مردم شناسی "اقوام ترک اویغور چین"  وبحران جاده ابریشم آسیایی ها   - دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناسی "اقوام ترک اویغور چین"

وبحران جاده ابریشم آسیایی ها
  
   ( بخش اول)

از : دکتر محمد خالقی مقدم

_مردم شناس اقوام آسیایی

وهنوزمردم دنیا، واز بحران اقتصادی وبیکاریهای ناشی از "کرونای چینی "نجات نیافته اند که 9 ماه می باشد  که اقتصاد جهان راو به بحران کشانده است  ویا صدها شرکت بزرگ جهانی راودر کشورهای بزرگ وبه ورشکستگی کشانده است  ویا شرکت های هواپیمایی ورشکست شده وبعلاوه  مسافرت وجهانگردی به کشورهای مختلف  هم متوقف شده است  ولی "تز یک جاده ویک کمربند"دولت کمونیستی  دولت چین ودر "منطقه ترک نشین اویغورستان چین  وامروزه"غوغای دیگری می باشد که چینی ها مکمل کرونای چینی خودکرده اند و تا اقتصادوتولیدوتجارت نیم بند کنونی راهم مختل بکنند وآنهم با دامن زدن به بحران قوم کشی اهالی سین کیانگ  که چهارراه ارتباطات تجارت قاره آسیامی باشد   ویامکان انشعاب جاده های تجاری ملل گوناگون ودر این استان است   که آنرا" جاده ابریشم انحصاری چین می نامند  "  وبخاطراستراتژیک بودن جاده های این استان وبرای بقای تجارت چین وبا ملل دیگر آسیاست که  این راه ابریشم بلای جان اویغور ها شده است  ولذا چینی ها   ، به تداوم "قوم کشی ترکهای اویغور استان سین  کیانگ خود" ادامه  می دهند  وبعلاوه عدم اعتراض به آنراهم و یک "مسئله داخلی چین " می دانند که دخالت  ملل دیگر آسیا ودر این مورد  بیهوده می باشد   وبعلاوه در جنوب استان سین کیانگ اویغور نشین واستان تبت هم در وسط خاک آسیا غائله دیگر دارد  ودر آنجا هم به سرکوب سکنه شهر "لها سا" وشهرهای دیگرش ادامه می دهد که مرکز استان تبت چین بوده واقوام ساکن در شهر هایش  پیرو مذهب دالایی لاما می باشند که رهبر مذهبی آنان  بوده  وبدلیل اینکه سیاستهای استعماری چین راوبه ضرر سکنه شهرهای "استان تبت چین " خود می دانست  ویا به ضرر توسعه منطقه ای آنان می دانست ،وتبعید شد وعلت تبعید  رهبرشان هم ودر سال 1957 میلادی  ویا 8سال بعد از قدرتگیری "دوایراداری" حزب کمونیست چین ودرشهرهای  استان تبت بود که  به هند تبعید گردید و این امر اختلافات اهالی تبت را وبا سربازان چینی زیادتر  کرده است  وگاهی ارتش چین   هم ریخته  وشورش شهر "لهاسای تبت"  ویا مرکز استان را سرکوب می کنند   ومتقابلا در آوریل سال1989 نیز  و"سکنه تبت "هم ودر هند رفته وتمامی شیشه های سفارت چین در هند را می شکنند    واحتمالاامروزه هم درگیریهایهای مرزی  ارتش میان دوکشور هندوستان ویا چین هم وبه همین دالایل بر می گردد  که به کشته شدن 50 سرباز هندی  وبدست سربازان چینی ودر تابستان سال جاری منجر گشت  ویا در مرزهای تبت چین وهندوستان ودر یکی ودو ماه اخیرافتاده است ولی هنوز ، مطبوعات جهان وبه فلسفه پشت پرده این نوع از زد وخوردمرزی آنان  نپرداختند وبعلاوه  نظیر این دیدگاه بدبینانه و به سیاستهای اقتصادی دولت مرکزی چین را هم وسکنه ماکائو ویا هنگ گنگ دارند که 7 ماه تمام بود که در خیابانهای هنگ گنگ وتظاهرات می کردند ومعتقد بودند که سیاستهای اقتصادی دولت مرکزی چین وبضرر آنهاست  وبعلاوه  برنامه ریزی های سانترالسیم  گونه اقتصادی کنگره حزب  کمونیست  چین را محکوم می کردند که به برنامه ریزی منطقه ای وبیکاری سکنه استان  آنها توجه ندارندولذا باعث ورشکستکی شرکتهای هنگ گنگ شده اند ویا باعث بیکاری جوانانش می شوند که سال200می باشدکه هنگ گنگ ، منطقه آزادتجاری چین اعلام شده است  ولی پکن نشینان  هنوز مخالف آن هستند وبرعکس سکنه هنگ کنگ ،  نحوه زندگی زندگی خودشان را ویامکانیزم فروش  مغازه ها ویاحرفه هایشان  ویا شکل گیری شرکت هایشان را  وبر اساس  تئوری اقتصاد "منطقه آزاد تجاری پایه گذاری کرده اند  که اکنون پکن نشینان وبرعکس عمل می کنند   وهمین طوروضع "کشور تایوان چین" هم به همین منوال می باشد  که بدلیل عقاید سیاسی اشان وزیر فشار پکن قرار دارند  ، وعلتش آنست که سکنه تایوان و  بجای تز"دولت کمونیستی " پکن وبرعکس طرفدار دولت  جمهموری  خواه شدند   و72 سال قبل این کار را کدند که دولت پکن کمونیستی شدواخیراهم  انتخابات خود را هم وبراین اساس تثبیت کرده اند  ودر زمان مائو هم وجزو، مخالفان سیاسی مائو بودند ویامخالف " تز کمونیستی او"بودند وهمزمان با قدرت گیری دولت اقتدار گرای مائو در اراضی خاکی چین هم ویا در پکن  وآن مخالفان وی نیزو به "جزیره تایوان" فرار کرده ودر آنجا وبرای خود " دولت جمهوریخواه تشکیل دادند ویا از سازمان ملل وپرچم استقلال وبرای خود گرفتند ولی اکنون چین معتقد است که  ارتش چین وباید به سرنگونی "دولت آنان "بپردازد ولی کرسی نشینان پکن معتقدند که پس گرفتن جزیره تایوان  واز مخالفان سیاسی خودش و به ملل دیگر جهان مربوط نمی باشد  ویک مسئله داخلی آنان می باشد ومردم دنیا هم وبرای استفاده از محصولات فراوان چینی ونباید که در این گونه از موارد ،دخالت بکند  و همین معضل سیاسی راهم دولت  چین وباسکنه  استان مغولستان داخلی خود رادارد و با آنان نیز واختلافات مذهبی واقتصادی قدیمی دارد ومغولستان خارجی همسایه شمالی چین نیز که روابط خویشاوندی باسکنه مغولستان داخلی دارد وبهمین موضع گیری کشیده خواهد شد   وبعلاوه با کشور همسایه اش ژاپن نیز اختلاف دارد دارد که بعد از شروع اصلاحات اقتصادی تنگ شیائو پینگ ودر چین ویا با اقدام وی  به خصوصی سازی در چین که طرفداران مائو وارتش ،مخالف آن تز اقتصادی  وی بودند ولی دولت ژاپن ،اعتماد به دولت آنان نمود وبا آنکه سالها روابطشان قطع بود ولی مجددا روابط سیاسی برقرار   نمودند  ولذا در فاصله سالهای 1979 م و الی  1984میلادی وسه فقره وام خارجی کلان ژاپن وبه آنها داده شد که صرف ساخت راه آهن جدید چین کرده که در دوران حکومت سی وچند ساله مائو وبه عقب مانده ترین کشور جهان تبدیل شده بودند  ویا صرف  کارهای عمرانی ویا توسعه تاسیسات شهری کرده ویاصرف  ساخت کارخانه شیمیایی ویا توسعه کشاورزی بکنندولی وقتی "دولت تنگ شیائو پینگ "واز تز اصلاحات اقتصادی خود دست برداشت و50 هزار دانشجویان  دانشگاه شانگهای وپکن راسرکوب کرد که  مدتها اعتصاب غذا می کردند ویا شعارهایی برعلیه دولت کمونیستی میدادند ویا در میدان تین آن مین پکن وجلوی تانکهای ارتش چین می ایستادندودولت چین هم ان دآنشجویان را کشت  ومثلا  50 هزار دانشجوی دانشگاههای شانگهای ویا دانشجویان علم وتکنولوزی چین ویا دانشجویان شهر های "حذفی "ویا "دخان "وشن جن "ویا "معلمان دبیرستانهای چین" که با آنها هم فکری می کردند ولی جوابشان فقط  فقط اعدام ویا فرستادن به اردوگاههای  اجبای کار بود    ولذا دولت ژاپن نیز ترسیده وعقب نشینی نمود وروابطشان مجددا سردتر  گردید    وامروزه هم ودر  تابستان 1399 ش ومطبوعات نوشته بودند که هر روزه تعدادی از جنگنده های چینی وبه هوا برمی خیزند  ویا در نزدیکی های مرزژاپن می روند ویا هرروزه مانورنظامی  می دهندویا سلب آسایش واز نیروی هوایی ژاپن می کنند  وآنان را هم ودائمادر حالت آماده باش نگه می دارندولذا خسته اشان کرده اند  وچین همین نوع از اختلافات مرزی را ویااختلاف سیاسی ویانفت دریایی راو باکشور  ویتنام دارد که در مورد حل آنهاوبا گورباچف مذاکره کرده بودند  که در "ویتنام"  وروسیه مزبور  پایگاه نظامی داشت  وی همین نوع از اختلاف راوچین با کشورهای همسایه آسیای مرکزی خود دارد که بخاطر ناامن نشدن مرزهای شمال غربی چین وبا آنان  تدابیرامنیتی بسته است  ویا انواع "پیمان نامه های امنیتی بسته"اند و تا دو جانبه وشورشهای دو سوی مرزهای شمال غربی چین را کنترل بکنند وتا سکنه دوسوی مرزهای مزبور نیزهمدستی نکرده ومرزهای اسیای مرکزی چین را ناامن نکنند!   ویابا سکنه خویشاوندشان در چین ویا با یکدیگر ودر دوسوی مرزچین  ویابا  سکنه هم دین ویا اهل سنت حنفی دوسوی مرزهمدست شده  وپدیده هم دینی ویا هم نژاد با یکدیگرنشان دهند   ویا در دوسوی مرزهای مزبور تحریک انجامبگیرد   وبعلاوه دولت چین ودشمنی عمیقی نیز با دین بودایی ودر سالهای اخیر نشان داده است  که روحانیون دولتی معابدش را وادار کرده با کا گ- ب چین همکاری کرده وتعالیم بودا را کنار بگذارند  ویاروحانیون بودایی نیز و علی رغم اعلام ارتداددولت چین وبا دولت مزبور  همکاری بکنند ویا دولت آنان را ومشروع نشان بدهند وتا به بقیه سکنه مسلمان آسیای مرکزی زور بگویند واز این رو و برای آنکه "تز سیاسی" برخورد تمدنهای هانینگتون ودر زد وخورد مذهبی "دین بودا ودین اسلام" ودر این ناحیه آسیای مرکزی اتفاق نیفتد ولذا بعد از فروپاشی دولت های کمونیستی آسیای مرکزی وبه دین اسلا م حنفی سابق خود برگشتند واین امر باعث ترس دولت چین شده و در سال 1991 میلادی به بعد واین نوعاز قرار دادهای امنیتی را وبا دول همسایه اش بست  ویابا دولتهای قزاقستان وقیر قیزستان وروسیه بسته شد واخیر هم با دولت پا در هوای افغانستان بسته است  که به شرطی وبه دولت ورشکسته کابل دولت چین کمک مالی خواهد کرد که اویغورهای ترک فراری وبه خاک افغانستان راوهمان دولت کابل به دولت چین تحویل دهد  ویا به عنوان تجزیه طلب تحویل دهد ویا دولت پاکستان همم نگذارد که اویغورهای ترک سین کیانگ چین ودر باریکه نازک کوههای مابین مشترک افغانستان وپاکستان وچین ومنطقه وجاده تجاری آنان  راناامن کرده  ویا آن اویغور های ترک ودر دهلیز باریک مزبور  وپایگاه نظامی بسته  وآنان هم ودر ازای کشتار اویغور های شهر ارومچی سین کیانگ ویا نواحی مختلف چین و متقابلا کوشش کرده  تا جاده مزبور نا امن شود ویا دولت  چین وبا دولت عراق وسوریه قرار داد بست که در ازای کمک مالی ومانع اموزشهای نظامی ترکان مصیبت زده اویغورو در پایگاه ابوکمال عراق  بشود  ویا از جبهت النصره ادلب سوریه آموزش نظامی بگیرد   ولذا دولت چین وجهت مهار راههای تجاری آسیای مرکزی ویا جهت کنترل تجارت اقتصاد جاده های تجاری آسیای مرکزی ودر دست خود وتزی  بنام "تز یِک جاده ویک کمربند آسیایی را دنبال می کند ونام آنرا چند جانبه گرایی آسیای ها گذاشته است که مردم آسیا واز اهداف پشت پرده آن سر در نمی آورند    ولذا این نوع از قرار دادهای امنیتی با همسایگان و یابا دولتهای مزبور بسته شده ویا با دولتهایی که بقایای دولتهای حزبهای کمونیستی سابق آسیای مرکزی می باشند  ولی امروزه  رنگ عوض کرده اند ویا "پایگاه مردمی "ندارند ویا در میان مردم کشور خودشان را ندارندویا   بخاطرآنکه اغلب مردم کوچه وبازار کشورهایی قیر قزستان سنی حنفی هستند ویاسکنه تاجیکستان ویا نصف مردم قزاقستان ومخالف آنها هستند ویا نصف مردم قزاقستان حنفی مذهب قزاق می باشند  ونصف دیگرشان  هم وجزو اقوام روسی کوچ داده شده به قزاقستان هستند  ویا بخشی از سکنه قزاقستان هم وجزو اقوام اوکراینی مهاجر  هستند که استالین وجهت دست یابی به اراضی اقوام قزاق وآنها را به کشور قزاقستان کوچانید ویا تعدادی کارمند روسی راهم وبه کشور قیر قیزستان اشغال شده وتوسط ارتش روس کوچانید   واز این رو  سکنه بومی این کشورها ویااقوام  اصلی این نوع کشور های آسیا مرکزی ومیانه خوشی وبا احزاب فرمایشی این نوع از دولت های جوامع بعد از عصر فروپاشی شوروی ندارندکه چین با آنها قرار داد ببندد ویا مردم حنفی افغانستان ویا مردم پاکستان که همگی مذهب سنی حنفیدارند  ویا  ویااویغور های شهر های منطقه سین کیانگ  وهمخونی وهمدردی  با اقوام اویغور ساکن پکن ویا شانگهای داخل چین دارند ویا با تاجرهای مسلمان شهر های چین دارند وبا تاجرهای مسلمان مالزی واندونزی وفلیپین همسایه چینی های خود دارند وبا آنها  همکاری می کنند  وبعلاوه و برای آنکه واز مردم حنفی مذهب "ایغورستان چین "حومایت نشودولذا  با همکاری کشور های دیگر  وجاده های تجاری منتهی به جاده ابریشم اویغورستان را کنترل بکنند  و یا کاروانهای تجاری وبه شهرهای چین را کنترل بکنند وتا  نا امن نگردد  ولذا در سالهای گذشته وبااغلب این دولت ها ی همسایه چین و قرار داد امنیتی شانگهای وغیره بسته اند   ویا بنامها ی انواع قراردادهای جنوب شرقی آسیا ویا اتحادیه شانگهای وغیره بسته شد  که اغلب آنها و با سکنه خودو یا مردمشان نیز اختلاف عقیده  اقتصادی ویا اشتغال زایی منطقه ای دارند ویا اغلب در حزبهای فرمایشی  خود ودارای آرای مردمی نیستند  ویانظیر دولت قرقیزستان و با تقلب انتخاباتی بالا آمده اندکه بعد از "اصلاحات گورباچفی آسیا"   نهراسیده وکنترل مرزی ویا تجاری بشود  که ضعف تئوریهای "سازمان تجارت جهانی " را نشان می دهد و" ویا ضعف افکار علمی صندوق بین المللی پول  ویا مبادلات بانکی بین ملل آسیایی را نشان می دهد که از راه این نوع از "اتحادیه های اقتصادی بند تومانی " واقتصاد کرونا زده آسیا احیا شده  ویا دوباره  رونق فوری بگیرد   ولی در باطن طرفدار تز اقتصادی مسکو بشوند  که تز اقتصادی پوسیده دیگری داردکه ساختار اقتصادی ملل آسیایی  را بهم می زند  ویا نظام تجارت مابین آنها را عقب می دارد ودر مقاله بعدی ام به آن مکانیزمهای اقتصادی سیاسی پوسیده آنها اشاره خواهم کرد    وچرا که دولت تزار ویا دولت  شوروی وبه اصطلاح انقلابی سابق ودولت پوتین  ودر اراضی این کشور های غافل آسیای مرکزی و از 150 سال قبل وتا کنون وپادگان نظامی  زده است که به غصب اراضی این اقوام آسیایی ها منجر می شود  ویا ساختارهای سیاسی واقتصادی پوسیده را برآنهاتحمیل فکری ومطبوعاتی میکند   ومثلا اختلاف عمیقی که مردم حنفی  مذهب قیرقزستان وبا رئیس جمهور "روس زده" دارد  ویابا  " پارلمان روس زده دارد  ویا در 15 سال اخیرداشت  ویا در یکماه قبل داشت  ویا در آتش زدن کاخ ریاست جمهوری اش ودر پایتخت بیشکک قیزقیزستان  داشت  ونشان بی محتوا بودن  این نوع از پیمان نامه های امنیتی  واقتصادی "تجارت چین "وبا دولت قر قیزستان است  ویا از دره های عمیق جاده ابریشم قیر قیزستان را نشان می دهد که بتوانندآرام  و به جوامع اروپایی کالا ببرند  ولذا بیهوده وبه  تجارت چین دلبسته اندوتا جمعیت فراوان چین ویاسکنه  یک میلیارد واندی کارگری"ارزان " چین ورفاه اروپایی را وبرای آنان فراهم بکند ؟! ویا برای آنان اشتغال به بار بیاورد  ویا آنان را واز راه اقتصاد اوراسیایی بزرگ واز بحران بیکاری 9 ماهه کرونا نجات بدهند  ودر حالیک خبر ندارند که فقدان تعقل درسران دولت چین واقتصاد همه جهان را تهدید مینماید   ویا سرکوب  شدید سکنه بدبخت ترک ایغورستان هم وتوسط ارتش چین معضل می آفریند ویا توسط پلیس لباس شخصی دولت چین ودرشهرهای اویغورستان ومعضل می آفریند که در سالهای گذشته به شهرهای بومی آنان کوچانیده اند  واقتصاد این شهر هارا را واز سکنه اصلی این استان گرفته اند وبه خویشتن داده اند  ویا به این لباس شخصی های شهرهای اورمچی ویا کاشغر وغیره داده اند که از هر چند روزوقت  یکبارومغازه های خود را بسته ویا  در گیری خونین و با سکنه اصلی این شهرهای ترکستان شرقی بوجود می آورند ویامشکلات اداری واقتصادی وخانوادگی فراوان وبرای اقوام بدبخت ترک زبان اویغور ترک  فراهم می کنند ویا برای زیر دستانشان  ودر معبر انواع تقاطع های جاده ابریشم آسیایی فراهم می کنند   وآنهم در وسط خاک آسیا که میلیونها ترک زبان قاره آسیا را عصبانی خواهد کرد   ویا سرکوب وبرای سکنه بدبختش ودروسط  جغرافیای مرکزی اتصال جاده های تجاری ویا  پنج قاره جهان ونهایت بی عقلی آنهاست ویا نهایت  فقدان تعقل سران دولت چین ویا دانشگاههای دولتی آن است ویابی مغزی  مطبوعات  چین را نشان می دهد ودر حالیکه  سابقا  هیچ کدام از  سلسله های حکومتی گذشته چین وباسکنه اویغور واین طور برخورد نکرد معبر راه ابریشم مزبور وباز بماند ولذا این گونه معامله نکردند وتا اقتصاد تجاری مردم بدبخت چین هم خراب نشده ویا با جمعیت زیاد چین واز دستشان بیرون نرود که "دولت معاصر چین" وبا آنها چنین می کند ؟ ولذا  "تز سازمان تجارت جهانی "را بهم خواهد زد واز این رو   "تز یک جاده ویک کمر بند امنیتی آسیایی شی جینگ پینگ  پا نخواهد گرفت که می خواهد وبا قوم کشی آنها و"تز سازمان اقتصادی شانگهای چین "را پیش ببرد! ویا محصولاتش راو به همه ملل جهان بفرستد ویا از طریق جاده آنها صادر بکندویا یکجانبه گرایی اقتصادی آمریکایی ها بهم بزند ویا درسرکوب ونسل کشی آنهابجوید   واز شدت جهل جغرافیایی خودش ویا دانشگاهیان دولتی وزیر نظرخودش  واین پروژه وی نخواهد گرفت ویا  به توقف کل "نظام تولیدجهان " منجر خواهد گشت!   ویا به توقف تجارت ودر میان ملل مختلف  جهان منجر خواهد شد که امروزه و در"تقسیم کار جهانی صنعتی " به یکدیکر وابستگی عمیقتر از گذشته  یافته اند ولی با این نوع از تفکرات مالخولیایی "سران سرکوبگر دولت چین" وبهیج وجه امکان ندارد وچرا که آنان ودر تفکرات اقتصاد قرون  وسطایی چین بسر می برند  ومعتقد شده اند که  هر ملت ودر تولید ملی خودش ویا در تجارت خودش نباید که خود  کفا باشد وبلکه باید وابستگی کامل به اقتصاد چین داشته باشد وتا اشتغال جمعیت انبوه چین شاغل بمانند  ویا رفاهشان فراهم بشود    ولذا در پیاده کردن این تز اقتصادی واعمال غیر عاقلانه خودشان  در سیاست خارجی وداخلی خود افراط انجام می دهند که  تولید ملی همه جوامع جهان  را بهم خواهد ریخت !ویاتجارت همه ملل جهان را وبا یکدیگر و بهم خواهد ریخت !ودر حالی که  جهانیان امروزه و به همدلی وتعقل بیشتر نیاز دارند ویا در تصمیمات اقتصادی وتجاری نیاز دارن د ویا در عدم شعار دهیهای  جاهلانه، نیاز دارند وبعلاوه سرمایه گذاریهای  شرکتهای بزرگ جهانی را هم در این کشور بزرگ بهم خواهد ریخت ومثلاسرمایه گذاری وسیعی  که  گوگل ویا ماکروسافت ویا اینتل را ودر صنایع الکترونیکی این کشور کرده بود  وآنها را  پشیمان خواهد کرد که چرا در خاک چین ریسک کرده وبدون تعقل سرمایه گذاری نموده اند؟ و یاصاحبان صنایع دیگر  پشیمان خواهند شد ؟وچرا که "مفهوم صنعتی  تولید" و تنها داشتن کارگر ارزان قیمت نمی باشد  وبلکه امکان فروش آن  هم مطرح است ! ویا گذر دادن تجاری آن از یک جاده هم لازم است  ویا فقدان مسئله آن کالا  واز خاک ملل دیگر جهان هم  لازم است   که در جغرافیای خاک خود ومذهب وفهم فرهنگی دیگر حمل ونقل می شود  ویاجزو خاک خودشان نیست  ویا جزو  سرزمین حزب کمونیست چین نیست ویا جزو سرزمین گا- گ ب ،چین نمی باشد   ولی رئیس جمهورمعاصرچین  ویا ارتش آنان ویا سازمانها ی امنیتی چین وبا تفکرات باقی مانده از دوران مائو  واین مسایل را نمی فهمند  وچرا که ارتش چین ومدیرا ن اداری اش و رهبر خودشان را ودر اقتصاد دورن چین ویادر فهم اقتصاد  بقیه ملل جهان وتنها با تفکرات خام ویا ناپخته یک "فوق دیپلم کتابداری" چین اداره می کنندکه چیزی در مورد اقتصاد دولتی نمی دانست  ویا نظام امنیت تجارت را در یک کشور  نمی دانند که چیست ؟ ویا از نظر فهم نظامی نمی دانند که چیست؟ ویا چه وظایف قانونی بعهده آنهاست؟ ویا چه وظایفی در مورد انتشار عقاید اقتصادی  دارند ؟ویا در نشر مطبوعاتی  ودانشگاهی ویا در فهم مدرن وظایف نظامیان دارند که  به وظایف حقوقی واداری ارتشیان چین مربوط نمی شود  ولی با عضویت احمقانه اشان ودر حزب کمونیست  چین واین نوع ازآموزشهای عقیدتی را اخذ غیر عقلانی کرده ویا  جامعه پذیر شده وسپس درجه نظامی گرفته اند  که ارتش چین را وبیک ارتش قرون وسطایی جهان عقب رانده است  که اقتصاد مردم بدبخت چین رافلج بکند وهمچنان  در دوره سی وچند ساله حکومت مائو هم فلج کرد واز تفکرات اقتصاد دولتی وی تبعیت کرده وبه روستاهای عقب انده وفقر زده جهان کشاندند  واکنون هم انتظار دارند که     تفکرات عقب مانده اقتصادی خود  را وبه بقیه ملل جهان هم بقبولاند ویا 202 ملت جهان وتفکرات عاقلانه خویش را ازمفهوم اقتصاد رها کرده وبرعکس واز تفکرات اقتصادی مائو تبعیت بکنند وتا رفاه به جامعه فرانسه بیاید؟  ویارفاه به  ایران ویابه اندونزی ویا به اتریش وغیره بیاوردکه تفکرات احمقانه ای می باشد  که ارتش  چین 72 سال است که آن را یدک می کشد ولذا  رژه رفتن احمانه در برابر مائو ویا عکس او وسرکوب  واعدام مخالفان عقیدتی او وتنها تفکرات عقب مانده اقتصاد مائو راقبول دارد ویا آنها را  کریسمائئ وآسمانی کرده ولذا  کسی در چین ویا در خارج چین وحق زیر سوال بردن عقاید سیاسی ویا اقتصادی وی را ندارند والا با اعدام و حبس وشکنجه واخراج گا گ- ب ای آنان روبرو می شوند   وکاری که با صدها هزار دانشجوی دانشگاههای چین کردند ویابا  نویسندگان اهل نظر مطبوعات ویابا  دبیران باسواد دبیرستانهای چین  کردند  ومثلا آنها را واز درس دادن درمدرسه ودر  72 سال گذشته برکنار کرده وبه کار اجباری ودر مزرعه ها وادار به کار زراعت کردند که دست از عقایدش بر دارد  وترفندی که در تفکرات ارتشیان جوامع دیگر جهان وجود ندارد وبجز ازچین وروسیهکه  نهادینه شده است و می خواهندکه  به تفکرات بقیه ملل جهان نیز بقبولانند  وهمین نوع از تفکرات پوچ در باره وظایف یک فرد نظامی و عدم فرقِ  یک ارتش اید ئولوژیک وبا فرق یک " ارتش حرفه ای  را بوجود می آورد  که مردم اهم ز ترس آنان حرفه ها ویا مشاغل مفید را انتخاب نکنند وبلکه مدل اقتصاد چینی را وبه  72 سال گذشته  برگردانند ویا  احمقانه ترین تفکرات اقتصاد بشری تبدیل بکنند وعیب این شیوه تفکر نظامیان  در درون سران حزب کمونیست چین هم ودر 72 سال گذشته نیز همیشه مورد  بحث بوده  وآنرا مانع اصلی رشد اقتصادی بهینه چین  می دیدند  که بخاطر ارتش ایدئولوژیک بودن ویا ارتش خلقی بودن آنانست! ولذا معتقد بودند که اگر  معیارهای ارتش ایدئو لوژیک چین کنارگذاشته نشود ویا معیارهای ارتش حرفه ای را یاد نگیرند ویا فهم فرهنگی آنرا و در حفظ وحدت اقتصادی شهرهای یک جامعه را یاد نگیرند اقتصاد چین دچار مشکل می شود ویااگر به فرهنگ نظامی حرفه ای  فرهنگ پذیر ویا جامعه پذیر نشوند واقتصاد مردم انبوه چین  ویافقر ومحرومیت  چینی ها  حل نخواهد شد! وبعلاوه به وحدت اقتصادی وهمکاری اقتصادی با ملل همجوارهم منجر نشده  ویا با بقیه ملل قاره ها نیز  نایل نخواهند آمد ولی هر وقت که بحث این نوع از  عیوب  ارتش  بمیان می آمد ویا عیب سیستم سیاسی ونظامی چین ودر بحث های درون حزبی سران چین مطرح می گشت  ومی خواستند  که به میان بقیه افراد جامعه هم بکشانند  وفورا با تصفیه آن افراد بحث کننده حزب کمونیست چین  روبرومی شد ویا اعضای ارتش چین ویا اعضای دولت ومدیران شهرها تصفیه می شدند وهمین امر ،مدیریت دیوانسالاری واداری ویا نظامی ویا تجاری وبرنامه ریزی منطقه های شرکتهای معاصر چین را به قرون وسطی عقب می راند  ولی چینی ها ودر ادعای تمدن معاصر چینی خودگزافه گو هستند و به ملل دیگر جهان  ودر مورد جمهوریت نظام خود دروغ می گویند ونام این نوع از سیستم سیاسی آنان و" خاقانیسم قرون وسطاِیی " است  واز طریق مطبوعات  چاپلوس ودستمال بدست خود ویا چاپلوس صفت خود " وارونه نشان داده شده و"دموکراسی مردمی" نامیده شده ویا  "اقتصاد دولتی  " واقتصاد مدرن " و"اقتصاد فقر زدایی کننده  طبقاتی" جار زده می شود  ویا سازماندهی ارتش آن کشور نیز نظامیان برتر نامیده می شوند  که این نوع از تئوریهای اقتصادی سران دولت سابق خود را  وبه زور تفنگ وبه یک میلیارد وسیصد میلیون انسان محتاج تحمیل می کنند  وآنان که به لقمه ای نان احتیاج دارند  واگر هم قبول نکنند باید از گرسنگی بمیرند ویااگر در پذیرش آن شیوه مدیریت شهری  واداری وفنی حکام گمارده شده بر شهرهای معاصرچین ،شک کنند  ویا چون وچرا بکنند ویا عیب جزیی به آن سیستم اداری چین بشمارندوفوراسر وکار آنان با اوردوگاههای کار اجباری خواهد بود  ونحوه سازماندهی اداری ویا شرکتی ویادانشگاهی تمدن معاصر چین  وچنین پدیده ای می باشد ویا براساس چنین تئوری اقتصادی وفرهنگی وازشیوه  "معیشت بشری"نهاده شده است  ویا " شیوه معاش مفید اقتصادی"  را نمی پذیرد  ویا" نهاد سازیهای اداری " 72 ساله گذشته را کنار نمی نهد   وبلکه وبرای   همه بشریت هم وبعنوان سوغات پیشرفته فرهنگ وتمدن چین عرضه میشودوعده ای هم به آن " ایده سازیها" (به، به) ویا ( چه، چه )می گویند!     ولذا منطق واستدلال ویا دانشگاه وآموزش  ویا مدرسه رفتن ودر جامعه معاصر چین بی معنامی باشد !وتئوری احمقانه ای که "نهالش " واز طریق طرز "اندیشه روسها" وارد تمدن آسیایی ها شد ولی کاشت وآبیاری ویا بزرگ کردنش و برای بشریت وتوسط "مدیران تمدن سازچینی " انجام می گیرد که امروزه معلم وآموزگار بشر شده اند  که انواع نظامهای اداری ویا نظامی ومدیریت شهری وخانودگی وصنعتی 5 میلیارد " بشر آسیایی " خود را از آنان بگیرند ودر جوامع خودشان  هم اشاعه بدهند!  وکسی هم نمی تواند که از آنها  بپرسد که " این مدل اداری وشرکت های خود را وازکجا آورده اید؟!که در دروس دانشگاهی وعلوم مدیریت اداری 200 ساله اخیر  بشری وجود ندارد؟ و چرا فکر می کنید که مائو پیشرفته تر از کنفسیوس اندیشه می کرد  که چنین نهادهای عظیم اداری ونظامی را وبرای سکنه کثیر چینی ها نساخته بود  ولی مائو  توانست ؟ ویا در کدام یک از دروس تحصیلات فوق دیپلم کتابداری مائو  وجود داشت  که "روش برخورد بهینهو با اقوام گوناگون  جهان وچنین باید باشد، که اکنون ،ارتش معاصر چین وبه آن رهنمود هایش  عمل می نمایند ؟ ویا به چه دلیل فلسسفی  وبه رهنمودها فوق بشری او عمل می کنند  ومثلا دبیر برخی از دبیرستانها چین راو از شغل  تدریس نهی کرده وبه شغل زراعت در روستا هابفرستند ؟ ویااین "مد ل اجتماعی "ساخته شده  چین معاصرو در کدامیک از تمدنهای گذشته ویا جدید بشری وجود داردکه چینی ها رواج می دهند ؟وحداقل یک مورد را وبعنوان مثال وبجزاز خود  چین معاصر وبرای ما بشمارند!  ویا چرا چهار تانک جنگی چینی را راو به سراغ یک دانشجوی چینی وتنهامی فرستند که عکس وتصورآن صحنه  ودر میدان تیان مین پکن هنوز  وجود دارد؟ودانشجویی که حاضر بود که به زیر هر چهار تانک برود ولی حداقل استدلالش را ودرمورد عیوب دانشگاههای پکن به نظامیان بگویدویا به چه دلیل عقلانیت سیاسی انتخاب رئیس جمهور وبه روش انقلاب فرانسه را در چین کنار گذاشته اند ومدل دیکتاتوری را "دموکراسی چینی" نشان می دهند ؟  ورای دادن به رئیس جمهور راودر پای صندوق رای راو " دموکراسی غربی فاسد  "نامیده ولی انتخاب رئیس جمهور چین وبه روش حزبی را رواج می دهند  که مبتنی بر انتخاب آگاهانه وتعقل آمیز  افراد چینی نمی باشد  وبلکه تنها شرطش ورود به حزب کمونیست  وجامعه پذیری وحرف شنوی تام ودر برابردستورات مافوق حزبی خودشان است ودر ازای "رانت اداری "گرفتن می باشد  و بعلاوه اینکهبا عضویت حزبی مزبور و حق پیشنهاد دادن اداری ویا حتی اقتصادی ویا منطقه ای را هم ندارند ویادر ازای همان   مزایای پنهانی  وپرسش تعقلی را  واز خود دور کرده اند؟   ویاموکول کرد ن تمامیت آن پیشنهادها ویا نقدها ویا قضاوتهای منصفانه  وبه کسی که قبلابه او  وبعنوان رئیسش  نگاه می کند ،ویا محرمانه برایش  تعیین کرده اندویا حضور یافتن در جلو دور بین ودروغ  گفتن به بقیه ودرمورد  تصمیمات اداری وشرکتی مافوقان حزبی خودشان  می باشد  ویوسف افتخاری که مدتی فریب این قبیل از افراد را  خورده بود وجزو کمونیست های ایران شده بود وبهمین لحاظ  هم ودهها سال ودر میان انواع کشورهای کمونیست آسیایی زندگی کرده بود  وهمه تجربه های خودش را   ویا خاطراتش را ودرمورد انواع سازمانهای اداری بلوک شرق جمع بندی کرده ویادر مورد وضع کلانتریها ویا دانشگاهها ویا محافل مطبوعاتی وروشنفکری ونظامی این نوع از جوامع آسیایی کمونیستی جمع بندی کرده ودر یک جمله خلاصه کرده است  وآنرا در کتاب خاطراتش نوشته است ودر این باره می گوید که : من در طول سی  الی 40 سال زندگی ام ودر میان آنهاو فقط یک چیز را در میان انها دیدم وآن هم مفهوم  " حزب پاداش ایسم " است که به آن خووخصلت عادت فرهنگی کرده اندوحزب کمونست در میان آنان نیست   وبهمین دلیل است که چین هم  مفهوم سیاسی  ریاست جمهوری ویا حزب ویاطبقه کارگر ویاانقلاب ویا انقلاب فرهنگی را وازگونه کرده واصلا  نمی شناسند که چه پدیده ای می باشند؟  وبعلاوه این نوع از مفاهیم ویا توجه به آن مفاهیم نیز و در تمدن چند هزار ساله قدیمی چینی ها هم قبلا نبوده  ویادر طول 72 سال گذشته هم نبوده  وهنوز هم نمی دانند   وفقط "لباس نوین فرانسوی پوشاندن "وبه نهادهای قرون وسطایی تمدن چینی ها می باشد که به خورد نویسندگان جوامع دیگر داده اند  ویا مطبوعات احمق چینی هاویا چاپخانه هایش انجام داده اند  که می خواهند   به افراد تحصیل کرده جوامع دیگربقبولانند که باسوادتر از بقیه می باشند   ومتاسفاتا بحال هم  از بی خبری این نوع از جوامع از وضع داخلی وعدم درزاطلاعات  واخبارکشور  خود وبه کشورهای دیگرجهان   وضربه به کشورهای دیگر هم زده اند که  کمترین کتابهای جهان  را در مورد چین نوشته شده اند فقط با مادوکیف چینی آشنا می شوند    ولذا تابحال  قالب های بشری را خراب  کرده اند  وبعلاوه این  معضل بی خبری هم امروزه بیشتر  شده  است وعلتش  آنست که اکثر مردم آسیا وتمدن ویانظام اداری ویافرهنگ معاصر چین را وفقط از روی مداد چینی خود می شناسند ویا از گزارشگری خام  یک خبرنگار جوان وجویای کارمی شناسد که نمیداندکشور چین کجاست ؟  ویااز  سخن گفتن یک حاجی بازاری "وراج وپرحرف " در تلویزیون می شناسد که از وادارت ویاصادراتش به "چین "داد سخن می دهند  ولذا از این راه ها  "ذهنیت فرهنگی اقوام متمدن تر  آ سیا را هم  خراب می کنند ویا نظام فرهنگی خانواده های ایرانی را بهم می زنند!! ویا الگو گیر ی از نظام اداری احمقانه چین معاصر رارواج داده ویا  بر "معیوب سازی نظام اداری ایرانیان" هم توصیه می کنند وبدون آنکه در این گونه از "وراجی های رسانه ای  خود" کتاب ویامقاله ویاگزارش مستند هم بخوانند ویا از فرهنگ گذشته ویا جدید چین وروس مطلع باشند  وسپس صحبت بکنند  که با اقوام دیگر آسیایی وچگونه رفتار کرده اند؟ویا چگونه ودر تخریب فرهنگ آسیایی ها می کوشندویا در وراجی های خود وبه  مطالب افراد صاحب نظری ومثل ابن بطوطه ویا مارکوپلوتوجه بکنند که مدتها در این کشور بودند ویا به نظرات یوسف افتخاری ویانویسنده های مورخ باسوادی نظیر مولف کتاب ظفر نامه یزدی ویا نویسنده عالم آرای نادری توجه کنند  ویا به گزارش مایا وانگ وپژوهشگر حقوق بشر ودرامور  چین سازمان ملل  توجه بکنند وبدانند  که چین قدیمی چه بوده؟ ویا اکنون ودر قرن 21 هم وتمدن چه چیزی ازآب  بیرون آمده است ؟ویا چه فرقی باایام  سابق کرده است ؟ ومثلا منظورچینی ها را  واز تانک بردن بر روی دانشجویان دانشگاهای پکن وشانگهای وشهرهای دیگر را بفمند؟  که به جوامع دیگر همسرایت می دهند وتا  چنین رفتارهایی راو با قشر دانشجویان  بکنند وفرضا رئیس دانشگاه تهران هم ویاریاست  صنعتی شریف هم و با دانشجویان این دانشگاه وچنین معامله ای را بکنند ؟ ویا پرسنل سازمان برنامه ایران هم ودر برخورد با عمران وتوسعه منطقه ای استانهای ایران  ونظیر رفتار مسئولان برنامه ریزی منطقه ای استان  سین کیانک چین عمل بکنند؟ ودر آن صورت نتیجه بهتر می گیرند ؟  وبهمین دلیل  می باشد که  این جانب   وبرای عبرت گرفتن این نوع از "وراجان تلویزیونی " جوامع مختلف وبخشی از گزارش مایا وانگ وبه سازمان عفو بین الملل راودر موردفرهنگ چینی ها را   ذکرمی کنم که درمورد ابتذال جاسوسی چینی هاست که در مورد  خانواده های اویغوری بدبخت وزیر دستان  اداری ترکستان شرقی چین خود انجام می دهند  ویا چه کارهایی ودر قرن 21ا ودر مورد آنان انجام می دهند؟ که شبیه فرهنگ جاسوسی آنان در 8 قرن قبل  می باشد  که ابن بطوطه ودر کتابش  واز آنها ذکر کرده است ویا مارکوپلو که به شهرهای خاقان قدیمی چین رفته بود ونظیر همین نوع از جاسوسی فرزند از پدر ویا یک خویشاوند واز خویشاوند دیگررا ذکر می کند  ویا سایر ابتذالهای خانودگی را که دیده است ومثلا در سفرنامه مارکوپلوه وبه نظام فرهنگی ابتذال خانواده های چینی ودر شهرهای "ایالت تانگوت" و "شهرکامول" چینی وغیره اشاره می کند  که در صفحات 60 الی 69 سفرنامه اش آورده است  ودر حالیکه ماها تصور  می کنیم که افراد بی فرهنگ آسیا فقط مغولها می باشند  ولی مغولهای آن دوران هم وبا این قبیل از امور مخالف بودند ونمی خواستند که مسایل مزبور وجزو فرهنگ قبیله آی آنان بشود!  وبه همین دلیل مارکوپلو  ذکر می کند که : منگوقاآن  مغول هم با این قبیل از رفتار های چینی ها مخالف بود.  ومتاسفانه همان مغولان وامروزه در زیر دست حکومت پکن افتاده اند که تعدادی از آنان در شهر پکن زندگی میکنند وتعدادی دیگرهم و در شهرهای شمالی تر پکن که استان مغولستان چین می باشد وبرخی نیز تحت کنترل روسها  ومغولستان خارجی آسیارا تشکیل می دهند ومتاسفانه تحت "سیستم امنیتی "این دو کشور ونمی توانندکه  به  فرهنگ آفرینی چینها اعتراض بکنند   ولی آن رفتارها را ودر فرهنگ خانوادگی وقبیله ای  خود  زشت می شماردند که در گزارش مارکوپلو آمده است ، ولی چینی های معاصر واز برکت رواج مداد چینی خود ویاشیکی  موبایل هواوی چینی خود واین نوع از فرهنگ قبیله ای قرون وسطایی خود را هم "جهانی سازی" می کنند وبه فرزندان اقوام دیگر آسیایی هم "سرایت فرهنگی" می دهندکه چطور با موبایل های هواوی دوربین دار خود چکار ها که نکنند ؟ ویا  چطور از روابط جنسی محرمانه پدر ومادر خود هم " جاسوسی جنسی " بکنند ودر شبکه های اجتماعی  نوین بگذارن د وتا از این راه پول کفش وکیف چینی خود را در بیاورند   وبلایی است که مایا وانگ فکر می کند که حقوق بشر وفقط در میان اقوام اویغور زیر پا گذاشته می شود که به محتوا ی گزارش او در مورد نقض حقوق اویغور ها  اشاره دارد  وتوجه ندارد که چینی ها وبا بی فرهنگی خود ،و"حقوق بشر"جوامع دیگر راهم زیر پا گذاشته اند  که باعث بهم خوردن اغلب زناشویی های جوامع دیگر می شوند! ویا در ساخت وساز احمقانه این نوع از موبایل های دوربین دارخود و به  فرهنگ جوامع مسلمان ومسیحی  هم ضربه زده اند ویا بدلیل بی سوادی عمیق خود توجه ندارند که قران وحداقل  در 15ایه سوره نسا ء( یعنی سوره زن ) ویا سوره طلاق وغیره خود وفرهنگ حقوقی نظام ازدواج حد اقل 53 کشور مسلمان  آسیایی ویا آفریقایی راتعیین وترسیم کرده است  ویا در توافق حقوقی دفترخانه ازدواج رسمی  تعیین کرده است که رعایت نظام حقوقی طرفین را بکنند ویا افراد کنترل کننده جامعه هم به ان توجه کنند  وهمین طور غیر از معیارهای دین اسلام و فرهنگ مسحیت اروپایی هم وخریدوفروش دوربینهای هواوی چین را منع شرعی  می کند ویا در انجیل  ونظیر قران منع شده است  ولی در فرهنگ چین وروس که معتقدند ایدئدلوژی تشکیل دولت ویا ارتش اشان وباید از نظام الحادی از نشات بگیرد ولذا رعایت فرهنگ قران ویا انجیل ویا اوستا وحتی  دین هندی و دالایی لاما هم لازم نیست ویا  ارزش ندارد وزیرا به نظر مائو چینی وقدرت دولتشان وتنها از لوله تفنگ بیرون می آید واحمقانه تر از عنصر فرهنگی ساخت وساز موبایل های "هواوی چینی" مزبور  وواژه" ارتش  خلقی چین " است وبخاطر آنکه همه سران ارتش آنها درجه کیلویی گرفته اند وسواد وفهم درک نظامی آنر ا ندارند که فرق "ارتش حرفه ای"و " ارتش ایدئولوژیک  وخلقی" را بفهمند که ساخت وساز اولی برای حفظ وحدت جغرافیایی یک کشورمی باشد  ویا جهت جمع کردن مذاهب گوناگون یک کشوروزیر ستادنظامی مرکزی یک ارتش است  که میل به جدایی آنان از هم کم بشود ویا با تدبیر حل بشود د ویا انواع  طرزفکرهای گوناگون بتوانند که در یک کشور ودر کنار هم زندگی بکنند ویا  سکنه استانای مختلف المذهب ومختلف الاقوام یک کشور هم  ودر درون یک جغرافیای واحد یک کشور"حفظ مدبرانه" بشوند   ولذا حرفه ای ماندن وبی طرف ماندن "ساختار ارتش" واز تنشهای  مذاهب آن جامعه ویااز  فرقه های گوناگون آن کشور واین نوع وحدت اقوام کشور مزبور را  حفظ بکند  وبرعکس " معنای ارتش خلقی چین "آنست که مبنای تشکیل ارتش چین  ویا درجه گرفتن آنان واساس دیگری داشته باشد  ویا  دفاع جانانه از "مرام ایدئولوژی الحادی فرقه کمونیزم" آن کشورباشد  ویا بضرر مذاهب واقوام مختلف العقیده ان کشورباشد   ویاسرکوب هر فرد ویا هر جمع باشد  که حکومت آن ایدئولوژی را وبر دوایر سیاسی واقتصادی کشور چین رااستدلالی  نمی پذیرد ولذا همین نوع از عنوان تابلوهای  پادگانهایشان وآنها را به درگیری با  7 الی 8 اید ئولوژی ومذاهب گوناگون داخل کشور چین خواهد کشاند ودر خارج کشور هم با اید ئولوژی اسلام حنفی چندین کشور همسایه اش در گیری فرقه ای خواهد شد  وزیرا  مذاهب آسمانی ومذهب کنونی چینهای راوطبق متون قران و "روش الحادی" می بیند   وجهاد با آنرا واجب  شرعی برای خود ویا خویشاوندانش دانسته که در کوهستانهای  ودره های عمیق آسیای مرکزی  ویا سه مرزکوهستانی چین ودر دست پیروان اسلام حنفی ویا لامائیسم است  ودره های جنب پاسگاهای نظامی مرزی چین ودر  دست آنهاست وانشعابات تمامی جاده های راه ابریشم شهرهای آسیائی از کوهستانهای بلند مزبور وادره های عمیق ویا صحرای مخوف تکله ماکان  وصحرای گبی وتساید ام  آنها می گذرد وبعلاوه  کوههای بلندپامیرتاجیکستان که انرا بام دنیا می خوانند ویا کوهستانهای بلندبا قله های 7500متری تیان شان قرقیزستان وترکستان شرقی  ویا کوههای بلند قراقروم کشمیرمسلمان حنفی پاکستان ویا کوههای بلندودره  هندو کش طالبان افغانستان ویا کوههای مرتفع التون شان وکونلون ترکستان شرقی ودر دست این اقوام مسلمان حنفی کوهستان نشین است که همه جاده های مسیر جاده ابریشم ملل اروپایی به آسیا ویا به   تجارتخانه های اتحادیه شانگهای  ویا کامیونهای تجارت جهانی اشان مجبورند که از کوهستانها ودره های بلندترین قله های پنج قاره جهان است ویا دهکده های این اقوام مخالف باچین وبا  ایدئولوژی لا مائیسممبارز  ودر استانهای تبت ویا نپال وبوتان وبا ارتفاعات همالیا وقله اورست 8848 متری اش ودر دستان  آنان می باشد   واز دهلیز این کوهستانهاست که  کالای اروپایی باید  به شهر شانگهای  چین ویاب شهر  شانتون ویا پکن وهنگ گنگ برود و تا 3/1میلیارد کارگر چینی شاغل بشوند؟ ود رحالیکه وبعد از پیدایش "تز خصوصی سازی"  ویا "تجارت با ملل مختلف جهان " و هنوز دولت الحادی چین ویا پلیس سیاسی چین  وهنوز عقایدش را در مورد کشتار این نوع از  مرز نشینان کثیر وکوهستانی خودو عوض نکرده است ویا هنوزو بعد از سال1980 م واقدام به قوم کشی این اقوام مسلمان وخویشاوند با یکدگر می کندتا با کشتار انها وجاده های ابریشم مزبور را واز دست آنها بگیردویا اقتصاد پولشویانه خود را وبا کمک پوتین و به کشورهای اروپایی ویا  به شهرهای دیگر آسیایی وصل بکند ودر حالی که خویشاوندان قومی آنان  ودر کوهستان هستند  ویا همگی  از دین حنفی مسلمان تبعیت می کنند  ویا همگی  در مرزهای نزدیک بهم وهمجوارکوهستانهای چند  کشورافراطی همسایه زندگی می کنندونظیر لشکر طیبه   کشمیر پاکستان ویا طالبان افغانستان ویا اویغور ترکستان شرقی ویا افراطی های حنفی مذهب پامیر تاجیکستان ویا قرقیز های افراطی وحنفی مذهب وضد روسی  هستند که در دره های تیان شان قیرقیرستان می باشند و 150 سال است که    با روسها می جنگند  ویا بخاطر اشغال سرزمین آنها می جنگندویا افراطی های تبت که در دره های کوه اورست همالیا قرار دارن د که چسبیده به کوهستانهای پنج قوم مسلمان جنگجوی خویشاوند وهمخون وهمجوار می باشند  وفدائیان لامائیسم تبت نیز  با پلیس سیاسی چین بشدت مخالف می باشند  ومعتقدند  که چین وبعد از جنگ جهانی دوم وکشور آنان را اشغال کرده اند  وبخشی از جاده مسیر تجارت ابریشم چینیی ها وبه دول جنوبی اسیا و ازمعبر  اراضی افراطی های تبت ودر اسیای مرکزی می گذزد ولذا کار احمقانه ارتش چین ودر قوم کشی افراد کناره های جاده ابریشم  وبرانگیختن عناد قومی آنان می باشد که از تجزیه وتحلیل بی مغزانه آن دست برنمی دارند  وبعلاوه این اقوام مخالف چین هم  ودر کشورهای متفرق قرار دارند  ولذا باید با نسل کشی کامل آنان تجارت جهانی خود را پیش ببردکه ممکن نمی باشد   ولذا  جنایت کردن توام با قساوت آنان ودر 31 سال گذشته هم و کم کم اثرات خود رانشان می دهد  ویا در نابود کردن تجارت جهانی آنان واز طریق جاده های کوهستانی جاده ابریشم آسیایی نشان می دهد ککه وزیران تجارت جهانی وبی خبر از جغرافیای جاده ابریشموچیزی در مورد آن نمی پرسند  ویا وزیران امور خارجه وبی خبر از جغرافیای سیاسی آسیا واز معضل آفرینی آن غافلند ویا  در جلسات میوه وشیرینی و با خبری ودر اتحادیه شانگهای جمع می شوند  ونمی دانند که کلیه جاده های ابریشم آسیابه بحران کشانده می شود  ویا با سیاست احمقانه پلیس چینی بسته می شود وکشورهای مختلف  جهان وبرای تجارت چند جانبه گرایانه خود وفقط باید کالای خود را وبا هواپیما واز بالای کوههای 7500الی 8500متری اورست ویا تیان شان ویا پامیر وقراقروم وهندوکش وبه خاک چسن بفرستند  ازویا از سوماتری  اندونزی وتایلند  به اروپا ببرند ویاکالای آلمانی  وبلژیکی واز راه پل هوایی  به شانگهای چین برود و عیب بزرگ جاده ابریشم آسیا  آنست که  از وسط از دره های عمیق این کوهستانهای بزرگ می گذرد که در پنج قاره جهان نظیر ندارد و به درد تجارت جهانی  نمی خورد ویاجهت  حرکت کالایی کامیونها ودردره های  آن نمی خورد که وزرای خارجه جهان و برای باز ماندنش و به ملاقاتهای همدیگر می روند وبلکه برای تجارت جهانی آینده می بایست که  پیشرفته تر فکر می کردند وقبل از تاسیس اتحادیه شانگهای واوراسیای خود  وبه فکر جاده کشی هوایی می افتادند ویا به تاسیس "هوا بری تجاری "می پرداختند  وچراکه جاده ابریشم وبدرد تجارت 800 سال قبل می خورد که عصر شتر وقاطر بود که وزرای راه وترابری 200 کشور جهان به آن نیاندیشیده اندویا بدون اندیشه می خواهند که تجارت جهانی چند جانبه گرایانه خود را و بایکدیگر واز طریق این کوهستانهای بلند آسیا،براه اندازندکه با کشتار قومی توام با زرنگی ارتش چین  می باشد که از اقوام بدبخت این گونه کوهستانهای بلند آسیا بعمل می اورد  تا جاده مزبور باز بماند  یا به" جاده جهانی سازی "کالاهای چینی خود برساند و به اروپا وروسیه وخاور میانه واروپای شرقی  جنس بفرستد ولی بدلیل بیسوادی  روسای اقتصاد شانگهای  ونسبت به مفهوم "جاده تجاری" ودیگر بدرد تجارت مابین دول اسیا  ها نمی خورد که بخاطر آن جادهو بسیاری از اقوام بدبخت آن واز سوی ارتش چین قتل عام بشوند وبعلاوه دوستان مذاکره کننده با آنان هم ودر اقتصاد شانگهای  هم وبه دولت چین نمی گویند که اول این جاده آسیایی ها را وبا اعمال بی مغزانه ارتش خود ناامن نسازید  وسپس با ماها قرار داد شانگهای را ببندید  و هنوز اقتصادجوامع ما  از شر ویروس کرونای شما ها نجات نیافته است  که غایله کوهستانهای چین را می آفریند  ویا ادامه می دهید  ولطفا برای تجارت ماها وبا شهر شانگهای چین واول یک پل هوایی تجاری بکشید  وسپس  به ماها زنگ بزنید ومتاسفانه ارتش چین وبا بیسوادی بیش از انداه خود وبا کشتن سکنه بدبخت این ناحیه که قوم وخویش فراوان  ودر کوهستانها و دره های آن دارند  و چنان کینه وعداوت  عمیقی ودر دل قبایل مرزهای کوهستانی  خود آفریده است  که به این زودی ها حل نخواهد شد  ویا از دل آنان بیرون نخواهد رفت که تجارت با ملل مختلف جهان واز طریق مرزهای جنوب غربی چین وبرای ملتی فراهم باشد وهمچنین مرزهای شمال غربی چین هم وبدیلیل کینه اقوام مغولستان ودور بود ن از معبر های اصلی وبیهوده زئوگرافیکی اش و به درد تجارت جهانی نمی خورد وحتی اگر بخواهد که با همدستی پوتین هم وبقیه شهرهای آنا نرا هم بمباران بکنند وباز اقوام مزبور کوهستان نشین کامل خواهند شد  وشهر ها ی نیمه ویران خود را رها کرده ودر شکاف کوهستانهای بلند آسیا زندگی خواهند کرد  که از دوران آباء واجدادی خود ودر آنها زندگی می کردند وبزرگترین حماقت ارتش چین ودر آنست  که بعد از جنگ دوم جهانی واداره این مرزهای شمال غربی  وغربی ویاجنوبی کوهستانی بلند آسیا راو با بیمغزی خود به عهده خود  گرفتند ویا در سال 1949 م ویا در پایان جنگ جهانی واز ارتش متفین قبول کردندکه از اداره آن عاجزند   که به دلیل آنکه طولانی ترین کردن جغرافای خود و مرزهای سه گوشه چین خود را کوهستانی کردند  ویا پاسگاههای نظامی وقوای ارتش چین خود درشکاف  دره های خطرناک این مرز طولانی  کوهستانی چین وبا انبوه جمعیت جویای کار خود خود پر کردند که شغل نظامی می خواستند    و همسایه با سکنه دهات این مرزهای طولانی وکوهستانی وبلند اسیا شدند که همگی از دوقوم متضاد حنفی مسلمان  ویا لامائسیم هستند که از قدیم با چینی ها دشمن بودند ویا ازاقوام کوهستانهای تبت ونپال  وبوتان  هستند که مرزهای خطرناک کوهستانهای همالیایی چین بوده ودر مرز های جنوب غربی چین قرار ودر کنار پاسگهاهای نظامی مرزی چین مزبور هم سکنه دهات مرزی قرار داند ولی  با فتوای دالایی  لاما که چین را استعمار گر جدید می داند  ومشکل برای خود افریدند  ونظیر مسلمانان حنفی وبا نظامیان پاسگاههای مرزی  چین دشمن خونی هستند وچین تقصیر دشمنی آنها وباخودوبه   دولت هندوستان نسبت می دهد  کهتنها  مزرکوچکی ودر بالای بنگلادش باکشور  چین دارد ولی چین بخاطرمذهب  دالایی لاما ضربه خواهد خود که سال به سال طرفداران بیشتر می یابد  ونمی بایست که  درسال 1949م وخاک تبت را از متفین تحویل می گرفت ویا بارها انها را در شهر لهاسا وغیره کشتار می کرد ویا با مذهب هندوهمسایه می شد که پیروان زیاد در آسیا دارد وبعلاوه  امتدادمرزهای همالیایی مزبور وبطرف جنوب شرقی اسیا هم  چین ومقدار بسیار ندک مرزی  ودر  در ناحیه جنگلی جنوبی خود وبا سه کشور میانمار ویا لائوس وویتنام داردکه تا حدودی پاسگاههای نظامی امن وکم درد سرو برای چین می باشند ولی برخی اختلافها هم با دول مزبور دارد   وتنها مرزهای دریایی شرق چین می باشد که  مرزهای نیمه امن هستند که انرژی زیادی از ارتش چین هم می کاهند ومثلا  14بندرتجاری  مهم منطقه آزاد شرق چین ودرناحیه  مرزهای ساحلی چین می باشند که جمهیت چین در این نواحی استقرار دارد  ومثلا دربندرهای سواحل دریای زرد چین ویا دریای چین جنوبی قرار دارند ویانیروی دریایی چین راهم و به چالش عمیق می کشانند ودر این مرزهای دریایی چین هم  هم نیروی دریایی چین با قوای مسلح ژاپن وکره جنوبی وارتش تایوان درگیری دارد و بعلاوه مقدار زیادی اختلاف هم ودر مرز دریایی خود وبا سکنه هنگ گنگ  وماکائو  ودولت فلیپین وگاهی هم با ویتنام دارد  وتنها مرزآرام چین ودر چهار طرف خاکش وناحیه کوچکی می باشد  با روسیه همسایه خاکی شده است  که بخاطر رفاقت  ایدئولوژیکی آن دو  کمتر اختلاف دارند ولی خطرناکترین مرزهای چین ومرزهای کوهستانی وطولانی اش با آسیای مرکزی مسلمان نشین می باشد  که همگی در چند کشور مزبور واقوام مسلمان حنفی مذهب کوهستانی هستند که اغلب دهکده های کوهستانی دارند  ولذا اداره پاسگاهای نظامی مرزهای چهارگانه چین وانرژی زیادی واز ارتش چین می برد ویا تعقل وتدابیر استراتژیک عمیق می طلبد  که ارتش چین وبه  دلیل بی سوادی  عمیق خود قادر به اداره چنین  مرزهای طولانی خود نمی باشد   وکشتارشان ودر ناحیه جاده ابریشم که اساس اشتغال سکنه کثیر چین می باشد و نشانه اشتباهات عمیق نظامی آنان است ولقمه بزرگی می باشد  که از گلوی چین پائین نخواهد رفت وبهمین دلیل بود که از 2550سالقبل که  تمدن چین  بوجود امد  هیچ کدام ار امپراطوران سابق سلسله های حکومتی چین واین قدر بی مغزی نکرده بودند  که اداره این همه پاسگاههای نظامی وکثیر کوهستانی ناحیه غربی چین راو به عهده ارتشهای خود بگذارند   ولذا همیشه مرزی ناحیه غربی خود ودر آنطرف شرق ریگزارهای تکله ماکان ویا صحرای گبی مغولستان  ویا صحرای تساید ام قرار  داده بودند که مساحت ریگزارهای مزبور ویاکم جمعیت مزبور  که نصف خاک کنونی چین  را تشکیل می دهد وبرای دفاع نظامی اشان مفید تر از الان بود   که دهکده هاویا شهرهای اندکی  و در آن چند صحرا بو د ودر ان سوی ریگزارهای سه گانه و اقوام چینی نژاد زندگی می کردند وبه این طرف نمی آمدند وتا در گیری با سکنه کوهستانهای بلند منطقه مسلمان نشین آسیای مرکزی پیدا بکنند ویا با اقوام شمالی کوهای هیمالیا در گیری بیابند  ویا مقدار زیادی پاسگاه نظامی خطرناک ودر دره های خطرناک وسط آسیا بزنند وهزینه زیاد برای نگداری انها براقوام جهانی تحمیل کنند وجاده تجارت ابریشم چین وفقط  جاده کوچک شرق صحرای تکله ماکان وصحرای گبی وتساید ام می گذشت  ودر مرزهای شمالی خود با اقوام مغولستان وبجای پاسگاه نظامی خود وفقط دیوار بزرگ چین را کشیده بودند ولی از بی عقلی مائو بود که دانش نظامی نداشت وصرفا یک فوق دیپلم کتابداری داشت که در سال 1949م  وبدون اندیشه وتدبیر سیستم اداره مالی وجانی ونظامی این همه پاسگاه نظامی خطرناک کوهستانی  راو به عهده ارتش خلقی چین گذاشت کههمگی  کیلویی درجه نظامی گرفته بودند  وصرفا حوزه ریگزارهای مزبور  راو بخاطر قدرت طلبی های بیش از اندازه خود گرفتند  وپیروان بی مغز بعدی اشان  هم فکر می کنندکه  با تخریب چند شهر غرب تکله ماکان  واویغور نشین ومی توانند که کوهستانهای خطرناک وسط آسیا را اداره بکنند ویا در این راه واز بیعقلی های پوتین کمک بگیرند ویا با کمگ همدیگر دهلیزواخان وسط دوکشور پاکستان وافغانستان راداره بکنند  که به شهر کاشغر ها وصل می باشد  ویا جهت سلطه برتجارت شهرهای آسیایی ودر ست خود نگه دارند ولذا برای نگهداری دهلیز واخان هم با ارتش طالبان وافراطی های پاکستان وتاجیکستان درگیر شده اند ونیزتجارت سکنه اسیایی ها راهم  را بعد از کرونا وبه خطر انداخته اند  ولذا ارتش چین هم     ووضعی بهتر از ارتش شوروی ودر خاک افغانستان نخواهند  داشت وبویژه با فروپاشی شوروی وتحولات سیاسی وفرهنگی جوامع آسیای مرکزی واین امرو در31 سال بعد  تشدید تر خواهد شد وبویژه آنکه با فروپاشی دهها حزب کمونست اروپای شرقی وآسیای مرکزی باعث تعقل سران ارتش آنان در "ساختار بندی مجددوجهت گیری عاقلانه ارتش اشان  هم نشد شد ویا  منافع اعضای حزب کمونیست  کشورشان ومانع تحولات ارتش این کشور می شود ویاآنان را به در گیری حتمی وبا سکنه استانهای مختلف چین می کشاند وهمچنین سوء استفاده از واژ ه ریاست جمهوری ویا واژه حزب وواژه طبقه کارگر ویا انقلاب فرهنگی  که در فرهنگ سیاسی جوامع دیگر معنی دیگر میدهد ولی در فرهنگ چینی هاو معنای متضادش را بوجود آورده است  است وآنها را به درگیری گروههای آزادیخواه درون چین  می کشاند ویا به در گیری قلمی وبا نویسندگان خرج کشورشان خواهد کشاند که مخالف تسلط فرهنگ قرون وسطایی چین وبر سکنه قاره آسیا می باشند  ونمی بایست که وسعت فرهنگشان راوخارج از مرزهای جغرافیایی خودشان وسعت می دادند  وبا ادعاهای پوچ خواهانه جهانی سازی فرهنگ چین همراه می کردند  که امروزه با ادعاهای   پوچ مزبور  زندگی ورفاه بقیه اقوام آسیا را هم به خطر انداخته اند وبهمین دلیل می گویم که  که "مدل های اداره خانواده هاِ ی چینی  وبدرد جوامع دیگر نمی خورد که از آن "اسوه فرهنگی "بگیرند ویا به درد "اداره شهر های دیگر آسیایی" هم  نمی خورد ویا به درد  اداره صندوق های رای جوامع دیگر آسیایی  هم نمی خورد ویابه درد  "اداره توسعه استانها ی جوامع دیگر" هم نمی خورد که از مدل فرهنگی چینی ها  تبعیت بکنند وصرفا توسط "وراجان جوان خبر نگارگونه" تعریف وتمجید میشود   که در دست هرکدامشان نیزیک موبایل هواوی چینی می باشد  ویاموبایل  " شیائو چینی خبرنگارانه" وجود دارد  وبه جهانی سازی ویا آسیایی سازی فرهنگ چین معاصرکمک می کنندولی تحصیل کنندگان  واقعی قاره آسیا و به "کارکردعلمی  یک فرهنگ "ودرروند  تخریب زندگی یک جامعه توجه دارند ویادر  بهبود زندگی مردم آسیا توجه دارند   ولذا مجبور خواهند شدکه  تحقیقات بیشتری را ودر مورد تاثیرات سوء فرهنگ معاصر چینی وبر تخریب نظام اداری ایرانیان  ویا درتخریب زندگی آنان بپردازند ویا بدلیل اشاعه فرهنگ چینی معاصر و بیشتر تحقیق بکنند واز این رو  برای این نوع از "وراجی کنندگان رسانه ای  نوجوان " ومتن برخی از گزارش مایا وانگ  را وازمیزان  تمدن چینی ها ذکر می کنم که در اینترنت گذاشته است  ویا تحت عنوان" در سین گیانگ چین وبرمسلمانان چه می گذرد" می باشد  ومایا وانگ می نویسد:

ودر چین ، مقام‌های ایالتی سین‌کیانگ  واز مردم روستای مسلمان نشین خواستند تا برای مراسم برافراشتن هفته وار پرچم ملی چین جمع شوند.و روز بعد، پلیس چین و یک زن کهن سال مسلمان را شدیدأ زخمی ساخت و از وی خواست  که دیگر چادر بر سر نکند.و پلیس همچنان نسخه‌های قرآن کریم و وسایل مسجد را نیز ضبط کردند

ویامدت‌هاست که مقام‌های چینی ویک سلسه تعزیرات فراگیر راو بر آداب و رسوم مذهبی صلح‌آمیز مردم این ایالت  وضع کرده اند که از سال2016 به بعد تشدید شده است

ویا در این ایالت، حتی اطفال حق ندارند که در خانه‌های شان ودر مورد دین و مذهب آموزش ببینند.

ومحدودیت‌های مذهبی حکومت چین و در حال حاضر بسیار سختگیرانه است.و دولت چین وهرگونه هرنوع عمل اسلامی در این ایالت را ممنوع کرده است.و در کنار آن، داشتن یک عضو خانواده ودر یک کشور خارجی که پکن آن را در فهرست رسمی ۲۶ کشور "حساس" وعمدتأ مسلمان و از جمله افغانستان، قرار داده، ومی‌تواند که  به بازجویی این خانواده‌ها منجربشود

نقض گستردۀ حقوق بشر در چین که انواع روش‌های سرکوب گرایانه را به همراه دارد، بی سابقه است

ودولت چین و در حدود یک میلیون جاسوس راو در ایالت سین‌کیانگ گماشته است تا از فعالیت‌های مردم وحتی در داخل خانه‌های شان جاسوسی نمایند.و در این ایالت حتی همسایه از همسایه جاسوسی می‌کند و دولت نیز کدهای مخصوصی راو بر خانه‌های مردم نصب کرده تا فعالیت‌ها و رفت وآمد های  آنان را زیر نظر بگیرد

ودولت چین حتی روند بایومتریک مردم مشمول دی ان ای و نمونۀ برداری از صدای آنان - را روی دست گرفته و این عمل حتی بر اطفال، بدون رضایت خود و خانواده‌های شان در حال عملی شدن است

مقام‌های چینی حتی پرسش‌نامه‌هایی را ترتیب نموده‌اند تا از فعالیت‌های روزمرۀ مردم آمار جمع‌آوری می نمایند.و

ودر این پرسش‌نامه‌ها وپرسش‌های مختلفی گنجانیده شده است و. مثلا آیا سیگار دود می‌کنید؟ آیا شراب می‌نوشید؟ آیا در خانه مقدار زیادی از غذا انبار کرده‌اید؟ وآیا در خانه وسایل ورزشی دارید؟و تابفهمند که آیا عقاید اسلامی دارد ویا نه ؟

وآکن افزود: که  «آمارهای موثق نشان می‌دهند که در حدود یک میلیون نفرو در کمپ‌های سیاسی دولت چین وبدون مجوز قانونی نگهداری می‌شوند و در آنجا، دولت چین وبه آنان آموزش‌هایی مبنی بر حمایت از حزب کمونست چین می‌دهد.ویا  در خارج از این اردوگاه‌ها، ومردم مجبور می‌شوند تا در جلسات سیاسی نیز حضور یابند. ومردم ناگزیر ند که برای سفر از یک قریه به قریه دیگر،و چندبار در مسیر راه خود و از سوی پلیس بازجویی شوند ویا  از پلیس اجازه بگیرند وتا به جای دیگری سفر بنمایند

ودر این مناطق، دولت چین حق دسترسی مردم به پاسپورت را نیز محدود ساخته است و مردم حق ندارند تا با جهان خارج ویا با یکی از اعضای خانواده شان ودر بیرون از کشور ارتباط داشته باشند و این سیاست حتی بر اطفال نیز تطبیق می‌شود.و در بعضی از  موارد، دولت چین به دستگیری اطفال می‌پردازد و آنان را بازجویی می‌کند.و دیده شده است که در بعضی از مناطق، اطفال آنعده از کسانی که در" اردوگاه‌های سیاسی "قراردارند وبه یتیم خانه‌های دولتی انتقال داده شده‌اند و دولت به آنان و آموزش‌های دلخواه خود را می‌دهد.

وچین یکی از سرمایه گذاران بزرگ در افغانستان است.و این کشور از افغانستان خواسته وتا از ورود مسلمانان ایغورها  واز طریق "دهلیز واخان "به ایالت سین‌کیانگ، با چین همکاری کند.و چین، از این طریق می‌خواهدکه بر مرزهای خود و حتی بیرون از مرزهای خود تسلط داشته باشد.

دولت افغانستان نباید با توسل به زور، مسلمانان اویغور و مسلمانان ترک تبار را به کشور چین تحویل بدهد

ولی  واین نوع ازگزارش وانگ ویا گزارشهای دیگر افراد صاحب نظر ویامورخ وچهره فرهنگی وتمدنی چین را نشان می دهدوبعلاوه ادعای دروغشان ودر مورد متعلق بودن  تاریخی استان سین کیانگ وبه جغرافیای قدیمی چین را نشان می دهد که اسناد تاریخی مختلف وبر خلاف آنرا نشان  می دهند وهرچند که  ادعا های دروغشان ودر مورد "واژه های "انقلاب فرهنگی ویا طبقه کارگر وغیره  ممکن است  که به مذاق جوانان  امروزین چینی ها  خوش بیاید  !ولی چونکه  به  فریب پنج میلیارد سکنه آسیا هم میپردازد وخارج از چالش نویسنگی جوامع دیگر نخواهد نخواهد شدوزیرا   الگوهای اداری وسیاسی ویا دانشگاهی ویا نظامی جوامع دیگر را خراب می کندکه نمی خواهنداز الگوهای های قرون وسطایی نظام اداری چینی ها تبعیت بکنند ویا "الگوگیری فرهنگی "بکنند ویا "مدل سازی اداری" ویا اخذ"الگوی خانوادگی "آنانرا بکنند و مثلا چند میلیاردسکنه قاره آسیاوعقل وشعورشان راکنار نخواهند گذاشت  که از فرهنگ قدیمی ومتمدنانه ویا جوانمردانه پدران خودتبعیت نکنند  ویا فرهنگ  شهرهای غیر چینی آسیا یی را کنار بگذارند  وبرعکس الگوی تشکیل خانواده ویا الگوی امرار معاش خانواده های خودرا واز فرهنگ چین معاصر اخذ بکنند که به متلاشی شدن خانواده آنها منجر می شود  وبه همین دلیل هم  کمپانی های بزرگ جهان واشتباه کرده اند که کارخانه های موبایل سازی ویا مداد سازی خود را وبه چین برده اند  وتصور می کنندکه  85  قوم بزرگ آسیایی هم ناچارخواهند شد که "الگوی تشکیل خانوادگی خود" را  واز الگوی چینی اخذ فرهنگی بکنند  وحاشاکه چنین کاری را بکنند وبدانند که  مردم قاره آسیا وبه چنین خفتی تن نخواهند داد  وبهمین دلیل صاحبان این نوع از شرکتهای بزرگ جهانی وباید دقت بکنند که فرهنگ وتمدن بشری در قاره آفریقا تکوین نیافتهاست  ویا در آمریکای لاتین ویا در تمدن 200 ساله قاره استرالیا شکل نگرفته است  ویا حتی در تمدن 300 ساله  امریکای شمالی ویا در تمدن 700 ساله اروپا  هم شکل نگرفته است  وبلکه "مادر تمدن همه قاره های جهان" وتنها تمدن قاره آسیاست که چند هزار ساله قدمت دارد  وبعلاوه افراد سایر قاره ها و ازسکنه این "قاره مادرجهان " هم وتمدن اولیه خود را یاد گرفته اند وبعلاوه درپیشینه  فرهنگ آفرینی قاره آسیاهم و" اقوام چینی ها نیز  " کمترین نقش را داشتند وبدلیل آنکه کارکردهای فرهنگی تمدنشان  وبدرد رفاه زندگی اقوام دیگر آسیایی  نمی خورد وبهمین دلیل هم ودر  طول 5000 سال تمدن بشری واقوام مختلف  آسیایی ومعیارهای اداری وسیاسی واقتصادی تمدن چینی ها نپذ یرفته بودند ونمی شود گفت که آنرا نمی شناختند واحتمالا بعداز این تاریخ هم نخواهند پذیرفت وزیرا به "درد سر آفرینی هایش" نمی خورد ویابه دردسرهای  آن فرهنگ چینی وبرای زندگی بهینه خودواقف اند  وبعلاوه دروغگویی آنان ودر طول این 72 سال ونسبت به واژه های  تقلبی طبقه کار گر ویا انقلاب فرهنگی ویا حزب  وریاست جمهوری ضد مردمی بودن فرهنگ انان را نشان می دهد  ویا   ماهیت دروغگویانه فرهنگ چینی را علنی کرده است و زمانی هم که جوامع دیگر وحدود 70 و80 کشور کمونیستی وبه اشتباه سیاسی خود در پی بردند وساختارهای  سیاسی اروپای شرقی ویاآسیای مرکزی خود را عوض کردند ولی فرهنگ چینی و بخاطر ماهیت ارتجاعی وقرون وسطایی خودو همچنان به مرام ایدئولوژیکی نهادهای قرون وسطایی خود وفا دار مانده است  وبرعکس از بقیه جوامع اروپای شرقی ویا آسیایی می خواهد که به ساختار سیاسی  وپلیسی 72 سال قبل آنان  برگردند واز این طریق همه نویسندگان جهان را به مسخره گرفته است    ولذا سرمایه گذاری شرکت های بزرگ جهان ودر خاک اسیا شکست خواهد خورد  ویا با روشنگری های اجتماعی جوامع مختلف واحتمالا اشاعه فرهنگی اش شکست خواهد خورد !واین کمپانی های بزرگ جهان خواهند بودکه ریسک کرده اند ولی هنوز هم نمی خواهند که عبرت بگیرند که فرهنگ چینی ه قابل "جهانی سازی "نمی باشد واستقرار آنهاو در خاک چین وبه بهانه زیاد بودن جمعیت کارگری اش وبه معنی تحمیل نهادهای سیاسی ارتجاعی اش بر بقیه جوامع صاحب فرهنگ می باشد ومردم آسیایی ها فرهنگ جوانمردانه مغولها وتیموریان  را بهتر از فرهنگ ناجونمردانه روسها ویا چینی ها می دانند که در دوره تسلط یابی صد ساله خودو میلیونهانویسندویا اهل قلم آسیا رابه قتل رسانده ویا اخراج اداری کردند  ویا از کشورشان آواره نمودند ولی اسناد تاریخی نشان می دهد که برخلاف نسبت بی فرهنگی که به قوم مغولهانسبت  داده می شود  وآنها معنی فرهنگ ویا تمدن را بهتر از قوم روسها وچینی ها درک می کردندولذا در گشودن انواع شهرها  ویا ایالت ها امپراطوری گسترده خود وافراد صاحب حرفه ویا متفکر ویا کاتب اداری را واز بقیه افراد  تفکیک می کردند وبه دربارهای خود می بردندواداره امور دیوانها ی اداری ویا شهر سازی ویا کتابت  خود را وبه آنها می دادند ودر اداره اقتصادی واداری شهرها وروستا ها وکارگاهها ی تحت مالکیت خود ویا جهت اداره نظام شغلی طبقه ضعیف جامعه وفقط نظرات کاتب های باسواد متعلق به خود همان  قوم را بکار می بردند  ویا در مورد مسایل اداری وفقط خانهای بزر گ مغول وتنها  نظرات کاتب های متعلق به آن قوم را میشنیدند  وبهنظرات  هیچ کدام از نظامیا ن خشن وخونریز شان در آن مورد  اجازه سخن گفتن نمی دادند  وفقط در مورد مسایل نظامی دخالت می دادندواسنادتاریخی  حکومت 300 ساله مغولها وتیموریان وبر قاره آسیا  و انبوه از چنین روش های عاقلانه اداره قاره آسیاست ولی در اسنا دتاریخی دوران حکومت دارودسته مائو ویا استالین وفقط نظامیان بی مغز این دوکشور وحق اظهار نظر داشتند  وبقیه نویسندگان ویا دانشگاهیان ویا دانشجویان ومتفکران  جامعه  باید خفقان می گرفتند  والا توسط اینوع از نظامیان پرونده ساز  امنیتی وبرای آنان مسئله درست  میشد ویا بعنوان مخالفت با "انقلا ب قلابی "آنان اعدام می شدند ومدیران این نوع ازکمپانی های بزرگ گوگل ویا ماکروسافت واینتل وغیره توجه بکنند که در ساخت وساز سیاسی جدید قاره اسیا وبعد از فروکشی کروناوسرنوشت امنیتی شرکت های خود را بدست نظامیان بی مغز این دو کشور ندهند واز نظامیان معقول کشورهای دیگر آسیا استفاده بکنندوزیرا نویسندگان ودانشگاهیان قاره آسیا وجرم نکرده اند که در این قاره بزرگ جهان وبه دنیا آمده اند که بخاطر صنعتی سازی این قاره بزرگ وجان ومالشان وقربانی بی مغزهایی نظامیان این دوکشور بشوند که نظامیان بی مغز مائو وتنگ شیائو پینگ تانکهای جنگی خود را وبه سوی دانشجویان دانشگاه پکن وشانگهای برانند ویا نظامیان بی مغز روس همو تانکهای خود راهم و بطرف دانشجویان دانشگاههای چکسلواکی ویا مجارستان برانند  وبا این شیوه تفکر از وظایف نظامی گری که دارند ویا به بقیه هم یاد می دهند و بهیج وجه امکان صنعتی شدن قاره آسیاوجود ندارد ویا امکان رونق تجارت ودر آن جغرافیا  وجود ندارد 

"اقوام ترک اویغور آسیا "  و قربانی تجارت جهانی چین  (بخش دوم )  - دکتر محمد خالقی مقدم

"اقوام ترک اویغور آسیا "

و قربانی تجارت جهانی چین

(بخش دوم )

از : دکتر محمد خالقی مقدم

_مردم شناس اقوام آسیایی

وامروزه ارتش چین وبخاطر تجارت کردن مردمش وبا ملل دیگر آسیایی وکاری با "ترکان اویغور" می کنند که  مغولها با آنها  نکرده بودند  ویابعد از تسلیم اولیه اشان ودر برابر ارتش مغول در امان ماندندویا به نقل مارکوپلو ودر همه امور تجاری وزراعی ودینی ورتق وفتق منطقه ای خود ودر 800 سال قبل وآزادی عمل کامل داشتند که تاریخ گواه آن می باشد ولی در قرن 21 مدیران گمارده شده دولت چین برمنطقه آنان وقومیت آنان وبه نابودی نژادی آنان منجر می شوند  وبویژه بعد  از پدیده خصوصی سازی ویا رواج مفهوم جاده ابریشم جدید وبه مصیبت افتاده اند زیرا فرستادن موبایل چینی ویاروسری چینی وبه مغاره های ملل مختلف آسیا  وبصورت تهاتری ویا حذف ارز ودلار ویااز طریق جاده خاک آسیا  ویا قطارجاده ابریشم ویا طرح حذف 14 شهر بندری منطقه آزادساحلی شرق چین از نظام تجارت جهانی  ویاباطرح اقتصاد شانگهایی چین  وحدود 22 میلیون سکنه استان ترکستان شرقی به خطر افتاده اند و چرا که شعاردور زدن تحریمهای مردمش ودر 28 شهروروستاهای  اویغور نشین ویا1005 دهستان ترکستان شرقی واین بزرگترین استان چین را بیک استان پلیسی تمام عیار تبدیل  کرده است کهکه از سال 1916 به بعد هم تشدید شده است وچرا که  سکنه اش که از هر ده که به ده دیگرخود می روند   و بارها توسط پلیس بازرسی میشوند ویا کوچاندن افراطی های چینی راو به شهرهای آنان را تشدید کرده است ویا ایجاد درگیری میان دونژادچینی وترک اویغور زیاد شده  وسپس کشتار ترکان اویغوری که از سالهای قبل شروع شده بود وامروزه تشدید می شود وزیرا حذف قومی ترکان اویغور وبعد از تز گورباچف که به حذف مزرعه های اشتراکی وخصوصی سازی سرمایه ها منجر می شد وبا مقاومت اویغور ها روبرو شد ونتیجتا به کوچاندن چینی های افراطی وبه منطقه مزبور پرداختند که از سال 1980 الی 1990 به بعد شدت یافت ونتیجتا  صد ها درگیری ودر این مدت بوجود آورد  ومخصوصا از سال  1916م به بعدودر این استان ترک نشین چین بوجود آورده وافزایش یافته است که  بزرگترین استان چین می باشد وامروزه  دچار انواع مشکلات هستند وهمچنین   امروزه استان سین گیانگ دچار تغییر نژادی می شود  که از 72 سال قبل وبنام "ترکستان شرقی "ویاگاهی "کشور ختن" نامیده می شد وبعد از آنکه ارتش متفین  وبعد از جنگ جهانی دوم واز ترکستان بزرگ تفکیک کرد وبه چین داد ونام انرااستانسین کیانگ گذاشتندکه 66/1میلیون کیلومتر مربع مساحت دارد و17 در صد خاک چین را چین را تشکیا می دهد  ونیز سعی کردند که نامهای ترکی شهر های مزبور را عوض کرده ونام چینی بر انها بگذارند    وامروزه  28 شهر ترک نشین اویغور در منطق می باشد که مخلوط نژادی مخالف همدیگر می گردند که از شهرهای ترکستان شرقی می باشند ودر نواحی مختلف  صحرای مخوف "تکله ماکان" هستند  ویا در 28 شهر ترکستان ودهاتش زندگی می کنند که استان بزرگ  چین می باشد ویک ششم خاک چین را دارد ولی فقط 22میلیون انسان را می تواندکه  تغذیه بکند وزیرا بیشترین بخش آن وصحرای تکله ماکان می باشد  که به نقل مارکوپولو واز شهر "لوپ "مسلمان نشین ترکها وتا شهر" شانچو" چینی نشین  ها ویک ماه مسافرت کاروان رو بود و بعد از آن نیز صحرای گبی مغولستان می باشد  که تا پکن ادامه داردکه بدست انگلیسی ها  افتاده بود وبعد از جنگ دوم جهانی ومتفیقن مغولستان را به دوقسمت کردند وقسمت شمالی آنرا  به مرکزیت "شهراولان باتور" وبه ارتش روس دادند وقسمت جنوبی آنر اکه مغولستان داخلی بود وبه ارتش چین دادندکه راه آهن حمل کالاهای چینی به ملل آسیایی هم واز مرز ان دو ناحیه می "زرد ویا جادهاسفالته  تجاری ابریشم آنان وبه میان ملل جهان واز جنب مرزهای دو مغولستان داخلی وخارجی  می گزرد وتا شهر "هامی "وارومچی مرکز ترکستان شرقی ادامه دارد  واز نزدیکی کاشغر وشهر"یارکند"اویغور نشین  ویا در کناره دره های عمیق سه شاخه رودخانه تاریم ترکستان شرقی که از کوههای بسیار بلند قرا قوروم همالیای کشمیرنشات می گیرد  ویااز  دره های عمیق کوهستان پامیرتاجیکستان  ویا در کناره کوهستان ساری کولی تاجیکستان است  وسپس جاده ابریشم کامیونهای تجاری چین  وبعد از گذشتن از ناحیه کاشغر ویارکند  اویغور نشین وارد دهلیز دره های خطر ناک  رودخانه های عمیق هندوکش   افغانستان وپامیر تاجیکستان میشود  وجاده کشی جدید ابریشم چینی ها وتا شهر فیض آبادافغانستان ادامه دارد وخطر ناک ترین جاده جهان نامیده میشود که عمق وخطرناکی اش  وچند برابر جاده هراز ویاکوههای پرتونل لرستان می باشد   ودولت چین ،اخیرآ پولی به ارتش پاکستان داده ویا به دولت مرکزی افغانستان داده که این دهلیز خطرناک اویغور نشین را وبه خلیج فارس ویادریای عمان وکشورهای عربی باز نگهدارند واز فیض آباد جنب کوههای هندوکش آن سوی مرزشمال شرقی افغانستان وتامرز ایران و گمرک دوغارون تایباد تربت جام استان خراسان ایران وغیره هم ویک جاده خطر ناک دیگری وجود دارد   کهاز ناحیه کوهستانهای شمالی افغانستان  می گذرد  وهر چند  در اطراف جاده کامیون رو مزبور وبرخی شهر های شمالی افغانستان وشیعه نشین بوده ویاشهر های  توام باجماعت اهل تسنن افغانستان  هستند  که جمعا سکنه مناطق شمالی افغانستان وبه 8 میلیون نفرشیعه می رسد ولی سکنه اهل تسنن افغانستان بیشتر بوده و با طالبان همکاری می کنند وتعداد  آنان وحدود 40 میلیون نفر در افغانستان می باشند  وجاده ابریشم افغانستان همکوهستانی بوده واز فیض آباد افغانستان شروع شده ویا شهرهای طالقان و قندوز وخلم ومزار شریف وشپورغان ومیمنه وبالامرغاب وقلعه نو  وهرات می باشد  وبهمرز گمرک دوغارون  تربت جام ایران منتهی می شود  وبعلاوه کوههای آن سوی دهلیز هندوکش ودر اطراف این جاده ابریشم چین جدید ودر جنب کوههای همالیایی کشمیر پاکستان ویا قرا قوروم آن که شاخه ای از همالیا می باشد  وبه چندین هزارمتر می رسدومقداری زآن طرفترش هم ودر جنوب  شهر لهاسای تبت چین وبنام "قله اورست" همالیاست وبه اریفاع 8848 مترمی باشد وارتفاع کوههای ناحیه سوم آن سوی دره مزبور وجاده ابریشم  مزبور وجزوکوهستانهای کشور تاجیکستان محسوب می شود  وبنام "کوههای پامیر"  است ویاکوه  "بام دنیا" نامیده می شود وبعلاوه در قسمتی از دهلیز دره خطرناک مزبورهم  و"کوههای  هندو کش "افغانستان نامیده میشود که بلند ترین کوه افغانستان است ودر دست طالبان است ودرپشت همه این کوههای بلند چهار گانه شهر بدبخت کاشغر اویغور نشین قرار گرفته است  که اکنون مدتی است که  بدست چینی ها  افتاده است واز پشت این کوههای بلند می خواهد  که با کشور های مختلف دنیا تجارت جهانی وهمراه با دور زدن تحریم داشته باشد ویا دیگران همبه وی کمک بکنند  وبه باز ماندن جاده تجارت وی کمک شایان بکنند !که از راه دریایی وتجارت خود را انجام ندهد!    ووقتی در تلویزیون گفته می شود "جاده ابریشم جدید" وکسی نمی فهمد که معنی اش چیست ؟  وروس ها ودر دوره تسلط 150 ساله خود وبر 6 کشور آسیای مرکزی وبویژه در دوره کمونیزم  وغیره و معبر قدیمی جاده ابریشم را وبه سه جاده نیمه خطرناک ابریشم دیگر اضافه می کند وهمه را وصل استان سین گیانگ می کند تا از جمعیت بزرگ این کشور بهره کشی بکندوجاده کشان روسی هم ان سه جاده خطر ناک را  به دوشهر کاشغر وارومچی اویغور نشین نیز کشیدندومصیبت سکنه انرا افزودند  که کاشغرمزبور وشهر هایش  قربانی این چهار شاخه جاده ابریشم شده اند  ولذا چینی ها خانه های سکنه یک سوم شهر را خراب کرده وبه نژاد چینی های کوچ داده خود داده اند ند ویکی از شاخه های آنها وجاده سرخس ترکمستان  است که مدت 150 سال در دست روسهاست وسپس به ترمذ اوزبکستان می رود واز دره های  کم عمق تر پامیر تاجیکستان می گذرد وسپس  وارد کاشمر اویغور نشین می شود وپایتخت تاجیکستان  را هم روسها ساخته اند ویا در دوره حزب کمونیست مزبور روسها ودر محل دوشنبه بازار قومی آنها ساخته بودند ومدتی آنر ا "شهر استالین آباد" می نامیدند  وبعدا واز ترس آبروریزی خود وآنرا شهردوشنبه تاجیکستان نامیدند و ودیگری جاده مسکو بیشکک  است ویا پایتخت قیر قیزستان میباشد که مسکو را به تجارت پکن وصل بکند واز دره های عمیق قرقیزستان می گذرد که روسها واز 150 سال قبل که بر قرقیزستان تسلط یافته اندوپادگان روسی خود را در بیشکک زدند ودر دوره حزب کمونیست این جاده بیشکک وکاشغر را کشیدند  واز طریق جاده کشی وسط کوههای تیان شان  می گذرد که دوقله آن ودر خاک قیر قیزستان وبه ارتفاع 7750 متر می رسد وباز به شهر اویغور نشین کاشغر وصل میشود واز طریق بیشکک ومسکو واروپای شرقی جاده ابریشم پکن وبه اروپای شرقی وصل کرده بودند و جاده چهارمی را نیزو به شهر ارومچی اویغور نشین ترکستان شرقی را باز روسهاکشیده بودندوبه ایستگاه قطار وانبار تجاری پکن وصل می شود  که مهندسان روسی واز نقطه وسطی میان دومثلث مغولستان خارجی وزاویه خاک قزاقستان گذرانیده اند که تسخیرش کرده بودند وتا راه آهن مسکو وبه پکن را ویا جاده ترانزیت خود را واز آن نقطه تقاطع گونه  چهار کشوربگذرانند وراه آهن خودشان وارد ترکستان شرقی اویغور نشین بکنند  وتا از طریق ایستگاه قطار اورمچی اویغور نشین وبه انبارتجاری  ایستگاههای محمولات تجاری پکن ویا شانگهای  وصل کنند ویابه  گاراژتریلی های چین وصل بکنند   وترکستان اویغور نشین قربانی این چهار شعبه جاده تجارت جدید ابریشم شده اند  که درسالهای گذشته و چندین در گیری خونین ودر شهراورومچی براه انداخته ویا در شهرهای دیگرترک نشین   وقوع یافته ودر ان جریانات وتعداد زیادی از افراداویغور  زخمی ویا قربانی شده اند ویا مسئولان سازمان برنامه چین وشهر های  آنان را  وبه منطقه توسعه نیافته تبدیل کرده اند وتا شهرهای دیگر جهان واز جاده های آنان وبه مغازه های خودشان  جنس چینی ببرند  و مثلا از انبار اجناس چین وتا مغازه های کیف وکفش فروشی شهر قزوین ویا تبریزو حداقل ده هزار کیلومتر راه جاده تجاری  است ویا راه آهن جاده ابریشم می باشد  که گاهی ارتش چین ویا با ارتش همدست اش روس وخون دهها مغول را ریخته اند که دهکده های مغول نشین صحرای گبی انها ودر میسر قطار ویا جاده پکن وارومچی است  ویادر مسیر دهکده های ایغور نشین ترک صحرای تکله مکان است  و یادر مسی  دهکده های دالایی لاما نشین های صحرای تساید ام تبت چین  می باشد وسربازان چینی خون آنها را  به زمین می ریزندتا جنس خود راو به بلاد دیگر جهان ببرند  که سکنه بدبخت سه صحرای بزرگ وسط آسیا می باشند  وقبل از سال  1949 م وجزوخاک چین نبودند وتنها ارتش متفین وبعد از جنگ جهانی دوم وبه مائو رهبر چین دادند که وسعت اراضی خودش را دو برابربکند ویا مرزهای سه ناحیه شمالی وغربی وجنوب  غربی خودش را به کوهستانهای بلند قاره آسیا وصل کند  وامن تر گردد که عین قلعه محکم اطراف چین  باشدوتا  از سه ناحیه مرزی حفظ بشود  ویابا مرزهای 70 و80 کشور آسیایی هم مرزبشود  ویاجمعیت کثیر خود راو بصورت ارتش خلقی استخدام کرده ودر پاسگاههای نظامی وتجاری شکافهای این کوهستانهای بلند آسیا پخش بکند  که بلندی آنها ودر پنج قاره جهان وجود ندارد ویا  با کمک ارتش خلقی روسیه وهم ایدئولوژیکی خودش و  خون  6 الی 7 قوم دهکده های  کوهستانهای قیرقیزنشین حنفی  را بریزد  ویا قوم تاجیک حنفی مذهب را بریزد ویا قوم کشمیری حنفی مذهب را بریزد ویا خون 40 میلیون افغانی حنفی مذهب را وبه زمین بریزدو تا جاده تجاری مزبور به سایر کشورها باز بماند ویا قوم ازبک وترکمن ها وقزاق ها ی حنفی مذهب رانیز وبه خاطر کمک به آنان  مضمحل کند که با آنان همراهی می کردند که پایتخت این پنج کشور را نیز روسها ساخته بودند  ویا گاهی پایتخت قزاقستان را  از آلماتی به شهر آستانه ببرد که امنیتش بیشتر بگردد که امتداد راههای چهار گانه تجاری اشان وبه شهر کاشغر ویاارومچی  اویغور نشین وصل می شود  وبعلاوه ارتش مزبور وبعد از جنگ جهانی ودهکده های پشت کوه همالیا وچند شهرکوچک نزدیک کاشغر را  وصحرای اطراف انراوبام استان تبت وبه چین دادند که از مذهب لامائسیم  وبا مقاومت شدید رهبران مذهبی آنها روبرو شد ولی می خواستند که چین دهکده های آنان را ودر پشت ارتفاعات  مزبوررا کنترل کرده وبعلاوه راه تجارت هندوستان را واز معبر های دو جانب همالیاوبه شهر های آسیای مرکزی راببندد وبعلاوه دولت چین تثبیت شود که در جنگ جهانی دوم وسر تاسر خاکش وبه تصرف  جمعیت قلیل ژابن در آمده بود  وبا این "سیاست نظامی "مزبور ومدتی حکومت لرزان مائو وبمدت 37 سال تثبیت شد   ولی چینی ها کاری کرده بودند  که با تئوری اقتصادی من در آوردی مائو واقتصادشان نابود شده بود ویا مردمش فقیرشده بودند وروستاهایش ویرانه گشته ویابا بقیه کشورهای آسیا تجارت ودادوستد نداشت ولی در دوره اصلاحات تنگ شیائو پینگ در چین و وگورباچف در روس و نخست شرکتهای غربی راگول زدند که در کشور آنان سرمایه گذاری بکنند ویا کارخانه های خود را به آن کشور پر کارگر ببرند وتا عصر خصوصی سازی آغاز شود  ویا تاسیس  14 منطه آزاد کنار دودریای مرزهای شرقی خود را تضمین کردند  ویابعهده گرفتند که تجارتخانه های  بندرهای کنار دریای زرد ویا دریای چین جنوبی خود رابصورت شرکت های بین المللی خصوصی سازی در آورند که خارجی ها در آن بنادر شرق چین سرمایه گذاری خارجی بکنند وجوانان بیکار چین را شاغل بکنند ویا تعهد خارجی دادند که    فقط از کانال  14 بندر شانگهای ویا شهر شانتون و یا هنگ وکنگ وماکائو وغیره تجارت کنند که اکنون انکار می کنند ویا فقط  بادلار امریکایی ها  و یا کشتی های بزرگ دریایی امریکایی ها تجارت انجام بدهند  ویا با روش بانکداری الکترونیکی انجام بدهند ولی بعد از آنکه اموال شرکتهای آنان را بالا کشیدند  واین بار منکر" تاسیس منطقه آزاد" گشتند  ویا معامله با "دلار" را منکر شده اند  ویا این بار تجارت جاده  خاکی ابریشم آسیارا جستجو می کنند   ویابامعامله بدون کاربرد دلار وبروش تهاتری را شعار خود قرار داده اند  ویا باروش  دور زدن تحریمها را خواهانند  ویا آنکه سرمایه گذاری خارجی ها وغربی ها راو در 14 بندرمهم شرقی   خودراانکار می کنند و مجبورند که در جاده های کوهستانی مزبور وبا دهها قوم آسیایی درگیر بشوند که دهکده هایشان در مسیر وکنار قطار راه آهن  ویا جاده کامیونهای آنهاست ویا در جنب راههای طولانی تجارت ابریشم آنانست  وآنهم در جاده های کوهستانی خطرناک وبا سکنه پر از مذهبهای مخالف که جهانی سازی تجارتشان وبه سرانجام نخواهد رسید  وآنهم با کاشتن مدیران ویا نظامیان خشن وبرشهرهای مزبور همراه است ویا برسازمان برنامه اش  حاکم است که  تفکر اداری آنان  ودر عصر ماقبل تاریخ می باشد  وسکنه این مناطق را واز هیچ گونه حقونی مدنی برخوردار نمی کنند  ویا   کشتاری از مردم تسلیم شده اویغور های  سین کیانگ می کنند که مغولها وبا قوای جنگی مقابله کننده با خود  نکردند که برخی تاریخ نویسان مغولها راوآنها  وحشی می نامند  ولی تفکرات اقتصادی ویااداری مائو را  تفکرات قرن 25  بشری جار می زنند که پیشرفته تر از قرن تفکرات اروپائیان می باشد ولذا اروپا چهار قرن طول می کشد که به پای آنها برسد  ویا به فرهنگ جهانی پیشرفته  چین برسد ومطبوعات بلومبرگ ویا نیوز ویک ویا غیره هم و به این نوع از مهمل نویسی های خود می پردازند ورشد تمدن بشری راو بااین مهمل بافیهای خود ویاازاقتصادپیشرفته چین وبه لجنکشیده اند!

 وباید گفت که چینی ها وبعد از سالهای 1980م که تز اقتصاد اشتراکی ترکستان شرقی راکنار گذاشتند ویاعصر خصوصی سازی راآغاز کردندوامروزه چینی هاودر صدد تجارت با ملل دیگر جهان بر آمده اند ویا از طریق چهار شعبه جاده ابریشم کاشغر وارومچی بر آمده اند   ولی  برای  این جهانی سازی تجارت خود وبه "تغییر بافت قومی "ترکستان شرقی  کرده اند ولذا اقوام افراطی نژاد چینی هان ویانژاد هویی ویا نژاد دائور ویا مانجو را واز شهرهای دیگر چین وبه شهر های مزبور کوچانیده اند  وگاهی70 در صد کاشغر را ویران کرده وبه آنها داده اند وهمچنین سکنه ترک اویغور را آواره کوهستانهای بلند اطراف کرده اند  ویا از سال 1990م الی 2016 م وصدها در گیری در این منطقه بوجود آوردهاند  ومثلا در درگیری تیرماه 1388 شمسی 184حدود  نفر در شهر ارومچی زخمی شدند  ویا در سال 2009 که گروه زیادی از آنان اعتراض کردند وحدود 1600 نفر زخمی شدند ویا 197 نفر کشته شدند ویا در درگیری سال 2013 میلادی 27 نفر زخمی و10 نفرکشته شدند ولذا چین همه جا دوربین نصب کرده ویک میلیون بر جاسوسان این منطقه افزوده است  ویا در راه روستاها وخیلی  ها را بازرسی می کنند وِاز سال 2017م وصدها هزار اویغور را وبه "اوردوگاه کار اجباری" فرستاده اند  وبعلاوه  اقوام هان" چینی وبیشترین در گیری ها را بوجود می آورند   که  تشویق می شوند  ویا مزایا می گیرند  که منافع جزیی کسب وکار سکنه بدبخت ومسلمان شهرهای ارومچی را خراب کنند ویامنافع سکنه  تورفان ویا کاشغر را بهم بریزند ویا مقدار زیادی از خانه های سکنه کاشغر را خراب کرده وخود در آن ناحیه وشهرمزبور و خانه بسازند! ورفتاری که بودایی های قدیمی چینی وقبل از تشکیل حزب کمونست چین وبا اقوام دیگر آسیا انجام نمی دادندکه اسناد تاریخی وگویای آنست   ولی امروزه  اقوام هان وهویی چینی ویا مهاجرت داده شده وبه خاک ترکهای اویغوری ترکستان شرقی وآنرا  انجام می دهند وآنهم به عنوان "استاندار" ویا" مسئول برنامه ریز شهر ی" ویا"مدیر استخدام" ویا "کمیسر کلانتریها" ویا "مسئول سرمایه گذاری" که ایدئولوژی قومی وحزبی خود رابعمل می آورند ویا در استخدامها ویادر بیکار کردنها  ویادر  توسعه منطقه ای دادنها  ویاندادنها بکار می گیرند   ومثلا   در عقب نگهداشتنها ی منطقه ای ویااقتصادی نظراتشان را دخالت می دهند   ویابا حمایت پلیس سیاسی چین واین نوع از قوم کشی ها رواج داده میشود

 وبعلاوه   حتی تغییر نام ترکستان شرقی و بهنام  سین کیانگ  وحساسیت قومی تولید می کند  وبهمین دلیل است که  در ایران ونطیرآنان نکردند ویا نام استان کردستان ویا بلوچستان ویا ویا لرستان را عوض نکردندویا در سازمان برنامه ایران و صرفا از افراد بیغرض ومرض استفاده می شود ؟  " واین امر در مورد  استان خودمختار  "ختن وترکستان شرقی " بر عکس می باشد  ویاتغییر نام دولتی اش  هم برعکس شده است  وتا اقوام چینی  راو به عنوان مدیر ویا شهر وندان درجه یک  وبه آن شهر ها بکشانند ویا از نواحی دیگر چین آورده و به آن شهرها کوچانیده اند وهمچنین   بار ها وبا کمک ارتش چین وپلیس سیاسی چین وکشتارهای خونینی را و در شهرهای  اورومچی  وغیره براه انداخته اند ویا مقدار زیادی از سکنه ترک نژاد کاشغرویا شهرها ی دیگر را مجروح کرده اند

وامروزه استان ترکستان شرقی ودارای 28 شهر ترک نشین  است ونظیر  عنوان "ارومچی" مرکز استانش است ویا شهرهای دیگری که لفظ ترکی دارند و اسم آن شهرها چینی نبوده   وبلکه واژه های ترکی می باشندوبعلاوه مارکوپلو " ودر 750سال قبل ودر گذر از این منطقه ترکستان شرقی  وبه ترک بودنشان ،اقرار مکتوب کرده است   ویابه  مسلمان بودن آنها ودر ایالت مزبور اشاره کرده است  ویادرسفرنامه اش واز   شهرستانهای "یارکند" ویا دهاتش ویادر "ایالت  کاشغر" ویا در "چارچان " ویا درشهر  "پم "وشهر "ختن وشهر "تـورفان "و"شهر لوپ" " وغیره ترکستان بزرگ" اشاره "می کند   وهمچنین آنها امروزه شهرهای آق سو  ویا قره مول وکارامای واوجایو وشیهزر وتومسوق  وشهر آرال  وتایچینگ  وقارقان  وونسو وکورلا  وزایار وبای چنگ و قارلیغ  وووشی وتوتیان را دارند ودهستانهای آنان که از سه شعبه رودخانه تاریم است از کوههای قراقوروم کشمیر ویا پامیر نشات گرفته وبه درون "صحرای تکله مکان" می ریزدو تعدای دهات تر ک نشین داشته ویا در منطقه کوهستانی تیان شان ترکستان شرقی هم وشهرهای ارومچی  وهامی  وماناس وقوقکی  وگولجه   قوهای  وهامی  وانخی را دارند که اخیرآ چینی هاو نامهای چینی به انها گذاشته اند

وبعلاوه  ماکوپولو ودر ص 64 و65 سفر نامه اش  وبعد از اشاره به شهر ترک نشین لوپ اویغورها  که درابتدای صحرای "تکله ماکان" ترکستان شرقی  است و می نویسد که مسافران وبرای عبور از این "صحرای تکله ماکان" که طوفان های شدید شن داشت  ویا زوزه های بادشدید  داشت ویا امکان ناپدید شدن زیاد  داشت ویا "چاههای آب تلخ داشت " ودر "شهر لوپ "آنان می بایست که یک هفته استراحت می کردند وتا سپس وبرای عبور از کویر مزبور آماده بشوند وسپس بعد از گذشت 30روز وعبور از کویرآنان و به شهر " ساچو " چینی نشین واز ایالت تانگوت چین می رسیدند  واحتمالا از این نقطه به بعد است که شهر های استانهای "ماچین" شروع می شود ویاایالت  " ختن ترک نشین "تمام شده وماچین آغاز می گردد ویا در تمام در منابع تاریخی وآنرا "ایالت ختن" ویا به تعبیر چینی ها"وایالت  هوتین" می نامیدند که از اسم "شهر ختن" وجنب کاشغر گرفته بودند   وشهرهای بعد از صحرای تکله ماکان شهرهای تنها  "نژاد چینی ها  "بودند واز "ایالت تانگوت چین"  "آغاز می شد ولی باز وبه نقل ص  65 سفر نامه مارکو پلو وتازه در شهر "ساچو" نیز وعلاوه از بت پرستان ویا بودایی چینی وتعدادی مسلمان ومسیحی نستوری هم وجود داشتند  وبدلیل وجود این شهرهای متعددو بعد از کوههاهای بلند تیان شان  وقراقروم  وکوه پامیر که بام دنیا نامیده می شده وشهر زیبای ترک نشین "کاشغر" قرار گرفته بود  که چینی ها وبافت قومی آنرا عوض می کنند ویا در دامنه جلگه ای این کوههای بلند آسیایی  قرار گرفته است  وبه جاده های تجاری چهار  کشورقیر قیزستان ویا تاجیکستان و وافغانستان وپاکستان وصل می شود ویا در آن سوی این چهار رشته کوه بلندهمسایه "کاشغرترک نشین قرار گرفته اند   وکاشغر را ودر مرکز ارتباطات تجاری 85 ملت آسیایی  قرار می دهد ویا رودخانه پرآب  تاریم ودر کناره "شهر کاشغر وچند شهر دیگرش ودر کناره های  آن رود خانه قرار گرفته اند  وباغات انگور وپنبه وکنف آنها را آبیار ی می کند  ویا با صحرای وسیع سی روزه مسافتش که در شرق کاشغر می باشد   و امروزه یکی از استانهای ضمیمه شده به چین را تشکیل می دهد ویا بعد از "انقلاب مائویستی "تغییر عنوان داده  که نام ترکستان شرقی  ویا ختن ( وبه لفظ چینی هوتین) برداشتند آنراودر فرهنگ جغرافیایی دانشگاههای کنونی چینی عوض کرده اند  وبعمد "استان سین کیانک چین گذاشته اند  " وتاجزو خاک چین قلمداد بشودوبعلاوه سکنه قبلی اش را  هم وبا "قوم کشی"ها  حذف بکنند  ودر حالیکه اسناد تاریخی نشان می دهد که از دوره پیدایش کنفوسیوس که با تعالیمش  ویا با متحد کردن وهفت وهشت قوم متفرقه نژاد چینیهابوجود آمد   وِا پایه کشور چین را در آسیا گذاشتند  که قبلا اراضی خاکی کوچکی داشت  ویاتنها  در "اطراف رود یانگ تسه "زمین داشتند واز همان زمان " ودر منابع تاریخی  این منطقه ترکستان جزومنطقه  چین نبوده وآ ن  را "قوم ترکستان شرقی " می نامیدند وقومی با نژادترک  ویا زبان ومذهب  وجغرافیا ی مستقل ویا دولت مستقل می دانستند   که دولت هایی بنام "دولت گوگ ترک "داشت یا ویا "دولت آل افراسیاب" داشت ویا  " دولت ترک قراخانیان ودر دوره سامانیها  " داشت ویا " دولت قراختایان دوره سلجوقی وخوازرمشاهی " را داشتند ودر زمان حمله "جبه نویان  سردار چنگیز" به منطقه آنان وبخاطر  انتقام کشتار تاجران مغولی ودر شهر "اترار"ترکستان  که "غایر خان" حاکم اترار ویافامیل زن سلطان محمد خوازرمشاه آنرا انجام داد وباعث حمله مغولها  گردید  ویاآن نوع از غایله را آفرید که راههای تجاری اقوام گرسنه شرق آسیا را وبه غرب آسیاببندد ویا از شهر اترار نزدیک کاشغر بننددوچنگیز خان هم واقوام گرسنه اطرافش را متحد کرده که امروزه قبر چنگیزخان  ویا چند خان مغول در شهر التایی  صحرای گبی است  ویا در شمال شرق ارومچی ترک قرار دارد  ولی  چنگیزخان  و به انتقام خونخواهی تاجران مغول خود  وعلاوه از تسخیرشهر  خوارزم وشهر های ترکستان شرقی ویا شهرهای مختلف آسیا را هم گرفت وتا همه راههای تجاری این قاره بزرگ ودر اختیار قوم مغول باشدوبعلاوه باعت تغییر ژئوپلیتیک آسیاشد ویا باعث تسخیر اراضی شهر های ترکستان شرقی شد ویا حتی شهرهای چین ویا ویتنام وکره شمالی وغیره را هم فرزندان مغولش انجام دادند    که امروزه همه آنهاوجزو  ملت مستقل جهان ویا مستقل ازملت  چین شده اند وتنها اقوام بدبخت اویغورستان هستند که در 72 سال اخیرودر زیر یوغ آنان می باشند  وییا جزو  مستمره چین شده اند  ویا جزوخاک چین بحساب می آیند ولی  امروزه مطبوعاتش وانگ می زنند که کشتار آنها وبدلیل گرایش تجزیه طلبانه اویغور هاست ودر حالی که در طول زمامداری 700ساله مغولها وتیموریان واوزبکها وبر خاک ترکستان بزرگ  وآنها همیشه نیمه مستقل بودند و بعلاوه  به قوم کشی اویغور ها هم نمی پرداختند  ویا نظیر دولت تازه به نان ونوا  رسیده چینی ها نبودند و فقط می خواستند که اویغور ها  ودر شهر ها ودهات ترکستان شرقی خود وبه زراعت ودامداری خود  مشغول باشند  ویا با میل ومدیریت داخل قبیله ای خود امورشان را اداره بکنند  وفقط  "تشکیل دولت سیاسی مجدد" ندهند !ویا فقط امپرا طوری قوبیلای خان ونواده چنگیزخان ویا فرزند تولی خان  ومنگواآن ویا قوبیلا خان در شهر پکن را بپذیرند وهمین امر اطاعت سکنه ترکستان واز حاکم مغولی مزبور  در شهر پکن وبهانه اخیر شدهاست  که قوبیلای "سلسله حکومت سونگ "چینی را برانداخت ودر پکن زندگی می کرد  ولی تنهادر پکن مزبور و امپراطوری مغولی خود را بر قرار ساخته بود ولی  امروزه بهانه ای شده است ک می گویند استان بزرگ سین کیانگ جزو پکن می باشد ویااز دوره حکومت قوبیلای قاآن مغول و جزو خاک چین بوده وترکهای اویغور  هم از قدیم در خاک آسیا وزمین قومی مستقل داشتند ویا نباید که بخاطر ادعای تجزیه طلبیانه چینی ها  و پاکسازی قومی بشوند!  وتا جاده های ابریشم چینی ها   و با قوم کشی اویغور ها شکل بگیرد ویا جهت رشد اقتصاد شانگهای چینو به درون تجارت ملل دیگر و باید که از دست این "قوم مزاحم آسیا"  گرفته شود   ودر حالیکه در 750 سال قبل هم ودلیل اطاعت بزرگان اویغور از قوبیلای قاآن مغول وچیز دیگری  بودونه برای الحاق به سرزمین چین   وبعلاوه عدم احیای مجدد بازماندگان شاهان قراختای ودر ترکستان شرقی هم ودلیل دیگر برای اویغورها داشت  ویابعد از حمل مغول هم وفلسفه دیگری داشت که بخاطر "اختلاف درون قومی ترک اویغور"بودویا در دوره تاریخی  مزبور بود که در منابع تاریخی به ان ختلاف نظر قومی پرداخته شده است  که به آن اشاره خواهم کرد وزیرا برخی از سران ترکان شرقی  مزبور ونظیر "کوچلک خان ترک " ومعتقد بودند که علت اشغال اراضی ماترکها و در شهر کاشغر ویا ارومچی وتورفان وغیره وتوسط چنگیز خان   ویا به وسیله مغولها  ویا توسط "جبه نویان سردار مغول  ویاتوسط  قوبیلای خان مغول که پایتختش را ودر آسیا وشهر "خان بالیغ بود وبعدا آنرا  پکن کنونی نامیدند  وبنظر کوچلک خان ترک وبدلیل اشتباه سلطان محمد خوارزمشاه مسلمان است که بخاطر تعصب مذهبی افراطی خودو تاجران مغول را ودر شهر اترار کشت ولذا چنگیز  هم وبه انتقام این عمل وی وهمه شهرها ی ماترکستان شرقی را اشغال نمود  ولذا استدلال می کرد که  ماهم ودر عوض بایدکه  در مقابلش وبرای نشان دادن بیطرفی خود ونسبت به وی ویا  حکام مغول و باید به دین سابق خود برگردیم که در اواخر دوره سامانی ها  مسلمان گشته ایم ؟  ونتیجه آن هم وامروزه اشغال سرزمین های ماها شده است  ویا توسط مغول ها   شده است وعده ای دیگر از روسای قوم اویغورهم دلیل دیگر می آوردند ویا با کوچلک خان مخالفت کرده ومی گفتند که  بهتر است که دین اسلام خود را حفظ بکنیم واز تشکیل حکومت مستقل خوداری کرده وبا مغولها بسازیم وبه شرط آنکه مغولها  هم وقول بدهندکه  در انجام امور مذهبی ما ترکان دخالت نکنند  ویا در اداره زراعی واداری شهر های ما ها دخالت نداشته باشند  وجبه نویان سردار مغول هم و از طرف خان بزرگ پذیرفت که اویغورها  آزادی مذهب داشته باشندویا در اداره امور داخلی خود ومستقل باشند ولذا برخی از شاهزادگان قدرت باخته "ترکان قراختایی کاشغر "هم وبدلیل اختلاف عقیدتی مزبورو منطقه کاشغر را ترک کرده وبا مساعدت هلاکوخان مغول وبه استان کرمان ایران آمدند  ومدتی خانواده قراختایی ها  ودر شهر کرمان حاکم شدندکه کتابهای تاریخ کرمان وبه آن اشاره دارند وچند نسل بعد که حکومت قوبیلای خان ودر چین پایان یافت  که مارکوپلو در دوره وی وبه چین سفر کرده بود  ویا چند نسل از خانواده اش نیز ودر پکن حکومت میکردندومثلا در محدوده سالهای 734 به بعد بود که بقایای حکومت ایلخانی ایران  هم خاتمه یافت  ویا با مرگ ابوسعید ایلخانی خاتمه یافت که ابن بطوطه در آن دوران  به ایران آمده بود  ودر همان ایام نیزابن بطوطه وبه چین می رود   ویا در سفرنامه اش وگزارشهایی از شهرهای چینی بدست می دهد  ولی در همان زمان سفر ابن بطوطه ویا همزمان با سقوط ایلخانی های ایران ویاحکومت نواده های قوبیلای خان مغول  در پکن نیز وهم زمان است ویا  خاک چین دچار ضعف می گردد  ولذا اقوام چینی شکست خورده سابق متحد شده وسلسله شاهی جدید ویاخاقان چینی دیگری" راتشکیل می دهند  وبقایای خانواده قوبیلای خان را هم واز حکومت چین  پایین میکشند ولی برخی از اقوام مغولی در شهرپکن مانده ویا در شهرهای شمالی پکن ماندند  ویا حتی بعداز سقوط دولت قوبیلای قاآن نیزدر نواحی شوالی خاک چین  باقی ماندند که امروزه "استان مغولستان داخلی" نامیده می شود که چینی ها امروزه دستکاری در عناوین شهرهای آن کرده اندکه معوم نشود  ولی در این ایام نیز و تیمور لنگ در سمرقند  که داماد خانواده جغتای مغول بود ودر تداوم "احیای جدیدحکومت مغولها وتاتار هاو بر خاک آسیاودر صدد برآمد   وتا علاوه از تسخیر شهرهای ایران وترکیه وسوریه وبین النهرین وهندوستان وپاکستان وماوراء النهر وقزاقستان وشهر های مسکو وقفقاز که بدست مخالفان امپراطوری صحرا گردان افتاده بود وودوباره پس گرفت ونهایتا  قصد داشت که این بار و در اواخر عمرش  هم به چین لشکربکند  وحکومت جدید شکل داده چینی ها را ودر شهر پکن ساقط بکند که کفاف عمرش اجازه آنرا نداد وزیرا  پیران قومش وبه اوتذکر دادندکه بدلیل سختی زمستان وفعلا تسخیر چین را و به سال بعد موکول بکند ولی گوش نداد ودر داخل برفهای انبوه  مسیر نظامی اش واز سختی  سرمای زمستان ،جان باخت ولذا حکومت تازه تاسیس چین و از سقوط حتمی سیاسی ،نجات یافت ولیکن در شهر های کاشغر وترکستان شرقی وباز سکنه اویغور ختن وباز از چین روی تافته وبعد ها وهمیشه تابع حاکمان ترکستان بزرگ  آسیای مرکزی شدند همچنان تیمور ونواده های  حکومتی تیمورنیزو همین معامله راوبا حاکمان اویغور کاشغر کردند  که وابستگی ترکستان شرقی به چین را قطع کردند وبه حکومت سمرقند خود در ترکستان بزرگ وصل کردند وصفحات مختلف کتاب ظفرنامه یزدی ویا اسنادروضه الصفا ویاسایر کتب عهد تیموری  هم به آن موضوع  اشاره دارند ولذا با ظهور تیمور واویغورها از تحت کنترل شهر پکن خارج شده وخود را ودر زیر نظرشاهان  شهرهای سمرقند وهرات خیوه قرار دادند  ویا چندین  قرن وبصورت بخشی از شهرهای ترکستان بزرگ محسوب می شدند ویابا پایتختی سمرقند وهرات وبخارا وخیوه د رآمد ند ودر این مورد هم اساتید کنونی دانشگاههای پکن نمی توانند که در مورد چینی بودن استان سین کیانگ وادعای اسناد تاریخی 700سا له گذشته اش را بکنند  وبعلاوه با سقوط دولت تیموریان  نیز ویا با سر کار آمدن حکومت "اقوام اوزبک "  در ترکستان بزرگ هم که شاخه ای از اقوام مغول وجته بودند وباز مردم اویغور ترکستان شرقی و اطاعت از سلسله های جدید تر چینی ها نکردند ویا  در دوره صفویه افشاریه وزندیه هم نکردند وبلکه به نقل  باتولدوغیره و در کتاب "ترکستان نامه" خود و یک نوع اتحادیه "خانات متعدد ترکستان بزرگ"را تشکیل داده بودند که گاهی از خان برزگشان ودر شهر بخارا ویا "شهر خیوه اطاعت می کردند  ویا "امدادسیاسی می طلبیدند که منابع روسی آنها را" خانات ترکستان ملوک الطوایفی"  می خواندندوتا زمان ناصرالدین شاه که بخاطر جنگ کریمه بود  که روسها ودر آسیای مرکزی قویتر شدند ویااراضی چند قوم آسیای مرکزی را تسخیر کردند ویا کمک گرفتن تزارهای روسی  واز کمپانی هند شرقی وجهت مقابله با سلطه گرایی عثمانی ها ویا با بقایای ناپلئون ودر فرانسهبود   واین بار اراضی خانات ترکستان بزرگ بدست روسها افتاد ویادر  این سوی کوههای تیان نشان و بدست ارتش تزار ها افتادواهالی شهرهای ترکستان شرقی در آن سوی کوهای تیانشان هم مدتی وبعد از حکومت ناصرالدین شاه وتا وقوع جنگ جهانی دوم ایزوله وبریده از بقیه اقوام آسیای مرکزی باقی ماندندکه روسها اراضی آن اقوام  را گرفته بودند  وتا اینک در سال 1933م وبه مدت چند ماه یک حکومت مستقل تشکیل دادند که مورد قبول انگلیسی ها نبود   وتا آنکه قبل  از  جنگ جهانی دوم که سرتاسر خاک چین بزرگ وکشورهای زرد پوست جنوب شرقی آسیا وبدست ژاپنی ها افتاده بود وچینی ها  هم وبا همه کثرت جمعیت خود وقادر به پس گرفتن خاک خود واز ژاپنی ها نبودند واز سوی دیگر ژاپنی ها هم وبا حمله به ناوگان امریکایی ها ودر شرق آسیا وبه متفین اعلان جنگ داده بودند  ولذا متفین نیز و برای دفع شرژاپنی ها وبه طرفداران مائو اسلحه دادند وآنها هم وبا اسلحه اعطایی متفقین و خاک ترکستان شرقی راوبعد از سال 1949 م اشغال کردند  ونام قدیمی آنرا وازعنوان  " ترکستان شرقی " ویا "ختن " عوض کردند که ختن شهری ترک نشین ودر کنارشهر  کاشغر بود   ولی از فقر سواد جغرافیایی ملل مختلف ویا در آموزشهای رسانه ای ومطبوعاتی معاصر  وامروزه اغلب مردم آنرا و جزو استانهای لاینفک چین می دانند  که اویغور های تجزیه طلب وقصد تجزیه خاک چین مزبور را دارند!  ولذا باید نسل کشی بشوند !ویا از سال 2015وتاکنون نیز ودر دوره ریاست جمهوری مادام العمر شده شی جین پینگ که از پوتین الهام  گرفته  است وبمدت 6 سال است که بر دامنه  اجحافات نسل کشی اویغور های ترکستان شرقی می افزایدوتا جاده ابریشم چین گسترده شده ویا به تجارت ملل دیگر جهان وصل بشود!  ویاجاده ابریشم دنیا  از دست این قوم اجنبی  خارج گشته  و به خاک چین وصل بشود و کاری که پوتین وبا اقوام بدبخت چچن ودر قفقاز کرده است  ویاآنها را آواره کشورهای دیگر نموده است   ویا "جمهوری خود مختار " کالموک " را ودر روسیه منحل کرده است  ویا به خاک سیبری تبعید کرده ویا به کشورهای دیگر فراری داده است  ویا اخیراهم با جمهوری خود مختار قره باغ همین معامله را می کند وچین نیز و با سکنه بظاهر "استان خود مختار ایغور نشین "خودمی کند که با زور تفنگ وآنرا جزو خاک چین کرده است ودر حالی محتوای کتاب شاهنامه فردوسی واز دو هزار وپانصد سال قبل  وتا کنون ، آنرا مرکز کشور مستقل " قوم توران" میداندکه با کشور مستقل ایران ودر رودخانه جیحون مرز مشترک داشتند ویا شاهان ترکستان  واز دوره قبل از کوروش را وتا دوره سامانیان" خاقان ترک "افراسیابی های  توران زمین می دانند وبعلاوه شاهان سلسله های چینی نژاد را هم منابع تاریخی و"فغفورچین"  می نامیدند  ویا شاهان ایران را هم ومنابع تاریخی و"کسری"  لقب گذاری کردهبودند  ویا امپراطوران روم راو با لقب "سـزار" وشاهان متعدد روسی را هم ّبا لقب " "تزار "  ویا لقب شاهان ترکستان شرقی هم واز دوره ماقبل کوروش وتا دوره قرون میانه اسلامی " آل افراسیاب "توران زمین ویا " "خاقان ترک "می نامیدند که اراضی ومرز های مستقل از چین ویاایران وهند داشتندکه مذهب مانی ویا زرتشتی را پذیرفته بودند وبا مذهب کنفوسیوسی نژاد چینی فرق داشت که آنرا هم نپذیرفته بودند ولذا  از قدیم وبا انها تفاوت مذهبی و یا زبانی ونژادی ویاحتی از دوره اشکانی ویا ساسانی  "تفاوت دولتی وسیاسی" داشتند ویابه "زبان اویغوری ترکی "وغیر چینی حرف می زدند که 16 حرفی می نوشتند که کتاب عجایب المقدور دوره تیموری وبه آن موضوع اشاره دارد وبا زبان "اشکال نویسی گونه" نژاد چین ها تفاوت زبانی زیادی داشتند  که بجای نوشتن الفبایی حروف و یا کلمه وتنها لفظ " گاو را و بلد بودند که به شکل تصویری بکشند   ویالفظ خورشید را ودر زبان امروزین چینی هاوبصورت تصویرخورشید وترکیب مفاهیم آن بنویسند  که زبان چینی راو به دشوار ترین زبان های  یادگیری بشر تبدیل کرده است وبعلاوه میزان کتابت ویا تحریر ویا ثبت وقایع تاریخی ویا رشد دانشگاهها وتاریخ نویسی  را ودر میان "ملت چینی ها  "وبه حد اقل رسانده است  وبعلاوه کتاب "دیوان الغات ترک " محمود کاشغری هم ودر قرون میانه اسلامی و نشان استقلال زبانی ویانژادی اویغور هاست  ویا تفکیک جغرافیایی "اقوام اویغورستان آسیای مرکزی" را نشان می دهد  که   گاهی با ایرانیان هم آشتی همسایگی کرده ویا گاهی هم جنگ می نمودندو فردوسی در دوره باستان وبه آن جغرافیای توران زمین  نشیان آسیای مرکزی اشاره دارد وبعدا تورانیان مزبورو به دوشاخه ترکستان شرقی  آن سوی کوه تیان شان ویا ترکستان غربی و کناره های رود جیحون واین سوی تیان شان تقسیم شدند

که مرکزیت ترکان شرقی ودرشهر  "کاشغر" بود وِیامرکز ترکان غربی هم در شهر" بخارا وفرغانه" بودوص 901 کتاب تاریخ سیاسی ساسانیان دکتر جود مشکورودر این باره  می نویسد: اولین امیر ترکی که ژوان ژوانها را ودر سال  میلادی 522مغلوب کرد و" تومان" نام داشت که بعدا " لقب  خاقان " گرفت که به معنی (خان خانهاست ) واین خاقان ، امپراطوری بزرگی را تشکیل دادکه از مغولستان وتا کوههای اورال بسط یافت  و"تومان" درحوالی  سال  533 میلادی در گذشت  وپسرش " کولو " بجای وی نشست  وپس از او "موهان " ویا "موکان خان" و به خاقانی ترکها رسید  ووی معاصر خسرو انوشیر وان ایرانی بود وسپس می افزاید "موکان خان" موسس  امپرا طوری " ترکان شرقی  است  وبرادر او" ایستامی " در سال 552 میلادی " وامپراطوری ترکان غربی " را تشکیل داد ونیز می افزاید شاهان ترکان شرقی " عنوان " خاقان " را داشت وَشاهان ترکان غربی را هم " یبغو" می گفتندوکتابهای "حدودالعالم" یاکتاب "اشکال العالم" جیهانی عصر سامانی نیزمی نویسد  ویا اقوام شرق کوه تیان شان ویا شرق قوم قیر قیز ها راو قوم "ترک تغز غز" نامیده است  و بعلاوه   کتاب سفرنامه ابن فضلان در قرن چهارم هجری نیز اقوام ترکان غربی را واز شاخه های ترکان کیماک حاشیه رود سیحون دانسته وتا در یاچه اورال دامداری می کردند وبخش شرقی آنرا را  "قوم ترک قنقلی "و"قوم ترک قرلق "ویا خرلق می نامد ودر دوره سامانی ها هم وآنها مسلمان شده وسلسله های" ترکان شاهان قراخانی" را تشکیل می دادند  که به نقل کتابهای بیهقی ویاگردیزی ویا کامل ابن اثیر وغیره و با سلطان محمود غزنوی ترک زبان وپسرش سلطان  مسعود غزنوی روابط  سیاسی داشتند که غزنوی ها وبر اراضی سامانی ها وبخارا وخوارزم دست انداخته بودند وبا ترکان قراخانی مزبور  رفت وآمد ومذاکره داشتندویا از شاهان قرا خانی ویا "طره خانی" ترکان کاشغر یاد می کند که نظیر "بغرا خان قراخانی" بود که در سال 344هجری  وفات یافته بود  ودر دوره وی ،جمال قرشی و" تاریخ کاشغر" را نوشته بود  ویا به نقل "کتاب کامل ابن اثیر" ودر سال 349 هجری و قوم بزرگی از ترکان مزبور وبه اندازه 200000 چادر واسلام آوردند  که قراخانی های مزبورو شاخه ای  از "تغز غزان" ترکستان شرقی بودند که کاشغر راو مرکز خود قار داده بودند وترکان کافرباقی  مانده هم ودر شهر "بلا ساقون "ترکستان شرقی مرکزیت داشتند که حدود 100000 چادر جمعیت داشتند   ویا در اسناد دیگر هم واز در گیریهای "علی تگین قراخانی "وبرادر ایلک خان وارسلان خان یاد می شود که محمود غزنوی واز در گیرهای آنان استفاده کرده واز غزنین افغانستان ووارد ماوراءالنهر می گردد  وشهر خوارزم راهم  تسخیر می کند وبعلاوه  منابع تاریخی دیگرهم و می نویسد که: پس از مرگ "طوغان خان قراخانی" ، و"قدر خان یوسف "وپسر "بغرا خان هارون "( ویا فاتح نخستین بخارا ) که از طرف طوغان خان در سمرقند حکومت می کرد واز اطاعت "ارسلان خان قراخانی" سرپیچیده وازسلطان  محمود غزنوی کمک می خواهد ویا سند دیگر تاریخی  هم ونشان می دهد که در سال 404 هجری وطوغان خان برادر "ایلک نصرقراخانی " حکومت می کرد ویا در سال 405 هجری ودر کاشغر "قدر خان یوسف قراخانی "ضرب سکه کرده بودو یا بعد از "علی تکین "قدرت به "یغان تگین" می رسد وبعدا هم این منطقه وبدست سلطان محمود غزنوی افتاده وسلسله قراخانی ها منقرض گردیدند  وزمانی که سلجوقیان غزو پسرش سلطان مسعود غزنوی را وشکست می دهد وسپس دو باره سلسله دیگری واز شاهان ترکستان شرقی پا می گیرند که بنام "خاقان های ترک قراختایی "لقب گذاری برای خود می کنند   که برخی از آنها خویشاوندان شاهان سلجوقی بودند که از سوی سلجوقیان حکومت بخاراویا فرغانه  وشهرهای دیگر این منطقه را بدست آوردند     وبعلاوه به نقل محمود کاشغری وهسته لشکر قراخانیان راو " جکیلان " می "گفتند ویا حاکم کاشغرکه در سال 380 هجری ودر دوره "قراخانی ها " طغان  تکین "می باشد  ویا در سال 417 هجری ورسولانی از سوی دو خان ترک وکافرباقی مانده ترکستان شرقی وبنامهای " قیاخان " ویا " بغرا خان " ووارد غزنه شده وبا شاه غزنوی مذاکره می کنند ویادر دوره "خاقان های قراختایی "و نظیر "قلیج تمغاج خان" وغیره یاد می شود  که در دوره وی وابوالفتوح عبدالغفار و"تاریخ کاشغر" ومرکز حکومت آنانرا می نویسد  که مدتی در آن شهر زندگی می کردوبعلاوه   کتاب تاریخ بخارای نرشخی ویا کتب عصر خوارزمشاهی هم وبه اسامی برخی از "خاقانهای قراختایی" و در دوره سلجوقی ویا دوره خوازرمشاهی اشاره دارد که با حمله چنگیز خان وحکومت خانهای قراختایی هم خاتمه می یابد  وهمچنین کتاب "عالم آرای نادری" وبه جنگ سلطان سنجر سلجوقی ونسبت به ترکان غز ترکستان شرقی ودر جنگ قطوان  فرغانه اشاره می کند که سنجر  اجحاف مالیاتی زیادی به آنها می کرد  وآنها هم و برای کم شدن  مالیات  خود ،التماس می کردند ولی سلطان سنجرآنرا  نمی پذیرفت وتا اینکه 30 هزار نفراز جوانان آنان وکفن پوشیده ودر جنگ خونین قطوان ،لشکر بزرگ سلجوقی را شکست می دهند  ویا سلطان سنجر راو مدتی گروگان گرفتند وبعلاوه کتاب "ظفر نامه یزدی "هم ودر دوره سلجوقیان و تیموریان وبه حوادث ترکان ترکستان شرقی اشاره دارند ومثلا درص 95 و96 کتابش می نویسدکه :  گور خان لقب "سلاطین قراختاست " وایشان پادشاه خود را " وگور خان ] می نامیدند ( یعنی خان خانان ) وگویند اصل ایشان واز "ختای" است  ونیز در همان صفحه می افزاید  که یکی از اعقاب سلسله "آل افراسیاب ترک " وبه شهر "ایمل "وبا 80 تن می آید ودر آنجاشهری بنا می نهد  ودر آن حدود  "اتراک واقوام" زیاد راو به دور خود جمع می کند وچنانچه چهل هزار خانوار بودند ونیز در "شهر بلا ساغون" که مغولآن آنرا " غو بالیغ " می خواندندوکافر مانده بودند  وچونکه ازقبایل  ترکان قنقلی وخرلق وبراو زیادتی می کردند  ولذا از گور خان کمک خواست واو هم وبه "بلا ساغون "آمده ونام خانی از افراسیاب برداشته واورا به "ایلک ترکان " موسوم "گردانید ونیز ظفر نامه یزدی ودر ص  171کتابش  می نویسد که :چنگیزخان  دیار اویغور وکاشغر را گرفت ونیز در ص 735و1003 کتابش می نویسد که: رابط منطقه کاشغر وختن وبا دربار تیمور لنگ ودر سمرقند وبا امیر زاده محمد سلطان تیموری بود ویا در سالهای 795 و802هجری بود ویا در ص 1276 کتابش ومی نویسد که :در سال 807 هجری و تیمور ولایت اندیجان واخسیکت وطراز وکاشغر وتا "ختن "را وبا تمام توابع وبه امیرزاده ابراهیم سلطان می دهد   وبعلاوه  در کتابهای دیگر عصر تیموری وصفویه هم  ویا در دولت افشاریه هم وبه همین ترتیب واز منطقه کاشغریاد می شود وشهر معروفی ودر کتب تاریخ نویسان می باشدکه امروزه ناشناخته باقی مانده است   و یا در همه  آنها وبعنوان یکی از ایالت های ترکستان بزر گ آسیای مرکزی (ونه چین ) یاد شده است      وتا آنکه با حمله مغولها ومنطقه قیر قیز ستان سقوط کرد  ویا ترکستان شرقی ویا ماوراء النهر وایران وِیا  چین وروسیه کنونی وبدست مغولها می افتد واستقرارقوبیلای قاآن مغول ودرپکن چین وامروزه بهانه بدست کمونیستهای چین داده است  که نخیر واز اول تاریخ بشر واین "منطقه ترکان اویغوری" و جزوخاک چین بوده ولذا "ترکان اویغور" آن وتجزیه طلب بوده ومستحق سرکوب می باشند  ودر حالیکه نواده های دیگر چنگیز هم ودر سلطانیه وتبریز حکومت ایخانی را برپا کرده بودند ولی ایرانیان نمی گویند که ایران جزو چین است  ویا باتوخان مغول هم 4 محله شهری  کرملین مسقوویا مسکو راساخته بود  که واژه مغولی می باشد  وآنرا مرکز حکومت "اردوی زرین مغولها" قرار داده بود واصولا در آن موقع اقوام روس پایتخت نداشتند وپسر دیگر چنگیز خان  هم ودر ناحیه دیگر آسیاو " قرار گاه نظامی "اردوی سفید" مغولها را برقرار ساخته بودند

 وآری امروزه اقوام بدبخت اویغور آسیای مرکزی وبا این همه از اسناد تاریخی در مورد جغرافیای مستقل خودشان  ویادر مورد  حکومت مستقل آنان که  وجود دارد ولی مورد تاخت وتاز ارتش ایدئولوژیک ارتش چین قرار می گیرد که حتی در دوره ماکوپلو هم وی به "حکومت مستقل آنان" ودر ترکستان بزرگ اشاره می کند  ولی امروزه طوری جنایت می کنند که  صدای حقوق بشر راهم در آورده است وبا آنکه  مثلا   مارکو پلوودرص 60 و61کتاب  سفر نامه اش می نویسد که : کاشغر که دارای باغهای دلپذیروتاکستانهای زیبا  وزمین های زراعی است و پنبه وکنف وکتان در آن می کارند واضافه می کند که دژ ها وشهر های معتبر ایالت کاشغربوده و مسلمان هستند وزمانی جزو " حکومت های مستقل "بشمار می رفتند واما حالا زیر نظر خان بزرگ  هستند (و منظورش قوبیلای خان مغول می باشد  )وبعلاوه امروزه هم ودر قرن بیست ویک وطوری در مورد آنان جنایت می شودکه  نشریه اکونومیست وطرح روی جلد خود را وبه سرمقاله ای ودر موردآزار واذیت  دهها میلیون اعضای اقلیت ترکهای داخل چین ویا خارج چین اختصاص داده است  ودر سرمقاله مزبور می نویسد که به عنوان مقاله " جنایت علیه مسلمان چین "می باشد   وترجمه آن مقاله و در مورخ 27/7/1399 ودر نشریه دنیای اقتصاد ایران هم ترجمه شده است  واز این آزار واذیت آنان یاد می کند ومی نویسد که :

حتی آن دسته ای هم خارج از شبکه های  عظیم کمپهای "بازآموزی" رسمی چین هستند ویا  در منطقه غربی استان سین کیانگ هستند ونیز باید در این جلسات "آموزش اجباری" شرکت بکنند ویاخانواده هایشان و باید که خانواده های دیگر را تحت نظر قرار بدهند وهرگونه رفتار مشکوکی را گزارش بکنند  ونیز این نشریه می افزاید که صدها هزار نفر از کودکان اویغور وممکن است که از والدین خود که یک ویا هر دوی آنها در بازداشت به سر می برند وجدا شده باشند ویا قوانین داشتن فرزندان فراوان وبوسیله آنان وبه سختی در مورد زنان اویغور اجرا می شود وتا جایی که برخی از آنها را عقیم کرده اند ویا در دو حوزه قلمرو چین وبین سالهای 2015 وتا 2018 ونرخ تولید مثل اویغور هاو بیش از 60 درصد کاهش یافته است واویغور نشین های خارج نشین نیز واز تماس با داخل واهمه دارند ودر مقاله سوم و بعدی ام وبه ابعاد این نسل کشی وفلسفه پشت پرده حزبی آن اشاره خواهم کرد که خاقانهای جدید چینی وچرا با آنان دشمنی عمیق می کنند ؟                               

مردم شناسی "اقوام ترک اویغور آسیا" ودر گیری با خاقان های جدید چین  (بخش سوم)-دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناسی "اقوام ترک اویغور آسیا"

ودر گیری با خاقان های جدید چین

(بخش سوم)

از : دکتر محمد خالقی مقدم

_مردم شناس اقوام آسیایی

 در مورد فرهنگ "اقوام گوناگون "چین باید بگویم که در مورد تدوام داده  شدن فرهنگ سیاسی اقتصادی سکنه استانهای مختلف چین وبا نظامیا نش  ،اختلاف عمیق 72ساله دارند  که اسناد تاریخ کشور چین وآنرا نشان می دهد  وبعلاوه اعضای این شرکتهای بزرگ تجاری چین ویا  " سازمان تجارت جهانی"  باید  که در این زمینه کمی عقلانی تر فکر بکنند وتا بخاطر انبوه کردن سرمایه گذاری توام با ریسک  در یک کشور مخوف  ودچار ورشکستگی بیشتر نشوند  وزیرا نظامیان این کشور در تفکرات قرون وسطایی خود بسر  می برند   وبه فقر ویا بدبختی سکنه انبوه چین نیز بی تفاوت می باشند  ویا معنا ومفهوم استقرار محیط امن وبرای شرکتهای بزرگ را هم کشش  مغزی ندارند   ودر کشورهای مختللف نیز   بلای عظیمی وبر نظام اداری شهر های اسیا تحمیل کرده اند  وهمچنین  درک مغزی نمی کنند  که  چگونه به آواره شدن میلیونها قشر با سواد  از شهرهای آسیایی  منجر گشته اند  ویا چه بلائی  وبر سر دانشگاههای آسیایی آورده اند؟  ویا چه بلایی برسر خانواده های توام با مهربانی مردم آسیا  آورده اند؟ ومثلا یک از آنها ویاد دادن جاسوسی از پدر وبوسیله فرزندمی باشد  که محصول تعقل فرهنگی نظامیان چینی می باشد که خانواده های اقوام اسیایی را قربانی کردند وبا بی مغزی نظامی خود درک نمی کنند که هدف  چند میلیارد ازپدران آسیایی ودر در تشکیل خانواده چیست ؟ ویا هدفش ودر  پرداخت هزینه فراوان وبه فرزندانشان  چه  می باشد ؟وبعلاوه نظامیان چینی  وخرج فرزندان آنها را نمی دهند  که به آنها "جاسوسی از پدر را" یاد می دهند ویا در "موبایل های هواوی چین رواج  می دهند   ولذا باعث متلاشی شدن خانواده های آسیایی ها می گردند   ولی امروزه مطبوعات بی مغز چین وبرای فریب فرزندان همان آن خانواده ها ی  آسیایی   وادعا ی دروغین می کنند که رژیم کنونی چین وطرفدار مستضعفین ویا  طبقه کارگر و محروم می باشد ویا حزب آنان حزب مردمی بوده واحزاب جوامع دیگر جهان احزاب نامردمی  می باشند  ولی  "شبکه های اجتماعی  نوین "را راه می اندازد که چهره "تمدن چین مائویستی  انقلابی" نشان بدهندویاخانواده های جوامع دیگر را متلاشی بکنند ویا به بدبختی بکشانند ولذا اغلب مردم آسیا راضی نیستند که این نوع  فرهنگ سازی خانوادگی ویا پلیسی ویا "مدل سازمان برنامه ای" وتوسط چینی ها ساخته شده  وبه "درون فرهنگها ویا تمدن اقوام دیگرآسیایی " رخنه داده شود  وبلکه برعکس و به عنوان " یک  "ویروس فرهنگی "عمل می کند ویا  انواع فرهنگ  اداری جوانمردانه آسیایی ها را  هم خراب می کند  که خودشان را  آلت دست فرهنگ قرون وسطایی ویانوکیسه های چین معاصرکرده اند که یوسف افتخاری  فرهنگ اداری آنان را  بجای "حزب کمونیزم " و"حزب پاداشسیم" می داند   ویا نظام پلیسی جوانمردانه سابق اسیایی ها را خراب کرده ومنجر به درگیری های شهری می گردد  ومکانیزمی می باشد که  از تمدن قرون وسطایی  چینیهای معاصر  اخذ شده است  وبا این مدل بود که درگیری های در شهرهای  ارومچی وکاشغر ولهاسای تبت را بوجود می آورند ومحصول  کلانتریها شهر های مزبور است  وبه این شگرد کلانتریهای چین  وانگ در گزارش اش اشاره کرده ومی نویسد:

دولت چین در حدود یک میلیون جاسوس را ودر ایالت سین‌کیانگ گماشته است وتا از فعالیت‌های مردم حتیو در داخل خانه‌های شان جاسوسی نمایند.و در این ایالت حتی همسایه از همسایه جاسوسی می‌کند و دولت نیز کدهای مخصوص را بر خانه‌های مردم نصب کرده تا فعالیت‌ها و رفت وآمد آنان را زیر نظر بگیرد

 واما در مورد اینکه چرا ودر فرهنگ معاصر چین وچنین  نهاد سازیهای اداری نامناسب بوجود آمده ویاچرا  در فرهنگ 72 ساله اخیرآنان  وچنین در گیری ها بوجود آمده است ؟وباید بگویم که از نظر علم مردم شناسی دینی ویا علم مردم شناسی سیاسی ودر میان آنها  یک نوع دین جدید آسیایی شکل گرفته است  که با ادعایی "پیامبری  مائو" همراه می باشد که قوم کشی مزبور را تشویق می کند آنرا "مکتب مائویستی" می نامیدند  وتاپرتودر تعالیم جدیدی که صادرمی فرمود وبا مذاهب اقوام دیگر آسیایی مبازره بکند که شامل دین اسلام ویا مسیحیت ویهودیت وهندویسم وبودیسم قدیمی تبت ویا دین تایلندیهاو ولا ئوس و بودیسم قدیمی سکنه چین مبارزه می کند وبعلاوه با گا گ- ب مخوفی کهمائو  ساخته بود واملاک واموال وخانه ها  ویا اراضی زراعی ویا مازاد تولید  کسب وکار دیگران  را " مصادره انقلابی بکند ویا جزواموال مالکیت دولتی خود وخانواده و"حواریون بعدی اش "بکند واین "دین جدید "آنان شکل گرفته است ویاریختن خون مردم دیگر وبا تعالیم جدید مائو وبوسیله  مردم چین حلال شده بود  ولی در قران وتورات وانجیل حرام می باشد  که رواج داده شود  ولی پیروان زرنگش هم ونانشان را از حلال وحرام کردنهای انقلابی وی در می آوردند ویاچاپلوسی مذهبی وی را بلد شده بودندکه با برگزاری مراسم های  مذهبی کرنش آمیز ودسته جمعی به وی واورا از ادعای رهبریت ملی کشور چین بیرون آورده  ویا از ادعای شاه معمولی کشورهای جنوب شرقی آسیابالاتر برده وبلکه مقام ووجهه اورا ودر نظر طبقه عوام وبیسواد روستاها 72 سال قبل چین و بالاتر ببرند ویا مقام اولوهیت به او بدهند که دستوراتش آسمانی جلوه داده شود که مائو از کاخ پکن صادر نکرده است  وبلکه "خدای جدیدچینی ها"و به او وحی کرده است ولذا اجرایش مقدس می باشد  واحتمالا نامگذاری میدان تیان من پکن  وبه معنی میدان آ سمانی ودر زبان چینی هامی باشد   وشاید به این دلیل ایجاد شده است که بگویند مائو ودستوراتش را وبعنوان یک فوق دیپلم کتابداری به آنها نگفته است که سرپیچی نکنند ویا  حکومتش شکست بخوردوبلکه القا فرهنگی توام با زرنگی چینی ها می باشد  که وی نظیر حضرت محمد ویا عیسی مسیح ویا نظیر  حضرت موسی است کهبا خدای آسمانها،ارتباط می گیرد ویا دستورات وتعالیمش ودستورات خدوند چینی هامی باشد  ویا نظیر "تنکری "خدای آسمانی چنگیز خان مغول می باشد ولذا شرکت همگانی در تشیع جنازه وی راونظیر مراسمهای مذهبی پرشکوه در آوردند ویا اطاعت ارتشیان از وی را نیزو بصورت رژه های نظامی کرنش امیز در آوردند ویا دانشجویان بدبخت چینی را در مقابل کاخ وی اعدام می کردند وتا  نظیر قربانی کردن جوانان بابل در مقابل معبد خدای بعل بابل باشد  ویا عکسهای مائو را ومرتبا بر در دیواروجلوی منازل مردمپکن  می آویختند وتا اطاعت خدای گونه از وی واز یاد چینی ها نرود  واین قبیل از امور   ومرتبا تکرار می شد که    برای اولوهیت بخشی به وی بود " بعدا آنرا و"کِیش شخصیت" مائونامیدند که نابودی اقتصادی روستاهی چین ورشر فقر وی ونتیجه خواست رهبران حزب کمونیست  نمی باشد وبلکه بخاطر "کیش شخصیت "خود مائو بود  وبعداتنگ شیائوپینگ وبّعنوان " خاقان جدید اصلاح طلب " چین و توانست که  با مذاکره با شرکتها خارجی  ودوباره به فریب اقتصادی ملل دیگر جهان بپردازد   وباعث شد که  ملل بدبخت دیگر افریقایی ویا امریکای لاتین هم واین بار فریب "خاقان دوم" چین را بخورندوقرار داد حقوقی  مناطق آزاد تجاری 14 گانه بنادر جدید چین را با وی منعقد بکنند ولذا مقدار زیادی از پولهای ذخایر ملی خود راو به مدیران بی مغز شرکت های چینی  بدهند ویا از ملیت های بی خبر اخذ  کرده و ببرند ودر شرکتهای هرمی وکلاهبردارانه بنادرومناطق  آزاد شهرهای شانگهای خود ویا در شانتون  وهنگ کنگ وغیره سرمایه گذاری بکنندکه احتمالا با زرنگی اعضای حزب کمونیست چین می باشد کهابتدا آنرا تائید کرده وسپس تاکید مجد د بر مالکیت دولتی سابق می کند ویابر بیهوده بودن اقتصاد مناطق آزاد پا می فشاردتا  پول وثروت همه آن ملل بی مغز افریقایی را بالا بکشد ویا  پول سکنه امریکای لاتین  ونظیر ونزوئیلا وبرزیل وغیره وتوسط سران حزب کمونیست چین وخاقانهای سوم وچهارم چین بالا کشیده شود ویاجزواموال مالکیت دولتی پولشویانه سران زرنگ چین بگردد که بنام "حزب طبقه کارگرچین " واموال همه طبقات کارگری جنوب شرقی آسیا ویا خاور میانه ویا حتی ایران ویاآمریکا ی لاتین  وافریقا را بالا کشیدندوبصورت ساختمانهای مجلل شانگهای ویا پکن ویامتروآن شهرها  ویا موشکهای ارتش چین در آوردند ویا  از غارت ملل محروم جهان سوم گرفته بودند  که در مذهب جدید چینی ها واین نوع از  اعمال حرام وگناه نبود  وبلکه آنرا جزو افتخارات کشور چینی خود می دانستند که ملت های دیگر آسیاولیاقت زدن این نوع شرکتهای بزرگ  رانداشتندویا   در خاک کشورشان نداشتندوفقط آن چینی ها وبخاطر لیاقت اشان واین نوع ازشرکتهای بزرگ آسیایی را زده بودند  که امروزه چین را با کالاهایش می شناسندواین امر   بدلیل دروغگویی مذهبی چینی هاست  که قرار دادهایشان با ملل دیگر ریشه دین واقعی ندارد که از خدا ترسیده ویا از جهنم ترسیده وبدهکاری به ملل دیگر جهان را انکار نکنند ؟وتا اعتماد دوباره اقوام دیگر را ودر تجارت با ملت چین ادامه بدهند ؟وبعلاوه ارتش خلقی چین هم ومعتقد است که اقوام گوناگون جهان وغلط کرده اند که سرمایه گذاری را ودر کشور خودشان نکرده اند  که امن تر بود ویا  سرمایه گذاری های خارجی خود را  وبه چین آورده اند ویا امروزه جزو ثروت ملت چین کرده اند  واکنون هم با اسلحه ارتش خود واز آن اموال مزبور دفاع خواهند کرد  که اصولا از اول سرمایه گذاری خارجی نبوده وبلکه جزوثروت ملی خود آناست وملل دیگر هر کاری که از دستشان بر می آید وبروند بکنند وفقط بقیه ملل جهان وبا اعتماد به درستکاری وانقلابی بودن ملت چین ونسبت به بی اعتمادی به امریکایی هاوبی خودی به آنها اعتماد حقوقی کردندویا اعتماد  بی پشتوانه بین المللی کردندکه اکنون سردمداران شرکتهای بین المللی پولشویانه گلد کوئستی چین ودر کاخهای خاقانی پکن وتزاری کرملین مسکو نسشته اند وفرقشان باکاخهای قدیمی خاقانهای سونگ وهان وشانگ وغیره در شهر ممنوعه پکن   ودر آن می باشد  که کاخهای خاقانهای  قبلی چین وقبل از سال1949 غیر مردمی بود که آنرا شهر ممنوعه کردند ولی  مائو ، رهبر مردمی است ولذا  وبرای فریب همگانی دستور دادکه کاخهای آن خاقانهای قدیمی  چین را وشهر ممنوعه پکن بنامند وقصر خودش را "قصر مردمی وخلقی" مردم پکن جار بزنند وآن قصرهای مربوط به خاقانهای گذشته را ودر درون محوطه محصور قرار داد  که همگی به ارتجاعی بودن حکومتشان پی ببرند !ویا با لفظ شهر ممنوعه بنگرند ولی خودش را وبعنوان مردمی ترین وجوانمردترین فرد چینی وطرفدار طبقه محروم چین نامید ولی با دادن زمام اداره قصر خودش وبدست کا- گ- ب چین وکاری کرد که دیگر هیچ خلق چینی واورا نبینند ویاعریضه هیچ خلقی <بدست اونرسد! که به شکایتش ویابه  درد دلش گوش بکند و بعلاوه طرفداران دستمال بدستش  هم وبه او توصیه کردند که برای فریب خود مردم چین ویا فریب سکنه اقوام دیگر آسیایی  ها و ماهیت واقعی رژیم جدید خود را به آنها بر ملا نکند ویا نشناساندویا کلمه رئیس جمهوری  ویا حزب خلقی ویا طبقه کارگر را هم وبه چنین وضعی بیندازد !وچراکه به او گفتند که در اروپا وفرا نسه وعده ای انقلابی پیدا شده اند که طرفدار اندیشه "طبقه کارگر فرانسه" هستند  ویاطرفدار نظام جمهوری  هستند ویاتئوری اشان  هم ودر مورد رفع محرومیت "طبقه کارگر فرانسه" می باشد که  شخص مارکس آنرا نوشته است و فرد با سوادی بود وقدرت نوشتن وایده دهی علمی را هم داشت  ونظیر کتاب سرمایه ویا کتاب" مبارزه  طبقاتی در فرانسه" وچاپ کرده است  ولی برای قشر کارگری فرانسه نوشته بود ونه برای مردم چین ویا روسیه؟  وتوصیه های خوبی هم به "طبقه کارگر فرانسه" داشت  وطرفدارانش  به مائو گفتند : ما که در چین ،طبقه کارگر نداریم ویانمی توانیم که  عقاید تشکیل حکومت جدیدمان راوانقلاب طبقه روستائیان چین بنامیم وبا این کار هزاران خان بزرگ چینی را ودر گیربا خود  بکنیم ! وبعلاوه قشر عوام چینی هم واین قبیل از مسایل را نمی فهمند  ویا طرفدارانش  به او گفتندکه : توهم که تنها یک فوق یکدیپلم کتابداری داری می باشی  وسر از مسایل اقتصادی آینده چین در نمی آوری ویاازمسایل  مالکیت دولتی ویااز خصوصی سازی در نمی آوری !ویااز مفاهیم ریاست جمهوری که اعلام خواهیم کرد در نمی آوری ویااز نظام اداری جدید که لازمه صنعت می باشد  ؟ ویا وزارتخانه های جدید چین ویانظامی اش که سر در نمی آوری !که چگونه سازماندهی بکنی؟ ویااز نحوه تشکیل وسازماندهی حزب هم سردر نمی آوری! وبعلاوه اکنون هم که سرتاسر خاک چین ودر دست سربازان ژاپن می باشد  که اشغال کرده اند وماهم واز طریق راه  پیمایی طولانی خودمان نیز  ونمی توانیم که به حکومت برسیم ؟وچراکه تسخیر کشورچین  واز طریق نظامی گری وانواع مهارتها لازم دارد که "ارتش خلقی ما" انرا نمی شناسند که فقط داس وبیل را می شناسند ویاحتی دستور اطاعت از تو ودر دین بودایی آن مردم وجود ندارد وبعلاوه در کشور چین هم ونظیر فرانسه نیست که کارخانه ویا طبقه کارگر داشته باشد  که نظیر مارکس وادعای رهبری طبقه کارگری  چین را بکنیم!   وفقط یک مشت روستائیان فقیر هستند ومشکلات رفع فقر آنان را هم نمی دانیم  که چه بکنیم ؟ویا بچه خان هم نیستی که مهارت اداره یک ده چینی را بلد باشی !ویا در درس کتابداری توهم ومطلبی ودر این مورد نوشته نشده است  ومبادا کاری بکنی که بعد از سی وچند سال از حکومتت وتنگ شیائو پینگ وبه همه بگوید که چه بلایی بر سر روستاهای چین آورده ای !؟که همه خلق روستایی چین واز گرسنگی می می میرند !  ولذا چاره کارآنست که ما کار دیگر بکنیم  ویا  راه حل مان فقط حیله گری وفریب مردم چین باید باشد! ویا دادن شعارهای فریبنده و انواع شعارهای دیگرباشد  که  سرتاسر  مردم جهان را فریب بدهدومثلاشعار  زنده باد طبقه کارگر ویا درود برخلق های جهان ونظایر آن    وتا کشته نشویم !وبلکه بتوانیم که تشکیل حکومتمان راتداوم داده  و هم براساس آن تئوری قراربدهیم ولی  در مورد  مرامنامه  ویا  فلسفه تشکیل حکومت  آینده هم چیزی نمی دانیم ؟ ویا مرام اقتصادی بعد از تشکیل حکومتمان چیست را  نمی دانیم ؟ واصولا در روستاهای چین نیز وکتابخانه ای  وجود ندارد که حداقل یک جزوه مارکس ویا مفهوم جمهوری چیست را وبه کشور چین  بیاورند ویا راه یافته باشد  که بتوانیم آنرا بخوانیم  وبفهمیم که مارکسسیم چه می گوید؟ ویا اقتصاد دولتی چیست ؟ وپس هرچیزی که  به عقل توبرسد وما هم فورا آنرا اجرا می کنیم! ویا اموال هر که را اگر بخواهی بگیری ومصادره بکنی واسمش را می گذاریم " عمل انقلابی خلق چین "! ویا هر دانشجویی را که بخواهی بکشی وازانقلاب  فرانسویها تبعیت کرده ویا شعار بدهد وفورااورا می کشیم واعلام می کنیم که بخاطر "انجام انقلاب فرهنگی" بودکه اعدام کردیم  ویا آنرا اجرا  کردیم ومعنی سیاسی "مکتب مائویسم" را هم که نمی دانیم چیست ؟ویا انواع ایسمهای دیگر که چیست و فرانسویها رواج داده اند وطرفداران زیادی در دنیا پیدا کرده است ؟ ومردم چین هم مرتبا سوال وپرسش و در مورد این نوع ازمسایل می پرسند! ویا  مرام حزبی ومکتب و نهضتمان را واز ما می پرسند؟ ویا ما را کلافه میکنند! ونمی دانیم که چه بگوییم  ؟ ولی  قول می دهیم که  دستورات شفاهی توراوبصورت "آیات تورا ت" در آورده  ویا جمع بندی کرده  وبعنوان "مرامنامه حزب کمونیست مائویسیم خلق چین " بنامیم  وتا   نظیر کتب آسمانی ادیان  دیگر بشود ویابصورت "کتاب مقدسی سکنه چین" در بیاید! وبعدا هم ودر استخدام وبکار گیری افراد مختلف وآنرا می دهیم که همان  افراد  بخوانند واگر موبه مو اجرای مرامنامه ات را  پذیرفتند واسمش را می گذاریم تو"عضوحزب کمونیست" مومن هستی   واگر برخی قسمتهایش رانپذیرفتند  واخراج حزبی می کنیم! ونتیجه این نوع از شورومشورتهای  پنهانی با وی ،آن بود که "مذهب جدید چینی"ها متولد گشت  ویا  در سال 1949هجری ودرطی  یکی ازجلسات مشورت راهپیمایی بزرگ پایه "مذهب جدید چینی" ها گذاشته شد وطرفداران پیاده کردن آن دستورات هم  وبه قیمت ریختن خون میلیونها انسان ویا به قیمت مصادره انقلابی اموال دیگران تمام شدواسم مجریان آن  را گذاشتند" " ارتش خلقی "که طرفدارا ن مرام نامه حزبی انقلاب چین"بودند وآنرا  با قدرت اسله خود به اجرا می گذاشتند   واگر کسی آنرا نمیپذیرفت  وخونش را می ریختند   ولذا  محتوای خونریزی خود راگذاشتند "ارتش خلقی انقلابی " که با ارتش های نظامی حرفه ای وحقوقی کشور های دیگر جهان  وزمین تاآسمان  فرق داشت  ولی لفظ "انقلاب " همه چیز را توجیه می کرد ویا هر نقیصه ای را توجیه می نمود وتا  به زیر سوال نروند!وبهمین دلیل "الکسی توکویل فرانسوی" ودر کتابش وبه انقلابیون گیوتین بدست فرانسه ودر همان کتابش ،  لعنت می فرستد که با اختراع این "لفظ انقلاب "ودر فرانسه ویا کشاندن آن لفظ بمیان اقوام وحشی وبی سواد دنیاو به مباح شدن خون خیلی از انسانها منجرشد که تورات وانجیل وقران وبرای متمدن شدن بشر ویانظم گیری حقوق آنان واز سه هزارودویست سال قبل آنرا  حرام کرده بودکه حضرت موسی ده فرمان الهی خود آنرا اعلام می کند ولذا این نوع از قتل ها را حرام می دانست وبه قبیله هم خون مزبورهم اجازه قتل مجدد ویا جرح گوش ویاجرح  بینی  وغیره را می داد ویاآیات قصاص متقابل قران نیز وبه اعضای قبیله  مقتول را دادهاست  ویا در قتل غیر عمد نیز "دیه خونخواهی  ویا خونبها" سوره بقره قرار دارد    ولی اعضای کا گ- ب چین وغیره معتقد بود  که این گونهاز مفاهیم قصاص ویا دیه وغیره ودر "دین پیشرفته مائو یستی "وجود ندارد ولذا انجام قتل واز سوی یک فرد چینی "مجاز دینی چینیان " می باشد  ولی قصاص خواهی آن واز سوی اعضای قبیله مسلمان متقابل  ویا مسیحی ممنوع می باشد وجرم امنیتی می باشد   وتعقلی که فقط در مذهب معاصر چینی ها وجود دارد ودر حالیکه در قبایل بیابانگرد و"شمن پرست"صحرا های آسیا هم ودر چند هزار سال قبل دیده می شود که مسلمان نبودند ولی مفهوم حقوقی "قصاص "رابلد بودند  ویااز دینهای بزرگ آسمانی وارد دین شمن پرستی خود کرده بودند  وبهمین دلیل هم وهنجار قومی ، ترس از قصاص متقابل  بود که مورد قبول همه اقوام آسیایی بود ویا به دلیل آن هنجارها وکسی حتی در بیابانهای آسیاهم  که مکان رمه گردانی اقوام مختلف بود    وکسی راو بدون دلیل واهی نمی کشتند  ویا کس دیگر راناقص نمی کردند ومیدانستند  که در ازای آن قتل وکشتار خانواده اوهم وتوسط اعضای قبیله مقابل ، مجاز خواهد شدوبه همین دلیل هم و نمی کشتند ویا اموالش را غصب نمی کردند  واینها "نرم های اجتماعی " قبایل بود ویا هنجارهای مابین قبایل آسیایی بود  که  رعایت می کرد ند ولی مائو ویا سازمان امنیتی اختراعی دین وی وآنرا بهم زد ویا  اولین فرد از قبایل آسیاییهامی باشد  که با اختراع کلمه "انقلاب " آنرا بهم زد ویا مفهوم قصاص متقابل بشری را حذف نمود  ویابه هم ریخت واین امر احتمالادر اینده سکنه چین راو به درگیریهای مختلف  با  سه مذهب بزرگ آسمانی دین اسلام ومسیحیت ویهودیت خواهد کشاند  که چینیها  واز مکانیزم وقوع آن خبر ندارند! والبته مردم چین همودر این رابطه  بی تقصیر نمی باشند! که صرفا بخاطر بیرون کردن ژاپنی ها وتشکیل حکومت مائورا نپذیرفته بودند  وتا بعد از اخراج ژاپنی ها از چین واعمال غیر شرعی اورا نپذیرند ویا  "ماهیت کریسمایی"به اعمال  ندهند !وبا آنکه طرفداران قدیمی  دین بودا وآنرا نپذیرفتندولی   گمارده  های کا- گ -ب وبرمعابد چینی وآنرا  پذیرفتند ومخالف این نوع از اعمال وی نبودند  ویا دستور داشتند  که آنراتوجیه شرعی بکنند     وفقط دالایی لاما در تبت بود کهآنرا  نپیرفت وبه هند تبعید گشت  ولی طرفدارانش   روز به روز  زیاد می شوند  ویا طرفداران مذهبی اشان ودرجنوب شرقی آسیا زیاد تر می گردند ولذا "مذهب مائویستی و"از چهار سو  وبخاطر ماهیت قدرت طلبیهایش به مشکل افتاده است ویا بخاطر تحریف دین بودا وقتل قبایل مسلمانان حنفی 5کشور اطرافش به مشکل افتاده است ویا بخاطرقتل  برخی مسیحیان داخلی  واین نوع تمدن جدید چینی را  تهدید می کند که عصر  اخرین خاقانهای چینی را رقم خواهد زد ! وبعلاوه مائو ودر مصادره اموال ملل دیگر جهان هم فتواهاییغیر شرعی زیادی داد  ویا  در مرامنامه اش صادر کردهبود  ویا در پولشویی از اقوام بدبخت جهان صادر کرده است ویا در زیر پا گذاشتن تعالیم مذهب بودایی قدیم چین صادر کرده است ویا شیوه های زشتی را وبه کردار چینی ها آموخت  که بی اعتمادی ملل مختلف را به جماعت چینی فراهم خواهد آورد!ویا   در قرار دادهای تجاری همراه خواهد داشت   وهمچنان تقصیر دیگر  سکنه جدید چین هم آنست که توصیه های روحانیون بودایی  راکنار گذاشتند ویا    با رهنمودهای گا گ- ب ودر معابد چین   و به کنار گذاشتن تعالیم بودا پرداختند که تاحدودی واعمال آنان را اخلاقی تر می نمود ولذا به دین قدیمی خودشان نیز ، پشت پا زدند  واز این رو  مذهب  جدید وخونریزانه وظلم کننده  به اقوام دیگر رادر پیش گرفتند  و یا در چین معاصر "پایه گذاری" کردند ویا در روند سرکوب مخالفان اندیشه مائو، وبا او همدلی وهمنوایی لازم را کرده و کلیه اخلاق قدیمی ویا صلح جویانه چینی خود راهم   کنار گذاشتند ! وبعلاوه  شعاردهی های ضدامپریالیستی خود سپر کرده   وشمشیر  جنایت آفرینی وبرای  افراد خودی فراهم نمودند  ویا پشتوانه اعمال زشت ارتش خلقی خود کردند که فرد چینی  مخالف وحتما خائن وطرفدار امپریالیست میی باشد  وبایدکشته شود!    که یک نوع تشجیع ارتش مزبوربود  ویا در کشتار بیگناهان چینی بود !وبا تشجیج اعمال مزبورهم  وبه ضرراقوام بد بخت وزیر دستان جامعه کوشیدند  وعده زیادی از آنان هم  واز ترس شعارهای مزبورو به "جزیره بزرگ  تایوان" پناه بردند  ویا در انجاودولت جمهوری آزادیخواه وبرای خود تشکیل دادند   و یا حتی به ضرر خونریزی دانشجویان خودی  هم ملت چین  شعار دادند  ویا جان بیش از 50 هزار دانشجوی دانشگاه شانگهای را به خطر انداختند   ویادهها هزار دانشجوی دانشگاههای پکن ویا شهرهای دیگر را بخطر انداختند وارتش خود  را شجاع تر کردند تابه انها حمله کند ویا  مبادا از اعمالشان پشمان بشوند !ودر حالیکه هیچ جامعه وفردی را که تنها ست ویا ابزارش فقط اعتراض است نمی کشد ولی سه سال این امر ودر چین وقوع یافت  ویا معلمان بدبخت را واز دبیرستانها بیرون کشیده  وبه مزرعه زراعت فرستادند ولذا روحیه ضیف کشی خود  راو زیادتر کردند ویابه نفع کشتار کننده ها  وتشویق کننده گردیدند  و امروزه این امور جزو روانشناسی اجتماعی ملت چینی ها گردیده است    که در مورد سکنه بدبخت اویغور های چین هم آنرا تکرار می کنندو وجدان اخلاقی  خود را کنار گذاشته اند ویا اکنون هم وعمدا از جنایتهای ارتش خود ودر قوم کشی مردم بدبخت ترک اویغورستان حمایت پنهانی می کنند !ویا خوشحال از این نوع اعمال می باشند!   ویا از اهداف سیاسی پنهانی دولت چین ودر به خاک وخون کشیده شدن مردم بدبخت خاورمیانهحمایت می کنند  ویا از ویرانی شهرهایشان خوشحالند  ویازیرکانه در این راه نقش بازی می کنند!  وبعلاوه با مذهب تراشی جدیدمائو  ونمی خواهند که نظیر 70 الی 80 قوم دیگر اروپای شرقی باشند که حزبهای کمونیست جوامع خود را کنار گذاشتند ویا نظیر آسیای مرکزی عمل بکنند که  31 سال قبل وتشکیلات حزب کمونیست جامعه خود را کنار گذاشتند وتنها چینی ها می باشند  که  ادعای مذهب تراشی جدید خود را کنار نمی گذارند! وتا با  تشکیل حکومت دمکراسی گونه وفدراتیو استانهایشان  وجامعه مسالمت جویانه را پیگیری بکنند  ویا باعث آزار واذیت همسایگانشان نشوند! وبلکه بتوانند که فرهنگهای گوناگون اقوام چینی وغیر چینی ودر کنار همدیگر زندگی اقتصادی سالم داشته باشند! ویا در کنار اقوام دیگرآسیایی زندگی بکنند ! ولذا  همسایگی  خودرا وبه ستم بر دیگران تبدیل نسازند ! ویا صرفا به اقتصاد و یا رفع بیکار ی خود فکر بکنند! وتا آنان راو به در گیری با ملل  مختلف جهاننکشاند  ویا به در گیری با  مال باخته ها  ویاجان باخته ها نکشاند!   وحداقل میلیون ها ترک با سواد ودانشگاهی دهها  کشور آسیایی احساس ستم واز نژادکشی چینی  ها احساس نکنند!ویا به نژاد  همخون اویغوری  ترک زبان خودشان  نکنند! وتا با انواع تدابیرسیاسی خود  مانع آن  بشوند  که چینی ها ارتش جامعه خود را ودر قوم کشی مردم اویغور ترکستان شرقی تشویق بکند! وهرچند افراد دانشگاهی وباسواد  دانشگاههای مختلف جهان وهنوز در  مورد رهنمودهای آیات قرانی  ودر مورد اعمال زشت چینی سکوت کرده اند وتا تنش بیشتر نشود ولذا راه حل عاقلانه اشان ودر آنست که به پلیس سیاسی دولت خود وتوصیه بکنند که دست از کشتار سکنه اویغور ها بردارند که وطن اولیه واصلی بسیاری از ترکهای جهان ترکستان آسیا می باشد ولی امروزه آن ترکها و در کشورهای مختلف مستقر هستند   ولذاباید  چینی ها  زندگی منطقی ومسالمت جویانه را پیشه خود کرده ودر کنار ملل دیگر آسیایی را پیشه خود بکنندوتاافراطی گریهای  مذهب مائویستی مزبور وآنانرا وبه باطلاق درگیریهای مختلف   نکشاند ! ویا  دردسرشانرا  بیشتر نکند !   وبهمین دلیل اگر آنان وبا  دانشجویان  چینی خودهماهنگ می شدند  ویا در فاصله سالهای  1986 م والی سال  1989 میلادی هماهنگ می شدند  که خواهان دگر گونی رژیم کمونیستی چین بودند وزیرادانشجو  قشری می باشد  که از بقیه اقشار جامعه چین وبا سواد تر هستند وحداقل از مائو هموطنشان بیشتر درس خوانده بودند!  ولی با آنان هماهنگ نشدند ! ولذا خودشان را ودر" برج عاج "گذاشته و"تافته جدا بافته" از سایر ملل کردند ودر حالیکه دیگران وبا فهم سیاسی اشان وحداقل 80 رژیم کمونیستی کشورهای مختلف خود را کنار گذاشتند وتنها در چین وکره شمَالی می باشدکه باقی مانده است  ویا بعنوان آخرین دایناسور سیاسی آسیایی باقی مانده است!  ولی چینی ها هنوز نمی خواهند که عاقلانه بیندیشند! ولذا خودشان را میزبان این نوع از دایناسورسیاسی در حال انقراض کرده اند  ونمی خواهند که مسالمت آمیز عصر آخرین حکومت خاقانی خودرا وبه درون  شهر ممنوعه پکن ببرند  

 بعلاوه در همان زمان هم ویک پیامبر آسمانی دیگر هم ودر قاره آسیا رویئد  که نامش استالین می باشد ومحل نزول وحی و نبوت اش را نیز ودر  شهر مسکو  قرار داده بود واز آنجا به همه  جهانیان اعلام رسالت  میکرد و"نهضت مذهب سازی "اوهم و برای مردم آسیا  و شبیه رفیق مائوبود وهر کس که  ادعای پیامبری اورا نمی پذیرفت وفورا  تبعیدمی گشت   ویاتوسط پیروان مذهبی اش و به "اردوگاه کار اجباری" فرستاده می شد ویا به قتل می رسید  واگر مائوو برای ادعای پیامبری خود وحداقل یک فوق دیپلم کتابداری داشت ولی پیامبر شهر مسکو وآنراهم نداشت وتابرای نوشتن کتاب آسمانی "لنین ایسم واستالینزم" خودش سواد داشته باشد ویاپیروان و حواریون مذهبی اش واز او چنین چیزی را بطلبند  وتا از کتاب  آسمانی تورات ویا انجیل ویا قران دست کم نیاورد ویا از کتاب سرمایه وغیره "مارکسیزم"  وفیلسوف آلمانی کم نیاورد ! ولذا اینجانب  علاقه مند شدم که ببینم که اساس تئوری بافی اقتصادی اوچیست ؟ویا  برای اقتصادمالکیت کشور روسیه چه بود  ؟ ویا برای دهها کشور زیر نظر مدیریتش چه بود ؟ که بدا نم و یا  بفهمم که با   کدام مدل علمی اقتصاد دولتی واین همه جوامع را مدتها اداره جزم اندیشانه می کرد ! ویادر راه پیاده کردن عقیده اش وهزاران نفر را کشت ویا تبعید کرد   که سکنه بدبخت این کشورها ومجبور شده بودند که  شیوه زندگی اقتصادی خود را وبدست تئوری اقتصادی او بدهند ؟  ولذا به  بیوگرافی  تحصیلی ومدرسه رفتن اش مرجعه کردم ومی اندیشیدم ویا به تحقیقاتش ودر مورد تئوری مالکیت دولتی وی  فکر می کردم که بیبینم این نوع کشورهای تحت یوغ اروپایی او وچگونه اداره می شدند ؟  که مارکس فیلسوف آلمانی وبا آن همه از سوادش نتوانسته بودکه  پیاده بکند؟ ولی استالین می گفت که توانسته است  وآنرا در کتاب "استالینسم" خود اظهارکرده  است    ولذا  در بیوگرافی شخصی اش جستجو کردم ودیدم که استالین مزبور کار گرشرکت نفت انگلیسی باتومی بودولی  بجای درس خواندن در مدرسه ودانشگاه وجهت تئوری بافی خود ویا جهت سازماندهی اقتصاد دهها کشور محروم مزبور   وفقط حرفه بمب گذاشتن را بلدبودویاد گرفته بود  ویا منفجر کردن رهگذران بدبخت خیابانی را  یاد گرفته بود  ودر ادامه جستجوی  بیوگرافی اش وخواندم که پدرش پولی نداشت که در شهر محل سکونت اش وبرای پسر نابغه اش  که تئوریسن نظامی اقتصادی جهان شده بود و خانه کوچکی بخرد ولذا خانه پدر ی اشان ودر قبرستان شهرشان واقع بود ونتیجه گرفتم که کسی که پول کافی ندارد که برای بچه اش ودر شهر خودشالونک بخرد واحتمالا  نمی توانسته که اورا حتی و به کلاس اول مدرسه هم بفرستد!ولی امروزه دانشگاههای مزدور مسکو ویا ارتش روسیه، وهمه ملل  5/7 میلیاردی جهان را وابله فرض می کنند وبرای توجیه همکاری ننگین خودشان  وبا این پیامبر خونریز مسکو  واورا  وبزرگترین تئوریسین   اقتصاد آسیا معرفی می کنندویا  به ملل آسیا جار زده اند ولذا پایین کشیدن مجسمه اش واز میدان اغلب شهر های اروپا ی شرقی ویا آسیایی ، هم وفقط توهین به وی نبود وبلکه توهین متقابل به نویسندگان واهل قلم قوم روس می باشد  که از پیامبردروغین  شهر شان وبت آسمانی تراشیدند ویا برای ملل دیگر ساخته بودند   وتافرمان قتل میلیونها قوم بیگناه آسیایی را وآسمانی  بکنند!ویا خدای قوم روس را که به وی وحی کرده بود وآنها هم وبخاطر ماهیت وحی گونه اش ونمی توانستند که اطاعتش نکنند ویا با نکشتن دیگران وگناه نکنند  وبعلاوه این نوعاز  کشتارهاواخذ مال ها وتبعید کردن آنان به سیبری  وجزوایدئولوژی علمی مارکسیسم نبود وبلکه بخاطر فرمان وحی گونه خدای روس وبه استالین بود که نمی توانستند که "نافرمانی دینی "کرده باشند  ولذا  کشتار قوم قیر قیز ها ویا چچن ها ویا اوزبکها  ویا ایرانی هاویاکالموک ویا قزاقها وبلا روسها  ومجارها و غیره را وآنها در مذهب مسیحیت ارتدکس روسیه خود نیاموخته بودند که وجود ندارد وبلکه در مذهب تراشی معاصرقوم  روسیه مباح می باشد    ولذا تاریخ نویسی آینده آسیا ودیگر مهملاتی ودرمورد "مکتب  سوسیالیزم ومارکسسیزم " نیست ویا در عمکرد اقتصادی آنها ودر قاره  آسیا نیست که اروپایائئان ودر مورد آسیا نوشته اند وبلکه بحث در مورد  تاریخ مذهب آفرینی  وخدا آفرینی دو قوم روس  وچین  می باشد  ویا برای ملل آسیاست  ویا یافتن آیات مقدس در مرامنامه مائو واستالین است خودشان پیامبران دو قوم چین وروس می دانستند ودو قوم مزبور هم با اطاعت جانانه از فرامین آنهاودر کشتار میلیونها قوم آسیایی  است که از خود نشان دادند که به آنان  بعنوان رهبران کشور خود نگاه نمی کنند وبلکه بخاطر اطاعت کور کورنه اشان از دستورات آنان وافراد مزبور را وبعنوان پیامبران کشور خود اعلام کرده بودند     ویا برای کشتار ملل مختلف آسیاوبه کتاب مرامنامه آنان نگاه می کردند    ویاآیات مربوط به  بیرون آوردن اموال وزمینهای قومی دیگران  از او تاسی می کردند که در کتاب مقدس اهل روسیه بود ولی در کتاب دینی "ادیان آسمانی "عمل حرام "می باشد   که چنین انقلابی در آسیا عمل کردند ونباید که   به دروغ آنرا  ء وبه ایدئولوژ ی انقلابی خود  نسبت بدهند  ودر حالی که این دو  مفهوم وباهم فرق اساسی دارند وزیرا در "مفهوم ایدئولوژی" وتنها بحث واستدلال وجود دارد ولیکن  وجوب قتل دیگران وجود ندارد ولی در توجیه دستور گرفتن قتل یک قوم وتوسط  رهبران قومروس وچین وتوسط  پیروان آنهااین واجب دانستن   دیده می شود ویا در دستور غصب اموال دیگران وتوسط آنان  دیده می شود ویادر تضمین پس ندادن کالا ی دیگران ودر ازای پول ویا کالای قبیله دیگر،دیده می شود  که قرآن آن را " حقوق بیع" قبیله مقابل  می داند   و همگی  دستورات حقوقی می باشند کهعمل نکردند ویا در " حقوق شرط معامله" که دستورات حقوقی  قبلی را  نقض نکنند ویا حتی دستورات حقوقی قران ویا تورات وانجیل نقض نشود که کنار گذاشتن اش  گناه می باشد   ولی چینی ها و به بهانه اینکه  مائو شخص انقلابی می باشد    ویا استالین فرد انقلابی می باشد  و لذا دستور به قتل وغصب اموال دیگران را انجام می دادند ویا شرط فسخ معامله  وغیره ودر مذهب جدیدشان از بین برده بودند  وبا الحادی اعلا کردن دین  خود شان ومجازدانستن  حرام های آسمانی اقوام آسیایی دیگر ومروج دین خود ودر قاره آسیا شدند ویا در از بین بردن دین اسلام وبودا وهندو ومسیحیت در آسیا کوشیدند  ویا "واجبات حقوقی" معامله با دیگران را نپذیرفته اند  ویا حرام بودنش  ودر مذاهب طرف مقابل را هم نمی پذیرند وچونکه با فرهنگ مذهبی خود و فقط اعمال دارندگان "کارت حزبی کشور" خود رامجاز می دانند    که نظام خاص حقوقی خودشان راقبول دارند و باید که ازآن معیار ها  اطاعت بکنند والا از تشکیلات استخدامی آن دو کشور  حذف می شوند  که بعنوان بیعت با نفر اول کشورخود  وقومیت روس ویا چینی وآنراعملا  پذیرفته بودندوبه آن مومن شده بودند  ویا به  اخذبیعت چینی  مزبور  "رفته بودند  وپیامبران آن دو کشور هم و با مفاهیم مرامنامه نویسی حقوقی خود وآنان را به مذهب واعتقادات قومی خود جامعه پذیر وفرهنگ پذیر کرده بودند  وتخلفش را هم وبعنوان مجازات حزبی  خود قرار داده  بودند ولذا  داد وستد ومعامله ودادوستد باافراد این دوکشورودر نظام تجارت جهانی به ضرر اقوام دیگر آسیایی  می باشد ویابه ضرر اروپایی هااست که مذهب دیگر دارند وباید در معاملات شان وبه دستورات قران وانجیل وتورات ولامائیسم وهندویسم عمل بکنند وخارج شدن از معیارهای حقوقی دین خود رانمی توانندانجام دهند  واز این طریق   با آنان دادوستد بکنند ویا پیمان نامه های تجاری وبا آنان  بسته شود ومسئولان سازمان تجارت جهانی هم نباید آنر ا وبر ملل مسلمان ویابرهندویسم ویالامائیسم آسیائی تحمیل حقوقی بکنند ویا قراردادهای تجاری الحادی آنان را ودر قاره آسیا رواج بدهند وچرا که   برای افراد معتقد به ادیان آسمانی  این قاره بزرگ و قابل قبول نخواهد بود  که در این قاره بزرگ جهان وآنها بر اساس معیارهای دینی خود مغازه فروش دارند ویا کارخانه تولیدی دارند ویا حرفه های دیگر کسب دارند ولذا در حرفه های فروش ویا تولید ویا درخدمات رسانی خود هم مجبورند که به آئین داد وستد در قران وانجیل وتورات وکتاب مقدس هندوها عمل بکنند وعقاید روحانیون دین ارتدکس روسی ویا "نئوبودایسم دولتی  چین معاصر"که الحاد زده شده است  وبرای آنان قابل قبول نمی باشد  که در در صد سال اخیر وتوسط اعضای ملحد کا گ- ب روسیه وچین معیارهایش انتخاب شده وبه معابد مزبور تحمیل شده اند وبه درد دین حضرت عیسی نمی خورد ویا به دستور استالین ملحد ویا مائو ملحدبه تعالیم بودا  دست برده اند  وفقط مسیحیت واقعی ودین قدیمی بودائیان قابل قبول می باشد  که صد سال از تمام مشاغل اخراج شده اندوبهمین دلیل  مردم مسلمان ومسیحی وهندویسم ولامائیسم این قاره بهتر از مسئولان سازمان تجارت جهانی دین وفرهنگ تجاری پدران خود را می شناسندویا می دانند و کسانی که چنین نوع از الگوهای اجتماعی  معامله ودادوستد وتجارت را ودر اداره این دو کشور وضع کرده بودند ویا با زور نظامیان خود می خواستندکه براقوام دیگر آسیایی ها تحمیل بکنند مردود هستند   ودرفرهنگ  علوم سیاسی ویادر علوم حقوقی ویادر علوم مردم شناسی وفرهنگ شناسی و "رهبران معمولی" آن جامعه گفته نمی شوند   ویا رهبران سیاسی ساده آن جامعه نمی خوانند  که دستور دادنش وباید چارچوب مذهبی رسمی سکنه آن کشور رانشکند ویا در  یک سیستم حقوق درون کشوری محدودباشد  ویادر  حقوق شناخته شده مذاهب دیگر ومورد قبول ما بین اقوامی آن منطقه باشد و عمل کرده باشد  واگرهم   در چهار چوب حقوقی مزبور ودستور ندهند ودیگران هم طبق مذهب وفرهنگ قومی خود حق اطاعت از دستورات  مزبوررا ندارند ولذا رهبران این دو کشور ودر طول 100 سال گذشته وبا زیر پا گذاشتن انواع دستورات قرانی ویا انجیل ویا تورات ومذهب هندو ودر امر تجارت وفقط اموال وددسترنج اقوام دیگر آسیایی را غارت کردند وبر اموال شخصی خود افزودند   ولذا  در تاریخ سیاسی آینده آسیا وآنهاو با این قبیل از "دستور دهی ها" ویا"دستور پذیریهای محض"  وصرفا بعنوان پیامبران جدید پکن ویا مسکو  تلقی خواهد  کرد !که "مذهب جدید آسیایی" خود را بوجود آورده اند وتا در سایه تعالیم مذهب مزبور وبه حقوق مذهبی دیگران تجاوزبکنند ومردم چین وروس هم در پرتومفهوم "انقلا ب چین "ویا "انقلاب  روس "وهمه معیارهای حقوقی رفتار با اقوام دیگر آسیایی را کنار  گذاشتند وهمراه با آنان شده بودند    ویا  در طول 72 سال اخیرومعیارهای مذهبی قاره آسیا را بهم زده بودند   وبعلاوه باانجام  اعمال مزبورو سیل سوالات اقوام آسیایی را وبسوی نیات خود جلب کرده اند ویابا این قبیل از  اعمال غیر عاقلانه وغیر حقوقی وغیر مذهبی  خود ووجهه خود راو در میان اقوام آسیایی از دست خواهند داد! ولذاشرکتهای بزرگ جهانی واین بار محتاط خواهند شد ویا ملل دیگر هم که می خواهندکه در  قاره آسیا سرمایه گذاری بکنند واحتیاط خواهند کرد وتا تعهدات اقتصادی وشرکتی وتجاری  آنان را نسنجند!ومایل به تجارت با آنان نمی گردند  ومگر  میزان  پایبندی ویاوفاداری  خودشان را نشان بدهند !واگرنه  واز سوی اقوام دیگر آسیایی و قابل اعتماد تلقی نخواهندگشت   که دیگر کسی را گول بزنند  ولذا "اتحادیه شانگهای" در چنین سیتمی وپا در هوامی باشد   ویا "اتحادیه اوراسیایی "مفاهیمی متزلزل خواهد بود   ویااین اقوام و به  ملل غیر قابل اعتماد ودر سازمان تجارت جهانی تبدیل  خواهند شد واز این رو  جاده ابریشم جدید هم دیگر بی معناست ویاامکان شکل "گیری تجارت ملل مختلف وبا آنهاوبه زیر سوال فرهنگ ملت های آسیایی می رود    

آری  عمر سلسله "خاقان های جدید چین"هم وامروزه به72 سال می رسد که سلسله حکومت "آل مائو" وطرفدارانش تشکیل شده بود  وبعلاوه در این کشور پهناورجهان  نیز  وبرخلاف تصورات طبقه عوام ونظیر جوامع دیگر وزارتخانه های مدل اروپایی وجود ندارد  ویا شرکت های حقوقی هم ونظیر جوامع دیگرجهان  وجود ندارد  وبلکه یک رشته دیوانسالاری متعلق به خاقان جدید چین وجود دارد که نظیر املاک نگهداری خاقانهای قدیمی چین می باشد وبهمین دلیل  نظم حقوقی خاصی ندارد  ویا چهار چوب حقوقی وزیربنایی ندارد وبسته به دستور خاقان بزرگ دارد  ویا با توجه به مذهب جدیدشان می باشد  ولذا اموال سرمایه گذاری خارجی هر ملت راواگر  انکار بکنندودیگر کسی  دستش به جایی بند نیست ویا در سازمان تجارت جهانی بند نمی باشد وبعلاوه نظامیان جوامع مزبور  هم ونظیر جوامع دیگرنمی باشند که وجدان را رعایت بکنند   ویا   خوب آموزش نظامی دیده باشند وتا قرار دادهای تجاری خارجی با آنان  استحکام امنیتی بیابد وچرا که ارتش خلقی چین   وفرق امور نظامی وغیر نظامی را تفکیک نمی کند  وتا  در رعایت حقوق تجاری واقتصادی ملل مختلف وصرفا اطاعت از دستورات حقوقی خاص  نکنند؟ ویاملاک وبد وخوب راتشخیص بدهند   وبهمین دلیل هم شخص  اول این کشورها و " افرادکریسمایی " می شوند  و" یا نظام وزارتخانه های این کشور ها را "ومدل وزارتخانه ای  نمی گویند که چهار چوب حقوقی معین  داشته باشند   وبلکه ماکس وبر آنها را و " دیوانسالاری  پاتریمونیال " می داند که باید همه معضلات اداری کوچک یک کشور را هم نفر اول حکومت  کشورحل بکند  ویا خاقان بزرگ چین باید حل بکند  واوهم وقت کافی وبرای حل کردن این همه از مشکلات را ندارد وبهمین دلیل  می باشد   که اداره جدید چین را ودچا ر مشکلات عدیده ومصیب بار نموده  است وهمچنین  اگرنظامیانش هم  خوب آموزش نظامی دیده بودند  ویاخوب  تربیت حقوقی شده بودند وباز عیوب چندانی تولید نمی کرد  وهمچنین  مردم بدبخت چین  هم واین همه مصیبت نمی کشید ویا اموال دیگران بالا کشیده نمی شد  ویا این بارو با عنوان  فریبنده  "انقلاب چین" بالا کشیده نمی شد  ویا در طول 72 سال اخیراتفاق نمی افتاد  ویااحیانا وبخاطر اشتباهاتشان وانواع قرار دادهای اقتصادی کشورهای دیگران را ونیمه تمام  رها نمی کردند که به کشورر خود برگردند  واگر افراد ارتشی مزبوروتضیع حق را  هم تائید بکنند   وفورا تسویه حزبی هم می شوند واز این رو  آنها هم وبدنبال حقوق وپاداش گرفتن خودشان می باشند  وبهمین دلیل هم  ویوسف افتخاری ویاکمونیست با تجربه ایرانی که در این نوع از کشور هامی زیست  ویا معیارهای آنها را دیده بود ویا درآنها   زندگی می کرد وهمفکر با ماکس وبر میباشد  وتفکرات دیگران را ودر مورد حزب  مزبورآنان را  نمی پذیردویا  در جوامع  کمونیستی را قبول ندارد وبلکه آنها را  "حزب پاداشیست" می خواند که در ازای پاداش کار می کنند  ویا مفهوم ریاست جمهوری در چین را ویا روسیه را نمی پذیرد ومعتقد است که در این کشورها فقط حزب پاداشسیم وجود دارد وماکس وبر هم آنها را "ادارات پاتریمونیال " می نامد ویا"ادارات  پدر سالارانه" می داند که فقط قادرند که جوامع فئودالی را اداره بکنند ودر حالیکه عصر سرمایه داری ونظام"بوروکراسی  اداری" وتوام با عقلانیت وقانون وانضباط را می طلبد  که دوایر پولشویانه کشور چین وسه پارامتر مزبور را ندارند  ویا حتی ارتش چین هم و مافیایی اداره می شودکه چهار چوب حقوقی عملکردی ندارد  ویا پایبند تعهدات حقوقی "دوام دار" ندارند  ودر این باره کتابهای مختلفی وجود دارد  که به تصفیه های  گروهی اعضای ارتش چین اشاره می کند   که از هر چند سال ویکبارتصفیه اتفاق می افتد که دچار تصفیه های گروهی وجمعی  می گردند واین نوع ازتصفیههای ارتش و همیشه مورد سوال ودرگیری اعضای حزب چین با یکدیگر شده بود    ولی همچنان از بی تجربگی اشان  در دنیای سیاست آنرا ادامه می دادند  ویا ازنظامی گری هم درس عبرت نمی گیرند  ودلیلش هم آنست که بعد از تاسیس حزب کمونیست چین وهمگی کیلویی درجه گرفته اند    وحتی نظامیان قبایل اولیه آسیا هم ودر دنیای نظامی گری خود واینقدر بی تجربه عمل نمی نمایند   وچرا که مائوو به کسانی درجه نظامی  داده  بود   که فقط راهپیمایی طولانی را بلد بودند   ویا در طول 72 سال اخیر هم واز مفهوم ارتش خلقی ویاارتش ایدئولوژیک وجز چنین مفاهیم را  نشناخته بودند وتا بر دانش قبلی آنان افزوده بشود   وتنها  با آویختن انواع مدالهای رنگارنگ وبر سینه وکتف خود وهمه مردم دنیا راو سر کار گذاشته بودند  ومتاسفانه امروزه اغلب مردم جهان،  چین وتمدن معاصر چین را  وتنها از راه دور می شناسند ویا صرفا از راه کیف وکفش ومداد چینی می شناسند که همگی مونتاژ کاری شده جمعیت کثیر کارگری این کشور می باشد ولی هیچ وقت ودنبال خواندن یک کتاب ویا مقاله علمی ودر باره اوضاع اجتماعی چین نیستند که بدانند نهادهای اداری ویا سیاسی ونظامی وشرکتهای معاصر چینی وچگونه  شکل  گرفته اند؟ وآری هدف انقلاب چین فقط آفرینش یک نوع "خاقان چینی جدید" وبرای مردمش بود   ویا قرار دادن وی و در جایگاه ریاست پرستشگاههای بودائیان چین معاصر بود  ودر این راه همه ارگانهای دانشگاهی ویا نظامی ویا مطبوعاتی ویاروسای شرکتهایشان نیز وبا یکدیگر تبانی خوبی بعمل آورده بودند که دیگران را سرکار بگذارند   ویا  با "بت سازی مائو"و برای بشریت  ، وجوامع دیگر را فریب بدهند  ونیز در حالیکه  همه جوامع بشری وبه اشتباه بودن اقتصاد حزب کمونیستی خود امروزه پی برده اند  ویا آنرا  رها کرده اند ویا حداقل ظاهراآنرا  منحل کرده اند وفقط در همه خاک آسیا وفقط چینی هامی باشند که  آنرا "سیستم  مقدس" خود می دانند ویا آنرا می پرستند وتا دیگران را هم وبه پرستش سیستم سازی خود متقاعد بکنندو یا تنها ارتش چین خود را قدس کرده و کره شمالی هم واز این اقتصاد حزب کمونیزم چین و دیوانسالاری اداری ونظامی آن دفاع می کند وبرای اینکه در تفکرات فرهنگی اشان  نمی توانند که ایده سیاسی واقتصادی دیگری  را وجایگزین آن بکنند  ویا اختلافات درون گروهی اقوام چینی راو به حدی افزایش ندهند که نظیر دوران کنفوسیوس وبه چند قوم پراکند ه از هم   تبدیل نگردند وشاید هم  از زرنگی رندانه اشان  نشات می گیرد  که بقیه بشریت راوبا واژ ه سازیهای انقلابی خود  و  بفریبندکه فاقد پایبندیهای حقوقی با ملل دیگر باشند   واز این راه منفعت اقتصادی انحصاری ببرند ومن هنوز نمی دانم که آیا تجارت وبا چنین ملت هماهنگ با یکدیگردرست است ویا نیست ؟ ویادر اهداف پنهان اقتصادی خودشان درست است ویانه ؟ وآیا به نفع همه جوامع بشری خواهد بودویانه؟  واینجانب در مردم شناسی اقوام اسیایی وفرهنگ تجارت ومعامله آنان وبایکددیگردقت کرده ام ولذا  فرهنگ روس وچینی را می بینم که بنام "انقلابیگری خود" وبه هیچ نوع از حقوق تجاری طرف متقابل معتقد نمی باشد  ویا از نظام حقوقی ودادوستد هیچ دین بزرگ آسمانی تبعیت نمی کنند وبعد از مائو واستالین هم فقط سران گا گ ب این دولتها وبا نظرات شخصی خود وهمه حقوق تجاری مابین اقوام چند هزار ساله بشری را بهم ریخته اند وحتی نظام حقوق تجارت ملهم از دین بوداو با ملل دیگر را هم قبول ندارند ویا بنام انقلابیگری خود کنار گذاشته اند ویا نظامیان   دوکشور روس وچین هم ودر 100 ساله اخیر ودر همه مسایل آن کشور ها دخالت می کنند ودر حالیکه بی سواد ترین انسانها ی کره خاکی می باشند  که مائو واستالین آنها را وبراداره همه شوونات  کشوری  مسلط کرده است ولذا نظام حقوقی همه کشورها را بهم خواهند ریخت وقبل از 31 سال قبل هم و ملل مختلف جهان با آنها تجارت نمی کردند واشتباه کردند که  بعد از خصوصی سازی هم نظام تجارت  انان را نپرسیدند ولذااقتصاد   قاره آسیا را بهم خواهند ریخت که سازمان تجارت جهانی وبه آن معضل  توجه نداردودر حالیکه اقوام بظاهر بیسواد مغول ویاتیموریان هم واز کاتبان اداری باسواد ملل تحت سلطه خود  وروش اداری بهینه آنرامی پرسیدند  ولذا آن کاتب هارا  به کارهای داد وستد امپراطوری بزرگ خود میگماردند وآنهاهم 300  سال ونظام تجارت مابین اقوام گوناگون آسیارا وبا دانش قوی خود  بهم نزده بودند  ولی کارگر حمالی که در راس کا- گ ب سراسری قاره آسیا قرار بگیردوآنگاه نظم حقوقی چند هزار ساله تجارت آسیایی ها بهم ریخته می شود   ویاتاسیس مناطق تجارت آزاد مابین ملل کنار گذاشته می شود که از سال 1372 شمشی رواج یافت ویا احتمالااز  1993در قاره آسیا رواج یافت ویاهمزمان با  خصوصی سازی رواج یافت ونیز در راس همه اتاق های بازرگانی شهر های آسیایی هم  بقالهای درس نخوانده قرار گرفتندکه فقط لغت بازرگانی را یاد گرفته بودند ولی هرنوع قرار داد تجاری رامی بستند  ویا بدون تضمین تعهد متقابل را می بندندویا  با ملل گوناگون  مختلف الفکرومرام  ومنعقد می کنند وفقط از این راه ثروت ملی آن  کشورها را تلف کرده اند  ویا  نظام اشتغال بین المللی آن ملت ها را بهم می زنند ومتاسفا نه ورود فرهنگ روس وفرهنگ چینی هم به دنیای تجارت خاکی که تهاتری باشد "غیر حقوق پذیر" وغیر فرهنگ پذیرگردد   و ونظام تجارت را بهم می زند وچرا که ورود آنان وبه  جرگه تجارت مابین اقوام آسیایی که در سال 1391 میلادی به بعد اتفاق افتادو همزمان با تز راه اندازی  مناطق آزاد بود ویاهمزمان با  مفهوم خصوصی سازی وسرمایه گذای خارجی هرملت بود ویا همزمان با تز ورودهر بقال وبه اتاق بازرگانی خارجی بود ویا به تجارت مابین ملل بود وباعث می شود که نظام تجارت غیر حقوقی چین وروس سر همه اقوام بی تجربه قاره آسیا کلاه بگذارد وخصوصاشعار مرگ برامپریالیسم انها باعث اعتماد دروغین به آنها شد هم که از سال1991 م به بعد ودرمیان ملل آسیایی مد اجتماعی کردند  وبراین توهم اقتصادی دامن می زن دکه در تجارت یک قوم امریکایی است  که امپریالست  وکلاه بر سر  همه می گذارد ولی بقیه  اقوام آسیایی ها وپیامبران معصوم تلقی میشوند  ویا در تجارت با دیگران و قابل اعمتاد ترتلقی میشوند   واین "توهم تجاری" ویا ندانستن معیارهای حقوقی واقعی  ویا رواج تجارت دیمی مابین اقوام وتنها   فرهنگ کلاه برداری آسیایی ها واز یکدیگر را تشدید خواهد نمود   واز این راه نظام تجارت آسیایی ها به این زودی ها سروسامان نخواهد یافت   ویا روابط حقوقی وهمجواری استانی مابین اقوام  آسیایی ها نیز ر در گیری مذهبی مابین اقوام اسیایی ها دچار تنش خواهد شد  ولذا به این زودیها حل شدنی نیست ومثلا چین با فرهنگ میراث برده از تمدن مائویی  خود و می خواهد با میلیونها اقوام ترک آسیایی ها ویابا اتاق بازرگانی همه شهرهای ترک نشین فراوان آسیایی ها بازرگانی خاکی مدیمی داشته باشد که تحریمها را دور بزنند ودر این را ه فقط  اخون قوام ترک اویغورها به زمین ریخته خواهد شد  وسواد آنراهم  ندارند که بفهمندکه   قران چه گفته است؟ ویا قصاص متقابلش را گفته است که آن ترکهای ترکیه وِایران وآذر بایجان وقفقاز هم در اتاقهای بازرگانی شهرهای خود اقتصاد قاتل های همخون انها را ریخته اند ویا اقتصادشان را  در شهرهای کاشغر وارومچی را فلج کرده اند  وآیه من قتل نفسا.. ودر این مورد می باشد  و یا آیه های دیگر قران هم و ترکان مسلمان آسیاییها را همدست یکدیگر می کند  وتا در جریان معکوس شانگهای عمل کنند ویادر مسیر راه تجارت ابریشم  وبه نظام حقوقی  دین خود عمل بکنند واز این  طریق  بیسوادی حقوقی چینی ها تمام نمی شود   وبعدا خواهند فهمید  که اسلحه  دادن به دولت های سرکو بگرونظیر بلا روس ویا مولداوی ویا دول دیگر اروپای شرقی و چه بلایی بر سر آنها خواهدآورد  که اخیر  مدم بلا روس چندین ماه می باشد   که در خیابانها شهار می دهند   ویا دولت خودشان راو به دلیل تقلب در انتخابات نمی خواهند  ولی چین وبا دادن اسلحه به دولت وی و اورا تقویت می کند   وهمان اقوام بلا روس هم ویا ملل اروپایی ها نیز و به متون حقوقی انجیل خود برخواهند  گشت و تاببینند که  تجارت با چینی های الحادی ومغایر با دین مسحیت را وچگونهبا تحریمهای انجیلی خود  سر عقل بیاورند  ودر آن صورت ،یک میلیارد وسیصد هزار کارگرچینی که در معرض بیکار شدن حتمی قرار می گیرند  وبیسواد ی خود را مجبورندکه  کنار بگذارند و  سواد سیاسی وسواد تجاری لازم راپیدا بکنند که رژه رفتن سربازان چینی ودر برابرعکس  مائو وچه بلائی راو بر سر بیگار شدن  آنهاآورده است ؟ ویا قطع شدن متروآنان وبدلیل عدم قطعات یدکی اش وبه چه دلایل ایات انجیل است ؟ والا دانشگاهها ویا مطبوعات چین  نخواهند توانست که  که فرهنگ سیاسی  لازم را بدست اورند  ویاخواسته های   ملل جهان را بفمهند که  از آنها چه می باشد ؟ وآنگاه  در رشد شعوریابی خودشان خواهند کوشید  وفقط به صدورکالا وپولدار شدن خودشان فکر نخواهند کرد  وزیرازیاد بودن جمعیت چین ویا  ساختار امنیتی چین که محصول  تفکرات فوق دیپلمی مائو می باشد و این جماعت 3/امیلیاردی بشری راو به تفکرات سیاسی وتجاری ماقبل تاریخ برگردانده است  وبه این زودیها ونخواهند  فهمید که در جهانی سازی تجارت خود چه کارهایی هم باید انجام بدهند ویا انجام ندهند؟ و تا بیکار نگردند  ویالقمه نانی بتوانند که بخورند؟ والا زیادی جمعیت آنان  ومانع همفکری آنان با ملل دیگرجهان  خواهد شد.! 

مردم شناسی"اقوام اوزبک " آسیایی و  تاثیر پذیری شدیداز فرهنگ " اقوام روس" _ دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناسی"اقوام اوزبک " آسیایی و

تاثیر پذیری شدیداز فرهنگ " اقوام روس"

از : دکتر محمد خالقی مقدم

تخصص :اقوام شناس آسیایی

امروزه کشور اوزبکستان در آسیای مرکزی وبا جمعیت 25/563441 نفری خود(درسال2002م )واز شاخه های مختلف قوم بزرگ اوزبک آسیایی می باشند  که قبل از حمله مغول ها در شمال شرقی آسیا زندگی می کردند  واز متحدان جنگی مغول ها بودند  ودر آن  موقع ،"دین شمن پرستی" داشتند  و همراه  آنان  به  سرزمین     ماءورالنهر آمدند  ودر حدود نیمه های دوره تسلط مغول ها وبر نواحی ترکستان  وبوسیله علمای حنفی بخارا ومرو وبه "دین حنفی" در آمدند  ولی اکنون ،حدود 150 سال می باشد  که تحت تاثیر شدید فرهنگ وتمدن روس هستند ویاتحت تاثیر جهان بینی  وایدئولوژی "اقوام روس" می باشند ودر این زمینه "فرهنگ پذیری" شدید از خود  نشان داده اند وگرچه در این مدت ،اقوام دیگرآسیایی هم  و در 150 سال اخیر  واراضی قومی خود را وبه نفع "قومیت روس "در آسیا از دست دادند  ویا"نهادهای سیاسی واقتصادی جوامع آنها" ودرطی  150 سال گذشته وبا تبعیت از " فرهنگ وتمدن قوم روس "  الگوگیری فرهنگی شده ویاطبق نمونه رووسی "سه نوع ساختار بندی سیاسی _ مدل جامعه روسی " وسازماندهی محلی سیاسی شده اند  ویا "طبق الگوی فرهنگی مادرگونه  آن قوم بوده "  ویا تطورسیاسی  مرحله بندی شده در تاریخ معاصر یافته اند  ولی "اقوام اوزبکها و"بیش از "اقوام دیگرآسیایی" فرهنگ پذیری شدید واز اقوام روس یافته اند ویادر ابعاد سیاسی واقتصادی وفرهنگی وصنعتی ونظامی  یافته اند  ویا در 150 سال گذشته ودر مورد این فرهنگ پذیری خود، مقاومتی نداشته ویا نظیر  ملل دیگر آسیایی  نداشته اند ولذا فرهنگ پذیری آ نان واز نوع " اقتباس فرهنگی " نمی باشد که در پذیرش  "عناصر فرهنگی " و" ترکیب فرهنگِ "  ِیک  قوم واز قوم دیگر آسیاِیی آزاد باشندویا توام با گزینش های تعقلی همراه بگردد ویا عناصر مفید یک  نوع فرهنگ را واز عناصر غیر مفید آن  فرهنگ، تفکیک عقلایی کرده  وسپس با "گزینش عقلایی"  خود وعناصر فرهنگی  لازم را ویابا کارکرد مفیدآن " را از جامعه دیگر " اخذ فرهنگی کرده وجذب بکنند   ولی چنین گزینش های فرهنگی ودر "مردم شناسی فرهنگی 150 ساله اقوام اوزبک " دیده نمی شود  ولذا همه عناصر فرهنگی لازم ، واجبارا به آنها قبولانده شده اند که این کشور را وعلیرغم حاصل خیری خاک خودویا علیرغم پتانیسل های بالقوه  َا ش و بّیک نوع "عقب ماندگی اقتصادی دچار کرده ویا در نظام خصوصی سازی معاصر "  می کشاند

 وبعلاوه لازم به یاد آوری می باشد  که برخی ها واین منطقه آسیا را وبدلیل ضعف معلومات جغرافیای سیاسی " خود وهنوز "ترکستان آسیا "  می نامند   ودر حالی که  از نظر مردم شناسی " ،منطقه مزبور  ویاشهر ها ودهات آن منطقه و در حال حاضر ، وکاملا از شاخه های فرعی  ،طوایف متعدد اقوام اوزبک "  می باشند  ویا زیر مجموعه قوم بزرگ اوزبک آسیایی " هستند که مدت 8 قرن می باشد که در این ناحیه آسیا زندگی می کنند  و به اسناد تاریخی آن ،اشاره خواهم کرد  وبا اقوام ترک سابق ماوراء النهر  فرق نژادی دارندکه قبلا در این ناحیه ترکستان سابق  زندگی می کردند ولی با آمدن اقوام همخون  بامغولها مهاجرت کرده  ویا دچار" جابجایی جمعیتی در آسیا شدند وبرای حفظ جان خودشان  ومراتع ویا زمینهای این ناحیه آسیایی  را رهاکرده   وبصورت ترکان مهاجر ایران ویاترکان  ترکیه ویا آذر بایجان شوروی ویا بوسنی هرزگوین در آمدند  وبه این نواحی جغرافیایی جدید رفتند که اغلب از" قومهای ترک اوغز" بودند ویاجزو "ترکان  خوارزمشاهی" ویاترکان  سلجوقی ویاکیماک ویا بیچنگ ویا قراختایی کرمان وغیره بودند وگرچه هر دو قوم مزبور "اوزبک "ویا"ترک اوغزی" هم وبه زبان ترکی تلفظ  می کنند ولی از "نظر نژادی" با هم فرق دارند  وبعلاوه  باید توجه داشت که "زبان ترکی "وزبان عمده " اغلب اقوام آسیایی می باشد  که "خویشاوندی زبانی " باهم دارند که نظیر ترکی اوغز های سلجوقی ویا خوارزمشاهی است  ویا نظیر ترکی تاتار های قفقاز  ویا ترکی قیر قیز ها ویاترکی اوزبک ها ویا ترکی ترکمنستان  ویا  ترکستان شرقی چین است ویاترکی ناحیه خلخ افغانستان ویا ترکی ایران ویاترکی آذر بایجان شوروی ویا ترکیه می باشد  ویانظیر  ترکی چرکس قفقاز  ویا ترکی مغولستان وغیره هستند .. ولذا برای شناساند ن ابعاد نژادی وقومی وفرهنگی اقوام   26 میلیونی اوزبک  ویا بیشتر شاخه های اوزبک آسیا ویا جهت شناخت تطورات فرهنگی 800 ساله آنها ودر منطقه مزبور  ومجبورم که به منابع تاریخی اسناد 800 ساله آنهامراجعه بکنم ویا  درمنطقه جغراقیایی مزبور بپردازم ویااسناد تاریخی ماقبل تاریخ آن قوم راهم ودر ناحیه شمال شرقی آسیایی آنان وهنوزمکتوب نشده است  ولی مورخان وسیاحان 800 ساله اخیر ومکتوبات روشنگرانه ای ودرمورد "اقوام اخیر اوزبک "ودر قرون میانه دارند ویکی از آنهاهم " کتاب منتظم ناصری " می باشد  که فلسفه نامگذاری قوم اوزبک را نشان می دهد ویا فلسفه نامگذاری سکنه این منطقه آسیا را ومربوط به " لقب خان آنها" میداندکه  " اوزبک خان " نامیده می شد  وقبیله بزرگی در اختیارش بود  وتعدادی از آنان هم و در" دشت قبچاق آسیا" وجزومتحدین مغولهابوده ویا درارتش وی در آمده بودند   ومتن ص 624 و635 جلد دوم "کتاب منتظم ناصری " ودر این باره چنین نوشته است   : اوزبک خان ، پسر طغرل خان ( صاحب دشت قبچاق ) بود  ویا همان "کتاب منتظم ناصری " ودر ص 855 و858 جلد دوم کتابش واز : اوزبک سلطان بن رستم سلطان " نام  می برد  ونیز کتاب منتظم ناصری ودر سال 729 هجری که دوره ایلخانی می باشد   ودر مورد حوادث این سال یاد کرده است  ویا در ص624 کتابش  می نویسد که:وفات طغرل خان وصاحب دشت قبچاق ودر این سال بود ویا برآمدن " اوزبک خان"پسرش  بجای او ، واولوس ( ویا طایفه اوزبک ) وبه این شخص منسوبند( ماخذ: ص624 منتظم ناصری )  ونیز همان کتاب ودر ص 635 کتابش واز وفات "اوزبک خان "ودر سال 747 هجری یاد کرده ویا درص 635 کتابش یاد می کند و می نویسد:وفات اوزبک خان  ،و صاحب دشت قبچاق وبر قرار شدن حاجی بیگ خان وبجای او(ماخذ: ص635 همان کتاب ) وبعلاوه ابن بطوطه نیزودر اواخر"دولت ایلخانی" هم که به شهرهای آسیایی آمده بود واوزبک خان  واردوی نظامی وی را در شهر آستاراخان(ویا حاجی طرخان سابق ودرشمال دریای خزر دیده است) که گویا ارتش وی وجزو "اردوی طلایی "َ مغولها بوده ولیکن  دولت روسیه ودر این "دوره تاریخی "هنوز شکل نگرفته بود که شهر مزبور( آستاراخان) وبه روسها تعلق داشته باشد  ولیکن  اوزبک ها ویا خوانین آن و در "دوره تیموریان وتا زمان سقوط نوه هایش از حکومت "ویاتازمان  بر آمدن صفویه در ایران ونتوانستند  که بر شهرهای بخارا وسمرقند وفرغانه وخیوه وقرشی وچاچ (تاشکند معاصر)دست یابی حکومتی داشته باشند  واین امر بدلیل اقتدار دوقرنی تیمورلنگ در"پایتخت  سمرقند" اوزبکستان کنونی بود  ویا در ایام اقتدارفرزندش شاهرخ تیموری ویا نواده هایش درپایتختی (هرات ) وبر شهر های اوز بکستان کنونی حاکمیت قومی نیافتند   ویانتوانستند که تشکیل حکومت در آن ناحیه را  بدهند  وچرا که  در ایام حکومت تیموریان وبه سبب آنکه  تیمور لنگ و داماد خانواده جغتایی  هابودکه پسر چنگیز شمرده می شد  ولذا  اوراو به زبان ترکی "تیمور گورکان "می نامیدند و یا با لفظ " گوره کن " وبه معنی ترکی "داماد" می نامیدند  وخود تیمور هم واز "طایفه ترک برلاس شهر" "کش " ترکستان سابق بود که "حکام دیگر  برلاس "راهم و برشهر های مختلف  آسیا حاکمیت داده بود  و"تنها ارتش تیمور " هم واز طوایف جغتاِ یِی" بودند  که "کلاویخو"ود ر سفرش به سمرقند آنهارا دیده بود   ویا در "سفرنامه کلاویخو" ی خود  واز آنها وبعنوان "ماشین کشتار" نام می برد ولذا در دوره تیموریان هم "طوایف اوزبک" نتوانستند که بدلیل قدرت وی ودر شهر های کنونی اوزبکستان، قدرت تام بیابند  ویا یک " نظام فرهنگی وسیاسی " قومی بوجود بیاورند ولذا در این دوره تاریخی ، وتنها در "دشت قبچاق "صاحب اقتدار بودند که امروزه "قزاقستان "نامیده می شودولیکن در شهرهای ماوراءالنهر ویا در "اوزبکستان کنونی "هم فقط بعنوان نظامیان "ارتش تیمور" رفت وامد می کردند  ویاجزو"ارتش مغولان "رفت وآمد نظامی ویا اقتصادی می کردند   وتنها بعد از ضعف کامل سیاسی نواده های تیمور بود که قدرت کامل گرفتند ویا  به فروپاشی حکومت آنان ودرشهرهای بخارا وسمرقند وفرغانه وغیره منجر شده  وآنگاه اوزبکهآ توانستند" یک "نظام فرهنگی واقتصادی ناقص  اوزبکی" ودر شهرهای مزبور را بوجود آورندکه بدلیل "نقص فرهنگی خود" ومشکلات زیادی در "نظام اداری ومعیشتی "سکنه این منطقه بوجود آورد  ونهایتا وبدلیل نقیصه فرهنگی خود ویا با لشکر کشی ژنرال های روسی  وبه "خاک اوزبکستان  آنها " واز پای در آمد ویا در 150 سال قبل که "ژنرال کوفمان "ویا "ژنرال چرنایف روسی " ویا " ژنرال اسکولف روسی " ویا ژنرال گوبرناتور روسی "  واین کشور را در دوره ناصرالدین شاه تسخیر کرده بودند  ویاروسها و  پایتخت این کشور اوزبکستان رامی سازند   ویا بنام "تاشکند" می نامند  که در ویرانه های قصبه کوچک "چاچ  سابق"  بود که ساختند و مدلی از "شهر سازی روسی" است ویابا  نظام اداری شهری منبعث از آن سیستم سیاسی روسی می باشد   ویا در 150 سال اخیر است که امروزه      117500/2جمعیت دارد  ولذابزرگترین شهر اوزبکستان را تشکیل می دهد  و بهمین دلیل  شهرهای قدیمی  سمرقندوبخارا به قهقرا رفتند که منعکس کننده "فرهنگ وتمدن گذشته "این کشور بودند  ویاروزی وروزگاری وِپایتخت فرهنگی وسیاسی شهر های آسیایی بودند ولی امروزه وبه شهر های کوچک  وبدون هویت 200الی 300هزار نفری تبدیل شده اند  که معادل شهرهای کوچک ایران می باشند ویا نظام سیاسی وفرهنگی واقتصادی این کشور نیزو کپی برداری از فرهنگ وتمدن اقوام روسی ودر 150 سال اخیر است که به  " جنبه های مردم شناسی  فرهنگی " آن خواهم پرداخت  وچرا که ایرانیان معاصر هنوز این کشور را به درستی نمی شناسند ویا دانشگاهیانش وهنوز با تفکرات سابق اندیشیده وذهنیتی دارند که از بخارا وسمرقندقدیم دارند که در کتابهای گذشته خود خوانده اند ولی شناخت جدیدی  وبه تحولات فرهنگی – سیاسی این نواحی اوزبکستان ندارند .

ونیز  لازم به یاد آوری است  که بعد از آنکه مغولان وتیموریان  آمدند ویا اقوام غز وبچینگ ویا کیماک ویا خوارزمشاهی واوغز وقراختایی را واز این منطقه راوادار به مهاجرت کردند وخود جایگزین انها شدند که اغلب اوزبک ها  شاخهای  از زبان ترک را دارندکه به خط روسی می نویسند    ویا برخی هم ونظیر "طایفه سارت  اوزبکستان  است  فارس زبان محلی بودند ویا وقتی اکثر  سکنه شهرهای منطقه راونظیر سکنه بخارا ویا خوارزم ومرو وخجند ویا فرغانه وغیره را وبخاطر مقاومتشان کشتند که کتاب روضه الصفا وبه ارقام کشته های آنان ودر این منطقه اشاره دارد ولی اینجانب و جهت عدم تطویل کلام وبه آن موضوع نمی پردازم ولی سران همان اقوام مغول ویا تیموری وبرخلاف اقوام اوزبکها ومعنی فرهنگ ویا تمدن ماوراءالنهر را می دانستند   ولذا بعد از "تهاجم فیزیکی اشان" وبه انقراض نظام تمدنی سابق شهرهای ماوراءالنهر نپرداختند ولذا حدود سیصد سال  هم دوباره نظام تمدنی سابق آنانرا ا"حیاءمجدد "کرده ویا" بازسازی فرهنگی " دوباره کردندتا" معیشت جدیداجتماعی "خود را از دست ندهند  ومثلا به نقل اغلب کتب عصر تیموری که می نویسند: 

، تیمور لنگ ودهها هزار صنعتگر ویا هنرمند ویا معمار ویا خطاط ویا موسیقی دان ویا کاشی کار ویا کاتب اداری ویا محصل باسواد دیوانسالاری رااز شهرهای بزرگ ایران ونظیر تبریز ویا شیراز ویا اصفهان وسمنان  ویزدوکاشان  کوچانده و به شهرهای ماوراء النهر وهرات وسمرقند وبخارا وغیره اجبارا کوچانید که اسامی ایرانی آنها ودر اغلب کتب دوره تیموری ویا در ادارات عصر تیموری  ویا در ساخت وسازهای شهری عصر تیموری دیده می شود وتا  دوباره "نظام شهر نشینی سابق" ترکستان را احیا بکنند  ویا "نظام اداری" ویا "نظام تجاری " را بازسازی کرده ویا نظام کشت وداشت وبرداشت باغداری سابق این منطقه را واز نو"بازسازی "بکنند  ویا به آن منطقه دوباره برگردانند  ویا "نظام حقوقی زراعت ویا باغداری سابق " را ویا "نظام آبیاری ونهرکشی ویانگهداری نهر" رابازسازی بکنند  ویا " نظام آموزش ویانظام کتابت وحرفه بندی "را وبه آن منطقهماوراءالنهر  برگردانندو ومغولان نیز همین احیاگری فرهنگی راو در دوره خودشان انجام دادند ولذا بسیاری از کاتبها ویا صنعتگران و غیره را وبه "دربار خود" برگرداندند واز این راه حدود سیصد سال واداره نظام اداری ویا اقتصادی ویا نظام زراعت ویا محتسبی شهرهای مزبور رااز نوساختند ویا از این طریق ومکانیزم اداره می کردند ویا با  فرهنگ وتجربه عمیق این نوع  از دیوانسالاران اداری  انجام می دادند ولذا در پرتو باسوادی کاتبان ایرانی ودربار مغولها وتیموریان  احیاءشد ویا "تاریخ وفرهنگ دوره مزبور آسیای مرکزی وروشن تر از تاریخ آن ،در دوره تسلط روسها ویاچینی های معاصر گردید  که تنها  کامپیوتر ویا موبایل هواوی می سازند  ولی سابقه تمدنی خود ویا اسیا را نمی شناسند وبا آنکه   "ادعای دانشگاه" داشتن را هم ودر دنیای معاصر را هم می کنند   و اوزبکها نیز ونظیر روسها ویاچینی ها هستند که فقط با تکیه به اسلحه خودومدتی بر شهرهای آسیایی تسلط فیزیکی یافته اند ولی از "فرهنگ وتمدن درون زا" ویا "خود ساخته "بی بهره می باشند  ولذا قدرت اداره زیر مجموعه های تصرفی خود را ندارندواوزبکها نیز چنین بودند     که از اوایل دوره صفویه  وبرشهرهای ماوراءالنهر حاکم شدندولی برخلاف "رویه فرهنگی"سابق  مغولان وتیموریها  ودر این شهر های آسیای مرکزی عمل کردند  وحتی برخلاف رویه وخط مشی  مغول وتیموریان وبا صنعت گران ودانشمندان کرده  ولذا اداره این  نوع شهرهاو به بحران کشیده شد وبهمین دلیل  ناچارا "فرهنگ وتمدن روسی وبرشهرهای مزبور" بوجود آمد و یاشکل گرفت  وآن اوزبکهایی  که سابقا از "اقوام ابتدایی  آسیایی " محسوب می شدند  که صرفا " رمه داری " را بلد بودند   ویاصرفا حرفه "  جنگجویی نظامی " را می دانستند ویا "فاقد تجربه تاریخی " ودرشناخت  "نظام اداره نهرهای بزرگ آبیاری" بودند که درشهرهای ماوراءالنهر لازم می باشد  ویا فاقد تجربه در "نظام شهر سازی" بودند  ویافاقد  " دیوانسالاری اداری بودند ولذا "اداره صحیح شهرهای ماوراءالنهر" را نمی دانستند وِِیا " نظام معیشت  سکنه"  آ نرا نمی دانستند   واز این رو و با " تفکرات قبیله ای " خود ویا با تفکرات "ایلیاتی بدوی سابق " خود وشهرهای انرا به هرج ومرج کشاندند که ناچارا  "فرهنگ ونظام اداری روسی" وبعدا بر این کشورحاکم گشت  ویا در دورانهای معاصر هنوز  حاکم می باشد  ونمونه ای از این هرج ومرج اداری ومعیشتی را  و" کتاب "سفرنامه خوارزم "رضا قلی خان هدایت  می نویسد ویا دراوایل  دوره ناصرالدین شاه نشان می دهد که امیر کبیر اورا وبه نزد "خان خیوه" فرستاده بود ولی اینجانب وبه نکات مزبور هنوز اشاره نمی کنم ویا مواردی ونظیر آنرا وکتابهای " سفرنامه فریزر " ویا " سفرنامه وامبری " هم اشاره می کنند که در دوره قاجاریه وبه مناطق مزبور سفر کرده بودند  ویا "گزارشات اجتماعی" واز این مناطق وشهرهای ماوراءالنهر ودر "سفرنامه  های خود" ذکر کرده اند  ویا در "سفر نامه های بهلر" ذکر شده ویادر  "سفرنامه هانری لانسدن "ویا در  "سفرنامه هر ات ومرو" ویا در "سفرنامه هانری دالمان" و"سفرنامه خیوه، مک گاهان" ویا در "سفرنامه ترکستان وترجمه داود خایف " آمدهاست  ویا در کتاب" ظفر نامه خسروی "امده است  که نویسنده اش وبه هرج ومرجهای سیاسی دوران حکمروایی امیر نصرالله بهادر سلطان اشاره دارد که از سال 1242 والی 1277هجری وحاکم شهرهای بخارا وسمرقند بود ولذا در اواخر حکمروایی وی بود که روسها  وبا تکیه به توپ وتفنگ مدرن که از اروپایی ها اخذ کرده بودند وسرزمین اوزبکستان راگشودند ویا با استفاده از این "خلل فرهنگی" سابق آنها گشودند  وهمچنین  تاریخ نویسی  ابتدای تسلط اوزبکان و بر سرزمین ماوراءالنهر هم در کتاب دیگر ذکر شده ویا نحوه اخذ شهر های آن ناحیه واز دست آخرین حکام تیموری هم در کتاب " مسخر البلاد" "بن قطغان "آمده است که " تاریخ دولت شیبانیان را می نویسد ویا در منطقه ماوراءالنهر ودر " دوره صفویه ذکر میکند "و در این دوره تاریخی و"مورخین دربار صفوی" هم که با سوادتراز دیگران هستند ویا  در امر" تاریخ نویسی" بودند  "و به چندین جنگ ودر گیری اوزبکها و با ایرانیان  می پردازند ویا در طی حکومت"سلاطین صفوی ایرانیان " می پردازند  که برخی از آنها را وبطور خلاصه ذکر می کنم  وبعلاوه به آخرین درگیری ایشان با ایرانی ها نیز ویا دردوره محمد شاه قاجار ویا در ابتدای حکومت ناصرالدین شاه هم و صفحات مختلف کتاب " روضه الصفای ناصری " ناصری اشاره کرده است  ویا کتاب " اشرف التواریخ عصر قاجاری اشاره کرده است .

همانطوریکه گفتم و همزمان با "تشکیل دولت صفویه "در ایران و"دولت اوزبکها" نیزسر کار آمد  ودر ماوراءالنهرتشکیل گردید واقوام اوزبک قدرت گرفتند  وبساط حکومت نواده های تیمورلنگ را برچیدند  ویا نظام فرهنگی آنان راودر شهرهای سمرقند وبخارا وکش وفرغانه وغیره برچیدند   وآنگاه اوزبکها که "دین حنفی" را ودر عصر تیموریان پذیرفته بودند  به در گیری شدید وبا ایرانیان شیعه صفوی پرداختند ویا  چندین جنگ وبا ایرانیان ودر دوره صفویه داشتند  که یکی از آنها هم جنگ سال 977 هجری با ایرانیان می باشد  که در دوره شاه طهماسب اتفاق افتاد وروایت کتاب منتظم ناصری ودر ص 855 کتابش ودر باره این جنگ ،چنین می باشد  :  آمدن اوزبک سلطان ابن رستم  سلطان بن جانی بیگ سلطان وبا لشکر فراوان وبه تاخت بلاد خراسان ودر دوره شاه اسماعیل صفوی بود 

وبعلاوه با سقوط پایتخت تیموریان ودر شهر هرات هم در افغانستان ویا شمال افغانستان هم وبدست اوزبکها افتاد وتنها نواحی جنوب غربی اش ودر دست صفویه افتاد ویا تا سقوط اصفهان در دست انها باقی ماند    وبعلاوه اوزبکها وعبدالله خان اوزبک هم که حاکم بخارا شده بود وبه نقل ص 2358 کتاب "مرات البدان "واولین برخورد بین ایرانیان واوزبکهارا بوجود آورد  ویا در سال 916 هجری بود که قشون ایرانیان وبا قشون "شاهی بیگ خان اوزبک "ودر اطراف محمود آباد مرو اتفاق افتاد  وبا یکدیگر جنگیدندولی در سال 917 ه باهمدیگر  مصالحه کرده وقرار گذاشتند که مسیر رود جیحون ونظیر ایام سابق  ونظیر مرز بین ایران وتورانیان باشد ( ماخذ ص 2358 مرآت البلدان  ) ونیز در سال 927 هجری وباز "عبیدالله خان ازبک "واز جیحون گذشته  وهرات را محاصره می نماید  که با خاتمه حکومت تیموریان وبدست ایرانی ها افتاده بود ولیکن  مدتی بعدو به ماوراءالنهر دوباره  برمی گردد  وهمچنین   باید افزودکه اوزبکها وبعدا به خاک افغانستان هم دست انداختند که در آن دوران وهنوزکشور افغانستان  وجود نداشت وتنها شاخه ای از اقوام مغول ودر کوههای بلند آن زندگی می کردند  وبرخی نیز به مناطق مرتفع تاجیکستان کنونی رفته بودندکه کوههای بلند پامیر را در آن ناحیه وشاخه هایی از اقوام مغول هم در ان زندگی می کنند که در مقاله بعدی ام به آن می پردازم  وبعدا وجزوامپراطوری تیموریان شده بود که با قدرت یابی اوزبکها در این نواحی  واز اطاعت انها سر برتافته وناچارا همگی در 150 سال اخیر بدست ژنرالهای روسی افتادکه با همدستی چینی ها فرهنگ وتمدن روسی وچینی نوین را ودر آسیای مرکزی رواج می دهند ولی ایرانیان معاصر وهنوز مکانیزم این "فرهنگ نوین آسیایی " را نمی شناسند ویا "عواقب فرهنگی آنرا " ودر مطبوعات ویا در دانشگاهها ومحافل عوامانه خود نمی شناسند  ومثلا اوزبکها  و در سال 980 هجری شهر" بلخ افغانستان" را واز تنم خان ( تنیم خان ) گرفتند ویاشهرهای "اند خود" و"شپورخان "را واز اوزبک سلطان گرفتند  وبعلاوه به نقل منابع تاریخی دوره صفویه ودر سال 935 هجری کوچکم خان اوزبک وبا 200 هزارنفر و از طوایف اوزبک واز جیحون گذشته وبه مقاتلت شاه طهماسب وبه ایران می آید  ولی در این جنگ ،شاه طهماسب پیروز گشته    وحدود 20 هزار اوزبک کشتهمی گردند   وباز به نقل ص 2359 کتاب مرات البلدان ودر سال 937 هجری هم ویادوسال بعدنیز  ودر دوره شاه طهماسب  صفوی وباز عبیدالله خان اوزبک وبه خونخواهی عموی خود (شیبک خان اوزبک) واز جیحون گذشته ومدتی مشهد را تسخیر می کند  ویا آستان قدس را ویران می نماید  ویا مسجد جمعه اهل سنت را در مشهد می سازدکه شاهرخ تیموری وزنش گوهر شاد ویا حکام تیموری آنراشهر کرده بودند  که بناهای مختلف مشهد ساخته آنهاست  وتیموریان با مشهدو نظیر فرهنگ اوزبکان عمل نکرده بودند (وبا آنکه شاهرختیموری  وزنش گوهر شاد وِالغ بیگ پسرش  ویا حکام مشهد وهمگی اهل سنت بودند ولذا تبدیل مشهدالرضاکه تنها یک مقبره ساده بود و به یک "نظام شهری"  ویا شهر نشینی خوب ودر آوردن از شکل دو قریه "سناباد ونوغان" ومعلول عملکردهای فرهنگی شاهرخ تیموری وزنش گوهر شاد بودکه تاریخ نویسان ایران به آن  نکات تاریخی عمدا اشاره نمی کنند وبعدا  اوزبکها آمدند واین "تاسیات شهری" عصر تیموری مشهد را خراب کردند ومدتی هم در مشهد باقی ماندند  ویا در آنجا کاروانسرای اوزبک ویا مسجد جمعه حنفی ساختند ولی  با آمدن سپاه ایران وبه نزدیکی های  مشهد ویران گشته  واوزبکها دوباره به ماوراء النهر عقب می نشینند وهمچنین  درسال 943 هجری هم  ودوباره عبیدالله خان اوزبک واز جیحون گذشته  ونیشابور وشهرهای دیگر خراسان را تسخیر می نماید ( ماخذ ص 2359 کتاب مرات البلدان ویا کتب دیگر عصر صفوی ) وبعلاوه به نقل ص831 کتاب مرآت البلدان ودر سال 990 هجری نیز  و"عبدالمومن خان اوزبک " وبا خوانین ماوراءالنهر وبه تسخیر خراسان و  محاصره  مشهد   می آید  ودر این سفر ،"عبدالمومن خان"  ونیشابور وخواف وباخزر وفوشنج وغوریان  را گرفته ویا بدست اوزبکیه افتاد  ( ماخذ ص 831 مرات البلدان ) وهمچنین در سالهای 1004 و1006 هجری نیز ودوباره در دوره شاه عباس اول و"اوزبکها" دوباره به خراسان حمله کرده وتا شهر اسفراین خراسان جلو می ایند  که شاه عباس وبه مقابله آنان می پردازد  ( ماخذ ص891کتاب مرات البلدان ) و به این جنگهای مزبور وکتابهای تاریخ نویسی  عصر صفویه هم پرداخته اند   ونکته ای که تاریخ نویسان معاصر ایران  وهنوز به آن نپرداخته اند وآنست که شاه عباس وبرای  مقابله با تاخت وتاز اوزبکها به خراسان ناچار می گردد  برخی از طوایف کرد شیعه شده را واز نواحی کردستان  وبه شهرهای بجنورد ویا شیروان وقوچان واسفراین و غیره بکوچاند که امروزه جزو طوایف کرد شادلو وقراچورلو وغیره خراسان شمالی هستند ویا بخشی از طوایف ترک قاجاریه را ودر شهر گرگان ویاآق قلعه مستقر  می سازد ویا بخشی از طوایف افشار ترک را وبه شهرهای  کلات ودرگز وقلاع اطرافش واز آذربایجان غربی می کوچاند ویا طایفه بیات ترک را وبه نیشابور می کوچاند وبعلاوه  در خود اوزبکستان هم کتاب " مسخرالبلاد" را" بن قطغان" نوشته است  ودر این کتاب وبه شجره نامه "شاهان اوزبک "ودر دوره صفویه پرداخته است  وتا اینکه در پایان دولت صفویه هم  ویا با ظهور دولت افشاریه نیز وبازدوباره اوزبکها و با نادر شاه افشار درگیر می شوند   ونادر شاه هم وبعداز تسخیر هندوستان وبه مقابله لشکر کثیر آنان می پردازد  که کتابهای "عالم آرای نادری "ویا "جهانگشای نادری " ومفصلا به جنگ آن اوزبکا ن  و با" نادر شاه افشار " پرداخته که از ذکر آنهاهم  می گذرم و فقط به ذکر مطلب ص 2359 کتاب مرات البلدان اکتفاء می کنم  که می نویسد : در سال 1054 هجری وبه حکم نادر شاه ، نجاران هندوستانی وحدود 1100 کشتی را وجهت عبور لشکر نادر شاه ساختند  ویا جهت عبور از رودخانه پر آب جیحون( آمو دریا ) ساختند وبه آب انداختند  وتا نادرشاه هم بوسیله انها و به منطقه بخارا وارد بشود  وبا ابوالفیض خان چنگیزی ( از قوم اوزبک ) درگیر می شود  وهمچنین با "ایلبارس خان" که (حاکم خیوه وخوارزم وهزار اسب )بود در گیر می شود   ودراین جنگها، نادرشاه پیروز می گردد  واراضی اوزبکستان ویا ترکمنستان ویا قزاقستان وتاجیکتان بدست نیروهای نادر شاه افشار می افتد  وتا اینکه و در این ایام ونادر شاه ودر خیمه جنگی خودودر فتح آباد قوچان   وبوسیله گاردهای گماشته خود ،مقتول می گردد  ویا فرزندان ونواده هایش نیز ودر کلات خراسان قتل عام می شوند  ولذا دولت جنگی افشاریه با 20 سال سابقه مقتدرانه خود فرومی پاشد  وناچارا ارتش نادر شاه واز خاک اوزبکستان خارج می گردد    وبعد از وی نیز"الله یار خان اوزبک" وبه انتقام فتوحات نادرشاه وبا ارتش اوزبکی خود راه افتاده واغلب شهرهای ایران را ویرانه می کند که کتابهای عصر زندیه ونظیر کتاب " مجمل التواریخ ویا گلشن مراد وغیره وبه تخریب های "الله یار خان اوزبک "ودر شهر های ایرانیان  اشاره کرده اند  ودر دوره اوایل عصر قاجاریه وتا عصر ناصرالدین شاه هم وکتابهای عصر قاجاریه نیزبه تاخت وتازهای آنان اشاره دارند  وبویژه کتاب "روضه الصفای ناصری " وبه آن تاخت وتازاوزبکها وبه خاک ایران  پرداخته است که در این دوره تاریخی قدرتشان خاتمه می یابد ویا توسط زنرالهای روسی وسرزمین آنها تسخیر می گردد وهرچند فرهنگ روسی توسعه چندانی وبرای اوزبکها ببار نیاورده است  واگرچنانچه  در سرزمین امریکا ویا در قاره آمریکا و"سرزمین سرخ پوستان" وبوسیله ارتش آمریکا هم تسخیر می گردد  ولی سرخ پوستان فرهنگ بومی خود راحداقل رها نمی کنند وتا مدتها حفظ کرده بودند  ولی در این سوی قاره آسیا  واوزبکها هم زمان با تسخیر سرزمین اشان  وفرهنگ تهاجمی خود را از دست دادند وبعلاوه  فرهنگ بومی خود راهم واز دست می دهند که  به آن نکته خواهم پرداخت که چگونه در نظام سیاسی ومعیشتی ونظامی وفرهنگی امروزین ،و به فرهنگ پذیری صرف از تمدن " اقوام روس " پرداخته اند ویا در 150 سال اخیر پرداخته اند .

 وهمچنین  در ذکر مردم شناسی "زیر مجموعه های تیره ها  ویا طایفه های اقوام  اوزبکها " واسناد زیادی در کتب تاریخی آمده است که ذکرش  طولانی می باشد وبهمین دلیل  هم از ذکر آنها می گذرم ولی  در کتاب پژوهشی ام ودر باره" اوزبکها " مفصلا ذکر کرده ام   وتنها برخی از شاخه های "طوایف اوزبک ها" را ذکر می کنم که در جنگ با نادرشاه شرکت داشتند  ولذا ا"سامی طوایف عمده آنها" ودر لابلای اسناد"کتاب عالم آرای نادری " آمده است  که اکنون در شهر ها وروستاهای این کشور 26 میلیونی اوزبکستان زندگی می کنند ومثلادر ص 585 کتاب "عالم آرای نادری "وبه "طایفه قنقرات " اوزبکها اشاره شده است  که در اطراف قلعه خزاراوزبکستان بودند ویا در ص 585کتابش  وباز به "طایفه قلماق ها" ویا آلتین جو اوزبکها اشاره می شود  ونیز در ص 593 کتابش و به  "طایفه آق یلاو اوزبکها " اشاره دارد که در اطراف تاشکند بودند ودر چند صفحه این کتاب ذکر می کند که سکنه "قصبه  تاشکندقدیمی "وقبل از  ساخته شدن" تاشکند جدید" که روسها ساخته اند واز قوم "آق یلاواوزبکها" بوده وبعلاوه  در ص 582 کتاب "عالم آرای نادری "وبه " طایفه قبچاق منقیت اوزبکها" اشاره می شود ونیز در ص 633  وبه " طایفه منقیت اوزبکها " اشاره دارد وهمچنین در ص 583 کتابش وبه " طایفه قبچاق و"یوز" و"منک "اوزبکها " اشاره دارد ویا در ص 627 کتابش وبه " قبایل آرالی وقراقالپاق  اوزبکها" اشاره دارد که در اطراف دریاچه آرال اوزبکستان  "زندگی می کنند  که بعد ازدریاچه  خزروبزرگترین دریاچه آسیامی باشد  ویا دورودخانه پر آب جیحون ویارود  سیحون  ( سیر دریا) به آن دریاچه آرال می ریزد که در بالای شهر ویران شده خوارزم می باشد  وقبلا در دوره خوارزمشاهی ویاسلجوقی ومراتع اطراف آن دریاچه وبه طوایف ترکان  غزتعلق داشت  ویابه طایفه ترک کیماک ویا ترکان بچینگ  ویاترکان منقشلاق ویااوشار ( طایفه افشارکنونی ) تعلق داشت که ابن فضلان واز آنها در کتابشیاد می کند  که بعد از حمله چنگیزخان  ویابا خرابی شهر خوارزم واز این منطقه رفتند ویابا خرابی  شهر "بیرون"اوزبکستان  ویا شهر فاراب ویا قصبه خرمثین بخاراکه زادگاه بیرونی ویا فارابی وابن سینا وخوارزمی ریاضی دان بود وخانواده هایشان از آنجاها  رفتند  ولذا بقایای ترکان کشته نشده از آن منطقه مهاجرت نمودند   ودر عوض اقوام قراقالپاق ویا منقیت وغیره ودر در عمده دهات اطراف این دریاچه آرال اوزبکستان  ساکن شده اندونیزطایفه قنقرات اوزبکها  نیزو در جنوب این دریاچه شهر"کونگراد" را در دست دارند وبعلاوه دریاچه آرال ،امروزه واز وسط نصف شده است ونصف آن به کشور قزاقستان  تعلق دارد ویا با چند جزیره درونی اش تعلق دارد وشهر روسی "آرالسک "هم که مرکز قوای ماورای خزرروسهابود ودر شمال آن می باشد  و یادر ایام تزار ها بود ودر بالای این دریاچه آرال ساخته شده است  وبعلاوه ص 588 کتاب "عالم آرای نادری" نیز و به همین " طایفه قراقالپاق ها " اشاره کرده است  ومثلا ص 1142 کتاب مزبور و به " طایفه قرا قالماق اوزبکها " اشاره دارد  وهمچنین  ص 632 و633 کتاب عالم آرای نادری وبه طوایف دیگر "قبیله اوزبکها" می پردازدکه در جنگ با نادر شاه شرکت کرده بودندویا در این باره می نویسد :و"طایفه اوزبکیه" هم از قبیل "تایمنی" و"قنقرات" و"قیاد "و"ارمند" و"منقیت" و"کنه کس" ونیز "طوایف آرالی" و"قرا قلباق" هستند( ماخذ ص 632 و633 عالم آرای نادری )  ونیز به نقل ص 626 همان ماخذ ودر این دوره تاریخی دولت افشاریه ، وایلبارس خان اوزبک (والی خوارزم وخیوه واورگنج) بودکه نهرهای منشعب شده جیحون  در آنست ویا در اراضی حاصل خیز آن اطراف خوارزم وخیوه و هزار اسب  می باشد وباغات وکشتزارهای بسیار مساعدی را ودر این منطقه بوجود آورده است  ولازم به ذکر است که شهر بزگ خوارزم وبا سکنه ترک ان وبعد از واقعه حمله چنگیز وبه خوارزمشاهیان کاملا ویران شده وسکنه اش مهاجرت کردند وامروزه بجای ان شهر کوچک "خیوه" ودر همسایگی اش وبا جمعیت کوچک شهری ویا با نژاد اوزبکان قرار داردولذا ساختار شهری سابق اش  کاملا عوض شده است  واینجانب ودر پژوهش ام ودر باره "شهرخوارزم وتحولات شهر نشینی آن  ، وبه این مسئله پرداخته ام وبعلاوه به و به نقل "سفرنامه ابن بطوطه "ویا "سفرنامه هنری موزر" خربوزه های خوارزم  ویا هندوانه کاشته شده در اطراف خوارزم ونظیری در همه جهان ندارد و یابه نقل ، رضا قلی خان هدایت  ودر "سفرنامه خوارزم "خودواز خیابانکشهای وسیع مابین باغات اطراف خوارزم ودر " سفرنامه  خوارزم " خود تعجب کرده است  ویا "سفرنامه کلاویخو" نیز واز باغات بزرگ وطولانی اطراف بخارا تعجب می کند که چندین روز واز مجرای آن باغات اطراف بخارا  می گذشت ویا در کناره یکی از شعبات جیحون می گذشت ویا رودکی نیز از زیبایی های "جوی مولیان" آن شهر سخن می گویدکه اکنون وبصورت صدها قصبه بزرگ وآباد ویاپردرخت اوزبکستان در آمده اند  ویا در کناره های رودخانه هاویاشعبات فرعی رودخانه پرآب جیحون هستند که " اقوام مختلف اوزبک " ودر کناره های آن زندگی می کنند  ونظیر چنین آبادی های حاصلخیز ودر بلاد دیگر آسیا وجود ندارد ویا  بسیار اندک می باشد  ونظیر بین النهرین عراق و منطقه تمدن خیز آسیا می باشند  که دو رود خروشان وپرآب جیحون ویا سیحون آسیادر آنها  جاری است  ویا دو رود خانه خروشان وبزرگ مزبور واز کوههای بسیار بلند آسیا نشات میگیرند و به دریاچه بزرگ آرال می ریزند که اراضی مابین این دورودخانه بزرگ آسیایی  وبنام " اراضی ما وراءالنهرگذشته " نامیده می شده  ویا اراضی " اوزبکستان پنبه خیز " کنونی نامیده می شود  که صدها آبادی بزرگ دارد ویا در 8 جلگه حاصلخیز ومابین این دو رودخانه وجود دارد  ویا با کانالها بزرگ آبیاری مشروب می شوند که  به جیحون وصل اند  ودر بالای جیحون ویا در پایین آن نیزو"دو"ریگزار قزل قوم قرار دارد  که  در بالای جیحون قرار دارد  ودیگری هم و"قرا قوم" است  وبه معنی دشتهای "شن سیاه" ویا "شن زرد" می باشند وقره قوم در پایین جیحون قرار دارد واحتمالا نشت آبهای سیحون وجیحون ودر زیر شن زارهای مزبور هم وآنرامساعد می کند ویا مرتع های چراگاهی مقطعی می سازد  ولذا در ایام بها رومرتع های چراگاهی خوب ودر برخی از نقاط آن بوجود آورده است  ولیکن  در ایام دیگرسال  خشک می شوند واکنون "اوزبکستان" ودر قلب آسیای مرکزی  قرار دارد ویا با مساحت 447400  کیلومتر مربع خاکش  ودارای 8 جلگه حاصلخیز می باشد ویا دارای دهها چراگاه ومراتع نیمه خشک است  که چهارمین کشور "تولید کننده پنبه" ودر جهان را بوجود می آورد  ویا دومین کشور "صادر کننده پنبه" می باشد  که در طول حکومت چند دهه کمونیستی آ ن کشورو صدها مزرعه "سولخوز ویاکلخوز" اشتراکی در آن بوجود آمد  ویا با "انواع شبکه های آبیاری" ویا "نهرکشی های اشتراکی" شد که از صدها رودخانه مختلف این 8 جلگه می گذشتند وبه جیحون می ریختندویا مزارع اشتراکی پنبه آ ن قصبه های بزرگ را آبیاری می نمودند که امروزه وبصورت " شهرک های کشاورزی در آمده اندکه حدود 26 میلیو ن جمعیت اوزبک ودر آن شهرک های کشاورزی ساکن هستند  ویا (در قصبه قدیمی وبا لقب  کندترکی )ساکن هستند که به اسامی "کند ترکی" نامیده می شدند وکتاب احسن التقاسیم ویا کتب دیگر هم وبه اسامی "کند ترکی "آنها اشاره می کنند و نطیر "جیمکنت"ویا"تاشکنت "ویا"پنجیکنت "وغیره بوده وامرزه حداقل                    

نیمی از جمعیتش ویامعادل 44درصد جمعیت  اوزبکستان وبه کشاورزی مشغول بوده ونیمی دیگر هم و به کارهای خدماتی واداری ویا بازرگانی وفنی مشغولند  وبعلاوه جمعیت شهر نشین اوزبکستان هم  اندک  بوده  و70 درصد  آن در شهرک های کشاورزی اوزبکستان مشغول فعالیت می باشند  وبرخی از سکنه شهر ها نیز ودر "بازار شهرهای بخاراوسمرقند" وفرغانه وقرشی وحجره ها ویاتجارتخانه های خرید وفروش  پنبه  دارند ویا مغازه مشتقات ویا مغازه لوازم کاشت وداشت آنرا دارند ویا "مشاغل صادرات پنبه "را دارند ودر گذشته  هم "همه صادرات پنبه "آنکشور  واز طریق را ه آهن  اش به مسکو انجام می گرفت  ولی امروزه وبه برخی کشورهای دیگر هم صادر می گردد وبعلاوه در گذشته "همه مزارع اشتراکی سولخوز" پنبه اوزبکستان  وبصورت  "اقتصاد تک محصولی  پنبه" عمل می نمود  ویا تنها

نیاز های کشور کمونیستی شوروی ویا اقمارش را تامین می کرد  که درامد اضافی اش وصرف تاسیسات اداری می گردید   ولی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی  وبجای سولخوزها وکلخوزها و"شرکتهای بزرگ  پنبه"  بوجود آمدند و یا شرکتهای جدیدتری وبنامهای  "شرکتهای آندیژان" و یا "شرکت اینواتسیا"و یا  "شرکت اوژلوپکوپرومسبایت " و یا "شرکت اوز مارکازیمپکس " و  یا  "شرکت اوز پرومماشیمپکس" هستند  که در شهرک های کشاورزی اوزبکستان ومشغول رتق وفتق تولیدپنبه می باشند   ویا مشغول "صادرات پنبه اوزبکستان "هستند وبه غیر از شوروی وبه کشورهای دیگر جهان هم صادر می کنند وهرچند مدیریت ویا سرمایه گذاری این نوع از شرکتهای جدید "تولیدپنبه " ویا "صادرات پنبه" اوز بکستان هم  ونظیر ایام سابق وباز در دست تعدادی ازروس تبار ها قرار دارد  ویا "شرکت اوزبک لگپروم"  اوزبکستان می باشدکه مشاغل مربوط به نساجی پنبه را دارد ویااز پنبه زار های مزبور "آنرا تهیه کرده  وبه انواع منسوجات پنبه ای "تبدیل  می سازد  ویا در اقتصاد خصوصی سازی28 ساله اخیر اوزبکستان وشرکتهای دیگر شکل گرفتند  که بعد از  سال 1991میلادی می باشد  و برخی دیگر از شرکتهای مختلف نیز ودر این کشور بوجود آمدند  ومثلا "شرکت گاز ونفت اوزبکستان " است که امروزه 84000نفر را اشتغال داده است ویا در سال 1992 م شکل گرفت  ویا چندین پالایشگاه فرغانه وبخارا ویاآلتی – اریک را اداره می کندویا "شرکتهای برق ونیروگاهی  اوزبکستان" است که حدود 37 نیروگاه اوزبکستان را اداره می کند و ِیا " شرکتهای معدنی اوزبکستان" است  که    2700معدن ذغال سنگ ومس و وطلاواورانیوم و معادن سنگ اوزبکستان را اداره می کنند  ویا برخی شهرک های کوچک صنعتی نیز دارند که به تولید یخچال ویا خودرو ولوازم خانگی سکنه اوزبکستان می پردازند

 وهمچنین پایتخت 2/2 میلیونی تاشکند اوزبکستان هم   که بزرگترین شهر اوزبکستان می باشد  وبعلاوه برخی شهرهای کوچکش  نیز وچندین دانشگاه دولتی دارند ویا برخی از موسسات فرهنگی وپژوهشی معدود دارند که قشر معدود دانشگاهی وفرهنگی اوزبکستان را تشکیل می دهند  وبعلاوه این کشور امروزه دارای   برخی از کارمندان اداری ویا بانکی است  ویا کارکنان هتلهای تاشکند هستندولی بیشتر آنها هم روس تبار می باشند  وچراکه جمعیت اوزبکها وفقط 80 درصد سکنه این کشور را تشکیل می دهند وبقیه اش  ، ویا  جمعیت روس تبار هستند که استالین به آن کشور کوچانده است  ویا  و14 در صد دیگرش هم  واز مهاجرین قزاق ویا تاجیک بوده ویااز جوامع دیگراروپای شرقی  هستند  وبعلاوه  تعداد50 الی 60 هزارنفراز سکنه اوزبکستان هم و پرسنل نظامی  بوده ودر سه پایگاه زمینی ویا در 5یا پایگاه نیروی هوآیی آن  کشور می باشند که اغلب سلاحهای آنان  نیز ، مدل روسی می باشد  وبقیه جمعیتش  نیز ودر 8 جلگه حاصلخیز اوزبکستان وبه "کشت انبوه پنبه "می پردازند ویابه کشت  کنف مشغولند و تعدادی معدودی نیز وبه تولید تنباکو ویا ابریشم ومحصولات باغی  می پردازندونظیرکاشت  خربزه ویا هندوانه وزردآلو ویا آلوچه معروف بخارا هستند وبرخی نیز ودر کنار مزارع پنبه زارهای خود وبه تولید صیفی جات ویا سبزیجات خودکفایانه  خود می پردازند ویا در بازارچه خربزه تاشکند وخیوه  آنهارا عرضه می کنند  وهمانطوریکه گفتم حدود 30 درصد  سکنه اوزبکستان هم ودر چند شهر کم جمعیت آن کشور سکونت دارند ولی 70 در صد بقیه جمعیت اوزبکستان ودر "شهرک های کشاورزی آن" زندگی می کنند  ومثلا در جلگه اطراف بخارا وحدود 20 شهرک کشاورزی مستقر است که در قدیم وبصورت  قصبه های بزرگ بودند که "نرشخی ودر تاریخ بخارای  خود" ویا ر.ن .فرای ودر کتاب " بخارای خود واز آن قصبات حومه ای بخارا یاد کرده اند که یکی از آنها هم "قصبه  خرمثین "وزادگاه ابوعلی سینا میباشد  وخود بخارا هم وامروزه      236000 نفر جمعیت دارد  وسکنه 20 شهرک کشاورزی حومه اش ،نیز بسیار زیاد تر ازجمعیت شهرمرکزی بخارااست ویا شهر سمرقند که روزی پایتخت آسیایی تیموریان بوده ولی امروزه وشهر کوچک 368000 نفری می باشد که در اطرافش 24 شهرک کشاورزی دارد ویا در اطراف "شهر قرشی" دوره تیمورنیز که کوچک مانده وحدود 26 شهرک کشاورزی وجود دارد . که جلگه دیگر اوزبکستان می باشد  وبرخی شعبات جیحون ودر آن جلگه جاری است ویا 11 قصبه بزرگ کشاورزی ودرجلگه اطراف "شهر سبز "می باشد  که احتمالا "شهر کش "زادگاه تیمور می باشد  ونیز در جلگه کناره های شمالی جیحون هم وحدود 20 قصبه بزرگ وجود دارد که از آبادی  "دیه خاتون " ترکمنستان شروع می شود وتا قصبه "هزار اسب "ادامه می یابد که درکناررودخانه جیحون ومسیر راه آهن  است   وکنار آن رود می باشد  که مرز دو کشور اوزبکستان وترکمنستان معاصر راتشکیل می دهد  ویا مرزدوکشور را  از هم جدا می سازد ومثلا  در کناره شمالی رود جیحون و حدود 20 قصبه بزرگ وآباد کشاورزی اوزبکستان  استقرار داردویا در حاشیه جنوبی جیحون هم که متعلق به خاک ترکمنستان می باشد  وحدود   11 روستای بزرگ مستقر است وبعلاوه درجلگه حاصلخیز "خیوه" وخوارزم هم  که کوچک مانده اند ولی شعبات جیحون پخش می شوندو دهها شهرک کشاورزی وجود دارند  ویا در جلگه اطراف دریاچه آرال نیز ودهها آبادی کشاورزی قرار دارند که متعلق به قرا قالپاقها ویا قنقراتها ویا منقیت ها هستند که در  آنها مستقر می باشند   وازشهرهای نیمه بزرگ   اوزبکستان هم دوشهر  "اندیجان" وبا جمعیت 000 303  نفری ویاشهر قدیمی فرغانه وبا جمعیت 191000نفر بوده  وبقیه شهرهای قدیمی آن و8 عدد بوده   وجمعیت های کوچکتری  دارند     وبقیه اش  بصورت آبادیهای بسیار کوچک خدمات رسان  ویا کشاورزی بوده ویا در  مسیر جاده های اوزبکستان  ویادر کناره شعبات رودخانه ها قرار دارند     ولذا نظام زراعی صنعتی ومدرن اوزبکستان وبصورت فوق الذکر می باشد که در گذشته ودر مزرعه های اشتراکی آن کاردسته جمعی  می کردند  ولذا زندگی آلاچیق نشینی ایلیاتی سابق ویا تهاجمی سابق را رها کرده ودر خانه های مسکونی قصبه های مذکور نیز و " خانه های مسکونی اشتراکی " زندگی می کردند

                          *****

     بعلاوه  لازم به ذکر است که فرهنگ پذیری " اقوام اوزبک " واز نظام فرهنگی  " اقوام روس " شدید است واز 150 سال قبل شروع شده  که سرزمین آنان وبه تصرف  "ژنرالهای نظامی روس" در آمد که در دوره ناصرالدین شاه قاجار در ایران بود ودر این دوره تاریخی بود که  اقوام اوزبک وبتدریج و به " اخذ فرهنگی "ویا به پذیرش یکطرفه "عناصر فرهنگی " روسها پرداختند و یا " ترکیب فرهنگی " محتویات فرهنگ روسها را اخذ کردند  وبتدریج هم این عناصر فرهنگی را ووارد "فرهنگ قومی وقبیله ای خود ویا ایل اوزبک " خود نمودند که سیاحان مختلف به آن نکات اشاره کردهاند  ویا مورخان گذشته وبه این نوع از "جذب فرهنگی "اقوام اوزبک واز"فرهنگ روس "پرداخته اند ولذاعناصری می باشد  که در "نظام فرهنگ  قبیله ای  سابق آنان" وجود نداشت  ولی بعداو "جزو فرهنگ آنان" گردیده است   ویابصورت "سازنده نظام معیشت معاصر آنان" آمده است    ویکی از " عناصر فرهنگی " مزبورهم  وجذب " نظام بانک روسی " بود که به "درون جامعه قبیله ای اوزبکان "  راه یافت وقبلا قبیله آنان و"بانک" را نمی شناختندویا در 150 سال قبل اتفاق افتاد ودیگری " هم جایگزین کردن راه آهن اوزبکستان "وبه شهر مسکو بود که قبلا تنها"قطار شترها " را داشتند ویا در مسیر شهر های آسیای مرکزی  را می شناختند ، که حرکت میکرد وسومی نیز " اخذ "آموزش های نظامی اداره جامعه خود" واز ژنرالهای روسی بود ویا نصب درجه های نظامی "مدل روسی "وبرسینه های خود بود  ویابر کتف خودبودکه مدل روسی بود   ویا"اخذتمرینات نظامی" واز آنها بود ویااخذ "اسلحه های نظامی روسی "بود که تابحال ودر شکل مدرن آن ادامه یافته است وچهارمی نیز اخذ فرهنگی "نظام اداره شهرهای خود واز روسها ویا در 150 سال گذشته بود ویا کنار نهادن " سبک نظام اداری " فرهنگ گذشته خودبود  وپنجمی نیز و" اخذ سبک پایتخت سازی خود واز روسها بود که "تاشکند" را وبا آن "مدل روسی " ساختند ویا کنار نهادن مدل معماری قدیمی ویا اداری پایتخت های سابق بخارا ویاسمرقند خودبود  وششمی نیز تعظیم ویا کرنش در برابر نظامیان روس بود که قبلا در نظام فرهنگی قبیله ای سابق آنان نبود وصرفا در برابر"روسای ایلی خودمانی مغولها" کرنش می کردندولی به سکنه جوامعدیگر  "سرایت فرهنگی "نمی دادند   وهفتمی نیز "اخذفرهنگی سماور آتش ذغالی نیکلای روسی "بودکه در آلاچیق ها وخانه های خود آوردند  ویا استکان ونعلبکی های مدل تزاری را ویا استفاده از "بخاریهای آهنی هیزم سوز روسی "بود که در خانه ها وآلاچیق هایشان کشاندند ویااستفاده از  وسایل جدید کاشت وداشت وبرداشت کشاورزی نوین "نیکلایی " بود که تزار ها هم واز صنایع منچستر ولندن اخذ فرهنگی کرده بودند  وسپس وارد نظام کشت وداشت کناره های  جیحون آسیای مرکزی نمودند ویا جایگزین  :ردن آنها وبجای داس قدیمی قبیله ای ویا خیش ویا اسکلت بندی چوبی آن بود که وابستگی آنان را به روسها زیاد تر نمود   ودیگری  هم جایگزین  کردن هتل ومهمانخانه ها  ودر شهرهای بخاراوسمرقند و" بجای "کاروانسرا "هابود  که مسافرانش در صحراهای آسیا "آزادی اجتماعی در حرکت ویا اسکان  واقامت  وانتقال فکر داشتند ولی ساخت مهمانخانه های بخارا وسمرقند  وفلسفه اش کنترل مسافرت اقامت گنندگان آن مهمانخانه ها بود ویا گزارش آن وبه پلیس محلی آن شهر بودکه زیر نظر "ژنرال های روسی "بودند واین نوع از ت هیه گزارش ها واز مسافران ویا رهگذران وجزوقرار دادهای سیاسی بود که در هنگام تسلط روس ها وبر اراضی اقوام بیابانگرد آسیای مرکزی ودر 150 قبل انجام گرفتهبود و تا اقوام سر کش کنترل بشوند   ویا تن دادن به مدل چاپارخانه های مدل روسی وآزادی تفکر قبیله ای سابق آنان را گرفت   ویا مکانیزم حذف چاپارخانه های سنتی خودشان بود  ویاپذیرش  ممنوعیت ورود نشریات ویا کتب فرهنگی وبه جامعه اوزبکستان بود که هنوز هم ادامه دارد وتا مبادا وازاین طریق " روشنگری اجتماعی " انجام بگیرد  ویا منجر به "دگر گونی فرهنگی "این نوع از "جوامع ایلیاتی " آسیای مرکزی بشود  ویا پذیرش زبان روسی ودر آموزشهای رسمی کلاسیک بود  ویا درکتابت ها وکنار گذاشتن زبان وخط قدیمی خودشان  وکاتبان آنهابود  ویا "عنصرفرهنگی " دیگرهم  وآنست که قبل از 150 سال مزبور و"اوزبک ها "عادت فرهنگی خاصی داشتند که تنها "مالیات دامها" را ویا" مالیات زراعی " خود را وفقط به "روسای قبایل" خود می دادند ولی ازدوره تاریخی بعد از آن تاریخ و علاوه از دادن مالیات به "روسای قبایل خود"و مجبور شدند که مالیات دیگری هم وبه " ژنرالهای روسی" بدهند که "امنیت سرزمین هایشان را نیز نگه بدارند وبعلاوه عنصر فرهنگی دیگر هم آن بودکه پذیرفتند که تنها   از روسای قبیله ای که مورد قبول سران نظامی روسیه می باشند و حرف شنوی بکنند  ولی از خانهای سرکش در برابرروسها و(نظیر قوشیدخان وغیره ) اطاعت نکنند ویا آنها را وبعنوان حاکم شهر ها ویا بلاد خود انتخاب نکنند   ودیگری هم اخذ "نهادهای سیاسی قبیله اوزبک خود" را واز " مدل سیاسی روسیه بودویا از "مدل مسکو" ویا قوانین اساسی آن کشوربود که اخذ کردند  ویا در تطورات سیاسی سه گانه خود ودرطول  150 ساله گذشته اوزبکستان  " اخذ کردند واز این را نهادهای سیاسی سابق خود را  متلاشی  کردند د  ولذا پذیرش یکطرفه عناصر فرهنگی مزبوربود  که آنان را به انقیادروسها  کشاند ویاتوسط اوزبکان بود که ، ونظام فرهنگی ومعیشتی 150 ساله آنان در دست روسها افتاد ویا بشدت تحت تاثیر " فرهنگ روسی " در آمده است  که سیاحان ویا جهانگردان آسیایی وبه ذکر این نوع از "فرهنگ پذیریهای  اقوام اوزبک "اشاره می کنند ویا در مقاطع تاریخی 150 سال گذشته آسیا پرداخته اندکه برخی از آن مواردهم  ودر صفحات  "سفرنامه تحف بخارا"   آمده است ویا در"سفرنامه ترکستان " هنری موزر آمده است ویادر سفرنامه های دیگرآسیایی  ذکر شده اند که به برخی از آن موارد وذیلا اشاره خواهم کرد  :

ومثلا همین انتخاب شهر" تاشکند"و برای پایتختی اوزبکستان می باشد  که  فلسفه سیاسی خاصی داشت ویا کنار نهادن پایتختهای قدیمی آن کشوروبدنبال این فلسفه اداری بود   ونظیر کنار گذاشتن شهر سمرقند ویا بخارا وغیره و بدنبال سیاستی بود که فرهنگ اوزبکها را دگرگون بکنندوتا اقوام اوزبک وازتعلیمات  کارمندان اداری سابق شهرهای سمرقند وبخارا فاصله بگیرند  ویا"نحوه دیوانسالاری "آینده اوزبکستان را واز آنهادیگر  یاد نگیرند !وبلکه توسط کارمندانی باشد که از روسیه بدانجا خواهند کوچانید  ولذا فلسفه سیاسی انتخاب آن شهر هم وبهمین دلیل می باشد  ویا "مدل شهر سازی تاشکند" هم ویا نحوه محله بندی شهری تاشکند که طیف خاص اجتماعی را در بر می گیرد  ویا شکل دادن به ادارات خاص تاشکند ودر150 سال گذشته است که فلسفه خاصی دارد  وبعلاوه مکان یابی جغرافیایی شهر تاشکندهم  ودر ناحیه مرزی دو کشور ویا در همسایه گی  قیرقیزستان ویا قزاقستان نیز   وفلسفه سیاسی خاصی داردکه " فرهنگ پذیری اوزبکها" واز " اقوام روس " را بیشتر بکند وبهمین دلیل  هم امروزه "تاشکند"  وبا جمعیت شهری 117500 /2 نفره خود وبعنوان پایتخت این کشور کشاورز خیز آسیای مرکزی فلسفه خاصی دارد   ویا بعنوان بزرگترین شهر اوزبکستان نقش خاصی دارد ویا تبعیت  13 شهر قدیمی آن نیز فلسفه خاصی دارد که پنج عدد از ان شهرها وبا جمعیت 200الی 300 هزار نفری می باشند  که نظیر شهرهای سمرقند وبخارا ونمنگان واندیجان وفرغانه هستند  ویا8  شهر قدیمی اش نیز وبا "جمعیت شهری کوچک تر"می باشند  وجمعا 25 درصد سکنه کشور را "شهر ها" تشکیل می دهند وبقیه جمعیت آن کشورهم  ودر حدود 100 الی 120 قصبه کشاورزی نیمه بزرگ  می باشند ویا بصورت "شهرک های کشاورزی پنبه خیز" هستندکه "نظام فرهنگی خاصی "را می طلبد  وشهرهای پایتختی  کشور های دیگر  آسیای مرکزی هم همین وضع را دارند   ویا همگی "شهرهای روس ساخته" می باشند  وبعلاوه عمر همه آنها نیز ونظیر" تاشکند می باشد که ، عمر 150 ساله دارند ونظیر شهر "آلما اتی" (یا  شهر درختان سیب ) قزاقستان است که اخیرا به شهر "آستانه "انتقال  یافته است  ویا شهر" بیشکک قیرقیزستان "است که در ناحیه مرزی دوکشورقرار دارد   ویا محل سابق "پادگان روسها" بوده ویا  شهر "دوشنبه "تاجیکستان است   که محل دوشنبه بازار اقوام قدیمی آن ناحیه بوده و35 سال هم وبنام "استالین آباد"  خوانده  می شد  ویا شهر " عشق آباد " ترکمنستان " است  که روس ها آن شهر راساختند  ویا در سال1881 م پایه گذاری کردند  ومدتی هم وبنام  شهر "پالتوراسک "  می خواندند وهمگی شهرهای روس ساخته 150 سال اخیر می باشند .                  

 وهمچنین تسخیر شهر " تاشکند اوزبکستان" نیز وبدست ژنرالهای روسی هم و در فاصله سالهای 1864م الی 1867 م اتفاق افتاد  که برخی نام آبادی قدیمی آنرا " اسکی شاخار " می دانند ولی احتمالا محل قدیمی    شهر " چاچ "   دوره خوارزمشاهیان می باشد که مغولها به آن شهر حمله کردند وزیرادر اسناد تاریخی  این  دوره  تاریخی    آمده است     ولی  بعدا  واژه  " چاچ کند وبمعنی ترکی قریه چاچ " آن وبه واژه " تاشکند " تبدیل می گرددکه در کناره رودخانه چیرچیک اوزبکستان می باشد  وقبلا بصورت  یک قصبه کوچک بوده ودر سال 1867 میلادی وبوسیله روسها تسخیر می گردد  ودر همان ایامی که " ژنرال کوفمان روسی " وجانشین " رومانوفسکی " شده بود  وشهر سمرقنداوزبکستان را واز دست " امیر مظفرالدین" می گیرد واورا بصورت یک امیر دست نشانده "تزارها "در  می آورند که نظیر امیر نشینهای حاشیه خلیج فارس شده بودند ویا سکنه شهر جند وبا قشون کلوگن در گیر بود ویا با قشون " مارکوزوف "در گیر بودند  ودر این موقع  "لوماکین روسی " واز سوی " تزار روس " ومسئول اصلی " ستاد قوای ماوراء خزر " می باشد  ویا در این ایام ، وسرتیپ چرنایف روسی " وبه بهانه رفع اختلاف بین امیر بخاراوخان خجند(در ترکستان) وبدون در دست داشتن  حکم ماموریت ، وشهر تاشکند را تصرف می نماید  وبعلاوه در این موقع و"رومانوفسکی روسی " نیز وبا تجهیزات کامل وبه کمک اوشتافته وقوای مقابل را شکست می دهند  ونیز مردم بخارا هم ومغلوب می گردندد  وسپس آن قوای روسی  وبعد از عبور از رودخانه سیحون وشهرهای خجند وجیزاک را هم تسخیر می کنند  وبدنبالش ژنرال چرنایف وپادگان بزرگ 6هزار نفری روس را ودر "قریه تاشکندقدیم  می سازدکه جمعیت اندکی داشت ومدتها هم حاکم نظامی این شهربود   ویا حاکم نظامی مناطق اطرافش بود وبعد ها " شهر تاشکند جدید" ودر کنار قریه قدیمی تاشکندساخته می شود  ویادر کنار  "چاچ قدیم" رامی سازند  واحتمالا بعد از وی و"ژنرال گوبر ناتور " حاکم نظامی " این شهر می شود  که مولف کتاب " سفرنامه تحف بخارا " واورا دیده است  ویا در ص 43 کتابش واز او ویا از "دیوان اداری اش "ودرشهر  تاشکند نامبرده است ومتن نوشته او ودر اواخر دوره قاجاریه چنین می باشد  :

تاشکند ، یکی از شهرهای آبادوپایتخت ترکستان است که حکومت کل " ژنرال گوبر ناتور " در آنجاست  و"دیوانخانه بسیار بزرگ " وخوش عمارتی  ساخته اند 

واین امر در زمانی می باشد  که اسپانیایی ها هم ودر گشودن اراضی سرخ پوستان امریکای لاتین هم چنین عمل می نمودند   ویا چنین نوعی از عمارتهای بزرگ نظامی  واداری را در امریکای لاتین می ساختند   که بعدا پایتختهای کشورهای شیلی ویا پرو وبولیوی میگردند ونظیر آنرا هم ودر قاره آسیا ، وروسها انجام می دهند  که به آن نکته اشاره کردم  وبعلاوه مولف کتاب " سفرنامه تحف بخارا "در این باه چنین می نویسد :

          علاوه از چهل سال می شود که تاشکندرا "دولت روس"  وبه قوه عسکریه ، تصرف نموده  واز آن تاریخ ، وتاکنون  ودر آبادی  ووسعت آن سعی کرده است  وروز به روز ،به حال اول آن چیزی افزوده اند و حالیه شهری است که ساخته اند ویکی از بزرگترین شهرهای آسیای وسطی است  وخیابانهای وسیع وباغهای دلگشا  ویا عمارات اعیانی خیلی ترتیب داده اند ویا در خیابانهای آن "تراموا واتوموبیل"دایر است وروشنی شهر هم از چراغ برق است 

وبعلاوه مولف کتاب " سفرنامه تحف  بخارا"  ودر ص 44 کتابش  وجمعیت تاشکند  راودراواخر  دوره قااجاریه و حدود ( صد هزار نفر جمعیت ذکر کرده است  که امروزه به حدود 117500 / 2نفر رسیده است ) ونیز مولف مزبور می افزاید که ، عمارات آن وبه طرز قدیم است ولی کوچه وبازار آن مثل سایر شهر های آسیا تنگ نیست  وحالیه در خیابان بزرگ آن ،"تراموای " دایر است  وبعد از "تصرف دولت روس" ، خیلی وسعت پیدا کرده وبه آبادی آن افزوده اند  وعمارات به" طرح روسیه " وباغچه های قشنگ  هم تازه بنا کرده اند  وآب جاری هم خیلی فراوان است  ودر" شهر تازه روس " ونیم فرسخ کمتر راه است  ولی چندین سال دیگر واز کثرت آبادی ، و"باهم متصل" خواهندشد  ولی " شهر نوینی که روسها " بنا نموده اند واز "شهر کهنه تاشکند" وسعت بیشتر ویا جمعیت آن نیز ، زیاد تر است  وتمامی خیابانهای آن واز دو طرف درخت نشانیده اند  وخیابانهای منظم ، ورسته رسته  واز وسط باغ کشیده اند  وبعلاوه باغبانها ، وهمه وقت ، مشغول مرمت واصلاح آن هستند  ویا مشغول رفت وروب  وآب پاشی می باشند

 ودر وسط باغ هم ،و یک مجسمه ای از " یادگار فتح"  برپاست  که در زیر آن وبه روی سنگ ، اسامی  شهرهای فتح شده ( توسط روس) را وبا تاریخ آن ، نوشته اند وقشون سواره وپیاده نظامی روس در تاشکند واز سایر شهر های ترکستان وفرغانه بیشتر است  وصاحبان منصب نظامی وروسای ادارات لشکری وکشوری  هم وتمامادر تاشکندند وتماشا خانه وتئاتر های خوبی هم دارد

 وبعلاوه مولف در ص 45 کتابش واز فایتون ( کالسکه ) وهتل تاشکند ودر دوره قاجاریه  ایران یاد می کند  ولی امروزه حد اقل 8 هتل بین المللی دارد  ویا تعدادی هتل معمولی ویا 5 موزه بزرگ دارد که نظیر "موزه باله" است ویا "موزه اپرا" ویا " موزه هنرهای نوین " ویا "موزه تاریخ اوزبکستان" ویا " موزه امیر تیمور " است ونیز ساختمانهای 4 دانشگاه دولتی را دارد ویا تعدادی مرکز آموزش عالی  ویا انواع کالج هادارد  ویا ساختمانهای انواع وزارتخانه ها ی اوزبکستان در آن وجود دارد  وبعلاوه ساختمان انواع شرکت های تجاری اوزبکستان هم  در این شهر است  ویا پنج بازار مدرن ودر این شهر می باشد  که یکی از آنها و " بازارخربزه"  ویا "بازار چارسو"تاشکند است  ویا دو " قصر چارسو "  و" قصر خدرا " دارد  ویا چندین میدان بزرگ ونظیر "میدان امیر تیمور" و یا " میدان استقلال " تاشکنداست  ویا چندین  مسجد ومدرسه قدیمی و مقبره های قدیمی "شهر قدیمی تاشکند" می باشدکه در بافت شهر کهنه تاشکند بوده وبعدا به شهر جدیدتاشکند  وصل شده اند   ویا محله های شهری تاشکندهم واغلب متعلق به کارمندان ادارات می باشد  ویا متعلق به نظامیان ویاپرسنل شرکتهای تجاری  می باشد واحتمالا  جزو آن 6درصد روس تبار ها می باشند  که در دوران تزارها ویااستالین وبه این شهر آمده اند  وبعبارت دیگر "تاشکند" یک شهر روسی می باشد  ویابا ویژگیهای خاص آنست ونیز امروزه در تاشکند چندین پایگاه نیروی زمینی  ویا هوایی وجوددارد وبعلاوه  مقر فرماندهی ارتش ویاپایگاه نیروی هوایی چیرچیک تاشکند هم در آنست   وبعلاوه  اغلب سلاحهای آن نیز روسی می باشد   وپیشنه این پایگاهها نیز و  به دوره ژنرال چرنایف برمی گردد  وهمانطوریکه " سفرنامه ترکستان " هنری موزرنیز می نویسد : در زمین شمال تاشکند ، ومشق نظامی واقع بود وجمیع قشون ساخلوی وی وتخمینا 6 هزار نفر بودند  که پیاده وسواره وتوپچی بودند  وخیلی به قاعده "مشق" می نمودند ویا در ص 69 سفرنامه اش می نویسد که: وبعدا ژنرال چرنایف وبرای سربازان خود نطق نمود وسربازان در پنجاه صف متجاوز به دور او جمع شده بودند  ونیز هنری موزرهم  ودر ص 53 کتابش واز " ژنرال حوویطس " در تاشکند یاد می کند که "رئیس اتاماژور" تاشکند بود  ویا از " کلنل پومرانزف  روسی "یاد می کند  که ریاست "رصد خانه بولکووا"را که در تاشکند دوره مزبور داشت 

 وهمچنین " سفرنامه ترکستان هنری موزر " هم ودر کتابش واز " ژنرال ایوانف "حاکم سمرقند ودر دوره مزبور یاد می کند که احتمالا حاکم نظامی روس هاودر شهر سمرقند بود ولی "حاکم بومی دست نشانده اوزبکها "ودر شهر بخارا زندگی می کرد  وهمچنین ص65 سفر نامه ترکستان ودر باره سمرقندمی نویسد  ( ویا در مورد  سمر کند دوره مزبور)می افزاید :  نباید تعجب کنید ، وچونکه از ده هزار نفر از اهل روس که در سمرقند سکنی دارند  وبه همه جهت ، چهار صد نفرآنان   هستند که از "اهل نظام"  نمی باشند  وآنهایی  که "اهل نظام" هستند ودر مجالس " لباس رسمی " می پوشند  وهمچنین "هنری موزر" واز خانه " کلنل بوگا جوسکی " در سمرقند دوره مزبور یاد می کند ویا از " کلنل کریستوسکی روسی "یاد می کند که مشغول حفاریهای شهر سمرقند بود ( ماخذص 65) ویادر ص 71 کتاب سفرنامه هنری موزر ذکر می شود که : " ژنرال کورولف روسی " وزمین زیادی را ودر حول وحوش سمرقند جنگل نموده است .

وهمچنین هنری موزر ودر ص 39 سفرنامه اش  ودر ابتدای تصرف اوزبکستان می نویسد ویا از درگیری جنگی " کاپیتان سروف روسی " وبا ده هزار نفر از "جماعت سارت اوزبکستان" یاد می کند ویا در نزدیکی " دروازه های قدیمی تاشکند " یاد می کند ویا از نقش " ژنرال اسکوبلف روسی "  و" ژنرال چرنایف  روسی "  یاد می کند که تسخیر تاشکند ومعلول تدابیر آن دونفر  می باشد  ودر این دوره تا ریخی  نیروهای بومی اوزبک وفقط شمشیر واسحله های سرد داشتندوبرعکس نظامیان روسی وعلی رغم کم بودنشان ولی اسلحه گرم ویا توپخانهمدرن  ویا تفنگ مدرن داشتندولذا پیروز شدند  وسپس  " اسلحه حلیم قل " که سر کرده اوزبکها بود ودر "دروازه تاشکند "  می آویزند  ویا بعلامت شکست اوزبکان آویزان نمودند ( ماخذ ص 42 سفرنامه موزر) ونیز وی ودر ص 47 کتابش  واز "بازار تاشکند قدیم"وسقف نی پوشیده بازارقدیمی آن یاد می کند ویا از زمین آب پاشی شده بازارقدیمی اش   یاد می کند  ویا در ص 48 کتابش وبه "پلیس تاشکند" ولباسهای آنان وافسر گماشته شده روسهادر این شهر اشاره می کند ویا به ریاست پلیس این شهر ،اشاره می کند.ونیز در ص 49 کتابش وبه دکانهای 5000الی 6000 مغازه تاشکند اشاره می کندکه در سفر دوم اش به تاشکند وآنها را دیده بود ولی در سفر 18 سال قبلش وبه شهر تاشکند واز آنها خبری نبودویا در ص 50 و51 کتابش واز کوچه های متصل به "بازار تاشکند" وابزارآلات ووسایل ساخته شده "بازارتاشکند" یاد می کند ونیز در ص 42 کتابش واز " عمارت حکمرانی چرنایف روسی " در تاشکندیاد می کند  ویا از سالن های غذا خوری آن عمارت حکمرانی یاد کرده است  ونیز در ص 41 کتابش ودر سفر دوم هنری موزرواز "خیابانهای وسیع تاشکند "ودرختان کاشته شده آن یاد می کند که 18 سال قبل ندیده بود ویا در ص 40 کتابش واز " دروازه جیمکنت تاشکند " یاد می کند که امروزه "شهر جیمکنت "مزبوور ودر خاک قزاقستان می باشد  .

 وبعلاوه سفر نامه هنری موزر ودر ص 102 کتابش واز مشق های نظامی آنان یاد می کند که "نیروهای نظامی محلی اوزبک" واز افسران روسی یاد می گرفتند ویا از درجه های اعطایی و برروی  سینه های آنان  ویابر روی کتف لباس آنان یاد می کند که مدل روسی داشت ویا از " حرکات نظامی " نیروهای نظامی محلی اوزبک که از " روسها " فرهنگ پذیری " می کردند، یاد می کند .

  وبعلاوه  در ص 48 کتابش وبه پلیس گمارده روسهاوبر شهر تاشکند  یاد کرده است ونیز در ص 26 کتابش واز " شورای عسکریه "  وبرای مجازات متخلفین محلی یاد کرده است  ویا در صفحات 57 و114 و115 کتابش وبه کنترل چاپارخانه ها ویا تلگرافخانه اوزبکستان وتوسط روسها اشاره می شود   ونیز در ص 57 کتابش اشاره می کند که جهت مسافرت در خاک اوزبکستان و خیلی چیزها لازم می باشد   واز جمله " تذکره مسافرتی "لازم بودکه روسها "مد اجتماعی "کرده بودندکه یک ویا دومهر دولتی می بایست وبرروی آن "تذکره مسافرتی" زده شودو تا نیروهای محلی وتحت کنترل قراربگیرند  ویا صاحب آن "تذکره مسافرتی" بتواند که از اسب سواری برخوردار گردد ویا خانهای محلی آسیای مرکزی وچنین تضمینی راو به روسهاودر قرار داد آخال وغیره داده بودند.

 وبعلاوه بعد از تسلط روسها وبر آسیای مرکزی " نظامهای فرهنگی خاصی در این مناطق رایج می گردد   که معلوم نیست که از "اسپانیایی ها" در خاک امریکای لاتین یاد گرفته اند ویا از "آنگلوساکسونها" ودرتسخیر  خاک اقوام سرخ پوست آمریکای شمالی یاد گرفته اند ویا از فرانسویها ودرتصرف  خاک افریقای شمالی یاد گرفته اندویا غیر ؟  ولی در هر حال رسوم فرهنگی  خاصی بود که در "بلاد آسیای مرکزی" و"اقوام بدوی "آن رواج یافته بود  که قبلا در میان این قبایل اسیایی مرسوم نبود   واز جمله ص 55 کتاب هنری موزر  وبه برافراشته شدن "پرچم روس "ودر بلاد آسیای مرکزی اشاره می کند  ویا در ص 39 کتابش وبه تاسیس " مدرسه امپراطریس کاترین "  ودر شهر بخارا اشاره می کند  ویا در ص 53 کتابش وبه تاسیس " رصد خانه روسی بولکووا " ودر شهر تاشکند اشاره دارد که جانشین " رصد خانه شرقی الغ بیگ میرزا" ودر سمرقند شده بود  وتوسط روسها ساخته شد  ویا در ص 31 وغیره کتابش  وبه کنار گذاشته شدن "جماعت سارت "  و"زبان بومی" آنها ودر اوزبکستان اشاره شده است  که قرنها "زبان محلی بخارایی" را داشتندکه زبان  محلی مخلوط به زبان فارسی بود ولی  بعدا " آموزش زبان روسی "  را ودر مدارس جدید ویا در کتابت های اداری وقضایی اوزبکستان وجایگزین این زبان محلی سابق گردید  وهمچنین "سفرنامه ترکستان هنری موزر "  وبه " تحولات فرهنگی " اوزبکستان اشاره می کند که بعد از تسلط روسها ودر این کشور رواج یافته بود  ومثلا در ص 134 کتابش وبه " تحولی در نظام زراعت سمرقند " اشاره داردکه بعد از افتادن اراضی این شهرسمرقند  وبدست روسها واتفاق می افتد ویا در ص 48 و49 " کتابش وبه " فن های جدید دهقانی روسی" اشاره دارد که با ماشین ها واسبابهای تازه اختراع جدید کشت وکار انجام می گرفت  که جایگزین داس وخیش و"گاو آهن قدیمی اوزبکستان شده بود وتزار ها فوت وفن آنرا واز منچستر و غیره یاد گرفته بودند وبه خاک آسیا آورده بودند .  ویا در ص 59کتابش  وبه " نقش بخاری آهنی وجدید روسی " اشاره می شود که برخیها و به خانه های بخارا آورده بودند ویا در "آلاچیق های صحرایی" مورد مصرف قرار می دادند  ویا در ص 118 کتابش وبه استفاده اوزبکها واز "سماورنیکلای  ساخت روس اشاره می شود "  ویااز  " دیگ چدنی " ساخته "شهر تولای روسیه" اشاره میشود که به بخارا می آوردند  ویا در ص 89 کتابش وبه " چایدان های " جدید "ومینا کاری شده روس "ودر بلاد اوزبکستان اشاره می کند.

وهمچنین و در صفحات 9 و218 کتابش وبه نقش چرنایف واسکوبلف روسی ودر جنگهای تسخیر تاشکند پایتخت آنها اشاره می شود   ویا در صفحه 39 و92 و142 و96 و141 کتابش  وبه " نظام جدید شهر سازی تاشکند" اشاره می شود که توسط روسها ساخته شده بود  ویا به" فرق نظامهای قدیم وجدید شهرسازیهای " آنها اشاره می شود که شهر های قرا کول ویا بخارا وسمرقند وچارجو داشتند واز  از تمدن قدیم الهام می گرفت . ومثلا رصدخانه الغ بیگ سمرقندکه الهام گرفته از تفکرات غیاث الدین جمشید کاشانی است کنار گذاشته می شود و"رصد خانه بولکووا "ملهم از تفکرات روسی جایگزین آن می شود 

وبعلاوه در صفحات 23 و92 و184 کتابش وبه تعظیم وکرنش اوزبکان اشاره می کند  که سابقا  وفقط در برابر" خانهای محلی "خود  داشتند   ویادر برابر " روسای قبیله خودی "  انجام می دادند  ولی بعدا وفرهنگ پذیری خود را عوض کرده وتعظیم ویاکرنش ودر برابر"ژنرال چرنایف روسی " هم وجزوفرهنگهای جامعه اوزبکستان شده بود    که از قبیله وقوم دیگر  آسیایی محسوب میگشت    ومثلا ص23 کتاب  مزبور ذکر می کند که: وقتی چرنایف وارد شد وهمگی در جلوی پای اوو سر به خاک گذاردند ویا به قدر دویست الی سیصد نفر سر بر زمین نهادند  ویا در ص 84 کتابش اشاره می کندکه : در شهر خیوه سواره ها پیاده شده وپیادگان تعظیم می کردند که نشانه تحول فرهنگی اوزبکان وبعد از آمدن روسها وبه بلاد آنها بود.

 وبعلاوه صفحات 61 و185 .99و40 و118 و109 و84 کتاب " سفرنامه هنری موزر " هم که به تحولات تجاری  جامعه اوزبکستان و"بعد از آمدن روسها" وبه سرزمین آنها اشاره دارد  ویا "سفرنامه تحف بخارا"  وبه نقش بانکهای روسی ودر رونق دادوستد اوزبکها اشاره دارد که در جامعه قبیله ای سابق اوزبکها وجود نداشت ویا اصولا  بانک را نمی شناختند  وفرضا ص 53 کتاب مزبور واز نقش " بانک ختاسیکی روسی " ودر تجارت اوزبکها یاد کرده است   وهمان نقشی را در اوزبکستان بازی می کند که "بانک استقراضی روسی " ودر شهر های شمالی وشمالشرقی ایران بازی می کرد ویا در عصر قاجاریه ایفا می کرد که "سفرنامه ملیکونف " واز نقش آن بانک روسی  ودر تاسیس کارخانه های پنبه پاک کنی ویا پنبه ریسی شهرهای نیشابور ویا تربت حیدریه ویا  سبزوار ومشهد وشهرهای شمال ایران  نقش داشت وهمین نوع از نقش اقتصادی راو بانکهای روسی ودر تاسیس پنبه پاک کنی ویا پنبه ریسی شهرهای بخارا وسمرقند ایفا نمودند که امروزه تولید ویا  صادرات پنبه در اوزبکستان تکامل یافته است .

 وهمچنین  در صفحات 18 و98 سفرنامه هنری موزر وبه نحوه راهسازی جدید تجاری ژنرال چرنایف  ویا اسکوبلف اشاره میشود  که چگونه تلاش کردند که راههای تجاری ویاراه آهن اوزبکستان را انجام بدهند  ویا به شهر مسکووصل بکنند  که "پایتخت تزارها"بودویا  حداقل 600 "ورست "مسافت قدیمی آن کوتاهتر بشود ومثلا در این زمینه ،کتاب " تاریخ ترکمنستان " "اراز محمد سارلی" می نویسد که :ژنرال اسکوبلوف روسی وبخاطر شرکت در جنگ وتصرف شهرهای خیوه وخجند ویک افسر کار آزموده محسوب می شد  وبرخلاف " لوماکین " فکر می کرد  که مسئول ستاد جنگی ماورای خزر روسها بود واو برای حمل ونقل وتدارکات قشون روس وصرفا به توانایی 14 هزار نفر شتر اکتفاء کرده بود  ولی بیش از نیمی از آنها را هم ودر جنگهای مزبور  از دست داده بود ولی اسکوبلوف وبجای " ایده وی "  وتشکیلات ویژه راه آهن راتشکیل می دهد  که امروزه "راه اهن روسها " می باشد واستاندارد ریل هایش نیزو با ملل دیگرآسیا  فرق دارد وتا شهرهای تاشکند وعشق آباد وبیشکک وآلماتی راو به مسکو وصل بکنند  ویاحمل ونقل بسته های پنبه واز اوزبکستان وبه مسکو نیزهموار شود ویااز این طریق انجام بگیرد   ونظیر عملکرد راه آهن استانبول بود که  به شهرهای مدینه وسوریه وعراق وصل شده بود  که نظامیان قدیمی ینی چری استانبول وبرای تسلط بر دهها کشور خاورمیانه از آن استفاده بکنند ویادر حکومت عثمانی ها کشیده بودند .  وکارکردش حمل محصولات زراعی اوزبکستان به مسکو بود   وهر چند به نقل ص 153 کتاب "سازمانهای امنیتی روس" وبازرسان روس  ودر دوره کمونیستی آسیا  متوجه می شوندکه  پنبه ای که همه ساله وروسها واز اوزبکستان می خریدند ودر قطارهای حمل ونقل ریلی اوزبکستان و نیمی از میزان تعیین شده می باشد  واین در حالی بود   که شوروی و این کشور را وبه صورت اقتصاد تک محصولی پنبه خود در آورده بود ولی بدلیل فساد اداری حزب کمونیست حاکم دوکشور ودرمحموله های  قطارهایش  ونصف محصولات پنبه  حمل می شد ویا به مسکو حمل میگردید( ماخذ ص 153 کتاب مزبور  )            

  آری این نوع از"تاثیر گذاری فرهنگی" امروزه باعث شده است  که در 150 سال گذشته وسه نوع نهاد سیاسی وابسته به مسکو ودر "ساختار سیاسی اوزبکستان " شکل بگیرند که "مدل نهاد سیاسی روسی" دارند :

 و نخستین اش  در اوزبکستان و شکل " حکومت های محلی وابسته به تزارهادر این کشور  بودکه ابتدا ،آن نوع از خان های محلی  انتخاب می شدند ویا در شهر های اوزبکستان حاکم می گردیدند  که اطاعت پذیری صرف واز تزار ویا از ژنرالهای روسی این کشور داشته باشند ویا خانهای یاغی را واز میان طوایف آنان برانند    ودومین اش نیزو حکومتهای کمونیستی وابسته به روسیه  بود که بعد از انقلاب اکتبرشکل گرفت  ویا با تاسیس حزب کمونست اوزبکستان ودر سال1926 مشکل گرفت  وتا سال 1991م م دوام داشت   که سران حزب کمونیست این کشور وبوسیله سران روسیه انتخاب می شدند   وسومین اش  نیز "نظام سیاسی چند حزبی معاصر" می باشد  که نظیروکپی  نظام فدراسیون روسی می باشد  وباز در شکل جدید تر  واز آنان اطاعت دارد  ویا قانون اساسی اش واز روسیه اقتباس شده است ویا قرار دادهای اقتصادی ونظامی  اش هم پیمان وبا روسیه می باشد  که پوتین آنرا اداره می کند  وبعلاوه تحول از شکل نهاد سیاسی اولیه وبه شکلهای  "نهاد سیاسی ثانوی اوزبکستان" وقتی بود که لنین تصمیم می گیرد  که  بعد انقلاب اکتبر روسیه وخودمختاری وبه دول آسیایی بدهدو ولی در چهارچوب "پیمان نظامی ورشو" باقی بمانند وبعد از گورباچف هم که "نظام خصوصی سازی "شکل می گیرد  وباز مدل جدیدتر  قانون اساسی وملهم گرفته از مسکو بوجود می آید ویا بر آن حاکم می شود   وهرچند امروزه ،ظاهرا پنج حزب سیاسی  ظاهرا اوزبکستان کنونی را اداره می کنند ویا بعد از استقلالش را  اداره  می کنند ویا به دایر کردن سفارتخانه با ملل دیگر اقدام کردهاند  ویا بعد از سال 1991م پرداخته اند  ویا اجازه تجارت با ملل دیگررا  یافته اند   ولی هنوز اصلاحات سیاسی آن بنیادین نبوده  ومثلا اسلام کریم اوف که قبلا ودر سالهای 1986 والی 1989میلادی ودبیر کل حزب کمونیست اوزبکستان بود وبازهم و بعد از فروپاشی شوروی نیز وباز تغییر عنوان داده واین بارو بعنوان "رئیس جمهورجدید" و بظاهر آزاد  اوزبکستان را بدست گرفته ویا زمام کار این کشور را بدست گرفته  ولی مدلی از حکومت تمرکزگرایانه قوای سه گانه را در این کشور بوجود آورده است که مدل روسی دارد  ویا قانون اساسی جدید اوزبکستان هم ودر این چهار چوب سیاسی طراحی شده است ویا از سال 1995 م واوتگیر سلطان اوف ونخست وزیر آن شده ویا نظام جمهوری چند حزبی وبا یک مجلس قانونگذاری شکل گرفته است   که ظاهرا انتخاباتی تلقی می شود   ویا با 5 حزب سیاسی دارد که "حزب سوسیال دموکرات عدالت"  ویا " حزب دموکراتیک احیای ملی "  ویا "حزب دموکراتیک آزادی"   ویا "حزب دموکراتیک خلق " ویا " حزب ایثار "  وبرخی گروههای سیاسی هم دارد ولی تحولات سیاسی آن چندان عمیق نمی باشد.