مرکز تحقیقات استراتژیک ایران و سابقه تاریخی آن از : دکتر محمد خالقی مقدم – جامعه شناس آموزشی
مرکز تحقیقات استراتژیک ایران و سابقه تاریخی آن
از : دکتر محمد خالقی مقدم – جامعه شناس آموزشی
حدود 28 سال از تاریخ پیدایش مرکز تحقیقات استراتژیک ایران می گذرد. و در این مدت برای خیلی ها جای سوال وجود دارد که مرکز مزبور چیست ؟ و یا به چه اموری مشغول است ؟ و یا بارها از سوی برخی محافل مطبوعاتی ایران، در مورد فلسفه وجودی آن، سوالات مختلفی شده است ؟ و از انجا که اینجانب در رشته تحقیقات آموزشی ایران محقق می باشم ،و حداقل 70 اثرپژوهشی تدوین کرده ام که مربوط به دانشگاه های ایران است ویا مربوط به مدارس قدیمی ایران می باشد و نیز در دهه دوم انقلاب نیز مدت دو سال، مسئول نظارت بر دانشگاه های ایران بوده ویامدیر نظارت آموزشی دانشگاه تهران بودم ویا به دلیل تجربیات و تحقیقات فراوانم در مورد مسائل آموزشی کشور، بیشتر از دیگر ایرانیان، ساختار آموزشی دانشگاه ها را می شناسم .ولذا درصدد بر آمدم که مختصری هم در مورد نحوه ی پیدایش و یاتحول این مرکز تحقیقات استراتژیک ایرانی نیز توضیحاتی بدهم . ولی قبلاز توضیح مزبور، یادآوری می کنم که: این 70 جلد آثار پژوهشی اینجانب در مورد دانشگاه های ایران، شامل تاریخ پیدایش و تحول دانشگاه تهران است ویا مربوط به پیدایش صنعتی شریف و امیرکبیر و شهید بهشتی و تبریز و اصفهان و شیراز و مشهد و مدارس عالی متعدد ایران می باشد و یا در مورد علل پیدایش مدرسه دارالفنون و مدرسه فلاحت و مدرسه علوم سیاسی دوره قاجاریه ایران است و یا درمورد چگونگی پیدایش مدارس دولت پهلوی و هنرستانها ودانشسرا های ایران ویادانشکده افسری ایران است ویا درمورد مدارس سنتی یزد و شیراز و تبریز و سلطانیه است و یا در مورد اسناد تاریخی مدارس دوره سلجوقیان و نظامیه های آن است ویا درمورد مدارس دوره ایلخانی و تیموریان و صفویه و قاجاریه است ویا تحقیقات فراوان در مورد وضعیت دانشگاه های معاصر دارم . که اسامی آنها در وبلاکم وجود دارد و برای روشن شدن مردم معاصر ایران هم وبه عنوان یک گزارشگر پخته مطبوعاتی به نحوه ی پیدایش این مرکز تحقیقات استراتژیک ایرانی نیز پرداخته و خلاصه ای از تاریخ پیدایش ویاکارکردش در ایران وجهان را بیان می کنم:.
بعلاوه لازم به ذکر می دانم که نخستین بار"«مرکز تحقیقات استراتژیک در جهان" در سال 1962میلادی در آمریکا طراحی شد که بعنوان یک مرکزتحقیقات سیاسی» بود . ویا چارت تشکیلاتی وهدف سازمانی آن فقط" پژوهشی و تحقیقات سیاسی "بود و "جنبه آموزشی" نداشت . و بعلاوه چارت سازمانی آن هم بجای اینکه "«سیستم دانشکده ای" داشته»باشد ، یک نوع سیستم سازمانی "«اندیشکده ای»" بود که تفاوت های ماهوی زیادی با همدیگردارند و بعلاوه مرکز تحقیقات استراتژیک لندن نیزاز قدیمی ترین مراکز تحقیقات سیاسی جهان می باشد که حدود 60 سال ازتاریخ پیدایش آنها می گذرد و در حالی که تاریخ پیدایش دانشکده های جدید جهان در اروپا ویا آمریکا به حدود دویست سال قبل می رسد و سپس به تدریج در سال های بعدی نیز، این نوع مدل مرکز تحقیقات استراتژیک در کشورهای اروپایی هم پیدا شدند . ولیکن به دلیل موفقیت" مرکزتحقیقات استراتژیک ایران" که به دلیل پشتکار ویا کوشائی کارشناسانش بود وباعث شد که روسیه نیز مدل موسسات تحقیقات سیاسی خود را عوض کندکه قبلا در" دانشگاه کوتف روسیه" بودویا بخش دیگرش در دانشگاه مسکو متمرکزشده بود و به تربیت تئورسین های سیاسی کمونیستی وبرای کشورهای مختلف بلوک شرق می پرداخت وآن چارت را عوض کرده و این بار مدل جدید چارت سازمانی مرکز تحقیقات استراتژیک روسیه را بوجود آوردند و سپس درچند سال اخیرهم "مراکز تحقیقات استراتژیک مختلفی" هم در کشورهای جنوب شرقی آسیا هم شکل گرفتند . و همانطوری که گفتیم اگراز عمر مرکز تحقیقات استراتژیک آمریکا حدود 60 سال می گذرد که از پیچیده ترین مراکز تحقیقات سیاسی این کشورمی باشد و از دانشکده های علوم سیاسی ایالات مختلفش بیشتر تسلط به مسائل سیاسی داشت ، ولی برعکس عمر مرکز تحقیقات استراتژیک ایران، تنها عمر 28 ساله دارد .ولیکن به دلیل پشتکار محققین آن ویابدلیل سابقه تاریخی نویسندگی در ایران باعث شده است که موفقیت عمیقی در شناخت مسائل سیاسی ایران پیدا بکند که بیشتر از مراکز تحقیقات استراتژیک آمریکا و اروپامی باشد ویا حتی از روسیه هم جلو زده است وبه شناخت جوانب مختلف سیاسی ایران ویا خاورمیانه و قاره آسیا نایل آمده است . ولی نمیدانم که میزان تداوم موفقیت اش تا کی ادامه خواهد یافت ؟زیرا روحیه ی کمی گرائی آموزش عالی کنونی که در ایران رواج یافته است . ویا بدلیل پوپولیستی شدن علم و آموزش و دانشگاه درسطح ایران، که خطر بزرگی است که موفقیت مقطعی آن را تهدید میکند ویا ممکن است که دستاوردهای پژوهشی این نوع مرکز را دچار آفت بکند . و بعلاوه عدم توجه ایرانیان هم به تفاوت های اساسی دو پدیده «دانشکده» و «اندیشکده» آن را آسیب پذیرمیکند که اغلب سعی دارند که دائماً برای فخرفروشی های خود به دایرکردن رشته های سطحی در شهرهای خود بپردازند ویا با همان طرز فکر عوامانه نیزدائماً دوست دارند که مفهوم اندیشکده و یا اتاق فکر را هم از طریق افکار پوپولیستی کارگردان های تلویزیونی خودو غیره به ابتدال ویا تفکر عوامانه بکشانندکه . معضل دومی است که این مرکز تحقیقات استراتژیک ایرانیان را تهدید می کند . و سومی نیز بخاطر آنست که تفاوت چارت سازمانی مدارس علمی قدیمی ایرانی با دانشکده های جدید و مدرن را نمی دانند ویا تفاوت های تشکیلاتی آنها را نمی خواهندکه مطالعه بکنند که فرضاً فرق مدرسه عالی نظامیه بغداد و اصفهان بادانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران در چه چیزی هست؟ ویا در چه مورد از روش تحصیل و یا درنحوه سازماندهی و یادرمورد تشکیلات یابی خاص آن تفاوت های تشکیلاتی دارند؟ . و در حالی که ایرانیان از 150 سال تاکنون ، تنها" قالب بندی مدارس شرقی" خود را نگه داشته اند ولی محتوای تشکیلاتی آن را عوض کرده اند که بر اساس یک نوع اقتباس فرهنگی از الگوهای آموزشی نهادهای غربی بود . ویا در راستای همین" اقتباس فرهنگی" بود که مدارس جدیدرا بجای مدارس قدیمی ایرانیان بوجود آوردند ویا ساختار و شیوه ی آموزشی آنها را عوض کرده و یا روش پژوهشی آنها تحول یافت ویابعنوان مثال، فرضاً مدرسه علوم سیاسی ایران ویا مدرسه فلاحت و مدرسه دارالفنون تهران به جای مدارس آموزش قدیمی دوره زندیه و صفویه بوجود آمدند که" کارکردخاص معاصر" داشته باشند ولی امروزه چندان به تفاوت های ماهوی آنها اعتنا نمی کنیم و این نوع سطحی نگری در امور آموزش عالی که ایرانیان خود را به آن عادت میدهند معضل بزرگی است.و در حالی که مدرسه علوم سیاسی که در دوره قاجاریه بوجود آمد با" هدف و کارکرد خاص " بود که تربیت سفرای ماهر سیاسی را برای ارسال به جوامع دیگررا تولید بکند وآنها بدون تاسیس این نوع ازشیوه مدارس جدید، اغلب مهارت آموزی های جدید در مدارس قدیمی ایرانی خودرا نمیتوانستند یاد بگیرند و یا کارکرد اجتماعی جدیدتاسیس مدرسه دارالفنون در دوره قاجاریه هم به خاطر آن بود که به تربیت پرسنل جدید اداری در دوره قاجاریه بپردازد که حاکمان اداری قبلی ودرشهرهای ایرانی سابق به آن نوع مهارت ها نمی توانستند دست بیابند و یا فلسفه تاسیس" مدرسه فلاحت" هم در دوره قاجاریه آن بود که به تربیت افراد متخصص جدید درامور کاشت وداشت و برداشت بپردازد که در روستاهای ایران ضروری بود ولی در نظام آموزشی قدیمی کشاورزی ایرانیان ،آن نوع مفاهیم جدید کشاورزی را نمی توانستند کسب بکنند. ویا در دوره بعدی تر(یعنی در دوره پهلوی) هم دوباره کارکرد این سه نوع مدرسه جدید باز هم تکامل بیشتر یافت ولذ از" سطح مدرسه متوسطه "به" سطح دانشکده فوق متوسطه" ارتقاء یافت ویا بجای کارکرد دارالفنون ومدرسه فلاحت و مدرسه علوم سیاسی که در سطح آموزش های متوسطه عمل می کردند ، این بار چارت تشکیلاتی" دانشکده علوم اداری" ویا "دانشکده کشاورزی" و یا"دانشکده علوم سیاسی" در سطوح بالاتراز دیپلم، جایگزین آن سه مدرسه شدند .ویا از سطح تحصیلات متوسطه خود به سطح تحصیلات فوق متوسطه تکامل یافت و سپس برای جبران کاستیهای آموزشی سابق اش هم ، دوره های کاردانی و یاکارشناسی و یاکارشناسی ارشد ویا دکتری این دوره های آموزشی دانشکده ها نیز طراحی گردید وسپس در مرحله بعد از انقلاب نیز سعی شد که بجای "چارت سازمانی دانشکده های قدیمی ایران" یک نوع چارت سازمانی جدیدترو به نام" اندیشکده" در ایران بوجود آید که تخصصی تر ویا کیفی تر از آموزش ها ویا کارکردهای دانشکده ها بود و یا واحدهای فناوری رشد در آزمایشگاه ها و یاکارگاه های دانشکده ها بوجود آمدند که یک نوع" اندیشکده فنی" برای نوآوری های جدید بودند . ویا مرکز تحقیقات استراتژیک سیاسی ایران بوجود آمدکه درراستای همین تکامل مرحله سوم محافل علمی جدید بودند که شکل گرفت ویا 28 سال ازعمر آن می گذرد . ولی همچنان هنوز مرحله بندی تکامل علمی آن نسبت به سایر مراحل آموزشی ایرانیان ناشناخته است . که از مشکلات این مرکز جدید می باشد که ممکن است هدف اصلی آنرا آسیب پذیربکند . که اغلب دانشکده ها ویا رشته های تحصیلی ایران بعد از انقلاب نیز به چنین آفتی دچار شدند. زیرا ایرانیان هنوز نمی خواهند که تفاوت دانشکده ویا اندیشکده را بفهمند که تشکیلات و فرم پیچیده تری نسبت به تشکیلات دانشکده دارد ویا یک نوع از پیشرفته ترین مدلهای موسسات پژوهشی است که بشر اختراع کرده است . و فرضاً اغلب دانشکده های ایرانی معاصر ایران و در تاریخ 57 ساله عمر دولت پهلوی، یک نوع اقتباس فرهنگی ازنهاد آموزشی جوامع غربی اروپایی بودند . ولی تنها ما جامعه شناسان می دانیم که پیچیده ترین نوع اقتباسهای چارت تشکیلاتی آن درطول 40 ساله این دولت سابق نبود وتنها در اواخر عمر این دولت سابق اتفاق افتاد وهر چند همه آنها با عنوان "دانشکده "نامیده می شدند که از دوره پیدایش دانشسرای عالی شروع شده بود ویا از آغاز دانشکده های دانشگاه تهران در دوره پهلوی اول شروع شده بود و تا سال 1340ش ادامه داشت که اغلب دانشکده های ایرانی در این دوره تاریخی ،" یک نوع اقتباس فرهنگی" از چارت های سازمانی دانشگاه های اروپائی ویا فرانسه و انگلیسی اخذ کرده بودند که کمتر پیشرفته بود و یا خود دانشسرای عالی نیز در دوره پهلوی اول یک نوع تکامل آموزشی ازدارالمعلمین متوسطه دوره قاجاریه بود که در دوره پهلوی اول، تکامل بیشتر ویا افزایش تحصیلات یافت که در مرحله دوره متوسطه عصر قاجاریه بود و به تربیت معلم در اواخر دوره قاجاریه می پرداخت ولی در دوره پهلوی اول،این مرکز آموزشی، به سطح بالای دیپلم ارتقاء آموزشی یافت ویا از این دوره در 19 اسفند ماه 1312 قانون تبدیل دارالمعلمین قدیمی مزبور به قانون دانشسرای عالی در مجلس شورای ملی تبدیل شد ویا در سال 1313ش هم تحول چند مدرسه نیمه جدید ایرانی بوجود آمد که نظیر مدرسه علوم سیاسی بود ویا مدرسه هنرهای مستظرفه ویا مدرسه حقوق ویا مدرسه طبابت دوره قاجاریه بود و با قانون سال 1313ش به دانشکده ها تبدیل شدند ویا مراحل تحصیل دانش آموختگانش به دو مرتبه زیر دیپلم ویا مرحله بالای دیپلم،تحول آموزشی یافت ولذا باعث پیدایش دانشکده های هنرهای زیبا شد ویا باعث پیدایش دانشکده های علوم سیاسی و حقوق ویا دانشکده پزشکی شد وبجای چارت سازمانی مدارس نیمه جدید دوره قاجاریه تهران شدند . و بعلاوه از سال های 1340ش به بعد نیز دوباره چارت سازمانی دانشکده های ایرانی مزبور تکامل بیشتری یافتند وبجای مدلهای دانشکده ای تیپ اروپائی 40 ساله اوایل دوره پهلوی، چونکه همگام ویاهماهنگ با تکامل صنعت جدیدنبودند ویاهمگام با گسترش صنعتی جدید نبودند. و لذا چارت سازمانی اقتباس شده آنها، از مدل اروپایی اش، هم کنار گذاشته شدند ویا چارت سازمانی جدیدتری یافتند که" مدل دانشکده های آمریکایی" بودویا اساس مدل آموزشی دانشکده های ایرانی،و در فاصله سال های 1340 الی 1357 ش شدند واساس تشکیلات دانشکده های خود را تکامل بیشتری داده ویا مدل چارت سازمانی دانشکده های آمریکایی را اساس اقتباس آموزشهای دانشکده های سابق ایرانی خودکردند که پیچیده تر از سال های قبلی دانشگاه بود ونظیر اخذ واحدهای درسی تخصصی بود ویا جایگاه خاص دادن به پایان نویسیها در آن مرحله بندی درسی بود ویا پیچیده تر کردن" گروه بندی های آموزشی دانشکده ها" بود ویا جذب تخصص های پیچیده برای هر رشته تحصیلی و در یک رشته خاص بودکه با استاد درس دیگر ش تفاوت تخصصی داشته باشد ولذا یک استادواحد چند درس مختلف را نمی توانست تدریس بکند که امروزه این سیستم گروه بندی های تخصصی آموزشی بهم ریخته است وبرعکس یک فردمدرس می تواند چند درس مختلف تخصصی را باهم تدریس بکند و یا طراحی چند رشته نزدیک به یک سوژه علمی در" قالب بندی یک دانشکده بود ویا قالب بندی چند دانشکده همسو با یکدیگر در" قالب یک دانشگاه صنعتی" بود ویا در قالب یک دانشگاه پزشکی بود و یادر قالب یک دانشگاه کشاورزی و یا دانشگاه جامع بود و یا در قالب یک دانشگاه دفاعی بود وبعلاوه سازماندهی ایام تحصیلی آنها هم به دو ترم تحصیلی تقسیم شد ( وبجای تحصیلات یکساله دوره متوسطه سابق) ویا تبدیل هر ترم تحصیلی آنان به واحدهای مختلف درسی ویامرحله بندی آموزش دانشکده های مختلف مزبور به مراحل کاردانی ویا کارشناسی و کارشناسی ارشد ویا دکتری و فوق دکتری بودکه قبل از آن دوره هم به" دوره ابتدایی" ویا" دوره متوسطه" تقسیم می شدند وباعث شدندکه وزارت معارف ، از وزارت بالای دیپلم تفکیک سازمانی بشود ووزارتخانه دیگر وبنام وزارت علوم شکل بگیرد ودر راستای همین پیچیده تر شدن چارت تشکیلات سازمانی علم بود که در سال 1344ش، دانشکده های مختلف دانشگاه صنعتی شریف بوجود آمدند که بر اساس مدل تشکیلاتی دانشکده های MIT آمریکائی طراحی شده بودند و یا دانشکده های قدیمی کشاورزی و مدرسه فلاحت سابق آن تحول بیشتری یافت و با اقتباس فرهنگی از دانشکده کشاورزی یوتای آمریکا در دانشگاه تهران تکامل درسی بیشتری یافت وبه دانشکده کشاورزی کرج تبدیل شد و یا دانشکده های دفاع نیروی هوائی ویا نیروی دریایی ایران، تکامل آموزشی بیشتری یافت و نسبت به دانشکده های افسری ویا مدارس نظامی قدیمی ایران ترقی آموزشی یافتند ویا برای تربیت خلبان های جدیدنظیرخلبانهای اف 5 و اف 4 و اف 14 لازم بودند و یا جهت تربیت دانشجویان ملوانی ویا برای کشتی های پیشرفته جدید لازم بودند که از مدل دانشکده های نظامی آمریکا، اقتباس آموزشی- دانشکده ای کرده باشند که در فاصله سال های 1340 الی 1357 ش دوره پهلوی اتفاق افتاد.
و نیز در این دوره تاریخی بود که" مرکز مدیریت دولتی تهران" (در خیابان ولی عصر) و با اقتباس فرهنگی از مدل تشکیلات پژوهشی" دانشگاه هاروارد آمریکا" تاسیس شد و یا در سال 1338 شمسی هم اساس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و بر اساس چارت دانشکده های آمریکایی طراحی شد و نتیجتاً از دانشکده علوم انسانی دانشگاه تهران تفکیک سازمانی شد ،تا بتواند در ساختار سازمانی جدید به رشد آموختنی های لازم ایرانیان نایل آمده ویادر زمینه رشد معارف جامعه شناختی ایرانیان اقدام کند و یا در رشته انسان شناسی و قوم شناسی ایرانیان بپردازد ، زیراکه در ادوار قبلی تاریخی ایران ،اغلب نویسندگان ایرانی چنین مفاهیمی را نمی شناختند ویا کتاب های تدوینی ا شان کمتر در مورد سوژه های اجتماعی مزبور بود ولذا بیشتر جنبه ادبیاتی داشت . ونیزهمانطوری که یک خلبان قدیمی ایران هم نمی توانست فانتومهای پیشرفته جدیدر ا هدایت ویا رانندگی هوایی بکند . اغلب ایرانیان هم جهت آشنائی به سوژه های اجتماعی، فاقد اسناد بودند ویا فاقد کتاب نویسی اجتماعی بودند ویا فاقدافراد مجرب در علوم مزبور بودند ولذا.برای تاسیس دانشکده مزبور ناچار شدند که در ضمن تاسیس رشته کارشناسی آن و برای تربیت دانشجویان جامعه شناسی ویا قوم شناسی،. یک نوع مرکز تحقیقاتی پیشرفته نیز در کنار آن تاسیس بکنند که کارکرد آن با کارکرد دانشکده علوم اجتماعی مزبور فرق می کرد و فرضاً در سطح دانشکده اش، جوانان فقط با مسائل عوامانه جامعه شناسی ایران آشنا می شدند ولذا تحقیقات ویا پایان نامه های دوره کارشناسی آن نوع دانشجویان،جنبه تخصصی نداشت ویا صرفاً جهت تولید معلومات اجتماعی برای عموم مردم ایران بود ولی کارکرد "موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی" با "کارکردبالاتر" ودرجهت رایزنی ومشاوره دادن به دولت بود که در زمینه امور اجتماعی دولت را"راهنمایی اداری" بکند ولذا می بایست که با اخذ دانشجویان مستعد فوق لیسانس و.یابا جذب نویسندگان مجرب بیرون دانشگاه، دولت را راهنمایی بکنند و یا با اخذ جامعه شناسان مجرب از جوامع دیگر به روند توسعه معلومات جامعه شناختی درداخل جامعه ایران کمک بکنند و چونکه ازقرن هیجدهم هم ،حرفه علوم اجتماعی در" دانشگاه پاریس" بهتر از دانشگاه های آمریکایی جاافتاده بود ولذا. برای شکل گیری چارت سازمانی همین دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ویا موسسه تحقیقی آن ،که اساتید مجرب دراین رشته تحصیلی نداشتند ویا در داخل خاک ایران نداشتند مجبور شدندکه با" موسسه تحقیقات دموگرافی پاریس" همکاری کرده ویا از محققین آن در تدوین دروس جمعیت شناسی و یاآمارگیری جمعیتی ایرانیان کمک بگیرند و لذا چارت سازمانی آن به دو قسمت تقسیم شد که "کارکرد دانشکده علوم اجتماعی" به آموزشهای صرف و ساده مفاهیم اجتماعی و برای دانشجویان لیسانس آن دوره می پرداخت و یا برای رشد مفاهیم اجتماعی اولیه در میان طبقات عوام ایران می پرداخت ولی چارت سازمانی موسسه تحقیقات اجتماعی این دانشکده دارای کارکرد پژوهشی بالاتر، بودولذا می بایست که با کمک گرفتن از اساتید ومحققین باسوادتر دانشگاه پاریس عمل بکندکه جامعه شناسی اش قویتر بود و یا با کمک گرفتن از محققین داخلی و نویسندگان مجرب داخلی ایران باشد که نظیر جلال آل احمد ویا احمد شاملو وعلی محمد کاردان وفیروز توفیق ویا غلامحسین ساعدی و احمد اشرف و دکتر مهدی بهار ویا چنگیز پهلوان ودیگر دانشجویان پخته فوق لیسانس بود که می بایست نتایج تحقیقات اجتماعی خود را در اختیار موسسه مزبور قرار داده و آن موسسه هم توسط مدیر موسسه، یعنی احسان نراقی در اختیار دولت پهلوی قراربدهدکه برای بهینه کردن اداره کشورایران مورد استفاده قرار بدهند که خود وزراء ویا هیات دولت وی فاقد آن نوع تخصص های جامعه شناختی و یا جمعیت شناختی بودند .و بخاطر حفظ این نوع کارکرد علمی خاص هم عزل ونصب رئیس موسسه تحقیقات علوم اجتماعی تهران هم در دوره پهلوی در اختیار رئیس دانشگاه تهران نبودو بلکه در اختیارچارت سازمانی بالاتربود و نصب وی صرفا جزو حقوق واختیارات دربار بود . و لذا رئیس دانشگاه تهران نمی توانست که در مورد عزل ویا نصب روسای مرکز تحقیقات علوم اجتماعی مزبور تصمیم بگیرد و یا حتی در مورد شیوه تحقیقات آن موسسه دخالت بکند و به همین دلیل هم حتی در جذب متخصصین داخلی نیز به جلب همکاری افرادی نظیر جلال آل احمد ویاغلامحسین ساعدی و برخی از مخالفان دولت پهلوی نیز پرداختند که احسان نراقی ویا هویدامجبور به مذاکره و جذب همکاری آنها بودند که به مرکز تحقیقاتی مزبور جذب بشوند زیرا شناختی که جلال آل احمد ، به عنوان یک نویسنده مجرب مخالف دولت داشت ویا می توانست که درعلم پیدایش مونوگرافی نویسیهای روستائی بازی بکند و یا در تولید شناخت منطقه ای و شهرهای ایران وبرای دانشجویان جدید الورود بازی بکند و یا حتی برای افزودن تجربیات اعضای دولت پهلوی نسبت به شناخت علمی روستاها ایجادبکند . بقیه افراد ایرانی نمی توانستندکه آن نوع شناخت علمی را بوجود آوردند ویاکتابهای جامعه شناسی و مونوگرافی پخته ای نظیر کتاب" اورازان" ویا"تات نشین های بلوک زهرا" را بنویسند و یا "کتاب جزیره خارک، در یتیم خلیج فارس" را تولید بکنند و یا مونوگرافی خیاو (مشکین شهر) وقصبه ایلخچی غلامحسین ساعدی را تولید بکنندویا کتب اجتماعی نظیر" کاشان ونطنز" حسن نراقی راتولید بکنند. و با آنکه نویسنده های مخالف دولت بودند،ویا دیگر دانشجویان نمی توانستندکه تولید بکنند و یا دلایل جذب همکاری محققان خارجی با این دانشکده نیز از همین قبیل بود و یا جلب همکاری محمدعلی کاردان از دانشکده روانشناسی بود که بتواندکه کتاب های جامعه شناسی دورکیم و یا روانشناسی اجتماعی را از زبان فرانسه و برای دانشجویان جدیدالورورد این دانشکده ترجمه فرانسوی بکندو از این قبیل موارد است. ولی تا به حال چونکه روند ویا فلسفه شکل گیری این دانشکده شفاف سازی اجتماعی نشده ویا روشن نشده است .ولذا خیلی ها سوء تفاهم های مختلفی را در مورد همکاری ریاست آن موسسه با ساواک ایجاد کرده اند ویا تصورات غلطی را در جامعه ایران و در مورد همکاری ویا ملاقات جلال آل احمد ویا غلامحسین ساعدی با هویدا واحسان نراقی ایجاد کرده اندکه. برای طبقه عوام جامعه معاصر ایران دیدگاههایی غلط تولید میکند ومثلا ما دانشجویان این دانشکده هم تا مدتها به "کارکرد واقعی این موسسه تحقیقات علوم اجتماعی" پی نبرده بودیم و یاشناخت محدودی از فلسفه تاسیس آن موسسه داشتیم . و بعنوان مثال من و دوستانم که در رشته جامعه شناسی پذیرفته شده بودیم و در سال 1353 شمسی و بعد از 15 سال از آغاز پیدایش این دانشکده جدید التاسیس دانشگاه تهران وارد این رشته تحصیلی شده بودیم ویا انواع تابلوهای موسسه مطالعات و تحقیقات .اجتماعی را می دیدیم.که بر روی دیوارهای این دانشکده نصب شده بودند و یا عنوان مزبور را بر روی .جلد اغلب کتاب های اجتماعی ترجمه شده می دیدیم و یا اسمی ازاحسان نراقی می شنیدیم که عملا در دانشکده مزبور تدریس نمی کرد ویا از احمد اشرف که همکاری با آن مرکزرا می کرد و باسواد بود ویا در بخش جامعه شناسی صنعتی ایرانیان پژوهش می کرد ولی هیچ وقت خودش را ندیده بودیم. ولذاکارکردهای این موسسه تحقیقات علوم اجتماعی دانشگاه تهران ، برایمان سوالهای فراوانی تولید کرده بود. وتنها بعد از انقلاب بود که با پژوهش های فراوانم در مورد کارکرد این موسسه به آن هدف پی بردم که "کارکرد واقعی آن موسسه" در نظام آموزشی ایران چگونه بود؟ و همین معضل شناخت شناسانه نیز امروزه در مورد فلسفه" مرکز تحقیقات استراتژیک ایرانیان" وجود دارد که خیلی از مردم ایران و یا حتی مطبوعات ایرانیان نیز با کارکرد واقعی آن آشنایی ندارند و به همین دلیل است که سوالات ابهام انگیز فراوانی در مورد آن می کنند. و یا فلسفه تاسیس و راه اندازی آن را نمی دانند که یک نوع مدل پیشرفته تر از" مدل پژوهشی موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران" است که بعد از انقلاب بوجود آمد ویا در سال 1367 شمسی تاسیس گردیدو به نحوی از انحاء، جایگزین این نوع" موسسه علوم اجتماعی سابق "وبهمراهی "موسسه تحقیقات سیاسی دانشکده علوم سیاسی.دانشگاه تهران" گردید. و بعلاوه بجای" سیستم دانشکده ای سابق آن"یک نوع" سیستم اندیشکده ای" یافت که سیستم پیشرفته تری نسبت به ایام سابق دارد که نخستین بار در سال 1367 .ش ،هسته.اولیه آن در یکی از خیابانهای قیطریه تهران ریخته شد که با عضویت 8-7 نفراز محققین که از اساتید جوان ویا تازه استخدام شده دانشگاه تهران بودند تا در مسائل سیاسی- اجتماعی جدید ایرانیان پژوهش بکنند . و در سال های بعدی نیز به جذب تعدادی دیگر از افراد پژوهشگر دیگر پرداخته شد که چارت سازمانی خاصی داردو نظیر چارت سازمانی دانشکده ها نیست که شفاف برای همه طبقات اجتماعی باشد وبلکه یک نوع ساختارتشکیلاتی اندیشکده ای دارد که صرفا استفاده از پژوهش هایشان در اختیا رخود" مرکزتحقیقات مزبور" است و همین امر نیز سوالات ابهام آمیزی در مورد آن مرکز تحقیقات بوجود آورده است.
ومتاسفانه مطبوعات سطحی ایران و یا اهل قلم تازه راه یافته به دنیای رسانه هاهم به آن دامن.. می زنند. ولی قبل از پرداختن به شناخت شناسی این نوع مرکز تحقیقات استراتژیک ایران، مجبورم که کمی در مورد سابقه تشکیلات سازمانی" موسسه مطالعات وتحقیقات علوم اجتماعی تهران" صحبت بکنم که هنوز خیلی ها از عنوان ویاتابلوی آن موسسه در دانشکده مزبور سوء استفاده مادی ویا اداری می کنند و در حالی که عملا کارکرد اداری سابق آن منحل شده است ویا وظائف تشکیلاتی جدیدش به" اندیشکده جدید مرکز تحقیقات استراتژیک ایران" انتقال یافته است .
و برای اینکه روشن شودکه منشای اجتماعی پیدایش این مرکز تحقیقات استراتژیک در ایران (وبعنوان اندیشکده) چه بوده است؟ باید به ادوار سابق جامعه برگردیم وسابقه پیدایش "موسسه مطالعات وتحقیقات اجتماعی تهران "را (بعنوان پژوهشکده)مطالعه بکنیم وهمانطوریکه تا 30 سال قبل از تاسیس مرکز استراتژیک ایران، مردم ایران ویا حتی نویسندگان ایرانی هم تا سال 1338ش تصورات صحیحی از مفاهیم جامعه شناسی ویا انسانشناسی ویا جامعه شناسی سیاسی در ایران نداشتند ولذا قبل از آن دوره تاریخی هم ، فقط نویسندگان ، مردم ایران را با مسائل ادبی آشنا می کردند وبهمین دلیل هم راه اندازی دانشکده علوم اجتماعی در ایران پدیده بسیار سختی بود ونظیر تاسیس دانشکده های دیگر نبود که مردم ایران کم وبیش بامفاهیم اولیه آن نوع رشته ها آشنا بودند وبهمین دلیل هم مجبور گردیدند که برای راه اندازی رشته جامعه شناسی از محققین پیشرفته اروپائی استفاده بکنند وبویژه از جامعه شناسان ویاجمعیت شناسان فرانسوی استفاده بکنند واز جمله از" هانری لفور " که استاد پاریس بود وهمکار موسسه گردیده بودو یا "پروفسور ژاک برک " که استاد تاریخ اجتماعی اسلام و استاد کلژ دوفرانس بود وبا موسسه همکاری می کرد ونیز" پیر بسینه" در حوزه مردم شناسی بود که همکار موسسه شد ویاآنتو نوفسکی بعنوان مردم شناس فرهنگی که از دانشگاه ییل آمریکابود و همکار موسسه شد ویا "کورت مارتین" از دانشگاه آکسفورد بود ویا"پل وی" که از محققین مسایل شهری وروستائی فرانسه بود وهمکار موسسه شد ویا"کلود شاستلان "که محقق در اوضاع اقتصادی وجمعیتی جهان سوم بود وبعلاوه محقق جمعیت شناسی سازمان ملل هم بود وبا شعبه تحقیقات جمعیتی پژوهشکده علوم اجتماعی تهران هم همکاری می کرد ونیز فیروز توفیق ویا مهدی امانی را از ایران به همکاری برگزیده بود ویا" فرد ریک بارت" که انسان شناس معروفی بود که شناخت قبایل ایرانی را به میان دانشجویان ایرانی کشاند واز جمله به مطالعه ایل باصری خمسه در استان فارس پرداخت که با همکاری کاظم ودیعی ودانشجویان ایرانی بود که انجام دادند ویا "کرنلیس اپلند" که یک مردم شناس هلندی بود وبخش انسان شناسی ویاقوم شناسی دانشکده علوم اجتماعی تهران را اداره میکرد ویا لیچ مردم شناس انگلیسی بود که در مورد فرهنگ کردستان ایران وعراق تحقیق کرده بود وبا موسسه مطالعات وتحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران همکاری میکرد ویا در جذب محققین داخلی ونویسندگان ایرانی هم به هویدا واحسان نراقی سپرده بودندکه بهر قیمتی که شده است، تعدادی از نویسندگان ایرانی (ولو از مخالفان دولت هم باشند) را به همکاری با موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران راغب وجلب بکنند ویا کسانی را که در مورد تک نگاریها ی حوادث اجتماعی مهارت دارندویا در مورد مونوگرافی های شهری ومنطقه ای بتوانندکه تخصص نشان بدهند را جذب بکنند که جلال آل احمد ویا غلامحسین ساعدی ویااحمد شاملو وچنگیز پهلوان که همکاری با این موسسه را پذیرفتند و این وظیفه را بعهده گرفتند وبه این دلیل که کار خلاف سیاسی هم در آن موسسه نمی کردند وبلکه هدف ازهمکاری اشان با این موسسه ،تنها کمک به شناخت علمی برخی از روستاها وشهرهای ایرانی بود ولذا همکاری با موسسه مزبور را پذیرفته بودند ویا تعدادی از دانشجویان مستعد فوق لیسانس هم جذب گردیدند.
درهر حال، جلال آل احمد که یک نویسنده مجرب ایرانی بود وهر چند در رشته ادبیات دانشگاه تهران تحصیل کرده بود ولی استعداد ویژه ای در نوشتن تک نگاریها و یامونوگرافی های اجتماعی نشان میداد که از جمله در تدوین کتاب "اورازان" جلال آل احمد که یک نوع مونوگرافی نویسی جالب از روستای خودش در طالقان بود ولذا الگوی پایان نامه نویسیهای بعدی دانشجویان این دانشکده در تحقیقات جامعه شناسی روستائی شد ویا تدوین مونوگرافی دیگر جلال آل احمد بود که بنام تات نشین های بلوک زهرا بود ( بوئین زهرای قزوین) ویا تدوین مونو گرافی ( جزیره خارک ، در یتیم خلیج فارس ) جلال آل احمد بود ویا تدوین مونوگرافی ایلخچی(از قصبه های آذر بایجان )غلامحسین ساعدی بود ویاتدوین کتاب مونوگرافی خیاو یا مشکین شهر غلامحسین ساعدی بود که در فاصله سالهای1342 تا 1345 ازسوی موسسه مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران چاپ شد وطوری آثارش جالب بود که به نقل برگ ص161 آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران ، هویدا وبرخی از افراد دولت سابق ، بخاطر یادداشتهای جالب وی تصمیم گرفتند که به دیدار از مناطق جنوب ایران بپردازند ویا آثار شاملو درهمکاری با این موسسه بود که فیلم مستندی از "سیستان وبلوچستان " تهیه کرد وبعلاوه احمد شاملو در سال 1349 ش فیلم "پاوه شهری از سنگ" را تولید کرد ویا کتاب "فرهنگ کوچه" را تهیه کرد که در مورد فرهنگ وفولکلور کوچه وبازار ایرانی بود که دانشگاه کلمبیا هم آز آن خوشش آمده بود وبه موسسه مزبور چاپ آنرا تاکید کرده بود واین نوع کتابها، بخاطر ادبیات زیبای گزارشهایشان،موجب رغبت دانشجویان علوم اجتماعی به تدوین پایان نامه های شهرشناسی ویاروستاشناسی ایرانیان شد وبعلاوه باقر مومنی بود که هر چند از حزب توده بود و مدتی به زندان افتاده بود ولی بعداز زندان، توسط احسان نراقی به موسسه تحقیقات اجتماعی جذب شد وبرخی از کتب مختلف اجتما عی را تدوین کرد ونیز احمد اشرف از نویسندگان چپ بود که در مورد جامعه شناسی صنعتی ایرانیان تحقیق می کرد ویا به تحقیق در مورد شهر صنعتی آبادان اقدام نمود که آنرا در مجله تحقیقات ومطالعات اجتماعی قبل از انقلاب چاپ کردند و مجله بسیار غنی بود وبا مجله بعد انقلاب آن دانشکده فرق زیادی داشت که اساتید بعدی اش، آنرا سطحی کردند وصرفا برای اخذ پایه و یارتبه دانشگاهی و یا جهت مزایای اداری خود در آن مطلب چاپ می نمودند وبعلاوه موسسه تحقیقات مزبور کتاب حسن نراقی را چاپ کرد که درمورد "تاریخ نطنز وکاشان" بود وتدوین جامعه شناسی شهری جالبی از دوشهر ایرانی داشت ویا کتاب " آبیاری درترکستان" بارتولد را چاپ کرد که مربوط به" شیوه های آبیا ری در جوامع شرقی" بود را ترجمه وچاپ کرد وبعلاوه کتاب " دولت نادر شاه" ویا جامعه شناسی روستائی "طالب آباد تهران" را که تحقیق جمعی بود را چاپ کرد ویا ترجمه برخی از آثار دورکیم از زبان فرانسه ویا کتاب "رونشناسی اجتماعی" را توسط علی محمد کاردان را به مرحله ترجمه ویا چاپ رساند که از دانشکده روانشناسی بود وحاضر شده بود که با این موسسه وبعنوان مترجم زبان فرانسوی همکاری بکند ویا چاپ کتاب "مالک وزارع" خانم لمبتون بود که در مورد نظام زمین داری ایرانیان بود ولی متاسفانه برخی از افراد سطحی ویاکم دانش، این نوع فعالیت های احسان نراقی را در درون موسسه مزبور بعنوان ساواکی بودن قلمداد کرده و با چاپ کتابی بنام " احسان نراقی به روایت اسناد ساواک" ویاکتب دیگر نشریه کیهان ، فعالیت های علمی این موسسه تحقیقی را لوث کرده اند.
ودرهر حال قبل از انقلاب ، دانشکده علوم اجتماع دانشگاه تهران ویاموسسه مطالعات وتحقیقات آن در کنار یکدیگر تاسیس شدند ولی با" دو کارکرد مختلف " فعالیت می کردند و هدف وکارکرد دانشکده علوم اجتماعی تهران تنها " کارکرد آموزشی بود وصرفا به تربیت دانشجویان ویا به تولید مفاهیم اولیه جامعه شناسی برای طبقه عوام ایرانیان توجه داشت که از راه تدوین پایان نامه های دانشجوئی به سطح جامعه راه می یافت واز سوی دیگرهم" کارکرد علمی ورایزنی علمی" بود که موسسه تحقیقات مزبور می بایست که هدف تزیینی نداشته باشد که صرفا هدفش صرف پول به آن موسسه باشد و لذا می بایست که با تحقیقات پخته تر خود مشاوره های علمی لازم به دولت سابق ایران میداد ویادر نحوه اداره علمی روستاها و یاشهرها وموسسات صنعتی و یانظام جمعیتی ایران بدهد که آنهارابطور دیمی اداره نکنند وبلکه با تکیه به نتایج تحقیقات پخته تر اداره بشوند ، هدفی که دانشکده های دیگرایرانی هم میبایست آن نوع از خدمات را به تدابیر دولتی در امور صنعتی ویا نظامی می دادند ویا در امور بانکداری وشهرسازی خود می دادند تا بتوان گفت که آنها" کارکرد دانشکده ای" دارند والا از نظر هدف سازمانی خود،موسسه و یادانشکده تزیینی تلقی می شدند ولی متاسفانه برخی از افراد سطحی معاصر با تدوین این نوع کتابهایی بّنام" احسان نراقی به روایت اسناد ساواک وغیره " ، ویا بجای وی ، تنها،کارکرد علمی این نوع موسسه را ویا دانشکده رابه زیر سوال میبرند ویااین طور به اذهان عمومی جامعه القائ فرهنگی می کنند که هر کسی که به فعالیت علمی در این نوع ازموسسه های تحقیقی می پرداخت حتما ساواکی بوده و یافعالیت منحرف داشته واز این راه برداشت سطحی را درسطح جامعه دامن میزنند ودر حالیکه نمی دانند که وظیفه ساواک در آن دوره تاریخی ایران آن بوده که نه تنها در مورد رئیس این موسسه ، (یعنی احسان نراقی وبلکه در مورد کل ایرانیان گزارش تهیه بکند ویا36 میلیون ایرانی آن دوره تاریخی در گزارشات آنان وجود دارند ) ولی آیا با توجه به آن اسناد می توانیم که همه ایرانیان ویا کارمندان دولت سا بق را ساواکی بنامیم؟ ویا همه دبیران وفرهنگیان دولت سابق را به این دلیل که مجبوربودندکه در کار اداری خود با مدیران وروسای سابق خود کار بکنند را؟ که دولت پهلوی آنها رابرایشان گماشته بود ولذا ساواکی بنامیم؟ویا خلبانهایی که پذیرفته بودندکه در پادگانهای دوره پهلوی استخدا م بشوند ؟ ویا اساتیدی که در دانشکده های مهندسی صنعتی شریف دوره پهلوی استخدام شده بودند را ساواکی بنامیم؟ و یامجبور بودند که گزارش های فعالیت های اداری خود را به پست های بالاتر خودشان ارائه بدهند؟
در هر حال در اواخر دوره پهلوی ، چهارچوب والگوی تشکیلات تعدادی از دانشکده های پیشرفته ایرانی از مدل تشکیلات دانشگاههای آمریکائی اقتباس فرهنگی شده بودند که شامل "مرکز مدیریت دولتی ایران " در خیابان ولی عصر وویلای شمالی بود ویا تشکیلات دانشکده های مهندسی دانشگاه صنعتی شریف ویا صنعتی اصفهان بود ویا تشکیلات دانشکده های دفاعی ایران بود و نظیر نیروی هوائی ویانیروی دریائی بودویا تشکیلات دانشکده های علوم اجتماعی ویاکشاورزی ویاپزشکی دانشگاه تهران بود که همگی درروش طراحی سازمانی خود از مدل آمریکائی اخذ تشکیلات کرده بودند ویا"مرکز تحقیقات استراتژیک ایران" نیز گر چه بعد از انقلاب دایر گردید وبعلاوه ایرانیان نیز به مخالفت با امریکائیان می پرداختند ولی برای اینکه ایرانیان یک مرکز تحقیقات پخته دایر بکنند در اقتباس بومی ساخت وساز ، روشهای این مرکز مهم علمی و یاتحقیقات سیاسی مهم و استراتژیکی خود، مدل و نوع ویا الگوی اقتباس خودشانرا از شیوه های تحقیقات آن مرکزخارجی کپی برداری کردند تا برای مهار بحرانهای سیاسی خود ، یک مرکزتحقیقات سیاسی پخته تر دایر بکنند ودر عین حال بتوانند که با "مرکز تحقیقات استراتژیک" خود امریکا رقابت علمی ویامقابله بمثل سیاسی بکنند ولذا "مدل تشکیلاتی "ویا" تکنولوژی تحقیق"ویا "اهداف تحقیق" ویا" مراحل تحقیق" ویا"کاربر د نتایج تحقیق خودشان را"شبیه تشکیلات مراکز استراتژیک اروپا وآمریکا" طراحی سازمانی "کردند واولین هسته آن مرکز هم در سال 67- 1366ش در ایران پایه گذاری شد که هنوز جنگ تمام نشده بود و7الی 8 نفر از محققین جوان ویاتازه استخدام شده دانشگاه تهران وارد دیدن دوره های کارشناسی سیاسی این مرکز ایرانی شدند ویادر سالهای بعد ی نیز افراد بیشتری وارد دیدن دوره های تحقیقی آن مرکز شدند وبتدریج نواقص تشکیلاتی آنرا اصلاح کرده ویاسوژه های بومی تحقیقات آنرا کامل تر کردند وبصورت یک "اندیشکده پخته" در آوردند که از" پژوهشکده های علمی سیاسی" سابق ایران بالا تر رفت که دررژیم سابق دردرون دانشکده های علوم اجتماعی ویاحقوق سیاسی دانشگاه تهران طراحی شده بود وبعد آن دوره تاریخی هم وبا بالا رفتن منازعات ایران وآمریکا ، دو مرکز تحقیقات استراتژیک ایران وآمریکا رقیب همدیگر شدند ونظیر دو گروه بازی کنان فوتبال رقیب هم شدند که برای نباختن بازی سیاسی بیکدیگربه رقابت علمی با یکدیگر می پرداختند ولی بدلیل پشت کارعلمی ویاسخت کوشی علمی ویامطالعه مستمر و تحقیق دقیق وطاقت فرسای کارشناسان سیاسی این مرکز ایرانی، نسبت به اساتید سیاسی دانشگاههای آمریکا که روحیه مادی ویارفاه طلبی دارند ولذا این مرکز ایرانی نسبت به همتای آنسوی اقیانوس اطلس خود، پیشرفت های زیادی راکرده وبهمین دلیلا این مرکز تحقیقات استراتژیک ایران ، تا کنون توانسته است که بسیاری از بحرانهای سیاسی داخلی ایران را ویا منطقه خاورمیانه را شناسائی ویا تحقیق کرده وکنترل بکند و بدون تحقیقات حساس مزبور ویااستراتژیک این مرکز، امکان زیادی وجود داشت که جامعه ایران نیزنظیر عراق ویا سوریه ویا افغانستان وغیره دچار انواع درگیریهای سیاسی ویا ناامنی ویا جنگ داخلی بگردد که با تدابیر علمی این مرکز تحقیقات ایرانی خنثی شده است ونتیجتا همانطوریکه اساتید صنعتی شریف ویا اساتید دانشکده های پزشکی دانشگاه های مهم ایران ، با اساتید آمریکائی ها در رشته های علمی خود رقابت می کنند ویا خلبانان ایرانی اف4 واف5 واف14 وغیره با خلبانان آمریکائی رقابت نظامی میکنند، کارشناسان سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک ایران نیز در تحقیقات سیاسی خود بسیار با تجربه تر وپخته تر از اساتید سیاسی دانشگاههای آمریکائی شده اند وبعلاوه ساختار تشکیلاتی این مرکزهم کاملا ساختار پژوهشی بوده وبا ساختار دانشکده ها وپژوهشکده ها فرق دارد که سُاختار آموزشی ویا ساختار آموزشی – پزوهشی توام با یکدیگر دارند وبه عبارت دیگر میتوان ساختار سازمانی آن مرکز را در یک جمله خلاصه کرد ویا کارکرد آن عبارت است از:( قدرت شناخت نظم سیاسی یک جامعه ویا یک منطقه است که توسط کارشناسان این مرکز باید آن نوع شناختها تولید شود ویا قدرت مهار غلیانهای سیاسی آن جامعه ویا منطقه است که بوسیله پژوهش های سیاسی کارشناسانش باید دنبال شود که این مرکز در 28 سال گذشته توانسته است که در یازده شاخه تحقیقات سیاسی خود که منجر به بحرانهای سیاسی جامعه میشود مطالعه ویا تحقیق لازم را کرده ونتایج تحقیقات آنها هم بر اساس چارت سازمانی این مرکز در اختیار خود پرسنل ویاکارشناسان سیاسی اش نبوده وصرفا در" اختیار حقوقی خود مرکز" بوده که به مقامات کشور ارائه میدهند تا تصمیمات لازم ، در آن موارد کشوررا بگیرند ویا با تکیه به آن نوع تحقیقات سیاسی اوضاع کشوررا رصد بکنند وبعبارت دیگر ، کارکردی نظیر موسسه تحقیقات اجتماعی در دولت پهلوی را دارد که نتایج تحقیقات موسسه مزبور وبرای تصمیم گیریهای صحیح دولتی به دولت ارائه میشود ولذا بر خلاف تصورات خیلی ها که بعد از انقلاب سعی می کردند که نتایج تحقیقات مختلف خود را صرفا جهت ارتقاء رتبه شغلی ویا جهت اخذ درجه ومدرک شخصی خودتبدیل بکنند و یا جهت فضل فروشی در یک سمینار ویا در یک مجله کرده ویا جهت عرضه به طبقه عوام کرده ولی تحقیقات این مرکز در انحصار خود روسای مرکز بوده تا در جلسات مختلف دولتی چگونه تصمیم بگیرند که آن مباحث را مطرح بکنند ویا نکنند ؟ ویا در آن جلسات دولتی تصمیم بگیرند که در مورد معضل مزبور چه نوع" سیاست عاجل" ویا" سیاست تاخیری" ویا "سیاست سکوت" بعمل بیاورند؟ ویا "تصمیمات مختلف" بگیرند و بعلاوه چارت سازمانی این مرکز هم طوری است که نظیر اساتید دانشکده های ایرانی آزادی عمل در تحقیقات خود ندارند ویا در آموزش دادن آنها به دیگران ندارند ویا تحقیقاتشان بر خلاف دیگر رشته هاست که در جهت کسب رتبه است ویا جهت مزایای مادی ویا چاپ آنها در هر نشریه دلخواه خودشان است را ندارند و طراحی سازمانی نتایج تحقیقات این مرکز طوری است که مجبورند که انحصار مالکیت حقوقی خود مرکز رابرآثار پژوهشی اشان رابپذیرند و لو آنکه به ضرر مادی ویا خانودگی ویااقتصادی وسابقه خدمتشان باشد واین نوع چارت سازمانی ازیکسو انگیزه معنوی کارشناسانش را می طلبد واز سوی دیگرهم می خواهند که بخشی از مشکلات مردم کشورشان را با تحقیقات علمی مزبور حل بکنند تا مردم ایران زیاد صدمه نبینند و همین انگیزه های بومی باعث موفقیت نسبی این مرکز نسبت به مراکز تحقیقات استراتژیک کشورهای دیگر شده است ویا باعث برتری علمی آن مرکز نسبت به دانشکده های علمی داخلی شده است که صرفا مادی می اندیشند وبا این روحیه است که کارشناسانش در 28 سال معاصر نگذاشته اند که ایران دچار انواع ناآرامی ها بگردد ویا راه حلهای مفیدی ارائه داده اند که تاحدودی منجر به مهار بحرانهای خاورمیانه شده است ویا در جوامع آسیایی راه حلهای جدید گشوده شده است واز سوی دیگرهم برای حل بحرانهای درونی جامعه ایرانی خود سعی کرده اند که بر محتوای مقالات مطبوعات ویارسانه های ایرانی بیفزایندتا دید گاههای سطحی نگرانه نویسندگانش باعث در گیریهای اجتماعی در ایران نگردد ویا توانسته اند که میزان فیلمهای مستند ومفید را در صدا وسیما ازدیاد بکنند ویادر سطح جامعه نیز ترتیبی اتخاذ کرده اند که کتب مفید علمی ومستند در خارج از فضای کلاسیک دانشکده ها تکوین یابد تا فضای تجاری حاکم بر کتب درسی ، برطرف شده و بر ضعف علمی ایرانیان منجر نشود ویابا توصیه این نوع از سیاستها بر میزان ومحتوای کتب مستند ویامفید ایرانیان در دو دهه معاصر شکل گرفته است.
وچارت سازمانی این مرکز هم طوری است ،که افرادی که به عضویت این مرکز تحقیقاتی پذیرفته میشوند توسط دبیرخانه مرکز تحقیقات کنترل پژوهشی شدید میشوند تا نتایج تحقیقات خودشانرا در هر مجله ویا سمینار نتوانند ارائه بدهند تاانحصار حقوقی تحقیقات مزبور فقط در اختیار خود مرکز باقی بماند وازسوی دیگر هم ممکن است که حتی ارتباطات تلفنی ویا خانوادگی آنهارا قطع بکنند تا مجبور بگردند که سالها دریک اتاق مطالعه و یاباسک مطالعه هزاران ساعت مطالعه ویاتحقیق کرده ویا هزاران گزارش را ببینند که طبقه عوام به آن "اتاق فکر" میگویند" ومرحله بسیار سختی است تا بتوانند که به رصدعمیق آن نوع سوژه های حساس سیاسی بپردازند ویا ساعت ها درمورد راه حلهای عقلائی معضل سیاسی –اجتماعی مزبور اندیشه لازم را کرده و یاراه حلهای عقلانی را بیابند وسپس آن راه حل را تدوین بنمایندوصرفا در اختیار خود مرکز تحقیقات قرار بدهند وازاین راه ، چهارچوبهای کنترل بحرانهای سیاسی یک جامعه ویا منطقه رصد شده تا نگذارند که شهرهای ایرانی نیز نظیر شهرهای افغانستان وعراق وسوریه بحرانی بگردد وبعلاوه این مرکز در طول 28 سال گذشته خود ،نظیر هر دانشکده ،روسای مرکز مختلفی داشته ولی کارشناسان آن مرکز تغییر نمی یابند وآنها بعد از اتمام تحصیلات تکمیلی خودشان در دانشگاهها ویا بعد از دیدن دوره های تخصصی لازم در مورد شناخت سوژه یابی یازده گانه مورد تحقیق خود ویا در شناخت عوامل وپارامترهای بحران ساز یک جامعه ویامنطقه راکرده و،یا تحقیق وتفحص در مورد ابعاد آن سوژه را کرده وسپس راه حلهای خود را به مرکز تحقیقات مزبور ارائه میدهند ودر هر حال، کارشناسان ایرانی این مرکز تحقیقات ،مراحل سختی را در طول زندگی و یا درروند مطالعه خود طی میکنند که بتوانند ماحصل پخته تحقیقات سیاسی خود را بخوبی یافته ویا راه حلهای درمان غلیانهای سیاسی جامعه را یافته ویاراه حل مهار یابی آن را پشنهاد بکنند ولذا در دنیای معاصر به آن پدیده " اندیشکده " می گویند ولی علیرغم موفقیت نسبی اشان هنوز هم آسیب پذیری ساختاری دارند وباعث آن هم اینست که جامعه ما در مورد نظام علمی خود بشدت بسوی نظام پوپولیستی شدن علم می رودو یا بطرف رشد کمی دانشگاهها وفله ای شدن نظام تحصیلات در دانشگاهها، میرود ویا جامعه ایران در فضای تضاد گونه متقابل یک" اندیشکده پخته" ودر مقابلش با"دانشکده های عوام گرایانه" قرار دارد ولذا معلوم نیست که چه سرنوشتی را پیدا بکند؟ واز سوی دیگرهم با شکاف بر داشتن تشکیلات واحد دانشگاهها که به دو تشکیلات مختلف تقسیم شدهاند، یعنی به دو " واحد فن آوری معاونت ریاست جمهوری" وواحد دیگری بنام " وزارت علوم" که سیاست گذاری واحدهای رشد فن آوری دانشگاهها به معاونت ریاست جمهوری واگذار شده است که به ریاست دکتر ستاری است ویاتنه اصلی تشکیلاتی اش هنوز در دست وزارت علوم باقی مانده است ولی مقامات این وزارتخانه ویا پرسنل زیر مجموعه اش هنوز حاضر نیستند که بپذیرندکه دیگر تشکیلات وزارت علوم امروزی ما ، نظیر وزارت علوم 10سال پیش نیست که تابلو" تحقیقات وفن آوری " به عنوان" وزارت علوم" این وزارتخانه اضافه شده باشد وبر سر درب اش چسبانیده شود وعملا فن آوری ویاتحقیقات از این وزارتخانه تفکیک شده است ومعاونت ریاست جمهوری نیز حاضر نیست که بپذیرد که واحد های رشد وفن آوری که اداره میکند هنوز چارت سازمانی لازم را نداشته ویا هنوز امکانات ومقرراتش در اختیار پرسنل وزارت علوم می باشد وآنهاخود را زیر مجموعه معاونت ریاست جمهوری نمی بینند واز این رو این دو تشکیلات موازی با یکدیگر معلوم نیست که چه سرنوشتی پیدا بکنند ؟ وبهمین دلیل ، معضل تحقیق در دانشگاههای ما هنوز بلا تکلیف مانده است ، زیرا "تحقیقات فنی" وبصورت واحد های رشد فن آوری ، و یاشرکت های دانش بنیان در اختیار معاونت ریاست جمهوری است ویا"تحقیقات سیاسی واجتماعی تخصصی " نیز در اختیار" مرکز تحقیقات استراتژیک" مجمع تشخیص مصلحت ویا "مرکز پژوهشهای مجلس "است ودر ثانی با تاسیس 2500 دانشکده آموزشی سطحی در شهر ها وروستاهای ایران هم که در اغلب کشورهای جهان چنین ارقام درشتی دیده نمی شود ویاافرادی به درون آن سیستم آموزشی راه می یابند که انگیزه ویا علاقه چندانی به درس ندارندو یاصرفا بخاطر چشم وهمچشمی وفخر فروشی بیکدیگر به دانشگاهها میروند ویا همه ساله نیز 195 هزار دکتری وفوق لیسانس سطحی تربیت کرده وروانه بازارها می کنند که اغلب پایان نامه ها ویا تحقیقات درسی خود را از بازار خریده اند ودیگر در این فضای فرهنگی پو پولیستی، علم ویادانشگاهها بی معنا شده ویا تاسیس شرکت های دانش بنیان ویا واحد های رشد فن آوری ویا مهارت آموزی در جوار دانشگاهها بی معنی شده وصرفا تحمیل مشکلات عمیق برمتخصصان مختلف تحقیقاتی میشود ویا بر قشر نخبه وکارشناسان مختلف جامعه تحمیل می شود و در آن صورت معلوم نیست که موسسات تحقیقاتی کشور چه نتایجی را پیدا بکنند؟ ویا دوایر تحقیقاتی از چه چهار چوب اداری باید تبعیت بکنند؟ ویا معاونت فن آوری ریاست جمهوری ،و بدون پرسنل وامکانات وکتابخانه وزیراکس وامکانات اینترنتی ویاآزمایشگاه وکارگاه که در اختیار نهاد دیگر است چگونه می تواند که به رشد شرکت های دانش بنیان ویا نهادهای دیگر تحقیقاتی کمک بکند؟ وبعلاوه از آنجا که "کار گروه های تحقیقاتی " مستقر در شرکت های دانش بنیان ،هم طوری طراحی شده اند که مجبورندکه نتایج تحقیقات خود را" سکرت" نگه دارند تا مورد سوء استفاده شرکت های دیگر ویا نهاد های دیگر قرار نگیرند ودرحالیکه آئین نامه ها و یامقررات آموزشی دانشگاهها به امور شفاف و یاآشکار امتیاز می دهد ونظیر چاپ کردن مقاله در انظار عمومی ویا انجام ساعات کار معین ویاتدریس معین که به ثبت آشکار برسد ویا "اندازه گیری متریک " فعالیت های آموزشی وپژوهشی، وپرسنلی که به قیمت گذاری علنی برسد ویا دیدگاههای پرسنل وزارت علوم معاصر طوری انس اداری یافته اند که صرفا آموزش را در امور سطحی نظام علم دیده ویا چهار چوبهای تشکیلات نهادهای دانش بنیان فنی و یا دانش بنیان سیاسی را درک نمی کنند وهمین امرهم به ضرر قشر زحمت کش علمی دانشگاههاست واینجانب آسیب پذیریهای مختلف این دو سیستم را پیش بینی می کردم وبهمین دلیل هم یکسال پیش به وزیر علوم ویادکتر ستاری (هر دو) مکتوباتی ارسال کردم واز آنها خواستم که وضعیت تشکیلاتی متضاد امور محوله مزبور را روشن ویا شفاف سازی بکنند ولی هنوز بعد از یکسال تکلیف چارت سازمانی جدید وزارت علوم مشخص نیست که به چه سمتی گرایش دارد؟ وبعلاوه تدوین سرفصلهای درسی سطحی دانشگاهها برای رشته های تحصیلی مختلفش هم طوری است که توسط افرادی بوده که صرفا به حق التدریس کلان خود می اندیشند ویا از قبال آن سرفصل نویسیهای درسی می اندیشیدند ویا به چاپ مجلات سطحی خود که صرفا ازراه آن ، ارتقاء اداری – مالی بگیرند ،وهمگی باعث شده است که نظام علمی ویا پژوهشی واقعی از فضای درونی وکلاسیک دانشگاهها بیرون برود و یادانشگاههای کنونی کشور، فقط به ماشین های تدریس اساتید تبدیل بگردندکه دانشجویانش در فضاهای کلاسی وسالنها ومحافل بحث آن وبا آن سرفصلها وانگیزه ها آموزشهای عمیق نمی یابند وبهمین دلیل است که فضای واقعی تحقیقات در20 -10 سال اخیر صرفا در فضای خارج از دانشگاهها تکامل یافته است ویا بهمین دلیل است که دانش سیاسی ویا دانش اجتماعی ایران ، سالهاست که از فضای کلاسیک دانشگاهی خارج شده است ویا در درون موسساتی مستقر شده است که از قبل آموزش عمیق یافته اند که نظیرتحقیقات" موسسه مطالعات سیاسی" ویا " موسسه مطالعات تاریخی" ویا" مرکز تحقیقات استراتژیک" است ویا " موسسه پژوهشهای کیهان " ویا نشریه اطلاعات است ویا گروه پژوهشی همکار با خانم منصوره اتحاد مافی است که بیش از 100 جلد کتاب نوین ومفید را چاپ کرده است ویا گروه همکار با آقای خسرو معتضدوآثار چاپی آنهاست ویا دیگر گروههای پژوهشی غیر دولتی دیگراست وبعلاوه "دانش فنی نوین" نیز در بیش از 2000 شرکت دانش بنیان تمرکز یافته است ولی با این همه ازعدم تحول فضای پرسنلی ویا مقررات وآئین نامه ها ویا امکانات کتابخانه ای واینترنتی دانشگاههاکه در مورد تحقیقات مورد نیاز کشور احساس مسئولیت لازم را نمی کنند ویابقیه فضای دانشگاههاهم به اساتیدی اختصاص یافته است که به دانشگاه بصورت ماشین تولید حق التدریس برای خودشان نگاه میکنند واین امر فرایند حساسی است که هزاران محققین زحمتکش در شرکت های دانش بنیان دانشگاهها ویا در نهادهای تحقیقاتی مختلف کشوررا دچار درد سرکرده است که با وجود 2500 دانشگاه ویامرکز آموزش عالی سطحی در کشور که مرکز ثقل همه آنها تولید تدریسهای تجاری وسطحی است ،پس تلاش برای احیاء تحقیقات در چنین جامعه ای صرفا به ضررهمان محققین واقعی خواهد بود ویابا وجود اینهمه از دانشکده های سطحی وکیلوئی ، فقط محققین واقعی بدبخت میشوند واز سوی دیگر هم باعث میشود که اساس سازماندهی دانشکده های مزبور بجای آنکه با "گروه های آموزشی پخته " سازمان بیابد ، صرفا امروزه با "جمات های آموزشی سرگردان در اهداف خود"سازمان بیابد که تنها سرو صدای طبل گونه بلند دارند ولی محتوا ندارند ودر حالی که از نظر" دانش وعلم جامعه شناسی" یک "گروه آموزشی "با"جماعت آموزشی" تفاوتهای جامعه شناختی ویاتفاوت ماهوی وتفاوت کارکردی دارند ودر چنین اوضاع اجتماعی ، پس تاسیس اندیشکده ویا تاسیس واحد رشد فن آوری ویادیگر موسسات تخصصی تحقیقات ، نظیر یک نوع قلمه زنی ناموفق بر روی یک درخت بی ریشه می باشد که چندان دوام وپایداری نیاورد چرا که فونداسیون علمی آن درست چیده نشده است وبهمین دلیل باید مقامات جامعه به این نوع از آسیب پذیری ها، بهتر توجه بکنند.
این وبلاگ شامل :