مردم شناسی "اقوام تاجیک آسیا" و توسعه نیافتگی ناشی از"اقتصادشانگهای"

(بخش اول)

از :دکتر محمد خالقی مقدم

مردم شناس اقوام آسیایی

 

حدود 150 سال است که قوم تاجیک کوهستانهای بلند آسیا ، ومستعمره  قوم روس  شده اند که ارتش تزارروس واراضی کوهستانهای آنان را اشغال کرده ویک حکومت  دست نشانده در این کشور وبرای خود بوجودآورده ودر حالیکه در این سالها  وهمه اقوام بشری وبه نوعی "توسعه یافتگی صنعتی وتجاری " نایل می آیند و لی سکنه بدبخت این کوهستانهای سرد وبلند وسط آسیا هنوز آواره مانده اند ونظیرکوههای بلند پامیراست ویا نظیرکوهستان آلای ویاساری کول ویاقراتار ویاکوهستان زرافشان وغیره می باشدواز برکت تانکهای روسی  واز هر نوع توسعه یافتگی رفاهی محروم مانده اند وهربار شورش ها وِآشوبهای مردمی استقلال طلبانه آنها و با سر کوب "ادوات نظامی روسها" روبرو می شود که به اسناد تاریخی این نوع قیامهایشان اشاره خواهم کرد ویا در برهه های تاریخی 150 سال اخیر  اشاره خواهم کرد ولی هنوز از نکبت دست نشاندگی روسها ،نجات نیافته بودند که که روسها "هم پاله گی چینی ها" راپیدا کرده ودر مستعمره نگهداشتن آنها وبا خود همدست نمودند  ولذا با بخشیدن بخشی از اراضی کوهستانی تاجیکستان وبه چینی ها و  یا جهت باز ماندن " راه تجارت ابریشم چینی ها "  وبه درون تجارت سایر ملل آسیایی  ها عمل کرده واز مسیر کوهستانهای بلند وسط آسیا که تنها راه ممکن "تجارت خاکی چینی ها "می باشدویابا اقوام دیگرآسیایی بود  ونتیجتابر مصیبت 150 ساله آنان افزودند وقضیه چنین است که بعد از فرایند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ویانابودی اقتصادی روستاهای چین، دردوره مائو، که شگرد مزارع اشتراکی خود را رها کردند وتا به خصوصی سازی وجهانی سازی تجارت دو دولت روس وچین برسند واین بخشش اراضی متعلق به "قوم تاجیک ها" اتفاق افتاد ویاجهت همتای چینی اشان ضروری بودکه قبلاهم "مسلک کمونیسم" با یکدیگر بودند ولذامی توانستند اراضی ملل مسلمان  آسیا ئی را وبا همکاری همدیگرو "مصادره انقلابی" بکنند که از "مرام اشتراکی اشان "نشات می گرفت  ونام آنرا بگذارند که " اقتصاد شانگهای  ویاجهت نجات "تجارت آسیایی هاکه غصب اراضی این چند "قوم بد بخت  وسط  آسیا "لازم است ویامانع تجارت  آسیاییها با یکدیگر می شود ولذا در مرام اشتراکی اشان وامری "حلال ومباح "بحساب می آمد  وجریان آن چنین می باشد  که در اسناد تاریخی دیگر هم ذکر شده است  ودر این باره باید افزود:

 که  چین   وتاجکستان در گذشته تاریخ و مرزمشترکی وبه مقدار 414 کیلومترداشتندولی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991م که گور باچف مجبور شده بودو بخاطر کشته شدن 22 هزار نظامی روسیه خودودرخاک افغانستان آنرا ترک کند ویابدست مجاهدان افغانی ، وارتش تا دندان مسلح روس  خودرا واز خاک افغانستان خارج بسازد  ولذاسکنه مسلمان حنفی مذهب تاجیکستان هم وبرحزب کمونیست تاجیکستان ویا برکاخ ریاست جمهوری  آنان  هم شوریدند وچندین سال جنگ ودر گیری بود ویا درخاک  تاجیکستان هم ادامه داشت که با ارتش روسهامی جنگیدند  ویا با عوامل هوادار روسها ودر داخل خاک تاجیکستان جنگ بود که از گروه کوچک اوزبکها بودند ویا  در شمال مرز 1206 کیلومتری افغانستان وتاجیکستان شروع شده بود که ممکن بود به کوهستانهای بلند حنفی نشین قیر قیزستان در شمال تاجیکستان  هم کشیده شود که نظیرتاجکیستان 150 سال به اشغال ارتش روس در آمده بود  وقیر قیز ها هم و درشمال کوههای   آلان تاجیکستان  بشورند ویا در870 کیلومتر مرز کوهستانی وبا اقوام شورشی تاجیک هاهمدست  شوند وزیرا آنان هم ودر ایام سلطه روسها وبردهات کوهستانی اشان وبارها وبرعلیه روسها شوریده بودند ویا به درون اقوام حنفی مذهب ترکمنستان هم بکشد ویا به اوزبکستان وقیر قیزستان وترکستان شرقی هم کشیده شود ویا حتی مغولستان را هم وبه وسوسه بیاندازد  ونتیجتاممکن بود که امپراطوری روس ها را متلاشی بکند ویابه کلی واژ گون بنماید ولذا روسها در صدد بر آمدند که به هر قیمت شده است  نگذارند که وضع تاجیکستان کوهستانی وبه وضع افغانستان تبدیل بگردد واز این رو ارتش روس وازبکستان را وارد خاک تاجیکستان نمودند  ولذا بعد از 5 سال در گیری خونین در تاجیکستان توانستند که از سال 1992 الی 1997 م اتفاق افتادوتوانستند که کنترل اوضاع را بدست  خود بگیرند  ویا احزاب مخالف تاجیکستان را منحل کرده و50 هزار نفر را کشته ویا60 هزارنفر تاجیک را به افغانستان فراری بدهند  ویا با جابجایی 800 هزار نفر از سکنه دهات وشهر های تاجیکستان که به ویرانی کشاندند ویابا تخریب  کارخانه ها ومزارع اش که ویران کردند واز این طریق  وبه شورش ضد روسی مزبور خاتمه داده شود ویابا چند بار دستکاری در قانون اساسی تاجیکستان عمل شودویا سازماندهی دوباره دولتش ویا  مجلس تابع روسها ، وکاری بکنند  که در این کشور 7 الی 8 میلیونی تاجیکستان ومدتی سکوت بر قرار بشود   وبعلاوه سفارتخانه های تاجیک ها را ودر میان ملل مختلف تعطیل کرده ویا هماهنگی آنهار ا ودر تجارت ویا داد وستد با اقوام آسیایی دیگرویابااروپایی ها را بهم زده  ویابدست سفارتخانه های خوددولت  روس ویادر بین  ملل مختلف بدهند وبه همین دلیل عملا استقلال دهی گورباچف ویلتسین وپوتین راکه به آنها وعده داده شده بود وعملا پوچ بکنند ویااز سال 1991 م به بعد  یک امر تشریفاتی وتزیینی بگردانند و تا صرفا با تحمیل فقر وبدبختی بر آنها وبر 68 قصبه شهری وصدها روستاهای سردویخ زده حاکم باشند ویا دره های عمیق کوهستانهای بلند وسط آسیاحاکم باشندوفقط حاصل 400 معدن غنی وبزرگ تاجیکستان ببرند که مسکومی برد  ویاحاصلش برق 19 سدی می باشدکه در این کشور زده شده است و یا از  37 نیرو گاه برق آبی کوهستانهای بلند وپر آب تاجیکستان وبهره برداری می شود که از نظر میزان تولید برقش وسومین کشور جهان شده است ولی بضرر سکنه اش بهره برداری میگردد وبه کشورهای مختلف جهان بفروشند که نظیر اوزبکستان ویاقزاقستان  است ویا نظیر شهرهای سردوسببری روسیه می باشد   ویا چهارجاده ای که در دوران حزب کمونیزم ودر این کشور محنت زده کشیده اند وتا کامیونهای روسی، معدنهایش را ببرند  ویا به عنوان جاده های جدید ابریشم آسیا ودر اختیار چین وهم مسلکشان قرار داده شود  وهمگی معنی حقوق بشری توسعه چینی وروسی را می دهد ویادر تمدن جدید آسیایی ها رانشان می دهد  که از مفهوم جاده کشی تجاری دارند ویا می فهمند ویااز مفهوم  سد سازی صنعتی وتکنولوزی آن می فهمند ویا در این نقطه محروم جهان می فهمندکه حداقل 9 قله بلند کوهستانهای پامیر آن  است ویادرایالت بدخشان تاجیکستان واقع  است  وآن ناحیه محروم ودهات وقصبه هایش راوبه "بام بلند دنیا" تبدیل کرده است که قله های پر برف ویایخچالی اش وحداقل مابین 6096 الی 7495 متری می باشد  که حداقل947 رودخانه پرآب ویاآبشار گونه اش از آن  قله ها سرازیر می شود ویا مصرف 19 سد روسی ها می شود ویاآب  دریاچه های  یخچالی 1300 گانه اش و هیچ خیر ویا خاصیتی وبرای سکنه این اقوام محروم آسیایی نداشته وفقط سرماویا بدبختی داردویاهزینه سوخت زمستانی زیادراوبرای سکنه محروم آن دیاربه بار می آورد وسودش را دیگران می برند ومثلا دریاچه یخچالی" قرا کول" تاجیکستانی اش ودر ارتفاع 4000متری می باشد وبزرگترین دریاچه یخچالی است ویابا 380 کیلومتر مربع وعمق 240 متری و در وسط ایالت بدخشان قرار دارد ویا "دریاچه سارز "تاجیکستان وبا عمق 500متری اش که آبریزی منجر به تولید برق می کند ویا "دریاچه  مارگواز" ودر دره رودخانه شینگ ویا " دریاچه قلی قالان " ودر دره رودخانه آرتوش ویا "دریاچه زار قول " ودر دل کوههای بلندپامیرکه کسی نمی داند که کجاست ؟ ویا " دریاچه اسکندر قول"آن  ودر وسط کوههای زر افشان که دو سوم قصبه های تاجیک نشین ودر کنار این نوع از دریاچه های یخچالی  آسیا قرار دارند وروسها هم وبه عمد گاز ترکمنستان وبه قصبه های تاجیکستان را وازمسیر  خاک اوزبکستان گذرانیده اند که اختلافهای عمیق وبا قوم تاجیک دارند ولذا  سکنه این کشوروجور این نوع ار سرمای آسیا وصعب العبوری کوهستانهایشان را  می کشند که  93 درصدخاک کشورشان هم  وکوهستانی می باشد وفقط 7درصد اراضی زراعی  اشان راوبرای معیشت آنان باقی گذاشته اند  وآنهارا هم روسهاو با کوچاندن اقوام روسی ویااوکراینی ویااوزبک وبلاروس وبه اراضی تاجیکستان ودر دولت استالین وغیره   واز دست قوم بدبخت تاجیک  گرفته بودند  وحتی شهر های نوین ومهاجرساز خود راو در دل خاک این قوم آسیایی را بنام شهر استالین آباد( ویعنی شهردوشنبه کنونی  که پایتخت تاجیک ها باشد  )  نامیده ویا "بخش نوین شهر خجند " را( که  لنین آباد)نام نهاده بودند  و حداقل مدت درازچهل سال و بدین عنوان ها نامیده می شد ند ویا حتی قله های بلند تاجیکستان  آسیا را و بنام( قله لنین) نامیده بودندکه 6974 متر ارتفاع دارد ولی سکنه محروم تاجیک ودر سالهای اخیر ونام آنرا (قله ابن سینا) نهاده اند  که از قوم خودشان می باشد ویا دیگری را در کوهستانهای بلند وسرتاسرش کوههای  آلای شمال تاجیکستان  می باشدوبه ارتفاع 7174 متر است و رود خانه زرافشان تاجیکستان هم واز آنها نشآت می گیرد وبعدا ازخاکش خارج می شود وروس ها قبلا وبنام( قله انقلاب اکتبر) نامیده بودند ولی  سکنه اش وبعدا  نام بومی (قله استقلال را  )وبه آن قله ،نامگذاری کرده اند ویا جاده تجاری جدید روسی را واز "گردنه قیزیل آرت "کوهستان آلای تاجیکستان مزبور گذرانیده وبه جاده های قیر قیزستان اشغالی خود وصل کرده بودند  که چندین پایگاه نظامی نیروی هوایی روسها ودر خاک قیر قیزستان ویاتاجیکستان دارند واین مسیر جاده های تجاری جدید آنان را می پایند ویا قله دیگری که در ناحیه جاده ابریشم قدیم تاجیکستان  است  ویادر جنب کوهستان ساری کول تاجیکستان  است ویاچسبیده به کوههای بلند قرا قوروم کشمیر پاکستان می باشد ویابا 6726 متری ارتفاع  است وروسها وبنام" قله کارل مارکس " نامیده بودند  که زاد گاهش ودر آلمان اروپایی می باشد (ونه درخاک آسیا )  ویا قله های دیگرش ویا  جنب آنرا  ویابا 6094 مترارتفاع را  وبنام " قله مایاکارسکی" نامیده بودند ویادیگری راودر همین ناحیه بدخشان تاجیکستان را وبا 7105 متر ارتفاع وبنام " قله کورژ ینو سکی " نامیده بودند  ویا دیگری را وقله " آکادمی " نامگذاری کرده بودند که معادن غنی این کوهستانها را شکافته وببرند ولی اخیرا وسکنه بومی تاجیکستان وبلند ترین قله پامیر تاجیکستان را وبنام " قله اسماعیل  سامانی " نامیده اند که امیری ازخود  اقوام تاجیک بود وپایه گذار "دولت سامانی ها" بود  ویا پایه گذار "زبان فارسی دری " در قرون اولیه اسلامی بودوبعلاوه وقتی که در سال 1991م وبا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ودر میدانهای مختلف اروپای شرقی ویا درجوامع دیگر آسیایی تظاهرات خیابانی می کردند ویا مجسمه های لنین واستالین را واز میدان شهرهای خود پائین میآوردند وبرعکس مجسمه های " مشاهیر ملی وبومی " خود راو بجای انان می کاشتند وتاجیک های محروم نیزو از آنها یاد گرفتند ولذادر آوریل 1992 م وازآقای "مقصود اکرم اوف "ویا "شهر دار دوشنبه پایتخت "تاجیکستان  خواستند ویااجازه آنرا خواستند که بپذیرد که "مجسمه فردوسی "فارسی سراینده "را وبجای "مجسمه لنین " ویا در یکی از میادین "شهر دوشنبه" تاجیکستان فارسی زبان نصب  بکنند  واو هم با پذیرش خود ،معزول گشت   واستدلالشان آن بود که زبان نوشتاری جمعیت 6719567 نفره تاجیکهای آن دوره تاریخی  فارسی  می باشد  ویا حداقل 12 قرن است که زبان نوشتاری وکتبی فارسی را "یدک قومی" می کشند  که به زبان فارسی سلیس است وفردوسی هم ویکی از احیا گرهای زبان فارسی آنهاست ولذا لنین کار اشتباه فرهنگی کرده است که دستور داده وبه زور تفنگ وزبان وادبیات فارسی آنهارا کنار بگذارند  وزبان روسی خود لنین را بپذیرند ویاد ر مدارس واداراتشان و " کتابت قوم روسی آنها را رواج بدهند  که یک نوع" نژاد  پرستی قوم روس "راونسبت به اقوام دیگر آسیایی ، نشان می دهد! وبعلاوه چرا مسئولان دوشنبه وعلیرغم وعده  های"استقلال دهی گور باچف  عمل می کنند ؟ویا به ضررخلقهای تحت ستم آسیا" عمل می کنند؟ که گورباچف وآن وعده را ودر سال 1991م  وبه آسیاییها داده بود ولی دست نشانده هایشان و در مارس سال 1992 م وآقای "جوان اوف "را وبخاطر آن نکته ،عزل کردند  که اهل بدخشان تاجیکستان بود  ویا از وزارت کشورآسیایی  بر می دارند وفردی "وابسته به قوم روس " را وبه جای او می گذارند  ؟ولذا به تظاهرات تاجیک هادر خیابانهای دوشنبه منجر گشت  که حدود دوماه طول کشید ولی جواب سران حزب کمونیست تاجیکستان ، تنها گلوله بود که گمارده مسکو بودند ویا آن بود که دار ودسته اقوام غیرتاجیک راکوچ داده وبیاورند ویا برخی از سکنه اوزبک شهرهای خجند ویا شهر کولاب  تاجیکستان راکه اقلیت بودند  وبه شهر دوشنبه پایتخت آن  کشور بیاورند  وبه کشتار 150 تن از قوم تاجیک بپردازند ؟! ولذا در گیریهای  خونین قومی را ودر تاجیکستان براه انداختند ویااز سال 1992 م شروع شد و5 سال ادامه داشت ودر آن در گیریهاو سکنه تاجیک دوشنبه نیز ریخته وکاخ ریاست جمهوری پایتخت را تسخیر کردند وبه این حا دثه  که آقای هاشمی رفسنجانی نیزدر متن خاطراتش  اشاره کرده است که وی چندین سال ،وریاست جمهوری ایران را بعهده داشت ویا بعد از فروپاشی کمونیزم  ووی مراودات سیاسی ویا جلسات مختلف وباسران دولت تاجیکستان داشت  ویا با ریاست مجلس ویا سفیر آنان در ایران داشت ولی در مورد حادثه مورخ 16/2 / 1371 شمسی تاجیکستان ودر ص 666کتاب "کارنامه وخاطرات  هاشمی رفسنجانی "خود چنین می نویسد :کاخ ریاست جمهوری تاجیکستان ودر این روز وبه تصرف مخالفان در آمد واین امر در ساعت سی دقیقه بامداد امروزاست که به تصرف هواداران ائتلاف احزاب مخالف دولت در آمد وپیش از ورود هواداران احزاب مخالف دولت وبه داخل کاخ ، وژنرال بهرام رحمان اوف فرمانده نیروهای گارد محافظ کاخ ،و همبستگی خود را وبا مردم اعلام کرده بودوبعلاوه به گفته رهبران احزاب مخالف دولت ،و رادیو تاجیکستان نیز وبه تصرف نیروهای مخالف در آمد  ویا هفت ماه بعد آقای هاشمی رفسنجانی ودوباره در ص 678 همان کتاب خاطراتش می نویسد  که مربوط به خاطرات روز 14 / 9 /1371 می باشد وچنین ادامه می دهد : ودر گیریهای تاجیکستان وتا کنون وبیش از 50 هزار کشته برجای گذاشته است   ویا در ص 406 خاطرات  مربوط به سال 1373 خودش واز "نهضت اسلامی تاجیکستان " ومبارزات آنان می نویسد ولیکن باید بگویم که مقامات کرملین و نگران از دست دادن تاجیکستان ومعادن ومزایای آن بودند  ولذاهمه احزاب شکل گرفته تاجیکستان را منحل کردند ویابعد از استقلال دادنهای خود ،منحل کردند ! وتنها "نظام تک حزبی" دوران کمونیزم خود را باقی گذاشتند  ولی این بارو در قالب وعنوان دیگر ی وبنام "حزب دموکراتیک خلق تاجیکستان"  رادوباره احیاء کردند وبرعکس بسیاری از سران احزاب مخالف را وزندانی ویا قلع وقمع کردند  ویا ورود کتاب ویانوشته ویا نشریه آگاهی بخش راو به درون کشور تاجیکستان را ممنوع کردند ولذا بعد از سال 1997 م وتا کنون وتاجیکستان را وبا این "وضع پلیسی خود "اداره می کنند وبهمین دلیل ، نشریه ایران ودر شماره 20 مهرسال 6 139 خود ودر باره وضع سیاسی موجود  تاجیکستان وچنین می نویسد : سفر محی الدین کبیری ورهبر فعلی "حزب نهضت اسلامی تاجیکستان "وبه ایران ودر دیماه سال1394 ش وبرای نشست در کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی مشکل شده و از جمله موارد دلخوری واعتراض دولت تاجیکستان بود وطرفداران کبیری وتا چند سال پیش و"حدود یک سوم "قدرت اجرائی این کشور را در دست داشتند ولی "حزب نهضت" واینک قریب به سه سال است که توسط مراجع رسمی تاجیکستان وغیر قانونی اعلام شده است ویابسیاری از فعالین آن زندانی شده اند! ... وبعلاوه باید بیفزایم که قبلا ایران در تاجیکستان سرمایه گذاری می کرد ویا قبلا با "بازار مشهد" هم ودادوستد قوی داشتند  ویا دانشگاههای ایران هم و قبلا وعده احیای دانشگاههای تاجیکستان ویا دانشکده های پزشکی آنرا ، داده بود که متوقف شدند واکنون تنها چند دانشگاه قدیمی این کشور ومتعلق به "معاریف دوران کمونیستی" سابق  است ویاآموزش دهی جوانان این کشور را ویا دبیرستانهایش را دارند وبعلاوه نوسازی علمی هم نشده اند وبعلاوه همانطوریکه ذکر خواهم کرد ووضعیت احزاب سیاسی دیگر تاجیکستان معاصر نیزچنین می باشد  !ویا  به همین  منوال می باشد که"مدل  توسعه دهی "سکونت گاههای شهری وروستای این کشور واقوام تاجیک را بدست خود دارند  ولذا آنهارا وبا این شیوه از تفکر قرون وسطائی خود اداره کرده  ویادر دل کوهستانهای صعب العبور آسیا و به" توسعه نیافتگی عمیق " دچار کرده اند ؟!  وآری آبهای جاری ویا آبشارهای 947 رودخانه تاجیکسان  وباعث بدبختی آنهاست که همگی ودرجنب ویا در  پشت کوههای بلند همالیا ی آسیا قرار گرفته ا ندولذا کسی  از مفهوم جاده ابریشم خاک انها سر درنمی آوردکه چیست ؟  وفقط آب شرب شهری ویا آب زراعی ویا آبرسانی صنعتی  شهرهای مختلف وسط آسیا را تامین می کنند  ولی خیرویا خاصیتی برای خودشان ندارند ویا  جز سرماویا یخبندان شدید وبرای سکنه محروم این نقطه آسیا ندارند؟!/ویاحتی معادن غنی اش  ویاجاده های تجاری بی نظیرش ،ندارند ؟!ویا 1300 دریاچه آبی  اش ندارند !ویا هیچ خیری ویا خاصیتی وبرای سکنه محروم قوم تاجیک ندارندکه کشور مستقلی در سازمان ملل شمرده می شوند !؟ و فقط توربین های 19 سد ویا37 نیروگاه روسها را می چرخانند ویا کارگران کوهستانی بدبخت معادن آنها هستند !  ویا فقط آبیاری زراعی چند کشورهمسایه اشان  راوبا سخت کوشی توام با سرمای خود را  تامین می کنند و اقوام همسایه ای که همدست ارتش روسیه شده اند وفقط به تاجیکها می تازند! ویا آبهای رودخانه های پر آب  سیحون وجیحون ومرغاب وزرافشان وغیره آسیای مرکزی آنها را می برند وبه قومیت اشان  نیز بد وبیراه می گویند!  ودر حالیکه 60 در صد آبیاری زراعی کشور هایشان را  و ازناحیه  این کشورمحروم  اخذ می کنند ! ویاباعث برکت ماهیگیری ویاتفریح وبندر نشینهای  سواحل دریاچه بزرگ دوم آسیا می شود که "دریاچه آرال" نامیده می شود  که درخاک  چند کشورهمسایه اش است ونظیر سکنه کنار دریاچه قزاقستان ویا اوزبکستان وروسها ست وهمگی از کوهستانهای بلند آنها آمده ودر این کشورها ذخیره آبی شده وبعلاوه معیشت آنها را می سازد ویا از ماهیگیریها ویا شیلات وگردشگری آن آبها ا ستفاده مادی می کنند؟!/که تنها منبع تامین آبش وکوههای صعب العبور تاجیکستان آسیا می باشد  ویا بصورت رودخانه تاریم ایالت سین کیانگ چین در می آید  وفقط اراضی زراعی چینی هارا مشروب می نماید ؟!!  ولذا در مفهوم "جهانی سازی تجارت آسیایی چینی وروسی خود"  ومفهوم نا عادلانه ای  از شهر سازی مدرن آسیا دارند وراههای تجارت آن شهر ها دارند؟ ویا از مفهوم "توسعه منطقه ای نابرابر" وبرای آنان بوجود می آورد؟!ویا درذهنیت "توسعه دهی سیاسی "خود واز مفهوم "توسعه آسیائی " دارند ؟ ویا از مفهوم  " حزب سازی برای این ملتهای آسیائی " دارند  ویا در ذهنیت خود واز مفهوم کشور چند حزبی نوین می فهمند که تاجیکستان را وبه آن وضع انداخته اند ؟ویا از مفهوم تاسیس نهاد های جدید سیاسی ونظامی  جهان نوین می فهمند!؟.. وآری ماحصل این  نوع آز استقلال دادنها ، ویا"توسعه خصوصی سازی" گورباچفی چنین می باشد   ! به آنها وفقط ویران کردن آبادیها ویا قصبه های محرومش را فراهم کرده است  ویا ویرانی صنایع نیم بند دوره اشتراکی تاجیکستان را به همراه آورده است !    ویا بعد از ختم کردن درگیریهای تاجیکستان و در سال 1997 تاجیکستان ببار آورده است ! ویابا انتخابات فرمایشی سالهای 1998 و1999 وغیر ه ببار آورده  است ویا در نهایت هم  ونوبت به قرار داد فروش اراضی تاجیکستان وبه چین راهم فراهم کرده  است ویا   در در قرارداد سال   2011 م فراهم کرده است  وبهمین دلیل هم  و در باره این موضوع و دراسنادتاریخی  تاریخی معاصر چنین آمده است که :

در ماه ژانویه سال ۲۰۱۱ مجلس نمایندگان تاجیکستان وپروتکل تعیین خطوط مرزی میان تاجیکستان و چین را تصویب کرد که طبق این سند  و۱٫۱ هزار کیلومتر مربع (حدود یک درصد) از خاک تاجیکستان در ولایت بدخشان این کشور، به کشور چین داده شد.[۴۰]

 ولازم به یاد آوری است که " اقوام تاجیک آسیایی "وقبلا یکی از اقوام کوچرو کوهستانهای پامیر وبدخشان آسیابودند که تابستانها وبرای ییلاق به کوهستانهای بلند مزبور می رفتند وزمستانها نیز وبرای معیشت قشلاقی خود،  وبه کناره های شاخه های مختلف رودخانه جیحون ومثلا در اطراف بلخ ویا بیکند بخارا می آمدند  ونظیر اقوام بختیاری ایران بودندکه تابستانها وبه قله های بلند وسرد زرد کوه استان بختیاری می روند وزمستانها به کناره های گرمسیری رود خانه کارون دراستان  خوزستان می آ مدند واقوام کوچرو ناحیه بدخشان آسیا نیز  ودر دوره هخامنشی وچنین بودند  ولذا دومنطقه ئیلاقی وقشلاقی مکمل همدیگر آنان بود وجزو یکی از ساتراپ نشین های هخامنشی ها شمرده می شد  وبهمین دلیل هم  مذهب زرتشتی ویا زبان فارسی باستانی را واز طریق "موبدان بلخ"وازآنان  اخذ فرهنگی کرده بودند که معیشت اشان را آسان می نمود  ویا  زندگی  در دامنه کوهستانهای سرد را وبرایشان  قابل پذیرش می کرد ! وبهمین دلیل هم ودر  دوره ساسانی  ها نیز چنین تساهلی برای آنان فراهم بود که برخی تاجیک ها و به مذهب مانی ومزدیسنا  گرویدند  وهمچنین وبعد از ظهور اسلام ودر دوره مامون عباسی وفرزندان "سامان خدات " که در دوره ساسانی ها ویکی از خاندان های صاحب زمین تاجیک بود ویا صاحب ملک ودر ناحیه تاجیکستان وشمال بلخ بود واز سوی خلیفه عباسی وبه فرمانداری شهرهای سمرقند  وبخارا وفرغانه گماشته شدند که فرزندان "اسد سامانی" شمرده می شدند واز قوم آنان وبه قدرت رسیدند   ویا به نقل کتاب " تاریخ بخارای نرشخی " ویکی از آنها وبنام "امیر اسماعیل سامانی"  وپایه گذار "دولت سامانی ها" شدکه در فاصله سال‌های ۲۶۱ تا ۳۸۹ قمری بود واقوام تاجیکستان ودر دولت آنان وبخشی از قلمرو سامانیان بود وبهمین دلیل واز طریق دولت وی و از مذهب زرتشتی عدول کرده وبه مذهب اسلام حنفی پیوستند که با "منافع توسعه  منطقه ای اشان "ناسازگار نبود وبهمین دلیل و به نقل کتاب بخارای نرشخی وعلمای حنفی ودر دربارسامانی ها  نیز نفوذ زیادی  ودر اراضی کوهستانی ویا جلگه ای  آنان یافتند که اکنون همگی سکنه این کوهستانهای بلند آسیا وفقط حنفی مذهب دارند ولی سایر مذاهب دین اسلام ویا ادیان دیگرو در آن کوهستانهای  بلندآسیا  اندک می باشد   وبعلاوه در دولت سامانی ها هم وافرادی نظیر رودکی ویا اسعدی گرگانی وجیهانی وبه "تقویت زبان فارسی دری " ودر برابر " زبان عربی " ودر منطقه کوهستانی آنها پرداختند که اعراب مهاجم به شهرهای ماوراءالنهر وزبان فارسی باستانی آنها را  از بین می بردند  ویا با تلفظ روزمره وکتابتهای اداری خود وبه زبان عربی خودصحبت کرده  ولذا از بین می بردند ولی دانشمندانشان برعکس نمودند  ولذا "احیائ زبان فارسی دری  جدید " نیز از در بار سامانیها ی تاجیک زبان شروع گشت  ویا توسط کاتبها وشعرای آن دربار سامانی هاشروع گشت واقوام سابق تاجیک هم  وآن زبان جدید فارسی را بسرعت پذیرفتند  ویا بازاریان کوهستانهای تاجیک هم که برای فروش محصولات دامی خود می آمدند که به "کاروانسراهای بیکند بخارا" می آمدندوتا تجارت بکنند وبعلاوه تاریخ نرشخی  هم وبه آن  موضوع  ودر کتابش اشاره کرده است  ولذا قوم کوهستانیمزبور  وبر اثرمکالمات ومراودات تجاری خود وبا تاجران بیکند بخارا واین زبان فارسی دری جدید راو به درون اقوام کوهستان نشین  های پامیر وبدخشان وزرافشان والای خود کشاندند  ویا رواج یافت ولذا امروزه زبان مشترک ایرانیان ویا اهالی تاجیکستان شده است ویا زبان مشترک با شمال افغانستان شده است ویا زبان بخشی از سکنه هندرا هم  فارسی دری کرده است که منشا همه آنها وتنها " زبان فارسی دری بخارا" می باشد  که مروج اش یک امیر تاجیک زبان سامانی می باشد     وبعلاوه اقوام چهارگانه فارسی زبان آسیا  هم و همگی میراث عیدنوروز ویا جشن مهرگان و یا چهارشنبه سوری وغیره را گرامی می دارند که "میراث فرهنگ فارسی باستان "آنهامی باشد   وهمچنین مولف " سفرنامه تحف بخارا "  وآنها را " اقوام سارت وبا تلفظ فارسی بخارایی بومی " می داند که بعد از تسلط ارتش تزار روسها  وبر شهر های آسیایی مرکزی وزبان نوشتاری آنها  کنار گذاشته شد ویا در 150 سال تسلط روسهاست  ولذا زبان مزبور ومورد خشم روسها بود ویا در صدد بودند که زبان مزبور را واز بین ببرند وتنها" زبان وادبیات روسی" وِا "کتابت روسی را" ودر آسیای مرکزی وجایگزین آن زبان فارسی  بکنند که تاکنون در این امر وهنوز موفق نبوده اند ! وهرچند تغییر خط وزبان تاجیکها را انجام داده اند ویا به خط وزبان روسی  در آورده اند ویا در سالهای 1829 و1940  م ودر این کشور قانونی دولتی کرده اند  وچراکه  همگان  راملزم کرده اند  که در نظام اداری ویا در تدریس مدرسه ها ویا در نظام کتابت قضایی وفقط خط وزبان روسی را بپذیرند ولی  چونکه فرهنگ تحمیلی می باشد  ولذا چندان موفقیت نداشته است  وبهمین دلیل  هم و نقل قول نویسندگان تغییر خط ویاکتابت تاجیکستان ویاخط نوشتار قوم قیر قیزستان ویاقوم ترکمنستان ویاکشورهای دیگر آسیای مرکزی  چنین می باشد  ویا در این باره  چنین است ویا دروادار کردن آنها وبه کتابت روسی  تحمیلی خود چنین مورد ذیل می باشد  :

یکی از دلایل دور شدن فارسی تاجیکی واز زبان فارسی ودر دیگر کشورهای فارسی‌زبان واستفاده از خط سیریلیک وبرای نگارش این زبان است.و در زمان حکومت شوروی ،ابتدا خط فارسی وبه لاتین و سپس سیریلیک (روسی) تغییر داده شد و مردم تاجیکستان هم واز ارتباط با سایر همزبانان خود ناتوان شدند. والبته تلاش‌هایی در تاجیکستان وبرای بازگشت به خط فارسی وجود دارد واما اراده  سیاسی مقامات حاکم براین کشور وبر عدم بازگشت به خط فارسی استوار می باشد  ولیکن بعد از حوادث خونین فاصله سالهای 1992 الی 1997تاجیکستان هم  احیائ زبان فارسی ودر میان سکنه تاجیکستان قوت گرفته است ولی هنوز در کتابت های اداری کشور مزبور مانع کاربرد آن می شوند واحزاب سیاسی هم نشریه روسی زبان پخش می کنند وتنها در تلفظ شفاهی مردم ویا در گفتگو با یکدیگرو شیفتگان زیاد پیدا کرده است ! 

وآری در" استان بظاهرخود مختار کوهستانی بدخشان تاجیکستان  امروزین" ، وطرفداران فارسی دری بخارایی وزیاد می باشند  ولی با  گویش‌های گوناگون فارسی تلفظ می کنند ،ونظیر  گویش‌هایی همچون روشنی، ویا شُغنانی، ویا اشکاشمی ویا وَخی. است ولی روسها بعد از تسلط خود برخاک تاجیکستان سعی کرده اند که علاوه از تسلط دادن زبان روسی وبرزبان فارسی تاجیکی وزبان ترکی جغتائی ازبکی را هم ودر میا ن آنان  رواج بدهند ویا در نشریات احزاب ورادیو یی وابسته به اوزبکها ویا روسی گرایی خود رواج بدهند وبعلاوه در  در شهر های شمال شرقی بدخشان  تاجیکستان را هم تقویت بکنند تا "یک پارچگی تاجیک ها "از بین ببرند  وبهمین دلیل وبه کوچاندن تعداد زیادی از ازبکها وجغتایی های ترک زبان وبه این کشورتلاش کردند  وبویژه در دوره تسلط کمونیستها ویااستالین سعی شد که      تعداد زیادی از     اوزبک زبانها  و به تا جیکستان تزریق بشوند که اطاعت بیشتر از روسها را نشان می دهند  وگرچه اوزبک ها ویا جغتائیها واز اقوام مغولی می باشند  که در" مقاله مربوط به اوزبکهای اینجانب" آمده است وتنها در دوره چنگیز خان وبه شهرهای ما وراء ا لنهر آمدند ولی شاهان مغول ویا تیموری وحتی شیبانیان اوزبک  هم سعی نکردند که "بافت قومی  "شهرهای تاجیک نشین را بهم بزنند وتنها آنها را تاجیک ویا تازیک  می نامیدند که با "ترکی جغتائئ آن مغولان "تفاوت زبانی دارند  ویا حتی مقاومت شدید "تیمور ملک "وسردارقوم  تاجیکها ودر برابر ارتش مغول که  مورد تحسین روضه الصفا وغیره بود و باعث نشد که مغولها وبا تاجیکها شهر خجند ویا زرافشان وغیره در گیرفرهنگی  بشوند ولذا چندین قرن آنها را ودر شهر های تاجیک نشین  خود تحمل کردند ویا در" قرای تاجیک نشین خود"وبا "مغولهای حاکم "براسیا  مسئله نداشتند وتنها قبل از حکومت ناصرالدین شاه ایران بود که  یکی از حکام منقیت -اوزبکی بخارا وبه ناحیه زرافشان تاجیکها تاخت وبخشی از اقوام اوزبک را ودر دهات آنجا نشاند ویا "قوم منقیت خویشاوند خود را "ودر ناحیه روستایی خجندمزبور سکونت داد ویا برخی ها راو در شهرهای درواز ویا قره تکین ساکن کرده  وروسها نیز از وی یاد گرفتند ولذا همانطوریکه در" مقاله اوزبکستان خود" نوشته ام ودر دوره ناصرالدین شاه وژنرا ل چرنایف روسی وغیره هم وبه عمد شهرهای مهم بخارا ویا سمرقند فارسی زبان تاجیکی ویا سارتی را وبرای پایتختی اوزبکستان انتخاب نکرده ودر" قریه قدیمی تاشکند" قرار داد که از" قوم آق یلواوزبکها" بودند  ولی  اقوام وکارمندان باسواد شهرهای قدیمی ماوراء النهر فارسی زبان سارت کنار گذاشت   وبلکه آبادی کوچک وویران  چاچ ویا تاشکند را ودر نزدیکی خجند وبرای "پایتختی اوزبکستان " انتخاب کرد    ویا در مرز دوکشور وبرای مکان پایتختی اوزبکستان  ویا پادگان مرکزی روسها انتخاب کرد ویادر نظر گرفت که اقوام اوزبک آق یلاوو در آبادیقدیمی  تاشکند مزبور بودند  وبعد ا نیز اقوام وسزبازان اوزبک را وارد ارتش روسی خود نموده وبتدریج تعدادی از آنان را نیز و به شهرهای خجند واوراتپه وآلتین توپکال تاجیکستان وارد نمود ویا در ناحیه بازارپنجشنبه خجند وارد کرده وبه شهرک سازی جدید وبرای اوزبکها پرداخته واقوام اوزبک وروسی خجند جدید رابوجود آورد وبعدا نیز آن خجند راوبنام " شهر روسی " لنین اباد"  نامیدند   ویا توسعه صنعتی خجند جدید راهم و در دوره استالین  دادند ویا  بیشتر از شهر های دیگر تاجیکستان نمودند  ویا پایگاه هوائی روسها را ودر همان خجند جدید قرار دادند که اختلاف افکنی بکنند  ولذا امروزه شهر خجندو دومین شهر بزرگ تاجیکستان شده است ویا مدتی وزرای دولت تاجیکستان را و برای اختلاف افکنیو از آن شهر خجند  انتخاب می کردند  ویا جلوتر  از دوشنبه پایتخت قرار داده بودند   ولذا امروزه خجند مزبوروازاین  نظردارای  152600 جمعیت ودر سال 2000 مشده است ولی هنوز  68 قصبه شهری تاجیک ها وکوچک مانده اند! ویا تعداد  دیگری از  اوزبکهای  تاجیکستان را هم وبه استان ختلان تاجیکستان کوچانده  اند وعمدا در سالهای اخیر نیز و شهر "کولاب "اوزبک نشین را وعلاوه از مقاومت همگانی ومرکز استان ختلان  تاجیک نشین قرار داده اند  که در  دوره فروپاشی حکومت تیموریان  فقطتاجیک نشین بودند  ولی بعدا وبا شکل گیری حکومت اوزبکهای شیبانی وتعدادی از اقوام اوزبک و دراراضی  پیرامونی شهر کولاب تاجیکستان ساکن شده و تنها رمه داری خارج شهر می کردند که کتاب عالم آرای نادری واز آنها نام برده است   ولی امروزه روسها وسومین شهر بزرگ تاجیکستان نموده اند  که تنها 85300 نفر جمعیت دارد ویا  روسها ودر درگیریهای داخلی تاجیکستان واز اوزبک های کولابی مزبور و استفاده های  زیادی  نموده اند  ویابا اهالی شهرهای تاجیک زبان شهرهای غرم ویا تاجیک آباد وفاروخ  وشهرهای دیگر بدخشان غیره در گیر کردند که اعضای" حزب نهضت اسلامی تاجیکستان "واز  آن  شهرهای کوچک 68 گانه کوهستانی می باشد  ودر حالیکه ص 702 ویا ص177کتاب" ترکستان نامه بارتولد" ودر این باره می نویسد که :قبلا مرکز استان ختلان تاجیکستانو در ادوار قدیم شهر"پرخار "بود که تخت گاه امیر ختلان تاجیک شمرده می شد ولی  امروزه روسها ومرکزیت استان ختلان تاجیک را وبه شهر کولاب اوزبک نشین ودر شمال شهر"پرخار" داده اندوآنها هم وتوسط روسها مسلح شدند  وتا در مسایل سیاسی داخلی واز اوزبکها ی مزبور بهره برداری سیاسی بکنند ودر حالیکه  ص 702 کتاب بارتولدوبرخلافش را  نشان می دهد که در سال 552 هجری نیز امیر استان ختلان مزبور وازنژاد  تاجیکها بود وبنام "امیر ابوشجاع فرخشاه "وامیر ختلان محسوب می شد که از تاجیک های فارس زبان بود وسند تاریخی لازم آنرا  نشان می دهد که اوزبکهای اطراف کولاب ودر دوره حکومت شیبانی ها اوزبک وبه مرتع تپه ی آن  شهر آمده بودندکه "نیاز بیگ اوزبک "رئیس طایفه ایلی اشان بود  ولذا  اسناد مربوط به تاریخ عالم آرای نادری دولت افشاریه 250 ساله هم وآنرا نشان می دهد  که  در ص 1096کتابش واز" طوایف اوزبک کلاب" تاجیکستان سخن می گوید  ومثلا کتاب عالم آرای نادری ودر ص 1095 کتابش می نویسد که در دولت نادری وحاکم قصبه کلاب ،" نیاز بیگ اوزبک "بود وِیا حاکم "قصبه حصا"رشمال دوشنبه  "محمد امین بیگ" بود وهر دونیز و به تحریک "میرزا قل منقیت آرالی" تحریک شده که به مرتعهای بلخ کناره جیحون آمده بود وبر "حاکم منطقه ای نادرشاه " در بلخ شوریدند که باعث شد تا نادر شاه  هم وبه منطقه مزبور لشکر بکشد  واحتمالا "مقر حاکم گمارده نادرشاه"هم و در یکی از قلعه های نظامی اطراف ویرانه های بلخ قدیمی بود که توسط چنگیز ویران گشته بود  ولذا مقر حاکم   نادر شاه که در اطراف ویرانه های بلخ افغانستان بود که به او گزارش ناامنی منطقه اش را داده بود ویادر سواحل جنوبی شاخه فرعی رود جیحون ودراطراف بلخ ولبه مرز شمالی افغانستان بود ولازم به یاد آوری است که چنگیز خان شهر بلخ قدیمی را ویران کرد وشهر مزار شریف  افغانستان روئیده است  که می گویند که در ویرانه های بلخ قدیمی روییده است ویک اشتباه جغرافیایی می باشد   ودرحالیکه در  دوره نادرشاه و "میززا قل آرالی" که احتمالا از شاخه" منقیت اوزبک آرالی ب"ود ودر مراتع ویرانه های اطراف بلخ قدیم و کناررود  جیحون افغانستان و20 هزار خانوار اوزبک دامدار ایلیاتی خود را وبه مراتع کناره جنوبی جیحون آورده ویا در لبه مرز شمالی افغانستان آورده بودکه عالم آرای نادری  وبه 20 هزار خانوار اوزبک ،تپه های اطرف بلخ میرزا قل آرالی اشاره دارد  و  احتمالا "دوخان کوچک اوزبک "آن تپه های اطراف  کلاب وحصار را هم ودر آن  سوی رودخانه اب پنج جیحون وبا خود همدست کرده بود که بر نادر شاه وحاکم منطقهای اش بشورند که  ص 1096  عالم آرای  نادری وبه آن موضوع طوایف اوزبک ودو سوی مرز شمالی افغانستان اشاره دارد واحتمالا اقوام اوزبک استان ختلان کنونی تاجیکستان هم واز بقایای آنست وبعلاوه به نقل کتاب عالم آرای نادری واز طوایف" یوز" و"منک" و"قنقرات" اوزبکها بودند  ولی در دوره استالین وحزب کمونیست تاجیکستان  احیاء شدند ویا به نقل مورخین متعدد وبرای بهم زدن نظام قومیت تاجیکها و  به استان ختلان تاجیکیستان کوچانده شدند ویا تعداد از آن اوزبکهارا ودر مرزشمالی افغانستان افزایش دادند ولذا امروزه برخی از آنها ودردرون  شهر کلاب  ،اسکان شهری یافته وتوسط حزب کمونیست مسلح شده اند و واندک ینیز  به  شهرقرغان تپه ( وبا 60000 جمعیت  وبعنوان چهارمین شهر نیمه بزرگ تاجیکستان رفته بودند که باعث شدتا  سکنه شهر قرغان تپه وبا کولابی ها در گیر بشوند ) واندکی هم درشهر کوچک" کالنین آباد "تاجیکستان زنگی می کنند وبقیه شهرهای کوچک استان ختلان واز نزاد ،تاجیک های فارس زبان می باشند   ولذا امروزه وبا تدابیر روسها واوزبکهای مهاجر ب خاک تاجیکستان بیشتر شده اند ویا بعمد در مناصب دولتی نیز شرکت داده می شوند ولذا تعدادشان را وبه مرز 25 در صد جمعیت کل تاجیکستان رساند اند ویا 10 درصد  دیگرجمعیتش هم ومهاجرین روسی ویااوکراینی وغیره می باشند  وبقیه 65 در صد جمعیت کنونی تاجیکستان که 5 الی 6 میلیون می گردند وهنوز تاجیکهای فارس زبان می باشند که جمعیت قومی تاجیک ها ودر استان بسیار بزرگبدخشان  ویا در استان بظاهر خود مختاروکوهستانی بدخشان بشتر می باشد  که اغلب معادنش در آن استان است  ویا راههای تجاری آسیا ودر خاک قومی آنها می باشد ولی امروزه "قوم مغلوب تاجیک "شده اند  وبدخشانی ها ی پامیری  نیز خالصا تاجیک زبان هستند که حدود 5میلیون تاجیک می باشند  که در 68 قصبه کوهستانی شهری ویا در دهات کوهستانی  منطقه مزبور زندگی می کنندبعلاوه  نژ اد تاجیکها ی مزبور ودر سه استان دیگر هم پراکنده می باشند ومثلا در استان مرکزی تاجیکستان وبه مرکزیت شهر  دوشنبه پایتخت هستند  که کارگران تاجیک رفتگرهستند  ویا کارگران  ساختمانی طبقه پائین هستند ویادر استان ختلان جنوب غربی وکشاورز هستند ویا در استان زرافشان وخجندشمال غربی تاجیکستان وبعنوان روستائیان کشاورزی  تاجیک  هستند  ولی در یک ترکیب نژادی مخلوط با اقوام دیگر زندگی می کنند  که روسها به این سه استان کوچانیده اند  ولذادرنواحی غربی و اقوام مختلفی هستند که کمونیست ها ودر ایام اقتدار خود وبه شهرهای تاجیکستان کوچانیده اند وشامل 10 درصد جمعیت تاجیکستان را تشکیل می دهند که حداقل 5/3 آنان وکارمندان نظامی واداری "روس تبار" می باشند که اغلب به شهر دوشنبه کوچانیده شده اند وبقیه اش نیز ویا از اقوام اوکراینی هستند ویا از اقوام کناره های رودولگا ی روسیه  می باشند  ویا از اقوام ارمنی ویا آلمانی واروپای شرقی  ویا ژاپنی  هستند که با قشر پایین وکارگری تاجیکهای شهردوشنبه  جمعیت 591900نفره تاجیکستان  آمیخته شده وبافت کشور تاجیکستان را  تشکیل می دهند که نظیر پایتخت 6 کشور آسیای مرکزی  می باشد که جمعیت مخلوط قومی دارد ویا در ترکیب ناهمگون " شهر سازی روسی " جای گرفته اند  که بعد از تسلط ژنرالهای تزار روسیه وبر آسیای مرکزی واین نوع از شهرهای مختلط الاقوام  ساخته شده اند وشهرهای قومی سابق اقوام آسیای مرکزی چنین نبودند ویا صرفا عمرشهرسازی آنها وکمتر واز 150 ساله می باشد ویا نظام اداری ومذهبی ورفتارهای سازمانی اش نیز با تنه اصلی اقوام پیرامونی کشور نمی سازد  وبعلاوه مذهب سکنه پایتخت تاجیکیستان  ویا بقیه پایتخت های روسی ساز آسیای مرکزی واغلب از مذهب مسیحیت ارتدکس روسی است ویااز مذهب  ارمنی ویا لائیک کمونیزم بوده ولی مذهب بقیه 85 در صدیپیرامونی  تاجیکها ویا ازبکها ویا قیرقیز ها ویا ترکمن ها واویغورها وافغانها ومغولها وقزاقها وچچن وچرکس وکاموک ها سنی  های حنفی مذهب  بوده وبعلاوه مذهب 5 درصد تاجیک ها نیز شیعه اسماعیلی  می باشد  که در استان ختلان تاجیک کشاورز هستند ونظیر ناصر خسرو قبادیانی وبه مذهب اسماعیلی گرایش دارند ویک درصد سکنه اش نیز  شیعه اثنی عشری هستند که اغلب شیعیان اسماعیلی  مذهب همو در استان ختلان هستند  ویا در جنب مرز افغانستان زندگی می کنند واحتمالابرخی اسناد تاریخی نشان می دهد که مذهب روستاهای اطراف مزار شریف ویا آبادی امام صاحب افغانستان هم وشیعه اسماعیلی می باشد  ولی روس ها امروزه و برای اقوام اوزبک  مزبور ورادیوتاسیس کرده اند  ویا نشریه مخصوص حزبی  داده اند ولی مذاهب دیگرمنطقه ونظیر کشاورزان  تاجیکها  ویا قرقیزها  ویا شیعه اسماعیلی ها ی منطقه  هم و از هر گونه فعالیت مذهبی ممنوع می باشند  ویا "اداره قاضیات تاجیکستان" و یا "ازبکستان "وتمامی امور دینی مسلمانان تاجیکستان وبقیه را کنترل می کنند که از سال 1988م  به بعد هم وشدت آن بیشتر شده است ولذا این نوع کنترل ها  مورد نفرت 90 درصد اقوام مختلف مسلمان تاجیکستان  ویا اویغور ویا قیرقیزها  می باشدویادر دوره حزب کمونیست تاجیکستان ورواج الحاد گرایی کمونیستهای شهر دوشنبه ونفرت  خانوادگی آنان را  بر می انگیزد  ومخصوصا وقتی  که بعد از درگیریهای 1992  الی 1997م و مسلمانان  مزبور واز شرکت در امور سیاسی کشور خودشان منع شدند که  کینه زیادی را ودر دل مسلمانان تاجیک ویا قرقیز  ویا اویغور وافغانی همسایه  این کشورها  تولید کرده است

  وبعلاوه "هنری فیلد "  ودر ص 742 کتاب "مردم شناسی جسمانی"اقوام تاجیک پامیرها "ودر باره آنها چنین می نویسد : پامیریها  ، موقهوه ای وگاهی روشن وهمیشه انبوه وموجدار ویا مجعد  وریش قهوه ای ویا روشن وبا پوست سرخ وسفید ویا گندمگون وقد بلند تر از متوسط 66/1 707/1وشاخص سر 85 ویا بیشترمی باشند  ونیزصورت دراز ویا شکل بینی  ها  ،برجسته عقابی  و" گلچا ها  " وخالص ترین پامیریها هستند و"چوته ها "و"بندیه  ها "واز نژاد پامیری ها  هستند  وهمچنین در ص 797 کتابش می نویسد که  : گلچاها خالص ترین مردمان پامیری می باشند   ویا درص 747 کتابش واز" تاجیکهای آریان " استان هرات نام می برد  ونیز در ص 747 ادامه می دهد : تاجیکهای دشت مخلوطتر وسفید تر از تاجیکهای کوهستانی یا گلچا ها هستند  ونیز در ص 745 کتابش می نویسد : تاجیکها بلند قد ودارای مو مشکی وچشم سیاه هستند وسر آنها وبه درازی سر ایرانیان می باشد  ولی استخوان پیشانی آنها بزرگتر است وهمین امر، صورت آنها را بیضی شکل تر از صورت ایرانیان غربی می سازد وچشم ودهان وبینی منظم دارند  ویادر ص  کتابش 766 وآنها را "سارتهای بین سیحون وجیحون" می داند  ونیز در ص 746 کتاب مردم شناسی اش می نویسد : شاخص سر تاجیک ها ودر شهر های مختلف از این قرار است : فرغانه 5/85 ودر ناحیه زر افشان ./84 ودر ناحیه سمرقند ./83می باشد

وبعلاوه در اسناد دیگر "مردم شناسی فرهنگی "هم آمده است  که تاجیکها واز نظر "مردم نگاری قومی" و دارای جشن های ازدواج منحصر به فردخودشان  می باشند که 7 روز به طول می انجامد.و در اولین روز مراسم، عروس و داماد ازدواج های خود راو اعلام کرده و به مدت سه روز ضیافت های جداگانه ای وبا خانواده های خود برگزار می کنند. ویادر طول 5 روز اول این مراسم، وعروس مزبور وهمچنان در منزل پدری خود می ماند و تنها در روز ششم وبه همراه اعضای خانواده خودو به خانه ی داماد رفته و شب را در آنجا می گذرانند که همین موضوع پایان مراسم را اعلام می کند.

وبعلاوه   مدت زمان ماه عسل آنها هم طولانی است  که 40 روز طول می کشد  ودر تمام این 40 روزوعروس در خانه ی والدین داماد می ماند و تا عروس و دامادمزبور و در ابتدای زندگی مشترک خود وتحت حمایت آنها قرار بگیرند.

وهمچنین از نظر "مردم شناسی فرهنگی مراسمها "  وعید نوروز،  ویاایام مختلف فصول سال  نیز در تاجیکستان جشن گرفته می شود. ومثلا در این روزها  دیده می شود  ، که تمامی مردم  تاجیک  وآن عیدها  را جشن می گیرند ویاتنقلات مورد نظر عید  را آماده می کنند وبه گونه ای که روی سفره های پذیرایی  ویا روی کرسی های خانگی  ضیافتشان وجا برای سوزن انداختن پیدا نمی شود.

- وبعلاوه "تعطیلات گل لاله " را هم دارند که به یاد خون سیاوشمی باشد    ویا "غذاهای قومی خاص"خود را  می خورند ویا شال کمر" برودروی دوزی شده " را می پوشند ویا کلاه مردان تاجیک  هم وشبیه بشکه ای کوچک می باشد  که با پوست بره ی سیاه تهیه می شود .ویا  لبه ی پایینی آن  کلاه خود را هم ولوله می کنند وتا خز زیر آن کلاه  هم دیده بشود ودخترانشان هم ولباس "گلدوزی شده خاص خود را  می پوشند که لباس قومی آنان را بوجود می اورد ویا از نظر" مردم شناسی  پوشاک وخوراک وعروسی ها"  آنها را تشکیل می دهد .

 وهمچنین ودر مورد سابقه تاریخی "شکل گیری شهر دوشنبه " هم  باید بگویم که چنین شهری ودر منطقه تاجیکستان وقبلا وجود نداشت  وصرفا درچند کیلومتری جنوب غربی  قصبه حصار تاجیکستان ویک روستایی وجود داشت که " روستای دوشنبه بازار "خوانده می شد و  وقتی اقوام کوچرو تاجیک و به نواحی قشلاقی کناره های آمودریای  جیحون می رفتند ودر آن روستا ی مزبور ویک  بازار هفتگی وبنام  " بازاردوشنبه "وبرای  اقوام تاجیک  خود داشتند که در روزهای دوشنبه دایر می گشت  ویادر ساحل" رود خانه کافر نهان "مسیر ایلیاتی آنها واقع بود   وارتش روسیه  هم ووقتی  که می خواست که به دستور ولنین ومنطقه تاجیکستان را واز ازبکستان تفکیک بکند وبه ان روستا وارد شد ویا مرکزیتی وبرای  این جغرافیای قوم قدیمی تاجیکها  انتخاب بکنند وبه این روستای دوشنبه بازارآنها آمده  ویا در 21 فوریه 1921 م رسیدند ولذا اراضی آنرا ومناسب  برای  پادگان خود یافتند ویا برای مرکزیت ارتش ویا نظام اداری روس ها یافتند ولذا  در ناحیه کم ارتفاع جنوب غربی تاجیکستان  انتخاب کردند  وبعدا به ساخت وساز آن  ناحیه پرداخته ویا بعد از سال 1921میلادی پرداختند ویا از سال 1926 الی 1961 آنرا "استالین آباد " تاجیکستان می نامیدند که بعدا مجبورگشتند  که نام "دوشنبه "را وبر  این شهر 125 کیلومتری بگذارند ویا با چهار ناحیه شهری  اسم گذاری  بکنند  ویاآنرا ودر طی 60 سال وبا مدل شهر سازی روسی ساختند که از سال 1921 الی 1991 م دوره گورباچف می باشد ودر دوره استالین نیز وتعداد زیادی از کارمندان اداری روس تبارها  ویا نظامیان ویا اقوام دیگر اوکراینی ویا اروپای شرقی راوبه شهر مزبور کوچاندند ودر شهرکهای جدید دوشنبه ساکن کردند که در سال 1998 م  وحدود 591900نفرجمعیت داشت که برای اموررفتگری ویا کارگری نظام شهری ویامحله ای نیزتاجیکهای طبقه پائین را استخدام کردند   ویا جهت ساخت وسازساختمانی اش  نیز وطبقات پائین جامعه تاجیک را جذب کرده بودند  ونیز دارای مقر کاخ ریاست جمهوری می باشد   ویا  دارای ساختمان مجلساست  ویا دارای مقر حزب کمونیست بود ویا دارای مقر کمیسر های پلیس ویا ایستگاه راه آهن ویا فرودگاه ویا ساختمانهای وزارتخانه ها ویا ساختمان شرکتهای بزرگ می باشد  ویا دارای ساختمان شهرداری ویا اداره قاضیات یا محله های شهری متعدد دارد ویا دارای چندین هتل بین المللی ویاچند دانشگاه دولتی است ویادارای موزه هنر ویا اپرا ویا مکان تئاتر آینه است ویا دارای بازار فروش سبزی ومیوه وبازار برکت است ونیز مدرسه قدیمی حاجی یعقوب که در ابادی قدیمی روستا ی دوشنبه مزبوروبه شهر افتاده است   ویا با خیابانهای وسیع ویا میدانهای بزرگ وبا دو پادگان نیروی هوائی ویا نیروی زمینی دوشنبه است  ونیز مقر فرماندهی ارتش هم ودر این شهر می باشد   ولی بافت اداری سیاسی پایتختش وبا تنه اصلی قومیت تاجیکها و تضاد فرهنگی  عمیق دارد ویا با قصبه های شهریو تحت مدیریتش وشکاف عمیق اجتماعی  دارد ولذا "مدل سیاسی واداری اش "وسال به سال رشد اقتصادی بقیه قصبه های این کشور را کاهش داده  است ویا فقر سکنه آنرا افزایش می دهد

 ونیز در مورد "مردم شناسی زبانی وقومی" آنان هم باید بگویم که همانطوریکه گفتم و "لفظ تاجیک "عنوانی می باشد  که "ترکان جغتایی مغولان "وبه آنها عنوان داده بودند  که به "زبان غیر ترکی" آنها سخن می گویند ویا تاجیک ویا فارسی بخارایی تلفظ می کنند ووروسها نیز وبعد از آنکه می خواستند که منطقه کوهستانی بدخشان را واز ناحیه ازبکستان منفک بکنند  ویا آنرا به مدیریت شهر تازه ساز "دوشنبه " بدهند ویا در سال 1921میلادی اداره بکنند ولذا در این دوره تاریخی وطرفداران قومیت تاجیک ها هم وبه آنها پیشنهاد دادند  که " منطقه کوهستانی قومی " آنها را و" تاجیکستان " بنامند  ولی قبل از آن تاریخ وفقط لفظ "تاجیک "وبه اسامی  قومی منفرد آنها  گفته می شد  ویا صرفا در منابع تاریخی اطلاق می گشت  وبعلاوه سرزمین کوهستانی آنها هم وطوری در خاک آسیا بلند وصعب العبور بود که کسی از تاریخ دانها ویا سیاحان از شهر ها ی قدیمی  آنها نگذشته بود ویا دهات مسکونی آنا نرا نمی شناخت ویا آز منطقه آنها عبور نکرده بود  ولذا تنها با نام مجهول بدخشان وختلان  وغیره  آشنا بودند  که  نامگذاری می شدند ولی کسی نمی دانست که بدخشان  کجاست ؟ویا ختلان وچه جور مکانی می باشد  ؟که تاریخ دانها وآنها را بنویسند  واز این رو وبرخلاف نقاط دیگر خاک آسیا که شهر ها ویادهات مشهوری  دارند  ویا جغرافیای طبیعی اش وطوری بود که  در مسیر جاده های قابل عبور کاروان رو بود وبهمین دلیل هم و در منابع تاریخی مکرر ذکر شده اند ولی  اشاره به شهر هاوسکونت گاههای  قدیمی تاجیکستان  وبدلیل صعب العبوری آن وکمتر در منابع تاریخی ذکر شده است  وتنها در کتاب عالم آرای نادری وبه شهرهای "حصار" و"کولاب" و"خزار" "وقوادیان ویا قبادیان" آنها اشاره می شود که ناصر خسرو قبادیانی  همم واز ناحیه مزبور بود  ویا به "رود وخش" و"رود کافر نهان "منطقه آنها اشاره می کند ویا کتاب حدودالعالم ودرقرن سوم هجری ویا در  ص 110 کتابش ویا تاریخ نرشخی هم ودر صفحات 204 و205 کتابش وتنها به شهر" وشگرد "ویا "ویشکرت "تاجیکستان قدیمی اشاره می کند که امروزه در منطقه جنوب غربی تاجیکستان  واقع  است وهم مرز با ازبکستان می باشد   ویا در حوالی کوه کم ارتفاع بابا طاغ است که در مرزغربی  این دو کشور تاجیکستان  وازبکستان می باشد ویا در نزدیک شهر ترمذ ازبکستان می باشد  که در دوره سامانیها وغزنویها وبه این ناحیه کوهستان کم ارتفاع وکوه بابا طاغ " تاجیکستان امروزین هم  و "منطقه چغانیان "ویا "صغانیان "  می گفتند  وکتاب المسالک والممالیک  نیز وتنها این منطقه کم ارتفاع تاجیکستان را می شناسد ویا در کتابش می نویسد که شهر ویشگرد واز جمله صغانیان  است  ونیزیاقوت حموی هم  ودر کتابش می نویسد که شهر کوچک" شومان "واز شهر های صغانیان " می باشد   وگردیزی نیز ودر کتابش  واز شهر های" واشجرد وشومان وقوادیان "تاجیکستان نام برده است  که در نزدیکی چغانیان می باشد  ومی نویسد که زعفران در آن ناحیه بعمل می آید وبه نقاط دیگر می برند  ولی کتابهای تاریخی  مزبورهم  وغیر از این چند شهر کم ارتفاع ویاغربی ترین  ناحیه تاجیکستان  وچیز دیگری از آنها  نمی شناسند ویا به سکونت گاههای مناطق بسیار مرتفع بدخشان وختلان  اشاره ندارند ویا به کوهستانهای پامیر تاجیکستانی آنها و آشنایی لازم ندارند   وهمچنین کتاب" نزهت القلوب "حمدالله مستوفی نیز  ودر ذیل کلمه "قوادیان " واز" قصبات نویده وواشجرد وشومان " انها نام می برد که از توابع غریی آنست  وهمچنین  صفحات 25 و26 کتاب بخارای نرشخی  نیز واز "هزا رربا ط بیکند بخارا "یاد می کند که هر رباط آن وبه بازرگانان یک دیه تاجیک ویا غز ترک تعلق داشت  که درآن رباط خود وزمستانها آمده ودادوستدتجاری با بقیه  می کردند    ونیز در صفحه 26 کتابش از ابگیر قراکول تاجیکستان یاد می کند ویا کتاب "المسالک والممالیک" نیز واز" بحیره ودریاچه عظیم سامجن "آنها یاد می کند  ولی  مورخین مزبورهم  واز شهر های تاجیک آنها  ویا از جغرافیای آنها وتنها اسامی محدود مزبور را می شناختند ولی هیچ گونه شناختی عمیق واز شهر های  تاجیکی دیگرشان نداشتند  ونظیر شهر  فاروخ ویامرغاب ویاشهر غرم ویاقصبه راشت قلعه  وغیره تاجیکها نداشتند که در دل کوهستانهای بلند است  ویاازوضعیت   نواحی جغرافیایی کوهستانهای بلند بدخشان تاجیکستان خبر نداشتند .وبعلاوه اقوام تاجیک  چند میلیونی کوهستانهای بلند تاجیکستان هم و تنها در سالهای اخیر یکجا  نشین شده اند ویا مجبور به سکونت اجباری ودر 68 قصبه شهری کوهستانی شده اند  ویا در 401دهستان کوهستانی تاجیکستان  شده اند  ولی قبل از تشکیل کشور کمونیستی تاجیکستان ومنطقه اصلی زندگی ویا معیشت آنان  درنواحی گرم  ازبکستان بودکه از انها جدا شد  ویا در ناحیه گرم بلخ افغانستان  بود  وهر دونیز یک منطقه جغرافیایی واحد بودندکه در کناره جیحون قرار گرفته بودند   وقبایل چند میلیونی تاجیکهای  مزبورهم  وتابستانها وجهت چرای دامهای خود وبه کوههای بلند پامیر وآلای وساری کول وزرافشان می رفتندکه مراتع بهاریسرسبز  زیادی داشت  و لی  امروزه ودر فصول پایز وزمتانهای سخت وکسی  اطلاع از وضعیت ااقتصادی معیشتی معاصرویاگذشته آنان ندارد  ولی در ایام گذشته وپائیزها  وزمستانها وبه کناره های گرمسیری  امودریای جیحون اطراف بلخ می آمدند  ویا به کناره های شعبه دیگر جیحون ودر ناحیه بیکند بخارا می آمدند که بعد از انقلاب اکتبر شکل معیشتی دیگرگرفت ویا به زندگی انها تحمیل گشت ویا ازرسال 1921 م به بعد ویا سال تاسیس  شهر دوشنبه تاجیکستان  بود که سال شکل گیری مرزهای آن  کشوربود  ویا مرزیابی با چهار کشور  چین وافغانستان واوزبکستان وقیر قیزستان رقم زده شد  ویا کوچروی دامدارانه آنان  قطعگردید  ویا  بعد از سال 1921میلادی  متوقف شد ومجبور به اسکان اجباری دردل  کوهستانهای سردسیر تاجیکستان  شدند  ویا مجبور به زندگی اقتصاد اشتراکی شدند  ودر حالیکه بعد از آن تاریخ وتنها 7درصد اراضی تاجیکستان وفقط اراضی قابل کشاورزی بود که در کناره جیحون بود وبقیه اش ودر زمین های  کوهستانی ویا در در باریکه دره های عمیق بود ویا در اطراف دهکده های تاجیک نشین آنان  واقع بود که در دوره اشتراکی مزبور و مجبور بودند که در آن 7درصد زمین قابل کشت خود وفقط پنبه وتوتون بکارند  ویا فقط برای "دولت اشتراکی مسکو" بکارند و یا در خانه هایشان   نیز وزنانشان قالیچه دست بافت تاجیک ببافند وبعلاوه  تراکتور ویا کمباین اختصاص داده شده وبه آنان هم اندک بود ویا  نسبت به سایر کشور ها  واز سوی" دولت مسکو" بسیار اندک بود   وتازه بهانه روسها آن بود که در کاشت پنبه وتوتون دهات تاجیک نشین  مزبور وشوره زایی  زمین هایشان هم مسئله ساز است  ویا بدلیل شیب زیاد اراضی کشاورزی اشان وشوره پساب ان زراعتشان زیاد است وبه شعبات دورودخانه جیحون وسیحون می ریزد ونهایتا باعث شور شدن دریاچه آرال آنها می گردد  واین امر را هم وبرای آنان نمی پسندیدند  واز راههای تجارت جدید هم ونظیر بقیه ملل جهان در آمد نداشتند که در خاک تاجیکستان آنها  کشیده بودند وفقط خود دولت روس ویا دولت چین محق بودند  که بهره مادی ببرند ! وبهمین دلیل  هم وامروزه کسی از مردم جهان واز وضعیت اقتصادی معیشتی سکونتگاهای معاصر این قوم 7 میلیونی آسیائی تاجیک  خبر  ندارد  ویا در رسانه ها ومطبوعات جهان ومنطقه جغرافیایی آنان را ودر خاک آسیا نمی شناسند  ویا وضع اجتماعی افغانستان وبدلیل کوهستانهای کم ارتفاعترش  ویا به دلیل کثرت دشتهای هموارترش  وبهتر از آنان می باشد ولی همانطوریکه قبلا گفتم  وبه نقل محتوای کتاب بخارای نرشخی وقبل از اسلام که دین اقوام تاجیک مزبور زرتشتی بود وطور دیگر بود ودر اراضی کوهستانی مزبوروانها کشت زارهای دیمی داشتند که در اوایل پائیزهم واراضی دیم زار مزبور را  شخم زده وبه نواحی گرمسیر کناره جیحون ویا به شعباتش کوچ می کردند وبعلاوه مالکیت اراضی دیمی وضیاع کشاورزی آنان  هم ومتعلق به مغان زرتشتی بود که در کوشک های کوهستانی بدخشان معبد زده بودند  وبه نقل ص 43 کتاب" تاریخ بخارای نرشخی " و" سامان خدات " وجد ویا نیای دولت سامانی ها  هم در دوره حکومت ساسانی های زرتشتی ویکی از مغان کوشک معبد ناحیه ختلان  بود وویا نواده موبدمعبد بدخشان تاجیکستان قدیم بودند  وبعدا مامون عباسی ودر پایتختی شهر مرو وجنب شهر آنها نیز  وفرمانداری برخی از شهرهای سمرقند ویا بخارای محل گرمسیری  وغیره اشان  را و به نواده های  سامان خدات می دهد  که از دهقان زاده های صاحب ملک ودر"ناحیه ختلان" بودند  ویکی از آنها  هم وبنام " امیر اسماعیل سامانی " بود  ولذا با سازماندهی ارتش  جدید ویا نظام کارمندی جدیدش  ومنجر به شکل گیری دولت سامانی ها می شود  ویا "زبان دری فارسی بخارایی "را بوجود می آورد وبهمین دلیل هم  وتاجیک ها وبخاطر وی  ونام بلند ترین کوهستان تاجیکستان را و" قله اسماعیل سامانی نهاده اند  وتا اینکه  در قرن چهرم وعمر دولتشان بسرمی اید  وچرا که  در سال 389 هجری و"امیران ترک قره خانی" شرق تاجیکستان وبا ب"قایای دولت سامانی ها "اختلاف می یابند  وسلطان محمود غزنوی ترک نیز  که در شهر غزنین افغانستان وپایتخت داشت واز اختلافات آن  دو" دولت سامانی" ویا "دولت قره خانی های  ترک" وبهره برداری سیاسی کرده واراضی ماوراءالنهر وبخاراوخوارزم را اشغال می نماید  ولذا حکومت سامانی ها خاتمه می یابد  که تاریخ بیهقی وغیره وبه آن موضوع اشاره دارند ولی حکومت غزنویها نیز وبوسیله غزهای ترک سلجوقی  خاتمه می یابد  ویا در دو وسه دهه بعدو منقرض گشته  وسلجوقیان در خود ایران تشکیل حکومت می دهند  وحکومت شهرهای ماوراءالنهر و وبخارا وفرغانه وکوهستانهای تاجیکستان و غیر ه را هم بدست " امیران ترک قرا ختائئ می دهند  که غیر ازخانواده قراخانی های می باشند  وبلکه خویشاوندان وفامیل الب ارسلان ویا ملکشاه سلجوقی بودند   وهمچنین کتاب "ظهیر نامه سلجوقی" ودر ص 45 کتابش واز "قوم تاجیک های دوره سلجوقی یاد می کند  وبعلاوه به نقل کتب دیگر تاریخی سلجوقیان وحکومت خوارزم را  نیزو بدست یکی از غلامان نظامی سلجوقیان می دهند که بعدا حکومت خوارزمشاهیان را پایه گذاری کرده وبعدا  آنها هم وشهرهای درون ایرانی راتسخیر کرده  واز دست حکام بعدی سلجوقی در می آورند وحکومت خوارزمشاهیان را گستردهتر  می کنند  وهمچنین تلاش می کنند  که شهر های ماوراءالنهر ویا تاجیکستان کوهستانی را هم واز دست "حکام قرا ختائی" بیرون بیآورند که با "حادثه قتل تاجران مغولی "ویا در شهر اترارروبرو شده  ولذا با چنگیز خان مغول در گیرمی  شوند وبهمین دلیل و با حملات سالهای 617 والی 619 هجری مغولان و اقتدارخوارزمشاهیان  منطقه ماوراء النه پاشیده شده ویا نفوذش نیز ودر کوههای تاجیکستان واز هم فرومی پاشد وبعلاوه شهرهای بلخ ویا بخارای گرمسیری تاجیکان نیز  وبدست ارتش مغولها  ویران میگردد

 وتاریخ در این باره می گوید که ،با حمله مغولها ،و "اقوام تاجیکها" دودسته می گردند    وبرخی از آنها وبه سر دستگی "تیمور ملک "ودر شهر خجند تاجیکستان وشجاعانه با مغولها میجنگد  که داستان حماسه اش ومورد ضرب المثل تاجیک ها وکتب تاریخی می باشد  وبرخی نیزو به ارتش مغولها پیوسته ویادر گشودن سایر شهر های آسیایی پیوستند  ولذا کتاب "ظفر نامه یزدی" وبه "هر دو دسته تاجیک " ودر کتاب تاریخی خود اشاره دارند  ومثلا ص 118 ظفرنامه یزدی می نویسد که 50 هزار از "مفردان تاجیکی " که هر کدام رستمی بودند  وبه لشکر خوارزمشاه پیوستند وتا با ارتش مغولان مقابله بکنند وبرعکس ودر صفحات 149 و150 کتاب ظفر نامه نیز  واز چهار امیر تاجیک یاد می شود  که در ارتش تولی پسر چنگیزبسر می برند  ویا در حمله به شهرهای نیشابور وهرات شرکت داشتند ونیز در 13 مورد هم وکتاب ظفرنامه یزدی وفقط از زبان ویا خصوصیات فردی تاجیکها ودر دوره تاریخی خود سخن می گویدوکتاب جهانگشای جوینی نیز ودر 19 مورد واز "مسایل تاجیک ها" ودر دوره مغولان  سخن می گوید که بدلیل عدم اطاله کلام  خودم وبه آنها نمی پردازم و"تاریخ اولجایتو" نیز ودر ص 195 کتابش واز " تاجیک " ها سخن می گوید وهمچنین کتاب" تاریخ مبارک غازانی "نیز در 19 مورد وبه اقوام تاجیک در دوره مغولها پرداخته  است واز جمله در ص 212 کتابش  واز " امرای تازیک ویا تاجیک " در دوره مزبور مطلب می نویسد ویا در ص 310 کتابش واز " لشکرهای تازیک " می نویسد ویا در صفحات 269 و172 کتابش واز " رعیت تازیک " و"شیوه های تازیک " می نویسد ویا در ص852 کتاب" روضه الصفا" نیز  از حمله چنگیز به ناحیه بدخشان وبلخ تاجیکستان سخن می گوید وکتاب " جامع التواریخ نیز ومفصلا در مورد آنها سخن گفته  است واز جمله در ص 610 کتابش و از "ولایت تازیک" ها بحث به میان آورده  است وکتاب نزهه القلوب حمدالله مستوفی وابن حوقل نیز واز برخی شهرهای "ویشگرد وشومان "تاجیکها ودر دوره مزبور یاد می کنند .

واما در دوره "حکومت تیموریان" که حدود 150 سال طول میکشد و"اقوام تاجیک " مزبور ومشکلی با دولت تیموریان نداشتند ودولت تیموریان  نیزو فقط اطاعت  از آنها می خواستند  که اطاعت سیاسی بکنند ویا مالیات خود را بدهند ولی در ازایش  ودر" اداره امور منطقه خود" آزاد باشند  ویادر"اداره  اقوام خود" وآزاد باشند  وکتاب "سفرنامه کلاویخو " نیز  درصفحات 39 و201 کتابش ودر دوره تیموریان از " مسایل اقوام تاجیک " در دوره مزبور بحث می کند ویا کتاب " ظفرنامه شامی " نیزو در صفحت 42 و54 و282 و292 کتاب تاریخ دوره تیموری واز " تاجیک های مزبور" یاد می کند  وبعلاوه صفحات 189 و928 و1138 کتاب روضه الصفا  نیز واز تاجیکها ی دوره مزبور یاد می کند وهمچنین  صفحات مختلف کتاب " جامع التواریخ حسنی " ویا "تاریخ طبرستان ورویان " ویا جلد اول "تاریخ خلد برین "ویا کتاب "ظفر نامه یزدی " ویا "جغرافیای حافظ ابرو"ویا "زبده التواریخ " ویا "مجمل فصیحی "ویا "کتاب الماثرالملوک" واز "مسایل تاجیکها " ودر دوره تیموریان بحث می کنند ومثلا در ص 1103 کتاب مجمل فصیحی واز  آمدن "شاهان بدخشان "به دربار شاهرخ تیموری ویا درسال 825 هجریسخن گفته  ویا در پایتخت هرات واحترام دیدن  آنها واز وی یاد می شود  . ونیز در دوره "آق قویونلو " هم و کتاب عالم ارای امینی ودر صفحات 24 و165  کتابش واز تاجیک ها سخن می گوید

بهمین دلیل باید گفت که در طول حکومت 300 ساله مغولان وتیموریان ، واقوام تاجیک مشکلی با آنان  نداشتند وزیرا مغولان وتیموریان وبرای اداره امور شهری ومنطقه ای واداری خودویا  دراداره همه شهرهای آسیایی  خود واز کاتبان باسواد اداری ومالیاتی ایرانیان استفاده میکردند که کار بلد بودند وبا "تدبیر وخرد اداری" خود وتنشهای میان مردم آن منطقه قومی ویا شهری را وبا "حکام مغول وتیموری" حل می نمودندویا  به حداقل می رساندند که سرتاسر کتابهای تاریخی دوره 300ساله مزبوروپر از این گونه مسایل است  ویا به آن مسئله "تسامح قومی توام با تدبیر" اشاره دارند ویا در شهر های آسیائی اشاره دارند که امروزه "دموکراسی میان اقوام "می گویند که مطبوعات ویارسانه های جهان و رکن چهارم برقرار کننده آن "دموکراسی میان قومی" است که هنوز به پختگی لازم نرسیده است   

 وبعلاوه اسناد کتب دوره تیموری وبویژه کتاب دوجلدی "ظفر نامه یزدی "هم  نشان می دهد که در ارتش تیموریان وشاخه های مختلف اقوام جغتایی وجود داشتند که همراه مغولان وتیموریان  آمده بودند ودرمنطقه کم جمعیت افغانستان ساکن شده بودند ودر حالیکه قبلا زبان اغلب آنان زبان ترکی جغتایی بود ولی براثر مساعی کاتبان اداری فارسی زبان  مقیم دربارهای مغول ویا تیموریان وزبانن ویا نظام فرهنگ اداری اشان عوض شد که کتابهای "الماثرالملوک "در مورد آنان می نویسد ویا کتاب "حبیب السیر"  دوره مزبور وبه آن کاتبان اداری ایرانی اشاره دارند وبعلاوه" صدها مدرسه آموزشی" ودرشهر  هرات افغانستان ویا در شهرهای دیگر وبا پول تیموریان ساخته بودند وکم کم "زبان ترکی جغتایی "اغلب افغانها ی جغتایی نیزعوض گشت ویا  در دوره سیصد ساله مزبور عوض گشت  وبتدریج فارسی دری را یاد گرفتند ولذا این تصورساده لوحانه راو در ایرانیان معاصر بوجود آورده است که افغانی ها واز نژاد ایرانی دوره هخامنشیان می باشند  ودر حالیکه کتاب ظفرنامه یزدی وغیره وبخوبی بیان می کند که چگونه زبان اغلب آنان واز شاخه های مختلف جغتایی بودند وبهمین دلیل هم ودر طول حکومت 100ساله تیموریا ن در خاک افغانستان ویا درپایتختی  شهر هرات افغانستان وهیچ کدام از اقوام این کشورافغانستان ونظیر امروز و تعارض ویا ضدیت با دربارتیموریان هرات  نداشتند  ویا تعارض باکارمندان اداری فارسی زبان آن شهر  نداشتند که در 40 سال اخیر وهمان مردم افغان وبا "دولت کابل نشینان "یافته اند  ومثلا ص 607 کتاب ظفرنامه یزدی واز "قوم بیسود نزدیک کابل " یاد می کند که جزونیروهای الوس جغتایی بودند که در نزدیکی کابل مستقر شده بودند  ویا در صفحات 261 و270 و326 و329 و343 کتابش واز " قوم یسوران " یاد می کند که از نیروهای اولوس جغتایی بودند  ویا در صفحات 424 و606 و605 کتابش از "قوم بورلدای "یاد می کند که از نیروهای اولوس جغتایی بودند وهمچنین در صفحات 882 و884 و976 و542 و865 و979 و980 کتابش واز "قوم اوغانی"این منطقه یاد می کند که جزو اولوس جغتایی بودند وامروزه تغییر تلفظ داده است  و" قوم افغانی " خوانده می شود ویا در صفحات 516 و525 کتابش واز" قوم جون قربانی"آنها یاد می کند  ویا در صفحات 332 و337 و339 و345  و349  و350 و354 و358 و361 و369 کتابش واز "قوم قروناس " یاد می کند که از نیروهای اولوس جغتایی بودند ویا در ص 368 کتابش از" قوم هزاره غانچی" ویا در ص 343 از " قوم هزاره جلایر "یاد می کند که امروزه "قوم هزاره افغانها "راتشکیل می دهند  ویا در ص 252 کتابش واز "قوم اپردی " ویا در ص 252 از " قوم ارلات "یاد می کند که ازنیروهای اولوس جغتایی بودند  ویا در صفحات دیگرش نیز واز "قوم اویرات" و یا "تایجوت" و"تنقوت" و"دوغلات " و"سلجوت"  و"سلدوز "و"کرائیت "و"نکودری افغانستان  "ویا ناایمان متعلق به جغتایی ها" یاد می شود  و"سفر نامه کلاویخو "نیز که در گذر از شهر مشهد ویا در رفتن به سمرقند واز ناحیه افغانستان مزبورگذشته واز اقوام جغتایی مسیر حرکت خودش یاد می کند   وهمچنین اقوام مزبور وحدود 150 سال مطیع کامل خانواده تیموریان بودند وخود تیمورنیز از "قوم برلاس" بوده ولی تنه اصلی ارتش نظامی وی بیشتر از "اولوس جغتایی"  ها می باشد   وبعد از فروپاشی حکومت تیموریان ودر شهر هرات  هم " اقوام اوزبک شیبانی " که شاخه دیگری از قوم مغول بودندکه "منقیت" وِیا "منک" ویا "یوز" و"قنقرات" وی"قراقالپاق" وغیره نا  میده می شدند ودر اوزبکستان سر کار می ایند  که قبلا اراضی اشان و متعلق به "دولت  تیموریان "بود واینجانب در "مقاله ام مربوط به اوزبکستان "  خودم وبه چگونگی "شکل گیری قوم اوزبک" وبعد از تیموریان اشاره کرده ام  ولذا شکل گیری حکومت اوزبکان ودر ماوراء النهر و همزمان باشکل گیری دولت صفویه در ایران می باشد که از اقوام ترک ایرانی افشار ویا قاجار وشاملو واستاجلو وذوالقدر وتکلو وروملو تشکیل می شدند  ولذا دولت تیموریان ودر خاک افغانستان فروپاشیده   برخی از اراضی تاجیک ها هم ود در شمال غربی تاجیکستان ویا درناحیه ختلان  تاجیکستان ویا درقسمتی از اراضی جغتائئ ها ودر شمال افغانستان نیز مورد تاخت وتاز اوزبکها قرار می گیرد   ویا قسمتی از شهرهای خراسان ایران نیز و به تصرف اوزبکهای شیبک خانی در می آید ولی اقوام 7گانه ایرانی ها وسعی می کنند که با جنگ واراضی خود را واز اوزبکها پس بگیرند ولی بخشی از اراضی غرب تاجیکستان ویا شمال افغانستان ودر دست اوزبکها باقی می ماند که در کتاب "مسخرالبلاد که"مربوط به تاریخ شیبانیان  است وبه آن موضوع اشاره کرده است ولی اقوام جغتائی جنوب افغانستان نیز و تا اواخر دوره صفویه  هم و  راضی به حکومت آنان نبودند ولذا خویشتن را ودر پناهندگی دولت صفویه قرار می دهند که قرابت فرهنگی بیشتر با آنان یافته بودند  وبهمین دلیل در طول  220 سال  وگماشتن حکومت شهر هرات ویا نواحی جنوبی شهرهای جغتایی نشین  مقیم افغانستان وبا شهر اصفهان بود  ولی در اواخر دوره صفویه"و اوغانی های غلزایی" قند هار وشهر اصفهان را تسخیر می کنند  ولی با جنگهای نادر شاه افشار ترک  واز ایران بیرون رانده می شوند  وتنها بعد از ترور نادرشاه درفتح آباد  قوچان  بود که اردوی نظامی اش پراکنده شد واحمد خان ابدالی ودر هرات افغانستان وادعای تشکیل کشور مستقل افغانستان را می کند  که مورد حمایت انگلیسی ها هم قرار می گیرد  ولی قبل از ان تاریخ وچیزی بنام "ملیت ویا دولت افغانستان "مطرح نبوده وبلکه اقوام پراکنده جغتائی بودند که "تابع امپراطوریهای قدرتمند آسیا "بودند  وبه مسایل " اقوام تاجیک " همسایه شمالی خود هم کاری نداشتند وغیر از کتاب مسخر البلاد ودر مورد اوزبکها و24حدود  کتاب تاریخی دوره صفویه نیز و به اوزبکها ی دوره مزبور ورابطه اش با تاجیکها وایرانی ها اشاره کرده است که بخاطر عدم اطاله کلام خودم وبه اسامی این نوع از کتب عصر صفویه نمی پردازم  وهمچنین بعد از "دولت اوزبکهای شیبانی "ویا "دولت اوزبک هشتر خانی" ودر این  کشور تشکیل می شود   وهمچنین اقوام مختلف اوزبکها ی مزبور ودر پایان دولت صفویه وبا نادر شاه افشار  در گیر می شوند  ونادر شاه هم ودر جنگ با آنها وبیشتر کشورهای آسیای  مرکزی را تسخیر می کند  که به جنگ اقوام اوزبک ناحیه ختلان وکولاب وحصار تاجیکستان وبا نادر شاه ودر کتاب " عالم ارای نادری "اشاره کردم و لذا "ذکر مجدد آنرا" ودیگر لازم نمی بینم   وصفحات 36 و39 و40 کتاب جهانگشای نادری عصر دولت افشاریه نیز ویا  چند صفحه کتابهای "گیتی گشا"ویا کتاب" گلشن مراد "عصر زندیه هم  به برخی "مسایل تاجیک ها "می پردازند

 

      وبعلاوه  به مسایل "قوم تاجیک آسیا"ودر اوایل عصر قاجاریه وچند سفرنامه اروپایی  ویا ایرانی  هم اشاره کرده اند که نظیر صفحات 235 و236 و244 و263 "سفرنامه وامبری "می باشد   ویا صفحات 162 و200 و223 "سفرنامه زیر آفتاب سوزان" است ویا ص 282 "سفرنامه مخبرالسلطنه "است ویا برخی از صفحات "سفرنامه اوژن اوبن " ویا ص 247 "کتاب ایران وقضیه ایران" است ویا ص 174 " تذکره مقیم خانی " است  ویا ص 338 کتاب " جنگ انگلیس وعثمانی در بین النهرین "است  ویا ص 59 " رسایل اعتمادالسلطنه  ویا ص 24 مکاتبات نصرت الدوله   است ویا ص 69 گزارشهای سیاسی علاء الملک  است  وبعلاوه برخی از صفحات کتابهای معروف عصر قاجاریه نیز اشاره به آن  کرده اند  و نظیر مکتوبات کتاب های تاریخ محمدی  ویا اکسیرالتواریخ ویا ناسخ التواریخ ویا فارسنامه ناصری است ویا برخی از متون  کتاب مرات البلدان ومرات الوقایع مظفری  ویا تاریخ بختیاری  ویا تاریخ ماثر سلطانیه  ویا تاریخ ذواقرنین   است که به مفهوم تاجیک ویا قومیت آنان پرداخته است  واز دوره دوم حکومت ناصرالدین شاه قاجار هم وتاجیکستان وبا پنج کشور دیگرهمسایه اش ودر  آسیای مرکزی وبه تصرف ارتش تزار روسیه در می آید که هنوز هم تتمه آن مسئله ادامه دارد

 

 وبعلاوه در دوره دولت پهلوی ایران نیز  که همزمان با شکل گیری حزب کمونیست تاجیکستان  می باشد ویا همزمان با پیدایش پایتخت دوشنبه آن ا ست  وصفحات  182 الی ص 184 ویا ص190 الی 194 کتاب سیستان جی پی تیت ومربوط به  اسامی اقوام تاجیک و یارفتار آنهاودر تاجیکستان ویا در میان تاجیکهای  سیستان ویا در خارخ از کشور اشاره دارد   ویا صفحات 26 و72و25 و27  کتاب "خاطرات یوسف افتخاری " که مربوط به تاجیکهاست ویا ص27 خاطرات  وی که مربوط به شهر دوشنبه پایتخت آنهامی باشد  که آنرا "استالین آباد "نامیده بودند ودر دوره پهلوی تدوین شده است  ویا صفحات 142 و187  190 و195 829 کتاب  " حزب توده ایران واز شکل گیری تا فروپاشی که مربوط به شهر دوشنبه تاجیکستان نوشته شده است  ویا مطالب دیگری که در آن کتاب وراجع به "تاجیکستان عصر کمونیزم "نوشته شده است  ویا صفحات 828 و882 کتاب "چهل سال در صحنه "دکتر عبده ودر مورد تاجیکستان عصر پهلوی می باشد  که وی نیز  در وزارت خارجه عصر پهلوی کار می کرد  ویا ص 216کتاب  گزارشهای محرمانه شهربانی عصر پهلوی می باشد  

 وبعلاوه در دوره دولت جمهوری اسلامی ایران نیز  ومکتوبات  5 جلدی خاطرات   ویا کارنامه آقای هاشمی رفسنجانی  می باشد  که ریاست جمهور ایران بوده  ویا مکتوباتی در مورد حوادث ویا شخصیت های تاجیکستان  دارد ویا مربوط به سال های 1371 الی 1375 می باشد  که حوادث بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ودر تاجیکستان را بیان می کند ویا برخی  از در گیری های داخلی آنانرا  نشان می دهد ویا برخی از گزارشهای نشریات ومطبوعات ایرانی  است که در مورد حوادث تاجیکستان است که در سالهای اخیر ذکر کرده اند