باکو و زبان وفرهنگ وقومیت حوزه تمدنی دوسوی رودخانه ارس (بخش سوم) از : دکتر محمد خالقی مقدم-
باکو و زبان وفرهنگ وقومیت حوزه تمدنی دوسوی رودخانه ارس
(بخش سوم)
از : دکتر محمد خالقی مقدم-
مردم شناس اقوام آسیایی
7 وآری حرکت کوچ روانه اقوام ترک رمه دار واز همه ابادی های رمه دارترکستان وسط اسیا و به خاک ترکیه ویا به دو اذر بایجان وشمال سوریه وعراق ودر عهد هلاکوخان مغول ویا به دهات اذر بایجان ایران ویابه دهات آذر بایجان شمال ارس وبزرگترین مصیبت شهر های مدنی سه کشوربود که از دوره سلجوقیان ترک ونظام اداری ومدنی خوب یافته بود که بخاطر فرهنگ بالای ترکان سلجوقی بود وترکان تیموری نیز می خواستند ارتقائ فرهنگی انرا بیشتر بکنند ولی با تشکل اقوام بدوی کوچ رو افت کردویا در در طول تاریخ 300ساله بعدی عقب رفت وبخاطر آن بود که اقوام جدید ترک این سه کشورودر دوره تاریخی مزبور وهمگی "اقتصاد رمه داری" را بلد بودند ومدل های دیگر اقتصادی را نمی شناختند ومتاسفانه رود خانه ارس هم ومحل قشلاق نشین اقوام کوچ رو قرار گرفته بود که در ایام سابق تر و ترکان متمدن تر ودر دوسوی آن ناحیه "دولت مدنی تر" تشکیل داده بودند ولی با حرکت تاریخی دسته جمعی ترکان رمه دار وسط آسیا ودر دوره هلاکوخان مغول ودره های طولانی ارس وبا طول 910 کیلومتر وبا مرتع زار هاخوب دوطرف رود خانه واداره اش مشکل شده بود ورودخانه ای که از بزرگترین رود خانه های اسیاست وبا دو دشت خوب ودر جنوب شرقی انتهای ارس وبنام دشت مغان که مرکزیت مرتع زار آن و "قصبه گرمی" بود که قبل از ظهور اسلام وقصبه تجمع روحانی های مغ زرتشتی وبا بازهای هفتگی پر رونق در روزهای یکشنبه ویا احتمالا در چهارشنبه داشت ومرکز دشت شمالی ارس هم وبنام "قصبه اران "وبیلقان بود که قشلاق نشین رمه داران کوهستان قره باغ آذربایجان شمالی بود وقصبه آران واز دوره نادر شاه به بعد وبنام "قصبه بیله سوار "نامگذاری شده است وو"بیله سوار "هم امروزه دو قصبه نزدیک هم می باشند که اولی بیله سوار ایران است ودیگری هم با مسافت نزدیک و"قصبه بیله سوار"جمهوری آذربایجان است که بعد از قراداد ترکمنچای وبین ان دوقصبه بیله سوارو مرز کشیده شده است ودر عین حال وهمان قصبه گرمی مرکز دشت مغان هم ونزدیک دو قصبه بیله سوار است ولی برخی از نویسندگان که معنی زبان شناختی "دشت اران "آذر بایجان شمالی را واز نظر لغت شناسی نمی دانندوتفسیر غلط از لفظ "اران "کرده اند ونمی دانند که لفظ "اران " واز لغت " اران لوق "است ودر لغت ترکی به معنی مرز جدایی دود شت اران شمالی ودشت مغان جنوبی است ویا در ناحیه بیله سواراست ویا ارانلوق یافته واز همدیگر تفکیک وجدامی شوند وودر ناحیه اطراف ان دوروخانه ارس ورودخانه کورا بهم پیوسته واراضی زراعی ومرتعی هموار ویاوسیعی در نقطه تقاطعی دو رود خانه بوجود می اید که گاهی محل اتراق قشلاقی اردوهای نظامی دولتهای مختلف ایران می شد نیز در ناحیه شمال قصبه بیله سوار ایران هم ودر زمان رژم پهلوی ویک آبادی تازه تاسیس بوجود امده که محل تاسیسات شرکت زراعی ایرانی وبا مدیریت مهندس پارسا بود که در آنجا وتاسیسات زراعی زده بود واز ان تاریخ به بعدهم وبنام وی "قصبه پارس آباد "دشت مغان ایران نامیده می شود وهمانطوریکه اسناد تاریخی نشان می دهد ودر دوره هلاکو خان مغول وبهمراه وی وتعدادزیادی از اقوام ترک نژاد ترکستان مرکزی اسیا وبه جغرافیای آسیای صغیر آمدند ویکی از انها هم وشاخه اقوام متعدد قره قویونلو بود که حدودا چهل هزار خانوار چادر نشین ترک قراقونیلو بود واز هلاکوخان اجازه خواستند که در کناره های مرتع زاری رودخانه ارس وئیلاق وقشلاق دامداری بکنند وشاخه دیگرهمان اقوام ترک رمه دار اسیای مرکزی هم وشاخه "اقوام ترک آق قوینلو ها "و بودند که همراه هلاکو خان آمدند وناحیه ئیلاقی آنها هم درمنطقه "حصار قویونلو" و"اوچ آغزلو" و" اتلق بلی " ترکیه بود وجهت قشلاق خود وبه مراتع گرمسیری اطراف ارس می آمدند وبعلاوه قوم ترک سوم نیز وقوم "ترک قرامان "بود که مراتع ئیلاقی انها ونواحی کوهستانی اطراف شهر قرامان ترکیه بود وزمستانها هم جهت قشلاق به مراتع اطراف نخجوان ارس وشمال اردبیل می آمدند ونیز"اقوام ترک ایدین لو" هم وگروه دیگراست وگروه چهرم نیز اقوام ترک شاملو وروملو وشامبیاتی وموصللو غیره است که بهمراه ارتش هلاکو خان واقوام ترکی بود که بدلیل استقرار در شمال سوریه وشام وبه قوم ترک شاملو وروملو وشام بیاتی ویا ترکان موصل لو وذوالقدر مشهور شدند که برای قشلاق خود وبه دشت مغان می آمدند وبعدا هم وجهت بهره مندی از مراتع دامداری دشت مغان ویا مراتع شمال اردبیل وهمان قوم شا ملو ویا روملو وبه شاه اسماعیل صفوی پیوستندودر حالیکه تیمورلنگ می خواست انها را به دلیل تولید ناامنی ودوباره به آسیای ُمرکزی برگرداند که شیخ صفی واسطه شد وگروه دیگرهم و ترکان قاجار بودند که بنا به نقل کتاب منتظم ناصری" وهمراه هلاکوخان مغول آمده بودند ویا از دشت های ترکستان وسط آسیا حرکت کرده وآمده واز هلاکوخان اجازه گرفتند که ئیلاقات خود را ودر ارتفاعات کوههای قفقاز شمال شهر های شکی وشماخی وگنجه اذر بایجان شمالی ودامداری بکنند وزمستانها هم وجهت قشلاق خود ودر مسیر رودخانه کورا حرکت کرده که رود خانه مزبور ودر ناحیه ای است که رودخانه کوراو به ارس می پیوند وقوم قاجار هم ودر مراتع اطراف آبادیهای علی "بایراملی "و "قره باغلی" و"ینکی کند" حاشیه ارس ودر دشت اران وقشلاق خود را داشتند وبعدا شاه عباس صفوی قسمتی از آنان به استراباد وآق قلعه ترکمن صحرا وشهر مرو کوچانید وشاخه اقوام قاجار ایران از آن دسته می باشد وقمت زیادی هم در ناحیه اطراف گنجه وایروان باقی ماندند ووقوم پنجم ترک هم وقوم بیات ووقوم قنقلی ترک می باشد که از ترکان اطراف خوارزم وخجند واترارترکستان آسیا بودند وهمراه جلال الدین خوارزمشاه وازناحیه ترکستان مرکزی آسیا ودر مقابل مغولان فرار کرده وبه کوههای اطراف گنجه وغرب ایروان آمده بودند وبعد از کشته شدن سلطان جلال الدین خوارزمشاه وتسلیم هلاکو خان شدند واز وی اجازه گرفتندکه جهت دامداری زمستانی خود وبه اراضی گرمسیری اطراف ارس بیایند واقوام ترک شمس الدین لو ویا قو مجبرائل لو ویا "قوم جوانشیر ترک هم از هلاکو خان اجازه گرفتند که تابستانها ودر مراتع کوههای منطقه "ناگور نو قره باغ" ودر ناحیه "خان کندی" و"یاشلی بل" و"شوشی" آذر بایجان شمالی دامداری کرده ودر زمستانها هم وبه منطقه گرمسیری" فضولی" ویا "کریم بیلی "شما ل ارس بیایند و"طایفه جوانشیر ترک "معتقد است که از اقوام ترک دوران سا سانی می باشد وبرخی از انان ودر جنگهای ایران وروس وبه جنوب ارس امدند اقوام ترک دیگری هم که همراه طغرل سلجوقی وبه ایران آمده بودند ویا جزء"ترکان غز " دشت های ترکستان آسیا بودند وحدود 220 سال طوایف ترک اتابکان ایلد گز سلجوقی آذر با یجان را تشکیل می دادند وبعد از همان ایام وخیلی از آنان وهنوز رمه دار باقی مانده بودند وبرخی هم شهر نشین شده ودر تبریزوشهرهای دیگرآذربایجان ویا در شهرهای ترکیه وساکن شده بودند وتبریز مرکز اقتدارشان بود که تعداد از ترکان مزبور وجذب کار های دفتری واداری وتجاری همان شهر ها شده بودند ولی بقیه ونظیر ایام سابق رمه گردانی متحرک می کردند وبعد از آنکه اخرین شاه ا تا بکان سلجوقی درتبریزودر سال 656 هجری وتسلیم هلاکو شد ویا کلید خزاین ودارالحکومه ودفاتر اداری تبریز راو تسلیم هلاکو خان شد ووبقیه روسای قبایل کوچ رو ساکن در منطقه اذربایجان هم به هلاکو مراجعه کرده واجازه خواستند که نظیر ایام سابق به دامداری پرداخته ومسیرهای یئلاقی وقشلاقی انان وبه مراتع دشت بزرگ مغان ودر جنوب ارس بهم نخوردوتعدای از آن اقوام ترک سلجوقی آذر بایجان جنوبی هم و ساکن درکوهستانهای قره داغ ویا در ارسباران بودند ویا تابستانها هم در کوهستانهای ارسباران ومرند وزنوزواطراف ورزقان واهر ( شهر قدیمی اهورا مزداپرستی ) وپیشکین شهر ( خی یو ویا مشکین شر کنونی )ورمه داری ئیلاقی کرده وزمستانها هم در مسیردره رود خانه قره سوحرکت کرده که از ورزقان شروع شده وبه ارس می رسد وبه قشلاقات جنوب رودخانه ارس می رفتند وبرخی از افوام ترک هم واز ابادیهای کلیبر ارسباران پائیی آمده ودر کناره جنوبی مرتع زار ابادیهای عاشقلو وخمارلو وخداآفرین واصلان دوزجنوب ارس وبه طرف مراتع قشلاقی مناسب اطراف بیله سوار ویا قصبه گرمی دشت مغان می رفتند ووچادر نشین های ترک کوهستان سبلان جنوب غربی اردبیل ومشکین شهر وکوههای بز غوش سراب نیز چنین بودند وچادر نشینهای های مراتع اطراف سهند ویا قافلانکوه اذر بایجان وچمن اوجان وهشترود وشقاقی های میانه وگرمرود هم وزمستانها وبه قشلاقات دشت مغان می رفتند واقوام ترک مقدم مراغه ویا بناب وآذرشهر ییلاقات کوه سهند نیز چنین بود وواقعه ای دیگری هم که در دولت هلاکو خان اتفاق افتاد که هلاکوخان واز شاخه "اولوس تولی" مغول بود ولی "اولوس جوجی" وبه رهبری "باتوخان" که تسلط شهر های آذربایجان شما ل ارس را داشت و شهر استاراخان در شمال خزر وپایتختش بود ولی اقوام دامدار تحت نظرش ودر ناحیه سرد سیر جنوب ولگا که به خزر می ریخت وپایتخت استاراخان ومرتع قشلاقی مناسب نداشتند ودر حالی در سال 654 هجری وآستاراخان را تاسیس کرده بود ویا بعد از کشته شدن "حاجی طرخان" و"رهبر قوم ترک خزر" در انتهای ولگا وپایتخت وشهرهای بلنجر وسمندر قوم خزران بدست انها افتاده وانها را به لهستان کوچانیده ولی تاتارهای جوجی ودر اطراف استاراخان ومرتع گرمسیری نداشتند وآنها واز هلاکوخان وفرزندانش تقاضا داشتند که اجازه دهند تا شهر دیگری بنام شهر آستارا ی گرمسیری ودر جنوب ارس ایجاد بکنند که اقوام رمه دار وتاتار های ترک زبان آستاراخان شمالی هم وزمستانها وگوسفندان خود را به مراتع گرمسیری اطراف همان آستارا ی جنوبی بیاورند وبالاخره که انرا هم تاسیس کردند ولی با مخالفت هلاکو خان واولجایتو قرار گرفتند کهاولجایتو به شمال گیلان لشکر کشید ویا هلاکوخان وبا برکه خان در اطراف شیروان در گیر جنگی شد وبعدا هم وتسلط اقوام جوجی بر شیوان واستارای جنوبی ومورد مخالفت تیمورقرار گرفت ودر هرحال اقوام ترک وچند صد سال ومراتع دو سوی ارس را حوزه قشلاق خود قرار داده بودند وبرای امدن به مراتع قشلاقی خود وحدود 910 کیلومتر مسافت می پیمود ند ودر مسیر حرکت خود با داروغه های تیمورهای ودر شهر های ترکیه واذربایجان شمالی وجنوبی در گیر می شدند ونهایتا تیمورلنگ تصمیم گرفت برخی از اقوام نا ارام ترک را به ترکستان مرکزی عودت ویکی از انها کوچاندن برخی از اقوام ترک ناآرام قرا قوینلوبود که بعدا وبا شاخه های مختلف طوایف ترکش که در ایران وترکیه واذربایجان شمالی ومدتی حکومت کردند وبعد از امدن به ایران وبا اجازه هلاکو خان ودر یک مسافت 910 کیلو متری دره طولانی ارس وچراگاه زمستانی وتابستانی بدست اورده بودند که سر چشمه ارس واز کوهستان "بین گول داغ "ترکیه شروع می شد وتا ناحیه "بایاندوان " جنوب باکو وبه دریای خزر می ریخت ادامه داشت وسر منشا رود خانه ارس هم ودر کوهستان بینگول ترکیه وهزار برکه چشمه سار داشت که بخشی از ان به رودخانه ارس می ریخت وبخش دیگرش هم وبه رود خانه فرات می ریخت وشاخه های اقوام مختلف ترک قره قویونلو هم ودر مراتع بیرونی آن شهرهای دیار بکر ویا ارزینگان ویا ارزروم وصحرای موش ویا اطراف توقات وغیره بود وقبل از زمستان ودر اطراف شاخه های ارس حرکت کرده وزمستانها هم از "قصبه قره قویونلو ترکیه "گذشته واز طریق مرتع زار های حاشیه ارس نخجوان گذشته وسپس از از مراتع اردوباد شمال ارس گذشته ووارد مرتع زار های مینیجوان وکریم بیلی واحمدلی وبیلقان و ایمشلی وساعتالی شده وبه "دشت اران "رسیده ودر محل اتصال دو رودخانه ارس ورود کورا وقشلاقات نهایی خود را می گذرانیدند وقوم دیگر ترک هم از همان مسیر ویا از کناره ارس حرکت کرده ودامهای قره قویونلو ویا آق قویونلو خود را می چرانیدند و"طوایف آق قویونلو"می باشد که طوایف مختلفشاناز اسیای مرکزی آمده بودند ودر کتاب "عالم آرای امینی "مدعی می باشند که مقبره حضرت نوح ودر نخجوان وجنب ارس می باشد ولذا دامهای خودشان را در اراضی متعلق به حضرت نوح ویا متعلق به پدر بزرگشان یافث ترک و"چرای دامی" می دهند ویا در اراضی همان نخجوان چرا می دهند که نوح نبی واولین معبد "مزگت خداپرستی" را ودر 5000 سال قبل بنا نهاده است ویا در ایام طغیان رودخانه ارس وخانواده اش ویا مرغان خانگی ودامهای خودش را هم در کشتی ساخته خودش جمع کرد وتا در کشتی شناورمزبور ومصون مانده ونظبر بقیه سکنه آبادیمزبور ودامهایش را وطغیان سیل نبرد وکتابهای دیگر عصر تیموریان نیز از حضرت نوح وفرزند یافث ترک وی نام برده ویا ویا کتابهای اوایل عصر سلجوقی وقرون اولیه اسلامی هم وترکان آسیا را واز نژاد یافث پسر نوح می دانند وکتب دیگر هم وزرتشت را از "نژادیافث نبی "می دانند که در شهر گنزه ( گنجه ) متولد شده است ومعتقدند افردای مثل ابن حوقل در قرن هفتم می گوید زرتشت در جنب دریاچه اورمیه آذربایجان متولد شده است ودریاچه اورمیه آذر بایجان جنوبی وبا دریا چه مینکه چائور شمال گنجه ( گنزه اشتباه گرفته است که در کتاب اوستا ودریاچه چیچست نامیده شده وبعلاوه بنیانگذار واژه آذر بایجان ویا (آتروپاتکان )هم ونواده یافثترک می باشد که از شهر بغ کو( باکو ) قیام کرد وپادگان دریایی اسکند را ازسربازان اوگرفت ودر آذربایجان شمالی وریاست قبیله ترک رمه دار بود واقوام آق قویونلو هم ودر کتاب علم ارای امینی معتقد بودند ک خوب شد که از کناره های مرتع زاری جیحون وسیحون وبه کناره ارس آمده اند ولذا نام سابق جیحون وسیحون مکان سابق رمه داری خود را این بار به کوههای ییلاقی ترکیه وسر منشائ ارس وفرات داده بودند که "کوه سیحان" و"کوه جیهان" می نامیدند ویا مراتع ییلاقی خود را با این اسامی می نامیدند که اقوام ترک مزبور ویا شاخه های مختلف تیره ها وطوایف ترک آنان ودر کوچ دسته جمعی از ترکستان مرکزی اسیا واز خیر"رمه داری در اطراف جیحون وسیحون" گذشته بودند وان مراتع را وبه اقوام مختلف مغول واگذار کرده بودند که مرتع دره های گذرگاهی جیحون وسیحون وبیشتر در دره های عمیق ولی کناره های ارس ویا مراتع قشلاقی دو طرف ارس ومسیر طولانی وهموار بود وخوشحال بودندکه اقوام دیگر اسایی وچنین رودخانه بزرگ وطولانی وپر مرتع ندارند ولذا شبها در قشلاقات گرمسیری دو طرف ارس واغلب افسانه "دده قود قود "و"اسطوره کور اوغلو "ویا "داستان امیر ارصلان نامدار" و"داستان اصلی وکرم ترک وبهمدیگر نقل شفاهی می کردند وآری ادعاهایشان زیاد بود ولی هنوز چند صد سال بود که در در "فرهنگ بدوی رمه داری" در جا می زدند وبهمین دلیل هم زیر بار فرهنگ پذیری اداری ومدنی ترکان پیشرفته را نداشتند ویا زیر بار تمدن اداری ومدنی سلجوقیان ویا ترکان متمدن تیموری نمی رفتند که نظام اداری بهینه شهری را بوجود اورده بودند ویا در شهر های ارزروم وماردین وآمد وتوقات ترکیه در دوره سلجوقی بوجود آورده بودند ویا درشهرهای اطراف تبریز آذرباجان جنوبی بوجود آورده بودند ویا در شیروان وگنجه اذربایجان شمال بوجود اورده بودند ولی آنان وبرخی از اقوام دیگر ودر طی سیصد سال رفت وامد یئلاقی وقشلاقی خود ودو طرف رودخانه ارس وفقط از بیرون "شهر های متمدن "مزبور می گذشتند وبه "فرهنگ شهری" و"معیارهای نظم پذیری" ان شهر ها بی اعتنا بودند وصرفا جهت خرید از آن شهر ها وبه درونش رفته وزود هم خارج می شدند ولذا فرهنگ سازی آن شهر های دوران سلجوقیان ترکیه واذربایجان راهم نمی پذیرفتند که "نهادینه سازی ترکان متمدنتر از خودشان" بودولی وبه فرهنگ پذیری ترکان متمدن تیمویان هم تن نمی دادند و"ستیز فرهنگی با تمدن ترکان تیموری" هم وبراه انداخته بودند وآری نضج فرهنگ پذیری دوره تاریخی مزبور ودر "حوزه رودخانه ارس" وبا کندی تکامل می یافت وحتی خودشان را تابع پذیری ترکان آذری قدیمی ونظیر ترکان شیروانشاهی هم نکردند وبرخی از سران دولت ترک شیروانشاهی ویا کارمندان باسواد زیر دستشان را می کشتند وهنوز هم توجه به حوزه تمدنی ترکان دوسوی ارس ومورد توجه جوانان فارغ اتحصیل دانشگاه تبریزنیست ویادر مخالفت با سلجوقیان وتیموریان ومورد توجه دانشگاه آنکارا ویا دانشگاه باویا دانشگاه استانبول ویا جوانان ترک دانشگاه تههران هم قرار نگرفته است ک چند شهر مهم "حوزه تمدنی ترکان اسیا "هستند وتنها در تحقیقات دانشگاهی خود وبه حوزه تمدنی اطراف فرات ودجلهتوجه دارند وتنها به حوزه تمدن بابلی ونینوای اشور ی وکلده توجه دارند که از فرزندان دیگر سام وحضرت حضرت ابراهیم است وبنام "اقوام سامی" نامیده می شدند که در کناره فرات تمدن آفریدند که سفرنامه مادام دیولافوا ویا سفرنامه بایندری واروپائیان وبه تمدنهای بابلی واشوری وعیلامی توجه دارند که در کناره دجله وفرات وکارون شکل گرفتند ولی شناخت حوزه تمدنی اقوام ترک ویا غیر سامی و در کناره ارس را ودر عصر حاضر هم از یاد اغلب افراد رفته است که یک "نوع تاخر فرهنگی "می باشد وهمین نوع از تاخر فرهنگی بود که باعث شد ترکان عثمانی وترکان قره قویونل واق قویونل وترکان صفویه دست در دست همدیگر کرده وبا "دولت ترک متمدن تیموریان "مخالفت کرده وانرا شکست بدهند وتا بحال وهم درمورد عواقب غلط این نوع اقدام خود ومطلب ننوشته اند که تیمور لنگ حواس اش به ان نبود وباید افزودکه هلاکو خان که از "اولوس تولی " ویا کوچکترین پسر چنگیز بود و در تقسیم بندی قدرت قوریلتای سران نظامی مغولان وبعد از مرگ چنگیز خان تصمیم گرفت شد که اداره شهر های ایران وترکیه وعراق ویا سوریه وعربستان ولبنان ودر آسیای غربی ویک واحد جغرافیایی سیاسی محسوب شده وبا مرکزیت شهر تبریز وبه هلاکو خان واز فرزندان تولی واگذار بشود ویا اداره شهر های روسیه وقفقاز واوکراین ومجارستان وشبه جزیره کریمه هم وبه جوجی وفرزندش باتوخان برسد وولی جوجی از شرکت در قوریلتای بعد از مرگ چنگیزخان خود داری کرد ونیز معتقد به کار گیری "یاسانامه چنگیزی" ودر اداره شهر ها نبود که مورد مخالفت جغتای وفرزند دوم چنگیز خان قرار گرفت که اداره شهر های ماورا ءالنهر وافغانستان وپاکستان وبلوچستان وبه جغتای رسیده بودکه بعد ا قسمتی از شهرهای شرق ایران را هم گرفتند ومثلا منطقه جغتایی اسفراین ویا جغتایی های ترکمن صحرا ویا غلجایی های سبزوار ویا قوم هزاره های جغتاییشهرستان تربت جام وتایباد خراسان ویا طایفه اوغانی های ونکودریهای جغتایی کرمان واز طوایف وابسته به اولوس جغتایی بودند ونواحی چین وکره شمالی ویا ژاپن وهندوچین ونواحی مغولستان آسیا هم وبه "اولوس اوگتای قاان "رسیده بودکه فززند بزرگ چنگیز خان بود ولی بعد از مرگ ابوسعید ایلخانی ودر سال 734 هجری و"نظامیان وابسته به اولوس تولی" وقدرت خودشان را از دست دادند که نظامیانی از اقوام مغولی چوپانی ویا اویراتی ویا سلدوز وال جلایر وغیره بودند وخوانین وارتش جغتایی آسیا هم که از عملکرد های اولوس جوجی ناراحت بودند وهمگی با تیمور لنگ بیعت کردند وواورا "داماد جغتایی "خود کردند وتا در رکاب وی باشند ویا حدود 60 سال وبه نواحی مختلف اسیاولشکر کشی بکنند واقتدار نواده قوبیلای خان ودر چین هم وهمزمان با مرگ ابوسعید ایلخانی در سلطانیه ودچار اشوب داخلی شده بود ولذا بعد از مرگ ابوسعید ایل خانی ونوبت قدرت گیری امیر تیموترک ربود که از قبیله ترک برلاسی وی واز تاتار های سفید بودند که عمویش وبعنوان حاکم قبیله برلاس وحاکم شهر کش ترکستان مرکزی آسیا بود و"قبیله ترک برلاس" هم و""قبیله بزرگی در آسیا "بود ند که در منابع تاریخی پراکنده واسامی صد ها داروغه برلاسی آمده است ویا اسامی فرماندهان نظامی برلاس آمده است که خویشاوند قومی وهم نژاد تیمور لنگ ودر لشکر کشی ها بودند واغلب لقب ترخان گرفته بودند ومتاسفانه کمترین تحقیق در مورد آن قوم ترک برلاس وکارکرد نظامی اشان ودر آسیا قرار نگرفته است که عملکردشان ویا جمعیتشان واز طایفه ترکان سلجوقی بیشتر می باشد ومثلا بنا به نقل ص 70 کتاب ظفرنامه یزدی ولقب برلاس واز اسم "ایردمجی برلاس "عصر طغرل سلجوقی " اخذ شده ودر سال 449 هجری رواج یافت که هم دوره تاریخی با طغرل سلجوقی ودر ترکستان وپدر بزرگ تیمور لنگ برلاسی بود وبه نقل همان ص 70وایردمجی برلاس ودر ان تاریخ 29و فرزند داشت که بعدا نوادگانشان وبه عونوان طایفه برلاس وبه تیمور لنگ پیوستند ویا بعنوان داروغه ویا فرمانده لشکروارد ارتش تیمور لنگ شدند ودر زمان جوانی تیمورهم وعمویش وامیر حاجی برلاس بود که حاکم همان قبیله برلاس بود که در دره های اطراف سیحون وفرغانه وییلاق وقشلاق می کردند ودر حدود 120 سال قبل از تولد تیمورلنگ واغلب ترکان از اسای مرکزی خارج شدند وتنها برخی اقوام ترک ونظیر طایفه برلاس وغیره مانده بودند وبعدا بجای "کشور ترکستان " و"کشور اوزبکستان کنونی آسیای مرکزی" شکل گرفت والبته در دوره دولت تیموریان هم (جغتایی وترکی) بودند وبعدا کاملا اوزبک نشین شدند ولذا با ظهور چنگیز خان وجنگ با ترکان امپراطوری خوارزمشاهی وهمان اقوام ترک غز ویا ترک قانقلی و ویا ترک قرلق وترک خوارزمی وترک خلج وکیماک وبیات وسلجوقی وپچناک وغیره واز ترکستان اسیا خارج شده وبه نواحی اذر بایجان وترکیه آمده بودند واقوام ترک دیگر هم وهمراه هلاکوخان خارج شدند وبجای آنان وحدود 120 سال وشاخه های اقوام مختلف جغتایی ودرشهر های ترکستان آسیا زندگی می کردند وهیچ کدام از اقوام اوزبک کنونی ودر مائوراءالنهر ندگی نمی کردند که از حدود 150 سال قبل وتا تاکنون هم وزیر سلطه روسها هستند وبلکه اوزبکها روزگاری در اطراف شهر استاراخان بودند ویا در شمال غربی دریای خزر بودند که ابن بطوطه در اواخر دولت ایلخانی ها وآنها را در شهر سرای ( استا را خان ) دیده است که شاخه مغولی تابع اولوس جوجی بودندکه بدلیل تاخت وتاز به شهر "زنجیر سرای "ماوراءالنهرومورد غضب تیمور لنگ شدند ویا به تحریکات علیه شهر ترک نشین شیروان اذر بایجان شمالی ومورد غضب تیمور لنگ قرا گرفتند وتیمور لنگ برای ادب کردن انها واقوام مغولی مزبور را واز شهر "سرای قدیم سرای جدید) کوچانید وسپس هم ودو شهر سرای ویا حاجی طرخان را هم اتش زد که دیگر به آن شهر برنگردند ویا در نواحی دیگر اسیا وبه دامداری خود ادامه بدهند وچونکه در آن موقع وتاتارهای شهر سرای ویا حاجی طرخان که باتوخان وپسر جوجی در سال 654 هجری وریاست اشان را داشت وهمان شهر ها را از اقوام ترک خزران گرفته بودند که در انتهای والگا ودلتای ریزش ولگا به خزر واغلب در زمستان یخ می زد ولذا اقوام دامدار تابع اولوس جوجی ویا شاخه اوزبکان تابع خوانین جوجی ومراتع قشلاقی نداشتند ویادر طول 120 ساله حکومت ایلخانی ها وجهت استفاده از مراتع قشلاق دشت های اران ودشت مغان دوسوی ارس اذر باجان بهره برده که مراتع مناسب داشت ویا به مرتع اطراف گنجه ونجوان می تاختند که مقبره پدر بزرگ ترکان ونظیر " یافث نبی ویا نوح نبی " ودر اراضی اطراف نخجوان آذر بایجان شمال ارس بود ویا همان اقوام دامدار ساکن حاجی ترخان وسرای شمال خزر وجهت استفاد ه از مراتع اطراف شیروان وگنجه وگاهی برکه خان نواده جوجی وبا ارتش تولی وبه سردمداری هلاکو خان جنگیده بود ویا بخاطر منازعه در مورد مراتع اذربایجان ودر اطراف شهر شیروان آذربایجان وجنگیدند وزمانی هم که اولوس تولی وهمگام با مرگ ابوسعید ودر سلطانیه آذربایجان فرو پاشید ودر ان موقع اوضاع تبریز اشفته بود وللذا نوه هشتم جوجی وبنام جانی بیگ خان ودر آن موقع وجهت بهره مندی از مراتع مناسب دوسوی ارس واز روخانه مزبور گذشته وبه تبریز امده وپسرش بیردی بیگ خان را وبعنوان جانشین خود در تبریز اذربایجان حاکم کرد ویا به توصیه شاهان ممالیک مصر وخانقاه های معمولی شهر شیروان وتبریز را وبه خانقاههای "دراویش حروفیه " تبدیل کرد که در سخنرانی های منبر خانقاه شیروان وتبریز وبا اقتدار یابی یابی تیمور مخالفت بکنند که به ترور برخی از فرزندان تیمور منجر شد و ومیرانشاه هم ودر قصاص مرگ عمر شیخ تیموری ودرویش فضل الله استر آبادی را واز خانقاه شیروان دستگیرکرده به زندان قلعه النجق نخجوان آورده وبا دست خود گردن وی را زد وبعداهم که قبر وی را ودر قبرستان نججوان دفن کرده بود ند وتیمورودر چند سال بعد واحتمالا در سال 804 هجری وبعد از یورش چند ساله خودش وبه نخجوان آمده بود وچونکه دید قبر درویش فضل اله استرابادی وزیارتگاه طرفداران حروفیه شده است وبا استعلام از علمای حنفی مذهب بخارا ویا حلب که معتقد بودند که جنازه وی نباید در کنار مقبره های یافث نبی ویا نوح نبی باشد که پدر بزگ ترکان بود ویا با مشرکان مبارزه می کردند ولذا در اجرای فتوای دینی علمای حنفی مزبور وتیمورهم دستور دادکه قبر وی را ودر قبرستان نخجوان شکافته وجنازه آش را آتش بزنند واری تاسیس این نوع آز خانقاهها شیروان وتبریزوسبزوار واستر اباد واردبیل شیخ صفی ویا خانقاههای ترکیه وبعلبک وطرابلس لبنان ودمشق واز اشتباهات سیاسی حکام سلجوقی بود واز رشد فرقه های اسماعلیه در خاک خود درس عبرت نگرفته بودند وصد سال بعد مورد سوء استفاده خلفای ممالیک مصر گرفت که با فتوای دراویش خانقاههای دزفول وقائن وگناباد واحمد لرهم در شهر هرات وبا چاقو شکم شاهرخ تیموری را وپاره کرد که مدتها مریض بود ودر حالیکه هیچ شاهی ونظیر شاهرخ در شهر های خراسان جنوبی ونظیرشهر خواف ویا تربت جام وویادر مشهد وسمنان ویزد وغیره وعمران وآبادی بوجود نیاورده بود ولی بعدا با فتوای علمای الازهر مصر وهمان خانقاههای ساخته شده سلجوقیان ترکیه ویا ایران وعلیه دولت تیموریان تجهیز شدند وخانقاهایی که صرفا جهت عرفان ونزدیکی به خداومراسم اعتکاف ساخته بودندولی بعدا با تحریکات ممالیک مصر وبه خانقاههای بکتاشی مبارزه کننده با دولت تیموریان ودولت عثمانی تبدیل شدند ونهایتا عثمانی ها هم ومجبور شدند که واردخاک مصر شده ودولت ممالیک مصر را براندازند وبعد از تخریب امپراطوری سلجوقی وخوارزمشاهی که شهر های اذر بایجان وبر اثر ترورهای فرقه اسماعلیه وهدایت شده از خاک افریقایی مصر وکانون هرج ومرج شده بود وبعدا هم که به نقل کتاب جامع التواریخ وحدود صد طایفه بزرگ تاتار آسیایی ویا ترکان آسیا یی ومتشکل شده ووبه خاورمیانه واطراف بغداد امده که خلیفه بغداد ویا مصرو هر دو تا یشان وتواما با امپراطوری خوارزمشاهی مخالفت می کردند وودر آن موقع وفرقه اسماعلیه ایران والت دست شهر قاهره شده ودر 200شهر ایرانی وقلعه نظامی ساخته وبا امپرطوری سلجوقیان مخالفت می کرد ومثلا درقلعه های البرز مرکزی ویا در قهستان ( خراسان جنوبی ) که بدست آورده بودند وهلاکو خان و180 الی 200 قلعه نظامی وابسته به فرقه اسماعلیه را گرفته وبا خاک یکسان کرد و این بار خانقاههای ساخته شده توسط سلجوقیان ترک که از مسایل سیاسی چیزی نمی دانستند وصرفا با توصیه خواجه نظام الملک وامام محمد غزالی وعطار نیشابوری ومولوی بلخی وشمس الدین تبریزی وناشیانه عمل کرده بودند که جایگاه اعتکاف وعرفان وخداپرستی باشد ولذا حدود صد سال خاموش بودند ولی با فروپاشی "دولت تولی "در سلطانیه وتبریز وشیروان ودمشق وبغداد وآنقوره تـرکیه "وفعال شدند (ویا همان آنکارای سابق که هلاکو خان اداره اش را وبدست معین الدین پروانه وزیر ویا خانواده اش داده بود ) ولی بعد از فروپاشی ارتش تاتار تولی ودر غرب آسیا ویا با مرگ آخرین شاه تولی زاده ودر ساطانیه که سلطان ابوسعید ایلخانی بود ودوباره خلفای عباس وبغداد وخلفای ممالیک مصر فعال شده وبجای 200 قلعه نظامی سابق واین بار خانقاهای ساخته سلجوقیان ساده اندیش را به خانقاهای تروریست پرور حروفیه وبکتاشیه ومشعشییه ومرعشیه مازندران ونوربخشه قاین وسربداریه سبزوار واستر اباد وخانقاه صفویه اردبیل تبدیل کردند که دراویش آن واز پولهای سلاطین ممالیک مصر وخوانین طمع کار جوجی آستاراخان تغذیه مادی می شدند که اقوام ساده لوح ودامدار ی را که همراه هلاکو به منطقه آذر بایجان وترکیه وشمال عراق وسوریه آمده بدند وتحریک بکنند که جهت بدست آوردن مراتع قشلاقی خود وبه دوسوی ارس می آمدند ویا در دشت مغان اطراف اردبیل ومشکین شهر واهر وویا دشتهای گرمسیری اطراف نخجوان وگنجه می توانستند با پیروی از دروایش خانقاهای مزبور وبه نان ونوا برسند ولذا عشایر بیسواد و رمه دارویا تازه ه مهاجرت کرده به آسیای صغیرهم فعال شده که همراه هلاکو واز ترکستان وسط آسیا ویا از چراگاههای اطراف سیحون وجیجون آمده بودند ویا چراگاههای قشلاقی خود را ودشت های خوب ا طراف مغان اردبیل ویا دشت اران نخجوان دوسوی ارس کرده بودند وزمستانها هم وهمان اقوام بدوی وسط اسیا وگروه گروه آمده وگوسفندان قره قوینلو واق قویونلو وقره مانلو وقراعثمانلو وغیره خود راآورده ویا از کوههای ییلاقی وپربرف جنوب ترکیه حرکت داده وبه اطراف ودوسوی رودخانه ارس واطراف نخجوان آذربایجان می اوردند که معتقد بودند که قبر یافث نبی (آبوالترک )ویا قبر پدر بزرگشان نوح در نخجوان بالای ارس است وتاتار های ساکن شده در اطراف ولگا وبا مرکزیت حاجی طرخان وسرای نیزکه مراتع قشلاقی نداشتند وهم عقیده با انها بودند ویا برای حیات گوسفندان وخودشان ودشتی جز دشت اران اطراف نخجوان نمی شناختند ولذا انواع گروه تاتار ویا ترک بدوی وگوسفندان خود را وگروه گروه حرکت داده وبه کرانه ارس می آوردند ولذا در طی حکومت 120 ساله مغولان وهیچ نوع نظم سیاسی ویا نظم اداری بر کوچروی زمسنانی آنان حاکم نبود ویا در مسیرشان وبرخورد های خشنی با شهروندان ترک ولی متمدن قدیمی دوسوی ارس آذربایجان می کردندکه از بیچارگی وبدشانسی در شهر های قدیمی اذر بایجان متولد شده بودند ولی در طول حکومت ایلخانی ودولت قره قویو نلوو اق قویونلوو صفویه وحتی در امپراطوری عثمانی به خطر افتاده بودکه از تمدن قدیمی اداری وشهری ویا نظامی آسیا وجز گوسفندان چراندن ویا خانقاه رفتن رانمی شناختند ولذا در مسیر حرکت خود وبسایری از کارمندانهای دیوان های شهری شیروان ویا گنجه وباکو وتبریز ونخجوان وخوی را می کشتند که چرا مانع دامداری ویا استفاده آنان واز مراتع قشلاقی اشان می گردند ومصیبت بزرگی برای نظام اداری وعلمی شهرهای دو اذر بایجان شده بودند که کمتر تاریخ نگار ی در مهضل افرینی مراتع دوسوی ارس ومطب نوشته است وتیمور لنگ هم که از ترکان باسواد تراز آنان ومی خواست که با همکاری جانانه ترکان برلاسی خویشاوندش حل بکند ویا نظم و نظام ودر ادارات شهرهای آسیایی بوجود آورد ویا بوسیله داروغه های برلاسی وگماشته بر شهر ها بوجود آورد ویا نظم ونظام در مسیر کوچ زمستانی وزمستانی اطراف شهر های آذربایجان وترکیه شکل بگیرد ولی با تحریک خلفای زرنگ عرب بغداد وقاهره وهمان اقوام بدوی وسط آسیا مخالفت کرده ویا در خانقاههای مزبور جمع شده وبخاطر وعظ درویشهای زرنگ وچند فرزند تیمورلنگ را ترور کرده ویا داروغه های برلاسی را از شهرهای اذربایجان دوسوی ارس وبه شهر هرات فراری دادند که به توصیه تیمورو همکاری کرده بودند که کانال بزرگ وچند کیلومتری اطراف ارس را وبنام نهر برلاس ویا نهر بیلقان را کنده بودند ودر حالیکه همان داروغه های برلاسی ودر نقاط دیگر آسیا ونهر "طایفه برلاس" خود را وبطول 10 فرسخ وبوجود نیاورده بودند ویا کنالی به عرض کشتی رو وبوجود نیاورده بودند وتنها به خاطر احترام به قبر یافث نبی ودر جنوب نخجوان و خاک برداری گروهی کرده بودند ومثلا در ص 1119و11201235کتاب ظفر نامه ذکر شده است ویا به نقل ص 1218 و1219 همان کتاب نهر بیلقان جنوب ارس را کنده ویا چهار بازار وساختمانهای اطراف آنرا وهمان داروغه های برلاسی اذر بایجان ساخته بودند وتا عشایر کوچ رو واز کوههای بلند جنوب ترکیه وبه دودشت قشلاق نشین مغان وقره باغ اران آذربایجان بیایند ویا گوسفندان خود را واز اب نهر برلاس وبیلقان آبیاری بکنند ویا از فواید زراعی آن بهره مند بشوند ویااز چهار بازارشهر جدید ساز بیلقان وساخته طایفه برلاس خرید کرده ویا از پل خداافرین ارس بگذرند که قبلا ساسانی ها ساخته بودند ولی بعدا هم واولجایتو وتیموربرلاسی هم آنرا تعمیر کرده بود وتا در ایام بهار وتابستان هم وبه مرتع ییلاقی جنوب ترکیه گوسفدانشان را ببرند که کوههایش چشمه های خوبی داشت که سر منشاو آبگیری دو رودخانه بزرگ دجله وفرات بود که عشایر بدوی ترک رمه دار وکوچ کرده به همراه هلاکو خان نگذاشتند وهمان اقوامی که زمستا نها برای چرای دامهای خودشان واطراف نخجوان وبیلقان وغیره می آمدند ولی مشکلات زیادی برای داروغه شهر های ویا به بازاریان آذربایجان ویا کارمدان اداری شهرهای مسیر حرکت خود وبوجود می آوردند وچونکه نظیر قوم با فرهنگ ترک برلاس ونظام اداری را نمی شناختند که تشکیلا ت اداری بزرگ بسارند ویا به هنرمندان ومهندسان وصنعتگران شهر ها ونظیر تیموریان وشغل بدهند ولذا بعد از شکل دادن دولت چوپان ماب قره قویونلو وغیرهو تشکیلات اداری قدیمی شهر های اذربایجان هم وخراب شد ونیز امیر تیمور وبرای ایجاد نظم کوچکروی انها ویا برای با فرهنگ کردن انها و"آمیر طهرتن "را ونظیر دولت محلی شیروانشاهان آذر بایجان وتقویت کرده بود ویا کارمندان اداری محلی وبرای خدمات دهی به آنها بوجود اورده بود ولی انان بابدوی گری قومی خود وبه زیر هیچ نوع نظم اداری ونظامی واقتصادی نمی رفتند که به نقل کتاب ظفرنامه یزدی وتیمور به داروغه های شهرهای اذر بایجان وقرا چریکهای جغتائی وسربازان انها دستور داد وتا انها بکوچانند که قوانین نظم ایلیاتی را رعایت نمی کردند وهمان نظمی که در یاسا نامه چنگیز تذکر داده شده بود ولذا آنها را قوم قرا تاتار ّنامید که اراضی مرتعی ییلاقی آنها ودر اطراف شهرهای ارض روم ویا ارزنیجان وماردین وقلعه اونیک وغیره بود واز انها بگیرند وگفته بود که بجای اینکه انها را بکشند واعضای طوایف مزبور را جمع اوری کرده ودوباره به دشتهای ترکستان وسط آسیا بکوچانند وتعدادی از انان را هم وکوچانید که مزاحم سکنه ترک شهر های ماردین وارزروم واونیک وغیره نباشند که الب ارسلان ترک سلجوقی وبزور شهر های مزبور را از دست مسیحیان بیزانس روم در آورده بود وهلاکوخان هم هیچکدام از آنها را وحاکمان شهرهای ترکیه نگذاشته بود ولی متاسفانه با مرگ تیمور ودر سال 807 هجری وهمه چیز بهم ریخت وتوانستندکه در نزدیکی گنجه وامیر ابراهیم شیروانشاه را بکشند ویا در سردرود بیرون تبزیز وامیرانشاه را بکشند ویا سلطانیه راواز دست عمر میرزا وابوبکر میرزای تیموری وبیرون بی اورند وبعدا هم ودر یک مشروب خواری دسته جمعی نظامی وهمه نظامیان دولت قراقویونلوکشته شدند ویا توسط ارتش آق قویو نلو کشته می شوند وکه مراتع یئلاقی آنان هم در کوههای جنوب ترکیه تعیین شده بود و"قوم آیدینلو"و"ترکان عثمانی "هم چنین وضع فرهنگی داشتند که تیمور لنگ ودر جنگ آنقوره وترکان عثمانی را شکست داده بود ویا اورا اسیر کرده بود ولی با دادن تعهد مسئولیت پذیری مدنی واورا بخشیده وحاضر شده بود که بخشی از اختیارات خانواده ایلدرم بایزید عثمانی را وبه انها برگرداند ولی متاسفانه دانشگاه آنکارا که عمدا ویا سهوا نحوه تفکراداری مدنی این نوع مهاجران آسیای مرکزی را بپوشانند ولذا در کتابهای خودشان مردم نگاری دیگر آز انان کرده وتا خرابکاریهای انها ودر شهرهای اذربایجان دوره صفویه وافشاریه پوشانه شود ویا تمدن پیشرفته ترکان تیموری را ودر نزد ترکان ترکیه معاصر وکم ارزش نشان بدهند وتیموری که به اقتدار سکنه فرنگی ازمیر ویا به اقتدار قیصر روم ودرشهر استانبول خاتمه داده بود ویا چندین جزیره مهم دریای مرمره را تسخیر کرد ه بود وتا دریای مرمره بدست ترکان بیفتد که در نشریات ترکیه وخدمات ترکان تیموری وسلجوقی وافشاریه پوشانده شده است ونیز وضع ترکان بدوی شاملو ویا روملووشامبیاتی وموصلو مهاجر به شمال سوریه واز وسط آسیای مرکزی نیز وچنین است وبعد از سقوط دولت تیموریان در ایران وبه طرفداری دراویش خانقاه صفویه جمع شدند ودر تسخیرهرات وپایتخت تیموریان ورفتارهای غیر اخلاقی کرده ویا با سکنه هرات کردند که 170 سال وفرهنگ متمدن پیدا کرده بودند ویادر برخورد با 80 مدرسه مهم هرات ویابرخورد با 10000 کارمند باسوادهرات که داشتند وانواع مکتب هنری هرات ویا مکتب مینیاتوری وپزشکی وتاریخ نویسی را بوجود آورده بودند ویا شاهرخ تیموری وامیر چخماق شامی را وحاکم شهر یزد کرده بود وهرچند بعدا همان طوایف شاملوترک وروملو وموصللو لو وتوسط دولت صفویه وکنار گذاشته شدند وصرفا نردبان قدرت آنان شده بودند ودر حالیکه تیمور لنک وبا بدبختی وتمام شهرهای شام ویا سوریه را از دست ممالیک مصر بیرون آورده بود که در طی 120 سال هلاکو خان وغازان خان نتوانسته بود ویا سلطان محمد خدابنده ونتوانسته بود وبر شام مسلط شود ویا ترکان شاملو ویا غیره ودر ان نواحی ساکن بشوند وشاید هم از اشتباهات تیمورلنگ بود که در سال 803 هجری وشهرهای حلب وحمص وحمات ودمشق وقلعه بهسنی وعنتاب وبعلبک شام را تسخیر کرده بودکه ایلخانان ودر جنگ عین جالوت ویا در جنگ بیره ورحبه وچند جنگ دیگرنتوانسته بود و از ممالیک مصر افریقایی وشکست خورده بودند ولی با مرگ تیمور لنگ وبهم خورد وبا بی تجربگی فرزندن تیمور وهمه چیز خراب شد ویا در شهر های دوسوی ارس آذربایجان بهم ریخت ونیز شهر های آذربایجان شمالی به همان وضع برگشت که برکه خان نوه جوجی وبا ارتش بزرگ خود ودرسال 661 هجری وبا ارتش هلاکوخان ودر حوالی شیروان جنگیده بودوب ومشکلات آنان زیاد شد ومتاسفانه حوادث پپرامونی "دولت محلی شیر وانشاهیان باکو هم وطوری است که کمتر تاریخ دان وبه چگونگی حکومت آنان ویا به اجزاء آن دولت توجه کرده است وهرچند اینجانب واز اسناد پراکنده تاریخی وبه برخی از مشکلات منطقه ای آنان پی برده ام ولی بخاطر کثرت منابع پراکنده ومستند واز ذکر آن خود داری می کنم وبطور خلاصه می نویسم که در امپراطوری 120 سال مغولان که مقارن ابتدای قدرت انان است ودر آمد مالیاتی شهرهای اذربایجان شمالی وبه یک هشتم ایام قبلی وبا فشار خندان جوجی وکاهش یافت وبسیاری از سکنه شهر هایش ودچار مشکلات عدیده شدند وهرچند تعدادی از منابع تاریخی هم وپایه گذار دولت محلی شیر وانشاهی را و" امیر شیخ ابراهیم شروانشاه می داند که با حکم تمغای تیموری وقدرت والیگری منطقه ای را بدست آورد ویا اختیاراتش در دوره تیموریان افزایش یافت بعدا از تیمور لنگ هم وبرخی از وارث های حکومتی شیروانشاهی نیز داشت که نظیر امیر خلیل بن ابراهیم شیروانشاه میبا شد که بعد از کشته شدن امیر ابراهیم وتا سال 838 و839 ودر شیروان حکومت می کرد وآخرین نفر آنا ن نیزو "فرخ یسار شیروانشاهی می باشد که به نقل کتاب احسن التواریخ وبه طرز فجیعی وتوسط شاه اسماعل کشته می شود که خراج گزاری شاه اسماعیل را پذیرفته بود تعهد کرده بود که به شاه نوکیسه صفوی ومالیات بدهد ولی نتوانسته بود که از مردم فقیر شهر های اذربایجان بگیرد وبه اولین شاه صفوی بپردازد واو هم در خانقاه اردبیل وبرای عشایر بیسواد شهر مزبور بپردازد که ادعای زهد وصوفی گری در شهرمزبور را می کردند ولی همان شاه اسماعیل واز زن مسیحی بنام مارتا بدنیا امده بود ویا از مسیحیان طرابوزان ویا از تاجران مسیحی شهر ونیز اسلحه ویا تفنگ اروپایی خریده بودکه به باکو حمله بکند وتا با کمک اسلحه گرم وهر روز وبه بهانه رواج صوفیگری وبه سکنه مسلمان وبدبخت یک آبادی اذربایجان ودر اطراف شیروان ویا شماخی بتازد ویا اموال سکنه ان آبادی ترک نشین بدبخت را غارت کرده ویا وسایل خانه سکنه بدبخت شمال آذربایجان را وغارت کرده وجهت ازدیاد پیروان خانقاهش وبین پیروانش وتقسیم بکندویا دختران بدبخت همان روستاهای اطراف شیروان را واسیر کرده ویا بعنوان برده غنیمت گرفته وبین افراد خانقاه پدرش ودر اردبیل قسمت بکند که اسناد تاریخی مختلف واین نوع از تهاجمهای غارتگرانه وی را نشان می دهد ویا روش سارق مابانه پدران درویش مابش را در آذر بایجان شمالی نشان می دهد وبنام های شیخ حیدر ویا شیخ جنید وغیره که گاهی به آذربایجان شمالی وبا جماعت فرقه ای خودش لشکر کشی کرده وبرده می آوردند که برخی از آنها را وکتاب راجر سیوری ودر کتاب "تشکیل دولت ملی صفوی" آورده است ونیز اسناد تاریخی مختلف بیان می کند که پدر بززگ های امیر شیخ ابراهیم شیروانشاه ودر دوره دولت ایلخانیان ایران وتا قبل از ظهور تیمور بعداز سالهای 742 هجری که اخرین شاه ایلخانی کشته شد وافرادی نظیر امیر کاووس ویا امیر کیقباد ویا امیر هوشنگ شیر وانشاهی در دوره ایلخانی ها ایران بودند که عملکرد حکام کوچک شیوانشاهی فوق الذکر وزیر نظر ادارت سلطانیه بود که صفحات 935 و964 و969 کتاب "مجمل فصیحی "وعمر حکومت اداری کوچک شهری آنان را از سال 742 والی 788 هجری می داند ودر این ایام است که تیمور لنگ آذربایجان شمالی را از دست خاندان جوجی خارج می سازدکه بعد از سقوط ایلخانی ها وتاتار های جوجی وتا شهر تبریزآمده وبدست خاندان جوجی افتاده بود ووارتش کوچک شیروانشاهیان هم وقادر به مقابله با آنان نبودوتیمور تصمیم گرفت که در سال 788هجری وبغیر از شهر شیروان وباکو وحکومت نواحی دیگر آذر بایجان را هم و به امیر شیخ ابراهیم شیروانشاهی بدهد ودر همین ایام است که عصار تبریزی که یک دانشمند ریاضی دان آذری می باشد ویک کتاب ریاضی وبنام " الارشاد فی معارف الاعداد " را نوشته وبه امیر شیخ ابراهیم شیر وانشاهی تقدیم می کند وبعلاوه حکومت محلی امیر شیخ ابراهیم و در دوره تیمور لنگ ادامه داشت وتا زنده بودن میرانشاه در تبریز واستحکام 28 ساله یافته بود که از حمایت نظامیان ارتش تیمورو برخوردار بود ولی در سال 816 هجری ودر در گیری با "قرا یوسف قرا قویونلو" ودر نزدیکی شهر گنجه آذربایجان وکشته می شود شدکه ص 1063 کتاب مجمل فصیحی به آن واقعه قتلش اشاره دارد وبا انکه قوم قرا قویونلوها ویک قوم ترک بود که در دوره هلاکو خان وبا چهل هراز چادر نشین واز ناحیه آسیای مرکزی وبه مراتع آذربایجان وترکیه کوچیده بودند ودر دوره ایلخانیان وقدرت افریدن در گیری رابا خانواده هلاکو خان را نداشتند ودر دوره تیمور نیز وقدرت درگیری با وی را نداشتند ویا از ترس داروغه های تیموری شهر های نخجوان وگنجه وبیلقان تیموری نداشتند ودر شهر های ترکیه هم قدرت درگیری با حکام ترک شهر های ماردین وارزضروم وتوقات ترکیه را نداشتند که گمارده تیمور لنگ بودند ویا قدرت ناامن کردن منطقه وشهر های آذر بایجان جنوبی را هم را نداشتند وتنها بعنوان یک جامعه رمه داروجهت چرای دامهای خود وبه اطراف ارس می امدند وارام نیز بر می گشتند ویا از مناطق دشت گرمسیری اطراف نججوان ارس وبه مراتع ییلاقی اطراف کوههای ماردین وارض روم وتوقات وغیره برمی گشتند که منشائ چشمه زارهای رود فرات بود ویا کوچ ییلاقی وقشلاقی آرام می کردندوفرهنگشان هم وبا فرهنگ تیمور لنگ وقبیله ترک برلاسی وی وتفاوتهای فرهنگی زیادی داشت که در فرهنگ ترکی خود و نظام امپراطوری متمدنانه ودر اسیا آفریده بودند و ولذا با فوت تیمور لنگ وقدرت گرفتند وچراکه میرانشاه تیموری هم وبر اثر سقوط از اسب واختلال حواس پیدا کردهبود وبعلاوه با کم تجربه بودن عمر میرزاتیموری فرزندش ودر اداره ارتش بزرگ امپراطوریتیموری در پادگان تبریز واز فرصت استفاده کرده و بر امیر ابراهیم شیر وانشاهی وقوای اندک همراهش هم حمله می کنند وتا داروغه های تیموری وقوای نظامی ÷تیموریان را واز منطقه بیرون برانند وخودشان برشهر ها واداراتش حاکم بشوند ویا بعد از کشتن وی و فرزندش امیر نصرت الدن خلیل الله شیروانشاهی هم بر حکومت شیروان گماشته بودند ولی روش اداری انان را هم وبرنمی تافتند واعقاب وی نیز واداره بقیه شهر های آذربایجان راواز خانواده شیر وانشاهیان وکارمندان اداری با سوادش گرفته وبرخی را به افراد دیگرداده بودند ومثلا به نقل ص 1136مجمل فصیحی وحکومت منطقه طالش آذر بایجان شمالی ودر سال 840 هجری وبه اسپهبد تالشی داده شد ویا حکومت شهر شکی وبه علی ایناق واز قبیله قراقویونلو داده شد ویا حکومت مغان وحاشیه ارس هم وبه امیر بایزید بسطامی جایگیر لو داده شد واحتمالا بخشی ار اداره منطقه اطراف گنجه هم وبه طایفه قرامانلو داده شد که از دوره جلال الدین خوارزمشاهی وتنها طایفه بیات ترک وطایفه قنقلی های ترک در ان منطقه بودند ویا همراه پهلوان تیمور ملک خجندی آمده بودند که در برابرمغولان شجاعت بی نظیر نشان داه بودند ولی ادره منطه مزبور هم وبه سران طایفه بیات گنجه داده نشد که در منابع تاریخی ذکر شده است ولی طایفه ترک قنقلی وبیات ترک وبعلت کثرت مغولان وهمراه جلال الدین خوارزمشاه وبه اطراف گنجه امده بودند وبه نقل کتاب سیرت مینکبرنی وبا قوای گرجی وارمنی هم در گیر می شدند که به مغولان کمک می کردندوتا اراضی ترکان را بگیرند ولی بیات ها نمی گذاشتند واز طرف دیگرهمان قوم بیا ت گنجه وبعنوان یک قوم حامی اقوام آذری قدیمی شیروان وگنجه عمل کرده ودر برابر حمله ارمنی ها وگرجی ها می ایستادند وطایفه قاجار اطراف گنجه هم چنین بود که در دوره هلاکو خان وبه اطراف گنجه آمده بود ولی نظیر اقوام دیگر وسرکش نبودند ویا در برابر اقوام ترک متمدن وقدیمی شیروانی ویا شماخی وسرکش نبودند ولی در اقتدار یابی قرا قویونلو هاوچنین نبود ویا طایفه قرامانلوویا قبیله آق قویونلو وشاملو ها نیز طمع در اراضی اطراف گنجه استارا داشتند داشتند ولی به هدفپشت پرده اشان ودر منابع تاریخی اشاره نشده است وبعد ازانکه طایفه قراقویولو وبر اثرمشروب خواری و بد مستی خود ودر اردو گاه نظامی خودشان که نگهبان هم نداشتند وتعدا دزیادی از فرماندهانشان وکشته شدند وآنگاه سقوط یافته وطایفه آق قوینلو ها سر کار آمدند که تنها سی ودو سال حکومت کردند ولی همان مشکلات را ودوباره بر شهر های آذربایجان شمالی وخانواده شیروانشاهیان آوردند ومثلا ص 195 کتاب "سفر نامه ونیزیان "می نویسد که : فرمانروای شماخی شیروانشاه وخراج سالانه وباید به اوزون حسن آق قویونلو باید می پرداخت ونیز در دوره صفویه نیز چنین بود که شاه اسماعیل وفرخ یسار را کشت ویا شاه طهماسب هم وقصر شیروانشاهیان را در "شهر باکو" وتخریب می کند فرضا ص 436 کتاب سفر نامه ونیزیان ودر ذکر کشتار های شاه اسماعیل ل وصوفیان طرفدارشومطالبی ذکر می کند وبعد از شمردن کشتار ها ویا نبش قبر کردنها ی وی در تبریز ودر شهر های دیگر آذر بایجان شمال ویا با سوزاندن استخوانهای افراد مخالف وحتی کشته شدن پدر زن خود شاه اسماعیل بدست وی ودر نهایت نویسنده اش وذکر می کند که گمان نمی کنم از زمان نرون وتا کنون وچنین ستم کاره خون آشامی وبه جهان امده باشد ( ماخذ ص 436 ) وآری بعد ازتاسیس دوره دولت محلی شیر وانشاهیان وغیر از قصر حکومتی شهر شیروان که مرکز استان بود ووبرخی از حکامش تصمیم گرفتند که قصر دیگر شیروانشاهی را هم ودرشهرساحلی "باکو "بسازند که اکنون نیزو بقایای ساختمانش وجود دارد ولی در سال 906 هجری وشاه اسماعیل وجهت تسخیر "قلعه باکو" وبا تفنگ اقدام می کند وسپس چند سال بعدهم و با کشتن فرخ یسار شیروانشاهی وبه دولت محلی انان خاتمه داده وآنگاه هم در سالهای بعدی "شاه تهماسب صفوی هم وقصر شیر وانشاهیان را ودرشهر " باکو" ویران می کند ولذا" سفر نامه ونیزیان "ذکر می کند که "باکو "در دروه صفویان وفقط کارکرد بندرگاهی تجاری داشت که لنگرگاه خوبی ودر ساحل آن بود (ماخذ ص341سفرنامه ونیزیان )ویا سکنه باکو هم وگاهی شتران حامل کالا ی خود را از بندر باکو وبه نقاط دیگر را وبا نفت ساحل باکو وروغن مالی می کردند وبرج فانوس دریایی هم در ساحل باکو بود واسنادتاریخی نشان می دهد منطقه آذر بیجان شمالی ودر دوره تیموریان وتعدادی "قلعه نظامی "داشت که سربازان تیموری ودر قلعه های مزبور استقرار داشتند واز طریق قلعه های نظامی مزبور وامنیت جاده های تجاری آذربایجان شمالی راو تامین می کردند وبعلاوه مانع آن می شدند که قبایلتاتار کوچ رو هم ونظیر لزگی ها وقیتانی ها واز دربند وبه شیروان حمله بکنند یا اقوام قشلاق رو به کناره های ارس درگیریهای مختلف با یک دیگر براه اندازند وبعلاوه داروغه های برلاسی شهر های آذر بایجان شمالی هم وامنیت بازار ویا داد وستد بازار هاوتامین می کردند که در اصول حقوقی "تزوکات نامه تیموری "وبرعهده داروغه هاگذاشته شده بود ویا وظایف وزن کردن وعدم گران فروشی ویا تقلب در فروش را که قران تعیین کرده بود وکنترل می کردند وپرسنل اداری دولت شیروانشاهی ودر طول 28 سال امیر ابراهیم وسپس اولاد وتمامی تلاش می کردند که ارامش ویا امنیت کامل مالیاتی وسیستم اداری اراضی زراعی وعمرانی شهری آذر بایجان راتثبیت کرده ویا ثبت وضبط مالیات تجارت راهها وزراعت را ودر شیروان وباکو انجام وهماهنگی اداری خودشان را وبا دیوان مرکزی تبریزوهرات در زیر نظر میرانشاه تیموری وغیره انجام داده ویا بعنوان والیان حکم گرفته مسئول اذربایجان شمالی وانجام می دادند ولذا سیستم والیگری شیروانشاهیان اذر بایجان شمالی وچنین بود ونیز ونظیر والیگری امیر چخماق یزدی ودر استان یزدبود ویا در دوره تیموریان بود که عمران زیادی ودر دوره مزبور ودر آثار تاریخی یزد آفریده است وعمران شهر های شیروان وشماخی وگنجه آذربایجان شمال ونظیرنحوه اد اره شهر های استان یزدو در دوره تیموریان است ویا نظیر حکومت محلی "امیر طهر تن در ماردین" ترکیه است که مدل امپراطوری تیموریان را نشان می دهد ویا درجه تمدن ترکان برلاسی آسیای مرکزی را ودر کناره های ارس نشان می دهد وکتاب سفرنامه ونیزیان نیز ودر ص 452 و453 کتابش وتعدادی از ان نوع قلعه های نظامی محافظ شهر های آذربایجان شمالی را می شمارد که شامل قلعه النجق نخجوان که قلعه حساس ودر عبور ومرور کوچ عشایر بالای رود ارس بودکه بدست یک داروغه مهم ترک برلاسی سپرده شده بود که ظفرنامه یزدی ونام می برد ویا قلعه گلستان ویا قلعه کنارآذربایجان ویا" قلعه باکو"وپادگان دریایی که شروانشاهان وجهت محافظتش وقصر دیگرشان راهم در قلعه باکو ساخته بودند که در سال 906 هجری ومورد حمله شاه اسماعیل ودراویش وصوفیان پیرامونش قار می گیرد ویا "قلعه شابران "ویا "قلعه شیرک] ویا "قلعه محمود آباد" بالای شیروان ویا چند قلعه دیگر وتا ناحیه "قلعه دربند "بود وبه نقل مولف سفرنامه ونیزیان ونظامیان قلعه های مزبورهم ودر برابر حمله شاه اسماعیل وجان نثارانه از شروانشاهیان ودفاع می کردند و متاسفانه با فروپاشی امپراطوری تیموریان وبا تسخیر هرات وتوسط مخالفان تیموری و"دولت شیروانشاهی" هم ومنقزض شد سکنه آذربایجان شمالی وشهر هایش وصدمات زیادی دیدند واز سوی تاخت وتاز اقوام لزگی ویا قیتاغی شمال دربندی هم آغاز شد وبا تاخت وتاز های اقوام گرجی وارمنی غربی همراه شد ویا با از تاخت وتاز های خانقاه داران اذربایجانهای جنوبی ودر وامان نبودند که جنبش حروفیه آفریده بود ویا جنبش بکتاشی ویا جنبش نقوطیه ویا جنبش صوفیگری خانقاه اردبیل آفریده بود وشگرد تاخت وتاز به اقوام ترک متمدن اذربایجان شمالی را وشیوه خود کرده بودند که بعدا قوم روس هم اضاف شد وبا اختراع جنبش خلقی کمونیزم وهمین نوع از فجایع را ودر مورد مردم شهر های آذربایجان انجام می دادند 8 وباید بیفزایم که با ظهور چنگیزو سقوط حکومت ترکان خزری ودر بالای دربند وباب الباب وحاجی طرخان شمال آذر بایجان وشمال شیروان آغز شد وانگاه وتاتارهای جوجی نژاد وحکومت ترکان خزرودر شمال دربند هم وسقوط دادند که از دوره قبل قباد ساسانی وتا قرن هفتم هجری باقی مانده بود و یا در سالهای 630هجری ودوام آورده بودند و"نام دریاچه خزر"هم وبنام "ترکان خزری "بود که کتاب تاریخ ساسانی دکتر مشکور ودر ص 672 الی ص688وبه تمدن قوم ترکان خزری بالای دربند وتا کناره های ولگا می پردازد وابن فضلان هم ودر سفرنامه اش از ترکان خزری ودر قرن چهارم نام می برد که بعدا اراضی ترکان خزری وشهر هایش وبدست تاتاهار های چچن چرکس وقلماق و تاتارهای حوزه رودخانه ولگا وکناره دریاچه آزوف می افتدکه سفرنامه اولئاریوس ومیرزا ابوالحسن شیرای واز تاتارهای ترک اطراف شهر "قازان "ولگا نام می برد وترکان خزران هم وبه نقل "کتاب خزران "آرتور کوستلر کوچیده وبه لهستان می روند وزندگی قبل از اسلام ترکان خزری هم مورد بحث مردم شناسی دکتر مشکور ودرجلد اول کتاب "تاریخ ساسانیان است ویا زندگی ترکان خزر ویا گزر وبه معنی قوم کوچنده ترک ودر غرب دریای خزر ومورد بحث مردم شناسان دیگر است ویا در پایان قرن چهارم هجری ومورد بحث "مردم نگاری سفر نامه ابن فضلان "می باشد که از نزدیک وقوم ترک خزران رادیده ونظام فرهنگی انان را بحث کرده است ودر آن طرف رود ولگا نیز وهمان ابن فضلان واقوام ترک غز ویا کیماک وقنقلی ویا خرلخ یافث زادگان را وابن فضلان دیده ویا مردم نگاری تمدنی کرده است وبعد از سقوط ترکان خزر وبا امدن تاتار ها ومغولها به دوناحیه شمال دربندواستاراخان ویا به استاری جنوب ارس وجهت قشلاق نشینی وحکومت محلی شیروانشاهیان ودر اراضی آذربایجان شمالی ودچار عدیده شد ووخود ترکان شیروان اذر بایجان واز بقایای اقوام قدیمی ترکان آذری شمال ارس بودند وبعدا نیز ترکان غز سلجوقی وبهه آذربایجان امده و از ارس گذشته واز کناره قبر نوح وپدر بزرگ ترکان یافث گذشته ودر غرب ارس وخط حرکت تهاجمی وبسوی جنگ ملاز گرد ترکیه را آغاز کردند که بقای اسکندر وهنوز در خاک ترکیه باقی مانده بودند وبا شکست دادن ارتش مسیحی امپراطوری بیزانس وسعی کردند وسلجوقیان ـرک اناطولی را ودر سر منشائ های ارس تشکیل بدهند ویا نژاد یافث را وازشهر نخجوان ووتا انقوره ( آنکارای کنو.نی)واستانبول ترک بکشانند وشهر نخجوان و مثلث حرکت ترکان در خاک آسیا بود ویا در سه خط سازنده تمدن سه گانه نژاد ترکان آسیایی واز کنارقبر پدر بزرگشان یافث وحضرت نوح نبی وبه سه نقطه متفاوت آسیایی بود ودر وسط این سه خط استقرار ترکان آسیاهم وقبر پیامبر الهی حضرت نوح وپسرش یافث دفن شده است وبهمین دلیل است که خط باکو و به استانبول ویا باکو به تبریز ویا باکو به فرغانه وکاشغر واز راه دریا و از شهر نخجوان ومقبره حضرت نوح جنب ارس می گزرد وبه فرغانه وبلاساقون وکاشغر وسط اسیا می رسد واز راه دریایی بندر باکو که قبر پدر بزرگشان یافث وحضرت نوح نخجوان قره باغ می گذرد که ارتش روسیه ودر 170 سال انرااز ترکان گرفت گرفت ویا با جنگهای ایران وروس وتشکیل جمهوری خوودمتخار نخجوان وااز همه اقوام آسیایی سلب کرده است 9 وهمچنین سیاست تیمور لنگ ترک برلاسی ودر مورد قبایل زیر نظر جانی بیگ خان وبرکه خان واوزبک خان جوجی زاده چنین بود ومرتبا از دربند ورودخانه ارس گذشته وسهر های ترک نشین شمال ارس ویا جنوب ارس وتا تبریز را وغارت می کردند ویا در دوره تارخی جانی بیگ خان وبه تبریز امدند ولی تیمور لنک ترک زبان ودو اذر بایجان ودر طی جنگی از آنها گرفت ومرکزیت شهر شیروان وباکو را به خاندان شیروانشاهان سپرد ویا داروغه های برلاسیزیر نظر میرانشاه ویا قلعه بانان ترک برلاسی آن شهر ها ودر زیر نظر امیرانشاه ودرپادگان مهم تبریز قرار داد وتا نگذارندکه لزگی ها ویا چرکس هاوطایفه قیتان وقنقرات و نواده ای جوجی وبه شهر های اذر بایجان شمالی جمله بکنند ولیکن چون دست برنمی داشتند ولذا خود تیمور واز دربند گذشته وشهر های حاجی ترخان وسرا ( استا راخان کنونی )وشهر های اطراف قفقازرا گرفته ویا شهر های کولا وطاوس وچرکس وولگا ویا شهر مسکو وکیفاوکراین را واز دست نوادگان جوجیگ رفت ویا در طی یک جنگ خونین وبا جماعت اولوس جوجی و در طی سال 797 هجری گرفته ویا از دست توقتمش خان وسربازانش گرفت که نوادگان جوجی ویا باتوخان مغول بودند وتعیین داروغه شهرهای مزبوررا و از دست خاندان جوجی در آورده وبه خودش اختصاص دادوپسرش میرانشاه هم وجنگهای کناره ولگا وبا توقتمش خان ودر کنار تیمور بود که وارد مسکو شدند ولی هدف تیمورو از لشکر کشی به نواحی مزبور ودر گیری با بدنه اقوام تاتار واقوام مختلف ساکن در مناطق مزبور نبود وبلکه تنها هدفش وتعویض نظام فرماندهی منطقه ویا تعویض شحنه های مغولی نژاد جوجی منطقه وانحلال "اردوی زرین وسیمین مغولان ودر منطقه مزبور بود وتا داروغه های برلاسی وکلانتریهای گمارده خودش را بگمارد که می توانستند امنیت جاده ها ویا نظام فرهنگی شهرهای تاتارستان آسیا را وبالا ببرند وهدفش هم از آتش زدن شهر های حاجی طرخان ووشهر سرای وخاتمه دادن به سرکشی قومیت گرایانه انها ودر حمله به نواحی مختلف آسیا ویا سعی کنند که به حوزه حکومتی امیرانشاه ودر شهر های آذربایجان شمالی حمله نکنند وهمچنین شهرهای مسکو ویا شهر غازا ن وآستاراخان را واز دست خاندان جوجیو بیرون اورد وبنا به نقل ص 817 کتاب "ظفرنامه یزدی" وشهر مسکورا ودر سال 797 هجری وضمیمه امپراطوری تیموریان نمود وآنگاه اراضی اطراف دریاچه ازوف ویا شبه جزیره کریمه وتا کیف اوکراین وتا رودخانه دنی پیر ونواحی اس وسمسم وایالت چچن وچرکس وکولا را گرفت وفرماندهان نظامی وداروغه های تاتاری در ان شهر های تاتار نشین آسیا گماشت وفلسفه اتش زدن شهر حاجی طرخان وبخاطر انتقام کشی از حمله آنان وبه شهر زنجیر سرای ما وراءالنهر اسایی مرکزی بود که در غیاب تیمور وبه زنجیر سرا تاخته وانرا غرت کرده بودند و سوزاندن منازل شهر" سرای" ویا شهر اوزبک نشین وجوجی نشین شهر سرای وفلسفه خاص داشت که ص 826 کتاب ظفرنامه یزدی هم ودر این باره می گوید : وتمامی شهر اهالی حاجی ترخان را کوچانده وسپس شهرهای مزبور را آتش زدندکه سکنه اش وبه نقاط دیگر رفته واولوس جوجی منحل بشود وهمچنین ص کتاب مزبور ادامه می دهد که : خراب کردن شهر" سرای" وبخاطر انتقام جسارتی بود که لشکر شهر مزبور ودر تخریب شهر زنجیر سرای وراءالنهر ودر غیاب تیمور انجام داده بودند وبا خلع خاندان سلطنتی جوجی ویک منطقه خاص وبنام "تاتارستان "ودر شمال غربی آسیا تشکیل دادکه اغلب از اقوام "تاتار نشین ترک آسیا "بودند وودر جنوبش نیز و"ایالت ترکستان غربی آسیا "را بوجود آورد ویا در حوزه اطراف رود خانه ارس که قبلا ترکان کوچیده بودند ونیز بقیه اقوام کرد وعرب ولرنشن آسیاصغیر را هم وبا تسخیر شهر بغداد واز دست ال جلایر وشاهان ممالیک مصر خارج کرده واین بار وایالت مستقل کردویا عرب نشین اسیا را هم ودر مدیریت پسرش عمر شیخ تیموری قرار داد ولذا در تقسیم بندیهای ژئوپلیتکی آسیایی خود وایالت های را بوجود اورده بود که اغلب اقوام هم نژاد ویا هم زبان ویا هم مذهب بودند ویا با شباهتهای واحد فرهنگی ونزدیک به هم بودند که راحت تر به عمران منطقای خود فکر بکنند ودر نواحی اقوام چینی ویا هندی نیز چنین ابتکار منطقه ای که بعد از مرگش فرو پاشید وبه نقل کتاب ظفرنامه یزدی وسعی داشت که برخی از قبایل شرکش قرا قویونلو ترک را هم وبه ترکستان مرکزی آسیا وکوچ بدهد وتا سیستم نظامی امپرطوری مرد نظرش را بهم نریزند این نوع حقوق نظامی آسیایی ودر یاسا نامه چنگیز خان وبه سران چهار اولوس نظامی "اولوس تولی ویا آولوس اوکتای وجوجی و اولوس جغتایی داده شده بود که چهار پسر چنگیز وسپهسالار چهار ارودو گاه نظامی بزرگ اسیایی نودند ووبقیه اقوام اسیایی وفقط حق فعالی اقتصادی واداری منطه قومی خودشان را داشتند ودر تحت فرماندهی نظامی ان چهار نفر وحق شرکت در فعالیتهای رده پایئن نظامیگری را می توانستند بدس آورند ودر صورت عدم تمایل به شغل مزبور ودر امور انتخاب شغل اداری وصنعتی وکشاورزی ودامداری وتجارت شهر های آسیایی حقوق شغلی ازادانه داشند وفقط در صورت گرایش به شغل نظامی گری وتشکیل ارتش قومی ومنطقه ای وتنبیه در یاسا نامه چنگیزی می یافتند ومدل امپراطوری تیموریان ونظیر مدل امپراطوری مغولی و ویا ارتش امپراطوری سلجوقی وساسانی ووهخامنشی بود که مدل ارتشهای بزگ آسیایی را بوجود می اورد که از درگیری های قومی آسیایی وجلو گیری بشود و34اصل مندرج در" تزوکات نامه تیموِری ونظیر تقسیم کار مشاغل نظامی وغیر نظامی سکنه آسیا ودر یاسا نامه چنگیزی بود که اقوام آسیا یی متفرقه ودست از ارتش های قومی بردارند واقوام کثیرش وتحت حاکمیت یک ارتش بزرگ امپراطوری بیایند که امنیت اراضی ویا جاده اسیایی وبا کارکردیکسان ارتش بزرگ اداره بشود ویا جرایم سیاسی ونظامی متعدد وبرمبنای تعدد قومهای آسیایی بوجود نیاید ویا جرایم متعدد وگوناگون وتعریف حقوقی نشوند ویا هرکی بخاطر ارتش قومی خاص خودش وبا ارتش واسلحه قوم دیگر وکشته نشود ویا جاده های هرقوم وبرای تجارت قوم دیگربسته نشده ویا بخاطر اسلحه قوم دیگر بسته نشود و وتیمور لنگ ودر دادن حکم نظامی به فرزندش میرانشاه در تبریز وچنین تئوری امپراطوری گونه را در نظر داشت . وبرعکس تئوری وی وارتش های ملی ویا قومی وهرکدامشان وبا اسلحه ویا تشکل نظامی خود وبضرر طبقات داخلی ویا جهت جنگ با اقوام دیگراسیایی اندیشده ه با سقوط هرات واین گونه ارتش های ملیوقومی در آسیا وبا تلاش پشت پرده کمپانی هند شرقی بوجود امدکه ازبکانی که تیمور وشهر سرای وحاجی طرخانی آنان را اتش زده بود ولذا با گرفتن اسلحه گرم واز همان کمپانی مزبور وعلاوه از تشخیر سمرقند که متعلق به جغتایی ها بود وجغرافیای خاک هرات را هم گرفتند که اقوامش واز شاخه های مختلف جغتایی بود وحتی تجاوز اوزبکها به شمال افغانستان نیز وبدلیل دشمنی قدیمی بین جغتایی ها بود وچرا که سلطلن محمد شیبانی اوزبک واز اعقاب جوجی و ساکن استاراخان وغیره بود وظهیر الدین میر زای بابری ونواده میرانشاه را هم ازشهر بلخ وکابل بیرون کردند ومجبور شد از کابل وبه دهلی برود ودر قضیه سقوط بگرام قند هار ودوباره به اففانستان برگشته اند وهدف تیمور از کوچدادن تاتارهای ساکن در شهرهای حاجی ترخان وسرا که وبه مرتع قشلاقی اطراف ارس وچشم ندوزند که اراضی اندکی وجهت دامداری منطقه داشت ولی با بی فرهنگی خود وهمه شهر ها ر به تخریب می کشیدند وبعد از چند سال همان تاتار ها ی اطراف شهر استارخان روبه نزد تیمور آمده وخبر دادند که با فوت توقتمش خان که نوه بیست وسومین جوجی بود و"اردوی نظامی وی و"اولوس جوجی "ومنحل شده است وتاتارهای مختلف همان بلاد ونواحی حاضرند که نظیر جغتایی ها وامپراطوری تیمورلنگ ویا خاندان وی را بپذیرند ولی بعد از مرگ تیمور لنگ وتزار ها از بدوی بودن وبی فرهنگی انان ونهایت سوء استفاده را کردهه وبجای خاندان جوجی آسیایی نزاد واین بار تزارهای اروپایی نشین پطرزبورگ ودر راس هژمونی ومدیریت همان تاتارهای فاقد فرهنگ اسیایی قرار گرفته بودند وسلطه اروپایی ها را وبر خاک اسیا اضافه می کردند وکه به استاخان مزور ونواحی اطراف خزر امده ودر حالیکه قوم روس ودر کشور 150 میلیونی روسیه وتنها 18 میایون جمعیت دارد ولی بقیه جمعیت شهر هایش وهمگی تا تار نشین ترک هستند که اسامی قومهای تاتار مزبور ودر کتاب جامع التواریخ امده است که در مقطعی اخاص ز تاریخ آسیا وبصورت صد گروه تاتار وبه دور چنگیز خان جمع وسلطنت امپراطوری وی را شکل دادند که اقوام گوناگون تاتار ویا ترک آسیایی وی وحداقل در زبان ترکی اشتراک داشتند ویادر نژاد مشترکشان ویا در مذهب حنفی اسلامی خودشان ویادر هم قاره بودن با یکدیگر وبنام سکنه آسیا وهمگی اشتراک واحد داشتند که امپراطوری چین ویا روسیه وآن مشخصات را ندارد
این وبلاگ شامل :