مردم شناسی "اقوام چچن"آسیایی- دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناسی "اقوام چچن"آسیایی

از : دکتر محمد خالقی مقدم

_مردم شناس اقوام آسیایی

در منطقه بالاتر از کشور گرجستان ، کوههای قفقاز قرار دارد که مکان قومی اقوام چچن وچرکس ولگزی بوده وقبلا  سکنه روسی نداشت  ولی اکنون150 سال است که جزو کشور روسیه شده است  که ارتش تزاری ودر دوره مزبور وبا تکیه با توپخانه وقدرت آتش باری خود وآنرا گرفته ودر اسناد جغرافیایی کشورها هم ،جزوجغرافیای  خاک خود کرده است ویابه دیگر کشور ها ویاسازمان ملل هم قبولانده اند و خودروسیه هم یکی از 5 عضوآن  شورای هستند  ولی قبلا و در گزارشهای سفرنامه نویسان وکوههای بلند مزبور وبه عنوان " کوه چرکس " ویا"کوههای داغستان "  نامیده می شدند ولیکن بعد از آن تاریخ وبنام "کوههای قفقاز آسیا " نامیده می شوند  واز این رو ، هویت فرهنگی وتاریخی وقومی سکنه مستقر در آن کوهستانها ودر اذهان عمومی از بین رفته است ودر حالیکه واژه   "داغ " ویا "داغستان" ودر "زبان ترکی مغولی" سکنه این منطقه وبه معنی  کوه وکوهستان  می باشد ،که  کوههای بلندی می باشد  که در منابع تاریخی وپنج رشته کوهستان ذکر شده اند  که از ناحیه دربندساحل دریا و"بندر ما خاچ کالا " ودرساحل  دریای خزرشروع شده وتا" بندر سوچی "و"بندر آدلر" ودر ساحل "دریای سیاه "ادامه دارد که متعلق به این قومهای ترکی زبا ن مغولی لگزی ویاچچن وچرکس وکالموک  می باشد  که "دپارتمانهای کنونی جغرافیای" دنیا و آنها را جزو مناطق قومی "اقوام روس" تصور می کنند که در شهرها وروستاهای این کوهستانهای  بلند قاره آسیا زندگی میکنندولی از 8قرن وتاکنون ومتعلق به تاتارهای ترک زبان چرکس وچچن می باشد  وقبل از آنان هم متعلق به قوم "ترک زبان خزر" ویا"گزر" بوده وبه معنی "رمه دارگردش کننده "در زبان ترکی  بوده که نام "دریاچه خزر" هم  واز نام ترکی این قوم "گزر" گرفته شده است و"آرتور کوستلر"   هم واز آنان  ویا تاریخ اشان ودر " کتاب خزران "یاد می کند  ویا کتاب تاریخ سیاسی ساسانیان دکتر جواد مشکور ودر صفحات 672 الی 688 کتابش وبه "قوم خزران" ارتفاعات قفقاز ودر دوره قباد سا سانی ویا درگیری با وی اشاره می کند که چندقرن بعدتر  وبدست اقوام تاتار های ترک افتادوصفحات مختلف کتاب عالم آرای نادری هم در 250  سال قبل واین اراضی را متعلق به اقوام تاتار ویاترک زبان های داغستان می داندکه نادر شاه هم مدتی با آنها جنگ داشت    ولی "دانشگاههای مردم شناسی غرب " وبه عمد نخواسته اند  که  به تاریخ ویا فرهنگ و یاجغرافیای این اقوام معاصرتوجه بکنند وتا مبادا چاههای نفت مستقر در این ناحیه آسیا  وبضرر اقوام روس وبه زیر سوال برود؟،

 آری رشته کوههای بلندی که در بالای  دو کشور آذر بایجان  وگرجستان قرار دارد که هر دواین کشور ها هم وتنها  در زمان سلطه تزار ها وبه زیر یوغ روسها وسلطه توپخانه ای آنان رفتند   ودر دوره پوتین نیز بدتر گردید  ولذا بخاطر  سلطه روسها وبر ساحل دریاچه سیاه  ویا شبه جزیره کریمه که متعلق به  "تاتارهای اوکراین" این ناحیه می باشد  وبا وی اختلاف دارد وعلم ارای نادری وکتب دیگر از تاتارهای کریمه یاد می کنند ولی پوتین از آنان دوباره گرفت وجزوخاک روسیه نمود وتا ناوگان دریایی خود را واز دست ندهد    وبعلاوه ارتش پوتین  وناحیه "ابخازستان گرجستان" را هم ودر چند سال قبل ، تانک کشی کرد  ودر ساحل دریای سیاه ویا با تکیه به تانکهای روسی خود واز گرجی های گرفت وتاپادگان نظامی گرجستان را که متعلق به روسها بود از دست ندهد ودر حالی که بعد از فروپاشی دوره گورباچف وتضعیف شده بود ودوباه در گرجستان این پایگاه نظامی خود را تحکیم نمود  وتا از طریق  روشهای مزبور وبه دریاچه سیاه واقیانوسهای گرم دست بیابد که تنهااز طریق  منطقه مزبوراست  که امکان نگهداری نیروی دریایی و به روسیه فراهم می آید   ولذاچچن ها ویاابخازهای گرجی  ویا تاتارهای شبه جزیره کریمه هم وقربانی این دوموضوع شده اند 

آری ، رشته کوهای بلندی که برخی از قله های مهم آن ودر ناحیه غربی دریاچه خزر وبندر دربند می باشد  وبنام " قله بازار دوزو " نامیده شده است  وبه ارتفاع 4480 متر می باشد   ویا در ناحیه غربی ترآن رشته جبال هم ویا در اواسط کوههای قفقازنیز  وبنام " قله کینوارتسوری "نامیده می شود   که 5047 متر بوده ودر جنوب شهرهای چچن نشین قرار دارد ویا در جنوب شهر گروزنی ومرکز استان چچن قررار دارد  وبعلاوه در جنوب شهر"نیژنی"  واقع بوده که مرکز "ایالت اوستیای شمالی" قفقازمی باشد   وبعلاوه رشته جبال مزبور وبطرف غربی ترش نیز وبنام" قله دیخ -تائو   بوده وبه ارتفاع 5203 متر می باشد  وهمچنین وبطرف ناحیه غربی ترین اش نیز که تا  نزدیکهای  دریاچه سیاه  ودریاچه آزوف اتصال دارد  که متصل به آن رشته کوه است وبلندترین قله قفقاز می باشد  وقله دیگر  وبه ارتفاع 5642 متر بوده که آنرا "قله آلبروس " می نامند که "رودخانه خروشان کوبان" هم  واز دره های این قله مزبور  سرچشمه گرفته  به نواحی شمال غربی ترحرکت می کند  ومورخین آن قله آلبروس قفقاز را و بنام " کوه البرز " ترجمه می کنند که با کوههای البرزایران  اشتباه گرفته می شود  وبعلاوه در دامنه های شمالی تر این کوههای قفقازنیز  و 8 استان متعلق به این اقوام ترکی مغولی  وتاتارها وجود دارد که شامل استانهای داغستان می باشد   ویا استان چچن واستان اینگوش ویا "استان اوستیای شمالی" قرار دارد وبعلاوه اسات اوستیای  جنوبی آن نیز امروزه به کشور گرجستان پیوسته است  وهمچنین   استانهای چرکس نشین دیگر قفقاز هم ودر ناحیه غربی ترش وبنام " استان کاباردابالکار " می باشد  ویا "استان قره چای چرکسک " قفقاز است  ویا" استان کراسنودارکرای "است ویا "استان ادیگه" است که نزدیک دریای سیاه قرار گرفته  وهمگی این 8 استان نیز  ودر دامنه های شمالی کوههای قفقاز می باشند     که  اقوامهای مغولی وتاتار لگزی ویا چچن ویاچرکس وقاموق (ویا کالموک) ودر روستاها وشهرهای این ناحیه زندگی می کنند که همگی اقوام غیر روسی بوده و به نقل تاریخ عالم آرای نادری واز قدیم عنوان ویا نام روسای ایلی آنان و"شمخال " نامیده می شد ویا استان چچن که مرکز آن " شهر گروزنی " می باشد  ودارای 14 شهر کوچک ویا دارای تعدادی روستا می باشد ودر این کوهستانهای پربرف وپرجنگل قرار داردکه چند چاه نفت روسیه هم وتنها در استان چچن بوده وبقیه چاههای نفت روسیه هم ودر استانهای چرکس نشین وغیره مستقر می باشد   ورودخانه پر آب " ترک "  که از "قله کینوار تسوری " و درجنوب  استان چچن نشات می گیرد   واز کنارههای  چند شهر کوچک چچن نشین گذشته ویا در ناحیه شمالی تر" شهر گروزنی چچن گذشته  وسپس ودر نزدیکیهای  شهر "چرنی بوسکی" وبه دریاچه خزر می ریزد  وسه رودخانه" آرگون " ویا رود  "خولخولو" و"رودخانه سونزها" نیز ودردره های  شرق رودخانه اصلی "ترک" جاری می باشد  واز کناره  شهرهای دیگر چچن نشین گذشته وسپس وارد "رودخانه ترک شده" وآنگاه به دریاچه خزر  می ریزد وهمچنین شهر مرکزی گروزنی نیز  ودر کنار رودخانه " سونزها قرار دارد که از شعبات اصلی "رودخانه ترک" می باشد 

وهر چند  در اسناد تاریخی "مردمشناسی اقوام چچن "این منطقه وفقط اشاره به قوم چچن وبه دوره قاجاریه برمیگردد که در آن اسناد و"سابقه قوم چچن" ذکر گردیده است ولی اسناد مربوط به اقوام چرکس ویا کالموک و یا لگزی های داغستان و از 8قرن وتابحال و در همه اسناد مورخین ویاسیاحها آمده است ودیده می شود که سیاحهای مزبور واز این منطقه آنها گذشته بودندوآنرا گزارش کرده اند   ویا مورخین هم "اشراف معلوماتی " به آن مناطق داشتند  ومثلا از "چرکسهای این منطقه و"کتاب ابن  بطوطه یاد می کند که در عصر ایلخانی بوده واز آن ناحیه مزبور گذشته است و یا در کتاب "نزهه القلوب "حمدالله مستوفی دیده می شود  که مستوفی اداری عصر ایلخانی می باشد  ویا در کتاب جامع التواریخ عصر ایلخانی وتاریخ مبارک غازانی  وتاریخ بناکتی   ویا درسفرنامه ابن بطوطه عصر ایلخانی آمده  است که اسامی این اقوام تاتارقفقاز را ذکر می کنند  ویامحل زندگی آنان  را ذکر کرده اند  ویا در اغلب کتابهای تدوینی عصر تیموریان ذکر شده ویا به اقوام چرکس ولگزی این منطقه  قفقازکه تاتار بودند اشاره می شود  که از "اقوام تاتار های آسیا " می باشند   ومثلا در کتاب "مطلع سعدین "عصر تیموری ذکر شده است  ویا در کتابهای  "مجمل فصیحی "و"زبده التواریخ" و "عجایب المقدور" و"روضه الصفا"  و"جغرافیای حافظ ابرو"  و"جلد اول تاریخ خلد برین " ویا در کتاب "سفرنامه فرستادگان پاپ به دربار مغول" دیده می شوند که همگی کتابهای عصر تیموری ویا عصر ایلخانی هستندوبعلاوه گزارش مستند آنها  ودر اغلب کتب تاریخی عصر صفویه هم دیده می شود ویا در سفرنامه های اروپایی های  دوره صفویه هم دیده می شود  که در آمدن به ایران واز اراضی مزبور ویا کوهستانهای این قوام تاتار ودر قفقاز گذشته اندوبه ایران آمده اند  ونظیر "سفرنامه تاورنیه" ویا "سفرنامه کمپفر" ویا " سفرنامه سانسون " ویا "سفرنامه فیگوئروا "وغیره است که همگی  از آنان یاد کرده اند  ویا در اسناد "کتاب عالم آرانادری " وکتاب " جهانگشای نادری " هم دیده می شود  که نادر شاه وبا آنان  وشمخال هایشان ودر جنگهای داغستان درگیر شده بود وبرادرش نیز  ودرجنگ با  آنان کشته شد  ویاسربازان زیادی از ارتش وی  ودر این جنگ وازدست رفتند  که در جنگ با عثمانیها ویا با افاغنه وهندوستان واعراب واوزبکستان وقزاقستان وغیره  واین قدر ناموفق نبودند   وبعلاوه  به اقوام مزبور واسناد دوره قاجاریه هم اشاره دارند ویا در سفرنامای آن عصر هم اشاره شده است که اینجانب ودر چندجلد  "پژوهشهای مردم شناسی ام " ومربوط به "اقوام چرکس " ویا" اقوام لگزی" ویا" اقوام کالموک های آسیایی " وآنها را ذکرمفصل نموده ام واینجا وبرای عدم اطاله کلام وبه آن مواردنمی پردازم  ویا در اینجاو فقط اسناد درگیری "چچن ها" وبا "قوم روس" را ذکر می نمایم  که در دوره قاجاریه اتفاق افتاد وچچن ها نیز یکی از شاخه های اقوام تاتار می باشند  واز 8 قرن قبل وتا بحال ودر این منطقه زندگی می کردندولی تزار هاودر 150 الی 170 سال قبل وبر اراضی آنان یورش برده وبا تکیه به توپخانه وبرتری آتش باری خود وبه سختی بر آنان  تسلط یافتند  ودلیلش م آن بود  که غربی ها ودر جنگهای کریمه عصر قاجاریه وبه روسها کمک کردند ویا در مقابله با تسلط جویی  ناپلئون وعثمانی ها براروپاییها که به نابودی اشان منجر  میشد  ولذا کمکهای نظامی ویا مادی زیادی راو به" تزار های روسیه " نمودند که برناپلئون فرانسه وعثمانی ها غلبه بیابد ویا دریای سیاه وسواحلش را واز عثمانی ها بگیرد    وروس ها  هم وبا تکیه به توپخانه وکمکهای مادی آنها ویا با تکیه به جلسات تصمیمگیر بین المللی ومسایل پشت پرده وبسیاری از اراضی اقوام این منطقه قفقاز وگرجستان وارمنستان واوکراین  واروپای شرقی رااز آنان گرفت واراضی تصرفی خود را وسعت بخشید  ویااز بقیه اقوام  گرفت وجغرافیای خود را وسیع تر کرد ویادر شرق نیزو با تکیه به آن کمکهای مادی ومستشاری و اراضی اقوام آسیای مرکزی را ودر قیر قیزستان واوزبکستان وتاجیکسان وقزاقستان  ومغولستان وغیره را واز اقوام مختلف شرق آسیایی غصب کردند ولذا سرزمین روسیه خود را ودر دوره تزارها وبه بزرگترین جغرافیای جهان رساندند که اکنون مدعی آن می باشند  وبعد از انقلاب اکتبر نیز  " ووارثان انقلابی تزارها" نیز منکر این حقایق تلخ تاریخی شدهاند    ولذا در 80 وچند کشور آسیایی  ویادر  اروپای شرقی و انواع حکومتهای کمونیستی  وابسته به اتحادیه جماهیر شوروی راراه انداختند  وآن اراضی غصبی اقوام دیگر آسیایی راوبه "ارث انقلابی "خود بردند کهاکنون  بلای جان این نوع ازاقوام آسیایی شده است  والا به نقل سفرنامه ابن فضلان  " وغیره و"اقوام کوچک روس" ودر قاره آسیا فقط اراضی کوچکی را داشتند وآنهم فقط در اطراف وبالای رودخانه ولگا بود  ولی  بقیه اراضی آسیاو متعلق به اقوام دیگرشرقی  بود که ابن فضلان  ودیگران ، وبه اراضی آنها ودر سفر به خاک آسیااشاره کرده است  ویااز نزدیک  دیده بود  ولی  اکنون همگی متعلق به قوم روس شده است ویا متعلق به همسایه وهم مسلکش ویعنی "چین کمونیست " شده است  وبعبارت دیگر در  150 سال قبل و درخاک آسیا، ودرست همان کاری اتفاق افتادکه مهاجرین اروپایی آنگلوسکسون وبا اراضی اقوام سرخ پوستان آمریکا کردند و با این تفاوت که اقلا آ نها ودر غصب اراضی سرخ پوستان آمریکایی ونظیر اقوام روس ننمودند که روس هاو با خاک آسیایی اقوام دیگر  کردند ، که فقط "نظام قبیله روسی "خودرا وبربقیه  "اقوام دیگرآسیایی" تحمیل نظامی کرده باشند ولی در ابعاد صنعتی واقتصادی ودانشگاهی وعلمی ویا درنوآوریهای فنی  ویا رفاه بشری هم "قاره آسیا" را وبه عقب ماندگی دچار نموده اند  ویا در دانشگاهها ونشریات چاپی خودو هرنوع اراضی جغرافیایی متعلق به اقوام گذشته آسیا را منکر میشوندکه اکنون دانشگاههای مسکوویا پکن انجام می دهند ویا با اراضی جغرافیایی سایر اقوام آسیایی می کنند  وکاری که دانشگاهها ویانشریات غربی ویارسانه های الکترونیکی آن دیارغرب  نکردند   ویا با سابقه تمدنی سرخ پوستان آمریکا ویا تمدن اینکا ومایای آنان نکرده اند که اینجا نب و  به ذکر طویل آن مسایل نمی پردازم وفقط در اینجا و به اسناد کتاب منتظم ناصری می پردازم که در دوره قاجاریه تدوین شده است ومثلا در ص 1721 کتاب مزبور اشاره شده است  ومی نویسد :

 دولت روس ودر این دوره تاریخی  وبا "طایفه چرکس ولگزی" ناحیه قفقاز که رئیس اشان "شیخ شامیل "بود ومنازعه سختی نمود ودر ابتداشیخ شامیل وبر "عساکر روس "غلبه کردولی بعدا مغلوب شده وبه "کوههای داغستان" فراری شد( ماخذ ص 1721 تاریخ منظم ناصری )  ویا در ص 1862 کتابش آمده است که: براثر جنگهای مزبور  وقحط وغلای ناشی از آن حوادث  واقوام مزبورداغون شده  وبطور هزار هزار وبا ایل واولوس خود وبه خاک عثمانی ها پناهنده می شدند  وپاپ نیز به این مظالم روسها مرتبا بدگویی میکرد و یا کتاب " سفری به دربار سلطان صاحب قران "نیز که در آن دوره تاریخی وبه ایران می آمد ودر کتابش نوشته است  و از جنگ "ژنرال کورادینی روسی " وبا اقوام " شاپوتن ها واوبیستین های چرکس ودر این دوره تاریخی یاد می کند  وهمچنین "سفرنامه میرزاابوالحسن شیرازی ایلچی ایران به روسیه " هم ودر ص 420و421 سفرنامه اش واز پول رایج محلی اقوام چرکس دراین منطقه یاد کرده ویااز خانه ها وجمعیت  ومحصولات کشاورزی سکنه چرکس قفقاز این منطقه یاد می کند ویا ص 1034 کتاب " مجمل فصیحی  " هم و"چرکس "را لقب  یکی از "امیران تیمورلنگ " میداند واین سنددوره تیموری  نشان میدهد که لشکرهای وی که همراه امیر تیمور می جنگیدند  وسربازان خویشاوند "سردار چرکس" بودند  وبعد آنکه شهر مسکورا که تسخیر کرده بودند  وچند محله مغولی وتاتار نشین در مسکو ساخته بودند که یکی از آنها هم محله مغول نشین کرملین بود که به نقل مخبرالسلطنه که در سفرنامه اش می نویسد که کرملین یک واژه مغولی بود ویا کتاب  مجمل فصیحی ویاسفرنامه یزدی وبه آن نکات اشاره دارندکه مسکو در دست تیمور لنگ بود  وبعدا قوم تاتار همراه وی وبه این ناحیه جنوبی تر ودامنه های حاصل خیز کوههای قفقاز آمده ودر آن ناحیه ساکن شده اند ویا ص 181 کتاب ظفرنامه یزدی هم مینویسد :چرکس سالها ودر دشت قبچاق پادشاهی می کرد  وکتاب نزهت القلوب هم ودر دوره ایلخانی واز چرکز( چرکس) ودر کتابش سخن به میان می آورد ویا کتاب "مطلع سعدین " عصر تیموری نیز ودر ص 182 کتاب خود واز "چرکس سوچی " یاد می کند که احتمالا اقوام زیر نظر وی "شهر سوچی "کنار دریای سیاه را ساخته بودند ویا   در دوره تیموریان پایه گذاری کرده بودند  که مدتی هم وزیر امور خارجه ایران وترکیه وروسیه نیز ودر "شهر سوچی "مزبور وراجع به مسایل درگیریهای  سوریه وجلسه مشترک  با همدیگر  داشتند ولذا سوچی هم یک "واژه روسی" نیست وبلکه واژه ترکی تاتاری وبه معنی آب می باشد    ویا سفرنامه میرزاابوالحسن شیرازی ودر اوایل دوره قاجاریه نیز واز " قصبه های چرکس نشین  " این ناحیه قفقاز یاد می کند ویا در ص 225 الی ص234سفرنامه اش واز ویژگی های زندگی قومی ومردم شناسی آنان یاد می کند  وهمچنین   "سفرنامه فرهادمیرزا" نیز ودردوره تاریخی مزبور واز کوههای آن منطقه قفقاز مزبور وبنام " کوه چرکس " یاد میکند  وقبل از آنان نیز ودر دوره صفویه و" سفرنامه اولئاریوس " نیز ودر ص 843کتاب خود ویاسفرنامه های شاردن ویا تاورنیه ویاسفرنامه کمپفر وسانسون هم از آن "اقوام چرکس قفقاز" یاد کرده اند  ویا انواع کتابهای تاریخی دوره صفویه هم و نظیر " کتاب تاریخ جهان آراء ویا انواع سایر کتب عصر صفویه وِیاافشاریه نیزاز آنان نامبرده است که اکنون در دپارتمان جغرافیایی دانشگاه مسکو وحقایق جغرافیایی آسیا راطور دیگر نشان می دهند   وبعلاوه "طایفه چچن" نیز ودر دامنه های شمالی این کوهها ی بلند وامروزه جزواین اقوام تاتار هستند وجزو اقوام روسی نمی باشندواصولا امروزه در کشور پهناور روسیه وبا جمعیت 150 میلیونی آن وفقط 3/16درصد جمعیتش وجزو اقوام روسی بوده وبقیه جمعیت این کشور  ودر شهر مسکو ویادرر شهرهای مختلفش واز سایر "اقوام شرقی آسیایی" می باشندکه "همگونی فرهنگی ملی "با یکدیگر ندارند  وهمچنین در  ص2034 کتاب جامع التواریخ ذکر شده است که "چرکس "نام (قوم کرکتی) می باشد  که شاخه ای از (قوم آدیغه )است که در کنار دریای آزوف وکوهستانهای جنب آن زندگی میکنند که امروزه قفقاز نامیده میشود وامروزه "چرکسها" خود را " آدیغه" وروسها آنها را "چرکس " می نامند  ودر قرن 13 وآنها جزو اردوی زرین مغول( آلتان اوردا) بودند وبه منطقه قفقاز آمدند که جنب قوم ابخاز ویا ابازاوگرجستان  بودند که 5قرن از میلاد مسیحی هم تنها" قوم ابازها" وبه ساحل شرقی دریای سیاه آمده بودندکه امروزه "قوم ابخازارمنی  "نامیده می شوندکه گرجستان مدعی ان خاک می باشد وبا روسها در این باره درگیری دارد       وبعلاوه وبه نقل کتاب جامع التواریخ   و"ابخازها" ودرقرن هشتم میلادی وبه کمک قوم خزرمنطقه قفقازاستقلال یافته بودند که درقرن اول اسلامی می باشد  و5قرن بعد نیز و"قوم چرکسها" وبه قفقاز می آیند  که قبلا ونظیر مغولها "شمن پرست "بودند ولی بعدا وبراثر سعی وکوشش علمای عثمانی ها که درناحیه  جنوب دریای سیاه بودند وآنها مسلمان حنفی شدند  ویا6قرن بعدتر  نیز ودرقرن 19میلادی و اراضی  آ نان ودرطی جنگهای کریمه و به "تصرف تزارهای روسیه" در می آید  واکنون نیز وحدود 150  سال می باشد  که اراضی آنان ودر تصرف روسهاباقی مانده است  ولی  هنوز درگیریهایشان وباروسها تمام نشده است  وبویژه با "شاخه چچن های "این قوم که همچنان در گیری ادامه دارد ویا درطی جنگهای سالهای 1994الی 1996 میلادی نیز ویا در دوره پوتین ، زیادتر گردید 

    ودر باره این درگیریها باید گفت که: اولین سیاحان ومورخین که درهمان ایام قاجاریه به ناحیه مزبور رفته اند ویا دردوره تسلط روسها وبراراضی آنان واز قوم "چچن قفقاز "نام برده اند  "  ویکی هم کتاب خاطرات و "سفرنامه ظل السلطان به فرنگستان "می باشد که در دوره قاجاریه نوشته شده  ووی از این منطقه قفقاز وبه اروپا رفته است  ویا در ص60 و61 کتاب سفرنامه  اش واز تاتارهایی این منطقه نام می برد که دراین قسمت منزل دارند ومیگویدکه  "قوم چچن "هستند ویا می افزاید که این "چچن " ویکی از اولاد جوجی خان  وپسر اول چنگیز بود که پادشاه دشت قرقیز وقبچاق دوره خودش بود  ومدتهاست که تحت سلطه روسها درآمده اند ولی باز دست از شرارت برنمی دارند ( ماخذ ص 60 و61 کتاب سفر نامه ظل السلطان )

 وهمچنین و از افراد دیگری که در این دوره تاریخی واز" چچن ها" یاد می کند و"سفرنامه کاتف " می باشد  که از " چچن های " مزبور  یاد کرده است   ودیگری نیز ودر دوره قاجاریه ویا در آغاز تسلط روسها وبراراضی آنان و کتاب " سفرنامه میرزا ابوالحسن خان شیرازی " می باشد   که در ص170 و171سفرنامه اش مینویسد :وتزار ها علاوه برآنکه اراضی "قزاق "و"قرقیز" و"چرکس" و"قلماق" و"ترکمن دشت" و"قبچاق" را تصرف کرده وحدود 60 هزار تن واز این اقوام راسواره وپیاده زبده خود کرده بودند  وتمامی جوانان آنان،وبلند قامت وقوی هیکل هستند وبطوریکه اغلب (دو زرع ونیم )قد دارند  وبعلاوه شان وشوکت آنها ودخلی به سایر سپاه ندارد  ولی در صفحات دیگر کتابش وبا این همه از طول وتفصیل می افزایدکه : آنها ودر طی 14 سال دوره تصرف وی ،آرام نگرفته ومرتبا با "روسها "می جنگند ولذا در ص 55 سفرنامه اش می نویسد :  اینجا که" دربند " است  ، وخاک گرجستان تمام می شود  واین منزل وبرخلاف منزلهای روزهای قبل و در کوهستان ،وتمامی جنگل واشجار بسیار است  واز تعصابات آنان وبه علت توقف طوایف " اوس اوسطی " و"چرکس  "  و"چچن " که مسلمان می باشند ودر این راه وحول وحوش "کوه آلبروس "وآن حدود وسرحدات ساکن هستند وهمیشه اوقات وبرسم دزدی وشبیخون وبرسر راه " طایفه روس " می آیند  ومال آنها را سرقت می نمایند واغلب اتفاق افتاده که بسیاری از "روسها "را مقتول ساخته اند ویا زنده دستگر کرده وبرده اند

 ونیز وی در سفرنامه اش می افزاید :حال که مدت چهارده – پانزده سال است که " طایفه روسیه " وبه این سامان آمده ودر این مکانها، توقف دارند ولی نتوانسته اند که این راهها را "امنیت وآرامی "داده باشند که بتوانند عبور کرده باشند  ونیز در ادامه مطلبش می افزاید که: سالداتهای روسی وقافله های مسافرین راو با توپخانه وآتشخانه واستعداد نظامی برداشته واین قوافل را واز این راهها، "گذر "بدهند و لی با این همه ، ومکرر اتفاق افتاده است که از طوایف مذکورو برسر متردین ریخته ومال آنها را برده وهرکس که بوده ودستگیر کرده وبرده اند ( ماخذ ص55 سفرنامه مزبور )  ونیز درص 56 کتاب سفرنامه  مزبورهم می افزاید : به جنگلی رسیدیم که که بسیار اوقات ودر میان همان جنگل "طایفه چچن " و"اروس "را گرفته وبرده اند   وحال "مستحفظ اروس" آنجا نشسته  وادامه می دهد که :در دوسه منزلی آنجا وحدود  30 -40 هزار خانوار چرکس ودر مکانهای صعب سکنی دارند ونیر در ص دیگرش ادامه می دهد که... در اطراف "محل قبارتو"  وبه علت دست انداز " چچن " و"چرکس "   وسایری که در آن حوالی هستند و" طایفه اروس" خندق عظیمی ساخته وقدری دور آنرا "حصاری از چوب" برپا کرده اند( ماخذ ص 56 سفرنامه مزبور ) ونیز در ص 59 سفرنامه اش می نویسد : "یکورسکه" وسرحد " چرکس " است  ویک دفعه در پنجاه – شصت سال قبل از این  وبا روس ها  منازعه کرده وسی – چهل هزار نفر واز طرفین مقتول شده اند  وآخر" اروس ها" غالب شده  وولایت آنها را تصرف کرده اند وهمچنین در ص 65 کتابش نیز  می افزاید : وچندین هزار خانوار " قلماق " و در این حدود وتا حدود " حاجی طرخان " نشیمن دارند ویا مکانهای مضبوط دارند  وباج به کسی نمی دهند وخدمت " اروس " هم نمی کنند  و"اروس "هم از آنها چیزی نمی گیرد ولازم به یاد آوری است که "قلماق ها" نیزو یکی از طوایف تاتارهای اطراف بندر حاجی طرخان دریای خزر هستند وهمچنین سفرنامه ابن بطوطه نیز  می افزایدکه : حاجی طرخان ومحل نشیمن ازبکها ودر دوره مزبور بوده ونشان می دهد که شهری متعلق به قوم روسها نمی باشد  وبعلاوه  سفرنامه مزبور ودر ص 67 کتابش واز شهر "چرکس جدید" آنان نام برده است  که ژنرال "لیندنایه آندریان"را وبه  بیگلر بیگی آن منصوب کرده  بودند  واینها مربوط به گزارش درگیری چچنها وچرکسها در دوره قاجاریه می باشد  ولی گزارشهای دیگر هم  وبعد از گذشت 150 سال نیز  وهنوز ادامه این درگیریهار ا تائید می کنند  ومثلا  در عصر جدید هم کتاب آقای هاشمی رفسنجانی  است که رئیس جمهور ایران بود ودر خاطراتش که  مربوط به حوادث سال 1375ش می باشد   وبه درگیری "طایفه چچن" وبا "روسها "ودر صفحات 42 و67 و394 و727 کتابش اشاره  می کند ویا از "دودایف چچنی "یاد می کند که با روسها در گیر شده بود ودر ص104 کتاب خاطراتش و مربوط به سال1375ش واز "دودایف چچنی" یاد کرده است 

ونهایتا در تفصیل حوادث مزبور  باید بگویم که: در قرن نوزدهم و"چچنها" در برابراستعمار روسی ایستادگی می کنند  ویاشکستهای سنگینی را وبه "ارتش تزارها "وارد می سازند   وفقط پس از چهل سال جنگ و"شیخ شامل چچنی "وبا روسها مجبور به سازش شده  واو شکست خود را از "ارتش تزار" می پذیرد ولیکن  همانطوریکه در اسناد دوره قاجا ریه هم آمده است ودوباه "چچن ها" و از بستن راههاویا "ناامنی مسیر ها" دست بر نمی داررند   وتا اینکه وبا جریان انقلاب اکتبر 1917م وروسها  وبرای فروکش کردن " نارضایتی چچنها"واین بار  " جمهوری خود مختار کوهستانها"راوبرای آنها تشکیل می دهند وتا از این طریق، وآنها را فریب داده  وبه جنگ "روسهای سفید"میکشانند ولذا همان حیله ای می باشد که روسها ودر مورد تمامی اقوام تحت سلطه خوددر آسیا بکار برده اند  ویابرای سرکوب قومهای  دیگر ودرطول 150 سال گذشته  انجام داده  اند  ولی پس از شکست داده شدن "روسهای سفید" وتوسط  چچنها ودوباره از تـشکیل "جمهوری خود مختارچچن – اینگوش " وبعداز سال1921م صرف نظر کردند   وبعلاوه " چچنها "وبعد از سال1921م ودر اعتراض به اشتراکی کردن زمینهای خود وشکایت داشتند  وهمچنین   بدلیل آزار واذیت مذهبی خود که ازمذهب حنفی بودند واز روس ها صدمه دیده بودند    وتا شروع جنگ جهانی دوم وآنها چندین بار ،شورشهای گسترده وبرعلیه روسها براه انداختند  ولیکن بعد از شروع جنگ جهانی دوم ویادست اندازی آلمانی ها به سرزمین روسیه ویابا حمله آلمانی ها به مسکو وتوسط آلمانی ها  ومدتی هم به اراضی چچن ها آمدند  وآنها را دعوت به همکاری با خود می کنند   وهمین امر نیز وبهانه ای  بدست روسها می دهد  ولذا آنها را وبا متهم کردن به همکاری با آلمانی ها وبه فشار های عمیق دچار می نماید  ویا به تبعید اجباری وگسترده محکوم می شوند    ولذا دهها هزار نفر از چچنی ها ویا تاتارها را سوار واگون حمل حیوانات می کنند  و به آسیای مرکزی تبعیدمی نمایند  وبجایش د ر اراضی آنان وروسهای ارتدکس را جایگزین می نمایند   ودر عین حال "جمهوری خودمختار چچن- اینگوش " را هم منحل می کنند  ویا با ساختن کلیساهای ارتدکس ودر منطقه مزبور می پردازند که بگویند منطقه مزبور ومتعلق به روسیه است ویا نمادهای مذهبی وفرهنگی وتمدن چچنها وتاتارهادر منطقه مزبور را ویران کرده واز بین می بردند  ونظیر خرابی مساجد آنهابود   ویا سیاست ویرانی گورستانهای چچن ها بود ویاسیاست  برچیدن زبان وادبیات قومی سابق آنهابود  ویا بر چیدن تابلوهای متعلق به فرهنگ آنهابود  واما 4سال بعد از مرگ استالین ودر دوره حکومت خروشچف ومجبور  به "تجدید حیثیت صوری" از آنها می گردند و تا تقصیر های  برخورد خشن با آنها راو به گردن استالین وکیش شخصیت وی بیندازند  ولذا یک "حزب کمونیست محلی وفرمایشی وبرای این " جمهوری بظاهر خودمختار چچن – اینگوش هم دوباره تشکیل می دهند وتا آنهارا ساکت بنمایند  ولی برخلاف رویه حزب کمونیست های  سایر  کشورهای آسیایی  ونمی بایست که ریاست حزب کمونست محلی آنان واز خود "چچن ها" باشند  وتنها باید یک فرد روسی را  انتخاب بکنند  ولذا به آنها  وبعنوان "شهروندان درجه دوم "ودر نهاد های سیاسی واداری مناطق خود نگاه می کردند   وهمچنین  اراضی آنان را گرفته وبه خانه های ییلاقی واستراحتگاه تابستانی سران حزب کمونیست مسکو اختصاص می دادند  ویا برای کسانی هم که در منطقه صعب العبور مزبور زندگی می کردند و هیچ گونه خدمات زیر بنایی ویا "راه سازی" نمی دادند  وبعلاوه  در این مدت، چاههای نفت منطقه آنان را کشف کردند ولی هر گونه استخدام چچنی ها ودر  صنایع نفتی ویا پتروشیمی مزبور را ممنوع کرده بودند  ونیز  در مسیرهای لوله کشی نفت که از باکو وبه اروپا می رفت و از خاک آنها می گذشت  وحدود یکصد وپنجاه کیلومترلوله کشی نفت  در خاک چچنها بود وکسی از آنان  استخدام نمی شد 

 وتا آنکه وبعد از "فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی" ودر دوره گورباچف ویکی از افسران ارتش سرخ شوروی که بنام" جوخار دودایف " خوانده می شد ومدتی هم به افغانستان فرستاده شده بود وتا از حزب کمونیست جدیدالتاسیس افغانستان حمایت بکند  ویا در سال 1990م نیز  وبا درجه ژنرالی وبه کشور " استونی " اعزام می شود  وبعنوان فرمانده اسکادرانهای بمب افکن نیروی هوایی روسیه ودر "خاک استونی "واز منافع روسیه ودر خاک استونی دفاع بکند  واین بار ودر  جریان خیزش ملتها وبر علیه روسیه واجازهآنرا  می دهد که "سکنه کشوراستونی" ونظیر سکنه دیگر کشورهای آسیای مرکزی و"پرچم استقلال خود" را بالا ببرند وخودش نیز ودر بازگشت به "منطقه وطن چچن خود" وزمینه مردمی استقلال خواهی دوباره سکنه چچن را فراهم می نماید   ویا به همبستگی آن چچنها ودر نواحی مختلف روسیه کمک می نماید  که در ان موقع حدود یک میلیون چچنی در سازمانش تشکل می یابند   ویا برای برآوردن این هدف خود نیز واز اقتدارش در ارتش روسیه بهره برداری کرده ودر مقابله با گورباچف که در ویلاهای منطقه چچن استراحت اداری می کرد واز یلتسین حمایت می کند ولی اقدامات وی ودر "خیزش مردمی ناحیه چچن" ومنافع سرمایه داران روسی را وبه خطر می انداخت که از مسکوبودند ولی درخاک چچن وسرمایه گذاری املاک وغیره کرده بودند ولذا دولت  روسیه را وبه مداخله در "شعارهای استقلال طلبانه چچن ها"وادار نمودند  ومعتقد بودند که "منطقه چچن" وبا نواحی دیگر آسیای مرکزی فرق دارد ونباید که نظیر دیگر کشورهای تازه به استقلال رسیده  وبه آن چچن ها  هم استقلال داده شود  ولذا مداخله نظامی دولت روس در چچن رافراهم نمودند  ویا در سال 1994م  فراهم کردند واین بار "ارتش روسیه" وبا پشتیبانی حدود سی تانک روسی ،وارد "شهرگروزنی" می گردد  که شهر مرکزی چچن ها محسوب می شد  ولذا قتل عام دوباره ووسیع  چچن ها تکرار گردیدکه تشکل جدید یافته بوند   ودر این دوره تاریخی  پوتین ریاست کا- گ-ب  روسیه را بدست آورده بود  ولی "چچن ها "هم به مقابله ارتش روسیه برخاستند  ونیزدر این دوره تاریخی ،چچن ها و"رئیس حزب کمونیست سابق چچن "را واز شهرشان اخراج کرده بودند ویاکارمندان اداری روسی  تبارهم ودر شهرهای چچن نشین خود بلا تکلیف نموده  بودند  ولذا در دوسال مزبور واین نوع از درگیریها وکشتار روسها ودر شهرهای چچن نشین ادامه داشت که کشتار زیاد بعمل آمد ویااز سال1994م والی 1996 م ادامه داشت ودر این مدت هم هواپیماهای روسی و"دهات چچن نشین "را ودر منطقه قفقاز بمباران می کردند و جنگجویان چچنی نیز ونظیر مقاومت "مجاهدان افغانی " می جنگیدند ولذا دوسال این وضع ادامه داشت و تا اینکه در آوریل 1996 م "دودایف چچنی "وبوسیله تلفن ماهوارهای خود شناسایی شده وبوسیله یک موشک روسی وبه قتل می رسد  وجانشینش ودر "ارتش مقاومت چچنی ها" هم وراه مذاکره با دولت روس را درپیش می گیرد  وبعلاوه روسها وبا صحنه سازیهای سیاسی  و بمبی را در مترو مسکو گذاشته وانفجار آنرا به چچنیها منسوب می کنندو تا باعث بدنامی آّنها بشوند  ویا در سال 2001 م هم وبرای خاتمه دادن به غائله مزبور و ظاهرا با اعلام "رفراندم قلابی چچن خودمختار وحیله دیگری  می زنند  وابتدا می  پذیرند که" جمهوری خود مختار چچن" را اعلام بکنند وبشرط آنکه چچن ها هم واز ادامه جنگ ودر منطقه مزبور خوداری بکنند  وهمانطوریکه گفتم وبا "ترور جوخار دودایف " که در سال 1996م اتفاق افتاد ودر سال 1997 م هم "اصلان مسخادف چچنی "وفرمانده نیروهای استقلال طلب قفقاز" می شود    ولی روسها سعی می کنند که بین او و" باسایف " ومعاونش اختلاف بیندازند  وبعلاوه در سال 1998 مو قتل چهار گروگان مخابرات غربی بهانه می شود  که در منطقه مزبورو مشغول ساخت تاسیسات مخابراتی بودند وتوسط چچن ها ودر ایالت مزبور گروگان گرفته شده بودند ولی بطور مجهول کشته می گردند  وعمل قتل مرموزآنها  نامعلوم بود ولی روسها وبه بهانه آنکه عربستان وهابی ونظیر افغانستان ودر قوم چچنها نیز  نفوذ کرده است ولذا در بد نام کردن رسانه ای آنها ودرمسکو می کوشد ویا جنجال مطبوعاتی براه می اندازد که آنها حتی گروگانهای غربی را هم می کشند وتنها با قوم روسها اختلاف نظر ندارند  وبا این شگرد و اختلاف بین مبارزین چچنی را وبا یکدیگر زیادتر می نماید   وبعلاوه در این دوران وروسها نیز  وبمباران مناطق ودهات نواحی اطراف چچن وداغستان را افزایش می دهند که به آواره کردن بیشتر آنان بپردازند   ولذا حادثه  سال 2001 م که برجهای دوقلوی نیویورک وبوسیله القاعده افغانستان منفجر شده بودوجهان رامتاثر کرد     وروسها نیز  ازاین  فرصت سوء استفاده لازم را کرده و با صحنه سازی گروگانگیری دیگری ودر "تئاتر دوبرو مسکو" در صدد بر آمدند که در 26 اکتبر 2002م اتفاق افتاد  و به چچنها منتسب کردندکه آنها فقط تروریست می باشند وبه دنبال استقلال  منطقه ای خود نیستند وبلکه تروریست هستند  که 700 نفر تماشاگربیگناه  تئاتر را گروگان می گیرند  ویا برخی را هم وبه قتل رسانده اند  ولذا بکلی منکر استقلال دادن به منطقه چچن می گردند واز این راه واز  جمهوری خود مختار  اعلام کردن آن ناحیه ، لغو می گردد   ویا قانون اساسی تصویبی آنانراهم ملغی می کنند  ودر این ایام "شهرگروزنی" نیز وبر اثر بمبارانهای مزبور  ویران شده بود ویا بعداز این وقایع بود که گرجستان واینگوش هم وبه بحران درگیریها وبا روسها کشیده شده بودند  ولذا روسها ممکن بود که "پادگان نیروی هوایی خود" را ودر خاک گرجستان را هم واز دست بدهند وبااز دست دادن گرجستان  نیز ساحل دریای سیاه راهم از دست بدهندکه نتوانند نیروی دریایی ودر آن دریاچه داشته باشندکه به اقیانوسها راه دارد   ولذا در این سالها وبا متهم کردن گرجستان به  "انقلاب مخملی" ویا با جنجال سازی گرایش آنان وبه بلوک غرب  واین بار پوتین ،ودر سال 2003 م وبا فرستادن تانکهای خود به "ابخازواوستیا" وبه جدایی طلبان مناطق مزبور کمک می کند  که از گرجستان فاصله بگیرند که "ابخازها "ودر ساحل دریای سیاه وبه گرجستان گرایش داشتند وبعلاوه  در این سالهاست که پوتین وبا زدن پل وبه درون جزیره کریمه واز ساحل باریکی که در دست داشت ویا با حیله سیاسی در دست خود نگه داشته بود وعملا جزیره کریمه را واز دست اوکراینی ها،بیرون می آورد که سکنه جزیره کریمه نیز واز تاتارهای مسلمان بودند وبجای روسیه گرایش به کشور اوکراین داشتند ویا  یک طرف خاک جزیرهاش  نیز و به خاک اوکراین وصل بود واوکراینها نیز و با متهم شدن به "انقلاب مخملی نارنجی غربی "ونظیر گرجستان متهم گردیدند  ویانظیر انقلاب مخملی  قیر قیزستان ودر رسانه های روسی متهم گردیدند واین اتهامها بخاطر آن بود که  اقوام مزبور که حق اعتراض به روسها را نداشته باشند  که چرا 150 سال است که اراضی آنها وتوسط روسها  اشغال شده است ؟ وآری با حوادث سال 2002 م وهرچند با ویرانی دوباره شهر گروزنی ویا شهر های دیگر  چچن نشین وهرچند مدتی دیگر هم سکوت برقرار شد  ویا مسئله تاتارهای ناحیه قفقاز ودر افکار عمومی جهان به کنار گذاشته شد  ولی همچنان آوارگی و بدبختی چچن ها و در نقاط مختلف جهان ادامه دارد وحل نشده است  ومثلا امروزه حداقل 50 هزار نفر ازآنان وفقط در خاک آلمان آواره می باشند ودر کشورهای دیگر نیز پخش می باشند   زیرا آقای "نیل هونر" وبا نوشتن مقاله ای و بنام " زندگی دشوار مهاجران چچنی ها در آلمان " که یکسال پیش نوشته شدهبود  ودر مورخ 22/7/1398 ترجمه آن در "نشریه ایرا ن "هم آمده است  ویا بوسیله آقای وصال روحانی ترجمه شده است ودر این " مقاله " آقای نیل هونر" چنین نوشته است :

ورود اولین چچن ها به آلمان ، واز 20 سال پیش وپس از پایه گذاری فرار چچن ها واز سرزمین مادری شان ، آغاز گشت که دستخوش جنگی دامنگیر ودر سالهای 1994 الی 1996 شدندوادامه آن روندو تاکنون هم سبب شده است که هر روزه ، حدود 100 نفر چچنی وبرای ورود به خاک آلمان درخواست بدهند و مدخل برای اکثر آنها ،کشور بلا روس می باشد  واغلب آنها هم برگه های مهاجرت اجتماعی ویا سیاسی خود را واز دولت آلمان می طلبند وبدیهی است که در خواست شان از ظلمی نشات می گیرد که دولت روسیه وسالها ست که درحق چچنی ها روا داشته وگونه ای از نسل کشی ویا آواره سازیها را ودر مورد آنها به اجرا در آورده است .

 واین امر دست پخت پوتین وبرای 5 میلیارد سکنه قاره آسیا میباشد  که برای آنها وعده "اقتصاد اوراسیایی " را می دهد  ولی سکنه کشور خودرابیرون می کند  ویا نظیر تزارهای قرن 19 آواره کشورهای های دیگر میگرداند  ویا برای تثبیت اشغالگری خود ودرخاک قیر قزستان دستور تقلب انتخاباتی ودر این کشور را می دهد ویا  به درگیریهای انتخاتی نیمه  مهر ماه قرقیزستان وقعی ننهاده  ویا بعد از عدم کاهش ناشی از تقلب انتخاباتی در بلاروس ودستور کاربرد تیرزدن به آنهاراهم حلال دانسته واجازه آنرا به حکام بلا روس و  به معترضان خیابانی بلا روس می دهد  ولابد معترضان این کشورها هم وباید برای رفع نیاز اقتصادی خود  وبجای ماندن در کشور خود وباید راهی اقتصاد آلمان ویا دیگر کشورها بشوند.؟!

وهمچنین به نقل ص 89 کتاب "امنیت در آسیای مرکزی "که می نویسد : دهها هزار نفر چچنی در قزاقستان زندگی می کنند که در سال 1944 م وتوسط استالین بدانجا تبعید شده اند  ولی در اواخر سال 1999م و"انجمن چچنی آنها "  ودر استمدایه ای برای رئیس جمهور قزاقستان ونظر بایف  نوشته واز وضع خود اظهار نگرانی کرده اند.        

از طایف چچن ودر ص 83 سفرنامه فراهانی نیز ذکر شده است ویا درص 106 کتاب نامه های از تبریز  ویا در صفحات 21 و29 سفرنامه موریس دوکرتز بوئه  هم ذکر شده است .                          

 مردم شناسی جدید"اقوام قیر قیز "آسیایی-دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناسی جدید"اقوام قیر قیز "آسیایی

(  بخش اول )

از : دکتر محمد خالقی مقدم _مردم شناس اقوام آسیایی

در نیمه مهر ماه بود که یکبار دیگر، کشور قیر قیزستان به آشوب سیاسی کشیده شد واز سال 1991 میلادی که کشور قیر قیزستان به استقلال رسیده واین سومین شورش آنست . که در ان ایام وبا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی  و"حزب کمونیست قیرقزستان"  هم نابود شد وبجایش نظام چند حزبی پارلمانی وبا ریاست جمهوری عسگر آقا یوف در آن کشور شکل گرفت ویااز سال 2002میلادی نخست وزیری وبا صدر اعظمی نیکولای تانایف در آن کشور شکل گرفت واین سومین آشوب سیاسی است که ریاست جمهوری ویا نظام پارلمانی این کشور وبه آشوب  خیابانی کشیده می شود که ریشه در "تنازع فرهنگی – سیاسی معاصر"دارد ویا با "فرهنگ وسنن قومی سکنه قیر قیزها "دارد که متاسفانه اغلب  رسانه ها ویا مطبوعات جهان وبه این "نظام فرهنگی قوم قیر قیزها " توجه ندارند وتحولات سیاسی معاصر آنرا وبدون توجه به " فرهنگ وقومیت سنتی آ نان " ارزیابی می کنند که متاسفانه بر اثر تسلط 150 ساله فرهنگ قوم روس بر سرزمین آنان  است که با نظام سیاسی سنتی ویا نظام خویشاندی ویا نظام دادوستداقتصادی وخصوصی سازی آنان تنازع دارد  و یا با نظام معماری وسکونت شهر ها وروستاهایشان ویا با نظام  هنر وفرهنگ زبان و"خط قومی  قیر قیز" تنازع دارد و این نظام قومی قیر قیز ها را ودر حال از بین بردن می باشد   واین هژمونی سیاسی روسها وبر "قومیت مستقل  قیر قیز ها" واز  150 سال قبل شروع شدوتا دنیای معاصر، مرتبا ادامه داشته است  وچه در دوره " حکومت تزار ها " ویا چه در "دوران تسلط حکومت کمونیستی روسی "  ویاچه در دوران" حکومت دیکتاتوری 24 ساله پوتین "  که به اسم " احیا ء فدراسیون روسی ومتحدان همسایه اش  انجام می دهد  ویابا عنوان  " احیاءاقتصاد اوراسیای روسی " انجام می دهد و سعی در دخالت سیاسی ونظامی وفرهنگی در کشورهای اقماری واز جمله در کشور قیر قیزستان می کند که در مسیر  در وازه اقتصادی کشورش و به کشور چین می باشد  ویا در "سیاست داخلی  کشور بلا روس "دخالت می کند   که درمسیر  دروازه اقتصادی کشورش و به اقتصاد کشورهای اروپا یی  می باشد  ویا در متلاطم کردن در گیری ارمنستان وآذر بایجان وبر سر قره باغ دخالت دارد که دروازه اقتصادی مسکو وبه کشورهای خاورمیانه وکشورهای عرب زبان می باشد  که ناسیونالیزم اقتصادی اشان و "اقتصاد اوراسیائی پوتین "را وبه چالش می کشاند  ولیکن علیرغم متلاشی شدن کمونیسم روسی ودر 28 سال قبل ،ولی هنوزهم  پایگاههای نظامی روسیه ودر کشورهای ارمنستان ویا بلاروس ویا پایگاه هوائی روسیه ودر قیر قیزستان برچیده نشده اند ولذا  هر سه این کشورها و در دو سه هفته اخیرو به "چالش سیاسی" کشیده اند   وبا آنکه مطبوعات روسی ویا  روشنفکران وابسته به آنان و" چالش های سیاسی قبلی " قیر قزستان را متهم به " انقلاب مخملی " می کردند که جامعه غربی آنرا براه انداخته است  ویا شبکه های اجتماعی وابسته به فیس بوک ویاگوگل در این راه تلاش می کنند ومی خواهند که در این کشور آسیای مرکزی  آشوب براه اندازند ویا " انقلاب مخملی " دیگری را می خواهند که براه اندازند که قبلا در کشور های " گرجستان " ویادر "اوکراین "  براه انداخته بودند  که هر دو  هم از اقوام دیگرغیر روسی آسیائی می باشند  ولی روسها ودر 180 سال قبل  وبا زور تفنگ وتوپخانه وبر ارا ضی اغلب اقوام آسیایی دست انداخته اند  ویا براملاک ونظام سیاسی آنها، دست انداخته اند   ویا "قومیت وفرهنگ مستقل آنان "را ودر حال از بین بردن می باشند   ولذاتعداد زیادی از ناراضی های این نوع اقوام غیر روسی را وبه نقاط جغرافیایی دیگرتحت سلطه خود  "مهاجرت اجباری "دادندویا "تبعید گروهی" کردند که شهرهای آسیا پر از این مسئله می باشد   ویا برای از بین بردن " قومیت آسیایئ آنان " و گروه زیادی از اقوام روسی را وبه سرزمین های جغرافایی آنان مهاجرت دادند  ویا "هژمونی سیاسی وادبی وهنری ونوشتاری " خود راوبه آنان ودر "بلاد قومی آنان " تحمیل فرهنگی کردند   ویا نظام سینمایی وتئاتر وادبیات داستانی وخط نوشتاری روسی خود راتحمیل کردند  تا قومیت مستقل آنان را ودر آسیا از بین ببرند !ویا به نفع "قوم کوچک روس "از بین ببرند! که قبلا "سفرنامه ابن فضلان" از"فقدان نظام فرهنگی منسجم روسی آنان "ودر قرن چهارم یاد کرده است  که نمی توانند که "آموزگار فرهنگی " اقوام آسیایی وبا "فرهنگ عمیقتر" باشند   ویا حتی علیرغم اقوام دیگر آسیایی عمل بکنند  که دارای تمدن قدیمی تردر آسیا  می باشند  وچراکه  قومیت روس مزبور واز قرن چهارم وتا دوره صفویه وهنوز دارای پایتخت ویامذهب نبودویادارای خط نوشتاری نبود ویا دارای نظام سیاسی ونظام حقوقی منسجم وغیره نبود وتنها از دوره صفویه به بعداست که تمدن گروهی می یابد  ویا به نقل سفرنامه "اولئاریوس" ودر سایه برتری توپخانه ای خودو برتری فرهنگی می یابند که مورد پذیرش همسایگانش نخواهد شد  ولی هنوز  ادعای برتری هنری ویاادبی ویا سینمایی معاصر روسی را وبر اقوام دیگر آسیایی را میکنند تا  برتری فرهنگی  گذشته اقوام دیگر آسیایی راندیده گرفته  ویا در گذشته تاریخ اشان را انکار کرده باشند وبرعکس به هژمونی وبرتری  قومیت روسی خود  ودر"نظام سیاسی اداره آسیا "معتقد بگردند وتا به اقتصاد مورد نظر این ملت تن بدهندویابه حقانیت  "نظامهای سیاسی من در آوردی" که براقوام دیگر آسیایی ( وبه عنوان فرهنگ درون قاره ای )تحمیل می کنند که یک نوع انکارحقایق  " تاریخ تمدنی ومدنیت قاره بزرگ آسیامی باشد  " ویا انکار تاریخ انواع قومیت های آسیایی است ویا انکار تاریخ  "اقوام قیر قیز"و یاانکار  "قومیت ازبک" ویا تاجیک است ویاانکار فرهنگ  داغستان ویااقوام  قزاق ویا مغول یا چچن ویا چرکس وکالموک است ویاانکارقومیت وفرهنگ  قرا قالپاق ویا گرجی ها ویا تاتارهای اوکراین است و یاانکار تاریخ بلغارها ها ویامجار های آسیایی می باشد  که در دوره سلطه  تزار های روسی وبه زور "اراضی قومی آنان" را بزور گرفتند ووسعت خاک تزار را در قاره آسیا پهناور تر کردند، تا امروزه ،چنین بهانه "هژمونی اقتصادی آسیایی ومدیریت  آن "را داشته باشند  ولذا اراضی اغلب این اقوام بینوا را ودر سرزمین پهناورآسیا ،غصب کردند ویا جزو خاک روسیه تزاری نمودند وتا اراضی تحت سلطه خود را ودر جغرافیای آسیا وسعت بدهند ویا "تاریخ سازی" ویا"اسطوره سازی "  دروغین کرده باشند ولذا سکنه 150 میلیونی امروزی روسیه وتنها 3/16 درصد آن جزو"قوم روس "بوده ویا در این سرزمین پهناور می باشد وبقیه سکنه شهرهایش  واز"اقوام متضاد با یکدیگر" ودر  150 ساله اخیر هستند  ویاازدوره تزارها بوده که کارمندان اداری ونظامی اقلیت روسی مزبورمی باشند  وبر 7/83درصد اقوام متضادبا روسهاودر شهرهای کنونی خاک روسیه  "حکومت "می کنند که "محصول تفکر دوره تزارها"می باشد  واز ساختار یک کشور ویا "ملیت واحد" برخودار نیستند    که بخاطر درگیری شدید فرهنگهای انواع اقوام مستقر در خاک بزرگ روسیه کنونی با یکدیگر درگیری فرهنگی داشته ولذا چهارچوب  "ملیت کنونی "روسها  بشدت شکننده می باشد   ولیکن  همه جهان مردم  واز دنیای خارج وبه "چهارچوب قومی ویا ملیت روسها" نگاه می کنند وولی "محتوای داخلی آن ملیت" ویا "تضادش در همه شهرهای روسیه را" درک  نمی کنند وتنها رژه های نظامی جلوی کاخ کرملین وجلوی متلاشی شدن ملیت غیر یکپارچه روسی رامی گیرد  ویا تابحال گرفته است  ویا " ادبیات بافی "وهنر تراشی ویا سینما پردازی واهی میکنند ویا توسط برخی از نویسندگانشان ونظیر چخوف وداستایوفسکی غیره را بکنندکه آفریننده ادبیات انقلابی آنان است وبعلاوه ادبیات وسینما وهنر ملل دیگربرایشان  ارزشی  ندارد ویا برای اهداف  " هژمونی سیاسی " خود آفریده اندکه یک نوع انکارتلخ  " واقعیت های تاریخی قاره آسیامی باشد  ویاانکار حقایق  اقوام دیگر آسیایی می باشد ! ویا انکار جغرافیایی سرزمینهای  این اقوام آسیایی واروپای شرقی می باشد ! ویا انکار "تنوع فرهنگهای " آنانست ویاانکار زبان وخط وهنر آنانست که با تکیه به پایگاههای نظامی خودبزدایند  ویا دردرون  این کشورها وآن  نوع اهداف  سیاسی – فرهنگی خود را ودنبال بکنند که بعد از فروپاشی کمونیزم روسی 28 ساله هم همچنین  تعقیب می گردد  ویا با عنوان دیگر " خصوصی سازی روسی " تعقیب می گردد  ویا با تکیه برمفهوم  "تعدد احزاب سیاسی متعددکنونی  ولی فرمایشی خود، تعقیب می گردد که بر فضای سیاسی این کشور های اقماری سابق روسیه تحمیل مطبوعاتی بکنند   که هنوز هم تحت سلطه پوتین می باشند وبعلاوه  می خواهد که "اقتصاد اورا سیائی "مورد نظر پوتین" را هم دنبال بکنند  ویا اهداف شخصی اوراو در "نظام تجارت جهانی " تعقیب بکنند  ویا "تعرفه های تجاری دول  مختلف "راوبه نفع او تعقیب بکنند  ویا با وجود "تنازع عمیق اقتصادی آنها وبا یکدیگر" را دنبال بکنند ویانام جدیدی بر آن بگذارند ومثلا " فدراسیون روسیه ودول متحد با وی" ویابا عنوان  " اقتصاد اوراسیایی "که اکنون از نظر" ضرورتهای تلخ تاریخی دیگر " امکان پذیر" نمی باشد که مردم آسیادوباره آنرابپذیرند   ویا نظیر 100 سال قبلبپدیرند  ویا "معنا ومفهوم  اقتصادوتجارت  درون قاره ای" آنرا نفهمند  ؟  که با وجود شکل گیری اینهمه از انواع مدرسه ها ویا دانشگاههاودر شهرهای قاره آسیاممکن نیست    ویا بدلیل  پرورش انواع فارغ التحصیلان این نوع از دانشگاههای آسیایی ممکن نیست ویا  نظیر  سی ویا چهل سال گذشته نمی اندیشند ویانظیر  صد قبل نیستند که کور کورانه اندیشیده و یک "ایدئولوژی اقتصادی انحصاری آسیایی " را بپذیرند که سران روسیه وآنرا در صد سال قبل کور کورانه تبلیغ کرده بودند  و  به همه سکنه آسیا قبولاندند! ویا بعنوان مبلغان مذهبی غیراستدلالی قاره آسیا قبولاندند! وزیرا که   قبلا در قاره آسیاو این همه از وجود دانش آموز وجود نداشت  ویا دانشجو وجود نداشت  که یک " تزاقصادی" درک نکنند ویامعنای  "تئوری اقتصادی بزر گ ودرون قاره ای " راو کور کورانه بپذیرند !ویا در مورد عواقب آن نپرسند؟ ویادر مورد آن  استدلال نخواهند ؟که بعد از تحقق اش وچه بلایی بر سرشان خواهد آ مد؟ که اکنون "نوچه های فکری ویا مطبوعاتی "وابسته به پوتین آنرا رواج می دهند ویاحواریون اندیشه  شی چی پینگ"چینی   رواج می دهند  ویا بعنوان " تز اقتصادی خصوصی سازی درون قاره ای " رواج می دهند!  ویا بعنوان " اقتصاد اوراسیایی " ویا بعنوان " اقتصاد اتحادیه شانگهای " "تبلیغ ایدئولوژیک" می کنند!  ویا در "تبلیغ مرام پوچ اقتصادی اشان" خودشان می کوشند ویا در قر ن 22 هم می اندیشند  ولذا  خودشان را ونظیر استالین ویا مائو  صد سل قبل می بینند!  ویا همه مردم 5 میلیاردی باسواد کنونی سرتاسر قاره آ سیارا ونظیرسکنه روستایی قبلی این قاره بزرگ می بینند  ویانظیر جامعه  رمه دار وعشایری وبیسوادسابق آسیا می بینند!  ویاهمه را   پای منبر نشین های صرف صد سال قبل خود میبینندکه استدلال اقتصادی  از آنان نپرسند؟ ویا از مطبوعات محلی وتبلیغ کننده ایدئدلوژی این دونفرنپرسند ؟ که منظورشان از تبلیغ اید ئولوژی خصوصی سازی آ سیایئ وشانگهایی چیست ؟ویا منظورشان از "اقتصاد اوراسیائی درون قاره ای" چیست ؟  ویا چه فقر عظیمی را ودر درون سکنه بینوای قاره  آسیا بوجود خواهد آورد؟  وفقط مطبوعات  وابسته به اتاق بازرگانیهای  حاجی بازاریهای سود جو وطرفدار آ ن "تز" میباشند ویا در قرن 22 وعصر آگاهیها  وطرفدار این نوع "تز اقتصادی بدون استدلال درون قاره ای" می باشند   !  ولیکن  دیگر این " هدف جویی " آنان فایده ندارد !ویا با وجود این همه از خیل عظیم ویا با سواد قاره آسیا امکان پذیر نمی باشد ! که علاوه از انکار تاریخ ویا تمدن وجغرافیای قومی اقوام دیگر آسیایی را نپرسند که نیازمند چه نوع اقتصاد وابسته به پوتین شده اند ؟ویاوابسته به  رئیس چینی معاصر شده اند  ؟ وتا  به انکار تاریخ وفرهنگ  خود بپردازند؟ ویا در مورد  نحوه تصرف اراضی شهری خود ویا روستایی خود"وتوسط  قوم روس "نپرسند؟ویا   در قاره آسیا سوال نپرسند؟ وتا  آبرویشان واز بین نرود!  ویانحوه تصرف مافیایی قدرت آنان  ویا توسط دارودسته مائو وبه زیر سوال نرود؟   ولذا مجبورشوند که دوباره  و برای "پذیرش تئوری نوین اقتصادی ودولتی این دونفر"  وحتی به انکارهمه  نوشتجات قدیمی بپردازندویامتون  همه مورخین ویا سیاحان بزرگ خود  را ندیده بگیرند که حتی مسکو وپایتخت آنان راهم  "غصبی از اقوام دیگر" نوشته اند ویا شهرهای جنبی نزدیک آنرا نوشته اند   ویامتعلق به قوم روس ندانسته وبلکه جزو اراضی تصرفی اقوام دیگردانسته ویا در منابع تاریخی  نوشته اند! ویا قرنها متعلق به اقوام دیگر آسیایی  وغیر روسی بوده است !   ومثلا نمی دانم چگونه "اساتید تاریخ " ویا  جغرافیای  دانشگاههای  مسکو  ویا دپارتمانهایش                                    

ویادانشگاههای پطرزبورگ و غیره خواهند توانست که  گزارشهای تاریخی هزاران تاریخ نویس را ودر آن مورد انکار بکنند؟ ویا گزارش هزاران سیاح گذر کننده واز خاک آسیا را نپذیرند ؟ که در دوره ایلخانی ویادر دروه  تیموری اتفاق افتاده است  ؟ویا در  عصر قاجاریه گزارش کرده اند؟ ویا  "تاریخ نویسی مستند" نوشته اند؟ واغلب آن اقوام هم ودرکتابهای خود واین نوع از اراضی بزرگ آسیایی خود را ومتعلق به قومیت روس نمی دانند؟ وبلکه غصب شده واز اقوام دیگر می دانند!   وحتی برخی از آن مورخین هم شهر مسکو را نیز ومتعلق به قوم مغول  وقبچاق می دانند که در صفحات کتابهای عصر تیموریان وغیره  آمده است ویا مکررا  به آن موضوع  اشاره کرده اند که کثرتش را بدلیلی طولانی شدن مطلب نمی نویسم ! ویا حتی تا عصر قاجاریه بود ویاحتی تا دوره مظفر الدین شاه " نوشته اند؟ ویا  این نوع از " اسناد نویسی قاره آسیا ودر مورد مسکو وتا "دوره متاخر"  هم دیده می شود که به عصر ماهم  نزدیکتر از "عصر تیموریان وغیره" می باشد!   ویا  چگونه این نوع از اساتید دانشگاههای روسیه وخواهند توانست که  " به انکار تاریخ نویسی " انواع سفرنامه ها بپردازند ؟ویا به انکار" سفرنامه های مخبرالسلطنه ویا سفرنامه  ظل السلطان به فرنگستان" "بپردازند؟که از خاک روسیه  گذشته وبه خاک  فرنگستان رفته اند؟ ویا حقایق شهرها ویا جغرافیای گذشته روسیه کنونی رادیده ودر سفر نامه های  خود ذکر کرده اند ؟ ویا حتی مستندات تاریخی "ظفر نامه یزدی "راانکار تاریخی بکنند ؟ که مسکو راو در دوره تیموریان شهری متعلق به" قومی غیر روسی  " تاتارها میداند ؟که آن شهر را و"مغولان  "آسیایی وبرای سکونت خود ساخته بودند ؟ ویا به انکارمحتویات تاریخی  "سفرنامه دوجلدی ابن بطوطه " بپردازند؟ که در قرن هفتم وبه شهرهای مورد ادعای آنان رفته بود  و در مورد شهر کنونی " "آستاراخان روسی "ودر بالای دریاچه خزر مطلب نوشته است ؟وآنرا شهری متعلق به اقوام غیر روسی می داند؟ ویا گزارش تاریخی مستند می دهد ! که متعلق به "قوم آسیایی اوزبک" می باشد ویا مقر نشیمن "سلطان محمد اوزبک "بوده  ویا صدها منبع دیگر تاریخی هم که در مورد "اقوام قفقاز " سندنوشته اند که اقوام غیر روسی قالماق بوده ویااقوام  لگزی ویا چرکس ویا چچن وتاتار غیر روسی می باشند.. ومثلا صفحات 412 و418 و842 کتاب "عالم آرای نادری" واز این سرزمین مورد ادعای ملیت کنونی روس  وبه عنوان " تاتارهای قفقاز " نام می برد ! ویا در اسناد دیگرهم  وبه عنوان " اراضی قوم قلماق ویا قوم لگزی" یاد کرده است ؟ویا در ص 380 وغیره خود واز"قوم تاتارهای " شبه جریره کریمه روسیه نام برد است ؟   ویا حتی آن اساتید دانشگاههای مسکو وچگونه خواهند توانست که  در قرون بعدی ترهم و به انکار" نوشته جات مخبرالسلطنه" بپردازند ؟ که در دوره قاجاریه بود؟ویا حتی درعصر های بعد از مورخین قرون میانه تیموری  ویاعصر ابن بطوطه  ویا دولت صفویه ودولت افشاریه نوشته شده است  ؟  ویا در مورد "ریشه های قومی  ونژادی شهر مسکو ومحلات مهمش " گزارش می دهد ؟ و همان مسئله مورخین سابق آسیایی راودوباره تکرار می کند؟ و یا در عصر مظفرالدین شاه قاجارهم  تکرار می کند؟ ومثلا در صفحات 13 و14 کتاب " سفر نامه مکه مخبر السلطنه "  می نویسد : که در آ ن سفر خود، واز شهر مسکو گذشته بود  و تا به ژاپن برود وسپس به اروپا ویا نهایتا هم به مکه وزیارت آ ن  نایل بیاید ، ولذا در ص 13 سفر نامه خودش می نویسدکه: و " محله های قدیمی مسکو راوشهر مغولی می داند و یا چهار محله قدیمی اش راو مغول نشین می داند که شامل "محله قدیمی کرملین " می باشد ومی نویسد  که کرملین  :یک واژ ه مغولی می باشد   ودومی نیز  "محله کبتای گرد مسکو "است که  "شهر ختا وختن آسیایی " معنی می دهد  ویا سومی نیز ومحله پل گردمسکواست  ( یامعنای مغولی  شهر سفید )می دهد !  که احتمالا محل نشیمن ،خان "اردوی سفید مغول ها" ودر قلب مسکو بوده وچهارمی نیز و"محله سملینو" است  ( ویا شهر خاکی  ) می باشد  ویا در ص 13 سفرنامه اش می نویسد که: کرملین حصاراولیه  شهر بوده  ودر ادامه اش ، مخبرالسلطنه ودر ص 13 سفرنامه اش اضافه می کند که: کاترین دوم تزاری وحصار اولیه شهر را وتبدیل به خیابان می کند وبعد هاهم  ، و دوراین شهررا و حصاری جدیدی  می کشند ونیز اضافه می کند که: در "دوره پطر کبیر"  وبرای در امان ماندن مسکوواز هجوم اقوام دیگر که همگی دشمن بودند ویا همگی  در اطراف مسکو استقرار داشتند  ولذا پایتختی خود را واز ناحیه مسکو وبه " پطروگراد" انتقال می دهند!  وهمچنین در موقع حمله ناپلئون به شهر مسکو، هم   شهر را خالی کرده وآتش می زنند ! وتنها بعد از انقلاب اکتبر می باشد  که دوباره پایتختی خود راو از "پطروگراد اروپایی "وبه "شهر آسیائی مسکو" انتقال می دهند ! تا تسلط بر اقوام کم سواد  ولی بزرگتر  آسیایی  راحفظ بکنند ! ویا از طریق این شهر آسیایی دنبال بکنند ! وبعلاوه  مخبر السلطنه ودر ص 14 سفرنامه اش اضافه می کند که: کرملین ودر قلب مسکوو محوطه ای می باشد  که مشتمل بر قصور وکلیسا ها ودیرها ست  ویا سربازخانه بوده  وبر روی تپه ای واقع می باشد  وعمارتهای آن ناحیه  هم وهریک به اسلوبی مختلف می باشد  که سبک رومی ویا یونانی وغوطی وعرب وغیره هستند  ولذا می توان گفت که اسلوب خاصی ندارند(ماخذ متن ص 14سفرنامه مزبور  )

آری امروزه کاخ کرملین ونظام پارلمانی کنار آن محله شهری که دارای گنبد های طلایی ویا رنگارنگ می باشد    ونه تنها وبه نقل مخبر السلطنه  سبک معماری وفرهنگی خاص  آسیایی را ندارد که بر کل اقوام آسیایی  حکومت بکند! وبلکه به نقل وی، تنها معجون عیب وغریبی می باشد  که از تمدن  روم باستان ویا یونانی ارتدکس اخذ شده ویا از تمدن غوطی واعراب اولیه اخذ فرهنگی شده است ! وبا فرهنگ وتمدن باستانی اقوام این قاره بزرگ جهانی آسیا " همخوانی فرهنگی ندارند ! ویا  برخلاف آثار معماری وشهر سازی وهنری معاصر شهرهای معاصر غرب هم می باشند  که سبک واسلوب غربی خاص خودشان  رادارند ویا  هنوز هم حفظ کرده اند !  ویا حتی آثار معماری شرق آسیایی معاصر را هم ندارند که کسی در خاک آسیا وبخاطر اصالت قدیمی اش و آن الگوی شرقی " روسها را والگوی فرهنگی  خود بگیرد" وبهمین ترتیب می باشد  که از نظر "الگوی دهی  سیاسی " به ملل دیگر آسیائی چنین وضعی را دارد  ومثلا در مورد انتخابات وتشکیل حزب در روسیه وجوامع تحت لوای وی  همین وضع دیمی را دارد !ویااز نظر  "الگوی دهی ادبی "ویا فرهنگی ویا خط وزبان هم این وضع دیمی را دارد !ویا حتی از نظر نظام پولی  ویانظام پارلمانی  من درآوردی خودش  وبرای ملل آسیایی همین وضع را دارد! ویا از نظر "نظام حزبی هم من در آوردی اش " وچنین وضعی را دارا می باشد   که توام با انواع تقلبات  انتخاباتی است که به ملل دیگر "عرضه فرهنگی" می کنند ونمونه اش در انتخابات توام با تقلب قرقیزستان وبلاروس اتفاق می افتد  که بحرانهای این نوع کشورها را زیادتر میکند!     واین "شیوه سیاسی" را هم در "فرهنگ سازی  سیاسی صد ساله خود"اختراع فرهنگی روسی" کرده اند   و " مخصوص "فرهنگ خاص قوم روس "می باشد  " ودر نظامهای  مذهبی ویاسیاسی 82 قوم دیگر آسیایی دیده نمیشود ! ولذا رواج دادن آن   در قاره آسیاهم وتوسط ادبیات چی های روسیه اتفاق می افتد  که بقیه به آن خو بگیرند  وبویژه در کشورهای اقماری 28 ساله اخیر خود  و "سرایت فرهنگی "داده اند !  ، که بصورت یک "سبک سیاسی جدید بشری"  در بیاید ! واز "اختراعات فرهنگی نوین روسی "می باشد  که ریشه های اعتقادی اش ودر اسلام ویادر مسحیت ویا دردین یهود ویا بودایی ویا هندوقاره آسیا هم وجود ندارد که مبانی مذهبی خاص وبرای رهبری سیاسی جامعه تعیین می کند  ویا "نهادسازی سیاسی  خاص "خودش را دارد! ولی در"صور امروزی قاره آسیا" وصرفا اختراع   " سبک تمدن روسی "  آسیای صد ساله می باشد!  ولذا  در شیوه های سیاسی اقوام قبلی آسیا ،"ریشه های مذهبی مقبول در همه ادیان آسیایی ندارد !؟ ویا حتی در تمدن های دیگرجهان  هم دیده نمی شود! ولذا "معجون عجیب وغریب سیاسی روسی " می باشد  ویا  تئوری اقتصادی وتجاری اش وبرای 82 قوم دیگر آسیایی  نیز وچنین وضعی را پیدا بکند ! ولذا مباینت عمیق وبا مذهب اقوام دیگر دارد ویابا  فرهنگ  ویا "ذهنیت همه آسیاییها" دارد! وباعث می شود    که هیچ کدام از اقوام قدیمی این قاره ویا نیمه متمدن تر قاره بزرگ آسیا، واین تئوریهای اقتصادی ویا سیاسی شخصی این دونفر روسی ویا چینی نپذیرند!  ولذا "صندوق بین الملی پول" ویا "سازمان تجارت جهانی "ودر رتق وفتق اقتصادی – تجاری جدید این قاره بزرگ جهان دچار اشتباه است ویابا اندیشه های شخصی آنان دچار مشکل می باشد  !ویا اقتصاد  ملل گوناگون وفرهنگهای مختلفش را و صرفا با اندیشه های شخصی آنان   می بیند ویا معیشت 5میلیاردجمعیت  آسیایی رامی بیند  که نهایتا از نظر اقتصادی علاف خواهد شد   که می خواهد اقتصاد بزرگ آسیا واز "نردبان نظرات شخصی "ویا من در آوردی این دونفر روسی ویا چینی ،"بالا  ببرد"! ویا" رشد اقتصادی دوباره" بدهد! ؟ ویا "رتق وفتق اقتصادی" وبعد از بحران اقتصادی کرونا بدهد ؟  وبعلاوه به تضاد حقوقی ویا مذهبی ویابحران آوری عقاید اقتصادی خصوصی سازی این دونفرتوجه نمی کند  ویا به تضادش با  تفکرات بقیه سکنه آسیا توجه ندارد ؟ ویا به تضادش با  مبانی فکری ویا خانوادگی ویا فرهنگی  اغلب سکنه آسیا نیندیشیده؟ که می خواهند "تجارت جهانی اقتصاد آسیا" راوبا افکار شخصی آنان "بازسازی" بکنند ویا با افکار وعقاید سیاسی – اقتصادی شخصی این دونفر،"سازماندهی دوباره "بدهد ؟وآنها را "لنین  زمانه"ویا "مائو جدید اقتصادی آسیا"  بکنند؟ ودر حالیکه عقاید شخصی اشان واز اقتصاد شانگهای ویا از"اقتصاد اوراسیا یی" مهمل می باشد!    ویا بامبانی حقوقی وفکری و کارکرد رفتار اقتصادی مطلوب 5میلیارد سکنه آسیاتضادعمیق  دارد ! ویابا افکار عمومی سکنه  اروپای شرقی هم تضاد عمیق خواهد یافت! ولذا قادر به تجدید تجارت سکنه اقوام آسیا نیست  ویا با یکدیگر نخواهند شد؟!  ویا مرزهای تجارت  ودادوستد 83 قوم آسیایی راو با یکدیگر بهم خواهد ریخت!   ویا همه "ساختارهای حقوقی ویا سیاسی" 83 قوم آسیایی راو به ویرانی خواهد کشاند! که آن  مبانی حقوقی وفرهنگی واساس معاملات  انان است !ویااساس  دادوستدآن 5 میلیارد انسان آسیایی وبا یکدیگرمی باشد  ویا از اندیشه ها وآرزوهای شغلی  کنونی آنان نشات می گیرد!  ویااساس  ازدواج ویافرزند آ وری ویا "تقبل هزینه های آنان" وز همین مسئله حقوقی – فرهنگی همه ادیان آسیایی نشات می گیرد ! ویا "اساس حقوقی ومبانی تجارت درون قومی" ویا " تجارت بیرون قومی " آنان را "مقوله بندی تجاری" کرده که اساس داد وستد این 83قوم آسیایی را با یکدیگر تشکیل بدهند   ولی امروزه همگی  را بهم خواهد ریخت ! ولذا سکنه آسیا وبرای عدم عمق یابی فقر معیشت خود وبه زیر بار حرف شنوی آنهانخواهند رفت  ، ویا دیگر نخواهند رفت ! وبهمین  دلیل هم  "دمل ناهمخوان" وبا کل فرهنگ وتمدن ونظام قومی ومذهبی وخانوادگی سکنه آسیا می باشد !  ویا "نا هم خوان "وبا نظام خویشاوندی آنانست  ویاناهمخوان با  "سنن قدیمی سیاسی" کل سکنه قاره آسیامی باشد!   که بعد از این برهه تاریخی  ودیگر کاربرد نخواهد یافت ! والبته اگر چنانچه با رشد شعور های اجتماعی جدیدشان  همراه بشود! ولذا  به هیچ وجه وزیر بار این نوع " "تزاریسم جدید اروپایی "ویا "نظام سیاسی مخصوص آنان"نخواهند رفت  وبا "تفکرات خاص وایکینکی آن قوم روس"  نخواهند رفت! وکتاب "منتظم ناصری "و به اندیشه ها وتفکرات فرهنگی وایکینگی آنان اشاره دارد که چگونه از ناحیه سببری حرکت کرده ویا با "قایقهای وایگینگی خود"می امدند ویا از طریق رودخانه ولگا می آمدند ووارد دریای خزر میشدند  وآنگاه ساکنان بندر نشین های دریای خرز راغارت می کردند ومی بردند! وکاری که "وایگینکهای مدل غربی آن نیزانجام می دادند ویا  باسکنه وبندر نشین های مناطق اسکاندیناوی وغیره انجام می دادند ! که مارک بلوخ و در کتاب دوجلدی "جامعه فئودالی "خود وبه آن "وایگینگ ها "ویا هم نژادی آنان اشاره می کند ویا درناحیه  بالاوکناره های  اروپای شرقی اشاره دارد! ویا به مکان جغرافیای واحد این "دو نوع وایگینگ "بظاهر شرقی وغربی اشاره می کند! وبعلاوه گزارش ابن فضلان هم وازآنان وآنرا تایید تاریخی می کند که اکنون ودر قرن 22 وکارمندان صندوق بین المللی پول می خواهند که دوباره  "سرنوشت اقتصاد نوین آسیا "راوبدست این نوع از "تئوریسنهای سرزمین سیبری "بدهند!که ارتور کوستلر کمونیست مجارستانی در کتاب خود، تئوری " ظلمت نیم روز " می خواند    ویا به پیامبران سرزمین ظلمانی اطراف فنلاندنسبت می دهد !  ومثلا "پیامبران نوینی"  که در"انقلاب اکتبرروسیه" نبوت وبرای بشریت یافتند!    ویا از  شهر نیمه تاریک پطرزبورگ ویا هم مرزفنلاندمتولد وحیانی یافتند    ویا در سال 1917م واز آن سرزمین ظلمانی جهان مبعوث گشتند که تاریخ عالم ارای نادری در دوجا از آنها بعنوان " سرزمین ظلمات  آسیا" یاد می کند     ولی اکنون ودر عصر کنونی "روشنگری وروشن بینی" وبه همه  سکنه  آسیا وعده مذهبی می دهند  که اگر چنانچه از همه عقاید گوناگون مذاهب آسیایی خود بگذرند! ویا طرفدار مذهب وایدئولوژی جهانی "پیامبران مسکونشین آنها " بگردند ویاآنان اگر از عقاید اقتصادی ملی ویا خانوادگی خود بگذرند واوهم قول می دهد که بجای "بهشت آن جهانی" خداوند  ویا بجای "بهشت برین  اخروی "آنها وبهشت آنان را وبه "این جهان دنیوی" بیاورد ویا"بهشت موعود وتوام" با رفاه وعدالت آنانرا و در شهرها ی  قاره آسیا معاصر مستقر بسازد( ماخذ سفر تکوین ویا آیات آسمانی  مائو ویا  لنین واستالین ودر کتب مقدس انتر ناسناسیونالیزم آنان که برای "طبقه مستضعف قاره آسیا" نوشته اند   که همگی آن رفاه و با شعارعدالت طلبانه آنان  محقق خواهدشد!   ولذا در صورت تبعیت وپیروی و از "نعمت موفور این جهانی "ودر قاره آسیا بهره مند خواهند شد!  که " هرکس به اندازه توانش در قاره اسیا ،تولید بکند ولی به اندازه نیازش مصرف بکند "که شعار ایدئولوژیک مذهب نوین آنها بود که تداوم نهضتش به تفکرات گلد گوئیستی وزندگی اشتراکی نوین روسی وچینی منجر شده که "اشتراک در مال وزن" مذهب مانی ویا"مذهب  مزدک سابق "راودر قاره آسیا تداعی امروزین میکند    طرفداران ومبلغین این پیامبران جدید پیرو مزدک  ودر شهر های مختلف ،قاره آسیا  راه افتاده وتبلیغ می کردند که همه رابه  رسالت پیامبری وی معتقد بسازند ! ویابه  نبوت  آخر الزمانی وی  دعوت بکنند  ویا برای سکنه آسیاواز نظر اقتصادی بهشت خواهد ساخت ! ولذا بهتر است که بجای پیامبر  شهر  "مدینه"  ویا " ناصریه فلسطین " ویا بلخ زرتشت  واین بار " شهر مسکو " را وجایگاه نزول وحی بدانند  ورئیس گا-ک –ب روسیه در دوره استالین هم که" بریا " می باشد وبه نقل ص44 و45 کتاب "سازمانهای امنیتی روسیه" واعضای سازمان مخوف وی صدها دختر جوان      روسی ویا از اقوام دیکر را به زور اسلحه می دزدیدند  وبرای حرمسرای او می بردند تا در پیروی از  "تعا لیم مزدک  ویاانگلس "ودرمفهوم اشتراک در زن "  عقب نمانده وپیرو واقعی مذهب آنان باشد واعضای کا-گ- ب چین ویا طرفداران مائو  ویا" شی جین پیگ" نیز وهمین نوع رفتار را با دختران ویا زنان 22 میلیونی سکنه بد بخت مسلمان ویا ایالت مسلمان نشین سین گیانگ چین معاصر می کنند که مقاله " جنایت علیه مسلمانان چین  نوشته نشریه اکونومیست که خلاصه اش در "نشریه دنیای اقتصاد ایران " ومورخ 27 /7 / 1399 ترجمه شده است  ومتن ص 44 کتاب سازمانهای امنیتی روسیه در مورد وی چنین  است  ونظایر آنرا ودرمورد خانواده برژنف وغیره هم ذکر می کندونقلش ودر ص44کتابش چنین می باشد  : "بریا" یک حرمسرای واقعی وبرای خودش دارد ودختران جوانی را که از بخت بدشان ،"مورد توجهش "قرار می گیرند ،می رباید  وحتی برای خودش یک آپارتمان مخفی دارد _ زندانی در قلب چند کیلومتری مسکو _ ولذا داعیان مذهبی جدید ویا مبلیغین مذهب جدید آنان  ویا حواریون جدید ش ویا صحابه نوین اش ویا داعیان خلافت ویا بیعت گیری جدید به آنان راه افتادندوتبلیغ کردند  که صرفا "تبعیت از مسکو" وبشریت  را نجات خواهد داد!وبویژه بشر آسیایی را نجات می دهد! ولذا به میان 83 "قوم ضاله آسیایی" خواهند رفت وتا افراد گمراه شده  وبد دین ملل آسیایی راهنمایی بکنند ویا به " دین جدید آسیایی " آنان دعوت بکنند وتا طعم ومزه عدالت ویا رفاه آن جهانی رارها کرده  واین بار به آموره های مکتب دینی این نوع پیامبران جدید  توجه بکنندو تا در این جهان طعم بهشت را بچشند! ویا در شهرخود بچشند! و یا در خانواده ومدرسه وبیمارستان محل زندگی خود"مزه عدالت اقتصادی "را بچشند! که پیامبر جدیدشان  "حدیث جدید" فرموده است  که دینهای گذشته "افیون ملتها"ست وبویژه در میان ملل آسیایی می باشد   وشرح تفسیرگونه  فر موده هایش آنست که   :   همه پیامبران گذشته وبه آ نان ودر این باره دروغ گفته اند وفقط پیامبر مبعوث شده الهی آنان درشهر   " مسکو ویا در شهر پطروگراد" راست می گوید ویا  وعده های صادقانه وبه آنها می دهند ولذا مبلیغین ومبشیرین وداعیان این "مذهب نوین آسیاِیی " هم راه افتادند وتبلیغ کردند ویا محل نزول وحی جدیدشان را هم  وبجای داعیان مذهبی قدیمی که "سیاه پرچم "داشتند ویا "سیاه جامه های اعزامی" واز شهر بغدادبودندو به شهرهای خراسان وپاکستان وماوراالنهر وتاجیکستان واندونزی وسایر شهرهای آسیایی فرستادند ویا برای تبلیغ می رفتند  واین با ر و با پرچم سرخ ، "داعی "شدهبودند ویا با آموخته های نوین شهر مسکوشده بودند  ویا در صد سال اخیر، تبلیغ می کردند ویا در همه شهرهای آسیایی حضور عملی ویا فکری یافته ودند  ویا حضور مطبوعاتی ویا سینمایی ویا هنری وسخنورانه یافتند وتا به زدودن محتوای سینماهای الحادی والهام گرفته از  مذاهب سابق آسیائیان  بپردازند! ویا به زدودن محتواهای کتابهای  سکنه آسیا واز محتواهای ادبی الحادی والهام گرفته از فرهنگ های محلی وملی گذشته آنان بپردازند ! ودر این راه هم وجانانه عمل کردند ویا ایثارگرانه تبلیغ می کردند وتا آیات نزول یافته درشهر مسکو وریشه در اعماق فکری ویااعتقادی همه آسیائیان بدواندوتا کسی نتواند که به " ارتداد "  و"شک وتردید" در این آموزه هابپردازد ! ویا " طریقت فکری" آنان را رد بکند !  ولذ ورق زدن اسنادتاریخی دوران معاصر ویا اسناد همه سخن رانیها ویا مصاحبه ها ویا اعلانیه دادنها ویا نشرانواع  کتب  آنرا نشان می دهد! ویااسناد  ساخته شدن  ،انواع فیلم های حماسی  معاصر آنرا نشان می دهد!  که به سبک "فیلم ما در"ساخته روسها " انجام می گیرد! ویاانواع  بحثهای  رسانه ای ویامطبوعاتی  چنین است ویا بحثهای ادبی تاریخ معاصرنیزواین  امررا بخوبی  نشان می دهند!وبویژه در آن نوع از جوامع کم عمق آسیایی کاملا نشان می دهند که که خودشان را کشته ومرده " لفظ انقلاب " کرده بودند  ویالفظ " انقلاب فرهنگی "کرده بودند  ویاشیفته  لفظ " عقایدانقلابی" بودند وانرا  رواج می دادند وبدون اینک استدلال داشته باشند که منظورشان از انقلا ب چیست ؟ ویا انقلاب در ازرشهای گذشته واز نظر دینی ،چقدر مقدس می باشد ؟ ونظیر جامعه کم سواد ویا سطحی کره شمالی ویا ویتنام ویا کامبوج است که هرکسی که  با "عقاید اقتصادی آنان "مخالفت می نمود  وفورا بعنوان " ضد انقلاب" اعدام می گشت ویا در چین معاصر می باشد  که هر دانشجوی با سوادی که به افکار وعقاید سطحی مائو ویا زنش ودر مورد" نحوه اداره عقلانی دانشگاهها" ایراد می گرفت وفوراآن عده از دانشجویان دانشگاه های چین را گرفته و توسط جوخه های اعدام تیر باران می کردند ویا توسط طرفداران افراطی وی و"پوریتن های چینی" ودر میدان تیان مین (ویا میدان سرخ آسمانی پکن )اعدام می شدند !ویا بعنوان" مخالفان انقلاب فرهنگی چین " ویا جلوی چشم همگان ورهگذران میدان مزبور تیر باران می گشتند !  ویا در جامعه سطحی مصر زندانی می شدندکه هر فردی که باافکار سطحی ویا عقاید "سرهنگ جمال عبدالناصر "ودر مورد  تئوری اش  مخالفت می کرد ویا با افکار وی وبنام " انقلاب مصر وسوسیالسم عربی" آن  مخالفت می کرد وفورا نظامیان انقلابی شده مصرمعاصر واورا گرفته وبه زندان می افکندند!  ویادر خود روسیه هم که میلیونها انسان شک کننده و در مورد انقلا ب اکتبر وکارکردهایش ،اعدام گشتند ویا بعنوان گولاک تبعید به سیبری شدند  ویا در کشورهای اقماری اش ونظیر ازبکستان ویا قیرقیزستان ویا تاجیکستان ویا مجارستان وچکسلواکی ولهستان وغیره انجام دادند  ولذا میلیونها جوان شک کننده ودر مورد "انقلاب سرخ کشورشان "  فورا تبعید گشتند ویا از کارویا اداره خود  اخراج گشتند و وقایع جوامع دیگر نیز چنین وضعی  رادر بردارد که سوال ویاپرسش ودر مورد انقلاب اکتبر ویا فرزند خوانده هایش ممنوع بود  ویاسوال  در موردانقلاب فرهنگی چین گناه بزرگ  وممنوع بود !ولذا به نقل مولف کتاب " زرد های سرخ " ویا به نقل کتاب " انقلاب فرهنگی چین " وتالیف "دیوید پیتروزا" و دهها هزار دانشجوی بد بخت چینی را وبخاطر  شک ویا تردید ویاسوال در مورد حقانیت " انقلاب فرهنگی چین" اعدام کردند   که یادآور  قرون وسطا می باشد  که   شک وتردید گالیله را بیاد می آورد  ویا زجرش وبخاطر گرد بود ن زمین ودر برابرجزم اندیشان کلیسا را یاد آوری می نماید ! ویا اعدام وقربانی کردن صدها جوان بدبخت بابل ویاآشور را ودر مقابل معبد الهه خورشید( خدای بعل) راو یاد آور میشود که کاهنان افراطی بابل وآشور آن ایده راآموزش داده بودند  که مروج ویا مبلغ آن نوع از  ازمذاهب بابل بودند ویامجازات مزبوررا به آنها  یاد داده بودند که سوال وشک ودرمورد خدا بودن خورشید ویا ماه والهه زهر ه (یعنی  الهه اناهیتا) گناه بزرگ می باشد ! ویا مستوجب مرگ میباشد! وبهمین دلیل هم وبه نقل قران حضرت ابراهیم وبه آن مجازات دچار کردند  وهمچنین به نقل قران وتورات وحضرت ابراهیم را ودر شهر بابل را وبخاطر ایجاد شک وسوال ودر مورد خدا بودن خورشید ویا ماه ویاستاره زهره گناهکار دانسته که بخاطر افول کننده بودنشان وقابل پرستش نمی دانست ولذا  در آتش انداختند ( رجوع به سوره های مختلف قران) وهمین طور است که پیامبران وحی شده ودر مورد انقلاب اکتبر وفرزند خوانده هایش  هم وهمین نوع از مجازات اعدام راتصویب کرده بودند  ویا درمورد افراد شک کننده ودرمورد حقانیت آ نرا "حدیث دینی" فرمودهبودند  ویا به طرف داران "پوریتین های  خود" یاد داده بودند  ! و  لذا   تاریخ فرهنگی صد ساله اخیر قاره آسیا ودر همه محا فل فرهنگی ویا مطبوعاتی وسینمایی اش  چنین می باشد ویا در جوسازیهای  دانشگاهی وبهمین وضع بود  وضرورت کارکردش راهم در آن نکته می دانستند  که  با زدون فرهنگ گذشته وسکنه کنونی آسیا " وبهشت برین رابه این دنیا [واهند آورد  ویا در این دنیا باید آموزش بدهندوجزو متون دانشگاهی وسینمایی بکنند ویا در پرتوتعلیمات جدید هنری وادبی خود را  فراهم بکنند  ولی اثرات این نوع از " تعلیمات جدید "آنان چه بود ؟ ونتیجه اش آنست که بجای تولید بهشت ورفاه در قاره آسیا  وفقط " جهنم این جهانی "را ودرشهرهای آسیایی  تولید کرده است !ولی هنوز "کارمندان ویا تئوریسنهای سازمان تجارت جهانی" آنرا  نپذیرفته اند  که در مورد اقتصاد وتجارت سکنه آسیا "ویا را ه وطریقت خلاف صد ساله "نروند  ویا هنوز از طریق بزرگ کردن مطبوعاتی آن نکوشند  ویا با غلورسانه ای افکار وعقاید اقتصادی پوتین ویا شی جین پینگ نکوشند  ولذا در مورد "اصلاح اقتصاد فروریخته آسیا " وسکنه محرومش دچار اشتباه شده اند  ویادر مورد   "سیاست حواری سازی مذهبی گونه" عقاید اقتصای آنان دچار مشکل شده اند! ویا درموردمدعی نمودن بیشتر آنان دچار اشتباه  تجاری  هستند  ویا در مورد   " نبوت اقتصادی مسکونشینان" دچار مشکل شده اند   وچراکه  "تزی "می باشد  که دیگر نخواهد روئید !   ویا چرا که مباینت عمیق وبا نظام فرهنگی سکنه آسیا دارد!  ویا بانظام  تمدنی کل اقوام آسیایی تضاد دارد !که به 80 وچند قوم آسیایی معاصر بالغ می شوند ! وآنان هم هنوز با  نظام فرهنگی قدیمی خود هنوز زندگی ویااندیشه می کنند! که نحوه اندیشه اشان نمرده است! وریشه در تاریخ گذشته آنان دارد! وهنوز با تفکرات  چند هزار ساله آسیایی خودمی خواهند که  داد وستد بکنند!  ویا "انتظارات فرهنگی "ومورد نظر رادارند ویاازانجام آن نوع از داد وستد ها ودر نظر خود  دارند!ولی به آن هدف نهایی خود نمی رسند؟   ودر حالیکه می خواهند  که در سایه غنای فرهنگی ودیرینه خودو "خوب وبد سیاسی" رابفهمند ویا برخلاف سران اولیگارشی خواه چین وروس  بفمند! ولی در محیط سیاسی معاصرکنونی آنرا  نمی یابند ! ویامعیارهای  "خوب وبد اقتصادی "شیوه معیشت خود وعواقب آنرا نمیفهمند! ویا سبک "تجاری غیر منطقی و پولشویانه معاصر خود رانمی پسندند که دست پخت آموزه های روس وچین جدید می باشد ! " ویا با معارف منطقی تحصیل کردگان جدید آنان تضاد دارد! و بخوبی آنرا تشخیص می دهند  !ولذا دیگر هژمونی  100ساله این جامعه کوچک 150میلیونی قوم روسی رانمی پسندند! ویا اقتصاد چهره عوض کرده معاصرش را هم نمی پسندند که در 28 ساله اخیررواج داده اند ویا آنراوبنام "انواع پیمان نامه های اقتصادی منطقه ای "رواج داده اند! ویا  مضر بحال کشورومنطقه  وخانواده خود می دانند    ولذا بر جمعیت 5 میلیاردی قاره بزرگ آسیاو"هضم فرهنگی اش "آسان نمی باشد  ویا تحمیل فرهنگی یکسویه اش و از طریق رسانه های معاصر   را مشکل ساز می دانند ونیزمی دانند که فقر نواحی گوناگون آسیا راو زیاد تر خواهد نمود !وچرا که امروزه اقتصاد آسیا و"حلقه های اقتصادی غیر متصل شونده "به همدیگر بوده  ویادر تجارت آسیایی  شکاف عمیق بوجود نمی آورد!  ، زیرا جامعه کوچک روس که در دنیای سیاست خام می باشد  ویا در اقتصادهم  وحرفی را وبرای گفتن به سایر اقوام آسیایی  ندارد! ولیامروزه سخنگوی آنان  شده ویا در سازمان تجارت جهانی شده است  که به منافع تجاری هیچ کشورآسیایی  توجه نکنند !  و لذا عمر هژمونی امپراطوری صد ساله گذشته انان  وبر قاره آسیابسر آمده است ولی  تکبر در  خواسته های اقتصادی مانع درکشان می باشد ویادیگران راواز "انقلاب اکتبر "شهر اروپایی نشین پطرز بورک رویگردان نموده است  !  ویا از مفهوم افرینی  سال 1917میلادی "دیواری کج " آفریده اند که به انتها نخواهد رسید   که یک نوع کودتای نظامی ارتش تزار بود ویا در پادگان پطرزبورگ اروپایی آنان  بودکه انقلاب نامیدن آن و یک نوع" تئوری عقیم" ودروغگویانه به بشریت بود  بودزیرا  یک مسئله داخلی یک کشور خاص بود ویا بخاطر نارضایتی زیر دستان یک کشور واز ر ئیس جامعه خودشان بود  ( ویاواقعه ای داخلی ودرون کشوری یک جامعه بود  که ربطی به سایر کشورها نداشت ویا  پیدا نمی کرد! و چراکه این قبیل از مواردو در طول تاریخ ، ودر هر کشوری ممکن است که اتفاق بیفتد ولی به دیگر اقوام  مربوط نمی شود (ومگر در مورد دین سازی از ادعا های مزبور) ولذا اقوام دیگرو دراین قبیل از مواردسیاسی  و یاحقوق سیاسی خود نمی بینند که آنرا به جامعه دیگر  سرایت دادهه ویا عدم انجام انرا در جامعه دیگر را محکوم بکنند! ویاانجامش را  برعکس مقدس بکنند ویا دراین باره "ادبیات جدید ومن درآوردی "بسازندکه به "بدعت گذاری مذهبی جوامع دیگر" هم منجر بشود ولی روسها چنین بدعت تاریخی رادر اسیا آفریدند ویا برای اولین بار ودراندیشه جهانی بشری  آفریدند! ونهایتا امروزه واعمالشان زیر سوال همگان رفته است ؟  که تفکرات سابق آن اقوام را ودر مورد رفتار با روسای خود ویا پدران خانواده اشان  را عوض بکنند و"مدل سیاسی روسی را"وبجای آن تفکرات بگذارند   واز این راه احیانا طرفدار برخورد آ ن زیر دستان وبا رئیس خودشان  باشند که وی  را در انقلاب اکتبر بکشند که "تزار خود جامعه روسها" بود وربطی به 82 قوم دیگر آسیایی نداشت که  در این تصفیه حساب داخلی یک کشور بیطرف نمانده وشرکت بکند ویا دخالت فکری بکنند ویابه مسایل خود ربط داده ودر حالیکه قبلا به  "مشکلات خودشان" مربوط نمی دانستندوواقعیت هایی بود  که در هر جامعه جهانی بارها اتفاق افتاده بود ویا در انواع ایام تاریخی وممکن است که اتفاق بیفتد ولی این تصفیه حساب درون کشوری یک جامعه ویاکشاندنش وبه "مسایل فرهنگی کشورهای  دیگرجهان" و اشتباه بزرگ نویسدگان این کشورروسیه  بود که برای حقانیت داشتن آ ن اندیشه خودجوابی ندارند  ویاجوابی برای دیگران ندارند !که دیگران هم ودر جامعه خودشان انجام داده  ویا  بخاطر آن عقیده مزبور وبجان همدیگر در جوامع خودشان  بیفتند  واین نوع مقدس سازیها وفقط در مذاهب آسمانی مقدس است ! وروسها نیز مدعی مقدس بودن افکار خود را داشتند  ولذا  ربط دادن  مسایل کشور خودشان وبه مسایل ویامشکلات 83 کشور آسیایی واشتباه عمیقی بود که آنرا انقلاب های جهانی نامیدند ؟1 ویا ربط دادن به مسایل ومعضلات 28 کشور اروپای شرقی ویا "انتر ناسیونالیم دانستن "" تئوری انقلاب درون قومی "خود را ویا "درون کشوری خود" را    ویک نوع "خود بزرگ بینی فرهنگی "آنان را نشان می دهد  ویا فقدان عقلانیت جامعه روس را نشان می دهد که خودشان راپیامبر بشر دیده  ویا در جایگاه پیامبری وبرای کل بشریت نشان بدهند !ولی برای حقانیت اعمال خودو دراین صدساله  اخیر جواب منطقی نداشته باشند !ویا خودرا ودر جایگاه "رسالت ومسئولیت آسمانی " قرار بدهند که جوامع دیگرجهان  مجبور باشند که  بخاطر "ادعای رسالت گونه قوم روس مزبور" قربانی بدهند! ویا هرگونه خونریزی ودر جامعه خودی  رامقدس بانند! ویا بخاطرادعای رسالت آنان،  "مباح وحلال" بدانند!ویا غصب انواع اراضی دیگران را وعلیرغم تعالیم دینی چند هزار بشری آسیائیان را مباح بدانندکه قبلا به آن خو گرفته بودند واین بار مذهبی تر کردند   ! ویا از عواقب پرسشگری جوامع دیگرهم  نترسیدند ! وبهمین دلیل می باشد    که تقلب در انتخات کشور قرقیز ویا بلا روس وغیره را هم "مباح" می دانند که در این دو کشور منافعی را دارند ویا انرا  "اختراع فرهنگی معاصر" کرده اند ویا با  واژه سازیهای  سیاسی " مطبوعاتی آنرا ا"نقلاب سرخ  ملتها" می نامند!   ولذا "ادعای رسالت گونه وپیامبرانه" این نوع دعاوی را دارند و ویااز زادگاه پطر کبیرشان دارندکه انرا "پطروگراد" وسپس "لنین گراد" ویا "استالین گراد" واخیرا هم "پوتین گراد" است   ومحصول تفکری شهری است که در   همسایگی نزدیک فنلاند اروپایی شروع گشته  که از خاک آسیابسیار دور می باشد  ویا از فرهنگ جوانمردانه اقوام قدیمی  آسیایی بسیار دور می باشد  ولی همه آنها  را ودر صد سال مزبور وبا اندیشه های بدعت گونه خود دچار انواع مشکلات نموده است    ولذا "بذر فرهنگی ناپایداری " می باشد  که "حاصل خیزی فرهنگی پایدار" ندارد ویا برای خاک آسیا ببار نیاورده است !  و یابا فرصت طلبی های عمیق همراه می باشد   که گترده شدنش  ناشی از هرج ومرج ویا همه جا گیری جنگ اول وجنگ دوم جهانی توام بود ودر حالی که سران دولت روسیه ودر هر دو جنگ مزبور هم دخالت داشتندویا سهیم بودند   ویا در تقسیم غنایم وناشی از این دو جنگ جهانی ،شریک بودند ویا  از  یکی از متحدین نزدیک جنگ های مزبور بودند  ویاجزو متفین سه گانه تقسیم غنایم جنگهای مزبور بشمار می رفتندکه از ملل اسیایی اراضی اشان را به غارت ببرند     ویاجزو یغما کننده های قبلی وبعدی  اراضی دیگر همسایه هایشان باشند   ویا غارت اموال ملت های در گیر نشده در جنگ های مزبوربپردازند    ودر حالی که آنها  جزوجوامع بیطرف در  قاره بزرگ آسیا بودند وبرعکس  و در مجامع تصمیم گیر جهانی شرکت نداشتند  ویا در "پیمان نامه نویسی های تقسیم غنایم جنگی" شرکت نداشتند !ولذا در تقسیم بندیهای جدید سازمان ملل کنار گذاشت شدند ویا در تنظیم قرارداد های تقسیم غنایم آسیایی حضور یک طرفه نیافته بودند  ولذا روسها وبه نفع بزرگ کردن جغرافیای قومی خود ودر خاک آسیا وحضور یک طرفه یافتند  و تا  اراضی قومی 83 کشور آسیایی را تصرف انقلابی بکنند ویا به هژمونی بزرگ سیاسی خود اختصاص بدهند !ویا از بی خبری ملتها ونهایت سوء استفاده رابکنند  ویا مسئولیت جهانی وبرای خودودر محافل ادبی  قایل باشندکه از سوی سکنه این قاره بزرگ سخنگو بگردند !/    ویااز  فقدان دانش سیاسی ملت ها نهایت سوء  استفاده را کرده باشند !  ویا از ضعف معلومات تاریخی وجغرافیایی آن اقوام آسیایی ونهایت سوء استفاده را بکنند!   ویا از فقر فرهنگی و فقدان مدرسه ویا دانشگاه جدید ودر میان آنان سوء استفاده را کرده ویا در برهه ای  از تاریخ مزبورسوء استفاده بکنند!   ویا درمیان  5 میلیارد سکنه آ سیایی ویا در میان  چند صد میلیون سکنه اروپای شرقی ادعایی بکنند که منطقا وبه آنها مربوط نمی باشد  ویا  سو ء استفاده سیاسی بکنند که به نقل ابن فضلان  ومورخین دیگر قبلا هم قوم روس وبه چنین روحیه اجتماعی   مبتلا بودند وبرخلاف  اقوام مجاربودند  که ساکنان کنونی  مجارستان می باشند ولی قبلا نیز ودرخاک  آسیا زندگی می کردند  ویا برخلاف سکنه بلغارستان می باشند  که از اقوام بلغار آسیا می باشند  ویا تاتارهای اوکراین که منابع مستند مردم شناسی تاریخی و  به آسیایی بودن آنها اشاره دارند ویا برخلاف سکنه ترک بوسنی هرزگوین هستند که از اقوام آسیایی مهاجر وبه این  کشور هستند ومدتی هم  در جامعه کمونیستی یوگسلاوی ومجبور به  زندگی توام با بدبختی بودند   و تنها انواع مطبوعات ویا مجلات وابسته به روسیه وحقایق آنرا وارونه نشان می دادند  ونظیر نشریه پراودای مسکو ویانشریه ایزوستیا  روسیه ویا روشنفکرانی که از سران آن قوم روس رفاع کرده و کیش شخصیت وی را وبرای دیگران  ساخته بودندکه همه عقاید وی را بپذیرند !  ویا برای ملل کم سواد سابق قاره آسیا ساخته اند  وتا ادبیات ویافرهنگ وسینما ویاخط نوشتاری روسی را وبر کل سکنه بزرگ قاره آسیاتحمیل میکنند وبدون آنکه ودر مورد فلسفه بافیها   ویادر  چگونگی حقانیت آن مسئله وچون چرای علمی ویا تاریخی  بکنند ؟  ولذا این نوع هژمونی سازی  تحمیلی صد ساله قوم روس بوجود آمد  که حرف جدیدی وبرای گفتن به اقوام مختلف آّسیایی ندارد !ویا برای سکنه اروپای شرقی ندارد !واما هنوزمطبوعات جهان و پوتین را وتنها سخنگوی منحصر بفرد سکنه آسیاجار می زنند ! ویا سخنگوی سکنه اروپای شرقی ویا اسیای مرکزی جار می زنند ! تا از پوتین تزار جدید اسیا بسازند ویا بعد از مرگ استالین  وسر کار آمدن خروشف  واعدام "بریا "بسازند وبریایی که  رئیس کا گ ب بود وامروزه اورا جار می زنند که تالی تلو "بریا "ودرجامعه معاصر می باشد ودر حالیکه "بریا " ودر ابتدای  حکومت خروشچف اعدام گشت  که جامعه روس را دچار فروپاشی  فرهنگی کرده بود  ویا در سال 1332ش بود وزمانی  که استالین مرد و مدتها این فروپاشی وبه زیر سوال رفته بود  ولی مخفیانهوتنها  در گنگره های حزبی روس  ای انتقاد های سیاسی ادامه داشت  ولی برای از دست ندادن قدرت علنی خود وانها هم  نمی خواستند که علنی بکنند  ولذا تا  پیدایش گورباچف ویا یلتسین واین باراز عدم حقانیت در خفا خارج شد وعلنی گردید  ویا  بعد از فروریزی "دیوار برلین " بودکه علنی گردید  وبه همه جوامع تحت هژمونی امپراطوری سرخ روسیه کشانده شد  ولی برای عدم ضربه خوردن دوباره روسها وباردیگر مخفی کردندتا    پوتین رابالا بکشند   که در پلیس مخفی اشتازی آلمان شرقی فعالیت می کردکه یک نوع "کا _گ -ب محلی "آلمان شرقی بود ولی  انتشار اسناد پلیس مخفی اشتازی هم و همه جهانیان را به حیرت واداشته بود  ولذاناچارا پوتین را  واز سازمان اشتازی آلمان شرقی وبه شهر اروپایی پطرز بورگ بردند وابتدا چند معاونت دانشگاه شهر پطروگراد را به وی دادند  ویا معاونت شهرداری این شهر را ویامسئول  گمرگ آن شهر را   وبه او سپردند وسپس در دوره یلتسین هم وبه ریاست گا گ ب رساندند  وآنگاه رئیس جمهورگشت  ولی بعداهم  وبا عوض کردن قانون اساسی  روسیه ورئیس جمهور مادام العمرگردید تا امروزه  الگودهی سیاسی – فرهنگی جدید خورا وبه بقیه کشورها واز جمله به قیر قیزستان وبلا روس  بقبولاند  واکنون  24 می باشد  که  بر روسیه تزاری حکومت می کند ودر حالیکه  در "قاموس ادبیات سیاسی  جهانی" ومفهوم رئیس جمهور دائمی وجود ندارد ولی پوتین آنرا "مفهوم آفرینی" کرده است   ویا در  تدوین انواع قوانین اساسی کشور ها وچنین  مفهوم افرینی  " ریاست جمهوری مادام العمری"  معنامی کند که اخیرا به ریاست خلق چین هم یاد داده است   ومفهوم  واژه نویسی نوینی می باشد که تنها در "ادبیات سیاسی اخیر "این دو کشور جهان " خلق فرهنگی "شده ا ند ولی محتوای قانون اساسی اغلب کشورهای جهان را به چالش کشانده است     و با مفاهیم انتخابات سیاسی  ملت ها وقومها نمی خواندکه بعد از انقلاب فرانسه  رایج گردید  ویا درادبیات حقوقی  کشور های مبتنی بر انتخابات آزادمغایرت دارد که    رواج یافته بود   ویا  بعنوان " الگوی سیاسی جدید جهان امروزه رواج می یابد   ولی امروزه با " خلق فرهنگی "نان " دگرگون شده و اگرچنانچه و در طی صد سال گذشته واستالین ویا خروشچف ویا برژنف مادام العمر بودند  ولی به خاطر پست   " دبیر کل حزب کمونیست "  بودنشان ودر قانون اساسی قدیمی اشان  "مادام العمر" شده بودند   ولی زمانی که  احزاب کمونیست  بر چیده شدندوقانون اساسی جدید وریاست جمهوری انتخاباتی بوجود آمد  ویا  مفهوم "دبیر کلی حزب " هم در نهاد سیاسی آنان  ، در دوره حکومت یلتسین فروپاشید واین بار نظام انتخابات وچند حزبی جدید را وبرای محبوبیت یافتن در جامعه مطرح شدویا نقش پارلمان ومفهوم انتخابات رئیس جمهور بوجود آمد  ودیگر دبه در آوردن درانتخابات  وریئس جمهور مادام العمرشدن خنده دار دردنیای سیاست می باشد   ! ولی در فرهنگ سیاسی جدید آنان عیبی ندارد واین نوع "خلق کردنهای سیاسی مکرر" ،ویاهنوز حقانیت خودش  را از دست نداده است  ولذا از میان 5 میلیارد سکنه قاره آسیا وفقط پوتین ویا زمام داران برخی جوامع  زیر دست آنان  وچنین "ادعای فرهنگی را  می کنند که نظیرادعای  ریاست جمهور   بلا روس ویا قیر قیزستان است  ویا در تبعیت ازمشی سیاسی جدید  پوتین وچنین ادعاهایی را می کنند ! ویا علیرغم شورشهای داخلی جامعه و به آن ریاست دائمی خود " اعتقاد " جزمی جدید یافته اند   که مسلما با "تنشها سیاسی جدید "این نوع از جوامع هم روبرو خواهد شد   ولذا در گیریهای اخیر خیابانی شهرهای بلا روس  ویادر  قیر قیزستان نمونه آن می باشد  ویا از همین مسئله دوگانگی فرهنگ سیاسی نشات می گیر د  ویا واژگان دوگانه سازی  (ملت ودولت) را بوجود می آورد ویا بخاطر پارادوکس آفرینی  اش و در میان اقوام کثیر آسیائی  است  ویا نهاد های سیاسی قدیمی راو به چالش می کشاند وبعلاوه نهادسازی جدید هم بوجونمی آورد که در سایه آن دوام سیاسی " تجارت سازمان تجارت جهانی بوجود ایدویا در این قارهبزرگ  پا بگیرد  !که پوتین وتئوریسین های دانشگاه مسکو وجواب منطقی به آن" پارادوکس آفرینی سیاسی " خود  ندارند که اقوام آ سیایی را به "نهاد سیاسی نوین آنان "متقاعد وقانع بکنند؟ وچراکه  که بدنبال خصوصی سازی " سطحی نگرانه این نوع "ساختارهای سیاسی معیوب" بوجود آمده اند که با رونق گرفتن تجارت بشری ناسازگار می باشد    ولذا  "حزبهای چندگانه فرمایشی "بوجود آورده اند  وبدون آنکه قدرت واقعی مدیریت اقتصادی جامعه را داشته باشند   ولی تضادهای مفهومی اش  وجوامع جدید آسیایی  را وبه چالشهای  سیاسی عمیق می کشاندکه مخترعانش پوتین ویارئیس جمهور جدید چین می باشد    وهمانطوریکه در گیریهای خیابانی چند ماهه گذشته  هنگ کنگ هم  حکایت از آن معضل دموکراسی دارد ویا در گیری با سکنه جمهوری خواه تایوان که گویای آنست !ویا در گیری با سکنه مسلمان ترکستان شرقی چین وگواه آنست  ولذا  حقانیت ریاست معیوب ومادام العمر ی "شی جین پینگ   را وبه چالش می کشاند " ویا ریاست جمهوری دائمی پوتین راوبا تظاهرات خیابانی روسیه ویا با مسموم کردن  مخالفانش وتئوری او را در جوامع همسایه اش  به چالش می کشاند د  که سرانشان وجواب منطقی وبرای مهار کردن این نوع از بحرانهای سیاسی دنیای اطراف خود را ندارندو تا  خاموش بشود  واگر در گذشته خروشچف ویا برژنف وگورباچف  وارتش وگارد سرخ خود را وبرای ریاست دائمی خود وحکم رانی نظامی خود در خارج کشور خود می فرستادند   وبا فرهنگ ان عصر  نهادینه شده بودوبا فرهنگ  عصر خودشان وبه سرکوب سکنه لهستان ارتش می فرستادند ویا سلاح به کشورهمسایه مجارستان  می فرستادند ویا برای سرکوب چکسلواکی  ورومانی وافغانستان  وگرجستان وازبکستان  واوکراین وچچن می فرستادند  ولی در فرهنگ عامه ورایج آن روزگار وهنوز "نامشروع سیاسی" تلقی نمی گشت     ویا در نظام سیاسی حاکم برآن روزگاروهنوز "نیمه مشروع "تلقی می شد  ویا در قاموس سیاسی رایج آن روزگار وهنوز توجیه فرهنگی لازم را داشت  ولی امروزه ودر زمان حکومت 24 ساله پوتین چنین نمی باشد  که تزار یسم مادام العمر را مشروع وبرای "فرهنگ ملتها "نشان میدهد و یا  ادبیات سیاسی انتخاباتی را دگر گونی جهانی نموده است  ویا از  دیگران هم وتوقع آنرا دارد  ویا  با  ارسال نیروی نظامی خود وبرای سرکوب مردم اوکراین ویاگرجستان وچچن وابخاز وبلا روس وقیر قیزستان ویا لیبی تجزیه شده واز جمهوریهای مستقل آنان سلب حقانیت نموده است  ویا درفرهنگ سازی  سازمان ملل میکند ولذا اینگونه از اعمال وگفته های رسانه ای او و فقط حقانیت سیاسی واقتصادی جامعه روس راوبه زیر سوال می برد ! ویا  درقاره بزرگ آسیا وبه چالش تفکرات سکنه اش ی کشاند  که در سرکوب سیاسی واقتصادی سکنه بزر گ جهان واز طریق ریاست جمهوری یک کشور منحصر بفرد بکوشد! ویا در تولید فقر پنج میلیارد سکنه  قاره آسیاکوشیده ولی خود را "سخنگوی اصلاح اقتصاد آسیا یی ها" بخواند؟   ،وفقط با " تئوری سیاسی من در آوردی پوتین "می خواند که بضرر اقتصادی ملل دیگر آسیا تلاش بکند وباز ملتش  ویا دیگران هم واورا قبول داشته باشند!  ویا تنها "منافع قومیت کوچک روس را" در نظر بگیرد  ویا در پیمان نامه های جهانی بگنجاند  ویا در مسافرتها ویا در جلسات گروهی اش دنبال بکند ویا در گفتگو وبا سران دیگر کشورهاو در نظر بگیرد  ! ولذا عواقب این نوع از امور  ودر دنیای سیاست زشت است !ویا برای "ملت روس"  ومسکو وبسیارعمیق تر ازدوران فروپاشی دوران گورباچف خواهد شد  که چندان به آن مسئله نیندیشید ه اند  که اتحادی وبر علیه منافع اقتصادی دیگر  ملل آسیاتشکیل ندهند!  واگر چنانچه در 28 سال گذشته هم ندیدند که چگونه  اغلب ملل تحت ستم روسها ومثلا مجسمه های لنین ویا استالین را ودر شهرهای ازبکستان ویا تاجیکستان وآذر بایجان و داغستان  و پائین کشیدند وبجایش مجسمه های رهبران محلی را بالا بردند ولی این بار تدبر بکنند ودر مورد سیاستشان در قیر قیزستان وبلاروس تجدید نظر کرده وتجدید نظر بکنند  ولی اگر سکنه روس ویا ارتش روس واز این نوع از مسایل گذته وعبرت می گرفتند  و شاید امروزه دیگر آتش زدن کاخ سفیدریاست جمهورقیر قیزستان پیش نمی آمد که مورد حمایت پوتین می باشد   ویابلند شدن دود واز  پارلمان قیر قیزستان بوجود نمی آمد ویااگر پوتین حضور لوکاشنکو را ودر کاخش نمی پذیرفت که از سوی ملت بلا روس وبه تقلب انتخاباتی متهم شده بود ودیگر  در چند ماه اخیر وانواع درگیریهای خیابانی بلا روس بوجود نمی آمد ! ولی دو رئیس جمهور قیرقیزستان ویا بلاروس و هر دو ودر ادامه حکومت توام با تقلب انتخاباتی خودشان  ، ومورد حمایت پوتین ویا ارتش او قرار گرفته اند که مقابل ملت های خود بیایستند  و  با آنکه بعد از فروپاشی حزبهای کمونیزم آسیائی  وعصر این نوع از مسایل  گذشته است ولی هنوز تعقیب می کنند ،ونیز در حالیکه  امروزه ادعای جمهوریهای انتخاباتی مستقل از اراده حاکمان مسکورامی کنندویا  در فرهنگ جوامع اسیای مرکزی را  می کنند ولی در خفا وبرخلاف عقاید رایج عمل میکنند  وتصور میکنند که مردم این کشورها هم  ودر روانشناسی اجتماعی خود واکنش نشان نخواهند داد !  ویا حتما ادعای نظام تک حزبی آسیایی گذشته خود را کنار بگذارند   که محصول تئوریک عصر بی خبری بود  ولی امروزه "اقوام قیر قیزستان" وبعداز گذشت 28 سال هنوز نتوانسته به ان برسد ویا در اوزبکسان وغیره نیز چنین است  ویا روسها وهنوز نقش  واقعی وبرای 16 "حزب بظاهر مستقل قیرقیزستان" نمی بینند! ویا خارج از اراده پوتین نمی بینند!وقانون اساسی تصویبی این جامعه را پوچ می بینند    ویا بعد از 28 سال واز عمر فروپاشی نظام تک حزبی  قیر قیزستان نمی بینند !ویا مفهوم کنار نهادن اقتصاد مالکیت دولتی وخصوصی سازی  واقعی را و در جامعه انها  نمی بینند !ویا نقش  رفاه عمومی و انتخابات  آزاد وبدون تقلب انانرا  نمی بینند! ویا نقش احزاب غیر فرمایشی و 16 گانه آنها  نمی بینند !و تا فقر وبحران اقتصادی ودر جامعه آنان ازبین برود! ویا از راه انتخابات آزاد  وقانونگذاری واقعی وقانونی عمل کردن ونمایندگان واقعی اشان  خواسته های مردمش واز راه  قوه مجریه اشان  بوجود آید وتااز طریق قانون گذاری عادلانه وبیطرفانه آنهاو فقر وبیکاری ودرمیان  قومیت قیر قیز برداشته بشود! ویا در جامعه فلاکت زده  بلا روس  ریشه کن بشود!  و یا رفاه ناشی از خصوصی سازی بعد از گورباچف ،فراهم بشود!  وبرعکس  مشاهده می کنند که با تبانی  دو حزب دولتی " بیرمدیک " و"حزب مکنیم" " قیرقیزستان و تحقق این امر  مورد نظر ،ممکن نمی باشد و زیرا حزب اول که باتقلب  26 در صد آرا را کسب کرده بود ودر تبانی با حزب دولتی دیگرقیرقیزستان قرار گرفته وبنام " حزب مکنیم قیر قیزستان" عمل میکند که   24 در صد آراءرا ودر انتخابات اخیربدست آوردند  ویاآنراهم و(با تقلب ) کسب کرده بودند   وبعلاوه در تبانی باُسه حزب کوچک دیگر عمل می نمایند  که تنها 7در صد آرا را کسب کرده بود وتاسران سه حزب و قدرت وپارلمان ومدیریت ادارات قرقیزستان را بدست آورده باشند ودر حالیکه سران این احزاب وهمگی خویشاوند رئیس جمهور بودند  واو هم دست نشانده پوتین می باشد  و یا با کنار گذاشتن  11 "حزب مخالف دولت  "عمل میکنند وتا قانونگذاری عادلانه نکرده باشند  ویا همچنان در رفع فقر جمعیت 5/6 میلیونی  قیر قیزستان نکوشند ولذا  قوانین لازم را ودر پارلمان مزبور وتصویب نخواهند کرد  ویا مدیران فاسداداری  را واز راس ادارات خود ،کنار نخواهند گذاشت  وبرعکس پوتین هم ودو هفته قبل از تظاهرات خیابانی آنان ودر پایتخت قیر قیزستان  ودر این کشور حضور یافته واز دولت مزبور حمایت کرده بود ( وپوتینی که درشهر بیشکک وبا  جمعیت  800000نفری حضور یافته  وعلی رغم اعتراض معترضان و به ریاست جمهور قیر قیزستان وعده  حمایت نظامی هم به وی  میدهدکه "سورن بای جین بیگ " نامیده میشود   ونظیر همان وعده  پوتین وبه لوکاشینکوبود که به شهرمسکو وبعد از تقلب انتخاباتی اش رفته بود   که از سوی تظاهر کنندگان خیابانی "کشوربلا روس" وبه تقلب در انتخابات متهم شده بود ولی از سوی پوتین ودستور تیر به سکنه کشور خودش را هم یافته بود  که مطبوعات آنرا منعکس نمودند    ویا در کشور قیر قیزستان هم همین نوع از وعده پوتین  را داشتند ویا به  حمایت وی ودر برابرمخالفانش داده می شود و تا پوتین و پایگاه  نیروی هوایی اش را  ودر خاک قرقیزستان ،از دست ندهد   ویانقش  جاده هاومرزهای قرقیزستان را از دست ندهد که "دروازه ورود  ویاخروج اقتصادی روسها" و به اقتصاد چین می باشد  ویا "راه انحصاری ورودروسها" و به "خاک  تاجیکستان "می باشد  وبعلاوه  در سال 2015 م " هم قرار داد یورو وایشینیم " راوبا آنان بستهاند  ویا  با دولت قیر قیزستان بسته بودند و تا دولت معاصر قیر قیز ستان ودر چهار چوب پیمان اقتصادی " یوروایشیای مزبور  "وبا روسیه باقی بمانند که اغلب  احزاب 11 گانه مردمی قرقیزستان وبا آن قرار داد مخالف بودند  ویا اغلب سکنه آگاه قیر قیز ستان وبا این نوع از "پیمان نامه های منطقه نا عادلانه " مخالف بودند که بضرر اقتصادی خودشان  می دانستند  ویا به ضررمنافع  سرزمین قومی اشان وتوسعه منطقه  ایشان   تلقی می کردند !  ولذا این نوع از مسایل پشت پرده ،نارضایتی آنان را ودر میان آنان بوجود آورد  وبعلاوه حمایت پوتین از آنا ن هم باعث گشت که  که اقوام قیر قیزهم  "معترضهای بنیادگرا"  بشوند ویا به نحوه انتخابات اخیر قیر قیزستان وتقلب در آ ن انتخابات اعتراض عمیق بکنند  وزیراکه  سران پنج حزب حاکم شده قرقیزستان معاصر  و از خویشاوندان " سورن بای جین بیگ اوف " رئیس جمهور بودند که با تقلب ویا با کنار گذاشتن 11 حزب دیگر عمل کرده بودند  ویا با تبانی  توانسته بودند که 57 در صد آرا رای دهنگان  راوبدست آورند!که چندان هم کثیر نبودند   ویاآنرا هم با تقلب بدست بیاورند ولذا با اعتراض عمیق تظاهر کنندگان خیابانی روبرو گشتند   که خواستار لغو انتخابات مجلس شده بودند  ویا حتی خواستار بر کناری رئیس جمهور شده بودند  وهرچند بعد ا ورئیس جمهور قیر قیزستان   ووجود تقلب در انتخابات را می پذیرد ! ولیکن  در نظر داشت که  با مذاکره های طولانی  ومخالفان را  خسته بکندویا در مذاکره  سران احزاب مخالف  مسئله مزبور راکش بدهد  ویا بحران مزبور را  به نحوی فیصله بدهد که  به آشوب بیشتر خیابانی قرقیزستان کشیده نشود  وآنگاه جمعیت خشمگین قیر قیز ریختند وکاخ ریاست جمهموری ویا پارلمان راهم  تسخیر کردند  ویا اسناد ومدارک آنراهم  به آتش کشیدند  ویا به زندان دولتی حمله کرده ورئیس جمهور سابق قیر قیزستان را آزاد کردند که " آلماس بیگ آتام بایف " نامیده می شد  که ریاست حزب مخالف سوسیال دموکرات قیر قیزستان را به عهده داشت    ودر این جریانات هم تعدادی از معترضین کشته شده  ویا حدود 600 نفر زخمی گشتند  وهمچنین دود غلیظی واز ساختمان پارلمان بیشکک متصاعد گشت  ولذا ناآرامی ها به حدی بود که در 15 سال گذشته ونظیر ش در قیر قیزستان دیده نشده بود   که دو تن از روسای جمهور قبلی قر قیزستان را سرنگون کرده بود  ویا بر اثر ناآرامی های مزبور بود که از حکومت ساقط گشتند  ولی این بار ناآرامی سوم اشان  شدید تر گزارش شده است  وهر چند هنوز به نهاد سازیهای جدید سیاسی هنوز منجر نخواهد شد    ولذا  وبه نقل مطبوعات جهان ودر روزهای بعدی تر  وارتش این کشوور وبرای کاهش بحران قرقیزستان وناچار به مداخله نظامی می گردد  ویا "فر ماندار نظامی" وبرای  پایتخت اش  تعیین می نمایند  که معاون وزیر کشور محسوب می شد  که با کمک نیروهای مسلح عمل کرده باشد  ونظم دوباره راو به قیر قیزستان بر گرداند  ولیکن در اوج آشوبها  وبرخی از سیاستمداران مخالف  کشته شدند  ونظیر " تیلک  توکتوغازی اوف " وبه ضرب وگلوله زخمی گشته  و یا " الماس بیگ اتام بایف " ورئیس جمهور سابق که از زندان آزاد کرده بودند و دوباره بازداشت می گردد   وبعلاوه پوتین که نگران " پایگاه نیروی هوائی خودش و در قیر قیزستان می باشد   وبه "اقوام قیر قیز" پیام می دهد  که به آشوب ها خاتمه بدهند  ولذا  تاریخ گذشته آسیا را از یاد برده است که "اقوام قیرقیز "  آن استقلال خواهی را بارها  نشان داده اند وزیرا در طول دوهزار  وهفتصد  ساله "تمدن قومی آنان  " ویا دردرون انواع نا ملایمات  قاره آسیا ، وقیر قیز ها ،همیشه فرهنگ قومی ویاتمدنی خود راحفظ کرده اند ویا  در برابر "فرهنگ بیگانگان حفظ کردهاند   ویادر برابر برتری نظامی همسایگان بزرگتر از خودش به نحوی حفظ کرده اند واز  این طریق وروند هم " بهیچ وجه و به "اضمحلال قومی خود "تن نداده اند که در مقاله بعدی ام به مقاله "مردم شناسی استقلال طلبانه آنها "اشاره خواهم کرد  وبهمین دلیل هم امروزه "قیر قیزستان "وکشور ی با قوم صاحب نام شمرده میشوند  وهرچند  امروزه قومی وبا جمعیت کوچک 5/6 میلیونی نفری هستند وبهمین دلیل هم از اقوام کوچکتر آسیایی  ولی صاحب نام بشمار میروند ! ویا هر چند در سرزمینی کوچکتر  ویا پر از دره های عمیق وکوهستانهای خشن  بلند  آسیا زندگی می کنند ولی نام  قیر قیزستان ودر بین سایراقوام منقرض نشده تاریخ  باقی مانده است! وبعلاوه از نظر کوچکی خاک  هم تنها (85 امین )جغرافیای قومی جهان را بوجود می آورند   ویا در طی دوهزاروهفتصد ساله فرهنگ وتمدن قومی خودو ّبارها اقوام همسایه قدرتمند شان و آنها را به زیر " سلطه سیاسی خود برده بودند ولی دوباره خود را نجات داده اند  " ونظیر سلطه  " اقوام هون وهیاطله بود که در قدیم بر آنها مسلط شده بودند   ویانظیر  اقوام قدرتمند وبزرگ چین همسایه اش بودکه مدتی بر انها سلطه یافت   ویانظیر اقوام خشن وبزرگ مغول ویا قزاق هابودند  ویانظیر  اقوام بزرگ ترکان اوغز ترکستان آسیا وگوگ ترک وقراخطائیان بودویا نظیراقوام زرتشتی ایرانی بودند  ویا نظیر اقوام عرب مرو وبخارای ازبکستان بودند که  ّبه "اراضی   جغرافیایی وسرزمین قرقیز ها"آمده ونظیر روسهای امروزین وتهاجم برده بودند   ویا به دهات وشهر های سنتی آنها حمله کرده  وسعی کرده بودند  که با تسخیر اراضی تحت مالکیت قوم قیر قیزها وآنها را "هضم فرهنگی" باشند ویادر قومیت خاجی خودهضم فرهنگی بکنند  ویا با مهاجرت دادن اجباری قیر قیز ها  واز این سرزمین مادری اشان بکوچانند ویا با تحمیل زبان وخط ومذهب وشیوه سیاسی قوم غالب خود  ونظیر خط روسی برآنها وبر  قوم کوچک وکم جمعیت "قیر قیز" ها هضم قومی را تحمیل بکنندکه در مقاله بعدی ام  به ان نکات  اشاره خواهم کرد  که چگونه نتوانستند موفق بشوند  ویا نظیر تسلط 150 ساله اخیر قوم روس وبر آنهابود وروس ها هم وبا چنین رویه ای عمل کردند که سعی کردند که خط وزبان ویا مذهب ویا نظام سیاسی مستقل ویا سرزمین قر قیز ها رااز بین ببرند !ویا  ندیده بگیرند   وبعلاوه  "نظام بودایی چین" همسایه اشان  هم استقلال آنها را ندیده گرفته است ولی هنوز هضم فرهنگی  نشده اند وهر چند در تمدن ابتدایی قومی خود و "نظام شمنیزم مغولها" را اخذ فرهنگی کرده بودند  ویا مدتی هم برخی از تفکرات  مذهبی  "زرتشتیان  ایران "اخذ کرده بودند ویا از  فرهنگ ترکان ختایی قراختایی زبان ترکان آسیای شرقی  را "اخذ فرهنگی "کرده بودندولی با بلوغ سیاسی خود آنها را کنار گذاشتند     و"سلطه پذیر شدنشان "هم  تنها  در برهه های مختلفی از  تاریخ اشان بود که جمعیتشان  اندک بودویا "تحولات فرهنگ عمومی "در اسیا اتفاق نیفتاده بود  ولذا مجبور به "تحمل فرهنگ قومی "همسایه خود ویا  بزرگتر ونظامی تر از خودشان  شده بودند   وهمین طور  در 150 سال اخیر هم وقوم  بزرگتر "روس همسایه اشان " نیز  ونظیر این نوع از بلا را وبر سرزمین ویاخط وزبان ویا هنر واراضی جغرافیایی قرقیزها آورده است    ویا بر سیاست وهنر آنها فرود آورده است! ومثلا مرام سیاسی اجباری خود راو به آنهاقبولانده  اند ویا بنام "کمونیزم روسی"وبر فرهنگ وزندگی انان تحمیل نظامی کرده اند( ونه پذیرش فرهنگی توام با رغبت درونی وجامعه پذیری صرف )    ولذا  امروزه هم "مدل تشکیل احزاب سیاسی دست نشانده" را و  بر فرهنگ آنان تحمیل می کنند   ولی نظیرعملکرد  همسایگان قبلی اش خواهد شد   ولذا   تحمیل ،فرهنگ هژمونی خود را واز دست خواهند داد    وبهمین  دلیل "درگیری خیابانی سوم آنان "ودرشهر  بیشکک قر قیزستان نیز ونظیر انواع مقاومتهای فرهنگی وسیاسی گذشته آنان است ویا در برابر " فرهنگ قوم غالب گذشته اشان می باشد   " وروس ها هم در 150 سال  گذشته هم واین نوع از "رفتار اجباری "راو با آنان انجام داده  اند  که در اسناد تاریخی مستندمورخان  گذشته آمده  است  و  لی اساتید تاریخ مسکو ویا تئوریسین های مدعی "برتری تمدن روس "در قاره آسیا وهنوز نمی خواهند که این اسناد تاریخی رابپذیرند  ویا  مطالعه بکنند !  ویا اسناد مقاومت فرهنگی قوم کوچک قیر قیز ها را بخوانند!  که چگونه در برابر تمدن  وفرهنگ های قدیم مقاومت کردند! وتا فرهنگ مورد قبول خاص خودشان  را داشته باشند ویافرهنگ اقتصادی  جدید چین راهم  هنوز نپذیرفته اند !.وهمانطوریکه در برابر فرهنگ قدیم مغول ویا ایرانی  مقاومت کردند وتا  آسیا وهمسایگی ملل ش را با یکدیگر و به "موزه فرهنگها "  تبدیل بکنند ویا به  "هم زیستی فرهنگها " تبدیل بکنند  ویا به "گفتگوی فرهنگها " تبدیل بکنند   ونه به  "همسایگی فرهنگی غالب ومغلوب "تبدیل بشوند   و "تاریخ مردم شناسی" دو هزارواندی سال " قیر قیز ها" ودر جغرافیای زیست خودشان " واین واقعیت تاریخی  را نشان می دهد

 

 مردم شناسی گذشته " اقوام قیرقیز " آسیایی-دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناسی گذشته " اقوام قیرقیز " آسیایی

( بخش دوم )

از دکتر محمد خالقی مقدم –

تخصص : مردم شناس اقوام آسیایی

وهمانطوریکه  در مقاله قبلی ام ودر مورد "مردم شناسی جدیدقرقیزها"  گفتم واین نوع از "استقلال خواهی  فرهنگی وقومی قر قیز ها "  ونسبت به اقوام بزرگتر همسایه اش , ,صفت خوبی می باشد  که در طی دو هزار واندی سال مانع آن شده است   که اقوام بزرگتر آسیایی  وآنان را به اضمحلال قومی ویاهویت فرهنگی غیرمستقل بکشانند و یا به حذف سرزمین جغرافیایی آنان  منجر بشوند ویابخاطر  نفع مادی قوم بزرگتر همسایه خود و نفع  اقتصادی منطقه ای خود را فراموش بکنند  وهمین نوع از خصلت های مردمشناسی خوب آنان  ، باعث شده است که امروزه "قیر قیز" هانابود نشوند  ویا علیرغم تحمل مشکلات مختلف واز سوی همسایگان قومی بزرگتر خود و همچنان بعنوان " قوم قرقیزمستقل  "باقی بمانند و یا جغرافیای خاص خودشان راحفظ کرده   ویا هنوز بنام " ملت وکشور قیر قیزستان " داشته باشند  ولذا اسیر تاریخ نشده ویانظیر قومیت های مضمحل شده دیگر  جهان نشوند  و درحالی که در تاریخ جهان ،اقوام مضمحل شده های جهان  و به چند هزار قومیت مدفون شده دراوراق  تاریخ می رسند ولی هنوز قوم کوچک ومستقل "قیر قیز" هاباقی مانده است  و یکی از  202 کشور صاحب نام در جهان معاصر می باشد  که اراضی جغرافیایی خاص ویا مستقل خودش رادارد  ویا هنوز دارد ویا  ملیت وفرهنگ وقومیت خاص خودش را وهنوز دارد  ویا در درون  آن مرزهای خاص  خودش زندگی می کند که به تعبیر ماکس وبر " جغرافیای فرهنگی خاص آن قوم زند ه "می باشد و هنودر خاک آسیاست  ویا پرچم خاص خودشان را ودر درون سازمان ملل داشته باشند  و" علامت مرزبندی فرهنگی خاص آ ن  قوم می باشد   ویا نسبت به اقوام دیگر همسایه اش  می باشد  ویا علامت مرز سیاسی خاص ویا نظامی خاص اشان  است   که نباید  با یورش وتسلط قوم مسلح تر دیگر وفورا بهم بریزد ویا ضمیمه جغرافیای همسایه اش بشود  ویانحوه  سیاستگذاری قوم همسایه اش وبر زندگی بخور ونمیر آنان اثر بگذارد  وبا این استدلال که روسیه  ارتش قوی ترداردویا مسلح تر می باشد  ویا شگردهای سیاسی وپلیسی بهتر دارد وبهمین دلیل است که قیر قیز هاو باید مطیع آنان باشند  واستدلال درستی نیست  ویا اسناد تاریخی ومردم شناسی خلاف آنرا نشان می دهند ومثلا حد اقل 1200 سال می باشد  که در همه اسنادتاریخی " کلمه قر قیز"  آمده است ویا هنو ز دیده می شود وحذف نشده است ویا حداقل از دوره تالیف کتاب " اشکال العالم "  وتالیف  کتاب " حدود العالم "  وکتاب " المسالک والممالیک "  حذف نشده است ودیده می شود که مربوط به 12 قرن قبل می باشد  ویا  درحدود  قرنهای دوم وسوم هجری است که  مکتوب نگاری شده اند   واین واژه " قرقیز" وتا دوره تاریخ نویسی معاصر هم هنوز دیده می شود که در خاطرات آقای رفسنجانی رئیس جمهور هم ذکر شده است  ویا در گذشته هم و ذکر مکتوب شده دارند ویا در کتاب انواع" شکلهای  عالم" ویادر"کتاب"  ترسیم  "حدودجغرافیایی عالم" که مربط به 12 قرن قبل می باشد و ذکر شده است ویا در کتاب شمردن انواع " مسلک ها ومملکتهای متعلق به اقوام گذشته جهان ذکر شده اند  که حداقل 1200 سال قبل تدوین شده است   وبعلاوه همه نویسندگان ویا مورخان وسیاحان  گذر کننده از خاک آسیاوآنرا ذکر کرده اند  ویادر ادوار بعدی تر تاریخ هم  واز "قوم مستقل قر قیز" آسیا یاد کرده اند    ویا از حوزه زیست جغرافیایی مستقل  آنان ونسبت به اقوام دیگر ذکر شده، ویا در خاک آسیا یاد می شود  ویامستقل نسبت  به مسلکها  ومرامها  ویامملکتها ویا مرزهای قومی خاص دیگران ،یاد می شوند   ویامستقل از نظر فرم  لباس خاص قرقیزها ذکر میشوندویااز نظر  فرهنگ ازدواج آنان ویا خویشاوندی خاص اشان ونسبت به دیگران یاد می شوند   ویافرقش ونسبت  به آداب ومراسم اقوام دیگر آسیایی یاد می شوند  واین نوع از مکتوبات مردم شناسی آنها   ودر همه مکتوبات همه" عصرهای دول مختلف بعدی تر" هم  ذکر  شده اند   که در علم امروزین ما و به آن نوع از مکتوبات ویا نگارشها "علم مردم شناسی اقوام "می گویند ونمونه اش " قومیت قیر قیز" می باشد که از نظر ذکر مکتوبات تاریخی ،و "نمونه بی   بدیلی "از نظر ذکر  "فرهنگ خاص" می باشد  ومثلا "هنری موزر" ودر کتاب " سفرنامه ایران وترکستان " خود وفرق کنجکاوی ویا پرسشگری شدید آنان را ونسبت به اقوام اوزبک ویا قزاق وغیره را ذکر می کند ویا در کتابهای دیگر واز نظر ذکر "مراسم خاص" ویا زبان ومرزهای خاص اشان دیده می شود  ویا از نظر "مسلک ومرام قومی خاص اشان"  ودر کتاب "المسالک والممالیک" دیده می شوند  که همیشه دقت  نظر تاریخ نگاران را جلب کرده اند ولذا زندگی خاص آنان را مکتوب  کرده اند ویا به اصطلاح امروزین " ومردم نگای پراکنده " کرده اند واز این رو   همیشه در مکتوب نوشته های  12 قرن گذشته ذکر شدده اند  ویا تا بحال زبانزد همگان بوده اند  که باعث شده است   که درهمه  مکتوبات تاریخی  گذشته آسیا ،وبه "ویژگی مرزبندیهای خاص قوم قرقیزها" ،اشاره بشود  که آنها را از اقوام دیگر آسیایی متمایز کرده بود   ویا مستقل می سازد  ولو آنکه نویسنده مکتوبات مزبور هم واز مورخین وابسته  به درباردولتهای مخالف باشد ویا عضو دولت های  شاهان مغول باشند که مدتی سلطه بر "اراضی قیر قیز ها یافته بودند    ولی ,نظیر اساتیدتاریخ دانشگاههای  روس معاصر نبودند که  آن حقایق تاریخی را پنهان بکنند  ویا به نقل "هنری موزر" واز اداره جغرافیایی دولت روسیه اجازه بگیرند ولی کاتبان گذشته و از ذکر این نوع از حقایق تاریخی آنان ویا در مکتوبات خود پرهیز نکرده اند   ومگر اساتید ومورخان درباری وابسته به مسکو که چنین عمل می نمایند  ویا در 150 سال اخیر، نگذاشته اند که کسی از شیوه زندگی آنان گزارش تهیه بکند ویا در یک نشریه خارجی ویا کتاب خارجی چاپ بشود !ولذا همه حقایق مردم نگاری اقوام همسایه خودشان را وپنهان کرده اند که بر آنها تسلط یافته باشند  ویا سینما گران روسی تبار هم  که خودشان را  انقلابی ترین کارگردانهای جهان می دانند   ویا تئاتر چی های جهان می دانندولی چنین پنهان کاری تاریخی کرده اند   ویا ادیبان وابسته به آنان که همه حقایق مردم نگاری قاره آسیا را پنهان ادبی کرده اند ویا جغرافیا دانهایشان   که مرزهای اقوام گوناگون همسایه را و در پهنه تاریخ گذشته آسیا ندیده گرفته اند  ویا به نفع خاص قومیت روس ،مکتوب دانشگاهی کرده اند  ویا سران حکومتی اشان که در انکارتاریخی وفرهنگی وتاریخ نویسی ومردم نگاری حقوق سیاسی سکنه دیگر آسیا "مهارت کامل" یافته اند  ویا در جلسات  دولتی اشان وآن مهارت را نشان می دهند  وتا هژمونی فرهنگی خود را وبر بقیه آسیائیان بوجود آوردهباشند  ویا به شیوه  رندانه بقبولانند واین "شیوه رندانه "هم در دانشگاههای پکن وشانگهای نیز دیده میشود که حتی مغولهای قبلی در تاریخ نویسی نکردند ویا به ظاهر بی فرهنگ  گذشته نکردند ویا در عدم تدوین کتاب جامع التواریخ آن شیوه را انجام ندادند که اجازه تدوین ویانشر آن نوع کتابها را وبه کاتبان دیوانهای خود ندهند که در دولت ایلخانی آنان بودند که  اتفاق افتا د وبلکه برعکس ، پول هم وبه کاتبان مزبور  می دادندکه بنویسند ! ویا حتی نویسندگان وتاریخ نویسان ومردم شناسان آمریکایی هم وبا مردم سرخ پوست آمریکا انجام ندادند که  آن شیوه را  رواج بدهند  که دانشگاههای روسی وچینی معاصر انجام می دهند وفرضا آمریکائی ها که نظیر روسها ویا چینی هاهستند وتنها با تکیه به توپخانه قوی  خود وبراراضی سرخ پوستان آمریکایی دست یافته اند ویااراضی  "مایا واینکاِ سرخ پوست  را وبزور از چنگ  آنان بیرون  آورده اند  ویا به مالکیت خود اختصاص داده اند ولی حداقل این نوع از  جوانمردی را داشتند که به آقای " الیوت آرنولد " اجازه آنرا دادند که "کتاب سرخ پوستان آمریکا" را بنویسد ویا محدوده جغرافیایی ویا"زیست قومی قبلی "آنها راو در خاک آمریکا ذکر بکند  ویا مراسمهایشان  را بنویسد ویا ّبه "جان مورگان " و مردم شناس دانشگاههای آمریکایی اجازه آ نرا دادند" که کتاب " مردم شناسی سرخ پوستان امریکا ویا نظام خویشاوند آنان "را بنویسد ! ویا به دیگران اجازه آنرا دادند که  کتابها ی     "تمدن اینکا" ویا "تمدن مایای سرخ پوستان " وغیره را بنویسند ولی در تاریخ نویسی صد ساله دانشگاههای مسکوویا پکن وشانگهای ویا پطرزبورگ روس وچین چنین اجازه ای وجود ندارد ویا به اساتید تاریخ ویا جغرافیا وانسانشناسی داده نشده است ومثلا از صد سال قبل که اغلب اراضی آسیا وتوسط دوودولت چین وروس واز بقیه اقوام آسیایی مصادره انقلابی شده است وهیچ کتابی ودر مورد "زندگی اجتماعی" سکنه این قاره بزرگ  نوشته نشده است وهرچه که وجود دارد ومربوط به نویسندگان صد سال قبل قاره آسیا می باشدکه آزادی نویسندگی داشتند   ویابه خبره های  دپارتمانهای  هنر وسینما اجازه آنرانمی دهندویا   کا -گ – ب وپلیس مخفی اشان اجازه آنرا نمی دهندکه تاریخ وفرهنگ وجغرافیای زیست قدیمی دیگران نوشته بشود ویا زیست کنونی 83 قوم بزرگ آسیایی نوشته شود ویا تدریس بّشودودر حالیکه نظیر دیگر کشورها ،وادعای دانشگاه داشتن رامی کنند ویا  در شهر مسکو را مدعی هستند  ویادر شهر پکن چین راادعا   میکنند ولی حتی اسم آوردن از این اقوام آسیایی ویا جمعیت 5 میلیاردی  آنان هم ودر محوطه آن دانشگاههایشان   ممنوع است  ویا کنکاش در مورد  نحوه تفکر ویا آرزوهای  اقتصادی اشان نیز جرم سیاسی محسوب می شود که باید به دادگاههای اعدام "انقلاب فرهنگی "سپرده شوندودر حالی که سر دمداران صندوق بین الملی پول به این  نکته "ساختار ی اقتصاد ی" توجه ندارند که "توسعه اقتصادی وبدون آزادی بیان "محال می باشد   ولذا  انتظار اصلاحات تجاری نامعقول را واز "آسیای معاصر" دارند  ویا انتظار اقتصادی عمیق از آنها را بیهوده می کشند! ویا در این قاره بزرگ جهانی را وتوقع تجاری دارند ؟ودر حالیکه فاقد دانشگاههای باز می باشد   ویا فاقد محافل فکری تحول آفرین وپیشنهاد دهنده است ویافاقد  "برنامه نوس "ویا "برنامه ساز اقتصادی وتجاری موفق "است که با ملل دیگر آسیایی تعامل خوب داشته باشند ولذا  محافل فکری امروزه  مسکو ویا پکن ویا شانگهای واز دوره مغول هم عقب مانده تر می باشد وفقط "تاخر فرهنگی "در ساختمان سازیهای شهری  دارند  که قوبیلای قا آن  مغول وپسر چنگیزخان وآ ن پکن را قبلا اداره می کرد   ویا حاکم بزرگ پکن وچین پهناورتراز امروز بود ولی  به "مارکوپلو غربی "اجازه داده بود که حداقل آزادانه وحدود 27 سال ودر شهرهای متعدد چین ویا کره وویتنام گذشته گشت وگذار بکند  ویا سوالات خود را وبی مهابا از همه بکند  ویا در ضمن  گشت وگذارهایش در چین مطلب تهیه کرده  ویا گزارشهای مر دم نگارانه واز زندگی آنهاودر چین  بنویسد! ویا  در سفرنامه خودش وآنها را   آورده باشد  ویافرزندان قوبیلای قا آن و در چین  چنین می کنند ویا  به ابن بطوطه عرب تونسی اجازه آنرا می دهند که در شهرهای متعدد چین بگردد  ویا یا داشت برداریهای مردم نگارانه آزادانه بکند   ویا از نحوه معیشت سکنه چین راکرده باشد  ویا  بنویسد ودر حالیکه در سفرنامه ابن  بطوطه انتقاد از مغولان هم هست  ویا  در لابلا کتابش نیز واز کشتار مغولان ودر چین ،مطلب انتقادی هم آورده  است  ولی وی رادر چین  ویا در میدان "تیان مین آسمانی پکن اعدام نکردند ودر حالی که نظیر امروز ودر  مقابل کاخ امپراطوری آنان و برعکس با  دانشجویان معاصر پکن می کنند ویا وی را نظیر هنگ گنگ اعدام نکردند ویابه جوخه های  اعدام انقلاب فرهنگی آن میدان تیان مین قرن 22 جهانی ندادند ویا همین کار را وبا "محمود کاشغری "ترکستان نکردند ویا در چین دوره خودشان نکردند که کتاب " لغات الترک " را  نوشته بود که مقاله اکونومیست ودر مورد ظلم به 22 میلیون سکنه مسلمان اویغوری استان سین کیانگ می کنند   که در دفاع فرهنگی از زبان وادبیات ترک زبانهای  چینی می باشد  که در استان سین کیانگ  اطراف کوه تیان شان چین زندگی می کنند  ولی در "عصر آزادی حقوق بشرکنونی "این نوع مکتوبات از نوع "محمود کاشغری "ممنوع می باشد    ویا در چین معاصر قرن 22 ممنوع است  ویا این نوع از آزادیهای بشری واز نویسندگانش سلب شده است ! ویا از دانشجویان دانشگاههایش  وبعنوان انقلاب فرهنگی سلب شده است که برخی از نویسندگان وودر کتابهای "انقلاب فرهنگی چین "وبه آنها اشاره کرده اند   ویا از معلمان چین ویا هنگ کنگ وتایوان وترکستان شرقی  سلب شده است  ویادر تبت و(مغولستان داخل چین هم) گرفته شده است   وچه رسد به مردم عادی چین که "درد دل اقتصادی "خودشان را بتوانند بگویند! که  پیشه اصلی اشان  ویا حرفه اشان ودر نوشتن  نمی باشد  ویا در گفتن این نوع از مسایل فرهنگی اقتصادشان نمی باشد  که صندوق بین المللی پول انتظار دارد ویا "سازمان تجارت جهانی "به آن نکته توجه ندارد! ولذا از آن مردم بدبخت می خواهد که برای "بهبود تجارت جهانی" عمل بکنند ویا جهت بهبودش وگشودن راههای تجارت درون آسیایی ویا راه ابریشم جدید آن فکر بکنند ویا  به آزادی بیان سکنه استانهایش تن بدهند وتا مشکلا ت اقتصادی وتجاری خاص منطقه خودشان را بنویسند ویا در "اصلاح آمایش سرزمینی"  ویا "منطقه ای "خود  بکوشند!؟ویاانتظار دارد که به افکار عمومی آسیائیان توجه کردهباشند  ویا اجازه نشر ویا سخن گفتن در این باره رابه مردمآسیا   بدهند ؟1 (ولی چه آرزوی محالی می باشد ؟!ویا از چه اشخاصی انتظار دارد ؟)    زیرا ،بعد از جریان اصلاحات سطحی نگرانه  گورباچف در روسیه ویااصلاحات سطحی نگرانه  تنگ شیائوپینگ در چین که در 28 سال قبل اتفاق افتاد و"هر دو صرفا "جریانهای  سطحی سیاسی بودند  ولی هنوز در این دوکشوروبزور بزرگ شده آسیا و تابحال  اتفاق مهمی اتفاق نیافتاده است  وبلکه بدلیل نادانی اهل مطبوعات غربی این نوع مطالب گفته میشود ویا بدلیل جهل مخترعان کامپیوتر ویا موبایل سازبدتر شدهاست   که شمشیر تیز راهم  وبدست زنگی مست آسیا داده اند تاجریان را برعکس بکنند    ولذا  بقیه  آسیائیان راهم واز این راه  و به زیر سلطه کنترل خود ببرند ویا به زیر سلطه  پلیس مخفی اینترنتی ویا موبایهای جدید ساز خودشان برده اند!ودر این راه،  خفقان راودرقاره  آسیا و به اوج خود رسانده اند!   وتنها در داخل این دو کشوربزرگ آسیا  که بیشتر از نصف خاکش را واز بقیه اقوام غصب کرده اند  و صرفا  "جنجال سالاری مطبوعات دولتی "وجود دارد ویا عوام فریبی صرف "رسانه دولتی" وجود دارد  ویا انواع روشنفکران دولتی  ویا دانشگاهیان دولتی جولان می دهند ! وبعلاوه  با سانسور شدید پلیس های مخفی این دوکشور ویا جوامع اقماری اشان   هم توام می باشد  که همگی   حقایق اقتصادی وسیاسی قاره آسیا و "قیچی تاریخی" بشوند ولذا این نوع از قیچی کردن مسایل  فرهنگی ویا سیاسی و"فقر شدیدی" را بر قاره بزرگ آسیا تحمیل می نماید  ویا بعلت جمعیت رو به افزون آن  تحمیل می کند !ویا در "عصر اقتصاد خصوصی سازی جدید" تحمیل خواهد  کرد  که از دوران گورباچف در روسیه بدتر بشود  ویا بافضای باز  حکومت تنگ شیائو پینگ در چین معاصر هم منتفی نگردد  ودر حالی که  "قالب  بندیهای سیاسی  سنتی " آن قاره ،کاملا پوسیده می باشد  ودر حالیکه شکل گیری ساختارهای سیاسی اقتصادیخصوصی سازی و  "آزادیهای فرهنگی" بیشتری را می طلبد  ویا سخن گفتن ونوشتن آزادانه بیشتر را می طلبد! و تا شکوفا بشود ! ولی با  وجود نظام پلیسی و خفقان آوراین دوجامعه و"امکان "هیچ نوع سخن گفتن وجود ندارد ویاامکان  پیشنهاددادن اقتصادی  ویا اصلاح عیوب اقتصادی وتجار ی وجود ندارد! و یابدلیل  سانسورشدید  حقایق تاریخی ویا اقتصادی وعقلانی شدن معیشت جامعه بزرگ آ سیایی ها فراهمنمی باشد  وبلکه هر تصمیم اقتصادی که رئیس دو کشور مزبور بگیرد وفورا باید 5 میلیارد انسان هم آنرابپذیرند واگر هم چون وچرا بکند  وپس میلیونها "چاپلوس رسانه دولتی" ویا "مطبوعات وتلویزیون دولتی "اورا هومی کنندوتا حقوقشان را مطرح نکنند    ولذا در جامعه معاصرآسیا  وهیچ نوع محفل فکری گروهی ویا روزنامه ویا رسانه نوظهور الکترونیکی هم اجازه "دورهم جمع کردن افراد"ویا اشخاص  اهل نظر راندارد ویا  درحیطه نشر وپخش کردن خودراندارد !وگوگل وفیس بوک هم متعلق به جامعه غرب می باشد   ولذا  تبعیت از مرامنامه آزادراودر مسکو وپکن را ندارند ولذا زمامداران این دو کشور و با چنین پیشینه فکری و خود را مرشد و"پیربا تجربه  دنیا" کرده اند ویا در مطبوعات جهان  نشان دادهاند   ویا در اظهار نظرهای  علم  اقتصاد آسیائیان  خودشان را  جا زده اند! ولذابا چنین پیشینه  فکری ومشکلات آتی راو بر جمعیت فقیر ویا محروم ویا بزرگ آسیایی ها  می افزایند! ویا بر بیکاری آنان افزوده ویا در نابودی پتانسیل های منطقه اقتصادی 83قوم کنونی  آسیایی کوشیده وبربقیه سکنه  تحمیل می کنند! وتا خودشان را ودر "اریکه قدرت "ماهراقتصادی نشان داده ویا در تصمیمهای  "جلسات بین ملل" ماهر نشان داده ویا در اظهارات  فکری 100ساله اخیرخود را "ماهر" نشان داده وتا در "مابین ملل آسیا" وهمیشه درصدر اول سخن گفتن  باقی  بمانند !ودر حالیکه "عقبه فکری" ویا "مشورتی " هم ندارند ویا افراد صاحب  نظر ویا"حل کننده مشکلات اساسی " را ندارند ویا در بساط ادارات خود ندارند وفقط افراد بله قربان گودر دولت تک حزبی خوود زیاد دارند!  ویااشخاص بادامجان بشقاب چین ودر حزبهای  دولتی مسکووپکن ودر"ابقاء اداری" آنان زیاد دارند  ویا در دانشگهای خود هم باقی نگذاشته اندوتا صاحب پیشنهادات مفید باشند! ویاارائه دهنده راه حلهای  مشکل گشا  باشند وبهمین دلیل می باشد  که در" دپارتمانهای دانشگاههای مسکو وپکن وشانگها ی" وعلم واقعی  مردم شناسی  اقوام آسیایی وجود ندارد! ویا علم تاریخ نگاری واقعی آسیایی  را رواج نمی دهند ! وتا به رشد شعور تاریخی سکنه بزرگ آسیایی ها  منجر بشود!  وصرفا در دپارتمانهای دانشگاهها ی  خود وعلم فیزیک ویا علم شیمی اتمی را دارند و یا علم جاسوسی کردن از دیگران را یاد می دهند! ویا بوسیله تکنولوزی جدید هواوی ویا شیائومی ویا تیک تاک  رایاد می دهند! ویا علم موشک زدن به جوامع دیگر واز راه دور ،را  رواج می دهند وتا انحصار اقتصاد سکنه قاره بزرگ آسیارا واز  راه قدرت طلبی های صرف خود  حفظ بکنند ! ونیز  جوامع شرق اروپا   هم به چنین وضعی دچار کنند که ظاهرا وبعد از گورباچف مستقل اعلام شده اند ویا به "مبادله سفیر ویا سفارتخانه با ملل دیگر" پرداخته اند   ولی امروزه در پنهان و یامخفیانه  ، تنها از آنها، دستورپنهانی می گیرند که مورد اعتراض خیابانی همگان در قیر قیزستان وبلا روس واوکراین وملداوی واقع شده اند  و لذا   سیاست  این نوع ازجوامع اروپای شرقی هم ونظیر سابق می باشد  ولی با "ظاهر امروزین " اداره می شوند  که مطبوعات سیاسی واز شگردهای متاخر آنان سر در نمی آورندویا نمی خواهند که بزبان بیاورند !  ولذا در دنیای سیاست ودر دست زمامداران دوشهر مسکو وپکن همچنان در جا می زنند!   ومتاسفانه غفلت عمدی اساتید دانشگاههای اروپا ویا امریکا هم که در 170الی 220  سال گذشته واز خود بروز داده اند واین "مسئله ومعضل آسیا " را تشدید کرده است  ودر حالیکه  از عمر " پیدایش علم مردم شناسی غربی هم مدت زیادی می گذرد ویاازعمر پیدایش   "علم انسانشناسی  دانشگاههای غربی " می گذرد  ویا در طی این مدت وزمان درازی ما بین 170 الی 220 ساله  شکل گیری علم مردم شناسی دانشگاههای غربی  است که می گذرد ،ولذا  شناخت اقوام بزگ آسیائئ وهمچنان مکتوم باقی مانده است ؟1 وبا آنکه هزینه های  کلان ویا فرصت های تحقیقی فراوان ودر اختیار خود داشتند وتا به تحقیق "مردم شناُسی  اقوام بزرگ آسیایی "بپردازند ! ویا کتاب ومقاله ودر این باره  بنویسند  و یا در طی 170 ساله اخیر،بنویسند !ویا  در این باره چاپ وپخش بکنند!  ولی عمدا ویا در "کمک رسانی پنهانی" وبه نفع "نظم دیکتاتوری پلیسی" این دو کشورننوشته اند ! ویا در قاره بزرگ آسیا ننوشته اند!  ولذا " شناخت قومیت های بزرگ قاره آسیارا رها کردهاند    وعلم مردم شناسی خود راوتنها  به "شناخت اقوام کوچک قاره های دیگر جهان " اختصاص داده اند!ویا  عمدامطالعه آنرا  کنار گذا شته اند ! وصرفا در صدها دانشگاه غربی به مسایل دیگر پرداخته ویادر  دپارتمانهای   امریکا واروپا وانگلستان وفرانسه هم تنها "شناخت قومهای کوچک را" جستجو می کنند ! ویا در مجلات تخصصی 170 ساله خودوتنها   "شناخت مردم شناسی اقوام کوچک ملانزی ویاپلی نزی  ویامیکرونزیرا جستجو کرده  ویاشناخت اقوام کوچک جزایر استرالیارا دنبال کرده اند   ویا شناخت مردم شناسی "قوم اینکا ومایای امریکای لایتن "را جستجو کرده اند! ویا  به محققان  ودانشجویان دانشگاههای  امریکا وانگلستان توصیه کرده ا ند !وتا شناخت اقوام  بزرگ آ سیایی را دنبال نکنند! ولذا  آنها هم ودرراستای سیاستهای سران دوکشور مزبور و  یا  در عدم رشددادن  شعور تاریخی وفرهنگی سکنه آسیا  مقصر هستند!  وتا  در زیر سلطه هژمونی گونه  آن دو عنصر متحد خودباقی بمانند ویا متحد  در جریان جنگهای اول ودوم جهانی باقی بمانند !  ولذا علت عدم رشد علم مردم شناسی ودر دانشگاههای تازه تاسیس قاره آسیا و به این نوع از "اهداف سیاسی پنهانی "برمی گردد "  ولذا مجبورم که برای نوشتن مقاله مورد نظر خودم ویا در مورد "مردم شناسی گذشته اقوام قرقیز "وتنها به متون گذشته برگردم و یا از "ابتدای قضیه "شروع بکنم ویا با زحمات زیاد ودر جستجوی اسناد تاریخی سوژه ام بر بیآیم که بسیار  سخت می باشد  ویا  برای شکافتن " مردم شناسی اقوام قیر قیز آسیایی  ویا اقوام دیگرش وفقط به اسناد گذشتهتاریخی  مراجعه بکنم !  ویابجای تکیه به دروس دانشگاهی امروزین   ویا"دورس تئوریک معاصر" وصرفا  از طریق جستجوها ودر متن کتابهای نوشته شده گذشته عمل بکنم !ویا  تنها به " اسناد تاریخی مورخان قدیمی ویا سیاحان شرقی  تکیه بکنم!  ویادر راه "شناخت مردم شناسی قرقیزها" عمل کنم واحیاناو نظیر جمع آوری تکه های کوزه شکسته عمل بکنم که  تنها ذرات شکسته ویا باقی مانده از گذشته دارد  ولذا  قطعات آنرا "جمع آوری علمی" ویا "جمع بندی علمی" کرده ویا"مستندگرایی قومی" بکنم ولذا به گزارشهای پراکنده ومستند  آنان " تکیه خواهم کرد   ویا از" فرهنگ گذشته اشان" کمک خواهم گرفت ویابه  "جغرافیای قومی گذشته قرقیز ها" تکیه خواهم کرد  ویا به  اسنادمکتوب  1200 سال گذشته وتا کنون   تکیه خواهم کرد ! ولذا  ادامه مقاله قبلی ام واین بار در مورد "مردم شناسی گذشته اقوام قر قیزهای  آسیایی" مکتوب کرده ام  ولذا از این طریق علمی ویا  کنکاش در مورد آنان انجام می گیرد! ویا  از اسناد تاریخی مورخان شرقی  ویا سیاحان گذشته اخذ می شود که از" قومیت قرقیز های آسیایی "گزارشات مکتوب مردم نگاری " باقی گذاشته اند و از "عصر مکتوبات مربوط به کتاب "اشکال العالم جیهانی" شروع شده است   که صدر اعظم دولت سامانی بود  ویا در قرون اولیه اسلامی بود وتا کنون ادامه دارد   وبعلاوه وی از نزدیک هم ودر شهر بخارا "قومیت" ویا "جغرافیای اقوام قیر قیز ها"رامی شناخت ویا در زیر نظراداری خود داشت ویا در  اسناد  دیوانسالاری حکومت بخارای گذشته خود تعقیب می نمود ! ویا در ترکستان سابق تعقیب می کرد که امروزه "ازبکستان کنونی "نامیده می شود  ولذا در کتاب  تالیفی خود ونکات مختلف آن اسناد اداری عصر و دوره خودش را آورده است  ویا از "قرقیزهای اولیه "  ذکر کرده است ! وتا اسناد اداری دوره جمهوری اسلامی ادامه دارد که در صفحات 7جلدی کتاب آقای هاشمی رفسنجانی  آمده است کهوی هم رئیس جمهور عصر کنونی بود و از نزدیک وبا جغرافیا ویا با سران حکومتی معاصر قیر قیزستان آشنا شده بود ویا در دوره حکومت خودش  آشنا شده بود! ویا باسفیران قرقیز ها ویا با "جغرافیا ی شهری آنان " ودر طی مسافرت به آنجا ،آشنا شده بود  ویا با اقتصادقرقیزها  ویا با  مباحث جلسات حکومتی قوم قیر قیز ها آشنا شده بود ! ویا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آشنا شده بودکه گزارشات دوره معاصر از قرقیزها را در اسنادخاطراتش  تشکیل می دهد  ویا بعنوان دو دوره رئیس جمهمورایران  آشنا شده بود  ویابا سران حکومت قیر قیز ها رفت وآمد یافته بود  ویابا  چند بار از نزدیک وبه کشور آنها مسافرت کرده بود ویا اسناد مذاکرا ت با آنهارا ومکتوب کرده است   ویااسناد  قرار دادها یش وبا قوم قیر قیز ها رانوشته است  ویا در اسناد مکتوب اداری هفت جلدی خود واز سال 1369 الی 1375 ذکر مکتوب مستند نموده است !  که متن  مذاکراتش وبا "عسگر آقایوف" ویا اولین رئیس جمهورقیر قیزستان را دارد ویا در قرقیزستان بعداز گورباچف و رها شده از سلطه اتحاد جاهیر شوروی  سابق را دارد ویا در سال 1991 میلادی به بعد را  آورده است که چه بوده؟ ویا همین طورو خلاصه   مذاکراتش وبا سفیر قیر قیزستان در تهران را ذکر کرده است  که چه بوده است ؟ که "ناموگان" نام داشت ولذا  در ص  146 کتاب خاطراتش ودرسال 1375 ش به او اشاره نموده ویادر طی مذاکرات اداری خودش  و با "هیات قیر قیزستانی اعزامی به تهران "ذکر کرده ویا در ص 181 کتاب "صلابت دوره سازندگی "خودمطلب در این مورد دارد  ویابّه آن موضوع  اشاره نموده است  ویا در ص 177 همان کتاب  وبه واحد  پول " سوم " قیر قیز ها اشاره می کند   وهمین طور  به مذاکرات  خودش ویا ملاقاتش وبا " عباس جمعه گل اوف "  ونخست وزیر قیر قیزستان جدید اشاره کرده است  ویا در مورخ ششم اردیبهشت 1374 ش ودر ص 135 و136 کتاب خاطراتش اشاره کرده است  ویا در ص 88 کتاب خاطراتش ودر سال 1375 َش وبه" اوتان بایوا" ووزیر امورخارجه قیر قیزستان اشاره دارد و همگی اسناد خاطرات اداری مزبور هم معتبر ومستند در سال 1375ش می باشد  و  یا به انواع مذاکراتش ویا قرار دادهایش ویا ملاقاتهایش وبا مقامات قیر قیزستانی ها   وازابتدای  سال 1369 والی 1375ش اشاره مکتوب  دارد  که آخرین روزهای ریاست جمهوری دوره دوم وی بود ه وهمگی اسنادمزبور و در لابلای صفحات مختلف این 7جلد "گزارش نویسی" وی موجود می باشد  واز جریانات سیاسی ویا فرهنگی قیر قیزستان ودر دوره معاصر گفتگو می کند وهمچنین  اشکال سندی ویاعلمی هم  ودر آن اسناد دیده نمی شود  وبقیه اسناد اداری وبعدازریاست وی را نیز واز  آخر سال 1375 ش وتا دوره کنونی را  هم مطبوعات ایران گزارش خبری کرده اند   ویا در طی سه دوره آشوب سیاسی ودر پایتخت قیر قیزستان ذکر کرده ویا در مطبوعات ایران معاصر آورده  اند ویادر گزارش برای برکناری ریاست جمهوریها ویا مقاماتش نیزذکر کرده اند  ولذا در اسناد مطبوعات ایران ودر دوران معاصر وذکر مستند شده است  ومحلی از شک  ویا تردیدندارد! ویادر مورد وقایع جاریه قرقیزستان معاصر و تا دوره کنونی  دارند ولذا اخبار مطبوعات مزبور هم روشن می کند  که در درون "قومیت قیر قیز های آسیا" وتا بحال ،چه وقایعی  گذشته است ؟ولذا در فاصله زمانی 1200 ساله گذشته وتاکنون  واسنادتاریخی  مختلف وجود دارد ومثلا از دوره  گزارش  نویسی جیهانی  صدر اعظم دولت سامانی شروع شده  که از "قوم قیر قیز ها"ذکر کرده است  و تادوره  کنونی که گزارش مکتوب اداری آقای هاشمی می باشد  ویاگزارش  رئیس حمهور معاصر ایران تلقی می شود وهمگی این نکات وجود دارد ویا در فاصله گزارش آن دونفر هم  و   گزارش صدها سند مکتوب دیگر هم  واز گذشته تاریخ  وجود دارد و مثلا متعلق به تاریخ نویسان قدیمی  دربارهای سلجوقی می باشد   ویا از دوره خوارزمشاهی است ویا متعلق به گزارشات  دوره ایلخانی ها ویا "گزارش مردم نگارانه دوره تیموری "است ویامربوط به دوره   قراقوینلوهاست    ویاگزارشات  "ونیزیها "از ناحیه مزبور است که به دربار خانهای بعدی مغول رفته اند   ویا گزارشات دوره صفویه و قاجاریه ویا دوره پهلوی معاصرمی باشد  که به اسناد مکتوب آن دوره های تاریخی هم اشاره خواهم کرد ویا گزارش عینیت گرایانه انها را واز نحوه "قومیت  مستقل قیر قیز ها" را ودر دوره مزبور ویا در قاره آسیا ذکر می کنم  که " گزارش مکتوب ومستند عصر خودشان "می باشد ویا  ازنحوه  " مردم نگاری قومیت قیر قیزهادر دوره مزبور تهیه کرده اند   ویا از جغرافیا وفرهنگ خاص  آنان نوشته کرده اند   ویا از آداب ورسومشان ودر دوره مزبور، بحث می کنند  ویامثلا  گزارش دهی ها ی  "سیاح ونیزی "می باشد  ویا گزارش سیاح انگلیسی ویا فرانسوی است  ویا ایرانی است که از جغرافیای قوم قیر قیز ها گزارش کرده است  ومثلا در "سفر نامه ونیزیان "قرن ششم دیده می شود ویا در سفر نامه "خاطرات لیدی شیل" آمده است  که زن سفیر انگلیس می باشد  و آشنایی کامل وبا مسایل آسیادارد  ویا از " قومیت قیر قیز ها "دارد ودلیلی هم ندارد که در سفرنامه نویسی خود واز این قوم آسیایی ویا در دوره تاریخی قاجاریه دروغ بنویسند! ولذا  بحساب نیاوریم ! ویا دیگری" هم "سفر نامه فروکاورا " است که سفیرو فرستا ده ژاپن به ایران  می باشد و در دوره قاجاریه سفر کرده است  ویا  در ص 307 سفرنامه اش واز قومیت قیر قیزها ودر خاک آسیا نام می برد که درهنگام  گذر از خاک جغرافیایی "آنان" را دیده است ویا از نحوه زندگی این  قوم قرقیز های " آسیایی مشاهداتش را ذکر  کرده است  ویا ژاپنی  دیگر  ویا سیاح دیگر هم  وبنام "یاِِشینو " می باشد  که در صفحات مختلف  کتاب " سفر نامه ترکستان وماوراء النهرخود" واز مختصات مردم شناسی "اقوام قیر قیز های آسیایی " یاد می کند  وبعلاوه  در صفحات 214 و224 و238 کتاب  " زندگی وسفرهای وامبری " هم این موضوع دیده می شود که در دوره قاجاربوده و به سرزمین آنها مسافرت کرده است ویا درص 117 "سفر نامه مکه" مخبرالسلطنه  هم  دیده می شود که در دوره مظفرالدین شاه واز مسکو وسیبری ویا از کنار اراضی آنان گذشته است ویا در صفحات 60 و201 "سفرنامه فرنگستان ظل السلطان " ذکر ش ،دیده می شود که در دوره قاجاریه می باشد   واز مسایل قومی قیر قیز ها یاد می کند ویادر ص 424 کتاب" پیش بسوی شرق" دوره قاجار دیده می شود ویا در ص103 کتاب " سیاستگران دوره قاجار "دیده می شود که نویسنده اش  و  در ص 103 کتابش ذکر می کند که چگونه روسها ودر دوره قاجار "دشت قیر قیز ها" راتصرف نظامی می کنند   ویا از دست این قوم آسیایی گرفته می شود   ویادر  ص 107 کتاب  " شرح سفری به ایالت خراسان "آمده است که در دوره قاجاریه  اتفاق افتاده است که  از "استپ های متعلق به قوم قیر قیز ها "ودر سفرنامه خود ذکر کرده است  ویا نظایر دیگرش هم ودر کتاب  "سفر نامه تحف بخارا " دیده می شود که در دوره قاجاریه اتفاق افتاده بود ووی از این ناحیه آسیا ،گذر کرده بود  ودر ص 255 سفرنامه اش  هم آنرا  ذکر می نماید ومثلا می نویسد  که اغلب قیر قیز ها، آلاچیق نشین هستند ! ویاذکر می کند که  برخی از آنان هم وخانه های خشتی خود را وبه "طرح روسیه" ساخته اند وهمچنین  ودر ص 62 همان کتابش می نویسدکه :اغلب آنان آلاچیق نشین بوده وبعضی ها هم ودر یک منزل اقامت دارند ولی "مال دار "نمی باشند  ویا گاهی ماهی گیری کرده ویا خرده تجارت دارند  وبعلاوه و بنا بر نوشته جات معاصرین  وامروزه اغلب جمعیت   5/6 میلیونی "قیرقیز ها" ودر زندگی "کوهستان نشینی سنتی "خود باقی مانده اند  وچرا که  وسعت 199951 کیلومتر ی خاک آنان  ویا "خاک قیر قیزستان "ویا بیشتر نواحی  جغرافیایی   "قیر قیزستان" ومملو از کوههای بلند می باشد  ویا مملو از دره  های عمیق می باشد   که دهها رود خانه خروشان دارد  که  در دره  های  مزبور، جاری است و عده ای از آن رودخانه های پر آبش  نیز وبه رود  سیحون  می ریزند   ویامنشاء رودخانه چتکل شده اند وبه  خاک ازبکستان می ریزند وبرخی نیز وبه رودخانه پرآب "چو" قزاقستان  جاری می گردند  وبرخی هم  به "رودخانه یار کند چین" ریخته شده وبرخی نیز وبه خاک   تاجیکستان  ریخته شده ویا به خاک همسایه جنوب غربی اش جاری می گردد  وتعداداندکی هم به چها ر دریاچه داخلی خود قیر قیزسان می ریزد  که بزرگترین دریاچه داخل قیر قیزستان هستند  وبنامهای " دریاچه ایسیک کول " می باشد   ویا سه در یاچه کوچک دیگرش هم ودر منطقه قومی کوهستانهای آنهامی باشد    وبنامهای " دریاچه سونگ کول"است  ویا "دریاچه چاتیر کول" است ویا "دریاچه توک تو گول" قیر قیزستان می باشد  که در وسط کوهستانهای مزبور احاطه شده اند  وهمچنین  روستاهای کوچک ویاخشت وگلی قیر قیزها هم ودر دل این  نوع از کوهستانهای پیچ در پیچ وبلند وبر پرف قرار دارند  که بنام "کوهستان تیان  شان  " نامیده می شود ومنطقه خاک اقوام قیر قیزها را واز خاک ترکستان چین جدا می کند ویا درمرز  شهر کاشغر ویا شهر ینگی سار چین  است که مرزش جدا می شود   ویا کوهستانهای بلند فرغانه  است که  خاک قیر قیز ها را واز خاک شهر فرغانه وخجند ازبکستان جدا می کند  ویا کوهستانهای بلند مابین جنوب غربی قیر قیزستان است که این منطقه کوهستانی را واز "خاک تاجیکستان "جدا می نماید  وبعلاوه قرقیزستان تنها یک  منطقه کم ارتفاع وکوچک اندک دارد که  در شمال "کوههای قیر قیز" قرارگرفته است  و دشت کوچک "شهر بیشکک "پایتختش را تشکیل می دهد و مشرف ویا هم مرز با  اراضی پست دشتهای قزاقستان می باشد  وبعلاوه پایتخت 760 الی 800 هزار نفری بیشکک  قیر قیز ها  هم ودر این دشت کوچک قرارگرفته است   ویا دوشهر کوچک "تک ماک "و"کایندا" هم که در این دشت نیمه هموارند ویا  متصل به خاک قراقستان قرار دارندودر دوطرف شهر بیشکک قرار دارند که در ارتفاع کمتر از 500 متری و از سطح دریا قرار گرفته است   ویا در دوسوی پایتخت بیشکک واقع شده اند  وبجز از این دشت کوچک وبقیه "اراضی قیر قیز ها "وجزوکوهستانها بوده ویا با روستاهای کوچک آکنده اند که با نظام خانوادگی گسترده فامیلی  اشان همراه بوده و70 درصد سکنه قرقیزها را در بر گرفته است   ویابصورت شهرهای کوچک  وکم جمعیت قیر قیز ها می باشند   که در واقع روستاها بزرگ بشمار می روند  وهمگی در لابلای کوهستانهای بلند قرار دارند که بلندی اغلب آنها واز سطح در یا وحدود  1000 الی 3000 متر به بالا تر از سطح در یا می باشد   وبعلاوه  ارتفاع قله های  پر برف آن  ودر برخی از کوهستانهای قیر قیزستان وبه نام   " قله پویدا" نامیده شده   که به 7439 متر می رسد ویا در مرز جنوبی قیر قیزستان  هم  وقله ای دیگر   به ارتفاع  7134 متر دارد  که بعد از  کوههای همالیا واز بلند ترین کوههای قاره آسیا می باشند  وهمچنین  راه شوسه ای که از گردنه های پر برف قرقیزستان می گذرد و"جریان تجارت آسیای مرکزی" را واز "خاک این  قوم قر قیزها " وبه جاده های تجاری چین  وصل می نماید  واز مسیر ترکستان شرقی چین هم وبه نواحی دیگر آن می رود    ولذا "راه اصلی جاده ابریشم آسیا" می باشد که چهاراه آن جاده هاست  وبعلاوه در طول ادوار تاریخی  مختلف  جهان  واین نوع از کوهستانهای بلند قیر قیز ها و"جان قومیت آنها" را نجات داده است  ویا از دست اقوام مهاجم همسایگانش نجات داده است !  وچرا که هر وقت  احساس خطر می کردند ویا از همسایه های  مهاجم خود می کردند  وبلا فاصله به کوهستانها بلند جغرافیای تحت مالکیت خود پناه می بردند !  ومثلا برای مصون ماندن از "تهاجم اقوام بزرگ مغول" ودر قرن ششم هجری وبه ارتفاعات کوهستانی بلند خود پناه بردند ولیکن  قبل از تهاجم مغول ها وتنها در کناره  های ناحیه پست "رود خانه ینی سئی"ویا کناره "رودخانه چو "قزاقستان  "استقرارایلی  رمه گردانی" داشتند  ویا مرتع ایلی داشتند که منابع تاریخی مختلف  وبه آن موضوع اشاره کرده اند ولی بعد از تهاجم مغولها واین نوع از اراضی پست واز آنها گرفته شده وتنها به اراضی وسرزمین قومی خود و در  مناطق کوهستانی بسنده کردهاند  ویا به کوههای  بلند تیان شان پناه برده اند  ولذا شیوه "معیشت کوهستان نشینی "را انتخاب نموده اند  وهمین قبیل از سیاست  را وروسها هم ودر مورداراضی  آنها انجام دادند  ومثلا "پادگان روسی خود "را  ودر ناحیه پست اراضی آنهازدند ویا  در 150 سال قبل ساختندکه برسرزمین آنها چنگ انداخته بودند وبعلاوه برای خنثی کردن سیاست  قومی آنهاو شگردمزبور را بکار بردند  ومثلا وقتی در 150 سال قبل و قوم روسی وبر ارااضی وجغرافیای آنها چنگ انداخت  ویا با تکیه بر توپخانه جدید ارتش خود دست انداختند  ولی آنها ودر برابرمقاومت قرقیز ها مجبور گشتند  که برای مصون ماندن از شر کوهستانهای بلند قیر قیز ها وتنها "پادگان نظامی روسی خود را" و درناحیه  اراضی پست قیر قیز هاتعبیه بکنند  !ویعنی در شهر بیشکک مستقر نمودند وبه سبک روسی هم آنرا ساختند  وتا آن شهر را  بعنوان مستعمره روسی  خووبا نژادهای گوناگون مهاجرین  پر کردند  که "معضل بزرگ روسها"نشوند    وبه همین دلیل هم امروزه قوم قیر قیز ها وتنها دو شهر بزرگ در جغرافیای خود دارند که اولی شهر  بیشکک  است که جمعیتی معادل 800 هزار نفر دارد و دیگری هم "شهر اوش" می باشد  ودر کناره مرزی و ناحیه پست تر همسایه ازبکستانی خودقرار دارد   ویا در جنب  شهرهای اندیجان وفرغانه ازبکستان  قرار گرفته است   که  آن (شهر دوم قرقیز ها) نیز و تنها 220 هزار نفرجمعیت دارد   وسه شهر نیمه بزرگ قیر قیز ها هم  وبنام شهرهای  "توقماق" ویا"قرا کول" ویا "جلال آباد" قیر قیز ها ست  وهرکدام نیز جمعیتی معادل 60 الی 70 هزار نفر دارند وبقیه سکنه جمعیت 5/6 میلیونی  این کشور وخالصا 5 میلیون قیر قیز هاهستند  ویا تنها در دهات کوهستانی مرتفع قرقیزها زندگی می کنند ویا در آبادیهای روستایی نیمه برزگ داخلی زندگی می کنند که در اراضی کوهستانی  قرار گرفته اند   ودر آن دهات خودنیز  وبه کاشت توتون ویا انگور ویا گندم ویاچغندر قندمی پردازند ویا به کاشت سبزی وصیفی جات مورد مصرف خود می پردازند  ویا به حرفه دامداری سنتی اشتغال دارند ویا به بافت قالیهای تجاری مشغولند وگاهی هم ودرکوهستانها ی جنب دهات آنها و درختان شاه بلوط ویادرختان  صنوبر وِ درختان گردو دیده می شود  واز این رو  بهار وتابستان دهات کوهستانی قیرقیز ها ،ملایم ومعتدل بوده  وتنها  زمستانهای سخت وبرف گیر دارند    وهمچنین  سکنه دهات کوچک  قیر قیز ها هم وخالصا از نژادقر قیز ها بوده واز طرفداران مذهب حنفی می باشند  ولی نژاد شهرنشین های محدود ش مهاجران  قیر قیزستان بوده وتنها چند نژادی ویاچند مذهبی بوده  ویا اقوام مهاجرت داده شدهبه خاک آنها هستند  ومثلا ازسایر نواحی اتحادجماهیر شوروی سابق بودند  ولذا در ادوارگذشته ویا درطول  150 سال گذشته ودر این کشور کوچک آسیای مرکزی وآمیختگی عجیبی از نژاد  های گوناگون اتفاق افتاده است   که سردمداران روسیه وبرای تسلط بر "قومیت قیر قیز های مزبور " ،آنرا ساخته اند  ولذا در  خاک جغرافیایی معاصر قرقیزستان  وحدود 5/ 12 درصد از جمعیت از "اقوام روسی " زندگی می کنند  که  استالین  به آنجا کوچانده است   ویا بعنوان کارمندان اداری ویا نظامی وبه شهر های نیمه بزرگ قیر قیزستان فرستاده شده اند ویا حدود 8/13 درصدجمعیتش هم واز کارمندان اداری  "ازبک تبار"هستند   که  پرسنل شرکتهای تجاری قیر قیزستان شده اند   واز اقوام ازبک انتخاب گشته وبه آنجا کوچ داده شده اند   ویا حدود 8/8  درصد جمعیت قیر قیزستان هم واز افراد واقوام مختلف آسیایی انتخاب شده وبه آنجا کوچ داده شده اند  واغلب نیز از دین مسیحی ویا شافعی ویا فرق دیگرمذهبی  هستند  ودر حالیکه بقیه  سکنه5 میلیونی  قیر قیزستان  و"مذهب سنی حنفی "دارند  ولی کارمندان اداری ویا تجاری این کشور  واغلب از "اقوام مسیحی مذهب "انتخاب شده اند وبرعکس تعداد زیادی از قیر قیز های شورشی وافراطی  این کشور هم وبه نقاط مختلف اتحاد جماهیر شوروی سابق تبعید اجباری شده بودند و تا"حزب کمو نیست  قیر قیزستان"  پا بگیرد ولذا همه حزبهای ساخته وپرداخته استالین ودر خاک آسیای خشن  ویا جنگ آور " واین چنین نظام "مدلهای سیاسی بند تومانی "دارند  ولذا ریشه مردمی نداشته  ویا "حزبی محض" بوده که  در بین این جمعیت 5 میلیاردی آسیاوجایگاه عمیق اجتماعی  نداشته   ولی با آب وتاب دادن غوغا سالارانه دو رونامه پراوداویا ایزوستیا همراه هست  ولذا  همه اساتید علوم سیاسی دانشکده های غربی واروپایی سروکار گذاشته شده بودند ویا  تصورات مبهم واز جوامع "تک حزبی آسیا"داشتند  ویا در کتابها ونشریات  اروپایی خود داشتند که در کتابهای جامعه شناسی سیاسی خودچاپ کرده اند که همگی مهمل می باشد  ویا از "مکانیزم  وکارکرد احزاب آسیایی واروپای شرقی "دارند که مهمل می باشد   ویا از مفهوم "خلق آسیایی " دارند و یا از مفهوم "انجمن" و"گروه" و"جماعت" و"جمهوریهای نوع آسیایی "دارند که همگی مهمل اندیشی می باشد و  زیرا در"کارخانه مونتاژخلق های  آسیاِِِِئی ا ستالین " و این نوع واژه سازی مصنوعی اتفاق می افتد ویا به دستور وی اتفاق افتاده ویا  برای 80 وچند  قوم آسیایی واروپای شرقی  تراشیده شدهاند  ویا  "اختراع مدل روسی "شده بودند که با هیچکدام از معیارهای علمی جامعه شناسی نمی خواند !ویا قابل تفکیک علمی نمی باشند  که "خلق های آسیایی " مورد نظر آنها وچه فرق علمی وبا "جماعت" دارند؟ویا چه فرقی بامفهوم  "انجمن "ویا "گروه" دارند؟  ویابامفهوم " مردم "ویا با "جمعیت آسیایی"  ویا " "جمهوری آسیا"دارند ؟ ولی80 وچند"واحداجتماعی" از آنها را وبرای خاک آسیا ساخته بودند ومدل جدیدی از "نهادسازی آسیائیها" محسوب میشد   ولی کسی نمی دانست که آیا اصولاآنها  "حزب" را می شناسندویانه؟  ویا اصلا اعتقاد ی به حزب  خود دارندو  یا ندا رند؟ ویا اصلا اعتقادی به "جمهوی خلق  ازبکستان" دارند ویا ندارند؟ ویابه  جمهوری خلق قزقیزستان ویا تاجیکستان دارند ویا ندارند؟ ویا به جمهوری خلق ویتنام ویا کره شمالی  ویا چین ومغولستان دارند ویا ندارند؟ ویادر آنسوی اروپا هم وبه "جمهوری خلق مجارستان" یاخلق  لهستان دارند ویا ندارند ؟ ویا به جمهوری خلق بلغارستان دارند ویا ندارند؟  ولی در دوره استالین ومائووهمچنین دراعقاب اداری بعدی آنها و حدود 85 الی 110 "جمهوری خلق" اختراع اجتماعی شدند  ویا  ازکناره های اقیانوسی  آسیا وتا کناره های اروپای شرقی اختراع شدند  ویا تا حواشی اقیانوس اطلس ویا در قاره های چسبیده به آن روییدند که برخی 30  الی  40 سال عمر سیاسی داشتند  وبرخی هم وبیشتر ازعمر  60 ویا 70سال عمر در آسیا داشتند  ویا  با این "واژه" ودر دوره تاریخی  مزبور خوانده  می شدند  که فلسفه شکل گیری ویا   فلسفه  فروپاشی همه آنها و قرنها مطالعه می خواهدکه اینجانب  کاری به آن موارد،  ندارم و تنها به مفهوم "جمهوری خلق قزقیزستان "  می پردازم  که بعداز سالهای 1926 میلادی ودر این کشورنیمه کوچک  آسیایی پا گرفت  که تا قبل از آن تاریخ  ودر برابر فرهنگ پذیری اجباری واز "بلشویک های روسی" اخذ نکرده بود  ویا مقاومت فرهنگی شدید ودر برابرآن داشتند ویا در "پذیرش نهاد سیاسی جدید" مزبور وبعد از 1926م ومشکلات اداری ودیوانسا لاری آن داشتند  ویا درنظام جدید مدیریتش ومشکلات شدید"فهم شناسانه"  داشتند  واز این وتنها زمانی نفسی به راحتی کشیدند که  در سال 1991ماتفاق افتاد  که  با پائین کشیده شدن  مجسمه های سران مسکو واز میدانهای شهری خودعمل کردند  ویا از اغلب شهرهای آسیایی  ، شادی نشان دادند   وقرقیزها نیز ودر این مقاومت فرهنگی قومی خود وبیشتراز دیگران   شادی نمودند   وبعلا وه در آشوبهای شدید خیابانی 15 سال اخیربیشکک هم  وآنها هر روز] فروپاشی ساختا ر سیاسی گذشته آ ن را انتظار کشیده ویا  همه ساله بیشتر از گذشته می کشند   که آوارساختمان سیاسی 50 الی 70 ساله آن بکلی فروبریزد وبویژه درآشوبهای  "میدان آلا تو " بیشکک  اخیر است که  نشانگر مقاومت شدید آنان ودر برابر "فرهنگ سازی اجباری روسها" می باشد  که مکانیز م طبیعی "فرهنگ پذیری غیر طبیعی "اقوام متعد دوواز یکدیگر را نشان می دهد   وزیرا  فرهنگ  پذیری باید"امری  طبیعی "بوده و تاپایدار بماند  ولی روسها مکانیزم غیر طبیعی فرهنگ پذیری رانمی دانند    ویا  در 150 سال اخیرخود  نفهمیده ا ند که "فرهنگ پذیر ی طبیعی" اقوام از یکدیگر را دنبال بکنند  ویا در این راه وصرفا از روی میل باطنی وپذیرش درونی " فرهنگ پذیری مزبور" باید  انجام بگیرد  ونه (از طریق تحمیل فرهنگ کارمندان اجباری مهاجرش ) وبه درون قوم دیگرباشد  ویابا  تحمیل اجباری مذهب آنان وبرقوم تحت سلطه خودباشد  ؟ویابا  تحمیل نظام سیاسی روسی خودباشد  ویابا  تحمیل باورهای ایدئولوژیکی وتجاری مرام بلشویک روسی خودوبر اقوام دیگر آسیایی باشد ؟ وآن هم در سایه تفنگ ویا تبعید های اجباری مخالفان آن ایدئولوژ ی باشد که به نقاط خارج از کشور خودشان فرستاده شوند  وتا با این نوع از شگرد های سیاسی و"فرهنگ سازی اجباری روسها" انجام بگیرد ولذا مشکلات زیادی ودر این طریق غلط  خود به بار آورده اند  و زیرا "فرهنگ نظام روسی " ویا بدلیل "ایدئولوژی اقتصادی وسیاسی اخذ شده آنان" واز مفهوم فرهنگ   وصرفا در میان کارمندان  خارجی این کشور  طرفدار داشته است  ولی در 70درصد تنه اصلی قوم قرقیزها  ریشه ندوانیده است  که بلای جان 5 میلیون از جمعیت این کشور شده است  و آن جمعییت 30 درصدی مهاجرانش هم که فرهنگ پذیر شده اند و  کثیرالنژاد ویا کثیرالملل  ویاکثیرالمذهب هستند  ولذا فاداری دایمی اشان  هم و به نظام فرهنگی روس ها معلوم نمی باشد  کهان فرهنگ پذیری اجباری ودولتی را از دست داده اندویا خیر ؟ ولذا ممکن است که در آینده سیاسی وفرهنگ سیاسی "کارمندان قلیل مزبور" هم  فروبریزد ویا درفرهنگ سیاسی آتی  سکنه قرقیزها ،هضم بعدی نشوند ؟ ویا از بین نروند  ؟ واین  امربخاطر آنست که روسها  و مبانی علمی فرهنگسازیها را یاد نگرفتهاند   ویا "فرهنگ پذیری طبیعی جوامع دیگر" را بخوبی یاد نگرفته اند " ویا  " تاریخ علم فرهنگ" جوامع را  بخوبی نمی دانند  ویامکانیزمها طبیعی  "اشاعه فرهنگی " ویا "انتشار فرهنگ طبیعی " را نمی دانند! وتا  الگوی فرهنگی سالم وبرای جوامع دیگران را خوب  بسازند ویا نظام سیاسی مقبول و برای جوامع مزبور را خوب عرضه بکنند!  ویا نظام اقتصادی  مقبول را وبه جوامع دیگر را خوب عرضه بکنند  که "معیشت اقتصادی" ویا "برنامه ریزی اقتصادی آن  جوامع دیگررا  بهم  نریزد ! ولذا  در  فرهنگ سازیهای  خاص قوم روسی  و یا در 100 الی 150 ساله اخیر تسلط آنان وبر اقوام دیگر آسیایی    ، این نوع از مفاهیم رغبت ملل دیگر دیده نمیشود!  ویا معناسازیهای فرهنگی معقول آن وجود ندارد   وچراکه مبانی تفکر وایگینگی آنها و مانع این نوع از" تعقل های منطقی انان وبا اقوام  دیگر "   شده است  ویا میشود  ولذا چوبش را هم خواهند  خورد! وبهمین دلیل است که فرهنگ سازی اجباری بلشویک ها ودر صد ساله اخیر این قاره آسیا و کاملا بی اثر شده  ویا هر ساله هم  بیشتر از سال قبل  می شود ویا  در معرض افتضاح شدن قرار می گیرد! وزیرا ورق زدن تاریخ سیاسی وفرهنگی صد ساله اخیر آسیا وآنرا بخوبی  نشان می دهد وبعلاوه  فرهنگ گریزی از انان ودر نزد جوامع مختلف را بر انگیخته است که تاریخ سیاسی صد ساله اخیر آسیاوانبوهی از این نوع " فرهنگ گریزی هامی باشد  ویا تاریخ 150 ساله اقوام قیر قیز ها نیز وچنین امری را نشان می دهد  و زیرا سرزمین آنها را  وبزور سر نیزه گرفته اند وبعلاو خط وزبان قر قیزی راهم  تغییر داده اند ویا بجای زبان مادری آنان نشانده اند  که زبان تـرکی خاص ( کویچاک ) بود  و خط وزبان روسی خود راگنجانیده اند  و یا خط روسی را وزبان رسمی اداری این کشور نموده اند ولذا زبان ترکی قرقیزی آنها را کنار گذاشته ویا برای امور اداری وقضایی و سایر مکتوبات رسمی  واین نوع  زبان خود را رواج داده اند ویا به آنها یاد دادند که تنها از زبان رسمی روسی استفاده بکنند وبهمین دلیل  هم  خط قدیمی زبان ترکی آنان را حذف کردند که با الفبای عربی کتابت می نوشتند   ولذا از سال 1948م والفبای روسی ( سریلیک ) راو جایگزین آن کردند  ویا کارمندان اداری بیرون آمده واز دل "قومیت قیر قیز ها" راکنار نهاده وبجایش  در ادارات جدید ساز این کشور  وتنها از  نزاد کارمندان اداری روسی تبار استفاده نمودند   وبجای آنان ودر ادارات شهری  نشاندند ویا ادبیات قدیم این قوم را کنار گذاشته وبجای آن وادبیات جدید روسی راودر سینماها ومدارس  این کشور  رواج دادند ویا موسیقی روسی ویا تئاتر روسی را رواج دادند ولذاشگردغلطی و  در فرهنگ سازیها  داشتند که حتی  اسکندر مقدونی هم ودر آمدن به قاره آسیا وآنرا انجام نداده بود  که یک نوع فرهنگ زدایی از اقوام آسیایی نموده باشد!  ویا حتی در میان اعراب مهاجم به خاک آسیاهم دیده نمی شود!  ویا حتی در نزد مغولهاوامپراطوری صحرانورد آنان هم دیده نمی شود ! وفقط این نوع از شگردهای فرهنگی ودر نزد روسهای تزاری دیده میشود! ویا تنها در نزد بلشویکها  باقی مانده است وبعلاوه  درطی  28 ساله گذشته هم دیده می شود که مقاومت شدید اقوام آسیایی را بوجود می آورد ویا فقط نفرت در نزد آنان را بر می انگیزد.

     همانطوریک قبلا گفتم در سابقه تاریخی "مردم شناسی اقوام قیر قیز"  آسیایی ،واسناد تاریخی مربوط ّبه کتاب " اشکال العالم  " جیحانی وجود دارد  که در دربار بخارای سامانیان و صدر اعظم دیوانسالاری این دولت بود و نوشته است  ویا در قرون اولیه اسلامی بود وچونکه در اسناد درباری خود واز اقوام این منطقه مالیات می گرفته ولذا شناخت اداری بیشتری هم وبه قبیله قیر قیز های آسیایی داشته  ویا به منطقه چرای دامی آنها در دوره مزبور داشته  ویابه حرفه های  اولیه قومی آنان داشته ولذا در صفحات 37 و172 و178 و184  کتاب تالیفی خودش وبنام کتاب " اشکال العالم جیهانی " و آنها را  تالیف کردهاست  ویا ویژگی های مردم شناسی ویاقومی قیر قیز ها را ودر قرون   اولیه اسلامی ذکر کرده است    وبعلاوه وی واز این قوم وبرای اولین بارودر مکتوبات تاریخی خود یاد کردهاست   ویا  بنام قوم " خر خیز" یاد می کند که در ادوار بعدیتر  تاریخ وبه واژه " قرقیز " تبدیل گشته است    وهمچنین مولف دیگر این دوره تاریخی ،ویا نویسنده کتاب " حدود العالم "می باشد  که شناخت مردم شناسی بیشتری ودر مورد "قوم خرخیز" دارد ویا در مورد شاخه های قومی وقبیله ای  آنان دارد  ویا در مورد "نظام سیاسی اولیه آنان" دارد  ویا در مورد محل زندگی "خاقان بزرگ ""قوم خر خیز" دارد ویا  ذکر می کند که رهبر سیاسی آنان بود ومثلا درص 79  کتاب حدودالعالم ، وآن را شهر "کمجکث "  آسیا ذکر می کندودر جامعالتواریخ نیز ذکر شده است که اکنون بجایش "شهر بیشکک "شده است ونیز در ص 81 کتابش ذکر می کند که هیچ کدام از افراد "خرخیزها "  ودر دوره تاریخی مزبور شهر ویا ده نداشتند ومگر "خاقان" بزرگشان که "حق اقامت شهری" راداشت  ولذا آنان را جامعه قبیله ای "کوچ رو "آسیایی ذکر می کند  ویا در ص 81 کتابش  هم لباس قومی آنان راذکر می کند  ونظیر لباس " قوم کیماک " می داند که یک نوع قوم ترک آسیایی بودند  ویا در ص 80 کتابش  واز نظر " انسانشناسی جسمانی" ویا از نظر شکل وقیافه شناسی قومی هم وآنان را  ، قومی با "صورت درشت  وموی اندک " ذکر می کند  ویا با روحیه اجتماعی خشن وجنگ جویانه ذکر می کند وعلت روانشناسی اجتماعی خشن ذکر کردن  آ نان را هم ودر این نکته اجتماعی می داند که در گردا گرد آنان وانواع جنگها اتفاق می افتد ولذا اگر روحیه خشن نداشته باشند وآنگاه در معرض انقراض قومی قرار می گیرند ودر این راه، نظریه ای  داده است  که مردم شناسهای  انگلیسی ودر مورد شناخت روانشناسی اجتماعی " اقوام ابتدایی "جزیره ساموا  " کرده اند  ویا برعکس اش را ذکر می نمایند   ومثلا می نویسد که چونکه در جزیره ساموای مزبور ودر وسط دریا ودور از اقوام دیگر زندگی می کنند ولذا در معرض جنگهای دائمی  نبودند وبهمین دلیل هم  ساکنان  " جزیره ساموا"  وروحیه صلح جو ویا مسالمت آمیز یافته اند واو برعکس اش را ذکر می کند  وهمچنین  گزارشی که مولف حدود العالم واز "انسانسناسی جسمانی "  اقوام قیر قیز هاذکر کرده است  ویا در حدود یازده قرن قبل ذکر کرده است  ونظیر همان "اقدام علمی " می باشد  که هنری فیلد  ویا مردم شناس انگلیسی ودر دوره تاریخی معاصر انجام داده است  ویا در کتاب " مردم شناسی ایران خود  وانجام داده است ومثلا  اندازه گیری شاخص بینی ویا قد ویا اندازه سر "اقوام قر قیزها"  را ثبت کرده بود ولذا  در صفحات 163 و169و684  کتاب  مردم شناسی جسمانی خود وآنرا ذکر می کند ، ومثلا شاخص بینی اقوام قرقیز را ذکر کرده است  که حد متوسط بینی یک قرقیز چه اندازه می باشد  !ویا در ص 63 کتابش واز "شاخص اندازه سر "اقوام قر قیزها  یاد می کند! ویا در ص 620 کتابش واز "شاخص قد" قوم "قره قر قیزها"  یاد می کند ویا در ص 87 کتابش و از شاخص های جسمانی "قرقیز تاتار ها " یاد می کند    وهم چنین   مولف کتاب "ازآستارا وتا استر آباد" هم ودر ص 373 جلد پنجم کتاب خودنیز  و " مشخصات "تراکمه قیر قیز" ها را  ذکر می نماید    که به همراه ترکمن ها وبه استرآباد ایران آمده بودند  وهمچنین آ . بلینسکی روسی ودرصفحات مختلف کتاب خودش  واز مشخصات " انسانشناسی فرهنگی " اقوام قرقیزها یاد کرده است  ویا  در ادوار مختلف تاریخی یاد می کند وهمچنین  در ص 282 کتاب " خراسان ماوراء النهر آ بلینسکی واز محل زندگی "اقوام قرقیز" یاد کرده است  وبعلاوه فیشر جرالد هم ودر کتاب " تاریخ فرهنگ چین "خود و از " انسانشناسی فرهنگی " قرقیزها یادکرده است  ویا از  "ارتباطات فرهنگی" "دوقوم چین وقرقیز های" آسیایی  ودر صفحات 198 و201 و383 کتابش یاد می کند 

 وبعلاوه   مولف کتاب حدوددالعالم ودر یازده قرن قبل  ومطالب دیگری گفته است  ومثلا در ص 80 کتابش واز " مراسم مذهبی "اقوام قیر قیرها   " ودر دوره تاریخی خودش یاد کرده است  ومثلا می نویسد که  : قر قیز ها آتش  را بزرگ می دارند وبعلاوه مرده هایشان را می سوزانند  واین نوع گزارش مردم شناسی فرهنگی کتاب" حدودالعالم "هم نشان می دهد که در دوره تاریخی یازده قبل ، واقوام قر قیزهای آسیایی وهنوز مسلمان حنفی نشده بودند وبلکه در آن دوره تاریخی  وتحت تعالیم دین زرتشتی ایرانیان بودند  وتنها بعد از تهاجم مغولها و به سرزمین آنها تغییر مذهب دادهاند   وآنگاه  به "مذهب اسلام حنفی "در آمدند و تنهااندکی  از سکنه کنونی قرقیزستان "شافعی مذهب "هستند که از نواحی دیگر آسیا آمده بودند   ولذا جزو مهاجرین شهر ی قرقیزستان شده اند  ومطلب مزبورهم  نشان می دهد که آنها ودر قرون اولیه اسلامی وجنازه مرده های خود را وتحت تعالیم مذهب هندوها می سوزانیدند ولی چند قرن بعد که مسلمان حنفی شده بودند  وطبق تعالیم قرآن ودرمورد مراسم  دفن وکفن مرده های خودتجدید نظر کردهاند   ویا درمورد  جهان بینی فرهنگی خودنیز  تجدید نظر کردهاند  وبعلاوه  دیگر و نظیر ایام دوره مولف حدوداالعا لم نمی اندیشیدند وباید افزود که  استالین در دوره حکومت خودش وحدود 8000 یهودی ناراضی شهر بخارارا  ویا یهودیان ناراضی کشورهای تحت سلطه خود را وبه قیر قیزستان تبعید می کند   که اکنون آنها هم ودر این شهر بیشکک کنیسه دارند ویا مجله خاص دایر کرده اند  ویا برخی از کارمندان مسیحی روسی هستند که به قر قیزستان کوچانده شده و در این شهر زندگی می کنند  وهمچنین و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی  وبسیاری از علمای الازهرمصر   ویا اخوان المسلمین آن کشور هم ویا علمای وهابی مدارس دینی عربستان ویا پاکستانی  که شاگردهای  طلبهاز جوامع مسلمان  می پذیرفتند ویا از 42 کشور جهان شاگرد دینی جذب می کردند وتا در مدارس دینی خود و تربیت  مذهبی بنمایند  ولذا در 28 سال گذشته هم و سعی کردند که در جامعه حنفی قرقیز هاهم  نفوذ پیدا بکنند   وتا عقاید سیاسی خود راوبوسیله آنان  رواج بدهند   ویا با عقاید مذهبی سنتی سکنه قرقیزها   عجین بکنند  ولی چندان در قرقیزستان موفق نبودند

 وهمچنین مولف  کتاب حدود العالم ودر مورد جغرافیای ملکی تحت کنترل قوم قرقیز می نویسد ویا در مورد محدوده چراگاههای ایلی قرقیزها مطلب ذیل رادارد  ویا درمورد  مرزهای قومی آنان ویا ارتباطش با "اراضی اقوام دیگر آسیایی" مطلب دارد ویا دردوره خودش دارد ومثلا  در  ص 79 و80 کتاب حدود العالم خودش ذکر می کند ودر این باره می نویسد که :"مشرق اراضی قوم قرقیز ها" ،وسرزمین  سکنه چین می باشد   و یا در جنوب جغرافیای زندگی قرقیز هانیز  وچراگاههای قوم "تغز غز" قرار داردوبعلاوه برخی از اراضی قوم خلخ قرار دارد  و بعد ها آن ترکان تغز غز  را ودر منابع تاریخی بعدی و"ترکان غز" ویا "ترکان اوغز" می نامیدند  وهمچنین در دوره سلجوقیان نیز  وتعداد  زیادی از ترکان غزکه همسایه مرتعی آنان بودند  وبه خاک ایران آمدند  ویا به ترکیه کنونی رفتند که جزو سلجوقیان روم ویاجزو سلجوقیان  آنا طولی گردیدندکه در منابع تاریخی دیگر امده است   وهمچنین مولف حدود العالم ودر کتابش می افزاید که : مغرب چراگاههای قومی قرقیزها  واراضی تحت مالکیت "قوم کیماک "می باشد که یک "قوم ترک دیگر" کشور بزرگ ترکستان قدیمی بودند و یادر اطراف رود سیحون همسایه مرتعی قرقیزها بودند ومحدوده چراگاهها یشان هم وتا حدود "دریاچه آرال" امتداد داشت ویا تا  بالای شهر ترک نشین خوارزم ادامه داشت  وابن فضلان نیزودر سفرنامه قرن چهارمی خود وبه این نوع از محدوده چراگاههای اقوام آسیایی کیماک  اشاره دارد  ولیکن وبعد  از حمله مغولها  به این ناحیه ما وراءالنهر  واغلب اقوام ترکستان سابق  وچراگاههای خود را رها کرده وفرارا بهخاک  ایران ویاترکیه آمدند ویا به آذر بایان شوروی ویا به بوسنی وهرز گوین مهاجرت کردند   ولذا اراضی  ایلی خود راو به اقوام ازبک ویا ترکمن ویا قرا قلپاق وقزاق ها دادند ویا به قبایل اویرات وجغتایی وغیره دادند که متحدان جنگی مغولها بودند وبعد از انقلاب اکتبر هم روسها وچینی ها نیز  اراضی مغولهای دوسوی دیوار چین بودند ولی اکنون دو کشور روس وچین هم واراضی مغولهای آسیایی را هم را میان خودتقسیم  کرده  به دو "مغولستان داخلی چین "ویا به "مغولستان روسیه "تقسیم نموده اندند  که دوحزب کمونیست مغولستان هم آنها را اداره می کردند  ونشان می دهد که علت بزرگ شدن اراضی روسها ودر دوره تزارها وبدلیل غصب مرتع ها وچراگاههای اقوام مختلف آسیایی می باشد  ویاتوسط قوم روس اتفاق افتاده است  که قبلا در دوره "ابن فضلان "اراضی بسیار کوچکی داشتند ویا  تنهادر شمال غربی آسیازمین قومی  داشتند که نوشته های کتاب وی هم  گواه این موضوع می باشد   ونیز ص 80 کتاب "حدود العا لم " و بخش شمالی اراضی قرقیزها را روشن می سازد    و  در  این  باره  می نویسد  که : در آن  ناحیه  شمالی اراضی  آنان و آبادانی وجود ندارد وکی مردم آنجا ونتوانند که بود واز سختی سرما...  ونیز از این ناحیت ،مشک بسیار افتد ویا مویها بسیار وچوب خدنگ ویا چوب خلنج ودسته کارد ختو خیزد  و"ملک "ایشان را "خر خیز خاقان "  گویند   واین ص گزارش مردم شناسی "حدود العالم" نشان می دهد که اراضی اطراف رودخانه "چو " ویارود ینی سی وتا ناحیه سرماخیزسیبری ویا بالای دریاچه بالخاش ومتعلق به آنها بوده  که اکنون جزوکشور  " قزاقستا ن" شده است  ولی قبلا ویا در ایام سابق  وجزواراضی قیر قیز ها شمرده میشد  و احتمالا در حمله مغولها واز آنان سلب شده است  ولی آنها ودر قرون اولیه اسلامی  ودر تابستانها ودر اطراف رودخانه "چو"  ویااطراف  "ینی سی "وتا دریاچه بالخاش ویا بالا تر می رفتند  ولذا در استپ های  متعلق به قومیت  خود وبه  شکار  آهوهای ختن دار می پرداختند  ویابا "مشک خوش بو"که در نافه آن آهوان قرار داشت ، ووشکار آنها را فروخته وپول در می آوردند  ویا به شکار خز ویا قوچ وحشی این نوع استپ های قرقیزی خود  می پرداختند وبعلاوه از شاخ گوزن ها ویا قوچهای مزبورهم  و  انواع  چوب  تیر و کمان  شکا رویا جنگی تولید کرده ویا می ساختند وهمچنین  انواع خدنگ ویا دسته کارد ساخته ودر شهرهای جنوبی تر بخارا ویا سمرقند وفرغانه وخوارزم  وغیر ه می فروختند ویا آن چوبهای خدنگها  را فروخته  ویا پوست آهوان شکاری خود را فروخته ویا پوست خز وسمورشکاری  خود را فروخته و یا برای لبا س وکلاه خززنان پولدار بخارا وسمر قند وخوارزم می فروختند ویا مشک بر گرفته از ناف آهوان شکاری خود را ودر اطراف دریاچه بالخاش ویا در اراضی استپهای  تحت کنترل قبیله قیر قیزهای  خود راانبوه کرده  وسپس برای تجارت و به ترکستان چین وکاشغر  وارومچی می بردند  ویادر بازار ها قومی کاشغرچین می فروختند که در آن سوی نزدیک  کوههای ییلاقی قرقیزها ی خود می بردند   وقبلا شهر های مزبوررا و" ناحیه ختن چین" ویا "ختا "می نامیدند ومقر حکومتی خاقان ترکهای چین بود  که آنها را ترکان ختایی می گفتند ویا در ایام بعدی ترهم و"ترکان قرا ختایی "می گفتند  که شهر کاشغر محل حکمروایی آنان بود  وآنها آنقدر قوی بودند که زمانی سلطا ن سنجر سلجوقی را شکست داده که 20 هزار خانواده جنگی بودند ویا سی هزار کفن پوشیده بودند  ومدتی هم در جنگ قطوان نزدیک ترمذ وسلطان سنجررا شکست داده وبه اسارت گرفتند وبعلاوه کتاب "تاریخ بخارای نرشخی" وغیره هم وبه ذکر برخی از "خاقان های ترکستان شرقی مزبور" پرداخته اند  ویا قبلاهم  ودر همه منابع تاریخی واین ناحیه آسیا رادو منطقه   " چین وماچین " می خواندند   ولی حکام قدرت یافته کنونی در پکن  ویا بعد از مائو وبرای "حذف هویت ویا فرهنگ ترکهای مزبور"  ونام آنرا "استان سین کیانگ چین "نامیده اند ویا برای حذف زبان ترکی سکنه ترکستان شرقی مزبور ،نامیده اند که به نقل مولف کتاب مزبورو همسایه قزقیز ها بودند  و بعلاوه چینی ها و واژه ختن ویا ماچین را ویا عنوان ترکستان شرقی را واز تاریخ دانشگاههای خودزدوده  واین مفاهیم را و حذف کرده اند که 22 میلیون ترک مسلمان دارد  وهمگی این ایالت بزرگ راو"غیر ترک "نامیده اند  ویا جزو چین دانسته ویا جزو  نژاد چینی  ویا زبان چینی جار می زنند وکاری می باشد   که روسهاو با ایالت قرقیزستان انجام می دهند   ولی قبلا قیر قیز ها ومشک ختن خود را وفقط در بازار عمده فروشی  این منطقه همسایه خود  پخش میکردند  ودر حالیکه  محصول تولیدی خود چین نبود که برخیها  آن تصور غلط را یافته که محصول چین می باشد   ولی  آن مشک ختن را وتنها قرقیز ها تولید می کردند وآنهم محصول آهوهای چین نبود  وبلکه از آهوهااستپ های نزدیک به سببری وشمال بالخاش آنان بود که به عمده بازار کاشغر وارومچی می رفت  ویا به ناحیه ختن وتختگاه "خان بزرگ ختا" می بردند    وبعدا این تصور بوجود آمد که  مشک ختن وازخود  چین می باشد   ودر حالیکه در همسایگی شرقی  مراتع تابستانی  قرقیزها وبعمل می آمد ویا در پشت "کوههای تیان نشان قیرقیز" هافروخته می شد وکتاب "حدود العالم "هم وبه این "شیوه معیشت  شکارچی گری " قوم خرخیز ها اشاره دارد که کتاب مردم شناسی معاصر هم آنرا "شیوه معیشت شکار "می دانند  ویااین مولف قرون اولیه اسلامی و به فروش پوست وموویا شاخ آنهاوتوسط "خرخیز ها" اشاره کرده است  وهمچنین به  فروش "مشک نافه آنها "ودر کتابش اشاره نموده است  که مردم شناسان آن را  " شیوه معیشت شَکار " می گویند ولی بعد از آمدن  مغولهاوبه ناحیه مزبور  ویا به اراضی تابستانی آنهاو"شیوه معیشت سُابق "آنها عوض گردید    ویابعدا و با تشکیل کشور قزاقستان و "اقوام قر قیز "مجبور شدند که شیوه معیشت شکار خود را رها کرده ودراراضی کوچک وقابل کشت  کوهستانها ی تحت مالکیت خود وعمل تولیدی دیگر  بکنند  ویا فقط به "معیشت  باغداری "مجبور شدند  ویا به زراعت محدودوآنهم جهت مصرف خانوادگی خود عادت بکنند وبعلاوه کتاب "حدود العالم "ودر ص   80 کتابش   واز شاخه های فرعی قوم و"قبیله شکار گر قیر قیز"هاهم یاد کرده  و یا  دو قوم وقبیله دیگر خویشاوند با قیر قیز ها راهم ذکر  می کند     که یکی " قوم "فوری "بود ودیگری هم " قوم کسیم "  راذکر کرده  است که "خویشاوند قر قیز ها" بودند  و هر دوقوم مزبور هم  واز  از شاخه های فرعی قوم قیرقیزها  بودند   ولذا مولف  می نویسد که لهجه وزبان وگویش آنها  وعلیرغم خویشاوندی قومی اشان وبا یکدیگرفرق دارد ویا با هم  فرق داردکه گاهی زبان دیگری را نمی فهمند واینجانب  بعدا ودرمورد آن نکته ،توضیح زبانشناسانه خواهم داد  وهمچنین کتاب "المسالک والممالک" که در این  دوران تاریخی تالیف شده است ودر صفحات 10 و11 و179 و217 و220 و224 کتابش ومطالبی ذکر کرده است  که نظیر چنین مطالب قبلی می باشد  که در مورد مردمشناسی قدیمی قوم قیر قیز ها ذکر کردم    وهمچنین  ازمولفان اداری دیگر دولت سلجوقی هم ودر قرن پنجم هجری و مولف  کتاب "آثارالبلاد" می باشد که نکاتی را ودر مورد آنان ذکر کرده است   واین مورخ نیز وبه علت حرفه اش ویا بدلیل شناخت بیشتری که از قرقیز ها داشت ولذا درص 263 کتاب آثارالبلاد خود واز " بلاد جغرافیایی قوم قرقیز " یاد می کند  ودر قرن بعدی  نیز مولف کتاب " سیرت مینکبرنی " می باشد که از کاتب های اداری جلال الدین خوارزمشاه مینکبرنی بحساب می آید  ویا بخاطر حرفه اش که در دربار خوارزمشاه  داشت وشناخت  اداری بیشتری هم ودر درباره قرقیز ها  دارد و  یا قرقیز ها رااز نزدیک  می شناسد  زیرا قرقیزها و به دولت  وی  ویابه  دیوان اداری آنان مالیات می داد ویا در شهر خوارزم مالیات قومی  خود را می دادند واز این رو  و ی هم و از اراضی قومی قیر قیز هاودر کتابش یاد می کند  ویا از کوهستانهای محل زندگی قرقیز ها و در هنگام حمله مغول به اراضی مزبور یاد می کند  ومثلا در ص 327 کتابش واز ولایت جغرافیایی "خرخیز ها"یاد کرده است  ویا در ص 326 کتابش واز کوههای محل زندگی "خر خیز ها" یاد می کند وهمچنین مولف کتاب "جهان گشای جوینی "هم که وزارت دربار ایلخانی ها را داشت ودر صفحه های 12 و29 کتابش واز "مسایل قوم شناسی قوم قر قیزها"  یاد می کند  وبعلاوه در دیوانها ی اداری مغولهای ایلخانی هم ودوتن کاتب اداری ویا مستوفی اداری بودند که شناخت لازم را واز قوم قرقیزها داشتندویا  در دوره مزبور قرن هفتم ،دارند که اولی مولف کتاب " تحریر تاریخ وصاف " می باشد  که در ص 293 کتابش واز مسایل قوم قرقیز ها ودر دوره مزبور یاد کرده است  ودیگری هم مستوفی اداری دیگری  وبنام حمدالله مستوفی می باشد  که در صفحات 10 و238 و260 کتابش واز "مکان زیست قوم قرقیزها " یاد می کند   ولی مهمترین کتاب مربوط به "مردم شناسی تاریخی "  قوم قرقیز ها وتنها  کتاب چند جلدی "جامع التواریخ" خواجه رشید الدین فضل الله می باشد که صدر اعظم دولت ایلخانی ودر قرن هفتم هجری می باشد   ومطالب زیادی را که اقوام آسیایی وبه وی واز قرقیز ها گفته بودندودر کتابش  آورده است ویا به کاتبان اداری  وی گفته بودند وذکر کرده است ویا در مورد سابقه تاریخی اقوام آسیایی گفته بودند  وآنها را  مکتوب تاریخی کرده است   ودر متون این چند جلد کتاب خود آورده است که حدود 49 نکته مردم شناسی ودر مورد اقوام قر قیز هامی باشد ویا در مورد محل زندگی سابق آنها ذکر کردهاست  ویادر مورد نحوه ارتباطشان وبا اقوام مختلف مغول ذکر کرده است و یا در مورد وضعیت اشان ودر دوره تسلط مغول ویا چنگیز خان ذکر کرده است  وهمچنین  سابقه تاریخی ماقبل اسلام آنان را هم روشن می سازد   که سابقا "دین شمن پرستی "داشتند ویا در 1800 سال قبل از وی ودر اراضی کوهستانی میان تیان شان زندگی می کردند  ویا به کناره های رود خانه ینی سئی می رفتند   ومدتی هم تحت سلطه اقوام "هون "آسیایی قرار گرفته بودند  و بعدا "اقوام گوگ ترک هم "آنان را وتحت حاکمیت خود در می آورند واحتمالا در تحت حکومت آن "گوگ ترکها" بود  که کانال واسطه فرهنگی تکامل فکری آنها می شوند   ولذا تکامل زبانشان شکل می گیرد  ومثلا  ذکر شده است که قوم قیر قیز ها وسوزاندن مرده های خود را وبا واسطه فرهنگی گوگ ترکها اخذ کرده بودند ویا با واسطه آنها واز تمدن هندو یاد گرفته  بودند ویا با واسطه فرهنگ پذیری وواسطه گری فرهنگی آنها ، و احترام گذاشتن  به آتش راآموخته اند ویا از   تمدن ایرانیان زرتشتی اخذ فرهنگی کرده بودند  ویا فرهنگ سیاسی اولیه خود را ویا "احترام گذاشتن به دستورات خاقان قیر قیز های خود را واز چینی ها آموخته اند ویا تشکیل "نهاد سیاسی اولیه درون ایلی "خود را وبا واسطه "خاقان گوگ ترکها" واز فرهنگ "خاقان های چینی  " واقتباس فرهنگی کرده بودند  ولذا  فرهنگ پذیری های مزبور است که آیین شمن پرستی سابق قرقیزی آنها دگرگون می کند   ویادارای "خاقان سیاسی قرقیز "ها می شوند ویادارای نهاد سیاسی  قومی می شوند   که کتاب  حدودالعالم وبه آن نکته سیاسی اشاره دارد واز این طریق  هم "وحدت قومی آنان" زیادتر  شده ویا دارای ا نواع مراسم ها شده  ویا   دارای مناسک عروسی قومی  ویا عزاداری شده ویا  برای مر ده ها وغیره شدند  وهمچنین  قیر قیز ها  ودر ایامی که در تحت سلطه گوگ ترکها زندگی می کردند  و برای آنها ،انواع سلاحهای جنگهای ترکان را  می ساختند ومثلا انواع وسایل جنگی ونظیر خدنگ ویا زه کمان ویاسپر چرمی وغیره را می ساختندو ناشی از شکار حیواناتشان  بود  ونیز بدلیل  آنکه مدتی  فرمان روایی گوگ ترکها  را پذیرفته بودند ولذا مدتی با آنها واز نزدیک حشر ونشرفرهنگی  میکردند  ولذا در این دوره تاریخی خود و "نهاد زبان وخط قومی خود را هم  از انهاِاد گرفته و ساخته اند ویا  از آنان "اخذ فرهنگی "کرده اند  ویا در سده هشتم میلادی بود که زبان گفتاری خود راواز این طزیق  "تکامل فرهنگی "دادند واگر چه در ایام سابق قومی خود نیز وزبان شفاهی را بلد بودند  ویا  گفتگو بایگدیگر را داشتند ولی تفهیم خواسته هایشان وبه   یکدیگر مکانیزم دیگری را نیاز داشت که قواعد زبانی می طلبید     که نداشتند ولی در آن دوره تاریخی  یاد گرفتند ولذا زبان شفاهی درون قبیله ای آنان وشفاف تر  گشت   ولی قبلا با نماد های اشاره ای حرف می زدند ویا از طریق تفهیم احساسی حرف می زدند  ویا با انواع صوت پراکنی های بدون قاعده حرف می زدندویابدون  نظم تکراری صوت ها وآواهاهمراهبود وبعلاوه  قبلا وفقط اعضای درون قبیله ای آنها ومنظورشان   را می فهمیدند که منظور طرف مقابلشان چه می باشد  ؟ ویا از پراکنش آن  نوع از صوت ها چیست ؟ ولیکن و برای افراد "بیرون قبیله آنان"  مفهوم نبود ویا برای افراد غیر نظام خویشاوندی مزبور ومعنی ومفهوم نداشت وتا " نهاد زبان شناسی "امروزین تلقی بشود وبهمین دلیل هم و قبلا تنها  صوت پراکنی و"بدون معنا ومنظور" تلقی می شد  واز این رو  طرفهای مقابل وراه خود  را کشیده ومی رفتند  ویا وا کنش عملی ویا صوتی متقابل وبه صوت پراکنیهای  نفر اول آنها انجام نمی دادند  ولیکن  در این دوره تاریخی بود  که بر اثر "اختلاط فرهنگی" قیر قیز ها وبا قوم گوگ ترکها " تکامل زبان ترکی قرقیزی آنها اتفاق می افتد  " نهاد زبانشان" شکل می گیرد  وآنها که قبلا از دوگروه خونی متفاوت همسایه بودند ویا از دوگروه خویشاوندی متفاوت بودند ویا قبل از "اختلاط فرهنگی" اشان وبا یگدیگروزبانهای مادری متفاوت داشتند  ولی این بار ویاد گیری معناها ویا علائم صوتی واز یکدیگریادگرفتند  ویا بر اثر اختلاط فرهنگی اجباری بود که  زبان گفتاری آنها وبه یکدیگر وبه زبان نوشتاری  نزدیکتر  گشت    ویا زبانهای مشتق از یک نظا م خانوده متولد گردید   ولی قبل از آن  دوره تاریخی و یک  قوم ، وزبان قوم دیگر را  نمی فهمیدوهمان طوریکه و به نقل کتاب حدود العالم آمده است  که قبلا دوگروه همخون وخویشاوند "کسیم" ویا "فوری "خرخیز ها و زبان  همدیگر نمی فهمیدند  که معنای فرهنگی گفتکو ها ویا منظور یکدیگرر ا بفهمند ولی بعداز اختلاط فرهنگی توام با رغبت ناشی از نظام سلطه گوگ ترکهابود که "قواعد زبانشان" شکل گرفت    وبرای" قیر قیز ها  واین نوع از  تفهیم زبانی کردن ودر  قرن هشتم میلادی " بود که اتفاق افتاد  که  "زبان ترکی کویچاک قرقیزها "شکل گرفت  " ویا از درون آموزش ها ی معنادار واز زایش " زبان گوگ ترک ها " متولد شد  که بعدا آ نرا " زبان ترکی قرقیزی " خواندند   ویابا "نظم یافتن الفاظ واصوات تکراری"  مزبور همراه بود ویا بر اثرمکانیزم  تمرین وممارستهای   تکراری  همراه بود  واین بار خط وزبان نوشتاری  رونیک  "قیر قیز ها" نیز  بوجود آمد ویا  متولد  گشت  وقبلا  این  نوع زبان نوشتاری اولیه قومی وتنها در کتیبه نگاریهای  سنگی بالای قبر های افراد متنفذ قومی ویا صاحب قدرت قومی شکل گرفته بود  که بصورت سنگ قبر نوشتاری بودند  وآنگاه با تکامل تکنولوژی ویا با ارزان شدن مصالحش واین نوع از  سنگ قبرهای نوشتاری کتیبه ها نیز رواج یافت  ویا برای افراد عاد ی قبرستانها نیز رایج گردید   وبهمین دلیل  هم  واولین  بار وسنگ نوشته های موجود در منطقه اورخون ترکستان شرقی ونحوه فرهنگ پذیری های "قوم قیر قیز " واز "قوم گوگ ترکها"  را روشن می سازد  وهمچنین  انشقاق سبد خویشاوندی انواع زبانهای ترکی رااز  یکدیگر را شرح می دهد  ولذا  در این منطقه ،انواع زبانهای ترکی متعلق به طوایف گوناگون آسیا شکل گرفت که بیشتر خانواده ترکی آسیایی است  ویا  با خواندن کتیبه های اورخون واین نکته  روشن می شود  ویا "نحوه تولد فرهنگی " "زبانهای ترکی اوغزها" ودر دشت قبچاق ویازبان خویشاوند ش  که  "زبان ترکی گوگ ترکها"بود که  روشن می شود ویانحوه زبان  ترکستان شرقی ودر آن سوی کوههای تیان شان ودر منطقه کاشغر روشن می شود  ویا با "زبان ترکی  قوم  کیماک" ویا "زبان ترکی خلخ " ویا "زبان ترکی قوم خوارزم"  روشن می شود  ویا تولد "زبان ترکی اقوام ترکمن مرو" ویا استر آباد وعشق ّآ باد ترکمنستان روشن می شود  ویا "زبان ترکان ختایی وقراختایی " ترکستان شرقی  ویا "زبان ترکی چرکس ناحیه قفقاز "ویا "زبان ترکی مغولها"  ویا زبان ترکی اوغز ها ویا زبان ترکی اذر بایجان وترکیه روشن می شود  که متعلق به زبانهای خویشاوند ترک زبان اقوام هم زبان ترکستان بزرگ آسیا می باشند وهنوز هم مورد توجه " موسسه السنه وشرق شناسی " دانشگاههای غربی قرار نگرفته است   که شاخه ای از علم "مردم شناسی زبان و یاگویش ها " بوجود آورده  است  ولیا مروزه و بزورتفنگ  زبان روسی ودر میان این اقوام آسیایی رواج داده میشود که مورد قبول هیچ کدام نیز  قرار نگرفته است

  وهمچنین تاریخ نویسی دوره تیموریان  نیز نشان می دهد که در این دوره تاریخی و"ترکان اوغز" توانسته بودند که از میان انواع اقوام ترکستان بزرگ مزبور وجلوتراز بقیه  بیفتند و "زبان ترکی اوغزی خود" را نوشتاری بکنند   ولذا به نقل کتاب "عجایب المقدور" عصر تیموری والفبای  16  حرفی خود را وبرای نوشته جات ترکی خود  تدوین بنمایند    وبهمی دلیل  هم  وهلاکوخان ودر اوایل تشکیل دولت مغولی خود  در ایران  ویا جهت مکاتبا ت اداری خودش وبا نواحی دیگرآسیا  ویا با اقوام مختلف وا ز "کاتب های اوغزی " استفاده می کرد  ویا از "زبان ترکی اوغزی" استفاده می کرد ولی چونکه "الفبای اوغزی آنان" ونسبت به زبان فارسی وزبان نوشتاری عربی  عقب تر الف بایی داشت  که 28 حرف  داشتند  ویا آوای صوت شناسی بیشتری داشتند    ولی زبان ترکی اوغزی آنها وفاقد 12 حرف بقیه بود واز این رو و کتابت اداری عصر مغول ودر نوشتن انواع  منظورها و کم می آورد ومثلا گاهی برای چند "مفهوم مختلف" ویک نوع "واژه ویا حرف واحد" معادل  را بکار می گرفتند واز این رو ودر رساندن منظور واقعی مزبورکم آورده  ویا در  کتابت 16 حرفی خود و از نوع ترکی اوغزی خود ودر کتابت وسیع اداری کم می آوردند   ولذا هلاکودستوداد که کاتبهای  فارسی زبان وجایگزین "کاتب های ترک زبان اوغزی" بگردند      

 وآری بنا بر نوشته اسناد کتیبه ای "منطقه اورخون" که کتاب جامع التواریخ هم به آن اسناد اور خون آسیا اشاره کرده  است وتحولات قوم شناسی قبل از اسلا م " طایفه قرقیز هم واز راه خواندن کتیبه های اورخون   روشن  می شود  وبیان می کند که چگونه "قیر قیز ها" که دو قرن ودر تحت سلطه گوگ ترک های آن سوی کوه "تیان شان "بودند و لذا انواع نهادهای سیاسی ویا "نهاد زبان وخط "ویا "نهاد ابزار سازی "وِا "کاوش معدن خود "را یاد گرفتند  ویا "نهاد دینی ومراسم سازی خود" را شکل دادند ولذا " تکامل فرهنگی  راواز این طریق یاد گرفته بودند   وبعلاوه در پایان قرن هشتم میلادی هم وبرای بیرون آمدن از زیر سلطه گوگ ترک ها وبا ترکان اوغزهای  اطراف ماوراءالنهر متحد گشتند   واقتدار سیاسی گوگ ترکها را بر انداختند ولی مدتی بعدتر  واز اتحاد سیاسی با "ترکان اوغز" نیز خارج گردیدند و  تا مستقلا مراتع  وچراگاههای خود ادا ره بکنند  ولی چونکه در کوهستانهای مزبور کم آوردند  ویا در استپ های شکار گاهی خودکم آوردند  ویا در فروش عواید شکار خود  کم آورده ودچار تنگناهای معیشت شده بودند  ولذا دوباره ودر قرن دهم میلادی وباز  به زیر "سلطه ترکان قراخطایی "آن سوی تیان شان می روند   وبعلاوه اسناد تحولات قومی آنان وبعد از اسلا م نیز ودر متون نوشتاری کتابهای اشکال العالم ویادر کتاب  حدودالعالم ویا"آثارالبلاد" وغیره را هم ذکر نمودم

 وهمچنین  برخی از کاتب های اداری دوره تیموریان نیزو در قرن هشتم هجری  وبه وضعیت اجتماعی قوم قر قیزهاو در دوره مغولها  ویا در دوره تیموریان  اشاره نموده اند  ومثلا  یکی از آنها  ومولف "ظفر نامه یزدی" می باشد  که کاتب رسمی دولت تیموریان محسوب می گشت   ومثلا در ص 121 کتابش واز "اوراسوت"سردار قیر قیز ها ودر دوره چنگیز یاد می کند که ابتدا تمکین ودر برابر چنگیز را نمی نماید   وهمین عملش نیز   قیر قیز ها راو به کشته شدن می دهد  وآنگاه بعدا و در برابر جوجی وپسر چنگیزخان  تسلیم می گردد   ومتن ص121 کتاب "ظفرنامه یزدی" ودر این باره چنین می باشد  :

ولشکر قرقیز وبا چنگیز خان مخالفت کرد وتقاعد نمودند وچنگیز خان، جوجی را وبا لشکر گران وبر سر ایشان فرستاد وجوجی آن جماعت را ودر بیشه ای که "مسکن ایشان "بود دریافت وبسیاری را به قتل آورد  و"اوراسوت " سردار ایشان وبه ایلی گردن نهاد  ویا در ص 95 کتاب ظفر نامه یزدی هم واز جنگ اهل ختای وقرقیز ها یاد می شود  ویا در ص 96کتابش و به "زمین قرقیز ها" اشاره کرده است وهمچنین   در صفحات 57 و85  کتابش واز رابطه قرقیز ها ومغولها ودر دوران تسلط مغولها یاد می کند که ص 57 آن کتاب وبه رابطه "اراضی سرزمین مغول وقرقیزها"  می پردازد    وهمچنین در پایان عصر تیموری هم و کتاب چند جلدی "روضه الصفا "نوشته می شود   ویا در صفحات مختلفش وبه  مسائل  قومی قر قیز ها پرداخته است  که بدلیل اطاله کلام واز ذکر آنها می گذرم  وهمچنین  در قرن نهم هجری نیز ومثلا  در عصر قرا قویونلوها  وآق قویولوها  "ونیزیان اروپا" نیز و به سرزمین قرقیز ها می روند  ویا در صفحات 28 و163 کتاب " سفرنامه ونیزیان" وآن نکات را آورده اند  " وهمچنین کتاب  "تاریخ  دیا ربکریه " هم  ودر ص 24 کتابش و گزارش تاریخی خودرا از انان آورده است  ویا کتاب "احسن التواریخ " روملو نیز ودر ص 1174 کتابش  وگزارشهایی را ودر مورد قوم قرقیزها  ذکر می نماید   وهمچنین در دوره دولت صفویه هم و تعدادی از کاتبان اداری ویا مورخان آن عصر نیز وبه مبحث "قوم قرقیزها"  ودر این دوره قرن دهم ویازده ودوازدهم هجری پرداخته است    واز جمله کتاب " عالم آراء شاه طهماسب "می باشد  که  در ص 213 کتاب خودش آنرا  ذکر کردهاست   ویا کتاب "عالم آرای عباسی "ودر صفحات 1594 و89 ماخذ مزبور ذکر کرده است   ویا کتاب "عالم آرای صفوی " ودرصفحات 381 و382 و433 و296 و301کتاب مزبور واز قرقیز ها ، وسخن به میان میآورد ویا  در ص342 کتابش و از "اسبان قرقزی" یاد می کند وهمچنین کتاب " تاریخ جهان آرای عباسی " هم  ودر ص 45 کتابش وبه "قوم قرقیز" می پردازد  ویا مثلا از کتب دیگری که بعد از عصر صفوی نوشته شده است  ومطالب زیادی ودر مورد اقوام ترکمن وازبک وساکنان ماوراء النهر وجود دارد که به نحوی با قرقیزها ارتباط داشتند  ویکی همکتاب  "ظفرنامه خسروی "است که در صفحات 193 وو194 و236 و144 و175 کتابش و"حوادث قرقیز های دوران مزبور" را یاد کرده است   ویا در قرن سیزدهم هجری وعصر قاجاریه هم وتعداد زیادی از سیاح های اروپایی ویا ایرانی هم واز منطقه جغرافیایی قر قیز ها گذر کرده بودند  وبه مسائل آن قوم اشاره کرده اند که در صفحات قبلی گزارشهایم وگزارش آن سیاحهای عصر قاجاری را  را ذکر کردم واینجا  ،تنها به گزارشهای کتاب "مرات البدان "می پردازم  که به در گیری قوم روس وبا قوم قرقیز ودر دوره قاجاریه اشاره می کند ولازم به یاد آوری است که در فاصله سالهای 1860 میلادی  الی 1881 میلادی  واراضی "قوم قر قیزها " وبصورت اندک اندک وبه تصرف ارتش تزاری روسیه در می اید   که از ابزاز توپخانهای  ودر جنگ با قرقیزها استفاده می نمودند  ولذا  صفحات مختلف کتا ب "مرات البلدان "وبه مکانیزمهای این نوع از  تصرف اراضی  قر قیزها وتوسط روسها اشاره می کند   ویا توسط "ارتش تزاری "و در دوره قاجاریه ذکر می شود   ومثلا ص 1141 "مرات البلدان " واز لشکر کشی ارتش روس وبه  دشت قرقیز ها صحبت کرده است  ویا بطرف خیوه ودر دوره قاجاریه ذکر کرده است  ونیز این کتاب مرات البلدان ذکر می کند  که در این دوره تاریخی ویا در سال 1285 هجری ،ودو"طایفه قرقیز وقالموق " ودر برابر تجاوز روسهاوایستادند  و یا با یکدیگر متحد شده  و"شهر اولارکس " آنها را تصرف می کنند  ولی با آمدن ارتش روسیه وآنها  هم  به خان خیوه پناه می برند که از قوم اوزبک بودند   وبه این مطلب هم ص 1596 کتاب مرات البلدان اشاره کرده است  وهمچنین به مطلب مزبور وص 1907 کتاب منتظم ناصری هم اشاره نموده است   وبعلاوه کتاب  مرات البلدان ودر ص 1792 کتابش ویا در سال 1292 هجری اشاره می کند که مصادف با دوره ناصرالدین شاه می باشد و روسها ناحیه خجند راو به متصرفات روسی خود  ضمیمه می کنند   وهمچنین   در سال مزبور و "ژنرال اسکوبلوف روسی" ودر ناحیه فرغانه وبر "طایفه قرا قرقیز ها "  غلبه می نماید   وبعلاوه   به نقل ص 1745 کتاب مزبور ودر سال 1290 هجری وتزار روسها   واز شهر پطرزبورگ و"ژنرال کوفمان "را می فرستد ویا با 12 هزار سرباز و به خیوه می فرستد وتا به تنبیه خان خیوه بپردازند که از شورشیان قرقیز حمایت نموده  است  وهمچنین  صفحات 281 و2344 و2345 کتاب "مرات البلدان " هم وبه "جغرافیای قرقیز ها" وحیوانات شکاری آنان  می پردازد   و یامنابع تاریخی دیگر نیز ذکر می کنند که قبل از وقوع "انقلاب اکتبرروسیه "ویا در سال 1916 میلادی و قرقیز ها ودوباره برعلیه "تزار روس "می شورند ویا بدلیل ظلم هایش وبر قوم قرقیزها]  وشورش را آغاز می کنند   ولی تزار هم وبا فرستادن "ژنرال کوروپاتکین روسی " وبشدت آنها را سر کوب می نماید   وهمچنین وبعد از جنگ جهانی دوم نیز ویا  در سال 1926 میلادی ودر قرقیزستان وبزور حزب کمونیست قرقیزستان را  دایر می کنند  ویا ناراضیان قرقیزی راو به جمهوریهای ازبکستان ویاتاجیکستان  وقزاقستا ن تبعید می نمایند   واین امر در زمانی  اتفاق می افتد که بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم می باشد ودر ایران نیز  دولت پهلوی دوم نیز حاکم شده بود ودر کتابهای  عصر پهلوی هم ودر  همان ایام قرن چهاردهم نیز  و "گزارش های " محرمانه شهربانی ایران از انان وجود دارد  ویا در سالهای 1327 الی1328 ش ودر باره "قوم قرقیزها " مطالبی رامی نویسد  که در صفحات 216 و316 گزارش محرمانه شهربانی پهلوی   آمده است  ویا در عصردولت  جمهوری اسلامی نیز  وگزارشهای آقای هاشمی رفسنجانی می باشد  که بخاطر نقش ریاست جمهوری 8ساله اش ومستند اداری می باشد  ومثلا در صفحات مختلف خاطرات سالهای 1369 والی 1375ش کتابش وگزارشهای مختلفی را نوشته  ویا ازناحیه  قیرقیزستان ذکر می کند ویا از حوادث بعد از فروپاشی اتحادجاهیر شوروی ، ذکر می کند وهمچنین در ایام بعدیتر تاریخ   نیز  ،و مطبوعات ایران واز شورشهای سه گانه قر قیزستان ودرطی  15 سال اخیر یاد کرده اند 

وآری گزارشهای فوق الذکرم ، ووضعیت تحولات قومی قوم قر قیزها  را واز دوره "هونها ویا اشکانیان" ذکر می کند وتا دوران کنونی وبما آشکار می سازد   وبعلاوه اینجانب که    که یکی از شاخه های تخصصی ام وعلم " مردم شناسی اقوام مختلف " می باشد   وبهمین دلیل هم وتابحال و75 جلدپژوهش  مردم شناسی تاریخی  تالیف کرده ام ویا در مورد "شناخت اقوام گوناگون ایرانی " پژوهش کرده ام وبعلاوه 54 جلد نیز  ودر مورد" شناخت اقوام آسیایی " تدوین نموده ام ویکی از آنها هم همین  پژوهش اخیرم  ودر مورد "مردم شناسی قوم آسیایی قرقیزها  "می باشد  و خلاصه آنرا ودراین  مقاله اخیرم ،ذکر نموده ام .