مردم شناسی اقوام ترک بهارلو وحاجیلو وخدابنده لو و آلپاوت استان همدان-دکتر محمد خالقی مقدم
مردم شناسی اقوام ترک بهارلو وحاجیلو وخدابنده لو و
آلپاوت استان همدان
پژوهش از : دکتر محمد خالقی مقدم
تخصص: مردم شناسی اقوام آسیایی
80 درصد اقوام ترک استان همدان ، اقوام ترک زبانی می باشند که از دوره قراقوینلو وارد این استان شده اندویعنی حدود 600 سال می باشد و هرچند430 سال قبل از ان تاریخ هم اقوام ترک سلجوقی وارد شهرها ودهات استان همدان شده بودند ولذا همدان آن دوره تاریخی وحدود 100 سال یکی از پایتخت های سلجوقیان ترک بود ولی بعد از حمله مغول همان شهرها ودهات استان همدان فاقد جمعیت ترک زبان شده بود وحدود 270 سال هم بجای آنان واقوام متعدد مغولی ویا تاتار ودر دوره ایلخانی وتیموریان در شهرها ودهات همدان زندگی کرده بودند ولی با مرگ وفوت شاهرخ تیموری در سال 850 هجری وبرخی اقوام ترک ،فرصت بدست آورده واقوام تاتار وجغتایی ساکن دهات وشهرهای استان همدان را بیرون راندند ودوباره اقوام ترک ومتحد دولت قراقویونلووبجای آن مغولها و ساکن دهات وشهرهای استان همدان شدند ویکی از این اقوام ترک جدید وتازه ورود به استان همدان واقوامی از طوایف ترک بهارلو ویا ترک حاجیلو ویا ترک خدابنده لوبودند ویا اقوام ترک گاورودی ویا ترک ترک آغاجری ویا ترک الپاوت ( ترک خرقانی قدیم ) بودند ویا ترک دخارلوبودند ( ماخذ کتاب دیاربکریه ولذا اکنون اکنون از 1210 روستای استان همدان وحدود 800 روستایش متعلق به همان اقوام عصر قراقویونلو می باشد که امروزه اراضی ومراتع ودهکده های این اقوام شده است ولذا ساکنین ان دهکده ها وطوایف ترک عصر قراقوینلو می باشند ویا از جمعیت مابین1703267 نفره استان (با آمار سال 1395استان همدان )که امروزه درسال 1404 ش به جمعیت کنونی دومیلیونی رسیده اند و حدود 90 درصد جمعیت این 800 روستا ویا 30 شهر بزرگ وکوچک همدان واغلب از اقوام ترک عصر قراقوینلو هستند می باشد وحدود 10 در صد جعیت استان همدان هم ودر 410 روستایش واز اقوام کرد زنگنه ویا کرد لک خزل ویا کرد کلیایی ویا لر فیلی هستند که آنها بعد از قتل نادرشاه افشار ترک به استان همدان آمده اند ویابا روی کار آمدن کریم خان زند شکل گرفته است که خاندانش از لرهای قریه پری جنوب ملایر بود ووارد استان همدان شدند وسپس با حمایت های آقامحمد خان قاجار وفتعلیشاه شکل گرفت که فرزندان ونوه هایش را حاکم شهرهای همدان ونهاوند وتویسرکان وملایر واسد آباد کرده بود ولذا در 200 سال اخیرو وارد این 400 روستای حاشیه ای وجنوبی استان همدان شده اند ویا وارد روستاهای جنوب غربی استان همدان شده ا ند ودر حالیکه قبلا کوههای بلند ومرتفع بین استان همدان واستان لرستان مانع ان بود که دو قوم متفاوت در کنار هم زنگی بکنند ویاکوهای بلند بین استان همدان واستان کردستان واز قدیم طوری مرتفع بود که هر قوم سعی می کردکه تیره هایش تنها در جغرافیای زیست وامن همان اقوام همخون خود زندگی بکنند ووارد حریم جغرافیایی قوم دیگرنشوند ویا وارد حوزه مراتع ویا رمه داری ویا اراضی زراعی وباغداری قوم همسایه دیگر نشوند که خاندان زندیه وقاجاریه این سیستم اجتماعی را بهم زدند وتازه میزان جمعیت همان 400روستای کردکلیایی نشین ویا کرد زنگنهنشین ویا لر فیلی استان همدان هم کم است وکردهایی که در دهستان کمازان علیا هستند واز حمایت آخرین نخست وزیران کرد زنگنه صفویه بهره مند شدند ومثل علیخان زنگنه ویا امیر نظام زنگنه که برخوردار شدند وگروه اندکی از جمعیت اسد آباد هم کرد کلیایی استان هستند ولی اغلب جمعیت شهرهای بزرگ استان همدان ویا دهاتش وازازنژاد طوایف اقوام ترک عصر قرا قویونلو می باشند که طوایف بزرگ جمعیتی داشتند وتیره های چهار طایفه ترک استان همدان هم در شهر ها وروستا های استان واز نژاد سه قوم (ترک شاملونشین) ومستقر در دهات شمالی ملایر ونهاوند وغرب همدان می باشند واز قدیم هم حامی نظامی دولت صفویه بودند وچراکه بعد از فروپاشی دولت صفویه واغلب آنها محافظان قلعه های 30 شهر ایران بودندوبا افتادن همان سهر ها بدست افاغنه وعثمانی ها که حدود ده سال کشید ووهمان نظامیان محافظ ان شهر ها اغلب فرار کرده وبخش بزرگی از قوم شاملو در هرات ومرو باقی مانده وگروه اندکی هم به همدان کوچیده و وبعد از قتل نادرشاهدرسال 1161هجری وتعدادی دهات شاملو نشین در استان همدان تشکیل دادند وچونکه دهاتی هم که در همدان داشتند وبیشترنبود ولذا برخی هم ساکن شهرهای همدان وملایر ونهاوند شدند واز "اقوام ترک دیگری" هم که در دولت صفویه وبه استان همدان آمدند "قوم ترک تکلو"استان می باشند واقوامی که امروزه وبرخی از آنها مستقر در دهات تویسرکان هستند که آبادیهای توام با باغداری ومفید دارندولی "قوم تکلو" در دوران حکومت 230 ساله حکومت صفویه ودر گیریهای زیاد وبا دولت صفویه داشت ومثلا بنا به نوشته کتابهای خلاصه التواریخ ویا عالم آرای عباسی ویا کتب دیگر وخوانین شجاع ودلیر تکلو وبزرگترین بدنه ارتش صفویه را تشکیل می دادند ویا حداقل تا عصر شاه عباس اول وتشکیل می دادند وبهمین دلیل خوانین مقتدرتکلوو سه بار کلیه اراضی ومراتع ویا دهات استان همدان را از دولت صفویه " تیول "گرفته بودند ولی دولت صفویه به ان قرار دادارضی پا بند نبود ولذا بخاطر اختلافات زمین داری ویا قومی وملکی که برایزراعت ورمه داری تیره های مختلف تکلو نیاز داشت وسه باربا ارتش هودار صفویه جنگیدند وبالاخره بعد از سه بار جنگ با صفویه وبه توافق نرسیدند وسپس بخش بزرگی ازهمان قوم ترک تکلوو از ایران خارج شده وبه دیار عثمانی رفتند وتنها بخش اندکی از آنان هم ودر دهات تویسرکان استان باقی مانده اند که آنها هم الگوی خاص زمین داری ومالیات گیری خاص زراعت صفویه وقاجاریه را پذیرفته بودندوبعد از قتل نادرشاه افشارهم " مهرعلی خان تکلو" وبا حکمی که از شاخرخ شاه افشارودر مشهد گرفته بود یکبار دیگرهم "حاکم همدان" شد ولی به نقل کتاب" شرح رجال ایران ،مهدی بامدادتنها واقوام دیگرهمسایه واز جمله "قوم شاملو" با وی موافقت نکردند ووی هم به قلعه خانی "خود ودرآبادی "ولاشگرد تویسرکان " برگشت و دهات دیگر تکلو نشین هم درنزدیکی آن قلعه خانی وی می باشد ومن هنوز نمی دانم که "قلعه جعفربیگ" جنوب تویسرکان نیز آیا جزو اراضی قوم تکلو میباشد ویانه ؟ ولی در تحقیق میدانی که از دهات این منطقه داشتم ویا از نزدیک پرسشگری می کردم ومی دانم که دهات تویسرکان وبدلیل برخی رودهای کوچکش که در دره های جنوب الوند کوه همدان استو مثل "قلقل رود" ویا "کرزانرود" و"میان رود" و"کمالرود" و"خرم رود" ودهات مناسبی دارد ویا نسبت به دهات شمالی تر استان همدان داردکه اغلب سنه اش از اقوام قرا قویوینلو هستند ولذا در دره های این رودهای کوچک ونسبتا دائمی تویسرکانو انوع درختان گردومی روید ویا برخی میوه های تابستانی بعمل می آید ودهات جنوبی ملایر ونهاوندهم که در اختیار "اقوام غیر ترک" می باشد وتنها آبادی های حاصل خیز استان همدان هستند وچرا که بدلیل وجود چشمه های بزرگ رود گاماسیاب ویا بخاطر چشمه های بزرگی که کوهستانهای شمال لرستان می جوشد وآبدهی زیاد دارند وهوای گرم دارند وبهتر از 800 روستای ترک نشین ودهات نواحی شمالی استان همدان هستند ودر آن دهات جنوبی استا ن وانواع انگور ویا گیلاس ویا چوب های تولید میز وصندلی می کارند وزراعت وباغداری مناسب دارند لذا ومشکل چندانی ودر معیشت روستایی خود حس نمی کنند ودر اینجا و یاد اوری می کنم که اینجانب برای تحقیق در مورد اقوام استان همدان وعلاوه از تحقیق میدانی در دهات استان همدان وحداقل 22 جلد پژوهش مستند تاریخی کرده ام که برخی در مورد تاریخ اجتماعی تویسرکان است ( سه جلد )ویا درمورد ملایر ونهاوند ویا در مورد همدان که ( چهار جلد) است ویا تحقیقات مستندتاریخی و در مورد اقوام بهارلو وشاملوو حاجیلو والپاوت استان همدان دارم ویا تحقیق مستند در مورد قوم بزچلواستان همدان دارم ویا در مورد قوم خزل نهاوند ویا در مورد اقوام خرقان همدان کرده ام ویا در مورد قوم زنگنه ملایروجنوب کرمانشاه دارم ویا در مورد" قوم شاهسون بغدادی همدان وساوه "دارم ویا در مورد "قوم تکلوی تویسرکان "دارم ولذا این مقاله مستندم وخلاصه وارواز ان پژوهشهاست ویا بااستنادهای تاریخی مختلف این 22 جلدآثارم را نوشته ام ویا با تکیه حرفه پژوهشکری میدانی ام که در دانشگاه تهران آموخته ام ویا با پرسشگری میدانی که در دهات وشهرهای استان همدان داشته ام می باشد وبعلاوه از اقوام دیگر ترک استان همدان هم "قوم ترک بزچلو " است که در عصر صفویه ویا اوایل عصر قاجار به استان همدان آمده اند ویکی هم اقوام "ترک بزچلو استان همدان "می باشند ووبه نقلی شاه عباس اول صفوی وآنها را از شمال رود ارس آورد ودر استان همدان اسکان ارضی داد ونظریه دیگرهم آنست که قوم بزچلورا"عباس میرزاقاجار"آورد ویا در جنگهای ایران وروس وبا کارشناسی قائم مقام فراهانی واز اراضی شمال ارس آورد ویا به حوزه رود خانه قره چای ودر شرق همدان وغرب فراهان کوچانید وبه آنها تیول ملکی داد وتا هم از تهاجم روسها ودر شمال ارس نجات بیابند وهم بعنوان یک قشون خصوصی برای قایم مقام فراهانی باشند ویا قشون خصوصی امیر کبیرباشند که شاگرد قائم مقام فراهانی بودولذا مدتها در دوران قاجاروقوم ترک بزچلو وبعنوان "فوج نظامی فراهان وشراء" ودر خدمت این خاندان بودند ولی ارضی آنان هم در حوزه رود قره چای واطراف قصبه قهاوند وفامنین واراضی مناسب کشاورزی ویا مرتعداری وبرایشان نبود واز سوی دیگر هم با باطلاقها وکویرهای شمال اراک نیز روبروبود
ونظریه دیگر هم آنست که شاه عباس اول بخاطر درگیری با ترکان مقتدر تکلو وذوالقدر وافشار وترکمان وورساق وترک موصللو وقرامانلو وغیره که داشت وبا تعالیم غربی ها "مدل زمین داری قومی قدیمی آنان" را نمی پسندید ولذا گروهی از ترکان بالای رودخانه ارس راآورد و بنام "قوم ترک بزچلو"همدان کو.چانیدوآنها را در دهات شرقی همدان جایگزین کرد ویا مراتع ایلی به آنها داد که امروزه دهات انها هم که در دو سوی رود خانه قره چای استان همدان است ویا ما بین شهرهای فراهان اراک وشهر کزازاراک است ویا در حاشیه شهر های ترک نشین فامنین وقهاوند استان همدان است وبعلاوه گروه چهارم "ترکهای استان همدان" هم در اواخر صفویه ودولت زندیه و اغلب از "قوم خلج ترک" می باشند وقوم خلجی که در ایام دولت خوارزمشاهی وبه استان کرمان آمده بودند ومراتع ییلاقی وقشلاقی در کوههای جبال بارز وجنوبی کرمان داشتند ودر عصر صفویه واز کرمان به استان فارس کوچیده وسپس به کوهستانات نیمه مرتفع خرقان شمال استان همدان آمدند وبعد از قتل نادر شاه به شاهان زندیه وقاجاریه نزدیک شدند ودر آن دوران و آن دو دولت زندیه وقاجاریه و اغلب دهات دهستانهای خرقان شرقی اسیان قزوین وخرقان جنوبی استان همدان رابه "قوم خلج ترک "دادند ویا بعنوان قریه های کوهستانی وییلاقی قوم ترک خلج دادند ویا بعنوان " تیول قومی "قوم خلج واز انها گرفتند وتا خدمات نظامی وبه آن دو دولت بدهند ودر ازای دریافت این تیول زمین داری هم و قوم خلج هم یک هزار نفر از"جنگجویان قوم خلج را مسئولیت داد ویا برای حفظ برجهای قلعه تهران ودروازه های تهران عصر قاجاری بعهده گرفت( ماخذ: روضه الصفای ناصری ) ویا مسئولیت محافظت ونگهبانی دربار قاجار را ودرطول یک صدساله عمر دولت قاجاریه وبعهده گرفتند وبعلاوه در ازای این "تیول زمین داری قومی" هم خوانین ترک قوم خلج وقرار دادهای تیول دهات قشلاق نشین قوم خود را ودر دهات رزن همدان ودر پائین کوهپایه های خرقان همدان ویا در دهات نوبران ساوه که چسبیده به خرقان همدان است ویا دهات قشلاقی جنوب ساوه ویا دهات شمال تفرش ویا دهات قشلاقی جنوب قم را وتیول گرفتند و یا از هفت شاه قاجاروتیول گرفتند که همگی دهات ییلاق نشین آنان است ودر کوهستانات نیمه مرتفع (سه دهستان خرقان شرقی ویا خرقان غربی ویا خرقان جنوبی) قرار داشت ولذا دهات قشلاق نشین قوم خلج هم ودر مسیرحرکت قومی آنان بود ویا در در مسیر سه رودخانه "خره رود" ورودخانه رازقان "و"یا شعبه شمالی رودخانه قره چای همدان است که از کوههای خرقان نشات می گیرند ویا از چشمه های کوچک قریه های کوهستانی وییلاقی آنها ویااز دهات خرقان ییلاقیآ«ها منشاء می گرفت وبهم می پیوست ولذا اب آشامیدنی خودشان ودامهایشان را تامین می کرد ویا درمسیرحرکت کوچ ایلی آنها بود ویا در مسیر " خلجستان بزر گ "آنها ودر عهد دولت زندیه وقاجاریه بودویا تا سالهای اصلاحات ارضی ونیز تا سال 1345 عصر پهلوی وتشکیل میدادوحدود 131 کتاب تاریخی هم درمورد آنهاست ویا انواع سفرنامه های اروپایی واز مسیر حرکت کوچ روی قومی آنان،وبعنوان "خلجستان قم وساوه" یاد کرده اند ولی هنوز مورد توجه دانشکده های مردم شناسی ایرانیان قرار نگرفته است واز سال 1345 که اصلاحات ارضی شکل گرفته بود وبعدا هم با مصوبات تقسیمات کشوری سال 1358 و"واژه"خلجستان "واز عنوان بخش ها ودهستانها ی مزبور حذف شد ودر حالیکه جغرافیای قومی وزمین داری اقوام ومبتنی برمناطق زیست بومی آنان است وبا "واژه سازی" و لغت جدید دادن به دهات ودهستانها وشهرستانهاِ انها ازبین نمی رود ویا توسط پرسنل وزارت کشورو بر هم نمی خورد!وصرفا همان ملت وبا همان واژه های جدید وخودشان را وگول اقتصادی می زنند ولذا امروزه با اسکان اجباری این نوع اقوام وتیره های قومی و در یک آبادی قشلاقی نشین ویا آبادی ییلاقی فصلی وهمه "نظم اقتصادی وزراعی ودامداری قدیمی دهات قدیمی وشهرهای ایران بهم خورده است ونظم جدید معیشت هم کفاف زندگی آنان را نمی دهد که سابقا "همگی یک سیستم مکمل اقتصادی همدیگر بودند ولذا دهات ییلاق نشین ویا قشلاقی قوم خلج ویا اقوام ترک دیگر همدان هم همان "نظم معیشت" را داشت که آبهای جاری از چشمه ها وقنوات ودهات ییلاقی آنها ودر درسر منشائ سه خرقان کوهستانی خلج نشین آنها وهمگی به دریاچه حوض سلطان قم می ریخت واین قومنیز در مسیر این روخانه قومی ومراتع مشاع قومی وزراعت فصلی قومی خود وبرخلاف تقسیمات کشور کنونی ودر رفاه بیشتر از دهات کنونی بودند ومن مقاله ای در مورد شیوه زیست قومی آنان " نوشته ام ویا بعنوان "مردم شناسی خلجستان ساوه وقم نوشته ام "که دهاتشان چسبیده به جغرافیای "دهات استان همدان می باشد د ودر ازای این "تیول قومی "که از دولت زندیه وقاجاریه گرفته بودند وآنها هم وخدمات نظامی متقابل می دادند ویا به حفظ ونگهداری آن دو دولت می دادند ویک نوع پیمان وقرار داد پنهان بین" دولت ها واقوام بود ویا ""مناسبات زمین داری ارضی ویا مالیات گیری از مرتع داری اغلب اقوام گذشته ایران بود "ویا از چنین سبک اقتصاد جمعی وگروهی نشات می گرفت و "الکوی اداره دولت های گذشته ایران را تشکیل می دادکه به محض بهم خوردن آن" مناسبات ملکی بین اقوام ودولتها" وآن نوع دولت ها هم فرو می پاشید! ودولت صفویه ویا زندیه وقاجاریه هم وبهمین دلایل فرو پاشیدند ولی امروزه با آموزشهای غلط غربی ها واین مناسات ارضی دامداری ومرغ داری وباغبانیقدیمی سکنه استانها وبه نظریه وتزجدید (وغلط خصوصی سازی فردی بین فرد ودولت "وتغییر ماهیت داده است و"تز قدیمی مالکیت گروهی در اقتصادمنطقه ای استانها برباد رفته است که سکنه اغلب استانها را دچار مشکل کرده است ووسکنه اغلب دات نظیر"زمین داری ایام صفویه" ونفعی در حفظ ونگهداری آبادی ان دهات وحفظ آن دولتها نمی بینند وبهمین دلیل بود که گروه کوچکی از افاغنه توانستند ودولت بزرگ صفویه را براندازند ویا با آن همه از ارتش غلامان نظامی بزرگش وبپاشانند وشاه عباس اول وبا اموزش غربی ها که حدود صد گروه مشاوره اروپایی به فرزنش دادند ویا بعد از وی به ایران آمده وسالها در اصفهان زندگی می کردند ولذا انواع اموزشهای غلط اداری ویا نظامی ویا اقتصاد زمین داری به شاهان بعد ازوی می دادند وبا این روشهای جدیدهم انواع ا"تیول های قومی و زمینداری " سابق ایرانی ها را بهم زدند واین بار سبک جدیدی ودر زمین داری استانها بوجود آوردند که از مدل مالکیت غربی الهام می گرفت ونتیجتا صفویه مالیات بزرگی ازدهکده ها و اقوام ایرانی می گرفت وهمگی راو به غلامان کثیر نظامی دربار خود می داد وتا به زور اسلحه همان دولت صفویه را و نگهداری بکنند وفروپاشی دولت 30 ساله زندیه هم چنین بودواز انجا که خاندان زندیه و خود "ارتش قومی خاص "نداشت ویا به نقل کتاب جهانگشای نادری وتنها یک قوم کوچک و 300خانواری بود ولذا از حمایت نظامی سایر قومی بزرگ ایرانی هم برخوردار نبود ومثل بختیاریها ویا کردها وترکها وافشارها ویا بلوچها که بهره مند باشد وناچارا برای حفظ برجهای قلعه پایتخت شیرازی خود واز "خلجها "کمک گرفت ویا جهت حفظ خزانه سلطنتی درون ان قلعه شیراز واز تعدادی سربازان سلحشور ترک خلج استان فارس وکمک گرفته بود که "دروازه های شیراز" را ودر برابر حمله انواع اقوام ایرانی ونگه بدارند ولی در ازای این خدمت نظامی خلج ها حاضر نبود" تیول ویژه قومی" ودر منطقه آباد دشت قزوین ویا شهریار کرج وبه آنها بدهد وتنها اراضی بی حاصل قم ویا دشت کویری ساوه ویا کوههای کم اب وچشمه خرقان راو به آنها داد وبعلاوه زمین های نامرغوب داراب وسروستان شیراز به قوم خلج بدهد ووآنها هم و"صلاح قومی خود"را درآن دیدند دیدندکه به زندیه پشت کرده وکلید دروازه ها ویا کلید خزانه شیراز را به قاجاریه بدهند ویا درب عمارت دولتی کریم خانی در شیرازرا ویا کلید درب سرباز خانه های شیراز و هنگام خروج لطفعلیخان زند ازشیراز به آقامحمد خان قاجاردادند ویا به 70 نفر طایفه قاجاری وی دادند لذا وبه نقل کتابهای عصر زندیه وقاجاریه وآن همراهان 70 نفره قاجاریه آقا محمد خان هم وبا کلیدهای درب قلعه شیراز ویا خزانه ومنزل سلطنتی زندیه را وتسخیر بکنند وچرا که در در ازای این خدمت نظامی 30 ساله وتنها تیول اراضی خشک وکویری و از دهستانهای ییلاقی خرقان سه گانه نصیبشان شده بود و"جغرافیای این دهستانهای کوهپایه ای خرقان" طوری بود که در دوره قراقوینلو تسخیر شد ویا اغلب این دهستانهای سه گانه خرقان و در ایام دولت قراقوینلو وبدست قوم الپاوت ترک تسخیر شد ویا با ریاست "قره قان الپاوت "تسخیر شده بود واز دست اقوام مغولی بیرون آمده بود ولی قوم ترک الپاوت همدان وبدلیل بی حاصلی منطقه ویا کوهستانات خشک وکم آب وبا چشمه ها ی کوچک ورودهای کوکچک وبرای زراعت ودامداری قوم ترک الپاوت همدان مناسب نبود ولذا در آن دهستانهای تسخیری خرقان نماندند وبه دهات شرق همدان آمدند وبعدا استقرار قوم خلج ودر کوهستانها ی خرقان سه گانه شکل گرفت وبه نقل کتاب حدیقه ناصری واز عصر شاه سلیمان صفویه شروع شده بودودر عصر قاجاریه بیشتر شد وبرخی آبادیهی کوچک وکم درخت ودر "دهستانهای خرقان همدان" شکل دادند ویا در "دهستان بقراطی همدان "و"دهستان سرد رود همدان "ویا در "دهستان در جزین علیای همدان" شکل دادند که در دامنه های جنوبی کوهستانهای خرقان بودوبا کوههای نیمه مرتفع ویا با خاک قرمز که آبهای سرخ رنگ رود اوج ویا خره رود ویا دمق وغیره را می ساخت وهردهستان تنها چند ابادی کوچک وکم جمعیت وکم زراعت داشت ومتاسفانه در دوره قاجاریه ودهات ییلاق نشین ایل خلج شده است که آمارنامه های عصر جدید هم وآانراپنهان می کنند ولی تنها چند سفر نامه عصر قاجاری متذکر شده وسکنه آنها راو از (قوم اخلاج وبمعنی خلج ها ) می داند واخرین گروه ترک مستقر دراستان همدان " و"گروه ترک افشاری اسدآباد همدان" است که برخی دهات آن شهرستان ودر دست قوم افشاری است که در عهد قیام نادر شاه افشار وبه شهر اسد اباد آمدند ویا به برخی از دهات آن آمدند که در در پایئن گردنه برفگیر اسد آباد به شهر همدان است وشهر اسد اباد در پایئن گردن ودر ابتدای دشت است وبه دشت گرم کنگاور وصل می شود ولذا امکان زراعت ودامداری مناسبی به آن ناحیه می دهد وانها دراواسط عصر افشاریه به اسد اباد امدند وچرا که بعد از سال 1134 هجری وهمه شهر ها ودهات استان همدان در دست ارتش عثمانی بود وکردها وکرمانشاهی ها وحتی ترکهای ایران ویا فارسها هم وحدود 20 سال بعد از سقوط صفویه ونقشی در این استان نداشتند وتنها نادرشاه افشار وقوم اوبود که آنها را از همدان وکردستان وکرمانشاه وبغداد وموصل واقلیم کرد عراق بیرون کرد وواستقرار چند تیره از قوم افشارترک هم در دشت نیمه گرم اسد اباد وبا اب کافی وبرای تدارکات رسانی جنگی به ارتش نادر بود که دهها سال ودراین نواحی ویا در اطراف کرمانشاه ویا بغداد ودجله وکرکوک ووموصل با ارتش عثمانی می جنید وتدارکات رسانی به ارتش نادر واز این ناحیه همدان بود که در دها صفحه عالم ارای نادری آمده است ولی با قتل نادر بوسیله چهار خان افشار نگهبان خیمه اش ویا با قتل عام فرزندان ونوه هایش ودر اردوگاه نظامی قوچان همه چیز را در ایران تغییر دادولذا خوانین افشاربجان هم افتادند و همدیگر را کشتند ویا بخاطر قتل نادرشاه و حدود صد هزار نفر از قوم فشارو در جنگ سامان ارخی زنجان همدیگر را کشتند ونواخی دیر وبخاطر انتقام گیری قتل نادروهمان ارتش بزرگ همدیگر را کشتند واین بار دولت کوچک زندیه وقاجاریه پا گرفت تثبیت شد ولی این "گروه افشار اسد اباد"در آنجا ماند و مستقر شد ولیکن در ایام بعدی وبا چانه زنی خسروخان اردلان وخوانین کرد زنگنه کرمانشاه وعدها کرد به استان همدان کوچ کردند ویا با همراهی اقامحمد خان قاجار وفتعلیشاه وخوانین قاجاریکه حکمرانهای همدان ونهاوند وملایر وکرمانشاه شده بودند ولذا گروهی از کردهای کلیایی سنقر کرمانشاه به اسد اباد کوچید ووبا اجازه فرماندان قاجار در همدان مستر شدند ویا کردهای شرق سنندج هم به دهات اسد اباد همدان آمدند وبلاوه شهرستان قروه ترک نشین هم جدا شد که از" اقوام ترک گاوه رود" بودند واز همدان جدا شده وبه "استان کردستان سنه دژ" ویابه "مرکز قوم اردلان کرد" منضم شد که" قلعه خانی خوانین اردلان کردهم و مدتی درکوه " سنه دژ "بود که امروزه و سنندج نامیده می شود وداستان این قلعه سنه دژ هم وتماما در کتاب تارِیخی "حدیقه ناصری عصر قاجار" آمده است وهمچنین در کتاب های تاریخی عصر صفویه ومفصلا آمده است وبدین وسیله تحولات جغرافیایی چهار طرف مرز استان همدان شکل گرفت ویا در دویست سال اخیرو بعد از قتل نادرشاه وتحقق یافته است ولذا مرزهای سابق بیگلر بیگی استان همدان وشهر ها ودهاتش بهم ریخت ودر حالیکه قبل از دولت نادرشاه وقضیه اش طور دیگر بود وحدود 420 سال بنام "قلمرو علیشکر همدان" وبیگلر بیگی آن " نامیده شده واداره می شد که تفاوتهای مهمی با مرزبندیهای استان همدان کنونی داشت ودر ادامه مطلبم به آن موضوع می پردازم واینکه چرا همدان را "قلمرو علیشکر بیگ "می نامیدند انست که :
اقوام کنونی ترک ساکن در شهر ها ودهات استان همدان و اغلب از اقوام وتیره های ترک قرا قویونلوست وهدفشان هم از حمله به اراضی قوم جغتایی وتیموریان ویا آمدن به دهات واراضی همدان ویا بدست اوردن اراضی بهتر ومرغوبتر از اراضی سابق آنان ودردیاربکرنبود ویا در معبر رودخانه هاوشعبه های پرآب فرات ودجله که مسکن قدیمی اقوام همدان بود و یا در کناره های حاصلخیز اطراف دو رود خانه فرات ودجله شمال عراق ویا شمال سوریه نبود که حدود 270 سال ودر دوره ایلخانی ویا تیموریان ودراین ناحیه حاصل خیزدنیا و رمه داری وکوچ روی قومی می کردند که طبیعت خاک وآبش طوری بود که انواع رفاه را ودر ان ناحیه داشتند ودر حالیکه در حمله به همدان که نزدیک پایتخت سلطانیه مغولان بود وفقط دهات کم حاصل نصیبشان شد وچنین مزیت جغرافیایی درآنها وجود نداشت وتنها دهات سرد سیروکوهستانی بودند ویا با رودخانه های کوچک وچند دشت کوچک ویا غیر حاصلخیزبود که بدست آوردند ولی مراتع ومزارع بزرگ ومهم هم ودر آن بلد نبود که در منطقه دیاربکروجود داشت ویا در حوزه های شمالی دورودخانه دجله و فرات وجود داشت واز آن رفاه قومی برخوردار بودندوحتی اراضی سرد سیر وغیر حاصل خیز استان همدان وبرای انان از سرزمین قدیمی تر واجدادی آنان وترکان ودر ترکستان بزرگ بهتر نبود که قبل از پیدایش مغولان در ترکستان وسط اسیا بودند ووقبل از حمله مغول وسال 617 هجری وترکان همدان در سرزمین اجدادی خوددر ترکستان بودند ویا در کنار ه های دو رودخانه بزرگ جیحون وسیحون وکوههای ترکستان بزرگ اجدادی خود بودند ولذا از رفاه رمه داری عمیق برخوردار بودند که در دهات همدان نمی توانستند وآن نوع رفاه را وبدست بیاورند وآری هدف انان از آمدن به خاک همدان چنین نبود ویا خروج از از دیار مرغوب دیار بکرکه از هلاکوخان مغول تیول ارضی گرفته بودند ویا خروج از حوزه زیست دورود خانه مهم فرات ودجله وصرفا بدست اوردن اراضی مرغوبتر از حوزه دجله وفرات نبود ویا از دوحوزه سیحون وجیحون قبلیتر آنان نبود وبلکه هدفشان تنها انتقام گرفتن از اقوام مغول بود که بعد از سال 617 هجری وانها را آواره کرده بودند ویا اراضی مرغوبشان را از دستشان گرفته بودند وبعدا مغولان و بنام "ازبکستان کنونی "ودر اراضی اجدادی سابق آنان وساکن شده بودند وآری هدف آنان وکسب اراضی مرغوب برای خودنبود ویا در مراتع ومزارع همدان نبود وبلکه انتقام گرفتن از مغولان بود ولذا 24 قوم ترک وبا خروج از "حوزه دیار بکر"حرکت کردند که "کتاب دیاربکریه "به ان موضوع اشاره دارد ویا از اطراف دریاچه وان وشمال عراق وشمال سوریه حرکت کردند وبه اذربایجان وسلانیه وهمدان در دست مغولان یورش آوردند ولی با آمدن به اراضی غیر حاصل خیز برخی از استانهای غرب ایران واین بار فرصت مناسب وبرای دولت ممالیک مصرویا برای دولت نوپای عثمانی فراهم شد که اراضی مرغوب این نواحی دیاربکر ویا جنوب ترکیه وشمال عراق ویا شمال سوریه را بدست کرد های ایوبی بد هد وقبلا کردها در جنوب ترکیه وشمال سوریه واقلیم عراق نبودند واسناد تاریخی نشان آن کردها ویا اعراب همبسته با انها وچندین قرن در جنوب حمص وحلب بودند وبعدا با تشکیل دادن دولت ایوبی کرد خود در فلسطین وجنگ با صلیبیون وسپس با کشاندن حکومت کرد خود به جنوب سوریه وفلسطین ویمن وچندین قرن کردهادر وشمال سوریه جنوب ترکیه نبودند وفقط با حمله ترکان قرا قویونلوبه اقوام جغتایی تیموریان در همدان وسلطانیه وراه برای عثمانی ها فراهم شد که کردهای فلسطین ومصر را به نواحی اطراف دجله وفرات بکشاند ودولت مصر هم به آن هدف کمک می کرد وسپس راه برای کوچ بیشتر اقوام آق قویولو وذوالقدر وشاملو وروملو و تکلو ودوخارلو ویا قرا مانلوویا وورساق ویا پورناک باز شد و یا برای ترکمانهای موصل وکرکوک واربیل باز شد که اغلب بجای کرد اربیل وترک اربیل بودند ویا راه برای امدن قوم ترک الپاوت وترکان سعدلووآغاجری وگاورودی وبیات وخلج وغیره باز شد که همگی قبل از حمله مغول در سرزمین مرغوب ترکستان شرقی وغربی بودند ویا دردر سرزمین ا جدادی خود وبا رفاه زندگی می کردند وآری قیام اقوام ترک قرا قویونلو ودر برابر ارتش جغتایی تیمور لنگ وهرچند خوش یمن نبود ولی صرفا برای انتقام گیری بود ویا با بیرون کردن اقوام جغتایی مغول وازشهر های ایرانیهدفشان بود ولی اقداماتشان نتیجه برعکس داد وآنگاه که بعد از 22 سال کهبه ایران امدند ویا از تسخیر اراضی همدان وسلطانیه وساوه گذشته بود ونگهان با کشته شدن جهانشاه قراقونلوودر سال 872هجری ورق برگشت ویا با ظهور دولت آق قویونلو هاوتنها حکمرانی ناکام در شهر های همدان وسلطانیه وتبریز ویا در اراضی اطراف یافتندولی راه برگشت به اراضی مرغوب دیار بکردیگر فراهم نبود وکردها جای سابق انان را گرفته بودند ویا باز گشت به اربیل ویا موصل کنار دجله هم برایشان فراهم نبود ویا راه برگشت به اراضی مرغوب حوزه فرات و در شمال سوریه نیز نداشتند وچراکه دولت ممالیک مصر وبا همکاری دولت نوپای عثمانی و فرصت لازم را وبدست آورده بودند ولذا با کوچ همگانی وبزرگ این 24 قوم بزرگ ترک واز جنب ترکیه ویا از حوزه بین النهرین ویا از دیاربکر وماردین وشمال عراق وسوریه وترکان خارج شده بودند ولذا دولت مصر وعثمانی همکاری کردندویا نهایت استفاده لازم را کردند وبا سر عت اقوام کرد فلسطین ومصر ویا اعراب نواحی مختلف را وبه اراضی کوچ کرده آن ترکان کوچانیدند ویا به حوزه شمالی بین النهرین کوچانیدند وتا با همدستی انان واین با رو"امنیت متزلزل دولت ممالیک مصر"حفظ بشود ویا امنیت دولت نوپای عثمانی در ترکیه باقی بماند که با دولت قرا قویونلو درگیر شده بود ودر این مسیر وفقط اقوام ترک قرا قونلو مهاجر به دهات نامرغوب استانهای همدان وتبریزباختند که نه راه پیشروی داشتند ونه راه عقب نشینی وبرایشان باقی مانده بود!ومخصوصا اقوام ترک قراقوینلو استان همدان که در 600 سال اخیرهم وفقط اراضی نامرغوب زراعی نصیبشان شده بود ویا مرتع داری کم رونق نصیبشان شده بود ولذا با معیشت سختی روبرو بودند وفقط به نفع اقوام دیگر ایرانی منجر گردید که باعث شدند که اقوام مختلف مغولی وجغتایی واز شهر های مختلف ایران بیرون بروند! ونژاد ایرانی انقراض نیابد !چرا که در حکومت 270 ساله دولت ایلخانی ویا تیموریان وآن نوع مغولان و در نگه داری وحفاظت قلعه های شهرهای مختلف ایران گماشته شده بودند ویا در اداره قراولخانه های محلات شهری و یا در راهها ویا یامخانه ها و یادر اداره داروغه خانه های ایرانی بودند که فقط از تیره های مختلف قوم مغولی استفاده می شد ویااز قوم جغتایی استفاده می کردند ویا در گرفتن مالیات زراعی وتمغا وقبچور واز روستائیان ایران ومالیات زیاد می گرفتند که اغلب روستائیان واز اقوام قدیمی ایران بودند ودر این راه واجحاف زیادی به روستائیان می کردندولذا باعث کوچ اغلب روستائیان شده ویا باعث فرارآنها و به کوه هاشده بودند ویا باعث ویرانی دهات شده بودند ولذا انقراض نژادایرانی اتفاق می افتاد و سال بسال بیشترشکل می گرفت ویا چهره شهر های ایرانی وعوض می شد و برعکس بافت نژادی مغولان ودر شهر های ایرانی و بیشتررشد می یافت وکم کم بافت قومی ایرانیان عوض می گردید ولذا سال به سال تغییردر زبان ویا فرهنگ ایرانی شکل می گرفت وبهمین دلیلهم اقدام اقوام ترک قراقوینلو همدان ویا آذربیجان مهم بود ویا در بیرون راندن اقوام مغول وتاتار از ایران واقدام بسیار بزرگی در خدمت به ایرانیان بود که تابحال کسی به آن پی نبرده است و ویا نقش انان را ودر حفظ فرهنگ ایرانیان و هنوز ندانسته اند! ویا تابحال مورد توجه محافل دانشگاهی قرار نگرفته است! وفقط در این راه خود اقوام قراقویونلو باختند که دهات بیحاصل نصیبشان شده بود ومجبور بودند که بعد از سال 872 هجری وبا فروپاشی دولت قراقویونلو وتنها در دهات وشهر های کم حاصل ایرانی باقی بمانندِ وودولتهای مختلف شکل گرفته بعدی هم توجهی به حالشان نکردند که وضعیت قوم ترک بهارلو وخدابنده لودر همدان چنین است ویا وضعیت قوم حاجیلو والپاوت وگاورودی استان همدان وچنین وضعی دارد که تابحال کسی هم بیوگرافی آنان را ننوشته ویا نامساعد بودن معیشت آنان را نگفته ویا بهبود جغرافیای زیستشان راو در دولتهای مختلف بعدی حل نکرده ویا استمرار محرومیت آنان را وبعد از سال 872 ننوشته است که چگونه انقراض دولت نوپای قراقوینلوی آنان را بدبخت کرد در ایران بود وبدست حکومت هایی افتادند که چندان موافق این اقوام ترک قراقوینلو نبودند که باعت نجات ایرانیان شده بودند ویا از دست مغولان شده بودند و آری مغولان در اداره شهر ها ی ایرانی و تنها از اقوام مغولی استفاده می کردند ومثلا از طوایف آ پاردی ویا از طایفه اویر لات وقوم اوغانی وطایفه بورولدی وقوم مغولی بیسود وقوم تایجوت وقوم تنگوت استفاده می کردند ویا از قوم سالیجوت وقوم سلدوز ویا از قوم قنقرات وقوم قروناس ویا از قوم قیات وکرائیت ومرکیت وقوم منقوت وقوم نکودری وقوم یساوری وقوم مغولی یولدای وقلماق وغیره استفاده می کردند که اسامی این اقوام مغولی ودر کتاب جامع التواریخ آمده ویا از 100 قوم بیشتر هستند ولذا در طی این 270 ساله حکومت ایخانی وتیموریان در ایران وسال به سال وجمعیت ونژاد ان مغولان و در شهر های ایرانی بیشتر می شد ولذا فتح شهرهاودهات استان همدان ویا استان تبریز وسلطانیه وتوسط اقوام ترک قرا قویونلووخوش یمن نبود ولی انها تسخیر شهرهای دیگرایرانی راهم آغاز کرده وومغولان را ودر طی 22 سال از ایران راندند ودر نهایت به تسخیرپایتخت هرات منجر شد ویا بوسیله آنان منجر شد ولذابقیه نژاد ایرانی واز انقراض حتمی نجات یافت و باعث شد که اقوام قدیمی ایرانیان ومثل قوم چلاوی در گرگان باقی بماند ویا قوم رستمداردر تنکابن ومازندران باقی بمانند ویا اقوام دیلمی ویا میر کیای گیلان زنده بمانند ویا اقوام عباسی لرستان هم از دست مغولان نجات بیابند وحتی اقوام قدیمی عرب خراسان جنوبی هم نجات یافت که با حمله هلاکوخان به فرقه اساعیلیه عرب تبارالموت وقهستان وقاینات در معرض انقراض بودند که در 100 قلعه قاین وقهستان قایم شده بودند وقومهای قدیمی سلجوقی وخلج هم از کوهستانهای استان فارس وکهگیلویه بیرون آمده وِا از کوههای جبال بارزکرمان پاائین بیایند که در دوره ایلخانی واتابکان فارس ویزد و خوزستان نامیده می شدند ووبوسیله قوم قراقوینلو واز دست مغولان نجات بیابند واین بار به روستاها ی سابق خود برگردندوزراعت بکنند و وآری نقش اقوام قراقوینلو همدان چنین است ولذا تسخیر دهات همدان ودر سال 850 هجری که سال فوت شاهرخ تیموری بودواین نوع نجات یابی اقوام ایرانی را فراهم کرد ویا بوسیله اقوام ترک قراقویونلو اتفاق افتادکه 22 سال ودر راه آزادی ایرانیان جنگیدند ومدت کمی از استقرارآنان ودر دهات همدان <بیشتر نمی گذشت ولی در طی این 22 سال وهمه اقوام مغولی را واز همه شهر های ایرانی وبیرو ن کرده بودند ویکی از همین سرداران مهم ایرانی هم "امیر علیشکر بهارلو همدان "بود که در طی این 600 سال وهنوز انواع دبیرستانها ودانشگاههااورا نشناخته اند ویا هنوز کسی در ایران وبیوگرافی وی را وننوشته است ! وکاری که "دیا کو وسردار مادی"کرد ویا در هگمتانه قدیم انجام داد وواو هم در همدان قرون میانه انجام داد ودر واقع جهانشاه قرا قوینلو وبا جمع کردن سران اقوام ترک قراقوینلو وانتقام اخراج کردن اقوام ترک غز را گرفت ویا از ترکستان اجدادی آنان را گرفت ومتقابلا وبعد از گذشت 270 سال آز آن تاریخ ووی دریک حرکت جنگی شجاعانه وهمه اقوام مغولی وتیره های قوم مغول را واز شهرهای ایران بیرون کرد وتحولی جدیدی ودربقای قومیت های ایرانی بوجود آوردوبویژه سردار بزرگ وی وبنام " علیشکر بیگ بهارلو" بودکه شهرها ودهات استان همدان را واز مغولها گرفت ویا بعد از سال 850 هجری "حاکم همدان "شد بعلاوه در بیرون کردن مغولها واز دیگر شهر های ایرانی هم ونقش اساسی داشت ودراین راه خدمات بزرگی به ایرانیان کرده است !و یا امکان احیائ اقوام گذشته ایران را فراهم کرد! واین در حالی بود که از سال 428 الی 617 هجری که طغرل سلجوقی همه شهرهای همدان را واز اعراب پس گرفته بود کههمان عربها و ساکن شهرها وقرائ همدان شده بودند وجریان جنگ خونین نهاوند همدان که عربها را به همدان کشاند چنین بود که نهاوند مهمترین شهرکشاورزی خیز ساسانی ها بود ویا در حوزه انواع چشمه سارهای بزرگ گاماسیاب بود که به دجله می ریزند ویا با دههاروستای ساسانی وحاصل خیزکشاورزیش که در جنوب نهاوندواقع بود واقوام ایرانی در انها زندگی می کردند وکشاورزی می کردند ومهمترین حوزه کشاورزی خیز ساسانی ها واقوام ایرانی بود که در در استان همدان قراروعربها انهارا کشتند وخوشان دران روستاها وشهرها مستقر شدند وآری در جنگ خشن نهاوند وهمه سکنه نهاوند وسکنه ایرانی دهات اطرافش ویا تویسرکان کشته شدند ویا همه املاک این شهر وروستاهای تویسرکان ودر جغرافیای اطراف قلعه ولاشگرد تویسرکان کشته شدند که بلاش ساسانی درست کرده بودوامروزه هم اغلب واسامی ساسانی دارند وهمگی بدست اعراب افتاد که 428 سال در دهات استان همدان ونهاوند وتویسرکان بودند وواملاک ودهاتشان مصادره شدویا ایرانیان باقی مانده از قوم ماد که در جنوب همدان ویا جنوب کوه الوند بودند وچهارقرن واندی سال واعراب جایگزین اقوام مادی زرتشتی ودراین استان شده بودند که طغرل سلجوقی ترک ودوباره انرا فتح کرد وکتاب " البلدان ابن فقیه همدانی دراین باب گویاست که خودش عرب یمنی می باشد واز بیابانهای خشک عربستان ویمن آمده بود ودراین شهر وخودش را ابن فقیه همدانی می خواند ولی متن کتابش وشرح حال خوبی از تسلط چهار قرنی اعراب وبرشهرایرانی همدان ویا بر هکمتانه ساسانی داردوکتابهای دیگری هم در این باره وجود دارد که بدلیل اختصار مطلب واسامی آنها را نمی نویسم ولی شرح حال نویسی خوبی دارند که چگونه در این چهار قرن واندی وفقط اعراب در شهرها ودهات جنوبی شهر همدان زندگی می کردند وهمه اقوام قدیمی ساسانی وکشته شده بودندوگرچه سلجوقیان وبعد از سال 428 هجری وشهر همدان را گشودند ویا شهرهای جنوبی اش را وازدست اعراب گرفتند ومدت 100 سال هم وشهر همدان وپایتخت اتابکان سلجوقی همدان بود ولی سلجوقیان بدلیل آب وهوای سردسیری همدان وخاک نامناسب دهات شمالی همدان وترجیج می دادند که در دهات همدان اسکان نیافته ومی دانستند که به درد رمه داری آنان نمی خورد ولذا دراین 190 سال وهمدان را وفقط لشگرگاه مرکزی ارتش سلجوقی خود کرده بودند وبویژه آنکه شهر همدان ویا گردنه اسدآباد آن مهم بود وزیرا تنها مرکز ارتباط حکام امپراطوری بزرگ ساجوقی وبا بغداد وشام بود وبلاوه اتابکان سلجوقی شام وبغداد هم مجبور بودند در رفت وامد به خوارزم ویا نیشابور وخراسان ویااز مرو پایتخت سلطان سنجروفقط ازاین شهر بگذرند ومن دریک پژوهش بنام "همدان دردوره سلجوقیان " واین نقش حیاتی وارتباطی همدان را وشرح داده ام ولیکن سلجوقیان برای رمه داری وکشاورزی خود وفقط دشتهای خوزستان وشوشتر ویا دشتهای پرآب وگرم فارس را انتخاب کردند ویا دشت ابرفتی جیرفت وکرمان ویا دشت مرو ویا دشت مغان ودشت بیلقان دوسوی ارس را انتخاب کردند ویا دشتهای گرم طارم ودشت جنوب قزوین ودشت گرم ری وورامین وساوجبلاغ را وبراراضی ودهات نامساعد همدان ترجیح می دادند ووسلجوقیان کشاورزی پیشه در ان دشها ابادی ساختند وچراکه اراضی انها و بهتر از دشت های کوچک وکم آب همدان بود ویا رودخانه های کوچک وفصلی ومثل همدان نداشت وولذا همدان برای سلجوقیان تنها یک پادگان مرکزی مهم بود ولذا وقتی مغولها به ایران حمله کردند همه اقوام کشاورز سلجوقی وخوارزمی از دهات وشهرهای استان همدان وبیرون رفته بودند وومغولان هم تنها در این نواحی وقلعههای نظامی ویا قراول خانه ویا یامخانه راهداری وبیرون سلطانیه را ساخته بودند ولذا از 45 جلد کتب تاریخی که تالیف شده مورخان عصر ایلخانی وتیموریان می باشد وهمه ان کتب توسط مورخان باسواد ایرانی نوشته وکمتر مطلبی جا انداخته شده است ولذا درهمه این اسناد تاریخی 270 ساله عصر مغولها وتیموریان وذکری از اقوام ایرانی در همدان نیست ویا ذکری از ترک سلجوقی وخوارزمشاهی ودر شهرهمدان ویا ملایر ونهاوند وجود ندارد وفقط شرح حال اقوام مغول در این دیار است ویا شرح حال حکام مغول ودر شهرهای استان همدان است وبویژه آنکه همه شهرها ودهات ودهستانهای شمالی شهر همدان که امروزه 800 روستای محروم دارند وومی بایست که از روستائیان شورشی وخیزش انها مصون می ماند وچرا که ابادیها وکوههای مخفی گاه ونزدیک سلطانیه بود که 100 سال پایتخت مغولان بود ویا محل رفت وآمد روزانه انواع فوجهای ارتش مغولان بود ودر این شرایط سخت جغرافیایی بود که امیر علیشکر بهار لو وجغرافیای همدان را فتح کرد ولذا مهارت جنگی وی بود که توانست همه مناطق وشهرهای مغولی نشین اطراف همدان را بگرد ویا کوهستانهای سخت وگردنه های خطرناک استان همدان را از دست اقوام جغتایی وپس بگیرد واقوامی که انواع مهارتهای جنگی ودر سه قرن اندوخته بودند ویا برای حفظ کوهستانها وگردنه های نظامی مهم دیده بودند وتیمور لنگ ویا سران نظامی اش که زنان ویا خانواده هاشان در سلطانیه بودند وخبره جنگی دراین نوع مسایل بودند وتجربیاتی که درگشودن وحفظ گردنه های بزرگ هندوستان ویا کشمیرو مازندران وگیلان داشتند ویا در امور کوهستانهای بزرگ آسیای مرکزی وافغانستان وترکیه ومهارت نظامی خوب یافته بودند ولی خطرناکتر از همه گردنه های نظامی وفقط گردنه خطرناگ اسد اباد همدان مهم بود ویا گردنه آوج همدان به قزوین مهم بود ویا گردنه های بروجرد به همدان مهم بود ویا گردنه رودخانه تلوار بیجار به همدان مهم بود که نزدیک سلطانیه بودند ویا برای مغولان حفظ کوهستانات خطرناک وممتد ودراز خرقان مهم بود که مخفی گاهای مختلف از رازقان ساوه وتا جنب سلطانیه داشت وهمگی ان ها در جنب پایتخت آنان قرار داشت وهمه این نوع از کوهستانها ی همدان ویا گردنه های خطرناک وتوسط "امیر علیشکر بهارلو"فتح شد ولذا نامش مشهور است وهمدان را "قلمرو علیشکر" می نامند ووبا مهارتهای وی از دست ارتش مهارت یافته مغولی ویا جغتایی بیرون آمد وسپس "قوم بهارلوو خویشاوند وی" ودرشهر همدان مستقر شدند ویا در "شهر بهار" و"شهر لالجین "و"قصبه مریانج "وغیره همدان ومستقر شدند که همگی از "قوم بهارلو" وبرخی اقوام دیگرمتحد با وی نیز در شهرهای رزن ودرگزین وگل تپه وقهاوند وفامنیین مستر شدند ویا در ملایر ونهاوندوتویسرکان مستقر شدند و یا در اسد اباد وفیروزان وبرزول وسامن که گرفته بودند که در طی سه قرن ایلخانی واغلب مکان پاسگاهای نظامی مغولان شده بود ویا مکان یامخانه ها ویا قرولخانه های راهداری ارتش مغول شده بود ودر چنین شرایط جغرافیایی بودکه اقوام قراقوینلو آمدند وبا بیرون کردن ارتش جغتایی از این پاسگاهای نظامی ویامخانه ها وپایه های 1210 روستاودهکده کنونی استان همدان را گذاشتند که اکنون هر تیره قومی ودر یکی از این روستاهای محروم است وحدود 600 سال است که هنوز زندگی سختی دارند وبویژه آنکه بعد از 22 سال وزندگی نظامی آنان پایان یافت وبا سقوط دولت قراقونلو وواقتدار نظامی هم واز دست آنان خارج شد وبدست اقوام رقیبشان افتادکه فقط دشمنی با انان در حکومت اق قوینلو وصفویه کرده اند ووبعدا هم در دوره زندیه وقاجار ستمهای فران دیدند وفقط رعیت روستایی فاقد قدرت ماندند ویا در روستاهای محروم باقی ماندند وبعلاوه در طی این 600 سال گذشته وانواع اقوام دیگروزرنگ ایرانی وآنان را بصورت رعیت زیر دست خود درآورده اند که در دوره اق قوینلو شدید بود که مخالف سر سخت انان بودند وبعلاوه اقوام زرنگ دولت صفویه هم با انان خوب تا نکردند وومدتی املاکشان به مالکیت پریخان خانم ودختر شاه طهماسب درامده بود ومخصوصا قوم استاجلووحاکمان قوم زنگنه صفوی وخلیفه شاملو که حاکم همدان کرده بودند ویا اقوام دولت زندیه هم با انان خوب نبود ویا اقوام وحکمرانهای قاجارنیز چنین است ویا ارتش بریگارد قزاق که ساکن همدان بود وحتی در عهد پهلوی هم وبا همه ادعای تحصیل کردگی آنها و محروم ماندند وبهمین دلیل است که امروزه ودر همه دانشگاههاورسانه های کثیردنیا وکسی "شرح حال قوم بهارلوی همدان "را ننوشته است وشهری که در سال1395 ش35856 نفر جمعیت داشت واغلب از" قوم بهارلوی قرا قویونلو" می باشند وبعلاوه "شهر لالجین همدان" هم چنین است که اغلب از" قوم بهارلو"می باشند ولی در سال 1395 هجری وحدود 15641 نفر جمعیت داشت ونیز شهر مریانج که اغلب از قوم بهارلو هستند که در گذشته 11862 نفر جمعیت داشت واحتمالا "قصبه صالح اباد "هم ودر نزدیکی انها واز قوم بهارلو می باشد که 8630 نفر جمعیت داشت واز اقوام دیگر زیر دست امیر علیشکربهارلو ویکی هم " طایفه جاجیلو ی قراقویونلو" می باشد که اغلب در دهات شرق واطراف شهر "کبوتر آهنگ "همدان زندگی می کنند وتعدادزیادی از این طایفه هم ودر شهرکبوتر اهنگ زندگی می کنند که در سال 1395 وحدود 50336 نفر جمعیت داشت ونیز از طوایف دیگر قراقویونلو هم که به "امیر علیشکربهارلو " ودر تسخیر همدان کمک کردند و" طایفه خدابنده لوی قراقویونلو"می باشد که در محروم ترین روستا های استان همدان زندگی می کنند که در بن بست راههای تجاری وحمل ونقل کشاورزی می باشد ویا تیره ها وطوایف این "قوم خدابنده لوی ترک " واغلب در چهار دهستان شمال غربی استان همدان وماواء گزینی کرده اند که شامل" دهستانهای مهربان علیا" و"مهربان سفلی" و"دهستان گل تپه "و"دهستان شیرین سو"است که چسبیده به دهستانهای محروم قیدار وسلطانیه می باشد وغار علیصدر هم در ناحیه جنوبی این چهار دهستان است ولذا حتی گردشگران هم ومجبور به عبور از دهات آنان نیستند ودو "قصبه طایفه خدابندلو" هم وبنامهای "قصبه شیرین سو" و"قصبه گل تپه "هر کدام 3060 و2695 نفر جمعیت داشتند واز اقوام دیگرقراقوینلوکه به امیر علیشکربهارلو که در تسخیر اراضی همدان کمک کردند و"طایفه ترک الپاوت" است که نام سران این طایفه ترک ودر کتاب دیاربکریه آمده و"قرقان الپاوت" وبرادرش "سرقان الپا وت " نامیده می شدند که درصفحات 71 و72 وو85 و87 کتاب دیار بکریه وبه نقش قرقان بیک الپاوت ودر ارتش قراقویونلو اشاره شده ا ست ونیز در صفحات 85 وغیره همان کتاب به نقش برادرش "سرقان الپاوت" اشاره می شود وبعلاوه در صفحات 200 و258 و409 و430 کتاب دیاربکریه به نقش "رستم الپاوت "اشاره می شود که از "امیران نظامی جهانشاه قراقویونلو" بود« واحتمالا در تسخیر کوهستانات سه گانه خرقان غربی وشرقی وجنوبی اش شرکت داشتند که بالای استان همدان است ویا کوهستانهای دراز وچسبیده به سلطانیه پایتخت مغولان بود وتوسط "قرقان الپاوت قراقونلو" تسخیر می شود ویا از ارتش جغتایی سلطانیه واز قرارگاهای مغولها دراین کوهستان دراز پاکسازی می شود که بعدا این کوهسنات خطرناک نظامی وبنام قرقان الپاوت وبنام "کوهستانات خرقان " ملقب می شود وقبلا نام دیگری داشت ولی چونکه دهات شمالی وجنوبی این دهستانها وکم حاصل است واین قوم الپاوت تصمیم می گیرد که بجای سکان در خرقان وتنها به دهات شمال شرقی همدان امدهوابادی الفابط در این ناحیه واطرافش گویای انست ودر انها مکان گزینی قومی کردند که تقریبا بین فامنین وهمدان هستندوامروزه ازوسط سه دهستان خرقان و"تنگه آوج "وِا "رود اوج " قرار دارد که در دوره سلجوقی وبجای قصبه آوج ( آبه ) می گفتند ویا ساوه وآنسوی خرقان شرقی را هم و( سه آبه ) می گفتندونیز به نقل کتاب راحه الصدور و"شحنه اوج "در دوره سلجوقیان هم و(قشطه خلجی )بود که یک قوم ترک خوارزمی بود وودر اواخر عهد صفوی واوای عهد زندیه "قوم خلج "زیاد شد وبجای قوم الپاوت تنها "قوم خلج "ودر این کوهستانات خرقان ویا در دهستانهی شمال استان همدان نشونما می کنند که هنوز هم دوبرج آجری وباستانی سلجوقیان ودر این منطقه خرقان وجود دارد واز اقوام دیگر ترک قراقوینلوهم که به" امیر علیشکربهارلو" ودر تسخیر همدان کمک کردند و"قوم ترک آغاجری است "وبه معنی "قوم آغاج ایری "ودر لفظ ترکی وبنام قوم درخت گج است که سمبل این قوم می باشد وبه سران مختلف این قوم وصفحات کتاب دیاربکریه وکتب دیگر اشاره کرده اند وبخشی از این قوم آغاجری هم هنور دردهات شمالی استان همدان باقی مانده وگروهی دیگرهم از انان هم به خوزستان مهاجرت کرده اند که "شهر آغا جاری" نزدیک بهبهان و از نام این قوم نشات می گیرد ومن قبلا مقا له ای در مورد "قوم آغاجری" نوشته ا م واحتمالا در اینترنت هم وجود دارد واز اقوام دیگر ترک هم که در تسخیر همدان دست داشتند و"قوم ترک گاورودی "است که زیر دست امیر باباحاجی گاورودی بودند و"گاوه رود" رودخانه کوچکی است که از کوههای همدان نشات می گیرد وبه "رود تلوار" ریخته واز بیرون شهر بیجار کرد نشین عبور کرده واز دهستانای جنوبی زنجان گذشته و بعدا به قزل اوزن در شهرستان ترک نشین ماهنشان استان زنجان می پیوندد و"دهات ترک نشین گاوه رود" وتلوار شهر قروه کردستان هم واز این "قوم ترک گاوه رود "می باشدکه قبلا جزو همدان بودند وبعدا از این استان جدا کردند وبه نقل کتاب دیار بکریه امیر بابا ی گاورودی 600 روستا دردراین ناحیه در اختیارخود داشت ومدتی هم ازسوی جهانشاه قراقویونلوو حاکم همدان شده بود ودر دور قاجاریه که شاهان قاجارو باخوانین افشار زنجان وماهنشان ویا با خوانین ترک گاوه رود مخالف بودند که مهمترین قوم ترک همدان بودند ومرتبا درگیری نظامی وبا حکام قاجار داشتند واذا با خسروخان اردلان وحاکم سنندج وحسنعلی خان گروسی همدست شدند وحسنعلیخان "گروسی هم در دوره ناصری وریاست توپخانه قاجاریه را کسب کرده بود وامیر نظام قاجاریه شده بودولذا سکنه زنجان را به توپ بست ویا چندین هزار نفر واز اهل زنجان را کشت وسپس در تبانی پنهانی با علیرضا خان گروسی بیجار وغیره وشهر نیمه کردنشین ونیمه ترک نشین قروه کردستان را جدا کردند که قبلا جزواستان همدان بود ویا روستاهای اطرافش که ترک بودند ویا اغلب از طوایف ترک گاوه رود بودند واز استان همدان جداشد وبه استان کردستان ضمیمه کردند وبعلاوه از طوایف دیگری هم که در تسخیر سلطانیه وهمدان وبه امیر علی شکربهارلو کمک کرده است و "قوم ترک جاگیرلو" می باشد که در راس این قوم جاگیرلو قرا قوینلو هم و"امیر بسطام جاگیرلو" می باشد که نقش اش در کتاب دیاربکریه مهم است ویا در کتب دیگر این دوران امده است و"قوم ترک جاگیرلو " هم وسران دیگری نیز داشت که به انها اشاره نمی کنم وامروزه بخشی از این "قوم جاگیرلو" هم ودر دهات کنونی همدان مستقر هستند وبعلاوه گروه اندکی از "قوم ترک دخارلو "هم که به امیر علیشکر بهارلو کمک کرده اند وهنوز دردهات استان همدان هستند ویا صفحات 108 و241 و211 و368 کتاب دیاربکریه وبه قوم ترک دخارلوی قراقویونلو اشاره دارند واز "اقوام ترک کوچ داده شده "به استان همدان می توان به اقوام ترک شاملو اشاره کرده که بخشی از "آنان در" دهستان شمالی ملایر" ودهستان شامل نشین داشتند واز دوره جانی بیگ شاملو که دهات مزبور را از شاه عباس دوم تیول گرفته بود ووی بخشی از قوم شاملوی ترک را دران دهات نشاند ولی بعدا بوسیله همین شاه عباس دوم کشته شد واستقرار قوم ترک شاملودر دهات شمال ملایر ویا اطراف نهاوند ودر اواخر صفویه بیشتر شدوبا فروپاشی دولت صفویه و کوچ قوم ترک شاملوو به دهات وشهرهای همدان زیاد شد وقوم ترک شاملو که برخلاف همه اقوام دیگر ترک وخودش را دربست در اخیار شاهان صفویه قرار داده بود ومخصوصا دو صدراعظم شاه حسین صفوی واز خوانین شاملوبودند که باهم رفتند وتاج شاهی را برسر محمود افغان گذاشتند ودر سی شهر ایران هم قلعه های نظامی ودر اختیار"سربازان قوم شاملو "بود ووبجای رمه داری ومعیشت کشاورزی وومثل اقوام دیگر ترک عمل نکرده ویا با اخذ تیول کشاورزی زندگی بکنند ولذا حدود 230سال دولت صفویه عادت کرده بودند که صرفا پول نظامی بگیرند وجانفشانیهای زیاد وبرای دولت صفویه بکنند ولذا مقدار زیادی هم ودر این مسیر واز خوانین شاملووسربازانش کشته شدند ویا تیره های قومی زیر دست انها کشته شدند وتا قلعه های شهرهای مختلف صفویه را و برای شاهان صفویه و نگه بدارندولی با سقوط صفویه وهمگی از نگهبانی قلعه های این سی شهر بزرگ ایراین فرار کرده وبخش بزرگی در شهر هرات مانده وگروه اندکی به دهات وشهرهای استان همدان آمدند وچونکه دهات اندکی هم در ملک خود دشتند وتنها روانه شهرهای استان همدان شدند واحتمالا دوابادی قره گوزلوی شاملوبالا وپائین هم امروزه از استان همدان جداشده وجزو استان کرمانشاه شده است وقوم دیگر ترک همدان هم "قوم ترک تکلوست که در دوره صفویه به استان همدان آمدهآند وتعدادی از دهات همدان را به تیول قومی خود گرفته بودند وامروزه تنها در برخی از روستاهای تویسرکان زندگی می کنند ومثل آبادی والاشگرد ودهات اطرافش که تکلو هستند و روزگاری "قلعه خوانین تکلو" بود ویا در ایام ساسانی هم و"بلاش شاه ساسانی" ساخته بودووبعلاوه برخی از دهات کنونی شمال شرقی استان همدان هم از" قوم ترک شاهسون بغدادی "هستند که نادر شاه افشارو آان را از شمال بغداد وبه ایران آورد که واین زمانی بود که نادر شاه وبرای جنگ با ارتش ینی چری عثمانی به منطقه کرکوک وشمال بغدادرفته بودودر این ایام وگروهی از"ترکمانهای موصل لوترک "که هنوز در منطقه کرکوک باقی مانده بودند واحساس ترس از ارتش عثمانی می کردند ولذا به سپاه نادرشاه پیوستند وبعد از امدن به ایران هم واز نادرشاه وتقاضای تیول زمین وبرای رمه داری خود کردند ونادرشاه افشار هم برخی دهات گرمسیری وقشاقی شمال ساوه را که سکنه نداشت به انها داد ویا برخی از اراضی خنگ وییلاقی شمال شرقی همدان را داد ودر پشت کوههای اوج بودند و به انها داد که در این دومنطقه ییلاق وقشلاق بکنند واحتما دهات "دهستان درگزین علیا" همدان و"دهات درگزین سفلی " همدان هم ومتعلق به دهات ییلاقی شاهسون بغدادی می باشد وزمستانها در مسیر قره چای ورود خنه مزلقان چای وبه نواحی گرمسیری شمال ساوه می رفتند ولقب "شاهسون بغدادی "هم به معنی طرفدارن نادرشاه افشاراست که از شمال بغداد آمده اند وناصرالدین شاه هم در سفرنامه خود وبه این نوع "قوم شاهسون بغدادی" اشاره کرده است
واز طوایف دیگری که در عصر قراقوینلو وبه همراه "امیر علی شکر بهارلو" وبه استان همدان آمدند ویکی هم "قوم ترک خدابنده لو"می باشد وکتابهای اشرف التواریخ ویا مجمل التواریخ واکسیر التواریخ وبه این قوم خدابنده لو استان همدان اشاره دارند وبعلاوه کتاب "زمانه وکارنامه سیاسی عباس میرزا فرمانفرما " نیزو به این قوم قوم ترک استان همدان اشاره دارد وبهمین دلیل برخی از صفحات "کتاب زمانه وکارنامه سیاسی عباس میرزا " شهر رزن "وکبوتر اهنگ ودهات اطراف آنرا ومحل زندگی "اقولم ترک خدابنده لو "نام می برد ولازم به یاد اوری است که شهر رزن همدان در سال 1395 ش جمعیتی معادل 31691 نفر سکنه داشت وشهر کبوترآهنگ همدان هم که ترکیبی ازجمعیت اقوام حاجیلو وخدابنده لو وبرخی ترکان دیگر است ودر سال 1395ش وحدود 50336 نفر جمعیت داشت و"قصبه دمق همدان"هم وبا جمعیت 3783نفر جمعیت در "دهستان سرد رود همدان "که رود کوچک دمق از آن دهستان می گذرد وودهات محروم دارد واز قوم خدابنده لو می باشندو"قوم خدابنده لو"که یکی از اقوام همبسته با قرا قوینلو بودند واسمشان در منابع تاریخی امده است واز جمله در ص 137 کتاب مجمل التواریخ آمده است که می نویسد : "سر افراز بیگ خدابنده لو "ودر ارتش نادرشاهی بود وسمت مین باشی داشت وهزار سوار از " قوم خدابنده لو همدان " وبرای جنگهای آزادی کشور تدارک دیده بود وبعد از قتل نادرشاه وسرافراز بیگ خدابنده لو نیز سعی کرد که قدرت خود را در منطقه حفظ بکند ولی قوم قراگوزلو شاملو وزودتر جنبید وبرای بدست آوردن قدرت در استان همدان وسلک جمعیت " قوم خدابنده لو"را بهم زدند وهمچنین باید یاد اوری بکنم که قبل از سال 1345 نام خدابنده لو قبلا برروی عنوان بخشی از دهستانی همدان وجود داشت ولی در سالهای اخیرحذف شده ویا پرسنل سازمان برنامه وستاد تقسمات کشوری وبرای امحای تاریخ اقوام واز حوزه اسم گذاری دهات وشهر ها واغلب نامگذاری بخشها ودهستانها ی یک استان را واغلب با عنوان کوههای منطقه یاد می کنند ویا رودخانه جاری درآن دهستان نامگذاری کرد ومثلا نامگذاری "دهستان بقراطی شما ل همدان "واز عنوان "کوه بقراطی" آن ناحیه گرفته شده ویا عنوان دهستان شمال ملایر را که قبلا قلعه خانی حسین آباد شاملوو در "آن دهستان بود ویا "دهستان شاملوملایر "می گفتند ولی در نقشه های تقسیمات کشوری اخیر وبا عنوان "دهستان المهدی" وعنوانگذاری شده است وهمین نامگذاریهای دیمی اخیررا بر خی از کارمندان بخشداری ها وبراه انداخته اند
وبعلاوه در جنوب غربی نهاوند هم وامروزه دو دهستان از طوایف "قوم خزل "وجود دارد که از "قوم کرد لک "می باشند که در ایام تابستان وایام ییلاقی وبه این منطقه خنک نهاوند می آمدند ودر ایام زمستان هم وبه دهات گرمسیری ایوان وایلام می رفتند وبا چانه زنی حکام کرد کرمانشاه وازاستان ترک نشین همدان گرفته شده وبه "قوم خزل کرد لک و"دردوره قاجارداده می شود و"مرکز خزل شرقی" هم "قصبه فیروزان" است که روزگاری فیروز اباد نامیده می شد وفیروز شاه ساسانی ودر این ناحیه پر چشمه سار واطراف نهاوند ساخته بودوجمعیت این "قصبه فیروزان خزل "هم ودر سال 1390 حدود 5636 نفربود که زندگی می کردند و ودر سه دهستان جنوبی ومرزی ملایر وبا بروجرد هم وبراثر فشار کریم خان زند واسماعیل خان لر فیلی لستان وتنها گروه کوچکی ازلرهای ترکاشوند وحسنوند وغیره وامروزه زندگی می کنند که در "دهستانهای کمازان وسطی" و"کمازان سفلی" و"دهستان سامن "هستند و"آبادی لرنشین سامن"هم ومرکز" دهستان سامن " در جنوب ملایر است که قبلا تنها 4734 نفر جمعیت لرفیلی داشت ودر دهستان "کمازان علیا" هم "قوم کرد زنگنه هستند واز "اقوام کرد لک زنگنه" می باشند که احتمالادر دوره علیخان زنگنه که نخست وزیر اخرین شاهان صفویه بود وخانواده اش این دهات را به تیول تیره کوچکی از قوم زنگنه کرد لک داده اند ولی جمعیت این دهستانهای حاشیه ای کردلک وکرد زنگنه وکرد کلیای یسنقر ویا لرفیلی وزند تبار هم کم است ویاجمعیت قوم خزل لک بسیار کم است ونسبت به جمعیت دومیلیونی ترک استان همدان هم که اغلب ترک زبان هستند بسیار قلیل می باشند واین نوع از کرد لک ویا لرفیلی هم بااقوام کرد های خالص کردستان نمی سازند ویا با لرهای اصلی لرستان تفاوت قومی وفرهنگی دارند واحتمالا اعتقاداتی هم دارندکه حاضر شده اندکه در استان خالصا ترک نژاد زندگی بکنند ولی به جغرافیای زیست قومی کردستان اصلی ویا لرستان اصلی نروند ومن هنوز نمی دانم که چرا مردم شناسان اروپایی وانان را "کرد لک" ویا "لرفیلی" نامیده اند ویا تفاوتهای قومی اش با "لرهای اصلی لرستان "چیست ؟ویا چه نوع رابطه خویشاوندی ویا خونی وبا لرهای خویشاوندخود دارند ویا رابطه خونی بالرهای لرستان دارند ؟وآری مهمترین قوم ترک استان همدان "قوم بهارلوی همدان "است واز دوران قرا قویونلووتاکنون دراین استان زندگی می کنندوشاخه کوچکی از قوم بهارلوی همدان واز این استان رفته واکنون در استان فارس زندگی می کنند وحمدالله مستوفی در کتاب نزهت القلوب معتقد است که قوم بهارلوو شاخه ای از "قوم ترکمانهای غز" می باشد که همراه سلجوقیان به ایران آمده بودند ودر کتابهای عصر سلجوقی واسامی برخی از سران "ترکمانهای ایوه" آمده است ولی آنان همراه اتابکان سلجوقی موصل به منطقه موصل وکرکوک وسنجار واربیل شمال عراق رفتند وبرخی از مراتع انان هم در ناحیه رودخانه زاب ونزدیک اشنویه کنونی بود ومدتها زیر نظر اتابک عماد الدین زنگی زندگی می کردند که غلام ترک ملکشاه سلجوقی بود و"اتابک زنگی" در سال 521ه واز طرف سلجوقیان وبه حکومت عراق وبغداد منصوب شد وبعدااز سوی سلجوقیان حکومت واراضی موصل وسنجار وحران ترکیه و یا الجزیره هم به اتابک زنگی داده شد وسال بعد هم حکومت حلب وشام هم وبه اتابک زنگی داده شد وخاندان اتابک زنگی از سال 521 هجری وتا سال 660 هجری ودر شمال عراق وشمال شام حکومت داشت وتنها در سال 660 وبا امدن هلاکوخان مغول به ایران وشام ومنقرض شدند ووی این خاندان را منقرض کرد وبه این مطلب صفحات 143 و144 و145 کتاب "طبقات سلاطین اسلام "اشاره دارد وحکومت خاندان اتابک زنگی هم در شمال عراق وسوریه ومتکی به حمایت همان ترکمان های ایوه بود که گروه بزرگی از ترکان غز بودند که از ماوراالنهر آمده بودند وآنها را "ترکمان های ایوه" می نامیدندکه گروه کثیری از ترکان رمه دار جنگجو بودند که زمستانها به کوه پایه های سبز وپرمرتع موصل واربیل و زاب در کناره دجله می آمدند وبرخی هم به نواحی رقه شام وشمال حلب می رفتند که شاخه های رودفرات در آن ناحیه بودوامروزه سد ساخته اند و"دریاچه حافظ اسد "می گویندوقوم ترک شاملو هم تابستانها هم به مراتع تابستانی دیار بکر وحران وغیره می رفتند که دو رودخانه فرات ودجله واز کوههای بلند دیار بکر نشات می گرفت وآنها به یادگار ایام گذشته در ماوراءالنهر وبیاد کوههای مرتفع این نواحی جنوب ترکیه را هم وکوههای سیحان وجیحان نامیده بودند وتا حکایت از کوچروی قبلی آنان باشد ویا در کناره های سیحون وجیحون ترکستان مادری اشان باشد واین نوع از اسناد کتاب طبقات سلاطین اسلام ویا کتب کامل ابن اثیر که از "ترکانان ایوه" این ناحیه بحث می کند وهمگی گویاست که کردها در این مناطق نبودند ونیز با حمله آل بویه به بغدادودر قرن سوم واعراب شمال بغدادهم وهمگی کوچ کردند وبه اطراف شهرهای حله وغیره در جنوب بغداد رفتند وبعلاوه اسناد تاریخی دوره سلجوقیان وابن اثیر ویا کتب دیگر هم نشان می دهد که با رفتن طغرل سلجوقی به بغداد وبرخلاف امروز وکردان شمال عراق وشمال سوریه هم ویا کردان جنوب ترکیه هم وجود نداشتند والا "ترکمانهای ایوه "نمی توانستند در آن مناطق سکنی بکنند وتنها اسنادتاریخی مختلف نشان می دهد که در دوره سلجوقی وفقط گروه محدودی کرد ودر نواحی سنجار وحمص وادلب بودند که اتابک زنگی سلجوقی وصلاح الدین ایوبی کرد را ودر پادگان حمص شام خودش استخدام کرده بود وکردها در جنگ صلیبیهای مسیحی واغلب دو سه قرن در شهرهای فلسطین ومصر زندگی می کردند ولذا کردها تنهابا فروپاشی دولت تیموریان ودولت قرا قویونلووبه آن مناطق آمدند ویا در فاصله کوتاه مرگ شاهرخ تیموری که در سال 850 هجری اتفاق افتا دوبعدا نیز با مرگ جهانشاه وبنیانگذار قراقویونلو در سال 872 هجری اتفاق افتاد که فروپاشی دودولت در فاصله کوتاه بود ولذا این بار با حمایت های نظامی وتسلیحاتی دولت ممالیک مصر ویا دولت نوپای عثمانی وهمان کردها از مصر وفلسطین به مناطق چهارگانه کردستان مزبور آمده اند وبهمین دلیل در منشاء قومیت طوایف قرا قوینلوی ساکن در همدان "دو نظریه "وجود دارد وبرخی مثل مولف نزهت القلوب معتقد است که آنان بقایای "ترکمانهای ایوه "ساکن در ناحیه موصل وحران ودیار بکر هستند که به استان همدان امده اند وونظریه دیگرهم مثل نویسنده کتاب منتظم ناصری ویا فاروق سومرونویسنده دانشگاه آنکارا ست که معتقد است طایفه قراقوینلو وآق قوینلو وطایفه دخارلو ویا طایفه قاجار وسعدلو وقرامانلو وجاگیرلووروملو وذوالقدر واستاجلو وتکلووشاملو و موصللووپرناک وورساق والپاوت وعربگیر لو وبیات وغیره و24 قوم غزترکستان آسیا بودند که بعد از حمله چنگیز خان به اراضی خوارزمشاهیان واز آن ناحیه به آسیای صغیر کوچ کردند وخوارزمشاهیان ارتش هایی از دو قوم ترک قنقلی وقرلق وغیره داشتند احساس کردند که چونکه اقوام مغول وبقیه سرزمین ترکستان آنها را هم خواهند گرفت ولذا دیگر نمی توانند که در اراضی ترکستان خودو ییلاق وقشلاق بکنند وپس به آسیای صغیر امدند وهمین نظریه راهم منتظم ناصری دارد ومی نویسد که آن 24 قوم ترک و در سال 654 وهنگام آمدن هلاکوخان به ایران وعراق وشام وترکیه وآنها هم خارج شدند ویا چند صد هزار خانواررمه دارترک وهمراه هلاکوخان و اراضی مادری خود خارج شدند ومجبورا اراضی خود به طایفه جغتایی واوزبک مغول واگذار کردند که "امروزه "اوزبکستان نامیده می شود وهمراه ارتش هلاکو خان به منطقه اسیای صغیر آمدند واز هلاکوخان مغول اجازه گرفتند که بجای مرتع داری ترکستان قدیم آنها واراضی ییلاقی وقشلاقی حوزه دجله وفرات را وبعنوان تیول ملکی وبه این 24 قوم غز ترکستان بدهد وهلاکوخان هم صلاح قوم جغتایی واقوام دیگر مغول را ودر آن مسئله می دید که بخاطر مراتع دامداری ترکستان وبا انها درگیر جنگی نشود! وتا از حوزه قدرت نزدیک حکومت مغولان ودور بشوند وبعلاوه چونکه علاقه داشت که خودش هم واقوام مغولی همبسته با خودش هم ودر ایران وتبریز وسلطانیه حکومت بکنند صلاح ندانست که آن 24 قوم غز در ایران هم بمانند وترجیح داد که به منطقه شمالی عراق وشمال شام وجنوب ترکیه بروند وتا درگیری ودرطول حکومت 270 ساله مغولان وبرای آنها درست نکنند ولذا تیول ملکداری این حوزه شمالی دجله وفرات را در به آن 24 قوم ترک غز داد وودر همن موقع هلاکو به ناحیه شام آمد و سلسله اتابکان زنگی وشام سلجوقی را برانداخت وتا ان 24 قوم ترک ومایات رمه داری خود را فقط به خود او بدهند ولذا اجازه داد که 24همان قوم ترک غزجدید ودر کنار ترکمان های ایوه موصل واربیل زندگی بکنند وبعدادر دوره صفویه هم همان ترکمان های موصل لوهم به ایران آمدند ولی در پیمان نامه رمه داری که تیول می گفتند وقرار شد هرکدام فقط با نظر حکام مغول درآن منطقه ومسیر خاص کوچ روی ویژه خودشان را هم داشته باشند وبه مراتع همدیگر تجاوز نکرده ومالیات رمه داری خود شان را هم وبجای دادن به سلجوقیان زنگی موصل وشام ویا به سلجوقیان روم ودر شهر قونیه وتنها به دربار ایلخانی های تبریز وسلطانیه بفرستند واین نوع از "سیورغال زمین داری" هم دولت تیموران وفرزندانش نیز با آن 24 قوم غز بسته بودند<انرا بجای سیورغال و"اراضی یرلیغ "می گفتند وتنها "قوم غز قراقوینلو "بود که این نوع پیمان نامه رمه داری ویا مالیات آنرا وبا تیمور لنگ بهم زد ولذا سرکشی در برابر تیمور لنگ می کرد وبهمین دلیل به نقل کتاب ظفرنامه یزدی وتیمورلنگ هم به فرمانداران نظامی اش در منطقه دستور داد که اعضای طایفه قرقوینلو را محاصره وگرد اوری کرده ودر یک ستون کوچ اجباری واز مراتع ماردین ودیاربکربکوچاند ویا با مراقبت سربازان نظامی وبه ترکستان قدیم کوچ اجباری بدهند ولی با مرگ تیمور لنگ در سال 807 هجری واین طرح تیمور لنگ بهم خورد واین بار وقرایوسف قراقوینلو هم وتعدادی از روسای قبایل کوچ رو حوزه فرات ودجله را با خود متحد نمود تا دست اتحاد بهم دیگر داده وبا هم به تبریزحمله بکنند ویا به حوزه فرماندهی میرانشاه وپسر تیموردر تبریز حمله بکنندواورا در جنگ بکشند و لی روسای طایفه آق قوینلو وقرمانلو وشاملو وروملو وذوالقدر وتکلو وایدینلووعثمانلو وبه زیر بار این نوع طرح قرا یوسف نرفتند وتنها چند قوم بهارلو ودخارلو وجاگیرلو والپاوت وآغاجری وخدابنده لو ودر این طرح سیاسی قرا یوسف قرا قوینلوو دست اتحاد بهم دادند و لی 43 سال در این" طرح سیاسی خود" موفق نبودند ولذا شاهرخ تیموری و چندین بار به آنها حمله کرد ویا اقوام اق قوینلو واقوام دیگرترک حوزه دجله وفرات را متقاعد کرد که از قرا قوینلوها فاصله بگیرند وتنها با مرگ شاهرخ تیموری ودر سال 850 هجری واقوام متحد قرا قوینلوموفق شدند واز فرصت استفاده کرده ودر کمترین مدت سرتاسر شهرهای ایران را از دست ارتش جغتایی تیموریان گرفتند وسفرنامه کلاویخو ویا کتاب دیار بکریه وکتاب عالم آرای امینی وبه چگونگی این ارتش جغتایی تیموریان اشاره کرده اند که یک "ارتش پولادین" بود که تیمورلنگ ساخته بود ولی ارتش قراقوینلو هم تنها 22 سال حکومت کرد ویا قدرتش در "حوزه همدان "دوام آورد وزیرا از اتحادنظامی 7 الی 8 قوم ترک ساخته شده بود وطوایف 24 گانه ترک ویا دیگر طوایف کوچک ایرانی هم ومتحد شدن با آنان را نپذیرفتندولذا درگیری اقوام متعدد ترک وفارس در ایران وبا یکدیگرشروع شد واز سال 872 وتا سالهای اولیه شاه عباس صفوی ودر حدود سال 1000هجری ادامه داشت که با طرح ومشاوره غربی ها شاه عباس وبجای "ارتش قبایلی" وتنها یک "ارتش غلامی سلطنتی" ساخت ونظیر مدل اروپایی هاو برای خودش براه انداخت ودر این راه اقوام مختلف راهم واز اریکه قدرت پائین اورد والبته این "طرح سیاسی وی هم وعیوب خاص خودش را داشت ولیکن نباید که ارزش اقدامات قوم بهار لوی همدان را در خارج کردن اقوام مغول در ایران ندیده گفت ویا ارزش قوم حاجیلو وجاگیرلووخدابنده لو وآغاجری در همدان را کم ارزش دانست که باعث بیرون رفتن اقوام جغتایی از ایران شدند که اقوام دیگر ایرانی نتوانسته بودند که این نوع عمل شجاعانه وابتکاری انان انجام دهند ولذا حکومت انان 270 سال در ایران دوام یافت وآری این اقدام آنان چنان مهم بودکه بعد از مرگ "علیشکر بهارلو "ودر جنگهای این دوران ولی حدود 400 سال استان همدان وبنام "قلمرو علیشکر" نامیده می شد ویا در منابع تاریخی ویا در نوشته ها ومنشورهای اداری وبا همین عنوان بود ویا در احکام حکومتی بعدی وبعنوان "قلمرو علیشکر"خوانده می شد وومثل امروز "استان همدان" نامیده نمی شد وچنانچه این "لقب قلمرو علیشکر" ودراغلب کتابهای تاریخی عصر قراقوینلوو صفویه وافشاریه وزندیه وتا اوایل عصر قاجاریه آمده است وهمچنین درکتابهای عالم آرای نادری وگلشن مراد عصر زندیه وکتاب اکسیر التواریخ عصر قاجاریه هم دیده می شود وتنها از عصر فتحلیشاه به بعداست واز منابع تاریخی حذف می شود وبهمین دلیل است که ص 229 کتاب "تاریخ تیموریان وترکمانان "که یک استاد تاریخ دانشگاه شیراز می باشد و می نویسد ویا در همین صفحه 229می نویسدکه در سرتاسر عهد صفویه وتا عهد دولت افشاریه بود ویا در کتاب عالم آرای نادری ومنطقه همدان "را قلمرو علی شکر نامیده می شد ویا در سرتاسر دوران صفویه نیز همه احکام دولتی ویا منشورها ودفاتر وکتابهای تاریخی واین منطقه ایران را و"قلمرو علیشکر "نامیده اند ویا نوشته اند که تاثیر فرهنگی سرکرده قوم بهارلوی همدان می باشد ویا نامیده شدن شهر "بهار همدان" که از لفظ قوم بهارلوی همدان اخذ شده است وبعلاوه کتاب " کرمانشاهان وکرد ستان هم ودر ص 399 می نویسد: " شهر بهار " ودر 14 کیلومتری همدان است که شاه اسماعیل صفوی ودرسال 914 هجری واین قصبه مهم را آباد کرد و" ایل بهآرلو" راوبه آنجا کو .چانید وبهمین مناسبت هم امروزه "وشهر بهار " نامیده می شود وهمچنین کتاب حدیقه ناصری هم در ص 166 واز آن شهر بعنوان "قریه مهم بهار " یاد می کند ویا کتاب گلشن مراد عهد زندیه هم ودر ص 79 کتابشو از " طایفه بهارلوی همدان " یاد می کند ولی همان شهر بهار ونواحی دیگر قوم بهارلو از اراضی مرغوب برخودار نیست وبا سختی معیشت روبروست واز عهد زندیه این نوع شهر های بهارلو نشین وبرای تامین معاش خودو روی به ساختن کوزه سفالی وکاسه وبشقاب سفالی وبرای اقوام دیگر ایرانی کرده اند وهمچنین شهر لالجین بهارلوهمدان و پیشتاز این حرفه است وبا این همه آزسختی معیشت وبرای انان وخاندان قراگوزلوی شاملو ودر دوره قاجاریه وبا کمک انگلیسی ها و ناصرالملک قراگوزلورا ونایب السطنه احمد شاه کرده بودند وتا بجای سران قوم بهارلو وتنها او مالکیت اراضی بهارلورا بدست اورده باشد واحتمالا با همکاری حکام قاجار مالکیت دهات اقوام دیگرقراقوینلو همدان وتا زمان اصلاحات ارضی با این خاندان بود که خودشان را بزرگترین خانهای شهر همدان کرده بودند وبعد از فروپاشی صفویه ریاست قوم شاملوهمدان واز دست "طایفه عبداللوشاملو" خارج شد وبدست همان قراگوزلوشاملو افتاد وبهمین دلیل است که کتاب گلشن مرادو در عهد زندیه از نصرالله خان قراگوزلو شاملویاد می کند ونیز در دوره محمد شاه قاجار ونبی خان قراگوزلوشاملو هم ریاست داشت وطوایف مختلف ویا تیره های مختلف قومی را گول زده ومالک بزرگ استان می شد ویابعدا بعنوان ریاست فوج همدان وبقه اقوام برداشت وبه تسخیر شهر هرات برد وبه این بهانه که شهر هرات در سرتاسر دوره صفویه در دست سربازان قوم عبداللو شاملو بوده است که از خاندان عبدی بیگ شاملو دوره شاه اسماعیل بود واین بار هم او بجای سربازان قوم شاملوکه اندک بودند و از حکام قاجار وحکم ریاست نظامی بر بقیه اقوام دیگر غیر شاملورا اخذ کرده بود وبا این بهانه های ریاست نظامی بر فوج های همدان ودیگر شهر ها وکمکم دست اندازی در مالکیت قریه های اقوام ترک دیگر می کرد که از قوم شاملو نبودند ودر اواخر قا جار وآنها خان بزرگ همدان شده بودند ویا علیرغم فقر تیره مختلف ترک ومالک بزرگ شده بودند واز جمله مالکیت اراضی قصبه بهار همدان را بدست آورده بودند که از "طایفه بهارلو" بودند ونه از طایفه شاملوها واز قدیم هم سران آنها تنها از قوم بهارلو انتخاب می شدند و(نه از قوم شاملوها که ناصر الملک باشد ) ولذا سفرنامه عتبات ناصر الدین شاه ومطلبی در مورد مالکیت شهر بهار می نویسد ویا فرضا در ص 46 سفر نامه ناصرالدین شاه ودر دوره قاجار می نویسد که : ومالکیت " قریه بهار به ناصرالملک قراگوزلو رسیده است وهمچنین صفحات 40 و41 و86 " کتاب زندگانی سیاسی ناصرالملک قراگوزلو هم ومطالبی در باره "قریه بهار همدان" می نویسد ونیز معلوم نیست که چرا تا عصر محمد شاه قاجار عنوان قلمرو علیشکروهمچنان وجود داشت وبعد از ان تاریخ حذف شد؟ ونیز معلوم نیست که چرا از عصر کتاب دیار بکر دوره قراقوینلو وتا عصر کتاب منتظم ناصری دوره قاجار که ریاست طایفه بهارلو با فرزندان ونواده های علیشکربهارلو بود ولی این بار وبعد از عصر ناصری وبدست خانهای قراگوزلوی شاملومی افتد ؟ وهمچنین ص 262 کتاب دیار بکریه می نویسد که امیر علیشکر بیگ از سوی جهانشاه میرزا قرا قویونلو حاکم همدان واراضی اطراف شده است وبعلاوه صفحات 143 و334 کتاب بختیاری هم می نویسد : که "ریاست اولوس بهارلو" ودر همدان با علیشکر بیگ است وبعلاوه کتاب دیاربکریه وکتب دیگر هم واز فرزندان ونوه های علیشکردر همدان یاد می کنند که ریاست طایفه بزرگ بهارلوی همدان راو دردست داشتند ومثلا کتاب دیاربکریه از "علی علیشکر" و"محمد علیشکر" و"پیر علی علی شکر" ودر صفحات مختلف کتابش یاد می کند وهمچنین کتا ب منتظم ناصری هم ودر ص 891 کتابش ودر مورد آن منطقه می نویسد : ومدتی خوانین لرستان وبه نواحی همدان وواطراف نهاوند وشهر زور کردستان حمله می کردند ولی "کور پیر علی" وپسر امیر علیشکر و سر راه اورا گرفته وواورا کشت وبعد از ان تاریخ و" قلمرو علیشکر وهمچنان در دست انان بود وهمچنین سند دیگر تاریخی هم وکتاب عالم آرای نادری می باشد که تقریبا حدود 300 سال وبعد از فوت امیر علیشکر نوشته شده ومی نویسد که نوه علیشکرو در ارتش نادرشاه بود وریاست فوج بهارلوی همدان را در دست داشت ونیز ص 662 همین کتاب عالم آرای نادری ودر مورد حوادث سال 1157 می نویسد : ونادر شاه " بیرام بیگ بهارلو" واز" نژاد علیشکر بهارلو" را می فرستد وتا غزنین وکابل را هم فتح بکنند وبعلاوه کتاب گلشن مراد هم در دوره زندیه واز نقش طایفه بهارلو یاد می کند که هنوز قدرت از دست سران انها گرفته نشده بودولی از دوره محمد شاه وناصرالدین شاه بیک باره ریاست بومی قوم بهارلو واز دست ان طایفه گرفته شده وبدست خوانین قراگوزلوی همدان داده می شود که از نژاد انان نبودند واز قوم دیگر بودند ویا همخونی ودلسوزی و با رعیت فقیر روستایی آن قوم بهارلو وطوایف دیگر ترک همدان را نداشتند ونیز با عوض شدن خان قومی سابق ودیگر خان جدید وهمبستگی اخلاقی وبا تیره های زیر دست خودوطوایف متحد خود نداشت وصرفا به منافع مالکیت فردی خود ودر اراضی روستاهای محروم استان همدان می اندیشید واز عصر تالیف کتاب دیاربکریه وتا عصر تالیف اکسیر التواریخ دوره قاجار که 400 سال می باشد وبعد از آن تاریخ ودیگر واژه قلمرو علیشکر و ازکتب تاریخی ومناشیر حکومتی ونوشته ها حذف شد وهمچنین سیاحان اروپایی که در سال 1918میلادی و از دهات همدان گذشته اند و تعداد تیر ه های قوم بزرگ بها ر لو را وحدود 33 تیره ذکر کرده اند که هرکدام در قریه های مختلف استان همدان زندگی می کنند وبدلیل اختصار مطلب واز ذکر همه انها خودداری کرده وتنها برخیها را ذکر می کنم که نظیر تیره عاشقلو ویا ابولقاسملو واحمدلو وآشورلووعزیز بیگلو وامیرحاجیلووعینالو وغیره هستند.
این وبلاگ شامل :