تاثیر اعراب مسیحی سوریه ولبنان در جنگ های 1200 ساله ایران وامپراطوری روم

(بخش اول)

از :دکتر محمد خالقی مقدم –

تخصص : مردم شناس اقوام آسیایی

-گرچه اعراب مسیحی سوریه ولبنان امروزه گروه اندکی ازجمعیت این دو کشوررا تشکیل می دهند ولی مثل اعراب مسیحی غسانی قبل از اسلام سوریه هستند که بزر گترین تاثیر را در جنگهای خاورمیانه داشتند ویا در طول 2200 قبل درروند در گیری هخامنیشان ایرانی واسکندر اروپایی تاثیر داشتند وبعدا نیز در جنگهای خونین دولتهای سلوکیان اروپایی ویاامپراطوری روم باستان اروپایی ویا روم بیزانس داشتند ویا با دو دولت اشکانی وساسانی داشتند که در طول 1200 ساله حکومت آنان وجنگهای مختلف ویا انواع جنگهای خونین دسته جمعی ودر دوسوی فرات اتفاق افتاد ویا بین دو گروه بندی انجام می گرفت که به اسنادتاریخی آنها اشاره خواهم کرد وبعد از ظهور اسلام هم ونحوه مسلمان بودن ویا مسیحی بودن اعراب سوریه ویا لبنان وفلسطین وتا 4 قرن نامعلوم می باشد؟ وزیراکه برمبنای مستندات اسناد تاریخی کتاب "المغازی واقدی" و یا کتاب "الفتوح" وغیره ومسلمان شدن واقعی آنان نامعلوم است!؟ وچرا که اسناد تاریخی می نویسد که اعراب مسیحی سوریه ویا فلسطین وسران قبایل آنان وفقط عرب بودن خودشان را قبول داشتند ولی حاضر به پذیرش دین اسلام واز شخص پیامبر نبودند ولذا به هرقل امپراطور رومی ویابه ارتش مسیحی رومیان معتقد ماندند ویا در "جنگ یرموک "و"جنگ موته اردن" وغیره کمک می کردند وکتاب المغازی واقدی ومستندا به این موضوع اشاره می کند که برخی از سران قبایل عرب مسیحی سوریه که چگونه ظاهرا با پیغمبر بیعت کرده بودند ویا به شهر های مدینه ومکه رفته بودند ولی بعد از آشنا شدن با تعالیم ریاضت منشانه پیامبرپشیمان شده و نفع خود را ودر حایگاه ریاست قبیلگی اشرافی دین مسیحیت می دیدند که هرقل امپراطور روم شرقی به سران قبایل مسیحی سوریه هدیه داده بود ولذا دوباره به دین مسیحیت سابق اشرافی خود برگشتند! وطوریکه بعد از انکه بخشی از اعراب مسلمان یمن ویا عربستان که قشر فقیر بودند وبر جنوب سوریه تسلط یافتهبودند ولی اغلب اعراب سوریه ولبنان وفلسین ونفع خود را هم در آن موضوع ملاحظه نموده وسعی کردند که بصورت ابزاری وفریبکارانه وادعای "اسلام دروغین " بکنند ولی زیر بار "محتوی "آن نروند وبعدا نیز در زیر ارتش معاویه جمع شده وبا اسلام حضرت علی جنگیدند ویا درجنگ صفین وبجنگد! ویا با امام حسن بجنگند! ونهایتا در بیعت قومی ویزید را هم وسر کار آوردند که از مادر مسیحی متولد شده بودویا مشاور نطامی مسیحی سوریه ای داشت ودر جنگ کربلا طرفداران همین ایده وامام حسین را کشتند وسپس نیز در زیر پرچم بنی امیه جمع شده وبا فریبکاری مذهبی تمام وبلاد ترکستان وایران وهندوستان وغیره را گشوده وتسخیر کردند وبدنبالش اقوام ترک وایرانی وپاکستانی راوبه عنوان برده اسیر کرده ودر بازارها ی شام وبغداد می فروختند ! وبعلاوه اسناد تاریخی نشان می دهد که در دوره خلافت عمر نیز که ترکیب جمعیت شهر های یهودی ویا مسیحی نشین مختلط اورشلیم ویا نابلس وهبرون ورام الله واشدود وغزه ویا شهر های دمشق ولبنان وغیره نامعلوم است که در زیر حکومت فرمانداران مسیحی هرقل امپراطور روم شرقی بودند ومشرک بحساب نمی آمدند که براحتی تسلیم اعراب عربستان بشوند وبلکه اهل کتاب محسوب می شدند که قرآن کشتن انها را ممنوع کرده بود ولذادر شهرهایش دومذهب مختلط مسیحی ویهودی داشتند ولذا مسیحیان اور شلیم هم وچندین ماه دربرابر اعراب مقاومت کردند ویا برای تسلیم شدن تنها از عمر خواستند که خودش بیاید ویا بعد از هجوم اعراب به خاک فلسطین خودش بیایدومذاکره برای صلح بکنند وعمر خلیفه مسلمان هم از مدینه راه افتاد ورفت ومذاکره شد که بجای تسلیم شهر اورشلیم وبه اعراب ویا به یهودیان اورشیم که حداقل به نقل منابع تارخی 26 هزار یهودی در اورشلیم آن روز گار بود ومذاکره کردند که این شهرویا قلعه بانی آن ویا دارالحکومه اورشلیم را به اعراب میسحی وروحانیون مسیحی بسپاردودر بیرون معبد دو دین قدیمی تنها بنای یک مسجدجدید را بسازد که نمادفرهنگی تسلیم اورشلیم به اعراب باشد ودر مورد دمشق وحلب وحماه هم که اعراب مسیحی بودند ویا با عمر موافقت شد که تنها حکومت شام به خانواده وپسران ابوسفیان سپرده شود وبا حکمرانی اعراب دیگر مدینه ومکه در شام موافق نبودند وناچارند ابوبکر وعمر نیز وعلیرغم مخالفت بقیهسران مدینه واین تز سیاسی را پذیرفتند وتا اعراب کثیر سوریه هم با همنژاد های عرب مسلمان خود ودر مدینه ومکه ستیز نکرده واز ارتش هرقل ویا از سربازان مسیحی مسلح وکثیر رومیان کمک نخواهند !وتنها به مسلمان کردن اعراب زرتشتی ناحیه حیره عراق بپردازند !که دراطراف شهرهای کوفه ونجف وتیسفون عراق بودند واشاره به اعراب غسانی مسیحی سوریه وفلسطین قبل از اسلام در کتاب حمزه اصفهانی آمده است ویا در صفحات 117 الی 125 کتابش می نویسد که اعراب مسیحی غسانی سوریه وحدود 616 سال قبل از ظهور پیغمبر ویا دین اسلام وتنها ازقبایل عرب ازدی یمن بودند که به سوریه مهاجرت کرده بودند ویا بعد از شکسته شدن "سد عرم یمن " بود که به سوریه ودمشق آمده بودند ودر یمن وبدلیل بیابانهای زیاد ش ویا بدلیل کوههای صخره ای در اطراف صنعا ویانجران و بدلیل عدم بارش باران ویا برف زراعت نداشتند ونیز رودخانه مهم یمن وزراعت آنان محدود بود ویا باغداری انان ودر خاکهای خشک یمن ودچار محذوریت شده بود واز این رو دچار تنگنای معیشت بودند وبهمین خاطر از امپراطوران روم باستان خواستند که مشرک ژوپیتر پرست بودند که اجازه بدهند که ابتداوبا پذیرش "دین ژوپیتر پرستی "رومیان به خاک سوریه بیایند وسپس با پذیرش "دین مسیحیت" واز امپراطوران بعدی روم تبعیت کرده وبه خاک سوریه مهاجرت بنمایند وبعلاوه شرط دیگرشا ن آن بود که در زیر نظر فرمانداران آنها زندگی کرده ودر سیاست اداره شهر ها ومنطقه مزبور دخالت نکرده وتنها دامداری ساده خود راکرده ویا در مراتع شام بنمایند ودر ایام بعدی هم که امپراطوری روم مسیحی شدند ویا بخشی از ارتش اروپا ودر سال 312 م وهمگی مسیحی شده بودند ویا در زیر چتر امپراطور کنستانتین جمع شده بودند وبا ارتش ژوپیتر پرست روم باستان وبه رهبری امپراطور ماکسیمانوس در گیر شدند ویا در سه کیلومتری جنب رودخانه تیبر رم باستان وجنگ خونین کردند ودر جنگ مزبور وسپاه کنستانین وبر سپاه رقیبش پیروزگشت وسربازانش هم بعد از پیروز برسپاه رقیب وبا سپر های با آرم های "صلیب دار"ووارد کاخهای قدرت روم باستان شدند وهمگی تعجب کردند که ارم صلیب آنها چه معنی می دهد ؟ ولی امپراطوری روم باستان منقرض شده واین بار امپراطوران مسیحی بیزانس وسر کار آمدندولی در ابتدا قصد نداشتند که مسیحیت را پیاده بکنند ویا در ابتدا واتفاقی از آرم صلیب استفاده کردند که تنها علامت "چوب دار اعدام رومی ها"وبرای مخالفان خود بود وبعد ها به نتیجه رسیدنداز دین مسیحیت برای اهداف سیاسی خود استفاده بکنند وهمانطوری قبلا هم وامپراطوری خشن روم وحدود 312 سال دین مسحیت را ودر خاک سوریه وفلسطین ولبنان نپذیرفته بودند وشهر های منطقه مزبور را هم وبا دین ژوپیتر پرستی اداره می کردند ومعتقدان به مسیحیت را وداخل "قفس شیر" می انداختند ویا قبل از آنان هم و13شاه سلوکیان واسکندرهم وبه مدت 200 سال ومنطقه شام وجهودیه را با دین ژوپیتر پرستی اداره کرده بودند ویا از سال 129 قبل از تولد مسیح وجشن میلادی ومنطقه شام ودر دست فرمانداران رم باستان بود که ژوپیتر پرست بودند ولی بدلیل قدمت مذهبی تورات ویا قداست معبد یهودی اورشلیم ومقاومت وجود داشت ونمی توانستند براحتی حکومت بکنند ویا نظیر شهر های دیگر جهان ودرشهر اورشلیم هم ومعبد دولتی ژوپیترپرستی خود را ودایر بکنند !ولذا در اورشلیم وناچار بودند که تنها پادگان روم را داشته باشند! ویا تنها کاخ فرمانداری روم ودر اورشلیم دایر بودکه قدرت مردمی چندانی هم نداشت ولی نظام قضایی ویا عبادتی اورشلیم وهمچنان بر پا بودویا مراسمهای مذهبی در آن برپا بود ویا در عید فصح وغیره واز نقاط مختلف وجهت زیارت وعبادت مذهبی وتعداد کثیری جمعیت وبه آن معبد می آمدند ونظام قضایی خانوادگی ویا دادوستد هم وبرمبنای کتاب تورات ودر این شهردایر بود ولذا تولد حضرت مسیح ودر شهر ناصریه ( بیت اللحم کنعان قدیمی) ودر دوره فرمانداری هیرودیس رومیان اتفاق افتاد که مقارن با حکومت فرهاد پنجم اشکانیان بود ویا در آن سوی فرات سوریه بود وهیرودیس رومی ودو پسرش فلیپ ویا آنتیپاس را هم فرماندار شهر های کوچک ویا قریه های شمال بیت المقدس کرده بود وحضرت عیسی در دوره 15 سالگی تولدش وتبلیغات مذهبی خود را شروع کرد که در دوره فرمانداری "تیبریوس" رومی ودر اورشلیم واطرافش تبلیغ می کرد وبرخی از تبلیغات مذهبی وی هم وبا عقاید یهودیان فرق داشت وبرخی از عقایدش هم وشبیه آیات تورات بود وبهمین دلیل سکنه قدیمی وغیر یهودی ویا شکست خورده از حضرت سلیمان راوابتدا بخودش جذب می کرد ولذا اختلافات مذهبی وی با قوم یهود ودر شهر اورشلیم ویا در بقیه شهرهای ایالت جهودیه وبهانه سیاسی خوبی بدست فرمانداران روم باستان داد که بساط نظام قضایی تورات را جمع کنند ویا دادگاههای یهودی را در این منطقه برچیند ویا معبد اورشلیم را در ایالت جهودیه باقی مانده از حضرت سلیمان را بر چیند وبجایش در سال 61 میلادی معبد دولتی ژوپیتر پرستی را در اور شلیم دایر کردندواز این تاریخ اورشلیم وبعلاوه دمشق سوریه ویا محل قتل یحیی بن زکریا واستقلال مذهبی وقضایی وفرهنگی خود را از دست داد وجزوی از خاک روم باستان بکنند وتبلیغات مذهبی حضرت عیسی ودر دوره فرمانداری "تیبریوس" که ازسال 15 الی 29 میلادی وبدون مانع از طرف حکومت انجام می شد ودر سال 29 میلادی "فرماندار تیبریوس" واز سوی امپراطور روم عوض شد وبجایش "پیلاطوس" فرماندار نظامی اور شلیم گردید وتا اینکه در سال 33 میلادی وبخاطر سخنرانی مهیج حضرت عیسی ودر مراسم عید فصح اورشلیم که با مخالفت اغلب یهودیان زایرمسافر و مدعو به اورشلیم توام بود وکار حضرت عیسی وبه دادگاه نظامی کاخ فرمانداری پیلاطوس رومی کشیده شد واوهم وبعد از محاکمه نظامی وی , ودستور دادکه حضرت عیسی را وبا روش اعدام صلیب گونه رومی ها واعدام بکنند که مدل اعدام مخالفان نیز در روم قدیم چنین بود که با صلیب مخالفان را می کشتند ویا بعد از تمام شدن خون بدنش که با میخ های بزرگ کوبیده شده بردست وپاهایش بود ودر دارچوبی صلیب گونه آویخته وجان داده بود وسپس دستور دادکه وی را پائین آورده وآنگاه در بیرون بیت المقدس ودر مقبره ای دفن بکنند ولی بعد از سه روزکه طرفدارانش وخاکهای مقبره وی را کنار زدند وجنازه وی را در قبر نیفتادند ولذا در میان طرفدارانش رواج یافت که وی به معراج رفته است ویا بعد از قتل وی وتوسط پیلاطوس رومی واختلافات طرفدارانش وبا قوم یهود ودر اورشلیم زیاد شد ویا شهر های دیگرجهودیه هم ودر دوره "کلاودیوس " زیاد شد که در فاصله سالهای 41 الی 54 میلادی بودکه از بقایای اقوام کنعانی قدیمی بودند وخلوط با یهودیان زندگی می کردند ومخالفتها این بار وبا یهودیان جهودیه وبه رهبری خانواده مکابیان یهودی زیادتر شد وطرفداران حضرت عیسی هم وبخاطر اعدام مسیح وبا فرمانداران رومی در کنعان مخالفت با فرمانداری رومی ها می کردند ولذا در این دوره تاریخی واغلب شهر های اطراف اورشلیم وبه آشوب کشیده شده بود ویا در سال 63 میلادی وهر دو گروه طرفداران مسیح وقوم قدیمی یهود وبرعلیه فرمانداران روم باستان آشوب می کردند که امپراطور روم مجبور گردید که سردار نظامی ویژه اش وبنام "پومپئه "را وبا سربازان زیاد وبه سرکوب شهر های فلسطین قدیمی بفرستد واو هم واز هنگام آمدن به منطقه وفرمانداری "آریستوبولس " را برشهر اورشلیم لغو کرد وخودش هم ویا سربازان خونخوارش واز قسمت شمالی قلعه اورشلیم ووارد قلعه شهر شد ند که خاکریز ها ویا تپه های سست در آن ناحیه داشت ولذا سکنه شهر را وبوسیله سربازانش قتل عام نمود ویا معبد وخانه های زیادی راودر اورشلیم ویران نمود وبعلاوه تعداد زیادی از یهودیان را و از بالای دیوار قلعه های شهر وپائین انداخت ویا یهودیان تسلیم شده را هم وبه شهر های ایتالیا تبعید نمود که تحت نظر پادگانهای روم باستان باشند ونرون امپراطور روم نیز وبرای سرکوب بیشتر طرفداران هر دو گروه مزبور وقسمتی از شهر روم را آتش زد وسپس شایعه نمود که یهودیان وشهر روم را آتش زده اند وتا سرکوب آنان را زیاد تر بکند وبهمین دلیل و بعد از سال 63 میلادی واداره اورشلیم ویا شهر های کوچک اطرافش وعملا جزووضمیمه قلمروامپراطوری ژوپیتر پرست روم باستان گردید و بعلاوه امپراطوران روم باستان هم وبا قدرت ارتش خود واسلحه آنان وتا سال 312میلادی ومانع مسیحی شدن مردم اعراب سوریه وفلسطین ولبنان وترکیه بودندوهرکس که در نواحی مزبور گرایش مسیحی می یافت وجلوی "قفسه شیران "می انداختند وبخش مهمی از یهودیان اورشلیم والخلیل ونابلس ورام الله وطولکرم وایلیا واریحا وبیت اللحم وغیره را هم و به روم باستان تبعید می کردند ویا به جزایر جنوا وفلورانس وسیسل جنوب روم تبعید کرده بودند تا در کنترل سیاسی بیشتر خودشان باشد ولی بعدا بخاطر مصلحت اندیشی سیاسی در برابر قدرت ساسانی ها مسیحی شدند واعراب زیر دست خود را هم ودر سوریه دعوت کردند که مسیحی شوند ویا اعراب غسانی سوریه هم ومسیحی بشوند تا به کمک آنها ودربرابرتهاجمات ارتش ساسانی ها بایستندکه به تاریخ سرکوبهای سال 63م والی 312 م وبدلیل طولانی شدن مطلب نمی پردازم !ولی همانطوریکه گفتم فلسفه مسیحی شدن روم باستان وبعد ازسال 312 م وسرکوب مسیحیان ویهودیان فلسفه خاص سیاسی داشت که کنستانتین امپراطور ودر جنگ با امپراطور ماکسیمانوس ودر خواب دیده بود که نور خورشید به او می گوید اگر درسپاه خود پرچم صلیب بکارببری! وبر سپاه رقیب ات ماکسیمانوس پیروز خواهی شد واوهم به طرفدارانش نصب چنین نماد رومی را ودستور داد! واتفاقا در جنگ خونین دوسپاه ودر سه کیلومتری شهر روم وبر سربازان رقیبش پیروز شد ومردم شهر با تعجب مشاهده کردند که سربازان وی وبا پرچم صلیب دسته جمعی وارد شهر روم می شوند ومعنی چنین کاری را را نمی دانستند ویادر ان تاریخ وسال 312 م وصلیب به معنی طرفداری از عقاید حضرت مسیح نبود که کشیش ها آن را چنین تفسیرمذهبی می کنند وبلکه صلیب در آن موقع ونماد یک نوع دار زدن مدل رومی وکشتن مخالفان وبا این وسیله دارزدن چوبی بود وفلسفه کاربرد صلیب در سپاه کنستانتین هم از این فلسفه اعدام مخالفانش نشات می گرفت وبا آن نماد بود واز قضائ وبا ان نماد هم پیروز شدند وکه مسیح را همقبلا با دار چوبی رومیان کشته بودند وبتدریج پی بردند که کاربرد مناسبی درتسلیم مخالفشان داردولذا این تئوری را در تسلیم سکنه ان سوی فرات بکار بردند وبتدریج سکنه عرب سوریه تسلیم امپراطوری روم شد و"نهاد مذهبی آنان" ودر "نهاد سیاست "رومیان ادغام شدوجواب داد! وچرا که در دستورات مذهبی شکل گرفته در خاورمیانه ومخالفت با احکام دینی و"مجازات اخروی" ویا "مجازات دنیوی" در بر داشت وهمین کارکرد دینی باعث می شد که بهترین وسیله باشد که برای کنترل رفتار های تبعه یک دولت و"نهاد مذهب" در خدمت "نهاد دولت "ان جامعه باشد که سکنه اش آسانتر اطاعت پذیر بشوندوشکل کرفتن اسقف های میحی وکاردینالها وکشیش های معمولی بعد از سال 312 م ودر جهت توجیه پذیر کردن آن نوع اطاعت پذیری دینی ویا درونی کردن ویا آموزش اخلاقی آن نوع رفتارهای مورد نظر بود که در رفتار های قبایل اولیه خاورمیانه وقبلا دیده نمی شد ولی در طول دولت بیزانس روم واین نوع "نهادینه شدن رفتار ها "بوجود آمد و"نهاد های جامعه" را دگرگون نمود وشرط دوم رومیان و جهت آمدن اعراب یمن وبه ناحیه غسان سوریه نیز وشرط دوم منعقده آنان بود وآن چنین بود که در طی همان 616 سال مهاجرت اعراب یمن وبه ناحیه سوریه ومی بایست که 32 شاه محلی اعراب غسانی سوریه و"اهتمام مدیریت لازم به خرج داده وخراج قبایل عرب زیر دست خود راجمع آوری کرده وتنها به "نهاددولت امپراطوران روم باستان "بدهند وبعدا وبه دولت روم شرقی مسیحی بعدی بدهندکه در فلسفه مذهب قدیمی یهودیان واین نهاد نبود وزیرا دادن خمس وزکات مالیاتی قومی مندرج در کتاب تورات وفقط به شاهان یهودی حلال بود ودادن آن به حکام دیگردنیا وحرام بودولی با ادعای جدید مذهبی رومیان ودر تمدن بیزانس واز قول عیسی که گفته بود" مال قیصر را به قیصر واگذار بکنید ومال خدا را بخدا " واین بارگرد آوری مالیاتهای زراعی وباغی وتجاری ناحیه سوریه وفلسطین ولبنان وبرای امپراطوران روم وفرمانداران نظامی آنها و"امر مجاز" بود که در آبادیهای دمشق واورشلیم وغزه ونابلس وهبرون وصور وصیدا وبعلبک وحماه وحمص وحلب وطرسوس ومالیات جمع آوری بکنند ویا در هنگام وقوع جنگ با ارتش اشکا نیان وساسانیان وگردانهای نظامی قوم عرب هم ودر کنارخود داشته باشند ویا در همدستی با لژیون ارتشهای نظامی رومیان بجنگند ویا با ارتش نظامی زرتشتی ایرانیان بجنگند! ولذا شروط آمدن ویا مهاجر ت آنان واز بیابانهای خشک یمن وبه اراضی نیمه مرغوب ویا معتدل اطراف سوریه وچنین بود که شروط نظامی-مذهبی مزبورودر "پیمان نامه نظامی – قومی مهاجرت آنان" آمده بود وهر چند احتما ل می رود که اجداد اقوام عر ب قدیمی سوریه ودر 900سال قبل و بقایای همان 12" قبیله حامی "باشند که در اراضی میتانی وکنعانی بودند که قرنها با اقوام سامی یهودی وبر سر تصاحب زمین دامداری وزراعتی می جنگیدند ولی با قدرت یابی حضرت سلیمان و در کنعان از دست دادند ویا بعد از وی وبه اراضی خشک"سبای یمن" عقب نشینی کرده با شند که درآن ناحیه یمن و" اقوام عرب قحطانی" خوانده می شدند ولی بعداز فروپاشی قدرت پسر سلیمان ودر سال 930 قبل از میلاد وبا افتادن اراضی کنعان وبدست آشوریان واقوام حامی سابق ویا قحطانیان بعدی به ناحیه یمن عقب نشینی کرده بودند ولی با تسلط اسکندر برناحیه فلسطین وسوریه ولبنان در سال 323قبل از میلاد ودر سال 129 قبل از میلاد وهمان اراضی سوریه وفلسطین بدست سربازان روم باستان افتاد ودیگراوضاع سیاسی عوض شده بود وارتش کثیر وجنگجوی رومیان ودیگر چیزی بنام " اراضی قومی اعراب قدیمی در کنعان "نمی شناختند وقوی تر از ارتش آشوریان ویا بخت النصر هم در سوریه بودندولذا اعراب عمالقه کنعان وغیرههم وجایی جز" اراضی خشک یمن"ویا برای سکونت خود نداشتند ودر آنجا هم و بعلت بیابانهای وسیع وخشکی ویا بدلیل اراضی لم یزرع یمن واز این ناحیه خشک جزیره العرب نفعی نمی بردند ولذا در خواست داشتند که به ناحیه نیمه مرتع دار جنوب سوریهباز گردند ویادر اطراف دمشق بیایند ویا در اطراف رود کوچک غسان آن ناحیه مستقر بشوند که از کوههای کم ارتفاع حوران اطراف دمشق منشاء می گرفت ولذا احتمال می رود که همان اعراب یمن هم ودر 1300 سال قبل ودر آن تاریخ در یمن نبودند که بیابانهای خشک حضرالموت ویا ربع الخالی وظفار داشت ویا اراضی فاقد آب ویا رودخانه های مهم بود واحتمالا بخشی از همان اعراب قحطانی یمن وعربستان هم وقبلا در کنعان بودند ویا بعنوان 11 الی 12 قوم مشرک نواده حامی واز ناحیه حاصلخیز بابل آمده بودند که در وسط دو رود خانه فرات ودجله بین النهرین زندگی می کردند که بعد از فروپاشی "تمدن اکد "در سال 3800 قبل به ناحیه کنعان آمده باشند وقبلا در اراضی اکد وسه قوم زندگی می کردند که شامل 1- اقوام سامی و2---اقوام یافثی و 3- اقوام حامی ( قحطانی ) بودند که از نوادگان نوح بودند وقبلا مشترکا در تمدن سومر ویا کلده بین النهرین وبا هم زندگی می کردند که در شهر های اور ویا نیبور ویا لاگاش وآنرا ساخته بودند وهمگی نوادگان چند فرزند حضرت نوح بودند وحدود 1200 سال هم در بین النهرین اکد ویا در اراضی سیلاب گیر وآبرفتی جنوب دجله وفرات وبا هم زندگی می کردند ویا به نقل تورات ویا قران ومشترکابا هم وبدون اختلاف قومی واختلافات زبانی وفرهنگی ومذهبی ودر تمدن سومر واکد زندگی می کردند ! وسپس به نقل کتاب تورات وقران واختلافات سه قوم سام وحام ویافثی ویا نوادگان حضرت نوح شروع گشت که در حدود 3800 سال قبل بود که شروع شد وبدنبلش در اراضی مختلف پراکنده شدند و تمدن کلده واکد را متلاشی کردند وبرخی از آنان ونظیر اقوام یافثی ترک ویا عیلامی (ایلامی )واز بابل قدیم بیرون آمد وبه این سوی دجله ورود زاب آمده وتمدن ماننا را ساختند ویا در کناره های رودخانه کارون وتمدن خاص عیلامی خود را ساختند وبرخی از آنان هم وبنام کرد های آسوری ویا آشوریان بودند و در مابین دوروخانه زاب پیرانشهر ونینواو شرق دجله وتمدن آشوری را ساختند وبرخی از اقوام یافثی هم به آذر بایجان آمده ویا به به زادگاه سابق حضرت نوح برگشتند وعده ای دیگر هم و"تمدن ارمین"ویا ارمنستان سابق ویا اوراتو ودر اطراف کوه آرارات را ساختند که به نقل دینوری ونام ارمنستان از لفظ "ارمین " است که نواده حضرت نوح بود واکنون در ارمنستان آن سوی ارس زندگی می کنند که تا دوران شاپور ساسانی مسیحی نشده بودندوبلکه زرتشتی بودند که ازشاخه های دینهای یافثی تبعیت می کردند ومعبد یکتاپرستی حضرت نوح ویافث پسرش هم ودر جلفای قدیمی آن سوی ارس می باشد ومقبره حضرت نوح هم به نقل برخی از منابع تاریخی در شهر "مرند آذربایجان "ودر پائین ارس است وبه نقل منابع دیگرتاریخی هم وقبر نوح ودر آن سوی ارس بوده ویا درشهر نخجوان مدفون می باشد وزادگاه ومدفن حضرت زرتشت هم وچنین است که به نقل حمزه اصفهانی و هم عصر با حضرت موسی می باشد ونوه حضرت نوح ویافث نبی می باشد وزادگاهش با دو نقل تاریخی ودر دو سوی ارس است ویک نقل آنست که در اطراف دریاچه ارومیه جنوب ارس می باشد ونیز به نقل دیگر تاریخی ودر بالای ارس ودر شهرگنزه ( ویا گنجه ) ان سوی ارس آذر بایجان شمالی وتولد یافته است وبعدا دو قوم آذری وارمنستانی اختلاف قومی یافتند ویا دو سوی ارس یافتند ویا خانواده ارمین وآذر بد حضرت نوح وبدلیل اختلافات قومی ویا اختلاف مذهبی وزبان شناختی با هم تفاوت یافتند وبا اختلاف مزبور ارمنستانی ها هم ودین سابق زرتشتی خود را رها کرده واین بار به دین مسیحیت پیوستند ویا در اواسط عصر ساسانی ودر عصر شاهپور ساسانی مسیحی شدند ویا نظیر اقوام مسیحی سوریه ومتحد دینی مسیحیت بیزانس گردید ند واز دو آذربایجان ایران وآذر بایجان شمال ارس خودشان را جداکردند واکنون هم ودر مورد نخجوان اختلاف دارند ویا در مورد معبد مقدس حضرت نوح وزرتشت ودر کناره ارس واختلاف دینی ویا مرزی دارند وهمچنین باید بگویم که در پایان تمدن اکد بابل وحضرت ابراهیم وبرادر زاده اش حضرت لوط واز بابل خارج شدند ویا به نمایندگی ازطرف اقوام سامی وبا "نمرود بن کنعانی بابلی" در افتادند که ازنژاد و نوادگان حام بود ولذا حضرت ابراهیم وخویشاوندانشان از بابل ودر وسط دو رود خانه بین النهرین خارج شدند وبه کنعان آمدند وبجای معبدبت پرستی شهر اور سومر بابل اکد واین بار معبد یکتاپرستی اور شلیم راساختند ویا در اراضی قدس وبرای قوم سامی ها وعبر یها پایه گذاری کردندکه "عابر"پدر بزرگ آنان و از نوادگان سام بن نوح بود وهمچنین برخی از اقوام بابل اکد نیزوبیرون آمدند که بعدابنام "قوم عاد" بودند واز جنوب فرات بیرون آمده ودر کناره های جنوبی خلیج فارس حرکت کرده وبه نقل قران ودر قریه های بحرین وعمان جایگزین شدند که اراضی قابل زیست اندک داشت وقوم عاد وثمود هم قبلا وجزو اعراب اولیه ویا جزوقوم حام بودند وبخشی از آنها هم وبعد از مرگ نمرود واز بابل اکد خارج شده وبه کنعان آمدند که کوهپایه های معتدل داشت ولذا احتمال می رود که نواده های دو قوم حام وسام وهمگی نواده های های حضرت نوح هستند وبعد از فروپاشی "تمدن اکد" وبه آن سوی فرات رفته اند که اغلب اراضی بیابانی ونیمه خشک ویا لم یزرع داشت وامروزه جزو بیابانهای خشک اردن است ویا بیابانهای شمال شرقی سوریه می باشد ویا بیابانهای تهامه وحجازعربستان است ویا بیابانهای ربع الخالی وحضرالموت یمن است ویا جزو بیابانهای امارات وابوظبی وظفار وعمان می باشد که همگی جزیره العرب نامیده می شوند واقوام یهودی سامی هم ومعتقدندکه نخیر جزو جزیره الیهود می باشدوزیرا که قبلا از شهر "حران" شمال عراق که زادگاه حضرت ابراهیم وحضرت یعقوب وهمسرانش می باشد وزادگاه اقوم سامی است وتا شهر مارب یمن که بلقیس زن حضرت سلیمان وپیامبربود و"ملکه سبای یمن "نامیده می شد وهمگی از آن قوم یهوداست که در آن ناحیه وامپراطوی داشتند وداستانهای قرانی مربوط به "اصحاب اخدود "یمن که جنگ میان مسیحی ها ویهودیها ودر داستان "اصحاب اخدود "است وبقایای نژاد یهودیها را در یمن نشان می دهد ویا جریان وقصه در گیری پیامبر با سه قوم یهودی نشین شهر مدینه عربستان ویعنی بنام قوم یهودی بنی نظیر ویا بنی قریظه ویا قوم یهودی بنی قینقاع ودر شهر مدینه عربستان ویا داستان جنگ یهودیها در قصبه خیبر ونخلستانهای فدک ودر بیرون مدینه ویا داستان تسخیر 20 آبادی مهم ونخلستان دار یهودی نشین ودر اطراف مدینه که در صفحات مختلف "کتاب غزوات پیامبر" ( المغازی واقدی )آمده است ویادر جنگ تبوک ویا داستان جنگهای 12 قوم یهود ویا نوادگان ( اسرائیل ویا حضرت یعقوب ) که در صفحات مختلف قران وتورات وانجیل آمده است وسابقه یهودی نشین بودن اغلب شهر های فلسطین را ودر عصر بعد از حضرت موسی نشان می دهد ویا جنگ 12 قبیله یهودی پیروانش وبا 12 قبیله مشرک کنعان ودر عصر مزبور که در منابع تاریخی آمده ویا همان یهودیان ودر عصر حضرت موسی وحدود 600 هزار نفر یهودی بودندکه در تورات ذکر شده ویا جزواقوام سامی ویکتاپرست دوره حضرت موسی محسوب می شدند وبا دوازده قبیله مشرک و در کنعان جنگ ودر گیری داشتند ویا با نوادگان حام ودر اراضی قدس ودرگیری نظامی ودر فاصله 3200 الی 3800 قبل داشتند واین در حالی می باشد که برخلاف امروز ودر اسناد تاریخی قدیمی وهیچکدام از دو قوم مزبور وخودش را اشغالگر اراضی قوم دیگر نمی دانست وبلکه هر دو قوم سامی وقوم حامی ( اعراب قدیمی ) وبا هم وهمزمان با یکدیگر وبه اراضی قدس قدیمی مهاجرت کرده بودند ویا بعد از مرگ نمرود بابلی مهاجرت کرده بودند وتاکنون هم و درگیری قومی ومذهبی وجغرافیایی آنان باهم حل نشده است ویا بر سر اراضی اطراف قدس ویا حومه دمشق هنوز دارند ویا مورد قریه های اطراف اردن دارند که مقبره حضرت موسی ودراراضی اردن می باشد ویا در مورد جبل عامل لبنان دارند که حاکم شهر صور لبنان وبنام حیرام ودر خدمت حضرت سلیمان بود ویا بخاطر صحرای سینای مصروطور سینا وبیابان تیه وبا اعراب مصر دارند که معتقدند در آن بیابان سینا وبه حضرت موسی وحی شده است و ویا در آن بیابان سینا وحد اقل 40 سال اقوام یهودی زندگی می کردند ویا در اراضی بیابانی تیه جنوب غزه زندگی سختی را داشتند ویادر برخی از شهرهای سابقا یهودی نشین شمال عربستان سکونتگاه داشتند که قبلا محل سکونت یهودیان بود ویا مستندات کتاب المغازی وبه آن آبادیهای یهودی نشین اشاره دارد ویا هیچ کدام از منابع تاریخی ویا منابع مذهبی وآیات قران و آن موارد را وانکار نمی کنند ویا حقانیت دین حضرت موسی ویا حضرت سلیمان را به زیر سوال نمی برند ویا آیات مربوط به حضرت یوسف ویا حضرت ابراهیم را ندارند ویا وجود پیامبران و در اراضی قدس ومقابر متبرکه آنان در فلسطین قدیمی را ومنکر نیستند ویا جزو ضرب المثل های آیات قران ویا در انجیل ویادر تورات می باشد ویا اختلاف تاریخی دوقوم اعراب واسرئیل را ودر طی 3800 سال قبل وتا کنون را وانکار نمی کنند ولذا اختلافات دو قوم مزبور وتنها مربوط به 70 سال اخیر نیست که با شعار های خیابانی حل بشود ویا با پلاکار د نویسان شهرهای لندن ویا پاکستان ویا یمن قابل حل شدن باشد! ویا با قطع نامه های سازمان ملل حل بشود ویا با طرفداری افراد اهل قلم ومطبوعات کنونی وقابل حل شدن باشد! ودر آینده هم وحل نخواهد شد ودر صورت کوتاه امدن یک طرف وباز هم در آنصورت واختلافات دوقوم مسلمان ومسیحی وبر سر اورشلیم باز باقی خواهد ماند! ویا سالها باقی خواهد ماند! وزیرا باز هم ومسلمانان معتقدند که اور شلیم ومحل عروج پیغمبراسلام است که از آن شهر ویا از مسجد الاقصی اورشلیم وبه آسمان رفته است! ومسیحیان جهان نیز معتقدند که نخیروبلکه 670 سال قبل از معراج پیامبر اسلام وهمان بیت المقدس ویا محل دفن پیامبر آنها (حضرت عیسی) وسه روز بعد از مصلوب شدنش وبه معراج آسمان رفته است ومقبره مادرش مریم هم نیز ودر آن شهر است ویا دیوار ندبه اورشلیم ومتعلق به آنان است وحاضرند که بخاطر آن شهر ویک جنگ دیگر 100 ساله صلیبی وبراه اندازند ولذا و معضل دینی مزبور باقی است وحتی با مهاجرت معکوس یهودیان کنونی و به اروپا نیز و حل نخواهد شد! وزیرا اراضی قدس خاورمیانه ومحل اختلافات عمیق چهار قوم یهود ومسلمان ومسیحی ومشرکان وسکولارها ودر طول تاریخ است وبهمین دلیل است 3800 سال می باشد که این اختلافهاو حل نشده است ویا براثر جنگ ها ودر ادوار تاریخی حل نشده است وتنها باعث شده است که در مقاطع مختلف تاریخی وگروهی از اعراب ویا یهودیان واز شهر های قدس واطرافش خارج بشوند ودر مقطع تاریخی دیگروباز برگردند ویا به آن شهر ها باز گشته اند ولذا در گیری ویا دعوا واز نوباز گشته است ویا با سلاحهای جدیدتر تکرار شده است وازعصر تیر وکمان وفلاخن ساده جنگ حضرت داود یهودی گرفته ودر 3050 سال قبل شروع شد ودر جنگ با شمشیر پهلوان جالوت عمالیقی عرب بود که اتفاق افتاد وتا کنون که جنگ سنگ ادامه دارد ویا تا کنون که دوره جنگ پهپادی است که اعراب واسرائیل با همدیگر می کنند ویا با هواپیمای میگ وفانتومی آن دو گروه متخاصم ودر 70 سال اخیر است واین جنگ تاریخی و میان دو قوم مذهبی مزبور وبخاطر چند فاکتور اجتماعی است که مربوط به ژئو پلیتیک جغرافیایی آن سوی فرات می باشد که اراضی نیمه مرغوب ودروسط جزیره العرب قرار دارد ویا اراضی نسبتا کوچک و برای زیست دو قوم متخاصم سام وحام دارد که تنها اراضی کوچک ونیمه کوهستانی مابین مدیترانه وتا بحر المیت می باشد که در کل جزیره العرب وتنها منطقه قابل سکونت می باشد ولی اراضی اش کافی برای مکان گزینی سکونت مناسب وبرای هر دو قوم یهود واعراب نمی باشد وزیرا که در همه جزیره العرب وتنها بخشی می باشد که کوهستانهای کم ارتفاع ومعتدل دارد ونظیر کوهستانهای جولان است که کانون دعوای دو قوم است وفرضا استقرار یک توپ در جولان می تواند دمشق ویا برعکس تل اویو را بخطر اندازد! یا کوهستان حوران که در اطراف دمشق و محل نشیمن اعراب میسحی غسان شده بود ونظامیان مستقر در آن می توانند که قوم یهود را در 60 کیلومتری پشت آن و بخطر بیندازند ویا کوهستان کم ارتفاع جبل عامل لبنان ودر پشت شهر دمشق وتل اویو است ودامنه های همین سه کوهستان چسبیده بهم وتنها منطقه قابل سکونت ودروسط بیابانهای وسیع جزیره العرب می باشد وگلیم کوچکی است که تنها به درد خسبیدن دو دوویش ریاضت پیشه می خورد ولی بدرد محل اقلیم دو پادشاه متخاصم وجنگجو نخواهد خورد! ومتاسفانه این دو قوم کوچک یهود واعراب هم ودرویشهای قانع وبرای خسبیدن در کنار همدیگرنیستند ویا جهت سازش وهمزیستی مسالمت آمیز ودر کنار همدیگر نیستند وبلکه نظیر دوپادشاه جنگجوهستند وزیرا هر دو"گروه وادعای سه دین آسمانی را دارند که بخاطر آن ایده آسمانی خود و حاضر به کشیدن انواع وسختی ها وتبعیدها ودوری از وطن خود هستند! وبعلاوه فرصت طلبی خیلی از اقوام دیگرجهان هم وبه این نوع از جنگ دامن می زند وبویژه فرصت طلبی اروپایی ها ی مسیحی که چشم طمع به اراضی آسیایی خاورمیانه دارند ویا به نفت وتنگه های میان سه قاره ویا در اطراف بیت المقدس دارند ولذا مقدسات دین مسیحیت وتنها بازیچه سران اروپا شده است ویا بخاطر فرصت طلبی نظامیان روسیه است که قومی فرصت طلب وملحد ومسیحی ارتدکس هستند وبرای گرفتن آب گل آلود وتسلط اشان بر خاورمیانه وبه این دعوای قومی دامن می زنند ویا سیل سلاحهای روسی که در 70 سال اخیر وبه اعراب فروخته اند ویا بخاطر چشم دوزی به تنگه های استراتژیک اطراف قدس است که مرتبا به جنجال گری قوم اعراب ودر طی 70 سال اخیردامن زده اند ویا هوا پیمای میگ روسی ویا تانک روسی ویا موشک روسی ویا کلاشینکف روسی به اقوام عرب داده اند ویا به اقوام پر کینه سوریه وعراق ومصرو لیبی ویمن داده اندوتا آنان را برضد یهودیان مهاجربرانگیزند که از میان مسیحیان وظلم انان گریخته وبه بلاد مادر زادی آسیایی خود فرار کرده اند که در 100 سال اخیر وبخاطر ظلم وستم فراوان مسیحیان اروپایی ویا امریکایی ویا روسی ودیگر امکان زیست ودر محله های شهر های مسیحی نشین اروپایی وبرایشان ممکن نیست ویا بعدازگذشت 2590 سال از تبعیدشان توسط رومی ها مسیحی ویا آشوریهای خورشید پرست واعراب مسلمان وبه خاک آسیایی مادر زادی خود ومهاجرت معکوس کرده اند وتا از زندگی در گتوهای ناامن شهر ها محلات مسیحی نشین اروپا وروسیه نجات بیابند وقبلا هم وبه مدت 1800سال ودر خاک کم بضاعت وکم آب وکم باغ وزراعت پدران ابراهیمی خود زندگی می کردند که سردار پمیه رومی ودر سال 63 میلادی آنان را راند ویا بازور آنان را به اروپا تبعید کرد واکنون هم وبدلیل موشکهایروسی ویا میگها وسوخوهای روسی است که در دست ارتش اعراب سوریه ویا عراق ومصر است که مسیحیان ارتدکس روسی وعمدا به دست آنها داده اند ویا بخاطر موشکهای کوتاه برد وپهپادهایی است که اقوام ملحد ومشرک بودایی چین وبه دست اعراب داده است ولذا در طی 70 سال معاصر وصلح در خاور میانه ممکن نیست ومجبور به خروج دوباره به سرزمین اروپا هستند که در آنجا هم وانواع کشتارها وبرایشان وود دارد ویا اتفاق خواهد افتاد ونظیر خروج قوم برده یهودی از مصر بود که حدود 400 سال برده واسیر قوم قبطی گوساله پرست مصر بودند وحضرت موسی وبخاطر همین ظلمها بود که "قوم یهود" را واز سر زمین مصر خارج کرد وبه اراضی کم حاصل وکم رمق پدر بزرگشان ابراهیم آورد! وهرچند بخاطر خروج از اراضی سرسبز ومرغوب وبا نعمت فراوان اطراف نیل مصرواز حضرت موسی راضی نبودند که قصه اش در قران آمده است ولی زندگی 40 ساله ودر بیابانهای خشک صحرای سینا برایشان بهتر بود ونیز بخاطر کم غذایی وکم آبی وآفتاب سوزان 40 ساله صحرای سینا واز حضرت موسی ناراضی بودند ولی بخاطر آنکه حضرت موسی وآنان را واز دست بردگی قوم قبطی مصرنجات داده بود ویا از دست فراعنه گاو پرست آپیس مصر نجات داده بود واز ته دل واز "موسی "تشکر داشتند که موسی باعث "خروج آنان "واز سر زمین های پر نعمت کشاورزی مصر شد ولذا همه ساله وبخاطر این نوع خروج نجات بخش خود" و آن نوع خروج خود را و"عید فصح "می نامیدند ویا پای کوبان ودر آن عید شرکت می کردند و می دانستندکه برای آنان ونجات بخش تر از "عید فروردین" زرتشتیان ایرانی است ویا مفید تر از "عید کریسمس "مسیحیان اروپایی و"عید قربان وعید فطر وعید غدیر" مسلمانان است وچرا که "خروج "از گتوهای زندان گونه شهر های اروپایی ویا امریکای مسیحی که پر از دشمن متخاصم می باشد واخیر نیز بخاطر بمباران اوکراین وتوسط روسیه وتعداد زیادی از آنان وبه کنعان قدیمی فرار کرده اند ولذا این نوع از "عید خروج دوم "خود را وبرای آنان گوارا می کند وبهمین دلیل قومهای دوازده گانه بنی اسرائیل وبه خروج قومی خود ودر تاریخ قومی خود ومباهات می کنند وبخش مهمی از کتاب تورات ومربوط به "سفر خروج "است ! که "خروج اول "بخاطر فشار"نمرود" به حضرت ابراهیم وخانواده اش بود ویا در بیرون رفتن از اراضی زراعی پرحاصل داخل فرات ودجله وآمدن به اراضی کوهپایه های سنگلاخی وکم مرتع دار کنعان است که امروزه فلسطین اشغالی نامیده می شود ویا آمدن به آن اراضی وبا باغداری کم رمق ویا با درختان اندک وخود روکوهستانی و ویا با درختان پراکنده انجیر وزیتون ویابا مرتع زارهای تنک و کوهپایه ای که برای چرای دامهایشان کافی نبود ونظیر چراگاههای قوم بختیاری ویا قوم قیر قیز ویاقوم قزاق وکشمیر آسیا وپر رمق وپر عوفه نبود ویا کوهپایه هایی است که تنها با بارش ابرهای مدیترانه ای آبیاری می شدند ومقدار بارش آنها هم اندک بود ویا کوههای بلند وپر مرتع دامداری نداشتند وبعلاوه دشتهای وسیع کشاورزی ودر کنعان هم نداشتند ولذا جهت تامین غله وخرید گندم وجو حیواناتشان ومجبور به رفتن به مصر شدند که در آن سرزمین هم خوش نگذشت وحدود 400 سال برده گردیدند ویا کوههای بلند وپر مرتع دامداری نداشتند ویا انهار ویا چشمه های آبیاری آن سرزمین نیز زیاد نبود وتنها چند رودخانه کم آب غسانی داشت ویا نهر لیتانی ویا نهر کم آب اردن در ناحیه مزبور وجود داشت که کارکرد زراعتی ویا آب شرب شهری آن هم واندک بود وبرخلاف مناطق دیگر جهان ویا نقاط دیگر اطرا ف مدیترانه وجنگل های آن منطقه هم وپراکنده ویا کم درخت بود ویا با ساحلهای سنگلاخی توام بود که موجهایش و دائما بر ساحل صخره ای می کوبید وماهیگیری را هم وبرایشان سخت می کرد ولذا قوم سامی مزبور همراه حضرت ابراهیم وبه چنین اراضی سنگلاخی فلسطین تبعید شده بودند که برای خانه سازی کم قیمت هم مناسب نبود ولذا در ایام سخت زمستان وخانه های زمستانی وبا سنگهای درشت سنگلاخهای فلسطین می ساختند که امروزه خانه های سنگی بناها ومنزل ها در حیفا ویا در بندر یافا ویا خانه های سنگی بیت المقدس ویا شهر هبرون( الخلیل ) ونحوه جغرافیای این منطقه را نشان می دهدوحضرت ابراهیم وخانوداه نزدیگش ویا نواده هایش ومجبور به زندگی در این منطقه سخت بودند وتنها می توانستندکه دامداری محدود بکنند! ولی برای تهیه گندم وحبوبات خوراکی خود هم ویا جهت تامین جو لازم وجهت خوراک دامهایشان نیز وبخاطر عدم دشتهای مناسب ودر تنگنا بودند ولذا در دوره فرزندان نوه اش یعقوب ومجبور به خرید اجباری غله وگندم واز مصر شدند ویا با ماجرای ربوده شدن حضرت یوسف وفروختنش در مصر شد ویا با تنگنای اسارت برادرش بنیامین وبخاطر کاسه سنجش غله در بازار مصربود وبعد از تاریخمزبور وتعدادی از اولاد بنی اسرائیل ودر مصر ماندند وتکثیر جمعیت یافتند وتعدادی دیگر هم وبه کنعان برگشتند ودر نزد پدرشان حضرت یعقوب ودر کنعان زندگی کردند وتا اینکه "خروج دوم آنان "واز سرزمین مصراتفاق افتاد ویا 400 سال بعد ودر دوره حضرت موسی اتفاق افتاد که 600 هزار بردگان یهودی را واز چنگ فرعون نجات داد ویا از دست اشراف قبطی مصر نجات داد که بعنوان برده کشاورزی در مزرعه های اطراف نیل ومجبور به بیگاری زراعی بودند ویا در ساخت وساز اهرام فراعنه مصر وبیگاری می کردند ویا بعنوان برده های نظامی وبرده ها های خانگی ودر دربار فرعون واشراف قبطی مصر ومجبور به "بردگی خانگی" بودند ولذا حضرت موسی وبالاخره آنان را واز مصر نجات داده وبه اراضی صحرای سینای وجنوب کنعان آورد ویا دوباره بر برگردانید و"خروج سوم قوم یهود "هم ویا "خروج چهارم قوم یهود "واز سر زمین کنعان هم ودر سال 2744سال قبل اتفاق افتاد که اسیر آشوریها شدند ودر دفع اول واقوام حامی سرزمین کنعان واز"شلمانصر آشوری" در خواست کمک کردند ویا برای کشتن آنها وخراب کردن بیت المقدس آنها ویا برای تبعید دوباره اشان وبه نقاط اطراف "رودخانه حابور" خاور میانه واستمداداز آشوریها کردند و"شلمانصرآشوری هم ودر همان تاریخ که 250 سال وبعد از حکومت حضرت سلیمان بود وبا بی رحمی وقساوت تمام وبا آنها برخورد کرد ویا ارتش خود را واز نینوا وبه اور شلیم آورد وبه کشتن وتبعید برخی از آنان پرداخت ویا برخی از نوادگان بنی اسرائیل راو به "اسباط گمشده در تاریخ "تبدیل نمود و"دفعه چهارم تبعید آنها " نیز ویا اسیر کردن وبردنشان به "بابل اشوری "ودرمورخ 2608 سال قبل اتفاق افتاد ویا بدست "نبوکد نصر" ( بخت النصر ) اتفاق افتاد که45 سال در دست وی اسیر بودند وبه بردگی دراراضی بابل کشیده می شدند وهمان تبعید هم به دعوت اقوام حامی بود که در سرزمین کنعان وهمسایه های مشترک قوم یهود بودند ولی ستیزقومی با قوم بنی اسرائیل داشتند که خط مشی یکتا پرستی را اتخاذ کرده بودند واین دو تبعید هم وبعد از حکومت حضرت سلیمان وبعد ازحکومت پسرش رحبعام اتفاق افتاد که دولت حضرت سلیمان وتجزیه شده بود ویا ارتش قوی وبرای دفاع خود نداشتند ولذا در سالهای بعد واقوام بت پرست کنعان جرئت کرده و از شلمانصر خواستند که از نینوا آمده به سرکوب آنان بپردازد ویا به خراب کردن دوباره معبدشان ودر اورشیلم بپردازند وسپس بخت النصرآشوری هم آمد ویا دوباره در 136 سال بعد از تهاجم اولیه شلمانصر ودوباره به سرزمین کنعان یورش آورد که در آن تاریخ وبجای کلمه فلسطین که واژه مورخان یونانی است وآن ناحیه راتنها "اراضی جهودیه" می گفتند وبه آنها حمله کرد وشهر های آنان را سوزانید وعده زیادی از قوم یهود را کشت ویا بقیه را نیز وبا زنجیر به گردن وبه شهر های بابل ونیبور عراق برد ویا دوباره تبعید کرد وبعلاوه آنان سالیان دراز و در بابل اسیر بودند وتا انکه کورش هخامنشی وبه بابل آمد که مذهب زرتشتی داشت وتعلیماتش هم از شاخه مذهب یافثی پسر نوح نشات می گرفت که تسامح مذهبی زیاد ودر آیاتش داشت ویا در برابر فرقه ها ی دیگر مذهبی خاورمیانه داشت وآن احکام تسامح آمیز را وبه حکومت هخامنشی ها توصیه می کرد ولذا بعد از آنکه کوروش وبه ارتش بابل حمله کرد واقوام اسیر یهودی را وازدست آنها آزاد کرد وبخشی از آنها را وبه تعداد 49 هزار نفر یهودی اسیر را وبه اورشیلم برگردانیدوبرخی هم ومایل شدند که به ایران بیایند وبعلاوه معابد آنها را هم ودر کنعان تعمیر دوباره نمود وامروزه بسیاری از پیامبران یهود ودر ایران وآرامگاه دارند که همراه کورش وبه ایران آمده بودند ونظیر حزقیل نبی ودر دزفول است ویا مقبره دانیال نبی در شوش ویا مقبره قیدارنبی ودر قیدار ویا شیث نبی در ساوه ویا اشعیائ نبی ودر اصفهان ویا مقبره چهار پیغمبر یهود ودر قزوین ویا قبر مادر سلیمان ودر پاسارگا د ویا مقبره استرو خای یهود ودر همدان ویا دیگری هم در تویسرکان است ولذا در حکومت 180 ساله هخامنشیان واقوام یهودی وامنیت لازم در شهرهای اطراف بیت المقدس داشتند ویا در امور قضایی وعبادتگاهی خود وآزاد بودند که به تورات عمل کنند ویا از چهار طرف دریایی مدیترانه ویا خاکی زمینی هم امنیت از همسایه ها داشتند ویا توسط سر بازان گارد جاویدان مخامنشی وساتراب هخامنشی منطقه سوریه وکنعان حمایت می شدند ویا همه نوع حمایت نظامی واز آنان میشد واز نظر اقتصادی هم آزاد بودند که به تجارت بپردازند ویا رسوم مذهبی ویا قضاوت خاص دینی خود را ودر منطقه مزبوروبراساس تورات داشته باشند ولی دوباره با خیانت همان اقوام کنعانی اطراف سوریه وپای اسکندر مقدونی اروپایی وبه خاک آنان کشیده شد ویونانی ها واز راه دریا یی مدیترانه واز طریق بندر های حیفا ویافا وبندر صور وغزه وبا قایقهای فراوان یونانی وبه اراضی سوریه وجهودیه حمله کردند وسپس با تسخیر اسلحه خانه ها وخزاین هخامنشی ها ودر سوریه وجهودیه لشکر پیاده کردند وسپس از آن سوی فرات گذشته وبه این سوی رود فرات ودشت سرسبز بابل ودشت سرسبز شوش خوزستان آمدند که پایتخت زمستانی هخامنشی ها ودر کاخ شوش بود ویا در جنگ گوگمل نزدیک فرات وارتش داریوش سوم هخامنشی راو شکست دادند وسپس در ایام حکومت اسکندرهم ومذهب ستاره پرستی یونانیان وبجای مذهب زرتشتی هخامنشی ها نشست وتا اینکه اسکندر ودر سال 323 قبل از میلادفوت کرد ویا درشهر بابل وبه مرض تب و فوت کرد وآنگاه تا سال 129 قبل از میلاد وجانشینانش حکومت کردند که آنتیوخوس ششم که دوازدهمین شاه سلوکی ها ودرسوریه وجهودیه ولبنان ومصر بودند ودر این دوران واقوام یکتاپرست یهود ودر عذاب الیم بودند وبرعکس اقوام بت پرست حامی کنعان جان گرفتند که من به اسامی 12 قبیله بت پرست ساکن کنعان ودر مقاله دیگرم اشاره مفصل کرده ام ویک قوم کوچک ازمیان آن اقوام دوازده گانه ساکن کنعان که ساکن شهر غزه بودندودین ماهی پرستی (داگون )هم داشتند وازسوی منابع تاریخی یونانیان که همراه اسکندر آمده بودند و(قوم فلسطین ویا پولاستو) نامیده می شد ولی اسامی 11بقیه قوم های بت پرست ساکن سرزمین کنعان قدیمی وهمگی قوم فلسطینی نبودند وبلکه هرکدام عنوان دیگری داشتند و مثل "قوم عمالقه" ویا "قوم مواب" ویا "قوم مدین" ویا "قوم یبوسی" ويا"قوم عموری "وغیره داشتند که در کتاب مروج الذهب وبه اسامی آنها اشاره است واین اقوام بت پرست کنعان ودر طول حکومت 190 ساله سلوکیان وتوسط فرمانداران سلوکی آن سوی فرات حمایت می شدند ولی این سوی فرات وبدست اشکانی ها افتاده بود وبعدا هم امپراطوری رم باستان پا ویا در 129 سال قبل از میلاد پا گرفت ووارث اراضی سلوکیان ویا اراضی آن سوی فرات وسوریه وجهودیه ولبنان شدند وبعلاوه در دوره امپراطوری روم باستان ویا در اواسط حکومت اشکانی ها ویا در 2202سال قبل وحضرت عیسی درشهر "ناصریه کنعان" ظهور کرد ویا دوره "هیرودیس فرماندار رومی" اور شلیم و جهودیه متولد شد وبه دنیا امد وکتاب انجیل می نویسد که در هنگام تولد عیسی ووالی وحاکم سوریه و"کیرینیوس "رومی بود وبعد از قتل عیسی ودر جوانی ویا در 33 سالگی خود که در دوره پیلاطس فرماندار رومی بود ودوباره در گیری "اقوام یهود "وبا "اقوام بت پرست کنعانی "زیاد ترمی شود ویا در شهر های ناصریه ونابلس ورام الله زیاد می شود که بخاطر کینه دیرینه از قوم یهود وطرفداری از دعاوی پیامبری حضرت عیسی ویحیی بن زکریا وپسر خاله اش می کردند وفرمانداران رو م باستان هم واز ترس تشدید درگیری های دو قوم یهود وبا اقوام حامی بت پرست ودرشهر اور شلیم وحضرت عیسی را به صلیب می کشند وتا شورش بخوابد ویحیی پسر زکریا را هم وقبلا سر بریده بودند وبعدا نیز عناصر افراطی یهودی را هم و سرکوب کردند وبخشی از انان را هم به شهرهای جنوبی روم باستان تبعید نمودند واین سرکوب یهودیان ودر فاصله سالهای 41 الی 54 میلادی تشدید گشت ویا دوره "کلاودیوس فرماندار رومی "زیادتر شد ودر سال 61 میلادی هم عملا استقلال منطقه اورشلیم منحل گشت وآنگاه اداره شهرمزبور را وبا "قوانین روم باستان "هدایت کردند که برای یهودیان قابل قبول قضایی نبودکه در تورات واز آن امر نهی شده بودند ولذا تبعیدشان بیشتر گشت وآنگاه "پنجمین خروج "گسترده بنی اسرائیل ویا پخش شدن آنها به اروپا ودر دوره روم باستان اتفاق افتاد وهمان فرمانداران رومی نیز وحدود 312 سال واز گرایش اقوام بت پرست سوریه ولبنان وشهر های کنعان به دین حضرت عیسی و مانع میگشتند وتا اراضی آن سوی فرات واز چنگ رومیان وخارج نگردد واین نوع از سرکوبها در دوره نرون ودقیانوس (امپراطور دیوکلسین) زیاد تر بود وبه دقیانوس در قران وظلمش به مسیحیان ودر سوره کهف اشاره شده است وبعد ابن بطوطه هم وغار کهف را در جنوب قونیه ترکیه دیده است که مسیحیان 7 کلیسا ودر ان ناحیه وبخاطر آنها درست درست شده است وبعداز گذشت 312 سال وامپراطوران روم باستان وبخاطر مصلحت اندیشی سیاسی خود ودین مسیحیت را پذیرفتند که جایگاه استعماری در خاورمیانه داشته باشند وشاهان اشکانی ویا ساسانی هم نفع مادی در تسخیر فلسطین نداشتند ویا نفع زراعی ودر اراضی بی حاصل ویا خشگ وبیابانی آن سوی فرات وسوریه نداشتند ولذا گذاشتند که اراضی مزبور ودر دست همان اقوام حامی عرب نژاد باقی بماند که بعدا اقوام عرب قحطانی وعدنانی جزیره العرب آن سوی فرات نامیده شدند و"ششمین خروج وتبعید" گسترده یهودیان هم وبعد از اسلام وبوسیله "مسیحیان عرب "اتفاق افتاد که طرفدار بنی امیه بودند ویا با توصیه و حمایت پشت پرده امپراطور بیزانس انجام می گرفت که از معاویه واعراب مسیحی ارتش بنی امیه حمایت انجام می دادند که نظام اسلامی را خراب بکنند وبعلاوه یهودیها را از شهر های اورشلیم واطراف بیت المقدس ودیگر شهر ها بیرون برانند ولذا به "عبدالملک اموی "سپردند که با تعمیر مسجد الاقصی ویابا ساختن حدیث جعلی ودر مورد نماز آن مسجد که نمازش مثل نماز در مسجد الحرام مکه می باشد وان مکان را و جایگزین مکه وسوره حج مسلمانان بکنند ولذا در طول حکومت 132 ساله بنی امیه واین نوع ازتبعید های یهودیان وتوسط اعراب افراطی زیاد گشت ولی به مسیحیان منطقه کاری نداشتند وبلاوه غصب اراضی باغی یهودیان هم ودر شهر های اطراف قدس وبیشتر می شود وحکومت بنی عباس هم که درگیریهای زیاد ودر شهر های ایران ویا در ترکستان داشت ویا در گیریهای مختلف با اقوام ترک نظامی بغداد وسامراء داشت ولذا فرصت پرداختن به معضلات دمشق ویا سوریه وفلسطن را نداشتند ویا کمترین نفوذ مذهبی را ودر نواحی مزبور داشتند وبجز از کتاب ناصر خسرو وکتاب "احسن التقاسیم" مقدسی وبقیه مسلمانان ومکتوبی در مورد این شهرهای منطقه ودر دوره مزبور ندارند ولذا تا سال 429 هجری ویا تا ظهور ترکان سلجوقی واز توجه ونفوذ در منطقه سوریه ولبنان وفلیسطین اشغالی عاجز بودند ولی با جنگ الب ارسلان سلجوقی ودر بلاد مسیحی ترکیه وسوریه وبعلاوه با شکست امپراطور مسیحی بیزانس ودر"جنگ ملاذگرد" ترکیه واغلب شهر های ترکیه وسوریه وفلسطین بدست ترکان مسلمان افتاد که قبلا اقوام عرب مسیحی ویونانی مسیحی اش وزیاد شده بودند وبعلاوه اقتدار بیزانس مسیحی هم رو به انقراض می گذاشت ویا ترکان مسلمان ودر شهر های مسیحی نشین ترکیه وسوریه ولبنان وبیت المدس زیاد می شدند که اروپا این بار واحساس خطر بیشتر کردودوباره "شاهان مسیحی" فرانسه وانگلستان وآلمان وکاسه داغ تر از آش شدند وبصورت ابزاری وبا دین مسیحیت برخورد کردند و"مسیحیت جدید "وبنام شارلمانی فرانسه وغیره را ایجاد کردند که جایگزین "مسیحیت بیزانس "بشود ویا در صورت انقراضش بشود! ویا برای از دست ندادن اراضی ملکی خود ودر آن سوی فرات آسیا ودوباره جنگهای صلیبی 100 ساله را وراه انداختند! ویا در شهر های آن سوی فرات وبویژه در اراضی اطراف قدس وبه راه انداختند !که شوالیه های اروپایی ویا وایگینگهای اروپایی وبا علم وکتل آمدند ویا صلیب وپیاده از شهرهای فرانسه وایتالیا وآلمان حرکت کردند وبعلاوه به قتل وغارت در شهرهای اطراف بیت المقدس می پرداختند وبعدا هم "هفتمین خروج قوم یهود" نیز ودر دوره مزبور بود وبه گتوهای محلات شهری مسیحی نشین اروپا وروسیه ولهستان والمان غیره رفتند وبعد از جنگ جهانی دوم نیز وتعداد زیادی از آنان در آلمان ولهستان وفرانسه کشته شدندوعلامت "پرچم هیتلر" به معنی ان بود که یهودیان صلیب مسیحی ها را شکسته اندو"صلیب شکسته"پرچم خود ماد مبازره با آنان کرده بود که یهودیان آواره و سر گردان شهر های اروپایی ومکان زیست ایمن ودر اروپای مسیحی نشین نداشتند ویا بدلیل ظلم واجحاف مسیحیان متعصب اروپا نداشتند و به شهر های دیگر جهان پخش وپلا وآواره شده بودند وتا اینکه بعد از جنگ اول جهانی وتعدادی از صرافان یهودی اروپا ویا بانکداران یهودی اروپا وکارخانه داران متمول یهودی شهر های منچستر ولیور پل اروپا وبه نظامیان مسیحی انگلستان وفرانسه وامریکا پول دادند ویا انعام دادند که بعداز ختم جنگ اول ودوم جهانی ویهودیان آواره اروپا را به سرزمین سابق مادری یشان در آسیا برگردانند ویا بعد از شکست دادن دولت عثمانی ودر خاورمیانه برگردانند ویا مکان امن وبرای مهاجرت یهودیان شهر های اروپایی بیابند به شهر های آباء واجدادی خودشان برگردانند وان ژنرالهای مسیحی انگلیس هم ورفتار متضاد کردند واز طرفی به خاطر اخذ انعام وپاداش وبه کوچاندن یهودیان واز اروپا می پرداختند ویا به خاک اسرائیل پرداختند واز سوی دیگر هم وبرعکس عمل می کردند و بخاطر دین مسیحی خود وبه انتقام گرفتن از یهودیان عمل کرده واعراب را مسلح تراز سابق می کردند ویا ارتش های قوی وبرای آنها ساخته بودند که قبلا نداشتند وتا آن "ارتش های عربی "را وبا سلاح فراوان وبجان یهودیان مهاجر بیندازند ولذا در پشت پرده وخیانت به آنها کرده وبرای اعراب اطراف اسرائیل وانواع "ارتش های قوی عربی " ساختند که در طول 1000 سال وچنین ارتشی در خاورمیانه نداشتند !ویا "دولتهای عربی" ویا "کارمندان عربی "ویا "رادیو وتلویزیون عربی" ویا "پایتخت عربی" در در طول 1000ساله نداشتند ولی نظامیان مسیحی انگلیسی وبعد از ساقط کردن دولت عثمانی و20 "ارتش قوی عربی " وبرای "اقوام کوچک عرب خاورمیانه" ساختند ویا "ارتش پر از سلاح "ودر اطراف اسرائیل وبرای اعراب بوجود آوردند که دولت های سلجوقی وایلخانی وتیموریان وآل جلایر وقراقوینلو وعثمانی ها وچنین ارتشی وبرای "اعراب" نساخته بودندکه خاورمیانه در آرامش باشد ویا درطول 1000 سال گذشته ومانع آن شده بودند که اعراب خاورمیانه وارتش قوی وجنگجو داشته باشند که نظیرایام سابق وترکان بدبخت آسیا را وبه بردگی بگیرند! ولی انگلیسهای مسیحی وچنین حیله گری را کردند وبرای گرفتن انتقام دین مسیحی خود واز یهودیان وترکان وتاتار های آسیا وبرای آنان ویا برای 20 قوم کوچک عرب خاور میانه و20 "ارتش قوی "ساختند ودر حالیکه قبلا خاورمیانه فاقد ارتش های عربی ویا سلاح فراون بودند وتنها به کاراقتصادی در نخلستانها ویا در مغازه های شهری می پرداختند وبا این ارتش ها ودکل های صدا وسیمای آنان که اهدایی انگلیسی ها بود وقومیت شدید آنان را برمی انگیخت ویا با آواز های شاد عربی وشعر های حماسی عربی آنان می امیخت وبه تشجیع عربیت آنان منجر می شد ویا در دوره جمال عبدالناصر وصدام وعبداله صالح وقذافی وغیره منجر می شد وستیز قومی وعربی را در خاورمیانه تشدید می کرد ویا بنام احیائ اسلام انقلابی عربی ویا ضد مجوسی و ضد یهودی وبقیه اقوام آسیایی را وبه مبارزه می طلبد که اثارش را ودر جنگهای خونین وویرانگر 40 ساله اخیر خاورمیانه ونشان داده است وبعلاوه اکثر شهر ها خاورمیانه ویا اروپایی را وبا بمب گذاریهای مختلف به ویرانی کشانده است ولذا "تز ابن خلدون "را ومحقق می سازد که در کتابش می نویسد اعراب کینه جو وضد مدنیت است! ویا می نویسد اعراب وبه هر جا وارد بشوند ومدنیت ان شهررا به ویرانی می کشانند ومصداقهای تاریخی آن را نیز ودر کتاب ابن خلدون خودش نوشته است وبعلاوه زرنگی اعراب مسیحی سوریه ومثل زرنگی مشیل عفلق مسیحی که بر آن پدیده افزود که پان عربیسم خاور میانه را به دو "حزب بعث سوریه" و"بعث عراق" مجهز کردکه در سواد سیاسی اشان ومعنی اولیه حزب داشتن را نمی فهمیدند ویا حزب اداره کردن در سوریه را وبلد نبودندویا نمی فهمیدند ویا زرنگی اعراب مسیحی دانشگاه امریکایی بیروت که انواع کتابهای مذهبی چاپلوسانه ودر مورد اعراب می نوشتند ویا پخش می کردند ولی در مورد بردگی ها ی که به مردم آسیا تحمیل کرده بودند وسکوت مکتوب داشتند ولذا با چاپ ویا نشر انواع کتابهای عربی اسلامی چاپلوسانه وبرای اعراب کم سواد خاور میانه ودر دانشگاه بیروت ویا با نویسندگی بظاهر اسلامی خوددر دانشگاه مصر؟ ودر حالیکه اغلب ان نویسندگان مسیحی بیروت بودند ولی مرتبا در مورد مسمانان مطلب می نوشتند ویا ترجمه می کردند وبقیه سکنه آسیا را فریفته واز این راه وانها را به جنگ های مختلف می کشاندند ولذا جنگ افروزی اعراب مسیحی سوریه ولبنان وثمرات تلخی برای مسمانان نقاط دیگر آسیا فراهم کردهاست واز جمله کتابی در مورد فرهنگ وتمدن اعراب میسحی غسانی سوریه ودر 1200 سال گذشته ننوشته اند که چه قومی در سوریه می زیستند؟ ویا چگونه در جنگهای خونین ایرانیان وامپراطوری روم ونقش اساسی داشتند؟ ویا بعدا چگونه اروپائیان را تطمیع می کردند که از خاک اروپا وبه خاک آسیا واز خاک سوریه ودست اندازی در ایام جنگ اول ودوم جهانی بکنند ویا در دوره ناپلئون داشته باشند؟ ویا به بهانه دفاع از دین مسیحت وبه خاک اسیایی آن سوی فرات آمده وسالها باقی بمانند؟ ویا به چاههای نفت آسیا چشم دوخته ویا به بنادر وتنگه های مهم گذر گاهی آن منطقه وچشم بدوزند؟ ولی پرداختن به این امور ودر کتب نویسندگان مسیحی دانشگاه بیروت دیده نمی شود؟ ولی این امور وهنوز از چشمان تیز بین نویسندگان اقوام دیگر آسیایی ومخفی نمانده است که چرا آنها نمی خواهند که "همنوایی" با دیگر اقوام آسیایی ودر نوشته جات خود داشته باشند ؟ ویا تحلیل نمی کنند که چرا اعراب که ادعای پخش کردن دین اسلام را می کنند ولی در طول 2500 سال گذشته وبه دین اسلام پای بند نبوده؟ وقبلا هم به دین مسیحی گذشته خود وپایبند نبوده اند !ویا چه نقطه ضعفی دارند که از بقیه اقوام مسلمان آسیا ترسیده ودائما خودشان را به دامن اقوام اروپایی آنداخته اند؟ ویا از کمک خواهی از اسکندر یونانی گرفته وتا کمک خواهی از" ژنرال آلنبی استرالیایی" که دمشق را گشود ویا زنرال مود انگلیسی که بغداد را گشود ویا فقط چشم امید وکمک خواهی واز اقوام مسیحی دارند؟ وفقط یا از سکنه اروپا یی دوردست وبرای خود دارند؟ ویا چرا از این فریب نویسندگی خود و دست نمی کشند؟ و نیز لازم به یاد آوری است که در گذشته هم واقوام حامی نواده نوح چنین بودند که اجداد اولیه اعراب معاصر هستند و بعد از مرگ نمرود از بابل خارج شده بودند ونظیر اقوام سامی به اراضی نیمه مرغوب کنعان آمده بودند ودست از عداوت از اقوام سامی پسر عموهای خود برنداشتند ؟ یا از زمان حضرت ابراهیم وتا دوره حضرت موسی وبرنداشتند که انان ودین انان را وغاصب اراضی قبیلگی خود ودر تاریخ جار زده اندودر حالیکه هر دو قوم باهم به اراضی کنعان آمده اند؟ ؟ویاچرا و حدود 600 سال ودو قوم سامی وحامی وبر سر تصاحب زمیهای مرتعی کنعان واطراف قدس ودر گری با همدیگر داشتند ؟ویا در گیری قومی وبر سر جغرافیا داشتند ؟ درگیری مذهبی وپایبندی به مذهب خاص ودر ایام مزبور داشتند ؟ ؟ویا از دوره حضرت موسی وتا دوره حضرت داود ودر 3009 سال قبل واین نوع در گیری قومی ومبتنی بر نژاد وخون دو قوم سامی واقوام حامی ( اعراب اولیه )و تداوم یافته ؟ ودر حالیکه هیچ کدام قبلا غاصب اراضی قوم دیگر و در سرزمین کنعان نبود وبلکه هر دو قوم وهمزمان به سرزمین کنعان مهاجرت کرده اند وبعلاوه نمی توانستند که از چنگ دیگری هم وخارج بسازند ؟وکتاب تورات ویا کتاب مروج الذهب مسعودی واسامی اقوام مشرک سرزمین کنعان را وچنین ذکر می کند که شامل اقوام :

1-اقوام ادوم کنعان است که در جنوب دریاچه بحرالمیت ویا غرب صحرای سینا زندگی می کردند و2-"اقوا م موآ ب" که در غرب بحرالمیت ویا در کوههای عباریم زندگی می کردندندواحتمالا حضرت موسی هم ودر منطقه مزبور دفن شده است ولی مکان قبرش وبدلایل سیاسی نامعلوم است و3-"اقوام هیتی "که در اطراف شهر هبرون ویا الخلیل بودند وزندگی می کردند و4- اقوام فلسطین که قوم کوچکی ودر ناحیه غزه واشدود و عفرون بودند ودر جنگ فلاخن داودنبی وبا جالوت ویک پهلوان واز آنان یاد شده وبنام جالوت کشته شدومورخین یونانی واین قوم را "پولاستو" می نامیدند وبت "دایگون" ویا "الهه ماهی" را می پرستیدند که چنین ماهی را از دریای مدیترانه می گرفتند و5- "اقوام یبوسیان" که در اطراف اورشلیم زندگی می کردند وحضرت سلیمان وبرای ساختن معبد سلیمان خود واراضی آنان را غصب نکرد وبلکه زمین آنرا واز رئیس قوم یبوسی کنعان خریدوتا عبادت در آن مکان و"حرام غصبی" نباشدو برخی شهر ها ونظیر عجلون وحاصور ودر اختیار"یبوسی ها " بود 6- "قوم عموریان "کنعان 7 – "قوم عمالقه کنعان" که در اراضی رفیدم زندگی می کردند 7- "قوم حویان "کنعان 8- وخود قوم کنعان که بت بعل را می پرستیدندواز نوادگان حام بن نوح بودند 9- "قوم مدینی ها" که در کوه حوریب آن ناحیه بود ووحی به حضرت موسی ودر ان ناحیه می شود ودر مشرق خلیج عقبه می باشد وامروزه بنام "شهر معان "نامیده می شود10- قوم جر جاشیان کنعان و11وقوم صماریان کنعان و 12- و"قوم بنی عمون "کنعان .. واقوام مشرک مزبور وبعد از قرنها جنگ ویا در گیریها و با اقوام 12 گانه بنی اسرائیل وبعدا مغلوب سیاسی موقتی بنی اسرا ئیل گردیدند ویا در دوره حضرت داود وپشرش سلیمان ونواده اش رحبعام گردیدند ولی در همان ایام نیز تسلیم کامل نشده بودندوبلکه مقاومت نهانی داشتند ودست از عقاید خود بر نمی داشتند وتا انکه بعد حکومت شائول وداودو حضرت سلیمان که امپراطوری کوچک یهودی تشکیل دادند ویا از شهر حران عراق وتا ملک سبای یمن وبوجود آورده بودند وشهر اورشلیم پایتخت آن امپراطوری کوچک بود وقبلا نیز بوسیله حضرت ابراهیم ویک معبد قدیمی کوچک یکتاپرستی ودر اورشیلم ساخته شده بود که جایگزین "معبد بت پرستی شهر "اور" سومر "ویا جایگزین "معبد زهره پرستی" شهر بابل نمرودی برای فرزندانش بشود! ودر دوره حکومت حضرت داود ویا حضرت سلیمان ویا در فاصله سالهای 3051والی 3000 سال قبل وآبادی وعمران اورشلیم زیاد شد وهمچنین معبد خشتی قدیمی ابراهیمی اورشلیم ونوسازی شد ویا کاخ حکومتی حضرت سلیمان ساخته شد ویا مخزن نگهداری الواح تورات وپیامبران بعدی ساخته شد! ویا مکان قضاوت دینی ویا دادگاه دینی وبرخی "محلات نوساز" ودر دوره سلیمان ودر اورشلیم ساخته شد ویا "بازار کوچک دادوستد" ودر کنار معبد اورشلیم شکل گرفت وساختمان همان بیت المقدس هم در بالای کوه صخره ای صیون ساخته شد واثاری از حضرت ابراهیم در آنست که نظیر مقام ابراهیم در مکه می باشد ویا "مکان قربانگاه" وذبح اسحق وکه به دستور خداوند وجایگزین قوچ قربانی کرد وبعلاوه جنازه حضرت داود وبرخی پیامبران یهود راهم ودر همان بیت المقدس دفن کرده اند وحضرت سلیمان هم ودر سال چهارم سلطنت خود وآنرا با سنگهای تراشیده تکمیل نمود ویا با شکوه کرد ویا چندین تالار بزرگ وبرای عبادت زائران ومسافران مذهبی ودر آن معبد ساخته شد وهر چند در دوره اقتدارحضرت سلیمان واقتدار اقوام حامی وبقایای ان قوم بت پرست و ضعیف شده بود وبرخی هم وازروی ناچاری واز ناحیه فلسطین شمالی کنعان وبه ناحیه یمن وعربستان جنوبی وعمان عقب نشینی کرده بودند که بعدا به آنها "اعراب قحطانی" می گفتند ولی در حکومت پسرحضرت سلیمان وبنام "رحبعام "جان گرفتند وبعلاوه قوم یهود هم ودر دوره حکومت رحبعام ودو دسته شده بودند ویا بخاطر گرانی اخذ مالیات وتوسط فرزند حضرت سلیمان واعتراض داشتند ویا دو دسته شدند ولذا یک گروه یهودی ودر دوره حکومت رحبعام وپسر سیلمان وکشور اسرائیل قدیمی را بوجود آوردند که شامل ده سبط یهودی ویا ده قوم نواده یعقوب ودر یک جرگه بودند که با ریاست یربعام مجزا شدند ویا با پایتختی شهر "شخم" ودر شمال فلسطین بودند ویا درسال 930 قبل از میلادومجزا شدند! وآن ناحیه کوچک حکومتی را تشکیل داده بودند ودو قوم دیگرنواده حضرت یعقوب هم ویعنی نوادگان یهودا ویا بنیامین هم وبهم پیوستند ودر جنوب فلسطین وبا "پایتختی اورشلیم" و"کشور جهودیه" را شکل دادند! ولی بدلیل همین نوع از اختلافات قومی وباز مخالفین جرئت کردند که از شیشق فرعون مصرودعوت به حمله بکنند ویا در سال 926 قبل از میلاد وخواستند که به اورشلیم آمده ویا لشکر کشیده ومعبد مزبور را تخریب بنماید وبعدا هم ودر سال 722 قبل از میلاد و"شلمانصر آشوری" را دعوت کردند ویا با دعوت همان مخالفان به اور شلیم ولشکر کشید ویا در سال 586 قبل از میلاد هم و"بخت النصر" به اور شلیم لشکر کشید وخرابش نمود! ودر ادوار بعدی هم تیتوس و حاکم رومی وچندین سال بعد از قتل حضرت عیسی در اورشلیم واقوام یهودی را واز این شهر به روم تبعید کرد ویا "سردار پومپئه رومی "وچنین کاری را کرد وبعلاوه اقوام طرفدار حضرت عیسی را هم وسرکوب کردند که دنبال عقاید عیسویت نروند! وتاقدرت سیاسی امپراطوری روم باستان وکاهش نیافته ویا مالیات ستانی آن دولت از هم فرو نپاشد ! ولی تفسیر سیاسی در سال 312 میلادی عوض شد ویا در دوره حکومت شاهپور دوم ساسانی عوض شد ه ودرگیری دوقدرت زیاد شده بود ولذا امپراطور قسطنطین ( کنستانتین )وصلاح سیاسی خود را در آن امر دید که بطور مصلحتی وجهت از دست ندادن مستعمراتش ودر غرب فرات ویا در ناحیه شام وسوریه واین بار و"مذهب مسیحیت "را و"مذهب رسمی امپراطوری روم" بکند وبعد از این تاریخ به بعد هم وهمه "اعراب غسانی سوریه" وبرخی از اقوام بت پرست سابق شهر های فلسطین هم ودعوت دولتی به مسیحیت شدند وبعلاوه در همان تاریخ هم ویا بعد ازوقوع سیل عرم وسد مارب یمن شکسته شد وباغات یمن خشک شد ولذا قوم تنوخ واز قوم ازد یمن نیز وبا اجازه ساسانی ها ووارد عراق شد ویا با اجازه شاهان ایرا نی ودر پایتخت تیسفون واعراب حیره مزبورنیز ومذهب زرتشتی را پذیرفته ودر ناحیه حیره عراق ساکن شدند وبرخی هم وبنام "اقوام مضر وربیعه "واز یمن آمده ودر اراضی شهر های انبار عراق ویا در شهر رقه وعین التمر وقطقطانه عراق ساکن شدند که در هنگام جنگ با رومیها ومتحد نظامی ساسانی ها بشوند ولی در دوره ظهور اسلام وهر سه قوم عرب بت پرست سابق وجدید الاسلام مسلمان وغیابا با یکدیگرمتحد شده ویا بعد از فوت پیامبر وبا اقوام عرب مسیحی غسانی سوریه متحد شده ونیز با اعراب زرتشتی حیره ساکن عراق وهمگی متحد شدند وبا همکاری یکدیگر واستحکام قدرت شاهان ایرانی را واز بین بردند ولی در ساخت وسازهای پشت پردهخود وکاری به "اقتدار قدرت روم مسیحی" نداشتند که باقی ماند وبعلاوه اهداف دینی خانواده پیامبر ودامادش حضرت علی را خنثی کردند ویا در جنگ صفین وصحرای کربلا از بین بردند وبعلاوه در دوره بنی امیه ومعاویه هم وهمان اقوام عرب سوریه وکشور مصررا وبا کمک اقوام قبطی مسیحی مصرگشود ویا تسخیربه بنفع عمر وعاص ومعاویه کردند وتا اقوام افریقایی وسودانی وبربری مصر ویا بربر های لیبی ویا تونس وغیره راودر شمال افریقا وبکمک آنها کشت ویا در شمال افریقا وبنام " "اسلام اموی" وحکومت بکنند که از زمان اسکندر وویا قبطیان مسیحی مصر و شهر اسکندریه مصر را وپایه گذاری کرده بود ونیز در ایام امپراطوری روم باستان وهمان اروپائیان وبا کارتاژهای بربر شمال افریقا می جنگید وتا دوران معاویه که اعراب بظاهر مسلمان ولی در باطن مسیحی تابع دین بطالسه چنین کاری را بنام قبطی های مصر کردند ویا مذهب درویش پرستانه یونان باستان را بنام "اسلام باطنی واسلام نزاری "ودر مصر رواج دادند واین همه از نفوذ وقدرت آنان در مصروسوریه ولبنان ولیبی وتونس واسلام واقعی شهر مدینه را واز بین می برد و"اسلام اموی" را ودر شمال آفریقارواج می داد ویا در سوریه رواج می داد وبعداهم با زوال قدرت امویان در مصر ویا در شمال افریقا ودوباره یک نوع دین مسیحیت یونانی ودر مصر وسوریه پا گرفت ویا پدیده باطنی گری ومذهب در ویش ما بانه اروپایی -اسلامی وتوامخشونت وبنام "فرقه تروریستی اسماعیلیه "ویا بنام "دین باطنی مذهب فاطمی" ویا "دروزی مذهب " ویا علی الهی مذهب لاذیقیه وطرطوسی وغیر معتقد عملیاتی به اجرای احکام دین وقران ودر مصر وسوریه ولبنان وفلسطین بوجود آمد که اساس تعلیمات "فرقه مرجئه اموی " در سوریه بود وبعدا هم و با دعوت از شاهان مسیحی اروپایی ونظیر شاهان فرانسه وانگلیس وآلمان در دوره برکیارق سلجوقی مسللمان اتفاق افتاد واین نوع از مذهب زدایی اسلامی ودر سوریه ولبنان تکمیل شد وبدنبا لش جنگهای 100 ساله مسیحی صلیبی ودرخاک سوریه ودمشق براه افتاد ویا در ناحیه حلب وحمص وحماه واورشلیم ونابلس وشهر الخلیل وغزه وبراه انداختند وتا جلوی دین اسلام واقعی ترکان ودر ناحیه مزبور گرفته بشود وبعدا هم همان اسلام کردهای ایوبی را نیز منقرض کردند و یا اسلام ایلخانی های غازان خان ویا سلطان محمد خدابنده را ویا اسلام تیموریان ویا اسلام عثمانی ترکیه را ودر خاورمیانه وسوریه وفلسطین ویمن را از بین بردند و بعد هم همان اعراب مسیحی سوریه ولبنان که گروهی اندک بودند ولی اغلب چاره اندیش ویا حیله گری سیاسی می کردند واز نظامیان مسیحی انگلسی ونظامیان فرانسه دعوت کردند که به خاورمیانه بیایند ویا با راه اندازی جنگهای اول ودوم جهانی ودر خاورمیانه واسلام عثمانی را ازبین ببرند ودمشق وبیروت بگیرند ویادر میان 20 قومیت عربی خاورمیانه ازبین برده ویا در سال 1918 م وبراندازی بکنند وبجای 20 پاشای مسلمان عثمانی حاکم بر شهر های مهم خاورمیانه بنشانند ویا 20 ژنرال مسیحی انگلیسی وفرانسوی را بجای آنان بنشانند ویا نظامیان مسیحی پنتاگون امریکایی باشند که بر اعراب شهر "امان اردن" دستور بدهند ویا بر اعراب مسیحی ودروزی "بیروت" دستور بدهند ویا بر اعراب چند دینی "بغداد"دستور بدهند ویا بر "اعراب مکه"ویا بر اعراب خوارج عمان ومسقط که سفرنامه ناصر خسرو وابن بطوطه وبه آن موضوع اشاره دارند ویا براعراب زیدی یمن که از قرن چهارم هجری وبدین دین متمایل شدند ویابر اعراب امارات وقطر وبحرین وکویت که صد سال قبل و"دولت عربی "نداشتند ویا ارتش وصدا وسیما وپرچم سازمان ملل نداشتند ویا پایتخت مستقل وکارمندان اداری نداشتند ولی از قبل نظامیان مسیحی انگلیسی وامریکایی وبدین نعمات سیاسی رسیدند وبت "نژاد پرستی عربیت "را وبجای اسلام عثمانی وسلجوقی وتیموری ودر خاورمیانه احیاء کردند وهمان طوری که کتاب ابن خدون نقل کرده است که خود ش عرب می باشد ولی در کتابش ومی نویسدکه بزرگترین تعصب نژادی در میان اقوام عرب می باشد که تعصب کینه ورزانه نابودی مدنیت را دارند ودر عین حال وبخاطر وجهه تبلیغات شهرت طلبانه خود وادعای "دین ابراهیمی" نیز می کنند ویا ادعای دین مسیحی فلسطینی ویا "دین اسلام محمدی" می کنند ولی در طول 3800 "تاریخ جزیره العرب "خود به آن موضوع معتقد نبودند ( ویا در آسیای صغیر نبودند که آسیای صغیر خودش را ومتمایز از خاک آسیای کبیرمی داند ویا خودش را وبزرگ اقوام دیگر می دآند ) وبرای متمایز کردن خود واز بقیه اقوام آسیائئ وخودش را به دین مخالف با بقیه اقوام آسیایی در آورده ومثلا در 2500 ساله اولیه تاریخ وخودش را وجهت متمایز شدن از اقوام یافثی مذهب وسامی مذهب وبه دین سوم متمایل کرده و تا شاخه های اقوام عرب نژاد حامی وپا بگیرد که قبلا دین شرک گونه داشت ویا فرهنگ حام وفرزند سوم حضرت نوح باشد بدین طریق وتا واز بقیه اقوام خاورمیانه ومتمایز بماند ودینهای مورد قبول انان را نپذیرفت ومثلا از دوره هخامنشیان واشکانی وساسانی که دین زرتشتی ونواده یافث ودر آسیا رواج یافت وآنان نپذیرفتند ودر حالیکه "یافث" نیز فررند حضرت نوح بود ولی اقوام عرب آن سوی فرات وبرای نپذیرفتن دین زرتشتتی واز اسکندر مقدونی بت پرست ودعوت بعمل آوردند که به سوریه وفلسطین لشکرکشی بکند ویا همان اعراب کنعانی نمرود کنعانی و در بابل بودند وبه نقل کتاب دینوری واز نژاد قوم کنعان واز نسل نوادگان حام بودند وباز با مذهب حضرت ابراهیم در افتادند که از نوادگان سام وفرزند دیگرحضرت نوح بود وبا دین یکتا پرستی وی نیز مخالفت کردند ولذا حضرت ابراهیم وخواهر زاده اش حضرت لوط را واز سرزمین بابل وبه سرزمین کنعان ( اطراف اورشلیم )تبعید نمودند و باید گفت که دوقوم حامی وقوم یهودی وپسر عموهای همدیگر بودند وبعلاوه چندین قرن هم ودر اراضی کنعان بودند که امروزه فلسطین اشغالی می خوانند ولی نتوانستند که باهم همسازگاری داشته باشند واولی بخاطر تعصب قومیت شدید خود نتوانست وناچارا قرنهای متمادی به ارتش اقوام اروپای مسیحی متوسل شد تا نژادشان در خاک نیمه مستعد کنعان بماند ومجبور به زندگی سخت ودر اراضی بیابانی جزیره العرب نشوند ودیگری هم وبخاطر تعصب شدید دینی خودبود که برای حفظ هنجار های دینی خودودر کتاب تورات ومجبور به تبعید های مکرر واز خاک آباء واجدادی کنعانی خود شد وبهمین دلیل وچندین آیه تورات ویا قران واین نوع از تعصب شدید دینی قوم یهودرا می ستایدویادر نص آیات ذیل می داند که قران گفته است: (وکتبنا له فی ا لواح من کل شیی موعظه ووتفصیلا لکل شیی) که ضرورت هنجار های حقوقی دین یهود رانشان می دهد ویا در نظام خانوادگی ونهاد سیاست وحفظ بکنند! ولو آنکه مجبور به تبعید اجباری بشوند! ویا "هنجارهای قضاوت "را ودر الواح موسی رعیت بکنند ! به او مکتوب کرده بود که به قومش بگوید ویا در آیه دیگرقران ودر مورد تعصب دینی قوم یهود می گوید ویا در مورد پای بندی آنان به الواح خداوندی وهنجار های حقوقی دینی قوم یهود ومی گوید : ( وخذ ها بقوه ) (ویعنی با قدرت وقوه تمام این الواح الهی را بگیر وبه قوم خود ابلاغ بکن!) وسپس می افزاید که (وامرقومک یاخذواباحسنها )وترجمه اش آنست که به قوم خودت وامرحکومتی بکن که هنجار های دینی وحقوقی تورات را وبا احسن وجه رعایت بکنند !واز آن عدول نکنند! ومثلا در آیه عدم سرقت تورات که یک هنجار دین یهود است ویا آیه عدم قتل در تورات ویا آیه عدم زنا ی تورات ویا آیه عدم طمع ورزی به مال دیگران که ماکیت بشری را تثبیت می کند ویا ایه قصاص ودیه خون را وبه احسن وجه واخذ کرده وعمل بکنند !ویا در آیه دیگرش هم وچنین می گوید: که احکام حقوقی مزبورو در الواح تورات وهوی وهوس موسی نمی باشد وبلکه وحی خداوندی است که به او وحی وابلاغ شده است که به قومش بگوید! ویا در آیه دیگرش هم ومرتد شدن به دین ودستورات تورات را وهم حرام دانسته ومرتکب آنرا ومستوجب مرگ می داند! ولذا خروج از دستورات دینی در تورات ممنوع می باشد وراه برگشت به "طریقت دینی سابق "را می بند دواین نوع از دستورات غلیظ تورات و"مذهب "را در نزد قوم یهود ویکنوع "مذهب متصعبانه" کرده که اغلب اقوام را وبه دشمنی آنان می کشاند وتا با اخراج از سرزمینشان واز عقاید خود دست بکشند ولی موفق نشده اند ویا بخاطر رعایت شدن غلیظ دستورات مذهبی خود وتبعید های زیاد دیده ویا سختی های زیاد ودر طول 3800 سال گذشته کشیده اند ولی از تعالیم مذهب خود وبه نفع دین اقوام دیگر گذشت نکرده اند