مردم شناسی جدید"اقوام قیر قیز "آسیایی

(  بخش اول )

از : دکتر محمد خالقی مقدم _مردم شناس اقوام آسیایی

در نیمه مهر ماه بود که یکبار دیگر، کشور قیر قیزستان به آشوب سیاسی کشیده شد واز سال 1991 میلادی که کشور قیر قیزستان به استقلال رسیده واین سومین شورش آنست . که در ان ایام وبا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی  و"حزب کمونیست قیرقزستان"  هم نابود شد وبجایش نظام چند حزبی پارلمانی وبا ریاست جمهوری عسگر آقا یوف در آن کشور شکل گرفت ویااز سال 2002میلادی نخست وزیری وبا صدر اعظمی نیکولای تانایف در آن کشور شکل گرفت واین سومین آشوب سیاسی است که ریاست جمهوری ویا نظام پارلمانی این کشور وبه آشوب  خیابانی کشیده می شود که ریشه در "تنازع فرهنگی – سیاسی معاصر"دارد ویا با "فرهنگ وسنن قومی سکنه قیر قیزها "دارد که متاسفانه اغلب  رسانه ها ویا مطبوعات جهان وبه این "نظام فرهنگی قوم قیر قیزها " توجه ندارند وتحولات سیاسی معاصر آنرا وبدون توجه به " فرهنگ وقومیت سنتی آ نان " ارزیابی می کنند که متاسفانه بر اثر تسلط 150 ساله فرهنگ قوم روس بر سرزمین آنان  است که با نظام سیاسی سنتی ویا نظام خویشاندی ویا نظام دادوستداقتصادی وخصوصی سازی آنان تنازع دارد  و یا با نظام معماری وسکونت شهر ها وروستاهایشان ویا با نظام  هنر وفرهنگ زبان و"خط قومی  قیر قیز" تنازع دارد و این نظام قومی قیر قیز ها را ودر حال از بین بردن می باشد   واین هژمونی سیاسی روسها وبر "قومیت مستقل  قیر قیز ها" واز  150 سال قبل شروع شدوتا دنیای معاصر، مرتبا ادامه داشته است  وچه در دوره " حکومت تزار ها " ویا چه در "دوران تسلط حکومت کمونیستی روسی "  ویاچه در دوران" حکومت دیکتاتوری 24 ساله پوتین "  که به اسم " احیا ء فدراسیون روسی ومتحدان همسایه اش  انجام می دهد  ویابا عنوان  " احیاءاقتصاد اوراسیای روسی " انجام می دهد و سعی در دخالت سیاسی ونظامی وفرهنگی در کشورهای اقماری واز جمله در کشور قیر قیزستان می کند که در مسیر  در وازه اقتصادی کشورش و به کشور چین می باشد  ویا در "سیاست داخلی  کشور بلا روس "دخالت می کند   که درمسیر  دروازه اقتصادی کشورش و به اقتصاد کشورهای اروپا یی  می باشد  ویا در متلاطم کردن در گیری ارمنستان وآذر بایجان وبر سر قره باغ دخالت دارد که دروازه اقتصادی مسکو وبه کشورهای خاورمیانه وکشورهای عرب زبان می باشد  که ناسیونالیزم اقتصادی اشان و "اقتصاد اوراسیائی پوتین "را وبه چالش می کشاند  ولیکن علیرغم متلاشی شدن کمونیسم روسی ودر 28 سال قبل ،ولی هنوزهم  پایگاههای نظامی روسیه ودر کشورهای ارمنستان ویا بلاروس ویا پایگاه هوائی روسیه ودر قیر قیزستان برچیده نشده اند ولذا  هر سه این کشورها و در دو سه هفته اخیرو به "چالش سیاسی" کشیده اند   وبا آنکه مطبوعات روسی ویا  روشنفکران وابسته به آنان و" چالش های سیاسی قبلی " قیر قزستان را متهم به " انقلاب مخملی " می کردند که جامعه غربی آنرا براه انداخته است  ویا شبکه های اجتماعی وابسته به فیس بوک ویاگوگل در این راه تلاش می کنند ومی خواهند که در این کشور آسیای مرکزی  آشوب براه اندازند ویا " انقلاب مخملی " دیگری را می خواهند که براه اندازند که قبلا در کشور های " گرجستان " ویادر "اوکراین "  براه انداخته بودند  که هر دو  هم از اقوام دیگرغیر روسی آسیائی می باشند  ولی روسها ودر 180 سال قبل  وبا زور تفنگ وتوپخانه وبر ارا ضی اغلب اقوام آسیایی دست انداخته اند  ویا براملاک ونظام سیاسی آنها، دست انداخته اند   ویا "قومیت وفرهنگ مستقل آنان "را ودر حال از بین بردن می باشند   ولذاتعداد زیادی از ناراضی های این نوع اقوام غیر روسی را وبه نقاط جغرافیایی دیگرتحت سلطه خود  "مهاجرت اجباری "دادندویا "تبعید گروهی" کردند که شهرهای آسیا پر از این مسئله می باشد   ویا برای از بین بردن " قومیت آسیایئ آنان " و گروه زیادی از اقوام روسی را وبه سرزمین های جغرافایی آنان مهاجرت دادند  ویا "هژمونی سیاسی وادبی وهنری ونوشتاری " خود راوبه آنان ودر "بلاد قومی آنان " تحمیل فرهنگی کردند   ویا نظام سینمایی وتئاتر وادبیات داستانی وخط نوشتاری روسی خود راتحمیل کردند  تا قومیت مستقل آنان را ودر آسیا از بین ببرند !ویا به نفع "قوم کوچک روس "از بین ببرند! که قبلا "سفرنامه ابن فضلان" از"فقدان نظام فرهنگی منسجم روسی آنان "ودر قرن چهارم یاد کرده است  که نمی توانند که "آموزگار فرهنگی " اقوام آسیایی وبا "فرهنگ عمیقتر" باشند   ویا حتی علیرغم اقوام دیگر آسیایی عمل بکنند  که دارای تمدن قدیمی تردر آسیا  می باشند  وچراکه  قومیت روس مزبور واز قرن چهارم وتا دوره صفویه وهنوز دارای پایتخت ویامذهب نبودویادارای خط نوشتاری نبود ویا دارای نظام سیاسی ونظام حقوقی منسجم وغیره نبود وتنها از دوره صفویه به بعداست که تمدن گروهی می یابد  ویا به نقل سفرنامه "اولئاریوس" ودر سایه برتری توپخانه ای خودو برتری فرهنگی می یابند که مورد پذیرش همسایگانش نخواهد شد  ولی هنوز  ادعای برتری هنری ویاادبی ویا سینمایی معاصر روسی را وبر اقوام دیگر آسیایی را میکنند تا  برتری فرهنگی  گذشته اقوام دیگر آسیایی راندیده گرفته  ویا در گذشته تاریخ اشان را انکار کرده باشند وبرعکس به هژمونی وبرتری  قومیت روسی خود  ودر"نظام سیاسی اداره آسیا "معتقد بگردند وتا به اقتصاد مورد نظر این ملت تن بدهندویابه حقانیت  "نظامهای سیاسی من در آوردی" که براقوام دیگر آسیایی ( وبه عنوان فرهنگ درون قاره ای )تحمیل می کنند که یک نوع انکارحقایق  " تاریخ تمدنی ومدنیت قاره بزرگ آسیامی باشد  " ویا انکار تاریخ انواع قومیت های آسیایی است ویا انکار تاریخ  "اقوام قیر قیز"و یاانکار  "قومیت ازبک" ویا تاجیک است ویاانکار فرهنگ  داغستان ویااقوام  قزاق ویا مغول یا چچن ویا چرکس وکالموک است ویاانکارقومیت وفرهنگ  قرا قالپاق ویا گرجی ها ویا تاتارهای اوکراین است و یاانکار تاریخ بلغارها ها ویامجار های آسیایی می باشد  که در دوره سلطه  تزار های روسی وبه زور "اراضی قومی آنان" را بزور گرفتند ووسعت خاک تزار را در قاره آسیا پهناور تر کردند، تا امروزه ،چنین بهانه "هژمونی اقتصادی آسیایی ومدیریت  آن "را داشته باشند  ولذا اراضی اغلب این اقوام بینوا را ودر سرزمین پهناورآسیا ،غصب کردند ویا جزو خاک روسیه تزاری نمودند وتا اراضی تحت سلطه خود را ودر جغرافیای آسیا وسعت بدهند ویا "تاریخ سازی" ویا"اسطوره سازی "  دروغین کرده باشند ولذا سکنه 150 میلیونی امروزی روسیه وتنها 3/16 درصد آن جزو"قوم روس "بوده ویا در این سرزمین پهناور می باشد وبقیه سکنه شهرهایش  واز"اقوام متضاد با یکدیگر" ودر  150 ساله اخیر هستند  ویاازدوره تزارها بوده که کارمندان اداری ونظامی اقلیت روسی مزبورمی باشند  وبر 7/83درصد اقوام متضادبا روسهاودر شهرهای کنونی خاک روسیه  "حکومت "می کنند که "محصول تفکر دوره تزارها"می باشد  واز ساختار یک کشور ویا "ملیت واحد" برخودار نیستند    که بخاطر درگیری شدید فرهنگهای انواع اقوام مستقر در خاک بزرگ روسیه کنونی با یکدیگر درگیری فرهنگی داشته ولذا چهارچوب  "ملیت کنونی "روسها  بشدت شکننده می باشد   ولیکن  همه جهان مردم  واز دنیای خارج وبه "چهارچوب قومی ویا ملیت روسها" نگاه می کنند وولی "محتوای داخلی آن ملیت" ویا "تضادش در همه شهرهای روسیه را" درک  نمی کنند وتنها رژه های نظامی جلوی کاخ کرملین وجلوی متلاشی شدن ملیت غیر یکپارچه روسی رامی گیرد  ویا تابحال گرفته است  ویا " ادبیات بافی "وهنر تراشی ویا سینما پردازی واهی میکنند ویا توسط برخی از نویسندگانشان ونظیر چخوف وداستایوفسکی غیره را بکنندکه آفریننده ادبیات انقلابی آنان است وبعلاوه ادبیات وسینما وهنر ملل دیگربرایشان  ارزشی  ندارد ویا برای اهداف  " هژمونی سیاسی " خود آفریده اندکه یک نوع انکارتلخ  " واقعیت های تاریخی قاره آسیامی باشد  ویاانکار حقایق  اقوام دیگر آسیایی می باشد ! ویا انکار جغرافیایی سرزمینهای  این اقوام آسیایی واروپای شرقی می باشد ! ویا انکار "تنوع فرهنگهای " آنانست ویاانکار زبان وخط وهنر آنانست که با تکیه به پایگاههای نظامی خودبزدایند  ویا دردرون  این کشورها وآن  نوع اهداف  سیاسی – فرهنگی خود را ودنبال بکنند که بعد از فروپاشی کمونیزم روسی 28 ساله هم همچنین  تعقیب می گردد  ویا با عنوان دیگر " خصوصی سازی روسی " تعقیب می گردد  ویا با تکیه برمفهوم  "تعدد احزاب سیاسی متعددکنونی  ولی فرمایشی خود، تعقیب می گردد که بر فضای سیاسی این کشور های اقماری سابق روسیه تحمیل مطبوعاتی بکنند   که هنوز هم تحت سلطه پوتین می باشند وبعلاوه  می خواهد که "اقتصاد اورا سیائی "مورد نظر پوتین" را هم دنبال بکنند  ویا اهداف شخصی اوراو در "نظام تجارت جهانی " تعقیب بکنند  ویا "تعرفه های تجاری دول  مختلف "راوبه نفع او تعقیب بکنند  ویا با وجود "تنازع عمیق اقتصادی آنها وبا یکدیگر" را دنبال بکنند ویانام جدیدی بر آن بگذارند ومثلا " فدراسیون روسیه ودول متحد با وی" ویابا عنوان  " اقتصاد اوراسیایی "که اکنون از نظر" ضرورتهای تلخ تاریخی دیگر " امکان پذیر" نمی باشد که مردم آسیادوباره آنرابپذیرند   ویا نظیر 100 سال قبلبپدیرند  ویا "معنا ومفهوم  اقتصادوتجارت  درون قاره ای" آنرا نفهمند  ؟  که با وجود شکل گیری اینهمه از انواع مدرسه ها ویا دانشگاههاودر شهرهای قاره آسیاممکن نیست    ویا بدلیل  پرورش انواع فارغ التحصیلان این نوع از دانشگاههای آسیایی ممکن نیست ویا  نظیر  سی ویا چهل سال گذشته نمی اندیشند ویانظیر  صد قبل نیستند که کور کورانه اندیشیده و یک "ایدئولوژی اقتصادی انحصاری آسیایی " را بپذیرند که سران روسیه وآنرا در صد سال قبل کور کورانه تبلیغ کرده بودند  و  به همه سکنه آسیا قبولاندند! ویا بعنوان مبلغان مذهبی غیراستدلالی قاره آسیا قبولاندند! وزیرا که   قبلا در قاره آسیاو این همه از وجود دانش آموز وجود نداشت  ویا دانشجو وجود نداشت  که یک " تزاقصادی" درک نکنند ویامعنای  "تئوری اقتصادی بزر گ ودرون قاره ای " راو کور کورانه بپذیرند !ویا در مورد عواقب آن نپرسند؟ ویادر مورد آن  استدلال نخواهند ؟که بعد از تحقق اش وچه بلایی بر سرشان خواهد آ مد؟ که اکنون "نوچه های فکری ویا مطبوعاتی "وابسته به پوتین آنرا رواج می دهند ویاحواریون اندیشه  شی چی پینگ"چینی   رواج می دهند  ویا بعنوان " تز اقتصادی خصوصی سازی درون قاره ای " رواج می دهند!  ویا بعنوان " اقتصاد اوراسیایی " ویا بعنوان " اقتصاد اتحادیه شانگهای " "تبلیغ ایدئولوژیک" می کنند!  ویا در "تبلیغ مرام پوچ اقتصادی اشان" خودشان می کوشند ویا در قر ن 22 هم می اندیشند  ولذا  خودشان را ونظیر استالین ویا مائو  صد سل قبل می بینند!  ویا همه مردم 5 میلیاردی باسواد کنونی سرتاسر قاره آ سیارا ونظیرسکنه روستایی قبلی این قاره بزرگ می بینند  ویانظیر جامعه  رمه دار وعشایری وبیسوادسابق آسیا می بینند!  ویاهمه را   پای منبر نشین های صرف صد سال قبل خود میبینندکه استدلال اقتصادی  از آنان نپرسند؟ ویا از مطبوعات محلی وتبلیغ کننده ایدئدلوژی این دونفرنپرسند ؟ که منظورشان از تبلیغ اید ئولوژی خصوصی سازی آ سیایئ وشانگهایی چیست ؟ویا منظورشان از "اقتصاد اوراسیائی درون قاره ای" چیست ؟  ویا چه فقر عظیمی را ودر درون سکنه بینوای قاره  آسیا بوجود خواهد آورد؟  وفقط مطبوعات  وابسته به اتاق بازرگانیهای  حاجی بازاریهای سود جو وطرفدار آ ن "تز" میباشند ویا در قرن 22 وعصر آگاهیها  وطرفدار این نوع "تز اقتصادی بدون استدلال درون قاره ای" می باشند   !  ولیکن  دیگر این " هدف جویی " آنان فایده ندارد !ویا با وجود این همه از خیل عظیم ویا با سواد قاره آسیا امکان پذیر نمی باشد ! که علاوه از انکار تاریخ ویا تمدن وجغرافیای قومی اقوام دیگر آسیایی را نپرسند که نیازمند چه نوع اقتصاد وابسته به پوتین شده اند ؟ویاوابسته به  رئیس چینی معاصر شده اند  ؟ وتا  به انکار تاریخ وفرهنگ  خود بپردازند؟ ویا در مورد  نحوه تصرف اراضی شهری خود ویا روستایی خود"وتوسط  قوم روس "نپرسند؟ویا   در قاره آسیا سوال نپرسند؟ وتا  آبرویشان واز بین نرود!  ویانحوه تصرف مافیایی قدرت آنان  ویا توسط دارودسته مائو وبه زیر سوال نرود؟   ولذا مجبورشوند که دوباره  و برای "پذیرش تئوری نوین اقتصادی ودولتی این دونفر"  وحتی به انکارهمه  نوشتجات قدیمی بپردازندویامتون  همه مورخین ویا سیاحان بزرگ خود  را ندیده بگیرند که حتی مسکو وپایتخت آنان راهم  "غصبی از اقوام دیگر" نوشته اند ویا شهرهای جنبی نزدیک آنرا نوشته اند   ویامتعلق به قوم روس ندانسته وبلکه جزو اراضی تصرفی اقوام دیگردانسته ویا در منابع تاریخی  نوشته اند! ویا قرنها متعلق به اقوام دیگر آسیایی  وغیر روسی بوده است !   ومثلا نمی دانم چگونه "اساتید تاریخ " ویا  جغرافیای  دانشگاههای  مسکو  ویا دپارتمانهایش                                    

ویادانشگاههای پطرزبورگ و غیره خواهند توانست که  گزارشهای تاریخی هزاران تاریخ نویس را ودر آن مورد انکار بکنند؟ ویا گزارش هزاران سیاح گذر کننده واز خاک آسیا را نپذیرند ؟ که در دوره ایلخانی ویادر دروه  تیموری اتفاق افتاده است  ؟ویا در  عصر قاجاریه گزارش کرده اند؟ ویا  "تاریخ نویسی مستند" نوشته اند؟ واغلب آن اقوام هم ودرکتابهای خود واین نوع از اراضی بزرگ آسیایی خود را ومتعلق به قومیت روس نمی دانند؟ وبلکه غصب شده واز اقوام دیگر می دانند!   وحتی برخی از آن مورخین هم شهر مسکو را نیز ومتعلق به قوم مغول  وقبچاق می دانند که در صفحات کتابهای عصر تیموریان وغیره  آمده است ویا مکررا  به آن موضوع  اشاره کرده اند که کثرتش را بدلیلی طولانی شدن مطلب نمی نویسم ! ویا حتی تا عصر قاجاریه بود ویاحتی تا دوره مظفر الدین شاه " نوشته اند؟ ویا  این نوع از " اسناد نویسی قاره آسیا ودر مورد مسکو وتا "دوره متاخر"  هم دیده می شود که به عصر ماهم  نزدیکتر از "عصر تیموریان وغیره" می باشد!   ویا  چگونه این نوع از اساتید دانشگاههای روسیه وخواهند توانست که  " به انکار تاریخ نویسی " انواع سفرنامه ها بپردازند ؟ویا به انکار" سفرنامه های مخبرالسلطنه ویا سفرنامه  ظل السلطان به فرنگستان" "بپردازند؟که از خاک روسیه  گذشته وبه خاک  فرنگستان رفته اند؟ ویا حقایق شهرها ویا جغرافیای گذشته روسیه کنونی رادیده ودر سفر نامه های  خود ذکر کرده اند ؟ ویا حتی مستندات تاریخی "ظفر نامه یزدی "راانکار تاریخی بکنند ؟ که مسکو راو در دوره تیموریان شهری متعلق به" قومی غیر روسی  " تاتارها میداند ؟که آن شهر را و"مغولان  "آسیایی وبرای سکونت خود ساخته بودند ؟ ویا به انکارمحتویات تاریخی  "سفرنامه دوجلدی ابن بطوطه " بپردازند؟ که در قرن هفتم وبه شهرهای مورد ادعای آنان رفته بود  و در مورد شهر کنونی " "آستاراخان روسی "ودر بالای دریاچه خزر مطلب نوشته است ؟وآنرا شهری متعلق به اقوام غیر روسی می داند؟ ویا گزارش تاریخی مستند می دهد ! که متعلق به "قوم آسیایی اوزبک" می باشد ویا مقر نشیمن "سلطان محمد اوزبک "بوده  ویا صدها منبع دیگر تاریخی هم که در مورد "اقوام قفقاز " سندنوشته اند که اقوام غیر روسی قالماق بوده ویااقوام  لگزی ویا چرکس ویا چچن وتاتار غیر روسی می باشند.. ومثلا صفحات 412 و418 و842 کتاب "عالم آرای نادری" واز این سرزمین مورد ادعای ملیت کنونی روس  وبه عنوان " تاتارهای قفقاز " نام می برد ! ویا در اسناد دیگرهم  وبه عنوان " اراضی قوم قلماق ویا قوم لگزی" یاد کرده است ؟ویا در ص 380 وغیره خود واز"قوم تاتارهای " شبه جریره کریمه روسیه نام برد است ؟   ویا حتی آن اساتید دانشگاههای مسکو وچگونه خواهند توانست که  در قرون بعدی ترهم و به انکار" نوشته جات مخبرالسلطنه" بپردازند ؟ که در دوره قاجاریه بود؟ویا حتی درعصر های بعد از مورخین قرون میانه تیموری  ویاعصر ابن بطوطه  ویا دولت صفویه ودولت افشاریه نوشته شده است  ؟  ویا در مورد "ریشه های قومی  ونژادی شهر مسکو ومحلات مهمش " گزارش می دهد ؟ و همان مسئله مورخین سابق آسیایی راودوباره تکرار می کند؟ و یا در عصر مظفرالدین شاه قاجارهم  تکرار می کند؟ ومثلا در صفحات 13 و14 کتاب " سفر نامه مکه مخبر السلطنه "  می نویسد : که در آ ن سفر خود، واز شهر مسکو گذشته بود  و تا به ژاپن برود وسپس به اروپا ویا نهایتا هم به مکه وزیارت آ ن  نایل بیاید ، ولذا در ص 13 سفر نامه خودش می نویسدکه: و " محله های قدیمی مسکو راوشهر مغولی می داند و یا چهار محله قدیمی اش راو مغول نشین می داند که شامل "محله قدیمی کرملین " می باشد ومی نویسد  که کرملین  :یک واژ ه مغولی می باشد   ودومی نیز  "محله کبتای گرد مسکو "است که  "شهر ختا وختن آسیایی " معنی می دهد  ویا سومی نیز ومحله پل گردمسکواست  ( یامعنای مغولی  شهر سفید )می دهد !  که احتمالا محل نشیمن ،خان "اردوی سفید مغول ها" ودر قلب مسکو بوده وچهارمی نیز و"محله سملینو" است  ( ویا شهر خاکی  ) می باشد  ویا در ص 13 سفرنامه اش می نویسد که: کرملین حصاراولیه  شهر بوده  ودر ادامه اش ، مخبرالسلطنه ودر ص 13 سفرنامه اش اضافه می کند که: کاترین دوم تزاری وحصار اولیه شهر را وتبدیل به خیابان می کند وبعد هاهم  ، و دوراین شهررا و حصاری جدیدی  می کشند ونیز اضافه می کند که: در "دوره پطر کبیر"  وبرای در امان ماندن مسکوواز هجوم اقوام دیگر که همگی دشمن بودند ویا همگی  در اطراف مسکو استقرار داشتند  ولذا پایتختی خود را واز ناحیه مسکو وبه " پطروگراد" انتقال می دهند!  وهمچنین در موقع حمله ناپلئون به شهر مسکو، هم   شهر را خالی کرده وآتش می زنند ! وتنها بعد از انقلاب اکتبر می باشد  که دوباره پایتختی خود راو از "پطروگراد اروپایی "وبه "شهر آسیائی مسکو" انتقال می دهند ! تا تسلط بر اقوام کم سواد  ولی بزرگتر  آسیایی  راحفظ بکنند ! ویا از طریق این شهر آسیایی دنبال بکنند ! وبعلاوه  مخبر السلطنه ودر ص 14 سفرنامه اش اضافه می کند که: کرملین ودر قلب مسکوو محوطه ای می باشد  که مشتمل بر قصور وکلیسا ها ودیرها ست  ویا سربازخانه بوده  وبر روی تپه ای واقع می باشد  وعمارتهای آن ناحیه  هم وهریک به اسلوبی مختلف می باشد  که سبک رومی ویا یونانی وغوطی وعرب وغیره هستند  ولذا می توان گفت که اسلوب خاصی ندارند(ماخذ متن ص 14سفرنامه مزبور  )

آری امروزه کاخ کرملین ونظام پارلمانی کنار آن محله شهری که دارای گنبد های طلایی ویا رنگارنگ می باشد    ونه تنها وبه نقل مخبر السلطنه  سبک معماری وفرهنگی خاص  آسیایی را ندارد که بر کل اقوام آسیایی  حکومت بکند! وبلکه به نقل وی، تنها معجون عیب وغریبی می باشد  که از تمدن  روم باستان ویا یونانی ارتدکس اخذ شده ویا از تمدن غوطی واعراب اولیه اخذ فرهنگی شده است ! وبا فرهنگ وتمدن باستانی اقوام این قاره بزرگ جهانی آسیا " همخوانی فرهنگی ندارند ! ویا  برخلاف آثار معماری وشهر سازی وهنری معاصر شهرهای معاصر غرب هم می باشند  که سبک واسلوب غربی خاص خودشان  رادارند ویا  هنوز هم حفظ کرده اند !  ویا حتی آثار معماری شرق آسیایی معاصر را هم ندارند که کسی در خاک آسیا وبخاطر اصالت قدیمی اش و آن الگوی شرقی " روسها را والگوی فرهنگی  خود بگیرد" وبهمین ترتیب می باشد  که از نظر "الگوی دهی  سیاسی " به ملل دیگر آسیائی چنین وضعی را دارد  ومثلا در مورد انتخابات وتشکیل حزب در روسیه وجوامع تحت لوای وی  همین وضع دیمی را دارد !ویااز نظر  "الگوی دهی ادبی "ویا فرهنگی ویا خط وزبان هم این وضع دیمی را دارد !ویا حتی از نظر نظام پولی  ویانظام پارلمانی  من درآوردی خودش  وبرای ملل آسیایی همین وضع را دارد! ویا از نظر "نظام حزبی هم من در آوردی اش " وچنین وضعی را دارا می باشد   که توام با انواع تقلبات  انتخاباتی است که به ملل دیگر "عرضه فرهنگی" می کنند ونمونه اش در انتخابات توام با تقلب قرقیزستان وبلاروس اتفاق می افتد  که بحرانهای این نوع کشورها را زیادتر میکند!     واین "شیوه سیاسی" را هم در "فرهنگ سازی  سیاسی صد ساله خود"اختراع فرهنگی روسی" کرده اند   و " مخصوص "فرهنگ خاص قوم روس "می باشد  " ودر نظامهای  مذهبی ویاسیاسی 82 قوم دیگر آسیایی دیده نمیشود ! ولذا رواج دادن آن   در قاره آسیاهم وتوسط ادبیات چی های روسیه اتفاق می افتد  که بقیه به آن خو بگیرند  وبویژه در کشورهای اقماری 28 ساله اخیر خود  و "سرایت فرهنگی "داده اند !  ، که بصورت یک "سبک سیاسی جدید بشری"  در بیاید ! واز "اختراعات فرهنگی نوین روسی "می باشد  که ریشه های اعتقادی اش ودر اسلام ویادر مسحیت ویا دردین یهود ویا بودایی ویا هندوقاره آسیا هم وجود ندارد که مبانی مذهبی خاص وبرای رهبری سیاسی جامعه تعیین می کند  ویا "نهادسازی سیاسی  خاص "خودش را دارد! ولی در"صور امروزی قاره آسیا" وصرفا اختراع   " سبک تمدن روسی "  آسیای صد ساله می باشد!  ولذا  در شیوه های سیاسی اقوام قبلی آسیا ،"ریشه های مذهبی مقبول در همه ادیان آسیایی ندارد !؟ ویا حتی در تمدن های دیگرجهان  هم دیده نمی شود! ولذا "معجون عجیب وغریب سیاسی روسی " می باشد  ویا  تئوری اقتصادی وتجاری اش وبرای 82 قوم دیگر آسیایی  نیز وچنین وضعی را پیدا بکند ! ولذا مباینت عمیق وبا مذهب اقوام دیگر دارد ویابا  فرهنگ  ویا "ذهنیت همه آسیاییها" دارد! وباعث می شود    که هیچ کدام از اقوام قدیمی این قاره ویا نیمه متمدن تر قاره بزرگ آسیا، واین تئوریهای اقتصادی ویا سیاسی شخصی این دونفر روسی ویا چینی نپذیرند!  ولذا "صندوق بین الملی پول" ویا "سازمان تجارت جهانی "ودر رتق وفتق اقتصادی – تجاری جدید این قاره بزرگ جهان دچار اشتباه است ویابا اندیشه های شخصی آنان دچار مشکل می باشد  !ویا اقتصاد  ملل گوناگون وفرهنگهای مختلفش را و صرفا با اندیشه های شخصی آنان   می بیند ویا معیشت 5میلیاردجمعیت  آسیایی رامی بیند  که نهایتا از نظر اقتصادی علاف خواهد شد   که می خواهد اقتصاد بزرگ آسیا واز "نردبان نظرات شخصی "ویا من در آوردی این دونفر روسی ویا چینی ،"بالا  ببرد"! ویا" رشد اقتصادی دوباره" بدهد! ؟ ویا "رتق وفتق اقتصادی" وبعد از بحران اقتصادی کرونا بدهد ؟  وبعلاوه به تضاد حقوقی ویا مذهبی ویابحران آوری عقاید اقتصادی خصوصی سازی این دونفرتوجه نمی کند  ویا به تضادش با  تفکرات بقیه سکنه آسیا توجه ندارد ؟ ویا به تضادش با  مبانی فکری ویا خانوادگی ویا فرهنگی  اغلب سکنه آسیا نیندیشیده؟ که می خواهند "تجارت جهانی اقتصاد آسیا" راوبا افکار شخصی آنان "بازسازی" بکنند ویا با افکار وعقاید سیاسی – اقتصادی شخصی این دونفر،"سازماندهی دوباره "بدهد ؟وآنها را "لنین  زمانه"ویا "مائو جدید اقتصادی آسیا"  بکنند؟ ودر حالیکه عقاید شخصی اشان واز اقتصاد شانگهای ویا از"اقتصاد اوراسیا یی" مهمل می باشد!    ویا بامبانی حقوقی وفکری و کارکرد رفتار اقتصادی مطلوب 5میلیارد سکنه آسیاتضادعمیق  دارد ! ویابا افکار عمومی سکنه  اروپای شرقی هم تضاد عمیق خواهد یافت! ولذا قادر به تجدید تجارت سکنه اقوام آسیا نیست  ویا با یکدیگر نخواهند شد؟!  ویا مرزهای تجارت  ودادوستد 83 قوم آسیایی راو با یکدیگر بهم خواهد ریخت!   ویا همه "ساختارهای حقوقی ویا سیاسی" 83 قوم آسیایی راو به ویرانی خواهد کشاند! که آن  مبانی حقوقی وفرهنگی واساس معاملات  انان است !ویااساس  دادوستدآن 5 میلیارد انسان آسیایی وبا یکدیگرمی باشد  ویا از اندیشه ها وآرزوهای شغلی  کنونی آنان نشات می گیرد!  ویااساس  ازدواج ویافرزند آ وری ویا "تقبل هزینه های آنان" وز همین مسئله حقوقی – فرهنگی همه ادیان آسیایی نشات می گیرد ! ویا "اساس حقوقی ومبانی تجارت درون قومی" ویا " تجارت بیرون قومی " آنان را "مقوله بندی تجاری" کرده که اساس داد وستد این 83قوم آسیایی را با یکدیگر تشکیل بدهند   ولی امروزه همگی  را بهم خواهد ریخت ! ولذا سکنه آسیا وبرای عدم عمق یابی فقر معیشت خود وبه زیر بار حرف شنوی آنهانخواهند رفت  ، ویا دیگر نخواهند رفت ! وبهمین  دلیل هم  "دمل ناهمخوان" وبا کل فرهنگ وتمدن ونظام قومی ومذهبی وخانوادگی سکنه آسیا می باشد !  ویا "نا هم خوان "وبا نظام خویشاوندی آنانست  ویاناهمخوان با  "سنن قدیمی سیاسی" کل سکنه قاره آسیامی باشد!   که بعد از این برهه تاریخی  ودیگر کاربرد نخواهد یافت ! والبته اگر چنانچه با رشد شعور های اجتماعی جدیدشان  همراه بشود! ولذا  به هیچ وجه وزیر بار این نوع " "تزاریسم جدید اروپایی "ویا "نظام سیاسی مخصوص آنان"نخواهند رفت  وبا "تفکرات خاص وایکینکی آن قوم روس"  نخواهند رفت! وکتاب "منتظم ناصری "و به اندیشه ها وتفکرات فرهنگی وایکینگی آنان اشاره دارد که چگونه از ناحیه سببری حرکت کرده ویا با "قایقهای وایگینگی خود"می امدند ویا از طریق رودخانه ولگا می آمدند ووارد دریای خزر میشدند  وآنگاه ساکنان بندر نشین های دریای خرز راغارت می کردند ومی بردند! وکاری که "وایگینکهای مدل غربی آن نیزانجام می دادند ویا  باسکنه وبندر نشین های مناطق اسکاندیناوی وغیره انجام می دادند ! که مارک بلوخ و در کتاب دوجلدی "جامعه فئودالی "خود وبه آن "وایگینگ ها "ویا هم نژادی آنان اشاره می کند ویا درناحیه  بالاوکناره های  اروپای شرقی اشاره دارد! ویا به مکان جغرافیای واحد این "دو نوع وایگینگ "بظاهر شرقی وغربی اشاره می کند! وبعلاوه گزارش ابن فضلان هم وازآنان وآنرا تایید تاریخی می کند که اکنون ودر قرن 22 وکارمندان صندوق بین المللی پول می خواهند که دوباره  "سرنوشت اقتصاد نوین آسیا "راوبدست این نوع از "تئوریسنهای سرزمین سیبری "بدهند!که ارتور کوستلر کمونیست مجارستانی در کتاب خود، تئوری " ظلمت نیم روز " می خواند    ویا به پیامبران سرزمین ظلمانی اطراف فنلاندنسبت می دهد !  ومثلا "پیامبران نوینی"  که در"انقلاب اکتبرروسیه" نبوت وبرای بشریت یافتند!    ویا از  شهر نیمه تاریک پطرزبورگ ویا هم مرزفنلاندمتولد وحیانی یافتند    ویا در سال 1917م واز آن سرزمین ظلمانی جهان مبعوث گشتند که تاریخ عالم ارای نادری در دوجا از آنها بعنوان " سرزمین ظلمات  آسیا" یاد می کند     ولی اکنون ودر عصر کنونی "روشنگری وروشن بینی" وبه همه  سکنه  آسیا وعده مذهبی می دهند  که اگر چنانچه از همه عقاید گوناگون مذاهب آسیایی خود بگذرند! ویا طرفدار مذهب وایدئولوژی جهانی "پیامبران مسکونشین آنها " بگردند ویاآنان اگر از عقاید اقتصادی ملی ویا خانوادگی خود بگذرند واوهم قول می دهد که بجای "بهشت آن جهانی" خداوند  ویا بجای "بهشت برین  اخروی "آنها وبهشت آنان را وبه "این جهان دنیوی" بیاورد ویا"بهشت موعود وتوام" با رفاه وعدالت آنانرا و در شهرها ی  قاره آسیا معاصر مستقر بسازد( ماخذ سفر تکوین ویا آیات آسمانی  مائو ویا  لنین واستالین ودر کتب مقدس انتر ناسناسیونالیزم آنان که برای "طبقه مستضعف قاره آسیا" نوشته اند   که همگی آن رفاه و با شعارعدالت طلبانه آنان  محقق خواهدشد!   ولذا در صورت تبعیت وپیروی و از "نعمت موفور این جهانی "ودر قاره آسیا بهره مند خواهند شد!  که " هرکس به اندازه توانش در قاره اسیا ،تولید بکند ولی به اندازه نیازش مصرف بکند "که شعار ایدئولوژیک مذهب نوین آنها بود که تداوم نهضتش به تفکرات گلد گوئیستی وزندگی اشتراکی نوین روسی وچینی منجر شده که "اشتراک در مال وزن" مذهب مانی ویا"مذهب  مزدک سابق "راودر قاره آسیا تداعی امروزین میکند    طرفداران ومبلغین این پیامبران جدید پیرو مزدک  ودر شهر های مختلف ،قاره آسیا  راه افتاده وتبلیغ می کردند که همه رابه  رسالت پیامبری وی معتقد بسازند ! ویابه  نبوت  آخر الزمانی وی  دعوت بکنند  ویا برای سکنه آسیاواز نظر اقتصادی بهشت خواهد ساخت ! ولذا بهتر است که بجای پیامبر  شهر  "مدینه"  ویا " ناصریه فلسطین " ویا بلخ زرتشت  واین بار " شهر مسکو " را وجایگاه نزول وحی بدانند  ورئیس گا-ک –ب روسیه در دوره استالین هم که" بریا " می باشد وبه نقل ص44 و45 کتاب "سازمانهای امنیتی روسیه" واعضای سازمان مخوف وی صدها دختر جوان      روسی ویا از اقوام دیکر را به زور اسلحه می دزدیدند  وبرای حرمسرای او می بردند تا در پیروی از  "تعا لیم مزدک  ویاانگلس "ودرمفهوم اشتراک در زن "  عقب نمانده وپیرو واقعی مذهب آنان باشد واعضای کا-گ- ب چین ویا طرفداران مائو  ویا" شی جین پیگ" نیز وهمین نوع رفتار را با دختران ویا زنان 22 میلیونی سکنه بد بخت مسلمان ویا ایالت مسلمان نشین سین گیانگ چین معاصر می کنند که مقاله " جنایت علیه مسلمانان چین  نوشته نشریه اکونومیست که خلاصه اش در "نشریه دنیای اقتصاد ایران " ومورخ 27 /7 / 1399 ترجمه شده است  ومتن ص 44 کتاب سازمانهای امنیتی روسیه در مورد وی چنین  است  ونظایر آنرا ودرمورد خانواده برژنف وغیره هم ذکر می کندونقلش ودر ص44کتابش چنین می باشد  : "بریا" یک حرمسرای واقعی وبرای خودش دارد ودختران جوانی را که از بخت بدشان ،"مورد توجهش "قرار می گیرند ،می رباید  وحتی برای خودش یک آپارتمان مخفی دارد _ زندانی در قلب چند کیلومتری مسکو _ ولذا داعیان مذهبی جدید ویا مبلیغین مذهب جدید آنان  ویا حواریون جدید ش ویا صحابه نوین اش ویا داعیان خلافت ویا بیعت گیری جدید به آنان راه افتادندوتبلیغ کردند  که صرفا "تبعیت از مسکو" وبشریت  را نجات خواهد داد!وبویژه بشر آسیایی را نجات می دهد! ولذا به میان 83 "قوم ضاله آسیایی" خواهند رفت وتا افراد گمراه شده  وبد دین ملل آسیایی راهنمایی بکنند ویا به " دین جدید آسیایی " آنان دعوت بکنند وتا طعم ومزه عدالت ویا رفاه آن جهانی رارها کرده  واین بار به آموره های مکتب دینی این نوع پیامبران جدید  توجه بکنندو تا در این جهان طعم بهشت را بچشند! ویا در شهرخود بچشند! و یا در خانواده ومدرسه وبیمارستان محل زندگی خود"مزه عدالت اقتصادی "را بچشند! که پیامبر جدیدشان  "حدیث جدید" فرموده است  که دینهای گذشته "افیون ملتها"ست وبویژه در میان ملل آسیایی می باشد   وشرح تفسیرگونه  فر موده هایش آنست که   :   همه پیامبران گذشته وبه آ نان ودر این باره دروغ گفته اند وفقط پیامبر مبعوث شده الهی آنان درشهر   " مسکو ویا در شهر پطروگراد" راست می گوید ویا  وعده های صادقانه وبه آنها می دهند ولذا مبلیغین ومبشیرین وداعیان این "مذهب نوین آسیاِیی " هم راه افتادند وتبلیغ کردند ویا محل نزول وحی جدیدشان را هم  وبجای داعیان مذهبی قدیمی که "سیاه پرچم "داشتند ویا "سیاه جامه های اعزامی" واز شهر بغدادبودندو به شهرهای خراسان وپاکستان وماوراالنهر وتاجیکستان واندونزی وسایر شهرهای آسیایی فرستادند ویا برای تبلیغ می رفتند  واین با ر و با پرچم سرخ ، "داعی "شدهبودند ویا با آموخته های نوین شهر مسکوشده بودند  ویا در صد سال اخیر، تبلیغ می کردند ویا در همه شهرهای آسیایی حضور عملی ویا فکری یافته ودند  ویا حضور مطبوعاتی ویا سینمایی ویا هنری وسخنورانه یافتند وتا به زدودن محتوای سینماهای الحادی والهام گرفته از  مذاهب سابق آسیائیان  بپردازند! ویا به زدودن محتواهای کتابهای  سکنه آسیا واز محتواهای ادبی الحادی والهام گرفته از فرهنگ های محلی وملی گذشته آنان بپردازند ! ودر این راه هم وجانانه عمل کردند ویا ایثارگرانه تبلیغ می کردند وتا آیات نزول یافته درشهر مسکو وریشه در اعماق فکری ویااعتقادی همه آسیائیان بدواندوتا کسی نتواند که به " ارتداد "  و"شک وتردید" در این آموزه هابپردازد ! ویا " طریقت فکری" آنان را رد بکند !  ولذ ورق زدن اسنادتاریخی دوران معاصر ویا اسناد همه سخن رانیها ویا مصاحبه ها ویا اعلانیه دادنها ویا نشرانواع  کتب  آنرا نشان می دهد! ویااسناد  ساخته شدن  ،انواع فیلم های حماسی  معاصر آنرا نشان می دهد!  که به سبک "فیلم ما در"ساخته روسها " انجام می گیرد! ویاانواع  بحثهای  رسانه ای ویامطبوعاتی  چنین است ویا بحثهای ادبی تاریخ معاصرنیزواین  امررا بخوبی  نشان می دهند!وبویژه در آن نوع از جوامع کم عمق آسیایی کاملا نشان می دهند که که خودشان را کشته ومرده " لفظ انقلاب " کرده بودند  ویالفظ " انقلاب فرهنگی "کرده بودند  ویاشیفته  لفظ " عقایدانقلابی" بودند وانرا  رواج می دادند وبدون اینک استدلال داشته باشند که منظورشان از انقلا ب چیست ؟ ویا انقلاب در ازرشهای گذشته واز نظر دینی ،چقدر مقدس می باشد ؟ ونظیر جامعه کم سواد ویا سطحی کره شمالی ویا ویتنام ویا کامبوج است که هرکسی که  با "عقاید اقتصادی آنان "مخالفت می نمود  وفورا بعنوان " ضد انقلاب" اعدام می گشت ویا در چین معاصر می باشد  که هر دانشجوی با سوادی که به افکار وعقاید سطحی مائو ویا زنش ودر مورد" نحوه اداره عقلانی دانشگاهها" ایراد می گرفت وفوراآن عده از دانشجویان دانشگاه های چین را گرفته و توسط جوخه های اعدام تیر باران می کردند ویا توسط طرفداران افراطی وی و"پوریتن های چینی" ودر میدان تیان مین (ویا میدان سرخ آسمانی پکن )اعدام می شدند !ویا بعنوان" مخالفان انقلاب فرهنگی چین " ویا جلوی چشم همگان ورهگذران میدان مزبور تیر باران می گشتند !  ویا در جامعه سطحی مصر زندانی می شدندکه هر فردی که باافکار سطحی ویا عقاید "سرهنگ جمال عبدالناصر "ودر مورد  تئوری اش  مخالفت می کرد ویا با افکار وی وبنام " انقلاب مصر وسوسیالسم عربی" آن  مخالفت می کرد وفورا نظامیان انقلابی شده مصرمعاصر واورا گرفته وبه زندان می افکندند!  ویادر خود روسیه هم که میلیونها انسان شک کننده و در مورد انقلا ب اکتبر وکارکردهایش ،اعدام گشتند ویا بعنوان گولاک تبعید به سیبری شدند  ویا در کشورهای اقماری اش ونظیر ازبکستان ویا قیرقیزستان ویا تاجیکستان ویا مجارستان وچکسلواکی ولهستان وغیره انجام دادند  ولذا میلیونها جوان شک کننده ودر مورد "انقلاب سرخ کشورشان "  فورا تبعید گشتند ویا از کارویا اداره خود  اخراج گشتند و وقایع جوامع دیگر نیز چنین وضعی  رادر بردارد که سوال ویاپرسش ودر مورد انقلاب اکتبر ویا فرزند خوانده هایش ممنوع بود  ویاسوال  در موردانقلاب فرهنگی چین گناه بزرگ  وممنوع بود !ولذا به نقل مولف کتاب " زرد های سرخ " ویا به نقل کتاب " انقلاب فرهنگی چین " وتالیف "دیوید پیتروزا" و دهها هزار دانشجوی بد بخت چینی را وبخاطر  شک ویا تردید ویاسوال در مورد حقانیت " انقلاب فرهنگی چین" اعدام کردند   که یادآور  قرون وسطا می باشد  که   شک وتردید گالیله را بیاد می آورد  ویا زجرش وبخاطر گرد بود ن زمین ودر برابرجزم اندیشان کلیسا را یاد آوری می نماید ! ویا اعدام وقربانی کردن صدها جوان بدبخت بابل ویاآشور را ودر مقابل معبد الهه خورشید( خدای بعل) راو یاد آور میشود که کاهنان افراطی بابل وآشور آن ایده راآموزش داده بودند  که مروج ویا مبلغ آن نوع از  ازمذاهب بابل بودند ویامجازات مزبوررا به آنها  یاد داده بودند که سوال وشک ودرمورد خدا بودن خورشید ویا ماه والهه زهر ه (یعنی  الهه اناهیتا) گناه بزرگ می باشد ! ویا مستوجب مرگ میباشد! وبهمین دلیل هم وبه نقل قران حضرت ابراهیم وبه آن مجازات دچار کردند  وهمچنین به نقل قران وتورات وحضرت ابراهیم را ودر شهر بابل را وبخاطر ایجاد شک وسوال ودر مورد خدا بودن خورشید ویا ماه ویاستاره زهره گناهکار دانسته که بخاطر افول کننده بودنشان وقابل پرستش نمی دانست ولذا  در آتش انداختند ( رجوع به سوره های مختلف قران) وهمین طور است که پیامبران وحی شده ودر مورد انقلاب اکتبر وفرزند خوانده هایش  هم وهمین نوع از مجازات اعدام راتصویب کرده بودند  ویا درمورد افراد شک کننده ودرمورد حقانیت آ نرا "حدیث دینی" فرمودهبودند  ویا به طرف داران "پوریتین های  خود" یاد داده بودند  ! و  لذا   تاریخ فرهنگی صد ساله اخیر قاره آسیا ودر همه محا فل فرهنگی ویا مطبوعاتی وسینمایی اش  چنین می باشد ویا در جوسازیهای  دانشگاهی وبهمین وضع بود  وضرورت کارکردش راهم در آن نکته می دانستند  که  با زدون فرهنگ گذشته وسکنه کنونی آسیا " وبهشت برین رابه این دنیا [واهند آورد  ویا در این دنیا باید آموزش بدهندوجزو متون دانشگاهی وسینمایی بکنند ویا در پرتوتعلیمات جدید هنری وادبی خود را  فراهم بکنند  ولی اثرات این نوع از " تعلیمات جدید "آنان چه بود ؟ ونتیجه اش آنست که بجای تولید بهشت ورفاه در قاره آسیا  وفقط " جهنم این جهانی "را ودرشهرهای آسیایی  تولید کرده است !ولی هنوز "کارمندان ویا تئوریسنهای سازمان تجارت جهانی" آنرا  نپذیرفته اند  که در مورد اقتصاد وتجارت سکنه آسیا "ویا را ه وطریقت خلاف صد ساله "نروند  ویا هنوز از طریق بزرگ کردن مطبوعاتی آن نکوشند  ویا با غلورسانه ای افکار وعقاید اقتصادی پوتین ویا شی جین پینگ نکوشند  ولذا در مورد "اصلاح اقتصاد فروریخته آسیا " وسکنه محرومش دچار اشتباه شده اند  ویادر مورد   "سیاست حواری سازی مذهبی گونه" عقاید اقتصای آنان دچار مشکل شده اند! ویا درموردمدعی نمودن بیشتر آنان دچار اشتباه  تجاری  هستند  ویا در مورد   " نبوت اقتصادی مسکونشینان" دچار مشکل شده اند   وچراکه  "تزی "می باشد  که دیگر نخواهد روئید !   ویا چرا که مباینت عمیق وبا نظام فرهنگی سکنه آسیا دارد!  ویا بانظام  تمدنی کل اقوام آسیایی تضاد دارد !که به 80 وچند قوم آسیایی معاصر بالغ می شوند ! وآنان هم هنوز با  نظام فرهنگی قدیمی خود هنوز زندگی ویااندیشه می کنند! که نحوه اندیشه اشان نمرده است! وریشه در تاریخ گذشته آنان دارد! وهنوز با تفکرات  چند هزار ساله آسیایی خودمی خواهند که  داد وستد بکنند!  ویا "انتظارات فرهنگی "ومورد نظر رادارند ویاازانجام آن نوع از داد وستد ها ودر نظر خود  دارند!ولی به آن هدف نهایی خود نمی رسند؟   ودر حالیکه می خواهند  که در سایه غنای فرهنگی ودیرینه خودو "خوب وبد سیاسی" رابفهمند ویا برخلاف سران اولیگارشی خواه چین وروس  بفمند! ولی در محیط سیاسی معاصرکنونی آنرا  نمی یابند ! ویامعیارهای  "خوب وبد اقتصادی "شیوه معیشت خود وعواقب آنرا نمیفهمند! ویا سبک "تجاری غیر منطقی و پولشویانه معاصر خود رانمی پسندند که دست پخت آموزه های روس وچین جدید می باشد ! " ویا با معارف منطقی تحصیل کردگان جدید آنان تضاد دارد! و بخوبی آنرا تشخیص می دهند  !ولذا دیگر هژمونی  100ساله این جامعه کوچک 150میلیونی قوم روسی رانمی پسندند! ویا اقتصاد چهره عوض کرده معاصرش را هم نمی پسندند که در 28 ساله اخیررواج داده اند ویا آنراوبنام "انواع پیمان نامه های اقتصادی منطقه ای "رواج داده اند! ویا  مضر بحال کشورومنطقه  وخانواده خود می دانند    ولذا بر جمعیت 5 میلیاردی قاره بزرگ آسیاو"هضم فرهنگی اش "آسان نمی باشد  ویا تحمیل فرهنگی یکسویه اش و از طریق رسانه های معاصر   را مشکل ساز می دانند ونیزمی دانند که فقر نواحی گوناگون آسیا راو زیاد تر خواهد نمود !وچرا که امروزه اقتصاد آسیا و"حلقه های اقتصادی غیر متصل شونده "به همدیگر بوده  ویادر تجارت آسیایی  شکاف عمیق بوجود نمی آورد!  ، زیرا جامعه کوچک روس که در دنیای سیاست خام می باشد  ویا در اقتصادهم  وحرفی را وبرای گفتن به سایر اقوام آسیایی  ندارد! ولیامروزه سخنگوی آنان  شده ویا در سازمان تجارت جهانی شده است  که به منافع تجاری هیچ کشورآسیایی  توجه نکنند !  و لذا عمر هژمونی امپراطوری صد ساله گذشته انان  وبر قاره آسیابسر آمده است ولی  تکبر در  خواسته های اقتصادی مانع درکشان می باشد ویادیگران راواز "انقلاب اکتبر "شهر اروپایی نشین پطرز بورک رویگردان نموده است  !  ویا از مفهوم افرینی  سال 1917میلادی "دیواری کج " آفریده اند که به انتها نخواهد رسید   که یک نوع کودتای نظامی ارتش تزار بود ویا در پادگان پطرزبورگ اروپایی آنان  بودکه انقلاب نامیدن آن و یک نوع" تئوری عقیم" ودروغگویانه به بشریت بود  بودزیرا  یک مسئله داخلی یک کشور خاص بود ویا بخاطر نارضایتی زیر دستان یک کشور واز ر ئیس جامعه خودشان بود  ( ویاواقعه ای داخلی ودرون کشوری یک جامعه بود  که ربطی به سایر کشورها نداشت ویا  پیدا نمی کرد! و چراکه این قبیل از مواردو در طول تاریخ ، ودر هر کشوری ممکن است که اتفاق بیفتد ولی به دیگر اقوام  مربوط نمی شود (ومگر در مورد دین سازی از ادعا های مزبور) ولذا اقوام دیگرو دراین قبیل از مواردسیاسی  و یاحقوق سیاسی خود نمی بینند که آنرا به جامعه دیگر  سرایت دادهه ویا عدم انجام انرا در جامعه دیگر را محکوم بکنند! ویاانجامش را  برعکس مقدس بکنند ویا دراین باره "ادبیات جدید ومن درآوردی "بسازندکه به "بدعت گذاری مذهبی جوامع دیگر" هم منجر بشود ولی روسها چنین بدعت تاریخی رادر اسیا آفریدند ویا برای اولین بار ودراندیشه جهانی بشری  آفریدند! ونهایتا امروزه واعمالشان زیر سوال همگان رفته است ؟  که تفکرات سابق آن اقوام را ودر مورد رفتار با روسای خود ویا پدران خانواده اشان  را عوض بکنند و"مدل سیاسی روسی را"وبجای آن تفکرات بگذارند   واز این راه احیانا طرفدار برخورد آ ن زیر دستان وبا رئیس خودشان  باشند که وی  را در انقلاب اکتبر بکشند که "تزار خود جامعه روسها" بود وربطی به 82 قوم دیگر آسیایی نداشت که  در این تصفیه حساب داخلی یک کشور بیطرف نمانده وشرکت بکند ویا دخالت فکری بکنند ویابه مسایل خود ربط داده ودر حالیکه قبلا به  "مشکلات خودشان" مربوط نمی دانستندوواقعیت هایی بود  که در هر جامعه جهانی بارها اتفاق افتاده بود ویا در انواع ایام تاریخی وممکن است که اتفاق بیفتد ولی این تصفیه حساب درون کشوری یک جامعه ویاکشاندنش وبه "مسایل فرهنگی کشورهای  دیگرجهان" و اشتباه بزرگ نویسدگان این کشورروسیه  بود که برای حقانیت داشتن آ ن اندیشه خودجوابی ندارند  ویاجوابی برای دیگران ندارند !که دیگران هم ودر جامعه خودشان انجام داده  ویا  بخاطر آن عقیده مزبور وبجان همدیگر در جوامع خودشان  بیفتند  واین نوع مقدس سازیها وفقط در مذاهب آسمانی مقدس است ! وروسها نیز مدعی مقدس بودن افکار خود را داشتند  ولذا  ربط دادن  مسایل کشور خودشان وبه مسایل ویامشکلات 83 کشور آسیایی واشتباه عمیقی بود که آنرا انقلاب های جهانی نامیدند ؟1 ویا ربط دادن به مسایل ومعضلات 28 کشور اروپای شرقی ویا "انتر ناسیونالیم دانستن "" تئوری انقلاب درون قومی "خود را ویا "درون کشوری خود" را    ویک نوع "خود بزرگ بینی فرهنگی "آنان را نشان می دهد  ویا فقدان عقلانیت جامعه روس را نشان می دهد که خودشان راپیامبر بشر دیده  ویا در جایگاه پیامبری وبرای کل بشریت نشان بدهند !ولی برای حقانیت اعمال خودو دراین صدساله  اخیر جواب منطقی نداشته باشند !ویا خودرا ودر جایگاه "رسالت ومسئولیت آسمانی " قرار بدهند که جوامع دیگرجهان  مجبور باشند که  بخاطر "ادعای رسالت گونه قوم روس مزبور" قربانی بدهند! ویا هرگونه خونریزی ودر جامعه خودی  رامقدس بانند! ویا بخاطرادعای رسالت آنان،  "مباح وحلال" بدانند!ویا غصب انواع اراضی دیگران را وعلیرغم تعالیم دینی چند هزار بشری آسیائیان را مباح بدانندکه قبلا به آن خو گرفته بودند واین بار مذهبی تر کردند   ! ویا از عواقب پرسشگری جوامع دیگرهم  نترسیدند ! وبهمین دلیل می باشد    که تقلب در انتخات کشور قرقیز ویا بلا روس وغیره را هم "مباح" می دانند که در این دو کشور منافعی را دارند ویا انرا  "اختراع فرهنگی معاصر" کرده اند ویا با  واژه سازیهای  سیاسی " مطبوعاتی آنرا ا"نقلاب سرخ  ملتها" می نامند!   ولذا "ادعای رسالت گونه وپیامبرانه" این نوع دعاوی را دارند و ویااز زادگاه پطر کبیرشان دارندکه انرا "پطروگراد" وسپس "لنین گراد" ویا "استالین گراد" واخیرا هم "پوتین گراد" است   ومحصول تفکری شهری است که در   همسایگی نزدیک فنلاند اروپایی شروع گشته  که از خاک آسیابسیار دور می باشد  ویا از فرهنگ جوانمردانه اقوام قدیمی  آسیایی بسیار دور می باشد  ولی همه آنها  را ودر صد سال مزبور وبا اندیشه های بدعت گونه خود دچار انواع مشکلات نموده است    ولذا "بذر فرهنگی ناپایداری " می باشد  که "حاصل خیزی فرهنگی پایدار" ندارد ویا برای خاک آسیا ببار نیاورده است !  و یابا فرصت طلبی های عمیق همراه می باشد   که گترده شدنش  ناشی از هرج ومرج ویا همه جا گیری جنگ اول وجنگ دوم جهانی توام بود ودر حالی که سران دولت روسیه ودر هر دو جنگ مزبور هم دخالت داشتندویا سهیم بودند   ویا در تقسیم غنایم وناشی از این دو جنگ جهانی ،شریک بودند ویا  از  یکی از متحدین نزدیک جنگ های مزبور بودند  ویاجزو متفین سه گانه تقسیم غنایم جنگهای مزبور بشمار می رفتندکه از ملل اسیایی اراضی اشان را به غارت ببرند     ویاجزو یغما کننده های قبلی وبعدی  اراضی دیگر همسایه هایشان باشند   ویا غارت اموال ملت های در گیر نشده در جنگ های مزبوربپردازند    ودر حالی که آنها  جزوجوامع بیطرف در  قاره بزرگ آسیا بودند وبرعکس  و در مجامع تصمیم گیر جهانی شرکت نداشتند  ویا در "پیمان نامه نویسی های تقسیم غنایم جنگی" شرکت نداشتند !ولذا در تقسیم بندیهای جدید سازمان ملل کنار گذاشت شدند ویا در تنظیم قرارداد های تقسیم غنایم آسیایی حضور یک طرفه نیافته بودند  ولذا روسها وبه نفع بزرگ کردن جغرافیای قومی خود ودر خاک آسیا وحضور یک طرفه یافتند  و تا  اراضی قومی 83 کشور آسیایی را تصرف انقلابی بکنند ویا به هژمونی بزرگ سیاسی خود اختصاص بدهند !ویا از بی خبری ملتها ونهایت سوء استفاده رابکنند  ویا مسئولیت جهانی وبرای خودودر محافل ادبی  قایل باشندکه از سوی سکنه این قاره بزرگ سخنگو بگردند !/    ویااز  فقدان دانش سیاسی ملت ها نهایت سوء  استفاده را کرده باشند !  ویا از ضعف معلومات تاریخی وجغرافیایی آن اقوام آسیایی ونهایت سوء استفاده را بکنند!   ویا از فقر فرهنگی و فقدان مدرسه ویا دانشگاه جدید ودر میان آنان سوء استفاده را کرده ویا در برهه ای  از تاریخ مزبورسوء استفاده بکنند!   ویا درمیان  5 میلیارد سکنه آ سیایی ویا در میان  چند صد میلیون سکنه اروپای شرقی ادعایی بکنند که منطقا وبه آنها مربوط نمی باشد  ویا  سو ء استفاده سیاسی بکنند که به نقل ابن فضلان  ومورخین دیگر قبلا هم قوم روس وبه چنین روحیه اجتماعی   مبتلا بودند وبرخلاف  اقوام مجاربودند  که ساکنان کنونی  مجارستان می باشند ولی قبلا نیز ودرخاک  آسیا زندگی می کردند  ویا برخلاف سکنه بلغارستان می باشند  که از اقوام بلغار آسیا می باشند  ویا تاتارهای اوکراین که منابع مستند مردم شناسی تاریخی و  به آسیایی بودن آنها اشاره دارند ویا برخلاف سکنه ترک بوسنی هرزگوین هستند که از اقوام آسیایی مهاجر وبه این  کشور هستند ومدتی هم  در جامعه کمونیستی یوگسلاوی ومجبور به  زندگی توام با بدبختی بودند   و تنها انواع مطبوعات ویا مجلات وابسته به روسیه وحقایق آنرا وارونه نشان می دادند  ونظیر نشریه پراودای مسکو ویانشریه ایزوستیا  روسیه ویا روشنفکرانی که از سران آن قوم روس رفاع کرده و کیش شخصیت وی را وبرای دیگران  ساخته بودندکه همه عقاید وی را بپذیرند !  ویا برای ملل کم سواد سابق قاره آسیا ساخته اند  وتا ادبیات ویافرهنگ وسینما ویاخط نوشتاری روسی را وبر کل سکنه بزرگ قاره آسیاتحمیل میکنند وبدون آنکه ودر مورد فلسفه بافیها   ویادر  چگونگی حقانیت آن مسئله وچون چرای علمی ویا تاریخی  بکنند ؟  ولذا این نوع هژمونی سازی  تحمیلی صد ساله قوم روس بوجود آمد  که حرف جدیدی وبرای گفتن به اقوام مختلف آّسیایی ندارد !ویا برای سکنه اروپای شرقی ندارد !واما هنوزمطبوعات جهان و پوتین را وتنها سخنگوی منحصر بفرد سکنه آسیاجار می زنند ! ویا سخنگوی سکنه اروپای شرقی ویا اسیای مرکزی جار می زنند ! تا از پوتین تزار جدید اسیا بسازند ویا بعد از مرگ استالین  وسر کار آمدن خروشف  واعدام "بریا "بسازند وبریایی که  رئیس کا گ ب بود وامروزه اورا جار می زنند که تالی تلو "بریا "ودرجامعه معاصر می باشد ودر حالیکه "بریا " ودر ابتدای  حکومت خروشچف اعدام گشت  که جامعه روس را دچار فروپاشی  فرهنگی کرده بود  ویا در سال 1332ش بود وزمانی  که استالین مرد و مدتها این فروپاشی وبه زیر سوال رفته بود  ولی مخفیانهوتنها  در گنگره های حزبی روس  ای انتقاد های سیاسی ادامه داشت  ولی برای از دست ندادن قدرت علنی خود وانها هم  نمی خواستند که علنی بکنند  ولذا تا  پیدایش گورباچف ویا یلتسین واین باراز عدم حقانیت در خفا خارج شد وعلنی گردید  ویا  بعد از فروریزی "دیوار برلین " بودکه علنی گردید  وبه همه جوامع تحت هژمونی امپراطوری سرخ روسیه کشانده شد  ولی برای عدم ضربه خوردن دوباره روسها وباردیگر مخفی کردندتا    پوتین رابالا بکشند   که در پلیس مخفی اشتازی آلمان شرقی فعالیت می کردکه یک نوع "کا _گ -ب محلی "آلمان شرقی بود ولی  انتشار اسناد پلیس مخفی اشتازی هم و همه جهانیان را به حیرت واداشته بود  ولذاناچارا پوتین را  واز سازمان اشتازی آلمان شرقی وبه شهر اروپایی پطرز بورگ بردند وابتدا چند معاونت دانشگاه شهر پطروگراد را به وی دادند  ویا معاونت شهرداری این شهر را ویامسئول  گمرگ آن شهر را   وبه او سپردند وسپس در دوره یلتسین هم وبه ریاست گا گ ب رساندند  وآنگاه رئیس جمهورگشت  ولی بعداهم  وبا عوض کردن قانون اساسی  روسیه ورئیس جمهور مادام العمرگردید تا امروزه  الگودهی سیاسی – فرهنگی جدید خورا وبه بقیه کشورها واز جمله به قیر قیزستان وبلا روس  بقبولاند  واکنون  24 می باشد  که  بر روسیه تزاری حکومت می کند ودر حالیکه  در "قاموس ادبیات سیاسی  جهانی" ومفهوم رئیس جمهور دائمی وجود ندارد ولی پوتین آنرا "مفهوم آفرینی" کرده است   ویا در  تدوین انواع قوانین اساسی کشور ها وچنین  مفهوم افرینی  " ریاست جمهوری مادام العمری"  معنامی کند که اخیرا به ریاست خلق چین هم یاد داده است   ومفهوم  واژه نویسی نوینی می باشد که تنها در "ادبیات سیاسی اخیر "این دو کشور جهان " خلق فرهنگی "شده ا ند ولی محتوای قانون اساسی اغلب کشورهای جهان را به چالش کشانده است     و با مفاهیم انتخابات سیاسی  ملت ها وقومها نمی خواندکه بعد از انقلاب فرانسه  رایج گردید  ویا درادبیات حقوقی  کشور های مبتنی بر انتخابات آزادمغایرت دارد که    رواج یافته بود   ویا  بعنوان " الگوی سیاسی جدید جهان امروزه رواج می یابد   ولی امروزه با " خلق فرهنگی "نان " دگرگون شده و اگرچنانچه و در طی صد سال گذشته واستالین ویا خروشچف ویا برژنف مادام العمر بودند  ولی به خاطر پست   " دبیر کل حزب کمونیست "  بودنشان ودر قانون اساسی قدیمی اشان  "مادام العمر" شده بودند   ولی زمانی که  احزاب کمونیست  بر چیده شدندوقانون اساسی جدید وریاست جمهوری انتخاباتی بوجود آمد  ویا  مفهوم "دبیر کلی حزب " هم در نهاد سیاسی آنان  ، در دوره حکومت یلتسین فروپاشید واین بار نظام انتخابات وچند حزبی جدید را وبرای محبوبیت یافتن در جامعه مطرح شدویا نقش پارلمان ومفهوم انتخابات رئیس جمهور بوجود آمد  ودیگر دبه در آوردن درانتخابات  وریئس جمهور مادام العمرشدن خنده دار دردنیای سیاست می باشد   ! ولی در فرهنگ سیاسی جدید آنان عیبی ندارد واین نوع "خلق کردنهای سیاسی مکرر" ،ویاهنوز حقانیت خودش  را از دست نداده است  ولذا از میان 5 میلیارد سکنه قاره آسیا وفقط پوتین ویا زمام داران برخی جوامع  زیر دست آنان  وچنین "ادعای فرهنگی را  می کنند که نظیرادعای  ریاست جمهور   بلا روس ویا قیر قیزستان است  ویا در تبعیت ازمشی سیاسی جدید  پوتین وچنین ادعاهایی را می کنند ! ویا علیرغم شورشهای داخلی جامعه و به آن ریاست دائمی خود " اعتقاد " جزمی جدید یافته اند   که مسلما با "تنشها سیاسی جدید "این نوع از جوامع هم روبرو خواهد شد   ولذا در گیریهای اخیر خیابانی شهرهای بلا روس  ویادر  قیر قیزستان نمونه آن می باشد  ویا از همین مسئله دوگانگی فرهنگ سیاسی نشات می گیر د  ویا واژگان دوگانه سازی  (ملت ودولت) را بوجود می آورد ویا بخاطر پارادوکس آفرینی  اش و در میان اقوام کثیر آسیائی  است  ویا نهاد های سیاسی قدیمی راو به چالش می کشاند وبعلاوه نهادسازی جدید هم بوجونمی آورد که در سایه آن دوام سیاسی " تجارت سازمان تجارت جهانی بوجود ایدویا در این قارهبزرگ  پا بگیرد  !که پوتین وتئوریسین های دانشگاه مسکو وجواب منطقی به آن" پارادوکس آفرینی سیاسی " خود  ندارند که اقوام آ سیایی را به "نهاد سیاسی نوین آنان "متقاعد وقانع بکنند؟ وچراکه  که بدنبال خصوصی سازی " سطحی نگرانه این نوع "ساختارهای سیاسی معیوب" بوجود آمده اند که با رونق گرفتن تجارت بشری ناسازگار می باشد    ولذا  "حزبهای چندگانه فرمایشی "بوجود آورده اند  وبدون آنکه قدرت واقعی مدیریت اقتصادی جامعه را داشته باشند   ولی تضادهای مفهومی اش  وجوامع جدید آسیایی  را وبه چالشهای  سیاسی عمیق می کشاندکه مخترعانش پوتین ویارئیس جمهور جدید چین می باشد    وهمانطوریکه در گیریهای خیابانی چند ماهه گذشته  هنگ کنگ هم  حکایت از آن معضل دموکراسی دارد ویا در گیری با سکنه جمهوری خواه تایوان که گویای آنست !ویا در گیری با سکنه مسلمان ترکستان شرقی چین وگواه آنست  ولذا  حقانیت ریاست معیوب ومادام العمر ی "شی جین پینگ   را وبه چالش می کشاند " ویا ریاست جمهوری دائمی پوتین راوبا تظاهرات خیابانی روسیه ویا با مسموم کردن  مخالفانش وتئوری او را در جوامع همسایه اش  به چالش می کشاند د  که سرانشان وجواب منطقی وبرای مهار کردن این نوع از بحرانهای سیاسی دنیای اطراف خود را ندارندو تا  خاموش بشود  واگر در گذشته خروشچف ویا برژنف وگورباچف  وارتش وگارد سرخ خود را وبرای ریاست دائمی خود وحکم رانی نظامی خود در خارج کشور خود می فرستادند   وبا فرهنگ ان عصر  نهادینه شده بودوبا فرهنگ  عصر خودشان وبه سرکوب سکنه لهستان ارتش می فرستادند ویا سلاح به کشورهمسایه مجارستان  می فرستادند ویا برای سرکوب چکسلواکی  ورومانی وافغانستان  وگرجستان وازبکستان  واوکراین وچچن می فرستادند  ولی در فرهنگ عامه ورایج آن روزگار وهنوز "نامشروع سیاسی" تلقی نمی گشت     ویا در نظام سیاسی حاکم برآن روزگاروهنوز "نیمه مشروع "تلقی می شد  ویا در قاموس سیاسی رایج آن روزگار وهنوز توجیه فرهنگی لازم را داشت  ولی امروزه ودر زمان حکومت 24 ساله پوتین چنین نمی باشد  که تزار یسم مادام العمر را مشروع وبرای "فرهنگ ملتها "نشان میدهد و یا  ادبیات سیاسی انتخاباتی را دگر گونی جهانی نموده است  ویا از  دیگران هم وتوقع آنرا دارد  ویا  با  ارسال نیروی نظامی خود وبرای سرکوب مردم اوکراین ویاگرجستان وچچن وابخاز وبلا روس وقیر قیزستان ویا لیبی تجزیه شده واز جمهوریهای مستقل آنان سلب حقانیت نموده است  ویا درفرهنگ سازی  سازمان ملل میکند ولذا اینگونه از اعمال وگفته های رسانه ای او و فقط حقانیت سیاسی واقتصادی جامعه روس راوبه زیر سوال می برد ! ویا  درقاره بزرگ آسیا وبه چالش تفکرات سکنه اش ی کشاند  که در سرکوب سیاسی واقتصادی سکنه بزر گ جهان واز طریق ریاست جمهوری یک کشور منحصر بفرد بکوشد! ویا در تولید فقر پنج میلیارد سکنه  قاره آسیاکوشیده ولی خود را "سخنگوی اصلاح اقتصاد آسیا یی ها" بخواند؟   ،وفقط با " تئوری سیاسی من در آوردی پوتین "می خواند که بضرر اقتصادی ملل دیگر آسیا تلاش بکند وباز ملتش  ویا دیگران هم واورا قبول داشته باشند!  ویا تنها "منافع قومیت کوچک روس را" در نظر بگیرد  ویا در پیمان نامه های جهانی بگنجاند  ویا در مسافرتها ویا در جلسات گروهی اش دنبال بکند ویا در گفتگو وبا سران دیگر کشورهاو در نظر بگیرد  ! ولذا عواقب این نوع از امور  ودر دنیای سیاست زشت است !ویا برای "ملت روس"  ومسکو وبسیارعمیق تر ازدوران فروپاشی دوران گورباچف خواهد شد  که چندان به آن مسئله نیندیشید ه اند  که اتحادی وبر علیه منافع اقتصادی دیگر  ملل آسیاتشکیل ندهند!  واگر چنانچه در 28 سال گذشته هم ندیدند که چگونه  اغلب ملل تحت ستم روسها ومثلا مجسمه های لنین ویا استالین را ودر شهرهای ازبکستان ویا تاجیکستان وآذر بایجان و داغستان  و پائین کشیدند وبجایش مجسمه های رهبران محلی را بالا بردند ولی این بار تدبر بکنند ودر مورد سیاستشان در قیر قیزستان وبلاروس تجدید نظر کرده وتجدید نظر بکنند  ولی اگر سکنه روس ویا ارتش روس واز این نوع از مسایل گذته وعبرت می گرفتند  و شاید امروزه دیگر آتش زدن کاخ سفیدریاست جمهورقیر قیزستان پیش نمی آمد که مورد حمایت پوتین می باشد   ویابلند شدن دود واز  پارلمان قیر قیزستان بوجود نمی آمد ویااگر پوتین حضور لوکاشنکو را ودر کاخش نمی پذیرفت که از سوی ملت بلا روس وبه تقلب انتخاباتی متهم شده بود ودیگر  در چند ماه اخیر وانواع درگیریهای خیابانی بلا روس بوجود نمی آمد ! ولی دو رئیس جمهور قیرقیزستان ویا بلاروس و هر دو ودر ادامه حکومت توام با تقلب انتخاباتی خودشان  ، ومورد حمایت پوتین ویا ارتش او قرار گرفته اند که مقابل ملت های خود بیایستند  و  با آنکه بعد از فروپاشی حزبهای کمونیزم آسیائی  وعصر این نوع از مسایل  گذشته است ولی هنوز تعقیب می کنند ،ونیز در حالیکه  امروزه ادعای جمهوریهای انتخاباتی مستقل از اراده حاکمان مسکورامی کنندویا  در فرهنگ جوامع اسیای مرکزی را  می کنند ولی در خفا وبرخلاف عقاید رایج عمل میکنند  وتصور میکنند که مردم این کشورها هم  ودر روانشناسی اجتماعی خود واکنش نشان نخواهند داد !  ویا حتما ادعای نظام تک حزبی آسیایی گذشته خود را کنار بگذارند   که محصول تئوریک عصر بی خبری بود  ولی امروزه "اقوام قیر قیزستان" وبعداز گذشت 28 سال هنوز نتوانسته به ان برسد ویا در اوزبکسان وغیره نیز چنین است  ویا روسها وهنوز نقش  واقعی وبرای 16 "حزب بظاهر مستقل قیرقیزستان" نمی بینند! ویا خارج از اراده پوتین نمی بینند!وقانون اساسی تصویبی این جامعه را پوچ می بینند    ویا بعد از 28 سال واز عمر فروپاشی نظام تک حزبی  قیر قیزستان نمی بینند !ویا مفهوم کنار نهادن اقتصاد مالکیت دولتی وخصوصی سازی  واقعی را و در جامعه انها  نمی بینند !ویا نقش  رفاه عمومی و انتخابات  آزاد وبدون تقلب انانرا  نمی بینند! ویا نقش احزاب غیر فرمایشی و 16 گانه آنها  نمی بینند !و تا فقر وبحران اقتصادی ودر جامعه آنان ازبین برود! ویا از راه انتخابات آزاد  وقانونگذاری واقعی وقانونی عمل کردن ونمایندگان واقعی اشان  خواسته های مردمش واز راه  قوه مجریه اشان  بوجود آید وتااز طریق قانون گذاری عادلانه وبیطرفانه آنهاو فقر وبیکاری ودرمیان  قومیت قیر قیز برداشته بشود! ویا در جامعه فلاکت زده  بلا روس  ریشه کن بشود!  و یا رفاه ناشی از خصوصی سازی بعد از گورباچف ،فراهم بشود!  وبرعکس  مشاهده می کنند که با تبانی  دو حزب دولتی " بیرمدیک " و"حزب مکنیم" " قیرقیزستان و تحقق این امر  مورد نظر ،ممکن نمی باشد و زیرا حزب اول که باتقلب  26 در صد آرا را کسب کرده بود ودر تبانی با حزب دولتی دیگرقیرقیزستان قرار گرفته وبنام " حزب مکنیم قیر قیزستان" عمل میکند که   24 در صد آراءرا ودر انتخابات اخیربدست آوردند  ویاآنراهم و(با تقلب ) کسب کرده بودند   وبعلاوه در تبانی باُسه حزب کوچک دیگر عمل می نمایند  که تنها 7در صد آرا را کسب کرده بود وتاسران سه حزب و قدرت وپارلمان ومدیریت ادارات قرقیزستان را بدست آورده باشند ودر حالیکه سران این احزاب وهمگی خویشاوند رئیس جمهور بودند  واو هم دست نشانده پوتین می باشد  و یا با کنار گذاشتن  11 "حزب مخالف دولت  "عمل میکنند وتا قانونگذاری عادلانه نکرده باشند  ویا همچنان در رفع فقر جمعیت 5/6 میلیونی  قیر قیزستان نکوشند ولذا  قوانین لازم را ودر پارلمان مزبور وتصویب نخواهند کرد  ویا مدیران فاسداداری  را واز راس ادارات خود ،کنار نخواهند گذاشت  وبرعکس پوتین هم ودو هفته قبل از تظاهرات خیابانی آنان ودر پایتخت قیر قیزستان  ودر این کشور حضور یافته واز دولت مزبور حمایت کرده بود ( وپوتینی که درشهر بیشکک وبا  جمعیت  800000نفری حضور یافته  وعلی رغم اعتراض معترضان و به ریاست جمهور قیر قیزستان وعده  حمایت نظامی هم به وی  میدهدکه "سورن بای جین بیگ " نامیده میشود   ونظیر همان وعده  پوتین وبه لوکاشینکوبود که به شهرمسکو وبعد از تقلب انتخاباتی اش رفته بود   که از سوی تظاهر کنندگان خیابانی "کشوربلا روس" وبه تقلب در انتخابات متهم شده بود ولی از سوی پوتین ودستور تیر به سکنه کشور خودش را هم یافته بود  که مطبوعات آنرا منعکس نمودند    ویا در کشور قیر قیزستان هم همین نوع از وعده پوتین  را داشتند ویا به  حمایت وی ودر برابرمخالفانش داده می شود و تا پوتین و پایگاه  نیروی هوایی اش را  ودر خاک قرقیزستان ،از دست ندهد   ویانقش  جاده هاومرزهای قرقیزستان را از دست ندهد که "دروازه ورود  ویاخروج اقتصادی روسها" و به اقتصاد چین می باشد  ویا "راه انحصاری ورودروسها" و به "خاک  تاجیکستان "می باشد  وبعلاوه  در سال 2015 م " هم قرار داد یورو وایشینیم " راوبا آنان بستهاند  ویا  با دولت قیر قیزستان بسته بودند و تا دولت معاصر قیر قیز ستان ودر چهار چوب پیمان اقتصادی " یوروایشیای مزبور  "وبا روسیه باقی بمانند که اغلب  احزاب 11 گانه مردمی قرقیزستان وبا آن قرار داد مخالف بودند  ویا اغلب سکنه آگاه قیر قیز ستان وبا این نوع از "پیمان نامه های منطقه نا عادلانه " مخالف بودند که بضرر اقتصادی خودشان  می دانستند  ویا به ضررمنافع  سرزمین قومی اشان وتوسعه منطقه  ایشان   تلقی می کردند !  ولذا این نوع از مسایل پشت پرده ،نارضایتی آنان را ودر میان آنان بوجود آورد  وبعلاوه حمایت پوتین از آنا ن هم باعث گشت که  که اقوام قیر قیزهم  "معترضهای بنیادگرا"  بشوند ویا به نحوه انتخابات اخیر قیر قیزستان وتقلب در آ ن انتخابات اعتراض عمیق بکنند  وزیراکه  سران پنج حزب حاکم شده قرقیزستان معاصر  و از خویشاوندان " سورن بای جین بیگ اوف " رئیس جمهور بودند که با تقلب ویا با کنار گذاشتن 11 حزب دیگر عمل کرده بودند  ویا با تبانی  توانسته بودند که 57 در صد آرا رای دهنگان  راوبدست آورند!که چندان هم کثیر نبودند   ویاآنرا هم با تقلب بدست بیاورند ولذا با اعتراض عمیق تظاهر کنندگان خیابانی روبرو گشتند   که خواستار لغو انتخابات مجلس شده بودند  ویا حتی خواستار بر کناری رئیس جمهور شده بودند  وهرچند بعد ا ورئیس جمهور قیر قیزستان   ووجود تقلب در انتخابات را می پذیرد ! ولیکن  در نظر داشت که  با مذاکره های طولانی  ومخالفان را  خسته بکندویا در مذاکره  سران احزاب مخالف  مسئله مزبور راکش بدهد  ویا بحران مزبور را  به نحوی فیصله بدهد که  به آشوب بیشتر خیابانی قرقیزستان کشیده نشود  وآنگاه جمعیت خشمگین قیر قیز ریختند وکاخ ریاست جمهموری ویا پارلمان راهم  تسخیر کردند  ویا اسناد ومدارک آنراهم  به آتش کشیدند  ویا به زندان دولتی حمله کرده ورئیس جمهور سابق قیر قیزستان را آزاد کردند که " آلماس بیگ آتام بایف " نامیده می شد  که ریاست حزب مخالف سوسیال دموکرات قیر قیزستان را به عهده داشت    ودر این جریانات هم تعدادی از معترضین کشته شده  ویا حدود 600 نفر زخمی گشتند  وهمچنین دود غلیظی واز ساختمان پارلمان بیشکک متصاعد گشت  ولذا ناآرامی ها به حدی بود که در 15 سال گذشته ونظیر ش در قیر قیزستان دیده نشده بود   که دو تن از روسای جمهور قبلی قر قیزستان را سرنگون کرده بود  ویا بر اثر ناآرامی های مزبور بود که از حکومت ساقط گشتند  ولی این بار ناآرامی سوم اشان  شدید تر گزارش شده است  وهر چند هنوز به نهاد سازیهای جدید سیاسی هنوز منجر نخواهد شد    ولذا  وبه نقل مطبوعات جهان ودر روزهای بعدی تر  وارتش این کشوور وبرای کاهش بحران قرقیزستان وناچار به مداخله نظامی می گردد  ویا "فر ماندار نظامی" وبرای  پایتخت اش  تعیین می نمایند  که معاون وزیر کشور محسوب می شد  که با کمک نیروهای مسلح عمل کرده باشد  ونظم دوباره راو به قیر قیزستان بر گرداند  ولیکن در اوج آشوبها  وبرخی از سیاستمداران مخالف  کشته شدند  ونظیر " تیلک  توکتوغازی اوف " وبه ضرب وگلوله زخمی گشته  و یا " الماس بیگ اتام بایف " ورئیس جمهور سابق که از زندان آزاد کرده بودند و دوباره بازداشت می گردد   وبعلاوه پوتین که نگران " پایگاه نیروی هوائی خودش و در قیر قیزستان می باشد   وبه "اقوام قیر قیز" پیام می دهد  که به آشوب ها خاتمه بدهند  ولذا  تاریخ گذشته آسیا را از یاد برده است که "اقوام قیرقیز "  آن استقلال خواهی را بارها  نشان داده اند وزیرا در طول دوهزار  وهفتصد  ساله "تمدن قومی آنان  " ویا دردرون انواع نا ملایمات  قاره آسیا ، وقیر قیز ها ،همیشه فرهنگ قومی ویاتمدنی خود راحفظ کرده اند ویا  در برابر "فرهنگ بیگانگان حفظ کردهاند   ویادر برابر برتری نظامی همسایگان بزرگتر از خودش به نحوی حفظ کرده اند واز  این طریق وروند هم " بهیچ وجه و به "اضمحلال قومی خود "تن نداده اند که در مقاله بعدی ام به مقاله "مردم شناسی استقلال طلبانه آنها "اشاره خواهم کرد  وبهمین دلیل هم امروزه "قیر قیزستان "وکشور ی با قوم صاحب نام شمرده میشوند  وهرچند  امروزه قومی وبا جمعیت کوچک 5/6 میلیونی نفری هستند وبهمین دلیل هم از اقوام کوچکتر آسیایی  ولی صاحب نام بشمار میروند ! ویا هر چند در سرزمینی کوچکتر  ویا پر از دره های عمیق وکوهستانهای خشن  بلند  آسیا زندگی می کنند ولی نام  قیر قیزستان ودر بین سایراقوام منقرض نشده تاریخ  باقی مانده است! وبعلاوه از نظر کوچکی خاک  هم تنها (85 امین )جغرافیای قومی جهان را بوجود می آورند   ویا در طی دوهزاروهفتصد ساله فرهنگ وتمدن قومی خودو ّبارها اقوام همسایه قدرتمند شان و آنها را به زیر " سلطه سیاسی خود برده بودند ولی دوباره خود را نجات داده اند  " ونظیر سلطه  " اقوام هون وهیاطله بود که در قدیم بر آنها مسلط شده بودند   ویانظیر  اقوام قدرتمند وبزرگ چین همسایه اش بودکه مدتی بر انها سلطه یافت   ویانظیر اقوام خشن وبزرگ مغول ویا قزاق هابودند  ویانظیر  اقوام بزرگ ترکان اوغز ترکستان آسیا وگوگ ترک وقراخطائیان بودویا نظیراقوام زرتشتی ایرانی بودند  ویا نظیر اقوام عرب مرو وبخارای ازبکستان بودند که  ّبه "اراضی   جغرافیایی وسرزمین قرقیز ها"آمده ونظیر روسهای امروزین وتهاجم برده بودند   ویا به دهات وشهر های سنتی آنها حمله کرده  وسعی کرده بودند  که با تسخیر اراضی تحت مالکیت قوم قیر قیزها وآنها را "هضم فرهنگی" باشند ویادر قومیت خاجی خودهضم فرهنگی بکنند  ویا با مهاجرت دادن اجباری قیر قیز ها  واز این سرزمین مادری اشان بکوچانند ویا با تحمیل زبان وخط ومذهب وشیوه سیاسی قوم غالب خود  ونظیر خط روسی برآنها وبر  قوم کوچک وکم جمعیت "قیر قیز" ها هضم قومی را تحمیل بکنندکه در مقاله بعدی ام  به ان نکات  اشاره خواهم کرد  که چگونه نتوانستند موفق بشوند  ویا نظیر تسلط 150 ساله اخیر قوم روس وبر آنهابود وروس ها هم وبا چنین رویه ای عمل کردند که سعی کردند که خط وزبان ویا مذهب ویا نظام سیاسی مستقل ویا سرزمین قر قیز ها رااز بین ببرند !ویا  ندیده بگیرند   وبعلاوه  "نظام بودایی چین" همسایه اشان  هم استقلال آنها را ندیده گرفته است ولی هنوز هضم فرهنگی  نشده اند وهر چند در تمدن ابتدایی قومی خود و "نظام شمنیزم مغولها" را اخذ فرهنگی کرده بودند  ویا مدتی هم برخی از تفکرات  مذهبی  "زرتشتیان  ایران "اخذ کرده بودند ویا از  فرهنگ ترکان ختایی قراختایی زبان ترکان آسیای شرقی  را "اخذ فرهنگی "کرده بودندولی با بلوغ سیاسی خود آنها را کنار گذاشتند     و"سلطه پذیر شدنشان "هم  تنها  در برهه های مختلفی از  تاریخ اشان بود که جمعیتشان  اندک بودویا "تحولات فرهنگ عمومی "در اسیا اتفاق نیفتاده بود  ولذا مجبور به "تحمل فرهنگ قومی "همسایه خود ویا  بزرگتر ونظامی تر از خودشان  شده بودند   وهمین طور  در 150 سال اخیر هم وقوم  بزرگتر "روس همسایه اشان " نیز  ونظیر این نوع از بلا را وبر سرزمین ویاخط وزبان ویا هنر واراضی جغرافیایی قرقیزها آورده است    ویا بر سیاست وهنر آنها فرود آورده است! ومثلا مرام سیاسی اجباری خود راو به آنهاقبولانده  اند ویا بنام "کمونیزم روسی"وبر فرهنگ وزندگی انان تحمیل نظامی کرده اند( ونه پذیرش فرهنگی توام با رغبت درونی وجامعه پذیری صرف )    ولذا  امروزه هم "مدل تشکیل احزاب سیاسی دست نشانده" را و  بر فرهنگ آنان تحمیل می کنند   ولی نظیرعملکرد  همسایگان قبلی اش خواهد شد   ولذا   تحمیل ،فرهنگ هژمونی خود را واز دست خواهند داد    وبهمین  دلیل "درگیری خیابانی سوم آنان "ودرشهر  بیشکک قر قیزستان نیز ونظیر انواع مقاومتهای فرهنگی وسیاسی گذشته آنان است ویا در برابر " فرهنگ قوم غالب گذشته اشان می باشد   " وروس ها هم در 150 سال  گذشته هم واین نوع از "رفتار اجباری "راو با آنان انجام داده  اند  که در اسناد تاریخی مستندمورخان  گذشته آمده  است  و  لی اساتید تاریخ مسکو ویا تئوریسین های مدعی "برتری تمدن روس "در قاره آسیا وهنوز نمی خواهند که این اسناد تاریخی رابپذیرند  ویا  مطالعه بکنند !  ویا اسناد مقاومت فرهنگی قوم کوچک قیر قیز ها را بخوانند!  که چگونه در برابر تمدن  وفرهنگ های قدیم مقاومت کردند! وتا فرهنگ مورد قبول خاص خودشان  را داشته باشند ویافرهنگ اقتصادی  جدید چین راهم  هنوز نپذیرفته اند !.وهمانطوریکه در برابر فرهنگ قدیم مغول ویا ایرانی  مقاومت کردند وتا  آسیا وهمسایگی ملل ش را با یکدیگر و به "موزه فرهنگها "  تبدیل بکنند ویا به  "هم زیستی فرهنگها " تبدیل بکنند  ویا به "گفتگوی فرهنگها " تبدیل بکنند   ونه به  "همسایگی فرهنگی غالب ومغلوب "تبدیل بشوند   و "تاریخ مردم شناسی" دو هزارواندی سال " قیر قیز ها" ودر جغرافیای زیست خودشان " واین واقعیت تاریخی  را نشان می دهد