تبریز و تاثیر فرهنگ آن بر تجارت اقوام آسیایی

از : دکتر محمد خالقی مقدم

تخصص : مردم شناس اقوام آسیایی

امروزه در تبریز میدان کوچکی وجود دارد که کسی فلسفه وجودی آنرا نمی داند ویا علت نامگذاری اش وبدین نام را نمی پرسد که چه کسی آنرا درست کرده است ؟ ویا در چه تاریخی درست شده است؟ ویا تاسیسات معماری جنب آن چه بوده؟ ویا  احیائ دوباره "میدان بزرگ صاحب آبادتبریز" چرا مطرح نمی شود؟که اکنون بسیار کوچک شده است وقبلابسیار بزرگ بوده وحدود 700 سال قدمت دارد و یا"صاحب دیوان جوینی"که مولف کتاب جهانگشای جوینی است ودر ایامی است که تبریز پایتخت کل ایران شده بودوآنرا ساخت وجوینی نیز در آن تاریخ وزیر اعظم "آباقا آن "شده بودوبعد از مرگ هلاکوخان در تبریز طراحی و شهر سازی شده ویا طراحی میدان مزبور راکرده بودند  وبرای تجارت اقوام آسیایی ساخته بودندودرآن میدان  هم ،جوینی صدر اعظم دوره پسر هلاکو، ظرفیت 30 هزار نفره درست کرده بود ویادر دوران وزارتش در"دولت عصر آباقا" آنرا ساخته بود وبا میدان چوگان وغیره که در این شهر دایر کرده بود ویاقصرها وتاسیسات جنبی آن که مهمتر از شهراصفهان بود ند ولی اکنون همگی ویران شده اند  ومن به "شَنب  غازان خان "در تبریز کاری ندارم که در دوره مزبور غازان خان ودر تبریز درست کرده بود ویابه "خانقاه غازانیه" راکه ابن بطوطه از آن دیدار کرده است ویاساختمان  تاسیسات "دیوانهای اداری متعددتبریز" را که در آن ناحیه قرار داشت وبعدا به اطراف میدان صاحب آباد آمد ومثلا "ساختمان دیوان برید"تبریز بودویا ساختمان "دیوان لشکر" ویاساختمان "دیوان طغرا نویسی  ویا انشاء" ویا "دیوان استیفاِ تبریز" که افراد با سواد ی ونظیر حمدالله مستوفی در آن دیوان ها کار می کردویاکارمندش بودند ومثلا کتاب "تاریخ گزیده" ویا "نزهت القلوب" را در این دیوانهای تبریز تالیف کرده است ویادر کتاب دوم خودنیز به برخی از محلات تبریز ویا به قلعه ویادروازه های تبریزاشاره می کند  ویا به برخی از مقابرمشاهیرتبریز اشاره کرده است  ویا موللف "تاریخ مبارکه غازانیه "ویامولف "تاریخ اوالجایتو" ومولف "کتاب وصاف الحضره" وغیره هستند که در این دیوانها کار می کردند ووصاف الحضره در ص50 و51 کتابش از روابط تجاری بازار مهم تبریز و "بازار آلتون اردوی آسیا"سخن می گوید "که در نقطه دیگری از خاک این قاره بزرگ آسیا بود ویادر دوره گیخاتوخان سخن می گوید ویا مار کوپلوودر ص 31 سفرنامه اش واز تاجران زیادی یاد می کندکه از هند  وبغداد وموصل وجزیره هرمز ویا نقاط دیگرآمده ویابرای تجارت به تبریز می آمدند وسخن می گوید  ویا تجارت آن شهر تبریزبا "شهرپکن "ادامه داشت که قوبیلای خان  وپسر بزرگ چنگیز حاکم آن شهر" پکن چین " بود ویابا برادر زادگانش در تبریز ارتباط تجاری داشت   ویا 300 کاروانسرای شهرتبریز که این دوره تاریخی بودکه اقوام مختلف آسیایی ودرمسیر گذرشهر تبریزبه اروپاخریده ویادر مسیر جاده ابریشم به تبریز ساخته بودند که در آوردن کالا به این شهرایرانی مشکل نداشته باشند ویا(بدون ماواء )ویامنزل ویا بدون محل فروش نباشند ویا فاقداقامت خودشان ویاشترانشان وکالا هایشان درمکان تبریزنباشند که سکنه آن اقوام آسیایی و نظیر قوم قرقیز ویاقزاق ویاچرکس وکالموک  ویااویغور واوزبک  ویاتاجیک ووارمنی وگرجی بودندویاخزری ویاجزو اقوام تاتارهای جزیره کریمه ای بودند که درست کرده بودند و "ابن فضلان" در کتابش به آن "قومهای آسیایی " اشاره کرده است ویا "ابن بطوطه" و"مارکوپلو" به فرهنگها ویا به دیارجغرافیایی اشان ، در سفرنامه های خود اشاره کرده اند ولی مردم شناسان دانشگاههای اروپا ویاآمریکااز این اقوام خبر نداشته وفقط به مطالعه اقوام استرالیایی و"ملانزی" و"پلی نزی "پرداخته اند ویا "رالف لینتون  که صرفا به مطالعه اقوام افریقایی ومصر وسودان باستان  پرداخته  است ویا "هنری مورگان "که در کتاب "جامعه باستان خود "به مطالعه اقوام سرخ پوست امریکایی در سال1877 میپردازد  ویا دورکیم وشاگردانش  ومارسل موس لوی برول وغیره که در مورد " دین درمیان اقوام ابتدایی " قاره های دیگر بحث میکند  ویااز زمانی که در سال1810م کلمه "مردم نگاری "بوجود آمد ویا واژه "انتولوژی" و"آنتروپولوژی "بوجود آمد ویا"مکتب  اشاعه فرهنگی "رادکلیف براون ومالینوفسکی بوجود آمدند  ولی مطالعه "کارکردوساختار فرهنگی" این نوع اقوام بزرگ آسیایی همیشه در بوته فراموشی بوده است وتنها در "تبر یز"بود که شاگردان خواجه رشیدالدین فضل الله  "پایه این نوع مطالعات قومشناسی مزبورراودر کاروانسراهای مزبورتبریز را گذاشتندویابه مطالعه این نوع اقوام آسیایی پرداختند که شرح  تجارتتشان ویامحل زندگی  اشان چیست ؟ویاجغرافیا  وکوههای اطراف قوم خود را که در آن ناحیه آسیایی زندگی می کردندرا وبه "شاگردان مدرسه ربع رشیدی تبریز "گفته بودند که گاهی وبرای "تلمذدرسی "خودبه درون آن 300 کاروانسری "تاجران اقوام آسیایی" میرفتند وآنها هم بعنوان اولین تاریخ نگاران" قوم شناسی آسیایی "ویا در چادرهای نصب شده آنان عمل کرده ویادر میدان صاحب آبادتبریزحضور یافته وهنگام فروش روزانه خود واز آنها پرسشگری میکردند که بخشی ازجنس خودراودرآن میدان بزرگ صاحب آباد تبریزبرده ومی فروختند ویا پهن کرده بودند  و نهایتاخلاصه مجمل آنرادر کتاب جامع التواریخ ذکر کرده ویا درکتب دیگر عصر آل جلایر وعصرتیموریان ،پایه های اولیه این نوع "قوم نگاری آسیایی "شکل گرفته بود که به برکت وجوداین نوع از کاروانسراها تاجران آسیایی در تبریز بو دوتنها در شهرتبریز بود که این نوع کاروانسراهای تجاری را وبرای داد وستد اجناس قوم  خود خریده بودند و به شاردن دوره صفویه شرح ووصفش را داده بودند ولی در دوره زندیه وقاجاریه هدف فرهنگی پنهان ویا خاصی همه آنها، را ویران نمود تا عده ای  ویانویسنده های زرنگ از اقوام دیگرایرانی که با ترکان ضد هستند  ،ذهنیت سازی اجتماعی خاص کرده و یامکتوب بکنند که ترکها هنروفرهنگ ندارند ویا به بقیه بگویند که تبریز که نماد فرهنگی کل "تمدن ترکان ایران" شمرده می شود و بروید  وببییدکه چه "میراث فرهنگی قابل عرضه" به بقیه ایرانیان دارند؟ وصرفا از کثرت جمعیت پر است ویااز این نوع استدلالها ،سوء استفادهای لازم را کرده وبه بقیه ایرانیان بگویند که ترک ها تنهابلدند که به بقیه زور بگویند ! ومثلا در خود "ربع رشیدی تبریز " که محوطه کوچکی است ،حدود 24 کاروانسر ویاهزار وپانصد مغازه بود ویا"بازار بزرگی و بنام "بازار شارستان رشیدی "وجود داشت که ضرابخانه ویا کارخانه تولید کاغذ ویادیوانهای اداری  ویا کارخانه رنگرزی در آن بود وبعلاوه "کتابخانه ربع رشیدی" ویا"مدرسه عالی  علمی رشیدی" در آن  ناحیه بود که تحقیقات جامع التواریخ در آن "واحدآموزشی " نوشته شده است  وبه برخی از این تاسیسات اداری تبریز ص31 کتاب "مکاتبات رشیدی" اشاره کرده است ویا ص 174 کتاب "وقف نامه رشیدی "اشاره کرده است  ویا "مسجد جامع رشیدی "ویا"حمام رشیدی "که در "محله شش گلان تبریز" بود  ویادر ص260 وغیره وقف نامه رشیدی ذکر شده اند  ویادر ص 353 مکتوبات خواجه رشید به "درب اعلا ویا عالی قاپو" در "محله نوبرتبریز" اشاره می کند  وبعلاوه در ص 194 و195 مکتوبات رشیدی از "باغ رشیدی تبریز "یاد می شودویا تاسیس "ارگ علیشاه تبریز"بود که وزیر دیگر غازان خان  ودر "محله نارمیان" تبریزارگ علیشاه مزبور را ساخته بود ودر جنب آن هم تعدادی کار وانسرا  ویابازار داشت ویا خود "بازار غازانیه تبریز" که "بازار سلطنتی" بود وجواهرات گرانبها در آن  بازار معا مله می شد ومورد اعجاب "ابن بطوطه" در سفرنامه اش قرار گرفته بود که اقوام مختلف می خریدند ویا در صفحات 242 و244 "رساله فلکیه "از تجارت این گونه مراکز تجاری تبریزسخن می راند  ویا با نقاط مختلف آسیایی سخن می گوید واز شاگردان دیگر این مدرسه  هم عبدالله مازندرانی می باشد که در این دوره تاریخی  ودر دیوانهای اداری تبریز ونظیر مستوفی وغیره کار می کرد ویااطلاعات زیادی در این باره ذکر کرده است وبعلاوه "هندوشاه نخجوانی "ومولف کتاب "دستورالکتاب "می باشد که مدتی در "دیوان مالیه تبریز" کار می کرد ویا کلاویخواسپانیایی که در ص 160سفرنامه اش  به رابطه تجاری تبریز وبا "ونیز "اشاره می کند وبعلاوه  کتاب  "دستورالکتاب "نیز در ص389 جلد دومش به روابط تجاری تبریز با "مصر ودمشق" وشهر های بزرگ ایرانی اشاره می کند ویا "کنتارینی وتاجران ونیزی" در ص137 کتابش واز کاروانهایی که از تبریز به "حلب آسیا" می رفتند واز انجا جنس به ونیز وجنوا می بردند یاد می کند وسخنان " ابن جبیر" هم در این راستاست  وبعلاوه کتاب "عجایب الدنیا" نیز که در ص 199 خود از "تاجران متعدد در تبریز" سخن می گوید وهمچنین کتاب "مراصدالاطلاع "نیزودر ص 776کتابش ویا کتاب "جامع التواریخ" نیز در ص414 جلد چهارمش از "شنب غازانی تبریز" ویا"محله ارغونیه" کنار آن سخن می گوید که چگونه به هدایت این نوع تجارتهای آسیایی  می پرداختندویاص 568 و569 کتاب" روضات الجنان "نیز ازنقش  "میدان صاحب آباد "در تجارت ترکیه  سخن می گویدکه در این دوره تاریخی ودر تبریز ساخته شده بود,,واین امر در حالی بود که هنوز بقایای "دژ سلجوقی  تبریز" که طغرل در شهر تبریز ساخته بود هنوز در "محله بیلانکوه" تبریز قرار داشت  وتجارت راههای امپراطوری بزرگ سلجوقی را امن می کرد وبعداایلخانی ها از آن "دژتبریز" وبخاطر استحکامش در "جاده ابریشم آسیا" وبعدابعنوان "زندان "خوداستفاده می کردند  وگاهی هم بعنوان "دژ اخی سعدالدین" اشاره شده است  واین دژ را طغرل سلجوقی ساخته بودویابعد از آنکه آذر بایجان راواز دست اعراب گرفته  بود ساخت و "سیاحتنامه اولیاء چلبی " هم به حضور طغرل سلجوقی ودر این "دژ اشاره" کرده است  وقبلا سپاهیان عرب هارون الرشید  که سکنه قدیمی مادکوچک آتروپاتن  ویاآتروپاتکان را ودر آبادی ییلاقی  " توریز " آذربایجان کشته بودندو آبادی کوچک مزبور ودر وسط "ایالت جبال" سلسله ساسانی بود و بخاطر کوههای بلند قافلانکوه میانه بود که تبریز در آن سویش بودویابخاطر کوههای بلندسهند وسبلان که در این ناحیه جغرافیایی بودویابخاطرکوههای بلند طالش وخلخال بود که تبریز در آن سویش بود ویابخاطر کوههای بلند مابین اورمیه واربیل عراق بودویا بخاطرکوههای بلند چهل چشمه ومابین تکاب آذربایجان وسنندج کردستان است که چند رودخانه به دو طرف خلیج فارس ویا دریاچه ارومیه از چهل چشمه نشات می گرفت  ویابخاطر کوههای بلند آرارات ماکو بودکه خاک ارمنستان وگرجستان و"اران آذر بایجان "ویاترکیه را از "خاک فلات درون ایران "ودر جغرافیای  آسیا وراههای تجاری آن جدا می کرد و،"موقعیت ویژه جغرافیایی" به آن شهر تبریز ودر وسط این کوههای بلند آسیا داده بود و"آبادی ییلاقی  وتب ریزنده مزبورهم " ودرست در وسط این چند کوه بلند "ایالت جبال عصر ساسانی " قرار داشت ویا در وسط راههای تجاری آن به نقاط دیگر اقوام آسیایی بود که مورد توجه سیاسی دربار عرب هم بودکه "ابن فضلان "را ودر قرن چهارم وخلیفه عباسی وبرای نفوذ درمیان اقوام آسیایی وبه درون این اقوام فرستاده بودواوهم "گزارش مردم نگاری "مزبورراو در سفرنامه خود به دربار آنان می فرستد ویا دربار ممالیک مصر نیز سی سال هزینه سفر "ابن بطوطه عرب " ویا ابن جبیر را متحمل شده تا به "درون نظام فرهنگی "اقوام متعددآسیایی سرکشی کرده باشد ویا تاجران ونیز هم هزینه سفر مارکوپلو و کلاویخو به درون اقوام آسیایی را متحمل می شود تا به مطالعه تجارت این اقوام بپردازندواز این نوع قوم شناسی آسیایی ابتدایی نشات می گیرد واز جمله درمورد  تجارت شهر تبریز هم گزارشهای مردم نگارانه ای در چندجلد مکتوبات خود بعمل آورده اند که بحق کتابهای خوبی می باشد وبعلاوه همین اعراب ویا در سال 175 هجری وبرای ملکه خلیفه عباسی  ویازبیده خاتون خود  ودر همان "آبادی ییلاقی توریز"کنار رودخانه مهرانرود تبریز مکانی در نظر میگیردکه جاری از کوه بلند سهند می باشد واز تبریز میگذرد و قصری تابستانی ساخته بودندکه در کنار بقیه دهات حاشیه مهرانرودبود و"قوم آتروپاتکان نشین های باستانی آسیا" هم در آن دهات ردیف شده در حاشیه مهرانرود ساکن بودند ولقب قوم مزبور معرب شده وآذربایگان ویاآذر بایجان کنونی شده است  و تا از ملکه های سا سانی درپایتخت  تیسفون عقب نماند  ویاتابستانها را ودر قصرهای متعدد بغداد کنار دجله نمانده باشد که هوای گرم ویاتفتیده داغ  داشت وبلکه در قصر تابستانی "آبادی توریز" بگذراند که بعدا آنرا"شهر تبریز" لقب گذاری کردند ویا قنات زبیده خاتون تبریزراهم در آن ناحیه برایش زدندتا آب تصفیه شده به قصرش ببرد واز "ملکه شیرین ساسانی" ودر "قصر شیرین " ایران و"انهار حلوان (ویاالوندکنونی) وجاری شده به درون قصرش عقب نماند که از چشمه گواراوشیرین تنگه ریجاب کرمانشاه  نشات می گرفت وبا آب بی مزه ویاگرم وگل آلود قصرهای کنار دجله تیسفون فرق داشت که قصر خسروپرویز در کنار آن بود  وبه مذاق شیرین نمی ساخت   ومرکز آذر بایجان هم در دوره ساسانی ،قبلا در شهر"تخت سلیمان تکاب " بود که بدلیل آنکه در وسط  وبالای کوههای بلند تکاب آذر بایجان واقع بودویادژهای نظامی  اطرافش را بربلندیها ساخته بودندتا مانع حمله کراسوس سردارروم ویانظامیان روم باستان ویا روم شرقی به آن مرکز آذر بایجان قدیمی بشوند ولذاخود خسرو پرویز هم در آمدن به این تخت سلیمان بالای کوهها ویاازراههای سنگلاخی آن معذوریت داشت  ولی" تبریز" این معایب را نداشت   وبه نقل کتاب فتوح البلدان هم اعراب نیز پادگان خود را در مراغوه ویا مراغه  ساخته بودندکه قبلا آبادی "اقراهروذ"بود واسبان اعراب در آن مرتع های دامنه سهند "مرغ "می کردند که مراغه از آن واژه ریشه گرفته است وبه نقل ص 88 کتاب فتوح البلدان "مراغه" هم به یکی از دختران هارون الرشیدمتعلق بود وماخذ دیگر هم می گوید که" شهر زنجان "آذر بایجان هم متعلق به "قاسم ابن هارون الرشید" بود  وبابک خرم دین که از بقایای آتروپاتیکانی های منقرض شده بود ودر قلعه جنوب شهراهر مکان گرفته بود وبا لشکر اعراب متوکل ویامعتصم می جنگیدویا با ارتش "وهسودانیان" که از "اقوام عرب ازدی یمن" بودندمی جنگید که از قصرهای خانواده هارون الرشید واملاکشان در ایین ناحیه محافظت می کردند    ووقتی که طغرل سلجوقی وپسر رشید اش آلب ارسلان که در تیر اندازی با تیر وکمان ،نظیر نداشت تبریز را گرفتندو وقتی که این قصر زن خلیفه عباسی را واز پادگان اعراب پس گرفتند "دژ بیلانکوه سلجوقی تبریز"رادر جنب آن  ناحیه ساختند واز طریق این دژ بود که الب ارسلان شهرباکو ویا شیروان واران ویانخجوان وناحیه کوهستانی آنا طولی رااز دست افراد روم شرقی گرفتند که تا آن موقع دوام آورده بودند وبدست اعراب نیفتاده بود وپس از ان گروه زیادی از ترکان سلجوقی نیز روانه آن دیار ها شدند که اکنون نیز اردوغان و"قوم ترک ساکن در آنکارا وقونیه از بقایای سلجوقیان روم شرقی  هستند کهاقوام ارمنی  را تا استانبول پس رانده بودند وبا تبریز واصفهان تجارت داشتند وفقط در شهر بزگ استانبول مانده بودند که به نقل ابن بطوطه سه هزار کلیسا داشت وبعد استانبول راهم از آنان گرفتند وبطرف بوسنی هرز گوین وکرواسی واروپاحرکت کردند وزمانی که بقایای اعراب ساکن در اصفهان توطئه کردند وبعد از مرگ ملکشاه ونظام الملک  وبر برکیارق ویاسلطان محمد سلجوقی شورش کردند تا با آتش زدن کتابخانه بزرگ سلجوقی  به حکومت ترکان خاتمه بدهندویابا آتش زدن مدرسه نظامیه  اصفهان ویامسجد جمعه اصفهان وقصرهای ملکشاه در این شهر ،به حکومت سلجوقیان خاتمه بدهند  ولی "اتابیگ محمد ایلد گزتبریز" که یک غلام نظامی ووفادار به سلطان مسعود سلجوقی وفرزند دیگرملکشاه بود وراههای نظامی دفع خطر سیاسی را خوب درک میکرد  ولذابرای حفظ استراتژی نظامی آذر بایجان  ،پادگان سلجوقیان ویامرکز آذر بایجان را از مراغه و به تبریزانتقال داد که در وسط جاده های تجاری ونظامی کل آذر بایجان بود وقبلا "پادگان سلجوقی مراغه "در دست احمد یل مراغه ای بود واز این تاریخ به بعد ،تبریز "دارالملک وشهر مرکزی اذر بایجان "شدکه هنوز کسی قدر وی را نمی داند وحتی سکنه خود شهر تبریزهم که بزرگداشتی برای وی برگزار بکنند  ویابرای دوام حکومت سلجوقیان در خاک ایران  نیز پایه "اتابکان آذر بایجان "را گذاشت ویابه سایر همتایان نظامی  خود ویادرسایر استانها نیزیاد داد که در فارس ویایزد ولرستان وخوزستان وکرمان  وهمدان بودند وبه آنها نیز همین شیوه راتوصیه نمود  ویااستحکامات دژ سلجوقی سابق  بیلانکوه تبریز ویاتاسیسات جنبی آنرا زیاد نمود و 7نسل از اعقاب وی نیز  تادوره "اتابیگ اوزبک" وبمدت 73 سال دیگر زمام آذربایجان را در دست خودداشتند وتا در سال 622هجری  که سلطان جلال الدین  خوارزمی واز قوم دیگرترک خوارزم آسیا آمد  که نوه هفتم ایلدگز را واز این شهرتبریز بیرون کرد وتا خودش به تنهایی ودربرابرسپاه چنگیز بایستد  ولی باز آنرا رها کرده وبه هند روانه شد ودر برابر سپاه چنگیز از رودخانه خروشان سند گذشت  وبعد از وی نیز 30 سال تبریز بلا تکلیف بود تا آنکه هلاکوخان  اقوام دیگر آسیایی را ودر شرق آسیاوبه دور خودش جمع نمود وبه درون ایران وتبریز آورد وبه "ترکیب قومی آنها" نمی پردازم ویادر سال 654 والی 656 هجری تبریز را به پایتختی ایلخانی ها انتخاب کردکه راههای تجاری اش در قاره آسیا نظیری نداشت  ولذا تاسیسات مزبور وبعد از آن تاریخ شکل گرفت واز جمله ساخت وساز "میدان صاحب آباد" تبریزبودکه در زمان فرزند وی اتفاق افتاد ولی در دوره اولجایتو ویا سال 703 هجری وبا اعمال فشار برخی از درباریان وی، مدتی پایتختی از تبریز به سلطانیه آورده شد ویابه 25 کیلومتری شرق زنجان انتقال داده شد ولی حکومت ایلخانی هادر شهر مزبورهم چندان دوام نیاورد ولذادرسال 737هجری وبا مرگ سلطان ابوسعید ایلخانی فروپاشید که از فقدان انسجام سیاسی وفرهنگی اقوام شرق آسیا ودردرون خاک ایران بود  ویا"اقلیت فرهنگی وقومی" را در این ناحیه جغرافیایی آسیا تشکیل می دادندکه بتوانند "ساختاردولت "راحفظ بکنند و توام با آمدن ابن بطوطه به شهر تبریز بود ودر این دوره تاریخی  "عمارت دمشقیه" که متعلق به دمشق خواجه بودودر تبریزدیده است ویاخاندان ترک آل جلایر که از اقوام دیگر ترک آسیایی بودند و 4 شاه داشتند ودوباره شهر تبریز را پایتخت خود کرده بودند وصفحات 161 و162 کتاب سفر نامه کلاویخو در باره آنان می نویسد که " دولتخانه سلطان اویس آل جلایر " در اطراف این میدان صاحب آبادبود که 2000اتاق داشت ویا به نقل ص 306 جلد اول کتاب "روضات الجنان "، که می نویسد شاه اویس جلایری ،"مدرسه قاضیه "تبریز راساخت ویا در "محله چهار منا رتبریز"ساخت  ویا "مسجد استاد وشاگرد تبریز " ودر سال 743 هجری ساخته شد تا اینک تیمور لنگ  واز "قوم برلاس  آسیا "تبریز را از چنگ "قوم آل جلایرآسیایی" خارج نمود وقوم جغتایی وتاتار آسیایی راتنها در ارتش خود سازماندهی نظامی ساده کرده ولی انواع داروغه شهرهای ایرانی به "قوم برلاس "خود داده بودویاانواع قوجین ها ویا  های سازمان دهنده ارتش خود راویاانواع نویانهای ارتش ویا کوتوال شهرهای ایرانی آسیا رااز میان "قوم برلاس آسیایی مزبور"انتخاب کرده بودکه به صدها حاکم در شهرهای ایران بالغ می شدند که کتب این دوران تیموری وبه اسامی آنهادر شهرهای ایران اشاره کرده اندولی "اقوام ترک ایرانی "هم که درخاک ایران در اکثریت بودند، بشدت بدرفتاری می کردند     ویاتنها تیمور ،تعدادی از سکنه صنعتگر تبریز وشهرهای دیگر را وبه اجبار به سمرقندخودکوچانیدکه شهرسازی آن را در دوره خود گذاشته بود وابن عربشاه به ساخت وساز چند ماهه آن در خاک آسیا اشاره دارد  تا شهر مزبور را ساخت وساز بکنند وبعلاوه پسرش میرانشاه را حاکم تبریز نموده بود که در قصر سلطان اویس زندگی میکرد ودو پسرش ابوبکرمیرزا ویاعمرمیرزا نیز با وی بودند و"میرانشاه" که از اسب افتاده بود ومغزش آسیب دیده بود ومرتبا آدم می کشت ویا"ارتش تیموری "هم در پادگان تبریز خشن رفتار می کرد ویا"بیان قوجین داروغه شهرتبریز " بود وپادگان تبریز هم از طوایف خشن جغتایی مغول بودند که کلاویخو آنها را "ماشین کشتار "نامیده بود ومرتبا از"طوایف ترک قرا قویونلو" آذر بایجان کشتار بعمل می آوردند وآنها هم که از طوایف سلحشور آذر بایجان بودند که از بقایای "ایل ترک سلجوق" جدا شده آذر بایجان  بودند واحتمالا مرتع گاه اصلی آنهاهم  در اطراف آبادی ترکمانچای  بودوبهمین دلیل گاهی انان را ترکمان می خوانند وبا ترکمن های شمال گرگان تفاوت قومی دارند واین ترکان آذر بایجان ،چندین بار جنگ خونین با ارتش تیمور کردند وتاریخ می نویسد که  شاهرخ تیموری ووقتی  که به جنگ آن قوم ترک قراقویونلو آذربایجان میرفت مقدار زیادی نذریه پخش نمی نمود  تا شکست نخورد  وپدرشان هم قرایویوسف قراقویونلو بود وچندین در گیری خونین با"ارتش تیمور" داشت   وتا آن موقع کسی نتوانسته بودکه  در مقابل ارتش تیمور بایستد ومگر آنها!! وتا اینکه بعد از مرگ تیمور ودر سال 807 هجری که شاهرخ تیموری جانشین پدرش شد واز روی ناچاری ،دوتن از فرزندان این قوم قراقویونلو را حاکم آذر بایجان نمود ویعنی  جهانشاه میرزا قراقویونلو را که سلحشورترین و قوی ترین سردار ترک آذر بایجان بود، ومدت 20 سال فرماندار زنجان وسلطانیه  نمود وبرادرش اسکندر میرزا راهم حاکم تبریز نمود  ولی جهانشاه میزرا که از سطانیه بدش می آمدکه قوم مغول در آن شهر" سازمان یافتگی" یافته بود ومی خواست  که ترتیبی بدهد تا مغولهای این شهر واز"درون ایران" بروند ولذا"مقر فرمانداری خود" رادر دوره مزبوروازشهر بزرگ سلطانیه به شهر کوچک زنجان آوردکه قوم ترک داشت واین شهر رامرکز کرد که در دوره مغول ویرانه شده بود و کلاویخو آ نراودر ایام مرگ تیمور دیده بود که "ویرانه ای "بیش نبودو وضعیت آنرا در سفرنامه "مردم نگارانه خوداز آسیا" گزارش می دهد که دیده بود  وبعلاوه در جوار سلطانیه پایتخت هم نمی توانست که دوباره به "مرکزاستان  کنونی "تبدیل بشود ولی با همت این سردار ترک ،دوباره "احیا ءشهری" شد وبهمین دلیل ،در مدت 20 سال ایام فرمانداری خود در این شهرزنجان ، مقر دارالحکومه جدیدزنجان را ساخت وجایگزین فرمانداری سلطانیه نمود ویابازار پایین شهرزنجان را ساخت وجایگزین باز بزرگ سلطانیه نمودویامسجد جمعه جدید آنشهررا ساخت که کتاب "دارالعرفان خمسه "به آن اشاره کرده است  ویاکاروانسری جنب آن ویاحمام دولتی روبروی  آن مسجد را ساخت  وتا ساکنان ترک باقی مانده از گذشته آن شهر را نجات بدهد که از دوره سلجوق مانده بودند ودر دوره تسلط اقوام مغول صدمه زیاد می دیدند ،و نجات یابند  وزمانی که شاهر خ تیموری  در سال 849 هجری درشهر هرات فوت کرد  واین سردار ترک، از فرصت استفاده لازم را کرده واقوام ترک چند استان ایران را سازماندهی مجدد نمود که در استانهای  همدان ویاگاورودوقروه کردستان وشمال سنقر واسدآباد بودند که همگی از ترکان سابق بودندویاجزو اقوام ترک زنجان وطارم ودره گیلان بودندویا جزواقوام ترک ناحیه های مختلف چنداستان اذربایجان بودند ویا جزو اقوام ترک در نواحی آناطولی  واران ونخجوان ویاشیروان آن سوی رودخانه ارس آسیا بودند را، دوباره متحد نمود که از بقایای ترکانی بودند که همراه سلجوقیان به این چند استان آمده بودند ولی دو قرن از"اقوام مغولان" آ سیب دیده بودند وکتاب "دیار بکریه" تالیف شده در عصر وی  وبه "ترکیب بندی قوم شناسیانه این اقوام ترک ساکن درایران پرداخته که هنوز در رشته مرم شناسی دانشگاه تهران کنونی ویا آنکارا وتبریز آنها را نمی شناسند " وحتی فاروق سومر ودیگر اساتید دانشگاه باکو هم نمی شناسند ولی با همت این "سردار ترک  آذر بایجان "بود که همه آنها را از خاک ایران بیرون رفتند که شامل بیرون کردن اقوام جغتایی ویاتاتار وبرلاس وچوپانی وسلدوز وعجب شیر ونیک پی ویاشاخه های مختلف مغول بودندوگاهی هم اسامی خود را بر شهر ها ودهات آذر بایجان کنونی هنوز باقی نگه داشته اند وکسی هم علت این نوع نامگذاریها را نمی داند  ولذا همه خاک ایران و تحت تابعیت این سرداردلیر ترک  آذر بایجان در آمد  ووی در تبریز مستقر گردید وبه نقل ص 568کتاب مرات البلدان در سال850 "قیصریه بازار تبریز" را پایه گذاری کرد که سر دربش به میدان صاحب آباد باز می شود واولین قیصریه توسط وی به ایران آورده شده است که کپی از قیصریه روم شرقی بود ودر تبریز وقیصریه کوچک زنجان پیاده کرد ویاشاه عباس هم مدل آنرا" اقتباس فرهنگی "کردو به اصفهان برد ویا قصرهای هشت بهشت  اصفهان ومیدان نقش جهان ویا بازار اصفهان ویا"باغات دولتی این شهر" همگی اقتباس فرهنگی از قوم ترکان آذر بایجان در تبریز است که "مکتب مالینوفسکی ودیگران "نام آنرا " اشاعه فرهنگی " گذاشته اند ولی در ایرا ن ودانکده های مردم شناسی اش معنی اشاعه فرهنگی را نمی فهمند  ویا پارسونز ومرتن درمکتب جامعه شناسی دانشگاههای آمریکا نامیده، نام آنرا " نظام فرهنگی وساختار اجتماعی آن  جامعه "وِیا"کارکردهای فرهنگی مثبت ویا منفی فرهنگ یک قوم عنوان گذاری کرده اند ولی از "اقوام آسیایی" خبر در این دانشگاهها ندارند  ویادر قوم نگاری تاریخی خود وعلم تاریخ نویسی دانشگاه تهران اساتیدش نمی دانند که چه بر سر اقوام اسیایی آمده است ؟ ودر حالیکه صدها کتاب در این باره و در سالهای اخیر "مکتوب من درآوردی "کرده اند و  نیز به نقل ص437 کتاب "دیار بکریه"  "دولتخانه جهانشاه میرزا" در حوالی "میدان صاحب آباد" تبریز بود وهمسر وی خاتون جهان بیگم و در محله پس کوشک تبریز ویاناحیه فخر آزاد آن محله ، مسجدکبود تبریز راودر سال 869 هجری ساخت که انرا "مجموعه مظفریه" هم می گویند  واین "مجموعه معماری – شهرسازی  نیز ،دارای مدرسه وکتابخانه وخانقاه هم بود ولیکن در زلزله سال 1193هجری تبریز دچار ویرانی شد  وبعلاوه به وجود"کاروانسرای جهانشاه" و"کاروانسری پسرش پیر بوداق "در تبریز هم اسناد تاریخی  دیگر اشاره کرده اند وبعلاوه پیر بوداق پسر وی هم "محله شهری خاص "و در تبریز شکل داده بودکه "فرهنگ آنان را" اشاعه بدهد وهمچنین اولیاء چلبی درص254 جلد دوم کتابش واز بیمارستان جهانشاه میرزا ودر تبریز سخن می گوید که احتمالا در کنار دولتخانه اش ودر میدان صٌاحب آباد واقع  بود

 وهمچنین ص 523 کتاب "دیار بکریه" هم به فرود آمدن شاه دیگر قراقویونلو ودر "میدان صاحب آباد تبریز"اشاره می کندوبعلاوه کتاب " تاریخ تیموریان وترکمانان" دکتر حسین میر جعفری هم در صفحات 252 و162کتابش  به "میدان صاحب آباد تبریز "ودر دوره سلطان خلیل آق قویونلو  اشاره می کند وهمچنین کتاب " عالم آرای امینی " تالیفی دوره مزبورنیزدر ص 219 خود به "باغ صاحب آباد "تبریز اشاره دارد ویا در ص 154 و155 کتابش به نزول شاه آق قویونلو  ودر منزل "صاحب آباد" اشاره دارد  وبعلاوه ص 210 همین کتاب  هم ذکر می کند که بنای " قصر هشت بهشت تبریز" ودروسط "باغ صاحب آباد تبریز"،بود ودر سال 882 هجری شروع شدودر سال 891 و892 هجری تکمیل می شود  ویادر زمان سلطان یعقوب وفرزند اوزن حسن آق قویونلو بود که یک "گروه بندی قومی دیگر " واز "ائتلاف سیاسی دیگر از"اقوام ترکان ایرانی "بودند که فرهنگ قومی خود را در میدان صاحب آباد تبریز "تجلی فرهنگی" دادند ویا بعبارت دیگر " باز سازی فرهنگی آسیایی " کردند  وبه "اقوام دیگر آسیایی" آنرایاد دادند که سابقه تاریخی این نوع از"فعالیت فرهنگی -شهرسازی نوین" آنها ودر میان "اقوام رمه دار آسیایی " سابقا نبود  وبعلاوه "بار بارو "تاجر ونیزی" نیز ودر ص 62 کتابش  به این قصر هشت بهشت تبریزاشاره دارد  وبعدا در "دوره صفویه "قصر هشت بهشت اصفهان را واز روی مدل معماری – نقشه کشی ،آن قصر هشت بهشت تبریز ساختند که امروزه اساتید ویا دانشجویان دانشکده های هنر ومعماری ایران  معنی  ومفهوم این "اقتباس نقشه کشی شهرسازانه " را نمی دانند    ویااین قصر تبریز درمجموعه کاملی از" نظام های متعد د فرهنگی "بود که پارسونز امریکایی ، آنرا بطور مجهول "نظام فرهنگی یک جامعه " می نامد که در تئوریهای دروس دانشگاه تهران  وشهید بهشتی آنرا بطور سروسری خوانده ویا"معنی نظریه جامعه شناسی را" ودر درک وفهم "نظام فرهنگی ایرانیان" رادرک علمی نمی کنند ویا معنی "کارکرد " وعناصر فرهنگی "را در یک دوره تاریخی ایران درک نمی کنند  وبه همه آنها بصورت یکدست مجموعه ساختمانهای ساخته شده از "گل واجر یکسان" ویانظیردیدگاه "طبقه عوام" نگاه می کنند که هیچکدام "کارکرد تاریخی" ندارند  وهمگی شبیه هم بوده  وکارکرد ساختمانی صرف در خاک ایران دارند وشامل "ترکیب فرهنگی عناصرفرهنگی "ساختار مند شده نمی باشندکه از "اجزاء اجتماعی "یک جامعه تشکیل شده باشد که در "کارکردهای فرهنگی " آن جامعه "نظم فرهنگی یابند ویا"در یک دوره خاص می یابند ودرحالیکه  کارکردهای   مسجد ویامدرسه ویابیمارستان و اتاق بار عام ویااتاق استراحت شاه وحرم خانه ویامهمانخانه واتاقهای مهمانی قصر هشت بهشت تبریز " تجلی فرهنگی "خاص یافته بودند که " فرهنگ این عصر را نشان می داد ولذا دارای هشت گوشه بود ویادر هر گوشه آن ،دارای 18 اتاق بود  ویاص 771 کتاب خلاصه التواریخ هم وبه بالا خانه هشت بهشت آن اشاره دارد که در وسط میدان صاحب آباد بودکه فرهنگ اقوام آسیایی را ودر این نقطه جغرافیای خاک آسیا  "تکامل فرهنگی" می داد  وبه نقل این کتاب ،"عمارت عالی ودر کمال استحکام "بود  ویاکتاب "روضات الجنان" نیز به زیبایی های این قصرومعماران ماهر آن اشاره دارد وبعلاوه کتاب دیگر هم نشان می دهد که این قصر در میدان مزبور "استحکامات برج وبارو "وغیره هم داشت که تکاملی از ابزار ها وساخت وسازها نسبت به دوران سابق بود که نظریه "تکامل فرهنگی " آسیایی را نشان  میداد که تنها در این شهرایرانی  ونسبت به دیگر مصالح چادر نشینیهای  اقوام دیگر آسیایی نشان می داد   واحتمالا "دیوانهای اداری"جنب آن  نیز ودر کنار آن "ّنهاد اجتماعی قدرت " تکامل  "نظام کارمندی آسیایی" را نشان می داد که نظام کارمندی بقیه اقوام آسیایی به پای دیوانهای اداری تبریز وحرفه مندی دیوانسالارانه آنهانمی رسید که اسنادی در تاریخ آسیا داشته باشد   واحتمالاخزانه ویااسلحه خانه سلطنتی هم در کنار این "محوطه جغرافیایی" میدان صٌاحب آباد تبریز بود  ویا "محله بندیهای جدیدشهر های آسیایی  که در اطرافش شکل می گرفت که شامل "محله مقصودیه" ویا "محله ارغونیه" و یا" محله رشیدیه "ویا " محله شهری پیر بوداق " تبریز وغیره در آن دوران تاریخی شهرسازی بود که شکل جدیدی از "محله های شهری آسیایی" بودکه صرفا در این نقطه آسیا "جوانه فرهنگی" زده بود وبعدا به نقاط دیگر آسیایی ویا حتی اروپایی سرایت فرهنگی یافت  ویا حتی به اروپا "اشاعه فرهنگی" یافت

, وبعلاوه همین سلطان یعقوب آق  قویونلوودر دوره حکومت خودش "باغ شمال" را ودر "محله نوبر تبریز"  راایجاد کرد که مکان  مصفایی بود  وبعد از دوره خودش گاهی مورد استفاده "حکام قاجار" هم می قرار میگرفت واز جمله مظفرالدین شاه که ایام ولیعهدی خود را در شهرتبریز ودر کاخ "باغ شمال "  ویا" قصرشاه گلی" زندگی می کرد

 واز افراد دیگر خاندان مزبور هم "مقصود بیگ آق قویونلو"است  که پسر اوزون حن آق قویونلومی باشد که تاسیسات شهری دیگری وبنام " مسجد مقصودیه" را ساخت ویا" میدان مقصودیه " ویا" محله شهری مقصودیه " راساخت و یادر دوره خودش ودر تبریز شکل دادکه صفحات 455 کتاب احسن التواریخ ویا ص 47 و100 کتاب "روضات الجنان" به آن اشاره دارد  ویاسلجوق شاه بیگم ومادر سلطان یعقوب آق قویونلوست که مبالغ زیادی وجهت تعمیر مسجد جامع تبریز صرف نمودویا "بنای یوسف بیگ " وپسر اوزون حسن در کوچه "آژ آباد تبریز"می باشد

 

وبعلاوه ازافراد دیگر بنیانگزار تاسیسات شهری مزبور هم در دوره آق قویونلو ، اوزون حسن وبنیانگذار دولت آق قویونلودرتبریز  می باشد که قنات ویامسجد ویامدرسه ویا"باغ نصریه " ویا راسته بازارهای هشت گوشه میدان صاحب آباد را ساخت  ویا" توسعه بازار سنتی "در تبریز "راایجاد کرد واشاعه فرهنگی به دیگر شهر های آسیایی کرد  واسناد مختلف تاریخی به آن موضوع  اشاره دارند  واز جمله قناتی که اوزون حسن در" محله سرخاب تبریز" ایجاد نمود و بعلاوه وی "بازار سنتی تبریز" وِیاقیصریه آنرا که جهانشاه ساخته بود تکمیل نمودو قیصریه مزبور هشت گوشه وبزرگ بود وراسته هایی در آن بازارایجاد نمود که "اصناف حرفه ای "در آن "راسته های خاصه" جایگزین بشوند

 بعلاوه اوزون حسن "مسجد زیبای نصریه" را ساخت که در شمال "میدان صاحب آباد بزرگ "بود  ودر کنار آن نیز "باغ سلطنتی نصر"را ساخته بودکه در زلزله بسیار شدید سال 1193 هجری ویران شد ویادردوره زندیه همگی ویران شدند وفقط دراسناد تاریخی به چگونگی سابقه آنها اشاره شده است  وکتاب گلشن مرادهم ،درص 503 کتابش به عمق فاجعه این نوع زلزله تبریز ویادر سال 1193 ه اشاره می کند ویادرص503 کتابش می نویسد که در طی آن زلزله بسیاری از آثار باستانی تبریز ویران شدند وِیاحدود 205 هزار نفرازسکنه اش کشته شدند  وبعلاوه کاتب چلبی در ص 381 "کتاب جهان نما"ی خود می نویسد: که میدان صاحب آبادتبریزودر جنوب مسجد اوزون حسن واقع بود واین میدان هم به قدری وسیع بود که بیشتر محلات ودر جنوب وشرق آن میدان قرار داشتند  واحتما لا الگوی معماری وشهرسازی میدان نقش جهان اصفهان بعدی بودویا الگوی بعدی مسجد شاه وبازار سنتی وچوگان بازی اصفهان بود که،آن مدل ها از مدل معماری میدان بزرگ صاحب آباد " اخذ فرهنگی " کرده بودند ولی اکنون در تبریز وجود نداشته وتنها در اصفهان بازسازی دوباره کرده اند وبلکه امروزه بافت شهرسازی تبریز کاملا  عوض شده است  وبعلاوه اولیاء چلبی درص 248 جلد دوم کتابش می نویسد که "کاروانسرای پیر بوداق "ودر کنار مسجد اوزون حسن می باشد  واضافه می کند که هزار وهفتاد خانه اعیانی ودر اطراف آن میدان بود وهمچنین اسناد نشان می دهد که تعدادی مغازه در اطراف آن  میدان ایجاد شده بود ویا کشتارگاههای تولیدمواد غذایی هم در اطراف آن میدان بودند( ماخذ تاجر گمنام ص 384 ) ویا جمعه ها بازارش شلوغ می شد وگاهی هم چوگان بازی ویابرخی نمایشها وجشنها ویادیدار ها ویامشق نظامی در آن میدان انجام می گرفت وبعلاوه این میدان "طوری بزرگ بود"که در اطراف آن چندین مسجد تاسیس  شده بود واز جمله "مسجداوزون حسن" ویا"مسجد مقصوبیگ" ویا"مسجدشاه اسماعیل " وبه از بقدرت رسیدنش بودویا "مسجد شاه تهماسب  " مستقر وساخته شده در این میدان ویا درسال 994هجری بودوعالم آرای عباسی  به آن مسجد وی اشاره می کند  وبعد از آنکه "عثمان پاشا" وبعد از حمله خودبه تبریز وآن مسجد صفوی میدان مزبور را ویران کرده بود ودوباره شاه عباس مجدداساخت ویا "مسجدعثمان پاشا "و یا"مسجدجعفر پاشا" در آن میدان تبریز بودویا بعد از حمله خودشان به ایران بود که اولیاء چلبی در ص 248 جلد دوم کتابش به این مساجدمتعدد میدان ٌصاحب آباد تبریز اشاره میکند  ویا منابع تاریخی دیگر هم از دو "کاروانسرای جهانشاه "ویا"کاروانسری پیر بداق "ودردوره قرا قویونلو در آن میدان سخن گفته است ویاازدو کاروانسری شاه اسماعیل وشاه صفی در میدان صاحب آباد سخن می گوید ویا "خانقاه عصر جوینی آن میدان  است ویا "زاویه عصر آق قویونلو آن میدان  " است که موزه فرهنگی گوناگون این میدان را نشان می دهد ویا "اختلاط فرهنگها"  ویا "درگیری فرهنگها" رادر این میدان آسیایی نشان می دهد ؟ ویاص63 و65 کتاب" سفر نامه ونیزیان "در ایران که می نویسد : نمایش حیوانات هم در برابراوزون حسن در این میدان برگزار می شد  واین امر در حالی بود که اسنادتاریخی نشان می دهند که "قصر هشت بهشت "در وسط این میدان بزرگ سی هزار نفری بود که صاحب دیوان نهاده بود وقبلا چادر های تجاری اش  متعلق به اقوام مختلف آسیاِِیی بود که تنها تجارت غرفه ای رادر این میدان می شناختند ولی بعد از گذشت چند قرن بیک "میدان سلطنتی "تبدیل شده بود که "قصر هشت بهشت "در وسط آن  میدان  ومجموعه تجاری – شهرسازی بود ودر اطرافش نیز مجموعه بازار ویاقیصریه ویامسجدها ویامدرسه  ویاخانقاه ویاباغ سلطنتی ویاخانه های اعیانی ویا تاسیسات دیوان اداری ویامحله های اعیانی  وغیره بود ومیدان مزبورهم وبوسیله کوچه هایی به محلات سرخاب ودوه چیلر ( محله شتر بانانان کنونی) وصل می شد که اسناد تاریخی آنرا نشان می دهد وبعلاوه ص771 کتاب خلاصه التواریخ می نویسد که : بالاخانه هشت بهشت که در میانه صاحب آباد واقع است وعمارتی است عالی ،ومزین به نقاشی ویاکاشی کاری که پادشاه مرحوم ،سلطان یعقوب احداث نموده ودر نهایت استحکام بود ویک "در آهنین "داشت که چون بسته می شد ،از جایی دیگر ممری ومفری نداشت  ولی در دوره صفویه وبدلیل حمله مکررعثمانی ها به این میدان بزرگ ویران شدکه در مرکز حکمرانی تبریز بود ،ویاتغیراتی در آن  بنا ها بعمل آمد وخلاصه التواریخ دراین باره ودر ص767 کتابش می نویسدکه :امیر خان ترکمان که 6سال حاکم تبریزعصر صفویه شده بود ومنزل پادشاهانه ویاقصر وایوان خسروانه در کنا ر صاحب آباد ترتیب دادهبود و دیوارآنراکه به دستور قلعه وحصار بر بروج وخندق است  وپسر امیر خان هم برابعاد آن افزوده بود وطوریکه کتاب  "روضه الصفویه" آنرا وبخا طر چگونگی زیبایی اش ، "جهان نما " می نامد ولی اولیاء چلبی ودر مورد این بنا ها طور دیگری سخن می گوید  ومی افزاید که در سال 993 هجری که عثمان پاشا واز طرف عثمانی ها به ایران آمد وبرای حفاظت نیروهای عثمانی خوددر وسط شهر تبریز ، دژی استوار ساخته بود واطراف آنرا حصاری حصین کشید که بصورت "دژ سنگی" بسیار وسیع ومحکم بوأ ودور محیط آن قلعه  ودر آن موقع 12700 ذرع بود ویادر اطرافش خندق ساخته بودند  وزمانی که شا عباس ودر سال 1011 هجری تبریز را آزاد می کند ودستور می دهد که این دژ را خراب بکنند ودر نزدیکی مهرانرودتبریز "دژ نظامی دیگری "بسازند ویادر 20 روز ساخته شود ولی چونکه نزدیک رودخانه بودولذا در ربع رشیدی دامنه کوه سرخاب "دژ جدید عباسی "را ساختند وبعلاوه برای آنکه عثمانی ها از محوطه شنب غازانی هم سوء استفاده نکنند ولذادستور داد تا این  محوطه قدیمی را هم تخریب بکنند ولی در سال 1044هجری ودر دوره شاه صفی ووقتی که  سلطان مراد چهارم دوباره به شهرتبریز حمله می کندو این "قلعه عباسی جدید"واقع در ربع رشیدی را هم خراب می نماید وبقیه آثار تبریزرا هم زلزله تبریز ویا درعناد زندیه وقاجاریه به این شهر ،آثار فرهنگی اش  ویران می شود وسر لشکر های استانداردوره پهلوی هم آنرا طور دیگر می سازند     

 

 وبعلاوهمسجد ساخته شده توسط اوزون حسن آق قویونلو ودر میدان صاحب آباد تبریزهم  چنان زیبا بود که مورخین از زیبایی آن یاد کرده اند ودارای دیوارهای طلایی رنگ وکاشی های فیروزه ای بودکه هر بیننده ای را به شگفت وا می داشت  ودومناره بسیار بلند داشت ومصالح مسجد از آجر ومرمر  وگچکاری بود ودیواره هایش با کاشی خوب مزین بود  ودر قبه ومنبر ومحراب آن  نیز صنایع ظریفه بکار رفته بود تا "مسجد شاهی میدان صاحب آباد" رابوجود آورد ولی متاسفانه در زلزله دوره سلطان حسین صفویه ویادرزلزله شدید دوره زندیه وزلزله عصرقاجار تبریز از بین رفت  ویابه مسجد کبود تبریز وغیره آن هم صدمه زیاد وارد شد  واین مسجد در منابع تاریخی وبا نام " مسجد نصریه " میدان صاحب آباد یاد شده است  که در کنار آن " باغ نصریه " قرار داشت که احتمالا باغ سلطنتی اوزون حسن پادشاه بود  ویاص 829 کتاب خلاصه التواریخ از آن وبا نام " باغچه مسجد نصریه" یاد کرده است  وبرخی دیگر هم بانام" باغ نصریه " یاد میکنندکه نظیر ص219 کتاب " علم آرای امینی " است  ولذاص154 155 این کتاب هم به میدان صاحب آباد مزبوراشاره دارد  وغیر از " باغ شمال " که سلطان یعقوب ساخته بود و عبدالعلی کارنگ هم در کتابش به محوطه  وچگونگی آن اشاره کرده است وهر دوباغ، نظیر باغات سلطنتی چهار باغ اصفهان بودند   وبعلاوه صفحات 89 و90 "کتاب تکمله الاخبار"   ویا ص 807 و829کتاب "خلاصه التواریخ "وغیره از آن بعنوان مسجد نصریه میدان صاحب آباد یاد کرده اند ویا صفحات 298 و160 و124 کتاب عالم آرای عباسی از "مناره های بلنداین مسجد " صحبت کرده ویاص230 کتاب هفت اقلیم امین رازی از " املاک وقفی مسجد نصریه " یاد کرده است  وهمچنین ص 1088کتاب "احسن التواریخ "هم از آن بعنوان " مسجدحسن پادشاه " یاد کرده است که در سال 920 هجری، سلطان مراد بن یعقوب آق قویونلو در آن مسجد جضور یافت  ویا ص 700 کتاب خلاصه التواریخ هم از آن بعنوان " مسجدشاهی صاحب آباد "تبریز  یاد می کند  ویا ص 343 کتاب عالم آرای عباسی که از "مسجد شریف حسن "در میدان صاحب آباد یاد  میکند  و"مدرسه ای "ٌهم در کنار آن بوده که اوزون حسن ساخته بود وبعلاوه ص792 کتاب خلد برین  هم  به " مدرسه کنار مسجد اوزون حسن " اشاره می کند  وهمین طور کتاب احسن التواریخ ...

 وبعلاوه "دوخانقاه" نیز در میدان بزرگ صاحب آباد بود که ص237 کتاب خلاصه التواریخ  به این دو خانقاه میدان مزبور اشاره دارد  ومینویسد که : زاویه( یا خانقاه ) "بایسنقرمیرزای ترکمان "در میدان صاحب آباد ودر جنب زاویه ویا خانقاه رفیعه نصریه دارالسلطنه تبریز در صاحب آباد بود وبعلاوه بعداز مردن وی نیز" بقعه باشکوه"  ویا "مقبره وی "را در کنا ر آنها ساخته بودند که ص 153 کتاب عالم آراءعباسی به آن اشاره مکند وبعلاوه نظیر بازار اصفهان ،"  سر درب قیصریه تبریز "هم به میدان صاحب آباد تبریز باز می شد که ص 255 کتاب خلاصه التواریخ به این " سردرب قیصریه میدان " مزبور اشاره دارد  وبعلاوه ساختمان  چندین "کاروانسرا ی تجاری " هم در میدان صاحب آباد بود که به دو کاروانسرای "عصر قراقویونلو میدان صاحب آباد اشاره کردم ویا به"دو کاروانسرای دیگرعصر صفویه " شاه اسماعیل وشاه صفی  این میدان وبرمبنای اسناد تاریخی اشاره کردم ودر "دولت افشاریه " نیز درص 677کتاب "عالم آرای نادری" نیزبه استقرار کالاودر یک "کاروانسرای میدان صاحب آباد "اشاره می شود 

وبعلاوه میدان بزرگ مزبور هم  محل برگزاری جشنها وبازیها ویا دیدارها بود که در اسناد تاریخی آمده است  ومثلا ص381 کاتب چلبی از برگزاری بازیهای سرگرم کننده در این میدان یاد می کند ویا ص 101 کتاب "عالم آرای امینی" ویاص 87 کتاب "جهان ارا" از برتخت نشستن سلطان خلیل در این میدان وبعد از مرگ "مقصود بیگ" یاد می کند  ویا ص 102 کتاب عالم آرای عباسی از" مفروش بودن میدان صاحب آباد " ودر ایام جشن ها یاد می کند  ویا ص 100 کتاب عالم آرای عباسی ،از دیدن بازی چوگان وتوسط شاه تهماسب در "میدان صاحب آباد" یاد می کند وبعلاوه ص 222 و239 و774 و300 کتاب خلاصه التواریخ هم از چوگان بازی در میدان مزبور یاد میکند

وغیر از هزار واندی منزل اعیانی ودر اطراف میدان صاحب آبادتبریز که در دوره آق قویونلوکه ذکر شد وبه نقل ص 762 خلاصه التواریخ و در جنب این میدان در" عصر صفویه " هم  " عمارت حکمرانی صفویه " نیز در این میدان ساخته شده بود ومتن کتاب می افزاید که چشم فلک چنین عمارت مرغوب ویا حصار خوب ندیده بود وحمزه میرزای صفوی در آن عمارت نزول می نماید ویا ص 322 کتاب خلاصه التواریخ هم اشاره دارد که " دولتخانه مبارکه صفویه "در میدان صاحب آباد قرار دارد ویا خانه های اعیانی دیگر در عصر صفویه هم در جنب این میدان بودکه به نقل ص 797 خلاصه التواریخ : منزل میراسدالله صدر شوشتری ویا خانه خواجه مقصود بیگ نوبری ویا منزل علیقلی خان در کنار صاحب آباد عصر صفویه بود ویادر دوره قاجاریه هم تعدادی از مغازه هایش به مستوفی الممالک آذر بایجان تعلق داشت

 وبعلاوه عثمانی ها که در دوره صفویه شش بار به تبریز حمله می کنند وهر بارهم چندین سال در این شهر مستقر می گردند وبرای محافظت نظامیان خود در این میدان  وسط شهر هم  قلعه نظامی مستحکمی ساخته بودند که به نقل ص 797 خلاصه التواریخ " "هفت هزار سرباز عثمانی" در آن قلعه میدان صاحب آباد جا می گرفت  ویا به نقل ص343 کتاب عالم آرای عباسی شاه عباس وسربازانش در پس گرفتن آن از عثمانی ها عاجز شده بود وکشته های زیادی داد  ولذا بعد از تسخیر تبریز دستور داد که این قلعه را وبطور کلی تخریب بکنند  ویاص 343کتاب مزبور مینویسدکه عثمانی ها تعدادی توپ واز جمله توپ بزرگ خود را در این میدان نصب کرده بودند ویا ص 160  کتاب تاریخ" جهان آرای عباسی "   می نویسدکه : شاه عباس که در سال نوزدهم سلطنت خود، تبریز را گرفت واز سرهای 2000 سرباز عثمانی در این میدان بزرگ  تبریز،سان نظامی دید  ولی باز در دوره شاه صفی هم به تبریز حمله می کنند ولذاحضور شاه صفی در این میدان ،آخرین سند دوره صفویه از این میدان می باشد وسند دیگر تنها مربوط به اواخر عصر نادر شاه می باشد که از کاروانسای میدان مزبور در دوره نادرشاه یاد میکند ودر دوره زندیه واوایل عصر قاجار هم منابع تاریخی واز ووضعیت این میدان تبریز دیگر سخنی برزبان  نمی رانند ومگرکتاب ناسخ التواریخ وغیره که در دوره ناصرالدین شاه قا جار و از حوادث این میدان دوباره سخن می گوید ولی تنهامنابع مختلف مربوط به عصرهای قبل از شاه صفی است  که از میدان صاحب آبادتبریز یاد کرده اند  واز جمله اسنادتاریخی صفحات 87 و287 کتاب "تاریخ جهان آراء " ویا اسناد صفحات 133 و145 و146کتاب " تاریخ ایلچی نظام شاه " ودر مورد وقایع سال 945 حوادث این میدان ودر دوره شاه تهماسب ویا صفحات 160 و258 و287 کتاب " تاریخ جهان آرای عباسی " ودر دوره شاه عباس ویا صفحات 163 و184 و191 کتاب " جواهرالاخبار " ودردوره اوایل  صفویه  ویا صفحات 89 و90 کتاب " تکمله الاخبار " دوره مزبور صفویه که به مسجد نصریه صاحب آباد اشاره دارد  ویا ص 170 کتاب "نقاوه الاثار"  عصر صفویه  ویا ص 200 کتاب " آثارالوزراء  وبعلاوه صفحات 242 و371 و372 و693 و696 و697 و716 و792 و428 جلد دوم کتاب خلدبرین که مربوط به عصر آق قویونلو واوایل صفویه است  وحوادثی که بعداز شاه صفی وتا دوره ناصرالدین شاه اتفاق افتادو بر تاسیسات شهری معظم این میدان بزرگ اثرگذشته است نامعلوم در اسناد تاریخی می باشد  وتنها در دوره ناصری از این میدان وبجای نام "میدان صاحب آباد " وبا عنوان" میدان صاحب الزمان" یاد می شود واسنادتاریخی این عصر قاجار هم فلسفه این "تغییر اسم را" مربوط به خوابی می دانند که یک فرد اهل طریقت تبریز ودر خواب دیده بود که صاحب الامر در یکی از بقعه های واقع در این میدان صاحب آ باد تبریز " مشغول  نماز خواندن می باشد    ولذا به نقل این منابع تاریخی  در آن عصرسال 1265 هجری نام این میدان را "میدان صاحب الامر" عنوان کردند که تنها در این اسناد دوره قاجاریه آمده است ودر اسنادادوار قبلی همگی بنام " صاحب آباد" است  ومثلا ص 1070 کتاب " ناسخ التواریخ عصر قاجاریه  به آن اشاره می کندوبا ذکر خواب مزبور واز این میدان وبنام "میدان صاحب االزمان (ع) یاد می کندویا در کتاب دیگر عصر قاجاریه مرات البلدان هم وبا ذکر خواب مزبور ودر صفحات 986 و558 ازهمین میدان وبا عنوان مزبور یاد میشود ولی از تاسیسات شهری قدیمی آن میدان دیگر خبری نیست  واحتملا در زلزله های قبلی عصر اواخر صفویه وزندیه واوایل قاجایه همگی خراب شده بودند ویا بر اثرحمله مکرر عثمانی ها ویاروسهای عصر فتعلیشاه ویادر عصر ناصری این میدان کاملا کوچک شدهبود وبجای مسجد حسن پادشاه سلبق ویا برویرانه های آن مسجدسابق  ، مسجد جدیدی جعفرخان دنبلی ساخته است که مرات البدان به آن اشاره نمی کند که آن قوم دنبلی از کجاست ؟ ودر حالیکه اسناد کتاب عالم آرای نادری اشاره کامل  به جایگاه جغرافیایی قوم اکراد دنبلی ترکیه می کند که در کتاب عالم آرای نادری بهشرح  سرگذشت این اکراد ترکیه اشاره کافی  شده است  که همراه لشکر عثمانی ومکررا به خاک اذر بایجان حمله می کردند ونادرهم  مجبور بود که برای تعقیب آنها وتا وسط خاک ترکیه براند   ولی چونکه بعد از مرگ نادر شاه ،کریم خان زند ویا اقا محمد خان قاجار با خوانین ترک اذربایجان ضد بود که نیروی نظامی داشتند ولذا این خوانین دنبلی کرد ترکیه را حاکمان خوی وسلماس ویا حاکمان تبریز کردند که نظیر احمد خان دنبلی در خوی وسلماس بودویانظیر شهبازخان ونجفقلی خان وجعفرقلی خان در تبریز  وغیره بودوزیرا به نقل کتاب گلشن مراد وغیره کریم خان زند  ویا حتی آقا محمد خان قاجار با خوانین ترک آذربایجان نمی ساخت ویابا آنها در گیری نظامی شدیدداشت که نظیر فتعلیخان افشار اورومیه وفرزندانش که کریم خان زند آنها را کشت ویا بافامیلش موسی خان افشار که در ناحیه تکاب آذر بایجان بود ویادر گیری با کاظم خان قراجه داغی ترک  در ناحیه ارسباران واهر ومشکین شهر ویادر گیری با پناه خان جوانشیر ترک  در ناحیه نخجوان واران  ویادر گیری با صادق خان شقاقی ترک میانه وسراب وگرمرود که با آغا محمد خان درگیری کامل داشت وبهمراه عبدالله خان افشار زنجان ودر توطئه قتل آقا محمد خان شرکت داشتند وجواهرات او را برداشته بودند وبه منطقه خود آورده بودند وبعدا فتعلیشاه ودر طی جنگهای خونین واز انها پس می گیرد  وبه آن حوادث تاریخی "کتاب اکسیرالتواریخ" وغیره اشاره دارند ویا حتی خان "ایل ترک مقدم مراغه" که با آنها نساخت  وبه نادر کمک کرده بودند ویا در گیری کریم خان وآقا محمد خان قاجار با ذوالفقارخان افشار خمسه  در ناحیه رودخانه کرج  بودویا کورشدن علیخان افشار ایرلو خمسه وبدست آقامحمدخان قاجاردر اصفهان  ولذا قاجاریه مجبور شدکه در اداره امور تبریز واز این خانهای کرد ترکیه استفاده بکند ویا وقتی سکنه زنجان یازده  ماه وبا شورش خود در مقابل ناصر الدین شاه قاجار  مقاومت کردو قاجاریه هم برای خوابندن شورش زنجان واز حسنعلیخان کرد گروسی کمک گرفت  تا قلعه علیمردان خان افشار را در وسط زنجان ویران کند که در جنگهای ایران وروس شرکت فعال داشت ویا قلعه نظامی عباسقلی خان  افشار را در زنجان ویران بکند که دهات اعقابش در نزدیگی گروس بود  وانها را تصاحب بکند  وسپس همین حسنعلی خان گروسی را قاجاریه بجای بیگلر بیگی های نظامی گذشته تبریزگماشتند که همگی از ترکان منطقه بودند ویا وی را را در راس امور نظامی تبریز گذاشتند  وبعلاوه وقتی سران قاجاریه کاری کردند که تبریز وشهرهای دیگر که تا ترکمن چای میانه اشغال شود ودر طی ماده قانونی خاصی که در قراردادترکمن چای گنجانیده شده بود وروسیه بعهده خودگرفته بودکه با نظامیانی که در تبریز وآذربایجان مستقر کرده بود واز سلطنت چهار ولیعهد تبریز نشین قاجارودر برابرمخالفان  شهری اش ویا ایرانی اش  محافظت بکند  ولذا با بودن این نوع ازنظامیان  " قوم روس در تبریز که ابن فضلان هم به "جغرافیای قومی" ویا ّبه "فرهنگ قومی آنها" در خاک آسیا اشاره کرده است ویا کتاب منتظم تاریخ ویاکتاب های عصر تیموریان که حتی مسکو در دست تیمور لنگ بود ویا قبلا هم در دست "باتوخان مغول" بود  ویادر عصر نادری  هم که می خواست با "خورشید خانم ملکه روس "ازدواج سیاسی بکند تا جغرافیای آنها هم در جغرافیای ایرانیان ادغام بگردد   ولی حضور این قوم آسیایی آن سوی ولگا ودر خاک ایران و تا سال 1327 شمسی در شهرتبریز ، وبر اثر بی عرضگی "قوم قاجار"  وقوم کوچک 300 نفره زندیه بودکه اقوام بیگانه را بر اقوام ایرانی ترجیح می دادند ولذا این "قوم روس" را هم تا اعماق شهرهای ترک نشین آذر بایجان کشانده بودند تا   کسی از سکنه تبریز ،جرات سخن گفتن نداشته باشد  ولذا حوادث سختی ودر جنگهای 30 ساله ایران ویابعد از آن بر شهر تبریز گذشت که فیلم " تبریز در مه هم" تنها بخشی از آنرا بیان می کند  وبویژه کتاب ناسخ التواریخ وغیره به حادثه خاصی که در این میدان تبریزرخ دادو در سال 1265 هجری تبریز اتفاق افتاد ومنجر به تعطیلی بازار تبریز شداشاره کرده  ویا به ظهور فتنه جدید در تبریز میشد اشاره کرده است ومتن کتاب مزبور می نویسد که گاوی که در یکی از قصابخانه های اطراف میدان صاحب آباد تبریز مزبورببود وقصابش  مشغول ذبح بود ولی از  دست قصاب مزبور در می رود وفرار می کند وخودش را به بقعه ای در آن میدان صاحب آباد می رساند که آن فرد اولیاءالله به زعم نویسنده کتاب  مزبور خواب دیده بود که امام غایب ایرانیان ودر آن بقعه تبریزمشغول  نماز خواندن است   ووقتی که آن قصاب تبریزی هم که بدنبال گاو مزبورو به درون  بقعه مزبور می رود تا گاورا گرفته ودوباره بکشد وبرعکس از دماغ خود قصاب ودر آن بقعه میدان صاحب آباد خون فوران می زند وخودش کشته می شود  ولذا  سکنه تبریز هم این امر رادلیل معجزه آن بقعه میدان صاحب آباد شایعه کردند  ونام آنرا " میدان صاحب الزمان" گذاشتند وبقعه مزبور راهم بقعه صاحب الامر در آن دوره تاریخی عنوانگذاری کرده   ولذا بازار رابسته وبر قاجاریه می شورند که به نقل کتاب مزبور ودر دوره حکومت حشمت الدوله بر آذر بایجان بود ویا درعصر وزارت محمد رضا فراهانی بود ولذا کتابهای مزبورودر ذکر حوادث این "میدان تبریز "می نویسد امیر کبیر بشدت از این "آشوب تبریز" ترسیده بودوبرای اینکه به وضع "فتنه زنجان"  دچار نشودکه چند ماه قبل از آن  وبزور خوابانیده بودند ودستور می دهد که نیروی نظامی وبه تبریز اعزام دارند ورفتن حسنعلی خان گروسی به تبریز هم در همین راستا بود  وبعلاوه برای چشم زخم گرفتن از مردم تبریز "محمد علی باب "را که در "قلعه چهریق" آذر بایجان بود  وچند سال قبل در مناظره با علمای تبریز خودش را" صاحب الامر " خطاب کرده بود را به تبریز برگردانند ودر آن میدان اعدام بکنندکه به آن ادعای "محمد علی باب" هم در تبریزودر موردصاحب الامر صفحات 912 و913 ناسخ التواریخ اشاره دارد وفورا از "زندان چهریق" وبه "میدان صاحب آباد" تبریزآورده شده ودر جلوی همگان و در آن میدان به دار اویخته شود وتا مردم تبریزو چنین شایعه هایی  را برای آشوب طلبی خود نکنند  که در سال 1265]هجری  در آن میدان  تبریز رخ داد وصفحات 112 و113 کتاب " خاطرات " لیدی شیل " هم که زن سفیر انگلیس در ایران بود وبه "حوادث میدان صاحب الامر تبریز "اشاره می کند ویا ص 129 کتاب " ایران امروز " اوژن اوبن فرانسوی هم به این حادثه میدان تبریز اشاره دارد ویا صفحات 149 و150 و267 کتاب " دارالسلطنه تبریز "و تالیف "نادر میرزا قاجار "نیز که ساکن تبریز بود وبه این "حادثه  بقعه صاحب الامر تبریز " ودر آن میدان اشاره دارد وتنها ص 273 و304 آن کتاب تنها  راجع به گذشته میدان صاحب آبادمزبور  می باشد  که از بقیه شنیده بود ومن نویسنده هم این میدان بالای بازار تبریز را ودر طی چند بار مسافرتم به شهر تبریز واز نزدیک دیده ام که با گذشته اش تفاوت زیادشهر سازی یافته است  وبعلاوه بعداز حوادث مزبورهم ونویسندگان دیگرعصر قاجارنیز  دیگر اسمی از این میدان  تبریزنمی برند ویادر اسناد اواخر دوره قاجاریه هم نمی آورند  ویا نویسندگانی که در خدمت استانداران نظامی عصر دوره پهلوی بود ومدل شهرسازی تبریز را طور دیگر طراحی می کردند ویا حتی دوره 40 ساله اخیر هم به سابقه آن میدان اشاره نشده است  ونظیر میدانهای عادی شهرمزبور است که تنها  یک میدان معمولی شهری شمرده میشود ولی اینجانب که حداقل "ده جلد تحقیق مدون " ودر مورد ساختار شهرسازی وشهرنشینی تبریز ودر ادوار مختلف تاریخی دارم  وحیفم آمد که خلاصه ای از این" میدان مهم تبریز "نگارش نکنم که به قدمت تمدنی خود تبریزمی باشد ویا به قدمت آغاز شکوفایی آن شهردر خاک بزرگ آسیاست   ویابه آغاز پایتخت شدن آن  در خاک ایران برمی گردد  ویابا "میدانهای معمولی  ویاامروزین "این شهر "تفاوت ماهوی  فرهنگی "دارد.وقصه مردم شناسی این میدان را ودر رشته مردم شناسی ویاقوم شناسی دانشگاه تهران دوره پهلوی وبشکل  دیگر به من آموزش داده بودند که از آن اموزش ها گله دارم که" بضرر قوم بزرگ ترک این منطقه" باشد  ویا تاریخ نویسانش هم در پانصدسال معاصر وبه ضرر این قوم ایرانی تاریخ نویسی کرده اند که نقش بزرگی در "تکامل فرهنگی اقوام صحرا گرد آسیایی "دارند ویادر "نهاد های اجتماعی شهر خود "این تکامل فرهنگی را به "اقوام دیگر آسیایی" یاد دادند  که هدف اشغال اراضی دیگران در خاک آسیا مورد نظر آنها نیست  وبلکه گفتگو با فرهنگ اقوام دیگر همسایه اسیایی خودودر جهت تکامل فرهنگی ودر"یاد گیری فرهنگی "بیشتر آنان دارند  که فرهیختگان  مستقر در نهادهای اداری ویا نویسندگی این شهر در "هفت قرن قبل بودند"ویابه "تمام اقوام آسیایی " قرن چهارم آسیا فرهنگ  یاد دادند  وابن فضلان در سفرش به خاک آ سیا   ، این نوع ناپختگی آنان را در فرهنگ تمام اقوام آسیایی مشاهده کرده بود که سه قرن بعد وهمگی در مکان  جغراقیایی میدان صاحب آباد تبریزگرد هم امده بودند  وپایه تبادلات فرهنگی میان اقوام مخالف را در این شهر گذاشتند ودر ابتداهم وبدلیل روحیه خشن آسیایی خود  هفت قرن تبریز را خراب کرده که می خواست معارف بشری را به این اقوام خشن بیاموزد ومخصوصا به قوم خشن قاجار که در همه کتب مولفانش نظیر "منتظم التواریخ "وغیره اجداد قوم خودشان را به "قجرنویان ارتش   هلا کوخان  "انتساب  قوم نگاری "کرده اند ولی این "استادان مدعی دانشگاههای ایران "حاضر نیستند که اسناد تاریخی خود آنها را بخوانند ولی بنام" قوم ایرانی" به "تبر یز بی نوا" بیشترین ضربه را زدند  ویاادبیا ت پردازان دانشگاههای معاصر ایران هم به نقش این قوم خشن آسیایی قاجار در خاک ایران وتهران چهره مقدس فرهنگی وایرانی پوشانیده اند ویا  به نقش "قوم عرب آسیایی "ودر خاک ایران  ویا به نقش "قوم روس  آسیایی "ودر خاک ایران  ویابا ادبیات 150 ساله گذشته ایران داده اندویا در ضربه زدن به سکنه تبریز نهایت  همکاری فرهنگی ویا همکاری ادبی رابا آنها کرده اند  تا "تاریخ تبریز" همچنان در "مه غلیظ "بماند