باکو و زبان وفرهنگ وقومیت حوزه تمدنی دوسوی رودخانه ارس (بخش  سوم) از : دکتر محمد خالقی مقدم-

باکو و زبان وفرهنگ وقومیت حوزه تمدنی دوسوی رودخانه ارس
(بخش سوم)
از : دکتر محمد خالقی مقدم-
مردم شناس اقوام آسیایی

 

7 وآری حرکت کوچ روانه اقوام ترک رمه دار واز همه ابادی های رمه دارترکستان وسط اسیا و به خاک ترکیه ویا به دو اذر بایجان وشمال سوریه وعراق ودر عهد هلاکوخان مغول ویا به دهات اذر بایجان ایران ویابه دهات آذر بایجان شمال ارس وبزرگترین مصیبت شهر های مدنی سه کشوربود که از دوره سلجوقیان ترک ونظام اداری ومدنی خوب یافته بود که بخاطر فرهنگ بالای ترکان سلجوقی بود وترکان تیموری نیز می خواستند ارتقائ فرهنگی انرا بیشتر بکنند ولی با تشکل اقوام بدوی کوچ رو افت کردویا در در طول تاریخ 300ساله بعدی عقب رفت وبخاطر آن بود که اقوام جدید ترک این سه کشورودر دوره تاریخی مزبور وهمگی "اقتصاد رمه داری" را بلد بودند ومدل های دیگر اقتصادی را نمی شناختند ومتاسفانه رود خانه ارس هم ومحل قشلاق نشین اقوام کوچ رو قرار گرفته بود که در ایام سابق تر و ترکان متمدن تر ودر دوسوی آن ناحیه "دولت مدنی تر" تشکیل داده بودند ولی با حرکت تاریخی دسته جمعی ترکان رمه دار وسط آسیا ودر دوره هلاکوخان مغول ودره های طولانی ارس وبا طول 910 کیلومتر وبا مرتع زار هاخوب دوطرف رود خانه واداره اش مشکل شده بود ورودخانه ای که از بزرگترین رود خانه های اسیاست وبا دو دشت خوب ودر جنوب شرقی انتهای ارس وبنام دشت مغان که مرکزیت مرتع زار آن و "قصبه گرمی" بود که قبل از ظهور اسلام وقصبه تجمع روحانی های مغ زرتشتی وبا بازهای هفتگی پر رونق در روزهای یکشنبه ویا احتمالا در چهارشنبه داشت ومرکز دشت شمالی ارس هم وبنام "قصبه اران "وبیلقان بود که قشلاق نشین رمه داران کوهستان قره باغ آذربایجان شمالی بود وقصبه آران واز دوره نادر شاه به بعد وبنام "قصبه بیله سوار "نامگذاری شده است وو"بیله سوار "هم امروزه دو قصبه نزدیک هم می باشند که اولی بیله سوار ایران است ودیگری هم با مسافت نزدیک و"قصبه بیله سوار"جمهوری آذربایجان است که بعد از قراداد ترکمنچای وبین ان دوقصبه بیله سوارو مرز کشیده شده است ودر عین حال وهمان قصبه گرمی مرکز دشت مغان هم ونزدیک دو قصبه بیله سوار است ولی برخی از نویسندگان که معنی زبان شناختی "دشت اران "آذر بایجان شمالی را واز نظر لغت شناسی نمی دانندوتفسیر غلط از لفظ "اران "کرده اند ونمی دانند که لفظ "اران " واز لغت " اران لوق "است ودر لغت ترکی به معنی مرز جدایی دود شت اران شمالی ودشت مغان جنوبی است ویا در ناحیه بیله سواراست ویا ارانلوق یافته واز همدیگر تفکیک وجدامی شوند وودر ناحیه اطراف ان دوروخانه ارس ورودخانه کورا بهم پیوسته واراضی زراعی ومرتعی هموار ویاوسیعی در نقطه تقاطعی دو رود خانه بوجود می اید که گاهی محل اتراق قشلاقی اردوهای نظامی دولتهای مختلف ایران می شد نیز در ناحیه شمال قصبه بیله سوار ایران هم ودر زمان رژم پهلوی ویک آبادی تازه تاسیس بوجود امده که محل تاسیسات شرکت زراعی ایرانی وبا مدیریت مهندس پارسا بود که در آنجا وتاسیسات زراعی زده بود واز ان تاریخ به بعدهم وبنام وی "قصبه پارس آباد "دشت مغان ایران نامیده می شود وهمانطوریکه اسناد تاریخی نشان می دهد ودر دوره هلاکو خان مغول وبهمراه وی وتعدادزیادی از اقوام ترک نژاد ترکستان مرکزی اسیا وبه جغرافیای آسیای صغیر آمدند ویکی از انها هم وشاخه اقوام متعدد قره قویونلو بود که حدودا چهل هزار خانوار چادر نشین ترک قراقونیلو بود واز هلاکوخان اجازه خواستند که در کناره های مرتع زاری رودخانه ارس وئیلاق وقشلاق دامداری بکنند وشاخه دیگرهمان اقوام ترک رمه دار اسیای مرکزی هم وشاخه "اقوام ترک آق قوینلو ها "و بودند که همراه هلاکو خان آمدند وناحیه ئیلاقی آنها هم درمنطقه "حصار قویونلو" و"اوچ آغزلو" و" اتلق بلی " ترکیه بود وجهت قشلاق خود وبه مراتع گرمسیری اطراف ارس می آمدند وبعلاوه قوم ترک سوم نیز وقوم "ترک قرامان "بود که مراتع ئیلاقی انها ونواحی کوهستانی اطراف شهر قرامان ترکیه بود وزمستانها هم جهت قشلاق به مراتع اطراف نخجوان ارس وشمال اردبیل می آمدند ونیز"اقوام ترک ایدین لو" هم وگروه دیگراست وگروه چهرم نیز اقوام ترک شاملو وروملو وشامبیاتی وموصللو غیره است که بهمراه ارتش هلاکو خان واقوام ترکی بود که بدلیل استقرار در شمال سوریه وشام وبه قوم ترک شاملو وروملو وشام بیاتی ویا ترکان موصل لو وذوالقدر مشهور شدند که برای قشلاق خود وبه دشت مغان می آمدند وبعدا هم وجهت بهره مندی از مراتع دامداری دشت مغان ویا مراتع شمال اردبیل وهمان قوم شا ملو ویا روملو وبه شاه اسماعیل صفوی پیوستندودر حالیکه تیمورلنگ می خواست انها را به دلیل تولید ناامنی ودوباره به آسیای ُمرکزی برگرداند که شیخ صفی واسطه شد وگروه دیگرهم و ترکان قاجار بودند که بنا به نقل کتاب منتظم ناصری" وهمراه هلاکوخان مغول آمده بودند ویا از دشت های ترکستان وسط آسیا حرکت کرده وآمده واز هلاکوخان اجازه گرفتند که ئیلاقات خود را ودر ارتفاعات کوههای قفقاز شمال شهر های شکی وشماخی وگنجه اذر بایجان شمالی ودامداری بکنند وزمستانها هم وجهت قشلاق خود ودر مسیر رودخانه کورا حرکت کرده که رود خانه مزبور ودر ناحیه ای است که رودخانه کوراو به ارس می پیوند وقوم قاجار هم ودر مراتع اطراف آبادیهای علی "بایراملی "و "قره باغلی" و"ینکی کند" حاشیه ارس ودر دشت اران وقشلاق خود را داشتند وبعدا شاه عباس صفوی قسمتی از آنان به استراباد وآق قلعه ترکمن صحرا وشهر مرو کوچانید وشاخه اقوام قاجار ایران از آن دسته می باشد وقمت زیادی هم در ناحیه اطراف گنجه وایروان باقی ماندند ووقوم پنجم ترک هم وقوم بیات ووقوم قنقلی ترک می باشد که از ترکان اطراف خوارزم وخجند واترارترکستان آسیا بودند وهمراه جلال الدین خوارزمشاه وازناحیه ترکستان مرکزی آسیا ودر مقابل مغولان فرار کرده وبه کوههای اطراف گنجه وغرب ایروان آمده بودند وبعد از کشته شدن سلطان جلال الدین خوارزمشاه وتسلیم هلاکو خان شدند واز وی اجازه گرفتندکه جهت دامداری زمستانی خود وبه اراضی گرمسیری اطراف ارس بیایند واقوام ترک شمس الدین لو ویا قو مجبرائل لو ویا "قوم جوانشیر ترک هم از هلاکو خان اجازه گرفتند که تابستانها ودر مراتع کوههای منطقه "ناگور نو قره باغ" ودر ناحیه "خان کندی" و"یاشلی بل" و"شوشی" آذر بایجان شمالی دامداری کرده ودر زمستانها هم وبه منطقه گرمسیری" فضولی" ویا "کریم بیلی "شما ل ارس بیایند و"طایفه جوانشیر ترک "معتقد است که از اقوام ترک دوران سا سانی می باشد وبرخی از انان ودر جنگهای ایران وروس وبه جنوب ارس امدند اقوام ترک دیگری هم که همراه طغرل سلجوقی وبه ایران آمده بودند ویا جزء"ترکان غز " دشت های ترکستان آسیا بودند وحدود 220 سال طوایف ترک اتابکان ایلد گز سلجوقی آذر با یجان را تشکیل می دادند وبعد از همان ایام وخیلی از آنان وهنوز رمه دار باقی مانده بودند وبرخی هم شهر نشین شده ودر تبریزوشهرهای دیگرآذربایجان ویا در شهرهای ترکیه وساکن شده بودند وتبریز مرکز اقتدارشان بود که تعداد از ترکان مزبور وجذب کار های دفتری واداری وتجاری همان شهر ها شده بودند ولی بقیه ونظیر ایام سابق رمه گردانی متحرک می کردند وبعد از آنکه اخرین شاه ا تا بکان سلجوقی درتبریزودر سال 656 هجری وتسلیم هلاکو شد ویا کلید خزاین ودارالحکومه ودفاتر اداری تبریز راو تسلیم هلاکو خان شد ووبقیه روسای قبایل کوچ رو ساکن در منطقه اذربایجان هم به هلاکو مراجعه کرده واجازه خواستند که نظیر ایام سابق به دامداری پرداخته ومسیرهای یئلاقی وقشلاقی انان وبه مراتع دشت بزرگ مغان ودر جنوب ارس بهم نخوردوتعدای از آن اقوام ترک سلجوقی آذر بایجان جنوبی هم و ساکن درکوهستانهای قره داغ ویا در ارسباران بودند ویا تابستانها هم در کوهستانهای ارسباران ومرند وزنوزواطراف ورزقان واهر ( شهر قدیمی اهورا مزداپرستی ) وپیشکین شهر ( خی یو ویا مشکین شر کنونی )ورمه داری ئیلاقی کرده وزمستانها هم در مسیردره رود خانه قره سوحرکت کرده که از ورزقان شروع شده وبه ارس می رسد وبه قشلاقات جنوب رودخانه ارس می رفتند وبرخی از افوام ترک هم واز ابادیهای کلیبر ارسباران پائیی آمده ودر کناره جنوبی مرتع زار ابادیهای عاشقلو وخمارلو وخداآفرین واصلان دوزجنوب ارس وبه طرف مراتع قشلاقی مناسب اطراف بیله سوار ویا قصبه گرمی دشت مغان می رفتند ووچادر نشین های ترک کوهستان سبلان جنوب غربی اردبیل ومشکین شهر وکوههای بز غوش سراب نیز چنین بودند وچادر نشینهای های مراتع اطراف سهند ویا قافلانکوه اذر بایجان وچمن اوجان وهشترود وشقاقی های میانه وگرمرود هم وزمستانها وبه قشلاقات دشت مغان می رفتند واقوام ترک مقدم مراغه ویا بناب وآذرشهر ییلاقات کوه سهند نیز چنین بود وواقعه ای دیگری هم که در دولت هلاکو خان اتفاق افتاد که هلاکوخان واز شاخه "اولوس تولی" مغول بود ولی "اولوس جوجی" وبه رهبری "باتوخان" که تسلط شهر های آذربایجان شما ل ارس را داشت و شهر استاراخان در شمال خزر وپایتختش بود ولی اقوام دامدار تحت نظرش ودر ناحیه سرد سیر جنوب ولگا که به خزر می ریخت وپایتخت استاراخان ومرتع قشلاقی مناسب نداشتند ودر حالی در سال 654 هجری وآستاراخان را تاسیس کرده بود ویا بعد از کشته شدن "حاجی طرخان" و"رهبر قوم ترک خزر" در انتهای ولگا وپایتخت وشهرهای بلنجر وسمندر قوم خزران بدست انها افتاده وانها را به لهستان کوچانیده ولی تاتارهای جوجی ودر اطراف استاراخان ومرتع گرمسیری نداشتند وآنها واز هلاکوخان وفرزندانش تقاضا داشتند که اجازه دهند تا شهر دیگری بنام شهر آستارا ی گرمسیری ودر جنوب ارس ایجاد بکنند که اقوام رمه دار وتاتار های ترک زبان آستاراخان شمالی هم وزمستانها وگوسفندان خود را به مراتع گرمسیری اطراف همان آستارا ی جنوبی بیاورند وبالاخره که انرا هم تاسیس کردند ولی با مخالفت هلاکو خان واولجایتو قرار گرفتند کهاولجایتو به شمال گیلان لشکر کشید ویا هلاکوخان وبا برکه خان در اطراف شیروان در گیر جنگی شد وبعدا هم وتسلط اقوام جوجی بر شیوان واستارای جنوبی ومورد مخالفت تیمورقرار گرفت ودر هرحال اقوام ترک وچند صد سال ومراتع دو سوی ارس را حوزه قشلاق خود قرار داده بودند وبرای امدن به مراتع قشلاقی خود وحدود 910 کیلومتر مسافت می پیمود ند ودر مسیر حرکت خود با داروغه های تیمورهای ودر شهر های ترکیه واذربایجان شمالی وجنوبی در گیر می شدند ونهایتا تیمورلنگ تصمیم گرفت برخی از اقوام نا ارام ترک را به ترکستان مرکزی عودت ویکی از انها کوچاندن برخی از اقوام ترک ناآرام قرا قوینلوبود که بعدا وبا شاخه های مختلف طوایف ترکش که در ایران وترکیه واذربایجان شمالی ومدتی حکومت کردند وبعد از امدن به ایران وبا اجازه هلاکو خان ودر یک مسافت 910 کیلو متری دره طولانی ارس وچراگاه زمستانی وتابستانی بدست اورده بودند که سر چشمه ارس واز کوهستان "بین گول داغ "ترکیه شروع می شد وتا ناحیه "بایاندوان " جنوب باکو وبه دریای خزر می ریخت ادامه داشت وسر منشا رود خانه ارس هم ودر کوهستان بینگول ترکیه وهزار برکه چشمه سار داشت که بخشی از ان به رودخانه ارس می ریخت وبخش دیگرش هم وبه رود خانه فرات می ریخت وشاخه های اقوام مختلف ترک قره قویونلو هم ودر مراتع بیرونی آن شهرهای دیار بکر ویا ارزینگان ویا ارزروم وصحرای موش ویا اطراف توقات وغیره بود وقبل از زمستان ودر اطراف شاخه های ارس حرکت کرده وزمستانها هم از "قصبه قره قویونلو ترکیه "گذشته واز طریق مرتع زار های حاشیه ارس نخجوان گذشته وسپس از از مراتع اردوباد شمال ارس گذشته ووارد مرتع زار های مینیجوان وکریم بیلی واحمدلی وبیلقان و ایمشلی وساعتالی شده وبه "دشت اران "رسیده ودر محل اتصال دو رودخانه ارس ورود کورا وقشلاقات نهایی خود را می گذرانیدند وقوم دیگر ترک هم از همان مسیر ویا از کناره ارس حرکت کرده ودامهای قره قویونلو ویا آق قویونلو خود را می چرانیدند و"طوایف آق قویونلو"می باشد که طوایف مختلفشاناز اسیای مرکزی آمده بودند ودر کتاب "عالم آرای امینی "مدعی می باشند که مقبره حضرت نوح ودر نخجوان وجنب ارس می باشد ولذا دامهای خودشان را در اراضی متعلق به حضرت نوح ویا متعلق به پدر بزرگشان یافث ترک و"چرای دامی" می دهند ویا در اراضی همان نخجوان چرا می دهند که نوح نبی واولین معبد "مزگت خداپرستی" را ودر 5000 سال قبل بنا نهاده است ویا در ایام طغیان رودخانه ارس وخانواده اش ویا مرغان خانگی ودامهای خودش را هم در کشتی ساخته خودش جمع کرد وتا در کشتی شناورمزبور ومصون مانده ونظبر بقیه سکنه آبادیمزبور ودامهایش را وطغیان سیل نبرد وکتابهای دیگر عصر تیموریان نیز از حضرت نوح وفرزند یافث ترک وی نام برده ویا ویا کتابهای اوایل عصر سلجوقی وقرون اولیه اسلامی هم وترکان آسیا را واز نژاد یافث پسر نوح می دانند وکتب دیگر هم وزرتشت را از "نژادیافث نبی "می دانند که در شهر گنزه ( گنجه ) متولد شده است ومعتقدند افردای مثل ابن حوقل در قرن هفتم می گوید زرتشت در جنب دریاچه اورمیه آذربایجان متولد شده است ودریاچه اورمیه آذر بایجان جنوبی وبا دریا چه مینکه چائور شمال گنجه ( گنزه اشتباه گرفته است که در کتاب اوستا ودریاچه چیچست نامیده شده وبعلاوه بنیانگذار واژه آذر بایجان ویا (آتروپاتکان )هم ونواده یافثترک می باشد که از شهر بغ کو( باکو ) قیام کرد وپادگان دریایی اسکند را ازسربازان اوگرفت ودر آذربایجان شمالی وریاست قبیله ترک رمه دار بود واقوام آق قویونلو هم ودر کتاب علم ارای امینی معتقد بودند ک خوب شد که از کناره های مرتع زاری جیحون وسیحون وبه کناره ارس آمده اند ولذا نام سابق جیحون وسیحون مکان سابق رمه داری خود را این بار به کوههای ییلاقی ترکیه وسر منشائ ارس وفرات داده بودند که "کوه سیحان" و"کوه جیهان" می نامیدند ویا مراتع ییلاقی خود را با این اسامی می نامیدند که اقوام ترک مزبور ویا شاخه های مختلف تیره ها وطوایف ترک آنان ودر کوچ دسته جمعی از ترکستان مرکزی اسیا واز خیر"رمه داری در اطراف جیحون وسیحون" گذشته بودند وان مراتع را وبه اقوام مختلف مغول واگذار کرده بودند که مرتع دره های گذرگاهی جیحون وسیحون وبیشتر در دره های عمیق ولی کناره های ارس ویا مراتع قشلاقی دو طرف ارس ومسیر طولانی وهموار بود وخوشحال بودندکه اقوام دیگر اسایی وچنین رودخانه بزرگ وطولانی وپر مرتع ندارند ولذا شبها در قشلاقات گرمسیری دو طرف ارس واغلب افسانه "دده قود قود "و"اسطوره کور اوغلو "ویا "داستان امیر ارصلان نامدار" و"داستان اصلی وکرم ترک وبهمدیگر نقل شفاهی می کردند وآری ادعاهایشان زیاد بود ولی هنوز چند صد سال بود که در در "فرهنگ بدوی رمه داری" در جا می زدند وبهمین دلیل هم زیر بار فرهنگ پذیری اداری ومدنی ترکان پیشرفته را نداشتند ویا زیر بار تمدن اداری ومدنی سلجوقیان ویا ترکان متمدن تیموری نمی رفتند که نظام اداری بهینه شهری را بوجود اورده بودند ویا در شهر های ارزروم وماردین وآمد وتوقات ترکیه در دوره سلجوقی بوجود آورده بودند ویا درشهرهای اطراف تبریز آذرباجان جنوبی بوجود آورده بودند ویا در شیروان وگنجه اذربایجان شمال بوجود اورده بودند ولی آنان وبرخی از اقوام دیگر ودر طی سیصد سال رفت وامد یئلاقی وقشلاقی خود ودو طرف رودخانه ارس وفقط از بیرون "شهر های متمدن "مزبور می گذشتند وبه "فرهنگ شهری" و"معیارهای نظم پذیری" ان شهر ها بی اعتنا بودند وصرفا جهت خرید از آن شهر ها وبه درونش رفته وزود هم خارج می شدند ولذا فرهنگ سازی آن شهر های دوران سلجوقیان ترکیه واذربایجان راهم نمی پذیرفتند که "نهادینه سازی ترکان متمدنتر از خودشان" بودولی وبه فرهنگ پذیری ترکان متمدن تیمویان هم تن نمی دادند و"ستیز فرهنگی با تمدن ترکان تیموری" هم وبراه انداخته بودند وآری نضج فرهنگ پذیری دوره تاریخی مزبور ودر "حوزه رودخانه ارس" وبا کندی تکامل می یافت وحتی خودشان را تابع پذیری ترکان آذری قدیمی ونظیر ترکان شیروانشاهی هم نکردند وبرخی از سران دولت ترک شیروانشاهی ویا کارمندان باسواد زیر دستشان را می کشتند وهنوز هم توجه به حوزه تمدنی ترکان دوسوی ارس ومورد توجه جوانان فارغ اتحصیل دانشگاه تبریزنیست ویادر مخالفت با سلجوقیان وتیموریان ومورد توجه دانشگاه آنکارا ویا دانشگاه باویا دانشگاه استانبول ویا جوانان ترک دانشگاه تههران هم قرار نگرفته است ک چند شهر مهم "حوزه تمدنی ترکان اسیا "هستند وتنها در تحقیقات دانشگاهی خود وبه حوزه تمدنی اطراف فرات ودجلهتوجه دارند وتنها به حوزه تمدن بابلی ونینوای اشور ی وکلده توجه دارند که از فرزندان دیگر سام وحضرت حضرت ابراهیم است وبنام "اقوام سامی" نامیده می شدند که در کناره فرات تمدن آفریدند که سفرنامه مادام دیولافوا ویا سفرنامه بایندری واروپائیان وبه تمدنهای بابلی واشوری وعیلامی توجه دارند که در کناره دجله وفرات وکارون شکل گرفتند ولی شناخت حوزه تمدنی اقوام ترک ویا غیر سامی و در کناره ارس را ودر عصر حاضر هم از یاد اغلب افراد رفته است که یک "نوع تاخر فرهنگی "می باشد وهمین نوع از تاخر فرهنگی بود که باعث شد ترکان عثمانی وترکان قره قویونل واق قویونل وترکان صفویه دست در دست همدیگر کرده وبا "دولت ترک متمدن تیموریان "مخالفت کرده وانرا شکست بدهند وتا بحال وهم درمورد عواقب غلط این نوع اقدام خود ومطلب ننوشته اند که تیمور لنگ حواس اش به ان نبود وباید افزودکه هلاکو خان که از "اولوس تولی " ویا کوچکترین پسر چنگیز بود و در تقسیم بندی قدرت قوریلتای سران نظامی مغولان وبعد از مرگ چنگیز خان تصمیم گرفت شد که اداره شهر های ایران وترکیه وعراق ویا سوریه وعربستان ولبنان ودر آسیای غربی ویک واحد جغرافیایی سیاسی محسوب شده وبا مرکزیت شهر تبریز وبه هلاکو خان واز فرزندان تولی واگذار بشود ویا اداره شهر های روسیه وقفقاز واوکراین ومجارستان وشبه جزیره کریمه هم وبه جوجی وفرزندش باتوخان برسد وولی جوجی از شرکت در قوریلتای بعد از مرگ چنگیزخان خود داری کرد ونیز معتقد به کار گیری "یاسانامه چنگیزی" ودر اداره شهر ها نبود که مورد مخالفت جغتای وفرزند دوم چنگیز خان قرار گرفت که اداره شهر های ماورا ءالنهر وافغانستان وپاکستان وبلوچستان وبه جغتای رسیده بودکه بعد ا قسمتی از شهرهای شرق ایران را هم گرفتند ومثلا منطقه جغتایی اسفراین ویا جغتایی های ترکمن صحرا ویا غلجایی های سبزوار ویا قوم هزاره های جغتاییشهرستان تربت جام وتایباد خراسان ویا طایفه اوغانی های ونکودریهای جغتایی کرمان واز طوایف وابسته به اولوس جغتایی بودند ونواحی چین وکره شمالی ویا ژاپن وهندوچین ونواحی مغولستان آسیا هم وبه "اولوس اوگتای قاان "رسیده بودکه فززند بزرگ چنگیز خان بود ولی بعد از مرگ ابوسعید ایلخانی ودر سال 734 هجری و"نظامیان وابسته به اولوس تولی" وقدرت خودشان را از دست دادند که نظامیانی از اقوام مغولی چوپانی ویا اویراتی ویا سلدوز وال جلایر وغیره بودند وخوانین وارتش جغتایی آسیا هم که از عملکرد های اولوس جوجی ناراحت بودند وهمگی با تیمور لنگ بیعت کردند وواورا "داماد جغتایی "خود کردند وتا در رکاب وی باشند ویا حدود 60 سال وبه نواحی مختلف اسیاولشکر کشی بکنند واقتدار نواده قوبیلای خان ودر چین هم وهمزمان با مرگ ابوسعید ایلخانی در سلطانیه ودچار اشوب داخلی شده بود ولذا بعد از مرگ ابوسعید ایل خانی ونوبت قدرت گیری امیر تیموترک ربود که از قبیله ترک برلاسی وی واز تاتار های سفید بودند که عمویش وبعنوان حاکم قبیله برلاس وحاکم شهر کش ترکستان مرکزی آسیا بود و"قبیله ترک برلاس" هم و""قبیله بزرگی در آسیا "بود ند که در منابع تاریخی پراکنده واسامی صد ها داروغه برلاسی آمده است ویا اسامی فرماندهان نظامی برلاس آمده است که خویشاوند قومی وهم نژاد تیمور لنگ ودر لشکر کشی ها بودند واغلب لقب ترخان گرفته بودند ومتاسفانه کمترین تحقیق در مورد آن قوم ترک برلاس وکارکرد نظامی اشان ودر آسیا قرار نگرفته است که عملکردشان ویا جمعیتشان واز طایفه ترکان سلجوقی بیشتر می باشد ومثلا بنا به نقل ص 70 کتاب ظفرنامه یزدی ولقب برلاس واز اسم "ایردمجی برلاس "عصر طغرل سلجوقی " اخذ شده ودر سال 449 هجری رواج یافت که هم دوره تاریخی با طغرل سلجوقی ودر ترکستان وپدر بزرگ تیمور لنگ برلاسی بود وبه نقل همان ص 70وایردمجی برلاس ودر ان تاریخ 29و فرزند داشت که بعدا نوادگانشان وبه عونوان طایفه برلاس وبه تیمور لنگ پیوستند ویا بعنوان داروغه ویا فرمانده لشکروارد ارتش تیمور لنگ شدند ودر زمان جوانی تیمورهم وعمویش وامیر حاجی برلاس بود که حاکم همان قبیله برلاس بود که در دره های اطراف سیحون وفرغانه وییلاق وقشلاق می کردند ودر حدود 120 سال قبل از تولد تیمورلنگ واغلب ترکان از اسای مرکزی خارج شدند وتنها برخی اقوام ترک ونظیر طایفه برلاس وغیره مانده بودند وبعدا بجای "کشور ترکستان " و"کشور اوزبکستان کنونی آسیای مرکزی" شکل گرفت والبته در دوره دولت تیموریان هم (جغتایی وترکی) بودند وبعدا کاملا اوزبک نشین شدند ولذا با ظهور چنگیز خان وجنگ با ترکان امپراطوری خوارزمشاهی وهمان اقوام ترک غز ویا ترک قانقلی و ویا ترک قرلق وترک خوارزمی وترک خلج وکیماک وبیات وسلجوقی وپچناک وغیره واز ترکستان اسیا خارج شده وبه نواحی اذر بایجان وترکیه آمده بودند واقوام ترک دیگر هم وهمراه هلاکوخان خارج شدند وبجای آنان وحدود 120 سال وشاخه های اقوام مختلف جغتایی ودرشهر های ترکستان آسیا زندگی می کردند وهیچ کدام از اقوام اوزبک کنونی ودر مائوراءالنهر ندگی نمی کردند که از حدود 150 سال قبل وتا تاکنون هم وزیر سلطه روسها هستند وبلکه اوزبکها روزگاری در اطراف شهر استاراخان بودند ویا در شمال غربی دریای خزر بودند که ابن بطوطه در اواخر دولت ایلخانی ها وآنها را در شهر سرای ( استا را خان ) دیده است که شاخه مغولی تابع اولوس جوجی بودندکه بدلیل تاخت وتاز به شهر "زنجیر سرای "ماوراءالنهرومورد غضب تیمور لنگ شدند ویا به تحریکات علیه شهر ترک نشین شیروان اذر بایجان شمالی ومورد غضب تیمور لنگ قرا گرفتند وتیمور لنگ برای ادب کردن انها واقوام مغولی مزبور را واز شهر "سرای قدیم سرای جدید) کوچانید وسپس هم ودو شهر سرای ویا حاجی طرخان را هم اتش زد که دیگر به آن شهر برنگردند ویا در نواحی دیگر اسیا وبه دامداری خود ادامه بدهند وچونکه در آن موقع وتاتارهای شهر سرای ویا حاجی طرخان که باتوخان وپسر جوجی در سال 654 هجری وریاست اشان را داشت وهمان شهر ها را از اقوام ترک خزران گرفته بودند که در انتهای والگا ودلتای ریزش ولگا به خزر واغلب در زمستان یخ می زد ولذا اقوام دامدار تابع اولوس جوجی ویا شاخه اوزبکان تابع خوانین جوجی ومراتع قشلاقی نداشتند ویادر طول 120 ساله حکومت ایلخانی ها وجهت استفاده از مراتع قشلاق دشت های اران ودشت مغان دوسوی ارس اذر باجان بهره برده که مراتع مناسب داشت ویا به مرتع اطراف گنجه ونجوان می تاختند که مقبره پدر بزرگ ترکان ونظیر " یافث نبی ویا نوح نبی " ودر اراضی اطراف نخجوان آذر بایجان شمال ارس بود ویا همان اقوام دامدار ساکن حاجی ترخان وسرای شمال خزر وجهت استفاد ه از مراتع اطراف شیروان وگنجه وگاهی برکه خان نواده جوجی وبا ارتش تولی وبه سردمداری هلاکو خان جنگیده بود ویا بخاطر منازعه در مورد مراتع اذربایجان ودر اطراف شهر شیروان آذربایجان وجنگیدند وزمانی هم که اولوس تولی وهمگام با مرگ ابوسعید ودر سلطانیه آذربایجان فرو پاشید ودر ان موقع اوضاع تبریز اشفته بود وللذا نوه هشتم جوجی وبنام جانی بیگ خان ودر آن موقع وجهت بهره مندی از مراتع مناسب دوسوی ارس واز روخانه مزبور گذشته وبه تبریز امده وپسرش بیردی بیگ خان را وبعنوان جانشین خود در تبریز اذربایجان حاکم کرد ویا به توصیه شاهان ممالیک مصر وخانقاه های معمولی شهر شیروان وتبریز را وبه خانقاههای "دراویش حروفیه " تبدیل کرد که در سخنرانی های منبر خانقاه شیروان وتبریز وبا اقتدار یابی یابی تیمور مخالفت بکنند که به ترور برخی از فرزندان تیمور منجر شد و ومیرانشاه هم ودر قصاص مرگ عمر شیخ تیموری ودرویش فضل الله استر آبادی را واز خانقاه شیروان دستگیرکرده به زندان قلعه النجق نخجوان آورده وبا دست خود گردن وی را زد وبعداهم که قبر وی را ودر قبرستان نججوان دفن کرده بود ند وتیمورودر چند سال بعد واحتمالا در سال 804 هجری وبعد از یورش چند ساله خودش وبه نخجوان آمده بود وچونکه دید قبر درویش فضل اله استرابادی وزیارتگاه طرفداران حروفیه شده است وبا استعلام از علمای حنفی مذهب بخارا ویا حلب که معتقد بودند که جنازه وی نباید در کنار مقبره های یافث نبی ویا نوح نبی باشد که پدر بزگ ترکان بود ویا با مشرکان مبارزه می کردند ولذا در اجرای فتوای دینی علمای حنفی مزبور وتیمورهم دستور دادکه قبر وی را ودر قبرستان نخجوان شکافته وجنازه آش را آتش بزنند واری تاسیس این نوع آز خانقاهها شیروان وتبریزوسبزوار واستر اباد واردبیل شیخ صفی ویا خانقاههای ترکیه وبعلبک وطرابلس لبنان ودمشق واز اشتباهات سیاسی حکام سلجوقی بود واز رشد فرقه های اسماعلیه در خاک خود درس عبرت نگرفته بودند وصد سال بعد مورد سوء استفاده خلفای ممالیک مصر گرفت که با فتوای دراویش خانقاههای دزفول وقائن وگناباد واحمد لرهم در شهر هرات وبا چاقو شکم شاهرخ تیموری را وپاره کرد که مدتها مریض بود ودر حالیکه هیچ شاهی ونظیر شاهرخ در شهر های خراسان جنوبی ونظیرشهر خواف ویا تربت جام وویادر مشهد وسمنان ویزد وغیره وعمران وآبادی بوجود نیاورده بود ولی بعدا با فتوای علمای الازهر مصر وهمان خانقاههای ساخته شده سلجوقیان ترکیه ویا ایران وعلیه دولت تیموریان تجهیز شدند وخانقاهایی که صرفا جهت عرفان ونزدیکی به خداومراسم اعتکاف ساخته بودندولی بعدا با تحریکات ممالیک مصر وبه خانقاههای بکتاشی مبارزه کننده با دولت تیموریان ودولت عثمانی تبدیل شدند ونهایتا عثمانی ها هم ومجبور شدند که واردخاک مصر شده ودولت ممالیک مصر را براندازند وبعد از تخریب امپراطوری سلجوقی وخوارزمشاهی که شهر های اذر بایجان وبر اثر ترورهای فرقه اسماعلیه وهدایت شده از خاک افریقایی مصر وکانون هرج ومرج شده بود وبعدا هم که به نقل کتاب جامع التواریخ وحدود صد طایفه بزرگ تاتار آسیایی ویا ترکان آسیا یی ومتشکل شده ووبه خاورمیانه واطراف بغداد امده که خلیفه بغداد ویا مصرو هر دو تا یشان وتواما با امپراطوری خوارزمشاهی مخالفت می کردند وودر آن موقع وفرقه اسماعلیه ایران والت دست شهر قاهره شده ودر 200شهر ایرانی وقلعه نظامی ساخته وبا امپرطوری سلجوقیان مخالفت می کرد ومثلا درقلعه های البرز مرکزی ویا در قهستان ( خراسان جنوبی ) که بدست آورده بودند وهلاکو خان و180 الی 200 قلعه نظامی وابسته به فرقه اسماعلیه را گرفته وبا خاک یکسان کرد و این بار خانقاههای ساخته شده توسط سلجوقیان ترک که از مسایل سیاسی چیزی نمی دانستند وصرفا با توصیه خواجه نظام الملک وامام محمد غزالی وعطار نیشابوری ومولوی بلخی وشمس الدین تبریزی وناشیانه عمل کرده بودند که جایگاه اعتکاف وعرفان وخداپرستی باشد ولذا حدود صد سال خاموش بودند ولی با فروپاشی "دولت تولی "در سلطانیه وتبریز وشیروان ودمشق وبغداد وآنقوره تـرکیه "وفعال شدند (ویا همان آنکارای سابق که هلاکو خان اداره اش را وبدست معین الدین پروانه وزیر ویا خانواده اش داده بود ) ولی بعد از فروپاشی ارتش تاتار تولی ودر غرب آسیا ویا با مرگ آخرین شاه تولی زاده ودر ساطانیه که سلطان ابوسعید ایلخانی بود ودوباره خلفای عباس وبغداد وخلفای ممالیک مصر فعال شده وبجای 200 قلعه نظامی سابق واین بار خانقاهای ساخته سلجوقیان ساده اندیش را به خانقاهای تروریست پرور حروفیه وبکتاشیه ومشعشییه ومرعشیه مازندران ونوربخشه قاین وسربداریه سبزوار واستر اباد وخانقاه صفویه اردبیل تبدیل کردند که دراویش آن واز پولهای سلاطین ممالیک مصر وخوانین طمع کار جوجی آستاراخان تغذیه مادی می شدند که اقوام ساده لوح ودامدار ی را که همراه هلاکو به منطقه آذر بایجان وترکیه وشمال عراق وسوریه آمده بدند وتحریک بکنند که جهت بدست آوردن مراتع قشلاقی خود وبه دوسوی ارس می آمدند ویا در دشت مغان اطراف اردبیل ومشکین شهر واهر وویا دشتهای گرمسیری اطراف نخجوان وگنجه می توانستند با پیروی از دروایش خانقاهای مزبور وبه نان ونوا برسند ولذا عشایر بیسواد و رمه دارویا تازه ه مهاجرت کرده به آسیای صغیرهم فعال شده که همراه هلاکو واز ترکستان وسط آسیا ویا از چراگاههای اطراف سیحون وجیجون آمده بودند ویا چراگاههای قشلاقی خود را ودشت های خوب ا طراف مغان اردبیل ویا دشت اران نخجوان دوسوی ارس کرده بودند وزمستانها هم وهمان اقوام بدوی وسط اسیا وگروه گروه آمده وگوسفندان قره قوینلو واق قویونلو وقره مانلو وقراعثمانلو وغیره خود راآورده ویا از کوههای ییلاقی وپربرف جنوب ترکیه حرکت داده وبه اطراف ودوسوی رودخانه ارس واطراف نخجوان آذربایجان می اوردند که معتقد بودند که قبر یافث نبی (آبوالترک )ویا قبر پدر بزرگشان نوح در نخجوان بالای ارس است وتاتار های ساکن شده در اطراف ولگا وبا مرکزیت حاجی طرخان وسرای نیزکه مراتع قشلاقی نداشتند وهم عقیده با انها بودند ویا برای حیات گوسفندان وخودشان ودشتی جز دشت اران اطراف نخجوان نمی شناختند ولذا انواع گروه تاتار ویا ترک بدوی وگوسفندان خود را وگروه گروه حرکت داده وبه کرانه ارس می آوردند ولذا در طی حکومت 120 ساله مغولان وهیچ نوع نظم سیاسی ویا نظم اداری بر کوچروی زمسنانی آنان حاکم نبود ویا در مسیرشان وبرخورد های خشنی با شهروندان ترک ولی متمدن قدیمی دوسوی ارس آذربایجان می کردندکه از بیچارگی وبدشانسی در شهر های قدیمی اذر بایجان متولد شده بودند ولی در طول حکومت ایلخانی ودولت قره قویو نلوو اق قویونلوو صفویه وحتی در امپراطوری عثمانی به خطر افتاده بودکه از تمدن قدیمی اداری وشهری ویا نظامی آسیا وجز گوسفندان چراندن ویا خانقاه رفتن رانمی شناختند ولذا در مسیر حرکت خود وبسایری از کارمندانهای دیوان های شهری شیروان ویا گنجه وباکو وتبریز ونخجوان وخوی را می کشتند که چرا مانع دامداری ویا استفاده آنان واز مراتع قشلاقی اشان می گردند ومصیبت بزرگی برای نظام اداری وعلمی شهرهای دو اذر بایجان شده بودند که کمتر تاریخ نگار ی در مهضل افرینی مراتع دوسوی ارس ومطب نوشته است وتیمور لنگ هم که از ترکان باسواد تراز آنان ومی خواست که با همکاری جانانه ترکان برلاسی خویشاوندش حل بکند ویا نظم و نظام ودر ادارات شهرهای آسیایی بوجود آورد ویا بوسیله داروغه های برلاسی وگماشته بر شهر ها بوجود آورد ویا نظم ونظام در مسیر کوچ زمستانی وزمستانی اطراف شهر های آذربایجان وترکیه شکل بگیرد ولی با تحریک خلفای زرنگ عرب بغداد وقاهره وهمان اقوام بدوی وسط آسیا مخالفت کرده ویا در خانقاههای مزبور جمع شده وبخاطر وعظ درویشهای زرنگ وچند فرزند تیمورلنگ را ترور کرده ویا داروغه های برلاسی را از شهرهای اذربایجان دوسوی ارس وبه شهر هرات فراری دادند که به توصیه تیمورو همکاری کرده بودند که کانال بزرگ وچند کیلومتری اطراف ارس را وبنام نهر برلاس ویا نهر بیلقان را کنده بودند ودر حالیکه همان داروغه های برلاسی ودر نقاط دیگر آسیا ونهر "طایفه برلاس" خود را وبطول 10 فرسخ وبوجود نیاورده بودند ویا کنالی به عرض کشتی رو وبوجود نیاورده بودند وتنها به خاطر احترام به قبر یافث نبی ودر جنوب نخجوان و خاک برداری گروهی کرده بودند ومثلا در ص 1119و11201235کتاب ظفر نامه ذکر شده است ویا به نقل ص 1218 و1219 همان کتاب نهر بیلقان جنوب ارس را کنده ویا چهار بازار وساختمانهای اطراف آنرا وهمان داروغه های برلاسی اذر بایجان ساخته بودند وتا عشایر کوچ رو واز کوههای بلند جنوب ترکیه وبه دودشت قشلاق نشین مغان وقره باغ اران آذربایجان بیایند ویا گوسفندان خود را واز اب نهر برلاس وبیلقان آبیاری بکنند ویا از فواید زراعی آن بهره مند بشوند ویااز چهار بازارشهر جدید ساز بیلقان وساخته طایفه برلاس خرید کرده ویا از پل خداافرین ارس بگذرند که قبلا ساسانی ها ساخته بودند ولی بعدا هم واولجایتو وتیموربرلاسی هم آنرا تعمیر کرده بود وتا در ایام بهار وتابستان هم وبه مرتع ییلاقی جنوب ترکیه گوسفدانشان را ببرند که کوههایش چشمه های خوبی داشت که سر منشاو آبگیری دو رودخانه بزرگ دجله وفرات بود که عشایر بدوی ترک رمه دار وکوچ کرده به همراه هلاکو خان نگذاشتند وهمان اقوامی که زمستا نها برای چرای دامهای خودشان واطراف نخجوان وبیلقان وغیره می آمدند ولی مشکلات زیادی برای داروغه شهر های ویا به بازاریان آذربایجان ویا کارمدان اداری شهرهای مسیر حرکت خود وبوجود می آوردند وچونکه نظیر قوم با فرهنگ ترک برلاس ونظام اداری را نمی شناختند که تشکیلا ت اداری بزرگ بسارند ویا به هنرمندان ومهندسان وصنعتگران شهر ها ونظیر تیموریان وشغل بدهند ولذا بعد از شکل دادن دولت چوپان ماب قره قویونلو وغیرهو تشکیلات اداری قدیمی شهر های اذربایجان هم وخراب شد ونیز امیر تیمور وبرای ایجاد نظم کوچکروی انها ویا برای با فرهنگ کردن انها و"آمیر طهرتن "را ونظیر دولت محلی شیروانشاهان آذر بایجان وتقویت کرده بود ویا کارمندان اداری محلی وبرای خدمات دهی به آنها بوجود اورده بود ولی انان بابدوی گری قومی خود وبه زیر هیچ نوع نظم اداری ونظامی واقتصادی نمی رفتند که به نقل کتاب ظفرنامه یزدی وتیمور به داروغه های شهرهای اذر بایجان وقرا چریکهای جغتائی وسربازان انها دستور داد وتا انها بکوچانند که قوانین نظم ایلیاتی را رعایت نمی کردند وهمان نظمی که در یاسا نامه چنگیز تذکر داده شده بود ولذا آنها را قوم قرا تاتار ّنامید که اراضی مرتعی ییلاقی آنها ودر اطراف شهرهای ارض روم ویا ارزنیجان وماردین وقلعه اونیک وغیره بود واز انها بگیرند وگفته بود که بجای اینکه انها را بکشند واعضای طوایف مزبور را جمع اوری کرده ودوباره به دشتهای ترکستان وسط آسیا بکوچانند وتعدادی از انان را هم وکوچانید که مزاحم سکنه ترک شهر های ماردین وارزروم واونیک وغیره نباشند که الب ارسلان ترک سلجوقی وبزور شهر های مزبور را از دست مسیحیان بیزانس روم در آورده بود وهلاکوخان هم هیچکدام از آنها را وحاکمان شهرهای ترکیه نگذاشته بود ولی متاسفانه با مرگ تیمور ودر سال 807 هجری وهمه چیز بهم ریخت وتوانستندکه در نزدیکی گنجه وامیر ابراهیم شیروانشاه را بکشند ویا در سردرود بیرون تبزیز وامیرانشاه را بکشند ویا سلطانیه راواز دست عمر میرزا وابوبکر میرزای تیموری وبیرون بی اورند وبعدا هم ودر یک مشروب خواری دسته جمعی نظامی وهمه نظامیان دولت قراقویونلوکشته شدند ویا توسط ارتش آق قویو نلو کشته می شوند وکه مراتع یئلاقی آنان هم در کوههای جنوب ترکیه تعیین شده بود و"قوم آیدینلو"و"ترکان عثمانی "هم چنین وضع فرهنگی داشتند که تیمور لنگ ودر جنگ آنقوره وترکان عثمانی را شکست داده بود ویا اورا اسیر کرده بود ولی با دادن تعهد مسئولیت پذیری مدنی واورا بخشیده وحاضر شده بود که بخشی از اختیارات خانواده ایلدرم بایزید عثمانی را وبه انها برگرداند ولی متاسفانه دانشگاه آنکارا که عمدا ویا سهوا نحوه تفکراداری مدنی این نوع مهاجران آسیای مرکزی را بپوشانند ولذا در کتابهای خودشان مردم نگاری دیگر آز انان کرده وتا خرابکاریهای انها ودر شهرهای اذربایجان دوره صفویه وافشاریه پوشانه شود ویا تمدن پیشرفته ترکان تیموری را ودر نزد ترکان ترکیه معاصر وکم ارزش نشان بدهند وتیموری که به اقتدار سکنه فرنگی ازمیر ویا به اقتدار قیصر روم ودرشهر استانبول خاتمه داده بود ویا چندین جزیره مهم دریای مرمره را تسخیر کرد ه بود وتا دریای مرمره بدست ترکان بیفتد که در نشریات ترکیه وخدمات ترکان تیموری وسلجوقی وافشاریه پوشانده شده است ونیز وضع ترکان بدوی شاملو ویا روملووشامبیاتی وموصلو مهاجر به شمال سوریه واز وسط آسیای مرکزی نیز وچنین است وبعد از سقوط دولت تیموریان در ایران وبه طرفداری دراویش خانقاه صفویه جمع شدند ودر تسخیرهرات وپایتخت تیموریان ورفتارهای غیر اخلاقی کرده ویا با سکنه هرات کردند که 170 سال وفرهنگ متمدن پیدا کرده بودند ویادر برخورد با 80 مدرسه مهم هرات ویابرخورد با 10000 کارمند باسوادهرات که داشتند وانواع مکتب هنری هرات ویا مکتب مینیاتوری وپزشکی وتاریخ نویسی را بوجود آورده بودند ویا شاهرخ تیموری وامیر چخماق شامی را وحاکم شهر یزد کرده بود وهرچند بعدا همان طوایف شاملوترک وروملو وموصللو لو وتوسط دولت صفویه وکنار گذاشته شدند وصرفا نردبان قدرت آنان شده بودند ودر حالیکه تیمور لنک وبا بدبختی وتمام شهرهای شام ویا سوریه را از دست ممالیک مصر بیرون آورده بود که در طی 120 سال هلاکو خان وغازان خان نتوانسته بود ویا سلطان محمد خدابنده ونتوانسته بود وبر شام مسلط شود ویا ترکان شاملو ویا غیره ودر ان نواحی ساکن بشوند وشاید هم از اشتباهات تیمورلنگ بود که در سال 803 هجری وشهرهای حلب وحمص وحمات ودمشق وقلعه بهسنی وعنتاب وبعلبک شام را تسخیر کرده بودکه ایلخانان ودر جنگ عین جالوت ویا در جنگ بیره ورحبه وچند جنگ دیگرنتوانسته بود و از ممالیک مصر افریقایی وشکست خورده بودند ولی با مرگ تیمور لنگ وبهم خورد وبا بی تجربگی فرزندن تیمور وهمه چیز خراب شد ویا در شهر های دوسوی ارس آذربایجان بهم ریخت ونیز شهر های آذربایجان شمالی به همان وضع برگشت که برکه خان نوه جوجی وبا ارتش بزرگ خود ودرسال 661 هجری وبا ارتش هلاکوخان ودر حوالی شیروان جنگیده بودوب ومشکلات آنان زیاد شد ومتاسفانه حوادث پپرامونی "دولت محلی شیر وانشاهیان باکو هم وطوری است که کمتر تاریخ دان وبه چگونگی حکومت آنان ویا به اجزاء آن دولت توجه کرده است وهرچند اینجانب واز اسناد پراکنده تاریخی وبه برخی از مشکلات منطقه ای آنان پی برده ام ولی بخاطر کثرت منابع پراکنده ومستند واز ذکر آن خود داری می کنم وبطور خلاصه می نویسم که در امپراطوری 120 سال مغولان که مقارن ابتدای قدرت انان است ودر آمد مالیاتی شهرهای اذربایجان شمالی وبه یک هشتم ایام قبلی وبا فشار خندان جوجی وکاهش یافت وبسیاری از سکنه شهر هایش ودچار مشکلات عدیده شدند وهرچند تعدادی از منابع تاریخی هم وپایه گذار دولت محلی شیر وانشاهی را و" امیر شیخ ابراهیم شروانشاه می داند که با حکم تمغای تیموری وقدرت والیگری منطقه ای را بدست آورد ویا اختیاراتش در دوره تیموریان افزایش یافت بعدا از تیمور لنگ هم وبرخی از وارث های حکومتی شیروانشاهی نیز داشت که نظیر امیر خلیل بن ابراهیم شیروانشاه میبا شد که بعد از کشته شدن امیر ابراهیم وتا سال 838 و839 ودر شیروان حکومت می کرد وآخرین نفر آنا ن نیزو "فرخ یسار شیروانشاهی می باشد که به نقل کتاب احسن التواریخ وبه طرز فجیعی وتوسط شاه اسماعل کشته می شود که خراج گزاری شاه اسماعیل را پذیرفته بود تعهد کرده بود که به شاه نوکیسه صفوی ومالیات بدهد ولی نتوانسته بود که از مردم فقیر شهر های اذربایجان بگیرد وبه اولین شاه صفوی بپردازد واو هم در خانقاه اردبیل وبرای عشایر بیسواد شهر مزبور بپردازد که ادعای زهد وصوفی گری در شهرمزبور را می کردند ولی همان شاه اسماعیل واز زن مسیحی بنام مارتا بدنیا امده بود ویا از مسیحیان طرابوزان ویا از تاجران مسیحی شهر ونیز اسلحه ویا تفنگ اروپایی خریده بودکه به باکو حمله بکند وتا با کمک اسلحه گرم وهر روز وبه بهانه رواج صوفیگری وبه سکنه مسلمان وبدبخت یک آبادی اذربایجان ودر اطراف شیروان ویا شماخی بتازد ویا اموال سکنه ان آبادی ترک نشین بدبخت را غارت کرده ویا وسایل خانه سکنه بدبخت شمال آذربایجان را وغارت کرده وجهت ازدیاد پیروان خانقاهش وبین پیروانش وتقسیم بکندویا دختران بدبخت همان روستاهای اطراف شیروان را واسیر کرده ویا بعنوان برده غنیمت گرفته وبین افراد خانقاه پدرش ودر اردبیل قسمت بکند که اسناد تاریخی مختلف واین نوع از تهاجمهای غارتگرانه وی را نشان می دهد ویا روش سارق مابانه پدران درویش مابش را در آذر بایجان شمالی نشان می دهد وبنام های شیخ حیدر ویا شیخ جنید وغیره که گاهی به آذربایجان شمالی وبا جماعت فرقه ای خودش لشکر کشی کرده وبرده می آوردند که برخی از آنها را وکتاب راجر سیوری ودر کتاب "تشکیل دولت ملی صفوی" آورده است ونیز اسناد تاریخی مختلف بیان می کند که پدر بززگ های امیر شیخ ابراهیم شیروانشاه ودر دوره دولت ایلخانیان ایران وتا قبل از ظهور تیمور بعداز سالهای 742 هجری که اخرین شاه ایلخانی کشته شد وافرادی نظیر امیر کاووس ویا امیر کیقباد ویا امیر هوشنگ شیر وانشاهی در دوره ایلخانی ها ایران بودند که عملکرد حکام کوچک شیوانشاهی فوق الذکر وزیر نظر ادارت سلطانیه بود که صفحات 935 و964 و969 کتاب "مجمل فصیحی "وعمر حکومت اداری کوچک شهری آنان را از سال 742 والی 788 هجری می داند ودر این ایام است که تیمور لنگ آذربایجان شمالی را از دست خاندان جوجی خارج می سازدکه بعد از سقوط ایلخانی ها وتاتار های جوجی وتا شهر تبریزآمده وبدست خاندان جوجی افتاده بود ووارتش کوچک شیروانشاهیان هم وقادر به مقابله با آنان نبودوتیمور تصمیم گرفت که در سال 788هجری وبغیر از شهر شیروان وباکو وحکومت نواحی دیگر آذر بایجان را هم و به امیر شیخ ابراهیم شیروانشاهی بدهد ودر همین ایام است که عصار تبریزی که یک دانشمند ریاضی دان آذری می باشد ویک کتاب ریاضی وبنام " الارشاد فی معارف الاعداد " را نوشته وبه امیر شیخ ابراهیم شیر وانشاهی تقدیم می کند وبعلاوه حکومت محلی امیر شیخ ابراهیم و در دوره تیمور لنگ ادامه داشت وتا زنده بودن میرانشاه در تبریز واستحکام 28 ساله یافته بود که از حمایت نظامیان ارتش تیمورو برخوردار بود ولی در سال 816 هجری ودر در گیری با "قرا یوسف قرا قویونلو" ودر نزدیکی شهر گنجه آذربایجان وکشته می شود شدکه ص 1063 کتاب مجمل فصیحی به آن واقعه قتلش اشاره دارد وبا انکه قوم قرا قویونلوها ویک قوم ترک بود که در دوره هلاکو خان وبا چهل هراز چادر نشین واز ناحیه آسیای مرکزی وبه مراتع آذربایجان وترکیه کوچیده بودند ودر دوره ایلخانیان وقدرت افریدن در گیری رابا خانواده هلاکو خان را نداشتند ودر دوره تیمور نیز وقدرت درگیری با وی را نداشتند ویا از ترس داروغه های تیموری شهر های نخجوان وگنجه وبیلقان تیموری نداشتند ودر شهر های ترکیه هم قدرت درگیری با حکام ترک شهر های ماردین وارزضروم وتوقات ترکیه را نداشتند که گمارده تیمور لنگ بودند ویا قدرت ناامن کردن منطقه وشهر های آذر بایجان جنوبی را هم را نداشتند وتنها بعنوان یک جامعه رمه داروجهت چرای دامهای خود وبه اطراف ارس می امدند وارام نیز بر می گشتند ویا از مناطق دشت گرمسیری اطراف نججوان ارس وبه مراتع ییلاقی اطراف کوههای ماردین وارض روم وتوقات وغیره برمی گشتند که منشائ چشمه زارهای رود فرات بود ویا کوچ ییلاقی وقشلاقی آرام می کردندوفرهنگشان هم وبا فرهنگ تیمور لنگ وقبیله ترک برلاسی وی وتفاوتهای فرهنگی زیادی داشت که در فرهنگ ترکی خود و نظام امپراطوری متمدنانه ودر اسیا آفریده بودند و ولذا با فوت تیمور لنگ وقدرت گرفتند وچراکه میرانشاه تیموری هم وبر اثر سقوط از اسب واختلال حواس پیدا کردهبود وبعلاوه با کم تجربه بودن عمر میرزاتیموری فرزندش ودر اداره ارتش بزرگ امپراطوریتیموری در پادگان تبریز واز فرصت استفاده کرده و بر امیر ابراهیم شیر وانشاهی وقوای اندک همراهش هم حمله می کنند وتا داروغه های تیموری وقوای نظامی ÷تیموریان را واز منطقه بیرون برانند وخودشان برشهر ها واداراتش حاکم بشوند ویا بعد از کشتن وی و فرزندش امیر نصرت الدن خلیل الله شیروانشاهی هم بر حکومت شیروان گماشته بودند ولی روش اداری انان را هم وبرنمی تافتند واعقاب وی نیز واداره بقیه شهر های آذربایجان راواز خانواده شیر وانشاهیان وکارمندان اداری با سوادش گرفته وبرخی را به افراد دیگرداده بودند ومثلا به نقل ص 1136مجمل فصیحی وحکومت منطقه طالش آذر بایجان شمالی ودر سال 840 هجری وبه اسپهبد تالشی داده شد ویا حکومت شهر شکی وبه علی ایناق واز قبیله قراقویونلو داده شد ویا حکومت مغان وحاشیه ارس هم وبه امیر بایزید بسطامی جایگیر لو داده شد واحتمالا بخشی ار اداره منطقه اطراف گنجه هم وبه طایفه قرامانلو داده شد که از دوره جلال الدین خوارزمشاهی وتنها طایفه بیات ترک وطایفه قنقلی های ترک در ان منطقه بودند ویا همراه پهلوان تیمور ملک خجندی آمده بودند که در برابرمغولان شجاعت بی نظیر نشان داه بودند ولی ادره منطه مزبور هم وبه سران طایفه بیات گنجه داده نشد که در منابع تاریخی ذکر شده است ولی طایفه ترک قنقلی وبیات ترک وبعلت کثرت مغولان وهمراه جلال الدین خوارزمشاه وبه اطراف گنجه امده بودند وبه نقل کتاب سیرت مینکبرنی وبا قوای گرجی وارمنی هم در گیر می شدند که به مغولان کمک می کردندوتا اراضی ترکان را بگیرند ولی بیات ها نمی گذاشتند واز طرف دیگرهمان قوم بیا ت گنجه وبعنوان یک قوم حامی اقوام آذری قدیمی شیروان وگنجه عمل کرده ودر برابر حمله ارمنی ها وگرجی ها می ایستادند وطایفه قاجار اطراف گنجه هم چنین بود که در دوره هلاکو خان وبه اطراف گنجه آمده بود ولی نظیر اقوام دیگر وسرکش نبودند ویا در برابر اقوام ترک متمدن وقدیمی شیروانی ویا شماخی وسرکش نبودند ولی در اقتدار یابی قرا قویونلو هاوچنین نبود ویا طایفه قرامانلوویا قبیله آق قویونلو وشاملو ها نیز طمع در اراضی اطراف گنجه استارا داشتند داشتند ولی به هدفپشت پرده اشان ودر منابع تاریخی اشاره نشده است وبعد ازانکه طایفه قراقویولو وبر اثرمشروب خواری و بد مستی خود ودر اردو گاه نظامی خودشان که نگهبان هم نداشتند وتعدا دزیادی از فرماندهانشان وکشته شدند وآنگاه سقوط یافته وطایفه آق قوینلو ها سر کار آمدند که تنها سی ودو سال حکومت کردند ولی همان مشکلات را ودوباره بر شهر های آذربایجان شمالی وخانواده شیروانشاهیان آوردند ومثلا ص 195 کتاب "سفر نامه ونیزیان "می نویسد که : فرمانروای شماخی شیروانشاه وخراج سالانه وباید به اوزون حسن آق قویونلو باید می پرداخت ونیز در دوره صفویه نیز چنین بود که شاه اسماعیل وفرخ یسار را کشت ویا شاه طهماسب هم وقصر شیروانشاهیان را در "شهر باکو" وتخریب می کند فرضا ص 436 کتاب سفر نامه ونیزیان ودر ذکر کشتار های شاه اسماعیل ل وصوفیان طرفدارشومطالبی ذکر می کند وبعد از شمردن کشتار ها ویا نبش قبر کردنها ی وی در تبریز ودر شهر های دیگر آذر بایجان شمال ویا با سوزاندن استخوانهای افراد مخالف وحتی کشته شدن پدر زن خود شاه اسماعیل بدست وی ودر نهایت نویسنده اش وذکر می کند که گمان نمی کنم از زمان نرون وتا کنون وچنین ستم کاره خون آشامی وبه جهان امده باشد ( ماخذ ص 436 ) وآری بعد ازتاسیس دوره دولت محلی شیر وانشاهیان وغیر از قصر حکومتی شهر شیروان که مرکز استان بود ووبرخی از حکامش تصمیم گرفتند که قصر دیگر شیروانشاهی را هم ودرشهرساحلی "باکو "بسازند که اکنون نیزو بقایای ساختمانش وجود دارد ولی در سال 906 هجری وشاه اسماعیل وجهت تسخیر "قلعه باکو" وبا تفنگ اقدام می کند وسپس چند سال بعدهم و با کشتن فرخ یسار شیروانشاهی وبه دولت محلی انان خاتمه داده وآنگاه هم در سالهای بعدی "شاه تهماسب صفوی هم وقصر شیر وانشاهیان را ودرشهر " باکو" ویران می کند ولذا" سفر نامه ونیزیان "ذکر می کند که "باکو "در دروه صفویان وفقط کارکرد بندرگاهی تجاری داشت که لنگرگاه خوبی ودر ساحل آن بود (ماخذ ص341سفرنامه ونیزیان )ویا سکنه باکو هم وگاهی شتران حامل کالا ی خود را از بندر باکو وبه نقاط دیگر را وبا نفت ساحل باکو وروغن مالی می کردند وبرج فانوس دریایی هم در ساحل باکو بود واسنادتاریخی نشان می دهد منطقه آذر بیجان شمالی ودر دوره تیموریان وتعدادی "قلعه نظامی "داشت که سربازان تیموری ودر قلعه های مزبور استقرار داشتند واز طریق قلعه های نظامی مزبور وامنیت جاده های تجاری آذربایجان شمالی راو تامین می کردند وبعلاوه مانع آن می شدند که قبایلتاتار کوچ رو هم ونظیر لزگی ها وقیتانی ها واز دربند وبه شیروان حمله بکنند یا اقوام قشلاق رو به کناره های ارس درگیریهای مختلف با یک دیگر براه اندازند وبعلاوه داروغه های برلاسی شهر های آذر بایجان شمالی هم وامنیت بازار ویا داد وستد بازار هاوتامین می کردند که در اصول حقوقی "تزوکات نامه تیموری "وبرعهده داروغه هاگذاشته شده بود ویا وظایف وزن کردن وعدم گران فروشی ویا تقلب در فروش را که قران تعیین کرده بود وکنترل می کردند وپرسنل اداری دولت شیروانشاهی ودر طول 28 سال امیر ابراهیم وسپس اولاد وتمامی تلاش می کردند که ارامش ویا امنیت کامل مالیاتی وسیستم اداری اراضی زراعی وعمرانی شهری آذر بایجان راتثبیت کرده ویا ثبت وضبط مالیات تجارت راهها وزراعت را ودر شیروان وباکو انجام وهماهنگی اداری خودشان را وبا دیوان مرکزی تبریزوهرات در زیر نظر میرانشاه تیموری وغیره انجام داده ویا بعنوان والیان حکم گرفته مسئول اذربایجان شمالی وانجام می دادند ولذا سیستم والیگری شیروانشاهیان اذر بایجان شمالی وچنین بود ونیز ونظیر والیگری امیر چخماق یزدی ودر استان یزدبود ویا در دوره تیموریان بود که عمران زیادی ودر دوره مزبور ودر آثار تاریخی یزد آفریده است وعمران شهر های شیروان وشماخی وگنجه آذربایجان شمال ونظیرنحوه اد اره شهر های استان یزدو در دوره تیموریان است ویا نظیر حکومت محلی "امیر طهر تن در ماردین" ترکیه است که مدل امپراطوری تیموریان را نشان می دهد ویا درجه تمدن ترکان برلاسی آسیای مرکزی را ودر کناره های ارس نشان می دهد وکتاب سفرنامه ونیزیان نیز ودر ص 452 و453 کتابش وتعدادی از ان نوع قلعه های نظامی محافظ شهر های آذربایجان شمالی را می شمارد که شامل قلعه النجق نخجوان که قلعه حساس ودر عبور ومرور کوچ عشایر بالای رود ارس بودکه بدست یک داروغه مهم ترک برلاسی سپرده شده بود که ظفرنامه یزدی ونام می برد ویا قلعه گلستان ویا قلعه کنارآذربایجان ویا" قلعه باکو"وپادگان دریایی که شروانشاهان وجهت محافظتش وقصر دیگرشان راهم در قلعه باکو ساخته بودند که در سال 906 هجری ومورد حمله شاه اسماعیل ودراویش وصوفیان پیرامونش قار می گیرد ویا "قلعه شابران "ویا "قلعه شیرک] ویا "قلعه محمود آباد" بالای شیروان ویا چند قلعه دیگر وتا ناحیه "قلعه دربند "بود وبه نقل مولف سفرنامه ونیزیان ونظامیان قلعه های مزبورهم ودر برابر حمله شاه اسماعیل وجان نثارانه از شروانشاهیان ودفاع می کردند و متاسفانه با فروپاشی امپراطوری تیموریان وبا تسخیر هرات وتوسط مخالفان تیموری و"دولت شیروانشاهی" هم ومنقزض شد سکنه آذربایجان شمالی وشهر هایش وصدمات زیادی دیدند واز سوی تاخت وتاز اقوام لزگی ویا قیتاغی شمال دربندی هم آغاز شد وبا تاخت وتاز های اقوام گرجی وارمنی غربی همراه شد ویا با از تاخت وتاز های خانقاه داران اذربایجانهای جنوبی ودر وامان نبودند که جنبش حروفیه آفریده بود ویا جنبش بکتاشی ویا جنبش نقوطیه ویا جنبش صوفیگری خانقاه اردبیل آفریده بود وشگرد تاخت وتاز به اقوام ترک متمدن اذربایجان شمالی را وشیوه خود کرده بودند که بعدا قوم روس هم اضاف شد وبا اختراع جنبش خلقی کمونیزم وهمین نوع از فجایع را ودر مورد مردم شهر های آذربایجان انجام می دادند 8 وباید بیفزایم که با ظهور چنگیزو سقوط حکومت ترکان خزری ودر بالای دربند وباب الباب وحاجی طرخان شمال آذر بایجان وشمال شیروان آغز شد وانگاه وتاتارهای جوجی نژاد وحکومت ترکان خزرودر شمال دربند هم وسقوط دادند که از دوره قبل قباد ساسانی وتا قرن هفتم هجری باقی مانده بود و یا در سالهای 630هجری ودوام آورده بودند و"نام دریاچه خزر"هم وبنام "ترکان خزری "بود که کتاب تاریخ ساسانی دکتر مشکور ودر ص 672 الی ص688وبه تمدن قوم ترکان خزری بالای دربند وتا کناره های ولگا می پردازد وابن فضلان هم ودر سفرنامه اش از ترکان خزری ودر قرن چهارم نام می برد که بعدا اراضی ترکان خزری وشهر هایش وبدست تاتاهار های چچن چرکس وقلماق و تاتارهای حوزه رودخانه ولگا وکناره دریاچه آزوف می افتدکه سفرنامه اولئاریوس ومیرزا ابوالحسن شیرای واز تاتارهای ترک اطراف شهر "قازان "ولگا نام می برد وترکان خزران هم وبه نقل "کتاب خزران "آرتور کوستلر کوچیده وبه لهستان می روند وزندگی قبل از اسلام ترکان خزری هم مورد بحث مردم شناسی دکتر مشکور ودرجلد اول کتاب "تاریخ ساسانیان است ویا زندگی ترکان خزر ویا گزر وبه معنی قوم کوچنده ترک ودر غرب دریای خزر ومورد بحث مردم شناسان دیگر است ویا در پایان قرن چهارم هجری ومورد بحث "مردم نگاری سفر نامه ابن فضلان "می باشد که از نزدیک وقوم ترک خزران رادیده ونظام فرهنگی انان را بحث کرده است ودر آن طرف رود ولگا نیز وهمان ابن فضلان واقوام ترک غز ویا کیماک وقنقلی ویا خرلخ یافث زادگان را وابن فضلان دیده ویا مردم نگاری تمدنی کرده است وبعد از سقوط ترکان خزر وبا امدن تاتار ها ومغولها به دوناحیه شمال دربندواستاراخان ویا به استاری جنوب ارس وجهت قشلاق نشینی وحکومت محلی شیروانشاهیان ودر اراضی آذربایجان شمالی ودچار عدیده شد ووخود ترکان شیروان اذر بایجان واز بقایای اقوام قدیمی ترکان آذری شمال ارس بودند وبعدا نیز ترکان غز سلجوقی وبهه آذربایجان امده و از ارس گذشته واز کناره قبر نوح وپدر بزرگ ترکان یافث گذشته ودر غرب ارس وخط حرکت تهاجمی وبسوی جنگ ملاز گرد ترکیه را آغاز کردند که بقای اسکندر وهنوز در خاک ترکیه باقی مانده بودند وبا شکست دادن ارتش مسیحی امپراطوری بیزانس وسعی کردند وسلجوقیان ـرک اناطولی را ودر سر منشائ های ارس تشکیل بدهند ویا نژاد یافث را وازشهر نخجوان ووتا انقوره ( آنکارای کنو.نی)واستانبول ترک بکشانند وشهر نخجوان و مثلث حرکت ترکان در خاک آسیا بود ویا در سه خط سازنده تمدن سه گانه نژاد ترکان آسیایی واز کنارقبر پدر بزرگشان یافث وحضرت نوح نبی وبه سه نقطه متفاوت آسیایی بود ودر وسط این سه خط استقرار ترکان آسیاهم وقبر پیامبر الهی حضرت نوح وپسرش یافث دفن شده است وبهمین دلیل است که خط باکو و به استانبول ویا باکو به تبریز ویا باکو به فرغانه وکاشغر واز راه دریا و از شهر نخجوان ومقبره حضرت نوح جنب ارس می گزرد وبه فرغانه وبلاساقون وکاشغر وسط اسیا می رسد واز راه دریایی بندر باکو که قبر پدر بزرگشان یافث وحضرت نوح نخجوان قره باغ می گذرد که ارتش روسیه ودر 170 سال انرااز ترکان گرفت گرفت ویا با جنگهای ایران وروس وتشکیل جمهوری خوودمتخار نخجوان وااز همه اقوام آسیایی سلب کرده است 9 وهمچنین سیاست تیمور لنگ ترک برلاسی ودر مورد قبایل زیر نظر جانی بیگ خان وبرکه خان واوزبک خان جوجی زاده چنین بود ومرتبا از دربند ورودخانه ارس گذشته وسهر های ترک نشین شمال ارس ویا جنوب ارس وتا تبریز را وغارت می کردند ویا در دوره تارخی جانی بیگ خان وبه تبریز امدند ولی تیمور لنک ترک زبان ودو اذر بایجان ودر طی جنگی از آنها گرفت ومرکزیت شهر شیروان وباکو را به خاندان شیروانشاهان سپرد ویا داروغه های برلاسیزیر نظر میرانشاه ویا قلعه بانان ترک برلاسی آن شهر ها ودر زیر نظر امیرانشاه ودرپادگان مهم تبریز قرار داد وتا نگذارندکه لزگی ها ویا چرکس هاوطایفه قیتان وقنقرات و نواده ای جوجی وبه شهر های اذر بایجان شمالی جمله بکنند ولیکن چون دست برنمی داشتند ولذا خود تیمور واز دربند گذشته وشهر های حاجی ترخان وسرا ( استا راخان کنونی )وشهر های اطراف قفقازرا گرفته ویا شهر های کولا وطاوس وچرکس وولگا ویا شهر مسکو وکیفاوکراین را واز دست نوادگان جوجیگ رفت ویا در طی یک جنگ خونین وبا جماعت اولوس جوجی و در طی سال 797 هجری گرفته ویا از دست توقتمش خان وسربازانش گرفت که نوادگان جوجی ویا باتوخان مغول بودند وتعیین داروغه شهرهای مزبوررا و از دست خاندان جوجی در آورده وبه خودش اختصاص دادوپسرش میرانشاه هم وجنگهای کناره ولگا وبا توقتمش خان ودر کنار تیمور بود که وارد مسکو شدند ولی هدف تیمورو از لشکر کشی به نواحی مزبور ودر گیری با بدنه اقوام تاتار واقوام مختلف ساکن در مناطق مزبور نبود وبلکه تنها هدفش وتعویض نظام فرماندهی منطقه ویا تعویض شحنه های مغولی نژاد جوجی منطقه وانحلال "اردوی زرین وسیمین مغولان ودر منطقه مزبور بود وتا داروغه های برلاسی وکلانتریهای گمارده خودش را بگمارد که می توانستند امنیت جاده ها ویا نظام فرهنگی شهرهای تاتارستان آسیا را وبالا ببرند وهدفش هم از آتش زدن شهر های حاجی طرخان ووشهر سرای وخاتمه دادن به سرکشی قومیت گرایانه انها ودر حمله به نواحی مختلف آسیا ویا سعی کنند که به حوزه حکومتی امیرانشاه ودر شهر های آذربایجان شمالی حمله نکنند وهمچنین شهرهای مسکو ویا شهر غازا ن وآستاراخان را واز دست خاندان جوجیو بیرون اورد وبنا به نقل ص 817 کتاب "ظفرنامه یزدی" وشهر مسکورا ودر سال 797 هجری وضمیمه امپراطوری تیموریان نمود وآنگاه اراضی اطراف دریاچه ازوف ویا شبه جزیره کریمه وتا کیف اوکراین وتا رودخانه دنی پیر ونواحی اس وسمسم وایالت چچن وچرکس وکولا را گرفت وفرماندهان نظامی وداروغه های تاتاری در ان شهر های تاتار نشین آسیا گماشت وفلسفه اتش زدن شهر حاجی طرخان وبخاطر انتقام کشی از حمله آنان وبه شهر زنجیر سرای ما وراءالنهر اسایی مرکزی بود که در غیاب تیمور وبه زنجیر سرا تاخته وانرا غرت کرده بودند و سوزاندن منازل شهر" سرای" ویا شهر اوزبک نشین وجوجی نشین شهر سرای وفلسفه خاص داشت که ص 826 کتاب ظفرنامه یزدی هم ودر این باره می گوید : وتمامی شهر اهالی حاجی ترخان را کوچانده وسپس شهرهای مزبور را آتش زدندکه سکنه اش وبه نقاط دیگر رفته واولوس جوجی منحل بشود وهمچنین ص کتاب مزبور ادامه می دهد که : خراب کردن شهر" سرای" وبخاطر انتقام جسارتی بود که لشکر شهر مزبور ودر تخریب شهر زنجیر سرای وراءالنهر ودر غیاب تیمور انجام داده بودند وبا خلع خاندان سلطنتی جوجی ویک منطقه خاص وبنام "تاتارستان "ودر شمال غربی آسیا تشکیل دادکه اغلب از اقوام "تاتار نشین ترک آسیا "بودند وودر جنوبش نیز و"ایالت ترکستان غربی آسیا "را بوجود آورد ویا در حوزه اطراف رود خانه ارس که قبلا ترکان کوچیده بودند ونیز بقیه اقوام کرد وعرب ولرنشن آسیاصغیر را هم وبا تسخیر شهر بغداد واز دست ال جلایر وشاهان ممالیک مصر خارج کرده واین بار وایالت مستقل کردویا عرب نشین اسیا را هم ودر مدیریت پسرش عمر شیخ تیموری قرار داد ولذا در تقسیم بندیهای ژئوپلیتکی آسیایی خود وایالت های را بوجود اورده بود که اغلب اقوام هم نژاد ویا هم زبان ویا هم مذهب بودند ویا با شباهتهای واحد فرهنگی ونزدیک به هم بودند که راحت تر به عمران منطقای خود فکر بکنند ودر نواحی اقوام چینی ویا هندی نیز چنین ابتکار منطقه ای که بعد از مرگش فرو پاشید وبه نقل کتاب ظفرنامه یزدی وسعی داشت که برخی از قبایل شرکش قرا قویونلو ترک را هم وبه ترکستان مرکزی آسیا وکوچ بدهد وتا سیستم نظامی امپرطوری مرد نظرش را بهم نریزند این نوع حقوق نظامی آسیایی ودر یاسا نامه چنگیز خان وبه سران چهار اولوس نظامی "اولوس تولی ویا آولوس اوکتای وجوجی و اولوس جغتایی داده شده بود که چهار پسر چنگیز وسپهسالار چهار ارودو گاه نظامی بزرگ اسیایی نودند ووبقیه اقوام اسیایی وفقط حق فعالی اقتصادی واداری منطه قومی خودشان را داشتند ودر تحت فرماندهی نظامی ان چهار نفر وحق شرکت در فعالیتهای رده پایئن نظامیگری را می توانستند بدس آورند ودر صورت عدم تمایل به شغل مزبور ودر امور انتخاب شغل اداری وصنعتی وکشاورزی ودامداری وتجارت شهر های آسیایی حقوق شغلی ازادانه داشند وفقط در صورت گرایش به شغل نظامی گری وتشکیل ارتش قومی ومنطقه ای وتنبیه در یاسا نامه چنگیزی می یافتند ومدل امپراطوری تیموریان ونظیر مدل امپراطوری مغولی و ویا ارتش امپراطوری سلجوقی وساسانی ووهخامنشی بود که مدل ارتشهای بزگ آسیایی را بوجود می اورد که از درگیری های قومی آسیایی وجلو گیری بشود و34اصل مندرج در" تزوکات نامه تیموِری ونظیر تقسیم کار مشاغل نظامی وغیر نظامی سکنه آسیا ودر یاسا نامه چنگیزی بود که اقوام آسیا یی متفرقه ودست از ارتش های قومی بردارند واقوام کثیرش وتحت حاکمیت یک ارتش بزرگ امپراطوری بیایند که امنیت اراضی ویا جاده اسیایی وبا کارکردیکسان ارتش بزرگ اداره بشود ویا جرایم سیاسی ونظامی متعدد وبرمبنای تعدد قومهای آسیایی بوجود نیاید ویا جرایم متعدد وگوناگون وتعریف حقوقی نشوند ویا هرکی بخاطر ارتش قومی خاص خودش وبا ارتش واسلحه قوم دیگر وکشته نشود ویا جاده های هرقوم وبرای تجارت قوم دیگربسته نشده ویا بخاطر اسلحه قوم دیگر بسته نشود و وتیمور لنگ ودر دادن حکم نظامی به فرزندش میرانشاه در تبریز وچنین تئوری امپراطوری گونه را در نظر داشت . وبرعکس تئوری وی وارتش های ملی ویا قومی وهرکدامشان وبا اسلحه ویا تشکل نظامی خود وبضرر طبقات داخلی ویا جهت جنگ با اقوام دیگراسیایی اندیشده ه با سقوط هرات واین گونه ارتش های ملیوقومی در آسیا وبا تلاش پشت پرده کمپانی هند شرقی بوجود امدکه ازبکانی که تیمور وشهر سرای وحاجی طرخانی آنان را اتش زده بود ولذا با گرفتن اسلحه گرم واز همان کمپانی مزبور وعلاوه از تشخیر سمرقند که متعلق به جغتایی ها بود وجغرافیای خاک هرات را هم گرفتند که اقوامش واز شاخه های مختلف جغتایی بود وحتی تجاوز اوزبکها به شمال افغانستان نیز وبدلیل دشمنی قدیمی بین جغتایی ها بود وچرا که سلطلن محمد شیبانی اوزبک واز اعقاب جوجی و ساکن استاراخان وغیره بود وظهیر الدین میر زای بابری ونواده میرانشاه را هم ازشهر بلخ وکابل بیرون کردند ومجبور شد از کابل وبه دهلی برود ودر قضیه سقوط بگرام قند هار ودوباره به اففانستان برگشته اند وهدف تیمور از کوچدادن تاتارهای ساکن در شهرهای حاجی ترخان وسرا که وبه مرتع قشلاقی اطراف ارس وچشم ندوزند که اراضی اندکی وجهت دامداری منطقه داشت ولی با بی فرهنگی خود وهمه شهر ها ر به تخریب می کشیدند وبعد از چند سال همان تاتار ها ی اطراف شهر استارخان روبه نزد تیمور آمده وخبر دادند که با فوت توقتمش خان که نوه بیست وسومین جوجی بود و"اردوی نظامی وی و"اولوس جوجی "ومنحل شده است وتاتارهای مختلف همان بلاد ونواحی حاضرند که نظیر جغتایی ها وامپراطوری تیمورلنگ ویا خاندان وی را بپذیرند ولی بعد از مرگ تیمور لنگ وتزار ها از بدوی بودن وبی فرهنگی انان ونهایت سوء استفاده را کردهه وبجای خاندان جوجی آسیایی نزاد واین بار تزارهای اروپایی نشین پطرزبورگ ودر راس هژمونی ومدیریت همان تاتارهای فاقد فرهنگ اسیایی قرار گرفته بودند وسلطه اروپایی ها را وبر خاک اسیا اضافه می کردند وکه به استاخان مزور ونواحی اطراف خزر امده ودر حالیکه قوم روس ودر کشور 150 میلیونی روسیه وتنها 18 میایون جمعیت دارد ولی بقیه جمعیت شهر هایش وهمگی تا تار نشین ترک هستند که اسامی قومهای تاتار مزبور ودر کتاب جامع التواریخ امده است که در مقطعی اخاص ز تاریخ آسیا وبصورت صد گروه تاتار وبه دور چنگیز خان جمع وسلطنت امپراطوری وی را شکل دادند که اقوام گوناگون تاتار ویا ترک آسیایی وی وحداقل در زبان ترکی اشتراک داشتند ویادر نژاد مشترکشان ویا در مذهب حنفی اسلامی خودشان ویادر هم قاره بودن با یکدیگر وبنام سکنه آسیا وهمگی اشتراک واحد داشتند که امپراطوری چین ویا روسیه وآن مشخصات را ندارد

Baku and its new urban and ethnic developments in Asia (Part II )-  Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam

Baku and its new urban and ethnic developments in Asia

(Part II )

From: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam-

Anthropologist of Asian ethnicities

 

Regarding the history of old urban areas of Baku and in the Qajar period and briefly and on the documents belonging to tourists and historical books, I must say that the "old texture of Baku" in the Qajar period of Iran and the middle city had a small anchorage and in that period the city was sparsely wooded. It had few trees and a government garden in the old part of Baku. It also had a government garage and several private garages. "The Russian invasion was also preserved, and a number of brick or brick houses, one storey and some trading houses were in the city of Baku, and on the left side of Baku were oil wells that were like inverted wells on the shores of the Baku Peninsula and in the anchorage of Baku." Shah Abbasi Tower "There was also a wooden bridge from the city to the anchor, and there was also a "customs office" there. They searched the ports of Black Turkey or the ports of Turkmenistan, and each of these tribes had a lawyer or a merchant in Baku. There were travelers who regularly came from the port cities of the Caspian Sea, or from Turkmenistan, Turkey and Uzbekistan. is writing :There were customs officers and cargo carriers wandering in the area to move goods exported from the northern ports of Iran, or from the port cities of the Black Sea of ​​Turkey or the ports of Turkmenistan, and each of these tribes had a lawyer or merchant in the city. Also, "Zahir Al-Lolah Travelogue" and the period of Muzaffar al-Din Shah Qajar's period are full of information about Baku and in some of its pages he writes: There were clean and tidy rooms in Baku garages and there were for travelers who always came from the port cities of Caspian Iran and Turkmenistan and Turkmenistan. He writes in some pages of his European travelogue that different governments also had a "consulate house" in Baku and he also writes in this travelogue:There were customs officers and cargo carriers wandering in the area to move goods exported from the northern ports of Iran, or from the port cities of the Black Sea of ​​Turkey or the ports of Turkmenistan, and each of these tribes had a lawyer or merchant in the city. Also, "Zahir Al-Lolah Travelogue" and the period of Muzaffar al-Din Shah Qajar's period are full of information about Baku and in some of its pages he writes: There were clean and tidy rooms in Baku garages and there were for travelers who always came from the port cities of Caspian Iran or Turkmenistan and Turkmenistan. He writes in some pages of his European travelogue that different governments also had a "consulate house" in Baku and he also writes in this travelogue: The period of Muzaffar al-Din Shah and the Iranians and the construction of schools in Baku were influenced by culture and they imitated the school-building movement in Iran. The number of our students will not reach Baku in another hundred years! Therefore, the formation of schools in Tehran or other cities in Iran is also influenced by the construction of schools in the city of Bakumi. They played and in those cafeterias and coffee houses, so after the establishment of the radio in Iran and in 1319 Shamshi and Tabriz or Radio Urmia and many influences from "Baku music"  I should also add that the new urbanization of Baku took place after the independence of Azerbaijan, or the urban growth and physical growth increased and grew as the new capital of Azerbaijan, or Baku, after the independence of the Republic of Azerbaijan, or after the establishment of various embassies in different countries, or after 1991, grew or streets Vmydanhay Jdydzyady was pulled or departments of the newly established and where Shhrvps years 991 1 AD came the taller the house Sazyhaysh Varazy like Jryrh Absheron to Vprkrd Vchrakh the city Weber West Bank Caspian Sea and the peninsula Absheron    is located In addition, about 200 to 350 mm of rainfall occurs annually in the Baku water supply area And one of the oil regions. It is also fertile and with this construction and today the port of Baku is the largest city in the Caucasus region where all kinds of streets or highways and streets or new parks have been built or there are new urban facilities or new ministerial buildings. They have come to the Presidential building, the parliament building, the university building, and the offices of foreign companies in Baku, which did not exist before . Baku Boulevard ( Seaside BoulevardIt is a national park and an interesting amusement park parallel to the Caspian Sea. It should be noted that this boulevard was founded in 1909 and is more than a century old. Also, this park is about 3 km and 750 meters long or is located on the southern shores of the Caspian Sea (from Baku's Azadi Square to the National Flag Square) . Although some people believe that the word "wind blowing" means the city of winds, which is why it was named because of the strong winds that blow from the Caspian Sea, but as I said in the previous article, its name is "Bagh Kovia Bagh Koo" and its naming by fans A rebellion of General Atropat was appointed after the conquest of Alexander's military fortress and after the destruction of the Greek temple of Venus and on the Caspian coast, the fort was named "Bagh Koi" or the temple of the Zoroastrian mosque or the temple of Mazda worship and godliness.  وبه لفظ " Also, after its political independence, Zahr-e-Baku became a tourist attraction with many scenic and recreational areas, including Cheshmeh Square, Seth Beach, and One Thousand Nights, or Sheikhov Beach, or the oil fields of the beach. On September 2, 2010, The national flag was also raised in it, which has a large flag  , or 48 new towns were formed in Baku, with eleven urban neighborhoods and a regional city, and with the construction of new neighborhoods, its population increased. Its population has exceeded 3,525,000 (three and a half million) and today it has a population of about 37,000, which is about 97% of its population and people. They are Turkish Muslims and today Baku has first-class hotels, such as this tourist hotel, or Regency Life Hotel, Grand European Hotel, Echre Shahr Hotel, Absheron Hotel, Rasublika Hotel, Crescent Beige Hotel, Ershad Hotel, or numerous hotels. They are very interested in  music and play all kinds of maqami music, Ashiqlar, and in addition to Baku, it has the palace of Shirvanshah, the palace of Ramana, the palace of the poor, the palace of Maradakiani, the castle of the girls, or the temple of Atashgah. Bazaar or Balf Collection Bazaar or Houria Bazaar or Impro Shop Bazaar or Art Bazaar or has several chain stores Venice has Baku and several major shopping malls, including. The most famous shopping malls of this city are such as Port Baku, or Boulevard Park, or Ganjlik Bazaar, or Metro Park, and 28 malls, and the city of Egon and AF Mall . Venice has various retail areas, including chain stores and some high-end boutiques, making it a  major shopping mall or one of the ports around the Caspian Sea and the "bride of the Caspian ports".  Baku and has a Bakumi oil refinery, or is owned by Baku Petroleum Company, or Bakinsky Petroleum Equipment Company, or Azin Mash Petroleum Company and Azar Kimia Company, or owns Azar Bayjan Gas Company, and also owns party buildings, various publications, and Vario TV and Baku TV. bus terminals are often equipped Vnyzdaray Navy pier Vblavh   Baku undergroundwell and established in 1967 was and now  has 3 lines with 25 stations as well .There are various sea and land access routes to Baku and therefore anyone can use any means to reach Baku. In addition, Baku has some military barracks and is like the headquarters of the army or the air base or the naval base of Baku and Baku has some buildings. It is an industrial company, such as the Baku Steel Company, or food or furniture companies, which employ a number of workers or engineers, and also has a building of magazines and diaries, such as the Azeri mother newspaper, the Anna Vatan newspaper, or the Azar Bayjan newspaper, or some local publications. In addition, it is the building of Azar Tag news agency, etc., which is located in Baku.  Vblavh Baku has a mosque of the various Vblavh a building of embassies and types of malls and companies are also several university Vnzyr Baku State University is or State University of economy or   State Oil Academy of Azerbaijan or the State University of Culture and Art of Azerbaijan is or University Azerbaijan Medical Sciences and Azerbaijan Language University or the Academy of Public Management and the Diplomatic Academy of Azerbaijan and the Caspian University is Bakumi, whose names and similar names It was the University of the Caucasus, or the University of the Caspian and the University of the West, or the University of the Sciences of Azerbaijan, or the faculties of medicine and chemistry, or research institutes, and so on. It also attracted more than 153,000 internally displaced persons (as a result of the Nagorno-Karabakh war ). Now there were in the original population of Baku and has 11 -Adary metropolitan area and includes the following major metropolitan areas Vnzyr 1-quarters of the Caspian , 2 neighborhood  Bynhqdy 3 neighborhood Garedaghi , 4. district  Narimanov , 5 neighborhood  Nasimi , 6 - urban neighborhoods, military , 7. district Sabayl , 8 neighborhood Sabounchi , 9. district of Imam Hussein , 10 - Neighborhood Svrakhany V11- neighborhood  Yasamal is opaque Venice Skhtmanhayy Baku Bay have made, or in rocks Oil or Oil Rocks at and are made out of Bakvhstnd sea or in the Caspian sea with Darndvnyz 48 new settlements in the coastal areas of Baku were built, as well as Turkish-speaking population of Baku and from the words Vnvanhay Azeri Turkish Bakouee use the official language of Azeri TurkicVrsmyt is also a city of Baku on the western shore of the Caspian Sea Dardvnyz Vmhlh of Great Baku Vmshtml on the peninsula Absheron is 28 meters high above sea level Venice Do Castle daughter , and it is Bakvmy of historical places and period of the Sassanids . It was built and exists in this city and Venice is a spectacular building and in addition to the fire temple of Azar Gashsab of the Sassanid period in Baku   .The constant flames of its fire and the source of the gases coming out of the wells add to the tradition of heating or lighting the Zoroastrian temple and mosques in Baku. Jafth Nabi Turkam and is located outside Nakhchivan city and next to Rudars and next to Judi mountain and next to Ararat mountain next to Aras) and his religion has a great influence in Azar Bayjan region. Baku, Shirvan, Ganja, etc. fell to the Abbasid caliphs, and Istakhri in his book and in the Islamic period and He has referred to Baku oil and Yaghoot Hamavi or others have said a lot about Baku city oil. , And there is another spring from which kerosene comes out and is not cut off day and night, and there is a land from which fire always rises . However, with the arrival of Alb Arsalan, the Turks left for the old city of Baku and its inhabitants often converted to Islam. this line (in the year 957 AH.) Vbakv to capture the Safavid income vans palace Shyrvanshahy and was eliminated in the first Safavid Shah and by Later, during the Safavid period, they formed the "Shah Abbasi Tower" on the shores of Baku, and at the end of the Safavid government, the city of Baku, Ganja, Shirvan, and Shamakhi were captured by the Ottoman army for 23 years. The inhabitants of the cities of North Azerbaijan also asked Nader Shah for help Most of the structure of his army was from the Afshar Turkic tribe of South Azerbaijan, and Egypt did not ask them to join the Turks of the north again and again in Azerbaijan of Iran. Weber ruled Baku, Ganja, and Shirvan, or conquered it in 1806, and in 1813, during the military treaty of the Golestan Pact and Turkmachai, and during the reign of Fath Ali Shah Qajar, and officially, 18 important cities of North Azarbaijan were separated, including the Baku city, which was annexed. They conquered Russian territory and in 1805 the city of Baku was captured by the Russian forces and they made it a military city and port, but for many years they still lived in Baku and stood in front of the Russian military governors and did not submit to the Russian army. Baku oil wells and material use It was known for centuries and in addition to oil for lamps and naphthalene and from Baku surface wells and manually drilled or commercially exploited, but from 1872 officially began its industrial extraction and also with the beginning of the twentieth century and Baku oil fields and parts. It was the largest oil field in the world and by 1900 the city had more than 3,000 oil wells, of which about 2,000 wells were produced at the industrial and oil level, and for this reason, Baku before World War II and as one of the largest oil production centers in the world. Or was the equipment of the oil industry. Fifty years before this battle, the city of Baku produced half of the world's oil. Today, with the establishment of the Baku-Ceyhan pipeline, Turkey and the city of Ankara have become dependent on Turkey And here I need to mention the current population of Baku with a population of 3.74 million and most of the immigrants from the cities of Ganja, Shamakhi, Shirvan, Shamkhor, Nakhchivan, Vlankran, etc. to the big city of Baku to know the population of these cities from which branch and tribe The Turks are the people of North Azerbaijan who have gathered in Baku, and first we must refer to historical sources. It illuminates the north for us and also shows which ethnic group the Turks live in. In addition, I must explain that in the late Safavid period, when Iran was occupied by Afghan or Ottoman forces and the Arabs south of the Persian Gulf, Russian forces also attacked from northern Iran and greed for the sea. But finally, out of shame for the soul of my late mother, I tried to write the history of Baku and its relatives, or to study the historical ethnography of the Baku neighborhoods, or to show the oppression of the city's inhabitants in different historical periods, and to show less books or articles in this The ground has been prepared! And these are my last three articles and its result or they are related to the "History of Baku" and for that reason and moral philosophy and the city that was in my cookie because of its fall and not only my mother was displaced After the fall of Baku in 1806 and the Iran-Russia wars, most of the Iranian women sold their bracelets or necklaces and had to pay 7 crores of that day and demand compensation from the invading Russians, who had to pay them. They took the conquest of these cities and "female ransom" to the Russians! Therefore, we must

باکو وتحولات جدید شهر سازی وقومی آن در آسیا (بخش دوم ) - دکتر محمد خالقی مقدم

باکو وتحولات جدید شهر سازی وقومی آن در آسیا

(بخش دوم )

از : دکتر محمد خالقی مقدم-

مردم شناس اقوام آسیایی

 

ودر مورد تاریخ محلات شهری بافت قدیمی باکو ودر دوره قاجارومختصرا واز روی اسناد ومدارک متعلق به سیاحان وکتب تاریخی باید بگویم که "بافت قدیمی باکو" در دوره قاجاریه ایران وشهر متوسطی بود که لنگرگاه کوچکی داشت ونیز در دوره مزبور شهر کم درخت بودکه بدلیا خاک نفت الودش کم درخت بود  ویک باغ حکومتی در بافت قدیمی شهر باکو وجود داشت  ویک گاراژ دولتی وچندین گاراژ خصوصی هم داشت   وبعلاوه بقایای کاخ قدیمی شروانشاهیان نیزو در بافت قدیمی شهر باکو بود وبعلاوه حصار قلعه نظامی شهر باکوهم وهنوز وجود داشت وبیشتر دیوار های این شهر وپس از حمله روس ها نیز حفظ شده بود وتعدادی خانه های خشتی ویا آجری یکی ودوطبقه وبرخی تجارتخانه ها هم ودرشهر  باکو بود ودر طرف چپ باکو هم وچشمه های نفت که مثل چاه وارونه بود ودر ساحل این شبه جزیره باکو بود ونیز در لنگر گاه باکو هم ویک "برج شاه عباسی"  وجود داشت ونیز پل چوبی از شهر وبه لنگر گاه ساخته بودند وبعلاوه در همانجا هم و" اداره گمرگخانه " وجود داشت وگمرک چیان وحمالان بارو در محوطه مزبورهم و پرسه می زدند وتا کالاهای صادر شده از بندرهای شمالی ایران را جابجا بکنند ویا از شهرهای بندری دریای سیاه ترکیه ویا بندرهای  ترکمنستان  را ورتق وفتق بکنند  وهرکدام از اقوام مزبور هم وکیل التجار ویا تجارتخانه درشهر  باکو داشتند وهمچنین "سفرنامه ظهیرالوله" ودردوره مظفر الدین شاه قاجارودر مورد باکو ومطالب پرکنده دارد ودر برخی از صفحاتش  می نویسد:  اتاقهای تمیز وگچبری شده در گاراژهای باکو بود  وبرای مسافران وجود داشت  که دائما از شهر های بندری خزرایران  ویا از ترکمنستان وترکیه واوزبکستان مسافر می آمد ونیز وی در برخی از صفحات سفرنامه اروپایی اش می نویسد که دولت های مختلف هم در باکو و"کنسول خانه" داشتند  ونیز وی دراین  سفر نامه اش می نویسد :

باکودر دوره قاجاریه وبدلیل کثرت مسافرانش وحدود 80 میلیون منات ویا چهل میلیون تومان درآمد وبرای حکومت محلی روس داشت که حاکمش وبجای حاکمان قبلی شیروانشاهی آذربایجان ودر دارالحکومه باکو وبعد ازسال 1806 میلادی می نشست  وحدود 20 میلیون تومان آن ازمالیات چشمه های نفت بود که قبل از پیدایش شرکت های نفتی واز چشمه های نفت اطرافش می جوشید ونیز وی می نویسد در عصر مظفرالدین شاه ومیان باکو  وتفلیس ویک راه آهن وبا اسب کالسکه ای   وکشیده بودند ونظیر راه آهن تهران وشاه عبدالعظیم بود ودر مسر مزبورهم  وبا واگن کالسکه ای ونفت به تفلیس می بردند  واین گزارش ها را مختصرا در صفحات 84 و85 و86 کتابش ذکر کرده است وبعلاوه ظهیر الدوله ودر ص 94 کتابش واز اداره تلگرافخانه باکو ودر ایام قاجاریه یاد می کند ونیز در ص 361 کتابش هم واز اداره "پست خانه باکو" یاد کرده است ونیز در ص 121 کتابش واز مغازه های خیابانهای باکو وخرید یاپونچی واز آن مغازه ها ی باکو کرده است  ونیز در ص 135  کتابش واز مغازه ها وخانه های یک مرتبه ودو مرتبه باکو یاد کرده است ویا در دوره قاجاریه یاد می کند که در بافت قدیمی شهر قرار داشت وبعلاوه به نقل سفرنامه نویسان دیگر عهد قاجاریه ودر همان شهر باکو و27 محله قدیمی باکو وجود داشت  ونیز در ص 353 کتاب ظهیر الدوله واز چند تاجر ایرانی ساکن باکو یاد می شود  ونیز در ص 354 کتابش هم و از تجار متعدد باکو یاد کرده است واز جمله در ص 355 کتابش واز "تومانیانس تاجر "معروف ایرانی یاد می کند که در باکو وتجارتخانه زده بود وبهترین منزل را درشهر  باکو داشت وبعلاوه درص 356 کتابش هم واز برخی هتلهای خوب باکویاد کرده  که به شاهزادگان مسافرو ارایه می کردند واز جمله "هتل متروپل "باکو بود ونیز ظهیر الدوله ودر ص 357 کتابش واز میدان جنب هتلش یاد می کند که وسعت میدانش وحدود 200 ذرع ودر 200 ذرع بودویکطرفش هم وخیابان بود  ونیز در ص 354 کتابش واز میرزا عبدالرحیم طالبوف وکتابهایش یاد می کند که ساکن شهر باکوبود وتالیفات زیادی داشت ولذا در نهضت مشروطیت ایران هم تاثیر گذاشته بود وبجز از وی ودر دوره مشروطیت وافراد زیادی هم در باکوبودند  ویا در مطبوعات این شهرو فعالیت قلم زدن کرده بودند ولذا درجریان  مشروطیت ایران هم موثرواقع شدند واز جمله حیدر خان عمو اوغلی بود ویا تقی زاده ویا سید ضیائ الدین طبا طبایی بود که یک نشریه را ودر دوره مشروطیت اداره می کرد ویا میرزا آقا خان کرمانی وغیره بودند وبعلاوه  ظهیر الدوله در کتابش هم واز تعداد زیاد دانش اموزان مدارس شهر باکو ودر دوره مضفرالدین شاه یاد می کند وبعلاوه کتاب دیگر هم در مورد مدارس ایرانیان خارج کشور همو در دوره رضا خانی است  واز مدارس ایرانیان مقیم باکو یاد کرده است که باعث شد که در دوره مظفر الدین شاه وایرانیان واز مدرسه سازی باکو متاثرفرهنگی شده  ونهضت مدرسه سازی در ایران را وتقلید بکنند  وزیرا که به نقل ص 358 سفر نامه ظهیر الدوله ودر آن موقع وحدود 5000شاگرد مدرسه ای ودرشهر  باکو وجود داشت ونیز در همان ص اضافه می کندکه ما از نظر تعداد دانش آموزی خود  وتا صد سال دیگر هم وبه پای باکو نخواهیم رسید ! لذا شکل گیری مدارس شهر های تهران ویا دیگر شهر ها ی دیگر ایران هم ومتاثر از مدرسه سازی شهر باکومی باشد  وبدنبالش  کتاب "مرات الوقایع مظفری"و به آنها اشاره کرده است وبعلاوهوی از  قهوه خانه های شهر باکو یاد می کند  که نوازندگان باکویی وموسیقی عاشیقلار ها را و در آن سفره خانه ها وقهوه خانه ها می نواختند ولذا بعد از تاسیس رادیو در ایران  هم ودر سال 1319شمشی  ورایو تبریز ویا رادیو ارومیه وتاثیرات زیادی واز "موسیقی باکو"اخذ کرده  ویا اقتباس نوازند گی کرده است ونیز وی در ص 361 کتابش واز حمامهای فانتزی باکو یاد کرده است وبعلاوه  در صفحه 358 کتابش هم از کارخانه ها وکار گاههای متعدد اطراف باکو ذکر کرده است ودر توضیح باید اضافه بکنم که در کارگاههای مزبور سکنه وکارگران ماهر باکووهر روزه تعدادی سماور ذغال سوز را می ساختند و به شهر ها وروستا های ایران می فرستادند که از دوره ناصرالدین شاه وپدیده چای خوردن ودر شهر ها ی ودهات ایران و"مد اجتماعی" شده بود ونیز در همان کارگاههای اطراف باکو وتعداد زیادی فانوس نفتی ویا چراغ روشنایی نفتی می ساختند وبه شهرهای ایران می فرستادند ویا از درختان جنگلی شهرهای  لنکران واستارای باکو وتعداد زیادی چوب چپق بریده ودر کار گاهای باکو وانها را سوراخ کرده وبه ایران میفرستادند ویا در کارگاه خراطی باکوساخته ویا در  وکارگاهای شیشه گری باکو وشیشه قلیان ساخته  ویا سر چپق فلزی ابزارآلات قلیانرا  ساخته وبه ایران صادر می کردند و یا دبه های حلبی نفت را ساخته ویا نفتالین ساخته وصادر می کردند و یا صندوقچه های جواهرات زنانه ویا صندوق لباس زنانه را  ساخته وبا روکش حلبی ومنقش می کردند وبه ایران وبا کشتی صادر می کردند ویا در کارگاهای باکو ومانتو وکت دامن زنانه دوخته وبه ایران صادر می کردند  وبهمین دلیل وپدیده تجارت در اواخر دوره قاجارودر شهر باکو  ورشد یافته بود ویا تجار باکو زیاد شده بود وبدنباش وسکنه محلاتش هم ازدیاد یافته بود وازچشمه های اطراف باکو هم نفت استخراج دستی می کردند ویا به نقل ظهیر الدوله وسالیانه ونیم میلیارد منات نفت استخراج دستی کرده وسپس به دول مختلف می فروختند ویا در بشکه های حلبی وبا روکش چوبی می فروختند ویا سماورچای  وبا فلز برنجی می فروختند ویا با روکش نیکل آلودصادر می کردند  ویا یا صنعتگرانش فانوس حلبی ساخته ومی فروختند ودر حالیکه همه شهر ها هنوز مشعل داشت ویا خانهایش تاریک بود و بعلاوه به نقل ظهیر الدوله وراه تجارت باکووبه بندر انزلی نیز وراه دریایی آرام وصاف بود ولذا اغلب مسافران وبا کشتی مسافرت می کردند وراههای زمینی انزلی واستاراوولنکران وبه باکو هم وامن بود وگمرک خانه  ها وکاروانسراها وقراولان خوب هم داشت ونیز ظهیر الدوله ودر ص 367  کتابش واز تاسیسات بندری باکو یاد کرده ویا از لنگر گاه مجهز  باکووگمرک خانه کنار دریا یاد می کند ویا از جواز دهی انواع کنسول خانه ها یمقیم باکو وبه تاجران ومسافران یاد می کند که رتق وفتق امور بندر تجارتی باکو را وبخوبی بلد بودند وبعلاوه در صفحات 367 و368 و371 کتابش هم  واز وکیل الدوله هاومشیر التجار های ملل گوناگون ودر با کو یاد می کند که بهتر از پرسنل اتاقهای بازرگانی امروزین ونحوه اداره امور بازرگانی را وبلد بودند  ومثلا در ص 84 کتابش ودرمورد  انضباط گمرک چیان باکوچنین می نویسد  ویا در مورد انضباط حمالان حمل ونقل بار وانضباط جوازدهی  وجواز دولتی دادن به بار تجارتی  را یاد می کند ویا در بندر باکو وچنین می نویسد :بندر باکوو تماشای غریبی دارد ونیز در ص 85 کتابش هم می نویسد: بادکوبه وشهر غریبی است وزیرا تجارتخانه های معتبر دارد ویا خانه های دومرتبه وسه مرتبه وکوچه های خوب ووسیع دارد ونیز می افزاید وقتی به گار راه آهن رسیدیم وحظ کردم واز تمیزی وپاکی اتاقهای گار وپله هایش ویا سر پله قشنگی که دارد واتاق بسیار بزرگی ودر وسط دارد وسفر نامه های دیگرنیز چنین است  ویا کتب عهد قاجاریه وپهلوی نیز اسناد زیادری ودر مورد باکو دارند که من در نسخه پژوهشی خودم  ودر مورد تاریخ  باکووبه  جمع آوری همه انها از منبع تاریخی مراجعه کرده ام ولی در اینجا وبخاطر اختصار مطلب وتنها مختصری از آنها  را ذکر می کنم 

وهمچنین باید بیفزایم که شهر سازی جدید باکو وپس از استقلال آذر بایجان اتفاق افتاد وویا رشد شهری ورشد کالبدی اش  بیشتر شد وبعنوان پایتخت جدید آذربایجان رشد  یافت ویا باکووپس از استقلال  جمهوری آذربایجان ویا پس ازاستقرارانواع   سفارتخانه های کشور های  مختلف  ودر شهر باکورشد یافت  ویا پس از سال 1991 میلادی رشد یافت  ویا خیابانها ومیدانهای جدیدزیادی کشیده شد  ویا وزارتخانه های تازه تاسیس و در آن شهروپس از  سال 991 1میلادی بوجود آمد وبزرگتر  شد وخانه سازیهایش واراضی شبه جریره آبشوران را وپرکرد وچراکه این شهر وبر کرانه باختری دریای خزر ودر شبه جزیره آب‌شوران   قرار دارد وبعلاوه در منطقه آبشخوران باکو و سالانه حدود 200 تا 350 میلیمتر بارندگی رخ می دهد و یکی از مناطق نفت.خیزبوده    وهمچنین با ساخت وساز مزبور وامروزه  بندر باکوو بزرگترین شهر ناحیه قفقاز را تشکیل می دهد که درآن انواع خیابا نها ویا اتوبانها وومیدانها ویا پارکهای جدید  ساخته شده است     ویا تاسیسات جدید شهری وجود دارد ویا ساختمان وزارتخانه های وتازه تاسیس بوجود آمده اند  ویا ساختمان ریاست جمهوری ویا ساختمان مجلس ویا ساختمان دانشگاهه ا ودفاتر شرکتهای خارجی در باکو بوجود آمدکه قبلا نبود .ونیز  برج "های شعله" باکو واز ان جمله می باشد  که زیبایی خاصی دارد ودیگری هم و. بلوار باکو (Seaside Boulevard) می باشد  ویک پارک ملی بوده و تفریحگاهی جالب وبه موازات دریای خزر می باشد. وباید گفت که این بلوارو  در سال 1909 تاسیس شده و بیش از یک قرن قدمت  دارد. وهمچنین این پارک ودر حدود 3 کیلومتر و 750 متر طول دارد  ویا در سواحل جنوبی دریای خزر ( واز میدان آزادی باکو وتا میدان ملی پرچم ) کشیده شده است. وهر چند بعضی ها معتقدند که  لفظ بادکوبه ووبه معنی  شهر بادهاست  که علت نامگذاری آن بوده که بدلیل  وزش شدید باد هایی  می باشد که از دریای خزر می وزد  ولی همانطوریکه در مقاله قبلی گفتم ونام آن "بغ کوویا باغ کو " است ونامگذاری آن بوسیله طرفداران شورشی سردار اتروپات تعیین شدکه بعداز تسخیر قلعه نظامی اسکندرعمل کرده  وبعداز خراب کردن معبد ونوس پرستی یونانیان ودر ساحل خزر وقلعه مزبور را وبه نام  "بغ کوی" نام نهادند ویا معبد مزگت زرتشتی ویا معبد مزدا پرستی وخداپرستی نام نهادند  که بعدا لفظ "بغ کوی "وبه لفظ  "بادکو" تبدیل شده است .

 وهمچنین زشهر  باکووبعد از استقلال سیاسی خودش و دارای مناطق دیدنی و تفریحی گردشگری بسیاریگردید  ،و از جمله میدان چشمه‌ها،ست ویا  ساحل یک و هزار شب،است ویا  ساحل شیخوف ویا  سنگ‌های نفتی ساحل .و در تاریخ ۲ سپتامبر ۲۰۱۰، می باشد که  میدان پرچم ملی هم  در ان بوجود آمدکه پرچم بزرگ دارد  ، ویا 48 شهرک جدید در باکو شکل گرفت وبا دارای یازده محله شهری وشهر داری منطقه ای شد  وبا ساخت محالات جدید وجمعیتش افزون گشت  وآنچانکه قبلا در سال 1997 م وحدود 725000/1نفر جمعیت داشت ولی بعدا  جمعیتش از۳٬۵۲۵٬۰۰۰ (سه میلیون ونیم )گذشته است وامروزهحدود 0000 4/37 نفر جمعیت دارد که حدود 97 % جمعیش ومردمانش مسلمان ترک می باشند وبعلاوهامروزه  باکو و دارای هتلهای درجه یکمی باشد  ونظیر  هتل این توریست است  ویا هتل حیات رجنسی ویا هتل گرند یوروپ ویا هتل ایچری شهر ویا هتل آبشرون ویا هتل رسوبلیکا  ویا هتل کرسنت  بیج ویا هتل ارشاد ویا میهمانخانه های متعدد دارد  ونیزسکنه  باکوی  آذربایجان وبه موسیقی علاقه زیادی دارند و انواع موسیقی مقامی، عاشیقلار را ومی نوازند  وبعلاوه شهر باکو و دارای قصر شیروانشاه وقصر رامانا وقصر ناداران وقصر ماراداکیانی وقلعه دختراست ویا دارای  معبد آتشگاه  است ونیزباکو امروزه  دارای بازارهای متعدد می باشد واز جمله بازار شرق ویا بازار نسیمی ویا تازه بازار ویا بالف کالکشن بازار ویا حوریه بازار ویا ایمپرو شاپ بازار ویا بازار هنر ویا فروشگاهای رنجیره ای متعدد دارد  ونیز باکو وچندین مرکز خرید عمده دارد واز جمله . معروف‌ترین مراکزخرید  این شهرو نظیر پورت باکو،است و یا پارک بولوار، ویا بازار گنجلیک، ویا پارک مترو،و ۲۸ مال،و شهر ایگون و AF مال می باشد . ونیز دارای مناطق خرده فروشی مختلف است واز جمله  شامل فروشگاه‌هایی از نوع فروشگاه زنجیره ای وبرخی  بوتیک‌های سطح بالا می باشد  وآین شهر را  بصورت مرکز خرید عمده دارآورده ویا در میان بنادر اطراف دریای خزر و"عروس بنادر اطراف دریای  خزر" شده است  وبعلاوه   باکو  و دارای پالایشگاه نفت باکومی باشد ویا دارایشرکت آز پترول باکو است ویا شرکت تجهیزات نفتی باکینسنکی  است ویا شرکت آذین ماش نفتی وشرکت آذر کیمیا است ویا دارای شرکت گاز آذر بایجان است ونیز داری ساختمانهای  احزاب وساختمان نشریات متعدد ورایو وتلویزیون باکو می باشد  ونیز داری فرود گاه وترمینال اتوبوس رانی  است ونیزدارای  اسکله دریایی مجهز وبعلاوه  متروی باکوهم و در سال ۱۹۶۷ تأسیس گشت و امروزه  دارای۳ خط وبا  ۲۵ ایستگاه می‌باشدونیز . راه های دسترسی مختلف دریایی وزمینی وبرای رسیدن به شهرباکو  می باشد  و ولذا هرکس  میتواند واز هر وسیله ای وبرای رسیدن به باکو  واستفاده بنمایدوبعلاوه شهر باکو ودارای برخی پادگانهای نظامی است ونظیر مقر فرماندهی ارتش می باشد  ویا پایگاه هوایی ویا پایگاه درایی باکواست ونیز باکو دارایساختمان  برخی شرکتهای صنعتی است ونظیر شرکت فولاد باکو ویا شرکتهای مواد غذایی ویا تولید مبلمان هم دارد که تعدادی کارگر ویا مهندس هم در آنها شاغل هستند  ونیزدارای ساختمان  نشریات وروز نامه  است ونظیر روزنامه مادر آذری وروزنامه آنا وطن ویا روز نامه آذر بایجان ویا برخی نشریات محلی هم که  دارند وبعلاوه ساختمان آژانس خبری آذر تاگ  وغیره است که در باکو می باشد وبعلاوهباکو و دارای تعداد زیادی موزه ویا تئاتر وسینما ونیز انواع چاپخانه ها ودارای برنامه‌ های متعدد هنری است اوز جمله اجرای موسیقی آذری است ،ویا اجری  تئاتر و اپرامی باشد  وبعلاوه باکو دارای مسجد ها ی مختلف است وبعلاوه دارای ساختمان انواع سفارتخانه ها وانواع پاساژها وشرکت ها می باشد  ونیز دارای چندین دانشگاه است  ونظیردانشگاه دولتی باکواست ویا دانشگاه دولتی اقتصاد آذربایجان ویا  آکادمی دولتی نفت آذربایجان ویا دانشگاه دولتی فرهنگ و هنر آذربایجان است ویا دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان ودانشگاه زبان آذربایجان ویا آکادمی مدیریت عمومی وآکادمی دیپلماتیک آذربایجان است  و دانشگاه خزر باکومی باشد  که قبلا اسامی اشان ونظیر اسامی  دانشگاه قفقاز بود ویا دانشگاه خزر ودانشگاه غرب ویا دانشگاه عالوم آذربایجان ویا دانشکده ها ی پزشکی وشیمی ویا موسسات تحقیقی وغیره بود  وبعلاوه از نظر جمعیت شهری هم ودر سال 1997 میلادی ونصف جمعیت کنونی را داشت ولی بتدریج جمعیت شهری اش زیاد شد وبعلاوه در ابتدای سال ۲۰۰۳میلادی هم و بیش از ۱۵۳ هزار نفر از آوارگان داخلی (ناشی از جنگ قره باغ)را جذب کرد ودر جنگ میان آذربایجان وارمنستان  ودرشهر  باکو انبوه شدند که از اطراف نخجوان امده بودند  وهمچنین در این دوره تاریخی و ۹۴هزار نفر وپناهنده خارجی در این شهرآمده و علاوه از  جمعیت اصلی شهر شدند  وامروزه  باکو ودارای۱۱ منطقه شهری –اداری می باشد و شامل  محله های شهری بزرگ ذیل است ونظیر 1—محله خزر،2- محله  بینه‌قدی، 3- محله قره‌داغ،4- محله  نریمانوف،5- محله  نسیمی، 6 – محله شهری نظامی، 7- محله سابایل، 8- محله صابونچی، 9- محله ختایی، 10 – محله سوراخانی و11- محله  یاسامال است ونیز سختمانهایی کدر خلیج باکوساخته اند   ویا در  شهر صخره‌های نفتی یا در نفت داشلاری که در دریا ساخته شده‌اند ودر  خارج از باکوهستند  ویا  در داخل دریای خزر قرار دارندونیز 48 شهرک  جدید هم و در اراضی ساحلی  باکو ساخته شده اند   بعلاوه جمعیت ترک‌زبان باکو واز الفاظ  وعنوانهای ترکی  باکویی آذری  استفاده می‌کنند که پس از رسمی شدن زبان ترکی آذری ورسمیت  هم یافته است ومحله های شهری باکو بر ساحل غربی دریای خزر قرار داردونیز  باکوی بزرگ ومشتمل بر شبه جزیره آب‌شوران است که ازسطح  دریا 28 متر بلندی دارد ونیز هنوز قلعه دختر، واز از آثارتاریخی  باکومی باشد  ودر  دورهٔ ساسانیان.ساخته شده است  ودر این شهر وجود دارد ونیز بنای بلند دیدنی می باشد  وبعلاوه  آتشکده آذر گشسب دوره ساسانی هم در باکو است که  . شعله‌های دائمی آتشدان آن واز  منبع  گازهایی بوده که از چاه‌ها بیرون می‌آمده‌است بر سنت گرمایش ویا روشنایی معبد ومزگت های زرتشتی باکو می  افزود و زرتشت هم ومتولد  شهر "گنزه وِیا گنجه آذر بایجان بود واز پیامبران پیرو حضرت نوح بود  که مقبره پدر بزرگش وحضرت نوح ویا یافث نبی ترکهم  ودر بیرون شهر نخجوان ودر کنار رودارس وکنار کوه جودی قرار  دارد  ویادر کنار کوه  آرارات جنب ارس قرار دارد ) ودینش ودر منطقه آذر بایجان  تأثیر زیادی داشته ودر گذشته هم قبرستان شهرباکو   و دارای آرامگاه‌های زردشتی متعدد .بوده ودر دوره اسلامی هم شهر های باکو وشیروان وگنجه وغیره بدست خلفای عباسی افتاد واصطخری درکتابش ودر  دوره اسلامی و به نفت باکو  اشاره کرده است و یاقوت حموی هم ویا  دیگران نیز  دربارهٔ نفت شهر باکووسخن  بسیار گفته‌اند.ومثلا  یاقوت ودر کتابش نوشته است :که  در آنجا چشمهٔ نفت بزرگی می باشد  که قیمت محصول روزانهٔ اش و به هزار درهم می‌رسد و در کنار آن چشمه،و چشمهٔ دیگری اوجود دارد  که نفت سفید از آن بیرون می‌آید و شب و روز قطع نمی‌شود و در آنجا زمینی است که همیشه آتش از ان برمی‌خیزد. ولی با ورود الب ارسلان ترک وبه شهر قدیمی باکو وسکنه اش اغلب  به مذهب اسلام در آمدند واز آثار شهری دوره تیموریان هم و"قصر شروانشاهیان باکو"می باشد  از جنبه‌های سیاسی واداری وسکنه باکو ومدتها تابع "دولت شیروانشاهها  "بودند ، و پس از انقراض این دودمان (در سال ۹۵۷ هـ. ق) وباکو به تصرف صفویه درآمد وانها این کاخ شیروانشاهی را  و در دوران صفویه وتوسط شاه طهماسب صفوی اول برچیده کردند  ولی بعدا ودرهمان  دوره صفویه و و"برج شاه عباسی "را ودر کنار ساحل باکو شکل دادند  ونیز در اواخر دولت صفویه وشهر باکووگنجه وشیروان وشماخی  وبمدت 23 سال بدست ارتش عثمانی افتاد  ولی به نقل کتاب تاریخ عالم آرائ نادری وجهانگشای نادری ویا کتاب دره التاج وغیره وسکنه شهرهای اذربایجان شمالی همو از نادر شاه کمک خواستند که اغلب ساختار ارتش اش  از ایل ترک افشار آذربایجان جنوبی بود ومصرا نه از انها خواستند که ترکان شمال هم ودوباره به آذربایجان ایران بپیوندند وواوهم وحدود سیصد هزار نفر ارتش عثمانی را ودرشهرهای  آذرایجان شمالی را شکست داد ولی متاسفانه بعد از ترور نادر شاه واین بار قوای روسها وبر باکو وگنجه وشیروان مسلط شد ویا در سال 1806 م دست انداختند ونیز در سال 1813 هم ودر طی قرار داد نظامی "عهدنامه گلستان "وترکمچای ودر دوره فتحعلیشاه قاجار ورسما 18 شهر مهم آذر بایجان شمالی جدا شد  واز جمله "شهر باکو"را که ضمیمه خاک روسیه کردند ونیز درسال ۱۸۰۵ شهر  باکوو به تصرف  قوای روس درآمد و آن جا را وشهر نظامی و بندرگاه خود نمودند ولی سالیان دراز وهنوز سکنه ترک باکو ودر  مقابل فرمانداران نظامی روسیه  ایستاده اند وسر تمکین فرود نمی آوردند ونیز ارتش روش وبعد از تسخیر باکو واز چشمه های نفتی باکو واستفاده مادی کردند  که ز قرنها قبل شناخته شده بود و بعلاوه  روغن برای لامپ‌ها ونفتالین واز چاه‌های سطحی باکو  وبه صورت دستی حفر کرده بودند و.یا  بهره‌برداری تجاری می کردند ولی از سال ۱۸۷۲م ورسما استخراج صنعتی آن  شروع  گرید وهمچنین  با آغاز قرن بیستم ومیدان‌ها ی نفتی باکو وجزء بزرگترین میدان  های نفتی در  جهان بود وهمچنین  تا سال ۱۹۰۰ این شهر دارای بیش از۳۰۰۰ چاه نفت بود که از این تعداد وحدود ۲۰۰۰ چاه آن ودر سطح صنعتی ونفت تولید می‌کردوبهمین دلیل و باکو قبل از جنگ جهانی دوم وبه عنوان یکی از بزرگترین مراکز تولید نفت جهان ویا تجهیزات صنعت نفتی بود .ودر  جنگ جهانی دوم ویا در  "نبرد استالینگراد"وبرای تعیین اینکه چه کسی کنترل میدان‌ها نفتی باکو را ودر اختیار داشته باشد و، جنگی درگرفت و. پنجاه سال قبل از این نبرد،وشهر  باکوو نیمی از نفت جهان را وتولید میکردوبعلاوه امروزه  با تاسیس خط لوله باکو وجیهان ترکیه وشهر آنکارای ترک نشین را هم وبخودش وابسته کرده است

ودر اینجا لازم به ذکر می دانم که در مورد تحولات  سکنه کنونی جمعیت74/3میلیون نفره باکو بحث بکنم وکه اغلب از مهاجرین شهرهای گنجه وشماخی وشیروان وشمکور ونخجوان ولنکران وغیره به شهر بزرگ باکو هستندوبرای اینکه بدانیم جمعیت شهر های مزبور هم از کدام شاخه وتیره های قوم ترکآن ذربایجان شمالی هستند که در باکو تجمع یافته اند  ونخست باید به منابع تاریخی مراجعه بکنیم وبهترین منبع تاریخی هم در شناخت اقوام ترک شهر های آذر بایجان شمالی وکتابهای تاریخی مربوط به دوره افشاریه ودوره قاجاریه وبرخی کتب دوره صفویه می باشد  که ریشه های اقوام ترک آذربایجان شمالی را برای ماها روشن می سازد ونیز نشان میدهد که از کدام شاخه قومی ترکان »ی باشند  که در این کشور زندگی می کنند ؟  وبعلاوه دراین باره وباید توضیح بدهم که   در اواخردولت  صفویه که کشور  ایران وبوسیله نیروهای افغانی ویا عثمانی واعراب جنوب خلیج فارس اشغال شده بود ونیروهای روس هم واز شمال ایران حمله کرده وچشم طمع به دریای خزر وشهر های اذربایجان شمالی وطالش ایران دوخته بودند ولذا نیروهای اشغاگر روس هم ودر  آن تاریخ وتا رشت وطالش ایران را واشغال کردند وبرخی از شهر های آذربایجان شمالی هم و بدست عثمانی ها ویا لگزی ها افتاد ودر این راستا وسکنه شهر های آذربایجان شمال هم  واز نادر شاه کمک خواستند  ومورخین تاریخی دولت افشاریه هم ذکر می کنند که همراه نادر  در منطقه آذربایجان شمالی ووهمراه اردوی جنگی نادرشاه ومردم نگاری می کردند  ویا کاتبان متحرک بودند ومردم نگاری خوبی از چگونگی نظام قبیلگی ترکان شهر های آذربایجان شمالی وبدست داده اند که تحولات قومی شهر های آذربایجان شمالی را نشان می دهد ومثلا به نقل کتاب عالم آرای نادری ویا به نقل کتاب جهانگشای نادری ودره التاج وغیره واقوام ترک اذربایجان ودر آن دوره تاریخی هم از نادر شاه افشار کمک خواستند که اصالتا آذر بایجانی بود  وتقاضای کمک کردند که وی ایران را واز اشغال نظامی افغانی ها وعثمانی ها نجات داده بود ونادر شاه هم که از ایل ترک افشارآذر بایجان جنوبی بود   وافشار هم  از بزرگترین اقوام ترک ایران می باشند که گستردگی تیره های ایلی اش وازشهر  ارومیه شروع شده وتا افشار های کرج وگستردگی طایفه ای  دارند  ویا به نقل کتاب "کامل ابن اثیر" وقبلاایل افشار و بنام "ایل اوشار" بود ویا ایل"اوچار" ودرلغت  ترکی وبه معنی قبیله تیز پرواز بود  که یکی از  شاخه های  ترکان غزدشت  منقشلاق شمال خوارزم بودند ونیز به نقل کتاب ابن اثیر وهمراه با طغرل سلجوقی وآلب ارسلان سلجوقی وبه ایران   آامده بودند  واقوام دیگری هم  از همان ترکان غزکه سلجوقی نامیده می شدندوجود داشتند   وبرخی  به منطقه  اناطولی ترکیه رفته بودند وبرخی از شاخه های قومی آنان نیز  در آذربایجان شمالی رود ارس مستقر شده بودند   که قبلا شهر هایشان وبدست اعراب افتاده بودواز ان جمله ترکانی که همراه آلب ارسلا ن سلجوقی وبه اذربایجان شمالی رفتند وایل بزرگ بیات ترک بود  ویا ترکان طالشی بودند که جامع التواریخ آنها را "ایل بیاووت  آسیای مرکزی می نامد که امروزه به تبعیت از روسهای وبرخی پسوند "اوف"  هم به شناسنامه جدید آنان افزوده شده است  وبعلاوه کتاب عالم آرای نادری وجهانگشای نادری هم که مولفانش و همراه ارتش نادر شاه بودند واسامی برخی از اقوام ترک آذربایجان شمالی را ودر دوره تاریخی مزبورو ذکر کرده اند  که در شهر های شیروان وگنجه وشماخی ونخجوان وشمکور وآخسقه وسالیان وغیره زندگی می کردند  وسکنه ان شهر ها واز نادر شاه افشار وارتش بزرگ او وکمک طلبیده بودند ومثلا یکی از آنها وبه نقل ص 377 کتاب عالم آرای نادری و" قاسم بیگ شیروانی " است که از اعاظم آن ولایت شیروان آذر بایجان شمالی بود ودر خفیه عریضه ونامه ویا قاصد به تبریز ونزد نادرشاه فرستاده بود واز او کمک طلبیده بود  ونیز به نقل ص 370 کتاب عالم آرای نادری واز افراد دیگری هم ونظیر  خان  شماخی است ویا خان شمس الدینلو نخجوان است  که وقتی "اقوام لزگی ها  ها وبه شهر شماخی حمله کرده بودند  وآنها هم ونامه استمداد خواهی وبه نادر شاه نوشته بودند  ونادر شاه هم وبرای تنبیه "قیرات خان لزگی "وبا ارتش خود وبطرف شماخی  وشیروان ودربند آذربایجان شمالی وحرکت می کند وبهمین دلیل وص370 کتاب عالم آرائ نادری ودر این باره  می نویسد که در هنگام نزدیک شدن نادر شاه وبه شهر  شماخی وسکنه شهر ویا "معتبرین شماخی "وتا دو مایل وبه استقبال نادر آمده بودند ونیز به نقل همان ص کتاب و سکنه ان شهر وپای اندازهای  دیبا ویا زربفت ویا بادله ویا مخمل خطایی واطلس فرنگی وتا "چهارباغ شاهی شماخی"ودر همه جا گسترده بودند وتا ارتش افشاریه ترک آ ذر ایجان جنوبی ووارد "بلده شماخی" بشود! واز اقوام ترک دیگری هم که از نادر شاه طلب کمک کرده بودند ویکی از استمداد طلبان نیز و و"اقوام ترک شمس الدین لو" آبادی های شمال ارس ویا "طوایف جوانشیر ترک "بود  واشاره به طوایف شمش الدین لو ودر کتاب عالم ارائ نادری ودر صفحات 63 و394 و410 و658 و659 کتاب عالم آرائ ذکر شده است که قوم ترک بزرگی ودرشهر ها ودهات  اذر بایجان شمالی بودند ودر دوره نادر شاه همکاری خوبی با وی کردند ولی در زمان جنگ های ایران وروس تعدادی زیادی از اقوام ترک شمس الدین لو وحیدرانلو وعاشقلو وخمارلو وجوانشیر وغیره مجبور شدند که به شهر های جنوب ارس کوچ بکنند وامروزه در شهر های آذربایجان جنوبی هستند  ونظیرسکنه  شهر های علمدار گرگر ویا قره ضیائ الدین ویا زنوز مرند ویا ارسباران وجنوب بیله سوار ودشت مغان زندگی می کنند وبا قبایل ترک ان سوی مرزارس وخویشاوند نزدیک دارند  وتعدادی از اقوام ترک قره پاپاق شمال ارس هم وبه شهر ودهات شهر نقده کوچیدند ونیز طوایف تر ک طالش هم که تیره های مختلف دارد ودر شهر های علی بایراملی وسالیان ولنکران ووارچبوان ونفت چاله وآستارا ی اذر بایجان شمالی بودند وبی باکانه با روسها می جنگیدند وبهد از جنگ مزبور کوچیده وبه شهرهای طالش وآستارای ایران آمدند واشاره به رشادتهای انان ودر جنگهای ایران وروس ودر کتاب ناسخ التواریخ وروضه الصفای ناصری آمده است  وبرخی از انها هم وامروزه به شهر بزرگ باکو کوچیده اند واز ترکان طالشی باکو می باشند  وبرخی از ترکان شمش الدینلووجوانشیر اطراف نخجوان هم  امروزه  وبر اثر  جنگهای متعدد آذربایجان وارمنستان ومجبورشده ان که  به مهاجرت اقدام کرده به شهر باکو بکوچند  ولذا جمعیت معاصر باکو را افزایش داده اند واینجانب  نیز یک جزوه تحقیقی ودر مورد آوارگی اقوام ترک آذربایجان شمالی ودر طی جنگهای سی ساله ایران وروس  نوشته ام که از اسنادتاریخی  وکتب تاریخی وسفر نامه های دوره قاجاریه استخراج مردم نگاری کرده ام  واز اقوام دیگر ترک آذر بایجان شمال ارس هم  وتعداد زیادی  از  اقوام ترک زیاد اوغلو وعزالدین لو قاجارهستند  ویا از شامکیر قاجار بودند وبا نادر شاه ودر تسخیر شهر های گنجه وایروان وآخسقه وقازان بلاغی وخالدان همکاری زیادی کردند ونیز اقوام قاجار( قاچار ودر لغت ترکی ) هم وبهمراه ارتش هلاکو خان مغول واز دشت های ترکستان آسیای مرکزی دوره تاریخی مزبور حرکت کرده ودر دوره وی در آبادیهای شمال ارس استقرار یافتند ویا در اطراف گنجه وایروان واطراف دریاچه مینکه چائور اذربایجان شمال مستقر شدندوبنا به نقل ص 5 کتاب علم آرای  نادری وشاه عباس صفوی هم وتعدادی از آن طوایف قاجار  راو از شمال ارس کوچانیده ودر استر اباد وآق قلعه ترکمن صحرا ویادر شهر مرو ساکن کرد وتا در مقابل تاخت وتاز اوزبکها بایستند  ویا جلوی حمله آنها وبه شهر مشهد را بگیرندکه شاخه  ایل قاجارترک  ایران را وتشکیل میدادندکه در مقدمه کتاب منتظم ناصری وبه "تاریخچه قاجاریه ترک" اشاره شده است  وتعدادی دیگر از طوایف قاجار هم ودر گنجه وایروان وشهر شوشی قره باغ شمال ارس بودند که با نادرشاه وهمکاری زیادی کردند وبرخی از آنان هم ونظیر آوغور لوخان زیاد اوغلی قاجار است که ( حاکم گنجه) بود  وصفحات 397 و409 و 658 وغیره عالم آرای نادری به وی و"طایفه قاجار" زیر نظروی ودر اطراف گنجه اشاره دارد ویا از سران دیگر قاجار شمال ارس هم وافرادی نظیر محمد علی خان عزالدینلو قاجاراست  ویا محمد زمان خان قاجار گنجه لو وتراب خان بیگ گنجه لو ویا میرزا بیگ قاجار وبوداق خان قاجار وقلیج خان قاجارومحمد بیک  قاجار ایروانی ویا کلبعلی خان قاجار وصفی قلی خان زیاد اوغلی قاجار و غیره بودند   که به اسامی آنان ودر کتاب عالم ارائ نادری وکتب دیگر دوره افشاریه وصفویه اشاره شده است  وآقا محمد خان  قاجار هم وبعد از قدرت یابی  خود در ایران وجهت دفاع از قبایل قاجارمزبور و در اذربایجان شمال ارس  وبه شهر شوشی قره باغ شمال ارس ولشکر کشیده بود ولی اتفاقا  توسط چند نوکر چادرش وبه قتل رسید که بخاطر خوردن خربوزه آقامحمد خان قاجار  ومورد غصب  شاه قرار گرفته بودند وآن نوکرانش هم وناچاراوپیش دستی کرده و خود شاه قاجار را این بار کشتند وتا نجات بیابند ! واز اقوام دیگر آذر بایجان شمالی هم  ودر شهر های شمال ارس هم ویکی نیز "طایفه بیات" ترک می باشد  که به نقل کتاب جامع التواریخ ویکی از طوایف بزرگ  ترکان غز ودر  ترکستان مرکزی بودند که همراه الب ارسلان سلجوقی وبه شهرهای شمال ارس کوچ بودند  ویا ممکن است که همراه سلطان جلال الدین خوارزمشاه کوچیده اند که به نقل کتاب "سیرت جلال الدین میکنه برنی "و مدت 10 الی 20 سال ودر اذربایجان شمالی مقاومت می کرد  ویا در برابر مغولان وگرجی ها مقاومت می کرد  واینجانب یک جلد پژوهشی در مورد "اقوام بیات ترک " دارم وشاه عباس هم وتعدادی از بیاتهای آذر بایجان شمالی واطراف ایروان وگنجه را وبه نیشابور ودهاتش کوچانید که به "بیات نیشابوری" مشهور هستند ویا به کلات وشهر اند خود خراسان کوچانید وتا از شهر مشهدومواظبت مرزی کردهباشند   ویا در برابر تاخت وتاز اوزبکها ودفاع بکنند وبقیه طوایف بیات هم ودر  در اطراف گنجه وایروان وشامکیر باقی ماند وتعدادی از بیاتهای ترک اذر بایجان شمالی هم وهمیشه در ارتش نادر شاه وهمیشه می جنگیدند که اسامی قبایل ترک بیات ویاسران اشان ودر کتاب ,عالم ارای نادری آمده است   وتعدادی از آنان نیز  وبعد از شکست یافتن ارتش عثمانی وازارتش  نادرشاه ودرجریان  جنگ شمال بغداد واطراف موصل ومرز سوریه ودر همان ناحیه اسکان یافته وبعنوان " شام بیاتی  " نامیده شدند   ویا برخی هم  ودر اطراف بروجرد ومرز کردستان اسکان یافتند که عثمانی ها وبه مرزداخلی ترکان   تجاوزورخنه  نکنند وبعلاوه نادر شاه هم وبرخی از طوایف ترک بیات  راهم وجهت محافظت قلعه شیراز ودر برابر محمد خان بلوچ وبه شیراز کوچانید و ویا در اصفهان مستقر کردکه "آواز بیات ترک آنها "ودر شهرهای مزبورو مشهور است  وبقیه "بیاتها ی ترک" هم که در شهر های شمال ارس باقی مانده بودند ودر جریا ن جنگهای ایران وروس وتعدادی از آنان هم در شمال ارس وگنجه وایروان واخسقه باقی ماندند وبعضی  ها همو به شهرودهات  ماکوآمده  وبرخی از بیات های شمال ارس هم وبه دهستان زنجانرود زنجان آمده وبرخی نیز  وبه دهات اطراف ارومیه  وخوی کوچیدند وامروزه بیاتهای مزبور وبه "بیاتهای ماکو وزنجا ن" مشهورند وکتاب عالم آرای نادری ودرص 5 و328کتابش  وبه "بیاتهای ایروان" اشاره دارد ویا در صفحات 381 و1040 کتابش هم وبه "اردو بازارقوم بیات" ودر اطراف   گنجه اشاره دارد ویا برخی هم ودر مرتع گوگ ییلاق ایروان واطراف دریاچه گوگجه دنگیز ومراد تپه وقراتپه اطراف ایروان باقی مانده ونیز مرتع ایلی در آن مناطق داشتند وامروزه هم برخی از انها وبا پسوند اوف ودرشهر  باکو زندگی می کنند  ونیز درص 913 کتاب  عالم آرائ نادری واز "بیاتهای آذربایجان" وبعلاوه  در ص 252 و254 کتابش واز "قرابیات ها "بحث میکند  ودر مهاجرتهای اخیرشهر نشینی  اشان هم و تعدادی از بقایای آنان هم وبه باکو کوچیده اند ویا تعدادی از ترکان آذربایجان هم وطالش های ترکزبان  هستند که بخشی از آنان در شهر های بندر انزلی ویا ماسا ل ورضوانشهر وآستارا ی ایران زندگی می کنند وبخش دیگر هم ودر آستارای باکو وآرچبوان ولنکران وسالیان ونفت چاله ونواحی ساحلی خزر وزندگی می کنند واینجانب نیز یک جلد پژوهش دیگر ودرمورد اقوام ترک طالش ایران وجمهوری آذربایجان تالیف کرده ام وبعلاوه در دوره نادر شاه هم  وی برای حمایت از اقوام ترک شیروان وشماخی وشمکور ودر برابر حملات لزگی ها و قیتاق های شمال  شهر دربند وهمان اقوام ترک شیروان وکمک خواستند که از ا"قوام ترک آذر ی" دوره ساسانی بودند ولی تنها قوم کوچکی باقی مانده بودند که در دوره تیموریان و"دولت محلی شیروانشاهیان" را وتشکیل می دادند ولی بعد از منقرض شدن" دولت محلی شیروانشاهی" آنان ویا بعد از صفویه وتنها مانده بوند  ولذا قومیت بزرگ لزگی  های شمال دربند وشیروان  و مرتبا با آنها جنگیده ومرتبا به شهر های ترک نشین آنان  حمله می کردند ولذا از نادر شاه و تقاضای کمک نمودند  ونادر شاه هم واز طوایف ترک شاهسون دشت مغان واردبیل کمک مزبوررا  خواست ولذا به نقل کتاب عالم آرای نادری ونجف سلطان مغانی (ویا رئیس قبیله ترکان مغانی وبه نقل  ص371 )بخشی از قبایل ترک زیر مجموعه ایلی خود رافرستاد و یا به منطقه حایل میان شهر دربند وشیروان  فرستاد وهمچنین منصور خان شاهسون مغانی هم وچنین کاری را انجام داد  ( ص 21 و367)و یا "بهبود خان مغانی" هم که در ارتش نادر شاه می جنگید  ویا برخی هم از ایل ترکمان اطراف میانه وسراب ،فرستاد ه شدند (ص38 و913) ویا از قبایل زیر دست شرف الدین بیک ترکمان آذربایجانی فرستاده شدندکه درناحیه ابادی ترکمان چای غرب تبریز بودند   وتا اینکه  در جنگهای سی ساله  ایران روس دوره فتح علیشاه وهمان قبایل مغانی وترکمانی سابق هم به این سوی ارس برگشتند وتعداد اندکی از انان ودر در بالای رودخانه  ارس باقی ماندند  وهم اکنون نیز تعدادی از این قبایل ترک مغانی ودر شهر بیله سوار آذربایجان شمالی وبا "مرکزیت باکو "هستند ویا برخی از خویشاوندان ترک آنان هم ودراین سوی مرزهستند  ویا در شهر "بیله سوار" ایران  واصلان دوزوگرمی  مغان هستند ونیز تعدادی از "ترکان مغانلو" هم واز تیره های عاشقلو وخمار لو وحیدرانلو وغیره بوده ودر آن سوی مرزباقی مانده اند وتعدادی دیگر از خویشاوندانشان نیز  ودر این سوی مرز آذربایجان ایران می باشند  وبعلاوه تعدادی از" اقوام ترک شیر وانشاهیان" هم که در شهر های شیروان وشماخی وباکو وشمکور ساکن بودند واز اقوام ترک دوران ساسانی آذر بایجان شمالی بودند و تیمور لنگ  هم در دوره خودش به آنان اقتدار محلی داده بودومانع ان شده بود که تیره های "اولوس جوجی "ودر شمال دربند به آنها بتازند وآنها  هم دولت محلی شروانشاهیان را وبه ریاست "امیر شیخ ابراهیم شیروانی ترک "بوجود آورده بودند  که کتاب ظفر نامه یزدی ودر ص  570 کتابش می نویسد که تیمور حکومت شروان وشهر های اطرافش را وبا توابع ولواحق وبه امیر شیخ ابراهیم  وفرزندانش داده بود ولی صفویه دولت انان را برانداخته بود وارامنه جلفا ویا چرکس ها ولزگی های شمال دربند را وبرآنان مسلط کرده بودکه امراء ویا بزرگان اشان ودر در بار شاه عباس بودند ودر حالیکه در کتاب عالم اری نادری شهر جلفای شمال ارس وبا نام ترکی "ینگی محله خوانده می شود   ولی معتبرین شهر های مزبور ودر  دوره نادرشاه واز وی  وبخاطر حملات مکرر قیرات خان لزگی وبه شهر های شمای آذربایجان  کمک خواستند ونادر شاه هم وبه کمک انان شتافت حیدر خان افشار را بیگلر بیگی شیروان نموده و( ص1000 ) وعاشور خان افشار را هم وسردار پادگان ایروان کرده ( ص 1000) وتا در پادگانهای آنجا باقی مانده واز آ نان دفاع بکنند وکریم خان افشار بیگلر بیگی اورومیه را هم وبه کمک آنان فرستاد وقاسم بیگ شیروانی را هم واز شهر مزبور وضابط شهر شماخی نمود  ( ص 664) ونیز نشات تبریزی را که اهل شیروان وشاعر بود ودیوان شعری داشت و ضابط مازندران کرد ونیز به تقاضاها ونامه  اهالی شیروان اهمیت داده که وقبلا حاکم شهر شیروان را ومهدی خان توپچی باشی ارتش خود گذاشته بود که بدست لزگی های شهر دربند کشته شده بود   وبعدا  محمد مومن خان را وحاکم شیروان کرد ولی سکنه همان شهر شیروان وبه نادر از ا و شکایت کرده بودند که در طی دوماه حکومتش ونتوانسته بود نظامیان لزگی ها را واز خاک شیروان بیرون بکند ونادر شاه هم به نقل ص 664 کتاب مزبور وبلا فاصله محمد مومن خان گمارده خودش را وازشهر  "شیروان "عزل کرد که قبلا وبجای باکو ومرکز استان آذر بایجان شمالی  بود وهمان شهر شیروان ومرکز استان بود وخاقانی شیروانی شاعر هم واز ان شهر بودوبهمراه نظامی گنجوی ویا قطران تبریزی ودر دربار متحرک اتابکان سلجوقی دو آذربایجان دوسوی ارس بودند  وسفرنامه اولئاریوس هم به فرهنگ قومی  وزیبایی شهر شیروان و در دوره صفویه اشاره کرده است  وبعدا نادر شاه وبجایش محمد قلی خان افشار را وحاکم شیروان گماشت وتا با قدرت تمام وبا ارتش لزگی ها بجنگد ویا علیقلی بیگ مین باشی "شروانلو" را هم وبه کمک او فرستاد ونیز به نقل ص 375 کتاب مزبور و"غازیان شیروانی ویا مغانی "را هم ودر جنگ سرخاب  خان لزگی شرکت داد ونیز در حوادث جنگ های مزبور  ومحمد رضا خان نخجوانی واقوام ترک زیر دستش را هم شرکت داد (ص397) ونیز اقوام ترک بیات وقاجار اطراف گنجه را شرکت داد ودر عین حال که در جنگ های شمال رود خانه ارس وهمه اقوام گوناگون افشار آذربایجان جنوبی وشرکت داشتند که قوم ترک افشارو بزرگترین قوم ترک اذر بایجان بود  ویا با اقوام ترک مقدم مراغه وبناب وملکان ومیاندواب همراهی  داشتند که از ایل ترک مقدم آذربایجان بودندودر جنگه شرکت داشتند  ویا اقوام ترک ترکمان سراب ومیانه وقره چمن وبستان آباد هم شرکت داشتند که تاریخ عالم آرای نادری به آن ترکمانان آذر بایجانی اشاره دارد ویا اقوام ترک ترک مغانی اردبیل ودشت مغان ومشکین شهر ویا اقوام ترک کاظم خان قراداغی ارسباران واقوام ترک سلدوزوقره پاپاق نقده  هم وهمگی شرکت داشتند که جمعیت ترکان آذری جنوبی  را تشکیا می داند وجمعیتش بیشتر از اقوام آذری شمال ارس بودند وهمگی برای استخلاص اقوام آذربایجان شمالی می کوشیدند که نشانه وحدت فرهنگی وفکری سکنه دو  آذر بایجان و دوسوی ارس بود ویکبار دیگر هم وحدت دوقوم ترک آذربایجان را نشان میدادند که از دوره اتابیک محمد سلجوقی ادامه داشت که دومرکزشهر  شیروان ویا تبریز را وتواما مرکز اقتدارترکان آ ذری  دوسوی ارس کرده بود   ولذا اسناد دوره تاریخی افشاریه هم این نوع وحدت فکری ووحدت همکاری اقوام دو سوی ارس را   نشان می دهد ولی متاسفانه بعدا وبرادر نادر شاه ودر جنگ با لزگی ها ودر جنگ دربند شمال شیروان کشته شد وخود نادر شاه هم ودر خیمه اش در فتح آباد قوچان وترور گردید ویا با توطئه افسران نگهبان خیمه اش وترور شدوطوری که حتی افاغنه اردوی نظامی اش هم اعتراض کرده از ان ترورنادرشاه  عصبانی شده وخائنان لشکر نظامی نادر راو بهم زدند  ولذا بعد از ترور نادرشاه  و الیزابت ملکه روس که در کتاب عالم ارائ نادری وبنام خورشید خانم روسی نامیده می شد وقدرت بیشتر یافته ونظامیان روسی هم در سال 1806 وشهر باکو را تسخیر کردند ویا با کشته شدن آقا محمد خان هم ودر شهر شوشی نخجوان وباز ارتش روسیه وقوت بیشتری یافته  واین بار در جنگهای سی ساله ایران وروس که در دوره فتحعلیشاه قاجاراتفاق افتاد  وبلافاصله بعد از قتل آقا محمد خان قجار ودر نخجوان بود که انجام گرفت و18 شهر آذربایجان شمالی وبلا فاصله سقوط کردند  وبدست روسها افتادند  وزیرا دران تاریخ  اقوام ترک شمال ارس وقدرت نظامی مهمی در پادگانهایشان نداشتند وگرچه در منابع تاریخی دوره قاجاریه  وجنگهای مزبور وبطور جسته وگریخته آمده  ویا  در دوره مزبورذکر شده است ولی اقوام پراکنده وفارس زبان ایرانی ودر جنگهای ایران وروس شرکت نداشتند وبرایشان هم حدثه مهمی مهم نبود وتنها  همه  سران ایل ترک افشار واقوام زیر دست انانشرکت داشتند  ودر خدمت عباس میر زا قاجارودر جنگهای ایران روس  می جنگیدند برای وحدت دو آذربایجان ترک زبان می کوشیدند واغلب نیز از اقوام گوناگون افشار اذربایجانی بودند که بصورت فوجهای نظامی ترک به رهبری عسکر خان افشار ارومیه ای وبه جنگ روس مزبور فرستاده می شدند ویا ترکان زیر دست موسی خان افشار تکابی بودند  ویا ترکان زیر مجموعه  امان الله خان افشار زنجانی ویا نصرالله خان افشار زنجانی بودند  ویا قوای علیمردان خان افشار وعباسقلی خان افشار خمسه ای ویا افشارهای  قیداری وافشار انگورانی بودند که اسامی اشان در منابع تاریخی دوره مزبور آمده است  ویا برخی افشار های ابهری بودند  که نادر شاه ودر دوره خودش وابوالحسن خان افشار ابهری را وبعد از اخراج افاغنه وحاکم شهر اصفهان کرده بود ویا برخی افشار های بکشلوقزوین ونظر آباد کرج وغیره بودند  که به ریاست علیخان افشار نسقچی باشی ومی جنگیدند  ویا برخی اقوام ترک شقاقی میانه بودند ویا فوجهای نظامی ایل مقدم مراغه وبنبویا  ایل قرا پاپاق نقده وایل مغانلو ترک اردبیل بودند ویا فوهای ایل ترک طالش بودند که اسمی اشان در کتاب ناسخالتواریخ وغیره آمده است  وهمگی  ودر ارودی نظامی عباس میرزاقاجارودر قرار گاه اصلان دوز شرکت داشتند  ویا در فوجهای متعدد وجانانه با روس ها می جنگیدند ونیز برمبنای کتب دوره قاجاریه وبرخی از فوجهای نظامی طایفه ترک "بزچلو فراهان اراک" هم شرکت داشتند ویا "فوج ترک خلج ساوه" ویا "فوج ترک شاملوی ملایر" ویا "فوج ترک خدابنده لوی "همدان هم ودر جنگهای ایران روس دوره مزبورو شرکت داشتند ولی بدلیل خیانت وزیرشاه  ویا درباریان فتحعلیشاه ونهایتا از روسها شکست خوردند وبعد از ان و اغلب شهر های شمال ارس ودر عهد نامه گلستان و"ترکمن چای" وبدست روس ها افتاد وبدنباش تعداد زیادی از اقوام بیات وجوانشیر وشمس الدینلوو طالشی ها وحیدرانلو وعاشقلو وخمارلو ونخجوانی های شمال ارس وقره پاپاق ها وغیره وبه آبادیهای جنوب آرس پناه آورده ویا به پهلوی اقوام ترک دیگرشان ودر جنوب ارس پناهنده شدند ولی روس ها ودر شهر های آذر بایجان جنوبی هم بیکار ننشتند ومدتها ارتش شوروی ودر جنگ اوال وجنگ دوم جهانی وهمچنان جولان ودر خیابانها  وشهر های آذربایجان وتهران می دادند   ونیز دانشگاه تبریزهم که مرکز فرهنگی ترکان می باشد وفرهنگ آفرینی اش  وبدست روسها افتاد  وچرا که همان دانشگاه تبریز ودر سال 1324ش   وبا تلاش فرقه دموکرات آذر بایجان ووابسته به روسها ساخته شده بود  ودانشگاههای باکو ویا گنجه هم و تا قبل از استقلال آذربایجان ودر سال 1991 میلادی ودر چنگ نظامیان روس اسیر بود  وقدرت اظهار نظرنداشت  ویا قدرت چاپ کتاب ومقاله نداشت ویا در مورد باکو وتاریخ اقوام ترک آذر بایجان وقدرت ندا شتند ودر جنگ دوم جهانی هم ودوباره ارتش سرخ استالین وسکنه دو اذر بایجان شمالی وجنوبی را ودوباره مورد تاخت وتاز دوباره نظامی خود قرار دادند   ودر جریان مزبور هم ودوباره تعداد دیگری از اقوام آذر بایجان هم آوراه گردیدند  ویا در این دوره تاریخی جنگ دوم جها نی و از شهرهای آذر بایجان شمالی رانده شده  ولذا تعدادی از ترکان ان شهر هم مهاجرت کردند واز جمله خانواده مادری اینجانب  می باشد  که ساکن یکی ار محلات 27 گانه باکوبود  ویا در سال 1313 شمشی ویا قبل از جنگ جهانی دوم بود ومادر من در شهر ترک نشین ومتولد باکوبود ویا در  سال 1313 شمشی ودر یک خانواده ترک واز قشر متوسط شهر باکوو بدنیا آمده بود  ولی با وقوع جنگ دوم جهانی ودچار سانحه جنگی  گردید  ودر حالیکه مادرم ودرسن11 سالگی کودکی اش بود ولی زندگی وخانه وپدرش را ودر شهر  باکو ازدست داد ویا بدلیل ظلم ارتش سرخ استالین واز دست داد وزیرا پدرش که عقاید مذهبی داشت وبخاطر مقاومت ودر برابر ارتش سرخ وکشته شدومادرم نیز وبهمراه مادر بزر گم  ویا برادر کوچکش وبه همراهی خانواده دو دایی ویا برخی از فامیل های نزدیکشان وکوچ کرده ونظیر بقیه ایرانیان وبه این سوی رودخانه ارس آمدند  وچندین  سال ودر زیر حمایت های مای  دایی هایش زندگی می کرد وتا اینکه درسن  16 سالگی وبا پدرم ازدواج کرد که از اقوام افشار تکاب آذربایجان بود که با وی  ازدواج نمود ومن دومین فرزند وی می باشم ونیز با حمایت های بی دریغ آنان ودر دانشگاه تهران وغیره قبول شدم وبعلاوه مدت 16 سال هم ودرس قوم شناسی ویا مردم شناسی فرهنگی ویا جامعه شناسی شهری خوانده ام وچونکه تعداد کثیری مقاله قوم شناسی دارم ویا مقالات مردم شناسی شهریدارم  ومثلا راجع به شهر کاشغراست  ویا راجع به تاشکندنوشته ام  ویا راجع به شهر شیراز ویا دزفول ویا ساری وکرمان وکرج ومحلات شهری تهران نوشته ام  ولی هنوز از نوشتن تاریخ شهر مادری ام "باکو" و همیشه امتناع ملاحظه مابانه می کردم وتا مبادا وبه تعصب خانوادگی محکوم بشوم !ولی نهایتا وبخاطر شرمندگی از روح مادر مرحوم ام و سعی نمودم که تاریخ شهر باکو واقوام ترک ان شهر را هم وبنویسم ویا به مردم نگاری تاریخی محلات باکو  بپردازم ویا مظلومیت سکنه این شهر را ودر ادوار تاریخی مختلف ونشان بدهم که کمتر کتاب ویا مقاله در این زمینه تدوین شده است !واین سه مقاله اخیرم ونتیجه آنست ویا مربوط به "تاریخ شهر باکو"  می باشد وبه آ ن دلیل وفلسفه اخلاقی می باشد وشهری که بخاطر سقوط آن وبلای جان مادر من در کوکی اش بود  ونه تنها مادرمن وآواره شد وبلکه حتی خیلی از زنان ایرانی هم وبیچاره گشتند  وناچارا بعد از سقوط باکو در سال 1806 ووقوع جنگهای ایران وروس  واغلب زنان ایرانی ودستبند ها ویا گردن بندهای خود را فروختند وتا به مقدار 7 کرورتومان پول آن روزگارتاریخی   وطلب خسارت خواهیهای  روسهای مهاجم را وبپردازند   که مجبوراآنرا  پرداخت کردنند  ویا  بخاطر تسخیرشدن شهر های مزبور را و"باج زنانه" وبه روسها دادند ! ولذا باید به "فیلم تبریز در مه "وفیلم "باکوی در مه" هم وباید که اضافه بشود  !

Military and Ethnic Backgrounds of Its Origin Baku in Asia  (Part 1) -Dr. Mohammad Khaleghi Moghadda

Military and Ethnic Backgrounds of Its Origin Baku in Asia

(Part 1)

By: Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam -

Anthropologist of Asian Ethnicities 1

 

This article is a summary of my 4 detailed research works on the political-military developments in Baku, which led to the emergence of Baku in 2300 BC, but I have to rely on my brief article and only some historical documents of Baku urban development developments . But I will postpone the detailed discussion to another time and only mention here that the current city of "Baku" It is divided into two parts: the old texture of the city, the original core of which was found 2320 years ago. Baku had not seen much change in the Parthian and Sassanid rule until 4 centuries after the Islamic period. North of Aras and beyond was the city of Shirvan Azar Bayjan and the "Old Castle of Baku" It also did not change much as a naval fortress on the Caspian Sea and the center of South Azerbaijan was in Tabriz, which was in the Sassanid and Parthian periods of Takht-e Soleiman Azar Bayjan. Their capital had a cool climate and a scorching summer, so the Abbasid royal family also spent the summers in Tabriz. Shirvani and Qatran of Tabriz, etc., and in the Seljuk military camp and moving between the two cities of Shervan and Tabriz, were on both sides of Aras. خزر پناه He said that his security was more secure for the Turks of Khwarezmshahi than other areas. Vaholako Khan and his patriarchal sons were all from "Ulus Tuli Mughal" and ruled for some time in Tabriz, the center of South Azerbaijan or in the Sultanate of Azerbaijan. It was the Caspian Sea, and at the same time the other son of Genghis Khan or Batu Khan, his other grandson, attacked and captured northern Azar Bayjan or up to the Aras River.It was considered a different geography, so there was a geographical gap between the two Azaris, but Batu Khan the Mongol or another grandson of Genghis Khan, the capital of Ulus Joji, replaced "Shirvan" in North Azerbaijan, and only the newly established "Astara Khan" .He chose the north Caspian Sea or at the end of the Volga River and the capital of Ulus Joji, which is now called the city of Astrakhan in Russia, and according to p. From the Safavid era and the Russian rulers, it became possible to settle in this city and the Caspian Sea. In the same year, 654 AH, Tabriz or the capital of South Azerbaijan became the residence of Holakukhan. "Genghis Khan arrived in another way, so during the 120-year Mongol empire, the administration of the northern cities of Aras was not very important for the Joji dynasty. Yazdi Zafarnameh Book" With the rise of Timur in this land and the transfer of power from the Joji family to Timur Lang, who was the son-in-law of "Ulus Jaghtai", who is the second son of Genghis Khan, and "Amir Sheikh Ibrahim Shirvani "or one of the Turkic chiefs of North Azerbaijan, he died and obeyed Timur. Lang accepted and therefore quoting the same page 570 Zafarnameh Yazdi who writes: Timur also gave him all the lands of Shirvan and its functions and rights to him and in the middle of it he was called "Shirvanshah" and for more than 150 years he ruled the Turkish cities north of Aras. They were called the "Shirvanshahi family" of Azar Bayjan, a small local government centered in the city of Shirvan, but in Baku, or along the Caspian Sea, they built a second government palace, or built a rest house. War between Iran and Russia or during the Treaty of Golestan, Turkmenchay and Russia, but from the time of Nasser al-Din Shah. Qajar to the "Traditional and Ancient Urban Texture of Baku" It was transformed either due to the "development of industry and trade" in continental Europe or the construction of the "Baku seaport" was reconsidered and the commercial fabric of Shirvan city was advanced and the texture of Baku's new city began, which was facilitated by trade between European cities and Middle Eastern cities. He found that I will describe it in my next article, and this kind of development of the new city of Baku increased after the collapse of the Soviet Union, or increased after the withdrawal of Azerbaijan from the Soviet Union in 1991, or with its independence and gaining a seat and a flag. which was the star of Venus or Mars of the ancient Greeks and Romans, whose European soldiers had gathered in the castle and instead the temple of God. They built the worship of "Mazgat", the god of which is the temple of the worship of "Bagh" .It was renamed the Greek Acropolis Castle and renamed it "Bagh-e-Koi Castle", which means "Castle of God" . Atropate II or III conquered the fort The ministers, according to historical sources, had to surrender to Alexander, but the Turkic tribes north of the Aras River and at the same time captured the fortress and created the local government of the Turks Atropatkan or established a small Azar Abadgani and therefore The geography of Azerbaijan or Atropatkan From that date until now, Weber refers to the geography of both sides of Aras, whose relatives are Turkic-speaking, and "the second or third Atropat" .He is the founder of the Little Medes, who was the head of the Turkic tribe north of Aras during Alexander's lifetime. The relatives of the rebellious Turks or the attackers on Alexander the Great's polytheistic fortress and in the "Acropolis Fortress" all considered themselves to be descendants of Noah and his son Vafes in northern Aras. They knew that the grandson of Prophet Noah Viafeth was a Turk and in 550 years before their attack on the "Acro Fortress of the polytheistic police", the prophet Alexander Zarathustra was born in the city of "Ganzeh" or "present-day Ganjeh" north of Aras, following his grandfather Noah and religion. Had introduced monotheism and the "Kian dynasty" or the " Old Azeri was installed to replace the Assyrian cuneiform. Robinson was an English advisor during the reign of Mohammad Shah Qajar and succeeded in reading their Azeri cuneiform in Derbiston, which is one of the first advanced Asian languages ​​created by the Azeri Turks of Noah's generation. Big "time" small media turn "It arrives in the time of Alexander and this time it was in the overthrow of the polytheistic temple of Venus Alexander and in the castle of Baku.It is one of the most important naval fortresses north of the Aras River, and to end the domination of Alexander's army and its European troops, the Greeks and Macedonians were in Asia, and the liberation of the "Baku military fortress" Alexander the Great liberated the army and just as 500 years ago the fortress of Hamedan or Hegmataneh and other Iranian cities were liberated from Assyrian rule as the great Medes, and this time Baku and the capital of the small Medes Atropatkan was replaced by Hekmataneh and led to the domination of Alexander the Great in the city of Alexander the Great. "Ghezel Ozan Valley and Aras Valley" Both flow into the Caspian Sea with the Turkish word, which the Greeks, and in their Latin pronunciation, the two rivers and the surrounding Turkish settlements, which flow into the Caspian Sea, were called the "Arax River "by the Amardus entrance, and the Caspian Turks by the Atel River. Asia, which flows into the Caspian Sea, was descended from Noah and was written with the word "Russian Volga River" in Latin, and the Kiani Turks around Jeyhun with the word "Bacteria" .It is said to have caused profound historiographical errors and among Asian illiterate writers, or a cultural and military uprising against the school of Alexander the Great, and its influence in Asia. The four sides of the lake and all but a few small ports and the rest were all Asian Turks who gave the Turkish word Caspian or Gazer to their lake and the Asian Turks began the small Med Atropatkani (or small Med) and the port of Baku or "Bagh Ko" which Rebels of Bakura Castle, the center of the uprising or the city of "House of God" And against Alexander's soldiers they called it the Greek (or Bagh Kovia, the fortress of God) and there they raised their religious and political flags against Alexander or in the naval fortress of Baku and 2300 years ago and gradually the ideology of their revolt against foreign rulers and foreign rulers. Alexander's empire slowed down to Europe, which did not recognize the Asians. South Aras and Madabzorg region (and the center of Hekmataneh or present-day Hamedan) were conquered. He had fallen against the Greek and Macedonian invadersTherefore, the Seleucids followed Alexander for about 80 years and after the fall of Darius III and the city of Hamedan did not leave and ruled other Asian cities or took the lives and property of the people with the help of naked Greeks and Mediterranean Europeans or with the help of Alexander's barracks in Asia. "They began to dominate, so the uprising of the supporters of the brave Atropate II of Turkey began or began with the conquest of the naval fortress of Iskander on the coast of Baku.The Atropatkans or Azaris were called the Baijans of Iran, who for centuries formed the geographical boundaries of His political and ethnic provinces, or a few years after the Atropatkans' uprising against Alexander's troops, the Seleucids, Baku, and the first uprising against Askar It was Asia and other Iranian tribes also learned or later other Asian tribes also came out of fear and ideology with the religious and political insurgents of Baku or Atropanians on both sides of Aras who had their own flags and logos or propagated their own ideology. It found various cities and in the following years, with its large number of other Asian tribes, it was completed and created the next Parthian government. Hence the remnants of Alexander's expulsion from the Asian garrisonsThey retreated and gathered on the other side of the Tigris and Euphrates to build a larger military wall called Seleucia, which was one of the seven cities of Medina or Medina. The Seleucid and European armies invaded the other side of the Euphrates and became known as the city of Ctesiphon.It was one of the seven cities of Madinah or Medina, and the military city of the Parthians was on this side of the Tigris, which was the great garrison of Asians and attached to the fortress of the Seleucid and European invaders on the other side of the Euphrates and the city of Ctesiphon. They were around the Euphrates or different cities of beliefs that the Euphrates River had been a geographical barrier to their deprivation for centuries.It was one of the seven cities of Madinah or Medina, and the military city of the Parthians was on this side of the Tigris, which was the great garrison of Asians and attached to the fortress of the Seleucid and European invaders on the other side of the Euphrates and the city of Ctesiphon. They were around the Euphrates or different cities of beliefs that the Euphrates River had been a geographical barrier to their deprivation for centuries. Siah and reached the shores of the Baku military barracks and the Caspian coast, or by water route such as crossing the Prague River and facilitated Aras boating for the Greek military, or within a short distance between the two shores of the Black Sea and the Caspian Sea for Alexander the Great. Via Misrotz facilitated the military, especially the choice of the location of the Baku garrison for Alexander and the construction of his most important naval garrison on the southwest coast of Asia. Or how he had defeated himself in Asia or from the many and numerous tribes of Asia and had learned how it was possible? Or in which geographical point of Asia is it possible? And what is its military strength or weakness in those geographical parts of Asia? In addition, during his childhood in Macedonia, Greece, he was well acquainted with the Mediterranean coast or Aras water passed and entered the eastern shores of the Caspian Sea with its boats and built the Kharazmi Turks, or the Kimak Turks around Seyhun, the Ghanghli Turks, the Khalaj, Kharlkh, Vaygur Kashgar, or the Turks north of Balkh, who were Turks from Houshang Fishadadi, or the Ghazar Far Qarakhtai and Qarakhani of Sughd or Turks Berlas Teymouri created the city (Nakhsh) of Central Turkestan. Do you not know the history and religion of the origin of the ethnic, civil and legal movement of the Turks in Asia? Or what is the Turkish linguistics or the religious roots of the Turks of Central Asia? They did not come from Central Asia to the Middle East, but vice versa! And in an age when there was no match or flint and fire like today and there was another philosophy, it was a kind of perpetuation of state fire and for the rest of the people who misinterpreted it and attacked the followers of Zoroastrian religion as fire worshipers or their property and lands. And the Arabs! Either the Arab caliphs and the lands take them as polytheists and firefighters, which is not the case in the Qur'an, or the Arabs capture and sell them as polytheistic slaves, but there is one of them in the Qur'an, or as the People of the Book and consider them as the People of the Book who take slaves. He has forbidden them or does not consider usurpation of their lands as a religion and peace is permissible! And they will be considered "military infidels" only in case of deliberate war against Muslims! He captured Alexander's earthen and mountain fortresses or destroyed them in the depths of Asia and all over his land. "Kaviani flag" and Zahak's ethnicity was lowered, but the flag was not raised by him and it was not like "Atropat" which after the initiative of Alexander ' s flag was torn down in Baku Fortress by Atropat and today is 2300 years old. The Azerbaijanis have been created, or it has been created on both sides of Aras, or the culture, language and dialect of a special name called Azerbaijan have been created, or it is known all over the world that the flag of the blacksmith Kaviani was not mentioned! Or he could not! Although no one has ever asked himself why the word "Azerbaijan" came into being or why the state of Azerbaijan and why it was formed? Or the language and dialect of Azar Baijani and why did it come into being? Or by whom did it come into being? Culture and politics, but European historians and now have not deliberately addressed it and not questioned the European culture of Alexander and in Asia and? Which is called "Hellenism"! But the Atropat uprising was not only a military uprising, but also a political and cultural uprising to eradicate the "culture of Hellenism!" As a reviver "

باکووزمینه های نظامی وقومی پیدایش آن  در آسیا (بخش اول ) از : دکتر محمد خالقی مقدم- مردم شناس اقوام

خود
      

باکووزمینه های نظامی وقومی پیدایش آن  در آسیا
(بخش اول )
از : دکتر محمد خالقی مقدم-
مردم شناس اقوام آسیایی

 

این مقا له من  خلاصه ای از 4 اثر پژوهشی مفصل اینجانب ودر مورد  تحولات سیاسی – نظامی باکواست که منجر به پیدایش شهر  باکو ودر 2300 قبل گردید   ولی مجبورم که برای اختصار مقاله ام و تنها به برخی از اسناد تاریخی تحولات شهر سازی باکو تکیه بکنم ولیکن  بحث مفصل آنرا وبه وقت دیگر موکول میکنم وفقط اینجا  ذکر می کنم که شهر کنونی "باکو" واز دوبخش بافت قدیمی  جدید شهراست که هسته اولیه اش از  2320 قبل پیدا شدوواین بافت قدیمی وتا دوره ابتدای حکومت شیروانشاهیان ن آذر بایجان ادامه داشت ودر دوره حکومت اشکانی وساسانی وتا دوره ورود الب ارسلان سجلوقی به آذربایجان شمالی ویا بقایای حصار نظامی قدیمی باکوبود  واین بافت قدیمی باکو هم وتحول چندانی،در حکومت اشکانی ها وساسانی  ها وتا 4 قرن بعد از دوره اسلامی  ندیده بود ونیز باید  گفت که بعد از دوره اسلامی ودر دوره حکومت اتابکان سلجوقی که برتسلط اعراب برشهر های ترکان وتوسط الب ارسلان سلجوقی ترک پایان داده شد ومرکزیت آذر بایجان شمالی ودر آن سوی ارس وبا شهر شیروان آذر بایجان بود و"قلعه قدیمی باکو" وهمچنان بصورت یک قلعه نظامی دریایی وکناردریای  خزر وتحول چندانی نداشت ومرکزیت آذربایجان جنوبی هم در تبریز بود کهدر دوره ساسانی واشکانی تخت سلیمان آذر بایجان بود ولی چونکه در دوره عباسیان تبریز بعنوان ملک خصوصی ییلاقی  واقطاع زبیده خاتون وزن هاروالرشید عباسی انتخاب شده بود که نسبت به بغداد پایتختشان وهوای خنک وتب ریزنده ییلاقی داشت ولذا  خانواده سلطنتی عباسیان هم تابستانها در تبریز بسر می برد وبعدا  اتابک ایلد گر محمد سلجوقیان آذر بایجان  ونواده هایشان وتبریز وشیروان دو سوی ارس را  وبصورت دوپایتخت گرمسیری وسرد سیری سلجوقیان آذر بایجان محسوب می شد که نظامی گنجوی ویا خاقانی شیروانی وقطران تبریزی وغیره هم ودر اردوی نظامی سلجوقیان ومتحرک بین دو شهر شروان وتبریز دوسوی ارس بودند  وزمانی هم که  سلطان جلال الدین خوارزمشاه که مقابل حمله مغولان واز شهر ترک نشین خوارزم آن سوی دریای خزر فرار کرد  وبه شهرهای ترک نشین شیروان وگنجه وشماخی وشمکور این سوی خزر پناه آورده بودکه امنیتش برای ترکان خوارزمشاهی بیشتر از نواحی دیگر بود وبه نقل کتب تاریخی دوره مزبورونظیر کتاب سیرت جلال الدین مینکبرنی   وغیره وبجز از دشمنی  مغولان  وبا ارامنه وگرجیان نیز در گیر بود وتا اینکه شهرهای آذربایجان جنوبی وپائین ارس هم سقوط کرد وهمگی بدست هلاکو خان مغول آفتاد  وهلاکو خان وفرزندان ایلخانی اش  وهمگی  از "اولوس تولی مغول" بودندومدتی در تبریزومرکزیت آذربایجان جنوبی ویا در سلطانیه آذربایجان حکومت کردند وبعلاوه چونکه از نظر تقسیمات سیاسی در "قوریلتای مغول" ومرز شمالی حکومت هلاکو خان که فرزند تولی بود ومرز حکومتش وتنها رودخانه ارس وجنوب دریای خزر بود ونیز در همان موقع هم وجوجی فرزند دیگر چنگیزخان  ویا باتو خان نوه دیگرش وحمله کردند  وآذر بایجان شمالی را گرفتند ویا تا رودخانه ارس را گرفتند ودر تقسیمات سیاسی مغولان که اتخاذ کرده بودند ومرزجغرافیایی جوجی ویا باتوخان وبرکه خان واز "اولوس جوجی" وجغرافیای دیگر محسوب میشد ولذا بین دو آذر بایجان وشکاف جغرافیایی افتاد ولی باتو خان مغول ویا نوه دیگر چنگیزخان  پایتخت اولوس جوجی را بجای "شیروان "آذربایجان شمالی ووتنها  جدید التاسیس "آستارا خان " ودر شمال خزررا انتخاب کرد  ویا در انتهای رودخانه ولگا و پایتخت اولوس جوجی قرارداد که امروزه شهر آستاراخان روسیه نامیده می شود وبه نقل ص 180 کتاب ظفرنامه یزدی وباتوخان نوه چگیزخان و در سال 654 هجری آنرا ساخت وچندین قرن شهرمهم مرکزی  بندر تاتار ها بود وتنها  بعد از  عصر صفویه وسلطهروسها بر این شهر مغول نشین  ودرای خزر ممکن شد وودر همان سال 654 هجری هم تبریز یا پایتخت آذربایجان جنوبی ومقر اقامت هلاکوخان شدکه نوه دبگر چنگیز خان واز نسل تولی پسر چهارم چنگیز بود وپایتختی پکن چین هم ودر همان تاریخ وبه قوبیلای قا آن ونوه دیگر چنگیزخان رسید     ولذا در طول امپراطوری  120  ساله مغولان واداره شهرهای شمال ارس هم وبرای خاندان جوجی  چندان مهم نبود وتنها از دوره تیمورلنگ رشد کرد  ویا از دوره امپراطوری اول تیموریان  وشهر های آذربایجان  شمال ارس ومورد توجه اندکی قرار گرفت وزیرا به نقل ص 570 "کتاب ظفرنامه یزدی" وبا قدرت یابی تیموردر بلاد مزبور وانتقال قدرت از خانواده جوجی وبه تیمور لنگ که داماد "اولوس جغتایی "بود که فرزند دوم چنگز خان می باشد  و"امیر شیخ ابراهیم شیروانی "ویا یکی از روسای ترک اقوام آذربایجان شمالی  جان گرفت وچرا را که اطاعت تیمور لنگ را پذیرفت  ولذا به نقل همان ص 570 ظفرنامه یزدی که می نویسد: وتیمور هم تمام ممالک شیروان وبا توابع ولواحق آنرا به او ارزانی داشت وبه میامن آن تربیت و" شیروانشاه  نامیده شدند وبیش از 150 سال اداره شهرهای ترک نشین  شمال ارس را وبدست خود داشتند و"خانواده شیروانشاهیان " آذر بایجان نامیده می شدند  که یکنوع حکومت محلی کوچک بودند  که مرکزشان در شهر شیروان بود ولی در شهر باکو هم ویا در کنار دریا ی خزر هم ویک کاخ دولتی دوم ساخته بودند ویا جهت استراحت خود ساخته بودند وهنوزهم " سرای دولتی  شیروانشاهیان" ودر بافت قدیمی باکو وجود دارد وتیمور لنگ مرکز آذر بایجان جنوبی را هم به "میرانشاه "پسرش داد ونیز  حکومت هرات افغانستان  را هم وبه پسر دیگرش " شاهرخ تیموری" داد که همه اقوام "اولوس جغتایی " ارتش تیمورودر زیر نظر شاهرخ  بودند ویا به نقل کلاویخوودرخاک  افغانستان جمع شده بودند ویا زیر نظر شاهرخ بودند وبعد از فوت تیمورهم و به قدرت در هرات رسید وحدود 120 سال پایتخت امپراطوری اول تیموریان وشهر هرات بود ونیز لازم به یاد آوری است که ایام اقتدار دولت قرا قوینلو وآق قوینلو هم حکومت شروانشاهیان در آذر بایجان شمالی دوام داشت ولی به نقل کتاب احسن التواریخ  وآخرین نفر از سلسله شیروانشاهیان هم وفرخ یسار شیر وانشاهی می باشد  که به وسیله شاه اسماعیل صفوی کشته شد  ولذا شهر هایش در دوران صفویه وافول شهری خود را می گذرانید که دولت افشاریه برای نجات آن تلاش کرد ولی با قتل نادر شاه ترک افشاری  در خیمه اش ودوباره شهر هایش افول یافتند  وتا اینکه شهرهای اذربایجان شمال ارس ودر جریان جنگهای سی ساله ایران وروس ویا در طی قرارداد گلستان وترکمانچای وبدست روسیه افتاد ولی از دوره ناصرالدین شاه قاجار به بعدو"بافت شهری سنتی وقدیمی باکو" دگرگون گردید  ویا بدلیل "توسعه صنعت وتجارت "درقاره  اروپا توسعه یافت  ویا ساخت وساز  "بندر دریایی باکو" دوباره مورد توجه قرار گرفت واز بافت تجاری شهر  شیروان جلو افتاد وبافت شهری جدید باکو  اغاز گشت که بواسطه تجارت میان شهرهای اروپا وشهر های خاور میانه ایورشد می یافت  که در مقاله بعدی ام به شرح آن خواهم پرداخت واین نوع توسعه شهرجدید باکو وبعد از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی  هم زیاد شد ویا بعد از خروج آذربایجان از اتحادیه شوروی مزبور ودر سال 1991م افزاش یافت و ویا با استقلالش وبا کسب کرسی وصاحب پرچم شدن در سازمان ملل وپایتختی باکوهم  مستحکم شد وبعلاوه با قرار گرفتنش ودر کنار دریای خرز و"عروس بنادرحاشیه دریای خزر شدویا حلقه واسطه تجارت اروپا وبا شهر های ترک نشین وسط آسیا شده  ونیز بدلیل داشتن نفت وغیره وهمه شهر های ترک نشین آسیا  هم ونظیر آنکارای ترک نشین  وغیره هم وبه آن وابسته شده اند   ولذا امروزه باکو وبا داشتن 48 محله شهری مهم ویا با جمعیت حدود 7/3 میلیون نفر واز شهر های مهم ترک نشین آسیست  ویا با  محلات جدید وتاسیسات جدیدی که  در باکو شکل گرفته است که در مقاله بعدی ام وبه شرح آن خواهم پرداخت که بافت جدید شهر سازی باکو را ّبوجود  می آورند  ولی در مقاله کنونی ام تنها  مختصری در مورد چگونگی شکل گیری گذشته اش را ذکر می کنم ویا  کالبد واجزاء و"تحولات قلعه قدیمی باکو"را ذکر  خواهم کرد   وشهری که هسته اولیه شکل گیری اش وتاریخ 2320 ساله دارد که در ابتدای ساخت قلعه مزبورو بوسیله اسکندر مقدونی و"آکروپلیس" نامیده می شد که اسکندرمقدونی  وبعداز ساختن قلعه نظامی مزبوروبعد از آتش زدن تخت جمشید وساقط کردن امپراطوری هخامنشیان واز ارس (ویا آراکس به تبیر یونانیان گذشت  وقلعه نظامی مزبور را در شبه جزیره کنار دیای خزر ساخت  ومعبد ونوس پرستی  را هم وبه سبک معبد ونوس آتن ودر وسط قلعه مزبور برای سربازانش ساخت که قایق نوردان نظامی دریای خزر بودند که در این قلعه نظامی دریایی جمع شده بودند وبا قایق های نظامی کوچک  خود به اعماق خاک آسیا حمله می کردند و حدود 70 الی 80 سال بعد وترکان قبایل آن سوی ارس شورش کردند وبا حمله به قلعه دریایی مزبورو آنرا تسخیر کرده وپرچم آتن را از بالای قلعه پائین کشیده ومعبد ونوس پرستی شرک آمیز قلعه مزبور را خراب کرده که ستاره پرستی ونوس ویا مریخ یونانیان وروم باستان بود که سربازان اروپائی اش در آن  قلعه جمع شده بودند وبجای ان معبد خدا پرستی " مزگت " را ساختند که خدای ان معبد خدا پرستی"بغ " نامیده می شد ونام قلعه آکروپلیس یونانی را عوض کرده ونام انرا " قلعه بغ کوی"  نام نهادند که به معنی ا" قلعه خدا است " وبتدریج واژه "بغ کوی "  وبه واژه " باکو" تغییر واژ داده است و واقوام ترک شورشی مزبور وبا رهبریت اتروپات دوم ویا سوم قلعه مزبور را تسخیر کردند وزیرا به نقل منابع تاریخی آتروپات اول مجبور به تسلیم در برابر اسکندر شده بود ولی قبایل ترک شمال رودخانه ارس   وهمگام باتسخیر  قلعه مزبور ومنجر  پیدایش دولت محلی ترکان آتروپاتکان شدند  ویا ماد کوچک آذر آبادگانی  را تاسیس کردند ولذا جغرافیای آذربایجان ویا اتروپاتکان از ان تاریخ تاکنون وبر جغرافیای دوسوی ارس اطلاق می شود که اقوامش ترک زبان هستند و"اترو پات  دوم ویا سوم "بنیانگذار ماد کوچک است  که رئیس قبیله  ترکان شمال ارس ودر هنگام حیات اسکندر بود ومن به نقل منابع مستند تاریخی  که وجود دارد و در بیش صد از سند تاریخی ذکر شده است ومن در یک آثر پژوهشی ام وبنام " نوح واقوام ترک آسیا "گرد آوری کرده ام واقوام ترک شورشی مزبور ویا حمله کننده به قلعه شرک پرستی اسکندر ودر "قلعه آکروپلیس "  همگی خود را واز نژاد حضرت نوح ویافث پسرش در شمال ارس میدانستند که مقبره اش در شمال رودخانه  ارس وجنب شهر نخجوان آذربایجان شمالی است ونیز خودشان پیرو زرتشت ترک می دانستند که نوه حضرت نوح ویافث ترک می باشد ودر550 سال وقبل از حمله انان به "قلعه آکرو پلیس شرک پرستی "اسکندرو زرتشت پیامبر هم در شهر "گنزه " ویا " گنجه کنونی " شمال ارس بدنیا آمده بود وبه تبعیت از پدر بزرگش حضرت نوح ودین یکتاپرستی را عرضه کرده بود و"سلسله دولتی کیانیان" ویا "ماد بزرگ "هم ودر500 سال قبل ویا هم عصر با زرتشت پیامبر بودند وترکان اطراف شهر بلخ که خراسان قدیمی نامیده می شد ویا اقوام ترک اطراف هکمتانه (همدان) بودند ودین زرتشت ودین نوح نبی ودین یافث نبی را پذیرفته بودند وان نوع مبارزه با شرک ومعابد شرک پرستی موصل ویا نینوای آشوری را انجام دادند واشاره به حضرت نوح ونژاد ترکان هم که از نسل وی می باشند ودر صدها منبع تاریخی وجود دارد واز جمله درص 41 42 "ظفرنامه یزدی" که در مورد تاریخ اقوام ترک آسیا نوشته شده است واسناد دیگر راهم ومن در همان جلد چهارم پژوهشی ام وبنام "نوح وترکان" آورده ام وقیام ماد ها نیز هم عصر با ظهور زرتشت ترک پیامبراز گنجه   می باشد که خود را از اعقاب حضرت نوح میدانست ومحل تولدش  کمی بالا  تراز  مقبره جدش نوح ویافث نبی در کنار ارس آذربایجان شمالی است وپیروانش هم که ماد بزرگ باشند ودر 500 سال قبل حمله کرده ومعبد شرک پرستی وخورشید پرستی آشوریان را ودر قلعه نینواخراب کردند ویا (در  موصل سابق  آشوریان ) ویران کردند وبایش معبد "خدا پرستی ّبغ را ودر شهر موصل ایجاد کردند  وسپس در (بیستون ویا ّبغستون ) مسیر راه کرمانشاه  مزبور وکتیبه آنرا وبا خط میخی آذری قدیمی ونصب کردند  که جایگزین خط میخی آشوری شده بود که رابینسون مستشار انگلیسی ودر دوره محمد شاه قاجار وموفق به خواندن خط میخی آذری انان ودربیستون شده بود  که از اولین زبانهای پیشرفته آسیایی می باشدکه ترکان آذری نسل حضرت نوح بوجود آورده اند وبعد از "ماد بزرگ"هم "نوبت ماد کوچک" ودر عصر اسکندر می رسد واین بار  در براندازی معبد شرک پرستی ونوس اسکندر ودر قلعه باکو بود ویا بعد از سقوط هخامنشیان می رسد  که ساتراپ دوم ویا سوم ودر    2300 الی 2250 سال قبل بوجود آوردند  شدوامپراطوری اسکندر را نابود  کردند   ومعتقدبودندکه باکو وپایه گذارماد کوچک آتروپاتن می باشد  که یکی از قلعه های نظامی مهم دریایی شمال رودخانه ارس است  و برای پایان دادن به سلطه لشکر اسکندر ونظامیان اروپایی ویونانی ومقدونیه اش  در خاک آسیا بود  وآزاد سازی همان "قلعه نظامی باکو" وبغیر از  خاک خود وبقیه خاک ترکان آسیائی را هم از سلطه اسکندروپیروان نظامی  آزد کرد ووهمانطوریکه 500 سال قبل قلعه همدان ویا هگمتانه وبقیه شهر های ایرانی را بعنوان ماد بزرگ از سلطه آشوریان نجات داده شد  واین بارنوبت  باکو وپایتخت ماد کوچک آتروپاتکان بود که جایگزین هکمتانه می شد وبه سلطه امپراطوری اسکندر در شهرهای اسیایی منجر شدواقوام ترک "دره قزل اوزن ودره ارس "را نجات داد که هر دو به دریای خزر وبا لغت ترکی میریزیند که یونیانیان ودر تلفظ لاتینی خود ان دو رودخانه وابادیهای ترک نشین اطرافش رارا که به درای خزر می ریزد با لغت "رودخانه آراکس" ورودخانه "آماردوس" می نامیدند وترکان خزر کنار رود اتل  اسیا را که به خزر می ریزد واز نسل نوح بودند وبا لغت "رودخانه ولگای روسیه " ودر زبان لاتین خود نوشته اند وترکان کیانی اطراف جیحون راهم  وبا لغت "بّاکتریا "نامگذاری کرده اند که اشتباهات عمیق تاریخ نویسی و در میان نویسندگان کم سواد آسیایی بوجود آورده است    ویا وشورش فرهنگی ونظامی علیه مکتب هلنسیم اسکندر ونفوذش در آسیا هم ودرتحولات  قلعه نظامی باکو شکل گرفت که در ناحیه حساس واستراتژیک  اسیا وکنار دریا چه بزرگ اسیا بود که اقوام چهار طرف آن دریاچه وبجز از چند بندر کوچک وبقیه همه از ترکان آسیا  بودند که واژه ترکی خزر ویا گزر را به دریاچه خود داده بودند   وقیام ترکان آسیایی ماد کوچک آتروپاتکانی (ویا ماد  کوچک )اهم واز بندرباکو ویا "بغ کو" ا آغاز شد که شورشیان قلعه باکوراومرکز قیام ویا شهر "خانه  خد ا" وبرعلیه سربازان اسکندر یونانی نامیدند  (ویا بغ کوویا قلعه خدا ) نامیدند ودر انجا  پرچم مذهبی وسیاسی خود راو برعلیه اسکندربرافراشتند  ویا در قلعه نظامی دریایی باکو ودر 2300 سال قبل بر افراشتند وبتدریج ایدئولوژی قیام آنان وبر علیه سلطه گران خارجی وسرایت فرهنگی ودر سرتاسر آسیا  پیداکرد وریشهه امپراطوری اسکندر اروپایی را کند که اسیایی ها را نشناخت بود  ونیز طرفداران بیشتریو در دوسوی رودخانه  ارس یافت که آذر بایجان شمالی وجنوبی 2300 ساله نامیده می شوند وشورشیان مزبور واز رودخانه  ارس گذشتند  ویا (از رود  آراز وبا لغت ترکی )عبور کردند  وآنگاه در میان اقوام جنوبی ارس وتا ناحیه مادبزرگ (وبه مرکزیت هکمتانه ویا همدان کنونی )گسترش فتوحات یافتند  که 500 سال قبل از وتمدن  ماد بزرگ وودر دره قزل اوزن بوجود آمده بود که همدان ویا هکمتانه سقوط کرده ودر برابر اسکندر ودر کناره یکی از دره های  فرعی قزل اوزن است  ویا در برابر برابراشغاگران یونانی ومقدونی سقوط کرده بود ولذا  سلوکیان پیرو اسکندروحدود  80سال  تمام وبعد از سقوط داریوش سوم و برشهر همدان ترک نشن و شهرهای دیگر آسیایی  حکومت می کردند ویا جان ومال مردم را و با کمک اسلحه برهنه یونانی ها واروپایی های مدیترانه ای می گرفتند ویا با کمک پادگان سازیهای متعدداسکندر ودر خاک آسیا وبه زیر سلطه خود گرفته بودند ولذا قیام طرفداران سردار اتروپات دوم دلیرو ترک آغاز شد ویا از تسخیر قلعه نظامی دریایی اسکندرو در ساحل باکو آغاز شدوتا شهر همدان گسترش ایدئولوژیک یافت  که بعدا پیروان عقیدتی وقومی  مزبور را ویا از باکو وتا همدان مزبور را و" آتروپاتکانی ها ویا آذر بایجانی های ایران می نامیدند که قرنها محدوده جغرافیایی وایالت بندیهای سیاسی وقومی ایران را ساخته بود ویا چند سال بعد از قیام اتروپاتکانی ها وبرعلیه نظامیان اسکندر بوجود می آورد  که سلوکیان نامیده می شدند وقیم باکو ونخستین قیام برعلیه اسکندر وسر بازانش در خاک آسیا بود واقوام دیگر ایرانی هم یاد گرفتند ویا بعدا واقوام دیگر آسیایی هم واز ترس بیرون امده وهم ایدئولوژی با قیام کنندگان مذهبی وسیاسی باکو ویا اقوام آتروپانانی های دو سوی ارس شدند که پرچم وآرم خاص داشتند  ویا تبلیغ ایدئولوژی خاص خود را داشتند ولذا سرایت فرهنگی ودر شهر های مختلف یافت ودر سالهای بعدی هم  وبا کثرتش از اقوام دیگر آسیایی تکمیل شد ودولت اشکانیان بعدی را بوجود آورد  کهنهضت عمومی شده بود ودر سایر استانهای غیر ترک نشین هم سرایت کرد و پادگانهای اسکندر وسلوکیان را وادر  همه شهر های آسیا وتا مرز فرات تسخیر کردند ولذا بقایای اخراجی اسکندر از پادگانهای آسیا ومجبور شدند که عقب نشینی کرده ودر ان سوی دجله وفرات جمع بشوند ویک حصار نظامی بزرگتر وّبنام " سلوکیه " بسازند که یکی از 7 شهر مداین بود ویا مدینه ها بود ومدینه نظامی اشکل شکانیان در این سوی دجله هم که پادگان بزگ آسیایی ها بود وچسبیده به قلعه نظامیان سلوکیان واروپایی مهاجم آن سوی فرات  وبنام شهر تیسفون بود که اشکانیان ساختند  ویکی از 7 شهر تمدنهای متعارض اطراف فرات بودند  ویا مدینه های مختلف العقاید بود ند که رودخانه فرات قرنها حایل جغرافیایی اصطلاک آنها بود

آری قیام طرفداران قومی وعقیدتی سردار آترو پات ترک که با تسخیر قلعه آکروپلیس اسکندر در ساحل باکو آغاز شدووتا شهر همدان  ادامه یافت واین بار "ماد کوچک"بنام آذر بایجان  وبجای "ماد بزرگ هکمتانه سابق"شکل گرفت ویا  در جغرافیای اطراف دو روخانه ارس وقزل اوزن  شکل گرفت وباورمندان فرهنگی وقومی خاص خود را یافت که بزبان ترکی آذری صحبت می کردند وجغرافیای قومی خود را آذربایجان بزرگ می نامیدند ومدت یکی والی دو دهه بعد و قیام عمومی تر اشکانی شکل گرفت  ولی قبل از انان حکومت محای ماد کوچک در اذربایجان  وخودش را از سلطه اسکندر آزاد کرده بود  وخودش را  ماد کوچک آتروپاتکانی می نامیدند وکاری به قیام اقوام دیگر ایرانی هم ودر آن دو وای سه  دهه نداشتند وتنها سرزمین آباء واجدادی خود راآزاد کرده بودند  ویا بعنوان دولت ماد کوچک آوزاد سازی از سلطه نظامیان اسکندر کرده بودند ومدلی از قیام 500 سال قبل  ماد بزرگ بود که از شهر همدان ویا هگمتانه وسرداران نظامی آن  ونظیر أیا آکو وبرعلیه ارتش آشوریشوریده بودند  ویا برعلیه پایتخت آشوری ویا مذهب  خورشید پرستی معبد نینوا ( موصل کنونی ) شوریده بودند وبالاخره امپراطوری آشوری را به زیرکشیدند  ویا "آرابه سواران نظامی آشوری "راواز  خاک وشهر های آسیایی بیرون  کردند ودرحدود  500الی 550 سال بعد همو طرفدران ایدئولوژی "ماد کوچک" هم همن کار را با نظامیان اسکندر کردند  ویا با رهبریت سیاسی ونظامی  آتروپات سردار ترک  ودر طی جنگهای 20 ساله خود کردند  وهمه پادگانهای اسکندر را وازخاک  شهر های دوسوی ارس جمع کردند  ویا معبد ونوس پرستی قلعه های نظامی وشهر های تحت حاکمیت فرمانداران اسکندررا ودر خاک آذری دو سوی ارس را جمع کردند   وتنها سالها ی مدیدی و در خاک استانهای دیگر ایران وباقی مانده بود  ولی در همه قلعه های نظامی تسخیر شده اذربایجان ودر دو سوی ارس "معبد مزگت" ویا خانه خدا وبجای " معبد ونوس" تاسیس  شده بود که وازه عربی مسجد مسلمانان هم از وا"ژه "مزگت زرتشتی " اخذ لغوی شده است که به معنی "خانه خدای مسلمانان "است ودر همان دو دهه و"پرچم آذر بایجان "وبربالای قلعه های نظامی وبجای "پرچم اسکندر"در اهتزاز بود سر بازان ترک آذری هم در پادگانهای مزبور وبا رهبریت نظامی آتروپات دوم وبجای سر بازان نظامی اسکندر کشیک می دادند   وپادگانهایی که قبلا قلعه نظامی خوانده می شدند  ودر دل  کوهستانها  و"جبال بزرگ آذربایجان " فراوان بودوتنها پرچم معتقدان به "ایدولوژی آتروپات  ویا آذریو بر بالای برج قلعه های کوهستانی ودریایی آذربایجان افراشته بود وپرچم اسکندر در همه آنها پائین کشیده شده بود وبهمین دلیل هم واغلب مورخان ایرانی ویا اروپایی ونظیر تاریخ طبری ویا فتوح البلدان ویا تاریخ "سرزمینهای خلافت اسلامی "لسترنج وغیره  وهمگی ایالت آذر بایجان را و"ایالت جبل "می نامیدند واسکندر هم وبرای مصون ماندن امپراطوری نظامی اش واز حمله متقابل اقوام آسیایی ومهمترین ویا بزرگترین پادگانهای خود ش را تنها  دردل  کوهستانهای سخت  صعب العبور کوههای قفقاز شمال وقراباغ وآرارات ووکوهای ورزقانوارسباران  وکوه سبلان وسهند وقافلانکوه میانه  وکوهای هزار چشمه تخت سلیمان وتکاب که منشائ رودخانه قزل اوزن است  ویا کوه الوندهمدان  ساخته بود که ایالت جبل خوانده می شدند واینجانب از ذکر اسامی پادگانهای وقلعه های نظانی ساخته اسکندر ودر مناطق مزبور  وبدلیل اختصار مطلب  خود داری می کنم وهمگی ان پادگانها بدست نظامیان طرفدار "آتروپات دوم اویا احیانا سوم"ا فتادکه واژه " آذری ویا آتری پات " و وبه معنی سرباز جان به کف "سردار آتروپات ترک" وبعدا "هسته لغوی کلمه آذربایجانی های جان به کف را می ساخت که قرنها ودر قالب  سربازان اشکانی وبا سر بازان سلوکی ویا با سربازان روم باستانی  ویا سربازان روم بیزانسی باقی مانده ودر انسوی فرات خورمیانه می چنگیدند وبعدا نیز اسکند رچند  پادگان دریایی   مهم واستراتژیک هم در ساحل خزرآذربایجان  ساخته بود که از طریق ان دوبندر دریایی باکو ودربند آذر بایجان شملی وبر اعماق خاک اسیا حکومت می کرد ویا سربزانش در پادگانهای دریایی مزبور بدون گذر از جاده های خاکی وخطرناک  آسیا وحکمرانی بر آقوام اسیایی می کردند  که  اولی قلعه نظامی دریایی استراتژیک "بندر باکو" بود که مملو از قایقهای نظامی وپر از سربازان یونانی بود وچرا که سربازان یونانی اسکندر که  مستقر  در درون قلعه نظامی باکو شده بودند  واز قدیم آشنا به قایق رانی در مدیترانه بودند  ویا قبلا سکنه دویست جزیره یونانی نشین مدیترانه بودند که تهاجم  دریایی را بلد بودند  وهمراه اسکندر واز جزایر مدیترانه آمده ودرقلعه دریایی باکو مستقر شده بوند ووبرخی هم ودر پادگان دریایی انطاکیه و پادگان دریایی اسکندریه مصر ویا در پادگان دریایی بندر صورلبنان بودند ولی هیچ کدامشان وبه بزرگی سربازخانه ومهمی پادگان دریایی باکو نبودند  واین بارهمراه اسکندر و به قایق های نظامی ساحل قلع ه نظامی باکو آمده بودند وتا به دستور اسکندر وهمه خاک درونی اسیا را بچاپند ویا از طریق قایق های نظامی شبه جزیره باکوواقوام دیگر را مورد تاخت وتاز آسان قرار بدهند ودر برگشت از ماموریت خودشان هم ومورد حمله متقابل هیچ گروه آسیایی قرار  نگیرند!ودر مسیر کم خطر دریایخزر  وامان امن وبه قلعه نظامی بکو برگردند   ویا از طریق آن وتدراکات رسانی آسان اسلحه کرده ویا  تدارکات رسانی آسان اذوقه کرده  وبه سر بازان فراوان اسکندر ودر واعماق پادگانهای اسکندرودر قلب  خاک اسیا وشرق آسیا بکنند ویااز مسیر  دریاچه بزرگ وچهار گوش مستطیلی شکل دریای خزر خزربکنند  که همه اقوام گوناگون اسیایی ودر سواحل  آن بودند ودر چهار گوشه این دریای بزرگ آبادی داشتند  ولذا تسلط اسکندررا  وبر همه اقوام  آسیا ویا از مسیر دریا وآسان می کرد ویا از طریق مدیریت قلعه نظامی باکو وآسان  می نمود ویا پشتیبانی نفرات وسر باز ذخیره ویا آذوقه رسانی واز  یونان واروپا را وبه نفرات  پادگانهای آسیایی اسکندر و آسان  می نمود ویا  سربازان ذخیره اسکندر وسلوکیان را وبدون خطر برخورد با اقوام کثیر آسیایی عبور می داد ویا ازسواحل مدیترانه و تنگه مرمره ودار دانل ودر یای سیاه گذر می داد  وسپس همان سربازان درسواحل کم فاصله وکم خطر ابخاز وساحل سوچیدریای سیاه  وبه ساحل پادگان نظامی باکو ودرساحل  خزر می رساند  ویا ازمسیر  راه آبی نظیر عبور از رودخانه پراّ ب وقا بل قایق رانی  ارس را وبرای نظامیان یونانی قایق سور تسهیل میکرد  ویا طی مسافت کم فاصله دو ساحل دریای سیاه ودریای خزر راو برای نظامیان اسکندررا آسان کرده  ویا میسروتسهیل نظامی می کرد  وبویژه انتخاب مکان پادگان باکووبرای  اسکندر وبرای ساخت مهمترین پادگان دریایی خودش و در ساحل جنوب غربی آسیا  وجالب است وچرا که اسکندرو در طی جنگهای خشن خود وشناخت خوب ویا تجربه نظامی خوبی واز جغرافیای آسیا یافته بود ویا مناطق حساس واستراتژیک  آسیابدست اورده بود ویا چگونگی شکست یافتن خود رادر اسیا  ویا از اقوام کثیر ومتعدد آسیا را وبلد شده بود که چگونه ممکن است ؟  ویا در کدام نقطه جغرافیایی آسیاممکن است ؟ویانقطه قوت ویا نقطه ضعف نظامی اش در ان نقاط جغرافیایی اسیا چیست ؟ وبعلاوه در ایام کودکی خود ش هم در مقدونیه یونان وآشنایی خوبی با سواحل دریایی مدیترانه داشت  ویا معضلات دریا ویا قایق رانی در آن دریا راو بلد شده بود وبهمین دلیل هم بود که مکان جغرافیایی حساس واستراتژیک شبه جریره باکورا انتخاب کرد که در سواحل آن شبه جزیره بودوقبلا شهر ویا ابادی بزر" نداشت  وزیرا که خاکش نفت آلود بود ولذا  علوفه آبادی ویا حتی درخت هم در آن  ابادی نمی روئید وتنها در سواحلش وتعدادی ماهیگیر فقیر زندگی می کرد که از آبادی های  دورتر آمده وگاهی در ساحل  دریا ماهیگیری می کردند  وابادی باکو ویا حتی باد کوبه هم نامیده نمی شد واسکندرهم با تجربیات قبلی اش وبخوبی می دانست که  جنوب شبه جزیره کنونی باکو ومکان مناسبی است وبه درد  ساختن قلعه نظامی دریایی اسکندر می خورد ولذا  در ساحل ان یک قلعه نظامی سنگی وبشکل چهار گوش ساخت که شبیه قلعه نظامی اسکندریه مصرو در ساحل مدیترانه بود   وبزرگتر از  ان هم ودر شبه جریره باکوی کنونی ساخته شدکه بعداهسته اولیه شهر کنونی باکو شد که آمروزه (اچری شهر با وازه ترکی ویا شهر داخلی) نامیده می شود  وچرا که اسکندر وبخوبی می دانست که  خاک مثلثی شکل  شبه جریره کنونی باکو ومکان مناسبی است و چونکه خاکش وبه طرف  دریا پیشرفت خاکی دارد وجنوبش هم ومکان خوبی بود که جلوی وزرش بادهای دریای خزر را می گرفت ومانع ان می شد که طوفان های دریایی وقایق های نظامی جلوی قلعه نظامی سنگی را ببرد ویا به طرف وسط دریا بکشاند ویا درجریان  تلاطم های دریایی  بشکندویا وزش باد کوبه ای داشته باشد وبعلاوه آب کم عمق جنب ساحل جنوبی اش هم مناسب بود ویا  از بقیه دریا  وکم عمق تر بود ومی توانست پناهگاه پارک کردن  قایقهای نظامی باشد ویا برای استقرار تعدادی قایق نظامی باشد که سربازانش وشبها در درون قلعه نظامی بخوابند  وبعلاوه ساحل باکو  وونفت وقیرخوبی داشت که  جوشیده  شده از چشمه های طبیعی  شبه جزیره باکو بود  وبرای قیر اندود کردن قایق های نظامی  می خورد که تازه ساخته می شدند  ویا در گارگاه  همان قلعه ساخته می شدند  ونفت وقیر  باکو هم از  ایام گذشته شناخته شده بود  که در خاک باکو ونفت وقیرفراوان  بعمل می آمد  وحتی در قرون اول ومثلا در کتاب المسالک وغیره ذکر شده بود ولی  مناطق دیگر جهان ونفت را نمی شناختند  واینها همه مزیت استراتزیک قلعه باکو بود که بدرد حفظ امپراطوری اسکندر می خورد وبعلاوه اسکندر درساحل  دریای بالای باکو وقلعه نظامی دریایی دیگری هم  ساخت که در انتهای خاک کنونی آذربایجان شوروی می باشد  ووآن  قلعه نظامی حساس  را هم و"قلعه باب الابواب" نامیده ولی نظیر باکو وخواص پارک کردن قایق های نظامی متعدد را نداشت ویا بدلیل وزش باد هاش بود  ویا بدلیل کمی وسعت خاک  اطراف قلعه نظامی بود که تنها  در کوه پایه ساخته شده بودکه به آن بندر "دربند "آذر بایجان می گفتند ودر ناحیه مزبور که بالای شهر شیر وان کنونی می باشد  ودربند نامیده می شد که کوه های قفقازو تا لبه دریای خزروجلو  کشیده شده بود ومعبر باریکی داشت  فقط به درد کنترل "جاده باریک لبه ساحل"می خورد که اقوام دوسوی پادگان دربندکنترل شوند  ویا کاروانها وبا کنترل نظامیان اسکندر واجازه عبور ومرور داشته باشند ویک درب آهنی هم بر آن جاده باریک لبه ساحل "ذاشت  که نظامیان اسکندر و در قلعه کوهپایه ای مزبور زندگی می کردند وروزها درب آهنی جاده باریک  را باز می کردند که کاروانهای تجاری بگذرند  ویا اقوام جواز گرفته واز درب اهنی مزبور بگذرند وشبها هم آنرا  دربند می کردند وآانرا"باب الباب "می خواندندکه تنها درب گذر گاهی عابل عبور ومروربود  ویا درب جاده ساحلی غرب  دیای خزر بودوبعد ها در اراضی نیمه هموار ان آبادی وتعدادی محدود خانه ساخته شد  ولی احتمالا  "قلعه دربند" و در دوره هخامنشها ها  وجود نداشت وچونکه درب قلعه مزبور را وچند قرن بعد وانوشیروان هم  تعمیر وبازسازی مجدد نموده است  ولذا شناخته تر گردید  وبهمین دلیل و برخی از تاریخ نویس  ها وساخت درب آهنی جاده باریک مزبوررا  و از ابتکارات انوشیروان ساسانی دانسته اند     ولی قبل از وی و ساخت وساز دو قلعه حساس مزبورو در آذر بایجان شمالی  ودر بالای دره ارس واز ابتکارات نظامی اسکندر می باشد    وچرا که اسکندر بخوبی می دانست که از دست دادن بندر نظامی باکو ویا دربند و می توانست  که به نابودی امپراطوری اسکندر ودر کل خاک آسیا منجر بشود ! ولی  ابتکار نظامی سردار آتروپات ترک  وآنرا خنثی کرد ونیز هوش عمیق وی ودر تسخیر آن دو قلعه حساس آذربایجان  ورویاهای اسکندر را برباد داد  و عین خنجر زدن برقلب  امپراطوری ا سکندر بودکه تسخیر معجزه آسای خنجر زنی مبتکرانه آتروپات می باشد  که در فاصله 80 ساله عمرامپراطوری اسکندر  در آسیا ونظیر جنازه بی جان یک فیل قوی هیکل ومهاجم بر خاک آسیا عمل کرد ووی را برزمین انداخت ویا همه تدابیراسکندر را ودر تداوم تسخیر آسیا را وبرهم زد  وسردار اتروپات ترک زبانی که رئیس یک قبیله ترک بود که افراد قبایل ترک مزبور وسالیان درازی ودردره های وسط دو رود خانه کورا ودره رودخانه ارس آذر بایجان زندگی می کردند  ومراتع یئلاقی وقشلاقی در اراضی  آن ناحیه داشتند وهمچنین آنان  در دوره حکومت 180 سال حکومت هخامنشیان وجزو خاک ایران بودند  وبعلاوه خودشان را هم از نسل پیامبرالهی ونظیر حضرت نوح ویافث پیغمبر می دانستند  که همه منابع تاریخی ذکر کرده اند که قبر یافث وحضرت نوح ودر حاشیه شمالی رود خانه ارس است  ویا نزدیک نخجو ان وجنب کوه آرارت می باشد  وقران هم کوه مزبور را ودر سوره هود  قران وکوه جودی ذکر کرده است ودر شرح کوه جودی وصد ها کتاب تاریخی ومحل ایستادن کشتی نوح ویا به گل نشستن کشتی نوح را کنارکوه آرارات ودر کنتره رود ارس    ذکر کرده اندوقبر "یافث "فرزند حضرت نوح وپدر بزرگ اقوام ترک ودر حاشیه غربی دریای خزروکنار ارس می باشد که آب رودخانه اش در جنوب باکووبه دریا می ریزد  وِدریای خزر ویا (دریای  گزر وبا لغت ترکی است   ودر لغت ترکی وبه معنی دریای اختصاصی قوم ترک کوچ کننده می باشد  که همه شاخه های گوناگون ترک خزری ویا ترک ترکمنی ویا ترک اوزبکی وترک قزاقی ویا ترک چچنی وترک طالشی وغیره را در برمی گیر ودر دور تادور دریای خزر املاک قومی دارند ودر سالهای بعداز فوت حضرت نوح هم وفرزندان سامی وحامی ویافثی و از آبادی مقبره وی در کوه جودی وی ودرنخجوان  خاورمیانه  اسیا که نزدیک نخجوان است کوچ کرده وهر کدام  کرده وبطرف نواحی جنوبی بین النهرین ویا اطراف شمالی وشرقی دریای خزر می روند ونظیر حضرت ابراهیم است که از نوادگان سام وفرزند حضرت نوح می باشد  و حضرت ابراهیم ویا پدرش  ویا خانواده اش وبعنوان یک قوم سامی آسیا واز نخجوان کنارارس حرکت کرده ونخست به "قریه  حران"ودر  ابتدای رود فرات کوچ می کنند وکتاب تورات هم خانواده زنان حضرت یعقوب وپدر زن وی را در شهر حران می داند وبعدا حضرت ابراهیم وپدرش آذر ویا برادر زاده اش حضرت لوط ومدتی به شهر بابل کوچ می کنند که با شکستن بت بابلیها ومورد آزار قرار گرفته وسپس کوچ کرده وبه ارض مقدس می رودوبعداز پایه گذاری معبد بیت المقدس هم ودر شهر" الخلیل" فوت می کند وبعلاوه مقبره زنش سارا ویا فرزندانش ویا نوه اش حضرت یوسف هم ودر شهر الخلیل کرانه باختری می باشد  ومقبره حضرت موسی هم از قوم سامی ودر کنار رود اردن ودرکرانه باختری است  وقبر حضرت شعیب وپدر زن حضرت موسی هم در شهر مدین (ویا آیلیا ) است ویا قبر حضرت لوط ویابرادر زاده حضرت ابراهیم هم که 8 سوره قران واز جمله سوره حجر نیز مربوط به لوط  می باشد ودر قریه سدوم کرانه باختری می داند ومنابع تاریخی  ذکر می کنند   که فرزندان حامی ویا پسر دیگر حضرت نوح هم به کناره های نیل مصر وسودان می روند که کتاب  تورات  به کوچ اقوام سامی وحامی وبه نواحی مزبور اشاره داره وفرزندان "یافث "و فرزند دیگر حضرت نوح هم برخی در نواحی شمال ارس باقی مانده که اکنون آذر بایجان شمالی است وبرخی هم به کناره های دریای خزر می کوچند وبه نقل منابع تاریخی مختلف واز جمله تاریخ "الرسل والملوک طبری" و"تاریخ پیامبران وشاهان" حمزه اصفهانی ویا تاریخ ظفر نامه یزدی وتاریخ  علم ارای امینی وغیره وهمگی پدر بزرگ اقوام ترک اسیایی وحضرت "یافث "وپسر صالح حضرت نوح می دانند وقبرش  در حاشیه رود ارس وجنب  مقبره پدرش  حضرت نوح می باشد  که "اقوام ترک آذری "دره ما بین دود خانه ارس رود ارس ورود کورا واز نواده های یافث هستندودو رود خانه مزبور  به همدیگر پیوسته وآنگاه در جنوب باکو به دریای خزر می ریزد واز جمله ص 31 کتاب "تاریخ الرسل والملوک" جریر طبری که مربوط به تاریخ پیامبران وملوک می باشد ودر ص 31کتابش  می نویسد : هوشنگ ( ویا اوش هنق)  بن عابربن شالخ بن ارفخشذبن نوح واز "شاهان پایه گذار" سلسله  شاهان پیشدادی" ویا " فیشدادی" واز ترکان بوده ونیز تارییخ الرسل طبری ودر ص 32 کتابش می نویسد :وپاره ای از نسب دانانایرانی پنداشته اند که این هوشنگ پیشدادی( ویا هوشهنق فیشدادی که لغت ترکی است )وهمان "مهلائیل شاه "است که پدرش افرواک ( فریدون )وهمان قینان پدر مهلا ئیل است  :   وبرخی از منابع تاریخی ذکر کرده اند که بخشی از فرزندان یافث ترک وبعنوان اقوام ترک آذری ودر شمال وجنوب ارس مانده  وبرخی از نوادگان ترک یافث هم از تنگه دربندغرب دریای خزر  و"اقوام ترک  خزران شمال دربند واطراف ولگا را بوجود آوردندکه صفحات  672 الی 688تاریخ ساسانیان دکتر جواد مشکور  وبه "قوم تر ک خزران "شمال دربند ویا در شمال غربی دریای خزر واطراف بندر حاجی طرخان ودر کنارهای ولگا اشاره دارد  وبعد از ظهور دین اسلام هم وسفرنامه بن فضلان ودر قرن چهارم نیز اآنها راو در کناره آبهای  ولگا دیده  است ویا در سفرنامه اش ذکر کرده است که از نوادگان دیگر یافث ترک بودند وبعلاوه کتاب " قوم خزران " آرتورکوستلر" هم وبه همان قوم خزران اشاره دارد وپایتخت آنان هم ودر شمال غرب خزر وشهر" بلنجر" بود ونیز شهر های دیگری هم وبنام شهر سمندر ودر کوههای قفقاز داشتند که بعدا اراضی آنان بدست تاتار ها وقوم جوجی افتاد وچچنها ویا چرکس های ترک قفقاز وداغستان یا قوم قلموق تاتارشمال  غرب دریای خزرهم واز آن جمله هستند که امروزه "تاتارستان ترک "کناره ولگا را تشکیل می دهند ویا درناحیه  بالاتر  منطقه ترکان آذری را وتا مسکو تشکیل می دهند  وقبل ازآمدن  جوجی تاتار واراضی مزبور ومتعلق به ترکان خزران بود  ونیز ابن فضلان هم  در شمال خزر نیز  "قوم ترک پچناک" وِیا  "قوم ترک کیماک "ویا "قوم ترک اوغز" را و مشاهده کرده است که از نژاد یافث ترک بودند    وبرخی دیگر از نواده های یافث ترک هم که کشتی سازی رابلد بودند ویا  از پدر بزرگشان حضرت نوح اموخته بودند ویا آشنا به قایق سازی بودند واز طریق رودخانه پر "آب ارس گذشته وبا قایقهای خود واردآن سوی سواحل شرقی  دریای خزر شده وترکان خوارزمی را ساخت ویا ترکان کیماک اطراف سیحون ویا ترکان قنقلی وخلج وخرلخ واویغور کاشغر ویا ترکان شمال بلخ را ساختند که از نشل هوشنگ فیشدادی ترک بودند  ویا ترکان غزشهر  فرغانه ویا ترکان سلجوقی ویاترکان  قراختایی وقراخانی سغد ویا ترکان برلاس تیموری شهر کش ( نخشب )ترکستان مرکزی را   بوجود اوردند که بارتولد ودر سه جلد کتاب ترکستان نامه ویا ابیاری در ترکستان خود وتصور غلطی در  نژاد شناسی  آنان دارد ویا در شناخت منشائ نژادی ترکستان آسیای مرکزی دارد وچرا که منابع مستند  تاریخی ودینی را نمیدانید که منشاه حرکت قومی وتمدنی وحقوقی ترک ها در اسیا چیست ؟ویا زبان شناسی ترکی ویا ریشه مذهبی ترکان آسیای مرکزی چیست؟ وانها ازآسیای مرکزی  به ناحیه خاورمیانه نیامده اند وبلکه برعکس می باشد ! واز خاورمیانه وجنب  ارس وفرات وبه اسیای مرکزی کوچ تمدنی کرده اند  کهحاشیه ارس وشمال فرات خاورمیانه و زادگاه ومحل وفات پیامبران الهی بوده ونظیر زادگاه حضرت نوح وحضرت ابراهیم وحرکت نوادگانش بطرف آسیایی مرکزیمی باشد  که حرکت فرهنگی وقومی کرده اند وگاهی هم وجهت کمک نظامی وفرهنگی وبه همنژادگان نرک خاورمیانه های خود واز اسیای مرکزی حرکت کرده ودر برابر تهاجم تمدن قاره اروپاوروسهاایستاده  ویا در برابرلشکر کشی  مهاجم اروپای شرقی ولشکر کشی متقابل به خاورمیانه کرده اند  وثبت تاریخی صرفا کرونولوژی گرایانه  لشکر کشی آنان واز وسط اسیای مرکزی وباعث دیدگاه غلط ودر منشا زیستگاه نژادی ترکهای اسیایی شده ویا در شناخت نظام تمدنی ترکان شده است  ودر حالیکه برعکس است  ترکان آذری دره ارس ونهر کورا ودره قزل اوزن واز قدیمی ترین ترکان اسیا هستند که اثرات فرهنگی زباد بر نواحی دیگر گذاشته اند ویا بنیانگذاران  نظام تمدن ماد بزرگ وماد کوچک هستند ویا تکامل دهنده نظام فرهنگی ترکان اسیا واقوام دیگر ودر سالهای 2900 و2300 سال قبل خاورمیانه می باشند وهمگی از نژاد ترکان نوادگان  "یافث " هستند که فرزند حضرت نوح می باشد ونقل ص 42 و43 کتاب ظفرنامه یزدی که می نویسد یافث پسر بزرگ حضرت نوح بود ونوح اورا اسم اعظم اموخت وودر اقیم ترک رسم های بیک وآئین ئهای پسندیده نهاد وخدای تعالرا سپاسداری می کرد وعادل وکامل بود وودر باب رعیت مراعات بسیار نمودی وبندگان خدا ودر عهد وی در آسایش وارامش بودند ( ماخذ ص 42 و43) وهمانطوریکه حضرت نوح ویافث ودر ناحیه شمالی رودخانه  ارس وادعای پیامبری می کردند ویا در تاسیس نظام حقوقی واخلاقی جدید ودین توحید راداشتند  ویا با بت سازی وبت پرستی اقوام گوناگون آسیایی مخالف بودند وآنرا  نهی می کردند که تمدن بشر پیشرفت بکند  ویا کشتی سازی وابزار سازی کرده ویا پرورش پرندگان وحیوانات را در کشتی تحرک خود پایه گذاری کردند واز این رو ومنشاتمدن آفرینی آسیا ودر  شمال رودخانه ارس می باشد  که محل وفات حضرت نوح است ویا در حاشیه نخجوان آذربایجان شمالی خاورمیانه است    وگرچه برخی از تکامل دین الهی آسمانی را  هم وحضرت ابراهیم پدید آورده است که درشهر  بابل کنار فرات وبت شکنی را آغاز کرد ه است  ولی به نقل تورات وقران و قبل از وی و حضرت نوح ودر کناره رودخانه ارس وپایگذار دین یکتا پرستی می باشد   وحضرت ابراهیم نیز نوه سامی وی می باشد  که وی نیز از نوح  یاد گرفته است ولذا در شهر بابل وبیت المقدس و آن نوع عقاید را  رواج می دادوبعلاوه  خانواده نوح وپسر دیگرشوبنام  یافث هم  ویکتا پرست بود ونوادگانی نظیر زرتشت ترک داشت که متولد "گنجه ویا گنزه آذربایجان شمالی است که در ان قریه کنار رود کورای اذربایجان شمالی متولد شد  وودر ایام جوانی اشد ونظیر حضرت ابراهیم وبا خورشید پرستی آشوریان نینوامخالف بود ویابا  ستاره زهره پرستی بابل قدیم هم مخالف بود ویا با ماه پرستی اقوام سریانی سوریه وفنیقیه هم مخالف بود  وحضرت زرتشت نیز که از نوادگان حضرت نوح وحضرت یافث یکتا پرست می باشد  واز جوانان مومن ویکتا پرست اقوام ترک شمال ارس ونواده یافث می باشد وزرتشت نیز  هم زمان با حکومت حضرت سلیمان نبی زندگی می کرد کهوی  نواده حضرت ابراهیم بود ودر اورشلیم سال 2900 سال قبل وپایه های معبد  اورشلیم را می گذاشت   وهمچنین  زرتشت هم که هم عصر با وی می باشد وادعای پیامبری اش و بخاطر آن نبود کهنظیر موسسین دولتها و در خانواده خود وحکومت موروثی برای فرزندانش  پایه گذاری بکند وصرفا ادعای پیامبری واحیای دین سنتی اجداد یافثی وحضرت نوح خود را داشت ویا  در یکی از آبادیهای شمال رودخانه ارس را می کردکه آبادی "گنزه "ویا گنجه کنونی آذربایجان بود وخانواده یکتاپرستش نیز در همان آبادی گنزه بود ودر همان محال واز نژاد یافث ترک زبان بود ونیز آبادی گنزه وزاد گاه زرتشت پیامبر ودر جنوب رودخانه کورا وبود ومرتع زار های قبیله  یافث بود ویا در جنوب "دریاچه چیچست" قرار داشت که درکتاب  اوستا وبا لفظ "چیچست "امده است که شهر کنونی گنجه آذربایجان ودر جنوب این دریاچه چیچست است وامروزه "دریاچه مینکه چائور"نامیده می شود که  شمال گنجه  است  ولی متاسفانه خیلی ها که جغرافیای واقعی را نمی دانند ویا دگرگونی الفاظ را نیمی شناسند ولذا به غلط زادگاه زرتشت را ودر نزدیکی دریاچه اورمیه ذکر کرده اند که اشتباهات تاریخی زیادی بوجود آورده است  وهمانطوریکه لغت گنزه هم وبعدا به واژه گنجه تبدیل شد  که نظامی گنجوی هم اوز آن شهر می باشد  ولی در دوره زرتشت وهنوز شهر نشده بود وتنها یک آبادی کوچک بود وزرتشت هم واز همان "گنجه ویا گنزه" ظهور کرد که قبر پدر بزرگش یافث ترک هم  ودر آن سوی کوههای ناگور نو قره باغ نخجوان بود ویادر کنار ارس بودولی در همان موقع تاریخی 2900سال قبل ویا در جوانی زرتشت وهمان آبادی گنزه ونخجوان هم ودر زیر تسلط نظامیان آاشوری بودکه دین خورشید پرستی داشتند وقبیله یافث هم ودر قصبه های زراعی نیمه کوچک کناره ارس ویا در اطراف رود کورازندگی می کرد  که اراضی آذر بایجان شمالی را شامل می شود ولی آشوریان وتنها معابد خورشید پرستی را ودر اراضی قبایل یافث اجازه می دادند ویا دایر کرده بودند  ونه تنها با عقاید حضرت ابراهیم مخالف بودند وبلکه با عقاید یکتا پرستی حضرت نوح ویافث وزرتشت هم ومخالف بودند ونظامیان آشوری هم و زرتشت جوان را وبخاطر  عقاید یکتاپرستی اش مورد تعقیب قرار دادند  واوهم فرار کرد ودر شهر بلخ وکناررود  جیحون وبه گشتاسف  پناه برد که از" ترکان کیانی "بودند وآن موقع  ایالت خراسان قدیمی نامیده می شد که شهر بلخ ودر جنوب جیحون  وبجای مشهد کنونی ومرکز خراسان قدیمی بحساب می رفت  وکیکاوس وگشتاسب  حاکم بلخ نیز وبا پسر عموی ترک دیگرشان  افراسیا ب آختلاف داشت  که در ان سوی جیحون بود ویا با حاکم مرکزیت شهرترک نشین  بخارا واختلاف یافته بود وزیرا که به نقل کتاب شاهنامه وافراسیاب  پسرشاه بلخ  ویا  سیاوش را کشته  بود وشهر بخاراهم و مرکز ایالت تورانیان بود ویا در  شمال جیحون بود (وحاکم اش نیز وافراسباب ویا ارجاسب بود  ) وافراسیاب ترک هم که سیاوش و یا پسر کیکاوس  ترک را ویا همخون خود را ودر بخارا کشته بود که قبلا دخترش فرنگیس را به سیاوش پسر داده بود وبهمین دلیل است که  در ادبیات ترکان وایران باستان وقرمزی رنگ گل لاله دشت بخارا  واز رنگ خون ریخته شده  سیاوش  می باشد  وکیکاوس وجنوب رودخانه کورا وجنوب رودخانه کورا ترک حاکم بلخ  وارجاسپ ترک حاکم بخارا وسغد وهر دو رییس قبیله ترکهای  رمه گردان ومتحرک ودر صحرا های آسیای مرکزی بودند   ولی پایتخت دائمی نداشتند که ابن فضلان در قرن چهارم نیز ونحوه پایتختی آنان را  مشاهده کرده است ولی هر دو ریس قبیله ترک هم  به نقل داستانهای اسطوره گونه کتاب شاهنامه ویا به نقل تاریخ بخارای نرشخی وهردو پایتخت ایلیاتی و نیمه متحرک بودند ویکی در بخارا وسغد( سوغده ) وفرغانه رود مرتع زار دامی ایلیاتی  داشت که افراسیاب ترک بود ویا "فاذوسفان "سرزمین مزبوربود که محدوده جغرافیایی اش از یک استان بیشتر بود  ویا پاد وگوسپان ویا پاسپان اراضی مزبور بود  ویا از طرف قبیله ترک اش ونگهبانی سیاسی پاسداشت دشت های مرتع زار را داشت ویا نگهبان مراتع اقوام ترک خودش بود ویا زیر مجموعه اش ودر   دشتهای  ماوارالنهربود که نگذارد تا اقوام دیگر آسیاییها  وبه چراگاه دامهای آنها بیاید ویا به چراگاه اقوام ترک خویشاند خودش بیاید   ولفظ فاذوسقان  ویا ریاست ایل ترک هم وچنین معنایی را داشت  ویکنوع  "یبغو گری سیاسی"بود  ولذا  نظیر سلطنتهای بعدی نیست وبهمین دلیل  ابن فضلان هم ودر قرن چهارم  هجری از نهاد سیاسی "دموکراسی ایلیاتی" آنان تعجب کرده است و"آرتور کوستلر" نیز ودر کتاب "ترکان خزران" خود وچنین "نهاد سیاسی اولیه" را برای آنان قایل است وبا دیکتاتوریهای سلطنتی بعدی وتفاوتهای سیاسی زیادی دارد   ودر فرهنگ تقسیم بندی ایلیاتی آنان هم واراضی شمالی رودخانه جیحون ویا شمال بلخ ومتعلق به قبیله افراسیاب بود که از فرزندان "تور" می باشد  که به آنان تورانیان می گفتند  که تعلق ایلیاتی  به دامهای کوچ رو ترکان سغدی داشت   که افراسیاب ترک وسردسته ویا یبغوی سیاسی وخاقان ترک آنان بود که به نقل شاهنامه وزیر ایلیاتی خاص وبنام گرسیوز  داشت ویا پهلوانان خاص ودر 2900 سال قبل داشت وچونکه  اسامی درباریان آنها ویا پهلوانان دربار افراسیاب ویا ارجاسب ودر شاهنامه آمده است ولذا من آنها را ذکر نمی کنم وهمانطوریکه کتاب تاریخ "پیامبران و شاهان "حمزه اصفهانی هم  ذکر می کند ویا کتاب ظفر نامه یزدی ذکر می کند ولفظ افراسیاب هم ولقب شاهان ترک ودر ادوار تاریخی متعدد می باشد  ونظیر لقب فرعون مصربود  که همه شاهان مصر وبا لقب فرعون نامیده می شدند وافراسیاب کشنده سیاوش عصر مزبور  وبا افرسیابهای ادوار بعدی تاریخ فرق دارد که تاریخ نویسان به تفاوت آنان توجه ندارند  وااز شاهان دیگر ترک هم یکی گشتاسب  است که هم عصر با حضرت سلیمان  است ویا  در 2900 سال قبل بود ویا پیش از پیدایش دولت ماد بزرگ در هکمتانه بود   ویا همزمان با سلطه شاهان آشوری وتا شهر طوس بود  وسرزمین ایران کنونی هم در ان تاریخ بوجود نیامده بود واراضی تحت سلطه شاه گشتاسب هم و در جنوب جیحون بود ویا در شمال افغانستان کنونی بودوهمگی اقوام ترک کوچرو ودامدار ترک ودر جنوب جیحون بودند ویا مراتع دامهایشان نیز در کوههای هندوکش بود وشهر بلخ هم در ووسط جاده ابریشم وبعنوان پایتخت زمستانی آنها بود اقوام ترک قر لغ ویا خلج جنوب جیحون هم ودر فصل زمستان ودر بازار فصلی وبازار موقت بلخ جمع می شدند ودر عین زیارت بت های قبیله گی خود ودر پایتخت موقت زمستانی خودودر همان بازار بلخ ومایحتاج ایلی خود راهم  خریده ومی بردند ویا محصول اضافی دامی خود را ودر معبراصلی  وسط جاده ابریشم بلخ و می فروختند وووضعیت اجتماعی بلخ هم  ونظیر بت خانه مکه وقبل از ظهور پیامبر اسلام بودودر جنب بازار فصلی بلخ هم بت خانه های متعدد وجود داشت که ترکان جنوب جیحون به انجا می آمدند که در آن موقع تاریخی  شاهان آشوری ومنطقه  ایلیاتی قندوزوبلخ  جنوب جیحون وتا آبادی طوس و ایالت ( ائیران ویجه )می نامیدند که فادوسفان ایالت کوچک مزبور هم بعهده گشتاسب ترک بود که با ارجاسب ان سوی مرز خویشاوندی نزدیک داشت ولی بخاطر قتل سیاوش اختلاف یافته بودند وچراکه  افراسیاب ترک ودخترش فرنگیس را  وبرای سیاوش عقد کرده بود ومدتی هم سیاوش ودر دربار متحرک افراسیاب زندگی می کرد که بعدا وبدست پدر زنش افراسیاب کشته میشود وکینه خواهی میان دو قوم پدید می اید  و بعلاوه چونکه نویسندگان معاصرهم  که علم مردم شناسی ویا علم کرونولوژیی تاریخی را نمی دانند ویا علم زبان شناسی قومی و یا تفاوتهای جغرافیایی ودگرگونی الفاظ را ودر ادوار بعدی را نمی شناسند ولذا تفسیر هرمنوتیک غلط واز واژه "ائیران ویجه"شاهنامه می کنند " ویا "ایران موجود"  در شاهنامه فردوسی را نمی شناسند که کجاست ؟ ویا در تاریخ پیامبران وشاهان حمزه اصفهانی کجاست ؟ویا در تاریخ طبری وغیره که اشتباه گرفته اند   ویا ناحیه جغرافیایی کوچک  وتحت حکومت گشتاسب 2900 قبل را وبا جغرافیای ایران معاصر عصر خودشان واشتباه گرفته اند ودر این سال بود که زرتشت از شهر "گنزه ویا گنجه " ودر بالای رود خانه ارس فرار کرد  واز تر س سربازان نظامی آشوری وبه اردوی گشتاسب پناه برد ودین یکتا پرستی متاثر از یافث حضرت نوح را وبه او عرضه نمو دواز او خواست که تمامی بت های متفرق قبایل ترک را بشکند ویا بت های قبایل کوچ رو و در شهر بلخ را بشکند وبجای بتخانه مزبور ومعبد یکتا پرستی دین زرتشت راو در شهر بلخ بوجود آورد ولی افراسیاب ترک عصر وی نپذیرفت که از امپراطور اشوری وخشونت وی می ترسید ولذا در بت خانه بازارگاه بخارا وتا عصر ظهور اسلام وانواع بت ها وجود داشت  که "تاریخ بخارای نرشخی" به آن موضوع اشاره دارد واز جمله بت ماخ شهر بخاراست ونیز به نقل شاهنامه ودر دربار گشتاسب هم برخی وزیران ایلیاتی وجود داشت ویا پهلوانانی ونظیر رستم سگزستانی ویا سجستانی وجود داشت یا سهراب  واهل سمنگان افغانستان وجودداشت   ویا پهلوان طوس وغیره وجود داشتند واحتمالا پیشنهاد زرتشت و در شکستن بت های شهر بلخ ویادر پذیرش وتبلیغ دین زرتشتی ودر میان دامداران ترک اطراف بلخ وسجستان وسمنگان وقندوز وهراوه ویا هرات وبخاطر دشمنی گشتاسب وبا افراسیاب بود که بارها پهلوان رستم وپهلوان طوس وغیره ودربار گشتاسب وکیکاوس همدست  شده واز رودجیحون گذشته  واز دربار افراسیاب ودخترافراسیاب ویا زن سیاوش و فرزندش را وبه شهر بلخ فراری داده بودند ویا منیزه وبیژن را از چاه افراسیاب دزدیده   وبه بلخ آورده بودند ولذا اتش جنگ ودرگیریمیان دو قوم  بالا گرفته بود وبهمین دلیل و در برابر وضع پیش امده وگشتاسب  هم برای استحکام ارتش واقتدار خود وپیشنهاد یکتا پرستی زرتشت را می پذیرد  ویا قبایل زیر دستش هم وتغییر دین می دهند  وبه نقل تاریخ مسعودی ودر کتابش ومعبد زرتشتی شهر  بلخ وبزرگترین معبد زرتشتیان بود ویا به نقل قزوینی ونظیر کعبه پرده های زربفت داشت ونیز بر بالای معبدبلخ ومزگت بزگ آن و گنبدی بزرگ وبا پر چمهای ابریشم بافت وجود داشت که دائما در اهتزاز بود  ونیز در اطراف معبد بزرگ وانواع درختان نارنج ونیلوفر ونیشکر وانگور کاشته بودند ویا نهری را از جیحون بریده   واورده ونهری را که ده آسیاب  اب داشت و می توانست ده اسیاب را بچرخاند وبه معبد بلخ مزبور کشیده بودند ویا گیاهان خوشبو ودر حیاطش کاشته بودند  که همیشه عطرش وبوی نوبهار می داد ولذا در وازه مزبور را و"دروازه نوبهار بلخ" می نامیدند که به آن معبد راه داشت وتا اینکه و چند دهه بعد وبا علنی شدن دعوت زرتشت ودر شهر بلخ  وپیامش آشکار شد واقوام مابین دره قزل اوزن وجنوب رودخانه  ارس نیز که از اقوام ماد بزرگ بودند وامروزه 12استانهای جنوبی رود  خانه ارس را بوجود می آورند  وهمگی  جزوخاک  ماد بزرگ بودند  ونیز همه اشان وترک زبان آذری هستند ودر گذشته هم از ظلم وجور شاهان آشوری به تنگ آمده بودند  ولذا به تبعیت از گشتاسب وهمگی از دین خورشید پرستی اشوری روی گردان شدند  ونیز همگی وبه تبعیت از پیامبر ترک گنجه وشمال ارس پرداختند ویا از پیامبر آذر بایجان شمالی پرداخته ویا سکنه همه استانهای اذر بایجان غربی وآذر بایجان شرقی وخمسه آذر بایجان هم وبه مرکزیت زنجان ویا آذری های شهر هکمتانه ویا همدان وغیره  وهمگی پیرو او شدند ونیز در 500 سال بعد هم  وبا دعوت آتروپات دوم وچنین عمل کردند ولذا در برابر تهاجم اروپائیهای سلوکی  ویا رومیان واسکندر گرایان وهلنیسم ایستاده وحدود 19 قرن زرتشتتی باقی ماندندویا کتاب اوستا را و با خط میخی ترکی آذری جدید نوشتند وتا زبان هلینسم از بین نبرد ویا در ابتدای عصر اشکانیان نوشتند  وقبلا هم ونوشتن اوستا واقتباس فرهنگی از خط میخی آشوری را انجام دادند  ویا زبان مکتوب نویسی قدیمی آنان بودکه فهلویات اولیه گفته می شد  وبعلاوه زبان شفاهی آذری انان را هم تشکیل می دادکه متاسفانه بعداز انقلاب مشروطیتازبین رفت  وفرهنگهای  ماخوذ از تمدن انگلیسی وهنوز زبان شفاهی آذری ترکی را ندیده می گیرد که از پیشرفته ترین و نخستین ترین زبانهای آسیاست که قبلا بزبان ترکی آذری بود ولی امروزه و زبان مکتوب نوسی آنان ومورد قبول مدارس ودانشگاها نیست وبهمین دلیل ودر سه ناحیه ترکیه نشین وآذر بایجان ایران وآذربایجان روسیه وجمعیت کثیر ترکان آسیا وبا سه خط کتابت مختلف روبرو هستند  ونظیر خط لاتین نویسی ترکیه است ویا خط ترکی روسی آذربایجان شوروی وخط فارسی 50 میلیون ترک ایرانی است  که با خط فارسی نوشته می شودولی با زبان ترکی صحبت می کنند  ولذا سکنه استانهای مزبور وچند زبانه شده اند ولذا ترکی اندیشیده ویا ترکی تلفظ می کند ولی مجبورندکه  لاتین ویا روسی ویا فارسی بنویسند ومکتوب بکنند ودر حالیکه اقوام فارسی زبان ایران واز نظر کثرت جمعیت نصف ترکان ایران می باشند  وحتی زمانی هم که سلجوقیان ترک وبه ایران آمدند ویا به ترکیه اناطولی رفتند ویا در شهر های شمال ارس وهمگی از دین زرتشتی دست برداشتند ومسلمان شدند ولی باز مورد قبول نیست وسلجوقیانی ترکی که بخاطر وحدت در برابر صلیبون اروپایی ومهاجم به خاک اسیا وبه هم گفتند که مسلمان بشوید ولذا در ان تاریخ واغلب اقوام 500 میلیونی ترک آسیا وهمگی مسلمان هستند ولی هنوز اقوام دیگر آسیا یی قبول ندارند ویا حاضر به شناختن خط  وزبان وفرهنگ قومی آنان نیستند ودر حالیکه دین زرتشتی ماقبل سلجوقی آنان هم ودین کفرنبود  ویا دین شرک نبود ویا دین دو گانه پرستی نبود که تبلیغات غلط ودر مورد دین رسمی 1900 سال هم اسیایی ها بعمل آمده است که از دولت کیانی ها وتا دولت سلجوقیان تداوم ساله 1900داشت ودین دهها دولت سابق را دربر می گرفت وبعلاوه محتوای کتاب اوستاهم ودر مرد احکام نماز ویا روزه ویا زنا با مکارم ویا حجاب وعفت زنان ویا  سرقت وعدم دروغگویی ویا عدم خیانت در امانت ویا قضاوت عادلانه ویا احکامش در مورد  دیه وقصاص ویکتا پرستی اهورا مزدا  وشبیه  ایات کتاب تورات وانجیل وقران می باشد  وتنها تفاوتهای اندکی با همدیگر ودر احکام دارند وقران همو در یک آیه خود ودین مجوس( ویا زرتشتی ) ویا دین یهود ودین مسیحیت ودین صابئون حضرت زکریا وحضرت یحیی را دین الهلی دانسته وبعلاوه همه انها را  دین اهل کتاب می داند ودین حضرت نوح وپسرش یافث هم چنین است  که پدر بزرگ ترکان آسیامی باشد  ودین شرک ویا کفر در قران نمی داند وبلکه جزو انبیائ عظام می داند ومقبره حضرت نوح وپسرش یافث هم وبه صورت تربت پاک و در کنار رود خانه ارساست  ولی با تجزیه اذربایجان  وتوهین سکنه ارمنستان شده است  که بقایایی رومیان مهاجم به خاک اسیا هستند ویا بعد از اسکندر آمده اند د وبعلاوه تعدادی از همان  مسحییان هم ودین حضرت عیسی را قبول واقعی ندارند ودر زمان جنگ اول ودوم جهانی وهمان زنرالهای مسیحی اروپا  وصدمات زیادی به  ترکان مسلمان آسیا زدند  ویا در تبعیت روسهای واز  مذهب ارتدکس مسیحی ویا در تبعیت روسهای واز مرام کمونیست الحادی و نخجوان  اشغال شد ویا مقبره نوح نبی ویافث نبی را واز مسلمانان ترک شمال ارس گرفته وبه مسیحیان تابع حزب الحادی کمونیست ارمنستان دادند ویا هنوز هم خط وزبان روسی خود را وبر سکنه آذری های ترک زبان اطراف با کو تحمیل می کنند ویا به صدام انواع میگ روسی ویاموشک روسی ویا تانک روسی دادند وتا هزاران  ایرانی وآذری را بکشد  ویا فارسهای  مسلمان را وبعنوان مجوسهای ایرانی بکشد ویا زخمی بکند ویا بعنوان جنگ قادسیه صدام وهزاران ترک آذری مسلمان را بکشدودر حالیکه امروزه وحدود 11 قرن می باشد که اقوام ترک آاسیا مسلمان شده اند ودین زرتشتی ندارند  وهمچنین اعراب دیگرخلیج فارس  هم وآنان را حمایت مالی کردند وبعلاوه اقوام دیگر وزبان ترکی آذری را هم  قبول ندارند وپذیرش آنرا وبه معنی آتش پرستی ترکان  تفسیر می کنند ویا آذر خواهی تفسیر رسانه ای می کنند  که بهانه اروپاییان مسیحی است ویا بهانه اعراب حاشیه خلیج فارس شده است واز بیسوادی عوام ونهایت سوء استفاده را کرده وزبان وادبیات ترکی آذری راکه جمعیت کثیر دارد  و زبان وادبیات آتش پرستان آذر بایجانی جلوه می دهند ودر حالیکه چنین نیست وفلسفه روشن بودن اتش ودر معابد یکتاپرستان زرتشتی وبه معنای دیگر بود وبعلاوه دستور زرتشت هم نبود به اتش پرستی ودر معابد مزبور دستور نداده بود  که تبلیغات معاندان این دین می باشد  وزیرا که دستور صریح زرتشت ودرکتاب اوستاومزداپرستی واهورا پرستی محض می باشد  ویا خدای واحد را کنار نهادن نبوده   وچراکه  روشن باقی ماندن آتش ودر معابد زرتشتیان وتفسیر دیگری دارد که  بهانه بد خواهان شده است  بعلاوه دستور زرتشت هم نبود ه وبلکه دستور مستقیم گشتاسپ بود   وبهمین دلیل است که "آتشکده باکو" ویا "اتشکده تخت سلیمان "را واتشکده گشتاسپی باکومی خواندند   ویا آتشکده گشتاسبی تخت سلیمان می خواندند (ونه اتشکده زرتشتی باکو)؟!! وبعلاوه  روشن بودن آتش هم  ودر معابد یکتاپرستی زرتشتیان هم وفلسفه دیگری در ایام قدیم داشت که بخاطر آن فلسفه پذیرفته بودند  که فلسفه ای  ونظیر فلسفه روشن بودن چراغ وفانوس ومشعل در مساجد مسلمانان داشت  که مغایرتی با یکتاپرستی مسلمانان ودستورات قران نداشت  وقران هم وآنرا شرک ویا دو گانه پرستی نمی داندوهمانطوریکه  گفتم مردم شناس شهیر فرانسوی نیز  ونظیر فوستیل کولانژ وبه نقش اجاق آتش ودر میان اقوام آسیایی ترک پی برده ویا به نقش وکارکرد آتش در خیمه خرگاه آنان توجه کرده است ویا در جمع شدن حلقه وار افراد مختلف یک خانه توجه کرده ویا خانواده وبه دورآتش  کرسی وتوجه مردم شناسانه دارد ویا به دور تنور آتش واجاق ودرمیان  قبایل صحرا گرد آسیا وتوجه کرده است وانرا یک نوع علاقه مندی  به خانواده می داند ویا علاقه به اجاق خانوداه وقبیله خودی وخویشاوندی می داندکه علاوه از گرمی اهل خانه ودرحلقه زدن به دور یک  اجاق وتحقق دوام نسل ا هم یجاد می شود  ولذا در فرهنگ ترکان آسیا همو لفظ "کور اجاق " هم وبه  معنی کسی است که مقطوع النسل شده است  وفرزند ویا فرزند آوری ندارد ودستور گشتاسب هم به قبایل ترک اسیا وچنین بود که مروج دین زرتشتی بود ویا مروج تاسیس  معابد زرتشتی ودر شهر های بزرگ آسیایی بود  ودر همین راستاست ودر ثالث همه  معابدزرتشتی  هم ودر منابع تاریخی معتبر وبا عنوان " مزگت زرتشتیان" یاد شده است ومثلا با لفظ آتشکده یاد نشده  است که لفظ ترجمه ای ویا تالیفی رواج یافته عصر پهلوی در ایران است ویا در ادارت فرهنگ وهنر آن دوره است   وباعث سوء استفاده های زیاد ی هم از تمدن آذری زبانهای ترک شده است وهمچنین دستور آنان هم وبه  نگهبانان خاموش نشدن آتش ودر "دوایر مزگت ها"  و در عصری که کبریت وجود نداشت ویا سنگ چخماق زنه وآتش ومثل امروز نبود وفلسفه دیگر داشت یک نوع دوام دادن  اتش دولتی وبرای مباداوبقیه مردم بود  که تفسیر لغوی غلط از آن کرده اند وتا به طرفداران دین زرتشت وبعنوان آتش پرستان بتازند ویا اموال واراضی انان را واعراب بگیرند! ویا خلفای عرب واراضی آنان را بعنوان قوم مشرک اتش پرست واز دستشان بگیرندکه در قران چنین نیست  ویا اعراب انان را وبعنوان برده مشرک اسیر کرده وبفروشند ولی در قران وتلقی مزبور از انان وجود دارد ویا بعنوان اهل کتاب وآنان را اهل کتاب اسمانی دانسته که برده گرفتن آنان را ممنوع کرده است ویا غصب  اراضی انان را ودین ا سلام وجایز نمی داند !وتنها گفته اسلام  ودر صورت عدم تمایل آنها به پذیرش دین اسلام آنست  که باید در ان صورت یک نوع جزیه بدهند ویا جزیه مالیاتی وبه دولت اسلامی بدهند! وفقط در صورت محاربه عمدی وبا مسلمانان و"کافر حربی" تلقی خواهند شد! ولی در صورت رفتار غیر حرب  آمیز وبعنوان اهل کتاب وامنیت جانی ویا مالی دارند وبعلاوه آزاد هستند که در احکام ازدواج ومراسم دینی خود وآزادانه عمل کرده ویا در عدم دزدی از انان و داروغه ها بکوشند  ویا نمی توان از نظر دینی و بهانه از آنان  گرفت وآنها را اذیت کرد وهمچنین باید گفت  که گشتاسب وبه نقل ص 37 کتاب تاریخ پیامبران وشاهان که می نویسد: گشتاسب در سال سی ام حکومت خود و دین زرتشت را پذیرفت که ازآذر بایجان برخاسته بود ونزد او آمده بود وپذیرفت ودستورش هم وبه افراد حکومتی آن رویه بودکه  در معابد مزگت ویا مزدا پرستی تازه شده  تاسیس شهرها عمل کرده وزمانی هم که اقوام  ایرانی ودور آتش جمع میشوند  وتا از حرارت وگرمای آن" آتشدان مزگت  "ونفع ببرند وبراحتی می توانند که در روشنایی آن اتشو دعا در شبها هم بخوانند  ویا  دعا های اوستا ویا یشتهاویا مناجات نامه ها را ودسته جمعی در شب ها هم بخوانند وهمان کاری که مسلمانان هم در مسجد هاکرده  ویا با روشنایی فانوس ومشعل انجام می دادند  وبعلاوه لفظ عربی "مسجد" هم وماخوذ از لفظ اوستایی "مزگت زرتشتی" می باشد  که معرب شده ودر همین راستاست وبعلاوه  حساسیت گشتاسب هم ودر ایجاد نگهبانان دولتی ودر معابد ایران وبرای  روشن نگه داشتن دائمی آتش دانهای   مزگت ها بود وفلسفه دیگر نداشت   وبخاطر توصیه پدر بزرگان ترکشان بود که همگی از نسل یافث بودند  ویکی از انها  (اوش هنج فیشدادیه) بود  که سرسلسله "ترکان پیشدادی " آسیاست که پیدا کردن جرقه آتش ومصول ابتکار وی بود وفارسهای معاصر وتلفظ ترکی آن را تغییر دادها ند  وآنرا با واژه "هوشنگ پیشدادی" ترجمه کردهاند  ویا  می نویسند ودر این باره وص 30 کتاب تاریخ شاهان وپیامبران حمزه اصفهانی وچنین می نویسد : ایرانیان می پندارند که (هوش هنگ) ویا برادرش " ویکرت " هر دو پیامبرند وازجمله کارهای او این بود " که اهن را استخراج کرد ویا به ساختن ابزار جنگی پرداخت ویا به تهیه برخی از ابزار صنعت گران دست یافت ونیز به مردم فرمان داد که درندگان را بکشند ! واین عمل  هم در حالی است که ص 30 کتاب تاریخ پیامبران وشاهان حمزه اصفهانی وچنین نشان می دهد که مردم شناسان اروپایی ونظیر گوردن چایلد وغیره وآن کار کرد ترکان را پنهان می کنند وتا نقش "دین "را ودرتکامل ابزار ها و تمدن ترکان آسیا و نفی بکنند  ودر حالیکه برعکس است و "اوش هنگ فیشدادی" ویا سر سلسله "ترکان فیشدادی" آسیا وبه کشف استخراج آهن پرداخت  ویا به ساخت وسازابزار الات اهنی ودر کوره های اتش  ودر آن بیابانهای  وسط آسیا نایل امده بود  واحتمالا "تغلیظ آهن" ویا ساخت وساز ابزار الات جنگی از آن معادن  ویا جهت کشتن حیوانات درنده بیابان را لازم می دید  که که به دامهای   اقوام ترک وشبیخون می کردند ویا در وسط مراتع آسیا وحمله می کردند وبرای دفع آنها نیاز به آتش داشت  ولذا وی در زمانه خود وبه کشف  چخماق اتش زنی نایل آمده بود  که ابزار آهنی بسازد وچرا که در باره هوشنگ فیشدادیی  ودر اسناد تاریخی آمده است که روزی وی می خواست که یک مار"موذی "را وبا سنگ بکشد وسنگی را از زمین برداشت که احتمالا از نوع سنگ چخماق زنه بود  وبه طرف سر مارمزبور  پرتاب می کند  واز قضا سنگ مزبورهم  وبه سنگ دیگر برخوردکرده  وجرقه آتش می گیرد ویا از برخورد آن دوسنگ جهیده ومقدمه "کشف آتش" ودر میان ترکان آسیا ی مرکزی می شود  وچندین  قرن بعدهم  وبا ظهور زرتشت وگشتاسب نیز حامی کار برد آتش شده  دستور داد که آتش معابد یکتاپرستی دائمی  وهمیشگی باشند ویا با گذاشتن هیزمهای  جدید ودرظرف  آتش دانهای  دولتی وکارمندان معابد مزدا پرستی واز خاموش شدن آنها و جلوگیری کرده وتا احیانا اجاق خانه های ترکان ویا خیمه ها  والاچیق های ترکان  و خاموش نشوند  وبقیه افرادومنازل شهری  با گرفتن اخگر آتش واز معابد دولتی مزدا پرستی شهر ها عمل کرده دوباره در زمستان خانه خود را وگرمایش بدهند   ویا شبها هم واغلب همان خانه ها وبا اخگرمزبور  معابد وروشن بمانند ویا حداقل روشنایی داشته باشند  ویا صنعتگران قبیله وشهر ها ی ترکان هم و برای ساختن ابزار الات آهنی خود ودر مانده نشوند !اگر سنگ چخماق زنه هم  نیابند ومی توانند که از معابد دولتی ویک شعله واخگر اتش امانتی گرفته وکوره آهنگری خود راو روشن کرده ویا تنور نانوایی خود را گرم بکنند که در دین خورشید پرستی آشوریان وچنین نبود ومعابد انان وچنین مزیت هایی را  نداشت وهر چند پیروان مذهب آشوری وسه مرتبه ر درروز  وبهنگام طلوع خورشید ویا غروب خورشید ویا در هنگام اوج گیری خورشیدودر آسمان  وبه پرستش خورشید می پرداختند ویا درهنگام  ظهر و بخاطر گرما زایی وحرارت دهی خورشید وبه خاک در برابر الهه خورشید می افتادند ولی در شبها وزمستانها وعاجز بودند  وبه محض غروب خورشید ودیگر گرما ویا روشنایی خانه ها و در شبها وجود نداشت وبعلاوه  تکامل فرهنگی ابزار الات وبا اخگر دائمی هم در معابد اشوریها نبود  ولی با پیدایش "مزگت های زرتشتیان "وتکامل فرهنگی بیشتری بوجود آمد وبه نقل کتاب حمزه اصفهانی ویا کتب دیگر ویکی از نوه های (هوش هنگ )هم و(جم  شید) ویا جمشید است که جام جهان نما تخت جمشید ویا جم صیقل داده شده وی می باشد که اختراع شده اوست   ویکی از نوادگان همان "ترکان فیشدادی"می باشد  ودیگری هم و"منوچهر "است که فرمانروایی بر نواحی مرو وتا هند را  داشت که منطقه "ائیران ویج " ودر منابع تاریخی ذکر شده است  که مالکیت آن اراضی یاد شده هم  وبه "ایرج "رسیده بود وبعلاوه در منابع تاریخی ومالکیت سرزمین  های بالای جیحون هم وبه،فردی وبنام   "تور"رسیده بود که سر سلسله یک نوع "قبیله دیگر ترک آسیایی "بود ویا با  ریاست  "ایرج "واختلاف داشتند   ولذا منابع تاریخی مختلف وبعدا اراضی مرتعی متعلق به تور را و"سرزمین توران" می نامیدند د که ریاست قبایل آنان وبا "افراسیاب های متعدد  بود  ومالکیت اراضی جنوبی  جیحون آسیا هم ومتعلق به ایرج بود  که منطقه "ائیران ویجه" می نامیدند که  وشاهان آنها هم وبا افرادی بود که شاهان کیانی آسیا شمرده می شدند  وبعدا اراضی مزبور در شاهنامه خوانی های معاصر وبه لغت ایران تفسیر شده است  که منظور جمله پهلوانان شاهنامه ودر جمله (چو ایران نباشد وتن من مباد !و)منظورش خاک افغانستان است که پهلوان رستم سجستانی واز آن دفاع می کرد  وبا جغرافیای معاصر ایرانیان  فرق دارد وزیرا که اراضی اشان و در جنوب بلخ بود وشامل مناطق کشور کنونی افغانستان است    ونیز در صفحه 33 و34 کتاب تاریخ پیامبرن وشاهان حمزه اصفهانی نیز چنین آمده است :که روزگار حکومت منوچهر وبر اراضی اطراف بلخ اسیا ومصادف روزگارپیامبری حضرت موسی ودر صحرای سینامی باشد  واحتمالا هر دوفرد منوچهر ویا حضرت موسی ویوشع بن نون در 3200 سال قبل زندگی می کردند واین مطلب در ص 34 حمزه اصفهانی نوشته شده است :که  به روزگار پادشاهی منوچهر  در "ایران ویجه " آسیا وحضرت موسی  هم در صحرای سینا زندگی می کرد  که 6 سال بود که موسی وبنی اسرائیل را وازمصر بیرون آورده بود  وآنگاه در بیابان تیه 40 سال بماند وبه اداره امور بنی اسرائیل پرداخت  و"تورات " هم وهمان جا وبرای آنان نازل شد  ونیز لازم به یاد آوری است که اراضی متعلق به "تور"آسیا  هم که سر زمین "توران "نامیده می شود ودر کتاب حمزه اصفهانی است وشامل اراضی اقوام ترک ماوراءالنهر وتبت وسین کیانگ کنونی چین می باشد که کتاب مزبور وان مناطق  را ذکر کرده است  که "ترکان اویغوری واوغز وقرلق ها وقنقلی های ادوار بعد ی بودند  ومدتی  هم وشاهان مهمشان وبا لقب افراسیا  ب ترک ملقب می شد  که شاه های تورانی های  آُسیا  نامیده می شدند ویا در ادوار بعدی تاریخی  هوباواژه  خاقان های ترک ویا یبغو های ترک  خوانده می شدند ونظیر خاقانهای قراخانی ویا قراختایی اویغورستان ترک است   و"ترکان جنوبی بنی یافث هم ودر جنوب جیحون وبا لقب کیانیان نامیده می شدند که از مرو وبلخ وغزنین  پیشاورو سندواراضی آنان  بودند و"شاهان کیانی" ترک نامیده می شدند   ویا  نوادگان منوچهر  بودند ونظیر سلطان محمود غزنوی ترک بود ویا سلطان  محمد خلج هند یو ز نواده های آن ترکان افغانستان  بودند   وعلت ملقب شدن ترکان جنوب دره جیحون هم وبه لقب " کیانیان "آنست که در پیش وند اغلب "شاهان کیانی"مزبور  ویک نوع واژه "کی" وجود داشت ویا شاهان ترک مزبورودر فاصله سالهای   3200 والی 2900 سال قبل زندگی وحکمروایی  در آسیا می کردند ویابا چنین لقب "کیانی "نامیده می شدند ونظیر شاهان ترک نژاد کیقباد ویا کیکاوس ویا کیخسرو یا  کی لهراسب ویا کی گشتاسب وغیره  بود واز حکومت منوچهرومقارن با حضرت موسی شروع شده  وتا زمان حکومت گشتاسپ ودر شهر بلخ بود وحدود 300 سال بود که ابتدای حکومت سلسله کیانی مزبور مصادف با اقتدار حضرت موسی و در طور سیناست که حمزه اصفهانی وآنرا نام برده است  وتا ایام سلطنت حضرت سلیمان ودر اورشلیم که در  2900 قبل بود   ودر همان ایامی که حضرت سلیمان ظهور کرد ویا از نژاد اقوام سامی ها ی ونواده حضرت  ابراهیم بود که  پایه های معبد بیت المقدس را ودر فلسطین بالا می برد ونواده دیکر حضرت نوح وبنی یافث هم ودر شهر بلخ شروع کرده بود  وپایه های معبد ومزگت بزگ مزدا پرستی ترکان آسیا را ودر شهر بلخ پی ریزی می کرد   وچندین  دهه بعد وترکان ماد بزرگ هم  برخاستند هم وبه پایتختی هکمتانه ومذهب زرتشتی وی را پذیرفتند  ویا با تکیه به همان مذهب زرتشتی وی والهامات سیاسی اش  وامپراطوری آشوری خورشید پرست را متلاشی کردند  وحدود 450 الی 500 سال بعد  هم باز در آسیا تکرار شد که مدتها از  فوت حضرت زرتشت گذشته بود ولی با ظهور کوروش وداریوش اول وکثرت طرفداران دین زرتشت هم بیشتر شد ویا در امپراطوری هخامنشی بیشتر شد ولی بعد ازگذشت  180 سال واز عمر دولت هخامنشی ووقفه پیدا کرد ویا با ظهور اسکند رکه دین اش وونوس پرستی بود ویا ایین معبد ونوس آتن را در آسیا   رواج می داد  وحدود 80 سال بود که در دوره آنان ودین زرتشتی ودر آسیا ممنوع شد ه بود وبعلاوه بجای زبان ترکی آذری هم وزبان لاتین ویا هلنسیم در آسیا رواج می یافت ولی بعد ازگذشت  80 سال وازآغاز  تاسیس پادگان دریایی باکو وبدست اسکندر وسردار دیگری ازنژاد  ترکان پیدا شد ویا  از نژاد ترک "بنی یافث"اذربایجان شمالی  ظهور کرد که احتمالا اتروپاتن دوم ویا سوم می باشد  که قیام می کند وبا کمک دلاوران ترک همراهش ومهمترین پادگان اسکندر را وتسخیر می کند ویا در ساحل باکو وسر بازان اجنبی اسکندر را  کشته ویا قایق های نظامی دریایی آنان را ومصادره می کنند وآنگاه معبد ونوس پرستی قلعه مزبور راهم خراب می کنند که سربازان اسکندروآنرا ساخته بودند و مجبور بودند که هر روزهدر قلعه مزبور  ودر چند بار ودر مقابل بت "ونوس "تعظیم بکنند که الهه ستاره مریخ ویا ژوپیتراروپایی هابود   وبعدا بجایش  ومعبد  و"مزگت "مزدا پرستی را ودر همان قلعه نظامی دایر شد د  ونام آن معبد را وبا عنوان  "معبد بغ کوی" ویا "باغ کوی"نهادند   و"بغ" هم درمفاهیم  دین زرتشتی وبه معنی "خداست "وکوی هم وبه معنی "خانه خداست"و"آتشدان گرما بخش "همان قلعه مزبور را هم وبا کندن چاله کوچک ودر زمین  باکوو تامین می کردند  ولذا با کندن مقداری وبه  نفت می رسیدند   ویا با گاز های متصاعد شده آن نفت  وسالها "آتشدان  مزگت بغکوی  روشن می ماند ویا باکو روشن می ماند وبهمین   دلیل است  که  لفظ باکووبه معنی شهر باد کوبنده ویا بادکوبه نیست که برخی آن نوع تصور را دارند وبلکه لفظ بغکوی ومعنای مذهبی دارد  واراضی زیر" قلعه بفکوی" را هم و"ولایت گشتاسپی باکو "نامیدند  ویا " "آتش دان اذر گشسبی باکو "می گفتند وبعد آز  تسخیر قلعه باکو هم وحرکت کرده واز ارس گذشته وپادگانهای دیگر کوهستانی اسکندر راهم وتسخیر کردند ونیز در محل تخت سلیمان هم و "معبد مزگتی دیگر" تاسیس می کنند که مکان گرد هم آمدن اقوام مختالف ترک آذری بود ویا برای چراگاههای تابستانی  اشان بود  وتخت سلیمان وقرنها مرکز آذر بایجان جنوبی باقی ماند   وبعلاوه وبا تسخیر پادگانهای اسنکندر ودر دوسوی ارس ونام ایالت گشوده شده خود را هم وبنام "ماد اتروپاتن " گذاشتند  ویا ماد کوچک که  نگهبان خاموش نشدن اتش در معابد ومزگت ها باشد  ولفظ آذر بایجان هم از ان مفهوم اخذ شده است وچند سال بعد واقوام تحت سلطه استانهای دیگر هم قیام کرده و استانها ی خود را آزادسازی کرده ویا ازسلطه  اسکندرآزاد کردند  وبدنبالش ودولت اشکانیانهم  واز خانواده دیگر شکل می گیرد واین در حالی می باشد  که قیام اتروپات سوم وبخاطر تسخیر قدرت نبود  وبلکه یک قیام فرهنگی بود    وآترو پاتی که سردسته سلسله اشکانیان ودولت بعدی  نگردید  وتا  خانواده اش وقرنها بر ایران حکومت بکنندولی تنها  دین مزدیسنا را واحیاء کرد ند  وبعلاوه حساسیت در تدون وبازسازی زبان دوم وخط فهلوی اوستایی هم داشتند  ویا ابتکارات نظامی بزرگ و در همان 20 سال بخرج داده بودند که "سردار آریوبززن "ودر مقابله با اسکندر ودر جنگل های استان کهکیلویه وبویر احمدی وآن نوع مهارت را وبلد نبود ویا  همان نوع خنجر زنی سیاسی را ،نداشت که جنازه تمدن اروپایی اسکندررا  ودر خاک آسیا ودفن بکنند   وهر چند مجسمه ویا عکس وی ودر شهر های آسیایی وجود ندارد ویا برای هیچ کس معلوم نیست وحتی تاریخ نویسان هم وذکری از رشادتهای آریوبرزن وآلب ارسلان وبابک خرم دین وغیره می کنند ولی در مورد وی ساکتند ولذا کسی نقش حیاتی سردار آتروپات ترک  را نمی شناسد ویا بنیانگذار تمدن آذربایجان را و نمی شناسد ویا شگرد های وی را ودر ضربه زدن به لژیونرهای نظامی اسکندر را ونمی دانند که غیر از نجات اقوام آذر بایجانی وبعلا وه باعث نجات اقوام دیگر آسیایی هم  شد که همگی اقوام هندی ویا ایرانی وبلوچی وکردی ویا تاجیک بودند که زیر سلطه اسکند رفته بودند  ویا زیرسلطه ارتش مجهزاسکندر  رفته بودند ولی بعدا مدیون ابتکارات 20 ساله سردار اترو پات هشدند   که از تسخیر قلعه نظامی دریایی باکو شروع کرد وبعدا همه قلعه های خاکی وکوهستانی اسکندر را گرفت ویا در اعماق آسیا ودر سراسر خاکش وبه نابودی کشید ونیز برای خودش هم ومهم نبود که نوادگانش ونظیر سلسله های دیگر وبه قدرت برسند ویا نرسند !؟کاری که کاوه آهنگر اصفهانی نکرده بود که تن پوش آهنگری خود را و"پرچم کاویانی "کرد وباعث پائین کشیدن قومیت ضحاک شد  ولی پرچم برافراشتن وی  ونظیر "اترو پات" نبود که بعد از ابتکار پرچم پاره کنی اسکندرو در قلعه باکو  وتوسط آتروپات وامروزه 2300 سال می باشد  که جغرافیای بزرگی ودر خاک آسیا بوجود آمده ویا بنام َشهر های آذر بایجان بوجود آمده است ویا در دوسوی ارس  بوجود آمده است ویا فرهنگ وزبان وگویش ولهجه خاصی و بنام آذربایجان بوجود آمده است ویا در سرتاسر دنیا شناخته شده است که پرچم کاویانی آهنگر مزبورنکرد ! ویا نتوانسته بود! وهرچند تابحال وکسی  از  خودش نپرسیده آست که واژه آذربایجان وچرا بوجود آمده است ؟ویا ایالت آدزبایجان وچراشکل گرفته است ؟ ویا زبان وگویش آذر بایجانی وبه چه دلیل بوجود آمده آست ؟ویا بوسیله چه کسی بوجود امده  است ؟که محصول ابتکارات نظامی وسیاسی وفرهنگی 20 ساله آتروپات سردار ترک بود وقبل از ظهور دولت اشکانیان وچنین لفظی وجود نداشت  ولی بعدا  وبرفرهنگهای اشکانی وساسانی و تاثیر ات عمیق فرهنگی وسیاسی  گذاشت ولی مورخین اروپایی وتابحال به عمد وبه آن نپرداخته اند وتا فرهنگ سازی  اروپایی اسکندر را ودر خاک آسیا وبه زیر سوال نبرند ؟  که آنرا"هلنیسم " می نامند! ولی قیام اتروپات وتنها قیام نظامی نبود وبلکه قیام سیاسی وفرهنگی وبرای ریشه کنی " فرهنگ هلنیسم بود! وبعدا  مکتب فکری ونظامی آتروپات ترک ودر  آسیا عمیق تر گردید دوابتکارات نظامی وهوش تیمور لنگ تر ک برلاس آسیایی هم وآنرا تکمیل کرد ویا  در قرن هفتم تکمیل کرد ولذا بعنوان احیائ کننده "ترکستان بزرگ آسیای غربی "عمل کرد  که بزرگترین تشکیلات سازی اداری ونظامی جهان را وتنها در میان ترکان آسیا ی آفریدکه در جای دیگر"جهان  وجود نداشت  ویا در قالب فرهنگ ترکستان بزرگ آسیای غربی قالب ریزی کرد   که تیمور لنگ ترک ومعمار نظامی آن تئوری بود وبهزاد نقاش آذربایجانی هم ومعمار هنری آن بود وصنعتگران وکاتبان اداری تبریزی وگنجه ای وشیروانی  هم ومعمارآن  تشکیلات اداری مزبور بودندکه از منطقه آذربایجان برخاستند  ونادر شاه افشار اذربایجانی هم  وبعدا آنرا تکمیل  کرد که در لشکر کشی به شمال ارس وجهت قدرت نمایی خودش نبود وصرفا جهت جلوگیری از فرهنگ روس وپطر کبیرودر منطقه آذر بایجان بود  ویا جهت جلو گیری از تمدن رومی جدید وبه خاک دو آذر بایجان بود ویا همین نوع از هدف را دنبال می کرد که متاسفانه در خیمه اش  ترور گردید  ولی نظیر الب ارسلان  و دو آذر بایجان ودر دوسوی ارس و وحدتش احیاء کرد ولذا سردار امامقلی خان افشار آذربایجانی هم "ونظیر اتروپات ترک وتیمور لنگ ترک می اندیشید ومکتب وفرهنگ "ضد هلنسیم "را ودرآذر بایجان وترکیه  وایران  ودنبال می کرد وتنبیهی هم که تیمور لنگ وازسران پایه گذاران  عثمانی ها بعمل آورد  ولیکن بعداهم  اوراوبخاطر ترک بودنش بخشید ویا برخی از اختیاراتش را به او برگرداند  وبخاطر همین اهداف  بود که تک روی ودر آسیا نکنند  ویا به ترکان دیگر آسیا وضربه نزنند ویا با   تکروی خودش  ودوباره فرهنگ اروپایی وهلنسیم را ودرخاک آسیا زنده نکنند و با همین فلسفه بود که نادر شاه هم وانان با لفظ "ارتش رومیه "می نامید که تدوام دهندگاان تمدن سابق رومیه وهلنسیم جدید در آسیا نباشند  ویا نصیحت می کرد  که اهداف فرهنگی ترکان آسیایی را  وبا منافع شخصی خود  قاطی نکنند  ودر همین راستا  هم تیمور وهم نادر شاه یکسان می اندیشیدند که ترک آسیایی بودندوبارها به ترکان عثمانی وتذکر شفاهی دادند که این نوع از حرکات تک روی آنها وهم به اقوام ترک دیگر آسیایی ضربه میزند وهم نهایتا ترکان ترکیه را وبه خطر خواهد انداخت ولی به تذکر های دوستانه آنها وگوش ندادند ونهایتا هم در جنگ اول ودوم جهانی نیز  وپیش بینی تیمور ونادرشاه هم  ودرست از آب درآمد وچرا که تمدن تک روانه  عثمانی ها ومتلاشی شده بود  وبلکه کم مانده بود که خود  ترکان باقی مانده در خاک ترکیه هم ومقهور اقوام دیگر بشوند  ویا نظیر مقهور شدن به ارمنی ها ا ویونانی ها  وقبرسیها وکردها  شده ودوباره نظیر عصر امپرطوری بیزانس شده ولذا همه ترکان ترکیه واز خاک ترکیه وبیرون انداخته شوند که با صبر وحوصله وسیاست درست آتا تورک ومشکل حل شد وبقیه ترکان آناطولی ونجات یافتند ومجبورشدند که دوباره به دامن ترکان ترکستان بزرگ" آسیای غربی   برگردند واز تک روی قومی ودست بردارند ویا  در سیاست خارجی وسیاست داخلی ودر خاک آسیای صغیرخود  دست بردارند  وخودشان را وهماهنگ با اقوام دیگرترک  آسیایی بکنند که مکتب فکری ضد هلنیسم آتروپات ترک باکویی بود  وآنرا پایه گذاری کرده بود که غیر از نجات آذر بایجانی ها وباعث نجات بقیه اقوام آسیایی ها هم امطرح باشد  که از ز زیر سلطه اسکندر خارج بگردند وچرا که تا دوره الب ارسلان سلجوقی ویا تا دوره  تیمور لنگ و هنوز بقایای ارتش اسکندر یونانی ویا رومیان ومسیحیان روم شرقی وبر خاک ترکیه مسلط بودند  وفقط در چند دوره تاریخی وامپراطوران بزرگ آسیایی  وجان واراضی ترکان ترکیه را واز خطرحتمی  نجات داده اند  که قبلا همان ترکان عثمانی ویا آناتولی ودر حدود 1000سال قبل وجزو  اقوام ترکستان  مرکزی بودند ولی امروزه حوادث مختلف سیاسی وآنها را به محدوده جغرافیایی غرب آسیا  کشانده است ولیکن بخاطر تک روی وغربزدگی زیاد خود وعلاقه دارند که برعکس  بیندیشند وخود شان را آسیایی ندیده وبلکه خودشان را وبه ناتو واتحدیه اروپا بچسبانند که انها هم وتابحال تحویلشان نگرفته اند  ولی نویسندگان ترکیه ویا دردانشگاههای آنکاراوآن نوع موضوع و یا واقعیت  های تاریخی را   وتابحال فراموش کرده اند  !

 

 

 

      
      
      
رنگ​های بیشتر...
خودکار
      
      
      
      
رنگ​های بیشتر...

باکو وتحولات جدید شهر سازی وقومی آن در آسیا (بخش دوم ) از : دکتر محمد خالقی مقدم- مردم شناس اقوام آس

  1.  

باکو وتحولات جدید شهر سازی وقومی آن در آسیا

(بخش دوم )

از : دکتر محمد خالقی مقدم-

مردم شناس اقوام آسیایی

 

ودر مورد تاریخ محلات شهری بافت قدیمی باکو ودر دوره قاجارومختصرا واز روی اسناد ومدارک متعلق به سیاحان وکتب تاریخی باید بگویم که "بافت قدیمی باکو" در دوره قاجاریه ایران وشهر متوسطی بود که لنگرگاه کوچکی داشت ونیز در دوره مزبور شهر کم درخت بودکه بدلیا خاک نفت الودش کم درخت بود  ویک باغ حکومتی در بافت قدیمی شهر باکو وجود داشت  ویک گاراژ دولتی وچندین گاراژ خصوصی هم داشت   وبعلاوه بقایای کاخ قدیمی شروانشاهیان نیزو در بافت قدیمی شهر باکو بود وبعلاوه حصار قلعه نظامی شهر باکوهم وهنوز وجود داشت وبیشتر دیوار های این شهر وپس از حمله روس ها نیز حفظ شده بود وتعدادی خانه های خشتی ویا آجری یکی ودوطبقه وبرخی تجارتخانه ها هم ودرشهر  باکو بود ودر طرف چپ باکو هم وچشمه های نفت که مثل چاه وارونه بود ودر ساحل این شبه جزیره باکو بود ونیز در لنگر گاه باکو هم ویک "برج شاه عباسی"  وجود داشت ونیز پل چوبی از شهر وبه لنگر گاه ساخته بودند وبعلاوه در همانجا هم و" اداره گمرگخانه " وجود داشت وگمرک چیان وحمالان بارو در محوطه مزبورهم و پرسه می زدند وتا کالاهای صادر شده از بندرهای شمالی ایران را جابجا بکنند ویا از شهرهای بندری دریای سیاه ترکیه ویا بندرهای  ترکمنستان  را ورتق وفتق بکنند  وهرکدام از اقوام مزبور هم وکیل التجار ویا تجارتخانه درشهر  باکو داشتند وهمچنین "سفرنامه ظهیرالوله" ودردوره مظفر الدین شاه قاجارودر مورد باکو ومطالب پرکنده دارد ودر برخی از صفحاتش  می نویسد:  اتاقهای تمیز وگچبری شده در گاراژهای باکو بود  وبرای مسافران وجود داشت  که دائما از شهر های بندری خزرایران  ویا از ترکمنستان وترکیه واوزبکستان مسافر می آمد ونیز وی در برخی از صفحات سفرنامه اروپایی اش می نویسد که دولت های مختلف هم در باکو و"کنسول خانه" داشتند  ونیز وی دراین  سفر نامه اش می نویسد :باکودر دوره قاجاریه وبدلیل کثرت مسافرانش وحدود 80 میلیون منات ویا چهل میلیون تومان درآمد وبرای حکومت محلی روس داشت که حاکمش وبجای حاکمان قبلی شیروانشاهی آذربایجان ودر دارالحکومه باکو وبعد ازسال 1806 میلادی می نشست  وحدود 20 میلیون تومان آن ازمالیات چشمه های نفت بود که قبل از پیدایش شرکت های نفتی واز چشمه های نفت اطرافش می جوشید ونیز وی می نویسد در عصر مظفرالدین شاه ومیان باکو  وتفلیس ویک راه آهن وبا اسب کالسکه ای   وکشیده بودند ونظیر راه آهن تهران وشاه عبدالعظیم بود ودر مسر مزبورهم  وبا واگن کالسکه ای ونفت به تفلیس می بردند  واین گزارش ها را مختصرا در صفحات 84 و85 و86 کتابش ذکر کرده است وبعلاوه ظهیر الدوله ودر ص 94 کتابش واز اداره تلگرافخانه باکو ودر ایام قاجاریه یاد می کند ونیز در ص 361 کتابش هم واز اداره "پست خانه باکو" یاد کرده است ونیز در ص 121 کتابش واز مغازه های خیابانهای باکو وخرید یاپونچی واز آن مغازه ها ی باکو کرده است  ونیز در ص 135  کتابش واز مغازه ها وخانه های یک مرتبه ودو مرتبه باکو یاد کرده است ویا در دوره قاجاریه یاد می کند که در بافت قدیمی شهر قرار داشت وبعلاوه به نقل سفرنامه نویسان دیگر عهد قاجاریه ودر همان شهر باکو و27 محله قدیمی باکو وجود داشت  ونیز در ص 353 کتاب ظهیر الدوله واز چند تاجر ایرانی ساکن باکو یاد می شود  ونیز در ص 354 کتابش هم و از تجار متعدد باکو یاد کرده است واز جمله در ص 355 کتابش واز "تومانیانس تاجر "معروف ایرانی یاد می کند که در باکو وتجارتخانه زده بود وبهترین منزل را درشهر  باکو داشت وبعلاوه درص 356 کتابش هم واز برخی هتلهای خوب باکویاد کرده  که به شاهزادگان مسافرو ارایه می کردند واز جمله "هتل متروپل "باکو بود ونیز ظهیر الدوله ودر ص 357 کتابش واز میدان جنب هتلش یاد می کند که وسعت میدانش وحدود 200 ذرع ودر 200 ذرع بودویکطرفش هم وخیابان بود  ونیز در ص 354 کتابش واز میرزا عبدالرحیم طالبوف وکتابهایش یاد می کند که ساکن شهر باکوبود وتالیفات زیادی داشت ولذا در نهضت مشروطیت ایران هم تاثیر گذاشته بود وبجز از وی ودر دوره مشروطیت وافراد زیادی هم در باکوبودند  ویا در مطبوعات این شهرو فعالیت قلم زدن کرده بودند ولذا درجریان  مشروطیت ایران هم موثرواقع شدند واز جمله حیدر خان عمو اوغلی بود ویا تقی زاده ویا سید ضیائ الدین طبا طبایی بود که یک نشریه را ودر دوره مشروطیت اداره می کرد ویا میرزا آقا خان کرمانی وغیره بودند وبعلاوه  ظهیر الدوله در کتابش هم واز تعداد زیاد دانش اموزان مدارس شهر باکو ودر دوره مضفرالدین شاه یاد می کند وبعلاوه کتاب دیگر هم در مورد مدارس ایرانیان خارج کشور همو در دوره رضا خانی است  واز مدارس ایرانیان مقیم باکو یاد کرده است که باعث شد که در دوره مظفر الدین شاه وایرانیان واز مدرسه سازی باکو متاثرفرهنگی شده  ونهضت مدرسه سازی در ایران را وتقلید بکنند  وزیرا که به نقل ص 358 سفر نامه ظهیر الدوله ودر آن موقع وحدود 5000شاگرد مدرسه ای ودرشهر  باکو وجود داشت ونیز در همان ص اضافه می کندکه ما از نظر تعداد دانش آموزی خود  وتا صد سال دیگر هم وبه پای باکو نخواهیم رسید ! لذا شکل گیری مدارس شهر های تهران ویا دیگر شهر ها ی دیگر ایران هم ومتاثر از مدرسه سازی شهر باکومی باشد  وبدنبالش  کتاب "مرات الوقایع مظفری"و به آنها اشاره کرده است وبعلاوهوی از  قهوه خانه های شهر باکو یاد می کند  که نوازندگان باکویی وموسیقی عاشیقلار ها را و در آن سفره خانه ها وقهوه خانه ها می نواختند ولذا بعد از تاسیس رادیو در ایران  هم ودر سال 1319شمشی  ورایو تبریز ویا رادیو ارومیه وتاثیرات زیادی واز "موسیقی باکو"اخذ کرده  ویا اقتباس نوازند گی کرده است ونیز وی در ص 361 کتابش واز حمامهای فانتزی باکو یاد کرده است وبعلاوه  در صفحه 358 کتابش هم از کارخانه ها وکار گاههای متعدد اطراف باکو ذکر کرده است ودر توضیح باید اضافه بکنم که در کارگاههای مزبور سکنه وکارگران ماهر باکووهر روزه تعدادی سماور ذغال سوز را می ساختند و به شهر ها وروستا های ایران می فرستادند که از دوره ناصرالدین شاه وپدیده چای خوردن ودر شهر ها ی ودهات ایران و"مد اجتماعی" شده بود ونیز در همان کارگاههای اطراف باکو وتعداد زیادی فانوس نفتی ویا چراغ روشنایی نفتی می ساختند وبه شهرهای ایران می فرستادند ویا از درختان جنگلی شهرهای  لنکران واستارای باکو وتعداد زیادی چوب چپق بریده ودر کار گاهای باکو وانها را سوراخ کرده وبه ایران میفرستادند ویا در کارگاه خراطی باکوساخته ویا در  وکارگاهای شیشه گری باکو وشیشه قلیان ساخته  ویا سر چپق فلزی ابزارآلات قلیانرا  ساخته وبه ایران صادر می کردند و یا دبه های حلبی نفت را ساخته ویا نفتالین ساخته وصادر می کردند و یا صندوقچه های جواهرات زنانه ویا صندوق لباس زنانه را  ساخته وبا روکش حلبی ومنقش می کردند وبه ایران وبا کشتی صادر می کردند ویا در کارگاهای باکو ومانتو وکت دامن زنانه دوخته وبه ایران صادر می کردند  وبهمین دلیل وپدیده تجارت در اواخر دوره قاجارودر شهر باکو  ورشد یافته بود ویا تجار باکو زیاد شده بود وبدنباش وسکنه محلاتش هم ازدیاد یافته بود وازچشمه های اطراف باکو هم نفت استخراج دستی می کردند ویا به نقل ظهیر الدوله وسالیانه ونیم میلیارد منات نفت استخراج دستی کرده وسپس به دول مختلف می فروختند ویا در بشکه های حلبی وبا روکش چوبی می فروختند ویا سماورچای  وبا فلز برنجی می فروختند ویا با روکش نیکل آلودصادر می کردند  ویا یا صنعتگرانش فانوس حلبی ساخته ومی فروختند ودر حالیکه همه شهر ها هنوز مشعل داشت ویا خانهایش تاریک بود و بعلاوه به نقل ظهیر الدوله وراه تجارت باکووبه بندر انزلی نیز وراه دریایی آرام وصاف بود ولذا اغلب مسافران وبا کشتی مسافرت می کردند وراههای زمینی انزلی واستاراوولنکران وبه باکو هم وامن بود وگمرک خانه  ها وکاروانسراها وقراولان خوب هم داشت ونیز ظهیر الدوله ودر ص 367  کتابش واز تاسیسات بندری باکو یاد کرده ویا از لنگر گاه مجهز  باکووگمرک خانه کنار دریا یاد می کند ویا از جواز دهی انواع کنسول خانه ها یمقیم باکو وبه تاجران ومسافران یاد می کند که رتق وفتق امور بندر تجارتی باکو را وبخوبی بلد بودند وبعلاوه در صفحات 367 و368 و371 کتابش هم  واز وکیل الدوله هاومشیر التجار های ملل گوناگون ودر با کو یاد می کند که بهتر از پرسنل اتاقهای بازرگانی امروزین ونحوه اداره امور بازرگانی را وبلد بودند  ومثلا در ص 84 کتابش ودرمورد  انضباط گمرک چیان باکوچنین می نویسد  ویا در مورد انضباط حمالان حمل ونقل بار وانضباط جوازدهی  وجواز دولتی دادن به بار تجارتی  را یاد می کند ویا در بندر باکو وچنین می نویسد :بندر باکوو تماشای غریبی دارد ونیز در ص 85 کتابش هم می نویسد: بادکوبه وشهر غریبی است وزیرا تجارتخانه های معتبر دارد ویا خانه های دومرتبه وسه مرتبه وکوچه های خوب ووسیع دارد ونیز می افزاید وقتی به گار راه آهن رسیدیم وحظ کردم واز تمیزی وپاکی اتاقهای گار وپله هایش ویا سر پله قشنگی که دارد واتاق بسیار بزرگی ودر وسط دارد وسفر نامه های دیگرنیز چنین است  ویا کتب عهد قاجاریه وپهلوی نیز اسناد زیادری ودر مورد باکو دارند که من در نسخه پژوهشی خودم  ودر مورد تاریخ  باکووبه  جمع آوری همه انها از منبع تاریخی مراجعه کرده ام ولی در اینجا وبخاطر اختصار مطلب وتنها مختصری از آنها  را ذکر می کنم  وهمچنین باید بیفزایم که شهر سازی جدید باکو وپس از استقلال آذر بایجان اتفاق افتاد وویا رشد شهری ورشد کالبدی اش  بیشتر شد وبعنوان پایتخت جدید آذربایجان رشد  یافت ویا باکووپس از استقلال  جمهوری آذربایجان ویا پس ازاستقرارانواع   سفارتخانه های کشور های  مختلف  ودر شهر باکورشد یافت  ویا پس از سال 1991 میلادی رشد یافت  ویا خیابانها ومیدانهای جدیدزیادی کشیده شد  ویا وزارتخانه های تازه تاسیس و در آن شهروپس از  سال 991 1میلادی بوجود آمد وبزرگتر  شد وخانه سازیهایش واراضی شبه جریره آبشوران را وپرکرد وچراکه این شهر وبر کرانه باختری دریای خزر ودر شبه جزیره آب‌شوران   قرار دارد وبعلاوه در منطقه آبشخوران باکو و سالانه حدود 200 تا 350 میلیمتر بارندگی رخ می دهد و یکی از مناطق نفت.خیزبوده    وهمچنین با ساخت وساز مزبور وامروزه  بندر باکوو بزرگترین شهر ناحیه قفقاز را تشکیل می دهد که درآن انواع خیابا نها ویا اتوبانها وومیدانها ویا پارکهای جدید  ساخته شده است     ویا تاسیسات جدید شهری وجود دارد ویا ساختمان وزارتخانه های وتازه تاسیس بوجود آمده اند  ویا ساختمان ریاست جمهوری ویا ساختمان مجلس ویا ساختمان دانشگاهه ا ودفاتر شرکتهای خارجی در باکو بوجود آمدکه قبلا نبود .ونیز  برج "های شعله" باکو واز ان جمله می باشد  که زیبایی خاصی دارد ودیگری هم و. بلوار باکو (Seaside Boulevard) می باشد  ویک پارک ملی بوده و تفریحگاهی جالب وبه موازات دریای خزر می باشد. وباید گفت که این بلوارو  در سال 1909 تاسیس شده و بیش از یک قرن قدمت  دارد. وهمچنین این پارک ودر حدود 3 کیلومتر و 750 متر طول دارد  ویا در سواحل جنوبی دریای خزر ( واز میدان آزادی باکو وتا میدان ملی پرچم ) کشیده شده است. وهر چند بعضی ها معتقدند که  لفظ بادکوبه ووبه معنی  شهر بادهاست  که علت نامگذاری آن بوده که بدلیل  وزش شدید باد هایی  می باشد که از دریای خزر می وزد  ولی همانطوریکه در مقاله قبلی گفتم ونام آن "بغ کوویا باغ کو " است ونامگذاری آن بوسیله طرفداران شورشی سردار اتروپات تعیین شدکه بعداز تسخیر قلعه نظامی اسکندرعمل کرده  وبعداز خراب کردن معبد ونوس پرستی یونانیان ودر ساحل خزر وقلعه مزبور را وبه نام  "بغ کوی" نام نهادند ویا معبد مزگت زرتشتی ویا معبد مزدا پرستی وخداپرستی نام نهادند  که بعدا لفظ "بغ کوی "وبه لفظ  "بادکو" تبدیل شده است .  وهمچنین زشهر  باکووبعد از استقلال سیاسی خودش و دارای مناطق دیدنی و تفریحی گردشگری بسیاریگردید  ،و از جمله میدان چشمه‌ها،ست ویا  ساحل یک و هزار شب،است ویا  ساحل شیخوف ویا  سنگ‌های نفتی ساحل .و در تاریخ ۲ سپتامبر ۲۰۱۰، می باشد که  میدان پرچم ملی هم  در ان بوجود آمدکه پرچم بزرگ دارد  ، ویا 48 شهرک جدید در باکو شکل گرفت وبا دارای یازده محله شهری وشهر داری منطقه ای شد  وبا ساخت محالات جدید وجمعیتش افزون گشت  وآنچانکه قبلا در سال 1997 م وحدود 725000/1نفر جمعیت داشت ولی بعدا  جمعیتش از۳٬۵۲۵٬۰۰۰ (سه میلیون ونیم ) گذشته است وامروزهحدود 0000 4/37 نفر جمعیت دارد که حدود 97 % جمعیش ومردمانش مسلمان ترک می باشند وبعلاوهامروزه  باکو و دارای هتلهای درجه یکمی باشد  ونظیر  هتل این توریست است  ویا هتل حیات رجنسی ویا هتل گرند یوروپ ویا هتل ایچری شهر ویا هتل آبشرون ویا هتل رسوبلیکا  ویا هتل کرسنت  بیج ویا هتل ارشاد ویا میهمانخانه های متعدد دارد  ونیزسکنه  باکوی  آذربایجان وبه موسیقی علاقه زیادی دارند و انواع موسیقی مقامی، عاشیقلار را ومی نوازند  وبعلاوه شهر باکو و دارای قصر شیروانشاه وقصر رامانا وقصر ناداران وقصر ماراداکیانی وقلعه دختراست ویا دارای  معبد آتشگاه  است ونیزباکو امروزه  دارای بازارهای متعدد می باشد واز جمله بازار شرق ویا بازار نسیمی ویا تازه بازار ویا بالف کالکشن بازار ویا حوریه بازار ویا ایمپرو شاپ بازار ویا بازار هنر ویا فروشگاهای رنجیره ای متعدد دارد  ونیز باکو وچندین مرکز خرید عمده دارد واز جمله . معروف‌ترین مراکزخرید  این شهرو نظیر پورت باکو،است و یا پارک بولوار، ویا بازار گنجلیک، ویا پارک مترو،و ۲۸ مال،و شهر ایگون و AF مال می باشد . ونیز دارای مناطق خرده فروشی مختلف است واز جمله  شامل فروشگاه‌هایی از نوع فروشگاه زنجیره ای وبرخی  بوتیک‌های سطح بالا می باشد  وآین شهر را  بصورت مرکز خرید عمده دارآورده ویا در میان بنادر اطراف دریای خزر و"عروس بنادر اطراف دریای  خزر" شده است  وبعلاوه   باکو  و دارای پالایشگاه نفت باکومی باشد ویا دارایشرکت آز پترول باکو است ویا شرکت تجهیزات نفتی باکینسنکی  است ویا شرکت آذین ماش نفتی وشرکت آذر کیمیا است ویا دارای شرکت گاز آذر بایجان است ونیز داری ساختمانهای  احزاب وساختمان نشریات متعدد ورایو وتلویزیون باکو می باشد  ونیز داری فرود گاه وترمینال اتوبوس رانی  است ونیزدارای  اسکله دریایی مجهز وبعلاوه  متروی باکوهم و در سال ۱۹۶۷ تأسیس گشت و امروزه  دارای۳ خط وبا  ۲۵ ایستگاه می‌باشدونیز . راه های دسترسی مختلف دریایی وزمینی وبرای رسیدن به شهرباکو  می باشد  و ولذا هرکس  میتواند واز هر وسیله ای وبرای رسیدن به باکو  واستفاده بنمایدوبعلاوه شهر باکو ودارای برخی پادگانهای نظامی است ونظیر مقر فرماندهی ارتش می باشد  ویا پایگاه هوایی ویا پایگاه درایی باکواست ونیز باکو دارایساختمان  برخی شرکتهای صنعتی است ونظیر شرکت فولاد باکو ویا شرکتهای مواد غذایی ویا تولید مبلمان هم دارد که تعدادی کارگر ویا مهندس هم در آنها شاغل هستند  ونیزدارای ساختمان  نشریات وروز نامه  است ونظیر روزنامه مادر آذری وروزنامه آنا وطن ویا روز نامه آذر بایجان ویا برخی نشریات محلی هم که  دارند وبعلاوه ساختمان آژانس خبری آذر تاگ  وغیره است که در باکو می باشد وبعلاوهباکو و دارای تعداد زیادی موزه ویا تئاتر وسینما ونیز انواع چاپخانه ها ودارای برنامه‌ های متعدد هنری است اوز جمله اجرای موسیقی آذری است ،ویا اجری  تئاتر و اپرامی باشد  وبعلاوه باکو دارای مسجد ها ی مختلف است وبعلاوه دارای ساختمان انواع سفارتخانه ها وانواع پاساژها وشرکت ها می باشد  ونیز دارای چندین دانشگاه است  ونظیردانشگاه دولتی باکواست ویا دانشگاه دولتی اقتصاد آذربایجان ویا  آکادمی دولتی نفت آذربایجان ویا دانشگاه دولتی فرهنگ و هنر آذربایجان است ویا دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان ودانشگاه زبان آذربایجان ویا آکادمی مدیریت عمومی وآکادمی دیپلماتیک آذربایجان است  و دانشگاه خزر باکومی باشد  که قبلا اسامی اشان ونظیر اسامی  دانشگاه قفقاز بود ویا دانشگاه خزر ودانشگاه غرب ویا دانشگاه عالوم آذربایجان ویا دانشکده ها ی پزشکی وشیمی ویا موسسات تحقیقی وغیره بود  وبعلاوه از نظر جمعیت شهری هم ودر سال 1997 میلادی ونصف جمعیت کنونی را داشت ولی بتدریج جمعیت شهری اش زیاد شد وبعلاوه در ابتدای سال ۲۰۰۳میلادی هم و بیش از ۱۵۳ هزار نفر از آوارگان داخلی (ناشی از جنگ قره باغ)را جذب کرد ودر جنگ میان آذربایجان وارمنستان  ودرشهر  باکو انبوه شدند که از اطراف نخجوان امده بودند  وهمچنین در این دوره تاریخی و ۹۴هزار نفر وپناهنده خارجی در این شهرآمده و علاوه از  جمعیت اصلی شهر شدند  وامروزه  باکو ودارای۱۱ منطقه شهری –اداری می باشد و شامل  محله های شهری بزرگ ذیل است ونظیر 1—محله خزر،2- محله  بینه‌قدی، 3- محله قره‌داغ،4- محله  نریمانوف،5- محله  نسیمی، 6 – محله شهری نظامی، 7- محله سابایل، 8- محله صابونچی، 9- محله ختایی، 10 – محله سوراخانی و11- محله  یاسامال است ونیز سختمانهایی کدر خلیج باکوساخته اند   ویا در  شهر صخره‌های نفتی یا در نفت داشلاری که در دریا ساخته شده‌اند ودر  خارج از باکوهستند  ویا  در داخل دریای خزر قرار دارندونیز 48 شهرک  جدید هم و در اراضی ساحلی  باکو ساخته شده اند   بعلاوه جمعیت ترک‌زبان باکو واز الفاظ  وعنوانهای ترکی  باکویی آذری  استفاده می‌کنند که پس از رسمی شدن زبان ترکی آذری ورسمیت  هم یافته است ومحله های شهری باکو بر ساحل غربی دریای خزر قرار داردونیز  باکوی بزرگ ومشتمل بر شبه جزیره آب‌شوران است که ازسطح  دریا 28 متر بلندی دارد ونیز هنوز قلعه دختر، واز از آثارتاریخی  باکومی باشد  ودر  دورهٔ ساسانیان.ساخته شده است  ودر این شهر وجود دارد ونیز بنای بلند دیدنی می باشد  وبعلاوه  آتشکده آذر گشسب دوره ساسانی هم در باکو است که  . شعله‌های دائمی آتشدان آن واز  منبع  گازهایی بوده که از چاه‌ها بیرون می‌آمده‌است بر سنت گرمایش ویا روشنایی معبد ومزگت های زرتشتی باکو می  افزود و زرتشت هم ومتولد  شهر "گنزه وِیا گنجه آذر بایجان بود واز پیامبران پیرو حضرت نوح بود  که مقبره پدر بزرگش وحضرت نوح ویا یافث نبی ترکهم  ودر بیرون شهر نخجوان ودر کنار رودارس وکنار کوه جودی قرار  دارد  ویادر کنار کوه  آرارات جنب ارس قرار دارد ) ودینش ودر منطقه آذر بایجان  تأثیر زیادی داشته ودر گذشته هم قبرستان شهرباکو   و دارای آرامگاه‌های زردشتی متعدد .بوده ودر دوره اسلامی هم شهر های باکو وشیروان وگنجه وغیره بدست خلفای عباسی افتاد واصطخری درکتابش ودر  دوره اسلامی و به نفت باکو  اشاره کرده است و یاقوت حموی هم ویا  دیگران نیز  دربارهٔ نفت شهر باکووسخن  بسیار گفته‌اند.ومثلا  یاقوت ودر کتابش نوشته است :که  در آنجا چشمهٔ نفت بزرگی می باشد  که قیمت محصول روزانهٔ اش و به هزار درهم می‌رسد و در کنار آن چشمه،و چشمهٔ دیگری اوجود دارد  که نفت سفید از آن بیرون می‌آید و شب و روز قطع نمی‌شود و در آنجا زمینی است که همیشه آتش از ان برمی‌خیزد. ولی با ورود الب ارسلان ترک وبه شهر قدیمی باکو وسکنه اش اغلب  به مذهب اسلام در آمدند واز آثار شهری دوره تیموریان هم و"قصر شروانشاهیان باکو"می باشد  از جنبه‌های سیاسی واداری وسکنه باکو ومدتها تابع "دولت شیروانشاهها  "بودند ، و پس از انقراض این دودمان (در سال ۹۵۷ هـ. ق) وباکو به تصرف صفویه درآمد وانها این کاخ شیروانشاهی را  و در دوران صفویه وتوسط شاه طهماسب صفوی اول برچیده کردند  ولی بعدا ودرهمان  دوره صفویه و و"برج شاه عباسی "را ودر کنار ساحل باکو شکل دادند  ونیز در اواخر دولت صفویه وشهر باکووگنجه وشیروان وشماخی  وبمدت 23 سال بدست ارتش عثمانی افتاد  ولی به نقل کتاب تاریخ عالم آرائ نادری وجهانگشای نادری ویا کتاب دره التاج وغیره وسکنه شهرهای اذربایجان شمالی همو از نادر شاه کمک خواستند که اغلب ساختار ارتش اش  از ایل ترک افشار آذربایجان جنوبی بود ومصرا نه از انها خواستند که ترکان شمال هم ودوباره به آذربایجان ایران بپیوندند وواوهم وحدود سیصد هزار نفر ارتش عثمانی را ودرشهرهای  آذرایجان شمالی را شکست داد ولی متاسفانه بعد از ترور نادر شاه واین بار قوای روسها وبر باکو وگنجه وشیروان مسلط شد ویا در سال 1806 م دست انداختند ونیز در سال 1813 هم ودر طی قرار داد نظامی "عهدنامه گلستان "وترکمچای ودر دوره فتحعلیشاه قاجار ورسما 18 شهر مهم آذر بایجان شمالی جدا شد  واز جمله "شهر باکو"را که ضمیمه خاک روسیه کردند ونیز درسال ۱۸۰۵ شهر  باکوو به تصرف  قوای روس درآمد و آن جا را وشهر نظامی و بندرگاه خود نمودند ولی سالیان دراز وهنوز سکنه ترک باکو ودر  مقابل فرمانداران نظامی روسیه  ایستاده اند وسر تمکین فرود نمی آوردند ونیز ارتش روش وبعد از تسخیر باکو واز چشمه های نفتی باکو واستفاده مادی کردند  که ز قرنها قبل شناخته شده بود و بعلاوه  روغن برای لامپ‌ها ونفتالین واز چاه‌های سطحی باکو  وبه صورت دستی حفر کرده بودند و.یا  بهره‌برداری تجاری می کردند ولی از سال ۱۸۷۲م ورسما استخراج صنعتی آن  شروع  گرید وهمچنین  با آغاز قرن بیستم ومیدان‌ها ی نفتی باکو وجزء بزرگترین میدان  های نفتی در  جهان بود وهمچنین  تا سال ۱۹۰۰ این شهر دارای بیش از۳۰۰۰ چاه نفت بود که از این تعداد وحدود ۲۰۰۰ چاه آن ودر سطح صنعتی ونفت تولید می‌کردوبهمین دلیل و باکو قبل از جنگ جهانی دوم وبه عنوان یکی از بزرگترین مراکز تولید نفت جهان ویا تجهیزات صنعت نفتی بود .ودر  جنگ جهانی دوم ویا در  "نبرد استالینگراد"وبرای تعیین اینکه چه کسی کنترل میدان‌ها نفتی باکو را ودر اختیار داشته باشد و، جنگی درگرفت و. پنجاه سال قبل از این نبرد،وشهر  باکوو نیمی از نفت جهان را وتولید میکردوبعلاوه امروزه  با تاسیس خط لوله باکو وجیهان ترکیه وشهر آنکارای ترک نشین را هم وبخودش وابسته کرده است

ودر اینجا لازم به ذکر می دانم که در مورد تحولات  سکنه کنونی جمعیت74/3میلیون نفره باکو بحث بکنم وکه اغلب از مهاجرین شهرهای گنجه وشماخی وشیروان وشمکور ونخجوان ولنکران وغیره به شهر بزرگ باکو هستندوبرای اینکه بدانیم جمعیت شهر های مزبور هم از کدام شاخه وتیره های قوم ترکآن ذربایجان شمالی هستند که در باکو تجمع یافته اند  ونخست باید به منابع تاریخی مراجعه بکنیم وبهترین منبع تاریخی هم در شناخت اقوام ترک شهر های آذر بایجان شمالی وکتابهای تاریخی مربوط به دوره افشاریه ودوره قاجاریه وبرخی کتب دوره صفویه می باشد  که ریشه های اقوام ترک آذربایجان شمالی را برای ماها روشن می سازد ونیز نشان میدهد که از کدام شاخه قومی ترکان »ی باشند  که در این کشور زندگی می کنند ؟  وبعلاوه دراین باره وباید توضیح بدهم که   در اواخردولت  صفویه که کشور  ایران وبوسیله نیروهای افغانی ویا عثمانی واعراب جنوب خلیج فارس اشغال شده بود ونیروهای روس هم واز شمال ایران حمله کرده وچشم طمع به دریای خزر وشهر های اذربایجان شمالی وطالش ایران دوخته بودند ولذا نیروهای اشغاگر روس هم ودر  آن تاریخ وتا رشت وطالش ایران را واشغال کردند وبرخی از شهر های آذربایجان شمالی هم و بدست عثمانی ها ویا لگزی ها افتاد ودر این راستا وسکنه شهر های آذربایجان شمال هم  واز نادر شاه کمک خواستند  ومورخین تاریخی دولت افشاریه هم ذکر می کنند که همراه نادر  در منطقه آذربایجان شمالی ووهمراه اردوی جنگی نادرشاه ومردم نگاری می کردند  ویا کاتبان متحرک بودند ومردم نگاری خوبی از چگونگی نظام قبیلگی ترکان شهر های آذربایجان شمالی وبدست داده اند که تحولات قومی شهر های آذربایجان شمالی را نشان می دهد ومثلا به نقل کتاب عالم آرای نادری ویا به نقل کتاب جهانگشای نادری ودره التاج وغیره واقوام ترک اذربایجان ودر آن دوره تاریخی هم از نادر شاه افشار کمک خواستند که اصالتا آذر بایجانی بود  وتقاضای کمک کردند که وی ایران را واز اشغال نظامی افغانی ها وعثمانی ها نجات داده بود ونادر شاه هم که از ایل ترک افشارآذر بایجان جنوبی بود   وافشار هم  از بزرگترین اقوام ترک ایران می باشند که گستردگی تیره های ایلی اش وازشهر  ارومیه شروع شده وتا افشار های کرج وگستردگی طایفه ای  دارند  ویا به نقل کتاب "کامل ابن اثیر" وقبلاایل افشار و بنام "ایل اوشار" بود ویا ایل"اوچار" ودرلغت  ترکی وبه معنی قبیله تیز پرواز بود  که یکی از  شاخه های  ترکان غزدشت  منقشلاق شمال خوارزم بودند ونیز به نقل کتاب ابن اثیر وهمراه با طغرل سلجوقی وآلب ارسلان سلجوقی وبه ایران   آامده بودند  واقوام دیگری هم  از همان ترکان غزکه سلجوقی نامیده می شدندوجود داشتند   وبرخی  به منطقه  اناطولی ترکیه رفته بودند وبرخی از شاخه های قومی آنان نیز  در آذربایجان شمالی رود ارس مستقر شده بودند   که قبلا شهر هایشان وبدست اعراب افتاده بودواز ان جمله ترکانی که همراه آلب ارسلا ن سلجوقی وبه اذربایجان شمالی رفتند وایل بزرگ بیات ترک بود  ویا ترکان طالشی بودند که جامع التواریخ آنها را "ایل بیاووت  آسیای مرکزی می نامد که امروزه به تبعیت از روسهای وبرخی پسوند "اوف"  هم به شناسنامه جدید آنان افزوده شده است  وبعلاوه کتاب عالم آرای نادری وجهانگشای نادری هم که مولفانش و همراه ارتش نادر شاه بودند واسامی برخی از اقوام ترک آذربایجان شمالی را ودر دوره تاریخی مزبورو ذکر کرده اند  که در شهر های شیروان وگنجه وشماخی ونخجوان وشمکور وآخسقه وسالیان وغیره زندگی می کردند  وسکنه ان شهر ها واز نادر شاه افشار وارتش بزرگ او وکمک طلبیده بودند ومثلا یکی از آنها وبه نقل ص 377 کتاب عالم آرای نادری و" قاسم بیگ شیروانی " است که از اعاظم آن ولایت شیروان آذر بایجان شمالی بود ودر خفیه عریضه ونامه ویا قاصد به تبریز ونزد نادرشاه فرستاده بود واز او کمک طلبیده بود  ونیز به نقل ص 370 کتاب عالم آرای نادری واز افراد دیگری هم ونظیر  خان  شماخی است ویا خان شمس الدینلو نخجوان است  که وقتی "اقوام لزگی ها  ها وبه شهر شماخی حمله کرده بودند  وآنها هم ونامه استمداد خواهی وبه نادر شاه نوشته بودند  ونادر شاه هم وبرای تنبیه "قیرات خان لزگی "وبا ارتش خود وبطرف شماخی  وشیروان ودربند آذربایجان شمالی وحرکت می کند وبهمین دلیل وص370 کتاب عالم آرائ نادری ودر این باره  می نویسد که در هنگام نزدیک شدن نادر شاه وبه شهر  شماخی وسکنه شهر ویا "معتبرین شماخی "وتا دو مایل وبه استقبال نادر آمده بودند ونیز به نقل همان ص کتاب و سکنه ان شهر وپای اندازهای  دیبا ویا زربفت ویا بادله ویا مخمل خطایی واطلس فرنگی وتا "چهارباغ شاهی شماخی"ودر همه جا گسترده بودند وتا ارتش افشاریه ترک آ ذر ایجان جنوبی ووارد "بلده شماخی" بشود! واز اقوام ترک دیگری هم که از نادر شاه طلب کمک کرده بودند ویکی از استمداد طلبان نیز و و"اقوام ترک شمس الدین لو" آبادی های شمال ارس ویا "طوایف جوانشیر ترک "بود  واشاره به طوایف شمش الدین لو ودر کتاب عالم ارائ نادری ودر صفحات 63 و394 و410 و658 و659 کتاب عالم آرائ ذکر شده است که قوم ترک بزرگی ودرشهر ها ودهات  اذر بایجان شمالی بودند ودر دوره نادر شاه همکاری خوبی با وی کردند ولی در زمان جنگ های ایران وروس تعدادی زیادی از اقوام ترک شمس الدین لو وحیدرانلو وعاشقلو وخمارلو وجوانشیر وغیره مجبور شدند که به شهر های جنوب ارس کوچ بکنند وامروزه در شهر های آذربایجان جنوبی هستند  ونظیرسکنه  شهر های علمدار گرگر ویا قره ضیائ الدین ویا زنوز مرند ویا ارسباران وجنوب بیله سوار ودشت مغان زندگی می کنند وبا قبایل ترک ان سوی مرزارس وخویشاوند نزدیک دارند  وتعدادی از اقوام ترک قره پاپاق شمال ارس هم وبه شهر ودهات شهر نقده کوچیدند ونیز طوایف تر ک طالش هم که تیره های مختلف دارد ودر شهر های علی بایراملی وسالیان ولنکران ووارچبوان ونفت چاله وآستارا ی اذر بایجان شمالی بودند وبی باکانه با روسها می جنگیدند وبهد از جنگ مزبور کوچیده وبه شهرهای طالش وآستارای ایران آمدند واشاره به رشادتهای انان ودر جنگهای ایران وروس ودر کتاب ناسخ التواریخ وروضه الصفای ناصری آمده است  وبرخی از انها هم وامروزه به شهر بزرگ باکو کوچیده اند واز ترکان طالشی باکو می باشند  وبرخی از ترکان شمش الدینلووجوانشیر اطراف نخجوان هم  امروزه  وبر اثر  جنگهای متعدد آذربایجان وارمنستان ومجبورشده ان که  به مهاجرت اقدام کرده به شهر باکو بکوچند  ولذا جمعیت معاصر باکو را افزایش داده اند واینجانب  نیز یک جزوه تحقیقی ودر مورد آوارگی اقوام ترک آذربایجان شمالی ودر طی جنگهای سی ساله ایران وروس  نوشته ام که از اسنادتاریخی  وکتب تاریخی وسفر نامه های دوره قاجاریه استخراج مردم نگاری کرده ام  واز اقوام دیگر ترک آذر بایجان شمال ارس هم  وتعداد زیادی  از  اقوام ترک زیاد اوغلو وعزالدین لو قاجارهستند  ویا از شامکیر قاجار بودند وبا نادر شاه ودر تسخیر شهر های گنجه وایروان وآخسقه وقازان بلاغی وخالدان همکاری زیادی کردند ونیز اقوام قاجار( قاچار ودر لغت ترکی ) هم وبهمراه ارتش هلاکو خان مغول واز دشت های ترکستان آسیای مرکزی دوره تاریخی مزبور حرکت کرده ودر دوره وی در آبادیهای شمال ارس استقرار یافتند ویا در اطراف گنجه وایروان واطراف دریاچه مینکه چائور اذربایجان شمال مستقر شدندوبنا به نقل ص 5 کتاب علم آرای  نادری وشاه عباس صفوی هم وتعدادی از آن طوایف قاجار  راو از شمال ارس کوچانیده ودر استر اباد وآق قلعه ترکمن صحرا ویادر شهر مرو ساکن کرد وتا در مقابل تاخت وتاز اوزبکها بایستند  ویا جلوی حمله آنها وبه شهر مشهد را بگیرندکه شاخه  ایل قاجارترک  ایران را وتشکیل میدادندکه در مقدمه کتاب منتظم ناصری وبه "تاریخچه قاجاریه ترک" اشاره شده است  وتعدادی دیگر از طوایف قاجار هم ودر گنجه وایروان وشهر شوشی قره باغ شمال ارس بودند که با نادرشاه وهمکاری زیادی کردند وبرخی از آنان هم ونظیر آوغور لوخان زیاد اوغلی قاجار است که ( حاکم گنجه) بود  وصفحات 397 و409 و 658 وغیره عالم آرای نادری به وی و"طایفه قاجار" زیر نظروی ودر اطراف گنجه اشاره دارد ویا از سران دیگر قاجار شمال ارس هم وافرادی نظیر محمد علی خان عزالدینلو قاجاراست  ویا محمد زمان خان قاجار گنجه لو وتراب خان بیگ گنجه لو ویا میرزا بیگ قاجار وبوداق خان قاجار وقلیج خان قاجارومحمد بیک  قاجار ایروانی ویا کلبعلی خان قاجار وصفی قلی خان زیاد اوغلی قاجار و غیره بودند   که به اسامی آنان ودر کتاب عالم ارائ نادری وکتب دیگر دوره افشاریه وصفویه اشاره شده است  وآقا محمد خان  قاجار هم وبعد از قدرت یابی  خود در ایران وجهت دفاع از قبایل قاجارمزبور و در اذربایجان شمال ارس  وبه شهر شوشی قره باغ شمال ارس ولشکر کشیده بود ولی اتفاقا  توسط چند نوکر چادرش وبه قتل رسید که بخاطر خوردن خربوزه آقامحمد خان قاجار  ومورد غصب  شاه قرار گرفته بودند وآن نوکرانش هم وناچاراوپیش دستی کرده و خود شاه قاجار را این بار کشتند وتا نجات بیابند ! واز اقوام دیگر آذر بایجان شمالی هم  ودر شهر های شمال ارس هم ویکی نیز "طایفه بیات" ترک می باشد  که به نقل کتاب جامع التواریخ ویکی از طوایف بزرگ  ترکان غز ودر  ترکستان مرکزی بودند که همراه الب ارسلان سلجوقی وبه شهرهای شمال ارس کوچ بودند  ویا ممکن است که همراه سلطان جلال الدین خوارزمشاه کوچیده اند که به نقل کتاب "سیرت جلال الدین میکنه برنی "و مدت 10 الی 20 سال ودر اذربایجان شمالی مقاومت می کرد  ویا در برابر مغولان وگرجی ها مقاومت می کرد  واینجانب یک جلد پژوهشی در مورد "اقوام بیات ترک " دارم وشاه عباس هم وتعدادی از بیاتهای آذر بایجان شمالی واطراف ایروان وگنجه را وبه نیشابور ودهاتش کوچانید که به "بیات نیشابوری" مشهور هستند ویا به کلات وشهر اند خود خراسان کوچانید وتا از شهر مشهدومواظبت مرزی کردهباشند   ویا در برابر تاخت وتاز اوزبکها ودفاع بکنند وبقیه طوایف بیات هم ودر  در اطراف گنجه وایروان وشامکیر باقی ماند وتعدادی از بیاتهای ترک اذر بایجان شمالی هم وهمیشه در ارتش نادر شاه وهمیشه می جنگیدند که اسامی قبایل ترک بیات ویاسران اشان ودر کتاب ,عالم ارای نادری آمده است   وتعدادی از آنان نیز  وبعد از شکست یافتن ارتش عثمانی وازارتش  نادرشاه ودرجریان  جنگ شمال بغداد واطراف موصل ومرز سوریه ودر همان ناحیه اسکان یافته وبعنوان " شام بیاتی  " نامیده شدند   ویا برخی هم  ودر اطراف بروجرد ومرز کردستان اسکان یافتند که عثمانی ها وبه مرزداخلی ترکان   تجاوزورخنه  نکنند وبعلاوه نادر شاه هم وبرخی از طوایف ترک بیات  راهم وجهت محافظت قلعه شیراز ودر برابر محمد خان بلوچ وبه شیراز کوچانید و ویا در اصفهان مستقر کردکه "آواز بیات ترک آنها "ودر شهرهای مزبورو مشهور است  وبقیه "بیاتها ی ترک" هم که در شهر های شمال ارس باقی مانده بودند ودر جریا ن جنگهای ایران وروس وتعدادی از آنان هم در شمال ارس وگنجه وایروان واخسقه باقی ماندند وبعضی  ها همو به شهرودهات  ماکوآمده  وبرخی از بیات های شمال ارس هم وبه دهستان زنجانرود زنجان آمده وبرخی نیز  وبه دهات اطراف ارومیه  وخوی کوچیدند وامروزه بیاتهای مزبور وبه "بیاتهای ماکو وزنجا ن" مشهورند وکتاب عالم آرای نادری ودرص 5 و328کتابش  وبه "بیاتهای ایروان" اشاره دارد ویا در صفحات 381 و1040 کتابش هم وبه "اردو بازارقوم بیات" ودر اطراف   گنجه اشاره دارد ویا برخی هم ودر مرتع گوگ ییلاق ایروان واطراف دریاچه گوگجه دنگیز ومراد تپه وقراتپه اطراف ایروان باقی مانده ونیز مرتع ایلی در آن مناطق داشتند وامروزه هم برخی از انها وبا پسوند اوف ودرشهر  باکو زندگی می کنند  ونیز درص 913 کتاب  عالم آرائ نادری واز "بیاتهای آذربایجان" وبعلاوه  در ص 252 و254 کتابش واز "قرابیات ها "بحث میکند  ودر مهاجرتهای اخیرشهر نشینی  اشان هم و تعدادی از بقایای آنان هم وبه باکو کوچیده اند ویا تعدادی از ترکان آذربایجان هم وطالش های ترکزبان  هستند که بخشی از آنان در شهر های بندر انزلی ویا ماسا ل ورضوانشهر وآستارا ی ایران زندگی می کنند وبخش دیگر هم ودر آستارای باکو وآرچبوان ولنکران وسالیان ونفت چاله ونواحی ساحلی خزر وزندگی می کنند واینجانب نیز یک جلد پژوهش دیگر ودرمورد اقوام ترک طالش ایران وجمهوری آذربایجان تالیف کرده ام وبعلاوه در دوره نادر شاه هم  وی برای حمایت از اقوام ترک شیروان وشماخی وشمکور ودر برابر حملات لزگی ها و قیتاق های شمال  شهر دربند وهمان اقوام ترک شیروان وکمک خواستند که از ا"قوام ترک آذر ی" دوره ساسانی بودند ولی تنها قوم کوچکی باقی مانده بودند که در دوره تیموریان و"دولت محلی شیروانشاهیان" را وتشکیل می دادند ولی بعد از منقرض شدن" دولت محلی شیروانشاهی" آنان ویا بعد از صفویه وتنها مانده بوند  ولذا قومیت بزرگ لزگی  های شمال دربند وشیروان  و مرتبا با آنها جنگیده ومرتبا به شهر های ترک نشین آنان  حمله می کردند ولذا از نادر شاه و تقاضای کمک نمودند  ونادر شاه هم واز طوایف ترک شاهسون دشت مغان واردبیل کمک مزبوررا  خواست ولذا به نقل کتاب عالم آرای نادری ونجف سلطان مغانی (ویا رئیس قبیله ترکان مغانی وبه نقل  ص371 )بخشی از قبایل ترک زیر مجموعه ایلی خود رافرستاد و یا به منطقه حایل میان شهر دربند وشیروان  فرستاد وهمچنین منصور خان شاهسون مغانی هم وچنین کاری را انجام داد  ( ص 21 و367)و یا "بهبود خان مغانی" هم که در ارتش نادر شاه می جنگید  ویا برخی هم از ایل ترکمان اطراف میانه وسراب ،فرستاد ه شدند (ص38 و913) ویا از قبایل زیر دست شرف الدین بیک ترکمان آذربایجانی فرستاده شدندکه درناحیه ابادی ترکمان چای غرب تبریز بودند   وتا اینکه  در جنگهای سی ساله  ایران روس دوره فتح علیشاه وهمان قبایل مغانی وترکمانی سابق هم به این سوی ارس برگشتند وتعداد اندکی از انان ودر در بالای رودخانه  ارس باقی ماندند  وهم اکنون نیز تعدادی از این قبایل ترک مغانی ودر شهر بیله سوار آذربایجان شمالی وبا "مرکزیت باکو "هستند ویا برخی از خویشاوندان ترک آنان هم ودراین سوی مرزهستند  ویا در شهر "بیله سوار" ایران  واصلان دوزوگرمی  مغان هستند ونیز تعدادی از "ترکان مغانلو" هم واز تیره های عاشقلو وخمار لو وحیدرانلو وغیره بوده ودر آن سوی مرزباقی مانده اند وتعدادی دیگر از خویشاوندانشان نیز  ودر این سوی مرز آذربایجان ایران می باشند  وبعلاوه تعدادی از" اقوام ترک شیر وانشاهیان" هم که در شهر های شیروان وشماخی وباکو وشمکور ساکن بودند واز اقوام ترک دوران ساسانی آذر بایجان شمالی بودند و تیمور لنگ  هم در دوره خودش به آنان اقتدار محلی داده بودومانع ان شده بود که تیره های "اولوس جوجی "ودر شمال دربند به آنها بتازند وآنها  هم دولت محلی شروانشاهیان را وبه ریاست "امیر شیخ ابراهیم شیروانی ترک "بوجود آورده بودند  که کتاب ظفر نامه یزدی ودر ص  570 کتابش می نویسد که تیمور حکومت شروان وشهر های اطرافش را وبا توابع ولواحق وبه امیر شیخ ابراهیم  وفرزندانش داده بود ولی صفویه دولت انان را برانداخته بود وارامنه جلفا ویا چرکس ها ولزگی های شمال دربند را وبرآنان مسلط کرده بودکه امراء ویا بزرگان اشان ودر در بار شاه عباس بودند ودر حالیکه در کتاب عالم اری نادری شهر جلفای شمال ارس وبا نام ترکی "ینگی محله خوانده می شود   ولی معتبرین شهر های مزبور ودر  دوره نادرشاه واز وی  وبخاطر حملات مکرر قیرات خان لزگی وبه شهر های شمای آذربایجان  کمک خواستند ونادر شاه هم وبه کمک انان شتافت حیدر خان افشار را بیگلر بیگی شیروان نموده و( ص1000 ) وعاشور خان افشار را هم وسردار پادگان ایروان کرده ( ص 1000) وتا در پادگانهای آنجا باقی مانده واز آ نان دفاع بکنند وکریم خان افشار بیگلر بیگی اورومیه را هم وبه کمک آنان فرستاد وقاسم بیگ شیروانی را هم واز شهر مزبور وضابط شهر شماخی نمود  ( ص 664) ونیز نشات تبریزی را که اهل شیروان وشاعر بود ودیوان شعری داشت و ضابط مازندران کرد ونیز به تقاضاها ونامه  اهالی شیروان اهمیت داده که وقبلا حاکم شهر شیروان را ومهدی خان توپچی باشی ارتش خود گذاشته بود که بدست لزگی های شهر دربند کشته شده بود   وبعدا  محمد مومن خان را وحاکم شیروان کرد ولی سکنه همان شهر شیروان وبه نادر از ا و شکایت کرده بودند که در طی دوماه حکومتش ونتوانسته بود نظامیان لزگی ها را واز خاک شیروان بیرون بکند ونادر شاه هم به نقل ص 664 کتاب مزبور وبلا فاصله محمد مومن خان گمارده خودش را وازشهر  "شیروان "عزل کرد که قبلا وبجای باکو ومرکز استان آذر بایجان شمالی  بود وهمان شهر شیروان ومرکز استان بود وخاقانی شیروانی شاعر هم واز ان شهر بودوبهمراه نظامی گنجوی ویا قطران تبریزی ودر دربار متحرک اتابکان سلجوقی دو آذربایجان دوسوی ارس بودند  وسفرنامه اولئاریوس هم به فرهنگ قومی  وزیبایی شهر شیروان و در دوره صفویه اشاره کرده است  وبعدا نادر شاه وبجایش محمد قلی خان افشار را وحاکم شیروان گماشت وتا با قدرت تمام وبا ارتش لزگی ها بجنگد ویا علیقلی بیگ مین باشی "شروانلو" را هم وبه کمک او فرستاد ونیز به نقل ص 375 کتاب مزبور و"غازیان شیروانی ویا مغانی "را هم ودر جنگ سرخاب  خان لزگی شرکت داد ونیز در حوادث جنگ های مزبور  ومحمد رضا خان نخجوانی واقوام ترک زیر دستش را هم شرکت داد (ص397) ونیز اقوام ترک بیات وقاجار اطراف گنجه را شرکت داد ودر عین حال که در جنگ های شمال رود خانه ارس وهمه اقوام گوناگون افشار آذربایجان جنوبی وشرکت داشتند که قوم ترک افشارو بزرگترین قوم ترک اذر بایجان بود  ویا با اقوام ترک مقدم مراغه وبناب وملکان ومیاندواب همراهی  داشتند که از ایل ترک مقدم آذربایجان بودندودر جنگه شرکت داشتند  ویا اقوام ترک ترکمان سراب ومیانه وقره چمن وبستان آباد هم شرکت داشتند که تاریخ عالم آرای نادری به آن ترکمانان آذر بایجانی اشاره دارد ویا اقوام ترک ترک مغانی اردبیل ودشت مغان ومشکین شهر ویا اقوام ترک کاظم خان قراداغی ارسباران واقوام ترک سلدوزوقره پاپاق نقده  هم وهمگی شرکت داشتند که جمعیت ترکان آذری جنوبی  را تشکیا می داند وجمعیتش بیشتر از اقوام آذری شمال ارس بودند وهمگی برای استخلاص اقوام آذربایجان شمالی می کوشیدند که نشانه وحدت فرهنگی وفکری سکنه دو  آذر بایجان و دوسوی ارس بود ویکبار دیگر هم وحدت دوقوم ترک آذربایجان را نشان میدادند که از دوره اتابیک محمد سلجوقی ادامه داشت که دومرکزشهر  شیروان ویا تبریز را وتواما مرکز اقتدارترکان آ ذری  دوسوی ارس کرده بود   ولذا اسناد دوره تاریخی افشاریه هم این نوع وحدت فکری ووحدت همکاری اقوام دو سوی ارس را   نشان می دهد ولی متاسفانه بعدا وبرادر نادر شاه ودر جنگ با لزگی ها ودر جنگ دربند شمال شیروان کشته شد وخود نادر شاه هم ودر خیمه اش در فتح آباد قوچان وترور گردید ویا با توطئه افسران نگهبان خیمه اش وترور شدوطوری که حتی افاغنه اردوی نظامی اش هم اعتراض کرده از ان ترورنادرشاه  عصبانی شده وخائنان لشکر نظامی نادر راو بهم زدند  ولذا بعد از ترور نادرشاه  و الیزابت ملکه روس که در کتاب عالم ارائ نادری وبنام خورشید خانم روسی نامیده می شد وقدرت بیشتر یافته ونظامیان روسی هم در سال 1806 وشهر باکو را تسخیر کردند ویا با کشته شدن آقا محمد خان هم ودر شهر شوشی نخجوان وباز ارتش روسیه وقوت بیشتری یافته  واین بار در جنگهای سی ساله ایران وروس که در دوره فتحعلیشاه قاجاراتفاق افتاد  وبلافاصله بعد از قتل آقا محمد خان قجار ودر نخجوان بود که انجام گرفت و18 شهر آذربایجان شمالی وبلا فاصله سقوط کردند  وبدست روسها افتادند  وزیرا دران تاریخ  اقوام ترک شمال ارس وقدرت نظامی مهمی در پادگانهایشان نداشتند وگرچه در منابع تاریخی دوره قاجاریه  وجنگهای مزبور وبطور جسته وگریخته آمده  ویا  در دوره مزبورذکر شده است ولی اقوام پراکنده وفارس زبان ایرانی ودر جنگهای ایران وروس شرکت نداشتند وبرایشان هم حدثه مهمی مهم نبود وتنها  همه  سران ایل ترک افشار واقوام زیر دست انانشرکت داشتند  ودر خدمت عباس میر زا قاجارودر جنگهای ایران روس  می جنگیدند برای وحدت دو آذربایجان ترک زبان می کوشیدند واغلب نیز از اقوام گوناگون افشار اذربایجانی بودند که بصورت فوجهای نظامی ترک به رهبری عسکر خان افشار ارومیه ای وبه جنگ روس مزبور فرستاده می شدند ویا ترکان زیر دست موسی خان افشار تکابی بودند  ویا ترکان زیر مجموعه  امان الله خان افشار زنجانی ویا نصرالله خان افشار زنجانی بودند  ویا قوای علیمردان خان افشار وعباسقلی خان افشار خمسه ای ویا افشارهای  قیداری وافشار انگورانی بودند که اسامی اشان در منابع تاریخی دوره مزبور آمده است  ویا برخی افشار های ابهری بودند  که نادر شاه ودر دوره خودش وابوالحسن خان افشار ابهری را وبعد از اخراج افاغنه وحاکم شهر اصفهان کرده بود ویا برخی افشار های بکشلوقزوین ونظر آباد کرج وغیره بودند  که به ریاست علیخان افشار نسقچی باشی ومی جنگیدند  ویا برخی اقوام ترک شقاقی میانه بودند ویا فوجهای نظامی ایل مقدم مراغه وبنبویا  ایل قرا پاپاق نقده وایل مغانلو ترک اردبیل بودند ویا فوهای ایل ترک طالش بودند که اسمی اشان در کتاب ناسخالتواریخ وغیره آمده است  وهمگی  ودر ارودی نظامی عباس میرزاقاجارودر قرار گاه اصلان دوز شرکت داشتند  ویا در فوجهای متعدد وجانانه با روس ها می جنگیدند ونیز برمبنای کتب دوره قاجاریه وبرخی از فوجهای نظامی طایفه ترک "بزچلو فراهان اراک" هم شرکت داشتند ویا "فوج ترک خلج ساوه" ویا "فوج ترک شاملوی ملایر" ویا "فوج ترک خدابنده لوی "همدان هم ودر جنگهای ایران روس دوره مزبورو شرکت داشتند ولی بدلیل خیانت وزیرشاه  ویا درباریان فتحعلیشاه ونهایتا از روسها شکست خوردند وبعد از ان و اغلب شهر های شمال ارس ودر عهد نامه گلستان و"ترکمن چای" وبدست روس ها افتاد وبدنباش تعداد زیادی از اقوام بیات وجوانشیر وشمس الدینلوو طالشی ها وحیدرانلو وعاشقلو وخمارلو ونخجوانی های شمال ارس وقره پاپاق ها وغیره وبه آبادیهای جنوب آرس پناه آورده ویا به پهلوی اقوام ترک دیگرشان ودر جنوب ارس پناهنده شدند ولی روس ها ودر شهر های آذر بایجان جنوبی هم بیکار ننشتند ومدتها ارتش شوروی ودر جنگ اوال وجنگ دوم جهانی وهمچنان جولان ودر خیابانها  وشهر های آذربایجان وتهران می دادند   ونیز دانشگاه تبریزهم که مرکز فرهنگی ترکان می باشد وفرهنگ آفرینی اش  وبدست روسها افتاد  وچرا که همان دانشگاه تبریز ودر سال 1324ش   وبا تلاش فرقه دموکرات آذر بایجان ووابسته به روسها ساخته شده بود  ودانشگاههای باکو ویا گنجه هم و تا قبل از استقلال آذربایجان ودر سال 1991 میلادی ودر چنگ نظامیان روس اسیر بود  وقدرت اظهار نظرنداشت  ویا قدرت چاپ کتاب ومقاله نداشت ویا در مورد باکو وتاریخ اقوام ترک آذر بایجان وقدرت ندا شتند ودر جنگ دوم جهانی هم ودوباره ارتش سرخ استالین وسکنه دو اذر بایجان شمالی وجنوبی را ودوباره مورد تاخت وتاز دوباره نظامی خود قرار دادند   ودر جریان مزبور هم ودوباره تعداد دیگری از اقوام آذر بایجان هم آوراه گردیدند  ویا در این دوره تاریخی جنگ دوم جها نی و از شهرهای آذر بایجان شمالی رانده شده  ولذا تعدادی از ترکان ان شهر هم مهاجرت کردند واز جمله خانواده مادری اینجانب  می باشد  که ساکن یکی ار محلات 27 گانه باکوبود  ویا در سال 1313 شمشی ویا قبل از جنگ جهانی دوم بود ومادر من در شهر ترک نشین ومتولد باکوبود ویا در  سال 1313 شمشی ودر یک خانواده ترک واز قشر متوسط شهر باکوو بدنیا آمده بود  ولی با وقوع جنگ دوم جهانی ودچار سانحه جنگی  گردید  ودر حالیکه مادرم ودرسن11 سالگی کودکی اش بود ولی زندگی وخانه وپدرش را ودر شهر  باکو ازدست داد ویا بدلیل ظلم ارتش سرخ استالین واز دست داد وزیرا پدرش که عقاید مذهبی داشت وبخاطر مقاومت ودر برابر ارتش سرخ وکشته شدومادرم نیز وبهمراه مادر بزر گم  ویا برادر کوچکش وبه همراهی خانواده دو دایی ویا برخی از فامیل های نزدیکشان وکوچ کرده ونظیر بقیه ایرانیان وبه این سوی رودخانه ارس آمدند  وچندین  سال ودر زیر حمایت های مای  دایی هایش زندگی می کرد وتا اینکه درسن  16 سالگی وبا پدرم ازدواج کرد که از اقوام افشار تکاب آذربایجان بود که با وی  ازدواج نمود ومن دومین فرزند وی می باشم ونیز با حمایت های بی دریغ آنان ودر دانشگاه تهران وغیره قبول شدم وبعلاوه مدت 16 سال هم ودرس قوم شناسی ویا مردم شناسی فرهنگی ویا جامعه شناسی شهری خوانده ام وچونکه تعداد کثیری مقاله قوم شناسی دارم ویا مقالات مردم شناسی شهریدارم  ومثلا راجع به شهر کاشغراست  ویا راجع به تاشکندنوشته ام  ویا راجع به شهر شیراز ویا دزفول ویا ساری وکرمان وکرج ومحلات شهری تهران نوشته ام  ولی هنوز از نوشتن تاریخ شهر مادری ام "باکو" و همیشه امتناع ملاحظه مابانه می کردم وتا مبادا وبه تعصب خانوادگی محکوم بشوم !ولی نهایتا وبخاطر شرمندگی از روح مادر مرحوم ام و سعی نمودم که تاریخ شهر باکو واقوام ترک ان شهر را هم وبنویسم ویا به مردم نگاری تاریخی محلات باکو  بپردازم ویا مظلومیت سکنه این شهر را ودر ادوار تاریخی مختلف ونشان بدهم که کمتر کتاب ویا مقاله در این زمینه تدوین شده است !واین سه مقاله اخیرم ونتیجه آنست ویا مربوط به "تاریخ شهر باکو"  می باشد وبه آ ن دلیل وفلسفه اخلاقی می باشد وشهری که بخاطر سقوط آن وبلای جان مادر من در کوکی اش بود  ونه تنها مادرمن وآواره شد وبلکه حتی خیلی از زنان ایرانی هم وبیچاره گشتند  وناچارا بعد از سقوط باکو در سال 1806 ووقوع جنگهای ایران وروس  واغلب زنان ایرانی ودستبند ها ویا گردن بندهای خود را فروختند وتا به مقدار 7 کرورتومان پول آن روزگارتاریخی   وطلب خسارت خواهیهای  روسهای مهاجم را وبپردازند   که مجبوراآنرا  پرداخت کردنند  ویا  بخاطر تسخیرشدن شهر های مزبور را و"باج زنانه" وبه روسها دادند ! ولذا باید به "فیلم تبریز در مه "وفیلم "باکوی در مه" هم وباید که اضافه بشود  !

The difference between the Timurid empire and the empire  Queen of England in the management of the

The difference between the Timurid empire and the empire

Queen of England in the management of the Asian Silk Road

(Part 6)

From Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam

Anthropologist of Asian ethnicities

In my previous article, I described the necessary historical documents in controlling the Asian Silk Road and its manner, coordinates and branches, or the main highway of the Asian Silk Road. It deals with the foundations of different civilizations of the two continents of Asia or is related to the phenomenon of trade between different ethnic groups that expresses the organization or components and elements of the trade ministry system in Asia or clarifies the different cultural and legal understanding of Asia and Europe. Therefore, in this article, I try to explain the political philosophy or the reasons for the control of the Silk Road or the different goals of the control of the road by the Timurid Empire, or the essential differences of its trade in the Queen's Trade Organization. "In 1947, it was up to the British Queen to explain the cultural and intellectual menus, so now the World Trade Organization, the Shanghai Economic Foundation, the Eurasian Pact, the European Union, the Margaret Thatcher model, and I will explain in detail the two separate ways of business. Asian or with the attitude of European peoples and shows trade or "different civilizations" illuminates two views of the Silk Road that are separate from the two categories

In this regard, I must explain that the philosophy of controlling the Asian Silk Road by the First Timurid Empire was for the following purposes, which today cannot be achieved by the various components of the Shanghai Treaty or the World Trade Organization preferential trade agreement. :

1- Security control on the Asian Silk Road and in the mentioned period, part of it was for the purpose of keeping the goods of some caravans of the Silk Road safe and the goods of some caravans belonged to the personal commercial caravan of Timur and his later children. The monarchs were the guardians of other tribes and were forced to keep the rest of the property of other private caravans safe so as not to let the safe structure of this long road collapse! Therefore, the drug dealers were Timurids and were responsible for ensuring the safety of the road, and if they were unable to do so, they would be punished.

Asia and were free only in the affairs of their domestic economy, except in accepting the medicine of its roads, which were limited and had to go under the rule of the great Timurid empire or go to Asia! Therefore, with this special legal system, the thieves of local tribes and cities were deprived of their rights, or it was promoted in the legal system, which originated from the legal charter of "Genghis Khan" and was part of the legal system of the charter. They were free, except for a few things that had legal restrictions, and presumably Georgians, Arabs, Armenians, or Kurds had the right to live, work, and intermarry freely in their hometown, and they could not be "castle guards" alone.Wt0Such multi-piece control systems, different commercial lands and with different nationalities or with different and contradictory ideologies and concepts have destroyed the security of the trade road or destroyed it all over Asia and for example the recent conflict between Iran and Azerbaijan, Azerbaijan, Armenia and Turkey. It is a trade road or in the conflict of other nations and in the contemporary period and so it happens due to the passage of commercial trucks and the roads of the mentioned nations which was resolved in the culture of the Timurid Empire. From the territory of Ukraine or Hungary and its transfer to the territory of Germany, and another example is that there is in the body of ideology of the "ECO Economic Union" or in the body of the "Shanghai" and "Treaty"It can be seen either because of the multiplicity of religious, political, or media ideologies of the present-day Asian peoples, or because of the equal control of the many Asian oil, rail, or transit roads that were resolved in the former Timurid Empire.

3 and 4 - Collection of road tax and customs duties on goods and goods in the Timurid era and contrary to the customs of the last 120 years of Asia, which originates from the idea of ​​the British Empire that gave the Asian nations and cultural injection and road revenue or tax or customs road and customs and consumption Recruit or budget the organizations of 85 different Asian national governments and hence the slogan of "downsizing governments"It neutralizes the cost of the people and increases the purchase of goods of other nations, but it was formed only in the era of trade of national governments, which was made and paid by the British ideology and in the last 120 years is Asia or after the First World War, but in the era The Timurids did not have a monopoly empire, and the former Asian empires also had such a political manifesto. "Contrary to the current global manifesto, which has become cultural for 85 Asian countries or 85 different types of free trade zones in the United Nations, but"The Manifesto was the commercial, legal, and customs rights of the Timurid Empire and vice versa. Roads were collected to maintain the safety of the road, so there was a reduction in taxation and for the benefit of consumers in that era, and provided and only collected taxes to fund the guards of the road security or spent under the supervision of Hafiz pharmacists in the same area. شدIt was spent under the supervision of Hafez drugs in the same areaIt was spent under the supervision of Hafez drugs in the same area

5. Also, the system of commercial law or taxation of the Timurid era, contrary to the thesis of the chambers of commerce and the nationalist consulate of trade, or with the preferential trade laws of many nations and in Asian trade and regional trade, does not call it "tribal monarchs in Asian trade." It has affected the multiplicity of commercial laws and 85 nationalities in commercial colleges, or it has affected the legislations of various financial assemblies, and every day it causes the goods purchased and other nations to become more expensive! But in the era of the Timurid Empire, people of many nations all had the right to export goods to people of other Asian nations, or the right to cross their goods and all Asian roads, and it was enough to pay tolls or pay the guards of the same Asian transit area! Therefore, by culturally accepting the business idea and others, they were free in their jobs and could sell their goods in any market in different Asian cities, or choose the goods themselves, and not get them from their local central bank and licenses, or from the national customs personnel. Do not get or do not get from the National Chamber of Commerce and the National Ministry of Foreign Affairs and various licenses to suffer from all kinds of bureaucracies! Let them all be spent on the staff personnel budget!

But the real political definition of the word empire is that at the same time with the outbreak of World War I and the content changed or in the last 120 years and the political institutions of all Asian nations and governments have changed! Or created new political institutions in all Asian countries and Eastern Europe that were inspired by the British Constitutional Revolution or inspired by the cultural composition of its constitution, or by the political dictionary of British culture and the "concept of the Queen of England" and in political composition with the British Prime Minister. It is stated that it is culturally integrated with the British parliamentary order, or is in a cultural combination with the British political parties, or in the Sassi composition, with the structure of the British inland and overseas army, or with the content of the "English Constitution" and "English model customs". " Or on the army within the border (the British ME5 and the police inside its territory) and with the said octopus system and all the ostensibly national governments of 85 Asians! Or the seemingly national armies of 85 Asian nations have been deployed! Or the seemingly independent kings and warriors of various Asian Freemasons have been deployed. They are like him and it is not like the kings of the old days to be independent, but in ancient times they were real commanders, but organizing the local armies of Asia and unlike the army of the Timurid period and only by the will and policy of British ME6 agents were elected or dismissed and installed! They had more ethnic sympathies and compared to their fellow continents that Alexander or the emperors did not have or the Queen of England did not have Europe! In the 19th and 20th centuries, Weber dominated the political and commercial destiny of the Asians, with the difference that at the top of the pyramid of the former empire instead of a powerful Macedonian-Greek-European named Alexander, and this time in the 19th and 20th centuries and only another powerful man of European and European descent. It is possible for this reason, and just as in the Parthian period the Asian tribes were dissatisfied, or the rest of the tribes expelled the Seleucids from the time of Alexander from Asia, so it is possible in the future and the Asians from the renewal of the "Second Timurid Empire" The difference with the former emperors of Asia was that all the Asian empires were masculine, such as the empire of Darius the Achaemenid or the empire of the Seljuk emperor or Genghis Khan the Mongol or the empire of Amir Timur Gorkani, who was at the top of the pyramid. And this kind of structuring of the constitution of the English Empire was either a kind of cultural or political inspiration and the political model of powerful Asian empires or in its cultural combination with the model of Alexander the Great and is on the territory of Asia and is a special political concoction that Asian industry and trade Has affected or has affected customs policy or trade between Asian nations or has ostensibly national or indigenous armies of Asians! And the president of Iran in the Qajar era and the army of Mohammad Ali Shah Qajar or Ahmad Shah Qajar, "ethnic and national tendencies" And while he was at war for 60 years, but with his busy schedule and could he recite the verses of the Qur'an and vice versa? Or vice versa, could he recite from the end of the surah? Or vice versa, he had memorized the end of the Qur'anic chapters and the first chapter, so most of the clerics of different Asian tribes who accepted the Hanafi religion and their majority in Asia was more than any other sect and knew him as their "Asian first" and therefore in the analysis Timur's political issues and war strategy were such that he was able to realize himself during his lifetime and the great Asian empire! And while other Asian emperors could not! Or they did not have such success in their short life! Thus the theory of the Asian Silk Road of Timur was also very successful, while the theorists and ideologues of the "World Trade Organization" They are not Western or like that, or they have not been able to realize it for 80 years! I should also add that after the outbreak of World War II and the British Empire, he preferred to cover his naked empire in Asia and turn it into a "hidden British empire" or turn it in the following years. They had decided to immediately occupy Baghdad, take Kirkuk oil, and disintegrate the Ottoman Empire in the Middle East by the British, and both of them would stage a coup against Tsarist Russia that would not demand a quota from World War I or a coup in the St. Petersburg garrison. In the same year, 1917, they called themselves the "Anti-Tsarist Coup" and deceived the "Asian Illyrian tribes" and the "October Revolution of the moneyless Asian workers" and deceived the rest! Or spread among different Asian communities! And the same two people, Lenin and Stalin of Russia, and based on historical documents and for a while in London, had a training session on this subject! It was decided that after the coup d'etat of the Tsars in the city of Peter the Great and the real capital, the Tsars would move from Europe and move the capital from Peter the Great to the Asian city, or in 1918, or with the large Asian Tatar population. He gave the capital to the demagoguery of the Tatar, Mongol, and uneducated Asian tribes and politically abused it, calling it the political ideology of the larger British empire and the "communist ideology" of various nations. And 85 Asian Communist Party members say 70 years of a "hidden empire" Therefore, with the slogan of the Communist Party of Tajikistan or Uzbekistan, the Tatars or the Qirs of Kazakhstan and Kazakhstan and the remnants of the Mongol tribes, or in Afghanistan, etc., will dominate the lands of the Tatars and the Asians and Turks! Therefore, for 60 to 70 years, they created another model of the hidden British-Russian-Russian empire in Asian countries! In other words, the same 85 nations with the "ideology of the Communist Party" of Asia and again did not yet have their own "national army", but there was only one army throughout Asia, commanded solely by the Russian-European military, and why again and again Warsaw Military Pact template Or it was not in the possession of the Chinese army that historical documents show it. Throughout the history of Asia, small tribes have given way to the Silk Road and the "security of that road" to the army of other tribes! But they did not surrender only to the army of the Asian Chinese tribes, so that the Chinese would not abuse it! But later the same West regretted it, so it strengthened Putin and along with Yeltsin's successor, and did it again to the rest and to me! Or repeat their science with a new trick called "Eurasian Economy"! It is a kind of military and political empire of Russian military chiefs and had already been formed by 120 Asian and Communist parties in Eastern Europe. It was declining, but again the leaders of the British system, such as Magart Thatcher, etc., sought to revitalize the former GATT, which was approved in 1947, or in the Cold War, with only 23 members, or recruited or recruited. It was in different parts of the world, but the same Margaret Thatcher of England, and after the decline of Gorbachev, came up with a new culture and this was the thesis of the "European Trade Union"  WtoOr (revived the WTO with more members) or created it in 1995 or introduced it after the fall of the Berlin Wall, and then for the Asian nations that cut themselves off from the parties of the Asian Communism and the thesis of "regional economic unions" Such as the ECO (which was for Central Asian membership) or the ASEAN economy and for the membership of Southeast Asia or the Shanghai economy And introduced the "Eurasian economy" and for Russia and Kazakhstan and Belarus and Armenia) and the name "privatization economy" was his American counterpart Magart Thatcher and spread around the world or the thesis of creating "free trade zones".And proposed for 220 countries the free trade economy with the new ideology of the World Trade Organization, or the establishment of preferential customs and inter-ethnic trade in the New World Trade Organization and proposed the former World Trade Organization "GATT" or proposed in 1947, but this They called it the "World Trade Organization" and said that it did not have a specific ideology or that it had been "constructed with the conflicting ideals of different nations."wtoIt lasted from 1995 to 2011 and, because of the absurdity of its trade ideology and that of Trump, and by leaving the NAFTA and the various trade unions of China and Europe and disintegrating it, and while still in its infancy, the theory of business was vulgar and short-lived. He lived during that period, but instead of the 23 former members of the GATT and Barrow, in the space of 16 to 20 years and about 153 new nations, they were absorbed by the World Trade Organization, and it was not clear what its framework was. But during the same 16 years, they came to terms with the absurdity of the ideology of world trade they claimed, or realized its inability to boost the trade of Asian, European, and American nations! Therefore, in 2010, the governor of the same world trade realized the awfulness of the WTO theory, and for this reason, Johnson and the first British minister came out of the system with the concept of being "elected by the European Trade Union". Then Trump or the US presidency left with the thesis of leaving the NAFTA trade union and the economies of the North American countries. The trade scandal with Asian nations and Latin American nations was struck on the roofs of US presidential palaces and British Waggingham Palace, or it was thrown to the ground. With the withdrawal of the American troops from the Bagram garrison in Kandahar, his authority is over! And while with the crisis of Afghanistan, they can no longer keep the Silk Road in the area of ​​Jeyhun Valley in Afghanistan! Or keep it open for the trade of different nations, so they touch the emptiness of their ideology! Therefore, they have misinformed the managers of European companies, or given information about the economy of the Asian people, or given information about the anthropology of Asia, or given information about the political and geographical institutions of the Asian nations and the Red Americans. It can be found in Asia or in the United States of America! Which was previously discovered by the United States and by Christopher Columbus in 1492, or by the discovery of the economies of Southeast Asia by the Portuguese and European armies on the same date and under the name "Albu Kirk" by the Portuguese, or in 1511, and in 1513 by Portuguese soldiers and merchants. And they went to the canton of China, or to the Moluccas, or to Vasco da Gama, and discovered the sea route of India, and on the same date and again the followers of Alexander the Great invaded Asia. Or build new political and technical foundations! Or "cultural reconstruction" in these two great continents of the world! Or return the invading military civilization of Europe and the two continents of Asia and America to the stage of civilization 500 years ago! That they no longer act to overthrow the ancient civilization of Asia! Or take the city of Herat, Afghanistan, from the first Timurid empire! Therefore, today, many educated Asian students have reached the cultural conclusion that it is possible to go back to their military past, or to their commercial past, to their ethnic past, and to their civilized past, or to their organizational past! Or the only way to save them. Poverty and misery? That the European civilization and culture of the last 500 years has brought to them! In this way, they have oppressed the tribes of the two continents of Asia and the tribes of the American Indians! And I have already described the scandal of the 500-year-old European civilization in Asia, or in the impasse they have imposed on the Asian Silk Road and its trade, or in the local customs that they have imposed? Either in the cultural understanding of the employment-generating customs that I have described, which all stem from the theory of the ideologues who founded Europe in the last 500 years, or in other categories as well. Numerous Asians and Latin Americans are also harmful and, for example, in the political institutions, the creation of populist parties or populist assemblies or the creation of populist media, which in recent decades has dragged the world of politics and Europe and other societies into the mud! Therefore, it is no longer a cultural aspect for other societies. In addition, in the world of technology and environmental protection, they are in the same situation, or with the recent 500-year-old technology, they have brought Europe and the world to a standstill. Tell the whole world either as non-optimal technology and to impose European industry and protest, or to protest against the founders of destructive technology, the British came from all over the world and gathered only in Glasgow as a British city, the founder of smoky houses and industry. Fossils and 500 years ago Buddha and the rest of the world are convinced and do not just learn the same destructive industrial practice! In return, they gathered in this city alone to announce the protest of 21,000 delegations from different parts of the world and to everyone! Or the protest of 4,000 media and press from different parts of the world and announce to them! Or the protest of 14,000 observers or 100 world leaders to announce them at the Glasgow rally, as well as the various demonstrations in the streets of England where both blame the technical civilization created in England and its industrial spread to other continents. They know the cause of all kinds of forest fires in the world in recent years, or the cause of hundreds of devastating floods! That has destroyed thousands of cities or villages in the world or destroyed in the last 10 years or is the cause of thousands of earthquakes that are known to be depleted by groundwater discharge technology and plains and by the technology of Europe and the homes of millions of people or industrial technology Europe, led by Britain, is considered to be the cause of hundreds of terrible storms that have destroyed the homes of millions of American Indians in the last 14 years, or destroyed the homes of people of color in North America or elsewhere! Either it has torn down power towers, or it has destroyed their urban facilities, or it has turned America into a semi-ruined country in all its provinces! It is a civilization that has taken European industrial culture to several newly discovered continents! It has become "restless" because of the stupid industrial civilization of the Europeans, or in 15 years it has become a "restless ocean" or a phenomenon called the "Nina Pacific climate".

Yes, today, according to Spengler and in the book "Western European civilization and the decline of its own civilization" and other technical knowledge or political science or anthropological and geographical knowledge is the same or the benefits of colleges and think tanks and theorists and their press as well This is the case and it does not have a "useful function" for the peoples of the other continents of the world, so that the rest can benefit as well. So, it is better for them to think about reviving and rebuilding their new culture, or to think about the necessary culture for the peoples of their continents, or to find a way to save themselves from political, economic, and contemporary crises!

Thousands of passengers wandered in Qeshm Island for ten days, had no water, no bread, no place to stay in the city of Mazbour. In the era of governors, he was educated, or in the era of the governors, he was the manager of a bakery company, and in the era of travel ticket sellers, most of whom had a bachelor's degree but did not know how to deal with this problem. Or how can they save tens of thousands of unaware and troubled passengers in the age of internet, radio and television? Therefore, this shows that the Internet or studying aimlessly and in universities and its character is not so much! It does not show the construction of stylish hotels in cities and culture or the administrative civilization or the advanced military! The money to buy and sell their own coins was easy and safe, or with their luggage, or safe on Asian roads. In addition, the value of buying and selling their coins was safe, and the value of coins was the same in Herat and Beijing. And it has no value in Beijing! Or in the banking system of the two countries and have a different preferred currency! These caravans hit or do not profit from their trade, but the merchants of Beijing and the same coins of the Timurid mint of Herat were accepted, or in Chinese cities or at the beginning of the Silk Road and the like today. It was not possible for 85 countries to act with 85 central banks and for each country to print 85 types and money for their trade! Or have different currency and transaction values ​​that trade from each other and only lose! And while the concept of free trade is not the current World Trade Organization or it works against this social thesis! In addition, because all the caravansers of different Asian ethnicities had the necessary permission to cross the drugstores or long distances, or to return again, or did not have a problem staying long and at the destination, or did not have to buy again, or did not return because camels and caravans were empty. They did not return the damage or they did not travel for a long time without load, so they did not have any problems in the system of administration and in the roads of Asians and by the Timurids and all the trade caravans and in the roads or on the way back and forth they did not have their own camels. Multiples did not rain at the origin of the purchase! Or they did not sell goods at the destination! Which today's faculties of business science are unable to understand! Timur's legal letter to the Silk Road drug dealers was such that they would not allow bandits or possibly residents of villages along the Silk Road to sell more expensive sex to members of the same caravans, or to leave the Qur'anic religious precepts and "road duties" or anyone from the countryside! Ask the people of the trade caravans and something as a reward! In addition, the same drug dealers along the Silk Road were obliged to force the village chiefs and the gods to repair the passing commercial baths and bridges that had been damaged by the flood, or to collect the mountains and the road and collect the work. Do not let them hurt! It has spread and endangered the oil transportation of the American ExxonMobil company in Afghanistan and endangered other trucks of Middle Eastern Arabs that were sent from Afghanistan and oil to China. They do not have them, or they do not have them because of the passage of some oil pipeline through the country. In addition, 38 million poor or hungry Afghans cannot be massacred and transported to China. Did the US expel or expel them from Afghanistan? And in this regard, all members of the United Nations do not have a solution to solve the misfortunes of Afghanistan! !

تفاوت امپرطوری تیموریان وبا امپراطوری  ملکه انگلیس در اداره جاده ابریشم آسیا-دکتر محمد خالقی مقدم

تفاوت امپرطوری تیموریان وبا امپراطوری

ملکه انگلیس در اداره جاده ابریشم آسیا

( قسمت ششم )

از دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناس اقوام آسیایی

در مقاله قبلی ام اسناد تاریخی لازم راو در کنترل راه ابریشم آسیا ونحوه وچگونگی مختصات وشعوب ویا شاهراه اصلی جاده ابریشم آسیا راشرح دادم ودر این مقاله ام تفاوت دوایدئو لوژی غربی وشرقی را در نگریستن به مسایل ومعضلات تجارت در جاده ابریشم آسیایی را ذکر می کنم که به شالوده های تمدنی متفاوت دوقاره آسیا واروپابرمی گردد ویا به پدیده تجارت میان اقوام مختلف مربوط است که تشکیلات ویا اجزاء وعناصر ویا نظام وزارتخانه ای تجارت را ودر قاره آسیا بیان می کند ویا فهم فرهنگی متفاوت حقوقی واقتصادی قاره آسیا  وبا سکنه اروپا را روشن می سازد ولذا در این مقاله ام سعی دارم که فلسفه سیاسی ویا علل کنترل جاده ابریشم ویا اهداف متفاوت کنترل جاده مزبورو  توسط امپراطوری تیموریان را وشرح بدهم  ویا تفاوتهای ماهوی تجارتش در سازمان تجارت  ملکه انگلیس را شرح بدهم که تدوین بندهای موافقتنامه تجارت آزاد ومیان اقوام وبنام "گات "در سال 1947میلادی واز منویات فرهنگی وفکری ملکه انگلیس بود که  شرح بدهم ولذا اکنون تشکیلات سازمان تجارت جهانی ویا شالوده بندی اقتصاد شانگهای وپیمان اوراسیا ویا پیمان اکو واتحادیه تجاری اروپاو مدل مارگارت تاچری را بوجود آورده است ومبسوطا شرح بدهم که دو شیوه معیشت بازرگانی جدا گانه اقوام آسیایی ویا با نگرش اقوام اروپایی وبه تجارت رانشان می دهد ویا "متفاوت تمدنی "دو نگرش به جاده ابریشم را روشن می سازد که از دو مقوله جدا از هم هستند

,ودر این باره باید توضیح بدهم  که فلسفه کنترل راه ابریشم آسیا وتوسط امپراطوری اول تیموریان وبخاطر اهداف ذیل بودند  که امروزه از عهده اجزاءمتفرقه پیمان شانگهای برنمی آید  ویا از عهده موافقت  نامه تجارت ترجیحی سازمان تجارت جهانی برنمی آید  وچرا که اهداف دولت تیموریان چنین بود که :

:1-کنترل امنیت در جاده ابریشم آسیا ودر دوره مزبورو بخشی هم بخاطر آن هدف  بود که کالای برخی از کاروانهای جاده ابریشم امن بماند   وکالای برخی از کاروانها هم ومتعلق به کاروان تجاری  شخصی تیمور وفرزندان بعدی اش بود واذا برای امن ماندن امنیت برخی از کاروانهای سلطنتی وکالای قبایل دیگر و مجبور به امن نگهداشتن بقیه اموال کاروانهای دیگر خصوصی هم میشدند  که نگذارند تا  ساختار امن ماندن این جاده طولانی وبهم بریزد!  ولذا داروغه ها تیموری و در تامین امنیت جاده مزبورومسئول بودند ودر صورت  عاجز ماندن ومجازات میشدند 1

2- تامین امنیت جاده مزبورویا حرکت کاروانها در آن جاده ها و به عهده داروغه های حاکم تیموری بود  وبعلاوه امنیت  جاده  ویا امنیت بازارفروش  اقوام مختلفش نیزوباز  زیر  نظر امپراطور ی تیموری بود ویا  تنها بعهده داروغه های تیموری محول حقوقی شده بود وارتشهای بومی ویا محلی آسیا ودر امنیت جاده های آسیایی دخالت داده نمی شدندوخودشان هم قادر به این کار نبودند  وتا همه اقوام آسیا وامکان تردد کالای خود ودر تمام جاده های آسیایی را داشته باشند ویا از اشتغالزایی آن نفع ببرند  ویا نظام حفظ امنیت جاده ها ویکدست باقی بماند ولی در عصر سازمان تجارت جهانی وامنیت همان جاده ها وبعهده ارتش های متفاوت العقیده ومتضادالمرام سپرده شده ویا در سازمان ملل یکصد ساله اخیر واگذار شده است که دائما با یکدیگر درگیری مرزی دارند ویا در گیری جاده ای دارند که نقیصه نظام تجارت جهانی می باشد  که فرضا باید در جغرافیای جاده های یک ارتش ملی کالا تولید شود ویا در اراضی یک قوم خاص وکالای  خاص تجاری تولید بشود  ولی در محدوده جفرافیایی  دیگرو جاده قوم دیگر وحرکت کاروانی بنماید  وسپس در جغرافیای دولت ملی سوم نیز ویا ارتش ملی سوم ومتضادنیز  وباید  همان کالا وبه  مصرف برسد  که توافقات موافقت نامه های ترجیحی جهان را به لجن می کشد  ودر حالیکه طبق  سیستم حقوقی  امپراطوری تیموریوطور دیگر بود  وبعلاوه  میراث امپراطوریهای سابق آسیا هم بود ونگرش ژئوپلیتکی خاص  به جاده های اقوام متفاوت داشت  واز3000 سال عمر امپراطوریهای متفاوت آسیایی وانواع جاده های تجاری آسیا ودر مالکیت هیچ قوم خاص آسیایی نبود ونظیرخیابان معبر عمومی و شارع عام بود که خانه های ساکن در کنار خیابان مزبورو مالک آن جاده مزبورنبودند  ویا مالک عبور ومرور هایش نبودند وبلکه جاده تجاری مزبور وجاده همه اقوام بود و مقوله  اش ومالکیت مشاع عمومی داشت که بهره برداری اش در اختیار ارتشهای محلی نبود وتنها ارتش امپراطوری بزرگ آسیایی وحق کنترل آن جاده بزگ تجاری را داشت واین "شیوه کنترل عمومی جاده های آسیایی" در عهد امپراطوری هخامنشی هم جزو حقوق امپراطوری بود وامپراطوریهای بعدی نیز همین نوع از مدل حقوقی را داشتند  وجزو حقوق قوم خاص ودر آن منطقه نبود ودر عهد امپراطوری سلجوقی نیزبهمین روال بود و یا در عهد چنگیز خان هم و بهمین روال حقوقی اداره می شد ویا در عهد امپراطوری تیموریان نیز چنین بود که از طرف تیمور که امپراطورکل شهر های اسیا بود  وامنیت عمومی جاده مزبور وبعنوان یک حکم " یر لیغی  بود که به داروغه های خاص وجهت حفظ امنیت عمومی آن  جاده سپرده می شد  و بعلاوه در سیستم حقوقی یرلیغ است که یک لفظ ترکی  است ونظام حقوقی عصر تیموریان می باشد و در نظامنامه امپراطوریها هر قوم ساکن در یک منطقه جغرافیایی ویا "یر" به معنی زمین  ویا "یرلیغ قومی "آسیا وفقط درامور اقتصاد داخلی  اشان آزاد بودند ومگر در پذیرش داروغه جاده هایش که محدود بودند ومی بایست که  تحت حاکمیت امپراطوری بزرگ تیموریان می رفتند ویا در آسیا بروند! ولذا با این سیستم حقوقی خاص وسلب حق از دزدان اقوام محلی وشهر ها شده بود ویا در سیستم حقوقی یرلیغ شده که از یاسانامه حقوقی "چنگیزخان  نشات می گرفت وجزو سیستم حقوقی  یاسانامه بود وبعلاوه سکنه اراضی گشوده شده وتوسط تیموریان هم ودر اداره تمامی امور داخلی خودشان آزاد بودند ومگر در چند چیزکه  محدویت حقوقی داشتند وفرضا اقوام گرجی ویا عرب ویا ارمنی ویا کرد حق زندگی وکسب وکار وازواج قومی در شهر خود راآزادانه  داشتند وتنها نمی توانستند "قلعه بان "شهر کرد نشین را وخودشان تعیین بکنند  ویا قلعه بانان  شهر های قوم ارمنی نشین ویا عرب نشین  خودشان  هم چنین بود دوهنوز هم فرمانده پادگان ارمنستان با روس هاست وبا قوم ارمنی نیست ویا قوم گرجستان وقوم قیر قیزستان ویا اوزبکستان وتاجیکستان وقزاقستان وغیره چنین است  ودر150 سال اخیرو  امپراطورویا تزارههای سابق مسکوآنرا تعیین می کنند   ویا تزارهای سرخ مسکو نشین وآنرا تعین می کنند ودر میان اقوام دیگرآسیا که  وابسته به غرب بودند وهمه فرمانده ارتشهای باصطلاح ملی راوتنها  مسئولان  رکن دو ارتشهای ملی تعیین می کنند  وخود آنها هم وتوسط  امپراطوری ملکه انگلیس انتخاب  می شدند  ونظیر مدل امپراطوریهای سابق آسیا بود  ولی با نواقص زیادتری که  نسبت به آن   مدل دارد ونیز در امپراطوری اول تیموریان نیز چنین بود که مدل حقوقی اش 170 سال عمر داشت  وتا مبادابا تعیین "قلعه بانان" از درون قومیتهای  خودشان وکودتا کرده و قلعه شهر خود را باز کرده وبد دست دشمن بدهند ولذا همه "قلعه بانان "شهر های آسیایی وتوسط تیمور تعیین می شدند  ویا در امپراطوریهای آشوری وهخامنشی نیز چنین بود وبعلاوه عزل  ونصب همه داروغه های شهر های آسیایی  نیز چنین بود وجزو حقوق سیاسی ونظامی اقوام مختلف آسیایی نبود که هرکدام امنیت درون شهری خاص خودشان  راوتنها خودشان  تعریف بکنند  ویا امنیت بیرون جاده ای را وبا فرهنگ  محلی ومرام گروهی خاص خودشان  تعریف بکنند  واز این راه صدها قوم همجواردر گیر جنگ بشوند  ویا صد ها سیستم گوناگون حقوقی بوجود آورند  وبعلاوه  در مرام سیاسی امپراطوریها وتعیین اسلحه خانه دار ها نیزو جزو "حقوق محلی" اقوام مختلف آسیایی نبود وتا با غارت اسلحه مزبور وهر کدام بتوانند وبه جان قوم دیگر بیفتد وبعلاوه هرقوم نیز  و"حقوق گمرگی "خاص جغرافیایی خودشان  را نداشتند  که فرهنگ انگلیسی در 120 سال اخیر در جوامع آسیایی وبرعکس فرهنگ سازی کرده است ولی در قدیم جزو سیستم حقوق تجاری اقوام گذشته آسیایی نبود ولی امروزه اقتباس پذیر از فرهنگ انگلیسی معاصر شده اند ولذااین چند عنصر سیاسی واز حقوق محلی اقوام متفاوت آسیا ومحسوب نمیشدند   وانحصارا در اختیار ارتش امپراطوری بود ویا در اختیار وزارت اطلاعت امپراطوری بود که یامخانه ها وپیکهای جاسوسی آسیا را اداره می کردند ویا اداره کلانتریها هم ودر اختیار قوم های محلی نبودوواقوام حق معرفی کلانتر شهر خود را داشتند  وگاهی  توسط اقوام به تیمور معرفی می شدند  ولی تیمور در دادن حکم به وی ویا در ندادن حکم داروغه گری  به وی آزاد بود واگر معیارهای امنیت امپراطوری را اجرا نمی کرد ونصب آن داروغه به شهر مزبورهم  انجام نمی گرفت  واین سه سیستم نظامی انحصار جزو حقوق امپراطوری بود  ودر تقسیم کار آسیاییها وصرفا ازاختیارات  امپراطور بزرگ  آسیا محسوب می شد  ولی اغلب اقوام آسیایی ها ودر تعیین 15 وزیر دیگرشان آزاد بودند ویا  برای اداره امور فنی واقتصادی وزراعی  وآموزشی وقضایی خودشان واختیار تام محلی داشتند وبا همین فلسفه سیاسی وایدئولوژی بود که  در عهدامیر تیمورو روسای کلانتریها ی  همه شهر ها راوخود تیمور  تعیین می کردوخودش را مسئول امنیت نظامی همه اقوام می دید  وآنها را در دوره مزبور وداروغه می گفتند  ودر عصرامپراطوری  سلجوقی ویا مغولها هم وآنها را "شحنه های شهری "می گفتند  ودر ,عصر امپراطوریهای بنی امیه وبنی عباس هم " محتسب" می گفتندکه جزو حقوق خلفای اسلامی بود  که سند حکم مزبور  راو از قوم خاص ساکن آن شهر نمی گرفتند وبلکه از دست امپراطور خاص آن دوره تاریخی آسیا می گرفتند ولی همان افراد هم  و می بایست که  معیار های حقوقی داروغه های تیموری وگمارده بر جاده ها را می پذیرفتند که جزو" مانیفیست سیستم حقوقی داروغه گری "عصر تیموریان بود وچنین "مانیفست امنیت تجاری"  وامنیت دادوستد بازار شهری ودر" پیمان شانگهای"نیست  و یا در پیمان اکو "ویا در "|پیمان  اوراسیا "ویا در موافتنامه های آ سه آن ونفتا واتحادیه تجاری اروپا ویا در مناطق آزاد سازمان تجارت جهانی ویادر" سازمان بازرگانی جهانی" وجود نداردویک نوع پیمان نامه امنیتی  دوجانبه را می طلبد که وفاداری به ان سخت است که با تاسیس جامعه ملل بعد از جنگ اول جهانی ویابا  تاسیس سازمان ملل وبعد از جنگ جهانی دوم بوجود آمدند  ویا شعبات سازمان  تجاری وبازرگانی بین المللی ویا سازمان بهداشت  جهانی ویا سازمان بین المللی کاروغیره آن وهمگی   وآز ره آورد های حقوقی وفرهنگی ناپایدار  سازمان ملل وسازمان تجارت جهانی است که غرب تعریف حقوقی نارسا کرده است   ویا از اندیشه های متفکران انگلیسی وبعد از جنگ اول ودوم جهانی است  که کنترل جاده ها وتنهادر  کنترل قومیت  ارتش قومی درون مرز ملی وتحقق بیابد ! وبدنبال همین سیاست غلط است  و پیمانهای خارج از مرزملی است که تعهدات همان قوم  نیزپا نمی گیرد  ویا دچار انواع  تفرقه اتحادیه تجاری ومنطقه ا ی  صد ساله شده است   که از مزیت های نسبی تجارت هر منطقه خارج می باشد  ویا بر اساس تفکر آدام اسمیت وریکاردو در انگلیس نشات گرفته است که عیوب زیاد دارد  ولی  "مفهوم حقوقی تجارت" ودر انواع امپراطوریهای 3000 ساله آسیا وچنین نبود  ویا با  سیستم اختلاف تجارت ترجیحی موافقتنامه   گات 1947 م ( سازمان بازرگانی جهانی ) وفرق داست که دومقوله مزبور وتفاوت فرهنگی وسیاسی مختلف داشتند ولذا  داروغه های عصر تیموریان وملهم از ایدئولوژی تجاری سابق آسیایی ها بودند   ونیز با نگرش فرهنگی دیرینه خود واجازه ورود وخروج انواع کاروانهارا  وبه شهر ها واراضی اقوام گوناگون آسیا را می دادند ویا توسط داروغه هاوپیک های جاسوسی یامخانه های امپراطوری کل تیموریان صادر می گشت  ولی امروزه کنترل ناحیه ای وچنین نمی باشد  واز مرز کنترل یک داروغه وبه کنترل  داروغه بلاد دیگر فرق می کند  ولی در سیستم قبلی همان امپراطوری تیموریان وسیستم واحد آسیایی وجود داشت  ولذا حوزه کنترلش واز یک داروغه نفر اول و به داروغه نفر دوم همان جاده ابریشم وتحویل امنیتی می شد  ولذا  در امنیت تجاری جاده ها ویا در مشاغل افرینی عصر تیموری وتعصب قومی ویا مذهبی افراطی وجود نداشت ویا در شالوده بندی امپراطوری اش وحذف شده بود ولی در سیستم گمرکهای ساخته انگلیسی هاودرخاک  آسیا چنین نیست ووبر کنترل های تجاری جاده ها ویک نوع  تعصبات قومی تجاری  غالب می باشد  ولذا  یک مرز بندی جغرافیایی یکدست ندارد  وبعلاوه اختراع وفناوری تاسیس مناطق آزاد تجاری اخیرهم چنین وضعی دارد  ویا در حوزه قانونگذاری مجالس قومی همان ملت دچار سوال است ویا تجارت  ملل متفاوت با هم ویا با ایدیولوژیهای  گوناگون همراه شده  ویا با انواع قوانین متضاد سیاسی وقانون گذاری می شوندکه تجارت اینترنتی را به فساد عمیق کشانده است  ویا قوز بالای قوز ودر  سازمان تجارت جهانی معاصرWt0 شده است وچنین سیستم  های کنترل چند  پارچه , اراضی تجاری مختلف وبا ملل متفاوت العقیده ویا با ایدئولوژی های گوناگون ومتضاد ومفهوم امنیت جاده تجاری را واز بین برده است  ویا در سر تاسر آسیا واز بین برده است ومثلا درگیری اخیر ایران وآذر بایجان وارمنستان وترکیه وبر سر جاده تجاری است ویا در گیری ملل دیگرهم و در دوره معاصر وچنین است  که بخاطر گذر کامیونهای تجاری واز جاده های ملل مزبور واتفاق  می افتد  که درفرهنگ  امپراطوری تیموریان حل شده بود ونمونه دیگرش  درگیریهای گذر لوله های  نفت است  ویا از خاک ملت دیگراست  ومثلاگذر نفت روسیه  واز  خاک اوکراین ویااز خاک  مجارستان وبردنش به خاک  آلمان ونمونه دیگر آنست   که دربدنه  ایدیولوژی  "اتحادیه اقتصادی اکو"وجود دارد  ویا در بدنه پیمان "شانگهای "و"آ سه آن  وغیره دیده می شود ویا بدلیل  تعدد اید ئولوژیهای مذهبی ویا سیاسی ویا رسانه ای اقوام کنونی آسیایی  اتفاق می افتد ویا در کنترل یکسان  جاده های متعدد نفتی ویا ریلی ویا ترانزیتی آسیاییها  واتفاق می افتد که در امپراطوری سابق تیموریان حل شده بود

3و4- گرفتن مالیات راهداری وحقوق گمرکی کالا ها واجناس در عهد تیموریان وبرخلاف سیستم های اداره گمرک 120 ساله اخیر آسیا بود که از  ایده امپراطوری انگلیسی نشات می گیرد  که به ملل متفرق آسیا وتززیق فرهنگی کرده اند  وتا درآمد راهداری ویا پته مالیاتی ویا گمرکی راهداری وصرف استخدام و یا بودجه ریزی تشکیلات 85 دولت ملی گوناگون  آسیایی بشود ولذا شعار "کوچک سازی دولتها"را خنثی می کند وبرعکس هزینه مردم را ودر خرید اجناس ملل دیگر وزیاد می نماید   ولی تنها در عصر تجارت  دولت های ملی شکل گرفته است   که ساخته  وپرداخته ایدئولوژی انگلیسی ها ودر 120 ساله اخیر آسیاست  ویا بعد از جنگ اول جهانی بوجود آمده است  ولی  در عصر تیموریان وجود نداشت که  امپراطوری یکدست بود وبعلاوه امپراطوریهای  سابق آسیا یی  نیزو چنین مانیفست سیاسی را داشتند ودر حالیکه  در آمد گمرکی جاده ها ونمی تواند کفاف هزینه بودجه ای 85 دولت متفرقه ویا پر هزینه آسیا را وتامین بکند ودائما کسر بودجه می آورند  ویا در عصر خصوصی سازیها  ونمی توانند که بر آورده بکنند !ولذا برخلاف مانیفست  کنونی جهانی که برای 85 کشور آسیاوتدوین فرهنگی شده است  ویا 85 نوع متفاوت منطقه آزاد تجاری در سازمان ملل بوجود آورده است ولی "مانیفست حقوق تجاری وحقوقی وگمرکی امپراطوری تیموری وبرعکس آن بود وِلذا  در آمد گمرکی جاده ها و صرف تامین بودجه کارمندی 85 نوع دولت متفرق آسیایی نمی شد  وتا باعت گرانی خریداری اجناس ملل متعدد نشود وصرفا حقوق گمرگی همه جاده های تجاری آسیا وبابت تامین هزینه همان نظامیان وقراولان جاده ها اخذ می شد وتا امنیت جاده مزبور راو ونگه بدارند ولذا کاهش مالیات گیری وبه نفع مصرف کننده های عصر مزبوروجود داشت و  فراهم می کرد   وصرفا اخذ مالیات وجهت تامین بودجه قراولان مامور امنیت جاده ها بود ویا زیر نظر داروغه های حافظ همان منطقه صرف می شد

5- وهمچنین  سیستم حقوق تجاری ویا مالیات گیری عصر تیموریان وبرخلاف تز اتاقهای بازرگانی وکنسول گری ملی گرایانه بازرگانی بود  ویا با قوانین ترجیحی تجارت ملل متعدد ودر بازرگانی آسیایی واقنومهای تجارت منطقه ای آننمی خواند  که "ملوک الطوایفی در تجارت آسیایی ها" بوجود آورده است که بر تعددیابی  قوانین تجاری ودر دانشکده های تجاری 85 ملیت  ها اثر گذاشته ویا در قانونگذاریهای مجالس مالی  متعدداثر گذاشته وهر روزه باعث گرانی اجناس خریداری شده واز ملل دیگر می شود! ولی در عصر امپراطوری تیموریان وافراد ملل متعدد وهمگی  حق صدور کالا به افراد ملتهای  دیگر آسیایی  را داشتند  ویا حق عبور کالایشان  واز همه جاده های آسیایی را داشتند  وفقط کافی بود که حقوق راهداری بپردازند ویا به  پرسنل قراولان همان منطقه گذر گاه آسیایی را بپردازند! ولذا با پذیرش فرهنگی ایده بازرگانی مزبور ودیگر آزاد در مشاغل خود بودند   ومی توانستند که جنس خود را ودر هر بازار شهر های مختلف آسیایی  بفروشند ویا خودشان  به تنهایی جنس خریداری را انتخاب بکنند واز بانک مرکزی محلی خود وجوازویا چگونگی آنرا  نگیرند  ویا از پرسنل گمرک ملی نگیرند ویا از اتاق بازرگانی ملی ووزارت خارجه ملی  و جوازهای متعدد  نگیرندکه دچار انواع بروکراسی ها بشوند ! وتا صرف بودجه پرسنلی کارمندی همه آنها بشود !

6- وایده ششم کنترل جاده ها ی مزبور بخاطر آن هدف بود که تجارت آزاد میان اقوام گوناگون آسیا و بعمل آید ویا با ایدئولوژیها ومرامهای سیاسی ومذهبی وقومی  گوناگون وبعمل آید ویا برای هر کا رتجاری آزاد باشد ! ومگر در یک چیز آزاد نبودند  که  صدورجواز حرکت یک کاروان بود  یا نحوه ورود وخروج یک کالا وتوسط داروغه ها ویا نظارت آنها برکاروانها ی جاده ابریشم  بود وبعلاوه  حمل ونقل اسلحه های سلاح سرد هم ودر جاده های ابریشم نیز  برای تجارت همگانی ممنوع بود  که جزو مانیفست داروغه های تیموریان بود ویا درکنترل  جاده های آسیایی یکی از هدف ها بود بود والبته آنهم وبه معنای تجارت کاملا ممنوع العمل نبود وبلکه نیمه ممنوع بود وبدین معناکه هر آهنگر چینی حق داشت ویاهر آهنگر  مصری ویا دمشقی وبرای امرار معاش خود ومی توانست  که در کارگاه آهنگری شهرش  وکار بکند ویا انواع شمشیر ویا خنجر ویا نیزه ویا سپر بسازد وتا امرار معاش روزانه بکند ولی در فروش  اش وآزاد نبود ویا در صدور خارجی آن  نوع متاع اسلحه ای وآزاد نبودند   وچرا که داروغه های عضر تیموریان ودر کنترل جاده ها ویا در جوازدهی  عبور ومرور کالاهای سلاح   واز منطقه حین نظارت خود ودستورالعمل خاص وجود  داشت که عبور سلاح سرد را کنترل بکنند  ولذا تاجران  وبازرگانان  سلاح هم واز ملل مختلف وفقط می توانستند  بار شتر پر از اسلحه کاروان خود را  وتنها  به پرسنل خریدار اسلحه "دیوان لشکر هرات" بفروشند  ویا یا به پرسنل نظامی سمر قند دوره  تیموریان بفروشند !وآنها هم با ز ارزیابی کیفیت ویا دوام وِیا آلیاژ اسلحه های مزبوررا برسی کرده  وبعدا  آنرا از تاجران  همان کاروان خریداری می کردند ویا به انبار اسلحه "قلعه بانان "شهر های متعدد آسیایی می بردند  ویا به اردوگاه حمل ونقل آغروق اسلحه داران لشکرهای متحرک می فرستادند ویا در بلاد متخلف تحویل لشکر ها می دادند وتاجر اسلحه مزبورهم  ویا سازنده آن سلاح هم وممنوع از فروش کثیر آن وبه اقوام متعدد بودند وتنها مسئول تدارکات دیوان لشکر ارتش تیموریان وحق سیاسی خرید آنها را داشتند ویا در خاک آسیا داشتند واصولی بود  که امروزه همه کارخانه داران بزرگ سلاح گرم هم ودر جوامع امروزین نیز وآنرا بکار می بندند  ولی بطور آشفته رعایت می شود  ولی در تجارت راه ابریشم آسیایی عصر تیموریان ورعایت کامل می شد  وآری سازمان راهداری عصر امپراطوری تیموریان که از قوانین یاسا نامه چنگیزی نشات می گرفت ویا در ترکیب فرهنگی وبا مجازات های اسلامی ملهم از آیات قران بود وترکیب فرهنگی  خاص وبرای "اداره قلعه بانان"  شهر ها داشت  ویا قواعد دینی خاص وبرای روش نگهداری وکاربرد اسلحه داشت   ویا برای جواز داران آن اسلحه داشت که در یاسا نامه چنگیزی وغازان خانی وتیموری درج شده بود  ویا در روش تجارت وبیع حلالش وبرای تجارت کالاها حلال وحرام بود ومثلا ایاتی که  در سوره نسائ وغیره قرآن وبرای بیع وتجارت ورضایت در خرید وفروش آمده است وهمگی قواعد دینی ویا دستور العمل های تجارت کالادر عصر تیموریان بود  ویانحوه  مجازات خاطیان آنرا و شکل می داد که قوانین تجاری مصوب عصر رضا شاه که ملهم از قوانین فرانسه وبلزیک بود وآنرا از بین برد  ویا قوانین تجارت اینترنتی ویا تجات الکترونیکی وزارت بازرگانی سال 1376 ویا کارد کرد غربی  اتاقهای بازرگانی کنونی که از اقتباسات فرنگی است ویا کارت های تجارت یک ساله شهر ها که ملهم از قوانین انگلیسی  است ودر یکصد ساله اخیررواج  است ویا با پولشوییها یش وهمه قوانین دینی تجارت قرانی را واز بین برده است  ویا ممنوعیتهای  تجاری در یاسا نامه چنگیزی ویا سا نامه غازان خانی را وبهم زده  است وبجای امپراطوری سالم تجارت آسیایی ها  ویک نوع امپراطوری سازمان تجارت جهانی انگلیسی بوجود آورده ویا  در جوامع آسیایی  بوجود آورده که بعد از جنگ دوم جهانی بوجود آمده ویا بجای روشهای تجارت امپراطوری هخامنشی ویا تجارت سلجوقی ویا تجارت تیموریان  نشسته ویا بجای روش امپراطوری افشاریه  ویک نوع امپراطوری نامریی انگلیسی ودر کلیه کشور های آسیا بوجود آورده  که آفتاب در امپراطوری انگلیسی ملکه انگلیس وغروب نکند  ویا حداقل حدود 30 سال بعد از جنگ جهانی اول وغروب نمی کرد !که در فرهنگ انگلیسی ها وبجای "واژه امپراطوری" مزبور وبعدا واژه لاتین  "امپر یالیسم "آمده  ویا و برمعادل  آن گذاشت بودند ولی بدلیل عدم رشد علوم سیاسی ودر جهان معاصر  وهنوز معنای دقیق علمی این نوع واژه ها ناشناخته  مانده است ! ولیکن  تعریف سیاسی حقیقی لفظ  امپراطوری آنست که همزمان با وقوع جنگ جهانی اول وتغییر محتوا یافت ویا در 120 سال گذشته ونهاد های سیاسی کلیه اقوام ودول آسیایی راو دگرگون نمو د ! ویا نهاد های سیاسی جدید ودر کلیه کشور های آسیایی واروپای شرقی وبوجود آورد  که ملهم از انقلاب مشروطیت انگلیسی  بود  ویا ملهم از ترکیب فرهنگی قانون اساسی آن بود ویا ازقاموس سیاسی فرهنگ انگلیس و "مفهوم ملکه انگلیس" و در ترکیب سیاسی با نخست وزیر انگلیس وبّوجود آمده است  ویادر ترکیب فرهنگی  با نظم  پارلمانی انگلیسی عجین فرهنگی  شده است  ویا در ترکیب فرهنگی با احزاب سیاسی انگلیس می باشد  ویا در ترکیب ساسی وبا ساختار ارتش درون مرزی وبیرون مرزی انگلیس بود ویا با محتوی "قانون اساسی انگلیسی" و"گمرک مدل انگلیسی همراه "بود که همه نهادهای سیاسی 120 ساله اخیر جوامع آسیایی را ومتاثر فرهنگی کرده است آ ویا همه نهاد ها  وبا تفاوتهای اندک واز این  نوع مدل امپراطوری انگلیسی والهام سیاسی  گرفته ویا اقتباس فرهنگی  شده  اند ویا ساختار سازی دولتی وتجاری دولتهای ملی آسیایی را بوجود اورده  که به آن نفوذ "امپراطوری انگلیسی "و به آسیا می گویند  ویا "امپریالیسم انگلیسی" می گویند وبا فرمول بندی های سیاسی مزبوراست  که همه دولتهای ملهم از انقلابهای مشروطیت جوامع آسیایی ومتاثر فرهنگی از مدل سیاسی مزبور هستند وحتی ساختار دولت امریکا هم ومتاثر از مدل سیاسی دولت انگلیسی است یا دولت های ها ملهم از انقلاب کمونیستی آسیایی نیز متاثر از الگوی انگلیسی هستند  ویا دولتهای کودتایی ارتش های آسیایی ونظیر دولت کودتایی صدام در عراق ویا دولت کودتایی سرهنگ جمال عبدالناصردر  مصر ویادولت کودتایی حافظ اسد در سوریه که ارتش آنان راو ماموران مخفی ام ای 6 ملکه انگلیس اداره می کرد  ویا ساختار دولتهای  وابسته به  امپراطوری پنهان انگلیس ودر آسیا بودند    ولذا با ماهیت امپراطوری خالصا آسیایی وتفاوتهای اساسی داشتند  وبعلاوه در همان طول 30 "امپراطوری عریان انگلیس" وبرخاک  آسیا هم وبجای شاهان سابق آسیا که مستقل از غرب بودند وتنها شاهانی در آسیا واروپا روئیدند که اختیارات ارتشآنها و در دست ملکه انگلیس بود ویا اختیار قانون گذاری مجالس ملی آنان وبعنوان نمایندگان فراماسون  دول مشروطیت آسیایی بودند  که در اختیارات قانونگذاریهایشان ودر اختیار  ملکه انگلیس بود که ریاست فراماسونها را هم وضمنا داشت ویا اختیار گمرک وداد وستد خارج مرزی شاهان وروسای جمهور85 کشورآسیایی را هم ودر سازمان تجارت جهانی داشت واز مدل گمرک لندن الگوگیری فرهنگی وتجاری کرده بودند ویا سیاست خارجی همان ملل اسیایی را ویا با اقتدار سفارتخانه های انگلیس ودر پایتخت های  آسیاوهمگی  از خط مشی ملکه انگلیس ودر تعامل روابط خارجی خودشان وبا یکدیگر خط مشی می گرفتند   وهمگی  در اختیار تصمیم گیری وخط مشی گذاریهای  ملکه انگلیس بودکه جایگزین امپراطوری خالصا آسیایی تیموریان ودر 120 ساله اخیر شده است  که با ریاست ملکه انگلیس بر دو ارتش برون مرزی ( ام ای 6)خودهمراه است  ویا بر ارتش درون مرزی (ام ای 5 انگلیس وپلیس داخل خاکش همراه است)  وبا سیستم اختاپوسی مزبور وهمه دولت های بظاهر ملی 85 اسیایی را وسر کار گذاشته است! ویا ارتشهای  بظاهر ملی 85 ملت آسیایی راو سر وکار گذاشته است !ویا شاهان وروسای جنهور بظاهر مستقل ولی فراماسون گوناگون آسیایی را وسر وکار گذاشته است  وبعبارت دیگر فرماندهان ارتش همان 85 کشور ویا شاهان  مشروطه خواه ویا شاهان  معمولی آسیایی  هم آلت دست وی وارتش ام ای 6 وی هستند ونظیر شاهان ایام قدیم نیست که مستقل باشند  وبلکه در قدیم  فرماندهان  واقعی بودند  وولی ساماندهی ارتشهای محلی آسیا وبرخلاف ارتش دوره تیموریان وتنها با خواسته وسیاست ماموران ام ای 6 انگلیس انتخاب شده ویا عزل ونصب قدرت می شوند ! وبعلاوه سفارت خانه انگلیس هم ودر میان همان 85 دول آسیایی وتوسط ملکه  تعیین شده ویا دوایر اقتصادی ویا اتاقهای بازگانی هم وچنین است   وزیرا قانون اساسی انگلستان وطوری تنظیم شده است که  سه وزیر امور خارجه ویا وزیر جنگ  ویا وزیر اطلاعات وامنیت انگلیس و در اختیار نخست وزیران انگلیس ومجلس قانونگزاری  انگلیس نیست ! وبلکه تنها بقیه وزرائ داخل کشوری انگلستان وتنها  در اختیار نخست وزیربوده  ویابا تصویب  مجلس قانونگذاری انگلیس همراه می باشد  ودر همین راستا و اداره امپراطوری آسیایی ملکه انگلیس هم  وتوسط همان سه وزیر وخودملکه  به تنهایی سیاست گذاری واداره می شود وبقیه امور داخلی انگلستان وتنها در اختیار نخست وزیر است  ویا در اختیار مجلس انگلستان می باشد      ) ویک نوع کپی برداری از مدل امپراطوری اسکندر مقدونی اروپایی است و یا در شالوده بندی سیاسی ونظامی ومدل تقلیدی دیگر  از امپراطوریهای سلجوقی ویا مغولی آسیا می باشد  وبا این تفاوت که اسکندر ویا ملکه انگلیس وهر دو نفر اشخاص اروپایی می باشند ولی سران امپراطوری سلجوقی ویا خوارزمشاهی ویا حتی امپراطوری مغولها وتیموریان آسیایی هستند ولی  چنین ساختار نظامی مشابه با انهادارند وبعلاوه برخلاف ملکه واسکندرمقدونی  ویا امپراطوری بیزانس رومیان  وحداقل امپراطوران قبلی آسیا و از اقوام خود آسیا یی ها بیرون امده بودند  وبهمین دلیل دلسوزیهای  قومی بیشتری ونسبت به هم قومهای قاره های خود داشتند که اسکندر ویا امپراطوران رومنداشتند  ویا ملکه انگلیس اروپایی ندارد ! که در قرن  19 و20 وبر سرنوشت سیاسی وتجاری آسیاییها مسلط شده است  وبا این تفاوت که  در راس  هرم امپراطوری سابق وبجای یک قدرتمند مقدونیه -یونانی واروپا یی وبنام "اسکندر" واین بار در قرن 19 و20وتنها فرد قدرتمند دیگری واز نژاد انگلیسی اروپایی وبنام ملکه نشسته است  وبهمین دلیل هم ممکن است وهمانطوریکه در دوره اشکانیان واقوام آسیایی ناراضی بودند  ویا بقیه اقوام  نیز سلوکیان باقی مانده ازعصر  اسکندر راواز خاک آسیا بیرون کرد ندودر آینده هم ممکن است  وآسیایی ها از تجدید "امپراطوری دوم تیموریان" استقبال بکنند  که نهضتش  در افغانستان شروع شده است وبرامپراطوری ملکه انگلیس اروپایی در آسیا ترجیح بدهند  وبر همین اساس بود که در قانون اساسی دوره قاجاریه انگلیسها و انتخاب وزیر امور خارجه انگلستان  ویا وزیر اطلاعات انگلستان واز حیطه وظایف نخست وزیر واحزاب ومجلس انگلستان خارج شده بود  وصرفا در اختیار ملکه انگلیس قرار گرفت که با همان سیاست وی "شاه همه شاهان آسیایی" میگردید وفرقش با امپراطوران سابق آسیا آن بود  که همه  امپراطوریهای آسیا  مردانه بودند ونظیرامپراطوری داریوش هخامنشی ویا امپراطوری  ملکشاه سلجوقی  ویا چنگیز خان مغول ویا امپراطوری امیر تیمورگورکانی  که در راس هرم امپراطوری اشان ویک مرد نشسته بود  ولی این بار ملکه انگیس وبا همان ساختار تشکیلاتی وشبیه اقوام آسیایی را واداره می کرد واین نوع ساختار بندی قانون اساسی امپراطوری انگلیسی هم ویک نوع  الهام فرهنگی ویا سیاسی واز مدل سیاسی امپراطوریهای قدرتمند آسیایی بود   ویا در ترکیب فرهنگی آن با مدل امپراطوزی اسکندر مقدونی وبر خاک آسیا می باشد  ومعجون سیاسی خاصی است که  صنعت وتجارت آسیایی ها را ومتاثر کرده است   و یا سیاست گمرکی ویا تجارت بین ملل آسیایی را متاثر کرده است  ویا ارتش های بظاهر ملی ویا بومی آسیایی ها را ومتاثر کرده است ! وفرضادر ایران عصر قاجاریه   و ارتش محمد علیشاه قاجار ویا احمد شاه قاجارواز "اقوام وگرایش ملی وقومی" نشات نمی گرفت وبلکه ارتش ملی احمد شاه وبا دستور فرماندهان انگلیسی اداره می شد ویا  همان فرماندهان را هم وملکه انگیس گماشته بود ویا ارتش احمد شاه ودر شهرهای جنوبی ایراننیز چنین بود  وبا سر بازان هندی کمپانی هند شرقی ودر نصف شهر های ایرانی واداره میشد  وسربازان نصف شهر های دیگر شمال ایران هم واز اقوام روسی بودند ویا از قزاقهای روسها انتخاب می شدند  که بجای احمد شاه وتنها  تزارهای  روسیه وفرمانده اصلی آن ارتش محلی  بودند   که تبانی پنهانی هم وبا ملکه انگلیس داشتند ونیز بعد ازسر  کار آوردن رضا شاه  در ایران وتوسط انگلیسی ها  وهمان سربازان قزاق روسی پادگانهای بریگارد قزاق همدان  ویا پادگان بریگارد قزاق اردبیل ویا بریگارد قزاق تهران ویا مشهد را وبه پادگانهای رضا شای تبدیل کردند  واین بار نام "قشون ملی" وارتش پهلوی  رضا شاه وبر آن گذاشتند  ویا برخی از آنان هم وبصورت سربازان هندی پلیس جنوب ایران بودند  که ماموران قراول جاده های جنوب ایران بودند ویا نگهبانان چاههای نفت مسجد سلیمان وآبادان واهوازبودند  ویا پلیس هندی گمرگ بندر عباس ویا بوشهرو میر جاوه زاهدان بودند ولی این بار وبنام قشون ملی 18 پادگان رضا شاهی  وتابلو گذاری شده بودند    که با سر باز گیری اجباری سربازان فاقد قدرتش از دهات ایران  عجین شد وهمان ارتشی ها هم  وبا ایدئولوژی ویژه ای که داشتند ویا درپادگانهای عصر رضا شاه که  اختیارات  تصمیم گیری نداشتند ویا اختیاری در نگهداری ویا حمایت از رضا شاه ویا در دشمنی با او نداشتند ولذا  در تهاجم حمله انگلیسی ها و به خاک ایران حیرت مانده بودند  که چکار بکنند ؟ولذا  در سال 1320 شمسی 18و لشکر ملی رضا شاه فرو پاشید ! وتنها عنوان ارتش ایران عوض شده بودولی محتوایش چیز دیگری بود ومدل ارتشهای عربی خاورمیانه وشمال افریقا نیز وچنین وضعی را داشت که ارتشهای ملی آسیایی نامیده شده بودند   که افسران بالا رتبه انگلیسی وزیر نظر ملکه انگلیس واداره مخفی واطلاعاتی آنها را واداره می کردند  ویا بعد از فرو پاشیدن ارتش امپراطوری عثمانی وان نوع ارتشهای ملی عربی را بوجود آورده بودند ونظیر ارتش عراق بود ویا ارتش اردن وسوریه ولیبی ویمن وغیره بودند ونظیر مدل وساختار سازماندهی ارتش ایران دوره رضا شاهی را داشتند  ویا در جوامع دیگر پاکستان وبرمه وتایلند وهندوستان وسنگاپور واندونزی ومالزی وغیره نیزو چنین مدل تشکیلاتی  وجود داشت وملهم از الگوی نظامی گری لندن بود  که ارتشهای ملی آسیایی نامیده می شدند وبا آن مدل سیاسی انگلیسی طراحی شده بودند  ویا نقشه کشی شدهبودند   ویا ساخت وسازنظامی ویا تسلیحاتی شده بودند که با مدل ارتشهای امپراطوریهای قدیمی آسیا تفاوتهای ماهوی زیادی داشتند وفقط تعصبات ملی وقومی مردم آسیا را ودامن می زدند  وبهمین دلیل هم  "بینش فرهنگی امپراطوری اول تیموریان "وچنین نوع از ارتشهای باصطلاح ملی و  وابسته به غرب را مردود دانسته ومعتقد است که نمی توانند به خوشبختی اقتصادی وتجاری ملل  آسیایی منجر بشوند! ویا در ایدئو لوژ ی اشکانیان  نیز چنین تئوری بود  که در بیرون راندن ارتش های وابسته به اسکندر واز خاک اسیا کوشیدند  ویا در اید ئولوژی امپراطوری سلجوقی نیزچنین است ولذا  در بیرون راندن ارتشهای صلیبیون اروپایی واز خاک ترکیه آسیایی  کوشیدند و یا در بیرون راند ن اروپایی ها وازخاک  سوریه ولبنان وبیت المقدس آسیایی نیز وچنین مرام وایدئولوژی  راقبول  داشتند  ویا در برخورد با مسایل فرهنگی وتجاری وقومی سکنه اش  ویادر  امنیت مناطق  آسیایی وچنین اید ئولوژی سیاسی ودینی را داشتند ویا می اندیشیدند وبهمین دلیل واز نظر اقوام آسیاییها وامیر تیمور لنگ وتئوری اش برخلاف دیدگاه مورخین اروپایی ومفید تر از ملکه انگلیس بود  وزیرا  وی تنها یک فرد جنگجو نبود وبلکه پایه گذار یک نظریه قوی در  آسیا بود وتیموری که  از نظر  اید ئولوژی ومرام سیاسی وقران را حفظ بود ومثلا تیموری که حافظ قران خوان وتعجب از معلومات وی کرده بود که چگونه وی وبا هوش وفراست زیادش وقران را حفظ می باشد ؟ ودر حالیکه  60 سال  تمام ومرتبا در حال جنگ بود  ولی با آن مشغله فراوانش و می توانست  آیات قرانی را وبرعکس حافظ قرائت بکند ؟ویا برعکس حافظ قرائت  از انتهای سوره بکند   ؟ ویا برعکس وی واز  انتهای سوره های قران وبه اول سوره مزبور را حفظ کرده بود ولذا اغلب روحانیون اقوام مختلف آسیایی که دین حنفی را قبول کرده بودند وکثرتشان در آسیا ازهمه  فرقه های دیگر بیشتر بود واوراو بعنوان "اولوالامر آسیایی"خود  می شناختند  ولذا در تحلیل مسایل سیاسی واستراتژی جنگی نیز تیمور چنین بود که توانسته بود  در ایام زندگی خود وامپراطوری بزرگ آسیایی خودش  را وتحقق بدهد! ودر حالیکه امپراطورهای دیگر آسیایی ونتوانستند!  ویا در ایام عمرکوتاه خود وچنین موفقیتی را نداشتند! ولذا نظریه جاده ابریشم آسیایی تیمور نیزو چنین  بود   که موفقیت زیادی داشت   ودر حالیکه  تئوریسن ها وایدئولوگهای "سازمان تجارت جهان"ی غربی و چنین نیستند ویا در طی 80 سال نتوانسته اند وآنرا تحقق بدهند! ونیز باید اضافه بکنم که  بعد  از وقوع جنگ جهانی دوم وامپراطوری انگلیس ترجیح دادکه  امپراطوری عریان خودش  را ودر خاک  آسیا وبپوشاند وبلکه به "امپراطوری پنهان انگلیس "در بیاورد  ویا در سالهای بعدی  تبدیل بکند ولذا در جلسه پنهانی که سران لندن وبا لنین واستالین داشتند که قرار آن را گذاشته بودند  که بلافاصله با تسخیر بغدادواخذ نفت کرکوک وفروپاشاند ن امپراطوری عثمانی در خاورمیانه وتوسط انگلیسها  وآن دو نفر هم و ترتیب کودتا وبرعلیه تزارروسی را ترتیب بدهند که سهمیه خواهی از جنگ جهانی اول نکند  ویا ترتیب کودتا در پادگان شهر پطرزبورگ را داده ولذا در همان سال 1917م ونام ان "کودتای  ضد تزاری  "خود را وبا فریب "اقوام ایلیاتی آسیا "ونام "انقلاب اکتبر کارگران بی پول آسیایی " بگذارند وبقیه را هم بفرییبند! ویا در میان جوامع مختلف آسیایی ورواج بدهند !وهمان دو نفرلنین واستالین روسی هم وبرمبنای اسناد تاریخی ومدتی  در لندن وجلسه آموزشی در این مورد داشتند! ویاقرار گذاشته بودند که بعد از کودتای ارتش تزارها  در شهر پطر ز بور گ وپایتخت واقعی تزارها راو از خاک اروپا تغییر داده  ومکان پایتخت را واز پطرز بورک اروپایی و به شهر آسیایی مسکوبیاورند ویا در سال 1918 م بیاورند ویا با جمعیت تاتار نشین آسیایی کثیرش وانتقال پایتخت داده وبرای عوام فریبی از اقوام تاتار ومغول وترکهای  مدرسه نرفته آسیایی و سوء استفاده سیاسی کرده ونام مر ام سیاسی امپراطوری بزرگتر انگلیس را و "مرام کمونیستی "ملل گوناگون گذاشته وبا سوئ استفاده از بی سوادی عمیق روستائیان آسیا  ویا در 85 کشور آسیایی واروپای شرقی و85 عدد  حزب کمونیست آسیایی برویانند  که 70 سال تمام یکنوع "امپراطوری پنهان" بود ولذا با شعارحزب کمونیست تاجیکستان ویا اوزبکستان تاتار نشین ویا قیر قیزستان وقزاقستان وبقایای اقوام نژاد جوجی مغولها  ویا در افغانستان وغیره وبر اراضی تاتارها وترکهای آسیایی ومسلط بشوند!   ولذا مدت 60 الی 70 سال نیز  ومدل دیگری از امپراطوری پنهان انگلیسی وروسی راو در کشور های آسیایی بوجود آوردند! وبدین معنا که همان 85 ملت وبا "مرام حزب کمونیستی "آسیا وباز هم هنوز" ارتش ملی" خود را نداشتند وبلکه در سرتاسر آسیا وفقط یک ارتش وجود داشت  که فرماندهی آن هم وفقط در اختیار نظامیان قوم روس اروپایی نشین  بود وچرا که  باز هم ودر قالب "پیمان نظامی ورشو" وهر نوع تصمیم گیری نظامی ویا اطلاعاتی ویا انتظامی شهر های آسیا واز بقیه ملل سلب شده بود ونظیر امپراطوریهای سابق آسیا وتنها به قوم اروپایی روس داده شده بود  ویا به سران نظامی درجه گرفته از استالین وبرژنف وپوتین وموکول نظامی شده بود ودر تجارت ویا در نظام گمرگی نیز چنین بود ولذا همه اقوام آسیایی هیچ کاره شده بودند ویا با منافع گوناگونشان  هم وصرفا به منافع پیمان اقتصادی روس وبلاروس ملحق شده بودند  وهنوز هم وبعد از فروپاشی 22 ساله سابق واین بار هم چنین است ودر قالب "فدراسیون روسیه وملل هم پیمان با روسیه " عمل " می کند و تجارت اوراسیایی " هم وهمان ایده سابق امپراطوری روسی وانگلیسی را وتعقیب می کنند آ ودر حالیکه  اغلب اعضای پیمان نامه مزبور هم وآسیایی نیستند وفرماندهان نظامی وتجاری اتحادیه اوراسیا و از "ملل آسیایی "نیستند  واغلب از اقوام اروپای شرقی می باشند ! که در 100 سال اخیر وبا تبانی ملکه انگلیس وبرکلیه اقوام آسیایی و"سلطه تجاری" یافته اند ومائونیز  ویا بنیانگذار حزب کمونیست چین نیز که همدست آنها بودوبا این شگرد و بر نصف خاک تاتار ها مسلط شد ویا بر خاک مغول ها وتبتی ها واویغور های آسیا تسلط یافت ویا  باتبانی ملکه انگلیس واسلحه غرب بود  که ژاپنی ها را واز خاک خود ودر جنگ جهانی دوم بیرون کرد ویا از خاک چین   بیرون کردوبدون کمک تسلیحاتی غرب وقادر به بیرون راندن ژاپن از خاک چین نبود  ولی اکنون 80 سال است که دیکتاتوری نظامی وبر اقوام درون گروهی  چین می کند که از رژیم کمونیستها ناراضی هستند ویا دیکتاتوری تجاری وبرجاده های ابریشم سایر ملل آسیایی می کند  ودر حالیکه جاده ابریشم مزبوروهیچوقت درطول  تاریخ ودر اختیار دولت چین نبود !ویا در اختیار ارتش چین نبودکه اسناد تاریخی وآنرا نشان می دهد  وهرچند کالای ابریشم مزبور متعلق به قوم چینی ها بود ولی ابریشم گذر کننده از جاده مزبورهم  وهمیشه متعلق به اقوام دیگر آسیایی بود که آبشان با چینی ها ویک در "جوب" راه نمی رفت  ولذا همیشه در طول تاریخ آسیا واقوام کوچک مسیر جاده ابریشم و"تامین امنیت جاده مزبور را "به ارتش اقوام دیگرواگذار کرده بودند ! ولی تنها به ارتش اقوام  چینی آسیایی  واگذار نکرده بودند !وتا چینی ها وسوء استفاده نکنند ! ویا از جاده مزبور ویا از کوچک بودن قومیت آنان ودرمسیر  جاده ابریشم مزبور نکنند ولذاهمه اسناد  تاریخی نشان می دهد که جاده ابریشم مزبورسوئ استفاده نکرده ولذا  همیشه در طول تاریخ وهمیشه جاده ابریشم ودر اختیارارتش  هخامنشی ها بود  ویا در اختیار ارتش اشکانی وارتش ساسانی بود  ویا در اختیار ارتش عرب آسیایی بود  ویا در اختیار ارتش سلجوقی وارتش خوارزمشاهی وارتش مغول وارتش تیموری وارتش افشاریه وغیره بود وتنها ارتش چین ودر 70 سال اخیرو برناحیه کوچک  شرقی جاده مزبورو تسلط یافته است  که باز هم اقوام اویغور ویا مغول مسیر جاده مزبور هم وناراضی از این عمل چین می باشند! ویا ناراضی از مدیران سازمان تجارت جهانی هستندکه چنین تبعیضی را ودرمورد قوم مغول واویغور وافغانی ها وتاجیک ها وکشمریها وتبتیها انجام داده است ودر حالیکه تجارت جاده مزبوروصرفا محموله ابریشم نبود  ویا  صرفا تجارت ابریشم چینی نبود که از بیسوادی تجاری مطبوعات جهان ونهایت سوء  استفاده را کرده ویا دولت چین واز بیسوادی مطبوعات می کند ودر این راه برمردم افغانستان واویغور وتاجیک مسیرجاده  مزبورو ظلم می کند !ودر حالیکه بخش اعظم جاده ابریشم هم و متعلق به سکنه فقیر وبدبخت افغانستان است  ولی بخاطر فشار چین وروس بر خودشان وهیچ گونه نفعی  از ان جاده ندارند ویا سکنه بدبخت افغانستان واز درامد جاده خاکی خودشان واستفاده نمی کنند  وچراکه چین وروس وانواع فشار های رسانه ای وفشار های سمیناری به آنها می آورد که به فقر شدیدترآنان ومنجر بشود  ویا بدتر از اکنون بشوند  ویا دچارشان بکنند وروسای انگلیسی سازمان تجارت جهانی هم وهمدست سران چین وروس هستند  ویا بعد از تحمیل 70 سال اقتصاد تجاری وفنی وبر اقوام گوناگون آسیایی وهمیشه سلطه اقتصاد شانگهایی راو بر ملت فقیر افغانستان می پسندندودر حالیکه اغلب اقوام آسیایی اویغور ویا قیر قیز ویا تاجیک ویا تنقوت های تبتی ویا اقوام افغانی ودر مورد اقتصاد کمونیزم آنان  ومقاومت کرده بودند ویا هنوز هم می کنند ودر حالیکه غرب در اوایل  پذیرفته بودند  که اقوام آسیایی وامپرا طوری اتحادیه جماهیر شوروی را ودر عصر گورباچف کاملا به فروپاشی دچار بکنند ولی بعدا همان غرب پشیمان شد ولذا پوتین را ودر امتداد جانشینی یلتسین وتقویت کرده  وتا بربقیه وظلم دوباره بکند! ویا با شگرد تازه وبنام "اقتصاد اوراسیایی "خود را وعلم دو باره بکنند ! که یک نوع امپراطوری نظامی وسیاسی روسای نظامی روس است  وقبلا هم بر 120 حزب کمونیست آسیایی واروپای شرقی \اکم شده بودند  که بعد از فروپاشی دیوار برلین ویا با فرو پپاشی اقتصاد حزب کمونیست آلمان شرقی وکم کم رو به زوال می رفت ویا در حدود سالهای 1992م رو به زوال می رفت ولی باز سردمداران نظام انگلیسی ونظیر ماگارت تاچر وغیره ودر صدد برآمدند که  "گات" سابق را ودوباره احیاء وزنده سازی ووبزرگتر بکنند که گات مصوب سال 1947م بود ویا در  عصر جنگ سرد وتنها 23 عضو متفرقه  داشت ویا  جذب کرده بود ویا در نقاط مختلف جهان داشت  ولی همان مارگارت تاچر انگلیسی و بعد از کاهش قدرت گورباچف ودر صدد فرهنگی جدید بر آمده بود  واین بارو تز "اتحادیه تجاری اروپا"راودر قالب  Wtoویا (سازمان تجارت جهانی وبا عضویت افراد بیشتر را زنده کرد ) ویا در سال 1995 م را بوجود آوردند  ویا بعد از فروپاشی دیوار برلین راو مطرح کردند وسپس برای ملل آسیایی هم که از احزاب کمونیسم آسیایی می بریدند وهمان تز "اتحادیه های اقتصادی منطقه ای را دادند  ونظیر اتحادیه تجاری اکو( وبرای عضویت کشور   آسیای مرکزیبود  ) ویا اقتصاد "آ سه ان أن "را و برای عضویت کشور های جنوب شرقی آسیا را مطرح کردند ویا "آقتصاد شانگهای را  ( در اقتصاد چین ودولت ها مطیع آن دولت را )ومطرح  کردند  ونیز "اقتصاد اوراسیا" را وبرای روسیه وقزاقستان وبلآروس وارمنستان را ) را مطرح  کردند  وبنام "اقتصاد خصوصی سازی" ماگارت تاچروهمتای ریگان امریکایی اش بود ودر جهان رواج دادند  ویا تز ایجاد "مناطق آزاد تجاری "وبرای 220 کشور جهان را ومطرح کردند  ویا اقتصاد تجارت آزاد وبا  ایدیولوژی جدید سازمان تجارت جهانی را مطرح کردند ویا تجارت ترجیحی وگمرکی میان اقوام را در سازمان تجارت جهانی جدید رابنیانگذاری کرده  وبجای سازمان بازرگانی جهانی  "گات" سابق ویا در سال 1947م  ومطرح کردند ولی این بارعنوان  "سُازمان تجارت  جهانی " را وبرروی آن گذاشتند که اید ئولوژی مشخصی نداشت ویا با مرامهای متضاد ملل مختلف "شفته ریزی ساختمانی  شده بود  وبنام سازمان ,wtoبوجود آوردند که از سال 1995م الی 2011م و دوام آورد که بدلیل پوچی مرام تجاری اش وترامپ وبا خروج از" نفتا" واتحادیه های تجاری مختلف چین واروپا وقالب بندی پوشالی آن را بهم ریخت ودر حالیکه تازه پا گرفته بود ولی تئوری تجاری مبتذل وکم دوام داشت  که در مدت مزبور عمرش بسر آمد ولی  بجای 23 عضو گات سابق واین بارو در فاصله 16 الی 20 سال وحدود153 ملت جدید وجذب سازمان تجارت جهانی شده بودندکه معلوم نبود ک چهار چوب اش چیست ؟ ولی در طی همان 16 سال هم وبه پوچی ایدیولوژی تجارت جهانی مورد ادعایشان ونایل آمدند ویا به عدم توانایی اش وبرای رونق تجارت ملل آسیایی واروپایی وامریکایی پی بردند! ولذا در سالهای 2010  والی 2011 م سر دمداران همان تجارت جهانی وبه افتضاح بودن تئوری آن سازمان تجارت جهانی پی بردند وبهمین دلیل هم  ابتدا  جانسون ونخست وزیر انگلیس واز آن سیستم بیرون آمد که با مفهوم برگزیت " واز اتحادیه تجاری اروپا " خارج شد وسپس ترامپ  ویا ریاست جمهور امریکاهم  وبا تز خروج از "اتحادیه تجاری نفتا "و اقتصاد کشورهای امریکای شمالی وکا نادا هم  ویا ازاتحادیه  تجارت ترجیحی وبا مکزیک خارج شد ویا از اتحادیه تجاری اروپا وچین خارج گشت  وکوس رسوایی تجارت جهانی 500 ساله اقوام اروپایی وزده شد ویا رسوایی تجارت با  ملل اسیایی وملل امریکای لاتین واز بالای بام کاخهای ریاست جمهوری امریکا وکاخ واگینکهام انگلیس زده شد ویا  برروی  زمین انداخته شد وبهمین دلیل وصورمختلف  سه گانه امپراطوریپنهان  انگلیس ودر خاک آسیا وحدود 120 سال  است ویا بعد از جنگ اول جهانی می باشد  ولی با خروج نظامیان امریکا واز پادگان  بگرام قندهار ودیگر اقتدارش تمام شده است ! ودر حالیکه با بحران افغانستان ودیگر نمی توانند  جاده ابریشم ودر حوزه دره جیحون افغانستان را وباز نگه دارند! ویا برای تجارت ملل مختلف وباز نگه دارند ولذا پوچی ایدیولوژی خود را ولمس می کنند! ویا در برابر اید یولوژی امپراطوری اول تیموریان در افغانستان را وحس می کنند که کمپانی هند شرقی وبه ناروا ودر 500 سال قبل وپایتختی هرات  آنان را فرو پاشانید ویا هرات تیموری که در کنترل بهینه وعاقلانه جاده ابریشم کوشا بود  ویا در جغرافیای دره های افغانستان ولیاقت خود را ونشان می داد  ولی رفتن نظامیان مسیحی آمریکا واز خاک افغانستان ویا بعد از گذشت عمر 500 ساله کمپانی هند شرقی ودر آسیا ویک نوع نشانه ای واز سقوط اید ئولوژی  نظامیان پرتغالی واسپانیا یی وفرانسوی وانگلیسی وامریکایی مسیحی ودر آمدن به خاک آسیا بود ویا جهت تجارت موفقشان با مردم آسیا بود که آمدنشان به آسیا وبه قصد تجارت و درحدود  500 سال قبل بودکه هرات تیموریان هم در همان تاریخ وبا توطئه آنان فرو پاشید  که بخاطر تز تجارت تاجران عمده ونیزی  وجنوا یی بود ویا در تجارت مستقل با  اقوام آسیایی  بود ویا در تجارت با اقوام سرخ پوست امریکا ی لاتین بود که این قاره را کشف کردند وهمین بهانه تجاری بودکه فقط 500 سال  قبل ونظامیان قاره اروپا را وبر سکنه دو قاره بزرگ آسیا وامریکای سرخ پوست ومسلط کرد ویا سکنه این دوقاره بزرگ جهان را بدبخت کرد ویا فقط به نفع ثروتمند شدن سکنه اروپا وبر عکس به فقر وفلاکت فرهنگی دو قاره منجر شد ولی  سقوط پادگان بگرام و به معنی سقوط تمدن نظامی وتجاری سکنه اروپا بود ویا در خاک دو قاره بزرگ آسیا وامریکای سرخ پوست بود  که به ابعاد مختلف آن ودر مقاله قبلی ام اشاره کرده ا م که سقوط تمدنها واز نظر "علم مردم شناسی" ویا "علم ژئوپلیتنیک" آسیایی وچگونه اتفاق می افتد ؟که دانشکده های اروپایی ودرطی  220 سال تاسیس  خود وبه آن پی نبرده اند !ویا این نوع مکانیزم مردم شناسانه را و درست درک نکرده اند! ولذا شناخت غلط به مدیران شرکت های اروپایی داده اند ویا در مورد اقتصاد مردم آسیا داده اندویا در مورد مردم شناسی آسیا داده اند ویا در مورد نهاهای سیاسی وجغرافیا یی ملل آسیایی وامریکای سرخ پوست داده اند که تحلیل غلطشان باعث شده است که امروزه وسقوط تمدن 500 ساله اشان ودر خاک اسیا بوجود آید ویا در خاک امریکا ی سرخ پوست نیزو چنین می باشد ! که قبلا کشف امریکا وتوسط کریسف کلمب ودر  سال 1492 م بود ویا کشف اقتصاد کشورهای جنوب شرقی آسیا هم وتوسط نظامیان پرتغالی اروپا ودر همان تاریخ وبنام "آلبو کرک "پرتغالی بود ویا در سال 1511م بودوبعلاوه در سال 1513م هم ونظامیان پرتغالی وبه همراه کالای تجاری اشان وبه سوی کانتون چین ویا به جزایر ملوک رفتند ویا "واسکودوگاما "نیز وراه دریایی هندوستان را وکشف کرد  ونیز در همان تاریخ ودوباره  پیروان  حمله اسکندر مقدونی به خاک آسیا  "ویا به خاک امریکا وهمچنین حمله به خاک امریکای لاتین را هم شروع کردند   که این بارو بجای نابودی امپراطوری هخامنشی های عصر اسکندر که در 2280 سال قبل اتفاق افتاد واین بار نظامیان اروپایی عصر  500 سال قبل ونابودی امپراطوری آزتک ویا امپراطوری مایا ویا امپراطوری اینکا را ودر خاک امریکای سرخ پوست را وهدف  خود قرار داده بودند ونیز در آسیاهم ونابودی امپراطوری تیموریان هم قربانی چهارم خود می دانستند  ویا بجای نابودی امپراطوری هخامنشی دوران قبل واین بار نابودی امپراطوری اول تیموریان را وهدف خود قرار داده بودند    ودر همین راستا بود که امپراطوران شهر هرات افغانستان وقدرت خود را ودر 500 سال قبل باختند  وبعلاوه نظامیان اروپایی مزبور  وجهت نابودی سربازان امپراطوری آزتک ودر سال 1497 وارد خاک امریکای شمالی شده  ویا نظامیان دیگرشان هم  وبه رهبری" بالبوا"ودر سال 1513م وارد پانامای آمریکا شده ویا همان نظامیان اروپایی وبا رهبری "پونس دلتون" وسواحل فلوریدا را وتسخیر کردند ویا " کورتز" نخستین گام را وجهت نابودی آمپراطوری آزتک ودر سال 1519م  برداشت  ونیز "دل کانو " هم   وفتح سرزمین "امپراطوری آزتک" را وتکمیل کرد و"رازانو" هم وخلیج نیویورک ویا هودسن را گرفت ویا  "سوتو"هم ودر سال 1539 وخلیج کالیفرنیا را واز سرخ پوستان گرفت و"پیثارو" هم ودر سال 1532 م و"امپراطوری اینکا را  ودر نواحی جنوبی تر و هدف خود  قرار داده بود  ونیز همان نظامیان اروپا هم ودر 500 سال قبل نیز و نابودی تمدن امپراطوری دوم تیموریان را ودر آسیا در نظر داشتند که می توانست مانع حضور آنان در خاک آسیا بشود ولذا امروزه نوادگان تیمور ویا نوادگان بی شمار قبیله ترک برلاس وی وامروزه در صدد احیائ امپراطوری دوم آسیا هستند  ویا به سکنه امریکای سرخ پوست هم ویاد خواهند داد  که چگونه "امپراطوری دوم آزتک ویا اینکا را ودرخاک  امریکا واحیائ دوباره بکنند! ویا با شالوده بندیهای سیاسی وفنی نوین بکنند! ویا در این دوقاره بزرگ جهان و"باز سازی فرهنگی" بکنند ! ویا تمدن نظامی مهاجم اروپا وبه دو قاره آسیا وامریکا را وبه مرحله تمدنی 500 سال قبل وبرگردانند! که دیگر  برای ساقط کردن تمدن دیرینه آسیا وعمل نکنند !ویا شهر هرات افغانستان را واز امپراطوری اول تیموریان نگیرند ! ولذا  امروزه بسیاری از درس خوانده های آسیایی که کثرت یافته اند به این نتیجه فرهنگی  رسیده اند که باز گشت به گذشته نظامی خود ویا به گذشته تجاری وگذشته قومی وگذشته تمدنی خود و یا به گذشته تشکیلاتی اشان  وممکن می باشد  !ویا تنها راه نجات آنها واز فقر وبدبختی هاست ؟ که  تمدن وفرهنگ 500 سال گذشته اروپایی هاوبرایشان ببار آورده است ! واز این راه وبه  اقوام دو قاره آسیاو واقوام سرخ پوست آمریکایی ظلم کرده اند !   ومن فضاحت  تمدن500 ساله اروپایی هاو درخاک آسیا راوقبلا  شرح داده ام  ویا در بن بستی که برای  جاده ابریشم آسیا وتجارت  آن ببار آورده اند را وگفته ام  ویا به گمرک های محلی که ببار آورده اند ؟ ویا در فهم فرهنگی گمرک اشتغال زا  که شرح دادم که همگی از  تئوری ایدئولوژیسین های بنیانگذار تمدن 500ساله اخیر اروپا نشا ت می گیرد  ویا مقوله های دیگر نیزو  چنین است وبغیر از بن بست تجارتی و بن بست سیاسی وبن بست فنی ومحیط زیستی آنان هم  وبرای اقوام متعدد آسیایی وامریکای لاتین  نیز  مضر است  ومثلا در نهاد های سیاسی خلق احزاب پوپولیستی ویا مجالس پوپولیستی ویا خلق رسانه های پوپولیستی است که در دهه های اخیر ودنیای سیاست را ودر اروپا وجوامع دیگر وبه لجن کشیده است !ولذا دیگر جنبه  فرهنگ پذیرانه وبرای جوامع دیگر ندارد وبعلاوه در دنیای تکنولوژی وحفظ محیط زیست هم وچنین وضعی دارند  ویا با تکنولوژی 500 ساله اخیر اروپا وجهان را به بن بست کشانده اند    وبهمین دلیل است که معترضین  به تمدن تکنولوژی 500ساله مخرب  اروپا ودر گلاسکوآنگلستان  جمع گشتند که به همه جهان بگویند ویا به عنوان تکنولوژی غیر بهینه وتحمیل صنعتی اروپا واعتراض بکنند ویا  در اعتراض به بنیانگذاران تکنولوژی مخرب انگیسی ها واز همه نقاط جهان آمدند وتنها در گلاسکو وبه عنوان  از شهر های انگلیس و جمع شدند که پایه گذار کار خانه های  دود زا وصنعت فسیلی ودر 500 سال قبل بودوتا  وبه بقیه  جهان هم بقبولانند وتنها همین رویه صنعتی مخرب راو یاد نگیرند!  ومتقابلا آنها هم وتنها در این شهر گردهم جمع گشتند  وتا فریاد اعتراض 21 هزار هیات نمایندگی واز نقاط مختلف جهان را وبه همه  اعلام بکنند !ویا فریاد اعتراض 4000 رسانه ومطبوعات نقاط مختلف جهان را وبه آنها اعلام بکنند! ویا فریاد اعتراض 14 هزار ناظر ویا  100 تن از سران جهان راو به آنها ودر تجمع گلاسکو اعلام بکنند ونیز تظاهرات مختلفی هم که در خیابانهای انگلستان  که براه افتا دوآنها تمدن تکنیکی آفریده شده انگلستان را ومقصر می دانند ویا اشاعه صنعتی اش در قارهای دیگر جهان راو مسبب انواع جنگل سوزیهای چند سال  اخیر جهان  می دانند ویا مسبب صد ها سیل های ویرانگرمی دانند!  که هزاران شهر ویا آبادی جهان را نابود کرده است  ویا در 10 سال اخیرو ویران کرده است ویا مسبب هزاران زلزله می دانند که با تکنولوژی تخلیه آبهای زیر زمینی وسستی دشت ها وبوسیله تکنولوزی ارو پایی و خانه میلیونها انسان فقر و نابود می شوند  ویا تکنولوژی صنعتی اروپا وبه رهبری انگلستان را ومسبب صد ها طوفان مهیب می دانند که در 14 سال اخیرو خانه میلیونها سرخ پوست امریکا را ونابود کرده است ویا خانه های رنگین پوستان  آمریکای شمالی ویا نواحی دیگر را وویران کرده است! ویا دکل ها ی برقی را انداخته  است ویا تاسیسات شهری آنها را ونابود کرده است  ویا امریکا را به کشورنیمه  ویرانه ودر تمام استانهایش تبدیل کرده است ! وتمدنی می باشد  که فرهنگ صنعتی اروپا وبه چند قاره تازه اکتشاف  یافته کشانده است !ویا اقیانوس آرام را و"نا آرام "کرده  است ویا اقیانوسی که قبلا بخاط بزرگی اش ویک نوع اقیانوس کاملا آرام بود ویا  در قرنهای متوالی و "آرام "بود ولی بخاطر تمدن صنعتی احمقانه اروپایی ها و"نا آرام "شده است وِیا  در 15 سال معاصر وبیک "اقیانوس نا آرام "تبدیل شده  است ویا پدیده ای بنام خاصیت "آب وهوایی نینایی اقیانوس آرام "را وپدید آورد ه است  ولذا ساحل ویا سکنه اغلب  قاره ها را وفرو می کوبد ویا باعث ذوب شدن انواع یخچالهای قطبی شده ویا باعث گاز گلخانه ای وتمدن صنعتی اروپا می باشد ویا کارخانه های مازوت وذغال سنگ فولاد سازی ا ش  است که مسبب شده ویا  باعث شده که آب و هوای جهان ودر همه کشور ها وبهم بخورد ویا حدود یک ونیم درجه گرما را بالاببرد که عواقب وخیم وبرای استراحت ویابرای  رفاه ویا امنیت تنفسی دارد ویا برای نظام  سکونتی همه شهر های جهان ودر بر دارد وهمگی این نوع از عیوب مهیب  وجهان راتخریب می کند  وهمگی مخلوق تکنولوژی تمدن غرب اروپایی می باشد  ونیز تمدن علمی اروپا نیزچنین است  وبا پیدایش دانشکده های مردم شناسی وجغرافیایی ویا علوم سیاسی وعلوم فلسفی نژاد پرستانه  وهمراه می باشد  ویا با علوم پزشکی ویروس سازانه کرونای انگلیس اروپایی همراه است  که علوم مخرب وبرای اقوام قاره های متعدد جهان ساخته است  ولذا اقوام آسیایی ویا قاره های دیگرجهان  وخواهان باز گشت به فرهنگ وتمدن گذشته خودهستند ! ویا با سازماندهی جدید ونوساز وبرای اقوام آسیایی واقوام رنگین پوستان امریکایی هستند  وچرا که  تمدن ویا فرهنگ اروپا ویا احزاب ویا دانشکده هایش ودیگر قادر به خلق ونو آوریهای مفید  نیستند ولذا اقوام آسیایی وتکیه به فرهنگ خودشان را وبهتر از ایده ها ونظریات علمی وسیاسی وتجاری واقتصادی  اروپا می دانند ویا بهتر از تفکرات 500 ساله اخیر اروپا می دانند  ولذا افکار وعقاید دانشمندان آسیایی  خود را وبهتر از  همه مکاتب فلسفی ویا مکاتب اقتصادی ونظریه بافان سیاسی اروپا می دانند ومثلا بهتر از  نظریات  مارکس آلمانی  وبنیانگذاراحزاب کمونیست خونخوارآسیایی می دانند   ویا بهتر از افکار هایدگروبافنده افکار فلسفی احمقانه  می دانند  ویا بهتر از نظریات ادام اسمیت وریکاردو اروپایی  می دانند که بافنده اقتصاد فقر آوراست  ویا بهتر از عقاید فروید اتریشی وبنیانگذار روان کاوی مالخولیایی می دانند  ویا افکار وادبیات سعدی وحافظ را وبهتراز افکار  برشت وتولستوی وچخوف ادبیات پردازهرج مرج گرایانه می دانند ویا "عقاید نظم آور سیاسی نظام الملک وبیهقی را  در تاسیس امپراطوریهای اسیایی وبهتر از عقاید سیاسی منتسکیو وبنیان گزار قانون اساسی های پوپولیستی جهان می دانند  ودر فیزیک نیز وعقاید گذشتگان خودشان را وبهتر ازنظریات  انشتین فیزیکدان وبنیان گذار بمب اتمی می دانند که مخترع موشکهای اتمی کره شمالی ویا چین وقزاقستان وروسیه  است  ویا عقاید گذشتگان خود را بهتر از افکار  ماکیاول اروپایی ودر علوم سیاسی می دانند که بنیانگذار نهاد های سیاسی فریب کارانه در جهان است ویا نظریات جغرافیدانهای فرانسوی وآ لمانی را قبول ندارند  که به جغرافیا ی  آسیا وبه ژئو پلیتیک آسیا وبعنوان مستعمره اروپایی  ها ونگرش جغرافیایی داشتند  ویا مارگرت مید ومالینوفسکی ویا انسانشناسان دیگر ودانشکده های اروپایی را قبول ندارند که به اقوام دیگر آسیا واسترالیاوآمریکای لاتین وبعنوان اقوام وحشی ویا اقوام ابتدایی می نگریستند ولذا عناوین کتابهای مردم شناسانه آنهاوحکایت از این امر دارد که بدلیل اختصار مطلب وآنها را ذکر نمی کنم   ودرنهایت مدیران  شرکت ها بزرگ اقتصادی جهان را هم وبه اشتباه عملکرد واداشته ویا با تکیه به نگرش فرهنگی متفکران مزبوروصنعت مخرب  ساخته  می شود  ویا با تکیه به نظریه بافی های اروپاییها  ودر خدمت رسانی  عمل نکرده  ویا فواید شرکتی واقتصادی وبه اقوام آسیایی تولید نکرده اند   ویا با سکنه امریکای رنگین پوست نیزو چنین عمل کرده اند ویا با سکنه استرالیا نیزو چنین عمل کرده اند  وچرا که از عناصر فرهنگی و اجزائ فرهنگی وتکنیکی وتمدن 500 ساله اروپا ومعجون مخرب فرهنگی آفریده اند ویا معجون تکنیکی غیررفاه آوروو برای اقوام دیگر جهان ساخته اند  ویا تکنولوژی مبازره کننده با سیل وجنگل سوزی نساخته اند  ویا صنعت غیر فسیلی نساخته اند  ولذا  صنعت ارمغانی آنها وبه قاره های دیگر جهان  ومخرب می باشد  وبه تخریب قاره های بزرگ جهان ومنجر می شود  ویا بطور ناشیانه می پردازند

وآری امروزه بنا به نقل کتاب اشپنگلر ودر کتاب "تمدن غرب اروپایی و به انحطاط تمدنی خودش" رسید ه است ودیگر دانش فنی ویا دانش سیاسی ویا دانش مردم شناسی وجغرافیایی آنها نیزو چنین است   ویا عمل کرد فواید دانشکده ها واندیشکده ها ونظریه پرداز ها ومطبوعاتشان نیزو چنین است  و"کارکرد مفید" وبرای اقوام قاره های دیگر جهان ندارد وتا بقیه هم و فایده ببرند ولذا تبعیت از  آموزش وفرهنگ پذیری وتمدن فنی وسیاسی اروپایی ها ومضر است وبقیه را  هم  وبه عصر انحطاط ماقبل رنسانس اروپا وعصر انگیزاسیون ماقبل 500 سابق عقب می راند  وپس بهتر است که  به احیاء وبازسازی فرهنگ جدید خودشان وبیندیشند ویا به فرهنگ ضروری وبرای اقوام قاره های خود بیندیشند ویا چاره جویی بکنند  وتا از بحرانهای سیاسی واقتصادی ومحیط زیست معاصرو نجات بیابند !

ودر ادامه مطلبم به تشریح سازمان راهداری تیموریان می پردازم که آنها در تئوری عصر تیموریان  ونظریه وتئوری تجاری خاصی داشتند ویا سیاست خاصی وبرای نظم دادن به جاده های گذر گاهی ابریشم آسیا داشتند ویا سازماندهی تشکیلاتی وسلسله مراتب قدرتشان ودر جاده های تجاری آسیا وبر اساس فرمول بندی وتئوری اجتماعی وحقوقی خاص بود    ویا با همان اصول تئوریکی خود وبه تنظیم سیاستهای گذر کاهی کاروانهای تجاری می پرداختند واسیر تئوریهای گمرکی غرب نبودند ویا در جاده های مهم آسیایی می پرداختند ولی متاسفانه ما امروزه وگرفتار نطریه ها ی مردم شناسنانه وتجاری غربی ها شده ایم ونظیر تفکر بواس ویا مالینوفسکی ویا غیره شده ایم که تصور اقوام ابتدایی واز اقوام دیگر جهان داشتند  وما نیز  از دریچه دیدگاه آنان وبه راهداران وداروغه های عصر تیموریان وجاده های آسیایی می نگریم ویا بعنوان یک مشت قبایل تاتارابتدایی و فاقد دانش می نگریم  ومثلا از نوع اقوام وحشی وابتدایی جهان بودند  که هیچ گونه تئوری ویا اندیشه معقول ودر تنظیم سیاست جاده های ابریشم آسیا نداشتند ویا به نقل کتاب رنه گروسه  وتنها " امپراطوری صحرانوردان " را بلد بودند  ودر حالیکه از نظر علم مردم شناسی واقع بینانه چنین نیست وتفکر 700 سلاله  ماقبل آنان وعاقلانه  تر ازتفکر ومستشاران گمرکی بلژیک وفرانسوی وسوئدی عصر قاجاریه بود که نظام گمرک دوره قاجاریه راو ساختند ویا به کارمندان گمرک وراهداری ایران وآموختند  که با اخذ الگوی اداری گمرک ویا بندر داری ویا گاراژ داری دیمی واشتغال ایرانیان معاصر ونابود شده است ویا مدل انبارداری  تملیکی ایرانیان  واز مدل تشکیلات انگلیسی تحمیلی وبر مظفر الدین شاه قاجار گرفته شده است   که بحران عمیقی وبر داد وستد وتجارت ایرانیان معاصرگذاشته  است  ودر حالیکه بوروکراسی اداری وتشکیلات راهداری وجاده داری داروغه های عصر تیموری آسیا وبهتر بود  ویا در کنترل بار وبار نامه شتران وشتر داران جاده ها وبهتر بود !ویا در کنترل قاطر داران جاده های مزبوربهتر بود  ویا در صدور جواز عبورومرور  وبرای آ نها بهتر بود ویا در گزارش تجاری راهها وبه وسیله پیک یامخانه ها وتشکیلات اداره برید عصر تیموری وبهتر از گمرک اینترنتی امروزین بود ویادر  تهیه گزارش جواز دهی  بعدی اسیا وجهت عبورکاروان بعدی وبهتر بود  ومثلا از نظارت یک یامخانه وبه یامخانه بعدی جاده ابریشم وگزارش می شد ویا به وسیله روشن کردن دود آتش وجواز دهی  خبر داده می شد ویا برای پست راهداری بعدی می شد  ویا به وسیله پیام جاسوسان کبوتری انجام می شد  که امروزه کبوتر اینترنتی توییترنامیده می شود   وامروزه آموزه های  اینترنت واقتباس فرهنگی از شیوه آنان است ویا جواز صدور اقامت و در محوط یامخانه بعدی جاده ابریشم است  ویا تامین علوغه مجانی ویا اسب مجانی می کردند ویا در جاده ابریشم وبرای دام گرسنه وتلفات دامی کاروانها تامین می کردند  که در جاده مزبور وعلف نمی یافتند ولی در یامخانه های عصر تیموری انبار شده بود که در لغت ترکی و به معنی مکان "خانه یم  "است ویا یام لغتی است ویا "خانه علوفه " است  ویعنی علوفه مجانی وبرای شتران بود ویا در دره های بدون آب وعلف دره های هندوکش افغانستان بود ویا درجاده ابریشم ودر  صحراهای خشک وخشن وفاقد علف صحرای تیک لاماکان بود ویا تعلیف علوفه و در "یامخانه ها" وبرای کاروانیان می نمودند  که نشان از فرهنگ بالای آنان داشت که بهتر از متفکران "وزارتخانه  گردشگری امروزین "می اندیشیدند  ولی متاسفانه مردم شناسان دانشکده های مردم شناسی انگلیسی  وآنان را انسان های وحشی فاقد دانش می دانند که در ک علمی ویا معرفت شناسانه وبه فرهنگ پیشرفته راهداری واداری  آنان ندارندویا در عصر تیموریان آسیا نداشتند واین امر از نادانی عمیق آنان ونسبت به دانش واقع بینانه مردم شناسی نشات می گیرد والاکتابهای آنچنانی ودر مورد اقوام آسیایی واسترالیایی ویا امریکای لاتین نمی نوشتند ویا تدریس در دانشکد ه های اروپایی  نمی کردند که من بخاطر اختصار مطلب وعناوین کتابهایشان را واسم نمی برم  وآری اجازه اقامت کاروانیان و در یامخانه های عصر مغول وجالب است  ویا در عصر تیموری وجالب  است که علوفه ویا آب ویااجازه  اقامت  مجانی ویا نیمه مجانی داشتند  ولذا هرکسی که شغل نداشت ومی توانست که به آسانی وبه تجارت در این جاده ابریشم بپردازد!  ولذا برای آنهاونظیر امروز وایجاد درد سرو برای کاروانیان تاجرو معقول نبود که در دره خطرناک جیحون کالا بردنشان وبدون علوفهوغذای انسانی  باشند که بخش مهمی از جاده ابریشم بود ودر حالیکه هتل 5 ستاره گران قیمت امروزین هم نداشتند   ویا در صحرای مخوف وده روزه تیک لاماکان حرکت کالایی می کردند   که مارکوپلو اسم برده است ویا نظیر امروز وبرای کامیونهای بارشان وپمپ بنزین سوخت لازم هم گاهی ندارند   ولذا درک این نوع از مسایل ومعضلات راهداری جاده ابریشم وسخت است ویا وبرای مطبوعات اروپا وامریکاسخت است  ویا برای پرسنل دانشکده های تجاری غرب وبسیار مشکل است !ولذا فهم فرهنگی غلط از سیتسم راهداری تیموریان دارند وبهمین دلیل  انان را ودر کتاب رنه گروسه "وامپراطوری صحرا نوردان "ذکر  کرده اند  که از علم تجارت وراهداری وچیری نمی دانستند  ودر حالیکه امپراطوری همان صحرا گردان ودانا ییخاص داشت   ویا در دل جاده های سخت کوهستانی آسیا ویا در دل دره های مخوف آسیا طی مسیر میی کردند ولذا برای شتران واسبان اقوام مختلف آسیا وآنها علوفه ونان وآب وغذا وهیزم آتش گذاشته بودند که مایل به اشتغال تجارت گونه با اقوام دیگربشوند  ویا  با مسافت 5000 کیلومتر آنطرفترراه بروند  ویا در تامین امنیت جاده های  مزبورو امن باشند   ویا از دزدان بیابانها ویا از نداشتن علوفه دامهایشان و امن بمانند  ویا از تلف شدن در سرمای سخت ودره های برفی و امن بودند  که کارمندان غربی امروزین ونمی توانند  وتا همان رفاه ویا امنیت ویا تغذیه را وفراهم بکنند که گزارش روزانه اغلب مطبوعات معاصر وچنین است ومثلا بعنوان مثال واینجانب یکی را وذکر می کنم که در یکی از ایام نوروزاتفاق افتاد  ویا با برخاستن طوفان دریایی بود ویا در وسط دو شهر بندر عباس وقشم بود که در عید نوروز وحدود 60 هزار مسافرو ده روز تمام ودرجزیره  قشم سرگردان بودند ونه آب  داشتند ونه نان ونه محل اقامت در شهرمزبور داشتند که  بخاطر  شیکی شهر قشم و موقتا به آنجا رفته بودند  ولی بدلیل طوفان دریایی وراههای برگشت هوایی وزمینی ویا در یایی به بندر عباس وبسته  شد  وآن هم  ودر عصر استانداران درس خوانده معاصربود  ویا در عصر سر دمداران اداره کننده شرکت نانوایها  بود ویادر عصر  فروشندگان بلیط مسافرت  بود که اغلبشان  لیسانس  داشتند ولی در برخورد با معضل مزبور ونمی دانستند  که چگونه عمل بکنند؟ ویا  چگونه ودهها هزار مسافر بیخبر واز مخمصه را ودر عصر اینترنت وعصر رادیو وتلویزیون ونجات بدهند ؟ ولذا این امر نشان می دهد که اینترنت ویا درس خواندن بی هدف ودر دانشگاهها وخاصیت آن چنانی ندارد! ویا ساختن هتلهای شیک ودر شهر ها وفرهنگ ویا تمدن اداری ویا  نظامی پیشرفته راو نشان نمی دهد! ویا  به درون آن جامعه ونمی کشاند که رهاورد تمدن 500 ساله اروپاییها می باشدکه  در بوروکراسی اداری ونظامی جوامع معاصر آسیایی وبوجود آورده اند   ودر حالیکه فرمانداران وداروغه های عصر تیموری وعاقلانه عمل می کردند  ویا براحتی واجازه عبور از یک یامخانه وبه یامخانه بعدی را ومی دادند ویا به مسافران بی بضاعت واجازه اقامت مجانی می دادند  ویا اجازه تهیه علوفه ودر آن یامخانه ها را داشتند ویا تامین امنیت ودر بیابانهای مخوف را داشتند ویادر  دره های عمیق را  داشتند ویا بدون ترس از راهزنان مسلح وغیره را داشتند ولذا پرسنل هما ن یامخانه های مسیر جاده ابریشم  که زیر نظر داروغه های تیموری بودند ویا نظارت بر امنیت آنها داشتند  وبهتر از کلانتریهای امروزین جاده ها  وشهر ها عمل می کردند که زیر نظر ارتش ملی هستند ولذا در گذشته امنیت وعلوفه ویا مایحتاج کار وانهای اقوام دیگر را  و تامین می کردند وبعلاوه کاروانداران نیز مشکل صدور ویزای بار راهم ونداشتند ویا نقل وانتقال پولهای خرید وفروش سکه های خودشان هم و آسان وامن بود ویا همراه بارشان بود ویا درعبور  جاده های آسیایی وامن بود وبعلاوه ارزش سکه های خرید وفروش آنها هم وامن بود ودر دوشهر هرات وپکن وارزش سکه یکی بود ونظیر پولهای امروزین ما نبود که ارزش پول هرات افغانستان ودر شهر پکن وارزش نداشته باشد! ویا در نظام بانکداری دو کشورو ارزترجیحی متضاد داشته باشد !که کاروانداران  مزبورو ضرربکنند ویا  از تجارت خود وسود نبرند  وبلکه بازرگانان شهر پکن وهمان سکه های  ضرابخانه تیموری شهر هرات راقبول داشتند ویا  در شهر های چین ویا در ابتدا وانتهای جاده ابریشم وقبول داشتند ونظیر جوامع امروزین نبود که 85 کشور وبا 85 بانک مرکزی عمل کرده باشند  وهر کشور هم وبرای دادوستد بازرگانی خود 85 گونه وپول چاپ بکنند!  ویا با ارزش های گوناگون ارزی ومعامله داشته باشند که از تجارت با یکدیگر وفقط ضرر ببینند !وبلکه کل آسیا ودر یک امپراطوری واحد تجاری وتشکیلاتی ادغام شده بود  ولذا همه شهرهای موافق ویا مخالف دولت تیموریان وفقط با سکه ضرب شده آنان معامله می کردند که در ضرابخانه سمرقند ویا شر هرات ضرب شده تیموریان  وبا یکدیگر معامله می کردند که مزیت دولت امپراطوری را ونسبت به دولت های ملی معاصر را ونشان می دهد که رهآورد سیاست افسران انگلیسی ودر 120 ساله معاصر می باشد  ویا  صادرات وواردات اجناس ملل را وبه مخاطره انداخته است ویا از کشورهای مختلف هم وبا تنگنا روبروست  ویا نظیر امروز وانواع امضاهای اداری متعدد را ومی طلبد ولی در عصر آنان  وبا چنان  شرایط واگرکسی و جنس مازاد براحتیاج  خود داشت ویا سکنه ان کشور ویا دکاندار همان شهروتولید کرده بود  ولی در بلاد مزبور ومشتری برای جنس تولیدی خود نمی یافت  واو براحتی می توانست  که توسط کاروانداران زبده وبه مصرف اهالی شهر دیگر آسیایی برساند! ودر حالیکه مفهوم تجارت آزاد سازمان تجارت جهانی کنونی وچنین نیست ویا بر خلاف این تز اجتماعی عمل می کند!  بعلاوه چونکه همه کاروانداران اقوام مختلف آسیایی هم ومجوز لازم برای عبور از داروغه های میان راهی ویا در مسافت طولانی  را داشتند ویا برای برگشت دوباره هم داشتند ویا مشکل اقامت طولانی ودر مقصد نداشتندویا  جهت خریدمجدد  نداشتند ویا بخاطر نبودن با ربرگشتی نداشتند وتا کاروانهای شتر وخالی از بارودوباره  برگردند !ولذا متحمل خسارت برگشت نمی شدندویا در  راه طولانی بدون بار نمی شدند   ولذا در سیستم اداره مزبور ودر جاده های آسیاییها وتوسط تیموریان وهمه کاروانداران تجاری ودر راهها ومشکلی نداشتند  ویا در مسیر رفت وبرگشت جاده ای بار شتر خودو نداشتند ویا مشکلات دریافت انواع مجوز های متعددودر مبدا خرید بارنداشتند!  ویا در مقصد فروش بار نداشتند !که دانشکده های امروزین علوم تجاری واز درک آن عاجزند ! وبعلاوه باید گفت که هرچند تیمور وبمدت 60 سال وخودش مشغول انواع کشور گشایی ها بود ولی سیاست تدوینی خودش را وبرای امنیت جاده ابریشم وبه مرحله  اجراء گذاشته بود  ویا وسایل رفاه کاروانداران را وتدوین سیاسی وقضایی کرده بود ویا داروغه  هایش ومسئولیت اداری ونظامی راه ابریشم مزبور را داشتند  ویا  در حفظ امنیت جاده ها وتجارت دکانداران شهری را وبخوبی بلد بودند ودیگر احتیاجی به باز دیدتیمورنبود  ویا از روش اداری آنان  ضروری نبود وزیرا اگر چنانچه داروغه ای اوز دستورنامه  تیموری وسرپیچی می کرد وفورا کارمند ان داروغه خاطی مزبور  وگزارش عملکرد غلط وی را به تیمور می دادند ویا با پیک جاسوسی تند پای  یامخانه ها وراه داریها وبه اطلاع تیمورمی رسانیدند  ویا در نقطه بسیار دورهم  می رسانید وفورا داروغه خاطی مجازات می شد ویا براساس یاسانامه چنگیزی وتیموری ومجازات سنگین می شد وبعلاوه راهزنهای اقوام مختلف هم وجرات نمی کردندکه  راهزنی ودر منطقه قومی خود بکنند وزیرا براساس یاسانامه چنگیزی ومجبور به پرداخت 9 برابری همان کالای دزدیده خودبودند وا گر خویشاوندان نزدیک همان راهزن هم  وگزارش راهزنی وی را نمی داد  ویا تخلف فرد ساکن در آبادی خود را و به داروغه منطقه مزبور نمی داد  که در یاسا نامه  چنگیزی وشریک دزد مزبورمحسوب می شد  ولذا در نظام نامه حقوقی یاسای چنگیزی وممکن بود که بجای خویشاوند دزدشان و تنبیه بشوند ویا همان خوشاوندانشان ومجازت بشوند ولذا سیستمی از نظام اطلاعاتی بوجود آورده بود که همه ذردان  اطراف جاده ابریشم واز ترس گزارشگری خویشاوندان نزدیک  خویش ویا از ترس همسایگان خود  وجرات دزدی از کالای یک کار وان راو به مخیله خود راه نمی داد واگر داروغه  ای هم در حل یک معضل کاروان تجاری مزبور وراه حل منطقی نمی یافت وفورا با پیک تند پا ودر چاپارخانه های عصر تیموری ونحوه حل شدن مشکل تجاری مزبور را واز  تیمورمی پرسید  وحتی در اردوگاه نظامی بسیار دورهم  می پرسید ودر عرض چندروز وجواب لازم را دریافت می کرد   وبعلاوه در دستور نامه حقوقی تیمورهم و به داروغه های جاده های ابریشم چنین  بود که نگذارندتا راهزنان ویا احیانا سکنه روستاهای مسیر جاده ابریشم وجنس گرانتر  وبه اعضای همان کاروانها بفروشند ویا از دستورات دینی قرانی ودر مورد "وظایف محتسب راهها "وکسی خارج بشود !ویا کسی از اهالی دهات واز افراد کاروانداران تجاری وچیزی را وبعنوان انعام بطلبد ! وبعلاوه همان داروغه های مسیر جاده ابریشم هم وموظف بودند که روسای دهات وکدخدا ها را ووادار بکنند که در مسیر کار وانهای تجاری عبوری  وپلهای خراب شده  را وتعمیر بکنند که بر اثر سیل خراب شده بود  ویا ریزش کوهها را ودر جاده مزبور را وجمع بکنند وتا کار وانها ودچا رآسیب نشوند!ولذا نگهداری بهینه  راههای ابریشم وصرفا از دستور نامه  ومرام نامه های تجاری واقتدار دولت تیموریان بر می آمد ولیکن  امروزه واداره همان جاده ابریشم مشکل است  ویا در مسیر  دره جیحون افغانستان وبه پکن مشکل است که صاحب کلاهکهای  اتمی است  ویا با جمعیت 4/1میلیاردی سکنه چینی  مشکل است ویا را ه تجاری کابل وپیشاور دهلی هم  وبا جمعیت 1/1 میلیارد جمعیتش ومشکل است  ویا راه تجاری کابل به پاکستان وبا 200میلیون جمعیتش نیزو مشکل است  ویا راه تجاری افغانستان به اوزبکستان نیز مشکل است که ایستگاه  قطار باری تاشکند وبه مسکو دارد ویا راه تجاری افغانستان وبه ترکمنستان نفتی هم مشکل است  که قبلا از راه افغانستان وبه پاکستان وهند نفت می فرستاد ویا راه تجاری به تاجیکستان ومعدنهای فراوانش مشکل است ویا تجارتش با ایران ودر عصر سازمان تجارت جهانی ومشکل است ولذا رهنمودهای شانگهای ویا اکوهم و مشکل راو حل نمی کند وزیراکه  افغانستان عضو هیچ کدام از پیمانهای تجاری وامنیتی همسایگانش نیست وبعلاوه جاده ابریشم نیز ونظیر جاده کاغذی نیست که با قیچی واز خاک افغانستان قیچی شده وجزو خاک چین شانگهای بشود  ویا  جزو خاک تاجیکستان عضو شانگهای بشود  ولذا بحران تجاری در خدمات دهی جادهها ی این کشور وجود دارد  ویا در گیری منطقه ای  را وزیاد می کند ومثلا خط لوله نفتی تابی ودر افغانستان واقع است که نفت ترکمنستان راو به چین وهندوستان می برد ولی امروزه دچار مشکل شده است وخط لوله ای که در سال 1990 مطرح شد ویا در سال 2003هم  وبا طرح وسرمایه گذاری " بانک توسعه آسیایی " ورواج یافت وانتقال نفت شرکت اکسون موبیل امریکایی را ودر خاک افغانستان وبه خطر انداخته است ویا سایر کامیونهای اعراب خاورمیانه که از خاک افغانستان ونفت وبه چین می فرستادند ولذا پیمانهای سازمان تجارت جهانی وراه حلی برای اقتصاد این نوع دول آسیایی ندارد ویا در تحارت ترجیحی چند جانبه اشان ندارد ویا بخاطر عبور فلان لوله نفتی واز خاک این کشور هم  ندارد وبعلاوه نمی توان 38 میلیون افغانی فقیر ویا گرسنه راهم  قتل عام کرد و تا چین نفت ببرد؟ودر حالیکه امریکا هم وهمه پولهای مردم بدبخت وفقیر افغانستان را وبلوکه کرده  است که چرا ارتش امریکارا وبیرون کردند ویا از خاک افغانستان بیرون نموده اند  ؟ ودر این راستا نیز وهمه اعضای سازمان ملل هم وراه حلی وبرای حل بد بختی های افغانستان ندارند! !ویا راه حل حقوقی وبرای قطع طمع کاری چین وتاجیکستان واوزبکستان وبه خاک وجاده های افغانستان را ندارند  وبعلاوه کشور های دیگر جهان هم وبا بستن سفارتخانه های خود ودر افغانستان  عمل کرده ویا با قطع کمکهای خود وبه مردم افغانستان عمل کرده ویا هیچ گونه روزنه امرار معاش تجاری و برای آنان نگذاشته اند ویا بهره مندی مادی واز در آمد  عبور ومرور کامیونها ودر حاده هایشان را وبرای امرار معاش حد اقلی سکنه افغانستان وقایل نیستند ؟1 ونیز لازم به یاد آوری است که در دوره تیموریان وسکنه اطراف خلیج فارس هم و اجناس مازاد شهر ها وآبادیهای خود را واز  جاده ابریشم آسیا عبور ومرور می دادند  که شعبات اصلی جاده ابریشم ودرمسیر  دره های کوهستانی افغانستان بود ویا درمسیر  صحراها ی زوزه کشنده  تیکله ماکان اویغورستان بود ومرتبا کاروانهای تجاری ودر جاده مزبورورفت وآمد داشتند  وبعلاوه نظام صحیح امنیتی  هم ودر آن  راه وجود داشت وبعلاوه نامیده شدن جاده مزبورهم  وبنام "جاده ابریشم "وبخاطر آن نبود که در جاده مزیور وفقط کالای " ابریشم" حمل ونقل می شد وبلکه ابریشم یکی از آن کالاها بود ولی چونکه گرانترین کالای حمل ونقل شونده این جاده ابریشم محسوب می شد   ولذا در اصطلاح عوام و بدین عنوان مشهور شده است ولی غیر از کالای ابریشم  وکالاهای دیگری هم داشتند  ومثلا نظیر کالای  ادویه وانبه وعاج فیل هند ودر جاده مزبور وحمل ونقل می شد  ویا چوب وکتان ویا عسل ونمک وموم وپوست وگوشت قورمه شده هم وحمل ونقل می شد  ویا گوشت نمک الود وماهی دودی بنادر دریای خزر ویا صید  ماهیگیران دریای سیاه وحمل ونقل می شد وبعلاوه صید ماهی سکنه آبادیهای اطراف رود ولگا بود که ابادیهایش در دست تاتار ها بودکه سفرنامه اولئاریوس آنرا گزارش کرده است  یا انواع غلات دشت قبچاق هم ودر ان جاده ابرشم وحمل ونقل می شد وبعلاوه اسلحه سردآهنگران ماهر شهر های آسیا هم وبه دربار هرات می رفت   که فقط پرسنل دیوان لشکر تیموری وحق خرید آنرا داشتند ونیز قیر وزفت باکو که برای آب بندی کشتی ها وقایق ها نیاز بود که در برخی از مناطق آسیا وجود داشت  ولی در نواحی دیگروجود  نداشت وبعلاوه  خربزه های بسیار شیرین خوارزم بود که ابن بطوطه ودر کتابش ذکر کرده است  ونیز  از این جاده ابریشم افغانستان وبه هندوستان می بردند ویا ظروف وکاسه های چینی ونقاشی شده  اقوام زرد پوست آسیا یی وچینی ویا ژاپنی بود  ویا پارچه های شوشتری وپارچه های زربافت مرو وموصل ویزد وگلاب شیرازو کاشان بود  ویا شال  کرمانی وکشمیری وپرده های اعیانی وخیمه های بافته شده از ابریشم وبرای زنان شاهزاده ها بود  ویا مروارید بندر سیراف وبحرین بود ویا یاقوت سیلان ولعل بدخشان تاجیکستان وفیروزه نیشابور بود  ونیز تیمور لنگ وشاهان بعدی تیموری هم به روش خواجه رشید الدین همدانی وخود کارونهای خاص تجاری داشتند  که در آمدش وصرف رفاه همسران تیمور وفر زندانش می شد ونیز گزارش مردم نگاری ابن بطوطه  هم ونشان می دهد که از مرتع زار های شمال دشت خوارزم و اسب صادر می شد ویا از دشتهای شمال دریای خزر ویا در اطراف "بندر باتو خان "مغول که امروزه بندر آستارا خان روسها نامیده می شود ولی  قبل از  تسلط پطر کبیرو بر این بند ر وباتوخان نوه چنگیز ساخته بود و متعلق به اقوام اوزبکها وقالموق ها وتاتار ها بود وهمه ساله  آن تاتار ها ویا اوزبکها وبه نقل ابن بطوطه وتعدادی اسب به هندوستان واز جاده ابریشم صادر می کردند ونیز برمبنای اسناد کتاب "سفر نامه ونیزیا ن" هم که نوشته  است وتجار عمده "ونیز وجنوا" هم که قبلا اجناس  آبادیهای مختلف اروپایی  راواز این راه آسیایی  تهیه می کردند ویا در دوره مغول از جاده ابریشم آسیا استفاده می کردند ولذا در شهر تاتار نشین های کیف  اوکرین هم تجارتخانه زده بودند  یا در شبه جزیره کریمه ویا در بندر ترابوزان ترکیه وتبریز ایران هم و تجارتخانه بین راهی  اروپایی داشتند  که از جاده ابریشم استفاده می کردند  ولی از اواسط دوره تیموریان وتصمیم گرفتند که کشتی های بزرگ بسازند  ویا با ثروت خوب خودشان بسازند ویا کشتی های باد بان دار ساخته واین بار با روش "تجارت دریایی " عمل کرده وبه جنوب چین ویا هندوجنس بفرستند  ویا به جزیره هرمزوجنس بفرستند   ویا با کشتی های تجاری وهمراه با سر بازان پرتغالی وهلندی بفرستند که آشنا به توپ وتفنگ وقطب نمای دریایی بودند  وآن سربازان اروپایی  هم واین بارو حافظ کشتی مزبور  وبار تجاری کشتی شدند ا وتا جایگزین داروغه ها وسربازان تیموری ودر جاده خاکی ابریشم آسیایی  بشوند  ولذا با شگرد مزبور  ودیگر استفاده تاجر های اروپایی ها واز جاده ابریشم آسیا منتفی شد ویا از اواسط تیموریان ودو شقه شد وبعلاوه اسناد کتاب حمدالله مستوفی  هم ونشان می دهد که از جاده ابریشم پسته باد غیس وبه هندوستان صادر می شد ونیز همان پسته های شهر باد غیس هم واز شهر های دامغان ورفسنجان می آمد که مدتی امیر چخماق وحاکم شاهرخ تیموری در شهر یزد ورفسنجان بود واز ترکستان شمالی وقیر قیزستان  هم ومشک وپوست سنجاب  وسمور وپوست خرگوش سفید  می آوردند ویا  باز خاکستری وبه چین صادر می شد ویا  تجارت پوشاک هم وجود داشت ونظیر تجارت پیراهن های ظریف ابریشمی زنانه بود ویا کلاه های با پوست خزبود  ویا خیمه وخرگاه اعیانی وفرش های گران قیمت اعیانی بود که از جاده ابریشم می گذشت ولذا اشتغال عده کثیری از مردم آسیا را وفراهم می کرد و متاسفانه با فروپاشی هرات وکارکرد جاده ابریشم ودیگر از کار افتاد ویا با فروپاشی پایتخت تیموریان ودر اوایل  دوره صفویه ایران ونقش جاده ابریشم در آسیا فروپاشید وهمچنین  دوره صفویه وقاجاریه واز  کا رکرد سابقش افتاده بود وبجایش راه تجارت دریایی اروپایی ها شکل گرفته بود  ویا در تجارت با بنادر جنوب آسیا پا گرفت که امروزه بخاطر  در گیری انواع ناوگانهای های دریایی متضاد با یکدیگردر بن بست است  ویا در دریای چین واقیانوس هند وسنگاپوروتنگه مالزی  دریای عمان ودریاس سرخ آسیا ولذا مشکل بوجود آمده است ویا بخاطر گروگانگیری کشتیهای مختلف ودر اقیانوس هاست که تجارت دریایی وبا بحران روبروست  وبعلاوه تجارت جاده های خاکی وترانزیتی هم وچنین است ویا بدلیل تضاد ایدئولوژی های حاکم برملل آسیایی  ومشکل ساز شده است ویا با معضل تردد خاکی روبرو شده وتجارت هوایی هم  چنین می باشد  وبعد از کرونا وبدلیل ورشکستگی شرکتهای هواپیمای وگرانی بلیط وبا بحران روبرست که رهآورد عملکرد  غلط سازمان تجارت جهانی واندیشه خام تئوری پردازان آنست که تجارت بین اقوام اسیایی را وبا بحران روبرو کرده است واتحادیه های تجاری منطقه ای مختلف را از بین برده است.

The Silk Road of Asia and the era of control of the Timurids of Herat and the era of the World Trade

The Silk Road of Asia and the era of control of the Timurids of Herat and the era of the World Trade Organization

                                                                   (Part 5)                                                            

From Dr. Mohammad Khaleghi Moghaddam

Anthropologist of Asian ethnicities

 

The words or phrases of the Silk Road of Asia and in popular conversations are heard in most societies of the world, but few presses or colleges or think tanks in Europe or the United States and how they know that have been formed in the last 220 years and the era of Western press Western or goes through the era of the emergence of Western ideas or schools of thought and science, but still no important article or poor article or scientific books have been written or published about the Asian Silk Road, while the ossification of Asian civilization and only on the Silk Road Asia lies or the emergence of Asian political institutions has its roots in the control of the Asian Silk Road, which is not understood in the political sciences of Western societies! Or in the science of Western cultural anthropology and this important scientific point has not been paid attention to! It also fell into the hands of the Afghan Taliban, whose conquest of Afghanistan and the possibility of reviving the second Timurid empire grew from the heart of Kandahar, Afghanistan. In ending the 500-year-old European civilization on American soil, it also exacerbated tensions that Trump's second political mistake was his minister. Attack the Congress and climb the wall, while its supporters wore red Indian clothing and hats, or wore deer antlers on their heads, or painted their faces inspired by Indian civilization, and went to the Democratic House of Congress. They attacked the monument of the European tribes and the palace of the ancient Roman Senate, and this time it happened on American soil, and its supporters andwtoThe author of the book on the history of the Persian Gulf and the Sea of ​​Oman has mentioned this issue, and during this period and maritime trade, this time it replaced the land trade of the Silk Road and the Imperial Road, but in the last two to three years all Western trade weaving theories under the Trump administration | Cholera was destroyed and in addition to the late Trump administration and the explosion of chemicals in the warehouses of the Mediterranean port of Beirut and billions of damages to the facilities of the port of Beirut, which were trade routes to Jordan, Kuwait, Iraq and Saudi Arabia and the port of Beirut. It supplied goods or merchandise to the nations of the Middle East, or by the outbreak of the wars in Turkey, Greece, Spain, Algeria, etc., which are close to the commercial ports around the Mediterranean. The Red Sea in the Middle East is also plagued by insecurity in Yemen or Djibouti

It should be noted that the Silk Road was the most important source of income for the Timurid government during the first Timurid Empire, which is mentioned in various historical documents. The control of the trade route from Herat to Beijing was along the dreadful and long valley of the Silk Road and along the Jeyhun River. Houses on the Herat-Beijing route were located, constantly visiting and controlling or securing the lives and furniture of caravans throughout Asian cities, and in exchange for securing the Great Silk Road of Asia and some "road tax".They used to take goods from camel owners or camels, or from the head of the caravansers. Or they spent money on dozens of schools in Samarkand and schools in other Asian cities, which were established by the Timurid rulers in those cities and schools. It has spent the construction of that city, or the cost of building several schools in Mashhad and the mosque, or the Gohar Shad library in Mashhad, which has been done from the income of the Silk Trade Highway and the Treasury of Herat, or the schools of Khaf and Semnan cities from the Timurid period. Part of the above-mentioned commercial income and spent on buying weapons, swords, bows and arrows and hundreds of spears.The campaign was Timurid or during his 60-year wars, and even in the early days, the caravans of European cities and their cargo and goods were transported to China and had to cross this dangerous Jeyhun valley in Afghanistan, because there are mountains thousands of meters high. It was connected to Asia and had a special route or built a special passageway that created the long Silk Road, such as the high mountains of the Himalayas and joining the high mountains of the Hindu Kush of Afghanistan and the high mountains of Tian Shan Uyghuristan or the high mountains of Pamir Tajikistan and the roof of the world. It is near the border of Afghanistan or the mountains of Tibet and Kashmir or near it the high mountains of Qizistan and Altai valley between the two regions of western and eastern Asia and all these high mountains are located in the middle of Asia And at the same time and on its dirt sidesThe two-lane roads were the main crossings of the Asian Silk Road. In addition, both crossings were controlled by the Timurids of Herat. Seyhun and Mabrouh were the main thoroughfares of East and West Asia or trade routes between the inhabitants of the settlements of Asia, but there was no other way for the tribes on both sides of Asia. Which was taken from the Turks of Oghzkhan or his children and the tribes of the Turks of Kharlq and Qanqli and Kimak and Khalaj or the Turks of Turanian Afrasiabi or the Parthian and Kushan Turks or the Turks of Ghaz Seljuk or the Turks of Kharazmi and the Turks of Ghaznavid and Qarakhtai and the Turks of Tarbas from the western period Wajihun was and in his childhood and landsThe Turks of Berlas were first in the pastures around Shahr-e Kesh or above Samarkand, Turkestan, and about 80,000 members of the Turks were Berlas or swore allegiance to Timur. The 120-year-old Mongol empire in the region of Asia and the fate of the two major silk trade routes in the valley of Jeihun and Seyhoun and took about 170 years and the trade income of the Asian Silk Road trade and was an important source of money to maintain their administrative organization or important financial source to maintain organization It was the military and law enforcement of the first Timurid empire, and in addition, as I said, the work of the great trade vans of Europe, both in the Mongol era or in the early Timurid era, had to cross the vane route along the Silk Road of the Jeihun and Seyhun valleys. Engaged in land management, agriculture and animal husbandry in his villagesThere were many European countries, so they did not have the time or patience for trade or business, so they left all their business or purchases to the major merchants of Venice, Genoa, Sicily, etc., and those major Venetian merchants also used the road commercially. The silk of Asia and the chiefs of the Timurid empire could not cope for their material gain, so they suggested to the people and relatives of Europe to change their trade route or to separate their trade through Asia, or to build large sailing ships with the money of the same great Venetian merchants. They operated by sea or by the South African Cape and by sea, and went to the cities of southern China and India, and then bought their silk and spices, and this time from Indochina by sea, in addition to the Portuguese, Dutch, and French Catholics for the safety of ships. They hired him for Southeast Asia, so in that historical periodThe use and use of the Asian Silk Road was split, and in addition the same wealthy Venetian or Genoese merchants gave money to Spanish tribes and merchants, who also engaged in maritime trade and shared their profits with Venetian merchants, but also the same historical Spanish and Roman Catholic merchants. Or about 500 years ago and in the right navigation of the eastern seas of the world and were lost, so instead of going to Southeast Asia and this fort with Capt. Christopher Columbus and the head of the new continent of American exploration that Captain Christopher Columbus was the same Alexander the Great and the Indians Instead of attacking the Asian tribes, this time he attacked the Indian tribes, and instead of overthrowing the Achaemenid Empire, he overthrew the king and the Aztec empire of the Indians. In addition to quoting the book "Latin American Open Arteries "Because there was no spice or silk on the continent, they plundered the gold and silver mines of Latin America, and by the end of the Timurid period, the churches of Europe were all gilded. It was gilded or its halls and halls were gilded. In addition, after the European troops marched into Southeast Asia, it was the turn of the Europeans to conspire against the small Asian tribes. Therefore, with their actions and the great Timurid empire, they were fragmented in Asia and fell into the hands of the Timurid empire, and finally took the capital of Herat from them. They finally took the capital of Herat during the reign of Babar ShahThe Timurids also fall, and the Berlas Turks' Babylonians go to the cities of India, and the small kings create the heart. Such was the case with trade with the ports of Southeast Asia or with the ports of Hong Kong and Macao, and only up to the Zardchin River and its valley for "commercial use".The valley of the river creates the Yellow House of China, but their trade with the cities above the Yellow River is not possible. The snowy mountains of the Himalayas and the city of Herat continue, but the movement of the Yellow River in China or in the middle of China, where the Chinese tribes used to live around the Yellow River and its southern regions, also works in the opposite direction. It comes from the east and while the origin of each of these rivers is behind the Himalayas mountains, but the movement of Jeyhun and towards Kharazm Lake is Turkish, but the movement of the river is yellow China and vice versa. The Chinese lived only south of the Yellow River when the statement of Confucius and the eight Chinese relatives around the riverZard Rao had called for ethnic unity or the formation of a Chinese empire and had turned the Yellow House along the river. The Huang Ho River was not part of the Chinese people and race, but often referred to themselves as "Northern China" or the "Khata" land, most of whose inhabitants were the Tatar tribe or various branches of the Mongol people.After the First and Second World Wars, the British took over the Tatars and Mongols of northern China and did not support the Maoist communist government. Why? It was built by the Mongols and the Khan tribe, descendants of Genghis Khan, and was also built on Tatar and Mongol lands, and before World War I did not consider themselves part of present-day China and the Chinese Empire. "Country"It was said that their lands and almost half of the territory of present-day China, and all of them belonged to different and scattered tribes of Tatars and Naimans and Kraits or Avirats and Tibetans and Qanqars, etc. The first comprehensive book of chronicles has been written about the Tatar ancestors or the geography of their lands before the time of Genghis Khan and in the lands above the Huang Hubud River and the Siberian region and the coasts of Sakhalin Island, Manchurian provinces, Inner Mongolia, Inner Mongolia and Central Mongolia. They were also the harsh regions of Asia and the border of the scattered Mongol tribes before the formation of the empire of Genghis Khan and Huang Ho and did not include southern China, which later annexed southern China to its territory and in the west and the Mongols bordered East Turkestan and Turkestan. The west was the Ghazs and the Khwarazmshahians and so onThe western geographical border of the Mongols was from the west and the Altai Mountains, which is the border of the present-day Qabchaq Plain, which today is called Kazakhstan and dependent on the Russians, but before Genghis Khan Bertas and Balkhar and the Turks of the Caspian Sea were located on both sides of the Volga River, and Turkish soldiers also paved the Silk Roads of North Asia with Europe and the Mongols, or controlled them along the Volga bridges or military forts along the Volga. In the Safavid period, the inhabitants of both sides of the Volga River and all of them are "Tatar tribes" that the city of "Ghazan"It was the center of the Tatars. Venice quotes p. On the other side of the Caspian Sea and at the end of the Volga are all the Tatars who were built by Batukhan the Mongol. The Volga was already in the hands of the Turks of Asia, because he saw Ibn Fazlan's travelogue in the fourth century and the above-mentioned Turkic tribes on both sides of the Volga River, or he mentioned ethnographic reports of these Turkic tribes in his travelogue. Cholera was called in Turkish, but in the period of Genghis Khan, part of the lands of Turkestan tribesNorth Asia was conquered by the Turks and transferred to the Tatars. Before the Turks and the Mongols lived in the plains of the Qabchaq and the Great Plains of the Trans-Euphrates, which were the largest fertile plains of Asia. Asia was the Caspian Sea and the Black Sea, and later some Tatars settled in the Crimea. It was also Asia. In addition, before the era of Genghis Khan, the Turks on both sides of the Volga were part of the Turkic tribes. And Khwarazm was royal and also in the periodThe Seljuk Turks and the trade of the trade routes of the Royal Asian Road were also in the hands of the Seljuk Turks or the roads around the Euphrates and Tigris, which were the royal roads of the Achaemenid era and later fell to the Parthians and Sassanids. Abbas had fallen, but with the arrival of the Seljuk Turks to Baghdad, Basra, and Ibadan (or present-day Ibadan, which was at the end of the Euphrates and Tigris rivers) and the tributaries of the Euphrates and Tigris rivers, which have their roots in Anatolian soil around Istanbul, From that date until the fall of Baghdad, the British Empire and the commercial control of this imperial road in West Asia were also in the hands of the Asian Turks, until the British officers took Baghdad from the Ottoman Turks or the same British officers with the help of 300,000 Indian and Burmese mercenaries. They captured or captured the two cities of Baghdad and Damascus, and General Modi and the British General Nabi.The Ottoman Turks took the remnants of the Seljuk Anatolian Turks, but for a few hundred years all of them were in the hands of the Turks. But before that, the trade of the Silk Road from Basra to Istanbul was in the hands of the Seljuk and Khwarezmshahi Turks. It was a little in the hands of the Afshari Turks, and again until World War I and the Ottoman Turks, and then the British and then the Americans came to Baghdad or to control the Mesopotamia and Anatolia trade routes and British and American barracks in the Middle East instead of the 800-year-old Turkish barracks in Baghdad. They said that for a while the Iraqi barracks were in the hands of British officers, but in 20In recent years, it has fallen into the hands of the Americans, such as the Ayn al-Assad garrison in Iraq, or the Ariel garrison in Kurdistan, or the Kuwaiti garrison, or the American fig garrison in Turkey, or the Bahraini garrison, Qatar, etc. The military conquests around the important trade routes of Asia were taken out of the hands of the Turks of Central Asia, but Timur Lang, a branch of the Berlas Turks who lived around the city of Turkestan, but today Uzbekistan is called Russia, but Timur Lang and again the same castles The military conquered the trade routes around the six major rivers of Asia, placed its protective army on the trade routes of Asia, or replaced them around the valleys of the same six major rivers of Asia, such as the castles around the Long Jeyhun River, or the Timurid troops. Or Timurid soldiers living in important castlesIt was surrounded by the Volga, Euphrates, and Tigris rivers, which were among the largest rivers in Central Asia or Asia Minor and were protected by Asia's major trade routes. And the agricultural taxes of the Qabchaq plain, or the Mavara-Lanhar plain, or the Aran plain of Azar Bayjan, or the Moghan plain, or the plain of Khuzestan, or the plain of Gorgan, or the plain of Gilan, or the surrounding plain in the Khazrawiya plain From the revenue of the organization of the First Timurid Empire and in the treasury of Herat and Samarkand, and from the revenue of the road tax of the Silk Roads of Central Asia, which was poured into the treasury and eight divans of Herat city and during the 110-year capital of Herat TimuridThey were the guardians of the important trade routes of Asia, and the tax revenue of these roads was spent on maintaining the Timurid Empire. The other part was the revenue of his empire. Moghan or the plain of Khuzestan or the plain of Gorgan or the plain of Gilan or the surrounding plain in the Khazraya plain was the Indus plain of Pakistan whose income was poured into the treasury of the city of Samarkand and Herat. The Central Asian silk was supplied to the treasury and eight divans of Herat during the 110-year-old capital of Herat, the Timurids.They were the guardians of the important trade routes of Asia and the tax revenue of these roads was spent on maintaining the Timurid Empire. The other part was the revenue of his empire. Moghan or the plain of Khuzestan or the plain of Gorgan or the plain of Gilan or the surrounding plain in the Khazraya plain was the Indus plain of Pakistan whose income was poured into the treasury of the city of Samarkand and Herat. The Central Asian silk was supplied to the treasury and eight divans of Herat during the 110-year-old capital of Herat, the Timurids.The great plains of Asiabud, such as Qabchaq plain or Mavara Laneh plain, or Aran Azar Bayjan plain, or Moghan plain, or Khuzestan plain, or Gorgan plain, or Gilan plain, or the surrounding plain in the Khazruya plain, the Indus plain of Pakistan, Half of the revenue of the First Timurid Empire was provided by the Treasury of Herat and Samarkand, and by the road tax of the Central Asian Silk Road, which was poured into the treasury and eight divans of Herat during the 110-year-old capital of Herat, the Timurids.The great plains of Asiabud, such as the Qabchaq plain, or the plain of Mavra-Lanhar, or the plain of Aran, Azar Bayjan, or the plain of Moghan, or the plain of Khuzestan, or the plain of Gorgan, or the plain of Gilan, or the surrounding plain Half of the revenue of the First Timurid Empire was in the treasury of Herat and Samarkand, and in the road tax of the Central Asian Silk Road, which was poured into the treasury and eight divans of Herat during the 110-year-old capital of Herat, the Timurids.The Central Asian silk was supplied to the treasury and eight divans of Herat during the 110-year-old capital of Herat, the Timurids.The Central Asian silk was supplied to the treasury and eight divans of Herat during the 110-year-old capital of Herat, the Timurids., And the city ​​that was ruled during the life of Timur and his son Shahrokh Teymouri and through Herat city and commanded a large area of ​​Afghanistan and Badakhshan Tajikistan and Balochistan and Pakistan and Kashmir and India and after the death of Timur and Shah Rukh Teymouri and his grandchildren and about 110 years کردن

گدرد! Therefore, in the Timurid period, all the rulers (Jetha or Mongolia of the Timurid era) or the rulers of the Turkic Uyghur people were the guardians of the Silk Road. The Timurid princes were also mentioned. On pages 583 and 636 of Hafez Ebro's chronicles, the rule of Algha Bey in Kashgar is mentioned, and on other pages of the same book, he regularly came to Herat and reported the situation or the security of the Silk Road from Kashgar to Beijing. Raw reported to the court of Herat that in addition to the Timurid Empire and other individuals from the Berlas clan, they had been appointed as the forerunners of the forts located on the Silk Road in Uyghuristan.

 

 

جاده ابریشم آسیا وازعصر  کنترل تیموریان هرات وتا عصر سازمان تجارت جهانی -از دکتر محمد خالقی مقدم

جاده ابریشم آسیا وازعصر  کنترل تیموریان هرات وتا عصر سازمان تجارت جهانی

                                                                                        ( قسمت پنجم )

از دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناس اقوام آسیایی

 

لغت ویا الفاظ جاده ابریشم آسیا ودر محاورات مردمی اغلب جوامع جهان شنیده می شود ولی کمتر مطبوعات ویا دانشکده ای ویا اندیشکده های اروپا ویا آمریکا وچگونگی آنرا می دانند که  در 220 سال گذشته شکل گرفته اند  وازعصر  پیدایش مطبوعات غربی می گذرد ویااز عصر پیدایش  دانشکده های غربی می گذرد ویا از عصرپیدایش  نظریات ویا مکاتب فکری وعلمی غربی می گذرد ولی هنوز مطلب مهمی  ویا مقاله کم بضاعت ویا کتب علمی ودر مورد جاده ابریشم آسیا نوشته نشده است  ویا نشر ویا پخش نکرده اند ودر حالیکه استخوان بندی تمدن آسیایی ها وتنها در جاده ابریشم آسیا نهفته است ویا پیدایش نهاد های سیاسی آ سیایی هم وریشه در کنترل جاده ابریشم آسیایی دارد که در علوم سیاسی جوامع غربی فهمیده نمی شود! ویا در علم مردم شناسی فرهنگی غربی ها وبه این نکته مهم علمی دقت نشده است! ودر حالیک امروزه از عصر پایان حکومت تیموریان در شهر هرات وکنترل جاده ابریشم وتوسط امپراطوری اول تیموریان وحدود تقریبی 500سال می گذرد که بر اداره این جاده مهم اسیایی تسلط داشت ولی با تبانی تجار عمده شهر های ونیز وجنواوسیسیل وسقوط دولت هرات اتفاق افتاد وچرا که دولت تیموریان ومانع بهره برداری ونیزیان از جاده ابریشم آسیا می شدند ( در ناحیه نیمه شرقی این قاره بزرگ آسیا بود  که درمجراو محوروکناره بستر  دورودخانه جیحون وسیحون قرار گرفته بود ) وبخش دیگری از   جاده شاهی آسیا هم تمدن ساز بود ( ویا در ناحیه غربی آسیا قرار داشت ومثلا جاده های تجاری مزبور هم در کناره های  دورودخانه فرات ودجله وشعبات فرعی واصلی آن بود وشریانهای فرعی واصلی اش ووسیله معیشت تجاری ویا دادوستد وفروش مازاد تولید اقوام ساکن در سکونتگاههای روستایی  اطرافش بود ویا جادهای که وسیله معاش سکنه شهرهای کوچک وبزرگ اطرافش بود  جاده معیشتی شاخه های اصلی ویا فرعی دو روخانه مزبور بود )ولی در همین دوره تاریخی واقوام متعدد اروپایی گرسنه وبا سر دمداری تجارعمده ونیز وجنواوغیره دچار تنگنای تجاری شده بودند  ویا توسط دولت بزرگ تیموریان وارتش بزرگ آنان ومحروم از تردد تجاری در جاده های ابریشم وشاهی اسیا شده بودند که قلعه نظامی در مسیر جادهای مزبور داشتند  و حوزه تمدنی  جاده های تجاری دسته اول آسیا و\حوضه  "ماورائ النهر"  نامیده می شد وحوزه تمدنی دسته دوم جاده های تجاری آسیا  هم  و"حوزه تمدنی بین النهرین" بود که دو حوزه تمدنی مزبور وجاده های تجاری اش در دو برهه تاریخی وهر دوحوزه جاده تجاری و بدست آسیایی ها افتاده بود که کنترل جاده های دسته اول ودوم وحدود 220 سال وتوسط ارتش بزرگ گارد جاویدان هخامنشی های آسیا ها ی ها اداره می شد که بعد از 220 سال اقتدارش وکنترل قلعه های نظامی جاده های مزبور  واقوام اروپایی گرسنه مجبور به جهش فنی وارتشی  اقتصادی وخود وبه سر دمداری اسکندر مقدونی اروپایی ها شد تا تجهیز ارتش بکنند وتا دوجاده تجاری معروف اسیا یی ها  را واز چنگ دولت متلاشی شده هخامنشی وبا دین زرتشتی  اش بیرون بیاورند ودفعه دوم نیزوهمان  اقوام گرسنه اروپایی که اقتدار نظامی کمتری داشتند ویا اقتدار نظامیاشان در برخورد با سکنه آسیا واز اقتدارنظامیان سلوکیان اروپا ویا از ارتش روم باستان ویا روم بیزانس مسیحی کمتر بود  ویا در برابر ارتش بزرگ تیموریان که با پیروان اسلام حنفی تیموری کثیرش ودیگر اروپائیان  قدرت باخته در اسیا بودند ویا در نفوذ تجاری ونظامی وفرهنگی وسیاسی وبه درون اقوام آسیایی وجامعه قدرت  باخته بودند ویا راه حل دیگری نداشتند ویا در برابر تمدن قوی تر آسیایی ها ی دوره امپراطوری تیموریان آسیا ودر معرض تنگنای اقتصادی وتجاری وگرسنگی مجدد قرار گرفته بودند واز نظر علم انسانشناسی جسمانی وفرهنگی وبه تکاپو افتادند که شوک تمدنی برای انها بود ولی برای اینکه در معرض انقراض نسلی قرار نگیرند ومجبور به تکامل دادن فرهنگ ویا رفتارها  ویا تجدید نهاد های سیاسی واداری ونظامی وفنی خودودر برابر تکامل فرهنگی اسیایی ها شدند  واین تکاپوی فرهنگی شوک اور  عصر " رنسانس  فرهنگی اروپا نامیده می شد وبهمین دلیل واین نوع تکامل فرهنگی آودر ابزار آلات اروپائیان وحیل های سیاسی اشان بوجود آمد ویا در مورد تحول ونوسازی انواع نهادهای اجتماعی آنان بوجود آورد ویا  در طول حکومت 170 ساله امپراطوری بزرگ اول تیموریان  در آسیا شکل داد  وِیا  در عصر تیموریان شکل داد که مجبور به جهش دادن  وموتاسیون تمدن اروپایی خود گردیند  وزیرا تمدن 170 ساله امپراطوری تیموریان در سمرقند وهرات غالب بود وشهر هایی که  قلب تپنده فرهنگی آسیا بودند وبا اقتدار نظامی اشان و جهش فرهنگی عظیمی به ساختارهای علمی وفرهنگی ونظامی همه اقوام آسیایی ها  داده بودند ویا به جاده های تجاری آنان ودر برابر تمدن اقوام گوناگون اروپایی داده بودند   ولذا اروپایی ها هم واز سر اجبار وناچاری ویا جهت عدم انقراض نسلی ومجبور به رنسانس فرهنگی اجباری وتجدید نظر در رویکردها ورفتار ها ی سنتی خود شدند ویا در برابر ساختارهای مستحکم عصر تیموریان آسیا  شدند وچونکه دیگر نمی توانستند که دیگر نظیر عصر تمدن روم باستان عمل کرده ویانظیر  روم بیزانس عمل کرده وبا جمعیت بزرگ وقوی تر آسیا ودولت وتشکیلات عاقلانه ترشان در بیفتند ویا بنام گسترش مسیحیت در خاک آسیا وبه حوزه های تجاری وسکونتگاهی رودخانه فرات آسیا نزدیک شوند که همگی  در دست تیموریان وارتش بزرگ وی بودقدرتشان از خلفای عباسی وسلجوقی وممالیک مصر ومغول ها  ودر برخورد با تهاجم نظامی اروپایی ها به خاک خاور میانه آسیا بیشتر بود ولذا اروپایی ها تاکتیک صمع کاری خود را وبطرف قاره امریکا وامریکای  لاتینودر اواخر دولت تیموریان  باز کردند که با تسخیر آن قاره بد بخت در دوره کریستف کلمب واین بار به فکر مسیحی کردن اقوام سرخ پوست امریکایی واراضی انها را گرفته ووسیله معاش خود بکنند  که از کاناداوتا انتهای شیلی وهمگی جزواراضی  اقوام سرخ پوست بودندویا زیر مجموعه فرهنگی دو امپراطوری سرخ پوستان  تمدن آزتک واینکا ودر همان قاره بودند  وهمچنین در عصر امپراطوری تیموریان  ،ودیگر  آسیب پذیری نهاد های سیاسی وفرهنگی ونظامی اقوام آسیایی ودر پرتو نظام فرهنگی نوین امپراطوری اول تیموریان کمتر شده بودکه مورد مطالعه علم مردم شناسی فرهنگی است  ویا آنان در دوره مزبور واسیب پذیریهای تمدنی سابق خود را واصلاح اجتماعی کرده بودند ولذا با نهاد های اجیماعی وعلمی مستحکم وتا حدودی از رخنه فرهنگی تمدن اروپایی ها ومصون شده بودند ولی این بار تمدن امپراطوری آزتک واینکای امریکای شمالی وامریکای لاتین ودر برابرحیله گری اروپایی ها به خطر افتاده بود  که جزو تمدنهای اولیه بشری از نظر ابزار آلات بودند ویا نظیر ضعف اسیایی ها ودر  1800 سال قبل ویا در  متلاشی شدن امپراطوری هخامنشیها  وتوسط اسکندر اروپایی  بود وباید افزود که حمله اروپایی ها به خاک اقوام آسیایی  وحدود 1800 سال وقبل از کشف امریکای لاتین وتوسط کریستف کلمب بود ولذا در دوره مزبور وامپراطوری تمدن اولیه اقوام سرخ پوست قاره مزبور وبهمان سرنوشت متلاشی شدن تمدن هخامنشی ها دچار شد ویا در در برابر سربازان اروپایی اسکندر مقدونی شد که به نقل نویسنده کتاب " شریانهای باز آمریکای لاتین" واین بار سربازان امپراطوری سرخ پوست اینکا وازتک ومایا ودر برابر سربازان مسلح اسپانیایی ویا انگلیسی وفرانسوی مهاجم اروپایی و به خاک قومی اقوام امریکای سرخ پوست که از نظر ابزاز الات ساده جنگی وجزواقوام اولیه بودندولی جان مورگان انان از نظر فرهنگی هم جزواقوام اولیه تلقی می کند که دیدگاه مردم شناسی غلطی است   ولی به نقل کتاب شریانهای باز امریکای لاتین ودر تاریخ امپراطوری خود واقوامی اولیه از نظر ابزارالت جنگی بودند  بودند وچرا که هنوزتا ان تاریخ  اسب ندیده بودندکه در قاره مزبور  وجود نداشت ولذا از شیهه اسبان اروپایی ها می ترسیدند وفرار می کردند ویا اسلحه گرم ندیده بودند وکشته شدن از راه دوره وبا گلوله نامریی وفررفته در بدن را نوعی خشم خدای مسیحیت به خودتفسیرفرهنگی می کردند   ویا اختراع فرهنگی وفنی ابزاری بنام تفنگ نکرده بودند وتنها تیر اندازی با تیر وکمان را بلد بودند ویا قایق پیشرفته وباد بان دار ندیده بودند که سر بازان اروپایی ومرتبا از آن ها پیاده شده بودند ویا چیزی  از مفاهیم دین مسیحیت نشنیده بودند وتنها دین شمن پرستی سرخ پوستی خود را بلد بودند  وبر عکس ارو پایی های مسیحیت مهاجم  ومرتبا حمله به درون آبادیهای سرخ پوستان مکزیک وهائیتی والسالوادور وپرو واکوادور وکلمبیا وغیره راانجام می دادند  وبعلاوه در تهاجم نظامی خودهم   از زبان وخط منظم ونوشتاری زبان اسپانیایی وزبان فرانسوی وانگلیسی واستفاده مفید وکار کردی   را می کردند  که کمک بزرگی به سربازان اروپایی بود  ودر عوض نهاد اجتماعی زبان بومی سُرخ پوستان و"تکامل کارکردفرهنگی نداشت  ویا کارکرد فرهنگی زبانشان در تشکیلات سپاه امپراطوری سرخ اشان تکامل کار بردی نیافته بود ولذا  ضعف ارتباطی ویا ضعف سازماندهی سر بازان امپراطوری سرخ پوستان تمدن آزتک واینکا را در اطاعت از امپراطورشان را  را بوجود می اورد ولی در همین  دوره تاریخی عصر تیموریان اروپایی ها مجبور به جهش فرهنگی شده بودند واطاعت از امپراطوری تیمور لنگ وبصورت نهاد سیاسی ودینی ضروری برای اقوام اسیایی در آمده بود ویا برای عدم انقراض نسلی وگرسنگی دائمی ودر برابر تهجم دائمی امپراطوری روم باستان وبیزانس ومجبور به نواوری فرهنگی وساخت وساز تشکیلات اداری جدید در عصر تیموریان شده بودند وجاده های تجاری اسیا را از دست تجار اروپایی هم گرفته بودند که یک نوع تکامل تجاری در فرهنگ اسیا ییها بود واروپا ها هم از نظر انسانسناسی فرهنگی مجبور به تکامل فرهنگی جدید شدند ولذا برای از دست ندادن برگ برنده تجاری خود واین بار به تجارت دریایی روی اوردند که فراورده فرهنگی نوینی در تجارت جهان بود ودر ونیز وجنوا به ساخت وساز کشتی های باد بان دار بزرگ وتوپ دار پرداختند ونیزاجبارا ویا به دلیل جبر های فرهنگی وجبر اجتماعی  مجبور به مطالعه وکشف علوم جغرافیایی وکشف امریکای لاتین وکشف دماغه امید نیک جنوب افریقا وکشف راهپیمایهای دریایی وشناخت موج های دریاهای متعدد وشناخت باد های موافق ومخالف شدند  ویا ناچار به  استفاده از قطب نما وباد های موافق ومخالف شده بودند ونیز مجبور به کشف باروت واستفاده از آن درجنگ دریایی با اقوام سرخ پوست امریکای لاتین واقوام سیاه پوست زنگبار وتانزانیا وگینه آفریقایی شده بودند ویا مجبور به استفاده واختراع باروت وتفنگ  وقطب نما وباد بان وعلم کشتی رانیشده بودند ویا یا با مطا لعه کتاب حیله گری ماکیاول ومجبور به حیله گری   در گشودن بندر های اقوام زرد پوست جنوب شرقی آسیا بودند ونظیر گشودن نظامی بندر هنگ "گنک چین وماکائو بنادرسنگاپور و بنادر برونئی واندونزی وما لزی وفلیپین آسیا  وتوسط سربازان پرتغالی وسپس توسط سر بازان هلند شرقی ویا توسط سر بازان کشتی کمپانی فرانسوی شرقی شدند که همگام با کشف امریکا وتوسط کریستف کلمب وسقوط هرات تیموران در 500 سال قبل بودکه مقارن با کشف بنادر جنوبی آسیا از راه مسیر دریاها شدند ونیز برای شکل دادن به علوم دریایی وابزار الت جنگی نصب شده بر روی کشتی ها ی دریایی وقطب نما وباروت ان ناچار به دزدیدن کتاب ویا خریدن مفت کتاب وآثار کتب جغرافیا نویسان ودریانوردان  آسیاییهای باسواد شدند   که نظیر کتب جغرافیایی اصطخری بود ویا نظیر احسن التقاسیم مقدسی وکتاب مروج الذهب مسعودی ویا سفرنامه ابن بطوطه وسفرنامه ابن جبیر وسفرنامه ناصر خسرو وسفر نامه سلیمان به چین وغیره شدند که چند قرن قبل از اروپایی ها نوشته شده بود ویا افراد باسواد اسیایی وسفر نامه های گشت وگذار جغرافیای شهر ها ویا آبادیها ورود های آسیا را نوشته بودند ودر همان دوره اواخر عصر تیموریان واروپایی ها و برای شکل دادن به این نوع ابرار الات تجارت دریایی خوددر ونیز وبولونی ایتالیا  ومجبور به تاسیس کالج های علمی شدند که بعدا آن را "دانشگاه اروپایی "نامیدند وزیرا برای تهاجم بحری دوباره وبه خاک جنوبی آسیا ویا به خاک امریکای سرخ پوست ودیگر آموزش کلیساهاجواب نمی داد ویا آموخته های کلیسا های  دهات ویا شهر های اروپایی وجواب نمی داد ولذا مرکزفکری  جدیدی نیاز داشتند که معارف جدید وبرای جلوگیری از عقب ماندگی علمی وتجاری انان بوجود بیاورد  ودر حالیکه صلیبیون اروپا ویا ایتالیا ویا ونیز که سه وچهارقرن  قبل  ودوباره  به آسیا ودر دوره سلجوقیان تاخته بودند ودر همان 4 قرن سابق با نهادی بنام مدرسه نظامیه بغداد واصفهان ومرو وبصره  اسیا ئیها اشنا شده بودند که یک "نوع کالج علمی" اقوام اسییایی بود که بغیر از علوم عربی ودینی وضمنا آموزش کلاسیک ریاضی وجبر هندسه و خوارزمی وخیام را می دادند  ویا طب ابن سینا ویا شیمی زکریای رازی ویا نجوم ابو ریحان را یاد می دادند ولی باز هم اروپائیان چهار قرن اعتنا ء و به همان شیوه مدارس جدید وکالج جدید آسیایی ها نداشند که چه عملکرد جدیدی دارد  وصرفا به اموزش  الهیات درون کلیسا های خود وبسنده می کردند ولی چند  قرن بعد ویا در عصر اواخر تیموریان وبرای جبران عقب ماندگی تجاری وسیاسی عمیق خود ومجبور به تاسیس کالج های اروپای وبا شیوه جدید شدند ووچونکه متفکر لازم هم برای افریدن نهادهای کالج خود نداشتند وبا شیوه کتاب ذزدی از آسیایی ها عمل کردند  ولذا در همان اواخر عصر تیموریان واولین دانشگاه ویا کالج جدید اروپائیان وبنام "دانشگاه بولونیا "شکل گرفت  ویا در شهر بولونیای ایتالیا  بوجود آمد   وبعدا نیزکالج ویا  " دانشگاه اکسفورد انگلستان" بوجود آمدو بعدا نیز در دوره شارلمانی فرانسه که کلیسای سوربن پاریس ساخته شده بود وهمان کلیسا  بدست "رابرت سوربن" کشیش فرانسوی اداره می شد و تغییر محتوا داد  که قبلا فقط  دروس الهیات مسیحی ویا خطابه وفن جدل در کلیسای سوربن تدریس می شد ولی در ادوار بعدی وبعدا تدریس الهیات وهندسه وموسیقی ونجوم هم به آن خطبه خوانی ها اضافه شد ویا دانشگاههای امریکا  ویا "مکاتب نظریه پردازی  غرب نیز چنی است ویا  حدود 170 سال است که شکل گرفتهاند  ولی اساتیدش صرفا با پول شرکتهای بزرگ ومحصلان با استعداد آسیایی را به انجا کشانده ویا  بعنوان دانشجوی دکتری وفوق لیسانی وبه دانشگاههای مزبورکشانده  ویا به مطبوعات امریکاای کشانده وسپس نظریه های همان دانشجویا ن با استعدادآسیایی را راکپی رایت ویا ذزدی علمی کرده وبنام آثار اساتید آمریکایی وبه چاپ می رسانند  ولذا نهاد های علمی ویا اندیشکده های غربی هم وچنین وضعی را یافته اند   وبعلاوه در همان اواخر عصر تیموریان نیز  ویابا  آغاز پیدایش شرکتهای بزرگ اروپایی ویا با روش "اتحادیه های بزرگ تجاری ونظامی" شکل گرفتند که مجتمعی از تجار خرده پا ولی مجبور به اتحاد تجاری با یکدیگربودند که نام لاتینی "کمپانی" بر این اتحادیه تجاری دریایی " گذاشتند که انواع مختلف داشت  ونظیر  انواع کمپانی هلندی وفرانسوی ویا انگلیسی داشت  ومثلا بزرگترین آنها وبنام کمپانی هند شرقی بود که ملکه الیزابت اول وساختار اتحادیه ای آن را گذاشته ویا در اوایل دوره صفویه ریخته بودوبعلاوه شریک تجاری آن نیز بود  که بعد ازگذشت  500 سال از تکامل فرهنگی وتشکیلاتی خودش وامروزه بنام "سازمان تجارت جهانی "نامیده شده ویا در عصر ترامپ امریکایی تحول سازمانی بزرگتر یافته است ولی ترامپ در پایان ریاست جمهوری خودش واز حزب جمهوریخواه امریکاوچگونگی عملکرد سازمان تجارت جهانی را به زیر سوال برد  وترامپ که خودش  از نواده وبقایای نژاد سربازان انگلوساکسون ویا اروپایی است که به خاک امریکا تهاجم کرده بودند وامروزه به  کاخ واشنگتن سرخ پوستان امریکاراه یافته بود  ویا بجای امپراطور سابق اینکا ودربقایای  کاخ وی  ودر 500سال قبل نشسته است ولی همان ترامپ وبا اشتباهات سیاسی بزرگی که انجام داد ویا در طول حکومت 4 ساله اش انجام داد  وشالوده تهاجم  اروپایی ها وبه  دو قاره بزرگ آسیا ویا به قاره امریکای سرخ پوست نشین را به زیر سوال برد ومثلا در دوره ترامپ وفلسفه پادگانهای امریکایی ودر خاک آسیا به زیر سوال  رفت  ومثلا  وبا فرو پاشی دوپادگان مهم نظامی امریکا در عین الاسد عراق ویا پادگان بگرام قندهار وبه عمر حضور 500 ساله نظامیان وسر بازان مسیحی 1000پادگان امریکائیان  ودر خاک اسیا واروپا علامت سوال قرار داد  " که نویسنده کتاب " مصائب امپراطوری امریکا " ودر کتاب خودش وازانواع  مصیبت های نگهداری مالی ویا هزینه ای ویا روحیه ای  وسربازان مسیحی ویا افسران مسیحی  پادگانهای  آمریکا ودر خاک اسیا واروپا ( وبا مرام  ناتو گونه )دم زده است که بعد از گذشت 500 سال در آسیا وامروزه جایگزین سر بازان پرتغالی وفرانسوی وانگلیسی والمانی مهاجم به خاک آسیا  شده اند ویا در طول 500 ساله گذشته وارث هستند ولذا در پایان ریاست جمهوری ترامپ ویا با آغاز حکومت بایدن وپادگان دیگر  "بگرام قندهارافغانستان " هم وبدست طالبان افغانستان افتاد که با تسخیر آن در افغانستان واحتمال  احیای امپراطوری دوم تیموریان از دل قندهار افغانستان رشد می یابد  که به مکانسیم های قوم شناسانه آن ودر مقالات قبلی ام پرداخته بودم وهمچنین اشتباه دیگر سیاسی ترامپ| در خاتمه دادن به تمدن 500ساله اروپایی ها در خاک امریکا نیز چنین است  که به تنش ان دامن زد که اشتباه سیاسی دوم ترامپ بود  وزیرا او در جریان انتخابات به  هوادارنش دستور داد  که با تحریک مردم امریکا ودر شکل وقیا فه سرخ پوستان قدیم تمدن آزتکوبه کاخ گنگره حمله بکنند واز در ودیوار آن بالا بروند ودر حالیکه هوادارانش و  لباس وکلاه پوستی سرخ پوستی داشتند ویا با شاخ گوزن دارکه  بر سر خود گذاشته  بودند ویا با رنگ کردن صورت خود که از تمدن سرخ پوستان ازتک الهام گرفته بودند  وبه کاخ کنگره حزب دموکرآتیک امریکا حمله کردند  که یادگارحملهاقوام اروپایی وبه کاخ   سنای روم باستان بود واین بار در خاک امریکا اتفاق می افتاد  وتا طرفدارانش و ایام طولانی مشروعیت نماد حکومت حزبی اروپاییان را وبه زیر سوال ببرند ویا روشهای سیاسی طرفدارانش وروشهای فرهنگی احیائ نمادهای سرخی پوستی بود ویا احیائ  سنت های سیاسی تمدن  اینکا وآزتک ودر خاک امریکابود  ویا بعد از 500 سال از فروپاشی تمدن اینکا بود  وهمگی مقدمه ای گردیند که  اقوام افغانی آسیایی هم وبا سقوط پادگان لنگر هار  در صدد احیائ امپراطوری دوم تیموریان آسیا بر بیایند  ومقدمه ای شد که اقوام سرخ پوست ویا رنگین پپوست ساکن امریکا هم ویاد گیری فرهنگی از انها  بکنند  وآنها هم "امپراطوری دوم تمدن ازتک واینکا " را ودر خاک امریکا وامریکاِی لا تین را جستجو کرده ویا احیائ دوباره بکنند وازاین راه  تمدن اسپانیولی وانگلیسی وفرانسوی کشورهای سرخ پوست امریکای لاتین وبه زیر سوال رفت  ویا نهاد های نشات گرفته از تمدن اروپایی ها در خاک آمریکا  ودر 500ساله گذشته به زیر سوال رفت   ویا خواهان آن باشند که نهاد های فنی وسیاسی ونظامی تمدن سرخ پوستی خود را ودر خاک امریکای لاتین ویا در خاک امریکای شمالی وکانادادو باره باز سازی بکنند  واز این طریق  امروزه عصر رنسانس تمدنهای قدیمی  د وقاره ها فرا رسیده است ولذا امروزه وبا روند مزبور وتاریخ بشر وارد مرحله تکاملی سوم خود خواهد  که اشپنگلر ودر :کتاب " سیر انحطاط تمدن غرب خود پیش بینی کرده وتفسیر مردم شناسی  خاص از انحطاط غرب دارد وآری آانچه در دوره پایان حکومت ترامپ اتفاق افتاده وسیر انحطاط  واضمحلال آمریکا  نیست که برخی ها ان تفسیر فرهنگی را دارند ویا به نقل " فوکو یا ما "|پایان تاریخ " نیست ویابقول هانینگتون " برخورد تمدنهای شرق وغرب " نیست ویا بقول آلوین تافلر ودر کتاب جابجایی قدرتش "و عصر جایگزینی "تمدن الکترونیکی اروپائیان "وبجای عصر تمدن مکانیکی  آسیا ییها وسرخ پوستان آمریکایی نیست که تمدن اقوام قاره های دیگربمیرد ویا بدلیل قدمتشان  نابود شوند  وبجایشان  تمدن غربی وآمریکای وبدلیل نوین بودنش وباقی  بماند ویا در تاریخ بشری باقی بماند  وبرعکس اختلاط فرهنگها وآمیزش فرهنگها در علم مردم شناسی فرهنگی طوری است که اقوام پویا در تاریخ زنده اند ویا در تعارض وتهاجم فرهنگیی با اقوام دیگر و"باز سازی "می شوند وچرا که انسانها وبرای  بقای زیست جمعی خود ونظیرحیوانات عمل می کند  وفرضا یک شیرنر  وبرای بقای زیستی خود وبه انقراض زیستی یک آهووگاو میش می پردازد  ولی با انقراض زیستی همان آهوی وحشی ویا گاو میش واین بار پروتئینبدنش  ویا املاح بدن او وجذب بدن شی ر نر می شود که مردم شناسان آنرا " جذب فرهنگی عناصر تمدن دیگر می گویند  ویا جذب کالبد تمدنی سرخ پوستان  ویا جذب نظام فرهنگی زیست آسیایی شده ویا جذب نهاد سازی جدید مریکای لاتینی شده  واز این راه اقوام سرخ پوست ویا اقوام اسیایی وفرهنگ سابق  خود را "تکامل قومی" داده وبرعکس قوم  تکامل یافته قبلی  و به عصر فرهنگی اقوام دوره امپراطوری اول  تیموریان بر می گردند ویا به ,"عصر امپراطوری اول ازتک  " بر می گردانند وبرخلاف دیدگاه دانشکده های مردم شناسی غربی واین بار کالبد تمدنهاویا فرهنگ ها نیستند که تکامل بیابند ویا انحطاط بپذیرند وبلکه برعکس اقوام آسیایی نوین که با تکامل سیاسی خود وتکامل فرهنگی  می یابند ویا سکنه امریکای لاتین نوین هستند که با اخذ نوآوریها از تمدن اقوام مها جم به خاک خود وامپراطوری جدید خود را وتکامل می دهند  ویا امپراطوری مهاجم اروپائیان را وبه تمدن 500 سال قبل خودش برمی گردانند وبهمین دلیل هم برخلاف تفسیر " رالف لینتون " در کتاب" سُیر تمدن  ویا برخلاف تفسیر " توین بی "ودر " کتاب تاریخ تمدن " ویا بر خلاف سایرمردم شناسانی ونظیر کاردینر ورد فیلد وغیره  و"فرهنگها وتمدنها "مجرد ومستقل  " نیستند ویا مستقل از اقوام وانسانهای قاره های مختلف نیستند که فرهنگ مزبور خود بخودی تکامل بیابد  ویا اضمحلال بیابد؟ وبلکه این خود اقوام وقبایل قاره های مختلف هستند که در قالب امپراطوریهای نوین تکامل ابزاری ونهادی می یابند ویا تکامل فرهنگی ویا تکامل نظامی وسیاسی می یابند ویا اضمحلال امپراطوری می یابند؟ ولذا الفاظ عامیانه ای مثل "اضمحلال امریکا" ویا الفاظی و"نظیر جهان پس از امریکا "ویا "جهان پسا امریکا" والفاظ عوامانه است ویا "عصرپسا کرونا "والفاظ عوامانه بوده وتنها تحلیل غلطی واز حوادث سیاسی جهان ارائه می دهند  وبا تفسیر غلط مزبور ونحوه ظهور ویا سقوط امپراطوریهای زنده ویا نابودشونده را ودر انظار عمومی می پوشانند وبهمین دلیل باید گفت که ترامپ در دوره حکومت 4 ساله خودش  به اضملال تمدن اروپایی ها ودر خاک امریکا وکمک فروان کردویا به نابودی  فرماسیونهای اجتماعی تمدن اروپایی ودر خاک آمریکا  وکمک شایانی کردویا با اشتباهات  فراوانش به پیدایش ورشد تمدن امپراطوری دوم تیموریان ودر آسیا کمک نا آگانه کرد ویا به رویش امپراطوری نوین ازتک سرخ پوستان  ودر خاک امریکاکمک نا آگاهانه کرد وبعلاوه با اشتباه سوم خود نیز ودر حمله به نظام " موافقت نامه تجارت ترجیحی بود ویا در خروج ازقرار داد  نفتا بود ( تجارت آزاد امریکای شمالی ) وهمچنین در خروج از  تجارت ترجیحی با چین واروپابود ولذا ترامپ وبا شعار دهی های تجاری خود در طول حکمتش و عملا به متلاشی شدن " سازمان تجارت جهانی منجر شد که شعبه تجاری  سازمان ملل ومستقر درخاک آمریکاست  وبدنبالش تشکیلات وسازمان دهی سابق  سازمان تجارت جهانی را در خاک آسیا بهم ریخت ویا در همکاری تجاری ملل مختلفش را وبا شعار های سیاسی خودش و از هم فرو پاشید واین در حالی است که قبلا جاده های تجاری ابریشم هرات وتا  پکن ویا جاده تجای  شاهی از شهر شوش وتا شهر  استانبول اسیا وحوزه تمدنی خاصی را می ساختند  وامروزه هم  جا ده تجاری ریلی وترانزیتی ولوله گذاری  نفتی  مسکو به اروپا که جنگ ارمنستان وآذربایجان وبخاطر اراضی ویا  راه استراتژیک مزبوراتفاق افتاد ویا  در اواخر دولت ترامپ ویا در آن ناحیه اتفاق افتاد ویا تنش راه مسکوبه پکن که در دست اقوام آسیایی تاتار است  واتحادیه شانگهای چین وقزاقستان تاتار نشین را وبه زیر سوا ل  می برد  ویا ترمپی که اتحادیه های تجاری اروپا وتجارت ترجیحی آنرا به زیر سوال برد ویا باعث خروج انگلیس واز اتحادیه اروپا وبنام " برگزیت" شد ودر حالیکه اتحادیه اروپا وشکل گیری یورو وبه عنوان پول واحد اروپایی  وبعد از سقوط دیوار برلین وسقوط تجارت سوسیالیستی بوجود امده بود ولی  با شعار برگزیت واین بار روابط تجاری انگلیس واروپا را هم نابود نمود ویا اتحادیه تجاری اوراسیا ودر اروپای شرقی را تحریم  کرد ویا اتحادیه تجاری مبتنی برتجارت ترجیحی دول منطقه ای "اکو" ویا کشور های آسیای میانه را وبا تحریمهایش از هم پاشانید ویا اتحادیه تجاری شانگهای شرق آسیا را وبا ورشکست کردن وتحریم شرکت هووی وتیک تاک علی بابا وشرکت ساخمانی وفولاد سازی چین ومضمحل کرد ولی هنوز طرفداران منطقه ای شانگهای  می خواهند که جسد وجنازه این اتحادیه تجاری شانگهای را وبا شعار دهیهای تلویزیونی زنده سازی بکنند ویا اتحادیه تجاری آ سه آن  کشورهای جنوب شرقی آسیا را وبا تحریم فلیپین وغیره متلاشی کرد  واین نوعاز  اتحادیه های تجارت ترجیحی منطقه ای آسیا که بقایای موافقت نامه "گات  "مصوب سال 1947م می باشد  ویا موافقت نامه بعداز پایان جنگ دوم جهانی است که در آن موقع وآنرا " سازمان تجاری گات  "می گفتند که تنها23 عضوکشوری  داشت وتا اینکه با فروپاشی دول حزب کمونیستی آسیا تعداد اعضایش زیاد شد ویا با رواج پدیده خصوصی سازی در اقتصاد ملل مختلف وبعد از عصر سقوط گورباچف وعصر مارگرت تاچر نخست وزیر لندن بود ولذا این بار سازمان تجارت جهانی سابق  و با عنوان "سازمان جهانی بازرگانی "ویا با شعار "ایجاد مناطق آزاد" ودرمرز کشور های مختلف رواج یافت ومناطق ازاد تجاری که حاشیه ان کشورها بودوقوانین تجاری مستقل از قوانین پایتخت ها داشت    ودر قالب اتحاده های تجاری منطقه ای اکو وآسه ان وشانگهای ونفتا ویا اتحادیه اروپا شعا ر دهی شدند  که تاسیس آن سازمان تجارت جاهانی در سال 1995م وبا عنوان انگلیسی wto بود که دبیر خانه اش جایگزین دبیر خانه "گات شده بود واین بار بعد از فروپاشی اقتصاد وتجارت کمونیستی در آسیا وحدود 153 کشور عضو ان شده بودند و مناطق تجاری آزاد برای خود دایر کرده بودند که  از قوانین حاکم بر پایتخت ان کشورها وآزاد ومستقل بود  وتا با رویه مزبورو به تجارت آزاد با یکدیگر بپردازند که با توافقات چند جانبه اشان همراه بود ولی قوانین بین المللی وبر روش تجارت مناطق آزاد  هم حاکم نبودوتوافقات هر منطقه وقانون خاص خودش را داشت که "تجارت منطقه ا ی محسوب می شد " ومثلا پیدایش منطقه آزاد کیش وقشم وچاه بهار ودر ایران سال 1372 شمسی ودر همین راستا بود ویا مناطق آزاد چین وکشور های دیگراسیا هم و در همین راستا روئیدند  ولی بعدا با فرهنگهای محلی تجارت تعارض یافت ویابا  جنجال نمایندگان مجالس همان کشورها روبرو شد که هرکدام در فرهنگ بومی خود سنت تجاری خاص داشتند  وبهمین دلیل وعملکرد مناطق آزاد تجاری ویا اتاقهای باززگانی وباروش های متفرقه مزبور ویا با کارتهای بازرگانی اجاره ای یکساله ودر افکار عمومی واین سیستم تجارت بین المللی را به زیر سوال برد  ویا مورد جنجال مطبوعات ویا سوال نمایندگان  مجالس ملی  قرار گرفت ونتیجتا ترامپ هم ودر مقابله فرهنگی با آنان  از پیمان تجارت ترجیحی با ملل مختلف خارج گشت  ونهایتا "سازمان تجارت جهانی "نوپا ودر معرض متلاشی شدن قرار گرفت وهمچنین  امریکا با خروج از سازمان فرهنگی یونسکو ویا از نظامهای فرهنگی وآموزش وپرورشی ملل مختلف جهان  ویونسکو ودادگاه بین المللی لاهه را به چالش کشید ویا با جنجالهای سیاسی نماینده اش در سازمان ملل ومشروعیت 100 ساله سازمان ملل راهم در خاک نیویورک خود به چالش کشید وبعلاوه با چالشی که علیه شرکت موبایل سازی هواوی وتیک تاک وعلی بابای چینی به راه انداخت وشرکت ها مخابراتی جهان راهم  به چالش کشید ولذا در سه سال اخیروباعث شده است  که تغییرات عمیق درساختار  شرکت های الکترونیکی جهان بوجود آمد ومثلا نظیر دگرگونی ساختار ماکروسافت ویا اینتل وگوگل وفیس بوک ویا اپل وغیره است که بوجود اورد وبدنباش تجارت الکترونیکی 28 ساله اخیر ملل مختلف جهانی هم وبه چالش کشیده شدند وباعث رواج قمار اینترنتی ویا رواج پولشویی اینترنتی ویا رواج هکر اینترنتی ودر یکی ودوسال اخیرشد ویا درتجارت  اینترنتی جهان رواج یافت   ونهایتا  وقوع این نوع از حوادث ناگوار تجاری وهمه ملل جهان را وآزار تجاری واقتصادی می دهد ویا تجارت الکترونیکی جهان را با کسادی وبحران جاده های تجاری بین ملل روبرو ساخته  است ودر حالی است که سلها می باشد که ملل اسیایی وروش قدیمی تجاری خودشان را هم کنار گذاشته اند ودچار یکنوع "آوارگی تجاری "شده اند که از اینجا رانده واز آنجامانده  می باشند  ودر حالیکه سابقا کارکرد آجتماعی وسیاسی " جاده ابریشم "و" جاده شاهی " آسیا برایشان بهتر بود که کنار گذاشتند ومثلا از دوره ناصر الدین شاه در ایران  که اتاق تجارت در دربار قصر خود تاسیس کرد ویا ازعصر  سلطان عبدالحمید عثمانی وغیره به بعد ونهاد اروپایی "وزارت بازرگانی "در جوامع آسیایی پیدا شد که قبلا چنین وزارتخانه ای در جوامع اسیایی نبود و یا بعدا با تاسیس " اتاق بازرگانی در شهر ها " ویا با تاسیس :کنسولگری  بازرگانی " یا با تاسیس منطقه گمرگی بازرگانی ودر عصر مظفرالدین شاه قاجار   ویا بعدا با تصویب  قوانین تجارت مصوب عصر رضاشاه  وملهم ازحقوق تجارت فرانسه ویابلژیک اروپا ویا بعدا با تاسیس " مناطق آزاد تجاری وپیوستن دولت ایران وبه تجارت اتحادیه اکو ودر عصر ریاست جمهوری آقای رفسنجانی  ویا با تاسیس دایره تجارت آلکترونیکی ودر وزارتخانه  بازرگانی سال 1376ش ایران وباعث آوارگی تجاری ایرانین ومغازه داران شده است وچرا که رخنه فرهنگی این  نوع عناصر فرهنگی تجارت مدل اروپایی  ودرمیان  اقوام آسیاییکه سنتهای تجاری دیگر داشتند وبا همدیگر همخوان نمی باشد  ولذا  رواج فرهنگی ویا اقتباس فرهنگی کم عمق  در میان ملل آسیایی دارد  وبدون آنکه معنا ویا مفهوم نهاد های بازرگانی اروپایی ودر طی 150 ساله اخیر وفهم فرهنگی شده باشد  ودر حالیکه قبلا نهاد های تجاری ماقبل 150 سال قبل وچیز دیگر بود ویا در میان ملل ویا اقوام آسیایی وغیره واز مفاهیم فرهنگی دیگر نشات می گرفت  که امروزه دیگر نیست ولی کشش فرهنگی اش در افکار عمومی هنوز باقی مانده است  وبهمین دلیل در سالهای گذشته و روشهای تجاری قبلی وکنار گذاشته شدند  وبجایش "الگوهای فرهنگی اقتباس گرفته" از تجارت اقوام اروپایی  ودر میان ملل آسیایی ورواج یافت ولذا امروزه هرج ومرج در میان تجارت ملل مختلف آسیایی بوجود آورده است ومثل راه رفتن کبکی است که بدلیل فرهنگ پذیری غلط راه رفتن اش  وحتی راه رفتن تجاری سابق خود را هم واز دست داده است !  ویا با اقتباسهای غلط فرهنگی از غرب ویا از  سازمان تجارت شانگهای ویادر تجارت اوراسیایی که فرهنگ قومی دیگر دارند وبا فرهنگ تجاری ایرانیان نمی خواند ولی مورد تبلیغ رسانه ایران است  ویا جدال  جاده ایران وارمنستان ودر سالهای اخیر ویا در جاده تجاری پیشاور وهندوستان ویا در جاده تجاری ترکمنستان وچین وغیره که کشور های منطقه رابه در گیریهای نظامی وسیاسی عدیده با یکدیگر خواهد کشاند  ومخصوصا وقتی که سکنه فقیر افغانستان هم در گیر است ویا  با بلوکه شدن پولهایشان ودر آمریکا وامروزه تنها منبع در آمدشان وتنها همان مالیات کامیونهای گذری از خاک افغانستان است که مورد قبول چین وهمدست های اقتصاد شانگهایی وی نیست ولذا تجارت  راه دره ابریشم منطقه افغانستان را وبه درگیری منطقه ای بزگ تبدیل خواهد کرد وبرای افغانی های فقیر هم چشم پوشی از درامد راه تجاری منطقه جاده ابریشم افغانستان ممکن نیست ودر حالی که چین هم مدعی می باشد که  جاده ابریشم ومتعلق به چین می باشد  ومنکر می باشد بخش مهم جاده ابریشم درخاک  افغانستان است  وافغانی ها ی فقیر هم این نوع دعاوی چین وملل همدست چین راونخواهد پذیرفت وچرا که راههای معیشت دیگررا هم از دست داده اند ولذا برای بقای زندگی اولیه اقتصادی خودشان ومجبورند که به اقتصاد مبتی بر تحارت جاده ابریشم وتکیه بکنند که مهمترین بخش ویا خطر ناکترین دره جاده ابریشم ویا دره واخان ودر مسیر رود خانه جیحون ودر کناره باریک جاده ابریشم است ویا در  بغل رود جیحون گذرگاه تجاری دارد ودر ناحیه کوهستانهای هندوکش وبدخشان افغانستان واز شهر قندوز وتار انتهای دره کاشغر ودر خاک افغنستانی انهاست ومتعلق به چین ویا به همسایگانش نیست  ولی در گذشته و به خاطر سیاستهای کمپانی هند شرقی واز درآمد دره راه ابریشم محروم شدند ویا در طی 500 سال گشته وپایتختی هرات از آنها گرفته شد  ویا تجارت دول آسیایی واز هرات گرفته شد تا تااز درامد جاده ابریشم شمال خاک افغانستان محروم بشوند وچراکه جادههای گذر گاهی شمال افغانستان وبه ضرر درآمد تاجران عمده شهر های ونیز وجنوا بود که از تجارت در مسیر جاده شمال افغانستان محروم شده بودند وناچار شدند که برای تجارت با شهر چین ودر 500 سال قبل وتنها  راه تجارت دریایی بازرگانی را ودرپیشه  هدف خود قرار بدهند وبعلاوه بخاطر آن نوع از دشمنی خود شان و با هرات وعداوت را زیاد کرده ولذا  اقوام اوزبک وصفویه ایران را هم تحریک سیاسی بکنندکه با همدیگرهمدست شده و هرات افغانستان را بگیرند ونواحی اطرافش را تجزیه بکنندواین نوع تحریکها را تا عصر محمود شاه وناصرالدین شاه قاجار وبرعلیه هرات ادامه دادند وهمچنین تاجران عمده اروپا که در آن موقع واغلب درشهر های  ونیز وجنوای ایتالیا ساکن بودند ودر همان تاریخ هم و با ساخت وتوسعه ناوگانها های بزرگ دردریای  مدیترانه ویابا تاسیس  اسکله های ی دریایی که ساختند  واین بار تجارت دریایی با شهرهای جنوبی چین ومالزی وهند ویا از  راه دریا را شعار خود قرار دادند وهمچنین سربازان پرتغالی را هم وبرای دفاع از کشتی های توپدار خودو درتجارت  دریایی  استخدام کردند  ویا از همان موقع  قوانین حقوق دریایی را هم وبرای تجارت خود بوجود آوردند  ویا با ساخت جر اثقالهای بزرگ دریایی عمل کرده  ویا با تاسیس سازمانهای کشتی رانی عمل کرده  وبرخلاف سابق واین بار  کالاهای تجاری اروپایی خود را وبجای حرکت دادن از جاده ابریشم افغانستان وصرفا ازمسیر  بندر های مدیترانه بار گیری کرده واز جنوب آفریقا گذشته وآنگاه روانه بندر های جنوبی چین وهند واندونزی می شدند  ولی وقتی که کمپانی هند شرقی ودر 150 سال گذشته وپول حفاری کانال سوئز را دادند  که سفیر مختار انگلیس ودر کتابشو به آن موضوع اشاره کرده است واین باروبجای عبور از جنوب افریقا ویا از کناره زنگبار ومسیرراه  را عوض کرده ویا  با جایگزین کردن کانال آبی ترعه سوئزعمل کرده  که در دوره قاجاریه ساختند وحدود 150 سال قبل ویا در عهد خدیو اسماعیل مصری که پول امتیاز کندنش را واخذ کرده بود وهمان شرکت انگلیسها هم وحفاری آنرا کردند ویا بندر انگلیسی عدن را ودر تنگه باب المندب ساختندکه مولف کتاب تاریخ خلیج فارس ودریای عمان به آن موضوع اشاره کرده است  ولذادر دوره مزبور  وتجارت دریا یی واین بار جایگزین تجارت خاکی جاده ابریشم وجاده شاهی شد ولی در دو الی سه سال اخیر وهمه تئوری بافی های تجاری غربی ها ودر حکومت ترامپ| وبا نابودی روبرو شد وبعلاوه در اواخر حکومت ترامپ  وبا انفجار مواد شیمیایی در انبار های بندر بیروت مدیترانه ومیلیاردها خسارت به تاسسات بندر بیروت زد که راههای تجارت شهر اردن وکویت وعراق وعربستان واز راه بندر بیروت بود ولی براثر انفجار مهیب انبار ها وهمه تاسیسات دریایی اش نابود شد که کالا ویا اجناس ملل خاورمیانه را تامین می کرد ویا با اتش گرفتن جنگهای ترکیه ویونان واسپانیاوالجزایر وغیره  که نزدیک بندر های تجاری اطراف مدیترانه هستند وتجارت دریایی  اغلب بندر های مدیترانه وبا شهر های داخلی اتحادیه اروپا وبهم ریخت  ویا دارای مشکلات زیاد گردیدند  ویا در حوزه دریای سرخ خاورمیانه هم وبا ناامنی یمن ویا جیبوتی واریتره ویا با شورش اقوام تیگرای جیبوتی وسودان ولذا تجارت دریایی بحر احمر هم نابود شده ویا با گسترش دزدان دریایی حوزه دریای عمان وغرب اقیانوس هند همراه شد ولذا  کشتی های زیادی ودر دوره اواخر دولت ترامپ ودر حوزه مزبورو نا امن شدند ویا حقوق دریایی نابود شد وچرا که در دوره مزبور کشتهای مختلف زیادی در خلیج فارس ودریای عمان گروگان گیری ویا منفجر شدوبعلاوه در دریای چین هم زیر دریایی های استرالیاوکشتی های زاپن وکره شمای ویا تایوان وبا کشتی های چینی در گیر هستند   ولذا دوباره راه خاکی تجارت ابریشم مطرح شده است   ولی حوزه گذر گاهی مهم آن نیز در  کشور افغانستان فقر زده قرار دارد  وآگر چنانچه فشار بر افغانستان  وبا نیازمندیهای ملل مختلف همسایه اش وجهت  گذر خاکی از جاده ابریشم افغانستان همراه باشد واحتمال درگیری منقطه ا ی زیادی را بدنبال خود دارد  وآنها هم ممکن است که شعار تاسیس  امپراطوری دوم تیموریان واز هرات  افغانستان ودوباره افزایش دهند  ودر ادامه مطلبم به نقش کنترلی دولت تیموریان وبر جاده ابریشم ودر ماقبل 500 سال سابق می پردازم

لازم به یاد آوری است که جاده ابریشم در دوره امپراطوری اول تیموریان ومهمترین منبع در آمد دولت تیموریان بود که اسناد تاریخی مختلف به آن نکته اشاره دارند وکنترل راه تجارت هرات به پکن هم ودر مسیر دره مخوف وطولانی جاده ابریشم ودر کناره رودخانه جیحون بود وکنترل ان جاده هم در 500 سال قبل در دست ارتش تیموریان وداروغه های گمارده تیموریان بود وآنها هم در قلعه های نظامی کنار جاده ابریشم  وویا آبادیها وچاپارخانه ها ویام خانه های مسیر هرات وپکن مستقر بودند  که دائما به بازدید وکنترل ویا حفظ امنیت جان واثاثیه کاروانهای سر تاسر شهرهای آسیایی می پرداختند  ودر ازای حفظ امنیت جاده بزرگ ابریشم آسیاهم  ومقداری "مالیات راهداری "می گرفتند ویا از قافله سالاران شتر ها ویا از قاطر داران حامل اجناس می گرفتند ویا از ریاست کاروانداران  کالاها  وبار ها می گرفتند وصرف خزانه دولت تیموریان واستخدام هزاران کارمند اداری شهر هرات ویا سمرقند می کردند ویا صرف تامین مالی مدرسین وشهریه 80 مدرسه هرات  می کردند ویا صرف هزینه دهها  مدرسه سمرقند ومدارس شهر های دیگر آسیا می کردندکه حاکمان تیموری ودر شهر های مزبور ومدرسه تاسیس کرده بود ومثلا حاکم شاهرخ تیموری و در شهر یزدایران  امیر چخماق بود  ووی نیز تاسیسات مهم شهری از در آمد تجاری شهر یزد وبا شهر های چینی را وصرف ساخت وساز  آن شهر کرده است ویا هزینه ساخت مدارس متعدد مشهد ومسجد ویا کتابخانه گوهر شاد مشهد است که از درامد راهداری تجارت ابریشم وتوسط خزانه داری هرات انجام گرفته است   ویا مدارس شهرهای خواف وسمنان دوره تیموری ست که از این منبع  درآمد تامین شده است  وبعلاوه بخشی از  در امد تجاری مزبورهم  وصرف خرید اسلحه وشمشیر وتیر وکمان ونیزه صد ها لشکر کشی تیمور میشد ویا در طول جنگهای 60 ساله او می شد وحتی در آن اوایل نیز  وکاروانهای تجاری شهر های اروپا هم ودر بردن بار وکالای خود  به دیار چین ومجبور به گذر از این دره جیحون خطرناک افغانستان بودند وچرا که وجود کوههای چند هزار متری کوههای بهم پیوسته آسیا ومسیر دهی خاصی  داشت ویا معبرخاصی  ساخته بودکه مسیر معبر جاده طولانی راه ابریشم را بوجود می آورد ونظیر  کوههای بلند   هیمالیا ویادر پیوستن با  کوههای بلند هندوکش افغانستان ویابا کوههای بلند  تیان شان اویغورستان ویا با کوههای بلند  پامیرتاجیکستان که بام جهان نامیده می شود ودر جنب مرز افغانستان است  ویا کوههای تبت وکشمیر یا در نزدیکش  کوههای بلند قیر قیزستان ودره التایی بین دو ناحیه غربی وشرقی آسیاست  وهمگی کوههای بلند مزبورو در وسط خاک آسیامستقر هستند  وبعلاوه دردرههای عمیق این کوههای وسط آسیا  هم و آبگیریآبهای  دو روخانه خروشان سیحون وجیحون بوجود می آید ودر عین حال ودر کنارههای خاکی آن دوروخانه هم  ومعبرهای اصلی جاده ابریشم آسیا بودند وبعلاوه کنترل هر دو معبر هم ودر دست تیموریان هرات بود  ولذا هر نوع ترددمسافر ویا کالا و بین دو طرف قاره اسیا راو صعب ا لعبور می نمو د وتنها جاده های مسیر دره های های جیحون ویا دره طولانی معبر سیحون ومعبروشاهراه  اصلی عبور ومرور شرق وغرب آسیا بودند ویا معبر  تجارت میان سکنه دوسوی آبادیهای قاره آسیا بودند  ولی راه دیگری برای اقوام دو سوی آسیا وجود نداشت  وهمگی جزو  دره های طولانی وعمیق جیحون وسیحون بودند که در ادوار طولانی تاریخ ودر دست اقوام ترکستان بزرگ اسیا بودند  که از ترکان اوغزخان ویا فرزندانشگرفته  وتا اقوام  قوم ترک خرلق وقنقلی وکیماک وخلج ویا ترکان تورانیان افراسیابی ویا ترکان اشکانی وکوشانی ویا ترکان غز سلجوقی ویا ترکان خوارزمی وترکان غزنوی وقراختائی وقراخانی وغیره بودند  وتا دوره تاریخی ترکان برلاس تیموری که از قبیله ترکان برلاس ترکستان غربی مابین سیحون وجیحون بود  ودر ایا طفولیت و اراضی قبیله ترکان برلاس  ابتدا در مراتع اطراف شهر کش ویا در بالای سمرقند ترکستان بود وحدود 80 هزارعضو قبیله ترک برلاس بودند ویا هم قسم با تیمور لنگ شدند ودر کشور گشایی های 60 ساله تیمورلنگ برلاسی هم  وبه او کمک جانانه کردند وبالاخره پس از سقوط  امپراطوری خوارزمشاهیان ویا امپراطوری 120 ساله مغو لها هم در ناحیه مزبور اسیا وسرنوشت دو جاده مهم تجاری ابریشم دره جیحون وسیحون را وبدست گرفتند وحدود 170 سال ودر آمد تجاری کار وانهای تجاری جاده ابریشم آسیا ومنبع مالی مهمی وجهت حفظ تشکیلات اداری آنان بود ویا منبع مالی مهمی جهت حفظ تشکیلات نظامی وانتظامی امپراطوری اول تیموریان بود  وبعلاوه همانطوریکه گفتم کار وانهای بزرگ تجاری اروپا هم ودر عصر مغولها ویا در اوایل عصر تیموریان  هم مجبور به عبور دادن کار وانهای خود واز مسیر جاده ابریشم دره جیحون وسیحون بودند ونیز  از انجا که اغلب اقوام اروپایی ودر دوره مزبور وتنها مشغول زمین داری وزراعت ودامداری در آبادیهای خود ودر کشورهای متعدد اروپا بودند ولذا وقت ویا حوصله در امر تجارت ویا کار وان داری نداشتند ولذا همه امور تجاری ویا خرید خود را وبه تاجران عمده شهر های ونیز ویا شهر جنوا وسیسل وغیره ایتالی واگذار کرده بودند وآن تجران عمده ونیز هم  هم در استفاده تجاری از جاده ابریشم اسیا وبا روسای امپراطوری تیموری ونمی توانستند بخاطر سود مادی خود کنار بیایند ولذا به مردم واقوام اروپایی پیشنهاد کردند که مسیر تجارت خود را عوض کنند ویا ازراه  تجارت آسیا ییها جدا بکنند ویا با پول همان تاجران عمده ونیزی کشتی های بادبانی بزرگ ساخته شود واین بار از راه تجارت دریایی عمل کرده ویا از راه دماغه افریقای جنوبی وزنگبارعبور دریایی کرده  وبهبنادر  شهر های جنوبی چین وهند رفته وآنگاه ابریشم وادویه خود را واین بار از راه تجارت دریایی از هندوچین خرید بکنند وبعلاوه سر بازان کاتولیک پرتغالی وهلندی وفرانسوی را هم وجهت امنیت کشتی های عازم جنوب شرقی آسیا استخدام کردند ولذا در دوره تاریخی مزبور ونحوه کار برد واستفاده جاده ابریشم اسیا دوشقه شد  وبعلاوه  همان تاجران پولدار ونیزی  ویا جنوایی وبه اقوام وسر بازان اسپانیایی پول دادند که انها هم وبه تجارت دریایی بپردازند وسود ماحصل خود را وبا تاجران ونیزی تقسیم بکنند ولی همان سر بازان کاتولیک اسپانیایی هم ودر همان دوره تاریخی ویا حدود 500 سال قبل ودرمسیریابی درست   دریا های شرق جهان و گم شده بودند ولذا بجای رفتن به جنوب شرقی آسیا واین بارو با کاپیتانی کریستف کلمب وسر از خاک قاره جدید الاکتشاف امریکا در آوردند که کاپیتان کریستف کلمپ  مزبور همان اسکندرمقدونی  جدید وضد سرخ پوست بود  که بجای حمله به اقوام آسیایی واین بار حمله به اقوام امریکای سرخ پوست را انجام می داد  وبجای سرنگونی شاهنشاهی هخامنشیان آسیا وبه سر نگونی شاه وامپراطوری آزتک سرخ پوستان پرداخته بود  وکشتی های بعدی هم وسر  از اکتشاف قاره امریکای شمالی وِکاندای سرخ پوست یاسر از خاک امریکای   لاتین در آوردند  وبعلاوه به نقل کتاب "شریانهای باز امریکای لاتین "وچونکه در قاره مزبورهم  ادویه ویا ابریشم وجود نداشت  ولذا معادن طلا ونقره امریکای لاتین را غارت کرده ونتیجتا در اواخر دوره تیموریان وکلیسا های اروپای وهمگی مطلا شدند که قبلا ساختمان ساده اجری داشتند ولی بعد از عصر کریستف کلمب وهمه کلیسا هایش وبا طلا ونقره اقوام امریکای لاتین طلا کاری شده بودندویا  تالارها وسالن هایش زر اندود شده  بودند  وبعلاوه بعد از راهیابی سر بازان اروپایی وبه جنوب شرقی آسیا هم وباز نوبت به توطئه چینی اروپایی ها وبرعلیه  اقوام کوچک آسیا یی بود  ولذا در طول 500 سال گذشته در دربار ها نفوذ کردند واقتدار خود را افزایش دادند  ولذا  با اقدامات انان وامپراطوری بزرگ تیموریان هم در آسیا تکه وتکه شده واز چنگ امپراطوری تیموریان در آمد ونهایتا پایتختی هرات را هم از آنان  گرفتند  ودر نهایت نقشه آنان چنین بودکه  با همکاری سران دو دولت اوزبک وصفویه عمل کرده  ازعوامل  ارو پائیان تفنگ واسلحه مدرن گرفته بودند  ونهایتا پایتخت هرات عصر بابر شاه تیموریان هم وسقوط می کند  وبابریان ترکان برلاس به شهرهای هندوستان می روند وشاهان کوچک ان دلر را بوجود می اورند واز این طرق جاده ابریشم آسیا هم واز دسترس تیموریان آسیا بیرون کشیده شد وچرا که استدلال اروپائیان ویا سر بازان وافسران پرتغالی وهلندی وفرانسوی وانگلیسی وامریکای مسیحی آنان چنین  بود که تجارت با بندر های جنوب شرقی آسیا ویا با  بندر های هنگ کنگ وماکائو وتنها تا رود خانه زردچین  ودره آن " کاربردتجاری " دارد که دره رود خانه زرد چین را بوجود می آورد  ولی تجارتشان با شهر های بالای رودخانه زرد ممکن نمی باشد  که در دست اقوم تاتارویا همگی  خویشاوند با تیموریان می باشند  ولذا تجارت با هرات را قطع نمی کنند  وبعلاوه پی برده بودند  که  مسیر  رودخانه جیحون ودر شمال  کوههای پربرف هیمالیا وتا شهر هرات ادامه دارد   ولی مسیرحرکت  رودخانه زرد چین ویا در وسط خاک چین که اقوام چینی هم از گذشته  در اطراف آن رود خانه زرد  وبعلاوه نواحی جنوبی اش زندگی می کردند ونیز برعکس حرکت میسر جیحون  عمل می کند  وچراکه رودخانه زرد  وبطرف شرق می آید ودر حالیکه منشاء پیدایش هر دورودخانه مزبور وپشت کوههای همالیامی باشد  ولی  حرکت  وریزش جیحون وبطرف به دریاچه خوارزم ترک نشین است ولی حرکت رودخانه  زرد چین وبرعکس بود ه وبه طرف شرق آسیا حرکت کرده وسپس به دریای زرد چین می ریزد واز قدیم هم اقوام چینی وتنها در جنوب رود خانه زرد زندگی کردند که بیانیه کنفسیوس واقوام 8 گانه چینی اطراف رود زرد راو دعوت به اتحاد قومی کرده ویا دعوت تشکیل امپراطوری چینی ودر اطاف رود خانه زرد کرده بود ودر ایام بعدی هم اقوام جنوبی  رودخانه هوانگ هو هم به آنها پیوستند که از وسط خاک چین وبطرف دریای زرد شرق جاری است ولی به نقل منابع تاریخی  اقوام بالای روخانه هوانگ هو وجزو اقوام ونژاد چینیها  نبودند  وبلکه اغلب خودشان را "چین شمالی" ویا سر زمین "ختا "می نامیدند که اغلب ساکنانش وجزوقوم تاتار ویا شاخه های مختلف قوم مغول هستند .که انگلیسی ها وبعد از جنگ اول ودوم جهانی واز تاتارها ومغولهای شمال چین گرفته وبه دولت کمونیستی مائو وطرفدارا نش دادند وچرا که ناحیه شمالی چین که بالای رودخانه هوانگ هوست وشهر پکن ویا خان بالیغ سابق هم قرار دارد ودر خاک اقوام چینی ها نبود وبلکه شهر پکن است که ساخته شده بوسیله منگوقاآن وقوبیلای خان نواده های چنگیزمی باشد  وبعلاوه در اراضی تاتار نشین ومغول نشین هم ساخته شده بود وتا قبل از جنگ جهانی اول خودشان را جزو خاک چین کنونی وامپراطوری چین نمی دانستند وبلکه خود راو در منابع تاریخی وهمیشه بنام چین شمالی  ویا "کشورختا "  می نامیدند که اراضی اشان و تقریبا نصف خاک چین کنونی می باشد  وهمگی خود را جزو اقوام مختلف وپراکنده تاتار ها ونایمانها  وکرائیت ویا اویرات وتنقوت تبت وقنقرات غیره می دانستند که چنگیز خان اقوام صد گانه شمال شرقی آسیا را متحد کرده که اسامی قومی اشان ودر جلد اول کتاب جامع التواریخ امده است واقوام تاتار مزبورهم  ویا جغرافیای اراضی اشان وقبل از عصر چنگیز خان ودر اراضی بالای رودخانه هوانگ هوبود  وتامنطقه  سیبری وکناره های  جزیره  ساخالین واستانهای منچوری ومغولستان داخلی ومغولستان خارجی است  وبعلاوه صحرای تبت ویا صحرای گبی مغولستان ویا صحرای تسای ام اسیای مرکزی  هم بود که مناطق خشن آسیا می باشند  ومرز اقوام پراکنده مغول هم وقبل ازتشکیل  امپراطوری چنگیزخان وتا هوانگ هو بود  وچین جنوبی را شامل نمی شد که بعدا چگیز خان چین جنوبی راهم ضمیمه خاک امپراطوری خود کرد   ودر ناحیه غرب هم ومغولها هم مرز با   ترکستان شرقی وترکستان غربی غزها وخوارزمشاهیان بود  ولذا محدوده مرز  جغرافیای غرب مغولها از ناحیه غرب وکوههای آلتایی بود که مرز دشت قبچاق کنونی می باشد  که امروزه کشور قزاقستان ووابسته به روسها نامیده می شود ولی قبل از چنگیزخان  آبادیهای دشت قبچاق ودر دست ترکان اویغوری وترکان خرلق وترکان کیماک وقنقلی وترکان باشقورد( باشگرد ) واقوام برتاس وبلخار وترکان خزرومجار  بود که در دو سوی رودخانه  ولگامستقربودند  و سربازان ترکها  هم جاده های ابریشم آسیای شمال آسیا با اروپا ومغول ها را تنظیم می کردند ویا از طریق پل های ولگا ویا قلعه های نظامی کناره ولگا کنترل می کردند  وبنا به نقل "سفرنامه اولئاریوس" ودر دوره صفویه سکنه دو طرف رودخانه ولگا وهمگی از "اقوام تاتار" می باشند که شهر "غازان "مرکز تاتارها بود ونیز به نقل ص813کتاب ظفرنامه یزدی وجنگ تیمور لنگ وبا توقتمش خان ونواده جوجی چنگیزخان  ودر کناره شمالی ولگا اتفاق می افتد  وبعد از ان جنگ هم وتیمور وارد شهر مسکو میشود که قبلا مغولها ساخته بودند  ونیز اولئاریوس در کتابش می افزاید که تا شهر استاراخ انکنار دریاچه خزر ودر انتهای ولگا  وهمگی تاتار می باشند که باتوخان مغول ساخته بود  ونیز به نقل وی رودخانه ولگا وجزایر متعدد وسط رودخانه داشت ولی در برخی از نقاط رودخانه کم عمقبود  ولذا اغلب  کشتی انان به گل می نشست  ولی قبل از امدن تاتار ها به دوطرف ولگا وقبلا دردست ترکان اسیا بودوچراکه  سفر نامه ابن فضلان ودر قرن چهارم واین نوع اقوام ترک فوقالذکر را ودر دوطرف رود ولگا دیده  است ویا گزارش مردم نگارانه از اقوام ترک مزبوررا  در سفرنامه اش ذکر کرده است  وبعلاوه در منابع تاریخی ونام رود ولگا وتنها  رودخانه آتل واتیل وبا لغت ترکی نامیده می شد ولی در دوره چنگیزخان  بخش از اراضی اقوام ترکستان شمالی اسیا واز ترکان گرفته شده وبه تاتارها انتقال می یابد وقبلا ترکها ودر همسایگی مغولان در دشتهای  بزرک وحاصل خیز قبچاق ودشت بزرگ وحاصل خیز وپنبه خیز ماوراءالنهرزندگی می کردند که بزرگترین دشتهای حاصل خیز آسیا بود واغلب  اقوامش ترک نشین بودند که شهرهایشان در کناره بزرگترین دریاچه های آسیای خزر ودریاچه سیاه بود وبعدا برخی تاتار نشین کریمه شدند  وبعلاوه همان ترکان آسیا و بزرگترین زبان آسیا را هم بوجود اورده بودند که خط اویغوری ویا خط ترکان جغتایی ومورد پذیرش اقوام گوناگون هم شده بود وجادهای ابریشم ودر کناره رود های سیحون وجیحون ودر کناره بزرگترین کوهستانهای اسیا هم بود وبعلاوه قبل از عصر چنگیز ترکان دوسوی ولگا هم وجزو اقوام ترک بودند  ونیز قبل از چنگیز دو سوی رود خانه سند پاکستان وجاده تجاری پیشاور ودهلی هندوستان هم و جزو ترکان غزنوی شهر غزنین افغانستان  ویا جزو ترکان خلج افغانستان بودند  ویا در دست ترکان سلجوقی وخوارزم شاهی بود وهمچنین در دوره ترکان سلجوقی وتجارت راههای تجاری جاده شاهی آسیا هم دردست ترکان سلجوقی بود ویا جاده های  اطراف فرات ودجله که جاده شاهی عصر هخامنشیان بودند  وبعدا بدست اشکانی ها وساسانی ها افتاد ولی مدت 3 قرن ونیم نیز همان جاده های شاهی غرب آسیا و بدست امپراطوری بنی امیه وبنی عباس افتاده بود ولی با آمدن ترکان سلجوقی به بغداد وبصره وعبادان (ویا  ابادان کنونی که در  انتهای دو رود فرات ودجله بود) وتا سر شاخه هایمنشائ گیری رودخانههای  فرات ودجله که ریشه در خاک آناطولی داردوتا اطراف استانبول  همگی بدست اقوام الب ارسلان ترک سلجوقی افتاد واز آن تاریخ به بعد وتا دوره سقوط بغدا دو بدست امپراطوری انگلیس وکنترل تجاری این جاده شاهی غرب آسیا هم بدست ترکان آسیا بود وتا اینکه افسران انگلیسی بغداد را از دست ترکان عثمانی گرفتند ویا همان افسران انگلیسی وبا کمک 300 هزار سرباز اجاره ای هندی وبرمه ایبغداد را گرفتند  ویا دو شهر بغداد ودمشق را وژنرال مودی وژنرال النبی انگلیسی واز دست ترکان عثمانی گرفتند که بقایای ترکان سلجوقی اناطولی بودند ولی در طی چند صد سال همه اش دردست ترکان بود ومثلا از  تسخیر بغدا دودمشق وبدست طغرل سلجوقی آغاز شد وتا سال 1917 م  که خلع ید این دو شهربغداد ودمشق  از دست ترکان عثمانی در سال 1917 م خارج شد ولی قبلا تجارت جاده ابریشم بصره به استانول و در دست ترکان سلجوقی وخوارزمشاهی بود  وبعدا بدست ترکان همراه ارتش هلاکوخان درآمد  وبعدا هم  در دست ترکان ال جلایر بغدادبود  وبعدا نیز  در دست ترکان برلاس تیموری بود وسپس در دست ترکان قرا قوینلو وترکان اق قوینلو بود ومدت کمی هم در دست ترکان افشاریه بود وتا اینکه دو باره وتا جنگ اول جهانی وبدست ترکان عثمانی افتاد وتا اینکه  انگلیسی ها وسپس امریکایی ها به بغداد آمدند ویا برای کنترل جاده های تجاری بین النهرین وآناتولی وپادگانهای انگلیسی وامریکایی را در خاورمیانه وبجای پادگانهای 800ساله ترکان در بغداد زدند که مدتی پادگانهای عراق ودر دست افسران انگلیسی بود ولی در 20 سال اخیر و بدست آمریکایی ها افتادونظیر پادگان عین الاسد عراق  است ویا پادگان ارییل اقلیم کردستان  ویا پادگان کویت ویا پادگان امریکایی انجیرلیک ترکیه ویا پادگان بحرین وقطر وغیره است  واری مدت کمی اقوام چهار اولوس جغتایی وتولی واوکتای  و وجوجی پسران چنگیز  توانستند با تسخیر پادگانهای ویامخانه های وقله های نظامی اطراف جاده های مهم تجاری اسیا واز دست ترکان اسیای مرکزی بیرون بیاورند ولی تیمور لنگ که از شاخه ترکان برلاس بود که در اطراف شهر کش ترکستان زندگی می کردند ولی  امروزه اوزبکستان متعلق به روسیه نامیده می شود ولی تیمور لنگ ودوباره همان قلعه های نظامی جاده هایی تجاری اطراف شش  رودخانه مهم اسیا را تسخیر کرده ارتش محافظ  خود را در جاده های تجاری آاسیا گذاشت ویا  در اطراف ودره های همان شش رودخانه مهم آسیا جایگزین نمود  که نظیر قلعه های اطراف رودخانه  طویل جیحون بود ویانظرسربازان تیموری   قلعه های اطراف سیحون بود ویا یا سربازان تیموری ساکن قلعه های مهم اطراف سند وولگا وفرات ودجله وارس بود که از بزگترین رودخانه های آسیای مرکزی ویا آسیای صغیر بودند  که محافظ ان جاده های تجاری مهم آسیا بودند ودر آمد مالیاتی جاده های مزبورهم  وصرف نگهداری امپراطوری تیموریان می گشت  وبخش دیگردر آمد امپراطوری اش  بود ونظیر  مالیات زراعی اراضی دشت های بزرگ آسیابود  ونظیرمالیات زراعی  دشت قبچاق ویا دشت ماواراءلنهر ویا دشت اران آذر بایجان ویا دشت مغان ویا دشت خوزستان ویا دشت گرگان ویا دشت گیلان ویا دشت اطراف در یاچه خزرویا دشت سند پاکستان  بود که درآمدش بر خزانه تیموری ودرشهر سمرقند وهرات ریخته می شد ولذا نیمی از درامد تشکیلات امپراطوری اول تیمویان ودر خزانه هرات وسمرقند و از در امد مالیات راهداری جادههای ابریشم آسیای مرکزی تامین می شد  که به خزانه داری ودیوانهای هشتگانه شهر هرات ودر طول پایتختی 110 ساله هرات تیموریان ریخته می شد ,وشهری که در ایام زندگی تیمور وپسرش شاهرخ تیموری اداره می شد واز طریق شهر هرات وفرماندهی ناحیه بزرگی از افغانستان وبدخشان تاجیکستان و وبلوچستان وپاکستان وکشمیر وهندوستان بود وبعد از وفات تیمور وشاهرخ تیموری  ونواده هایش وحدود 110 سال  هم واز طریق ادارات وپادگانهای مهم هرات حکومت می کردند

ونیز لازم به یاد آوری است که در ایام زندگی خود تیمور تیمور جاده های تجاری دو طرف  رود ارس برای تیمورو چنان مهم بود ویادرامد زراعی دشتهای دو طرف رود خانه ارس وبرایش مهم بود که یکی  هم دشت حاصل خیز مغان پائین ارس می باشد  ودیگری دشت اران قراباغ ویا نخجوان است  که به سپاهیانش دستور دادکه کانال بزرگی و بنام "نهر برلاس "وبنام قبیله ترک برلاس خودش از آب ارس وبسوی دشت بمغان جاری ساختند  که کتاب ظفر نامه یزدی ودرص 1119 کتابش وبه نهر برلاس تیموری اشاره کرده  است ویا در جای دیگرو به نهر بیلقان تیموری اشاره کرده است وهمچنین  امروزه هم  و سه جاده ریلی وترانزیتی ولوله گذاری نفتی شمال رود خانه ارس  مهم است وشریان جاده های خاورمیانه به مسکو واروپا وبنادر حاشیه دریای خزر را بوجود می آورد  که بقایای جاده تجاری  عصر تیموری می باشد وبعلاوه در انتهای دو رودخانه جیحون وسیحون نیز که امروزه استان بزرگ سین کیانگ چین  نامگذاری  است  ویک ششم خاک چین معاصر را تشکیل می دهد  ولی قبل از 80 سال اخیرو اویغورستان نامیده می شد ویا ترکستان شرقی نامیده می شد ولی از قدیم کاشغر وارومچی مرکز ان بود وصحرای بزرگ تیکله مانکان  هم در ان ترکستان شرقیاست  وامتداد بعدی اش هم  صحرای گبی مغولستان  می باشد وتا شهر پکن ادامه دارد  که امروزه قطار تجاری پکن ومسکو واز این دو صحرا ی مغولها واویغور های ترک می گدرد! ولذا در دوره تیمورو همه حاکمان (جته ویا مغولستان عصر تیموری ) ویا حاکمان قوم ترک اویغورستان وحافظ جاده ابریشم بودند ونیز سران هر دوطایفه هم تابع تیموریان ودر امتداد جاده ابریشم تا پکن بودند وبهمین دلیل هم تیموریان حاکم بزرگ کاشغر را الغ بیگ تیموری انخاب کرده وبعدا هم از شاهزادگان تیموری گذاشته می شدند  که در صفحات 583 و636 کتاب زبده التواریخ حافظ ابرو به حاکمیت الغ بیگ  در کاشغر اشاره شده است ونیز به نقل صفحات دیگر همین کتاب ومرتبا به هرات می آمد وگزارش وضعیت  می داد ویا امنیت جاده ابریشم از کاشغر وتا پکن راو به دربار هرات گزارش می دادوبعلاوه امپراطوری تیموریان وافراد دیگری را هم از طایفه برلاس وبعنوان داروغه قلعه های مستقر درجاده ابریشم  اویغورستان  کرده بودند که یکی از انها وبه نقل ص 748 کتاب زبده التواریخ وهمان داروغه حاکم قلعه نظامی "روح ایلی " می باشد ودر بیرون شهر کاشغرمستقر  بود  ویا در مسیر جاده ابریشم قلعه داشت  ونیز به نقل ص 706 کتاب زبده التواریخ ودیگری هم از طایفه برلاس وبنام " محمود ترخان " بود ودر اطراف دیگر جاده کاشغرمستقر  بود  ویا دیگری هم وبه نقل ص 802کتاب زبده التواریخ و" ارسلان خواجه ترخان " بود که دولت تیموریان ووی را در قلعه دیگر نزدیک سیحون منطقه مزبور حکم داده  بودند ویا دیگری هم وبه نقل ص 864 زبده التواریخ "و قلعه نظامی ویا" حصار اندیکان "ّبود  که در کنار جاده ابریشم بود ویا در بیرون کاشغر ودر معبر دره ای که آغاز شعبه جیحون بود ونیز در مسیر دره جیحون ودر ناحیه دو آبادی قرا تکین وبدخشان افغانستان هم و"حصار نظامی شادمان " قرار داشت  که به نقل ص 864 کتاب زبده التواریخ وتیموریان جهت امنیت کار وانهای مسیر جاده ابریشم وحاکمان نظامی در آنجا تعیین کرده  بودند وهمچنین در مسیر جاده ابریشم به شهر قندوز وبلخ که می رسید وتداوم جاده ابریشم بلخ بود وتا کار وانسراهای متعدد شهر هرات امتداد داشت  ونیز در بالای شهر بلخ هم ورودخانه ای جریان داشت  که از کوههای تاجیکستان نشات می گرفت وبه جیحون می ریخت  که "قلعه قبادیان" در کنارش بود  که ناصر خسرو قبادیانی هم از همان آبادی قبادیان می باشد  ووجه تسمیه قبایان هم  آنست که قباد ساسانی وقلعه نظامی مزبور را ساخته بود ویا  در بالای شهر بلخ وجهت حفاظت راه تجاری عصر سا سانی ساخته بود که از ساسانی ها وبه تیموریان به ارث رسیده بود ونیز در مورد سایر اسناد قلعه های مسیر جاده ابریشم هم ودر کتابهای دیگر عصر تیموریان واسنادی وجود دارد ولی بدلیل اختصار مطلب و ذکر نمی کنم وبعلاوه  قلعه های نظامی مسیر جیحون ومسیر رودخانه سند پشتونستان هم وبرای دولت تیموریان حساس بود وزیرا که  جمعیت بزرگ هند وچین ودر آنسوی آسیا بودند ویا اجناس اشان متکی به عبور از جاده باریک این دو دره عمیق سند وجیحون  بود ولذا حفظ نیروی نظامی ودر آنها مهمتر از مسیر های دیگر بود  ویا با توجه به موقعیت این دو دره حساس گذر گاه ابریشم چینی ویا ادویه هندوستانی و شاهراه محسوب می شد وکالاهایش   به کار وانسراهای هرات انتقال می یافت وسپس از آنجا هم بار گیری مجدد شد ه وبه شهر های دیگر آسیایی می رفت وبهمین دلیل وبا توجه به رخساره جمعیتی آسیا  از 3000سال قبل وتا دوره تیمور لنگ  وخاطر خاقانهای چینی از حفاظت جاده ابریشم آسوده بود وبخوبی می دانستند که نگهداری نیروی نظامی در صحرای مخوف تیکله ماکان ترکستان شرقی به نفع آنان نیست که بادهایش وبه نقل ماکوپلو ودائما  زوزه می کشند وحشت افرینی می کنند ولذا کنترل جاده ابریشمش وبرای ارتش چینی ها خطر ناک بود  ویا نگه داری نیروی نظامی در دره جیحون وتنگه باریک واخان هم چنین است  وبرای ارتشیان چین مرگ بار خواهد بود وفقط ارتش چین در 80 سال اخیردوران کمونیستی وبه این بلاهت دچار شده  است که بنام "اتحادیه تجاری شانگهای "وشعار یک جاده ویک امنیت را می دهد ولی خاقانهای قدیمی چینی ودر تمدن زیر حوضه رود خانه زرد زندگی می کردند وچنین شعار هایی را در مورد کنترل چینی جاده ابریشم آسیا نمی دادند ویا به نگهداری ارتشو در دوره صحرای تیک لامکان ویا در جیحون وسیحون وکوهای بلند اویغور نشین تیان شان نمی پرداختند ولذا حفاظت نظامی آن و از سه  هزارسال قبل وبه ارتش دولت تورانی هایی افراسیابیسپرده شده بود  وآنگاه به ارتش امپراطوری هخامنشی واشکانی وساسانی سپرده شده بود وسپس به ارتش  سلجوقی وخوارزمشاهی وچنگیزی وتیموریان موکول شده  بود که امپراطوریهای نظامی مقتدر بودند ونیروی نظامی خود را ودر قلعه های مسیر جاده ابریشم آسیا ساماندهی بهینه می کردند ولی خاقانهای سابق چین وفقط ارتش خود را ودر شهر های زیر روخانه زرد نگه می داشتند  وسکنه تاجر چینی هم وبرای فروش ابریشم خود ویا جهت فروش  کاسه های چینی خود وبه مسافران بلاد دیگر آسیا ودرهمان  مرز رودخانه زردعمل می کردند  ویا حداقل در مرز رودخانه هوانگ هو عمل می کردند ولی بعد از آنکه چنگیز وپسرانش وهر دو ناحیه ختا ویا چین جنوبی را از خاندان سونگ تسخیر کردند  وتا 120 سال وسر تاسر چین وویتنام وکره وژاپن وهند وچین در دست نوادگان چنگیز بود ولی همزمان با ظهور تیمور وبقایای قوبیلای قان نیز حاکمیت چین جنوبیرا باختند ویا  پائین تر از رود خانه زرد را واز دست دادند  وبهد از ان تاریخ خاندان جدیدی وبنام "خاقانهای مینک " ودر چین جنوبی روئید ولی چین شمالی ویا شهر پکن وهمچنان در دست اقوام متعدد مغول وتاتارها  باقی مانده بود که آنها هم واطا عت تیمور لنگ" وفرزندانش را ودر اداره جاده ابریشم چین شمالی پذیرفته بودند  ویا در ناحیه "ختا "پذیرفته بودند وتا انکه تیمور در اواخر یورش های نظامی 60 ساله خودبه آسیا  ودر سال 807 هجری ودر صدد بر آمد که شورش طرفداران  امپراطوری چین جنوبی همرا  قلع وقمع بکند ولذا سرتاسر چین جنوبی وشمالی را ونظیر ایام قوبیلای خان ویا حاکم در شهر  پکن ودر دست خود بگیرد ولی  فرماندهان سپاهشبه اوگفتند ویا  به نقل کتاب عجایب المقدور وغیره به وی گفتند که لشکر کشی به چین جنوبی را وتا فصل بهار به عقب  بیندازد ولی تیمورقبول نکرد  که از طغیان سلسله مینک چین جنوبی عصبانی بود ولذا به نصیحت فرماندهانش گوش نداد ودر اواسط فصل زمستان سال 807 هجری ودستور بیسج نیروهایش را داد وبطرف چین جنوبی حرکت نمود  ویا کاروان نظامی خودش را وحرکت داد ولی در همان سرما وسوز زمستانی کوههای بلند وپر برف تیانشان وبر اثر سرمای شدید وکهولت پیری وسر ما زده شد وآنگاه فوت کرد وبا فوتش پا گیری سلسله مینک در چین جنوبی هم نجات یافت ولی همان خاقانهای چین جنوبی از ترس واقتدار تیموریان و احترام زیادی به شاهرخ تیموری می گذاشتند ولذا به نقل صفحات  458 و460 و466 و665 و697 کتاب زبده التواریخ ویا ص 1061کتاب مجمل فصیحی وبعد از مرگ تیمورلنگ و"دای مینک خان "امپراطورچین جنوبی وهدایا ویا ایلچی به در بار شاهرخ تیموری ودر شهر هرات فرستاد واحتمالا در دوره همان سلسله مینک هست که اقتدار ضعیفی در شهر های جنوب رود خانه زرد داشت ولذا سر بازان پرتغالی هم ودر بندر های جنوبی امپراطوری اش فرود آمدند وبعدا جایشان را وبه سر بازان هلند شرقی وانگلیسی دادند  وبعلاوه اسناددیگر هم نشان می دهند که در چین شمالی وخانهای متعدد مغولی ویا تاتار ها حاکم  بودند ونظیر ایلچی دای مینک چین جنوبی عمل کرده وهمان خانهای مغولیمتعدد  چین شمالی هم که سرزمین ختا خوانده می شدند  ومرتبا ایلچی های چین شمالی  خود را به دربار شاهرخ ودر شهر هرات می فرستادند که صفحات 697 وو176 و665 و460 و824 زبده التواریخ وبه اسامی ایلچی های خوانین مغول چین شمالی به دربار شاهرخ تیموری اشاره کرده اند وبعلاوه تیمور لنگ وبرای تحکیم جاده تجاری مابین پکن ومسکو وجهت تامین تجارت تاتار های دوسوی رود ولگا لشکر کشید ودر گذر گاه توراتوررودخانه  ولگا( وبه نقل ص 813 کتاب ظفر نامه یزدی ) وبا ارتش توقتمیش خان جنگید که نواده جوجی بود واورا شکست سخت داد وسپس به نقل ص  817ظفر نامه یزدی ووارد مسکو شد وامرای اروپای شرقی را واز مسکو بیرون کرد که بر اثر ضعف نواده های جوجی ویا بدلیل مسیحی شدن سران اولوس جوجی ودر ان شهرپا گرفته  ویا در کیف اوکراین ومجارستان رخنه کرده بودند  وانها را بیرون کرده ودوباره منطقه اطراف دریای سیاه وقفقاز را به تاتار های مسلمان چرکس وچچن وقالماق و داغستان دادویا به تاتار های مسلمان نشین شبه جزیره کریمه ویا اوکراین داد  وبعلاوه بقایایی قیصر روم را هم ودر شهر استانبول شکست داده ولذا گسترش خاک آسیا را وبه دوره امپراطوری هخامنشیان رسانید که سلجوقیان ترک ترکیه وهنوز نتوانسته بودند وبه  استانبول ویا به شهر ازمیر دست بیابندکه از دوره تهاجم اسکندریونانی  وبه ساتراپ لیدیه آسیا آمده ویونانی نشین شده بودند   وبعلاوه ابن بطوطه وضعیت شهر استانبول راوچند سال قبل از امپراطوری تیمور دیده ودر کتابش آورده است