مردم شناسی "اقوام چچن"آسیایی- دکتر محمد خالقی مقدم
مردم شناسی "اقوام چچن"آسیایی
از : دکتر محمد خالقی مقدم
_مردم شناس اقوام آسیایی
در منطقه بالاتر از کشور گرجستان ، کوههای قفقاز قرار دارد که مکان قومی اقوام چچن وچرکس ولگزی بوده وقبلا سکنه روسی نداشت ولی اکنون150 سال است که جزو کشور روسیه شده است که ارتش تزاری ودر دوره مزبور وبا تکیه با توپخانه وقدرت آتش باری خود وآنرا گرفته ودر اسناد جغرافیایی کشورها هم ،جزوجغرافیای خاک خود کرده است ویابه دیگر کشور ها ویاسازمان ملل هم قبولانده اند و خودروسیه هم یکی از 5 عضوآن شورای هستند ولی قبلا و در گزارشهای سفرنامه نویسان وکوههای بلند مزبور وبه عنوان " کوه چرکس " ویا"کوههای داغستان " نامیده می شدند ولیکن بعد از آن تاریخ وبنام "کوههای قفقاز آسیا " نامیده می شوند واز این رو ، هویت فرهنگی وتاریخی وقومی سکنه مستقر در آن کوهستانها ودر اذهان عمومی از بین رفته است ودر حالیکه واژه "داغ " ویا "داغستان" ودر "زبان ترکی مغولی" سکنه این منطقه وبه معنی کوه وکوهستان می باشد ،که کوههای بلندی می باشد که در منابع تاریخی وپنج رشته کوهستان ذکر شده اند که از ناحیه دربندساحل دریا و"بندر ما خاچ کالا " ودرساحل دریای خزرشروع شده وتا" بندر سوچی "و"بندر آدلر" ودر ساحل "دریای سیاه "ادامه دارد که متعلق به این قومهای ترکی زبا ن مغولی لگزی ویاچچن وچرکس وکالموک می باشد که "دپارتمانهای کنونی جغرافیای" دنیا و آنها را جزو مناطق قومی "اقوام روس" تصور می کنند که در شهرها وروستاهای این کوهستانهای بلند قاره آسیا زندگی میکنندولی از 8قرن وتاکنون ومتعلق به تاتارهای ترک زبان چرکس وچچن می باشد وقبل از آنان هم متعلق به قوم "ترک زبان خزر" ویا"گزر" بوده وبه معنی "رمه دارگردش کننده "در زبان ترکی بوده که نام "دریاچه خزر" هم واز نام ترکی این قوم "گزر" گرفته شده است و"آرتور کوستلر" هم واز آنان ویا تاریخ اشان ودر " کتاب خزران "یاد می کند ویا کتاب تاریخ سیاسی ساسانیان دکتر جواد مشکور ودر صفحات 672 الی 688 کتابش وبه "قوم خزران" ارتفاعات قفقاز ودر دوره قباد سا سانی ویا درگیری با وی اشاره می کند که چندقرن بعدتر وبدست اقوام تاتار های ترک افتادوصفحات مختلف کتاب عالم آرای نادری هم در 250 سال قبل واین اراضی را متعلق به اقوام تاتار ویاترک زبان های داغستان می داندکه نادر شاه هم مدتی با آنها جنگ داشت ولی "دانشگاههای مردم شناسی غرب " وبه عمد نخواسته اند که به تاریخ ویا فرهنگ و یاجغرافیای این اقوام معاصرتوجه بکنند وتا مبادا چاههای نفت مستقر در این ناحیه آسیا وبضرر اقوام روس وبه زیر سوال برود؟،
آری رشته کوههای بلندی که در بالای دو کشور آذر بایجان وگرجستان قرار دارد که هر دواین کشور ها هم وتنها در زمان سلطه تزار ها وبه زیر یوغ روسها وسلطه توپخانه ای آنان رفتند ودر دوره پوتین نیز بدتر گردید ولذا بخاطر سلطه روسها وبر ساحل دریاچه سیاه ویا شبه جزیره کریمه که متعلق به "تاتارهای اوکراین" این ناحیه می باشد وبا وی اختلاف دارد وعلم ارای نادری وکتب دیگر از تاتارهای کریمه یاد می کنند ولی پوتین از آنان دوباره گرفت وجزوخاک روسیه نمود وتا ناوگان دریایی خود را واز دست ندهد وبعلاوه ارتش پوتین وناحیه "ابخازستان گرجستان" را هم ودر چند سال قبل ، تانک کشی کرد ودر ساحل دریای سیاه ویا با تکیه به تانکهای روسی خود واز گرجی های گرفت وتاپادگان نظامی گرجستان را که متعلق به روسها بود از دست ندهد ودر حالی که بعد از فروپاشی دوره گورباچف وتضعیف شده بود ودوباه در گرجستان این پایگاه نظامی خود را تحکیم نمود وتا از طریق روشهای مزبور وبه دریاچه سیاه واقیانوسهای گرم دست بیابد که تنهااز طریق منطقه مزبوراست که امکان نگهداری نیروی دریایی و به روسیه فراهم می آید ولذاچچن ها ویاابخازهای گرجی ویا تاتارهای شبه جزیره کریمه هم وقربانی این دوموضوع شده اند
آری ، رشته کوهای بلندی که برخی از قله های مهم آن ودر ناحیه غربی دریاچه خزر وبندر دربند می باشد وبنام " قله بازار دوزو " نامیده شده است وبه ارتفاع 4480 متر می باشد ویا در ناحیه غربی ترآن رشته جبال هم ویا در اواسط کوههای قفقازنیز وبنام " قله کینوارتسوری "نامیده می شود که 5047 متر بوده ودر جنوب شهرهای چچن نشین قرار دارد ویا در جنوب شهر گروزنی ومرکز استان چچن قررار دارد وبعلاوه در جنوب شهر"نیژنی" واقع بوده که مرکز "ایالت اوستیای شمالی" قفقازمی باشد وبعلاوه رشته جبال مزبور وبطرف غربی ترش نیز وبنام" قله دیخ -تائو بوده وبه ارتفاع 5203 متر می باشد وهمچنین وبطرف ناحیه غربی ترین اش نیز که تا نزدیکهای دریاچه سیاه ودریاچه آزوف اتصال دارد که متصل به آن رشته کوه است وبلندترین قله قفقاز می باشد وقله دیگر وبه ارتفاع 5642 متر بوده که آنرا "قله آلبروس " می نامند که "رودخانه خروشان کوبان" هم واز دره های این قله مزبور سرچشمه گرفته به نواحی شمال غربی ترحرکت می کند ومورخین آن قله آلبروس قفقاز را و بنام " کوه البرز " ترجمه می کنند که با کوههای البرزایران اشتباه گرفته می شود وبعلاوه در دامنه های شمالی تر این کوههای قفقازنیز و 8 استان متعلق به این اقوام ترکی مغولی وتاتارها وجود دارد که شامل استانهای داغستان می باشد ویا استان چچن واستان اینگوش ویا "استان اوستیای شمالی" قرار دارد وبعلاوه اسات اوستیای جنوبی آن نیز امروزه به کشور گرجستان پیوسته است وهمچنین استانهای چرکس نشین دیگر قفقاز هم ودر ناحیه غربی ترش وبنام " استان کاباردابالکار " می باشد ویا "استان قره چای چرکسک " قفقاز است ویا" استان کراسنودارکرای "است ویا "استان ادیگه" است که نزدیک دریای سیاه قرار گرفته وهمگی این 8 استان نیز ودر دامنه های شمالی کوههای قفقاز می باشند که اقوامهای مغولی وتاتار لگزی ویا چچن ویاچرکس وقاموق (ویا کالموک) ودر روستاها وشهرهای این ناحیه زندگی می کنند که همگی اقوام غیر روسی بوده و به نقل تاریخ عالم آرای نادری واز قدیم عنوان ویا نام روسای ایلی آنان و"شمخال " نامیده می شد ویا استان چچن که مرکز آن " شهر گروزنی " می باشد ودارای 14 شهر کوچک ویا دارای تعدادی روستا می باشد ودر این کوهستانهای پربرف وپرجنگل قرار داردکه چند چاه نفت روسیه هم وتنها در استان چچن بوده وبقیه چاههای نفت روسیه هم ودر استانهای چرکس نشین وغیره مستقر می باشد ورودخانه پر آب " ترک " که از "قله کینوار تسوری " و درجنوب استان چچن نشات می گیرد واز کنارههای چند شهر کوچک چچن نشین گذشته ویا در ناحیه شمالی تر" شهر گروزنی چچن گذشته وسپس ودر نزدیکیهای شهر "چرنی بوسکی" وبه دریاچه خزر می ریزد وسه رودخانه" آرگون " ویا رود "خولخولو" و"رودخانه سونزها" نیز ودردره های شرق رودخانه اصلی "ترک" جاری می باشد واز کناره شهرهای دیگر چچن نشین گذشته وسپس وارد "رودخانه ترک شده" وآنگاه به دریاچه خزر می ریزد وهمچنین شهر مرکزی گروزنی نیز ودر کنار رودخانه " سونزها قرار دارد که از شعبات اصلی "رودخانه ترک" می باشد
وهر چند در اسناد تاریخی "مردمشناسی اقوام چچن "این منطقه وفقط اشاره به قوم چچن وبه دوره قاجاریه برمیگردد که در آن اسناد و"سابقه قوم چچن" ذکر گردیده است ولی اسناد مربوط به اقوام چرکس ویا کالموک و یا لگزی های داغستان و از 8قرن وتابحال و در همه اسناد مورخین ویاسیاحها آمده است ودیده می شود که سیاحهای مزبور واز این منطقه آنها گذشته بودندوآنرا گزارش کرده اند ویا مورخین هم "اشراف معلوماتی " به آن مناطق داشتند ومثلا از "چرکسهای این منطقه و"کتاب ابن بطوطه یاد می کند که در عصر ایلخانی بوده واز آن ناحیه مزبور گذشته است و یا در کتاب "نزهه القلوب "حمدالله مستوفی دیده می شود که مستوفی اداری عصر ایلخانی می باشد ویا در کتاب جامع التواریخ عصر ایلخانی وتاریخ مبارک غازانی وتاریخ بناکتی ویا درسفرنامه ابن بطوطه عصر ایلخانی آمده است که اسامی این اقوام تاتارقفقاز را ذکر می کنند ویامحل زندگی آنان را ذکر کرده اند ویا در اغلب کتابهای تدوینی عصر تیموریان ذکر شده ویا به اقوام چرکس ولگزی این منطقه قفقازکه تاتار بودند اشاره می شود که از "اقوام تاتار های آسیا " می باشند ومثلا در کتاب "مطلع سعدین "عصر تیموری ذکر شده است ویا در کتابهای "مجمل فصیحی "و"زبده التواریخ" و "عجایب المقدور" و"روضه الصفا" و"جغرافیای حافظ ابرو" و"جلد اول تاریخ خلد برین " ویا در کتاب "سفرنامه فرستادگان پاپ به دربار مغول" دیده می شوند که همگی کتابهای عصر تیموری ویا عصر ایلخانی هستندوبعلاوه گزارش مستند آنها ودر اغلب کتب تاریخی عصر صفویه هم دیده می شود ویا در سفرنامه های اروپایی های دوره صفویه هم دیده می شود که در آمدن به ایران واز اراضی مزبور ویا کوهستانهای این قوام تاتار ودر قفقاز گذشته اندوبه ایران آمده اند ونظیر "سفرنامه تاورنیه" ویا "سفرنامه کمپفر" ویا " سفرنامه سانسون " ویا "سفرنامه فیگوئروا "وغیره است که همگی از آنان یاد کرده اند ویا در اسناد "کتاب عالم آرانادری " وکتاب " جهانگشای نادری " هم دیده می شود که نادر شاه وبا آنان وشمخال هایشان ودر جنگهای داغستان درگیر شده بود وبرادرش نیز ودرجنگ با آنان کشته شد ویاسربازان زیادی از ارتش وی ودر این جنگ وازدست رفتند که در جنگ با عثمانیها ویا با افاغنه وهندوستان واعراب واوزبکستان وقزاقستان وغیره واین قدر ناموفق نبودند وبعلاوه به اقوام مزبور واسناد دوره قاجاریه هم اشاره دارند ویا در سفرنامای آن عصر هم اشاره شده است که اینجانب ودر چندجلد "پژوهشهای مردم شناسی ام " ومربوط به "اقوام چرکس " ویا" اقوام لگزی" ویا" اقوام کالموک های آسیایی " وآنها را ذکرمفصل نموده ام واینجا وبرای عدم اطاله کلام وبه آن مواردنمی پردازم ویا در اینجاو فقط اسناد درگیری "چچن ها" وبا "قوم روس" را ذکر می نمایم که در دوره قاجاریه اتفاق افتاد وچچن ها نیز یکی از شاخه های اقوام تاتار می باشند واز 8 قرن قبل وتا بحال ودر این منطقه زندگی می کردندولی تزار هاودر 150 الی 170 سال قبل وبر اراضی آنان یورش برده وبا تکیه به توپخانه وبرتری آتش باری خود وبه سختی بر آنان تسلط یافتند ودلیلش م آن بود که غربی ها ودر جنگهای کریمه عصر قاجاریه وبه روسها کمک کردند ویا در مقابله با تسلط جویی ناپلئون وعثمانی ها براروپاییها که به نابودی اشان منجر میشد ولذا کمکهای نظامی ویا مادی زیادی راو به" تزار های روسیه " نمودند که برناپلئون فرانسه وعثمانی ها غلبه بیابد ویا دریای سیاه وسواحلش را واز عثمانی ها بگیرد وروس ها هم وبا تکیه به توپخانه وکمکهای مادی آنها ویا با تکیه به جلسات تصمیمگیر بین المللی ومسایل پشت پرده وبسیاری از اراضی اقوام این منطقه قفقاز وگرجستان وارمنستان واوکراین واروپای شرقی رااز آنان گرفت واراضی تصرفی خود را وسعت بخشید ویااز بقیه اقوام گرفت وجغرافیای خود را وسیع تر کرد ویادر شرق نیزو با تکیه به آن کمکهای مادی ومستشاری و اراضی اقوام آسیای مرکزی را ودر قیر قیزستان واوزبکستان وتاجیکسان وقزاقستان ومغولستان وغیره را واز اقوام مختلف شرق آسیایی غصب کردند ولذا سرزمین روسیه خود را ودر دوره تزارها وبه بزرگترین جغرافیای جهان رساندند که اکنون مدعی آن می باشند وبعد از انقلاب اکتبر نیز " ووارثان انقلابی تزارها" نیز منکر این حقایق تلخ تاریخی شدهاند ولذا در 80 وچند کشور آسیایی ویادر اروپای شرقی و انواع حکومتهای کمونیستی وابسته به اتحادیه جماهیر شوروی راراه انداختند وآن اراضی غصبی اقوام دیگر آسیایی راوبه "ارث انقلابی "خود بردند کهاکنون بلای جان این نوع ازاقوام آسیایی شده است والا به نقل سفرنامه ابن فضلان " وغیره و"اقوام کوچک روس" ودر قاره آسیا فقط اراضی کوچکی را داشتند وآنهم فقط در اطراف وبالای رودخانه ولگا بود ولی بقیه اراضی آسیاو متعلق به اقوام دیگرشرقی بود که ابن فضلان ودیگران ، وبه اراضی آنها ودر سفر به خاک آسیااشاره کرده است ویااز نزدیک دیده بود ولی اکنون همگی متعلق به قوم روس شده است ویا متعلق به همسایه وهم مسلکش ویعنی "چین کمونیست " شده است وبعبارت دیگر در 150 سال قبل و درخاک آسیا، ودرست همان کاری اتفاق افتادکه مهاجرین اروپایی آنگلوسکسون وبا اراضی اقوام سرخ پوستان آمریکا کردند و با این تفاوت که اقلا آ نها ودر غصب اراضی سرخ پوستان آمریکایی ونظیر اقوام روس ننمودند که روس هاو با خاک آسیایی اقوام دیگر کردند ، که فقط "نظام قبیله روسی "خودرا وبربقیه "اقوام دیگرآسیایی" تحمیل نظامی کرده باشند ولی در ابعاد صنعتی واقتصادی ودانشگاهی وعلمی ویا درنوآوریهای فنی ویا رفاه بشری هم "قاره آسیا" را وبه عقب ماندگی دچار نموده اند ویا در دانشگاهها ونشریات چاپی خودو هرنوع اراضی جغرافیایی متعلق به اقوام گذشته آسیا را منکر میشوندکه اکنون دانشگاههای مسکوویا پکن انجام می دهند ویا با اراضی جغرافیایی سایر اقوام آسیایی می کنند وکاری که دانشگاهها ویانشریات غربی ویارسانه های الکترونیکی آن دیارغرب نکردند ویا با سابقه تمدنی سرخ پوستان آمریکا ویا تمدن اینکا ومایای آنان نکرده اند که اینجا نب و به ذکر طویل آن مسایل نمی پردازم وفقط در اینجا و به اسناد کتاب منتظم ناصری می پردازم که در دوره قاجاریه تدوین شده است ومثلا در ص 1721 کتاب مزبور اشاره شده است ومی نویسد :
دولت روس ودر این دوره تاریخی وبا "طایفه چرکس ولگزی" ناحیه قفقاز که رئیس اشان "شیخ شامیل "بود ومنازعه سختی نمود ودر ابتداشیخ شامیل وبر "عساکر روس "غلبه کردولی بعدا مغلوب شده وبه "کوههای داغستان" فراری شد( ماخذ ص 1721 تاریخ منظم ناصری ) ویا در ص 1862 کتابش آمده است که: براثر جنگهای مزبور وقحط وغلای ناشی از آن حوادث واقوام مزبورداغون شده وبطور هزار هزار وبا ایل واولوس خود وبه خاک عثمانی ها پناهنده می شدند وپاپ نیز به این مظالم روسها مرتبا بدگویی میکرد و یا کتاب " سفری به دربار سلطان صاحب قران "نیز که در آن دوره تاریخی وبه ایران می آمد ودر کتابش نوشته است و از جنگ "ژنرال کورادینی روسی " وبا اقوام " شاپوتن ها واوبیستین های چرکس ودر این دوره تاریخی یاد می کند وهمچنین "سفرنامه میرزاابوالحسن شیرازی ایلچی ایران به روسیه " هم ودر ص 420و421 سفرنامه اش واز پول رایج محلی اقوام چرکس دراین منطقه یاد کرده ویااز خانه ها وجمعیت ومحصولات کشاورزی سکنه چرکس قفقاز این منطقه یاد می کند ویا ص 1034 کتاب " مجمل فصیحی " هم و"چرکس "را لقب یکی از "امیران تیمورلنگ " میداند واین سنددوره تیموری نشان میدهد که لشکرهای وی که همراه امیر تیمور می جنگیدند وسربازان خویشاوند "سردار چرکس" بودند وبعد آنکه شهر مسکورا که تسخیر کرده بودند وچند محله مغولی وتاتار نشین در مسکو ساخته بودند که یکی از آنها هم محله مغول نشین کرملین بود که به نقل مخبرالسلطنه که در سفرنامه اش می نویسد که کرملین یک واژه مغولی بود ویا کتاب مجمل فصیحی ویاسفرنامه یزدی وبه آن نکات اشاره دارندکه مسکو در دست تیمور لنگ بود وبعدا قوم تاتار همراه وی وبه این ناحیه جنوبی تر ودامنه های حاصل خیز کوههای قفقاز آمده ودر آن ناحیه ساکن شده اند ویا ص 181 کتاب ظفرنامه یزدی هم مینویسد :چرکس سالها ودر دشت قبچاق پادشاهی می کرد وکتاب نزهت القلوب هم ودر دوره ایلخانی واز چرکز( چرکس) ودر کتابش سخن به میان می آورد ویا کتاب "مطلع سعدین " عصر تیموری نیز ودر ص 182 کتاب خود واز "چرکس سوچی " یاد می کند که احتمالا اقوام زیر نظر وی "شهر سوچی "کنار دریای سیاه را ساخته بودند ویا در دوره تیموریان پایه گذاری کرده بودند که مدتی هم وزیر امور خارجه ایران وترکیه وروسیه نیز ودر "شهر سوچی "مزبور وراجع به مسایل درگیریهای سوریه وجلسه مشترک با همدیگر داشتند ولذا سوچی هم یک "واژه روسی" نیست وبلکه واژه ترکی تاتاری وبه معنی آب می باشد ویا سفرنامه میرزاابوالحسن شیرازی ودر اوایل دوره قاجاریه نیز واز " قصبه های چرکس نشین " این ناحیه قفقاز یاد می کند ویا در ص 225 الی ص234سفرنامه اش واز ویژگی های زندگی قومی ومردم شناسی آنان یاد می کند وهمچنین "سفرنامه فرهادمیرزا" نیز ودردوره تاریخی مزبور واز کوههای آن منطقه قفقاز مزبور وبنام " کوه چرکس " یاد میکند وقبل از آنان نیز ودر دوره صفویه و" سفرنامه اولئاریوس " نیز ودر ص 843کتاب خود ویاسفرنامه های شاردن ویا تاورنیه ویاسفرنامه کمپفر وسانسون هم از آن "اقوام چرکس قفقاز" یاد کرده اند ویا انواع کتابهای تاریخی دوره صفویه هم و نظیر " کتاب تاریخ جهان آراء ویا انواع سایر کتب عصر صفویه وِیاافشاریه نیزاز آنان نامبرده است که اکنون در دپارتمان جغرافیایی دانشگاه مسکو وحقایق جغرافیایی آسیا راطور دیگر نشان می دهند وبعلاوه "طایفه چچن" نیز ودر دامنه های شمالی این کوهها ی بلند وامروزه جزواین اقوام تاتار هستند وجزو اقوام روسی نمی باشندواصولا امروزه در کشور پهناور روسیه وبا جمعیت 150 میلیونی آن وفقط 3/16درصد جمعیتش وجزو اقوام روسی بوده وبقیه جمعیت این کشور ودر شهر مسکو ویادرر شهرهای مختلفش واز سایر "اقوام شرقی آسیایی" می باشندکه "همگونی فرهنگی ملی "با یکدیگر ندارند وهمچنین در ص2034 کتاب جامع التواریخ ذکر شده است که "چرکس "نام (قوم کرکتی) می باشد که شاخه ای از (قوم آدیغه )است که در کنار دریای آزوف وکوهستانهای جنب آن زندگی میکنند که امروزه قفقاز نامیده میشود وامروزه "چرکسها" خود را " آدیغه" وروسها آنها را "چرکس " می نامند ودر قرن 13 وآنها جزو اردوی زرین مغول( آلتان اوردا) بودند وبه منطقه قفقاز آمدند که جنب قوم ابخاز ویا ابازاوگرجستان بودند که 5قرن از میلاد مسیحی هم تنها" قوم ابازها" وبه ساحل شرقی دریای سیاه آمده بودندکه امروزه "قوم ابخازارمنی "نامیده می شوندکه گرجستان مدعی ان خاک می باشد وبا روسها در این باره درگیری دارد وبعلاوه وبه نقل کتاب جامع التواریخ و"ابخازها" ودرقرن هشتم میلادی وبه کمک قوم خزرمنطقه قفقازاستقلال یافته بودند که درقرن اول اسلامی می باشد و5قرن بعد نیز و"قوم چرکسها" وبه قفقاز می آیند که قبلا ونظیر مغولها "شمن پرست "بودند ولی بعدا وبراثر سعی وکوشش علمای عثمانی ها که درناحیه جنوب دریای سیاه بودند وآنها مسلمان حنفی شدند ویا6قرن بعدتر نیز ودرقرن 19میلادی و اراضی آ نان ودرطی جنگهای کریمه و به "تصرف تزارهای روسیه" در می آید واکنون نیز وحدود 150 سال می باشد که اراضی آنان ودر تصرف روسهاباقی مانده است ولی هنوز درگیریهایشان وباروسها تمام نشده است وبویژه با "شاخه چچن های "این قوم که همچنان در گیری ادامه دارد ویا درطی جنگهای سالهای 1994الی 1996 میلادی نیز ویا در دوره پوتین ، زیادتر گردید
ودر باره این درگیریها باید گفت که: اولین سیاحان ومورخین که درهمان ایام قاجاریه به ناحیه مزبور رفته اند ویا دردوره تسلط روسها وبراراضی آنان واز قوم "چچن قفقاز "نام برده اند " ویکی هم کتاب خاطرات و "سفرنامه ظل السلطان به فرنگستان "می باشد که در دوره قاجاریه نوشته شده ووی از این منطقه قفقاز وبه اروپا رفته است ویا در ص60 و61 کتاب سفرنامه اش واز تاتارهایی این منطقه نام می برد که دراین قسمت منزل دارند ومیگویدکه "قوم چچن "هستند ویا می افزاید که این "چچن " ویکی از اولاد جوجی خان وپسر اول چنگیز بود که پادشاه دشت قرقیز وقبچاق دوره خودش بود ومدتهاست که تحت سلطه روسها درآمده اند ولی باز دست از شرارت برنمی دارند ( ماخذ ص 60 و61 کتاب سفر نامه ظل السلطان )
وهمچنین و از افراد دیگری که در این دوره تاریخی واز" چچن ها" یاد می کند و"سفرنامه کاتف " می باشد که از " چچن های " مزبور یاد کرده است ودیگری نیز ودر دوره قاجاریه ویا در آغاز تسلط روسها وبراراضی آنان و کتاب " سفرنامه میرزا ابوالحسن خان شیرازی " می باشد که در ص170 و171سفرنامه اش مینویسد :وتزار ها علاوه برآنکه اراضی "قزاق "و"قرقیز" و"چرکس" و"قلماق" و"ترکمن دشت" و"قبچاق" را تصرف کرده وحدود 60 هزار تن واز این اقوام راسواره وپیاده زبده خود کرده بودند وتمامی جوانان آنان،وبلند قامت وقوی هیکل هستند وبطوریکه اغلب (دو زرع ونیم )قد دارند وبعلاوه شان وشوکت آنها ودخلی به سایر سپاه ندارد ولی در صفحات دیگر کتابش وبا این همه از طول وتفصیل می افزایدکه : آنها ودر طی 14 سال دوره تصرف وی ،آرام نگرفته ومرتبا با "روسها "می جنگند ولذا در ص 55 سفرنامه اش می نویسد : اینجا که" دربند " است ، وخاک گرجستان تمام می شود واین منزل وبرخلاف منزلهای روزهای قبل و در کوهستان ،وتمامی جنگل واشجار بسیار است واز تعصابات آنان وبه علت توقف طوایف " اوس اوسطی " و"چرکس " و"چچن " که مسلمان می باشند ودر این راه وحول وحوش "کوه آلبروس "وآن حدود وسرحدات ساکن هستند وهمیشه اوقات وبرسم دزدی وشبیخون وبرسر راه " طایفه روس " می آیند ومال آنها را سرقت می نمایند واغلب اتفاق افتاده که بسیاری از "روسها "را مقتول ساخته اند ویا زنده دستگر کرده وبرده اند
ونیز وی در سفرنامه اش می افزاید :حال که مدت چهارده – پانزده سال است که " طایفه روسیه " وبه این سامان آمده ودر این مکانها، توقف دارند ولی نتوانسته اند که این راهها را "امنیت وآرامی "داده باشند که بتوانند عبور کرده باشند ونیز در ادامه مطلبش می افزاید که: سالداتهای روسی وقافله های مسافرین راو با توپخانه وآتشخانه واستعداد نظامی برداشته واین قوافل را واز این راهها، "گذر "بدهند و لی با این همه ، ومکرر اتفاق افتاده است که از طوایف مذکورو برسر متردین ریخته ومال آنها را برده وهرکس که بوده ودستگیر کرده وبرده اند ( ماخذ ص55 سفرنامه مزبور ) ونیز درص 56 کتاب سفرنامه مزبورهم می افزاید : به جنگلی رسیدیم که که بسیار اوقات ودر میان همان جنگل "طایفه چچن " و"اروس "را گرفته وبرده اند وحال "مستحفظ اروس" آنجا نشسته وادامه می دهد که :در دوسه منزلی آنجا وحدود 30 -40 هزار خانوار چرکس ودر مکانهای صعب سکنی دارند ونیر در ص دیگرش ادامه می دهد که... در اطراف "محل قبارتو" وبه علت دست انداز " چچن " و"چرکس " وسایری که در آن حوالی هستند و" طایفه اروس" خندق عظیمی ساخته وقدری دور آنرا "حصاری از چوب" برپا کرده اند( ماخذ ص 56 سفرنامه مزبور ) ونیز در ص 59 سفرنامه اش می نویسد : "یکورسکه" وسرحد " چرکس " است ویک دفعه در پنجاه – شصت سال قبل از این وبا روس ها منازعه کرده وسی – چهل هزار نفر واز طرفین مقتول شده اند وآخر" اروس ها" غالب شده وولایت آنها را تصرف کرده اند وهمچنین در ص 65 کتابش نیز می افزاید : وچندین هزار خانوار " قلماق " و در این حدود وتا حدود " حاجی طرخان " نشیمن دارند ویا مکانهای مضبوط دارند وباج به کسی نمی دهند وخدمت " اروس " هم نمی کنند و"اروس "هم از آنها چیزی نمی گیرد ولازم به یاد آوری است که "قلماق ها" نیزو یکی از طوایف تاتارهای اطراف بندر حاجی طرخان دریای خزر هستند وهمچنین سفرنامه ابن بطوطه نیز می افزایدکه : حاجی طرخان ومحل نشیمن ازبکها ودر دوره مزبور بوده ونشان می دهد که شهری متعلق به قوم روسها نمی باشد وبعلاوه سفرنامه مزبور ودر ص 67 کتابش واز شهر "چرکس جدید" آنان نام برده است که ژنرال "لیندنایه آندریان"را وبه بیگلر بیگی آن منصوب کرده بودند واینها مربوط به گزارش درگیری چچنها وچرکسها در دوره قاجاریه می باشد ولی گزارشهای دیگر هم وبعد از گذشت 150 سال نیز وهنوز ادامه این درگیریهار ا تائید می کنند ومثلا در عصر جدید هم کتاب آقای هاشمی رفسنجانی است که رئیس جمهور ایران بود ودر خاطراتش که مربوط به حوادث سال 1375ش می باشد وبه درگیری "طایفه چچن" وبا "روسها "ودر صفحات 42 و67 و394 و727 کتابش اشاره می کند ویا از "دودایف چچنی "یاد می کند که با روسها در گیر شده بود ودر ص104 کتاب خاطراتش و مربوط به سال1375ش واز "دودایف چچنی" یاد کرده است
ونهایتا در تفصیل حوادث مزبور باید بگویم که: در قرن نوزدهم و"چچنها" در برابراستعمار روسی ایستادگی می کنند ویاشکستهای سنگینی را وبه "ارتش تزارها "وارد می سازند وفقط پس از چهل سال جنگ و"شیخ شامل چچنی "وبا روسها مجبور به سازش شده واو شکست خود را از "ارتش تزار" می پذیرد ولیکن همانطوریکه در اسناد دوره قاجا ریه هم آمده است ودوباه "چچن ها" و از بستن راههاویا "ناامنی مسیر ها" دست بر نمی داررند وتا اینکه وبا جریان انقلاب اکتبر 1917م وروسها وبرای فروکش کردن " نارضایتی چچنها"واین بار " جمهوری خود مختار کوهستانها"راوبرای آنها تشکیل می دهند وتا از این طریق، وآنها را فریب داده وبه جنگ "روسهای سفید"میکشانند ولذا همان حیله ای می باشد که روسها ودر مورد تمامی اقوام تحت سلطه خوددر آسیا بکار برده اند ویابرای سرکوب قومهای دیگر ودرطول 150 سال گذشته انجام داده اند ولی پس از شکست داده شدن "روسهای سفید" وتوسط چچنها ودوباره از تـشکیل "جمهوری خود مختارچچن – اینگوش " وبعداز سال1921م صرف نظر کردند وبعلاوه " چچنها "وبعد از سال1921م ودر اعتراض به اشتراکی کردن زمینهای خود وشکایت داشتند وهمچنین بدلیل آزار واذیت مذهبی خود که ازمذهب حنفی بودند واز روس ها صدمه دیده بودند وتا شروع جنگ جهانی دوم وآنها چندین بار ،شورشهای گسترده وبرعلیه روسها براه انداختند ولیکن بعد از شروع جنگ جهانی دوم ویادست اندازی آلمانی ها به سرزمین روسیه ویابا حمله آلمانی ها به مسکو وتوسط آلمانی ها ومدتی هم به اراضی چچن ها آمدند وآنها را دعوت به همکاری با خود می کنند وهمین امر نیز وبهانه ای بدست روسها می دهد ولذا آنها را وبا متهم کردن به همکاری با آلمانی ها وبه فشار های عمیق دچار می نماید ویا به تبعید اجباری وگسترده محکوم می شوند ولذا دهها هزار نفر از چچنی ها ویا تاتارها را سوار واگون حمل حیوانات می کنند و به آسیای مرکزی تبعیدمی نمایند وبجایش د ر اراضی آنان وروسهای ارتدکس را جایگزین می نمایند ودر عین حال "جمهوری خودمختار چچن- اینگوش " را هم منحل می کنند ویا با ساختن کلیساهای ارتدکس ودر منطقه مزبور می پردازند که بگویند منطقه مزبور ومتعلق به روسیه است ویا نمادهای مذهبی وفرهنگی وتمدن چچنها وتاتارهادر منطقه مزبور را ویران کرده واز بین می بردند ونظیر خرابی مساجد آنهابود ویا سیاست ویرانی گورستانهای چچن ها بود ویاسیاست برچیدن زبان وادبیات قومی سابق آنهابود ویا بر چیدن تابلوهای متعلق به فرهنگ آنهابود واما 4سال بعد از مرگ استالین ودر دوره حکومت خروشچف ومجبور به "تجدید حیثیت صوری" از آنها می گردند و تا تقصیر های برخورد خشن با آنها راو به گردن استالین وکیش شخصیت وی بیندازند ولذا یک "حزب کمونیست محلی وفرمایشی وبرای این " جمهوری بظاهر خودمختار چچن – اینگوش هم دوباره تشکیل می دهند وتا آنهارا ساکت بنمایند ولی برخلاف رویه حزب کمونیست های سایر کشورهای آسیایی ونمی بایست که ریاست حزب کمونست محلی آنان واز خود "چچن ها" باشند وتنها باید یک فرد روسی را انتخاب بکنند ولذا به آنها وبعنوان "شهروندان درجه دوم "ودر نهاد های سیاسی واداری مناطق خود نگاه می کردند وهمچنین اراضی آنان را گرفته وبه خانه های ییلاقی واستراحتگاه تابستانی سران حزب کمونیست مسکو اختصاص می دادند ویا برای کسانی هم که در منطقه صعب العبور مزبور زندگی می کردند و هیچ گونه خدمات زیر بنایی ویا "راه سازی" نمی دادند وبعلاوه در این مدت، چاههای نفت منطقه آنان را کشف کردند ولی هر گونه استخدام چچنی ها ودر صنایع نفتی ویا پتروشیمی مزبور را ممنوع کرده بودند ونیز در مسیرهای لوله کشی نفت که از باکو وبه اروپا می رفت و از خاک آنها می گذشت وحدود یکصد وپنجاه کیلومترلوله کشی نفت در خاک چچنها بود وکسی از آنان استخدام نمی شد
وتا آنکه وبعد از "فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی" ودر دوره گورباچف ویکی از افسران ارتش سرخ شوروی که بنام" جوخار دودایف " خوانده می شد ومدتی هم به افغانستان فرستاده شده بود وتا از حزب کمونیست جدیدالتاسیس افغانستان حمایت بکند ویا در سال 1990م نیز وبا درجه ژنرالی وبه کشور " استونی " اعزام می شود وبعنوان فرمانده اسکادرانهای بمب افکن نیروی هوایی روسیه ودر "خاک استونی "واز منافع روسیه ودر خاک استونی دفاع بکند واین بار ودر جریان خیزش ملتها وبر علیه روسیه واجازهآنرا می دهد که "سکنه کشوراستونی" ونظیر سکنه دیگر کشورهای آسیای مرکزی و"پرچم استقلال خود" را بالا ببرند وخودش نیز ودر بازگشت به "منطقه وطن چچن خود" وزمینه مردمی استقلال خواهی دوباره سکنه چچن را فراهم می نماید ویا به همبستگی آن چچنها ودر نواحی مختلف روسیه کمک می نماید که در ان موقع حدود یک میلیون چچنی در سازمانش تشکل می یابند ویا برای برآوردن این هدف خود نیز واز اقتدارش در ارتش روسیه بهره برداری کرده ودر مقابله با گورباچف که در ویلاهای منطقه چچن استراحت اداری می کرد واز یلتسین حمایت می کند ولی اقدامات وی ودر "خیزش مردمی ناحیه چچن" ومنافع سرمایه داران روسی را وبه خطر می انداخت که از مسکوبودند ولی درخاک چچن وسرمایه گذاری املاک وغیره کرده بودند ولذا دولت روسیه را وبه مداخله در "شعارهای استقلال طلبانه چچن ها"وادار نمودند ومعتقد بودند که "منطقه چچن" وبا نواحی دیگر آسیای مرکزی فرق دارد ونباید که نظیر دیگر کشورهای تازه به استقلال رسیده وبه آن چچن ها هم استقلال داده شود ولذا مداخله نظامی دولت روس در چچن رافراهم نمودند ویا در سال 1994م فراهم کردند واین بار "ارتش روسیه" وبا پشتیبانی حدود سی تانک روسی ،وارد "شهرگروزنی" می گردد که شهر مرکزی چچن ها محسوب می شد ولذا قتل عام دوباره ووسیع چچن ها تکرار گردیدکه تشکل جدید یافته بوند ودر این دوره تاریخی پوتین ریاست کا- گ-ب روسیه را بدست آورده بود ولی "چچن ها "هم به مقابله ارتش روسیه برخاستند ونیزدر این دوره تاریخی ،چچن ها و"رئیس حزب کمونیست سابق چچن "را واز شهرشان اخراج کرده بودند ویاکارمندان اداری روسی تبارهم ودر شهرهای چچن نشین خود بلا تکلیف نموده بودند ولذا در دوسال مزبور واین نوع از درگیریها وکشتار روسها ودر شهرهای چچن نشین ادامه داشت که کشتار زیاد بعمل آمد ویااز سال1994م والی 1996 م ادامه داشت ودر این مدت هم هواپیماهای روسی و"دهات چچن نشین "را ودر منطقه قفقاز بمباران می کردند و جنگجویان چچنی نیز ونظیر مقاومت "مجاهدان افغانی " می جنگیدند ولذا دوسال این وضع ادامه داشت و تا اینکه در آوریل 1996 م "دودایف چچنی "وبوسیله تلفن ماهوارهای خود شناسایی شده وبوسیله یک موشک روسی وبه قتل می رسد وجانشینش ودر "ارتش مقاومت چچنی ها" هم وراه مذاکره با دولت روس را درپیش می گیرد وبعلاوه روسها وبا صحنه سازیهای سیاسی و بمبی را در مترو مسکو گذاشته وانفجار آنرا به چچنیها منسوب می کنندو تا باعث بدنامی آّنها بشوند ویا در سال 2001 م هم وبرای خاتمه دادن به غائله مزبور و ظاهرا با اعلام "رفراندم قلابی چچن خودمختار وحیله دیگری می زنند وابتدا می پذیرند که" جمهوری خود مختار چچن" را اعلام بکنند وبشرط آنکه چچن ها هم واز ادامه جنگ ودر منطقه مزبور خوداری بکنند وهمانطوریکه گفتم وبا "ترور جوخار دودایف " که در سال 1996م اتفاق افتاد ودر سال 1997 م هم "اصلان مسخادف چچنی "وفرمانده نیروهای استقلال طلب قفقاز" می شود ولی روسها سعی می کنند که بین او و" باسایف " ومعاونش اختلاف بیندازند وبعلاوه در سال 1998 مو قتل چهار گروگان مخابرات غربی بهانه می شود که در منطقه مزبورو مشغول ساخت تاسیسات مخابراتی بودند وتوسط چچن ها ودر ایالت مزبور گروگان گرفته شده بودند ولی بطور مجهول کشته می گردند وعمل قتل مرموزآنها نامعلوم بود ولی روسها وبه بهانه آنکه عربستان وهابی ونظیر افغانستان ودر قوم چچنها نیز نفوذ کرده است ولذا در بد نام کردن رسانه ای آنها ودرمسکو می کوشد ویا جنجال مطبوعاتی براه می اندازد که آنها حتی گروگانهای غربی را هم می کشند وتنها با قوم روسها اختلاف نظر ندارند وبا این شگرد و اختلاف بین مبارزین چچنی را وبا یکدیگر زیادتر می نماید وبعلاوه در این دوران وروسها نیز وبمباران مناطق ودهات نواحی اطراف چچن وداغستان را افزایش می دهند که به آواره کردن بیشتر آنان بپردازند ولذا حادثه سال 2001 م که برجهای دوقلوی نیویورک وبوسیله القاعده افغانستان منفجر شده بودوجهان رامتاثر کرد وروسها نیز ازاین فرصت سوء استفاده لازم را کرده و با صحنه سازی گروگانگیری دیگری ودر "تئاتر دوبرو مسکو" در صدد بر آمدند که در 26 اکتبر 2002م اتفاق افتاد و به چچنها منتسب کردندکه آنها فقط تروریست می باشند وبه دنبال استقلال منطقه ای خود نیستند وبلکه تروریست هستند که 700 نفر تماشاگربیگناه تئاتر را گروگان می گیرند ویا برخی را هم وبه قتل رسانده اند ولذا بکلی منکر استقلال دادن به منطقه چچن می گردند واز این راه واز جمهوری خود مختار اعلام کردن آن ناحیه ، لغو می گردد ویا قانون اساسی تصویبی آنانراهم ملغی می کنند ودر این ایام "شهرگروزنی" نیز وبر اثر بمبارانهای مزبور ویران شده بود ویا بعداز این وقایع بود که گرجستان واینگوش هم وبه بحران درگیریها وبا روسها کشیده شده بودند ولذا روسها ممکن بود که "پادگان نیروی هوایی خود" را ودر خاک گرجستان را هم واز دست بدهند وبااز دست دادن گرجستان نیز ساحل دریای سیاه راهم از دست بدهندکه نتوانند نیروی دریایی ودر آن دریاچه داشته باشندکه به اقیانوسها راه دارد ولذا در این سالها وبا متهم کردن گرجستان به "انقلاب مخملی" ویا با جنجال سازی گرایش آنان وبه بلوک غرب واین بار پوتین ،ودر سال 2003 م وبا فرستادن تانکهای خود به "ابخازواوستیا" وبه جدایی طلبان مناطق مزبور کمک می کند که از گرجستان فاصله بگیرند که "ابخازها "ودر ساحل دریای سیاه وبه گرجستان گرایش داشتند وبعلاوه در این سالهاست که پوتین وبا زدن پل وبه درون جزیره کریمه واز ساحل باریکی که در دست داشت ویا با حیله سیاسی در دست خود نگه داشته بود وعملا جزیره کریمه را واز دست اوکراینی ها،بیرون می آورد که سکنه جزیره کریمه نیز واز تاتارهای مسلمان بودند وبجای روسیه گرایش به کشور اوکراین داشتند ویا یک طرف خاک جزیرهاش نیز و به خاک اوکراین وصل بود واوکراینها نیز و با متهم شدن به "انقلاب مخملی نارنجی غربی "ونظیر گرجستان متهم گردیدند ویانظیر انقلاب مخملی قیر قیزستان ودر رسانه های روسی متهم گردیدند واین اتهامها بخاطر آن بود که اقوام مزبور که حق اعتراض به روسها را نداشته باشند که چرا 150 سال است که اراضی آنها وتوسط روسها اشغال شده است ؟ وآری با حوادث سال 2002 م وهرچند با ویرانی دوباره شهر گروزنی ویا شهر های دیگر چچن نشین وهرچند مدتی دیگر هم سکوت برقرار شد ویا مسئله تاتارهای ناحیه قفقاز ودر افکار عمومی جهان به کنار گذاشته شد ولی همچنان آوارگی و بدبختی چچن ها و در نقاط مختلف جهان ادامه دارد وحل نشده است ومثلا امروزه حداقل 50 هزار نفر ازآنان وفقط در خاک آلمان آواره می باشند ودر کشورهای دیگر نیز پخش می باشند زیرا آقای "نیل هونر" وبا نوشتن مقاله ای و بنام " زندگی دشوار مهاجران چچنی ها در آلمان " که یکسال پیش نوشته شدهبود ودر مورخ 22/7/1398 ترجمه آن در "نشریه ایرا ن "هم آمده است ویا بوسیله آقای وصال روحانی ترجمه شده است ودر این " مقاله " آقای نیل هونر" چنین نوشته است :
ورود اولین چچن ها به آلمان ، واز 20 سال پیش وپس از پایه گذاری فرار چچن ها واز سرزمین مادری شان ، آغاز گشت که دستخوش جنگی دامنگیر ودر سالهای 1994 الی 1996 شدندوادامه آن روندو تاکنون هم سبب شده است که هر روزه ، حدود 100 نفر چچنی وبرای ورود به خاک آلمان درخواست بدهند و مدخل برای اکثر آنها ،کشور بلا روس می باشد واغلب آنها هم برگه های مهاجرت اجتماعی ویا سیاسی خود را واز دولت آلمان می طلبند وبدیهی است که در خواست شان از ظلمی نشات می گیرد که دولت روسیه وسالها ست که درحق چچنی ها روا داشته وگونه ای از نسل کشی ویا آواره سازیها را ودر مورد آنها به اجرا در آورده است .
واین امر دست پخت پوتین وبرای 5 میلیارد سکنه قاره آسیا میباشد که برای آنها وعده "اقتصاد اوراسیایی " را می دهد ولی سکنه کشور خودرابیرون می کند ویا نظیر تزارهای قرن 19 آواره کشورهای های دیگر میگرداند ویا برای تثبیت اشغالگری خود ودرخاک قیر قزستان دستور تقلب انتخاباتی ودر این کشور را می دهد ویا به درگیریهای انتخاتی نیمه مهر ماه قرقیزستان وقعی ننهاده ویا بعد از عدم کاهش ناشی از تقلب انتخاباتی در بلاروس ودستور کاربرد تیرزدن به آنهاراهم حلال دانسته واجازه آنرا به حکام بلا روس و به معترضان خیابانی بلا روس می دهد ولابد معترضان این کشورها هم وباید برای رفع نیاز اقتصادی خود وبجای ماندن در کشور خود وباید راهی اقتصاد آلمان ویا دیگر کشورها بشوند.؟!
وهمچنین به نقل ص 89 کتاب "امنیت در آسیای مرکزی "که می نویسد : دهها هزار نفر چچنی در قزاقستان زندگی می کنند که در سال 1944 م وتوسط استالین بدانجا تبعید شده اند ولی در اواخر سال 1999م و"انجمن چچنی آنها " ودر استمدایه ای برای رئیس جمهور قزاقستان ونظر بایف نوشته واز وضع خود اظهار نگرانی کرده اند.
از طایف چچن ودر ص 83 سفرنامه فراهانی نیز ذکر شده است ویا درص 106 کتاب نامه های از تبریز ویا در صفحات 21 و29 سفرنامه موریس دوکرتز بوئه هم ذکر شده است .
این وبلاگ شامل :