مردم شناسی "اقوام قزاقستان آسیا" وسیاست حذف دلار - دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناسی "اقوام قزاقستان آسیا" وسیاست حذف دلار

( بخش اول )

از: دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناس اقوام آسیائی

در نشریه ایران مورخ 12/9/1399ش درج شده بود که پس از قزاقستان ، ونخست وزیر روسیه هم و خواهان کنار گذاشتن دلار واز مبادلات تجاری کشورهای عضو سازمان شانگهای شده است  وبعلاوه در این گزارش خبری آمده است که آقای "جومارت توکایف "رئیس جمهور قزاقستان وبا اشاره به پتانسیل های بالای کشورهای عضواین سازمان شَانگهای ودیگران را هم وبه همکاری آسیایی خودشان  طلبیده است وبعلاوه مطلب  مزبوراضافه می کند که  "سازمان شانگهای" در سال 2001و ابتدا بین سران 6 کشور روسیه وچین وقزاقستان وقیرقز ستان  وتاجیکستان وازبکستان ایجاد شد ولی توضیح نمی دهد که "سازمان شانگهای " مزبور و در آغاز تاسیس اش ودر بیست سال قبل،وچنین , ادعاهای اقتصادی امروزین سال 2021م میلادی را نداشت که "سیاست حذف دلار" را شعار خودش بکند  ویابرای معاملات مغازه ها ویاصنایع دیگران  ویا جهت رونق معادن  آنها و حداقل 5 میلیارد سکنه آسیایی و"شعار حذف دلار" راسر بدهد!ودر حالیکه حداقل 80 سال می باشد که  اساس نظام بانکی جهانبا دلار ریخته شده ویا کسب وکارها ویا معامله سکنه مابین 213 کشور دنیا رادلار (وچه غلط ویا چه صحیح؟)  تشکیل می دهد ؟ویا بر اساس نظام ارزدلاراست ویا ارزیابی چنج پول دلار است ؟  ویا صرافی های  مبتنی بر مقیاس سنجی ارز دلار گذاشته شده است ؟ واگر در پایه ریزی  نظام بانکی  جهان واشتباه شده بود ویا در کاربرد صرافی های مابین دول جهانی اشتباه جهانی انجام گرفته است ؟ومی بایست  که از همان موقع سالهای  1919 ویا 1920 ش  انجام نمی گرفت ویا  می بایست که در همان موقع ، وبه اشتباه خود پی می بردند و"دلار" را در معاملات مابین دول جهان  ویادر مابین آسیائی ها ، رواج نمی دادند ؟ونه اینکه در سال 2021  م اتفاق بیفتدوبرخی از کشورهای متعلق به دنیای کمونیست وبه ان نتیجه گیری برسند وبقیه ملل جهان را هم وبه شعار دهیهای  خودشان  دعوت بکنند ؟ که نظام معیشت ویاکسب وکار همه آسیاییها راو به خطر خواهد انداخت ! ولذانمی توانند که با شعار دهیهای تنها سه کشور آسیائی چینی ویاقزاقستانی ویاروسیه و "نظام معیشت خود " را بهم بریزند  ویا زندگی خودشان را خراب بکنند ! ودر حالیکه همان مردم آسیاو" تاریخ مستند آسیا " را خوب خوانده اند ومی دانند که بقدرت رسیدن همان سه کشور مزبورچگونه بود ویا پیدایش جغرافیای خاکی  همان سه کشور مزبورودر "قاره آسیا " وچگونه پیدا شد ؟!ویا پیدایش  همان سه پول ملی" یوان چین" ویا "روبل روسی" ویا " تنکه قزاقستان " چیست ؟و چراکه باتسلط غاصبانه این سه کشورزور گو  و بر اراضی اقوام همسایه های بدبخت آسیایی  خودشان بود ؟ویا در تسلط ظالمانه بر اراضی اروپای شرقی  ومردم بدبختش بود ؟ویا در تحمیل مرام وعقیده الحادی خودویااقتصاد اشتراکی  خودشان وبرآنها بود ویا در تحمیل فساد نظام خانواده ها و بر سکنه آسیا بود ویا در 80 سال اخیرهم وبا زور تفنگ  وزبانهای قومی آسیایی ها راو از آنها گرفته اند ویابزور، زبان اغلب این کشور ها وبه "زبان تحمیلی روسی" درآ ورده اند ، که در دهها کشور آسیایی  است ویا در اروپای شرقی وبه زور تفنگ هایشان  ودر کتب مدارس  ویا در سینما ها  ومطبوعات جیره خوارشان رواج می دهند ؟ ویادر تبانی پشت پرده  بود که سران همان سه کشور زور گو  وبعد از جنگ جهانی دوم  وبوسیله  دو کشور انگلیس وامریکا بقدرت رسیدند ؟ویا در همان ایام "جهانی سازی شدن دلار"  بود!   ویا درایام شکل گیری  اغلب " نظامها ی بانکهای متعدد جهان "  بود ویا توسط همان دوکشور انگلیس وآمریکا بود که در همان  قرار داد"برتون وودز " 80 سال سابق ودر دنیا رواج عمومی یافت ویا با دول مختلف جهان قرار دادمی بستند؟ ویا در "تبانی پنهانی" وبا سران دو کشور انگلیس وامریکا بود که  یک قرارداداستعماری دیگربسته شد  که اراضی جغرافیایی کنونی چین ویا قزاقستان وروسیه  ودر وسعت های بزرگترکنونی وبصورت سرطان جغرافیایی در خاک اسیا بروید وبعلاوه اراضی بقیه ملل همسایه اش راو مثل "تمساح" ببلعد که اکنون نان" میراث خواری " مزبور را می خورند !که بزرگترین خاک کشور های آسیایی را وبه ضرر بقیه آسیائی ها بوجودآورده اند؟  ویا با غصب اراضی اقوام بدبخت دیگر آسیایی هاست، که وسعت کنونی  اراضی کشور خودشان  را زیادتر کرده اند! و یادر اسناد نقشه های جغرافیایی جهان ویادردروس دانشکده های تحمیلی خودوآنرا به بقیه قبولانده اند ! که وسعت اراضی مزبورو از پدر بزر گ سه رئیس جمهور "زور گوی مزبور  وبه آنها ،ارث رسیده است !   ولی فراموش کرده اند که چگونه سران دو دولت انگلیس ویا آمریکاو بعداز جنگ جهانی دوم  وسکنه 213 کشور جهان را کنار گذاشتند وتنها "سران زد وبند چی" دوکشور چین وروسیه را وارد "شورای امنیت"سازمان ملل جهانی کردند که محلش در "نیویورک" خاک امریکامی باشد که ترویج جهانی ویابانکی دلارهم می کند  ویا در "خیابان وال استریت" همین شهرانجام می گیرد ویااز 80پیش وتا کنون  ، انجام می گیرد  ویا درجنب همان خیابان وال استریت که مروج دلاراست و کاخ بلند سازمان ملل هم قرار  دارد که امریکایی ها وبا پول دلارهای خود و آن کاخ  بلند راساخته اندویا در شهر خودشان ساخته اند و(نه درخاک  چین ویادر شهر شانگهای چین ؟) ویا درشهر های  روسیه که هزاران کیلو متر  و با خاک واراضی سازمان ملل فاصله دارد ؟ ویا درخاک قزاقستان نیست که رئیس جمهور ش وچنین شعارهای عوام فریبانه  راسرمیدهد! ویابرای نابودی بقیه کسب وکارهای مردم بدبخت 5 میلیاردی آسیا ،سر می دهد!! که فقط رئیس جمهوریک کشورجهان می باشد و (نه ریاست  83 ملت آسیایی )که تصورش را  می پندارد؟! ولی با شعار دهی های فریبکارانه خودش  وخویشتن را هم ،رئیس جمهور 83 قوم بزرگ  آسیا هم  جا می زند!؟ ولذا از عوض آنان  نیز  ، سخن می گوید؟ ودرحالیکه تاریخ 80 ساله تشکیل کشور قزاقستان خودشان را نخوانده اند ،ویا از یادش رفته است  که چگونه تشکیل شد ؟ ویا چرا تشکیل شد ؟ ویا با چه شگردی وبه این وسعت کنونی ودر خاک آسیا تشکیل گردید؟ ویا حداقل در 80 سال اخیر وچگونه خاک این کشور و به دستور سران دولت روسیه وبه "تبعید گاه بزرگ آسیایی ها " تبدیل شده است ؟ویا حداقل به تبعید گاه 100 قوم بدبخت آسیایی تبدیل کرده اند ؟که از ترس همان 100 قوم تبعیدی آسیایی  هم وهراس دارندکه اغلب در 8 والی 9 استان جنوبی این کشورمستقر می باشند!  واغلب نیز از "زندانیان سیاسی سیاسی "ملل مختلف آسیا می باشند !  ویا درشهرهای بزرگتر آن کشور وبطزر بدی زندگی می کنند ؟وشکوائیه خود را هم ودر اینترنت گذاشته اند ! ونیز اغلب  نیز  مسلمانان حنفی مذهب ملل مختلف می باشند!  ویا در صد بیشتری از جمعیت   556000/ 18نفره قزاقستان کنونی را تشکیل می دهند !واغلب آنان نیز معتقدند که " کشور قزاقستان  امروزی وبه معنای واقعی کلمه وجود نداردویا در خاک آسیا  وجود ندارد !ویادر 80 سال اخیر وجود ندارد! وبلکه "تبعید گاه  بزرگ روسیه" می باشد!و حتی "دولت مدعی قومیت قزاق" ونماینده حقوقی ویاحقیقی قزاق ها هم نمی باشدکه نصف جمعیت کشور است   وتا منافع آنان را پاس بدارد! وبلکه به دستور مقامات کرملین عمل کرده وبه4 / 53 درصد شاخه های اقوام مختلف قزاق هم ظلم می کنند که در این کشور اسیر روسها گردیده اند! وفقط  نام این  قوم را وبرعنوان  این کشورنهاده اند ویا به آن دلیل  گذاشته اند   که برای فریب افکار عمومی باشد !ونیز  بنام این 4/53 درصد قوم قزاق وانواع ظلمها و به اقوام دیگر آسیای مرکزی هم بکنند! ویا برخلاف میل  84 قوم دیگر آسیایی عمل بکنند! که استالین وناراضی های اقوام دیگر راوبه آن کشور تبعید کرد ! ویا به میزان 98" گروه سیاسی "وبه این کشورقزاقستان  تبعید کرده است !وهمگی هم ،از اقوام بدبخت اینگوش ویاچچن بوده ! ویا از اقوام بالخار ها وتارانچی ها  ویا از اقوام کاراچای ها ویا اسلاوها ویاتاتارهای کنار دریاچه آزوف  هستند ویا از اقوام کالموک ها ی تبعیدی ویا از قوم اوکراینی های تبعیدی بوده  ویااز  اقوام نا راضی میان مرز کره شمالی وروسیه می باشند  که بدلیل دشواری کنترلشان وبه قزاقستان تبعید شده اند ویا ازاقوام ناراضی ترک های آذربایجانی های باکو هستند که به آنجا  تبعیدشده اند !!

ومثلا اولین گروه تبعیدی های آذربایجان شورویبه انجا ودر سال ۱۹۳۴ م،بود  ویا به‌دلیل مخالفت با اصلاحات اقتصادی کمونیستی بود ویا به دلیل  مصادره اموال و زمین‌هایشان وبه فرمان استالین و به آن کشور کوچانده شدند!.و دو موج تبعید ی دیگرهم  واز کشور آذربایجان شوروی وبه قزاقستان ودر سال‌های ۱۹۹۴ و ۱۹۵۲ م اتفاق افتاد که محل زندگی کنونی اغلب  آن‌هاو در قزاقستان،امروزی و در استانهای  آلماتی، ویا در استان جامبولی، ویا در شهر های تالدی،وشهر قورغان ویادر شهر  جیمکنت  قزاقستان  معاصر می باشند .

 که  صد ها هزار نفر  هستند ویا تبعیدی های آذر بایجان ایران  می باشند که از شهر های مشکین شهر وبیله سوار  و تبریز وغیره می باشند که امروزه در شهر "مرکه "قزاقستان  می باشند ویا در دهها روستای اطراف آن زندگی می کنند وعلت تبعیدشان نیز آن بود  که بعد از غایله آذر بایجان ایران که بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد و ارتش شوروی وآذر بایجان ایران را اشغال کرده بود ویا بعد از  فروکش کردن غایله مزبور وافرادی که گول خورده بودند وبه شهر باکو وغیره فرار میکنند  ولی بعدا استالین واز ترس آنکه آنها ودرخاک آذر بایجان شوروی  هم وشورش براه نیندازند ولذا اغلب آنان راو به کشور قزاقستان تبعید می نماید  ! واکنون آذربایجانی های مزبور و حدود 350 هزار نفر می باشند  که در شهر مرکه قزاقستان ویادر روستاهای اطراف جیم کنت  وتالدی و غیره زندگی می کنند ویا تبعیدی های قوم اویغور هستند که 4/2 جمعیت می باشند  ویا تعداد دیگری از تبعیدیهای قیر قیز ویا ناراضی های اوزبک هستندودو گروه مزبورهم و3درصدجمعیت می باشند ویا ناراضی های اوکراینی هستند  که 7/3 می باشند ویا ناراضی های آلمان شرقی که 5/2 بودندوبرخی خارج شدند  ویاعده ای دیگر  از ناراضی های ترکمن ویا تاجیک ویا ازتاتارها  ویاچرکسهای قفقاز روسیه بودند  ویا از کره ای  ها وغیره می باشند ولذا این "تبعیدی های سیاسی" و بعد از عصر فروپاشی شوروی ودر سال 1991 م به بعد ودر  برابر تبلیغات نظام الحادی وضد دینی سران حکومت قزاقستان  ایستادند و حدود 400 مسجد را وبعد ازعصر  فروپاشی شوروی ودر این کشور دایر کرده ا ند!ویا برخی از آنها مسیحی های اروپای شرقی هستند وبه اندازه5/2 جمعیتش وناراضی های  کاتولیک بوده ویا از پروتستانها ی تبعیدی واز اروپای شرقی در این کشورمی باشند  وبا روسهای ارتدکس مذهب وحاکم بر قزاقستان تضاددینی  دارند ! و تا مغایرت فرهنگ ویا قومیت خودشان  را ونسبت به حکومت کنونی قزاقستان و نشان بدهند که حکومتش وصرفا منافع قوم روس را پاس می دارد ویا در این کشور پاسداری می کنند!که کمتر از 30 در صدجمعیتش می باشند ویا "کولونی استعماری 130 ساله " ودر این کشور تشکیل داده اند ویا از دوره تزار ها ودر این کشور بوجود آورده اند ! که اغلب اسلاو های ارتدکس مذهب  بوده ودر شهر های کوچک ویا در شهرهای شمالی قزاقستان  می باشند  ویا در شهر های تازه ساز این کشور  ساکن شده اند ! ویا بصورت قوم مخلوط با اقوام دیگر زندگی می کنند   ویا در شهرهای شمالی دریای خزرساکن شده اند  ویادر طراف دریاچه آرال ودر 80 سال گذشته ساکن شده اند که اسناد تاریخی آن را نشان می دهد! ودر حالیکه   اسناد  "سفرنامه ابن بطوطه" ویا متون کتاب "ظفر نامه یزدی" ویا "سفرنامه ابوالحسن خان ایلچی به روسیه "چیز دیگر می گوید ویا صدها کتاب دیگر تاریخی وچیز دیگر را نشان می دهند ومی نویسند که اغلب این شهر ها وقبل از  130 سال پیش  و اغلب متعلق به اقوام دیگرتاتاربود ویا متعلق به کالموک ها  ویا قراقالپاق ویا قنقرات  بوده  ولی استالین ویابقیه سردمداران روسیه و در 80 سال اخیرو این  "جمعیت کولونی روسی را" ودر حاشیه شمالی خزرساکن کرد ویا در نواحی دیگر قزاقستان ساکن کردند ویا "جمهوری خود مختار کالموک "رابرانداخته ویا در این ناحیه منحل کرده وبه سیبری تبعید کردند و تا "توسعه ارضی " خود را داده ویا در خاک آسیا بیشتر بکنندولذا  جمعیت 4 /  53 درصدی "قوم قزاق کشور"مزبور هم واغلب " قوم " اولوس جوجی مغول " می باشند ( ونه قزاق ) که از دوره چنگیز خان و به دشت قبچاق مزبور آمده بودند وتا اواخر عصر قاجاریه ودر دشت قبچاق مزبور و"زندگی دامدارانه "داشتند  ویاآلاچیق نشین بودند وخودشان را هم "قوم جوجی نژاد" می دانستند (ونه قوم قزاق که روس ها وبر عنوان آن قوم ونامگذاری  اخیر کرده اند! ویا در 130سال اخیرکرده اند ویا به دلایل متعد دپشت پرده سیاسی  نا مگذاری مزبور راکرده اند! وتا بهره برداریهای مختلف واز این " لقب قزاق " بکنند !  وتاز ه  این " قوم جوجی نژاد 4/53درصدی جمعیت مزبورهم  ویا سایر اقوام تبعیدی آسیایی ها هم  ودراین  کشور وبه تیول این 30 درصد "قوم روس تبار های " کولونی نشین "داده شده اند و تا به استثمار آنها بپردازند! و اغلب آنان هم  واز ،زندانیان سیاسی کشور های مختلف اتحادیه جماهیر شوروی سابق بودند  که از  کشورهای مختلف  جمع آوری شده اند  وبه قزاقستان آورده اند ! ویا در این کشور هم وبه تیول روسها داده شده اند ! که قبل از جنگ جهانی دوم و"قوم روسها"ودر این کشور خاکی نداشتند وبلکه در همه منابع تاریخی "دشت قبچاق"  آسیا نامیده می شد که فقط "اقوام شرقی متعددکوچرو"  داشت ویا در آن دشت بزرگ آسیائی مستقربودند ولی قوم روسها  وزمینی در این کشور نداشتند  که کتاب "سفرنامه تحف بخارا" نیزو به آن اشاره دارد ولی بعد از "کولونی سازی استعماری"  خود و" نام "آنراقزاقستان نامیدند که به معنی (نظامیان وفادار به شخص "تزارروسی "می باشد) ولقب "قومی سابق آنان" نبود وبعد از آن تاریخ هم وبقیه آسیائی ها هم وبدلیل بیسوادی تاریخی خود تکرار کرده اند ویابدلیل فقر سواد   جغرافیایی خود واین لفظ استعماری را تکرار کرده اند!؟ ونیز"روسهای مهاجم به خاک آسیا " وحتی در شهرهای شمالی مرزهای قزاقستان هم ویا در شهر های دیگر این کشور هم واسامی قدیمی شرقی را عوض کرده اند واسامی روسی بر انها گذاشته اند    ویا اسامی شهرهای آسیائی سابق دشت قبچاق را تغییر نام داده والفاظ روسی نموده اند  ویا اغلب آنها را ودر 80 سال اخیر ونام روسی گذاشته اند که از زرنگی آنها نشات می گیرد !وتا به همه دنیا  بباورانند که  از قدیم الایام "قوم روس" وساکن "دشت قبچاق آسیائی "می باشد   که امروزه ونام اغلب شهر هایش وشهر روسی است  ویا برای تحریف علم جغرافیایی جهانی است  که با "اسامی روسی" نام گذاری کرده اند! وچرا که اسناد تاریخی آسیا که نویسدگان کثیر دارد وبرعکس آنرا  نشان می دهد  که در میان سرخ پوستان امریکای لاتین  هم واین همه از مورخ تاریخی ویا دانشمند آسیئی  وجود نداشت که اسپانیولی های استعمار گراروپایی  واراضی آن سرخ پوست ها و در امریکای لاتین  گرفتند ویا مذهب وزبان آنها را به مذهب وزبان وفرهنگ اسپانیا در آوردند که "استعمار گران روسی"  هم می خواهند که با سکنه باسواد" آسیای بزرگ " نیز  وهمان گونه رفتار  بکنند !ومثلا  به نقل ص 817 کتاب "ظفر نامه یزدی" که کتاب تاریخی معتبر ومتعلق به دوره تیموریان می باشد  ونوشته است که "اراضی خارج قزاقستان" هم وتا بالای شهر مسکو نیز ومتعلق به "قوم شرقی مغولها "ویانژاد جوجی بوده که آنرا "اردوی زرین "می نامیدند  ونیز در این ص کتاب مزبور آمده است که  حتی اراضی نزدیک به شهر مسکو روسیه هم که با مرز قزاقستان هم وکیلومترهافاصله دارد  و متعلق به "اقوام اولوس جوجی "شرقی بوده که از شاخه های  اقوام جوجی  بودند ویا از اقوام " باتوخان "وفرزند جوجی  ونواده چنگیزخان مغول بودند  ومثلا به نقل ص817 مزبورکه " ظفر نامه یزدی " می نویسد و کاتب دولتی تیموریان بوده ومی نویسد که  اقوام  ویا "طوایف اطراف مسکو" که در سال797هجری که  تسلیم تیمور لنگ شدند که داماد "خاندان جغتائی بود" ویا"جد چندمش" نیز وبه "جغتا" می رسید وبعد از استقرا ر210ساله آنها ودراراضی  اطراف مسکو وبه تابعیت قومی تیموریان خودشان را در آورده وآنگاه تیمور اجازه دوباره استقرا رشان و در اطراف مسکو می دهد  ویا درشهر مسکو را ودوباره به آنان می دهد  که تادوره قاجاریه دوام داشت ودر تاریخ مزبور هم  آمده است ویا بعد از غلبه تیمورلنگ و بر"توقتمش خان"مغول  در ناحیه مزبور است (که نوه بیست وسوم  جوجی بود ویا  23 امین فرزند جوجی) و پسر چنگیزخان  بودودر اراضی اطراف مسکو وچراگاه ملکی داشتند  ویا از سال 621 هجری ودر آن ناحیه بودند وتا سال 798نواده های جوجی وبر اراضی  بالای قزاقستان  حاکم بودند ویا حتی بر  شهر مسکو هم  حاکم بودندکه منظم التواریخ می نویسد ویا به آن اشاره دارد  ویا همه  شهرها ویا همه دهاتش  وبرخلاف امروز واسامی شهری مغولی داشتند  وتنها در سال مزبوربود که  توقتمش خان ونواده جوجی وبعد از شکست از تیمورلنگ  تسلیم وی گردید که طوایف جنگجوی زیادی ودر زیر نظرش بود وسفرنامه کلاویخو وبه جنگ خونین آن دوگروه وقوم جوجی ویاجغتایی ودر ایام تیمورلنگ  اشاره دارد ولی  تیمور لنگ  ودوباره همان اراضی اطراف مسکورا  ویا  دشت قبچاق را وبه همان  نواده های تسلیم شده اولوس جوجی خان  پس داد  ولذا  به نقل صفحات 189 الی 182 همان کتاب  ظفرنامه  واستمرار حکومت نوه های بعدی جوجی هم وتا دوره "نوادگان  سی ودوم جوجی "نیز وبا اولوس جوجی بود که مقارن تدوین کتاب ظفرنامه یزدی  می باشد ویا در" دربار دولتی پسرش شاهرخ  "  است که بوسیله شرف الدین علی یزدی نوشته می شود  که "مورخ رسمی دولت تیموریان "بود  و واز اساتید کنونی دانشگاه های مسکو وغیره هم بیشتر به تاریخ اقوام ویا اراضی زیر نظر تیموریان آشنا بود  ویا به اراضی نواده های چنگیزخان در انشهر علم داشت  ویا در اراضی اطراف مسکوآگاهی داشت  که تا جزیره ساخالین شمال ژاپن استقرارداشتند  که امروزه هم وحتی بخشی از آن مغولان  ودرخود  شهر پکن هستند  ویا در شهرهای شمال وغرب پکن هم  ساکن هستند و قوم بزرگی در شمال شرقی آسیا هستند که  شهر خان بالیغ  و(یا پکن کنونی ) وساخته نوه چنگیز می باشد  واغلب هم "اقوام مغولی خلخی" بوده ویا دین  بودایی لامایی نیز  دارند که با دین چینی ها ومغایرت دارد ولی ظاهرا چینی ها زرنگی کرده ودر سال 1921 به بعد ویا پس از تشکیل دولت کمونیستی خودو بخش کوچکی از اراضی اقوام مغول را واز خاک چین  خود تفکیک کرده وظاهرا به عنوان " دولت حزب کمونیست مغولستان "وبه مرکزیت شهر" اولان باتور"  به آنها  دادند وتا صدایشان در نیاید که کشور با جمعیت اندک تلقی بشوند وبقیه اراضی اشان  را وخودش ویا استالین   وتا شهر مسکو وبرای خودشان برداشتند  که امروزه جزو اراضی روس گریده است که تنها یک قوم اروپای شرقی می باشد  وتا سران روسیه وبه دریاهای گرم و در بالای ژاپن وصل بشوند ویا ناوگان دریائی ودر آبهای گرم جهان داشته باشند  ودر حالیکه تا تاریخ  سال 1921م واغلب این نوع از اراضی سرد سیری شمال شرقی آسیا متعلق به مغولها بود  ویااراضی غیر مساعد ویا  وبا آبادیها ی کوچک وپراکنده  اش ومتعلق به اقوام پراکنده مغول بوده که امروزه روس ها معتقندند که اراضی مزبور واز اراضی پطر کبیر است ولذا اراضی این  قوم بی خبر از اسناد تاریخی را وجزواراضی خودشان کرده اند ویا معتقدند که  از جد بزرگ "پطر کبیر" وبه "پوتین "ارث رسیده است ومتاسفانه شرکتهای خارجی مستقر در خاک آسیا هم ودر 80 سال اخیر وهمه این نوع از ادعای دروغین آنها را وباور کرده است  و بهمین دلیل  با آنها معامله می کنند ویا تکنولوژی نوین  به آنها می دهند!  ویا در چین سرمایه گذاری خارجی می کنند! ولی  سکنه واقعی  قاره آسیایی ها را ودر" سازمان تجارت جهانی خود" وبه رسمیت نمی شناسند! که احتمالا بخاطر این عملکرد غلط خوددر خاک آسیا و به درد سر خواهند افتاد! ودر حالیکه اسنادتاریخی  آسیا می گوید که  طوایف  مختلف وگوناگون قبیله ای مغولها واز چندین هزار سال قبل  وتاکنون در شمال شرقی اسیا بوده ودر بالای قزاقستان زندگی می کردند  وتا سال621هجری ودر آن اراضی شمال دشت قبچاق بودندکه صدها کتاب مستند عصر ایخانی ویا تیموری انها را می نویسد ویاص 45کتاب ظفرنامه ویا صفحات مختلف کتابهای جامع التواریخ وآنها را 8طایفه بزرگ ویا 8 شعبه اقوام تاتار شمال شرقی اسیا می داند ولی تنها در اراضی شمال دشت قبچاق بودند که استپ های نواحی سرد سیری  اسیا بود ولی به نقل ظفر نامه یزدی دشت قبچاق که زمین مساعد ورودخانه های فراوان برای چراگاه داشت در دست فرزندان اوغز خان ترک بود ونظیر ترکان اوغز قنقلی وِیا قارلق ویا اویغور ویاخلج ویاقبچاق ترک زبان و"نواده های اوغز خان ترک "بودند   که گاهی با تاتار های شمال دشت قبچاق  اختلاف ارضی موقتی می یافتند (ماخذ ص 50 الی 58 کتاب ظفرنامه یزدی )ولی با اشتباه حاکم شهر اترارکه در  قزاقستان کنونی می باشد  وقبلا در سال مزبور وبه قتل تاجران مغولی ودر شهر اترار قزاقستان  اقدام نمود که قبلا همگی ترک نشین بودند  ولذا در سال 621وقسمتی از اراضی دشت قبچاق هم واز دست ترکان مزبور خارج گشت  وتا دوره قاجاریه وبدست نوادگان جوجی افتاده بود  وتازه اویغور ها ی ترک زبان  اویغورستان چین هم  ودر آن ایام ویا "قوم قیرقیز ها ی قیرقیزستان  روسیه نیز ودر دشت قبچاق مزبورمانده بودند و یا  با نواده های جوجی  ساخته بودند  ولذا قرنها واز مراتع قشلاقی آن دشت آسیایی و،استفاده  مرتعی می کردند ویا زندگی مسالمت آمیزو با نوادگان جوجی ودر دشت قبچاق داشتند که روسها ویا چینی ها نیزآنرا وبهم زدند  ویا  آن کار راهم و با سه "قوم اویغور" ویا"قوم قیرقیز "ویا" قوم تاجیک آسیا نکردند  وبلکه دائما آنها را سرکوب کرده ویا در 80 سال اخیروزیر سلطه غیر قانونی خود  برده اند ! وبعلاوه کتاب ظفرنامه که در دوره زمامداری شاهرخ تیموری ودرشهر هرات افغانستان نوشته شده است  ودر این باره می نویسد که : اقتدار 32 نوه جوجی ودر دشت قبچاق ویا دراراضی  اطراف مسکو ویا در جنوب وناحیه قفقاز هم  همچنان وجود داشت  ولی بعد از فروپاشی حکومت تیموریان بود ویادراوایل  قرن دهم هجری که اوزبکها ودر ماورالنهر وسمرقندوبخارا وحکومت اوزبکستان وترکمنستان کنونی خود را تشکیل دادند ویا پایه گذاری کردند ولی هنوز دشت قبچاق واطراف مسکو همچنان در دست اقوام جوجی بود ویا قسمتی هم در دست طوایف اویغور وقیر قیزها  باقی مانده بودند  که آنرا ناحیه "جته ویا دشت قبچاق بزرگ" می نامیدند وتا انکه  بعد از 220 سال که از آن تاریخ گذشته بود و نادر شاه ایرانی که از قوم افشار ترک ایرانی شده بود ولی اجداد ترکش قبلادر کنار دریاچه آرال بود وخود شر  واز  قبیله ترک "آوشار" ویا "اوچار" بود که در ترکی به معنی پرواز کننده است وسابفا در منطقه منقشلاق غرب دریاچه آرال قزاقستان زندگی می کرد ند  ولی در دوره هلاکوخان ودر برابر تهاجم مغولان وبه عنوان آوارگان جنگی وبه ایران آمده بودند وهمان نادر شاه وبعد از احیائ قومیت ایرانی واز دست افغانی ها و منطقه اوزبکستان ویاترکمنستان ویا تاجیکستان را هم می گیرد  که با نادر شاه جنگ براه انداخته بودند ولی به نقل کتاب عالم آرای نادری وحکومت "باسلوخان" وازبقایای  نواده های جوجی را نگه می دارد ودر "دشت قبچاق "منقرض نکرد وبلکه به سردارجنگی اش  توصیه کرده بود که در مقابل مخالفان حکومت " باسلوخان" وبه او کمک نظامی بکنند( ماخذ ص1145 الی 1159 کتاب عالم آرای نادری) واین مطالب و در کتاب ,عا لم آرای نادری  دوره تاریخی وی نیز ذکر شده است و لذا قبایل مغولی مزبورو تا سال 1954 وهمچنان در دشت قبچاق بودند که تزارهای  روسی وبا کمکهای تسلیحات مدرن توپخانه ای ویاباکمک  تفنگهای  جدیدشان  که از کمپانی مسکوی انگلیس گرفته بودند  وبردشت قبچاق واقوام کوچروش تسلط می یابند  ویا براراضی آسیای مرکزی تسلط  نظامی ودر دوره ناصرالدن شاه قاجار ایرانی می یابند  واراضی مزبور را واز چنگ اقوام گوناگون شرقی آسیا بیرون اورده وبنام "اراضی روسیه تزاری نامیدند  وبعلاوه در جنگ دوم جهانی نیز که ژاپنی ها قدرت طلبی می کردند ولذا ناوگان آمریکائی ها راو در "پرل هاربر"و نزدیک دریای زاپنی خود و مورد حمله خود قرار دادند ویا به متصرفات انگلیسی ها ودر جنوب شرقی اسیا چنگ انداختند  وبا اعمال مزبور ویا همزمان با هیتلرو به امریکا وانگلیس اعلان جنگ دادند  وباضافه آنکه جهت توسعه ارضی خود وسرتاسر خاک چین را وهمان ژاپنی ها ی مزبور اشغال نمودند  که تا نزدیکی های شرقی دشت دشت قبچاق امتداد داشت ولذا  آنها هم  ومتحد هیتلر گردیده بودند  که مسکو را چندین  مدت وارتش المان  ودر محاصره خودداشت یاودر آن تاریخ داشت وژاپنی ها نیزو درآن تاریخ می خواستند  که اتحاد "اقوام مغولی  شما ل" کشور چین  وغرب مسکو را بخود جلب بکنند  ویا در اعلان جنگی که کرده بودند ویا دراتحاد با  هیتلر وبه امریکا وانگلیس داده بودند ولذ در صدد بودند که حمایت اقوام مغولی شمال چین را جلب بکنند ویا مغولهای نواحی سیبری شرقی راکه در ناحیه ساخالین شمال کشور ژاپن  بود وامروزه بدست روسها افتاده است  ویااتحاد  اقوام مغولی مزبوررا ودر اطراف شهر های کنونی کامسومولسک شمال چین را جلب کنند  ویا مغولهایی در اطراف کوههای خینقان بزوک شمال پکن بودند ویامغولهای که در اطراف دریاچه بایکال بودندوامروزه روسها معتقدند که جزو اراضی آنهاست  ویا اتحاد مغولهای در شمال "شهر اولان باتور" ومرکز مغولستان کوچک شده اکنونی را جلب کنند   بودند  ویا اتحاد اقوام مغولی که در اراضی شمال کشور قزاقستان کنونی بودند را وبطرف خودشان  جلب بکنند ویا حمایت مغولهای جوجی دشت قبچاق  قزاقستان کنونی را وبخود جلب بکنندو یا متحد ژاپنی ها بکنند واز ناحیه شرقیوشهر  مسکو را بگیرند  که  ص 717همان  کتاب ظفر نامه واز آن طوایف مغولی اطراف شرقی مسکو یاد می کند وتا با همدستی آنها واز  ناحیه شرقی  آسیا هم ژاپنی ها نیز  و به شهر مسکو حمله بکنند  ودوتایی وبا همدستی آلمانی ها وشهر مسکو را بگیرند ودر مقابشل استالین نیز و برای عدم سقوط شهرش ودر برابرژاپنی ها وآلمانی ها وازناحیه شرق ویا از ناحیه غرب که آلمانی ها تاخته بودند و از غرب به روسیه تاخته بودند  ولذا استالین هم با ارتش امریکا ویا با ارتش انگلیس همدست شد  ویا در جنگ دوم جهانی متحد شد ویا در سال تاسیس بانک جهانی ودر " برتون وودز " متحد تاکتیکی گشت و تاشهرش  مسکوباقی بماند  واز دو طرفش  سقوط نکند ولذا در همان ایام جنگ جهانی دوم وشهربدبخت  تهران را و"پل پیروزی خود" قرار دادند  ویا در قرار داد با روسای دولتهای امریکا وانگلیس عمل کرد که در تهران حضور یافته بودند وفقط 145 هزار خود روجنگی وغیره واز سران دو دولت امریکا وانگلیس گرفت که با قوای نظامی آلمانی وژابنی واز دوطرف بجنگند  ویا مقادیر زیادی اسلحه ویامهمات  فراوان واز انها گرفت وبعلاوه غلات روستاهای ایرانی را هم غارت کردند وتا آذوقه رسانی وبه ارتش خود بکنند  ولذا مردم ایران  وچندین سال ودر قحطی بودند ویابا کمکهای اعطایی آن دودولت غربی بود که امروزه هم به انها فحش می دهند ویا با کمک غلات ایران بود ویا با مستهلک کردن  راه آهن ایران بود که چندین سال بارکشی ویا سلاح کشی وبه روسها می کرد ند واز سوی غرب ومسکو وخاک 20 کشور اروپای شرقی را گرفت وتا برلین ویا آلمان شرقی اشغال نمودند  ونیز از ناحیه شرقی  هم و سرتاسر اراضی طوایف مغولها راواز چنگ انها در آوردند  و تا دریای اوختسک ودر  بالای ژاپن "اشغالگری استعماری  از مغولها "کردند   که اکنون همه آن اراضی اشغالی خود را وبنام اراضی "خاک روسیه" و در جغرافیای جهانی ثبت کرده اند که بزرگترین خاک را ودرخاک  آسیا بوجود آورده است  وتا سال 1991 میلادی هم و  براغلب اراضی 15 کشور اروپای شرقی هم چنگ انداخت ویا تا آلمان شرقی چنگ انداخته بودند که اقوام اروپای شرقی وبا آنان مبازره پنهانی می کردند وزیرا  سکنه کشورها اروپای شرقی وبدلیل سواد بالاترخود شان  وسعی کردند که دردوره گورباچف وکشور اشغال شده خود را واز چنگ ودندان  روسهای استعمارگر نجات داده وپس بگیرند  وفقط روسیه سفید وبه مرکزیت شهر" مینسک" مانده است که از قوم دیگراروپای شرقی  می باشد  ولی اغلب مردم  آن کشور هم   و چندین ماه می باشد که در تظاهرات خیابانی وبرعلیه روسیه ونوکرش در این کشور هستند   ولذا به نقل مطبوعات جهان و به دست نشانده پوتین ودر خاک کشور خودشان و واژه "برو گم شو" را می گویند! ویا چندین کشور اشغالی روس هم ودر آسیای مرکزی ونظیر تاجیکستان ویا قیرقیز ستان است که سالهاوسال  وبا روسیه درگیرسیاسی می باشند  ویا تعدادی نیزو در ناحیه قفقاز روسیه  بوده که نظیر چچن ها ویاگرجستانی ها  ویا ارمنستان ویا آذربایجان باکو  می باشند  که با "اقوام روسی "مخالفت نیمه علنی می کنند  وفقط اقوم بدبخت مغولهای شرق مسکوهستند که بدلیل پراکندگی جغرافیایی مجبور به تحمل سلطه روسها هستند  که  تا  جزیره ساخالین بالای ژابن وقومهای کوچک وپراکنده از 8 شاخه تاتار هاهستند  که اراضی اش و متعلق به اقوام کم سواد ویا متفرق مغول است  ولی چونکه متعدد وپراکنده    می باشند ولذا  پراکندگی ویا فقر سوادشان و تابحال نگذاشته است که تاریخ ویا قومیت دیرینه خود رابفهمند که اراضی اشان و تا نزدیکی های  مسکوبود  ولذا امروزه ،اراضی کنونی کشور روسیه وبیشترمتعلق به "قوم مغول آسیایی "می باشد وجزواراضی" اقوام روسیه" نیست  وتنها اراضی خارج مسکو وتا ناحیه پطزربورگ و در پائین کشور  فنلاندمتعلق به انها بود  که در منطقه سردسیر اروپای شرقی قرار داشت  ویا  متعلق به "اراضی قدیمی قوم روس "می باشد که ابن فضلان وآنرا دیده است وبعلاوه خودشان هم وجزو اقوام آسیائیی نمی باشند   که امروزه ادعای دروغین وبه جهان می کنند وبلکه از وایکینک ها اروپایی می باشند  ولی با جعل اسناد گوناگون  تاریخی وخودشان را آسیایی جا می زنند  ویا شرقی می دانند ولی درطی  80 سال اخیر هم وهمه اقوام اروپای شرقی ویا"اقوام  آسیایی "ارا آزرده واز  این "قوم مردم آزار" صدمات فراوان  دیده اند وامروزه هم واز جمعیت 150 میلیونی روسیه وتنها 3/16 درصدجمعیت روسیه واز  نژاد قوم روس  ارتدکس می باشد  ولی بقیه جمعیتش واز نژاد های تاتار ویا چواش ویا چچن ویا کالموک ویا اقوام گرجستانی  ساکن مسکومی باشد   ویا از اقوام ارمنستانی ویا اوکراینی ویا چرکس ویا مولداوی ویا استونی وغیره می باشند  که تاریخ دانها ویا جغرافیا شناسان جهان ویا مردم شناسان به آن  مسئله وقوف علمی نیافته اند !ولذا شهر مسکو نیز  وشهر هزار قومیت ها  بوده وبعلاوه از دوره چنگیز وتا اواسط عصر قاجاریه هم ویک شهر مغولی بوده  که چهار محله قدیمی مغول نشین ودر شهر مسکو قرار داشته ویا به نقل مخبرالسلطنه که در سفرنامه اش وبه این شهرسفر کرده ومی نویسد  که  یکی از محلات مغول نشین مسکو نیز  ومحله کرملین کنونی می باشد  که واژه مغولی می باشد  ولفظ روسی نیست وزیرا مخبرالسلطنه  و در دوره مظفرالدین شاه واز مسکو وتا ژاپن سفر کرده بود  ولذا در ص  13کتاب سفرنامه اش وبه این چهار محله قدیمی مغول نشین شهر مسکو اشاره کرده ویا به تحولات کالبدی شهری عصر قاجاریه آن اشاره می کند  ویا در همان زمان هم وپایتخت تزار های روسی ومسکو نبوده وتنها شهر اروپایی پطرزبورگ وپایتخت آنان بوده وبعلاوه عبداله مستوفی ونویسنده کتاب "شرح زندگانی من"  که قبل انقلاب اکتبر1917م وبه آن شهر سفر کرده  است و به همان مسئله مزبورودر کتابش  اشاره دارد  ولی در دوره های بعدی انقلاب اکتبرو شهر پطرزبورگ اروپایی را رها کرده وجهت سلطه گری  گسترده بر اراضی آسیائی  وپایتختشان واز شهر  پطرزبورگ اروپایی  به شهر مسکو آوردند  وسپس شروع به " آسیا خواری " گسترده نمودند 

آری بعد از تسلیم شدن توقتمش خان  مغول وبه تیمور لنگ واقوام دیگر طوایف مغولی اطراف مسکو هم تسلیم تیمور لنگ گشتند  وحتی چها رمحله مغولی مسکوتسلیم شد که تولی وپسر جوجیو در مسکو پایه گذاری کرده بود  واز جمله محله مغول نشین کرملین مسکو بود که  تسلیم تیمور لنگ شد وزیرا ص 817 ظفر نامه یزدی وبه آن مسئله تسلیم مسکوو بدست تیمور لنگ اشاره دارد که چگونه تیمور لنگ ودر سال 797هجری ووارد مسکو گردید  ونیز در همان ص 817کتاب ظفرنامه یزدی نیز واقوام اطراف مسکو را شاخه های مختلف مغولی واز " اقوام قبونچی قراول "  ذکرکرده است  ویااز  "قوم کوربوقا" ویا از " قوم پرلان"  یااز  قوم "یور کون"  ویا از قوم " کلچی " اطراف مسکومی داند وهمگی  تسلیم تیمورلنگ می گردند  وحتی سکنه مغولی آن شهرمسکو  هم  وخودشان  را تسلیم تیمور لنگ می کنند   ویاتیمورلنگ و امرای سرکش دیگرآن  شهر را هم منکوب می کند وکتب دیگر عصر تیموری به ان مسئله اشاره دارد  ویا  کتب عصر ایلخانی هم وبه وجود مغولها در شهر مسکو اشاره دارند   ولی امروزه روسها واراضی مغولی مزبوررا تسخیر کرده اند و شهرهای روس نشین "نیژ نی تاگیل" ویا "نیز نی نوگورود"  ویاشهر  "چلیابنیسک " ویا شر "اومسک" ویا "نوووکوزنتسک " را ودر اراضی مغولهای  مزبور  ساخته اند  وبعلاوه تیمور لنگ در این دوره تاریخی ومناطق دیگر قفقازرا تسخیر می کند  که از اقوام چرکس ویا چچن وتاتارقبلی بودند که از دوره چنگیز خان وبه منطقه کوهها ی قفقاز آمده بودند وقبلا نیز   اراضی قفقازو متعلق به قوم روس نبوده وبلکه اراضی متعلق به اقوام "ترک خزران" بود ویا  اراضی ابخاز ها ارمنی بود وجزو اراضی روسها ، محسوب نمی شد  واقوام چچن ویا چرکس ویا تاتار قفقازهم  واز دوره چنگیزخان  ودر ان اراضی قفقاز مستقربودند ولی  روسها تنها در دوره قاجاریه واراضی مزبورتسخیر کردند  ویااراضی اطراف دریای خزر را تسخیر کرده واقوام روس را به انجا ها کوچانیدند ومثلا به نقل کتاب سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه و ارتش روسیه ودر دوره قاجاریه از چنگ چچن ها ویا چرکس ها ویا داغستانی های مغولی  بیرون آوردند وجزو "خاک تزارهای  روسی" کرد ند  ودر حالیکه آنها  هم واز دوره "تولی خان ویا نواده چنگیزو در ناحیه  قفقازمزبور  زندگی می کردند ولی 200 سال بعد ودر دوره مزبورو همگی تسلیم تیمور لنک شدند  ویا ص 213 همان کتاب  ظفر نامه یزدی واز "چیچن خان"  نام می برد که سردسته قوم چچن  مغول می باشد که از "اولوس جغتای مغولها " بودند که سران روس واراضی آن چچن ها را نیزگرفتند ویا  در 130 سال اخیرگرفته اند  ویا  در کوههای قفقازروسیه  واز دست آنان بیرون آورده اند  ویا در سالهای7- 1994م وشهر مرکزی چچنها را وبنام "شهر گروزنی آنها "را وبا تانکهاویران نمودند ویا تعداد زیادی از آنان راهم و به قزاقستان معاصر ویا به المان وغیره  تبعید نموده اند  ویا اراضی قوم کالموک های مغولی  رااز چنگ آنها در آوردند  که در حاشیه شمالی دریای خزربود و از دست این قوم گرفته وخود آنهاراو به قزاقستان وسیبری تبعید نمودند ومکانهایشان را وبه روسها دادند  ومثلا  سند تاریخی ص 180 "ظفر  نامه یزدی" ویا اسناد سفرنامه ابن بطوطه  وبیان می کند که  چگونه شهر "سرای " کنار دریای خزر ویا شهر "بندرآستارا خان " ودر شمال دریاچه خزر را و"ّباتوخان وپسر جوجی  ساخته است ویا در  سال  654 هجری  ساخته ویا برای سکونت اقوام کالموک وقراقالپاق ویا سایر اقوام مغول  ساخته ویا در شمال غربی دریای خزر  پایه گذاری کرده بود  ولی "اقوام اروپای تبار روس ها "ودر   سالهای اولیه حکومت  قاجاریه وبندر ویا ناوگان تجاری ودر کنار این دریاچه بزرگ  خزر آسیا ئی نداشتند که سفر نامه میرزا ابوالحسن خان به روسیه آنرا ذکر کرده است ویا کتب دیگرهم  آن  را بیان می کنند  وبهمین دلیل هم  و53 در صد جمعیت قزاق این کشورقزاقستان معاصر هم جوجی نژاد بوده  ویا 17 در صد ویا بلاتر اقوام تبعید ی به قزاقستان  وبا  آنان مخالفند که اغلب از طوایف مختلف مغول ویا ترک وقیرقیز  هستند  ویا از طوایف اویغور ترک ویا قوم قیرقیزبوده  ویا از قوم ترک آذربایجانی هستند  ویا از اقوام کاتولیک های اروپای شرقی می باشند  که روسها واز زرنگی  خودشان ونام آنها را" قوم قزاق "نامیده بود که معلوم نباشد که از چه قومی تشکیل شده اند ؟که در اسناد تاریخی  مختلف وچنین قومی در آسیا قبلا وجود نداشت وبعلاوه این اقوام سابق دشت قبچاق هم  واز نارضایتی زندگی  خود ودر این کشورمی نالند ! ویا در انواع نشریات اینترنتی ،شکایت دارند وحتی آلمانی ها هم که برای مدیریت صنایع خصوصی سازی شده آنها امده بودند ویا به قزاقستان معاصر آمده بودند واز آن کشور رفتند و معتقدند که بعد از سال 1920م  ویا بعد از جنگ جهانی دوم وچیزی بنام "قزاقستان" ودر خاک "آسیا وجود ندارد وبلکه این 30 در صد روس تبار منطقه مزبورهستند که حاکم واقعی قزاقستان بوده  ولی برای فریب تاریخ نویسان ویا جغرافیا دانها آن " لفظ قوم قزاق" را آفریده اند ویا برای فریب مردم عوام وکوچه بازار آسیا ست که  این واژه را اختراع کرده اند که "تیول بزرگ قوم روس " باشند  ولذا بجای نامگذاری فریبنده مزبور  " کشور قزاقستان " وواژه " قبچاقستان را می پسندند  ودر حالیکه بهتر بود که  " کشور "تبعید گاه بزرگ اقوام متعدد آسیایی " می نامیدند ویا بعد از  سال 1921 م نامگذاری میشد  وچرا که برخلاف "اقوام دیگر جهان" که حد اقل نقش کوچکی  ودر  اداره کشور "مسمای وبنام  قوم خود" دارند ویا در یک کشور   دارند ولی هیچ کدام از سکنه 70 درصدی قوم قزاق ویا اقوام دیگر ساکن ودر این کشورآن  حق را  ندارند ویا  بجز از "روس تبار ها" واقوام دیگر نقشی دراداره این کشورندارند!  ویا در طی 150 سال اخیر نداشته اند!  وچرا که هدف ارتش تزار واز تسخیر خاک قراقستان ودر دوره قاجاریه وتنها تسلط بر دریای خزربود ویا تسلط بر جاده های  تجاری وخاکی قزاقستان بود وتا از طریق آن جاده ها ویا  دریاچه برزگ آسیاءی  وراههای آبی اش  واراضی وخاک بقیه اقوام را نیزتسخیر بکنند ویا  به زیر سلطه خود دربیآورند ویا خاک چند ین کشوردیگر آسیای مرکزی را هم وتسخیر بکنند ! ویا ازطریق پایگاههای  نظامی کشور قزاقستان وراههای تجاری ملل همجوار راو تحت کنترل  خودشان بگیرند ! ویا از طریق  برده گرفتن نظامی همان قوم " قزاق ها " ودر لشکر کشی های دوران تزاری خود  ویادر  فرستادن آنها وبه جنگهای جوامع مختلف جهان و بقیه ملل آسیایی راهم  وتابع خود بسازند ویا  بوسیله آن برده های نظامی قزاق نام گرفته و مستعمرات  خود را در خاک آسیا گسترش داده ویا زیاد بکنند  که واحد های نظامی "بریگارد قزاق های دوران قاجار" ایران که در شهر های متعدد بود ویادگار آ ن مسئله می باشد  ویا" ارتش قزاق" تحت نظر لیاخوف روسی ودرگلوله باران مجلس ایران  وهمگی حاکی از این مسئله سلطه خواهی است ویا فلسفه وجودی قزاقهای  نظامی ودر کشور های دیگرآسیا چنین است  ویا نقش آنان ودر جنگهای اول ویا جنگ دوم جهانی و فقط سوء استفاده از نام " قومیت " آنان می باشد  که "سفرنامه میرزا ابوالحسن خان به روسیه "ودر ص  170 و171 کتابش وبه وجود 60 هزاز نظامی قزاق ودر گارد شخصی تزارها اشاره میکند  که چند زرع واز بقیه بلند قد تر بودند ویا در سال 1905 هموتزارها  به جنگ ژاپنی ها برده بودند   ویا سیاست  تبدیل کردن خاک قومی آنان وبه "تبعید گاه بزرگ اقوام آسیائی های ناراضی" بود ویا محل تبعید گاه  زندانی های سیاسی ملل متعدد آسیا یی بود ویا  درطول  80 سال اخیربود  ویا در تبدیل کردن خاک این کشور وبه مکان استقرار صنایع نظامی روس بود   که به نقل اسناد تاریخی واستالین بعد از خاتمه جنگ دوم جهانی وپیچ ومهره های کارخانه های نظامی هیتلر راودر خاک المان شرقی باز کرد ویا  از صنایع نظامی آلمان شرقی واتریش وپروس وغیره باز کرده  وبه آنجا آورد ویا برای اینکه احساس امنیت واز استقرار آنها ودر خوداطراف  مسکونمی کرد  ویا در داخل خاک روسیه احساس امنیت وبرایشان نمی کرد که مبادا مورد حمله ملل اروپایی واقع بشود؟ ویا مورد حمله اروپای شرقی قرار بگیرند؟ ولذا ترجیح دادند که سیاست بازی کرده وآنها را صرفا ودر خاک قزاقستان مستقر بسازند که ظاهرا قوم مستقل شمرده می شدندولی در دست روسها بود   ویا با بزرگ کردن نام " قوم قزاق "ویا " کشور " قزاقستان " بود که آن  صنایع نظامی سرقتی را واز هیتلر آلمان بدزدند وبه خاک قزاقستان وتحت تیول خودشان  بیاورند که ارتش هیتلرو با آن صایع نظامی سنگین خود  وحداقل 20 کشوراروپای شرقی  را گرفته بود ویا تا شهر مسکو تسخیر کرده بود ولی این بارو در خاک قزاقستان وبنام "صنایع نظامی استراتژیک " قزاقستان  نامگذاری گردیده بودند که اکنون دهها "مجتمع نظامی سنگین قزاقستان" نامیه می شوند که به اسامی آنها اشاره نمی کنم  ویاحداقل نظیر " پایگاه بایکونور " قزاقستان است که مهمترین سایت آزمایشات هسته ی روسها ودر خاک قزاقستان می باشد   ولی این  نوع از سیاستهای چند قومی کردن خاک قزاقستان واز اقوام تبعیدی وعاقبت خوشی ندارد  ولذااقوام  تحت ظلم روسها ودر این کشور و درآستانه فروپاشی  از هم قرار دارند که روسها مجبور شده اند که به وقوع احتمالی آن ودر قزاقستان اعتراف بکنند !

ومثلا متن نوشته ذیل واز خودم نمی باشد  وبلکه از نشریه می باشد  که خود پوتین  هم ودر آن نشریه وبه وخطر "یوگسلاوی شدن دوم قزاقستان "اشاره داردکه ذیلا ودر چند سطر وبرای مستند کردن گفته هایم ذکر می نمایم ولازم به ذکر میباشد  که خاک کنونی قزاقستان ویا با وسعت دوبرا برخاک پاکستان می باشد  ولی با جمعیت  بسیار اندکتر 18 میلیونی می باشد   ویا باباشهرهای پراکنده ودر چهارده استان قزاقستان  ویابیشترمی باشد که حداقل پنج استان آن کشور و بنامهای استانهای  قزاقستان شمالی  نامیده می شود ویاقزاقستان جنوبی ویا قزاقستان غربی ویا قزاقستان شرقی ویا غیره نامیده می شوند که100 قومیت متضادالفرهنگو در آن استانهامی باشند   ویابا 40 نوع مذهب ویا بادهها نوع اززبان  رایج در استانهای آنکشور وجود دارد وهیچ کدام نیز وبزبان روسی تحمیلی دولتی صحبت نمی کنند وبلکه به زبانهایقومی خود صحبت می کنند  

ومثلا به زبان‌های  اوکراینی،ویا زبان تاتاری، ویا قرقیزی، ویا اویغوری، ویا ازبکی، وترکی آذربایجانی،  وباشقیری، وفارسی  ویا تاجیکی، ویا زبان آلمانی، ویا زبان کره‌ای، وزبان ترکمنی، وزبان ارمنی و ویا زبان مغولی  سخن می گویند که تنها تعدادی از مهم‌ترین زبان‌هایی می باشد  که بزرگ‌ترین اقلیت‌های قومی این کشور وبه آن‌ها سخن می‌گویند.

ویا مدتی است که اسامی شهر هایشان را و روسها وبه "زبان روسی "  اسم گذاری کرده اند ولی همان  اقوام وبا همان اسامی قومی سابق خودش ، آنها تلفظ می کنند ومثلا شهر الماتی را همان شهر" المااتا  ویا شهر درختان سیب می دانند که در جنوبش کوههای پربرف تیان شان اویغورستان قرار دارد   ویا حداقل 5/2 "درصد از جمعیت اویغور های ناراضی چین ه ودر این استان جنوب شرقی قزاقستان  زندگی می کنند  ویا همیشه در حوادث تاریخی قزاقستان نقش داشته اند  که در اغلب کتب تاریخی وبه آنها اشاره شده  است  ویا شهر جامبول ویا مرکزاستان زامبیل را هم وهمان "شهر طراز"سابق می خوانندویا شهر "اترار" می خوانند که مرکز این استان پرجمعیت می باشد  ونیز اولین برخورد مغولان وبا ارتش خوارزمشاهی  هم ودر این شهر اتفاق افتاد که درآن شهرو حداقل 20 هزار سرباز"غایر خان "ویا حاکم خوارزمشاهی  کشته شدند وسپس مغولها شهر "اترا ر"را گرفتند ویا استان پرجمعیت " قزاقستان جنوبی " وبه مرکزیت شهر "جیمکنت میباشد که با500/000/ 2" نفر جمعیت که بدلیل بافت خاص قومی اش ویا مذهبی اش  ویا زبانی اش ودل خوشی  از حکومت وابسته به روسهای  قزاقستان ندارند ویا استان جنوبی دیگرش وبنام آستان " قزیل اورتا " است ودر کنا ره های رود سیحون می باشد   که از قدیم مرتع های چراگاهی ترکها بود  ویا محل گذر گاهی اقوام غزبود ویا  به استان منقشلاق می رفتند وبه مرکزیت "شهر آق تاو " درقزاقستان می باشدکه اقوام متعدد دارد    و یا ساکنان  استان آتیرائو ودر کنار دریاچه خزراست  که حکومت وابسته به روسهای قزاقستان ونام شهر مرکزی آنرا وبا واژه روسی  "کورِیِف" نامگذاری کرده اند   ولی با این واژه سازی های تصنعی زبانشناختی خودشان ونمی توان  گفت که نظام قومیت های  این کشوریکدست است  ویا بامذاهب  متعددسکنه  اش ویابا  فرهنگهای گوناگونش  که دارد  ویا با نظام های رفتاری واعتقادی وافکار وعقاید  گوناگونش واین ملیت بظاهر خاموش را وآتش زیر خاکستر نموده است   که تئوریسن های بیسواد ویا بی مغز دانشگاههای مسکو واین قبیل از مدل کشور سازیها درست کرده اند ویا این نوع از تعیین مرزهایش را وبه لنین ویا به استالین یاد دادند  که هیچ گونه اطلاعی از مردم شناسی  کشورها نداشتند ویا از علم از فرهنگها نداشتند که در قرن نوزدهم پیدا شده بود  ویا از علم جغرافیایی اقوام آسیایی نداشتند    که تازه بعد از 70 سال از :کشور داری دیمی بلوک شرق خود ،وتازه گورباچف ویا یلتسین  ویاتنگ شیائو پیگ چین وبه نواقص عمیق سیاسی ان پی برده اند ند ویا تازه  به "کشور داری دیمی خود ودرخاک  آسیا یی[برده اند وآنهم بعد ازگذشت  70 سال ویابعد از خراب کردن زندگی همه مردم آسیا بود که سرنوشت سکنه این  قاره بزرگ  جهان که بدست این "دوسه نابغه تاریخ بشری "سپرده  شده بود!؟ ولذا در سال 1991 م وحداقل 80 و90 کشورآسیایی واروپای شرقی  واز اتحاد جماهیر شوروی جدا شند ویا برخ ها هم "اتحاد یه چین کمونیست زرد پوست ها "جدا شد ند  ویا حزب های کمونیست فرمایشی آنها ویاسران آنها وبه زباله دان تاریخ ودر خاک آسیا افتادند !ولی امروزه وبرخی از بقایایش و در چند کشورمزبور ویا  با شعار "اتحادیه فرمایشی شانگهای ویا"اوراسیا "دیده می شوند  ولی امروزه تنها  پنج وشش کشور ودر خاک آسیا بیشتر نیستند  ولی هنوز  بلند گوها ی تبلیغات گری بزرگی دارند وبهمین دلیل  و بعد از گذشت 30 سال و از آن تاریخ 1991سال  م ویا از تاریخ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وتازه آقای پوتین ومتوجه  "و خامت تفکرات تئوریکی اش"  شده است ویا در مورد "فدراسیون من درآوردی روسیه خودش " ویا "اقتصاد اوراسیایی  آن" شده است ویا معضل قومیت ها ی متعد دومتعارض را ودر  6کشور زیر مجموعه اش میبیند ! ویا وخامت تفکرات اقتصادی اشان را ودر مورد نظام خصوصی سازی جدیدشان ویا در مورد نظام اشتراکی قدیمی مزرعه های آسیایی اشان  را دیده که به امکان یوگسلاوی شدن دوم ان اذعان می کند ولی همچنان در طی  70 سال گذشته وانواع بدبختی ها را وبه ملل بیچاره آسیا تحمیل کرده اند  ویا با تفکرات بی مغزانه ا شان تحمیل کرده اند ومثلا در مورد "اتحادیه شانگهای" ویا با "تز" ومدل من در آوردی  "اقتصاد اوراسیایی " خودشان که تحمیل می کنند ولذا مطلب ذیل را واز نشریه ای ذکر می کنم که پوتین هم ودر آن نشریه وبه وخامت اوضاع قزاقستان ،اعتراف کرده است :

خطر تجزیه:

نوشتار اصلی:در  استان قزاقستان شمالی:

ولادیمیر پوتین ودر یک کنفرانس مطبوعاتی ودر مورد قزاقستان گفته‌است که قزاقستان هیچ وقت یک کشور نبوده‌است و تنها بعد از فروپاشی شوروی تأسیس شده‌است که موجب ناراحتی نور سلطان نظربایف، شده‌است. وکارشناسان این بیانات را ودر واکنش به حمایت نظربایف واز عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا دانسته‌اند. وپوتین نیز در سپتامبر سال ۲۰۱۴ میلادی ودر دیدار دانشجویان ودر پاسخ به این پرسش که «آیا رشد روحیات ملی‌گرایی در قزاقستان ومنجر به تکرار سناریوی اوکراین نخواهد شد ؟وزیرا فعلاً نورسلطان نظربایف نقش عامل بازدارندگی را بازی می‌کند»، وبه توصیف شخصیت نظربایف پرداخت ولی با بیاناتی موجب آشفتگی افکار عمومی قزاق‌ها شد. وپوتین گفت که :نظربایف کار شگفت‌انگیزی کرده‌است و در قلمروی کشورش ودولتی بنا نهاده‌است که هرگز در طول تاریخ صاحب دولت (حاکمیت) نبوده‌است. ودر واقع او به صورت تلویحی گفت که قزاقستان وهیچ‌گاه به عنوان یک کشور وجود خارجی نداشته‌است. و"ملی گرایان قزاق" واز دیدگاه روسیه مبنی برنداشتن دولت و حاکمیت در طول تاریخ ،ناراحت شده و به آن واکنش نشان دادند. وحدود یک چهارم ساکنان قزاقستان و نیمی از جمعیت قزاقستان شمالی را "روس تبارها "تشکیل می‌دهند. وقزاقستان بعد از روسیه وبیشترین تعداد گویش وران زبان روسی را دارد.[۲۸][۲۹][۳۰]

 ولذا در این راستا وشهر "آق‌تپه "که در نزدیکی مرز روسیه می باشد و محل نخستین حمله انتحاری در قزاقستان در سال ۲۰۱۱ شد.[۲۶]  ویا به گفته مقامات قزاق واز این کشور حدود ۳۰۰ نفر بوه سوریه و عراق رفته و در صف گروه‌های افراطیها  و به‌خصوص  به داعش پیوسته‌اند.

ونیز در پی  اعتراضات کشاورزان قزاقستانی ویا به سرمایه‌گذاران چینی وقرارداداجاره 25 سله زمین‌های آن‌ها وشورش شد ولی این اعتراض‌ها ودر ماه مه ۲۰۱۶ سرکوب گردید  و شماری نیز بازداشت شدند

ویک بارنیز در قزاقستان اعتراضات عمده‌ای برگزار شد که در سال ۲۰۱۱ بود که کارگران صنعت نفت اعتصاب کردند. ودر آن مقطع  نیز ،پلیس وبا شلیک به معترضان ۱۴ نفر از آن‌ها را کشت.[۲۷]

وبعلاوه  تحریم‌های دوجانبه روسیه و غرب نیز وبه سقوط روبل روسی و یا به بحران اقتصادی روسیه منجر شده که تأثیراتی جدی وبر جماهیر دیگر سابق شوروی، واز جمله بر قزاقستان، گذاشته‌است.[۴۳]

  بعلاوه ودومین اشتباه سیاسی قزاقستان آن  بوده که شا لوده بندی ارتش خود را وبرمبنای تفکرات تئوریکی دو کشور روس وچین گذاشته است که در گزینش نظامیان خود ویا در اکادمی های دانشگاهی ومطبوعاتی خود ش ودرطی  100سال اخیر و سه ملاک را در نظر ٌمی گیرند که شامل گزینش نظامیانی می باشد که مغز کوچکتر از بقیه داشته ولی بازوان ستبر تر داشته باشند وتایا درجه کیلویی بیشتربیابند ویا  شاخه  دروس اکادمیک دانشکده های نظامی این چند کشور را وصرفا از منظر نظامی گری صرف ببیند ! ولذا مردم شناسی نظامیان مزبور وبشکلی انجام می شود که بحرانهای اقتصادی ویا سیاسی حاد جامعه خود را تولید می کند وآنها نمی بینند ! ولذا مطلب ذیل را و اینجانب از "متن کتاب خاطرات یک قزاق  " می گویم که دوست نزدیک رضا خان بود ویا در ذکر آموزش های نظامی دهها ساله اش که دیده  بود وانها را  نوشته است ومی گوید که  بما در آموزش ها ی ارتش قزاقی گفته بودند که وقتی رفتی بیک بازار وبا لگد خودت واگر  زدی  وبه زیر طبق چوبی یک میوه فروش بدبخت بازار ودر ان صورت درجه می گیری !ویا اگر در ایفای وظیفه نظامی خودت واگر معیارهای هم وطنی را رعایت کنی ویا معیارهای هم دینی ویا همشهری را رعایت بکنی !ودر آن صورت  است که به تودرجه نظامی قزاقی داده نمی شود ! ودیگری هم واز متن " کتاب خاطرات سروان مرتضی زربخت " می باشد که سیستم اموزشی نظامیان روس ویا چین مشاهده کرده است ویا مدل نظامی کشور های زیر مجموعه آنان را ذکر می کند   که درخاطراتش نوشته است  ومثلا "سروان زربخت مزبور" که  علی رغم کوچک بودن درجه نظامی اش ولی در آموزش نظامی  رشته  خلبانی دوره رضا شاه پهلوی  خودش  مهارتهای بزرگی یافته بود و لی  در هما نایام " جزو " حزب توده ایران  "شده بود ولذا در غایله آذربایجان ایران شرکت کرد وبرخی از هواپیما ها واز پادگان دوشان تپه تهران و با همکاری دوستانش دزدیده وبه تبریزدموکرات گشته   برده بودند ویا در سالهای1320الی -1325برده بودند ولی ارتش اشغا ل گرشوروی ودر آن خطه آذربایجان ایران وبا  آموزش های  دیمی خودش که داده بود ویا با درجه های کیلویی که به  ارتش مردمی ویا خلقی آذربایجان ایران که داده بود  ولذا  آن "بقال های نظامی" "شهر تبریزرا درجه کیلوئیی داده ویا یا نظامیان محلات میانه که نظامیان ستبر بازو" وکم دانش بودند وتا از آنها " ژنرال های خلقی" بسازند ولذا در همه صحنه های جنگی مزبور ودر   کوه ها ویادره ها ی قافلانکوه ایران وفقط نظامیان گول خورده ایران بودند که باختند  ویا فقط نظامیان گول خورده ایران ویاپیوسته به جرگه آنان ضرر کردند ویا سالهای سال و در کوهستانهای پربرف غرب  ایرا ن وسرگردان شدند   ویا به زندان ابوغریب عراق افتادند ویا در هوای تفتیده و تبعید"گاه   جزیره خارک  ایران ،وزندگی ویا جوانی خودشان را باختند ! ولذا به نظراینجانب وخواندن این نوع از خاطرات افراد نظامی مزبور وازدیدن  همه فیلمها  ویا سریالها ی سازیمختلف واجب تر است  ویا از خواندن داستانهای رمانی صد ساله اخیرواجب تر می باشد  ویا از شنیدن  صحبت صدها نظامی که در دانشکده های نظامی خود وفقط راجع به معجزه موشک  ها وغیره بحث می کنند ! ویا در مورد دروس صرف نظامی ودر مورد  خمپاره ویا ناو جنگی بحث می شود  ویادر مورد معجزه زیر دریایی  که تدریس می شود !ومتاسفانه این نوع مدح وثنا ها ویا رجز خوانی های رسانه ای  ویا در مورد اندازه ویا قدوقواره  موشکها  ویا در مورد قدرت وساخت بومی آن  موشکها  در مطبوعات هم منعکس می شود ونهایتا  قدرت خود ستایی نظامیان را وبشدت بالا میبرد که از عالم حقایق جهان پرت بشوند  ویا به خود اجازه بدهند که در دنیای سیاست هم اظهار نظر بکنند ویا در مورد اقتصاد مردم هم واظهار نظرجسورانه بکنند که هیچگونه مطالعه ای ودر ان مورد ندارند ویا تحقیق ویا پرسشگری ودر مورد آن مطالب ندارند !ولذا این نوع از مدل تفکرات نظامی گرانه و از رهاوردهای  تفکرات مدل چینی وروسی  می باشد   که اقتصاد ویا معیشت ویا کسب وکار همه سکنه 5 میلیاردی جمعیت آسیا را خراب تر کرده است  وبهمین دلیل  هم واظهار نظر ریاست جمهور قزاقستان ودر مورد"سیاست حذف دلار"  واز این قبل مطالب می باشد ویادر مورد اقتصاد شانگهای ویا اقتصاد اوراسیا یی واز این قبل تفکرات هور قلیایی می باشد  که مطبوعات چاپلوس و"یا " بادمجان دور بشقاب چین "  آسیا نیز وآنرا لعاب کاری بیشتر می کنند  وزندگی اقتصادی مردم را خراب می کنند وبعلاوه نظامیان چاپلوس چین ویا کره شمالی ویا پایگاه بایکونور قزاقستان هم وبا شلیک یک موشک بلند قد ترخودشان و آن نوع از سخنان اقتصاد شانگهایی ویا "اقتصااوراسیایی" را تایئد می کنند ودر حالیکه در دورس دانشکده های نظامی خود وآن نوع از مانورموشک  ودر مقابله با دلار را نخوانده اند ! ولی نظامیان چین ویا روس ویا قزاقستان  وبا برگذاری مانور های مختلف مزبور ودر برابرتحریمهای اقتصادی  جهان  وکاری انجام می دهند  که به  تخصص ویابه حرفه نظامی انها  مربوط نمی شود ومثلا با بر گذاری یک مانور دریایی ودر بین تایوان وچین واین نوع از بن بست اقتصادی چین بوجود می آورند ؟ ودر حالیکه نتیجه بر عکس  می دد  ولذا به این نوع از  نظامیان سطحی نگر چین ویا روس می گویم که این نوع از اظهارات  رسانه ای  آنها ویا با بینش نظامیگرایانه صرف و در مورد "اقتصاد اوراسیا "ویا در مورد ا"قتصاد شانگهای" ویا در  مدل جنگ سرد موشکهای بالستیک  واقتصاد جهان  وچزی نیست  که با مدل نظامیان دوبلوک جهان حل بشود! وبر عکس هرچه نظامیان ودر مورد مسایل اقتصادی ویا در مورد سیاست جوامع آسیایی واظهار نظر مطبوعاتی بکنند ولذا باعث وحشت شرکتها بزرگ اقتصادی ویا فن آورانه  جهان می شودکه سرمایه های خود را واز یک کشورو به کشور دیگرجهان ببرند که  هراس آور ی نکنند   ومثلا همانطوریکه  بعد از ظهور کرونا وبسیاری از شرکتهای بین المللی مزبور وسرمایه ویا حرفه ویا مهندسان ماهرزیر  خود را از شهر های چین خارج کردندوبه ویتنام وتایلند بردند وتا کارگران چینی وچوب سخنان گزافه نظامیان خود را بخورند  ولی متاسفانه نظامیان مزبور واخبار اقتصادی جهان را  نمی خواهنند که بدانند که ا چگونه اظهارات مطبوعاتی دلهره آورنظامیان آنان   وچقدر به جابجائی سرمایه های خارجی منجر شده است ؟ویا چقدر به ورشکستکی خیلی ازآنها منجر شده است ؟ویا در کدام کشورها  شده است ؟ وتا عادت بکنند که فقط درمورد مسایل نظامی صرف  خود سخن مطبوعاتی بگویند ؟

مردم شناسی "اقوام قزاقستان " وبحران  جاده های تجاری آسیا - دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناسی "اقوام قزاقستان " وبحران

جاده های تجاری آسیا

( بخش دوم )

از: دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناس اقوام آسیایی

 

 سومین مشکل دیگر نظامیان قزاقستان هم آنست که در درک "جغرافیای تجارت "جوامع مختلف  قاره آسیا ، و فاقد هر گونه دانش می باشند   وبهمین دلیل  هم این نوع ازکشورهای ماجرا جوی نظامی وبیش از همه کشورهای دیگرجهان و در خطر بحران اقتصادی قرارخواهند گرفت   ولی اگر این نوع  دیگاه را نمی داشتند ودر آن صورت  می توانستند  که  از روسیه بخواهند که "مجتمع های نظامی" خودش را واز این کشور ببرد ویا پایگاههای نظامی خود رابیرون ببرد  که بوسیله آنها و قصد کنترل تجارت دیگر دول آسیایی را دارند! ویا  از خاک قزاقستان خارج ساخته که جاده های تجاری مهم دارد  ویاآن تاسیسات نظامی را ودر خود خاک روسیه مستقر بسازد! ویا اقوام تبعیدی وزندانی های سیاسی دوره استالین ودر خاک قزاقستان را وبه خود مسکو وشهر های دیگر آن بکوچاند !وتا آشتی با قوم قزاق خود نیز کرده  باشد !ویا از تبدیل شدن کشورش و به یوگسلاوی دوم نیز نجات بیابد! ویا نظام سکولاررا  هم ودر قانون اساسی خود را حذف بکند وتا مورد پذیرش اغلب "اقوام مسلمان دیگر اسیائی " بشودوتا اقتصادش نجات یابد ولی   اگر این  نوع از تصمیمات  راچنانچه نتواند  که به روسیه بقبولاند وباید مطمئن باشد که چنان بلائی وبر سر اقتصاد کشورش خواهد آورد که فقط خودش ضرر بکند !وچرا که با استقرار  سایت های فراوان موشکی خود  ودراین کشور ویا در جنب  راههای تجاری کشورش که کامیونهای تجاری کشورهای همسایه ش می بایست از آن جاده ها بگذرند ویا راه تجارت اروپا به چین وغیره است وتنها اقتصاد کشور خودش را  هم به خطر انذاخته است ویا تجارت شهرهای خاورمیانه به چین را هم به خطر انداخته است که کلیه جاده های شوسه ویا ریلی ویا بناد ر راه دریائی خزرکشور قزاقستان را  وبرروی کالاهای کلیه ملل جهان بسته نموده است  وآنها هم مجبورمی گردند  که گزینه دیگر انتخاب بکنند که در آن صورت وضررش را وفقط مردم قزاقستان خواهد چشید  وزیرا بقیه ملل جهان  ودر آن صورت مجبور خواهند شد که برای زنده ماندن سکنه خودشان ویا جهت عدم نابودی صنایع اشان و فقط راه تجارت دریاها ویا اقیانوسهارا  انتخاب بکنند ویا با کشتی ها بزرگ وبصورت امن تر وارزانترتجارت انجام بدهند! وچرا که امروزه تکنولوزی جهان فرق کرده است وعصر  قرون وسطی هم نمی باشد  که جاده های تجاری آسیا وفقط جاده خاکی باشد که همه مجبور به عبور کالاهای تجاری خود واز آن جاده ای قزاقستان بگردند  و یا تجارتشان با کاروان شتر باشد وتا به جاده ابریشم چینی ها احتیاج پیدا کنند که از خاک آن قزاقستان می گذرد وبعلاوه مردم کشور های مختلف جهان  ویا بانکهای جهانی ویا شرکتهای بزرگ جهانی وراه حل دیگری پیدا نکنن ویا تصورش نکنندوزیرا  مدیران شرکت های جهانی ویا مدیران بانکهای جهانی  ومثل خودشان بیسواد ویا بیمغز نمی باشند   که راه حل نیابند ولذا متقابلا آنها هم و برای فروش محصولات خود ویا جهت سرمایگذاری خارجی ودر یک کشور کاری خواهند کرد  که کلیه محصولات  کارخانجاتشان وفقط از جاده های خاکی قزاقستان نگذرد ویااز  ریلی خطرناک ونظامی شده قزاقستاننگزرد  ویااز چهار کشور کوهستانی همسایه اش نگذرد که جاده های کوهستانی اش وزیر کنترل پادگانهای نظامی روسیه ودر این کشور می باشد ویا از چهار بیابان خطر ناک وسط خاک اسیا نگذرد  که آنرا چینی ها و"جاده ابریشم  آسیا" می نامند واگر  نظامیان دو کشور روسیه ویا چین بخواهند که با نظامی کردن این چهار ناحیه کوهستانی آسیا که در چنگ آنانست ویا از جاده های بیابانی  وسط خاک آسیا و سوءاستفاده تجاری بکنند که انحصارا در اختیار نظامیان روس ویا نظامیان چین می باشد  وتا از از بقیه ملل جهان و" باج بگیری تجاری بکنند! ودر آن صورت باید  و"مسئولان سازمان تجارت جهانی" هم به فکر دیگر بیفتند وچرا که با  منافع ویا  تصمیم گیری مدیران کارخانجات تولید جهانی  مغایرت خواهد یافت که تولید کالا می کنند وباید از طریق یک جاده دریایی وبدست دیگران برسد  ودر آن صورتهم وکارخانه داران مزبور و از خریداران خود خواهند خواست که برای بردن آن کالاها وراه خاکی خطر ناک قزاقستان وچهار کشور زیر سلطه چین وروسیه را کنار بنهند وِتحویل آن کالا ها را فقط وبا تردد دریاها ویااقیانوسها بپذیرند  ویا  تضمین خریدارانه بدهند ودر آن صورت  نیز، فاتحه "اقتصاد شانگهای "  وهم فاتحه " اقتصاد وراسیا" خوانده خواهد شد که قزاقستانی ها وطرفدار آن نوع اقتصاد هستند  وبعلاوه  فاتحه موشکهای بالیستیک چین ویا روس ویا کره شمالی ویا قزاقستان  هم خواند ه خواهد شد  وبعلاوه  اظهار  نقش نظامیانشان  هم و دردنیای سیاست ویا در دنیای اقتصاد از بین خواهد رفت  وچرا که نظامیان روس ویا چین نمی خواهند که به ظلم وستم کشور چهار ملت بدبخت کوهستان نشین وسط اسیا خاتمه بدهند که قربانی جاده ابریشم چین شده اند ویابه ظلم وستم  چند قوم بدبخت بیابان نشین وسط آسیا هم  خاتمه بدهند که واویغورها وتبتی ها هستند و نظیر آنان  وقربانی جاده های تجاری وسط آسیا شده اند وبهمین دلیل  ظلم وستم 100 الی 150 ساله استعمار روس وچین  بر ان چند کشور کوهستانی آسیا  ویا قتل عام اشان وبوسیله نظامیان مزبور، انجام می شود ویا بوسیله دهها  پایگاه هوائی روسیه ودر خاک آن کشور وکنترل کننده  جاده های این چند ناحیه کوهستانی بلند وسط  آسیا  انجام می گیزد که در انحصار چین ویا روس قرار دارد  ولذا بخاطر آن جاده های خاکی وسط آسیا و قتل عام سکنه آن دره های عمیق  انجام می گیرد  ویا قتل عام سکنه بیابان نشین های  وسط آسیا انجام می کیرد ویا بخاطر جاده های این 7 ناحیه جغرافیایی خشن وسط آسیا وآنها  "تیول چین ویا روس ودر وسط خاک آسیا شده اند  وتا باجگیری تجاری واز رهگذران کالا دار  ها ودر آن جاده ها بشود ویا از حمل کنندگان کالاهای شهرهای آسیایی ّبشود  ویا از کالاهای اروپایی بّکنند ؟ ویا معامله گران آن کالاها و با یکدیگر انجام بشود   که قربانی راه تجارت ابریشم جاده خاکی شده اند که در جنب هر گامش یک سایت موشکی چین ویا روس  خوابیده است وعبارتند" از:

 

 

1-جاده کوهستانهای بلند تاجیکستان که وسط آسیامی باشد  ودر 150 سال اخیرو مردمش را , اسیر نظامیان تزار روسیه نموده است

2- جاده های کوهستانهای بلند قیر قیزستان که وسط خاک آسیا بوده  وچسبیده به جاده های قزاقستان است که عینا 150 سال می باشد  که قربانی نظامیان تزاران روسیه ویا حکام جدید روسیه شده اند ویابخاطر آن  جاده ها و بارها توسط ارتش روسیه قتل عام شده اند ویا بخاطر عبور کالای تجاری ملل دیگر جهان وازمسیر  خاک آنها و دیگران سود برده وفقط آنها قتل عام می شوند

3- جاده های کوهستانی بلند افغانستان که نظیر  کوههای بلند هندوکش می باشد  ویا بخش کوچک کوهستانهای کشمیرودر  جنب آن  که مسیر تجاری آسیاست وبخاطر تسلط چین وروس بر این کشورو حداقل 40 سال  می باشد که  قتل عام می شوند ولذا کشور ناامن یافته اند

4 مسیر جاده های دشت قزاقستان ویا دشت قبچاق آسیا که انبار زرادخانه های بزرگ هسته ای جهان شده ودر عین حال و به میزان 13 هزار و 700 کیلومتر راه آهن دارد ویا این کشور و حدود 9 هزار و 18 کیلومتر جاده های تجاری وحمل و نقل  دارد ودرعین حال راه های تجاری آبی دریاچه خزر هم در اختیار آنان قرار گرفته بعلاوه بخاطر وجود این جاده های حساس قزاقستان که است اقتصاد پکن ویا شانگهای شاخوشانه به کشورهای جهان می کشد که کالای پکن و از مسیر قطار مسکو  وبه اروپای شرقی وصل بشود  ولذا در سالهای گذشته وبخاط حساسیت این جاده ها  و انواع  قتلهای  مرموز ویا مخفیانه و در این نواحی مرکزی   آسیا ،اتفاق افتاده  است ویا در دوره استالین وهزاران نفر  زندانی سیاسی ویا تبعیدی های  100  قوم آسیا و در دشت نیمه هموار ویابادخیزدشت قزاقستان وسط آسیا جمع اوری گردیده اند ند که جاده هایقزاقستان مزبور  وچسبده به آ ن  کوهستانهای بلند آن چند کشور همسایه وتحت سلطه روسیه می باشد  که لنین ویا استا لین و نام این تبعید گاه بزرگ دشت قبچاق را وبرای بد نام کردن قوم قزاق وکشور قزاقستان گذاشته بود و تا انحصار عبور ومرورواز  جاده های اروپا وبه آسیا  را در این نقطه در دستان خود داشته باشد ویا با قربانی شدن این 14 میلیون زندانیان  سیاسی دشت قبچااق که غیر روسی می باشند انجام می گیرد   وتا بخاطر نیاز همه ملل مختلف جهان وبه آن راههای قزاقستان  واز همه ملل جهان باج راهداری توسط روسیه گرفته شود والا جاده های تجاری خود خاک روسیه همگی مهمل بوده ویا بن بست می باشند  ودیناری ارزش ندارند وبعلاوه قبلا و همه ا قوا م قزاق دشت قبچاق  وبا اقوام دیگرکوچرو  در این دشت بزرگ آسیا زندگی می کردند ویا قرنها درگذشته ودر  صلح وصفا با هم بسر می بردند  ولی امروزه و بخاطر جاده های حساس اش که در جنب انها سایت های هسته ای مهمخوابیده است  وبا همه جهان در گیرسیاسی شده اند  ودر حالیکه قبلا ،مغولها ودر کناره این جاده های تجاری دشت قبچاق  واز هیچ کاروان تجاری باج تجاری نمی گرفتند ویا از محمولات تجاری اقوام دیگر آسیائی ونظیر امروز" باجگیری امنیتی نمی کردند  ویا در پایگاه بایکونوردشت قبچاق دوره چنگیز ویا دوره تیمورو شمشیر کشی وبرای ترساندن  کاروان های تجاری اقوام بدبخت وغیر مسلح ودر  کنارجاده بایکونوردشت قبچاق نمی کردند که امروزه قزاقستان نام گرفته است  وبا آنکه آنها ودر  عصر قبایلی وجامعه عشیرتی بودند ولی ،فرهنگ وشعور امن ماندن یک جاده تجاری  را می دانستند ویاامن بودن  راه ابریشم را می دانستند که اسناد تاریخی آسیا ومملو از این نوع فرهنگ آنان می باشد  ولی نظامیان نوکیسه روسیه ویا تئوریسن های دانشگاه مسکو وامروزه واز داشتن چنین فرهنگی ودر قرن 21 مبرا بوده ویادر مسیر سازمان تجارت جهانی مبرا می باشند   ولذا مذاکرات دیپلوماتیک  با آنان فایده ای ندارد ویا در سازمان ملل ویا در "سازمان تجارت جهانی" و واین قبیل از مذاکرات وآنها را با فرهنگ نخواهد نمود  که ناامن کردن جاده های تجاری 83 ملت  آسیا را وبرای نفعشان نخواهند  ویا  بنفع قوم روس تفسیر نکنند !

 5-جاده های تجاری کوههای بلند تیانشان ویا صحرای مخوف تکله مکان ایغورستان ترک چین که12 میلیون قوم ایغور وبخاطر تسلط چینی های بر ان جاده ها ویا در مسیر اقتصاد شانگهای 70 سال است که اویغورها وتوسط ارتش چین قتل عام ویا نسل کشی می شوندو تاچینی ها واز طریق جاده مزبور سود تجاری ببرند ویا جاده ابریشم خاکی آنان  باز بماند که چسبیده به سه کشور کوهستانی قیر قیزستانی ویاتاجیکستان وایافغانستان وچهارمی نیزتبعیدیهای دشت قبچاق است که قزاقستان نام گرفته است

6- جاده های تجاری حاشیه صحرای گبی مغولستان که چسبیده به راه آهن چین می باشد  که آنرا جاده ابریشم آسیامی خوانند  ویا جاده خاکی پکن وبه اورومچی اویغورستان است که بخاطر  آن جاده اشان وبا قوم اویغورها ویا مغولهای داخل خاکشان  می جنگد که در  مسیر گذرگاه  پکن وبه مسکو می باشد   ویا بخاطر جاده ابریشم خاکی چین واین اقوام مسیر راه آهن پکن وبه مسکووسالهاست که  دچار انواع مشکلات شده  ویا توسط ارتش چین ویا توسط پاسداران اقتصاد شانگهای قتل عام می شوند

7- جاده های تجاری تبت چین که در  بیابانی گرم وخشک ودر جنوب غربی  چین می باشد ودر وسط آسیا بوده ویا چسبیده به چند جاده کوهستانهای بزرگ آسیاست   ویا  شهرهای وروستاهای بدبختش ودر جنوب "صحرای تکله مکان اویغورها " ویا"صحرای گبی  مغولها "واقع شده است  که سکنه بدبخت آن بیابان مرکزی آسیا هم  وبخاطر جاده های تجاری چین  وحداقل 70 سال می باشد که  قتل عام می شوند  ویا توسط ارتش چین می شوند وتا اقتصاد شانگهای رونق بگیرد ولذا  در وسط خاک آسیا ومعیشت سختی را ودر این بیابان خشن  دارند  وبعلاوه تابع مذهب دالائی لاما بوده که چینی با آن مخالفند  و بعلاوه چین  هم وازطریق تبت و راههای تجاری تبت ومسیر راههای  تجاری 1/1 میلیارد جمعیت بدبخت  هند راهم  بسته است ویا مسیر کاسب کاران هند را وبه اقتصاد سایر شهرهای آسیایی را بسته است وتااز آنا ن نیزو "باجگیری تجاری " بکنند که با شعار "تجارت آزاد سازمان تجارت جهانی" ودر آسیا مغایر می باشد  ولی صحراهای  تبتی که .چسبیده به آن چند ناحیه کوهستانهای بلند قاره آسیا می باشد   ویا چسبیده به صحراهای مخوف تکله مکان ویا صحرای گبی می باشد  ومسیر جاده ابریشم چین را بوجود می آورد  ویا مسیر راههای تجاری چین وبه مسکو ویا به اروپا ویا به نقاط دیگر جهان وازآن  جاده های سه صحرای مخوف می گذرد ویا از مسیر کوهستانهای بلند وخطرناک همسایه اش می گذرد که در وسط آسیا قرار گرفته اند وجاده های مزبور ودر طول 70 سال گذشته هیچ خیر ویا خاصیتی برایشان نداشته ویابجزاز  بدبختی ویا نسل کشی وبرای آنان ببار نیاورده  است

آری ،توصیف دقیق جغرافیایی "جاده خاکی جاده ابریشم آسیا " ودر فهمیدن  این7 نکته فوق الذکر می باشد  ولی چونکه اغلب مردم جهان و معلومات اندکی ودر مورد جاده ابریشم مزبور دارند ویاچیزی از "مفهوم جاده ابریشم "نشنیده اند ولذا صرفا با آب وتاب فراوان واین لفظ را   بر زبان می آورند  ویا در تابلو کسب کارخود می چسبانند  ویا بر روی جلد دفتر مدرسه خود می چسبانند ولی نمی دانند که جاده ابریشم خاکی مزبور  ودر 150 ساله اخیر وچه مصیبتهای  بزرگی را وبر سر این چند قوم بدبخت کوهستانهای بلند آسیا نیآورده آست ؟ویا چه بر سر  سکنه بدبخت صحراهای مخوف وسط آسیا نیآورده  است ؟ویا چه بر سر اقتصاد همه ملل آسیایی نیآورده است ؟ ویا چگونه آنها را وآلت دست مطامع شخصی رهبران دوکشور چین وروسیه نموده است؟که طبق یبوست ویا رطوبت طبع اشان در مورد اقتصاد جهان عمل کرده ویا چگونه وطبق مزاج نظامیان این دو کشورجهان  و هر روزه ،اقتصاد کارخانجات ویا اقتصاد مغازه های انواع کشورجهان ودچارانواع اسهال کاریها نمی شود  ؟ ولذا چاره کارشان آن می باشد  که همه مدیران صنایع کشورهای مختلف تولید کننده جهان ویا همه مدیرا ن بانکی  جهان که گشایش دهنده ارزکشور های مختلف جهان می باشند   وبرای نجات جان و این چند قوم بدبخت آسیا یی واز خیر وبرکت " جاده ابریشم خاکی " آسیا بگذرند وبلکه با سر دادن "شعار جاده ابریشم دریائی "وبه "سازمان حقوق بشر" کمک بکنند ویا جهت نجات جان آنها کمک بکنند  ویا به "بنیادهای دمکراسی در آسیا "بپیوندند  ویا با شعار مزبورو به نسل کشی وقتل عام آنها خاتمه داده  شود ویا به  تبعید شدنشان وتوسط نظامیان زورگوی این دو کشور خاتمه  داده شود  وتا آنها بفهمند که آسیای بزرگ وبرای اداره اقتصاد جمعیت کثیر خود وصرفا به عقل وشعور فرهنگی احتیاج دارد وداشتن موشک اتمی بالیستک وآفریننده "فرهنگ " نمی باشد  ویا آفریننده تعقل وبرای مردم آن کشور نمی باشد! وزیرا مردم آسیا وبه اندازهای  جمعیت بزرگ ویا عاقل دارد ویابا اسلحه های کوچک  که دارد که جمعیت هیچ قاره جهان وقادر به مقابله با آنان نمی باشد  ولو آنکه همگی سکنه آن قاره ها ی کوچک جهان هم  ،  وموشک اتمی داشته باشند

 

وبعلاوه در توضیح لغت " قزاق " و"قزاقستان" وباید بگویم  که لغت مزبورو یک واژه" قوم شناسی" ویا "مردم شناسی" ونظیر اسامی سایر قومیت های جهان نمی باشد  وبلکه  نویسندگان ومقامات فرهنگی قزاقستان ودر معرفی ملیت وقومیت واقعی سکنه این کشور ومردم جهان را به اشتباه انداخته اند ویا  80 سال است که " لغت " قزاقستان " را و وارد قاموس لغات جغرافیایی جهان کرده اند ویا در اینترنت هم وجهت شناساندن فلسفه نامگذاری کشور خودشان  آنرا ذکر کرده اند ویا با نام آن  "قومیت موهوم قزاق " سخن می گویندولی لفظ قزاقو برای بقیه مردم جهان روشن نمی باشد   وبلکه یک واژه سیاسی فریب کارانه  شده است ولذا روسها ودر توضیح "لغت قزاق" می نویسند که لفظ "قزاق " وبمعنی کوچنده می باشد   وبهمین دلیل هم وحکومت ویا دولت خود را هم و"دولت  قزاقستان " اسمگذاری کرده اند ودر حالی که از نظر قوم شناسی ویا مردم شناسی سیاسی و باید دانست که قبلا  همه اقوام موجود این کشور  ویا در کشور های دیگرجهان هم  وقبلا  صفت کوچندگی رمه دارانه وجود داشت ولی هیچ کدام از اقوام دیگر آسیا ونظیر "دست نشاندگان مسکو ودر آن کشور" وملیت ویاقومیت  خاص خودشان وبا صفت "کوچندگی " ثبت نکرده اند ویا به ثبت سازمان ملل نرسانده اند که ملیت مجهول الهویه محسوب بگردند؟  ومگر مقامات حزب کمونیست قزاقستان که 80 سال  می باشد که این "فعل" را  انجام داده اند  ویا نام جغرفیایی دشت قبچاق آسیا را که اقوام کوچنده زیادی داشت را تغییر داده وآنگاه برای اهداف پنهانی خود ویا بخاطرمنافع  یک اقلیت کوچک روسهای  اشغال گروعنوان این دشت بزرگ آسیایی را لغت تراشی کرده  وآنرا با وآژه مجهول ( قزاق  + " ستان) نامیده   اند  ودر حالیکه  در آسیا ویا اروپا  "ملیت  ها" و"قومیت های  واقعی "وجود دارند و نظیر قوم هندی ودر هندوستان ویا  قوم افغان ودر افغانستان  وجود دارند ویا قوم بلغارستان ویا قوم مجارستان وغیره که قومیت واقعی  در تاریخ دارند ودر حالیکه عنوان آن کشور قزاقستان و لفظ توخالی جغرافیایی آسیایی می باشد  ولی قومیتش مشخص نیست که "قزاق" از چه قبیله ویا قومی می باشد ؟ ودر حالیکه  در منابع تاریخی و قومیت خاصی وبنام "قوم هندی" ویا "قوم افغان  وجود دارند  ویا قوم مجار ویا قوم بلغار ودر اسناد تاریخی آمده است که در ادوار گذشته هم وقوم کوچنده بودند ولی "قومیت قزاقستان" ودر هیچ منبع تاریخی وجود ندارد  ! وصرفا لفظ اختراعی و"من درآوردی" است که مقامات گمارده مسکو واختراع کرده اند وقومیت سکنه این کشور را برملا نمی کند ویا در مورد جغرافیای  اقوام متعدد این کشور نام گذاری کرده اند که 80 سال می باشد  که نشر  این لفظ مبهم واتوسط  مقامات حزب کمونیست این کشور انجام گرفته ویا آنان ودر سی وچهل سال قبل از انقلاب اکتبر نیزآنان  عده ایرا  وتحت عنوان "قزاق " وبعنوان "برده های نظامی" تزار اروپانشین وارد ارتش روسیه کرده بودند ولذا این لفظ را در فرهنگ سیاسی جهان جا انداخته اند ومتن عبارت روشنگرانه اشان ودر مورد فلسفه نامگذاری کشور قزاقستان "چنین است که در عبارت ذیل نوشته و در اینترنت هم گذاشته اند  ومثلانوشته اند که : "

 واژهٔ قزاقستان واز دو بخش «قزاق» و پسوند فارسی «ستان» تشکیل شده‌است، که به معنای «سرزمین قزاق‌ها» است. واژه قزاق نیز ،خود به معنی «کوچنده» و از ریشه ترکی «قَز» است که معنای کوچیدن می‌دهد و به زندگی کوچ‌نشینی قزاق‌ها اشاره دارد.[۵]  وبعلاوه  " ستان " وبه معنی محل جغرافیایی زیست یک قوم ویا ملیت می باشد  که در آن    جغرافیا زندگی می کنند  ووسعت ومساحت ویا جغرافیای خاص دارد ودر مورد آن هم توضیح تاریخی نداده اند ولذا اینجانب مجبورم که از منابع تاریخی مختلف وچگونگی آنرا جستجو نموده  ویاذکر بنمایم   وبا ید  بگویم  که ا مروزه مساحت کشور قزاقستان وبمیزان  00 9/724/2 کیلومتر وسعت می باشد     که از آن مقدار هم ودشت قزاق مورد ادعای آنان ویا مساحت دشت قبچاق  سابق  اشان وبامساحت804500 کیلومترمربع می باشدکه دشت نیمه هموار است   ویا یک ‌سوم کشور را دربرمی‌گیرد وبعلاوه به دشتهای دیگر اشغال شده تزارهای روس ودر عصر قاجریه ایران هم وصل کرده اند و لذا بزرگ‌ترین منطقه خشک استپی جهان می باشد  وبعلاوه علفزارها ویا  شنزارهای گسترده شاخصه این دشت می باشد که دشت هموار ورودخانه های متعدد دارد و سابقا محل چرای "اقوام غز" بوده  که به آن "دشت قبچا ق" می گفتند که به معنی "درخت توخالی" بود وبعدا شاخه های مختلف اقوام متعلق به قوم "اولوس جوجی" نیز ودر این دشت  مستقر شدند وتا دامداری کوچروانه بکنند  که سه "اردوی قومی کوچک" ویا "اردوی میانه" ویا اردوی بزرگ" ویا با لفظ(اولو)ودر آن دشت داشتند  ودر قالب ان اردوهای متحرک خود  ودامداری متحرک می کردند  ولذا  تا جنک جهانی اول ویا جنگ دوم جهانی وسکونتگاهای دایمی ودر آن دشت قبچاق وجود نداشت وسکنه اش تنها ودر آلاچیق ها زندگی می کردند  ولی ارتش تراز ها ونظام قومی  آنها را برانداخت ویا قدرت سران انها را متلاشی نمود وبعلاوه ارتش روسیه که قبلا در شهر" پاولودار" قزاقستان ریشه روسی دوانیده بود وسپس در سال 1952 هم وپادگان شهر "قراقندی" قزاقستان را ودر آن دشت قبچاق زدند ویا در سال 1854 پادگان نظامی خود را ودر شهر "الما اتی" پایه گذاری کردند که احتمالا سکونتگاه مرکزی اویغورهای دشت قبچاق بود وزیراکه  روستاهایشان ودر اطراف آن شهر می باشد  ویا درجنوب شهر الماتی  نیز وبه بلندی های پربرف کوهستان تیان شان وصل می شود  که چراگاه ییلاقی اویغورها می باشد وبعلاوه اولین پادگان روسی مهم خود را ودر شهر آلماتی تاسیس می کنند  که مدتی پایتخت قزاقستان شده بود که اخیر از انجا به شَهر جدیداتاسیس "آستانه "بردند   وبعلاوه بعد از پادگان الماتی وسپس در سالهای بعدی هم وپادگان "شهر بیشکک" را بنیان نهادند ویا درنواحی  غربی تر  شهر الماتی تاسیس کردند که مرکزکشور  قیزقیزستان بکنند  وبعلاوه شهر" بیشکک " هم  که شهر روس ساز است وودر جنوبش کوههای بلند قیرقیزستان قرار داشت  ویا در سالهای بعدی هم  و"شهر بیشکک" را وبدلایل سیاسی وازنواحی  مرز جنوبی قزاقستان جدا نمودند وهمان دشت کوچک منفک شده  خود را وبعنوان پایتخت کشور کوهستانی قیرقیزستان  اعلام نمودند که تنها ناحیه هموارکشور  قیر قیزستان وهمان دشت باریکه بیشکک می باشد ویا درلب مرز قزاقستان است وبعلاوه پادگان روسی هم وبرای کنترل کوهستانهایش تاسیس کردند  ونیز در همان ایام هم  و"ژنرال چرنایف روسی" ودر ناحیه غربی تر  شهر بیشکک هم  و"قریه تاشکند" را تسخیر می کند  ویا پادگان سوم ومهم دیگر روسها ودر تاشکند می سازند ویا "قصبه تاشکند" را واز دست وچنگ  "اقوام اق یلاواوزبک" بیرون  آورده وبعلاوه پادگان روسی تاشکند را نیز ودر آ ن شهر زدند وبعدا نیزآنرا وبجای سمرقند وبخارا وپایتخت کشور جدید التاسیس اوزبکستان نمودند( رجوع به مقاله اینجانب ودر مورد اوزبکستان)   ویا از تاجیکستان هم وشهر کوچک خجند را انتخاب نمودند  که در مسیر سه شهر الماتی ویا بیشکک ویا تاشکند  واقع بود وبعدا "خجند "رانیز وبه دلایل سیاسی از واوزبکستان جدا کرده وبه کشورتازه تاسیس  "تاجیکستان "می دهند  ویا در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم نیز وقریه دوشنبه بازار تاجیکستا ن پایتخت آن کشور می نمایند  که مدتی آنرا شهر "استالین اباد" می نامیدند  وآری این مناطق تسخیر شده آسیا وتوسط ارتش روسیه و چندین  شهر پادگان روسی مهم داشت  که بموازت همدیگربودند   ویا در مسیر یک خط جاده ای ویا در جنب ولبه مرزهای جنوبی دشت قزاقستان واقع بودند ویا در مرز جنوبی دشت قبچاق بودند که بعدا روسها ونام "دشت قبچاق آسیا یی"راتغییر داده ونام کشور "قزاقستان" را وبرعنوان آن  دشت مرغوب وبزرگ اسیایی ها گذاشتند وکلمه "قبچاق"هم  وبه معنی درخت توخالی می باشد  که اسم ترکی "فرزند ناتنی اغوزخان" محسوب میشدکهکتاب  ظفرنامه یزدی ودر دوره تیمریان به آن اشاره کرده است  وقرنها در کتب تاریخی   وبه سه کوهستان بلند جنوب دشت قبچاق وصل می شد ودر مرزجنوبی قزاقستان قرار گرفته بوند    که درپائین دست  آن دشت بزرگ هم و سه شهر "الماتی "ویا "بیشکک" ویا "تاشکند "واقع بودند ونخست کوهستانهای بلند  وپربرف "تیان شان "اویغورستان ودر ابتدای جنوبی ان دشت بزرگ واقع بود وسپس  کوههای بلند وپربرف قیرقیرقیزستان بود که قرار داشت  که آب دره های پربرفش  وبه دشت قبچاق می ریزد  ویا سومی نیز کوهستان بلند الای تاجیکستان می باشد  ولذا در شمال کوهستانهای مزبورهم  ودشت بزرگ قبچاق گسترده می باشد   که قبل از تسلط روسها وبر دشت قبچاق مزبور و"اقوام ایغور" کوهستانهای تیان شان ویا "اقوام قیر قیز ستان"واز مراتع کوهستانی ییلاقی خود، پایئن   آمده ودر دشت قبچاق شرقی ومرتع داری قشلاقی می کردند که امروزه قزاقستان نامیده می شود  ویا دو "قوم ترک اویغور"ویا "قوم قیز قیز" هم وبرای مراتع قشلاقی خود وبه اطراف "رودخانه چو"قزاقستان آمده  ویا به مرتع اطراف دریاچه بالخاش ودر دشت قبچاق شرقی می آمدند که آبهای دریاچه مزبورهم  ویا روخانه های چو وغیره ودر دشت قبچاق شرقی هم از کوهستانهای تیان شان اویغوربه دشت قبچاق شرقی می ریزد   ویا از کوههای بلند قیرقیزستان پائین  آمده وبه دشت قزاقستان می ریزد  ولی بعدا سیاست روسها ایجاب میکرد که برای جلوگیری از آمدن اقوام کوهستانی اویغورها  ویا قیر قیزها  ویا اوزبکها و به مراتع قشلاقی خودشان و در دشت قبچاق شرقی و اقدام دیگری بکنند ویا در آمدن آنها وبه مراتع قشلاقی کناره های دریاچه ارال ویا دریاچه خزر  ومرزکشی های جنوبی کشوری قزاقستان را بوجود آورند ویا سه ناحیه ترکستان شرق اویغور را وبه مرکزیت ارومچی را وبه چین کمونیست بدهند که در پشت کوه تیان شان بود ویا کشور قیرقیزستان را بوجود آورند  وبه مرکزیت "بیشکک "باشد ویا کشور اوزبکستان جدید کمونیستی را به مرکزیت" تاشکند" را  بوجود آورند ویابعد از انقلاب اکتبر 1917 هم  حزب های کمونیست را ودر این چند کشور آسیای مرکزی  کاشتند  و تاپای آن "قومهای کوهستانی "را  و از آمدن به مراتع قشلاقی دشت قبچاق ویا قزاقستان امروزین  قطع بکنند  وآنها را اجبار  به یکجا نشین  شدن ودر کوهستانها سردمزبور  نمودند   وبا این  عمل خود شان  ولبه مرزهای جنوبی دشت قزاقستان را ساختند که برای تدارکات نظامی وسه پادگان روسی تاشکند ویا بیشکک ویا الماتی  هم وریل گذاری  راه آهن را بوجود آورده  ویا  در جنب همان مرزهای جنوبی دشت قبچاق و راه آهن کشیدند ویا در پایین پای  کوههای بلند تیان شان ویا کوههای قیرقیزستان ویا کوهستانهای بلند  الای تاجیکستان و راه آهن کشیدند ویا آنرا واز دو والی سه مسیر ریلی قزاقستان وبه ایستگاه راه اهن مسکو وصل کردند ویا  به اروپا می رود  ونیز در در راستای این سیاست تصاحب ارضی خودشان  که در دشت قبچاق تصاحب بعمل اورند وتا روسها در قاره آسیا به دشت بزرگ ومساعد دستیابی داشته باشند  که  خود روسیه و فاقداین نوع از  اراضی مناسب بودن ودر اطراف مسکونیز نداشتند  ولذا بیرون آوردن اراضی این دشت بزرگ  واز سیاست های آنان بود ویا از چنگ چند قوم بزرگ کوهستانهای آسیای مرکری وهدف نهایی آنها بود وبعلاوه چهار مرزکشی  دشت مزبور را هم بوجود آوردند ویا در "هیات دولت روسیه" وآنرا  وبنام "کشور قزاقستان" ،تصویب کردند  ویا برای فریب جغرافیائی مردم جهان وآنرا وبنام کشور جدید قزاقستان نامیدند که قبلا دشت قبچاق نامیده می شدویا "اقوام قزاق "هم ووجود خارجی در این دشت  نداشت وبلکه طوایف مختلف قوم جوجی نژاد در آن دشت زیاد تر بقیه اقوام بودندویا در کنار اقوام دیگر و در مراتع خاص قوم خودشان ویا در مرتع قشلاقی  خاص خودشان  وکوچ روی داشتند ونیز برای دستیابی به دریای خزر یا واقیانوسهای گرم از طریقبندر ها وراهای آبی  آن دریاچه بزگ آسا  و"جمهوری خود مختارقوم  کالموک "را منحل کرده واراضی را به "دولت قزاقستان "سپردند  وتا  در ساحل دریای  خزرهم  وبندرتجاری  داشته باشند ویا سکونتگاههای کالموک ها ودر شمال دریاچه خزر منحل کرده وآنها را به نواحی مختلف  سیبری تبعید نمودند   ونیز "ایالت خودمختار قنقرات "را تقسیم نموده که قبلاوبه  اوزبکستان داده بودند  ولی بعدا و قسمتی از ان ایالت راودر کناره های دریای  خزر وازکشور  اوزبکستان گرفته وبه قزاقستان دادندونیز بهانه اشان آن بود که "قوم  قنقرات" ویا "قرا قالپاق "و با اوزبکها اختلاف عمیق دارند ولذا اراضی غربی دریاچه آرال را هم واز دست  اقوام قراقالپاق ویاقوم قنقرات خارج ساخته وبه قزاقستان دادند  وبعلاوه  دشت  شمال شرقی دریای خزر را وبه نام اراضی موهومی قومیت قزاق  وبه چند استان "قزاقستان شمالی" ویا "قزاقستان غربی" وغیره که بیشتر روس نشین شده بودند وتقسیم نموده واداره همه را وبه شهر "الماتی" وپایتخت سابق قزاقستان  سپردند  وغیر از ساحل  شمال شرقی دریاچه خزر ودر شمال غربی دریاچه خزر هم وبامنحل شدن   " جمهوری خود مختار کالموک"  وروسها بنادر "استاراخان" ویا "بند رمخاچ قلعه "وغیره را تصاحب کردند  ونیز قوم چچنها ویا قوم لگزی ها ودر داغستان غرب دریاچه خزر را قلع وقمع کرده وبه تبعید فرستادند وتا بندر "استاراخان" ویا "بندر مخاچ قلعه "شمال دریای ی خزر ومتعلق به "قوم روس "بشود که اسنا دتاریخی  گذشته آن ناحیه می گویدکه : بندر استاراخان  راو "باتوخان "ویا "اوزبک خان" و"نواده های جوجی" بنا نهاده بودند  وبعلاوه اقوام دیگر "شاخه اولوس جوجی "هم وساکن این شهر ها بودند ویا "سفرنامه ابن بطوطه" هم وآنرا تائید می کند  ولذا "روسها "ودر کنار دریاچه خزر واصلا خاکی  نداشتندکه امروزه ادعا می کنند ! ویا جمعیتی نداشتند  که  "قوم روس " باشد ونداشتند که امروزه مدعی آن می باشند  ؟  ونیز دردرون  "دشت قبچاق "هم اوانواع "قومیت های مختلف "زندگی می کردند  که بقایای قوم جوجی ودر آن دشت بزرگ ونظیر امروز ومنکر مراتع ویا  اراضی قوم قنقرات  ویا قوم کالموک ویا اقوام دیگر نبودند !  ویا منکر اراضی "قوم قرا قالپاق" ودر در اطراف شرقی دریای خزر نبودند  که امروزه وبنام "قومیت قزاق" واز اقوام کناره دریای خزر سلب مالکیت کرده اند ویا منکر اراضی مرتعی "اویغورها" و"قیر قیز ها "نبود ند  ودر حالیکه خود قوم قزاق هم وچنین ادعاهای ارضی و براملاک اقوام دیگردشت قبچاق  نداشتند  ولی اختراع کلمه قزاقستان وبرای سکنه در دشت قبچاق نداشتند وبلکه به مراتع ایلی خاص خود در ان دشت قانع بودند ولی امروه واین نوع  مشکلات عمیق راوبرای انان بوجود آورده است؟ ویا  در جهت منفعت شخصی روسها عمل  نموده اند   وبعلاوه   برای قطع ارتباط قومی همان  اقوام قزاق مذکور با اقوام خویشاوند مغولشان در ان سوی مرز شرقی دشت  ویادر ان سوی  دشت قبچاق که کوههای آلتائی و"دشت گبی مغولها "شروع می شود ومرزکشی شرقی قزاقستان را نیزو مرزشرقی دشت قبچاق شکل می دهند  وتا آن کوهستان التایی مغولها نیزواز "اقوام جوجی" دشت مزبور جدا بشود که هنوز قبر های  چنگیزخان  ویا برخی فرزندان ویا خانواده اش ودر آن کوهستان آلتائی شرق دشت قبچاق واقع می باشد  ولی با  مرزکشیهای  تصنعی شرقی دشت قزاقستان  جدا می گردد   ویا برای قطع ارتباط آن مغولان وبا مراتع قشلاقی نیمه گرم دشت قبچاق و(استالین وبا مائو )همدستی نمودند  و اراضی مغولها را نیز وبه دو "مغولستان داخلی ویا خرجی " وبه رهبری چین کمونیست دادند  و"مغولستان خارجی" هم به مرکزیت "شهر اولان باتور "وبعد از انقلاب اکتبر  ودر تحت مدیریت استالین قرار دادند   ولذا مرز شرقی قزاقستان نیزو چنین شکل می گیرد  ویا  قبلا نیز مرزهای شمالی قزاقستان وجود نداشت وزیرا اسناد تاریخی و آنرا نشان نمی دهد که شهر های روسی ودر بالای مرزشمالی قزاقستان وجود داشته باشد  ویا تا اواسط دوره قاجاریه وجود نداشت وبلکه همانطوریکه اسناد ظفرنامه یزدی هم  نشان می دهد ویا اسناد سایر کتب تاریخی نشان می دهند و بیابانهای سرد سیر مرزشمالی دشت قبچاق ومتعلق به 8 شعبه طوایف تاتار ها ی شمال شرقی آسیا  بود که ظفرنامه وغیره به آن اشاره دارند ولی امروزه همگی ودر تسلط روسهامی باشد   وبرخی از اراضی اش وتاشهر  مسکو ومتعلق به اقوام اولوس جوجی بود ولی بعدا ودر "دولت کمونیستی روسیه" وبا سیاستهای مختلف خود کاری کرد که پایتختی خود را وازشهر  پطرز بورگ  وبه شهر مسکو بیاورند  که قبلا سکنه اش واغلب از  "اقوام غیر روسی ویا مغول " بودند ویا به نقل مخبرالسلطنه ودر دوره کاترین کبیر تنها چها محله مغول نشین داشت   وسپس اقوام روسی را از اروپای شمال غربی کوچ داده  وبه آن شهر ونواحی پائین تر آوردند  ویا از اطراف فنلاند کوچانده ودر اراضی بالای مرز قزاقستان اسکان دادند ویا  در 100 ساله اخیرو شهر های کوچک در آن ناحیه شمالی مرز قزاقستا ن برای روسها ساختند  ولذا قوم روسی که قبلا آسیایی نبودند  ولی بعداو با نیرنگ وزرنگی تمام وکم کم "توسعه ارضی" وبه قوم خود دادند   وتا اراضی زیادی را و درقلب  قاره آسیا وبخودشان  اختصاص بدهند  بعلاوه  برای  غصب اراضی اقوام دیگر هم  ومرز  جغرافیایی  آسیا واروپا را  تحریف نمودند  واز مرزهای اروپای شرقی  که شمال غربی رود ولگا بود وبه نواحی داخلی تر قاره آسیا کشاندند  ویا در جهت منافع قومی خود ومرز جدائی آن دو قاره آروپا وآسیا و رود اورال قزاقستان ومرز دوقاره  جنجال سازی نمودند   ویا  برای فریب جغرافیدانهای دنیا نیزو مرز اروپا واسیا را در ناحیه رودخانه قزاقستان وبنام اطراف رود ارال قلم داد می کنند که در خاک قزاقستان ویا در دشت قبچاق شرقی است ؟ واحتمالامرز اروپا و تا شهر شانگها  ی  آسیا نیز کشیده می شو که اراضی تصرفی کنونی روسیه  ودر بالای  ان شهر شانگهای چین قرار دارد ولابد معتقدند که شانگهای نیز  وجزو خاک آسیا نمی باشد  وبلکه جزو خاک اروپا یی آنان می باشد ولذا مخترع واژه " اوراسیا" می باشند که مدیریت اراضی آسیا  وبه مدیریت مسکو روسی باشد  که معلوم نیست که روسها ونظیر شتر گاو پلنگ   از کدام بشری هستند  وآیا یک "قوم اروپائی "می باشند  ویا "قوم آسیایی" می باشند ؟ ولذا خود را در قاره اسیا ومدیر کشور" اوراسیا یی می پندارند  " که هم اروپا را ببلعند وهم آسیا را ببلعند ! وزیرا کلمه "اوراسیا"یک <ازه دو پهلوست وهم اقوام اروپایی ویا همه اقوام اسیایی  را شامل می شود  ! ولابدمالکیت    همه  صدوبیست  کشور خاک آسیا ویا خاک اروپا وهمگی متعلق به شخص پوتین می باشد    ولذا با تز "اقتصاد اوراسیایی" و به فریب همه ملل اسیا ویااروپا مبپردازند!  وبهمین دلیل هم وتز  دم زدن از اقتصاد اوراسیا ویا حذف دلار وازخاک  آسیا توسط وزیر خارجه روسها ویا رئیس قوم مجهول الهویه قزاقها وتز بلعیدن همه کشورهای قاره آسیا وتوسط دار دسته نظامی پوتین می باشد  ودر حالیکه  امروزه وهمه اقوام آسیایی ومشکل  اساسی وعمیق صدساله وبا قوم روس دارند که هیچ کشور جهان وآنها را قبول سیاسی  ندارند ویاقبول  فرهنکی ندارند ویا قبول زبانی ویا مذهبی ویا تجاری ندارند و وزیرا که سر همه ملل جهان وکلاه گذاشته اند   وبعلاوه اقوام تبعیدی قزاقستان هم ومشکل عمیق وبا نظامیان مسکو دارند که اسناد تاریخی  آنرا نشان می دهد وبهمین دلیل هم واز ترس اقوام تبعیدی وبه کشور قزاقستان ودر سال 1997 ومجبور شدند که پایتخت را واز شهر الماتی وبه شهر "استانه "ببرند ویا تعدادی از اقوام روس را دوباره کوچانده ودر شهر های شمالی قزاقستان   ساکن بکنند  ولی عملا این نوع از "سیاستهای  "قاره خواری آسیا و"برای "اقوام روس" وعاقبت خوشی ندارد  وهمانطوریکه اسکندر مقدونی اروپایی که همان دشت قبچاق آسیا را تصرف کرده بود  ووتوسط  اقوام آسیئئ از قاره اسیا بیرون رانده شد  و اکنون نیز نوبت روسها می باشد  وهمانطوریکه  صنایع نظامی سرقت شده را وازخاک  المان شرقی وبرای حفاظت قومیت وخود وبه دشت قزاقستان کشاندند ویا بعد از  جنگ جهانی دوم کشاندند  ویا بنام جعلی" صنایع نظامی قومیت قزاق" کشاندند  ودر آن دشت قبچاق مستقر کرده اند وتا ریاست اشان محفوظ بمانند!  ولی همانطوریکه قبلا اقوام سکائی آسیایی ونظامیان اسکند ر مقدونی اروپایی را واز "دشت قبچاق "آسیائی بیرون انداختند ویا از "دشت تبت وهندوستان" بیرون انداختند  وروسها هم مطمئن باشند که  ا"قوام متعد د قوم مغول "نیز چنین کاری را انجام خواهند داد که  در نواحی مختلف آسیا زیاد می باشند  ولی در این صد سال اخیر وبدلیل فقر سوادشان وهنوز  غافل مانده اند وبهمین دلیل هم واغلب اراضی قومی خود راودر خاک بزرگ روسیه از  دست داده اند !ولی می توانند که با بالا بردن دانش اجتماعی وجغرافیایی خود و،"قوم وایکینک روس اروپایئ" را واز خاک آسیا بیرون بیاندزند ویا اراضی غصبی شده خود را وتادریای سیاه واز وایکینگ های روسی  پس بگیرند! ویا تا جنب کشور فنلاند پس خواهند گرفت !ویا نظیر دوره چنگیزخان و شهر (خان بالیغ  ویا پکن چین کنونی ) را که متعلق به مغولها بود واز دست قوم الحادی طرفداران مائو خارج خواهند ساخت !ومردم بدبخت چین را نیزنجات خواهند داد! ویا  از شر طرفدان مائو، خلاص خواهند نمود وبعلاوه موشکهای بالستیک این دو قوم اجنبی در خاک آسیا هم ونفعی به حال آنان نخواهد داشت وزیرا بقیه اقوام آسیایی هم به آن اخراج ها "رضایت قلبی"  خواهند داشت ، وزیراکه  همه آسیایی ها وتاریخ را خواند ه ا ند واز این رو مغولها را و"جزواقوام آسیا ئی "می دانند ولی روسها را "اجنبی اشغالگر خاک آسیا "می شناسند وبعلاوه اسناد فراوان تاریخ آسیا هم و آن موضوع را  نشان می دهد ویا انواع اسناد جغرافیائی در ان مورد است  که سرتاسر خاک کنونی روسیه ویا در خاک آسیا ومتعلق به شاخه های مختلف قوم مغول ویا تاتار های متعدد آسیایی می باشد وحتی شهر مسکو نیز وقرنها شهر مغولان بوده که اسناد آن زیاد می باشد   وقزاقها ی دشت قبچاق کنونی هم ویک شاخه کوچک از این قبایل بزرگ آسیایی می باشند  واسناد تاریخی  هم آنرا نشان می دهد وبعلاوه  همان مغولان ویا تیموریان جغتایی آسیایی  هم ودر طول حکومت سیصد ساله خود ودر خاک آسیا وبه "سایر اقوام آسیایی "آن نوع ظلم  ها را نکردند که روسهای اجنبی ودر خاک آسیا  کردند ویا در طی 70 سال اخیرکردتد ویا  به همه "اقوام غیر مغولی آسیایی " هم وآن نوع از ظلمها را  کرده اند؟ وآری نظامیان تزارپطروگراد نشین اروپایئ و واز فقر سوادملل آسیایی ونهایت سوء استفاده را کرده است   ودر  جهت " آسیا خواری خود  واز  فقر سواد ایلیاتی قوم جوجی دشت قبچاق و نهایت سوء استفاده را کرده وبرای چنگ اندازی استعماری خود وبه اراضی مردم آسیای مرکزی واز آنان کمک می گیرند که راضی به ان عمل نیستند !ویا در ظلم به ملل دیگر آسیا ؟و بهمین دلیل است که روسها و با سیاست بازی خود وعنوان  این دشت آسیا ئی را وازعنوان "دشت قبچاق "به" دشت قزاق ها" تغییر واژه  جغرافیایی داد ه ان ند  که تا آن موقع  تاریخ وچنین اسمی ودر عناوین طوایف مغولی وساکن دشت قبچاق وجود نداشت  وصرفا ساخته وپرداخته دروغین استاد های دانشگاههای وابسته به تزار های روسیه می باشد  ولیکن برعکس و در همه اسناد تاریخی قاره آسیا ونام اصلی این دشت آسیا وتا  اواسط دوره قاجاریه وبنام "دشت قبچاق "ذکر شده  است که صد ها مورخ دوره های تاریخی مختلف آنرا  نوشته اند وبعلاوه در هما ن دشت قبچاق به آن بزرگی هم که نوشته شده است و در هیچ جاو رود خانه "اورال دشت قبچاق "را ومرز اروپا و آسیا ننوشته اند واین امرهم  از بیسوادی توام با زرنگی حیله گرانه دانشگاههای مسکو می باشد  که چنین "عنوان جعلی جغرافیایئ "را بوجود آورده اندوتا مردم دنیا را ودر روند  "آسیا خواری "خود فریب بدهند ودرثالث در آن دشت بزرگ قبچاق هم که دو برابر خاک ترکیه می باشد   ویا بزرگترین دشت نیمه مرغوب آسیامی باشد   وفقط قوم قزاق سکونت نداشتند  که با زرنگیهای  تمام وعنوان ونام اقوام دیگر باسواد آن دشت قبچاق را خط زده اند ند وتنها آن دشت به آن بزرگی را  وبا اقوام گوناگونش را فقط  "مسکن قومیت قزاق" خوانده اند که تنها  نصف ان کشور هستند که از  جعیت 18 میلیونی اش  محسوب می شوند  ویا اسناد نشان می دهد  دولت 70ساله  نماینده واقعی آنان نبوده وصرفا منافع قوم کوچک روسها  را ودر این کشور بزرگ پاسداری کرده اند  ودر حالیکه  قبلا  در آن دشت بزرگ ومسکن ومراتع قشلاقی دهها قوم دیگر آسیائی هم وجود داشته  ویا خود همان قزاق های ی جوجی نزاد هم واراضی قومی دیگر قبایل  را ودر این دشت قبچاق  انکار نمی کردند و رابعا در داخل همان دشت قبچاق آسیایئ هم وتا صد سال قبل وقومیتی بنام "قوم روس" وجود نداشت که اکنون کوچ کرده و30 درصد جمعیت دشت قبچاق اسیایئ را  تشکیل می دهن د ویا "کلنی نشین های استعمای روسها " را تشکیل داده اند!   ولی  خودشان را "اروپایی تبار" می دانند!  ویا در صد سال اخیر هم واغلب اسامی سکونت گاهی این منطقه را "روسی" کرده ویا به طریقه استعماری خودشان واز "الفاظ اقوام آسیایی" وبه "الفاظ روسی"  تبدیل کرده اند  وتا به همه جغرافیا دانها  بگویند که از چند هزار سال قبل آسیا وچنین اسامی شهری روسی ودر دشت  مزبور وجود داشت   وبعلاوه با تکیه به زور تفنگ  نیز  و"زبان وادبیات قومی دهها کشور اقوام آسیای مرکزی را تغییر داده اند ویا زبان زورکی ودولتی  همه آنها راوبه "زبان روسی "تبدیل بکنند !  وغلطی که استعمار گران اسپانیانی هم نکردند ویا  با اقوام بیسواد امریکای لاتین هم نکردند!  ولی  قوم وحشی روس وبا مردم با سواد آسیا ودر 70 سال اخیر انجام داده اند ! ودرحالیکه  به نقل ابن فضلان وروسها در قرن چهارم نیز ودر توحش کامل بسر می بردند  ویا زبان وخط نوشتاری  هم نداشتند! ولی  آسیائی ها  واز چند هزار سال قبل و زبان وادبیات نوشتاری داشتند که قبل از عصر رویت آنان و توسط  ابن فضلان می باشد ویا از  چند هزار سال واقوام با سواد آسیائی وهزارا ن نویسنده ویا مورخ  داشتند ویا هزاران ادیب ویا دانشمند ومعلم زبان ودر میان خود داشتندکه زبان آسیایی به آنها یاد داده اند  ونظیر فردوسی ویا سعدی وحافظ ایرانی ویا ناصر خسروومولوی تاجیکستانی ویا رودکی وخوارزمی وبیرونی اوزبکستانی  ویا سعدی وحافظ وفردوسی هم به آنها هم یاد داده اند  که از زبان وادبیات خود"پاسداری وطن پرستانه" بکنند ! ولذا به انتقام این عمل دور از خرد روسها ودر دهها کشور اسیایی  ودر آینده نزدیک  هم  وهمه آسیائها همدست شده وبه انقراض خط وزبان روسی واز همه کشورهای اسیایی خواهند پرداخت وتا چنین غلطی  ودر میان "آسیائیان متمدن" نکنند  !ویا همان کاری که دوهزار سال قبل کردند ویا با بیرون انداختن بقایای دولت اسکندرو از خاک آسیا ویونانی زدایی هم و اززبان فرهنگ وادبیات خود نیز انجام دادند   ولذا با همت 5 میلیارد جمعیت غیور آسیا  ودر آینده نزدیک و"زبان روسی "را ودر دانشکده های زبانشناسی آسیا یی ها  ویا در آموزشگاههای تدریس شهر ها یشان  ویا در مطبوعات جوامع آسیایی وبه زباله دان تاریخی خواهند انداخت که فقط زبان قومی همان اقلیت روس تبارها باشد که در میان 213 ملت جهان جائی نیابد  وتا بدانند که بازی کردن با  "زبان وفرهنگ مردم متمدن آسیا" وآنان را به عصر حجربر می گرداند  ویا حداقل به عصر همان ابن فضلان برخواهد گردانید  وبعلاوه  هدف استعماری دیگرشان نیز واز این   نامیدن دشت قبچاق وبنام کشور قزاقستان آن بود که از فقر سواد ویا فقر مادی اقوام بدبخت جوجی نژاد نهایت سوء استفاده را بکنند وآنها را وهمانطوریکه کتاب سفر نامه ابوالحسن خان ایلچی نوشته است ودر "ارتش تزارهای اروپایی "وبعنوان "غلامان نظامی قزاق " استخدام بکنند ! ویابعنوان "برده های نظامی قزاق وقوی هیکل "ویا بعنوان گارد شخصی تزار های اروپایی استخدام کرده باشند و به جنگهای مختلف بفرستند که بجای روسها ودر جنگ اول ودوم جهانی کشته بشوند !وزیرا  لفظ کشور قزاقها  انان را "شیر" می نمود تا شجاعتشان را تنها در خدمت تزارهای روسی قرار بدهند  ویا تشجیع می نمود که بعنوان گلادیاتورها جدید  بجنگند ویا برای تزار اروپایی بجنگند که این بار وبجای "برده داری شهر روم اروپا" که قبلا "امپراطورهای  سزارِی "بودند واین بار "تزارها ی پطرو گراد نشین اروپایی" بودند که انها را "برده نظامی "خود کرده بودند  ولی امروزه نوادگان همان قزاق ها ی بدبخت واکنون با سواد شده اند ولذا نمی خواهند که بنام استحمار گرانه وکشورآنها و قزاقستان نام بگیرد ویا دوست دارند که کشور خود و "کشور نژاد جوجی" بنامند ویا در سازمان ملل ثبت بکنند  و در این راه اقوام با سواد دیگر آسیا هم وبرای کمک به آنها خواهند کوشید !که نام کشور جوجی را وبا عنوان فریبنده قزاقستان ودر مکالمات  خودشان عوض بکنند ! واحتمالا بچه های مدارس آسیایی هم و در آینده نزدیک ودیگر واژه قزاقستان را واز مکتوبات خود حذف خواهند کرد وتا 30 درصد سکنه فریب کارروس زبان ودر  کشور مزبور واز " نوادگان جوجی "در آن   کشوردست بردارند ویا  حساس خطر بکنند  که زندگی در میان مغولهای آسیایی وممکن است که برایشان درد سر ساز باشد وبعلاوه باید بدانند که آنها وخویشاوندان قومی فراوان و در کشور های دیگر آسیایی هم دارند که بدلیل فقدان معلومات تاریخی خود وهنوز به آن پی نبرده اند! ولذا همان اقلیت اشغال گر روس وخودشان ترجیح بدهند  که محترمانه از این کشور اشغال شده  خودشان خارج شده  وبه همان مسکو بروند  ویا 12 حزب فرمایشی وبعد از عصر فروپاشی کمونیسم را  که بشکل دیگر در آورده اند را ونیز در این کشور منحل بکنند! ویا در کتب جغرافیایی دانشکاههای مسکو هم یاد بگیرند  که مرزتفکیک قاره آسیا واز قاره اروپا رود اورال ویا دریاچه ارال کشور قزاقستان ننویسند!  که در کتابهای چند هزار ساله تاریخ آسیا وچنین ادعاهایی واهی ودر مورد دریاچه ارال دشت قبچاق وجود  نداشت که  قبلا دریاچه خوارزم آسیایی  خوانده می شد ویا تاریخ نویسان آنرا نوشته اند وزیرا که آن دریاچه ازآب  دو وسه سه رودخانه بزرگ وسط خاک آسیا پر می شد  وبنامهای جیحون وسیحون  مرو رود وغیره پر میشد که همگی از شهر خوارزم می گذشتند  وخوارزمی وبیرونی وفارابی وغیره هم وساکنان  همین شهرخوارزم بودند  وآب ان دریاچه بزرگ قزاقستان واز رود کم آب وکوچک اورال پر نمی شد که روسها  آنرا "دریاچه آرال" نامیده اند!  ولابد  امروزه هم  وبا تقلب کاری اساتید دانشگاه مسکو وشهر خوارزم نیز  وجزو خاک ارواپایی ها  جا زده می شود که دریاچه اورال در بالای شهر خوارزم است !  وبعلاوه در این تحریف اسامی جغرافیایی اسیایی  وروسها  آنها وهمه اساتید دانشگاه های دنیا را وافراد جاهل ونا آگاه تصور میکنند که چنین شجاعانه تحریف اسامی جغرافیایی می کنند  وبعلاوه ملل دیگر آسیایی هم وهمان سیاستی نادر شاه را ودر مورد حاکمان جدید "جوجی نژاد "دشت قبچاق بکار خواهند برد که به آنها کمک بکنند و تا مر دم بیچاره وناتوان این دشت قبچاق آسیا یی  را واز ظلم حکومتی روسها برهانند  ویا زندانیان سیاسی ملل دیگر ودر خاک مزبوررا رها بکنند   و یا از چنگال 30 در صد روس تبارهای  زالوصفت رهایی یابند  ولذا این نوع از کمکهای فکری ویا رسانه ا ی بّه آنها ویا کمکهای  فنی سکنه با سواد آسیا وبه آنها و در رفع استضعاف آنان وموثر خواهد شد که کمک های نادر شاه هم به "باسلوخان " وحاکم دشت قبچاق  واز این نوع سیاست نشات می گرفت  که در صفحات  1145 کتاب ,عالم آرا نادری آمده است ومی نویسد که لشکر کشی سردار نادرشاه وبه دشت قبچاق وبرای برانداختن حکومت نواده چنگیز خان ودر این دشت قبچاق نبود وبلکه برعکس به سردارنظامی  خود وسفارش کرده بود که با اقوام دیگری که پایه های حکومت باسلوخان را ودر دشت قبچاق می لرزانند مبارزه بکند که بنا به دستور "خورشید خانم وملکه روس "( احتمالا کاترین بوده ) وآنها هم  می لزرانیدند ویانادر شاه به سردار ش توصیه کرد که مخالفان باسلوخان را  سر جای خودشان بنشاند وآن  سردار نادر شاه ایرانی هم وبا جنگهای خود ودیگران را مطیع باسلوخان ونواده چنگیزخان و در دشت قبچاق نمود  وتا  روسها  طمع کاری نکرده ویا به خاک آسیا طمع نداشته باشند  که در صفحات مختلف جلد سوم کتاب عالم آرای نادر ی وبه کمکهای نادر وسرداروی اشاره شده است ویا به کمکهای نظامیانش و به وی اشاره شده است وامروزه  هم سکنه با سواد آسیا هم  می توانند که  همان سیاست عاقلانه نادر شاه را ودر مورد اقوام جوجی نژاد بکنند که فاقد دیدگاه اداری ودر دشت قبچاق میباشند  ولذا دیگران باید که تفکرات غیر عاقلانه خود را ودر مورد آنان  کنار بگذارند که استدلال بکنند روسها ی اروپایی تبارهستند  ولذا  از اعقاب ایل های مغولی   بهتر می باشند !  ویا  فرضا  800قبل ودر گشودن آسیا وبه خانواده چنگیز خان کمک کردهاند  ویا  همکاری نظامی با وی کردهان ند  ولذا امروزه هم وبایدنواده های ارتش آن دوران  وبدست  روسها بسوزند! ویا  باید که بدست روسها  مجازات بشوند ؟  ویا خوشحال از بدبختیهای  آن نوادگان 800 سال قبل   باشند!؟  ودر این مسیر و برای اینکه وبه بدبختی ها ویا به بیچارگی آنها اشاره بکنم وچند سطر از مکتوبات "سفرنامه تحف بخارا " را ذکر می کنم که در سفر نامه "میرزا سراج الدین" آمده است  که در اواخر عصر قاجارو به ناحیه دشت قبچاق رفته بود ولی  امروزه وروسها آنرا قزاقستان نامیده اند ویا وی از نزدیک وشهر های الماتی ویا جیم کنت وغیره را ودر عهد اشغال گری روسها دیده است ودر این باره  درص 49 کتاب خاطراتش نوشته است ومی گوید که :بسیار دلم بحال این ملت سوخته  وزیرا اغلب آنان وحمال ومزدور شده بودند وروسهای تازه آمده ، وملک آنان را تصرف نموده بودند وبه بنده بعضی از روسهای آنجا گفتند که ما در وقت آمدن از روسیه ، وهمه فقیر بودیم وچیزی نداشتیم ولی حالیه وهمه اشان متمول شده اند ویا عمارتهای خوب ساخته اند ویا انبارهایشان پر از غله است ویا گله گله رمه دارند (متن از  ماخذ ص 49 همان سفر نامه تحف بخارا می باشد!)   

وبعلاوه سیاست پشت پرده دیگر ،نامیدن دشت قبچاق آسیایی وب لفظ  کشور قزاقستان وبرای استثمار وبرده کردن آنان بود  ویا جهت مزدور کردن این قوم بدبخت آسیایی بود ویا در راستای تبدیل کردن خاک آنها وجهت تسخیر اراضی اقوام دیگر اوزبکستان ویا قیر قیزستان بود ویا در تصرف خاک تاجیکستان وترکمنستان واویغورستان وداغستان وقفقاز وگرجستان وارمنستان ویا آذر بایجان شوروی بود  ویا در گرفتن تبریز ودهها شهر آذر ربایجان ایران بود وتا آبادی ترکمن چای وشهر میانه ایران  آمدند  ولی روسها وامروزه با نوشتن صدها کتاب فریبکارانه وسعی کرده اند که نویسندگان ایرانی را بفریبند ویا  خل وضع تصور بکنند  که قبول ا بکنند که  آمریکایی ها ،امپریالسم واستعمار گر بوده ولی روسها وفقط طرفدار طبقه ضعیف می باشند   ویا دوست همه ملل آسیایی می باشند ویا به خاک هیچ کشوری  چشم طمع ندارند ولی متاسفانه این نوع از تبلیغات چندش آور آنها نیز امروزه   اثر کرده ولذا امروزه وبرخی از ایرانیان آنرا باور کرده ویا خودشان را ودر دهان گرگ شرقی روسیه انداخته اند! وبعلاوه سیاست پشت پرده دیگر نامیدن دشت قبچاق آسیائی وبنام فریب کارانه کشور قزاقستان آن بود که   در  سال 1930 موقعیت پایگاههای  مختلف نظامی خود را ودر این کشور تثبیت بنمایند   وبهمین دلیل هم  در سال 1936 هم  قزاقستان راوبعنوان یکی از جمهوریهای جماهیر شوروی اعلام نمودند 

 ونیزاز نظر چگونگی جغرافیای شهر ها ویاعوارض ژئو گرفی  دشت قبچاق هم  باید بیفزایم که   دوصحرای "مویوم قوم " ودر جنوب شرقی این کشور بوده  ویا دیگری هم وبنام "قزل قوم "است  ویا بمعنی "شنزار زردرنگ " ودرساحل رودخانه  سیحون جنوب غربی قزاقستان می باشد  که رودخانه های متعدد وطولانی دشت قبچاق وعلفزارهای کناره های آنها را وبرای دامداری کوچرواقوام آسیائی مناسب می نماید  وبعلاوه هوای آن دشت قبچاق نیز گرم وخشک بوده وفقط در کناره های دریاچه اورال ویا دریاچه خزرمرطوب است که  دشت مزبور را و" استان منقشلاق" نامیده اند  واراضی مرتعی معتدل ومرطوب دارد  که در قرن چهارم ومراتع قشلاقی قوم کیماک ویا مراتع قوم ترک قرلق ویا قنقلی ویا قوم اویغور ترک زبان را بوجود می آورد  و ابن فضلان هم وبرخی از آنان را ودر دوره مزبورودر این ناحیه دیده بود ونیز به نقل ص 50 ظفرنامه یزدی وهمه اراضی مزبور وتا سال 616 هجری ومتعلق به اقوام ترک زبان مزبور بود که خودشان را واز نسل اوغوز خان ترک می دانستند و"قبچاق" هم ودر حوالی "ماماق" دشت مزبور وفرزند خوا نده همان قوام اوغز ها محسوب میگردید   ولی بعد از آمدن اقوام مغول وبه دشت مزبور وترکها وبعداز جنگ "اترار "شکست خورده وبه نواحی ایران ویا بهترکیه وغیره کوچیدند ودر عوض شاخه هایی از "اولوس جوجی" ودر آن مراتع مستقر گشتند  که مرتع زارهای مناسب داشت   

وبعلاوه  در ناحیه جنوبی آن دشت قبچاق هم .وچند شهر تاریخی" طراز" ویا "اسفیجاب" ویا "جیمکنت "وجود داشت  که اقوام قدیمی دشت بچاق وبه بازارهای  آن شهرها  امده ومحصولات خود را وبا اقوام دیگر داد وستد می کردند وبه اسامی این شهرها ویا به محصولات ویا به قلعه ویا به حکام ویا بازار ومشاهیرش  ودر کتب مختلف اشاره شده است که از ذکر آنها خود داری می کنم

ویا رودها ی زیادی ود ردشت قبچاق مزبور جاری می باشند  که یکی از آنها و" رودخانه اورال است ویاویا  رود امبی این دشت بزرگ می باشد که  به در یاچه آرال می ریزد و امروزه قزاقستان ونصفش را وبا وبا اوزبکستان شریک می باشد وبعلاوه دیگری  رودخانه سیحون می باشد  که بازو به دریاچه آرال می ریزد وبعلاوه سه روخانه "ایرتیتش "ویا "یشم "و"توبول "است  واز نواحی مرکزی دشت قبچاق حرکت کرده واز مرز شمالی قزاستان خارج گشته  وبه طرف اقیانوس منجمد شمالی میرود  وبعلاوه  چند شاخه رودخانه هم از کوههای "تیان شان" وبه پائین آمده وبه دریاچه نیمه بزرگ بالخاش قزاقستان می ریزد  وهمچنین و  رود خانه "چو" نیز واز کوههای قیرقیزستان پایین آمده وتا اواسط خاک قزاقستان جاری می  شود وبعلاوه  دو رودخانه "مورا "ورودخانه "ایلی" است که  دردشت قبچاق  قزاقستان جاری است  وبعلاوه در دشت مزبورهم وانواع  دریاچه های  کوچک قرار دارند که این دشت را وبرای طوایف آسییی مقبول می کرد ومثلا "دریاچه  آلا کول" ویا" دریاچه بالخاش" که در ان دشت قرار دارند"  ویادریاچه تنگیز" ویا "دریاچه سلتنگیز" ویا "دریاچه زایسان "  و" دریاچه ارال"ویاچند هزار "برکه آب" کوچک دارد که وآبشخور گوسفندان قبایل سابق این دشت بود واغلب از اب کوهستانهای بلند آسیا  آمده وبه به انها می ریخت وبرخی هم از   آبهای سیلابهای پرمی گشت  ولذا مراتع جنبی انها وهمیشه در دشت قبچاق و مورد نظرد قبایل دامدار کوچرو بود  وتنها در یک صد ساله اخیر است  که کوچروی ودر آن  دشت ممنوع شده  ولذا سکونت گاهای دائمی ویا شهرهای نیمه بزرگ در آن  دشت پدید آمده اند وشامل شهرهای ذیل می باشند :

شهرهای اصلی قزاقستان عبارتند واز آستانه،ویا  آلماتی، ویاقراغندی، ویاچیمکند، وآتیرائو ویا اسکمن. وشهرهای بزرگ قزاقستان به ترتیب آلماتی وبا حدود ۲ میلیون نفرجمعیت ،ویا آستانه و قراغندی وبا حدود ۷۰۰ هزار نفر هستند. وبه جز از شهرهای نام‌برده می‌توان که به شهرهای آکتاو(۲۶۲٬۰۰۰نفر)، وشهر پاولودار(۳۲۹٬۰۰۰)، وشهر پتروپاولسک(۲۰۱٬۰۰۰) وشهر  اوست کامنگورسک(۳۱۹٬۰۰۰) نیز اشاره کرد.ونیز شهر طرازو با 350 هزار نفر  ویا شهرهای کوریف وکومسومولسکی وبندر شوچنکوقزاقستان ودر کنار دریاچه خزر می باشد وشهرهای شومیشکول وایزندی اش ودر کنار دریاچه آرال است  ویا دوبندر صادرات نفتی وبنام بّندر آتیرائو ویا بندر آق تاو دارد  ونیز شهر مرکه ان وبا 120 هزار نفر شیعیان تبعیدی آذربایجان ودر استان جامبول می باشد  ونیزشش شهر سرد سیر قزاقستان وبنامهای کاچیری ویا پتروپاولوفسک ویا قوستانای ویا توبول والکا واورالسک ودر استانهای قزاقستان شمالی  است ویا استان قوستانای واستان قزاقستان غربی ووصل به مرز روسیه است که 6846 کیلومتر می باشد  که احتمالا اغلب از نژاد اسلاومی باشند ونیزمرزش وبا اویغورستان چین وحدود 1533 کیلومتر می باشد  ویامرزش وباکشور  قیرقیزستان 1051 کیلومتر وقیرقیز ها نیز  در فاصله بیشکک وتا الماتی ساکن هستند ویا مرزش وبا اوزبکستان که 2203 کیلومتر وبایاترکمنستان 379 کیلومتر می باشد  ونیز ساحل دریای خزر آن هم وحدود  1894کیلومتر می باشد   ویا در 19 نقطه قزاقستان چاههای نفت  داشته وسه لوله نفت هم وبه کشور روسیه دارد ویا یک مسیر نفت  هم به باکو-تفلیس جیحان دارد  وبعلاوه استان‌های قزاقستان هم و 14 واحد می باشند  وهمچنین  71نیروگاه برق داشته ویا تعدادی نیز معدن داشته ویا محصولات مختلف غلات و یانیشکر وپنبه وتنباکو  وافتاب گردان ویا کتان ویا باغات متعدددر روستاهایش دارد  دارد ودر مورد پایتخت قدیم وجدید قزاقستان هم هم باید بگویم که :مطلب ذیل ودر مورد شهر "آستانه "را واز یک نشریه این کشور ذکر می کنم :

         

وامروزه آستانه  ویا شهر نور سلطان، سابق وپایتخت کنونی قزاقستان  می باشد وشهری است  که بسیار سرد و بادخیز می باشد  که دمای هوا در زمستان در آن وبه منفی ۴۰ درجه می‌رسد. وگروه‌هایی از ملی‌گرایان روس ودر روسیه و داخل قزاقستان دعوی الحاق مجدد شمال قزاقستان وبه روسیه را داشتند، و این یکی از انگیزه‌های رئیس‌جمهوری قزاقستان وبرای انتقال پایتخت وبه شهری در مرکز کشور و یا در نزدیکی به روسیه بود و این امر باعث شد که شمار زیادی از قزاق‌ها وبه این شهر منتقل شوند و تا این دعوی به خودی خود خاموش شود.[۳]

ولذا در ششم ژوئن ۱۹۹۶ میلادی «نورسلطان نظربایف» ورئیس‌جمهوری قزاقستان ودرحالی فرمان انتقال پایتخت را واز "آلماتی" وبه شهر "آستانه" (که بعدها وبه نور سلطان تغییر نام یافت) وصادر کرد که بسیاری از کارشناسان و مقامات دولتی وآن را وغیرعملی و ناممکن می‌دانستند. وزیرا کمبود اعتبار مالی، ویا هوای سرد و یا بادهای شدید آستانه  واز سبب‌های عمده این نوع عدم اطمینان بود. ولی رئیس‌جمهوری قزاقستان، وقرار گرفتن آلماتی در منطقه زلزله خیز را ویا  نبود زمینه‌های جغرافیایی وبرای رشد مرکز کشور را واز دلایل انتقال پایتخت  دانسته ویا از آلماتی  وبه آستانه را توصیف کرده و گفته بود که با انتقال پایتخت به آستانه، ومرکز کشور توسعه خواهد یافت. وروشنفکران قزاق وعلت پایه ای انتقال پایتخت را این گونه عنوان کرده‌اند که نورسلطان نظربایف می‌خواهد که در تاریخ قزاقستان ونقش پتر بزرگ در روسیه را داشته باشد. وهمچنان که پتر بزرگ وبا بنیاد «سن پترزبورگ» ونام خود را جاودانی کرد،و نظربایف هم می‌خواهد که با ساخت پایتخت جدید، ونام خود را جاودانی بکند. ودر آغاز پیشنهادهایی شده بود که پایتخت جدید را «نورسلطان» نامگذاری بکنند، ولی نظربایف ونام «آستانه» را وبرای آن برگزید. ونظربایف تأکید کرده بود که نورسلطان پایتخت اورآسیا است و به همین  دلیل  هم ودر معماری آن دو سبک شرقی و غربی وبا هم آمیخته‌شد . وچرا که با افزایش قیمت نفت ودر بازار جهانی، وبه قزاقستان امکان آنرا داد وتا با فراخوانی از بهترین معماران جهان، وشهر نورسلطان را نوسازی  بکنند. ولذا در طی ۱۰سال، وجمعیت نورسلطان از حدود ۳۰۰هزار نفر وبه حدود ۷۰۰هزار نفر افزایش پیدا کرد. ولذاساختمان‌سازی ودر پایتخت جدید قزاقستان وبا سرعت ادامه دارد، وصدها شرکت داخلی و یا خارجی، ویا ده‌ها هزار کارگر قزاق، وترک، وازبک، وروس، وتاجیک، وقرقیز و چینی ودر ساخت بیش از ۶۵۰مجموعه مسکونی، اداری و تفریحی در این شهر مشغول گشتند . ویکی از عیوب  شهر آستانه  و هوای نامساعد آنست و به ویژه بادهایی می باشد  که تقریباً همه‌روزه می‌وزد، ولذا  برای  جلوگیری از این بادها، ودر چند سال قبل ودرختکاری در ۴۰هزار هکتار از اطراف شهر آغاز شده‌است. وقبلا اسم این شهر "آق مولا "بود هکه اکنون نام استان مرکزی قزاقستان می باشد 

بعلاوه باید بیفزایم که نامگذاری شهر استانه وبنام "نور سلطان نظر بایف "آنست که وی از سال 1960 میلادی وعضو فعال ووفا دار حزب کمونیست قزاقستان بود و این گونه از افراد وفادار به روسیه وهمیشه از سوی مسکو تعیین می شدند  ومثلا وی قبلا وبعنوا ن دبیر  ویا رئیس شورای نهاد های قدرتمند قزاقستان  بود ویا عمل می کرد وفرضا از سال 1979 الی 1984 ودبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست قزاقستان بود  ویاسپس 5سال  هم ورئیس شورای وزیران دولت قزاقستان شد   وبغلاوه دو باره واز سال 1984 والی 1989  نیز ودوباره دبیر کل حزب کمونیست این کشور شد وبعلاوه دوسال بعدی هم ورئیس شورای عالی قزاقستان گردید  واز سال 1990 به بعد هم ورئیس جمهور این کشور گردیدومدتها هم واین پستش ادامه داشت  وفروپاشی حزب کمونیست  هم وهیچ تاثیری در تغییر وضعیت اجتماعی سکنه بدبخت این  کشور تولید نکرده است  وصرفا فریبکاری دیگری وبرای سکنه این کشور می باشد ویا برای ملل دیگر است  که آنها فرضا خصوصی سازی را پذیرفته اند ؟ویا چند حزبی شده  اند ؟ویا مستقل از مسکو عمل می کنند  ! ودر حالیکه تنها  نظام تک حزبی کمونیست سابق این کشور تغییر عنوان فریبکارانه داده است ولی  فقط نامش را عوض کرده است  وفرضا در سال 1999 وحزب کمونست سابق قزاقستان وعنوانش را عوض کرد واین بار نامش را و" حزب اتان قزاقستان " گذاشت  ولذا دوبار ه نظر بایف ویا دبیر کل حزب کمونیست سابق قزاقستان را و در همان سال وبه ریاست جمهور قزاقستان گمارد   ویا از 12 حزب فرمایشی قزاقستان ودوباره 5 حزب دیگر ش هم وبه "حزب اتان "پیوستند وبقیه هم فقط تبلیغ چی های سیاست آن حزب دولتی مسکو گماشته می باشند  ولذا احزاب وروسای جمهور کشورهای دیگر اسیای مرکزی هم وچنین وضعی را دارند  واز این رو پدیده انتخابات مردمی وپدیده های  بی معنا ومفهوم ودر این نوع از کشور های وابسته به روس می باشند  وبهمین دلیل هم   ونهادهای سیاسی قدیمی مردمی "قوریلتای مغولی "سابق آسیا مردمی تر از این گونه احزاب فرمایشی هستند که اقوام آسیایی واز آنها محروم شده اند  ویا در توجه به خواسته های اقتصادی وسیاسی وحقوقی اعضای ایلی اش ویک پدیده کاملا مردمی بودند  که مردم آسیا وقدر آنرا ندانستند ولذا به نهادهای سیاسی پست فطرتانه ومدل روسی  گرفتار شده اند که 70 سال می باشد  که زندگی همه مردم آسیا را به لجن کشیده است ویا حتی ظالمانه ترین حکومتهای سلطنتی 70 سال قبل هم ودر میان اقوام آسیایی وبسیار مردمی تر ویاجوانمردانه تر از حکومتهای انقلابی ویا خلقی قلابی معاصر بودند  ویا از جمهوریهای توام با انتخابات قلابی مدل روسی  می باشند که سکنه این قاره بدبخت وبزرگ آسیا  وسالهاست که تفکرات سیاسی ظالمانه "قوم وحشی روس را می کشند ویا بعنوان الگوی برتر سیاسی "پذیرفته اند ویا الگوی برداری فرهنگی و برای اداره کشور خود کرده اند  ویا بعنوان "الگوی برتر نظام مردمی" ویا مردم سالارانه ودر جوامع سیاسی پذیرفته اند! ویا در  70 سال اخیر کشور های خود نموده اند ویا مطبوعات مزدور  ویا رسانه های جیره خوار هم  وآن مدل را  وجنجال عوام فریبانه می کنند وتا حقوق  ومزد بیشتر بگیرند  واگر همه مردم آسیا وبه طاعون دچار می شدند وپس بهتر بود که به فرهنگ آفرینی سیاسی احمقانه وضد مردمی قوم وحشی روس دچار بشوند ونهایتا هم فلاکتش را بچشد ویا همه مردم اسیا را بد بخت بکند ! ونیز اگر کسی کتاب ابن فضلان را نخوانده باشد ونمی تواند که به درجه وحشی بودن این قوم پی ببرد که اقوام اعماق جنگل های وسط آفریقا هم وبه چنان توحشی دچار نیستند که امروزه خودشان وسردمدار اقتصاد اوراسیا می دانند وتا همه ملتها را وبی فرهنگ در امور اقتصاد می خوانند  وتاصرفا بدنبال خود بکشانند ! ومتاسفانه مطبوعات ایران هم وآنرا جنجال می کنند!

 وهمچنین  در مورد سابقه تاریخی "پایتخت قدیمی" قزاقستان  هم که شهر "آلماتی "باشد وباید بنویسم  که این شهر ودر سال 1854 م وبعنوان پادگان روسی ودر جنوب شرقی دشت قبچاق شکل گرفت ویا در پائین کوههای پر برف تیان شان انتخاب شد وسپس سعی کردند که آنرا شهر سازی مدل روسی بسازند ویا برخی از کلیساهای ارتدکس دولتی روسی را هم ودر شهر الماتی بسازند وتا سال 1997 میلادی واین شهر  همچنان پایتخت قزاقستان باقی مانده بود   وتا انکه  6سال وبعداز فروپاشی حزب کمونیست قزاقستان بود که این کشور هم ونظیر دیگر کشور های بلوک شرق وبه فلاکت اقتصادی افتاده بود ولذا اقوام مخالف دولت ودر این شهر بزرگ  زیاد می شدند واز این رو قشر حاکم روس  احساس خطر کرده واز این رو سعی کردند که با صرف میلیارد ها پول نفت وپایتخت دیگری  بسازند ویا در نواحی شمالی تر که اقوام اسلاوروسی مهاجر ودر آن ناحیه  زیاد بود ندبسازند  ولذا درجهت کولو نی  نسازی  روس تباری خود  وشهر روسی  دیگری وبنام شهر "آستانه "ساختند  که مدتی انرا نورسلطان می نامیدند  وبرخی هم می گویند که عنوان شهر "الماتی" وبخاطر وجود "درختان سیب "این شهر می باشد  که در زبان ترکی اویغور ی واین شهر "الما خیز "است ویا بمعنی واژه"سیب "ترکی می باشد  وعده ا  ی  هم معتقدند که از لفظ " اولیا اتا"اخذ شده است که مدفن اش ودر این شهر بود وکتاب سُفرنامه تحف بخارا هم ودر ص 48 کتاش وبه آن لفظ اشاره می کند ونیز این شهر وتا سالهای اخیر ودارای 5/1 الی 2 میلیون جمعیت شده بود  ونیز دارای چند کلیسا واز جمله دو کلیسای جامع زنکوف وکلیسای جامع سنت نیکلاس می باشد  ویا دارای "پارک پانفیلف" ویا "پارک مرکزی گورکی" است  ویا دارای موزه شهر ویا دارای کتابخانه دولتی ویا تئاتر شهر   ویا استادیوم ورزشی ویا بناهای اداری ویادارای  هتلهای بزرگ ویا کارخانه اسلحه اژدر سازی می باشد    وهمچنین  دارای پا دگان نظامی   ودانشگاه دولی آبای الماتی  وفرودگاه وایستگاه راه آهن می باشد  ویا دارای مرکز خرید رامستور  ویا بازار زلیونی ویا  بازار شرق وسبزه بازار و ویاباراخولدا است و بعلاوه  برخی از کارخانجات صنعتی هم ودر اطراف شهر الماتی مستقر می باشند

 ودر پایان ودر مورد  "اقتصاد اوراسیایی"   مورد ادعای روسای قزاقستان هم  بایدبنویسم   که این شعارهای اقتصادی وفقط از سوی روسای روس تبار این کشور سر داده می شود  که بنیان گذار این نوع واژه ودر جهان میباشند   ولی برای بقیه کشورها ی جهان ومفهومش مشخص نمی باشد  که "اقتصاد اوراسیایی "آنها وچه نوع معجونی می باشد  ؟ وبعلاوه از ترکیب دو واژ ه " " اورال اروپاپی  وخاک اسیایی می باشد که هر دوفقط در خاک قزاقستان می باشد  که هم اروپایی می باشند وهم اسیایی تلقی می شوند  که تنها یک استانشان ومتعلق به خاک اروپاست ولی 13  استان دیگرشان را هم وجزو خاک آسیا تلقی می کنند  ولذا نظیر شتر گاو وپلنگ می باشند وتوضیح هم نمی دهند که منظورشان واز اقتصاداوراسیائی چیست ؟ویا نظیر همان اقتصاد اشتراکی "مال" و"زن "هفتاد سا ل قبلی آنهامی باشد  ویا فرق دارد ؟که فرهنگش واز خاک این کشور ویا کشور روسیه به سایر نقاط آسیا سرایت فرهنگی بیماری گونه دادند    وامروزه از کاربرد این کلمه ومنظورشان  چیست وهنوز معلوم نیست  ؟ ومتاسفانه برخی  روزنامه های عوام ایران وآنرا رواج می دهند ! ویا از "اقتصاد شانگهای" صحبت می کنند ومعلوم نیست که چرا میلیونها شهر دیگر آسیا یی وبایدکه از شهر شانگهای تبعیت بکنند ؟که تنها یکی از شهرهای آسیامی باشد  ؟ ومگر مزیتش چیست که بقیه شهر های آسیایی وباید که  تیول این شهر چینی باشند ؟ وآیا شهر دیگری ودر قاره آسیا  وغیر از این شهر چینی وجود ندارد  ؟که روسای حکومت قزاقستان واز  آن دم می زنند ویا بحث از حذف دلارمی کنند ؟ ویااز  "اقتصاد تهاتری" وبا آن جاده های خطرناکشان می کنند وبعلاوه بدون انکه بوه عواقب شوم تاثیر گذاری آن پدیده فکر بکنند ؟ویا درتاثیرش وبرمختل کردن  دادوستد بشری فکر بکنند ؟ویا در آثارش ودر تعطیلی مشاغل جهان بیاندیشند؟ وصرفا از بخارمعده برای تحریک عوام فریبانه اقوام آسیایی بی خبرسخن می گویند ! وبعلاوه  "نعناع داغ تبلیغات" خود را هم زیاد کرده  ویا مبالغه گونه می افزایند که همه 34 کشور اروپایی هم ویا  83کشور آسیایی هم وطرفدار این تز اقتصادی آنان می باشند   ویا اضافه می کنند که بعنوان مثال و20 سال قبل و6 کشور وبه این تز اقتصادی شانگهای پیوسته اند ومثلا نظیر روسیه ویاچین ویا قزاقستان خودشان ویاازبکستان وتاجیکستان وقیر قیز ستان را ذکر می کنند  ولی یادشان رفته است که  از اعضای  اصلی  شانگهای وقوم قیر قیز ها ویا قوم تاجیک ها وبشدت با این قرارداد استثماری مخالفند   ویابارها وبخاطر این قرار داد استعماری وکاخ ریاست جموری این دو کشور را اشغال کرده اند  ویا آتش زده اند؟ وبعلاوه روسای جمهور دوکشور ازبکستان هم وهمان دبیر کل های حزب کمونیست سابق ودست نشانده مسکو می باشند که چهل سال است که بر این دوکشور حکومت می کنند ویا با عناوین قدیم وجدید حزبی حکومت می کنند !ونیز اضافه می کنند که دو کشور هندوستان ویا پاکستان هم ودر سال 2017 وبه آن اقتصاد شانگهای پیوسته اند! ودر حالیکه اشاره نمی کنند که از سال 1954 که چین وخاک تبت را اشغال کرد وبا هندیها  دشمن دشمن تجاری شد  وتا راه تجاری 1/1 میلیارد مردم فقیر هند را وبه دیگر کشورها را ببندد ویا  راه تجارت قوم آسیایی هند وبه همه شهر های دیگر آسیایی ببندد ولذا از همان موقع هم  وهندی ها واقتصاد شانگهای را ودشمن کسب وکار خود می پندارند  ویا بارها  وبخاطر آن ودر مرزها یشان و با چین در گیر شده اند !واز جمله در 4 ماه قبل بود که وقوع یافت ولی حکومت قزاقستان وبدلیل بیسوادی مفرط خود وآن  اخبار را نمی خوانند!وبعلاوه پیوستن پاکستان هم وبخاطر طمع کاری  می باشد  که چین وامتیازی را وبه دولت پاکستان داده  است وتا راه ابریشم را وباز نگه بدارد ولی  موفق نخواهدشد وزیرا که بخاطر مسئله مزبور وبا اقوام همسایه هایش ودر گیر خواهد شد  ویا با سکنه بومی  چند کشور همجوارش وبخاطر  باج غیر قانونی مزبور در گیر خواهد شد وبعلاوه بحران داخلی پاکستان را هم بیشتر خواهد نمود  وبعلاوه ناظر شدن دولت افغانستان هم ودر "اتحادیه شانگهای" ونظیر پاکستان می باشد  وچراکه  خود پایتخت افغانستان هم و در اختیار دولت افغانستان نمی باشد  و تا چه برسد به اینکه جاده های تجاری کوهستانی افغانستان را وبخواهد که بخاطر نفع اقتصادی روسیه ویاچین پاسداری کند  ودر حالیکه وهمان طالبان مخالفت دولت  وبر 60 درصد استانهای این کشور مسلط می باشد  ویا در سالهای 1366 ش که دولت کمونستی روسیه در آن کشور قدرت تام داشت ولی طالبان مزبور  همان  وحداقل 22 هزار سرباز روسیه را کشته بود  وتا چه به رسد به امروز که بر جاده های تجاری اغلب استانهای افغانستان ومسلط می باشد!   واز  34 کشور اروپایی هم وفقط بلاروس را ذکر می کنند که میان  34 کشور اوراسیایی اروپا وفقط رئیس جمهور بلاروس  ناظر اتحادیه شانگهای شده است؟   و اوهم ودهها ماه می باشد  که مورد نفرت مردمش است و با شعار های برو گم شو مردم بلا روس روبروگردیده ولی با حمایت پوتین واز رو نمی رود؟1 ولذا از اعضای اتچادیه اروپایی اسیایی ( اوراسیا) هم وفقط رئیس جمهور چین ویا روسیه باقی  مانده اندکه  طرفدار اتحادیه شانگهای چین خود می باشند   ولی سکنه  اویغورستان چین هم ویا سکنه هنگ کنگ ویا مغولستان ویا تبت وتایوان چین هم وبه آنها جواب منفی می دهند  وبعلاوه ویتنام نیز وبخاطر حمله چین وبه  خاکش بود که در سال 1987اتفاق افتاد  وبا چینوشانگهای  اختلاف نظر داشته ولذا پذیرای آن گردید  که شرکت اپل از چین خارج شده وصنعتش را واز خاک چین وبه خاک ویتنام ببرد  وقزاقستان هم چنان   بلایی وبرسر کارونهای تجاری عبوری واز خاک خود آورده است که  در عصر امپراطوری سلجوقیان در دشت قبچاق نبود ویا در عصر ساساسانیان ویا هخامنشیان نیز وچنین بی فرهنگی تجاری در راههای تجاری  آن عصر  دیده نمی شد وفقط نظام فرهنگی روس و این  نوع از طرز تفکر تجاری را به قاره اسا آورده است که در تمدنهای دیکر جهان هم ودیده نمی شود !ولذا  برای امنیتی کردن جاده های قزاقستان  وجهت باج بگیری از سایر ملل آسیایی  ویااز  اروپایی وحیله گرانه دوباره قزار داد 20 ساله استفاده روسیه را واز "پایگاه بایکونور قزاقستان "بسته است  ویا اجیای دوباره  20 الی 30مجتمع نظامی بزرگ اسلحه سازی هسته ای را وبا قزاقستان  بسته است ! که در جنب تمامی راههای تجاری خاکی ویا ریلی ویا دریایی خزر قرار دارد  وتا  انحصارا آن راهها ودر اختیار روسیه باشد ویا بر تجارت ملل همسایه اش ومسلط  باشد و پایگاه بایکونور وغیره زمانی موجه بود که قبل از سال 1991 بود ودر آن تاریخ وقزاقستان وبا هیچ کشور جهان که اقتصاد آزاد وخصوصی سازی داشت ومعامله نمی کرد ولی امروزه توجیه ندارد    ودر حالیکه این کشور هنوزهم وخاکش را وبه کانون وتجمع مخوفترین تسلیحات نظامی تبدیل کرده  ویا به صنایع  هسته ای تبدیل کرده است که  بزرگترین زراد خانه جهان ودر آن کشور قرار دارد  که در خاک امریکا هم واین مقدار  زرادخانه وجود نداد  ویا در  ایا لتهایش واین چنین تسلیحات هسته ای وجود ندارد ک در خاک قزاقستان وجود دارد !  ولذا ملل آسیا هم مجبورند که برای بقای معیشت وزندگی بخور نمیر زندگی خود ورا ه حلهای بانکی ویا دریائی جدید را دنبال بکنندویا در تجارت خود  و این بار " تحول الکترونیکی و یا تحول راه دریائی بدهند ویا حتی به ساحل بی درد سری دسترسی بیابند  که از  از راه دریا ئی مزبور وبدون  اتکا به اقتصاد شانگهای وبه شهرهای خود آذوقه وکالا برسانند  ویا از راه خاکی هیچ کدام از 6 عضو شانگهای ویا ناظران آن نگذرند وپوتین وهمتای چینی اش وبمانند و با موشکهای بالستیک  اشان!  ودر حالیکه قبلا  وحکومت قزاقستان توبه کرده بود ویا بعد از سال 1991 وتا 1996 م ویک نیمه عقل پیدا کرده بودند که اسناد تاریخی این کشور وآنرا  نشان می دهد ومثلا در این سالها  وحکومت قزاقستان تصمیم می گیرد  که خودش را واز زیر سلطه مسکونشینان ومقداری نجات بدهد  ولذا برای گرفتن کمک مالی از آمریکا  وحاضر می گردد که در سال 1994 میلادی  وبیش از نیم تن از اورانیوم خود را و به امریکا منتقل بکنند  ویا در سال 1995 پذیرفتند که تدریجا "181 سایت "آزمایشات هسته ای  کشور خود را وتعطیل کرده و یا پذیرفتند که تا آخرین کلا هک  هسته ای را و از کشور خودشان ،خارج بسازند وتا بتوانند که از اروپا ویا امریکا وکمک مالی وبرای اقتصاد ویرانشان بگیرند  ویا در سال 1992 وبا اروپا پیمان نظامی بستند که برای دوام تجارت با آن اروپایی ها وصرفا به نگهداری نیروهای  مسلح معمولی اکتفا بکنند  ولی  سلاحهای خطر ناک وغیر متعارف را ودر نیروهای مسلح خود بکار نگیرند ! وهمچنین در سال 1993 وبا آزانس توسعه بین الملل امریکا وقرار داد بستند که 273 ملیون دلاری که از امریکا می گیرندو صرف امور نظامی نکرده وبلکه صرفا مصرف  امور خصوصی سازی بکنند ویا صرف اصلاح بن بست های تجاری خود بکنند  ویا صرف حل بحران محیط زیست خود بکنند ویا در سال 1993 م هم واز امریکا وبیش از 5 میلیارد کمک مالی می گیرند  که صرف تاسیسات نفتی ویا گازی 493 حوزه نفتی وگازی تازه کشف کرده خود بکنند و یا صرف اصلاح 71 نیروگاه برق رسانی خود بکنند که 70 در صدنیروگاههای وزارت نیروی قزاقستان وتجهیزات کهنه داشت  ویا متکی به سوخت ذغال سنگ بود که آلودگی محیط زیستی زیادبوجود می اورد ویا  در شهر الماتی وسایر شهر ها یش تولید آلودگی می کرد   ویا صرف نوسازی تکنولوزی معادن خود بکنن د که  در 1225 معدن قزاقستان  وتنها تکنولوزی عهد کهنه استالینی وجود داشت  ولذا گارکرا ن زیادی را وبه کشتن می داد !ویا صرف بازسازی مخابرات وابرسانی زراعت خود بکنند !وبعلاوه با ژاپن وآلمان نیز وچنین قرار دادهای اقتصادی را بستند ولی بعد از گرفتن پولهای مزبور ونوبت به کلاه گذاشتن وبر سر این چند کشور هم فراهم شدولذا  همانطوریکه خودشان ودر مطبوعات اینترنتی اقرار کرده اندوپول همان چاههای نفت تازه تاسیس خود را وصرف قدرت طلبی کرده ویا صرف نژاد پرستی روسها کردند ومثلا از سال 1997 به بعدو تصمیم گرفتند که برای اینکه واز شر اقوام مختلف آسیایی خلاص  بشوند که در شهر 5/1 میلیونی الماتی جمع شده بودند  ولذا پایتخت دیگری وبرای خودشان بسازند که پولی برای ساخت وسازش  نداشتند وتا  از شر اقوام اویغور ویا قیر قیز ویا آذربایجانی تبعیدی نجات بیابند ویا از شرچچن ها ویا بالخار ها وکالموک ها نجات یابند   ولذا تصمیم گرفتند که پول نفت وگاز چاههای بازسازی شده خود را وبجای پرداخت دیون خارجی خود ومصرف ساخت وساز وزارتخانه ها ی شهر جدید ساز آستانه بکنند ویا صرف ادارات ونهادهاومحله های  شهر آستانه بکنند !ویا صرف محله های شهری روس نشین نوحی دیگر آن  کشور بکنند  و یا صرف محله های دیگر روس نشین ودر شهرهای شمالی قزاقستان بکنند  که میلیاردها پول نفت خودشان  را ودر این راه تلف کردند که در "نشریات اینترنتی  خود  " و به این نوع از تلف کردن پول نفت  اشان  اشاره کرده اند! ودر حالیکه  به ملل دیگر هم بدهکار بودند وازجمله به ایرا ن  که قرارداد ش راوبا وزارت شهرسازی ایران بسته بودندولی صرف ولخرجیهای ساخت  وساز شهر آستانه کردند  که آنرا شهر نورسلطان می نامیدند ویا از بی مغری خود نیز  ودر ناحیه باد خیز وخشن قزاقستان آن شهر جدید ساخته بودند  ولذا همه کمکهای خارجی دیگران را وبرباد دادند !ویا با بستن قراداد 20 ساله مجدد وبا روسیه و دوباره سایت هسته ای بایکونور را وبه انها دادند ویا دیگر تاسیسات هسته ای ویاصنایع نظامی سنگین را دایر کردند  که با روسیه قرار داد بسته بودند! ولذا امروزه ملل اروپایی در گذر دادن مال التجاره کشور خود واز خاک آنها عاجز مانده اند وباید باج کلانی وبه  آنها بدهند وتا اجازه عبور واز  دریای خزررا ه  یابند ویا به نقاط دیگر آسیا یی  جنس بدهند ! ویا از طریق چند خط آهن ریلی بدهند که آنرا جاده ابریشم آسیا می نامند ؟ 1  وامروزه جاده های تجاری خطرناکی دارند که در کنار سایت های انبوه موشکی  آنها قرار دارد.

مردم شناسی "اقوام تاجیک آسیا" و توسعه نیافتگی ناشی از"اقتصادشانگهای"(بخش اول)  -دکتر محمد خالقی م

مردم شناسی "اقوام تاجیک آسیا" و توسعه نیافتگی ناشی از"اقتصادشانگهای"

(بخش اول)

از :دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناس اقوام آسیایی

 

حدود 150 سال است که قوم تاجیک کوهستانهای بلند آسیا ، ومستعمره  قوم روس  شده اند که ارتش تزارروس واراضی کوهستانهای آنان را اشغال کرده ویک حکومت  دست نشانده در این کشور وبرای خود بوجودآورده ودر حالیکه در این سالها  وهمه اقوام بشری وبه نوعی "توسعه یافتگی صنعتی وتجاری " نایل می آیند و لی سکنه بدبخت این کوهستانهای سرد وبلند وسط آسیا هنوز آواره مانده اند ونظیرکوههای بلند پامیراست ویا نظیرکوهستان آلای ویاساری کول ویاقراتار ویاکوهستان زرافشان وغیره می باشدواز برکت تانکهای روسی  واز هر نوع توسعه یافتگی رفاهی محروم مانده اند وهربار شورش ها وِآشوبهای مردمی استقلال طلبانه آنها و با سر کوب "ادوات نظامی روسها" روبرو می شود که به اسناد تاریخی این نوع قیامهایشان اشاره خواهم کرد ویا در برهه های تاریخی 150 سال اخیر  اشاره خواهم کرد ولی هنوز از نکبت دست نشاندگی روسها ،نجات نیافته بودند که که روسها "هم پاله گی چینی ها" راپیدا کرده ودر مستعمره نگهداشتن آنها وبا خود همدست نمودند  ولذا با بخشیدن بخشی از اراضی کوهستانی تاجیکستان وبه چینی ها و  یا جهت باز ماندن " راه تجارت ابریشم چینی ها "  وبه درون تجارت سایر ملل آسیایی  ها عمل کرده واز مسیر کوهستانهای بلند وسط آسیا که تنها راه ممکن "تجارت خاکی چینی ها "می باشدویابا اقوام دیگرآسیایی بود  ونتیجتابر مصیبت 150 ساله آنان افزودند وقضیه چنین است که بعد از فرایند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ویانابودی اقتصادی روستاهای چین، دردوره مائو، که شگرد مزارع اشتراکی خود را رها کردند وتا به خصوصی سازی وجهانی سازی تجارت دو دولت روس وچین برسند واین بخشش اراضی متعلق به "قوم تاجیک ها" اتفاق افتاد ویاجهت همتای چینی اشان ضروری بودکه قبلاهم "مسلک کمونیسم" با یکدیگر بودند ولذامی توانستند اراضی ملل مسلمان  آسیا ئی را وبا همکاری همدیگرو "مصادره انقلابی" بکنند که از "مرام اشتراکی اشان "نشات می گرفت  ونام آنرا بگذارند که " اقتصاد شانگهای  ویاجهت نجات "تجارت آسیایی هاکه غصب اراضی این چند "قوم بد بخت  وسط  آسیا "لازم است ویامانع تجارت  آسیاییها با یکدیگر می شود ولذا در مرام اشتراکی اشان وامری "حلال ومباح "بحساب می آمد  وجریان آن چنین می باشد  که در اسناد تاریخی دیگر هم ذکر شده است  ودر این باره باید افزود:

 که  چین   وتاجکستان در گذشته تاریخ و مرزمشترکی وبه مقدار 414 کیلومترداشتندولی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991م که گور باچف مجبور شده بودو بخاطر کشته شدن 22 هزار نظامی روسیه خودودرخاک افغانستان آنرا ترک کند ویابدست مجاهدان افغانی ، وارتش تا دندان مسلح روس  خودرا واز خاک افغانستان خارج بسازد  ولذاسکنه مسلمان حنفی مذهب تاجیکستان هم وبرحزب کمونیست تاجیکستان ویا برکاخ ریاست جمهوری  آنان  هم شوریدند وچندین سال جنگ ودر گیری بود ویا درخاک  تاجیکستان هم ادامه داشت که با ارتش روسهامی جنگیدند  ویا با عوامل هوادار روسها ودر داخل خاک تاجیکستان جنگ بود که از گروه کوچک اوزبکها بودند ویا  در شمال مرز 1206 کیلومتری افغانستان وتاجیکستان شروع شده بود که ممکن بود به کوهستانهای بلند حنفی نشین قیر قیزستان در شمال تاجیکستان  هم کشیده شود که نظیرتاجکیستان 150 سال به اشغال ارتش روس در آمده بود  وقیر قیز ها هم و درشمال کوههای   آلان تاجیکستان  بشورند ویا در870 کیلومتر مرز کوهستانی وبا اقوام شورشی تاجیک هاهمدست  شوند وزیرا آنان هم ودر ایام سلطه روسها وبردهات کوهستانی اشان وبارها وبرعلیه روسها شوریده بودند ویا به درون اقوام حنفی مذهب ترکمنستان هم بکشد ویا به اوزبکستان وقیر قیزستان وترکستان شرقی هم کشیده شود ویا حتی مغولستان را هم وبه وسوسه بیاندازد  ونتیجتاممکن بود که امپراطوری روس ها را متلاشی بکند ویابه کلی واژ گون بنماید ولذا روسها در صدد بر آمدند که به هر قیمت شده است  نگذارند که وضع تاجیکستان کوهستانی وبه وضع افغانستان تبدیل بگردد واز این رو ارتش روس وازبکستان را وارد خاک تاجیکستان نمودند  ولذا بعد از 5 سال در گیری خونین در تاجیکستان توانستند که از سال 1992 الی 1997 م اتفاق افتادوتوانستند که کنترل اوضاع را بدست  خود بگیرند  ویا احزاب مخالف تاجیکستان را منحل کرده و50 هزار نفر را کشته ویا60 هزارنفر تاجیک را به افغانستان فراری بدهند  ویا با جابجایی 800 هزار نفر از سکنه دهات وشهر های تاجیکستان که به ویرانی کشاندند ویابا تخریب  کارخانه ها ومزارع اش که ویران کردند واز این طریق  وبه شورش ضد روسی مزبور خاتمه داده شود ویابا چند بار دستکاری در قانون اساسی تاجیکستان عمل شودویا سازماندهی دوباره دولتش ویا  مجلس تابع روسها ، وکاری بکنند  که در این کشور 7 الی 8 میلیونی تاجیکستان ومدتی سکوت بر قرار بشود   وبعلاوه سفارتخانه های تاجیک ها را ودر میان ملل مختلف تعطیل کرده ویا هماهنگی آنهار ا ودر تجارت ویا داد وستد با اقوام آسیایی دیگرویابااروپایی ها را بهم زده  ویابدست سفارتخانه های خوددولت  روس ویادر بین  ملل مختلف بدهند وبه همین دلیل عملا استقلال دهی گورباچف ویلتسین وپوتین راکه به آنها وعده داده شده بود وعملا پوچ بکنند ویااز سال 1991 م به بعد  یک امر تشریفاتی وتزیینی بگردانند و تا صرفا با تحمیل فقر وبدبختی بر آنها وبر 68 قصبه شهری وصدها روستاهای سردویخ زده حاکم باشند ویا دره های عمیق کوهستانهای بلند وسط آسیاحاکم باشندوفقط حاصل 400 معدن غنی وبزرگ تاجیکستان ببرند که مسکومی برد  ویاحاصلش برق 19 سدی می باشدکه در این کشور زده شده است و یا از  37 نیرو گاه برق آبی کوهستانهای بلند وپر آب تاجیکستان وبهره برداری می شود که از نظر میزان تولید برقش وسومین کشور جهان شده است ولی بضرر سکنه اش بهره برداری میگردد وبه کشورهای مختلف جهان بفروشند که نظیر اوزبکستان ویاقزاقستان  است ویا نظیر شهرهای سردوسببری روسیه می باشد   ویا چهارجاده ای که در دوران حزب کمونیزم ودر این کشور محنت زده کشیده اند وتا کامیونهای روسی، معدنهایش را ببرند  ویا به عنوان جاده های جدید ابریشم آسیا ودر اختیار چین وهم مسلکشان قرار داده شود  وهمگی معنی حقوق بشری توسعه چینی وروسی را می دهد ویادر تمدن جدید آسیایی ها رانشان می دهد  که از مفهوم جاده کشی تجاری دارند ویا می فهمند ویااز مفهوم  سد سازی صنعتی وتکنولوزی آن می فهمند ویا در این نقطه محروم جهان می فهمندکه حداقل 9 قله بلند کوهستانهای پامیر آن  است ویادرایالت بدخشان تاجیکستان واقع  است  وآن ناحیه محروم ودهات وقصبه هایش راوبه "بام بلند دنیا" تبدیل کرده است که قله های پر برف ویایخچالی اش وحداقل مابین 6096 الی 7495 متری می باشد  که حداقل947 رودخانه پرآب ویاآبشار گونه اش از آن  قله ها سرازیر می شود ویا مصرف 19 سد روسی ها می شود ویاآب  دریاچه های  یخچالی 1300 گانه اش و هیچ خیر ویا خاصیتی وبرای سکنه این اقوام محروم آسیایی نداشته وفقط سرماویا بدبختی داردویاهزینه سوخت زمستانی زیادراوبرای سکنه محروم آن دیاربه بار می آورد وسودش را دیگران می برند ومثلا دریاچه یخچالی" قرا کول" تاجیکستانی اش ودر ارتفاع 4000متری می باشد وبزرگترین دریاچه یخچالی است ویابا 380 کیلومتر مربع وعمق 240 متری و در وسط ایالت بدخشان قرار دارد ویا "دریاچه سارز "تاجیکستان وبا عمق 500متری اش که آبریزی منجر به تولید برق می کند ویا "دریاچه  مارگواز" ودر دره رودخانه شینگ ویا " دریاچه قلی قالان " ودر دره رودخانه آرتوش ویا "دریاچه زار قول " ودر دل کوههای بلندپامیرکه کسی نمی داند که کجاست ؟ ویا " دریاچه اسکندر قول"آن  ودر وسط کوههای زر افشان که دو سوم قصبه های تاجیک نشین ودر کنار این نوع از دریاچه های یخچالی  آسیا قرار دارند وروسها هم وبه عمد گاز ترکمنستان وبه قصبه های تاجیکستان را وازمسیر  خاک اوزبکستان گذرانیده اند که اختلافهای عمیق وبا قوم تاجیک دارند ولذا  سکنه این کشوروجور این نوع ار سرمای آسیا وصعب العبوری کوهستانهایشان را  می کشند که  93 درصدخاک کشورشان هم  وکوهستانی می باشد وفقط 7درصد اراضی زراعی  اشان راوبرای معیشت آنان باقی گذاشته اند  وآنهارا هم روسهاو با کوچاندن اقوام روسی ویااوکراینی ویااوزبک وبلاروس وبه اراضی تاجیکستان ودر دولت استالین وغیره   واز دست قوم بدبخت تاجیک  گرفته بودند  وحتی شهر های نوین ومهاجرساز خود راو در دل خاک این قوم آسیایی را بنام شهر استالین آباد( ویعنی شهردوشنبه کنونی  که پایتخت تاجیک ها باشد  )  نامیده ویا "بخش نوین شهر خجند " را( که  لنین آباد)نام نهاده بودند  و حداقل مدت درازچهل سال و بدین عنوان ها نامیده می شد ند ویا حتی قله های بلند تاجیکستان  آسیا را و بنام( قله لنین) نامیده بودندکه 6974 متر ارتفاع دارد ولی سکنه محروم تاجیک ودر سالهای اخیر ونام آنرا (قله ابن سینا) نهاده اند  که از قوم خودشان می باشد ویا دیگری را در کوهستانهای بلند وسرتاسرش کوههای  آلای شمال تاجیکستان  می باشدوبه ارتفاع 7174 متر است و رود خانه زرافشان تاجیکستان هم واز آنها نشآت می گیرد وبعدا ازخاکش خارج می شود وروس ها قبلا وبنام( قله انقلاب اکتبر) نامیده بودند ولی  سکنه اش وبعدا  نام بومی (قله استقلال را  )وبه آن قله ،نامگذاری کرده اند ویا جاده تجاری جدید روسی را واز "گردنه قیزیل آرت "کوهستان آلای تاجیکستان مزبور گذرانیده وبه جاده های قیر قیزستان اشغالی خود وصل کرده بودند  که چندین پایگاه نظامی نیروی هوایی روسها ودر خاک قیر قیزستان ویاتاجیکستان دارند واین مسیر جاده های تجاری جدید آنان را می پایند ویا قله دیگری که در ناحیه جاده ابریشم قدیم تاجیکستان  است  ویادر جنب کوهستان ساری کول تاجیکستان  است ویاچسبیده به کوههای بلند قرا قوروم کشمیر پاکستان می باشد ویابا 6726 متری ارتفاع  است وروسها وبنام" قله کارل مارکس " نامیده بودند  که زاد گاهش ودر آلمان اروپایی می باشد (ونه درخاک آسیا )  ویا قله های دیگرش ویا  جنب آنرا  ویابا 6094 مترارتفاع را  وبنام " قله مایاکارسکی" نامیده بودند ویادیگری راودر همین ناحیه بدخشان تاجیکستان را وبا 7105 متر ارتفاع وبنام " قله کورژ ینو سکی " نامیده بودند  ویا دیگری را وقله " آکادمی " نامگذاری کرده بودند که معادن غنی این کوهستانها را شکافته وببرند ولی اخیرا وسکنه بومی تاجیکستان وبلند ترین قله پامیر تاجیکستان را وبنام " قله اسماعیل  سامانی " نامیده اند که امیری ازخود  اقوام تاجیک بود وپایه گذار "دولت سامانی ها" بود  ویا پایه گذار "زبان فارسی دری " در قرون اولیه اسلامی بودوبعلاوه وقتی که در سال 1991م وبا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ودر میدانهای مختلف اروپای شرقی ویا درجوامع دیگر آسیایی تظاهرات خیابانی می کردند ویا مجسمه های لنین واستالین را واز میدان شهرهای خود پائین میآوردند وبرعکس مجسمه های " مشاهیر ملی وبومی " خود راو بجای انان می کاشتند وتاجیک های محروم نیزو از آنها یاد گرفتند ولذادر آوریل 1992 م وازآقای "مقصود اکرم اوف "ویا "شهر دار دوشنبه پایتخت "تاجیکستان  خواستند ویااجازه آنرا خواستند که بپذیرد که "مجسمه فردوسی "فارسی سراینده "را وبجای "مجسمه لنین " ویا در یکی از میادین "شهر دوشنبه" تاجیکستان فارسی زبان نصب  بکنند  واو هم با پذیرش خود ،معزول گشت   واستدلالشان آن بود که زبان نوشتاری جمعیت 6719567 نفره تاجیکهای آن دوره تاریخی  فارسی  می باشد  ویا حداقل 12 قرن است که زبان نوشتاری وکتبی فارسی را "یدک قومی" می کشند  که به زبان فارسی سلیس است وفردوسی هم ویکی از احیا گرهای زبان فارسی آنهاست ولذا لنین کار اشتباه فرهنگی کرده است که دستور داده وبه زور تفنگ وزبان وادبیات فارسی آنهارا کنار بگذارند  وزبان روسی خود لنین را بپذیرند ویاد ر مدارس واداراتشان و " کتابت قوم روسی آنها را رواج بدهند  که یک نوع" نژاد  پرستی قوم روس "راونسبت به اقوام دیگر آسیایی ، نشان می دهد! وبعلاوه چرا مسئولان دوشنبه وعلیرغم وعده  های"استقلال دهی گور باچف  عمل می کنند ؟ویا به ضررخلقهای تحت ستم آسیا" عمل می کنند؟ که گورباچف وآن وعده را ودر سال 1991م  وبه آسیاییها داده بود ولی دست نشانده هایشان و در مارس سال 1992 م وآقای "جوان اوف "را وبخاطر آن نکته ،عزل کردند  که اهل بدخشان تاجیکستان بود  ویا از وزارت کشورآسیایی  بر می دارند وفردی "وابسته به قوم روس " را وبه جای او می گذارند  ؟ولذا به تظاهرات تاجیک هادر خیابانهای دوشنبه منجر گشت  که حدود دوماه طول کشید ولی جواب سران حزب کمونیست تاجیکستان ، تنها گلوله بود که گمارده مسکو بودند ویا آن بود که دار ودسته اقوام غیرتاجیک راکوچ داده وبیاورند ویا برخی از سکنه اوزبک شهرهای خجند ویا شهر کولاب  تاجیکستان راکه اقلیت بودند  وبه شهر دوشنبه پایتخت آن  کشور بیاورند  وبه کشتار 150 تن از قوم تاجیک بپردازند ؟! ولذا در گیریهای  خونین قومی را ودر تاجیکستان براه انداختند ویااز سال 1992 م شروع شد و5 سال ادامه داشت ودر آن در گیریهاو سکنه تاجیک دوشنبه نیز ریخته وکاخ ریاست جمهوری پایتخت را تسخیر کردند وبه این حا دثه  که آقای هاشمی رفسنجانی نیزدر متن خاطراتش  اشاره کرده است که وی چندین سال ،وریاست جمهوری ایران را بعهده داشت ویا بعد از فروپاشی کمونیزم  ووی مراودات سیاسی ویا جلسات مختلف وباسران دولت تاجیکستان داشت  ویا با ریاست مجلس ویا سفیر آنان در ایران داشت ولی در مورد حادثه مورخ 16/2 / 1371 شمسی تاجیکستان ودر ص 666کتاب "کارنامه وخاطرات  هاشمی رفسنجانی "خود چنین می نویسد :کاخ ریاست جمهوری تاجیکستان ودر این روز وبه تصرف مخالفان در آمد واین امر در ساعت سی دقیقه بامداد امروزاست که به تصرف هواداران ائتلاف احزاب مخالف دولت در آمد وپیش از ورود هواداران احزاب مخالف دولت وبه داخل کاخ ، وژنرال بهرام رحمان اوف فرمانده نیروهای گارد محافظ کاخ ،و همبستگی خود را وبا مردم اعلام کرده بودوبعلاوه به گفته رهبران احزاب مخالف دولت ،و رادیو تاجیکستان نیز وبه تصرف نیروهای مخالف در آمد  ویا هفت ماه بعد آقای هاشمی رفسنجانی ودوباره در ص 678 همان کتاب خاطراتش می نویسد  که مربوط به خاطرات روز 14 / 9 /1371 می باشد وچنین ادامه می دهد : ودر گیریهای تاجیکستان وتا کنون وبیش از 50 هزار کشته برجای گذاشته است   ویا در ص 406 خاطرات  مربوط به سال 1373 خودش واز "نهضت اسلامی تاجیکستان " ومبارزات آنان می نویسد ولیکن باید بگویم که مقامات کرملین و نگران از دست دادن تاجیکستان ومعادن ومزایای آن بودند  ولذاهمه احزاب شکل گرفته تاجیکستان را منحل کردند ویابعد از استقلال دادنهای خود ،منحل کردند ! وتنها "نظام تک حزبی" دوران کمونیزم خود را باقی گذاشتند  ولی این بارو در قالب وعنوان دیگر ی وبنام "حزب دموکراتیک خلق تاجیکستان"  رادوباره احیاء کردند وبرعکس بسیاری از سران احزاب مخالف را وزندانی ویا قلع وقمع کردند  ویا ورود کتاب ویانوشته ویا نشریه آگاهی بخش راو به درون کشور تاجیکستان را ممنوع کردند ولذا بعد از سال 1997 م وتا کنون وتاجیکستان را وبا این "وضع پلیسی خود "اداره می کنند وبهمین دلیل ، نشریه ایران ودر شماره 20 مهرسال 6 139 خود ودر باره وضع سیاسی موجود  تاجیکستان وچنین می نویسد : سفر محی الدین کبیری ورهبر فعلی "حزب نهضت اسلامی تاجیکستان "وبه ایران ودر دیماه سال1394 ش وبرای نشست در کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی مشکل شده و از جمله موارد دلخوری واعتراض دولت تاجیکستان بود وطرفداران کبیری وتا چند سال پیش و"حدود یک سوم "قدرت اجرائی این کشور را در دست داشتند ولی "حزب نهضت" واینک قریب به سه سال است که توسط مراجع رسمی تاجیکستان وغیر قانونی اعلام شده است ویابسیاری از فعالین آن زندانی شده اند! ... وبعلاوه باید بیفزایم که قبلا ایران در تاجیکستان سرمایه گذاری می کرد ویا قبلا با "بازار مشهد" هم ودادوستد قوی داشتند  ویا دانشگاههای ایران هم و قبلا وعده احیای دانشگاههای تاجیکستان ویا دانشکده های پزشکی آنرا ، داده بود که متوقف شدند واکنون تنها چند دانشگاه قدیمی این کشور ومتعلق به "معاریف دوران کمونیستی" سابق  است ویاآموزش دهی جوانان این کشور را ویا دبیرستانهایش را دارند وبعلاوه نوسازی علمی هم نشده اند وبعلاوه همانطوریکه ذکر خواهم کرد ووضعیت احزاب سیاسی دیگر تاجیکستان معاصر نیزچنین می باشد  !ویا  به همین  منوال می باشد که"مدل  توسعه دهی "سکونت گاههای شهری وروستای این کشور واقوام تاجیک را بدست خود دارند  ولذا آنهارا وبا این شیوه از تفکر قرون وسطائی خود اداره کرده  ویادر دل کوهستانهای صعب العبور آسیا و به" توسعه نیافتگی عمیق " دچار کرده اند ؟!  وآری آبهای جاری ویا آبشارهای 947 رودخانه تاجیکسان  وباعث بدبختی آنهاست که همگی ودرجنب ویا در  پشت کوههای بلند همالیا ی آسیا قرار گرفته ا ندولذا کسی  از مفهوم جاده ابریشم خاک انها سر درنمی آوردکه چیست ؟  وفقط آب شرب شهری ویا آب زراعی ویا آبرسانی صنعتی  شهرهای مختلف وسط آسیا را تامین می کنند  ولی خیرویا خاصیتی برای خودشان ندارند ویا  جز سرماویا یخبندان شدید وبرای سکنه محروم این نقطه آسیا ندارند؟!/ویاحتی معادن غنی اش  ویاجاده های تجاری بی نظیرش ،ندارند ؟!ویا 1300 دریاچه آبی  اش ندارند !ویا هیچ خیری ویا خاصیتی وبرای سکنه محروم قوم تاجیک ندارندکه کشور مستقلی در سازمان ملل شمرده می شوند !؟ و فقط توربین های 19 سد ویا37 نیروگاه روسها را می چرخانند ویا کارگران کوهستانی بدبخت معادن آنها هستند !  ویا فقط آبیاری زراعی چند کشورهمسایه اشان  راوبا سخت کوشی توام با سرمای خود را  تامین می کنند و اقوام همسایه ای که همدست ارتش روسیه شده اند وفقط به تاجیکها می تازند! ویا آبهای رودخانه های پر آب  سیحون وجیحون ومرغاب وزرافشان وغیره آسیای مرکزی آنها را می برند وبه قومیت اشان  نیز بد وبیراه می گویند!  ودر حالیکه 60 در صد آبیاری زراعی کشور هایشان را  و ازناحیه  این کشورمحروم  اخذ می کنند ! ویاباعث برکت ماهیگیری ویاتفریح وبندر نشینهای  سواحل دریاچه بزرگ دوم آسیا می شود که "دریاچه آرال" نامیده می شود  که درخاک  چند کشورهمسایه اش است ونظیر سکنه کنار دریاچه قزاقستان ویا اوزبکستان وروسها ست وهمگی از کوهستانهای بلند آنها آمده ودر این کشورها ذخیره آبی شده وبعلاوه معیشت آنها را می سازد ویا از ماهیگیریها ویا شیلات وگردشگری آن آبها ا ستفاده مادی می کنند؟!/که تنها منبع تامین آبش وکوههای صعب العبور تاجیکستان آسیا می باشد  ویا بصورت رودخانه تاریم ایالت سین کیانگ چین در می آید  وفقط اراضی زراعی چینی هارا مشروب می نماید ؟!!  ولذا در مفهوم "جهانی سازی تجارت آسیایی چینی وروسی خود"  ومفهوم نا عادلانه ای  از شهر سازی مدرن آسیا دارند وراههای تجارت آن شهر ها دارند؟ ویا از مفهوم "توسعه منطقه ای نابرابر" وبرای آنان بوجود می آورد؟!ویا درذهنیت "توسعه دهی سیاسی "خود واز مفهوم "توسعه آسیائی " دارند ؟ ویا از مفهوم  " حزب سازی برای این ملتهای آسیائی " دارند  ویا در ذهنیت خود واز مفهوم کشور چند حزبی نوین می فهمند که تاجیکستان را وبه آن وضع انداخته اند ؟ویا از مفهوم تاسیس نهاد های جدید سیاسی ونظامی  جهان نوین می فهمند!؟.. وآری ماحصل این  نوع آز استقلال دادنها ، ویا"توسعه خصوصی سازی" گورباچفی چنین می باشد   ! به آنها وفقط ویران کردن آبادیها ویا قصبه های محرومش را فراهم کرده است  ویا ویرانی صنایع نیم بند دوره اشتراکی تاجیکستان را به همراه آورده است !    ویا بعد از ختم کردن درگیریهای تاجیکستان و در سال 1997 تاجیکستان ببار آورده است ! ویابا انتخابات فرمایشی سالهای 1998 و1999 وغیر ه ببار آورده  است ویا در نهایت هم  ونوبت به قرار داد فروش اراضی تاجیکستان وبه چین راهم فراهم کرده  است ویا   در در قرارداد سال   2011 م فراهم کرده است  وبهمین دلیل هم  و در باره این موضوع و دراسنادتاریخی  تاریخی معاصر چنین آمده است که :

در ماه ژانویه سال ۲۰۱۱ مجلس نمایندگان تاجیکستان وپروتکل تعیین خطوط مرزی میان تاجیکستان و چین را تصویب کرد که طبق این سند  و۱٫۱ هزار کیلومتر مربع (حدود یک درصد) از خاک تاجیکستان در ولایت بدخشان این کشور، به کشور چین داده شد.[۴۰]

 ولازم به یاد آوری است که " اقوام تاجیک آسیایی "وقبلا یکی از اقوام کوچرو کوهستانهای پامیر وبدخشان آسیابودند که تابستانها وبرای ییلاق به کوهستانهای بلند مزبور می رفتند وزمستانها نیز وبرای معیشت قشلاقی خود،  وبه کناره های شاخه های مختلف رودخانه جیحون ومثلا در اطراف بلخ ویا بیکند بخارا می آمدند  ونظیر اقوام بختیاری ایران بودندکه تابستانها وبه قله های بلند وسرد زرد کوه استان بختیاری می روند وزمستانها به کناره های گرمسیری رود خانه کارون دراستان  خوزستان می آ مدند واقوام کوچرو ناحیه بدخشان آسیا نیز  ودر دوره هخامنشی وچنین بودند  ولذا دومنطقه ئیلاقی وقشلاقی مکمل همدیگر آنان بود وجزو یکی از ساتراپ نشین های هخامنشی ها شمرده می شد  وبهمین دلیل هم  مذهب زرتشتی ویا زبان فارسی باستانی را واز طریق "موبدان بلخ"وازآنان  اخذ فرهنگی کرده بودند که معیشت اشان را آسان می نمود  ویا  زندگی  در دامنه کوهستانهای سرد را وبرایشان  قابل پذیرش می کرد ! وبهمین دلیل هم ودر  دوره ساسانی  ها نیز چنین تساهلی برای آنان فراهم بود که برخی تاجیک ها و به مذهب مانی ومزدیسنا  گرویدند  وهمچنین وبعد از ظهور اسلام ودر دوره مامون عباسی وفرزندان "سامان خدات " که در دوره ساسانی ها ویکی از خاندان های صاحب زمین تاجیک بود ویا صاحب ملک ودر ناحیه تاجیکستان وشمال بلخ بود واز سوی خلیفه عباسی وبه فرمانداری شهرهای سمرقند  وبخارا وفرغانه گماشته شدند که فرزندان "اسد سامانی" شمرده می شدند واز قوم آنان وبه قدرت رسیدند   ویا به نقل کتاب " تاریخ بخارای نرشخی " ویکی از آنها وبنام "امیر اسماعیل سامانی"  وپایه گذار "دولت سامانی ها" شدکه در فاصله سال‌های ۲۶۱ تا ۳۸۹ قمری بود واقوام تاجیکستان ودر دولت آنان وبخشی از قلمرو سامانیان بود وبهمین دلیل واز طریق دولت وی و از مذهب زرتشتی عدول کرده وبه مذهب اسلام حنفی پیوستند که با "منافع توسعه  منطقه ای اشان "ناسازگار نبود وبهمین دلیل و به نقل کتاب بخارای نرشخی وعلمای حنفی ودر دربارسامانی ها  نیز نفوذ زیادی  ودر اراضی کوهستانی ویا جلگه ای  آنان یافتند که اکنون همگی سکنه این کوهستانهای بلند آسیا وفقط حنفی مذهب دارند ولی سایر مذاهب دین اسلام ویا ادیان دیگرو در آن کوهستانهای  بلندآسیا  اندک می باشد   وبعلاوه در دولت سامانی ها هم وافرادی نظیر رودکی ویا اسعدی گرگانی وجیهانی وبه "تقویت زبان فارسی دری " ودر برابر " زبان عربی " ودر منطقه کوهستانی آنها پرداختند که اعراب مهاجم به شهرهای ماوراءالنهر وزبان فارسی باستانی آنها را  از بین می بردند  ویا با تلفظ روزمره وکتابتهای اداری خود وبه زبان عربی خودصحبت کرده  ولذا از بین می بردند ولی دانشمندانشان برعکس نمودند  ولذا "احیائ زبان فارسی دری  جدید " نیز از در بار سامانیها ی تاجیک زبان شروع گشت  ویا توسط کاتبها وشعرای آن دربار سامانی هاشروع گشت واقوام سابق تاجیک هم  وآن زبان جدید فارسی را بسرعت پذیرفتند  ویا بازاریان کوهستانهای تاجیک هم که برای فروش محصولات دامی خود می آمدند که به "کاروانسراهای بیکند بخارا" می آمدندوتا تجارت بکنند وبعلاوه تاریخ نرشخی  هم وبه آن  موضوع  ودر کتابش اشاره کرده است  ولذا قوم کوهستانیمزبور  وبر اثرمکالمات ومراودات تجاری خود وبا تاجران بیکند بخارا واین زبان فارسی دری جدید راو به درون اقوام کوهستان نشین  های پامیر وبدخشان وزرافشان والای خود کشاندند  ویا رواج یافت ولذا امروزه زبان مشترک ایرانیان ویا اهالی تاجیکستان شده است ویا زبان مشترک با شمال افغانستان شده است ویا زبان بخشی از سکنه هندرا هم  فارسی دری کرده است که منشا همه آنها وتنها " زبان فارسی دری بخارا" می باشد  که مروج اش یک امیر تاجیک زبان سامانی می باشد     وبعلاوه اقوام چهارگانه فارسی زبان آسیا  هم و همگی میراث عیدنوروز ویا جشن مهرگان و یا چهارشنبه سوری وغیره را گرامی می دارند که "میراث فرهنگ فارسی باستان "آنهامی باشد   وهمچنین مولف " سفرنامه تحف بخارا "  وآنها را " اقوام سارت وبا تلفظ فارسی بخارایی بومی " می داند که بعد از تسلط ارتش تزار روسها  وبر شهر های آسیایی مرکزی وزبان نوشتاری آنها  کنار گذاشته شد ویا در 150 سال تسلط روسهاست  ولذا زبان مزبور ومورد خشم روسها بود ویا در صدد بودند که زبان مزبور را واز بین ببرند وتنها" زبان وادبیات روسی" وِا "کتابت روسی را" ودر آسیای مرکزی وجایگزین آن زبان فارسی  بکنند که تاکنون در این امر وهنوز موفق نبوده اند ! وهرچند تغییر خط وزبان تاجیکها را انجام داده اند ویا به خط وزبان روسی  در آورده اند ویا در سالهای 1829 و1940  م ودر این کشور قانونی دولتی کرده اند  وچراکه  همگان  راملزم کرده اند  که در نظام اداری ویا در تدریس مدرسه ها ویا در نظام کتابت قضایی وفقط خط وزبان روسی را بپذیرند ولی  چونکه فرهنگ تحمیلی می باشد  ولذا چندان موفقیت نداشته است  وبهمین دلیل  هم و نقل قول نویسندگان تغییر خط ویاکتابت تاجیکستان ویاخط نوشتار قوم قیر قیزستان ویاقوم ترکمنستان ویاکشورهای دیگر آسیای مرکزی  چنین می باشد  ویا در این باره  چنین است ویا دروادار کردن آنها وبه کتابت روسی  تحمیلی خود چنین مورد ذیل می باشد  :

یکی از دلایل دور شدن فارسی تاجیکی واز زبان فارسی ودر دیگر کشورهای فارسی‌زبان واستفاده از خط سیریلیک وبرای نگارش این زبان است.و در زمان حکومت شوروی ،ابتدا خط فارسی وبه لاتین و سپس سیریلیک (روسی) تغییر داده شد و مردم تاجیکستان هم واز ارتباط با سایر همزبانان خود ناتوان شدند. والبته تلاش‌هایی در تاجیکستان وبرای بازگشت به خط فارسی وجود دارد واما اراده  سیاسی مقامات حاکم براین کشور وبر عدم بازگشت به خط فارسی استوار می باشد  ولیکن بعد از حوادث خونین فاصله سالهای 1992 الی 1997تاجیکستان هم  احیائ زبان فارسی ودر میان سکنه تاجیکستان قوت گرفته است ولی هنوز در کتابت های اداری کشور مزبور مانع کاربرد آن می شوند واحزاب سیاسی هم نشریه روسی زبان پخش می کنند وتنها در تلفظ شفاهی مردم ویا در گفتگو با یکدیگرو شیفتگان زیاد پیدا کرده است ! 

وآری در" استان بظاهرخود مختار کوهستانی بدخشان تاجیکستان  امروزین" ، وطرفداران فارسی دری بخارایی وزیاد می باشند  ولی با  گویش‌های گوناگون فارسی تلفظ می کنند ،ونظیر  گویش‌هایی همچون روشنی، ویا شُغنانی، ویا اشکاشمی ویا وَخی. است ولی روسها بعد از تسلط خود برخاک تاجیکستان سعی کرده اند که علاوه از تسلط دادن زبان روسی وبرزبان فارسی تاجیکی وزبان ترکی جغتائی ازبکی را هم ودر میا ن آنان  رواج بدهند ویا در نشریات احزاب ورادیو یی وابسته به اوزبکها ویا روسی گرایی خود رواج بدهند وبعلاوه در  در شهر های شمال شرقی بدخشان  تاجیکستان را هم تقویت بکنند تا "یک پارچگی تاجیک ها "از بین ببرند  وبهمین دلیل وبه کوچاندن تعداد زیادی از ازبکها وجغتایی های ترک زبان وبه این کشورتلاش کردند  وبویژه در دوره تسلط کمونیستها ویااستالین سعی شد که      تعداد زیادی از     اوزبک زبانها  و به تا جیکستان تزریق بشوند که اطاعت بیشتر از روسها را نشان می دهند  وگرچه اوزبک ها ویا جغتائیها واز اقوام مغولی می باشند  که در" مقاله مربوط به اوزبکهای اینجانب" آمده است وتنها در دوره چنگیز خان وبه شهرهای ما وراء ا لنهر آمدند ولی شاهان مغول ویا تیموری وحتی شیبانیان اوزبک  هم سعی نکردند که "بافت قومی  "شهرهای تاجیک نشین را بهم بزنند وتنها آنها را تاجیک ویا تازیک  می نامیدند که با "ترکی جغتائئ آن مغولان "تفاوت زبانی دارند  ویا حتی مقاومت شدید "تیمور ملک "وسردارقوم  تاجیکها ودر برابر ارتش مغول که  مورد تحسین روضه الصفا وغیره بود و باعث نشد که مغولها وبا تاجیکها شهر خجند ویا زرافشان وغیره در گیرفرهنگی  بشوند ولذا چندین قرن آنها را ودر شهر های تاجیک نشین  خود تحمل کردند ویا در" قرای تاجیک نشین خود"وبا "مغولهای حاکم "براسیا  مسئله نداشتند وتنها قبل از حکومت ناصرالدین شاه ایران بود که  یکی از حکام منقیت -اوزبکی بخارا وبه ناحیه زرافشان تاجیکها تاخت وبخشی از اقوام اوزبک را ودر دهات آنجا نشاند ویا "قوم منقیت خویشاوند خود را "ودر ناحیه روستایی خجندمزبور سکونت داد ویا برخی ها راو در شهرهای درواز ویا قره تکین ساکن کرده  وروسها نیز از وی یاد گرفتند ولذا همانطوریکه در" مقاله اوزبکستان خود" نوشته ام ودر دوره ناصرالدین شاه وژنرا ل چرنایف روسی وغیره هم وبه عمد شهرهای مهم بخارا ویا سمرقند فارسی زبان تاجیکی ویا سارتی را وبرای پایتختی اوزبکستان انتخاب نکرده ودر" قریه قدیمی تاشکند" قرار داد که از" قوم آق یلواوزبکها" بودند  ولی  اقوام وکارمندان باسواد شهرهای قدیمی ماوراء النهر فارسی زبان سارت کنار گذاشت   وبلکه آبادی کوچک وویران  چاچ ویا تاشکند را ودر نزدیکی خجند وبرای "پایتختی اوزبکستان " انتخاب کرد    ویا در مرز دوکشور وبرای مکان پایتختی اوزبکستان  ویا پادگان مرکزی روسها انتخاب کرد ویادر نظر گرفت که اقوام اوزبک آق یلاوو در آبادیقدیمی  تاشکند مزبور بودند  وبعد ا نیز اقوام وسزبازان اوزبک را وارد ارتش روسی خود نموده وبتدریج تعدادی از آنان را نیز و به شهرهای خجند واوراتپه وآلتین توپکال تاجیکستان وارد نمود ویا در ناحیه بازارپنجشنبه خجند وارد کرده وبه شهرک سازی جدید وبرای اوزبکها پرداخته واقوام اوزبک وروسی خجند جدید رابوجود آورد وبعدا نیز آن خجند راوبنام " شهر روسی " لنین اباد"  نامیدند   ویا توسعه صنعتی خجند جدید راهم و در دوره استالین  دادند ویا  بیشتر از شهر های دیگر تاجیکستان نمودند  ویا پایگاه هوائی روسها را ودر همان خجند جدید قرار دادند که اختلاف افکنی بکنند  ولذا امروزه شهر خجندو دومین شهر بزرگ تاجیکستان شده است ویا مدتی وزرای دولت تاجیکستان را و برای اختلاف افکنیو از آن شهر خجند  انتخاب می کردند  ویا جلوتر  از دوشنبه پایتخت قرار داده بودند   ولذا امروزه خجند مزبوروازاین  نظردارای  152600 جمعیت ودر سال 2000 مشده است ولی هنوز  68 قصبه شهری تاجیک ها وکوچک مانده اند! ویا تعداد  دیگری از  اوزبکهای  تاجیکستان را هم وبه استان ختلان تاجیکستان کوچانده  اند وعمدا در سالهای اخیر نیز و شهر "کولاب "اوزبک نشین را وعلاوه از مقاومت همگانی ومرکز استان ختلان  تاجیک نشین قرار داده اند  که در  دوره فروپاشی حکومت تیموریان  فقطتاجیک نشین بودند  ولی بعدا وبا شکل گیری حکومت اوزبکهای شیبانی وتعدادی از اقوام اوزبک و دراراضی  پیرامونی شهر کولاب تاجیکستان ساکن شده و تنها رمه داری خارج شهر می کردند که کتاب عالم آرای نادری واز آنها نام برده است   ولی امروزه روسها وسومین شهر بزرگ تاجیکستان نموده اند  که تنها 85300 نفر جمعیت دارد ویا  روسها ودر درگیریهای داخلی تاجیکستان واز اوزبک های کولابی مزبور و استفاده های  زیادی  نموده اند  ویابا اهالی شهرهای تاجیک زبان شهرهای غرم ویا تاجیک آباد وفاروخ  وشهرهای دیگر بدخشان غیره در گیر کردند که اعضای" حزب نهضت اسلامی تاجیکستان "واز  آن  شهرهای کوچک 68 گانه کوهستانی می باشد  ودر حالیکه ص 702 ویا ص177کتاب" ترکستان نامه بارتولد" ودر این باره می نویسد که :قبلا مرکز استان ختلان تاجیکستانو در ادوار قدیم شهر"پرخار "بود که تخت گاه امیر ختلان تاجیک شمرده می شد ولی  امروزه روسها ومرکزیت استان ختلان تاجیک را وبه شهر کولاب اوزبک نشین ودر شمال شهر"پرخار" داده اندوآنها هم وتوسط روسها مسلح شدند  وتا در مسایل سیاسی داخلی واز اوزبکها ی مزبور بهره برداری سیاسی بکنند ودر حالیکه  ص 702 کتاب بارتولدوبرخلافش را  نشان می دهد که در سال 552 هجری نیز امیر استان ختلان مزبور وازنژاد  تاجیکها بود وبنام "امیر ابوشجاع فرخشاه "وامیر ختلان محسوب می شد که از تاجیک های فارس زبان بود وسند تاریخی لازم آنرا  نشان می دهد که اوزبکهای اطراف کولاب ودر دوره حکومت شیبانی ها اوزبک وبه مرتع تپه ی آن  شهر آمده بودندکه "نیاز بیگ اوزبک "رئیس طایفه ایلی اشان بود  ولذا  اسناد مربوط به تاریخ عالم آرای نادری دولت افشاریه 250 ساله هم وآنرا نشان می دهد  که  در ص 1096کتابش واز" طوایف اوزبک کلاب" تاجیکستان سخن می گوید  ومثلا کتاب عالم آرای نادری ودر ص 1095 کتابش می نویسد که در دولت نادری وحاکم قصبه کلاب ،" نیاز بیگ اوزبک "بود وِیا حاکم "قصبه حصا"رشمال دوشنبه  "محمد امین بیگ" بود وهر دونیز و به تحریک "میرزا قل منقیت آرالی" تحریک شده که به مرتعهای بلخ کناره جیحون آمده بود وبر "حاکم منطقه ای نادرشاه " در بلخ شوریدند که باعث شد تا نادر شاه  هم وبه منطقه مزبور لشکر بکشد  واحتمالا "مقر حاکم گمارده نادرشاه"هم و در یکی از قلعه های نظامی اطراف ویرانه های بلخ قدیمی بود که توسط چنگیز ویران گشته بود  ولذا مقر حاکم   نادر شاه که در اطراف ویرانه های بلخ افغانستان بود که به او گزارش ناامنی منطقه اش را داده بود ویادر سواحل جنوبی شاخه فرعی رود جیحون ودراطراف بلخ ولبه مرز شمالی افغانستان بود ولازم به یاد آوری است که چنگیز خان شهر بلخ قدیمی را ویران کرد وشهر مزار شریف  افغانستان روئیده است  که می گویند که در ویرانه های بلخ قدیمی روییده است ویک اشتباه جغرافیایی می باشد   ودرحالیکه در  دوره نادرشاه و "میززا قل آرالی" که احتمالا از شاخه" منقیت اوزبک آرالی ب"ود ودر مراتع ویرانه های اطراف بلخ قدیم و کناررود  جیحون افغانستان و20 هزار خانوار اوزبک دامدار ایلیاتی خود را وبه مراتع کناره جنوبی جیحون آورده ویا در لبه مرز شمالی افغانستان آورده بودکه عالم آرای نادری  وبه 20 هزار خانوار اوزبک ،تپه های اطرف بلخ میرزا قل آرالی اشاره دارد  و  احتمالا "دوخان کوچک اوزبک "آن تپه های اطراف  کلاب وحصار را هم ودر آن  سوی رودخانه اب پنج جیحون وبا خود همدست کرده بود که بر نادر شاه وحاکم منطقهای اش بشورند که  ص 1096  عالم آرای  نادری وبه آن موضوع طوایف اوزبک ودو سوی مرز شمالی افغانستان اشاره دارد واحتمالا اقوام اوزبک استان ختلان کنونی تاجیکستان هم واز بقایای آنست وبعلاوه به نقل کتاب عالم آرای نادری واز طوایف" یوز" و"منک" و"قنقرات" اوزبکها بودند  ولی در دوره استالین وحزب کمونیست تاجیکستان  احیاء شدند ویا به نقل مورخین متعدد وبرای بهم زدن نظام قومیت تاجیکها و  به استان ختلان تاجیکیستان کوچانده شدند ویا تعداد از آن اوزبکهارا ودر مرزشمالی افغانستان افزایش دادند ولذا امروزه برخی از آنها ودردرون  شهر کلاب  ،اسکان شهری یافته وتوسط حزب کمونیست مسلح شده اند و واندک ینیز  به  شهرقرغان تپه ( وبا 60000 جمعیت  وبعنوان چهارمین شهر نیمه بزرگ تاجیکستان رفته بودند که باعث شدتا  سکنه شهر قرغان تپه وبا کولابی ها در گیر بشوند ) واندکی هم درشهر کوچک" کالنین آباد "تاجیکستان زنگی می کنند وبقیه شهرهای کوچک استان ختلان واز نزاد ،تاجیک های فارس زبان می باشند   ولذا امروزه وبا تدابیر روسها واوزبکهای مهاجر ب خاک تاجیکستان بیشتر شده اند ویا بعمد در مناصب دولتی نیز شرکت داده می شوند ولذا تعدادشان را وبه مرز 25 در صد جمعیت کل تاجیکستان رساند اند ویا 10 درصد  دیگرجمعیتش هم ومهاجرین روسی ویااوکراینی وغیره می باشند  وبقیه 65 در صد جمعیت کنونی تاجیکستان که 5 الی 6 میلیون می گردند وهنوز تاجیکهای فارس زبان می باشند که جمعیت قومی تاجیک ها ودر استان بسیار بزرگبدخشان  ویا در استان بظاهر خود مختاروکوهستانی بدخشان بشتر می باشد  که اغلب معادنش در آن استان است  ویا راههای تجاری آسیا ودر خاک قومی آنها می باشد ولی امروزه "قوم مغلوب تاجیک "شده اند  وبدخشانی ها ی پامیری  نیز خالصا تاجیک زبان هستند که حدود 5میلیون تاجیک می باشند  که در 68 قصبه کوهستانی شهری ویا در دهات کوهستانی  منطقه مزبور زندگی می کنندبعلاوه  نژ اد تاجیکها ی مزبور ودر سه استان دیگر هم پراکنده می باشند ومثلا در استان مرکزی تاجیکستان وبه مرکزیت شهر  دوشنبه پایتخت هستند  که کارگران تاجیک رفتگرهستند  ویا کارگران  ساختمانی طبقه پائین هستند ویادر استان ختلان جنوب غربی وکشاورز هستند ویا در استان زرافشان وخجندشمال غربی تاجیکستان وبعنوان روستائیان کشاورزی  تاجیک  هستند  ولی در یک ترکیب نژادی مخلوط با اقوام دیگر زندگی می کنند  که روسها به این سه استان کوچانیده اند  ولذادرنواحی غربی و اقوام مختلفی هستند که کمونیست ها ودر ایام اقتدار خود وبه شهرهای تاجیکستان کوچانیده اند وشامل 10 درصد جمعیت تاجیکستان را تشکیل می دهند که حداقل 5/3 آنان وکارمندان نظامی واداری "روس تبار" می باشند که اغلب به شهر دوشنبه کوچانیده شده اند وبقیه اش نیز ویا از اقوام اوکراینی هستند ویا از اقوام کناره های رودولگا ی روسیه  می باشند  ویا از اقوام ارمنی ویا آلمانی واروپای شرقی  ویا ژاپنی  هستند که با قشر پایین وکارگری تاجیکهای شهردوشنبه  جمعیت 591900نفره تاجیکستان  آمیخته شده وبافت کشور تاجیکستان را  تشکیل می دهند که نظیر پایتخت 6 کشور آسیای مرکزی  می باشد که جمعیت مخلوط قومی دارد ویا در ترکیب ناهمگون " شهر سازی روسی " جای گرفته اند  که بعد از تسلط ژنرالهای تزار روسیه وبر آسیای مرکزی واین نوع از شهرهای مختلط الاقوام  ساخته شده اند وشهرهای قومی سابق اقوام آسیای مرکزی چنین نبودند ویا صرفا عمرشهرسازی آنها وکمتر واز 150 ساله می باشد ویا نظام اداری ومذهبی ورفتارهای سازمانی اش نیز با تنه اصلی اقوام پیرامونی کشور نمی سازد  وبعلاوه مذهب سکنه پایتخت تاجیکیستان  ویا بقیه پایتخت های روسی ساز آسیای مرکزی واغلب از مذهب مسیحیت ارتدکس روسی است ویااز مذهب  ارمنی ویا لائیک کمونیزم بوده ولی مذهب بقیه 85 در صدیپیرامونی  تاجیکها ویا ازبکها ویا قیرقیز ها ویا ترکمن ها واویغورها وافغانها ومغولها وقزاقها وچچن وچرکس وکاموک ها سنی  های حنفی مذهب  بوده وبعلاوه مذهب 5 درصد تاجیک ها نیز شیعه اسماعیلی  می باشد  که در استان ختلان تاجیک کشاورز هستند ونظیر ناصر خسرو قبادیانی وبه مذهب اسماعیلی گرایش دارند ویک درصد سکنه اش نیز  شیعه اثنی عشری هستند که اغلب شیعیان اسماعیلی  مذهب همو در استان ختلان هستند  ویا در جنب مرز افغانستان زندگی می کنند واحتمالابرخی اسناد تاریخی نشان می دهد که مذهب روستاهای اطراف مزار شریف ویا آبادی امام صاحب افغانستان هم وشیعه اسماعیلی می باشد  ولی روس ها امروزه و برای اقوام اوزبک  مزبور ورادیوتاسیس کرده اند  ویا نشریه مخصوص حزبی  داده اند ولی مذاهب دیگرمنطقه ونظیر کشاورزان  تاجیکها  ویا قرقیزها  ویا شیعه اسماعیلی ها ی منطقه  هم و از هر گونه فعالیت مذهبی ممنوع می باشند  ویا "اداره قاضیات تاجیکستان" و یا "ازبکستان "وتمامی امور دینی مسلمانان تاجیکستان وبقیه را کنترل می کنند که از سال 1988م  به بعد هم وشدت آن بیشتر شده است ولذا این نوع کنترل ها  مورد نفرت 90 درصد اقوام مختلف مسلمان تاجیکستان  ویا اویغور ویا قیرقیزها  می باشدویادر دوره حزب کمونیست تاجیکستان ورواج الحاد گرایی کمونیستهای شهر دوشنبه ونفرت  خانوادگی آنان را  بر می انگیزد  ومخصوصا وقتی  که بعد از درگیریهای 1992  الی 1997م و مسلمانان  مزبور واز شرکت در امور سیاسی کشور خودشان منع شدند که  کینه زیادی را ودر دل مسلمانان تاجیک ویا قرقیز  ویا اویغور وافغانی همسایه  این کشورها  تولید کرده است

  وبعلاوه "هنری فیلد "  ودر ص 742 کتاب "مردم شناسی جسمانی"اقوام تاجیک پامیرها "ودر باره آنها چنین می نویسد : پامیریها  ، موقهوه ای وگاهی روشن وهمیشه انبوه وموجدار ویا مجعد  وریش قهوه ای ویا روشن وبا پوست سرخ وسفید ویا گندمگون وقد بلند تر از متوسط 66/1 707/1وشاخص سر 85 ویا بیشترمی باشند  ونیزصورت دراز ویا شکل بینی  ها  ،برجسته عقابی  و" گلچا ها  " وخالص ترین پامیریها هستند و"چوته ها "و"بندیه  ها "واز نژاد پامیری ها  هستند  وهمچنین در ص 797 کتابش می نویسد که  : گلچاها خالص ترین مردمان پامیری می باشند   ویا درص 747 کتابش واز" تاجیکهای آریان " استان هرات نام می برد  ونیز در ص 747 ادامه می دهد : تاجیکهای دشت مخلوطتر وسفید تر از تاجیکهای کوهستانی یا گلچا ها هستند  ونیز در ص 745 کتابش می نویسد : تاجیکها بلند قد ودارای مو مشکی وچشم سیاه هستند وسر آنها وبه درازی سر ایرانیان می باشد  ولی استخوان پیشانی آنها بزرگتر است وهمین امر، صورت آنها را بیضی شکل تر از صورت ایرانیان غربی می سازد وچشم ودهان وبینی منظم دارند  ویادر ص  کتابش 766 وآنها را "سارتهای بین سیحون وجیحون" می داند  ونیز در ص 746 کتاب مردم شناسی اش می نویسد : شاخص سر تاجیک ها ودر شهر های مختلف از این قرار است : فرغانه 5/85 ودر ناحیه زر افشان ./84 ودر ناحیه سمرقند ./83می باشد

وبعلاوه در اسناد دیگر "مردم شناسی فرهنگی "هم آمده است  که تاجیکها واز نظر "مردم نگاری قومی" و دارای جشن های ازدواج منحصر به فردخودشان  می باشند که 7 روز به طول می انجامد.و در اولین روز مراسم، عروس و داماد ازدواج های خود راو اعلام کرده و به مدت سه روز ضیافت های جداگانه ای وبا خانواده های خود برگزار می کنند. ویادر طول 5 روز اول این مراسم، وعروس مزبور وهمچنان در منزل پدری خود می ماند و تنها در روز ششم وبه همراه اعضای خانواده خودو به خانه ی داماد رفته و شب را در آنجا می گذرانند که همین موضوع پایان مراسم را اعلام می کند.

وبعلاوه   مدت زمان ماه عسل آنها هم طولانی است  که 40 روز طول می کشد  ودر تمام این 40 روزوعروس در خانه ی والدین داماد می ماند و تا عروس و دامادمزبور و در ابتدای زندگی مشترک خود وتحت حمایت آنها قرار بگیرند.

وهمچنین از نظر "مردم شناسی فرهنگی مراسمها "  وعید نوروز،  ویاایام مختلف فصول سال  نیز در تاجیکستان جشن گرفته می شود. ومثلا در این روزها  دیده می شود  ، که تمامی مردم  تاجیک  وآن عیدها  را جشن می گیرند ویاتنقلات مورد نظر عید  را آماده می کنند وبه گونه ای که روی سفره های پذیرایی  ویا روی کرسی های خانگی  ضیافتشان وجا برای سوزن انداختن پیدا نمی شود.

- وبعلاوه "تعطیلات گل لاله " را هم دارند که به یاد خون سیاوشمی باشد    ویا "غذاهای قومی خاص"خود را  می خورند ویا شال کمر" برودروی دوزی شده " را می پوشند ویا کلاه مردان تاجیک  هم وشبیه بشکه ای کوچک می باشد  که با پوست بره ی سیاه تهیه می شود .ویا  لبه ی پایینی آن  کلاه خود را هم ولوله می کنند وتا خز زیر آن کلاه  هم دیده بشود ودخترانشان هم ولباس "گلدوزی شده خاص خود را  می پوشند که لباس قومی آنان را بوجود می اورد ویا از نظر" مردم شناسی  پوشاک وخوراک وعروسی ها"  آنها را تشکیل می دهد .

 وهمچنین ودر مورد سابقه تاریخی "شکل گیری شهر دوشنبه " هم  باید بگویم که چنین شهری ودر منطقه تاجیکستان وقبلا وجود نداشت  وصرفا درچند کیلومتری جنوب غربی  قصبه حصار تاجیکستان ویک روستایی وجود داشت که " روستای دوشنبه بازار "خوانده می شد و  وقتی اقوام کوچرو تاجیک و به نواحی قشلاقی کناره های آمودریای  جیحون می رفتند ودر آن روستا ی مزبور ویک  بازار هفتگی وبنام  " بازاردوشنبه "وبرای  اقوام تاجیک  خود داشتند که در روزهای دوشنبه دایر می گشت  ویادر ساحل" رود خانه کافر نهان "مسیر ایلیاتی آنها واقع بود   وارتش روسیه  هم ووقتی  که می خواست که به دستور ولنین ومنطقه تاجیکستان را واز ازبکستان تفکیک بکند وبه ان روستا وارد شد ویا مرکزیتی وبرای  این جغرافیای قوم قدیمی تاجیکها  انتخاب بکنند وبه این روستای دوشنبه بازارآنها آمده  ویا در 21 فوریه 1921 م رسیدند ولذا اراضی آنرا ومناسب  برای  پادگان خود یافتند ویا برای مرکزیت ارتش ویا نظام اداری روس ها یافتند ولذا  در ناحیه کم ارتفاع جنوب غربی تاجیکستان  انتخاب کردند  وبعدا به ساخت وساز آن  ناحیه پرداخته ویا بعد از سال 1921میلادی پرداختند ویا از سال 1926 الی 1961 آنرا "استالین آباد " تاجیکستان می نامیدند که بعدا مجبورگشتند  که نام "دوشنبه "را وبر  این شهر 125 کیلومتری بگذارند ویا با چهار ناحیه شهری  اسم گذاری  بکنند  ویاآنرا ودر طی 60 سال وبا مدل شهر سازی روسی ساختند که از سال 1921 الی 1991 م دوره گورباچف می باشد ودر دوره استالین نیز وتعداد زیادی از کارمندان اداری روس تبارها  ویا نظامیان ویا اقوام دیگر اوکراینی ویا اروپای شرقی راوبه شهر مزبور کوچاندند ودر شهرکهای جدید دوشنبه ساکن کردند که در سال 1998 م  وحدود 591900نفرجمعیت داشت که برای اموررفتگری ویا کارگری نظام شهری ویامحله ای نیزتاجیکهای طبقه پائین را استخدام کردند   ویا جهت ساخت وسازساختمانی اش  نیز وطبقات پائین جامعه تاجیک را جذب کرده بودند  ونیز دارای مقر کاخ ریاست جمهوری می باشد   ویا  دارای ساختمان مجلساست  ویا دارای مقر حزب کمونیست بود ویا دارای مقر کمیسر های پلیس ویا ایستگاه راه آهن ویا فرودگاه ویا ساختمانهای وزارتخانه ها ویا ساختمان شرکتهای بزرگ می باشد  ویا دارای ساختمان شهرداری ویا اداره قاضیات یا محله های شهری متعدد دارد ویا دارای چندین هتل بین المللی ویاچند دانشگاه دولتی است ویادارای موزه هنر ویا اپرا ویا مکان تئاتر آینه است ویا دارای بازار فروش سبزی ومیوه وبازار برکت است ونیز مدرسه قدیمی حاجی یعقوب که در ابادی قدیمی روستا ی دوشنبه مزبوروبه شهر افتاده است   ویا با خیابانهای وسیع ویا میدانهای بزرگ وبا دو پادگان نیروی هوائی ویا نیروی زمینی دوشنبه است  ونیز مقر فرماندهی ارتش هم ودر این شهر می باشد   ولی بافت اداری سیاسی پایتختش وبا تنه اصلی قومیت تاجیکها و تضاد فرهنگی  عمیق دارد ویا با قصبه های شهریو تحت مدیریتش وشکاف عمیق اجتماعی  دارد ولذا "مدل سیاسی واداری اش "وسال به سال رشد اقتصادی بقیه قصبه های این کشور را کاهش داده  است ویا فقر سکنه آنرا افزایش می دهد

 ونیز در مورد "مردم شناسی زبانی وقومی" آنان هم باید بگویم که همانطوریکه گفتم و "لفظ تاجیک "عنوانی می باشد  که "ترکان جغتایی مغولان "وبه آنها عنوان داده بودند  که به "زبان غیر ترکی" آنها سخن می گویند ویا تاجیک ویا فارسی بخارایی تلفظ می کنند ووروسها نیز وبعد از آنکه می خواستند که منطقه کوهستانی بدخشان را واز ناحیه ازبکستان منفک بکنند  ویا آنرا به مدیریت شهر تازه ساز "دوشنبه " بدهند ویا در سال 1921میلادی اداره بکنند ولذا در این دوره تاریخی وطرفداران قومیت تاجیک ها هم وبه آنها پیشنهاد دادند  که " منطقه کوهستانی قومی " آنها را و" تاجیکستان " بنامند  ولی قبل از آن تاریخ وفقط لفظ "تاجیک "وبه اسامی  قومی منفرد آنها  گفته می شد  ویا صرفا در منابع تاریخی اطلاق می گشت  وبعلاوه سرزمین کوهستانی آنها هم وطوری در خاک آسیا بلند وصعب العبور بود که کسی از تاریخ دانها ویا سیاحان از شهر ها ی قدیمی  آنها نگذشته بود ویا دهات مسکونی آنا نرا نمی شناخت ویا آز منطقه آنها عبور نکرده بود  ولذا تنها با نام مجهول بدخشان وختلان  وغیره  آشنا بودند  که  نامگذاری می شدند ولی کسی نمی دانست که بدخشان  کجاست ؟ویا ختلان وچه جور مکانی می باشد  ؟که تاریخ دانها وآنها را بنویسند  واز این رو وبرخلاف نقاط دیگر خاک آسیا که شهر ها ویادهات مشهوری  دارند  ویا جغرافیای طبیعی اش وطوری بود که  در مسیر جاده های قابل عبور کاروان رو بود وبهمین دلیل هم و در منابع تاریخی مکرر ذکر شده اند ولی  اشاره به شهر هاوسکونت گاههای  قدیمی تاجیکستان  وبدلیل صعب العبوری آن وکمتر در منابع تاریخی ذکر شده است  وتنها در کتاب عالم آرای نادری وبه شهرهای "حصار" و"کولاب" و"خزار" "وقوادیان ویا قبادیان" آنها اشاره می شود که ناصر خسرو قبادیانی  همم واز ناحیه مزبور بود  ویا به "رود وخش" و"رود کافر نهان "منطقه آنها اشاره می کند ویا کتاب حدودالعالم ودرقرن سوم هجری ویا در  ص 110 کتابش ویا تاریخ نرشخی هم ودر صفحات 204 و205 کتابش وتنها به شهر" وشگرد "ویا "ویشکرت "تاجیکستان قدیمی اشاره می کند که امروزه در منطقه جنوب غربی تاجیکستان  واقع  است وهم مرز با ازبکستان می باشد   ویا در حوالی کوه کم ارتفاع بابا طاغ است که در مرزغربی  این دو کشور تاجیکستان  وازبکستان می باشد ویا در نزدیک شهر ترمذ ازبکستان می باشد  که در دوره سامانیها وغزنویها وبه این ناحیه کوهستان کم ارتفاع وکوه بابا طاغ " تاجیکستان امروزین هم  و "منطقه چغانیان "ویا "صغانیان "  می گفتند  وکتاب المسالک والممالیک  نیز وتنها این منطقه کم ارتفاع تاجیکستان را می شناسد ویا در کتابش می نویسد که شهر ویشگرد واز جمله صغانیان  است  ونیزیاقوت حموی هم  ودر کتابش می نویسد که شهر کوچک" شومان "واز شهر های صغانیان " می باشد   وگردیزی نیز ودر کتابش  واز شهر های" واشجرد وشومان وقوادیان "تاجیکستان نام برده است  که در نزدیکی چغانیان می باشد  ومی نویسد که زعفران در آن ناحیه بعمل می آید وبه نقاط دیگر می برند  ولی کتابهای تاریخی  مزبورهم  وغیر از این چند شهر کم ارتفاع ویاغربی ترین  ناحیه تاجیکستان  وچیز دیگری از آنها  نمی شناسند ویا به سکونت گاههای مناطق بسیار مرتفع بدخشان وختلان  اشاره ندارند ویا به کوهستانهای پامیر تاجیکستانی آنها و آشنایی لازم ندارند   وهمچنین کتاب" نزهت القلوب "حمدالله مستوفی نیز  ودر ذیل کلمه "قوادیان " واز" قصبات نویده وواشجرد وشومان " انها نام می برد که از توابع غریی آنست  وهمچنین  صفحات 25 و26 کتاب بخارای نرشخی  نیز واز "هزا رربا ط بیکند بخارا "یاد می کند که هر رباط آن وبه بازرگانان یک دیه تاجیک ویا غز ترک تعلق داشت  که درآن رباط خود وزمستانها آمده ودادوستدتجاری با بقیه  می کردند    ونیز در صفحه 26 کتابش از ابگیر قراکول تاجیکستان یاد می کند ویا کتاب "المسالک والممالیک" نیز واز" بحیره ودریاچه عظیم سامجن "آنها یاد می کند  ولی  مورخین مزبورهم  واز شهر های تاجیک آنها  ویا از جغرافیای آنها وتنها اسامی محدود مزبور را می شناختند ولی هیچ گونه شناختی عمیق واز شهر های  تاجیکی دیگرشان نداشتند  ونظیر شهر  فاروخ ویامرغاب ویاشهر غرم ویاقصبه راشت قلعه  وغیره تاجیکها نداشتند که در دل کوهستانهای بلند است  ویاازوضعیت   نواحی جغرافیایی کوهستانهای بلند بدخشان تاجیکستان خبر نداشتند .وبعلاوه اقوام تاجیک  چند میلیونی کوهستانهای بلند تاجیکستان هم و تنها در سالهای اخیر یکجا  نشین شده اند ویا مجبور به سکونت اجباری ودر 68 قصبه شهری کوهستانی شده اند  ویا در 401دهستان کوهستانی تاجیکستان  شده اند  ولی قبل از تشکیل کشور کمونیستی تاجیکستان ومنطقه اصلی زندگی ویا معیشت آنان  درنواحی گرم  ازبکستان بودکه از انها جدا شد  ویا در ناحیه گرم بلخ افغانستان  بود  وهر دونیز یک منطقه جغرافیایی واحد بودندکه در کناره جیحون قرار گرفته بودند   وقبایل چند میلیونی تاجیکهای  مزبورهم  وتابستانها وجهت چرای دامهای خود وبه کوههای بلند پامیر وآلای وساری کول وزرافشان می رفتندکه مراتع بهاریسرسبز  زیادی داشت  و لی  امروزه ودر فصول پایز وزمتانهای سخت وکسی  اطلاع از وضعیت ااقتصادی معیشتی معاصرویاگذشته آنان ندارد  ولی در ایام گذشته وپائیزها  وزمستانها وبه کناره های گرمسیری  امودریای جیحون اطراف بلخ می آمدند  ویا به کناره های شعبه دیگر جیحون ودر ناحیه بیکند بخارا می آمدند که بعد از انقلاب اکتبر شکل معیشتی دیگرگرفت ویا به زندگی انها تحمیل گشت ویا ازرسال 1921 م به بعد ویا سال تاسیس  شهر دوشنبه تاجیکستان  بود که سال شکل گیری مرزهای آن  کشوربود  ویا مرزیابی با چهار کشور  چین وافغانستان واوزبکستان وقیر قیزستان رقم زده شد  ویا کوچروی دامدارانه آنان  قطعگردید  ویا  بعد از سال 1921میلادی  متوقف شد ومجبور به اسکان اجباری دردل  کوهستانهای سردسیر تاجیکستان  شدند  ویا مجبور به زندگی اقتصاد اشتراکی شدند  ودر حالیکه بعد از آن تاریخ وتنها 7درصد اراضی تاجیکستان وفقط اراضی قابل کشاورزی بود که در کناره جیحون بود وبقیه اش ودر زمین های  کوهستانی ویا در در باریکه دره های عمیق بود ویا در اطراف دهکده های تاجیک نشین آنان  واقع بود که در دوره اشتراکی مزبور و مجبور بودند که در آن 7درصد زمین قابل کشت خود وفقط پنبه وتوتون بکارند  ویا فقط برای "دولت اشتراکی مسکو" بکارند و یا در خانه هایشان   نیز وزنانشان قالیچه دست بافت تاجیک ببافند وبعلاوه  تراکتور ویا کمباین اختصاص داده شده وبه آنان هم اندک بود ویا  نسبت به سایر کشور ها  واز سوی" دولت مسکو" بسیار اندک بود   وتازه بهانه روسها آن بود که در کاشت پنبه وتوتون دهات تاجیک نشین  مزبور وشوره زایی  زمین هایشان هم مسئله ساز است  ویا بدلیل شیب زیاد اراضی کشاورزی اشان وشوره پساب ان زراعتشان زیاد است وبه شعبات دورودخانه جیحون وسیحون می ریزد ونهایتا باعث شور شدن دریاچه آرال آنها می گردد  واین امر را هم وبرای آنان نمی پسندیدند  واز راههای تجارت جدید هم ونظیر بقیه ملل جهان در آمد نداشتند که در خاک تاجیکستان آنها  کشیده بودند وفقط خود دولت روس ویا دولت چین محق بودند  که بهره مادی ببرند ! وبهمین دلیل  هم وامروزه کسی از مردم جهان واز وضعیت اقتصادی معیشتی سکونتگاهای معاصر این قوم 7 میلیونی آسیائی تاجیک  خبر  ندارد  ویا در رسانه ها ومطبوعات جهان ومنطقه جغرافیایی آنان را ودر خاک آسیا نمی شناسند  ویا وضع اجتماعی افغانستان وبدلیل کوهستانهای کم ارتفاعترش  ویا به دلیل کثرت دشتهای هموارترش  وبهتر از آنان می باشد ولی همانطوریکه قبلا گفتم  وبه نقل محتوای کتاب بخارای نرشخی وقبل از اسلام که دین اقوام تاجیک مزبور زرتشتی بود وطور دیگر بود ودر اراضی کوهستانی مزبوروانها کشت زارهای دیمی داشتند که در اوایل پائیزهم واراضی دیم زار مزبور را  شخم زده وبه نواحی گرمسیر کناره جیحون ویا به شعباتش کوچ می کردند وبعلاوه مالکیت اراضی دیمی وضیاع کشاورزی آنان  هم ومتعلق به مغان زرتشتی بود که در کوشک های کوهستانی بدخشان معبد زده بودند  وبه نقل ص 43 کتاب" تاریخ بخارای نرشخی " و" سامان خدات " وجد ویا نیای دولت سامانی ها  هم در دوره حکومت ساسانی های زرتشتی ویکی از مغان کوشک معبد ناحیه ختلان  بود وویا نواده موبدمعبد بدخشان تاجیکستان قدیم بودند  وبعدا مامون عباسی ودر پایتختی شهر مرو وجنب شهر آنها نیز  وفرمانداری برخی از شهرهای سمرقند ویا بخارای محل گرمسیری  وغیره اشان  را و به نواده های  سامان خدات می دهد  که از دهقان زاده های صاحب ملک ودر"ناحیه ختلان" بودند  ویکی از آنها  هم وبنام " امیر اسماعیل سامانی " بود  ولذا با سازماندهی ارتش  جدید ویا نظام کارمندی جدیدش  ومنجر به شکل گیری دولت سامانی ها می شود  ویا "زبان دری فارسی بخارایی "را بوجود می آورد وبهمین دلیل هم  وتاجیک ها وبخاطر وی  ونام بلند ترین کوهستان تاجیکستان را و" قله اسماعیل سامانی نهاده اند  وتا اینکه  در قرن چهرم وعمر دولتشان بسرمی اید  وچرا که  در سال 389 هجری و"امیران ترک قره خانی" شرق تاجیکستان وبا ب"قایای دولت سامانی ها "اختلاف می یابند  وسلطان محمود غزنوی ترک نیز  که در شهر غزنین افغانستان وپایتخت داشت واز اختلافات آن  دو" دولت سامانی" ویا "دولت قره خانی های  ترک" وبهره برداری سیاسی کرده واراضی ماوراءالنهر وبخاراوخوارزم را اشغال می نماید  ولذا حکومت سامانی ها خاتمه می یابد  که تاریخ بیهقی وغیره وبه آن موضوع اشاره دارند ولی حکومت غزنویها نیز وبوسیله غزهای ترک سلجوقی  خاتمه می یابد  ویا در دو وسه دهه بعدو منقرض گشته  وسلجوقیان در خود ایران تشکیل حکومت می دهند  وحکومت شهرهای ماوراءالنهر و وبخارا وفرغانه وکوهستانهای تاجیکستان و غیر ه را هم بدست " امیران ترک قرا ختائئ می دهند  که غیر ازخانواده قراخانی های می باشند  وبلکه خویشاوندان وفامیل الب ارسلان ویا ملکشاه سلجوقی بودند   وهمچنین کتاب "ظهیر نامه سلجوقی" ودر ص 45 کتابش واز "قوم تاجیک های دوره سلجوقی یاد می کند  وبعلاوه به نقل کتب دیگر تاریخی سلجوقیان وحکومت خوارزم را  نیزو بدست یکی از غلامان نظامی سلجوقیان می دهند که بعدا حکومت خوارزمشاهیان را پایه گذاری کرده وبعدا  آنها هم وشهرهای درون ایرانی راتسخیر کرده  واز دست حکام بعدی سلجوقی در می آورند وحکومت خوارزمشاهیان را گستردهتر  می کنند  وهمچنین تلاش می کنند  که شهر های ماوراءالنهر ویا تاجیکستان کوهستانی را هم واز دست "حکام قرا ختائی" بیرون بیآورند که با "حادثه قتل تاجران مغولی "ویا در شهر اترارروبرو شده  ولذا با چنگیز خان مغول در گیرمی  شوند وبهمین دلیل و با حملات سالهای 617 والی 619 هجری مغولان و اقتدارخوارزمشاهیان  منطقه ماوراء النه پاشیده شده ویا نفوذش نیز ودر کوههای تاجیکستان واز هم فرومی پاشد وبعلاوه شهرهای بلخ ویا بخارای گرمسیری تاجیکان نیز  وبدست ارتش مغولها  ویران میگردد

 وتاریخ در این باره می گوید که ،با حمله مغولها ،و "اقوام تاجیکها" دودسته می گردند    وبرخی از آنها وبه سر دستگی "تیمور ملک "ودر شهر خجند تاجیکستان وشجاعانه با مغولها میجنگد  که داستان حماسه اش ومورد ضرب المثل تاجیک ها وکتب تاریخی می باشد  وبرخی نیزو به ارتش مغولها پیوسته ویادر گشودن سایر شهر های آسیایی پیوستند  ولذا کتاب "ظفر نامه یزدی" وبه "هر دو دسته تاجیک " ودر کتاب تاریخی خود اشاره دارند  ومثلا ص 118 ظفرنامه یزدی می نویسد که 50 هزار از "مفردان تاجیکی " که هر کدام رستمی بودند  وبه لشکر خوارزمشاه پیوستند وتا با ارتش مغولان مقابله بکنند وبرعکس ودر صفحات 149 و150 کتاب ظفر نامه نیز  واز چهار امیر تاجیک یاد می شود  که در ارتش تولی پسر چنگیزبسر می برند  ویا در حمله به شهرهای نیشابور وهرات شرکت داشتند ونیز در 13 مورد هم وکتاب ظفرنامه یزدی وفقط از زبان ویا خصوصیات فردی تاجیکها ودر دوره تاریخی خود سخن می گویدوکتاب جهانگشای جوینی نیز ودر 19 مورد واز "مسایل تاجیک ها" ودر دوره مغولان  سخن می گوید که بدلیل عدم اطاله کلام  خودم وبه آنها نمی پردازم و"تاریخ اولجایتو" نیز ودر ص 195 کتابش واز " تاجیک " ها سخن می گوید وهمچنین کتاب" تاریخ مبارک غازانی "نیز در 19 مورد وبه اقوام تاجیک در دوره مغولها پرداخته  است واز جمله در ص 212 کتابش  واز " امرای تازیک ویا تاجیک " در دوره مزبور مطلب می نویسد ویا در ص 310 کتابش واز " لشکرهای تازیک " می نویسد ویا در صفحات 269 و172 کتابش واز " رعیت تازیک " و"شیوه های تازیک " می نویسد ویا در ص852 کتاب" روضه الصفا" نیز  از حمله چنگیز به ناحیه بدخشان وبلخ تاجیکستان سخن می گوید وکتاب " جامع التواریخ نیز ومفصلا در مورد آنها سخن گفته  است واز جمله در ص 610 کتابش و از "ولایت تازیک" ها بحث به میان آورده  است وکتاب نزهه القلوب حمدالله مستوفی وابن حوقل نیز واز برخی شهرهای "ویشگرد وشومان "تاجیکها ودر دوره مزبور یاد می کنند .

واما در دوره "حکومت تیموریان" که حدود 150 سال طول میکشد و"اقوام تاجیک " مزبور ومشکلی با دولت تیموریان نداشتند ودولت تیموریان  نیزو فقط اطاعت  از آنها می خواستند  که اطاعت سیاسی بکنند ویا مالیات خود را بدهند ولی در ازایش  ودر" اداره امور منطقه خود" آزاد باشند  ویادر"اداره  اقوام خود" وآزاد باشند  وکتاب "سفرنامه کلاویخو " نیز  درصفحات 39 و201 کتابش ودر دوره تیموریان از " مسایل اقوام تاجیک " در دوره مزبور بحث می کند ویا کتاب " ظفرنامه شامی " نیزو در صفحت 42 و54 و282 و292 کتاب تاریخ دوره تیموری واز " تاجیک های مزبور" یاد می کند  وبعلاوه صفحات 189 و928 و1138 کتاب روضه الصفا  نیز واز تاجیکها ی دوره مزبور یاد می کند وهمچنین  صفحات مختلف کتاب " جامع التواریخ حسنی " ویا "تاریخ طبرستان ورویان " ویا جلد اول "تاریخ خلد برین "ویا کتاب "ظفر نامه یزدی " ویا "جغرافیای حافظ ابرو"ویا "زبده التواریخ " ویا "مجمل فصیحی "ویا "کتاب الماثرالملوک" واز "مسایل تاجیکها " ودر دوره تیموریان بحث می کنند ومثلا در ص 1103 کتاب مجمل فصیحی واز  آمدن "شاهان بدخشان "به دربار شاهرخ تیموری ویا درسال 825 هجریسخن گفته  ویا در پایتخت هرات واحترام دیدن  آنها واز وی یاد می شود  . ونیز در دوره "آق قویونلو " هم و کتاب عالم ارای امینی ودر صفحات 24 و165  کتابش واز تاجیک ها سخن می گوید

بهمین دلیل باید گفت که در طول حکومت 300 ساله مغولان وتیموریان ، واقوام تاجیک مشکلی با آنان  نداشتند وزیرا مغولان وتیموریان وبرای اداره امور شهری ومنطقه ای واداری خودویا  دراداره همه شهرهای آسیایی  خود واز کاتبان باسواد اداری ومالیاتی ایرانیان استفاده میکردند که کار بلد بودند وبا "تدبیر وخرد اداری" خود وتنشهای میان مردم آن منطقه قومی ویا شهری را وبا "حکام مغول وتیموری" حل می نمودندویا  به حداقل می رساندند که سرتاسر کتابهای تاریخی دوره 300ساله مزبوروپر از این گونه مسایل است  ویا به آن مسئله "تسامح قومی توام با تدبیر" اشاره دارند ویا در شهر های آسیائی اشاره دارند که امروزه "دموکراسی میان اقوام "می گویند که مطبوعات ویارسانه های جهان و رکن چهارم برقرار کننده آن "دموکراسی میان قومی" است که هنوز به پختگی لازم نرسیده است   

 وبعلاوه اسناد کتب دوره تیموری وبویژه کتاب دوجلدی "ظفر نامه یزدی "هم  نشان می دهد که در ارتش تیموریان وشاخه های مختلف اقوام جغتایی وجود داشتند که همراه مغولان وتیموریان  آمده بودند ودرمنطقه کم جمعیت افغانستان ساکن شده بودند ودر حالیکه قبلا زبان اغلب آنان زبان ترکی جغتایی بود ولی براثر مساعی کاتبان اداری فارسی زبان  مقیم دربارهای مغول ویا تیموریان وزبانن ویا نظام فرهنگ اداری اشان عوض شد که کتابهای "الماثرالملوک "در مورد آنان می نویسد ویا کتاب "حبیب السیر"  دوره مزبور وبه آن کاتبان اداری ایرانی اشاره دارند وبعلاوه" صدها مدرسه آموزشی" ودرشهر  هرات افغانستان ویا در شهرهای دیگر وبا پول تیموریان ساخته بودند وکم کم "زبان ترکی جغتایی "اغلب افغانها ی جغتایی نیزعوض گشت ویا  در دوره سیصد ساله مزبور عوض گشت  وبتدریج فارسی دری را یاد گرفتند ولذا این تصورساده لوحانه راو در ایرانیان معاصر بوجود آورده است که افغانی ها واز نژاد ایرانی دوره هخامنشیان می باشند  ودر حالیکه کتاب ظفرنامه یزدی وغیره وبخوبی بیان می کند که چگونه زبان اغلب آنان واز شاخه های مختلف جغتایی بودند وبهمین دلیل هم ودر طول حکومت 100ساله تیموریا ن در خاک افغانستان ویا درپایتختی  شهر هرات افغانستان وهیچ کدام از اقوام این کشورافغانستان ونظیر امروز و تعارض ویا ضدیت با دربارتیموریان هرات  نداشتند  ویا تعارض باکارمندان اداری فارسی زبان آن شهر  نداشتند که در 40 سال اخیر وهمان مردم افغان وبا "دولت کابل نشینان "یافته اند  ومثلا ص 607 کتاب ظفرنامه یزدی واز "قوم بیسود نزدیک کابل " یاد می کند که جزونیروهای الوس جغتایی بودند که در نزدیکی کابل مستقر شده بودند  ویا در صفحات 261 و270 و326 و329 و343 کتابش واز " قوم یسوران " یاد می کند که از نیروهای اولوس جغتایی بودند  ویا در صفحات 424 و606 و605 کتابش از "قوم بورلدای "یاد می کند که از نیروهای اولوس جغتایی بودند وهمچنین در صفحات 882 و884 و976 و542 و865 و979 و980 کتابش واز "قوم اوغانی"این منطقه یاد می کند که جزو اولوس جغتایی بودند وامروزه تغییر تلفظ داده است  و" قوم افغانی " خوانده می شود ویا در صفحات 516 و525 کتابش واز" قوم جون قربانی"آنها یاد می کند  ویا در صفحات 332 و337 و339 و345  و349  و350 و354 و358 و361 و369 کتابش واز "قوم قروناس " یاد می کند که از نیروهای اولوس جغتایی بودند ویا در ص 368 کتابش از" قوم هزاره غانچی" ویا در ص 343 از " قوم هزاره جلایر "یاد می کند که امروزه "قوم هزاره افغانها "راتشکیل می دهند  ویا در ص 252 کتابش واز "قوم اپردی " ویا در ص 252 از " قوم ارلات "یاد می کند که ازنیروهای اولوس جغتایی بودند  ویا در صفحات دیگرش نیز واز "قوم اویرات" و یا "تایجوت" و"تنقوت" و"دوغلات " و"سلجوت"  و"سلدوز "و"کرائیت "و"نکودری افغانستان  "ویا ناایمان متعلق به جغتایی ها" یاد می شود  و"سفر نامه کلاویخو "نیز که در گذر از شهر مشهد ویا در رفتن به سمرقند واز ناحیه افغانستان مزبورگذشته واز اقوام جغتایی مسیر حرکت خودش یاد می کند   وهمچنین اقوام مزبور وحدود 150 سال مطیع کامل خانواده تیموریان بودند وخود تیمورنیز از "قوم برلاس" بوده ولی تنه اصلی ارتش نظامی وی بیشتر از "اولوس جغتایی"  ها می باشد   وبعد از فروپاشی حکومت تیموریان ودر شهر هرات  هم " اقوام اوزبک شیبانی " که شاخه دیگری از قوم مغول بودندکه "منقیت" وِیا "منک" ویا "یوز" و"قنقرات" وی"قراقالپاق" وغیره نا  میده می شدند ودر اوزبکستان سر کار می ایند  که قبلا اراضی اشان و متعلق به "دولت  تیموریان "بود واینجانب در "مقاله ام مربوط به اوزبکستان "  خودم وبه چگونگی "شکل گیری قوم اوزبک" وبعد از تیموریان اشاره کرده ام  ولذا شکل گیری حکومت اوزبکان ودر ماوراء النهر و همزمان باشکل گیری دولت صفویه در ایران می باشد که از اقوام ترک ایرانی افشار ویا قاجار وشاملو واستاجلو وذوالقدر وتکلو وروملو تشکیل می شدند  ولذا دولت تیموریان ودر خاک افغانستان فروپاشیده   برخی از اراضی تاجیک ها هم ود در شمال غربی تاجیکستان ویا درناحیه ختلان  تاجیکستان ویا درقسمتی از اراضی جغتائئ ها ودر شمال افغانستان نیز مورد تاخت وتاز اوزبکها قرار می گیرد   ویا قسمتی از شهرهای خراسان ایران نیز و به تصرف اوزبکهای شیبک خانی در می آید ولی اقوام 7گانه ایرانی ها وسعی می کنند که با جنگ واراضی خود را واز اوزبکها پس بگیرند ولی بخشی از اراضی غرب تاجیکستان ویا شمال افغانستان ودر دست اوزبکها باقی می ماند که در کتاب "مسخرالبلاد که"مربوط به تاریخ شیبانیان  است وبه آن موضوع اشاره کرده است ولی اقوام جغتائی جنوب افغانستان نیز و تا اواخر دوره صفویه  هم و  راضی به حکومت آنان نبودند ولذا خویشتن را ودر پناهندگی دولت صفویه قرار می دهند که قرابت فرهنگی بیشتر با آنان یافته بودند  وبهمین دلیل در طول  220 سال  وگماشتن حکومت شهر هرات ویا نواحی جنوبی شهرهای جغتایی نشین  مقیم افغانستان وبا شهر اصفهان بود  ولی در اواخر دوره صفویه"و اوغانی های غلزایی" قند هار وشهر اصفهان را تسخیر می کنند  ولی با جنگهای نادر شاه افشار ترک  واز ایران بیرون رانده می شوند  وتنها بعد از ترور نادرشاه درفتح آباد  قوچان  بود که اردوی نظامی اش پراکنده شد واحمد خان ابدالی ودر هرات افغانستان وادعای تشکیل کشور مستقل افغانستان را می کند  که مورد حمایت انگلیسی ها هم قرار می گیرد  ولی قبل از ان تاریخ وچیزی بنام "ملیت ویا دولت افغانستان "مطرح نبوده وبلکه اقوام پراکنده جغتائی بودند که "تابع امپراطوریهای قدرتمند آسیا "بودند  وبه مسایل " اقوام تاجیک " همسایه شمالی خود هم کاری نداشتند وغیر از کتاب مسخر البلاد ودر مورد اوزبکها و24حدود  کتاب تاریخی دوره صفویه نیز و به اوزبکها ی دوره مزبور ورابطه اش با تاجیکها وایرانی ها اشاره کرده است که بخاطر عدم اطاله کلام خودم وبه اسامی این نوع از کتب عصر صفویه نمی پردازم  وهمچنین بعد از "دولت اوزبکهای شیبانی "ویا "دولت اوزبک هشتر خانی" ودر این  کشور تشکیل می شود   وهمچنین اقوام مختلف اوزبکها ی مزبور ودر پایان دولت صفویه وبا نادر شاه افشار  در گیر می شوند  ونادر شاه هم ودر جنگ با آنها وبیشتر کشورهای آسیای  مرکزی را تسخیر می کند  که به جنگ اقوام اوزبک ناحیه ختلان وکولاب وحصار تاجیکستان وبا نادر شاه ودر کتاب " عالم ارای نادری "اشاره کردم و لذا "ذکر مجدد آنرا" ودیگر لازم نمی بینم   وصفحات 36 و39 و40 کتاب جهانگشای نادری عصر دولت افشاریه نیز ویا  چند صفحه کتابهای "گیتی گشا"ویا کتاب" گلشن مراد "عصر زندیه هم  به برخی "مسایل تاجیک ها "می پردازند

 

      وبعلاوه  به مسایل "قوم تاجیک آسیا"ودر اوایل عصر قاجاریه وچند سفرنامه اروپایی  ویا ایرانی  هم اشاره کرده اند که نظیر صفحات 235 و236 و244 و263 "سفرنامه وامبری "می باشد   ویا صفحات 162 و200 و223 "سفرنامه زیر آفتاب سوزان" است ویا ص 282 "سفرنامه مخبرالسلطنه "است ویا برخی از صفحات "سفرنامه اوژن اوبن " ویا ص 247 "کتاب ایران وقضیه ایران" است ویا ص 174 " تذکره مقیم خانی " است  ویا ص 338 کتاب " جنگ انگلیس وعثمانی در بین النهرین "است  ویا ص 59 " رسایل اعتمادالسلطنه  ویا ص 24 مکاتبات نصرت الدوله   است ویا ص 69 گزارشهای سیاسی علاء الملک  است  وبعلاوه برخی از صفحات کتابهای معروف عصر قاجاریه نیز اشاره به آن  کرده اند  و نظیر مکتوبات کتاب های تاریخ محمدی  ویا اکسیرالتواریخ ویا ناسخ التواریخ ویا فارسنامه ناصری است ویا برخی از متون  کتاب مرات البلدان ومرات الوقایع مظفری  ویا تاریخ بختیاری  ویا تاریخ ماثر سلطانیه  ویا تاریخ ذواقرنین   است که به مفهوم تاجیک ویا قومیت آنان پرداخته است  واز دوره دوم حکومت ناصرالدین شاه قاجار هم وتاجیکستان وبا پنج کشور دیگرهمسایه اش ودر  آسیای مرکزی وبه تصرف ارتش تزار روسیه در می آید که هنوز هم تتمه آن مسئله ادامه دارد

 

 وبعلاوه در دوره دولت پهلوی ایران نیز  که همزمان با شکل گیری حزب کمونیست تاجیکستان  می باشد ویا همزمان با پیدایش پایتخت دوشنبه آن ا ست  وصفحات  182 الی ص 184 ویا ص190 الی 194 کتاب سیستان جی پی تیت ومربوط به  اسامی اقوام تاجیک و یارفتار آنهاودر تاجیکستان ویا در میان تاجیکهای  سیستان ویا در خارخ از کشور اشاره دارد   ویا صفحات 26 و72و25 و27  کتاب "خاطرات یوسف افتخاری " که مربوط به تاجیکهاست ویا ص27 خاطرات  وی که مربوط به شهر دوشنبه پایتخت آنهامی باشد  که آنرا "استالین آباد "نامیده بودند ودر دوره پهلوی تدوین شده است  ویا صفحات 142 و187  190 و195 829 کتاب  " حزب توده ایران واز شکل گیری تا فروپاشی که مربوط به شهر دوشنبه تاجیکستان نوشته شده است  ویا مطالب دیگری که در آن کتاب وراجع به "تاجیکستان عصر کمونیزم "نوشته شده است  ویا صفحات 828 و882 کتاب "چهل سال در صحنه "دکتر عبده ودر مورد تاجیکستان عصر پهلوی می باشد  که وی نیز  در وزارت خارجه عصر پهلوی کار می کرد  ویا ص 216کتاب  گزارشهای محرمانه شهربانی عصر پهلوی می باشد  

 وبعلاوه در دوره دولت جمهوری اسلامی ایران نیز  ومکتوبات  5 جلدی خاطرات   ویا کارنامه آقای هاشمی رفسنجانی  می باشد  که ریاست جمهور ایران بوده  ویا مکتوباتی در مورد حوادث ویا شخصیت های تاجیکستان  دارد ویا مربوط به سال های 1371 الی 1375 می باشد  که حوادث بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ودر تاجیکستان را بیان می کند ویا برخی  از در گیری های داخلی آنانرا  نشان می دهد ویا برخی از گزارشهای نشریات ومطبوعات ایرانی  است که در مورد حوادث تاجیکستان است که در سالهای اخیر ذکر کرده اند

 

 

 

مردم شناسی "اقوام تاجیک آسیا" و نظام سیاسی روسیه(بخش دوم)  -دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناسی "اقوام تاجیک آسیا" و نظام سیاسی روسیه

(بخش دوم)

از :دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناس اقوام آسیایی

 

ودر مورد فلسفه تسخیر 6الی 7کشور آسیای مرکزی وتوسط ارتش تزار ها وباید بگویم که بدلیل تهاجم ناپلئون وعثمانی ها وبه کشور های غربی بود  وآنها  هم متقابلا به تزار ها توپخانه وتفنگ مدرن دادند که در جنگ کریمه پیروز بشود  وسپس ارتش تزاری خود راو برای گشودن کشورهای اسیای مرکزی مهیا کرده ومی فرستد که اغلب این کشور ها ی آسیای مرکزی ودر عصر حکومت ناصرالدین شاه وبه تسخیر روسها در می آیند  که باعث "قرار داد آخال ترکمنستان" می شود  ویا باعث" قرار داد پاریس شده "که هرات جزوافغانستان تحت تابعیت انگلیسی ها بگردد  ونیز در این ایام ،ارتش تزارها  وخاک اوزبکستان وقیرقیزستان وقزاقستان وترکمنستان وحتی مغولستان را تسخیر می کنند .ویادر شمال غربی ایران هم داغستان وگرجستان وارمنستان وآذربایجان وقره باغ را مسخر می کنند  واراضی خود را درخاک آسیا وسعت می دهند 

وهمچنین  در سال۱۸۶۶ میلادی وارتش تزار روس‌ها و شهرهای خجند و اوراتپه و قلعه ناو تاجیکستان را تسخیر می کنند  و نیزدر سال ۱۸۶۸ میلادی و بخش علیای رود زرافشان  تاجیکستان واز جمله شهر "پنجکنت  تاجیکستان "را می گیرند ، ونیز در سال۱۸۶۹ میلادی  وبه امیر بخارا، می گویند که آنها را ضمیمه خاک خودش بکند ! که امیر اوزبکی منقیتی  بود ویا دست نشانده روسهاودر ازبکستان شده بود که شهرهای  حصار و کولاب  تاجیکستان راکه قبلا  وبوسیله اقوام اوزبک ها واز خاک تاجیکها کنده بودند  را وبه قلمرو خود ضمیمه بکند  وبا این اشغالهای نظامی بود  که شمال غربی کشورتاجیکستان  راوبه کشور روسیه تزاری خود ملحق کردند  ویا  برخی شهرهای جنوب  غربی  آن راو به امارت بخارا ملحق می نمایند  که دست نشانده آنها بود   و"هنری موزر" وسیاح اروپائی ویامولف " سفرنامه ترکستان وایران" واین امیر دست نشانده روسها را  ودر مسافرت خود ش وبه "شهر بخارا" واز نزدیک دیده بود ولذا در صفحات 92 و94 و95 کتابش واز ملاقات با او یاد می کند  ولی هنوز بخش بزرگی از استان بدخشان وختلان که تاجیک نشین بودند وهنوز باقی مانده بودند  ولذا  ناچارا در سال ۱۸۹۲ میلادی و نیروهای روسی وارد کوهستانهای پامیر شرقی تاجیکستان می گردند  . وبعلاوه  در سال ۱۸۹۵ میلادی و"هیئت مشترک انگلستان و روسیه "مرز آسیای مرکزی را، واز جمله در پامیر، تاجیکستان راتعیین می کنند . وعلت این مرز  گذاری تاجیکستان  هم وآن بود  که انگلیس   و روسیه  قر ارگذاشته بودند که ارتش روسیه نباید  که به محدوده خاک  هندوستان دست درازی بکند که در همسایگی تاجیکستان واقع بود وزیرا تجارتش در اختیار کمپانی هند شرقی قرار داشت  وافغانستان هم مرز گشوده شدن آن  کشور تلقی می گشت   ولذا مرز جنوبی تاجیکستان وبا افغانستان وخط قرمز ان دو کشوربزرگ  قرار گرفت  ومرزی که سرتاسرش  وبطرف غرب آسیاست  وتنها  مسیر رود خانه  پر آب پامیر می باشد ودره اش مرز همسایگی سه  کشور است  که شاخه اصلی رودخانه جیحون را بوجود می آورد  واز دره عمیق جنوبی مابین کوههای بلند پامیر تاجیکستان  می گذرد ودر جنوبی تر دره مزبور  وکوههاای بلند قرا قروم کشمیراست  وبعدانیزو کوههای بلند هندوکش افغانستان است وبطرف غرب آسیا حرکت می کند  وسپس به دومین دریاچه بزرگ آسیا می پیونددویعنی به  "دریاچه آرال" می ریزد   وبعلاوه دره های عمیق پامیرهم  که رود مهم جیحون ودر آن دره عمیق جاری است ودر ناحیه شرقی خودش و به کوهستانهای بلند قرا قروم وهمالیای کشمیرهندوستان وصل می شود که در آن تاریخ هنوز کشمیرمزبور  تقسیم نشده بود ولذا "خط قرمز دوم" دو قدرت روسیه وانگلیس محسوب می شد  ویا بخاطر مرزمشترکش وبا هندوستان بود ونیزمسیر  دره شرقی پامیرهم  وشاخه کوههای  ساری کول  تاجیکستان است وبصورت دره نیمه عمیقی می باشد  که آب رودخانه اش به صحرای تکله مکان سین گیانک چین میریزد ورود خانه  تاریم چین نیزودر آن دره مرزشرقی تا جیکستان جاری که مرز مشترک با چین است  ورودخانه تاریم نیز واز ارتفاعات آن سه کوهستان بلند آسیا حرکت کرده وبه صحرای بزرگ تکله مکان چین می ریزد  ولذا مرز کوهستانی  دوکشور تاجیکستان وچین را بوجود می آورد  ویا به مسافت 414 کیلومتر را بوجود می آورد وجاده قدیم ابریشم آسیا وبطرف چین نیزواز کناره جاده خاکی اطراف دورودخانه آمو دریای جیحون وبطرف غرب آسیامی گذرد   وسپس ادامه اش درمسیردره رودخانه تاریم ویاریکند تکله مکان چین آسیا می باشد وهر دومرز جنوبی ویاشرقی تاجیکستان را بوجود می اورند  که جاده اش وبصورت "جاده استراتژیک "ال  شکل  گونه"می باشد ودر دو طرف کوهستان بلند پامیر تاجیکستان قرار گرفته اند  که به آن بام بلند دنیا می گویند  ومعیشت سکنه تاجیکها وقربانی این نوع از  کوهستانهای بلند آسیا ویا دره  های عمیق آنست   ویا بخاطر جاده تجارتی مهم وطولانی زیر این کوهستان می باشد   که چندین  کشور بزرگ آسیاودر مورد آن ،آختلاف  نظر دارند  ونظیر چین ویاهند وروس وانگلستان می باشند  ویا در مورد ماهیت ونحوه بهره برداری از جاده مزبورو دره اش اختلاف عمیق داشتند که بصورت "کمر بند بدبختی" بود ویا حلقه ای به دور سکنه کوهستان نشین تاجیکها زده شده بود  ورفع اختلافهای مزبور هم و در دست آن سکنه بدبخت تاجیک نبود که حل بشودویا بتوانند که حل بکنند ؟! وبعلاوه ناحیه شمالی کوهستانهای پامیر هم و  رشته کوهستان بلند دیگریمی باشد   و بنام " کوهستان سراسری" آلای "تاجیکستان نامیده می شود که بصورت یک دیواره بلندهمسایگی است  ودو قوم متفاوت الزبان ویا متفاوت النژاد  "را از هم جدا می کند ویعنی دو  قوم قیر قیز " ویا "قوم تاجیک "وهمسایه دوسوی این کوههای آلای هستند   وبطول مرزی 870 کیلومتری  آن دورا جدا می کند  ویادر مرز غربی  اش نیزو با اوزبکهای همسایه و اختلافات عمیق قومی ویا اختلاف شهری ویااختلاف سیاسی وزبانی وآبرسانی ومرزی دیرینه دارند که روسها از آن زخمهای  کهنه اشان   بهره برداری می کنند  ولذا امروزه 7 میلیون "قوم تاجیک آسیا "ودر درون این مرزهای خطرناک  وچهار طرف خودش ویا با کشورهای دیگر  گیر افتاده  است وزیرا خیلی ها دوست دارند که این قوم آسیایی را ودر درون این چهار دیواره کوهستانی خودش وبه بالای پشت بام سرد دنیا بکشانندویا "معیشت بشری" را واز دست آنها بگیرند ! ویا تنگناهای سختی را  ودر 68 قصبه شهری وسط دره های این کوهستان بلند آسیا وبرای آنان بوجود آورند  که از امکانات اولیه شهری هم  محروم است ویااز امکانات  جاده ای مناسب ویا تدارک رسانی  وتجارتی مناسب هم محروم اند   وکسی هم ودر رسانه های جهان و مطلع نمی باشد  که چگونه زندگی می کنند ؟ ویا چرا به آن وضع آفتاده اند ؟وطوری که به نقل مطبوعات خودشان و رفتن از "شهر دوشنبه "وبه "شهر خاروخ "تاجیکستان وبا هواپیما هم ممکن نمی باشد  وزیرا که در وسط آنها وانواع کوهستانهای صخره ای وخطر ناک وجود دارد !

وهمانطوریکه گفتم وتاجیکستان  فقط 5 الی 6 شهر بزرگ دارد که جمعیت آنها بالای 50000نفر می باشد وبقیه جمعیت چند میلیونی تاجیکستان وفقط در "قصبه های محروم شهری " است که زندگی می کنند که علاوه از عدم امکانات شهری وفقط چند هزار نفردر سکونت گاه مزبور  ساکن شده اند  ویا اراضی اندکی هم ودر اطراف آنها وبرای زراعت ویا باغداریشان  وجود دارد وزیرا 93 در صد خاک این کشور کوهستانیمی باشد  و آنهم در وسط دره های عمیق  ویا سرد کوهستانهای پامیرقرار دارد ویا در وسط کوهستان آلای ویا کوههای زرافشان وساری کول ویا کوهستان قراتار می باشد  که ارتفاع قله های آنهاوبین 5/5 الی 5/7هزار متر می باشد  وبرخی از آنها هم دور استان کوهستانی بدخشان  قرارگرفته اند  ویادر کناره رودخانه مرغاب است که ابتدای رودخانه آمودریا ویا جیحون می باشد  ودر کناره این رودخانه آمو دریا نیز وچندین  قصبه تاجیک نشین کوچک وجود دارد که نظیر قصبه های شهری مرغاب است  ویاقصبه "توختامیش" ویا "قزل رباط "می باشد وسپس رود خانه مرغاب مزبور وبطرف غرب منحرف شده ودر دره مابین دوکوهستان بلند پامیر تاجیکستان ومابین قله های بلند قرا قروم کشمیر پاکستان  حرکت می کند که مرز دوکشورمی باشد  وطوریکه رودخانه خروشان مزبور و چند صد کیلومتر طی مسیر می کند که در این معبر کوهستانی وبنام رودخانه پامیر نامیده می شود وبعلاوه در کناره دره های عمیق مزبور هم و 4 قصبه شهری دیگر هم واقع است ونظیر قصبه های   "جارتی گومبز" است ویا"شهرکوچک لنگر" است ویاشهر" شیخارو" ویا"شهرکوچک اشکاشم" قرار دارد وسپس مرز تاجیکستان وافغانستان شروع شده وبصورت یک دره هذلولی ورو به شمال شروع شده که مسیر رود خانه مزبور را بوجود می آورد  وکوههای بلند هندوکش افغانستان  نیز ودر جنوب "دره هذلولی مزبور" وبه درون وسط خاک تاجیکستان کشانده می شوند که درازی رودخانه پامیرهم  ویا در این دره هذلولی  شکل پیچ وتاب می خورد ویابنام " رودخانه آب پنج " تغییر عنوان می دهد ودرایام  قدیم وبه آب رودخانه اب پنج " مزبورنیز  و"رود خانه تقز دره " می گفتند  ویعنی آب رود خانه  ایکه "نه دره "عمیق دارد وبه آن  گفتند که در مجرای دره هذلولی شکل  مرز افغانستان وتاجیکستان پیچ می خورد وبعلاوه درمسیر  آن دره عمیق طولانی هم  و 9 قصبه کوچک شهری دیگر تاجیکستان و  مستقر می باشند  که بنام "قصبه های راشت قلعه"  می باشد  ویا شهرکوچک " خاروغ " است ویا شهرکوچک "روشان" وشهر "برتنگ" وقصبه "وانچ "ویا قصبه "کورون" ویا" قلعه خمب"  ویا شهر کوچک "خواهان "ویا شهر "ینگی قلعه "می باشد  واز آبادی ینگی قلعه تاجیکستان  به بعد و رود خانه مزبور وباز تغییر نام داده واین بار بزرگتر شده وبنام "آمو دریا ویا جیحون نامیده می شود وسپس در تنها دشت قابل کشاورزی تاجیکستان حرکت می کند که دشت مزبورهم  بزرگ نیست ویا درناحیه  جنوب غربی این کشورقرار دارد  وسپس بطرف مرزسه کشور ازبکستان وافغانستان وتاجیکستان حرکت می کند که در مثلث مرزهای سه گانه " هم وشهر ترمذ "  ازبکستان واقع شده است  ورودخانه جیحون  وبعد از گذشتن از مرز خودش واز جنوب شهر ترمذاوزبکستان هم می گذ رد وسپس  دشتهای وسیع اوزبکستان را آبیاری می کند که مزارع بزرگ پنبه زار آسیا را در خاک اوزبکستان معاصر بوجود می آورد ولی در دشت کوچک جنوب غربی تاجیکستان وتنها 8 قصبه ویا شهر نیمه بزرگ کشاورزی دارد که قبلا منطقه قشلاقی اقوام تاجیک بود که برای گرمسیر ی خود وبه کناره های 4همان  قصبه  های بالای جیجون می آمدند که قابل زراعت   بود که شهر های کوچک کشاورزی خیز "پرخار" تاجیکستان  نظیر آن می باشد  که در کناره جیحون است و یا "شهر پیانج "  ویا " شهر دوستی" ویا " "شهرایواج " تاجیکستان  می باشد   وبصورت چهار شهر کوچک ودر حاشیه شمالی جیحون  قرار دارند وقبلا تاجیک ها واین دشت کوچک گرمسیری خودرا  ویا دشت آبرفتی وقابل زراعت وبا کانال های منشعب از جیحون را و" ختلان تاجیکستان "می نا میدند که "امیر نشین ختلانش " ودر شهر کوچک و تاریخی "پرخار" می نشست   که در منابع تاریخی عنوانش ذکر شده است ومنطقه سرد سیری ویا کوهستانی تاجیک ها هم ودر " ایالت بزرگ بدخشان "می باشد  که معدنهای فراوان "لعل بدخشانش " معروف بود  ولی امروزه روسها وحداقل 400 معدن بزرگ در آن ناحیه  دارند ونظیر معدن اورانیوم ویا معادن مس ویا طلا ویا نقره وآلمونیوم ویا قلع وسرب ونیکل وآنتیموان ویا مولیبدن وزغال  وتنگستن ومنگنز ویا فسفر وفلوراید وجیوه ویا کوارتز ومرمراست  ودردل این  کوهستانهای معظم مزبور زده اند ویا اخیرا هم معدن گازو در استان ختلان کشف کرده اند که چین ودرآن سرمایه گذاری کرده است 

 آری همانطوریکه گفتم "استان کوچک ختلان تاجیکستان و منطقه کشاورزی خیزونیمه گرمسیری تاجیکستان بود که تا قبل از فروپاشی دولت تیموریان در شهر هرات افغانستان  واز ان استفاده لازم را می کردندولی امروزه به معضل افتاده است وبعلاوه قبلا هم استان مزبور و  استان خالصا تاجیک نشین بود که چهار شهر کوچک زراعت خیزو در کناره های  جیحون داشت  وبقیه  جمعیت ایلی ودر چادرهای ایلی وآلاچیق ها ومدتی درایام زمستان در آن دشت زندگی می کردند  وبعلاوه در دشت کوچک مزبورهم و دورودخانه" وخش "ویا "کافرنهان" تاجیکستان هم جاری بود که هردو نیز و بطور عمودی وبه جیحون می ریختند ودر کناره های ساحلی هرکدام از آنها نیزودشت کوچک مزبوربود  که ختلان نامیده می شد وقبلا  4 الی5 قصبه کشاورزی خیز"تاجیک نشین قدیمی "در آن بود ولی بعداو برخی از انها وبدست اوزبکها می افتد  وروسها نیزو در 70 سال گذشته وآنرا تشدید کرده اند وتا فشار بیشتری و بر" قومیت تاجیک ها" بیاورند   ویکی از این رود خانه های دشت ختلان مزبورهم و رودخانه " وخش  تاجیکستان " می باشد  که از دشت کوچک مزبور می گذرد و  در نزدیکی" قصبه ایواج تاجیکستان "وبه جیحون می ریزد که به رود خانه وخش تاجیکهاو صفحات 1098 و1129 و1132 کتاب عالم آرای نادری اشاره کرده است   ویا به رودخانه دیگرهمان دشت ختلان  ویا منطق قوادیان نیزوبنام رودخانه کافر نهان  تاجیکستان"  می باشد  و ص 1132  " کتاب عالم آرای نادری پرداخته است  وبه آن اشاره می کند  که در کناره های آن دورودخانه نیز  و لشکر نادرشاه و با قوای اوزبکهای  مهاجم به خاک قبادیان وختلان درگیرمی شوند که قصد داشتند تا علاوه از تصاحب دشتهای مزبورو با "حاکم گماشته شده " نادر شاه ودر بلخ نیزدر گیر بشوندکه منجر به در گیری قوای نادر شاه وبا اوزبکهای مزبورمی شود  که به درگیری آ نان و با ارتش نادر شاه و صفحات مختلف عالم آرا ی نادری ویا کتاب  جهانگشای نادری اشاره کرده است  ولی نادر شاه  در جنگ مزبور ییروز می گردد وقوای اوزبک را واز ان ناحیه ویا شمال افغانستان وشهر بلخ میراند ولی احتمالا در دوره ناصرالدین شاه ویادر جنگ هرات ویا بعد از دوره مزبور وبا مساعدتهای  ارتش تزار ها وتعدادشان در استان ختلانبیشتر می شود  ویا قبادیان زیادمی شود  که شعرفارسی  وسفرنامه فارسی نوشته  ناصر خسرو وزاده شده "آبادی قلعه میر" قبادیان دشت مزبور و نشان می دهد که منطقه مزبورو متعلق به "اوزبکهای با زبان ترکی جغتائی "نبوده وبلکه منطقه کاملا فارسی زبان بوده که ناصر خسرو وفرزند این ناحیه آسیا وچنین فارسی سلیس را نوشته است  ونیز امروزه منطقه ویرانه های شهر بلخ معلوم نیست که در کجای شمال افغانستان قرار دارد؟ که عده ای  معتقدند  که شهر مزار شریفافغانستان  و جای بلخ قدیمی را گرفته است  ولی مکان جغرافیایی "شهرمزارشریف"و با مرزآبی جیحون – افغانستان وفاصله معتنابه دارد وبعلاوه مزار شریف و درپائین  پشت کوهها یی قرار گرفته که در پشت دیگرش ومرز  ابی افغانستان است ویا مجرای جیحون می باشد  وبعلاوه مکان جغرافیائی اش وبا مرزموجود تاجیکستان وافغا نستان هم   قرین نمی باشد    ویا با ناحیه قبادیان   تاجیکستان فاصله معتنابه داردکه با بلخ فاصله اندک داشت  واحتمالا بقایای بلخ قدیم وبعد از شکل گیری مرزهای کنونی شمال افغانستان محو شده   که مرزبندی اش ومتعلق به یک صد سال اخیر می باشد  وقبلا بلخ قدیم ودر ساحل جنوبی آمودریا ی جیحون بوده که در آن سوی جیحون  نیز وخاک تاجیکستان قرار داشت و نیزدو" شهر کوچک پیانج" ویا شهر کوچک "دوستی تاجیکستان"در آن سویش  واقع بود  ولی در ساحل جنوبی جیحون نیز  وامروزه تنها دو آبادی نزدیک بهم " امام صاحب" ویا"قزل قلعه"  افغانستان قرار دارد واحتمالابجای بلخ روئیده اند   ودر پائین دست و پشت کوههای جنوبی  آن دوروستای افغانستان کنونی  نیزو "شهر قندوز" افغانستان قرار دارد که فاصله جاده ای چندین  شهر ی و با "شهر مزار شریف" دارد

 ودر هرحال رودخانه "وخش دشت ختلان "تاجیکستان نیز  و از کوهستانهای بلند آلای  شمال تاجیکستان نشات می گیرد  ونیز از کوههای قراتار وسط تاجیکستان نشات گرفته وبه طرف جنوب می آید ودر مسیرعبورش  نیز  واز کناره های چند شهر کشاورزی خیز دشت ختلان می گذرد   وسپس در نزدیکی "آبادی ایواج"جنوب غربی تاجیکستان ویا مرز سه کشور و به جیحون می ریزد وخروشانی آن رودخانه  وخش تاجیکستان نیز  و در اظهارات ص 1132 کتاب عالم آرای نادری  ومورد تعجب ارتش نادر شاه قرار گرفته است   وبعلاوه "رودخانه وخش" مزبورهم و از کناره های چند شهرنیمه کوچک" نورک " تاجیکستان می گذرد که اراضی بزرگی ندارند وبلکه چون جریانش ودر مسیر دره ای می باشد  واراضی کشاورزی معتنابه ندارد  ونیز از کناره شهر"کوچک  دنغره " گذشته  وسپس از کناره شهر" کالنین آباد " ودر مسیر در تپه های دشت کوچک مزبور گذشته وسپس وارد شهر" قرغان تپه" می شود که سومین شهر بزرگ تاجیکستانها می باشد  ویا دارای 59100 نفر جمعیت بوده مدتی هم مرکز ختلان بوده که از آن گرفتند وقبل از آن نیز  وشهرقدیمی  پرخار "و مرکز استان ختلان بود    وسپس "رودوخش "واز کناره "شهر کشاورزی خیز " دوستی"  هم گذشته و ووارد رودخانه  جیحون می گردد  ودیگری هم "رودخانه کافر نهان"  می باشد  که از کوههای زر افشان نشات می گیرد که در شمال شهر دوشنبه واقع است ووقتی از دره مجرایش خارج می گرددد ووارد اراضی پست وکشاورزیخیز " قصبه اورجون کیدزه آباد " شده وسپس قسمتی از آنرا سیراب کرده وآنگاه  از جنوب شهر دوشنبه ویا از جنوب ایستگاه راه آهن آن شهر هم  گذشته وبموازات مسیر رود وخش   ورو به پائین حرکت می کند وداخل رودخانه جیحون می شود وقبلا اراضی "قصبه حصارودرشمال شرقی شهردوشنبه را هم مشروب می نمورد که امروزهاراضی قریه حصار و احتمالاجزو  شهر دوشنبه شدهاست  که  جمعیت 600000 نفره دارد ولی قبلا "ابادی حصار" ودر چند کیلومتری شمال شرقی آن  قریه بود  که کتاب عالم آرا ئ نادری و از آن آبادی شرق دوشنبه کنونی وبعنوان " حصار زرافشان "نام می برد  ویا در صفحات 1019 و1020 کتابش یاد می کند  وسپس "رودخانه کفرنهان" مزبور ودرجنوب شهر  قرقان تپه واز وسط دره گونه دو تپه اطراف ان شهر  خارج شده ووارد دشت کوچک وهموار کشاورزی خیز جنوب غربی  تاجیکستان می شود  وسپس در مسافت اندک واراضی سه قصبه کشاورزی خیزمزبور  را آبیاری می کند که نظیر قصبه " چوربورگ" است ویا اراضی کشاورزی "قصبه شارتوز"ویا "قصبه ایواج " می باشد وآنها را آبیاری کرده وسپس در انتهای مرز تاجیکستان ووارد رود بزرگ جیحون می شود  وبلا فاصله از مرز این کشور خارج می گردد وجمعا اراضی این 12 قصبه کشاوزری خیز دشت کوچک مزبورهم  وفقط 7درصد خاک تاجیکستان را در بر می گیرد  که در آنها نیز قبلا  وبه سبک اوزبکستان وپنبه ویا توتون می کاشتند وزنانشان نیز و قالی بافی می کردندوالبته قوم تاجیک در استان شمال غربی با مرکزیت خجند  نیز و مقداراندکی  اراضی پست  ویا کشاوررزی خیز دارد  که در  سه طرف  "شهر خجند تاجیکستان "می باشد  که شهر مزبورهم  و  با 152600 نفر از جمعیت خودش  ودومین شهر بزرگ تاجیکستان محسوب می شود ولی روسها وتعداد زیادی ازقوم اوزبک رابه آن شهر خجند معاصر  کوچانیده اند وبعلاوه وچونکه  اراضی کشاورزی اطراف آن شهر  نیز اندک می باشد وهمچنین زمین هایش  به استقرار دوسوم صنایع تاجیکستان اختصاص دارد ونیز  به مهمترین ایستگاه راه اهن منطقه تبدیل شده است ولذا ویژگی کشاورزی خود را از دست داده است  وبعلاوه اراضی کشاورزی  اش نیز  متکی به آبرسانی رود خانه سیحون می باشد  که در عمق پائین تر  حرکت می کند   ولذا اقتصاد 9 قصبه شهری اطراف شهر  خجند نیز   ویا معیشت اصلی  سکنه خود ر ا ومتکی به اقتصاد کشاورزی نکرده  است وبلکه صرفا متکی به اقتصاد جاده ای ویاصعتی اطراف خجند قرار داده است ویا به صنعت حمل ونقل ریلی آن کالاهامتکی شده  است که به تاشکند پایتخت اوزبکستان می برند  ویا تاشکند درفاصله   نزدیکش می باشد  ویا به ایستگاه قطارمرکز  قیرقیزستان می رود  ویا به مرکز قزاقستان ویاترکمنستان وپکن چین وصلمی باشد   ویا به راه اهن مسکوروسیه رفته ویابرعکس متکی اقتصادی  شده است ولذا سکنه 9قصبه اطراف خجندهم  واز این طریق ها و امرار معاش می کنند که شامل قصبه های  "آلتین توپکان" ویا"بوستان" شمال شهرخجند است  و یا اهالی قصبه های "کانیپادام و" ایسفارا " و" وواروخ" شرق شهر خجنداست  که در مسیر ریلی ویاشوسه ای جاده شهر  خجند وبه نقاط شرقی آسیا می باشند و یا در مسیر چهارقصبه جنوب غربی شهر خجنداست  که عینا ودر مسیر ریلی وشوسه ای  خجند به تاشکند وسمرقند وغیره قرار گرفته است  که شامل قصبه های " بکاباد" ویا " ظفر اباد " واورا تپه " ویا " شاخریستان " است 

 وبعلاوه اقتصاد  11   قصبه ا طراف دره  رودخانه زرافشان تاجیکستان نیز مطلوب نیست که در مسیر رود خانه زرافشان است و  به خاک اوزبکستان می ریزد و قبلا در اراضی دره ها ی  رود خانه  زرافشان نیز ومقدار اندکی زمین باغداری شیب دار وجود داشت  ولی اکنون وکفاف معیشت آنها را نمی دهد  ولذا با مشکلات عمیق معیشتی بسر می برند  وبعلاوه  روسها ودر طی 71 سال اخیرنیز  وجهت  حمل ونقل سنگهای معدنی   کوهستانهای بلند  بدخشان  و ، چهار جاده خطرناک  در این کشور زده اندکه تعداد زیادی از قصبات تاجیکستان ودر معبر جاده های خطر ناک مزبورواقع است وبرخی از سکنه اش نیز  وبعنوان "کارگر معدنی" ودر آنها کار می کنند وجاده های مزبورهم  واز دل  کوهستانهای تاجیکستان گذرانیده شده که  از وسط چهار معبر دره ای کوههای بلند مزبورمی گذرد  وپیچ  در پیچ و را ه وبه بالا باز کرده وکامیونهایش نیز وسنگهای  معدنی  خود را ویا کالای تجارتی خود را وبه چهار سوی شهرهای آسیا می برند ویا  جاده های کوهستانی تاجیکستان ودر وسط خاک آسیا وتنها "معبر انتقال آن کالاهاست  وامروزه "اقتصاد آسیا "وبه آن معبر های خطرناک   نیاز دارد وتا  اقتصاد خاورمیانه وبه اقتصاد شهرهای پرجمعیت چین وصل بشود ویا "اقتصاد مسکو" واروپای شرقی واز طریق مسیر مزبور برقر اربگردد که کوهستانهای بلند تاجیکستان و یا جاده های کوهستانی بلند  قیر قیزستان ویاصحرای خشن تکله ماکان اویغورستان چین وچسبیده به آن دوکشورمی باشد و این "معبر های مخوف جاده ابریشم جدید آسیا "را می سازند ودر جریان این جاده سازی 71 ساله چهار معبر خطرناک مزبورهم و 38الی 43 قصبه محروم کوهستانی تاجیک نشین  بوجود آمده اند که "کارگر معدنی" بوده ویا "خدمات رسان جاده ای" هستند ویاسکونتگاهای مزبورهم و  در مسیر جاده های سرد  مزبور شکل گرفته اند که فاقد خدمات شهری لازم  می باشند وشامل قصبه های معبر" خاروغ "است وآنگاه "قصبه راشت قلعه" است و سپس  سکنه قصبه "نیموس" است  ویا "روبوت" و"لنگر"و"شیخارو"و"جارتی گومبز" است که  در معیر دره عمیق رودخانه پامیر قرار دارند  که ازجاده اش واز  تاش کورگان وکاشغر چین وبه پکن می رود ویا معبر دیگرهم وراه  خاروغ تاجیکستان و به قصبه " ویر"است  ویابه "قصبه  وانکالا "وآنگاه  به "ساسیک کول "ویابه  "جارتیر ابوت" در مسیر دره رودخانه آب پنج می باشد  وسپس ادامه اش  نیز  از قصبه های    "مرغاب " و"تشتچکتی"  و"رانگ کول" گذشته واز کوهستان ساری کول تاجیکستان هم عبور کرده وسپس وارد دره کاشغر می شود  وسپس وارد صحرای تکله ماکان چین می شود ومعبر سوم نیز ومعبر قصبه " روشان " و""برتنگ "ودر مسیر دره" رودخانه برتنگ" تاجیکستان است که از قصبه های "شادود" و"کودره " و"آق بایتال" واطراف دریاچه یخچالی" قرا کول "گذشته واز طریق قصبه "مارکانسو"تاجیکستان واز مرز قیرقیزستان وبه دو شعبه  جاده تقسیم شده ویکی از طریق شهر اورومچی تیان شان سین گیانگ  چین وبه پکن رفته ودیگری هم و از مسیر  جاده های کوهستانی قیرقیزستان وبه پایتخت بیشکک قیر قیزستان رفته ویا سپس به الماتی ویاآستانه پایتخت قزاقستان رفته  ویا به مسکووپطرزبورگ ویا به اروپا می رود ومعبر چهارم نیز ومحموله هایی دارد که با قطارو از شهرهای خاورمیانه ویااز ترکیه می آید  وبه ایستگاه راه آهن شهر  دوشنبه  تاجیکستان ویا به انبارهایش در  آن جاده ابریشم  فرستاده می شودوسپس  از  معبرجاده ای  دره "رودخانه وخش" حرکت کرده که در  مابین دوکوهستان قرا تار ویا  کوهستان  زرافشان تاجیکستان قرار دارد و  عبور داده شده وازمسیر جاده  قصبه های" اوکتیا برسکی" و"اورجون کید زه" و  قصبه های "کومسومال "ویا از مسیر "نوآباد" و"اوبی گرم" ویا شهر "غرم" و"تاجیک اباد" و"جرگه تال" و"قرامیق" معبر رودخانه وخش حرکت کرده   واز کوه های آلای شمال تاجیکستان گذشته  ووارد خاک قیرقیزستان شده  وسپس از آن کشورنیز و به جاده سین گیانگ چین وایستگاه قطار ارومچی – پکن می رود  وشعبه دیگری وازمعبر چهارم مزبورنیز جدا می شود  واز قصبه  نوآباد تاجیکستان جدا شده ومعادن قصبه های" دالنی" و"وانچ "و"رووان" و"پاشمیگار "و"سنگوار " و"کرون" و"قلعه خمب" تاجیکستان راحمل می کند  ویا از وسط کوهستان قرا تار گذرانیده ووارد معبر چهارم تاجیکستان می کند وتنها معبر پنجم تاجیکستان می باشد  که چندان خطرناک محسوب نمی شود  ویا جاده شوسه  شمال شهر دوشنبه راو از کنار مرز غربی این کشورگذرانیده  واز قصبه های" ورزب "و"انزاب" و"زرافشان"  و"دار دار" و"آینی"  و" اورمتان " و" پنجکنت "گذشته   ویا جاده شمال شهر دوشنبه را وازوسط کوه زرافشان گذرانیده وبه شهر های خجند وسمرقند وتاشکند اوزبکستان وصل می کند وسپس بخش دیگرش نیز  ودر کناره رود خانه زر افشان  است واز قصبه های " رارز" ویا "قصبه  پاستیقوف "  و" مچا" و" شباخ " و" دخیسو"می گذرد وبه پای  قله کوهستان آلای ودر شمال تاجیکستان می رسد که رودخانه زرافشان مزبور هم  از آن قله  نشات می گیرد  وقصبه های کناره رودخانه زرافشان نیزو فاقد نظام معیشت لازم می باشند

 

 ولذا این  نوع نازظام معیشت سخت تاجیکها  وباعث شده است که تاجیکها ودر طول 150 سال اخیر ونتوانندکه نظام حکومتی روسها رابپذیرند ویا ّبه آسانی  بپذیرند ومثلا  در سال ۱۹۱۶ میلادی ومردم آسیای مرکزی، واز جمله اهالی خجند و یادیگر بخش‌های تاجیکستان شمالی،شورش کردند  وشورش انها وبه سبب فرمان تزار روسیه وبرای سربازگیری بود  و، بر او شوریدند.وزیرا تزار روسیه ،وتعداد زیادی از اقوام قزاق ویا اوزبک ویاترکمن ویا تاجیک ویاکالموک وچچن ویا قیرقیزرا ودر ارتش خود استخدام کرده بود وبه مناطق درگیر جنگ جهانی اول می فرستاد 

وآنگاه که  انقلاب روسیه ودر سال ۱۹۱۷ میلادی وقوع یافت ،ویا  در پطرزبورگ ومسکوکه در پایان جنگ جهانی اول وقوع یافت  ورهبران روسیه جدیدهم ومی خواستند که مرام حزب کمونیست مورد نظر خودراو در کشورهای تحت اشغال ارتش تزاری و با خشونت های خود و رواج بدهند ولذادرآوریل ۱۹۱۸ میلادی واین مرام سیاسی خود را ودر ازبکستان وشمال تاجیکستان  اعلام کردند که بخشی از جمهوری خودمختار شوروی محسوب می شدند .ولی حکومت دست نشانده تزارها وبه زیر بار "مرام جدید سیاسی مسکونشینان "نمی رفت   ولذا  در ۲ سپتامبر ۱۹۲۰،و ارتش شوروی وشهر بخارا ویامحل حکومت امیر دست نشانده روس را تصرف می کند   وتا  بساط آخرین  فرمانروای "منقیتیان  اوزبک "را برچینند. ودر نتیجه "عالم‌خان " مزبور ویا "آخرین امیر منقیت اوزبک بخارا "نیز وبه نواحی کوهستانهای "پامیر  شرقی "تاجیکستان می گریزد وتا نیروی نظامی  جمع آوری کرده وبه جنگ بپردازد ولذا  ارتش سرخ  هم وبرای مقابله با اوودرصدد گردآوری سپاه برمی آید ویا در تعقیب او ودر  فوریه  سال۱۹۲۱ میلادی ونیروهای ارتش سرخ شوروی خود را و به روستای دوشنبه می رساند  که محل بازار هفتگی دوشنبه بازارهای "اقوام کوچرو تاجیک "بود ویادر کنار رود خانه کافر نهان وجنوب غربی قصبه حصار تاجیکستان بود و آنجا رامکان مناسبی وبرای پادگان ارتش سرخ خود تشخیص می دهند  ولذا در سالهای بعدی  ِآنرا "توسعه شهری" داده ویا نام آنرا هم واز سال 1926 الی 1961 میلادی  وبنام" استالین آباد تاجیکستان " نام گذاری می کنند  ویا شهر سازی اش  نیز ونظیرشهر بیشکک قیرقیزستان می باشد  که محل پادگان سابق روسها بود ویا نظیر شهر"عشق آباد ترکمنستان "بود که قبلا " ابادی پالتوراسک " نامیده می شد ودر فاصله سالهای 1919 الی 1927 شکل گرفته بود  ویا نظیر پایتخت های دیگر آسیای مرکزی بود که ضمیمه شوروی شده بودند ، ولذادر ۱۴ اکتبر همان سال  1921میلادی وبرای کم کردن ادعای  امیر بخارا ودر ناحیه مزبور هم .و در همان تاریخ نیز  ،وناحیه " پامیر  شرقی "را و با نام «جمهوریت اجتماعی ناحیه مختار تاجیکستان وجدااز اوزبکستان شوروی " نام نهادند وتا دعوی جنگ طلبی امیر اوزبک بخارا راودر ناحیه مزبور کم بکنند  و چونکه  هیچ شهرمهمی ودر تاجیکستان ویا با وجود "قبایل کوچرو" اش  وجود نداشت ،ولذا  آبادی مهاجرنشین دوشنبه راوبه پایتختی  آن برمی گزینند. ویا جمهوری سوسیالیستی خودمختار تاجیکستان شوروی  را هم وابتدا به "دوازده ناحیه " و "پنج ولایت "تقسیم می نمایند  

وبعلاوه در ژانویه  ۱۹۲۵ میلادی نیز و"ولایت پامیر" تاجیکستان را وبه عنوان بخشی از "جمهوری خودمختار تاجیکستان و"ضمیمه آن پادگان خود می گردانند  . ولی "قیام باسما چیان" تا جیکستان وتا سال۱۹۲۶ میلادی ویابا  شدت تمام ادامه می یابد . ونیزدر همان ایام بود که رضا شاه نیز در سال1305 وبا تغییر سلطنت وبه قدرت شاهی  ایران رسیده بود  وبعلاوه در همان سالهاست که یوسف ا فتخاری ودیگر سرا ن حزب توده ایران نیز  ودر شوروی ویادر بلوک اقماری آن  کشور بسر می بردند  ولذا گزارش یوسف افتخاری نیز ودر کتاب خاطراتش واز شهر "دوشنبه تاجیکستان " است  ویا مربوط به آن دوران  رضا شاهی می باشد  وبعلاوه  ارتش سرخ روس  هم وجهت خنثی سازی "قیام باسماچیان تاجیکستان " ودر۱۶ اکتبر ۱۹۲۹ میلادی  وتصمیم می گیرد که با "اختلاف اندازی قومیتی ودر میان "جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان "وعمل بکند وتا دست از قیامشان بردارند واز این رو   "ولایت خجند،" را که قومیت اوزبک اش وبیشتر از "اقوام تاجیک " بودورشداقتصادی  بیشتر می دهد  ،وهمچنین شهر مزبور را  از حیطه مدیریت حزب کمونیست اوزبکستان خارج ساخته وبرای اختلاف اندازی قومی وبه تاجیکستان می دهند  که معادل سال ش1308 ایرانیان می باشد وبرعکس  جلگه های کشاورزی مرغوب تاجیک نشین را هم وبه اوزبکستان می دهند  وتا تنگنای معیشتی پیدابکنند  وبا این نوع از  اختلاف اندازی های قومی بود که " قانون اساسی " تاجیکستان و تصویب شد ویا در سال۱۳۱۰ خورشیدی ویا بسال ۱۹۳۱ میلادی تصویب کردند

وهمچنین  در دوره تاریخی مزبورنیز   ، ومزارع اشتراکی تاجیکستان را وتنها در دشت کوچک ختلان تاجیکستان قرار می دهند دکه در تقاطع سه رودخانه وخش ویاانتهای رود کافرنهان ویا آمودریا بود ولی تنها 7در صد خاک تاجیک هادر بر می گرفت وبه این طریق هم وکلخوزهایش راراه اندازی می کنند     و لی استقرارصنایع سبک و سنگین تاجیکستان را وبه ناحیه خجندمی برند   وتا با قومیت بیشتر اوزبک خودعمل بکند و بعلاوه  سطح زندگی مردم تاجیک  هم پایین بماند. وهمچنین  در این دوره  تاریخی نیز  ومبارزه با مذهب تاجیک هاویابا  تعطیلی مساجد ویا مدارس دینی قصبه های کوچک تاجیکستان آغاز می گردد  ویا جهت از بین بردن فرهنگ وتمدن سابق اقوام تاجیک بود  وبعلاوه در   سال ۱۳۰۶ خورشیدی ویا بسال ۱۹۲۷ میلادی بود که"تغییر تدریجی خط فارسی " را آغاز می کنند   وابتدا  آنرا وبه الفبای لاتینی تبدیل می نمایند   و سپس درسال ۱۳۰۸ خورشیدی ویا درسال ۱۹۲۹ میلادی وخط لاتینی را در مدارس رسمیت عملی می دهند   وآنگاه  درسال ۱۳۱۹ خورشیدی ویا بسال ۱۹۴۰ میلادی معادلش و"الفبای سیریلیک روسی" را وجایگزین آن می کنند وبعلاوه در دهه  اول حکومت ارتش سرخ شوروی  وبر  تاجیکستان نیز وبسیاری از کسانی را که جزو "حاکمیت حزب کمونست تاجیکستان " شده بودند راواز خارج کشور وارد کرده که نظیر  دبیر کل حزب بود  ویا نظیر روسای کمیسر ها بود  ویا نظیر سران ادارات بود واز سوی مسکو تعیین می شدند  ویا همه کارمندان اداری شهرهای دوشنبه وخجند وقرغان تپه را و از قوم روسها وبه آن شهرها کوچانیده وکارها راو بدست آنها دادند  ولذا  سکنه تاجیکستان ناراضی شده ولذا با  قیام باسماچیان  همراهی می نمایند  ویا برخی ها نیز  ودر مبارزه  مسلحانه  با آنها شرکت می کنند  ،ولی با فشار استالین وهمه اهالی ناراضی ومجبور می شوند  که  به شمال افغانستان فرار بکنند . که مقارن  حکومت ظاهر شاه در افغانستان می باشد  و این نوع از فرار ها ودر  فاصله  ۱۳۰۶ وتا ۱۳۱۰ خورشیدی ویا درسالهای ۱۹۲۷ والی ۱۹۳۱ میلادی اتفاق می افتد   واستالین هم  وبا متهم‌کردن سران حزب کمونیست تاجیکستان  وبه مداهنه با ملی‌گرایان  مزبور  ویا بهخیانت به مرام کمونیستی ویا به سازش پنهانی و با شاه افغانی ووابسته به بریتانیا وبسیاری از آن سران حزب کمونیست تاجیکستان را متهم کرده ویا تصفیه ویابرکنارمی کند  و این تصفیه را وتا ۱۳۱۴ خورشیدی ویا تاسال ۱۹۳۵ میلادی  ادامه می دهد و مثلا حدود ۶۶٪ از رهبران برجسته  حزب کمونیست تاجیکستان را ودر آن دوره تاریخی تصفیه کرده که تنها در اواخر دهه  ۱۹۳۰ میلادی وبه مقامات حزبی کشور مزبور رسیده‌بودند،ولی همگی   انها برکنار شده  ویا دادگاهی می گردند  که در سال ۱۳۱۶ خورشیدی بود که معادل سال ۱۹۳۷ میلادی  می باشد وبرای  دادگاهی نمودن آنان هم وپرونده سازی می شود   ، ومثلا رئیس‌جمهور سابق تاجیکستان ویا دبیر شورای مرکزی آن کشور ویا  رئیس کنگره  خلق واز "حزب کمونیست تاجیکستان" اخراج  می کنند  و با چند رهبر دیگر ش هم وا عدام کردند  .ولذا  در دوره  سرکوب‌های دهه  ۱۳۱۰ خورشیدی که معادل سال ۱۹۳۰  میلادی می باشد وتقریباً تمامی مقامات تاجیک ودر حکومت تاجیکستان وجای خود را به روس‌تبارها می دهند وبعلاوه تعداد اقوام روس را ودرادارات تاجیکستان وبه میزان  5/3 درصد جمعیت بومی آن   می رساندند وبعلاوه  اوکراینی ها ویا قبایل اطراف ولگا را نیزو بدانجا می فرستند د ومیزان  میزان اوزبکها را ودرکشور  تاجیکستان افزایش می دهند وهمچنین  در دوره  تاریخی مزبوروجهت اختلاف اندازی قومی  و قدرت اداری را در دست خجندی‌ها ی اوزبک قرار داده و یادر دست متحدان کولابی آن‌ها قرار میدهند .که در مواقع مهم وحیاتی کشور وبه اختلاف ودر گیری با تاجیک ها بپردازند ولی این نوع از تبعیض ویا خفقان شدید دوره استالین وخروشچف  باعث میشود  که مردم بومی تاجیک واز انان متفر بشوند  وتا اینکه  ازسال 1961 به بعد مجبور می شوند د که عنوان استالین اباد راو از شهر دوشنبه ویا لنین آباد را وازشهر خجند وحذف بکنند   وبهمین دلیل  هم  ودر  دهه  ۱۳۵۰ خورشیدی ویا بسال۱۹۷۰ میلادی ویا در دوره برزنف وبتدریج ،باورهای اسلامی ودر میان مردم تاجیکستان رشد بیشتری می یابد ،و از جمله در سال ۱۳۵۷ خورشیدی است  ویا بسال ۱۹۷۸ میلادی که مقارن انقلاب ایران می باشد  و شورشی  هم وبر ضد روس‌ها ودر این کشور تاجیکستان بر‌پا می شود  که ۱۳ هزار نفرتاجیک  زبان  در آن  شورش شرکت می کنند  و بعلاوه پس از شکل گیری حزب کمونیست افغانستان ویا در دوره ببرک کارمل وغیره نیز که با مخالفت مردمش همراه می شود   ووارتش سرخ شوروی راوبه افغانستان اعزام می کنند   ولی با شروع جنگ مجاهدان افغانی که به سال 1366شمسی می باشد   وافغانی ها نیز به در گیری با ارتش سرخ می پردازند  وحدود 23 هزار سرباز روسی هم ودر جریان مزبور کشته می گردند  ودر این جریان هم و شماری از مردم تاجیکستان  وبه مخالفت با حضور ارتش سرخ ودر خاک افغانستان  می پردازند  ولی در مقابل واز سوی سران حزب کمونیست تاجیکستان   وهمگی بازداشت می گردند 

 وتا آنکه با روی کارآمدن گور باچف که در سال ۱۳۶۴ خورشیدی است ویا بسال۱۹۸۵ میلادی اتفاق می افتد   که ایرانیان در جنگ با قوای عراقی ها می باشند  وگورباچف  نیز  شعار پروستاریکا  ویا اصلاح طلبی ومبارزه با فساد را سر می دهد  ولی هنوز اداره امور دینی 5/6 میلیون مسلمان تاجیک ها وهنوز  در دست اداره امور دینی قاضیات شهر تاشکند اوزبکستان  باقی بود  ویا تاجیک ها وهنوزو فاقد خط وزبان نوشتاری  خودشان بودند  ویا نمی توانستند که نظیر ملل دیگراروپای شرقی عمل بکنند ویا  مجسمه فردوسی وشاعر فارس زبان را ودر پایتخت کشور فارسی زبان  خود نصب بکنند  وبعلاوه برخلاف شعار ضد فساد دهی گورباچف  عمل می شد وزیرا هنوز ، رحمان نبی‌اف ودر سر کار بود که از ۱۳۶۱ خورشیدیبه بعد  ویا بسال۱۹۸۲ میلادی و دبیر اول حزب کمونیست تاجیکستان بود،وبا آنکه  به فساد مالی ویا قوم  وخویش بازی هم متهم بود ولی برنمی داشتند  وتا آنکه با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ودر سال 1991 ویا با آغاز قیام ملل اروپای شرقی ومردم تاجیکستان نیز  وبه خیابانها می آیند   وتقاضای اصلاح طلبی سیاسی می کنند  وتا آنکه مدتی رحمان نبی اوف وجای خود را به "قهار محکم اوف" می دهد . ودر این دوره تاریخی   ومقداری  از شدت سانسور کاسته می شود  و یا مقداری از آزادی بیان وبه‌ویژه در مطبوعات  تاجیکستان برقرار میشود  ولی سران سابق حزب کمونیست سعی میکنند که  با ایجاد جنگ داخلی ودر  میان اوزبکها وتاجیک ها و اختلاف آنان را زیاد بکنند ویاوضع سیاسی سابق را برگردانند که حادثه  در گیری سالهای 1992و الی 1997 تاجیکستان وبخاطر آن مسئله می باشد

 ودر این باره باید افزود که  در بهمن ماه ۱۳۶۸ خورشیدی ویا درفوریه ۱۹۹۰ میلادی که جنگ ایران وعراق  خاتمه یافته بود ویاخصوصی سازی هم ودر ایران اعلام شده بود ودر تاجیکستان نیز   واعتراض ها وبه مالکیت دولتی حزب کمونیست شروع می گردد   ودر  شهر دوشنبه، تاجیکستان نیز  مردم اعتراضمی کنند  و در نتیجه درگیری آنان و بانیرو‌های پلیس وعده‌ای زخمی می گردندویا کشته می شوند . ومردم دوشنبه  نیز  ودر تظاهرات خود وخواستار اصلاحات اقتصادی و سیاسی،تاجیکستان می شوند  وهمچنین خواستار  بازگشایی مساجد و یااحیای فرهنگ ملی تاجیک ها  می شوند   . وبعلاوه  در نوامبر ۱۹۹۰ میلادی که قهار محکم اوف و به ریاست جمهوری تاجیکستان  برگزیده شده بود ولی چونکه و با کودتای نظامیان  روسیه وبر ضد گورباچف مخالفت نکرده‌بود، ولذا در 31اوت  1990م وبه‌دنبال تظاهرات گسترده مردم دوشنبه و مجبور به استعفا می گردد. وبدنبالش و در نهم سپتامبر و"شورای عالی تاجیکستان" وبه پدیده "استقلال تاجیکستان"  از شوروی وظاهرا تن می دهد . و یا در این دوره تاریخی و"قدرالدین اصلان اوف،" ورئیس شورای عالی شده و همچنین کفیل ریاست جمهوری،می شود  ویا در این پست خود و ،فعالیت حزب کمونیست تاجیکستان را ممنوع  می کند  ویا  دارایی آنان را ملی اعلام می کند ،ویاچند حزبی در کشور را وعده می دهد  ولیکن  اعضای شورای عالی تاجیکستان ــ که اکثرا کمونیستهای  افراطی  بودند ــ واصلان او ف مزبور را وبخاطر مواضع اش برکنار نموده  ودوباره رحمان  نبی‌اف را وجانشین وی می گرداند  که تاکنون ومدت زیادی ورئیس جمهور این کشور شده است ولی ظاهرا با عنوان دیگراست  که همان نظام تک  حزبی را  ادامه می دهد  و بعلاوه شورای مزبور هم   وادامه دوباره  فعالیت حزب کمونیست را اعلام می کند  ویا با تکیه به قدرت ارتش  تاکید می کند  ولی در ششم اکتبر همان سال وشورای عالی  مزبور ودر نتیجه فشارزیاد  مخالفانش، ومدتی  فعالیت حزب کمونیست خود را وبه حال تعلیق درمی آور د ومجبور می شود که  "فعالیت حزب نهضت اسلامی" تاجیکستان وغیره را وآزاد اعلام بکند د  . ولذا رحمان نبی‌اف  مزبور ودوباره و پس از آن  واقعه تاریخی  واز کفالت ریاست جمهوری مزبور استعفا می دهد  وتا  در آینده نزدیک و زمینه سازی  برگزاری انتخاباتش فراهم بشود  ویا با "عنوان حزب دیگر " فراهم بشود.  ولذا در همین راستاست که انتخابات ریاست جمهوری تاجیکستان وسرانجام در ۲۴ نوامبر ۱۹۹۱ برگزار می گردد  و رحمان نبی‌اف را در انتخابات فرمایشی مزبور وبا ۵۷٪ آرائ ودوباره از صندوقهای  رای گیری بیرون می آورند .ولی  رقیب وی، که "دولت خدانظراوف " می باشد و از پشتیبانی احزاب اصلی مخالف کمونیست‌هاویانهضت اسلامی تاجیکستان  هم برخوردار بود،وتنها  ۳۴٪ آرا را وبه دست می اورد  ، ولی مردم تاجیکستان  ویا  مخالفان دولت وصحت برگزاری انتخابات را به زیر سوال می برند   ولذا به تظاهرات خیابانی خود می پردازند  ولی روسها هم وجهت از دست ندادن خاک تاجیکستان   وقرار داد امنیتی  عضویت  تاجیکستان ودر جامعه کشور‌های مستقل مشترک‌المنافع آسیای مرکزیرا برقرار می کنند  وبا روس ها را می بندند  ونتیجتا بقای خود را درخاک تاجیکستان حفظ کرده واین بار ودر "فرم جدید اجتماعی" فراهم می کنند   .وبدنبال این واقعه نیز رحمان نبی اوف که قبلا در سال ش و1361دبیر کل حزب کمونیست تاجیکستان بودوبعدا با تکیه به قرار داد امنیتی مزبور و این بار هم ودر چهارم ژانویه ۱۹۹۲ وبه "حزب کمونیست تاجیکستان "ودوباره اجازه فعالیت  مجدد می دهد . واما در مارس ۱۹۹۲م و در شهر دوشنبه تاجیکستان و اعتراض های مردمی زیاد می گردد  وبعلاوه به خاطر برکناری "نوجوانف،" وتوسط وی و ، از وزارت کشوراست  که از اهالی بومی بدخشان تاجکستان بود ، وتظاهرات ضدحکومتی خود راو بیشتر می کنند  وبعلاوه وقتی  که در آوریل ۱۹۹۲م و به دستگیری مقصود اکرام‌اف، شهردار دوشنبه می پردازد  که اجازه نصب مجسمه فردوسی را وبه جای مجسمه لنین وبه مردم شهر داده بود، ولذا تظاهرات مردم تاجیک هم  وبرعلیه وی  شدت بیش‌ترمی یابد  . ویا مردم تظاهر کننده و تقریباً بمدت دو ماه ودرخیابانهای  شهر دوشنبه باقی می مانند. ودولت  نیز وبا آوردن هواداران اوزبک خود واز شهر های کولاب و خجند وبرعکس عمل می نماید  ــ که اهالی ان دو شهرنیز  واز دوره شوروی وحامی حزب کمونیست بودند ــ ولذا تظاهرات دیگری را  ودرشهر  دوشنبه مزبور ترتیب می دهند  و پس از ۵۱ روز از شروع تظاهرات  مزبور و یابا کشته‌شدن حدود ۱۵۰ تن،در خیابانها یش که اقای هاشمی رفسنجانی نیز ودر کتاب خاطراتش ذکر کرده است  ویابه حوادث مزبور اشاره کرده  است و مذاکرات مخالفان خیابانی وبا رحمان نبی‌اف آغاز می گردد   و حکومت مصالحه ملی اعلام می گردد  ویا در یازدهم مه ۱۹۹۲ م اعلام می شود   ودولت در آن جریان به مردم می گوید که  از ۲۴ وزیر کابینه دولت  ومخالفان بپذیرند که تنها  هشت وزیر دولت داشته باشند وبقیه را خود دولت تعیین بکند. وابتدا تصور می شد که  با پیشنهاد مزبور ودر پایتخت دوشنبه  ومصالحه ملی برقرار میشود ، ولی در همان ماه ونیرو‌های اوزبک کولابی که طرفدار حزب کمونیسم بودند وضمن مخالفت با حکومت مصالحه ملی ویا در مخالفت با خلع سلاح خود،وبا هواداران احزاب اسلامی و احزاب دموکراتیک تاجیکستان ودر گیر می شود  ولذا جنگ داخلی تاجیکستان آغاز می گردد که مدتی ادامه پیدا کرد  واحزاب تازه تاسیس شده تاجیکستان هم ودر دوره مزبور منحل می گردند  وبعلاوه اعضای فعال آنها هم و زندانی شده  که در ادامه مطلبم و به آن موضوع  اشاره خواهم کرد  

ودر این راستا ویا در ماه مه ۱۹۹۲ وافراد  جبهه خلق واز شهر کولاب که توسط دولت مسلح شده بودند و به فرماندهی سنگک صفراوف و به سکنه شهر قرغان تپه،حمله می کنند  که  پایگاه اصلی احزاب اسلامی و دموکراتیک، بود ومعتقد بودند که آنها واز گروه‌های اسلامی افغانستان،کمک می گیرند  ویا از افرادی نظیر   گلبدین حکمتیارافغانی ، اسلحه می‌گیرند و یادر پایگاه‌های افغانستانی ها  آموزش می‌بینند. ـ.ویا  مسلح می‌شوند . ولذااین نوع از شبه‌نظامیان کولابی اوزبک ودر اواخر اوت 1992م وصد‌ها تن از تاجیک  ها را در شهر قرغان تپه می کشند . ولذا تظاهرکنندگان مخالف حکومت نیز  جمع گشته  ودر شهر دوشنبه وبا ورود به کاخ ریاست جمهوری و۳۵ تن از مقامات حکومتی را وگروگان می گیرند .که اقای هاشمی رفسنجانی ودر خاطرات روز 16 اردیبهشت سال1371 خورشیدی خود وبه آن موضوع اشاره کرده است  ودر نتیجه فشار مخالفان، ورحمان نبی‌اف  مزبور ودر هفتم سپتامبر سال مربوطه ودوباره مجبور به استعفا می گردد  و بجایش اکبرشاه اسکندراف، ورئیس شورای عالی، می گردد ویا کفالت ریاست جمهوری را وبعهده خود  می گیرد  ( ماخذ ص 350 خاطرات سال1371 ش آقای هاشمی رفسنجانی ونیز به نقل همان ص خاطرات ونیز در سال مزبورو ذاکر وزیر اوف وزیر معارف تاجیکستان بود وبعلاوه  آقای هاشمی رفسنجانی ودر صفحات 395 و469 خاطراتش واز حوادث شهردوشنبه تاجیکستان می نویسد ودر این راستا  اسکندر اوف  نیز وبه دستور مسکو وجهت غلبه بر مخالفان تاجیک خود  و عبدالملک عبداللّه جانف را واز شهر خجند و به نخست‌وزیری خود برمی گزیند وتا "درگیری اوزبکها  وتاجیکها را بیشتر بکند ".و نتیجتا  در ۲۷ سپتامبر هم مسلحان کولابی نیز  و با تصرف شهر قرغان تپه وموجب فرار هزاران تن می شوند (ویا تا نیمه نوامبر ۰۰۰و، ۱۲۶ تن) وبه شهر دوشنبه میآیند  .ونیز اقای هاشمی ودر 7ماه بعداز آن واقعه ودر خاطرات روز  14 آذر ماه 1371 ش خودش ویا در ص 678 کتابش می نویسد که : در گیریهای تاجیکستان وتابحال بیش از 50 هزار تن کشته داده است ولی افراد دیگر هم وتعداد آن تلفات را وتا صد هزار تن نوشته اند  وهمچنین  آقای هاشمی رفسنجانی ودر ص 705 کتاب خاطراتش واز تحرکات اوزبکهای شمال غرب تاجیکستان می نویسد که شهر خجند در ان ناحیه است  ومطلب می نویسد ویا  در سال 1375 ش یاد می کند که در سال مزبور و"رجب علی صفر اوف " واز طرف روسیه ورئیس مجلس تاجیکستان شده بود ویا آقای خلبک نظر اوف هم ووزیر امور خارجه تاجیکستان شده بود ولذا در گیریهای دوقومیت مزبورهم  همچنان ادامه می یابد 

وآری اسکندراف وبرای دامن زدن به درگیریهای قومی تاجیکستان  ،ونشست شورای عالی تاجیکستان را  درشهر  خجند برقرار می کند   وهر چند خودش وبظاهر در  نوامبرسال  ۱۹۹۲م استعفا می دهد  ولی در نشست فوق‌العاده  شورای عالی، خودش کاری می کند که  که کمونیست‌ها آن شورا وتصمیمگیری کلیدی را وبعهده داشته باشند ،ویا سیاستی بخرج می دهد  که   امامعلی رحمانف واز شهر کولاب اوزبک ها  وبه ریاست کشور برسد ویا  عبدالملک عبداللّه جانف نیز واز شهر خجند رقیب شده وبه نخست‌وزیری برگزیده شود . ولذا در حکومت جدید، و8 وزیر وابسته  به احزاب اسلامی و احزاب دموکراتیک تاجیکستان حذف می شوند ویا  مناصب وزارتی خود را واز دست می دهند  و برعکس   وزرای جدید کابینه جدید نیز همگی  از "کولابی" ها انتخاب می شوند  وهمان کولابی که کتاب عالم آرای نادری ودر ص 1094 و1099. کتابش واز قومیت اوزبک آن شهریاد کرده  است  ویا در دوره نادری یاد می کند  که بعد از حکومت شیبانی ها وبر شهر تاجیک نشین قبلی ختلان غلبه یافته بودند  ولی شورای عالی حزب کمونیست تاجیکستان وبا ادغام دوشهرکولاب و قرغان تپه"  ودر یک "ولایت واحد" واین بار "ولایت جدید ختلان "را و به محوریت شهر کولاب اوزبکی  ایجاد می کند  و تا اطمینان بیابند که جنوب غربی کشور را هم ونیرو‌های کولابی مسلح و طرفدار کمونیسم اداره می‌کنند.

وهمچنین به انها اجازه داده شد  که در دسامبر ۱۹۹۲ ،و شهر دوشنبه را تصرف بکنند  ویا  صد‌ها تن از شبه‌نظامیان هوادار گروه‌های اسلامی و دموکراتیک را در آن شهر بکشد  و یا به قشر کارگری وضعیف  پایتخت ظلم کرده ویا به ساکن های دیگر تاجیک زبان استان  جنوب غربی کشورهم  ظلم بکنند که مرکزیت استانی آنانراوبا "سیاست"  بدست آورده بودند به‌ویژه نسبت به مردم قصبه های غَرم ویا تاجیک آباد وغیره ظلم بکنند که  جزو پایگاه‌های اصلی نیرو‌های اسلامی و دموکراتیک بودند و یا به اهالی بدخشان، قساوت به خرج دهند که زیر بار حکومت جدید نمی رفتند وبرای اینکه در در گیرهای داخلی هم و قدرت حکومتی خود را نبازند ولذا  در همان سال  وبه درخواست "امامعلی رحمان اوف "ونیرو‌های ارتش روسیه وارتش  ازبکستان  را وارد تاجیکستان می کنند   وتا در سرکوب نیرو‌های تاجیک و به حکومت جدید آنان  کمک بکنند . ویابا کمک آنان بود که  تا ماه مارس ۱۹۹۳ وشورشها  خوابانیده می شود   و از جمله زمام اداره شهر غرم ویا نواحی شرقی پامیر را  به دست می گیرند  . ودر نتیجه  این نوع از جنگ داخلی قومیت ها بود که بعد از 7 ماه وحدود پنجاه هزار تن ویا بیشتر کشته می شوند ویابرخی از کارمندان  روس‌ هم ، وتاجیکستان را ترک می کنند ولی اوزبکها جایگزین  انان می شوند   و یا در داخل کشور تاجیکستان هم وحدود هشتصد هزار تن جابجا میگردند   که به نقل بعضی ها واین امر بزرگترین جابجایی جمعیت ودر آسیای مرکزی واز زمان اشتراکی کردن اراضی بود  ویا بعد از در دهه ۱۹۳۰ بود. وضمناً چند شهرتاجیکستان  خراب شده ویا شمار زیادی از روستا ها یش ویا  کشتزار ها یش و یاکارخانه  های این کشورهم  تخریب میشوند وبعلاوه در دسامبر ۱۹۹۲ وتا ژانویه ۱۹۹۳م، وحدود شصت هزار تن ودر پی حملات کولابی‌ها وبه کشور افغانستان می گریزند و، از جمله قاضی اکبر تورجان‌زاده می باشد  که به نقل سکنه اش وبالاترین مقام مذهبی تاجیکستان را بعهده داشت  ولی دولت وی را متهم کرده بود  که می خواهد در تاجیکستان حکومت اسلامی برقرار بکند وبا فرار ش به افغانستان ودر  فوریه سال ۱۹۹۳ وفتح‌اللّه شریف‌زاده وبه جای وی ومفتی جدید تاجیکستان می گردد  ولی به او نیز رحم نمی کنند   ولذا در ژانویه سال ۱۹۹۶ وبه دست افراد ناشناس کشته می شود .. وهمچنین   در ژوئن ۱۹۹۳ ودیوان عالی تاجیکستان ورسماً فعالیت حزب نهضت اسلامی تاجیکستان،را ممنوع کرده ویا فعالیت سازمان لعل بدخشان، ویا سازمان رستاخیز و یا حزب دموکراتیک تاجیکستان را وغیرقانونی اعلام می کند و عملاً تنها حزب کمونیست تاجیکستان را قانونی می اند   ویا این با روبا تغییر عنوان دیگرو برای آن . "نامگذاری حزبی جدید "می کنند

وهمچنین  در این دوره تاریخی ودولت تاجیکستان وبرای غلبه بر مخالفان خودش ونظام سابق ارتش خویش را دگرگون می کند  ویا مدیریت ارتش ملی خود را وبدست لشکر 201 زرهی روسیه می دهند   وآنها هم ودر سال 1993 م  ویکی از افسران روسی خود را وبنام سرهنگ "الکساندر شیشلیانیکف  " را  وبه "مقام وزارت دفاع تاجیکستان " میرسانند  وبعلاوه  با رشد جنگهای داخلی مزبور وسازمان ملل هم دخالت کرده ومذاکرات صلح ودر آوریل ۱۹۹۴ در شهر مسکو وتحت نظارت سازمان ملل و در حضور نمایندگانی از ایران، پاکستان، روسیه و ایالات متحده آمریکا آغاز می گردد ولی در مذاکرت صلح مزبور وطوری مذاکرات وهدایت شده مهندسی می شود  که دوبار ه مخالفان دولت تاجیکستان حذف شده ویا در جریان انتخابات بعدی وحذف بشوند ولی اعضای دولت قبلی واین با ر وتحت عنوان حزب جدیدخلق تاجیکستان و احیاء بشوند ویا به قدرت  سابق برگردند ولذا ساختا رسیاسی – اداری جدید  حکومت 26 ساله اخیر تاجیکستان وهمه آنرا نشان می دهد وچراکه

در انتخابات ریاست جمهوری ششم نوامبر ۱۹۹۴،مزبور وسازماندهی ویا مهندسی انتخابات مزبورو طور ی انجام می شود که  رحمانف ودوباره وبا ۵۸٪ آراء و بر تنها رقیب خودش و عبداللّه جانف، پیروزشود که ۳۵٪ آرا را کسب کرده بود ، ویا دوباره پیروز  بگردد ونیز ترتیبی می دهند که  در همین انتخابات ۹۰٪ رأی دهندگان  هم ویک نوع قانون اساسی جدید را ویا مورد تأیید مسکو را وبه تصویب برسانند . ولذا پس از مذاکرات طولانی نمایندگان حکومت وبا مخالفان دست چین شده ، وآنهم درشهرهای  مسکو،ویا  در کابل،  آلماتی،  عشق‌آباد، و بیشکک، و مشهد و تهران، وسرانجام سیدعبداللّه نوری رهبر حزب نهضت اسلامی و امامعلی رحمانف، سازش‌نامه عمومی استقرار صلح امضاءرا می کنند و یا سازگاری ملی را ودر ۲۷ ژوئن ۱۹۹۷و در شهر مسکو امضا می کنند  و بدین طریق ورسماً به جنگ داخلی پنج ساله تاجیکستان پایان داده می شود   . ودر نتیجه "پیمان نامه صلح مزبو"ر که دو بار تکرار تاریخی می شود  ، و هریک از طرفین وسیزده کرسی به دست خواهند آورد  و همچنین ۳۰٪ از مناصب حکومتی ودر سطح ملی و منطقه‌ای وبه نفع مخالفان بیطرف سوق داده میشود ولی باز اوزبکان داخل کشور  دبه در آورده ودر اوایل نوامبر ۱۹۹۸ ونیرو‌های شورشی ارتش، تاجیکستان وبه رهبری محمود خدای بِردی اف، وبه خجندشهر  حمله توام با سیاست می کنند  ویا اعلام می کنند که می خواهند وآن ناحیه را  تفکیک بکنند  ولی تنها صحنه سازی بود  ولذا بعداز پنج روزو از مقاومت مزبور  ،دست برمی دارند  وخدای بردی اف  مزبور وبه ازبکستان می گریزد . ورحمانف،نیز ودر توجیه غایله مزبور  و عبداللّه جانف ونخست‌وزیر سابق،را محکوم کرده  و بعلاوه دوستوف معاون پیشین رئیس‌جمهور، را ..و محرک این غائله ساختگی  اعلام می کند . وبعلاوه  اسلام کریموف، ورئیس‌جمهور ازبکستان، را وبه دست داشتن در این توطئه متهم می سازد   ویا با این سیاست ومخالفین دوباره از حکومت تاجیکستان حذف می شوند.ودر تعاقب این امر نیز  و یا در اواخر سال ۱۹۹۹م مجلس عالی تاجیکستان وبه طرح‌های رحمانف ومبنی بر اصلاحات جدید  ودر "قانون اساسی  جدید تر"تاجیکستان . رای مثبت می دهد  ونتیجه این  نوع از اصلاحات قانون اساسی هم وباز  تمدید دوره ریاست جمهوری وی می شود واز پنج سال و به هفت سال افزایش می یابد و یا با قانونی کردن احزاب سیاسی فرمایشی  ودوباره تک حزبی سابق احیائ می شود  ،واین بار  قانون اساسی جدید تر راهم و در همه‌پرسی ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۹و به تصویب ظاهری مردم می رسانند  ولی عملا طوری مهندسی میشود که در انتخابات ریاست جمهوری جدید ویادر ششم نوامبر سال۱۹۹۹ ، ودوباره رحمانف مزبور ودر رقابت با تنها رقیبش، ویعنی در رقابت با "دولت عثمان،" وبه پیروزی  مجدددر تاجیکستان دست بیابد وحزب نهضت اسلامی نیز وبه رهبری محی الدین کبیری  ویا سایر احزاب دموکراتیک تاجیکستان هم وعملا از دخالت در امور کشور منع بشوند که مطالب نشریه ایران وبه آن  موضوع پرداخته بود

وامادر مورد ساختار سیاسی دولت تاجیکستان وبعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وباید گفت که هرچند این کشور ونظیر دیگر کشورها ی آسیای مرکزی که وابسته به مسکو می باشند   وخودشان را وکشورهای دموکراتیک چند حزبی اعلام می کنند ولی نظام احزاب آنها فرمایشی بوده  وعملا ساختار دولت تمرکز گرارا دارند  ویامبتنی بر یک حزب فرمایشی می باشند  که با نظام تک حزبی کمونیست سابق آسیای مرکزی وتفاوت چندانی نکرده اند وفقط عنوان تک حزبی حاکم برآن ، و"تغییر عنوان "داده است  ومثلادر کشور تاجیکستان 60 سال قبل وحزب کمونیست  حاکم سیاسی بود   ولی بعد از سال 1991 ویا بافروپاشی ظاهری اتحاد جماهیر شوروی  وظاهرا 13 حزب وگروه سیاسی ودر این کشور بوجود می آید ولی امروزه عملا همگی منحل می باشند   وتنها "حزب حاکم دموکراتیک خلق تاجیکستان "وبه رهبری همان "رحمان اوف »می باشد که جایگزین تک حزبی کمونیست سابق تاجیکستان شده است ویا در تبانی با یکی ودو حزب فرمایشی دیگر واین کشوررا اداره می کنند  وعملا سایر احزاب را منحل کرده اند ویا غیر قانونی اعلام کرده اند ویا سران آنهارا به زندان فرستاده اند  وعناوین13 حزب جدیدالتاسیس تاجیکستان  مزبور وبعد از سال 1991 میلادی به شرح ذیل بودند :

1 حزب دمکراتیک خلق تاجیکستان – که در سال 1994 وبرای ترفند زدن وبه مخالفان خودش بوجود آمد ویا در سال 1997 وبا اضافه کرده واژه "دموکراتیک "برعنوان سابق حزبی خود  وبه رهبری امام علی رحمان اوف وبا چند دستکاری در قانون اساسی این کشور وبصورت حزب حاکم در آمده وعملا جایگزین حزب کمونست سابق تاجیکستان شده است ونشریه دولتی خاصی وبه زبان روسی واوزبکی دارد وزبان فارسی تاجیکی را به رسمیت نمی شناسد

2-حزب کمونیست  تاجیکستان – که همان ادامه حزب سابق این کشور می باشد که هر چند وبعد از فروپاشی عده ای سعی کردندکه  آنرا منحل اعلام بکنند  ویا دارائی اش را مصادره بکنند ولی نتوانستند  وعده ای دیگرهم  وآنرا همچنان نگهداشتند وتنها وظایفش را به حزب خلق دموکراتیک محول کردند  وحزب مزبور هم ونشریه خاص خود ش را دارد ویا در سالهای 1994 1995 از ریاست جمهوری امامعلی رحمان اوف دفاع می کند  

3- حزب سوسیالیست تاجیکستان _  که در سال 1996 م شکل گرفت ودر سال 1999 " شیر علی کین جایف "ریاست آنرا داشت وامروزه نشریه ای ندارد ونیز تا کنون در انتخابات مجلس ویا ریاست جمهوری تاجیکستان حضور فعالی نداشته است

4-حزب دموکراتیک تاجیکستان که در سال 1999 وبه ریاست " محمد روزی اسکندر اوف" شکل گرفت  ونشریه عدالت را دارد ولی طرفدارانش اندک می باشند  

5- حزب عدالت خواه تاجیکستان _ که در سال 1996 وبه ریاست " عبدالرحمان کریم اوف " بوجود آمد  ودر سال 1999 نیز " صفی الدین تورایف "را وبعنوان کاندید ریاست جمهوری خود معرفی می کند که مورد قبول کمیسیون انتخابات قرار نمی گیرد    ولذا هیچ نماینده ای را در دولت ویا مجلس ندارد ونشریه ای هم منتشر نمی کند 

6- حزب نهضت اسلامی تاجیکستان _ که در سال 1991 م وبعنوان یک حزب مخالف بوجودمی آید  وریاست آن و در سال 1991 م وبا " محمد شریف همت زاده ّبود  وبعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وآقای " دولت خدای نظر اوف "  را وبعنوان کاندیدای خود معرفی می کند  ولی با ترفند دولت تاجیکستان و تنها 31 در صد رایرا بدست  آورده وموفق نمی شود  وبعدا ودر مذاکرات صلح بعدی نیز وشرکت کرده وبازو بعد از جنگ داخلی نیز و" دولت عثمان اوف " را ودر سال 1999 م ودو باره معرفی حزبی خودش اعلام  می کند  ولی بازو با ترفند حزب حاکم وتنها 7/2 درصد رای را بدست میآورد وبعدا نیز منحل گشته  اعلام می گردد  ونیز در سالهای اخیر واقای محی الدین کبیری وریاست آنرا بعهده دارد

7-حزب لعل بدخشان  - که بدلیل آرمانش  وکنار گذاشته شدویا در درگیریهای داخلی تاجیکستان نیزو تعدادی از اعضایش کشته می شوند

 8- حزب رستاخیز تاجیکستان – که جزو جریانات مخالف دولت بود وبعد از فروپاشی شوروی شکل گرفته بود ولی  بعدا منحل شده اعلام می گردد 

9- حزب باز سازی اقتصادی وسیاسی تاجیکستان –

10- حزب عدالت وتوسعه تاجیکستان

 11 – حزب شهر وندی تاجیکستان 

12- حزب وطن پرستی ووحدت تاجیکستان

13 –حزب وحدت خلق تاجیکستان

رحمان اوف نیز که قبلا در سال 1361 ش ودبیر کل حزب کمونیست تاجیکستان بود ولی  در سال ۱۳۷۳،وبا تغییر عناوین دیگر وهمان  رحمان اوف مزبور است  وبه مقام ریاست جمهوری انتخاب میگردد  ویا  پس از پایان دوره پنج ساله، اش و دوباره در سال ۱۳۷۸ وبه مدت هفت سال دیگر وبه این مقام برگزیده می شود .

ویا در سال ۱۳۸۲،نیز  در یک همه‌پرسی، ۹۳٪ مردم به اصلاح قانون اساسی مورد نظر وی (وبرای ممکن‌شدن انتخاب دوباره رحمان اوف ) ورأی مثبت می دهند که مخالفین منکراصالت  آن می باشند  ولی . دولت  او می‌گوید که ۹۶٪ مردم تاجیک ودر این همه‌پرسی وهمه شرکت  واقعی داشته‌اند. ویا درنوروز ۱۳۸۶ ه‍. خ. (۲۰۰۷ م) هم وامامعلی رحمانف خواستار آنمی شود  که او را امامعلی رحمان بخوانند. واز آنجا که امکان تمدید دوره ریاست جمهوری ودر کنار ده‌ها اصلاحیه دیگر به رأی گذاشته شد،ه بود ولی اغلب  منتقدان دولت  وی می گویند  که رأی مردم وبه او وبا آگاهی کامل انجام نشده است

 ودر پایان  مقاله ، لازم به یاد آوری است که قانون  اساسی کنونی تاجیکستان وکپی برداری از قانون اساسی جدید روسیه می باشد ویا با عنوان فرمایشی چند حزبی است ولی قانون اساسی جدید  آن طوری طراحی شده است که قدرت تمرکز گرایانه داشته باشد  وعناصر سه قوه ودر یک سیستم متمرکز ودر هم ادغام شده است  ورئیس جمهور ش  نیز مناصب متعدد را ودر دست خود دارد  وبعلاوه ارتش نیز ودر اختیار اوست  وبعلاوه ارتش این کشور نیز و قرار داد امنیتی کشور های مشترک المنافع آسیای مرکزی را  وبا روسیه بسته است ونیزتکنولوزی نظامی تاجیکستان هم  و در اختیا ر روسیه می باشد  وتمامی ادوات نظامی آنرا وروسیه تهیه می کند  ویا ادوات نیروی زمینی تاجیکستان هم ومتعلق به لشکر 201 زرهی روسیه است ویا تانکهای نظامی این کشور ویا نفر بر ها وموشکها وجنگنده های میگ ویاسوخوی آن  نیزو متعلق به روسیه است واین کشور 3 پایگاه نظامی ودر شهرهای دوشنبه ویا قرغان تپه وکولاب دارد وبعلاوه چهار پایگاه هوائی هم ودر شهرهای دوشنبه وپرخار وکولاب وخجند دارد وهمچنین  در سال 1994 میلادی و روسیه پیمان نظامی محافظت از مرزهای کشورهای مشترک المنافع قزاقستان وازبکستان وقیرقیزستان وتاجیکستان را بسته است .