وپنجاه  دانشکده غیر پزشکی هم می باشد  ولی همان وزاری پزشک گمارده ستاد انقلاب فرهنگی  وخواسته های بحق  چند میلیون متخصصان رشته های غیر پزشکی را هم وکنار نهادند وتنها هدف خود را پیش بردند   ویا تنها همان چند نفر پزشک، وزیر شده معتقد به آن اعمال اداری بودند وبعلاوه  با عدم تخصص اداری ودینی خودشان نیز در چرخاندن یک وزارتخانه مربوط به رشته های غیر پزشکی  ایران وتنها تصمیم های جسورانه خودرا می گرفتند  ویا هر دو وزارتخانه را وسالهابود  که تنها  بوسیله وزرای پزشک اداره  می شدکه آشنایی با مفهوم اداره یک وزارتخانه اداری هم نداشتند  و اسامی وزرای پزشک مزبور را وقبلا ذکر کرده ام یا نظیر دکتر گلپایکانی بود که مهندسی پزشکی شمرده می شد   وبه این بهانه که ما پزشکان وطبابت  برخی از روسا ویا امام جمعه ها را بعهده داریم ویا انجام می دهیم ولذا مشکلات مختلف اداری را هم وبلد می باشیم ویا پزشک همسر فلان مسئول هستیم ! ویا نظیر  دیگر متخصصان  ایرانی ومشکلات سیاسی نمی آفرینیم !ودر حالیکه تعدادی از همان پزشکان حکم گرفته وبرای وزارت علوم ایران وحداقل خواسته های قانونی فقط 40هزار دانشجوی دانشگاه تهران را وزیر پای خود  گذاشتند ویا به هیچ کدام از شکوائیه های درسی وآموزشی آنها اعتناء نکردند ویا در نظام برنامه ریزی درسی  هم واغلب رشته های دانشگاه تهران را از محتوای علمی  انداختند  ویا در نظام مدیریت اجرایی دانشگاهها هم و به نفع نظام باندی دکتر توسلی ویا دوستانش ویا چند رئیس اولیه دانشگاه تهران عمل کردند که دکتر توسلی وبه آن وزراء محترم پیشنهاد می کرد وآنها هم وحکم می دادند وتا  بی سوادی این قبیل از افراد ودر مدیریت گروه های درسی وتوسط دانشجویان پرسشگردانشگاه  وزیر سوال نرود ؟ویا در طراحی سوالهای  کنکور وتوسط ریاست باندی آنها وبه زیر سوال نرود؟  ویا در امحائ کارنامه درسی دانشجویان سابق دانشگاه  وبه زیر سوال نرود؟ولذا ریاست دانشگاه تهران راوتنها این نوع باند بیسواد اساتید ماسون فرانسوی  وبه وزرای علوم واز باند خودشان پیشنهاد می نمودند وحکم نیز از انها وبرایشان می گرفتند  وتا انواع مشکلات نظام اداری ویا آمورشی ویاسر فصل نویسی وبرای هزاران دانشجو ی دانشگاه تهران وبوجود بیاورند  ولی این نوع از توصیه های مدیریتی دانشگاه تهران ودر ابتدای امر  وبا تظا هرات شدید دانشجویان  هم وهمراه بود که اسناد تاریخی آن وجود داردکه چگونه دوام نمی آوردند  ومثلا در عرض چند سال وانواع روسای دانشگاه تهران شکل گرفت ویا با توصیه رفاقتی دکتر توسلی  به ریاست دانشگاه تهران گمارده شدند  که بعد از انقلاب وبا ریاستهای  دکتر محمدملکی ویادکتر حسن عارفی ویادکتر خلیلی عراقی ویا دکتر صمدی یزدی ویا دکتر افروز ویادکتر محمدفرهادی ویا دکتر رحیمیان وغیره می باشد  

ونیز من درادامه مطلب مقاله قبلی ام وبه "فلسفه تاسیس انجمن اسلامی دانشگاه تهران " ودر سال 1353 می پردازم  که بقیه انجمن های اسلامی  دانشگاههای مختلف ایران  هم واز آن نوع"مدل سیاسی دانشگاه تهران ساخته شدند  ویا به شهرستانها کشید  که از روی آمار کارت عضویت کتابخانه های اسلامی خودشان وحدود 37 هزار عضوو قبل از وقوع انقلاب داشتند وبعلاوه کتابخانه های  دانشجویی چپگرای دانشگاهها  هم وحدود 33 هزار عضوکتابخانه های دانشجویی ویا عضواتاق کوه دانشجویی دانشکده ها را داشتند  که هر هفته وبه یکی از قله های  شمال تهران ویا کرج وطالقان یا به کوههای زاگرس ویا به سبلان می رفتند  واگهی این نوع از کوه پیماییهای هر دوگروه بندی سیاسی دانشگاهها هم  وهرهفته بر دیوار دانشکده هاالصاق می شد  ویا در راهروی ورودی خوابگاهها ویا در رستورانهای متعدددانشجویی هر دانشکده زده می شد که اسناد تاریخی این نوع از اگهی های متعددانشجویی قبل از انقلاب  ایران و تشکیلات منظم سیاسی دگرگونی آور همان دانشجویان ایرانی راو قبل از انقلاب نشان می دهد

وبقیه دانشجویان ایرانی آن روزگار هم وسمپاتی دو گروهبندی انجمن اسلامی دانشگاه ویا دانشجویان چپ گرای دانشگاهها بودند وبعلاوه  دو گروه بندی سیاسی دانشجویی دانشگاهها هم وهر کدام اشان نیز و در شهرهای مختلف خود نیز وبرادر ویا خواهر ویا دوستان مدرسه ای ویا محله ای داشتند که از نظر فکری ویا ایدئولوزی وتحت تاثیرشدید  فرهنگی همان دانشجویان سیاسی دانشگاهها بودند ومثلا انجمن های اسلامی دانشگاهها وبا فعالیت های مستمر چهار ساله خود ودر مابین سالهای 3 135الی 1357ش تاسیس خود وحدود 5 میلیون کتاب مذهبی _ سیاسی مورد نظر خود را ودر چاپخانه های مخفی چاپ ویا تکثیر ویا در شهرهایشان پخش کردند وبعلاوه گروه های دانشجویی چپ ایران هم وکتابهای  خاص خود شان را وبوسیله نویسندگان خود وترجمه ویا تالیف ویا تکثیر ویا پخش شهرستانی می کردندکه به ارقام آن نمی پردازم  ولذا ذهنیت مردم ایران را وبا کتابهای مزبور عوض کرده ویا با راه اندازی انواع تظاهرات دانشجویی ودر شهر ها عوض میکردند  ولذا باعث سقوط رژیم شاه گردیدند 

ولی متاسفانه خبر نگاران سفیه ویا زرنگ صدا وسیما ویا نویسندگان دولتی مطبوعات ویا سازنده انواع فیلمهای جشنوارهای دولتی  وبرای انکارهمه  فعالیت سیاسی دانشجویان قبل از انقلاب  ایرانی ویا بخاطر ربط دادن انقلاب ایران  به خواسته های لمپنهای تهران که آنهارا  و"قشرهای مردمی" می نامند!! ولذا در مستند سازی تاریخی خود وعلل  وقوع واقعی انقلاب ایران را وبطور مستندا انکار کرده  ویا منشاء همه  انها را انکار کرده ولذا وقوع انقلاب ایران را وبه محتوای فیلمسازیهای مهمل خود ربط داده  ویا به گزارش دهی های دروغین خبرنگاری خود ومبتنی می کنند وتا به فریب افکار همه ایرانیان بپردازند ویا با فیلم سازیهای واهی  خودو به این نوع از  گزارش دهی دروغین رسانه ای  خود می پردازند ولذا همه این نوع از اسناد تاریخی فعالیتهای دانشجویی قبل از انقلاب دانشجویان ایرانی را وانکار می کنند که تاریخ آینده ایران وبعدا درمورد این نوع از خبر نگاران دولتی ویا در مورد اهداف پنهانی آنها وقضاوت خواهد کرد !

 وهمچنین اضافه می کنم که "بچه های انجمن حجتیه" هم که در همه شهرهای ایران وتشکیلات منظم جلسه مذهبی داشتندوتعدادی از آنها هم در دانشگاهها قبول شده بودند ولی درمحوطه  خود دانشگاهها وتشکیلات خود را علنی نمی کردند ولی حدود 35 هزار عضو دانشجویی داشتندکه بعدا ازانقلاب عضو دفتر تحکیم وحدت شدند ولی اغلب آنها هم وبا دیدن رفتارهای  اداری غیر اخلاقی  کارمندان دولتی ومثل دو گروه بندی سابق  ودر سالهای بعد از 1362 وهمگی از  دفتروحدت خارج گشتند  وتا حداقل اعتقادات دینی خود را وحفظ کردهباشند ! ولذا از "کارمندان اداره دولتی" وفاصله فرهنگی" گرفتند !

 وبعلاوه در باره فلسفه تاسیس انجمن اسلامی دانشگاه وتوسط این جانب وباید بگویم که فلسفه سیاسی این کار و ریشه در اعتقادات خانوادگی من دارد  ومن در مقالات قبلی خودم   وخاطره خودم ویا محیط خانوادگی تحصیل ویا دبیرستانم را ذکر کردم  ویا نحوه ورودم به این دانشگاه را ذکر کرده ام ودیگر نیازی به تکرار آن نمی باشد    وفعلا  وقایعی را که از نزدیک ودر این دانشگاه دیده ام ویا  منجر به پایه گذاری انجمن اسلامی ودر این دانشگاه شد را ذکر می کنم  ویا توسط من شده بود  را ذکر می کنم

ونیز باید بگویم که انجمن های اسلامی دانشگاههای داخلی ایران وپدیده ای بود که از سال 1357 الی 1357 ش ایجاد گشت   که حدود 37 هزار عضو یافته بودند ویابا چاپ ونشر 5 میلیون جلد کتاب مذهبی سیاسی ودر شهرستانها همراه بود که تغییرات  زیادی ودر ذهنیت مردم ایران ایجاد کرد ویا با تاسیس انواع کتابخانه ها وکتابفروشی های مذهبی ونمازخانه ها  وبحثهای  گروهی وتشکلهای دانشکده ای همراه بود  ونیز اعتصاباتش هم واز دانشگاه تبریزو تا دانشگاه فردوسی مشهد ادامه می یافت ویا در ایام 16 اذر وهمه ساله امتحات ویا کلاس درس راو حداقل یک ماه وبه تعطیلی کامل می کشاند ویا در بسیاری از شهرهای ایران وبا تشکلهای  فوق العاده اشان ومنجر به انواع تظاهرات  شهری می شدند ولذا دانشجویان مزبور ودر گردونه تفکرات سنتی مردم ایران وتغییرات زیادی در برهه زمانی مزبور ایجاد کردند که به رفتن دولت شاه منتهی گشت 

وبعلاوه در این دوره تاریخی و انجمن های دانشجویی چپ توده ای در دانشگاهها هم بودندکه در جریان تظاهرات وبا دانشجویان مذهبی  ها وهمکاری سیاسی می کردند  ونظیر دانشجویان پیشگام وابسته به چریکهای فدایی خلق ویا اقلیت ویا پیکار ویا مائویست ها ویا جنبش مسلمانان مبارز ویا جاما ویا آرمان وجبهه ملی بعد از انقلاب بود  ویا چند گروه کوچک دیگر هم که بودند وجمعا 33 هزار نفر عضوداشتند  ومقدار اندکی ودر نحوه مبارزه با شاه وبا گروههای مذهبی تفاوت داشتند ولی حاضر بودند که با مکانیزم انتخابات دانشجویی که احیانا آرائ کمتری کسب می کردند  و یا  برخی از امکانات دولتی اداره بوفه ویا اتاق کوه وغیره برخی از دانشکده های خود   را وبه گروه بندیهای مذهبی وانتقال دانشجویی همراه با انتخابات بدهند وبدون اینکه در گیری ایجاد بکنند ویادر تظاهرات وپخش مسایل فرهنگی  هم و همکاری کامل با گروههای مذهبی می کردند ویا دشمنی در این مورد  نمی نمودند ولی عقاید خودشان  را نیزو به نفع مذهبی ها عوض نمی کردند  وبعلاوه هر دو گروه فعال سیاسی ایران ودر جذب هوادار واز میان 250 هزار دانشجوی مدارس عالی ایران  ویااز  دانشگاههای کوچک شهرستانها ونظیرمدرس عالی  ارومیه ویا اراک ویا رشت وغیره می کوشیدند ویا در جذب دانشجویان آموزشکده ها که اغلب فوق دیپلم واز میان 250 هزار دانشجوی آن عصر می کوشیدند   وبعلاوه نظیر اعضای انجمن های اسلامی خارج کشورهم  ومدرک گرفتنشان نیز  و"فراماسونری" نبود ویا از وزارت کشور هم ومجوز بحث سیاسی مختلف نمی گرفتند ویا  در کلاس درس رانمی گرفتند  ویا درهنگام کوهنوردی ویا در محوطه دانشگاه اخذ اجازه نمی کردند که بد گویی از دولت شاه ونظیر بقیه نکنند  وبه همین ویژگی ها بود که گردونه انقلاب رابراه انداختند

 ونیز باید یاد آوری بکنم که قبل از سال 1353ش ودر دانشگاه تهران وانجمن اسلامی دانشگاه وجود نداشت  وتنها یک انجمن دانشجویی بود که آن هم متعلق به "عناصر چپ وتوده ای" بود که آنرا" انجمن دانشجویی " می نامیدند وادعای طرفداران بازرگان ویا بازاریها  ویا نوسندگان ماسون – مذهبی در این قبیل از موارددروغ است  که وی بنیانگذار انجمن اسلامی می باشد  وهمگی دروغ بوده وزیرا که این قبیل از افراد ومعنای سیاسی "انجمن را " از نظر تعریف علمی نمی دانندکه به چه چیزی انجن گروهی می گویند ؟ وبعلاوه به جلسات عمومی قران خوانی مردم هم که غیر سیاسی می باشد ویا تشکیلات منظم گروهی ندارندوانجمن نمی گوسند   ولذا در علم جامعه شناسی هم وکلمه "انجمن " تعاریف شناخت شناسانه دارد که به وازه انجمن اطلاق بگردد  وبه افراد صاحب یک طرز تفکر ویا به  مسلمانان منفرد سنتی انجمن نمی گویند  وتنها انجمن دانشجویی دانشگاهها که ماهیت سیاسی وگروهی منظم  داردوانجمن خوانده می شود که باند بازرگان چنین گروهی در هیچ دانشگاه ایران نداشت وتنها چند پای منبر نشین ودر برخی از جلسات وعظ اش داشت که همانها نیز طرفدار واقعی عقایدش نبودند وبعد ازختم  جلسه مزبورهم  وهمه وعظ های مهندس بازرگان واز یادشان می رفت  ولذا تا سال 1353 ش ومفهوم انجمن  ومتعلق به عناصر چپ دانشگاه بود که  از سالهای 1325ش به بعد ودر برخی از دانشگاهها تاسیس شده بود که  53 عضو حزب توده وآنرا در دانشگاه تهران  راه انداخته بودند وچونکه باسواد سیاسی هم بودند  ویا صدها کتاب نیز  ودرمورد "ایدئولوژی چپ" خود نوشته بودند ویا ترجمه کرده وبه کتابخانه های دانشجویی دانشگاه تهران راه داده بودند که طرفدار عقیدتی پیدابکنند  ولذا هر بچه مذهبی که به دانشگاه تهران می آمد و او را با ادبیات جذاب  واز دین  پدرانشان مذهبی خودش  جدا می کردند ویا فورا با پذیرایی های گرم ودوستانه خود ,واورا وحلقه واراحاطه کرده  واو را "جذب ایدئولوژی" گروهی خود می نمودند  ویا از "اید ئولوژی سنتی پدرانشان "بیرون می آوردند  ولذا بمحض ورود هر دانشجو ایرانی به دانشگاه وباعث می شد که بلا فاصله از یک جوان نماز خوان شهرستانی وبیک جوان چپ نماز نخوان وبا عقاید الحادی تبدیل می شد ولذا فرزندان همه حاجی بازاری های ایران وبعد از فرستادن فرزندش به دانشگاه وبه همین وضع دچار می شد ولی همان حاجی بازاریهای ایران  ودروغگویی اشان ودر مورد عقاید خود ویا فرزندان ویا فرهنگ معاصرایران  وبسیار زیاد می باشد  بعلاوه این عناصر چپ دانشگاههای ایران  وتا قبل از سال 1353 ش همگی هم ودر فنون  جذب دانشجویان جدید الورود وبه دانشگاه ومهارت داشتند  ویا خبره ومهارت کافی داشتند که عقاید تشکیلاتی اشان وبه آنها واین شیوه عضو گیری را اموخته بود واین جانب که در یک خانواده مذهبی فرهنگی به دنیا آمده بودم و19 سال هم  ومرتبا هر هفته و به سه جلسه قران می رفتم  ویا پدرم می برد ونظیر جلسه دعای ندبه ویاجلسه دعای سمات بود  ویا جلسه تفسیر قران شب جمعه پدرم بود  که می رفتم  ولذا با قران آشنایی کافی فرهنگی داشتم واز این رو بعد از ورودم به دانشگاه تهران واسیرآفکار  آنها نشدم وچونکه مرحوم پدرم که در دوره رضا شاه تحصیل  کرده بود ودر 17 سالگی وپدر خود را از دست می دهد وجریان  هم این طوری می باشد  که پدر بزرگم و در سال 1314 ش وبدلیل تعصب در نگذاشتن کلاه پهلوی وبر سر خود که حاکم شهر به او  گفته بود ولذا به شهر تکاب میرود ویا با کار مسگری خود در آن شهر ومرتبا هزینه خانواده خودش را ومی فرستاد ولی متاسفانه در سال 1320ش که رضا شاه واز ایران می رود  ولذا وضع کردستان وآذر بایجان غربی هم وبعد از رفتن وی وبخاطر خلائ قدرت وآشفته می شود ولذا یک خان کرد هم وبنام "رشیدخان کرد" واموال  ویا اثاثیه ویا مغازه ومنزل پدربزرگ اینجانب را ویا بقیه ترکان شهر تکاب را ومصادره می کند  که بنام " همه رشید خانی در اسناد تاریخی معروف است   ولذا پدر بزرگم نیز ودر 37 سالگی واز شدت ناراحتی اش وسکته کرده وزود فوت می کند وپدرم بعد از آوردن جنازه پدر خودشو به شهرمان ودر سال 1321 ش وجهت امرار معاش خود ویا مادر ویا چند برادر وخواهر خودش و یک مغازه مسگری کرایه کرده ومشغول کار می شود واز تحصیل در سال اخر دبیرستان دوره رضا شاه هم وصرف نظر کرده ودر عین حال  هم ودر همان سال وبا همکاری یک دبیر عربی با سواد شهرمان و اولین جلسه قرائت قرآنی شهرمان را وتاسیس می کنند که 63 سال آنرا اداره می کرد ولذا حافظ قران شده بود ویا عربی وتفسیر قران ویا شرح آیات قران را خوب می دانست ویا در مورد اعمال حج وروزه  حجاج را راهنمایی می کرد  ویا نحوه دستورات قرآن ودر مورد مراحل نماز وانواع نمازها را میدانست  ویا اسامی پیامبران در قران وغیره را که 18 اثر دست نوشته  اش که در این باره وجود دارد  و اکنون همگی در دست اینجانب است ونیز لازم به ذکرمی باشد  که جلسات مذهبی قران هم ودر دوره رضا خان ممنوع بود وتنها بعد از رفتن وی وپدرم جلسه قران را در سال 1321ش دایر می کند  ودر عین حال که مسگر حرفه ای باسواد  بود ویا کمتر کسی ونظیر وی می توانست که انواع ظروف مسی  را بسازدویا طراحی بکند  ویا عضویت  هیات امنای مسجد صنفی مسگرها را هم ودر دست  خود داشت وشبها هم که به خانه می آمد ودرعین خستگی کار روزانه خودش وحد اقل 100 صفحه قران را خوانده ویا یاد داشت برداری می کرد وبخاطر باسوادی خودش واز دهها روحانی شهرمان ودرمورد مسایل قرانی ویا در مورد نماز وروزه ونحوه قرائت آیه های قرانی ایراد می گرفت  

وهمچنین اینجانب نیز و علاوه از آموزشهای دینی که از وی آموخته بودم واز کلاس ششم به بعد نیز  و هر روزه وبا پول توجیبی  خودم ویک جلد کتاب سیاسی ویا پلیسی هم کرایه می کردم ومی خواندم وسپس بر می گرداندم  ویک سال دیدم که یک کتاب 625 صفحه ای خاطرات یک مامور سیا را خوانده ام وتمام کرده و40یا  و50 صفحه هم یادداشت برداری کرده بودم وکمتر کسی واین نوع از  پتانسیل خواندن را دارد ولذا ورودم به دانشگاه تهران هم وبدون دیدن کلاس کنکور وغیره بود وبعلاوه اینجانب واز کلاس نهم دبیرستان هم وجلسات قرانی پدرم را وسیاسی کردم که بعدا الگوی تاسیس انجمن های اسلامی دانشگاه تهران نمودم وجریان بدین قرار  بود که در کلاس نهم  تحصیلی ام وبه دوستان دبیرستانی ام پیشنهاد تاسیس یک جلسه قرانی نوجوانان را نمودم واز پدرم خواستم که همزمان با اداره جلسه قرانی شبهای  جمعه دوستانش که افراد مسن بودند ویا  برای افراد مسن تر برگزار می شد ودرعصر  روزهای جمعه هم  وهمان جلسات قرانی من و یا دوستان دبیرستانی نوجوانان را واداره بکند  واو هم وبا خوشحالی وآنرا پذیرفت واز طرف دیگر هم یک کابینت یک متری آهنی اشپزخانه هم خریدم وداخلش را وپر از انواع کتابهای سیاسی ویا مذهبی مختلف نمودم که هر  هفته واز یک منزل وبه منزل دیگر جلسه قرائت ویا تفسیر قران  مزبور می رفت ویا به همراه رحل های  چوبی قران ووخود کتابهای قران ونقل وانتقال مکانی می شد  واز این راه ویک نوع "کتابخانه سیار سیاسی" کوچک را ووارد جلسات قرانی  پدرم نمودم ولذا در پایان جلسه قران خوانی پدرم  وبه هر کدام از دوستان دبیرستانی خودم  نیز ویک جلد کتاب سیاسی امانت هفتگی می دادم  وسپس اسم اورا یا دداشت می کردم که در جلسه هفته بعدی قرانی بیاورد که این سبک ورویه در هیچ یک از جلسات قران خوانی شهر ها وجود نداشت وکتابخانه های دولتی نیز ممنوع از این موارد بودند  وپدرم متوجه اهداف من نبود وبه همان قران خوانی دوستان من قناعت می کردکه الحمدالله وهمگی بچه های دبیرستانی هم  واهل قرائت قران شده اند  ولی من کتابهای ونظیر مجاهدین الجزایر ویا کتاب مسلمان کشمیر ویا کتابهای سید قطب ودر مورد جنبش اخوان المسلمین مصر وغیره را وبه انها می دادم  ولذا همان کتابها وهر هفته واز یک جلسه قرانی وبه جلسه قرانی دیگر وحمل ونقل می شد  ودر آن موقع جلسات قرانی ویا سینه زنی وبه این سبک نبود وبهمین دلیل و "نهاد سیاست "وبا "نهاد دینی جلسات قرانی" ودر شهر های مختلف  ایران ومخلوط نمی شد ولی اولین بار  وتوسط ابتکار من و"نهاد دین "وبا "نهاد سیاست اداری دولت "آمیخته شد  ویا در جلسه قرانی پدرم ومخلوط شد ومن در نوجوانی ام وبه عواقب  اداری آن ودر دوران نوجوانی خودم  نیندیشیده بودم وپدر دوستم که در فرمانداری شهرمان وکارمندباسواد  بود واز من ناراحت بود که چرابنام جلسه قران خوانی وپسرنوجوانش را وبه "دنیای سیاست کشانده ام" که ممکن است وبرایش درد سر ساز باشد وحق هم با او بود؟ ولذا امروزه لمس عینی می کنم که  با ورود قشر سطحی نگر قصاب ویا بقال ویا خبرنگارسطحی  تلویزیون وبه صحنه مخلوط کردن "دین وسیاست " این امر تشدید شده است   وبرای مردم ایران ویا برای اعضای خانواده  اشان ویا برای اقتصادشان ومشکلات زیادی بوجود آورده است که خبر نگاران زرنگ ایران ونمی خواهند که به آن نوع مشکل آفرینی خودشان وبرای خانواده های بیچاره ایرانی واحساس مسئولیت بکنند ودر حالیکه افراد سطحی مزبور و نه "دین ویا آیات قران" را می شناسند ونه" نظام سیاسی ادارات ایران" را می شناسند که "سالم بودن نظام اداری "برای عدم فلج شدن زندگی اولیه مردم ایران لازم است وازاین طریق هم "دین "را خراب می کنند وهم "نظام اداری دولت را"که مبلغ آن ودر رسانه ها وبخاطر صنار وسی شاهی پول حرفه توام با زرنگی خود هستند  !   وفقط دوست دارند که این "دونهاد اجتماعی "را وبه همدیگر "وصل ناجور" کرده  ونظیر خمیر گیری نان ومخلوط کرده وبچرخانند  وبه مکانیزمهای اداری مخلوط کردن آن دونهاد   ودر ضررش وبه فلج شدن زندگی مردم نمی اندیشند !

 ونیز اضافه می کنم وبعد از ورودم به دانشگاه تهران ودر سال1353ش که به دیدن دوستم ودر دانشکده کشاورزی  کرج رفته بودم ودر رشته ریاضی شهرم وشاگرداول  زرنگی  بودواهل مشروب وسیگار هم نبود  ویا در خانه پدری اش ودر شهرمان وقدرت مست کردن خودش را هم نداشت  ولی بعد از جدا شدن از خانواده اش وبا آمدن به دانشکده کرج ویا بعد از آشنایی با عناصر چپ دانشگاه  واین بار بد مستی می کرد ولذا از رفتارش خوشم نیامد وکرج را ترک کردم وچند روز بعد هم ودر خوابگاهم در دانشگاه تهران  دیدم که چند تن از دانشجویان سال اول شهر های شمالی ایران هم وبا رفتن به میکده های تهران وعرق خورده وهر کدام نیز در راهرو های  خوابگاه ویا در دستشویی استفراغ کرده ویاافتاده بودند وبعلاوه  برخی از خواهران که در منزل پدری خودودر شهرشان  وشونات اخلاقی زنانه را ورعایت می کردند ولی وقتی از خانواده خود جدا می شدند ویا از صد ها شهرایرانی  به شهر تهران می آمدند وبدلیل صغر سن خود وگول زبان بازیهای دیگران را می خوردند ویابدلیل آموزش دیدگی ماهرانه برخی دانشجویان چپ دانشگاه  ویا بخاطر هوس بازیهای بچه های زلفدار شمال شهر تهران وهمان دختران شهرستانی گول خورده وممکن بود که مشکلات خانوادگی زیادی وبرای خودشان  بوجود آورند  که سنین جوانی اش وفاقد این نوع از تجربه آموزیها ی دور از خانواده مجرب  بود واین کارکرد اجتماعی را بعد از انقلاب مکانیزم دنشگاهای آزاد ویا پیام نور شهرهای دوراز خانواده ها یشان تشدید کرده است وبنیاد خانواده های ویا روش تربیتی آنانرا بنیان کن کرده است ویا مذهب بهائیت ولاابالگری گری را وهمگانی جامعه ایرانی کرده است وحتی در جامعه غرب هم واین همه "فساد اخلاقی ویا خانوادگی "وجود ندارد وتنها خبرنگاران رسانه ملی واز شرکتهای مخابراتی ویا اینترنی جهان وپولهای  کلان می گیرند که که چنین فساد جامعه را ویک نوع "جامعه بسیار دینی" معرفی بکنند وتا با تبلیغات تلویزیونی ویا واهمه انگیز خود ومیزان رشد فساد در جامعه ایران را واز حد موجودکنونی  هم وبیشتر بکنند !که شغل چنین خبر نگاران ویا روش درآمد زائی اشان و  آنرا ایجاب می کند !بعلاوه لازم به ذکر می دانم که در آن موقع تاریخ ایران وسنین  اغلب ما دانشجویان دانشگاه تهران وهمگی در سنهای 19 الی 24 سالگی بود وهمچنین سواد پدر ومادرهای ایرانی آنها هم ودر  عصر ارباب وورعیتی ایران بود ودر روستاها  اغلب فاقد سواد ودر شهرها احیانا در حد 6 الی 9 کلاسه گی بودولی اغلب دانشجویان آن روز گار اغلب از خانواده های شهری بودند که در شهرشان  دبیرستان وجود داشت ودانشجوی روستایی هم دربین انان ودر کمترین حد بود وبعلاوه تعداد دانشجویان فعال سیاسی دانشگاهها هم وجمعا از سه گروه بندی صاحب ایدئولوژی  وحدود 105 هزار نفرو ازمیان  250 هزار دانشجوی آن عصر  بود واز آن عده هم وحدود 73 هزار دانشجوی فعال سیاسی بودند  واز ان دانشجویان فعال هم  وحدود 37 هزار نفرو جزو انجمن اسلامی شده بودند وبقیه اش  از دو گروه چپ گرا ویا انجمن حجتیه بودند  که تعدادی عضو فعال داشتند  وبقیه دانشجویان موسسات اموزش عالی ویا اموزشکده ها هم و "سمپات  فرهنگی "سه گروه بندی مزبور بودند  و37هزار نفرعضو انجمن های اسلامی هم  که در دانشگاههای تهران ویا صنعتی شریف ویا دانشسرای عالی بودند وباهم ارتباط تشکیلاتی تنگا تنگ  داشتیم ودانشجویان ملی سابق هم که دانشگاه پولی بود وتنها بچه های پولدارشهر ودولتی به آن دانشگاه می رفتند ولذا اغلب در ورطه خوشگذرانی تفکر می کردندواز این رو سیاسی نمی شدند  وفعالیت سیاسی دانشگاه امیر کبیر وی علم صنعت نیزکه نوپا بودند  اندک بود که دانشجویان  کمتری داشتند  ویا در ابتدا ودانشگاههای تربیت دبیرفنی و برای هنرستانهای ایران بودند  وبخاطر حرفه دولتی خود در فعالیتها ی سیاسی شرکت کمتری داشتند  واز شهرستانها هم ولی دانشجویان برخی از مدارس عالی ونظیر مدرسه عالی بازرگانی  ومدرسه عالی کاشان ویا بابلسر ویا مدرسه عالی مخابرات  یا دانشگاه مشهد ویا دانشگاه تبریزودانشگاه زاهدان سیاسی شده بودند در ارتباط با هم بودیم   وتعدادی از دانشجویان بلوچستان هم وبا ماها در ارتباط بودند که 4 تن از آنها اخراج شدند و ومن برای برگردان انها به دانشگاه خودشان واقدام فراگیراعتصاب به بقیه  دادم وبقیه دانشگاهها ی ایران هم ونظیردانشگاه  شیراز ویا دانشگاه  اصفهان واهوازو نیز تعداد اندکی سیاسی شده بودندومدرسه عای ارشام کرمان هم دولتی کامل بود وبعدا به دانشگاه کرمان تبدیل شد ولذا در سال 1353 ش و از 105 هزار نفر تخمینی  دانشجویان دانشگاهها  وحدود 37 هزار نفر جزو "انجمنهای اسلامی دانشگاه "شده بودند وحدود 33 هزار نفرنیز  جزو عناصر توده ای ویا پیشگام ویا مائوئیست طرفدار چین بودند واغلب دانشجویان دختر ویا پسر چپ دانشگاها هم وعین مائو لباس وپیراهن زیتونی ویا قهوهای تیره رنگ می پوشیدند وپیراهن دختر هایشان هم عین مانتوهای امروزین بلند وآستین دار بود به همدیگر کلمه رفیق اطلاق کرده وجلف گونه هم وبا هم صحبت نمی کردندویا ماتیک ویا پودر صورت وغیره نمی زدند ولی تشویق به مطالعه وبحث واستدلال هم در میان انها هم شدید بود و بعلاوه با کنکور سخت هم ووارد دانشگاههای ایران  شده بودند وبرخلاف امروز بطور رانتی ویا سهمیه ای قبول نشده ویا درس نخوانده بود ویا با پول کلان پدرانشان هم ووارد دانشگاه نشده بودند وبعلاوه در دوره دبیرستان شهرشان هم وبا استعدادترین نوجوانان آن شهر بودند ونیز بر  خلاف 5 میلیون دانشجوی امروزین دانشگاههاکه که از نظر مرام  بهایی شده ویا جزو شرکت های فراماسونری هرمی شده اند  ویا زلف دار ویا خالهای تتو در بدن دارند     وبعلاوه اهل مطالعه وبحث واستدلال نبوده ولی  اخلاقیات گفتگوهای  جلف امیزهم و با همدیگر دارند ونیز بجای مطالعه کتاب وجزوه درسی به مطالعه سکس های موبایل توام با اینستاگرام خود علاقه مند  هستند  ویا در گفتگو با خبر نگران تلویزیون نیز دایما از مذهبی بودن شدید وضد امریکایی خود شان ودررسانه ملی ایران وجلوی دوربین دم می زنند  که تفاوت مشخصات دانشجویی دوعصر ایران را نشان می دهد

 واری از دانشجویان اندک ولی مفید ان روزگاروحدود    35 هزار نفر هم عضو انجمن های حجتیه بودند که بما "دوگروه سیاسی" نمی پیوستند وهرچند  در آن ابتدا  و،عناصر چپ دانشگاه وبخاطر اعتقادات غیر دینی خودشان  وبه مسایل لا ابالی گری ودر محیط دانشگاه توجه ودقت لازم را نداشتند  ولی بعد از تاسیس  انجمن های اسلامی دانشگاها  منظم تر شدند ولذا همه محیط دانشکاههای بزرگ  ایران ومحیط منضبط اخلاقی ویا اداری وکارمندی ودانشجویی شده بودند  ویا عناصر هیپی ویا ول شمالی شهری هم واز ترس "دو گروه بندی سیاسی  مزبورو"هضم تشکیلاتی" شده بودند  وحتی استاد ها هم واز ترس ونمی توانستند  که نمره درسی فله ای به هیچ کدام از افراد دانشکده ها بدهند وهر دانشجویی هم  که ایرادی به نمره درسی خود می گرفت  وبلا فاصله استادش ودر جلوی چشم همگان (وبرخلاف روال آموزشی امروز) و تا سه بارو با دقت  تمام وورقه امتحانی اورا کنترل می کرد وسپس نمره لازم را می دادویا راهنمایی اخذ واحد درسی دانشجویان هم وبه وسیله خود اساتید  با سواد ومسئول انجام می گرفت  (ونه باکارمندان آموزشی مسئولیت نشناس )ولذا با دقت هم حذف واضافه درسی را انجام می دادند  ویا در امور طب ودرمان دانشجویی هم وچنین انضباط عمیقی وبرمحیط  دانشگاه تهران ویا صنعتی شریف ویا دانشسرایعالی وغیره حاکم بودویا  درفاصله  سالهای 1353 الی 1357 حاکم کامل شده بود  ولی بعد از انقلاب  به هرج ومرج کامل واز برکت انقلاب فرهنگی دکتر داوری ودکتر شریعتمداری ودکتر اافروز معلم تربیتی تلویزیون کشیده شدند  وبعلاوه اداره رستورانها وبوفه ها وخوابگاها واتاق کوه وکتابخانه دانشجویی ویا نشریه دانشجویی آنان نیز وچنین وضعی داشت   وهنوز "خصوصی سازی "بر آن فضا ها حاکم نبود  وبعلاوه شکل گیری انجمن اسلامی در دانشگاه تهران هم وانضباط آهنینی در تشکیلات اموزشی واداری وکارمندی ورفاهی دانشگاه بوجود آورده بود که "حقوق صنفی واموزشی " همه دانشجویان عادلانه تامین می گشت  ویا جوک گفتن ومتلک پراکندن به همدیگر ویا بنگ کشیدن ونگاه به عکسهای سکسی ودر سایت آموزشی دانشگاهها دیده نمی شد ویا به هیچ وجه در محیط کلاسها وخوابگاهها  ویا در زیر درختان دانشگاه ( وبرخلاف روال  امروز ین )دیده نمی شد وبرعکس محیط بحث کلاسهای همه  دانشکده ها هم وبه محیط جر وبحث سیاسی  تبدیل شده بود وحتی کلاسهای فیزیک ویا شیمی ویا درس مکانیک ویا پزشکی دانشگاه تهران هم وبا تبانی وهماهنگی مادانشجویان دو گروه چپ ومذهبی وبا همدیگر ودر نحوه سوال  کردن از استاتید  کلاسهای گوناگونمان و طوری بود که تدریس دورس مختلف هم وهمگی به بحث سیاسی کشیده می شدند  ویا حتی کلاس فیزیک هم به بحث سیاسی کشیده می شد ویا کلاس درس مهندسی هم وبه بحث سیاسی  کشیده می شد که رژیم سیاسی پهلوی در برابر آن موضوع وهیچ گونه راه حل ویا چاره اندیشی نداشت واین نوع محیط سیاسی شدن کشور ایران را هم که انقلاب را افرید وبرخلاف تبلیغات امروزین رسانه ملی وقشر لمپن عرق خور تهران بوجود نیاورده بودند و یا بازاریهای ساواکی ونفوذی در جلسات قران هم بوجود نیاورده بودند ویا وزاری خارج نشین هم بوجود نیاورده بودند ویا زحمتی برای آن آنقلاب آفرینی نکشیده بودند که سالهاست از قبل آن سوزه ونان روغن دار می خورند که انقلا ب ایران واز میان "توده ها ی باصطلاح مردمی "مورد نظر این نوع گویندگان رسانه ملی بیرون آمده باشد ودانشگاههای ایران  هیچ کاره باشند وآری تحول فرهنگی دانشگاه تهران ودر چند سال قبل از انقلاب وچیز عجیب وغریبی ودر فضای دانشگاهها بوجود آورده بو د ویا در طی  4 ساله مزبور وبوجود آمده بود که منجر به انقلاب ایران گردید  که هنوزدر ایران و مطلبی مستند  ودر مورد آن نوشته نشده است وبهمین دلیل هم وکارگردانها ی ایران هم از ضعف معلومات  عمومی مردم ایران ودر این باره وسوء استفاده را کرده ویا در مورد مسئله مزبور وفیلم های تخیلی ساخته ویا انقلاب ایران را  ومعلول گرایش لومپن های شهر های  ویا بازاریان ایران  جلوه می دهند   ویا فیلم سازیهای مختلف در جشن واره می سازند  واز این را جایزه به خود هم می دهند !  وبعلاوه در دوره تاریخی مزبور وحتی همه بچه های دانشجو  وگروه گروه ودر زیر درختان دانشگاه نشسته وبحث سیاسی با همدیگر می کردند واز این طریق وچند سال معلومات سیاسی خود را بالا می برد ند که در این محیط آهنین وانظیباط اخلاقی رشد کرده بود ویا رشد سیاسی ویا رشد اخلاق صنفی بوجود آمده بود  ونهایتا باعث انقلاب 1357 ش شد ولی خود همان دانشجویان نیزو "قربانی انقلا بی" گردیند که آفریده بودند ومتاسفانه بعد از انقلاب وبا رفتن اساتید با سواد دانشگاه تهران ویا صنعتی شریف  ویا با قی ماندن اساتید بیسواد در درون دانشکده ها  وبا داده شدن حکم اداری وآموزشی به افراد غیر مذهبی چاپلوس و توسط دکتر داوری ویا توسط دکتر شریتمداری ویا توسطدکتر توسلی ویا توسط دکتر فرهادی هم محیط دانشگاهها  را خرابتر کرد  ولذا افرادی در دانشگاهها  پیدا شدند که اصلا نمی دانند که معنای دانشگاه چیست ویا اخلاقیات در دانشگاه چیست ؟ویا حقوق دانشجو چیست ؟ویا معنای ستاد انقلاب فرهنگی چیست ؟ولذا همه معیارهای آموزشی ویا درسی کشورو به هرج ومرج کامل کشیده شده است وبنیان گذار این نوع از هرج ومرج آموزشی ودر دانشگاههای ایران  هم وافرادی نظیر دکتر داوری ویا دکتر شریعتمداری  می باشد  که بعد از سی سال عضویتشان در ستاد انقلاب فرهنگی ونامیدن خود بنام چهره ماندگار فلسفه وحکمت ولی هنوز نمی دانند که مدیریت دانشگاه وچه فرقی وبا اداره یک "محله فاقد فرهنگ "دارد؟ که آن قصابها وبقالها را وبه محیط بایگانی نمرات دانشجویان کشانده بود ند  وتا چنین محیط فرهنگی غیر اخلاقی وبر فضای دانشگاهها حاکم بشود !! 

وآری بچه های انجمن اسلامی دانشگاههای داخلی ایران و چهارچوبی برای حرف زدن ویا شعار  دادن علیه حکومت حاکم نمی شناختند ویا برای سخنرانی خود را واز وزارت کشورنگرفته بودند  ویا نظیر دو "انجمن  نهضت آزادی" ویا  "روسای انجمن حجتیه " سابق نگرفته بودند که شیوه کارشان را در مقاله قبلی خودم ذکر کرده ام ولی انقلا ب ایران لحاف ملا نصر الدین بود برعکس ودکتری گرفته های خارجی  هم ودر پایان کار آمده  وبرای ربودن قدرت واز چنگ دانشجویان داخلی که انقلاب آفریده بودند و اقدام کردند ویا در راس 23 وزارتخانه ایران قرار گرفتند ه ووبنام انقلاب فرهنگی واسلامی کردن دانشگاهها وهمه تشکلهای  منظم ویا مرامنامه های دانشجویان داخلی راهم  وبهم زدند 

 

ولذا در همین راستا   باید بگویم که چگونه "انجمن های اسلامی در دانشگاه تهران" بوجود آمد؟ ویا در نهایت هم چگونه لحاف ملا نصر الدین وتوسط باند مهندس بازرگان واز چنگ انها ربوده شده وتئوری ربودنش را هم ومهندس بازرگان از سال 1321 ش ویا آغاز حکومت پهلوی اول کشیده بودودر نهایت هم ودر سال 1357 ویا هنگام خروج پهلوی دوم از ایران وبه آن هدف سابق خود ونایل امد که 37 سال وبرای ربودن آن قدرت  شاه ونقشه کشی مهندس اسلامی می کرد وآخرش هم موفق گردید  که همه اش از نادانی ویا جهل بیش از حد ما دانشجویان ایرانی بود که شرحش راودر چند مقاله بعدی ام وشرح خواهم داد  ودراینجا تنها مجبورم که به وقایع نگاری حوادث قبل از انقلاب بپردازم که به شرح ذیل می باشد  :

من که در همان ابتدای وردوم به دانشگاه  تهران و متوجه شدم که بی تجربگی ویا جوانی ویا دوری از خانواده وبرای هزاران دانشجوو از شهر های مختلف ایران وممکن است که چه مشکلاتی بوجود آورد ویابا فرهنگهای مختلفی  که دارند ومی آفریند ند ویا ممکن است که چه عرصه ای  وبرای همان  جوانان کم تجربه دختر ویا پسر دوراز خانواده بوجود آورد که بعدا دچار خسارت وتاسف بشوند ولذا در برخورد با دوست کرجی وشرح احوال برخی از دوستان سال اول دانشگاه تهران  تصمیم گرفتم که تشکیلات جدیدی وغیر از" تشکیلات انجمن دانشجویی چپ" ودر تشکیلات دانشگاه بوجود آورم !ویا"تشکیلات جدید انضباط یابی اخلاقی ویا"موزشی را ودر دانشگاه  وبرای جوانان جدید الورود به دانشگاه بوجود بیاورم  ! وچونکه از اول جوان با انضباط اخلاقی بودم  ویا با سواد فراوان واهل استدلال وجر وبحث بودم وقبل ازدانشگاه هم و صدها جلد کتاب سیاسی ویا راجع به امریکای لاتین ویا افریقا ویا استعمار  ویا کتاب دینی خوانده بودم وبعلاوه در جر وبحث وبا همه استاتیدم ویا با مدیران دانشکده ها وکم نمی آوردم ! ولذا تصمیم گرفتم که اولین انجمن اسلامی دانشگاه را ودر دانشکده خودم وتاسیس بکنم  وبهمین دلیل وعده ای از دوستانم راو با خود هم عقیده کرده وآنها را  جمع کرده و به دفتر رئیس دانشکده بردم وگفتم که به ما هم ونظیر اتاق دانشجویی گروه چپ دانشکده که آنرا "اتاق رفاه دانشجویی" می نامیدند ویک اتاق هم وبرای نماز خواندنمان بما ها بدهند   وبعلاوه اتاق دیگری هم وبرای تاسیس کتابخانه انجمن اسلامی بما بدهند ! واول ممانعت می کردند که همان اتاق دانشجویی وبرایتان کافی می باشد! ولی   من که فوت وفن چانه زنی وبا مدیران را وخوب بلد بودم وبا خطابه های دانشجوی ام وهمگان را جمع می می کردم   ولذا اولین کتابخانه انجمن اسلامی دانشگاه تهران  را ودر دانشکده خودم زدم وسپس که تعداد دانشجویان مورد نظرم را و زیاد کرده بودیم  وبا ایجاد تظاهرات  و اتاق کوه را هم و برای همان اعضای انجمن اسلامی دانشکده خودم و از آنان گرفتم و نیز میز فروش کتابهای اسلامی را ودر "بوفه دانشکده" را هم گرفتم وعناصر چپ دانشکده نیزو "میز فروش دیگری" را برای فروش کتابهایشان گرفتند وبا این کار ها جدا بودن دو گونه تشکل ها وکم کم نمایانترمی شدند   وسپس به بهانه انتخابات دانشجویی جدید و   "اداره بوفه دانشجویی " دانجویی را هم کسب کردم که برای جذب هواداران وسمپاتهایمان برخلاف امروزه چای وتنقلات راوبا ارزان ترین قیمت به دانشچویان عرضه می کردیم که هوادار ما باشند  ویا اداره رستوران دانشکده ام را نیز وبا تعداد آرای انتخاباتی بیشتر  بیشترو ازدست  عناصر چپ دانشکده وبیرون اوردم ویا از چنگ دانشجویان  توده ایها وبیرون  آوردم وسپس نوبت  به "نشریه دانشجویی "واتاق کوه دانشکده هم رسید  که آنرا  هم وبدست آوردیم وبا این کار ها و"دار ودسته "من وزیاد شده بود ویا اسمم وبر سر زبانهای سایر دانشکده ها افتاده بود ویا مشهورودر همه دانشکده ها  شده بودم ودر ماههای بعدی وبدنبال تاسیس تشکیلات مزبوردر خود دانشکده ام  وبه دنبال تاسیس انها در  بیست وچند دانشکده دانشگاه تهران افتادم که آنها را هم وبا روش انتخاباتی خود و از چنگ دانشجویان چپ همان دانشکده ها بیرون می آوردم  و یا بدست عناصر مذهبی آن دانشکده می دادم وبعلاوه در کتابخانه دانشجویان اسلامی ویا در اتاق کوه انجمن نیز ونوبت بندی ساعتی  کرده بودم ویا برای اعضای انجمن کرده بودم که در ساعت مزبور ومسئول امانت دادن ویا مسئول تحویل گرفتن کتاب باشند وودر شیفت بعدی به نفر دوم تحویل بدهند ویا در اتاق کوه ویا در اداره بوفه دانشکده ومشغول ثبت نام کوه ویا دادن فیش چای وتنقلات باشد  واین امر وجذابت زیادی برای دانشجویان ودر پیوستن به انجمن های اسلامی دانشگاه ویا در سازماندهی انها ومنظم کردنشان داشت که باند مهندس بازرگان ویا حاجی بازاری های هیات موتلفه مذهبی ویا گویندگان رسانه ملی ویا فیلمسازان انقلاب وجشن واره ها وچنین پدیده ای نمی شناختند ولذا از بخار معدهو درموردعلل وقوع انقلاب ایران ودر رسانه ملی ویا در ادره ارشاد دم می زنند ولذا دومین دانشکده ای که مورد نظرم بود ودانشکده فنی  دانشگاه تهران بودکه در آنجا هم ودوستان زیادی وبطرف اید ئولوژی خود جذب کرده بودم  وهمین کار را نمودم  واقای حبیب بی طرف ویا جعفر سرقینی وابتدا زیر بار نمی رفتند ومثلا اقای حبیب بی طرف که بعدا وزیر نیرو شد ومی گفت  که ما نمی توانیم  که به فعالیت علنی ودر دانشگاه بپردازیم وبرای ماها دردسر دارد !ولی تاسیس انجمن اسلامی در دانشکده فنی برای من مهمتربود ولذا بکمک دوستان دیگرفنی ام وانجمن اسلامی انجاراهم تاسیس کردم وبعدا اقای بیطرف ویا سرقینی هم به آن انجمن پیوستند

وهمچنین باید بیفزایم که جو فرهنگی دانشکده فنی دانشگاه تهران و قبل ازاقدام  من ودر دست گروههای چپ بود که نویسندگان زیادی ودر ایران داشتند وروش جذب دانشجویان سال اول را وبطرف خود را هم وبلد بودند  ویا مواضت زیادی داشتند که در دانشکده مزبورومن  نفوذ نکنم ولذا تاسیس انجمن اسلامی  دانشکده فنی وبرای من سخت تر از دانشکد ههای دیگر بود ولی بعد از تاسیس آن انجمن اسلامی فنی واینجانب  اغلب با دانشجویان دانشکده فنی مراوده داشتم ویا در اتاق آنها بسر می بردم وبعلاوه کثرت اعضای انجمن اسلامی آنها  هم ودر دانشگاه تهران ویادر جریان تظاهرات دانشجویی بیشتر از سایر دانشکده ها بود واغلب نیز از شاگرد اولهای ریاضی شهرهای مختلف ایران بودند !

وحتی اعلامیه سیاسی خواندشان نیزو در پشت  دیوار آمفی تتاتر مدور وسط دانشکده فنی هم وجالب بود ولذا هر روز بجای علوم مهندسی واول تعدادی بیانیه سیاسی می خواندند وسپس به کلاس درس خود می رفتند  وهمان بیانیه ها را هم  طوری در دورادور دیوار امفی تتاترمدور دانشکده  وهمه روزه می چیدند وسپس امده وخم می شدند  وانها را می خواندند ولذا بیانیه خواندنشان ویا خواندن مطالب اعتصابات سایر دانشکده ها ی انها هم و بسیار جالب بود ویا مواضب بودند که کسی از کارمندان ساواکی دانشکده وانها را برندارد وزیرا که  دسته جمعی وی را می زدند ولی کسی هم از آنها ودرهنگام  خواندن مطالب سیاسی و دکتر وطنی ویا دکترحسین  رحیمی را ندیده بودند  که بعدا از اعضای شورای انقلاب فرهنگی حکم گرفته وهمه دانشجویان مذهبی مزبور را وکنار گذاشتند  ویا تنها آنها را وبرای "شورای مرکزی جهاد "انتخاب نمودند وحتی بچه های دانشگاه صنعتی شریف را هم کنار گذاشتند  که سرهنگ طاهری ومسئول گارد دانشگاهشان را در رژیم شاه را وبا همکاری یکدیگر وترور کردند ویا بخاطر  سرکوب تظاهرات دانشجویی دانشگاهشان وترور کرده بودند! ولذا بچه های انجمن اسلامی دو دانشگاه بزرگ ایران وبرخلاف رویه امروز وعناصر هیپی ویا چشم چران نبوده نبوده ویا در راه اندازی تظاهرات سیاسی بهینه تر وعلیه دولت شاه  وبا دانشجویان دانشگاه تهران  چشم وهمچشمی خوب وتوام با لیاقت داشتند  ویا دانشجویان دودانشگاه بزرگ ایران قبل از انقلاب وباهم ورقابت مسابقاتی خلاقانه داشتند که بعد از انقلاب ودر پست های اداری وصنعتی همه آنها را کنار گذاشتند واز افراد بی خط ویا بی مرام استفاده کردند

 آری من دوستان زیادی ودر دانشکده فنی یافته بودم  وبوسیله آنها "تشکیلات انجمن اسلامی دانشکده فنی" را زدم وتنها با پشتکار من بود که موفق گردید  وزیرا که گرو ههای چپ دانشگاه تهران ودر دانشکده فنی زیاد بودند   وچراکه اعضای چریکهای فدایی خلق وبیشتر از درون دانشکده فنی تهران بیرون آمده بود ولذا  تجربه های عمیق  عضو گیری در آن دانشکده بوجود آورده بودند که مذهبی ها ان نوع مهارتها را نمی شناختند ولذا تمامی عناصر خودشان را وبسیج کرده بودند که به انحاء مختلف ومانع نفوذ من ودر دانشکده فنی دانشگاه تهران بشوند ولی در نهایت ومن موفق گردیدم  وبعلاوه در" تاسیس انجمن های  اسلامی بیست وچندگانه دانشکده های  دیگر هم وبه همین روش عمل می کردم ونیز در محیط خوابگاه کوی دانشگاه که حدود 22خوابگاه داشت وبه انحا مختلف وبا ورودیهای  سال اول همان دانشکده های  مختلف دانشگاه  وبه بهانه های مختلف آشنا می شدم وگاهی  هم ودر اتاق آنها می خوابیدم ولذا بیشترین دوست  را ودر دانشگاه تهران من داشتم  که از اغلب شهر های مختلف ایران بودند  ویادر اتاق همان  دوستانم ودر 22خوابگاه خوابیده بودم ویابه شهرهای مختلفشان وهمراه آنها رفته بودم  وحتی مدتی هم ودر محوطه خوابگاههای انترنی بیمارستان امام خمینی خوابیدم که در خیابان نصرت واقع بود ودوستان پزشکی ام وبه من ودر اتاقشان جا داده بودند که 15 شب ودر آنجا خوابیده ام که دلیل انست بسیاری از دانجویان وانترن های دانشکده پزشکی تهران هم عضو انجمن بودند ولذا اینجانب و در عرض سه سال فعالیت مداوم ودر همه دانشکده هاعمل کرده وهمه "انجمن های اسلامی دانشگاه تهران "را تاسیس کردم ویا با پشتکار زیاد  زده بودم ویا در پوشش رفاه دانشجویی وبزرگترین "تشکیلات سیاسی در کشور "را به بوجود آمده بودم  وبعلاوه ارتباط همه دوستانم را وبا "دوستان دانش اموزی شهر شان را هم و به آنها یاد داده بودم ویا  به همه آنها  وانواع کتابها وتهیه می کردم و یا می دادم که  وبه شهرهای مختلفشان می فرستادند وتشکیلات عناصر چپ نیز واز ما ها وروشهای جدیدتر  را یادمی گرفتند ولذا منظم ترمی گشتند  ویا عیوب کار گروهی گذشته خود را واصلاح میکردند  وفقط در" دانشکده هنر"این نوع تشکیلات را نزدیم وزیرا که از اول وآنهافراد لا ابالی بودند ونیز کنکور خاصی هم داشتند که از خانواده های لاابالی وغیر سیاسی اننتخاب می شدند  و متاسفانه اغلب گروه کارگردانهای فیلم های مذهبی سازتخیلی  هم از این نوع دانشکده هنر هستند (که نه دین را می شناسند ونه نظام سیاسی ادارات ایران را)  ولی با فیلم سازیهای موهوم  خود وهمه چیز را خراب می کنند  ودر زمان شاه هم واین نوع گروه هنر واز خانواده های خاص انتخاب می شدند  وبعلاوه اتوبوس ویژه ای هم ودر زمان رژیم شاه وبرایشان خریده بودند  که دم دانشکده هایشان بود که در ایامهای  مختلف ودختر وپسرها  را وباهمدیگر به مسافرت گروهی می فرستادند  ولیکن   هیچ کدام از دانشکده های دانشگاه تهران  وچنین نوعی از  اتوبوس دختر وپسری را  نداشتند  ولذا هم ما بچه های مذهبی متوجه نحوه تفکر انان بودیم وهم گروه چپ دانشگاه تهران ونوع تیپولوژی انان را می شناختند ودو گروه بندی سیاسی دانشگاه  میدانستیم که نفوذ کردن فکری ویا عقیدتی درآنان  وبی فایده می باشد   ولذا عناصردانشجویی  هیچ دانشکده دانشگاه تهران  و به طرف آنها نمی رفتند  که تافته جدا بافته بودند وآنها  نیز با بقیه دانشکده ها قاطی نمی شدند  وهرچند در طی چهار سال اوجگیری تشکل دانشجویی مزبور وخودشان جمع وجور کرده بودند ولی در هیچ نوع از  تظاهرات دانشگاه تهران  شرکت نمی کردند ودر یا بحث های گروهی  ما هم شرکت نمی کردند ولی بعد از انقلاب وبیک باره وبرای پول دراوردن خود وهمگی مسلمان شدند ویا بوسیله وزیر فرهنگ وهنر مهندس بازرگان ویا دکتر بنی صدر ویا معادیخواه ومسلمان دو اتشه شده ویا جهت اخذ پول وکارهای پوستر سازی مذهبی می کردند ویا برای وکلای مجلس ویا جهت کار گردانی در صدا وسیما وآماده تهییج مذهبی  می شدند ویا افرادی را با فیلم سازیهای  خود مقدس می کردند که هیچ نوع ویزگی مذهبی نداشتند ویا افرادی را خراب رسانهای میکردند که انسانهای مومنی بودند ولی در فیلم سازی ویا تصویر سازی تلویزیونی ویا در پوستر سازی نمایندگی انها که برای طبقه عوام می ساختند وتقدس سازی دروغین موج می زد وفراماسونهای دواتشه را ومسلمانان زاهد فیلم سازی می کردند که هالیود هم قادر به چنین کاری نیست  ولذا با فیلم سازیهای مزبور و یک نفر  را مقدس می کردند ولی بعدا یک عنصر پولشوی از آب در می آمد ولذا ما دانشجویان دانشکدههای مختلف  نقلاب کردیم ولی از" نان افتادیم "ولی  آنها که از اول "دنبال انقلاب" نبودند ولی به نان ونشان ومشهوریت زیادرسیدند  ویا  بوسیله  رایو تلویزیون وجشنواره ها وتئاتر شهر ونمایشگاههای هنری اشان رسیدند که در فیلم سازیهای انان فعالیت شیاسی ویا کتک خوردن دانشجویان 23 دانشکد ه ودر طی 37 سال حکومت پهلوی وجود ندارد ووبرای اینک چشم دیدن اعمال سیاسی دانشجویان 23 دانشده تهران را ندارند ودادائما در جشن وارهای خود لمپن های الواط تهران چهره انقلابی ومقدس سازی می کنند ونام جشنواره هنری را بران می گذارند   وفیلم سازیهای بیک ایمان وردی ویا تقی ظهوری زمان شاه هم وچنین الوده به هرزه گی ویا فساد کارگردانهایش نبود که ماها آن نوع فیلم ها را وطاغوتی می نامیم   ولذا امروزه بهایی شدن مردم ایران ودر دنیای اخلاقیات خانوادگی ویا دردنیای  فساد اداری ودزدیهای اینترنتی وپولشویی های کارخانه ای ومعلول این نوع فیلم سازی کارگردانها شیطان پرست دانشکده هنر می باشد وبویژه بعداز فتنه سال 1388ش که 7 ماه مداوم ومردم ایران وعلیه اقای  احمدی نژاد وتظاهرات می کردند ووی برای ادامه حکومت خود واحتیاج به ترمیم وجهه داشت ولذا به وزرای فرهنگ وهنر وعلوم خود  و دستور داده بود که به  هر قیمت که شده است ومردم را وبا "کار های هنری وفرهنگی"  خود وبه طرف دولت وی جلب بکنند وبعلاوه با تظاهرات سال 1378ش  هم وانجمنهای  اسلامی در دانشگاهها ی ایران  جمع شده بود  ولذا 45 رئیس دانشگاه اصول گرای ایران ویا گمارده اقای احمدی نژاد هم به "روه هنری و کمک مالی زیاد کردند که امور هنری را ودر دانشگاهها یبراه اندازندکه دانشجویان زیاد دارد ودر دنیای رای گیری موثر هستند   ولذا درب پول صندوق رفاه دانشجویی را وبه طرف جیبهای پرسنل دانشکده هنر گشودند که دانشجویان مزبور را وبا پولهای مزبور وبطرف فعالیت هنری ویا فرهنگی بکشانند  و این افراددانشکده  های های هنرهم وبجای اموزش درس خوانی ویا احساس مسئولیت دانشجویی  وتنها با فعالیت فرهنگی وهنری خود در دانشگاهها ورفاقت  دختر وپسرهای دانشگاهها راترویج دادند  ویا به طرف کارهای هنری مختلط با یکدیگر ودر دانشگاهها سوق می دادند ویا زندگی کردن با پولهای کثیف را وبه آنها آموزش می دادند وتا  پولهای معاونت دانشجویی  دانشگاهها را بگیرند ویا به قشرهنری  مزبور داده شود ویا وزیر دیگرآقای احمدی نژاد هم  ودر وزارت  علوم پزشکی هم واین نوع از کارها  راو در دانشکده های پرستاری ومامایی براه می انداخت ویا وزیر دیگراحمدی نژاد هم  که مجتهد اصول گرایان دانشگاه امام صادق بود ودر وزارت ارشاد وافرادی را گماشته بود که تا جوانان شهر ها  را وبه طرف کانونهای فرهنگی هنری 72 هزار مسجد شهر های ایرانی بکشانند   ویا از طریق" گروه هنرمزبور  بکشانند  ویا از پولهای  موقوفات وغیره وکار هنری در مساجد را دایر بکنند! وانها هم وبه بهانه کار هنری در مساجد ایران وپای همان جوانان غیر متقی  شهرها را وبه درون مساجدمقدس شهر ها  کشاندند   ودر حالیکه قران می گوید که آلمسجد اوسس علی التقوی ودر ادامه اش  یاد آوری می کند که اگر افراد بی تقوی و به مساجدراه بیابند  ویا به هیات امنائ آن مسجد ها وراه بیابند ولذا مسجدمزبور را  واز جایگاه  عبادت خدا وخارج ساخته  ویا به  "مسجد ضرار"تبدیل می کنند  ویا در ایه دیگر قران  هم  می گوید که (الصلاه تنها عن الفحشا والمنکر) ولذا تذکر می دهد که مسجدها  وجای نماز خواندن وعبادت است ونه محل امور فرهنگی ویا هنری ویانقاشی و.. که ممکن است منکرات قرانی را هم وبه مساجد بکشانند ولی وزرای فرهنگ وهنر آقای احمدی نژاد وجهت  کسب وجهه سیاسی  خودویا برای اصول گرایان دیگر  ویا جهت انتخاب شدن مجدد وزارتی آنان  واین نوع از  مسایل را بوجود آوردند  ولذا الحاد وپولشویی وبا مذهب فراماسونری و عجین شده بود ویا رواج شرکتهای هرمی ودر همه دانشگاهها وادارات وخانواه ها هم وراه یافت  ومعجون عجیب وغریبی ازعجین شدن  " مذهب وسیاست" را بوجود آورد که اکنون چند سال می باشد  که همه مطبوعات  ایران واز گسترش فساد اقتصادی ویا اداری ویا شرکت های قماربازی  ویا از کش رفته شدن حسابهای بانکی مردم ایران دم می زنند !که تاثیر فیلم سازی وگزارشگری خبری این نوع کارگردانها خبری ویا هنری است که هالیود هم ودر الوده کردن دنیای غرب وچنین افتضاح کاریها  ندارد !

چرا انجمن های اسلامی دانشگاهها  ودرسالهای 1360 و 1378 ش وتوسط ماسون – مذهبی ها ،فروپاشید ؟         

 چرا انجمن های اسلامی دانشگاهها  ودرسالهای 1360 و 1378 ش وتوسط ماسون – مذهبی ها ،فروپاشید ؟

                                                      (بخش سوم )

از دکتر محمد خالقی مقدم-

خاطرات دانشجویی 16 ساله از دانشگاه تهران

 

ودر تکمیل مطلبم می گویم که  درآخر  سال سوم تحصیلم بود که مرا از دانشگاه تهران اخراج کردند وهر چند دو سه  بارودر سازماندهی  تظاهرت دانشجویی ودستگیرموقت  شده بودم واز من تعهد گرفتند که دیگر فعالیت سیاسی را ورها بکنم که فایده نکرده وبالاخره تصمیم گرفتند که مراو از دانشگاه تهران اخراج بکنندولی  اینجاب  وهمچنان وفعالیت خودم را ودر بیرون دانشگاه ادامه می دادم ویا بالای چند میلیون جلد  کتاب مذهبی- سیاسی را وچاپ مخفیانه کرده ودر کنار خیابان ناصر خسرو ویا در پشت میدان امام حسین وتوزیع دانشجویی می کردم ویا در خیابان سلسبیل ویا در منزل  کرایه ای ودر خیابان تخت طاووس وکارتن گذاری ویا بسته بندی کرده وبه آدرس منزل همان دانشجویان آن شهرهای دوستانم ارسال می کردم وتا بین دوستان محله هایشان وخواهر وبرادرشان توزیع بکنند وشبها هم وچونکه  جایی در تهران نداشتم واز راه نرده های پشتی خوابگاه دانشگاه که بطرف محله گیشا می باشد واز لابلای نرده ها ودر تاریکی شب  آمده ووارد محوطه خوابگاه  دانشگاه می شدم وهر شب در اتاق یک از دوستانم می خوابیدم وتا نفهمند که أر کجا زندگی می کنم؟ ونیز فردایش در جای دیگرمی خوابیدم  وگاهی هم ودر منزل برخی از دوستانم ودر میدان خراسان بودم  ویا درمنزل دوستان دیگرم ودر  پشت نیروی هوایی وغیره بودم وگاهی هم وبه اغلب شهر های ایران می رفتم که منزل خانواده دوستانم ودر آن شهرها بود  وفرضا یکماه ودر منزل دوستانم ودرشهر  زاهدان بودم واز چهار دانشجوی اخراجی آن دانشگاه ودفاع فرهنگی می کردم ویا مدتی دیگر هم ودر بندر عباس بود که بمدت دوماه ودر منزل کپری یکی از دوستانم بسر می بردم که در محله حلبی اباد بندر عباس بود واز انجا وکتابهای مختلفی را به بندر لنگه ومیناب ولار وخنج وغیره برده وتوزیع می کردم ویا در شهر زواره وبهبهان ویزد واصفهان وشیراز  ویاسوج و نجف اباد  وکاشمر وغیره بودم ودر تظاهراتی که دوستانم ودر آن شهرها وبراه انداخته بودند  وشرکت می کردم وانها را راهنمایی می کردم    وبالاخره در جریان تظاهراتی که در شهرخودم وبراه انداخته بودم ودستگیر وروانه زندان شدم وتا آنکه با آزادی زندانیان سیاسی ومن هم از زندان آنها آزاد شدم وبعد از وقوع انقلاب واین جانب به دانشگاه تهران برگشتم ونیم ترم از تحصیلاتم هنوز  باقی مانده بود که گذرانیدم ودو کتابی که در مورد "جنگ   داخلی لبنان "ویا "مطبوعات عصر پهلوی" بودونوشته بودم وادبیات زیبایی داشت وبه چاپ  رساندم وضمنا به اتفا ق آرائ دانشجویان وبه نمایندگی صنفی دانشجویان  انتخاب شدم که از حقوق صنفی واموزشی آنان دفاع بکنم .

   ورسم دانشگاههای انقلابی آن بود  که در آن کشوری که  انقلاب می شود و هیات مدیره اداراتش وترکیبی از ریاست دانشگاه ویا نماینده صنفی همان دانشجویان ویا نماینده قشر کارمندی ویا نماینده هیات علمی  می باشند وتا دسته جمعی وتصمیم بگیرند  واین نوع افراد وحق امضا ودر مدیریت آن دانشگاه ویا کارخانه دارند! واینجانب هم که محبوبیت شدیدی ودر میان دانشجویان دانشگاه تهران ویا صنعتی شریف ودانشسریعالی وغیره داشتم وبه اتفاق آرائ ,عمومی دانشجویان وبعنوان "نماینده صنف دانشجویی دانشگاه تهران" انتخاب شدم  ولی دکتر حسن عارفی که رئیس دانشگاه تهران  واز سوی دولت بازرگان تعیین شده بود وآن  نوع سیستم مدیریت جمعی وبعد از انقلاب را نمی پسندید وبعلاوه با برخی از استادان  بیسواد دانشگاه هم وزد وبند کرده بود واز انتخاب من وبعنوان نماینده قشر دانشجو ونگران بودند وزیرا که بدنبال منافع خاص خودشان ودر دانشگاه تهران بودند ولذا می ترسیدند که من با پشتیبانی قوی که در بین دانشجویان داشتم وجلوی تصمیمات غیر قانونی آنان را بگیرم ویا در امور اداری ویا در امور  اموزشی را بگیرم وقدرت دانشجویی آن را هم داشتم ولی من که پست های مهمتروزارتی ویا وکالتی وغیره را وبرخلاف برخی از دوستانم  و قبول نکرده بودم وتنها نماینده گی حقوقی قشر دانشجوی فاقد قدرت وبعد از انقلاب را پذیرفته بودم  ولی با زد وبند این نوع از افرادمدیر شده دانشگاه و به آن هدف صنفی دانشجویان هم موفق نشدم  وبعلاوه افق دیدم و بالاتر بود وبجای نگرانی ام ودر مورد وضعیت خود دانشگاه تهران ونگران وخیم تر شدن سریع اوضاع کشور بعد از انقلاب بودم وبویژه نگران حاد شدن اوضاع سیاسی دانشگاه تهران بودم که ممکن بود اوضاع کشور را وبه حوادث خونین بکشاند ولذا نگران تصمیمات منفعت طلبانه آن دونفره و در شورای مدیریت دانشگاه نبودم وبرخی وقتها هم که بمن می گفتند که فقط در مسایل خوابگاهها ورستورانهای دانشگاه دخالت بکن ومسایل آموزشی را وبه ما ها بسپار! ولذا این نوع از حرف زدن ها وبه من برنمی خورد ! وزیراکه بخاطر وخیم شدن اوضاع ایران وتوسط دولت مهندس بازرگان که از سیستم مملکت داری کشور وبعد از انقلاب وبهیج وجه سر در نمی آورد ولی نخست وزیرمملکت  بی صاحب  شده بود ویک مشت تحصیل کرده خارجی وبدون مسئولیت را وبر 23 وزارتخانه ایرن تحمیل کرده بود ومردم روستایی بقال کوچه وبازارها هم که دنبال فرصت  طلبی  هستند وبا او بیعت کرده بود  واداره کشور وبصورت کلاف سر درگم شده بود ولذا  کاری از دست من ساخته نبود ولذا با دیدن اوضاع اشفته مزبور واول تصمیم آن بود که بعد از انقلاب وبه خارج کشور رفته ودر یکی از کشورهای مزبورو به تحصیلات  تکمیلی خودم بپردازم  واول کار نیت ام آن بود  که در شهرستانها ومقداری طلب پولی داشتم  ویا  ایام از دانشجویی کتابهای ارسالی دوستانم داشتم ویااز کتابهای ارسالی  طلب داشتم ولذا با صرف 15 روز از وقتم و   حدود 70  هزار تومان از همان طلب پولهایم را  وجمع آوری کردم وبا آن پول می توانستم که با دلار 7 تومانی  آن روزگار و ده هزار دلار بخرم وبه خارج کشور بروم ولی وقتی مهندس محمودجعفری واز دانشکده فنی دانشگاه تهران ویا چند تن دیگراز دوستان فنی ام  که اکنون استاد دانشگاه تبریز می باشند  واز من ودر اتاقشان  ومدتها پذیرایی کرده بودند واز من خواستند که از تصمیم مزبوروصرف نظر بکنم وهمان بچه های انجمن اسلامی دانشکده فنی وبه من گفتند  که بمان ورستورانها وخوابگاهای دانشگاه را  اداره بکن که دچار بحران نشویم ومنهم به حرف آنها گوش دادم  وباقی ماندم ولذا از سال 1358 الی 1360 ش واین نوع از مکانهای رفاه دانشجویی دانشگاه تهران را ووبعنوان نماینده صنفی همان دانشجویان واداره می کردم وخودم را از بحثهای سیاسی محوطه دانشگاه ویا از تصمیمات منفعت طلبانه مدیران  دانشگاه واساتید دور نگه می داشتم که کار خودشان را بکنند وچرا که شیرا زه دانشگاه تهران واز هم گسسته بود واساتید وبا سواد دانشگاه تهران وگروه گروه ازکشور   خارج می شدند وتنها اساتید بیسواد مانده بودند که فقط به فکر لیفت ولیس شخصی خودشان بودند و از نظر دانشجویی هم ودانشجویان قبلی و به سی وچند گروه سیاسی تقسیم شده بودند وهر کدام ودفتر ودستک  خاص و در دانشگاه تهران داشتند وبزرگترین گروه بندی دانشگاه تهران هم که "انجمن اسلامی "بود  وبعد از انتخاب من وبه چند دسته تقسیم شده بودوگروه معدودی از انها و تصمیم گرفته بودند که بروند وکیل ویا وزیر ویا سفیر بشوند وگروه بزرگی از انجمن اسلامی دانشگاه تهران وبخاطر رفتارهای ضد اخلاقی نظام مدیریت وزارتخانه ها وبه درگیری کشیده شدند

ونیز اضافه می کنم که در  موقع انتخاب من وبه نمایندگی دانشکده علوم اجتماعی وغیره وبعد از 22 بهمن   ودانشجویان رای دهنده به  من وبعد از انتخابم وبه چند دسته تقسیم شدند وبرخی به عده دیگر تذکر می دادند که فرصت طلبی ویا سهم جویی بعد انقلاب را رها بکنند ولی تعدادی از آنان که بتازگی عضو انجمن اسلامی شده بودند وبا همه عدم سابقه فعالیت چند ساله خود ومقدس نمایی بعد از انقلاب می کردند ویا علاوه از بحث با دانشجویان کتک خوره وفعال سابق وچنان فرصلب طلبی میکردند که حتی بجای من نماینده انتخابی وتصمیم می گرفتند که نماینده قانونی دانشکده بودم  ونمی گذاشتند که در مورد اداره دانشکده ویا در اداره سرنوشت صنفی حداقل 700 نفردانشجو وبا ریاست همان دانشکده به توافق برسم ومانع اجحاف به دانشجویان شوم ودانشجویان فرصت طلبی که معنی دموکراسی دانشجویی ویا اخلاق ویا رفاقت ویا شرایط عضویت در انجمن اسلامی وتربیت دانشگاهی را نمی فهمیدند ولذا با رندی وزرنگی تمام وزد وبند با رئیس دانشکده کرده تا حقوق دانشجویان ویا اساتید غیر ریا کار را ضایع بکنند  ویا بجای من نماینده  قانونی همان دانشجویان  تصمییم می گرفتند  ودر حالیکه آنها انجمن  اسلامی را تاسیس نکرده بودند  ویا مثل من  وبه زندان نرفته بودند ویا اخراج نشده بودند ویا نظیر من و نماینده انتخابی همان دانشجویان هم  نبودند واز اشتباهات دیگر م آن بود که در جمع چنین افراط فرصت طلب وفاقد اخلاق ونظام تربیت فرهنگی وبرای تحصیل به خارج کشور نرفتم وبه حرف مهندس محمود جعفری گوش دادم  ولذا در ایران ماندم وبهمین خاطرهم  بعد از تعطیلی دانشگاهها هم و چونکه نظیر دیگران نمی خواستم که پست اداری بگیرم ولذا تصمیم به ادامه درس خوانی تحصیلی خودم در داخل کشور گرفتم واز این رو  ومجبور شدم که در کناربرخی از  آنها وتحصیلات تکمیلی بدون جاه طلبی خود مرا ودر داخل کشور هم وطی زحمتکشانه بکنم ولی آن تحصیل ساده را هم وبرای من ناگوار کردند ودر حالیکه هرکدام مدیریت یک اداره را بدست اورده بودند ویا ماشین تازه آبی کم رنگ ویا خانه سازمانی گرفته بودند ودر بقیه تحصیلاتم نیز و انواع عذاب الیم را هم وبه من ویا نحوه درس گذرانی ساده خودم تحمیل میکردند ولذا  هیچ دانشجوی ایرانی ومثل من واز تحصیلات قانونی خودش وصدمه ندیده است  ولی این بار آنها در ادارات مهم  وبعنوان مسئول گزینش وغیره و به تصفیه وپاکسازی تعدادی از اساتید ویادانشجویان  وکارمندان با سواد میپرداختند ودرضمن دوره درس خوانی خودشان هم با کلک زنی بود وفقط با زد وبندبا اساتید  ویا با چلوکباب دادن واز اساتید نمره قبولی می گرفتند  وبعلاوه من که اشتباه کرده بودم وازدواج کرده بودم ودختر کوچکی هم داشتم وبخاطر وی ومجبور به ادامه تحصیل ودر ایران شده بودم وعذاب الیم وازنحوه نمره گرفتن انها وبرعکس از نحوه درس دادن استادان پول پرست ویا فاقد سواد بعد از انقلاب را می کشیدم ولذا از صدها تحقیق ارزنده خودم نیزوکوچکترین نفع مادی ویااداری نبردم  ودر درون همان دانشکده ها نیز واینجانب وبا اخراج استاتید با سواد وتوسط آنان  وموافق نبودم وحتی با اخراج کسی که خودم رااز دانشکده مزبور  واخراج کرده بود ومخالف بودم وصرفا از تعقل فرصت طلبان  آن دانشکده نشات می گرفت که از جمع 40 هزار دانشجویان دانشگاه تهران  وشایدهم  20 نفر بیشتر نبودند  !ولی وزرای علوم تعیین شده بوسیله مهندس بازرگان ویا ریاست دانشگاه هم وحکم برای اعمال غیر اخلاقی انان داده بود    واز طرف دیگر قشر روستایی  ولمپن های فرصت طلب ایران هم و تقصیرکمتری ندارند  وبجای اینکه "مفهوم دین" را واز ما دانشجویان مذهبی با سواد دانشگاهها یاد بگیرند ویا بپرسند !وبرعکس با بازرگان ووزرایش بیعت نا آگاهانه کرده بودند  که اعلامیه بدهند که دانشگاههای بعد از انقلاب اسلامی وباید بسته شود ویا دانشگاههای  اسلامی نمی باشند ولذادانشجویان ویا اساتید با سوادش  باید تصفیه بشوند  ویاباید که بوسیله دکتر حسن عارفی ودکتر شریعتمداری وگمارده مهندس بازرگان و مسلمان بشوند !ویا از دانشگاهها اخراج بشوند! ودر چنین وضع غوغا سالاری وما دانشجویا ن بد بخت  دانشگاهها وچه کاری از دستمان برمی آمد که امروزه مردم ایران وتقصیرات همه مسئولان ویا ناآگاهی عمیق خودشان را وبه گردن ما  دانشجویان قربانی شده انقلاب بیندازند !؟  

وبرای روشن مسئله اضافه می کنم که  این دوره تاریخی بود که مصوبه وزراتی مهندس بازرگان ودر ستاد انقلاب فرهنگی ودر باره ما دانشجویان کتک خورده از گارد شاه ودر باره ما دانشجویان بدبخت دانشگاه واز سوی نخست وزیر باصطلاح مسلمان  هم نیز اعلام گردید که هیچ کسی وجزو دانشجویان مقصر نمی شناختند   ویا از طریق رسانه های زیر نظر نخست وزیری اش اعلام شد که به دست دانشجویان هنرفرصت طلب داده بودند که از تلویزیون و"حکم  غیر اسلامی بودن" ویاکافر بودن ما دانشجویان دانشگاهها  وبعد از انقلاب خوانده بشود؟ ویا همان مهندس بازرگان و با حکم ریاستی که به دست دکتر حسن عارفی داده بود و"مدعی انقلاب اداری وپاکسازی دانشگاهها " ویا جمعیت 250 هزار نفری مادانشجویان دانشگاههاشده بود ویا برا ی قشر عوام ایران واعلام کرده بود ند  ویا همان مهندس بازرگان وبا فتوای همان جماعت روستایی ولمپن ایران وخودش را واولین نخست وزیر مسلمان تاریخ جهان می دانست وحکم غیر مسلمانی ماها را وبنام ستاد انقلاب فرهنگی داده بود که مهم تر از انقلاب اول ضد شاه می دانست ویا حکم ریاستی به دکتر حسن عارفی داده بود وبه دانشگاه تهران فرستاده بود که ما دانشجویان را و از نامسلمانی بیرون بیاورد  وپزشکان حمایت کننده اش  هم وچنین می اندیشدند وفتوای وی را قبول داشتند ویا هم عقیده با او بوده  با او همراهی می کردند وتصورشان آن بود که پدر ومادر همه مادانشجویان  ایرانی قبل از انقلاب ویا فرزندان دانشگاهی آنها همه کافر زاده ویا غیر اسلامی می باشند  ولذا چند ماه بعد از گذشت چند ماه از وقوع انقلاب وهمان پزشکان پولدارفراماسون نظام پزشکی ایران  ومقداری پول وبین لومپن های تهران پخش کرده بودند وبه آنها گفته بودند که بهمراه حکم ریاست دکتر حسن عارفی  وبه دانشگاه تهران بروید وبا چماقهای  در دست خود واز مدیریت دانشگاه تهرانی وی و حمایت بکنید!و تا دانشجویان  همان دانشگاه هم وبا چماق شماها وریاستش را بپذیرند و یا مدیریتش تثبیت بشود !ویا نظیر ماشین دکتر اقبال پزشک فراماسون وماشین اش را وآتش در جلوی دانشکده پزشکی نزنند واو هم نظیر دکتر حسن عارفی وبا همان شیوه وبا چماق گاردها ورئیس دانشگاه تهران شده بود  ومندس بازرگان هم وبرای تعیین ریاست دانشگاه تهران واز همان شیوه سابق استفاده می کرد  ولذا او هم  با همان جماعت   پلاکارد بدست وچماق  در کف دیگر   ویا با غوغایهای مختلف وحکم ریاست دکتر حسن عرفی را به دانشگاه تهران آورده بودند   ودر مورد ریاست  دانشگاه  صنعتی شریف ویا دانشسرای عالی وغیره هم چنین ادعاهایی را داشتند که مورد پذیرش قشر باسواد وفرهیخته ایرنیان نبود که از میان همه مردم ایرن فقط آنها تحصیل کرده بوده وفرق "تعیین ریاست عصر حجر" و"عصر دانشگاه "  را می فهمیدند وبقیه مردم ایران وسوادی در این مورد نداشتند که آنراوبدلیل فقر سواد روستایی خود ودوره "جمهوری مردمی" خودشان می نامیدند وطبعا اختلاف عقیده ودر نحوه اداره دانشگاهای ایران بعد از انقلاب ب پیش امد ولی مدل انقلاب فرهنگی چین مدل خوبی برای پاکسازی دانشجوها از با سوادانی بود که در مورد نحوه اداره دانشگاه خود وبا قشرروستایی چماق بدست چانه زنی علمی نکنند  همان فرماسونهای کمونیسمی که "انقلاب فرهنگی چین " را ودر عصر خصوص سازی چین وبا سرکوب دهها هزار دانشجوی دانشگاههای چین تحقق داده بودند ویا برای بستن دانشگاها وآنها را به زیر تانک برده بود ودر ایران خصوصی سازی شده هم وتوسط "لژ فرانسوی مهندس بازرگان  ویا دوستانش  وصدها چماق بدست لمپن های مشروب  خور تهران ومجهز به همان شیوه بودند   وتا دانشگاههای ایران هم وبا شعار انقلاب فرهنگی دیگری بسته شود  ویا   دانشجویان با سواد ومومن همان دانشگاهها وپاک سازی شده وخصوصی سازی دانشگاهها وتنها با جایگزینی آنها ویا با انبوه شدن دانشجویان بنگی ویا اهل شرکت هرمی ویا پولشویی در دانشگاها ویا بجای دانشجویان مومن ومنضبط اخلاقی ودرسی  و"انبوه سازی مجدد "بشود ! ولذا شعار اسلامی کردن دانشگاهها ویا شعار "ستاد انقلاب فرهنگی "وتنها بهانه ظاهری انها وبرای تغییر مذهب در دانشگاههای ایران  بود که بدست پیامبرجدیدی مثل مهندس بازرگان می بایست که رواج یابد ویا بدست باند فراماسون – مذهبی جدید گونه سر داده می شد که بینانگذار این نوع از تغییر مذهب در دانشگاههای ایران می باشند ویا همزمان با گنجاندن اصل خصوصی سازی 44در رفراندوم قانون اساسی ایران وشعار ستاد انقلاب فرهنگی هم وسر داده  می شد  وتا "تغییر مذهب در خانواده های ایرانی ویا در رفتار فرزندان دانشجویی آنان تحقق یابد  ویا با شعار چماقداران روستایی تهران آنرا در ایران  تحقق ببخشند   وآری همان چماق داران وبا همراهی حکم ریاست دکتر حسن عارفی وچند ماه بعد از انقلاب وبه سراغ دانشجویان دانشگاه تهران امدند  که یا الله  باید  که دانشگاه تهران را خالی بکنید! وشماها ویا  250 هزار دانشجوی ایرانی وغیر اسلامی می باشید وبماها گفته اند که  دکتر حسن عارفی وحکم ریاست دانشگاه تهران از وزیر علوم باند مهندس بازرگان گرفته است واگر قبول نکنید وشماها لت وپاره می کنیم  وتا بماها گفته اند که  بیاییم وشما ها را اسلامی بکنیم  ویا "انقلاب اداری وپاکسازی ادارات"  را ودر تاریخ 7 تیر ماه صادربکنیم   ( ماخذ خاطرات اقای هاشمی در سال 1359 ) واوهم همان بخشنامه پاک سازی را وهمراه چماقدارانش به دانشگاه تهران آورد  وچونکه احساس می کرد که دانشجویان دانشگاه تهران ونظیر دوره دکتر اقبال پزشک فراماسون مشهدی ویا پایه گذار نظام پزشکی ایران عمل کرده واورا به مدیریت دانشگاه تهران نپذیرند ولذا مقدار زیادی هم از پزشکان پولدار فرماسون تهران وپول گرفته بود  وبه جیب همان چماق به دست  ها ی  تهران ریخته بود وآنها هم وهمراه لت وپاره کردن تعداد زیادی از  دانشجویان  بدبخت و به سراغ دانشگاه تهران آمدند وباعث استعفای دسته جمعی تمامی مدیریت های انواع دانشکده های دانشگاه تهران  شدند  که از آن نوع لت وپاره شدن دوستان دانشجویی خودشان نفرت یافته بودند ولذا   با استعفای جمعی انواع مدیریت دانشکده ها وابراز  بیزاری از عمل ننگین مزبور کردند  ولذا آمدن وی به ریاست دانشگاه تهران نحس بود ودوسال تمام همه دانشگاههای ایران را وبه تشنج کشاند وی بعد از آن واقعه  وتنها چند ماه در سکوت اداری وبعنوان رئیس دانشگاه تهران باقی ماند  وسپس در هیات دولت  ماسونی بنی صدر  وبجای حذف اداری اش وبرعکس ارتقائ مقام  هم یافت ولذا در هیات دولت بنی صدرواین بارپست بالاتر گرفت واین بار   وزیر علوم گردید وتا بقیه دانشگاههارا هم خراب بکند وبعدا  برای اینکه عضو کمسیون پزشکی امام بشود واستعفا داد ه وسپس عمدا جایش را به دکتر محمد علی نجفی داد که زنش را ودر حمام وبخاطر فاش نشدن اسرارش کشته بود وسپس با ترفند دیگری ودکتر ایرج فاضل پزشک را هم ووزیر علوم گردانیدند   و تا گزینش دانشجویان جدید  را وبا معیارهای  جدیدانجام داده  ویا پاکسازی دانشجویان قدیمی  را بیشتر بکند  ویا  در سال 1363 ش وبه مرحله اجرا بگذارد وانگاه جایش را به دکتر فرهادی پزشک مشهدی  ویا به معاون پزشکش ویعنی دکتر سیاری بدهند  ودروزارت بهداشت وعلوم پزشکی جدا گشته هم  هم  ودکترمرندی را جایگزین دکتر هادی منافی ویا دکتر فیاض بخش ویا دکتر وحید دستجرد ی کردند که وزارتخانه های مجزااز همدیگر را اداره می کردند  ویا آنها   و قبلا وزارت بهداری ویا وزارت بهزیستی و هلال احمر را جداگانه اداره می کردند وولی از دوره تفکیک  دانشکده های پزشکی واز دانشگاهها جدا شده از استقلال افتاده  ویا با وزارت بهداری وبهزیستی وغیره ادغام شده بودند ویا قانون نظام پزشکی را هم ودر همان سالها وبه نفع جیب شخصی پزشکان پول دوست  دگرگون کردند وبدین طریق سرنوشت هر دو وزارتخانه وبدست پزشکان واز سال 1364 ش به بعد افتاد !  

  وآری یا تدوین کتاب "اسلام مکتب مبارز ومولد وجهادکه نوشته  مهندس بازرگان می باشد ومفهوم جهاد دانشگاهی  تغییر معنا پیدا کرد  وبقیه فهمیدند که هدف جهاد با دانشگاهیان باسواد ومومن می باشد در همان دوره تاریخی وبدست اقایان علی وطنی وحسین رحیمی راه افتاده بود و یا با امضاهای نوه چه های دیگر مهندس بازرگان ونظیر دکتر شریعتمداری ویا دکتر توسلی وغیره بود ویا بعد از تعطیلی دانشگاهها درسال 1360ش راه افتاده و روز به روز هم  تکامل بیشتر می یافت وبعلاوه چماق به کف های تهران هم  وبا دیدن کتاب اسلاام مکتب مبارز وجهاد نوشته مهندس بازرگان وتازه می فهمیدند که منظور مهندس بازرگان واز نوشتن چنین کتاب اسلام مکتب مبارزی وجهاد چیست ؟ویا هدف جهادی اش ودر  مورد شعار  دانشجویان غیر اسلامی دانشگاهها  چیست؟ ؟ تفکر ایدئولوژیک  برای آنان ودر جهاد با دانشگاهیان تولید می کرد وتا  با اعمال  جهادی خودشان با دانشجویان مسلمان وکاری بکنند که   باعث استعفای دسته جمعی کلیه مدیران دانشکده های دانشگاه تهران بشود وتازه می فهمیدند که منظورمهندس بازرگان ویا هدفش ازتاسیس  نهضت ازادی چیست ؟ ویا هدفش ازدادن حکم به  وزاری فرهنگ  وهنر علوم دوره خودش چیست ؟ ویا منظورش از  تالیف کتابهای خودش چه می  باشد ؟ ویا به چه دلیلی  ومولف کتاب  "تعلیم وتربیت اسلامی "و نماینده خودش در وزارت علوم دانشجویان تعیین کرده است ؟ (ویعنی دکتر شریعتمداری را)ویا  در آن وزارت فرهنگ وعلوم وبه چه منظوری وی را  وزیردانشگاها  کرده است ؟که تعلیم وتربیت خانوادگی ما دانشجویان مسلمان زاده را و"تعلیم وتربیت اسلامی "نمیداند وبلکه غیر اسلامی می داند ! ولذا آن نوع از کتاب خودش را وبرای "ادب شدن اسلامی" ما دانشجویان دانشگاهها تدوین کرده  است؟ وبعلاوه خودش هم در مقام  پست وزارتش می خواهد که شعار تعلیم وتربیت اسلامی را وبا پاک سازی دانشجویان مسلمان وجایگزینی دانشجویان بنگی ویا  دیدن سکس ودر سایت دانشگاهها "اسلامی سازی جدید" بکند  ویا از همین طریقتها و انقلاب فرهنگی مورد نظر خود ش را وبه مرحله اجرایی بگذارد؟

 ولذا دوسال بعد از گذشت ماجراهای مزبور وبا احکام وزارتی مهندس بازرگان ودر موردتصدی وزارتخانه های علوم وفرهنگ وهنر ویا اموزش پرورش که همگی دانش اموران هم با دانشجویان  شورشی دانشگاه ها مرتبط بودند  ویا در رفت وآمد دائمی به محوطه دانشگاه تهران  بودند ولذا همان دانش اموزان نیز از عملکرد چماق داران تهران ودر برخورد با دانش جویان عاصی شده بودند ولی هر روزه از رسانه های ملی ویک نوع فتوی به ضرر آن اموختگان دانشگاهها  ودانش اموزان  مدارس تهران همبسته با انان صادر می کردند که تشنج را بیشتر می کرد ودر این مسیر وافراد شیطان پرست ولی تازه مسلمان شده دانشکده های هنر هم وسوء استفاده لازم را کرده وعمدا ویا از روی زرنگی  تمام وهمان  بیانیه ها را واز صدا وسیما می خواندند  ولذا باعث تحریک بیشتر دانشجویان دانشگاهها ومدارس انقلابی شده تهران می گردیدند  وارتش  وکلانتری ها هم متلاشی شده بودند  واسلحه انها هم ودر سرتاسر ایران پخش شده بود و450هزار پرسنل ارتش هم واز نابسامانی اوضاع اشفته بودند  ومنتظر فرصت برای ورود به درگیریها بودند  وعراق هم با ارتش خود وداخل خاک  چند استان ایران شده بود وآماده بود که اسلحه بیشتری وبه افراد در گیری آفرین این سوی مرز بدهد وشهر های مختلف ایران ومثل پاوه وسنندج ومهاباد وامل ولاهیجان وگنبد وسراوان وروانسر وجوانرود وغیره هم وسقوط کرده بودند   ولذا با بیانیه های تحریک آفرین واحمقانه صدا وسیما وتمامی ایران ودر آستانه یک جنگ داخلی تمام عیار قرار گرفته بودند  که از طریق ماجرای دانشگاه تهران  تشدید می شد  وممکن بود که وبه همه شهر های ایران وسرایت بکند ودر این وسط "گروه پیکار " هم و"بیانیه جنگ داخلی "خود راپخش کرده بود !

ودر این بلبشوی کشور واین جانب وبا دیدن "بیانه پیکار "ودر مورد اینکه ما می توانیم "جنگ خارجی" حمله صدام ویا به چند استان ایرانی را وبه "جنگهای داخلی" تبدیل بکنیم وبرخود لرزیدم وفهمیدم که با بحرانی که مهندس بازرگان وبا بی لیاقتی وفرصت طلبی خود وبوجود اورده است وهم "جنگ داخلی "رواج خواهد یافت وهم ارتش صدام و بجای دکتر عارفی ویا دکتر مرندی ودکتر فاضل ویا دکتر فرهادی و در اتاق وزارت علوم شهر تهران خواهند نشست ولذا اندیشده وتصمیم گرفتم که سران گروههای سیاسی دانشگاهها را صدا کرده وجریان وخیم شدن اوضاع کشوررا به آنها بگویم  ویا آینده تشنج روزانه دانشگاه تهران را وبه آنها تشریح بکنم واز آنها بخواهم که برای بقیه همدانشکده های خودشان و تشریح بکنند که برای قتل عام نشدن مردم ایران وسکوت کرده  ویا موقتا تحصیل خودشان ودر دانشگاهها را وموقتا کنسل بکنند   وتا مدتی به خانه های پدران خودشان  در شهرستانها بروند وتا جنگهای داخلی ودرسطح  ایران ورخ ندهد  وبیچاره اغلب آنها هم حرف منطقی مزبوررا پذیرفتند وبا آنکه  احتمال می دادند این عمل ممکن است که به ضرر تحصیلی همه دانشجویان  مزبور تمام بشود ولی حاضر شده بودند وبرای قربانی نشدن هم وطنان خود واز خیر مدرک تحصیلی خود شان هم شده بگذرند ولذا آن  سخن منطقی را پذیرفتند وخودم وبه بهانه رنگ کردن ساختمانهای دانشکده های  دانشگاه تهران که در اختیار امور رفاهی دانشگاه ویا در دست من نماینده دانشجویان بودوتعطیلی موقت در متشنج شدن دانشگاه بوجود آورم وتا ترم تابستانی همان سال حداقل  بگذرد  ویا سعی کردم که موقتا وتاچند ماه تعطیلات تابستانی و حداقل همان دانشجوهای عصبانی  وبه جنگ داخلی کشیده نشوند ویا توجیه منطقی اشان کردم که بروند ودر خانه های پدری خود شان بنشینند وبعد از روشن شدن وضع جنگ خارجی بیایند ویا برای ادامه تحصیل اشان و دوباره به دانشگاه برگردند  وبیچاره خودشان هم واز وضعیت خطرناک داخلی کشور ترسیده بودند  ولذا دلایل منطقی مرا پذیرفتند  ومنظور من هم از آن سخنان ودر آغاز تابستان سال1360 ش بود   که امتحانات خردادماه دانشجویی  تمام شده بود ویا آغاز تعطیلات تابستانی بود ولذا تشخیص دادم که فصل کاهش تنش در فضای دانشگاه تهران است  ونیز می خواستم که  با سخنان منطقی خود م با آنها وموقتاتشکل  تشکیلاتشان بهم بخورد وتااشتباهات ناشی از خامی جوانی  خود را نکنند ویا با ماندن در محیط دانشگاه ودسته جمعی به عصبانیت گروهی روی بیاورند ! وبعلاوه  نمی خواستم که دکتر شریعتمداری ویا دکتر توسلی ودکتر فاضل ویا دکتر داوری نیز با بی مغزی سیاسی  خود وهمان 250 هزاردانشجوی  ایرانی را به جنگ داخلی بکشانند وزیرا که با بیسوادی عمیق خودشان وقدرت فهم اوضاع خطرناک کشور را نداشتند ویا   قدرت تشکیلاتی آن دانشجویان  را هم درک نمی کردند وتنها از دانشگاهها یخارجی وبا همه بی مغزی خود یک ورق پاره بنام مدرک دکتری گرفته بودندوبعلاوه حکم دادن ابلهانه مهندس بازرگان به آنها هم ومعجزه ای در شعور یابی آنها بوجود نمی اورد ولذا قدرت تشکیلاتی دانشجویان  بعد از انقلاب را ودرک درست نمی کردندکه صد برابر ونسبت به قبل انقلاب وتکامل بیشتر یافته بود که شعور تجزیه وتحلیل آنرا نداشتند ودر  هر صورت وبا آنکه محوطه فضای سبز دانشگاه تهران و بخاطر نماز جمعه هنوز باز بود ولی محوطه کلاسهای درسی خود دانشکده ها که مسئله اصلی بود وتنها  در اختیار خود همان دانشجویان بود که منافع تحصیلی اشان را تامین بکنند ولذا از خیر امدن به آن فضاهای کلاسها ی درسی خود ودسته جمعی گذشت کردندوتامردم ایران وبخاطر تشنج دانشگاها نابود نشوند  واگر دسته جمعی وقبول منطقی آنرا نمی کردند وهیچ مسول کشوری ویا حتی مقامات نظامی هم ویا با تمام سر نیزه های خودشان هم ونمی توانستند  که به تعطیلی غیر قانونی همان دانشگاهها اقدام بکنند وهمانطوریکه دوسال هم شعار دهی چماقدارها ویا تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی هم وچنین تعطلیی را بوجود نیاورده بود ویا در تداوم درس گذرانی دانشگاهها بوجود نیاورده بود وتنها منطقی فکر کردن همان دانشجویان ایرانی همان تعطیلی را بوجود آورد که حداقل مردم ایران و از پرتاب شدن  به جنگ داخلی نجات یابند  که در کشورهای دیگرجهان هم چنین گذشتی دیده نمی شود  که حاضر شدند با تعطیل ماندن کلاس درس اشان وجان مردم ایران واز کشتن همدیگر  ومصون بماند وازاین نظر وهمه مردم ایران وهمگی مدیون همان دانشجویان فهیم ویا با سواد دانشجویان دانشگاه تهران ویا صنعتی شریف قبل از انقلاب می باشند وشایسته نبود که بعد از تعطیلی خود خواسته همان  دانشگاهها ویطور ناجوانمردانه آنها را پاکسازی بکنند ویا عده ه ای فرصت طلب در پاک سازی ویادر  تخریب مدرک تحصیلی انها وبکوشند ومردم ایران ویا نویسندگان نیز ودرباب این نوع عمل از ناجوانمردانه ویا عاملین آن  وسکوت ناجوانمردانه تر بکنند  وچراکه   همان دانشجویان بدبخت دانشگاهها وبا پذیرش درونی خود وقبول کرده بودند که درخانه پدران خود رفته وتا "روشن شدن وضع جنگ خارجی ومنتظر باقی  بمانند وباور نمی کردند که چند سال بعد و جریانی در دانشگاهها شکل خواهد گرفت که به پاکسازی همه انها نقشه بکشدویا به فراری دادن وسیع انها واز کشور بپردازند !  ولی ادعای مسلمان نمایان  روستائیان زرنگ وفرصت طلب ایران که با بازرگان همدست شده بودند  واین تله "زود باوری ملی" را وبرای قشر فرهیخته  دانشجو یان  وفراهم  کرده بودکه از خیر تحصیلاتشان هم بگذرند ویا برای حفظ جان همان روستائیان فرصت طلب بگذرند وتا انواع جنگهای داخلی وهمان روستائیان فرصت طلب ویا لمپنهای تهران راتهدید نکند  ویا نظیر سوریه ویا لیبی ویا افغانستان ازبین نبرد ولذا بخاطر "عدم وقوع جنگ داخلی ایران "اوز خیر سالها زحمت کشی تحصیلی خود هم گذشت کردند  ویا بصورت چند میلیونی وآواره کشورهای دیگر گردیدند   وتا ان بقال ویا قصاب روستایی واز فرصت بدست آمده ویا از تخلیه مشاغل دانشگاهی وتوسط همانها    ونهایت سوء استفاده را بکنند واز مرحله شغل بقالی محله ها ی خود ویااز شغل  رفتگری محله خودشان وبا همه عدم زحمت کشی ماهرانه خود  وادعای  منصب کارگزینی دانشگاه را داشته باشند ویا ادعای بایگانی چی آموزش  دانشگاه را داشته  ویا خودشان به پست های هیات علمی  دانشگاهها بکشانندویا حتی فرصت طلبان غربی ویا کارمندان گوگل وغیره  را هم وقانع بکنند که با راه اندازی اینترنت در ایران وآنهارا هم وبعنوان "کارمندان  دولت الکترونیک " بقیه ایرانیان قبول بکند  ویا آنها را بعنوان مسئولان شرکت های دانش بنیان بپذیرند که در تاریخ چند هزار ساله دیوانسالاری ایران ویا دنیا وچنین پدیده اداری "رخ نداده بود که در دانشگاههای ایران رخ داده است ؟  وزیرا که کارمند ی ویا کار کردن در نظام وزارتخانه ها وانواع فرهنگ بالای اداری ویا دینی را می طلبد ولی روستائیان کارمند ویا فرصت طلب ایران واین این دوویژگی راهم ندارند والا با همان ناجیان از جنگ داخلی خودشان هم وچنین رفتار ناجوانمردانه ای  نمی کردند که آنان را از نحوه زندگی در نظام کارمندی ویا دانشگاهی ویا کارخانه جات ایران ومتنفر کرده واجبارابه خارج کشور ودسته جمعی فراری  بدهد

وآری منکه کل ساختمانها ویا رستورانهای دانشگاه ودر دوسال 59 و60ودر دستم بود و با پذیرش درونی خود شان این نوع دانشجویان را به رفتن به خانه پدران خود قانع کردم وسپس به بهانه رنگ کردن کلاسهای درسی ساختمانهای وبه کاهش تنش دانشگاهها کمک کردم وتا  دولت فرصت یافته ویا با خاطر جمعی تمام  ومشغول جنگ خارجی بشود  ویا در گیر مسایل داخلی  نشود وتا به تبع آن دانشگاههایی دیگر هم تعطیل بشوند  واز این راه  دانشجوهای کم سن وسال واحساساتی وبه در گیری های داخلی کشیده  نشو ند وتا صدام فرصت نیافته وتهران را بگیرد ولی هدفم "را ه اندازی انقلاب فرهنگی " نبود ویا "گزینش دانشجو "ویا "تصفیه وپاکسازی ودانشجو واستاد" نبودکه پشنهاد افرادی نظیر علی وطنی ویا حسین رحیمی  ودوستان دیگر است   که کنترل شورای مرکزی جهاد داخلی را بعهده گرفته بودند ویا سعی می کردند که کنترل "شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت "را هم بدست بگیرند  ویاآنرا جایگزین "نهاد دموکراتیک دانشجویی انجمن های اسلامی "کرده بودند که که از ان تشکیلات عمل پاکسازی کننده دانشجویان بسازند در حالیکه سابقا رهبریت درانجمن های اسلامی قبل از انقلاب    "شورای مرکزی اش انتصابی" نبود ولی انها در شورای مرکزی دفتر تحکیم وعناصر انتصابی وزیر ویا اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی بودندکه ماهیت اسلامیت ویا عمل به دستورات دینی را در چنین تشکیلات غیر دموکراتیک از بین می رود وبهمن دلیل بچه های انجمن حجتیه هم از ان خارج شدند  واز این راه وبا مکانیزم مزبور و به پاکسازی همان دانشجویان بدبخت دانشگاهها پرداخته شد   وانها هم بی خبر در خانه های پدران خود نشسته بودند وتا روزی دانشگاهها  بازبشود  ویا به ادامه تحصیل دوباره خود برگردند واگر می دانستند که چنین وضعی  وبرایشان بوجود خواهند آورد وبلا فاصله  دو ماه بعداز امتحانات خرداد واتمام رنگ شدن ساختمانها ویا در اول فصل پائیز  وبه سر کلاسهای خود ودر دانشگاهها دوباره بر می گشتند که قانون آموزشی دانشگاههابود ویا  آغاز فصل پائیز تحصیلی بود ولذا همان 250 هزار دانشجو هم می توانستند وبا تکیه به همان قانون دانشگاها وهمگی در محیط درس دانشگاهها حاضر بشوند   ودوباره  تشنج دانشگاهها از سر گرفته می شد که از این خواسته قانونی خودشان هم ودر اول پائیزوبمدت چند ین سال گذشت ناکامانه کردند  

وبعلاوه  زمانی هم که دانشگاهها  تعطیل شده بود وعلی وطنی ویا حسین  رحیمی هم که دانشجوی لیسانسیه بودند ومی بایست که محوطه دانشگاه را ومثل بقیه دانشجویان تعطیل می کردند ویا به خانه های پدران خود می رفتند ویا به جبهه های جنگ می رفتند   ولی  اهل رفتن به هیچ کدام نبود ولذا شعار اسلامی کردن دانشگاهها وشعار فرصت  طلبانه آنها بود ولذا در دفاتر شورای مرکزی جهاد وبه روش پرونده سازی ویا گزینش ویا اخراج دانشجویان دیگر فکر می کردند ویا در دفاتر ان به دستور سلب امتیاز نمره ویا کارنامه پاره کنی  دیگران  می پرداختند ویا در  انواع دفاتر  جهاد دانشگاهی  شهرستانها وبه بقیه زیر دیپلمه ها نیز وهمین روشها  را یاد می دادند  وبعدا  به شرح " مکانسیم اداری "آن خواهم پرداخت ودر این راه و "سیستم اداری خاصی" ساختند که حداقل چندین سال دانشگاهها وتعطیل بود ومثلادانشجویان  جدید در آن چند سال ومداوم گرفته نمی شد وبرعکس گزینش وتصفیه انواع دانشجویان  هم  رشد می یافت ویا دانشجو های قبلی انقلابی وهمگی   وبه انواع حیل اداری و به پرونده سازی دچار شدند ویا به اخراج وتغییر ساختار مدرک خود دچار شدند  ویا مرتبه سازمانی استخدام آنها تغییر یافت  وتا شغل خود را از دست بدهند ولذا "مکتب فراموسونری لژ فرانسوی"  نفوذوخاصیت   خود را ودر وزارت علوم نشان می می داد ودر این روندپاک سازیها  وکار گردانها وهنرمندان شیطان پرست نفوذی به وزارت ارشاد ورسانه های عمومی هم کمک شایان مقدس سازی اعمال مزبور  را می کردند ویا لومپن های تهران هم وبا شعار های اسلامی کردن دانشگاهها وبه کمک لژ فرانسوی فرهنگ ساز ایرانی  آمده بودند وکمک جهادی  می کردند که تا محیط دانشگاهها راو از عناصر مذهبی خالی کرده ودر عوض "دانشجویان بنگی ویا اهل اینستاگرام "را وبه محیط دانشگاهها  بکشانند ودانشجویان نفوذی در انجمن اسلامی هم که در باطن به دین معتقد نبودند ولی ریش گذاشته بودند واین نوع تحول فراماسونری دانشگاهها را "مارک چسبانی اسلامی" می کردند که کارخانه تولید "برچسب زنی اسلامی آن "ود ر چاپخانه های وزارت ارشاد تامین می شد , مدتی ابولفضل اق بابا ویا احمد مسجد جامعی ومسئول آن  نوع " مارک سازی اسلامی بودند  ودر رسانه ملی هم  منوچهر محمدی ومهدی ارگانی وحمید ارجمند فر وسلیمانی از شهر فسا وپرویز ...از تهران بودند که از عناصر نفوذی در انجمن اسلامی دانشکده علوم اجتماعی وادبیات بودند وبهیچ وجه  ودر فعالیتهای سیاسی  این انجمن اسلامی  وکوچکترین همکاری نمی کردند  ولی بعد از 22 بهمن وبخاطر  تولید درگیری میان بچه های مذهبی این دانشکده  ودر جلسه انان عمدا شرکت کردند و,بعلاوه  بعد از وقوع انقلا ب هم صاحب ماشین دولتی ویاپستهای مهم فرهنگی ودر  صدا وسیما ویا در وزارت ارشاد وغیره شدند  ولی من هنوز ماهیت عقاید دینی ویا طرز فکر ویا علل پست یابی های مهم فرهنگی انان را وبا عقل ناقص خودم  درک نکرده  ام ویا در کارهای فرهنگی حساس کشور را درک نکرده ام یا فلسفه پستهای حساس اشان ودر همان ادارات فرهنگ ساز جوانان ونظیر مدیریت امور سینایی ویا معاونت وزارت ارشاد  درک نکرده ام وکه ظهور انان در پست های فرهنگی وبا ظهور   دانشجویان بنگی شیطان پرست در دانشگاهها چیست ؟ودر ایام مدیریت فرهنیگی ورسانه ای انها  چیست ؟ودائما من پنهان کرده اند ویا علل نفوذشان به انجمن اسلامی تاسیس شده بوسیله من را هم ودائما از من پنهان کرده اند ؟که چه هدفی را در براندازی همان اهداف مقدس انجمن اسلامی ساخته شده بوسیله من را داشتند که اکنون دانشگاهها ی کشور وبه چنین وضع فجیعی و در فضای تحت مدیریت فرهنگی ورسانه ای آنها ودر آمده است ؟ وفقط می دانم که هدف ویا زحمت کشی دائمی من ودر تاسیس همان انجمن  اسلامی چنین نبود ؟ویادر راه اندازی چند شوهری درهمان  خانواده های ایرانی  ومراکز دانشگاهی  نبود ؟وایا ز طریق نفوذ در مدیریت های فرهنگی ویا رسانه ای نبوده  است ؟واگر انها از ایام جوانی خود وجهت دستیابی به رفاه فردی ویا به پست های حساس آینده کشور  ونظیر دیگران وجزولژهای ماسونی  شده بودند  ومی بایست که دین ومذهب را ملعبه پول طلبی خود نمی کردند !ویا خودشان را به درون تشکیلات انجمن اسلامی وهزاران دانشجوی بد بخت شده دانشگاه تهران نفوذ  نمی دادند وتا مورد سوال من ویا هزاران تحصیل کرده اواره از کشوروادارات ایران  نمی گردیدند  ونیز انها با ادعای دروغین مذهبی خود کاری کرده اند که نظیرش را ساواکی هی فراماسون شاه در عصر پهلوی انجام می دادند که با تاسیس انجمن اسلامی توسط دوستان مذهبی من در حال خنثی شدن بود که فرصت طلبی مذهبی نمایانه انها مانع هدف دینی ما شد والت دست سرمایه داری فساد افرین گردیند ونیز باید بدانند که اگر امروزپرونده افشائ شده دکتر شریعتی ویاادعای مقدس مابانه اش مورد ایرانیان است که که سخنان فریبنده مذهبی  وظلم های مختلف به ایرانیان کرده است ولذا پرویز ثابتی انها را افشاء کرده است ؟ وتحقیق در نفوذ آن مذهبی نماها  به انجمن اسلامی دانشگاهها وبا قیافه حق بجانبشان مورد سوال ما دانشجویان واقعا مذهبی دانشگاه تهران هست که که انجمن اسلامی ان دانشگاه را با اهداف مقدس پایه گذاری کرده بودم وهدفش پاکسازی دیگران ویا تولید فساد در کشور ویا رسیدن به پست معا ونت فرهنگی ویا پستهای اداری پولشویانه نبودولذا  این قبل از افراد مدیر فرهنگی ویا رسانه ای و مورد سوال همه فراری شده های از دانشگاه ویا تصفیه شدههای  بیگناه از ادارات ایران هستند  واز ان سوالها ی قشر دانشگاهی ومذهبی آگاه ایران نجات نخواهند یافت ؟ وهمانطوریکه دکتر شریعتی ویا مهندس بازرگان نجات  نیافته است ومورد طعن ولعن همه ایرانیان است که مذهب پاک ایرانیان مورد ملعبه خود قرار داده بود واکنون افشاء میشود  وفقط می دانم که آنها  هم در  دوره مهندس بازرگان که دکتر ناصر میناچی وبخاط اهداف پنهانی وی وزیر فرهنگ وهنر شده بود وهدف خاصی از این کار در وزارت ارشاد ویا در هیات امنائیی حسینیه است داشت که انرا از بقیه پنهان میکرد  وآن دانشجویان زرنگ مذهبی نما نیز  در دوره وزارت فرهنگ وهنر وی ویا بنی صدر بود که پستهای حساس فرهنگی را جستجو می کردند تا بقیه ددانشجویان صادق دانشگاها را به زیر سوال برند ونیز در دوره وی این قبیل از دانشجویان علوم اجتماعی وادبیات زرنگ دانشگاه تهرانهم  وبه درون صدا وسیما  ووزارت ارشاد وغیره خزیدند خ وسلیمانی از شهر فسا را هم بردند ورانت های دولتی ماشین سواری ویا منزل ویا امتیاز مدرک بدون زحمت کشی وغیره را هم بدست اوردند ودر تبانی با دکتر توسلی مدرک تحصیلی مراهم خراب کردند وهنوز نمی دانم نقش اشان در گزینش های صدا وسیما ویا در کشیدن  کار گردانهاوهنرمندان شیطان پرست زیر نظر مهندس محسن فروغی وزیر فرهنگ و به درون صدا وسیما ویا وزارت ارشاد  چه نقشی دارند که باعث بدبختی من ویا متلاشی شدن اغلب خانواده های ایرانی شده اند  ویاباعث  متلاشی شدن خانواده وبچه های من نیز شده اند  ویا بخاطر نقش شغلی این قبیل از دانشجویان زرنگ ان دانشکده می باشد که دین ومذهب تاریخی یک ملت را وهمه به مسخره شغل یابی فرهنگی ورسانه ای خود گرفته اند  وهمانطوریکه احمد مسجد جامعی و یا منوچهر محمدی وباندش ودر ادعای مدیریت نشریه افق وهمه ما دانشجویا نمذهبی دانشگاه تهران قبل از انقلاب را به مسخره خود گرفته بودند ویا هدف پنهانی ومافیایی اشان  واز ادعای نمایندگی هیئت تحریریه شدن برای ان نشریه افق دانشجویی را واز همه دانشجویان رای دهنده مذهبی به آنان پوشانند ویا آن دانشجویان باهوش دانشگاه تهران را در پشت پرده یک مشت روستائیان نفهم  ایران تصور کرده  بودند وبه ریشه همه ما دانشجویان  مذهبی ومدتها می خندیدند! واکنون نیز  در پستهای ظاهرا فرهنگی خود وبه ریش همه خانواده های مذهبی ایرانیان می خندند که توسط عملکرد فرهنگی ورسانه ای وشورای شهری  ویا نویسندگی در مطبوعات ورسانه ملی این قبیل از افراد ودر فضای دانشگاهها وبه انواع فساد ها دچار شده اند   ویا با علاقه شدیدومفرط آنها وبه راه اندازی گزینش  ویا پاکسازی در ادارات ودانشگها ورسانه ملی این قبیل از دانشجویان زرنگ بود که همان انسانهای مومن ومعتقد از ادارات ودانشگاههای ایران پاکسازی شدندوبرعکس دانشجویان اینستاگرامی ویا  ولنگار به  محیط های  دانشگاهها کشانده شدند ! وسرمایه داری جهانی هم هم در روند خصوصی سازی خود وبه چنین مقدس نما ها ی افراطی نیاز عمیق دارد ویا در جهت محتاج کردن زن وبچه مردم ایران بیک لقمعه نان ودر کشاندن انها به تن فروشی واز ترس گزینش ادارات ودانشگاها ومدرسه ها  که بدست این نوع مقدس ماب های گزینشگر و در ایران دایر کرده اند  ویا بعد از انقلاب فرهنگی در دانشگاها وادارات ارشاد دایر کرده اندوتا مقدس بودن خود را با تصفیه دیگران به اثبات برانند ونهایت بهره برداری سر مایه دارانه را کرده   وبدست این قبیل از گزینشی  ا مقدس نما ها وزن وبچه همه خانواده های مذهبی بدبخت ایرانی را به فساد کشیده است که ساواکی های فراماسون زمان شاه وبا خواهر ویا فرزندان من  ویا با دوستان دانشجویی فراوان من در دانشگاه تهران وصنعتی شریف ودر  دانشگاههای تحت مدیریت هویدای بهایی نکرده بود ! وهیچ کدام از مدیریت های دانشگاه تهران قبل از انقلاب وبرای ورود به دانشگاه وفساد اخلاقی از ما دانشجویان ایام شاه نمی خواستند که آن دانشجویان زرنگ  ونفوذ کرده به انجمن اسلامی وبا راه اندازی نهاد گزینش دانشگاها وادارات ومدرسه ها  وچنین فساد اخلاقی در دانشگاهها  ومدرسه بوجود آورده اند و ونام انرا گذاشته اند مدیریت فرهنگی مقدسان ایران ولذا در طول 1400 ساله تاریخ دین اسلام ومبتکر این نوع از رواج دین اسلام  سعید طوسی ویا رابطه اش اش  با آن بچه بدبخت  قران خوان محتاج به یک لقمه نان در  میان ایرانیان شده اند واسم ان را هم با پر رویی تمام گذاشته اند مدیریت فرهنگی ورسانه ای مقدسان ایران که در تاریخ ادوار قدیم بشری وجود ندارد وفقط در دوره مدیریت فرهنگی ورسانه ای اختراع انهاست که چنین فسادی ونظیر سعید طوسی ویا مدرسه معین بوجود امده است ویا در پرتو عملکرد گزینشی وفرهنگی ورسانه ای آنها بوجود امده است که پدران ویا مردم بدبخت شده ایران واز کنار انان براحتی نخواهد گذشت ! ویا وزیرا ن خارجه  مهندس بازرگان ویا بنی صدرهم وچنین کارهایی را می کردند  که فرضا دکتر  سنجابی ویا دکتر ابراهیم یزدی وقطب زاده بودند  وهمین کار را و با بچه های انجمن اسلامی کردند وبه بدبخت شدن آنها منجر شدند ومثلابرخی از  آنها وفردی بنام "موسوی" ودر دانشکده ما  وبعنوان سفیر گماردند که بهیچ وجه ودر فعالیت انجمن اسلامی دانشکده ما دیده نشده بود ولی سالها ی متمادی بعد از انقلاب وسفیر انواع کشور ها شده بود ویا جواد آسایش یزدی را واز همین دانشکده خودم وبه سفارتهای مختلف فرستادند ویا غلامعلی خوشرو را هم که در فعالیت انجمن اسلامی دانشکده ابدا دیده نشده بود وبه ریاست دانشکده وزارت خارجه گماشتند ودر حالیکه خودش وتنها لیسانس بود وقانونا  هم ویک لیسانسه نمی توانست که رئیس یک دانشکده آموزشی بشود ودر حالی که در دانشکده تحت مدیریتش  ومجبور بود   سفیری در حد لیسانس  تولید بکند  ویا نظیر دیگر دوستان زرنگ من ماشین رانتی دولتی گرفته بود  ویا خانه سازمانی ویا امتیاز راه یابی به تربیت مدرس راهم بدست اورده بود ودردرس نخوانی خودش هم باعث خراب شدن مدرک من شد  ولی وزرای خارجه مهندس بازرگان ویبنی صدرکه ماسون بودند ومقید به چنین اصولی دانشگاهی  نبودند وفقط با این نوع از انتصاب های اداری  خود  ومی خواستند که دانشجویان  واقعا مذهبی تحصیل کرده وقانونمند ویا با سواد را وضربه دیده دانشگاهی بکنند وبرعکس دانشجویان رانتی وابسته به شرکتهای هرمی ماسونی را ودر دانشگاههای ایران  ویا ادارت وشوراهای شهر را  زیاد بکنند وامروزه شرکتهای بزرگ جهانی ویا سرمایه داری فراماسونری جهانی وا ز این قبیل انسانهای ظاهرا مقدس نما وتسبیح بدست که علاقه مندی شدید ویا افراطی وزیاد بیمار گونه به نظام گزینش دیگران یافته اند   ویا میل ذاتی به تصفیه وپاک سازی دیگر ان دارند  ونهایت سوء استفاده را کرده است واغلب خانواده ها ایرانی ویا دانش اموزان خرد سال ایرانی را در نظام خصوصی سازی مذهبی وبخاطر کسب یک لقمه نان وبه تن فروشی کشانده ویا زنان عقدی محصنه رابه  چند شوهری کشانده است که لقمه نانی بخورند !ولی متاسفانه این قبل از دانشجویان پر رو ویا  مقدس نماکه عامل پاک سازی دیگران  هستند ویا تئوری پاکسازی ویا گزینش  دیگران را وبرای اولین باردر تارخ بشر و به ادارات ودانشگاهها ایران آورده اند که عامل رواج بهاییت پنهان در کشور شده اند ولی هنوز وبا پر رویی تمام ودر آن ادارات فرهنگی ورسانه ومطبوعاتی نقش فساد آور خود راو انکار می کنند ! ویا با پر رویی تمام وخودشان را ومروجین مذهب اصول گرایانه می دانند وتا با پاکسازیهای خود وخانواده های بدبخت ایرانی راوبه تن فروشیها  وادار بکنند ولی نقش خود را  در فساد افرینی  خانوادهای ایرانی را وپنهان بکنند ودائما هم خودشان را وطرفدار دین اسلام ناب محمدی می دانند که گزینش دیگران را خداوند وتنها به پست اداری انها  سپرده است ویا وزیر کشور مهندس بازرگان هم وفردی بنام "عبدالله فاتحی" را، و به استانداری بوشهر گماشته بود که مرا وبخاطر اعلامیه ای که به خانه اش برده بودم ولوبه دایره امنیتی  داده بود که باعث اخراج من از دانشگاه تهران شد   وبعلاوه سیاستهای فرهنگی مهندس بازرگان ودر مورد لومپن های تهران نیز چنین بود ویا سیاستهای وزیران  دفاعش وطوری بود که ممکن بود که در سال 1360 ش وبا تشنج آفرینی وغیره آ نان در ارتش  وهمه ایران را  وبه جنگ داخلی بکشانند وفرضا مهندس  بازرگان وبا گماردن افرادی از جبهه ملی ودر راس ارتش ایران وآنهارا ناراضی کرده بود ویا وزیران دفاعی  ونظیر تیمسار مدنی ویا تقی ریاحی ویا تیمسار قره نی وغیره را گمارده بود که در ناراضی کردن ارتش وسهم بسزایی داشتند واز طرف دیگر هم ودر  تبانی با تیمسار قره باغی وعضو لژفرانسه  ترتیبی داده بود که اغلب لومپنهای تهران واسلحه پادگانهای تهران  را غارت کرده وبه شهرستانها فروخته بودند ولذا دامنه جنگ داخلی در ایران  رشد می یافت ویا شکست از ارتش خارجی  صدام هم ممکن بود ویا با کنار کشیدن عناصر ارتشی ناراضی از انها هم وهموارگشته بود ولذا بحران روز بروز افزونتر می گشت  واگر دانشجویان دانشگاها هم وبه جریان مزبور پیوسته بودند وحتما "جنگ داخلی" اتفاق می افتاد وبسیار زیادی از ایرانیان کشته می شدند وبعنوان مثال ذکر می کنم که اینجانب وبرخی از دوستان با تجربه ام خود دیدیم ویا در حوادث21  و22 بهمن ماه ودر اطراف پادگانهای تهران بودیم ومی دیدیم که با حماقت پرسنل هما فرایرانی که اسلحه پادگان خود را بدون ملاحظه نظامی ودر میان مردم ناشناس خش می کرد واحتمالا بخاطر طرفداری ژنرال فردوست ویا ژنرال قره باغی فراماسون واز نخست وزیری مهندس بازرگان  بود که دوام بیاورد ولذا در روز 21 بهمن دیدم که چگونه اسلحه ژ س ویا یوزی را وهمان نظامیان نیروی هوایی نا آگاه به امور حساس نظامی و مثل نقل ونبات ودر میان مردم لمپن تهران پخش می کردند  وبدون آنکه بدانند که آنها اسلحه مزبور را  وبه چه مصارفی خواهند رساند ؟که در آموزش دهی هیچ سیستم ارتش جهان هم وچنین عمل احمقانه  تدریس نظامی نمی شودولو انکه ادعای انقلابیگری ویا نا رضایتی از شاه را هم داشته باشند که با پخش فله ای اش و تمامیت کشور را هم وتهدید بکنند  وهمان کاری را می کردند که لژهای ماسونی ایام رضاخان کردند ویا سربازان 18 پادگان رضا شاه راو خلع سلاح کردند ویا سرباز هاو از پادگانها وبدون اجازه رضا شاه ودر هنگام حمله قوای خارجی ومرخص بدون سلاح کردند ویا در استانهای مختلف هم واسلحه وماشین الات پادگانها را وبه غارت ودستبرد راهزنها دادند تا رضا شاه ونا چارا از ایران برودوبر عکس وقوای ارتشهای بیگانه خارجی وفردایش در تهران باشند وهمافران وابسته به لژ فرانسه ژنرال قره باغی هم وبرای اقتدار یابی نظامی مهندس بازرگان ودر برابر دانشجویان سرکش ویا نظامیان ارتش ویا کارمندان باسواد ادارات وهمین کار را کرد وبرای اینکه ا دست مهندس بازرگان را الت دست ۀز فرانسه خارجی بکنند  وچنین دستوری را وبه همافران تهران داده بود که اسلحه پادگانها را در میان الواط ناشناس  تهران وپخش فله ای بکنند وتا ارتشیان نا راضی از دولت وی و خلع سلاح شده وناچارا بی لیاقتی های دولت مهندس بازرگان را تحمل بکنند ویا در خواستهای قانونی اشان  از کار بیفتد   ! ونیز بهمین دلیل است که سولیوان سفیر امریکا ودر کتابش وارتش ایران را دو دوره پدر ویا پسرپهلوی وببر کاغذی نامیده است ویا  در کتابش وبا واژه "ارتش ببر کاغذی ایران" نامگذاری کرده است  که آلت دست فراماسونهای ایران می باشند  ولذا در موقع حساس خودش ونظیر  ببر کاغذی مچاله شده  ویا  پاره پاره می شوند وبا انکه اسناد مختلف مکتوبی هم این عمل فله ای همافران راوتوطئه خیانت به حفظ تمامیت ارضی کشور می دانند ولی من به آن اسناد مکتوب شده نمی پردازم ولی تنها مشاهدات  خودم رامی نویسم  ولذا این جانب واز نزدیک ودر روز 22 بهمن وآنرااز نزدیک  دمشاهده کردم  که در کارخانه ژ س سازی تهران ویا در جنب میدان ژاله تهران ومردم لمپن تهران وچگونه جعبه های پراز قطعات اسلحه را وغارت می کردند ومثلا  جعبه پر از گلن گدن ژ-س را ویا جعبه سر پوش ویا جعبه خشاب ژ- س   ویاجعبه  دهها قطعه جداگانه آنرا وبه غارت می بردند که غارت تیفسون نیز وچنین  چیزی نمی باشد  ومن در راهرو همان کارخانه ومتعجب مانده بودم که این جعبه های پر از گلن گد ن ویا به تنهایی و به چه درد آن نوع  افراد انقلابی نما  می خورد؟ وچونکه با دوستانم تجربه داشتم ویا قبلا ودر این مورد وتجربه  ذهنی داشتم که چگونه آمدن آن لومپن ها  وبه محوطه دانشگاه تهران وبه عنوان شرکت در تظاهرات سیاسی  هدف دیگر دارد وبه سرقت شدن بیش از 9 هزار موتور سیکلت ما دانشجویان بدبخت دانشگاه تهران ویا صنعتی شریف منجر شده بود وآنگاه فهمیدم که غارت آن "گلن گدن ها "وغیره  هم وبه چه درد آن نوع مردم انقلابی  نمای  تهران می خورد ؟که کارگردانهای نادان صدا وسیما  و صد ها فیلم ودر مورد ماهیت انقلابی آن نوع مردم سرقت کننده اسلحه پادگانها  ساخته اند ؟وبعلاوه گزارشهای "خاطرات عزت شاهی "هم و مواردی از آن خصائص را ذکر می کند و وقتی ما دانشجویان دانشگاه تهران که با تجربه تر از بقیه مردم بودیم وپرس وجو ودر مورد علت غارت آن  نوع جعبه های اسلحه ژ- س   کردیم ودانستیم ویا بسیاری از دانشجویان همان دانشگاه دیده بودند  که هر کدام از انها را ودر نقاط مختلف تهران  وبه قیمت 5000تومان چگونه می فروشند وتا یک پیکان کهنه بخرند وسوار بشوند وهمچنین هدف آن لومپن ها واز حمله به خانه های ظاغوتی های شمال شهر تهران هم وچنین مسئله ای بود  که لوازم منزل ویا ماشینهای آنان را وانقلابی کش رفتن بکنند  !ولذا من از آن تاریخ به بعد وهر روز ودر روزنامه ها ونگران غارت شدن 5 /امیلیون اسلحه پادگانهای تهران بودم  ویا سر کنسول امریکا هم ویا کمپل هم ودر کتابش نوشته است که به فرمان امام وفقط 300 هزاراز آن  اسلحه ها  وبه انبا ردولت برگشت داه شده بود وآنگاه فهمیدم که چگونه بقیه 2/1میلیون اسلحه غارتی همان پادگانها و توسط همان مردان انقلابی تهران وفروخته شده است !ولذا هر روز نگران بودم ویا در روزنامه ها خبرهای وحشتناکی   می خواندم  که فرضا می خواندم که یک دزد از مسافران مینی بوس وبا کمک همان (ژ س فروخته شده از شهر تهران واز دهها مسافر  مینی بوس وباج گیری می نمود  ویا دیگری هم در جاده ریجاب کرند وغیره ودزدی مسلحانه می نمود ! وبقیه ایرانیان هم می توانند که به آرشیو اخبار روزنامه های همان  دوران ومراجعه بکنند وتا مرا به دروغگویی متهم نکنند ! همچنین در فلان روزبعد از آن واقعه  ومی خواندم که با اسلحه غارتی مزبوروپادگان سنندج ویا مهاباد وغیره چگونه غارت شده وسقوط می کند ! ویا چگونه جاده نقده ویا بوکان  وبوسیله همان اسلحه های غارتی پادگانهای تهران وبسته می شود ولذا سراسر ایران به در گیری مسلحانه کشیده شده بودند  ویا غایله لاهیجان ویا آمل ویا گنبد ویا بلوچستان هم ویا ترکمن صحرا را هم ومی دیدم که بر اثر ان اسلحه های غارتی پادگانها بود  وارتش عراق نیزو به خوزستان وکرمانشاه حمله کرده بود ودر این میان و"طرفداران  گروه  پیکار نیز وگروه خاصی  را در دانشگاه تهران" زده بودند  واز سی وچند گروه سیاسی دانشگاه تهران خواسته بودند  که بیایید وتا "جنگ خارجی صدام" را " را وبه "جنگ داخلی" تبدیل بکنیم !وزیرا که  حداقل سی وچند گروه ما دانشجویان نیز  ودر 132 اتاق دانشگاه اسلحه داریم  ویا در خوابگاه ویا در دفاتر متعدد دانشگاه تهران و اسلحه های مختلف داریم واحتمال بسیار زیاد دارد که افسران ناراضی ارتش هم وبه ماها بپیوندند!   وپس بادیدن بیانیه مزبور ویا با دیدن نحوه غارت شدن وفروش اسلحه پادگانها ی مزبور وحوادث شهرستانها وفهمیدم که "وقوع جنگ داخلی ایران" در همه شهرهای ابران و حتمی می باشد   وشاه هم وآن را پیش بینی کرده بود وبعلاوه گروه پیکارهم  وآدمهای با سوادی داشتند  وبیخودی نبود که ان نوع از اطلاعیه را داده بودند  وچرا که  آشنایی کامل  وبه وضعیت قومی شهرهای ایران داشتند ویا آشنایی به اوضاع سیاسی کشور هم داشتند وبعلاوه حماقت نیروی هوایی را هم دیده بودند  ویا در پخش فله ای اسلحه پادگانها راهم ودیده بودند ولذا صدور بیانیه مزبورو نتیجه این نوع از تحقیقات نظامی آنها  بود  ویا با اطلاع از  نحوه پخش شدن حدود 5/1 میلیون اسلحه ودر شهر های ایرانی  بود  ویا با آگاهی از مسئله تحریک چماقداران لمپن تهرا ن وکم تجربگی دانشجویان دانشگاه تهران بود که صبرشان تمام شده بود !ویا  در برخورد متقابل همان دانشجویان وبالومپن های تهران بود  که صبردانشجویان  را تمام کرده بودند  وبعلاوه نحوه حمایت جانبدارانه خانواده های همان دانشجویان راودر بروز اتفاقات ناگوار راهم می دانستند   ویا واکنش دوستان همشهری آنها را  هم و می دانستند که   حداقل از 500 شهر ایرانی  بودند ویا شهرستانی های  دانشگاه تهران وصنعتی کشور بودند    وبعلاوه همان دانشجویان واز قومیتهای متعدد  ایرانی ودر خوابگاهای تهران وصنعتی شریف ودانشسرایعالی بودند  ولذا کشته شدن یکی ازهمان  دانش جویان ودر محوطه دانشگاه تهران ویا به دست  لومپن های چماق دار تهران  ودر محوطه دانشگاه تهران وحوادث زیاد می توانست که بوجود آورد ویا می توانست که حمایت هما ن فامیلهای قومی  بلوچ ویا سنجابی ویا کرد مکری مهاباد ویا بختیاری ویا ترکمن را بر انگیزد ویا در حمایت از خونخواهی وی وبرمی انگیخت که دکتر حسن عارفی وبا بی مغری پزشکی خودش از آن غافل بود ویا به آن تنش دانشجویی دامن می زد  ونمی دانست که جواب متقابل دانشجویان دانشگاه تهران چیست ؟ ویا دانشجویان متشکل دانشگاه صنعتی شریف وغیره ودر برابر آنان  چیست ؟ ودر حالیکه دانشجویان دانشگاههای دیگر ایران هم وهوادار انان بودند ویا دانش اموزان شورشی مدارس تهران هم وطرفدار دانشجویان مزبور تهران بودند  وهمان دانش اموزانی که  هر روزه در دانشگاه تهران جمع می شدند  ویا هر روزه  ودرجریان وقایع دانشگاه تهران بودند ویا حمایت جانانه واز ان نوع دانشجویان می کردند ولذا اجتماع  هر روزه دانشگاه تهران معضل شده بود ویا  حمله چماقداران به آنهاهم معضل فاجعه ملی می آفرید  ویا حمایت بی مغزانه صدا وسیما هم از آنان ومی توانست که باعث شود که دانشگاه تهران به  قتل گاه همه ایرانیان تبدیل بشود! ویا حتی قتل برخی از همان دانشجویان هم وبدست لومپن های تهران هم  ومی توانست که حمایت همه خانواده ها یشان  ویا حمایت خویشاوندان  وقومیت ها یشان را هم بر انگیزد ویا  در همه شهر های ایران وبر انگیزد  ولذا برخود لرزیدم وبعلاوه پرسنل صدا وسیما هم ومحرک این  نوع از چماقدارها شده بود ویا دیدگاه غلط اجتماعی ودر آن مورد بوجود آورده بود که دانشجویان  مزبور واندک می باشند  ولی چماقداران تهران وزیاد می باشند  ولذا می توانند که با "تز اسلامی کردن دانشگاهها " وسرنوشت این نوع از مراکز حساس دانشگاهی را وبدست بگیرند وپزشکهای پول پرست فرماسون هم وپول پارچه ویا پلاکارد ومقوای آن نوع از لومپنهای تهران را می دادند تا در دانشکده های پزشکی وبه اهداف خاص مادی خود برسند  ومسلما  با غارت شدن  وفروخته شدن اسلحه همان پادگانها ویا با غارت ماشینهای ادارات ویا تاسیسات شرکتها واموا ل طاغوتی ها وتوسط لومپن های تهران واوضاع تهران واشفته تر می شد وکلانتریها وپادگانها نیز از کار افتاده بود که نظم بخشی داشته باشند ولذا حوادث تهران وبوسیله  بحرانی شدن حوادث دانشگاه تهران که مورد توجه همه ایرانیان بود واز هر شهر بحران زده ایرانی ودر آن موقع وبحرانی تر می شد    ودر چنین جوی وبرخلاف تبلیغات صدا وسیما و مسلما پیروزی با همان لومپن ها ی تهران نبود وبلکه جنگ داخلی ودر هم خاک ایران وحتمی بود ویا به  همه شهرهای ایرانی هم سرایت می کرد ویا تعبیر شاه ومحقق می گشت  که گفته بود وبعد از من وایران به ایرا نستان های متعدد تبدیل    خواهد شد !   ولذا بر مدیریت پزشکان پول پرست حاکم بر دانشگاه تهران ولعنت فرستادم که مدیریت چنین مکانها خطرناک دانشجویی را وبخاط پول پرستی حاد خود وبدست گرفته اندویا سیستم سیاسی کشور را وبخاطر مغروریت کثیر ویا خود خواهانه خود و بهم می ریزند ! وتا برای صنار وسی شاهی حقوق وزارتی ویا اداری خود وهمه مردم ایران راو به قتلگاه حتمی می برند ! وپزشکی که از همه معلومات بشری وفقط سوزن زدن ویا گوشی به گردن آویختن را وبلد است ولی هوس  الود فکر می کند ویا هوس نمو ده است که مدیریت خطر ناک بیش از 250 هزار دانشجوی سرکش ایرانی رابدست بگیرد  ویا با حکم وزارتی مهندس بازرگان بدست بگیرد ؟ وبعلاوه یا یک مشت کار گردان ویا گوینده ویا کارتوریکاتور  ساز لا ابالی فراماسون ودر صدا وسیما هم همدست با وی شده ودیدگاه رسانه ای غلط می آفریند که نخیر واز همان اول دانشگاههای ایران هیچ کاره بوده واکنون نیز قادر به هیچ کار نیست ویا قشر دانشجویی کشور  ودر آفریدن انقلاب ایران  وهیچ کار ه می باشند   وتنها قشر مردمی که تولید کننده انقلاب  هستند ووبا تشخیص ابلهانه همان گارکدران فیلم بیک ایمان وردی ویا تقی ظهوری وهمان مردم پایین شهربهم ریزنه کافه بار ها  هستند  که می توانند سرنوشت  دانشگاه تهران را هم وبدست خود  بگیرند  ولذا همه حقایق سیاسی  جامعه را وفقط از پشت دوربین فیلمسازانه بیک ایمان وردای گونه خود می دیدند که چند ماه قبل از انقلاب چنان فیلمهای مبتذل را می ساختند واکنون دار ودسته بازرگان وبه صدا وسیما واداره ارشاد بده بود که در مورد مسایل خطرناک کشور واز بوق تلویزیون همه را به حماقت افرینی دچار بکنند ونام انرا جشنواره های فجر بگذارند ودر حایکیه همه دانشجویان دنشگاه تهران ویا صنعتی شریف که از انان در درس خوانی نابغه تر بودیم ودعمر همسایگی دیوار به دیوار دانشکده هایمان جزو راه اندازی فسق وفجور هیچ نوع معلومات ساسی ندیده بودیم که اکنون از برکتت حماقت مهندس باززگان تجزیه وتحلیل کنده سیاسی همه مردم ایران واز بلند گوی صدا وسیما شده بودن وومتاسفانه روحانیون ایران هم ساده لوحانه فکر می کردند که انها که علامه سیاسی جهان هستند که سرنوشت صدا وسیما ویا اداره ارشاد را بدست انان داده بودند ویا بخاطر خواندن چند سرود مدح گونه در باره روحانیون ایران ویا در نهاد مجلس وغیره بدست چنین افرادهنری  مبتذل ولی مقدس نما داده بودند که دیدگاه سیاسی اشان واز نوک دماغشان بالاتر نمی رود  ولذا هر روز ه ممکن است که بخاطر دیدگاه سیاسی افرینی  غلط واحمقانه آنها اویا در فیلم سازیهای احمقانه جشواره ها ورسانه ملی و هر چند سال یک بلبشوی سیاسی در ایران براه بیفتد که روحانیون از حل آن عاجز  بمانند   ودر گذشته انقلاب نیز  ممکن بود که مردم ایران به در گیری باهمدیگر بکشانند ویا با نفوذ انها ودر اداره تلویزیون ویا در اداره ارشاد ویا سازمان تبلیغات اسلامی  ومردم تهران به قتل گاه دسته جمعی کشتار می رفتند   وهنوز هم بعد از گذشت 42 سال از عمر انقلاب وجهان بینی سیاسی اشان ارشد نکرده ویا ندازه عقل یک بچه مهد کودکی بالا نرفته است ویا بدلیل لوحهای احمقانه جشنواره فجراست که به انها داده می شود که تصور می کنند نابغه سیاسی ویا نظامی مردم ایران هستند  ویا بخاطر  ساخت ساز فیلم های غیر واقع بینانه ودروغین دفاع مقدس است که ذهنیت واقع بیناه مردم ایران را از نهاد دین ویا خانواده وجنگ  نابود کرده است  ویا بخاطر برگزاری 42 ساله جشنواره فجر توسط وزارت ارشاد ویا توسط انان است وهمه مردم  83 میلیونی ایران وبه فلاکت وبدبختی همگانی دچار شده اند ویا اغلب بچه های ایرانیان  به فساد خانواده ویا فساد کارخانه جات کشانده شده اند ویا از هر چند سال ممکن است که یکبار وبخاطر انتخابات سیاسی واحتمال وقوع یک نوع جنگ داخلی دیگر در ایران تشدید شود وروحانیون کشور باید توجه کنند 43 سال است که سرنوشت اداره زندگی مردم ایران را بدست خود گرفته اند باید توجه کنند کشور را باید با "علم سیاست "اداره بکنند ونه با "فیلم هنری"  ویا با "دعوت به راهپیمایی خیابانی" ویابا   روش  "فیلم سازی هنری راهپیمایی خیابانها وبا تکیه به گارگردانه تهیه فیلم راهپیمایی با شوه مردم ی که گرسنه وفلک زده هستند ویا یا  روشهای ماهرانه تهیه خبر از صدا وسییما که هنر مندان دانشکده های هنری به انها پیشنهاد می دهند وبعلاوه هم پیشنهاداتشان وعقیم سیاسی  است وزیرا  یک دست خط چند سطری ودر مورد علم سیاست معلومات ندارند  ویا در اداره بدبختی های مردم تجربه ندارند ویا در عمر 70 والی 80 ساله کارگردانی ویا گویندگی ماهرانه خبری خود بلد نشده اند  ویا برای درک بدختی های واقعی مردم و حاضر به شناخت مشکلات عمیق مردم ایران  هم نیستندویا  در طی حوادث 42 ساله ایران وجنگ هم هم نیستند  وچونکه روحانیون همه مردم ایران را فراموش کرده اند وبه انها روی اورده اند که خودشان هنر دوست نشان بدهند  ویا بیش ازحد خودشان را به فیلم سازیهای هنری آنها وابسته کرده ند ویا برای شناخت بدبختی های مردم را نیز واز روی فیلم سازیهای توام با هوی وهوسهای انان ومسئله مزبور می شناسند که در هیچ کشورجهان  این هم هنرمندان پر رو نشده وبه ضرر همه مردم ایران پر رونشده ودر دنیای سیاست ابراز وجود نمی کنند ودر حالیکه تحصیل کرده های دانشکده های علوم سیاسی نیستند وبلکه فارغ التحصیل دانشکده های هنربوده وومعنای علمی هنر هم تهیه  فیلم خبر تخیلی وموهوم وبیگانه از زندگی مردم است که بخاطر انلوحهای محمل جشنواره ار اداره ارشاد به انها می دهد که خودشان در ابراز وجود سیاسی وبه ضرر مردم گم کرده اند ویا در هیچ کشوری  نظیر ایران  جرات نکرده اند که در مورد ساست دخالت بکنند که معلول عدم تعطیلی همیشگی جشنوار فجر ویا مدیریت امور سینمایی اداره ارشاد است که همه زندگی واقعی وروز مره مردم ایران را بازیچه این قبل از هنر مندان ویا کارگردانهای شیطان پرست ویا پر روکرده است  ویا به انها جسارت بخشیده است  که اساس زندگی مردم ایران را وبا فیلم سازیهای موهوم خودشان خراب بکنند  ونیز با فیلم سازیای موهوم خود یک نوع بحران سیاسی عمومی  واز هرچند  به جریان بیاندازند  که با راهپیمایی 19 دی ویا غیره نیز قابل حل شدن نی باشد  یا وتصویر سازیهای  انان  از طریق رسانه ملی حل نخواهد گشت  ووروحانیت ایران باید امروزه احساس مسئولیت عمیق ودر باره ملت بدبخت 83 میلیونی بکند ولذا باید بکلی جشنواره فجر را تعطیل بکند ویا فلسفه هنر دوستی روحانیون را در سازمان تبلیغات اسلامی را رها بکند وتنها به اداره کشور با نطرات افراد پخته سیاسی در دنیای سیاست توجه بکند وچرا که اداره مملکت فقر زده  ویا رفع بحرانهای سیاسی  ان ودر ایام ادواری انتخابات چهار ساله را " چاره سیاسی می خواهد  ویا رفع بحرانهای کشورو از طریق نیازمندی شدید  به هنر مندان ویا کارگردانها  ویا گویندگان نیست که گردانندگان رسانه ملی  وآن را چاره ساز می دانند  ویا یک اشتباه سیاسی محض می باشد   ویا حل مسایل سیاسی کشوروا ز طریق فلان سرودزیبای  فرود گاه تهران چاره ساز نیست که امید واری به مردم ودر درخشش خورشید بوجود بیاورد  ویااز طریق  نیابش های هنری مربوط به مناجات رفع کرونا  ممکن نیست ویا مشکلات عمیق مردام ایران را وحل نخواهد کرد  ویا از  طریق راه اندازی های راه پیماییهای خیابانی میلیونی ممکن نیست که هنرمندان صدا وسما ویا گیرندگان لوح جشنواره ها  آنرا پیشنهاد می کنند وبلکه روش صحیح مملکت داری دانش سیاسی شناخت بدبختی مردم در اداره وارتخانه ها ونحوه برخورد 5/3 می ییونن کارمند روستایی وظیفه نشناس با83 میلیون مردم ایران است که دستورات قران به کارمندان حلال ویا حرام کرده است   که روحانیون ان دستورات قرانی را در 23 وزارتخانه فراموش کرده وتنها در اداره  مملکت داری  وادره  سرنوشت سیاسی 83 مییون مردم بدبخت ایرانی وفقط به  ساخت ویا پخش فیلم سردار سلیمانی ووتوسط یک کرگردان توجه نشان می دهند ویا به ساخت فیلم های تخیلی  وغیر واقعی دفاع مقدس توجه نشان می دهند  ویا به ساخت فیلم های مبهم وغیر مستند واز حوادث سوریه ویا عراق وبدست یک مشت هنرمند ویا گارگردان بیگانه از علم سیاست ویا جغرافیای نظامی سوریه ویا عراق نشان می دهند ویا از حوادث جنگ عراق وایران نشان داده اند وانها هم وپر رو در ابراز مسائل سیاسی شده وهر روز پیشنهاد میکنندکه حوادث ابان ماه 1398 وبا فیلم برادری راه پیمایی ب وغیره قابل حل است ویا علاج این قبیل از موارد است که تابحال 42 سال راهپیماای خیابانی وروش تهیه خبر ان هیچ مشکلی از ایرانیان حل نکرده است  وبعلاوه اظهارنظر تلویزیونی اول انقلابی کارگردانها ودر مورد حوادث تنش دانشگاه تهران ودر سال 1360 شنیز چنین بود  و در حالیکه همه تئوریسن ها دانشکده های سیاسی  جهان ودر مورد نقش سیاسی قشر دانشجو وبرخلاف هنر مندان سطحی نگرایران  فکر نمی کنند وبهمین دلیل هم بود که  53 تئوریس سیاسی  حزب توده که باسواد بودند ویا زندان دیده بودند  ولومپن ها ی شهری تهران راوهیچ کاره دانسته ویا  آفریننده هیچ نوع انقلاب  هم نمی دانستند وبعلاوه می دانستند که لومپن ها وقدرت نگهداری هیچ نوع انقلابی را هم وندارند  وهمچنین می دانستند که  در آفریدن انواع انقلابها وفقط سه قشربندی اجتماعی  "موثر سیاسی "می باشند  وبهمین دلیل هم و آنها و بعد از سال 1320ش که از زندان رضا شاهی  وآزاد شدند ولذا کتابهای مختلف سیاسی ودر مورد نحوه سازماندهی این "سه قشر اجتماعی" خوانده بودند  که اولی" قشربندی دانشجو" می باشد که در جامعه وطمع کار ی روانشناسانه ندارند وبهمین دلیل هم و قدرت درگیریسیاسی  بیشتری دارند ونیز بهمین دلایل سیاسی بود که  از سال 1320 تا 1357ش وبر روی بخش "دانشجویی دانشگاههای ایران" کار کرده بودند ویا در مورد نحوه سازماندهی آنها فکرواندیشه کرده بودند  وبعلاوه  آنها قشردیگر دگرگونی آفرین جامعه  را هم و" نظامیان یک کشور" می دانستند  که اسلحه دگر گونی آفرین دارند  وبهمین دلیل هم حزب توده ایران وبر روی این قشر بندی حساب باز کرده  بود ویا  حداقل بر روی 320 سرهنگ ویا سرگرد ایرانی وسرمایه گذاری فکری کرده بودند که روزی از آنها ودر جهت "کاربرد تئوری سیاسی "خود وبهره برداری بکنند وقشر سوم نیز وقشر بندی "کارگری "می باشد  که بخاطر سختی معیشت خود وحاضر بودند  که در مقاطع خاصی از تاریخ اجتماعی وبه دگرگونی همان بافت سیاسی آن جامعه کمک بکنند ولی مارکس  وبه طرفداران خود تاکید کرده بود که از قشر طبقه "لومپن کارگر "وبشدت بترسید وزیر ا که آنها ممکن است که حتی "پدیده انقلاب" را به "ضد انقاب """تبدیل بکنند ولذا طبقه لومپن تهران وپدیده ای است که تنها "سفیه های تلویزیونی " وانها را مهم نشان  می دهند ولی  در تئوریهای سیاسی جهان وآفریننده هیچ انوع انقلاب نمی باشند   ویا براساس این نوع از تئوری روانشناسی اجتماعی می باشد  که سازمانهای امنیتی جوامع مختلف جهان  و برای کادر سازی اداره امنیتی خود وفقط به میان قشر طبقه لومپن همان  جامعه ها  می روند که طمع کاریهای  زیاد داشته ولی مغز نگهداری سیستم را هم ندارند ولذا با گرفتن دستمزد اندک وبه طبقه ضعیف خودشان هم و خیانت می کنند ولذ ا پزشکان فراماسون پولداری که بعد از انقلاب به ایران برگشته بودند ویا با پخش پول ودر میان لومپن های تهران  ویا با دادن پلاکارد سیاسی "اسلامی کردن دانشگاهها به"دست آنها ومی خواستند در اداره دانشکدهاهای پزشکی ایران ومنافع خاص قشر خود را بدست اورند وبدلیل عدم آشنا ی به میزان خطر پذیری 250 هزار دانشجوی خشمگین  ایرانی فکر نمی کردند   وودر حایکه انها قادر  بودند که همه  شهر های ایرانی  را وبه جنگ داخلی بکشانند  وبهمین دلیل بود که  ساختا ر اداری وفرهنگی ودانشگاهی واقتصادی دولت 37 ساله پهلوی دوم وبزرگترین مصیبت اش را وفقط  از سازماندهی دانشجویان مزبور می دید  ولذا آنها وبزرگترن مصیبت سازمانهای اداری ویا کلانتری ها ویا ارتش و سازمانهای امنیتی شاه شد ه بودند که سالها ودوره های مختلف  دانشکده جنگ را دیده بودند  ویا انواع دوره های سازمانهای  تدابیر اندیشی  اامنیتی را دیده بودند ویا از نظر تعداد نفرات کنترل کننده هم وحداقل  20 برابر همان 250 هزار دانشجویان  ایرانی بودند ولی از نظر تئوری سازی اجتماعی وهمان دانشجویان ودست برتر را داشتند وزیرا که دانشجویان مزبور چنان مغزهای متفکرو در میان جمع  70 هزار نفری فعالان سیاسی خود در  دانشگاهها  داشتند که تئوری نظامیان مزبور را خنثی می کردند ویا در میان دانشجویان دانشگاه تهران ویا صنعتی شریف وجود داشتند   که هر کدام می توانستند  وبا  تدابیر فنی ویا ریاضی ویا ادبیات افرینی جدیدخود در گیزی تولید بکنند  ویا با تدابیر سیاسی  خود وتدابیر امنیتی شاه را ومعکوس بکنند  ویا با همکاری وتدابیر آفرینی متقابل خودشان ودر خوابگاههای دانشگاه تهران عمل کرده ویا با همه شهر های ایران ورابطه برقرار بکنند  واز این راه  همه تدابیر ویا آموخته های سرهنگان دانشکده های جنگ ویا پلیس ویا مدیریت شاه را وبهم بریزند    که میلیاردها پول وبرای تربیت نظامی همان پرسنل امنیتی 5 میلونی شاه  وصرف شده بود ولی همان قشر خطر پذیر 250 هزار نفر ی دانشجو و با مهارتهای خاص سازماندهی سیاسی خودشان  وهمان سازمانهای امنیتی 5 میلیونی  زیرنظر  شاه را وواژگون نمو دند  ویا نظیر یک فیل قدرتمندو به زمین انداختند واز این راه وسرنوشت چهل - پنجاه میلیونی نفری پدران ویا ماداران ویا خویشاوندان خود را واز وزیر پاها ی نظامیان ویا از سلطه فیل قدرتمند 5 میلیون نفری امنیتی شاه بیرون آوردند ویا از سلطه  دوایر امنیتی وکلانتریهای شاه بیرون کشیدند ولذا مشورت با همدیگر می کردند که سازمانهای اداری ایران بعد از انقلاب را چکار بکنند ویا باید به کدام طرف برود که  به هوسرانی سیاسی  تعدادی پزشک پولدار فراماسون    دچارگشتند که یا از لژ فرانسه بودند ویا لژ همایونشاه  ویااز  لژ دکتر اقبال پزشک بودند  ومی خواستند که سازماندهی دانشجویان ایرانی را وبا تولید جنگهای داخی ایران وبهم بریزند

وآری قشرپزشکی  که تنها به جیب شخصی خودمی اندیشد  ولی به بحران افرینی سیاسی مدیریت خطر ناک خود ودرکشور توجه ندارد ویا صر فا برای پر کردن جیبب قشر همکار خود ویا در نظام پزشکی وبه مقررات  آفرینی نفع طلبانه خود اندیشیده ویا  در دانشگاهها به جای رواج علم وتنها به  فساد اخلاقی  منجر می گردد   ودر نتیجه سیاست آنها و امروزه فرزندان ما نویسندگان باسواد ایرانی با مشکل روبروست ویا در دانشگاهها  ویا در تحت  "مدیریت دانشگاهی این تیپ از پزشکان مدیر " ودچار مواد مخدر ویا دچار پولشویی گشته  اند  ویا دچار اصل 20 -30 شده اند که تا  داستان سعید طوسی ویا حادثه مدرسه معین ودر دانشگاههاهم وشکل بگیرد  ولی حاضر نیستند که دانشجویان مذهبی توام با انضباط خانوادگی ویا اداری را ودر محیط دانشگاههای مزبور  بپذیرند ! وبهمین دلایل است  که همان انجمن های اسلامی  شکل گرفته هم ومنحل گشتند  ویا به فروپاشی دچار شدند ومن در اینجا خاطره شخصی خودم را ذکر نمی کنم وبلکه  داستان دردناک دانشجویانی را ذکر می کنم  که با هزاران  امید ودرس توام با زحمت کشی خوانده بودند ویا در ایام دبیرستان و مدرسه خود هم وبه اراذل واوباش شهری و قاطی نشده بودند واز این راه می خواستند که  همگی به دانشگاه آمده باشند که تحصیل خوب بکنند وسپس در یک کارخانه ویا اداره مفید واقع بشوند  ونیز امیدواربودند که  با درس خوانی خود در دانشگاهها هم  وحداقل اززحمت  تحصیلات خود ونظیر دیگران وبهره مختصر   می برند  ویا یک شغل مختصرو در جامعه بدست می آورند ولی ورودشان به محیط  درس خوانی دانشگاه تهران وصنعتی شریف وغیره ونحسی برایشان داشت  ولذا بخاطر پولپرستی تعدادی از پزشکان  ویا کارگردانهای پول پرست  ویا روستاییان  پر رو وفراماسون گلد کوئیست و امروزه همه این نخبگان 4 میلیونی ودر انواع کشورهای دیگر جهان وآواره گشته اند    واین امر نحس بودن تحصیل در دانشگاههای ایران را نشان می دهد

 

ت