تبریز ومرو دوشهر"تاثیر گذار"

بر فرهنگ اقوام آسیایی  معاصر! بخش (2)

(علت مهاجرت ترکان، از ترکستان آسیا)

از: دکتر محمد خالقی مقدم

تخصص: مردم شناس آقوام آسیایی

قبلا گفتم  که بعد انکه ابومسلم خراسانی مروی که رئیس پادگان  مرو شده بود وبا کمک سربازان 15 شهر عرب نشین مهم خراسان ،وباضافه بردگان ترک اعراب آن شهرها  شکل گرفت و بر حاکمان اموی خود در دمشق کودتا کرد ویاشهر بغداد راو بجای دمشق پایتخت نشاند که در سال 146  هجری  بود که پایتختی بغداد تکمیل  گشت  ویامیلیونها دینارو از شهر های بد بخت روانه شهرتازه سازبغداد می گشت وتا در کناره دجله وانواع قصرهای عباسیان شکل بگیرند ویا پادگانهای ترک آن شهر هاویاپادگان سامراء میلیونها پول بگیرند وبه جنگ اقوام مختلف جهان بروند ویاتنها به خاطرنفع خاندانهای متفذعرب بروند ویا سکنه ترکستان را آواره کشورهای مختلف بکنند ولی قبل از آمدن اعراب به" شهر مرو"چنین نبودکه جنوب غربی ترین شهر ترکان اقوام آسیایی بودوقبل از آمدن  آن اعراب به منطقه مزبور،  اقوام ترکستان  آسیایی ، زندگی آرام  ویاآسوده ای داشتند ویابا خوشی زندگی می کردند   ویاهوای منطقه ترکستان هم بهترین وملایم ترین  وحاصل خیز ترین نقطه آسیا بود وقصد نداشتند که به هیچ نقطه جهان بروند ومثلا به چند آذربایجان ایران  ویا به جغرافیای ترکیه کنونی ویا آذر بایجان آن سوی ارس  ویا به بوسنی هرزگوین  که متهم بشوند که ترکها به اراضی واملاک ایرانیان  وغیره تجاوز کرده اند ویابه خاک روم شرقی  ویااروپائیان طمع دارند  ویا به خاک اسلاوهای یوگسلاوی  طمع دارندولی استقرار قوم عرب یمن و در شهر مرو ترک نشین  ،این مکانیزم بدبختی رابرایشان  بوجود آورد وسپس غصب شهر بخار ا  آنرا تکمیل کردکه باغهای طولانی داشت و مورد حیرت سفرنامه کلاویخو شده بود ویا نقاط دیگرش هم چنین می باشد  وبعلاوه به نقل تاریخ بخارای نرشخی که خودش مولف عرب زبان می باشد ودر کتابش نوشته است و بر بالای شهر "بخارای  غزان ترک "تابلو اعراب یمن را چسبانیده بودند و آنگاه کم کم غصب شهرهای سمرکند(یا سمرقندکنونی )  ویاخوارزم واورگنج  ویاخجند ترک نشین واسروسنه وخجند ونخشب هم شروع شد  وبعلاوه با حضوراعراب مرو در این ناحیه  که منجر به شهادت امام رضا هم گشت که به این شهر کشانده بودندویا برمبنای کتاب "کامل ابن اثیر" اغلب از اقوام پر جمعیت یمن بودند ونظیر طایفه ازدی عرب وغیره بودند که "پادگان کوفه "و"پادگان بصره"  و"پادگان واسط" راکه حجاج خون ریز ساخته بود رها کرده بودند که فتوح البلدان  به آ ن پادگانهای اعراب و در جنوب عراق اشاره دارد وتا  سال 132 هجری افزایش یافته   وبا ترفند "ابومسلم خراسانی مروی "  هم وبه "پادگان بزرگ مرو" ووسط خاک آسیا تبدیل شده بودند که نقشه کشی نظامی وعلیه اقوام آسیایی راودر این شهرمرو تسهیل بکنندکه ابومسلم خراسانی هم وبا ساختن مسجد جامع مرو ویادارالحکومه جنبش 100000 سرباز"سیاه پوشیده نظامی "راآماده نموده بود که لباس سیاه سوگواریشان  وبخاطرقتل ابراهیم بن العباس ودر زندان مروان اموی  در دمشق بودکه خود را سوگوار وی  نشان بدهند و یابخاطر قتل وی همگی این نوع اعراب خراسان را سیاه جامگان بنامند ولذا چند سال قبل از قیام مرتبا  جامه سیا ه می پوشیدندویا فریاد (محمد یا منصور) را در خیابانهای شهرهایشان  علنا سر می دادند( ماخذص 402 کتاب اخبار الطوال )  که آن 100000 نفر شورشی مزبوراز 15 شهر خراسان بودندکه جمعیتش بتدریج تغییر بافت شهری داده بودو عرب زبان شده بودند که اسامی شهرهاهم درص   402اخبارالطوال آمده است ولی کتاب  مزبورذکر نکرده است  که چقدر از افراد مزبور واز اعراب صاحب ملک ومقام عرب و در این 15 شهر خراسان بودند ویاسرباز پادگان ابومسلم مروی شده بودند ویاچقدرشان از برده های نظامی ترک پادگان مزبور بود که همان اعراب پولدار شده خریده بودند ویااز ترکستان خریده بودند وتا جهت سقوط دولت بنی امیه شرکت بدهند وکاری که اعراب شورشی کوفه وبصره ودر دوره امام حسن  وامام حسین ( ع)نتوانسته بودندانجام بدهند  ولی انتخاب ابومسلم برای آن پادگان بزرگ بیهوده نبود که از بردگان نظامی عرب انتخاب شده بود! ومی توانست که بردگان ترک غرور از دست داده را هم علیه آنها بشوراندومکانیزم روانشناسی این شورش اعراب ودر شهر مرو بر خلاف دهها شورش ناکام انها ودر شهرکوفه وبصره برعلیه بنی امیه بود ویابر خلاف شورش انواع شورش خوارج عرب اهواز وکرمان وسیستان وعمان وبرعلیه بنی امیه در سالهای قبل بود که نتیجه سیاسی ببار نمی آورد ! آری اعراب ، درسازمان دادن به اداره امورسیاسی اقوام تحت سلطه  خود تجربه یافته بودند  ویا در سازمان دادن به شورش علیه حکام خود تجربه یافته بودند! که  قبلی هامنافع عمیق آنان را نمی توانستند برآورده بکنندولذا با تکیه به پادگان مرو بود که پایتخت از دمشق به بغداد  آورده شد تا این هدف  نهایی برآورده شود ولذاص 55  کتاب فتوح البلدان می نویسد : بغداد در سال 146 هجری  ودر دوره منصور عباسی  ودر همین راستا شکل گرفت  واضافه میکند که منصور عباسی در این سال " بیت المال ها " و" خزانه ها "  و" دیوانها " رااز کوفه ( ص 55) به بغداد نقل داد ویااین کتاب در ص مزبوروبه سه قصرساخته شده بنی عباس ودر شهرتازه ساز بغداد  اشاره می کند ویایاقوت حموی هم درکتابش می نویسد که مهدی عباسی قصرالسلام خود را  ودر ناحیه عیسابادبغدادساخت  ویاپنچاه میلیون درهم خرج آن کرد ولی تاریخ فخری به انواع قصرهای این شهر ویاسامرای متوکل اشاره میکند که تعدادش به دهها واحدقصر می رسید که از پول ملل مختلف بدبخت ودر بغداد وسامرا  ساخته می شد  وبعلاوه "پایه فقه دولتی حنفی " هم در بغداد عصر منصور ریخته شد تا اعراب در تفیسر قران هم دچار انواع فرقه های خوارج نشوند که در سرتاسر عصربنی امیه پایه های حکومت بنی امیه رامی لرزانیدند ویا فقط با"فقه خوارج" متزلزل می شد که تفسیر های آزادازقران میکردندویابا همان تفسیر آزاد خود از قران  هم مرتبا ودر طی 132 سال وعلیه حکام بی امیه ودر شهرهای مختلف شورش براه می انداختند ومسعودی  هم در کتاب مروج الذهب خود وبه انواع شورشهای خوارج مزبور  اشاره کرده است ویاکتاب "الخوارج فی العصر الاموی"  ویا" کتاب الخوارج فی الاسلام "ویاکتاب "الخوارج فی المغرب الاسلامی" ویاکتاب" الخوارج والشیعه  "ویا کتاب" ملخص تاریخ الخوارج  "هم در این رابطه می باشند  که جزو خوارج سیستان  ویاکرمان واهواز وبحرین وعمان ویمامه  ومغرب  ودر این سالها شده بودند وبعلاوه بعد از مرگ هارون الرشید که  به مروآمده بود ودر"سناباد مشهد "وفات یافت  ومدتی هم پاتختت از بغدادبه "کاخ درمشکان شهر مرو" آمد که در عصر مامون عباسی  پایه گذاری شد وتا لشکر 70 هزار نفری عیسی بن ماهان راشکست بدهد  ویاسر برادرش امین عباسی بریده شودویادرآن کاخ مروهم  توطئه قتل امام رضا(ع) اتفاق افتاد ویاسرکوب بابک خرم دین ویاسرکوب مازیار سرخ جامگان ویاسرکوب المقنع سفید جامگان  ترکستا ن سرکوب شود که بالای صدهزا ر  نفرترک ناراضی را ودر منطقه نخشب واشروسنه ترکستان رابوجود آورده  بود  ویا جنبش راوندیه را ودر اطراف دهات کاشان واصفهان  بوجود آورده بود ویاقتل برخی از وزرائ عباسی  دامن رابزند ویا ویاتصرف بیستراراضی رمه داران ترکستان  را تعقیب بکند ویاگسترش نفوذ اعراب را به دهات وکهندژهای منطقه ماوراءالنهر  راتکمیل بکند و لذا طراحی نظامی همه انها در پادگان مرو انجام میگرفت که تجربه یافتگی  پیدا کرده بودندولذا پیدایش "کاخ درمشکان مرو" ویا "پادگان مرو" کنار آن شهر   وعین آواری بود که بر سر ترکستان آسیا فرود آمد ویا نظیرریختن بهمن برف بر  سرطوایف ترک بود که همه چیز در قاره آسیا و بر سر ترکان آسیائی  خراب بشود ویادر طول چهار قرن آواره کشورهای مختلف بشوند ویابعنوان "برده ترک زیبا روی"فروخته شوند ویابعنوان  " برده نظامی" ودر همه شهر های دنیا فروخته شوند که حتی حافظ وسعدی ایرانی هم ودر ایام پیری عمر خود خود،<عاشق خریدن آنها باشند ویا درفصل "باب جوانی کتاب گلستانش  وغیره عاشق خریدن جوانان ترک خوارزمی بشوند  که می گوید  اگر آن ترک خوارزمی بدست آرد دل ما را ،-به خال هندویش بخشم سمرقند وبخارا را      ویا ابن حوقل ودر ص353 کتابش می نویسدکه  :گرانترین برده از بلاد ترک است که در سراسر دنیا بی نظیرندوبرده ای در(بهاء) وزیبایی بدان حد نرسد !  ویا مرزبان نامه ویا کتاب  سیاست الملوک نظام الملک که فصلی در باب "این برده ها" دارد ویا جوانان ترک و دانشمندش و یا با استعدادش آواره ایران بشوند که نظیر فارابی ویا خوارزمی ریاضی دان داشتند ویانظیر بیرونی  ویا ابوعلی سینای پزشک واز دهات خرمثین بخارا وغیره بودند  ویاتاثیر شهر مرو  وآموزشهای شهر بخاراودر عربی شدن زبان وادبیات  ومحو شدن الفبای قدیمی پهلوی با الفبای عربی کنونی فارسی تفاوت دارد  ویا منافع عربهادرشعر گویی ایرانیان عمیق شده شده است  که ادبیات درباری  وعربی بخارای جدید بوجود اورد  که با  فارسی ایرانی اشتباه بشود!  ودر حالی که به نقل کتاب "اشکال العالم"لفظ  پزشک هم واژه ترکی  سکنه این مناطق  بود ویا در دانشگاههای معاصرما فرق جوی مولیان ویا"جوی موالیان بخارا "راودر شعر فارسی دری کنونی نفهمند که در اشعا رودکی امده است که کلمه عربی وبمعنی "جوی موالیان "ویا "جوی بردگان ترک بخارا"است ! که نرشخی هم ذکر میکند نام "جوی بخارا موالیان"  واستاد های فارس زبان کنونی ایران به غلط جوی مولیان در ی فارسی تفسیر می کنند ویا تفسی ادبیا غلط است !  ویاریشه قومی  افرادی ونظیر نادر قلی میرزا افشاررا نفهمند که از قوم "ترک اوشار" منطقه منقشلاق خوارزم بود مرتع ایلی این قوم افشار ایران  دربالای مرغزارهای  خوارزم بود ولی بدلیل حمله مغول به شهر خوارزم وکشتن سکنه ویاپهلوان محمود خوارزمی ( اولیا ء ولی )ودهها پهلوان ذکر شده در کتاب " سیرت مینکبرنی "مجبور شدندکه به ایران بیایند ودر حالیکه کتاب "کامل ابن اثیر"به این قوم ترک خوارزمی اشاره می کند که همراه ایل ترک سلجوق به ایران آمدند  ویااقوام "دوخارترک" وی"قوم ترک ایوایی"  ویا"قوم ترک سلغر" ویا"قوم ترک افشار ویا اوشار"  ویا "قوم قای "ویا "قرا ختائیان استان کرمان " وبهمراهی 24 قبیله بزرگ دیگر ترک  که مجبور شدند ویا  ناچارا به ایران پناهنده جنگی شدند   ولذا مرحله دوم مهاجرت ترکان به ایران هم  مقصرش دربارهای فاسد دولتهای سابق ایران وباحمایت خلفای عباسی از آنان بود وبعلاوه  بدلیل مکانیزم  مصادره املاک زراعی ومرتعی آنان ودرخاک ترکستان  وبوسیله درباریان فارسی زبان بود بود ویا درطی ظلمهای 430 ساله مزبوربود ویاتوسط مصادره اموالشان توسط پادگان اعراب مروبود که کثیر الاولاد ویاچند زنه هم بودند ویااملاک زراعی ماءورالنهر ویاسایر کشورها هم بهتر ومرغوبتر از بیابانهای ربع الخالی ویا حضرالموت دیار عرب می دیدند  ولذا ابن فقیه نیز درکتاب " البلدان " خود،انواع شعرهای عربی ودر وصف املاک جدیدشان آورده است  ولی مهاجرت ترکان مزبورواز  روی ناچاری وبدبختی بود! وزیرا سران عرب  ویا تاجران متفذ در شهرهای خراسان ،به سامانی ها آمو خته بودند که جلوی تردد آنها راودر خاک خودشان  بگیرند ولذاص 499 کتاب احسن التقاسیم هم دراین باره می نویسد :مالیات برای بردگان ودر کرانه جیحون سنگین است ! وهیچ غلامی بی اجازه نامه ویژه سلطان، حق گذشتن از آبرا ندارند( ومنظورش شعبات گوناگون آب جیحون است ) ویا می افزاید که هفتاد تاصد درم نیز همراه جواز می ستانند !وهمین اندازه نیز از کنیزکان می طلبند!  وچنین سیستم حقوقی و در دوره ساسانیها ویااشکانی ها وهخامنشی ها ودر منطقه ترکستان مزبور وجود نداشت   وتنهاوجود سربازان ساسانی در دژ های این منطقه ، وفقط وفقط بخاطرامنیت آفرینی جاده ها ّودویابا نقش 800 دژ جاده های ترکستان بود که تامین امنیت جاده راه ابریشم تامین بشود تا تجارت بین ملل ایران وچین وکشور های دیگر واز طریق جاده مزبور برقرار بشود ولی اقوام ترک مزبور ودر دوره  در اداره امور داخلی  ومرتعی خود در دولت ودین زرتشتی ساسانی آزاد بودند ویا اراضی مرتعی اشان هم ودر دین زردتشت آنان  مصادره نمی شد ویا ساسانی ها هم در نظام حقوقی دین زرتشت  ،ترکان مزبور را به "بردگی" نمی گرفتند ویامکانیزم این نوع "سیستم بردگی گرفتن" ازاقوام دیگر راپیاده نمی کردندویا مصادره اموال آنان را در تفسیردینی  اوستای زرتشت دنبال نمی کردند ویاسلب حقوق سیاسی واززیر دستان  خود ودر منطقه قومی آنان نمی کردند ویا در دین زردتشتی آنان جزو متون مذهبی قوم ایرانی نبود که فرهنگ همکاری ملل مختلف را در قاره اسیا بوجود می آورد ودر قران نیز چنین است! ولی فهم اعراب ازمتون قران هم چیز دیگر دیگر بود ه وتفسیر قران کنندگانشان هم تنها از خلفای عباسی قران را یاد می گرفتند که دههانواده پیامبر را به خون آلوده اند ویارابطه حقوقی اقوام مختلف با یکدیگر هم در قران  ونه برای پیامبر وبلکه به آنها وطور دیگر وحی شده بود ولذا اعراب مزبور ،تفسیرهای  خاص خودشان را وازمتون  قران داشتند  وبهمین دلیل  به حقوق اقوام دیگرآسیا یی احترام نمی گذاشتند ولیکن  ترکها این نوع مشکل را با "دولت  ساسانی" ها نداشتند  وبهمین دلیل بود که ص85 کتاب اخبار الطوال می نویسدکه : در دوره بهرام گورساسانی، وی از انها تعهد گرفته بود که مرزی میان دوکشور تهیه  بگردد ودیگربرای چراگاه دامهای خوداز آن مرزنگذرند وبعلاوه اجازه داده بودند که در پایین دیواره نظامی    800 قلعه آنان ودر جاده های ترکستان محل امنی وبرای پهن کردن بساط تجاری انان باشد واز  تصرف قلعه نطامی مزبور وبخاطر ازدحام آنها نترسند که  هم "بخشی از امنیت جاده ابریشم آسیا تامین بشود وهم در طی توافق  سیاسی دوجانبه سربازان  نظامیان ساسانی  قراول حفظ اموال انها در جاده های مزبور ویادر پایین قلعه ها یشان را واز دستبرد دزدان بوجودآورد ولذابراحتی    اجازه می دادندتا بازارهای دادوستد آن "رمه داران ترک "هم که از قوم دیگر بودندولی در پای دیواره نظامی همان کهن دژهای نظامی مسیر ان پیدا بکند ویا ترکها اجناس فروشی خود را ودر پای دیواره بیرونی  همان دژ  های ترکستان  پهن بکنندو تا با وجودسربازان ساسانی هم از امنیت داد وستد آنان ویادر پای دیوار حمایت بشود  برای سلب حقوق از ترکان ودر پای قلعه های نظامی مزبورآیه ای از اوستا نمی یافتند کهسلب حقوق ازترکان در کشور خودشان بکند  وبعلاوه رعایت شدن این نوع ازسیستم حقوقی دوجانبه قومی هم ودر اصلاحات اوایل تشکیل دولت اشکانی لحاظ شده بود ویا اشکالاتش را در متون وتدریس اوستا برطرف کرده بودند تااین سیستم حقوقی  درپای نظام ""کهندژ ویا" ربض ا"و"یاشارستان" تجارت جاده ها  رعایت بشود ویا درسامان دهی اداری آن پا بگیرد ویا امکان شکل گیری "بازارهای محلی "هم در خارج قلعه مزبور ویاپای آ ن دیوارها بوجود آید  که "ربض قلعه" می گفتند وتا در پای همان قلعه های گذر گاهی جاده های اقوام مزبوربود که انواع پوست شکارهای خود را بفروشند ویاانواع پوشاک لازم خود را خریده ویاانواع  غله ولبنیات دامی  اضافی خود را فروخته وسپس به مرتع های ایلی خود برگردند ولی در دوره 430 ساله مزبورفقه درباری عباسی برخلاف متون قران عمل کرده ویادر تفسیر قران  کاملا برعکس بود ومنجر به مهاجرت وفرار کثیر آنها هم شد ویا کهندژهای باقی مانده ازعصر ساسانی ها ،بلای جان آنها و ودر امر تجارت ومرتع داری وکسب وپیشه اشان هم گشت وچرا که فقهای  دولتی مستقر درشهر بخا را که از خلیفه عباسی دستور میگرفتند وبه مشکلات اقتصادی چهار قرنی سکنه ترک آنها توجه نداشت که دادگاه شرعی برای این قبیل از امور هم دایر کرده بودند  ویا الزامهایی حقوقی دنیوی ( ونه آخروی ) وبرای گناهکاران این امور نیز در شهرهای مزبور در متون قران داشتندویاجزواختیارات "فقه دولتی اعراب" مزبور نبود ودر حالیکه فلسفه تاسیس دادگاههای شرعی ودر این دنیا ویاموکول نکردن مجازات آن گناهان اقتصادی و به خداونددر آن دنیا ویا تنها در روز معاد فلسف سیاسی خاصی در قران دارد ویاموکول نکردن به مکانیزم مجازات جهنم اندازی ویابهشت اندازی خداوند وگناهکاران را وارونه کردهبودند ودر حالیکه  مفهوم  حرام بودن گناه غصب ویا اخاذی ویا تدلیس  ویا غبن در معامله در قران هم "مفهوم حقوقی" یک جامعه است وهم "مفهوم اخلاقی "وجدان افراد آن جامعه را دربردارد  که اگر وجدان نداشتند ومرتکب شدند وپس خداوند هم در آن دنیا مجازات بکندو وبهمین دلیل  همیک امر دوجانبه حقوقی – اخلاقی دو جانبه اجتماعی در متون قران است تا بهدرون ومنش شخصیتی و رفتارهای فرهنگی جوامع مختلف راه بیابد و"صرفا اخلاقی خالص "نیست  که جنبه حقوقی نداشته باشد وبهمین دلیل هم غیر از"مکانیزم  قیامت "دادگاهها ی شهری ومدنی هم ضامن نحوه اجرایی شدن آن متون مذهبی هستندویا جلووگیری از گناهان مربوط به روابط دوشخص  ویاداده های مردم شناسی هم در استوار کردن الگوهای فرهنگی مورد قبول یک جامعه  ویا قوم آسیایی هم انرا بما می گویدولی این مبانی مردم شناسی  دو قوم عرب وترک در خاک اسیا ودر اصول فقه دولتی شکل گرفته عصر منصور وهاون الرشید ومامون  طور دیگر شکل کرفته بود وگرچه اصول سازی و برای استخراج نظرات آیه قران <در مورد "ارتکاب یک جرم "ویا گناه ودر یک جامعه و از آیه های مختلف قران   وبرمبنای متون قران وتدوین اش  تنها در عصر اوایل دوره عباسی تدوین مکتوب گشت ویا"طبقه بندی قرانی "شد وقبلا "طبقه بندی واصول سازی خاص "نشده بود  که انرا اصول فقه شافعی وحنبلی ومالکی وحنفی می گویند که چه گناه اقتصادی ویا خانوادگی مجازات شرعی دارد؟و"یادر دادگاههای این دنیا ودر شهر های مرو وبخارا وخوارزم وغیره دارد  ویاتوسط قاضی های شرع شهرها باید الزام قضایی بشود تا جزو اخلاقیات مردم هم بشود ! وهرچند این "مکاتب فقهی" در عصر منصور وهارون دسته بندی قرانی شدند ویا کتابهای در این زمینه تدوین  گشت که ازچه نوع متون  شرعی قران است ویا ومرتکبن آ ن حچه فعل حرام ویا حلال ویا مستحب ویامباح انجام می مدهند که جامعه شناسا اسم انرا گذاشته اند " هنجارهای  اجتماعی "که اکه از فق دینی یک قوم نشات بگیرد ویا اصول فقه می نامیدند وتا دوره دولت بنی امیه وتا سال 132 حکومت آنان تدوین فقهی نشده بود وتنها در بغداد دوره منصور وهارون مدون گشت  ویا دادگاهای شهرها را وبدین منظور بوجود آوردند وقاضی ها را در مدارس تربیت کردند ویادفتر ودستک وآموزش برای آن براه انداختند ویا دادگاه شرعی دنیوی وبرای حرامهای مندرج درمتون  قرانی  را ودر شهرهای بخارا وسمرقند وخوارزم ومرو هم شکل داده بودند که کتاب" تاریخ بخارا" به آن پدیده ها اشاره دارد ولی اعراب مزبور "نحوه مجازات مرتکبان آن گناهان را"و در طول 430 ساله مزبور تنها  به خداوند وروز قیامت موکول کرده بودند ودر دادگاهای شهرهای مزبور به غاصبین عرب از امال ترکان را نمی گفتند که حرام است ویا نکن  ویا به مجازات وی در روز جزا موکول کرده بودندتا ترکان غصب مال شده هم و در روز جزای قیامت ، مجازات آنرا از خداوند بطلبندویااینکه  اعراب غاصب مزبور رابخطر گناهشان  بجهنم بفرستد ونظام فرهنگی اعراب مزبور ویافهمشان از فقه قرانی نیز در 4قرن چنین بود وبهمین دلیل هم بود که وقتی سلجوقیان ویاخواجه            نظام الملک طوسی که برای رفع نقیصه این فقه دولتی بغداد تصمیم گرفت که آموزش فقهی مدارس 12 مدرسه مهم رادگرگون بکند ویااساس  آموزش نظامیه اصفهان ویامرو وبصره ویابغداد را وبر اساس فقه شافعی بگذارد که نقیصه کمتری نسبت به فقه دولتی بغدادداشت  ویانسبت به فقه کرامیه دوره مزبور داشت ولی برای اینکه آموزش دادن آنها نیز جا نیفتندکاری کردند سکنه عرب بخارا با ملکشاه  وحاکمش در افتادندو یا سکنه عرب اصفهان وبا فرزندان ملکشاه در افتادند ویاباعث قتل خواجه نظام الملک  شدند که با تحریک دوجانبه همان خلفای عباسی وفاطمی  توام بود ولذا در این  نظامیه اصفهان  وکتابخانه بزرگ این شهر ویانظامیه مرو به آتش کشیده شده وبعلاوه مدرسه مروساخته  سلطان سنجی هم خراب گشت ویافرقه  کرامیه به مدرسه نظامیه  نیشابور حمله بکند ویا در بغداد مشکلاتی وبرای نظامیه بغداد شکل بگیرد   وبهمین دلیل است که  اغلب مردم شناسانی که در مورد دینهای قدیمی ویامرام جدیدفرهنگی  اقوام آسیایی مطاله می کنند  ویا در مورد نهادینه شدن باورهای فرهنگی در دورن یک قوم   تحقیق می کنند معتقدند که وقتی تضاد در آموزش یک "ایده دینی "و با "عمل کردن به آن ایده دینی "وجود داشته باشد  ویا در نحوه مجازات های اخروی ودنیوی گناهان مزبورتضاد باشدویاتابوهای فرهنگی آن دین شکاف یابد  وفرهنگ پذیری ویا جامعه پذیری عمیق هم در مورد "ایده های آن دین ومتون کتبی اش " به رفتارها کشیده نشود   ویا بقول دورکیم و مارسل موس ولوی برول که برروی جامعه شناسی دینی کار می کند  ویا بر روی جامعه شناسی حقوقی اقوام تحقیق کرده اند  ومعتقدند که تضاد بین " "وجدان بیرونی" یک جامعه که دادگاههای آن جامعه شهری ، حافظ الزامات حقوقی  آنست ویا حافظ بیرونی هنجار ها وباورهای فرهنگی خارجی ان گناهانست  ویاالزام حقوقی  پیاده شدن هنجار اجتماعی را به نقل گورویچ دادگاها تضمین می کنند وبا " وجدان داخلی واخلاقی همان قوم  تضاد یابد که الزام روانشناسی اخلاقی است ویا"الزامات اخلاقیات فردی آن هنجار"را بوجود می اورندولذا  تضادمندشدند فرهنگ ان قوم آسیایی  لطمه خورده  به "منش رفتاری" ویا"شخصیت فرهنگی" سکنه همان جامعه اثرات فرهنگی نمی کند ویایاباورهای فردی آن جامعه راباتضادفرهنگی  روبرو می سازد   ویا درانواع نهادهای خانوادگی ویا نهادسیاسی  خلل ایجاد کرده ویادر نها داقتصادی مبتنی برآن دین هم تولید مشکل ایجاد کرده ویا ارتباط فرهنگی همان دو قوم اسیایی را دچا جنگ وخونریزی می کند  کرده وصرفا قشریگری نا پایدار ودر آن جامعه  تولید می کند که در جوامع شهری ویادهات متعددترکستان  مزبور درو 430 ساله مزبورتولید نموده ویاوکوچ جمعیتی آنان را شکل می دهد  وبهمین دلیل قوم ترک نیز بااعراب مرو ناخوانده به درون خاکش چنین مشکلی را داشتندکه تفسیر دیگری از "باورهای دینی "داشتند ودر حالیکه اسناد تاریخی وحتی خودکتاب تاریخ بخارا ی نرشخی بیان می کند که اغلب قاضیان این منطقه بخارا ومرو وغیره احکام دادگاه شرعی خود را ازدست خلفای عباسی گرفته بودند ویاتنها آموزش درسی خودرا فقط  در بغداد وزیر نظر خلیفه دیده بودند وبهمین دلیل برخی از علمای شافعی مذهب بخارا نیز از پذیرش سمت قضایی انصراف دادند (ماخذ ص6 تاریخ بخارای نرشخی ) که بقل کتاب نرشخی آلوده نگردند  وبعلاوه حکم مشرک دانستن ترکان دهات وشهرهای ماورائ النهر ویابرده گرفتن وفروختن انها در شهرهای مختلف دنیا  هم که ترک زرتشتی بودند وقران نیز آنان را ودر نص صریح قران مجوس ودر کنار مسیحی ویهودی افراد اهل کتاب می داند  ولذافتوایشان خلاف نص قران است   که اختراع شخصی خود این اعراب زرنگ می باشد که سکنه ترکستان راو از ترکستان مزبور بیرون ریختند وخودشان اراضی آنان را غصب کردندوفقط از فتواهای برمی خیزد که خلفای عباس با قران ویا با خاندان پیامبر(ع) داشتند ولذااغلب انان را هم به قتل رساندند وبعلاوه علم مردم شناسی وداده های علمی اش اثبات می کند که نقش قاضیان یک جامعه ویاسیستم حقوقی یک جامعه تا چقدر در پذیرش ویا در عدم پذیرش باورها فرهگنی یک جامعه ویانهادینه شدن رفتارهای انسانی موثر هست ؟که باعث وارونه شدن دین اسلام  در منطقه مزبور نشود ویااعمال خشنی هم وبنام "الگوهای اسلام" به اقوام دیگر آسیایی یاد داده نشود که این قاره را به خشونت بکشا ند ولذا مسایل ای قاره تابحال با مذاکره فرهنگی حل نشد و"جنگ دندانقان"کشید ویا به عوآقب جنگ بعداز حادثه اترار کشید ویا به جنگهلی خونین 20 ساله بعداز فروپاشی صفویه ویا به جنگ اول ودوم جهانی کشید  ولذاتاریخ می نویسد که :اولین بار، تنها 4000الی 9000خانواربزرگ  سلجوقی که  به چراگاههای شهر نسای مرز ایران  وارد می شوند وبه شاه غزنوی می نویسند که املاک ما ها را عوامل وحاکمان شماهاو با حکم خلیفه عربی ودر مراتع امان در خاک ترکستان گرفته اند  وپس اجازه بدهید که در چراگاه نسای  ایران وبه چرای دامهای خود بپردازیم  ودر ازایش امنیت راهها ویاجاده هارا تقبل بکنیم  ولی طرفداران سلطان مسعودغزنوی  قبول نکردند وبر عکس سران آنها  را هم گروگان گرفتند  وتا اینکه در "جنگ دندانقان "شکست خوردند وبعد از شکست مزبور هم بقیه اقوام ترک مشکل دار با اعراب متحد انها شده ویااقوام  مصادره شده اموال هم وارد خاک ایران گشتند که منابع تاریخی عصر سلجوقی و حدود 24 قبیله ترک راذکر می کند که تواریخ  عصرسلجوقی به آن اشاره دارند ومرحله سوم ویاچهارم کوچ جمعی ترکان به ایران هم بازدر دولت خوارزمشاهیان ترک اتفاق افتاد که سران درباری شهرهای ایران وبه مغولها نامه نامه نوشتند ویا خلیفه ناصر عباسی هم که از حکومت سلجوقیان  وخوارزمشاهیان ترک خوششان نمی امد ولذادر طی نامه نگاری پنهانی  خودو با سران مغول واز آنها خواسته بودندکه به ایران آمده وبا سلجوقیان  وخوارزمشاهیان ترک در گیر شده و ّتصفیه حساب بکنند که ،حادثه قتل چند تاجر مغول  ودر شهر اترار ترکستان وبدست "حاکم اترار"هم بهانه لازم رام برای مغولان مزبور بوجود می آورد که اقوام مختلف را وارد منطقه ترک نشین غز بکند    وآنها هم چونکه چراگاههایشان ضعیف بود ولذا  با اتحاد اقوام دیگر شرق آسیا به همه شهرها ودهات ترک نشین ترکستان حمله نمودند که حاکم بزرگ منطقهاشان را خوارزمشاهیان ترک نموده بودند  بودند  ولذا بهانه شهراترار ویاسوی استفاده متنفذی عرب اصفهان ومرو ویا خلیفه ناصروایرانیان هم پیمان با انها از ان حادثهاترار  باعث شد که  مغولان هم آتو بدست آورده  وبجای قتل متقابی چند نفر از شهر اترار وجهت انتقام گیری  به همه آن دهات ویاشهرهای بزرگ وکوچک ترک نشین آسیای میانه حمله بکنند که برخی را ویران کرده ویا عده ای رانیز کشته شده وبقیه جمعیت کثیر آن منطقه نیزودر برابرشمشیر های آخته  بگذارد ولذا همگی  گریخته ووارد خاک ایران وترکیه وآذر بایجان شدند تا بعنوان پناهنده جنگی  مصون بمانند ولذاخاک ترکستان وبطور کلی از جمعیت ترک خالی گشت   ودر عوض اقوام دیگرآسیایی هم که متحد مغولان شده بودند ودر اراضی مرتعی ترکهای مزبور ساکن شدند و ترکستان مزبور ،از "نقشه آسیای مرکزی" حذف شده بود  که مقصرش  ماجراجویی های عربهای شهر مرو ودر وسط خاک آسیا بودندویاحادثه آفرینیها  وزرنگیها اقوام عرب مرو  بود که در این دورانهاودر منطقه حساس آسیای میانه ساکن شده بودند ولذا رابطه مسالمت امیز اقوام بزرگ  آسیا راو در این نقطه جغرافیایی حساس واستراتژیک آسیا، بهم ریختند و نهایتاترکها آواره چند کشور اطراف شده بودند  وهنوز هم چند قرن است که  دچار مشکل می باشند ودر این رابطه هم طایفه افشار ها نیز  در این دوره تهاجم وسیع به خاک ایران آمدند که  رییس ایل ترک افشارهم فردی بنام افشری نامیده می شد  ویااز ایل اوشار ویا اوچارترکی بود که درلفظ ترکی وبمعنی "پرنده سریع پرواز می باشد"واز ناحیه منقشلاغ خوارزم بودند که مغولها به شهر مرکزی آنها حمله کرده بودند وبیرونشان راندند وانها هم مدتی اتابیگی شاهزاده سلجوقی شاهزاده محمد سلجوقی را راودرخوزستان واهوازوشوشتر که اعراب نداشت ،بعهده گرفته خودبودند ویا باحمایت اتابگان سلجوقی خوزستان بعهده گرفته بودند  واملاکی هم در شوشتر وشادگان وکهگیلویه داشتند که منابع تاریخی عصر قرا قوینلوها ویااوایل صفویه به آن اشاره دارد  و یادر ابتدا ی دولت صفویه هم خاندان مزبور واز این قبیله بزرگ  وسلحشورافشار ایران کمک نظامی می گیرد تاصفویه  بقدرت سیاسی برسند ویااز 6قبیله دیگرترک که شامل قوم شاملو ویاروملو  واستاجلو وتکلو غیره بودند ولی انها استفاده ابزاری کردند ُوافرادی که  بقایای ترکان  سلجوقی موصل ویاشام بودندویا بقایای سلجوقیان روم شرقی بودند که به انها "روملو "می گفتندولی بعداز آمدن مغولها به ایران قدرت را در شام وموصل ودیار بکر دوره سلجوقی رها کرده ودوباره به خاک ایران امده ومثلا در دهستان شاملوی  ملایر همدان ویا گرماب  ویاکبوتر اهنگ وساوه رم گردانی می کردند ویا دراطراف قم  واشتهارد وبلوک زهرا بودند  وی طایفه تکلوها در دهات تویسرکان رمه داری می کردند  ودوباره به رمه داری سابق خود ادامه دادند ولی  بعدا بعنوان نردبان ترقی دولت  صفویه  وشاهسون نظامی وقتی دولت صفویه در اصفهان استقراریافت ، دیگر وجودشان نیاز نبود  ویاپس از انکه دولت صفویه سر کار آمد ودیگر کنارشان  گذاشتندویابرای اینکه حکومت شهرهای مختلف ایران را وبه اقوام دیگر ایرانی بدهند ولذادر دوره شاه عباس همه شاخه  های طوایف افشار مزبور  را از استان های مختلف ایران جمع آوری کردند وهمگی را در شهرهای جنوبی چند استان آذر بایجان سکنی دادند وازجمله دردهات  ارومیه وتا کرج دوبارهافراد طایفه بزگ افشار  اسکان داده شدند  وهمچنین مدین اقوام نادر که دردهات تکاب زندگی می کردند ولی برای آنکه طایفه ای جنگجو تراز بقیه اقوام بودند ولذا  شاه عباس صفوی  وبرای محافظت  شهر مشهدکه در ان شهر ولیععدی را گذرانیده بود ویا جهت جلو گیری از تاخت وتاز اوزبک هابه خراسان نیرو می خواست ولذا دوباره بصورت ابزاری خانواده های نظامی را لزم داشت  ولذا تعدادی از آنها را و به چند قلعه نظامی شمال کوههای کلات فرستاد ویا به جنب مروآن کلات  فرستادوزیرا اقوام دیگرایرانی  ابزار نمی شدند وبعلاوه" قوم بیات ترک "راهم به پاسگاههای نیشابور ومرو فرستاد وتا اوزبکها از ترس انها به ناحیه مرزی خراسان ومشهد حمله نکنند که نظیر "پاسگاههای مرزبانی کنونی" بودند واسامی این چند پاسگاه مرزی هم ودر کتاب عالم آرای نادری آمده است  ولی بعد از اینک همه خاک ایران وتوسط چند قوم آسیایی ویاهمه شهر های  ایرانی وتوسط بیگانگان ودر اواخرعصر صفویه اشغال گردیدوباز  نادروقبیله افشارش را جلو انداختند  که از اقوام ترک اوشار ترکستان بودندویا لشکر بزرگی ودر دهات آذر بایجان نشین داشتند ویا وی را ودر طی جنگهای 20 ساله دوره تاریخی مزبوریاری می کردند  ویادر طی جنگ با 20 کشورمتحداو شده وبرعلیه اشغالگران خاک ایران  جنگیدندویادر طی حدودصد جنگیدند تا شهرهای ایرانی رااز چنگ پنج کشور همسایه ایران ومتحدانش نجات دهند ویا آزاد نمایند ویابرای بیرون کردن بیگانگان هم از خاک ایران و حدود چند میلیون  سرباز ترک کشته دادند  ولی در پایان جنگ ،دیگر استفاده ابزاری از آنان هم و برای حفظ خاک ایران تمام شده بود واز این رو وبا توطه قبایل مختلف وکوچک ایرانی وی ودر خیمه جنگی خودش ودر فتح آباد قوچان کشته شدوبعلاوه  خانواده و یا نواده هایش را هم کشتند و بعلاوه  خانهای دیگر افشار را هم از همه شهرهای ایرانی  برداشتند وکسانی را گذاشتند که در هیچ جنگی شرکت نکرده بودند 

وآری اینست "سرنوشت دوزخیان زمین " که سکنه ترک آسیایی  میباشند وبعد از دچار شدن به "همسایگی قوم عرب ودر شهر مرو" به آ ن سرنوشت شوم دچار شده اندندو یا مجبور گشتند که شهرها ودهات اجدادی خود را رها بکنند واین بار بعنوان "تنها قوم آواره آسیا " وبه آن دوزخهای روی زمین  پرتاب بگردند ویادر میان اقوام دیگر جهان زندگی بکنند وآنها هم به "قوم ترک  آسیایی " حساسیت " بیگانه ستیزی "دارند ویا بعد از آن  "واقعه مرو" و در تمام شهرهای جهان پخش بشوند !ویااز هر همسایه خود یک فحش بشنوند! و یااز همسایگان وطنی خود نیز فقط فحش وبد وبیراه مکتوب  ببینند! ویاازاروپائیان هم که با آنان دشمن شده اند وفحش رسانه ای ببینند!که در گوگل وفیس بوک ویادرنشریات اروپایی می نویسندو معتقدند که تمدن مسیحی بیزانس را اعراب نابود نکردند وبلکه بقایای اقوام ترک سلجوقی  آناتولی  نابودکردند که در 8قرن گذشته اسمش را گذاشته اند "ترکان عثمانی " وِیا "اسلاوهای اروپاهم "وبا آن ترکان بوسنی هرزگوین دشمن شده اند   ومی گویند که  بیخود آمده اند به یوگسلاوی !ویابرخی هم که به جمهوری آذر بایجان ویا به اطراف ارمنستا ن رفته اند و آنها هم با این دوزخیان روی زمین در فیس بوک  دشمن شده اند ومیگویند که بیخود آمده اند به شهر باکو ویانخجوان  وشیروان  ومخصوصا در ایران هم که با 50 میلیون ترک مخالفند وزیرا همه  شاعران ایرانی  وبه آن ترکان فحش می دهند ویامی گویند که آنها از "نژاد ترک افراسیابی توران زمینی " می باشند  واز مرزی که آرش کماندارو برایشان تعیین کرده بود ولی تجاوز کرده اند وبعنوان تورانی سیاوش کش وبیگانه وبه درون خاک ایران آمده اند! ولذا جنگهای صلیبی رسانه ای وعلیه انان براه انداخته اند      

       ولذا "واقعه مرو"باعث بدبختی همه آنها شده است  واکنون                             هم معلوم نیست  که چنین نهادهای اجتماعی وسیاسی ورسانه پرخاشگر انها  واز کدام قوم  یا   نژاد آسیایی "نشات گرفته  است که به برده شدن نظامی صرف آنان انجامیده؟  و یادر کشورهای مختلف جهان"دیکته فرهنگی" به انها گشته ؟ ویا"فرهنگ پذیرشان"نموده ؟ ومردم شناسان دانشگاههای جهان  نیز مقصر واقعی را معرفی نمی کنند! تا باز دوباره قربانی نگردند ! ودر حالیکه ابن فضلان که در قرن چهارم وتوسط خلیفه عباسی وبه میان اقوام آسیایی فرستاده بود وتا چگونه در میان این اقوام مختلف آسیایی نفوذ بکند،ویابه مطالعه فرهنگهای قومی آنان بپردازد ویا تحقیق کرده وبه دربار خلیفه عباسی گزارش بدهد واین مسئله فرهنگی را خوب درک کرده بود که مردم شناسان دانشگاهای امریکا واروپا ویا"موسسات السنه شرقی "آنان قادر به درک علمی آن  پدیده نیستند! ویا بعمد نمی  خواهند که بپردازند! ولی درک ابن فضلان  علمی تربود  که در گزارش مردم شناسی خودش آنرا آورده است و  آنان را قومی صلح جو وکاملا با "فرهنگ صلح طلبانه "آسیاگزارش می کند که کمی هم ساده لوح ویازود باور ی اشان باعث می شود که ببازندویااقوام دیگر ، دستشان بیندازند  واین نوع ساده لوحی  هم درعدم نگرش دقیق به محتوای کتاب  ناصر خسرو بلخ  هم دیده میشود که ایرانیان  معاصر صرفا دیگاه ادبی  ویاادب دوستانه صرف وبه کتاب وی داشته باشند !ویاابعاد سیاسی وپنهانی آن کتاب را واز روی ساده لوحی درک نکنند! ویا محتوای سیاسی کتاب شاهنامه ویا شعر گویی درباری رودکی را درک نکنند که اهداف پنهانی و بر علیه انان دارد!؟  ویا اهداف جنبش حسن صباح رادر ایران  درک نکنند وآنرا یک جنبش کاملا ایرانی ودر خدمت الموت ایرانی  تفسیر فرهنگی – دانشگاهی بکنند ودر حالیکه افراد مزبور و براحتی آلت دست خلیفه فاطمی عرب مصر شده بودندکه در سفر ناصر خسروبه فسطاط هدف سیاسی سفر ناصر خسرو را نپرسند؟ ویا هدف سفر حسن صباح رابه مصر نپرسند ؟ ویا ندانند که این خلیفه عرب مصری ودرایران بدنبال جه چیزی بود؟ولی صفحات سفرنامه ناصر خسرو پنهان نمی کند وزیرا به نقل سفرنامه  خودش ،خلیفه  مزبورهم ودر همان شهرخودش که فسطاط مصر باشد و فقط 20 هزار مغازه ملکی داشت ولی به همان املاک خودش  هم ودر خاک آفریقا بسنده نکرده بودو بلکه با ساده لوحی ایرانیان  وگزارش جاسوسی از ناصر خسرو را هم لازم داشت ویامی خواست که ازمسایل داخلی شهر اصفهان ویاشهرهای دیگرایران نیزسر در آورد که زیر نظر آلب ارسلان سلجوقی ترک  آباد می شد  ولذاآن گزارش رالازم داشت که این سردار سلجوقی ترک و  با ساده لوحی تمام   ،آبادش  کرده بود وتا بگویند که "ترکان حاکم ایران " هم تنها به نحوه عمران شهرهای ایرا نی بی تفاوتی فرهنگی نشان نمی دهند ویاایرانیان ساده لوح دیگر هم به ص   404 کتاب تاریخ فخری توجه نمی کنند که می نویسد: حسن صباح اهل مرو بود وبه مصر سفر کرد وسپس به خراسان برگشت وآنگاه در دوره مستظهر (خلیفه فاطمی مصر )، قلعه ها وپناه گاههای خراسان جنوبی ودره طارم درتسلط باطنیان قرار می گیرد  ویاجهانگشای جوینی هم ودر کتابش آلت دست شدن ایرانیان راودر جنبش باصطلاع ایرانی دژالموت  ویادژکوه اصفهان ویا دژشمیران طارم اشاره میکند که ایرانیان معاصر فلسفه آنرا نمی خوانند  ویا نمی خواهند بپرسند؟ که چرا خواجه نصیرالدین طوسی ودر آن دژها محبوس شده بود؟  ویا چراناصر خسروهم ودرسفرنامه قوم شناسانه خود ش تنها به عمران  خوب اصفهان ودردست آلب ارسلان سلجوقی اذعان مکتوب دارد ؟ولی قرار بود که با گزارش جاسوسی خود ناصر خسروواز این شهر  ویاباهمدستی  دوست همراهش حسن صباح که عرب زرنگ اهل مرو بود  همه آ ن املاک اصفهان نیز از چنگ سکنه ایرانی اصفهان خارج شده وجزو مالکیت همان خلیفه عرب زرنگ مصر نشین بشود  ویا نظامیه هر دوشهر اصفهان ومرو هم وبا جنبش نزاریه مزبورعرب و برای همیشه تعطیل بگردد !؟ ویا  حسن صباح عرب وبا همدستی خانواده های اقوام عرب ساکن شده  در شهراصفهان  وقهستان ومرو وغیره این شهرها  را از چنگ خاندان سلجوقی درآورند کهآن اعراب  چهار قرن تمام به این شهرهای ایرانی اسبا ب کشی کرده بودند یاشورش برعلیه آنان براه اندازندودر حالیکه اگر  کسی محتوای  کتابهای  جغرافیای اصفهان  ویاحافظ ابونعیم ومرقومه های دیگر ،نخواند وبخوبی می داند که اعراب ساکن در این  شهر اصفهان عصر مزبور چقدر زیاد بودند که با سلجوقیان ترک مخالف بودند! ویاشهر مرو عربی بزگ که با سلطان سنجرمخالف بود ولذا کاری کردند کهسکنه ساده لوح دیگر غز هممدتی سلطان سنجر را به گروگان بگیرند و یا کاری کردند که کتابخانه وِیا نظامیه وبازار ساخته سلجویان ودر شهراصفهان وبه آتش کشیده شود! ویا خواجه نظام الملک وفرزندانش به قتل برسند!  ویا دهها شاهزاده ترک سلجوقی ساده لوح ترک ترور بشوند! ویا پسر نااگاه ملکشاه ترک  آواره گردد  که برکیارق باشد ودر حالیکه 20 هزار گارد نظامی ترک ودر شهر اصفهان پایتخت داشت  ولی بدلیل نداشتن  "فرهنگ سرکوب" ورایج در میان فرهنگ اجداد ترک آسیایی خودشان ویا مردم دارانه اش  ملایم عمل کرد واز وجود آ ن گارد نظامی بزرگ خودودر سرکوب شورش اصفهان ویا در سرکوب سکنه عرب مرو استفاده لازم را نکردند وتا نظامیه های آن دوشهر را اتش نزنند " ویاچاره جویی سیاسی قومی  ودر برابر حوادث راچاره جویی بکنندویاناچار نشوند که پایتخت پدری ویاپدر بزرگش آلب ارسلان را رها کرده و به طرفداران خلیفه فاطمی مصر واگذار بکندکه روشهای ترورناجوانمردانه را به فرهنگ ایرانیان ویادر شهراصفهان یاددادند  ویااز طریق اقوام آسیاِِِِیی مرو وحسن صباح عرب مرونشین یاد دادندکه بزور حشیش کشیدن ترور می کردند  واخیرا هم روش ترور ناجوانمردانه بقایای موصلی  خود را به جامعه اروپایی ها هم کشانده اند که "پدیده داعش "باشد  ویااروپاییان هم  تنها ترکان ایران را ویاترکیه آسیا را مقصر بپندارند ویا در اسناد تاریخی تحریف شده وبه ایرانیان ترک نسبت تورانی غاصب داده شود ! ویا به ترکان بدبخت سلجوقی نسبت راه اندازی جنگهای صلیبی داده شود !ولی پشت پرده سیاسی  آن مخفی بماند! که در متلاشی کردن  روم شرقی آنان ،ویا ترکهای ساده لوح سلجوقی ، تنها آلت دست  خلفای عباسی باسواد بودند که دارای مشاوران  ایرانی با سواد بودند ولی خودترکها  هم از این عمل ساده لوحانه  خودشان خیری تابحال ندیده اند وفقط کشته داده اند! و یابا پولی که خلفای فاطمی ویاخلیفه  عباسی که به شعرای ایرانی می داد ویابه نویسندگان ایرانی هم می دادند  وآنها هم ترکان سلجوقی را ودر اشعار خود ،بقایای "افراسیاب ترک "نامیده اند ویادر اشعار فارسی خودو بصورت " تابو" در آورده  اند ویا طوری با ایهام شعر سروده اند که فرضا آلب ارسلا ن ترک که از ان سوی جیحون آمده است افراسیاب زمانه است  وچرا در اصفهان حاکم شده است ؟ ودر حالیکه از بقایای "افراسیاب ترک "می باشد که  "شاهزاده سیاوش" آنها در بخارای قدیم ترک نشین کشته است؟ چرا در ایران وشهر تبریزبزرگ  هستند؟ ولذابا حماسه سازیهای سوگوارانه خود"انتقامگیری خون سیاوش" را وبعد از 1500 سال از یاران ترک آلب آرسلان در آن شهر بخواهند ؟ که طرفداران "یل گونه "در اصفهان زیاد دارند که همه عرب هستند ولی با اشعا ر حماسی مزبور همگی  کاوه آهنگر ویا گودرز پهلوان می شوندکه در عصر قدیم در شهراصفهان  بودند و لی اکنون کهدر شهراصفهان نیستند وپس بجایش دهها هزار عرب مهاجم به شهراصفهان آن عصر در شهر مزبور وبا ملک شاهترک وفرزندش مقابله بکنند ! ویابایدبجای کاوه اصفهانی  اعراب مقابله کنندگان با آنها هم در اشعا فارسی جایگزین نوادگان کاوه ویاگودرز شده بشوند وبلکه چون بدلیل فارسی آموختن اشان از شاهنامه فردوسی ایرانیان ،این بار تغیر نژاد ایرانی داده اند  ویااین بار ایرانی  آریایی های اصیل می باشند !وحتی  از دوهزار قبل نیزدر اصفهان ساکن بوده ا ند ولذا باید بعد از 1500 سال  خون سیاوش را،واز نوادگان الب ارسلان بطلبند که افراسیاب مزبور به زمین ریخته بود ونه بدبخت آلب  ارسلان تـرک ؟!! که خونش را می طلبند  وهمه محتوای شاهنامه نویسی فردوسی ودر عصر مزبور  ویاشاهنامه های نثر گونه چندقرن  گذشته ایرانیان هم ودر این راستای سیاسی می باشد!  تا ترکان را خراب بکنند !وبرعکس"اعراب" را آریایی جلوه بدهند !که حق ترور آنان را در اصفهان وشهر مرو والموت و شهرهای قهستان وصحنه راداشته باشند که تعدادی  را در اصفهان مخفیانه کشته ودر چاه منزلشان بیندازند  ویا حق ترور نظام الملک را ودر شهرصحنه کرمانشاه ویاالموت وقهستان بیرجند رابیابند وبرعکس  خاندان خزیمه علم  ووزیر دربارعرب خراسانی را ایرانی اصیل جا بزنند  وسفسطه بازی ادبی توام با مهارت شاهکارانه هم چه فاجعه هایی در تاریخ ایرانیان  تاریخ سیاسی اش بوجود نیاورده ویا بوجود نمیاورد ؟ ! ولی معلوم نیست که فردوسی که خان ویامالک ده باژ َشهر طوس بودویاهمجوار با مروعرب نشین می باشد   وبعد از ناامیدی از دربارغزنوی که پول شعر سرودنش رانتوانسته بودکه بگیرد بگیرد !ولی مالک       هما ن ده باژ طوس  و با کدام زد وبند مخفیانه  وپنهانی از دربار پولدارخلیفه فاطمی مصر گرفته است که چنین اشعار حماسی ودر مدح وثنای پهلوانان عرب ساکن اصفهان شعرکرده است ویامدح وثنای  ترور کنندکان ناجوانمرد انه آن شهر سروده آست ؟ویا در مدح وایرانی بودن ترور افرادی که هزاران عضو خانواده های اصفهانی را وبعد از مرگ ملکشاه مخفیانه کشتند ویابه چاه منزل خودانداخته بودند ویا کتابخانه اصفهان راو نظیر کتابخانه تیسفون آتش زده بودند وتا آریایی فارسی گوتاقی شوند ویا فارسی شده رستم وتوس وزال  ایرانی اصیل بشوند  ولی طرفداران الب ارسلان ترک ، افراسیابهای زمانه تلقی بشوند که بدلیل برده گرفته شدن  پدر بزرگشان و نظیر سلجوق وغیره مجبور شده بودند که شهر اصفهان را بگیرندد که وزیر آل کاکویه واداره کننده آن شهر اصفهان که "صاحب بن عباد"باشد  دوست نداشت که فارسی صحبت بکند با همه در دربار ایران وبه عربی صحبت می کرد وبه آن زبان خود هم نیز افتخار میکرد که ابن مسکویه کتابدارش آنرا نوشته است ! ویا مجبور شده بودند که برای عدم مصادره املاک اقوام ترک   به مرو حمله بکنند که هگی اعراب مهاجم به شهر مرو بودند ویاهمه املاک خویشاوندانشان راگرفته بودند !ویا انواع  خویشاوندان ترک وی را در430 سال  مزبور برده گرفته بودند ولذا برای خاتمه دادن به اعمال ننگین برده گیری آن اعراب  مزبورواز "ترکستان بزرگ اجداد  ش دفاع می کردند  وتا  از ایل بزرگ ترک سلجوقی ومتحدان قبایل دیگر ترک اش برده نگیرند  ویامقابله به مثل  بکنند ولذا فردوسی هم یکطرفه عمل کرده وانواع  برده گیری انان راو در اشعارش  حتی  یک بیت هم نسروده است  ویاصرفا یک طرفه و به نفع اعراب مزبور تاریخ نوسی حماسی کرده است  ویاترور کنندگان انها را هم رستم های مقدس  زمانه خودجلوه میدهدکه از مرزهای ایران دفاع می کنند !

 ودر حالیکه گزارش مردم شناسی  "ابن فضلان عرب" وبرعکس گزارش فردوسی می باشد  وآنها را   واز اقوام صلح طلب ترکستان آسیا می داند که اکنون در جغرافیای پنج کشور آسیایی وسعت  جغرافیایی اشان تقسیم شده است وقبلا نقشه اش  متعلق به "قوم بزرگ ترک ترک آسیا" بود واکنون نیست ! ویاابن فضلا ن همه آن اقوام رمه دار را چوپانهای صلح طلب وبی آزار عصر خودش می داندویادر کتابش ذکر کرده است  وآرتور کوستلر هم چنین قضاوتی رادارد ولی در مردم نگاری اسطوره ای فردوسی ( ونه علمی ) سرزمین تورانیان خونریز نامیده شده اند) که مخالف سرزمین ایران می باشند  ولذا همگی "آنیرانی" می باشند ویا توسط واژه گزاریهای امثال وی طردشده اندو"هرچند  مردم شناسی علمی معاصر"آسیا هم واز  این نوع از  "اسطوره نگاری های قومی " فردوسی بیشتر خوششان می آیدویا الهام رسانه ای  گرفته اند !ویااز  " فرهنگ قومی –نژادی اعراب  ساکن شده درشهر مرو آسیا " بیشتر خوششان  می آید   که به اقوام دیگر آسیایی  ظلم کرده ویاآنها راوبعنوان برده های قوم برترخودبپندارند  ویا به اقوام دیگر آسیایی وبعنوان برده های نظامی خودشان نگاه بکنندویا بعنوان برده های نخلکار ودر نخلستانهای جنوب بغداد نگاه بکنند که تمدن برده داری رم باستان را واین بار در شرق آسیا براه انداخته بودندویا بعنوان برده های اسپارتاکوسی گشور گشایی متعددرا از انان طلب می کردند وتا در برابرخلفای عباسی وفاطمی واموی وممالیک مصر وامویان اسپانیا وغیره به جان ملل مختلف جهان بیندازند ویااز ملل مختلف جهان  وبخاطرمنافع این اعراب  زرنگ  آدم کشته ویا کشته شوند! وآری آدمهای برده وبخاطر مکانیزم پادگانی اش از خود اختیاری ندارند! وهمانطوریکه اسپارتاکوس هم نداشت! ونوع برده شدن نظامی یک فرد ،آنرا طلب می کند !ویاباید بخاطر منافع عربها  باید "عادت فرهنگی" بکنند   ویاجامعه پذیر وفرهنگ پذیر به آن " ایدئولوژی  بشوندوتا تغییر در روحیات واخلاق سابق قومی خودبدهند ویادرخاک آسیا بوجود آورند! ویا نگرش قومی سابق خود و به اقوام دیگر آسیایی راعوض کرده  ونگرش فرهنگی  جدیدی وبرای خود بوجود آورند ویا  مروشهری را شهری ندانند  که قبل از سقوط ساسانی ها ترک نشین بود ویادر کناره جیجون متعلق به قوم صلح طلب ترک بوده  که با بقیه اقوام اسیایی همزیستی مسالمت امیزقومی وفرهنگی داشت  وحتی ساسانی ها هم حاکمش را از ترکان انتخاب کرده بودند که "ماهویه ترک "بود وتاهرکسی که در جغرافیای آباء واجدادی آنان راه می رود راحت باشدویا  با اقوام دیگرآسیایی هم زندگی صلح آمیز داشته باشند  وبعلاوه جنگ ویادرگیری اش  هم تنها زمانی واقع بشود  که یک قبیله آسیاِیی وتوتم ویاتابوحفظ سرزمین وتوسط اقوام دیگر زیر پا بگذارد! ویازمانی باشد که فردی و از اقوام دیگررا برده بگیرند ویا اموالی را از اقوام دیگر غصب بکنند  ولذاتشکل  سیاسی -قبیله ای انان وبرای جلوگیری از این نوع  تخلفات  حقوقی بودکه واقع می شد  ویابهمین دلیل کمتر قومی  ودر خاک آسیا ،تابوهای فرهنگی اقوام دیگررابخطر می انداخت وتا به زندگی مسالمت آمیزخودو در جغرافیای قومی بزرگ آسیا بپردازند ویااختلاط فرهنگی با یکدیگر داشته ویاتنها در امر داد وستد اقوام با یکدیگرجستجو می کردندتا در شهرهای خاص آسیایی بعمل آورده شود که در زیر نظریک قوم قوی تر آسیایی  عمل میشد تا"تجارت برای همه اقوام آسیایی یکسان وامن باشد ویاقوم دیگر و بخاطر سرزمین پدری خود پول کالای قوم دیگرراندهد! ویا پس از گرفتن پول وی  ،جنس را به او تحویل ندهد! وبهمین دلیل تبریزهم  یکی از شهر هایی می باشد که  این  نوع کارکرد را داشت ویا "مکان امنی " وبرای تجارت اقوام مختلف آسیایی بود ویا در 7 قرن گذشته و بعهده خودگرفته بود که سکنه اش هم از "قوم ترکان" می باشند ولی در دوره ایلخانی  ،تنها حاکمان شهرتجاری اش واز مغولان قوی هیکل  آن سوی شرق آسیا بودند   واین نوع از مکانیزم تجارت مسالمت آمیز اقوام هم  در شهر تبریر ومدتی ادامه داشت  وکسی هم "توتم وتابو تجارت امن "اقوام را ودر ان شهر بهم نمی زدو تا در گیری اقوام شروع نشود  ولی همین در گیری میان اقوام بزرگ باز نقش تجاری تبریز را خراب نمود و برعکس "نقش  وکارکرد سیاسی مرو " ایننوع  تنش رابیشتر نمود که توطئه اختلاف اقوام آسیایی را تشدید بکند ولذا کارکرد آن شهرو در مقابل" فرهنگ تبریز " قرار دارد که با فرهنگ ترین َشهر " آسیا ّبود  ودر مقابلش  " فرهنگ  قوم جدید مهاجربه شهر مرو " می باشد  که قبلا در دست ترکان  ترکستان قدیمی صلح جو بود ولی اکنون تغییر ماهیت داده بود واز وقتی که بر اثر خیانت سران ارتش ساسانی  انقراض  قوم ایرانی  شروع شده بود وترکستان هم از دست ترکان در آمده بود وبدست  قوم عرب مروافتاد ویابمدت "چهار قرن  ونیم "انقراض نسل ترکان آسیا  را تولید نمودویا از این شهر شروع شد  وبعلاوه خیانت سران ارتش ایران ساسانی وبه انقراض قوم ایرانی  بسنده نکرد وبلکه  به خیانت ترکان آسیایی هم منجر گشت ویا در یک تبانی پنهانی که با اعراب داشتند که اسلحه خانه ها ویاخزانه های مناطق  ویانقشه های جنگی راو در اختیار قوم عرب تبار قرار بدهند ویا قلعه شهرها را ودر ازای گرفتن پول از آنها  وبرروی آنها بگشایند ویا افراد مسلح و زیر نظرنظامی خود را خلع سلاح بکنند  ودر اختیار آنها قرار بدهند که محتوای  عمیق کتاب فتوح البلدان ویاکتاب " الفتوح " وغیره هم نظیر  این نوع از مواردخیانتها رابیان کرده است  ویا تبین علمی می کنند ولی متاسفانه  نویسندگان ایرنی ویااروپایی به آن اسناد تاریخی توجه لازم را ندارند ولذاتنها"کتابهای محمل" ودرباره تاریخ ساسانیها نوشته اند وبعلاوه  توجه نکرده اند که چرا  آخرین شاه ساسانی و در کنارشهر مروکشته شد ؟ که متعلق به ترکان کنار جیحون بود  وفردوسی  هم به دروغ رستم فرخزاد " دوره ساسانی را رستم وطن پرست سیستان " دروغ سازی ادبی  کرده است که بخاطرزفاف کردن با پوراندخت  ویاامکان غصب سلطنت توسط وی بود که دختر شاه هم آن تز را نپذیرفت ونتیجتا  خیانت شد! وچونکه پوران دخت هم فلسفه سیاسی آنرا میدانست وبه آن وصلت  تمکین ننمود ولذا علاوه از خیانت به خودشاه ویاخیانت به کل ملت ایران هم رقم زده شد وبعلاوه خیانت به شروع نسل کشی ترکان آسیا یی هم شروع  شد که آخرین شاه ایرانی ودر چند کیلومتری شهرمرومردوتا  شهر مرووشهرهای دیگر ترکستان هم  یکپارچه  به آغوش اعراب داده شوند  که سکنه اش از اقوام بدبخت  ورمه دار صلح طلب ترک  بودند ویا حسن صباح مروی نیزکه داعی خلیفه فاطمی مصر بود و دستور داشت تادژ کوه شهر اصفهان ویادژ الموت  ویادژدرام طارم وغیره راتحکیم کند که در دست "اعراب روادی"  ویا "عرب ازدی "بودند  رابشوراند ویا دژهای قهستان وقاین وبیرجند را به آشوب بکشد که از اعراب خزیمه ویالالوی ویا زنگی ویا میش مست عرب بودند ولی برعکس ایرانیان اصیل وجنبش ایرانی جلوه داده شودولذا سالها شورش این نوع از مناطق ،سلطان محمد سلجوقی ویاسردار ویا امیر شیر گیر را در گیر نظامی نمود وفقط  آمدن هلاکوخان انها را برانداخت  ویا شورش سکنه اعراب  اصفهان  را منجر به آمدن مغول هم بکندکه کتاب حافظ ابو نعیم اسامی خانواده های عرب بزرگ این شهر  را خوب معرفی کرده است  تا به حکومت سلجوقیان خاتمه بدهند  ولی "اتابیگ محمد ایلد گزتبریز" مانع آن شدکه یک غلام نظامی ووفادار به سلطان مسعود سلجوقی وفرزند دیگرملکشاه بود وچونکه راههای نظامی دفع خطر سیاسی را خوب درک میکرد  ولذابرای حفظ استراتژی نظامی آذر بایجان  ،پادگان سلجوقیان ویامرکز آذر بایجان راو از مراغه و به شهرتبریزانتقال داد که در وسط جاده های تجاری ونظامی کل آذر بایجان بود وقبلا "پادگان سلجوقی مراغه "در دست احمد یل مراغه ای بود واز این تاریخ به بعد ،تبریز "دارالملک وشهر مرکزی آذر بایجان "شدکه هنوز کسی قدر وی را نمی داند ویا حتی سکنه خود شهر تبریزهم که بزرگداشتی برای وی برگزار نمی کنند که وی  مرکز استان کرده است  ! ویابرای دوام حکومت سلجوقیان در خاک ایران  نیز پایه "اتابکان آذر بایجان "را گذاشت ویابه سایر همتایان نظامی  خودش ویادرسایر استانها نیزآنرا یاد داد که دراستان فارس ویایزد ولرستان وخوزستان وکرمان  وهمدان بودند وبه آنها نیز همین شیوه راتوصیه نمود  ویااستحکامات دژ سلجوقی سابق  بیلانکوه تبریز ویاتاسیسات جنبی آنرا زیاد نمود و 7نسل از اعقاب وی نیز  تادوره "اتابیگ اوزبک" وبمدت 73 سال دیگر زمام آذربایجان راو در دست خودداشتند وتا در سال 622هجری  که سلطان جلال الدین  خوارزمی که از اقوام دیگر"ترک خوارزم آسیا"بود و به تبریز آمد  و نوه هفتم ایلدگز را واز این شهرتبریز کنار گذاشت وتا خودش وبه تنهایی ودربرابرسپاه چنگیزدر تبریز  بایستد  ولی بعلت شدت حملات چنگیزو،باز آنرا رها کرده وبه هند عازم شد ویادر برابرچشمان سپاه چنگیز واز رودخانه خروشان سند گذشت و بهمین دلیل بعد از وی نیزحدود  30 سال تبریز بلا تکلیف مانده بود وتا آنکه هلاکوخان  ،اقوام دیگر آسیایی را واز شرق آسیاجمع نمود ویا به دور خودش جمع کرد  وبه درون ایران وتبریز آورد ومن به "ترکیب قوم شناسانه  آنها" فعلانمی پردازم ولیکن بعلت موقعیت جغرافیای برتر شهرتبریزودر سال 654 والی 656 هجری ،تبریز مزبور را به پایتختی ایلخانی ها انتخاب نمود که راههای تجاری اش ودر قاره آسیا بی نظیر بود واز این رو تاسیسات تجاری وشهری مهم تبریز هم وبعد از آن تاریخ شکل گرفت واز جمله ساخت وساز "میدان صاحب آباد" تبریزبودکه در زمان فرزند وی اتفاق افتاد  که تبریز توانست نبض تجارت با اقوام مختلف آسیایی را بدست بگیرد  و به تاثیرات فرهنگی تبریزبر اقوام آسیایی ودر مقاله دیگرم وبنام "میدان صاحب آباد تبریز" اشاره کرده ام و اکنون هم  بزرگترین شهر ترک نشین آسیا را تشکیل داده است  ودر مقابلش شهر دیگر آسیا وبنام " شهر مروآسیا " می باشدوبرعکس منافع همه ترکان ساکن در حاشیه جیحون عمل کرد که در جنب شاخه فرعی همین رودخانه جیحون  ترکستان بودویارودخانه اش بزرگتر از دجله ونیل می باشد   ویااز کوههای بلند وپر برف آسیا نشات می گیرد  ولی امروزه سکنه تر کش آواره شده اند  ولیکن هنوز  نقش " اعراب شهر مرو"همچنان  در علم مردم شناسی ندیده گرفته می شود که چگونه ماجراجویانه عمل نمود وبزرگترین "جابجایی های جمعیتی"  را ودر قاره آسیا بوجود آورد؟ویابزرگترین "درگیریهای های اقوام آسیایی" را ودر دوره مزبور بوجود آورد؟و ویا"تغییرات عمیقی" ودر" نهادهای سیاسی ونظامی "  اقوام آسیایی ودر دوره مزبور بوجود آورد؟  ودر حالیکه در نقطه استراتژیک  وحساس درگیری اقوام بزرگ آسیا قرارگرفته بودوبعلاوه شهری ترک نشین هم بود ولذاکتابهایی نظیر کتاب  اخبارالطوال ویاتاریخ یعقوبی می نویسند ودر هنگام مرگ یزد در چند کیلومتری بیرون شهر مرو  "مرزبان قلعه مرو" " ماهویه ترک  بودواسناددیگر هم اضافه می کند که از " اقوام ترک " تورانی ها بود وجمعیت اندکش نیزنظیر تبریز یک شهر ترک نشین بود  ولی کارکرد تاریخی خودراو به نفع ترکان منطقه نفهمید ولذاباعث انقراض خاک همه آن ترکهای آسیایی  گردید که آخرین  شاه ایرانی ودر چند کیلومتری ان شهر بقتل رسیده بود وبعدا باعث  باعث تولید درگیریهای اقوام بزرگ ,به خاطر جغرافیای مهم ترکستان آسیا شد ودر حالیکه شهر مرو هم در جنوب این جغرافیای مهم ترکستا ن بود ونتیجتا چهار ویا پنج بار کاملا ویران شد ویا" بافت قبیله ای شهری اش" هم چند بار عوض گردید  وزیرا یک شهر ماجرا جو ودر خاک آسیای بزرگ وبهمین وضع می افتد..