" هرات ونحوه شهرسازی پایتخت تیموریان دکتر محمد خالقی مقدم
" هرات ونحوه شهرسازی پایتخت تیموریان
( علل عظمت وانحطاط امپراطوری هرات )
از : دکتر محمد خالقی مقدم
تخصص – جامعه شناس شهری
چهارکارکرد شهرسازی هرات درتمدن 170 ساله امپراطوری تیموریان وبا کارکردشهرسازی ملی گرایانه کنونی هرات افغانستان فرق دارد واین چهار کارکرد ونظیر کارکرد قومیت شهری هرات است که در دوره تاریخی گذشته وبا کارکرد قومیت های کنونی ساکن درهرات افغانستان فرق داشت وبعلاوه کارکردتجاری شهر هرات دوره تیموریان هم وبا کارکرد تجاری ملی گرایانه کنونی هرات افغانستان نیز فرق داشت ومثلا کارکرد بازار وکاروانسراها ویا میادین اقتصادی هرات ومشاغل حجره های دوره تیموریان وجنبه تجارت امپراطوری وبرون مرزی داشت ودر حالی که این عناصر شهری بازار هرات کنونی وجنبه تجارت درون کشوری وملی گرایانه دارد وصرفا سازو کارش وجهت برآوردن نیازهای داخلی طراحی شده است ویا جهت تامین نیاز های اقتصادی وتجاری خود ملیت 38 میلیونی افغانستان طراحی شده است ودر حالیکه عناصر شهرسازی کاروانسراها ومغازه های هرات دوره تیموریان وبرای برآوردن نیازهای امپراطوری وبیرون مرزی هرات سازماندهی شده بود وبرخلاف امروزبود ودر گذشته وکارکرد تجاری بیرون مرزی داشت ودر ثالث نیز کارکرد های اداری وفرهنگی ادارات شهری هرات هم دردوره تیموریان نیز چنین بودوساختمان 12 وزارتخانه ودیوان اداری مستقر در هرات عصر تیموریان نیزو چنین بود که دیوانهای اداری آن ودر سالهای 783 الی 916 ه شهر هرات گران سنگ بود با کارکرد ادارات کنونی هرات فرق داشت وصرفا به رفع نیازهای ملی ومنطقه ای ونظیر امروز فکر نمی کرد وبلکه کارکرد های اداری وفرهنگی فوق ملی ویا امپراطوری منشانه داشت ولذا 10 هزار کارمند ادارات مستقر در این 12 دیوان شهر هرات دوره تیموریان نیزو طوری تربیت یافته بودند ویا روحیه فرهنگی یافته بودند که به رفع نیازهای اداری خارج از کشور افغانستان می اندیشیدند و50 الی 60 مدرسه آموزشی هرات تیموریان نیز وچنین کارکرد امپراطوری آسیایی را ودر علم آموزی اداری وتربیت حرفه ای خود ودر نظر داشتند ورابعا کارکرد محلات شهری وبافت شهری هرات دوره تیموریان نیز وبا کارکرد محلات کنونی هرات فرق داشت ویا با بافت سکونتی کنونی آن فرق داشت وهمانطوریکه شرح خواهم دادودر طی حکومت 17 ساله تیموریان وکارکرد محلات هرات وتغییر کارکرد داد ودر حالیکه قبل از تاریخ سال 783 هجری وجغرافیای هرات وحدود 9الی 15 آبادی زراعی بهم پیوسته بود که شغل همه سکنه ان 15 آبادی وقریه بهم متصل شده وتنها حرفه زراعت ودامداری صرف بود ولی در طی دولت تیموریان وتقسیم کار بوجود آورده و ویا تغیر کارکرد محلات شهری یافتند ولذا در هر محله هرات ویک نوع صنف خاص سکونت یافتند که مشاغل هرمحله هرات وبا مشاغل محله دیگر همسایه اش وفرق داشت وبرخلاف سابق ودیگر مشاغل همه 15 محله ویا آبادی همجوار هرات وهمگی شغل ساده زراعت نداشتند وبلکه گاهی سکنه یک محله هرات وبه شغل شمع سازی تعلق داشت وفرضا درمحله شمع ریزان هرات دوره تیموریان تقسیم کار داده بودند وشغل محله دیگر هرات هم ومثلا شغل محله آهنگران هرات بود وشغل محله سوم نیز وشغل شالبافان هرات شده بود وشغل محله چهارم نیز وشغل "ترخانیان نظامی" بود وشغل محله پنجم هم وشغل کارمندانمهاجر به هرات بود ودیگری هم ومحله مقربان اداری هرات بود ولذا تقسیم کار شهری هرات ونظیر تقسیم کار بدن شده بود پیچیده اجتماعی شده ونظیر وظایف الاعضای متعد د بدن ودر طی 170 سال وتحول یافته بود ولذا فیزیولوژی اجتماعی ویا کارکرد اجتماعی شهر هرات ودر ای دوره تاریخی و"تغییر کارکرد" داده بود ونظیر فیزیولوژی بدن شده است که همه اندامهای بدن انسان از سلولها ی واحد شکل یافته اند ولی نوع مولکولی بودن وسازماندهی سلول ها ودر یک اندام واز آن سلول اولیه یک اندام قلب ساخته که کارکرد گردش خون دارد ودر اندام دیگر وهمان سلول اولیه وبه اندام چشم تبدیل شده ویا به کرکرد شش وریه ویا به کارکرد چشم تغییر کارکرد می دهد ولذا در سایه مدیریت عقلانی تیموریان وسازماندهی محلات هرات وکارکرد آن هم در دوره تیموریان نیزچنین بود ویا به چنین کارکرد اجتماعی پیچیده تبدیل شده بود ولذا حدود یک میلیون انسان متحد الخلقه ودر هرات دوره تیموریان وبه اصناف متعدد ومکمل همدیگر تبدیل شده بودند وهر صنف در یک محله شهری هرات ویک نوع کارکردهای پایتختی امپراطوی تیموریان را ودر "ماموریت شهری" خود داشت و لذا نقش تیموریان در شهر سازی170 ساله هرات وتبدیل کردن آن شهر از یک شهروسکونت گاه اولیه و کاملابا بافت روستایی تک شغلی زراعت وبه یک شهر چند کارکردی پیچیده اداری وتجاری ونظامی فرامنطقه ای عمل کرد ودر این دوره تمدن تیموری وانها به شهر سازی صرفا ساخت با خشت خام ویا با آجر نمی اندیشیدند که برخی از معماران ساده اندیش وازمفهوم شهرسازیدارند وصرفا به ساخت وسازتوده ای از آجرو ویا گچ اندیشیده ویا از چیدن مصالح ودر یک مکان جغرافیایی خاص ومعنا سازی ویا مفهوم سازی حرفه ای کرده اند واگرچنانچه ما تفاوت این دو معنای اجتماعی را وفرق نگذاریم وممکن است که دچار سطحی نگری ویا کم عمقی در اندیشه بشویم ولذا سنجش سطح پیشرفت ویا عقب ماندگی یک شهر و نسبت به گذشته اش را واز روی درجه تکنولوژی مصالح کنونی ویا گذشته آن شهر بسنجیم ؟ونهایتا بگویم که امروزه چونکه در شهر سازی هرات مصالح با دوام بتون وآجروجود دارد ویا تیر آهن مدرن ویا با برج چند طبقه وجود دارد ولذا شهر سازی امروزین هرات و پیشرفته تر ازکالبد شهر سازی دوره تیموریان است که قبلا اغلب بنا هایش یک طبقه بود ویا با آجر وخشت دوران گذشته بود که تصور ی ساده لوحانه فیزیکی از شهر است ودر حالیکه چنین مصالح نوین در یک شهر وهیچ کدام کار کرد اداری وتجای وقومی وبافت شهری فراملی ندارند وفرق آن دونوع کابد شهری ویا تفاوت شهر سازی وفقط برای جامعه شناسان شهری شفاف می باشد که با کارکردهای شهری آشنا هستند ویا با مفهوم ساختار شهری وفیزیولوزی ومرفولوژی شهری سرو کارعلمی دارند وشهر راتنها ساده لوحانه نمی بینند ویا صرفا از روی مصالح ویا سنگ وآجرصرف آن نمی بینند !!ولی برای بقیه افراد واین باور وجود دارد که کار کرد "شهری کنونی هرات"هومان ادامه ویا بهینه شدن کارکرد هرات 500 سال قبل می باشد ویا حتی با تکنولوژی بهتر ویا با مصالح با دوام تر از سابق است و شرح اجتماعی مسئله مزبور نشان می دهد که شهر سازی هرات دوره تیموریان وبا مفهوم شهر سازی 7 قرن سابق هرات نیز وتفاوتهای ماهوی داشته ودر حایکه هرات دوره تیموریان وتنها ساخت وسازکالبد یک شهر پایتخت امپراطوری را داشت وبر عکس کالبد شهر سازی قبل از ان تاریخ وطور دیگر بود ویا در دوره هرات آل کرت وغوریان ویک نوع شهر با نفوذاندک ویا مرکزیت منطقه ای محدود داشت وبعلاوه تفاوتش ونظیر تفاوت شهر سازی یک پایتخت وبا شهر سازی مرکز استان می باشد وبه همین دلیل است که هرات دوره تسلط ال کرت وغوریان وتنها "کارکرد محدود" داشت وبعلاوه اجزائ وعناصر سازنده هرات آن دوره تاریخی ویا نظام اداری ونظام محلات وجمعیت وقومیت ساکن در هرات قبل از سال 783 هجری هم وتفاوت شهر سازی وبا هرات دوره تیموریان دارد که در این تاریخ وتیمور لنگ بر شهر هرات تسلط یافت وبه دولت ال کرت ودیوانهای اداری هرات سابق پایان دادوتا بتواند در شهر نوین هرات ویک نوع نظام اداری امپراطوری مابانه وپایه ریزی کرده ویا بتواند بازار کوچک ویا با کار کرد منطقه ای محدود آنرا عوض کرده به بازار بزرگ وویا به محل دادوستد کالاهای جاده ابریشم آسیایی تبدیل بنماید ! ویا کارکرد سنتی اقوام ساکن در محلات هرات سابق را دگرگون بکند !ویا محتوی آموزشی محدودسکنه سابقش را عوض تنها یک مدرسه نظامیه هرات ویرانه داشت واین بار به کار کرد آموزشی – حرفه ای 60 مدرسه جدید ساز هرات تبدیل بکند ویا با محتوی علمی قوی تر و دراشل فرا ملی تبدیل بکند! یا محلاتی راودر هرات پایه گذاری بکند که اندیشه قومی صرف نداشته باشند !وبلکه به محلات صنفی وحرفه ای مورد نیازو برای همه اقوام خارج هرات تبدیل بشوند !واز این را ه وتعصبات قوم گرایانه وحاد در شهر هرات ازبین برود ونهایتا هم زیستی وهم اندیشی با اقوام ساکن سایر شهر های آسیایی را بپذیرند ولذا تیموریان در تمدن آفرینی شهر سازانه خود ویا مدنیت سازانه خود وچنین مدنیتی را در نظر داشتند ویا در روند شهر آفرینی وبا تحول نظام اداری وکار کرد قومی وکارکرد تجاری وکار کرد بافت شهری موفق کار می کردند که بسیاری از دولت های حاکم بر آسیا وچنین اندیشه تحول آفرینانه مدنی نداشتند واسناد مقاله اینجانب در این باره می باشد ولذا با پایان امپراطوری تیموریان در سال 916 هجری وهرات دوباره از کارکردی پایتختی افتاد ویا نظام اداری فوق ملی آن ومنحل گشت واین بار واقوام متعصب شهر های ملی گرایانه ویا قومیت منش وبر افغانستان جدید غلبه یافت ودر تحقق دادن به ایدئولوژی قومیت گرایانه خود وساخت وساز آجزائ وعناصر شهریسابق هرات را هم ودگر گون کردند ویا دوباره کارکردهای با بافت ادارات محلی وبر دوایر وکارمندان آن حاکم شد که باعث گردیده تا هرات افغانستان کنونی وبا هرات افغانستان دوره تیموریان وتفاوتهای فرهنگی واداری مختلف داشته باشد
در ادامه باید گفت که عناصر شهر سازی دوران 170 ساله تمدن تیموریان وطوری بود که به چهار دوره شهر سازی متفاوت شهری تقسیم می شودوبهمین دلیل واسناد مکتوب در تاریخ ویا مندرج در کتب مورخین عصر تیموریوچار نوع شهر سازی برای شهر هرات ثبت کرده اند ویا در این چهار دوره شهرسازی هرات ومستندات تاریخی خاص دارند ویا ازتصمیم گیریهای چهار گانه برساخت وسازاجزائ وعناصر شهر سازی هرات خبر می دهند ویا منعکس در کتب تارخی کرده اند که در نهایت ساخت وساز چهار مرحله مزبور ومتفرق نیست وبلکه مکمل شهری هم می باشند ویک نوع خط مشی شهر سازی واحد ویکدست رامنعکس می کنند ویا در طول 170 ساله حکومت تیموریان به مرحله اجراء گذاشته اند که به شرح ذیل می باشد که (دوره اول شهر سازی هرات )ودر دوره خود تیمور اتفاق افتاده است که تخریب های اجزای شهری ویا در ساخت وساز های جدید وخاص مورد نظر تیمور ونظریه سیاسی وی رعایت بشود واین روند شهر سازی هرات ودر فاصله سالهای 783 ه الی 807 ه ( هنگام مرگ تیمور ) اتفاق افتاد وبا خط مشی گذاری شهر سازی وی هماهنگ بود ویا در این دوره تاریخی وساخت وساز های خاصی از شهر هرات در اولویت قرار گرفت که استحکامات قلعهقدیمی ونظام ساختمانی دوایر مربوط به دولت ال کرت از بین برود وتا امکان تحول شهری وقوع بیابد ویا ساختمانهای اداری و طرفداران اداری آل کرت و در شهر هرات از بین برود وبجایش آن نوع از تاسیسات شهری مورد نظر تیمورو در شهر هرات جدید ساخته بشود ولذا مستندات نقل شده در کتاب مجمل فصیحی وظفر نامه یزدی چنین است ویا در کتاب ابن عربشاه واین نوع از خط مشی گذاری شهر سازی تیمور رانشان می دهد ویا دراین 24 ساله حکمرانی شخص تیمور برشهر هرات راو درج تاریخی کرده است وبرای این منظورو تیمور دستور داد تا نخست قلعه وقراول خانه ها ویا ساختمان اسلحه خانه قدیمی هرات ویا منازل جمعی از دیوانسالان اداری قدیمی هرات که حافظ اقتدارمالی دولت آل کرت در شهر هرات بودند وخراب بشود وتا مجبور به مهاجرت بگردند ویا این کاتبان اداری متعصب وطرفداران آل کرت به نقاط دیگر تبعید بشوند وبرخی از قصر ها ویا ساختمان داروغه خانه ویا داراحکومه وتاسیسات تجاری قدیمی شهررا که به درد نمی خورد تغییر معماری داد ویا با تغییر کارکرد اداری ویا با تعمیرات ساخت وسازجدید ویا با تغییر مکان وبه بنای جدید ویا به داروغه خانه جدید تبدیل کرد وسپس به نظامیان گمارده تیمور ودر شهر هرات سپرد که به شرح جزئیات آن ودر کتاب مجمل فصیحی ویا کتاب ظفر نامه یزدی وظفرنامه شامی وغیره پرداخته شده است
2- دوره دوم شهر سازی هرات ودر دوره حکومت 43 ساله شاهرخ تیموری اتفاق افتاد که رسما هرات را به پایتختی تیموریان انتخاب نمو د ویا تاسیسات شهری متناسب با نظم یک پایتخت آسیایی را ودر شهر هرات محل حکومتش پایه گذاری شهری کرد که مکمل روند شهر سازی پدرش تیمورمی باشد ویا همگام با تصمیمگیری 36 فرزند ونوه ونبیره پسری تیموربودویا با نظریه موافق 17 دختر ونوه دختری تیمورو هم با شوهران وفرزندان آنها بود که دوست داشتند هرات پایتخت بشود ولذا همگی از سمرقند وسلطانیه کوچیده ودر شهر هرات ساکن شدند ویا در این شهر وخانه ویا منزل اعیانی وبرای خود ساختند وبعلاوه حدود 10 هزار کارمند اداری خود تیمورهم موافق آن بودند که محل کار اداری اشان تغییر به هرات بیابد وچرا که از قشر های باسواد شهر های " آسیا بودند که تیمور لنگ برای ساختن تشکیلات اداری بزر گ خود آنها را انتخاب کرده وبه سمرقند کوچانده بود ویا دهها هزار صنعتگر ومعمار وطبیب ونقاش وهنرمند بود که به سمرقند کوچانیده بودتا صنعت وهنر را ودر این شهر رشد بدهند ولی بعد از مرگ تیمور در سال 807 ه وبا پایتخت شدن هرات وهمگی مجبور به کوچیدن به پایتخت جدید تیموریان ودرشهر هرات شدند واین بار همان 10 هزار کارمند دولت تیموریان ودر شهر هرات وانواع ساختمانها 12 دیوان اداری بزرگ ومعظم وزارتخانه های تیموریان را ساختند ویا دفاتر واتاقهای اسناد اداری ویا اسناد کتابخانه های هرات را وپایه گذاری کردند ونظیر ساختمان دیوان استیفائ تیموریان بود که کاتبان ماهر وممیزان ومحصلان مالیاتی متعدد داشت که از شهر های مختلف آسیا یی ومالیات زراعی ویا مالیات تجاری جمع اوری کرده وبه خزانه هرات بیاورند ویا از کاروانهای جاده های تجاری اسیا وراه ابریشم وغیره بگیرند ویا اسناد آن مالیات ها را ودر دفاتر اسناد دیوان استیفائ هرات نگهداری وطبقه بندی می کردند ویا کارمندان دیوان برید وچاپارخانه پست دوره تیموریان بودند که مهارت اطلاع رسانی داشتند ویا کارمندان ساختمان دیوان اشراف وجاسوسی تیموریان در شهر هراتبودند ویا یا کارمندان نظامی ساختمان دیوان سپه سالاری ووزارتخانه جنگ هرات بود که آنها را "ترخان"می گفتند که اختیارتشان از خانهای معمولی بیشتر بود و بالای 100 افسر ارشد تیموریان ودر ستاد نظامی اداره امپراطوری بزرگ تیموریان ودر آن ساختمان نظامی هرات بودند واسناد تاریخی کتاب مجمل فصیحی ویا زبده التواریخ واسامی متعدد آنها را ویا محل ماموریت نظامی اشان ودر طول 43 سال سلطنت شاهرخ درهرات را ودر کتابهایشان ذکر کرده اند وبعلاوه کارمندان دیوان ظغرا نویسی ویا دیوان دارالقضای تیموریان وغیره در هرات جدید واز ان جمله بودند وبعلاوه حداقل 60 حاکم منطقه ای تیموریان ومدرسه در هرات ساختند ویا از درامد زراعی منطقه ای تحت اداره خودودر امد کسب کرده ویا جهت ساخت وساز مدرسه علمی وبه هرات شهر فرستادند وتا کارمندان ادا ری منطقه تحت حکومتشان ودر مدارس هرات وروشهای اداری وقضایی را بیاموزند و یا با در امد برخی از خواجه ها وبازاریان متمول بود که از درآمد خود کاسته وجهت ساخت مدرسه درس خوانی هرات ویا جهت اسکان سکونتی شاگردان 50 الی 60 مدرسه علمی ویا دینی هرات وسرمایه گذاری ساختمانی در هرات کردند که اسناد تاریخی مختلف آنرا نشان می دهد ودر حالیکه در زمان خود تیمور لنگ وحدود 40 الی 50 هزار طلبه دینی ویا شاعر شهر های مختلف به اوردوی تیمور پیوستند ویا نقاش شهر ها ویا خطاط ومعمار وبنا وطبیب غیره از شهر خود بریده و در اردوی متحرک تیمو ر وهمراه اوحرکت می کردند وهمگی بعد از مرگ تیمور وبه اسکان در هرات مجبور گردیدند ولذا نیاز به محل درس خوانی ویا درس دادن جدید داشتند ولذا به نقل کتاب ماثر الملوک وساخت این نوع از مدارس جدید در هرات و دردوره شاهرخ تیموری شروع شد وحدود 50 الی 60 حاکم نظامی ویا خواجوی های پولداراسیا به این هدف کمک کردند ویا برای این نوع از قشر بندی جویای علم در شهر هرات ومدرسه ساختند ویا شهریه فراهم کردند وبعلاوه همراه تیمور صد ها بازرگان پولدار واز شهر های مختلف بودند وهمگام با انتخاب شهر هرات وبعنوان پایتخت جدید وتوسط شاهرخ تیموری وهمان بازرگانان عمل کرده وبا خرید باغات 15 ابادی زراعی هرات عمل کرده که باغاتش بهم پیوسته ودوطرف رود هرات ( هری رود )دوره ال کرت بود ویا تمدن غوریان اراضی شهری زراعی بود که سرتاسرمساحت هرات وتجمع انواع باغات میوه بود وتنها خانه های مسکونی 15 آبادی بهم پیوستهسکنه اندک داشت ولذا هرات را وبصورت یک روستای بزرگ دوره ال کرت تبدیل کرده بود وبعلاوه تاسیات شهری ویا بازار ومدرسه آن هم وبه نقل هرات نامه سیف هروی اندک بود وبعدا با اقدامات این نوع از بازگانان دربار تیموریان واغلب اراضی هرات ویا باغات آن 15 ابادی خریداری شده وبه منزل ومدرسه ومسجد وکاروانسرا تبدیل شد واسامی این 15 ابادی زراعی قدیمی و مندرج در کتاب جغرافیای حافظ ابروست که خریداری شدند ویا باغاتش ویا مزارع آبادیهای قدیمی اش وقطعه قطعه شده وبه ساخت انواع بازار سنتی وکاروانسرا تبدیل گشت ویا به حجره اصناف وصنعتگران بازارهای جدید هرات تبدیل شد ویا به منزل ارتش متحرک تیمور در آمدولذا اغلب باغات قدیمی هرات ودر دوره تاریخی شاهرخ و بصورت محلات سکونتی دهها صنف محله جدید سازدر امد ونظیر محله آهنگران هرات ویا محله جدید ساز شمع ریزان هرات ویا محله شالبافان هرات ویا محله تاجران وزرگران هرات ویا محله مقربان درباری هرات ویا محله ترخانیان ( محله سکونتی نظامیان دولت تیموریان )ویا محله سکونتی کاتبان اداری وکارمندان دیوانها اداریهرات در آمد ویا محله سکونت قاضیان وعالمان و یا محله سوقیون ( محله بازاریان جدید هرات )وغیره در امدند ولذا ساکنان 15 ابادی قدیم هرات هم وباغات حومه ده خود را به قشر های جدید هرات فروخته وفقط خانه همان روستائیان قدیم باقی ماند ویا بصورت محله قشر دامدار ویا باغدار قدیمی هرات أر امدند که جزو اراضی داخل شهر شده بودند ویا این بار در همسایگی دهها محله اصناف جدیدالاحداث هرات ومنزل داشتند ولذا از دوره شاهرخ که هرات وجهت پایتختی تیموریان تحول یافت ویا تغییر ساختار شهری داد واین بار بصورت یک کارگاه بزرگ ساخت وسازشهری در آمد وبعلاوه به نقل اسناد تاریخی دوره شاهرخ ودر دوره مزبورو قلعه شهر وخندق ودر وازهای آن بازسازی شدند ویا قلعه اختیار الدین هرات که از دوره ال کرت باقی مانده بود وبصورت زندان تیموریان در امد وبعلاوه ساختمان دهها قصر و یا باغات سلطنتی در هرات بوجود آمد ونظیر باغ سفید ویا با غ زاغان ویا باغ مختار وباغ مرغنی وغیره بودند ویا ساختمان چندین کتابخانه ویا بیمارستان ویا ساختمان تعاد زیادی خانقاه ویا مسجد وپل ویا انها رشهری بودند ویا ساختمان آسیاب وحضیره ویا ارآمگاه توام با معماری شیک بود که ساخته شدند ویا ساختمان مدرسه ومسجد جامع گوهر شاد آغا ویا ساختمان دارالحدث ودارالایتام در هرات بودند که بوجود امد و در اسناد تاریخی مختلف وبه مستندات تاریخی آن ساختمانها اشاره خواهم کرد ولذا از سال 807 هجری وتا سال 916 هجری وهرات همچنان پایتخت باقی ماند ویا هرات بمدت 110 سال مداوم وپایتخت حدود 10 شاه تیموریان باقی ماند واسناد مختلف ونظیر کتب زبده التواریخ ویا مجمل فصیحی ویا جغرافیای حافظ ابرو غیره وبه برخی از این سیستم شهر سازی جدید دوره شاهرخ اشاره کرده اند (3-دوره سوم شهر سازی هرات )در دوره حکومت 18 ساله سلطان ابوسعید تیموری اتفاق افتاد واز سال 855ه الی 873 ه رخ داد که وی وبه تخت سلطنت ودر شهر هرات نشست وکمبود های ساخت وساز ادوار قبلی شهرسازی دوره های قبلی هرات را تکمیل کرد و اسناد تاریخی این دوران وروند شهرسازی اش ودر کتابهای چهار جلدی مطلع السعدین وغیره وجود دارند 4(-دوران چهارم شهر سازی هرات ودر دوره سلطنت 38 ساله سلطان حسین بایقرای تیموری اتفاق افتاد که مکمل شهر سازی سه دوره قبلی است وبا همکاری وزیر دانشمندش امیر علیشیر نوایی اتفاق افتاد ویا تاسیسات شهری ومحله ای بسیار مهمی ودرشهر هرات ساخته شد ویا در نقاط دیگر ایجاد نمودند که اسناد تاریخی عمران دوره سلطنت وی ودر کتابهای روضه والصفا وویا در جلد سوم وچهارم کتاب حبیب السیرآمده است ویا در کتابهای مکارم الخلاق ویا در کتاب ماثر الملوک وخلد برین واحسن التواریخ وغیره آمده است ودر این دوره تاریخی است که ثروت ودرآمدهای تجار ویا حجره دار های هرات افزون شده بود و لذا اغلب سکنه هرات وبه نوسازی منزلش نیاز داشت ویا به اصلاح مصالح ساختمانی منازل وحجره های بازار خود نیاز داشتند ولذا در این دوره چهام شهر سازی هرات وانهار شهری هرات ترمیم شدند ویا حوض هاوحضیره ی زیادی ودر محلات مختلف ساخته شدند ویا سبک معماری منازل عوض شد وخانههای بادوام در هرات ساختند وبویژه آنکه ص 1145 کتاب مجمل فصیحی می نویسد که :در سال 843 هجری وبا ریزش بارانهای مکرر در هرات تعدادی از خانه های سنتی خراب شده بود ویا محلات قدیمی هرات که از خشت وگل ساخته شده بودند وبراثرریزش باران های شدید ودر معرض ریزش وتخریب قرار گرفته بودند وبعلاوه به نقل همان کتاب مجمل فصیحی ودر 834 هجری وبا در هرات شیوع یافت ولذا در هرات وحدود 10 الی 15 هزار سکنه هرات وبراثر فوت کرده وبعد از فوتشان خانه هایشان ودر معرض تخریب قرار گرفته بودند ولذا شاهرخ تیموری ودر این دوره تاریخی وجهت نجات جان سکنه هرات وتصمیم به جنگ سوم خود وبا خاندان قرا قوینلو گرفت که مردم را از شهر به بیرون ببرد ویا تصمیم به جنگ در آذر بایجان گرفت ولذا بسیاری از نظامیان ساکن شهر ویا کارمندان اداری وبرخی از تجارشهر را خارج کرد ویا دوسال تمام واز شهر خارج کرد ودر اروگاه های نظامی بیرون هرات زندگی می کردند وبراثر این دو جریان عمده اجتماعی بود که برخی از خانهای خشت وگلی قدیمی خراب شد وفقط ساختمان مسجد ها ویا کاروانسرا ها ومدرسه هایآجر ساز باقی ماند ویا کاخها که از آجر ومصالح بادوام بودند و دوام یافته بودند ولی خانه های خشت وگلی قدیمی هرات واغلب در معرض ریزش بام ودیوار قرار گرفت که همگی در دوره حکومت سلطان ابوسعید وسلطان حسین بایقراءترمیم شد ویا در معرض نوسازی وبازسازی با مصالح بادوامتر قرار گرفت وبعلاوه با تثبیت قدرت تیموریان وبا تداوم پایتختی هرات وحکومت بر اغلب شهرهای آسیا واین بار عمران ورفاه سکنه شهر وبازارزیاد شد ویا تعداد کاروانهای تجاری آن شهر زیادتر شدند ویا مالیاتهای زراعی که از نقاط مختلف می آمد به دیوانهای اداری هرات ریخته می شد و تثبیت گشت وهمگی بر عمران وآبادی هرات افزوده کرده بود وطوری شده بود که الگوی شهر سازی هرات وبعنوان الگوی مادرو برای شهر سازی تبریز گردید که پایتخت دولت های اق قویونو ودولت قرا قویولو بود ولذا اغلب تاسسات شهری تبریز را وازروی مدل شهر سازی وقصر ها وبنا های هرات معماری کردند وهچنین شهر سازی اصفهان نیز چنین بود ودر دوره شاه عباس صفوی وپایتخت شد وکاملا مدلی کپی برداری از قصر ها وبازار هرات بود ویا از مدل مسجد های ویا باغات سلطنتی هرات بود وبویژه آنکه شاه عباس دوران ولیعهدی خود را در مشهد گذرانیده بود ویا در قصر ی گذرانیده بود که قبلا قصر شاهرخ تیموری در محله چهار باغ مشهد بود ویا توسط شاهرخ تیموری معماری شده بود ویا برای اقامت شاهرخ در مشهد ساخته شده بود ولذا الگوی چهار باغ اصفهان هم واز الگوی چهار باغ مشهد نشات گرفت که شاهرخ تیموری این چهار باغ را در مشهد ساخته بود ویا الگوی مسجد شیخ لطف الله اصفهان هم از الگوی مسجد گوهرشاد وهمسر شاهرخ در مشهدنشات گرفته ویا ازالگوی مدرسه پریزاد خانم کنیزک ومدرسه امیر سیدی ویوسف غیاث سرداران شاهرخ در مشهد نشات گرفته بود وددوره تیموریان کاشیکاری روی گنبد ها شکل گرفت که شاه عباس مدلی از آنرا در اصفهان پیاده کرد ودر دوره سلجوقیان کاشیکاری در گنبد مساجد نبود ولی امروزه در سایه حکومت طالبان وشاهان عقب مانده افغانستان وارزش معماری هرات را نمی دانند ویا فقر سواد در افغانستان دوره ظاهر شاه وغیره طوری است که افغانستان دارای دانشگاهمعتبر نیست ویا اداره میراث فرهنگی مثل اصفهان نیست که معنای معماری وشهرسازی هرات را بفهمند ولذا هنوز کسی به میراث فرهنگی غنی هرات پی نبرده ویا به معماری ونظام اداری وفرهنگی پیش رفته گذشته شهر هرات پی نبرده است ویا در تمدن آسیا وتمدن بشری پی نبرده است وبعلاوه مومسسات تحقیقی لندن ویا منچسترویا شرق شناسی اروپا هم عمدا به آن نپرداخته است ویا حتی نشریات غرب نیزو در مورد میراث فرهنگی غنی شهر هرات وسکوت کرده اند !وهر چند در دوره 130ساله پایتختی هرات وچندین شاه دیگر تیموریهم ومدت اندک حکومت کردند و مثل الغ بیگ میرزاتیموری ویا عبداللطیف میرزا ویا بابرمیرزاوبدیع الزمان میزا وغیره بودند که از سه سال وتا چند ماه حکومت کردند وولی چونکه حکومت انان ودر هرات اندک بود ولذا عمران وشهر سازی هرات وبیشتر در همان چهار دوره تاریخی هرات مزبور بود ونیز در همین چهار دوره تاریخی است که بافت جمعیتی هرات عوض شد ویا بافت محلات وبافت ادارات ودیوانها ی هرات تغییر یافت ویا بافت بازار ودادوستد آن عوض گشت ودر پایان رونقش با حمله اوزبکها ی مغول نژاد وبه شهر هرات وتمدن انباشته شده اسیا در شهر هرات ودر معرض انقراض قرار گرفت واوزبکهای گوسفند چران که درمرحله تمدن قبیله ای اولیه بودند ویا با حمله قبایل اولیه واقوام زیر سطه شاه اسماعیل به هرات توام بود که در سال 916 هاتفاق افتاد وبقایای تمدن شاهان تیموری فرو پاشید ویا سازماندهی اداری کارمندان اداری هرات فروپاشید ونهایتا سران ارتش تیموریان وازشهر هرات خارج شده وبه هندوستان "کوچ فرهنگی" کردند واین بار پایه تمدن بابریان تیموری هند را ودر دهلی پایه گذاری کردند وتمدن 170 ساله هرات منقرض شد ونیز لازم به ذکر می دانم که بگویم و درمورد تاریخ هرات وتابحا ل8 جلد کتاب قدیمی تدوین شده است وچهار جلد آن راجع به تاریخ هرات در قرنهای سوم وچهارم غیره می باشد وتوسط چهار نفر از اعراب تدوین شده که در این شهر بودند وبنامهای "تاریخ هرات" تالیف ابونصر القیسی است ودیگری هم توسط یونس البزازوسومی هم توسط ابو اسحق الحداد(سال 343ه )تدوین شده ودیگری هم توسط ابوعیسی روح (درسال 544 ه)وغیره تدوین شده است وبا آنکه عنوان همگی "تاریخ هرات" است ولی محتوای اغلب آنها ودر مورد اسطوره های گذشته وداستانهای دینی در مورد هرات است ویا شرح حال رجال عرب ساکن در هرات است که در این چند قرن اولیه اسلامی وبعد از تسخیر هرات ودر این شهر زندگی می کردند وجلد دیگر تاریخ هرات هم و حدود قرن پنجم ( سالهای 472 – 546 ه)نوشته شده وتوسط عبدالرحمن فامی است وشبیه همان چند جلد نخست می باشد وجلد دیگر تاریخ هرات هم توسط سیف بن محمد یعقوب هروی تالیف شده است ویا در دوره ایلخانیان ودوره تسلط ال کرت برشهر هرات است که تدوین شده است نظیر ان شش جلد سابق مطاب اندکی راجع به شهر هرات دارد ویا راجع به تاسیسات شهری ان دارد وبیشترمحتوایش مربوط به تاریخ جنگهای شاهان محلی ال کرت هرات با دگران است ویا در گیری شاهان کرت وبا قبایل مغولی نکودری ویا یساوری وقنقر تای واوغانیان وغیره می باشد که از شاخه جغتای مغول بودند وقصد داشتندکه در محلات هرات ساکن بشوند ولی با حمایت شاهان ایلخانی روبرو نشدند که از شاخه تولی مغول بودند وازآنجاک اقوام مغولی جغتای نمی توانستند ومالیات زراعی اراضی هرات تولید بکنند وبه سلطانیه بفرستند ولذا سلطان محمد خدابندها یلخانی ویا سلطان ابوسعید ایلخانی وغازان خان وغیره از شاهان محلی ال کرت حمایت می کردند ویا حکومت آنان برهرات حمایت می کردندوتا شاخه های طایفه جغتایی مغول بکوچند وبجای هرات وبه نقاط دیگر افغانستان بروند ویا جهت دامداری خود به کوهستانها کوچ بکنند وتنها در این دوره تاریخی وحدود 3000نفر از اقوام نکودری جغتایی توانستند که در یکی از محلات هرات ساکن بشوند ولی شاهان آل کرت وبا حمایت سلطانیه وبا قبیله یساوری ویا با روسای آن مخالفت کردند ودر این دوره تارخی ایل خانیان وتنها در صفحات 462 و742 تارخنامه هرات سیف هروی وفقط چند صفحهاندک و راجع به عمارات ساخته شده توسط ملک فخرالدین آل کرت دیده می شود ویا عمارات ملک غیاث الدین درشهر هرات دوره ایلخانی ومطالبی دیده می شود وجلد هشتم "تاریخ هرات "نیز گرچه در مورد هرات دوره تیموریان عنوان شده است وبنام وعنوان کتاب " فی اوصاف مدینه هرات " می باشدکه توسط معین الدین اسفزاری تدوین شده ویا در دوره سلطان ابوسعید بایقرائ تیموری تالیف یافته است ولی نظیر کتب سابق است ومطالب اندکی در مورد عمارتها ویا چگونگی شهر سازی هرات دارد وبیشترین بخشهای آن کتاب مربوط به جغرافیای شهرهای دیگر خراسان می باشد ویا مربوط به شهرهای افغانستان می باشد واز این رو مدارک مربوط به عمارتهای شهر هرات دوره تیموریان وتنها در صفحات مختلف 40 الی 50 جلد کتاب تاریخی دوره تیموری ذکر شده است که توسط مورخین نوشته شده است و صرفا با کار تحقیقی قابل استخراج است ویا از روی اسناد تاریخی مزبورو قابل شناخت می گردند وجلد دیگر تاریخ هرات هم ودر دوره تیموریان وتوسط نور الدین عبدالرحمان جامی نوشته شده ویا در سال 898 ه تدوین شده است ونظیر کتب فوق الذکراست و یک رشته مطالب کلی ویا ادبی دارد وکتاب دیگری هم بنام "کتاب مزارات هرات" است در دوره تیموریان تالیف شده است که توسط عبدالله الواعظ هروی تالیف شده است که در مورد مزارات 209 تن از مزارها ومقبره های شعرا وعلمای معروف می باشد که در شهر هرات دفن شده اند وبعلاوه تدوین کتاب هم در دوره سلطان ابوسعید تیموری می باشد واین اثر نشان می دهد که در اواخر دولت تیموریان برمقبره اغلب شعرا مقبره ساخته شده است ویا بر مقبره علمای معروف هرات ویک نوع گنبد باشکوه ویا با معماری شیک در هرات ساخته شده است ویا توسط دولت تیموریان وبا "بودجه دولتی" آنان ساخته شده است ویا این نوع از "مزارات هرات" شکل گرفته اند وجلد دیگر "تاریخ هرات" هم مربوط به اینجانب میی باشد وخالصا و صرفا مربوط به تاریخ بناها وعمارات وشهر سازی هرات می باشد ویا در طول 14 قرن گذشته هرات واز روی اسناد تاریخی گذشته تدوین تحقیقی شده است که در 300 صفحه می باشد ویک نوع جزوه تحقیقی می باشد ولی تاریخ اشخاص ویا تاریخ حکام ویا تاریخ درگیریها در آن تحقیق وجود ندارد وخلاصه اش را در این مقاله ودر مورد بناهای هرات دوره تیموریان ذکر می کنم وهمچنین می افزایم که در قدیم یک قلعه کهندژ ساسانی در هرات بود که أز نظامی ساسانی ها بود وبنام قلعه شمره ویا قلعه شمیران در ارتفاعات دره دوبرادران رود هری رود ( رود هرات ) وجود داشت که امروزه پائین ان بنام دره دوبرادران ویا دهنه دوبرادران است وواقع در محله خیابان هرات است ویا بالاتر ازکوه مختارمیی باشد وبرخی نیز آنرا گردنه ویا دهنه کمر کلاغ می نامند ودر دوره ساسانی وتعدادی نظامی در قلعه وکهندژ مزبوربودند ومامور مالیات گیری واز محصولات زراعی بودند واز روستائیان زرتشتی حدود 15 آبادی نزدیک به هم مالیات می گرفتند که در دو طرف رود هرات بودند و امروزه رود هرات از مرز ایران وافغانستان می گذرد وسپس بطرف هرات منحرف شرقی میشود ونیز کشف رود مشهد هم به رود هرات می ریزد وهمچنین در دوره ساسانی ها یک پل تاریخی ساسانی وبرروی رودخانه هرات ساخته بودند پلی با 26 طاق بود واین پل ساسانی ودر ناحیه دره دوبرادران وبنام پل ما لان ودرنزدیکی این قسمت وجود داشت وآب رودخانه زیاد بود بنقل منابع تاریخی ودر تابستان دوهزار سنگ آب داشت ولی درفصل بهار حدود 300 هزار سنگ آب داشت وازناحیه جوی ها ویا انهار منشعب شده از رود خانه این ناحیه وبه باغات ومزارع این 9 الی 15 آبادیهای بهم چسبیده جاری میشد ویا به باغات ومزارع ابادیهای مزبور جاری می گشت وکتاب جغرافیای حافظ ابرووبه اسامی این 9 الی 15 آبادی اطراف هری روداشاره کرده است ویا در این نقطه جغرافیایی اشاره می کند که در باغات آن دهات وانواع سیب ویا شفتالو وامرود( گلابی ) بعمل می آمد ومثلا در یکی از آبادیهایش وحدود سی هزار خروارانگور بعمل می امد وبعد از حمله اعراب به خراسان وهرات ویا در جنگ بین اعراب وسربازان ساسان کهندژ که اتفاق افتاد وخواجه عبدالله انصاری کشته شد که از صحابه پیامبربود ویا در "محله گازرگاه هرات کنونی هرات "که محل جنگ بود وکشته شد وامروزه مقبره اش در این محله می باشد وعمارتی بر بالای ان ساخته شده است وبعدا به نقل ص 170 کتاب فتوح البلدان واقوامی از اعراب بنوتمیم ویا قوم بنی خازم وقوم ربیعه عرب ودر ربض بیرون کهندژ ساسانی هرات ساکن شدند ویا اطراف مقبره خواجه عبدالله ا نصاری ساکن شدند که ربض بیرونی کهنأز بود واعراب آن محله عرب نشین خود راو "محله زیارتگاه " هرات می نامیدند وبیرون محله عرب نشین مزبوروآبادیهای زراعی زرتشتی نشین بود ونیز به نقل کتاب جغرافیای حافظ ابرو ونیز به نقل صفحات 83 و84 و85 فی اوصاف مدینه هرات ودراین ناحیه جغرافیایی وتنها چند آبادی زراعی وبنام آبادیهای " توران "بود ویا آبادی "غور وان وباشتیان" ویا آبادی "کمیران" ویا آبادی "سبقر" وآبادی "خیاوان" (یا محله خیابان کنونی هرات بود ) ویا آبادی گداره ویا آبادی انجیل ( محله نهر انجیل کنونی هرات بود )ویا آبادی النجان وآبادی "ادوان وتیران" هرات بود که وجود داشت وهمین ابادیهای زراعی عصر ساسانی های بودند که تا عصر ودوره دولت تیموریان وجود داشتند ویا تنها جنبه خانه های روستایی زراعی داشتند که کالبد این نه قریه سکنه روستایی داشت ولی باغات حومه اش چسبیده بهم بودند ودر پائین کهندژ نظامی ساسانی ها بودندوآبادیهای دیگری بنام آبادی " اوبه " وآبادی سقلمان هم بود ویا در ان ناحیه جغرافیایی بود که در منابع تاریخی ذکر شده اند وبعد از تسخیر دژ نظامی ساسانی ها وآبادی عرب نشین زیارتگاه هم به آنها اضافه شد که حاکمان عرب دو قرن از قریه مزبوربودند ویا در ربض وحومه همان کهندژ وبه 9 آبادی زراعی ایرانی نشین اضافه شدند ودر چهار قرن اولیه اسلامی این محله عرب نشین زیارتگاه هرات ودردوره طاهریان وصفاریان ودر ربض کهندز رشد کرده بود ولذا اعراب مزبور ودر محله گازرگاه ویا زیارتگاه هرات ویک نوع بازار سنتی واز الاچیق ها ویا حجرهای گلی ساخته بودند ویا در اطراف مسجد ابن عامر خود ساخته ویا در جنب دارلحکومه اعراب وبرای خرید محصولات زراعی ودامی سکنه 9 آبادی زراعی هراتساخته بودند ویا جهت خرید محصولات دهها آبادی دورتربو,جود آورده بودند ودر عین حال ما یحتاج همان روستا ئیان را می خریدند وبه ازاعراب نقاط دیگرمی فرستادند ونظیرفرستادن به بازار های ری ویا بغداد ویا نیشابور می فرستادند ویا از بازار بغداد خریده ودر محله زیارتگاه اطراف مقبره خواجه عبدالله انصاری وگورستان گازرگاه هرات به روستائیان دو طرف رود هرات می فروختند ,,ونیز از دوران ساسانی وغیره وبجز از کهندژ ساسانی وپل 26 طاقی مالان ساسانی ویک آتشکده دیگر هم بود ویا در ربض بیرون کهندژنظامی وجود داشت که روستائیان زرتشتی زارع دهات اطراف هریرود به ان می امدند ویا برای عبادت به معبد می رفتند که نام اتشکده مزبور ودرص 82 کتاب فی اوصاف مدینه هرات وبنام آتشکده "ارشک "بود که دوقرن ونیم دوام داشت وبعلاوه وبه نقل کتاب مجمل فصیحی ودر دوره طاهریان مخالفان آتشکده وآنرا خراب کردند وسکنه آبادیها ی مزبور برای شکایت به دربار طاهریان وبه شهر نیشابور رفتند ولی جوابشان منفی بود ونیز به نقل ص 84 کتاب فی اوصاف مدینه هرات که می نویسد وآبادی کمیران ودر جنوب هرات بود وبعلاوه آبادی غور وان نیز برشمال رود هرات بود وبعلاوه به نقل منابع تارخی واز رود هرات وبرخی از نهر ها منشعب کرده بودند وبرخی بنام "نهر عزالدین"بود ونیز "نهر لک لک خانه" ویا "نهر انجیل "وغیره بود که جدا کردهبودند وبه باغات دهات زراعی مزبور می بردند وبعلاوه به نقل ص 84 کتاب " فی اوصاف مدینه هرات " که می نویسد : وبربالای شمال شهرهرات وکوهی در میان است که آنرا "گازرگاه" می خوانند ومزار خواجه عبدالله در آنجاست ونیز ص 85 کتاب مزبور می افزاید که در شمال نهر انجیل هرات وعمارتی قبل از دوره تیموریان وجود نداشت ولی حالا واز نهر مذکور هرات وتا پای کوه زنجیر گاه و" دره برادران " وامروزه عمارات مختلف ساخته شده ومتصل به همدیگر هستند ولذا احتمال می رود که بعد از دوره تیموریان ومحلات شهرتغییر یافته واز ناحیه جنوب هرات وبه طرف شمال رود هرات منتقل وجابجا شده است وهمچنین ص 388 کتاب فی اوصاف مدینه هرات می نویسد در سال 432 هجری وسلجوقیان به دژ مرکزی هرات لشکر کشیدند ولذا قهندز وربض هرات را خراب کردند که حاکمش دردوره مزبور ودر دست غزنویان بودولی بدلیل درگیری سلجوقیان با غزنویان ودر طول دها سال وسرنوشت هرات بلا تکلیف ماند وبعدا به نقل ابن حوقل ودر هنگام حمله مغول به شهر هرات وحدود 19000هزار سکنه در آبادیهای آن جغرافیا قرار داشت ودر حمله چنگیز خان به آن ناحیه وتعدادی از آنان جان باختند وتاریخ می نویسد در دوره ال کرت و شاهان آل کرت و قلعه اختیار الدین را وبربلندیهای شهر هرات ساختند ونظامیان خود را ساکن در قلعه اختیار الدین کردند وسربازان قراول خانه ها را از منطقه غور وخواف و..فراه ....وغیره ...آورده بودند وبرخی هم از اقوام نکودری مغول بودند که جزو نظامیان دولت کوچک کرت شده بودند ویا تا دوره تاریخی حمله تیمور شده بودند بعلاوه کتاب فی اوصاف مدینه هرات ذکر می کند که جمعیت سکنه هرات ودر اواخر دولت تیموریان وحدود 600000نفرشده بودند که ا ین تعداد در داخل شهر وجزو اصناف وحرفه مندان کارمندان اداری شهر بودند وتعدادی هم در خارج شهر بودند که حدود 400000جمعیت دامدار وباغدار وزارع بیرون هرات بودند که مایحتاج غذایی سکنه داخل شهر هرات را تامین می کردند وهمچنین باید بیفزایم که شهر هرات ودر 6 الی 7 قرن اولیه اسلامی و مرکزیت خراسان را نداشت وتنها یک مرکزیت منطقه ای کوچک داشت وهمچنین در دوره ساسانی ها هم وشهر بلخ ومرکز خراسان قدیم بود وبعدا در دوره مامون عباسی وبجای هرات ومرو پایتخت مامون خلیفه عباسی ومرکز خراسان شد وسپس در دوره ساطان سنجر سلجوقی هم وتنها شهر مرو و پایتخت ومرکز خراسان گردید ولذا شهر هرات وزیر نظر اداری آن شهر های مرو وبلخ ونیشابور باقی ماند وهمچنین در دوره طاهریان سامانیان وغزنویان وصفاریان هم دوشهر نیشابور وغزنین را مرکز خراسان کردند ولذا هرات ودر زیر نظر این دوشهر خراسان باقی ماند وواز آن دوشهرخراسان بود که حکام هرات تعیین می شدند وتا اینکه در اواسط دولت سلجوقی وخوارزمشاهی که با دولت غزنوی اختلاف داشت وحکام هرات با شهر غزنین اختلاف داشتند ولذا ترجیح داده شد که دولت محلی غوریان وال کرت درشهر هرات باقی بمانند وهمچنین دولت ایلخانیان نیزو بخاطر چشم طمع مغولان جغتایی وبه هرات وترجیح دادند که تا دوره ظهور تیمورلنگ وهرات همچنان در دست دولت محلی ال کرت باقی بماند که شاهان محلی ال کرت و گاهی در شهر سلطانیه بودند ویا از این شهر دستور می گرفتند ویا مالیات خود راهم بهشهر سلطانیه می فرستادند ولی از دوره تیموریان وهرا ت تغییریافت ویا ماهیت سیاسی واداری وشهرسازی وقومیتی هرات تغییر یافت ویا بافت جمعیتی وتجاری ودادوستد هرات تحول یافت وبیک شهر مهم اداری وفرهنگی قاره آسیا تبدیل گشت وبعد از سقوط دولت تیموریان نیز دوباره سقوط کرد بیک شهر قوم گرایانه تبدیل گشت که به گذشته افتخار امیز تمدن تیموریان دیگر افتخار نمی کند وهمچنین باید اضافه بکنم که آبادیهای هرات ودر حمله چنگیز خان به این شهر وکاملا ویران گردید که ابن حوقل ویا کتاب روضه الصفا وبه ویرانی ابادیهای دوسوی هرات رودوکشته شدن سکنه اش اشاره دارند وتا سال 699 هجری که دوران سلطنت غازان خان است وویرانی آن ادامه داشت وتا اینکه ملک فخرالدین آل کرت وبا حمایت غازان خان وهرات را به دارای آبادی برج وبارو وبند وخندق تبدل نمودتا درامد کشاورزی اش ازبین نرود ولذا صفحات 462 و463 کتاب تاریخ نامه هرات یعقوب هروی ودر این باره نوشته ودو صفحه آن کتاب وبه ذکر برخی بنا های ساخته شده وربض هرات می پردازد به شرح ذیل می باشد وصفحات مزبور می نویسد که شاه ال کرت ورعایای شهر های دیگر افغانستان را آورده وبه تعمیر برج وباروی وخندق هرات مشغول می کند وهمچنین در پای حصار نظامی هرات ویا پائین قلعه اختیار الدین هرات ومیدانی می سازد که آنرا " میدان حصار " می نامیدند ویا نام آنرا "عیدگاه" نامیدند ودورتا دور آن دیواری کشیدند ویا در آنجا خانقاهی ساخت ونیز در پای همان حصار اختیار الدین ودوخندق عظیم کند ونیز در همانجا ومسجد ابن عامر قدیمی را تعمیر کرد که قبلا خراب شده بود ونیز در مقابل "درب برامان هرات" ومسجد قدیمی تره فروش را تعمیر می کند ویا خانقاه شیخ مجدالدین سابق را احیاء می کند ونیز به نقل صفحات 742 الی 745 کتاب تارخنامه هرات سیفی هروی ودر دوره سلطان ابو سهید ایلخانی وهمان ملک غیاث الدین ال کرت ومسجد جامع هرات را تعمیر می کند که قبلا ویرانه شده بود ویا در شمال همان "میدان حصار" هرات و کاخی برای خود ساخت وبعلاوه در پای خندق پای حصار اختیارالدین هم وحمامی ساخت ویا در شرقی میدان حصار هم و"کوشکی "عالی بنا نمود وبعلاوه از پای حصار وتا سر چهار سوی هرات وبازار ی خوب وبا دو کارروانسر بساخت ونیز در بیرون شهر هم ودر جوار باغ سفید وخانقاهی عظیم بساخت وآسیا بر ان وقف کرد ویا در جوار مسجد تره فروش هرات هم وحوضی عظیم وحجره ای بساخت ویا در جنب مسجد تره فروش هم وکاروانسرایی بنا نمود والبته از دوره ساجوقیان نیز خرابه های نظامیه هرات وباقی مانده بود وتا اینکه در دوره تیموریان ومرمت گشت وجملگی تاسیسات شهری هرات ودر دوره ال کرت وهمین اندازه بود که "تاریخنامه هرات سیف هروی" ذکر کرده است ویا قبل از حمله تیمور به شهر هرات ودر سال 783 ه همین اندازه از امکانات شهری بود ولی در دوره تیموریان رشد کرد وتاسیسات عظیم شهری ودر هرات بوجود آمد که به اسناد آن اشاره خواهم کرد والبته در این دوران تاریخی وحکومت ال کرت هرات 5 در وازه شهری بنا کرده بود ومثلا در وازه ای در غرب هرات بود وبطرف عراق وبغداد می رفت و" دروازه عراق هرات " نامیده می شد ویا دروازه شرق هرات را هم و" درب خوش ویا درب خشک " می خواندندونیز درب جنوب قلعه را هم "درب فیروزاباد "می نامیدند ودرب شمالی شهر را هم و" درب قبچاق " می گفتند وبعلاوه دروازه پنجمی هم در منابع تاریخی آمده است وبنام "دروازه سراء" ذکر شده است که احتمالا بطرف شهر قندوز می رفت " ونیز در داخل شهر هم و درب میدان "ویا " درب ملک " ودرب برآمان "وجود داشت که از درب میدان مردم عادی وارد میشدند واز "درب ملک" هم وفقط شاهان آل کرت گذر می کردند وبعداهم "دروازه فیروزآباد" را "دروازه قندهار" هم می نامیدند ونیز در دوره تیموریان ودر امتداد درب خوش و"بازار خوش هرات "ساخته شد ونیز در امتداد درب فیروز آباد هم وبازار قند هار ساخته شد ویا در امتداد "درب ملک" نیز "بازار ملک" ویا "بازار نو" ساخته شد ونیز به برخی از دروازه های هرات وص 77 کتاب فی اوصاف مدینه هرات اشاره کرده است وهمچنین شرح هرات دوره تیموریان چنین می باشد که ص 526 کتاب ظفر نامه یزدی آنرا نوشته است که در شهر هرات دوره ال کرت ویک قلعه نظامی وبنام "قلعه اختیار الدین" وجود داشت که سربازان آل کرت ودر آن قلعه بودند ونیز به نقل صفحات 501 و851 کتاب ظفرنامه یزدی هم ودر هنگام تسلط تیمور برشهر هرات وشاهان آل کرت ویک قصری در باغ زاغان هرات ساخته بودند که تیمور آنرا بعنوان دارالحکومه جدید هرات تبدیل کرد وبه پسرش شاهرخ داد که تا 170 سال وجزو باغات سلطنتی تیموریان شمرده میشد ونیز به نقل ص 851 کتاب ظفر نامه یزدی وزمانی که تیمور در سال 799 هجری وبه شهر هرات آمد وچند شبی در قصر همان باغ زاغان هرات آسود وهمچنین به نقل ص 526 کتاب ظفرنامه یزدی که می نویسد : وقتی در سال 784 وی به هرات آمد وقلعه اختیارالدین ان شهر را گرفت واین قلعه در کنار رود مرغاب ( هری رود ویا رود هرات ) واقع بود ودر موضع پنج ده آن ناحیه که به " میدان" مشهوراست وغوریان و ابوسعید سپهسالاشان وبا داروغه شهر ومحصلان اداری ونوکران به حصار اختیار الدین در آمدند ودر برابر تیمور مقاومت کردند ونیز به نقل ص 526 ظفرنامه یزدی که ذکر کرده است که نظامیان آل کرت وبرخی از روسای ان پنج ده ودر کوچه ای وبنام خیاوان مقاومت کردند ( که بعدا بنام محله خیابان دوره تیموریان نامیده شد ) وبا لشکر تیموریان جنگیدند که احتمالا لفظ خیابان هم واز لفظ "خیاوان "وکوچه عریض اتصال دهنده این پنج دهات حوزه اطراف رود هرات واخذ شده است که مزارات اکثر مشاهیر هرات ودر این ناحیه است ویا در محله خیابان دفن شده اندومنابع دیگر تاریخی هم بجای پنج ده واز 9 الی 15 ده زراعی اطراف رود هرات بودند که یاد می شود ویا در منابع تاریخی وز قصبه گوالیان هرات ذکر شده است (واکنون بقایای این آبادی ودرشهر هرات وبنام "کوچه بوالیان" نامیده می شود ) وهمچنین "قصبه باشتان است که جزو شهر شده "ویا قصبه سقلمان وتوتیان وغیره است که یاد شده اند که تا دوره سلطان حسین بایقرا ی تیموری وباغات این 15 آبادی زراعی وبه محلات جدید شهر جدید الاحداث تبدیل شده بودند واز حالت یک دهکده زراعی بزرگ وبیک شهر سکونت گاهی تجاری واداری تبدیل شده بود که آبادیهای دوسوی رود هرات بودند وبوسیله تعدادی پل ساخته شده وبرروی رود هرات بهم متصل شده وسکنه دو طرف رود را بهم وصل می کرد که نظیر پل مالان وپل نهر انجیل وپل جوی نووپل رکینه و پل درقره وپل خیمه دوزان است که تیمورلنگ ویران کرد واز رود هرات هم تعدادی نهر منشعب می شد که نظیر "نهر لک لک خانه" ویا "نهرعزالدین "ونهر آسیا چه" ویا "نهر انجیل "و"نهر سلطانی "ونهر جوی ماهیگیر" ونهر جوی نو" وپل کنار ان ویا نهر جوی سلطانی "نامیده می شد که سلطان ابوسعید تیموری واز رود باشتان جدا کرده بود وآب آنرا به عمارت خود برده بود وآری این آبادیهای زراعی جغرافیای هرات بودند ویا در دوره تیموریان ودر روند یک تقسیم کار پیچیده اجتماعی قرار گرفتند ویا تغییر ماهیت اجتماعی وتغییر کارکردمحاه ای داده وبیک رشته "محلات صنف نشین حرفه ای "تبدیل گشتند ومثلا کتاب مکارم الاخلاق امیر علیشیرنوایی ودر ص 101 کتابش واز "محله ترخانیان "هرات یاد می کند ویعنی محله ای که دهها هزار سردار نظامی ویا تواچی ها ویا قوچین های نظامی ارتش تیموریان ودر آن محله هرات سکونت داشتند ویا در همان ص 93 کتاب مکارم الاخلاق اوز " محله شالبافان هرات یاد می شود "ویا در ص 101 همان ماخذ واز " محله قلندران هرات " ویا محله ای که شاغلان خانقاهای متعدد هرات ودر آن محله منزل داشتند ویا در ص دیگرهمان کتاب و از "محله سوقیان هرات یاد شده است "ویعنی محله ای که بازاریان وکاروانسراداران مختلف در آن محله هرات سکونت داشتند ویا ص 178 کتاب ماثرالملوک واز "محله مقربان هرات " یاد می کند ویعنی محله ای که مقربان درباری واداری تیموریان ودر آن محله هرات سکونت داشتند ویا ص 86 کتاب "فی اوصاف مدینه هرات" ودر کتابش از "محله خواجگان" هرات یاد می کند وهمچنین ص 1146 کتاب مجمل فصیحی هم از" محله سادات هرات" یاد کرده است ویا ص 1 92 مجمل فصحی از " محله باغ هرات " یاد کرده ویا ص 101 کتاب مکارم الاخلاق واز " محله میر عدل هرات " یاد کرده ویا ص 192 کتاب مکارم الاخلاق اوز " محله شمع ریزان هرات " یاد کرده وهمچنین ص 93 کتاب مکارم الاخلاق واز " محله پیر قوام " هرات یاد کرده است ویا در ص 92 همان کتاب واز " محله چهل گزی هرات " یاد کرده ویا در ص 191 کتاب ماثرالملوک واز " محله طفلکان هرات ومحله نگهداری یتیمها "یاد کرده ویا در ماخذ دیگرو از " محله صنعتگران وآهنگران هرات " یاد شده وودر ص 93 مکارم الاخلاق از " محله پای درخت هرات و...و.. یاد می شودکه یک گروه صنفی در آن محله سکونت داشتند ودر حالیکه در آبادیهای هرات دوره آل کرت وفقط صنف زارع روستایی ساکن بود وبعلاوه در هرات دوره آل کرت هم وقشربندی بازاری بزرگ نبود وتنها سه کاروانسری دولتی آل کرت داشت که در میدان حصار ذکر شده اند ولی در دوره هرات تیموریان وانواع کاروانهای تجاری راه ابریشم واز این شهر می گذشت و وسعت بازار هرات هم زیاد بود ویا حجره ها وکاروانسراهای آن افزایش یافته بود ومثلا کتاب فی اوصاف مدینه هرات که در اواخر دوره تیموریان نوشته شده است ودر ص 78 کتابش می نویسد :وبازار ملک هرات که از پای حصار وتا چهار سو وبا خشت پخته ساخته شده است وچندین تیمچه دارد که هریک موازی بازار دیگر ی می باشد واز بیرون هر دروازه شهر نیز بازاری است که تا انتهای شهر می کشد که قریب بیک فرسنگ می باشد ودر هر کوی وبرزن آن هم یک "بازارچه محله" وجود دارد واین نوع از توسعه بازار هرات ودر دوره حکومت ده شاه تیموری ادامه یافت وتا جوابگوی کاروانهای تجارتی عازم هرات باشد وکتابهای دیگر عصر تیموریان نیزچنین است و به این نکته اشاره دارند واز جمله صفحات 204 و208 کتاب مکارم الخلاق واز بازار چهار سوق هرات یاد می کند ویا ص 168 کتاب ماثرالملوک هم واز چهار سوق میرزائ علاء الدوله تیموری وبازار خوش هرات یاد می کند ونیز کتاب مجمل فصیحی هم در ص 1057 کتابش واز بازار مختار هرات ودر پای کوه مختار هرات یاد می کند ونیز جلد سوم کتاب حبیب السیرهم در ص 16 خود از "بازار فیروز آباد هرات" وکاروانسرای آن یاد می کند وهمچنین ص 159 و160 کتاب مکارم الاخلاق از کاروانسراویا "رباط امیر شاه ملک د"ر هرات یاد می کند ویا صفحات 93 و198 کتاب مکارم الاخلاق واز "کاروانسرای سر خیابان هرات "یاد می کند وبعلاوه همین کتاب مکارم الاخلاق ودر ص 92 و199 کتابش واز کاروانسراورباط سر کوچه علامت هرات بحث کرده است ویا ص 106 کتاب ماثرالملوک هم از رباط وکاروانسرای اخلاصیه هرات یاد کرده است ویا ص 167 همین ماخذ واز رباط ویا کاروانسرای فرجه ( چرخه ) هرات یاد کرده ویا صفحات 144و166کتاب ماثرالملوک واز سوق الامیر هرات یاد کرده ونیز ص 117 همان کتاب واز "دربند بازار هرات "یاد کرده است ودر جنب هر کاروانسرا هم و جهت استحمام وشستشوی کاروانداران خسته حمام بود ویا یک نوع حمام ساخته بودند ونظیر حمام محاذی شفائیه ویا حمام پنج ده ویا حمام ترناب ویا حمام تووجی وحمام چهل دختران ویا حمام دره زنگی ویا حمام محله زیارتگاه ویا حمام سعدآباد وحمام فیض آباد (همگی ماخذ در ص 94 مکارم الاخلاق است )وهمچنین در اواخر دوره تیموریان نیز وجهت استفاده سکنه محلات هرات وانوع حوض ها ودر محلات مختلف هرات ساخته شده بود ویا با بودجه دولتی ساخته شده بود که از آب انهارهرات پر می شدند وسکنه انواع محلات شستشو ها ی خود را در آن حوض ها انجام می دادند ومثلا ص 93 کتاب مکارم الاخلاق ودر کتابش وبه تعدادی از این حوض ها ی هرات پرداخته است ونظیر خوض پهلوی شفائیه ویا حوض پریان ویا حوض چرخه ویا حوض خواجه کله ویا حوض دیز باد ویا حوض زیارتگاه ویا حوض سر مزار جامی ویا حوض سورپشته ویا حوض محاذی قلعه اختیار الدین ویا حوض ماهیان ویا حوض محله پای درخت میراثی ویا حوض محله پیر قوام ویا حوض محله چهل گزی ویا حوض محله شالبافان ویا حوض محله قلنداران ویا حوض مزار حضرت مخدومی ویا حوض مسجد فوشنج هرات (که به این حوضهای شهر هرات و صفحه 93 کتاب مکارم الاخلاق اشاره کرده است )وهمچنین سران دولت تیموریا ن وجهت اتصال محلات وکوچه های مختلف هرات به یکدیگر واز روی انواع نهرهای آبیاری که ازمجاری وسط شهر می گذشت وتعدادی پل درهرات دوره تیموریان ساخته بودند که به برخی از آنهاو صفحات 101 و93 و94 کتاب ماثرالملوک اشاره کرده است وشامل پل درقرا ویا پل کارد ویا پل انجیل ویا پل محله سقلمان ویا پل چهل دختران ویا پل قلندران ویا پل مالان ویا پل سالار وغیره هستند وهمچنین دولت تیموریان وجهت آرد کردن گندم برای نان پختن سکنه شهر وتعدادی اسیاب وبا چرخش آب ودر برخی از محلات هرات درست کرده بودند که چرخش برخی از آسیابها وبا آب انهارمنشعب شده از رود هرات وتامین می شدند وبعلاوه در این دوره تاریخی ودولت تیموریان وچندین بیمارستان در شهر هرات تاسیس کرده بود ومثلا ص 179 کتاب ماثرالملوک ودر کتابش وبه بیمارستان مهد علیا ملکت آغا در هرات اشاره می کند وهمچنین ص 195 و200 کتاب ماثرالملوک هم و به بیمارستان دارالشفای امیر علیشیر نوایی در هرات اشاره کرده است که انواع بیماران شهر هرات به آنها مراجعه کرده ودارو گرفته ویا بستری می شدند وجلد چهارم کتاب حبیب السیر نیز وبه اسامی برخی از پزشکان مشهور این چند بیمارستان هرات دوره تیموری اشاره کرده اند ومثلا کتاب حبیب السیرو به نظام الدین عبدالحی طبیب در ص 344 کتابش اشاره کرده است ویا ص 93 کتاب حبیب السیر به خطیب الدین طبیب ویا صفحات 559 و344 حبیب السیر به عالاء الدین محمد طبیب وعزالدین حسین طبیب ویا ص دیگرش به یوسفی طبیب آشاره دارد که از اعقاب طبیبانی می باشند که تیمور لنگ ودر لشکر کشی به نقاط مختلف آورده ویا پدران این نوع از پزشکان حاذق راو از نقاط مختلف آسیا جدا کرده وبه هرات وسمرقند کوچانیده بود وهمچنین صفحات مختلف کتاب حبیب السیر اشاره دارد که در دوره تیموریان وشهر هرات ودارای چندین کتابخانه بزرگ سلطنتی بود که انبوه زیادی از کتب مختلف ودر آن کتابخانه ها وجود داشت ویا انواع کتابدار های باتجربه را استخدام کرده بودند که در تاریخ شهرهای جهان بی نظیر می باشد ومثلا ص 350 کتاب حبیب السیر واز "کتابخانه خاصه سلطنتی "وکتابخانه همایونی "هرات یاد می کند که دهها هزار جلد کتاب داشت ویا انواع کتابدار داشت ویا ص 193 کتاب ماثرالملوک هم وبه کتابخانه سلطان احمد میرزا در هرات اشاره دارد و دیگری نیز کتابخانه گوهر شاد خانم ویا همسر شاهرخ است که مدرسه ومسجد جامع مجلل گوهر شاد را در بیرون هرات ساخته بود وبرای آن مدرسه علمی هرات هم کتابخانه مهمی بوجود آورده بود ویا نظیر این نوع از مسجد گوهر شاد وکتابخانه آنرا هم ودر مشهد تاسیس کرده بود ونیز ص 272جلد 4 کتاب حبیب السیرو در کتابش واز خواجه محمد علی کتابدار نام می برد ویا ص 350 جلد 4 حبیب السیر واز عبدالکریم کتابدار نام برده است ویا ص 178 ج4 حبیب السیر واز نظام الدین کتابدار نام برده وبعلاوه ص "ه "کتاب فی اوصاف مدینه هرات واز استاد کمال الدین بهزاد نقاش وبعنوان ریاست کتابخانه سلطنتی هرات نام برده است ,ونیز حدود 60 مدرسه تازه تاسیس در هرات ساخته شده بود که هر کدام یک کتابخانه کوچک داشتند وبعلاوه باید افزود که این نوع از پزشکان بیمارستانها ویا کتابداران ویا سایر هنرمندان دربار تیموریان ودر" محله مخصوص کارمندان هرات" سکونت داشتند ونیز باید افزود که در این دوره تاریخی وامور فنی وحرفه مندی در شهر هرات تکامل یافته بود وص601جلد سوم کتاب جبیب السیر واز استادان فنی برجسته هرات و نظیر استاد فرخ ریخته گر ویا میر وی کمانگر یاد می کند که در کارکاهای دولتی ونگارخانه دربار کار می کردند ویا صد ها نفر معمارو نظیر میرجان معمار ویا قوام الدین شیرازی معماربود که اغلب بناهای سلطنتی را ساخت ویا مسجدها وخانه های اعیانی هرات را ساخته بودند وهمگی از شهر های مختلف به هرات کوچیده بودند ونیز به نقل ص 1142 کتاب مجمل فصیحی قوام الدین شیرازیو در سال 842 ه ودر هرات درگذشت وبعلاوه در دوره مزبورو دهها نفر هنرمند ونقاش ویا نوازنده وخطاط به هرات کوچیده بودند ودر این شهر فعالیت می کردند وهمچنین از خطاطان مختلف وافرادی نظیر معروف خطاط ویا سلطانعلی مشهدی خطاط ویا کمال الدین محمود خطاط ومحی الدین هروی خطاط وغیره بود ند ویا از نوازنده ها وخواجه عبدالقادر وخواجه رضوانشاه وحسین عودی ویا یوسف طنبور چی ویا خواجه مطهر عودی وغیره بودند که صفحات 13 و14 و131 347 و19 کتاب حبیب السیرو به آنها اشاره شده است ونیز نقاشان مهمی هم در هرات بودند که "مکتب نقاشی هرات" را وپایه گذاری کرده بودند که به نقل ص 362 ج4کتاب حبیب السیرو استاد کمال الدین نقاش واز آن جمله بود ونیز به نقل ص348 کتاب حبیب السیرو میرک نقاش واز افراد دیگرش بود ونیز در دوره تیموریان وبیش از 250 شاعر معروف که دیوانهای اشعار داشتند وساکن هرات شده بودند ومورد حمایت مالی دربار تیموریان بودند ویا در هرات زندگی می کردند که برخی از انها ونظیر عبدالرحان جامی شاعر ویا هلالی جغتایی ویا بیدل شاعروغیره بودند وبخاطر کثرتشان ودولتشاه سمرقندی وکتاب " تذکره الشعرای خود را ودر مورد شرح حال آنان نوشته ویا کتاب دیگربنام جامع الشعرائ واین دوره است وهمچنین افراد دیگری هم دررصد خانه زیج جدید گور کانی هرات فعالیت می کردند ومثل جلال الدین اسطرلابی ویا معین الدین کاشی وغیره بودند ونیز دولت تیموریان وبرای نگهداری اطفال بی سرپرست وتعدادی دارالایتام درشهر هرات دایر کرده بود ونظیر مدرسه دارالایتاماست که ذکرش در جلد اول کتاب حبیب السیر آمده است ویا دارالسیاده که در ص 278 ذکر شده ویا سرای سعید السعداء( ماخذ ص 125 ماثرالملوک ) که ذکر شده است ونیز در ص 191 کتاب ماثر الملوک هم از دارالحدیث هرات یاد شده است وبعلاوه در ماخذ دیگر وازدارالمغفره گوهرشاد خاتون یاد شده است واحتمالا "ضیافت خانه پذیرایی از سفیران خارجی" بود که از چین ویا از مصر ویا از فرنگ می آمدند ودر هرات وجود داشت وبعلاوه هنرمندان وخطاطان ونقاشان شهر هرات هم ودر محله خاص هنرمندان هرات زندگی می کردند وهمچنین اسنادتاریخی نشان می دهد که در بازارهرات زرگران وصرافهای معروفی وجود داشتند که برخی از آنان وبا ثروت خودشان و ساختمان مدرسه خواجه ملک زرگر هرات را ساخته بودند ( ص 191و220 کتاب ماثر الملوک )ویا کتاب روضه الصفا ودر ص 1198 کتابش واز شیخ احمد صراف ر هرات یاد می کند ویا کتاب حبیب السیر از صراف تبریزی در هرات یاد می کند وهم چنین در هرات ویک ساختمان بنام دارالقضاء وجود داشت که قاضیان لازم وبرای شهر هرات تامین می کرد ویا برای شهرهای دیگرامپراطوری اش و تربیت می نمود وتا نحوه اداره آن شهر ها را وبا کمک داروغه های همان شهر ها ودر مدارس هرات یاد بگیرند واحتمالا همان قاضیان نیز ومحله خاص سکونتی و برای خودشان در هرات داشتند ونیز به این طریق بود که شهر کاملا زراعی هرات وبا تاسیسات اندک زراع هرات سابق ودر دوره ال کرت واینک درپایان دوره تیموریان وبه یک شهرپیشرفته وبا جمعیت زیاد تبدیل شده بود (و حدود یک میلیون نفر در داخل ویا حومه شهرجمعیت داشت ویا با محلات تخصصی خاص تبدیل شده بود که با حمله قبایل بدوی اوزبک ویا ایرانی از بین رفت وبه سرنوشت شهر روم باستان دچار شد که مورخین اروپایی وعلل انحطاط آنرا ودر حمله قبایل بدوی اروپا وبه روم قدیم می دانند ونیز وسعت جغرافیایی و"توسعه شهر نشینی هرات در پایان دولت تیموریان وقبل از حمله اوزبکها ویا قبیله شاملو صفویه به آن شهر ودر ص 650و651 جلد چهارم حبیب السیر چنین آمده است ومورخ مزبور وسعت اراضی هرات را از : قریه باشتان وتا قریه سقلمان هرات سی فرسخ می داند که چهار فرسخ مسافت بین آن دوقریه در عرض شهر بود که از درب دروازه ها ودره دوبرادران شروع شده وتا پل مالان دوفرسخ بود وطول آن نیز از آبادی کوسویه وتا آبادی اوبه وسی فرسخ بود که تماما باغات وقصور وغیره بود که در دوره تیموریان منزل شده بودولی با حمله اوزبکان وصفویه وتمامی 10 هزار کارمنداداری با تجربه آن شهر آواره شدند ویا دیوانهای اداری اش رو به مخروبه شدن گذاشت ویا معلمان وشاگردان 60 مدرسه اش وبه شهر های بلاد خود رفتند ونیز نظامیان هرات هم به همراه بابریان تیموری وبه هند رفتند وبازار ها وکاروانسراهایش وبا کم رونقی روبرو شد ویا مکتب نقاشی وخطاطی ومنبت کاری هرات وپایان یافت وامروزه معلوم نیست که از آن 60 مدرسه علمی هرات چه مانده ؟ ویا بقایای چند عدد از ان مدارس باقی مانده است ؟ودر حالیکه اسناد تاریخی نشان می دهد ودر دوره آل کرت درشهر هرات وتنها یک مدرسه نظامیه هرات بود که در دوره سلجویان ساخته شده وتا حمله مغول وجود داشت که بنای آن هم در حمله مغول وبه ویرانه تبدیل شده بود ولی با اهتمام حکمرانهای بعدی تیموری 60 مدرسه روئید که برای اداره امورکشور وکتابت وممیزی مالیاتی ویا اداری ویا شهری لازم داشتند ویا برای ادارات امپراطوری بزرگ تیموریان وبه تربیت همان نیرو های آنسانی وآموزش کارمند وکاتب ویا دفتر داردر هرات نیاز داشتند ولذا از بودجه مالیاتی انواع شهر های آسیایی خرج کردند وحدود 60 مدرسه علمی وفنی وفقه قضایی ساختند ویا در پایتخت هرات ساخته بودند ویا هزینه منزل وشهریه بیش از 50 الی 60 هزار شاگرد ومعلم این مدارس هرات را می دادند که هرات را به مرکز آموزشی اسیا تبدیل کرده باشند ولذا نقش آموزشی آن نوع از مدارس هرات واز نظامیه سازی ومدرسه مستنصریه بغداد بالاتر بود ولی با حمله خانها ی متعصب اوزبک ازبین رفت ویا با حمله قبایل بدوی ایرانی به این شهرومرکز فرهنگی آسیا نابود شد وبه همان سرنوشت آتش سوزیکتابخانه تیسفون ویا ریختن کتب نظامیه ومستنصریه دررود دجله وبهنگام حمله هلاکوخان به بغداد دچار شد وبعد از آن تاریخ معلوم نیست که سرنوشت کتابهای کثیر سه کتابخانه مهم هرات ویا کتابهای 60 کتابخانه کوچک مدارس هرات چه شد؟ ویا به چه سر نوشتی دچار شدند ؟ ولی اسناد صفحات کتاب ماثرالملوک امروزه باقی مانده است ویا ازمدارس کثیر دوره تیموریان سخن می گوید وتنها در این کتاب حدود 44 مدرسه علمی در هرات یاد شده است ویا در اواخر دوره تیموریان نام می برد که ساخت وساز ویا هزینه شاگردان ومعلمان آنها را واغلب رجال متمول وفرهنگ دوست هرات می داد ویا شاهزادگان وهمسران فرهنگ دوست تیموریان می دادند ویا امیران نظامی مناطق آسیا می دادند وهمچنین کتابهای حبیب السیر ویا کتاب مکارم الخلاق ویا مجمل فصیحی ویا نویسنده مطلع سعدین وزبده التواریخ وتعداد دیگری از این نوع مدارس هرات را می شمارند وهمچنین شاهان تیموری در شهر های دیگرآن روز گار نیز مدرسههای مختلف ساخته بودند واز جمله این امیران تیموری ویا مدرسه پریزاد خانم وکنیزک گوهر شاد است که 4 مدرسه در مشهد ساخته بودند ویا برخی نیز ودر شهر های خواف وباخرزوتربت جام ویزد( نظیر مدرسه امیر چقماق یزد) ویا مدرسه سمنان وغیره ساخته بودند که غنی تر از نظامیه سازی سلجوقیان بود ویا برتر از سایر دولتهای سابق ایران می باشد ودر اینجااینجانب و به اسامی مدارس علمی هرات می پردازم ویا به صفحات آن ودر کتاب ماثر الملوک می پردازم ومثلا به شرح ذیل ودرشهرسازی هرات دوره تیموریان ذکر شده اند :1- مدرسه اخلاصیه هرات (ماخذ ص213 کتاب ماثرالملوک )2— مدرسه امیر غیاث بخشی هرات (ص199)ومدرسه امیر فرمان شیخ هرات (ص198 ) ومدرسه امیر فیروز شاه هرات ( ص194 )ومدرسه امیر محمود ( ص191 ) ومدرسه امیر نظام الدین احمد سهیلی (ص225) ومدرسه بدیعیه هرات ( ص197) ومدرسه پیر هرات (ص 192 ) ومدرسه پیشبره هرات (ص 191 ) ومدرسه پل بند (ص 193) ومدرسه چهار منار ( ص197 ) ومدرسه حقیقیه ( ص125 ) ومدرسه خواجه آفرین ( ص191) ومدرسه خواجه اسماعیل حصاری ( ص 169)ومدرسه خواجه پابوس (ص 200 ) ومدرسه خواجه جلال الدین قاسم فرنخودی ( ص 192 ) ومدرسه خواجه جلال الدین محمود غوریانی ( ص 178) ومدرسه خواجه حسین کیرنگی ( ص 225) ومدرسه خواجه کمال الدین کیرنگی ( ص 191)ومدرسه خواجه ملک زرگر( ص 220)ومدرسه خوانچه ( ص169 ) ومدرسه سبز برامان ( ص 194 ) ومدرسه سلطان آغا ( ص 198 ) ومدرسه سبز فیروز آباد ( ص 144)ومدرسه سلطانی هرات ( ص 224) ومدرسه سید غیاث الدین محمد باغبان ( ص199)ومدرسه عقیقه (ص 133)ومدرسه فصیحیه( ص 178 ) ومدرسه قراجه صغری ( ص 124) ومدرسه گوهر آغا وهمسرشاهرخ تیموری ( ص 194 )ومدرسه لطف الله صدر ( ص 200 ) ومدرسه نورالله ( ص178) ومدرسه مالکیه ( ص 125) ومدرسه محله طفلکان ( ص 191 ) ومدرسه ملکت آغا ( ص 198 )ومدرسه مولانا جلال الدین محمد قاینی ( ص 169 ) ومدرسه میر زا شاهرخ ( ص192 ) ومدرسه نظامیه هرات ( ص220)ومدرسه نورا ( ص 178 )ومدرسه امیر علاءالدین علیکه کوکلتاش هرات ( ص 198 کتاب ماثرالملوک ) ونیز کتاب فی اوصاف مدینه هرات هم ودر ص 100 خود وبه مدرسه صحیه و6مدرسه دیگراشاره کرده است که اسامی برخی از آن ودر کتاب ماثرالملوک نیز آمده است وبعلاوه کتاب حبیب السیرهم در ص 310 کتابش وبه مدارس سر پل انجیل هرات اشاره کرده است ویا در ص 257 و337 وبه مدرسه جمالیه هرات اشاره کرده است ونیز در ص 302 ج 4 کتاب حبیب السیر وبه مدرسه سید احمد میرزا اشاره شده است ویا ص 605 حبیب السیرو به مدرسه بیگم هرات ویا دارالایتام وکتاب روضه الصفا هم به مدرسه اخلاصیه هرات ودرص 812 ویا در صفحات دگروبه مدارس هرات اشاره کرده اند و کتاب مکارم الخلاق نیز به اسامی 14 مدرسه در هرات اشاره دارد واز جمله به مدرسه خواجه فضل اله درص 178اشاره دارد ویا به مدرسه احمد تفتازانی ومدرسه خسرویه اشاره دارد وهمچنین کتابهای مجمل فصیحی ویا زبده التواریخ ومطلع سعدین نیز وتعدادی از مدارس هرات را برمی شمارند واسناد تاریخی دوره آل کرت نشان می دهد که قبل از دولت تیموریان ودر هرات دو ساختمان خانقاه وجود داشت که شاهان آل کرت ودر هرات ساخته بودند ولی در پایان دولت تیموریان وتعداد زیادی خانقاه در محلات مختلف هرات ساخته شده بودند که کتاب ماثر الملوک به اسامی 14 خانقاه هرات ودر این دوره تاریخ شهرسازی هرات اشاره دارند که شامل خانقاه اخلاصیه هرات ( ص196)ویا خانقاه امیر فیروز شاه ( ص 194 ) وخانقاه پیر هرات ( ص 192 ) وخانقاه جدیدی هرات ( ص191 ) وخانقاه خواجه اسماعیل حصاری( ص169 ) وخانقاه زیارتگاه ( ص 200) ووخانقاه سبز خیابان ( ص 198 ) وخانقاه ساطان خاتون ( ص 198 ) وخانقاه سلطانی ( ص 221 ) وخانقاه شیخ چاوش ( ص 194 ) وخانقاه مسافر پناه ( ص 165 ) وخانقاه ملک در هرات ( 144 ) ویا خانقاه ملک حسین کرت در هرات ( 192 ) ویا خانقاه میرزاشاهرخ ( ص 192 ) وخانقاه محمد تبادکانی( 198 ) است وکتاب مکارم الاخلاق نیزو به چند خانقاه دیگر هرات اشاره دارد واز جمله به خانقاه زیارتگاه ( ماخذ ص 92 مکارم الاخلاق ) ویا به خانقاه خواجه فضل الله ابوللیثی ( ص 61 مان ماخذ ) ویا به خانقاه آستانه انصارِِ یه ( ص107 همان ماخذ ) اشاره کرده است ویا کتاب روضه الصفا ویا کتب حبیب السیر نیزو به برخی از خانقاههای دیگر هرات اشاره دارند وبعلاوه در روند شهر سازی دوره تیموریان هم وساخت مسجد در محلات جدید الاحداث هرات نیز اهمیت داشت ولیکن قبل از آندوره تارییخی به سه عدد مسجد هرات اشاره شده است ویا به تحول معماری ویا ساخت وساز مسجد جامع هرات پرداخته شده ومثلا همان طوریکه تاریخ نامه هرات سیف هروی ذکر کرده است در دوره ال کرت وشا هان محلی آل کرت وبه تعمیر وباز سازی مسجدجامع هرات پرداختند ولی شرح کامل مسجد جامع هرات تنها در ص 448 وجلد اول کتاب زبده التواریخ حافظ ابروآمده است ویا بطور مبسوط آمده است که شرح اش چنین می باشد : مسجد جامع هرات ومابین دوازه خوش وداخل شهر است ودر وسط شهرهرات قرار دارد وبانی اول آن مسجد وسلطان ابوالفتح محمد سام بوده ولی وی قبل از اتمام مسجد وفوت می نماید ولیکن پس از وی وپسرش سلطان غیاث الدین محمود در سال 598 هجری وآن مسجد را به اتمام می رساند ودر حمله مغول نیز خراب می شود ودوباره ملک غیاث الدین کرت ویا در دوره ایلخانی وبه مرمت آن مسجد می پردازد ووپس از وی نیز سلطان معز الدین کرت ودر تزئینات آن مسجد می کوشد وسپس در دوره تیموریان وامیر جلال الدین فیروز شاه که حاکم شهرهرات شده بود آنرا تعمیر کرده ودر دوره سلطان حسین بایقرائ تیموری که مسجد به سوی خرابی کامل می رفت وامیر علیشیر نوایی وصدر اعظم سلطان حسین بایقرائ اهتمام کرده ودر سال 903 هجری مسجد جامع هرات را از نوو شیک تر از اول بنا می نماید وطوری که 460 گنبد کوچک ویا 130 رواق و444 پیل پایه داشت وقبل از وی ودر دوره شاه رخ تیموری وچونکه مسجد مزبور فرسوده شده بود وگوهر شاد زن شاهرخ وتصمیم گرفت که مسجد جامع جدیدی در خارج شهرهرات بسازد ویا در کنار جوی انجیل بسازد که منابع تاریخی ونظیر ص 1126 به آن موضوع اشاره کرده است ونیز لازم به یاد آوری است که گوهر شاد آغا ودر سال 821 هجری وبخاطر یادبود وفات پدرش ودر جوار حرم امام هشتم در مشهد ومسجد گوهر شاد مشهد را ساخته بود وسپس در سالهای بعد ومدرسه گوهر شاد هرات را وبا سبک زیباتر می سازد ونیز در همین دوره تاریخی است که شاهرخ نیزو قلعه وبرجوباروی شهر خندقهای هرات را تعمیر کرد ویا قلعه اختیار الدین را به زندان تبدیل می کند ونیز در دوره تیموریان وتعدادی مسجد در محلات تازه ساز هرات وجهت عبا دت اهالی محلات شهر سازی شده ودر حالیکه در دوره قبل از تیموریان وفقط سه مسجد تره فروشان ویا مسجد عبدالله ابن عامر ویا مسجد فلک الدین در هرات وجود داشت که از قدیم مانده بود ولی کتاب ماثر الملوک در صفحات مختلفش از مسجد های جدید محله شمع ریزان هرات یاد کرده است ویا از مسجد سر مزار خواجه عبدالله ویا از مسجد سر پل در قراء ویا از مسجدسر پل انجیل ویا مسجد دربند بازار ویا مسجد در باغ شهر ویا مسجدچهار سوق میرزاعلاءالدوله ویا تعمیر مسجد جامع هرات ویا ساخت مسجد جامع گوهر شاد ویا مسجد بازار عراق ویا مسجد پل کارد یاد می کند ونیز کتاب مکارم الخلاق نیزو در صفحات مختلفش واز مساجد دیگر هرات یاد می کند ومثلا برخی نظیر مسجد باغ مرغنی ویا مسجد تل قطبیان ویا مسجد جامع امیر علی شیر نوایی که همان مسجد جمعه قدیمی هرات بود که وی از نوساخت ویا مسجد حوالی باغ زاغان ویا مسجد سر کوچه الغ آتا ویا مسجد سر کوچه امیر اسلام برلاس ویا مسجد فوشنج هرات ویا مسجد محله ترخانیان ویا مسجد محله قلندران ویا مسجد محله میر عادل ویا مسجد جنب کوشک جهان نمای وغیره هستند وبعلاوه شاهان تیموری به شعرا وعلما ء ومشاهیر مختلف هم احترام زیادی قائل بود ولذا بعد از فوتشان وآنها در گورستانهای معمولی هرات دفن نمی کرد ویا نظیردفن گورستان گازرگاه ویا گورستان مصرخ وگورستان درب خوش هرات دفن نمی شدند وبلکه مزار های شیک برای انها می ساختند ویا با آرامگاههای توام با معماری جدید آنها پرداخته است ویا کتاب" مزارات هرات "و به مقبره 209 مشاهیر هرات اشاره دارد وبعدا ساخت مقبره ا لشعرای تبریز ویا ساخت آرامگاه ابوعلی سینا در همدان ویا مقبره عطاروخیام در نیشابور وتنها الگوی فرهنگی اش واز فرهنگ هرات تیموریان اخذ شده است وبه بعضی از آنها حضیره می گفتند ویا به برخی دیگر عمارت مزار وغیره می گفتند وشهر هرات موزه ای از این گونه مزارهای مشاهیر ومعماریهای گوناگون آنهاست ومثلا کتاب " فی اوصاف مدینه هرات "ودر ص 86 کتابش از آرامگاه خوب امام فخر رازی در هرات یاد می کند ویا در ص 36 کتابش واز مقبره عبدالحکیم یاد می کند ویا در ص 151 کتابش واز مزار خواجه محمد عباس یاد کرده ویا در ص 145 کتابش واز لنگر امیر غیاث الدین در هرات یاد می کند ونیز کتاب ماثرالملوک هم در صفحات 197 و198 و199 و222کتابش وازحضیره بی بی محب ویا از حضیره امیر سلطان احمد چوگانچی ویا از حضیره سلطان احمد میرزا ویا از حضیره شیخ بهاءالدین محمد ویا از حضیره فیروزه سلطان بیگم در هرات یاد می کند ویا در صفحات مختلف کتاب الماثر الملوک واز عمارت مزار امیر عبدالواحددر ص 20 یاد می شود ویا از عمارت مزار خواجه علی در ص 99 کتابش یاد می کند ویا از عمارت مزار زین الدین خوافی ودر ص 198 یاد می کند ویا درص 192 از مزار خواجه ترازو دار یاد کرده است ویا در ص 192کتابش از مزار خواجه رخبند ودر ص 194 کتابش از مزار سادات مصرخ ودر ص 199 از گنبد مزار امیر سلطان شاه یاد می کند ویا در ص 199 کتابش از عمارت مزارخواجه عبدالله انصاری یاد می کند ونیز در ص 191 از سر مزار خواجه عبدالله مرغزی ویا در ص 194 واز مزار چهل گزی ویا در ص 194 از ایوان عید گاه هرات یاد کرده است ونیز کتاب وی ودر ص 337 خود واز مزار پیر هرات یاد می کند ویا در ص 347 از حضیره خواجه جمال الدین در سرخیابان هرات ویا از عمارت عید گاه هرات یاد می کند ونیز به نقل ص 1031 کتاب مجمل فصیحی واین بنای عیدگاه هرات را وخواجه غیاث الدین سمنانی وزیر تیموریان ودر سال 809 هجری بنا می کند ونیز به نقل ص 1131 همان کتاب مجمل فصیحی ووقتی مولانا شمس الدین محمد امام جماعت مدرسه سبز برامان ویا خطیب معروف مسجد گوهر شاد فوت کرد وگوهر شاد خانم دستور داد تا در سال 838 ه ومقبره شیکی برای وی در کنار نهر انجیل بسازند وبعلاوه ازعناصر دیگر شهر سازی دوره تیموریان هم ساخت باغهای سلطنتی هرات است ویا ساخت قصرهای درون آنها بود که الگوی شهر سازیهای دولتهای قراقویونلو وصفویه وقاجاریه شدند ویا فرهنگی در پایتخت سازی آنها شد ویا کپی برداری از مدل شهر سازی ومحله سازی شهر هرات آنها کردند ونیز لازم به ذکر است که تیمور لنگ ودر گشودن شهر هایآسیا وهر جا که سراغی از یک معمارماهر ویا بنای ماهرمی یافت ومثلا در شهر شیراز ویا در کاشان ویا در سمنان وتبریزو سراغ می گرفت وفورا دستورمیداد که انها را جمع آوری کرده وبه سمرقند بفرستند وکلاویخو ویا ابن عربشاه از نقش این نوع معماران ماهر ودر شهر سازی نوین شهر سمرقند دوره تیمور یاد کرده اند که در مدت اندک 20 روزه وشهر قدیمی تخریب ویا تسطیح ویا بنا سازی جدید دکانها ومغازهای یک خیابان عریض سمرقند انجام می شد واز یک سوی شهر وبه سوی دیگر شهر را بپایان می رساندند که در ص 276 و277 سفرنامه کلاویخوذکر شده ومورد تعجب این سیاح اروپایی قرار گرفته بود وبعد از وفات تیمورو در سال 807 هجری وجمگی خاندان تیموری وتصمیم گرفتند که شهر هرات را وبجای سمرقند وپایتخت امپراطوری بزرگ تیموریان بکنند ولذا دوباره همه این معماران ویا بنایان ماهررا ومجددا کوچانده وبرای شهر سازی هرات آوردند ویا برای محله سازی آنها ویا برای ساخت قصر ها وبازارشهر ویا جهت ساخت مدرسه هاومسجد های هرات آوردند ویا برای ساخت اتاقهای 12 دیوان اداری هرات آوردند ویا جهت ساخت منزل وبرای 10 هزار کارمندان اداری امپراطوری جدیدتیموریان آوردند ویا جهت ساخت منزل چند هزار سر دارنظامی ارتش بزرگ تیموریان در شهر هرات آوردند ویا جهت ساخت بازار وکاروانسراها وحمامها وپلهای جدید آن شهرآوردند وبنا کردند ودر این راستا هم باغات سلطنتی هرات هم شکل می گیرند که مجلل تر از باغات سلطنتی سمرقند می باشد که کلاویخو واز نزدیک انها را دیده است ودر سفرنامه اش توصیف کرده است ولی در طول این 500 سال تاریخ نگاری ویا واقعه نگاری کسی نبوده که فلسفه ویا چگونگی باغات هرت را هم ذکر بکند وبعلاوه همه تحصیل کردگان دانشکده های شهر سازی کشورهای آسیایی هم وساده لوحانه اندیشیده وباغات موجود در هرات را ونظیر هزارا ن باغ سنتی شهر های خود می بینند ویا نظیر باغات قریه های دیگر اسیایی جلوه داده وتلقی علمی آن چنانی دارند ولذا تحقیقی درباره تاریخ معماری این شهر ویا فلسفه ویا چگونگی شکل گیری باغات هرات نکرده اند که به چه دلیل بوجود آمده اند؟ ولذا باغ سفید هرات ویا باغ زاغان وباغ مرغنی ویا باغ مختارشهر هرات را ونظیر باغات معمولی هزارا ن روستای ایرانی خود دیده ویا نظی باغات سوریه ویا باغات ترکیه می بینند که ارزش دقت علمی ندارد ویا اعتناء دانشگاهی ندارند وبرای اینجانب هم چنین بود که چهل سال است که با اسامی این نوع از باغات هرات آشنا هستم ویا درخوندن کتب دوره تیموریان برخورد مکرردر مکرر با ان الفاظ داشتم ولذا چنین تلقی فکری داشتم ولی به سابقه تاریخی آنها فکر نکرده ویا به فلسفه شکل گیری ویا به مستندات تاریخی انها توجه نکرده بودم ولی در اینجا وسوابق تاریخی ویا شهر سازی آنهارا ذکر می کنم که با دقت بسیار در جزئیات منابع 40 الی 50 کتاب تاریخی تدوین شده عصر تیموریان بدست آورده وتلخیص کرده ام که بخاطر عمر 130 ساله پایتختی هرات بوجود امده بودند که شهر هرات از عمر تمدن 170 ساله دولت تیموریان ومدنیت خاص اسیایی وتنها 130 سال کسب کرده وبقیه اش مدنیت محلی وبا فرهنگ بومی است ولذا قبل از سال 783 هجری وباغات سلطنتی هرات و جزوی باغات معمولی این شهر بود که شبیه ان در شهر های دیگر هم بود ویا درختان معمولی داشت که در 15 قریه هرات نشین های دوره ال کرت عادی بودند وبعلاوه در عصر امروزین هرات نیز و دیگر وجود ندارند وممکن استهمگی جزو منزل ویا دکان معمولی یکی از ساکنان کنونی هرات شده باشند ولی در برهه 130 ساله پایتختی هرات وآنها یکی از باغات سلطنتی مهم هرات شمرده می شدند ویا درختان خاص وویژه داشتند ویا نگهبانان خاص داشتند ویا برخی قصور وبنا های خاص داشتند ویا کوچه های عبوری خاص ویا سر دربهای عبوری خاص ودرشهر هرات داشتند که اکنون نیست ویا هیچ کدامشان وجود ندارند وفقط وفقط اسمشان باقی مانده ویا در منابع تاریخی مانده ویا هنوزبعنوان یک لفظ باقی مانده است ولی در دوره تارخی خودش محل اعتناء بودندو از منابع تاریخی آسیا واولین بارو کتاب ظفر نامه یزدی است که به ان مکانها پرداخته ویا در ص 501 و851 کتابش وبه باغ سلطنتی وباغ کوشک زاغان هرات اشاره کرده است ویا حتی نویسنده کتاب تاریخنامه هرات سیف هروی ویامولف "تاریخ کرت نامه" ودر دوره تدوین کتابشان اوشاره به "باغ زاغان هرات نکرده اند که مولف دولت وخاندان وشاهان محلی آل کرت هرات محسوب می شدند ولی نگفته اند که شاهان هرات کوشکی در آن باغ زاغان داشتند وتنها کتاب ظفر نامه ذکر کرده وآنهم بعد از عصر تسلط تیموریان وبه شهر هرات است که ذکر کرده ویا به فلسفه وجودی "باغ زاغان هرات " اشاره کرده است ودر این باره مولف ظفر نامه می نویسد که تیمور لنگ وبعد از منقرض کردن دولت آل کرت در هرات واقامت فرزندش شاهرخ میرزا تیموری را در باغ زاغان هرات تعیین می کند که قبلا قصر درون آن باغ ومتعلق به شاهان آل کرت بود ونیز ظفرنامه وی در ص 851 کتابش می نویسد که وقتی تیمور در سال 799هجری وبه شهر هرات آمده بود وچند روزی در قصر حکومتی باغ زاغان هرات آسوده است ونیز بعد از مرگ تیمورهم در سال 80 7 هجری ووقتی تصمیم به پایتختی هرات گرفته شد ویا بجای سمرقند گرفته شدکه هنوز پایتختی ان تثبیت نشده بود وزیرا تیمور ودر تمامی عمر خود ومشغول انواع لشکر کشی ها ی دائمی بود وتنها برخی ازاوقات بود کها ندک مدتی به شهر سمرقند می رفت وکارمندان اداری ویا لشگری وی متحرک بودند و دائما پایتختی متحرک داشتند ولیکن بعد از مرگ تیمور 36و فرزند ویا نوه پسری تیمور و17یا دختر وعروس ها ونوه های آنان وهمگی تصمیم به پایتخت نشینی هرات وبجای سمرقند گرفتند که خانه ویا عمارت سازی خود راو به شهر هرات بیاورندوبعلاوه اغلب وزرائ دولت وکارمندان ارشد نظامی واداری وی نیز این تصمیم را پذیرفتند تا جابجایی پایتخت انجام گرفته وازشهر سمرقند به هرات اتفاق بیفتد ودر این راستا هزاران معمار ویا بنای دربار تیمورکه ماهربودند ویا طراحی واجراء وپیاده سازی این نوع تصمیم بزرگ شهری را انجام دادند ویا منازل سازی آن هدف را تامین کردند شدند واسناد تاریخی همین مسئله را نشان می دهد که از دوره هرات آل کرت وتا دوره قبل از سال 783ه عناصر شهری واداری وتجاری هرات ال کرت وجغرافیای شهری هرا ت وساخت وسازهایش بسیار اندک بود که در کتاب هرات نامه سیف هروی آمده است ولی بقیه اراضی هرات زراعی بود ویا تنها باغات ومزرعه های زراعی 15 ابادی دوسوی هرات بود ند ویا گاهی خانه های خشت وگلی این 15 روستای زراعی بودند ولی با تصمیم بزرگ پایتخت سازی هرات وهمه باغات سیب وگلابی وگاهی شفتالوی سکنه این 15 آبادی عوض شدند ویا در حوزه دو سوی هرات وتوسط کارمندان اداری ونظامی دولت تیموریان وخریداری شد ویا قطعه بندی سازی شهری شده وبه محلات نشیمن جدید کارکنان اداری اختصاص یافت ویا به منازل نظامیان امپراطوری جدید تیموریان تبدیل گشت ونهایتا اراضی برخی از آن باغات قدیمی هرات وبرخی از باغات مرغوب بودند ویا در منطقه خوب شهری هرات واقع بودند ویا با اصلاح نوع درختان باغ تغییر کاربری داده ویا با استخدام باغداران جدید وآبیاران جدید ویا ماهرباغات جدید گشتند ویا به باغات سطنتی فرزندان ونواده های پسری متعدد تیمورتبدیل گشتند ویا به عمارتهای عروسان وزنان آنها تبدیل شدند وسپس با دیوارکشی ها ویا با کوچه بندیهای خاص ویا با گذر گاههای مخصوص تفکیک شده ویا با نهر کشی های سلطانی ودرب های مخصوص یافته ویا برای آن باغات سلطنتی هرات بوجود آمدند که گزارش نویسی های تاریخی دوره مزبورو کمترین اشاره ای به این نوع از سیاستها نکرده اند وتنها در کتابهای تدوینی خود واشاره گذرایی به برخی کوچه های سلطانی هرات دارند ویا به نهرهای سلطانی هرات ویا به مدرسه سلطانی هرات ویا به بازار ملک ودروازه ملک هرات اشاره دارند ویا بطور پراکنده الفاظ مزبور را ذکر کرده اند وگرچه اسامی این نوع از باغات سلطنتی هرات ودر 40 الی 50 کتاب تدوینی این دوره تار یخی ذکر شده ویا بصورت یک "لفظ چند کلمه ای "ومکررا آمده اند ولی هیچ کدام از کتب تاریخی دوره مزبور وبه جزئیات آن باغهای سلطنتی هرات نپرداخته اند! وفقط برخی از این کتابها واشاره مختصر ویا چند سطری به وقایع اتفاقی در آن باغهای هرات دارند ونظیر صفحات 390 الی 394 کتاب زبده التوارخ حافظ ابرو است که در کتابش می نویسد: ودر سال 813 هجری و"باغ سفید هرات" ودر شمال شرقی هرات وبه دستور شاهرخ وبصورت باغ سلطنتی تبدیل گشت ویا مهندسان زیادی ودر ساخت عمارات وکاخهای باغ سفید دست داشتند وهمچنین کتاب حبیب السیر نیز در جلد سوم کتاب به آن موضوع پرداخته است ویا کتاب مکارم الاخلاق ودر ص 140 کتابش ویا کتاب مجمل فصیحی ویا کتاب روضه الصفا وکتاب ماثرالملوک واشاره های مختصری به آنها دارند ویا کتاب ماثر الملوک ودر صفحه 292 کتابش وبه " کوچه باغ شاهی "هرات اشاره دارد که تفکیک آنرا از محلات دیگر هرات می کند ونیز ص 430 جلد 3 کتاب حبیب ا لسیرهم به باغ سفید اشاره می کند وبعلاوه ص 1053 کتاب مجمل فصیحی نیز واز قصر باغ سفید یاد می کند ویا برخی از کتب دوره تیموری نیزبه آن اشاره می کنند وبعلاوه ص 201 کتاب ماثرالملوک هم به " باغ مرغنی هرات" اشاره دارد ونیز جلد سوم کتاب حبیب السیرهم در مورد "باغ مرغنی هرات " می نویسد که دارای کوشکی بود که آب باغات ان اوز " نهر انجیل هرات " تامین می شد واین باغ مرغنی بر دروازه سر پل انجیل ساخته شده بود وهمچنین در مورد باغ زاغان ویا قصر های قدیمی دوره آل کرت آن هم باید بگویم که عماراتش در دوره حکومت تیموریان ومورد بازسازی شد ویا طر احی جدید معماری در آن واقع شد ودر این باره وصفحات 25 و62 و65 کتاب حبیب السیرو به "باغ زاغان هرات" وتحولات آن اشاره دارد ویا کتابهای مجمل فصیحی ویا مکارم الاخلاق ویا روضه الصفاء وبه این نوع از تحولات "باغ زاغان "دوره تیموری اشاره کرده اند ونیز ص 471 جلد سوم زبده التواریخ هم به مطربان ومغنیان باغ زاغان اشاره می کند که بخاطر تولد فرزند الغ بیک تیموری در این باغ هرات جشن گرفته بودند اشاره دارد وجلد سوم کتاب حبیب اسیر ننیز به باغ زاغان بود که اشاره شده است وبعلاوه از باغات سلطنتی دیگر هرات هم و"باغ مختار هرات "است که از باغات سلطنتی دیگر هرات بود که در پای کوه مختار هرات قرار داشت ونیز در سال 865 هجری وبابر میر زا تیموری در این باغ مختار زندگی می کرد وهمچنین ص 416 کتاب زبده التواریخ ویا صفحات 56 و62 جلد چهارم کتاب حبیب السیروبه " باغ مختار هرات " اشاره کرده اند ونیز ص 10 57 کتاب مجمل فصیحی ویا صفحات 1147 و1189 کتاب روضه الصفا ویا ص 203 کتاب ماثرالملوک وبه باغ مختارهرات اشاره کرده اند ونیز " باغ شمال "هم وبه نقل ص 150 کتاب حبیب السیر ومحل عمارت میر زا یادگار تیموری بود وبعلاوه ص 1002 کتاب مجمل فصیحی واز " قصر باغ شمال " نام می برد ونیز کتاب حبیب السیر ودر صفحات 492 و493 کتابش از" باغ میرزا پیر بداغ "در هرات یاد می کند ویا باغات سلطنتی دیگر شاهزادگان تیموری هم ودر هرات زیاد بودند وبرخی نظیر " باغ نظر گاه هرات " است که عنوانش ودر ص 145 جلد چهارم کتاب حبیب السیر آمده است ویا صفحات 168 203 کتاب ماثرالملوک وبه باغ نظر گاه اشاره دارد ونیز عنوان " باغ سر افراز هرات " چنین است که در صفحات 537 و538 جلد 4 حبیب السیر آمده است ونیز " باغ جهان آرای هرات " می باشد که در ص 174 و201 کتاب ماثر الملوک آمده است و یا " باغ قرنفل هرات ودر ص 203 ماثرالملوک ذکر شده که احتمالا از گلهای قرنفل آراسته شده بود ) ویا "باغ بیت الامان هرات " وذکر شده است ویا در ص 175 ماثر الملوک است وبعلاوه " باغ چمن آراء هرات وذکر شده در صفحات 175 و201 ماثرالملوک است واز باغات اواخر دوره تیموریان در هرات می باشد ویا " باغچه تخت عزیزان هرات ( ماخذ ص 202 کتاب ماثرالملوک ) ویا "باغچه گازرگاه ( ماخذ ص 202 ماثرالملوک ) ویا "باغ خیابان " ( ماخذ ص 203 ماثرالملوک )ویا "باغ نو هرات "است که در صفحات197 و203 کتاب ماثر الملوک ذکر شده است واین نوع از باغات ویا آثار هنری درو ن عمراتش ویا کتابها وکتابخانه ها واشیائ ذی قیمت قصرها وعمارات ان باغهای مجلل هرات وبعد از سال 916 هجری بدست اقوام اولیه اوزبک افتادند که قبلا در چراگاههای مغولستان ودشت قبچاق وجته نواحی التایی ومشغول چرای گوسفند بودند وچیزی از شهر نشینی ومدنیت وکتاب ومدرسه ویا قصر وباغهای شهری نمی دانستند واین بار به غارت اسبا ب واثاثیه باغات مجلل ومنازل اعیانی شهر هرات پرداختند ویا اثاثیه اش بدست اقوام اولیه شا ملوویا قبیله روملو دولت صفویه افتاد که شاه اسماعیل صفوی وآنها را گول زده بود واز چراگاههای چوپانی وارتفاعات آناطولی ترکیه وسوریه آورده ویا گول زده بود ویا جهت قدرت یابی شخصی خود به غارت شهر متمدن هرات کشانده بود که تمدن ترکان متمدن تیموریان آسیا از بین ببرند که با زورعشایر این نوع مدنیت اداری وفرهنگی پیشرفته آسیا ونظام اداری اش فرو پاشید ویا کتابت هرات بهم ریخت ویا هزاران کتاب شهر غارت شد که در طی 170 سال فراهم کرده بودند ویا غارت گشتند ویا دهها هزار کارمند اداری باتجربه اش آواره شده ویا باغبان ونقاش وخطاط موجود در قصر هاودوایر اداری هرات فرار کرده و دوباره به قصبات ودهات ویران سابق خو د برگشتند که قبل از اقتدار تیمورونظام جدید اداری اش در آن قریه ها بودند ولذا فروپاشی مدنیت آسیایی هرات اتفاق افتاد ونظیر فروپاشی "مدنیت امپراطوری روم باستان" در اروپا بود که اقوام وحشی گل ویا قبایل اولیه ژرمنی ویا ویز یگوت ها به آن دامن زدند ویا اقوام واندال اروپایی وآنرا نابود کردند ویا آثار تمدن باشکوه شهر رم باستان را وبه غارت بردند ونهایتا اروپا را هم بطرف قرون وسطی بردند وویرانی شهر رم نین چنین بود به شهری کوچک وویران تبدیل گردی و"تمدن نوپای هرات" نیزوچنین سرنوشتی در اسیا داشت ویا با وجود اقوام اولیه وکوچ رو وکثیر آسیا ودیگر نمی توانست که عمری بیشتری بیابد ویا عمری بالاتر از 130 الی 170 سال ودر خاک "آسیا" داشته باشد وشباهت فرهنگی شهر دو شهر هرات وشهر روم چنین است ودر دوقاره اروپا وقاره آسیا وشبیه همدیگر می باشند ولی هنوز تاریخ نگاران ویا شهرسازان جدید هنوز به فلسف ه شکل گیری ویا انحطاط آن نپرداخته اند وگرچه در اروپای امروزی وتعدادی کتاب در مورد "علل انحطاط روم "نوشته شده است ولی در مورد علل "شکل گیری وانحطاط هرات "وهنوز مطلبی وجود ندارد که چرا اتفاق افتاد ؟ ویا چرا عصاره تمدن نوخاسته آسیا که با دست قشر نخبه آسیا ویا با سازماندهی نوین اداری آنها که رشد یافته بودند ویا در شهر هرآت تجمع یافته بودند وتا با شکل دادن به یک نوع سازماندهی اداری وفرهنگی نوین وتمدن آسیایی خوب شکل بدهن ولی دراین شهر آسیا یی وبه نتیجه نهایی خود نرسیدوتا تشکل اشان بتواند وبقیه قصبه های زراعی آسیارا عوض بکند ویا سکونتگاهای اولیه آنها را وبه تمدن نوین مورد نظرشان ودر 700 سال سابق سوق بدهند ویا نظام تقسیم کار میان آنان را تغییر داده ویا رشد حرفه مندی آنها را دگرگون بکنند ؟ ولی با همه سازماندهی اداری خوبشان ونهایتا با شکست روبرو شدند ؟ یا چرا ساختار اداری وفرهنگی وکارمندیآنها ویا شهر سازی نوپا و170 ساله آنها و در این شهرآسیایی موفق نگردید ؟ ویا چرا بدست اقوام گوسفند چران آسیایی افتاد ویا با ایدئولوژیهای مسخره سران همان اقوام وفرو پاشید ند که از تمدن اسیا چیزی جز چراندن گوسفند ودر کوهستانهای اناطولی وسوریه وچیزی دیگر نمی دانستند یا در استپ های آلتایی چیز بیشتری نمی شاختند وایا انتخاب محل جغرافیایی شهر هرات برای پایتختی اشان ناگوار بود؟ وبرای مکان گزینی پایتختی ترکان متمدن اسیایی تیموریان مثمر نبود ؟ ویا برای قشر کارمندی پیشرفته اش مثمر نبود وایا مکان گزینی پایتختی آنان واشتباه سیاسی – اداری بود ویا نه ؟او اگرچنین است واحیانا آگر شهر دیگر آسیایی راوبه پایتخت گزینی خود انتخاب کرده بودند وچنین زوالی را نمی یافتند ؟ ونیز ایا تمدن ویا نظام اداری وفرهنگی جدیدشان ودر آن صورت و دوام بیشتر نمی آورد ؟و در حالیکه نظام اداری – فرهنگی پیشرفته 700 سال قبلی آنان بی بدیل بود وچنین سازماندهی اداری وحتی در میان اقوام 4 قاره دیگر جهان وهنوز شناخته شده نبود که اروپا ویا امریکا ویا سکنه استرالیا را وپیشرفته تر از آسیا بکند؟ واینها سوالات فلسفی مختلفی می باشد که نوشتن " کتابی بنام "علل عظمت وانحطاط هرات "را وبجای کتاب "علل عظمت وانحطاط روم "می طلبد که سر نوشت علل عظمت ویا انحطاط دو امپراطوری آسیایی تیموریان ویا امپرا طوری اروپای روم باستان را وجستجووبیان بکند ؟وشاید هم در جستجوی فلسفه مزبورو طالع بینی جغرافیایی این دو شهر نهفته باشد ؟ وشاید هم "مردم شناسان جغرافیا گرا" بتوانندویا به آن سوالها و جواب مناسب بدهند
Anthropology of "Bashkord peoples of Asia" and their cultural developments Dr. Mohammad Khaleghi Mog
Anthropology of "Bashkord peoples of Asia" and their cultural developments
From: Dr. Mohammad Khaleghi Moghadam
Anthropologist of Asian peoples
It has been mentioned or mentioned, but it does not deal with other aspects of the life of the Bashkortostan people! Or he does not mention the cultural differences and customs of the Bashkortostan, and he does not deal with the cultural and political administrative system and customs of the Mongol people, which is supposedly done by the western anthropologist "Boas" or in his book "Nazad and the Language of Farhang" and the cultural characteristics of some of the Red tribes. The skin or the Eskimo chronicled North America, or: Kroeber, another western anthropologist, and mentioned in his book that he wrote "configurations of cultural development and their characteristics" in the book, or about a people from another world, and wrote in detail, or Malinovsky and the western anthropologist. In his book called "A scientific theory about the culture of another people" it is seen that he wrote about the culture of the peoples of the Pacific Ocean, but the historians of the past of the Asian continent and such kind of cultural and family chronicles of the "Bashgord people" Or in the cold region of Syr-Ural Asia and the transit region, sometimes the aforementioned tribes and the commercial geography of transit sometimes intend to pass through the Bashkortostan region, or they have passed through the Ural mountains, or they have seen their dwellings and their production methods, or they have written what they heard! Or leave history for future generations! In addition, in the surrounding lands of their neighbors, there are only a few Tatars or Russians and Kazakhs who live next to each other but do not have cultural contact with each other or even do not have a cultural commonality with them that can be written! And the cultural contact between They have been mentioned in the historical sources of the past! Therefore, the "culture of each nation" of the said region has remained and remained intact only in the closed geography of their region, or "cultural diffusion". It didn't happen to other places, or cultural interference and cultural systems of other peoples do not have their neighbors either. It is assumed that the Mongols only wanted political obedience from the Bashkortostan people and had nothing to do with their culture and ceremonies. And after the war with them, they did not take those lands from them! Therefore, they did not pay attention to their cultural or linguistic transformation, and also the Russian tsars had such a cultural approach or had a similar attitude to the geography of the Bashkortostan people, and it is only the communist Russian people who changed the economic and land-owning culture of the Bashkortostan people, who faced their resistance or after the "revolution" They were faced with October of Russia and now the universities of Moscow are silent and they have not prepared a report about the cultural development of the "Bashgord people" or about their resistance against the "ruling Russian culture". There were two tribes that had a large population, but on pages 145 and 146, the same Jahangasha Jovini writes that despite the large population of the two tribes of Kallar and Bashkard, they were defeated by Batu Khan and the Mongols in the war and in the battle, and in addition to other books of the Mongol era and their battle with the Mongols For example, on pages 9 and 29 of the book of his original history, he mentions the battle of the Mongols and the Bashkirs in the Saraghan region of the Bashkortostan, or on page 293 of the book of Tarikh Wasaf, he mentions the conquest of the Bashkortostan region and the Klar people by Genghis Khan and the area around the Ural Mountains in Asia, which today the Russians And in most of their cities and around the city of Ufa, and in order not to know the large number of their population, he removed the Turkish names of their settlements and left only Russian names, and added the suffix "of" to their children in the birth certificate, and for example, Bayezid was called "Baezid of "They give birth certificates! :
مردم شناسی "اقوام باشقرد آسیا " و تطورات فرهنگی آنها دکتر محمد خالقی مقدم
مردم شناسی "اقوام باشقرد آسیا " و تطورات فرهنگی آنها
از :دکتر محمد خالقی مقدم
مردم شناس اقوام آسیایی
قوم باشقرد ویا "باشگیر" ویا "باشقورد" ، یکی از اقوام ترک آسیا ست که امروزه در منطقه اورال روسیه هستند وبرخی هم در منطقه اورال میانه آسیا زندگی می کنند ویا برخی هم در شمال شرقی دریای خزر زندگی می کنندومرکز قومی آنان هم وشهر " اوفا "می باشد ویا در جنوب شرقی شهر" کازان" ویا مرکز تاتارستان می باشد وشهر های کوچکی در جغرافیای قومی خود دارند ولی اغلب هم ودر دهات منطقه خود پراکنده شده اند وبه زبان ترکی هم صحبت می کنند وهرچند در منابع تاریخی واسامی "قوم باشقرد" ومکررا ذکر شده است ولی امروزه کتابها ومقالات جدیدو کمتر به آنها اشاره کرده اند ( وبعلاوه لفظ باشقورد ویا باش +قورد) ودر لغت ترکی وبه معنی (کله گرگ) است واین وازه به معنی انست که در منطقه سرد سیر آنها وگرگ زیاد است ودر قدیم نیز و گرگ یکی از "توتم های قبیله ای" آنها بوده است وبعلاوه اسناد تاریخی قدیمی نشان می دهد که در قدیم وتابع اوغوز های ترک بودند وفرهنگ پایه اولیه آنان واز فرهنگ ترکی قدیم اوغز ها نشات می گیرد ودر دوره خوارزمشاهیان ترک هم وتحت تابعیت فرهنگی – سیاسی وارتش ترک قرلق خوارزمشاهیان بودند ولی در دوره مغول ها وتحت تابعیت چنگیزخان واوکتاو خان وباتوخان مغول در آمدند ودر دوره تیمور هم وفرهنگ اجتماعی وسیاسی تیموریان ترک را دوباره پذیرفتند ولی با نفود تزار های روسی به منصقه آسیای شرقی ودر دوره صفویه وقاجاریه وبا زور تفنگ و توپ واراضی باشقرد ها واین بار در منطقه اورال آسیا وشمال دریای خزر به تصرف نظامیان وپادگانهای تزار های روسیه در آمد وبعد از انقلاب اکتبر روسیه هم وهر چند شورش کردند ولی سرکوب گشته وعقب نشینی نمودند ودر سالهای اخیر هم وتحت تاثیر فرهنگ وزبان وادبیات دانشگاهها ی ترکیه قرار دارند ولذا دانشجویان خود را واغلب به این کشور ترک زبان می فرستند ویا یا باسواد هایشان وکتابهای چاپ شده در ترکیه را می خوانند واولین کسی هم که از "اقوام باشقرد ها "ودر منابع تاریخی بحث کرده است وابن فضلان می باشد که در قرن چهارم وتوسط خلیفه عباسی وبه این منطقه رفت ویا با سه نفر مترجم دیگر وبه نواحی شمالی آسیا فرستاد شده بود وتا روسای قبایل شمال آسیا را وبه دین اسلام فرابخوانندوابن فضلان هم که فرهنگ اسلامی را می دانست ویا در نظام خانواده اسلامی می دانست که چه معیارهای فرهنگی دارد ویادر تغذیه اسلامی دارد کدر در سوره مائده امده است و یا در پوشاک ومراسم اجتماعی دارد ویا در اطاعت سیاسی از خلیفه وفرهنگ انان دارد ویا مردمی که فرهنگ نامه اسلامی را پذیرفته بودند ولذا درمشاهده و برخورد با فرهنگهای متفاوت 10 الی 15 قبیله شمال شرقی آسیا ومسایل دیگر مشاهده می کرده وتوجهش را جلب کرد ویا تفاوتهای فرهنگی قبایل مزبور را وبا نظام فرهنگی مسلمانان می دید ویا بخوبی وبطور ملموس مشاهده وحس می کرد ولذا در مشاهداتش وتفاوتهای فرهنگی آها را بخوبی حس ویا لمس فرهنگی کرده ودر سفرنامه اش آورده است ولذا در "قوم نگاری اقوام شمالی آسیایی" "درنگ ننموده واز جمله در ذکر قوم باشقردها واین نوع تفاوتها را بخوبی گزارش کرده است ولی گزارشگران بعدی تاریخی ویا مورخین وسیاحان بعدی وبه چنین تفاوتهای فرهنگی اعتناءندارند ویا ه کارکردهای فرهنگی آنان وتوجه نداشتند وصرفا از منظرنظامی به آنان نگاه کرده اند ویا اطاعت آنان از چنگیز خان وبا فرهنگ تاتار را دیده ویا در تبعیت از باتوخان مغول و غیره را ثبت کرده اند ولی بد لایل مردم شناسی عدم اطاعتشان ازبرخی دولتها ی آسیا اشاره نکرده اند و فرضا گزارش یک صفحه ای که نویسنده کتاب جهانگشای جوینی از قوم باشقرد دارد وچنین است ودر حالیکه وی در اروگاه نظامی مغولهاحرکت می کرد و کاتب ویا قایع نگار آنها بود ولی صرفا یک گزارش نظامی از برخورد نظامی "قوم باشقرد "وبا "قوم مغول "ثبت کرده است که در صفحات 145 و 151 کتاب " جهانگشای جوینی " آمده است ویا ذکر شده است ولی به ابعاد دیگر زندگی قوم باشقرد ها نمی پردازد! ویا تفاوتهای فرهنگی ونهاد های باشقرد را وذکر نمی کند وبا دربرخورد فرهنگی وسیستم اداری وسیاسی ونهاد های قوم مغول نمی پردازد وچیزی که فرضا ّ"بواس" مردم شناس غربی کرده است ویا در کتاب " نزاد وزبان فرهنگ "تالیفی اش وخصوصیات فرهنگی برخی از اقوام سرخ پوست ویا اسکیمو امریکای شمالی را ووقایع نگاری کرده است ویا :کروبر مردم شناس دیگر غربی ودر کتابش ذکرکرده است که در کتاب " پیکره بندیهای رشد فرهنگی وخصوصیات آنها را نوشته است ویا از یک قوم دیگرجهان و" " تفصیلا نوشته است ویا مالینوفسکی ومردم شناس غربی کرده ودر کتابش بنام " یک نظریه علمی در باره فرهنگ "قوم دیگر دارد ودیده می شود وکه در باره فرهنگ اقوام جزایراقیانوس آرام نوشته است ولی مورخین گذشته قاره آسیاوچنین نوع وقایع نگاری فرهنگی وخانوادگی از"قوم باشقرد" نکرده اند ویا نظیر گزارشگران مردم شناس غربی وهرگز یک گزارش تفصیلی از قوم آنها ندارند ویا از کارکرد های آموزشی در میان قوم باشقرد آسیا " ودر دوران مغول ندارند ویا در دوران خورزمشاهیان را ندارند ویا از نهاد کنترل اجتماعی آنها ودر میان قوم باشقرد ها ندارند ویا در همان عصر را ندارندکه چگونه بوده است ؟ویا ازنهاد اقتصاد قوم باشقرد هاودر همان عصر را ندارند؟ ویا از نهاد شناخت باورها ونگرشهای قومی باشقردهارا ندارند ؟ ویا از علل تبعیت ویا عدم تبعیت سیاسی آنها واز فرمانداران تزار های قوم روس را ندارند ویا در منطقه اورال را ندارند!و یا از اخلاقیات خانوادگی وشغلی باشقردها وتدوین نکرده اند !ویا از شیوه بیان وزبانشناسی آنها را ندارند!ولذا چنین مکتوبات مردم شناسی وامروزه وجود ندارد ولذا در مورد "قوم باشقرد ها هم و"کمتر از اقوام دیگر آسیایی است وعلت آن هم واینست که منطقه جغرافیایی زندگی آنان وبن بست است !ویا در منطقه سرد سیر اورال آسیا ومنطقه گذر گاهی اقوام مزبور وجغرافیای تجاری گذر گاهی نیت وتا سیاحان نویسنده واز آن منطقه باشقردها بگذرند ویا در کوهستانهای اورال عبور ومرور کرده باشند ویا مسکنها وشیوه تولید انها دیده ویا شنیده های خود را وبنویسند! و یا برای آیندگان تاریخی وباقی بگذارند !وبعلاوه ودر اراضی اطراف همسایگان آنها هم وتنها چند قوم تاتار ویا روس وقزاقستان وجوددارند که زندگی همسایگی می کنند ولی برخورد فرهنگی با یکدیگر ندارند ویا حتی اشتراک فرهنگی هم با آنان ندارند که مکتوب بشود !وتا برخورد فرهنگی میان آنها ودر منابع تاریخی گذشته وذکر شده باشد! ولذا "فرهنگ هرقوم" منطقه مزبور وتنها در جغرافیای بسته درون منطقه آنان باقی مانده و همچنان دست نخورده باقی مانده است ویا "اشاعه فرهنگی" به نقاط دیگر نیافته ویا تداخل فرهنگی وبا نظام های فرهنگی قوم دیگر همسایه اشان را هم ندارندوفرضا مغولها صرفا اطاعت سیاسی از قوم باشقرد ها را می خواست وبه فرهنگ ومراسم انها کاری نداشت ویا در دوران تسلطشان طلب می کردند ولی چشم طمع به جغرافیای قومی آنان نداشتند ویابعد از جنگ با آنان وآن اراضی رااز آنان نگرفتند! ولذا به دگرگونی فرهنگی ویا زبانی آنان نیز نپرداختندوهمچنین تزار های روسی هم وچنین برخورد فرهنگی داشتند ویا با جغرافیای قوم باشقرد ها داشتند وفقط قوم روس کمونیست است که فرهنگ اقتصادی وزمین داری قوم باشقرد هارا عوض کردند که با مقاومت آنان روبرو شد ویا بعد از "انقلاب اکتبر روسیه "روبرو شدند و اکنون هم دانشگاههای مسکو هم ساکت هستند وگزارشی از نحوه تطورات فرهنگی "قوم باشقرد "وعمدا تهیه نکرده اند ویا از نحوه مقاومتشان و در برابر "فرهنگ حاکم روس "نکرده ویا از نهاد های قدرت روس ندارندویا به حل مشکلات قوم باشقرداورال نشین هم وعمدا توجه ندارند وتا از طریق بهبود عملکرد فرمانداران وبخشداران منطقه باشقرد نشین تاتارستان "هم ونمی اندیشند! ولذابهمین دلیل وشناخت دایره فرهنگی منطقه باشقردستان وبرای دانشگاهای غربی نیز ومخفی مانده است !وبهمین دلیل و"تطورات فرهنگی قوم باشقرد ترک "ودر مقالات ونشریات غربی هم ذکر نشده است ودر حالیکه قوم باشقرد های ترک وقوم بزرگی ودر قاره آسیاهستند ولی از دوره ابن فضلان وتا کنون وبرای خیلی از مورخان وسیاحان جهان مجهول مانده است ویا مقاله ویا کتابی ودر مورد تطورات فرهنگی قوم باشقرد ودر طول 1000 سال نوشته نشده است !واشارات قوم شناسی ابن فضلان هم به قوم باشقرد نیز مختصراست وصرفا در صفحات 39 و49 و50 و78 و79 و123 و135 و148 سفرنامه ابن فضلان وذکرشده است ویا تنها در حد چند سطر آمده است وکتاب "جامع التواریخ"دوره مغول هم وتنها اشارات مختصری به "قوم باشقرد" دارد وآنهم اغلب از بعد گزارشگری نظامی منعکس شده وفقط تنها در چند مورد واز فرهنگ فرزند آوری باشقرد ها ذکر کرده اند ویا از زبان ترکیباشقرد ها ویا از وسعت جغرافیای "قوم باشقرد ها "ودر کتاب مزبور ذکر کرده اند وفرضا ص 34 کتاب جامع التواریخ می نویسدکه چگونه چنگیز خان وبه چه ترتیب و "قوم باشقرد های ترک را وبه مطاوعت وایلی کردن اطاعت سیاسی خود وادار نمود ویا ص 40 کتاب جامع التواریخ وبه زبان ترکی آنها اشاره دارد ومثلا در این باره می نویسد :واقوامی که از قدیم العهد وتا کنون وایشان را " ترک گفته اند .ویا می گویند واز جمله "قوم باشقرد" است( ماخذ ص 40 ) ویا در ص 78 کتاب جامع التواریخ وآنان را شاخه ای از "اقوام ترک تاتار" می داند ونیز می نویسد : وبلاد اقوام مختلف واز جمله " اقوام باشقرد " را و" تاتار" می گویند ولذا امروزه هم وروسها هنوز ولی با نارضایتی تمام ومنطقه آنان را وبا اقوام دیگر اطراف شهر "کازان" ویا قازان ( با کلمه ترکی دیگ ) منطقه خود مختار تاتارستان روسیه می نامند ولی بدون انکه واقعا وبه آنان خود مختاری واقعی سیاسی بدهند ویا خود مختاری اداری بدهند ودر دوران گذشته هم وخود مختاری سابق انان را هم ومنحل نمودند وهمچنین کتاب جامع التواریخ ودر ص 298 کتابش ونحوه تصرف اراضی قوم باشقرد ها وبوسیله قوم مغول را ذکر می کند ومی نویسد ویا در دوره بعد از وفات چنگیز که از اطاعت مغولان سرپیچی کرده بودند ونیز ص 298 کتاب جامع التواریخ وجنگ دوباره آنان با اوگتاو قاآن مغول را می نویسد وچنین آمده است : وبعد از چنگیز خان وپسرش اوکتاو قاآن وولایت ختای را وبه اتفاق برادر خویش " تولی خان" وتماما بگرفت وولایت کول و" باشقرد" وولایت بولار ودشت قبچاق واوروس وچرکس والان وتا نهایت شمال را گرفت ( ص 298 همان ماخذ )ونیز ص 313جامع التواریخ به نبرد مغولها با "قوم باشقرد" می پردازد ویا صفحات 666 و667 کتاب جامع التواریخ ودر مورد وسعت اراضی جغرافیایی قوم باشقرد وچگونگی آن جغرافیا می نویسد : اراضی بولار وباشقرد ، ومملکتی عظیم است ومواضع صعب دارد ولی نوادگان چنگیز ودر آن زمان وآن اراضی را تسخیر کردند ویا ص 678 جامع التواریخ واشاره به تسخیر ولایات "قوم باشقرد" و"قوم مجار" وساسان وتوسط نوادگان چنگیز را ذکر می کند وهمچنین صفحات 720 و732 جامع التواریخ وبه تصرف نظامی اراضی قبچاق ومتعلق به قوم اویغور و"باشقردترک "وتوسط اوکتای قاآن اشاره دارد ونیز صفحات 2038 و2039جامع التواریخ می نویسد که اراضی اقوام باشقرد ودر کنار اراضی اقوام بولار است که امروزه در منطقه تاتارستان روسیه است ویا در منطقه اورال قرار دارد ومدتی آنان ودر "اروی زرین مغولان "بودند ویا همکاری با مغولان می کردند وص 2065 همان کتاب هم "باشقرد ها" را از "تبار ترکها "می داند ودر ص 20 34 کتاب جامع التواریخ واز مراسم اجتماعی تولد کودک آنها و در میان قوم باشقردها یاد کرده است ومی نویسد : باشقرد ها رسم دارند که هنگام تولد کودک ونوزاد را از خانه بیرون برده ودر چند خانه دیگر می گردانند وسپس اورا آورده وتنها از پنجره اتاقشان وبه پدر ومادر خود تحویل می دهند که مفهومفرهنگی اش تنها یادگار یک نوع اسطوره فرزند اوری ودر میان ترکان قدیم اوغز بود وبعلاوه کتاب جهانگشای جوینی هم در ص 151 کتابش می نویسد که "قوم کلار" و"قوم باشقرد" دوقوم بودند که جمعیت زیاد داشتند ولی صفحات 145 و146 همان جهانگشای جوینی می نویسد که علیرغم کثیر بودن جمعیت دو قوم کلار وباشقرد ولی در جنگ وباتو خان مغول ویا در نبرد بر آنان ومغولها غلبه یافتند وبعلاوه کتابهای دیگر عصر مغول هم وبه نبرد انان با قوم مغول می پردازد ومثلا صفحات 9 و29 کتاب تاریخ اولیجایتو واز نبرد مغولها وباشقرد ها در ناحیه سراقان باشغرد ها یاد می کند ویا ص 293 کتاب تاریخ وصاف واز تسخیر بلاد باشغرد وقوم کلار وبوسیله چنگیز خان ودر ناحیه اطراف کوههای اورال آسیا یاد می کند که امروز ه روسها وبه اغلب شهرهای انان ودر اطراف "شهر اوفا "وبرای انکه کثرت جمعیتشان معلوم نشود واسامی ترکی سکونتگاههای آنها را حذف کرده است وتنها اسامی روسی گذاشته است ودراداره شناسنا مه دادن هم به فرزندان انها وپسوند "اوف" اضافه می کند ومثلا بایزید را "بایزید اوف" شناسنامه می دهند! : ووهمچنین کتب تاریخی عصر تیموریان نیز اشاره مختصر به آنها دارد وتنها در ص 175کتاب ظفر نامه دوره تیموریان مختصرا ذکر شده اند ومورخ اش می نویسدکه:اوکتای قاآن مغول وباتو خان پسر جوجی را وجهت استخلاص اراضی "قوم باشقرد ها "فرستاد ویا ص 180 همان کتاب به جنگ باتوخان وبا دو قوم باشقرد وقوم کلار اشاره داردوهمچنین ص 829 ظفر نامه یزدی وبه نبرد تیمور لنگ وبا باشقرد ها اشاره دارد ویا ص 219 کتاب خلد برین دوره تیموریان هم در این باره است ویا ص 75 جلد سوم کتاب حبیب السیر دوره تیموریان هم وبه در گیری دو قوم کلار وقوم باشقرد مربوط است که در ان موقع وجمعیت 400هزار نفر ذکر می کند ولی سربازان تولی خان مغول غلبه یافتند که سربازان کمتر از آنان داشتند ولی بر آنان پیروز شد ند ونیز کتاب تاریخ مغول دکتر اقبال آشتیانی ودر ص 162 کتابش می نویسد: که دو قوم باشقرد وقوم بلغار ودر سال 635 هجری ودر بین جبال اورال وشبه جز یره قرم ( کریمه ) زندگی می کردند ولیکن در دوره صفویه وگزارشی از "قوم باشقرد "وجود ندارد ولی در دوره قاجاریه و"هدایت" که سیاستمدار ایرانی بود وبرای مذاکره به منطقه خوارزم واز طرف دربار قاجاریه رفته بود ودر ص 44 کتاب " سفارت خوارزم " خود واز قوم باشقرد " یاد می کند ونیز کتاب منتظم ناصری عصر قاجاریه هم ودر ص 1331جلد سوم خود واز "بادیه باشقرد ها" یاد می کند وبعلاوه دکتر پاشینو وسیاح ژاپنی هم که در دوره قاجاریه واز اراضی انان می گذرد ودر صفحات 37 و282 کتاب " سفرنامه ترکستان وماء ورالنهر " خود وبه برخی از مسایل طایفه باشقرد های آسیا اشاره کرده است ولی همچنان و منابعی که تطورات فرهنگی آنان را ذکر بکند ودیگر وجود ندارد که زبان ویا فرهنگ ویا اقتصاد سنتی ویا جغرافیای قومی اشان چگونه بوده ویا بعد از ابن فضلان وچه تطورات فرهنگی داشته اند ودیگر وجود ندارد!