هیدج زنجان و تحول مالکیت و قومیت واقتصادآن

پژوهش از: دکتر محمد خالقی مقدم

تخصص: مردم شناس اقوام آسیایی

و جامعه شناس محلات شهری

شهر هیدج و دوقلعه حسینیه ویا قلعه حسن اباد جنبی اش و یا صائین قلعه ودژ سرو جهان اطرافش یکی از مناطق وقلعه های سلجوقیان بود وبه نقل کتاب نزهه القلوب ودر حمله مغول وقلعه های مزبور ویران شد ند واراضی مزبورهم در شرق سلطانیه وبدست اقوام مغول افتاد که حدود 300 سال در این مناطق شرقی سلطانیه بودند واز اآغاز دولت صفویه وبرخی از اقوام سلجوقی تابع اتابک شمله افشارودوباره به منطقه باز گشتند که شمله افشار غز سلجوقی و اتابک ملکشاه دوم بودوقبلا در برابر تهاجم لشکر مغول وبه شهرهای ایرانی وفرار کرده ودر کوهستانهای جنوب ایران وگرمسیرات جنبی آن و300 سال صرفا رمه داری می کردند وبعدا به بهانه حمایت از دولت صفویه ودوباره به منطقه سابق قومی سلجوقی خودباز گشتند ویا دردهات اطراف سلطانیه وابهر وصائین قلعه وزنجان وقیدار وتکاب وجنوب قزوین ویا در خرقان وشال ورامند وساوجبلاغ کرج ودوباره استقرار مجدد یافتند واین با به انان وقوم افشار می گفتند وحدود 100 سال هم واز دولت صفویه ودر اطراف دارالسلطنه قزوین وحمایت می کردند وتا اینکه 7 قوم ترک وقدرت دهنده به "تبار صفویه "وشورش کردند ودرطی سه جنگ شمال صائین قلعه ویا شمال هیدج وبا ارتش شاه عباس صفوی ودر گیر شدند وبعد از آن واقعه بود که از حکومت شهرها ی ایرانی برکنار شدند وقوم افشارنیز ویا بقایای قوم سلجوقی سابق هم ومورد غضب شاه عباس گردید واین بار وشاه عباس هم واداره دهات اطراف صائین قلعه ویا سلطانیه وزنجان ویا سجاس را به چند "خان کرد "داد که از کردهای سیاه منصور ترکیه عثمانی بودند ومثل خلیل خان سیاه منصور ویا دولتیار خان سیاه منصور ویا خان کرد کولانی ویا خان زنگنه کرد ویا اقا خان مقدم که از مراغه وبه منطقه مزبور کوچانیده بود وآنها هم ودر بقیه ایام دولت صفویه وحاکم برزنجان وسجاس وسلطانیه وصائین قلعه بودند ولی هنوز بقایای تیره ها وطوایف افشار( سلجوقی تبار ) وهنوز در قرای اطراف ابهر وصائین قلعه وزنجان وسجاس وایجرود وباقی ماندند وهمچنان رمه داری می کردند که اسامی طوایف آنان ودر کتب عصر سلجوقی امده است ودر کتب عصر صفویه هم تکرار شده ودر دولت نادرشاه افشارهم وبه دور او جمع شده ودولت بزرگ افشاریه را تشکیل دادند ولی بعد از قتل نادر شاه وحکومت منطقه ای ودهات آنا ن وبدست " قوم قاجار می افتد که با "قوم افشار" مزبور وضدیت داشت ودر طول حکومت 105 الی 112 ساله حکومت قاجاریه هم واغلب شهر های افشار نشین زنجان ویا ابهر ویا صائین قلعه وهیدج وسلطانیه وسجاس ویا دهات اطرافش هم ودو باره از چنگ اقوام افشارمزبور خارج شده واین بار جزو "املاک خالصه دولت قاجاریه "گردید ویا جزو تیول سران قاجاریه می گردد واقوام مقاومت کننده هم وکشته می گردند واز جمله آنان وشهر هیدج وتحول قومی آن شهر ودر دوران قاجاریه می باشد ولذا سرنوشت قومیت ویا مالکیت واقتصاد اراضی مزبور وبه شرح ذیل می باشد ویا سرنوشت اقوام افشار اینانلو ابهر ویا قومیت شهر صائین قلعه وهیدج هم ودر دوره قاجاریه و چنین می باشد که خانواده قاجار واراضی زراعی آنان را وجزو خالصه دولتی خود می کند واین بار اقوام افشار قورت بیگلو ویا افشار اینانلو ابهر ویا صاین قلعه وقروه وهیدج را وبه نقاط دیگر ایران وپرا کنده کرده ویا جهت جنگجویی می فرستادند که در منابع تاریخی این دوران ومثل کتب ناسخ التواریخ ویا مرات البلدان ویا منتخب التواریخ وغیره آمده است

وباید بگویم شهر هیدج ودر منابع تاریخی عصر ایلخانی آمده است ومغولها در عصر خودشان ونام آبادی هیدج را وبا نام " آبادی (هی هی )ذکر کرده اند وزیرا که مغولها ویک چاپار خانه در هیدج دوره مغولان ساخته بودند ولی در منابع تاریخی چهاردولت بعد از مغولان ودیگر ذکری از آبادی کوچک هیدج وچاپارخانه ان نیست وفقط بعد از قلع وقمع افشار هاوتوسط شاه عباس صفوی وازآبادی هیدج ودر سفرنامه اروپایی ها وذکر اندکی شده است ولی در منابع عصر قاجاریه وونکات فراوان از "شهر هیدج "ودرگیریهای مالکیت اراضی آن ذکر شده است !وبهمین دلیل و از شهر هیدج ودر منابع تاریخی عصر ایلخانی ویا بعد از بیرو ن کردن سلجوقیان از آن ناحیه ودر ایام تسلط مغولها وبر اراضی ودهات سلجوقیان آن منطقه وبا نام ( آبادی "هی هی" ویا "هودج "آمده است که بعداوبه لغت "هیدج "ودر شرق استان زنجان تبدیل می گردد ونیز لازم به ذکر است که در دوره مغولها ویکی از شاهزاده خانمهای مغول ودر هنگام سفر واز "هودج شتر" ودر این آبادی کوچک به زمین افتاده وفوت می کند واز آن تاریخ به بعد ونام آبادی مزبور وبنام "هودج ویا هیدج "نامیده می شود وهر چند حمدالله مستوفی وقبل از آن تاریخ واز آبادی صائین قلعه جنب آن وبنام " قلعه قهود " یاد کرده ویا خرابی آن قلعه مهم سلجوقیان و در فترت مغول یاد می کند ویا از قلعه ابهر ودر عهد سلجوقی یاد می کند ولی از آبادی هیدج ودر ابتدای حمله مغول نام نبرده است !واکنون هم ونام مقبره این شاهزاده مغولی ودر یکی از محلات هیدج وبنام مقبره " هی هی مردان " است ودر دوره قاجاریه وآبادی هیدج وبخاطر استعداد حاصلخیزی زمین های کشاورزی اش رشد می کند و"قصبه مهم "می گردد واین بار جمعیت چند آبادی اطرافش را هم بخود جذب کرده ومثلا جمعیت چند آبادی نظیر ولیده ویا آبادی رونجک ویا آبادی کولج ونجف آباد وعلی آباد ونوده وآبادی خرمن لو را ومجبورا به خود جذب می کند وبزرگتر می گردد ونیز بخاطر انکه هیدج ودر ناحیه آبخیز دار وحاصل خیزبود ویا خاک مناسب داشت وبعلاوه معبر چند قنات اطرافش هم ودر محدوده هیدج بهمدیگر وصل شده ونهرآبیاری بزرگ شده وسپس ازمحدوده شهر هیدج گذر کرده وبزرگتر می شود ونهایتا "وبعد از گذشتن از خرمدره "ووارد رود خانه ابهر رود می شود ونیز در منابع تاریخی آمده است بعد از سه جنگ ودرتپه های شمال صائین قلعه وشمال هیدج واین بار و اقوام افشار وتوسط دولت صفویه سرکوب می شوند وبعد از این دوره تاریخی است که شاردن سیاح اروپایی ودر اواخر عصر صفویه ویا در سال 1082هجری واز آبادی هیدج گذشته است ویا در کاروانسرای هیدج اقامت نموده است که قبلا "یامخانه مغولی عصر ایلخانی " بود ویا "چاپارخانه عصر تیموریان "بود ووبعدا هم وچاپارخانه عصر قاجاریه وقهوه خانه جنب آن شد ولذا شاردن ودر سفر نامه عصر صفویه خود ونام آبادی هیدج را ذکر می کند ومی نویسد که " آبادی هی هی ویا هیدج " وآبادی بزرگ وخرم وپراز قلمستان وزیباست !ونیز اضافه می کند که در نزدیکی آن هیدج وآبادی صائین قلعه ( یا سان قالا)قرار دارد ویا حسن قلعه ( قلعه طایفه مقدم ) قرار دارد ونیز لازم به ذکر است که طایفه مقدم ودر دوره شاه عباس اول واز مراغه وبه دهات شمال سلطانیه وتا شمال ابهر وکوچانیده شدند ( ماخذ خلاصه السیر) ودر دوره مغول وتیموریان ودولت قرا قویونلو وآق قویونلو وابتدای عصر صفویه ودر منطقه مزبور نبودند! وبلکه تنها بوسیله شاه عباس اول ویا بعد از سرکوب طایفه افشار ارشلوودر منطقه مزبوروان طایفه مقدم را آوردند ویا با رهبری اقا خان مقدم وبه دهات ذکرو چرگر وخراسانلو ودر شمال سلطانیه وتا دهات شمال ابهر وکوچانیده شدند وبعلاوه دهات جنوبی هیدج وصائین قلعه وابهر هم واغلب از "طوایف افشار قورت بیگلو ویا افشار اینانلو" بودند که اسامی آنها هم ودر کتاب مرات البلدان وکتب عصر قاجاریه آمده است ومثلا قبلا سکنه "آبادی کولج" ودر اطراف هیدج واغلب ازقوم قورت بیگلو بود ند ویا مثلا کتاب مرات البلدان واز "ابادی چالچق "و"آبادی چاله مجار "ودر اطراف هیدج یاد می کندومتذکر می شود که دهات مزبور وهمگی متعلق به قوم افشار قورت بیگلو بود ند ویا در ص 2224 مرات البلدان هم واز ابادی چشین ابهررود ودر جنوب هیدج بحث می شود که "محل ییلاقات ایل افشار اینانلو "بود که از کوهستانهای جنوب غربی ابهر می باشند ونیز در صفحات 1953 آن کتاب مرات البلدان واز قشلاقات اینانلو ابهر ودر دهات اشتهارد کرج یاد می کند ویا در صفحات 2194 و2224 و1484 و2057 و2268 همان مرات البلدان واز دهات وسواره اینانلو ابهر ویا از آبادی آنان ودر بزینه رود واطراف ابهر ویا در قروه ابهر یاد شده وتا قشلاقات قوم اینانلو ودر دهات حجیب اشتهارد بحث شده است ونیز در کتاب عالم آرای عباسی هم از "قوم افشار اینانلو "ودر دوره صفویه یاد شده است ونیز از برخی "خوانین اینانلو هم که به خدمت شاهان قاجار درآمده بودند ودر کتب "منتظم ناصری " ویا درکتاب " منتخب التواریخ "وذکر شده است وهمچنین واز گزارشگران اجتماعی دیگری از هیدج و در دوره محمد شاه قاجار ویا در سال 1255 هجری وشهر هیدج را دیده است وهمان سفرنامه کنت دوسرسی فرانسوی می باشد که در سال مزبور واز هیدج گذشته است ونیز در سال مزبور ودر سفرنامه اش می نویسد که " هیدشت ویا هیدج" ودهستان بزرگی می باشد که 800 نفر سکنه دارد ونیز عمارات خوب در آن آبادی قرار دارد وبعلاوه و جویباری بزرگ در آن هیدج جاری است که بعد از رسیدن به خرمدره و"کبیر رود" نامیده می شود وسپس از دره "شهر خرم دره "گذشته وبه ابهر رود وصل می شود وبعلاوه از نویسندگان دیگر عصر قاجاریه هم و"میرزاعلی سر رشته دار"است که در سال 1288 هجری ویا در "عصر ناصری "واز هیدج گذشته بود ومی نویسد که :هیدج تیول " میرزاتقی رکن الدوله قاجار " است که مدتی حاکم زنجان عصر ناصری بود وبعلاوه می نویسد که :چاپارخانه میرزا محمد حسین وزیر زنجانی او هم ودرآن هیدج قرار دارد ونیز دران دوره تاریخی است که ناصرالدین شاه وبا 30 فوج توپخانه اش وزنجان را خراب می کند ویا دهاتش را مصادره کرده ونیزبه حاکمهای قاجاری زنجان ودهاتش را به عنوان" تیول حکومتی "داده بود وبعلاوه ناصرالدین شاه وبرای موقوفه کردن دهات اطراف هیدج ویک مدرسه دینی ویا حوزه علمیه برای آخوند ملا علی هیدجی ساخته بود ونیز 500 نفر طلبه و درآنجا ساکن کرد ه بود وتا تبلیغات بکنند که دهات اطراف هیدج ویا صائین قلعه وخرمدره وهمگی وقف است وتا ادعاهای ملکی اقوام سرکش افشاررا وبر منطقه مزبور راو دگرگون بکند؟ وتا بتواند تحت عنوان این شعار واحیانا دهات مزبور را وجزو املاک خالصه قاجاریه بکند ؟وواز جمله اراضی کشاورزی آبادی خرمن لو اطراف هیدج وموقوفه اعلام شدکه قبلا ملک محمد علیخان بود که پسر رضا قلی خان نسقچی باشی اغا محمد خان قاجارمی باشد ! وبعلاوه از افراد دیگری که هیدج دوره قاجاریه را ودیده است وخود ناصر الدین شاه می باشد که ناهاررا در آبادی بزرگ هیدج صرف می کند وبا باغات زیادش را دیده است ونیز در کتاب سفرنامه اش می نویسد که : هیدج قنات بسیار معتبری دارد که به اندازه چهار سنگ آب دارد ونهایتا به رودخانه کبیر رود خرمدره می ریزد وبعلاوه ناصرالدین شاه ودر سفر سوم اش وبه فرنگستان نیز ودوباره از "هیدج "می گذرد ونیز می نویسد که : هیدج ده بزرگی است که " سردار بیگ پستچی قاجاریه " وآنرا خریده است !وهمچنین ضافه می کند که در جنب هیدج وقلعه کوچک حسین اباد ( قلعه حسینیه کنونی ) قرار دارد که ملک میر شکار مقدم واز "طایفه مقدم "می باشد ونیز درگیری ملکی وبا سکنه جدید هیدج داشت وبعلاوه وحسن خان مقدم هم که در "حسن قلعه "نزدیک هیدج می نشیند وهمچنین آبادی نصیر اباد هم وملک حسن خان مقدم می باشد ونیز در منبع دیگر عصر قاجاریه هم واز " نصرت الله خان مقدم یاد می شود که مدتی حاکم شهر خرمدره بود که در جنب هیدج واقع است ( ماخذ :خاطرات عین السلطنه ص 111و33)وبعلاوه ناصرالدین شاه ودر سفرنامه سوم فرنگستان خود هم می نویسد که : (زمین های هیدج نرم وخوب وپر سبزه می باشد ونیز یک دانه سنگ هم ندارد ویا گل های زرد روغن دار زیاد دارد وهوایش نیزنه سرد ونه گرم است !)ونیز بهمین دلیل است که بعدا بدلیل حاصلخیزی اش ویا به دلیل هوای مناسبش وقلمستانهای انگور خوب ودران ناحیه شکل می گیرد وتصمیم می گیرند که هیدج ویا خرمدره وصائین قلعه را وجزو املاک خالصه قاجاریه بکنند! وبعلاوه عباس میرزاملک آراقاجارهم ویا برادر ناتنی ناصرالدین شاه هم ودر کتاب خاطراتش ودر عصر قاجار ودر باره هیدج می نویسد :به آبادی " هیدج " رسیدیم که تیول " عزالدوله قاجار " است ونیز قریه آبادی است ومدرسه ملا علی هیدجی هم در آنجا قرار دارد ولی سکنه هیدج وشکایت داشتند که اراضی آنان را و" مصطفی قلی خان میر شکار مقدم " وبزور تصاحب می کند که وی از طایفه مقدم بود وتا "قریه چرگر"( در شمال سلطانیه ) وجزو "املاک طایفه مقدم "می شمارد ولی در همان دوران نیزوحدود 30 شعیر از " مزرعه زرشک آبادی " اطرف هیدج نیزو بوسیله " محمدبیگ یاور" واز ( دست فتح الله خان ) گرفته شده بود ووقف مدرسه دینی هیدج می گردد ولی بعدا فتح الله خان ویا پسر محمد بیگ یاور وبعدا آمده وشکایت ملکی می کند ونیز لازم به یاد اوری است که در همان ایام که هیدج و" تیول عزالدوله قاجار شده بود وعزالدوله هم وحاکم شهر زنجان می شود ویا از سوی دولت قاجاریه وبعد از سرکوب "زنجان افشار نشین "وحاکم زنجان شده بود وبعلاوه از گزارشگران اجتماعی دیگر عصر قاجاریه واز شهر هیدج هم وکتاب "خاطرات بصیرالملک شیبانی مستوفی " می باشد که در سال 1301 والی 1306 هجری وهمان مستوفی دربار ناصرالدین شاه که در تهران بود وبرای ممیزی مالیاتی اش واز " هیدج " گذشته است ونیز از "آبادی قلعه حسینیه "جنب هیدج یاد می کند ویا می نویسد که قلعه حسینیه مزبور ومتعلق به " میر شکار مقدم " است وقلعه سه برجی تازه می باشد ونیز همان بصیر الملک مستوفی می نویسد که :غروب وارد هیدج شده بودم واز حاجی عبدالباقی هیدجی خواسته بودم که برای رفع اختلافات ملکی سکنه اش وبه "آبادی خرم دره "بیایند ولی آنها هم ونیامدند!؟ونیز در مورد املاک اربابی ویا غیر خالصه هیدج هم وهمان بصیر الملک ومکتوبی تهیه کرده وبه "میرزا نوروز "می دهد وبعلاوه لازم به یاد اوری است که دولت قاجاریه وبرای خالصه کردن اراضی کشاورزی اطراف هیدج ویا خرم دره خالصه وتعدادی از خانوار ها ی زارع اصفهان ویزد وومراغه ووروسیه ویا تاکستان وماکو وبیجارر ا در عصر قاجار اورده ودر محلات تازه تاسیس هیدج ودر ده محله مختلف هیدج وبا 800 نفر زارع آورده ویا در خرمدره ساکن می کنند که اغلب از طایف افشار منطقه نبودند وتا اطاعت از دربار قاجاریه بکنند وبا انکه کتاب مرات البلدان ودر باره طوایف بومی اش ذکر می کند که ریاست طایفه اینانلو افشار ابهر ودر دوره ناصرالدین شاه وبا صفر علی خان اینانلو بود ونیز نظام السلطنه مافی ویا حاکم زنجان دوره قاجار هم و قسمتی از "ایل مافی" را آورده ویا کردان کاکاوند را واز ایلام آورده ودر شمال ابهر وطارم سفلی ویا در دهستان قاقازان ساکن می کنند که اختلاف مللکی با دهات اطراف ابهر وهیدج داشتند ودر جنوب ابهر هم ودولت قاجاریه وطایفه ای کوچک از بختیاریها را آورده وساکن می کند که در جنوب فارسجین ابهر هستند ونیز در همان اطراف و"قلعه قاجار "را تاسیس کرده بودوتا یکدستی طوایف افشار منطقه را وبهم بزنند ! واز افراد دیگری هم که در دوره قاجاریه وهیدج را دیده است و"سید احمد شبیری" می باشد که در سفر نامه اش وبنام " جنگل مولی واز زنجان وتا شهر قم " ومی نویسد : که وی در سال 1315 هجری ودر ابتدای دوره مظفرالدین شاه قاجار ودر "قهوه خانه هیدج "فرود آمده بود ومطالبی درمورد هیدج ودر سفر نامه اش دارد ونیز باید گفت که ملا علی هیدجی ودر سال 1275 هجری وبا کمک مالی ناصر الدین شاه ویک مدرسه دینی ودر هیدج می سازد که اراضی کشاورزی اطرافش ومورد اختلاف ملکی چند طایفه مقدم ویا قوم افشار قورت بیگلوبود ویا مورد اختلاف قوم افشار اینانلو بود وبعدا هم "طایفه کرد کاکاوند" را هم آوردند وبه آن اختلافات ملکی کشیده شدند ونیز میرزا علی سر رشته دار هم که از " هیدج " دوره قاجار دیدار کرده است ودر سفرنامه اش می نویسد که : قریه هیدج وخالصه وتیول ( میرزاتقی رکن الدوله قاجار ) می باشد وباغ کثیر المیاه واشجار باشکوهی دارد وبعلاوه مدرسه آخوند ملا علی هیدجی هم ودر آنست !وامروزه مقبره ملا علی هیدجی هم در ان مدرسه دینی قرار دارد ! ونیز گزارش میرزا علی سر رشته دار واز هیدج ودر سال 1288 هجری است که بیست وچند سال واز سرکوب ویا ویرانی زنجان می گذرد ویا ویرانی اش توسط توپخانه های ناصری می گذشت ودر همان ایام ناصری و محمد تقی میرزا رکن الدوله قاجار هم از سوی ناصر الدین شاه قاجار ویا از سال 1283 والی 1287هجری وحاکم زنجان شده بود ونیز "قصبه هیدج "را هم واز ناصر الدین شاه وبه عنوان تیول دولتی گرفته بود !وبعلاوه کتاب مرات البلدان هم می نویسد که :آبادی چشین ابهر که ییلاق ایل اینانلو می باشد وجزو تیول تقی میرزارکن الدوله قاجار شده بود! ودر همین ایام است که "وزارت اوقاف ومعارف "عصر ناصری تاسیس شده ویا وزارتخانه ای که در عصر ناصرالدین شاه بوجود می اید واراضی برخی از دهات اطراف هیدج را ووقفی اعلام می کند ودر دولتهای قدیمی ایران وچنین وزارخانه وقفی نبود مثل اراضی آوقفی بادی زرشک ویا اراضی قریه فالج را ووقف مدرسه دینی هیدج می کنند! ودر حالیکه در ایام قدیم وهمین "اراضی آبادی زرشک "وقبلا جزو ملک محمد بیگ یاورویا فرزند ابراهیم خان بود که مدتی هم ووی را ودر "فوج خمسه قاجار "استخدام کرده بودند ولی بعدا وبخاطر ملک آبادی اش وبا دولت قاجاریه درمی افتد ولی دولت قاجاریه ودر سال 1290 هجری و"وقف نامه "آبادی زرشک ویا وقف نامه آبادی فالج اطراف هیدج را وبنام " مالکیت مدرسه دینی هیدج " وسند ملکی وقفی می زنند وتا اینکه یکسال بعد ودر سال 1291 هجری ومحمد بیگ یاور ویا جزو افواج خمسه قاجارو می میرد ووپسرانش هم واز جمله ( فتح لله خان )وبه "دربار تهران "واعتراض می کنند ویا افراد "روستای قرا آغاج "جنب هیدج هم وبه تهران ومکررا شکایت می کنند ولی شاهان قاجار یه واز علمای تهران می خواهند که فتوا بدهند وبگویند که فتح الله خان وسندی در دست خودش ویا برای "اعتراض" ندارد ولی فتح الله خان وطوایفش هم ودست از اعتراض خود ویا دست از شکایت بر نمی دارند !وتا اینکه در سال 1293 هجری هم ووسوارانی تهیه کرده وبا اسلحه وبه شهر هیدج ومدرسه دینی آن وحمله می کنند !ویا برخی از اموال مدرسه دینی هیدج را هم غارت کرده وبه روستای " قرا اغاج " می برند ونیز در همان سال 1293 هجری هم وعمید الملک قاجار واز سوی ناصرالدین شاه وحاکم زنجان شده بود! ویا " سردار بیگ پست چی باشی ویا "نایب چاپار خانه هیدج "را وبا نیروی نظامی لازم وبه هیدج می فرستد ومامور باز پس گیری اموا ل غارتی را ومی کند ولی باز " بالا خان ویا پسر فتح الله خان ودوباره اعتراض می کند ( واحتمالا خانهای مزبور واز طایفه قورت بیگلوی افشار بودند که من ومقاله ای درمورد قومیت انان ودر اطراف صائین قلعه نوشته ام )ونیز همان بالا خان واراضی قریه فالج را واز پدرش و(یا از فتح الله خان قورت بیگلو )وبه ارث برده بود ودوباره درگیری ایجاد می شود ونهایتا کار به "در گیری ویا دادگاه شرعی "تهران وزنجان کشیده می شود! واین بار خانواده میرزایی ها در زنجان دخالت می کند ویا ملا علی هیدجی ویا ملا ابوالفتح ابهری وبرخی از علمای تهران که از علمای درباری قاجار بودند ورای دادگاه شرعی را می دهند ونیز مدعی می شوند ویا رای مبتنی بر وقفی بودن املاک اطراف هیدج را ومی دهند !ونیز مدعی می شوند که 30 شعیر از اراضی قریه فالج آنان را وقبلا فرج الله خان وسردار دربار آغا محمد خان قاجار وقبلا خریده وبه دربار قاجار داده بود ولذا مزاحمت بالاخان قورت بیگلو وغیره ووجه شرعی ندارد! وباید که موقوف بگردد!؟ ولذا دران دوره تاریخی ویا سال 1293 هجری وموضع سردار بیگ ویا نایب چاپارخانه هیدج وتقویت می شود! که معتقد بودو اراضی هیدج را وشرعا خریده است !ونیزهمچنان اراضی مزبور را ودر دست خود نگه می دارد که ناصرالدین شاه ودر سفر نامه اش به فرنگستان وبه خرید اراضی هیدج وتوسط وی واشاره کرده است !وتا اینکه در سال 1306 هجری وملا علی هیدجی ویا صاحب مدرسه دینی هیدج وفوت می کند واین بار وسرنوشت دهات وقفی اطراف هیدج وبدست پسرش ( ملا ابوالفضل هیدجی ) می افتد !ودوباره اعتراضهای طوایف اطراف هیدج وآغاز می شود ولی باز هم ملا ابوالحسن ابهری وازهمان ملا ابوالفضل هیدجی ودفاع می کند! وتا اینکه در این دعوای ملکی ودر مورد اراضی هیدج واین بار سرو کله "نبی خان مقدم "هم پیدا شده وپایش به قضیه دعوای ملکی مزبور باز می شود! ولازم به ذکر است که نبی خان مقدم ویا برادر مصطفی قلی خان مقدم میر شکار باشی دربار قاجار بود ویا خان قریه چرگر بود ولذا در گیری با بالا خان قورت بیگلو هم شروع می شود وبهمین دلیل است که کتاب خاطات احتشام السلطنه قاجار ویا حاکم زنجان می نویسد که در سال 1306 هجری ودر کتابش می نویسد واز درگیری مالکیتی " نبی خان مقدم وبا افراد دهات فالج وابادی زرشک اطراف هیدج ویاد کرده است !وسران قاجاریه هم وبه طلاب مدرسه دینی هیدج متوسل می شوند وآنها هم ونامه ای به دربار قاجارنوشته ویا در سال 1306 هجری و می فرستند ویا شکایت می کنند ومی گویند که نبی خان مقدم وبه اراضی وقفی مدرسه دینی آنان سوء نظر دارد وِیا دست تعرض انداخته است !واین بار ودر سال 1310 هجری ودر دوره صدارت امین السلطان صدر اعظم اتفاق می افتد ووی هم واز شکایت 32 طلبه مدرسه دینی هیدج ودفاع کرده ولذا ادعای ملکی نبی خان مقدم ویا خرده مالکی قوم قورت بیگلو را و رد می نماید وسپس از میرزا باقر خان تفنگدار خاصه دربار قاجارو می خواهد که به هیدج رفته ورفع تعدیات ارضی واز حسن بیگ مقدم بکند که مرتبا از قلعه حسن آباد وبه اراضی وقفی هیدج وحمله می کرد! ویا جلوی نبی خان مقدم را بگیرد که که به اراضی موقوفه هیدج وحمله می کرد! ونیز نامه شکایت مزبور را هم واحتشام السلطنه ویا حاکم زنجان ودر سال 1310 هجری ومهر حکومتی زده است !ولی باز در سال 1312 هجری ودوباره نبی خان مقدم ودوباره به اراضی ملکی هیدج ودست اندازی مجدد می کند واین بار نیزوعلاء الدوله قاجار ویا حکمران خمسه ودوباره دستور می دهد که رفع تهاجم وبه هیدج وتوسط نبی خان مقدم بشود !وبعلاوه بعد از مرگ ناصر الدین شاه هم ومشیر الدوله صدر اعظم قاجاری نیز واز ملا ابوالفضل هیدجی دفاع کرده ویا اراضی موقوفه مدرسه دینی وی ودر هیدج ودر سال 1314 هجری ودفاع می کند واز وی می خواهد که یک سوم اراضی اطراف هیدج را وبرای مدرسه دینی خودش نگه داشته وسند سازی ملکی قانونی بکند که مربوط به سال 1319 هجری می باشد ولی باز درهمان دوره مظفرالدین شاه قاجار وباز ( رحمت الله خان ویا پسر بالا خان قورت بیگلو ) ودوباره شکایت ملکی می کند وتا اینکه در سال 1323 هجریودر دوره مظفر الدین شاه وفردی بنام " سید مقتدا صائین قلعه ای " وبه نزد ملا قربانعلی ودر زنجان می آید که دادگاه شرعی در زنجان داشت واز طرف طلاب هیدج وطرح شکایت ارضی ودر زنجان می کند وتا ملا قربانعلی زنجانی هم واز وقفیات اراضی ملکی هیدج ودر زنجان نیز ودفاع شرعی بکند ؟ ونیز لازم به یاد آوری است که در اسناد تاریخی آمده است که ناصر الدین شاه قاجار ودر سال 1303 هجری وبه امین السلطان صدر اعظم خودش دستور می دهدکه از درآمد خزانه خمسه ومقداری پول وبه ملا علی هیدجی بدهد ویا جهت مصارف مدرسه دینی او اختصاص بدهد که از درامد خالصه اراضی هیدج قاجاریه وتامین اعتبار شده باشد ویا در اداره ممیز مالیاتی زنجان عمل شود که مسئول اداره مالیه زنجان هم وان دستورشاه را واجراء می کند وبعدا هم ملا ابوالفضل هیدجی وپسر ملا علی هیدجی ویا حکیم هیدجی هم واز ان موقوفه باقی ماندن اراضی هیدج ودفاع می کنند ولی مشکل اراضی هیدج وتا سال 1341 ش اصلاحات ارضی وهمچنان باقی مانده بود ویا با انواع درگیریها وهمراه بود ولذا بعدازعصر مظفری هم و طلاب مدرسه هیدج وکاری از پیش نبردند ویا حکیم هیدجی نیز وناچارا وبه تهران مهاجرت نمود وبعلاوه در دوره پهلوی هم وسرنوشت اراضی زراعی شمال هیدج ویا خرمدره وبدست شرکت کشت وصنعت زراعی عصر پهلوی بود ویا بدست اراضی زراعی سردارجاف کرد ویا بر ادرش افتاد ویا بدست مزرعه سناتور عدل افتاد وبعد از انقلاب اسلامی هم ومدرسه دینی هیدج ودوباره احیاءمی گردد ویا ساختمان سه طبقه آن مدرسه دینی وبا سبک جدید ساخته می شود وبعلاوه ساختمان حوزه علمیه خواهران هیدج هم و(در خیابان ازادگان هیدج ) واحیائ میگردد ولی مثل سابق نبود ویا در اراضی زراعی اطراف هیدج ودخالت نمی کنند ولی در دوره قاجاریه ودخالت می کرد ند ویا مرتبا با خوانین مقدم وخوانین قورت بیگلو ودر گیری زراعی داشتند ویا مرتبا هر دو گروه وشکایت نامه مکرر وبه تهران می فرستادند وفرضا خاندان میر شکار مقدم وسعادتقلی هیدجی را وبه تهران میفرستند وتا منافع انان را در تهران پاسداری بکند برعکس تعدادی ازخرده مالکان سکنه هیدج هم وبرای شکایت از خانواده میر شکار وبه تهران عازم می شوند که با مخالفت میرزا ابو طالب زنجانی ویا ملا اسماعیل سلطانیه ای وروبرو می شوند! ونیز شکایت طایفه میر شکار مقدم واز انان هم وبخاطر چند رشته قنات بود که از اراضی هیدج می گذشت ویا از دهات طایفه مقدم نشات یافته ویا در پائین کوهستانهای شمالی هیدج وصائین قلعه نشات گرفته ولی استفاده اش را وبیشتر وهمان سکنه هیدج می بردند که با آب فراوان همان قنوات شمالی وبه کشت وزرع پردرامد خود ومی پر داختند ولذا مرتبا مورد اختلاف طرفین واقع می شد ومثلا یکبار که علمای شاکی هیدج وبه دربار قاجار ودر تهران رفته بودند ویا در سال هجری 1295 رفته بودند وطرفداران ایل مقدم ویا طایفه میر شکارهم ونامه شکایت آنان را گرفته وپاره می کنند وبعلاوه دوباره در سال 1296 هجری هم وهمان خوانین میر شکار مقدم ودوباره به هیدج حمله کرده ویا چندین روستای اطراف هیدج را ومحاصره کرده وچند نفر از سکنه اطراف آنرا زخمی می کنند! ونیز در شوال 1296 هجری هم وخوانین میر شکار مقدم واغنام واحشام اهالی هیدج را وغارت کرده وحکیم هیدجی نیزو نامه شکایت امیز وبه همان خوانین مقدم می فرستد ونیز باید افزود که تاریخ مالکیت اراضی زراعی ودر هیدج دوره قاجاریه وپراز فراز وفرودهای فراوان است وزیراکه از قدیم ومالکیت اراضی زراعی ومرتعی وبا نظام قومی طایفه های متفاوت آسیا وبهم آمیخته بودولذا هر قوم آسیایی وبرای اینکه با قوم دیگر ودرگیر جنگی نشود وسعی میکرد که مالکیت قومی دیگران رعایت کرده ویا محدوده اراضی ان قوم را ورعایت بکنند ولی دولت صفویه وقاجاریه واولین دولتهای آسیایی می باشند که "مرزهای قومیت ومالکیت "را ودر مناطق مختلف ایران بهم ریختند وبعد از آن تاریخ ومشکلات عمیقی ودر مالکیت اراضی شهری ویا روستایی شهرهای ایرانی بوجود آمد ویا نظام تولید اراضی مختلف ایران بهم ریخت !که نمونه اش تاریخ اراضی آبادی هیدج وغیره می باشد که بصورت خالصه دولتی دربار قاجار در آمده بود وبعد از ان تاریخ وانواع تزهای اصلاحات ارضی ایران ویا اصلاحات ارضی جوامع امریکای لاتین ویا افریقا مطرح شد وتا مشکلات قومیت ها وطبقات اجتماعی حل بشود ونمونه آنست ویا تز اصلاحات ارضی جوامع کمونیستی آسیا هم مطرح شد ویا هنوز نتوانسته است که از سال 1917میلادی وتا سال 1999میلادی ودر روسیه وغیره حل بکند د وچرا که مالکیت و"معضل بزرگ اراضی شهرهای آسیایی "است ولی نتوانسته است که " ترمیم اجتماعی دوباره "بکند ویا در دانشکده های حقوقی وعلوم اجتماعی جهان و"تز نوین علمی ودر این باره ارائه بدهد ؟ وغرض من هم ودر نوشتن این مقاله ویا در ارائه یک نمونه اجتماعی از مالکیت واز معضلات مالکیت قومی ودرتاریخ اراضی هیدج یاد می کنم که امروزه معضلات آمایش سرزمینی را هم بهم ریخته ویا در سازمان برنامه وبودجه ریزی جدید هم وبهم زده است ؟!ویا هماهنگی اقتصادی استانها را وبهم می زند !؟ویا تز خصوصی سازی اصل 44 را وبهم زده است ویا در اداره حقوقی اراضی شهری وزارت شهر سازی ویا دراداره اراضی روستایی وزارت کشاورزی بهم زده است ویا در اداره ثبت اسنادملکی قوه قضائیه مشکل ایجاد کرده ویا در اداره حقوقی بانکها وبهم زده است ولذا سیستم پولشویی عمیق ودر نظام تولید مردم وبوجود می آورد !واین امر در حالی است که بنیانگذاران این تز نوین اقتصادی ایرانیان وتنها متفکران عصر صفویه ویا عصر قاجاریه می باشند که تئوری نوین سرمایه داری را وبه خاک ایران وآسیا کشاندند وبدون انکه مبانی تئوری فکری ویا عقیدتی خود را ودر مورد مالکیت ارضی هیدج وخرمدره ووسایر نقاط ایران وبه تولید کنندگان زراعی ومرتعی وشهری ایرانیان وتوضیح اجتماعی بدهند !وتا همان مردم زراعت کننده ودرک عمیقی واز این شیوه تولید خودشان داشته باشند ؟وتا معضلی واندر معضل دیگر نشود ؟وآری تحولات اراضی زراعی هیدج ودر دوره قاجاریه هم وچنین وضعی دارد ویا از چنین معضل تولید زراعی ودر نظام مالکیت خالصه دولتی قاجاریه ورنج عمیق می برد ؟ولذا از هرچند سال یکبارعودت کرده و می بایست که با اعزام تفنگداران قاجاریه وبه هیدج ومی بایست که حل می گردید ولی دوباره عود نمود ه وباز برمی گشت که در اسناد تاریخی مالکیت زراعی این شهر ذکر کرده ام !وفرضا در اسناد تاریخی آمده است که در دوره ناصر الدین شاه قاجار وفردی بنام "سردار بیگ" ودر شهر هیدج بود و(یا سمت پست چی ویا مدیریت چاپارخانه هیدج ) را هم داشت وناصر الدین شاه هم ودر سفرنامه فرهگستانش نوشته است که وی اراضی زراعی هیدج را هم خریده بود !وبعلاوه در یکی از محلات هیدج هم وزندگی می کرد وومحله گود وپل سنگی هیدج را هم وساخته بود وزمانی که قاجاریه می خواست که از اراضی مرغوب هیدج وبهره برداری زراعی مادی بکند ویا سود دولتی ببرد واندیشه درعواقب ان نکرده بود ویا بخاطر انکه اقوام محلی مقدم وقوم قورت بیگلو واینانلورا در نظر نگرفته بود که حتما زیر بار این تز خالصه سازی دولتی اراضی هیدج نمی رفتند! ولذا مرتبا به آن آبادی وحمله ور می شدند وناچارا دولت قاجاریه هم وتعدادی کشاورز حرفه ای غیر بومی واز اصفهان ویزد آورده ویا از ماکو وبیجار اورده ودر اراضی زراعی وقلمستانهای مرغوب هیدج وبکار زراعی گرفته بود وتا سود مادی ببرد انها هم وبرای کشت وکار خود ومدعی سند مالکیت گرفتن زراعی شخصی وبرای زراعت وموکاری خودشان واز دولت قاجاریه بودند ولی قاجاریه امتناع می کرد ویا از اداره خالصه قاجاریه طلب می کردند که قاجاریه امتناع می کرد وانها هم جهت تلاش زراعت شخصی خود وسند مالکیت فردی زراعت را طلب می کردند ولی در بار قاجاریه ویا اداره عدلیه وساخته شده عصر قاجاریه هم واین نوع سند زراعی فردی را وبه اآنها نمی داد ونظیر امروز بود که اراضی زراعی هیدج را و"خصولتی "اعلام کرده بود که( نه سند خصوصی سازی واقعی را داشت وونه سند دولتی قاجاریه راومی توانستند ارائه بدهند )وتا آنها هم ودست از کار زراعت سخت وموکاری خود نکشیده وبه شهرهای خود باز نگردند وبهمین دلیل است ومدیریت زراعی این نوع کشاورزان مهاجر به هیدج را ودر زیر نظریک "عنصر دولتی "گذاشته بودند همان سرداربیگ پست چی دربار قاجار در هیدج بود (ولی مثل ایام قدیم زراعت روستاها نبود وزیرا فردی بودکه نه سمت کدخدایی صرف هیدج را داشت ونه خان مالک هیدجی را به عهده خود داشت )ولذا مثل زمین داری قدیم ایرانیان واوی دعای مالکیت خانی ویا قومی هیدج را رعایت نمی کرد وبلکه مثل شتر وگاو وپلنگ بود که نمونه اموزین تز "مالکیت خصولتی " رابعهده خود داشت (که نه مالکیت دولتی محسوب می شد ونه ملکیت خصوصی زراعت را )واز طرف دیگر هم ورعایای زراعی منفرد وی هم وگول خورده بودند و(نه زراعت رعیت گونه خوانین سابق را پذیرفته بودند که دنبال سند ملکی شخصی زراعت نباشند )ونه "نمونه زراعت تعاونی " محسوب می شدند که رابرت آون انگلیسی ودر ارو پا براه انداخته بود وبلکه "معجون عیب وغریب مالکیت "ودر خاک آسیا بودند که دولت قاجاری ناصر الدین شاه وبه خاک ایران آورده بود ویا مدلش را به دهات شرقی زنجان کشانده بود وهنوز هم پرسنل اداره خصوصی سازی وزارت اقتصاد وباقی مانده از عصر ناصری هم ودر مورد اصل خصوصی سازی 44 چنین می اندیشند که خصولتی محض ومبهم باشد ولذا این نوع تز اجتماعی من درآوردی خود را ودر زراعت خصوصی سازی ایرانیان ودنبال می کند ویا در مرغ داریها ی خصولتی معاصر دنبال می کنند ویا در اداره صنایع ایرانی وخصولتی دنبال می کند که به تعطیلی اغلب صنایع ایرا ن منجر شده ویا به تعطیلی مرغداریها وگاوداریها ودر یک دهه اخیرو منجر شده است وسیستم ثبت مالکیت شرکتی آنان هم خصولتی مبهم می باشد ودر اداره ثبت اسناد قوه قضاییه ایرانمعاصر شکل گرفته که ثبت شرکت اینترنتی مبهم دارد ویک نوع شرکت هرمی مبهم است وجایگاه تثبیت بادوام شرعی وقضایی ندارد که نظیرمالکیت ایام گذشته باشد ویا نظیر "مالکیت با دوام شرعی وقضایی "سابق باشد که به "زراعت بادوام "منجر می شد وِیا به "تولید با دوام "منجر می شد وبلکه سند مالکیت اینترنتی مبهم دارد وخارج از دسترس قوه قضائیه ایران است که مدیرتش در خارج از ایران بوده واز هر چند وقت یکبار تغییر سند ملکی می دهد وفرضا با "تغییر مدیریت تیک تاک اینترنتی در امریکا " عوض می شود ویا با "دستگیری مالک تلگرام اینترنتی در فرانسه "وعوض می شود ویا با با "تحریم سیستم ایلان ماسک "در برزیل وعوض می شود ویا با دستگیری مدیر هواوی در کانادا عوض شده ویا با فیلترینگ شدن اینستاگرام وواتس اپ در ایران عوض شده وجایگزینی بله وایتا هم ندارد که همان "سند مالکیت شرعی "باشد ودوام تاریخی مالکیت بوجود اورد وبا این نوع از ثبت اسناد اینترنتی قوه قضایی ایران وهمه اسناد ملکی خراب می شوند ویا در ثبت اینترنتی دفاتر اسناد رسمی شهر های ایرانی وخراب می شوند ویا با جابجایی اینترنتی فراوان ودر نظم دهی مالکیتی بوجود نمی اید ویا با سیستم ثبت شکایت اینترنتی ثبت ثنا ی وهمه اسناد ملکی خراب می شوند ونظیر غیر معتبر بودن خرید اسناد خانه ها ویا مغازه ها ویا مزارع معاصر که مخدوش اند ولذا با کمترین پولشویی وفورا از "مالکیت یک فرد اول" خارج گشته وبه مالکیت فرد دیگردر می آید ولذا در سیستم اداره خصوصی سازی وامور بورس وارواق بها دار وزارت اقتصاد معاصر ایرانیان وچنین وضعیت اینترنتی اسناد مبهم وجود دارد که از عصر ناصر الدین شاه قاجار شروع شده ویا این نوع معضل عظیم مالکیت بوجود آمده وهمه اسناد ملکی معامله ها را خراب می کنند ویا اسناد چک دیجیتالی ویک نوع کلاهبرداری شده ویا اسناد سپرده بانکی اینترنتی تمام بانکها هم وبه پولشویی تمام وکشیده می شوند ! که فقط تولید کننده بدبخت ایرانی را به تلاش بیهوده خود می کشانند ؟وهنوز دولت ایران جوابی برای آن ندارد ویا در مورد اینترنتی کردن تمام اسناد ملکی ایرانیان وجواب شفاف به مردم ایران ندارند ؟ویا در مورد الکترونیکی کردن تمام اسناد اداری 18 وزارتخانه ایران وجواب شفاف وبه مردم ایران ندارند ؟که چگونه با اینترنتی شدن همه اسناد ملکی وهمه مالکیت فردی ویا مالکیت قومی وگروهی وتعاونی وخانوادگی همه ایرانیان وبرباد می رود؟ ویا مالکیت بانکی وقضایی ویا سیستم اوراق بهادار همه مردم ایران ودر مورد معامله ماشین و یا ملک ویا در خرید منزل وبرباد می رود ؟ویا در مورد کرایه منزل ورهن واجاره مبهم است ویا در سپردن حواله بانکی وبه کارمند یک بانک وبر باد می رود؟ که "تاریخ مالکیت اراضی هیدج "ودر دوره قاجاریه و"نمونه هرج ومرج آمیز مالکیت "آنست ویا در 170 سال قبل وبوجود اورده که امروزه وبه نمونه هرج ومرج آمیز مالکیت صنعتی منجر شده ویا به معضل زراعی ودر سرتاسر خاک ایران ومنجر شده است ؟وهمین تز غلط ودر دوره قاجاریه شروع شد ویا با روند " خالصه شدن اراضی زراعی " هیدج وشروع شد وچنین وضعی در تولید ایجاد کرد اختلاف همه اقوام محلی ورا در مورد زراعت باغات هیدج و دامن زده بود ویا اختلاف درون گروهی سکنه زراعی مهاجر هیدج را وبا "مدیر زراعی دولتی سرداربیگ پست چی هیدج "راو دامن می زد ویا اختلافات آبیاری قنوات را ودائما ودر هیدج بوجود می آورد که مرتبا کار به شکایت ویا نامه پراکنی می کشید ویا کار به خسارت زدن متقابل می کشید ویا کار به اختلافات کشت وکارسکنه هیدج وبا قومهای متضاد همسایه می کشید ویاکار به اختلافات تقسیم سود محصول زراعی وما بین زارعان هیدج ومدیران دولتی شهر هیدج منجر می شد ویا به اختلاف با مستوفیان دربار قاجارو در تهران وغیره می کشید؟ ولذا از هر چند سال یکبار واختلاف شدید بین تولید کنندگان زراعی سکنه هیدج را وبوجود می اورد ؟که مقاله ذیلم ودر مورد تاریخ اختلافات ملکی این نوع قریه حاصلخیزهیدج می باشد واسناد نشان می دهد که این نوع دعوای ملکی ودر سرتاسر عصر قاجاریه دوام داشت که مرتبا اقوام مقدم ویا قوم قورت بیگلو حمله می کردند ویا قوم کرد کاکاوند را ودر حمله به اراضی هیدج ومی کشاند وبعلاوه اختلاف زراعی زمین وقفی ویا زمین دولتی هیدج راو دامن می زد ؟ویا اختلافات درون گروهی زارع ومدیر تولید را ودرقصبه حاصلخیز هیدج دوره قاجار ودامن »ی زد ؟ وبالاخره براثر اختلافات مزبور زراعی ویا در گفتگو با مستوفیان در بار تهران وقرار می شود که مالکیت سه دانگ از زمین های زراعی هیدج وبنام همان هیدجی های مهاجر باشد ویا به اسم جمعیت مهاجر از سایر روستاهای اطراف وتوسط دولت قاجاریه صادر بشود وبقیه سه دانگ اش هم وسند دولتی خالصه قاجاریه زده بشود ویا برای درآمدزایی دربار قاجاریه باقی بماند وتا صرف مخارج درباربشود وتا از محصول انگور هیدج وباقی مانده وصرف اداراه استیفائ قاجاریه بشود ؟ ولی با ولخرجی دربار قاجاریه و باز لاینحل باقی ماند !وفرضا در دوره ناصری وهمان سردار بیگ پست چی و نامه از همه سکنه زارع وبیخبر هیدج می گیرد که به تهران برود ومالکیت نیمی از محصول زراعی هیدجرا وبرای زارعان بگیرد ونصف دیگر مالکیت هم وبه دربار قاجاریه برسد ولذا همان پست چی دولتی ویا مسئول چاپارخانه هیدج ونامه دسته جمعی واز زارعان گرفته ویا از سکنه محلات مختلف هیدج گرفته و به تهران می برد ولی باز به همان زارعان بی خبر وخیانت می کند ومثلا بعد از گرفتن سند ملکی هیدج واز دربار قاجاریه وهمان سند اراضی هیدج را وفقط بنام خود می زند ویا سه دانگ خالصه هیدج را وبنام خود وسند ملکی می زند ونهایتا هم همان سردار بیگ ویا مسئول چاپارخانه هیدج ومالک اراضی هیدج می شود واین نوع حادثه ملکی ودر دوره حکمرانی عمید الملک قاجار ویا دایی زاده ناصر الدین شاه واتفاق می افتد که در سال 1295 والی 1301 می باشد که عمید الملک واز سوی شاه قاجار و حکمران خمسه ودر شهر زنجان شده بود ودر نتیجه اختلافات ملکی مزبور وهمچنان باقی ماند وبرعکس عده ای از زارعان هیدج هم بدلیل قطعی آب قنوات ویا بدلیل عدم درامدکافی زراعت خود ومجبورمی شوند که خاک هیدج را وترک کرده وبه دهات ویا شهر های سابق خود برگردند ویا بقیه هم ودوباره از سردار بیگ ورئیس چاپارخانه ویا مدیر زراعت هیدج وبه علاء الدوله وحاکم قاجاری زنجان وشکایت می کنند ولی همان علاء الدوله حاکم هم وبه نامه شکایت آنان توجه نکرده ودوباره همان زراعان بیچاره هیدج ونامه شکایت خود را وبه " میرزا محمد حسین آشتیانی ویا روحانی مشهور تهران می برند واز او کمک می خواهند وتا او واز دربار قاجار بخواهد که به مشکلات شرعی زارعان هیدج وتوجه بشود واین زمانی می باشد که علائ الدوله وحاکم زنجان ودر سال 1313 والی 1315 هجری ودچار مشکل شده بود واین بار واراضی خالصه هیدج را واز سرداربیگ ویا مسئول چاپارخانه هیدج گرفته ولی همان اراضی هیدج را واین بار وبه فردی بنام ( میرزا کاظم وخانواده اش ودر محله دیگر هیدج ) می فروشد واز آن تاریخ به بعد وخانواده میرزا کاظم ومالک اربابی اراضی هیدج می شوند ودوباره تعدادی از مردم هیدج وشکایت دوباره به تهران می برند ویا به میرزای آشتیانی روحانی می برند ولی با کشته شدن ناصر الدین شاه در تهران ومتوقف می شود ونیز در ایام بعدی هم ودوباره تعداد 16 نفر از روسای محلات دهگانه هیدج ووکیل شکایت سکنه همان محلات زارع نشین دهگانه هیدج می شوند وعرایض شکایت زارعان محلات هیدج را ودوباره به ملا محمد حسن اشتیانی ودر تهران می برند ویا شکایت شرعیو به او می کنند ولی با اذیت های همان میرزا کاظم هیدجی روبرو می شوند واو هم اوملاک زراعی هیدج را ودر نزد کمپانی خارجی وگرو می گذارد!ولذا مشکل اراضی زراعی هیدج وهمچنان باقی می ماند ویا تا دوران پهلوی ودوران اصلاحات ارضی پهلوی وهمچنان باقی می ماندوبعدا هم قسمتی از اراضی حاصل خیز شمال هیدج ویا خرمدره وجزو اراضی کشت وصنعت عهد پهلوی می شود ویا جزو اراضی سردار جاف ویا جزو مزرعه سناتور عدل عهد پهلوی می شود ودر مورد اختلافات ملکی بیرون گروهی هیدج هم چنین وضعی وجود دارد ویا با اقوام همسایه وبا سکنه دهات بیرون هیدج هم وجود داشت ومثلا در سال 1310 قمری ویا در دوره ناصر الدین شاه قاجار وبا سکنه روستای پلاس ودر شمال هیدج در گیر شده ویا اختلاف ملکی می یابند وفرضا سکنه قریه پلاس ودر شمال هیدج از "اکراد طایفه کاکاوند "بودند که در دوره کریم خان زند ویا در عصر اغا محمد خان وبه ان روستا آمده ویا به برخی از دهات شمال ابهر وهیدج امده وساکن شده بودند ولیکن اختلافات عمیق قومی وملکی وبا سکنه ترک هیدج داشتند ولذا در سال مزبور هم وسکنه همان "آبادی پلاس " وبه دستور فرج الله خان نصیر ابادی وبه هیدج حمله می کنند واز جمله به دستور ( جان ویس کاکاوند وحمله می کنند ) ویابه دستور حبیب الله خان کاکاوند وحمله می کنند ویا به دستور عبادالله وبرا در حبیب الله وشیرخان کاکاوند وشبانه به آبادی هیدج وحمله می کنند ویا به گله گاوهای هیدجی ها وشبانه حمله می کنند ویا آنها را دزدیده وبه روستای خود می برند وسکنه هیدج هم وبه روستای پلاس وحمله متقابل کرده ولی با تیر اندازی اکراد مافی روبرو می شوند که از ایلهای خویشاوند با کریم خان زند بودند ودر این ایام وحسین قلی خان مافی سعد الملک واز سوی ناصر الدین شاه وحاکم زنجان شده بود ویا حاکم شهر های تابعه ابهر وهیدج وخرمدره بود واز حمله اکراد کاکاوند وحمایت می نمود ولذا این نوع اختلاف ملکی وبا سکنه روستای پلاس هم ادامه یافت ویا با سکنه سایر روستا های جنبی ان هیدج ودر دوران پهلوی و ادامه می یابد ! وبعلاوه ودر همین سال 1310 هجری و(محمد علی خان )ویا مالک آبادی دیگر ودر جنب هیدج وادعا می کند که بخشی از اراضی هیدج ویا اب قنوات جاری از نهرهای هیدج هم و"متعلق به مالکیت وی "می باشد ویا ادعا می کند که سکنه زارع مهاجر به هیدج ودر عصر قاجاریه واراضی وی را وغصب کرده اند !ویا ادعا می کند که اب جاری از قنات بالای هیدج ویا آب جاری از قنات وسط هیدج وبه نهرهای انشعاب یافته از آنها ومتعلق به مالکیت دهات وی می باشد ویا شهادت " حسین قلی بیگ هم در همین راستاست که مالک آبادی فالجی وجنب هیدج بود وچنین ادعایی داشت ویا در مورد ابهای "هفت قنوات هیدج "وچنین ادعایی را داشت که بهمدیگر وصل می شدند واراضی هیدج را ومشروب می کردند وسپس به رودکبیر خرمدره می ریختند وبهمین دلیل هم ومشکل موقوفه ای شدن اراضی هیدج در دوره قاجاریه ویا مشکل خالصه شدن اراضی خوب هیدج وتنها به نفع حاکمان قاجاربود وبرعکس وبر علیه طمع کاری زارعانی بود که از سایر شهر ها وبه هیدج کوچانده شده بودند وده طایفه پراکنده ودر ده محله هیدج دوره قاجار یه وشکل داده بودند ولذا در برابر اقوام همسایه وهمبستگی متفرقه ودر شهر جدید التاسیس هیدج داشتند ولذا به عواقب استفاده از ابیاری قنوات متعلق به اقوام همسایه وفکر نکرده بودند ولذا همه حاصلخیزی این قریه حاصل خیز زنجان وبی خاصیت شد ویا تحت تاثیر شکایت ها ویا نامه پراکنی های متعدد وقرار گرفت ویا تحت تاثیر نقش ژاندامری ودر اختلافات ملکی وآبیاری مورد تعا رض قرار گرفت ونهایتا بهره برداری بی دغدغه واز اراضی مرغوب زراعی انرا بی اثر کرد ویا در دوره قاجاریه وپهلوی وبی اثر کردواز نظر ساختار شهری ویا شالوده بندی محلاتش هم ودرمحوطه یک ابادی کوچک زراعی وده گونه طایفه متفرقه گرد امده بودند ویا با ده اسامی خانوادگی مختلف زندگی می کردند ویا در هیدج دوره قاجاریه وشکل گرفته بود ویا در ده محله ان قصبه کوچک هیدج ساکن شده بودند که حکومت ملوک الطوایفی را ودر هیدج بوجود اورده بود که دائما اختلاف با یکدیگر داشتند ولذا هر طایفه محلات دهگانه هیدج هم ویک نوع کدخدای خاص داشت واز جمله در سال 1300 هجری ویک کدخدا وبنام "کدخدا محمد تقی "وادعای مدیریت اراضی کشاورزی هیدج را می نمود ویا بعد از وی هم و" کدخدا محمد علی " بود ویا بعد از وی هم و"کدخدا محمد حنیفه "گردید وهمگی کدخدای هیدج بودند ولی بعد از انقلاب اسلامی وبجای همان "کدخدا ها "ومنصب شهرداری" بوجود آمد ویا در این "قصبه بزرگ "وشکل گرفت ولذا اقای جلیل کریم خانی واولین شهر دار هیدج وبعد از انقلاب اسلامی شد ویا طرح هادی شهری هیدج ودر سال 1364 شمسی وتهیه گردید وویا اولین نقشه شهری هیدج وتوسط مرکز امار ودر همین سال وترسیم گردید وسپس در سال 1367 شمسی هم وهیدج ادارت متعددیافت ویا دارای تلفنخانه واداره بهداشت ویا اداره کلانتری ویا اداره تصفیه اب وبرق گردید ویا صاحب برخی از مدارس ودبیرستانها وغیره شد ویا در سالهای اخیر هم وبرخی ساختمانهای جدید ویا خیابانکشی های جدید در هیدج شکل گرفت ورخساره انرا واز شکل قصبه روستایی سابقش بیرون آورد وبعلاوه کالبد محلات قدیمی دهگانه آن هم وتحول یافت !ویا کوچه های قدیمی اش نیز وعوض شد واز نظر باستان شناسی هم وامروزه یک تپه تاریخی ودر اطراف هیدج وجود دارد که بنظر می رسد که یک تپه تاریخی وبنام " کت تپه سی " ودر اطراف هیدج می باشد ونیز یک کوچه قدیمی هم ودر هیدج کنونی وجود دارد که مدتی بنام ( قلعه کوچه سی ) گفته می شد وامروزه هم وبنام ( کوچه محمد یار قلی ) نامیده می شود وبعلاوه "مقبره هی مردان "هیدج هم ودر یکی از محلات قدیمی هیدج است که احتمالا واولین محله هیدج ودر دوره ایلخانی می باشد !وبعلاوه وبرخی سقا خانه ها هم واز ایام قدیم ویا از دوران قاجاریه دارد وبعلاوه بقایای چهار اسیاب قدیمی هم دارد که سکنه هیدج وتا اواسط عصر پهلوی وگندم مزارع اطراف هیدج خود را ودر همان چهار اسیاب سنتی محلات دهگانه خود وآسیاب کرده وسپس به منازل خودشان می بردند که امروزه بجایش وانبار سیلو ویا کارخانه آردسازی جدید شکل گرفته ویا جایگزین آن چها رآسیاب سنتی هیدج شده است ویا لوله کشی شهری ویا اداره آب شهری هم آمده وجایگزین نهرهای آبیاری هفت قنوات هیدج سابق شده است ویا حمام خانگی منازل جدیدهم آمده وجایگزین حمام سنتی محله بالای هیدج شده است ویا اسامی چهار اسیاب سنتی هیدج وبه شرح ذیل می باشد 1- آسیاب سنتی وکیل عسکر دگرمانی 2- آسیاب سنتی آقا دگرمانی 3- آسیاب سنتی سید باقر دگرمانی 4- آسیاب سنتی "کت دگرمانی" است ونیز از نظرعلم جامعه شناسی شهری هم وهیدج دارای برخی مساجد ساخته شده عصر قاجاریه ویا عصر پهلوی می باشد که در محلات دهگانه اش ساخته اند ومثلا اولین مسجد هیدج ودر سال 1250 هجری وساخته شده ویا توسط حاج محمد قلی ودر "محله یار قلی هیدج " وساخته شده ودر سال 1349 شمسی هم وباز سازی می گردد وبعلاوه مسجد حاج محمد هم واز "طایفه وخانواده مرسلی هیدج " می باشد که در "محله مرسلی هیدج " وساخته شده است ونیز نیز "مسجد جامع هیدج " هم و توسط ملا علی هیدجی ودر عصر ناصرالدین شاه قاجارو ساخته شده بود ویک مدرسه دینی ضمیمه آن بود ویا " حسینیه قدیمی هیدج " است ویا "مسجد سادات هیدج" است که (در محله سادات کاظمی هیدج ویا در یکی از محلات دهگانه هیدج )وساخته شده است وامروزه در خیابان آیت الله طالقانی کنونی هیدج می باشد ودیگری هم ومسجد سید ابراهیم ( ویا مسجد 14 معصوم کنونی هیدج ) است ودیگری هم و(مسجد مسجد حضرت ابوالفضل ودر "محله رفیع آباد هیدج"می باشد که یکی از ده خانواده معروف وساکن شده در هیدج عصر قاجاریه می باشد) وبقایای آسیاب آقا سید باقر هیدجی هم وامروزه ودر ( میدان محب علی هیدج ) قرار دارد واز طوایف دیگر مهاجر عصر قاجاریه وبه هیدج می باشد ونیز از خانواده ها وطوایف دیگر ساکن شده محلات دهگانه هیدج هم و( طایفه یار قلی است ) ودیگری هم و("طایفه صالحی"هیدج ) است وهمگی در محلات دهگانه هیدج وتا قبل از انقلاب زندگی می کردند وشناسنامه خود را وبنام خانوادگی مزبور گرفته اندویا خانواده ه های دهگانه مزبور ودر دوره قاجاریه وحدود 800 نفربودند وتا وقوع انقلاب اسلامی که در سال 1357 اتفاق افتاد وبه چند هزار نفر بالغ شده ودر قصبه هیدج ساکن شده بود ند ولی بعد از وقوع انقلاب وجمعیت مهاجر واز سایر اقوام روستایی ویا اطرافشهر وبه هیدج افزایش مییابد وتا اینکه در تقسیمات کشوری وازحالت "قصبه روستایی خارج شده وبه مفهوم شهر " وتبدیل می گردند که دارای شهرداری باشدویا دارای ادارات جدیدبشود و نیز جمعیت مهاجر جدیدواز روستاهای اطراف گرفته و یا کارمندان اداری وفنی جدید واز سایر شهر ها وبه شهر هیدج آمده وساکن بشوند ویا در مشاغل جدید فنی وکشاورزی نوین این شهر واشتغال بیابند ولذا جمعیتش وبعد از شهر شدن وزیاد می گردد وبهمین دلیل است که بعد از شهر شدن هیدج در سال 1364 وبرمبنای آمارنامه سازمان برنامه استان زنجان ویا منتشرشده ه در سال 1364ش وجمعیتش به حدود 1657 خانوارشهری افزایش یافته بود که حدود 7500نفر شده بود ولذا امکان شهر شدن می یابد ولی قبل از وقوع انقلاب وجمعیت هیدج پائین تراز 5000 نفر بود ولذا از نظر تقسیمات کشوری وروستا باقی مانده بود ویا از دوره قاجاریه وتا سال 1364ش وهمه سلهای عصر پهلوی ورشد شهری مهم نداشت ولذا تنها بشکل یک "قصبه روستایی "کم جمعیت و باقی مانده بود! و بعلاوه در سالهای اخیرهم وبدلیل گسترش شهرکهای صنعتی در اطرف هیدج ویا بدلیل باغداری صنعتی ودر اطرافش وجمعیت فنی ویا کارگری آن شهر افزایش یافت ویا جمعیت مهندسی ویا کارمندی وحمل ونقل شهری هیدج اجدید فزایش یافت وبعلاوه آخرین سرشماری جمعیتی هیدج ودر سال 1398 ش اتفاق افتاد وجمعیت شهری هیدج را وبیشتراز گذشته نشان می دهد ولذا امروزه ودر فاصله منطقه انگورستان خیز شهر صائین قلعه وتا مناطق انگورستان خیزدهستانهای افشار نشین شال ورامندجنوب قزوین ویا در اطراف تاکستان وشهر هیدج معاصر قرار دارد که یکی از شهرهای کشاورزی نیمه مدرن ایران است ویکی از قلمستانهای مهم استان زنجان است که باغات فراوان ومدرن انگوردارد ویا باغات صنعتی خوب ودر اطر اف هیدج مستقر است وبخش بزرگی از انگور شهرهای مختلف ایران را وتامین می کند وبعلاوه وبا افزایش یافتن جمعیت فنی قلمستانها ویا تاکستانهایش وانواع تاسیسات شهری هیدج هم افزایش می یابد ویا ساختمانهای جدید ودر هیدج ساخته می شوند ویا مشاغل جدید وفنی ابیاری ودر آن شهر شکل گرفته ویا مغازه های فروش کود وسم ویا بسته بندی ویا حمل ونقل وشرکتهای فروش کشاورزی ودر هیدج بوجود آمده ویا در مغازه های جدید هیدج ورشد یافته ودر حالیکه قبل از شهر شدن هیدج ودر سال 1364 ش ویا در ایام سابق قصبه هیدج وتنها یک خیابان اصلی وبنام " خیابان حکیم هیدجی "داشت وبا دو خیابان فرعی ویا کوچک داشت که یکی بنام " خیابان 22 بهمن بود دیگری هم و خیابان کوچک خیام بود ویک کوچه ممتد هم وبنام کوچه فروغی داشت ویا برخی از کوچه ها کج ویا کاه گلی داشت که مابین محلات دهگانه هیدج بود که اغلب در اواخر عصر پهلوی ساخته بودند که فرم نیمه شهری وبه رخساره این قصبه روستایی هیدج عصر پهلوی می داد ولی بعد از انقلاب رشد یافت ویا با رشد مشاغل کشاورزی مدرنش وارتقائ یافت ویا چندین خیابان جدید ودرشهر هیدج کشیده اند که شامل :خیابان شهید رجایی ویا خیابان شهید بهشتی ویا خیابان شهداء ویا خیابان مولوی ویا خیابان قدس ویا خیابان شهید علی نقی ویا خیابان ولی ویا بلوار امام خمینی ویا خیابان 22 بهمن ویا خیابان .طالقانی وخیابان آزادگان . هیدج است وبا تحولات اقتصاد شهری اش وهمه خیابانکشی هایش افزایش یافت ویا میادین ومغازه ها وادارات وساختمانهای مسکونی جدید یافت ودر نهایت می افزایم که اینجانب ودر سال 1380 شمسی ودر پژوهش استان شناسی وقوم شناسی ام ویک جزوه پژوهشی وبرای شهر هیدج تدوین کرده بودم که در حدود 48 صفحه است وولی تا بحال چاپ نکرده بودم ولی در مقاله حاضرم وتنها مختصری از آن پژوهش ام را نوشته ام که مربوط به "مالکیت وقومیت ومحلات شهری هیدج "می باشد ودر مورد صایئن قلعه ویا سجاس وسهرورد وخرمدره وانگوران وطارم وزنجان وابهر وغیره هم وقبلا مقلاتی انتشار داده ام ویا در انواع نشریات کاغذی ویا اینترنتی ویا بعد از سال 1368 ش وانتشار داده ام وامروزه هم در "سایت نشریه اینترنتی ام "وحدود 268 هزار وخواننده مقاله خود را دارم وقبل از سال 1384 ش هم که در نشریات کاغذی ومقاله قوم شناسی می نوشتم ویا مقله شهر شناسی می نوشتم ویا مقاله ایران شناسی می نوشتم وامروزه بشتر از 1500 مقاله دارم وقبلا هم همه هفته وحدود سه هزار نفر وخواننده فرهنگی ویا دانشجویی ومقالاتم را ودر انواع نشریات کاغذی متعدد ایران می خواندند که مرتبا از سال 1368 والی 1384 ش وتحریر شده بودند واسنادش همگی ودر آرشیوها وجود دارد.