ساختار کالبدی تهران  وروش تحقیق شهرسازی آن ،در دولت پهلوی

             از دکتر: محمدخالقی مقدم 

                جامعه شناس شهری

                 ( بخش چهارم)

تهران، امروزه پایتخت ایرانیان و بزرگترین شهر ایرانیان معاصر می باشد و از حدود دویست و اندی سال عمر شهرسازی و شهرنشینی آن بخش عمده عمرش      ( یعنی 57 سال) در دوره پهلوی سپری شده است که تحولات کالبد شهری زیادی دیده است. ولی تا به حال 80 میلیون ایرانی معاصر هنوز یک شناخت معمولی و یا شناخت علمی از سیستم شهرسازی آن ندارند. و یا در دانشگاههای ایران کسانی که دکترای جامعه شناسی شهری و یا جغرافیای شهری می گیرند یا مدرک تاریخ و معماری وشهرسازی را می گیرند و آن را به خوبی نمی شناسند و دلیل این فقر، شناخت علمی هم آنست که شناخت یک شهر کوچک ایرانی هم برای پژوهشگران واقعا دانشگاهی هم پدیده مشکلی است ، چه رسد به شناخت یک شهر بسیار بزرگ ایرانی و یا پرجمعیت ایران و یاپر از محلات گوناگون و باوسعت زیاد وشهری نظیر تهران که حتی شناختش برای جمعیت هایی که اغلب هم از شهرهای کوچک دیگر ایران به آن مهاجرت کرده اند سخت است. و از این رو، پژوهش مزبور در مورد نظم شهرسازی و یا تحولات شهری تهران . برای اینجانب هم سخت ترین فعالیت نسبت به سایر پژوهشهایم بود. ولی احساس می کردم که اگر اینجانب هم سعی در جمع آوری و یا تدوین و طبقه بندی علمی دقیق آن نکنم، و یا به شناخت ساختار کالبدی شهری این شهر بزرگ ایرانیان نکنم. دیگران نخواهندتوانست و  نتیجتا تاریخ و هویت یک شهر بزرگ ایرانی گم خواهد شد. و از این رو با شگردهای سخت پژوهشی ام و یا با سخت کوشی های زیاد در ممارست و باپشتکار شبانه روزی زیاد و با مشاهده گریهای علمی و عینی ام از محلات مختلف آن و یا با جمع آوری دهها هزار سند تاریخی از آن که در لابه لای اسناد گوناگون گم شده بودند. سعی کردم که به تدوین تاریخ این شهر بزرگ ایرانی و در عمده ترین دوره تحولات کالید شهری آن بپردازم. اما مواجه با قلت منابع مدون آن گردیدم . و یا با نبودن نوشته جات و کتب تدوین شده عمیق مواجه بودم و لذا در راستای این پژوهش ام، علاوه از 16 سال مشاهده  گری تجربی - دانشگاهی ام و در ایام تحصیل در دانشگاه تهران ام،  و بعدا نیز 30 سال ممارست در مطالعات علمی و پژوهشی تاریخی ام بر روی 75 محله شهری تهران پایه گزاری شد و یا برای درک تحولات ساختار کالبدی تهران در دوره مزبور، مجبور شدم که هزاران سند از اسناد ساواک و یا اسناد محرمانه شهربانی قدیم ایران را جستجو بکنم و یا به مطالعه اسناد و گزارش نویسی های افراد سیاسی گذشته بپردازم که نسبت به اقشار عادی مردم هوش و فراست زیادی در درک و تدوین برخی از جزئیات  شهری تهران داشتند و یا دقت در ثبت وقایعی تاریخی داشتند که مشاهده می کردند و یابعمل آورده بودند و یا گردش آنان در ایام زندگی خود در درون شهر تهران هم نسبت به طبقه عوام با گزارشهای دقیقتر همراه بود. و بعلاوه پشتوانه دیگر این پژوهش اخیرم مهارت و تجربیات عمیق شهری ام بود که در تدوین تاریخ نویسی یا شناسنامه دار کردن علمی تاریخ و فرهنگ شهرها داشتم ویا در مورد حدودتاریخ 450 شهر ایرانی و دهها شهر جوامع دیگر بکار برده بودم که فهرست آنها در دایرة المعارف ایرانشناسی و آسیاشناسی اینجانب وجود دارد. و  حاصل آن نوع تجربه اندوزیهایم در مورد شناخت علمی تاریخ آن شهرهای دیگر ایرانی را در روش شناخت تاریخ معاصر شهر تهران بکار بردم. و لذا توانستم به دیدگاههای عمیق تئوریکی برسم ویا در علم جامعه شناسی شهری از تجربیات گذشته ام  به آ ن نائل آیم که بتوانم قوانین و یا نظام شهرسازی ایرانیان را درک علمی بکنم و یا  اسلوب و قاعده های تاریخی- جغرافیایی تکوین شهری و یا تحولات شهرها را درک علمی بکنم که مکتب جامعه شناسی شهری شیکاگو هم بدلیل نداشتن این نوع پشتوانه تجربیات عملی هم در حوزه جامعه شناسی  خودتنها شناخت لفظ جامعه شناسی شهری را یدک می کشد و  یاشناخت عمیق از مفهوم جامعه شناس شهری و قوانین اساسی آن ندارد. و نیز اگر فردوسی ایرانی توانست با صرف همه هزینه زندگی شخصی خود  ودر 30سال زحمت بتواند تاریخ و فرهنگ و زبان عجم و ایرانیان را زنده بکند و یا علامه دهخدا توانست، با صرف مشقتهای زیاد به جمع آوری فرهنگ تاریخی  ۱۰۰ حلدی ازواژه های فارسی بپردازد که نظیرش در سایر کشورها و جوامع آن وجود ندارد. اینجانب نیز مجبور شدم که برای عدم محو هویت تاریخی یک شهر بزرگ ایرانی ام و یا  عدم محوتاریخ پایتخت آنان، به مطالعه شبانه روزی بپردازم تا تاریخ  و تحولات یک شهر بزرگ ایرانی گم نشود و یا هویت شهرسازی آنان به نابودی کشیده نشود. که در آینده کسی نداند که این شهر ایرانی و یا محلات گوناگون آن چگونه  شکل گرفته است؟ و یا در چه تاریخ و به وسیله چه مکانیزمی به وجود آمده است؟ چرا که هرچند امروزه در اکثر دانشگاهها رشته تاریخ و جامعه شناسی شکل گرفته است و یا تاریخ برخی شهرها هم تدوین شده اند ولی اکثرا آثاری هستند که چندان غنی نمی باشند و بجز از کتب دوران قدیمی ایرانیان که اغلب به وسیله خانهای صاحب ملک نوشته شده بودند که به خاطر اداره ملکشان آن حوزه جغرافیایی را به خوبی می شناختند و یا به وسیله کاتبهای باسواد اداری مکتوب شده بودند که آن را می شناختند ولی اغلب تاریخ نویسیهای معاصر و یا پایان نامه های آن به معنای واقعا علمی نیست و بلکه یک نوع معلومات شخصی آن نوع نویسنده از رویت هایش و یا شنیده هایش می باشد که آن هم محدود به ایام زندگی خودش در آن شهر است و یک نوع معلومات شخصی نویسنده بوده و ایام دیگر تاریخ آن شهر را هم دربر نمی گیردو یا نظیر اخذشناسنامه انسانی هنوز شهرهای ایرانی دارای شناسنامه تاریخی نشده اند که جزئیات هر مقطع تحولش ثبت تاریخی شده باشد و از این نظر یک نوع تاریخ نویسی غیرعلمی و یا طرح جامع شهرسازی بیهوده برای آن مهندس نوپایی است که صرفا می خواهد با ژست های مزبور به فلان پول پیمانکاری دست بیابد و از این رو اینجانب مجبور شدم که در تدوین تاریخ شهرسازی تهران به 75 پژوهش مستقل بپردازم كه درمورد شناخت جامعه شناسي محلات شهر تهران بود و هنوز در هيچ رشته دانشگاهي و يا پايان نامه هاي آن وجود ندارد و نظير پژوهش جامعه شناسي محله شهري عباس آباد تهران بود و يا شناخت محله لاله زار تهران بود و يا شناخت محل كامرانيه تهران و تاريخ آن محله بود و يا شناخت محله مهر‌آباد تهران و تاريخش بود و يا شناخت محله اميريه تهران و يا  شناخت محله طرشت تهران بود كه هركدام ار محله های مزبوز از نظر وسعت خود به اندازه يك شهر ايراني است  و يا شناخت ده‌ها قصر دوران قاجاريه بود .نظير شناخت كاخ گلستان و يا كاخ نگارستان و يا كاخ بهارستان و  ثبت تحولات تاريخي آنها بود كه متأسفانه پرسنل ميراث فرهنگي  با ادعاهاي گوناگونی كه در رسانه ها و مطبوعات از حفظ ميراث فرهنگي ايرانيان مي‌كنندولی هنوز كوچكترين اهتمامی  در اين زمينه نكرده‌اند و يا دانشجويان علوم اجتماعي و يا شهر‌سازي کشور و يا  رشته جغرافي و یا رشته تاريخ به جز از شناخت لفظ  جامعه شناسي شهري و يا آموختن لفظ توخالي شهر‌سازي از اساتيد خود و يا  راهنمایی استادان خود در پايان نامه هايشان چيزي ياد نمي گيرند

آري انگيزه ام در اين تجربه تاريخ نويسي جامعه شناسي شهر تهران و يا ممارست در آن و یاتحمل زحمات تدوين آن ُشهرانگيزه عدم گم شدن تاريخ و هويت شهري پایتخت وطنم بود زيرا مي ديدم كه اگر اين جانب هم با اين همه از تجريبات فراوان خود و يابا قدرت مطالعه ام  به اين امر اقدام نكنم ، پديده‌ي تجاري شدن علم در دانشگاه های ایران و یا بيرون آمدن حدود  30- 40 هزار دكتراي نا آموخته از دانشگاه هاي ايران و با آن قلت معلوماتي كه در دانشگاه هاي كشور وجود دارد، قادر به شناخت  آن شهر ويا درك تحولات شهر‌سازي اين شهر بزرگ ايراني نخواهندشد و نتيجتاً تاريخ شهر  بزرگ تهران گم خواهد گشت و نظير شهرهاي گذشته ايرانيان نخواهد شد كه از بركت تاريخ نويسهاي باسواد ایرانیان و از برکت كاتب هاي اداري با سواد قديمي ایرانیان شناخته شده‌تر بودند و لذا شناخت تاريخ يك شهر بزرگ ايراني معاصر، گم خواهد شد به ويژه اينكه اكثر انتشاراتی ها ويا چاپخانه‌ها و يا مميز تشخيص های كتب علمي هم از اشخاص بازاري شده اند كه فقط به خاطر پول به چاپخانه روي آورده اند و لذافرق بين كتب مفيد و غير مفيد را نمي دانند و اين پديده  هم يك نوع مظلوميت براي شهر تهران بود كه شهر بزرگ ايراني شده است و یاحتي ده ها شهر دار گذشته‌ي آن هم در دوران پهلوي وبه خاطر مكانيسم اداري- سياسي خاص،اش كوچكترين مكتوباتي از عملكرد اداري خود برجاي نگذاشته اند که فرضاً در دوره شهرداري آنان ويا در دوره كارمندي عالي رتبه ي آنان در اداره شهرداري تهران كدام محله شهري شكل گرفته است؟ و يا كدام خيابان و يا ميادين كشيده شده است؟ و يا تأسيسات شهري‌اش چگونه تحول پيدا كرده است؟ تا براساس آن متون مكتوب مزبور، اشخاص مختلف بتوانند به تاريخ محله مزبور پي ببرند كه اکنون در محله تهران زندگي مي كنند و يا از راه آن آثار مكتوب معلوم بشود كه محله شهري مزبور در چه زماني شكل گرفته است؟  و يا چگونه دگرگون شده است؟ و يا شاكله ساختمان‌ها و تأسيسات شهري اش چگونه دگرگون شده است؟ و از اين رواهتمام و زحمتكشي‌هاي اين جانب هم بخاطر آن بود كه نگذارم هويت تاريخي محلات تهران از بين برود و يا تحولات شهري عمده آن و يا كالبدي آن  گم بشود و يا ايرانيان از لفظ شهرسازي و جامعه شناسي شهري فقط لفظ خشك و توخالي آن را ياد بگيرند ويا ندانند كه مفهوم جغرافياي شهري واقعی چيست؟ و لذا اين نوع زحمات شبانه روزي ام هر چند مفيد بود ولي هنوز يك اقدام شخصي مي باشد ، چرا كه  بقاي تاريخ و يا هويت شهري تهران به اهتمام ديگر ايرانيان نيز بستگي دارد تا آنان نيز با آموختنها و یايا خواندن آثار مفيد و يا سعي در نشر و پخش و ارائه آن در كتابخانه ها مانع گم شدن تاريخ شهر خود  بشوند و یا مانع محو هويت مكان زيست خود بشوند و يا با گرايش به آثار مفيد حاصل زحمات مفيد ديگران را قدر بدانند چرا تاريخ هر شهر يك نوع خودآگاهي همگاني نسبت به محله نشيمن خود مي‌‌باشد و اين پديده براي ملتي كه بيشترين دانشگاه‌ها و يا رشته‌هاي علمي را داير كرده است و یا دائما در رسانه‌هايش و مطبوعاتش برتري خود را اعلام مي‌كنند بسيار زشت است.

و در نهايت لازم به يادآوري مي‌دانم كه اين پژوهش اخيرم در سه جلد تدوين شده است كه جلد اول ودوم آن مربوط به دوره رضا شاه مي‌باشد و ساختار تحولات شهرسازي  دوره‌ي رضاشاه و يا نحوه تحولات معماري خانه‌هاي اعياني قديم تهرانيان در دروه ي رضاشاه را در برمي گيرد و جلد سوم آن نیز مربوط به تاريخ شكل گيري مدارس تهران و تاريخ بيمارستانها و سينماها و مؤسسات اداري و ورزشگاه ها و پاساژها و هتل ها و تحول خيابانها و ميادين و يا محله هاي شهري دوران پهلوي دوم مي باشد، چيزي كه پرسنل وزارت آموزش و پرورش هم كوچكترين شناختي به آن مدارس تهراني ندارند كه خود آن را اداره مي كنند و يا پرسنل وزارت بهداشت هم اشرافي بر تاريخ بيمارستانهايش ندارند كه تحت مديريتشان مي باشد و...